Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

سه دیدگاه درباره علل یورش به حزب توده ایران

ارزیابی علل یورش به حزب توده ایران از جمله مباحث ششمین کنگره حزب توده ایران بوده است که انتشار آن، منجر به طرح نظرهای متفاوت و عکس العمل های قابل پیش بینی گردیده است. این نقدها و نظر ها درباره ی علل یورش به حزب توده ایران به ویژه در سالهای 1361 و 1362 را به طور عمده می توان در سه بخش خلاصه کرد:
نخست - دیدگاه مطرح شده در اسناد ششمین کنگره حزب توده ایران، با توجه به تحلیل ها و ارزیابی های موجود در اسناد حزبی در مورد ماهیت و مراحل انقلاب بهمن 57 .
دوم - نظر مخالفان با دیدگاه مطرح شده در اسناد ششمین کنگره ی حزب که هیچگونه اشتباهی در ارزیابی های رهبری وقت حزب به عنوان علل وارد شدن ضربات سنگین به تشکیلات حزب پذیرا را نیستند.
سوم - نظر کسانی که کاملاً در خلاف جهت دسته ی نخست مخالفین ارزیابی کنگره، صرف عنوان شدن اشتباه ارزیابی های رهبری وقت حزب.

1 - ششمین کنگره، با تأیید درست بودن ارزیابی وقت حزب از ماهیت ضد امپریالیستی و دموکراتیک انقلاب بهمن 57 و نیز تأکید بر درستی اتخاذ موضع دفاع از دستاوردهای انقلاب توسط حزب توده ایران، که بر اساس تحلیل های مشخص از شرایط مشخص و مورد تایید رهبری گذشته و حال حزب بوده است، (و همچنین گویا هر دو دسته مخالفان فوق آن تحلیل را قبول دارند) و با ارائه ی اسناد حزبی مربوط به سالهای پس از پیروزی انقلاب، به هشیاری رهبری وقت حزب از همان نخستین روزها در مورد امکان چنین یورشی تأکید می نماید:
«.. شانزدهمین پلنوم کمیته مرکزی حزب توده ایران که در اسفندماه ۱۳۵۷ برگزار شد، ضمن بررسی کردن رویدادهای آن روز کشور، به این نتیجه گیری مهم رسید که: ”نکته دیگری که باید مورد توجه رهبری و همه سازمان‌های حزب قرار گیرد، عبارتست از این که لااقل برای یک دوران نسبتاً طولانی تثبیت نظام دموکراتیک در ایران، حزب باید همیشه آمادگی داشته باشد که غافلگیر نشود، تا هنگامی که نظام دموکراتیک در ایران مستقر نشده و بازگشت ناپذیر نگردیده است، همیشه خطر دستبردهای ارتجاعی وجود دارد. لذا حزب باید همیشه آماده باشد که به فعالیت سیاسی و انقلابی خود در هرگونه شرایط نامساعد ادامه دهد.“ »
و در ادامه، به نقل از اعلامیه‌ منتشرشده در روز ۶ شهریورماه ‌۱۳۵۸ یعنی یک سال پس از پیروزی انقلاب، باعنوان : ”به مناسبت حوادث اخیر کشور“، آمده است:
«.. ضمن ابراز نگرانی شدید درباره روند رو به افزایش سرکوب نیروهای انقلابی، از جمله نوشت: ”با کمال تأسف، شاهد آن هستیم که در هفته های اخیر چرخشی در اوضاع سیاسی درون کشور پدیدار شد و با این چرخش ضربه دردناک و هراس انگیزی به امر اتحاد و یگانگی نیروهای ملی و آزادی خواه وارد آمد... ما در نامه سرگشاده نامبرده [اشاره به نامه سرگشاده کمیته مرکزی حزب مورخ ۳ مرداد ماه ۱۳۵۸ است] یاد آور شدیم که ضد انقلاب تمام تلاش‌های جنایت‌بار خود را از یکسو زیر پوششی از عوام‌فریبی مذهبی و از سوی دیگر زیر ماسک چپ نمایی و سوءِ استفاده از مسئله حقوق ملی خلق‌ها در ایران متمرکز ساخته و با برنامه دقیقی می‌کوشد نیروهای ضد امپرپالیستی را از این دو سمت به جان هم اندازد... به هر تقدیر ما امروز در مقابل این واقعیت هستیم که از یک سو حمله وسیعی از طرف نیروهای انحصارطلبِ راست برای سرکوب آزادی و در درجه اول آزادی نیروهای راستین انقلابی چپ و حتی بخشی از نیروهای انقلابی که زیر پرچم اسلام مبارزه می‌کنند، آغاز شده و از سوی دیگر کردستان به صحنه‌ای از جنگ داخلی و برادرکشی مبدل گشته است.“ (به نقل از کتاب: اسناد و اعلامیه‌های حزب توده ایران از شهریور ۱۳۵۷ تا پایان اسفندماه ۱۳۵۸، صفحه‌های ۱۷۸ و ۱۸۸.).»
و در پایان بررسی نیز، ششمین کنگره ی حزب، در مورد ضربه وارده به حزب در سالهای 1361 و 1362 به چنین جمع بندی رسیده است:
« متأسفانه این هشدارها در زمینه شدت یافتن حمله ‌های ارتجاع، در مقابل برخی خوشبینی‌های بیش از حد رهبری وقت حزب نسبت به خمینی، سبب شد که حزب ما به‌ موقع خود تغییرهای لازم را در شکل سازماندهی و چگونگی انجام فعالیت‌ های سیاسی خود انجام ندهد. »
2 - دسته نخست مخالفان این ارزیابی کنگره از واقعه ی یورش به حزب توده ایران، مقاله نویسان نشریه راه توده و یا اشخاصی همچون کامران رئوفی و دوست فیسبوکیش امیرهوشنگ اطیابی هستند، که پیش تر از این طی مقالات و نامه ی سرگشاده به رهبری کنونی و در دفاع کامل از سیاست رهبری وقت حزب در رابطه با خمینی، نظراتشان را اعلام کرده اند. (البته اینان تنها مخالفتشان را با ارزیابی مندرج در اسناد ششمین کنگره ی حزب توده ایران اعلام کرده و خود به شخصه هیچ تحلیل و ارزیابی مشخصی در این مورد به دست نداده اند.)
... ادامه دارد
نوشته شده توسط: Anonymous

ستاد عزیز!..
این واقعیت یعنی «با بسياري از رهبران خردمند حزب از نزديک آشنا بودن» به قول هیچ آدم منصف و منطقی و عاشق حزب توده ی ایران نشان آن نیست که آن شخص «فرزند اين حزب بوده و در دامن آن بزرگ شده » باشد!..
همه این را به خوبی می دانند. شما خیلی خوب تشخیص می دهید. و من رفیق کوچک حزب هم می توانم خیلی راحت بفهمم که بيش از ٦٠ سال تنها «در گرداگرد» حزب توده ايران فعاليت داشتن، به هیچ رو مؤید این سخن نیست که مدعی «تمام ذرات وجودش آنچنان که زنده ياد خسرو روزبه مي گفت، از عشق به حزب توده ايران آکنده بوده باشد.»!!

گرامی!..
خسرو روزبه، قهرمان پرورش یافته در دامان حزب توده ایران، هرگز سر از آستان جانان بر نداشت و از حزبش روی برنگرداند!.. او تا واپسین نفس هایش هم که فریاد سرداد «همه ذرات وجودم توده ایست!» عضو حزب توده ایران بود. و جسمش جانش و تمامی ذرات وجودش را برای فعالیت در درون حزبش و طبق موازین لنینیست حزبش به کار گرفت. سخنی از که شما از او نقل کرده و سعی دارید به استناد آن خود را در تراز او قرار دهید، تنها یک شعار و تنها یک ادعا در گفتار نبود... روزبه، سخنش را به درستی و تمام کمال زیست !.. او آنچه را که گفت در کردار هم با زیبایی تمام به جهانیان نمایاند!..
خسرو روزبه با تمامی قامت رشیدش در برابر تمامی دشمنان خانگی و کژراهه پیمایان رخنه کرده در خانه اش ایستاد و در دشوار ترین شرایط حزبش را پاس داشت... و هرگز حزب توده ها را ترک نکرد...آقای دکتر احمدی عزیز!

من به عنوان یک هوادار حزب توده ایران، تاکنون افتخار آشنایی با شما را نداشته ام. و با خواندن مطلب پر از سوز دل شما چند سئوال برایم پیش آمد.
چند سئوال به عنوان فردی نه چندان جوان اما با اختلاف بیش از یک نسل با شما. و جسارتاً برای اطمینان از صداقت شما... البته تأکید می کنم «جسارتاً» و امیدوارم از این تردید من نرنجیده باشید. و نیز از شما انتظار دارم با تعمیم در «همه ابعاد» وانفسایی که شما سعی در ترسیم تصویری «یک بعدی» از آن را داشته اید، به من مارگزیده، حق بدهید که از هر ریسمان سیاه و سفیدی بترسم!. حتی برای تردید درباره کسی که این شجاعت را دارد که «تمام ذرات وجود خودش» را توده ای می نامد و این جسارت را نیز که «رفیق خاوری» را توده ای نمی داند!

دکتر احمدی عزیز!..
- شما که بعد از عمری مهر سکوت از لب برداشته و برای تنویر اذهان جوانان در مورد «سطح نازل انديشه و فرهنگ آنهائي که اسناد کنگره تنظيم کرده اند» یعنی درباره عالی ترین رکن تشکیلات و تبلور اراده تمامی اعضای داخل و خارج حزب توده ایران سخن می گویید. یعنی همان حزبی که شما ادعا می کنید« پرورش یافته ی دامانش هستید و تمام ذرات وجودتان از عشق به آن آکنده است.». و می فرمایید که « گويا حزب عزيز ما لانه لومپن ها شده است.» پس در مورد واقعیت همکاریتان با حزبی که اینچنین با عاشق نمایی از آن سخن می گویید روشنگری بفرمایید. دقیقاً در همان جهت تنویر افکار جوانان!
به همین جهت اگر ممکن است در تکمیل بیوگرافی تان پرسش های زیر را هم پاسخ بفرمایید:

- شما که از بهمن ١٣٢٧ به عضويت سازمان جوانان حزب توده ايران درآمده اید در چه تاریخی و چرا ارتباط سازمانیتان با حزب بریده شده است؟
- قطع ارتباط تشکیلاتی شما با حزب اگر به اراده خودتان بوده است، در چه تاریخی و به چه علت این تصمیم از سوی شما اتخاذ شده است؟
- اگر قطع ارتباط تشکیلاتی شما باتصمیم حزب بوده است، باز هم در چه تاریخی و چرا ؟
- آیا اصلاً بعد از انقلاب 57 تا در سالهای سیاه 1361 و 1362 با حزب ارتباط داشته اید؟ پاسخ به این پرسشها که در سن 84 سالگی در آلمان زندگی می کنید، بسیار ساده بوده و علی الاصول هیچگونه مشکل امنیتی ایجاد نمی کند.
- اگر همچون بسیاری دیگر از اعضائ داخل کشور این قطع ارتباط به خاطر ضربه رژیم و سرکوب رژیم بوده است، آیا از زمانی که ساکن کشور آلمان بوده اید، تلاشی در بر قراری مجدد این ارتباط داشته اید؟
- اگر تلاش دوباره برای برقراری ارتباط با حزب داشته اید، چرا این تلاشتان به بار ننشسته است؟

درود بر همه مبارزان پاکباز، صادق و فروتن راه رهایی کارگران و زحمتکشان ایران!
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای دکتر احمدی عزیز!

بی تردید و آنچنان که از فحوای فرمایشاتتان بر می آید، شما در حال حاضر در ارتباطی تشکیلاتی با حزب توده ایران نیستید. اما بیوگرافی ارائه شده توسط شما تنها شامل بخش های روشنی از زندگی سیاسی تان در گذشته بوده و در آن تنها به ارتباط سازمانی بسیار دوردست با سازمان جوانان حزب توده ایران اشاره شده است. و درواقع بخش اعظم این زندگی سیاسی احتمالاً پربار، که در برگیرنده فاصله زمانی 63 سال از پرتلاشترین و دوران زندگیتان را کاملاً در سایه قرار داده اید!. یعنی پرحادثه ترین و پر افت و خیز ترین دوره تاریخ معاصر میهنمان را... دوره ای که جامعه ی ما درطول آن شاهد آمدن و شدن قهرمانان ، اندشمندان، تاریخ سازان. و نیز افرادمتزلزل، فرصت طلبان، خائنان و جاسوسان بسیار بوده است. در میهنمان و در درون حزبمان.از یک عضو ساده گرفته، تا سطح رهبری. از کسانی با سواد اکابر گرفته تا رده ی دکترا.

نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام
اقای ناصر کرمی از آخرین بازمانده های نژاد پرستی و ارتجاع مشابه آنچه در آلمان نازی بوده است خواهند بود. ایشان

از کشف یک دشمن فرضی به نام تورکیه و آذربایجان مانند یک کودک احساس شادی می کنند و وقتشان را صرف بهم بافتن مطالب بی وسروته نموده اند. پیشنهاد من به ایشان این است که برای تصدیق و صحه گذاری ادعاهای ایشان در خصوص عقب ماندگی فرهنگی و اقتصادی و سیاسی جمهوری تورکیه و آذربایجان سفری به این کشورهای داشته باشند. سپس در صورت امکان سفری هم به داخل ایران و خیابان های تهران و جنوب تهران وروستاهای محروم بلوچستان و عربستان و نیز سری به تورکمن صحرای فلاکت زده و محروم با خیل عظیم جوانان بیکار بزنند. مطئن باشند که ایشان تصدیق خواهند کرد که مملکت عزیزشان ایران ده ها سال است است در جا میزند و فقر و فلاکت و بدبختی و فساد از در و دیوار این مملکت می بارد! و نجات از وضعیت نیاز به طرح نو دارد و نه اندیشه های عقب مانده ایشان!
بنده از طرح ایشان برای جدایی اذربایجان خوشحال شدم. روحیه ضد عربی ایشان کمتر از روحیه ضد تورکی ایشان نیست اما نمیدانم چرا با جدایی خوزستان موافقت ندارند! مگر همین اعراب باعث عقب ماندگی قوم با تمدن فارس نیستند؟!!! بنده حساب کردم به هر عرب خوزستان در صورت جدایی آنقدر بشکه نفت می رسد که شاید از کویت هم بیشتر باشد!
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب توکلی واقعاً خسته نباشید!. دست شما درد نکند!
از شما بسیار سپاسگزارم که عین نوشته ی مرا که برای تارنمای وزینتان ای میل کرده بودم چاپ و با این لطفتان مرا ازچند و چون دموکراسی که از آن سخن می گویید کاملاً آگاه کردید!
دوست گرامی اگر مطلب کسی را که در پاسخ به اتهامات سرگشاده کسانی است که به نظر می رسد در دموکراسی شما بشرتر هستند وحقوقشان بیشتر، نمی خواهید چاپ کنید، لااقل کار خلاف اخلاق و وجدان حرفه ای خود را با استهزاء و به سخره گرفتن طرف کامل تر نکنید لطفاً !
لینک فیسبوک مرا به جای مقاله ارسالی گذاشتید که چه بشود؟ آنچه که به نظر می رسد یک چیز در این میان ایراد دارد و مسخره است و تأسف آور. بیایید هم من و هم شما و هم دیگر کسانی که در صورت انتشار همین نوشته ی من، آن را خواهند خواند، همگی بیندیشیم و ببینیم که آن واقعیت مضحک و غم انگیز چیست؟ و داریم به کجا می رویم!؟
با تشکر و تأثر- کاوه

نوشته شده توسط: Anonymous

هومن : در کتاب های تاریخی و قوم نگاری دو قرن گذشته که اروپاییان نگاشته اند منظور از اقوام ایرانی دقیقا اشاره به اقوامی است که از حدود 3000 سال گذشته از ماورای قفقاز به سرزمین های جنوبی یورش اورده اند ودر مناطقی که بومی نشین ومتمدن بودند ساکن شدند این اقوام ایرانی یا ارین اقوام تیره های مختلفی بودند زندگی بیابانگردی و کوچرویی ومبتنی بر جنگ وغارت داشتند دقیقا مثل اقوام ترکی که از هزار سال پیش از شرق ومرکز اسیا به ایران فعلی هجوم کردند ودر ایران فعلی ساکن شدند بنابراین از نظر ماهوی بین اقوام ایرانی یا ارین مهاجم از ماورای قفقاز وماوراء النهر وترکان مهاجم بعدی هیچ فرقی نیست چون هردو بیابانگرد و کوچرو بودند وزندگی یکجانشین متمدن نداشتند تنها با فاصله زمانی دوهزار ساله در ایران فعلی ساکن شدند و تنها باهمدیگر اختلاف زبانی و تاریخ ورود به ایران را دارند

اقای کرمی ودیگر ارین گرایان برای اقوام

مهاجم شمالی غیر ترک بیجا حق ویژه قایل هستند این اقوام مهاجم شمالی ارین هیچ سابقه تمدنی قبل از هجومشان به ایران فعلی نداشته اند به شهادت خانم مری بویس در سر راهشان در مهاجرت به سرزمین های حنوبی همه چیز را خراب و ویران میکردند وپیش می امدند در متون زرتشتی در جاهای مختلف به وحشی گری های انها اشاره شده جایگاه اصلی این اقوام ایرانی هم نه ایران امروزی که مناطقی است که امروز جز واسیای مرکزی وشمالی وغربی هستند در منطقه اوستیای شمالی قفقاز زبان ونام ایرستونی هنوز هم وجود دارد ومردم انجا زبان محلی دارند بنام ایرستونی که همان ریشه ایران است متسفانه کشوری که ما الان دران زندگی میکنیم به نام اقوامی مهاجم شمالی نامگذاری شده که الان فقط 5 میلیون جمعیت مارا شامل میشوند در صورتیکه قبل از ورود اقوام ایرانی در منطقه بومیان زندگی میکردند با اقوام متعدد و حداقل یک کشور و امپراطوری بومی درنیمه جنوبی ایران فعلی وجود داشته به نام کشور عیلام که این ارین گرایان همیشه سعی در انکار ان دارند ودیگر تمدن های بومی منطقه ایران امروز بجاست در اینده نسبت به تغییر نام کشوری که دران زندگی میکنیم هم اقدام شود چون ایران به قول اقای کرمی اشاره به همان اقوام مهاجم ایرانی شمالی دارد وباید اسمی بر این سرزمین میان دودریا گذاشت که شمول همه گیر داشته باشد وایران فقط شامل افراد شمالی مهاجم میشود به هرحال نام نیمه جنوبی ایران فعلی کشور عیلام است هرکس خواست قبول کند یا نکند.من هم چون راهی وجود ندارد ازین به بعد بجای نام ایران یعنی انچه غیر از عیلام است وسرزمین های دیگر که فعلا ایران نام دارند از واژه میان دو دریا یا به اختصار BTS استفاده میکنم .
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

معیار کیفیت نوشته ها -که اخبار معیارهای مشترک و جداگانه هم دارند- 1- زبان ادبی(درست نویسی نسبی فارسی)2- ادبیات سیاسی( متین و محترمانه-پرهیز از توهین و تحقیر و اتهام و تخریب شخصیت و ...) 3- شیوه تحقیق موضوع درمتن ( روش علمی) 4- توضیح معلوم های اولیه جهت رسیدن به جواب5- توضیح مجهول 6- معلوم نمودن مجهول؛ که اصطلاحاً روشنگری گفته میشود. من همه این معیارها را کنار میگذارم و فقط به یکی اشاره میکنم: روشنگری. پرسش اینست : سایت در عرض یکسال چه مجهولاتی را برای خواننده معلوم کرده است؟ که بگوییم روشنگری نموده. سایت از طریق انتشار یک ساله مطالب هیچ مجهولی را برای خواننده معلوم نکرده است. در همین آمار و صفحه چه مجهولی هست که برای خوانند معلوم میشود؟

هیچ! یک سوم باز بیشتر است. کیفیت یک سوم روشنگری چیست؟ زیر علامت سئوال بزرگی ست. کیفیت در معلوم نمودن مجهولات برای خواننده است- که روشنگری تحقق مییابد. چه مسئله ای را سایت برای خواننده روشن کرده است؟ تاریکی چه بود- روشنایی کجاست؟ نظر من اینست که موضوعات کمی درسایت برای خواننده مجهول بودند که سعی شده رویشان کار بشود. این را هم در نهایت یک سوم حجم مطالب به طور کلی در نظر میگیرم. اگر نوشته ها با 6 معیار بالا اندازه گیری شوند یک سوم هم زیاد است. دو سوم نیز تبلیغات بوده- در این و آن جهت. تبلیغات روشنگری نیست.سایت در روشنگری نمره اش از 20 فقط میتواند 7 بگیرد و نه بیشتر . در تبلیغات ولی نمره اش بالاست 13 میگیرد. که بین نوشته های منفی و مثبت تقسیم میشود.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای کیانوش توکلی عزیز!
من پاسخی به مطلب بالا که شما به درستی به مسئله دار بودنش اشاره کرده اید خدمتتان ارسال کردم که البته از نظر طولانی بودن ایراد داشت اما ایراد دوم را دیگر نداشت! خود سرکارعالی مرا می شناسید.
اما نه روی سایت قرار گرفت و نه توضیحی درباره ی آن دریافت شد. اگر مشکل از طول نوشته است که عدم نشر آن قابل قبول می باشد، مشروط بر آن که همچون مطلب حاضر، در تأیید یک نوشته ی مشابه قبلی می بود!
اما آن نامه سرگشاده ای که این گروه نامه ی خود را با عنوان جعلی پیرو آن نوشته اند ( اگر عنوانشان جعلی نمی بود می بایست نسبت به توضیح منطقی شما عکس العمل نشان می دادند! ) هردو مدافع یک نظر هستند و این حق را برای جوابگویی طرف مقابل ایجاد می کنند. و از آنجایی که هردو نامه «سرگشاده» هستند، علی الاصول ضرورت ندارد که حتماً شخص خاصی حق پاسخگویی داشته باشد.
با سپاس از پاسخی که می دهید - کاوه

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست عزيز آقاي سيامك من مخالف حذف مقالات كرمي هستم و عقيده دارم حتي مقالات توين آميز هم پخش شوند از طرف هر كسي و به هر شدتي./ من حرفي مختص به دوستان ترك ميگم: من در پالتاك هميشه به دوستان ترك ميگم كه اصلاً سانسور نكنند و اصلاً از ورود افراد حتي توهين كننده با القاب زشت به تركها به روم جلوگيري نكنند و دلايل خود را براي اين عقيده دارم ١: شما فرض كن توي استاديوم يه گروهي با نفرت فرياد ميزنند تركه صداش نيامد... كه توهين بسيار سنگيني است و خون هر تركي را بجوش مي آورد و تحمل ان دشوار، ولي شما خيل عظيم تركها را در نظر بگير با ديدن و آگاهاي يافتن از وجود و بطن اصلي اين افكار فاشيستي انهاي كه تا ديروز دوستان فارس داشتند و احساس صميميت جرقه اي تكاني به انها ميدهد كه موضعي جديد بگيرند يا هويت تركي بكل انكار و حتي متخاصم به ترك و يا متمايل به هويت اصيل تركي خود كهوبه نظر من گروه دوم بسيار بيشتر از ..

اولي است و افزايش روز به روز هويت طلبي تركها در سالهاي اخير اينرا تاييد ميكند٢: ما چيزي براي باختن نداريم يعني بالاتر از سياهي رنگي نيست و ان هم نسبت دادن زشت به ما تركها در ٨٠ سال اخير ولي در عوض براي طرف مقابل نسبتي شبه به نسبتي كه اونا به ما ميدند بسيار گران تمام ميشه و در اصل باز گرداندن مكرشان به خودشان و چون ما به اين توهينها واكسينه و مقاوم شديم بي اثر خواهد بود٣: ما دمكرات تر از هميشه خواهيم بود انچنانكه در اكثر حركتها و جنبش ها اولين بوديم در اين مبارزه و آزادگي باز پيشتاز همه.
نوشته شده توسط: Anonymous

ايراني يعني حامل شناسنامه و تابعيت ايراني بودن است وقتي از قوانين بين المللي و رابطه كشورهاي به رسميت شناخته شده حرف ميزنيم، و كشورها هم مرز و پول رايج و حاكميت خود را دارند، پس با اين حساب مسعود رجوي و كل مجاهدين، ريگي مالكي و گروه هاش، پژاك و گروه هاش....هم ايراني هستند ولي ظاهراً ايران را دوست ندارند. در جواب نظامي گنجوي: ان چيزي كه الان ايران ناميده ميشه ظاهراً از ١٩٣٦ به اينطرف است و اين مرزها به نسبت تاريخ خيلي جديد و معاصر هستند حالا شما نگاه كن مثلاً شعر كه از فردسي به خورد ما دادند"دريغ است ايران كه ويران شود..."فردوسي كه تقريباً ١٠٠٠ سال پيش بوده كه ايراني در كار نبود،شما عمق و وسعت جعليات را ببين !!!

در مورد هويت شهرام ناظري: ما هم به اندازه او حق و حقوق در باره تعيين هويت مان ميخواهيم نه اينكه مرگ خوبه فقط برا همسايه
نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

آ طهرانی گرامی، شما در این مطلب کامنتی نگذاشته اید که سانسور بشود یا نشود.

نوشته شده توسط: Anonymous

مثل اينکه ،کامنت من درقسمت سانسور ايران گلوبا ل ،اجازه انتشار نيافت!!!

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

محمود عزیز، 1-مقاله کرمی حاوی تخریب شخصیت-راسیسم- و تحقیر دیگری ست که بیش از نصف مقاله را انباشته است و از همان اول گفته ام عدم انتشار بخورد و حالا هم روی حرفم هستم ولی توجه کنید من فقط یک رأی دارم و نه بیشتر. 2- مقاله با نقطه چینی دوستان اینجا هست که کار درستی نیست.3-من نه تنها به آقای شریعتمداری بل به هر انسانی احترام قائل هستم . و فقط هم یک رأی دارم. 4- کار کامنت جمعی نیست به عهده مسئول کامنت است و منهم مسئول آن نیستم.5- موحدیها کد سایت را داشتند و نسبت به خلافهایی که انجام داده بودند با نظر جمعی کدشان بسته شد.6-هر مطلبی که در سایت منتشر میشود جهت نقد و بررسی ست و این یکی از اصول سایت است و بارها و بار ها اعلام شده است. 7-مطالب موحدی ها بر اساس کامنتهایی که اعضای مدیریت و دیگران نوشتند نقد شد و خلافهایشان جمعی رسیدگی شد.8-دفاع از اکرم ایلیسلی دفاع از آزادی بیان بود و هست.

9-نه تنها قتل عام خوجالی و جاهای دیگر محکوم است بل قتل هر انسانی به هر بهانه و دلیلی محکوم است و من به عنوان یک قلمزن در نوشته هایم آنرا محکوم کرده ام.10- توجه کنید این سایت مال من نیست -من تنها عضوی از آنم. همینطور حزب و گروه هم نیستم . فقط یک قلمزن تنها هستم. و مسئول نوشته های خودم. هرکس مسئول سخن خود است. در کار جمعی هم یک رای دارم.11- مسایل ارمنستان وقتی به مقاله من مربوط بوده به آن پراخته ام. در کل مسایل آنها مربوط به نویسندگان خودشان است. 12- من طرفدار دوستی بین مردمان تبعیض دیده هستم نه طرفدار این گروه و آن گروه. و مخالف اختلاف افکنی بین مردمان مختلف میباشم. از هرطرفی که باشد.13- حق عوض کردن زبان دیگران را ندارم. من نامها را طبق قواعد زبان خودم میگویم دیگران هم آزاد هستند طبق قواعد زبان خودشان بگویند. حالا غلط هم باشد وظیفه ادبیان آنهاست که درستش کنند. 14- در اورمیه یهودی-ارمنی-کرد- ترک و غیره بودند و هستند و در کنار هم زندگی میکنند. من راسیست نیستم موجودیت دیگر مردمان را نفی کنم. سیاست عمدی دولت و گروههای ناسیونالیست افراطی کردی در بهم زدن ترکیب ملیتی جمعیت شهر را غلط و به زیان همه مردمان آن میدانم. و در نوشته هایم به این موضوع نیز پرداخته ام.در مورد ارومیه چرا شما به این کامنت من در زیر آخرین نوشته ام توجه نمیکنید که در جواب کامنتی نوشته ام :«اورمو قلب آذربایجان و تبریز سر آنست.» . این سکوت است؟ 15-21 آذر نقطه ی حرکت حل تبعیض در آذربایجان است و یک روز تاریخی ست که هزاران جوان مبارز در آن جان باختند. 17- و اما شعر و شیر مادر: وقتی نظر مادرم را در مورد راهی که پیش گرفته بودم پرسیدم چنین گفت:« بکوش زندگی همه مردمان بهتر شود و زندگی خودمان هم در میان آنها بهتر گردد. سعادت تو جدا از سعادت دیگران نیست. آزادی تو جدا آزادی دیگران نیست. این را هم بدان که من یک مادرم. » گل شعر را وقتی کودک بودم او با بایاتی های زیبایش و شعرهای قصه «اصلی و کرم» برایم هدیه کرد. به آن هم وفادارم. 18- اینکه نوشته اید سخن از «گل و بلبل» میگویم. من در شعرهایم سخن از همه چیز میگویم. نه تنها از گل و بلبل بل -از هر آنچه که به انسان و پیرامونش مربوط است مینویسم. فقط کافی ست دیدگان خود را از تور تعصب و ناسیونالیسم بزدایید بعد می بینید در شعرهایم چی هست. یقه مرا نچسبید بنویسید و هرچیزی که راسیستی ست رسوایش کنید. و بی احترامی به دیگری. رسوایش کنید. نوشته های راسیستهای آریایی پیش از آنکه عدم انتشار بخورند باید رسوا شوند. چشم کرمی در هر سطری که مینویسد تنها «راسه» می بیند و اسم آنرا هم گذاشته «تبار». «عقل راسیونال »او تنها به راسه و تبار قد میدهد نه به چیز دیگر. جهان روحی این آقا بدنبال ژنوساید است. و مدام در نوشته هایش تکرار میکند. اندیشه او سمبل راسیسم آریایی ست. هر چند جرأت اعتراف به آن را ندارد. و راسه گرایی خود را زیر «عقل راسیونال» پنهان میکند. او راسه و تبارگراست. که نمیتواند درک کند ایران به همه ساکنان آن متعلق است .و مدام دیگران را با ژنوساید - بیرون راندن ملیونها انسان- تهدید به جهنم نمودن ایران برای آنها- تهدید میکند. از یک راسه و تبارگرا بیش از این انتظاری نباید داشت.
نوشته شده توسط: ایران گلوبال

آقای کرمی، هر یک از اعضای مدیریت سایت نظر خودشان را دارند و اگر خواستند با نام خود برای شما کامنت می نویسند و یا اگر خواستند نوشته شما را نقد می کنند و کسی هم نم تواند معترض این حق آنها باشد. در مورد برخورد مدیریتی با نوشته شما، لطفا مشخص کنید که کجا بی طرفی نقض شده است و توسط کدام یک از مسؤلین. در ضمن همانطور که همکارمان توضیح داده است، تمامی مواردی که از نظر مقررات سایت غیرقابل انتشار بودند، حذف نشده اند. نوشته اید که گویا به شما توهین شده است. لطفا این توهین ها را بطور مشخص بیان کنید تا بررسی شوند.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

برای روشن شدن این ادعا که:« دو سوم مقالات منتشره در ایران گلوبال فاقد کیفیت اند » به بررسی مشخص مقالات موجو د در صفحه اول سایت نظری بیاندازیم / بجز مقاله ناصر كرمي هم اكنون 15 مقاله در بخش دیدگاهها ، 4 مقاله در بخش زنان ، 4 مقاله در بخش فرهنگ و هنر 4 مقاله در بخش قومی _ ملی، 4 مقاله در بخش ویژه ایران گلوبال (تولیدی ایران گلوبال) 3 مقاله در بخش گوناگون و یک مقاله در سخن روز که جمعا 35 مقاله ، 3 بیانیه و تحلیل احزاب سیاسی ، ٩خبر و 10 ویدئو کلیب در صفحه اصلی قرار دارد همچنین در بخش اتومات (که کاملا در اختیار کاربران سایت قرار دارد)2 مقاله و9 لينك إرسالي خوانندگان وجوددارد ،لطفا مشخص كنيد، كدام مقاله بي كيفيت اند ؟

بر کسی پوشیده نیست که حداقل 50 درصد این مطالب در سایت هایی چون بی بی سی ، صدای امریکا ، اخبار روز ، ایران امروز ، عصر نو ،خودنویس ، زمانه ، پیک ایران و... انتشار می یابد
بنابراین این ارزيابي که 75 در صد مطالب منتشره در ایران گلوبال «بی کیفیت » اند غير منصفانه است. دوم در مورد همین مقاله ناصر کرمی در مدیریت سایت بحث شد که نوشته ایشان به دلیل توهین به شخص اقای حسن شریعتمداری می باید حذف شود..ولی از انجایی که 15 نقد در پای این مقاله اقای کرمی نوشته شده بود ؛ حذف آن را کاری نادرست دانستیم ....متاسفانه در مورد این مقاله ناصر کرمی دیر اقدام کرده ایم ..نمی بایدست اجازه انتشار در بخش دیدگاه را می بافت و یا اصولا حذف می شد ...بزودی سیستم جدیدی در سایت قرار می گیرد که کنترل مدیریت بر مطالب منتشره را بیشتر خواهد کرد
نوشته شده توسط: ناصر کرمی

جناب آقای کیانوش توکلی،..... بعد از اینکه شما مطالب مورد نظر را در نوشتار برداشتید و بجای آن نقطه چین کرده اید، هنوز هم عده ای شما را با سرزنش و توهین تشویق میکنند که این نوشتار را سانسور کنید، و بجای نقد مستند این مقالات و تحقیقات علمی و تاریخی دانش محور ما، به اشکال مختلف به شما و به افراد دیگر از مسئولین سایت و به من نویسنده توهین میکنند.

. این نشانهء ضعف و ناتوانی بعضی از کاربران دبکتاتورمنش و یک بعدی هست، که در حقیقت تغذیه فکری آنها مسائل سطحی و عمومی و احساسی و جعلی است که وقتی بحث جدی و دامنه تر میشود دیگر اندوخته ای در گوله بار خود ندارند و در حقیقت خلع سلاح شده اند، و عصبانیّت و مظلونمایی خود را در شکل انتقاد و بدگویی به این و آن و به آسمان و زمین آغاز میکنند. ●گروهی از هویّت تاریخی، فرهنگی، تمدن سازی در تاریخ گذشته و امروز و آینده برخوردار نیست، و دچار بحران هویّتی هستند و متأسفانه این هویّت را در نوشتار ها و گفتارهای بی اساس جستجو میکنند، که وقتی این امیدهای کذاب بوسیلهء نوشتارهای جدی بر زمین خورده میشوند، همه را مسئول میدانند. ● من همچنان مسئولیّت و درستی مطالب خود را بر عهده دارم و در هر مکان و زمان و در هر رسانه ای پاسخگو خواهم بود و از انتقاد سازنده و با پشتوانه استقبال میکنم. در آینده هر نوشتاری در مورد اقوام که مطابق با تاریخ نگاری مدرن و بر اساس دمکراسی نباشد، پاسخ قاطع خواهم داد، حتّی اگر سانسور شود، آنرا به اشکال مختلف به دست افرادی که باید برسد میرسانم، ● تمنّی میشود از همکاران سایت خود بخواهید که بیطرفی خود را حفظ کنند، در ضمن این نوشتاری که گروهی از کاربران از شما در خواست سانسور آنرا میکنند اکنون در سایت های فارسی با ذکر منبع ( ایران گلوبال) انتشار یافته و مورد استقبال طبقا مختلف ایرانی قرار گرفته است. ● کاربران تُرک زبان سایت ایران گلوبال در هر سطح و طبقه باید مواظب نوشتار و گفتار و رأی و طرح قومی صادر کردن خود باشند و باید کم کم دریابند، که ناسیونالیسم ایرانی از هر زمان دیگر بیدارتر و با شناخت تر در تارو پود جوامع ایرانی در تب و تاب هست، میشود ناصر کرمی ها را بصورت فردی اینجا و آنجا سانسور کرد، امّا میلیونها را و جغرافیای ایران نمیشود، من فرزند ایت الله نیستم، امّا نوشتارهای من همانقدر خریدار دارد که از آقای شریعتمداری دارد، شاید هم بیشتر. کمیّت مهم نیست، کیفیّت مهم هست و تأثیر گذاری.
نوشته شده توسط: Anonymous

هومن جان این پیام رو آپو برای تمام خاور میانه و بخصوص کشور ترکیه که تماما غیر شیعه هستن فرستادن، سخنان شما خیلی بی ربط هستش و تماما از مذهبی بودن شما ناشی میشه، من خودم کرد کرمانشاه هستم، برادرم بعد 2 سال دوندگی در مرحله آخر استخدامش که همون مصاحبه عقیدتی سیاسی هستش رد شد، اگه این چیزهایی که تو گفتی به خاطر مذهبه پس داداش من گناهش چی بود ؟ وقتی از کرد سخن به میان میاد بیخود و بی جهت به دین نچسپونش، درسته که آپو در جاهایی از سخنانش در مورد اسلام سخن گفته ولی ایشان همان گونه که از سخنانش پیداست منظورشون مذهب نبوده و نیست،
به کوردیش بۆت دەنووسم، واز لە مەزهەب و ئەم شتە بێ بایخانە بێنە

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

آقای کرمی، شما نوشته اید: «صفحهء 959 کتاب دختر یتیم، جلد دوّم، فرح پهلوی». شما که گویا به شرایط کپی رایت و مسائل دیگر امانت داری واردید و گویا تحصیلات دانشگاهی هم دارید باید خوب بدانید که نوشتن اینچنینی دقیقا به این معنی است که نویسنده کتاب، فرح پهلوی است. در صورتی که رسم امانت داری حکم می کند که شما همراه با نام کتاب، حداقل نام نویسنده و یا گردآورنده آن را نیز می نوشتید. برای این کار هم لازم نیست که کسی و یا خواننده ای از شما مشخصات و شمارهء انتشاراتی و نام گرد آورندهءِ آنرا پرسیده باشد. شما بعنوان یک تحصیل کرده دانشگاهی باید این را خوب دانید که وقتی نقل قولی از کتابی می آورند، لازم است که حداقل معلوماتی نیز از منبع آن داده شود. نوشتن این کاستیِ کار شما نیز ربطی به مچ گیری ندارد. متاسفانه ذهن شما آنقدر علیه «ترک تباران» مسموم است که طاقت هیچ سخن آنها را ندارید و در هر سخن آنها

دشمنی و «باد در کله داشتن و به زور بازو و شمشیر افتخار کردن» تفسیر می کنید. من شخصا این کتاب را نخوانده ام و وقتی شما نامش را اینجا نوشتید، طبیعتا در اینترنت دنبال آن گشتم و نام مؤلف آن را دانستم. حالا این کار من چه ایرادی دارد، من متوجه نشدم.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

سیامک عزیز، از حضور و پیامتان خوشحال شدم. امیدوارم همیشه ساغ وسلامت باشید. این مقاله گویا با نقطه چینی...دوستان اینجاست. و برداشته نشده است. ولی مشکل آن 1- تخریب عمدی شخصیت دیگری2- تبلیغ راسیسم 3- اتمام و تحقیردیگری که بییش از نصف نوشته را شامل میشود قابل حل نیست. و حق است که برداشته شود. اما اینکه چرا برداشته نمیشود پرسشی مربوط به آقای توکلی ست که میتوانند پاسخ بدهند. * اما در مورد کیفیت مقالات سایت : حق با شماست. بیش از دو سوم نوشته ها بی کیفیت هستند. و بازتاب بی کیفتی و عقب ماندگی بخشی از جامعه سیاسی ماست. و اگر کنار گذاشته شوند به معنای اینست که این عقب ماندگی را از دید پنهان میکنیم. و بعضی سایتها این کار را میکنند. اما اینجا نظر دوستان آنست که علنی شود و برخود گردد. ولی کیست که حوصله نقد داشته باشد. آن هم اینگونه حرفها را. در نتیجه در صفحه تلنبار میشوند

و علاقه به سایت هم از کاربران و نویسندگان جدی زدوده میشود. کد سایت دردست دهها نفر قرار دارد و هرکس آهنگ خود را مینوازد. امیدوارم عاقبت راه حلی جمعی برای مشکلات بیابیم. باز ممنون از نقد و نظرتان در مورد سایت.
نوشته شده توسط: Anonymous

ائليار عزيز،شما داريد از زير بار مسئوليت اين سايت شانه خالي ميكنيد و مسئوليت برخورد را به عهده خوانندگان وا ميگذاريد.سه روز هست كه آقاي توكلي نوشته اين نوشته عدم انتشار ميخورد كو؟ براي آقايان شريعتمداري و ملتي كه سألها مقلد ديني آن مرحوم بوده اند به جهت لاييك بودن يا سوسيال بودن يا هرچيز ديگرتان احترام قائل نيستيد به گفته خودتان حداقل احترام و به حرفتان عمل بكنيد.حضرتعالي و مديران سايت حتي به دو سطر نوشته كامنت نويسها كه مدعي هستيد رحم نميكنيد و برخي را سانسور و حذف ميكنيد.بلايي كه سر برادران موحدي آورديد يادتانه؟ پس آنموقع چنين حرفي را نزديد و كاربري آنرا لغو و ممنوع الانتشارشان كرديد،آنموقع چرا به منتقدان آنها نگفتيد كه مطلب بنويسند و نقدشان كنند؟اين برخوردهاي دوگانه شما نشأنه چيست؟ چرا تب انساندوستي شما با تهديد لفظي اكرم ايليسلي بالا رفت

و در مورد ترور كانديداي رياستجمهوري ارمنستان و تقلب انتخاباتي اين كشور سكوت و حتي جرات انتشار يك سطر راجع به قتلعام خوجالي و قتلعام شهر دلاورپرور اروميه در سال ١٩١٨ كه خود را به آن ميچسبانيد سكوت كرديد؟ اين روزها گذشت اما روز ٢٤ آوريل نزديك است و شايد دوباره تب انساندوستيتان باز بالا برود و فرصت خدمت به جامعه پژاكي را با خدمت به داشناكها پر بارتر نماييد.اين حق كشيها و ناعدالتيها مايه شرمندگي است .شما كه أهل اروميه هستيد چرا در همين كامنتها زادگاهتان را ورميه و كردنشينش مينمايند،چشم ميبندي و سكوت ميكني و زبان به شعر و صحبت از گل و بلبل ميكني؟ اين است إداي دين وطن و ارج شير مادر؟
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب Anonymous
نظر روشن اعضای مدیریت سایت - در هر مورد مشخص-در نوشته های آنها بدون هیچ ملاحظه ای آمده است. هدف اعضاء نه عقده گشایی بل روشنگری ست و اینکار را در نوشته های خود انجام میدهند. انعکاس عقب ماندگی بخشی از روشنفکران در مطالب سایت جهت نقد و بررسی ست که وظیفه شماست. هدف نشان دادن کارشما به خود شماست. کمی به خودتان زحمت بدهید و با این مطالب سطحی برخورد کنید -و کار خودتان را به گردن سایت نبندید. و مارا به عقده گشایی متهم نکنید. یا اینکه به کجراهه رفته نگویید «از زبان کرمی حرف خودمان را میزنیم». نه جانم هر کس حرف خودش را در مقاله اش میزند. بفرمایید شما هم مخالف کرمی بنویسید. چرا فقط زورتان به دو خط کامنت میرسد؟ اگر در همین حد بمانید بدانید که شایسته همین نوشته ها هستید و نه بیشتر. دنیا دنیای رقابت است. بفرمایید ببینیم شما چه گلی دارید. یا فقط بلدید بدیگران اتهام و تهمت بزنید؟

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

گرامی، زبانها گوناگون هستند. هرکس طبق قواعد زبان خودش نامها را بکار میبرد. و این حق اوست. به خود اجازه نمیدهم حق دیگری را نقض کنم. منهم براساس زبان خودم این نام را بکار میبرم . مردم آذزبایجان و کردستان با عهد دوستی پیشه وری-قاضی محمد همیشه دوستان یکدیگر هستند و باقی خواهند ماند. ناسیونالیسم افراطی -از هردو طرف- - و عوامل مخرب حکومتی نمیتوانند خللی در این دوستی وارد کنند. مسایل مورد اختلاف در آینده در یک فضای دموکراتیک با دوستی و مسالمت و دیالوگ به نفع هردو دوست حل خواهند شد. میتوانید نظر مرا در این مسایل در نوشته هایم دنبال کنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان این نوشته خوب از سایت " گوناز تی وی " گرفته شده است...

انصافعلی هدایت...
تجزیه طلب و انسانیت : دوباره بوی تاریکی و سیه فکری از روشنفکران می آید
من خانم الهه بقراط را می شناسم و با کارهایش آشنا هستم اما این جمله های زیرینش من را بسیار متعجب ساخت. بخوانید:
"حالا کسانی که می‌خواهند این خاک را با اهالی آن در مرزهای کنونی‌اش حفظ کنند، کار عجیب و غریبی نمی‌کنند. عجیب، سخنان و شعارها و ادعاهای آن کسانی است که به بهانه «انسان» به دنبال جدایی «خاک» و «زبان» خودشان از بقیه هستند و ...

و ثابت می‌کنند که «خاک» و «زبان» اتفاقا برایشان مهم‌تر از «انسان» است! آنها به دنبال تجزیه «خاک» هستند، پس خاک برایشان مهم‌تر از انسان است. به دنبال تجزیه «زبان» هستند، پس زبان برایشان مهم‌تر از انسان است. آنها نمی‌خواهند بر «انسان» ساکن این مناطق نام جدیدی بنهند بلکه می‌خواهند بر خاک، نام یک سرزمین مستقل بنهند! پس مرزهایشان برایشان مهم‌تر از انسان است. آنها نمی‌خواهند بر رنج انسان‌هایی که در این محدوده معین از خاک، در مرزهای ایران زندگی می‌کنند، نقطه پایان نهند بلکه می‌خواهند بخشی از این انسان‌ها در خاک معینی که آنها برایشان تعیین می‌کنند و در حکومتی که آنها برایشان تعیین می‌کنند همچنان رنج ببرند و دلشان به این خوش باشد که «خاک» و «زبان» خود را دارند. پس «خاک» و «زبان» و «مرز» برایشان مهم‌تر از «انسان» است. آنها هستند که در مورد بی‌حقی و پایمال شدن حقوق انسانی همه ساکنان ایران به روشنی تبعیض قائل می‌شوند. پس برای آنها «انسان» خودشان از «انسان» دیگر مهم‌تر است."

بله خانم الهه عزیز! متوجه نشدم که انسانیت در دیدگاه شما با کدام خصیصه ها تعریف و محدود می شود تا جامع و مانع صفات انسانی باشد.

من به عنوان یک تجزیه طلب، کاری به تعاریف علمی انسانیت ندارم. چون مشکلی با آن ها ندارم. مشکل من "زندگی" در عین "انسان بودن" است و "چگونه انسان بودن"، مشکل من تجزیه طلب است. برای همین، من خودم، انسان و انسانیت خودم، به عنوان یک تجزیه طلب را تعریف می کنم تا معنای انسان و انسان تجزیه طلب و رابطه اش با تجزیه طلبی و انسانیت را روشن کنم.

البته می دانید که این نوشته در ساعت 01:57 دقیقه شب و برای فیس بوک نوشته می شود و اشکال فراوانی خواهد داشت که دیگران آن را تکمیل خواهند کرد.

به عقیده من تجزیه طلب: انصافعلی هدایت، نه تنها انسان که حیوانات هم در خلاء زندگی نمی کنند. تنها هم نیستند. لال و بی زبان هم نیستند. با همه هم قهر نیستند و با هم سخن می گویند. از شاخه درخت چیده نشده اند و نسل هایی داشته اند و خواهند داشت. حقوقی دارند و وظایفی در مقابل حقوقشان دارند.

من تجریه طلب هم موجود و انسان هستم. در سرزمینی به دنیا آمده ام و وطنی داشته ام. پدر و مادر و قوم و خویشی و هم وطنانی داشته ام و دارم.
پدارن من در هزاران سال یا حتی در چند دهه ای که در این سرزمین زیسته اند، تمدنی برای من به یادگار گذاشته اند و رفته اند. یکی از آن آثار که انسان بودن من را مشخص می کند، زبانی است که من با آن سخن می گویم و با دیگر انسان های اطرافم رابطه برقرار می سازم.

حال، شما خودتان داوری بفرمایید که وطن من آذربایجان است یا ...؟ تو آذربایجان، یا کویر، بلوچستان یا کردستان یا ترکمن صحرا را دیده ای؟ زبانشان را می دانی؟ اصلان می دانی در کجای این کره خاکی هستند و در چه شرایطی هستند؟ اصلا از آن ها تصوری داری؟

به عقیده شما، انسانی که وطنش را از او گرفته باشند، تا چه اندازه انسان است و تا چه اندازه به انسانیت او احترام گذاشته شده است؟

به عقیده من، او دیگر انسان نیست. اگر هست، تو چرا از وطنت، ایران و زبان فارسی دفاع می کنی؟ و من را تجزیه طلب می نامی؟ چرا وطن برای تو آن قدر مقدس است که من را تجزیه طلب می نامی و "تجزیه طلبی را "اتهام" و زشت می انگاری. بار منفی به آن می دهی. اگر چنین نیست، بگذار من هم در این گوشه خاک، برای خودم، وطنم را با همه شرایطش داشته باشم تا انسانیتم را بر وفق تعریف خودم، رشد دهم.

آیا یکی از اصلی ترین شاخصه انسان بودن که حق داشتن وطن است را از من نگرفته اند؟ و شما فکر می کنید که من تورک، اوی کرد، عرب، بلوچ، ترکمن و کرد حق وطن داشتن داریم؟

تو می دانی که درد بی وطن بودن چیست؟ آیا می دانی که وطن
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای دکتر کاوه احمدی علی آبادی، در این نوشته تان خواسته اید امریکا را نصیحت بکنید که مانع خط لوله گاز ایران به هند و پاکستان نباشد. اگر شما به ایران تشریف ببرید، خود خامنه ای شخصا به خاطر این نوشته تان به فرودگاه آمده و دستتان راخواهد بوسید.

نوشته شده توسط: Anonymous

هومن : واقعا چرا از مزدوران امنیتی نام نبرده وبه ایاتی از چگوارا استناد کرده مثل همه کمونیست های دینی جریان های عربگرای 20 سال گذشته خیلی هاشان ساخته وپرداخته اطلاعات اهواز بودند وهدفشان نشان دادن وجه ای غیر واقعی از جنبش ملی در عیلام بود بمب گذاری ها هم کار خودشان بود با ساختن این حرکت های کاذب نیروهای صادق و مردمی را شکار میکردند شعار های انحرافی به جنش می دادند وسوی اسلامی وعربستان سعودی به جنبش میدادند هدفشان جدا کردن مردم عرب از دیگر مردم عیلام بود و افزایش نفرت به عرب ها ونشان دادن انها به عنوان جانی و مزدور عربستان سعودی وانگلیس متاسفانه بعضی از مردم ساده لوح هم گول این حرکات ساخته پرداخته اطلاعات اهواز را خوردند بمب گذاری ها انقدر عیان

بود که دستشان رو شد بعد شناسایی ها واعدام های فله ای فعالان شهری عرب متاسفانه بعضی دزفولی های روستایی شیعه که اکثرا نزاد یونانی ورومی دارند وشیعه های متعصب هستند دردستگاه سرکوب رزیم بسیار فعال بوده اند وباید در اینده پاسخگو

باشند .در کنار انها لر های کولی حکومتی ارسالی از خرم اباد هم نقش زیادی در سرکوب جنبش شهری در سوزیانای عیلام داشته اند .
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کیانوش توکلی ویدئو کلیپی در سایتشان گذاشتند با نام گرد همآئی چریکهای فدائی خلق اسفند ماه 1357 قبل از ژهر چیز نمیدانم هدف آقای توکلی از پخش این ویدئو کلیپ چیست دومأ من بە دقت فیلم را نگاه کردم نمیدام آقای توکلی چگونە نام چریکهای فدائی در کوردستان و رژەی آنها را از این فیلم استبناط میکند چون بیشتر فیلم مربوط بە تهران بود و اصلأ گرد هم آئی در کار نبود در فیلم کە نام چریکهای فدائی و رژەی آنها را در کوردستان نام نهاد و رژەای مسلحانەای را نیز کە خیلی کم نشان داد بە چریکهای فدائی خلق کجا مرحبا این رژە مربوط بە استادیوم ورزشی مهاباد بود در سال روز دوم بهمن مربوط بە اعلام جمهوری کوردستان بود کە حزب دمکرات کوردستان در استادیوم ورزشی مهاباد انجام داد ولی باور کنید این فیلم کوچکترین ربتی بە چریکهای فدائی و گرد هم آئی آنها در کوردستان نداشت

در آخر محض اطلاع آقای کیانوش توکلی کوردستان این بار سنگر آزادی هیچ جای دیگری نخواهد شد و هیچ حزب ایرانی بار دیگر بە خواب هم نخواهند دید کە در یک خلاء قدرت سیاسی در ایران کوردستان را حیاط خلوط حساب کنند و دفتر و دستک مثل 1357 در کوردستان باز کنند این بار ما در کوردستان تانها در یک شکل آنهم شکل کنسولگری و سفارت مردم کوردستان میتوانند حضور نمایندەی ایران را در کوردستان تحمل کنند نە در حضور احزاب ایرانی این بار بە جای چریک فدائی و مجاهد و پیکار، رزمندگان و بزمندگان شما شاهد کوردهای ترکیە و عراق و سوریە در سنندج و کرمانشاه و مهاباد خواهید بود
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کیانوش درست فهمیده اید، سخن از یک داستان طولانی است، حدود ۵ سال پیش یک هموطن زندگی‌ من را به فیلم اینسایدر تشبیه کرد، که امروز من از آن سر در آورده ام، و به آن خواهم پرداخت، اصل موضوع نیز بسیار غم انگیز است، زیرا تروریسم سازمان یافته امروز تشکیلات سیاسی خود را دارد، و تشکیلات سیاسی آنها از تشکیلات عملیاتی آنها خطرناک تر است، و گویا که دیر شده است، به هر حال این موضوع خیلی‌ جهانی‌ و جدی است، من حاضر نیستم که بگویم مرگ بر چین، ولی‌ روند این روابط چین را یار مستضعفین و شریک مستکبرین کرده است، اما، راه حل در انقلابی‌ گری نیست، من نظر خود را، که مبتنی بر مدرک است، در مقاله‌های وداع خود با سیاست خواهم نوشت

نوشته شده توسط: Anonymous

دليل واقعي اون اينه كه مديران اين سايت از افرادي چون ناصر كرمي و ... براي عقده گشايي و وسيله اي براي بيان سخنان خودشون استفاده ميكنند و دست اونهارو باز گذاشتن تا حرفهاي دلشون از قلم و زبان اينها مطرح بشه!يعني ميخوان مار رو به دست حمزه شكار كنند.

نوشته شده توسط: Anonymous

از نظر شما ایرانی بودن یعنی فارس بودن اگر کسی فارس نباشد ایرانی نیست.مثلا شهرام ناظری که کرد است و هیچگاه هویت کردی خود را انکار نکرده و در عین حال خود را ایرانی میداند(به تصنیف ها و ترانه هایی که برای ایران خوانده توجه کنید) و نام پسر خود را هم به دلیل علاقه به شاعر شیرازی حافظ گذاشته،دچار اشتباه هویتی است و باید هرچه سریعتر تکلیف خودش را روشن کند! اگر ایران را دوست داشته باشد احتملا افسانه های یهودی ها را باور کرده....... احتمالا نظامی گنجه ای هم یا دچار تضاد هویتی بوده و یا ریگی به کفش داشته و دستش با ما شوونیست های فارس در یک کاسه بوده..چون به نظر میرسد ایران را دوست داشته.....تا نظر شما چه باشد atosa عزیز

نوشته شده توسط: Anonymous

من به یاد می‌‌آورم سنین جوانی رو که در حوزه‌های حزب شرکت می‌‌کردم، تاکید حزب همیشه به ما مطالعه و بردباری در بعث با منتقدین حزب بود. همیشه از ما خواسته می‌‌شد که از توهین به دیگران خودداری کنیم.من امروز وقتی‌ که جواب این افراد که خود رو طرفدار حزب می‌‌دانند به نامه‌های رفقا که انتقاد به عمل کرد کنگره ششم را دارند رو می‌‌خونم با تعجب از خودم می‌‌پرسم آیا اینها هم در حوزه‌ها یا جلسات حزبی شرکت می‌‌کردن؟؟ تا آن جای که من به خاطر دارم بیشتر انتقاد‌ها و یا سوال‌ها از طرف زنده یاد رفیق کیانوری دبیر اول کمیته مرکزی در جلسات پرسش و پاسخ و یا در نامه مردم جواب داده می‌‌شد، کجا هستن رفیق خاوری که البته شک دارم که هنوز بشه از ایشون به عنوان رفیق یاد کرد جواب این پرسش‌ها رو بدن؟؟ مگر ایشون مقام دبیر اولی‌ رو یدک نمی کشن؟

نوشته شده توسط: Anonymous

پسر ! تو کار و زندگی نداری که خودت و این سایت را اینهمه جدی میگیری و 24 ساعت اینجا علاف هستی ؟بجای اینهمه پرحرفی و تئوری بافی برو قدری مطالعه آثار درست و حسابی بکن تا راسیست نشوی و ضد روستائیان ایران اینجا اینهمه تبلیغ کنی .

نوشته شده توسط: Anonymous

هومن : هرقومی حق دارد هرکجا احساس امنیت داشت جلسات خویش را داشته باشد وکنفرانس وهمایش برگزارکند با هزینه خودش وقتی در داخل اذربایجان امکان این جلسات نیست در کشوری دیگر انجام میشود .رزیم روس ... تهران درماه های بعد شاهد تشکیل جلسات منظم ماهیانه مجلس شورای ملی اذربایجان درباکو خواهد بود .تهران هرچقدر خودش را جر بدهد نمیتواند جلوی سامان شهری در اذربایجان را بگیرد و اذربایجان دیگر در ولایات ایرانی شیعه نخواهد بود وبا شتاب به سمت تمدن اذری خواهد تاخت وتهران در چاه جمکران دفع خواهد شد وبه امام زمان خواهد پیوست .منتظر تسکیل جلسات مجلس شورای ملی اذربایجان در باکو هستیم .لومپن تر ک های شیعه حکومتی هستند که با ایران پرستی جوانان مردم را شکنجه و تیرباران میکنند .

نوشته شده توسط: Anonymous

هومن :شعر قشنگیه طعم شیرینی وتلخ هم داشت وکامم شیرین شد به شیرینی اب انگور های قدیمی دوران بچگی شرکت پاکدیس اورومیه تونسته بودند طعم شیرین انگور اورومیه رو با شعر منتقل کنن هرچند دارهای اخرش تو ذوق میزد وادمو یاد تهران می انداخت به این میگن" ادبیات ترکی دیاسپورای اذربایجان " امیدوارم تمام ترکا دوران دیاسپورا را تموم کنن وبه زادگاهشون برگردن .

نوشته شده توسط: Anonymous

الان این مطلب آقای کرمی مدتهاست قرار است برداشته شود. پس چرا این کار انجام نمی گیرد؟. من دلیل واقعی اش را نمی دانم اما به نوبه خود حدس می زنم دلیلش بی برنامه گی، باری به هر جهت بودن و نداشتن ساز و کار مشخص از طرف سایت است. بهانه آورده می شود که خوانندگان این مطلب را نقد کنند. خواننده کجای این مطلب را نقد کند؟. بد و بیراه و اتهام کوچه بازاری را هم مگر میشود نقد کرد؟. چرا هیچ تحلیلگر و صاحب نظر سیاسی مطالب کرمی را نقد نمی کند؟. آیا سطح معلومات اینها، از خوانندگان هم کمتر است؟. جوابش را خودتان به خودتان بدهید اما جوابتان هر چه باشد، خودتان را فریب ندهید.

نوشته شده توسط: Anonymous

دلیلش مشخصا این است که این افراد به هر حال برای خود شأن و جایگاهی هم قائل هستند و حاضر نیستند جواب هر بد و بیراه کوچه و بازاری را بدهند. جواب توهینهایی نظیر "شمشیرت را غلاف کن!"، "باد به کله نیانداز!"، "راسیونال حرف بزن!" و نظایر آنها چه می تواند باشد؟.

مدیریت سایت ایران گلوبال باید تکلیف خود را با چند پرسش مشخص روشن کند. مثلاً اینکه آیا ممکن است یک مطلب راسیستی (چه مطالب پان ترکی، چه پان کردی چه پان ایرانیستی و ...)، مطلب سطح بالایی هم باشد؟. انتشار مطلبی که هم بی کیفیت است و هم مملو از اتهامات ثابت نشده بی سند و مدرک و حتی فاقد دلیل، چه دستاوردی و در عین حال چه مضراتی در بر دارد؟. آیا مدیریت سایت ایران گلوبال خود را اخلاقاً جایز می داند که مقاله ای که انبوهی از اتهامات بی سند خیانت و جاسوسی و دست نشاندگی به طیف وسیعی از فعالین سیاسی کنونی و سابق ایران را در بر دارد، منتشر نماید؟. احترام به آزادی بیان یک جنبه از اخلاقیات است و احترام به حیثیت افراد نیز یک جنبه دیگر است. آیا نبایستی تعادلی بین این دو برقرار باشد؟. آیا صحیح است مکانی باز کنیم که به بهانه آزادی بیان و به هزینه زیر سؤال بردن حیثیت افراد مختلف، محل تخلیه عقده های افرادی مغرض و مریض باشد؟.
سطح مطالب ایران گلوبال حتی در مقام مقایسه با سایر سایتهای فارسی زبان، ضعیف است. یک مشکل اساسی سایت همین مسأله است. درج نظرات از جهان بینیهای مختلف و متضاد شاید مزیت سایت ایران گلوبال نباشد، اما عیب آن هم نیست. بیشتر میشود گفت که ویژگی منحصر بفرد آن است. خصوصیتی است که آن را از سایر سایتها متمایز میکند. یک ویژگی است که باعث می شود سایت در مواردی تابو شکن و آوانگارد باشد. اما به سبب آنکه برخی از این نظرات در نازلترین سطح ممکن مطرح میشوند، ایران گلوبال تأثیرگذاری لازم را ندارد. شما نمی توانید هم مقاله را با ناسزاهایی چون "نعلین بوس خامنه ای"، "ملای از غار گریخته"، "ملاخانه" و ... آلوده کنید و انتظار تأثیرگذاری هم داشته باشید. چرا که به این ترتیب نشان میدهید تا چه اندازه خودتان عصبی و متشنج هستید. آقایان مدیریت سایت نمی توانند یک مقاله یک صفحه ای بنویسند که در آن دهها غلط املایی و انشایی وجود داشته باشد و انتظار جدی گرفته شدن هم داشته باشند. ضمن احترام عمیق و صادقانه به زحمات همه آقایان، اگر من مقاله ای ببینم که در چندین جای آن به جای حرف "ژ"، "ز" و به جای حرف "پ"، "ب" نوشته شده باشد، فوراً متوجه می شوم که این مقاله از کیست. بی آنکه حتی نیاز به بررسی اسم نویسنده باشد. به این ترتیب شما جدی گرفته نخواهید شد؛ چون نشان می دهید حتی خودتان هم حال و حوصله بررسی مطالب خودتان را ندارید.
علاوه بر این، در مدیریت ایران گلوبال حداقلی از توافق بر سر مسائل اساسی نیز وجود ندارد. ظاهراً از ساختار فدرالیسم در ایران دفاع می کند اما یکی از اعضای مدیریت آن یک پان کرد است که با ربط و بیربط، نقشه آرمانی کردستان بزرگ را منتشر میکند و در عین حال درباره پیوستن جمهوری آذربایجان به مام میهن و خرد کردن دک و دنده استقلال طلبان آذربایجان داد سخن میدهد. شما می خواهید با این نوشته ها و نقشه ها همبستگی ملی هم پدید آورید؟. آیا این آقا از مردم آذربایجان غربی در مورد سرنوشتشان نظرخواهی کرده است که این چنین برایشان تعیین تکلیف میکند و آن ها را در غالب یک کشور جدید مستقل میکند؟.
ایران گلوبال به قایقی می ماند که هر کسی از راه میرسد، سکانش را به طرفی می چرخاند. یکی به چپ می چرخاند، آن یکی به راست، یکی می خواهد دور بزند و آن یکی هم میگوید زیر آبی برویم. آخر و عاقبت یک چنین قایقی چیست؟. امیدوارم کوبیده شدن به صخره ها نباشد. به نظر من مدیریت سایت ایران گلوبال درک صحیحی از آزادی بیان ندارد. به سبب پیشینه سیاسی و یا هر علت دیگری، دچار نوعی فوبیای دیکتاتوری است. می ترسد اگر به هر مطلب بی کیفیتی اجازه انتشار ندهد، مبتلا به سانسور شود. واقعیت این است که احترام به آزادی بیان، احترام به حقوق افراد است. آیا این احترام را می توان با بی احترامی به حیثیت آنها در هم آمیخت؟.
نوشته شده توسط: Anonymous

من یکی از خوانندگان ایران گلوبال هستم که از چند سال پیش به این سایت مراجعه می کنم و البته به دلایلی که ذیلا خواهم گفت، پیشترها این کار را با شور و شوق و به دفعات بیشتری انجام می دادم. دلیل نوشتن این کامنت پای مطلب آقای کرمی، نه نقد آرای ایشان که تلاش برای پاسخ به سؤالاتی است که چندی پیش آقای توکلی با کاربران در مورد کیفیت سایت در میان گذاشته بودند.

من غیر مستقیم و با بررسی تنها چند سطر از مطلب جناب کرمی، تلاش خواهم کرد که به سؤالات ایشان پاسخی در سطح درک خود داده باشم. البته از طرح سؤالات توسط آقای توکلی مدت نسبتا زیادی می گذرد ولی بنده انگیزه ای برای نوشتن جواب به ایشان در خود احساس نمی کردم؛ در حقیقت این کار را بی فایده و عبث می یافتم. همچنان که گفتم، دلایلش را ذیلا تشریح خواهم کرد.
فرض کنید که من یک فعال سیاسی هستم و با عقاید جناب کرمی هم هیچ آشنایی ندارم. به صورت اتفاقی مطلب حاضر از ایشان را دیده ام و علاقه مند به مطالعه آن شده ام. لذا مطالعه را از خلاصه مقاله (همان متنی که با فونت بولد نوشته شده) شروع میکنم. از در هم آمیختن دوغ و دوشاب توسط ایشان و یکی دانستن یا حداقل هم دست دانستن حسن شریعتمداری با استقلال طلبان آذربایجان و مسائل بسیار عمده دیگر هم بگذریم (چون همچنان که گفتم مسأله نقد آرای ایشان نیست) و صرفاً روی همین چند سطر تمرکز کنیم:
"زمانی است که جمهوری اسلامی به رهبری علی خامنه ای تُرک تبار از هر سو مورد تحریم های مردمان و کشورهای دمکراتیک قرار گرفته و در جهان منزوی شده است، حکومت بشار اسد متحد و دستِ دراز ، علی خامنه ای در حال فروپاشی است، زمانی است که جنبش دمکراتیک مردم کُرد به رهبری عبدالله اوجالان در ترکیه، حکومت این کشور را در چهار دیواری محاصره کرده است و اکنون آقای حسن شریعتمداری ها و نخبگان تُرک آذری، با حکومت آذربایجان شمالی و حکومت ترکیه با اتحاد و هبستگیِ تُرک تباری و همه جانبهءِ خود از شکستن تحریمها از سوی کشور ترکیه با روان کردن کاروان فرستادن کامیونهای طلا به ایران گرفته تا انواع و روشهای گوناگون دیگر به کمک و نجات علی خا منه ای بر خاسته اند."
مشخص می شود که نویسنده محترم عقیده دارد حکومت ترکیه و جمهوری آذربایجان با حکومت ایران که تحت رهبری علی خامنه ای ترک تبار است " اتحاد و هبستگی" دارد و حتی به این جهت حاضر است برای نجات حکومت ایران کامیون کامیون طلا در اختیار ایشان قرار دهد. سوای اینکه این ادعاها به قول معروف شوخی نیستند و باید خیلی دقیق اثبات شوند که نشده اند، سؤالی که به ذهن هر کودک دبستانی متبادر میشود این است که به فرض صحت همه این مدعیات، چرا حکومت ترکیه باید از یک طرف این همه برای حکومت ایران (که به گمان جناب کرمی تحت سیطره ترکتباران است) ولخرجی کند و از طرف دیگر کمر همت به قطع دست دراز متحد همبسته خود در سوریه بسته باشد؟. مگر نه این است که حکومتهای ترکیه و ایران در موضوع سوریه رو در روی همدیگر قرار دارند و هر دو حکومت آنچه را که از دستشان بر می¬آید برای حفظ یا روی کار آوردن حکومتی که منافعشان را تأمین کند، انجام میدهند؟. این چه جور همبستگی و اتحاد است؟. لابد اتحاد از نوع ترک تباری!.
ببینید، اینجا مسأله جهان بینی نویسنده نیست؛ کیفیت و سطح نوشته است که چیزی در حد حرفهای پوپولیستی و ابتذال است. زمانی که حقیر که نه تحلیلگر سیاسی هستم و نه ابداً خود را در این حدود می بینم با خواندن همین چند سطر به سستی مطلب پی می برم، نیازی به گفتن ندارد که فعالان و صاحبنظران باسواد سیاسی نیز به نتیجه مشابهی خواهند رسید. سؤال بسیار اساسی که مدیریت سایت از خود باید بپرسد این است که چرا پس حتی یک نفر از این اشخاص مثلاً همین یک نکته را در قالب کامنت متذکر نمی شود یا برای نقد نظرات کرمی مقاله ای نمی نویسد؟. آقای کرمی تا جایی که من به یاد دارم خیلی از چهره های شاخص و غیر شاخص سیاسی را به اصطلاح نقد کرده اند یا برای مقالات آنها جوابیه نوشته اند (مثلا هدایت سلطانزاده، رضا براهنی، دکتر صدرالاشرافی، رضا پرچی زاده، احزاب دموکرات و کوموله و سایر احزاب سیاسی کرد و غیره) اما تا کنون تا جایی که حافظه یاری میکند جوابی دریافت نکرده اند.
نوشته شده توسط: Anonymous

هومن : لطفا فعالان شهری عرب لطف کنند در مورد مزدوران اطلاعاتی درمنطقه هم اگر اطلاعی دارنددرین صفحه ذکر کنند چه اعضای رده بالا وچه رده پایین بخصوص در مورد قومیت وزادگاه وتبار این ماموران ومشخص شود از کولی های ارسالی از تهران به عیلام هستند یا از مردم اجیر شده منطقه درمورد این استاندار هم بگویند زاده کجاست و ایل تبارش چیست و از چه نزادی است التبه با توجه به فامیلی اش از اعراب حجازی عربستان سعودی است که از خاندان های شناخته شده عرب نزاد در سراسر ایران هستند و فارسی صحبت میکنند ولی تبارا مال عربستان سعودی هستند واز مهاجمین مسلمان بعد از حمله اعراب مسلمان هستند. بیشترین ضربه را عرب های عیلام از عرب های حکومتی شیعه فارسی زبان میخورند که از حجاز وعراق در 1000 سال گذشته به ایران هجوم اورده اند .

نوشته شده توسط: Anonymous

جهم ميهن ارجمند جناب اژدر بهنام، با درود نوروزي- چقدر زيبا نوشته‌ايد «ايران مال همه کسانی است که در آن زندگی می کنند و ملک پدری شما نیست. ایران همانقدر به شما تعلق دارد که به من که در آن گوشه بالای این سرزمین زاده شده ام و آن بلوچی که در آن گوشه پائین زاده شده است. هیچ ایرانی ای در ایران مهمان نیست و همه صاحبخانه اند.» من نيز به اين سخن شما باور دارم، ايران ملك مشاع تمامي ايرانيان است و تاريخ اين سرزمين ثابت كرده سخن از خون و نژاد در ميان قاطبه‌ي ايرانيان جاي نداشته و ندارد. شاد باشيد

نوشته شده توسط: Anonymous

آقاي ائليار عزيز با اين طبع ظريفتان بهتره توصيه دوستان كردتان را در نظر بگيريد و به عوض اروميه لغت ورميه را بكار ببريد تا بعدا برايتان مشكلي پيش نياورند.

نوشته شده توسط: Anonymous

با درود‌هاي بهاري به ايران‌گلوباليان- و به ويژه درودهاي گرم به پيشگاه دوستان مهين‌دوست، پاپاك خرمدين، ايران‌خواه، تبريزي- نوروز و بهار را شادباش مي‌گويم.

نوشته شده توسط: Anonymous

هومن:اقای پیمان کاووسی از نویسنده های خوب شهری وخلقی این سایت هستند که به تازگی نوشته های ایشان را میخوانم ازدل مردم ستم کشیده درامده اند وبه زبان مردم مینویسند پز و قیف ها وفضل فروشی های "روشنفکران ترجمانی دوستیاب" را ندارند که طوری می نویسند که چیزی نگویند و تنها فضل فروشی کنند ودل بری کنند و پیش همولایتی هایشان خودنمایی کنند خیلی هایشان هم ادعای چپ بودن دارند ولی وقت نوشتن راست میکنند و تنها برای دلبری وخودنمایی وخارجی نمایی می نویسند ونوشته هایشان پر از لغات لاتین است اقای کاووسی از رزمندگان خوب فرهنگ شهری هستند وبیرحمانه به فرهنگ ماقبل شهری ابراهیمی می تازند با شهامت باعکس ونام همه خوانندگان را که هنوز الوده به فرهنگ ماقبل شهری هستند برای ضدعفونی ذهنی به ایشان دلالت میدهم نوشته های ایشان راهی است برای شهری شدن وشهریگر بودن .پیروز باشند.

از اقای کیانوش توکلی هم برای این شهری نوازیشان سپاسگذارم .
نوشته شده توسط: Anonymous

پاسخ به « نامه یک رفیق پیر به نسل جوان توده ای »

https://www.facebook.com/photo.php?fbid=488405924560435&set=a.129241400…

نوشته شده توسط: Anonymous

نه اين قانون دوست داشتن فقط در مورد ملل غير فارس صدق ميكند كه بدون شك دست نشاندگان ان طرف مرز و مورد تاييد بيگانگان ميباشند!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

از روباه پرسيدند شاهدت كيه دمش رو نشون داد! زنده باد آقاي كرمي كه با اين نوشته هاي مغرضانه خوابيدگان آذربايجاني را بيدار و آگاه ميسازد و برنامه هاي استعمارگران براي اشغال آذربايجان را علني ميسازند!

نوشته شده توسط: Anonymous

اگر اقای نویدی پیامم را می خواند شادمی شوم بامن از دو راه : 1 - ali _khalilipoor@yahoo.com ,ویا علی خلیلی پور دارستانیali khalilipoorدر فیس بوک تماس بگیرد...

نوشته شده توسط: Anonymous

متاسفانه تمامی به اصطلاح روشنفکران ایرانی در مواجهه با ملتها و نه اقوام ساکن در ایران روی فاشیست خود را نشان میدهند...

نوشته شده توسط: Anonymous

هومن: صادقی گرامی من هم به دزدی اب درخوزستان و فرستادن ان به قم و کرمان نیز فروش ان به کویت معترضم مردم خوزستان چه عرب و چه غیر عرب بدون توجه به زبانی که دارند مالک اب های خویش هستند ودرکنار هم باید برای حق مالکیت سرزمینی خود بر منابع خویش با حکومت غارتگر مرکزی ستیز کنند کارون را دیده ام وعرض ان به شدت کاهش یافته ودیده ام کناره های ان دارند خاکریزی میکنند تا خشکی وباریک شدن ان به نظر نیاید دلیلی ندارد اب خوزستان به استان های دیگر یا کشورهای دیگرفرستاده شود متاسفانه شهردار اصفهان دوسال پیش در شبکه خبر با بیشرمی گفته بود چون اب کارون به خلیج میریزد وهدر میشود باید جلوی انرا گرفت

و انرا به اصفهان ومرکز ایران هدایت کرد حرفی جاهلانه وبا نفرت به خوزستانی ها ولی نوع برخورد کشاورزان اصفهانی برای حفظ اب های خود اصفهان وجلوگیری از انتقال انها به یزد برخورد رادیکال و ایالتی بود ومیتواند الگو باشد کشاورزان خوزستانی حقشان است از اب های خوزستان به تنهایی بهره ببرند ضمنا اب اشامیدنی نیز در خوزستان نداریم ولی برخورد خشن تر حکومت با خوزستانی ها که هم عرب وهم غیر عرب هستند وغارت میشوند بخاطر مرزی بودن این استان است نه بخاطر تکلم زبان عربی ساکنان عرب وغیر عرب زبان خوزستانی کلا محروم وغارت شده اند وتماشاچی غارت سرزمینشان توسط دیگران به قول شما کمترین اعتراضی هم با دار و اعدام پاسخ داده میشود ولی اصفهانی ها با اینکه دردانه حکومت بودند هم امروز جلوی حکومت ایستاده اند وبحران ایالت ها با حکومت مرکزی به استان اصفهان هم سرایت کرده ایستادگی کشاورزان عرب خوزستان بر مناطق زندگی وکارشان ومبارزه درهمان زادگاهشان برای داشتن حق کشاورزی یک حرکت کاملا متمدنانه است انها برخلاف دیگر کشاورزان روستاها وشهرهای خودرا ترک نکردند وبه مرکز نیامدند تا بدون سرزمین باشند مهم این است که مانند کشاورزان عرب هیچ کس سرزمینش را ترک نکند ودر همان زداگاهش برجای بماند وبرای اقتصاد کشاورزی وصنعتی خویش مبارزه کند کاری که متاسفانه کشاورزان دیگر شهرها نمیکنند وبه تهران ومرکز هجوم میاورند وکوچرو میشوند وبی هویت بر ما خوزستانی هاست که بدون توجه به اختلاف زبانی درکنار خوزستانی های برجا مانده درخوزستان باشیم واز حقوق اقتصادی انها دردرجه اول دفاع کنیم طبعا حکومت مرکزی میخواهد خوزستانی هارا کلا اواره کند واقتصاد کشاورزی و صنعتی انجارا منهدم کند وبدون حصور مردم به غارت نفت و گاز بپردازد مزدوران خویش را که بر سر کارهای غارت نفت وگاز بگمارد دفاع ازکشاورزان عرب وغیر عرب خوزستان یک وظیفه مهم برای تمامی خوزستانی هاست .در مسائل اقتصادی بحث زبان را پیش نکشیم از حقوق همه افراد بومی ایالت که غارت شده اند دفاع کنیم .یک انسان که حداقل اجدادش 100 سال درمحلی زندگی کرده اند حق مالکیت برمنابع ان سرزمین رادارد هر زبانی داشته باشد شوشتری یا عربی وحکومت وافراد غیر بومی ومهاجم حق ندارند به سرمایه های او تجاوز کنند.بلی از قدیم کشاورزی درقسمت های عرب نشین خوزستان توسط کشاورزان عرب بوده و باید ادامه پیدا کند ونباید حکومت انها را اواره ومرکز نشین بی هویت یا فارس یا شیعه یا اریایی کند .اگر حکومت اسلام را قبول دارد باید قبول کند: الناس یسلطون علی اموالهم وانفسهم .پیروز باشید
نوشته شده توسط: ناصر کرمی

به آقای.....دکتر نوشیروان کیهانی زاده ... خیلی خوشحالم که نوشته ای و یا کامنتی از شما را برای اوّلین بار در سایت ایران گلوبال می بینم، نوشتار های تاریخی شما معمولأ در سایت حزب مشروطهء ایران انتشار می یابند، که یکی از آنها مورد انتقاد من بود، امید بر آن هست، که تحقیقات تاریخی شما به متحد کردن تیره های ایرانی در هر گوشه از جغرافیای ایران را شامل شود، و باعث تفرقه و انحصار گرایی منطقه ای خاص نشود. سپاس از مشارکت و کمک شما به بحث و موضوع.

نوشته شده توسط: Anonymous

اولا «اسقف» درست است و نه «اسخف» دوما آیا اگر کسی کشوری به نام ایران را دوست داشته باشد دست نشانده صهیونیسم!!!! و مورد تایید «اسقف»ها!!!!! است؟

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای هومن سالها است که در باره زاینده رود در مطبوعات حرف میزنند، همین یک ماه پیش در صدای امریکا در برنامه افق به زاینده رود اختصتص داده شد و بار اول نبود و در داخل ایران صدها خبر و مقاله درباره زاینده رود نوشتند، و اتفاقا چون فارس هستند و مناطق فارس نشین، اگر این درگیری و شکستن لوله و سوزاندن اتوبوسها که کشاورزان اصفهانی انجام دادند، کشاورزان عرب اهوازی و یا خوزستانی انجام می دانند، رژیم ایران انان را با هواپیما بمباران میکرد و کلی ادم میکشد، نمونه ان هم فقط یک اعتراض کوچک مقابل استانداری خوزستان به دستگیری 33 نفر و مفقود شدن 2 نفر انجام داد، اگر کمی خشونت میکردند، وای به حالشان، پس زیاد جلو ندو و واقعیت ها بسیار روشن هستند،و فقط احتیاج به ان است که شما کمی از تنفر خودت نسبت به مردم عرب اهواز یا خوزستان دست برداری، چون سودی برایت ندارد و واقعیت جلو می رود.