Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

هومن: مرد و زن بزرگی بود کاش امردان جمهوری روس...ذره ای مثل او بودند زنی بود ومردانگی را فتح کرد البته به عنوان یک محافظه کار محکم انگلیسی.خدایان سرزمین های شمالی اورا پذیرا باشند.کاش ارین های ماهم صلابت این زن شمالی نورودیک را داشتند.

نوشته شده توسط: Anonymous

محض اطلاع کاربران محترم !
در پایان پایانی یاداشت فوق 04/08/2013 - 03:52 ، اشتباه تایپی رخ داد. « تقسیم ارضی» درست است.

نوشته شده توسط: Anonymous

با اين شيدايي و توهمي كه داري احتمالاً باور داري كه كتبه هاي كورشي بر سر در سازمان ملل آويزانه و يا روز بزرگداشت كورش جهاني از طرف سازمان ملل ناميده شده و هر سال همه دنيا جشن مگيرند و جشن نورزي حسابي با انيشتن و ماري كوري اجدادش ايراني و... خو ب اين مورد را براحتي قبول ميكني چون باور داري كه اينطور است مثل يك مذهبي كه باوري دارد و هيچ منطقي و استدلالي كارساز نيست و اصلاً از خود سوال نميكني اينها كه مربوط به تقريباً هزار سال پيش هستند خط چه بود نوشتن چه بود با چه بود و بر روي چه بود؟ ولي براحتي قبول ميكني "ايران" دقيقاً با اين املاي امروزي در اين شعرها بكار رفته، خلاصه سخن تمام اين اصطلاح شعرها كه در دورانهاي مختلف جمع آوري شده به اين و ان نسبت داده شده و كم و زياد شده و در دوران بكار آمدن پهلوي ويرايش شده اضافه شده حذف شده تا باب طبع توي مقلد باشه

نوشته شده توسط: Anonymous

دستور زبان!!! چه ربطي به بكار بردن كلماتي جايگزين دارد؟ گرامي=عزيز،چكيده=خلاصه،واژه=كلمه،پاسخ= جواب،پژوهش= تحقيق،پندار=تصور،گمانه= احتمال ... و بسياري كلمات اولاً چه ربطي به دستور زبان دارد؟ دوماً اگر شما به نحوي ربطش بدي( كه زياد بعيد هم نيست ظاهراً در اينكار قهاري) باز چه لزومي به وسواس در درست ( اين درست شما هم يعني كلماتي كه پ ژ چ گ داشته باشندرا يا پيدا كني يا بسازيد چون در زبان عربي نيستند و اگر چيزيزهم دستگير نشد بزنيد به صحراي كربلا كلماتي چون يارانه سامانه رايانه...) سخن گفتن است در حاليكه زبان فقط يه ابزاره؟ و از طرفي اونرادعاي دويست مليوني جمعيت فارسها من هر طوري حساب كردم با خوشبنانه ترين ديد باز ١٢٠ مليون هم نميشه يعني ايران و افغانستان و تاجكستان ١١٠ مليون صرف نظر از نصف بيشتر جمعيت پشتون را به حساب شما گذاشتم و ١٠ مليون با احتمال تقريبي ارفاقي در جاهاي ديگه چطور ٢٠٠ مليون

نوشته شده توسط: کاظم موافق

دوست گرامی‌،

با سپاس از توجه شما، راه سنگلاخی تا رسیدن به آزادی در پیش است. صبور باش

پیروز باشید

نوشته شده توسط: کاظم موافق

دوست گرامی‌،

با سپاس از توجه شما، پاسخ این خواننده گرامی‌ را دادم. با انسان متعصب نمیتوان به بحث نشست. هدف من از مثالی(۲۵۰ گرم مغز) که آوردم، تفاوت انسان مدعی با حیوان پیرو بود که با اعتراض پزشکی‌ ایشان روبرو شد. بگذارید و براه خود ادامه دهید.

پیروز باشید

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ائلیار
این ... که شما با یک چنین اشخاص فاشیست سر و کار داری. و با ناتوانی قلمت، خود را تسلیم این فاشیستها میکنی. فردا اشخاصی مثل شما، در مقابل ملت آذربایجان پاسخگو خواهید بود.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کرمی بعد از این که کتاب مورد اشاره شان در کامنت بالا چاپ شد، لطف کنند و ادرس بنگاه انتشارات مربوطه (که آرمش احتمالا چیزی شبیه به صلیب شکسته نازی ها باشد) را بفرستند تا حضورا به آنجا مشرف شوم و چندین ده جلد از آن را بخرم. این کار دو منفعت دارد: یکی اینکه ناشر بابت کتاب های فروش نرفته و خاک خورده ایشان ضرر نکند و ثانیا دوستان و اطرافیانم را با حد اعلای نژادپرستی در نزد یک پان فارس ایرانی آشنا نمایم.
بنده به هیچ وجه خواهان سانسور مطالب این آقا نیستم. بسیار خوشحالم که با سلاح نظری و تئوری این گونه نژادپرستان آشنا شوم. دوستان عزیز: نازیسم در آلمان و جهان هنوز قوت دارد اما این را بدانید که عمر نظرات بی سر و ته آقای کرمی به اندازه عمر قدرت بشار اسد و دیوانه جوان کره شمالی خواهد بود!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کرمی شما حق دارید از آقای توکلی انتقاد کنید. آقای توکلی در تاریخ 31 دسامبر 2012 خطاب به شما نوشتند: <............از این رو ، دو راه در پیش پای شماست اول دست از نژادستیزی بر دارید و همانند دیگر تحلیلگران سیاسی نوشته خود را به دور از «راسه و نژاد» ادامه دهید. دوم سایت دیگری را برای انتشار نظرات خود انتخاب کنید> ولی پس از آن مانع انتشار مقالات نژادستیزانه از جمله همین مقاله سرتاپا توهین و نژادستیزانه شما نشدند. مسؤل کامنتها هم که به شما لطف دارد و کامنتهای نژادستیزانه شما را راه میدهد و فقط اخطار میدهد نمیدانم که شما چرا نممیتوانید دو کلمه بدون نژادپرستی و نژادستیزی بنویسید. آخر شما چطور میتوانید انسانها را بخاطر جنایاتی که اجداد آنها کرده اند و یا نکرده اند، جنایتکار بنامید و به آنها توهین کنید؟ مگر قرنها پیش اجداد همه ما آدم نکشته اند و قتل عام نکرده اند و ویران نکرده اند. اجداد همه

ماها به اعتبار آن زمان فقط با شمشیر حرف میزدند. متاسفانه شما هم هنوز شمشیر به دست، منتظر فرصتید تا <ترک تباران> را اول در استان اردبیل جمع کنید و بعد هم دورشان دیوار بکشید (برگرفته از نوشته های شما نقل به معنی) و بعد هم انشاءالله همه را از دم تیغ بگذرانید. ************ شما در این مقاله تان مقاله آقای شریعتمداری را به اعتبار اینکه گویا <شیرازهء جغرافیای سیاسی ایران> را درهم خواهد شکست <خیانت بار> خوانده اید. حالا لطفا مرا روشن کنید که چرا مقاله شما با عنوان <جدایی مردم تُرک تبار آذربایجان از ایران، راه حلّی منطقی و پایدار> خیانت بار نیست و میهن پرستانه است؟ مگر شما هم پیشنهاد نمیدهد که بیایید <شیرازهء جغرافیای سیاسی ایران> را از هم بپاشیم؟ ********** آقای کرمی شما خودتان هم نمیدانید که چه میگویید. یک روز از شدت تنفر به <ترک تباران> میخواهید ایران را تجزیه کنید و روز دیگر باز هم از شدت تنفرتان از <ترک تباران> هر <ترک تباری> را که صحبت از جدایی میکند خائن می نامید. واقعا این همه اغتشاش ذهنی را کجا میتوان سراغ گرفت؟
نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب کرمی، اگر یک بار دیگر در کامنت هایتان به مردمی، و یا اشخص حقیق و حقوقی توهین کنید، توهین ها را نقطه چین نخواهم کرد و کل کامنت شما را عدم انتشار خواهم زد. این هم آخرین اخطار من به شماست. لطفا کامنت هایتان را بدون توهین بنویسید.

نوشته شده توسط: ناصر کرمی

به آقای،.... سیامک تبریز.....، من وظیفه ندارم که در مقابل کامنت ها و یا نوشتارهایی که به اصل موضوع ربطی ندارد و صرفأ برخورد شخصی، توهین و سرمچگیری، تلف کردن وقت، و راه انداختن هیاهوی پوچ هست، پاسخگو باشم. امّا من در اینجا برای آخرین بار به شما بصورت کامنت پاسخ میدهم و جواب شماها را در صورت داشتن وقت در مقالات تحقیقی کارساز و پایدار در یکجا خواهم داد : ...

- همانطور که گفتم این بار هم تأکید میکنم که این نوشتار در بین طبقات مختلف مورد استقبال قرار گرفته: بله آدرس وبلاگ و سایتی را که شما به آن اشاره کرده اید من هم بوسیلهء ایمیل دریافت کرده ام، در سایت و و بلاگهای دیگر این نوشتار با تیتر های مختلف انتشار یافته است، مثلأ در سایت سکولاریسم نو به سرپرستی آقای دکتر اسماعیل نوری علا، با عنوان : آسیب شناسی طرح «سامان یابی اقوام ایران» بقلم آقای حسن شریعتمداری، انتشار یافته است، و یا به عنوانهای دیگر حسن شریعتمداری کیست ؟ و منتشر شده است. این سرمچگیری شما که فرهنگی زشت هست در ماهیّت امر تأثیری نخواهد داشت. من احتیاجی به نام و شهرت ندارم، و همینکه این نوشتار در سایت "ایران گلوبال" که اقوام و افرادی مانند شما و هم تبارانتان حضور دارید انتشار می یاید برای من کافی است ● از همهء اینها که بگذریم امروز هر فرد میتواند با امکانات اطلاعات رسانی کارکرد یک سایت را در انتشار یک مقاله و نوشتار را عملی سازد که با دریافت ایمیل های مختلف ( آشنا و غیر اشنا) حتّی از ایران بیانگر این موضوع هست.● از شما چه پنهان افراد صاحب نطر و مورد اعتمادی هستند و حتّی بنگاه انتشاراتی کتاب در خارج از کشور از من درخواست کرده اند که من این مقالات را بدون تغییر و یا با کمی تغییر بصورت کتاب در بیاورم. شما وقتی تاریخ نگاری جوامع دمکراتیک و دانشگاههای معتبر جهانی در مورد ایران را مسخره میکنید، دیگر نباید انتظار داشت که نوشتارهای تاریخی من که با استفاده از این منابع هست، مورد تأیید شما باشد !.● 2- شما در کامنتی که آقای کیانوش توکلی آنرا به مقاله ای تبدیل کرده و آنرا با عنوان: " نوشتار مدیریت سایت ایران گلوبال باید تکلیف خود را با چند پرسش مشخص روشن کند" در بخش ویژهءِ سایت گذاشته، ضمن در خواست سانسور کردن نوشتارهای من، نوشته اید که چگونه است که حکومت ترکیه و نظام جمهوری اسلامی که بر سر موضوع سوریه اختلاف دارند، میتوانند در یک جبهه باشند، و حکومت ترکیه و نظام جمهوری اسلامی علی خامنه ای و جمهوری آذربایجان و تُرک تباران آذربایجان در منطقه یک سیاست همبستگی را به پیش میبرند، ؟ . باید گقت که همانطور که خود شما پذیرفه اید که سیاسی نیستید، شما از تحلیل و درک موضوع سیاست ورزی کلان و مسائل کمی پیچیده عاجز و درمانده هستید، پس ساکت باشید و مؤدب گوش فرا دهید و منتظر وقایع باشید، حق هم دارید چون شما مردم......، در تاریخ مسائل خود را با اندیشه و تحلیل و مدارایی و سیاست و روابط خوب بدون خشونت با مردمان دیگر حلّ نکرده اید و فقط با شمشیر و دین گرایی اسلام شیعه و سنّت صورت گرفته است،● 3 - من میدانم که آقای کیانوش توکلی حضور دارند و زبان هم دارند، و روزگاری را با این مسائل گذرانده است، و متأسفانه در دهان و نظرات شما تُرک تباران نگاه میکند و خود را با شماها همسو میسازد، و هر وقت گاهی من و امثال من را تهدید به سانسور و حتّی بجای پاسداری از امنیّت مجازی ما در سایت ایران گلوبال، و بجای ارزش گذاری که ما خود را مفت و مجانی به عنوان کیسه بوکس در مقابل شما تُرک تباران گذاشته ایم، ایشان وقتی می بیند که شما تُرک تباران حرفی برای گفتن ندارید، خود ایشان وارد معرکه میشود و حتّی غیر مستقیم برخورد شخصی دارند ● یکی از افرادی که چهرهءِ سایت ایران گلوبال و نویسندگان آنرا را در فضای مجازی و در بین ایرانیان کم ارزش میکند، شخص آقای کیانوش توکلی است. من از همین جا به آقای توکلی هشدار میدهم که اگر قرار باشد، نوشتارهای ما طبق نظرات شما ها و دیگر مسئولین تُرک تبار سایت اجازهءِ انتشار یابد، از همکاری خود با سایت پایان میدهم.
نوشته شده توسط: Anonymous

هم‌ميهن ارجمند، پيام شما نشان مي‌دهد، ايران‌دوستان بي دليل نگراني نداشتند. اگر ما مي‌گوييم تجزيه‌طلبي يا به قول تجزيه‌طلبان، استقلال طلبي، سبب كشمكش‌هاي خونين قومي دامنه‌دار و طولاني خواهد شد، بي‌جا نبوده است. برادرم، اينها همه خواسته‌ي بيگانگان بوده، كافي است به تاريخ مشروطيت، تاريخ جنگل و جنبش مشروطه خواهي در تبريز و آذربايجان مراجعه كنيد، با نگاهي سطحي نيز متوجه خواهيد شد، بيگانه به ويژه روس‌ها و ايراني‌هاي كمونيست نشسته در قفقاز و باكو و ...، چگونه نقش مخرب داشته‌اند. بايد از تاريخ درس بگيريم. قوم‌گرايي و تجزيه‌طلبي جز جنگ و خون‌ريزي و برادركشي و منازعات دنباله دار قومي و ملي چيزي ببار نخواهد آورد.

نوشته شده توسط: Anonymous

هومن : متاسفانه یک جمعیت حداقل 5 میلیون نفری عرب نزاد ترک زبان دراذربایجان غربی وشرقی قزوین وزنجان وهمدان حضور دارد که اعراب عراقی وعربستانی هستند ویاد گار حکومت های عربی پس از ساسانیان ومهاجرت های شیعیان در دوران بنی عباس به این منطقه هستند الان ترک زبان شده اند ولی نژادا عرب هستند یک سندش وجود امامزاده های فراوان در روستاهای اذربایجان است که نشان میدهد این روستا ها عرب نشین است و مردم عرب قبر اولین بزرگ عرب خودرا که شیخ قبیله بوده و از زاد و لد او قبیله زیاد شده ساخته اند تعصب ژنی خیلی از ترک زبان ها روی اسلام وشیعه بخاطر داشتن ارکی تایپ های ژنی عربی است بنابراین حداقال یک جمعیت 5 میلیونی عرب نزاد در منطقه داریم که چند برابر جمعیت 300

هزار نفری اعراب سوزیاناست بنابراین عربستان خواند سوزیانا از سوی تر ک های ضد عیلامی حرفی بی پایه است وعربستان بخشی از اذربایجان غربی وشرقی است مگر بخواهند این همه امامزاده وسند تاریخی وتعصب شدید عرب های ترکزبان منطقه را روی اسلام پاک کنند لطفا عرب تزکزبان را جای ترک نژاده غالب نکنید با تشکر.روی عربستان خواندن بخش های عرب نشین اذربایجان حتما فکر کنید اگر خیلی قوم گرا هستید.
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، تبریزلی سیامک، نخست آن که من از شما یا کسی دیگر نام نبردم و روی سخنم با شما یا کسی دیگر نیست بلکه به گونه ای فراگیر درباره کسانی که به جای نوشتن نوشتارهای ارزنده و یا گنجاندن نوشتارهای ارزنده از نویسندگان دیگر در تارنمای ایرانگلوبال، از این تارنما بدگوئی می کنند یادداشتی را نوشتم و دیگر آن که اگر شما با روش من برای ارزیابی نوشتارهای نویسندگان هماواز نیستید پس روشن کنید روش شما برای ارزیابی یک نوشتار چیست و گردانندگان تارنمای ایرانگلوبال کدام نوشته ها را از کدام نویسندگان باید بپسندند و چه روشی را باید برای ارزیابی نوشته ها به کار ببرند و چه باید بکنند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

لطیفه جدید از آقای حمید خسروانه!
جناب: تورک معنی خاصی ندارد و نام یکی از نوادگان حضرت نوح بوده است. اما در بین نژادپرستان عقده گشای پان فارس تورک تبدیل به یک ناسزا شده است. اصولا در دنیا هر چیز بی کیفیت و دوز و کلک را می توان با واژه چینی هم توصیف کرد.همسر شما چینی است اما می دانی در ایران هر چیز به درد نخور و آشغال را که معلوم نباشد از کدام زباله دانی دنیا آمده را می گیوند چینی؟!!! روند حوادث سالهای اخیر کشورهایی مانند ایران سوریه و کره شمالی و نیز چین و روسیه را یک کفه ترازو قرار داده است و در طرف دیگر دنیای آزاد و دموکراسی قرار دارد!به شما حق می دهم که بخواهید چین را مثال بزنید زیرا نهایت پیشرفت شما همان چین بی کیفیت خواهد بود!!!
شایدشما هم بد نباشد معنی فارس را در کشورهای آسیای میانه و یا عربی و خاورمیانه مطالعه کنی!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان...........کاری که پیشه وری میخواست بکند این بود که ایجاد انجمن های ایالتی و ولایتی که اجداد ما در آن انقلاب باشکوه مشروطیت جانشان را قربانی دادند بودند به وقوع بپیوندد. از پان فارسیست آریایها که زنده یاد پیشه وری را تجزیه طلب خطاب میکنند سوال میکنم اگر پیشه وری تجزیه طلب بود, لطقآ ( اسم وزیر امور خارجه ) دولت ایشان را یاد بکنند.. در عرض یک سال, دانشگاه تبریز..ایستگاه رادیو تبریز...تالار ارک تبریز..ارکستر فیلارمونی آزربایجان...ایجاد بیمارستانهای چند تختخوابی و از همه مهمتر, بیمه درمانی همگان, لوله کشی آبیاری و آسفالت کردن خیابان های تبریز در عرض این مدت کوتاه انجام شد تا به حدی که خود اطرافیان نزدیک (( شاه جوان)) اعتراف کردند که کارهای زیر بنای اقتصادی که در عرض کمتر از 12 ماه در تبریز به وقوع پیوست در عرض 20 سال سلطنت دزد و چپاول گر دست نشانده انگلیسها معروف

به ( رضا شاه ) انجام نشده بود...
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ایل یار عزیز ! همان گونه که گفتید ، نوشته های طولانی، عمومآ حوصله سوز است . پس اجازه بفرمایید ، بدون مقدمه و حاشیه پردازی به فرمایشات شما بپردازم .
1ـ نوشتید : « . کار [اقای دریوش شایگان ] در زمینه تفکر است- یا بهتر فلسفه. تحلیل وقایع سیاسی کار تحلیل گر سیاسی ست ... و ایشان در متن نقل شده استدلال اثباتی ندارد. روایت میکند. روایت چیزی را اثبات نمیکند.»
پاسخ : آقای داریوش شایگان ، تحلیل سیاسی نکرد ، بلکه تنها مشاهداتش را نقل کرده است. در نقل مشاهدات هم ، قرار بر اثبات چیزی نیست . ایشان آن چه را که دیده بود روایت کرد.همین .
2 ـ نوشتید : « حرف شایگان صحت ندارد. این نظر شوینست های فارسی زبان است که میگویند حکومت آذربایجان ساخته شوروی بود. ماهم میگوییم نه خیر ساخته خود مردم آذربایجان بود.»
پاسخ : شما مختارید که روایت آقای شایگان را نپذیرید و بگویید که ایشان دروغ می گوید ...

و « شوینیست فارس» است ! که در این حالت من هم می گویم : اقای شایگان که دروغ می گوید ، جهانشاه لو ( معاون اول پیشه وری ) که دروغ می گوید ، فریدون کشاورز که دروغ می گوید ، ایراج اسکندری که دروغ می گوید ، عنایت الله رضا که دروغ می گوید، انور خامه ای که دروغ می گوید. پس چه کسی راست می گوید ؟ شما و آن هایی که با شما هم عقیده هستند؟! آیا این گفته قلی اف (کنسول شوروی در تبریز ) به مرحوم پیشه وری هم دروغ است :« سنی گتیرن، سنه دییر گت (کسی که ترا آورد، به تو می‌گوید برو ) »
3ـ نوشتید :« پدیده ها همه جانبه هستند و نه یکسویه. برخورد من همه سویه است که خیلیها از درک آن عاجزند و توضیحی به جز عبارات کهنه مثل نعل- میغ برای آن - برخورد چندسویه- که علمی ست- ندارند.»
پاسخ : البته ،همانطور که فرمودید ، من و بسیاری از درک چند جانبه بودن پدیده ها عاجزیم! بسیار خوب ! این کند ذهنی را بر ما ببخشایید . اما ،این فرمایش بسیار سنجیدۀ شما ، چه ربطی به عرایض من دارد ؟ دو دیگر آن که ، « به نعل و به میخ زدن » به معنی «گفتن ـ نگفتن» است. یعنی ، یک گام جلو ، یک گام عقب...
این که گفتم شما یکی به نعل و یکی به میخ می زنید ، منظورم آن است که آقای ایل یار ( بر خلاف مثلآ اقای امین موحدی که به صراحت از جدایی می گوید ) حرف دلش را نمی زند و با الفاظ بازی می کند. همین .
4ـ نوشتید : « ساعدی نویسنده معروف میگوید:" حکومت پیشه وری بود. یکسال ترکی خواندم. موقعی که کیف کردم آدم هستم- بچه هستم- یا دارم درس میخوانم همان سال بود." . خوب این هم دیده خودش را تعریف میکند.»
پاسخ : این گفته زنده یاد ساعدی چه ربطی به صحت و سقم مشاهدات داریوش شایگان دارد ؟ ساعدی می گوید حکومت پیشه وری بود، من ترکی خواندم و کیف کردم. همین . حرفش هیچ ربطی به مجاز یا ممنوع بودن زبان فارسی ، در زمان پیشه وری ندارد. به هر حال ، از آن جا که من از علاقمندان زنده یاد غلامحسین ساعدی هستم ، بسیار سپاسگزار می شوم ، اگر منبع این گفته ساعدی را برایم مشخص کنید. شاید من هم بتوانم آن گفته ساعدی را بیابم که از زبان فارسی به عنوان مأمن و پناهگاه اوقات بیکسی و به هم ریختگی عاطفی اش ، یاد می کرد.
5ـ یک جا فرمودید « این نظر شوینست های فارسی زبان است که میگویند حکومت آذربایجان ساخته شوروی بود.» و در جای دیگر نوشتید : « همسایه هم دخالت بیجا میکرد» . ممکن است بفرمایید ، دخالت بیجای این همسایه چگونه و به چه کیفیتی بود؟ آیا ، حمایت ارتش شوروی از فرقه دموکرات ، امتناع شوروی از تخلیه ایران ، طرح مسئلۀ آذربایجان در سازمان ملل متحد و ترکیدن حباب « حکومت فرقه دموکرات » ، پس از خروج ارتش شوروی از ایران ، دروغ است؟ آخر این چه حکومت مردمی است که به محض از دست دادن حمایت سربازان بیگانه ، یکشبه فرو می ریزد ؟ دوست عزیز ! لجاجت تا کجا؟........
بقیه حرف های تان ( با عرض معذرت ) شعار است . از این رو ، همین جا زحمت را کم می کنم . اما ، در خاتمه ، این را هم بگویم که سوریه ویرانه و حدود 70 هزار کشته و نزدیک به صدهزار آواره و ... را در نظر آورید و به همین سادگی حکم صادر نکنید . آیا شما مسئولیت جنگ داخلی و کشته و آواره شدن هزاران انسان بی گناه را می پذیرید؟ یا برادرن موحد ؟ یا پور پیرارها ؟! یا دیگرانی که کف بر دهان، شعار تجزیه و جدایی سر می دهند ؟ از مزدور ان بیگانه ، که همچون چریک تمام ، در فضای مجازی تخم نفاق می پراکنَنَد، انتظار حس انسانی داشتن زیاده خواهی است. اما ، انسان حساس وبا روحیه شاعرانه ای ، چون شما ، دیگر چرا ؟
دوست گرامی ! امروز که نه به بار است و نه به دار و رژیم اسلامی قرص و محکم سر جایش نشسته است ، هموطن های آذری و کرد ( در فضای مجازی ) بر سر تقسیم عرضی ، برای هم خط و نشان می کشند. وای به فردای مبادا!
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

سیامک عزیز، بسیار روشن و آموزنده نوشته اید. دستتان درد نکند. بله جامعه بین دموکراتیسم و ناسیونالیسم گیرکرده است. عملاً طبقه متوسط دموکراسیخواه موتور جامعه است. سایت در جهت دموکراسیخواهی حرکت میکند. رفع تبعیض و عدالتخواهی را هم مد نظر دارد. همینطور نقد ناسیونالیسم را. و مخاطبینش طبقه متوسط داخل و خارج هستند. راه تأثیر بر جامعه نیزاز پلهای « دموکرات- عدالتخواه- حق طلب» میگذرد. پیوند این پلها از راه دموکراتیسم ممکن است. * سایت چهارچوبه- سیاست- و اصول و مقررات دارد. هیئت تحریه نداریم. اعضاء مستقل عمل میکنند. مشکل ما «رسیدگی به دهها مقاله» - و عدم رعایت بعضی اصول است. 1- از اصول ما عدم تبلیغ راسیسم است. ولی به بهانه آزادی بیان «منتشر»میشود. 2- اصل دیگر دوستی بین مردمان مختلف ایران است-ملیتها. با انتشار مقالات حاوی کینه و نفرت و ضد فرهنگ - نقض میشود. به خاطر آزادی بیان. 3- عدم توهین و اتهام

باز نقض میشود. و همینطور اصول دیگر. 4-مشکل دیگر عدم توجه به سیاست سایت است که چهار چوبه اش در بخش درباره ما قید شده. 5- عدم کیفیت مقالات. بهر صورت این مسایل هست و همه رویش میاندیشند. امیدوارم با روشهای بهتر در مسیر درست بیشتر تأثیر گذار باشیم. ساغ اولون وار اولون.
نوشته شده توسط: Anonymous

پیرامون دو نکته انتقادی دوستمانyenilik نسبت به مقاله سازها را دوباره باید کوک کرد
نوشته اید: شما درشگفتید که چراکارگر اروپائی با سیاست های ریاضت کش نه تنها نمی جنگند، بلکه همکاری می کند. ودلیل آن را نیز رقابت باچین وامثال آن می دانید وگرنه دست آوردهای کارگراروپائی به باد خواهد رفت. دوماعلام کرده اید که هرکارگری مخصوصا کارگران جهان اول نیز به زیرچتربیرق کمونیستی نخواهد رفت وبه دید نادرست کمونیست های ایرانی اشاره کرده اید.درپاسخ به نکته اول: اولا این که پراکندگی و رقابت درونی کارگران به همکاری بخش هائی از آن ها با بورژوازی خودی درقبال بورژوازی رقیب بیانجامد نه امرتازه ای است و نه پاسخ به صورت مسأله مطرح شده. در واقع بخشی ازمشکل و صورت مسأله است.مشکلی که نوشته سعی کرده است با توجه به تحولات و پوست اندازی سرمایه درفارجهانی سازی به سهم خود به آن پاسخ بدهد کنارزدن توهم همکاری با بورژوازی

با بورژوازی خودی درقبال بورژوازی رقبا بیانجامد نه امرتازه ای است و نه پاسخ به صورت مسأله مطرح شده. در واقع بخشی ازمشکل و صورت مسأله است.مشکلی که نوشته سعی کرده است با توجه به تحولات و پوست اندازی سرمایه درفارجهانی سازی به سهم خود به آن پاسخ بدهد( کنارزدن توهم همکاری با بورژوازی خودی و تقویت همبستگی کارگران جهان). .ثانیا درعرصه رقابت سرمایه ها نیز تصویرشما تنها یک جانبه وتنها یک روی سکه است. درواقع بدون انتقال سرمایه و تکنولوژی جهان اول یعنی اروپا و آمریکا و ژاپن وبراساس نیروی کار ارزان . .. چین و هند و تایوان و امثال آن ها هیچ گاه قادربه چنین رشد و هماوردی نبودند. مبادلات یک تریلیونی چین با اروپا و آمریکا بیان این منافع مشترک سرمایه داران چنی و اروپائی.این پدیده می رساند که برخلاف تصور مطرح شده، کارگران فرانسه فاقد دربرابر چین فاقد منافع مشترک با بورژوازی خودی فرانسه است. چرا که جهانی شدن سرمایه داری بیش ازهمه بخشی ازتحولات ذاتی سرمایه را تشکیل داده و مرزودولت نمی شناسد. ثانیا تصویر مطرح شد درنوشته من پیرامون همکاری کارگرفرانسوی با سرمایه دارفرانسوی یک جانبه بوده و تنها به تصویر یک روی سکه واقعیت مبارزه کارگری پرداخته است . چرا که اگرچشم هایمان را عامدانه نبندیم، نمی توان انکارکرد که بخش های بسیاری ازطبقه کارگر و زحمتکشان و جوانان بیکار و... درسراسراروپا درحال مبارزه روزمره با سیاست های ریاضت اقتصادی هستند ونوشته من نیز به آن ها اشاره کرده است. و از قضا درهمین نوشته به عنوان نمونه ازتظاهرات مشترک اتحادیه های اروپا دربروکسل علیه ریاضت اقتصادی همراه با رفرانس آن سخن به میان آمده است. بنابراین واقعیت، یعنی دیدن توأمان نیمه پروخالی لیوان، این که لیوان را خالی خالی و یا پرپربه نمائیم تصویری واژگونه و دلبخواهانه از واقعیت است. بطورخلاصه نه درفرانسه کارگر و بورژوازی خودی واجد منافع مشترک است و آنچه هم هست جزتوهم نیست و ثانیا نه چین را می توان یکدست دانست. درحالی که درآن نیزشکاف طبقاتی بیدادمی کند وعملا بردگی کارگری رایج است. درمورد کارگران و کمونیست ها: اگرمنظورتان اشکال سنتی آن است درنوشته هم به صراحت آمده است که آن کمونیست ها درحاشیه جنبش های جدید هستند و ازقضا کل نوشته برروی ضرورت کوک مجدد جهان براساس پارادایم های جدید بناشده است. اما اگرمنظورتان خاموش شدن مبارزه علیه نظام سرمایه داری و شکاف های طبقاتی است، واقعیتی ندارد. بله! پس از سپری شدن دوره سرمستی پایان تاریخ و پیروزی مطلق سرمایه داری، امروزه همه چا باردیگر صدای نواختن برطبل مبارزه طبقاتی شنیده می شود،البته اگ گوش هایمان را تیزکنیم ونخواهیم خود را به نشنیدن بزنیم.. امروزه حتی درآمریکا اوباما مدعی پیشبردسیاست هائی (نظیربیمه های درمانی و افزایش مالیات و جلوگیری ازنابودی طبقه متوسط ....) است که درادبیات رایج سیاسی آمریکا (ادبیات محافظه کاران) به آن "سوسیالیسم" می گفته اند. جنبش وال استریت آمریکا با شعارما 99 درصدیم، جنبش خشمگمینان در اسپانیا دریونان و پرتغال همه وهمه مبین رشد و تقویت مبارزه علیه نظام سرمایه داری و یکه تازی آن است.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ایرانی، یکبار دیگر هم گفتم، نوشتن اسم من بشکل (رازی-راضی-راذی-راظی) فقط و فقط عمق بیسوادی نویسنده را می رساند، و نشان می دهد که نویسنده حتی سواد رونویسی کلمه ساده و چهار حرفی "رازی" را هم ندارد. بگذریم که اگر من چنین کاری را در مورد شما نورچشمیان سایت ایران گلوبال کرده بودم، به احتمال قریب به یقین نه تنها کامنتم به بهانه توهین سانسور می شد، که احتمالا آی‌پی من هم بسته می شد، که مبادا به تجزیه‌طلبان نورچشمی گفته باشم بالای چشمشان ابرو است.
حتی اگر منطق ایران‌گلوبالی شما را هم بپذیریم و به این نتیجه برسیم که آقای موافق بی سواد است، آیا در آن آذربایجان مستقل مورد آرزوی شما آدمهای بی سواد را به اداره بهداشت می فرستند؟ با چنین منطقی اگر کسی آنقدر بی سواد باشد که نتواند کلمه ساده "رازی" را از رو بنویسد لابد به زعم شما باید به تیمارستان برود، اشتباه می کنم؟
اگر در سرتاسر کائنات کسی از

این کامنت احساس توهین شدگی می کند، من پیشاپیش از او معذرت می خواهم! امیدوارم بهانه ای برای سانسور نمانده باشد.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

مصاحبه خوب و روسنگرانه ایست در مورد مسایل ملی. ممنون از زحمت آقای توکلی عزیز.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

یوسف گرامی، شما به آ. ائلیار که به روشن ترین و مستدل ترین صورت سخن گفته تهمت «سیاه بازی» میزنید ولی چشمتان را به کنفرانسهای آذربایجانی برگزارشده در باکو و آنکارا می بندید! به شرکت سیاستمداران این کشورها در این کنفرانسها می بندید. گزارشهای شنیداری پخش شده از آنها را -که دوستان آذربایجانی خجالت آورانه از همین دولتها طلب کمک میکنند،به جای اتکا به خود- ندیده گرفته و با منطق خودتان آنها را صاحب سیاست مستقل مینامید؛ لابد « روشن بازی» میکنید، نه؟ اگر شهروند آذربایجان شمالی هستید لطف کنید مسایل جنوب را به شهروندان جنوب بسپارید. اجازه بدهید ما هم تکلیف خودمان را در جنوب مسخص کنیم . یا میخواهید در باکو برای ما تکلیف تعیین کنید؟ باکویی ها بهتر است تکلیف خودشان را با باند سرمایه داران نفتی مستبد حاکم و گروه علیف -غارتگر دسترنخ زحمتکشان آذربایجان - تعیین کنند نه تکلیف ما در جنوب را.

کسانیکه آزادی را از این و آن دریوزگی کنند هزگز از اسارت رها نخواهند شد. سیاستمدارانی که از خوجالو فربه شوند، حکومتی که حقوق نویسنده را نقض کند، میدانید جایشان کجاست؟ سطل آشغال!
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب کرمی؛ اولا که هم آقای توکلی خودشان زبان دارند و هم اینجا حاضر هستند. شما لازم نیست از جانب ایشان تشخیص بدهید که به ایشان توهین شده یا نشده. مثل این که سخن گفتن به وکالت از مردم برای شما عادت شده!. ثانیاً آقای محترم؛ شما که قادر نیستید تحولات همین هفته را تحلیل کنید و از چهار جمله تان، دو تا با هم در تناقضند و دو تا هم اتهام بی پشتوانه و بی سند و مدرک است، کیفیت تاریخ نگاریتان هم معلوم است. از همین مشت، کیفیت خروار تاریخ نگاری 2500 ساله تان هم معلوم میشود.

. ثالثاً شما نوشته اید که:
"در ضمن این نوشتاری که گروهی از کاربران از شما در خواست سانسور آنرا میکنند اکنون در سایت های فارسی با ذکر منبع ( ایران گلوبال) انتشار یافته و مورد استقبال طبقا مختلف ایرانی قرار گرفته است. "
طبق جستجویی که من با موتور جستجوگر گوگل انجام دادم، تنها یک وبلاگ (دقت کنید که با سایت تفاوت دارد) به نام «احترام آزادی» نوشته شما را منتشر کرده:
http://ehterameazadi.blogspot.com/2013/04/blog-post_4.html#more
و سوای این وبلاگ، هیچ سایت دیگری که نوشته شما را منتشر کرده باشد نیافتم. شما لطف کنید و آدرس تعدادی از این سایتها را که مدعی هستید، برای اثبات همین یک گفته خود نشان دهید تا مردم نسبت به تاریخ نگاریهای شما اطمینان بیشتری پیدا کنند.
رابعاً آیا می خواهید بدانید هویت شما چیست؟. هویت شما شخصی است که مطالب راسیستی می نویسد و مرتب هم به خودش مدال می دهد. هویت شما شخصی است که وظیفه بی افتخار هیزم کشی آتش نفاق و تفرقه را برای خود اختیار کرده. هویت شما هویت عطاری است که با صد جور تعریف و تمجید میخواهد مشتری را قانع کند که جنسش مرغوب و خوشبوست. استوانه کوروش برای شما هویت نمیشود. گلستان سعدی هم برای شما هویت نمیشود چرا که آنچه از شما میبینیم در تناقض است با آموزه های بزرگان شما.
نوشته شده توسط: Anonymous

سرکار خانم صلواتی گرامی، به دلایلی که فوقاً اشاره کردم، بنده مخالف هر نوع توهین نژادی و ملیتی و قومیتی هستم. چرا که اعتقاد دارم باعث به حاشیه رفتن عقل و تدبیر و میدان گیری احساسات زودگذر میشود. آگاهی به حقوق پایمال شده ملی بایستی با خونسردی و همچنین تفکیک شوونیستهای دارای منافع از اختلافات بین ملیتها ازعموم ملت (ولو فریب خورده و تحت تأثیر احساسات) انجام بگیرد. ضمن این که فکر نمیکنم همه فارسها شوونیست باشند و احساس صمیمیت بین انسانهای هم عقیده از هر ملت و نژادی را نیز نه تنها نامعقول نمیدانم، بلکه آن را عین روشنفکری و انسانیت می یابم. در کل اعتقاد دارم که راه احقاق حقوق پایمال شده ملی نه از مسیر کینه و اختلاف، که از مسیر تفاهم و مبارزه برای اهداف و منافع مشترک می گذرد. به هر حال من میدان دادن به نظرات امثال کرمی را اتلاف انرژی و وقت گرانبها میدانم. جناب تبریزی گرامی؛

اگر منظورتان از این نقل قول

" گناهکار بزرگ در این میان کیست؟ کسی که توان نویسندگی بالائی دارد اما خود را کنار کشیده است و به جای نوشتن نوشتارهای کوبنده ضد رژیم پیاپی نق می زند که نوشته های ایرانگلوبال چنین و چنان هستند گناهکار بزرگ است!"
بنده حقیر است، که باید عرض کنم بنده فاقد توان نویسندگی چه در سطح بالا و چه در سطح پایین هستم و لذا از این گناه مبرا می باشم. ضمنا با معیاری هم که برای کیفیت مقالات تعیین کردید موافق نیستم.
نوشته شده توسط: Anonymous

شرط بالا بودن سطحتان در این است که تا چه اندازه به زمینه سازی برای تحولات دموکراتیک در ایران و نهادینه کردن دموکراسی کمک میکنید و تحولات دموکراتیک هم ابزاری برای پیاده شدن می خواهد که همان توده های آگاه است. چه بسا در این صورت بهترین مقالات شما را بی بی سی و صدای آمریکا منتشر نکند که البته اهمیتی هم ندارد. چرا که به نظر من خود همین رسانه ها نیز رسانه های توده زحمتکشان کشورهایشان نیستند و لاجرم در معنای حقیقی دموکراتیک نیز نمی باشند.
یک مثال بزنم: چندی پیش سایت اخبار روز هشداری درباره افزایش تلاشهای سؤاستفاده گرانه ناسیونالیستهای ملل تحت ستم مضاعف منتشر کرد و شما دیدید که تا چه اندازه در فضای مجازی موجب بحث و تبادل نظر شد. این در حالی است که سایت ایران گلوبال از این جهت به نوعی سترون شده است. هر کسی هر چه دلش خواست اینجا منتشر می کند و کسی هم اهمیتی نمی دهد.

یک بار دیگر می گویم که نظر من این نیست که نظرات طیف خاصی منتشر بشود و نظراتی سانسور شود. نظر من این است که نظرات منتشر شده دارای حداقلی از کیفیت باشند تا رغبت فعالین جدی سیاسی را در به چالش کشیدن آرای همدیگر برانگیزد. پس بدین ترتیب مطالب راسیستی و فحشنامه ها به کل حذف می شوند چرا که عمق لازم را ندارند. این مطالب به سبب سطحی بودن، عدمشان به ز وجود است. مطلبی که کل منطق آن، منطق زری خانوم در ارتباط دادن همه مشکلات به فامیل پری خانوم باشد، چه سطحی می تواند داشته باشد؟. مسلماً اگر مطالب با کیفیت بیشتر در ایران گلوبال منتشر شوند، نویسندگان و صاحبنظران سیاسی از دیدگاههای مختلف نیز همدیگر را به چالش خواهند کشید و از آن جا که درهای سایت ایران گلوبال به روی نویسندگان جوانتر و کمتر شناخته شده تر همیشه بازتر بوده، پس ممکن است حتی جوی شادابتر و دینامیکتر بر سایت حاکم گردد.
سیاست فعلی سایت عملاً ناکارآمدی خود را اثبات کرده است. کیفیت سایت روز به روز پایین می آید چون سایت از اهداف اصلی خود روز به روز دورتر میشود و به جای آن بیشتر در گرداب درگیریهای کاذب و بی ثمر فرو میرود. من یک بار دیگر از مسؤولین محترم سایت ایران گلوبال خواهشمندم توضیح دهند که چه گونه قرار است در راه ساختن ایرانی فدرال بکوشند در حالی که یکی از همین مسؤولین نقشه کردستان بزرگ را منتشر میکند و صراحتاً از استقلال کردستان دفاع میکند (توضیحاً عرض می کنم که بنده یکی از معتقدان به حق تعیین سرنوشت ملتها چه در بعد داخلی و چه در بعد خارجی هستم؛ ولی آیا این حرکت با اهداف سایت هماهنگ است؟ در ثانی چه کسی به ایشان اجازه داده خودسر نظر خود را به جای مردمان ساکن آن مناطق قالب بکند و از جانب آنان نقشه بیرون دهد؟). آیا با خرد کردن دک و دنده این و آن، دموکراسی به بار می آید؟. وقتی خودتان این طور صحبت میکنید، چه انتظاری از خواننده دارید؟. شما باید حداقلی از یکدستی و تفاهم را داشته باشید؛ شما باید یک هیأت تحریریه از افراد مشخص و دارای نظامنامه داشته باشید و گرنه سیاست گل و گشاد و بی حساب و کتاب فعلی نتیجه اش همین میشود که یک مطلب سراسر توهین و اتهام بی پشتوانه دست نشاندگی و جاسوسی و غیره (نه تنها به آقای حسن شریعتمداری، بلکه به طیف وسیعی از فعالین سیاسی ایران) منتشر شود و کسی هم جوابگو نباشد. توضیحاً پاراگراف زیر از به اصطلاح مقاله " حسن شریعتمداری ، برنامهء سامان یابی اقوام، فروپاشی ایران و جنگِ قومی" را مطالعه بفرمایید:
[ آقای حسن شریعتمداری از بنیاد گذارانِ شکل گیری، تشکل "اتحاد جمهوری خواهان ایران" هست. هژمونی این اتحاد را ترکیبی از طیفِ اصلاح طلب دینیِ حکومتی و افکار و خط مشیِ حزب توده و سازمان فدائیان( اکثریّت) با افرادِ قوم تُرک آذری از جمله حسن شریعتمداری، بایک امیر خسروی، بهروز خلیق، بهزاد کریمی، مسعود فتحی، و با چند خانم و آقایان دیگر از هم تبار آنها بر عهده داشتند. پس از آنکه اتحاد جمهوری خواهان ایران برنامه را بسود نظام جمهوری اسلامی به پیش برد و اعضاء از این اتحاد بریدند و جدا شدند، حسن شریعتمداری و با چند نفر دیگر از اتحّد جمهوری خواهان انشعاب دادند، تا چاه دیگری را برای به انحراف کشاندن جنبش دمکراسی خواهی ایران مهیّا کنند.]
یعنی کلیه افراد "ترک تبار" اشاره شده در فوق عوامل جمهوری اسلامی بودند. شما اسم این را چه می گذارید؟. تلاش برای دموکراسی؟. تلاش برای حقوق بشر؟. این دسته گلی است که ایران گلوبال به آب داده نه ناصر کرمی و شایسته است مسؤولیتش را هم به عهده بگیرد. ناصر کرمی همین است که هست. انتظار بیشتری از ایشان نمی رود.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ائلیار عزیز؛ ممنون از لطف شما و همچنین از توضیحاتتان. من حرف دلم را زدم و شاید هم برخی از اشخاص بسیار قابل احترام را نیز در این بین رنجانده باشم. اما دلیل در میان گذاشتن این حرفها، تأسفی است که نسبت به موضوعی به نام "اتلاف وقت و انرژی" سایت دارم. . در حال حاضر شما امکاناتی در اختیار دارید که پیش از این در اختیار آزادیخواهان نبود. یعنی رسانه ای دارید که هم نسبتاً ارزان است و هم نسبتاً فراگیر. چرا نباید از این رسانه در جهت بهینه استفاده کرد؟. اجازه دهید رک و پوست کنده بگویم: به نظر شما مخاطبین اصلی سایت ایران گلوبال در حال حاضر چه کسانی هستند؟.

متعلق به چه طبقاتی از جامعه ایران هستند؟. از نظر من باید مخاطبین اصلی رسانه شما «طبقه متوسط شهری» داخل و خارج از ایران باشد. طبقات فرودست امکانات و فرصت بسیار کمتری دارند تا به رسانه شما مراجعه کنند. یعنی آنها یا کامپیوتر ندارند یا نمی توانند هزینه ADSL را تقبل کنند یا بلد نیستند از سد فیلترینگ بگذرند یا اساساً وقت و فرصت مطالعه مطالب شما را ندارند.
لذا اگر شما بخواهید کاری صورت بدهید، باید روی همین طبقه متوسط شهری انجام دهید. به نظر من شما می توانید با کار روی طبقه متوسط شهری، آنها را به لزوم پشتیبانی از جنبشهای زحمتکشان آگاه سازید. این آگاهی در حال حاضر وجود ندارد. در جریان جنبش سبز، خلاء فعالین کارگری و فعالین دهقانی کاملاً احساس می شد. جمعیت اعتراض کننده هم تلاش سازمان یافته ای برای جذب آنها انجام نمی داد. در عین حال از نظر من در حرکت ملی آذربایجان در حال حاضر جریانات ناسیونالیستی دست بالا دارند؛ همچنان که در جریان جنبش سبز نیز حضور جریانات ناسیونالیستی کاملاً مشهود بود. تفاوت در اینجا این است که در حرکتهای اعتراضی مرکز، نقش طبقه متوسط شهری و خرده بورژوازی متوسط و پایین پررنگتر و در حرکتهای اعتراضی آذربایجان (و شاید سایر مناطق غیر فارس) حضور زحمتکشان قویتر است. تفاوت بدیهی دیگر در مطالبات ملی است که مخصوص ملیتهای غیر فارس است. لذا در هر دو حرکت اعتراضی، خصوصاً در حرکت ملی آذربایجان، ناسیونالیسم از نیروهایی بهره میگیرد که به هیچ وجه در فردای قدرت گیری اهمیتی به منافعشان نخواهد داد.
همچنان که پیشتر گفتم، تأثیرگذاری سایتی مثل ایران گلوبال بر طبقات فرودست (چه فارس و چه غیر فارس) بیشتر غیر مستقیم و کمتر مستقیم می تواند باشد. لذا تأثیرگذاری این سایت روی طبقه متوسط شهری مناطق فارس نشین بیشتر خواهد بود (چرا که طبقه متوسط شهری به سبب رونق بهتر اقتصادی در آن مناطق رشد یافته تر است). در عین حال اگر شما بتوانید هر چه قدر که ممکن باشد، طبقات فرودست را به حقوق خود آگاه سازید، از تجربیات جنبشهای کارگری جهان آنان را بهره مند کنید و راه و رسم مبارزه و تجربیات خود را به فعالین جوان منتقل کنید، کاری بسیار ارزنده انجام داده اید. ولی به نظر من تمرکز اصلی شما اگر روی همان طبقه متوسط شهری باشد، نتیجه بهتری خواهید گرفت.
همه ما می دانیم که بخش بسیار بزرگی از فعالین چپ ایران نه کارگر صنعتی، که روشنفکران تحصیلکرده بوده اند. آیا شما تصور می کنید که از این روشنفکران علاقه مند به مبارزه طبقاتی اکنون دیگر وجود ندارد؟. چرا وجود دارند و اگر رسانه شما به اندازه توش و توان خود بتواند آگاهی و بینش طبقاتی را به آنها بدهد، نتایج حاصله ممکن است بسیار پر بار باشد. شما احتمالاً با من هم عقیده اید که در شرایط فعلی ایران دو گرایش شانس بیشتری برای رشد و قدرت گیری دارند. یکی فاشیسم و دیگری جریانات سوسیالیستی. یعنی اگر طبقات فرودست آگاهی کمتری داشته باشند، به سمت فاشیسم و اگر آگاهی بیشتری نسبت به منافع خود داشته باشند به سمت سوسیالیسم گرایش پیدا می کنند. اگر قبول داریم که راه حل دموکراتیک مسایل متعدد ایران از جنبشهایی می گذرد که زحمتکشان نیروی پیش برنده عمده آنها هستند، پس مشخص می شود که جهت گیری مطالب باید به کدامین سمت باشد. از این جهت من فکر می کنم که سطح «عمومی» سایتی مثل اخبار روز بالاتر از سایت شما باشد چرا که این سایت در راه آگاه نمودن طبقات فرودست و متوسط بهتر و پیگیرتر عمل میکند. خیلی ببخشید که این قدر با اطمینان صحبت میکنم اما نظر من این است که معیار بالا بودن سایت شما این نیست که مثلا چه تعداد از مقالاتتان در بی بی سی یا دویچه وله یا صدای آمریکا هم منتشر شده اند یا از آنها نقل قول شده اند.
نوشته شده توسط: Anonymous

"سخن گفتن به فارسی ممنوع بود . زبان فارسی محو شده و همۀ اعلان ها و فیش ها به ترکی بود." اين جمله دروغ محض است! و من حاضرم اثبات كنم ! اگر اينچنين بود پس چرا روزنامه آذربايجان در آن روزگار دو زبانه تركي فارسي چاپ ميشد نسخه هاي اين روزنامه در اينترنت موجود ميباشد. پدربزرگ بنده كه در حال حاظر 89 سال سن دارند در آن روزگار فدايي بوده و همه قضايا را بدون اغراق برايم تعريف نموده. اين كه همه مردم آزربايجان آن حكومت را دوست داشتند حتي به گفته خودش عده اي از تركهاي ساكن تهران هم تذكره يا شناسنامه حكومت ملي را گرفته بودند. اينكه امروز از مردم ماليات ميگرفتند و صبح روز بعد خيابان كشي و آسفالت كشي ميكردند . مدرسه ميساختند...متاسفانه تماميت كذايي ارضي ايران نزد برخي حضرات به مانند تابوئي نشكن درآمده كه انگار آيه نازل گرديده يا گناهي بس نابخشودني مرتكب ميشويم اگر لطمه اي به اين گربه وحشي! زده شود

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

کاربر گرامی، ممنون از زحمتتان.1-همانطور که در مقالاتم بارها نوشته ام « من به آزادی انتخاب» انسان معتقد هستم. انسان حق انتخاب دارد و در برگزیدن چیزی در رابطه با خود آزاد است. حق انتخاب و آزادی او در انتخاب کردن برایم محترم است. این در مورد فرد-جمع-گروه-حزب و غیره نیز صادق است. اما حق«پذیرفتن یا نپذیرفتن» انتخاب دیگری را در رابطه با خود محفوظ نگاه میدارم. ممکن است انتخاب دیگری را از نظر خود نادرست و یا درست بدانم. اکثریت مردم خمینی را انتخاب کردند. بله انتخاب حق آنها بود. و آزادانه انتخاب کردند. اما این انتخاب را من در رابطه با خود «نادرست » دانستم و نپذیرفتم.صحیح «انتخاب نکردن» بود. و آینده هم نشان داد این انتخاب بسیار زیانمند و فاجعه آمیز بود و ضد انسانی.با این مثال مسئله ملی را مطرح میکنم:

جدایی یا اتحاد مربوط به « انتخاب» است. من از «حق انتخاب» و «آزاد بودن آن دفاع میکنم. نه از جدایی .

من «جدایی» ملیتها را به زیان آنها ارزیابی میکنم. و خیر آنها را در «اتحاد با حفظ استقلال» میدانم. و این در یک نظام غیر متمرکز امکان پذیر است. مثلاً «فدرال». و یا مانند آن. پس نه تجزیه طلب هستم و نه شرمگین. نه به میخ میزنم و نه به نعل. پدیده ها همه جانبه هستند و نه یکسویه. برخورد من همه سویه است که خیلیها از درک آن عاجزند و توضیحی به جز عبارات کهنه مثل نعل-میغ برای آن -برخورد چندسویه- که علمی ست-ندارند. و اما نظر شایگان. او را میشناسم و با نوشته هایش از نوجوانی آشنا هستم. شایگان تحلیل گر سیاسی نیست. در جای خود اندیشمند است. کار او در زمینه تفکر است- یا بهتر فلسفه. تحلیل وقایع سیاسی کار تحلیل گر سیاسی ست. نظر او مال خودش است. و ایشان در متن نقل شده استدلال اثباتی ندارد. روایت میکند. روایت چیزی را اثبات نمیکند. ساعدی نویسنده معروف میگوید:« حکومت پیشه وری بود. یکسال ترکی خواندم. موقعی که کیف کردم آدم هستم-بچه هستم-یا دارم درس میخوانم همان سال بود.» . خوب این هم دیده خودش را تعریف میکند. اینکه شایگان از ممنوع بودن صحبت میکند دلیل و سندی ندارد. بفرض که فارسی ممنوع بوده - بدیهیست ممنوع کردن زبانها کار صحیحی نیست. ولی نبوده . روزنامه های فارسی خرید و فروش میشد و نشریات دو زبانه هم بودند. حرف شایگان صحت ندارد. این نظر شوینست های فارسی زبان است که میگویند حکومت آذربایجان ساخته شوروی بود. ماهم میگوییم نه خیر ساخته خود مردم آذربایجان بود. پدران ما خودشان در این جنبش شرکت داشتند و هزار و یک دلیل و شاهد و سند هست که این حکومت ساخته خود مردم و مبارزان بود. من نظر و تحلیل خود را در این مورد در مقالاتم نوشته ام. رهبری فرقه اشتباهات داشت و آنها هم در آن زمان طبیعی بودند. و همسایه هم دخالت بیجا میکرد ولی همه اینها مانع آن نیست که بگوییم سازنده این حکومت و جنبش پدران و مادران خود ما بودند. خواهران و برادران خودمان بودند که دسته دسته ناجوانمردانه کشتارشدند. همانطور که صریحه دختر فدایی از ایلات هنگام اعدام گفته « شما پیمان عدم کشتار خودتان را که در برابر کتاب مقدستان بسته بودید شکستید جوانان آذربایجان پاسخ شایسته پیمان شکنان را خواهند داد من به امر ایمان دارم.» بله جوانان آذربایجان با رفع تبعیض همه جانبه پاسخ پیمان شکنان را خواهند داد. من هم به این امر ایمان دارم. حرف شونیستها به این میماند که حالا یکی بیاید و بگوید «جنبش فدایی ساخته شوروی بود. چین بود .» میگوییم آقا ! برو پی کارت . سازنده این جنبش خود ما بودیم. سازنده جنبش فرقه دموکرات پدران ما بودند و سازنده جنبش فدایی هم خود ما بودیم . و همینطور سازنده جنبش رفع تبعیض هم باز خودمان هستیم. سد دیکتاتوری فاشیستی حاکم را هم خواهیم شکست. به این نیز ایمان دارم. با اینهمه 21 آذر روز آغاز رفع تبعیض در آذربایجان است.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کاوه مهرآئین! من نمی دانم اطلاعاتی که خواسته اید، چه گرهی را خواهد گشود؟ ولی تا آنجا که من می دانم دکتر احمدی تا سال 1995 با حزب مرتبط بوده. کسی هم اخراج یا تعلیقش نکرده. حال لطفا بقیه نظرتان را بفرمائیذ.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب کاوه مهرآیین ،متاسفانه متوجه امیل نشدم ولی کاملا حق شماست که در نقد مطالب درج شده در ایران گلوبال نظرتان درج شود و اکنون نوشته شما در سایت قرار گرفته است

نوشته شده توسط: Anonymous

ما از شاهان قاجار که تورک بودن ضربه خوردیم و لی شاهان صفویه نه ما در کشور تورک نداریم تورک فقط تو ترکیه هستند مردم آذر ما نژاد اصیل آریایی هستند . اما متاسفانه تعصب ...روی ترک بودن دارند . مردم مصر لبنان سوریه نژاد عربی نیستند ولی زبانشان عربی است . این دلیل نمی شه که چون ترکی صحبت می کنن ترک هستند اگر هم تورکهایی قصد جدایی دارن این خاک ماله ایرانه خودشون با فامیلشون تشریف ببرن تورکیه

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

نوشته ی با کیفیت : هر نوشته یک «توضیح» است. این توضیح علاوه بر « درست نویسی نسبی فارسی» و « زبان سیاسی متین نسبی» ، از اصول منطقی-علمی پیروی میکند . یعنی در کل :متن نوشته ی با کیفیت علاوه از زبان ادبی و سیاسی دارای این اصول علمی-منطقی ست:1- « علت-معلول؛دلیل-استنتاج؛استدلال-اثبات»؛2- «معلوم-مجهول-معلوم». قلمزنی که در متن خود بدون توجه به این چیزها قلمفرسایی میکند بعد از پایان میتواند نوشته اش را به سطل آشغال بیندازد.اما او آنرا به سطل آشغال نمی اندازد میگذارد در ص.سایت و آنرا به خورد هزاران نفر میدهد. مشکل اینجاست.کی وقت دارد نوشته های طولانی دهها نفر را بررسی کند - هیچکس.

نوشته شده توسط: Anonymous

عمق و وسعت کدام جعلیات؟ هزار سال پیش ایران وجود نداشت؟!! پس منظور فردوسی کجا بود؟ ایران یک کشور خیالی بود؟
پس منظور از ایران در این شعر نظامی کجاست؟ همه ملک ایران بدست آورد// به تخت کیان برنشست آورد و منظور از ایران در این بیت منوچهری : زود شود چون بهشت گیتی ویران // بگذرد این روزگار سختی از ایران... و یا منظور از «ایرانیان» در این شعرنظامی: کمربند ایرانیان سست کرد//به ایران گرفتن کمر چست کرد....... ایران یک کشور قدیمی و کهن مانند چین، مصر، یونان و روم است و هم خودش و هم تاریخش واقعیت است. اما شما از آن خوشتان نمی آید. خوب؛ هیچکس حق ندارد ایرانی بودن و علاقه به ایران را به شما تحمیل کند. شما به هر کشور و ملیتی که خودتان می پسندید تعلق دارید. اما صرفا به این دلیل که ایران را دوست ندارید نمی توانید تاریخ و هویتش را انکار کنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

مسئولین محترم ایرانگلوبال ! در مقاله ارسالی چند خطای تایپی رخ داده است. لطفآ آن را اصلاح فرمایید .
1ـ در لید نوشته ، « سخن گفتن به فارسی ممنوع بود . » ، درست است. 2ـ در همان لید مقاله ، « همۀ این ها برایم بی نهایت دردناک بود » ، درست است. لطفآ این خطا ها را ، هم در لید و هم در متن اصلی تصحیح فرمایید.
با احترام

نوشته شده توسط: Anonymous

من اصلان آدم پان ایرانیست واهل نژاد آریایی و این حرفها نیستم ولی شما پان ترکها بسیار خنده دارید .این منشور کوروش که الان در دنیا می چرخد چیست ؟ اینهمه سنگ نوشته که در گوشه کنار ایران هستند چه هستند ؟ گاتاها چه هستند ؟ من می گویم باید به فردای مدرن فکر کرد و افتخار به گذشته مسخره است . همسر من چینی است و بروید تحقیق کنید ، در چین ترک چه معنی می دهد . اصولا تمدن یعنی شهر نشینی و یکجا نشینی . قبل از مسخره کردن ایرانیان بروید و در مورد معنی ترک و تاریخ ان مطالعه کنید .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب کیانوش توکلی و تیم محترم ممیزی سایت ایران گلوبال!
وقتی که من می گویم ایران گلوبال از نژادپرستان و قومگرایان و تجزیه طلبان حمایت بی قید و شرط می کند، جناب مسئول کامنتها با لحنی از موضع بالا و "عاقل اندر سفیه" جواب می دهد: «طرف مقابل هم همین ادعا را در باره ما دارد!» ولی من دوست دارم نظر تیم ایرانگلوبال و بخصوص خود کیانوش توکلی را در این باره بدانم. آیا این پیام از نظر شما توهین آمیز نیست؟:
«امیدوارم دراولین فرصت بمرکز بهداشت مراجعه کنید، زیرااین مطالب فقط بااین نواسانات نامتعادلی ازمغز 250گرمی ساخته است»
آقای حامد ایرانی رسما و بدون رودربایستی (و صد البته به پشتوانه حمایت بی قید و شرط تیم اداره ممیزی) آقای موافق را دچار اختلال حواس و دارای یک مغز 250 گرمی می داند و از ایشان می خواهد که به مرکز بهداشت مراجعه کند. ولی از آنجایی که ایشان از قومگرایانی است که گرایات راسیستی دارد، تیم

اداره ممیزی کامنت ایشان را سانسور نمی کند، ولی یکی از کامنتهای مرا فقط به این دلیلی که یک نویسنده دروغگو را دروغگو نامیده بودم، سانسور کرد. همچنین کامنت دیگری که در آن کلمه "پاچه خاری" بدون اشاره مشخص به یک شخصیت حقیقی یا حقوقی بکار رفته بود، به تیغ پرمرحمت سانسور سپرده شد. (ظاهرا مسئولین اداره ممیزی معنی این کلمه را نمی دانند).
خواننده با انصاف می تواند تصور کند که اگر این تفکر "ایران گلوبال"ی در ایران به قدرت برسد، ما تا چه اندازه از آزادی بیان برخوردار خواهیم بود. مسلما در آنروز (که هرگز مباد و میایاد) هر گونه انتقادی از "خودیها" توهین بحساب خواهد آمد و هر ناسزایی که نثار "ناخودیها" شود، مصداق آزادی بیان نامیده خواهد شد.
ترسم نرسی به کعبه ای ....
نوشته شده توسط: Anonymous

هومن: ایرانی امروز یعنی چه کسانی ایرانی هستند وچه کسانی ایرانی نیستند :1- یعنی کسانی که قوم وتبارشان به روسیه فعلی برسد و سرخ وسفید وچشم روشن وموروشن باشند به قول مردم لپ گلی وچشم ازرقی 2- دین شیعه را متظاهر باشند مادرشان فاطی و پدرشان علی باشد 3- سابقه شهرنشینی قبل از سال 1340 نداشته باشند 3- پدر مادرشان کار کشاورزی و دامی را ول کرده باشد وبه امید کارمند شدن روستارا ترک کرده باشد 4- هرسال زیارت قبور ائمه بروند وعکس هم بگیرند 5- هروز نماز های 5 گانه را بخوانند 6- تمام عید های عربی اسلامی را بگیرند وتمام روزهای مرگ امامان سیاه بپوشند وگریان باشند

6- در جنگ 8 ساله کشته یا زخمی شده باشند 7- ماهی 700 هزار تومان به بالا درامد دولتی نفتی دارند 8- حداقل 5 میلیون تومان وام بدون بهره گرفته باشند بدون دردسر 8 - شوفر و ماشین باز باشند ویک ماشین با اقساط زیاد از دولت گرفته باشند 9- روی ماشینشان بزرگ بنویسند وای مادرم ... یا ابولفضل یا حسین انتقام فاطمه الههم عجل فرج ... 10- مالک خانه زمین یا مغازه یا قسمتی از خاک ایران باشند ...خسته شدم... بقیه اش برای قسمت های اینده ... غیر ازین افراد باشید ایرانی نیستید وباید یک کشور برای خود درست کنید
نوشته شده توسط: Anonymous

افرین به شما متاسفانه ما ایرانیان فقط بلدیم گریه کنیم

نوشته شده توسط: ناصر کرمی

آقای..... آ.ائلیار..... از مسئولین سایت ایران گلوبال،.... شما حتّی در توهین ها و برچسب های نا هنجاری که به من نسبت داده اید، صداقت ندارید، چرا که توهین اصلی از دیدگاه شما را هدفمند ار قلم انداخته اید و سانسور کرده اید، من باره بنا به منابع معتبر جهانی نوشته ام، که واژهءِ " ایران" یعنی :[سرزمین آریایی ها، آنجا که آریایی زندگی میکنند، ایران یعنی خانه آریایی ها]، که شما آنرا در نوشته و مقالهء خود هدفمند حذف کرده اید....

● نامیدن ملّتی بنام فارس برای سرپوش گذاشتن بر معنانی و مفاهیم واژهءِ ایران هست، من بار دیگر تأکید میکنم که نژاد و هویّت ما ( ایرانیان) ایرانی است و فلات ایران بنام نژاد ما ایران نامیده شده است، ● شما اگر در جایی و در واژه نامه ای و یا در منابع معتبر دیگری فاکتور مستندی آوردید که بتواند این ادعا را قانونمند مردود شمارد، آنوقت می پذیریم که حق با شماست. ● همانطور که گروهی از ساکنان کرهء زمین خود از لحاظ أتنیکی: {..انگلیسی، ژاپنی، آمریکایی، ایتالیایی، یونانی، فلسطینی، اسرائیلی، اسپانیایی، فرانسوی، مصری، و تُرکی، و غیره....... } می نامند، ما هم از این حقوق بر خوردار هستیم که خود را ایرانی ( آریایی) بنامیم. شما بفرمایید ما مردم ایرانی تبار خود را چه بنامیم ؟ عرب، تُرک، یا مردمان بی پدر و مادر و شورشی ( بنا به گفتهء هم تبار خودتان حامد ایرانی) !!!، چطور ممکن هست گروهی از مردمان اجازه دارند خود را از 1926 میلادی تُرک ( یعنی قوی، زرومند) بنامند، امّا گروه عظیمی از مردمان 4000 سال قبل از میلاد در هند و 3000 سال قبل در فلات ایران که خود را آریایی نامیدند، اجازهءِ بر زبان آوردن آنرا ندارند، از آریایی بودن قارهء اروپا هم میگذریم. ● این آریایی تباران حق چه کسی را پایمال کردند و سرزمین چه کسی را گرفته اند، به کجا حمله ور شده اند و خون کدام مردم را ریخته اند، کدام نسل کشی و انسان کشی را رواج داده اند، که آدلف هیتلر و نازیسم در اروپا از آن تقلید و پیروی کرد.● ما امروز چگونه میتوانیم گذشتگان 3000 سالهء خود را محکوم کنیم که چرا خود را آریایی نامیده اند، آخر آنها جنایت هم که نکرده اند !!!، ● پان ایرانیسم ایرانی با پان های تُرک و عرب تفاوت بنیادی دارد، پان ایرانیسم، مانند پان ترکیسم و پان عربیسم بطور کلی در صدد تسخیر سرزمین های دیگران با خونریزی و خشونت و بهر قیمتی دیگر نیست، بلکه تلاش بر آن دارد که فقط در تمامیّت ارضی خود هویّت ایرانی خود را از جهان بینی و فرهنگ اسلام تفکیک و جدا کند و دوباره آنرا بازیابد. ● پان ایرانیسم هدف دارد که ایران و فرهنگ و هویّت ایرانی را از هجوم تُرک تباران و عرب تباران مصون بدارد. آیا این عمل غیر دمکراتیک و بر خلاف حقوق بشر و قوانین بین الملل و روابط بین ملیّتهاست و خلاف اصول اولیّهءِ دیپلماسی و سیاست ورزی است!!! ؟. در عرصهءِ سیاسی ما دو برداشت از "ملّت" داریم، یک ملّت که از لحاظ أتنیکی و جغرافیای زیستی هماهنگ و همسو هست، و ملّت دیگر یک "ملّت سیاسی" است که فقط در مورد باهم مشترک هستند: 1- مشترک در یک جغرافیای سیاسی 2- مشترک بودن در ساختاری بنام حکومت. ملّت امروز ایران یک ملّت سیاسی هست، یک نفر عرب و تُرک همانقدر ایرانی هست و از حقوق مساوی برخوردار هست که ایرانی تباران آریایی. ولی شما و امثال شریعتمداری و یوسف عزیزی بنی طرف، در صدر فروپاشی هویّت ایرانی، انکار تاریخ ایران و تجزیه ایران هستید، اینجاست که ایرانی تباران بر علیه برخواهند خاست. ● در پایان آریایی بودن ایرانیان، با آریایی بودن اروپا و آلمان فرق اساسی دارد، که در فرصت مناسب به آن خواهم پرداخت. تا آنزمان باید تذکر دهم که آریایی بودن ایرانیان ضد یهودیان نبوده و نیست بلکه دوستدار آنها.● از اینکه دیدگاه من را بار دیگر به زبانی ساده و مختصر در نوشتار: ( اندیشه ناصر کرمی سمبل راسیسم آریایی) انتشار داده اید، سپاسگزارم، متأسفانه شما مردم تُرک تبار هر چه بنویسید به ضرر خودتان تمام خواهد شد، علی خامنه ای هم به چنین روز سیاهی گرفتار آمده است و هر حرکت او بر علیه خودش خاتمه خواهد یافت.
نوشته شده توسط: Anonymous

شما فرض كنيد در جنگ جهاني دوم و حمله آلمان نازي به كشورهاي اطراف اين آقاي كرمي در يكي از شهرهاي لهستان بود و وقتي ارتش شروع به پاك سازي نژادي ميكرد اين آقاي كرمي با يه پرچم نميدوم شايد شير و خورشيد فرياد زنان"من يك آريايي هستم"حتي بفرض به زبان و لهجه كاملاً آلماني هر چند اين فرض بسيار بعيد به نظر ميرسد بطرف انها ميرفت،واكنش انان چه مي بود؟١: باعث خنده انها ميشد و براي تفريح او را با خود ميبردن٢: باعث تعجب انها ميشد و از دانشمندان خود ميخواستند تعريف ديگري از آريايي بدهند ٣: با آغوش گرم او را مي پذيرفتند كه اي برادر آريايي به جمع ما خوش آمدي ٤: و يا به او از دور شلليك ميكرند حتي فرصت فرياد يا توضيح آقاي كرمي از مشخصات آريايي بودن و زادگاه و مهاجرتشان بدهد؟.

با اينكه دوران نازي و آريا يي پرستي بشدت پايين آمده ولي هنوز گروهاي كوچكي در روسيه و كشورهاي عمداً شمال اروپا و تارحدودي در آمريكا وجود دارند كه با كله هاي تراشيده و تاج خروسي... ابراز وجود ميكنند و يه عده هم بدون اين مشخصات افكار انها را دنبال ميكنند حالا آقاي كرمي كه بعيد ميدانم به پست اينها در يه جايي خلوت خورده باشه و انها چون فهميدند كه آريايي اصيل از خودشان است كتكش نزدند،هوس ميكند تا در خونه يكي از اينها را بزند و بگويد من هم آريايي هستم و مايل به همكاري با شما، اين دفعه حتماً كتك را خورده
نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی، نخست باید روشن شود که ترازوی ما برای ارزیابی یک نوشتار و ارزنده بودن یا بی ارزش بودن آن نوشتار چیست؟ و ما بر چه پایه ای باید نوشتاری را ارزنده بدانیم و یا ندانیم؟ زیرا همه نویسندگان و هواداران آن نویسنده ها نوشتارهای نوشته شده از سوی آن نویسندگان را بهترین نوشته ها می دانند و اگر نویسنده ای نوشتار خودش را بی ارزش می دانست پس چرا باید آن را می نوشت؟! ترازوی من برای ارزنده بودن و یا بی ارزش بودن یک نوشتار در یک تارنمای ضد رژیم این است که اگر نوشتاری برای نابودی رژیم گدایان مفت خور آخوندی و دژخیمان سرسپرده و بی وجدان این رژیم دوزخی کارائی داشته باشد آن نوشتار ارزنده است و گر نه بی ارزش است! اگر کسانی نوشته هائی برای شناساندن ستم ها و ستمگران رژیم ولایت فقیه بنویسند و یا نوشته هائی روشنگرانه و راهگشا برای شناساندن پندارهای نادرستی که سود آنها به رژیم می رسد بنویسند کردار چنین ...

... نویسندگانی ارزنده است و گر نه در یک تارنمای ضد رژیم هر نوشته دیگری که آرمان آن براندازی رژیم نباشد بی ارزش است! اگر یک شیمیدان درباره بسپارش و یک پزشک درباره جینکو نوشتاری بنویسند چنین نوشتارهائی در تارنماهای شیمی و پزشکی ارزش دارند نه در یک تارنمای ضد رژیم! همچنان که یک نوشتار سیاسی در یک تارنمای شیمی یا پزشکی بی ارزش است چون آن تارنماها برای شیمی و پزشکی برپا شده اند نه سیاست! ********* بپردازم به تارنمای ایرانگلوبال، اگر ما ترازوی ارزیابی نوشته های گنجانده شده در تارنمای ایرانگلوبال را (ضد رژیم بودن) بدانیم نوشته هائی که ناسیونالیست ها و پیروان پان های رنگارنگ در این تارنما می نویسند بی ارزش هستند! و با سخنان صد من یک غاز و بی سر و ته پان نامه نویسان گوناگون، رژیم هیچ زیانی نمی بیند! چنان که من در یکی از نوشته هایم نوشته ام: ......... کسانی که همه نیرویشان را به کار می برند تا از هزار سوراخ سنبه مدرک و دلیل و آمار و سند گردآوری کنند تا گفته باشند ما برترینیم و دیگران بدترینند چگونه می توانند رژیم آخوندی را نابود کنند؟ چگونه با دستاویز کردن فلان استخوان پوسیده و سنگ و کلوخ که در فلان گورستان پیدا شده است و بالا و پائین پریدن و جیغ و داد زدن برای برتر دانستن فلان پان ناسیونالیستی می توان امیدوار به رهائی مردم دردمند و رنجدیده و به زنجیر کشیده شده در دوزخ رژیم ولایت فقیه بود؟ چگونه با پندارهای کهنه و کهنه پرستانه ناسیونالیستی که در همه جای جهان از میان رفته اند می توان امیدوار بود که رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران نابود شده و لاشه پلشت آن به زباله دان تاریخ پرتاب شود؟ ......... http://www.iranglobal.info/node/17485 ********* همچنان که در یک تارنمای شیمی یا پزشکی کسی می تواند نویسندگی کند که شیمیدان یا پزشک باشد از همان آغاز که ایرانگلوبال آغاز به کار کرد باید در برنامه کارش ضد رژیم بودن همه نویسندگان و حتی یادداشت نویسان (کامنت نویسان) جای می گرفت که بدبختانه این چنین نشد و کسانی در تارنمای ایرانگلوبال رخنه کردند که در جهان کامپیوتر به آنها هرزنامه نویس Spammer گفته می شود! باید از همان آغاز هشدار داده می شد نوشته هائی در ایرانگلوبال می توانند جای بگیرند که ضد رژیم بوده و آرمان والای چنین نوشته هائی براندازی رژیم آخوندی باشد اما این چنین نشد! پس چه باید کرد؟ نخست آن که راه به روی چند تن بیکار و بیمار که کامپیوتر مفت به دستشان افتاده است و چرت و پرت هائی را به نام یادداشت (کامنت) می نویسند باید بسته شود! چرندنامه های چنین کسانی نباید به نمایش درآیند و اگر چنین کسانی می خواهند چرندنامه بنویسند می توانند برای خودشان سایت و وبلاگی درست کرده و هر پرت و پلائی را که دلشان خواست بنویسند! دیگر آن که به همه نویسندگان ایرانگلوبال هشدار داده شود تنها نوشته ای را می توانند در تارنما بگنجانند که آرمان آن براندازی رژیم آخوندی باشد نه سخنانی بی پیوند با این آرمان! هر نویسنده هر باورداشتی را که داشته باشد درباره آن باورداشت می تواند در وبلاگ و تارنمای خودش بنویسد اما ایرانگلوبال تنها جایگاه نوشتارهای ضد رژیم باید باشد. ********* گناهکار بزرگ در این میان کیست؟ کسی که توان نویسندگی بالائی دارد اما خود را کنار کشیده است و به جای نوشتن نوشتارهای کوبنده ضد رژیم پیاپی نق می زند که نوشته های ایرانگلوبال چنین و چنان هستند گناهکار بزرگ است! چنین کسانی به جای نق زدن بهتر است هم نوشته های کوبنده ضد رژیم بنویسند و هم نوشته های دیگری را که بر ضد رژیم و کارگزاران آن نوشته شده و در جهان اینترنت یافت می شود گردآوری کرده و در تارنمای ایرانگلوبال بگنجانند! همچنان که لائوزه (لائوتزو) فیلسوف و اندیشمند بزرگ چینی گفته است: به جای بدگوئی از تاریکی چراغی روشن کنید!
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کرمی در قسمت" آسیب شناسی طرح سامان یابی اقوام ایران، آقای حسن شریعتمداری" به هیج منبع معتبری غیر از افکار نژادپرستانه خود مراجعه و اشاره نکرده اند.

آقای کرمی خوانندگان این سایت به قدر کافی دیگر با تئوری ها و بافته های شما آشنایی پیداکرده اند به نظر من وقت آن است که سری به آمار و ارقام واقعی و عملکرد ها در دو کشور ایران و تورکیه بپردازیم. دیگر وقت آن است و می توان دو کشور را از لحاظ سیاسی فرهنگی اقتصادی مقبولیت جهانی و منطقه ای و.. سنجید.

آقای کرمی لطفا در صدور فتوای جدایی خوزستان از ایران مشابه نظر جالبتان در خصوص آذربایجان تعجیل فرمایید.

اما من سرانگشتی حساب کردم که در صورت جدایی خوزستان از ایران، سهم هر عرب ایرانی از نفت ، مشابه همنژادان کویتی خود خواهد شد!
در آخر بابت مقاله های اخیرتان بسیار ممنون. بسیاری از دوستان بی تفاوت از ملل غیر فارس ایرانی نسبت به ضایع شدن حقوق فرهنگی خود آگاهی پیدا کرده و به صورت جدی روی این مساله فکر می کنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

تنها نوشته مکتوبی که قبل از اسلام در ایران بیادگار مانده یک بیت شعر می باشد، و آنهم بزبان دری یا افغانی و تاجیکی می باشد، (( آهوی کوهی در دشت چگونه دوزا، او ندارد یار چگونه بوزا)) تازه دارد برهمگان معلوم می شود که این کتابهای رمان تاریخی مالیخولیائی و کتابهای درسی توسط تاریخ و باستانشناسانی مثل آقای کرمی در ایران نگارش یافته، و چگونه کودکان ملیتهای غیر فارس از کودکی در مدارس با تحصیل بزبان فارسی توسط این گونه کتب درسی ترور هویت گردیده اند،

نوشته شده توسط: Anonymous

مقاله تحلیلی بسیار خوبی است و البته روند وقایع در این چند ماه گذشته نشان از همین استیصال رژیم در حل مساله هسته ای دارد. تاکتیکهای رژیم در دور زدن تحریمها علیرغم هزینه گزاف آنها تاکنون توانسته "مفید" واقع شود ولی با گذشت زمان شرایط سختتر شده و مشکلات اقتصادی قابل توجه ای گریبان باند حاکمان را گرفته است. اما بی تردید چنین عقب گردی از سوی این آقایان علیرغم آنکه تنها راه نجاتشان باشد یا خیر بهیچوجه محتمل نیست. فراموش نکنیم که تحریمها برای خیلی از این حضرات هم "آب داشت و هم نان" پس اینان دلیلی برای عقب نشینی ندارند خصوصا که آزادی کروبی و موسوی را حتی تاب نمیاورند تا چه رسد به واگذاری امور به ایشان و سپردن سکان دولت بدستشان. البته حقیقت آن است که حل مشکل هسته ای لزوما نیازمند رییس جمهوری چون موسوی نیست و اگر "قافیه به تنگ آید" یک شبه انجام خواهد شد.

اما امروز چنان که گفتم نفع آقایان در ادامه تحریمها و رانتخواری است. به بهانه این تحریمها چه پورسانتهایی که گرفته نمیشود و چه دلالانی که میلیاردر نشده اند پس تا وقتی اوضاع این است مذاکرات بی نتیجه خواهد بود و تعجب آور بود اگر سرسوزنی پیشرفت از آن حاصل میشد. پیروز باشید
نوشته شده توسط: Anonymous

مرحوم شاپور بختیار در کتاب "یکرنگی" سعی دارد به توهماتی که در مورد نقش و اهمیت فرح در دربار محمدرضا شاه وجود داشته است، پایان دهد. به زعم بختیار فرح بر خلاف ثریا کمتر نقشی در روابط سیاسی و امنیتی بازی نمی کرد که برعکس، از این وجوه فاصله می گرفت و به هنر می پرداخت. به گفته ی زنده یاد بختیار تنها با اصرار فرح بود که شاه در اواخر سلطنت اش به نیروهای سوسیال-دموکراتی مثل او نزدیک شد که البته دیگر دیر بود.
لینک دانلود کتاب:
http://azadieiran2.files.wordpress.com/2012/02/yekrangi-shapoor-bakhtia…

نوشته شده توسط: Anonymous

سرنوشت من و من های دیگر در ایران تو، با تو همسان و مشابه نیست و تو استعمارگر و من مستعمره هستم. زبان تو، زبان غالب است و برای من، در حکم زبان مریخیان است اما مجبورم و ناخواسته مجبورم می کنند تا با آن کار کنم.
چرا تو، من و بقیه، به جای فارسی، ترکی، عربی، انگلیسی، عبری، روسی یا یکی دیگر از این همه زبان را نخوانیم؟ اگر زبان فارسی از همین امروز برداشته شود و تو نتوانی با آن کار کنی و نان در بیاوری و رابطه برقرار کنی، انگار به کره دیگری می افتی و تازه متوجه می شوی که تجزیه طلب برای این که از انسانیت هموطنانش دفاع کند و حقوق آنان را باز پس بگیرد، مبارزه می کند و تجزیه طلب شده است و حقوق انسانی ندارد و برای بدست آوردن حقوق انسانی برابر با تو، تجزیه طلب شده است. چون راه دیگری برایش باقی نگذاشته اید.
الهه جان می دانی، من و هموطنانم حق نداریم حق نداریم در سرزمین های خودمان تاریخ و فرهنگ ..

..خودمان و نام ها و نشان های خودمان را داشته باشیم. رابطه شما و من رابطه استعمارگر و مستعمره است. مساوی نیست. ما مستعمره ایم و باید نام و نشان فرهنگ و زبان تو را بر خیابان ها و شهرها و روستاها و جاده ها و دره ها و کوه ها و قلعه ها و ... بگذاریم و برای نام گذاری خودمان هم باید اجازه تو را داشته باشیم.چرا؟ چون در انسانیت از نگاه توی استعمارگر، من و تو، از نظر حقوقی و انسانی با هم برابر نیستیم. تو خودت را برتر از من می دانی. برای چه؟ برای این که زبان تو و خواست های تو، بر زبان و خواست های من برتری دارند.

همین که تو فارس هستی، حق با تو است. راحت تر استخدام می شوی. تو کمتر از من فعالیت می کنی تا به شغلی که موجود است، دست یابی. جون زبان تو زبان چندم نیست. این را در غرب و در غربت غرب، تجربه کرده ای. نه؟
می دانی، خاک و زبان، زنجیری هستند که دانه های تسبیح تاریخ انسان ها را بهم مرتبط می سازند. تو نام بزرگ مرد تاریخ من: سید جعفر پیشه وری را در کنار لات های بی سر پایت می آوری. در حالی که او قهرمان من و قهرمان تاریخ جامعه من است. چرا؟برای این که من مستعمره توام و داشته های استعمارگر بر مستعمره ارجح بوده و است. تو برده داری و من برده و عجیب است که تو از انسانیتی سخن می گویی که من را از آن محرم کرده ای. من مجبورم برای باز پس گرفتن انسانیتم، آزادیم، سرزمینم، زبانم، تاریخم، و ... را از تو باز پس بگیرم و روی هم تلنبار کنم تا بشود "کل" انیانست من.

الهه عزیز، اگر سرزمینت، توسط بهترین انسان های روی زمین از تو گرفته شود و تو حق خودت بودن را نداشته باشی، انسان کامل نیستی. هر چه هستی، هستی اما در انسانیت تو شک است. برای این که یکی از عناصر اصلی انسان بودنت را از تو گرفته اند.

اگر وطنت را و زبانت را و بودنت را از تو بگیرند، انسانیت را در کجا معنی خواهی کرد؟ در چنین زمانی، دردی به غیر از این دردها نخواهی داشت و انسانیت بی این ها اگر برای شما معنی دارد، برایم توضیح بدهید. اگر بتوانید انسانیت را در خارج از این مفاهیم معنی کنید، ولی در خلاء نباشد، شاهکار خواهید کرد.
تو اکنون همه چیز جز دموکراسی، آزادی بیان، ... داری. برای این که وطنت را داری. زبانت را داری. تاریخت را داری. مدنیتت را داری. فرهنگت را داری. اما آنان که وطن من را، زبانم را، بودنم را، تاریخم را، شهرهایم را، و ... همه چیز و داشته هایم را از من گرفته اند، برای من از انسان بودن، رشد و نمو گیاهی را تعریف کرده اند. اما بر عکس گفته و تلقین استعماگرم، من دیگر انسان نیستم. درخت یا مرده ای هستم که در حرکتم و این ارزانی خودتان باد.

شما اگر مانند من محروم از همه این ها بودید، آن وقت درد من را و درد بی درمان تجزیه طلبان را می فهمیدی که برای دفاع از انسانیت انسان های الینه شده، انسانیت تهی شده و انسانیت به یغما رفته انسان ها، به وطن، زبان، رابطه و فرهنگ و تاریخ، احترام و حقوق انسانی که در این ها نهفته و در خارج از این ها حقوقی نمی توان یافت، نیاز داری.

در این حال، هم زبان های "فارس" و بخصوص روشنفکران ایران محور و مسخ شده این سرزمین نفرین شده شما، همه این حقوق و نیازهای اولیه انسانیت را از من گرفته اند و من را منهای همه آنها و بدون حقوقی که تو داری می خواهند انسان بنامند و در این واژه تو خالی، باز هم تحقیرم کنند اما من چوب خشک نیستم و شما و امثال شما هنوز نتوانسته اید من و ما را از ریشه بخشکانید و این بحث روشنفکریتان، بوی سیه فکری و تاریکی می دهد. ما هنوز سبزیم. زنده ایم و برای انسانیت انسان هایی که شماها بودنشان و بهانه های بودنشان را به غارت برده اید، می اندیشیم. مبارزه می کنیم. جان فدا می کنیم و شاید طعم پیروزی را نچشیم....
نوشته شده توسط: Anonymous

... ادامه
هر دو گروه نگرانی ادعایی خود را با همسانی بسیار جالب و معنی دار واژگان بیان می کنند. «کشیدن خط بطلان بر تاریخ درخشان و پر افتخار حزب توده ایران»!..
حال به قول معروف فرض را بر حسن نیت می گذاریم (انشاالله که گربه است!)، منظور دوستان از «رهبری انقلاب» در حال حاضر ، رهبری جنبش اصلاحات موسوم به جنبش سبز است، که در آنصورت هم صحبت «انقلاب» در میان نیست و سخن از «اصلاحات» است و مواضع حزب هم در تمامی مراحل آن کاملاً روشن و با دفاع بسیار جدی و با تمام توان برای باز شدن فضای سیاسی و فراهم شدن امکان مبارزه بیشتر برای نیل به آزادی، صلح، استقلال، عدالت اجتماعی و طرد رژیم ولایت فقیه بوده است.

هر دو گروه نگرانی ادعایی خود را با همسانی بسیار جالب و معنی دار واژگان بیان می کنند. «کشیدن خط بطلان بر تاریخ درخشان و پر افتخار حزب توده ایران»!
حال به قول معروف فرض را بر حسن نیت می گذاریم (انشاالله که گربه است!)، منظور دوستان از «رهبری انقلاب» در حال حاضر ، رهبری جنبش اصلاحات موسوم به جنبش سبز است، که در آنصورت هم صحبت «انقلاب» در میان نیست و سخن از «اصلاحات» است و مواضع حزب هم در تمامی مراحل آن کاملاً روشن و با دفاع بسیار جدی و با تمام توان برای باز شدن فضای سیاسی و فراهم شدن امکان مبارزه بیشتر برای نیل به آزادی، صلح، استقلال، عدالت اجتماعی و طرد رژیم ولایت فقیه بوده است.
دوستان سرگشاده نویس!
به یاد داشته باشید این قول معروف را، که دیالکتیک همچون سکه ایست و مانند همه سکه ها دو رو دارد. بر اساس دیالکتیک، هر انسانی با قضاوت در مورد دیگران، خود را و اندیشه ی خود را نیز به قضاوت می گذارد. یکی از ابتدایی ترین برداشت های من از نوشته شما این است که شما دوستان اندیشمند یا همه اسناد و مصوبات منتشر شده ی ششمین کنگره ی حزب را نخوانده اید... یا تا آن اندازه که به دنبال « تحلیل های دقیق و واقع ‌بینانه» ی مورد علاقه ی خود آن هم تنها در یک سند از مجموعه اسناد یک کنگره بوده اید، خودتان در خواندن اسناد دقت و واقع ‌بینی به خرج نداده اید. و یا اینکه احتمالاً هدفمندانه و صرفاً در پی یافتن چماقی در لابه لای اسناد می گشته اید و به نظر خود آن را یافته و اما اندکی شتابرده به کارش گرفته اید! البته هنوز هم دیر نیست. می توانید و بهتر است که اسناد کنگره را و منابعی را که طی آن که به آنها استناد شده است را قدری واقع ‌بینانه تر، منصفانه تر و با دقت و موشکافی بیشتر مطالعه بفرمایید!
دوستان عزیز!
به هر حال شما آزاد بوده اید و این آزادی حق شمابوده و هست که درباره رهبری حزب و کنگره بزرگی که برگزار شد و نیز مصوبات آن هر نظری داشته باشید. و نظرات خویش را ابراز و به قضاوت همگان بگذارید. این کاری است بسیار نیکو و بسیار مطلوب و مایه ی خوشنودی! چرا؟.. که : «خُوش بود گر محک تجربه آید به میان!»... همانگونه که در نامه مردم شماره 917، 5 فروردین ماه 1392 در مقاله ای با عنوان «خشم و استیصال دشمنان از برگزاری پیروزمند ششمین کنگره حزب توده ایران»، در پاسخ به برخی انتقادها که چه عرض کنم، به یورش های سازمان یافته و کارزاری بزرگ، که از مدت ها پیش، بر علیه برگزاری ششمین کنگره ی حزب توده ایران طرح ریزی و به اجرا گذاشته شده بود، آمده است. و بی گمان «سیه روی شود هر که در او غش باشد!..» شما صورت مسئله تان را مطرح کرده و نگران پیدا کردن پرتقال فروش نباشید!.. خوانندگان نوشته ی شما خودشان او را خواهند یافت!!..
(نامه مردم شماره 917 - http://www.tpiran.org/2010-03-24-01-42-21/1826-2013-03-26-09-13-15.html )
اما این مسئله که پیشتر هم به آن اشاره شد، هنوز برای نگارنده این سطور روشن نشده است که : با وجود وجه اشتراک بسیار جالب و معنی دار نگرانی شما نسبت به «کشیدن خط بطلان بر تاریخ درخشان و پر افتخار حزب توده ایران» با دسته ی دیگر از منتقدان اختلاف اساسیتان با آن دسته منتقدانی که درمورد رفقای بزرگ و گرانقدر رهبری گذشته حزب با زاویه ای 180 درجه ای با شما پستان به تنور می چسبانند، در چیست؟ و نیز مانده ام که چرا امضای آقای بابک (علی خدایی) را در پای نامه «سرگشاده» شما نمی بینم!؟
به هر حال آنچه که تا کنون گفته شد بر مبنای دانسته ها و مفروضات شخصی خودم بود. لذا بد نیست برای قضاوت بهتر به سخنان رفیق نام آشنایی که با لژیون 8 نفره ی شما و نیز آقای علی خدایی سردبیر نشریه ی به سرقت برده شده ی «به اصطلاح راه توده» آشنایی بیشتر دارد هم نگاهی بیاندازیم. شاید ابهام پیش آمده بربرطرف شود.
... ادامه دارد
نوشته شده توسط: Anonymous

...ادامه
دوستان سرگشاده نویس گویا به دنبال «مسائلی مربوط به انقلاب و سیاست اتحاد و انتقاد حزب ما در برابر رهبری انقلاب» در سند مورد بحث و یا شاید در همه اسناد و مصوبات ششمین کنگره به تاریخ بهمن ماه 1391، یعنی درست 34 سال پس از سپری شدن از عمر انقلاب می گردند، و کمتر می توانند به آنچه که می خواهند، دست یابند!.. و صد البته بعید به نظر می آید که این دوستان انتظار داشته باشند که تکرار و مجموعه ی همه اسناد و تحلیل ها و مصوبات کنگره های پیشین، پلنوم ها و اعلامیه های منتشر شده از سوی حزب در طی 34 سال گذشته را مجدداً و به تمامی در اسناد ششمین کنگره حزب نیز ببینند!؟. از دوستان انتظار می رفت با توجه به سوابق طولانی حزبی و نزدیکی با رهبری حزب و لاجرم دسترسی به کلیه اسناد حزبی، به جای طرح پرسش های اینچنینی در نامه ای سرکشاده پاسخگوی پرسشکران جوان و مشتاق دانستن می بودند!..

به هر حال به جهت یادآوری خدمتشان عرض می شود که برای پاسخ یافتن بسیاری از پرسش هایشان به کتاب «اسناد و دبدگاه های حزب توده ایران از آغاز تا انقلاب بهمن 1357» که چاپ نخست آن در سال 1360 بوده است و امید که به زودی نیز تجدید چاپ شود مراجعه فرمایند. ونیز به مطلبی تحت عنوان «تزهايى درباره سياست حزب توده ايران در انقلاب بهمن 1357» از اسناد پنجمین کنگره ی حزب مراجعه فرمایند: http://www.enteshar.sedayemardom.net/pdf/Congress-5.pdf
و.هم از این روست که اگر جسارتاً دوستان را «تا حدودی راحت طلب» نامیدم!. امیدوارم اگر قضاوتم موجبات دل آزردگی دوستان را فراهم نکرده باشد، آن را به حساب اندکی آزردگی من بگذارند. اندکی آزردگی بابت خواندن متنی که ایشان در آن درباره دیدگاه یارانی که همچو من می اندیشند و دیدگاهی متفاوت با دوستان سرگشاده نویس دارند را با به کارگیری واژگانی همچون «سخیف ‌ترین برچسب ‌ها، تهمت ‌ها و افترا ها، بدون ارائه کوچک ‌ترین سند و مدرک، » و «مصادره نام ارگان حزب» و «مخفی شدن پشت نام حزب» و دارای «روش‌های منسوخی» که باید «به شدت طرد و محکوم» شوند و. و. سخن می رانند. و نیز امید بیشتر دارم، که به کارگیری این چند واژه از سوی من، همچون موارد مشابه دیگر، پیراهن یوسف (عثمان؟!) نشود. و اصل موضوع را به سایه نبرد!
و اما آنچه را که دوستان در مورد سیاست اتحاد و انتقاد حزب ما می فرمایند، اگر در برابر «رهبری گذشته انقلاب» مورد نظرشان است، و در اسناد کنگره ششم آن را نمی یابند، خوب کاملاً روشن است که این موضوع نشانگر تأیید و درست دانستن همه مواضع گذشته حزب در مورد سیاست اتحاد و انتقاد، در برابر رهبری انقلاب، به جز همان «برخی خوشبینی‌ های بیش از حد رهبری وقت حزب نسبت به خمینی»، توسط کنگره ششم است! این امری کاملاً بدیهی است. و معلوم نیست دوستان به دنبال چه می گردند؟ نخود سیاه!؟
اما اگر به دنبال اعلام موضع ششمین کنگره در برابر «رهبری کنونی انقلاب!!» هستند، که بحث دیگریست! در گذشته رهبری انقلاب با نام خمینی و خط موسوم به خط امام معرفی می شد. و اینک مشخص نیست منظوردوستان کدام رهبری؟ و کدام انقلاب است!؟ آیا منظور دوستان جانشین آقای خمینی و ولی فقیه زمان حاضر است(!)، اگر چنین باشد که با توجه به شعار اصلی و محوری حزب و رهبری کنونی آن، یعنی «تشکیل جبهه واحد ضد دیکتاتوری برای آزادی، صلح، استقلال، عدالت اجتماعی و طرد رژیم ولایت فقیه»، پرسشی بسیار جالب، عجیب و تفکر برانگیز را مطرح کرده اند! دوستان اتحاد و انتقاد با کدام رهبری را در نظر دارند؟ آیا صادقانه اندیشیده اند که به دنبال چه می گردند؟ کسب مشروعیت برای نظام مقدس ولایی!؟
فرض دیگر را می توان بر این گذاشت که به نظر این دوستان، طرح «سیاست اتحاد و انتقاد» توسط حزب، اصولاً، از اساس و از همان ابتدای کار غلط بوده است. که البته بعید به نظر می رسد که امضاء کنندگان این نامه سرگشاده 8 نفره، چنین منظوری داشته باشند. زیرا آنان با توجه به آنچه که در پایان نامه ی خودآورده اند، گویا نگران کشیدن خط بطلان بر تاریخ حزب توده ایران هستند. و بی تردید دوران انقلاب بهمن 56 تا به امروز نیز جدای از این تاریخ نیست. درست همانند دسته نخست، با وجود زاویه 180 درجه ای ظاهری با آنان!
دقت فرمایید!. دوستان امضاء کننده ی نامه سرگشاده 8 نفره، سخنان خود را اینگونه به پایان برده اند:
«. نباید بیش از این اجازه داد که به نام حزب توده ایران، این‌چنین بر تاریخ درخشان این حزب خط بطلان بکشند و چهره حزب و اعضای آن را تاریک سازند.»
وکامران رئوفی که عنوان کردن «برخی خوشبینی‌های بیش از حد رهبری وقت حزب نسبت به خمینی،» رابه هیچ رو بر نمی تابد در مذمت آن این چنین می گوید:
«خط بطلان کشیدن بر این تاریخ پرافتخار حزب، برشاخه نشستن و بن بریدن است.»
...ادامه دارد
نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام آقای توکلی،

اولا در مقایسه با سایر متن‌های چاب شده در این صفحه این متن خیلی‌ هم زیاد نیست دوما نوشتن اسامی یعنی‌ چه؟ راضی‌ می‌‌شدید اگر نوشته می‌‌شد(م‌د، ب‌ز) و یا مثل بضیی‌ها که جدیداً خودشون رو پشت اسامی شهدا قائم می‌‌کنند.( مرتضی‌ کیوان، عباس حجری،.....). پس لطفا ایراد بی‌ مورد نگیرید، و ای‌ کاش این وسواس را در مورد همه مطالبی که برای این سایت فرستاده می‌‌شود داشتید.

با تشکر

نوشته شده توسط: Anonymous

... ادامه
کامران رئوفی در مطلبی که با عنوان «نامه ی سر گشاده به رفیق علی خاوری صدر کمیته ی مرکزی حزب توده ایران» منتشر شده، آورده است:
« خط بطلان کشیدن بر این تاریخ پرافتخار حزب، برشاخه نشستن و بن بریدن است. آنچه که کنگره به عنوان اشتباهات رفیق کیانوری بالاخص و کمیته ی مرکزی وقت به طور عام برشمرده است، این ادعا ها نیست. رفیق کیانوری اشتباهاتی فنی-تاکتیکی داشت نه سیاسی آن هم براساس تحلیل غلط و «خوشبینی بیش از حد نسبت به خمینی». وی براساس برآورد و نگاه آگاهانه به آنچه در آن دوران در حال وقوع بود ریسک های خطرناکی مرتکب شد. متاسفانه هیچ کدام از آن نتیجه گیری هایی که حزب در مورد این رخدادها دارد، درست نیست»
(نویدنو - http://www.rahman-hatefi.net/navidenou-703-91-412-911220.htm)

نامه سرگشاده آقای رئوفی که از موضعی بسیار بالا و با ادعای آگاهی کامل نسبت به حیات حزب توده ایران به ویژه پس از یورش های سال‌های 1361 و 1362 و با پر رنگ کردن آنچه که در اسارت پلیس سیاسی هار رژیم ولایت فقیه بر رفقا گذشته است و بدون پرداختن به علل واقعه نوشته شده است. و تنها نمایانگر فردگرایی و خودخواهی بسیار نگارنده ی نامه سرگشاده بوده و همانگونه که در بالا و در پرانتز اشاره شد متضمن هیچ تحلیل و ارزیابی از عملکرد رهبری وقت حزب و علل یورش به حزب نمی باشد. و هیچ جایگزینی برای دیدگاه مطرح شده در اسناد ششمین کنگره حزب توده ایران در این باره، یعنی آنچه که ایشان آن را «خط بطلان کشیدن بر این تاریخ پرافتخار حزب، برشاخه نشستن و بن بریدن» نامیده اند، ارائه نمی دهد. نامه آقای رئوفی را می توان یک نمونه ی کلاسیک و مثال زدنی از یک نقد لیبرالیستی و به غایت مغایر با اخلاق انقلابی پرولتری و منطق مارکسیست – لنینیستی دانست. البته پاسخ در خور به ادعانامه ی ایشان توسط نگارنده این سطور و نیز دیگر دوستان داده شده است. و در ابنجا پرداختن به آن بیش از آنچه که گفته شد ضروری به نظر نمی آید. دوستان در صورت تمایل می توانند به لینک های زیر مراجعه فرمایند:
(قصـور عقل کجا و... -کاوه مهرآیین-
http://sedayemardom.net/didgah/articles_detail_didgah.php?aid=1799)
(از ادعا تا واقعیت– روزبه علیزاده -
http://sedayemardom.net/didgah/articles_detail_didgah.php?aid=1821)

3 - دیدگاه سوم خود می تواند دربرگیرنده ی طیف وسیعی با نقطه نظر های متفاوتی باشد. از سلطنت طلبان گرفته تا احزاب و گروه های چپ و مخالف حزب توده ی ایران. اما در این گفتار نگارنده به مطلب مندرج در تارنمای اخبار روز، تحت عنوان « نامه سرگشاده - به نام کنگره حزب توده ایران، به کام دشمنان» پرداخته است. نامه ی سرگشاده ای که امضاء کنندگان آن، همچون گروه نخست، خود را ادامه دهندگان راستین راه حزب توده ایران می دانند. بی شک نگارش نامه توسط یک نفر از مجموعه 8 نفره و یا شخصی خارج از مجموعه صورت گرفته است که این موضوع به دور از هر حدس و گمانی، برای «هرخواننده ای» روشن نیست!
(به نام کنگره ... - اخبار روز - http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=51708 )

در ابتدای مقاله آمده است:
« متأسفانه می‌ بینیم که این سند کل فاجعه را در «خوش‌ بینی حزب به آقای خمینی» خلاصه می‌ کند و هیچ تحلیل دقیق و واقع ‌بینانه از آنچه گذشته است ارائه نمی‌دهد. بر اساس یک چنین بررسی و تحلیل ساده‌ نگرانه‌ ای، یک حزب مدعی پیشرو بودن می ‌تواند چه سیاست مشخص و دقیقی را برای امروز و فردای جامعه ایران ارائه دهد!؟ »

دوستان نگارنده یا بهتر است گفته شود امضاء کننده ی نامه سرگشاده، علاوه بر آن که بررسی و تحلیل های کنگره را بی دقت، غیر واقع بینانه و ساده نگرانه ارزیابی می کنند، می پرسند: « یک حزب مدعی پیشرو بودن می ‌تواند چه سیاست مشخص و دقیقی را برای امروز و فردای جامعه ایران ارائه دهد!؟ »
گویا این دوستان تا حدودی راحت طلب(!) مایل بوده اند آنچه را هم که در گزارش کمیته مرکزی به ششمین کنگره حزب توده ایران تحت عنوان « ادامه و شدت یافتنِ مبارزه طبقاتی در جامعه ما، و چشم اندازِ آینده » و نیز آنچه را که در « برنامه نوین حزب توده ایران: گذر از دیکتاتوری به دموکراسی، و نقشه راه آن» مصوبه ششمین کنگره آمده است را نیز در همین یک سند بیش از همه بر آن توجه داشته اند ببینند!؟ معلوم نیست تصویر کردن چشم انداز آینده جامعه و یا ارائه نقشه راه گذر از دیکتاتوری به دموکراسی، در دائره المعارف دوستان چگونه معنا می شود!؟