Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

رئیس محترم پارلمان آذربایجان، اینجانب در آلمان کیوسک داشتم که ورشکست شدم و حالا بیکار می باشم. اگر شما حقوق خوبی پرداخت می کنید من با کمال میل حاضرم در پارلمان شما بعنوان معاوین اول کار کنم. هم آذربایجانی هستم و هم وقت دارم
قربان و ارادتمند شما احمد

نوشته شده توسط: Anonymous

دریغ ازیک خط تحلیل واستدلال.یک انشاء بسیارنازل در باب توّهمات«نژادی فار»است. برای مثال« سلسله های ترک,زبانی راکه سلطه شان را حفظ و گسترش میداد مورد حمایت واستفاده قرار می گرفت»و .... دوم«سلسله های ترک برای اداره مملکت زبان دیوانی شان - یعنی ابزار تسلط شان - فارسی مخلوط با کلمات عربی بود» جناب ،اگر دستگاه خلافت امیران ترک مردمانی«اهل قلم،. فرهنگ ودرکارکتابت»بودند چه نیازی به زبان فارسی به عنوان«ابزار تسلط »دردستگاه دیوانی داشتند؟مگرآنموقع همه چیزتابع نیازهای سلطه «شوونیسم فارس»قرار داشت؟مگرجزاین است که همان امیرانی که "از زبان فارسی جانبداری می‌کردند" در شهرهای بزرگ این سرزمین دست به نسل کشی وغارت زدند.اگر دبیران و وزیران پارسی زبان نبودند، "پادشاهی هزار ساله ترکان" هزار روز هم پایدارنمی‌ ماند.کشورداری خواناخواه کاربدست وزیران و مستوفیان افتاد که همه فارسی زبان بودند....

و متجاوزین ترک و مغول سواد خوندن و نوشتن نداشتند و قبل از وا گذاشتند چادرهای ایل وقبیله میبایستی کشورداری را یاد میگرفتند؟ نمونه سوم .... توجه کنید.«زبان عربی در عرصه علم و فلسفه- زبان فارسی در ادبیات و زبان ترکی زبان قشون بود»انگار که زبانها توانمندیهای یک جانبه دارند و آن زبانی که در عرصه ادبیات رشد میکند پویایی خود را در عرصه دیگر ازدست می دهد. مثلا دراروپا فرانسه زبان سیاست است و پویایی خلق آثار ادبی را ندارد . انگلیسی زبان درباراست و به همین دلیل شکسپیر بزرگ‌ترین نویسنده انگلیسی نمایشنامه‌ های خودش را به آلمانی نوشته و زبان «کتابت»در نظام آموزشی انگلستان ایتالیایی است وزبان قشون در فرانسه ،هلندی است . جناب آ. ائلیار یحیی سهروردی فیلسوف نامدار ایرانی از استان زنجان برترین اثر فلسفی اش بنام مکتب فلسفی اشراق را به زبان فارسی بوجود آورد. رساله صفیر سیمرغ او به فارسی است.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تبریزی گرامی- سخن شما درست است که موضوع اعدام ددمنشانه خانم فاطمه مدرسی ربطی به آقای ایرج مصداقی ندارد ولی واقعیت این است که یکی از منابع اطلاعاتی شما ؛ نوشته های ایرج مصداقی است و از سوی دیگر این شما بودید که خطاب به من نوشته بودید که در مورد مصداقی بد گویی می کنم. اولا اطلاعاتی که جناب مصداقی در این سالها بعنوان اطلاعات خود ارائه می کرد و در واقع اطلاعات آرشیو شده سازمان مجاهدین خلق بود که اکنون ارتباط تشکیلاتی ایشان به مجاهدین قطع شده است

بعنوان نمونه شما در مطلب قبلی تان «نوروز در زندان های دهه‌ ۶۰» نوشته ایشان را یکجا کپی کرده اید . بنابراین اطلاعاتی که ایشان ارائه می کند بی طرفانه نیست .از نظر من کلیه نوشته های ایشان در مورد زندان را بایستی موشکافانه مورد بررسی قرارد داد . او بطور مثال حتی یک نمونه از مجاهدین« بد » نمی گوید واما دیگر اندیشان را تا جایی که تفکرات فرقه ایشان اجازه می داد ؛ بد نام کرده است بطور نمونه در مورد محسن درزی ..... به همین خاطر بطور نمونه نوشتم که به این لینک توجه کنید . این را بدانید هر کجا که شما و یا دیگران از ایرج مصداقی نقل وقول و یا روایتی از زندان بیاورید ، طبیعتا بایستی انتظار پاسخگویی داشته باشید
http://www.iranglobal.info/node/31119
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

تبریزی عزیز، 1- سخنم به معنای ندیده گرفتن زحمات طاقت فرسای شما در مورد تهیه مطالبتان نیست. واقعاً دست شما درد نکند. میدانم نوشتن مطلب خیلی وقت می برد و سخت آزار دهنده است. از این بابت شخصاً از صمیم قلب از شما تشکر میکنم. باز هم دستتان در د نکند. که چنین احساس مسئولیت در برابر جوانان میکنید. سخنم جهت هر چه مفید تر بودن نوشته های شماست.2- به این جمله خود توجه کنید :« برای نشان دادن ددمنشی های و سنگدلی ها و بیدادگری های بیمانند رژیم آخوندی که از سرزمینی به نام ایران دوزخی بی همتا در جهان ساخته است». اگر چه سخن شما درست است ولی یک جمله طولانی برای اینکه نشان دهید " رژیم ضد انسان" است، خواننده را به مقوله « تبلیغات» رهنمون میشود و از تأثیر زحمت شما میکاهد. شما با جمله دراز خود « در مورد رژیم داوری میکنید و امکان تفکر مستقل » را از خوانند ه میگیرید. کار روشنگری نشان دادن است،

و نگهداشتن حق داوری خواننده، که خود ذهنش را بکار اندازد. و خود شخصاً به نتیجه جمله شما برسد و بگوید« رژیم ضد انسان» است. اگر بتوانید یاری کنید که خواننده خود به این نتیجه برسد « روشنگری» صورت گرفته است. مانع کار جملات طولانی شماست که احکامش را از پیش صادر میکند و دیگر نیازی به «تفکر مستقل خواننده» ندارد. این زحمت شما را بهدر میدهد.3- این متد شما در مورد سازمانهای سیاسی نیز استعمال میشود.4- سخن برسر درستی و نادرستی نیست بل بر سر « شیوه و متد» روشنگرانه است. 5- گفتم شیوه خود را با شیوه آشوری بسنجید، شاید منظورم را بهتردرک کنید.6- هر طور دوست داشتید بنویسید ، فقط خواستم نظرم را در مورد شیوه کارتان مطرح کنم؛ شاید نتیجه بهتری داشته باشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

من در حاشیه میخواستم بنویسم که اگر در ایران کنونی ایران اخوند زده اسلام زده ما ازای میداشتیم مخالفان این مقاله چه دمار ی از مردم ایران در میاوردند. بدون شک مخالفان در خیابانهای ایران سنگر بندی میکردند.
فرض بفرمائید که در زمان شاه فقید میگفتند شما ازادی دارید واقعن ما چه میخواستم بنویسیم؟ این مقاله در شهر فرنگ این همه لشگر کشی براه انداخته است در ایران حتمن گشتار براه میافتاد.
پیشنهاد من به نویسنده مقاله این است که این کالا ی شما در این شهر خریداری ندارد و بهتر ست در همان کتابخانه شخصی باقی بماند شاید در روزگاران اینده بکار افتد .انچه خریدنی است جنگ و خونریزی و تنفر است و نه بیشتر .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب Lachin ، از ظاهرامرچنین بر میآید کسانی که دامنه ارزش گذاری اجتماعیشان بر پایه تاکید بر معلفه کروموزون های قومی- نژادی است و برجسته ترین برگ شناسنامه‌ی-اشان تبار قومی وایل وعشیره اش می باشد و«حقوق انسانی» خود را بطور بیولوژیک ارزیابی میکنند ، بیشتر به روانکاو احتیاج دارند. برای نمونه برویک قاتل، نژاد پرست نام آشنای نروژی که با تکیه بر مولفه های بیولوژیکی مثل نژاد و خون برای تعیین هویت ملت نروژ ، در یک روز 77 نفر را به کام مرگ فرستاد.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب يوسف آذربايجان،حالا که به این نتیجه مثبت رسیده ای که تمام انسانها داری DNA مشترک هستند و اساسا نباید بر هویت های قومی و متمایز کردن ملت ایران از هم دیگر با مولفه های خونی و نژادی در سیاست وحکومت داری پافشاری کرد و تجزیه طلبی با تکیه برمعلفه های قومی- نژادی را به زباله دان تاريخ ريخته اید و دیگر داغدار « بلایا ی» غم انگیز تغییرات اتنیکی وتغییرات درآرایش قومی- نژادی در «سرنوشت» آذربایجان نیستید را به فال نیک میگیرم و از این ببعد شاهد این باشیم که شما دیگر برای تعیین هویت قومی برداشتی نژادگرایانه از اتنیسیته ندارید.

نوشته شده توسط: Anonymous

اولا نوشته آقای آجودانی پر است ازجعل و تحريف اسناد که من در اين رابطه در زير نوشته ايشان با آن برخورد کرده ام .منتها آقای آجودانی با آوردن فاکتها و منطق نازل نوشته ،خود را واقعا بی اعتبار کرده .برای مثال مينويسد « در اينجا نمی‌توانيد غير از چند مشترک حبل‌المتين روزنامه خوان ديگری پيدا بکنيد. روزنامه‌های ترکی قفقاز نيز در اينجا خريدار و خواننده ندارند. اصلاً در اينجا ترکی خواندن متداول نيست. اگرچه همه ترک هستند اما ترکی نمی‌خوانند» خوب بايد از اين آقا پرسيد ١٠٠سال پيش چند نفر در اورميه سواد خواندن و نوشتن داشتند « دقت کنيد چند در صد از مردم را نمی گويم بلکه چند نفر میگويم» آنهم روزنامه خوان باشد . لازم بياد آوری است که هم در زمان شاه و هم شيخ ايران جزو کمترين آمار روزنامه خوان دنيا را داشته و دارد. و اين آقای آجودانی نتيجه ميگيرد چون روزنامه خوان ترکی وجود ندارد پس فارسی بهتر است و الا آخر

و الا آخر . ولی بايد به اين آقايان فهماند که زبان عقيم فارسی-دری قابل انکشاف نيست بلکه يکی از علل مهم عقب ماندگی مردم است .و چون پدر بزرگ ملت امامه بسر ميکرد و لباس بلند به تن ميکرد آيا ميخواهيد کت و شلوار را از تن مردم درآورده و به صد سال پيش بر گردانيد.؟؟؟ حضرات آن صبو بشکست و آن باده بريخت.من به اجبار زبان فارسی را ياد گرفتم ولی به فرزندانم ياد ندادم.
نوشته شده توسط: Anonymous

توّهمات برتری جویانه نژادی فارس برای محافل تجزیه طلب،از نان شب هم واجب تر است .این محافل ناتوان هستند از توضیحی روشن از رابطه متناقض پایه ای, تاریخی -ماهوی یک نظام اسلامی با ماهیت ساختار قدرتی که در چهارچوب منافع قومی و نژادی متکی به «شوونیسم فارس» خودش را تعریف می کند .و پاشنه آشیل تفکری این جماعت ورود به بحث تبعیض ساختاری با سه زیرشاخه«مدیریت سیاسی»،«زبان،فرهنگ»و«اقتصاد»است.محفل های نژاد پرست قادر به جواب گویی این پرسش ساده سیاسی نیستند که اشخاص حقیقی وحقوقی که ارکان نظام اسلامی-عربی را تشکیل میدهند وشامل ولی فقیه ،رئیس مجلس،رئیس جمهور،رئیس قوه قضائیه و مقامهای بالای امنیتی-نظامی میشود آیا دراختیار«ملت حاکم فارس»است وترک وعرب درمدیریت کلان ودربوروکراسی سیاسی وارتش حضوری ندارند؟آیا ترک‌ها پیرامون ساختار قدرت مالی و اقتصادی قرار دارند؟چه تعداد از اشخاص حقیقی که نقش تعیین کننده

.. در ارکان نظام جمهوری اسلامی-عربی دارند ، فارس هستند؟ بنابراین پیشنهاد من به دوستان در بحثهای سیاسی نظری ,پرداختن به بحث تبعیض ساختاری در ایران است و دوری کردن از گرفتار شدن در چمبره واژه پردازی تهی از منطق و محمل بافی این جماعت. که حتی نمی توانند با داده‌های مشخص و با نقد تاریخی نشان بدهند که قومیت با گرایش سیاسی-ایدوئولوژیک در حاکمیت سیاسی ایران رابطه ای مستقیم دارد.
نوشته شده توسط: Anonymous

با جمع بندی که از چگونگی برخورد افراد و محفل های قوم پرست با موضوع توزیع منابع قدرت اقتصادی- سیاسی و بحث فرهنگی زبان و شکل شیوه های پیگیری مطالبات قومی داشتم این نتیجه حاصل شد که تنها گزینه ممکن برایشان تجزیه ایران در مسلخ گاه ناسيوناليسم عشیره ای ترک ،کرد و عرب است و این جماعت به هیچ وجه بدنبال راه حل مبتنی بر استقرار دموکراسی فراگیر سیاسی نیستند چون آنچه باعث رشد وآماده شدن زمینه برای اینگونه محافل در ايران شده , دینامیزم تنازعات قومی و الگوهای سياست قومی رژیم های دیکتاتوری شاه و رژیم اسلامی-عربی است که در صورت مديريت دمکراتیک تنوع قومی درایران بیشترین ضرر را همین محافل خواهند کرد. بنابراین اگر به معیارهای دموکراسی مثل «آزادى وحقوق بشر»در کشورهای غربی اشاره میکنند ، بیشتر یک ژست است .این جماعت تجزیه طلب دامنه حقوق «انسان» و ارزش گذاری اجتاعیشان تابع تعلقات نژادی، طایفه و قوم

است که از زمان این نوع گفتمان سیاسی پیش از قاجار که «انسان» را نه بعنوان فرد مستقل از قوم و زبان که پیشتر با تعريف جمعی «رمه» و «گله» قابل تشخیص بود بیش از صد سال گذشته است! و وام گیری واژه ها از ادبیات مارکسیستی مانند واژهً ملیتها و کثیرالمله و بکار گیری عبارتهای گنگ "مبارزه با ستم ملی قوم فارس"، "حق تعیین سرنوشت برای گرگهای خاکستری وجماعت شیخ خزعل ابزاری است برای پیش برد تئوریزه کردن امرتجزیه ایران .
نوشته شده توسط: Anonymous

خواندن مقاله که حاصل کوشش فرهنگی یک دوره 50 ساله است نمیتواند به این سادگی مورد نفی و غرض و مرض این وان قرار گیرد.من نمیخواهم بگویم فقط اهل فن و کارشناسان باید به مقاله نمره قبولی بدهند .هرکس به فرا خور عقل سلیم خود میتواند بخوانتد و نظر بدهد.اما انچه از نظرات مخالفان بر میاید متاسفانه پایه اصولی و تاریخی ندارد.بسیاری از نویسندگان ایرلندی که به انگلیسی مینویسند این گونه به زبان و مردم ساکن جزیره انگلستان حمله نمیکنند.و همین گونه است که نویسندگان افریقائی که به زبان فرانسوی و یا زبان دیگری مینویسند در نوشته های خود اجازه نمیدهند تنفر حرف اخر را بزند.اقای سلمان رشدی نیز نویسنده است ولی تخم نفرت برعلیه زبان انگلیسی و مردم جزیره بریتانیا بوجود نیاورد که اقای براهنی و نویسندگان چپی علیه زبان و مردم پارسی زبان بوجود اورد.علت تنفر را نه در زبان ونه در مردم

مردم باید جستو کرد. هنوز هم در المان نویسندگان یهودی به زبان المانی مینویسند ولی تنفر از زبان المانی و مردم المان در نوشته ای انها بچشم نمیخورد.در حالیکه میدانیم یهودان اروپائی در زمان جنگ به چه مشقاتی روبرو بودند.ایا مردم پارس زبان و زبان پارسی همانند المانهای نازی بودند؟
بنظر میرسد برای بررسی ریشهای تنفر علیه زبان پارسی و مردم پارس زبان باید به نبود ازادی در ایران توجه کرد.
در ایران بیش از 500 سال است که ما دین رسمی دولتی داریم و پس ازانقلاب اکتبر ایده روسی لنینی .این دو جریان نامبرده فرصتی به اندیشه ازادی خواهی و ملی گرائی و میهن پرستی در ایران نداند و میهن دوستی را جریانی منحط و بورژوائی مینامیدند. متاسفانه میهن پرستی جای خود را به روس پرستی در جامعه روشنفکری ایران داد و این مصیبت هنوز ادامه دارد.
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، افسون، سخنانی که شما درباره آقای ایرج مصداقی می گوئید و یا لینک هائی که در آن باره ها به تارنمای ایران گلوبال می فرستید چه پیوندی با این ستون و با این نوشتار دارند؟ این نوشتار درباره اعدام ددمنشانه خانم فاطمه مدرسی است نه درباره سخنان شما درباره آقای ایرج مصداقی و لینک هائی که شما از آنها یاد می کنید! شما اگر سخنی در پیوند با خانم فاطمه مدرسی دارید بنویسید و بفرستید و گر نه سخنان بی پیوند با این نوشتار را چرا پیاپی می فرستید؟ و آیا این نوشتار درباره اعدام ددمنشانه یک انسان ستمدیده به نام خانم فاطمه مدرسی است و یا کشمکش شما و یا دیگران با آقای ایرج مصداقی؟

نوشته شده توسط: Anonymous

قابل توجه تمامی آنهايی که ادعای دموکرات بودن را دارند و دنبال دموکراسی هستند آيا حاضريد زير شعار حق تعين سرنوشت امضا کرده و به آن احترام بگذاريد .؟ يعنی به رای و انتخاب مردم احترام بگذارند. برای من محک احترام به رای مردم احترام به انسانيت است .آيا حاضريد به پای صندوق رای رفته و با انتخاب آزاد آينده را ترسيم بکنيد ؟ اگر حاضريد از همان امروز بايد زير شعار تعين حق سرنوشت را امضا کرد .اين گو و اين ميدان.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای امير جهانفر در اين نوشته هم تحريف و جعل اسناد شده و هم اينکه با دلايل از خود در آورده سعی در اثبات برتری و حقانيت زبان فارسی شده. برای مثال مينويسد چون در اورميه روزنامه ترکی مشتری زياد نداشت پس مردم دنبال زبان فارسی بودند .خوب بايد از اين آقا پرسيد ١٠٠ سال پيش چند نفر در اورميه سواد خواندن و نوشتن داشتند « دقت کنيد چند در صد از مردم را نمی گويم بلکه چند نفر میگويم» آنهم روزنامه خوان باشد . لازم بياد آوری است که هم در زمان شاه و هم شيخ ايران جزو کمترين آمار روزنامه خوان دنيا را داشته و دارد. از تمام اينها گذشته امروز حداقل در استاديوم های ورزشی « ٦٠-٧٠ هزار نفر» جوانان ترک خواهان تحصيل بزبان ترکی هستند .جواب شما به اينها چيست .چون پدر بزرگ اينها امامه بسر ميکرد و لباس بلند به تن ميکرد آيا ميخواهيد کت و شلوار را از تن مردم درآورده و به صد سال پيش بر گردانيد.؟؟؟ حضرات آن صبو بشکست و

و آن باد بريخت.
نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

آقا پاپک درسته که شما علاوه بر مردم عرب و ترک به شخص شخیص بنده هم توهین کرده این ولی من این کامنت شما رو به دور از چشم شورای گردانندگان سایت منتشر کردم تا کمی با هم صحبت کرده باشیم. البته فک نکنین که کامنتهای دیگه شما رو منتشر خواهم کرد، نه. اگه منتشر کنم دست قدرتمند قانوان سایت یقه منو می گیره خفه ام می کنه. ****
من از شما خیلی خیلی ممنونم که از این کار خیر من قدردانی کرده‎این و این دفعه منو عامل بیگانه و در خدمت ولی فقیه و این چیزا لقب نداده‎این. خدمتتان عرض کنم که شخص شخیص بنده علاوه بر آن 25 مواعلفه که مطرح فرمودید، 25 مؤلفه دیگه هم دارم و از همه باسوادا باسوادترم. شما مرقوم فرموده‎اید که هیچ وقت توهین نمی کنید. به خدا به پیر و به پیغمبر، به چشمان شهلای زرتشت علیه السلام شما وقتی می نویسید که ترکه و عربها فرهنگ ندارند و تمدن ندارند و وحشی هستند، این توهین به میلیونها انسان است. اگه

اگه دقت کرده باشین من در انتشار کامنتها فرق میذارم بین اینکه یکی بنویسد ترکهای چادرنشین و بیابانگرد و... و یا عربهای چادنشین و بیابانگرد و... در هزار سال پیش به ایران حمله کردند و کشتند و ویران کردند و... و اینکه یکی مانند شما بنویسد که ترکها و عربها بی فرهنگ و بی تمدن و وحشی هستند. آخه چناب پاپک خان عزیز مگه مردمی بی فرهنگ در دنیا یافت می شود؟ چرا شما انسانها را با حیوانات همپایه می کنین؟ اگه این توهین نیست پس توهین شما چه خواهد بود؟ *** جناب پاپک خان گل، همانطوری که هویت من برای شما مشخص نیست هویت شما هم برای من مشخص نیست و هر دو با نامی مستعار دیجیتالی می نویسیم. اینجا فقط یک فرق بین من و شما هست. اگه گفتین چیه؟ من می گم تا خواننده ها را گیج نکنیم. فرق بین من و شما اینه که در این سایت که من و شما در آن می نویسیم و فعالیت جانانه می کنیم، هویت شما برای هیچ کس مشخص نیست ولی هویت من برای تمام گردانندگان سایت مشخصه! پس لطفا به هویت من گیر ندین! *** در مورد ایمیل باید خدمتتان عرض نمایم که به همه ایمیلهای شما جواب داده شده و بی ادبی هم صورت نگرفته. البته ممکنه به دلیل بررسی موضوع چند روزی طول کشیده باشه ولی جواب داده شده. در ثانی، نه فقط به ایمیلهایتان حتی به تلفونهای شما هم جواب داده شده. پس گلایه شما از چیه؟ *** نوشته بویدن که از زحمات ما تشکر می کینین و با اندک پولی حمایت می کنین. تا اینو خوندم سریع رفتم حساب بانکی خودم و حساب بانکی سایت و حساب بانکی جناب کیانوش توکلی رو چک کردم دیدم پولی ریخته نشده، زودی یک تیم حسابرسی درست کردم و حساب بانکی تمامی گردانندگان سایت که هیچی، تمامی کاربران کددار را هم بررسی کردیم و دیدیم که راه بندان بوده و این کمک مالی شما نرسیده. لابد این بانکهای اروپایی یواشکی همه رو ریختن به حساب خودشون! *** راستی تا یادم نرفته در مورد لغت نبردبان بگم. به یکی از دوستان ترکی زبانم گفتم که این جناب پاپک خان ما که خیلی باسواده هی میگه شما ترکها چرا لغت نبردبان ندارین؟ قاه قاه خندید و گفت برای اینکه فارسها لغت "دیرماشماق" را ندارند! گفتم چه ربطی داره؟ گفت آخه آدم باسواد، تو که کلی سواد داری و شده ای سانسورچی سایت، نمی دونی که در هیچ زبان دنیا برای همه چیزها لغت وجود نداره؟ اگه در ترکی لغت نبردبان نباشه در فارسی یا انگلیسی و زبانهای دیگه هم برای لغتهای دیگه مترادف وجود نداره. در ثانی، اگه در ترکی لغت نبردبان نبود، ترکهای آن ور دنیا که اصلا فارسی نمی دونن و لغت نبردبان فارسی به میان آنها نرفته، چطوری می رفتن پشت بوم؟ دیدم عجب حرف حسابی که من باسواد بهش فکر نکرده بودم! *** پاپک جان نازنینم خیلی بی انصافین شما! شما کامنتهای منتشر نشده تان رو بر میدارین و ادیت می کنین و من متن ادیت شده شو نمی خونم؟ یک نگاهی به چشام بنداز و دوباره بگو! بابا این چشام کور شدن از بس اونا رو خوندم. حالا تقصیر من چیه که دوباره می بینم که همان توهینا دوباره تکرار شده؟ *** پاپک خان گل شما باز هم به من بند کردین و اتهام زدین که "قومی و تباری با مخالف برخورد" می کنم! حالا اگه منو با این اتهام بگیرن بندازن زندون چه خاکی بر سرم بریزم؟ چطوری ثابت کنم که من اصلا قوم و تباری ندارم؟ چطوری ثابت کنم که من اصلا نمی دونم که فارسم یا ترکم یا عربم یا بلوجم یا کردم و یا... خودمونیم منو حسابی انداختی تو هچل! *** پاپک جان حالا خوانندگان سایت یک اتحادیه تشکیل میدن و علیه من مبارزه می کنن و میگن که چقدر زیاد می نویسی! بقیه بذار باشه برای بعد. ولی فراموش نمی کنم که به هر حال منو کردی عامل ولی فقیه و عامل بیگانه. من هم علیه شما نازنین شکایت کرده ام و حتما نامه وکیلم دستتون رسیده. دیدار در دادگاه عدل سانسورچیان!
نوشته شده توسط: Anonymous

خدمت سانسورچی های ایران گلوبال. لطفا سانسور نفرمائید
پان فارس , یعنی نفرت به غیر خودی

کار‌شناس ایرانی فوتبال: ایران باید با نفرت با امارات، بحرین و قطر بازی کند
دبی – العربیه.نت فارسی

امیر حاج رضایی کار‌شناس ایرانی فوتبال، درباره گروه بندی تیم‌های حاضر در جام ملت‌های آسیا گفت: «ایران باید با نفرت با امارات، بحرین و قطر بازی کند.»

در نتیجه قرعه کشی انجام گرفته در روز چهارشنبه ۲۶ مارس جام ملت‌های سال ۲۰۱۵ آسیا که در استرالیا برگزار شد، ایران با سه تیم امارات متحده عربی، بحرین و قطر، هم گروه شد.

امیر حاج رضایی، کارشناس ورزشی تلویزیون سراسری ایران، در مصاحبه با خبرگزاری ایسنا، این گروه را «گروه نفرت» نامید.

حاج رضایی در این باره گفت: «در گروه نفرت قرار گرفتیم. ایران‌‌ همان طور که با نفرت از بحرین، در ورزشگاه آزادی شش گل به این تیم زد و همین‌طور مقابل دو تیم عربی دیگر که معمولا کشور‌هایشان در مسائل غیر فوتبالی همیشه علیه ما بوده‌اند، باید با نفرت از همه آن‌ها بازی کند و از سد آن‌ها بگذرد.»

شایان ذکر است که این تنها گروهی است که در آن، سه تیم از شرق آسیا قرار گرفته است. سعودی که در گروه دوم حضور دارد، با ازبکستان، چین و کره شمالی هم گروه است.

قرعه کشی کویت و عمان را در گروه اول با استرالیا و کره جنوبی قرار داد. اما در گروه چهارم، ژاپن، اردن و عراق به علاوه یک تیم که حضورش در پی بازی های چالش در سال ۲۰۱۴ مشخص می‌شود، قرار گرفته‌اند.

امیر قلعه نوعی سرمربی تیم استقلال درباره گروهی که ایران در آن قرار گرفته، گفته است: «این گروه سختی است اما تیم ما تجربه صعود به جام جهانی را دارد و می‌تواند بازی‌ها را با قدرت آغاز کند.»

قرار است رقابت‌ها با بازی دو تیم استرالیا و کویت روز نهم ژانویه ۲۰۱۵ در استادیوم ریکتانگولار ملبورن آغاز شود. بازی فینال هم روز ۳۱ ژانویه در استادیوم استرالیای شهر سیدنی برگزار خواهد شد.
نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

ساوالان عزیز سلام خدمت شما. اینون که نوشتین من زودی رفتم آدرسهای آی پی را چک کردم. گفتم شاید که یکی کلاه سر من گذاشته. دیدم نه بابا این برنامه ما هنوز پیر نشده و آدرسها هم خوانی ندارند و این کشورهایی که جناب سعید از آنها می نویسند با کشور آن کسی که منظور شماست هم یکی نیستند. البته من تنها با رمل و اسطرلاب تونستم بفهمم که منظور شما از آن نویسنده سایت که "قبلا در جبهه مبارزه علیه اشیره پرستان خیلی فعال بود" کیه. اگر بیشتر منو راهنمایی می کردین، کارم راحتتر میشد. ولی اشکالی نداره، من گلایه ای ندارم.

نوشته شده توسط: Anonymous

زبان فارسی در آزربایجان تا اواخر دوره قاجاریه, ناشناخته بوده است

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای سعيد خيال همه شونيستهای راحت باشد علم طب ثابت کرد که تمام انسانها داری DNA مشترک هستند و تئوری نژاد برتر آريائی و غيره به زباله دان تاريخ ريخته شد يعنی تمامی کتابها و داستانهای تاريخ در رابطه با برتری حضرات نژاد آريائی ٩٠ ساله زباله شد . منظور از تغيرات اتنيکی برای مثال از کوچ ارامنه به قره باغ را ميشود نام برد و اين مساله با ژن و کرموزوم اصلا ارتباط ندارد اميدوارم از اين ببعد نيز دنبال کرموزوم نگردی .منتها اين عادت شونيزم قوم فارس است وقتی در مقابل اسناد و مدارک کم مياورد سر گيجه شده و به انحرافات دست مياندازد .

نوشته شده توسط: Anonymous

پیشنهاد می کنم با مریم و مسعود هم مشورت بکنید ، آنها رئیس جمهور و نخست وزیر هم دارند.

نوشته شده توسط: Anonymous

تشکر از مسئولین سایت بخاطر درج این لینک :

"آﻥ ﺷﺐ" ﻣﻦ ﺗﻤﺎﺷﺎﮔﺮ ﻣﺮﮒ ﺧﻮﺩ ﺑﻮﺩﻡ
http://www.iranglobal.info/node/31119

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای سعید....نژاد پرستی فردوسی برای هیچکس پوشیده نیست.. تعجب آنجاست خیلی ها هویت ملیشان را با این شخص تبدیق می دهند. آقای فردوسی نه تاریخ دان بوده, نه جغرافی دان و نه شاعر....حس ترک ستیزی شما به حدّ آقای کرمی رسیده است که بعد از این حدّ , شاید به روانکاوی احتیاج داشته باشید..ما ترک ها تعجب خواهیم کرد کاربران و نویسندگان فارس , یک روزی به این موضوع حساس با یک دیده منطقی نگاه بکنند . تنها چیزی که ما از شما ها می بینیم و می شنویم نه تنها راه حلی نمی توانید اراعه بدهید, بلکه به تجزبه ایران بیشترین کمک ها را میکنید.....
گ

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای آجودانی، با ذکر دلایل فراوان، نتیجه گیری کرده اند که سابقه زبان فارسی، و نام ایران، مربوط به سال ها پیش از حکومت رضاشاه می باشد. به هیچ وجه ننوشتند که کاربرد زبان فارسی، به دلیل برتری آن بر دیگر زبان ها بود.
بعضی از منتقدان، به جای این که دلایل ایشان را، به چالش کشیده و با دلیل و به طور مستند، نادرستی آن را ثابت کنند، به موضوعاتی غیر مرتبط پرداخته، و مطابق معمول، به ایشان و هم نظرانشان، لقب شووینیست فارس و نظایر آن داده اند.
منتقدینی نوشته اند که زبان دربار و قشون، ترکی بوده. به یاد بیاوریم که قشون های گذشته، از مجموعه ای از افراد تحت فرمان سران قبایل تشکیل می شدند، و بدیهی است که دستورات نظامی با زبانی که در آن زمان متداول، و حداقل برای سران قبایل مختلف قشون، قابل فهم بود، اجرا می شده است.

زبان متداول، می تواند همان زبانی باشد که امثال مولوی بلخی، در مسیر بلخ به تبریز و احتمالاً از آنجا تا قونیه از آن استفاده می کرده است. آیا قابل قبول است که مثلاً کریمخان لُر، و یا سرداران غیر ترک زبان نواحی دیگر کشور، زبان ترکی بدانند؟ تردیدی نیست که با عنایت به ترکیب قومیِ افراد قشون، مجموعه ای از گروههای زبانی مختلف وجود داشته، و سربازان عادی اقوام مختلف، در داخل مجموعه خود، به زبان بومی خود تکلم می کرده اند. این بدان معنی نیست که زبان رسمی قشون، مثلاً ترکی بوده است.
اگر زبان دربار ترکی بود، چه دلیلی وجود داشت که ولیعهد در شهر تبریز، زبان فارسی یاد بگیرد؟ بهتر است به ویدیو های موجود از مظفرالین شاه، مرجعه کنید.
قانون اساسی مشروطه سال 1285 شمسی و متمّم سال 1286 آن، به زبان فارسی است. در این قانون اساسی، متن خطابه افتتاحیّه مجلس توسط پادشاه (اصل 10)، قَسَم نامه پادشاه جدید و یا نایب السلطنه (اصل 39 متمم قانون اساسی)، قَسَم نامه نمایندگان جدید (اصل 11)، به زبان فارسی است.
ماده 9 فصل اول قانون انجمن های ایالتی و ولایتی، چنین می گوید: "شرایط‌ انتخاب‌ شدن‌ همان‌ شرایط‌ انتخاب‌ کردن‌ است‌ بعلاوه‌ باید انتخاب‌ شدگان‌ سواد فارسی‌ کامل‌ داشته‌ باشند و سنشان‌ کمتر از سی‌ سال‌ نباشد و داخل‌ خدمت‌ دولتی‌ نباشند". این قانون مصوب ربیع الثانی سال 1325 هجریِ قمری برابر با اردیبهشت 1286 هجری شمسی (سلطنت محمد علی شاه)، یعنی حدود 14 سال قبل از کودتای رضاخان، و حدود 19 سال قبل از سلطنت رضا شاه است.
آموزش زبان های مادری متداول در کشورمان، امری ضروری است و باید اجرا شود. امکان رسمیت یک یا چند زبان هم می تواند همانند کشور پیشرفته کانادا، در دستور کار قرار گیرد. به دیده بگیریم که در کشور دو زبانه کانادا، این امر طی سالهای طولانی، و با تلاش صلح جویانه ملت کانادا، به نتیجه رسیده، و سرانجام در سپتامبر سال 1969 (یعنی 45 سال قبل)، قانون رسمی شدن زبان های انگلیسی و فرانسه، به تصویب رسید (1).
Official Languages Act (Canada)

The Official Languages Act (French: Loi sur les langues officielles) is a Canadian law that came into force on September 9, 1969, which gives English and French equal status in the government of Canada.
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، آ.ائلیار، نوشتاری که من درباره اعدام ددمنشانه خانم فاطمه مدرسی پس از ده ها ساعت کار و پس از بررسی نوشته های گوناگون درباره ایشان به تارنمای ایران گلوبال فرستاده ام و کوشیده ام نوشته ای کوتاه و گویا و به دور از نادرست نویسی های دستور زبانی بوده و از شعر و شعار نیز درباره سازمان های سیاسی گوناگون پرهیز شود برای یک چیز بوده است! چه چیزی؟ برای نشان دادن ددمنشی های و سنگدلی ها و بیدادگری های بیمانند رژیم آخوندی که از سرزمینی به نام ایران دوزخی بی همتا در جهان ساخته است! اما چون خانم فاطمه مدرسی وابسته به حزب توده ایران بوده است برای خوانندگان این نوشتار و برای کسانی که دانش سیاسی چندانی ندارند به گونه ای فشرده درباره کارکرد نادرست حزب توده ایران و سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت در هواداری از رژیم آخوندی چند سطر نوشته ام و این جستار را نیز روشن کرده ام که حزب توده ایران در زمان

..... کنونی و سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت در زمان کنونی حتی اگر در دیدگاه هایشان کاستی هائی نیز باشند دارای این وجدان سیاسی و فهم سیاسی هستند که کردار خودشان را در هواداری از رژیم آخوندی نکوهش کردند و از همگان پوزش خواستند، پس نیازی نیست که شما و یا دوستان دیگر بگوئید که حزب توده ایران در فلان گردهمائی و یا سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت در فلان کنگره کارکرد خودشان را در هواداری از رژیم آخوندی نکوهیده اند! دوست گرامی، آ.ائلیار، این نوشتار برای ارزیابی کارکرد حزب توده ایران و یا سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت نیست، دوست گرامی، آ.ائلیار، بیست و پنج سال از اعدام ددمنشانه خانم فاطمه مدرسی گذشته است، اگر من و شما و نویسندگان دیگر بیدادگری های بیمانند رژیم آخوندی را برای جوانان کم سن و سال و ساده دل یادآوری نکنیم و رژیم آخوندی پس از بت ساختن از حضرت ایة الله العظمی امام خامنه ای ولی امر مسلمین جهان! از جوانان ساده دل و نا آگاه بسیجی و حزب اللهی سپری برای خودش بسازد و همچنان فرمانروائی خودش را دنبال کند دیگر نباید از پابرجا ماندن رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه گلایه کنیم! رژیم آخوندی نان نا آگاهی هوادارانش را می خورد و نوشته هائی از این دست برای آگاه کردن نا آگاهان است نه برای بررسی کارکرد فلان حزب و فلان سازمان! آیا فاطمه مدرسی بمبی ترکانده و صد تن را کشته بود و یا تیرباری به دست گرفته و پنجاه تن را به رگبار بسته بود؟ این که رژیمی یک خانم جوان را که کودک شیرخواری نیز دارد دستگیر کند و پس از شکنجه های فراوان شش سال بلاتکلیف زندانی کند و سپس تیرباران کند مگر جز ددمنشی و بیدادگری نام دیگری نیز دارد؟ ***** دوست گرامی، آ.ائلیار، این نوشتار برای کارکرد صد در صد نادرست حزب توده ایران و سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت که در سال های ۱۳۵۹ – ۱۳۶۰ – ۱۳۶۱ پس از فلسفه بافی های خنده دار از رژیم گدایان مفت خور آخوندی پشتیبانی کردند و دیکتاتوری ملاتاریا جایگزین دیکتاتوری پرولتاریا شد نیست و سخن درباره این جستارها نیاز به نوشتاری جداگانه دارد اما اگر در بخشی از این نوشتار نوشته شده است که: ( ..... بدون شلیک حتی یک تیر از سوی اکثریتی ها و توده ای ها و بدون کشته شدن حتی یک تن از سردمداران رژیم آخوندی به دست چنین کسانی، هزاران تن از توده ای ها و اکثریتی ها دستگیر، بازجوئی، شکنجه و تیرباران شدند و نیروی بزرگی از چپ گراها که می توانست در ساختن ایران بدون آخوندیسم به کار گرفته شود از میان رفت ..... ) آیا سخن نادرستی است؟
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه ی کامنت پیشین: بله «وطن» مقوله قرن اخیر است و مفهومی ناسیونالیستی دارد. ناسیونالیسم در پایان دوره ی سده های میانه در برابر فئودالیسم و بعدها در برابر استعمار کلاسیک مترقی بود ولی اکنون بشدت ارتجاعی ست و زمانش سپری شده است. اکنون بجای وطن گرایی و وطن پرستی، احساس قلبی وطن دوستی قرار دارد. که عاری از ایده لوژی ناسیونالیستی ست. وطن دوستی وقتی شکوفته میشود که فرد و افراد در چهارچوبی که زندگی میکنند از انواع اسارتها و تبعیض ها « آزاد» باشند. در غیر این صورت سخن از وطن یعنی «اسارت». زبان هم وقتی مشترک است که «مادری» باشد. زبان «ارتباطی» نیز آن زبانی ست که "انتخابی" باشد. فرهنگ مشترک نتیجه ی تلاش مشترک همه ی فرهنگ هاست که آزادانه حاصل شده باشد. مثل فرهنگ "بشری". فرهنگ مشترک که فاقد عنصر آزادی ست، نمیتواند مشترک باشد. آن حاصل « سلطه و سلطه گری» ست و نام اش «فرهنگ سلطه» .

آجودانی با نوشتن این مقاله خواسته برای تبعیض دیدگان ایران « وطن مشترک» و « زبان و فرهنگ مشترک» نشان دهد. یعنی چنگ زده به ایده لوژِی ناسیونالیسم پارسی. او قبلاً هم در مورد تحلیل تاریخی رمان صادق هدایت به ناسیونالیسم ایرانی متوصل شده است. صادق هدایت که مثل هر نویسنده ی دیگر از مراحل مختلف تفکر گذشته - با عنوان کردن چند نوشته از او در یکی از این مراحل -رمان بوف کور را که ربطی به ناسیونالیسم ندارد- و در اوج فکری و خلاقیت هنری نویسنده پدید آمده- اثری ناسیونالیستی ارزیابی نموده است. و اکنون هم در این نوشته برای تبعیض دیدگان « وطن و زبان مشترک» ناسیونالیستی پیدا میکند. کوتاه بگویم درنظریه او : وطن اسارت است؛ و زبان سلطه. او ستمدگان را به اسارت و تحمل سلطه گری فرامیخواند. برای ساختن وطن و فرهنگ مشترک ضرورت دارد همه چیز از نو زاده شود. حتی وطن و فرهنگ.این نوزاد از شکم مادر مرده به دنیا میاید.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب سعيد،فاشيسم سيستم خودرادارد،راست مى گوييد كسانى از توركها،عربها يا كوردها در خدمت فاشيسم هستند،ولى انها بايد حتى راديكال تر از كسانى كه مادر زادى فارس هستند با مليت خود و مليتهاى ديگر دشمنى كنند،چون هميشه تحت سو ظن هستند،كه خيانت كنند و مجبورند كه وفادارى خودشان را ثابت كنند،بخاطر همين است كه خامنه اى هيچگاه از زادگاه خودش حرفى نزده و هميشه خود را مشهدى معرفى مى كند،هميشه براى تفريح و عيد به مشهد مى رود،نگرانى براى زبان توركى ندارد و هميشه نگران زبان فارسى است كه مبادا زبان شيرين فارسى لطمه اى بخورد،حتى در همين عيد نگرانى اش را از حمله به زبان فارسى ابراز داشت،اين از حقارت و تحقيرى است كه توسط فاشيسم فارس به او و خيلى هاى ديگر تحميل مى شود،پس چهار نفر عامل فاشيسم را به سر ما نزنيد كه ربطى بماندارد،هر كسى خيانت كرد به ملتش ترقى مى كند ولى دايما بايد امتحان پس بدهد،و امتحان پس دادنش

با دشمنى با خلق و ملت خودش ثابت مى شود
نوشته شده توسط: Anonymous

فاشيسم و راسسيسم محكوم است،تورك،فارس،عرب و كورد ندارد،هر كسى تفكرات فاشيستى و حذفى داشته باشد محكوم است،و اين مختص قوم و مليتى خاصى نمى شود،در ثانى ما در اينجا از ايران ومليتهاى تحت ستم ايران حرف مى زنيم چه ربطى به ضيا گوك الپ و توركيه و ديگر كشورها دارد،كه شما عوض جوابگويى به مسله به جلو فرار مى كنيد و وقتى قافيه تنگ مى شود تا حد خودزنى نمى توانيد تنفر خود را از تورك ،عرب و كورد پنهان نماييد،توركيه كشور و دولت و ملتى دارد كه مسول اعمال خودش است و اين كه انجا چه اتفاقى افتاده خلق اذربايجان مسولش نيست،دركش سخت نيست ولى اگر تفكرات فاشيسمى اجازه بدهد

نوشته شده توسط: Anonymous

با‌ سلام‌ و‌ عرض‌ خسته‌ نباشید‌ خدمت‌ سانسورچی. من‌ يک‌ سوال‌ داشتم‌ از‌ موقعی‌ که‌ این‌ آقا‌ سعید‌ فعالیتش‌ را‌ شروع‌ کرده‌‌ از قضا یکی‌ از‌ نویسندگان‌ این‌‌ سایت قبلا‌‌‌ در جبهه‌‌ مبارزه علیه‌ اشیره‌پرستان خیلی‌ فعال‌ بود‌ الان‌ فعالیتش‌ به‌ حداقل‌ رسیده است. آیا‌ این‌ عجیب‌ نیست؟

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

در عصر سده های میانه، تا اجرای « سیاست یکسان سازی» رضاخان، در ایران زبانهای عربی، فارسی، ترکی به درجات مختلف، زبان
کتابت بود. قلمزنان اندکی که وجود داشتند معمولاً به عربی و فارسی چیز نوشته اند و تعدادی از آنها نیز به زبان ترکی. بعضی ها دارای آثار به هر سه زبان بودند. مثل نسیمی و فضولی. زبان عربی در عرصه علم و فلسفه- زبان فارسی در ادبیات، و زبان ترکی هم عرصه ادبیات راشامل میشد. که به شعر و لغت نامه و داستان پرداخته اند. زبان ترکی زبان قشون بود و زبان بخشی از مردم. علاقمندان قلمزن در عرصه ادبیات هم به آن پرداخته اند. زبان به عنوان وسیله ارتباط با دیگران در دست قلمزنان بود. در این عصر زبان « مشترک» ی وجود نداشت. هر قلمزن نسبت به محیط خود و نسبت به پیامش از این سه زبان استفاده کرده است. همانطور که ما اکنون انجام میدهیم. زبان مشترک، زبان رسمی، زبان ارتباطی، مقولات امروزی ست

و در گذشته فاقد معنا بودند. در گذشته همه چیز دئمی ، تابع سلطه، و نیاز دربارها و حکومت گران بود. و یا مسئله ی دینی اهل قلم انگشت شمار. فرهنگ مردمان ، فرهنگ شفاهی و فولکلور بود. و هر مردمی فرهنگ خود را در زبان خود آفریده است. کار کتابت مال روشنفکران و وابستگان دربار و مذاهب بود. و زبانشان نیز تابع همین نیازها. سلسله های ترک برای اداره ی مملکت زبان دیوانی شان فارسی مخلوط با کلمات عربی بود. و نیازی به ترویج زبان ترکی بصورت نوشته احساس نمی کردند. این است که زبان ترکی تنها برحسب نیاز محیط توسط برخی باسوادان کتابت میشد. گذشته خالی ست و چیزی برای حل مسایل امروزی ندارد.مجبوریم همه ی مسایل را خودمان حل کنیم. نه فرهنگ مشترکی بود و نه زبان مشترکی . از آغار حکومت پهلوی هم هرچه داریم به زور یکسان سازی درست شده و نه با آزادی. نه وطن وطن است و نه فرهنگ فرهنگ . وطن و فرهنگی که با اجبار و سلطه و کشتار پدید آید نه وطن است و نه فرهنگ. زندان است و مغز شویی. و سلطه گری.آجودانی قند تو دلش آب میشود که محمد امین رسول زاده ی ناسیونالیست معروف، نتوانسته در اورمیه روزنامه و کتاب ترکی پیدا کند و خواننده. دلیلش روشن است تحصیل را برای کارهای دولتی انجام میدادند و آنهم زبانش فارسی بود. خواندن و نوشتن زبان ترکی در کار برای نان خوردن مورد نیاز نبود. و رساندن پیام هم به باسوادان توسط زبان فارسی انجام میگرفت. اما در همین زمان کودکان شعر کودکیشان را در ادبیات شفاهی چنین میخواندند: « از پسر بیگ بیزارم. روي ﭘﻴﺮاﻫﻦ ﻛﺘﺎﻧﻲ ﻣﻲﻧـﻮﻳﺴـﻢ. پیراهن کتانی با خطوط موازی؛ بیا زبان ما را یاد بگیر-زبان ما زبان ʺ اورﻣﻮʺ ﺳﺖ.»بی اوغلوندان ﺑﺌﺰارام
Bəyoğlundan bezâram
ﻛﺘﺎن ﻛﺆﻳﻨﻚ ﻳﺎزارم
kətan köynək yazaram
ﻛﺘﺎن ﻛﺆﻳﻨﻚ ﻣﻴﻞ ﻣﻴﻠﻲ
kətan köynək mil- mili
ﮔﻞ اوﺧﻮ ﺑﻴﺰﻳﻢ دﻳﻠﻲ
gəl oxu bizim dili
ﺑﻴﺰﻳﻢ دﻳﻞ اورﻣﻮ دﻳﻠﻲ
bizim dil Urmu dili
وقتی زبانی در اداره ی مملکت و انجام کارهای آن بکار گرفته نمیشود- تحصیل هم نمیشود- کتاب و روزنامه و خواننده هم پیدا نمیشود. هر کس نسبت به نیازش چیز یاد میگیرد. این مسئله ایست که رسول زاده و آجودانی از درک آن عاجز مانده اند. اما در همان حال مردم فولکلور خود را میافریدند و حتی در نبود کاغذ روی پارچه ی کتان که خطوط موازی داشت برای کودکان به زبان مادری خواندن و نوشتن یاد میدادند. شعر کودکانه ی «حب سنه» که قسمتی از آن نقل شد مسئله را از اعماق گذشته برای ما روشن میکند.برخلاف تحلیل آجودانی زبان فارسی در گذشته نه زبان مشترک بل « زبان سلطه گری» بود. که توسط دربارهای ترک برای ادامه ی فرمانروایی در کارهای دیوانی بدان نیازمند بودند. و توجه اینان به فرهنگ فارسی هم به همین دلیل بود. آنان حساب میکردند زبانی که سلطه یشان را حفظ و گسترش میداد و نیازهای استبداد را رفع می نمود باید مورد حمایت و استفاده قرار می گرفت - و اینکار را هم انجام میدادند. منطق شان غیر از این و بیش از این قد نمیداد. تاریخ برای امروز چیزی ندارد. بیابان و برهوت است. دست یازیدن به گذشته جهت حل مسایل امروز تنها میتواند نشانه ی سلطه جویی و سلطه گری باشد. با چهار دوجین کتاب و نویسنده ی درباری و یا دینی و صوفی فرهنگ مشترک نمیشود. و یا با «بکارگیری سنتی زبان فارسی دیوانی» که همیشه ابزار استبداد و تسلط بود نمی تواند فرهنگ مشترک خوانده شود. بله در 80 سال اخیر توسط نویسندگان همه ی مردمان ایران فرهنگ مشترک اجباری توسط سیاست یکسان سازی ایجاد شده ولی اسم آنرا نمیتوان فرهتگ مشترک دموکراتیک گذاشت. این فرهنگ نامش فرهنگ «زورکی» ست.که هنوز هم ادامه دارد. زورکی تنها بدین دلیل که غیز از زبان فارسی همه ی زبانهای دیگر غیر دولتی و ممنوع بود. و هست. این آن سدی ست که باید شکسته شود. درست است. ادامه در کامنت دیگر:
نوشته شده توسط: Anonymous

چه کار پسندیده و بجای کردید و این چند خط را توامان با مزاح مطرح کردید. ممنون از بانی و بنیان گزارآ ن ,البته یک مدیریت خوب ایجاب می کند. لازم به ذکراست که یک شخص با سواد باید دارای حداقل ٢٥ موا علفه باشد که بتوان او را با سواد نامید ١ توانای شنیدن از اولین ومهمترین آنهاست بعد موزیک,نواختن ساز ,رقص , نوشتن و خواندن نت ,چندین زبان, تاریخ و و و و . این توانای شنیدن است که هیچ کدام از ما نداریم اما لا زمه یک مدیریت خوب است که بتواند پا یدار باشد در این دوره دیجیتالی وعصراطلاعات . منکه آب و خاک این مملکت مالیات هزینه شده برای رشد و نمو و بهدا شت و تحصیل خود را بکناری گذارم و راه و رسم ناجوانمردی پیشه کنم و به ملت در بند از هر قو م ,تبار خود خیانت کنم آب در آسیاب دشمن این ملت چندین هزاره ای کنم البته این روزها خواهد گذشت.

وقتی نمی توانند مفهوم ولغت و تصویر را ازهم جدا کنند وقتی که میخواهند با پو ل روسیه یا عربستان مرا ترک یا عرب کنند و آ نی که نیستم کنند چگونه سکوت اختیار کنم !
هیچ وقت توهین نمی کنم هویت مجازی من هم همین پا پک خرم دین است تا بحال نیز از نام دیگری استفاده نکردم و نخواهم کرد . اما دوست محترم من نام شما را هم نمی دانم چیست یک نفر هستید چند نفر هستید خط فکری شما و و و ناشناس و پنهان حتی e میل هم جواب نمی دهید! ناشناس و پنهان پشت چندین پرده لااقل من یک هویت مجازی دارم هم نام و e میل . کمال بی ادبی به مخاطب است که جوابش را نمی دهید در جامعه مردم سالار خود مردم به جامعه خود سا مان میدهند.یکی از علتهای اصلی این گرفتاری در تاریخ معاصر ما همین دخالت ندادن مردم است. دیروز وابسته بودیم به مد یای غرب امثال بی بی سی و و و. دیدیم چطورشد اما امروز با هزار زحمت و گرفتاری نداری و و و مد یای صو تی تصویری خودمان را داریم از این بابت از همه شما زحمت کشا ن کمال تشکر را داریم و با اندک پولی حمایت میکنیم . یکی دوتا هم نیست این مدیا البته جای بسی خوشحالی و مسرت است این مدیای صو تی تصویری. چون به مقدس بودن جان در فرهنگ اصیل ایران باور دارم نه به کتاب یا آموزه و اولین فروزه جان که چشم باش که همسان با خرد است "خرد چشم جان است چون بنگری " طبق فرهنگ ایران حقو ق بشر را که مقدس است را فطری و اولین فروزه آن یعنی خرد که احترام به عقاید دیگران است را محترم میدانم و این مقدس بودن جان سیاه یا سفید ,ترک و عرب و هم قومی یا هم مسلکی ندارد جان همه مردمان مقدس است بدون هیچ ا ستثنا ئی .در ادامه توهین به ترک و عرب مگر غیر از این است که اینان ملت واحد و یکجا نشین نبوده اند از آسیای دور آمده و به ترکیه و اروپا رفته اند اگر مد عی تمدن و سازنده ان هستید لطفآ لغت نبردبان را یا لغت فرهنگ را بیاورید .و قتی هم که به ایشان متذکر میشویم بجای تذکر با سلیقه شخصی و یا با نفوذ اشخا صی چشم بر حقیقت می بندیدد. من هم با سختی چند که متن را در جواب می نویسم و برای درج آن بخشی یا قسمتی را از نو مینویسم شما آنرا بکناری میاندازید و زحمت باز بینی را ادیت شده جدید را به خود نمی دهید حتی این اجازه را به دیگر خواننده گان یا کار بران نمی دهید که در جا معه به فردیت برسند و فرد به فرد با مسایل بر خورد کنند همانند دیگر اشتبا هات در جا معه همچون قو م گرایی قو می و تبا ری با مخالف بر خورد میکنید با این کار فرد را برای دمکرات شدن و راه دمکراسی را با ریک میکنید به امید آ ن روزی که ولایت فقیه و سا نسو ر نباشد یکدیگر را با فردیت شناسی کنیم نه با تبار و قو میت .عنوان اینکه من یک آذری هستم نه یک ترک نباید شما را برنجا ند در یک جنگ تمام عیار اطلا عا تی هستیم با ید بدانند که فرد فرد جا معه از خود دفا ع میکند .
مگر آ ثار بجا مانده نشان دهنده این فکت نیست که ایران کشوری است با تاریخی کهن سال. یونان که از بیش از ١٥٠٠ جزیره کوچک و بزر گ و با لهجه متفاوت تشکیل شده و با یک زبان ملی باهم زندگی میکنند و این یونا نیان قدیم اهالی این سرزمین را مِد (ماد) یا پارس می خواندند.علت را می توان در این د انست که نخستین سلسله ی پادشاهی ساکنین باختر کشور را مادها برپا کر دند و بنیان گذار دو امپراطوری بزرگ هخا منشیان و ساسانیان، کورش و اردشیر بابکان از( شاخه ی ایرانیان پارسی در جنوب و مرکز این بوم بو دند.( " پارسی" ها که همراه با "خوزی" ها در شکل گیری تمدن ایلام نیز نقش د اشتند. کار کردن با آدمها خیلی مشکل است من خودم روزانه با صدها آدم از انواع مختلف سرو کار دارم .
پا پک خرم دین ایرانی آذری
نوشته شده توسط: Anonymous

آقا سعید، چه در زمان شاه معدوم، و چه در زمان رژیم منحوس اسلامی که زبان قوم فارس، بر بیش از 50 میلیون ایرانی غیر فارس تحمیل شده است؛ برای رهائی از ستم فرهنگی، و ستم اقتصادی قوم فارس که در شکل دولت کنونی و رژیم فعلی بر ملل ایران تحمیل گردیده است، باید بمحضرتان عرض کنم کلمه " تجزیه" و یا "تجزیه طلب" زیباترین و شاعرانه ترین کلمه ای است که بکار می برید. کلمه ای که رهائی از غل و زنجیر رژیم اسلامی، و فرهنگ شوونیستی آن را برای ملل جغرافیای ایران بشارت میدهد، کلمه تجزیه از نظر ما زیباترین و گوش نواز ترین کلمه ایست که تابحال بگوش انسان میخورد، کلمه ای که صبح آزادی خلقها را از یوغ راسیسم و شوونیسم غدار فارس برای مردمان غیر فارس را بشارت میدهد. کلمه تجزیه و تجزیه طلب، برای میلیونها نفر ایرانی غیر فارس، کلمه دلنواز و آرامش بخشی است، و رهائی از یوع راسیسم فارس را بشارت میدهد، حتا از نظرما لازم است

مقاله نویسان، شاعران و هنرمندان خلقهای غیر فارس، با ذوق و شوق، و علاقه تمام، در توصیف و ارج نهادن به کلمه "تجزیه"، و " تجزیه طلبان قهرمان" و برای گرامی داشتن مفهوم آن، نهایت کوشش و خویش را مبذول دارند، و به مثابه یک کلمه "مقدس" آنرا ستایش بکنند. زیرا بر خلاف نژاد پرستان، و تمامیت خواهان پان ایرانیست، که مردمان جغرافیای ایران را به غل زنجیر برده گی بسته اند، اما در مقام قیاس با آنان، کلمه انقلابی"تجزیه" برای مردمان غیر فارس بعنوان سمبل آزادی است، سمبلی که آزادی ملل غیر فارس را از یوغ استعمار، استبداد داخلی و راسیسم نژاد پرست فارس، و دولت دست نشانده و ارتجاعی آنرا بشارت میدهد.
نوشته شده توسط: Anonymous

در این نوشته موضوع بطور همه جانبه بحث شده است و متد برخورد به پارلمان را روشن نموده است. دست آقا یا خانم سول گوناذ درد نکند. با این نقدها عرصه به طرفدران پارلمان تنک شده و در آشماز قرار گرفته اند. آنها باید به مردم جواب بدهند که چگونه و با چه حقی چند گروه و حتی بفرض چند میلیون مهاجر و تبعیدی در خارج به دهها میلیون آذربایجانی در ایران پارلمان تشکیل دادند؟
باید حق مردم را محترم بشماریم، آنها را دست کم نگیریم و حق مردم را درانتخاب شدن و انتخاب کردن نخوریم. پارلمان درست کردن در کشورهای غربی به مردم آذربایجان بی احترامی و توهین به مردم میباشد. مردم آذربایجان بقول مش قاسم این "بی ناموسی ها" و توهین ها را از کسی قبول نمیکنند.
میخواستم در مورد سعید چیزی بنویسم ولی چون در مورد او در مطلب "گزارش یک سانسورچی ، مسؤل کامنتهای ایران گلوبال" بطور مفصل نوشته شده است من هم سکوت میکنم

نوشته شده توسط: Anonymous

سعید، از آخر شروع کنیم:

هویت سیاسی و فرهنگی‌ این دولت تماما فارس گرا و مرکز گرا است !

غیر فارسها نیز بعضا چون مشتی هویت باختهٔ و اسیمیله شده که فرزندان غیور ملت خود را در روز جهانی‌ زبان مادری ۲۱ فورال در زندانها چپانده اند چون از فرهنگستان ترکی‌ بحث میکنند که ریاست کشور که ادّعا می‌کنید صدر آن " ترک " است ، با نیش و دندان از از تحق یافتن وعده دروغین خود داری می‌کند و ریاست فرهنگستان فارسی‌ ‌اش معتقد است که "فرهنگستان زبان‌های جز فارسی‌ ، این زبان را تضعیف میکنند ؟ "پس زبان فارسی‌ که نزدیک صد سال است سلطه شوم و سیاه خود را چون تنها زبان رسمی‌ کشور گسترده است , با دیگر زبانها چه کرده است ؟

کجا هستند‌ای وزرا و ولیان فقیه "تورک "که از زبان خود و حقوق فرهنگی‌ خود دفأع کنند؟ اگر نه‌ بر ترک نامیدن آنها چه برگه‌‌ای دارید ؟

آنها با همقطاران فارس خود چه فرقی دارند ؟ در دفاع از قانون اساسی ک در آن تنها زبان و فرهنگ فارسی‌ حق زندگی‌ دارد ، چه دست کمی‌ از همقطاران فارس خود دارند و در شکنجه و تبیعد ترک‌هایی‌ که می‌گویند " مدرسه به زبان خود، برای همه" ؟

این شما هستید که در خط بریویک نژاد پرست خون آشام نروژ هستید یا آنها که میگویند همه ملتها حق زندگی‌ برابر در خانه خود را دارند ؟ در خانه بریویک نژاد پرست یعنی نروژ که ملت نروژی در اکثریت است ، سامیها که فقط ۱۲ هزار هستند ، زبان رسمی و آموزش به زبان خود تا سطح دانشگاه را دارند، مجلس سامی و مدیا و فرهنگستان سامی دارند ؟ می‌دانستید ؟ فکر می‌کنید آیا گرفتن مدال " نروژی" برای آنها و اسیمیله شدن در فرهنگ حاکم، راحت تر نبود ؟ تعریف "شهروند " کشور از تعریف ملت یا ملییت جداست. شما چگونه میتوانید نابودی مللتهایی ساختگی چون "ملت یوگوسلاوی" و " ملّت شوروی" را و شکوفا شدن ملتهای خفه شده در این زندانهای تنگ را توضیح دهید که علیرغم گذشت ده‌ها سال ، نمردند و با نام خود به اتحادیه اروپا پیوستند ؟ ملتی‌ به اسم یوگوسلاو هرگز وجود نداشت چون نام یک منطقه جغرافیایی بود ، دولت یوگوسلاو مرد و شهرودان دولت یوگوسلاو, دولت‌های خود را با نام خود تاسیس کردند ، هر چند ملت حاکم صرب به بهای ریختن خون و جویدن گوشت قربانیان خود یعنی‌ دیگر ملّتها در یوگوسلاوی مدتی‌ از قبول امتناع کرد و ننگ فاشیسم را در دیدگاه جهانیان دوباره تجلی‌ نمود !



کدام غیر فارسی‌ بدون امتناع از هویت ملی‌ خود توانسته است در این کشور قد علم کند؟ کدام وزیر و وکیلی در کشور جرات آن را یافته است که که از برابری فرهنگ‌ها و زبانها در این‌کشور صحبت کند ؟

مگر همین نیست که " بریویک" نیز در نروژ بر آن باور بیگناهان را به خون کشید ؟

براویک در کشوری که خود را در آن به درستی‌ میزبان می‌داند ، این ادعای مخوف را با صدای گلوله به گوش همه رساند ، پس شما در سرزمین مادری ملتهای غیر فارس با آنها چه می‌کنید ؟ فکر می‌کنید که گنوسید فیزیکی‌ با گنوسید فرهنگی‌ خیلی‌ فرق دارد؟ تازه هیچ خارجی تمایلی به حل شدن در هویت نروژ ندارد و دولت نروژ نیز قصدی بر اسیمیله کردن خارجیان در هویت ملی‌ نروژی یا سامی در این‌کشور ندارد. ترک‌ها و کرد‌ها و عربها و .. از محبّت تحصیل زبان مادری برخوردار می‌شوند که در زادگه خود از آن محرومند !! آنها مساجد و اماکن ادبی - ملی‌ خود و خانه‌های فرهنگی‌ خود را دارند و دولت از آنها در این راستا حمایت مالی‌ میکند ! این آن واقعیتی است که است که امثال بریویک نمیتوانستند آن را تحمل کنند ! همانطور که شما نمیتوانید چون ملت حاکم تحمل کنید !

چگونه ترکی‌ است این ترک‌های صدر حاکمیت که در آن ملت ترک به نام دفأع از احیای دریاچه اورمیه، احیای زبان رو به مرگ ترکی ...دسته دسته به زندان‌ها چاپنده می‌شوند ؟ این ترک‌های حاکم زبان این‌یکی ترکها را دیگر نمی‌فهمند ؟ کجا هستند این "ترکها"، که اقتصاد و سیاست کشور دست آنها است و اما زندانها و سیاه چالهادر این‌کشور حتا فرزندان ترک‌ها یشان از "ترک هایی‌" که میگویند "ترک دیلینده مدرسه ، اولمالیدیر هرّ کسه انباشته است؟؟
نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب منوچهر ممنون از لطف شما که برام کامنت نوشتین و کمک کردین که نوشته ام بره وسط سایت. از خدا پنهان است از شما چرا پنهان بماند، خوشبختانه من زندان آریامهری را تجربه نکردم و نه تنها زیر هشتی که حتی زیر هفتی هم نرفته ام. ولی اصلا نترسین و نگران هم نباشین تا وقتیکه تیغ سانسور نازنین من شامل حال کسی نشده باشه و تا وقتی که کسی منو اذیت نکنه، اسمش اینجا نمیاد. اسم کسانی در گزارش من میاد که هم منو اذیت کنند و هم دیگران رو. در ضمن اسم کسانی هم که هی توهین کنند و بعد هم طلبکار باشن که در صدره جدول میاد. آخه میدونین، بعضی ها میان فحش خواهر و مادر هم میدن و بعد هم طلبکارن که که چرا فحشهاشون منتشر نشده. تازه وقتی بهشون میگی جان برادر فحش داده ای، میگن خوب منتشر کن تا مردم ببینن که من فحش داده ام و قضاوت کنن! آنوقته که من فشار خونم میره بالا و هی سیگار می کشم و قهوه می خورم و شب هم نمی تونم بخوابم.

سلام مرا هم به مادر نازنینتون برسونین و بگین که نادیده من هم واله و شیدای سلیقه ایشون شدم. اگه ممکنه یه عکس شش در چهار برام بفرسته. آدرس یاهو هم بده که چات کنیم.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب يوسف آذربايجان، چقدر داغدار « بلایا ی» غم انگیز تغییرات اتنیکی (غم از دست دادن ژن و کروموزون های ترک) وتغییرات مرزی در «سرنوشت» آذربایجان هستی! ضیاء گوک آلپ ـ از نظریه پردازان پان ترکیسم- در کتاب خودش با نام اصول ترک ‌گرایی، ترکها را بسیار برتر از اعراب و ایرانیان میدانست و معتقد بود که اعراب با آیین شان ذهن ترکها را مسموم میکنند و با بیرون راندن اقوام غیرترک از «سرزمین ترکان» شرایط عمده برای ایجاد فرهنگ ترکی ایجاد میشود . پیامد عملی چنین نظرات فاشیستی و نژاد پرستانه ای برای ایجاد امپراتوری رؤيایی ترك ،نسل‌کشی و پاکسازی قومی ارامنه در سال ۱۹۱۵ میلادی بود.

نوشته شده توسط: Anonymous

الان محمود محبوبیان دارنده کارخانجات شیشه اذر تبریز،کارخانه سهندجام،پتروشیمی کربنات سدیم سمنان،شیشه فلوت سهند،سیلیس کوبی سهند،معدن سیلیس عجب شیر و معادن دولومیت سلماس در صدر این لیست است

نوشته شده توسط: Anonymous

جماعت قوم تجزیه طلب ، بجای واژه پردازی تهی از منطق، با نقد تاریخی و داده‌های مشخص روندهای مربوط به پدیده سیاسی-تاریخی «فاشيسم فارس» نشان بدهند که قومیت با گرایش سیاسی-ایدوئولوژیک در حاکمیت سیاسی ایران رابطه ای مستقیم دارد واینکه چه تعداد از اشخاص حقیقی که نقش تعیین کننده در ارکان نظام جمهوری اسلامی-عربی دارند ، فارس هستند؟ و در مورد ستم فرهنگی ، ماهیت و زیربنای سیاستهای راهبردی و نظام برنامه ریزی فرهنگی رژم حاکم فرهنگ عربی (اسلامی) است و آنچه که در معرض زوال و نابودى است فرهنگ ایرانی است .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب سانسورچي گرامي, به قول معروف, از خدا پنهان نيست از شما چه پنهان. راستش وقتي شروع به خواندن گزارش بسيار جالب شما نمودم, انبساط خاطري بس بزرگ احساس شد ولي يكباره و با مشاهده ي اسامي برخي كامنت گذاران, ترسي عظيم جايگزين گشت. ترسي بمراتب بيشتر از زمانيكه در زندان آريامهري به زير هشتي مي بردندت و در راه زندگيت را براي هزارمين بار مرور ميكردي و اينكه چه اتهام جديدي اينبار برايت پخته اند. خوشبختانه اسمي از خود در گزارش نبود و نفس راحتي بر كشيدم. در ضمن ننه اي دارم هشتاد و شش ساله كه مطلقه هستند و با ديدن عكس شش در چهار شما, شديدا" واله و شيداي آن وجود نازنين گشته اند. مطلب آخري صرفا" جهت اطلاع بعرض رسيد. اميدوارم سلطنت چي هاي عزيز به همان ويدئوي اشتراكي كردن زنان كمونيستها بسنده كرده و با استفاده از اين كامنت, مطلبي در مورد به اشتراك گذاشتن ننه هاي كمونيست ها ارائه ندهند !

نوشته شده توسط: Anonymous

بدلیل تعداد بسیار ترک زبانان در پست های مهم سیاسی، در امور اقتصادی و مالی اگر قرار باشد بجرم نقض حقوق بشر، بعد از سرنگونی رژیم اسلامی تورک گیرند در شهرهرآنکه هست گیرند .

نوشته شده توسط: Anonymous

اگر بحث برسرتحقیر، توهین و پایمال کردن هویت است که زبان وفرھنگ ايرانی است که مورد تجاوز قبايل متخاصم ترک، مغول وعرب که از آسيای مرکزی و یا از بيابانھای حجاز آمدند قرار گرفته است.اعراب متجاوز تنها جغرافیای ایران را اشغال نکردند وتنها موجب تغییردرمسائل جمعیتی ودموگرافیکی ایران نشدند. با تغییردرساختار فرهنگی واجتماعی.بنیانهای فلسفی ایرانی ازجهان وانسان وجامعه را آنچنان تغییردادند که اگر بخواهيم به اسلام به عنوان تحفه تاریخی شاکله فرهنگ عرب برای ایرانیان نگاهی بياندازيم،می بینیم که اسلام تا اعماق شخصیت وروح وروان جامعه ،فرهنگ،معماری،موسیقی وحتی ریش وسبیل مردمان ایران رسوخ کرده است.آنهم درمملکتی که پرورنده دو پیامبر ویک مصلح بزرگ و بنیان گذارسه شاهنشاهی بزرگ جهان است.جغد شوم بجای مانده از سياست شوم آسمیلاسیون اقوام متجاوز ترک وعرب که درخرابه های زبانی و فرهنگی ايرانی بيتوته کرده به

گفته فردوسی. زدھقان ( ايرانی ) و زترک و تازيان نژادی پديد آيد اندر ميان/ نه دھقان ، نه ترک و نه تازی بوَد/سخن ھا به کردار بازی بود. و برخلاف نگاه تجزیه طلب فلات ایران منطقه ای "مالتی اتنیک" نیست درغیراینصورت نمی بایستی روسیه تزاری و روسیه سرخ کمونیستی سه کانون بزرگ زبان فارسی و تمدن ایرانی (فلات ایران) در منطقه یعنی سمرقند، بخارا و مرو را تحت روند شدید تغییر ساختار فرهنگی و اجتماعی (فارسی‌زدایی و ایرانی‌زدایی) قرار می داد و نیازی به جایگزینی اجباری زبان روسی به جای زبان فارسی نبود.و اگر بحث بر سر نژاد است خامنه ای رهبر مملکت، آریایی است و جد اندر جد نَسَبش به شاهان ساسانی میرسد و به قصد ِجعل تاریخ ، تُرک نژادش میخوانند و کله اش از فرهنگ عرب( اسلام) آغشته نیست.خلخالی،موسوی تبریزی و ملاحسنی هم بچه ی نافِ تخت جمشید و از اعقاب تَنسَر(از مؤبدان اردشیر اول)است. پاسدارعلی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت رژیم عرب نیست!در ضمن برای کمی آموزش جغرافیا ، گستره فلات ایران بسیار بزرگتر از جغرافیای سیاسی ایران کنونی است.فلات ایران یک منطقهٔ گسترده جغرافیایی است که زیستگاه اقوام ایرانی در دوره‌های مختلف تاریخی بوده است مانند افغانستان و بلوچستان «پاکستان» و قفقاز که از ایران جدا کردند.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تبریزی گرامی در مورد ایرج مصداقی بد گویی نیست و این شخص باید یک روزی در همان سوئد بخاطر افترا سخیفی که به محسن درزی که اکنون شهروند سوئد است محاکمه شود. شما از انجا که بار ها مطالب ایرج مصداقی را در ایران گلوبال منتشر کرده اید به لحاظ وجدانی موظف هستید به دولینک زیر یکی ادعای ایرج مصداقی در مورد زندانی سیاسی محسن درزی و دیگری جوابیه محسن را که بشکل فایل صوتی و نوشتاری است خوانده و خودتان قضاوت کنید در همینجا از مسئولان ایران گلوبال می خواهم که دو لینک زیر را بشکلی آن را در سایت منعکس نمائید :

ایرج مصداقی :روز آنلاین، حمزه فراحتی و پروژه‌ی سفید سازی
http://www.irajmesdaghi.com/maghaleh-92.html


آن شب من تماشاگر مرگ خود بودم/ بشکل فایل صوتی | محسن درزی
https://soundcloud.com/mitra-yousefi/dqqvctxtyquy

آن شب من تماشاگر مرگ خود بودم بشکل پی دی اف | محسن درزی
http://ebitik.azerblog.com/anbar/567.pdf
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

تبریزی گرامی، این درست است که افسون عزیز نوشته « فدائیان خلق اکثریت در گنگره اول خود شجاعانه عملکرد 18 ماه خود را نقد کرده اند ». و بعدها نیز باز در طول این 35 سال از سوی خیلی ها و خود اکثریت این «خط شکوفایی» را نقد کرده اند. حالا دیگر جایی برا «تبلیغات این چنینی» که در نوشته شما دیده میشود نیست. شما می نویسید:« پس ازکشتار هزاران تن از وابستگان به این سازمان های سیاسی نوبت به همان اکثریتی هائی رسید که به همراه توده ای ها سه سال پیاپی می گفتند: "زنده باد خمینی!" از سال ۱۳۶۲ سرکوب توده ای ها واکثریتی ها از سوی رژیم ولایت فقیه آغاز و بدون شلیک حتی یک تیر از سوی اکثریتی ها و توده ای ها و بدون کشته شدن حتی یک تن از سردمداران رژیم آخوندی به دست چنین کسانی، هزاران تن از توده ای ها و اکثریتی ها دستگیر، بازجوئی، شکنجه و تیرباران شدند» .این که خط شکوفایی غلط بود اکثریت هم پذیرفته. سخن تازه شماچیست؟

شما به شیوه نوشتن خود در مورد «جمهوری اسلامی» و « سازمانهای سیاسی» توجه کنید. این متد برابر است. متد تبلیغاتی ست. و نه « متین و استدلالی» ؛ « های و هوی» دار است. و تبلیغاتی. که مشکلی را نمیگشاید. وقتی از حکومت می نویسید 10 تا واژه ی تبلیغاتی پشت سرهم سوار میکنید. و همینطور در مورد « سازمانهای سیاسی». و خواننده زود بیاد مفهوم «لجن مالی» میافتد. یعنی برایش تداعی میشود. در مورد حکومت وقتی قید میشود که « دیکتاتور و ارتجاعی» ست یا در مورد نقد خط های سیاسی گفته میشود « درست یا نادرست» بود خواننده نظر شما را گرفته. دیگر نیازی به های و هوی نیست. و قید دهها کلمه ی تبلیغاتی، که یکی از مشکلات ادبیات سیاسی « روشنگری» ست. روشنگری نیاز به « ادبیات متین و آرام و استدلالی و فشرده» دارد. از شیوه هایی که کیفیت این سایت را « خراب» میکند همین « ادبیات تبلیغاتی» ست. و « مفهوم لجن مالی» را برای خواننده تداعی میکند.برای روشن شدن منظورم مثال میزنم. شما شیوه نوشتن و صحبت خود را با شیوه ی « داریوش آشوری» در مقالاتش مقایسه بکنید. مال شما شبیه ادبیات اعلامیه های قبل از 57 است ولی مال آشوری « متین و فشرده و استدلالی و ضروری» است. معرفی قربانیان و توضیح زندگیشان ضروری ست اما « چگونگی» این توضیح است که « روشنگری» میکند. آنهم وقتی ست که « چیزهای نادانسته شده و پنهان » و یا « نو آوری» شده در متن باشد. یعنی نکات تاریک روشن شود. چرا اینان کشته شدند؟ طور زنده میماندند؟ چه میگفتند؟ و ...لازم است به خواننده روشن شوند. یک قربانی را معرفی میکنیم لازم است از خود بپرسیم چه چیزی گفته نشده که من میخواهم مطرح کنم؟هم در بیوگرافی و هم در ایده و هم در قربانی شدن.
نوشته شده توسط: Anonymous

،قای حسن ... نوشته بودید که (( برای نمونه نویسنده ای ترک در رمان ها ی خود هدفی جز اشوب و تنفر قومی و نژادی چیز ی را تبلیغ نمیکند)).. لطفآ یکی از این نویسنده ها را اسم ببرید البته با اسم رمان تالیف شده تا ما هم از این واقیع آشنا بشویم...قبلآ از زحمات شما سپاسگزارم... منتظر هستیم...

نوشته شده توسط: Anonymous

«خلقهای غیر فارس-ملل غیر فارس»!! وقتی اندیشه ای ازانسجام کافی برخوردارنباشد الفاظی های بی سروته «حقوق بشر» ی درگفتاربه محمل بافی دچارمیشود.به گفتهء مولوی:ازبرون برظاھرش نقش ونگار/ ازدرون انديشه ھای زار زار.جناب بلوچ ظاهرا متوجه تناقض بین دو ترم ملل وخلق نیستند.البته این وام گیری ازادبیات مارکسیستی تنها پوشی برروی ماهیت اندیشه نژادپرستی محافل تجزیه طلب دربازارمکاره سیاست است واین حنا مدتها است که دیگررنگی ندارد.برای روشن شدن جناب بلوچ ،اگردرادبیات سیاسی سازمانهای چپ دردهه چهل وتا مقطع انقلاب با ترم«خلق ایران»روبرو میشویم ودرمتن اطلاعیه هایشان خلقهای ایران را برای رهایی ازستم امپریالیسم فرا میخوانند ونه رهایی ازستم «فارس» چون واژه «خلق» بیان کننده بلوک طبقاتی و فرایند تاریخی جنبش کارگری در برابر سرمایه داری است به همین خاطر در کمتر محتوایی از سرودهای انقلابی چپ ایرانی اشاره به ...

واژه «ملیتها» و یا «ملت ترک و یا ملت عرب» و غیره شده است. اما تاکید مطلق بر بار بیولوژیکی -نژادی «ملت» (ملت ترک ،کرد وعرب) که مشخصه خودش را اساسا درتمایز با ملتهای دیگر پیدا میکند بار تاریخی-اجتماعی ندارد و به همین دلیل است که معیار امثال تو در پاسخ دهی به مسئله «ملی»ماهیتی شدیدا نژاد پرستانه و فاشیستی دارد.بان کی مون کشته شدن مرزبان ایرانی توسط جانیان جیش العدل را محکوم کرد اما توبحساب خود به مسابقه مرگ و کشتار با جیش العدل«ناسیونالیسم فارس »را تهدید به حساب دهی میکنید....
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، افسون، از شما سپاسگزارم اما نکته های زیر درباره یادداشت نوین شما نیاز به یادآوری دارند، شما می گوئید: ( ..... در معرفی یک قربانی و یا به قول شما شهید نبایستی به سازمان و یا حزب مربوطه لجن پراکنی صورت گیرد ..... ) نخست آن که من در نوشته هایم واژه "شهید" را به کار نمی برم و اگر دیگران واژه "شهید" را در نوشته هایشان به کار ببرند و من آن نوشته ها را به ایران گلوبال بفرستم سخن نویسندگان آن نوشته ها سخن من نیست، دیگر آن که ارزیابی کردار یک سازمان سیاسی برابر با لجن پراکنی نیست و بدون این ارزیابی ها نمی توان از کردارهای نادرست در آینده پیشگیری کرد، برای نمونه بررسی و ریشه یابی کارکرد نادرست حزب توده و سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت در هواداری از رژیم آخوندی در سه سال ۱۳۵۹ – ۱۳۶۰ – ۱۳۶۱ برابر با لجن پراکنی نیست و کاری است برای پیشگیری از لغزش هائی این چنینی در آینده!

برای نمونه در این لینک http://iranglobal.info/node/22496 درباره کارکرد نادرست حزب توده و سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت در سه سال یاد شده به دور از شعر و شعار و مرگ بر، درود بر، زنده باد، مرده باد و ..... بررسی شده است که این بررسی و گفتن و نوشتن سخنانی که شاید آزار دهنده و ناخوشایند نیز باشند برابر با لجن پراکنی نیست.***** دوست گرامی، افسون، شما می گوئید: ( ..... لاجوردی و دیگر زندانبانان مخوف جمهوری اسلامی آگاهانه انسان های معتقدی همچون فاطمه مدرسی را بی جهت اعدام نکردند ..... ) دوست گرامی، اسدالله لاجوردی در تاریخ ششم فروردین ماه سال ۱٣۶٨ که فاطمه مدرسی اعدام شد چند سالی می شد که از کار برکنار شده بود و هنگام اعدام فاطمه مدرسی کاره ای نبود! ***** دوست گرامی، افسون، شما از یک سو می گوئید: ( ..... اکنون به جای همراهی باهم علیه همدیگر سمپاشی می کنیم، آخوندها در بازی دادنمان کاملا موفق بودند ..... ) و از سوی دیگر از آقای ایرج مصداقی بدگوئی می کنید! دوست گرامی، من سخنگو و یا وکیل مدافع آقای ایرج مصداقی نیستم اما چرا خودتان به جای به کار بستن اندرز خودتان راه سمپاشی به دیگران را در پیش گرفته اید؟
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تبریزی گرامی-درست می گویئد اشتباه از من بوده است که به قول شما؛ نوشته راموشکافانه نخوانده بودم . اینجانب کار های شما را دنبال کرده ام . بهتر بود که مطالبی از این دسترا کمی فشرده تر و مشخص ترتنظیم نمائید. وابستگی سازمانی و حزبی را مشخصا بنویسید و در معرفی یک قربانی و یا به قول شما« شهید » نبایستی به سازمان و یا حزب مربوط لجن پرداکنی صورت گیرد .قضاوت را به عهده خواننده بگذارید. این روز ها همه چیز درهم و برهم شده است کسانی مثل ایرج مصداقی و....که سالها در زندان بودند و به دلیل توبه و دادن تعهد از زندان ازادمی شوند.

لاجوردی و دیگر زندانبانان مخفو ف جمهوری اسلامی آگاهانه انسان های معتقدی را همچون فاطمه مدرسی را بی جهت اعدام نکردند . ... همین جناب ایرج مصداقی که تا چندی پیش از اعضای مخفی سازمان مجاهدین خلق بود ....در خراب کردن و لجن پراکنی علیه زندانیان فدائیان اکثریت و حزب توده لحظه ای از تلاش باز نایستاد تا اینکه «خیاط در کوزه افتاد»و مورد خشم مسعود رجوی قرار گرفت . در مورد «توبه » و «مقاومت در زندان » اکنون که به گذشته نگاه می کنیم ؛ متوجه می شویم که به چه میزان احزاب انقلابی آن روز در اشتباه بسر می بردند . در حالی که زندان جای مبارزه نیست و زندانیان سیاسی می باید که بجای مقاوت راه مصلحت و «کشیدن زندان» را در پیش می گرفتند و هر کدامشان به یکی شکلی از زندان ازاد می شدند و در بیرون از زندان منتظر فراهم شدن لحظات تاریخی مثل 18 تیر و رویدادهای سالهای 88 تا 90 می ماندند و همراه با جنبش مردمی علیه رزیم را شرکت می کردندولی افسوس که این همه جانهای شیفته که بی جهت از دست رفت و اکنون بجای همراهی با هم علیه همدیگر سم پاشی می کنیم.آخوند ها در بازی داد نمان کاملا موفق بودند
نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب بلوچ می توانید چند مورد را که آقای اقبالی با نام دیگری نوشته آند برای ما هم روشن کنید؟ چنین چیزی که شما ادعا می کنید، واقعی نیست.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی، شما نیز در مرگ مرزبانان ایران شریک هستی. شما با تبلیغات نژاد پرستی آریائی، و تحقیر خلق بلوچ و دیگر ملل غیر فارس ایران در این کشتارها به همان اندازه سهیم هستی. لطفا خود را از این موضوع کنار نکش، و همه چیز را به گردن رژیم فاسد اسلامی نینداز. شما نیز با بذر نفرت کاشتن نسبت به خلقهای غیر فارس، جمهوری اسلامی را در کشتار و اعدام و سرکوب آنان بطور تلویحی تشویق میکنی. نقش شما در تبلیغ علیه خلقهای غیر فارس و سرکوب آنان کمتر از جمهوری اسلامی نیست! این را نیز یقین بدان که شما و افراد ناسیونالیستی مثل شما که در سایت ایران گلوبال به نشر .... ناسیونالیسم فارس اقدام میکنند، و بدینوسیله با تحقیر و توهین به خلقها، علیه شان جوک میسازند، چهرشان برای خوانندگان داخل و خارج شناخته شده هستند، و مردم روزی از چنین افراد نژاد پرست و لمپن حساب خواهند کشید. حالا شما با نامهای مستعار مطلب

بنویس. به آسمان هم بروی! طرز گفتار و نحوه ضدیت ات با ملل غیر فارس، بطور روز برای همه روشن است. ممکن است نحوه فحش دادنت را عوض بکنی، ولی طرز بیان و جوهر کلام توهین آمیزت نسبت به خلقهای غیر فارس یکی است.
نوشته شده توسط: Anonymous

یکی از افراد هیات مسئول این پارلمان کذایی (بنگاه مزاح و خنده و شادمانی ) محمود علی چهرگانی است که در نژادپرستی یک سرو گردن بالاتراز برویک نژاد پرست نروژی است .قبلا که مسئولیت سایت «حرکت بيداری ملی آذربايجان» را داشت از«نگاه او تنها فاشیسم فارس نیست که سعی در نابودی کامل زبان و فرهنگ ملت آذربایجان را دارد بلکه وجود کردها را در شهرهای میاندوآب و نقده کُردیزاسیون مینامد و هشدار میدهد اگر موضوع اشغال اراضی آذربایجان جدی گرفته نشود در آینده‌ای نه چندان دور به بحرانی حتی خطرناکتر از(قره باغ) تبدیل خواهد شد»چنین گفته هایی بیشتر یاد آور نظرات نژادپرستانه هاینریش هیملر فرمانده اِس اِس نازی مسئول اصلی هولوکاست است. با این چنین الگوهاى رفتارى و فکرى نژاد پرستانه و با ادعای داشتن مالکیت مطلق بر آذربایجان واین خط و نشان کشیدنهای قومی- ارضی واینکه وظیفه ترکها است که از ورود كردها به منطقه ..

جلوگیری کنند ازنتایج اندیشه‌ شوئینیسم ترک است صد البته با یک وجب روغن برادر کشیهای قومی برای مردمان آذری و کرد!
نوشته شده توسط: Anonymous

اولین اثری که به یک زبان اروپایی در باره اراضی جغرافیایی آذربایجان نوشته شده است کتابی است به زبان روسی با عنوان "اوضاع سیاسی ولایت آذربایجان" که توسط (pokovnik S.D. Burnasev(1743-1824 در سال ۱۷۹۳ در شهر Kursk روسیه چاپ شده است. این کتاب که قبل از اشغال مناطق شمالی آذربایجان توسط روسها چاپ شده است. در صفحه ۴ این کتاب آمده است : در وضعیت امروزی اراضی آذربایجان، از شمال که شروع کنیم به گرجستان چسبیده و در آنجا مناطق Kartli و kaxetiya را دارد، در سمت مشرق به دریای خزر و ولایت گیلان ختم میشود و در مسافتی نیم روزه از آنجا به عراق عجم در جنوب همدان ختم میشود از طرف مغرب با عثمانی هم مرز است.(7)
اسناد ذکر شده نشان میدهد که تا اواخر قرن ۱۸ میلادی هیچ تغییر اساسی در مرزهای جغرافیایی و ائتنیکی آذربایجان بوجود نیامده بود ولی بعد از تقسیم شدن آذربایجان به دو قسمت در سال ۱۸۲۴ به مرور زمان تغییرات

تغییرات زیادی در این سرزمین باستانی به وقوع میپیوندد و دو بدنه از هم جدا شده آذربایجان سرنوشتشان جدا از هم شکل میگیرد و هر دو دچار بلایا ی غم انگیزی میشوند و تغییرات اتنیکی و مرزی را نیز متحمل میشوند.