Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

به مرخومه و المغفوره پان فارس دو آتشه. من در باره تاریخ فارسها هرجا که خواندم غیر از این, نوشته دیگری نیافتم: فارسها نمادهائی(گله چرانها) بودند در بیابان های غربی اورال و حدود 1000 سال قبل از میلاد دسته دسته با گله های خودشان به شرق جغرافیای ایران فعلی که هما ن طرفهای خراسان باشد, وارد شدند. اگر غیر از این نوشته پیدا کردید, این جا منتشر فرمائید.

نوشته شده توسط: Anonymous

خود شیرینی هایت در این دوره آتش و خون و دود ، کافی نبود و با سوء استفاده از عنوان مسئول سابق این صفحه ، خودت را در امور لشکری و کشوری و دیوانی ایران و جهان هم دخالت میدهی ؟ !چرا تاکنون لال شده بودی و در مقابل فاشیسم راسیست پان ترک که علیه انسانهای قربانی جمهوری اسلامی هستند ، و توهین میکنند ، قد علم نکردی . جدا شده های مجاهدین هم یک دست بقلم بی مزه ای مثل تو دارند . من هر وقت اسم ترا اینجا می بینم فکر کردم آن شخص هستی .

نوشته شده توسط: Anonymous

« بهارما مجبوره سردرآره » اين حرف اول وآخرمجاهدين است كه با ساز وآهنگ آندارانيك وصداي خودش و مجاهدان بيرون مي آيد .
راستي نظر شما چيست ؟ فكر ميكنيد كه ايران هميشه در« زمستان آخوندها » باقي ماند خواهد ماند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جواب خيلي ساده است . يك نگاه كوتاه به وضعيت فعلي اين آخوندها بيندازيد تاجواب بگيريد .

نوشته شده توسط: Anonymous

دلم گرفت ودلم گرفته كه بهترين هاي ايران درغربت مي روند . آندرانيك هنرمند ارزشمندي است كه نمي شود اورا با كلمات ولغات توصيفش كرد . آثار او روح را نوازش مي دهد . ازنيماي عزيز هم كه دراشرف با صداي خوبش اين آهنگ را اجرا كرده است ، تشكر ميكنم . آندرانيك همانطوريكه خودش بارها گفته بود هنرمند متعهدي بود كه تا آخرين نفس به تعهد خودش دربرابر آزادي ايران از يوغ ايلغار حاكميت بد تر از مغول ايستاد ودرس جديدي به هنرمندان اين آب وخاك داد كه هنر وهنرمند بودن به تنهايي ارزش نيست بلكه همدرد بودن با 80ميليون ايراني به اسارت رفته درچنگ ملاهاي ضحاك ، ارزش واقعي اين نوع ازهنرمندان است كه طبعا همه ما ايراني ها اين ارزش را به خوبي درك ميكنيم و آنرا پاس مي نهيم . آندو انسان پاك وبي آلايش و شريف و بي ريابود . بنابراين درود بر او ودرود بركساني كه اين مسير را رفته وميروند

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

بله جناب "به ANONXMUSj"،
این دیدگاه فاشیستی را هم می شناسیم. این دیدگاه، خود را صاحب این سرزمین می داند و دیگران را مهاجر و به روی خودش هم نمی آورد که خودش هم مهاجر است.

نوشته شده توسط: Anonymous

فرق کرد با ترک اینست که کردها یکی از اقوام اصیل ایرانی هستند و سزمینشان در خاورمیانه است . ولی ترکها اقوامی گله دار و مهمان هستند که بخاطر دامپروری وارد فلات ایران شدند و کنگر خوردند و لنگر انداختند و حالا از میزبان خود طلبکار شده اند . آذری ها هم اقوام آتش پرست زردشتی ایرانی هستند که بر اثر هجوم مغول و بیگانه زبانشان ترکی شده است . دولت های آینده ایرانی باید همچون گذشته از آنان ترک زدایی کنند . .گرنه باید با آنان مثل ترکها مهاجر به ایران نگریست و آنان را به دشتهای وسیع آسیای میانه در بالای دریاچه آرال و آمودریا و سیردریا فرستاد . معمای تجزیه طلبان با همت مردم ایران به راحتی قابل حل است حتا اگر 24 ساعت در این سایت عرق بریزد و چانه بزند .

نوشته شده توسط: Anonymous

کیانوش عزیز ممنون ازتلاش شبانه روزیت،
عزیز دراین دنیای دیجیتالی از آشغال گرفته تاطلا در واحدهای ترابایتی هرلحظه اینور و آنور میشه. از دُرّ افشانی دکترهای کیلویی گرفته تا تحلیلگران به عمق یک وجب. نسل من و تو با اعلامیه هایی که میتونست عده کثیری از جوانان را به میدان مبارزه کشیده ویا سالها زندان نشین کند بزرگ شدیم. بگذار استاد جامعه شناسی که خود هم نسل ماهست ودرکنار آقای مصداقی نشسته شرمگین شود که چشم در چشم مصداقی عکس العملی نشان نمیدهد. واین موضوع را بگذاریم به عهدهٔ تاریخ نگاران مستقل.

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

اقبالی عزیز،
شما در مورد درد دل من با فردوسی، متوجه اصل مطلب نشده اید و همین یک جمله نظر شما را جلب کرده و قلقلکتان داده است و به آن جسبیده اید.
اگر از جنبه انسانی به مسئله جدایی و استقلال نگاه کنیم و در باتلاق میهن پرستی و ایران پرستی غرق نشویم، نه فقط شهر سلماس بلکه شما هم بعنوان یک فرد یا یک خانواده در کشور خودتان (و نه در کشوری دیگر) حق جدایی دارید. هر انسانی حق تعیین سرنوشت خودش را دارد حتی دی یک ملک مشاع.
من در آلمان زندگی می کنم ولی آلمان کشور من نیست. من نمی توانم اینجا ادعای استقلال بکنم. اگر هم چنین ادعایی بکنم، مردم آلمان به حرف من گوش می دهند و با منطق، حرف مرا رد می کنند. کسی مرا راهی تیمارستان نمی کند. ممکن است در این میان گیر فاشیستها بیفتم و سالم به خانه ام نرسم، که در این صورت هم پلیس آلمان از من حفاظت می کند. مردم آلمان دیوانه نیستند که مرا به تیمارستان بفرستند!

اگر مونیخ مسئله استقلال را مطرح بکند، کسی به آنها نمی خندد. مسئله را خیلی جدی در رسانه ها مطرح می کنند، روی آن بحث می کنند و اگر مونیخی ها اصرار داشته باشند، آن را به رفراندوم مونیخی ها واگذار می کنند.
در ایالت نوادای آمریکا یک خانواده سه نفره اعلام استقلال می کند و کشور کوچکی به نام جمهوری مولوسیا را با پرچم و پول خودش تشکیل می دهد و نه کسی به آنها می خندد و نه آنها را راهی تیمارستان می کنند.
پدی روی بیتس، در یک سکوی نظامی با مساحت 930 متر مربع واقع در 3 مایلی آبهای ساحلی بریتانیا اعلام استقلال می کند و کسی او را روانه تیمارستان نمی کند. بریتانیایی ها آنقدر عاقل هستند که چنین کاری نکنند.
اگر کسی ایده استقلال سلماس را در ایران مطرح بکند، کسی او را جدی نمی گیرد و همه به او می خندند. چیز عجیبی هم نیست! وقتی روشنفکر بشر دوست ایرانی نمی تواند فرق بین ادعای استقلال در کشور خود و در یک کشور خارجی را از هم تشخیص بدهد و فورا هر خواست استقلال طلبانه را به رفیق استالین ربط می دهد، در کشوری که معنی کمونیست می شود خدا نیست!، انتظاری بیشتر از این هم نمی توان داشت.
نوشته شده توسط: Anonymous

واقیعت این بود که سازمان فدائی طعمه ویا فریب خورده حزب توده در ایران شد. دوستی زندانی تعریف میکرد که چگونه درزندان ... فریفته و فریب ...........ی شد.سازمان فدائی خود نه مدیر لایقی دشت و نه برنامه روشن .مخالفت و یا دفاع از خمینی ابزاری بودند در خدمت تصرف قدرت و این تصرف قدرت بیشتر خاست حزب توده و دولت شوروی بود.
مردمی که در ایران انقلاب کردند نه جامعه اسلامی میخواستندو نه کشور سوسیالیستی .بنابر این مردم ایران قربانی اهداف جریان چپ و دین شدند.روشن است که یک کومونیست زیر عبای اخوند نمیرود ولی حزب توده فکر میکرد در یک گردش تاریخی اخوند را به قعر دره بیاندازد که رودست خورد.
ان روزهای سرنوشت ساز را بسیار ی به خاطر دارند که مرتب به رهبری حزب توده اخطار میشد از راهی که میروید دست بر دارید ولی حزب با تهمت بر چسپ وتوهین نوید اینده میداد .

با مراجعه به ارشیو سازمان فدائی و حزب توده روشن خواهد شد که اگر رهبری خمینی جانی را قبول نداشتند در عمل در خدمت دستگاه اخوندی قرار داشتند.متاسفانه این دفاع از ارتجاع سیاه تا همین امروز ادامه دارد . دفاع از خاتمی و دفاع از حسن روحانی.حزب توده و شرکا سیاست خود را با سیاست و منافع مسکو تنظیم میکنند و در عمل عامل دولت بیگانه و ابزار سیاست خارجی در ایران مانند سازمان مجاهدین رجوی هستند.ما مردم ایران از داشتن سازمان و حزبی ملی که منافع ملت ایران را د رنظر بگیرد محروم هستیم .
نوشته شده توسط: Anonymous

به نظر میرسد روی سخن شما با مسئول کامنتهاست و من هم کاری به این ندارم که سلماس حق جدایی دارد یا ندارد یا آذربایجان حق جدایی ندارد و جدایی خواهی اینجا پان تورکیسم است و جدایی خواهی کردها در ترکیه عین مدرنیته است و هزار و یک تناقضی که در حرف و عمل دارید. فقط این رو بگم که خوشبختانه در اروپا رواداری فراوانی در مورد نظرات مخالف وجود دارد و امثال شما کمتر پیدا می شوند که هم از صبح علی الطلوع تا شام صحبت از دموکراسی کنند ولی در عمل به فکر خرد کردن دک و دنده صاحبان نظرات دیگر باشند. فرق بین آلمان و ایران هم همین چیزهاست.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب رازی شما،آیا خبر ندارید ترجمه ترکی وحتا نشر فارسی شاه نامه فردوسی توسط انتشارارت پروکرس مسکو که تحت نظر حزب کومنیست اتحاد شوروی منتشر شده است؟حالا چرا رفییق بافراف واستالین را به سخره گرفته اید.اینها که به شما خدمت کرده اند.آقای رازی لطفا ادرس اشتباهی ندهید ویک کمی صداقت داشته باشید

نوشته شده توسط: Anonymous

بازهم اولترا ناسیونالیستی خود را عرضه کرد کسی که مهر لنین و مائوتسه توگ را بر پیشانی زده, حق خاک و مرز و زبان را بر دیگران ارتجائی میداند ولی خود ایران زمین را شش دانگ و سربست ملک مشاع فردوسی پرستان یعنی فارسها میداند و در حفظ تفکر ارتجائی ترین شاعر تاریخ وتحمیل بزورآن را به تمامی آحاد ساکن در ایران جغرافیائی را ( فارس و غیر فارس) یک عمل غیر ارتجائی میداند. آزربایجان خود را زمانی از ایران میداند که اشعار فردوسی را با سیلی و ترکه به فرزندانشان یاد ندهند و اجازه بدهند یک سطر هم به زبان مادری خود بخوانند. و همین احساس آذربایحانی را یک کرد و یک بلوچ و لر و ترکمن هم دارد. شما هنوز با شعر خوانی فردوسی تان مشغول هستید , بلی نه تنها جدائی سلماس بلکه تجزیه کامل ایران به بیخ گوشتان نزدیک نزدیکتر میشود.

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

جالب است؛ سلماس حق جدائی دارد؟!!!
"سلماس شهری است در ایران و تا وقتی که جدا نشده، جزوی از ایران است. جدایی هم حق آنهاست".
لابد شما که در ... آلمان زندگی می کنید و با جمعیت 1.5 میلیون نفر، حق جدائی دارید؟ من مطمئن هستم که در هرجای ایران شما این حرف را بزنید مردم بشما می خندند و سخن تان راجدی تلقی نمی کنند (چون ما در اینجا)، اما اگر شما این سخن را در قلب اروپا وسط میدان شهرتان بزنید یا راهی تیمارستان تان می کنند ویا سالم بخانه تان نمیرسید. در مورد تقسیم اراضی ایران؛ خدمتتان عرض کنم که ایران ملک مشاع است و جدائی ناپذیر!!! ملک مشاع = ملک متعلق به شهروندان کشور، که تقسیم ناپذیر است! ساکنان همه استانهای ایران، بدرستی خود را مالک سلماس می دانند؛ شهروندان سلماس هم خود را مالک وجب به وجب خاک ایران!

http://www.werbung-out-of-the-box.com/wordpress3/wp-content/uploads/2010/08/statistik-auslaender.jpg
در نمودار فوق که کامل هم نیست شهروندانی با تبارهای گوناگون (15 تبار) مشاهده می شود که با منطق شما اگر در یک منطقه اسکان یابند بنا به ایه رفیق استالین از حق تعیین سرنوشت برخوردار می شوند و می توانند 15 حکومت قومی - نژادی خود را در المان بر پا کنند و از یک المان حداقل 15 کشور بسازند و المانی ها را نیز بعنوان مهمان تحمل کنند!
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

می خواستم در مورد موضوع بحث «سازمان چریکهای فدایی خلق ایران» مطلبی بنویسم که دیدم کیانوش توکلی عزیز حق مطلب را در کامنت خود به« زمانی» فشرده و دقیق ادا کرده است. من به عنوان کسی که با جریان فدایی هم گذشته اند گزارش ایشان را تأیید میکنم و شاهد آن بودم. نفی کنندگان تاریخ فدایی بهتر است بدانند که دوران پیش از انترنت سپری شده است. اکنون همه چیز برای تشخیص غلط و درست ازهم دردسترس مردم قرار دارد. نمی توان با وجود شاهدان و بازیگران صحنه جعل تاریخ نمود.
از انقلاب به ترتیب داریم :
1-«سازمان چریکهای فدایی خلق ایران»50 -57
2-در 58 گروه اشرف دهقانی-حرمتی از سازمان جدا شد. اوایل بهار58
3- و بعدها هم سازمان به اقلیت و اکثریت تقسیم گردید. خرداد 58
4- هر دوی اینها نیز بعد ها دچار انشعاب شدند.

5- اکنون در کناز سازمانها و گروههای فدایی افراد زیادی وجود دارند که «فعالان منفرد » نامیده میشوند و گذشته ی فدایی دارند . اینها با هیچ یک از گروهها و سازمانهای فدایی کار نمی کنند.

6- در سازمان (قبل و یعد از انشعاب) ،به ویژه بعد از انشعاب: نوشته اکثریت قابل توجه است که:تشکیلات از
-20 در صد کارگر-50 در صد جوانان-33 در صد زنان تشکیل میشد. 10 در صد آرای مردم را داشت. مقام سوم در کشور.
در اورمیه هم با 15 هزار رأی مقام سوم را داشت.
تعداد اعضاء:حدود 20 هزار و سن متوسط در میان اعضا سازمان کمتر از ۲۴ سال و در میان کادر رهبری ۳۲ سال بود.

- بحث مطرح اینجا در مورد «سازمان چریکهای فدایی خلق ایران» ست نه در پیرامون دیگر شاخه ها و زمانها.
- سلطنت طلب ها- ناسیونالیست های ضد چپ- گروههایی از مذهبی ها - حکومتی ها- به علت منافع و دیدگاه خطی خودشان
میکوشند کلا خود و تلاشها و تاریخ چپ را نفی کنند. «با اتهامات-جعل تاریخ و جعل فلسفه فدایی». مثل همین دکتر جامعه شناس ما که اتهام روسی و به مجاهد هم اتهام انگلیسی میزند.یا مثل مصداقی . که تاریخ جعل میکند. یا مثل روشنفکران سر در آخور حکومت «پیام و نظریات و تئوری و فلسفه ی فدایی» را مسخ میکنند. تنها تلاشی که خود را و چپ را نقد کرده فقط خود جریان فدایی ست.
از افراد گرفته تا سازمانها. پیش از هر کس خود سازمان اکثریت سیاست 1.5 ساله حمایت را غلط اعلام کرد. دیگر گروههای فدایی هم به علت «نقد در نقد » مرتب تقسیم شدند.

به علت اهمیت فوق العاده به نقد چپ کلا و عملا به دو بخش
1-چپ کلاسیک یا سنتی
2- چپ مدرن یا چپ دموکرات یا دموکراتیک تقسیم شده است.
- چپ دموکرات بر خلاف چپ سنتی هنوز فلسفه ی مدونی ندارد.
چپ دموکرات کاری که کرده:
الف- نقد اصول کلاسیک
ب- پذیرش اصول دموکراتیک است.

--------
منابع
-ویکی پدییا
و
http://iran-archive.com/start/2
http://iran-archive.com/start/3
http://iran-archive.com/start/1
http://iran-archive.com/start/47

نوشته شده توسط: Anonymous

زن ستیز بود یا نه , زنان ایران هرچه دارند از خاندان پهلوی دارند .

نوشته شده توسط: محسن کردی

مشکل اینجاست که این پانترکیست ها، پان فارسها،پان کردها، پان هرچه ها.. فقط تا نوک دماغشان را می نگرند. زبانهایی که انسانها با آن سخن میگویند اغلب در طول زمان تغییر کرده اند و حد اکثر سابقه ای 500 ساله دارند. حتا در اروپا خواندن متنهای 500 سال قبل برای اروپایی امروز بسیار مشکل است. حالا ما بیاییم مرز بکشیم بر اساس زبان؟ سوال اینجاست که 200 سال بعد مردم این مناطق به چه زبانی صحبت میکنند؟ 700 سال بعد... 3000 سال بعد؟؟ نوادگان ما...آیا هنوز کردی و ترکی و فارسی حرف میزنند همینجور مثل امروز؟ و آن زمان آنها برگردند و به دعواهای امروز ما بنگرند آیا نخواهند گفت که نسلهای ما که دعواهای قومی دارند چه ابلهانی بودند؟ آخرش چه شد؟ هیچکدام از نوادگان ما به زبانهای امروز سخن نخواهند گفت. در طی 1400 سال این تعداد شاعر بوجود آمده. و این در شرایطی که

و این در شرایطی که یک درصد مردم هم باسواد نبودند. حالا ما سه هزار سال یا 5 هزار سال یا ده هزار سال پیش رو داریم. هزاران شاعر می آیند و میروند و هزاران تاریخ نوشته میشود که انسان نمیرسد آنها را مطالعه کند. حالا من نخواستم برم تو ده هزار سال و بیست هزار سال و بیشتر که مخ مان سوت نکشد!! میخوام بگم که دعواهای امروز ما بر سر هیچ است. زبان فارسی هیچ چیز مقدسی ندارد فقط اتفاقات زمانه آنرا بر ایران حاکم کرده و شده زبان ارتباطی همه. هرکس میخواهد رئیس جمهور یا نخست وزیر یا وزیر این مملکت شود باید بتواند با همه مردم سخن بگوید. یک نخست زویر بلوچ باید بتواند حرفهای مردمان تبریز را بفهمد. اینها با چه زبان به روانی باهم سخن بگویند؟ هیچ چاره ای نیست مگر آنکه به زبان فارسی که امروز مرسوم است دبستان و دبیرستان و دانشگاه را بگذرانند تا بتوانند یکدیگر را درک کنند. بهرحال یک زبان مشترک لازم است و فارسی همه گیرتر است همین را باید بدون تعصب ادامه داد. بسیاری از ما امروز دانشگاه را در اروپا و آمریکا گذرانده ایم. آیا همه ما قادر هستیم شغل وزارت را در کشورهایی که مقیم هستیم به عهده بگیریم؟ آیا به زبان سوئدی، دانمارکی و یا آلمانی آنقدر آگاه هستیم که حرف کسی را که به حزب ما رای داده کاملا درک کنیم؟ همین نشان میدهد که فراگیری فیزیک و شیمی به زبان فارسی برای وزیر علوم لازم است. او میتواند ترک زبان باشد اما تحصیلاتش باید به زبان فارسی باشد ه حرف یک بلوچ و یا یک عرب خوزستانی را که به او رای داده خوب بفهمد.
نوشته شده توسط: محسن کردی

جناب لرستانی.. متاسفانه شاه یک مقدار ساده لوحی سیاسی داشت. بلد نبود مثل آخوند یا سایر رهبران جهان از زیر سوالهای بودار فرار کنند. کاری که اینجا باید میکرد. او اصلا نباید اجازه میداد چنین سوالاتی مطرح شود. منتها از بس هم از داخل و هم از خارج او را می کوبیدند تصور میکرد که با دهن به دهن گذاشتن با خبرنگاران میتواند بر نگاه انها تاثیر بگذارد که موفق نشد و می بینیم پس از 36 سال جنابعالی هنوز دارید نبش قبر میکنید. اگر دقت کنید می بینید شاه برای پاسخ دادن تامل بسیار میکند. او یک مشکل بزرگ در پاسخ دارد. اگر من مشاور شاه بودم در گوش او زمزمه میکردم که پاسخ باربارا والترز را این گونه بدهد: این آقای لرستانی پدر آرش را می بینید؟ باربارا والترز پاسخ میدهد بله. بعد شاه میگوید: ادامه را در زیر بخوانید

بعد شاه میگوید: این آقای لرستانی مثل میلیونها ایرانی دیگر محرم که میشود لباس سیاه به تن میکند و به سرو کله خود و بچه اش همین آرش کوچولو گل میمالد و زنجیر و قمه بر میدارد یکی تو سر خودش و یکی تو سر آرش میزند. این آقای لرستانی نان ندارد بخورد در سال کلی خمس و ذکات به آخوند مفتخور میدهد و پول توی ضریح امامرضا و حضرت معصومه میاندازد و یک بار حج و دوبار کربلا رفته و پول ایران را ریخته تو جیب بیگانگان. وقتی که من در جریان انقلاب سفید حق رای برای مادر آرش تصویب میکردم بابای آرش از خشم دوبار عیالش را زیر مشت و لگد گرفت چون او اصلا زن را آدم حساب نمیکرد. من با این مردم مکافاتی دارم خانم باربارا والترز از من میخواهید چه جوابی به شما بدهم؟ میخواهید بگویم که عقل عیال من از بابای آرش بیشتر میرسد و این میلیونها مرد واپسبمانده اسلام زده خشتک مرا به سرم بکشند؟ یخورده فرصت بدهید من کمی به اینها سواد یاد بدهم، بورسیه بدهم بروند خارج هرچند آنجا هم میروند داخل این انجمنهای اسلامی ولی چاره چیست؟ چه کنم با قانون اساسی که 5 مجتهد باید قوانینش را تصویب کنند؟ خب تا جایی که زورم برسد مقاومت میکنم. اگر بخواهم به این مردم دمکراسی بدهم که خب خمینی نامی می آید و میگوید حکومت حق آخوند است و اگر به آخوند رای ندهید میروید جهنم و بابای آرش لرستانی الین کسی است که به خمینی رای خواهد داد و سالها زحمات من و شادروان رضاشاه بزرگ به باد میرود. بله خانم باربارا والترز.. حق باشماست. من شهبانو را نایب السطنه قرار داده ام تا رضا به سن قانونی برسد اما قدرت را مردان میگردانند. خانم باربارا والترز در مملکت شما هرگز رئیس جمهور زن نبوده. در انگلیس هم هرگز نخست وزیر زن نبوده. در فرانسه هم نبوده. در شرایطی که بزرگترین کشورهای جهان کمتر از 5 درصد سیاستمدار زن دارند والله برای ایران بسیار است که یک نایب السلطنه زن دارد. من پادشاه یک کشور شیعه هستم ناچارم تظاهر به مذهبی بودن کنم که دهان بابای آرش را ببندم. اگر مذهبی می بودم که باید قوانین اسلام را پیاده میکردم.
خب.. آقای آرش لرستانی... حالا درک کردید که چرا آنقدر برای شاه سخت بود که پاسخ بدهد؟ شاهکار شما و خودمن که مخالف شاه بودیم انقلاب اسلامی بود. شرم آور است که گندی را که بالا آوردیم نبینیم و از شاه اللی انتقاد کنیم. یا از شاه انتقاد کنیم بگوییم تقصیر او بود که انقلاب شد. خب امروز هم جمهوری اسلامی بر سر کار است اگر مردم ریختند توی خیابان و گند زدند بازهم بگوییم تقصیر جمهوری اسلامی بود؟ جمهوری اسلامی تا اینجا را مسئول است. از اینجا ببعد اگر ما سرنگونش کردیم و جنگ داخلی بین ترک و فارس شد من و شما مسئولیم نه علی خامنه ای. شاه هم تا سال 57 را مسئول است بقیه اش را من و شما مسئولیم. شاهنشاها... نور به قبرت بباره.
نوشته شده توسط: Anonymous

اینها چرا خود را نماینده ملتها عنوان میکنند .من به عنوان یک آذربایجانی اصلا این آذر سینا را نمی‌شناسم

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب مدیران سایت ، لفطا اتهامات کامنت بالا را بردارید، این اقا به اسم صادق که اتهام تجزیه طلبی و اتهامات وزارت اطلاعات و شوینستها است، را تکرا میکند و شما به نام ازادی منتشر میکنید، این به معنای مدیران ایران گلوبال موافق اتهامات پوچ و همیشکی این اقا که با اسامی مختلف وارد میشود، است.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای زمانی موضوع انشا سیب است نه خربزه.
در همه آن اسنادی که گذاشته اید حتی یک نمونه از سازمان چریکهای فدایی خلق تا تابستان 1359 وجود ندارد.

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب ANONYMUSj خوشحالم که باعث شده ام خنده بر لبانتان نقش بربندد. هرچند ازن خنده تمسخر باشد. بخند تا دنیا به رویت بخندد. همیشه خندان باشید.

نوشته شده توسط: Anonymous

به فارسها, شما را به خدا از این هذیان گوئی ها دست بردارید. در غرب کی می شناسد ایران شاعری باسم فردوسی داشته ؟ اصلا برای غربی ها شعر چی است؟ شاعر یحنی چی؟ به این مسخره بازی هایتان خاتمه دهید. در غرب از الکترون , ماشین, کومپیوتر, تکنیک صحبت است. همه اش چسبیه اید به فردوسی, رستم , شاهنامه , کورش . بخدا تا شما ها د ر این فکر هستید و به خاطر مجسمه یک شاعر این قدر شیون راه انداخته اید, روز و روزگارتان بهتر از این نخواهد شد.

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب معما، نوشته اید: "بحث بر سر این است که با احترام به ارزشها و احساسات مردم، زمینه زندگی مشترک تداوم یابد." من با حرف شما صد در صد موافقم.
در ایران فرهنگهای متفاوتی نه فقط در کنار هم بلکه حتی با هم، وجود دارند.این صحنه رنگارنگ بسیار زیباست. هماهنگی این رنگها صحنه بسیار زیبایی را بوجود می آورد. اگر بتواینم این هماهنگی و اشتراکات را حفظ کنیم، بسیار خوشبخت و موفق خواهیم بود.
متاسفانه بعضی ها جور دیگری به این صحنه نگاه می کنند. آنها فقط تفاوتها را می بینند و آنها را برجسته می کنند.
من به هیچوجه موافق جدایی این فرهنگها و این مردم رنگارنگ از هم نیستم. ولی حق جدایی را به رسمیت می شناسم.
یزد با کردستان و آذربایجان فرق دارد. من این را خوب می دانم ولی چه نتیجه ای می خواهیم از این تفاوت بگیریم؟ نتیجه گیری من این است که با وجود تمامی این تفاوتها، ما می توانیم و بسیار انسانی و زیباست که

باهم باشیم. یکی بر دیگری برتر نباشد. همه برابر باشند و برابرتر، وجود نداشته باشد.
من در پایان درد دلم با فردوسی آرزو کرده ام که یکی بیاید و: "بگوید که دلیل واقعی خوشحالی کسانی که با برداشتن مجسمه تو به رقص و پایکوبی پرداخته‌اند، چیست. آیا اینها دیوانه‌اند یا سالها تبعیض موجب آن شده است؟"
معمای گرامی، من بخوبی به تبعیضها آگاهم و از آنها رنج می برم. امیدوارم مردم ما به جای درگیر شدن باهم و زدن بر سر و کول هم، با همیاری، این تبعیض را از میان بردارند.
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-احمدکسروی .سیدجوادطباطبایی استادفلسفه دانشگاه،آقای حقیقت پورهم نماینده اردبیل .وده هاازاین پان ایرانیست تمامیت خواه طرفدارمیز،مقام،پول،پلوهم ترک آزربایجانی زیادداشته ایم.ترکی مثلی است هرچندکمی عوامانه بوده ولی درمثل مناقصه نیست واگردرمثل هاکلماتی وجودداردکه خوش آیندنیست آنرابحساب من بگذارید.میگوید(لولین گومین گوت آفتاباگورسه قودقودایلر) یعنی کونی که لولین ندیده باشداگرآفتابه ببیندقودقودمیکند.منظوراینکه وقتی بکسانی کوچکترین امکانات میدهندهرکاری ازآنهابخواهندبرایشان انجام میدهند.شماشعرهای فردوسی رابچسبیدوآنچه عیان است چه حاجت به بیان است.

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب ANONYMUSj شما از کجا می دانید که اشعار فردوسی "این همه نفرت در میان آذربایجانیها" آفریده است؟ نظرخواهی کرده اید؟ آمار گرفته اید؟ یا منظورتان فقط عده ای کامنت نویس ایران گلوبال و یا تعدادی سازمانهای سیاسی است؟
متاسفانه در ایران از مجسمه مشاهیر نواحی ای مانند آذربایجان، کردستان؛ سیستان و بلوچستان و... خبری نیست. درد فقط در مجسمه مشاهیر نیست.
نگاهی بکنید به چندین کتاب "تاریخ ادبیات ایران" نوشته نویسندگان گوناگون. در کدام یک از آنها از شاعران و نویسندگان کرد و ترک و بلوچ و عرب و.. نشانی وجود دارد؟ انگار نه انگار که این زبانها همان شاعر و نویسنده داشتند. این دید، ایران را فقط فارس می بیند. من در این موضوع شکی ندارم. این همان معضلی است که باید از میان برود. ایران از آن همه ایرانیان است. متاسفانه ما هنوز تا نهادینه شدن آن، راه پر پیچ و خمی در پیش داریم.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کاظم رنجبر : این نکاتی که نوشته اید چه ارتباطی به "چریک های فدایی" دارد ؟ چرا بحث درست نقد به شوروی ( نه استعمار روس! - به قول جنابعالی - ) را با این بحث درهم می آمیزید ؟ راستش ادعای جامعه شناس بودنتان با این برخورد سطحی و غیرآکادمیک همخوانی ندارد .

نوشته شده توسط: Anonymous

به مرحوم والمغفور. فقط شنستم برای تان بخندم

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب مسئول، نوشته اید سلماس شهری است در ایران و تا جایی که جدا نشده جزو ایران است. خوب که چی؟ ارتباط این قسمت از نوشته تان با بقیه نوشته تان چیست؟ می خواستید بفرمایید تا وقتی جدا نشده باید مطیع ارزشهای غالب باشد؟
ببینید، در ترکیه آن جمله مشهور آتاتورک را که ترجمه اش میشد خوش به حال کسی که بگوید من ترکم را برداشتند هرچند که خوشایند بسیاری از مردم ترکیه بود. دیگر نگفتند که مثلا دیاربکر جزوی از ترکیه است و تا وقتی جزو ترکیه است ..... این نشان می دهد که آنها کم کمک دارند در مسیر درست قرار می گیرند.
یک بار برای همیشه ایمان بیاوریم به اینکه یزد با کردستان فرق دارد. اگر این را قبول کنیم، قبول خواهیم کرد که ایران متشکل است از ملیتهای فرهنگی یا قومیتها یا جوامع فرهنگی مختلف (وارد تعریف جامعه شناسانه اش نمی شوم).

پس بنابراین این جوامع در عین اشتراکات فراوان تفاوتهای مشخصی هم با همدیگر دارند. نسبت به آتاتورک واوجالان، احساسات مختلفی در شهرهای مختلف ترکیه وجود دارد و این طبیعی است. در ایران نیز به همین ترتیب است و باید هم باشد وگرنه صحبت از تفاوتهای فرهنگی بی معنی است. بحث بر سر جدایی نیست. بحث بر سر این است که با احترام به ارزشها و احساسات مردم، زمینه زندگی مشترک تداوم یابد. و من فکر می کنم که مجسمه فردوسی در ترکستان بسیار بسیار کمتر حساسیت برانگیز است تا در آذربایجان. چرا که در آذربایجان، ایشان (درست یا غلط) نماد و سمبل تفکری ترک ستیز و علامت تمام عیار تسلط فرهنگی بیگانه است.
در مورد کامنت جناب اگر، ولش کردم و دیگر پیگیرش نیستم. به همان دلیل که گفتم. ولی هنوز معتقدم کارتان در انتشار آن کامنت درست نبود.
نوشته شده توسط: Anonymous

مشا الله ! تر ک ها حتمن این فیلم کوتاه را ببینند یا سراغ بیوگرافی هومر ، شاهر یونان باستان بروند چون در غرب شعر حماسی ملی قهرمانی فردوسی را مهمتر از شعر هومر ، شاعر ملی حماسی یونان میدانند . در زمان هومر ایران و یونان همسایه بودند و ترکیه امروزی در سلجوقستان آسیای میانه پشت مفولستان قرار داشت . .....

نوشته شده توسط: Anonymous

برو خدایان را سپای گوی باش که کمنت آخر من به تو درج نشد وگرنه حالت چنان سر جا می آمد که تنها سرگرمی ات در زندگی یعنی کمنت گذاشتن در این صفحه تا ماداملعمر بیمه شده بود و فکر معما گویی از سرت می پرید .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب مرحوم والمغفور مسئول سابق ایرانگلوبال , چرا شما خودتان را تمام وقت به کوجه علی چپ زده اید؟ تنها اشعار فردوسی نیست که این همه نفرت در میان آذربایجانیها آفریده است. بلکه آذربایجانیها از همه پان فارسها چه در دولت و چه در غیردولت سئوال میکنند: اقلا به 20 تا مجسمه مشاهیر فارس ها در شهرهی آذربایجان تنها یکعدد هم مجسمه از مشاهیر ترکها در شهرهای فارسیستان نشان دهید.

نوشته شده توسط: Anonymous

بسیار خوشحالم که دوستان دست اند کار در ایران گلوبال رویه منطقی اتخاذ کرده اند و از مدعیان "سند" می خواهند. این خودش گامی بزرگ در جهت گلوبال شدن است. یادم هست که یکی دو سال پیش من از یکی از نویسندگان "پُرگو"ی این سایت درخواست سند کردم و گفتم اگر سندش را ارائه نکند، باید او را یک دروغگو نامید. کیانوش توکلی معتقد بود خوانند می تواند تقاضای سند کند و نویسنده هم آزاد است که سند ارائه بکند، یا نکند و به این بهانه چند کامنت من هم سانسور شد.. حالا برای من جالب است که ببینم اگر آقای مصداقی سند ارائه نکند، واکنش دوستان ایران گلوبالی چه خواهد بود؟ تا وقتی که ما معتقد به "مقدسات" باشیم، حرف زدن از آزادی بیان و دیگر ارزشهای گلوبال فقط یک جُک بیمزه است. مسلمانان مقدسات خودشان را دارند، چپ سنتی هم با همه ادعاهایش فقط تا جایی به آزادی بیان متعهد است، که به مقدساتش توهین نشود!

نوشته شده توسط: Anonymous

این کامنت گرچه تا حدودی به این مقاله مربوط است ولی منظور از آن موضوع وسیع تریست. سایت ایران گلوبال به نظر من صحنه برخورد متعصبین ترک و فارس و کرد و لر و غیره شده است. اینکه آیا این گفتگوها نتیجه مثبتی خواهد داشت نامعلوم و این کامنت با چنین منظوری نوشته شده است. احتمالا همه میدانند که میکروسکوپ معمولا عدسی های با قدرت بزرگ نمایی متفاوت دارد. عدسی های با قدرت پایین, میدان وسیع و عدسی های با قدرت بالاتر میدان های کوچک تر و محدود تری را نشان میدهند. اگر با عدسی قوی به کره زمین نگاه کنیم ناحیه محدود مثلا فقط کردستان را می بینیم. نویسنده مقالهhttp://www.counterpunch.org/2015/02/20/egypt-calls-the-wests-bluff-over… شهروند انگلیسی با عدسی قوی تری به لیبی و شمال آفریقا نگریسته و سپس نواحی مجاور را اجمالا بررسی مینماید. خواندن این مقاله نسبتا مفصل موکدا توصیه میشود.

عصاره مقاله اینست که غرب, ویرانی و هرج و مرج و فقدان دولت قوی و کار آمد در نواحی مورد حمله را تلویحا نتیجه اشتباه در برنامه ریزی وانمود میکند؛ ولی حقیقت اینست که این مصیبت ها نتیجه سالها برنامه ریزی از جانب آنها برای تضعیف و تخریب دولت های این نواحی ست که مانعی در راه استثمار و غارت منابع طبیعی آنها میباشند. نتیجه اخلاقی من از این مقدمه اینست که ما ایرانیان فارس و کرد و ترک ولر و بلوچ و عرب و غیره اگر فقط با عدسی قوی به دنیا بنگریم به احتمال قوی سرنوشت لیبی در انتظار ماست و برای جلوگیری از این سرنوشت باید با عدسی ضعیف تری به دنیا بنگریم ولی اگر منظور از کامنت ها, ایجاد اغتشاش و هرج و مرج است, آن مساله دیگریست. مقاله بعدی از همین نویسنده میگوید که چگونه غرب با لیبی از در دوستی درآمد, تحریم ها را ملغی نمود و برنامه اتمی آنرا خنثی نمود و سپس در همکاری با عناصر محلی قذافی را به کشتارگاه کشاند, و سناریوی شبیه آن برای ایران. http://www.middleeasteye.net/columns/libya-s-lesson-iran-beware-rapprochement-870650788
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب مسئول کامنتها، درددل بسیار جالبی بود و احتمالا اگر فردوسی می‌توانست، به آن در وزن "فعولا فعولا فعولا فعول" یک جواب شایسته می‌داد. بنظر من عشیره‌پرستان با مطرح کردن بحثهای جانبی سعی می‌کنند اصل مسئله را به فراموشی بسپارند. اینها شب و روز با دروغ و تحریف در صدد اثبات این مطلب هستند که رژیم جمهوری اسلامی یک حکومت پانفارسیست، آریاگرا و فردوسی‌پرست است. این کار جمهوری اسلامی پته دروغگوئیهای این حضرات را روی آب می‌اندازد و همانطور که می‌بینید لام تا کام در این مورد حرفی نمی‌زنند. مشکل اصلی اینجاست که هیچکدام از این حضرات نه شاهنامه را خوانده‌اند و نه از تاریخ آن اطلاعی دارند. مثلا اینها نمی‌دانند که شاهنامه به عربی هم ترجمه شده است. یا نمی دانند که میرزا علی اکبر صابر (هوپ هوپ) و چند نفر دیگر در شمال رود ارس آن را به ترکی ترجمه کرده‌اند. اینها نمی‌دانند که ما انواع و اقسام شاهنامه‌های کُردی

داریم که شهرام ناظری هم آنها را با آواز خوانده است. حالا از شاهنامه شاه طهماسبی و بایسنقری (اولی پسر شاه اسماعیل صفوی بود و دومی نوه امیر تیمور گورکانی) که هر دو تُرک بودند می‌گذریم. مسئله اینجاست که چرا در طول هزار سال کسی از ترک و کرد و عرب نفهمیده بود که فردوسی ترک‌ستیز و عرب‌ستیز و در یک کلام نژادپرست است و تاریخ باید منتظر می‌ماند تا نوابغ عشیره‌پرست در قرن 21 ظهور کنند و با تکرار ملال‌اور چرندیات رفیق باقراُف و استالین کشف کنند که ای دل غافل این فردوسی نژادپرست بود و ما نمی‌دانستیم! خلاصه اینکه خر لنگ استدلال عشیره‌پرستان تا گردن در گل فرو رفته و آنها که رشته‌های خودشان در باره ماهیت "پانفارسیستی"!!! رژیم جمهوری اسلامی را پنبه شده می‌بینند، می‌خواهند آنچنان گردوخاکی بپا کنند که اصل مسئله از خاطرها برود. شاد باشید
نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب معما، اگر شما خواهان توضیح هستید، می توانید همانطور که قبلا و بارها اعلام شده است، ایمیلی به آدرس info@iranglobal.info بفرستید و توضیح بخواهید. حتما به شما جواب داده خواهد شد.

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب معما من هم نگفتم که مجسمه فردوسی را در ترکستان علم بکنند. سلماس شهری است در ایران و تا وقتی که جدا نشده، جزوی از ایران است. جدایی هم حق آنهاست. وقتی جدا شدند، مجسمه همه ایرانیها را بریزند دور. کسی جلودارشون نیست و ایرادی هم به آنها نمی گیرد.
چنگیزخان مغول در ایران و هند و بسیاری جاهای دیگر منفور است ولی مجسمه اش را در مغولستان علم کرده اند و گوری برایش ساخته اند و مهمانان خارجی را به آنجا می برند و دسته گل پایش می ریزند.
نادر شاه در هندوستان منفور است ولی در ایران ارج و قرب دارد.
من هم نمی دانم آیا مردم سلماس موافق برداشتن فردوسی هستند یا نه. اگر رای گرفته شده باشد و مردم سلماس به برداشتن آن رای داده باشند، مطلب دیگری است و برداشتن آن به دستور شهردار و فرماندار مضوعی دیگر.
تا آنجچایی که من در اخبار توانسته ام دنبال کنم، نمایندگان سلماس و آذربایجان به برداشتن آن اعتراض کرده اند.

فکر نمی کنم ادعا بکنید که این نمایندگان، عوامل جمهوری اسلامی هستند و شهردار و فرماندار، منتخبین مردم. اصولا در جمهوری اسلامی انتخاباتی در کار نیست.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقاي حيد ر نژاد به نظرم ابتدا خودتان به ملت جواب بدهيد كه چطور وچرا تغيير جبهه داده ايد ؟ من مدتهاي مديدي است كه سايت شمارا دنبال ميكنم اصلي ترين دعوا وجنگي كه شما راه انداخته ايد با گروه قبلي است كه سالها درآن گروه بوديد .. گيريم كه آنها اشكالاتي هم دارند اين دليل نمي شود كه شما يقه خامنه اي ورفسنجاني و روحاني و .... راول كرده ويقه اينها را گرفته ايد واين قضيه يعني دم خروس ، كه همه ما فارس زبان ها به آن مسلط هستيم ...

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب زمانی، شما انگار تو باغ نیستی ،موضوع سازمان اکثریت نیست، یکبار شده حداقل تیتر مطلب را بخوان... داستان از این قرار بود که قبل از اینکه اکثریت و اقلیت درست شود؛ سازمانی بود بنام «چریک های فدایی خلق ایران» که از همان پیدایش جمهوری آخوندی با این نظام درگیر شد : اولین «رفراندم جمهوری اسلامی اری و یا نه » را تحریم کرد و با شجاعت غیر قابل تصوری ،علیرغم اینکه 98 در صد مردم(از جمله مجاهدین خلق) به جمهوری اسلامی رای داده بودند؛ مقابل مردم و رهبری مستبد خمینی ایستاد. اینکه رهبران حکومت اسلامی از چریک های می خواستند که سلاح هایشان را پس بدهند؛ انان زیر باراین فرمان نرفتند و سلاح هایشان را مخفی تر کردند. دفاتر این سازمان در سراسر ایران غارت شد و صد ها نفر دستگیر و دهها نفر اعدام و یا درگیری ها کشته شدند.

این سازمان با اینکه فاقد رهبران با تجربه و تئوریک بود وتنها با احساس سیاسی_ انقلابی ، راه را از چاه تشخیص می دادند. برخلاف نان به نرخ روز خواران سیاسی، حاصر نشدند که زیر بار فرمان رهبری جمهوری اسلامی بروند .در زمان دولت بارزگان به چریک های پیشنهاد شد ه بود که8 معاون وزیر به دولت بارزگان معروفی نمایند که بازهم پست و مقاوم آنان را قلقلک نداد. سازمان چریک های فدایی خلق این پیشنهاد را قبول نکردند . یکی از ویژگی ها ی بارز این سازمان پذیرش حقوق اتنیکی مردمان کرد ، بلوچ ، ترکمن ، ترک بود و بطور پیگیر از حقوق شورای خلق ترکمن که 99 درصد ترکمن ها را پوشش می داد_ دفاع کرد . خلخالی جنایت کار 4 رهبر فدایی ترکمن را در جنگهای شمال اعدام کرد . در کردستان پس از حزب دمکرات وکومله ، با نفوذ ترین سازمان توده ای کردستان بود که رو در روی نیروهای نظامی رزیم اسلامی ایستاد . این سازمان در بلوچستان دارای تشکلات وسیعی بود .استراتزی چریک ها دفاع از حقوق دمکراتیک مردم بود . پیشگام در مدارس و دانشگاهها از دستاوردهای تشکل آنان دفاع می کردند و آنچه به رابط چریک ها و حاکمیت اسلامی بود، مقابله و درگیری سیاسی و نظامی بود و نه پذیرش رهبری خمینی .در فاصله 22 بهمن 57 تا تیر 59 این سازمان چریک ها بود که قهرمانانه در مقابل رزیم اسلامی ایستاد و این نکته ای است که دوستان علاقه ای ندارند به آن پرداخته شود و هرکسی داستان و قصه خود را باز خوانی می کند و کسی حاضر نیست که به سئوال پاسخ دهد.
نوشته شده توسط: Anonymous

ما که جوابی از جناب مسئول کامنتها نگرفتیم. ولی ایرادی نداره زیرا که:
یک - می فهمیم و درک میکنیم که سایت خودشونه و صاحاب اختیارن.
دو - می فهمیم و درک می کنیم که حرف مرد یکیه. به علاوه مرد اگه سرش بره نباس حرفش بره.
سه - می فهمیم و درک می کنیم که کامنت نویس بی مقدار دوزاری کی باشه که از حضرات مسئولین جواب بخواد.
چهار - می فهمبم و درک می کنیم که اگه به کامنت نویس بی نام و نشان رو داده بشه، فردا رو سر مسئول کامنتها میشینه.
پنج - می فهمیم و درک می کنیم که کار بی مزد و منتی انجام میدین و سر و کله زدن با مردم کار سختیه و به خاطر همین بند آخری زیاد پاپیچتون نمیشیم.

به هر حال امیدوارم با اومدن مسئول جدید کامنتها، آرامش و امنیت روانی کامنت گذارها تامین بشه. نه اینکه هر فالانژی به خودش اجازه بده مخالف خودش رو فحش بارون بکنه و کامنتش هم تایید بشه.
نوشته شده توسط: Anonymous

فکر می کنم بهتره مسائل ساده رو پیچیده نکنیم. خودتون میگید فردوسی بر علیه ترک و عرب نوشته (حالا به سبب وظیفه ای که احساس میکرده یا هر چیز دیگه). حالا چرا ترک و عرب باید مجسمه همچبن شخصی رو علم بکنن؟ عزیز من، شما همین مجسمه رو مثلا در عربستان برپا کن، زیرش هم بنویس 《ز شیر شتر خوردن و سوسمار ....》. بعد اگه مردی، واستا بگو این مجسمه رو من ساختم. ببر مجسمه هیتلر رو در لهستان بلند کن، ببین مردم 5 دقیقه تحملش میکنن یا نه. نمی خوام فردوسی رو با هیتلر مقایسه کنم، ولی مردم آذربایجان (بر اساس شناختی که دارم و شاید هم اشتباه باشه)، احساس مثبتی نسبت به این شخصیت تاریخی ندارن. حالا نمی دونم چه اصراریه که مجسمه کسی که مردم دوستش ندارن جایی باشه. آیا مردم سلماس اعتراضی به برداشته شدن این مجسمه کردن یا از این ماجرا خوشحالن یا بی تفاوتن؟ ببینید، نکته کلیدی اینه.

نوشته شده توسط: محمد زمانی

در اینجا بیش از ده سند میگذارم که نشان میدهد رسما سازمان اکثریت از خمینی رسما حمایت نمودند و رهبری ایشان را پذیرفتند .

http://www.iranian-fedaii.de/1-Asnad%20AT/AK.html

نوشته شده توسط: محمد زمانی

به اعتقاد من ایران گرفتار بلوگ شرق و غرب شد و اساسا انقلاب 57 یک برنامه ریزی برای اسلامیست شدن بخشی از خاورمیانه برای تقابل با کمونیست بود و دوستانه بگویم اکثر این سازمان ها هم خواسته یا ناخواسته فقط ابزار بودند .از اینکه سازمان فداییان مخصوصا اکثریت بعد از وقوع انقلاب رسما از اقای خمینی حمایت نمودند و شوربختانه برخی از کادر این سازمان تا اکنون هم حمایت نموده اند .فرخ نگهدار به عنوان نمونه ....این هم سندی از بیانیه فداییان اکثریت .........http://www.iranian-fedaii.de/1-Asnad%20AT/S13/S13.html

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-جای تمام دوستان ترکان تبعید شده هویت طلب ،زندانی هویت طلب،انسانهای آزادیخواه،زندانی های راه سعادت بشریت خالی،دیروزدرتالار وزارت کشور،درست درون چشمان حاکمیت نژادپرست وبه کوری خودفروشان ومنحرفین ونق زن بی عرضه ونامردان خودفرو، موسیقی ترکی آزری توسط گروه دالغا،به سرگروهی چنگیزمهدی پوراجراشد.حمایت ترکان وروشنفکران آزادیخواه وبانهایت شور وشعف برقرارشدودیشب راازروزهای خوش خودوخانواده ام حساب میکنم.نمیدانید جوانان چکارمیکردندجلوی این موج ومطالبات راهیچ قدرتی حتی خایینین نخواهدتوانست سدکرده ویامنحرف کند.انبوه مردم باشعارهای یاشاسون آزربایجان ویاشاسون تراختورطوفانی درست کرده بود.اینهابسادگی ایجادنشده وازتمام دوستان دموکراسی وازادیخویخواهی تقاضادارم به این موج کمک کنیدوباایرادهای بیخودی به دیکتاتوری کمک نکنید.استقلال طلبی حق هرملت است به آن بعنوان یک آزاداندیش توجه کنید.ملت هاراازخواستهای

مدنی وتوهم ایجادشده صدساله درفکرومغزخودنترسانید.هرچندکه امکان داردتعدادی فدرالیسم راراه نجات ودموکراسی بدانندشماهم بامردم تامل کنید.هرکس بماکمک کنددستش دردنکند.ولی این رابدانندماراه خودرامیرویم ودراولین زمان اگرفکرخیانت درتفکرشمابرماثابت شودعین یک موش آنرابه بیرون پرت خواهیم کرد.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

احمدی زاده-ی گرامی
لطفا مطلب استقلال را دوباره برایم بفرستید -پیدا نکردم
ممنون از زحمت شما.

نوشته شده توسط: Anonymous

علی رضا همیشه با پیشانی باز و سر بلند خواهد بود .آنهایی که علی رضا را از آزادی محروم کردند خجالت بکشند اگر دوست داشتن ملت جرم است علی رضا به دوست داشتن ملت آذربایجان ادامه بده چرا که کار شرافتمندانه است و این شرفمندی نصیب هر کسی نمیشود

نوشته شده توسط: Anonymous

معیار و سند محکم اهل ادب و ایران دوستان چگامه معتبر و تاریخی استاد شهریار است که تحت عنوان ..
منظومه ای بلند د رذکر مفاخر ادب و هنر ایران ..دیوان شهریار صفحه 361.جلد سوم .

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-شکست آنزمان شدکه بهترین بچه های انقلابی راخمینی یکی یکی دستگیروبعدانیزاعدام کرد.شکست زمانی آغازشدکه سران حکومت قبلی رابدون وکیل ومحاکمه اعدام کردند.شکست زمانی آغازشدکه خمینی به صدام توهین کردویک عده مثل بزوگوسغنددنبال اوراه افتادند.شکست زمانی آغزشدکه انقلابیون راخودی وناخودی کردند.شکست ازمانی شروع شدکه حق فرهنگی من ترک.کرد.ترکمن.بلوچ.عرب رابه فارس هادادند.شکست ادامه داشته من وشماندیدیم باراه انداختن جنگ.باخریداسلحه ازروس.آمریکا.وووو

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب دوستدار ایران،
اولا از دعای خیر شما تشکرات فراوان می کنم.
دوما توضیح نمی دهم به این دلیل که اصلا قرار نیست توضیحی بدهم. اگر شما خواهان توضیح هستید، می توانید همانطور که قبلا و بارها اعلام شده است، ایمیلی به آدرس info@iranglobal.info بفرستید و توضیح بخواهید.
سوما در مورد کامنت شما راستش را بخواهید من کمی برخلاف مقررات سایت عمل کرده ام. کامنت شما اصلا نباید منتشر می شد ولی من بخش غیرقابل انتشار آن را نقطه چین کرده و انتشارش دادم. بر اساس ضوابط سایت:
هدف ما ایجاد محیطی دوستانه برای تبادل نظر است. آزادانه نقد، نظر، خبر، تفسیر، تحلیل و... بنویسید اما خواهش می کنیم بدون نام بردن از اشخاص حقیقی و حقوقی در کمال امنیت برای خود و دیگران فضایی ایجاد نمائید که بدور از توهین و اتهام و جوسازی و مسموم کردن محیط تبادل نظر باشد. توجه داشته باشید کامنتهایی که این موارد را در نظر نگیرند، منتشر نخواهند شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

من نمیدانم صادق طباطبائی در پایان عمر ننگین خود دچار عذاب وجدان شد و یا اینکه مفنخر به جنایات اسلامی که مرتکب شده بود از این دنیا رفت.گناه این استاد دانشگاه این روشنفکر مسلمان و این دانشمند علم شیمی بیش از دیگران است .او که در خانواه ای اسلام زده بدنیا امد و پرورش یافت و در غرب به مقام استادی رسید باید خوب میدانست که اسلام نه دارای فرهنگ است ونه توانائی پذیرش فرهنگی نوین دارد و ادعای حکومت اسلامی از سوی مرتجعین اسلامی دروغی بیش نمیتوانست باشد که ایشان پرچم کش ارتجاع سیاه شد.اینگونه بنظر میرسد که دانش شیمی ایشان نقشی در نفی پندار خرافی اسلامی نداشته و بیشتر منبع کسب کار بوده تا تنویر افکار و شناخت جهان .امیدوارم فرزندان و باز ماند ه گان وی نقش مخرب و سیاه ایشان را در روی کار امدن ارتجاع سیاه افشا و راه خود را از کج راهه پدر جدا کنند.

نوشته شده توسط: Anonymous

اولا جناب نگاه در ش ... اگر فردوسی فارس زبان فارس گو نماینده فرهنگ و ادبیات شکوه مند ایران باشد پس در این صورت باید طبق تعریف شما ایرانی بودن برابر است با فارس بودن و جایی نه برای من تورک آذربایجانی و نه کرد و بلوچ عرب و ترکمن می می باشد که مصادف می باشد با قدم اول تجزیا آن هم از سوی شما و همفکرانتان دوما بیایید یاد بگیریم که از طرف ملت حرف نزنیم از دهن خودمان حرف بزنین و نظر بنویسیم این جمله (همه ایران و بخصوص آذربایجان) انگار شما نظر سنجی کرده و نتایج را می نویسید سوما شما این بقول شما دو و سه نفر را شمردید؟ از کجا می دانید دو سه نفر هستند باز هم می گویم از طرف خودتان خرج کنید نه از طرف ملت ایران.