Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

در فیلمهای قبلی که شما جریان دستگیری و زندان خود را در زمان شاه تعریف میکنید این سئوال برای من پیش آمد که شما چگونه سعی میکنید با ماموران و ساواکیها دوست و رفیق شوی و چنان مودبانه و ترس و احتیاط برخورد میکنی که آنها انگارهمکار مبارزاتی و شرایطی شما هستند . یا در نظام فاسد شاهنشاهی همچون ادارات سوسیال غرب به شهرداری ها میروی و از آنان میخواهی که به تو کمک مالی کنند یا برایت هتل و مسافرخانه تعیین کنند . در صورتیکه تمام مبارزان مجاهد و چپ در زمان شاه اینگونه برخورد و انتظار از مقامات امنیتی و دولتی را بایکوت کرده بودند . شما بنظر می آید همیشه آدم منفردی بودی که حتی در مبارزات یکنفره ات قوانین و اخلاق رفتاری خاص خودت را داشتی. حال با دیگران چنان برخورد میکنی که انگار این سابقه ات را فراموش کرده ای ! ضرب المثل / سوزنی بخود و جوالدوزی به دیگران/ را شنیده ای ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کرم گرامی، در اینکه کردستان وزبان کردی از شاخه های تنومند زبان فارسی است شکی نیست. همانطور که در بخشهای گوناگون کردستان گویشهای متفاوتی شنیده میشود، این تفاوت گویشها را نیز میان بلوچی، کردی، لری بختیاری ومازندرانی میتوان دید. اما پرسش من از شما در مورد کردستان یگانه وشاید میتوان گفت کردستان بازیافته است.
چگونه همزیستیی میتواند کردستان یگانه با ایران داشته باشد؟ آیا کردستان کشوری در کشور ایران خواهد بود، و یا کشوری در کنار ایران؟ آیا کردستان یک بخش بزرگ فدرال، از ایران غیر فدرال، ویا ایران فدرال خواهد بود؟
آقای کرمی، آیا از لابلای تز شما باید این نتیجه را گرفت که آذربایجان ایران با آذربایجان جداشده از ایران متحد شده تا ایران همگونتر شود؟
آیا از تز شما باید به تغیرات جغرافیایی ویا به تعبیری دیگر به یک پیمان بگیروبستان استانی فکر کرد؟

آیا میتوانید شما این چهارچوبه ها را برایمان بیشتر رسم کنید؟ با درود
نوشته شده توسط: Anonymous

خانم بیات عزیز، هرچند که مصاحبه شما کوتاه بود، ولی در لابلای سخناننتان، مهربانی و راستی و ایرانیت جلوه خاصی دارد. امیدواریم روزی شما خاطره های پر ارزش خودتان را برای نسل جوان ایرانی نگارش کنید. جوانان ایرانی، نسل گذشته را گناهکار میداند ودر این باور است که رژیم کنونی برآورد اشتباهات کنشگران گذشته است. دست شما را میبوسم

نوشته شده توسط: Anonymous

ایرج مصداقی ابتدا باید با تناقصی که در ان گیر کرده است ؛روزی پاسخ قانع کننده ای به «هوداران» خود بدهد .مصداقی تا همین یکسال پبش در خدمت سازمان مجاهدین خلق بود ، با منش و روش آنان تربیت و «بزرگ» شد . وقتی ایرج به خارج امد ؛سازمان برایش سنگ تمام گذاشت و از او «یک چهره » ساخت.ازیکسال پیش هم ایشان شروع کرد به انتقاد از سازمان و مسعود رجوی ، تا جایی که سازمان و رجوی را تا حد یک سازمان تبهکارمورد تند ترین انتقاد ها قرار داده است. تناقص دراینجاست که ایرج مصداقی با دیدگاههای مجاهدین خلق به موضوع زندانیان سیاسی پرداخت و بسیاری از زندانیان سیاسی غیر مجاهد را بدون ارائه مدرک و سند محکمه پسندی، تیر خلاص زن ، بریده و تواب وجاسوس نامید و اکنون که از ان دیدگاه به لحاظ نظری بریده است . جا دارد از خود انتقاد کند. در آنصورت می شود تغییرفکری او را باورکرد.

. این موضوع جدیدی نیست، بسیاری از فعالان توده ای و فدایی هم وقتی از حزب و سازمان مورد علاقه شان بریده بودند ؛ سالها به همان روش های حزبی و سازمانی خود ادامه داده اند.بزبان ساده ، نمی شود که تنها به رهبر و رهبری فحش و بد و بیراه داد ولی روش ها و منش های کاراکتری آنان را ادامه داد . ولی بد بختانه ایرج مصداقی همچنان بطرز افراطی شیفه شخصیت، خودشده است درپی قهرمان سازی از خود همچنان فیلم بازی می کند.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب من, کامنت بنده در راستای کامنت های قبلی در این باره, ربطی به چوب و چماق خوردن و زجر کشیدن نداشت. عر ض بنده این بود که بی تربیتی چنان در فرهنگ ما - البته شما , چون مرا هم وطن نمیدانید - جا افتاده است که حتی زمانی که هم وطن خود را شتر مینامیم این عمل نه تنها قبیح نیست بلکه " شعر و ادب " محسوب میشود. غرض این بود. یعنی مغنی بوی گند را درک نمیکند. بنده هم بارها حتی پس از " فرار را به قرار و تلاش ترجیح دادن " - البته سالها قبل از "انقلاب باشکوه اسلامی" - نیز بارها و بر طبق خوی بد در طبیعتی که نشست این الفاظ بد را بکار برده ام تا اینکه سر انجام به زشتی آن پی بردم. " آن عصاره ناب غربی " را هم هم وطن " جناب رازی " کشف فرمودند و لابد تقطیر نشده آن برای ایشان کافی نبوده است.

نوشته شده توسط: Anonymous

امیر ابراهیمی قبل از اینکه به ایران بره ضد مجاهدین بود وقتی رفت ایران و برگشت عوض شد. من از همون زمونا به اش مشکوک بودم. فکر نمی کنم مهدی سامع می دونست که چی شد. احتمال میدم مجاهدین می دونستند. مگه امیر ابراهیمی رد می کنه که بعد از عراق چند بار رفت ایران؟

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-ملت آذربایجان جنوبی 1-براثرسرکوب وایجادوحشت سالهای 1325بصورت کند وآرام وبااحتیاط مبارزه میکند.2-تعدادی اذربایجانی مانقورت (بی هویت شده)برمصدر حکومت ایران تکیه داده که اینهادرسرکوب هانقش داشته وخودازنفت ارتزاق کرده وبا کشورهای استعماری درحکومت کردن همدست بوده اند.3-درگروههای سیاسی آذربایجان هیچ وقت افکارخشونت وافراط گرایی وجودنداشته ولی کردهاهمیشه ازاسحله ابزاری استفاده نموده اند.4-ملت آذربایجان اگرچه همه چیزخودرادرحال ازدست دادن است ولی ازتروراستفاده نکرده وخودوادبیان خودرادراین راه ازدست داده است.5-نجابت به خرج دادن یکی ازمشکلاتی است که همه ازآنهاسوء استفاده کرده وآنهاراهدف قرارداده است.6-هرملتی حق داردبخاطرنابودی هویت وهستی خودازمبارزات مختلف حتی اسلحه استفاده کندچون دشمن اش ازآن برعلیه اواستفاده میکند.7-اگرمبارزه مدنی ناسیونالیسم افراطی است پس نام پ ک ک وپژاک چیست؟پس ماهم حق داریم.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-اسیدپاشی.نقض حقوق کودک.درسایه ماندن قوانین مترقی جهانی ولوث آن قوانین پشرفته .نقض حقوق زن.حقوق کارگران.احزاب.حقوق مدنی وخلاصه تمام حقوق انسانی تنهاوتنهادررفع تبعیض نژادی وبرابری ملت هامیتواندتحقق پیداکند.این تبعیض نه درحرف بلکه درعمل بایدصورت پذیرد.گروه ها ی ایران بشکلهای مختلف مبارزه میکنندکه هم جای تقدیرداردوهم جای بحث علمی.تعدادی ازگروه هابرای خودخط ومرزتعیین کرده وورودبه آن حدودرادردایره قرمزگذاشته ویاوقتی بدان داخل میشوی فوراتردگشته انجاست که به مبارزه این گروه هابایدشک کنی این گروههاحقوق اتینیک هاواستقلال طلبی رابدترازحکومت به سلابه کشیده وحتی دراین رابطه به حکومت خط نشان میدهد.اگربه نشریات محاهدین خلق وحزب توده وفداییان خلق توجه کنیدبه وضوح این نظرراتاییدخواهیدکرد.پس اول بایدآزادگی راجای نژادوزبان وخاک گذاشته وبعدواردمبارزه شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

از خوبی های ایران گلوبال یکی آنست که طناب کافی به هر اندازه که بخواهند در اختیار علاقمندان میگذارد که خود را به دار بزنند. بدی آن اینست که زحمت جنازه کشی به گردن دیگران میافتد.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب کرمی عزیز! شما تا دیروز از تمامیت عرضی جغرافیای موسوم به ایران دفاع میکردید، و هر که را که از حقوق ملی و مدنی، و زبانی ـ فرهنگی و حق تعیین سرنوشت خود صحب میکرد، مثل رژیم اسلامی به او تجزیه طلب میگفتی! و او را محکوم میکردی! آیا اکنون نظرت را عوض کرده، ازانترناسیونالیسم جهانی ـ تک میهنی، و کشور واحد ـ کره زمین، چشم پوشیدی، و بالاخره به حق تعیین سرنوشت ملل ایران روی آوردی؟ اگر چنین است پس با افکار دیروزی ات خدا حافظی میکنی؟ و خواهان تغییرشکل جغرافیای جهنم ایران هستی؟ اگر چنین است، و راست میگوئی، به جمع ملل حق تعیین سرنوشت جهنم ایران خوش آمدی!

نوشته شده توسط: Anonymous

اگر به این سادگی است یک کمی بیشتر روغن بزنید. این قدر به زیر بغل کرد ها دادید, حالا داعش هم میگوید: کردها آریائی هستند واز خاک عرب ها باید بیرون بروند. یعنی آخر سر برای کردهای آریائی علی میماند و حوزش

نوشته شده توسط: Anonymous

در این مقاله ناراستی های فراوانی وجود دارد . ناسیونالیزم کردی محترم شمرده شده ولی ناسیونالیزم ترکی قبیح دانسته شده است . کردها به آذربایجان غربی همانند سرزمین مادری شان نگاه میکنند در حالی که هیچ گونه مدرکی دال بر این گفتهی خود ندارند. خود بهتر میدانند که تروریست گری آنها در منطقه غیر قابل قبول است و نمی توانند با وضعیت موجود در شهر کوبانی ( عین العرب ) تاریخ ننگین تروریستی خود را تطهیر نمایند. ناسیونالیزم ترکی هیچگاه در طول نیم قرن گذشته دست به اسلحه نبرده و نخواهد برد و همراره از طریق راه حل های مدنی به راه خویش ادامه خواهد داد . البته تروریست از هرنوع قومیت و مذهب غیر قابل قبول است چه داعشی باشد چه پژاکی.

نوشته شده توسط: Anonymous

هر کسی‌ میتواند ببرد و جانش راا نجات دهد ولی همکاری با نظام کثیف اسلامی جایزه ندارد. من که سازمانی را نمیشناسم که اصول دموکراسی راا رعایت کند! در ضمن بین زندانی مقاوم و بریده فرق هست کسی‌ که در کشور‌های غربی به نظام اسلامی اسید پاش به هر نحوی کمک می‌کند شایسته تکریم نیست ! البته باید از آقا یا خانم همنشین بهار پرسید هدف از آنتنی کردن این موضوع چیست? منظور افشای نظام اسیر کش و اسید پاش است ؟ من چنین فکر نمی‌کنم ! سقراط به خاطر نظرش جان داد ! ولی ...

نوشته شده توسط: Anonymous

امیر ابراهیمی از عراق به ترکیه اومد و به همه هم نزدیک شد. وقتی فهمیدیم که او مخفیانه رفت ایران و برگشت ، به او مشکوک شدیم. بعضی می گفتند که او در ترکیه با رژیم ارتباط بر قرار کرد و بعضی می گفتند از اول هم رژیم او را به عراق فرستاد بعضی هم می گفتند که دوستانش از رمادی به ایران رفتند و رژیم انها را فرستاد که او را هم عضو گیری کنند. یکی از انهای که آمد سنجری بود که هواداران مجاهدین او را می شناختند. هیچکی به امیر ابراهیمی اعتمادی نداشت و از لحاظ اخلاقی هم خیلی .... بود. ما بعدا قبول شدیم ولی او را چون می دانستند که با رژیمه قبول نکردند. بعد هم شنیدم که برای همیشه رفت ایران. در ترکیه خیلی ضد مجاهدین بود و به مریم رجوی فحش .... می داد. چند سال پیش دیدم که در کنار مجاهدین و مهدی سامع است گفتم خدا به داد برسه. مهدی سامع می دونه ولی به نفر هم نیاز داره تا جلو دوربین بیاره و از مجاهدین پول بگیره

نوشته شده توسط: Anonymous

كشته شدن اين افراد را بدست هدي پار(حزب الله سابق) يك گروه تند رو مذهبي كردي درست ٢ روز بعد حوداث را درج كردم و طبق معمول چون به مزاجشان خوش نيامد سانسور شد.و اين ماجراي كشتار هدي پار را مستقيما از يكي اهالي همان منطقه كه احساسات كردي هم دارد شنيدام

نوشته شده توسط: Anonymous

يکی بعد از دیگری رو میشود کمکهای اطلاعاتی و تسهیلاتی و درمانی به کردها در کوبالی توسط امریکا با همکاری مستقیم ترکیه انجام یافته و بیش از یک هفته است که ادامه دارد http://www.milliyet.com.tr/kurtlere-silah-boyle-gitti/dunya/detay/19573… و در ضمن سخنگوی امریکا گفت که حملات نظامی هوايی امریکااز طریق اطلاع رسانی معلومات توسط ترکیه به حدف های مشخص شده انجام میگیرد در غیر این صورت ناموفق میشدیم .

نوشته شده توسط: Anonymous

بهار: الو، آقای شاهسوندی؟
شاهسوندی: بله؟ آقای بهار! دیگه چی میخوایی، ما که همه چیزا گفتیم.
بهار: نه، نه. یک چیز برام روشن نشده وآن اینکه شما گفتید که چهار سال تو زندان بودید، درصورتیکه من زدم تو ماشین حساب، دیدم که رویهمرفته 2 سال و 9 ماه میشه.
شاهسوندی: بابا، عبدول، تو دیگه کی هستی؟ هنوز نشنیدی که اگر کسی دو هفته بره تعطیلات و برگرده، ازش بپرسی خوب تعطیلات چطور بود؟ میگه معرکه! ولی خیلی زود گذشت، مثل اینکه فقط یک هفته بود. حالا تو زندان که هر روزش مثل دو روزه، اگه دقیق حساب کنی میشه 6 سال. دو سال تخفیف دادم شد 4 سال. دیگه ولم کن بهار! من الانه مشتری دارم، مزاحم نشو!
بهار: الان دارم با خانمتان مصاحبه میکنم.
شاهسوندی: مواظب باش دیگه مثل مصاحبه با من نشه! آبرو بردی جواد! هم آبروی منو، هم آبروی خودتو
بهار: نه، نه! میدونم دیگه.

شاهسوندی: راستی تا یادم نرفته اون CD موزیکی که بهت دادم و گذاشتی توی مصاحبه ، بده خانمم بیاره. مال من نیست. مال یه بنده خدای دیگه ایی. باید پسش بدم.
بهار: میدونم، میدونم. باشه.
نوشته شده توسط: Anonymous

خاک سیه مباش که کس بر نگیردت : خوشبختانه در این توطئه سرمایه داری جهانی بسرکرد گی امریکا آن عده که حسن نیئت داشتند بماهیت پلید آنان پی بردند و دانستن که سیه رویان تحمل چند کانتون که بشیوه شورائی و دمکراسی خلقی اداره میشوند را ندارند. بهمین جهت در طرح کثیف خاورمیانه بزرگ که تمامی منطقه را برای هر جه بیشتر ومطمئتربردن نفت وگازو کوتاه کردن دست چین _ویتنام_هند و تعدادی دیگر بعامل مستقیم خود دستور دادند که سر راه این چند کانتون "نمونه مردمی"را خراب کنند تا مزاحمی نباشد . تا سیه روی شود هر که دراو غش باشد

نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

جناب من سلام؛
من به سبک و نگاه دیالوگ شما که بسیار همه جانبه است احترام می گذارم و این شیوه را درست یافته و می پسندم و مرا تشویق می کند تا به همت و همیاری شما و احتمالا دیگرانِ علاقمند بیشتر پیرامون سوژه ی مورد اختلاف، هر چه دقیقتر بحث داشته باشیم و در پی آن نظراتمان را بردبارانه و بی طرف بشکافیم و با هم همفکری کنیم.

پیش از آن از شما می خواهم برای ابهام زدائی، دیدگاه خود را از "حکومت مرکزی" مورد نظرتان صریح و شفاف بازگو کنید.

زیرا شما در برابر اهرم فدرالیسم که من مختصرا طرح کرده ام، ساختار متمرکز و سراسری (حکومت مرکزی)را، البته با همان ویژگی هائی که خود شما برای آن قائل هستید، ترجیح می دهید.
پس حالا لطف کنید و نام و خصوصیات این دستگاه و چگونگی کارکرد و تشکیل اش را برشمارید تا من بعد از کار و شب، نگاهم را به اختلاف های میانمان متمرکز کرده و نتایج آنها را برایتان بازتاب دهم. متشکرم

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب استخانلو! لطفا استعاره و اشاره و امثال و حکم را در گفتار خود درست بکار ببرید، و طعم شیرین زبان فارسی را به حنظل و اذوای، مبدل نکنید. جنابعالی ضرب المثل: (شتر در خواب بیند پنبه دانه/ گهی نشخوارکند گه آه و ناله!) را بصورت غیر صحیح مرقوم فرموده اید، و آنرا زبانم لال بصورت کم سوادانه و غیر ادبی؛( گهی لپ لب خورد گه دانه دانه.) نوشته اید، که از نظر منطقی درس نیاید، و به محتوا و قافیله شعر لطمه جبران ناپذیری میزند. تکرار قافیه "دانه" در هر دو بیت از نظر علم عروض صحیح نیاید. باید توجه داشته باشید، چیزی که در دسترس نیست، و در رویاست قابل خوردن هم نیست. لطفا از خودتان قافیه درست نکنید! خوانندگان بیسواد نیستند!

نوشته شده توسط: Anonymous

اولا بگویم که این یک گروه بسیار کوچک مذهبی است که رهبرشان یک مرد جوانی است که ١٥ سال در زندان بود و چند ماه پیش آزاد شد و عکس اش نیز در دیوار اطاق است .و این ها بخاطر عید قربان جمع شده اند و افراد حاضر در رابطه با شرایط محل زیست خود صحبت میکند و جالب اینکه فرد ریش دار جلقه پوش از محل زندگی خود در محله باغچالی ائو لر گزارش میدهد که در رابطه با دعوت PYD حزب ملی گرای کرد که بخاطر حمایت کوبالی کرده بود که تظاهراتی صورت گیرد میگوید از مسئول منطقه حزب MHP که ملی گراست سوال کردم که آیا حاضرید در مقابل اینها بایستد جواب میدهد ما قبل از سال ١٩٨٠ بدام افتاده بودیم و الان اصلا به این کار ها دست نمی زنیم. لازم بیاد آوری است که در تظاهرات دیار بکر وان و امثا لهم حدود ٣٠ نفر کشته شدند و کشته شده ها کرد های مذهبی طرفدار حزب خدا « hoda » و طرف مقابل پ کا کا بود که رسانه های با طرف ایرانی کشته شده ها را

ها را بحساب پلیس و ارتش ترکیه گذاشتند ولی وقتی حقیقت آشکار شده مثل همیشه شرمنده شدند و معاون PYD گفت که ما بدام کوبالی افتادیم و برادر کشی انجام دادیم
نوشته شده توسط: Anonymous

ضمن اعلام موافقت صد در صدی با فرمایشات شما، جسارتا این نکته را نیز اضافه می کنم که نظر به این که به شهادت سالها مجاهدت و بحث و فحص جنابعالی با این جماعت پانتورک، هر گونه استدلال و تلاش برای اقناع این گروه خیره سر و لجوج ولو با متقن ترین ادله به کل خالی از فایده است و دم گرم استدلالات قدرتمند بر آهن سرد جهالت ایشان بی فایده، آیا بهتر و مفیدتر نخواهد بود که به جای اتلاف بی حاصل وقت و عمر گرانمایه در جهت هدایت آنان، راههای دیگری را برای مبارزه مقدس خویش امتحان کنید تا شاید نتایج بهتری حاص شود؟

من باب مثال، با توجه به حضور پیوسته و بدون انقطاع جنابعالی از بدو پیدایش تارنمای ایران گلوبال در این صفحه مجازی و اعلام قاطعانه حمایتتان از سیاستهای حزب محبوب و توده ای پ.ک.ک و ایده کاملا انسانی کردستان بزرگ، هر چی بزرگتر بهتر، با شعارهای رسا و دشمن شکن و همچنین نظر به نیاز کنونی به مبارزان و گریلاهای دلیر و با ایمان در هزاران سنگر فعال مبارزه در غرب و شرق و شمال و جنوب کردستان، آیا شایسته نیست شما نیز به احترام این همه سال تبلیغ و شعار و اعلام همبستگی عازم مبارزه میدانی شده، بحثهای بی حاص تئوریک با خیره سران پانتورک را به فراغتی دیگر یا به افراد وراج ولی بی عمل محول نمائید؟
بدین ترتیب با توجه به پختگی تئوریک کنونی و آبدیده شدن آتی در جبهه های مبارزه و تبحر در فنون رزمی، امکان آن را خواهید داشت که هر زمان این جماعت گرگ پرست مقلد گوناز تی وی پایش را از گلیمش درازتر کرد، پوزه اش را محکم به خاک بمالید تا احدی جرات چپ نگاه کردن مجدد به کردستان هر چه بزرگتر را به خود ندهد.
در غیر این صورت و چنانچه خدای ناکرده در مقطع فعلی سستی و کاهلی به خرج دهید و باب مبارزه و شهادت مسدود گردد، بیم آن می رود که دهان بدخواهان کورد و کوردستان باز و زبان یاوه گویان دراز گردد و جنابعالی به ایراد سخنان باد هوا و شعارهای بی پشتوانه ی توخالی و کامنت نویسی از سر بیکاری و عدم رغبت به دادن هزینه و متحمل شدن مصائب در راه آرمانهای عالیتان متهم گردید که این نیز خسران و خسارتی عظیم خواهد بود.
با احترامات فائقه؛ اقل:
یکی از به جان آمدگان از شکوائیه نویسیهای مداوم شما و طلبکار بودنتان از زمین و زمان.
نوشته شده توسط: Anonymous

فقط یک چیز میتوان گفت و ان اینکه تف و نفرت و شرم باد ... و نفرت ابدی بر خمینی این جنایتکار و تیغ کش مسلمان که جز زشتی و درنده خوئی بی ابروئی و بی وطنی و حقارت برای مردم ما چیزی به بار نیاورد.نه تنها اخوند و بلکه تک تک مرد و زن مسلمان زده در این جنایت ... شریک جرم هستند...

نوشته شده توسط: Anonymous

متاسفانه کشف جناب رازی به کبد ضرر می زند و با بنده هم سر سازش ندارد, وگرنه قابل دار نیست, واکر مشکی در پستو نهان است, شما تشریف بیاورید ما چای درویشانه خود را می خوریم و برای شما از آن عصاره ناب غربی سرو می کنیم.
لاکن ما نه خواب می بینیم و نه علاقه ای به پنبه دانه داریم, بلکه به این واقعیت پی برده ایم که از پشت کامپیوتر و از آنسوی دنیا, صحبت نمودن راحت و است و بی خرج و تز دادن مصداق دید روشنفکرانه. اما هم وطن کسی است که در کنار ما در اینجا زندگی می کند و چوب و باتومی که ما می خوریم, می خورد و زجر و دردی که ما تحمل می کنیم, می کند. فی الواقع کمی ثقیل است که افرادی از آنسر دنیا در کنار بانوی آزادی چشم بسته, برای ما دم از انحطاط اخلاق و تمدن ایرانی بزنند در حالی که خودشان فرار را به قرار و تلاش ترجیح داده اند ! به همین دلیل هم عرض کردم که تشریف بیاورید به مملکت تا صحبت از هم وطنی کنیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

نگارنده گرامی, درود بر شما
باز با استفاده از درد مشترک اکثریت قریب به اتفاق مردم, حرف دل خود را می گویید. فکر نمی کنم کسی که عقل سالمی داشته باشد روند امور و بسیاری از قوانین جاری در ایران را تایید کند. دیکتاتوری, زور و سرکوب فقط برای آذربایجان و کردستان و سیستان یا بلوچستان نیست. برای اصفهان و یزد و تهران و مازندران و خراسان و ... هم همان سرکوب و دیکتاتوری ای وجود دارد که برای بقیه. اینگونه نیست که پارس ها در خزانه طلا و دلار و آزادی های بی حد و مرز دست و پا بزنند و کرد و بلوچ و آذری تحت ستم باشند. در همان اقلیتی که در حال حاضر این مملکت را به بی راهه برده, آخوند کرد و ترک و ... هم هست. کافیست نگاهی به محل تولد خیلی هایشان بی اندازید.

تمرکز قدرت چنانچه طبق قانونی منطقی و انسانی و بر اساس نفس قدرت دادن " مردم " به یک رژیم باشد, نه تنها هیچ مانعی ندارد, بلکه باعث تسهیل و تسریع و هماهنگی در اجرای امور مملکتی و کشوری نیز می گردد و مانع از این می شود که هر کسی ساز خودش را بزند. فدرالیسمی که شما می فرمایید, باعث و بانی مشکلات عدیده ای در گرداندن یک مملکت خواهد شد.
آیا پول نفت خوزستان باید خرج آذربایجان یا همدان بشود ؟ چرا حکومت و مجلس فدرال خوزستان باید زیر بار چنین چیزی برود ؟
در همین چند ماه قبل و با بالا گرفتن جنگ داخلی در عراق دیدیم که حکومت نیمه - خود مختار کردستان عراق بلافاصله ساز جدایی از عراق را کوک کرد و اعلام برگزاری همه پرسی و ... که با مخالفت جدی آمریکا و اتحادیه اروپا رو به رو شد و از مواضع خود عقب نشست. همین نشان می دهد که خود مختاری / فدرالیسم / ... ای که در زمان تشکیل دولت جدید عراق در سال 2004 عنوان می شد, همه و همه بهانه ای بوده و هست برای رسیدن مقصود و هدف نهایی در زمان مناسب, یعنی جدایی و استقلال.
باز مثال دیگری, در اسپانیا, کاتالونیا در پی جدایی بوده و هست. یکی از علتهای اصلی و اساسی آنهم اینکه کاتالونیا راضی نیست که درآمد و سرمایه هایش صرف باقی کشور اسپانیا گردد. به همین علت در طی چند دهه قبل به صورت مداوم تنش و ناآرامی در این ایالت وجود داشته و دارد.
شما صحبت از تراکم ثروت و قدرت می کنید. مشکل کشور ما به تراکم " ثروت و قدرت در دست دولت مرکزی " بر نمی گردد, مشکل کشور ما تمرکز قدرت و ثروت در دست " یک رژیم دیکتاتور و توتالیتر " بوده و هست. چه در زمان پهلوی, چه در زمان جمهوری اسلامی.
صحبت از قدرت خداگونه می کنید. باز در اینجا در دام تفسیر به رای و قصد خود افتاده اید. قدرت خداگونه ربطی به وجود یک حکومت مرکزی ندارد. قدرت خداگونه مربوط به آنست که حاکم / حاکمان یک جامعه به جای اینکه قدرت خود را مرهون لطف مردم و متعلق به مردم بدانند, آنرا اعطا شده از طرف خدا, خودشان, پدرشان و ... می بینند و اهمیتی به رای و نظر " هیچ یک از اقشار مردم " نمی دهند, چون اصولا خود را وامدار مردم نمی بینند. فرقی ندارد که " نوع " حکومت چه باشد.
صحبت از قانون اساسی می کنید. قانون اساسی یک مملکت باید ضامن آزادی تک تک شهروندان یک کشور " فارق از رنگ, قوم, نژاد و گویش " باشد, نه اینکه بر اساس قوم و نژاد بین آنها فرق بگذارد و برای بلوچ و کرد و فارس, امتیازاتی متفاوت از یکدیگر قایل شود ! قانون اساسی اصولا قرار نیست که خود را با فرهنگ متنوع یک کشور وفق دهد, قانون اساسی یک کشور فراتر و بالاتر از هر قوم و نژاد و فرهنگ و مذهبی در مجموعه داخلی یک کشور است. قانون اساسی باید ضامن این باشد که بلوچ و کرد فارس و مسلمان و زرتشتی و آتیست و ... , همه و همه برخوردار از حقوق انسانی که در declaration of human rights در سازمان ملل تصویب شده, هستند. قانون اساسی بایستی ضمانت این باشد که در کشور, استان با استان و قوم با قوم فرقی ندارند. 5 میلیون کرد همانقدر ارزشمند هستند که 5 میلیون فارس یا ترک یا لر. ایجاد شغل و رفاه برای کرد و آذری و بلوچ و فارس و ... همانقدر لازم و واجب است, که برای هر قوم و قشر دیگری. حال اگر قانون اساسی فعلی ما توان و ظرفیت اینچنینی دارا نیست, این مشکل از قانون اساسیست, نه وجود " حکومت مرکزی ". بایستی برای تغییر و به دست آوردن قانون اساسی اینچنینی تلاش کرد.
نوشته شده توسط: Anonymous

جالب است هر چە بیشتر کامنتهای این سایت را میخوانم بیشتر قانع میشوم کە این صفحە بە صفحەی فارسی زبان گوناز تلویزیون تبدیل شدە برای تنفر پراکنی و توهین بە ملت کورد تعداد کامنت نویسهای این صفحە بە خوبی نشان میدهد کە بە نوعی پان تورکها را آزاد گذاشتند کە توهین و بی حرمتی و تنفر پراکنی علیە ملت کورد را بە شدت پیش ببرند در پناه دمکراسی بە قولی سگ را آزاد گذاشتند و سنگ را بستند ، اگر مبارزەی مدنی این باشد کە دوستان تورک زبان میگویند وای بە حال مبارزەی مدنی اینها توانائی عملی مبارزە برای آزادی ملت آزاربایجان را ندارند کە در مقابل تروریسم شرور جمهوری اسلامی اسلعە بدست بگیرند اسم آن را گذاشتند مبارزەی مدنی ولی تفکر کور و تنفر پراکنی این دوستان آذری نشان میدهد کە هر موقع بتوانند اسلحە بدست بگیرند از پس هر جنایتی بر میآیند و قارنها و قلاتان بسیاری همراه ملا حسنی ها در انتظار ملت کورد خواهد بود

کامنت نویسهای تورک آذری در نشان دادند کە با داعش فرقی ندارند و از عملکردهای داعش در مقابل جنبش رهائی بخش ملت کورد دفاع میکنند و اسم آن را هم مبارزەی صلح آمیز و مدنی گذاشتند هر ناظر بی طرفی بە کامنتهای این دوستان نگاه کند بە عمق تنفر و کینە و پتانسیل جنایت و جنوساید مردمان دیگر را زمانی کە قدرت داشتە باشند میتوان دید ولی از آن کە بیشتر جای تعجب است عملکر ایران گلووبال است کە بە پایگاه این تفکر بە نوعی تبدیل شدە و بنام دمکراسی و آزادی دفاع از داعش و بربریت را در این صفحە و همراهی با آن را آزاد گذاشتە و جلو کامنتهای دیگران را میگیرند
نوشته شده توسط: Anonymous

افشای خیلی جالبی است.............. من جای ایشان بودم سریع این ویدئو را به سی آی ای میفرستادمش که ده میلیون دلار جایزه تقدیمم بکنند.
این جلسه سری اصلا به نظر نمیرسد که مربوط به یک گروه بین المللی تروریستی باشد. اگر داعشی ها اینقدر احمق بودند که نمیتوانستند با کل دول دنیا درگیر بشوند و شهر های عراق و سوریه را به تصرف خود در بیاورند. صورت همه شرکت کنندگان در این جلسه باز هست و ترسی از گرفتن ویدئو از جانب گیرنده ویدئو هم ندارند. تعدادی بچه هم همانجا به بازی مشغولند که صدایشان شنیده میشود. در ثانی اگر هم تعدادی ترک سنی طرفدار داعش آنجا باشند که خیلی عجیب نیست. همانطور که کردهای سنی ایرانی همین چند هفته پیش در سنندج بر پشت موتور سیکلت مانور می دادند.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

محمد احمدی زاده عزیز،
-خودم کامنتهای مطالب شما را نگاه میکنم. و اجازه نمیدهم کسی توهینی به شما روادارد. ولی در کل وضع کامنتها خوب نیست. اما شما از بابت عدم توهین خیالتان راحت باشد.
- نقد ها را هر چند گزنده هم باشند بهتر است تحمل کنیم. و رویشان فکرکنیم.
-خودتان ملاحظه میکنید که چه چیزهایی برای من می نویسند و همه را هم خودم اجازه انتشار میدهم.
-اگر دوست داشتید شما می توانید بحث خودتان را پیش ببرید مانعی نیست. راهش آن است که کلیت بحث را با زبان فارسی انجام دهید و مثالها را به زبان ترکی. نیازی به ترجمه ی مثالها یا برخی توضیحات نیست. راحت باشید. شاید کسانی هم علاقمند شدند بحث را ادامه دادند. خوب است و ضروری.میشود چیزهایی یاد گرفت.

- در مورد عدم پاسخگویی ادبیات سنتی به نیاز روز باشما موافقم. منظور من از «زبان و ادبیات مردم و کلاسیک» آن نیست که در این چهار چوبه ماند،نه این چهارچوبه ضرورت دارد بشکند -از همه لحاظ. قالب-فکر-زیبایی شناسی-استیل- واژه ها و خیلی چیزهای دیگر. و در این 35 سال هم در این زمینه کار شده. نیاز روز بود. خوب است.اما من استیل و شیوه ایکه در « نثر یا شعر» جا افتاده باشد، نمی بینم.

- منظورم آن است که ما نیازی به واژه ها و اصطلاحات غریبه-نامأنوس- که به زبان ما تعلق ندارند، نداریم. فکر میکنم ما همه چیز داریم. منهای چیزهای استثنایی. یعنی معیار من آن است که قبل از نوشتن یک واژه از خود می پرسم «آیا ما این واژه را بکار می بریم یا نه؟ اگر نمی بریم بجای آن چه استعمال میکنیم؟ واژه سازی هم مد نظرم هست. اگر چیز درستی یافتم میاورم.»

- مطلب خود را بفرستید. هر طور خواستید بیرحمانه نقد کنید و ملاحظه ی چیزی یا کسی را نکنید. از نقد بیرحمانه و رک خوشحال میشویم.
نوشته شده توسط: Anonymous

دوست عزیز، جناب ائلیار، خیلی دلم می خواست با این کامنتم این بحث را ادامه بدهم. اما به دو دلیل عمده متاسفانه این امر میسر نیست. اول اینکه بحث حتما باید به زبان ترکی و الزاما بدون ترجمه فارسی انجام پذیرد و با مثال هایی که آورده می شود مطلب گویاتر گردد. که این امر با مقررات سایت مقدور نیست و ترجمه مطالب ترکی مورد نظر به فارسی، لطمه بزرگی به بحث خواهد زد. فقط به یک مسئله کوچک اشاره می کنم و آن اینکه شیوه نوشتاری شما قابل احترام و میشود گفت ژانری از ادبیات نوشتاری زبان ترکی ما به شمار می آید. اما موج عظیمی آلان در میان اهل قلم ما وجود دارد، و دیگر به آن زبان بایاتی و حیدر بابایی که به نظر من به عمد زبان ما را در یک حصار و چهاریواری بی خبری نگه داشته بودند، قانع نشده و آن را به شیوه واقعی یک زبان غنی و جوابگو به نیازهای کنونی نسل جدید ارائه می دهند.

اینجا من نیازی نمی بینم که آقای علیپور را از وضعیت زبان ادبی رایج نسل کنونی آذربایجانمان مطلع سازم. وقتیکه در یک مسابقه داستان نویسی حداقل پنجاه عدد نوشتار ترکی از اردبیل ارسال می شود که مسلما آقای علیپور همچنانکه نوشته ترکی مرا متوجه نشده اند آنها را نیز متوجه نخواهند شد، این دیگر عدم اطلاع و دوری ایشان از روند ادبیات کنونی ما را می رساند و صد البته خیلی ها هستند که به دلایلی که شما هم خوب می دانید، نمی خواهند زبان تر کی آذری ما از حیدر بابا و یا بو داغلاردا مارال گزر فراتر رود. اما خوشبختانه زبان ما نیز بسان خیلی از زبان های زنده دنیا مسیر تغییر و تحول الزامی خود را با کمک جوانان مستعد طی می کند.
مسئله دومی که می خواستم بدان اشاره کنم، فرهنگ کامنت نویسی رایج و جاافتاده در سایت ایران گلوبال می باشد که حتی مواقع زیادی مرا از نوشتن و ارسال مطلب به سایت شما پشیمان کرده است. مسئله ای که دامنگیر اغلب سایت های ایرانی فارسی زبان من جمله ایران گلوبال است. منظور من از جو توهین و نیش زبان هایی است که در اغلب کامنت ها حاکم است و در ارتباط با نوشته هایم در سایت های غیر ایرانی حتی به موردی مشابه با آن برخورد نکرده ام. به عنوان نمونه کامنت آقای علیپور را ملاحظه بفرمایید، نوشته بنده را از هر نظر که به عقلشان رسیده مورد تاخت و تاز قرار داده است. من در این مورد در حال تهیه نوشته ای به عنوان " میوه های کرموی درخت ایران گلوبال" هستم که بزودی برایتان ارسال خواهم کرد و اگر پسند کردید، می توانید منشر کنید.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

انسان درچنگ دیکتاتور
0-دراین مصاحبه چند باز« شیوه ی بازجویی» بکار گرفته شده که خلاف اصول
مصاحبه است.
مصاحبه شوند روشن میگوید «نواری که مال من بود فلانی دزدید»، مصاحبه گر «اما و اگر» مطرح میکند! آدم واقعاً تحمل اینگونه برخوردها را ندارد...
1-انسان وقتی مسئول اعمال خود است که «آزاد» باشد.
2- امکان سرپیچی از «دستور دیکتاتور» داشته باشد.
3-انسان وقتی مسئول اعمال خود است که «اختیار» داشته باشد.
4- نمی توان به کسی گفت از حیات خود بگذر و مرگ را انتخاب کن. این تنها خود شخص است که میتواند در وجود خود «امکان،اختیاریا آزادی» را بیابد یا نیابد ، جهت انتخاب بین حیات یا مرگ.همه نمی توانند مرگ را انتخاب کنند.
5- اعمال انسان وقتی در شرایط عدم اختیار و آزادی صورت گیرد مسئول آن دیکتاتور است که این اختیار و آزادی را از انسان سلب کرده است.

6- قربانیان حکومت دیکتاتوری-سازمانهای غیر دموکراتیک، زخمی اند و باید مثل زخمی ها -در بیمارستان -برخورد شوند.
7- در رابطه با این زخمیان در جوخه ی اعدام کنندگان«لفظی» ایستادن شایسته ی انسان نیست.
8- مسئولیت مصاحبه های شکنجه شدگان - اعمالشان-به هر طریقی که شکنجه شده باشند- با رژیم است.نه با فرد زندانی. زندانی بی تقصیر و بی گناه و قربانی ست.
9- در کار سیاسی و زندان و زیر شکنجه همه نمی توانند قهرمان باشند.

10- برخورد درست با قربانی و زندانی شکنجه و مصاحبه شده -و زندگیش، در داستان «آیجان» به تصویر درآمده و میتوان آنرا مطالعه کرد: آیجان نوشته ی آ.ائلیار: http://www.iranglobal.info/node/38310
نوشته شده توسط: Anonymous

مصاحبه گر بجای عقاب شکارچی بهتر است کبوتر مهربانی باشد . من مصاحبه شما را با دکتر قصیم و سعید شاهسوندی با هم مقایسه کردم و به این نتیجه رسیدم که شما بدتان نمی آید ضعیف کش باشید چون با دکتر قصیم از موضع پایین و مودبانه برخورد میکنید ولی با سعید شاهسوندی از موضع شکارچی و بازجو و یادتان میرود که ایشان قربانی یک نظام فاشیستی اسلامی است حتی اگر شما هم خود را هم مسلمان بدانید . البته ایشان بار دیگر قربانی یک سازمان استالینیستی مثل مجاهدین است . و آنوقت شما با طلبکاری ایشان را سین جیم میکنید و این کار شما صفت مبارزان سالخورده نیست . در برخورد با خانم ایشان ولی جالب برخورد نمودید . عجرتان با ابولفضل .....

نوشته شده توسط: Anonymous

خوب شد که تخفیفی هم قائل شدی و رهبری ایرانیان را به فارسها دادی و خودت به تنهایی به عهده نگرفتی. چون با این همه نبوغ آریایی که در شما مشاهده میشود، بعید نیست که به زودی از این ادعاها هم بکنی. با این همه استعداد در حل بحرانهای بین المللی، قویا پیشنهاد می شود که هر چه سریعتر خودتان را به دفتر ریاست جمهوری آمریکا معرفی بکنید تا باراک اوباما با مشاهده شما نواده تیزهوش کوروش کبیر، خودش کرسی ریاست جمهوری آمریکا را دو دستی تحویلتان داده، پی حرفه ی بی مقدار کشک سابی اش برود. خلاصه حیف شماست که وقتی میتوانید در دو - سه سطر با ادبیات اصیل و ریشه دار چاله میدان این همه بحران به ظاهر پیچیده را بخوابانید، اینجا ویلان و سرگردان بچرخید.

نوشته شده توسط: Anonymous

دیروز کامنتی جهت توجه جناب اقبالی فرستادم که تا کنون منتشر نشده است. نظر به اهمیت مطلب آنرا دوباره مینویسم. اگر تکراریست لطفا حذف کنید.
ویلیام بلوم نویسنده ٨٠ ساله آمریکائی و کارمند سابق وزارت امور خارجه آمریکاست که به علت اختلاف بر سر جنگ ویتنام استعفا داده و از راه نویسندگی امرار معاش مینماید. کتاب ها و نوشته های او مربوط به دخالت امریکا و سیا در امور جهانی ست. نوام چامسکی نوشته های او را معتبر و قابل اعتماد میداند. بلوم یکی دو روز پیش در وبلاگ خود نوشته است که یک کلمه از آنچه آمریکا و رسانه های عمومی آن و انگلیس و فرانسه و ترکیه و عربستان سعودی و قطر و امارت در باره داعش میگویند را باور ندارد. دلیلش آنست که نمیداند آیا اینها به داعش کمک میکنند و یا با آن مبارزه مینمایند و یا آنکه هردو کار را هم زمان انجام میدهند و بقیه ماجرا. این وضع رسانه های عمومی ست که منبع خبری ما میباشند و

ما تقریبا هیچگاه اخبار خود را از منابع چینی و یا هندی و یا ژاپنی و یا روسی و یا برزیلی و یا مکزیکی و دیگر کشورهای دنیا نمیگیریم. اعتماد کامل به این رسانه ها و اقدام بر اساس این اخبار دور از احتیاط و احتمالا خطر ناک میباشد. http://williamblum.org/aer/read/133
نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

جناب من سلام؛ بگذارید با شفافیت بیشتر به شما و خوانندگان مقاله ام دوباره بگویم که من باور به وجود ستم بر علیه ملت ها و یا ملیت های ساکن در ایران دارم و همچنین صراحت می دهم که آنها در هر دو دوره ی شاه و شیخ کنونی ناگزیر به تحمل تبعیض ها، نابرابری ها و تحقیرهای فرهنگی شده و همچنین بارهای بار بیهوده دچار سرکوب های متعدد و خونبار توسط قدرت متمرکز هر دو حکومت ضدمردمی، اقتدارگرا و گاها حتی با چهره های شوینیستی شاهی روبرو بوده اند و همینطور که امروزه به وضوح شاهدش هستیم، نه تنها ملیت ها، بلکه قریب به اتفاق زیر اقتدار اراده ی مطلق ولایت شیعه بی پناهند. همین حالا زنان و دختران ما توسط دست آموزان رهبر اسیدپاشی می شوند و یا در خیابان به بهانه مذهبی و حفظ عفت عمومی آنها سرکوفت خورده و یا جلب می شوند. چرا؟ چون اراده ی ایدئولوژیک و مطلق این شیخ حق انتخاب حتی لباس را برای نوع انسان آزاد نمی داند.

ریشه و روند این بی حقوقی ها، تضییقات و تبعیضات فاحش در کشور ما بسیار ژرف و درازند و آسیب های تاریخی شان بر جان و تعلقات فرهنگی همگی ما فراوانند! اگر چنین است؟ که البته هست! بنا بر این دیگر جایز نیست؛ نمی باید و نمی تواند این خلاء بی عدالتی ها و بی حقوقی ها به نفع یک گروه، یک شخص، یک ملیت و یا یک آرمان خاص، حالا هر چه می خواهد باشد، همچنان در اعماق و ابعاد حقیقی و حقوقی مردم و ملیت های بلازده ی و تشنه ی آزادی و برابری کشورمان همچنان برجا بماند.

همه ی ما با وابستگی ها، سرسپردگی ها و گرامیداشت های گستردمان چاره ای جز کار مشترک در برابر دشمن همگانی و مشترک نداریم؛ و باید با اداره و اراده ی آگاه و آزاد گارگری توده ای و سراسری ملیت ها و باورمندان گوناگون راه مبارزه کلانمان را بیابیم و کمبود ها و تبعیض ها و ضرورت های رنگیمان را بیشتر و بهتر بشناسیم و با دوستی و همبستگی و تعهد متقابل به آرمان انسانی و برابری و حق تکوین یکسان، آنهم مبتنی بر قواعد نوعدوستی و راسیونال هرچه زودتر مرارات ها و مصیبت هایمان را کنار زنیم؛ بابرتری جوئی های راسیستی مرز داشته باشیم و در هر جا و همه حال با ناسیونالیسم و شوینیسم که مائده های عقب مانده از ساختار مانوفاکتوریسم هستند، برای همیشه تسویه حساب نوعورزانه کنیم؛ تا آرامش و زندگی مسالمت آمیز نصیب همه ی مان شود.

مسلما همه ی این گردن کشی های کهنه و کنونی و همچنین خود محوری های گروهی و فرقه ای و ضدبشری شاهان و ولایات و وابستگان آنها، مستقیما ناشی از پراکندگی و عدم توان مقابله و مقاومت و دخالت مردم و ملت ها در رد و یا تصویب و تعین قوانین مطلوب خود آنها بوده است که آن و این همه فجایع بیشمار را آفریده است. اصول و فرامین شاه و شیخ باید توسط یکایک ما در سراسر کشور و متحدانه این خزعبلات بیگانه با حقوق بشر را به نام قوانین اساسی دورشان ریخت. ما می دانیم که تراکم ثروت و سیاستِ فردی، فرقه ای، ناسیونالیستی و شوینیستی تبعات خاص ویرانگر خود را داشته و دارد و تمرکز قدرت، آنهم آن و اینگونه بی پاسخگو در دست شاه و رهبر و عده ای دیوانه و کاسه لیس و دکاندار مذهبی و پرچمدارآریائی، آنهم با "پول نفت بی صاحب " محصولی بهتر آن و این که ما لمس کرده ایم نخواهد داشتو سرنوشت غم انگیز و خونباری که ما هر دو را ما قرن ها تلخ تجربه و تحمل کرده ایم. و چرا؟

و بی مبالغه فرجام همگی ما همین است که دیده و می بینیم و تردید هم ندارد که چنان قدرت بی پایان و شبه خداگونه ای در دست شاه و شیخ، چنین ضایعات و مکافات ویژه و ذاتی خود را داشته باشد و دارد. زیرا در هر دو رژیم و در هر دو حالت حاکمیت فردی چندان اصولا نمی پاید و البته هم نپائید که قدرت یک تنه و بی لگامشان فساد و استبداد زائید و به سرعت گندید و در هر دو ساختار، انسان چلیده و لهیده و بی پناه شد، چپاول نان ندار همه گیر شد و در هر دو نظام فساد و تعفن و ظلم و سرکشی ها و قدرت بی مهار سبستماتیک گشته، و فقدان حقوق ساده ی بشر، آزادی عقیده و وجدان، تعویق حق تعین سرنوشت خویشِ ملیت ها، گسترش نارسائی ها، محرومیت ها و ناسازگاری ها محصول شاه و شیخ خودکامه بود و هست که بر سر کارگران، مردم زحمتکش و توده های اسیر فقر و فرودستی آورده است.

قوانین اساسی کشور با فرهنگ متنوع و رنگین ما بیگانه بوده و هست. ما باید با بردباری و مسئولیت پیرامون طرح فردای متحد، همبسته و آزاد و فدراتیو سرراست و روشن گفت و شنود داشته باشیم. هدف ما باید تنها یافتن آن راه ها و ظرف های مرتبط باشد که امروز آشکار نیستند و یا هستند اما حساسیت برانگیز و نگران کننده به نظر می آیند. در این عرصه ها و مقوله ها به راستی حرف برای زدن و شنیدن فراوان است. من با رغبت تمام و بی نیاز از ایجاد هیجانات و تحریکات مزاحم آماده ی چنین دیالوگ سازنده هستم.تندرست باشید
نوشته شده توسط: Anonymous

عجب حکایته!؟ اگر ترکیه با باز کردن مرز خود به روی داوطلبانی که قصد کمک به مدافع شهر کوبانی داشته اند، مخالفت نکند همین اشخاص با سلاح باشر اسد (روسی) و سایر سلاحهای غربی فردا بروی سربازان خود اتش خواهد گشود. آنهائی که صاحب میل به دفاع از شهر و وطن خود هستند لزومی ندارند به ترکیه پناهنده شوند و سر بار دولت ترکیه شوند. در ضمن کجاست آنهائی که با خوی ترک ستیزی گاهگاهی با کامنتای عریض و طویل خود در همین سایت خبری ترکیه را متهم به غلام حلقه به گوش امریکا و غرب میکنند. بیایید دوباره داد بزنید!

نوشته شده توسط: امرالله ابراهیمی

جناب محمدی گرامی شما اگر انتقادی هم داشته باشید، حق شماست و بنده هم موظم که به آن جواب دهم.
همه کسانی که از ترکیه دیپورت شدند، توسط رژیم و آن نا رفیقان که در متن به آن اشاره کردم شناسایی و "حکم" گرفتند. چند نفر از آنها اطلاعاتی در مورد امیر ابراهیمی برای ما فرستادند که بنده بعد از جوابیه او در این مورد هم خواهم نوشت. چند نفر هم که از ترکیه به کشورهای دیگر پناهنده شدند، نکاتی را برای ما نوشتند. نکته قابل توجه اینجاست که خیلی‌ها در جریان مسائل بودند ولی به دلایل مختلف آنرا علنی نکردند. امشب هم دوستان مسائلی بیان داشتند و امیدوارم دیگر افرادی که اطلاعات و یا مدارکی ( اعم از دیده‌ها و شنیده‌ها ) از او دارند را در اختیار ما بگذارند. مجدداً از توجه‌تان سپاسگزارم

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

دوستان بحث چگونه نوشتن زبان ترکی آذربایجان را مطرح کرده اند.
آقای آذرگون-بابک بخت آور در کامنتها ؛ و آقایان علی پور و احمدی زاده اینجا. بحث ضروری و خوبی ست. من به این موضوع در مقاله ی «نکاتی پیرامون ادبیات نوین آذربایجان(ایران) www.iranglobal.info/node/19642 پرداخته ام. میتوان رجوع کرد.
مختصر اینکه :
1- زبان ترکی آذربایجان با باکو فرق دارد. و با ترکیه خیلی متفاوت است.
2- با باکو منهای کلمات روسی و اصطلاحات خاص آن طرف تقریباً یکی ست.
3- در ترکیه این تفاوت به جدایی تبدیل میشود. و در برخی مناطق که به منطقه ی «ترکهای آذری» معروف است زبانشان بما خیلی نزدیک است.
4- از نظر من هم اساس کار نویسنده در آذربایجان ایران همان زبان مردم است. اما با جایگزینی واژه های ترکی محلی بجای واژه های فارسی مورد استعمال در زبان تحصیل کردگان. تجربه ی من در نوشتن زبان ترکی آذربایجان آن است

که ما تقریباً هیچ نیازی به لغات غریبه، نامأنوس، از باکو و ترکیه یا زبان فارسی نداریم. همه چیز در زبان مردم ما وجود دارد و میتوان آنها را بکارگرفت. جمله بندی راحت- اصطلاحات،نامها- همه غنی ست. بکار گیری «نان-نن» و پسوند «خ» و غیره در صحبت ها. نشانه های امروزین زبان ماست.

مثلا بجای «اونون بیر پیلانی وار»میگویند:« اونون بیر قورقوسی وار» او برنامه،نقشه-ای دارد.و مانند اینها.مردم ما همه چیز را خودشان آماده کرده اند، فقط باید پیداکرد و بکارگرفت. بجای «اسکی» قدیم استفاده میکنیم. اسکی را به «کهنه ی بچه» میگوییم. منهم در برخی جا ها مجبور شده ام از اسکی،اؤتن و غیره استفاده کنم. البته در شعر.

استفاده از لغات بستگی به مکان-زمان-شعریا نثر جمله دارد. ولی در هر حال اساس زبان مردم است. و ادبیات آن. درضمن به واژه سازی بر اساس زبان خود مردم هم میتوان توجه کرد.مثلاً به دوچرخه نام «یئل آتی» را ساخته اند. البته مردم. که اسم زیبایی ست. و خیلی چیزهای دیگر. منی بوس را «قاپدی-قاشدی» گویند. دوستانی که استعداد واژه سازی دارند- یا جمع آوری از زبان مردم را- می توانند کارهای خود را منتشر کنند.

«طلبه لیک ایللری= دوران دانشجویی یا دانش آموزی» . در باکو میگویند.واژه طلبه را ما درمورد دانش آموزان علوم دینی در حوزه استعمال میکنیم. نمی توان در متن زبان ترکی آذربایجان ایران آنرا بجای دانش آموز بکارگرفت. ما میگوییم «مدرسه شایئدی». یا شاگردی. که شایئدی درست تر است.ها بئله...

هر نویسنده ای در کار خود روش و استیل خاص خود را دارد. در فارسی شیوه ی نگارش هدایت با نیما و آل احمد فرق دارد. و با شاملو و دولت آبادی نیز. شیوه ی سهند و شهریار و حبیب ساحر هم. و اوختای نیزبا هم متفاوت اند. یا شیوه ی معجزبه صابرنزدیک است.

از نویسندگان بعداز انقلاب تا کنون در ادبیات نوین آذربایجان در شعر و نثر نویسنده و شاعری ندیده ام که بتوانم شیوه و نثراو را به عنوان مثال بیاورم. اگر از برخی قطعات صرف نظر کنیم. خیلی ها می نویسند ولی شیوه ی جا افتاده ای ندارند. نثر خیلی ها هم آدم را از مطالعه بیزار میکند.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب من, ممنون از دعوت و سخاوتمندی, ولی گمان نمیکنم چای قند پهلو زمینه را برای گفتگوی رک و راست آماده کند. اگر از اجناس قاچاق غیر تقلبی چیزی موجود باشد شاید جبران این راه دراز را بنماید, بشرطی که شما هم هم پیاله باشید. اما چون بنظر شما بنده نه هموطن و نه هم جوار و هم نه همسایه میباشم بنا بر این فرمایشات جناب استخوانلو به هم وطنی چون شما بر میگردد و اگر شما و دیگر هم وطنانی که خواب پنبه دانه میبینند به شتر بودن راضی و خرسند باشند بنده نا هم وطن کی باشم که مزاحم گردم؟ همیشه خوش باشید و خواب شیرین ببینید.

نوشته شده توسط: Anonymous

نابود باد این حکومت فاسد و نژاد پرست و فارس پرست در ایران. شمارا به خدا به این عکس نگاه کنید. آخر این جوان چه گناهی را مرتکب شده است؟
https://www.dropbox.com/s/fmvj2nuuba0ra0o/andelibiyan.JPG?dl=0

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

آقای قاطبه ی عزیز، چیزی ندارم بگویم غیر این که بازیاداوری کنم «افتضاح بود.افتضاح! و افتضاح است.زمین نه ، آسمان به داد ما برسد. این هم از استخوان خورد کرده های ما! احساس میکنم ما خیلی بدبختیم. درست بشو هم نیستیم. تنها امید به نسلهای جوان است. به نسل عدم خشونت در جنبش خیابان - در کهریزک و غیره...» امیدوارم جوانان راههای جدیدی به روی کله بتنی ها بگشایند.خیلی ویران و نابودیم...

نوشته شده توسط: Anonymous

تروریسم شاخ و دم ندارد که با آنها شناخته شود. پ ک ک /ترکیه/ پژاک /ایران/ پ ی د/ سوریه/ و دولت اسلامی و القاعده و پاسداران ایرانی تروریست های فعال در این منطقه اند.

نوشته شده توسط: Anonymous

پان ترک تجزیه طلب تا چند روز پیش در این صفحه تبلیغات فاشیستی و راسیستی علیه ارمنستان می نمود . و اکنون متوجه کردستان شده و با تئوری های خنده دار توطئه از خطر جهانی کرد دم میزند . و نمیداند که ترکها قبلا وحدت با اسرائیل و از آن بدترها را متحدین خود نموده اند . دوستان فارس و ایرانی بد نیست هر از گاهی به این صفحه سر بزنند تا موجب لبخند شان فراهم گردد .

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای محمد احمدی زاده با احترام باید بگویم زبان آذربایجان ایران زبان بایاتی ها است. زبان شهریار،ساحر، علی رضا اوختای ، سهند است. در آن طرف آب زبان صمد ورغون، و دیگران . زبان ما زبان کوچه و بازار شهرهای آذربایجان، ادبیات شفاهی کودکان، زبان مردم روستاها است. لغات ، جمله بندی های خودمانی در شهر و روستا، مخصوصاً در بایاتی ها راه را برای نویسندگان مردمی گشوده است. آثار ترکیه در جمهوری آذربایجان ترجمه میشوند. جملات و فرمول بندی های جمله ها در هر منطقه فرق میکند. (طبیعی کی» ،اسکی،پیلان،ایشید،قارشی،ئنی وئرسیاسیا،...)استعمال اینها در یک متن کوتاه ، و دوری کردن از زبان شیرین و معمولی و صحبت خودمانی مشکل نوشته شما است. ساپیق را ما گؤزی (یا گؤزو) ایری میگوییم. اما با این همه که شما زحمت کشیده و متن را به دو زبان آماده کرده اید صمیمانه از شما تشکر میکنم.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای آ.ائلیار، با درود. زمانی که ما دبیرستان میرفتیم، روزنامه روی دیواری داشتیم وهر بار که مقاله ای خوب از دانش آموزی روی روزنامه دیواری میآمد، نویسنده آن یک مدادپاک کن وحتا یک خونویس پلیکان پاداش میگرفت. از این چیزها توی ایرانگلوبال نیست؟ نه؟ خوب، عیبی ندارد.
بازجو نادر صدوقی: اسمت چیه؟ شاهسوندی: من نمیتونم حرف بزنم. دارم درد میکشم. میبینید که پاهام تو گچه. از یک هفته پیش آب حسابی نخورده ام. آخه شما از جون من چی میخواید؟ بازجو: پدر... مادر... بگو اسمت چیه؟ ش: اسمم بابا شاهسوندی چند بار بگم آخه؟ بازجو: اسم رفیقات؟ چیه اسم رفیقات؟ ها؟ بی ... ها؟ چیه؟ انایی که سر مرز همرات بودند؟ ها؟ بی... ها؟ ایمشونا بگو! ش: من تنها بودم. خودم و فقط خودم بودم. بازجو: خوب تعریف کن! آمدم برم آب پیدا کنم که یک پیرزن با عصا پیدا کرد. عصایش را گرفتم وگفتم من نا ندارم وبه این عصا احتیاج دارم.

در عوض، بی سیمم را که باطریش خالی شده بود بهش دادم. بازجو: خوب خوب این قصه ها را واسه ننت تعریف کن. رجوی؟ کجاست رجوی؟ ش: من کسی را بنام رجبعلی نمی شناسم. وای نزنید. پاهم، وای پاهام. چه دردی! بازجو: پدر... حالا خودت را به آن راه میزنی؟ اینجا کمیته زد خرابکاری است، میدانی یعنی چه؟ ها؟ یعنی مرگ! یعنی اعدام. فهمیدی؟ سرباز ببرش اول بزارش توی قپان، بعدش پای تیر تا بدونه اینجا هتل الصدام توی بغداد نیست. ش: نه! نه! با کشتن من، خیلی از اطلاعات سوخته میشه! حالا خودتون میدونید. بازجو: خوب، حالا مثل آدم بشین اینجا وبنویس! بازجو پس از یک ساعت: خوب حالا شدی آدم! بارکلا! ش: از برادرخواهرم من چیزی دیگه نمیدانم. خودتان برید ببینید داره چکار میکنه. بعد از چهار سال، بازجو: تو یک نامه به ژان گراس بنویس و بگو که در ایران هیچکس اعدام نشده و این صدای تیرهایی که در شب و روز شنیده میشده، همشون را به کشته شدگان در جنگ میزدند وبعد لاشه آنها را به قبرستان منتقل میکردند. این کار انجام میشد تا زندانیان ماستاشون را کیسه کنند وبترسند. دولت همه زندانیان را به خارج فرستاده تا از شرشان خلاص شود. آخه کشتن این همه زندانی خرج دفن داره. قبر میخواد. آنهم قبر به آن گرانی! خوب اینها را که نوشتی واسه ژان گراس، ما تو را تا پای هواپیما میبریمت ومیفرستیمت به آلمان. در آلمان در اتاق نشیمن. بهار: خوب، خوب آقای شاهسوندی، شما بگوئیددد ببینم از کجا شما پول برای خرید مغازه دونبش و ماشین بنز 600 را بدست آوردید؟ ش: والا... بهار: هیچ چیز فعلا نگوئید! اول 20 دقیقه موزیک داریم، بعد اگر خواستی زبان درازی کن! 20 دقیقه بعد. ش: والا خوب شد که شما این پرسش را از من کردید. این بنز 60 است که بقیمت 2000 مارک از دوستانم با تخفیف بسیار بالاخریده ام. وفقط کسی آمده ویک صفر گذاشته جلوی 60. مغازه را با پول همسرم ومقداری هم از خودم که رویهم رفته 7000 مارک میشد و مقداری هم وام بانکی توانستم راه بیندازیم! من به این ماشین برای خرید اجناس از شهری بشهری دیگر احتیاج دارم. با آن رب انار، رب گوجه، کنسرو قرمه سبزی، کشک، سبزی خشگ، بادمجان وخیارشور به هامبورگ میبرم و زیر همه اینها چندتا کتاب هم میگذارم تا اگر وسط راه شیشه های خیارشور شکستند آبش صندق عقب را کثیف نکند. وگرنه کسی دیگر کتاب نمیخواند. بهار: خوب، خوب. حالا این مسائل را بگذاریم کنار. من خودم بعدا اگر چیزی لازم شد میپرسم. بگوئید ببینم چرا وقتیکه شما به آلمان رسیدید وآزاد بودید، یک نامه دیگر به ژان گراس ننوشتید ونگفتید آقای ژان گراس آن نامه ایی که من از ایران برایتان فرستادم، زیر فشار نوشته شده بود وحقیقت ندارد که زندانیان کشته نشده اند؟ ش: من هنوز درد میکشیدم و هیچ پولی حتا برای یک پاکت نامه نداشتم چه رسد به تمبر. الان هم پایم درد میکند از تیری که به مچ پایم خورده. بهار: خوب، خوب دیگه واسه من ناز نکن! من همه این چیزها را بخوبی میدانم. آقای ش بگو ببینم چرا در موقع مصاحبه، صورت شما مثل صورت دیگر مصاحبه شونده ها کمی شرمگین نبود؟ چرا شما در ضمن مصاحبه بابا کرم میرقصیدید؟ ش: آخه شما نمیتوانید شرایط من را در آنجا تصور کنید. آنجا من همش جیغ و فریاد زندانیان را میشنیدم ودراتاق مجاور نیز موزیک گذاشته بودند. پاهام تو گچ بود و از این دست به آن دست جا به جا میشدم تا دردم نگیرد. بهار: چه موزیکی گذاشته بودند؟ پس چرا چیزی از صدا وموزیک در مصاحبه بگوش نمی رسد؟ ش: موزیک « بزن، بزن که داری خوب میزنی» را گذاشته بودند خوب همه آنها صداخفه کن داشتند. بهار: خوب، خوب. من میدانم. حالا 10 دقیقه موزیک. حالا کار وبار چطوره؟ ش: خدا را شکر زندگی خوبی دارم. در میآید. من از شما بخاطر این مصاحبه بسیار بسیار تشکر وسپاس دارم.
نوشته شده توسط: Anonymous

روغن ريخته نذر مسجد مي كنند،اين زنان و دختران به خوبي مي دانند كه دير يا زود قرباني قتلهاي ناموسي قبيله اي كردي خواهند شد پس اين راه را انتخاب كرده اند

نوشته شده توسط: Anonymous

این دختر و دخترهای دیگر کوبانی باید از امریکا و متحدانش سپاسگزار باشند که اجازه ندادند جانوران مسلمان داعش به آنها تجاوز و سرآنها را از تن جدا کنند. کشورهای کمونیست در این ائتلاف حضور ندارند و از بشار اسد حمایت می کنند.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

برخی دوستان اشاره میکنند که چرا از «تز آذربایجان بزرگ» سخن نگفته ام؟
این نوشته موضوعش تز کرد بود. در مورد آذربایجان بزرگ یا واحد در مقالاتم به اندازه ی کافی سخن گفته ام.
مختصر اشاره کنم که :
« همانطور که تز کردستان بزرگ غیر عملی و خونبار است، بدانسان نیز تز آذربایجان بزرگ هم غیر عملی و خون بار است.»
اندیشه و تجربه ی من بر آن است که ضرورت دارد روی این دو تز قلم قرمز کشید و کنار گذاشت.
راه عملی و مسالمت آمیز و همبستگی آفرین تز «ایران فدرال» است. یعنی نظریه ی «حاکمیت قدرت غیر متمرکز در ایران». برپایه ی تقسیمات جغرافیایی. با در نظر گرفتن خصوصیات بومی. به ایالتها و واحد های مختلف. و خودگرانی یا خودمختاری امور محلی. در واحد های کل کشوری. مثل آلمان یا دیگر کشورهای اروپایی یا آمریکا. که مجلس مؤسسان لازم است تصمیم بگیرد. و در مقاله ی «ملاحظاتی پیرامون آزادی خلقهای تحت ستم»توضیح داده ام.

نوشته شده توسط: Anonymous

مظلوم نمایی نفرمایید. شتر در خواب بیند پنبه دانه ضرب المثلیست با قدمت بسیار و ربطی به شتر نام بردن این و آن ندارد. ربطی به کرد و لر و فارس و بلوچ هم ندارد, زمینه کاربردی آن یونیورسال است ! معنایش هم خوش خیالی و خواب دیدن است, آرزوی دیدن و دست یافتن به ناممکن ها. در ضمن شما که در ایالات متحده سکنی گزیده اید, در حال حاضر نه هم وطن ما هستید و نه هم جوار و نه همسایه. تشریف بیاورید به ایران خودمان و چای قند پهلویی مهمان ما باشید و با هم صحبت از هم وطنی کنیم.

نوشته شده توسط: امرالله ابراهیمی

بعد از جوابیه او به سئوالات مندرج در همین متن، بنده ریز مسائل و فاکتها و همچنین علت سکوتم در این مدت ( از آوریل 2012 تا هفته پیش) را توضیح خواهم داد. آنگاه اگر شما و دیگر هموطنان عزیز از توضیحات علت سکوتم قانع نشدید، بنده انتقاد شما را با جان و دل می پذیرم. به هر حال از توجه‌تان سپاسگزارم.

نوشته شده توسط: امرالله ابراهیمی

گرمترین سلامها خدمت جناب محمدی گرامی و عزیز.
اگر تشابه اسمی نباشد، شما و دوست عزیزتان از نزدیک شاهد غیب شدن او در سال 1995 یعنی اولین باری که او از ترکیه به ایران رفت و همچنین جواب او در قبال سئوال دوستان که چگونه فردی که در اشرف بوده و ادعای "مسئولیت کمیته کردستان سازمان چریکهای فدایی" هم را دارد، می تواند به ایران برود و بر گردد، بودید. شما و دوستان‌تان چرا این موضوع و جوابیه او را در همان زمان علنی نکردید تا او دوباره به ایران شرف یاب نشود و سالیان در خیابانهای تهران نچرخد؟ بله، بنده جریان را در آوریل 2012 متوجه شدم و ابعادش را هم طی چند روز گذشته که چند سئوال از او پرسیدم، هموطنان اطلاع دادند.