Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

برخی از خوانندگان مقاله آقای لوایی به جوهر کلام او توجه نکرده اند که خطاب به زیبا کلام است. نقد خود مرکز بینی نا دیده انگاشتن خواسته ملی ملل غیر فارس و " طبیعی " انگاشتن هژمومی فارسی که بخش جدایی ناپذیر گفتمان ایرانیت است هرگز به معنای دشمنی با عنصر فارس نیست بلکه نقد سلطه وفرهنگ سلطه است , فرهنگ سلطه تنها شامل رژیم سیاسی حاکم نمیشود اپوزیسیون به اصطلاح سراسری ایران هم حامی و باز تولید کننده این سلطه در عرصه گفتمان است و به بیان دیگر این گفتمان ، گفتمانی معطوف به سلطه است .

گقتمان دمکراسی حاکم بر این باور هست که با حذف و سانسور و ترور روانی گفتمان ملل ( با انگ پان تورک ، تجزیه طلب و سایره...) قادر به برقراری دمکراسی است. من بر این عقیده هستم که ملت فارس هیچ گاه روی دمکراسی و آزادی را نخواهد دید ، مگر اینکه از آزادی دیگران به دفاع فعال بخیزد و از مقدس بودن " تمامیت ارضی" و به طبع آن از سلطه زبان فارسی که ابزار کشتار سفید فرهنگی و نسل کشی است دست بردارد. آذربایجان این بار بگونه ای دیگر به سهم خود و برای خود در راه نفی زنجیرهای سلطه دور خیز کرده است . پیروزی جنبش ملی تورک آذربایجان تاریخ نشان خواهد داد که به خیر ملت فارس هم خواهد شد تا دمکراسی خود را بدون نفی دیگری برپا کنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

.آقای رازی ... لطقاآ به این قطعه گوش کنید.......https://www.youtube.com/watch?v=kVRdEvdovgk چندی پیش برنامه ای که Jet Propulsion Lab واقع در « Pasadena» کالیفرنیا درست به همین خاطر و با شرکت کنسولگری آزربایجان ایجاد شده بود تشکیل شد .قطعه موغام به وسیله ( کامیل جلیل اوف) زده میشود.آلت موسیقی که در این قطعه اجرا شده است , « گابوی» و یا به انگلیسی Oboe می گویند . این آلت موسیقی شبیه قره نی و بالابان است.در ضمن اگر خواستید محتوای کامل این صفحه طلائی پی ببرید لینک ویکی پیدیای زیر را کلیک کنید. http://en.wikipedia.org/wiki/Contents_of_the_Voyager_Golden_Record .در ضمن از اطلاعاتی که دادید در باره اسم های بالائی خیلی ممنون .چون بعضی از لغت ها به عنوان اسم خاص استفاده میشود . اگر بیشتر راهنمائی بکنید خیلی سپاسگزار خواهم بود. بهترین ها را برایتان آرزومندم..

نوشته شده توسط: راشل زرگریان

راشل
پزمان گرامی با تشکر از توجه شما
دختر خانم فریب خورده همچنین تشکر از شما, من سبک خاص خودم را دارم. اما رویهمرفته متوجه منظور شما نشدم.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

آقای جلال ایجادی، با درود خدمت شما عرض کنم که: 1-من سخن خود را به سومری ننوشته ام به فارسی شیرین نگاشته ام. آنجا نه توهینی هست و نه فحشی. در غیر این صورت کامنت حق انتشار نداشت. بسیار روشن است که صحبت من در مورد «متد» شماست. و واضح قید شده که هیچ ربطی به شخص نویسنده ندارد:«نوشتم متد جلال ایجادی در نوشته خود تبلیغی ست. این متد بمانند متد شریعتمداری ست. چرا که روش او نیز پروپاگاندا علیه چپ ایران است. معنای این سخن آن نیست که این دو نفر مثل هم هستند. نه، بل متد آنها یکی ست.» شما بهتر است به فکر اصلاح «متد تحلیل موضوع» خود باشید. یا از آن به عنوان «متد علمی» در برخورد به موضوع دفاع کنید. بازهم قید میکنم :روش شما تبلیغاتی ست و نه «علمی انتقادی». درک این مسئله برای شما به عنوان یک آکادمیکر اصولاً لازم است راحت باشد ولی متأسفانه شما مشکل دارید 2- نوشته اید« آ.ائلیار چپ سنتی ست»

. بهتر است آگاهی داشته باشید:من نه مارکسیستم و نه لنینیست. و نه چپ . آ. ائلیار در هیچ دایره ای نمیگنجد. اندیشه هایش مخصوص به خودش است و بس. چیزی را که فکر میکنم «نادرست است. غیر علمی ست. غیر انسانی ست. حق کشی ست». به زیر تیغ نقد میبرم. و نوشته شما هم تنها از این زاویه مورد توجهم قرار گرفت. 3- نه تنها متد شما در این نوشته غیر علمی و نادرست است، بل محتوای آن نیز «تبلیفاتی»ست. یعنی نوشته ای علمی نیست و شایسته دور انداختن. 4- چپ ِ همیشه محکوم و تیرباران شده ی ایران در تبلیغات شما یک بار دیگر هم تیرباران شده است. عین کاری که حکومتهای ایران کرده و میکنند.5- شما چپ ایران را با پول پوت و استالین عوضی گرفته اید. پیش از شما محمد رضا نیکفر-عبدی کلانتری- شیدان وثیق- و دیگران آنرا نقد و بررسی کرده اند بروید ببینید نقد علمی چگونه است. و پروپاگاندا چیست.6- شما ریشه چپ هم داشته باشید چیزی از چپ درک نکرده اید، و نوشته یتان
بهترین سند این سخن است. 7- اگر دانشجویی همچو چیزی در مورد موضوع چپ ایران تهیه میکرد جای آن نه روی میز استاد بل در سطل آشغال بود.
نوشته شده توسط: Anonymous

برادر حاشیه نویس:

محمدعلی شیرزادی بجای گرفتن یقه قربانی یقه مجرم شناخته شده جمهوری اسلامی را بگیر که 35 سال است زندانی به بزرگی ایران ساخته و مشا الله در خارج از مرزهای ایران هم ید درازی در ترور دارد و در جنگ سوریه حامی رژیم اسد است... توهم ؟! که حزب توده اکثریت مجاهدین خاتمی چی ها روحانی چی ها دارن ....

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای خسرو خضری مشکل رژیم نیست. مشکل تفکر غالبی است که حتی در دمکرات ترین افراد نیز می توان شواهد آن را یافت. اینکه حتی شما خود را یک ترک و یک ترک زبان معرفی نمایید آنها را آزار می دهد. اینکه شما برای خود دارای هویتی بارز و شاخص به غیر از هویت فارس باشید آنها را آزار می دهد. تاکید می کنم حتی در دمکرات ترین افراد فارس زبان. البته پرورش و رشد چنین تفکری چند دلیل دارد اول به خاطر سیستم آموزشی غلط است که در کنار کتمان دیگر فرهنگها تلاش دارد تا اسطوره سازی مجازی نماید و نشان دهد که زمین به دور ما می چرخد. مه و خورشید و فلک فقط برای ملت فارس در کارند. یا فاجعه بسیار بزرگتر اینجاست که در سایر نقاط دنیا غیر از ایران یک عده انسان بی فرهنگ زندگی می کنند که باید فرهنگ خود را به آنها انتقال داده تا آنها را از این بی فرهنگی خارج کنیم بدون اینکه حتی کوچکترین شناختی از آنها داشته باشیم. از دلایل

دیگر می توان به ترس نهفته در مورد رشد دیگر فرهنگها نیز اشاره کرد. زیرا در آنصورت افراد پس از آگاهی از داشته خود دیگر به سختی هویت و فرهنگی دیگر را خواهند پذیرفت. در این شرایط شاید به فکر جدایی بیفتند. بخصوص که نیمه ای از ما ترکان آذربایجان برای خود کشوری و حکومتی مستقل دارد. که البته اگر در یک محیط آزاد و دموکراتیک رای مردم به استقلال باشد نیز باید آنرا پذیرفت.
نوشته شده توسط: Anonymous

از Anonym به Anonymus در هر ایده اولوژی خصلت جنایت و انسان کشی وخود پرستی , ایده اولوژی پرستی نهفته است. مگر درسیطره کومونیزم کمتر از سیطره دین انسانها کشته شده اند. مسئله این جاست شما جرعت ندارید این جا به بحث آزاد کشیده بشوید.

نوشته شده توسط: Anonymous

زبان / هیچ زبانی مقصر نیست . چه پارسی و چه ترکی .اما چرا به زبان پارسی حمله میکنند؟ بنظر میرسد که شکست امال و ارزوهای جریانات سیاسی در ایران و به قدرت نرسیدن انها یکی از عوامل تنفر از زبان پارسی باشد. ایا شما دلیل دیگری سراغ دارید؟
صدها نویسنده هندی پاکستانی افریقائی و امریکای شمالی به زبان انگلیسی مینویسند.ولی انها به زبان مردم انگلیس توهین نکردند .افرادی مانند سلمان رشدیAchebe , and NgÜgi Wa and Qaisra Shahraz and Hanif Kureishi and Joseph COnrad and RK narayan بهترین داستانها رومان ها و اشعار را به انگلیسی نوشتند.
نویسندگان ایرلندی اگر میخواستند زبان ستیزی را با زبان انگلیسی هدف خود قرار دهند هیچ اثری تا کنون خلق نکرده بودند. نه تنها در غرب بلکه در تبریز هم دکترها نسخه را به زبان انگلیسی مینویسند.
شما نیازی ندارید که به زبان پارسی

بنویسید و یا سخن بگوئید. ایا اجباری در کا رهست ؟
اندیشه ما اساسن خطاست و دشمنی کینه توزی توهین تحقیر ناشی از ان فکر غلط است ونه بیشتر .
نوشته شده توسط: Anonymous

جوامع انساني در ارتباط با يكديگر تكامل پيدا ميكنند. آنها از يكديگر علوم انساني و غيره را فرا ميگيرند و خود نيز در گسترش آن دانش و آگاهي نقش ايفاء ميكنند. اما ايدئولوژيهايي مانند اسلام سم واقعي براي شعور و خرد انساني هستند. اين ايدئولوژيها پست ترين و عقب مانده ترين قشر انساني را دور خود جمع ميكند و از طريق آنها تداوم حيات و گسترش پيدا ميكند همانگونه بزهكارترين نوع انساني در كشورهاي غير اسلام زده بدور سازمانهاي مافيايي جمع ميشوند. اسلام خود يك ايديولوژي مافيايي است كه توسط بزهكارترين نوع انساني در 1400 سال قبل در بيابانهاي عربستان سعودي و شايد هم جاي ديگر شكل گرفت. نوشته اند كه پايه گذاران اين ايدئولوژي در تجاوز حتي تجاوز به كودكان،قتل و انواع جنايتها سرآمد مردم زمان خود بودند. وقتي به الله در مانيفست آنها دقت ميكنيم تمام ويژگي هاي رهبران سازمانهاي مافيايي امروزه را دارا است

و بايد هم چنين باشد زيرا خلق كنندگان او همان انسانهاي جنايتكار بودند. ذهن مردم سرزمينهاي اسلام زده از كودكي توسط بزرگسالان كه خود قبلا" اين پروسه ي شرطي شدن ذهن و يا شستشوي فكري را طي كرده اند شرطي ميشود. انسانهايي كه توسط آن ايدئولوژي چون ماشيني برنامه ريزي شده درآمده اند تحصيل حتي تحصيلات آكادميكي مي كنند تا توسط آنچه مياموزند به ترويج و گسترش آن مانيفست جهل و جنايت اما در شكلهاي مختلف بپردازند. ذهن و مغز آنها از كودكي تماما" تحت سلطه ي آن ايدئولوژي قرار داشته است . ما در حقيقت مغز و يا ذهن هستيم و كالبد توسط مغز و ذهن عمل ميكند. آنها فقط آن ايدئولوژي هستند درست همانگونه كه كامپيوتر شما دچار ويروس ميشود و كل سيستم تحت كنترول ويروس قرار ميگيرند. درك كردن اين مسئله و ديدن محتواي ذهن و سرچشمه فكر نياز به بصيرت و آگاهي ژرف دارد و هر گاه انسان موفق به اينكار شد از شرطي شدنها رهابي ميابد.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب لاچین، احتراما من وارد مطالب زبانشناسانه شما نمی شوم، چون سطح آنها آنقدر بالا است که سواد من به درک آنها نمی رسد. ظاهرا کلمه "بندهش" (بُن + دهِش به معنی آفرینش آغازین) که اسم یکی از کتابهای معروف پهلوی است هم از ترکی ترجمه شده زیرا "بن" مضاف الیه و "دهش" مضاف است و بعد از آن می آید. اگر ممکن است اسم ترکی (اصلی) این کتاب را درج کنید. همینطور اسم ترکی "شاهنامه"، "ارداویراف نامه"، خداینامه، "سپیدرود"، "اسپیدکمر"، "سرخه حصار"، اشترانکوه"، "زاینده رود" و .... را، زیرا اینها ظاهرا همه در اصل ترکی بوده اند و مضافشان بعد از مضاف الیه آمده است. و مهمتر اینکه جسارتا اگر ممکن است اسامی مقامات یا بقول خودتان "موغامات" موسیقی آذربایجانی را در اینجا و برای اطلاع بیشتر خوانندگان ذکر بفرمایید.

نوشته شده توسط: Anonymous

باز هم زبان شناس مشهور و نماینده دائمی و غیرقابل تغییر کشور ترکیه در سایت ایران گلوبال افاضه فضل فرمود! من نمی دانم کسی که تا همین چند هفته پیش ادعا می کرد پول ( یونانی obolus) و گمرک (یونانی comercium) و دهها کلمه دیگر همه و همه "ترکی" هستند، با چه رویی وارد مباحث زبانشناسی می شود!؟ خوشبختانه وجود چنین کسانی با نگاهی عمیقا عشیره ای و نژادپرستانه کار را برای افشای ماهیت واقعی جریانات قومپرست آسانتر می کند. با نمونه آوردن از این افراد می شود براحتی نشان داد که شعارهای مبارزه با تبعیض و امثالهم دروغی بیشتر نیستند و ما در درون جریان هویت طلبی با عقبمانده ترین و افراطی ترین نوع راسیسم سروکار داریم. عقبماندگان جهان، متحد شوید!

نوشته شده توسط: Anonymous

چرا جامعه فارس خود را بهتر و روشنفکرتر از بقیه میداند، و فکر میکند که آقای دنیاست؟ ترک را مسخره میکند، کرد را مسخره میکند، عرب را مسخره میکند، لر را مسخره میکند، گیلک را مسخره میکند، و فکر میکند که شعورش خیلی بالاست. آقایان چرا از ترکها گله میکنید؟ شما آنقدر به مردمان غیر فارس به چشم حقارت نگاه کردید که رفتار تحقیر آمیزتان به نفرت عمومی مبدل شد. زبان میلیونها ترک را قدغن کرده اید، و انتظار دارید، که به شما بله قربان و فدایت شوم بگویند؟ شما با رفتار خود کلمه "ایران" را از چشم همه انداختید. کار را بدانجا رساندید که، ایران قبل از اینکه از هم بگسلد، دراذهان مردم خیلی وقت است تکه تکه شده است. من شخصا به ایران علاقه داشتم، اکنون ایران برایم مفهوم ندارد. زیرا وقتی بزبانم، بخلقم، بفرهنگم توهین میشود، جغرافیای ایران برایم به معنای جهنم است. و هیچکس دوست ندارد در جهنم زندگی بکند. یعضی از آقایان

میگویند، مقصر رژیم است. خوب رژیم هم ماهیت زبانی، و فرهنگی فارسی دارد، و گردانندگان رژیم هم دشمن ترکان هستند. اگر دشمن ترک نبودند، زبان ترکی را نیز مثل زبان فارسی آزاد میگذاشتند. و دریاچه ارومو را نمی خشکاندند! و میلیونها انسان را از زادگاه خود آواره نمیکردند! پس معلوم است که ماهیت رژیم، از نظر زبانی و اتنیکی فارسی، و در خدمت زبان و اتنیک فارس است. موضوع برای همه عیان است. بعضی ها هنوز هم خیال خام میکنند، که گویا ترکها باید قیام بکنند، خون بدهند، و دومرتبه مشتی راسیست فارس تحت نام حکومت جدید! در راس قدرت قرار بگیرند! و با شعار دروغین " همه باهم" به دیگران آقائی بکنند. اما گذشت دیگر آن دوران. جامعه فارس باید در فردای مرگ خامنه ای، چاره ای بحال خود بکند. زیرا "مانقورد سازی" و نشاندن، یک "مانقورد" دیگر بجای خامنه ای کارساز نخواهد بود. نمونه اش "میر حسین" بود.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای پاپک دين آذری و ديگر حضرات ! شما در مورد مقاله کم آورده ايد و دنبال شلوغ کاری هستيد . قضاوت با ديگران. منتها خدمتتان عرض کنم که آقای محمدرضا لوائی دنبال علل سکوت و بی اعتناعی آذربايجان در قبال حرکتهای مرگز گرا است و راهکار را نيز نشان داده شما به عوض شلوغ کاری ميتوانيد پيشنهاد و تفکرات خودتان را در راه حل مسئله ابراز کنيد .باور کنيد که آقای محمدرضا لوائی به مختصری از دردها ی موجود اشاره کرده .حالا روشنفکر فارس در مقابل مطالبات آذربايجان يا سياست انکار را پيش گرفته يا سکوت را و معنی اين اينست تو به راه خود و ما به راه خود. يعنی چيزی که عوض دارد گله ندارد حالا رژيم از اين شرايط را استقاده ميکند خود بحث ديگری است منتها اين روشنفکر فارس است که همسو و هم جهت با رژيم جنايتکار ايران شده نه ما ترکها.رژيم ميگويد مطالبات ملل غير فارس مثل تحصيل به زبان مادری امنيتی است و تماميت ارضی را به خطر

خطر مياندازد روشنفکر فارس ضمن تائيد گفته های رژيم حتی خواهان سرکوب نيز است.منتها زمان به نفع ملل غير فارس است.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب اقبال اقبالی، من از واژهٔ "" انسان "" در اشاره به "" انسان جامعه فارسی‌ "" استفاده می‌کنم، شما من را ""این موجود ینیلیک "" خطاب می‌کنید ، اینکه این جامعه با بحران فهم و شعور مواجه است واقعیتی است که همه به آن واقف هستند. بعضی‌ها دلیل آن را در "" ذهنیت اسطوره ای، استدلال قیاسی، شکست کارکرد دانشگاه، شعر و شاعری و هکذا ..."" بیان کرده اند. در ضمن شما همه مطلب من را حذف فقط این جمله را هدف قرار داده اید، من نوشتم اگر "" شعر از شعور گرفته شده پس چرا جامعه فارسی‌ با وجود لشگری از شاعران با بحران شعور "" مواجه است.

نوشته شده توسط: Anonymous

"" زبان فارسی‌ به گستردگی روستای فارسی‌ "" چگونه زبان فارسی‌ را تبدیل به زبان آسیا کنیم؟ "" همانطور که میدانید یافتن ریشهٔ کلمات در زبان فارسی‌ تلاشی سترگ می‌طلبد و به هفت خوان رستم میماند، کسی‌ نمیتواند ریشهٔ باختر، رایانه یا همان کامپیوتر و هزاران کلمه موجود در این زبان را پیدا کنید، توجه: " برای یافتن ریشه کلمات در زبان فارسی‌، باید این واژه را دور هند بگردانند تا ریشهٔ این واژهٔ یتیم را پیدا کنند، اگر پیدا نکردند باید آن واژه به روش سزارین از شکم اوستای مرده هندی بیرون بکشند. """ پیشنهاد من """ به جای هند و اوستای مرده، واژگان را دور چین و ژاپن بگردانید، با این اقدام، دامنهٔ گستردگی زبان فارسی‌ کّل آسیا را پوشش خواهد داد.

نوشته شده توسط: Anonymous

درود برهمگی اقای آ.ائلیار از انجا که دارای ویژگی فحش دادن است و نویسنده را با شریعتمداری و غیره تشبیه میکند و فاقد آزاد فکری است و در همان چپ سنتی قرار دارد مورد بحث من در اینجا نیست.

من فکر میکنم واقعن حرف مرا نفهمیده و احساسات دفاع از خودی ها ایشان به حرفهای ایدئولوژیک همیشگی کشانده است. اقای انصاری به چپ هائی مانند اکثریت وفادارند ایشان حمایت اکثریت را از خمینیسم تحلیل کنند. اقای توکلی من هم معتقد به دوچپ هستم منتها چپ از مسائل اساسی امروز عقب مانده است: اکولوژی، فلسفه، مبارزه علیه مذهب، مبارزه تئوریک ، حقوق بشر و غیره.خاطرتان باشد که رشد اسلامیسم رادیکال با حمایت امریکا نیز صورت گرفته است. شما باید بطور مستقل از امریکا و سیاست آن از نظر جنبش فکری تئوریک به مسئله اسلام در جامعه ما برخورد کنید و از امریکا مترسک برای جلوگیری از مبارزه فلسفی علیه اسلام درست نکنید. جناب توکلی بله درست است کسانی هستند از چپ ها که در جنبش سکولارها هستند تحول یافته اند ولی بسیاری از کسانی که در سازمانهای کنونی چپ و تشکلات جدید حتا مانند جمهوریخواهان لائیک هستند متحول نشده اند. شما یک کتاب تئوریک و تحلیلی از سازمانهای متشکل کنونی ندارید. مقاله های تبلیغی و یا با جنبه های تحلیلی گاه پیدا میشوند دلی یک کتاب فلسفس اقتصادی سیاسی اجتماعی از اینان نداریم.خاطره نویسی وجود دارد ولی تحلیلی گفتن غایب است.از جناب رازی متشکرم بله من از چپ میایم و امروز اکولوژیست هستم و میدانید که در فرانسه اکولوژیست ها را با سیاست اجتماعی چپ تعریف میکنند. یعنی تقسیم ثروت عادلانه تر. امروز کلمه چپ الزاما ترقی خواهانه نیست حرب کمونیست چپ است ولی شدیدا پرودوکتیویست و مولدگرا و عقب گراست.چپ پوپولیستی وجود دارد و غیره. چپ را باید تعریف کرد. یک تعریف وجود ندارد. اقای بهنام در یک مقاله بسیار کوتاه همه چیز را نمی توان توضیح داد.از شما خواهش دارم یک سازمان و گروه سیاسی موجود را نشان دهید تا خودرا با کارتئوریک و موضع علیه دین اسلام و کار فلسفی نقد و اکولوژی بمتابه خط اقتصادی و اجتماعی و اقلیمی تعریف میکند.من میگویم افراد و لایه هائی متحول شده اند شما میگوئید بیشتر یا اکثریت.نه من و نه شما آمار دقیقی نداریم و با مشاهدات و تمایلات خود و نیز تجربه خود حرف میزنیم. میتوان لیست همه سازمانها را ردیف کرد و تکتک آنها را با معیارهای جدید نگاه کرد. من دلم میخواد بدانم همه این اکثریت شما چه نگاهی به اقتصاد الترناتیو دارند و رابطه انسان با اقتصاد و اکولوژی را چگونه تعریف میکنند. ایجادی
نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام به همه عزیزانی که ایده بیان داشتند و اینجانب که کرد هستم در جواب همه عزیزان عرض میکنم درست است واقعا وجود یک کشور کرد در منطقه امنیت غرب ایرا را حتما برای ابدیت تضمین می کند عزیزان ایرانی که به مناطق کردنشین ایران یا عراق و ترکیه و سوریه عزیمت نموده اند و با نگاهی به لشگریان داریوش و کورش و جدای از کم مهری تاریخی و کنون ایرانی نژادان به روشنی در می یابیم که کشور کرد قدرت رابرای همیشه از پان ترکها و پان عربیسم خواهد گرفت و بدرستی و با جرات می توان گفت هرجا کرد باشد انجا ایران است چه باک اگر کرد از ایران جدا شود و ایرانی دیگر ایجاد شود اها که هراس دارند پارسیان نخواهند بود. جناب اهبر فراموش مکن گهی زین به پشت و گهی پشت به زین . سیلابی و زلزله و هواپیمایی شکرستانها و جرفن هار ها و ایوان مدائن ها را بیابان کرده است . احتیاج به توضیح کامل اگر خیانتی باشد از لاین مسعود بارزانی نیست.

کرد را باشد به ایران افتخار
همچو ایران را به کردان اعتبار
نوشته شده توسط: Anonymous

عیوض خان عوض منحرف کردن موضوع به سئوالات مقاله پاسخ بده
چرا ما در همزیستی با شما احساس خوشبختی نمی کنیم؟ دلایل خوبی اقتدار شما در به سعادت رساندن انسان هویتی کدام است؟ برای زبانشان مدرسه و دانشگاه باز کرده اید؟ نمادهای فرهنگی و باستانی شان را مثل تخت جمشید خودتان نگه داشته اید؟ اقتصادشان را رو به راه کرده اید؟ می توانید برای لحظه ای هم که شده چوب امر ونهی را کنار نهاده و خود را به لحاظ روانشناختی آماده سازید تا با نیمۀ پنهان و سرکوب شدۀ حقیقت روبرو شوید؟ می توانید این عادت منحوس متکلم الوحده بودنتان را که بدجوری به مطلق انگاری خودتان واداشته از بین ببرید؟ می توانید بشنوید؟ می شود از سیاست پیچاندن و طرد کردن و کوچک انگاری دست بردارید؟ که هر چه بر آن اصرار ورزید مطرود دیگران خواهید شد.
از احقاق حقوق، از زبان و فرهنگ ترکی، از زیبایی و رنگارنگی زبانها که می نویسیم به پان ترکیستی بودن،

به خشونت طلبی، به قوم گرای عقب مانده و مهجور و ...محکوم می شویم. غرق شدن و زیستن در زوایای زبان و فرهنگ خویشتن فلاکت نیست بلکه فلاکت وقتی ظاهر می شود که جلوی آن را بگیریم. ما خود حاضر نیستیم که زبان و فرهنگ شما کوچک ترین آسیبی ببیند و عملکرد تاریخی ما گواه این ادعاست. آسیب های سیاست و فواید آن را به هنگام پرداختن به مقولۀ فرهنگ می شناسیم و اتفاقا هیچ کس بهتر از آزربایجانی ها نمی تواند مفاهیم فرهنگ و سیاست را تشریح کند، چون آزربایجان درد ها و دلخوشی هایش را در این دو اقلیم آزموده و آب دیده شده است. در بحث بین شما و سایر ملت های دیگر این شما هستید که بدهکارید پس با ادبیات طلبکارانه با ما حرف نزنید.
نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

آقای شالچی گرامی؛ فرمایش شما درست است و آنچه من نوشته ام مستند و مبتنی بر رصد اینترنتی (پیگرد تهدید به قتل از طرف ایشان) است.

نوشته شده توسط: Anonymous

با خواندن این مقاله نه یک نفر بلکه ملتی تهدید به قتل عام میشود.این سازمانهای حقوق بشری کانون نویسندگان در فرنگ در ایران کجا هستند که از تهدید به قتل عام مردم پارس زبان اعتراض کنند؟
من مصرانه میخواهم که یک توده ای تما م عیار و یا یک فدائی خلق ویا یک کومونیست دو اتشه پاسخ این مقاله را بدهد.
چرا چپها باید پاسخگو باشند ؟ برای انکه انها اتش بیار معرکه اند.هر خونی که در این رابطه در کشور ایران ریخته شود را باید به حساب چپها در ایران نوشت.

نوشته شده توسط: Anonymous

لطفا اگر ممکن است لینک زیر را بخاطر یک حمایت انسانی در سایت خود قرار دهید با تشکر :مربوط به حفظ جان انسانها در عراق . هموطن من وشما در عراق اسیر است به خانواده ها کمک کنید . تشکر دارم

<a href="http://www.uplooder.net/cgi-bin/dl.cgi?key=2a9ce16edf779aafc2e4ba377bea…; target="_blank">ashrafahang.mp4</a>

لینک در
نوشته شده توسط: Anonymous

انگار خون ترکان مهاجم به سرزمین ا یران رنگین تر هست از خون بلوچ واقعا در محرومیت . محرومیت به معنای واقعی و یا لر,خوزی ,کرد,و و و انگار همه چی درست است و این آقایان سیف الله کمی در ناراحتی بسر میبرند. آقایان به خود بیایید .
پا پک خرم دین ایرانی آذری

نوشته شده توسط: Anonymous

قسمت دو....آقای کرمی... در زبان ترکی مثل زبان انگلیسی, مضاف الیه اول می آید و بعد مضاف . ولی در فارسی اول مضاف می آید بعد مضاف الیه.. مثل ( قارا گون.. روز سیاه Drak Day ) در این جا ( قارا =سیاه ) مضاف الیه است و ( گون = روز) مضاف است و یا ( گونشلی گون... روز آفتابی Sunny Day ) ...( گونشلی= آفتابی= مضاف الیه ) و ( گون= روز= مضاف) . درست به همین دلیل است که ( نو روز ) یک کلمه ترجمه شدۀ از زبان ترکی است واین قانون توانمند دستوری زبان فارسی بایستی عید ( روز نو ) را یه جهانیان به عنوان اجداد پاک نژاد آریائیها عرضه میکرد نه ( نو روز ) را...و اما در باره نوشتاری زبان فارسی....چون شما تحقیقات زبان شناسی از نوع هند و اروپائی را بیشتر از من دارید من یک کلمه ساده ( است) را 12 نوع مینویسم و از شما خواهش دارم که به چه

علت تنها فقط یکی از اینها درست است...(1- اسط = ا س ط) -( 2-است = ا س ت)- (3-اثط = اث ط) -(4-اثت= ا ث ت)- ( 5-عسط= ع س ط) -(6-عست= ع س ت) -( 7- عثط= ع ث ط)- (8- عثت= ع ث ت) -(9- عصط= ع ص ط)- (10- عصت= ع ص ت) -( 11- اصط= ا ص ط)-(12- اصت= ا ص ت)....خوشبختانه زبان ترکی مثل زبان « اسپرانتو» هرچه گقته شود , نوشته میشود. Əst...در پایان به اطلاع دوستداران موسیقی موغام برسانم که چندی پیش ماهواره ( Voyager-1 ) که در سال 1977 به فضا پرتاب شد که حامل صفحه طلائی موسیقی های زمینی منجمله موسیقی موغام آرزبایجانی بود از منظومه شمسی گذشت..
http://www.cnn.com/2013/09/12/tech/innovation/voyager-solar-system/
نوشته شده توسط: Anonymous

یک لینک هشدار در باره خطر جانی برای مجاهدین د رعراق -ویدئو کلیپ
http://videobam.com/sjSRp

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست عزیز شما ترکان و عربان کوچ کننده به سرزمین ا یران هستید. شما دنبال هویت نداشته هستید و خود را به ما آذری ها تحمیل میکنید اینجا ایران است و ما آذری ها ساکنین هزاره ای شما کوچ کنندگان مهاجم طلب سر زمین از ما آذری ها نکنید اینجا خا نه اجدادی ما است. خانه شما کجاست من نمی دا نم با جعلیات و دورغ که نمیشه آخرش میشه پاکستان میشه ترکیه در عمق ترکیه جوشش مردم است وهمه اینها ظا هرای است latent است .هرروزمردم راسرکوب میکنند ازاون بد ترآذربایجان تقلبی است برو ببین چقدر پناهنده میاد از اونجا عوام فریبی تاکی! یکی را به ده راه نمی دادند سراغ کد خدا را میگرفت .ای کاش دیوار بین گرگان که اثر تاریخی است وبرای خود نماد ای است را با لاتر میساختند شاید جلوی هجوم شما ترکان از آسیای در و نزدیک گرفته میشد. پا پک خرم دین ایرانی آذری

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای لوایی گرامی شما دردهای تبریز و آذربایجان را خوب تصویر کرده اید ولی متاسفانه سوراخ دعا را گم کرده اید. شما بجای هدف قرار دادن رژیم و سیاستهایش، فارسها را هدف قرار میدهید. توجه کنید که هیچکدام از این سیاستها را مردم فارس یا فارسی زبانها جاری نمیسازند بلکه این رژیم است که پشت این سیاستها خوابیده است. این درست است که تعداد زیادی از مردم، چه فارسی زبانها و چه دیگران منکوب این سیاستها میشوند و در اجرای آنها سهیم میشوند ولی اصل کاری رژیم است. شریعتمداری را فارسها حبس خانگی نکردند بلکه جمهوری اسلامی و در راس آن خمینی اینکا را کرد، همانطوریکه منتظری را حبس خانگی کرد که فارس بود و نه ترک. اتفاقا این فارسها از موسوی و کروبی پشتیبانی کردند و ما ترکها آنها را تنها گذاشتیم همچنانکه آنها ما را تنها گذشتند. ما مقابله به مثل کردیم و این شایسته ما نبود و نیست. دشمن ما فارسها نیستند، رژیم است.

باید رژیم را هدف قرار دهیم. در این میان باید مردم فارسی زبان هم با وضعیت ما و با دردهای ما آشنا شوند و با ما همراه شوند. این امر تنها با گفتن و نوشتن و فریاد زدن عملی میشود. ولی نباید کاری کرد که این گفتنها و نوشتنها و فریادها را برعلیه خودمان متوجه شوند.
یکبار همین نوشته خودتان را بدون تعصب بخوانید! نتیجه آن این است که فارسها دشمن درجه یک ما هستند و ما داریم با آنها تعارف میکنیم!
نوشته شده توسط: Anonymous

این داستان بسبک داستانهای رنگین نامه زمان شاه نوشته شده ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی anonym یعنی ناشناس و هر کس که اسمش را در کامنتار ننویسد به جای نامش anonym می آید. هر anonym آراز سلیمانی نیست مگر اینکه از روی آدرس آی پی او بفهمید که خودش است. از کسی که از مسائل فنی اینترنتی سر در می آورد سوال بفرمایید برایتان توضیح میدهد.

نوشته شده توسط: Anonymous

راشل عزیز این داستان شما یکی از زیباترین داستانهایی است که تا کنون در این سایت انتشار یافته. متشکریم.
پژمان

نوشته شده توسط: Anonymous

قسمت اول.. دوستان همان طور که متوجه هستید, آقای کرمی بعد از « غیبت صغرا» از ته چاه جمکران اندیشه های ضد ترکی ظهور پیدا کردند و در قانونمندی زبانها و الالخصوص از بی قانونی زبان ترکی مقاله ای نوشته اند. طبق نوشته ایشان (( قرار بر این شد که بحث در مورد زبانی قانونمند باشد)).اگر بقول کاربر گرامی آقای یوسف آذربایجان که در این مدت غیبت ضغرای آقای کرمی در زندانهای کهریزک به چند نفر تجاوز جنسی شد و یا چند نفر اعدام شدند هیج مهم نیست . مهم این است که زبان فارسی بخاطر بودن زبان پیوندی, بنا به گفته ایشان, قانونی تر و قاعده تر از زبان ( شفاهی ) ترکی است. دوستان ..یادآوری شود که به نظر من, حرکت های ملی و حرکت ملی آزربایجان به کرمی ها احتیاج دارد تنها به این سبب که این اشخاص باعث رشد و آگاهی بیشتر ما ها میشود.
آقای کرمی , فارسی یکی از علیل ترین و به قانونی ترین و بی علم ترین

زبان های دنیاست و درست بخاطر این, یکی از بهترین زبان های چهارده گانه زبانهای شعری است. با زبان فارسی شما نمی توانید یک مقاله علمی و یا فلسفی بنویسید بدون اینکه از عربی کمک بگیرید. این علیلی هم بخاطر کمبود افعال بسیط که تعدادشان بیش از (270) نیست , است. .در زبان ترکی بیش از 8000 افعال بسیط است و چون این زبان ( التصاقی Agglutinative ) است و هر فعل می تواند حداکثر چهار پسوند قبول کند تعداد این افعال به 32000 می رسد. یعنی -(( ریشه + پسوند کیفیّت + پسوند زمان+ پسوند کمکی+ ضمیر)). در بین این همه افعال تنها یک فعل بی قاعده ( بودن) است که بعضی از زبانشناسها حتی این فعل را ( بی قاعده) نمی دانند. یادمان باشد که زبان عربی دارای 28000 افعال بسیط است. .دلیل دیگر و مهمتر از کمبود افعال بسیط , ساختار ( پیوندی ) این زبان است..برای مفهوم یک جمله و یا یک فعل , گاهی از پسوند و گاهی هم از پیشوند و گاهی هم از استنثناء بایستی استفاده کرد. این هم به خاطر بی قانونی این زبان است..اگر ما از ( گفتن.. گویش ) و از ( ساختن... سازش) و از ( دیدن.. بینش) می توانیم درست بکنیم متاسفانه از ( دوختن) ( دوزش) نمی توانیم درست بکنیم. ولی در زبان ترکی فعل ریشه اش را عوض نمی کند. این یکی از توانای زیبای این زبان است . پس ( گویش= دئییش... سازش= دوزه لیش و « دوزش»= تیکی لیش)..در
زبان ترکی افعال حالت انعطاف و استعداد فوق العاده ای به تصریف و پذیرش مفاهیم متنوع ابراز می دارند. زبان ترکی از نظر تعریف افعال « با قاعده ترین » زبان دنیاست. دستور زبان ترکی بسیار با قاعده است و در آن استثنائی نیست. از نظر دشواری شناسی کلی, دشواری زبان ترکی بسیار کمتر از زبان های دیگر است. در جائی که زبان فرانسه برای ادای یک مطلب از 13 کلمه استفاده می شود , در زبان ترکی 4 کلمه برای ایفای آن کافی است. مثالی بیاورم که دوستان به توانائی این عبارت توجه بکنند چون همچون پدیده ای در زبان فارسی موجود نیست و در انگلیسی هم بطور دیگر ادعا میشود .. در زبان ترکی فعل ممکن است یک فاعل داشته باشد یا دو فاعل و یا سه فاعل... از فعل ( یازماق= نوشتن ) استفاده میکنم. ( یازدیم= نوشتم یک فاعلی .. یک نفر کار خود را انجام میدهد), ( یازدیردیم = « نویسانیدم» فاعل اول کار را به مباشرت یک نفردیگر انجام میدهد (I had it written)..( یازدیتدیردیم = دادم نویساندند.( در فارسی نیست) .فاعل اول به فاعل دوم و آن به فاعل سوم و کار به مباشرت شخص ثالثی انجام گرفته شده است. بهترین مثالی که میزنم این یکی است « یازدیراتدیراجاغام» که در فارسی موجود نیست و نمی تواند باشد ومعادل در انگلیسی هم بایستی از 7 کلمه استفاده کرد تا معنی و مفهوم یک کلمه ترکی فهمیده بشود I am going to have it written. .. آقای کرمی .. در این زبان « شفاهی » 9 مصوت هست ولی در زبان تنومند و با قاعده فارسی 6 تاست..عبارتند از( A مانند آت.. اسب)- ( O مانند اودُ.. آتش) -(Ü مانند ازووم انگور)- ( U مانند اولدوز ستاره)-( Ö مانند اولکه سرزمین)-( E مانند ائو خانه)-( I مانند ایش کار) -( İ مانند قیش زمستان)
( Ə مانند ال دست) . درست بخاطر این مصوات هست که یک ترک, زبان هم فرانسوی را بهتر تلفظ می کند و هم انگلیسی را بهتر میفهمد به این خاطر که ساختار گرامر انگلیسی با ساختار زبان ترکی خیلی نزدیک هست . زمان های آینده 11 قسم و زمانهای ماضی 16 قسم در این زبان موجود است.جملات زمان های آینده شرطی هم در زبان ترکی است و هم در زبان انگلیسی. ( گئدمیش اولاجاغئدیم= I would have gone) ولی در زبان فارسی این جملات شرطی یا نیست و یا خیلی مبهم است ( میتوانستم رقته باشم , آینده در گذشته ؟؟؟ ) و یا همین عبارت به صورت سوالی..( گئدمیش اولسایدیم ؟ Had I gone..بقیه در قسمت 2
نوشته شده توسط: Anonymous

به آتوسیا: عالی بود!

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

ایشان قبلن با نام مستعار آراز سلیمانی توهین نامه و تهدیدنامه می فرستاد. پس از آنکه دریافت که هویتش برای دیگران آشکار شده است این نام جدید را برگزید.
واقعیت اینست که من نه علاقه، نه وقت برای برخورد شخصی دارم و نه ارزشی برای چنین افراد قائلم که به امیل های شان مراجعه کنم. برخورد من با این مرده های متحرک آبروباخته تر از پان اسلامیست ها، جنبه شخصی نداشته و فقط سیاسی است.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی جواب مرا ندادید. من که کامنتاری از آراز سلیمانی در اینجا نمی بینم. چرا بدون چاپ کامنتار او به او جواب داده اید؟ کامنتار او را چاپ کنید ببینیم که چه است و جواب شما را با آن مقایسه کنیم.

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

این موجود(yenilik) دست همه فاشیست های قومپرست را در انسان ستیزی (بقول خودش انسان جامعه فارس) از پشت بسته است. ایشان برای اثبات نظریه فاشیستی "جامعه فارسی با بحران شعور مواجه است"، مجبور است آزمایشات زنیتیکی و تفکیک نژادی را در دستور قرار دهد. تصور من اینست که "جامعه فارس" حتی با کروموزوم شناسی فاشیست های قومپرست هم مشکلی نداشته باشند تا بقول یکی از سربازان لشکر فرهنگ و ادبیات فارسی؛
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.
این هذیان های نژادپرستانه از زباله دان تاریخ بیرون کشیده شده و توسط مرده های متحرک زمزمه می شوند.

نوشته شده توسط: Anonymous

خنده دار اینجاست، که تابحال طرفداران علم دست به تمسخر این دیدگاه می زدند، که جهان را نمی توان از هیچ "آفرید"! اما حالا خودشان ادعا می کنند که از هیچ می توان "چیزی" بوجود بیاید، و "قانون" بقای ماده غلط بوده و ماده ضرورتا بقا ندارد و می تواند به نیستی تبدیل شود.
این البته مشکلی "فلسفی" می شود. در حقیقت، بدون پاسخی فلسفی به این مشکل، یعنی رابطه ی هستی و نیستی، نمی توان در مورد برخی مهمل گوئی های فیزیک دانان بحث و اظهار نظر کرد.

کسانی که امروزه طرفدار بنیانهای فیزیکی برای "توضیح" جهان بر مبنای "آخرین دستاورد های علمی" هستند شاید نتوانند درک نمایند، که این سؤال، که: »اگر در زمان گالیله پرسیده می شد، که خب، فرض که خورشید در مرکز منظومه ی شمسی قرار دارد و زمین و سایر سیارات دور آن می چرخند. اما طبق این درک ایستا (تاکید من روی ایستا است) از جهان، خود این منظومه به چی وصل است و چرا این سیستم "نمی افتد"؟ « شاید ذهنش متوجه ی این سؤال مهم نشود. اما، تا همین 1929، برداشتهای علمی ادعا داشتند که جهان ثابت و ایستا است. اصلا کسی به فکرش خطور نمی کرد، که چنین چیزی "غیر فیزیکی" است. و حتی مسخره است. اما در سال 1929 ناگهان برخی متوجه شدند که کهکشانها دارند از هم دور می شوند. و این غیر قابل باور بود. اما، مانند بسیاری خطاهای "مغزی" دیگر، بدنبال توضیح و اثبات "مشاهده ی خودشان شدند و بقول معروف، جوینده، یابنده است. انفجار بزرگ!
حالا چرا انفجار و چرا بزرگ؟
خب، پاسخ ساده است. فیزیک دانانی که این ادعاها را می کنند، مثلا 70 یا 80 سال بیشتر زندگی نمی کنند و لازم ندارند که پاسخگو باشند.
بگذریم...فیزیک دانان جدی تر فقط می گویند "بایستی" انفجاری رخ داده باشد. ما نمی دونیم چی بوده...ممکنه چیز دیگه ای باشه...ولی تا اینجا، فقط می تونیم بگیم، که نیروی جاذبه وجود ندارد، و علت افتادن سیب بر زمین، نیروی جاذبه نیست، بلکه فشار مکان است. زیرا مکان هذلولی است و بر سیارات فشار می آورد. ما نمی دانیم نیروی جاذبه چیست و این برداشت غلط بوده...این فقط یک مدل بوده، یک تصور بوده که هرچه بیشتر آزمایش می کنیم، کمتر می توانیم آنرا اثبات کنیم.
در مورد انفجار بزرگ، حقیقت دارد که می تواند انفجار نبوده باشد. می تواند یک شروع آرام بوده باشد. همان چیزی که دیگران از آن بعنوان ترنم یاد می کنند.
تمام مشکل تاکنونی بشریت این بوده، که همیشه خواسته است یک آغازی را توضیح بدهد. تمام برداشتهائی که بعدها توسط فلاسفه و بعد ادیان وارد کتب خود شد، همه در همین چهارچوب میگنجند. تا قبل از دوره جمع آوری اسطوره ها، برداشت انسان از جهان بسیار شگفت انگیزتر و متنوع تر بود. با بویژه پیدایش ارتجاع مدرنیسم، این تنوع نگاه انسانها بسیار محدود و بصورت خرفت گونه در آمد و نگاه وی به جهان بسیار کند و درمانده گشت.
انفجار بزرگ، نماد این خرفتی و درماندگی بشر در زندگی فلاکت بار وی بر روی این سیاره است.
نوشته شده توسط: Anonymous

بعضیا هنوز نتونستن دست این آقای ناصر کرمی رو بخونن.خیلی ساده لوح هستین.شک نکنین ایشون... هستن که میان از کردا در مقابل ترکا دفاع میکنن.عملا این قضیه پارلمان در تبعید اذربایجان رو میخاد ربط بده به پان ترکیسم. و چون در استان آذربایجان غربی کرد هم زندگی میکنه میخاد به اونها یه کد هایی بده که بله اینا همشون پان ترک هستن.اگه دقت کنین بیشتر ترکا هم در دام تبلیغات خود جمهوری اسلامی اسیر هستن و نادانسته دارن پان ترکیسم رو تبلیغ میکنن.این فقط به نفع جمهوری اسلامیه.چون عملا اقوام رو مقابل هم قرار میده و دست جمهوری اسلامی رو برای سرکوب باز میزاره.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب همام تبریزی ما صحبت زبان را می کنیم یا خط را؟ داریوش به هر زبانی که صحبت می کرد، آن را با خط میخی نوشته است. صحبت ما اصلا بر سر این نیست. امروز در ایران و افغانستان و تاجیکستان و بعضی جاهای دیگر زبانی وجود دارد به نام فارسی که ما با آن صحبت می کنیم. اگر کتیبه بیستون با همنی خط فعلی هم نوشته می شد، نه من و نه شما آن را نمی فهمیدیم چون زبانی غیر از این زبانی بود که ما الان با آن حرف می زنیم. خطش هم متفاوت بود. بحث ما بر سر خط امروزی همین زبان امروزی فارسی است. من نه خط میخی را می توانم بخوانم نه اوستایی را و نه پهلوی را. ارگ هم همه آنها را با خط عربی یا لاتین هم بنویسند، من هیچ کدام از آنها را نمی فهمم و معنی آنها را درک نمی کنم. شما چطور؟ لطفا سعی نکنید که بحث را به جای دیگری بکشانید.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای کرمی! شما اگر مایل به خواندن نظرات مخالف نیستید، می توانید از مسئولین سایت بخواهید بخش نظرات را زیر نوشته شما ببندند. من تنها نظرم را نوشته ام وشما را مخاطب قرار نداده ام و زیرا زمینه مشترکی برای گفتگو بین خودم و شما نمی بینم: من مدتها است که دنیای قبیله و عشیره را ترک کرده ام، ولی شما هنوز خودتان را (درست مثل عشیره پرستان ترک و کرد و عرب) با عشیره، نژاد و زبانتان تعریف می کنید. من خودم را و هویتم را چیزی برتر از این عوامل می دانم، بنابری این من و شما با دو زبان مختلف حرف می زنیم. با اینهمه این چند خط را نوشتم، زیرا شما مرا مخاطب قرار داده اید. بله! من قضاوت می کنم، اصلا این از خصوصیات انسان شهرنشین است که در زندگی روزمره اش در باره همه چیز قضاوت کند، با همه پدیده های دوروبرش درگیر بشود و نهایتا بدون وابستگی به قبیله اش را ه خودش را برود و حرف خودش را بزند، شما با این مشکلی

دارید؟ بحثهای مردمشناسی و زبانشناسی و تاریخ در یک چارچوب آکادمیک بسیار هم خوب هستند و لازم، ولی وقتی قاطی سیاست شدند، فاجعه می آفرینند. تئوری داروین مسلما از دستاوردهای بزرگ بشر است، ولی وقتی که با سیاست آمیخته شد، از دل آن داروینیسم اجتماعی (Socialdarwinism) بیرون آمد و با تبدیل به "به‌نژادی" (Eugenics) فاجعه آفرید. هم شما و هم مشابهان ترک و عرب و کرد بلوچتان انسانها را بصورت "گلّه" می بینید، حرف زدن از "ترکها"، "فارسها"، "عربها" و ... چیزی جز عشیره پرستی نیست، در قرن بیستم انسان دیگر از قید و بند عشیره و قبیله آزاد شد و تبدیل به یک واحد انسانی با هویت مستقل شد. انسان مستقلی که برای واکنشهای سیاسی و اجتماعی اش بدنبال همخون و همزبان و همنژاد نمی گشت، بلکه بدنبال "همفکر" می گشت، زیرا آنچیزی که او را از دیگران متمایز می کرد "فکر"ش بود. با این حساب، شما اگرچه همزبان من هستید، ولی من اورهان پاموک ترک را به خودم نزدیکتر احساس می کنم و همینطور نجیب محفوظ عرب را. شما و خیل نویسندگان عشیره پرستی که در این سایت قلم می زنند هنوز هویت خودتان را با چیزهایی تعریف می کنید که در پیدایش آنها نقشی نداشته اید، گیرم که فارسها اشرف مخلوقات بشر بودند یا ترکها خدایان روی زمین، به ما چه؟ به مایی که امروز همه به یک اندازه در نکبت جمهوری اسلامی دست و پا می زنیم و تمام هنرمان این است که تقصر فلاکتمان را به گردن فارسهای شوینیست، ترکهای ویرانگر و عربهای خونخوار بیندازیم. روی خطاب من با شما نیست، من با همه آنهایی حرف می زنم که هر موضوعی را به ترک و فارس و ... مربوط می کنند؛ آیا واقعا از اینهمه عقبماندگی دچار تهوع نمی شوید؟
نوشته شده توسط: Anonymous

طبق نوشته عباس اقبال تاریخ دان معروف ایرانی اجداد آریایی وقتی به نجد ایران آمدند خط و کتابت نداشتند. پس از تسلط به ملل صاحب خط مثل آرامیها-بابلیها-آشوریها اقوام مصری- و فینیقی یونانی در زمان دولت هخامنشی خط میخی و آرامی را از آنان اقتباس کردند. خط میخی را در کتیبه ها و خظ آرامی را در معاملات تجاری بکار گرفتند. تاریخ اجتماعی ایران مرتضی راوندی ص 263 پاراگراف سوم.خط میخی که دولت هخامنشی از دیگر ملل اقتباس کرده بود در اصل متعلق به سومریان بود. طبق نظر بخشی از اهل فن سومریان از اقوام اتصالی زبان بودند. یعنی زبانشان ریشه زبانهای ترکی کنونی ا ست. اگر این نظریه صحت داشته باشد خط میخی کتیبه های هخامنشی اختراع اتصالی زبانان یعنی اجداد ترکهای امروزی ست.

خوب آقای کرمی، میدانید که معنی این جمله آن است که ، شما هم چیزی نداشتید. دقیقاً همان حرفی است که شما در مورد ترکها نوشته اید. پس ملاحظه میکنید که اگر قرار باشد مال من و شما بکنیم و یکدیگر را به نداشتن تمدن و فرهنگ محکوم کنیم ، هرکس برای خود تاریخی دارد و روایتی، که میتواند آن یکی را به بی تمدنی و بی فرهنگی و وحشیگری و مانند اینها متهم و محکوم کند. همانطور که هیتلر و نازیسم تاریخ برتر، انسان برتر، آریا از کره دیگر، قدرت من، فرمانروایی من ، خون و نژاد من تراشید و زمین را با خون ملیونها انسان بیگناه رنگین کرد. مسئله این نیست که چه کسی چی داشته. و از کجا میاید، و چه کرده. مسئله این است که فرهنگ و تمدن بشری متعلق به همه انسانهاست. خوب و بدش هم ما همه است. و ضعف و قوتش هم مال همه. بهتر است از قله "من" پایین بیایید و به "دشت" سبز و خرم "ما" برسید. جناب مرحوم هیتلر و موسولینی برای جامعه بشری از سرش هم زیاد است. دیگر نیازی به آن نیست که کسانی در جامعه ایران هم به نوچه گری آنها بپردازند. بهتر است همه انسانهای جامعه ایران را برای ساختن میهن واقعی، نه این میهنی که متعلق به هیچکس به جز فقیه و عواملش نست، فرا خوانی و مانند شاعر گرانمایه سیمین بهبهانی فریاد دراندازی که:«دوباره می‌سازمت وطن! اگر چه با خشت جان خویش». و و طن را بسازی برای همه انسانها در برابری و گوناگونی شان. و آزادی و اختیارشان.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب کاظم ثانی؛ در نظر من همه زبانها شیرین هستند و «گلهای متفاوت این بستان»زمین. اگر کسانی هم میخواهند حکومتی و دولتی بر اساس این معلفه تشکیل دهند آزاد و مختار هستند. و اما روند تاریخی زبان فارسی را به سه دوره باستان، میانی و نو بخش می‌کنند که خط فارسی کنونی، در واقع خط تغییر یافته خط کوفی و بصری است که به عربستان رفته است.جناب کاظم ثانی؛زبان عربی زبان نوشداری نبوه تا که الفبایی میداشته.تا پیش از اسلام مدرکی دال بر خط و سواد داشتن عرب‌های حجاز نیست،در واقع سهم عمده‌ در شکل گیری و تکامل خط عربی را ایرانیان بعهده داشتند. در کتاب تاریخ ادبیات فارسی نوشته شده توسط یِوگِنی ادواردویچ برتلس در صفحه ۱۴۸ مینویسد«توده اساسی قبیله های عرب شیوه زندگی دامداران بادیه نشین را داشتند که پیش از مسلمان شدن پیش پا افتاده ترین تفکرات ساده لوحانه داشتند.پیداست که در شرایط بادیه نشینی و بیابانگردی...

...علم و دانش نمی توانست رشدی داشته باشد....یادگارهای خطی شعر آغازین عرب که تا امروز مانده است ،پس از درامدن اسلام و پای گرفتن خلفا نوشته شده است.» و اما جناب کاظم ثانی؛ طبیعی است که بعد از ۲۵۰۰ سال گذشت، تحولی که در مورد فارسی باستان تا فارسی میانه اتفاق افتاده‌است هیچ فارسی زبانی نتواند کتیبه سنگی را بخواند این کار تخصصی است.در ضمن زبان پهلوی همان زبان پارسیگ و فرزند پارسی باستان است و کتیبه‌ها و اسناد ساسانیان و بسیاری از کتاب‌ها به این زبان نوشته می‌شد. و زبان اوستایی هم از زبانهای ایرانی باستان بحساب میاید.و اگر زبان سنگ نوشته بیستون به فارسی نبوده است،داریوش شرح پیروزی خودش بر گوماته مغ را به چه زبانی و خطاب بکدام مردمان نوشته است؟ کتاب تاریخ ادبیات فارسی نوشته شده توسط یِوگِنی ادواردویچ برتلس خاورشناس روس و دوره شوروی از برجسته ترین کارشناسان تاریخ فرهنگ و ادبیات آسیای مرکزی کمک زیادی برای دانستن در این مورد میکند.
نوشته شده توسط: Anonymous

استيون هاوكينگ اگرمثل انيشتن پاي سفره هفت سين حسابي مي نشست مي فهميد كه زمان باستان پارسيان قبل از بيگ بنگ وجود داشته كه با حمله سياه چاله هاي بدوي و سوپرنواهاي وحشي و سوزاندن كيهان مكتوبشان از بين رفته خخ خخ

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای همام تبریزی، من در تعجب هستم که شما بدون مطالعه دقیق، چطور فرهنگ و زبان ترکی مردم آذربایجان را به مغولها نسبت میدهید. زبان و تبار مغول از زمین تا آسمان با زبان و تبار ترکی آذربایجانی فرق دارد، انسان چقدر باید بی اطلاع باشد که فرق مغول و ترکهای آذربایجان را تمیز ندهد! استدعا دارم فرهنگ و زبان مردم آذربایجان را به مغول نسبت ندهید. و در این باره لطفا، بدون تحقیقات علمی و مستند، بخوانندگان معلومات بی پایه مبذول نفرمائید. با تشکر!

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

نوشته ام متد جلال ایجادی در نوشته خود تبلیغی ست. این متد بمانند متد شریعتمداری ست. چرا که روش او نیز پروپاگاندا علیه چپ ایران است. معنای این سخن آن نیست که این دو نفر مثل هم هستند. نه، بل متد آنها یکی ست. این متد متد «ترور شخصیت چپ ایران» است. ارائه دیدگاه مشخص برپایه ی منطق و استدلال با تبلیغ تفاوت اساسی دارد . توضیح حوادث و واقعیات که در بیشتر مواقع سیاسی هستند و یا جعل گزارشهایی در پیرامون آنها با هدف « تأثیر گذاشتن بر اذهان برای کشاندنشان در جهت کردارهای ویژه به معنی تبلیغ است و متفاوت و متضاد با روش روشنگری.



روشنگری متضاد با تبلیغ، و تبلیغ متضاد با تفکر است. روشن بینی یعنی جسارت در بکارگیری فهم و درک خود از طریق پرسش و تحقیق و آزمایش، بدون پیش داوری و مقلد مابی و فرقه گرایی و پیروی از این و آن. بزرگسالان از این طریق میتوانند با چهارچوبه اندیشگی کودکانه ی تقلید و تبلیغ و پیروی وداع کنند.عرصه نوشتن جای منطق است، نه تبلیغ و القاء.تبلیع تحت تأثیر قرار دادن دیگران جهت اعمال و اهداف از پیش تعیین شده است. بر خلاف روشنگری، با تفکر کاری ندارد که هیچ، بل متضاد با آن نیز هست. چرا ؟ چون اساس تبلیغ بر به کارگیری احساس دیگری نهاده شده نه قدرت تعقل و اندیشه فرد. تبلیغ ماهیتاً برای دیگری خردی نمیشناسد که بخواهد با آن سرو کاری داشته باشد. هر وقت هم دلایلی عنوان میکند برای اینست که قدرت تعقل مستقل را از فرد ربوده و خود را تحمیل کند.

تبلیغ خود را" قدسی و عام " میداند و تفکر که از درون انفرادی منشاء میگیرد در اصل شک و شکاف در هر آنچه قدسی ست میباشد. بنابرین استقلالی نمیشناسد که بخواهد به شناسایی مستقیم و مستقلی نیز گردن بگذارد. آن ، در فرهنگ مردم یک نوع گول زدن دیگریست. سرمایه برای حفظ تسلط خود معمولاً به «پروپانگاندا» می پردازد. استادی که روش بررسی علمی پدیده ها را به شاگردان خود میاموزد اما در برخورد با «موضوع چپ » دست و پا گم کرده و از دانسته هایش وداع میکند و سر و ته چپ را یک کرباس و پروژه برای ایجاد «جامعه ای توتاليتر» می نگارد، بجز ترس از به خطر افتادن فرمانروایی سرمایه و حفظ بهره کشی چه چیزی می تواند او را چنین دستپاچه کند؟ چپی که همیشه در تاریخ ایران محکوم به مرگ در زندان و تبعید و تیرباران بوده است. و هنوز هم خونش خشک نشده است. هرگز امکانی نداده اند که شایستگی خود را به آزمایش بگذارد.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جنبش سوسیالیستی در بطن جامعه سرمایه داری در دوره مدرنیته در جوامع پیشرفته اروپایی پدید آمد.برای یافتن پاسخ درست به پایان دادن "استثمار انسان از انسان". این تئوری از غرب در اوایل جنبش مشروطیت از سوی شمال وارد ایران شد. و با توجه به شرایط ایران موجب تشکیل «اجتماعیون و عامیون» شد. و مشکل عقب ماندگی جامعه ایران مهمترین مسئله سوسیال دموکراتها بود.و چگونگی تطبیق تئوری یی که ریشه اش جوامع رشد یافته سرمایه داری بود با شرایط عقب مانده ایران.

بعد از تجارب جنبش گیلان در1299 کنگره اول حزب کمونیست ایران در انزلی و بعد در ارومیه تشکیل شد. گر چه کلیت تئوری مارکسیسم لنینیسم بود و لی با تمام نکات ضعف نکات مثبت زیادی برای سازماندهی زحمتکشان و دفاع از حقوق ضایع شده آنان را شامل میشد . که درمرامنامه و اسناد آن منعکس است.در 1310 گروه ارانی بوجودآمد که از نظر تئوری تطبیقی قدمی پیش در نظریات کمونیستها محسوب میشد. و خط بطلانی بود بر"تنگ نظری، مطلق اندیشی و اندیشه غیر انتقادی". پس از شهریور بیست، خلیل ملکی و دیگران در برابر سلطه و ارعاب ایدئولوژیکی و سازمانی حزب توده جسورانه ایستاد. کوشش ملکی و دیگران برای یافتن راه دیگری جدا از سوسیالیسم استالینی، که راهی دموکراتیک و منطبق با شرایط ایران باشد، قابل توجه است. تشکیل حزب توده ایران، در1320
تأثیرهای شگرفِ برحیات جامعه گذاشت.به قول محمدرضا نیکفر«حزب توده کانونی فرهنگ‌ساز بوده است... توده‌ای‌ها از همه به قلب قرن بیستم نزدیک‌تر بودند. آنان از همه مدرن‌تر بودند، از همه فرهیخته‌تر بودند، از همه خوش‌بین‌تر و به روی جهان گشاده‌تر بودند. اما قرن بیستم با این بهترین فرزندان ایرانی خود بدترین بازی‌ها را کرد.» حزب توده متأسفانه نتوانست « استقلال اندیشه وهمبستگی جهانی زحمتکشان» را درست درک کرده و به آن وفادار بماند. و تراژدی همین جاست.با جدایی چین و شوروی1964 و پیدایش تئوری جنگ مسلحانه و گوارا گرایی "چپ نوینی"1340-50 در ایران و در جدایی از حزب توده، شکل گرفت. و جنبش چریکی فدایی بوجود آمد. جنبش فدایی یک جنبش سوسیالیستی بود. که در یک دهه به بزرگترین سازمان چپ منطقه تبدیل شد. آنچه در تئوری این جنبش قابل توجه است «استقلال اندیشه»ی آن است.فدایی میکوشد با مغز خود بیاندیشد. برای او مکتب چپ ایران و جهان تنها یک تجربه است و نه آیه های خشک و دگماتیک. وهمین آزاد اندیشی خصلتی موجب شد که بخش اعظم این جنبش اکنون خود را به تئوریهای «سوسیالیسم دموکراتیک» مسلح سازد.اگر چه درگذشته در تشخیص شرایط خاص ایران دچار استقراء ناقص شده بود . بخش بزرگ چپ ایران اکنون بخوبی میداند که بدون دموکراسی سوسیالیسم نمیتواند تحقق یابد. میداند که چپ دموکرات ایران با استبداد و توتالیتارسیم و مرجع باوری وداع کرده است. به قول شیدان وثیق اندیشه ورز چپ دموکرات:« یکی از مسائل سوسیالیسم چگونگی تعمیق دموکراسی یا گذراز دموکراسی نمایندگی شده به دموکراسی مستقیم و مشارکتی مردم است، در ایران، تحقق دموکراسی شناخته شده درجهان امروز، در شاخص ها و سازند های اصلی و بنیادین اش، گریزناپذیر و پیش شرط همه ی چیز های دیگر است.این شاخص ها و سازند های اصلی و بنیادین دموکراسی عموماً شناخته شده ... در حوزه ی نظام سیاسی: جمهوری؛ لائیسیته یا حدایی دولت و دین؛ انتخابات آزاد؛ پلورالیسم(حزبی)؛ مجلس قانون گذاری (پارلمان)؛ جدایی قوای اجرایی، مقننه و قضایی؛ استقلال دستگاه قضایی؛ تمرکز زدایی؛ خودمحتاری های محلی، فدرالیسم... در حوزه ی حقوق اساسی و آزادی ها: اصول مصرح در اعلامیه جهانی حقوق بشر؛ آزادی های فردی و جمعی چون آزادی بیان، اندیشه، تشکل و تجمع؛ آزادی زنان و برابر حقوقی زنان و مردان؛ آزادی سندیکاهای مستقل کارگری و دیگر تشکلات مستقل جامعه ی مدنی؛ برابر حقوقی ملیت ها و اقوام مختلف و حل دموکراتیک مسائل ملیتی و قومی »میباشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای همام تبریزی بحث ما بر سر خط زبان ترکی و زبان فارسی است و ما راجع به زبانهای باستان ایران و زبان اوستایی و پهلوی صحبت نمی کنیم و خط آنها را مد نظر نداریم. آن چیزی که شما نوشته اید ربطی به زبان فارسی و خط فارسی ندارد. سنگ نوشته بیستون به فارسی نیست و هیچ فارسی زبانی آن را نمی تواند درک کند. گاتها هم به زبان اوستایی است. ارداویرافنامه هم همانطور که خودتان نوشته اید به زبان پهلوی بوده است و نه فارسی. این درست است که ایرانیان از دیرباز با خط آشنایی داشته اند و زبانهایشان دارای خط بوده است ولی زبان فارسی وقتی که پدید آمد مانند همه زبانهای دنیا بدون خط بوده است و چون همزمان با حمله اعراب مسلمان به ایران در ایران رواج یافت مجبور شد که الفبای عربی را بپذیرد. شما مسئله را درست متوجه نشده اید. بحث ما بر سر این نیست که گویا ایرانیان قبل از اعراب با خط آشنا نبوده اند بلکه بر سر این است که آقای

کرمی ادعا کرده اند که خط فارسی خط مخصوص به خود را دارد و به همین دلیل خوب است و توانا و به به و جه جه و زبان ترکی خط مخصوص به خودش را ندارد و خطش را از دیگران گرفته و ناتوان است و به درد نخور و اخ و تف! و به درد یک ملت نمی خورد و نمی توان با آن دولت تشکیل داد.بحث بر سر ادعاهای بی پایه آقای کرمی است و من هم می خواهم بر آن متمرکز شوم و نمی خواهم وارد توانایی های زبان ترکی یا فارسی و یا زبانهای آرامی و اوستایی و پهلوی و غیره بشوم. چون به نظر من هر زبانی توانایی های خودش را دارد و هر انسانی با همان زبانی که صحبت می کند بهترین اندیشه های خودش را بیان می کند و توانایی لازم را دارد. البته هر زبانی اشکالات خودش را هم دارد و تا به حال زبانی بدون ایراد بوجود نیامده است. از شما هم دعوت می کنم وارد این بحث بشوید و اگر می توانید به من نشان دهید که زبان فارسی خط و الفبای خاص خودش را دارد و آن را از زبان دیگر به عاریت نگرفته و به همین دلیل خوب است و زبان ترکی چون خط و البای خاص خودش را ندارد و خطش را از زبان دیگری به عاریت گرفته بد است و به درد نمی خورد تا من هم با شما و آقای کرمی هم صدا شوم!
نوشته شده توسط: Anonymous

تقی ارانی تبریزی متفکر سیاسی کمونیست و استاد دراشعارفارسی و عربی و ترکی دردانشکده برلین،در مقاله ای زیر عنوان«آذربایجان یا یک مسئله حیاتی و مماتی ایران» در سال ۱۳۰۳ در مجله ایرانشهرمینویسد ،از مدتی پیش روزنامه های عثمانی مقداری از صفحات انتشارات خود را صرف فحاشی ایران و ایرانیان نموده از وقاحتی که مخصوص ملل بی تمدن و وحشی است خوداری نمی کنند.آذربایجان چنانکه از اسمش پیداست یکی از مهدهای تمدن ایرانی بوده است.بدبختانه پس ازحمله و تسلط وحشیانه مغول که هلاگو خان مراغه را پایتخت خود کرده بود در قسمت عمده آذربایجان زبان خود را فراموش نموده و به زبان ترکی متکلم شده اند.جز اینکه هلاگو خان «دو روز» در آذربایجان اقامت گزیده ،باعث تغییر زبان اهالی گردیده دلیل دیگری هم برای ترک بودن آذربایجان دارید؟«روشنی بیک» ادعا دارد در ایران سیاحت نموده ،آثار روح ترک را مشاهده کرده است .مثال میزند که...

... گنبد سلطانیه در نزدیکی زنجان از این قبیل هست.غافل از اینکه اگر این آثار از روح ترک و نژاد مغول است چرا در مغولستان وطن مبارکشان چند عدد از این شاهکارها نکرده اند؟«روشنی بیک»برای اثبات مدعای خود میگوید اسم فلان رود یا فلان کوه ترکی است پس نژاد آن نواحی ترک است.آقای «روشنی بیک» نمی دانم چرا به اسم آذربایجان و تبریز و دهات و رودهای این ایالت توجه نمیکنند که همه پارسی هستند و حتی در بعضی دهات آذربایجان سهل است،در قفقاز هم فارسی تکلم میکنند و هنوز پیر مردهای بادکوبه به زبان فارسی با یکدیگر مکاتبه میکنند .
نوشته شده توسط: ناصر کرمی

خانم و یا آقای رازی،.... شما در جایگاه داور و وکیل مدافع، خود را به در و دیوار میکوبید، بفرمایید این حقوق و سند و پُست داوری را چه کسی و یا چه مقامی به شما داده است که با چوب قضاوت مجلس خبرگانی و شورای نگهبانی در دست، این و آنرا حلال و حرام میکیند، بطور کلی در جایگاهی هستید و یا آن اندوخته و ظرفیّت را دارید و مطمئن هستید که فرهنگ سیاسی و دیالوگ شما در میزانی از رشد و متانت هست که این چنین حق به جانب و دریده میدان داری میکنید ؟ اصولأ هویّت شما چیست و دنبال چه هستید ؟،

بحث بر موضع زبان شناسی و مردم شناسی در ایران است، و به هیچ عنوان هدف توهین به فرد و گروه و قومی نیست، اگر نظر منطقی و مستندی دارید بفرمایید، و گرنه کودکانه بهانه نگیرید و از بحث خارج شوید. کامنت های شما ضرورت پاسخی ندارد، فقط خواستم به شما تذکری داده باشم، ولی از گفتگوی با پشتوانه و با استدلال اسقبال خواهم کرد و مسئولیّت هر گونه نوشتاری را بر عهده دارم.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب رازى خوب نوشته ايد،در درست بودن نوشته تان شكى نيست،و ارجاع مسله انسانى به تاريخ نادرست است،و تحقير هر زبانى عين نژاد پرستى است تا اينجاى كار حق با شماست،ولى راه حل شما كه عشيره پرست نيستيد چيست؟همطراز قرار دادن و به يك اندازه مقصر دانستن انسانهاى تحت ستم و انسانهاى ظالم منطقى است،كه به يك اندازه مقصر ديدن انها را منطقى مى دانيد؟ايا ما بعنوان خلقهاى غير فارس از فاشيسم فارس خواهش كرديم كه بيايد ما را اسيميله،تحقير و استثمار كند؟شما خلقهاى غير فارس را كه با فاشيسم مبارزه مى كنند عشيره پرست خطاب مى كنيد،خب حالا شما كه خوشبختانه عشيرت پرست نيستيد،نمى دانم چه اتنيكى داريد ولى براى رفع اين عشيرت پرستى چه فعاليتى كرديد يا توصيه مى كنيد؟

نوشته شده توسط: Anonymous

محضر گرامی جناب کرمی، در مورد ابدا و اختراع خط لاتین، که در ممالک غربی از آن برای سنخ نوشتاری، استفاده میشود، با تاکید دقیق باید عرض شود، الفبائی که امروز بعنوان خط لاتین شناخته شده و بکار برده میشود، بین سالهای 300 تا 700 سال پیش از میلاد مسیح، از طریق خلقی که ریشه تباری آن بمردمان ترک آناتولی بر میگردد، و اسم خدایان مقدس و یا رب النوعشان نیز " توران" نام دارد، اختراع و بکار برده شد. و بتدریج در طول زمان، الفبای لاتین لقب گرفت. و بعد ها در میان مردمان شمال و شمال غربی اروپا متداول گردید. طبق اظهار دانشمندان زبانشناس، "رم" پایتخت ایتالیا ، و یا " آلتای"، از طریق " خلق اتروسکای ترک" بنا نهاده شد. بنا به گفته دانشمندان زبان شناس، برای مثال، حروف " A " نشانگر آن است، که گویا، انسان ترک سرپا ایستاده و دستش را بالای سرش یهم تکیه داده و به رب النوع خود، به "توران" ستایش میکند. اگر

توجه کرده باشید، حتی کنسرنهای ماشین سازی آلمان نیز،از نام "توران" برای نامیدن اتوموبیلهای خود استفاده میکنند. و بیهوده نیست که زبانشناسان دنیا، ترکیه امروزی را مهد پیدایش زبانها می نامند، و بزرگترین زبانشناسان اروپا و آمریکا زبان ترکی را بعنوان زبان معجزه نام نهاده اند. زبانی که آثارش در اکثر زبانهای دنیا قابل مشاهده است. و مخصوصا زبان ایتالیائی که ترکی تقریبا %49 آن را تشکیل میدهد. برای اطلاعات بیشتر، میتوان به منایع ذیل مراجعه کرد..
1. Adile Ayda. Etrüskler Türk mü idi. Ankara, 1974. Aydarov T. Yazık orhonskih pamyatnikov drevnetyurkskoy pismennosti VII veka, Alma-Ata, 1971.
2. Baskakov N.A. Tyurkskaya leksika v «Slove o polki igorove», Moskva, 1985.
3. Dinkov B. Etruskata zagadka. Sofiya, 1984.
4. Geybullayev G. K etnogenezu azerbaydjantsev. Baku, 1991.
5. Gyula Moravcsik. Byzantinoturcica. II., Berlin, 1993.
6. Homer. İliada. Odisseya, Bakı, 1986.
7. Konıratbayev E. Kazak eposı jene Türkologiya. Almatı, 1987.
8. Melnikova E.A. Drevneskandinavskie geografiçeskie soçineniya. Moskva,
1986.
نوشته شده توسط: Anonymous

عشیره‌پرستان جهان، متحد شوید! یک حسن سایت ایران گلوبال در این است که آدم با لایه‌ها و اقشاری از جامعه خودش روبرو می شود، که در شرایط عادی تماسی با آنها ندارد. واقعا یکی از بیپایه‌ترین بحثهایی که در اینجا می‌شود، چه در شکل فکل‌کراواتی و چه در شکل چارواداری آن، همین بحث مقایسه زبانها و اعتقاد به برتری این و پستتری آن زبان است. کسی که زبانی را الکن می داند، در واقع قائل به پست بودن انسانهایی است که به آن زبان حرف می زنند و به عبارتی یک "نژادپرست" است. البته ما در اینجا از برخی مسئولین ایران گلوبال با استناد به مادربزرگ محترمشان یاد گرفتیم که "الکن" حرف بدی نیست. ولی در جهان واقع فرقی نمی کند که کسی بگوید زبان ترکی (یا فارسی) الکن است، یا اینکه بگوید ترکها (یا فارسها) پستترند. هر زبانی در هر جای دنیا و با هر تعداد گوینده یک سرمایه بشری است و باید حفظ بشود و گسترش پیدا کند. زبانها هم مثل انسان

انسانها مراحل تکامل و اوج و حضیض دارند و در طول تاریخ متحول می شوند. در دنیا هیچ زبانی وجود ندارد که از اول دارای خط بوده باشد، از آن گذشته ریشه بیشتر خطهای نیمکره غربی برگرفته از الفبای آرامی است (که به عربها هیچ ربطی ندارد). زبان پارسی حتی در دوره کوروش هم دارای خط مستقل نبود و تازه داریوش بود که با اقتباس از خط میخی ملتهای همسایه برای آن خط "اختراع" کرد. زبان فارسی آندوره حتی بدرد کارهای دیوانی هم نمی خورد، برای همین هخامنشیان از زبان آرامی و عیلامی استفاده می کردند. بعدها همین اتفاق برای خود زبان فارسی افتاد، یعنی از دربار عثمانی در آسیای صغیر تا دربار گورکانی در هند این زبان را به عنوان زبان دیوانی انتخاب کردند. ترکی هم تاریخ تحولات خودش را دارد و گذشته اش هرچه که باشد، امروز در حدی است که می تواند ادبیات طراز جهانی تولید کند. عشیره پرستان ترک و فارس بهتر است از پستوهای تاریخ بیرون بیایند و ببینند دنیا چقدر تغییر کرده و آن کسانی که مایه افتخار آنها هستند، دیگر به خاک و به افسانه پیوسته اند. باور کنید دنیا دیگر دنیای کوروش و آتیلا و عمر بن خطاب نیست. ما در قرن بیست و یکم هستیم