Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب هرکی هستی با اسم ,به مرحوم و مسئو ل , کامنت نوشتی, اتفاقا هیکل فردوسی را نه چند تا تجزیه طلب و نه چنند تا کومونیست بلکه همان مردم سلماس بودند , از شهرشان بیرون انداختند و همان هائی که به ایشان امید بسته بودید , آذربایجانی ایران بان یا فارس بان هستند . ناراحتی شما از همین است که عاروق فارسیستان بزرگ ساختن در توی تان مانده. بیرون نمی آید . یادتان هست, چند سال پیش به حرفهای ما می خندیدید؟ وقتیکه می نوشتیم, پان فارسیزم رختش را از آذربایجان می بندد. حالا به ذبا ذب افتاده اید. حالا دل خوش کرده اید به امضاء چند تا آذربایحانی که معلوم هم نیست , آذربایجانی هستندیا نیستند.

نوشته شده توسط: یونس شاملی

برای آشنایی با فردوسی و شاهنامه دو نوشته زیر را از قلم تیزبین تاریخدان جامعه فارس در ایران آقای ناصر پورپیرار مطالعه کنید

«گاف»‌های حکیم «فردوسی» در «شاهنامه»
http://w3.naria.ir/view/14.aspx?id=561
ردیه ایی بر شاهنامه
http://w3.naria.ir/view/5.aspx?id=23

نوشته شده توسط: Anonymous

برای این که شوک بدهی باید سواد داشته باشی و اول نوشته هایی را که نخوانده ای بخوانی، بعد وارد عرصه اظهار نظر و شوک درمانی بشوی. و گرنه جز های و هوی تو خالی و پرخاشگری چیزی برای عرضه نخواهی داشت. مسلما اگر به توصیه بالا عمل بکنی، لحن صحبتت هم مودبانه تر و متمندنانه تر خواهد شد و به جای پریدن بی حاصل و بی نتیجه به این و آن به استدلال درمانی روی خواهی آورد. ضمنا با همه می شود بحث متمدنانه کرد حتی با بازجوی زندان؛ البته اگر دانش و همچنین صداقت و صمیمیت لازم موجود باشد. همه انسانها در برابر حقیقت تسلیم هستند اما به شرطی که حقیقت گفته شود نه شعارهای متعصبانه نژادی و نیز توجه شود که حقیقت یک امر نسبی است و هرگز در انحصار هیچ کس نبوده.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب اولویت, دستگیرم شد. شما دنبال سکولاریسم , آنها دنبال سکولاریسم نو , دیگری دنبال لائیسیته, این دیگری دنبال اصلاح طلبی, بعدی دنبال ملی - مذهبی ششمی دنبال جنبش سبز, هفتمی دنبال جنبش سبز سکولار, و هشتمی آنها که در این فرقه ها نمیگنجند رژیم را از هشت طرف محاصره میکنیم و پس از پیروزی اگر همگی موافقت کردند منشور جهانی حقوق بشر را پیاده میکنیم تا ببینیم اولویت با کی بوده است. ممنون از راهنمایی. راهی بهتر از این برای اتحاد وجود ندارد!

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب جمال گرامی، لطفا به جای چیستان گویی مشخص بنویسید که من کجا جای آچار فرانسه را گرفته ام و کجا غلط گیری املایی و انشایی جانانه کرده ام تا هم من بدانم و هم دیگران.

نوشته شده توسط: Anonymous

چند نکتە با مسئولین و خوانندگان این سایت بخصوص مسئولین ،،،، ،،، صفحەی خوانندگان دارد بیشتر و بیشتر جالب میسود بخصوص کە مسئولین سایت و دست اندر کاران کنترل کم کم دارند کامنت گذاران را بە چپ چپ و بە راست راست میکنند و رتق فتق امور سایت را بە گوش زد و راهنمائی کردن و توصیە کردن و اندرز دادن و امر و نهی کردند مسئول مرحوم کامنت ها کە دارد کم کم بە نایک و کوکاکولا و آدیداس تبدیل میشود و...... نقش آچار فرانسە را بە جای مسئول کنترل کامنتها بە عهدە گرفتە .......... و اکنون جناب مسئول کامنتها هم بە این ارتش اندرز گویان و همە فن حریفها اضافە شدە است و هر کامنت کە گذاشتە شود جناب مسئول کامنت نیز خود را موظف میداند غلط گیری املاء و انشائی جانانەای بکند

نوشته شده توسط: Anonymous

واقعن وارد عالم اینگونه ترکها شدن خنده دار است . رفیق مارکس میگفت تاریخ دوبار اتفاق می افتد اول تراژدیک و بعد کمدیک . فارسها میگویند به شهر کورها که وارد شدی دست بگذار روی چشمهایت . دانته میگفت دم در ورودی جهنم همه امیدهایت را بیرون از در بگذار ! . با این چند ترک تجزیه طلب که همه چیز را تحریف و جعل میکنند ؛حتی استوانه داریوش و ریش خشایارشا و عصای یزدگرد را ، مگر با منطق دیگری میشود وارد بحث شد . اینها بقول ماکیاولی فقط سمبه زور را میشناسند . به نظر من فرهنگ راسیسم ترک مانند فرهنگ آخوند داعشی مبتذل است چون هر دو خود را با موضوعاتی سرگرم میکنند که مردم را فریب دهند و موجب آزادی انسان شوند . مگر تا انقلاب بهمن چند مجسمه از فردوسی در ایران بود ؟ یکی در شهر طوس روی قبر او و دیگری در میدان فردوسی میان خیابانهای دود زده و آلوده . حالا ببینید که آخوندها بیشتر از شاه شاهان بیاد فردوسی افتاده اند و

میکنند . پان ترک تجزیه طلب آنرا بهانه کرده تا شعارهای ضد انسانی و ضد ایرانی بدهد . در اینگونه موارد قضاوت در باره مشاهیر فرهنگی ایران من فکر میکنم نظر صد ساله چپ و حزب توده چه باشد ؟ من متاسفانه اطلاعی در این مورد ندارم و حتی نوشته های شاهرخ مسکوب و احسان طبری و دیگران را نخواندم ولی شاید رهگشا باشد . من فکر کنم برای غالب چپ ها ، فردوسی شاعر شاهدوست و سلطنت طلب و نقال افسانه های پهلوانی و قهرمانی باشد . او تا چه حد از زبان و فرهنگ ایرانی دفاع کرده و موجب نجات آنان شده ، من خبر ندارم . ولی لجاجت فاشیسم ترک با سنبل های فرهنگی یک کشور را نیز حماقت آمیز و عقده گرانه میدانم چون اینها فکر میکنند با انکار حقایق تاریخی به اهداف پلیدشان میرسند و من چون خود را مدافع حق میدانم میکوشم تا به اینگونه تهی ، شوک بدهم تا بفهمند دنیا هرت و پرت نیست که چند نفر دشمن ایران در اروپا بنشینند و کشورها را تقیسم کنند و موجب جنگ و خونریزی میان مردم فلک زده شوند .
نوشته شده توسط: Anonymous

کیانوش عزیز، این ادعاهای دروغ و بی اساس مصداق آن ضرب المثل معروف است: "کافر همه را بکیش خود پندارد."

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب فردوسی تقلبی که خودتا هم "ابرانسان" می دانید!
1- شما که نمی دانید خط و الفبا چیست، چرا خودتان را وسط می اندازید؟ مگر زبان فارسی خط و الفبا دارد؟ این خط و الفبایی که استفاده می شود، عارتی است قربانت بروم.
2- رهبر شما "ابرانسانها" جناب هیتلر خدابیامرز بود که دنیای متمدن او را به آن دنیا فرستاد و فقط چهره منفوری از او باقی ماند و خودش صد تا کفن پوسانده. زیاد به این "ابرانسان" بودنتان ننازید.

نوشته شده توسط: Anonymous

اگر امروز درختی جلوی خانه تان افتاده برداشتن آن اولویت دارد به هر کار دیگری اما این حرف به این معنی نیست که مهمترین کار در زندگی درخت بریدن است..
اولویت urgency
مهمتر بودن importance

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

شاملی گرامی،
ممنون از توجه شما.
مسئله این است که بعد از یک قرن، حداقل بعد از این 36 سال ناسیونالیسم فارس لازم است درک کند که با نفی موجودیت و حقوق دیگر مردمان ایران نمی شود کشورداری نمود؛نمی شود زندگی کرد، و به ویژه نمی توان ادعای دموکراسی نمود و بر اتحاد و یگانگی برای بهزیستی پای فشرد. راه درست اینها برابری ست و عملا ضرورت دارد که رعایت بشود.

آنچه به ما آذربایجانیها مربوط است اینه که ما در طول قرن گذشته از هیچ کوششی برای آزادی و دموکراسی و بهزیستی همه مردمان ایران به ویژه خلق فارسی زبان کوتاهی نکرده ایم. حتی هویت خود را فدای «دگر دوستی» نموده ایم.
-نویسندگانمان عمدتا به زبان فارسی نوشته اند.
-در جنبشهایمان همه ی مردم ایران را در نظر گرفته ایم.
-حتی در یک مهمانی با وجود یک مهمان فارسی زبان همه ی ترکی زبانان به احترام کرامت انسانی او با فارسی شکسته-بسته ادعای منظور کرده اند.

-کانون نویسندگان فارسی زبان را به نام «کانون نویسندگان ایران» نامیده اند چیزی نگفته ایم.
-عمدتا کسی از ادبا و سیاسی کاران از حقوق ما دفاع نکرده اند چیزی نگفته ایم.
-توسط دولت و غیر دولتی «زبان و فرهنگ فارسی» را بدون انتخاب ما به ما تحمیل کرده و تاریخ و فرهنگمان را ندیده گرفته و چه بسا نابود کرده اند چیزی نگفته ایم.
-بزرگترین نویسندگان و ساعران مان را به نقطه ای رسانده اند که در آخر اقرار کنند «خود را بی هویت احساس میکنند-ازجمله ساعدی و...»، چیزی نگفته ایم.

- دیگر بس است. باید بدانند که این وضعیت براستی تحمل پذیر نیست. و نمی شود یکی از پرجمعیت ترین خلقهای مملکت را به «هیچ و پوچ» تبدیل نمود. خلقی که ایران در بسیاری عرصه ها مدیون آن است. نباید به ناسیونالیسم فارسی بیش از این روی داد. باید محترمانه، انسان دوستانه، دموکراتیک مسایل را مطرح و حل نمود. آذربایجان به این ناسیونالیسم بیش از حد روی داده است.
به قول معروف «ؤز ورمیشیق-آستار ایستیرلر».رویه دادیم-آسترهم میخواهند.
در مورد حقوق با کسی "شوخی" نداریم.
- میاندیشم همانطور که در تاریخ بدون مبارزه کسی چیزی بما نداده، بعد از این هم چیزی نخواهند داد. باید حقوق خود را توسط مبارزه به کرسی نشاند. راه دیگری وجود ندارد. «ؤلونو ؤز خوشونا قویسان- سیئچار کفنین باتیرار!» مرده را به حال خود بگذاری کفن اش را کثیف میکند.

به این «ادبا» سخنم آن ست که :
دوستان عزیز ادبای زبان فارسی
که این نامه را نوشته و امضاء فرموده اید:
مردم برای اعلیحضرت «ماست و مداد» بودند. برای حکومت اسلامی هم همینطور. آخر برای شما که از «حکومت مردم بر مردم و دموکراسی» حمایت می کنید چراباید «ماست و مداد» باشند؛ و در نامه یتان کوچکترین اشاره و توجهی به «زبان و فرهنگهای مختلف موجود» نشود، و موضع خود را در قبال آن روشن نکنید؟
یعنی «ناسیونالیسم شما» تا این اندازه دید و ذهنتان را «کور» کرده است؟ شما که یک نفر نیستید، بگوییم اشتباه شده، شخص ناسیونالیست بود و تنها خودش را دیده. جمعی این نامه را نوشته اید، آیا جمع شما اشتباه کرده مردمان و فرهنگهای گوناگون را ندیده گرفته است؟ نه هیچ خطایی رخ نداده، این خصوصیت ناسیونالیسم است که «تنها خود را می بیند».

گیرم که در آینده هم فرهنگ فارسی مثل زمان شاه و شیخ بر ایران مسلط شد. گیرم که باز در بر همان پاشنه چرخید، یک حکومت ناسیونالیستی دیگری برقرارکردید؛ آخر این «ضد دموکراتیک وضد انسانی» نیست؟ اگر نیست ما را هم حالی کنید. و اگر هست پس چرا در متن نامه و امضای خود اندیشه نمیکنید؟ شماها که ماشاالله «کودک ادبی-سیاسی» نیستید.

متفکر این جمع ادبا داریوش آشوری ست که «نیچه گرا و ناسیونالیست» است. نیچه ایکه در اندیشه هایش هزار و یک اشکال اساسی دارد. وضع باقی هم روشن است. جمعی که در این سن و سال، هنوز نتوانسته «راه انسانی و دموکراتیک» خود را بیابد. و با ناسیونالیسم مرز داشته باشد.
شما ها می توانید هر گرایشی که دوست دارید داشته باشید، ولی نمی توانید «حقوق دیگری» را ندیده بگیرید و نقض کنید.
دیگرانی هم هستند که می توانند این حق کشی را به شما یاداوری کنند.

ساغ اولون-واراولون
نوشته شده توسط: Anonymous

در قرآن آمده که ما به صاحبان کتاب احترام میگذاریم ودر شاهنامه آمده که ما به صاحبان الفبا احترام میگذاریم . یعنی اقوامی که فاقد خط و الفبا هستند باید اتوریته و رهبری فرهنگ سراسری حاکم را بپذیرند چون در ایران صدها قوم و ایل و قبیله و غیره وجود داشته و دارد . اگر حالمان ترک نتوانستند بعد از هزار سال زبان و فرهنگ ایران را عوض کنند ، این نشان میدهد که فرهنگ و زبان پارسی از سایرین قوی تر و مفید تر و ضروری تر بوده . یعنی همانطور که داروین میگفت در جامعه و در طبیعت بهترین ها بقا یافته و هژمونی اتوریته رهبری را بعهده میگیرند . و بقول نیچه باید به آنهایی که ضعیف و ناتوان هستند کمک کرد که به اسفل السافلین بروند یا زیر پرچم ابرانسانها خدمت کنند . ما پیشنهاد همزیستی مسالمت آمیز میکنیم با آزادیهای فرهنگی و فولکلوریک و رقص و آواز عاشیق ها.

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب ناظر اگر نظر مرا می‌خواهید باید بگویم که:
1- هر سرزمینی و هر مردمی تاریخ خودشان را دارند. این تاریخ نکات خوب و بد، پرافتخار و همچنین شرم‌آور هم دارد.
ما نمی‌توانیم نکات بد و شرم‌آور تاریخ خودمان را حذف کنیم.
فردوسی، سعدی و یا بسیاری از شاعران و نویسندگان ما، از هر ملیتی، مطالبی نوشته‌اند که، از دیدگاه امروزی ما، بسیار خوب است و یا بسیار بد. نمی‌توان تاریخ را به نمایش گذاشت و نکات بد را از این میان حذف کرد.
همچنین به نظر من، از نظر تاریخی، کسی به کسی هیچگونه عذرخواهی بدهکار نیست. نه فارسی زبانان به دلیل نوشته و شعر فلان نویسنده و شاعر و یا کشتارهای داریوش و کوروش به دیگران بدهکارند و نه مثلا ترکها به دلیل کشتارهای مغولان و ترکهای هزار سال پیش. همه اینها تاریخ است و ما در قرن 21 زندگی می‌کنیم و مسؤل اعمال خودمان هستیم و نه کارهای اجدادمان.

2- هم در رژیم شاهی و هم در رژیم شیخی (به قبل از آن کاری ندارم)، هم از نظر فرهنگی و زبانی و هم از نظر اداری، ایران بر مدار فارسی محوری (و نه فارس محوری) چرخیده است و همچنان می‌چرخد.
در ایران این تنها زبان فارسی است که رسمیت دارد و بقیه زبانها سرکوب می‌شوند. فرهنگهای متنوع کشور ما، یعنی فرهنگ اکثریت مردم کشور، عملا از بین برده می‌شوند. اکثریت مردم کشور ما نه فقط از آموزش و تحصیل، حتی از یادگیری زبان مادریشان محرومند.
متاسفانه این تنها رژیمها و حکومتها نیستند که چنین‌اند بلکه این تفکر در بخش بزرگی از روشنفکران و حتی اپوزیسیون مترقی ما هم نهادینه شده است.
از نظر من موضوع این است که با این تفکر باید به مبارزه برخاست. این مبارزه هم نمی‌تواند با فحش و بد و بیراه و نفرت و کینه به نتیجه مطلوب برسد. برای این مبارزه، روشنگری و منطق لازم است. متاسفانه من کمتر شاهد روشنگری و منطق بوده‌ام.
همچنین از نظر من، با این معضل امروزینمان، نمی‌توان با توسل به شکافتن قبر هزار سال پیش مقابله کرد. من فکر می‌کنم که مسائل امروز را می‌توان تنها با حلاجی و روشنگری مسائل امروز حل کرد. اینکه هزار سال پیش فردوسی ضد زن بوده یا نبوده و نژادپرست بوده یا نبوده، مسائل ما را حل نمی‌کند.
این کاملا درست است که "فارسی محوری" از امثال فردوسی بت می‌سازد، ولی این درست نیست که این بت سازی را به موضوع اصلی و محور مبارزات تبدیل کرد.
3- امروز نیمی از مردم کشورمان یعنی زنان، هیچ حق و حقوقی ندارند. با گفتن اینکه فردوسی ضد زن بوده است، حقوق زنان ما تامین نمی‌شود. سیاستمداران همین امروز ما هیچ ارزشی برای زنان قائل نیستند. از خامنه‌ای بگیر تا سروش و... و حتی بسیاری از غیرمذهبی ها.
اقوام و ملیتهای کشورمان هیچ حق و حقوقی ندارند. از آزادی های سیاسی خبری نیست. هزاران نفر در زندانها به سر می‌برند. هر ساله صدها نفر اعدام می‌شوند. مردم گرسنه‌اند، نه فقط اقوام و ملیتها بلکه هیچ یک از مردم کشور ما حق تعیین سرنوشت خود را ندارند و هزار درد دیگر داریم.
برای از رهایی از این بلایا، به جان هم افتادن و سر یک مجسمه و نوشته های هزار سال پیش، همدیگر را پاره کردن، راهی است انحرافی که فقط رژیم از آن سود می‌برد.
از نظر من تنها با مبارزه‌ای متحد می‌توان این بلایا را از بین برد و بر آنها فائق آمد. من راه دیگری نمی‌شناسم.
نوشته شده توسط: یونس شاملی

عزیز ائلیار، جهتگیری شما در این نوشته بسیار دقیق و درست است. موضعگیری عادلانه و دمکراتیک نباید قربانی مصلحت اندیشیهای کذایی مرکزگرایان گردد. ما علاقمند دوستی و همبستگی با ملت فارس در ایران هستیم و باید باشیم. همبستگی خلقهای در ایران ضامن رهایی همهء خلقها در ایران است. یکی از وظایف عمده ما افشای

دغلبازیهای ناسیونالیستهای افراطی فارس و فارس گرایان در مناطق ماست. فردوسی بدون هیچ تردیدی الت و ابزار استبداد نژادی در ایران است و بایستی عمیقا افشا گردد. این افشا گری نباید و نمیتواند همبستگی دو خلق فارس و ترک را خدشه دار کند. مبارزه علیه نمادها و نمودهای اسبتداد و استعمار است. استبداد و استعماری که خلق فارس را به مثابه قربانی مورد سواستفاده قرار میدهد.
نوشته شده توسط: Anonymous

آیا پانفارسیسم خجالت نمیکشد، به بهانه شعر و بنام فردوسی، بملل غیر فارس ایران، به ترک و عرب ... و به زنان و دختران و امثالهم بیشرمانه اهانت میکند، و انتظار دارد، مجسمه یک چنین فردی در میادین و شهرهای آذربایجان نصب گردد؟ این چه طرز تفکر غلط و آداب و معاشرت عهد بوقی است، که از یک طرف ملل ایران را بدروغ هموطن خطاب میکند، و خواهان حفظ تمامیت جهنم ایران است، از طرف دیگر به بدترین وجهی به آنان تحقیر و توهین میکند؟ و انتظار دارد مردم غیر فارس به جوکهای شنیع لوپنیسم فارس، به به و چه چه بگویند؟ و از توهین های قبیح و نژاد پرستانه آنان تشکر بکنند، و مجسمه فرد فحاشی را برای خود سمبل معرفت و کعبه اخلاق بنامند؟ عجب افکار خام، عقب مانده، و گستاخی دارد این جماعت؟! آیا اینان از افکار ناهنجار و نژاد پرستانه خود خجالت نمیکشند؟ آیا شونیسم فارس مجسمه های شاعران آذربایجان را مانند شهریار، شاملو، نسیمی و

فضولی را در میادین و شهر های خود نصب کرده اند، که چنین انتظاری از مردم ترک آذربایجان دارند؟ و حلقومشان را پاره میکنند؟!

نوشته شده توسط: peerooz

میگویند آشیل قهرمان اسطوره‌ای یونان روئین تن و نقطه ضعف او پاشنه پایش بود. از اسفدیار حرفی نمیزنم چون کتک خورم ملس نیست. برعکس آشیل, اپوزیسیون جمهوری اسلامی لخت مادر زاد است و بسیار آسیب پذیر آنهم در دست ارقه های اسلامی که دو هدف را با یک تیر میزنند و زدند. اپوزیسیون هم در نبرد خستگی ناپذیر خود " شیر زنی " را به مصاف فرستاده است که از لندن گوشه چارقد را کنار زده و نه تنها ۷۰۰,۰۰۰ زن دلیر را به میدان آورده بلکه مدال قهرمانی ژنو را نیز بدست آورده است. و آن خدا بیامرز هم گفته بود که " زنهاشان چنین ند ایرانیان ", وای بحال مردانشان. پیشگویی دیگر آن مرحوم هم این بود که " ز ايران و از ترک و ز تازيان - نژادی پديد آيد اندر ميان - نه دهقان و نه ترک و نه تازی بود - سخنها به کردار بازی بود" غافل از اینکه این ها خونشان هم در یک دیگ باهم نمیجوشد و تازه اگر هم مبارزه ای بکنند گوشه کلاه را

بالا زده و نقشه آلترناتیو با حذف مذهبی ها و اصلاح طلبان و توده ای ها و کمونیست ها و چپ ها و غیره میکشند - اگر بهم در نیفتند که ۳۶ سال است چنین کرده اند - و حریف هم بر خر مراد سوار است.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای مرحوم مسئول سابق، فرض کنیم تمام گفته های شما بسیارعالی، منطقی و کاملا درست باشد. و شاید لازم است به در و دیوار نوشته شود. اما عرض به محضر شریفتان، هرکس نیز واقف است که ما درهزارسال پیش زندگی نمی کنیم. فرض کنیم که فردوسی در هزار سال پیش چه به عمد و چه بر خطا علیه ترکان و اعراب، مطالبی نوشته، و یا از روی نادانی و یا خشم و نفرت علیه زنان اشعاری گفته است. اما سئوالی که ذهن همه را مشغول میکند، تنها این نوشته ها نیست. مسئله اصلی اینست که چرا پانفارسیسم و پان ایرانیسم، این مطالب را بطورمکرر تبلیغ و تکرار میکنند. چرا در جامعه فارس، بطرق مختلف و انواع جوک های شنیع و زننده، و بطور مدام در رسانه ها، نسبت بملل غیر فارس ایران نفرت پراکنی میشود؟ ما بارها بطور کتبی از جامعه فارس خواستیم که جلوی این تحقیر و توهین و نفرت پراکنی را نسبت بمرمان غیر فارس بگیرند. ما بارها گفتیم که بخش لاطائلات و لمپنیسم

آقای فردوسی را از نفرت نامه وی حذف، و از مردمان غیر فارس بخاطر توهین بدانان عذر خواهی بکنند. تا قضیه فیصله یابد، چرا این کار را نمیکنند؟ آیا هدف شونیسم نژاد پرست فارس و محافل پان ایرانیسم، و پانفارسیسم، و همچنین رژیمهای نژاد پرست و دیکتاتورشاه و شیخ که زندگی را یکقرن بر مردمان ایران جهنم کرده اند، چیست؟ پان ایرانیسم و پانفارسیسم که بزور سرنیزه، زبان فارسی را بر ملل ایران تحمیل کرده است، و زبان مردم غیرفارس را از بین برده است، این چه منطقی است که چنین ظلمی را بر دیگران روا میدارند، وبا وجدان راحت در باره آن دم فرو می بندند؟ این چه نوع انسانیت است که نسبت به حقوق ضایع شده ملی ـ مدنی، و زبانی ـ فرهنگی ملل غیر فارس یک قرن تمام سکوت اختیار کرده اند؟ آیا این است معنای هموطن بودن برای روشنفکر فارس؟ شاید هموطن بودن برای شونیسم فارس بمعنای برده گی و به یوغ کشیدن ملل غیر فارس باشد؟ آیا این پانفارسیسم نیست که با خصوصیات نژاد پرستانه و گستاخ خود، زبان فارسی را به زبان قاتل تبدل کرده است؟ آیا در برابر اینهمه مظالم فرهنگی و زبان کشی و نفرت پراکنی علیه ملل غیر فارس،جوابتان چیست؟ چرا در قرن بیست و یکم، در عصراینترنت هنوزهم که هنوز است، به ترکان و اعراب و سایر ملل ایران از جانب پانفارسیسم توهین و تحقیر میشود؟ و آنان را از حقوق انسانی خویش محروم کرده اند؟ آیا منطق پان ایرانیسم و پانفارسیسم برده داریست؟مگر پانفارسیسم صاحب چه تمدنی است، که دیگران را تحقیر میکند؟



نوشته شده توسط: Anonymous

مذاکرات هسته ای بسیار پیجیده شده است و مسیر مذاکرات به مرحله بسیار حساس رسیده است ..چند کشوروجریان سیاسی مخالف حل مذاکرات هسته ای هستند . نئوکانها در امریکا ، مافیای نفتی _ امنیتی سپاه، ناتانیاهو و حزبش ، عربستان سعودی و شیخ نشین های منطقه و احتمالا روسیه ... در این میان افشاگری مجاهدین درست در مرحله تصمیم گیری می تواند ،توطئه ای باشد از سوی اسرائیل برای اینکه مذاکرات را بهم بزند ؛ سابق بر این موساد اطلاعات سری خود را در اختیار مجاهدین خلق قرار داده بود . چون مجاهدین خلق فاقد چنان تشکیلات جاسوسی در ایران هستند واگر هم این خبر درست هم باشد، کشف آن قطعا توسط موساد انجام گرفته است که بنام مجاهدین انتشار می باید .

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب ناظر چرا اینقدر چانه می زنید؟ آخرین کامنت شما در تاریخ 24 فوریه، ساعت 15:56 بود که منتشر شده است.
اگر رعایت کنید، نه اینقدر اعصاب خودتان را خراب می کنید و نه من و کیانوش توکلی را به دردسر می اندازید.
حالا بگذریم از اینکه ما را بی شعور هم خطاب کرده اید و می گویید فحش نمی دهید. حالا اگر می خواستید فحش بدهید چه می کردید!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-جناب آقای توکلی ازروشنگری شماکه بادلیل ومنطق جواب دادیدتشکرکرده وبایدگفت که تعدادی ... فکرمیکنندهرکس ازتفکرکمونیستی حمایت وپیروی کندوابسته به چین.روس ویاکوباست.هرکسی ازفدرالیسم حرفی زدتجزیه طب است.هرکس ازسرمایه داری حرف زدنوکرامریکاست هرکس ازحقوق مدنی وحقوق زبانی حرف زدپان ترک ووابسته به ترکیه وآزربایجان است.اینهافکرمیکنم برچنددسته تقسیم میشوند.1-انسانهای ساده بی غل وغش که آنهابایدبامطالعه وتحقیق سعی کنندوارداین مباحث شوند.2-انسانهای وابسته به سیستم که میخواهندهرکس وگروه رابطریقی نفی کنند.3-افرادضد کمونیست که اینهانه منطق سرشان نمیشودنمیخواهنداصلابراه انسانی بروندویاکمی وجدان داشته باشند.4-افرادی مغلطه کاراینهاراماترکان میگوییم (گرک یخیب باشاسالاسان)بایددارازکرده وباکتک حالیشان کنی.وحال بایدجواب این باشدآیادراول انقلاب گروه وکسی رامیتوان یافت که ازانقلاب حمایت نکرد؟

حمایت ازانقلاب حمایت ازخمینی نبود.حمایت ازرفع دیکتاتوری بود.بقیه پس ازآن سال اول همه اشتباه کردندوتعدادی هنوزهم اشتباه میکنند.این هاتوقع دارنددرکشوری که روی دموکراسی ندیده ودموکراسی تمرین نشدهیک حزب ونشریه آزادوجودنداشته وبهترین وشجاع وباشهامت ترین فرزندان مردم اسلحه بردست گرفته وازجان ومال ودرس وزندگی برای رفع وشکستن جو خفقان ازهمه چیزگذشتند دراین کشورتحلیل های سازمانهای رهایافته ازخفقان درست ازآب درآید.کشورهای استعماری ونفت خواروشرکای داخلی ومنطقه ایی آنهامارخوردافعی شده اند.دراین کشورپیچیده ودردستان استعمارفرزندانش بتوانندنسبت به خمینی وتاکتیک های امریکاشناخت داشته باشند!بزرگترین کشورهانمیتوانندازسیاست انگلیس وآمریکاسردربیاوردچطور چهارتاجوان ازاوضاع وآورندگان خمینی تحلیل درست داشته باشند؟
نوشته شده توسط: رضا حسین بر

وجدان آگاه به نکات بسیار بنیادی اشاره میکند. ما در مدیریت می گوییم که اول باید مردم را ساخت تا مردم بتوانند خود و کشور خود را بسازند. مشکل در این است که در ایران ، نخبه کشی، هوش کشی، تقلید، و خرافات پرستی رایج است، نه مردم سازی،ثروت سازی، فکر سازی، کارافرینی و تولید. ترکیه تا کنون بر عکس ایران عمل کرده است. و بهمین دلیل، ضریب هوشی ترک ها ۹۰ و ضریب هوشی ایرانی ها در ایران ۸۴ است. اما دو خطر ترک ها را تهدید میکند: حرکت به سوی تعصبات مذهبی و ادامه تعصبات نژادی. از آنجا که تعصب نشانه ضریب هوشی پایین است، حرکت به سوی تعصب و ادامه تعصب، ضریب هوشی ترک ها را پایین خواهد اورد و در یک مرحله، دوچار همین مشکل ایران خواهند گردید.

نوشته شده توسط: Anonymous

ببینید در ترکیه در مناطق کرد نشین اسامی ترکی که توسط دولت به خیابانها و اماکن گذاشته شده بود حدود ٢-٣ سال است که توسط شهرداری ها که از اهالی منطقه هستند عوض و به اسامی قبلی و یا کردی تغیر داده میشود و من تا به حال ندیدم که این هیاهویی که فارس ها بخاطر مجسمه ابوالقاسم فردوسی راه انداخته اند در ترکیه باشد و در ضمن این خواست ملت آذربایجان است که اسامی اماکن که به ناحق به فارسی تغیر داده شده به اصل خود برگردانده شوند مثل شهر اورمیه که شهرداری اسامی را از فارسی به اسامی قدیمی دوران مشروطیت برگرداند و در ضمن این اعتراض زبان شناسان متعصب فارسها باعث عکس العمل در بین ملت آذربایجان شده که خود جای بحث دارد که بگویم که عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد و این امضاء کنندگان و هوچی باز ها نخواسته و ندانسته باعث شناخته شدن دوست و دشمن ملت آذربایجان شدند .

نوشته شده توسط: رضا حسین بر

‫تصحیح یک اشتباه در مورد درجه بندی دانشگاه ها، من در ویدیو گفته آم که درجه دانشگاه بگازی چی درجه ۹ هست، در حالی که درجه ۱۹ هست. بدینوسیله از شما عذرخواهی میکنم.

نوشته شده توسط: Anonymous

طنز قشنگی بود. ممنون از سر کار خانم توکلی.

نوشته شده توسط: Anonymous

تا زمانیکه شما راسیسم ترک ، نام ایران را با نام فارس عوض کنید و خود را فریب دهید ، هیچ کاری از دستتان بر نخواهد آمد . نه تنها قره باغ یک شهر باستانی ارمنی خواهد ماند بلکه در یک همه پرسی سراسری آذربایجان شمالی نیز به دامن ایران باز خواهد گشت . هر کس خود را ترک میداند میتواند به آنکارا و مغولستان و اویغورستان کوچ کند . البته آنجا باید الفبای کریل روسی را یاد بگیرد تا بتواند کمنت بگذارد .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای مسئول کامنترها، شما درحذف کامنتر های ما بهانه آوردید که گویا دوبار ارسال شده بود. ما که دیروز آنرا فقط یکباربمحضرتان فرستادیم، چرا از نمایش آن خود داری کردید؟ و حالا نیز خواهید گفت بدستتان نرسیده است. البته ما مثل تمامیت خواهان فاشیسم فارس نیستیم،که بمسئول کامنترها فحش و ناسزا میگویند، همچنانکه میبینید، باعشیره پرستی خود، زبان دهاتی و عقب مانده خود را بعنوان زبان قاتل بملل ایران تحمیل کرده اند، و زبان سایرملل را قتل عام میکنند. و میخواهند فرهنگ لومپنیسم آقای فردوسی را برجغرافیای ایران مسلط بکنند. ما میگوئیم اگر شما فهم و شعور دارید، اگر شما دیکتاتور نیستید، اگر شما به تساوی حقوق باورمندید، اگر کلمه دمکراسی بگوشتان خورده است، اگر شما بدان تعهد اخلاقی دارید، اگر شما وجدان دارید!، اجازه بدهید درجواب نژاد پرستان افراطی و عقب مانده و گستاخ فاشیسم فارس، پاسخی داده شود.

نوشته شده توسط: Anonymous

توهین به فردوسی بازی کوکانه ای است که از سوی نظام و حامیان ان پیش برده میشود .فردوسی نیاز ی به داشتن مجیسمه ندارد وتندیسها نشان احترام یک ملت به یک هنرمند است.اکر روزی قدرت به دست توده ای ها افتاد ان زمان خواهید دید که مجسمه استالین و لنین چگونه شهرهای ایران را پرخواهد کرد.و روزی اگر پای رجوی به ایران باز شود مجسمه مریم و مسعود در همه مساجد در محرابها دیده خواهد شد.دفاع از فردوسی نیست نسل مخالف فردوسی چه ارمغانی برای ملت خود دارد ؟ از سکوت معنا دار شورای نویسنده گان که بگذریم متوجه میشویم که سازمانهای سیاسی و نسل فردوسی ستیز اینده ای سیاه تر از امروز را در انتظار دارند.فردوسی و دیگر مانند او نقش خود را در تاریخ داشته اند و سخن اینجاست :
تو چه میگوئی ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

اتفاقا راه ازادی قره باغ از حذف فردوسی پرستان که حامی اصلی ارمنستان هستند می گذرد و شاه و شیخ هر دو دارای موضعی یکسان در مقابل ازربایجان هستند. نام ازربایجان خواب بسیاری را پریشان کرده و خواهد کرد. منتظر باشید تا ببینید با مابقی نمادهای پانفارس چه خواهیم کرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تورک اوغلی, حتما میدانید که من تمایلی به شرکت در گفتگوهای ملتی - قومی - طایفه ای را ندارم ولی این که " .مگرچه عیبی داردکه صدای آمریکا.بی بی سی .آلمان.فرانسه که زمانی خیمه گاه خمینی بودودرمسجدوکوچه محل پخش وفرکانس های آنرانوشته بودنددیگران هم استفاده کنند؟ " هم سوال است و هم جواب. یعنی صدای امریکا و بی.بی.سی. و غیره - مظهر های آزادی و بیطرفی! - فی سبیل الله خیمه گاه خمینی نبودند و نمیباشند و نخواهند بود.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

مسئله مجسمه ی فردوسی با ایتالیا و جاهای دیگر از جمله مناطق فارسی زبان در سلماس از زمین تا آسمان فرق دارد:
1- در ایتالیا و مناطق فارسی زبان موضوع «تبعیض فرهنگ و زبان» مطرح نیست و وجود ندارد.
2- در سلماس که یکی از شهرهای آذربایجان است و تحت «تبعیض فرهنگی»، این مجسمه نشانه ی تسلط فرهنگ فارسی حکومتها به آذربایجان که فرهنگ ترکی دارد-می باشد.
3- دولت ها که پاسدار فرهنگ فارسی در آذربایجان بوده و هستند، بدون در نظر گرفتن فرهنگ منطقه و بدون پرسیدن رأی مردم اقدام به نصب مجسمه نموده اند.
4- راه حل دموکراتیک مسئله «داد و فریادهای ناسیونالیسم فارسی» نیست؛ «پرسیدن رأی مردم» شهر است. اگر مردم شهر دوست دارند آنرا داشته بلشند از نظر من باید هم داشته باشند. می توان پرسید آیا مجسمه ی فردوسی را میخواهید نصب بشود یا مجسمه ی یک شاعر آذربایجانی مثل فضولی-نسیمی-شهریار-سهند-ساهر-بابدل و غیره را.

5- حکومت اسلامی ، بافرهنگ اسلام سیاسی خود در کل مخالف فرهنگ ناسیونالیسی فارسی ست و تلاش میکند فرهنگ سیاسی و اسلامی شیعی خود را جایگزین آن کند. در این رابطه زیاد علاقه ای به کم کردن آثار و نشانه های فارسی دارد.
6- وضع آذربایجان شرایط مخصوص دارد. اکنون خیلی از جوانان علاقه به فرهنگ آذربایجانی خود دارند و میخواهند آثار و نشانه های خود را ببینند.
7- رژیم بعد از 36 سالا متوجه شده مردم آذربایجان به فرهنگ خود علاقه دارند و نمیشود بیش از این با آنها ضدیت نمود و چیزهایی که دوست ندارند بهشان تحمیل کرد. این است که مجبور است برخی چیزها را رعایت کند. از جمله برگرداندن اسامی ترکی محلات ارومیه هم در این ارتباط است.
8- رژیم با حرکات بسیار «ضعیف» به علاقه ی فرهنگی مردم منطقه توجه میکند برای کم کردن نارضایتی.
9- درضمن میداند در فعل فعل النفعالات «سیاسی-نظامی» همسایگان از جمله عراق و کردستان، منطقه ی آذربایجان غربی شرایط خاص «سیاسی-نظامی» دارد. اگر فرداد کشور بزرگ کردستان تشکیل بشود - ناسیونالیستهای کرد دهان باز کرده اند که «آذربایجان غربی» را بخورند.
10- حکومت برای حفظ آذربایجان غربی چاره ای ندارد جز اینکه برای مردم ترکی زبان رضایت ایجاد کند از جمله در بعد فرهنگی.این است که از آثار ناسیونالیسم فارسی که مورد انزجار است اندکی میکاهد و اندکی هم به فرهنگ آذربایجان توجه میکند.
این کل ماهیت سیاست رژیم است.
11- سیاست فعلان آذربایجانی دفاع از فرهنگ خود است. و سیاست همزیستی و عدم درگیری با همسایه ی خود خلق کرد.
12- خطر در منطقه از جانب «ناسیونالیستها» مردم را تهدید کرده و میکند. رژیم هم بسته به نفع خود از آنها بهره میگیرد.
13- ناسیونالیستهای فارس فکر میکنند خلق کرد بخشی از خلق فارس است. و با خلق ارمنی خویشاوند است. باید هوای همدیگر را داشته باشند -بخاطر منافع فرهنگی-مادی-امنیتی منطقه. یعنی «حفط ایران».
14- اما اینها خواب و خیال است. کشور بزرگ کردستان تشکیل بشود ناسیونالیسم کرد دهان باز کرده حداقل آذربایجان غربی را بخورد. آیا می تواند یا نه مسئله ی دیگری ست.
15- سیاست حکومت ایران در این استراتژی «کم کردن نارضایتی فرهنگی مردم آذربایجان به مقدار بسیار سطحب و اندک است»
16- مجسمه ی فردوسی در این معادلات قرار دارد.
17- 36 سال است جنبش هویت در آذرباسجان جاری ست. حداقل در بعد فرهنگی کودکانی که در این میان بزرگ شده اند و از گردنندگان کارهای حکومت اند - در شهرداریها و غیره - کم و بیش تحت تأثیر محیط فرهنگی قرار دارند.
18- «تأثیرفرهنگ + خود سیاست حکومت» که در بالا ذکر شد، اعمال برخی مقامات پایین حکومتی در ارتباط با فرهنگ، را توضیح میدهد.
نوشته شده توسط: Anonymous

توهین به جایگاه پاک زنان در شاهنامه

مكن هيچ كاري به فرمان زن-----كه هرگز نبيني زني رأي زن

زن و اژدها هر دو در خاک به ----- جهان پاک از این هر دو ناپاک به
......

نوشته شده توسط: Anonymous

هشدار به همه ایرانیان میهن پرست. سازمان مجاهدین رجوی جریانی خطرناک ضد ملی و عامل سرسپرده غرب و دولت یهود است.سردسته این ستون پنجمی ها مسعود رجوی است که برای به قدرت رسیدن از هیچ خیانت و جنایتی و حتا انداختن بمب اتمی برسر مردم ایران ترس و وحشتی ندارد.این سازمان با ترور متو.لد شد و از خرداد سال 60 تا کنون هدفی جز ادمکشی و تخریب و اغتشاش نداشته است.من مسلمان نیستم ولی قران در باره مسلمانی مانند رجوی فرماید .:اقتلوالموذي‌ قبل ان‌ يوذي‌.
اقدام تبهکارانه و خیانتکارانه رجوی علیه منافع ملی مردم ایران و صلح وثبات در ایران و منطقه است.کوشش ما باید در جهت دور کردن جنگ از کشورمان ایران باشد .این اقدام مذبوحانه رجوی تشویق غرب برای حمله به ایران است.

نوشته شده توسط: Anonymous

برداشتن مجسمه فردوسی از میدان اصلی شهر سلماس یعنی پایانی بر داستانها ی دیوان و فرشتگان و اژدها های سخنگو و افسانه های جن و پری. این یعنی آغاز انسان بودن و مردم مدار شدن. یعنی برداشته شدن قفل باستان اندیشی و خدا شاهی. چرا که سالهاست فرزندان ما نه با واقعیات و حقایق رهایی بخش و ارج نهادن بر انسانیت انسان که با افسانه و دروغ و موهومات بی ارزش که نتیجه آن تنها پریشان شدن مغز و روح انسانهاست بزرگ شده اند. و نتیجه آن همه خرافات و مزخرف گویی جامعه بد شکل و بد قواره کنونی است .

نوشته شده توسط: Anonymous

آدم نمیداند به کسی که میپرسد " آیا حقوق بشر بر سکولاریسم اولویت دارد " چه بگوید؟ ساده تری مثال اینست که به کسی که مثلا دنبال نان میگردد فروشگاه مواد غذایی را نشان دهی و او بگوید نه من دنبال نان میگردم. درتمام سی ماده منشور جهانی حقوق بشر بیش از سه چهار بار از مذهب سخن نرفته و این نشانه آنست که مذهب و سکولاریسم و لائیسیته جزء کوچکی از حقوق ( حق ها ) ی بشر است. یعنی در فروشگاه, مواد غذایی بسیار بیشتری از نان هست مگر آنکه این شخص در عمرش فقط نان خورده باشد و دنبال نانوایی میگردد. فکر نمیکنم ساده تر از این بشود به موضوع نگاه کرد. یعنی برای کسی که فروشگاه را ندیده است جز از نان نمیتوان سخن گفت.

نوشته شده توسط: Anonymous

معما اینه که این حضرات اساتید تا به امروز کلمه ای، حرفی، سطری راجع به تضییع ابتدایی ترین حقوق انسانی غیر فارس زبانها بر زبان آورده اند که امروز به خود حق می دهند برای برداشته شدن یک مجسمه یقه بدرانند؟ «سند یکپارچگی و هویت ملی تمام ایرانیان» حقوق برابر در تمام زمینه هاست که از آن هم خبری نیست. وگرنه با ظلم و پایمال کردن حقوق فرهنگی یک ملت به نفع زبان و فرهنگ دیگری، هیچ جایی تا به حال یکپارچه نمانده که ایران دومی باشد. برای فهم این مسائل هوش و استعداد فوق العاده ای احتیاج نیست. بدا به حال آن کشوری که اساتید دانشگاهش نظایر این افراد باشند. معلوم است که آن مملکت همین ایران می شود و لاغیر.

نوشته شده توسط: Anonymous

حرفهای
این حقیقت پورواقعاچندش آوره تریبون مجلس شده کرسی تبلیغ نژادپرستی
واقعاتو عصرجدیدکشوری هست که مبای ملیتش روبرنژادبزاره وشرط اعطای طبعیت روبرمبنای نژادبزاره یعنی اگرثابت بشه که اجدادمن مغول بودن من دیگه ایرانی نیستم؟مگه همه بنده یک خدانیستیم این نژادپرستی هاچه معنایی داره ؟تازه
اگه به نژادباشه هندی هاآریایی تروبیشتراندپس بیان ادعاکنندایران یکی ازاستانهاشه؟

مگه فارسی خودش ازعربی وترکی وپهلوی درست نشده؟ پس بایدسعی کنیم پهلوی رواحیاکنیم واسمش روبزاریم پهلوی نه فارسی وزبان دیوانی همین فارسی باشه! راستی نبایدفارسی ازعربی وترکی پالایش بشه بعد به کردهابگیم فارس
باگویش کردی به اهوازی هابگیم فارس باگویش عربی شهریارکجایی که ببینی ایران شده دیوونه خونه اگه از تحصیل زبان مادری میگفتی میشدی پان ترک فردوسی نژادپرست شده حکیم کسی که ترک روجای تورانی جعل کردوسه همکیش ترک وفارس وعرب رودشمنان ابدی هم کرد
Hamid Karimy
نوشته شده توسط: Anonymous

من کمونیست نیستم و به دلائلی که در این کامنت نمیگنجد فرق " مذهب " کمونیسم با دیگر مذهب ها را در آن میدانم که بهشت موعود مذهب در آن دنیا و بهشت موعود کمونیسم در این دنیاست. ولی " عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگوی ". درست است که در " یک سیستم کمونیستی ( نان کپک زده ) به جلوت می‌‌اندازد و یک خانه فکسنی از نوع آلونک هائی که مردم کوبا در داخل آنها زندگی‌ میکنند بهت می‌‌دهد و زنجیر کلفت کمونیستی را بر دور گردنت می‌‌اندازد تا نه تنها نتوانی‌ نفس بکشی بلکه توان باز کردن دهانت را نیز نداشته باشی‌ " ولی همین نان کپک زده و آلونک را کوبا یعنی یکی از کوچک ترین کشورها, علی رغم ۷۰ - ۶۰ سال تحریم و تحریک و حمله توسط قوی ترین قدرت جهانی, برای شهروندان خود همراه با بهداشت مجانی, تحصیل مجانی, تغذیه تقریبا مجانی, تفریح و هنر مجانی و امنیت مجانی فراهم کرده است. از کشور های آسیا و آمریکای مرکزی و

جنوبی و آفریقا که کمونیست نیستند در چند کشور " زنجیر کلفت [ اسارت ] را بر دور گردنت [ نه ] می‌‌اندازد تا نه تنها نتوانی‌ نفس بکشی بلکه توان باز کردن دهانت را نیز نداشته باشی‌ " و " مردم با افتخار تمام [ میگویند ] که ( من کار آفرین هستم پس هستم ) " ؟ و فقر و بدبختی و فساد و اعتیاد و قاچاق و فحشا در آنها بیداد نمیکند؟ و قدرت های " سرمایه دار " جهانی مستقیم و غیر مستقیم موجب تشدید این مصیبت ها نبوده اند؟ آدرس عوضی ما را بجایی نمیبرد و گنجشک رنگ کرده ابوعطا نمیخواند.
نوشته شده توسط: Anonymous

افرین و صد افرین به این اقدام شجاعانه ادب دوستان اذری. این سخن روشن پاسخی تاریخی به تجزیه طلبان وارتجاع سیاه و مدافعان سرخ ورنگارنگ است که هدفی جز تخریب فرهنگ انسانی و جایگزینی بیگانه پرستی و مرده پرستی و خرافات دینی در سر ندارند.
ایجاد دشمنی پدیده ای زشت و خطرناک است که نخست از سوی دینداران و جریانات کومونیستی در ایران تبلیغ میشود.
با کمک از روح بزرگ و میهن پرست تبریزی ستارخان کوشش کنیم که ایران و بویژه اذربایجان زیر بیرق هیچ بیگانه ای نرود . ان روز مباد .زنده باد اذربایجان پرچمکش ازادی خواهان ایران.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای حسین بر در ترکیه یک سنتی هست که ثروتمندان دانشگاه تاسیس میکنند و در اختیار دانشجویان بی بضاعت و هوشمند قرار میدهند برای مثال همین دانشگاه کوچ که مرحوم وهبی کوچ تاسیس کرد و هنرمندان پولدار مدرسه تاسیس میکنند و این تاسیس مدارس و دانشگاهها جزو افتخارات آنها محسوب میشود ولی در ایران من تا بحال نشنیدم که ثروتمندی دانشگاهی را تاسیس کند

نوشته شده توسط: Anonymous

این حضرات که در مقابل ظلم و ستم سیستم فاشیستی شونیستی فارسی ایرانی تا بحال سکوت وحتی تائید کرده اند آیا از درد و رنج شونیستی اعمال شده به ملت ترک زبان خبر ندارند ؟ گیرم که این مجسمه نا مبارک « ضد زن و نژاد پرست فردوسی» به اجبار و با توپ و تفنگ دوباره گذاشته شد و هر روز جوانان سلماس یک قوطی رنگ قرمز علامت خون را به هیکل نامبارک فردوسی ریختند آیا این را موفقیت امضا کنندگان خواهید نامید..جوانان آذربایجانی بخاطر زبان مادری روانه زندان میشوند و شما زبان شناسان فارس دنبال هیکل یک نژاد پرست و ضد زن هستید .درد ما با شما یکی نیست و به همین علت شعار ما کجا و شما فارس ها کجا « بیز هارا فارسلار هارا‌ » .

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب کاظم رنجبر گرامی اینکه یزید پسر عموی حسین و شمر لعنتی دائی ابوالفضل بود . دلیل نمی شود که مجاهدین خلق ساخته استعمار انگلیس و چریک ها را ساخته استعمار روس بدانید؛ از آنجا که اینجانب خود بخشی از تاریخ آن دوره هستم ناگزیرم حقایق گفته و نا گفته ای را برای همگان در اینجا شرح دهدم : اول از همه بگویم که این سازمان مجاهدینی که رهبرش مسعود و مریم است ؛ همان سازمان مجاهدینی نیست که در دهه چهل تاسیس شده باشد. سازمانی که مسعود رجوی پس از انقلاب و رهایی از زندان در زمان تاسسیس جمهوری اسلامی و با رضایت و حمایت ضمنی رهبران جمهوری اسلامی ساخت و بی جهت نبود که آنان در اولین رفراندم سال 58 شرکت کرده و به جمهوری اسلامی رای دادند و مسعود رجوی خود را برای ریاست جمهوری اسلامی کاندید نمود ، بنابراین مجاهدین خلق مسعود رجوی ادامه سازمان مجاهدین خلق اصلی نبود. چرایش را در ادامه بخوانید:

همزمان با تاسیس سازمان مجاهدین در سال 1358 ، سازمان اصلی مجاهدین خلق با فشار بسیار شدید امنیتی رزیم نو پا و هواداران مسعود رجوی مجبور شد که ابتدا نام خود را به «مجاهدین خلق بخش مارکسیست _ لنینست » و سپس به « سازمان پیکار» تغییر دهند و تقی شهرام کسی که افسر نکهبان زندان ساری را با خود همراه کردبود و در سال 1352 از زندان گریخت و سپس به یکی از رهبران طراز اول مجاهدین خلق در امد ، او ابتدا مسلمان بود و سپس تغییر ایدئولوزیک داد . جهموری اسلامی و شخص رجوی بسیار تبلیغ کردند که بگویند این تقی شهرام بود که ایدئولوژی اسلامی مجاهدین خلق را تغییر داده بود و به همین دلیل در شناسایی و دستگیری تقی شهرام در سال 58 با نیروهای امنیتی همکاری کردند . آری این تقی شهرام نبود که موجب تغییر ایدئولوزیک سازمان مجاهدین شد ،اینجانب در سال 1352 در زندان مشهد شاهد آن بودم که بخشی از کادر ها و رهبران مجاهدین بتدریج اعتقادات مذهبی خود را از دست می دادند . شاید برایتان جالب باشد که در حوزه های حزب توده و چریک های فدایی ، جزوه اقتصاد به زبان ساده مجاهدین خلق آموزش داده می شد در واقع این جزوه ؛ اقتصاد سوسیالیستی را به زبان ساده را تدریس می کرد و بی جهت نبود که محمد رضاه پهلوی نام مجاهدین خلق را مارکسیست های اسلامی گذاشته بود .بنابراین تاسیس مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی به سال 1358 برمی گردد. دکتر مهرداد درویش پور که خو آن روز ها د عضو سازمان مجاهدین خلق م. ل بود می تواند در این باره دقیق تر بنویسد. بنابرانی سازمان مجاهدین خلق از دل نهضت ازادی مهندس بارزگان ایجاد شد که خود داستان جداگانه ای دارد. اینکه سازمان مجاهدین خلق با روس ها ارتباطی داشته اند، تا کنون اطلاعاتی بدست نیامد وتنها یک بار که مجاهدین خلق در سال 1354 سه نظامی و دیپلمات امریکایی را ترور کردند و سپس کیف های سامسونت امریکایی ها رااز طریق دیوار سفارت شوروی به داخل آن پرتاب کردند اگر مجاهدین ساخته انگلیس بودند چرا به نظامیان امریکایی حمله ور شدند و اگر با روس ها ارتباط می داشتند ، دلیلی نداشت که اسناد امریکای ها را از دیوار سفارت به داخل آن پرتاپ کنند. بنظرمن هیج نشانه ای که آنان به انگلیس و یا روس ها ارتباطی می داشتند، بدست نیامده است . نکته ای در پایان این قسمت می خواهم تاکید کنم این است که سازمان پیکار اولین سازمان سیاسی بود که از همان ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی ،بشکل غیر قابل تصوری و بسیار بی رحمانه توسط رژیم اسلامی نابود شد بگونه ای که افراد باقی مانده ترجیح دادند که سازمان خود را منحل نمایند . درادامه به این ادعای شما که آیا چریک ها ی فدایی خلق ساخته روس ها بودند؟_ خواهم پرداخت .
نوشته شده توسط: Anonymous

مجید جان کوانتوم quantum است نه -گوانتوم-.

نوشته شده توسط: Anonymous

آخر حرفات، این تیکه - بیمار و دهاتی- رو خوب اومدی.

نوشته شده توسط: Anonymous

فردوسی به سلماس بر میگردد! محمد رضا شاه پهلوی هم که از ایران میرفت, انتظار برگشت داشت.

نوشته شده توسط: Anonymous

ضریب هوشی ایرانیان چمکران است.

نوشته شده توسط: Anonymous

روس‌گرایی از آن جهت حایزاهمیت است که با قدرت‌یابی بخش‌های افراطی‌تر محافظه‌کاران پیوند خورده. به‌خصوص زمانی که دولت احمدی‌نژاد با چراغ سبز اصولگرایان به‌دنبال اتحاد استراتژیک با کشورهای شرقی تحت عنوان سیاست نگاه به شرق بود. اصولگرایان برخلاف گفت‌وگوی تمدن‌های اصلاح‌طلبان که مهم‌ترین مساله را در عرصه جهانی دارابودن پشتوانه مردمی و نه داشتن متحدی استراتژیک می‌دانستند، رویکرد نگاه به شرق را تئوریزه کردند. از نظر اصلاح‌طلبان تعامل با دنیا نیازمند داشتن متحد استراتژیک نبود، ولی از نظر اصولگرایان به‌منظور بازدارندگی در برابر تهدیدات، گرایش به شرق و اتحاد با کشورهای قدرتمند آسیایی به‌ویژه روسیه ضروری بود و می‌توانست ضامن منافع کشور باشد و مساله فقدان متحد استراتژیک برای ایران را حل کند. از نظر آنان گره‌خوردن سیاسی، اقتصادی با قدرتی نظیر روسیه، به ثبات سیاسی بیشتر خواهد انجامید.

روس‌گرایی از آن جهت حایزاهمیت است که با قدرت‌یابی بخش‌های افراطی‌تر محافظه‌کاران پیوند خورده. به‌خصوص زمانی که دولت احمدی‌نژاد با چراغ سبز اصولگرایان به‌دنبال اتحاد استراتژیک با کشورهای شرقی تحت عنوان سیاست نگاه به شرق بود. اصولگرایان برخلاف گفت‌وگوی تمدن‌های اصلاح‌طلبان که مهم‌ترین مساله را در عرصه جهانی دارابودن پشتوانه مردمی و نه داشتن متحدی استراتژیک می‌دانستند، رویکرد نگاه به شرق را تئوریزه کردند. از نظر اصلاح‌طلبان تعامل با دنیا نیازمند داشتن متحد استراتژیک نبود، ولی از نظر اصولگرایان به‌منظور بازدارندگی در برابر تهدیدات، گرایش به شرق و اتحاد با کشورهای قدرتمند آسیایی به‌ویژه روسیه ضروری بود و می‌توانست ضامن منافع کشور باشد و مساله فقدان متحد استراتژیک برای ایران را حل کند. از نظر آنان گره‌خوردن سیاسی، اقتصادی با قدرتی نظیر روسیه، به ثبات سیاسی بیشتر خواهد انجامید. اما برخلاف تصور اصولگرایان، سیاست نگاه به شرق طی دوره هشت‌ساله احمدی‌نژاد دستاورد چشمگیری نداشت. روسیه و حتی چین و هند نشان دادند باوجود اینکه مایل به گسترش روابط اقتصادی و تجاری با ایران هستند ولی به‌لحاظ برخی هزینه‌های هم‌پیمانی استراتژیک و راهبردی با ایران رغبت چندانی به همکاری در این زمینه ندارند. درواقع آنها منافع خود را در تعامل استراتژیک با غرب و تنها نوعی همبستگی و همکاری اقتصادی با کشورهای منطقه می‌دانستند. بر این اساس، چین و روسیه در عرصه بین‌المللی الگوهای جدیدی از گرایش‌های موازنه‌گرایی و تعامل با بازیگران منطقه‌ای را دنبال می‌کنند. روسیه، هند و چین به‌هیچ‌وجه مایل به رودررویی با آمریکا نیستند در‌واقع آنها به‌دنبال منافع صددرصدی خویشند و فقط با کارت کشورهایی مثل ایران بازی می‌کنند. بنابراین اگر انتظارات از رویکرد نگاه به شرق دولت احمدی‌نژاد را به دو دسته انتظارات استراتژیک و غیراستراتژیک تفکیک کنیم بخش غیراستراتژیک آن‌ که اشغال بازار ایران با تولیدات بی‌کیفیت روسیه و چین بود، تحقق یافته اما هیچ‌یک تن به برقراری پیوندهای استراتژیک با ایران ندادند.

این نگاه به روس‌گرایی موجب تطهیر غرب‌گرایی و مداخلات و تجاوزات ممالک غربی در ایران نمی‌شود؟
اینکه راجع به اثرات مخرب منطق و فرهنگ روسی می‌گویم بدین معنا نیست که اساسا در هیچ موردی از جانب دیگران به‌ویژه فرهنگ غربی نقدی در کار نیست و آنچه تهاجم فرهنگی خوانده می‌شود همه از باب خواب و خیال است. بلکه بر این اعتقادیم که مقوله تهاجم و تخریب فرهنگی را به دو صورت می‌توان بررسی کرد یکی تحقیقی و در پرتو مدارک و اسناد بدون جانبداری عاطفی و ایدئولوژیک که طبعا قابل رد و اثبات است و دیگری برخوردی احساسی که قابل اثبات و انکار نیست.
شما می‌دانید که اولتیماتوم ۶۸ سال پیش ترومن رییس‌جمهور وقت آمریکا به روسیه در مورد ایران تاثیر بسزایی داشت. هنوز زنده هستند کسانی که خاطره اشغال آذربایجان، کردستان و یک‌سوم از خاک کشور توسط قوای استالین را شاهد بودند. تاریخ تجاوزات روسیه به خاک ایران و کشتار هموطنان ایرانی هنوز از خاطره ناخودآگاه جمعی ما پاک نشده است. سیاست روسیه جدای از اینکه چه نظام سیاسی برای بر کرملین حکمروایی کند، توسعه‌طلبانه بوده و هست چه به دست تزارها، چه دوره کمونیست‌ها و چه میراث‌داران فعلی. از این منظر فرقی میان پوتین و استالین وجود ندارد. نگاه دولتمردان روسی به ایران در تمام دوران‌ها استفاده ابزاری برای رسیدن به اهداف توسعه‌طلبانه خودشان است و برای رسیدن به این هدف از هرگونه آتش‌افروزی، تداوم تنش و خصومت میان ایران و ممالک غربی استقبال کرده، می‌کنند و خواهند کرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

با تعامل منطقی و از موضع برابر با روسیه و چین مخالفت ندارم. ولی بازسازی هویت جدید روس تحت عنوان هویت «اوراسیا» و تلاش دولت پوتین برای تشکیلات اتحادیه اوراسیا بر پایه‌های فکری – فلسفی افرادی نظیر الکساندر دوگین مبنی بر ملی‌گرایی روس، یهودستیزی، آیین کلیسای ارتدوکس و احیای امپراتوری روس را برخلاف مصالح و منافع ملی خودمان می‌بینم. حتی حالا که شوروی فروپاشیده و به‌قول امام، کمونیسم به موزه سپرده شده ببینید باز روس‌ها سر جای اولشان ایستاده‌اند؛ خود‌شیفتگی و ترویج نفرت و کینه نسبت به شرکای غربی‌شان. مهم‌ترین دغدغه متفکران و تئوریسین‌های کارگزار پروژه بازسازی عظمت از دست‌رفته روسیه، احیای همان سنت اقتدارگرای روسی مبتنی بر اخلاقیات پیشامدرن است؛ سنتی که تکنولوژی و حتی سرمایه‌داری و مناسبات کاپیتالیستی را از غرب اخذ می‌کند،

اما ارزش‌های اخلاقی و انسانی آن نظیر حقوق فردی، حقوق بشر، لیبرالیسم سیاسی یا هرنوع اصلاحات دموکراتیک و تحول در شیوه زندگی دینی و قومی را طرد و نفی می‌کند. اتفاقا این وجه از سنت روس‌ها بیش از هرچیز توجه بخشی از محافظه‌کاران ایرانی را جلب کرده است. من این دغدغه گروه‌هایی را که نگران به‌خطرافتادن وحدت و انسجام ارگانیک حوزه‌های سنتی جامعه بر اثر تهاجم ارزش‌های غربی هستند، درک می‌کنم ولی ترجیع‌بند مشترک آنها در ضدیت با منتقدان روسیه را نمی‌فهمم.

‌باید منظور از غیرروس‌ها ایرانی‌ها باشند؟ چون عرب‌های منطقه خاورمیانه همواره به اهداف و مقاصد روس‌ها مشکوک بوده‌اند.
اتفاقا طرفداران روسیه در کشورهای عربی از طریق ناسیونالیسم عربی و حکومت احزابی چون حزب بعث سوریه و عراق و جنبش ناصریستی در مصر بیش از ایران بر تحولات سیاسی منطقه تاثیر‌گذار بوده و تاثیرات عمیق و پایداری گذاشته اند. اما حتی وقتی اندیشه کمونیسم پایش به ایران می‌رسد، رنگ‌و‌بوی عوامانه، سطحی، روستایی و ضدیت با لیبرالیسم سیاسی می‌گیرد. روس‌گرایی ایرانی همچنان در تخیلاتی همچون «لیبرالیسم غرب به احتضار افتاده و در مقابل چشمان ما جان می‌دهد»، غرق است و یادآور مواضع مشابه احزاب کمونیستی قرن بیستم است که می‌گفتند: «سرمایه‌داری به احتضار افتاده و در مقابل چشمان ما به‌زودی جان می‌دهد.» بعدا معلوم شد آنچه در «مقابل چشمان آنها جان داد» اقتصاد دولتی و الیگارشی رانت‌خوار اتحاد شوروی بود.

‌برآمدن جریانات سیاسی لیبرال در داخل روسیه نگاه طرفین را به یکدیگر تغییر نمی‌دهد؟
نظریه «اوراسیا» و اینکه فدراسیون روسیه یک کشور اوراسیایی با هویتی مجزا از اروپا و آسیاست، مخرج مشترک تمام جریانات سیاسی در روسیه از لیبرال تا رادیکال است. طبعا گروه‌های لیبرال دیدگاه متفاوتی از رادیکال‌ها دارند. یکی از همین لیبرال‌ها ولادیمیر ژیرینوفسکی رهبر راسیست حزب لیبرال و معاون مجلس دومای روسیه است که شهاب‌سنگ‌های آسمانی را نیز توطئه آمریکا می‌داند. وی که حامی سرسخت پوتین است می‌گوید، روسیه باید میخ خود را در سواحل چهار‌اقیانوس بزرگ عالم بکوبد؛ اقیانوس قطب شمال در شمال، اقیانوس آرام در شرق، اقیانوس اطلس در غرب از طریق دریای سیاه و مدیترانه و نهایتا جنوب از طریق سواحل اقیانوس هند. همین شخص پس از اشغال شبه‌جزیره کریمه و نفوذ ارتش روسیه به شرق اوکراین رسما پیشنهاد کرد به ولادیمیر پوتین عنوان «تزار روسیه» داده شود. او در کمال گستاخی می‌گوید: «پیشروی فدراسیون روسیه به سمت جنوب، امری حیاتی و رسالتی تاریخی است. روسیه به عنوان ابرقدرت اوراسیایی باید مناسبات دوستانه با هند، چین و ژاپن برقرار کند، ولی برعکس، به کشورهای ترکیه، ایران، افغانستان و احتمالا پاکستان به‌عنوان کشورهای تحت‌الحمایه بنگرد». یکی دیگر از این نظریه‌پردازان رادیکال الکساندر دوگین است. الکساندر دوگین در سال ۲۰۰۵ «جبهه جوانان ضد نارنجی» را تشکیل داد تا ضمن مقابله با جن
نوشته شده توسط: Anonymous

اينها اول برادري خود را ثابت كنند بعد ادعايي ارث و ميراث كنند ،بعدش پردوسي كه مربوط به تقربيا هزار سال پيشه كه هيچ چهره اي از آن ثبت يا حكاكي نشده پس اين مجسمه تخيلي با اون كتاب تخيلي ( در خوشبينانه ترين حالت هزار سال پيش يك كتاب با ورقهاي چرمي مي بايست بار چندين شتر مي شد) در دست توهين آشكار به شعور همه است

نوشته شده توسط: Anonymous

تعجب من از محافظه‌کاران سنتی و دوراندیش است که چگونه احیای قدرت امپراتوری روسیه و خطر بیدارشدن میل خفته دستیابی به آب‌های گرم را دست‌کم گرفته و از آن به‌راحتی می‌گذرند. منظورم بحث خصومت و دشمنی با مردم و دولت روسیه نیست.
روسیه حتی در مبارزه با تروریسم نیز رقیب ماست نه شریک ما؛ این یک مصداق بود. در بازار جهانی انرژی، در رژیم حقوقی دریای خزر، در همکاری تجاری با کشورهای آسیای میانه و قفقاز، رقابت بر سر مسیرهای حمل‌و‌نقل و بازار مربوط به کشورهای منطقه و در همه‌جا روسیه رقیب ماست نه شریک.

خمینی در بزنگاه تاریخی وقتی جنگ به زمین سنگلاخ خورد، می‌توانست در مناسبات راهبردی ایران با شوروی تجدیدنظر کند و با پشتیبانی روس‌ها وجود صدام را بلاموضوع کند یا پایان جنگ را به‌گونه‌ای دیگر رقم بزند. اما جام زهر را نوشید و از موضعش پیرامون جنگ که تا ۲۰سال هم می‌توانست طول بکشد عدول کرد، اما دست به‌سوی مسکو دراز نکرد. حافظه تاریخی محافظه‌کاران آنجا که پای همکاری مسکو با تل‌آویو در میان است، یا روسیه با یک رفراندوم ساختگی حاکمیت ملی کشور مستقلی را نادیده می‌گیرد و کریمه را به خاک خود ضمیمه می‌کند یا به سرکوب مسلمانان چچن، داغستان و دیگر نقاط می‌پردازد خود را به ندیدن می‌زند. تعجب من از محافظه‌کاران سنتی و دوراندیش است که چگونه احیای قدرت امپراتوری روسیه و خطر بیدارشدن میل خفته دستیابی به آب‌های گرم را دست‌کم گرفته و از آن به‌راحتی می‌گذرند. منظورم بحث خصومت و دشمنی با مردم و دولت روسیه نیست. خصومت با روسیه همچون درگیری احساسی با جهان غرب پس از خاتمه جنگ سرد به ضرر و زیان کشور است. منافع ملی و منطق کشورداری حکم می‌کند روابط خوب و تعامل سازنده‌ با تمامی کشورها داشته باشیم. خوشبینانه‌ترین حالت این است که بگوییم اصولگرایان ایرانی چون تصور بسیطی از اتحادی راهبردی و مشارکت با روسیه دارند تصور می‌کنندپیرامون گلوبالیزاسیون، نظم نوین جهانی، نفوذ فرهنگ آمریکایی، نظام سرمایه‌داری غرب و بالاخره دورزدن تحریم‌ها، با روسیه دیدگاه مشترک و همسو دارند. برای درک بهتر ساده‌اندیشی دوستان کافی است، تصور کنید اگر شوروی در رقابت با آمریکا فاتح جنگ سرد می‌شد وجود یک ابرقدرت پیروز در همسایگی ما چه اثر ویرانگری می‌توانست داشته باشد. در آن صورت کل خاورمیانه علاوه بر حوزه اوراسیا، عمق استراتژیک منافع این ابرقدرت محسوب می‌شد. جالب‌ترین بخش ماجرا صدور بیانیه شدیداللحن اخیر وزارت خارجه روسیه است که در پاسخ به تحریم‌های آمریکا علیه این کشور اعتراض داشته و تهدید کرده که تحریم‌های علیه مسکو می‌تواند مذاکرات ایران با گروه 1+5 را دچار اخلال و شکست کند. روسیه آشکارا حتی به قیمت دخالت در امور همسایگان و سرنوشت ملت‌های دیگر، دارد با کارت ایران بازی می‌کند و دست به تهدید آمریکا و رقبای غربی‌اش می‌زند. گربه برای رضای خدا که موش نمی‌گیرد.

چه دلایل و مصادیقی را برای روس‌گرایی در ایران می‌توان برشمرد؟
یک فهرست بلندبالا می‌توان برشمرد. دفاع روسیه از سوریه یکی از آنها می‌تواند باشد. «روسیه نه به آمریکا، و نه به اسراییل یا هر کشور دیگری در منطقه نظیر ترکیه و قطر اجازه سقوط بشار اسد را نخواهد داد.» این سخن پوتین رهبر روسیه است که مشابه آن را بارها مقامات روسیه در حمایت از سوریه اعلام کرده‌اند. پوتین همواره از فروش سلاح‌های روسی به دولت بشار اسد، دفاع کرده است. ایران اسلامی که منطقه را در معرض قتل و غارت نیروهای داعش می‌بیند، روسیه را که از دوران کمونیسم هنوز زخم نیروهای طالبان را بر پیکر دارد، قابل اعتمادتر می‌بیند تا ممالک غربی که از دور دستی بر آتش دارند و مبارزه با داعش را می‌خواهند با اتکای مادی به رژیم‌هایی نظیر عربستان، قطر یا حتی ترکیه و پاکستان پیش ببرند که به‌شدت غیرقابل اعتمادند و در زمینه پیدایش داعش خود متهم ردیف اول.
با همه این احوال بابت همین مصداق معین باید گفت روس‌ها در مبارزه با تروریسم نه‌تنها متحد پایداری به‌حساب نمی‌آیند و شریک قابل اعتمادی نیستند که هرگاه منفعتشان حکم کند پشت ایران را خالی خواهند کرد. روسیه حتی در مبارزه با تروریسم نیز رقیب ماست نه شریک ما؛ این یک مصداق بود. در بازار جهانی انرژی، در رژیم حقوقی دریای خزر، در همکاری تجاری با کشورهای آسیای میانه و قفقاز، رقابت بر سر مسیرهای حمل‌و‌نقل و بازار مربوط به کشورهای منطقه و در همه‌جا روسیه رقیب ماست نه شریک.
نوشته شده توسط: Anonymous

اما روسیه توانست در این دوره در معادلات سیاسی و اقتصادی با آمریکا و غرب با کارت ایران بازی کند و امتیاز بگیرد. مخصوصا وقتی پرونده ایران از آژانس به شورای امنیت رفت، هربار که قطعنامه‌ای علیه ما مطرح می‌شد روس‌ها ابتدا در برابر غربی‌ها مقاومت کرده و غربی‌ها به روسیه امتیازاتی می‌دادند. حتی یک‌بار دومیلیارددلار از بدهی روسیه توسط آمریکا بخشیده شد و روس‌ها بعد از تعدیل یکی، دو کلمه به قطعنامه علیه ایران رای مثبت دادند و بعد، این تعدیل کلمات را به ایران می‌فروختند و نشان می‌دادند که آنها با ایستادگی خود شورای امنیت را مجبور به تعدیل قطعنامه کرده‌اند و از ایران هم امتیازاتی می‌گرفتند، اما آنها در نهایت در چارچوب منافع ملی خود عمل می‌کردند؛ زیرا روس‌ها حتی بیش از غربی‌ها از اینکه در کنار خود یک همسایه هسته‌ای داشته باشند نگران بودند

احمدی‌نژاد آنقدر به روس‌ها اعتماد داشت که شب قبل از تصویب اولین قطعنامه گفته بود حتم دارد قطعنامه‌ای علیه ایران در شورای امنیت تصویب نخواهد شد! ارجاع پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت سازمان‌ملل بزرگ‌ترین خطای محاسبه و بدترین دستاورد سیاست نگاه او و دوستان اصولگرا به شرق بود. در چشم‌انداز وسیع‌تری از سیاست غرب‌ستیزی احمدی‌نژاد و محافظه‌کاران حامی‌اش، اقتصاد ایران آسیب‌ دید و کشورهای روسیه، ترکیه و امارات اقتصاد خود را با بهره‌برداری از این آسیب آباد کردند. اگر دولت احمدی‌نژاد نتوانست به رویای کودکانه مدیریت دنیا برسد در عوض اما ترکیه و امارات جایگزین بازار ایران شدند. فرار سرمایه‌های مادی و انسانی از ایران به دلایلی که بر همگان روشن است موجب شد امارات با جذب سرمایه عظیم ایرانیان به قطب اقتصادی منطقه تبدیل شود و اقتصاد کشوری که چهار دهه بیشتر از عمرش نمی‌گذرد با پنج‌میلیون نفر جمعیت که فقط ۱۹درصد آن اصلیت اماراتی دارند به یکی از بزرگ‌ترین اقتصادهای منطقه بدل شود و ترکیه که سه دهه پیش به مرغان آسمان هم بدهکار بود، نرخ تورمش ساعتی بالا می‌رفت و دیگر جای خالی برای صفرهای روی اسکناسش نداشت و با پرکردن خلأ حضور ایران در رابطه با غرب، همراه با اصلاح سیاست‌های داخلی به جایگاه کنونی دست یافت. اما روسیه توانست در این دوره در معادلات سیاسی و اقتصادی با آمریکا و غرب با کارت ایران بازی کند و امتیاز بگیرد. مخصوصا وقتی پرونده ایران از آژانس به شورای امنیت رفت، هربار که قطعنامه‌ای علیه ما مطرح می‌شد روس‌ها ابتدا در برابر غربی‌ها مقاومت کرده و غربی‌ها به روسیه امتیازاتی می‌دادند. حتی یک‌بار دومیلیارددلار از بدهی روسیه توسط آمریکا بخشیده شد و روس‌ها بعد از تعدیل یکی، دو کلمه به قطعنامه علیه ایران رای مثبت دادند و بعد، این تعدیل کلمات را به ایران می‌فروختند و نشان می‌دادند که آنها با ایستادگی خود شورای امنیت را مجبور به تعدیل قطعنامه کرده‌اند و از ایران هم امتیازاتی می‌گرفتند، اما آنها در نهایت در چارچوب منافع ملی خود عمل می‌کردند؛ زیرا روس‌ها حتی بیش از غربی‌ها از اینکه در کنار خود یک همسایه هسته‌ای داشته باشند نگران بودند و اگر غرب هم از حق هسته‌ای ایران دفاع می‌کرد آنها با تمام قوا در برابرش می‌ایستادند، اما این از خوشبختی روس‌ها بود که فعلا بار دعوا به دوش غرب افتاده و روس‌ها منافع آن را درو می‌کنند. علاوه بر این احمدی‌نژاد در داخل ایران به‌دنبال مدل «پوتین- مدودوف» برای حفظ قدرت بود.
خمینی در بزنگاه تاریخی وقتی جنگ به زمین سنگلاخ خورد، می‌توانست در مناسبات راهبردی ایران با شوروی تجدیدنظر کند و با پشتیبانی روس‌ها وجود صدام را بلاموضوع کند یا پایان جنگ را به‌گونه‌ای دیگر رقم بزند. اما جام زهر را نوشید و از موضعش پیرامون جنگ که تا ۲۰سال هم می‌توانست طول بکشد عدول کرد، اما دست به‌سوی مسکو دراز نکرد. حافظه تاریخی محافظه‌کاران آنجا که پای همکاری مسکو با تل‌آویو در میان است، یا روسیه با یک رفراندوم ساختگی حاکمیت ملی کشور مستقلی را نادیده می‌گیرد و کریمه را به خاک خود ضمیمه می‌کند یا به سرکوب مسلمانان چچن، داغستان و دیگر نقاط می‌پردازد خود را به ندیدن می‌زند. تعجب من از محافظه‌کاران سنتی و دوراندیش است که چگونه احیای قدرت امپراتوری روسیه و خطر بیدارشدن میل خفته دستیابی به آب‌های گرم را دست‌کم گرفته و از آن به‌راحتی می‌گذرند. منظورم بحث خصومت و دشمنی با مردم و دولت روسیه نیست. خصومت با روسیه همچون درگیری احساسی با جهان غرب پس از خاتمه جنگ سرد به ضرر و زیان کشور است. منافع ملی و منطق کشورداری حکم می‌کند روابط خوب و تعامل با تمامی کشورها داشته باشیم. خوشبینانه‌ترین حالت این است که بگوییم اصولگرایان ایرانی چون تصور بسیطی از اتحادی راهبردی و مشارکت با روسیه