Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

دولت فاشیستی و پلید ترکیه با وقاحت و گستاخی اعلام کرده است که قصد ندارد نیروهای نظامی خود را از قطر خارج کند. با این تفاصیل به زودی شاهد تنش شدید عربستان و مصر با دولت اسلامگرای اردوغان خواهیم بود. ترکیه با حمایت از جریان های ارتجاعی مانند "اخوان المسلمین"، "داعش"، "جبهه النصره"و... گور خود را کنده و باید منتظر عواقب سهمگین ماجراجویی های اسلامیستی خود باشد و تاوان آن را بدهد.
کارگران و توده های زحمتکش ترکیه، باید با سنت سندیکائی و تشکیلاتی و مبارزاتی خویش، پیکار علیه اردوغان را آغاز کنند و با گذر از گرایش های به غایت ارتجاعی پان ترکیستی و پان اسلامیستی، دولت جهل و جنون اردوغان را سرنگون کنند و کشور خود را نجات دهند.

نوشته شده توسط: Anonymous

مشکل اینجاست که اربابان فرهنگ و تاریخ باستانی دار چیزی برای افتخار کردن نخواهند داشت.آنگاه نسل جدیدشان وحی منزل های لسان الغیب و فرطوسی را متوجه نخواهند شد.انگاه ناکارامدی خط عربی را از دست خواهند داد تا نتوانند پز شکر بودن الفبای عربی را بدهند و بسیاری امراض نهفته در خود بزرگ بینی از دست خواهد رفت.

نوشته شده توسط: Anonymous

تغییر خط فارسی جرئت نمیخواهد اندکی از نادانی برای آن کفایت است. زبان فقط صوت یا مفهوم واژه ها نیست بلکه یک خاطره بصری ست که در "خط "فشرده و متمرکز شده است. بیرون ریختن آن بیرون ریختن تاریخ و خاطره جمعی حتی فردی آن قوم است و بی شباهت با داغون کردن اماکن تاریخی از سوی داعش نیست.

نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

رژيم تروریست و آدمکش حاکم بر ايران مطلقاً حق دخالت درامور فلسطين را ندارد. رژیم جمهوری اسلامی، مزورانه، جمعۀ آخر ماه رمضان را "روز قدس" نامگذاری کرده و قصد مصادرۀ آرمان خلق فلسطین و مبارزات و از خودگذشتگیهای خلق فلسطین را دارد.
رژیم سفاک جمهوری اسلامی،دشمن خلق فلسطین می باشد و نه مدافع انها.
کشور مستقل فلسطینی باید تشکیل شود و تشکیل این کشور گامی به سوی صلح در منطقه و جهان ارزیابی می شود. باید از موجودیت و استقلال دولت فلسطین به رهبری جنبش "فتح" استقبال کرد. برای صلحی پایدار در منطقه و جهان، ضمن حمایت از اقدام فلسطینیها جهت تشکیل دولت مستقل، باید رژیم اشغالگر اسراییل را نیز برای پذیرش کشور فلسطین مورد فشار قرار داد.
به امید اینکه خلقهای ایران و فلسطین از چنگال های خونین آخوندیسم و صهیونیسم رهایی یابند.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

Sara -ی گرامی
در مورد سئوال شما :
-«آيا در سايت أزادي بيان به كساني كه بيشنهاد قتل، خون ريزي و كشتار ميدهند وجود دارد؟ »

- پاسخ این پرسش مربوط به مدیر سایت است. خواستند میتوانند جواب بدهند.
از نظر من « بله، قاتلان هم میتوانند نظرشان را بگویند ، بدون دعوت و پیشنهاد و فرمان و شعار قتل.


اصول سایت:
« سایت مخالف هزگونه نژادپرستی و راسیزم و اختلافات و جنگهای قومی-ملی است. مطالبی که مبلغ نژادپرستی و فاشیزم، ایجاد کینه و دشمنی در میان اقوام و ملیتها و مردمان ساکن ایران باشند، منتشر نخواهند شد ولی بحثهای نظری و تئوریک درباره این مقولات امکان انتشار در سایت را دارند.

سایت، مدافع یک جمهوری سکولار و دمکرات در ایران فرداست و بنا بر خصلت گفتگو و دیالوگ خود، مخالف سیاست حذف نظرات سایر دگراندیشان حقیقی و حقوقی است و در این خصوص سانسور را کار نادرستی می داند!» منبع در باره ما.
------
-«همه بانتركيستها التقاط كرا نيستند، بانتركها براي اينكه در نظر دولتهاي غربي مورد قبول واقع شوند فقط به قبول اسمي بيانيه حقوق بشر مصوب سازمان ملل اكتفا ميكنند»
- بله، بخشی هم ممکن است چنین باشند .
نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

به نام ایران
یکی از این افرادی که با دیدن و شنیدن نام و تاریخ و فرهنگ و جغرافیا و پرچم ایران، دچار افسردگی و بیماری زخم معده می گردد، شخصی به نام "آ. ائلیار" است.

نوشته شده توسط: Anonymous

بهتر بود که این زبان مشهور به فارسی با یک زبان درست و حسابی جایگزین شود. این زبان در قرن مدرن توانایی علمی , فلسفی ندارد , و دنیای درونی این زبان استعاری همراه با دین گرایی است . این زبان دقیق نیست و بسیاری مفاهیم بیان کردنش با این زبان ممکن نیست . زبان فارسی , به نوعی زندان فرهنگی است که از عوامل اصلی عقب ماندگی ایرانیان است .

نوشته شده توسط: اسامه

جناب بایرام:
شما مینویسی :
گئد اشاغا ( یئن ) گئد یوخاری
بعد مینویسی برو بالا بیا پایین
پس از ان ادعا میکنی گئد اشاغا ( یئن ) گئد یوخاری یک کلمه هستند
من نمیدانم به شما که فرق جمله را با کلمه تشخیص نمیدهی چه پاسخی بدهم
گئد(گلد)= فعل + اشاغا (قید) دقیقا یک جمله است نه یک کلمه
گئد(فعل)+ یوخاری(قید و اسم)= دقیقا یک جمله است نه یک کلمه در فارسی "پایین بیا" (قید اسم (پااین)+ فعل بیا)

یا دات هم باشد قانون زبان تورکی فعل + پسوند است نه فعل + کلمه اگر زبان تورکی قادر بود چنین کلماتی بسازد دیگر نمیگفتند تورکی التصاقی(پسوندی) است میگفتند تورکی یک زبان تحلیلی است
بهتره بروی یک کم سواد اموزی تا اینجا ضایع نشوی ""نوشتی "مورد توجه انهایی کل در پی تخریب زبان ترکی هستند بخاطر کم کسری زبان خودشان ! نه عزیز جان تورکی اصلا یک زبان نیست که کسی بخواهد تخریب اش بکند

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

پا نویش «تصفبه خونین»
-----------
تحقیق و عوام گرایی

پیام من به دوستان به ویژه آذربایجانی ها، تنها یک کلمه است: « تحقیق» کنید دوستان تحقیق.
آنوقت می بینید که حدود 90درصد مشکلات فکری ما حل میشود.
این، آن متد پیشرفت بشر ، در روی زمین است.
---
اجازه ندهید هیچکس فکر خود را در « مغز شما» بکارد. هیچکس و هیچ چیز.
مغز مال شماست، باید مرکز « تجارب خود شما» باشد. تا کسی نتواند از « وجود شما» سوء استفاده کند. و عواقب اش را « شما و خانوده و جامعه ی شما » با « درد و رنج و تژاژدیها» بپردارد. و نسلهای بعدی.
زندگی مال شماست، و چگونگی آن را ، نتیجه ی تجارب شما تعیین میکند . هر قدر این «تجارب غنی» باشد ، ترکیب آن در جامعه، غنی شدن زندگی اجتماعی همگان را نتیجه میدهد.
جامعه میتواند راه درست خود را بیابد و کمتر دچار زیان میشود.
زندگی همگانی میتواند از فلاکت و زشتی به سوی زیبایی نسبی راه باز کند.

از علل مهم « بدبختی جامعه ی خاورمیانه» یکی هم « عوام گرایی» ست.
یعنی بدون « تحقیق» فکری را در مغز خود وارد کردن و کاشتن.
علت فاجعه و شکست تلاشهای همگانی برای زندگی بهتر همین « عوام گرایی» ست.
افتادن حدود 90 در صد مردم بدنبال خمینی ، داعش و غیره و عیره، در منطقه و جهان، همین،
مرده شور اش ببرد ، طاعون عوام گرایی ست.
آدم بتواند خود در مورد چیزی «تحقیق کند و تجربه» بیاندوزد، ممکن نیست عوام گرایی پیشه کند و با سیل روان گردد و نداند نتیجه اش چه میشود.
----

به همه چیز شک علمی کنید، به همه چیز.
توجه کنید آن بُعد « فیزیک گوانتم» را ، و مقایسه اش بکنید با بعد فیزیک کلاسیک نیوتون، می بینید که
در جهان گوانتم، جهان نیوتون ذوب میشود.
در چنین جهانی که ماداریم « حرکات اجتماعی» میتوانند « چیزهای سفت و سخت و جامدی» باشند و به عنوان « راه درست و حقیقت و تنها راه» عرض اندام کنند؟ بدیهی ست که نه. حرکت جامدی نمی تواند وجود داشته باشد. چگونگی همه چیز سیال و نسبی ست و به ابعاد گوناگون بستگی دارد.

«درست و نادرست» به شرایط و زمان و انسان بستگی دارند. چیزهای جامد و فارغ از شرایط نیستند.
«حق»، مثلا حق نفس کشیدن، که زندگی ست، میتواند درست یا نادرست باشد.
گاهی نباید نفس کشید و باید آن را در سینه حبس کرد؛ مثلا با خواست پرشک.
حق و استفاده از حق نیز درستی و نادرستی دارد.
مسایل خیلی پیچیده تر از آن است که عوام ایسم تصور میکند. و این است که فاجعه رخ میدهد و انسان باید زیانش اش را با خون و گوشت و زندگی خود بپردازد و حتی نسلهای مختلف.

برگردم به آغار سخنم. « تحقیق» کنید دوستان، تحقیق کنید.
راه و چاره ی دیگری ، به نظرم نمیرسد.
حدود یک قرن است زیانهای عوام گرایی را می پردازیم.
دیگر برای هفتاد پشتمان هم کافی ست.
---
سئوالی شده بود، که در جواب اش گفتیم : تحقیق کنید و خودتان به جواب برسید.
رفتید و تلاش کردید، و جواب را یافتید. خوشحال شدیم.
حالا خودتان رفتید پیداکردید. این «عمل» رفتن و یافتن ارزشمند است.
آنچه یافته اید میتواند « درست یا نادرست و با مخلوط » باشد که «قدم و عمل» دیگری در حرکت است و علاقمند میتواند دنبال تحقیق را بگیرد.
ولی خود « تحقیق» شما، راه را برای کسب تجارب بیشتر نشان تان داده و باز کرده است.
پیام منهم تنها ، همین است.
راه رد عوام گرایی که « خود فریبی-دگرفریبی» ست، نیز همین است.

یک قرن است که زیانهای عوام گرایی را می پردازیم.
دیگر برای هفتاد پشتمان هم کافی ست.
نوشته شده توسط: اسامه

جناب تورک اوغلی برای اینکه حضرت عالی بدانی که سند و مدرک یعنی چه یک بحث را اغاز میکنیم و چه بحثی بهتر از همین واژه "تورک" که بایرام هم میتواند به شما کمک کند:

تو تنها یک پرسش را با "سند و مدرک " هایی که "جعلی" هم نباشد پاسخ بده
در کتاب ترکی هنر است، اسماعیل هادی، انتشارات احرار، تبریز، ۱۳۷۴ نوشته :

هیچ کلمهٔ ترکی (اصیل) با حرف “ر” شروع نمی‌شود. گویا در قدیم واج “ر” در زبان تورک ها وجود نداشته چنانکه برای سهولت تلفظ کلماتی (غیر ترکی) که با این حرف آغاز می‌شود، معمولاً به اول آنها حرف “الف” می‌افایند د؛ به عنوان مثال در نواحی مختلف ترک‌نشین ایران، رضا به صورت ایرضا، روس به صورت اروس و رشته به صورت اریشته ادا می‌شود. بر این اساس احتمالاً کلمهٔ ترکی اروج به معنی روزه، در اصل شکل تغییر یافتهٔ کلمهٔ فارسی روزه است. در قدیم کلمهٔ روز در زبان فارسی به صورت روج هم بیان می‌شده است؛

خب حالا که در زبا تورکی "ر" وجود ندارد خود این واژه تورک که در ساختار اش "ر" دارد متعلق به کدام زبان است
همه منتظر پاسخ شما که داری برای این واژه یقه پاره میکنی هستیم

هارولد لمب این واژه را اینجوری ریشه یابی کرده :
«تُرک» یک واژه از زبان ماندارین چینی و برگرفته از واژۀ «توکی» به معنی سگ ولگرد است.(کتاب تیمور لنگ/ نوشته هارولد لمب/ مبحث ترکان/ صفحه 313تا315)

بقیه منابع درباره نداشتن "ر" در تورکی
- دیوان لغات الترک، محمودبن حسین بن محمد کاشغری، ترجمه و تنظیم و ترتیب الفبائی دکتر محمد دبیرسیاقی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۵

فرهنگ ترکی فارسی، محمد کانار، انتشارات شیرین، تهران

در باره نگارش زبان ترکی (بهزاد بهزادی

من اینها را از پیش خودام ننوشتم درست دقت بفرمایی میبینی :

معرفی حروف الفبا از کتاب اینجی دیلیم، دکتر زهتابی(حرف ر)

در کتاب ترکی هنر است، اسماعیل هادی، انتشارات احرار، تبریز، ۱۳۷۴/ حرف ر
بقیه منابع درباره نداشتن "ر" در تورکی
- دیوان لغات الترک، محمودبن حسین بن محمد کاشغری، ترجمه و تنظیم و ترتیب الفبائی دکتر محمد دبیرسیاقی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۵
فرهنگ ترکی فارسی، محمد کانار، انتشارات شیرین، تهران

در باره نگارش زبان ترکی (بهزاد بهزادی



اگر نه چند تا واژه تورکی از واژه نامه بنویس کهبا حرف "ر" اغاز شوند تا یک کم بخندیم
نوشته شده توسط: اسامه

جناب تورک اوغلی
درباره قسمت دوم گفته های شما :
من هنوز برای گفتگو با امثال شما ان هم با سند و مدرک حاضر ام :
وقتی که تو آثارباستانی ات جعلی.ابنیه تاریخی جعلی.شخصیت های تاریخی جعلی.کتاب ونوشتجات آن جعلی.تاریخ تورک جعلی.ادبیاتشان جعلی.شاعرشان جعلی.سلسله های حکومتی جعلی.خبرهاجعلی.شناسنامه شان جعلی.دانشمندانشان جعلی.
واگردزدی وکلاشی و به همراه وراجی و طلبکاری رابدان اضافه کنیدچی میشود

لینک های گفتگو هست :

درباره زبان به اصطلاح تورکی ثابت شد که اصولا این یک زبان نیست
http://www.iranglobal.info/node/60110

http://www.iranglobal.info/node/60350#comment-89474

http://www.iranglobal.info/node/60350
درباره تاریخ سراسر جعلی تورکان کامنت های لینک زیر :

http://www.iranglobal.info/node/58326

درباره ژنتیک مردم اذربایجان اثبات شد که حداقل 56 درصد اذربایجانی ها عرب خالص اند

http://www.iranglobal.info/node/59400
نوشته شده توسط: اسامه

جناب تورک اوغلی:
یکی از نشانه های ادم های با شخصیت ضعیف این است که ابتدا دنیایی در تخیل خودشان میسازند و پس در دنیای احمقانه خودشان خوشبخت زندگی میکنند برای این جورذ افراد تهمت زدن بهترین راه پاسخ دادن است چرا که در دنیای این افراد "سند و مدرک" چیزی نسبی است که هم میتواند "سند و مدرک" باشد و هم میتواند "جعلی" باشد و این است انچه که در مغز علیل شما میگذرد که میان سفید و سیاه و درست و نادرست و جعل و واقعیت("سند") هیچ فرقی نیست و چیزی با عنوان واقعی و تخیلی در ذهن شما هنوز به وجود نیامده از دیگر ویژگی های شخصیت مثل شما این است چیزی برای از دست دادن ندارید به همین دلیل مثل اب خوردن تهمت میزنید (و حتی اسان تر از اب خوردن) چون خود شما لزومی نمیبینی که ""این دروغ من اگر عیان شود رسوا شوم"" چون شخصیتی نیست که واکنش بقیه بخواهد ان را خراب کند از دیگر ویژگی های شخصیتی مثل شما

و دوستان و هم قطار هایت این است که به همان دلیل اول معمولا بقیه را با مقدار عقل و دانش خودات می سنجی و من بارها و بارها نوشتم که این از ویژگی های بارز تورک ها است که نه چیزی بلد اند نه دلشان میخواهد یاد بگیرند چون لابدد بقیه را هم مدیون فرهنگ معلوم الحال خودات میبینی یک نگاه به نوشته هایت بکنیک قوم پرست ترک که خواهان دولتهای قومی و عشیره سالاری" هستی
نوشته شده توسط: Anonymous

کتابی بدان عمیقی و استدلالی بدان حد هشیارانه را من تا سالها بعد هم ندیدم. جلدهای دیگر کاپیتال را هم بعدها در خارج از کشور خواندم.

اما کتابهای دیگر از نویسندگان دیگر را که خواندم تازه فهمیم که ما چقدر بی سواد بودیم. چگونه با این بی سوادی میخواستیم جنبش بدان عظمت را رهبری کنیم. تازه من کاپیتال را خوانده بودم و بقول آن دوستمان رهبران ما آنرا هم نخوانده بودند. و اکنون فهمیده بودم که کاپیتال نیز مانند یکی از هزاران کتاب خوب دیگر این جهان است. بگذریم!

البته یکی از دوستانمان به همه ی ما این چنین تعریف کرده بود که «وقتی فرخ نگهدار رهبر چریکهای فدائی خلق با آیت الله بهشتی بحث تلویزیونی داشت، پیش از بحث در خارج از سالن بحث از ترس غش کرده بود. احسان طبری که تئوریسین حزب توده بود و در روسیه با فراغت کامل آثار کلاسیک را خوانده بود، و شاید پیشتر از من کاپیتال را هم خوانده بود.

توانست از عهده ی بحث با بهشتی بر بیآید. و گرنه ما چپ های واقعی ر ...ده بودیم.» این نقل قول از آن مرحوم بود که بعدها در اوین به جرم کمونیست بودن توسط لاجوردی و گیلانی اعدام شد.


شاید همان کاپیتال بداد من رسید تا بتوانم موقعیت را فهمیده و فرار کنم و گرنه اسکلت اینجانب هم زیر خروارها خاک بهمراه دهها سوراخ گلوله طعمه ی حشرات می­شد. بنابراین برای خواندن و فهمیدن دیر نشده است. هر چیزی که میخواهید بدان ایمان بیآورید اما بدانید که ایمان آوردن یعنی دیگر فکر نکردن است.


من گاهی که به آن گذشته ها می نگرم می بینم که هم ما و هم طرف مقابلی که قدرت را بدست گرفته است هر دو کتک بی سوادی و بی دانشی خود را خورده ایم. آنها لشگر زیادی داشتند و بنابراین قدرت داشتند و کلی ها را کشتند و حکومت را بدست گرفتند. و ما قدرت نداشتیم و نتوانستیم بکشیم. اگر قدرت بدست ما هم می رسید باور کنید کسانی بودند که میتوانستند به اندازه ی همین رژیم کشتار کنند. هر دو طرف بی سواد و بی تجربه بودند. هر دو طرف تنها راه رسیدن به هدف را حذف فیزیکی میدانستند. من میخواهم بگویم که ما هم برای رسیدن به قدرت همان حربه را داشتیم که آنها داشتند. رهبران جنبشهای کمونیستی همگی این حربه را تنها راه رسیدن به قدرت میدانستند. به حرف مائو گوش دهید: «قدرت سیاسی از لوله ی تفنگ بیرون می آید!». حتی نویسنده ی کتاب کودکان صمد بهرنگی هم به کودکان میآموزد که آرزو کنند که «تفنگ پشت ویترین» مال آنها باشد و نه اینکه آرزو کنند کتاب پشت ویترین مال آنها باشد! هنوز هم هستند کسانی که به حمید اشرف بدلیل کشتار و چریک بازی اش احترام قائلند در صورتی که برادر وی احمد اشرف را که نویسنده و محقق بنام تاریخی ـ اجتماعی است را نمی شناسند. تازه فراموش نکنیم که یکی از اصول مارکسیسم ـ لنینیسم دیکتاتوری پرولتاریا بود که یوسف استالین با همین دیکتاتوری بیست و پنج میلیون انسان را کشت.


کشتار و حذف فیزیکی کار جناینکاران و بی عقلان است به هر صورتی بایستی از آن دوری کرد. هر حکومتی که زندان سیاسی دارد محکوم به فناست. انسان مانند هوائی که به حلقوم خود فرو می برد.بهمان صورت بایستی با بیان عقیده ی خود بتواند آن هوا را بیرون براند. منطق را با منطق باید جواب داد. ببینید که چه دانشی گوگل در اینترنت می گذارد. برای گوگل مسئله ای نیست که یک رژیم سفاک آنرا استفاده میکند و یا یک روزنامه نگار در بند. اما همین گوگل به جهانیان میگوید که فلانی به این دلیل در بند است و فلان رژیم به این دلیل سفاک است و جنایکار!


زمان شاه برای یک اعلامیه در بند می شدی و زمان جمهوری اسلامی برای یک اعلامیه اعدام هم می شدی. هر دو جنایت بود و هست. ولی بدانید که حالا اعلامیه ها نه از زیر بغل بلکه از ماهوارها ها به زمین میریزند. بنابراین حکمرانان مستبدبسرعت اینرا فهمیده و ماهواره ها و اینترنت را قدغن می کنند.


گاهی بدین دل خوشم که ما قدرت را بدست نگرفتیم و دستمان از کشتار مبرا شد و اکنون می توانیم دیگران را به آدمکشی و جلادی متهم کنیم. آزادی و برابری و مساوات خواستهای بسیار انسانی هستند و هنوز هم این خواستها در دل آدمهای خوب موج می زنند. آنها دوست ندارند کسی گرسنه و بی سر پناه و بی اینترنت باشد. اکنون مطالبات تنها یک تفاوت با مطالبات پیشین کرده است. اگر تا دیروز آزادگان تنها نان، مسکن و آزادی می خواستند. امروز بایستی منبع غذای معنوی را هم بدانها بیفزایند یعنی دسترسی به اینترنت!


هر حکومتی اینترنت را قدغن و یا محدود کرد بی شک جنایتی را پنهان کرده و مستبد و دروغین است، همین!


شیرزاد کلهری
نوشته شده توسط: Anonymous

نگاهی به گذشته خواندن این مقاله جالب است.(
تازه یک سال از انقلاب نگذشته بود. کتابهای ممنوعه ی زمان شاه باز چاپ شده و به بازار وارد می شدند. این کتابها چون همگی جلد سفید داشتند و تنها نام نویسنده و مترجم (گاهی اسم مترجم هم نبود.) و اسم کتاب روی آنها درج شده بودند به کتابهای جلد سفید مشهور شدند. آثار مارکس، انگلس، لنین، استالین، مائوتسه تونگ، چه گوارا و مادر ماکسیم گورکی و آثار نویسندگان جبهه ی ملی و توده ای های قدیم و 53 نفر و... بسیار مد روز شده و به جلد سفید ملبس شدند

.
اینجانب هم کتاب پیغمبر مارکسیسم یعنی کاپیتال کارل مارکس را خریده و با ولع هر چه تمامتر در خانه ای در میدان ولیعهد زمان شاه و ولیعصر این زمان شروع به خواندن کردم. در آن خانه سه نفر زندگی می کردیم. خانه را یک پسر مذهبی طرفدار انقلاب اسلامی اجاره کرده بود و چون فکر میکرد که یکی از هم خانه ایهای ما مذهبی است یک اتاقش را مجانی در اختیار او گذاشته بود و از قِبَل او من و یکی دیگر از بچه ها هم آنجا پلاس شده بودیم. آنیکی اتاق را هم برادر دوستِ دوستِ ما که قدری از لحاظ ذهنی عقب افتاده بود غصب کرده بود. که هر روز صبح بر میخاست و نماز میخواند و ما را هم بیدار میکرد. ما هم یک وضوعی میگرفتیم و در اتاق را می بستیم و دراز میکشیدم و حمد و سوره را بلند بلند میخواندیم که او خیال کند که ما نماز میخوانیم. اگر شک میکرد که نماز خوان نیستیم به برادرش گزارش می داد و خانه از دست ما می رفت. یک نوشته ی «یاعلی» و نوشته ی دیگر «یا حسین» با رنگ طلائی را هم روی دیوار با پنس چسبانده بودیم تا اینکه تمامی شک ها بر طرف شود.


زیر این دو اسم من نشسته و در را هم از پشت بسته و کاپیتال را می خواندم. یک بالش گنده هم پهلوی دستم گذاشته بودم که اگر آن پسره در زد کتاب را زیر آن قایم کنم و سپس در را باز کنم.


القصه بجای او یکی از دوستانم با دو نفر دیگر به خانه آمدند. پس از سلام علیکی کوچولو. من که بسرعت کتاب را زیر بالش سرانده بودم بیرون کشیدم و دوباره از تعریف کالا شروع به خواندن کردم. یکدفعه مثل اینکه همه را برق گرفته باشد. بانگ برآوردند:


«جنبش در خیابانهاست و توی روشنفکر خرده بورژوا نشسته­ ای و داری کتاب کاپیتال را میخوانی!» گفتم اگر مارکسیست هستیم بایستی آنرا بخوانیم دیگر، مگر نه؟


یکی از بچه ها که اولین بار به خانه­ ی ما آمده بود و بعدها بنیانگزار سازمان رزمندگان در راه آزادی طبقه­ ی کارگر بدبخت و بیچاره شد. با سادگی و متانتی که داشت گفت: رفیق عزیز رهبران ما هم این کتاب را نخوانده اند. تو بخوانی و تمام کنی بایستی ترا با انگشت نشان دهند. همین الان ما بایستی جنبش را از دست ملاها بگیریم و سپس وقت فراوانی خواهیم داشت تا این کتابها را مطالعه کنیم.


من گفتم تا ندانم که مارکس چه میگوید مارکسیست نخواهم شد. بگذار جنبش را ملاها از دست ما بگیرند.


در اینجا بجاست که گریزی هر چند کوچک به دوسال پیش از این ماجرا بزنم. یعنی یکسال پیش از انقلاب بهمن ماه. همه جا شلوغ بود و از خارج از کشور بچه های کنفدراسیون کتابهای میکروسکپی به ایران وارد می­کردند. تمامی یک کتاب در یک صفحه آ3 چاپ میشد که تنها می شد با عینک ذره بینی و یا با ذره بین خواند. کتاب یک گام به پیش و دو گام به پس لنین هم گیر من و یکی از بچه ها افتاد و شروع به خواندن کردیم. دهها جا از ایسکرا نام برده شده بود. ما تازه وسط کتاب که رسیدیم فهمیدیم که ایسکرا اسم یک نشریه است. اسامی آدمها و نشریات گوناگونی را لنین رج کرده بود که ما ابدا نمی دانستیم که اینها کی هستند و چرا مورد اتهام لنین قرار گرفته اند. تنها میدانستیم که اینها آدمهای بدی هستند چرا که بنظر ما لنین بهترین بود. اولین بار که یکی از بچه ها کلمه ی رفیق لنین را بکار برد من از کلمه رفیق اش خنده ام گرفت ولی او با جدیت و تحکم هر چه تمامتر بمن گفت که «بلی رفیق شیرزاد لنین رفیق تمامی کمونیست هاست و او را باید رفیق بنامیم!» منهم گفتم باشد! رفیق! اما هنوز هم از آن بیان خنده ام میگیرد.ادامه دارد


نوشته شده توسط: Anonymous

در کامنت ارسالی در زمینه تغییر خط فارسی، اشتباهی رخ داده است که بدین وسیله تصحیح میگردد. در جمهوری آذربایجان از 25 سال به این طرف ، خط لاتین جانشین الفبای سیریلیک روسی گردیده است. الفبای سیریلیک، از سال 1939 تا سال 1991 در آذربایجان، متداول بود.

نوشته شده توسط: Anonymous

ای احمق نژادپرست خوب مسلمه که ایشان حقایق تاریخ را می گوید .. منتها شما ها که اتفاقا خود برتر بینی عقب مانده نژادی در افکارتان موج می زند چون به دنبال هویت سازی و اهداف شوم تجزیه طلبانه و خائنانه در ایران هستید با چنین فردی که خدمات بزرگی در بیرون آوردن ایرانیان از جهل و تاریکی و بردگی در حق آنها روا داشته ، مشکل دارید و دنبال چسباندن انگ های دروغین و ساختگی به ایشان هستید..
من خودم پدرم ترکه اما اگر دنبال اهداف خائنانه خود هستید شما رو ارجاع می دهم به نویسندگان بزرگ خود آذربایجان مثل دکتر یحیا زکاء تبریزی که خودشون متولد تبریز هم بودند و در گفته ها و نوشته هاشون بارها تاکید کردند که اکثر مردم آذربایجان از نژاد ایرانیان هستند و فقط زبان آنها به خصوص از صفویان به بعد و کوچیدن تیموریان و قزلباشان وحشی ترک به اون نواحی رفته رفته به ترکی گراییده ... تا کی میخواهید خود و دیگران رو فریب دهید

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

وضع اندیشه ی چپ ایران در حال حاضر:

اکنون خوشبختانه میتوان گفت در چپ ایران جای جریان کثرت گرا و مونیست عوض شده است. کثرت گرا بخش غالب،
و جریان مونیست ، که خود را در مارکسیسم سنتی نشان میدهد، ضعیف است. اما به جرئت میتوان گفت بخش مونیست نیز مثل همیشه دگر اندیش را تحمل میکند و از این زاویه باید مطمئن شد.

نتیجه ایکه میتوانم در مورد چپ ایران در کل بگویم -از نظر برخورد با دگرایش- من خوشبین هستم و اطمینان دارم که چپ ایران نه تنها بخش کثرت گر ایش بل بخش مونیست اش هم تحمل کننده ی دگر اندیش و دگر اندیشی است. دلیل این خوشبینی و اطمینان نیز عدم سوء سابقه ی چپ در این مورد است. هر چند دگماتیسم کم و بیش وجود دارد.

حل مشکل مونیسم راست و چپ
چطور ممکن است؟

از نظر من مونیسم افراطی ترکیسم و جریانهای راست دیگر مانند پان ایرانیسم و غیره وجود دارد و مهم است.
اما چپ در کل با دگر اندیش و دگر اندیشی تا کنون مشکلی نداشته و فکر نمیکنم بعد از این هم داشته باشد. گرچه بخشی از آن هنوز سنتی ست.

میماند اینجا مونیسم راست افراطی که میل به حذف دگر اندیش و دگر اندیشی دارد.
فکر میکنم باید به این جریانها «از راه نقد» عمومی کمک کرد تا به حد و مرتبه ی «تحمل دگر اندیشی» برسند.
و سخن از « حذف و تصفیه خونین» نگویند.
در این نقد همه ی روشنگران لازم است شرکت داشته باشند حالا این مونیست افراطی هر جریان سیاسی یا خلقی که باشد باید با آن و آنها برخورد شود. تا به این درک برسند که نمی توانند نقادان و دگر اندیشان را حذف کنند و راههای درستی برای همزیستی وجود دارد از جمله « آزادی به هر دو طرف -و تحمل همدیگر».
نوشته شده توسط: Anonymous

ما دیگه یک وجب سرزمینمون باج نمیدیم به کسی ... بفهم این! خودت گول نزن هزاران سال دیگه هم بگذره هر روز ملی گرایی رشد میکنه میدونی فرق ما با بقیه چیه؟؟؟ در ایران "دولت ملت ... ملی گرایی.. وابسته به یک تیره و قوم نیست... بر خلاف توهمات شما! دولت ها و حکومت ها همیشه پر از اقوام مختلف بودن..چنین چیزی نه در ترکیه نه کشورهای همسایه و..دیده نمیشه! "این رمز پیروزی ماست" این توهم شما که با چند تا بیبسواد شاید بتونی با فارس فارس کردن گیر بیاری! ولی حقایق چیز دیگری است ما برای خاکمون برای سرزمین دیرینمون میجنگیم اذرابادگان خاک ایران میفهمی؟؟؟ اذرابادگان مهد ایرانپرستان ستارخان ها که پرچم ایران بلند میکردن و ارزوی بازگرداندن خاک های که قاجار از دست داد میکرد..سرزمین رستم فرخزاد و بابک و شهریار هاستکه میگه لال باد زبانی که جز ایران نگه سرزمین علی دایی ها و رضا رشیدپورهاست که الگو هستند

نوشته شده توسط: Anonymous

خب این توهم شماست! همانگونه که ترکیه! "کشوری که حتی نامش هم قدمت ایران نداره و همین باعث سوزش ... برای مرزهای که انگلستان و فرانسه بعد عثمانی واسش کشیدن به صغیر و کبیر رحم نداره! همانگونه که "آران" حکومت علیف! که اونم نامش جعلی و با پاکسازی ها و ظلم ها به اقوام دیگه دوام اورده... یه چنین جماعت وابسته به این ها دم از حرکت مدنی میزنن خنده داره ! .... اصلا گیریم شما میخوای با هر هدفی اخرش نبرد مسلحانه است دیگه! خاک ایران تکه تکه کنید ..."حداقل شمن خودتون بشناسید! ملی گرایی قدرتمند ایران با پشتوانه و ریشه تاریخی بشناسید ...با کلماتی چون "فارس!!! و ...خودتون گول نزنید! مثلا من گیلانی هستم مادرم اصالت اذری داره برای ایران با پدر و برادرم هم شوخی ندارم... این خیلی دردناک شما حتی دشمن خودت نمیشناسید و تو تمام حرفهاتون فارس فارس فارس.....

نوشته شده توسط: Anonymous

سکولار دموکرات! های که وقیحانه ادبیات تجزیه طلبی بکار میبرن و با دشمنان ایران مینشینند و دم از ملیتها!!! و ....میزنن و "تجزیه طلبی را یک حق میدانن" اونقدر بدبخت هستن که رفراندوم اسکاتلند انگلیس الگوی این جماعت ...قرار گرفته! دیگه نمیگن انگلیس برای یک جزیره انسوی اقیانوس ارژانتین رو بمباران میکنه! نمیگن اسکاتلند همواره یک کشور جداگانه بوده در اتحادیه اروپا... هر زمان انگلستان یا امریکا یو فرانسه و... برای یکی از شهرهای خودشون "مثل فلوریدا! یا لیورپول و یا مارسی و..حق تجزیه قائل شد بیایین واسه ایران شرف بفروشید ..احمد رافت موجودی که علنا میگه تجزیه ایران یک حق..من دلم میسوزه واسه این روشنفکری لمپن! بقول دکتر احمدی روشنفکری ساده لوح و واسطه و .... اونقدر هم بدبخت هستند "حس قدرتمند ملی گرایی در ایران " با کلماتی چون پان ایرانیسم! فاشیست! وفارس!!؟؟؟ در واقع با این کلمات خودشون گول میزنن

نوشته شده توسط: Anonymous

حرف مفت نزنید ما چیزی بنام "تجزیه طلب مدنی نداریم! اقای لوایی که شرمم میاد نامت ببرم..توی که تو کانالت به اقوام و خود اذریها توهین میکنی از نام اقوام دیگه! و "سینه چاک ترکیه هستی و افتخارت به پرچم عثمانی "شکی نیست که نسلت برمیگرده به همان سلیم سنگدل که صدها هزار اذری ایران کشت... اول برو واسه "ترکیه دم از رفراندوم بزن " اول برو واسه حکومت ننگین علیف و اقوام که عاشق ایران هستند در تالش و تات و ...رفراندوم بزار اول "تمام دنیا رو تکه تکه کن بعد بیا واسه ایران مدنیت مدنیت کن!مدنیت شما رو هم دیدیم! زوزه کشی و فحاشی و توهین به مفاخر تاریخ ایران و "جعل های کودکانه! و.... مدنیتت تو حلقم در ضمن قبلش هم بگم من فارس نیستم! و چیزی بنام فارس حکومت فارس نمیشناسم.."این خاک" ایرانزمین متعلق به یک ملت و میراث هزاران ساله ماست

نوشته شده توسط: Anonymous

تشکر از نویسنده مقاله " نقد پیشنهاد تصفیه خونین جنبش ...."
تشکر از ائلیار که هر بار گوشه ای از افکار تورانگرایان را برملا میکند. اما ائلیار چان این پانترکیسم آنقدر گند زده که هرچه نمک بزنند ، هر چه رفرم بکنند، هر چه افکار مدرن دنیا را در آن قاطی بکنند باز بوی نجس اش عالم را مسموم میکند. با آب اقیانوسها و دریا ها هم نمیشود پانترکیسم را شست و تمیزش کرد.

این نویسنده مقاله یا "نقد پیشنهاد تصفیه خونین جنبش.." حساسیت و دقت زیادی نشان دادند و به جدیت مسئله انگشت گذاشتند. نویسنده بطور ساده از موضوع اعلام جنگ آقای دیرنج که حتما عضو فعال حزبهای پانترکی است نگذشته است. پیشنهاد آقای دیرنج برای کشتار کمونیستها و دمکراتها ، مرا به یاد پیام خمینی و خلخالی انداخت. پیام و پیشنهاد دیرنج مین ائللی در تاریخ آذربایجان خواهد ماند، چون این اولین اقدام عملی بر کشتار مخالفان است. ایشان این پیشنهاد را به

دیگر پانترکیستی در آذربایجان داده است تا همه را علیه مخالفان پانترکیسم متحد کند و جنگ و ترور مخالفان را از هم اکنون آغاز کنند و مخالفت را با ترور فیزیکی در نطفه خفه کنند. لازم است مخالفان پانترکیسم که نیروهای دمکرات، سکولار و چپ آذربایجان هستند مسائل امنیتی را در نظر بگیرند و برای حفظ جانشان بیش از بیش دقت کنند.
اکنون اگر پیشنهاد دیرنج مورد قبول محفل پانترکیستی قرار بگیرد در آذربایجان و خارج از آذربایجان سه جبهه در برابر هم قرار خواهند گرفت.
1 - نیروهای اشغالگر و فاشیست جمهوری اسلامی و اپوزیسیون شوونیست آن
2 - نیروهای فاشیست پانترکیست
3 - نیروهای دمکرات، سکولار و چپگراها
اکنون در خواست من بعنوان یک نفر علاقمند به مسائل آذربایجان، از شخصیتهای سیاسی، تشکل های دمکراتیک و تشکل و محافل پانترکیستی این است که موضع خود را رسما در برابر پیشنهاد آقای دیرنج مین ائللی اعلام کنند. جنبش ملی و دمکراتیک آذربایجان با پیشنهاد آقای دیرنج وارد مرحله ای تازه میشود. در این مرحله سرنوشت نیروهای سیاسی تعیین خواهد شد. پانترکیستها وارد قمار بزرگی شدند.
اعلام موضع همه آذربایجانیها مهم است. انسانهای دلسوز آذربایجان نمی توانند زیر سبیلی از کنار این مسئله رد شوند. بی شک جناب مین ائللی قبلا موضوع و پیشنهاد خود را با دیگر محافل پانترکیست در جریان گذاشته است. جنگ داخلی در راه است. برای نیروهای دمکرات جنگ و ترور تحمیل میشود. هیچ انسان آزادیخواهی نمی تواند به این مسئله بی تفاوت باشد.
من و بسیاری دیگر در انتظار اعلام موضع جریانات و تشکلهای سیاسی دمکرات و فاشیستی آذربایجان هستیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

من از مدیریت ایران گلوبال سوالی دارم چطور از میکروبی...که ادمین کانال تلگرامی 40 میلیون ترک و.... و بعد هر حادثه به مردم داغدار اذربایجان توهین میکنه اجازه میدید؟؟؟؟ اینکه کسانی "پانترکهای تجزیه طلب به بهانه بیطرفی هم حق بدن این خیانت هستش اقای کیانوش توکلی ...مصاحبه شما رو هم دیدم که اقوام ایرانی "ملیت خطاب میکنید.... متاسفم واستون در شناساندن ایرانستیزی شما تمام سعیمان را میکنیم . بحث سر چپ و راست و هر طرز فکری جمهوری خواه و پادشاهی و ......اما نه تجزیه طلبی! کهروی خود "حرکت ملی؟؟؟؟؟ نام میزاره و پرچم بیگانه ناموس فروشی بلند میکنه؟؟؟؟ مگه این خاک ارث پدری علیف یا اردوغان؟ ما "سر تجزیه طلبی" با خدا هم شوخی نداریم با پدر مادرمون هم شوخی نداریم و تو صورت کثافت ایرانستیزی گلوله خالی میکنیم...پاینده ایران

نوشته شده توسط: Anonymous

مي بخشيد ، فراموش كردم، اين را هم در ميان بكذارم، در نظرات يك نَفَر سوْال خوبي كرده بود، برسيده بود جرا يك نَفَر كه دعمني و جنك را تبليغ ميكنند و خوابهاى كستار دمكراتها و كمونيستها است جكونه نويسنده و همكار سايت ايران كلوبال است؟ أيا در سايت أزادي بيان به كساني كه بيشنهاد قتل، خون ريزي و كشتار ميدهند وجود دارد؟
مرسي

نوشته شده توسط: Anonymous

ايليار عزيز، كامنت و نظرات شما در باره التقاط كرأيي و مونيسم بانتركيسم تازه به نظرم رسيدند، شما راست ميكوييد، خيلي از جريانهاي سياسي برأي اينكه خود مورد قبول مردم نشان دهند و مردم را بطرف خود جلب كنند خود را به هر شكلي در مي اورند، بانتركيسم يعني إيجاد إمبراطوري تورك با اتكا به اسلام و نزاد تورك، اين هسته و أصل مسأله است، مجاهدين خلق ايران هم برأي مدرن و برابرة طلب شدن اسلام را ماركسيسم ادغام كردند و خواستند جامعه بي طبقه توحيدي درست كنند، اخر تضادها سازمان را به دو شقه اسلام و ماركيسيستي تقسيم كرد، من زياد روي مونيسم مطمن نيستم جون زماني كه يك ايدولوزي بر ضد إنسانها باشد و دشمن دمكراسى باشد طبيعتا مونيست است و كثرت كرا نيست،

يك مورد ديكر هم توجه مرا جلب كرد، همه بانتركيستها التقاط كرا نيستند، بانتركها برأي اينكه در نظر دولتهاي غربي مورد قبول واقع شوند فقط به قبول اسمي بيانيه حقوق بشر مصوب سازمان ملل اكتفا ميكنند، عين جمهوري إسلامي يا دولتهاي فاشيستي ديكر، در حالي كه دشمن بند بند بيانيه و أصول حقوق بشر هستند،
خوشبختانه مردم و جوانان بعد از جند سال متوجه افكار غير انساني و إفراطى و عقب ماندكي بانتركها شدند و از جو و احساسات كذشته اثري نمانده است، مردم ميدانند در جريان باد است و هيج جيز در جنته ندارد و با جند شعار تعصب انكيز فاشيستي نمي توان ملتي را به حركت عظيم و سرنوشت ساز كشيد، نكاه كنيد سه نَفَر بانتركيست دور هم نمانده اند، نمي توانند دو اعتراض سالمان بدهند، الشعاب بدنبال انشغال مي ايد، اينها تحمل خود را هم ندارند، اينها بر ضد همديكر إعلام جنك ميكنند جه بَماند به كمونيستها، نكاه بكنيد، فعالين، رهبران و سازمانهاي بانتركيست همه بر ضد هم هستند و همديكر را تحمل نمي كنند، بِنَا بر اين شكي نيست كه انها بر ضد دمكراتها وارد عمل نشوند، ما شانس اورديم ايم كركها أسلحه ندارند اكر أسلحه دست شان باشد نيمي از مردم را به كشت ميدهند و اخر هم مثل عقرب خود را نيش ميزنند و خودكشى ميكنند، بكذريم درد زياد است، جامعه ما عقب مانده و غير سياس است و مردم تحت حكومت إسلامي ايران بسيار افت كردند، در جنين جامعه اي افكار ضد انساني زمينه رشد دارند، هر جه ملت اكاهتر شود افكار دمكراتيك جايكزين افكار فاشيستي و خرافاتي ميشوند، افكار بالتركي هم بسيار ضعيف شده است، و دكان سياسي بانتركها بسته مي شوند،
ايليار از تحقيقات ، مطالعات و تجربيات شما مي اموزيم و ممنون از همه جيز
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای دیرنج عزیز ممنون از این نوشتۀ بسیار بیطرفانه و همه جانبه : اما انتظار از کمونیستهای آذربایجانی حقیقا خیلی بی جاست . چون آنها واقعا مسموم هستند . آنها قربانی را در برابر ظالمان سنگسار می کنند. اختراع این همه اصطلاح ( پانترک ، ترکگرا ، بوزقورت ،و.......) و نسبت دادن آن به فعالان حرکتی که حتی یک کلوخ به دیوار قفس و زندان خود نزده اند. حال حساب و کتاب در برابر عدالت بدست آینده خواهد بود. موفق باشید.

نوشته شده توسط: Anonymous

اين مقاله غمگينم كرد

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

مونیسم در «مارکسیسم-لنیسم-مائویسم»:

مارکس وقتی متفکری شناخته شده بود، در مقابل «برخوردی» که برخی با اندیشه های او میکردند اعتراض کرده و به گزارش فریدریش انگلس گفته بود « من مارکسیست نیستم» .

کسانی اندیشه های مارکس را حقیقت مطلق حساب میکردند و خود را مارکسیست مینامیدند، این بیچاره هم که کل متد و تلاش اش نقد «مطلق گرایی» بود چون چنین دیده بود لب به اعتراض گشوده و گفته بود اینها که چنین خود را مارکسیست میدانند من مارکسیست نیستم.

اصلا کل تلاش فکری مارکس « نقد» است. نقد ایده لوژی و نقد اقتصادی سیاسی و فلسفی. بدیهی ست که هر متفکری کم و بیش خطا هایی هم دارد، ولی کل فعالیت فکری مارکس در حقیقت « متد نقد و اندیشه های نقادانه»اوست. او کوشید ه « مطلق گرایی» را نفی کند و از جزم و دگم سازی بگریزد. اما دیگران داشتند تفکرات اورا کم کم به آیه های تغییر نا پذیر تبدیل میکردند.

نخست از افکار یک متفکر که مجموعه ای از اندیشه های« درست و خطا و مخلو ط از اینها» بود ،
1- ایده لوژی ساختند ، درست عکس خود عنصر تفکر مارکس که نقد ایده لوژی بود .
2- این ایده لوژی را علم نامیدند. که اصلاً عنصر علم متضاد با ایده لوژی ست. چرا که در علم عنصر نسبیت و تغییر وجود دارد ولی در ایده لوژی عنصر دکم و مطلقیت.
3- افکارمارکس را بر خلاف عنصر ضد ایده لوژی که داشت به ایده لوژی تبدیل کرده و به اصطلاح «علم» نامیدند، دنباله ی این کار خلاف علمی را که خلا ف تفکر آزاد مارکس نیز بود، توسط دکم های لنین و مائو و دیگران تکمیل کردند. در حقیقت اندیشه آزاد یک متفکر را که مجموعه ای از تفکر ات درست و خطا بود به « دین بدون خداوند» تبدیل نمودند.

اینجا باید اضافه کنم که همه چنین با مارکس برخورد نمیکردند. یا از لنین و مائو بت نمی ساختند. اما گرایش حاکم در جهان تفکر ، پیرامون مارکس، همین دین سازی بود. « مارکسیسم-لنیسم-مائویسم» شده بود دین علمی و بدون خداوند.
کسانی که با مارکس و دیگران به عنوان یک متفکر یا سیاستمدار و فعال سیاسی برخورد میکردند « مرتد» نامیده میشدند.
پس همیشه دو برخورد و گرایش با اندیشه مارکس وجود داشت:
1- برخورد گرایش رئال، که خود مارکس با اندیشه های خود همین برخورد را میکرد و خیلی های دیگر. که نقادان مارکس از این جمله اند.
2- برخورد گرایش پیامبر و دین سازان
این دو گرایش هنوز هم در ایران وجود دارد .

گرایش اول مشکلی نه با مارکس دارد و نه با مونیسم. این گرایش کثرت گراست و با مارکس تنها به عنوان یک متفکر مانند دیگر متفکران برخورد میکند.

گرایش دینی ، ایده لوژیک، دگم ساز از مارکس و لنین و مائو و دیگران به خاطر دیدگاه دگماتیک خود « مونیست» است.
این دیدگاه مونیستی، استالین؛ پولپوت، مائو و به میزان کم و بیش دیگران را کشتارگر نمود.

وضع افکار مارکس در ایران

در حزب کمونیست که حیدر عمواوغلی و دیگران تشکیل داده بودند
با توجه به تحلیلی که از جامعه ی ایران کرده بودند و برخوردهایی که با محیط داشتند و فعالیت و کارهایی کرده اند
برداشتم آن است که اینان نیز به خاطر دگر اندیشی دست به کشتار نزده اند. اگر مورد یا مواردی هم باشد من اطلاع ندارم. باید تحقیق کرد. تا جایی که دیده ام گزارشی نشده است. البته اینها مسایلی ست که میتوان پژوهش کرد. من فقط مخصر چیزی را که خود متوجه شده ام میاورم.

در ایران گرایش دگماتیک مثل دیگر جاها غالب بود و گرایش رئال ضعیف .
نخست حزب توده دچار انشعاب شد که جریان خلیل ملکی و دوستانش تا حدی با این دگماتیسم فاصله داشتند.
بعدها جریان فدایی پدید آمد که دگماتیسم کلاسیک را به مقدار زیادی شکست. فدایی ها با چین و شوروی و حزب توده و جریان ملکی نقادانه برخورد میکردند.
با تمام این عنضر دگم شکنی که جریان فدایی داشت ، و زنده یاد دکتر تقی افشانی یکی از همین فدایی ها بود و با مارکس رئال برخورد میکرد، اما گرایش دگماتیک در چپ ایران بطور کلی گرایش غالبی بود.
در کل میتوان گفت گرایش برخورد رئال به مارکس غیر غالب، و گرایش دگماتیک - تا حد قابل توجهی ضعیف شده - غالب بود.
به خاطر همین ضعف دگماتیسم، تلفات مونیستی بین خود چپ حتی در رابطه با دیگر دگر اندیشان - یعنی کشتار دوستان یا دیگران به خاطر دگر اندیشی - پیش نیامد . استثناناٌ هم موردی پیش آمده باشد من خبر ندارم.

در واقع میتوانم بگویم این یکی از عناصر مثبت - شاید از افتخارات چپ ایران- در حوضه ی اندیشه است که باتمام دگم گرایی های خود دگر اندیشی را تحمل کرد و هرگز دست به کشتار دگر اندیش نزد.

از این رو بخشی از چپ ایران کثرت گرا و بخش دیگر اش «متحمل دگر اندیشی» بود. گر چه مونیسم ضعیفی هم داشت و دارد.

ادامه دارد
نوشته شده توسط: Anonymous

بخشی از فعالیت های پر ثمر اندیشمند شهیر آذربایجانی، میرزا فتحعلی آخوند زاده، صرف اصلاح خط نوشتاری فارسی گردید بدون اینکه کوشش های وی نتیجه ای بدهد. در طول صد سال گذشته در زمینه تغییر خط فارسی، مطالب فراوانی نوشته شده است اما کوچک ترین اقدامی در رابطه با تغییر خط فارسی به عمل نیامده است. واقعیت این است که الفبای عربی سبب میشود که فرا گیری زبان فارسی حتی برای فارسی زبان ها سخت و دشوار باشد. چه برسد به آنهائی که زبان فارسی ، زبان مادری شان نیست. در ترکیه از زمان حکومت آتا تورک و در جمهوری آذربایجان از 25 سال به این طرف ، الفبای لاتین جانشین الفبای عربی شده است و به قول معروف، آسمان به زمین نیفتاده است. آن روز را دور نمی بینم که در ایرانی که از چنگ رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی رها شده است، تلاش ثمربخش در جهت تغییر خط عربی، به عمل خواهد آمد.

نوشته شده توسط: Anonymous

ماشالاه هرروز به صف دشمنان ایران یک دشمن جدید تراشیده می شود . چرا که اقتصاد ما خراب هست گناهکار امریکا و اسراییل هست ! وجود ضعف در مدیریت ، همۀ کشورهای غربی مقصرند ! اپوزسیون رنگارنگ دنبال نخود سیاه هستند مقصر اسلام هست ! در رواج فرهنگ جک آفرینی و شاهنامه خوانی همسایگان تقصیر کارند ! نا کار آمدی در ادارۀ کشور ، عدم موفقیت در پروژه های هر دمبیلی ما ، تمام دنیا گناهکار و مقصرند . بتازگی عدم وجود برنامۀ کوتاه مدت و دراز مدت در عرصۀ محیط زیست سدهای ترکیه مقصر شناخته می شوند! پس باید پرسید ما کی هستیم اگر دیگران این همه در مسایل ما تاثیر گذار و دخیل اند ؟ برای این سعوال جوابی نیست چون دیگران گناهکارند ما معصوم و مظلوم !!!؟؟؟؟ آیا با مظلوم نمایی چیزی عاید ما خواهد شد ؟؟؟؟ !!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

منبع این مصاحبه کدام رادیو است ؟ چرا ایتجا ذکر نشده ؟
چند رادیو فارسی زبان ساکن اروپا مانند رادیو فردا . همبستگی .و غیره ..تمایلات ضد ایرانی دارند و به موضوعات تجزیه طلبانه، ضد تمامیت ارضی، اهمیت میدهند.
منظر جاوید هم قبلا اینجا اشاره شده که به اینگونه مطالب اهمیت میدهد.
موضوع حط فارسی را مردم ایران و در شرایط دمکراتیک با کمک کارشناسان و زبان شناسان درون ایران تصمیم میگیرند.
این دو نفر حاضر در این مصاحبه ،هیچ تخصصی ندارند و برای سرگرمی و شغلی دنیال ادبیات و ترجمه هستند. یکی ادبیات آلمانی خوانده و دیگری رشته ترجمه . چون در بیابان برهوت زمان شاه و شیخ کسی جرئت خلاقیت و پیشنهاد نداشت ، ایت دو نفر اسمی بدر کردند.
زبان و خط ایران نتیجه چند هزار سال کار و کوشش و تولید و مبارزه و اندیشه و خلاقیت فرهنگی اقوام ایرانیست و نه کار هر ننه قمری که تخصص و دوراندیشی عواقب کار را ندارد.

نوشته شده توسط: Anonymous

سالام. اقای مسئول کامنت چرا شعر تورکی دوم که نوشتم چاپ نکردید

نوشته شده توسط: Anonymous

امید وارم که روزی این مردم خشمگین و دردمند به سازمانها و احزاب مدعی حمله کنند که از نظام پلید اسلامی دفاع کردند و بساط وطن فروشی و جاسوسی ودین فروشی و وعده و فریب و عدالت فروشی و بیگانه پرستی شرقی وغربی ر ا منهدم وبساط گروهی مزدور چپ و بچه اخوند و انقلابی حسینی را جمع کنند.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه
در قسمتهای بالا چند چیز را روشن کردیم:
تضادهای ترکیسم و ترکیسم التقاطی ، دو نوع خودشناسی.
و گفتیم ما نیاز داریم خودمان را معنی کنیم. با نگاه ترکیسم دچار تضاد شدیم
ولی با نگاه انسان گرایانه و دموکراتیک به برابری و آزادی و حفظ حقوق رسیدیم.

عنصر مونیسم در ترکیسم:

اینجا مسئله «یک گرایی» یا مونیسم را مورد توجه قرار میدهیم.
سئوال: آیا ترکیسم «یک گراست» یا کثرت گرا؟
ترکیستها چون میخواهند خودشان را مدرن نشان دهند باز اینجا هم ادعای کثرت گرایی دارند. التقاطی گری را اینجا هم پیشه میکنند.
ترکیست یک گراست. و لاجرم دیگری را نفی میکند.
یک گرایی ترکیسم با کثرت گرایی متضاد است. اینها باهم ترکیب نمیشوند و هم دیگر را نفی میکنند.

اما این عنضر «یک گرایی ترکیسم» کجاست؟ چرا دیده نمیشود؟
آن در جلوی چشم همه قرار دارد. کمی توجه کنیم از چند فرسنگی داد میزند که آهای عمو من اینجا هستم:

عنصر یک گرایی همین « پان سازی- ترکیه ای کردن همه و هر چیز-و همه ترک هستیم ، گفتن» آن است.
همین یکسان سازی کردن ، یک سازی ست. یعنی آسیمیلاسیون. با مقوله ی اتحاد، و اتحادیه ترک ، و پان ، و استانبولی سازی زبانها ، زدودن تفاوتها، با مقوله ی « همه ترک ایم» یعنی همه « افندی هستیم.» تفاوتها را رها کنید.

زبان زبان ترکیه، فرهنگ فرهنگ ترکیه، اقصاد اقتصاد ترکیه، سیاست، اسلام و اعتقاد، ووو، تنها ساخت ترکیه باید باشد.
همه باید به عنوان مواد خام وارد کارخانه ترکیه شوند و از آنجا افندی بیرون بیایند. ترک و ترکیست تولید شوند.

به هر مقوله از ترکیسم نگاه کنیم این «مونیسم» را می بینیم. همه مقولات پایه ای که در آغار اشاره کردیم ، از خون و ترک اصیل و اسلام و ترک جویی و امپراطوری سازی و غیره همه جوهر یک گرایی دارند. اینها در مجموع عنصر « یک گرایی» را در ترکیسم ساخته اند. اصلاً ترکیسم یعنی مونیسم.
با داشتن این عنصر نمی توان گفت من « کثرت گرا» هستم. دروغ است.

مو نیسم عنصر نفی دیگری ست. عدم کثرت است. مونیسم دیکتاتوریست. رسانه های ترکیستها را نگاه کنید هیچ کسی غیر از خودشان و همجنس شان آنجا وجود ندارد. ترکیست در حرف میگوید من کثرات گرا هستم، ولی در عمل « دعوت به تصفیه ی خونین میکند». ایده لوژی او سرتاپا مونیسم است. دیگری را نمی تواند تحمل کند و نمیکند. از رسانه بیرون میکند، در جامعه نیز تصفیه خونین براه میاندازد. او با کل بشریت دشمنی پیشه میکند. سخنان نهال آتسیر را که به پسرش گفته نگاه کنید، با جهان اعلام دشمنی و جنگ میکند .

اینان نمیدانند چرا با همه دشمن اند، چرا دعوت به تصفیه خونین میکنند. نمیدانند ترکیسم یعنی مونیسم.
علت این دشمنی و تصفیه خونین عنصر مونیسم در ایده لوژی آنهاست.
این عنصر در ایده لوژی استالین، پولپوت، هیتلر و امثال اینها نیز بود. در خمینیسم و داعش و اسلام سیاسی نیز این عنصر مونیسم است که خون میریزد. یک گرایی.
حزب فقط حزب الله. انسان فقط ترک،( وه که چه افتخاری ست، آدم بگوید من ترکم- کمال پاشا)
فقط بوزقورت آدم است. هرکس، نه، بگوید مانقورت است. باید تصفیه ی خونین شود. حقیقت تنها یکی ست.
آنهم بوزقورت و حزب الله و نازیست و فاشیست و امثال این « یک گرا» هاست.

ایران ایست ها و پان ایرانیستها و آریاییست ها و امثال اینها نیز همه از این جنس اند و مونیست. غیر از خودشان همه باید نفی بلد شوند و تصفیه خونین. همین یکسان سازی و مونیسم آریایستها ست که تبعیض دیدگان را به مونیسم ترکیسم سوق داده است.

ادامه دارد
نوشته شده توسط: Anonymous

هم در فارسی و هم در ترکی فقط "ز" تلفظ می شود ولی " ذ - ظ - ض " اصلا تلفظ نمی شود و اکثر کلمات با سه تای آخری کاملا عربی هستند یا به اشتباه نوشته می شوند .
ولی متداول هست در بعضی مواقع قومی زبان قوم دیگر را بدرستی نمی تواند تلفظ کند با لحجه مخصوص خودش تلفظ می کند ماننده کلمه Turk , Kurd و judu و غیره که در ترکی و کردی u هست در تلفظ فارسی زبان ها o گفته می شود Tork , Kord و jodo ...
تلفظ " علی " در زبان کردی درست مثل تلفظ خود عرب ها هست ولی ترکها و فارسها آن را به لحجه خودشان "الی" تلفظ می کنند.
و جریان " ث ، ص " هم همین طور ترک و فارس فقط "س" تلفظ می کنند و کلی املا غلط امسال اینها که عادی شده و ایراد گرفتن از همدیگر مثل جریان دیگ سیاه می باشد که آن دیگ دیگر می گوید ته شما سیاه هست .
در مسئله تهران هم مردم " ت" تلفظ می کنند .

نوشته شده توسط: Anonymous

حساسییت پان ترک به نام و تاریخ و فرهنگ و جغرافیای ایران موجب افسردگی و بیماری زخم معده وی خواهد شد . نیچه میگفت کسانی که خود فاقد همه چیز هستند به انکار دیگران می پردازند.
طبق اعتراف دانشمندان ایرانشناس شرق و غرب و مهمانان آکادمیک بی بی سی نام ایران بیش از 9 هزار سال است که در تمدن ها و آثار هند و چین و ایران باستان وجود دارد . از اوستا بگیر تا در گاتها و غیره.
ارهاری بیچاره ! باز هم بگو نواره
یکی از اهداف اپوزسیون ایرانی ، باید افشای تجزیه طلبان عقده ای و حسود و نادان آذری باشد تا اینها همچون گذشته دجار افسردگی فکری گردند و سراغ کشفیاتی در باره چنگیر و اردغان وعلی اووف و نظربایوف و قره باغ بروند.

نوشته شده توسط: lachin

دوستان ... اسم اصلی کشور ایران که (( ممالک محروسه ایران )) بود را در تمبرهای سالهای 1308 و سری پست هوای 1309 را
در دوران رضا میر پنجه مشهور به رضا شاه را در لینک پائینی میتوانیم مشاهده بکنیم.
http://worldiranstamps.blogfa.com/category/4
از زبا شناسان, ژنتیست ها و جغرافیا دانان هم دعوت میکنیم تا به شش نقشه « طهران » را در لینک پائینی نظری بیاندازند و اگر اشتباهی در « کارتوگرافی » دیدند هرچه زودتر با مسئولین مذبور در تماس باشند.
http://shahrefarang.com/maps-tehran-qajar
بهترین ها را برای همه آرزومندم.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

شناخت خودمان:

ما در سرزمینی به نام آذربایجان خودمان را معنی میکنیم.
سرزمین آذربایجان -جنوب و شمال- از دوره ی پیش از تاریخ محل سکونت انسان و رفت و آمده بوده است.
تصور غیر مسکونی بودن این منطقه دور از منطق است. و باستانشناسی و تاریخ هم این مسئله را تأیید میکند.

آذربایجانیهای کنونی نتیجه «درآمیختگی» مردمان چهار دوره ی تاریخی اند که در این منطقه بوده و یا به آن آمد و شد داشته اند:
1- دوره ی پیش از تاریخ؛ 2- تاریخ؛ 3- سده های میانه؛ 4-عصر جدید.

از زاویه دیگر ما محصول دو دوره ایم :

1- با اتصالی زبانها و غیر اتصالی زبان ها ی پیش از میلاد آمیختگی پیدا کرده ایم .
2- بعد از میلاد مخصوصاً با اوغوزها، سلجوقها و دهها ایل و طایفه ی دیگر مانند اینها، «جسم و فرهنگ» ما فرم گرفته است.

یعنی محصول پیش از میلاد و بعد از آن هستیم . و عمدتا محصول در آمیختگی ایلهایی هستیم که اصطلاحاً آنها را در تاریخ قبایل «ترک و ترکی زبان» و مانند اینها ، می نامند.

آذر بایجانهای کنونی از نظر زاد و ولد با خیلی از ایلها و اقوام غیر از خودشان آمیختگی دارند. که با آنها برخورد داشته اند.
این کار در چهار دوره ی یاد شده انجام گرفته است. بنابراین استعمال مقوله ی « ترک اصیل» نژادگرایی ست .

همه انسانها از یک ریشه اند. و تمام تفاوتهای ظاهری نتیجه تأثیرات محیط جغرافیایی ست. چیزیکه «نژادگرایی سیاسی-فلسفی» را میافریند « ارتباط نابرابر» و «برتری طلبانهء» آدمها با یکدیگر و حاکمیتها با مردم، در عرصه های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی ست. چیزی به نام نژاد وجود ندارد که نژادگرایی مطرح کرده بود.

نتیجه:

0-ما محصول پیش از میلاد و بعد از آن در آذربایجان هستیم. و در آمیختگی های مختلف با طوایف غیر خودی داریم.

1-عمدتا « جسم و فرهنگ» ما را قبایلی که اصطلاحاً آنها را در تاریخ در بخش قبایل اتصالی زبان «ترک و ترکی زبان» و مانند اینها ، می میاورند، فرم داده اند.

2- ترک اصیل -خالص-سخن ایده لوژیک و نژادگرایانه است. و چنین چیزی نه وجود داشته و نه وجود دارد.

3- ما آمیخته ایم. با خلقهای غیر خودی

4- مجموعه ملتهایی که « ترک و ترکی زبان » گفته میشوند هر ملت و هر زبانی نام و فرهنگ خاص خود را دارد که نباید یکسان سازی شوند - این کار جنایت است. جنایت «سیستماتیک و ایده لوژیک». کاری که فرضاً « ترک ریزاسیون» جهت ایجاد پان ترکیسم تحت نام مثلا «اتحادیه کشورهای ترک» بخواهد انجام دهد.

5-ترک ریزه کردن - افندی سازی- آنها زدودن زیبایی ها و تفاوتهایشان است.سرزمینها و زبانها و فرهنگها و انسانها و حیوانات و گیاهان با تفاوتهایشان زیبا هستند نه با یکسان بودنشان.

6- همه انسانها از یک ریشه اند. و تمام تفاوتهای ظاهری نتیجه تأثیرات محیط جغرافیایی ست. چیزیکه «نژادگرایی سیاسی-فلسفی» را میافریند « ارتباط نابرابر» و «برتری طلبانهء» آدمها با یکدیگر و حاکمیتها با مردم، در عرصه های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی ست. چیزی به نام نژاد وجود ندارد که نژادگرایی مطرح کرده بود.

7- در جهان گلوبال « روابط » جوامع در همه ی عرصه ها فرا ملی ست. که در جامعه ی جهانی جریان دارد.

8- در داحل هر کشور، هر جامعه «حقوق و روابط خاصی » نیز وجود دارند. حفظ ویژگیهای هر نقطه و هر خلق و هر زبان و فرهنگی وظیفه ی ماست که متعلق به زیبایی زمین، و عموم بشری اند. حق و حقوق و آزادی و حفظ این زیبایی ها ی طبیعی و انسانی، خدشه ناپذیر است.

9- شناختی که «ترکیسم دیروز و امروز» از ما ترسیم میکند، مقایسه کنید ، با شناختی که اینجا مطرح کردیم :
تفاوت بین آسیملاسیون و نفی آسیملاسیون است
تفاوت بین نژادگرایی و نفی نژادگرایی ست
تفاوت بین حفظ حقوق و نفی حقوق است
و در نهایت تفاوت بین آزادی و اسارت است.

10- یعنی: همه انسانیم ، با زیبایی های خاص خود.
ویژگی هر زبان و فرهنگی که در واقع حقوق آنهاست ، و همینطور حقوق هر خلقی ، تمام و کمال و همه جانبه، باید حفظ و رعایت شود.

ادامه دارد
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب حسین از تهران،
گیریم که جواد هیئت و حمید نطقی دانشمندان بزرگی بودن. این چه ربطی به پانترکها و افندیهای کنونی داره که سطح دانش و شعورشان را اینجا همه دارن میبینن؟ به قول شاعر، از فضل پدر تو را چه حاصل؟ اگر از افندیهای کنونی شما حتی یک نفر نام ببرین که در حد دکترا سواد داشته باشه و دو پاراگراف مطلب در یک ژورنال بین المللی چاپ کرده باشه، ما حرف شما را قبول میکنیم. لطفا بفرمایین و اسم ببرین، این گوی و این میدان!

نوشته شده توسط: Anonymous

سالام ـ من هم درمجموع بااین آخرین نظرجناب ائلیار موافقم،درصورتیکه بتوانیم سوسیالیسم رانیزهمچون ائدولوژی پان هامرده بدانیم،علت مردگی اولین اش شکست حکومت هفتادساله کمونیستی شوروی است،دومش انحرافات وشاخه به شاخه شدن تفکرکمونیستی ازسوسیال انترناسیونال تاروزونیسم،ازتروتسکیسم،تاسوسیالیسم مائوئیسم،ازانورخوجائسیم تاپولپوتیسم،ازتفکرچریکی کاسترو تاسوسیال دموکراتیسم اورتگا،ووو،،،راه چیست؟راه مباحثه برای برون رفت ازدیکتاتوری های تفکرسوسیالیسم رجوی تاعدل علی دروغین خمینی،ازکمونیسم لنین تاسوسیال دموکراسی اروپای اسکاندیناوی سازشگرباکاپیتالیسم،ازسوسیالیست های ناسیونالی ایران تقی ارانی تاسوسیالیست اشرف دهقانی ووو،،من اولین قدم رارفع تبعیض باهرنگرش وباهرتفکرچه ملی چه سوسیال دموکراسی خواهی،رفع نژادپرستی تحت عنوان پان ایرانیسم چه چپ وچه ملی ،چرا میخواهیم نظرخودراحق ودیگری راناحق جلودهیم.چرانمیخواهیم راه حل

پیداکنیم؟موضوع این است،تورک هم باهرتفکری آزاداست دراین جبهه وجودداشته باشد،اگرتو حقی اون هم حق رابخودمیدهد،عناد کارآدم های ناسازگاراست.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه

« سوسیال دموکراسی بعلاوه ی ترکیسم» :
سئوال این است که ما در پانترکیسم و ترکیسم مقولات پایه ای « خون ، نژاد( ترک اصیل) ، خرافات ، اسلام، استثمار و امپراطوری( در شکل جدید اتحادیه ی کشورهای ترک)» را می بینیم و آنها را قبول نداریم ، اما باز « ترکیسیم» یا ترک گرایی را مطرح میکنیم. چرا؟ چرا چیزی را که پایه هایش خراب است و قبول نداریم دوباره پیش میکشیم، و میگوییم خیر ترک گرایی ما بدون آن پایه ها ی قدیمی ست؟ این عمل هم یک تضاد است. از یک سو رد میکنیم و از سوی دیگر مطرح میکنیم. چرا؟ « رد و قبول» در شرایطی که باید انتخاب کرد ، و ما خود « تضاد» را برمیگزینیم، در واقع « عدم شناخت» پدیده و عمل است.
خوب « ترکیسم ما» یک ترکیسم جدید است و ربطی به پایه های قدیمی ندارد. بسیار خوب این ترکیسم جدید اساس و مقولات و پایه هایش چیست؟

جوابی که تاکنون داده شده این است که « تئوری های رسولزاده و ائلچی بئی» اساس گرایش جدید ماست ،بعلاوه مقولات جدید از سوسیال دموکراسی.
خیلی زیبا. اساس ایده های این دو نفر نیز همان پایه های قدیمی ترکیسم است. هر دو توران و اسلام گرایی مطرح کرده اند . و اصالت ترکی که همان نژاد گرایی ست. مقولات اندیشه ی این دو نفر همان مقولات ترکیستهای ترکیه اند مانند ضیا گوگ آلپ و نهال آتسیز و دیگران.
یعنی اندیشه ی ترکیسم جدید ما با ترکیسم قدیمی اساساً و ماهیتاً یک جنس اند . منهای جزئیات. متأسفانه اینجا نیز باز با تضاد روبرو هستیم. از یک سو گفتیم « نو» ایم، ولی از دیگر سو باز همان «کهنه» ایم.
این تضاد، اندیشه ی ترکیسم جدید مارا نیز متلاشی میکند. و منطقاً کرده است. یعنی :
-« سوسیال دموکراسی بعلاوه ی ترکیسم»: تضاد
-« ترکیسم نو= ترکیسم قدیم( ماهیتاً)» : تضاد
اینها نشانه ی آن است که :
« ساختار اندیشه ی ما، فاقد انسجام منطقی ست و منطقاً رد شده »به حساب میاید.
سئوال مطرح میشود:

1- ما چرا ترکیسم را نو میکنیم که در واقع همان کهنه است؟
2-چرا ترکیسم را با مقولات ترکیب نشدنی ، میکوشیم ترکیب کنیم؟ جواب این سئوال را در بالا گفتیم.
ولی سئوال اول باقی ست.
اولا ترکیسم قدیم نو شدنی نیست. دوما با مقولات مدرن نیز ترکیب نمیشود.
تلاشی که شده نشان میدهد حاوی تضاد حل نشدنی ست و از این رو نیز فاقد « ساختار منسجم منطقی» ، و رد شده است.
اما باز باید پرسید ما چه نیازی داریم به نوکردن ترکیسم و چرا به این نو شده که در واقع همان کهنه است « جذب» میشویم؟
1- علت « جذب شدن» یکی عوام گرایی ماست. ( رجوع شود به توضیح عوامگرایی در پایین)
2-دومین علت برای نو کردن « نیاز » ماست . «نیاز به معنی کردن» خودمان داریم.
بسیار خوب ، انسان البته که ضروریست خود را معنی کند. معنی کردن میتواند در کل «درست یا نادرست» باشد. ما با ترکیسم نو که در واقع همان قدیمی ست ، خودمان را معنی کردیم و دچار تضاد با پایه های آن شدیم. به مقولات مدرن چنگ انداختیم دچار تضاد شدیم ، علت چه میتواند باشد؟

علت این است که شناخت ما از خودمان بر اساس تئوری ترکیسم رایج صحیح نیست. آن پایه های ترکیسم که بر شمرده ایم نمی توانند ما را معنی کنند و شناخت درستی از خودمان به ما بدهند.

شناخت خودمان:

نوشته شده توسط: Anonymous

سالام ـ بلی جناب آقای آخرین کشفیات، آقای چمن آرا یک کمی دیر اکتشاف کرده اند،این یک امرازقبل شناخته شده است،یعنی بود،همه میدانند که آفریقا یعنی کنیا محل خواستگاه اصلی انسانهاست، بعدبه شاخه های مختلف تقسیم شده واین حرکت به دنبال زندگی عادی خودرا درحرکت هاشکل داده وانسانهای امروزی بقایای همان حرکت ازآفریقا وتکامل یافته اش هستند،تمدن مصر وعراق ویونان قدیم نیزازهمان انسانهاست،فارس هابیشتراز2500سال تاریخ ندارند،وآنراهم مدیون نویسندگان ومستشاران غربی دراین صدسال اخیر وحاکمان تورکان هستند،لطفن اگرمیخواهی شماهم بدانی تورکان تاریخ ایران کنونی رابوجود آورده اند،اگرتورکان راازتاریخ ایران کنونی حذف کنی تاریخی برای ایران نمیتوانی متصورشویی،مگراینکه درشاهنامه دنبال افسانه باشی.قوربان شما،سن ساغ من سالامات،

نوشته شده توسط: Anonymous

ندا نین اناسی سویلئدی ندام هارا اوشدی
اخشام اولدی دئدیلئر ندا دنیادان کوشدی

نه یازوخکی بیر گول کمین پرپر اولمیشدی
قسا زاماندا ملت او قیزین باشینه یئغشدی

او قیز تورکون قیزیدی یوریوشه چخمیشدی
نه یازوخکی قدارلار اونوو ازیب یئخمیشدی

گئلئن گئدئن باشینا ووروب جار چئکمیشدی
ندا قانلی باشی نین اطرافیندا لاله اکمیشدی

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

مونیسم افندیها و « «پیشنهاد تصفیه خونین نقادان ترکیسم، پانترکیسم...»

مقاله ی «پیشنهاد تصفیه خونین ...» از یک سوی به « سوسیال دموکراسی» دست می یازد و از سوی دیگر به « ترکیسم و پانترکیسم». یعنی خواننده با یک « ذهن التقاطی» که دارای دو عنصر نامتجانس است روبروست.

«گرایش » ایکه خود « راه حل » درستی به مشکلات روز ندارد برای اینکه تجدید « حیات و قوا» بکند مجبور میشود با قاطی شدن به « گرایش» های دیگر ، به اصطلاح خود را « مد روز» ، مدرن، نشان دهد.

« ایده لوژی اسلام» عملا بیرون از « سیاست و دولت» بود ، بیرون از « فلسفه جمهوریت بود» ، بیرون از « علم» بود، مطرح نبود، برای اینکه « تجدید قوا» بکند و خود را « راه حل» نشان دهد، عنصر سیاست اش را بیدار کرده و به حرکت در آورد، سیاست و جمهوریت و علم را جهت سوء استفاده به خدمت گرفت ، و گرایش « جمهوری اسلامی» را پدید آورد و « عوام گرایی» جامعه نیز نیروی اکثریت مردم را به خدمت آن گماشت. در حالیکه عناصر جمهوریت و اسلام شیعه متضاداند.

اسلام گرایش کهنه ای بود، مجاهد با مخلوط کردن آن با ایده لوژی برابری خواهی سوسیالیسم، ایده لوژی التقاطی خود را پدید آورد. در حالی که اسلام و سوسیالیسم دو عنصر نامتجانس و حتی متضاد اند.

« ایده لوژی پان ترکیسم» که بنیان گذارانش فرموله کرده اند و اکنون طرفدارانش فرمی از آن را دنبال میکنند می بینند این ایده لوژی قدیمی راه حل درستی به مشکلات روز ندارد ، مردم مثلا «عدالت اجتماعی و رفاه» میخواهند، چیزی در فلسفه ی آن نیست، میایند « سوسیال دموکراتیسم» را با « ترکیسم» قاطی میکنند. در حالیکه این عناصر نامتجانس و حتی متضاد اند.
ولی ترکیسم ما برای حیات دوباره و تجدید قوا باید با آن ، و خیلی چیزهای دیگر قاطی شود. تا کمبودش را جبران کند.

فاشیسم و نازیسم و فالانژیسم نیز « گرایش های» خود را از راه « مخلوط گرایی» پدید آوردند.
مخلوط کردن عناصر نامتجانس و متضاد گرایش را دیر یا زود متلاشی میکند و در نهایت تحلیل« خود فریبی و دگرفریبی» و فاجعه آفرینی ست. راه جهنمی ست که میتواند حتی با حسن نیت «خاله خرسه » گونه نیز همراه باشد.

تضادها در یک «گرایش » عامل متلاشی شدن آن اند. نمی توان عناصر متضاد را به طور «مصنوعی » در یک گرایش جمع کرد. تضاد ها در گرایش باید طبیعی باشند . تضادهای طبیعی درون یک غنچه موجب شکوفایی آن است. اما این تضاد ها را با عمل متضاد « چیدن» قاطی کنی دیگر شکوفایی در کار نخواهد بود. انتخاب را با دیکتاتوری قاطی کنی، انتخابی در کار نخواهد بود.

ایده لوژی پان ترکیسم ، ترکیسم، در اندیشه ی بنیان گذارانش ، بر اساس و پایه های « خون ، نژاد ، خرافات و اسلام، استثمار و امپراطوری» قرار دارد. این پایه ها را نمی توان با « سوسیال دموکرایسی، دموکراتیسم، برابری خواهی، عدالت اجتماعی» مخلوط کرد. این تضاد ها همدیگر را نفی میکنند و نتیجه اش فاجعه ای مثل خمینی ایسم است.
بوزقوردیسم را که جلد دیگری از ترکیسم است نمی توان با عناصر یاد شده و دموکراکتیسم پیوند زد. این پیوند ها نگیراند و نمیگیرند . فاجعه میافرینند.
اگر گرایشی، سوسیال دموکراسی، دموکراتیسم، رفاه نسبی، برابری و عدالت اجتماعی میخواهد ، من نمی فهمم چرا اینها را با متضادشان قاطی میکند؟ مگر اینها « تأمین حقوق و رفاه نسبی» را رد میکنند که نیازی به طرح ترکیسم داشته باشیم . و دارای آن مقولات غیر علمی و ضد انسانی و متضاد اند؟

«ترکیسم امروزی» یک ایده لوژی التقاطی ست با چیزهای متضاد خودش. از نطر « فلسفه ی اندیشه» منطقاً متلاشی شده به حساب میاید ،حتی یک میلیارد طرفدار هم داشته باشد. منطقاً متلاشی شده است.
مانند گرایش التقاطی مجاهد و حکومت. و غیره.

ادامه دارد
نوشته شده توسط: Anonymous

مقاله اطلاعات خوبی از طرز فکر اوجالان ارائه میدهد. اوجالان ضعفهای زیادی دارد و در زمان دستگیری هم ضعفها، عقب نشینی ها و سازشهایی از خود نشان داد. اما این شخص توانائیهایی هم دارد که هنوز توانسته یک ملت را بدنبال خود بکشد.
اوجالان چپ، لنینیست و استالنیست است و پ ک ک جالا هم از محو کاپیتالیسم و برقراری سوسیالیسم صحبت میکند. دستگیری اوجالان باعث شد او در چند جبهه مبارزه عقب نشینی بکند. او از سوسیالیسم به کنفدراسیون دمکراتیک عدول کرد. او جنگ مسلحانه را رد کرد و چندین بار آتش بس یکطرفه اعلام کرد. او از مبارزه برای استقلال کردستان دست کشید و ترکیه دمکراتیک را مطرح ساخت. اوجالان وقتی از زنده ماندنش مطمئن شد در دفاعیات خود کمتر ضعف نشان داد و جهت گیری او سیاسی و در دفاع از کردها بود و راه حل سیاسی به ترکیه ارائه کرد.
اوجالان کاریزما دارد و در دل ملت کرد جای گرفته است. کردها بخاطر عقب

ماندگی جامعه و بخاطر روابط عقب ماندگی فرهنگی، عشیرتی و سنتی، شخصیت پرست هستند. اوجالان پرستیده میشود. اوجالان می گوید اشغالگران تورک تمام روابط تولیدی و اقتصاد کردستان را نابود کردند و کارگر و بورژوا در کردستان معنا ندارد و دو طبقه متضاد شکل نگرفته است. بنابر این در شرایط کنونی صحبت از سوسیالیسم و جامعه سوسیالیستی معنا ندارد. از اینرو ابتدا باید ملت و سرزمین از اسارت و اشغال رهایی یابد. رهایی ملت، حفظ موجودیت و هویت کورد از نفی، انکار و آسمیلاسیون برای اوجالات در اولویت قرار گرفته است. رهایی ملی برای اوجالان بمعنای پایان دادن به ستم ملی است. به همین جهت او برای رهایی ملی کورد تشکیل کشور بزرگ کردستان ( به اضافه ی الحاق بخشی از اراضی آذربایجان جنوبی - بخشی از اراضی آذربایجانیها در ترکیه - بخشی از اراضی ترکها و بخشی از اراضی ی سوریه و عراق) را هدف حزب کارگران کردستان قرار داده بود. ایجاد سوسیالیسم برای اوجالان هدف دوم بود که در کشور کردستان یواش یواش سوسیالیسم مورد نظر خودش را برقرار کند .یعنی رهایی از استعمار و اشغال اولین هدف او بود و رهایی از استثمار، بهره کشی و کارمزدوری دومین هدف او بود.
خروج پ ک ک از سوریه و دستگیری اوجالان و قرار گرفتن در شرایط سخت قندیل و جنگ کردهای عراق با پ ک ک باعث عقب نشینی پ ک ک از افکار چپ و حتی ناسیونالیسی شد تا زمینه سازش و مصالحه با ترکیه را آماده کند. اوجالان و حزب کارگران کردستان در عرصه ایدئولوژیک، در عرصه نظامی، استراتژی و تاکتیک عقب نشینی بزرگی کردند اما دولت اشغالگر ترکیه فاشیست تر از آن هست که حاضر به سازش و دادن امتیاز به کردها بشود. اوجالان همان اوجالان سابق است و پ ک ک همان حزب سابق است. اگر شرایط عوض شود به خط و سیاست سابق برخواهند گشت. به نظر من اوجالان بزرگترین سیاستمدار کورد است. او صدها کتاب، مقاله و سخنرانی دارد. او نان را به قیمت روز میخورد. روزی کورد است روزی تورک، روزی سوسیالیست است روزی ناسیونالیست، روزی استقلال میخواهد روزی ترکیه دمکراتیک. روزی اسلام را عقب مانده و روزی مدرن می نامد. روزی آتاتورک را مردی بزرگ و روزی فاشیست می نامد. روزی از مردسالاری اسلام دفاع میکند روزی از رهایی زن. اما جهت او همیشه در جهت منافع کورد و استقلال کردستان با افکار سوسیال دمکراتیک است. او کورد را به جهان شناساند. او بزرگترین جنگها را از بیرون و از زندان علیه اشغالگران تورک و عرب رهبری کرد. او زنان کورد را به عرصه مبارزه سیاسی و نظامی ارتقا داد که هرگز چنین نمونه ای در جهان دیده نشده است. اوجالان دیکتاتور است و روشهای استالینستی دارد اما بر اساس اندیشه و فلسفه او کردهای سوریه در شرایط جنگی، تحریم، محاصره و بحران اقتصادی جامعه ای قانونمند، نسبتا امن و دمکراتیک ایجاد کنند.
خلاصه بررسی اندیشه های اوجالان کار زیادی میخواهد. او رهبری عادی نیست
نوشته شده توسط: Anonymous

سالام ـ این نوشته 13.18 دقیقه ازمن نیست،به پیر وبه پیغمبر این آقا هرنوع نظری میدهد،بیشتربرای تفرقه یامیدان گرم کردن دست به جعل میزند،مسئول کامنت بعدازدوروزنوشته من راگذاشته ونوشته جاعل راقبل ازآن به کت ماچپانده ،من خودم مانده ام. نمی دانم که ازاین کارچه هدفی رادنبال میکنند.دراین سایت یکی ازدست اندرکاران مشکوک است.چه دلیلی میتواند تااین حداین جاعل رابه این کارواداشته است.کاربران بااین نوشتجات خودشان دراین موردقضاوت کننذ.من انگ نمی زنم.ولی میتوانید به اهمیت موضوع پی ببرید.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

عزیز ASLAN ،
خوشحالم که خودتان تحقیق کردید.
پیام من به دوستان به ویژه آذربایجانی ها، تنها یک کلمه است: « تحقیق» کنید دوستان تحقیق.
آنوقت می بینید که حدود 90درصد مشکلات فکری ما حل میشود.
این، آن متد پیشرفت بشر ، در روی زمین است.
---
اجازه ندهید هیچکس فکر خود را در « مغز شما» بکارد. هیچکس و هیچ چیز.
مغز مال شماست، باید مرکز « تجارب خود شما» باشد. تا کسی نتواند از « وجود شما» سوء استفاده کند. و عواقب اش را « شما و خانوده و جامعه ی شما » با « درد و رنج و تژاژدیها» بپردارد. و نسلهای بعدی.
زندگی مال شماست، و چگونگی آن را ، نتیجه ی تجارب شما تعیین میکند . هر قدر این «تجارب غنی» باشد ، ترکیب آن در جامعه، غنی شدن زندگی اجتماعی همگان را نتیجه میدهد.
جامعه میتواند راه درست خود را بیابد و کمتر دچار زیان میشود.
زندگی همگانی میتواند از فلاکت و زشتی به سوی زیبایی نسبی راه باز کند.

از علل مهم « بدبختی جامعه ی خاورمیانه» یکی هم « عوام گرایی» ست.
یعنی بدون « تحقیق» فکری را در مغز خود وارد کردن و کاشتن.
علت فاجعه و شکست تلاشهای همگانی برای زندگی بهتر همین « عوام گرایی» ست.
افتادن حدود 90 در صد مردم بدنبال خمینی ، داعش و غیره و عیره، در منطقه و جهان، همین،
مرده شور اش ببرد ، طاعون عوام گرایی ست.
آدم بتواند خود در مورد چیزی «تحقیق کند و تجربه» بیاندوزد، ممکن نیست عوام گرایی پیشه کند و با سیل روان گردد و نداند نتیجه اش چه میشود.
----

به همه چیز شک علمی کنید، به همه چیز.
توجه کنید آن بُعد « فیزیک گوانتم» را ، و مقایسه اش بکنید با بعد فیزیک کلاسیک نیوتون، می بینید که
در جهان گوانتم، جهان نیوتون ذوب میشود.
در چنین جهانی که ماداریم « حرکات اجتماعی» میتوانند « چیزهای سفت و سخت و جامدی» باشند و به عنوان « راه درست و حقیقت و تنها راه» عرض اندام کنند؟ بدیهی ست که نه. حرکت جامدی نمی تواند وجود داشته باشد. چگونگی همه چیز سیال و نسبی ست و به ابعاد گوناگون بستگی دارد.

«درست و نادرست» به شرایط و زمان و انسان بستگی دارند. چیزهایی جامد و فارغ از شرایط نیستند.
«حق»، مثلا حق نفس کشیدن، که زندگی ست، میتواند درست یا نادرست باشد.
گاهی نباید نفس کشید و باید آن را در خود حبس کرد؛ مثلا با خواست پرشک.
حق و استفاده از حق نیز درستی و نادرستی دارد.
مسایل خیلی پیچیده تر از آن است که عوام ایسم تصور میکند. و این است که فاجعه رخ میدهد و انسان باید زیانش اش را با خون و گوشت و زندگی به پردازد و حتی نسلهای مختلف.

برگردم به آغار سخنم. « تحقیق» کنید دوستان، تحقیق کنید.
راه و چاره ی دیگری ، به نظرم نمیرسد.
حدود یک قرن است زیانهای عوام گرایی را می پردازیم.
دیگر برای هفتاد پشتمان هم کافی ست.
---
سئوال شما این بود که « چه میگویم»؟
حالا خودتان رفتید پیداکردید. این «عمل» رفتن و یافتن ارزشمند است.
آنچه یافته اید میتواند « درست یا نادرست و با مخلوط » باشد که «قدم و عمل» دیگری در حرکت است و علاقمند میتواند دنبال تحقیق را بگیرد.
ولی خود « تحقیق» شما، راه را برای کسب تجارب بیشتر نشان تان داده و باز کرده است.
پیام منهم تنها ، همین است.
راه رد عوام گرایی که « خود فریبی-دگرفریبی» ست، نیز همین است.
نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

بنازم به هموطنان اهوازی مان، باید به لانه های فساد و چپاول رژیم حمله کرد و به مزدوران رژیم امان نداد.
رژیم سفاک و غارتگر جمهوری اسلامی، تاکنون ثابت کرده است ، تنها زبان زور را خوب می فهمد. دل بستن به رفرمیسم و مماشات با این رژیم فاسد ، حماقت و ساده لوحی است. با هر قدم عقب نشینی، رژیم چند قدم به جلو آمده و هارتر و گستاخ تر خواهد شد.
خلق قهرمان ایران، دیگر گول ملاهای روباه صفت، شیاد و حقه باز را نخواهد خورد و به چیزی جز سرنگونی تام و تمام رژیم، و به کیفر رساندن تمامی ایادی رژیم از خمینی در گور تا ایادی حاضرش ،رضایت نمی دهد.
محال است ادامۀ بقای رژیم جمهوری اسلامی ،مورد قبول ملت ایران قرار گیرد،از نظر ملت، این رژیم در تمامیتش مُرده، و به زودی محکوم به نابودی است. روز مجازات سران و مزدوران رژیم نزدیک است.

نوشته شده توسط: Anonymous

این از عدم انسجام و تشکیلاتی بودن تورک های ازربایجان جنوبی هست که سعی می کنند چیزی را به کسی بفهمانند که بخاطر از دست دادن منافع دوست ندارد بفهمد.حالا از صبح تا شام زور بزنید عاریایی پندار و فارس پندار را متقاعد کنید.راهش فقط و فقط استفاده بهینه از فضای مجازی برای تبلیغ مفاهیم حقوق بشری و دفاع از حق تمام ملت های اسیر در جغرافیای بین خلیج عرب تا بحر خزر هست.

نوشته شده توسط: Anonymous

"" از فرمول ۱ تا فرمول جاده ابریشم "" نگاهی‌ به این فیلم بیندازید تا به عظمت و ابهت پروژهٔ خط آهن "" باکو، تبلیس و قارس "" پی‌ ببرید، فعالان ترک آزربایجانی، به درستی‌ واقعیتی را که جامعه شناس‌های ساده لوح تحصیل کرده خارج توان ذهنی‌ گفتنش را نداشتند، بیان میکنند و آن این است "" لجستیک پایه و اساس مدرنیته است "" بدون لجستیک، طبقه متوسطی بوجود نخواهد آامد و تجربهٔ کرهٔ شمالی‌، اریتره، ونزوئلا تکرار خواهد شد. این خط آهن بخشی از پروژهٔ جاده ابریشم است، ترکیه این خت آهن را، از خاک ترکیه، به نخجوان نیز، امتداد خواهد داد. https://vimeo.com/206364240
آیا کسی‌ میداند چرا ارمنستان با این پروژه مخالفت کرد؟ انزوا سرنوشت کیست؟