Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

من متوجه اسارت با دانستن زبان نمیشوم. معنی آزاد بودن از هر قید و بند را هم نمی فهمم. الان برای گذر از مرز چین و ورود به کره جنوبی باید پاسپورت نشان دهم که قیدی است اما قانون است. در ژاپن, ژاپنی، در انگلستان انگلیسی، و کلا در هر نقطه ای از دنیا برای ارتباط و تجارت و فهمیدن و پیشرفت باید به زبانی صحبت کنم که مرا بفهمند. اگر بیشتر بدانم بهتر است اما اشکالی برای دانستن نیست. اینکه کشورها زبان رسمی و قوانین رسمی و محلی دارند هم چه اشکالی دارد؟ یعنی پول واحد، تاریخ و هویت مشابه، کشور یکسان، ارتباط جغرافیایی و سیاسی و تاریخی را فراموش کنیم؟ کسی نیست برای جوانان توضیح دهد پارس اسم قدیم کشور بوده، بنابراین همه مردم آن می شده اند پارسی؟ زبان پهلوی شان میشده زبان پارسی؟ یعنی چه آذری باشی یا کرد یا گیلک، چه بگویم پارسی چه ایرانی، چه تفاوتی دارد؟ اقوام هندی مگر همه هندی نیستند؟ این ستم است؟

نوشته شده توسط: Anonymous

کامنت بان محترم، از آنجا که مهر نموده برای من متأسف شده اید، من هم متقابلاً برای شما متأسف هستم! ضمناً چند نکته را یادآور می شوم: 1ـ اعتراض من نه به دلیل ناشکیبایی من، بلکه به این دلیل بود که کامنت های دیگری که پس از کامنت من فرستاده شده بودند (از جمله کامنت جناب ناشناس در پاسخ آقای ائلیار) منتشر شده بودند، ولی از کامنت من اثری نبود. 2ـ اعتراض دوم من به این خاطر بود که شما کامنت مرا دقایقی پس از اعتراض من منتشر نمودید، اما بعد سریعاً در پاسخ به من نوشتید که کامنتی از من نمی بینید که منتشر نشده باشد ! و بدینگونه مرا به نادرست گویی منتسب کردید. 3ـ اگر کامنت آقای رازی پیش از کامنت من فرستاده شده و پس از آن درج شده، این خواست من نبوده و من خواهان آن هستم که همۀ کامنت ها در نوبت خود منتشر شوند و حقی از آقای رازی و دیگران پایمال نشود. 4ـ کسی از شما انتظار ندارد که 24 ساعته کامنت بخوانید!

انتظار من تنها رعایت نوبت و عدالت در انتشار کامنت هاست. 5ـ نمی دانم از کجا دریافته اید که من " عصبیت" دارم. من تنها موردی بی نظمی دیدم و اعتراض کردم. البته "عصبیت" ندارم، ولی اعصاب دارم و از دیدن بی عدالتی ناراحت می شوم. تندرست باشید.
نوشته شده توسط: Anonymous

از نقدهایی که به گفته های جناب بهرام رحمانی وارد است:ایران از نگاه سازمان ملل متحد بعوان یک کشورویک ملت که در درون چهار چوب مرزهای معین با زبان و فرهنگ مشخص قرار گرفته است ازمشروعيت كامل حقوقي و تاریخی برخوردار و پذیرفته شده است ونه« ملتهای ساکنان ایران».نادیده گرفتن این امرمسلم غرز ورزی آشکار است که دهها سال در «نظریه پردازی ها»جدایی طلبان وطیف چپ ایرانی رواج داشته. حتی اگر «تعریف» جناب رحمانی را که ابژه ملت را درارتباط با فرماسیون تاریخی دوره مدرن وعصرسرمایه داری میدانند را بپذیریم ،مگر جامعه ایرانی در دوران فئودالی گیر کرده وهنوز زندگی قبایلی دارند که نمی تواند مشخصات یک ملت را داشته باشد ؟با توجه به گرایشات «چپ» جناب رحمانی، درک مارکسيسم از مقوله «ملت» محدود به مولفه نژادی که يک مقوله بيولوژيک است نمی باشد و مثل نیروهای ارتجاعی پان ترک و پان عرب مقوله ملت را از مضمون .......

سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و تاریخی خودش تهی نمیکند.در ضمن جناب رحمانی،در هیچ کشوری گروهای قومی را بنام ملت نمی شناسند بلکه (ethnic groups) و نه (nation )خطاب میکنند.درغیراین صورت کشوری مانند سوئد با وجود رومانی (کولی‌ها) و فنلاندی و سامی زبان‌ها و کمترین نزدیکی زبانی ،نه یک ملت که سه ملت میبودند. و یا آلمان نوین که از به هم پیوستن دوک نشین ها و امیر نشین های باواریایی، فریزیایی، هسیایی ،پروسیایی ،ساکسونی، سوابیایی و غیره با آداب و رسوم متفاوت ،را کشوری چند ملیتی و گروه های قومی این کشور را« ملتهای ساکنان آلمان» نمی خوانند و همینطور ملیت مردمان سوئیس را که به چهار زبان آلمانی،فرانسوی ایتالیایی،رومانش تکلم می کنند، آلمانی ،فرانسوی و یا ایتالیایی نمی دانند.این بخش از «روشفنکران» اگر کمی در این مورد تعمق کنند شاید دریابند که ازراه نفی «دیگری» به اثبات حقوق قومی-زبانی«دیگری» نخواهید رسید. حال اگر چپها و تجزیه طلبها خودشان را ایرانی نمی دانند بهتر است برگردند به همان جایی که تعلق دارند.!مثلا در کشور دمکراتیک فرانسه وانگلیس اگر یک کمونیست نخواهد فرانسوی و یا انگلیسی بماند، آن دولتها بنام «حقوق بشر و شهروندی» دست به تجزیه مملکت نمیزنند. یک نمونه روشنتر میآورم..هرچند اعراب خوزستان در کنار همگان ،امروز در ایران خودش صاحبخانه است .اما تاریخ پیش روی ماست ، بیشترین مهاجرین عرب در دوران صفویان و حاکمیت مشعشعیان به این منطقه آمدند و در هنگام مهاجرت عرب به خوزستان قرنها بود که قطعه ای از خاک و جغرافیای ایران بوده است. به گفته استاد زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت مینویسد:استیلای عرب بدون غارت و انهدام و کشتار انجام نیافت. حالا اگر چپها و تجزیه طلبهای اهل خوزستان تمایلی به ایرانی بودن نداشته باشند بخاطر«حقوق زبانی» دست به تجزیه خوزستان ، که طبق عرف بین الملل تعدی به تمامیت ارضی کشوراست و جرم محسوب میشود نمیزنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

هر حزب و گروه و افرادی که از حقوق اساسی ملت آذربایجان از جمله 1 - تدریس و آموزش به زبان مادری در مدارس 2 - تعیین سرنوشت ملت تورک به دست خود ملت تورک آذربایجان 3 - مبارزه با تبعیض های آموزشی ، فرهنگی ، اقتصادی و صنعتی علیه خاک و ملت آذربایجان 4 - دفاع از تاریخ و فرهنگ ملت غیور ترک اذربایجان 5 -مبارزه با استثمار و غارت منابع معدنی و طبیعی ملت آذربایجان 6 -مبارزه با تحریف زبان و تاریخ ملت تورک آذربایجان 7 - مبارزه با محرومیت های تحمیل شده بر خاک و ملت تورک آذربایجان 8 - دفاع از خاک اذربایجان در برابر گروهای تروریستی و . . . . . . . دفاع کند ما به عنوان ملت آذربایجان در سرتاسر دنیا از آنها حمایت خواهیم کرد.
من به عنوان یک تورک اذربایجانی از پارلمان آذربایجان جنوبی حمایت خودمواعلام می کنم .

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم صبری! اکنون دوران بین دو صندلی نشستن ها تمام شده است. شما باید موضع خود را نسبت به استرداد حقوق پایمال شده مردم آذربایجان جنوبی که از طریق رژیم اسلامی سرکوب میشود، بدون چون و چرا اعلام کنید، تا مردم آذربایجان نقطه نظرات شما را نسبت به حق تعیین سرنوشت، و کسب حق طبیعی زبان مادری و اختیارات تعیین سرنوشت آگاه باشند. امروز دیگر زمان پز دادن و کلی گوئیها ها ، و بین دو صندلی نشستنها تمام شده است. لطفا خط مشی خود را صریحا اعلام کنید، تا جامعه آذربایجان شما را بهتر بشناسد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

anonym عزیز، 1- نوشته اید : «نمی دانم شما از کدام تئوری صحبت میکنید؟ » لطفاً در همین مقاله ی «روان اجتماعی» به این قسمت مراجعه کنید: «ناسیونالیسم موجود در آذربایجان».2-«من فکر میکنم, شما پلاتفورمها , بیانیه ها و مرامنامه های گروه ها و تشکیلات های آذربایجانی را نمی خوانید» . جواب: خوانده ام. به اسناد این گروهها مراجعه کنید که مقولات ناسیونالیسم ذکر شده از طرف من در آنها کم و بیش وجود دارد:

«مثلاً . اتحاد ملي دموكراتيك آذربايجان جنوبي (بيرليك)2. تشكيلات مقاومت ملي آذربايجان 3. جبهه آذربايجان متحد و مستقل 4. جنبش دانشجويي آذربايجان (آزوح) 5. حزب استقلال آذربايجان جنوبي (گائيپ) 6.حزب دموكرات آذربايجان جنوبي (گادپ) 7. حزب رهايي آذربايجان جنوبي (قورتولوش) 8. حزب سوسيال دموكرات آذربايجان جنوبي 9. حزب ليبرال دموكرات آذربايجان جنوبي (گالدپ) 10. حركت بيداري ملي آذربايجان (گاموح) ؛ 11. كنگره جهاني آذربايجان(داك) و ...»
3- مقولات ناسیونالیسم تنها اسناد را شامل نمیشود، نوشته های قلمزنان این گروهها را هم شامل است. همینطور شامل شعارها و حرکات نیز هست. 4- مارکسیستها در کل «تعیین سرنوشت را تا جد جدایی» قبل دارند. ولی بخشی از آنها حتی جدایی را هم می پذیرند.5- بله ناسیونالیسم پارسی دگر ستیزی و تحقیر دیگری- و غیره و غیره را دارد.6- متقابلاً ناسیونالیسم ملیتی ما هم شعار « فاس دیلی- ایت دیلی» و غیره را داده. 6- دگر اندیشی دلیل بر داشتن ایده لوژی نیست.7- در مورد ایده لوژی مقاله دارم «نگاه ایده لوژیک» ، در آرشیو -میتوانید مراجعه کنید.8- شعار« آی من ترکم» : از مقولات ناسیونالیسم یکی تکیه به «نژاد »است. این شعار عملاً یک شعار نژادگریانه و ناسیونالیستی ست. این را به زبانهای اروپایی ترجمه کنید. ببینیند چه میگویند. با این شعار مهر راسیست بر پیشانی ما می نشیند. « بوز قورت چی یام بوز قورت چی»-« ملت چی یم - ملت چی». با این شعار ها هم ناسونالیست و فاشیست بودن ما در انظار مهر و موم میشود. من چطور میتوانم از این «دیوانگی ها» دفاع کنم؟ مجبورم «استراتژی تاکتیک» بنویسم که نوشته ام. حالا خود دانند. وظیفه انسانی و اجتماعی من چنین چیزهایی ست که انجام داده ام.9- آقایان اعلامیه پارلمان را در «مساوات باکو» منتشر کرده اند. رهبر حزب مساوات همان کسی ست که نویسنده بزرگ آذربایجان را به آزمایش «ژن » جویی تهدید میکرد.10-بین خودمان هم «ژن معیوب » قوم دیگر را کشف میکنیم. من چگونه میتوانم این گندکاریها را پشت گوش بیندازم و دفاع کنم که ما ناسیونالیسم ندارم.و خیلی چیزهای دیگر. 11- لطف کنید « آثار نظری» گروه پارلمان را نگاه کنید. اینان به جز ایده های ناسیونالیستی افراطی که در زرورق «حقوق-ملت-دولت» میریزند چی دارند؟ افکار آبرو برنده ی چهرگانی و مانندهایش قابل دفاع ست؟ من واقعاً خجالت میکشم که می بینم در آذربایجان همچو گرایشهای ارتجاعی عرض اندام میکند. در هیچ دوره از تاریخ اندیشه آذربایجان سطح فکر چنین افتی نداشته است...
گؤزه ل گؤنلر
نوشته شده توسط: Anonymous

آزادی حق همه است
ولی لخت شدن کار انسان نیست
مردها باید احترام به زنها را بیاموزند و به زن بعنوان وسیله ارضاء میل جنسی و خوش گذرانی نگاه نکنند
مرد و زن یکی هستند
آنهایی که تفاوت قائل هستند انسان نیستند
من بعنوان یک مسلمان در دین خودم تفاوتی بین مرد و زن ندیدم ولی تفسیر های غلط از دین زن را گوشه نشین کرده
مرد های هرزه آزادی زن را از بین برده اند آنهایی که زن را با حجاب می خواهند کسانی هستند که بدترین و هرز ترین چشم ها را به زن دارند

نوشته شده توسط: Anonymous

درود .نوروز بر شما برادر کرد از سوریه تا ارمنستان ترکیه اران ایران فرخنده باد نا صادق زشتکلام تنها نیست در طول تاریخ او برادران بسیاری داشته که سیزده بدر را خرافه ولی قمه زنی را عین تعقل دانسته اند . اورا به این بیت از حافظ بزرگ حوالت میدهم ایمگس عرصه سیمرغ نه جولانگه تست عرض خود میبریو منت ما میداری . ازسند تا سوریه واز ابادان تا بلخ وبخارا نوروز بر همه فرخنده باد حتا به اقای زیبا کلام والا کرم

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ايرانخواه،بى شك امروز مسله ملى كه حق تحصيل به زبان توركى يا مادرى كه يكى از اجزاى ان است جزو مسله مهمى در سياست اذربايجان يا كوردستان است،شما راست مى گوييد ممكن است كسانى باشند كه بخواهند اموزش به زبان فارسى داشته باشند و بى شك حق انتخاب با مردم است،در شرايط ازادى هر كسى حق دارد تصميم خود را بگيرد،ولى مسله اين است كه همان انتخاب اول كسانى كه مى گوييد ،همان مبتنى بر رانت و تبعيضى است كه زبان فارسى از ان بهره مى برد،وقتى همه چيز مملكت دربست در اختيار اين زبان باشد ،مجبورى كه ان را انتخاب كنى،اگر دانشگاه رفتن،استخدام شدن،بهره مند شدن از مواهب دولتى شرطش نا عادلانه زبان فارسى باشد،مطمعنا زبان فارسى انتخاب خواهد شد،حتى تمسخر و تحقير خلقها امروز با لهجه حرف زدن به زبان فارسى است،

نوشته شده توسط: Anonymous

آالیار. من از این جمله شما واقعا متعجبم« اما در مورد گروهها ، بلی تئوری آنها عمدتاً ناسیونالیستی ست. و این موضوع را در مقالات مختلف با بررسی مقولات و تئوری آنها نشان داده ام. متأسفانه موضوع صحت دارد. و این آفت مبارزه است. ایکاش چنین نبود» . من نمی دانم شما از کدام تئوری صحبت میکنید؟ من فکر میکنم, شما پلاتفورمها , بیانیه ها و مرامنامه های گروه ها و تشکیلات های آذربایجانی را نمی خوانید. شما برای نمونه از یکی مثال بیاورید البته, نه از نظر شما و آقایانی همچون سعید( آقای راسیونال) بلکه از نظر دنیای دموکراتیک, مفهوم ناسیونالیستی با بار منفی داشته باشد.

هارای هارای من تورکم , بلی در نظر یک فارس ناسیونالیست , که می خواهد ایران فقط فارس باشد, یک شعار ناسیونالیستی است, ولی در نظر بقیه چی؟ اگر شعار , هارای هارای من فارسم و یا , هارای هارای من کومونیستم, میدادند, این قدر سرو صدا راه می انداختید؟
دوست محترم, جواب شعارها در استادیومهای فارسیستانیکه از تلویزیون دولت فارسی هم بطور زنده پخش میکنند ,ترکها برو گم شو, چه میتواند باشد؟ باز هم می نویسم, قضاوت شما همیشه در چهارچوب ایده اولوژیتان محصور مانده و نتوانسته آزاد اندیشانه یاشد. اما در مورد ناسیونالیزم و مارکس , گرچه مارکس شناس نیستم ولی چیزهائی هم از لیتراتورهای آلمانی در باره مارکس و ناسیونالیزم خوانده ام. مارکس, ناسیونالیزم را با شرط و شروطی قبول میکرده و اصولا مخالف تشکیل شدن دولت ملتهای کوچک بوده. مثلا میگفته, صربها حق تشکیل دولت ملی خودرا ندارند. ولی این بحث دیگری است . سیزده ساغ اولین
نوشته شده توسط: Anonymous

سولماز خانم شما راست می گویی مردم تبریز و البته کل ایران به خمینی 98 درصد رای دادند!!!! درست! او 35 سال ملت را نوازش نمود به چهرگانی هم چنین فرصتی داده شده تا از آن رای 98 درصد خود پشیمان باشند!

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

عزیز احمدی، ممنون از توجه شما. متن اصلی Durnam به زبان آلمانی ست. متأسفانه متن ترکی و فارسی آن بهتر از اینها نشد...از انتشار متن انگلیسی هم صرف نظر کردم . امیدوارم همیشه ساغ و سلامت باشید. مطلب شما را در همین روزها آماده خواهم کرد. نوشته های خود را برایم بفرستید. گؤزه ل گونلر.

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

ایرانخواه محترم واقعا برای شما متاسفم. من عصر برای کاری از خانه بیرون رفته بودم و نیم ساعت سه ربعی بیشتر نیست که برگشته ام و کامنتها را به نوبت کنترل کرده و تایید کرده ام. اگر دقت می کردید متوجه می شدید که حتی کامنت جناب رازی را که قبل از شما نوشته بود، بعد از کامنت شما منتشر کردم. علتش هم این بود که نسبتا طولانی بود و برای آخر نگهش داشتم تا بخوانمش. من کامنت شما را قبل از خواندن اعتراض شما منتشر کرده ام. اگر کامنت شما توهین و... داشت، چه شما اعتراض می کردید و چه اعتراض نمی کردید، آن را منتشر نمی کردم. من حدس زدم که منظور شما همان کامنت است که گویا دیر شده است. ولی نوشتم که کامنت حذف شده ای از شما نیافتم به دو علت: 1- برای اینکه اگر کامنتی نوشته باشید و بلایی سرش آمده باشد مطلع شوم. 2- برای اینکه این سوءتفاهم برای خوانندگان بوجود نیاید که من کامنتی از شما را بدون دلیل حذف کرده ام و به

اعتراض شما هم توجهی نکرده ام. واقعیتش را بخواهید من متوجه نمی شوم که این عصبیت شما از کجا ناشی می شود. اگر کمی دقت می کردید متوجه می شدید که در این مدت هیچ کامنتی منتشر نشده است از جمله کامنت شما. من بارها به دوستان کامنت نویس تذکر داده و از آنها خواهش کرده ام که کمی صبر داشته باشند چون من نمی توانم 24 ساعته پای کامپیوتر بنشینم و کامنت بخوانم و باید به زندگی روزانه ام نیز برسم. با تشکر از توجه شما و همه دوستان
نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

حضور محترم جناب رازی و با سلام مجدد و با تبریک مجدد سال نو. عرضم به خدمتتان که کلاه برای شما خوب است ولی من وقتی کلاه سرم برود یا کوچک است و سرم را اذیت می کند و یا گشاد است و روی عینکم می افتد و نمی تونم کامنتهای شما رو بخونم. برای همین هم از خیر کلاه گذشته ام. همانطوریکه تصدیق فرموده اید این سفارشات اینترنتی کار دست من داده و ورشکستم کرده. از اینکه شما هم به عمل شنیع توسل به اینترنت و ای میل آلوده شده اید، دلم برایتون می سوزه و امیدوارم که خداوند متعال از این گناه کبیره شما بگذرد. مرقوم فرموده اید که رمل و اسطرلاب را کنار گذاشته اید. از این بابت خوشحالم ولی نمیدانم که چرا شما که رمل و اسطرلاب را کنار گذاشته اید چه اصراری دارید که من از آن استفاده کنم و بدانم که جناب ساوالان می خواستن چنان چیزی بنویسن. در مورد مسافرت شما همانطوری که قبلا مرقوم فرموده ام چون چند روزی وجود نازنینتان را

زیارت نکرده بودم، فکر کردم (توجه بفرمایدد که فکر کردم) شما در مسافرت تشریف دارین. من هم که نه رمل و اسطرلاب دارم و نه دوربین و میکروفون در خانه شما کار گذاشته ام نمی دانستم که خانه تشریف دارین. الان که شما می فرمایین متوجه شدم که مسافرت نبوده اید و یاد همسایه ام افتادم که ایام عید بر روی در خانه اش می نوشت: "ما در مسافرت هستیم بعد از عید تشریف بیاورید". یک سری را هم با شما در میان میذارم و آن اینکه من یک ساعت جیبی دارم که از پدر بزرگ پدربزرگم به من به ارث رسیده و مثل خروس همسایه کار می کند. من وقتی به این ساعت نگاه می کنم به من می گوید که یک نفر در عرض 24 ساعت بیشتر از 35 کامنت نوشته است و این کار هر روز اوست. این ساعت خیلی فضوله و از من می پرسه که مگه این جناب کار و زندگی نداره که هم روز و هم شب کامنت می نویسه؟ بعدش هم می پرسه که این جناب کی می خوابه؟ من هم که آدم ساده ای هستم زود میام و اینجا از بقیه می پرسم و آنوقت است که یکی زود به من ایراد می گیره که آی آقا تو سانسورچی هستی یا مفتش؟ اصلا به تو چه؟ از این که بگذریم تصدیق می کنم که کش شما خیلی کشه! خدا پدر این آلمانیها را رحمت کنه که به شما کش کشی رو یاد داده اند ولی خودشان از کشی استفاده می کنند که در وقت خودش کش میاد و در بقیه اوقات استراحت می کنه. البته بنده هم تصدیق می کنم که این آلمانی ها نه از کش خوششان میاد و نه از کش فروش ولی یک خاصیت عجیب و غریبی دارن که وقتی یکی میاد و میگه من کش فروش بودم ولی دیگه از این کارها نمی کنم وکش فروشی رو کنار گذاشته ام، دیگه ولش می کنن و بند می کنن به شغل جدیدش. این آلمانیها آدمای زیاد خوبی هم نیستن وگرنه این فوت در فن مباره با کش و کش فروشی رو هم به شما نشون میدادن. در خاتمه شما که انسان گلووووبالی تشریف دارین از طریق ای میل به مادر بزرگ نازنینتان و جناب رحمت ایزدی سلام بنده رو برسونین و از قول من بهشون بگین که انشااله به همین زودی خدمتشون خواهم رسید.
نوشته شده توسط: Anonymous

کامنت بان محترم، چرا بی صداقتی می کنید؟ شما کامنت ساعت 8:50 مرا همین چند لحظه پیش و پس از اعتراض من در لابلای کامنت های دیگر درج کردید و حالا خود را به آن راه می زنید که کدام کامنت؟ اینگونه برخورد در یک سایت سیاسی آزاد واقعاً تأسف آور است.

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

ایرانخواه گرامی من هر چه گشتم کامنتی از شما که حذف شده باشد نیافتم!

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

anonym عزیز، 1- اجازه بدهید دوچیز را از هم جدا کنیم :الف گرایش گروه های آذربایجانی؛ ب- «ماهیت خود مبارزه یا جنبش را» . در مورد ماهیت جنبش نه تنها در آذربایجان بل در همه نقاط ایران من اندیشه تدوین شده ام را در مقاله « استراتژی و تاکتیک آذربایجان» قید کرده ام که میتوانید خود مقاله را هم مطالعه کنید. و چنین نوشته ام:

ماهیت جنبشهای ملی - دموکراتیک:

درجنبشهای ملی - دموکراتیک همه گرایشات وجود دارد . مانند تمام گرایشاتی که در فضای سیاسی ایران به چشم میخورد.از چپ چپ تا راست راست. ولی جنبش ملی - دموکراتیک هیچ کدام از آنها نیست. براستی ماهیت این جنبش یا جنبشها چیست؟

جنبش ملی - دموکراتیک، «جنبش کسب برابری حقوقی» ست. برابری حقوقی برای همه. همهء مردمان گوناگون ، در همه زمینه ها؛ با رفع دیکتاتوری حاکم، و برقراری دموکراسی ، که سرنوشت" ایران و خود" را در فضایی آزاد ، به صورت دموکراتیک تعیین کرده و راه زندگی خود را در باهم زیستن یا جدا زیستن انتخاب کنند.

جنبش ملی - دموکراتیک ، همان طور که از نامش پیداست ،«جنبش تعیین سرنوشت و دموکراسی خواهی» ست ، در جهت ساختن جامعه ای آزاد و دموکراتیک و با رفاه و سکولار ، از راه یک نظام غیر متمرکز. از اینرو، " ملی" و "دموکراتیک" است ، و سکولار و مدرن. مقولۀ «ملی» اینجا به مفهوم «ناسیونالیستی» نیست. و نمیتواند باشد. ناسیونالیسم آفت این جنبشهاست(1). مراد از " مبارزه ملی" مبارزه ای ست که برای رفع ستم ملی در همه عرصه ها توسط «همه مردم» جریان مییابد. » مقاله : مبارزۀ برابر حقوقی مسالمت آمیز هم استراتژی هم تاکتیک جنبش آذربایجان
http://www.iranglobal.info/node/11857
من این موضوع -ماهیت جنبش- را به مقاله هم اضافه میکنم که سوء برداشت پیش نیاید. ممنون از هم فکری شما.
2- اما در مورد گروهها ، بلی تئوری آنها عمدتاً ناسیونالیستی ست. و این موضوع را در مقالات مختلف با بررسی مقولات و تئوری آنها نشان داده ام. متأسفانه موضوع صحت دارد. و این آفت مبارزه است. ایکاش چنین نبود. ایکاش. و این پاشنه آشیل ماست. 3-
در مورد ناسیونالیستهای پارسی سخن شما درست است. در مورد چپ ها باید بگویم ارزیابی ها مختلف است. هم نگرشهایی نظیر نگرش من هست. و هم نگرشهایی که گفته شما را تأیید میکند.4- مسئله ملت: در مقالاتم نوشته ام ایران کثیرالمله است. و از ملتهای بدون دولت تشکیل شده - ملیت هم میتوان گفت. و همینطور مردم و خلق - که ضرورت دارد توسط دولتهای انتخابی خود سرنوشت و امور خود را اداره کنند. با فدرال یا بدون فدرال. 5-اما در مورد نظر کمونیستها که گویا میگویند «ملت بازی را کنار بگذارید». جواب من به شما - و بخصوص آنهایی که چنین حرفی میزنند این است که در آثار مارکسیستی و حتی لنین چیزی نیست که مانع بشود « من آذربایجانی در دوره ی سرمایه داری گلوبال، و در نظام سرمایه داری وابسته ی ایران، خودم را ملت بدون دولت ننامم. » بر خلاف آن «قوم» نامیدن دهها ملیون آذربایجانی در نظام سرمایه داری متضاد با جهان بینی مارکسیستی ست. و حتی خلاف دانش جامعه شناسی ست. 6- مارکسیسم متضاد با «ملت -دولت» بودن یا شدن من نیست. 7- مارکسیسم ناسیونالیسم را که در زمان خود با سرمایه داری پدید آمده مترقی میداند. و جایی هم ننوشته اند که ملت شدن و بودن درست نیست. مارکسیسم مخالف بهره کشی انسان از انسان است. 8-نقد من در مورد ناسیونالیسم -بخاطر ایده لوژی بودن آن است- ربطی به مسئله ملت بودن و شدن ندارد. ناسیونالیسم ، اصول ایده لوژیک دارد که اکنون بدرد ما نمیخورد.
ساغ اولون واراولون.
نوشته شده توسط: Anonymous

سایت ایران گلوبال! یک کامنت من بدون دلیل حذف شده است. مهر نموده رسیدگی نمایید.

نوشته شده توسط: Anonymous

حضور محترم مسئول محترمتر کامنتها، با سلام و تبریکات مجدد. راستش را بخواهید جواب آخری شما مرا اندکی در فکر فرو یرد و وقتی کلاهم را قاضی کردم (من از آنجایی که چشمان سالمی دارم، اصولا از خواندم مطالب دیگران با عینک بیزارم، بخصوص اگر این عینک دودی باشد. پس رفتم یک کلاه خریدم و ایشان را به سبک قدما [از مادر بزرگ محترم اگر بپرسید، حکمت کلاه را برایتان خواهد گفت] قاضی کردم) و دیدم ای دل غافل! حق با م. م. ک. (مسئول محترم کامنتها) است. مثلا اینکه شما مرقوم فرموده اید «راستشو بخواین چون خیلیها مثل شما از اینترنت سفارش میدن، ورشکست شدم» تعریضی عین حقیقت است. اصلا چه معنی دارد که یک انسان مدرن و "گلووووووبال" مخصوصا از نوع "ایران‌گلوبال"ی‌اش برای رفع نیازمندیهایش به اینترنت مراجعه کند؟ انسان گلوبال باید بقچه و بندیلش را ببندد و دست عهد و عیال را بگیرد و برود گاراژ مشداصغر و منتظر اتوسیر شمس‌العماره

بنشیند و بعد چند اسکناس مچاله شده کف دست شاگردشوفر بگذارد و صلوات گویان سفرش را شروع کند! بعد دیدم اصلا کار ما از این حرفها گذشته است! تصورش را بکنید، من بجای اینکه مثل آدمهای "گلوووووبال" یک ورق سفید از دفترم بکنم و پر شترمرغ را توی مرکب بزنم و نامه ای بنویسم و آنرا توی پاکت بگذارم و رویش هم با یک مَن آب دهان یک تمبر بچسبانم و بعد به اداره پست بروم و آنرا به مسئول مربوطه تحویل بدهم، دست به یک عمل بسیار شنیع می زنم و از وسیله ای بنام - رویم بدیوار، زبانم لال - "ای‌میل" استفاده می کنم! اوج انحراف را می بینید جناب م.م.ک.؟ با این همه حیفم آمد سوالی را با آن وجود محترم مطرح نکنم. شما فرموده اید که «برخلاف شما، من در رشته علم رمل و اسطرلاب سررشته ای ندارم» البته من از آنجایی که رمل و اسطرلاب با اینترنت میانه ای ندارند، آنها را بوسیده ام و کنار گذاشته ام. ولی شدیدا در عجبم که جناب شما چطور بدون این وسائط مرموز از احوالات کامنت نویسان سردرمی آورید؟ یعنی مثلا می فهمید چه کسی کی به تعطیلات رفته، چه کسی در قفسه کتابخانه اش حتی یک کتاب ندارد و کارش صرفا اینترنت بازی است؟ چه کسی از بیکارالدوله های روزگار است و کامنت نویسی اش فقط برای این است که کاروزندگی ندارد و بقول خودتان "بیکار در کنج خانه نشسته است"؟ من هرچه کنج و پسله‌های خانه را زیرو رو کردم دیدم از وسائل شنود خبری نیست، پس می ماند یک امکان، و آنهم اینکه نکند شما "علم‌غیب" دارید!؟ واما موضوع جناب ساولان وشما که مشت نمونه خروار رابطه شما با خیل عشیره‌پرستان است، مصداق بارز همان شعر «از تو به یک اشارت، از من به سر دویدن» است، یعنی تا یکی از این حضرات بگوید "ف"، شما تا خود فرحزاد یک نفس می دوید. بسیار خوب، ما که بخیل نیستیم. درباره "کش" هم گویا تجاهل‌العارف می فرمایید. من که مشکلی با کش دادن مسائل ندارم، اصلا اگر یک خصلت حسنه در من باشد، آنهم همین استعداد "کش دادن" است. خوب حالا شما اگر فکر می کنید مسائل بی اهمیتی مثل نژاد پرستی را نباید زیاد کش داد، بسیار خوب! اصلا خدا نگذرد از این آلمانیهای بی فرهنگ و عقبمانده که این تخم لق را در دهان من و امثال من شکستند که نژادپرستی پدیده کریهی است و در برابر آن حتی یک میلیمتر نباید کوتاه آمد. خوب اینها که آدمهای گلوبال نیستتند و من و امثال من هم که در عمرمان یک کتاب ندیده ایم، چه رسد به اینکه بخوانیم، سر پیری جوانی می کنیم و حرف این اجنبیهای عقبمانده را باور می کنیم و سر هیچ و پوچ قضیه را کش می دهیم! حرف آخر اینکه مادر بزرگ من متأسفانه آدم سُست اخلاقی بود و در سنین کهولت با یک آقایی به نام "رحمت ایزدی" روی هم ریخت و به ایشان پیوست و از نظرها غایب شد. واگرنه ایشان هم عقایدی داشت که دست صدتا انسان "گلوبال" بخصوص از نوع ایرانی اش را از پشت می بست. حیف شد، فکر می کنم مناظره ایشان با مادربزرگ محترم شما بسیار خواندنی می شد.
نوشته شده توسط: Anonymous

Boz dumanda
itmiş geçmişə
?baxırsan mi
گؤزل دویقولاریزا سایقیلار

نوشته شده توسط: Anonymous

آالیار عزیز. کلا دو طیف وجود دارد که به حرکت آذربایجان, که ماهیتا مبارزه بر علیه ناسیونالیزم فارس است, حرکت ناسیونالیستی لقب داده است: اولی خود ناسیونالزم فارس است که زیر نقاب ایرانی و ایران پرستی قائم شده است. دومی, طرفداران ایده اولوژی های کومونیستی. میتوانم برایتان از هر کدام اینها هزاران مثال بیاورم. در نوشته های خود شما بکار بردن کلمه ,جریان ناسیونالیستی , در مورد حرکت آذربایجان خیلی هم کم نیست. دوست عزیز , حالا به سبب شرایط اقلیمی, جغرافیائی, همزیستی و هم جواری انسانها در گروهای مختلف متشکل شده و زندگی میکنندو اسمی هم دارند. ما باید این واقیت را قبول کنیم.

عیب کار در گروه های مختلف بودن نیست بلکه در نوع باور ها و سایر پدیده های حاکم در گروه های مختلف است. کما اینکه دیده ایم جوامعی که دم از , ما همه انسانیم, می زدند, به جامه انسانیت بیشتر زیان زدند تا دیگر جوامع. می خواهم خدمتتان عرض کنم, مشکل جامعه بشری همان طور هم نیست که دوستان کومونیست ما چسبیده و ول نمیکنند که پدیده ملت بازی باید منسوخ شود.
ماهم متعلق به یک ملت هستیم که یکی ملت ترک مینامد و دیگری ملت آذربایجان.ولی هستیم . حالا ملت بودنمان , چه با اسم ترک و چه با اسم آذربایجان, به سایرین خیر یا ضرر خواهد زد , بستگی با اسمش ندارد. قربان سنه
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ضمن تشکر از دوستان و بویژه دوستان آذربایجانی که زحمت مطالعه نوشته هایم را میکشند، و گاهاً نظراتشان رامینویسند، لازم است بگویم منهم خوشحالم که یک طرفه چیز نمی نویسم و از نظرات عزیزان بهرمند میشوم. تبادل افکار یاری میکند به شناخت بهتری دست یابیم و لغزشها را اصلاح کنیم. سخن یک طرفه به درد ما نمیخورد. بگذریم که برخیها قصد تبادل اندیشه ندارند - و با منظورهای دیگر وارد بحث میشوند. دوست دارم تجربه ای را با عزیزان همزبان در میان بگذارم: چرا همزبان؟ چون به فرهنگ ترکی مربوط است. من در کنار نوشته های سیاسی، مطالب ادبی به زبان ترکی هم منتشرمیکنم. چرا که بر حسب تجربه دریافته ام کار یک طرفه دید را بسته بار میاورد. و ادبیات کمک میکند دید ما به خیلی چیزها باز شود. یعنی یک نگاه و نگرش همه جانبه تولید میکند. بر این اساس پیشنهاد میکنم دوستان آذربایجانی ضمن مطالعه سیاست ادبیات آذربایجانی را کنار نگذارند،

سعی کنند به زبان خودمان بنویسند و بخوانند. حتی برای من بفرستند. نظراتشان را در مورد شعر و داستان که منتشر کرده ام بنویسند. تنها به مسایل سیاسی بسنده نکنند. مطالعه ادبیات در کنار چیزهای سیاسی را در جاهای مختلف پی گیرند. آینده ی آذربایجان به سیاستمدارانی که خود ادیب و نویسنده اند نیاز دارد. آذربایجان به دنباله روها نیاز ندارد. به کسانی نیاز دارد که مسقل اندیشند.هم در سیاست و هم در ادبیات تجربه دارند. ادبیات یاری میکند انسانها را بهتر درک کنیم. و از این راه سیاست را. کمک میکند دید یک بعدی-بسته را کنار بگذاریم.درعین حال که به خود مینگریم به جهان بنگریم. و به فرهنگ بشری. و خود را در میان انسانها بیابیم و با درد و رنجشان خود را هم سرنوشت احساس کنیم و برای رهایی به معنی همبستگی و همرزمی پی ببریم. و بدانیم آزادی و سعادت همه ما چگونه از هم جدایی ناپذیر است.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای قنبری، اینکه در پاسخ نوشته اید: " نمى دانم شما با كدام داده هاى امارى به اين نتيجه رسيديد..." نادرست است. من آماری ذکر نکردم، بلکه نوشتم: " در آذربایجان گرامی بسیاری از مردم هستند که با وجود اینکه زبان مادری شان ترکی است می خواهند که فرزندانشان به زبان فارسی درس بخوانند و در امور اداری نیز زبان فارسی را به کار ببرند. " مگر شما آماری دارید که چه شماری از هم میهنان آذربایجانی خواهان کاربرد اداری و آموزشی زبان ترکی بجای زبان فارسی هستند؟! اصلاً در این مورد آمار قابل استنادی وجود ندارد. ادعای من بر پایۀ تجربه ها ی شخصی من است و اینکه با بسیاری از آذربایجانی های گرامی برخورد داشته ام که با جانشینی ترکی به عنوان زبان آموزشی و اداری بجای فارسی مخالف بوده اند. با این همه به دید من،چنانکه در پیام نخست نوشتم، در صورتیکه شمار قابل توجهی از آذربایجانیان خواستار رسمیت آموزشی و اداری

زبان ترکی باشند، حق آنان است که از چنین امکانی برخوردار باشند. در این حالت منطق و عدالت ایجاب می کند که هردو زبان فارسی و ترکی در آذربایجان رسمیت داشته باشندتا خواست هردو گروه برآورده شود. اما از پاسخ شما چنین بر می آید که می خواهید یکسره به سود خود به قاضی روید و در آرزوی برقراری سیستم تک زبانی ترکی با اعمال زور و قلدری در آذربایجان هستید و به حق انسانی آن گروه عظیم از آذربایجانیان ( به دید من اکثریت بزرگ این هم میهنان) که فارسی را ترجیح می دهند هیچ توجهی ندارید. هدف من از پیام نخست به شما آزمودن صداقت شما در ادعای درستی بود که نسبت به حق انسانی انتخاب زبان مطرح نمودید. متأسفانه در این آزمون مردود شدید و روشن شد که "حق" را تنها زمانی می خواهید که به سود شما باشد!
نوشته شده توسط: Anonymous

نفت با آزادی الاحواز، بای بای.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

anonym عزیز، 1-این واژه را کسانی آورده اند که " آذربایجان چلیق" را وارد ادبیات سیاسی آذربایجان کرده اند. و در آن ، "ترک گرایی " را با درهم آمیختن "مسایل آذربایجان و منافع " ، شکل محلی داده و نام اش را «آذربایچان چلیق» گذاشته اند. که فارسی اش آذربایجان گرایی و اروپایی اش آذربایجانیزم است. البته که جوهر ایده لوژیک ناسیونالیستی دارد. 2- لطفاً نشان دهید کجا ایده لوژیک اندیشیده ام که اصلاح کنم. چون من ایده لوژی ندارم - تنها اندکی شناخت دارم.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب سعید شما باز هم بدون مدرک نوشتید. شما نوشته اید شیزمراغه. لطفا توضیح دهید که این شیز مراغه کجاست و در چه منبعی موجود است. من علاقمندم بدانم که این شیز مراغه در چه منبعی آمده است. در کلیه منابعی که من تا حالا دیده ام، شیز در نزدیکی تکاب امروز بوده و ربطی به مراغه نداشته است. اگر منبعی به من نشان بدهید که شیز ربطی با مراغه داشته از شما متشکر خواهم شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آ . ائلیار عزیز , این آذربایجانیزم را دیگر از کجا در آوردید؟ کاش عاری از ایده اولوژی و آزاده وار می اندیشیدید.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

آزاد اورمولوی عزیز، مسئله پارلمان را جداگانه نوشته ام. و به چیزی نیامیخته ام.تنها شرایط لازم و عدم آن در امروز را ذکر کرده ام. تشکیل پارلمان بر اساس ایده ی « استقلال» است. و گروه هم به استقلال گرایی نظردارد. اما نظر شما درست است که «طرفداران استقلال آزربایجان جنوبی لزوما ناسیونالیست و پانتورکیست نیستند و همچنین لزوما کسانی که آزربایجان می نویسند نیز تحت تاثیر مهران بهاری قرار ندارند.» -من این موضوع را به مقاله خود اضافه میکنم. ممنون از یاداوری شما.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار بنده به نوشته ها و نظرات شما احترام می گذارم ولی ای کاش در این نوشته همه چیز را باهم مخلوط نمی کردید. ایده تشکیل پارلمان از طرف گروههای مختلف حرکت ملی آزربایجان ممکن است دارای ایرادات فراوان باشد ولی ربط دادن این مسئله به مهران بهاری، ترکیسم و ناسیونالیسم انسجام نوشته شما را بهم می زند. ای کاش که به صورت مشخص ایده تشکیل پارلمان را مورد نظر قرار می دادید.
ثانیا طرفداران استقلال آزربایجان جنوبی لزوما ناسیونالیست و پانتورکیست نیستند و همچنین لزوما کسانی که آزربایجان می نویسند نیز لزوما تحت تاثیر مهران بهاری قرار ندارند.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

anonym گرامی، آذربایجانی بودن ناسیونالیسم نیست. دوست داشتن و عاشق آذربایجان بودن -آذربایجانی سئومک- هم ناسیونالیسم نیست اما آذزبایجانیزم یا آذزبایجان چلیق- یک ایده لوژی ست - البته جزو ناسیونالیسم است.

ترکیزم یا ترک چلیق،یا حتی شکل محلی آن آذربایجانیزم-آذربایجان چلیق، ایده لوژی گروه اجتماعی ثروتمند ترکیه و آذربایجان است. و آذربایجانی سئومک- آذربایجان دوستی، احساس تاریخی مردم آذربایجان است و عنصری از هویت آنهاست . ترکیزم و آذربایجانیزم شکلی از ناسیونالیزم اند. و شکلی از ایده لوژی بخش ثروتمند جوامع یادشده.من آذربایجانی ترکی زبان- شمای ترکی زبان آذربایجان ، یا من و شمای ترک آذربایجان، وقتی فرق « ترکی زبان یا ترک را با ترکیست» نمیدانیم یا در درک مفهوم آنها اشکال داریم راحت به «ترکیزم» روی میاوریم و بدام میافیم. و یا آگاهانه به آن روی میاوریم. یعنی چه؟ ترکیزم یا ترک گرایی، یا ترک چلیق، مجموعه یک سری نظریات است. مقاله «درحاشیه برخی مقولات» به موضوع پرداخته ام « http://www.iranglobal.info/node/21488 »
ایرانی بودن هم ناسیونالیسم نیست و دوست داشتن آن هم باز چنین چیزی نیست. اما ایران گرایی و ایران ایست بودن ناسیونالیسم است. و حتی تمامیت ارضی گرایی هم جزیی از ناسیونالیسم است.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

قنبری عزیز، درست است «ملیتها تحت فشار اپوزيسون مدعى دموكراسى و حقوق بشر هستند و شديدا مورد تهمت و توهين هستند از سوی كسانى كه خود را مدعى حقوق بشر مى دانند». این علتش اش 1-« ترس از متلاشی شدن تمامیت ارضی»است. و راه حل مسئله هم آن است که « همزیستی آزادانه باشد-و نه به اجبار با توپ و تانک». 2- سیاست ملیتها به خاطر ضعف عمیق شان در " سیاست ورزی» غلط است. و این مشکل هم "همبستگی" را نفی میکند.3- از سوی طرف دیگر هم سیاست ورزی غلط است. و متقابلاً آنها " هم سیاست همبستگی" را پیشه نمی کنند. 4- با سیاست همبستگی عملی و فکری، میتوان به " دموکراسی معمولی" رسید. 5- در دموکراسی می توان « باقی خواسته ها» را به صورت دموکراتیک پی گرفت. 5- در دموکراسی میتوان برای استقلال مبارزه کرد و آنرا عملی نمود.6- در حالتی که طرفین سیاست همبستگی را پیشه نمیکنند - ضمن نقد هر دو - من انتظارم بیشتر از تبعیض دیدگان است

که سیاست همبستگی را پیشه کنند و به همبستگی متقابل برسند. یعنی طرف دیگر را به همبستگی متقابل وادارند.در این حالت میتوان مشترکاً دموکراسی را پیاده کرد. و برای باقی حقوق در دموکراسی راحت تر رزمید.6- ملیتها همه خواسته ها را یکجا و آنهم از حالا بدون شرایط آماده پیش میبرند. و این درست نیست و مبارزه خود و مشترک را فلج میکنند.7- با دشمنی با یکدیگر مسئله حل نمی شود و هر دو طرف فنا میشوند. همانطور که در دیگر جا ها شاهدیم. 8- من گروههای آذربایجانی را مقصر نمیدانم ولی انتظار دارم سیاست درستی در رابطه با شرایط حاضر و نیرو ها پیشگیرند. 9-دفاع از حقوق بشر هم دفاع بشری نیست. ملیتی-فرقه ای- خطی ست. و در حقیقت خودی و غیر خودی ست. یعنی تبعیض آمیز است. مثل دیگر عرصه ها. چاره مبارزه برای « حقوق بشری» ست و رد دیگر اشکال. 10- اگر تجزیه طلبی-جدایی خواهی- استقلال گرایی- را به یک مفهوم درک کنیم از نظر شخص من -با قوانین دولتها و سازمان ملل کاری ندارم- آن، هم عقیده است و هم حق. و آزاد و محترم. اما برای پیاده شدن، دموکراسی- پشتیبانی اکثریت مردم- پشتیبانی جهانی- لازم است. اما این به معنای درستی یا نادرستی جدایی نیست. جدایی در یک شرایط میتواند خیر باشد و در شیرایط دیگر زیان. از نظر من جدایی ملیت ها در شرایط دموکراتیک ممکن است. اما در کل جدایی میتواند نه خیر بل به زیان جدا شونده باشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب کاظم ثانی ، اگر توجه کنید من نام (تخت سلیمان) را در پرانتز آوردم و اسم باستانی این شهر شیز بوده که در شاهنامه چیچست به کار رفته است. آتشکده آذرگشنسب از طرف یونسکو بعنوان میراث ایرانی ثبت شده است و بودن چنین اثری نشان از فرهنگی دیرپای ایرانی دارد ونه ترک که بیش از پیش رد کننده اظهارات بی پایهء نظری و تاریخی محافل تجزیه طلب است.

نوشته شده توسط: Anonymous

کامنت دوم پیرامون """چه عواملی ظرفیت سیستم را در تدبیر حرکتی حساب شده برای گشایش تعامل بین‌لمللی کاهش میدهن""" من در کامنتی ۲ دو ماه پیش اشاره کردم که بندر از عربستان به طرف روسی پیشنهاد "" تشکیل اوپیک گازی "" را داده بود، عربستان از نظر ژئوپلتیکی در موقعیتی قرار گرفته که میتواند روسیه را به جای آمریکا جایگزین کند. """ لطفا توجه کنید رژیم فارس ایران فاقد این توانائی است چونکه چیزی جز آلت دست روسیه نیست """" پیشتر‌ها نوشتم که "" اوباما یک استراتژیست نیست ""، به ضعف‌های اوباما از جمله اشتباهات وی در عراق با مالکی و سوریه با اسد پرداختم و اشاره کردم که اوباما باید آنقدر "" بلوغ سیاسی "" می‌‌داشت تا به پوتین اعتماد نکند. اگر اوباما زیر بار خواسته‌های عربستان نرود نزدیکی عربستان و روسیه روندی شتابان خواهد گرفت، """ پیش شرط‌های عربستان """ همانی است که از اوباما خواستار آن شده، عربستان

هماکنون در خلال سفر اوباما به عربستان، در حال مذاکره با طرف روسی برای استخراج گاز در خلیج عرب است، پروژه‌ای که بالغ بر بیلیون‌ها دلار است. لازم به توضیح است که تجارت فیمابین بین آمریکا و عربستان سال گذشته حدود ۲۸۶ بیلیون دلار بود، عربستان سرمایگذاری عظیمی‌ در آمریکا کرده است و "" پترو دلأر "" تضمینی به دلار آمریکا میدهد که تبدیل به کارنسی رایج در معادلات جهانی‌ شود.
نوشته شده توسط: Anonymous

ایرانی بودن از نظز فلسفه لنین انترناسیولیزم پرولتاریائی محسوب میشود, آزربایجانی بودن ناسیونالیزم. این جا است ایده اولوژی انسان را مسخ میکند و مانع هر گونه آزاده پرستی و آزاد اندیشی میشود.Mt5Z65

نوشته شده توسط: Anonymous

دغدغه هاى انسانى شما قابل احترام است جناب اىليار،ولى اين هم يك واقعيت است كه مليتها (يا هر اسمى،قوميتها،براى خود من فرق ندارد)هم تحت فشار و ظلم حاكميت هستند،و هم در اين ميان حتى بدتر تحت فشار اپوزيسون مدعى دموكراسى و حقوق بشر هستند و شديدا مورد تهمت و توهين هستند از كسانى كه خود را مدعى حقوق بشر مى دانند،حالا شما فقط اذربايجان را مقصر مى دانيد،نه تريبونى،نه حمايتى،زندانيان ما دارند تلف مى شوند حتى كسى از مدعيان حقوق بشر خبرش را پخش نمى كند،خانم عبادى برنده جايزه صلح است ،چقدر از زندانيان ما حرفى زده؟خانم نرگس محمدى و شوهرش اقاى رحمانى وقتى خود من از زندان زنگ زدم با حالت عصبانيت داد زد كه ما از حقوق تجزيه طلب ها دفاع نمى كنيم!باور كنيد بايد خيلى بيشتر از اين راديكال مى شد اين حركت،ولى باز هم هر چه باشد اذربايجان خاستگاه افكار مترقى بوده،

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای سعید شما این اطلاعات ذیقیمت را از کجا می آورید؟ تخت سلیمان در مراغه؟ تخت سلیمانی که من می شناسم و باها در آنجا بوده ام در نزدیکی تکاب است و فاصله زیادی با مراغه دارد. اگر از این خیل اسناد تاریخی یکی دو تا را برای من معرفی کنید که حاکی از این باشد که تخت سلیمان در مراغه است ممنون خواهم شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم دکتر سال نو بر شما مبارک

شما متاسفانه هنوز نمی دانید که در این سرزمین ارزو کردن هم هزران پیامد وحشتناک داره
به کامنت ها نگاه کنید
حتی بر سر آرزو هم دعوا دارند برخی عزیزان روشن فکر و قرن 21

من از طرف خانم دکتر این ارزو ها را هم پس می گیرم
چشم شاگردان حداد عادل ، آرزو کردن هم بر ملت های زیر ظلم و ستم استبداد حرام است

نوشته شده توسط: Anonymous

باسلام و تبریک عید نوروز به ایران گلوبال جان
به کامنت ها اگر کمی توجه کنیم می فهیم که متاسفانه در سرزمین کنونی به نام ایران هر کس ساز خود را می زند و هیچ کس کوچکترین حقی به غیر خود نمی دهد
متاسفانه غرور و تکبر جزئی از خصلت ذاتی مردمان این سرزمین شده که در ماجرای حمله به فیس بوک مسی کاملا خودش به بهترین وجه نشان داد .
می ترسم از آن روزی که نفس کشیدن نیز روزی در اختیار یک قوم و گروه و قبیله باشد/
وقتی در سال 2014 حرف از حق اولیه آموزش به زبان مادری که حق اساسی و اولیه هر انسانی است می زنیم برخی عزیزان فورا می گویند بروید کردستان عراق ،آذربایجان، ترکیه ، عربستان و هزاران انگ و تهمت به ما میزند . از تجزیه طلبی گرفته تا مامور اطلاعات ترکیه و عربستان ، حال وای به آن روزی که برای نفس کشیدن هم این حق را به خود خواهند داد که بگویند برای نفس کشیدن بروید اذربایجان یا ترکیه یا عربستان......

نوشته شده توسط: Anonymous

در ارتباط با اشاره جناب بهرام رحمانی که چرا موسسین این بنگاه چفت و بست با کنگرسمن های آمریکایی ،«آذربایجان» را «آزربایجان» می نویسند. منطقه ی آذربایجان بخشی از سرزمین ماد(ایرانی) بزرگ بود در شاهنامه فردوسی هم ذکر شده كه آذربایجان را به نام آتشكده ی بزرگ و مقدس «‌آذرگشسب»‌ می‌خوانده اند.بدو گفت: ما هم‌چنین با دو اسب / بتازیم تا خاك آذرگشسب. این دو آتشكده‌ی یكی در باكو و یکی هم در شیزمراغه (تخت سلیمان) قرار دارد. بنابراین بنابه خیل اسناد تاریخی و زبان شناختی منطقه ی آذربایجان کاملا ایرانی است.و اما دلیل اصرار «تركهای ایران» در بكار بردن تلفظ جعلی آز-ر-بايجان بجای آذربايجان که مفهومی در ارتباط با كلمات آذر و آتش ايراني-فارسي دارد ، تاکید بر خصومت نه تنها با زبان و فرهنگ که با هويت ایرانی منطقه ی آذربایجان است.

نوشته شده توسط: Anonymous

""" چه عواملی ظرفیت سیستم را در تدبیر حرکتی حساب شده برای گشایش تعامل بین‌لمللی کاهش میدهند؟ """ دیدار اوباما با پاد شاه عربستان شاید یکی‌ از مهمترین دیدار‌های اوباما در دوران زمامداری ‌اش باشد، اگر تنش غرب با روسیه سیر صعودی گرفته و به بحران انرژی بین روسیه و اروپا دامن بزند "" فقط عربستان "" میتواند این تنش را به نفع غرب تغییر دهد، هم اوباما، هم شاه عربستان و هم اروپا به واقعیت واقف هستند، لوله‌های نفت و گاز از مراکش و نیجریه صادرات عربستان را به اروپا انتقال میدهند، عراق میتواند به این خط لوله‌ها اضافه شده و از طریق ترکیه گاز عربستان و دیگر کشور‌ها راهی‌ اروپا شود، بدون شک، عربستان در عوض خواهان تمکین رژیم فارس ایران در بعد منطقه‌ای خواهد بود، وارد مدار عربستان شدن سوریه و عراق یکی‌ از "" پیش شرط‌های عربستان "" خواهد بود. رژیم فارس ایران نمیتواند خود را از زیر سلطه

پوتین روسیه خارج کند، این را هر کسی‌ در سکان قدرت آمریکا و غرب میداند، میدان نفوذ رژیم فارس ایران را در سطح منطقه‌ای به "" صفر "" رساندن منافع ژئوپلتیکی همه را تامین خواهد کرد.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آزاد ، همانطور که فرهنگ افغانی را نمیشود بجای فرهنگ فرانسوی بخورد مردم فرانسه داد بنابراین زبان و فرهنگ ترک ، عرب، بخشی از زبان و فرهنگ فرهنگ ملی ایرانیان نیست که تحت«عنوان حقوق بشر» بخورد مردم ایران داد.مگر در کشورهای عرب و یا ترکیه ویا مغولستان حق آموزش به زبان فارسی را برسمیت شناخته اند. ما به فرهنگ و زبان شما نیازی نداریم .در ضمن شما که «آگاهی علمی دارید و زیاد مطالعه» کرده اید درست میفرمایید. پیش از این 80 سال ستم و زور گوئی به «خلقهای» ایران ،زبان رسمی دولتهای ترک تبار قاجار زبان اجوج و ماجوج بود؟

نوشته شده توسط: Anonymous

""" فاکت‌های ساده که این مقاله از پرداختن به آنها عاجز میماند """ عربستان چند هفته پیش وامی """ ۱.۵ یک‌ونیم بیلیون دلاری """ در اختیار پاکستان قرار داد، بدون شک یکی‌ از اهداف عربستان دور کردن پاکستان از رژیم فارس ایران است. فراموش نکنید که پاکستان یک قدرت اتمی‌ است در حالیکه دشمنان اسرائیل اتمی‌ نیستند، کمی‌ دست روو دست بگذارید و ببینید این صحرای کربلا که بعد از خروج کامل نیروهای ناتو از افغانستان، در شرق ایران دهان باز خواهد کرد چه کسی‌ را خواهد بلعید.

نوشته شده توسط: Anonymous

""" ضمن عرض سلام و ارادت به رفیق تقی‌ روزبه ، از آنجایکه ایشون در این مقاله به "" تنگناهای اقتصادی "" اشاره کرده اند خواستم موردی را با ایشان در میان بگذارم، یکی‌ از دوستان ژورنالیست من به همراه تیمی خبره سفری به کوبا کرده اند و فیلمی مستند را با ملودی عشق تهیه کرده اند، این فیلم، گزارشی مستند از """ خانم‌های آمریکای شمالی‌ است "" که برای پیدا کردن "" عشق جاودانه "" راهی‌ کوبا می‌‌شوند، در لابلای این فیلم مستند، می‌بینید که چگونه مردم در داخل خانه‌های ۳ در ۴ متری که چیزی جز آلونک نیست زندگی‌ میکنند، همچنین در این فیلم مستند خواهید دید چگونه مردان جوان کوبائی، کوبا را "" یک زندان بزرگ باز "" می‌‌نامند، با نگاهی‌ به این فیلم، تنگنای اقتصادی واقعی‌ در جهنمی که فیدل کاسترو برای مردم کوبا آفرید را خواهید دید. دیدن این فیلم مستند را به همه پیشنهاد می‌کنم تا خودمان را وارد

این "" تنگنای اقتصادی کمونیستی و چپی "" نکنیم، در جستجوگر گوگل، این عنوان را وارد کنید تا این فیلم مستند را ببینید. """""Love Under Cuban Skies """"
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب منظر جاوید سیاست مشت آهنین اسرائیل برای دفاع از شهروندانش هیچ وقت مثل جادەی یک طرفە مشت آهنین نبودە اسرائیل برای نجات جان یک سرباز اسرائیلی گروگان حماس 1024 زندانی فلیسطینی را معاوصە کرد با یک سرباز

نوشته شده توسط: Anonymous

آنچه اسلام به ایران هدیه داد (صادق هدایت)


آنچه اسلام به ایران هدیه داد (صادق هدایت)
ما برای خودمان تمدن وثروت و آزادی و آبادی داشتیم و فقر را فخر نمیدانستیم همه اینها را از ما گرفتند وبجاش فقرو پشیمانی و مرده پرستی و گریه و گدائی و تأسف واطاعت از خدای غدار و قهار و آداب کونشوئی و خلا رفتن برایمان آوردند ، همه چیزشان آمیخته با کثافت و پستی و سود پرستی و بی ذوقی و مرگ و بدبختی است.
چرا ریختشان غمناک و موذی است و شعرشان چوس ناله است چونکه با ندبه و زوزه و پرستش اموات همه اَش سرو کار دارند. برای عرب سوسمار خوری که چندین صد سال پیش به طمع خلافت ترکیده، زنده ها باید به سرشان لجن بمالند و مرگ و زاری کنند.
در مسجد مسلمانان اولین برخورد با بوی گند خلاست که گویا وسیله تبلیغ برای عبادتشان و جلب کفار است تا به اصول این مذهب خو بگیرند. بعد این حوض کثیفیکه دست و پای چرکین خودشان را در آن می شویند و به آهنگ نعره موذن روی زیلوی خاک آلود خودشان دولا و راست میشوند و برای خدای خونخوارشان ورد و اَفسون میخوانند....
عید قربان مسلمانان با کشتار گوسفندان و وحشت و کثافت و شکنجه جانوران برای خدای مهربان و بخشایشگر است خدای جهودی آنها قهار و جبار و کین توز است و همه اش دستور کشتن و چاپیدن مردمان را میدهد وپیش از روز رستاخیز حضرت صاحب را میفرستد تا حسابی دخل امتش را بیاورد و آنقدر از آنها قتل عام بکند که تا زانوی اسبش در خون موج بزند.

تازه مسلمان مومن کسی است که به امید لذتهای موهوم شهوانی و شکم پرستی آن دنیا با فقر و فلاکت و بدبختی عمر را بسر برد و وسایل عیش و نوش نمایندگان مذهبش را فراهم بیاورد. همه اش زیر سلطه اموات زندگی میکنند و مردمان زنده امروز از قوانین شوم هزار سال پیش تبعیت میکنند کاری که پست ترین جانوران نمیکنند.
عوض اینکه به مسائل فکری و فلسفی وهنری بپردازند ، کارشان این است که از صبح تا شام راجع به شک میان دو و سه استعامنه قلیله و کثیره بحث کنند.این مذهب برای یک وجب پائین تنه از عقب و جلو ساخته و پرداخته شده.انگار که پیش از ظهور اسلام نه کسی تولید مثل میکرد و نه سر قدم میرفت ، خدا آخرین فرستاده خود را مامور اصلاح این امور کرده!

تمام فلسفه اسلام روی نجاسات بنا شده اگر پائین تنه را از آن حدف کنیم اسلام روی هم میغلتد و دیگر مفهومی ندارد. بعد هم علمای این دین مجبورند از صبح تا شام با زبان ساختگی عربی سرو کله بزنند سجع و قافیه های بی معنی و پر طمطرق برای اغفال مردم بسازند و یا تحویل بدهند.

سرتا سر ممالکی را که فتح کردند، مردمش را به خاک سیاه نشاندند و به نکبت و جهل و تعصب و فقر و جا سوسی و دوروئی و دزدی و چاپلوسی و کون آخوند لیسی مبتلا کردند و سرزمینش را به شکل صحرای برهوت در آوردند.

همین روزی پنج بار دو لا راست شدن جلو قادر متعال که باید بزبان عربی او را هجی کرد، کافی است تا آدم را تو سری خور و ذلیل و پست و بی همه چیز بار بیاورد.مگر برای ما چه آوردند ؟ معجون دل به هم زنی از آرا و عقاید متضادی که از مذاهب و ادیان و خرافات پیشین ، هول هولکی و هضم نکرده استراق و بی تناسب بهم در آمیخته شده است، دشمن ذوقیات حقیقی آدمی، و احکام آن مخالف با هر گونه ترقی و تعالی اقوام ملل است و به ضرب شمشیر به مردم زورچپان کرده اند. یعنی شمشیر بران و کاسه گدائی است، یا خراج و جزیه به بیت المال مسلمین بپردازید یا سرتان را میبریم هر چه پول و جواهر داشتیم چاپیدند. آثار هنری ما را از میان بردند و هنوز هم دست بردار نیستند؛ هر جا رفتند همین کار را کردند.

نوشته صادق هدایت
نوشته شده توسط: Anonymous

عزيزان پان فارسيسم اگر زبان فارسى نشانہ وطن ايران وايرانى ميبود بايد بجاى ملت عرب الاحواز العربيہ و ملت کورد کوردستان و ملت تورک آزربايدچان جنوبى و ملت بلوچ سرزمين بلوچستان و......... لااقل ملت تاجيک تاجيکيستان و مردھرات افغانستان و .... کہ زبان پارسى يا درى فارسى زبان آنھاست و تازہ خيلى ھم بھتر از شما پان فارسھا زبان درى فارسى يا پارسى زبان آنھاست . جزوہ ايران شما ميبود . ولى ميينيد اينتور نيست . پس بھترين نصيحت براى شما ھمين است کہ بہ شما بگويم کہ ديگر بس است و لطفا بہ کوير لوت يا فارسيستان خود برگرديد . کہ ديگر ملت بلوچ سرزمين بلوچستان , کورد کوردستان,تورک آزربايدجان و..... ديگر آگاہ و آمادہ بيرون راندن پان فارسيسم از سرزمينھايشان ھستند. کوير لوت وزبان عقب ماندہ و عقيم فارسى مبارک پان فارس و پان فارسيسم باشد. بقول پان فارسيسم ديگر ممل رو لولولولولولولولولولوولو برد. شما را بہ خير و ..

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب سعيد خان عزيز, قربانت بگردم, ما دو روز هست با ننه جانم به رقص و پايكوبي پرداخته ايم كه جزو مغضوبين جناب سانسورچي گرامي قرار نگرفته و در ليست سياه ايشان نيستيم ( البته گمان ميرود رقص ننه جان بيشتر بابت عكس نازنين شش در چهار ايشان باشد ). آنوقت شما ميخواهيد اين بنده ي حقير را با ايشان دربيندازيد ؟ مگر نمي دانيد هر آنكس كه با جناب سانسورچي درافتد, عاقبت برافتد ؟ !

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ايرانخواه،نمى دانم شما با كدام داده هاى امارى به اين نتيجه رسيديد كه هموطنان من خود را اذرى مى دانند و تورك نمى دانند،براى من اين اسمها فرقى نمى كند،درست است كه كسروى و شوينيزم فارس واژه اذرى را در اورد تا مسله اى انسانى را به مسله تاريخى ربط دهد،ولى براى من اين مسله حقوقى و انسانى است و اسمها برايم مهم نيست،كه بخواهيد با لغت ها بازى كنيد،در ضمن فقط اموزش نيست،كاربرد زبان ملتها و رسميت بخشيدن و برخوردارى از رانتى كه زبان فارسى از ان برخوردار است،مطمعا خيلى اموزش به زبان مادرى را بر خواهند گزيد،تورك و فارس و عرب و كورد هم ندارد،يا بقول شما اذرى ،كه بعضى وقتها بخاطر سواستفاده شوينيزم فارس مثل تاريخ براى انسان چندش اور مى شود

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب سعيد،اين به جز فاشيسم چيزى نيست،واژه فاشيسم بخاطر تكرارى شدن اثرگذارى اش را از دست داده ،من مى خواهم واژه اى قوى تر استفاده كنم ،ولى جلوى خود را بسختى مى گيرم،اينكه در دنيا سازمانهاى حقوق بشر حتى از برخوردارى القاعده ( با سابقه جنايت،كشتار و ايجاد نفرت عمومى )از محاكمه عادلانه و رفتار انسانى با اعضاى باز داشتى اش صحبت مى كنند،حقوق بشر است،دفاع از اعمال نيست،دفاع از اين است كه هر كس با هر جرمى حق دارد كه از محاكمه عادلانه برخوردار شود،انوقت خانم محمدى و شوهرش كه در دفاع از حقوق بشر ايران اسمى به در كرده اند ،بعد از اينكه مى شنوند كه در روز جهانى زبان مادرى من دستگير شدم،با عصبانيت جواب مى دهند كه ما از حقوق تجزيه طلب ها دفاع نمى كنيم،نمى دانم در دو دقيقه صحبت از كجا نتيجه گرفت كه من تجزيه طلب هستم،لااقل دادگاه اخوندها از انسان بازجويى مى كنند و دادگاهشان بيست دقيقه طول مى كشد!

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب رازی آخر شبی می خواستم در دکون رو ببندم و مرخص شم که شما وارد شدین و به چاق سلامتی پرداختین. الحمدالله حال بنده خوب است. اخیرا هم که عمل چشمم با موفقیت انجام شد از دست پیر چشمی راحت شدم. به شما هم توصیه می کنم که از این عملها نهراسین و انجامش بدین. این چند روز عید شما رو ندیدم که حضورتان تبریک بگم، فکر کردم که مسافرت تشریف دارین. من آژانس مسافرتیم رو چند قرنیه که فروخته ام. بین خودمون باشه، راستشو بخواین چون خیلیها مثل شما از اینترنت سفارش میدن، ورشکست شدم. *** همه جماعت کامنت نویس می دونن که من چماق ندارم و قیچی دارم. حالا شما قیچی منو با چماق سیاه و سفید اشتباه کردین، اشکالی نداره. الحمدالله من نه توی تله ای گیر کرده ام و نه می لنگم. خیلی هم قبراقم و احتیاجی هم به چماق ندارم. از اینکه قیچی رنگی من توی ذوق شما زده شدیدا متاسفم. همچنین باید بگم که من خیلی سبک پا هستم. بله، تا جناب

تا جناب ساوالان گفتن که یکی داره کلاه سر من میذاره، زودی و با عجله رفتم ببینم کلاه سرم رفته یا نه. آخه من به کلاه عادت ندارم. اصولا کلاه رو دوست ندارم. اینکه من دو ماه پیش یا دیروز یا حتی 2 ثانیه پیش نرفتم به این علت است که برخلاف شما، من در رشته علم رمل و اسطرلاب سررشته ای ندارم و نمیدونستم که جناب ساوالان اینو می نویسن. از اینکه با لفاظی با کلمه کش مزه دهن شما رو خراب کردم معذرت می خواهم شما همان کش بامزه خودتون رو به بازار بیارین تا دهنتون شیرین بشه. در ضمن به اطلاعتون برسونم که عینک دودی من خیلی کت و پهنه و کش شما به چشم بنده نمی خوره. عینک نازنینم مثل سپر جلوشو می گیره. قبل از پایان بگم که از لطف شما ممنونم. اختیار دارین. مسخرگی از خودتونه. سلام شما رو هم به مادر بزرگم رسوندم. جواب داد: علیک سلام. از آن وجود نازنین هم پرسیدم که آیا از مسؤلین ایرانگلوبالند؟ جواب دادند که: خیر. از مسؤلین فرهنگستان کتابهای لغتتند. بار دیگر عید و سال نو را به شما و خانواده محترم و تمامی دوستان "ایران دوست" و "ایران ستیز"تان تبریک عرض نموده و از خداوند منان سلامتی شما رو خواهانم تا باز هم کامنت بنویسید و باز هم صعی کنید تا کش به چشم من بزنید. آمین یا رب العالمین.