Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

آیا میتوانم بە پرسم چرا کامنتی کە دیروز در جواب Anonymous بە این صفحە فرستادم و جواب اوکی هم گرفتم کە رسیدە پخش نکردید؟ کامنتی کە دیروز فرستادم در رابطە با یاشار کمال حاوی هیچ گونە توهین یا پرخاش گری نبود من نمیخواستم باور کنم ولی انگار دستهای در این صفحە پان تورک را کاملأ ازاد گذاشتە بە تمام هویتهای دیگر و دیگران را حذف میکند......................

نوشته شده توسط: Anonymous

( کالبد شکافی یک تحلیل ) شب گذشته سری به سایت توده‌ یها ( پیک نت ) زدم، تحلیلی از دیدار اردوغان به عربستان کرده اند که بسیار خام، ناپخته و دور از عمق ژئوپلتیک و اقتصادی است. گویا ( ال سیسی مصر ) گفته که برای ( بهبود روابط مصر با ترکیه نیاز به هیچ میانجی ( یعنی‌ پادشاه عربستان ) نیست، این گفته از اساس بی‌ پایه است. تحلیلگر توده‌ای گویا نمیداند که این عربستان است که ( چک سفید ) به مصر می‌‌فرستد و نه برعکس، دنیایی سیاست با دنیایی رجز خوانی و شاهنامه خوانی که ما را به آن عادت داده اند فرق دارد، مصر نباید انتظار داشته باشد که عربستان، ترکیه عضو ناتو،عضو ۲۰ بیست اقتصاد برتر دنیا را قربانی مصر کند، این انتظار، یک انتظار به تمام معنا ( احساسی‌ ) است، دنیایی سیاست، دنیایی محاسبات است، بدون شک کسانی‌ که اقتصاد عربستان را می‌‌چرخانند از نوع ( توده یهای سایت پیک نت ) نیستند و گرنه عربستان

دارای ۱ یک تریلیون دلار ذخیره ارزی نمی‌‌شد. عربستان به خوبی‌ میداند که ( ۳ سه کشور ترکیه، عربستان و مصر ) می‌‌توانند از دریای ( عدن ) تا دریای ( سرخ ) تا ( دریای مدیترانه و تنگه جبلل طارق را کنترل کنند، این ( ترویکا ) می‌‌تواند تبدیل به قدرتی‌ شود که ثبات، رفاه و توسعه را به منطقه به ارمغان بیاورد.
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-همانطورکه قبلاگفتم وگفته شد.علت اصلی وضعف درتئوری تمام درس خوانده ها.گروه ها.واحزاب (چه عرض )کنم بیسوادی وعدم شناخت درشناخت واقعیت های اجتماعی.سیاسی.اقتصادی.فرهنگی درسایه دیکتاتوری حاکمان دوره پهلوی ونبودآزادی های واقعی وتمرین نشدن دموکراسی دردرون ملت بوده است.گروه هاوافرادمنفردهنوزپس از37سال باوجوداینترنت وانواع واقسام فیلترشکن نتوانسته اندیادبگیرندکه چطوردرموضوع زیرپاافتاده بحث وگفتگوکنند.هرکس دردستان خودمهری ازیادگاردوران خفقان بدست گرفته دیگران رابخاطردفاع ازحقوق انسانی حتی یک ملت بابدترین شیوه وانگ های مختلف میخواهدازمیدان بیرون کنند.من یادم میایدهمان اوایل سال 58اشرف دهقان به محوطه ستادمرکزی فداییان درخیابان میکده آنروزی آمدوعلنا اعلام کرداین ملا هاوصنف آنهاراشمانمیشناسیداینهاهمه شمارایکی پس ازدیگری نابودخواهدکردشماهاگول اینهارانخورید.ازهمین حالااگرایستادیدکه هیچ والافردا

دیرخواهدشد.دوستان منظورتاییدویاردراه وتفکراشرف نیست ولی بایدگفت هیچ کس فکرامروزرانمیکرد.حال نیزروشنگری شروع شده اگرکسی میخواهدکمکی به انسانیت وقوانین انسانی وحقوق بشری داشته باشد.ازعادت های سنتی قبلی بایددست کشیده ودنبال راه نوباشد.استعمارگران اکنون نیزراحت ننشسته اند.اگرتوجه کنیدیک تئوری جدیدی راه انداخته که باآن درمقابل راههای دموکراسی خواهی ایستاده وآدرس غلط را برای تقویت ملاهاتوسط پان ایرانیست هاوتمامیت خواهان توسط روشنفکران ایجادکرده است.درهمین سایت افرادی که این رسانه راراه انداخته اندتعدای خودشان نیزازآن سنت گذشته پیروی کرده ونظرات منطقی دندان شکن عشیره پرستان بدعادت راخذف میکنند.ویاآن طورکه دوست دارندحکم صادرمیکنند.هنوز افرادی حق وحقوق 30-40میلیون انسان رابدون هیچ دردورنجی زیرپاهای خودله ولورده میکند.هنوزپس از37سال سرکوب همه جوری این روشنفکران واحزاب نتوانسته اندبرای کوچکترین اصول وحمایت ازآن یک اتحادعمل کوچکی داشته باشند.همه دوست دارندگناه گروه ودسته خودرابگردن دیگران اندازد.
نوشته شده توسط: Anonymous

گفته اندکه گربه مرده را چوب نمیزنند. چپ چه د رایران و یا جهان با شکست تاریخی روبرو شده و امکان رشد و قدرت گیری ان در قرن ما به سختی قابل تصور است. ادامه حیات چپ در ایران بدون داشتن دمکراسی پایدار غیر ممکن است . اتحاد کنونی چپ نیز با وجود همه تلاشها با ناکامی روبروست و دعوت جریان نوین چپ از حزب توده با یک نه محکم حزبی و در حقیقت با بی اعتنائی رفقا ی حزبی روبروشد.عدالت خواهی ویژه جریان چپ نیست بلکه در درون هر انسانی وجود دارد .بنا بر این همه سازمانها چه دینی و چه چپی هدفی جز استقرار حکومت قانون و بر گزاری انتخابات ازاد و یا همه پرسی ندارند. بدون شک اگر در سال 57 و یا 32 چپ قدرت را بدست میگرفت همین گشتار ها بنام چپ و بدست چپ ادامه پیدا میکرد.شاید خوشبختی و خوش خیالی چپ در بقدرت نرسیدن است.

نوشته شده توسط: Anonymous

اگر منظورتان اؤزگه جان اصلان هست، که یک راننده مینی بوس او را کشت و بعد جسدش را به آتش کشید، که کشته شدن آن دختر ربطی به عقاید سیاسی اش نداشت. فقط یک شخص حیوان صفتی می خواست به او تجاوز کند که با مقاومت دختر مواجه شد و لذا آن اتفاق تلخ افتاد. همان روزها یک روزنامه نگار بنده خدایی هم مشغول برف بازی با رفقایش بود که سر این که گلوله برفی اش به شیشه یک مغازه خورده بود، از طرف صاحب مغازه شکمش سفره شد و به قتل رسید. ضمنا فکر نکنم بین یاشار کمال و شوهای تلویزیونی لوس و سریالهای تلویزیونی پوچ و بی معنی ترکیه ارتباطی باشد. این فقط به سبب سطح فکر پایین جامعه ایران است که این تولیدات سطحی طرفدارانی دارند.

نوشته شده توسط: Anonymous

شما در دو ۲ مورد آدرس عوضی‌ می‌دهید، ۱- مبارزه بر علیه سرمایداری جهانی‌ نشده، بلکه مبارزه برای بقا با نزدیک شدن آمار مردم جهان به ۸ بیلیون شدت گرفته. ۲- دولت در حال زوال نیست، دولت کارامد در اروپا به جز آلمان نداریم. کمونیزم از آنجائیکه نمیتواند روی ( استعداد انسانی‌، نخبه‌ها و الیتها ) حساب کند بناچار باید روی ( رهبران سخنور، گیرا و تهییج کننده ) حساب باز کند، نمونه آن ( فیدل کاسترو و چاوز ) بودند، همینکه کمونیزم این افراد را از دست می‌‌دهد کوبا به آغوش آمریکا پناه می‌‌برد و ونزوئلا را بی‌ ثباتی فرا می‌گیرد. ولی‌ هتی دورهٔ ( سخنوران آتشین ) نیز سپری شده، بشریت وارد دنیائی شده که نیاز به ( نو آوری و تکنولوژی ) برای پیشرفت، توسعه، بقا یک امر حیاتی‌ است، سیستم کمونیستی به همین دلیل دیگر قادر به بسیج توده‌‌ها نخواهد بود.

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

اقا یا خانم ناظر؛
شما در روز روشن نظارت وارنه می فرمائید! بین ترکان و پان ترکها تفاوت وجود دارد. ترکان جمع ترک است و پان ترکها گرایش فاشیستی ترکی گروهی قلیل در آذربایجان است. وقتی کسی ار فاشیست های آلمان سخن می گوید، معنایش این نیست که آلمانی ها فاشیست اند، بلکه گروه انسان ستیز معینی را مورد نظر دارد. مشکل اینست که شما همه چیز را از روزنه نژادی - خونی نگریسته و تنها یک هویت را در میان ترکان، ایرانیان و ... می بینید.
بامید اینکه عزیمتگاهتان را انسان قرار دهید و ادمیان را با ارزش های جهانشمول محک بزنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

جزئیات کامل این کودتا را حیدر علیف در یک مصاحبهِ تلویزیونی با ژورنالیست مشهور ترکیه‌ای "علی‌ کیرجا" علنی کرده است. من در سال ۱۹۹۹ این مصاحبه را از تلویزیون دولتی باکو دیده ام.

نوشته شده توسط: Anonymous

بله! هنوزچریکهای فدائی خلق، که اسمشان آنزمان تازه بگوش عامه مردم میخورد، و هنوز تفنگشان روی دوششان بود، بهمراه سازمانها و احزاب، و گروههای سیاسی آنزمان، در صف اول، در رکاب آخوند خمینی، همصدا با حزب توده و جبهه ملی .....و امثالهم شمشیر میزدند. خنده دارتر از همه، بعد ها تو جلسات اکثریتها " تئوری من در آوردی " اتحاد و مبارزه" با رژیم خمینی را مطرح میکردند. و مسخره ترازاینها شعارحزب توده بود که میگفتند" سپاه را به سلاح سنگین مجهز کنید" و نتیجه اش بوجود آمدن یک سازمان مافیائی قرون وسطائی بود، که در وهله اول بلای جان خودشان شد. در آن زمانها رجوی هنوز تو عالم هپروت تبیین "اسلام توحیدی" دوازده جلدی بود، که نه تنها موجب خنده گروههای سیاسی شده بود. حتا مردم عادی نیز، به طنز میگفتند، این دیگه چه صیغه ایه؟ مگر اسلام سوغات جدیدی است، که هر که از راه میرسد، اسلام را تبیین میکند! چه عرض کنم هرکس برای

خود بازار سیاست درست کرده بود. خمینی نیز در فکر زدن ریشه همه شان بود. زمانی آنرا بمردم گفت، که در توی هوا پیمای در بستی "سیا" نشسته عازم تهران بود. خبر نگار از خمینی پرسید: آیا اکنون خوشحالی به وطنت بر میگردی؟ گفت: نه! خبر نگار دوباره پرسید: آیا در این لحظه که توی هواپیما نشسته ای و بعد از سالها تبعید داری به وطنت ایران بر میگردی، و هزاران نفر منتطرت هستند، چه احساسی داری؟ گفت: هیچ! خبرنگار دوباره با تاکید پرسید: هیچ احساسی نداری؟ گفت: نه! این در حالی بود که درخیابانهای تهران مردم برای ورود او، به سر و سینه خود می زدند، و ذوق زده، یقه خود را از فرط ورود آقا جرمیدادند.
نوشته شده توسط: Anonymous

در کامنت های خود نخواسته و نمیخواهم مساله را شخصی کنم ولی سرکار خانم غیاثی فرمودند " فقط می گویم ادبیات شما خیلی شبیه ادبیات سران مملکت است.". عزیز من, نمیدانم سن شما همانست که چهره نما نشان میدهد یا نه ولی مقدمه نوشته شما به رنگ آبی و تیتر آن " مرا حکم به سانسور، در آئین نمی گنجد " نمونه کلاسیک انشای سالهای پایین دبیرستان است. امید که شما در عمل بالغ را از آن باشید.
و با تشکر از جناب چریک که مرا به خواندن مقالات جناب ابراهیمی در این سایت راهنمایی کردند باید عر ض کنم که رای من در این دادگاه برعدم صلاحیت این دادگاه در باره رسیدگی به ادعای مدعی ست.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

«چپ ضد سرمایه داری و رهایی خواه (9) می بایستی از نظر ما نیرویی جنبشی، اپوزیسیونی و ضد سیستمی باشد. به این معنا که در پی تصرف قدرت نباشد. در خارج از نظم موجود چون جنبشی اعتراضی، مبارز و مخالف (اپوزیسیونی) عمل نماید.»

بسیار خوب. تشکل یا حزب چپ با سیاست «اعتراضی و جنبشی» در جامعه زنده و پویا شد، دموکراسی نسبی نیز استقرار یافت ؛ آیا اعضای حزب در نهادهای مدنی-اجتماعی ، صنفی، سیاسی ، دولتی و...جامعه ، حق دارند در صورت انتخاب شدن مسئولیتی در پارلمان و دولت و دیگر جاها داشته باشند یانه؟ آیا اکثریت پارلمان را تشکیل دادند حق دارند دولت ائتلافی تشکیل بدهند یا نه؟ پاسخ نویسنده را نیافتم.

نویسنده ی گرامی با برداشت من میگوید:
1-کمک کنیم مردم آماده شوند با ابزار نهادهای دموکراتیک، بخود حکومت کنند. درست.
2- هدف چپ تسخیر قدرت نیست. ناروشن.

3- اعضای حرب چپ می توانند در قدرت شرکت کنند یا نه؟ جواب نویسنده معلوم نیست.
یا شاید منفی ست که من متوجه نمی شوم.
-----
در پایان چگونگی راه و پاسخ را به پروسه در آینده محول میکند.
نمیدانم شیدان عزیز این کامنت را خواهند دید یا نه؟ خوب میشد نظر خود را می نوشت.
اما پاسخ من به این مسایل آن است که:
- چپ ایران در طول قرن گذشته در تئوری خواهان قدرت بود اما عملا هرگز در تدارک کسب قدرت نبود. برعکس دیگر نیروها در فکر و عمل در پی قدرت بودند و هستند. چپ همچان عملا در پی قدرت نیست و تزی مطرح شده که در تئوری هم خواهان قدرت نباشد.
- کمک به مردم جهت حکومت برخود درست است. با همان دیدی که شیدان گرامی میگوید.
- چپ - راه درستش برنامه ی حکومت چند حزبی ست. نه تک حزبی.
- برای شرکت در قدرت هم باید آماده باشد و تدارک ببیند. نه مثل سابق که فقط تئوری داشت.
- ساختن زندگی نوین تنها با اعتراض و جنبش - و پس کشیدن اعضای خود که مردم به نمایندگی انتخاب میکنند- ممکن نیست.
واگزارکردن قدرت به دیگر نیروهاست و خالی کردن زیر پای زحمتکشان.
- من با نصف نظر نویسنده - آمادگی حکومت برخود - موافقم، اما با عدم شرکت در قدرت مخالفم. برعکس تاکنون عملا عدم تمایل به قدرت در چپ بود ضرورت دارد این نقص رفع بشود. چپ حق دارد در صورت انتخاب شدن از سوی مردم نه تنها نمایندگی بپذیرد بل باید تبدیل شدن به دولت ائتلافی را نیز بپذیرد.

یکی از علل تسلط نیروهای ارتجاعی بر سرنوشت مردم ما آن است که چپ در پراتیک
در تدارک کسب قدرت نبود.

- نمی شود وقتی مردم انتخاب میکنند دست عقب برد و گفت متشکرم -من نه!
نظر نویسنده روحا زیباست ولی عملی نیست. چپی هم که آنرا عملی کند یعنی خود را در ساختن زندگی نوین حذف کرده است.
اینها در صورتی درست است که برداشت من از نظر نویسنده درست باشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

پس چرا چند بار به زندان افتاد و سالها در تبعید و مهاجرت زیست . و سالها ممنوع القلم بود . البته همه اینها در ترکیه اتفاق افتاد . کمالیست ها هم بی تقصیر نبودند . یاشار یک نویسنده سوسیالیست کرد بود .

نوشته شده توسط: Anonymous

یاشار کمال، از طریق صلح آمیز ادبیات و زبان ترکی، خود را در جامعه ترکیه و دنیای ترک مطرح کرد و در اوج شهرت و افتخار زیست. تصور بکن که او نیز مثل بعضی از گروه های کردی تفنگ بدست میگرفت و آدم میکشت، نتیجه چه میشد؟ نتیجه این میشد که مثل هزاران کرد خود را به کشتن میداد، و اصلا نامی از او باقی نمی ماند. و بعنوان یک نویسنده اصلا مطرح نمیشد، و کسی در جهان او را نمی شناخت و ارج نمی نهاد. یکی از موفقیتهای وی صلح طلبی و گرایش ضد تروریستی بود. گروهای اسلحه بدست کرد نزدیک پنجاه سال است که با کشتن 40000 انسان بیگناهدر ترکیه، چه چیزی نصیبشان شده است؟ کجا را گرفته اند؟ کرد ها باید سیاست زندگی او را برای آینده خود چراغ راه قرار دهند و دست از شرارت و شیطنت بردارند. چون تا زمانیکه اکراد بدستور بیگانگان در جهت تخریب جامعه ترکیه برآیند، چیزی از راه شرارت نصیبشان نخواهد شد. در ترکیه گروهای تباری مختلفی

مثل اعراب، لازها، ... و امثالهم زندگی میکنند، و هیچکدام آنان عامل دست و ستون پنجم بیگانه گان نیستند. و علیه دولت و ملت ترکیه سلاح نکشیدند. اما کردها فکر میکنند، که تافته جدا بافته اند، و اگر با چراغ سبز دول خارجی بلوا بپا کنند، و علیه مردم و دولت ترکیه سلاح بکشند، خوشوقت میشوند، و بعنوان قهرمان شناخته خواهند شد! در صورتیکه چنین نیست، و بر عکس! نتیجه مخرب آنرا با گوشت و استخوان خود لمس میکنند. و همین سبب میشود که جامعه از اکراد نفرت بکند! پس راه رسیدن بحقوق ملی ـ مدنی، زبانی ـ فرهنگی، و آزادیهای سیاسی، کار دیپلماتیک است. نه شلیک بسوی مردم و دولت! و یاشار کمال نمونه بارز صلح آمیز آن بود. اکراد میتوانند خیلی چیزها از وی یاد بگیرند. خاطره اش گرامی و روحش شاد باد.
نوشته شده توسط: Anonymous

من ارزو میکنم ویا می خواهم که یکی از نویسنده گان کشور ما مقاله ای در باره این نویسنده ترک کورد تبار بنویسد.این وظیفه بیشتر متوجه کسانی است که با زبان و ادبیات ترک و پارسی اشنائی دارند. متاسفانه جو خشونت بار انقلابی که هنوز در روح ما ادامه دارد ما را از اشنائی با دیگر نویسنده گان ترک و عرب و افغانی محروم کرده است. من نمیدانم که ایشان به زبان کوردی اثاری دارد و یا اینکه همه دست نوشته های وی به ترکی عثمانی ا ست. با احترام به این نویسنده بزرگ کشور همسایه.

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم غیاثی و خانم همیلی و آقای ابراهیم
شما که به اسامی مستعار گیر داده اید و می خواهید آنها را بشناسید و احتمالا فردا آنها را به عنوان جاسوسان جمهوری اسلامی معرفی کنید روی سخنم با شما 3 نفر است.
آقای پیروز موضوع جالبی را مطرح کرده است. شما در اینجا یعنی در ایران گلوبال یک دادگاه علیه گیتی شیرزاد تشکیل داده اید و حالا چه خودتان بخواهید و چه نخواهید، همه خوانندگان هم قاضی هستند و هم اعضای هیئت منصفه! یعنی من هم با همین اسم مستعارم هم قاضی هستم و هم عضو هیئت منصفه و حق دارم نظر و رای خودم را صادر کنم! گیتی شیرزاد هم در تعیین این قضات و هیئت منصفه هیچ دخالتی نداشته است.
شما به جناب علیزاده گیر داده اید. این جناب کار خاصی نکرده است بلکه فقط آمده و در اینترنت جستجو کرده و دیده که آقای ابراهیمی خودش را از جداشدگان سازمان مجاهدین اعلام کرده و در عمل، در شکار اعضای جدا شده این سازمان و معرفی

معرفی آنها به عنوان جاسوس است و در این کار با سازمان امنیت هلند همکاری نزدیک دارد. البته لازم نبود که جناب علیزاده این قدر به خودش زحمت بدهد. کافی بود در همین سایت روی اسم امرالله ابراهیمی کلیک کند تا به این صفحه برود و همین حرفها را با قلم خود امرالله ابراهیمی بخواند:
http://iranglobal.info/taxonomy/term/2645
ظاهرا دو نفر دیگر هم به تیم جناب امرالله ابراهیمی تعلق دارند.
حالا منِ قاضی و عضو هیئت منصفه این سوال برایم مطرح می شود که چرا آقای ابراهیمی که عضو جدا شده مجاهدین است، فقط در شکار اعضای جدا شده از مجاهدین این همه زحمت می کشد و در کار پیدا کردن جاسوس از میان آنهاست؟ چرا این آقا یان همه به نفع سازمانی کار می کند که از آن جدا شده است؟ حتی به این فکر هم می افتم که اگر فردا مریم یا مسعود رجوی هم به دلایلی از مجاهدین جدا بشوند، می شوند جاسوسان مادرزاد جمهوری اسلامی!
بعدش می رسم به گیتی شیرزاد و می فهمم که جرم این شخص خیلی بزرگتر از جداشدگان از مجاهدین است. این بابا عضو سازمان پیکار بوده. یعنی سازمانی که با تغییر ایدئولوژی، چند نفر از رهبران سازمان را هم کشته. یعنی مفسد فی الارض است.
آنوقت است که منِ قاضی و عضو هیئت منصفه شک برم می دارد در صحت شهادت این شاهدان!
بعدش هم می بینم که تا آقای پیروز نظر مخالف خودش را می نویسد، زود می شود عین خامنه ای.
با خودم فکر می کنم که حتما اگر فردا من و دیگر قضات و اعضای هیئت منصفه رای مخالف این 3 نفر صادر کنیم می شویم مامور وزارت اطلاعات!
چه دادگاه جالبی!
علاوه بر این می بینم که شما شهادت شاهدان با اسم مستعار را قبول نمی کنید ولی یادتان نرود که وقتی شما دادگاهی در اینترنت تشکیل داده اید و من و دیگر خوانندگان را بعنوان قاضی و هیئت منصفه انتخاب کرده اید، دیگر این شما نیستید که تصمیم می گیرید بلکه این ما هستیم که تصمیم می گیریم شهادت اشخاص با اسم مستعار را قبول بکنیم یا نکنیم. شما فقط شاکی هستید نه قاضی و نه عضو هیئت منصفه.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

رضا-ی گرامی،
نوشته ام که این مقاله به سایت رسیده بود. و در سه نوبت ارسال کرده اند. مثل دهها مطلب که هر روز ما در سایت
دریافت میکنیم. برای من مشخص بود که کار لشگر غیبی حکومت است و برای خراب کردن یک فعال آذربایجانی نوشته شده است.
دلیل انتشار را هم - آزادی بیان و نقد و روشنگری کار و خط حکومت - نوشته ام. و تا توانستیم این حرکت را نقد نمودیم. فکر میکنم پاسخ خود را گرفتند. نام نویسنده و تحصیل زبان اش در کانادا، از همان ادعاهایی ست که خیلی ها میکنند، و با نوشته یشان متضاد درمیاید. که این هم یکی از آنهاست. هدف مقاله تبلیغ علیه دیگری بود. که اتهام زده بود. حالا من نه متهم را می شناسم و نه این شخص را که چنین چرندیاتی نوشته است. اما در نوشته حقوق طرف مقابل را نقض کرده بود و مقررات سایت را. که جوابش را گرفت.
عملا جریان چنین بود: برنامه داشتند فعال را بگیرند و از طرف دیگر علیه او تبلیغات کنند.

و کارشان را در سایت روشن کردیم. حالا از دستگیری فعال و تبلیغ علیه او چه هدفی دارند روشن نیست.
***
این دو نکته را هم جهت آگاهی در مورد شیوه ی کار حکومت بگویم که معروف و شناخته شده است:
1- حکومت با تبلیغات علیه یک فعال قصد سنگین تر کردن پرونده ی او را دارد.
2- گاهاً هم آدم خود را «سیاسی سازی» میکند: -دستگیر میکند. زندانی میکند. علیه او تبلیغات میکند. بعد به میان فعالان در داخل و خارج میفرستد.
- با هدف ضربه زدن به حق طلبی فعالان.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای پیروز طناب مفت. جان هم که مال یکی دیگه تو چرا خودت را ناراحت می کنی. مردم اختیارخودشون هم ندارن. خودتون رو زیاد ناراحت نکنید .ولی خودمونیم ها این مطلب علیزاده که پرتو نور نبود هاله نور بود از آـنهایی که دورسراحمدی نژاد افتاده بود. تازه نورش زیاد تر از هاله نور احمدی نژاد بود. مثل هاله نور احمدی نژاد که خنده خیلی ها را در آورد این مطلب هم برای خنده بود. من هم خیلی خندیدم. کلی حال کردیم جان شما. البته با مطلب شما هم حال می کنیم و کلی می خندیم. گفتم که ناراحت نشی.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب ا.آیلیار از همکاران ایرانگلوبال است وهیج دلیلی وجود ندارد که نام حقیقی اش را حتماً همه کس بدانند،همه می توانند با نام حقیقی و یا بدون نام کامنت بگذارند

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای پیروز. دقت کرده اید نوشته ها ی شما عین سخنان خامنه ای است. سخن از کش است ومسائل مربوط به کش. بقیه نوشته شما را هم که نمی دانم اسمش را چه بگذارم. فقط می گویم ادبیات شما خیلی شبیه ادبیات سران مملکت است.عجب فضای سالمی و بحث های سازنده ای. من دیگر هیچ نمی گویم. شما بفرمایید، جناب آقای پیروز. گویند تا فرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد. هنر شما آشکار شد. بفرمائید ادامه بدهید.

نوشته شده توسط: Anonymous

این اقای کریم عبادی اصلن وجود خارجی ندارند . شما با یک جستجوی ساده می توانید به این پی ببرید. شما این مطلب رو از کجا اوردید اقای ایلیار یه توضیحی برای تنویر افکار خواننده ها بدید به نظرم بد نیست.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای فرشی در امر کمپین برای برگزاری مراسم روز جهانی زبان مادری با شخصیت حقیقی خود وارد میدان شده بودند و از همه دعوت کرده بودند با اسم و رسم خود وارد میدان شوند.
حالا افرادی با اسامی جعلی و هویت ناشناخته قصد تخریب ایشان را دارند که به نظر می‌رسد یا وابستگی دارند یا غرض.

نوشته شده توسط: Anonymous

دمشون گرم!

نوشته شده توسط: Anonymous

پان ایرانیسم و پان تورک و پان عرب میتوانید در پناه سلاحهائی کە از غرب گرفتید ملت کورد را جنوساید کنید کشتار کنید منکر هویت ملی ملت کورد شوید کوردستان را تورکیە بنامید ، ایران بنامید، عراق و یا سویە بنامید ولی مطمئن باشید در کوچکترین فرصت و فضائی کە ملت کورد بدست بیاورید آنچنان حسبتان را کف دستتان میگذارد کە خیالش را هم نمیکردید ، احمد نژاد رئیس جمهور سابق ایران سردار سپاه و عامل بسیاری از کشتارهای ملت کورد امروزە چنین ذلیل و بدبخت است در فرصتی کە جوانان کورد در تورکیە بدست آوردند اینگونە تمام کیان و هستی کشور...... و رئیس جمهور آن را بە چالش میکشند بە فیلمی از کتک کاری احمدی نژاد و همراهان ایشان توسط جوانان کورد نگاه کنید در تورکیە http://www.aljazeera.com.tr/haber/bursada-ahmedinejada-protesto

http://www.aljazeera.com.tr/haber/bursada-ahmedinejada-protesto
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

همیلی گرامی،
-منهم شما را نمی شناسم.و علاقه ای هم به شناختن مشخصات خصوصی کسی ندارم. و به خودم همچو اجازه ای هم نمیدهم که مشخصات خصوصی کسی را که -شخصی ست- بخواهم.

- از سوی دیگر هرکس در محیط خود شناخته میشود. مرا هم محیط خودم میشناسد. در سایت بخش تماس با ما آمده که جزو مسئولین سایت هستم.
- از یک زاویه- نه در همه ی زوایا- انسان اندیشه است و دیگر هیچ. شما بخواهید این اندیشه را بشناسید در بخش نویسندگان اندیشه ی تا کنونی من موجود است. می توانید بشناسید:
آ. ائلیار : http://www.iranglobal.info/taxonomy/term/81

نوشته شده توسط: peerooz

در ادامه پاسخ به ایراد سرکار خانم همیلی و آنها که علاقه مندند پاسخی را که بارها داده ام اینجا تکرار میکنم. بارها پیش آمده است که در انتقاد به مقالات سروران روشنفکر و صاحبنظر و جامعه شناس و دانشمند و سیاستمدار و حزبی و غیره, عکس العمل یکنواخت آنها این بوده است که - اگر " مردی " با نام حقیقی خود انتقاد کن. و پاسخ من این بوده است که اگر این شما را راضی میکند, نام من پیروز پشت کوهی ست. من نویسنده معروف و یا آدم سیاسی و صاحب مقام و دیگر چیزها نبوده ام که شغل و یا عمل من در رابطه با آنچه مینویسم اهمیتی داشته باشد. تنها جرم و جنایت منهم تخلفات رانندگی و پرداخت جریمه بوده است. افزودن نام فامیلی به پیروز هم گمراه کننده است که مثلا بگویم پیروز پشت کوهی و یا پیروز پیش کوهی که یعنی من " مرد " و آدم حقیقی هستم. peerooz بدون هیچ ابهامی میگوید که این نام مستعار است و زحمت جستجو در اینترنت

برای کنجکاوان را مرتفع مینماید
نوشته شده توسط: peerooz

سرکار خانم غیاثی, با پوزش از تاخیر در توضیح به کامنت شما, عرض شد که چون شما مرا با ذکر نام جزو متهمین قرار دادید مجبور به پاسخ شدم. عزیز من, هیچکس مخالف حمایت و اظهار همدردی با زندانیان و قربانیان ظلم نیست ولی هر سخن جایی و هر گفته مکانی دارد. شما در مقاله ای که ناشر آن جناب ابراهیمی ست از " عده ای برمسائلی که بر آنها روا شده بود شهادت دادند [ در دادگاه ؟] که خانم شیرزاد این بلاها را سرما آورده " پشتیبانی کردید. شهادت را در دادگاه در برابر هئیت منصفه میدهند. در این " دادگاه " که آنها ادعای خود را مطرح کرده اند من یکی از اعضای هیئت منصفه میباشم و رای خودم را داده ام. شما چه بخواهید چه نخواهید توسط خود و یا جناب ابراهیمی در برهوت اینترنت, داخل این جریان شده اید که دامنه اتهامات در آن بی نهایت است. من جمله از این اتهامات, راست یا دروغ, یکی اینکه جناب ابراهیمی

عضو قدیمی و کنونی مجاهدین میباشند. من مجاهدین را جز آنچه در باره آنها خوانده ام نمیشناسم. آشنایی واقعی من با آنها زمانی بود که یکی دوسال پیش در پاریس گروهی از " سیاست مداران !! " آمریکایی را با پول - ۱۵۰,۰۰۰ دلار فقط به فرماندار سابق ایالت پنسیلوانیا - جهت پشتیبانی گرد آوردند. اینها اکثرا جزو همان " سیاست مداران " فاسد کنگره امریکا هستند که یکی از آنها در کنگره بر خلاف اتیکت رسمی, خطاب به رییس جمهور خود فریاد زد که " دروغ میگویی " و بسی توهین های دیگر. همین اعضای کنگره, برای پول رییس بزرگترین قمار خانه جهان, برای هر جمله سخنرانی یک نخست وزیر خارجی, چون زائران مکه دولا و راست شده و تعظیم و تکریم کردند. آدم شخص را از دوستان او میشناسد و اینها " دوستان " مجاهدین بودند. و این روند جریان, از نظر من - عضو هیئت منصفه - میباشد. و باز بر میگردیم به همان مساله که این موضوع اصولا نباید در ایران گلوبال منتشر میشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب جمال، من شک دارم شما تا به حال اثری از یاشار کمال خوانده باشید چون در غیر این صورت خودتان را به او نمی چسباندید. من هم متاسفانه فقط یک رمان به فارسی از او خوانده ام که عنوان ترجمه اش «قهر دریا» بود. در آن رمان که من سالها پیش خوانده ام، عشق به ترکیه و خصوصا استانبول در سرتاسر رمان (که اثر نسبتا قطوری هم هست) موج میزد. با تکیه بر همان اثر، می توانم بگویم که یاشار کمال بیشک عاشق ترکیه و مردمانش بود و هیچ جای آن کتاب کوچکترین نشانه ای از دیدگاه نفرت بار شما نسبت به ترکیه به چشم نمی خورد. البته، اوائل رمان، گفتگویی هم هست از دو مامور اطلاعاتی ترکیه که می گویند اگر این ارمنیهای باقی مانده را به درک واصل کنیم، ترکیه جای بهتری می شود یا اواسط رمان یک خاطره از درگیری سربازان ترک و مبارزان کرد تعریف می شود و از جوانمردی کردها سخن به میان می آید.

اما باز تاکید می کنم، یاشار کمال، ترکیه را بسیار دوست می داشت و نگاه شما کوچکترین قرابتی با دیدگاه ایشان ندارد.
این را صرفا به عنوان ادای دین به آن مرحوم و لحظات بسیار لذت بخشی که از خواندن آن اثر ایشان به من دست داد گفتم. لطفا بحث را به پان تورکیسم و کردستان بزرگ نکشانید.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

رؤیا-ی گرامی،
ممنون از پاسخ شما.
1- مرا نیازی نیست که «خانم یا آقا» خطاب کنید. من یک انسانم. و میکوشم به دیگرانم هم با دید انسان نگاه کنم. جنس گرا نیستم. جنس گرایی را شایسته ی اندیشه خود نمیدانم.
اما اگر جنس برای شما مهم است. آ. ائلیار در زبان آذربایجانی به معنای "دوست مردم" ، نامی ست مردانه .
2-آنچه در بخش اول زیر عنوان اندیشه آمده، خاص من است؛ که محیط را چنان می بینم. در دیگر جاها فکر دیگران هست، نه دید من.
3- بخش دوم عمل است که با دید خود عمل میکنم. برخورد با محیط و انسان.
4- شما مختارید با "دید خود" به من و محیط برخورد کنید. من هم با دید خود عمل میکنم.
5- من نه تنها شما، بل انسان محیط خود را «درد مشترک» می بینم. و این درد و زخم را تا جایی که میتوانم فریاد میزنم. با ریشه ی آن آشنا هستم. با زبان آن میکوشم سخن بگویم.

شما می توانید درد و زخم دیکتاتوری حاکم بر زندگی انسان محیط ما را مشترک نبینید. آزادید.
6- همینطور خود را انسان «همسنگر» با زخمیان طاعون چیره بر جامعه ی ایران هم ندانید. اما اجازه بدهید که دیگران هم در دید و فلسفه خود آزاد باشند.و آنطور که دنیا را می بینند بازتاب دهند.
7- اینکه نقض حقوق بشری یک انسان هنوز بیگناه -ازسوی اهالی تبلیغات چی - "جرم" است،مستدل است. اینکه با این جرم چگونه برخورد شود «انتخاب آزاد» وجود دارد. نمی توان انتخاب آزاد فرد را سلب کرد. سازنده در برخورد با چنین نقض حقوق هایی
«نقد» است که تحقق یافته است. اگر فکر میکنید حقوق بشری بیگناهی را نقض نکرده اید،لاجرم در حق او ستمگری ننموده اید،
می توانید دلایل خود را بیان کنید .
8-مثالها جهت نشان دادن طرح مشکل در محل درست آن آمده که «نهاد دادگاه» نام دارد، نه «افشاگری» که «دادگاه پیش خودی»ست. و یک ایده ی «1300 قدیم».
9- درک تفاوت روشنگری با افشاگری، تفاوت نهاد داذگاه با «دادگاه پیش خودی» برای جمع تبلیغات چی ، که نمیخواهد در دگماهای خود اندیشه کند، و جرئت شکستن این دگمها را ندارد،متأسفانه ممکن نیست. در این نکته ما آذربایجانیها مثلی داریم که میگوید:
« کور توتدوقون بیراخماز». برابر این مفهم است که دگم گرا را رهایی از دگم ممکن نیست.
نوشته شده توسط: Anonymous

مجسمه فردوسی نژاد پرست و ضد زن در روز روشن توسط شهردار سلماس برداشته شده بود ولی بدستور وزارت فرهنگ دولت استعماری ایران در تاریکی شب بر گردانده شد « شهرداری سلماس دیروز طی بیانیه ای اعلام داشت که مجسمه ساعت ۲۲ روز پنجشنبه به مکان قبلی خود بازگردانده شد. » عکسهای بر گرداند در تاریکی شب گویای خیلی چیز هاست .عکس مربوطه http://oyrenci-sesi.info/yeni/17844

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب دکتر محمد حسین یحیایی در مورد کمال یاشار چنینن مینویسد ،یاشار کمال ( کمال صادق گویچلی ) نویسنده برجسته و مشهور ترکیه، به علت کهولت سن و بیماری در استانبول چشم از جهان فرو بست.
جناب دکتر در تمام نوشتە خود میخواهد چنینن القا کند کە یاشار کمال یک نویسندە تورک بودە ،، جناب هویت و زادگاه و زبان مادری و تعلق بە بخشی از مردمان صرف نظر از اینکە ما همە انسانها شهروند این کرەی خاکی هستیم ولی این ویژگیهای زادگاه را با هیچ چیز نمیتوان پاک کرد تورکیە یک کشور اشغالگر بخشی از سرزمین ملت کورد است کە بدون خواست و آرزوی این ملت با زور اسلحە بە اشغال در آمدە و یاشار کمال جدای از اینکە شهروند کرەی خاکی بود ولی ایشان همان هویت و تعلق ملی زبانی خود را داشت و ایشان از پدر و مادر کورد و در سرزمین کوردستان با هویت ملی خود بە دنیا آمدە بود

و یاشار کمال و من و میلونها کورد دیگر هیچ گونە دخالتی در بودن یا نبودن جیگاه هویت ملی خود نداشتیم و یاشآر کمال هیچ وقت بە خلاف هویت ملی زبانی خود سخنی بە میان نیاورد و همیشە از هویت ملی و کورد بودن خود در تورکیەای کە بە شاگردان غیر تورک در مدارس القا میکرد یک تورک بە تمام دنیا می ارزد دفاع کرد و بخاطر کورد بودن و دفاع از هویت ملی خود ملالتها دید

یاشار کمال تورک نبود و کورد بود و بە آزادی کوردستان اعتماد راسخ داشت و بە همین خاطر امروزە در اقسا نقاط این سرزمین اشغال شدە کوردستان از یاشار کمال تجلیل میشود
نوشته شده توسط: Anonymous

خانم همیلی
1- شما حکم صادر می کنید که وقتی کسی شهامت معرفی خودش را ندارد، مطمئنا ادعایش فاقد اعتبار است.
هر کسی به دلایل مختلف می تواند خودش را به شما معرفی نکند ولی به جایی که لازم می داند معرفی کند. مثلا آقای آ. ائلیار یقینا خودش را به مسول سایت معرفی کرده است وگرنه او را در جمع مدیران سایت نمی آوردند. حالا او می خواهد خودش را به من و شما و دیگران معرفی بکند یا نکند. این امر خصوصی خودش است. شما کار به حرفهای او دارید یا به خود آنها و قد و قواره و چشم و ابرو و یا شغل و مقام آنها؟
2- مسولین سایت بارها اعلام کرده اند که کامنتهایی که اسم نداشته باشند (حالا ممکن است یک نفر عمدا اسمش را ننویسد و یا یادش برود که اسمش را بنویسد) سیستم این سایت اسمش را می گذارد Anonymous
شما یادتان می رود که اسمتان را بنویسید و می شوید Anonymous
ولی شما خیلی راحت این را به خوانندگان القا می کنید که

شما کامنتی نوشته اید و مسولین سایت اسم شما را عوض کرده اند و گذاشته اند Anonymous!!!
ببینید که وقتی آدم خودش را حقیقت مطلق بداند چطور می تواند یک واقعیت ساده را کاملا برعکس نشان داده بدهد.
بی اطلاعی شما از این موضوع باعث می شود این اتهام را به مسولین سایت بزنید که اسم شما را عوض کرده اند.
امیدوارم بقیه شهادتهای شما هم اینطور نبوده باشند!!!
نوشته شده توسط: Anonymous

با درود خدمت هم شهری عزیزم خانم مهسا
از رئیس شورای مرکزی و هیئت رهبری جبهه ملی ایران جناب ادیب برومند و از جناب اقبال اقبالی و 21 نویسنده و صاحب نظر که در رابطه با شهر سلماس اظهار نظر کرده اند لطفا این 3 مقاله را بخوانند و خودشان قضاوت کنند که سلماس چه
انسانهایی را در بطن خود پرورده است سعید سلماسی

http://www.rezahamraz.com/fa/index.php?option=com_content&task=view&id=…
http://www.rezahamraz.com/fa/index.php?option=com_content&task=view&id=…
http://www.rezahamraz.com/fa/index.php?option=com_content&task=view&id=…

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم مهسا ... خیلی ممنون از این (( نیسگلی )) حرفها... و اما آقای ایرانی.... اگر شما راجع به شاعران و فرهنگ غنی ترک های ایران و یا کلآ با فرهنگ ترک زبانان اشنائی ندارید , دلیل بر بی فرهنگی ما ترک ها نیست...

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای پیروز من خیال ادامه گفتگو نداشتم ولی چون نوشتید من هم مجبورشدم چند کلامی بنویسم. نمی دانم این موضوع چه ربطی به مجاهدین دارد. به من جواب می دهید یا به مجاهدین. اگر هم ترس از طناب سیاه و سفید شما را ناراحت می کند این جور مطالب را نخوانید می گویند ترس برادر مرگ است خدای ناکرده باعث ناراحتی شود. ولی جناب پیروز این جا دسته بندی در کار نیست. از این فکرها نکنید. می بخشید حناب آقای پیروز من یکی فرمایشی نکردم ها. خیلی ساده بگم. عده ای برمسائلی که بر آنها روا شده بود شهادت دادند که خانم شیرزاد این بلاها را سرما آورده.عده ای داد وبیداد کردند که نگویید چه می شود و چه ها. من هم گفتم بابا بگذارید حرفشان را بزنند.کسی هم نگفته که شما باید باورکنید، اول باید حرف را گوش کرد. حالا اگر طناب مفت است چرا ناراحت هستید. اگر هم ناراحت هستید که مقت است می توانید قیمتی برای آن تایین کنید که مفت نباشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

كامنتي كه با كلمه "خب "شروع شده است را من إرسال كردم عجبا به نام كسي ديگر درج كرده أيد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آ. آئلیار
با احترامات فراوان به شما. مطلب خود را با این تیترانتشار داده اید« دادگاه پیش خودی»
دوصفحه اول را که با کلاس گذاشتن برای من آغاز کرده اید و درس اول هم این است آزادی چیست؟ و لاآخر.... بگذارید من هم خیلی محترمانه به شما می گویم. این هم از همان نگاه عاقل اندرسفیه شما ناشی می شود. کلاس برای مردم نگذارید، این کار قشنگی نیست. ویکی پدیا هم اینجا باز نکنید. من هم از خودم اینجا دفاع نمی کنم. بروید همان دادگاههایی که سنگشان را به سینه میزنید از من شکایت کنید. شما 6 جرم بر من شمردید. گفتید بهتر است جرمهای خود را زیاد نکنم. پس بهتر است بروید دادگاه علیه من اعلام جرم کنید من هم آنجا از خودم دفاع میکنم. وقت سایت را هم بیش از این نگیریم.می نویسید:با احترام به شما و زخمهای روحیتان، به خاطر زندگی پرمشقت شما در خارج ازکشور!!!

نمی دانم شما را خانم محترم یا جناب خطاب کنم. نه شما را می شناسم نه مرا میشناسید از کجا زخمهای روح من برشما مشخص شده. ازکجا زندگی پرمشقت من در خارج ازکشوربرشما آشکارشده است که ازآن سخن می رانید. بهتراست از چیزی که نمی دانید حرف نزنید. چرا شایعه پراکنی می کنی، کار قشنگی نیست. من راجب به موضوعی نوشتم شما جواب دادید. چرا وارد مسائلی می شود که اصلا به شما ربطی ندارد و شما هم هیچ گونه اطلاعی از آن ندارید، به موضوع هم ربطی ندارد. از چیزی سخن بگوئید که از آن اطلاع داشته باشید. سخن از کسب آگاهی می کنید بعد دررابطه با کسی اصلا نمی شناسید سخن از زندگی پرمشقت و زخمهای روحی می کنید. فقط می گویم بروید اول کسب آگاهی کنید بعد سخن بگویید. سوالی داشتم از کی تا حالا با هم دوست و همسنگر شده ایم که من خبر ندارم؟!! بازهم از چیزی سخن می گوید که اصلا صحت ندارد. من شما را نمی شناسم و با شما همسنگرهم نبوده ام. شما 6 جرم برمن برشمردید و راه مرا راهی دانستید که باعث می شود آدمهای ایرانی یکدیگر را درخیابان تکه تکه کرده بخورند. و .... حالا یکهو با هم همسنگر و همدرد شدیم؟؟. فکر میکنم شما در سنگردفاع ازهمان رئیس مجلس و رئیس جمهور و.... بایستید و از آنها دفاع کنید بهتر باشد. فکر کنم آنها بیشتر احتیاج به دفاع داشته باشند. شما که تمامی قوانین را فوت آب هستید چرا مسائلی درونی خودتان را ازجمله با مدیر سایت اینجا مطرح میکنید. مشکل شماست. چرا اینجا و چرا برای ما تعریف میکنید. من پیشنهاد میکنم ببردیش دادگاه ازش شکایت کنید. برای اینکه مبادا مثلا شریک جرم آقای مدیر نشوید از همین جا می خواهید خط خود را از دیگر همکاران جدا کنید واعلام کنید که : ای مردم بدانید این اشتباه من نبود اشتباه مدیربود. او را بگیرید، خبر خبر. من نبودم ، مدیر بود. من پیشنهاد می کنم این کار را نکنید کار قشنگی نیست.
بازسخن ازهمسنگربودن و نصحیت های دوستانه می کنید. اما چون دو اصلی که آورده اید ازبیخ و بن واقعیت ندارد پس به بقیه اش هم اصلا نمی پردازیم. در آخر مطلب خود باز خاطره تعریف می کنید. ازآنجایی که همین جا و درهمین متن درمورد من چیزهایی نوشته اید که صحت ندارد، ترجیح میدهم بگم بی خیالش. اصلا بهتر است راجب به خاطرات شما صحبت نکنم. بی خیالش. روز وروزگاربرشما خوش.
نوشته شده توسط: Anonymous

فرارو- بوریس نمتسوف، سیاست مداری که روز جمعه به ضرب گلوله کشته شد، مبارز بی باکی بود که از فساد پوتین در المپیک سوچی پرده برداشت و در حال آماده کردن پرونده ای در مورد اوکراین بود.

به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل از دیلی بیست، نمتسوف در سال 2013 به دنبال راهی برای انضمام تعداد بیشتری از مقامات رژیم پوتین به قانون آمریکا بود که آنها را از ورود به روسیه منع می کرد یا هرگونه دارایی آنها در این کشور را مسدود می کرد. این معاون پیشین نخست وزیری روسیه که در نزدیکی کرمیلن کشته شد، دشمنان بسیاری داشت که البته مهمترین شان رئیس جمهوری روسیه بود. او خوش تیپ، کاریزماتیک و در غرب و اروپای شرقی محبوب بود.

آندری سانیکوف، نامزد انتخابات ریاست جمهوری بلاروس و مخالف و قربانی شکنجه لوکاشنکو در همان دوره به نمتسوف گفته بود: «نخست بلاروس را آزاد می کنیم و بعد روسیه را.» نمتسوف با اشتیاق پذیرفته بود

فرارو- بوریس نمتسوف، سیاست مداری که روز جمعه به ضرب گلوله کشته شد، مبارز بی باکی بود که از فساد پوتین در المپیک سوچی پرده برداشت و در حال آماده کردن پرونده ای در مورد اوکراین بود.

به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل از دیلی بیست، نمتسوف در سال 2013 به دنبال راهی برای انضمام تعداد بیشتری از مقامات رژیم پوتین به قانون آمریکا بود که آنها را از ورود به روسیه منع می کرد یا هرگونه دارایی آنها در این کشور را مسدود می کرد. این معاون پیشین نخست وزیری روسیه که در نزدیکی کرمیلن کشته شد، دشمنان بسیاری داشت که البته مهمترین شان رئیس جمهوری روسیه بود. او خوش تیپ، کاریزماتیک و در غرب و اروپای شرقی محبوب بود.

آندری سانیکوف، نامزد انتخابات ریاست جمهوری بلاروس و مخالف و قربانی شکنجه لوکاشنکو در همان دوره به نمتسوف گفته بود: «نخست بلاروس را آزاد می کنیم و بعد روسیه را.» نمتسوف با اشتیاق پذیرفته بود. او قصد داشت روز یکشنبه راهپیمایی را علیه جنگ ولادیمیر پوتین در اوکراین که از سوی هیچ کس به رسمیت شناخته نشد، رهبری کند. او که در حال قدم زدن با آنا دوریکایا، یک مدل اوکراینی بود، چندین بار هدف شلیک گلوله قرار گرفت.

نمتسوف و لئونید مارتینیک دو سال پیش گزارشی را تحت عنوان «المپیک زمستانی در مناطق نیمه گرمسیری: فساد و سوءاستفاده در سوچی»منتشر کردند که پوتین را متهم می کرد به طور شخصی در این پروژه بزرگ و بی بندوبار مباشرت داشته و در نتیجه مسئول «رشوه و اختلاس» حدود 26 میلیارد دلاری ناشی از آن است. آنها لیست اسامی را اعلام کردند. نمتسوف که متولد سوچی است و مارتینیک افشا کردند که سرمایه گذاران خصوصی بخش عمده هزینه های این المپیک را متحمل می شدند و تنها دو تن از آنها تامین کنندگان خصوصی گران ترین بازی های زمستانی جهان بودند.

علاوه بر این، آنها نشان دادن که چطور 15 درصد پول «المپ استوری»، شرکت دولتی که برای تامین مالی المپیک راه اندازی شده بود به بوریس و آرکادی روتنبرگ، دوستان دوران کودکی پوتین تعلق گرفت.

او در مورد گزارشش گفته بود: «پوتین بخشی از یک مافیا است. او فرصتی را در اختیار دوستانش قرار داد تا مقداری نقدینگی جذب کنند.»

آمریکا با این مسئله موافق است. پس از حمله روسیه به اوکراین بود که وزارت خزانه داری آمریکا روتنبرگ ها و یاکونین را به دیلی دوستی با پوتین تحریم کرد. به گفته ایلیا یاشین، یکی از دوستان صمیمی نمتسوف، وی در حال آماده کردن یک سند جدید که ظاهرا باعث حضور نظامی روسیه در اوکراین می شد، بود.

قتل یکی از مقامات سابق دولت در مرکز مسکو به اندازه کافی و بدون اشاره به شخصیت تهدیدآمیز وی نیز نگران کننده است. لایف نیوز یکی از نخستین خروجی هایی بود که مرگ نمتسوف را تایید کرد.

پوتین که معمولا در مورد قتل شخصیت های عالی رتبه در روسیه آنقدر محتاط سخن می گوید که به ندرت نام آنها را ذکر می کند، هیچ زمانی را برای اعلام اینکه شخصا بر تحقیقات مربوط به این جنایت نظارت خواهد کرد را از دست نداد. دیمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین به خبرنگاران گفت که ترور نمتسوف یک اقدام تحریک آمیز بوده است. به عبارت دیگر، این اقدام توطئه ای از جانب دشمنان پوتین بوده که برای ضربه زدن به وی طراحی شده است.

در دسامبر 1934 سرگئی کیروف، رهبر بولشویک در دفترش ترور شد و در پی آن ژوزف استالین اظهارنظری تقریبا مشابه در مورد آن جنایت داشت. در واقع قتل کیروف در دوره آزار و اذیت سیستماتیک مخالفان منطقه استالین انجام شد که به پاکسازی بزرگ شهرت یافت. در آن دوره این طور استدلال می شد که استالین شخصا دستور این ترور را داده تا وجود یک دام سیاسی را توجیه کند.

به گفته وادیم پروخوروف، وکیل نمتسوف، «چندین ماه پیش، بوریس در شبکه های اجتماعی از سوی چند گردن کلفت، تهدید شده بود.» البته
نوشته شده توسط: Anonymous

سرکار خانم همیلی, معلوم است که شما در کار اینترنت بی تجربه اید. نام من پیروز پشت کوهی ست, با شناسنامه صادره از قوچان. اینرا بارها اعلان کرده ام. این موضوع نیز بارها پیش آمده و پاسخ من این بوده است که بر خلاف موسیقی آوازی, اینجا مهم, آواز است نه آوازه خوان. امید که شما به موضوع توجه کنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

آنها در دو مذاکره مهم با عراق و غرب د رگروگا نگیری و خاتمه جنگ چرا محرم همین رژیم بودند و خیانت ها شد ؟ اما بعدا چه فرقی کردند که ما باید به آنها اعتماد کنیم ؟ اما به بنی صدر نمی توانیم اعتماد کنیم چون یک توده ای گفته که او گفته اشعه موی زن بین ما و او تضاد دیالکتیک ایجاد میکند اما ژاندارم کشی فدایی ها , ارج نهادن خسرو گلسرخی به اسلام و مو لا علی و بازیهای کیانوری با رفسنجانی و بهشتی و سخنان طبری در تلویزیون مبنی بر یکی بودن ماتریالیسم با توحیدی , واحد , یگانه هیچ تضادی ایجد نمیکند ؟
به امیر انتظام چرا نمیتوانیم اعتماد کنیم ؟ او که روزنامه انقلاب اسلامی ! ندارد ؟ نگفته که اشعه دارد یا چیز ها دیگر ؟
مصدق چرا مورد غضب تاریخ بازان مارکسیست روسی است ؟
او که اشعه نداشت ؟ روزنامه انقلا ب اسلامی هم نداشت ؟

میبینید که خط لنینیستی - استالینیستی فاتحه کشور ما را خوانده . ما ترور شده ایم

میبینید که خط لنینیستی - استالینیستی فاتحه کشور ما را خوانده . ما ترور شده ایم
ا ندیشه در کشور ما عقیم شده
ما را اخته کرده اند
این ویروس مارکسیسم روسی همه ما را خواهد کشت
تاریخ کشور ما را به فنا خواهد داد
سرنوشتی تلخ تراز سوریه و لیبی و دردناکتر از عراق و افغانستان در انتظار ما است
ما از صحنه تاریخ محو میشویم
این کشور آینده ای ندارد چون نه فرزند دارد , نه سرباز , نه اندیشمند , نه نگهبان
ما را به امریکا ستیزی و خصومت کور با یهودیان و اینک با سنی ها و ترک ها کشانده اند این ویروس های مارکسیست روسی
کسی نمیپرسد اسد چه ارزشی دارد ؟ حماس و حزب الله به چه دردی می خو رند , یمن را برای ما چه سودی است ؟ کردهای ترکیه و عراق و سوریه چه خویشی با ما دارند ؟
ما را گو شت دم توپ و خط شکن تجاوزکاران روسی و امپریالیست های ارتدکس روسی و نوادگان تزار و میراث خواران استالین کرده اند
چرا نمی بینید ؟
چرا کسی فریاد نمی کند ؟

ما را اخته کرده اند این فرزندان روسیه
از شکم مام وطن سرباز و خدمه روسی است که بیرون می اید
به هر سو که نگاه میکنی از سلطنتی ها گرفته تا اسلامی ها تا ملی ها تا ملی مذهبی ها تا دولتی ها تا اصلاح چی ها تا انقلابی ها تا سکولار ها همه نوکر روسیه هستند

ما از گله تمدن در قرن ۲۱ جدا فتاده ایم و به قرن تاریک ۱۹ و دیکتاتوری های فاسد روسی و ترور و ماجراجویی و دخالت و فضولی در سرزمینهای دیگران و امور دیگران پرتاب شده ایم انهم زمانی که همه ان دیکتاتورها و ماجراجو ها یا رفته اند و یا دست برداشته اند
انهم درست زمانی که کاسترو ها جام پشیمانی سر می کشند و یاکونویچ ها غا یب میشوند و روس ها و چینی ها به سبک غربی و نئو لیبرالیستی خود را بزک میکنند
چیزی در کشور عقب مانده ما وجود دارد که از دیگر عقب ماندگان تاریخ صد سال عقب مانده تر است
چیزی ما را در تله ای که افتاده ایم برای همیشه نگه میدارد
چیزی که همه ما میدانیم چیست اما از بیان ان به دلیلی ناشناخته طفره میرویم و توی سر و کله هم میزنیم
ما این دوره برزخی تاریخ را ۱۵۰ سال است هر روزه مرور میکنیم و هر با ر دست خالی تر باز میگردیم چون از گفتن ان حقیقت وحشت داریم
آنکه مجلس را به توپ بست همان است که مصدق را به زیر کشید و همان است که سفارت امریکا را اشغال کرد و همان است که دائما کودتا میکند علیه هر حرکتی از سوی ملت ما
ملت بزرگ ایران بپاخیزید و از این روسی گری ویرانگر ابراز انزجار کنید
این روشنفکران ما خود فروخته تر و ترسو تر از انند که به زبان آیند
سیاسیون ما جیره خور روسیه هستند

بیهوده منتظر جلال ال احمد و جرج اورول نباشید از این قبیله روسی چنان قهرمانانی بیرون نمی اید
تو گویی شرافت را در مملکت ما کشته ا ند
تو گویی دروغ و خیانت دین رسمی ما گردیده
ما را به آیین شرک در معبد داوود قربانی میکنند
و این گله را ببین که چه آسوده می چرد

نوشته شده توسط: Anonymous

باقی تنها تحکیم وحدتی است که از اسلام خمینی به اسلام رفسنجانی یا اسلام موسوی و از آنجا به حزب توده و مارکسیسم اسلامی نرسیده ( مثل علی افشاری یا طبرزدی و بقیه ) . از آنطرف هم نغلطیده یعنی سمت فقا هتی ها و ارزشی های روس محور .
در گویانیوز آورده است :

http://news.gooya.com/politics/archives/2015/02/193705.php

آغاز نقل "
تماميت خواهی محدود به سلطه بر زندگان نيست بلکه آنان دست از سر مردگان هم برنمی دارند و حتی دست از سر تاريخ نيز; به گونه ای که تاريخ سازی می‎کنند، به آسانی می‎کوشند کسانی را از تاريخ اخراج و کسانی را وارد کنند. اما تاريخ حتی با انگشتان بريده قربانيان ديکتاتوری به حقيقت وفادار خواهد ماند. در دوره حکومت استالين، زندانيان تبعيد شده به سيبری در صدها کيلومتر دورتر از کاشانه شان و در جايی که امکان فرار و دسترسی به ديگر آدميان وجود نداشت دوره محکوميت خود را سپری می‎کردند و

و در همانجا جان می‎دادند و کسی از مکان آنها خبر نداشت. آنان نه تنها افکار و عقايدشان که تمام وجودشان سانسور شده بود و در ديار خاموشی می‎مردند و در گور فراموشی می‎ماندند. يکی از زندانيان انگشت خود را بريد و به تنه درختی بست که در رودخانه روان بود تا شايد صدها کيلومتر دورتر به دست کسانی بيفتد و از وجود انسان هايی فراموش شده و سانسور شده در جهنم استالين آگاه شوند». راه مقابله با اين دستکاری های تاريخی، نشان دادن پيوسته انگشت های بريده يا يادآوری وقايع و حقايق بريده شده و حذف شده است و همچنين برخورد بنيادی با آن از طريق هدف گرفتن روش های تاريخ سازی و تاريخ نگاری.

ملت ها همواره با دو نوع تاريخ نگاری مواجه بوده اند.تاريخ نگاری ايدئولوژيک و تاريخ نگاری مزدورانه. اين دو شيوه گرچه گاه با هم منطبق و يکی می شوند اما تفاوت هايی دارند.تاريخ نگاری مزدورانه يک عمل بوروکراتيک است يعنی به عنوان کارمند تاريخ نويس يا يک موسسه تاريخ نويسی قرار است تحقيق کنند و از پيش معلوم است چه چيزی را بايد اثبات يا انکار کنند. در ازای پولی که می گيرند وظيفه دارند و مديون هستند و تعهد برايشان ايجاد می شود. ممکن است چنين شخصی فاقد ايدئولوژی معين باشد يا تعصبی به ايدئولوژی رسمی نداشته باشد و در مقام کارمند، ايفای نقش کند. حکومت های توتاليتر در مقطعی هجوم به تاريخ آورده و با پول و امکانات دولتی، تاريخ می نويسند. در حالی که اين پول متعلق به همه ملت است. اگر شهروندان بتوانند بگويند برويد با پول جيب خودتان تحقيق کنيد و تاريخ بنويسيد چرا با پول جيب ما و ملت تاريخ ما را تحريف می کنيد هم سودی ندارد.

نوع ايدئولوژيک تاريخ نگاری را در کتاب «جدل های تاريخی» به تفصيل بحث کرده ام و اينجا فقط به اجمال اشارتی بدان می اندازم. اين نوع تاريخ پژوهی متکی به آرمان گرايی است و می خواهد عقيده ای را پذيرفتنی تر کند.



نوع ديگری از تاريخ نگاری که شبه ايدئولوژيک است نيز وجود دارد که سنت ها و آدابی که بدان خو گرفته ايم را به عنوان تاريخ و آيين به خورد مردم می دهيم.

"پایان نقل

اما هنوز یا از ترور شخصیتی مارکسیست های روسی میترسد یا در داخل بیشتر از این نمیتوان گفت و یا اگر بگوید مثل بنی صدر حصر رسانه ای میشود .

اما حا صل گفتار او به خوبی این حقیقت را روشن میکند که انقلاب ۵۷ از وقتی پا جای پا ی انقلاب روسیه و ترکش های ان ( چین و کوبا ) گذاشت و اخلاق و متدولوژی و فرهنگ و آیین و نظم لنینیستی - استالینیستی را به خود گرفت به همان انحرافی رفت که انقلاب اکتبر رفت و به همین دلیل مثل انقلاب فرانسه منتهی به دموکراسی و حا کمیت قانون نشد . اگر چه انقلاب فرانسه هم به انحراف رفت و به گیوتین سپرده شد اما زود با سپردن مخترع گیوتین ( روبسپیر) به همان گیوتین ابداعی او به بلوغ سیاسی رسید .
انقلاب روسیه اما هرگز اصلاح نشد چون به آیین لنینیستی - استالینیستی گرفتار آمد .

حقایق تکاندهنده نظیر تا ریخ تقلبی سازی , سانسور تاریخ واقعی , حذف رویدادهای اصلی , بازی با وقایع , ناب بازی سراسر قلا بی , ارزش سازی و ارزش گرایی قلابی در خدمت قدرت و فرد رهبر عالیقدر ما دام العمر و ...... همگی در بازی با سیاه کل و انقلاب اکتبر و کوبا و ناخدا افضلی و بیژن جزنی و بختیار و ... هم مو به مو جریان دارد .

البته فقط بخش مربوط به رژیم انهم موا رد مورد علاقه مارکسیست های روسی مورد بررسی قلا بی اینها قرار میگیرد
اما کسی از کودتا علیه بنی صدر و خرداد ۶۰ چیزی نمی گوید
کسی نمی گوید چرا رفسنجانی سر دسته اشرار علیه بنی صدر و با زرگان و ملی مذهبی ها بود و جنگ را کش داد و هنوز عذر خواهی نکرده
کسی نمی گوید موسوی و بهزاد نبوی به کجا وصل بودند , از کجا آمدند ؟ چرا در ۵۹ تا ۶۷ با اینها بودند و حالا میگویند ما رهبر مخالفین هستیم
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام
من برادر ع.ی هستم. واقعن متاسف شدم برای نویسنده این مقاله. از متن این مقاله اینچنین به نظر میرسه که این مقاله از طرف کارشناسان نیروهای امنیتی تهیه شده باشد تا به ع.ی ضربه بزند و اذهان عمومی را نسبت به این فرد حساس کند.

اگر این متن واقعن توسط شخص یاد شده تالیف شده است این کوته فکری و بی اخلاقی این نویسنده را می رساند. شما اول بروید یه مطالعه دقیق تر و جامع تر در مورد سابقه اتهامات و بازداشتهای ایشان داشته باشید بعدن اظهار نظر کنید.

شما از طرفی ایشان را به مجاهدین خلق ربط می دهید و از طرفی فردی وابسته به دولت این خیلی خنده دار و مضحک است. یعنی ع.ی متحمل این همه هزینه می شود برای مطامع این دوگروه. بیش از سه ماه انفرادی بیش از چندین بار تحقیر توسط بازپرسش رجبی در دادسرای اکبر آباد. از دست دادن کار و ضرر مالی هنگفت. شما برو کافیت و بخور. میگم شما برو کافیت و بخور یوگا کار کن ...

نوشته شده توسط: Anonymous

یادش زنده باد یاشار کمال نویسنده .امیدوارم که از او هیچ مجسمه ای نسازند که فردا روزی مایه درد سر نسلهای پس از او شود.

نوشته شده توسط: Anonymous

بنده مینو هُمیلی هستم. نویسنده این مطلب هم خانم رویا غیاثی هستند. فرد دیگری که در هر کامنت و نوشته نامی از او می آورید، امرالله ابراهیمی است. مدیر سایت هم جناب کیانوش توکلی است. همه ما با اسم و رسم، همچنین شناخته شده‌ایم. از آقا و یا خانم پیروز، علیزاده و آ. ائلیار درخواست می کنم که خودتان را معرفی کنید تا ما هم حق جستجو از پیشینه شما را داشته باشیم. وقتی کسی شهامت معرفی خودش را ندارد، مطمئنا ادعایش فاقد اعتبار است.

نوشته شده توسط: Anonymous

یاشار کمال نویسنده کرد ترکیه امروز در سن 91 سالگی جان به جان آفرین داد . رمان مشهور او " محمد شاهین " در غرب به چندین زبان ترجمه شده است .

نوشته شده توسط: peerooz

جناب ابراهیمی, فرمودید " می دانم برای افراد سن بالا بخاطر فرسودگی سلول‌ها مطالعه و نگه داشتن نکات در حافظه مشکل است " من نمیدانم شما چند سال جوان هستید ولی برای آنکه مطالب فراموش شده را بیاد شما بیاورم, حرف بسیاری از ما این بوده است که اگر به دادگاه قانونی شکایت برده اید منتظر حکم نهایی دادگاه باشید, همین. ولی شما تا کنون به انواع مختلف مطلب را به حدی " کش " داده اید که کش پاره شده است. شما میفرمائید که مطلب اینترنتی شما را باور و بقیه اینترنت را فراموش کنیم. من شما را نمیشناسم و گشتی در اینترنت مرا به این مقاله سایت ایران اینترلینک برد که میگوید شما به مانند شغال لنگ و وامانده برای تغذیه از پس مانده های رجوی ها موس موس می کنید. من هیچ راهی ندارم و علاقه ای ندارم که بفهمم کدام یک راست میگوید فقط عرض میکنم که این را هرچه بیشتر بهم بزنی عطرش همه راگیج خواهد کرد. همین.

نگو به رجوی، که ضرب المثل نمی فهمد!! اندر وصف امرالله ابراهیمی (جاسوس یاب)
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=10929
نوشته شده توسط: Anonymous

توضیح دادم که ۲۱ اولیگارش روسی، پوتین را ثروتمندترین فرد دنیا کردند ولی‌ پوتین چگونه به این سروت هنگفت که بیشتر از ( ۲۰۰ دویست بیلیون دلار ) است دست یافت؟ پوتین این اولیگارش‌ها را تهدید کرد چنانکه ۶۰ شصت درصد دارائی‌هایشان را در اختیار اووو قرار ندهند آنان را به جرم نپرداختن مالیات، بالا کشیدن پول کمپانیها روانه زندان خواهد کرد یعنی‌ چیزی که با ثروتمندترین اولیگارش کرد، در واقع جنگی که در اوکراین هم اکنون ادامه دارد، جنگ الیگارش‌ها است که میخواستاند دولت اوکراین را بچاپند ولی‌ با تظاهرات مردم اوکراین، عامل روسیه در راس قدرت دولتی، به روسیه فرار کرد، و چپ ساده لوح ایرانی فکر می‌کند جنگ اوکراین، جنگ امپریالیزم با سوشیالیزم و کمونیزم است. که یک طرف آن رفیق پوتین ایستاده است و طرف دیگر امپریالیزم جهانی‌،

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

خانم همیلی گرامی،
شما نوشته اید: "من اما به آزادی بدون قید و شرط بیان اعتقاد راسخ دارم.".
یک سؤال از شما دارم که امیدوارم به آن پاسخ دهید:
آیا شما واقعا به آزادی بیان «بدون قیدو شرط» اعتقاد دارید؟ یعنی شما معتقدید که هر کسی آزاد است بدون هیچ واهمه ای، هر فحش و ناسزایی و هر سخن رکیکی را به دیگران بگوید و فرزند و خواهر و مادر او را هم به فحش بکشد و هر توهینی را به هر کسی بکند و نیز آزاد است هر اتهامی را که بخواهد، به هر کسی وارد کند؟
اگر بگویید نه، این دیگر آزادی بیان «بدون قید و شرط» نخواهد بود.
من شخصا به آزادی بدون قید و شرط بیان نظرات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... هستم و فکر می کنم هر جا که این بیان، از حد نظر بگذرد و وارد اتهام و توهین بشود، باید توسط قانون محدود شود. در غیر این صورت مبنای اعلامیه جهانی حقوق بشر، یعنی شأن انسانی، مفهوم خود را از دست می دهد.

نوشته شده توسط: Anonymous

به نظر من در این دیدار، ال سیسی مصر نیز حضور خواهد داشت، منطقه نمیتواند ساکت بنشیند در حالیکه رژیم فارس ایران، هر جا که نفوذ می‌کند آنجا تبدیل به ویرانه‌ای می‌‌شود، اگر عربستان و اسرائیل تصمیم گرفتند رژیم ایران را هدف قرار دهند، باید ارتش ترکیه وارد سوریه شود، پناهندگان سوری در سوریه اسکان داده شوند و چنانکه لازم بود جای آنان را، پناهندگان ایرانی‌ بگیرند.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

گرامی،
بله من از گردانندگان سایت هستم. اما کار من تأیید کامنتها یا مقالات نیست. هر کدام اینها مسئول خود را دارد.
-اگردر کامنت یا مقاله ای قانون سایت در مورد شما نقض شده شما می توانید اعتراض کنید که رسیدگی بشود.
در مورد مقالات مدیر سایت مسئول است. در مورد کامنتها مسئول کامنت.

من انکار نمی کنم در عمل ممکن است «خطا» رخ دهد. و قابل تصحیح است. اما خطا فرق دارد با این که «قانون» را نفی کنیم.
ما در اداره ی سایت خیلی خطا میکنیم. اما معتقد به عدم قانون نیستیم.

هیچ کس برای سایت «خودی» نیست. خودی تنها «قانون» است که ضروریست رعایت شود. چه نویسنده و کامنت نویس باشد و چه مسئولین سایت.در اصول همه تابع مقررات اند. اما اینکه خطا پیش میاید یا مسئولی تصمیم میگیرد در حالت استثنایی اصل را رعایت نکند، مسئله ی دیگری ست.

ولی من مطمئن هستم با رعایت قانون آزادی بیان سایت، هیچکس نظر شما را حذف نخواهد کرد. چه مخالف سایت باشد و چه موافق آن. حتی من اینجا اشتباه کنم اصل را رعایت نکنم مسئولین دیگر آماده اند یقه ی مرا بگیرند و حق هم دارند.

بله من هم قبول دارم هرکس هرچه می پسندد بنویسد. در کجا؟پیش خود روی کاغذ ؟ یا در سایت؟ پیش خود خصوصی ست. در سایت عمومی ست- سایت هم مقررات دارد. توجه به قانون ضروریست.

بله ، این درست است که «سایت در عمل» نمی تواند قانون خود را درست پیاده کند. هر روز دهها خطا در سایت هست. واقعیت
چنین است و توان هم بیشتر از این نیست.

در اصل «اعتراض» به «عمل» سایت، در مورد عدم رعایت اصول خود- «کمک» به سایت است.
این درک ما از اعتراض است. که خطاها کم شوند.
نوشته شده توسط: Anonymous

ممنون مهسا خانم. ما ازربایجانیها به شما افتخار میکنیم.