جناب اردبيلى وقتى به زيبايى به زبان شيرين پارسى مى نويسيد و در پويايى و شكوفايى آن نقشى داريد،اين نظريه را كه فارسها ژن معيوب نژادپرستانه دارند از كجا كشف كرديد؟كسى شما را مجبور به پارسى نويسى نكرده،اهورا را سپاس كه خارج از ايران زندگى مى كنيد و امكان تُركى نوشتن هم كه داريد،پس چرا پارسى مى نويسيد؟اگر اينقدر عاشق زبان تان هستيد،چرا اثرات گرانقدرتان را به آن زبان نمى آفرينيد؟لااقل مى توانستيد ترجمه ترُكى اش را اضافه كنيد در اين سايت و سايتهاى پان تُركيستى تان.
اصلاً ما نمى خواهيم شماها به زبان ما بنويسيد،هم از ظرائف اهورايى زبان ما استفاده مى كنيد و يك قورت نيم تان هم باقى است.روزى شماها را از سرزمين اهورايى مان اخراج خواهيم،شماها بانى و باعث پان تركيسم،پان عربيسم و جاهليت اسلامى هستيد،تازگى ها با داعشين ايغور همپيمان شديد،بهشان بگيد تو صحراى مغولستان كمى برايتان چادر مهيا كنند تا
همگى در پيش همگنان و هم زبانان نتان خوشبخت و سلامت باشيد.شما هم از اورپا با چتر نجات بهشان ملحق بشويد،اين لوايى جانتان را هم ببريد،خيلى براى همگنانش مانند شما بى تابى مى كنند.روزى استفاده از زبان شيرين پارسى برايتان به آرزوى لامحال تبديل خواهد شد،ادبيات و زبان ما را هم به انحطاط كشانديد آقا جان. ننويسيد به اين زبان،اين زبان مقدس است،فردوسى ها به اين زبان نبشته اند.به زبان خودتان بنويسيد كه به اهورا ما هم راضى هستيم.
من واقعا متاسفام که مردی با این سن و سال و به این صراحت به نیروهای خوشنام که نمی گذارند شعله های مبارزه خاموش گردد دشنام می دهد و با سخنان های غیر مستند سعی می کند تا اندیشه ایستادگی را به سخره گیرد.
اگر دقت کرده باشید او بیشتر نگران ارزشهای حکوت اسلامی مانند روزه و نماز است. من از این آدم هایی که با کراوات و مینی ژوپ از ارزش های جمهوری اسلامی حمایت می کنند بیش از خود آخوندها در هراسم. اگر جمع بشوند و برای آینده ایران چاره ای بیاندیشند برخی چون ایشان شروع به تهمت زندن می کنند و اگر جمع نشوند می گویند چرا کاری نمی کنند. این ها کاری بلد نیستند جز تهمت و افترا. ومن در تعجبم چطور سایت ایران گلو بال اجازه می دهد هرکسی بدون سند و مدرک به دیگران افترا بزند. وقتی رسانه حرفه ای نباشد و بر محور اخلاق حرفه ای اداره نگردد بهتر از این نمی شود. آزادی بیان در کشور های توسعه یافته از یک حدود اخلاقی- حرفه ای برخوردار است که متاسفانه در اینجا رعایت نمی شود.
استاد سفسطة ،معلم مغلطه ،رهبر دو گانه سوز، اصولا مايل به كش دادن نيستند، حالا اين كش دادن چه در زمينه رانت و بورسيه باشد ،چه در زمينه فساد چند ميلياردي
و همين مي شود كه غورباغه هاي ولايت در امر استفاده از رانت و بورسيه ،غزل ابو عطا سر مي دهند، و پير و دل مرده مي شوند، و هوس دفاع از شرف مي كنند،
من ماندم، اين همه مغز متفكر، در حركت ملي آذر بايجان، يكي پيدا نمي شود يك كامنت ،كه كمي عقلانيت ازش بتراود، مطلبي ذيل اين مقاله بنويسد، چه سود اين همه فخر در پستوي ايي كوچك در زير زميني نمور در آينه به خود فروختن!
آقاى جم،اين نه اين جانب كه شما هستيد كه در فرداى ايرانى آزاد بايد آزمايش و يا تعهدى را بگذرانيد كه در آن بايد ثابت كنيد خرده شيشه اى از تبار تُركى يا عربى داريد يانه!البته مطمعنم كه در مورد خصوص شما عاجز از اثبات اين مسله خواهيد بود.براى پايان اين ديالوگ كه مطمعناًً اولين و آخرين ديالوگم با نژاد ناخالصان است به استحضار مى رساند كه تُرك تباران و عرب تباران با پنهان شدن در پشت القاب سوسياليسم و اسلام و اومانيسم وطن پاك ما به انحطاط كشانده اند.همانطور كه يهودى تباران با پنهان شدن در پشت القاب و ايده هاى سوسياليسم و اومانيسم تمدن غرب را به انحطاط كشيده بودند.اما نژادگان ناخالص اين آرزو را با وجود روشنفكران راسيونال و سكولار پاك نژاده به گور خواهند برد كه دوباره در پشت القاب به ظاهر انساندوستانه تمدن و وطن آريايى مان را به حراج بگذارند.آرى ما پاك نژاده هستيم و به اين هم افتخار مى كنيم،
آقای کرمی... نوشته بودید که ((شما و هم تبارانتان هرچه داد و فریاد بزنید، مردم اذربایجان در طول تاریخ ایران جز عقب ماندگی، جز سد کردن گذار به دمکراسی، جز اغتشاش در همبستگی ملّی و تفرقه، جز برقراری سیستم فئودالیته، جز رواج شیعه گری قشری، جز فرهنگ عاشورا تاسوعای و. یا چماق بازی و شمشیر کشی، دست آوردی نداشته و نخواهید داشت. )) ..اجاره بدهید یک واقعیّت تاریخی را برایتان بازگو کنم تا بفهیم نقش آزربایجان و هم تباران ما در تاریخ چه رلی را بازی کرند. اگر این واقع تاریخی صحیح نباشد , من مشتاقانه منتظر هستم که این واقع تاریخی را بطور صحیح برایمان بازگو کنید.. در کشوری که شما زندگی میکنید در سال های 1932 خزب نازی آلمان توانست اکثریت رای را در انتخابات بدست بیاورد شخصی بنام « هیتلر» در ژانویه 1933 صدر اعظم آلمان شد. هیتلر بخاطر پیمان ورسای توانست توده های مردم را جمع بکند و شروع به کشور گشائی
کرد. پیروزی های رعد آسا در خاک اروپا و مخصوصآ بعد از شکست فرانسه باعث شد ایشان برای بدست آوردن( فضای حیاتی ) در شرق , عملیات مشهور « بارباروسا» را در 22 ژوئن 1941 در روسیه پیاده بکند. هر چند که ارتش شمالی آلمان تا 15 کیلومتری مسکو به رهبری ژنرال « گودریان» پیشرفت کرد ولی ارتش مرکزی که بطرف ( استالین گراد ) به فرماندهی « ژنرال وان پاولس » در حرکت بود به دستور هیتلر به دو بخش تقسیم شد . دلیل تقسیم این نیرو, تنها بودن (( آزربایجان و باکو )) که صاحب نفت و گاز این منطقه بودند و بیش از 90-95% مواد سوختی ارتش سرخ را مهیّا میکردند. آقای کرمی ... همانطور که تاریخ نشان داد , بخاطر احتیاج مبرم ارتش آلمان به نفت و گاز منطقه « آزربایجان » که باعث تضعیف قوای هیتلر در استالینگراد شد, باعث شد که اولین شکست تاریخی ارتش هیتلری در روسیه به وقوع به پیوندد. این شکست چنان در روحیه سربازان روسی اثر کرد که به فتح برلین انجامید. آقای کرمی...این آزربایجانیهای ترک تبار , و این سربازان ترک تبار همرا با بیش از 20 میلیون سربازان شوروی دیگر, و هم چنین با سربازان ارتش متفقین کشته شدند تا این ارتش هیتلری و افکار ( ناسیونالیست هیتلری ) از بین برود تا یک جامعه جدید مدنی سکولار و دموکراتیک آلمان متولد شود تا شما و افرادی مثل شما ها به آلمان بطور آسان مهاجرت کرده و از فضای باز سیاسی این کشور استفاده بکنید تا (( ملّت , فرهنگ و تاریخ آزربایجان و کلآ ترکان ) را محکم بکوبید...پس آقای کرمی ... در جامعه و کشوری که شما آسودانه زندگی می کنید آزربایجانی ها و ( ترک تباران ) جان باخته اند تا این زندگی را در یک جامعه مدنی را برای شما هم فکران شما مهیّا بکنند. امیدوارم روزهای خوب و خوش و زندگی راحتی را در پیش داشته باشید.
سیاوش گرامی ! ممنون از توجه شما.
تا آن جا که من می دانم ،«سور تیتر» یا « رو تیتر »، در بالای «عنوان» اصلی مقاله نوشته میشود و « سو تیتر» یا « زیر تیتر» در زیر آن . در اینجا ، ما نه « سوتیتر » داریم و نه «سور تیتر». بلکه « تیتر » داریم که همان عنوان مقاله است و « لید » که در پایین آن نوشته شده است.
بخشی از مقاله ، که خواننده را به موضوع مورد بحث هدایت میکند ، « لید » نامیده می شود.
در فن روزنامهنگاری ، « لید » را به گونهای انتخاب میکنند که در خواننده کنجکاوی ایجاد کند و او را به خواندن مقاله تحریک کند.
در مورد هر یک از اجزایی که گفته شد ، می توان توضیحاتی نوشت که در حوصله ی بخش کامنت ها نیست. نیازی هم به آن نیست. به کمک ماشین جست و جو گر گوگل، می توان اطلاعات لازم را به دست آورد.
شاد و تندرست باشید.
حسرت به دلم ماند، همیشه میخواستم در افغانستان و روستای فارسی کار دفتری دست و پا کنم ولی این " اردک سخنگو " سخنگوی جامعه فارسی که مسئول انشای جامعه فارسی نیز است از دست خطم ایراد گرفت و مردودم کرد، بناچار به دیدنش رفتم، گفتند در تالار " گفتگوی تمدنها " و " مشکل زبان فارسی " تشریف دارند، ایشون با خشم بسیار اشاره به بنری میکردند که بر روی آن نوشته شده بود " عقب ماندگی روستای فارسی به نویی از عقب ماندگی زبان فارسی با فقط ۲۷۰ فعل ساده نشأت میگیرد "، اردک سخنگو ناگهان با یک حراک تند دست به جیب کتشان کردند و " چسب دوقلو " را در حالیکه دو دستی بالای سرشان گرفته بودند به حضار و " دانش من دان " روستای فارسی نشان دادند. عینک دودیشان را از چشم مبارکشان بر داشتند و خطاب به همه فرمودند با این چسب دوقلو، همه واژگان زبان فارسی را به هم بچسبانید تا میزان " افعال ساده " زبان فارسی از ۲۷۰ به
آذربایجانی ها تمامی شرایط را برای تشکیل دولت مستقل خودرا دارند. سابقه دولت مداری, خاک, ملت و نیروی انسانی متخصص و فرهنگ و زبان.GQ)
پیشنهاد من این است که مذاکرات کافی است و دولت را هرچه زودتر بوجود اورید و مطمن هستم که کردان و عربان نیز به دنبا ل شما خواهند امد و دولت خود را مانند دولت رجوی درست خواهند کرد.چهره های فرهنگی مانند اقای بهنام و اقای براهنی و اقای اردبیلی و اقای لوائی از توانائی های لازم بر خوردار هستند. خیرپیش.
گاهی بسخره گزفتن افراد نارسیست کارساز است. نتایج:
۱- حالا یاد گرفته نامش را درست بنویسد.
۲- از گذاشتن ۳۰ عدد (???) در یک کامنت ۴ خطی پرهیز میکند.چیزیکه موجب زشت شدن صفحه میشود.
۳- نامش را تنها در بالای کامنت و نه دیگر در پائین کامنت قرار میدهد.
۴- تمجید از خود را کمتر کرده.
۵- اما هنوز نتوانسته چند خط فارسی بدون اشکال بنویسد. مثلآ گفته نمیشود این ادعا را کذب کرد بلکه گفته میشود رد کرد. گفته میشود کذب خواند یا کذب دانست.
در سطر آخر ( زیر پااگاشتند) نوشته نمیشود. شاید بنده خدا میخواسته بنویسد( زیر پا گذاشتند )
منتظر کامنتهای جالبتر شما هستم!
جناب کرمی ,
شما یک جوری فارس زبانان را صاحب خانه میدانید , و دیگران را مهاجر !! آدم کم سواد با توهم در تاریخ ورسیون دولتی فقط میتواند این حرفها را بزند . اصولا در این اوروپا هم تقریبا همه نیو نازیستها , و راسیستها , انسانهای کم سواد و متوهمی هستند که دنبال نژاد و تبار و خون آریایی هستند که هرگز وجود نداشته .
ان چه مربوط به ادعای صاحب خانگی و پاک نژادی تاجیک نژادان ساکن ایران است , به حضورتان برسانم که شما حتا از اصل و نصب خود بی خبر هستید . تبار شما نه پارسها که قومی وحشی در ۲۵۰۰ سال پیش بودند و مانند دهها قوم دیگر از بین رفته اند . شما که امروز فارس زبان نامیده میشوید , اختراع شعوبه هست , و در اصل شما نه فارس زبان , بلکه دری زبان افغانی هستید که از نظر اتینکی به تاجیکها تعلق دارد . این سرزمین همیشه سرزمین ترکها بوده , و تاجیکها با اجازه شاهان ترک اجازه سکونت در حاشیه کویر را در یافتند
دوگانگی و ثنویت فرهنگ غالب ایرانی-پارسیست. خود را بانیان حقوق بشر با منشور کوروش میدانند ولی در قرن 21 حتی حق خویشتن بودن برای ترک و عرب و بلوچ و غیره برسمیت نمی شناسند. پاک ترین انسانشان پیغمبریست که با دختربچه 9 ساله آمیزش میکرد و کنیزانش حکم برده های جنسی برایش داشتند. سرسخت ترین آزادیخواهانشان !!! از اوین بی بی سی را بدلیل طرح مسائل حقوق بشری تقبیح می کنند. چنین کشوری محکوم به فروپاشیست.
جناب آقبالی عزیز، مظهرپاک نژاد آریا! با درود اهورا مزدائی، به شریف مبارکتان، اخیر درگفتارآقایان پانفارس، و پان ایرانیسم تمامیت خواه، و تمرکز گرا، دوستاران زبان واحد فارس، و کشور واحد، و ملت واحد ( ایران ـ فارس)، که قبلا تکیه کلامشان برتمامیت ارضی، و تحمیل تک زبانی، و تمرکزگرائی و تسلط تک قبیله ای برملل غیرفارس جغرافیای موسوم به جهنم ایران بود، اخیرا واژه ای جدیدی بنام " سرزمین مقدس" نیزتکیه کلامشان شده است. معمولا کلمه مقدس در زبان عامه به اماکن متبرکه، و زیات گاههای دوازده امام اثناالعشری، و 24.000 پیغمبر وعتبه، و نوادگان آنان، به سنگی درمکه مکرمه .. و امثالهم گفته میشود. اما عزیزان پان ایرانیست و پان فارس!، اکنون کلمه "مقدس" را شامل خاک نیز کرده اند، که دردهانشان مثل نقل و نبات میچرخد. ممکن است برای خوانندگان آن را توضیح دهید؟
به عنوان یک فرد بیطرف: جناب آقای دکتر پرویز داور پناه... شما در جبهه ای قرار داشتید و دارید، که دکتر شاپور بختیار را در آن شرایط حساس تاریخی تنها گذاشتید و به پابوسی امام راحله در زیر آن درخت سیب شتافتید، و او را با آن پرواز مشهور به ایران آوردید، شما مستقیم و بدون واسطه در جنایت های 37 سالهء این نظام شریک و سهیم هستید، و طبعأ با فروپاشی نظام اسلامی موقعیّت خود را در خطر می بینید.
اگر شما و نظام جمهوری اسلامی با آمریکا و مردم و کشور اسرائیل , و با ملّت یهود مشکل و دشمنی دارید، ایرانیان راستین با آنها و با مردم هر دو کشور مشکلی و دشمنی نداشته و ندارند.
شما همان بهتر که همچنان سنگ محمّد مصدق را به سینه زنید، و مانند یک بسیجی امر به معروف و نهی از منکر کنید و مردم را در کنترل داشته باشید تا ببینید که چه کسی حتّی در خارج روزه خواری کرده است، بدبخت به آن ملّتی که شما و امثال شما و امثال جبههء شما ادعای ناجی بودن آنها را بکند، و پاسدار ارزشهای ملّی آن باشد.
هیچ انسان با وجدان و صاحب اندکی شعور سیاسی نمی تواند دستاوردهای کنگره فرانکفورت را انکار کند. کنگره ای که شرکت کنندگان بدون هیچ ادعائی در گفتگوئی متمدنانه و عاری از لمپنیزم سیاسی جان سخت جاری، به بررسی موانع همکاری جنبش سکولار دمکراسی پرداختند.
دوست عزیز و گرامی تورک اوغلی
ما پایه و اساس بحث مان ، منشور ملل متحد و اعلامیه حقوق بشر است....از شما و دوستان دیگر این پایه ها را قبول دارند آن وقت می توانیم وارد بحث شویم و با منطق گفتگو نمایم.اگر این اصول و پایه ها مورد قبول شما نیست به هیچ وجه گفتگوی ما به جایی نخواهد رسید.
در مقاله بعدی به شما و دوستان دیگر ثابت خواهم کرد که از نظر بین المللی و حقوقی ، ما درست میگوییم و این بیانیه نیز چیزی جز بندهای منشور ملل متحد و بیانیه حقوق بشر چیزی نگفته است.
ثابت خواهیم کرد که فدرالیسم و ملیت ها نامیدن ، قوم های ایرانی راهی نیست جز برای تجزیه ایران.که عده دانسته و عده ای هم نادانسته و از سر ناآگاهی وارد چنین بازی خطرناکی شده اند..کمی صر داشته باشید تا هفته آینده، خوشحال خواهم شد در مورد اون مقاله نظرتان را بدانم.
با سپاس و مهر فراوان
هیچ انسان با وجدان و صاحب اندکی شعور سیاسی نمی تواند دستاوردهای کنگره فرانکفورت را انکار کند. کنگره ای که شرکت کنندگان بدون هیچ ادعائی در گفتگوئی متمدنانه و عاری از لمپنیزم سیاسی جان سخت جاری، به بررسی موانع همکاری جنبش سکولار دمکراسی پرداختند.
حداقل دستاورد نشست فرانکفورت، گفتگوی متمدنانه طیفی از سکولار دمکراتهای چپ سوسیالیست تا لیبرال دمکراتها بود که هضم آن برای برخی ثقیل است.
کنگره فرانکفورت تبلور بلوغ فرهنگ دمکراتیک - سیاسی اپوزیسیون برانداز، و برخورد مسئولانه نسبت به سرنوشت ایران و ایرانیان، و وداع با نزاع های حقیرانه فرقه ای بود. مبارک باد!
وقتی استفاده از گیرنده ماهواره ای در خانه ها از نظر دولت و ارگانهای اطلاعات و سرکوب رژیم جرم است و همیشه شاهد هجوم به خانه ها و پایین انداختن دیش های ماهواره توسط ماموران رژیم هستیم چطور این زندانیان سیاسی این برنامه را تماشاکرده اند؟ ضمنا همانطور که آقای بهنام نیز گفته اند تا بحال در بی بی سی اشخاص زیادی از سلطنت طلب گرفته تا به اصطلاح اصلاح طلب و چپ و راست و طرفدار رژیم و کومله و دمکرات کردستان و مانقوردهای(آذری های) ضد آذربایجان مثل ارسی و . . . به ایراد نقطه نظرات خود پرداخته اند هیچ حساسیتی از طرف آقایان مشاهده نمی شود؟ چرا وقتی بی بی سی با آب و تاب به تعریف وتمجید فرهنگ و تمدن پارسی(با نقاب ایرانی) میپردازد که البته محتوی بیشتر برنامه ها در این سمت و سو است این رسانه استعماری قامداد نمیشود؟
دوست گرامی جناب آقای داریوش پاک نژاد! با سلام، نقاش و شاعرمعروف ایرانی اهل کاشان، جناب سهراب سپهری در شعر معروف خود که از اجداد و نیاکان قوم آریا صحبت بمیان میکشد، در آن شعر معروفش میگوید: " نسبم شاید، به زنی فاحشه در شهر بخارا برسد...!" پایان نقل قول. خب! اکنون سئوال من از محضر شریفتان این است، با توجه حملات و جنگهای خونین متوالی، و تاخت و تاز اسکند مقدونی، مغول ها، اعراب، روسها، ترکها، افغانها در طول تشکیل جغرافیای موسوم به ایران، که نژاد قوم فارس نزدیک دوهزار و پانصد سال زیر تاخت و تاز و فرمان آنان قرار داشت و هنوز که هنوز است یک آخوند روضه خان تورک بنام خامنه ای بشما حکومت میکند، از کجا میدانید، که نژادتان پاکیزه و خاص مانده است؟ آیا تک به تک خودتان را آزمایش خونی کردید؟
به برداشت خود از «فضای سیاسی فارسی » اشاره کنم شاید مفید واقع شود:
این فضا زمانی در چنگ «ملی گرایی فارسی» اسیر بود . اکنون با اصطلاحاتی که در گذشته کسانی مثل من- جامعه ی فارسی را - مورد مخاطب قرار میدادند جا افتاده است. این فضا عبارات « رفع تبعیض- حقوق مردمان مختلف ایران- برابری حقوقی- قدرت غیر متمرکز - فرهنگهای گوناگون - فدرالیسم - خود گردانی امور محلی و منطقه ای و غیره» را گرفته و بکار می برند. می توانم بگویم فضای ملی گرایی فارسی در میان روشنفکران- احزاب- به مقدار قابل توجهی در رابطه با حقوق تبعیض دیدگان ایران شکسته است. البته منهای سلطنت طلبان و مجاهدین.
تجربه برایم ثابت کرده با خرد و منطق می توان این جامعه را متوجه سیاستهای درست کرد و فضا را هرچه بیشتر دموکراتیزه نمود. این به نفع همه ی ستمدگان جامعه است. می توان یخها را آب کرد.
و به جریان دموکراسی و رفع تبعیض یاری نمود. اگر فعالان همه ی مردمان گوناگون ایران عملا در جهت دموکراتیزه کردن فضای روشنفکری-سیاسی حرکت کنند پیروزی با رفع تبعیض است.
استثمار شدگان- تبعیض دیدگان-دموکراسی خواهان می توانند عملا فضای «سیاسی-اجتماعی-روشنفکری» را در جهت تغییر جامعه به پیش برانند.
لازم است در این مسیر یقه ی همه را گرفت و حرفها را زد. مثل کاری که دوست ما بهنام در مورد زندانیان انجام داد. تنها با سیاستهای درست میتوان جو را به نفع ستمدیدگان دگرگون کرد.
خبر مسرت بخشی به ما رسیده و آن اینکه با " با واسطه گری و دلالی روسیه " سخنگوی جامعه فارسی " جناب اردک سخنگو " تمایل خود را به ادامه بحث پیرامون دلایل عقب ماندگی جامعه فارسی در حیطهها اعلام کرده اند، تنها شرط ما، عدم تکرار مداوم شعر " شمع و گًل پروانه، چوو ایران نباشد تن من مباد " از طرف سخنگوی جامعه فارسی است. ( مجری برنامه ) اردک سخنگوی عزیز، چرا جامعه فارسی از توسعه باز ماند؟ بنده اردک سخنگو سخنگوی جامعه فارسی این ادعا را کاملا کذب میکنم، جامعه فارسی در ۱۰۰ سال گذشته، بیشتر از ۱۰ هزار کارخانه جوک سازی زده، فقط کافی است که گوگل ( یه ترکه ) بزنید تا با تولیدات کارخانجات جامعه فارسی از همه رقمش آشنا شوید. گوناگونی از دیگر مختصات تولیدات این کارخانجات جوک سازی است. به فرض به جای " یه ترکه " بنویسید " یه رشتی " عرب سوسمارخور " و هکذا، شمع و گًل
و پروانه، چوو ایران نباشد تن من مباد. ( مجری برنامه ) ایشون شرط ما را زیر پاا گاشتند و دوباره شعر میگن، این گفتگو برای آینده موکول میشود.
yaradiciliq عزیز... در این چند سال اخیر از این (( دانولد داک ها )) زیاد بوده اند. در این نقطه تاریخی که وحشی ترین شکنجه ها در زندان های جمهوری اسلامی بکار گرفته میشود , این آقایون دنبال (( نژاد پاک آریائی)) هستند. جا دارد که سه بیت از شعر معروف « ملّت» از میرزا علی معجز شبستری که واقعآ گویای وضع اسفناک اجتماعی در حال حاضر هستیم , درج بکنیم و از « ائلیار» خواهش میکنم که اگر وقت پیدا کردند برایمان ترجمه بکنند.
(( چالیندی صور اسرافیل اویاندی هر ملّت.......اویانمیر خواب غفلتدن هله بو بی خبر ملّت ..
قیامت قوپدی یاهو , کهنه دنیا تار و مار اولدی ... قورولدی تازه عالم , آچ گوزون ایله نظر ملّت
تآ سف بی ثمر دور , چون کیچن کیچدی , کوچن کوچدی....آییل بوندان سورا قویما کیچه عمرین هدر ملّت ))
باز هم روزهای خوبی را برایتان آرزومندم...
در بعد کلان، نگاهی به جنوب و شرق ایران، که بی ثباتی را بر آزربایجان جنوبی تحمیل خواهد کرد دیدگاههای ما را نسبت به ایران و آینده آن بازتر خواهد کرد. اقتصاد چین دچار لغزش شده و این هند را کمی قاطع تر کرده است تا راه خود را به سوی آسیای مرکزی بگشاید، هند با تاجیکستان روابط خوبی دارد ولی کوه هیمالیا مانع بزرگی برای ورود هند به آسیای مرکزی از طریق تاجیکستان است، " بندر چابهار " تنها گزینه هند است، هر چه هند نفوذ خود را در ایران گسترش دهد چین نفوذ خود را در اقیانوس هند از طریق بندر گوادر در " بلوچستان پاکستان " گسترش خواهد داد. چین برای دور نگاه داشتن هند از آسیای مرکزی، قادر خواهد بود پاکستان، عربستان، کشورهای عربی شورای همکاری خلیج را با خود همگام سازد. هند در مقابل، پاکستان را ناا آرام و بی ثبات خواهد کرد تا نفوذ چین به اقیانوس هند از طریق پاکستان را کند کند. تحولات به
هر طریقی سوق پیدا کنند، شرق ایران، جنوب ایران و خلیج ملتهب و پر آشوب خواهد شد، آزربایجان جنوبی برای تضمین ثبات خود، باید متمرکز شمال و جاده ابریشم شود.
درود بر شرفتان جناب کرمی. آنچنان که تحقیقات دقیق ژنتیک (بدون کوچکترین اشباهی) نشان میدهد، پدر پدربزرگ پدربزرگ پدربزرگ پدربزرگ جد پدری جناب داریوش کریمی؛ مجری برنامه پرگار نیز گویی "ترک تبار" بودند و علیرغم اینکه از پدر پدربزرگ پدر بزرگ جد ایشان به بعد، این بزرگواران پارسی سخن گفته اند اما هرگز شرط ایرانی بودن را کسب نخواهند کرد. پس برنامه پرگار با 4 غیرایرانی انیرانی پخش گردیده است. بایسته است مراتب اعتراض خود را به این عامل ضد ایرانی یعنی بی بی سی انیرانی اعلام داریم. در ضمن نه تنها آذربایجانی ها موجب اغتشاش و عقب ماندگی و چماق بازی و خیلی موارد دیگر را (که البته شما دقیقا اشاره کردید) شده اند، بلکه موجبات تحریمهای هسته ای، غیرهسته ای، دارویی، تسهیلاتی، تسلیحاتی، گرانی، تورم، طلاق، رکود، مشکلات ازدواج جوانان و خیلی عوامل دیگر را نیز فراهم کرده اند.
اصلا مملکت ما گل و بلبل بوده و هر چه عقب ماندگی داریم ازدست این ترکهای آذربایجانی غیرایرانی انیرانی است. چه زیبا گفتید، ترک تبارها چیزی به نام دموکراسی و آزادی و حقوق فردی و خیلی چیزهای دیگر را که شما گفتید، نمیدانند. اصلا مسببین شکست قیام مشروطیت همین ستارخان و باقرخان و خیابانی آذربایجانی ترک تبارغیرایرانی بودند. میگویم حالا که عامل بدبختی مان را یافتیم "ترک تبارهای" غیر ایرانی ایران را دقیق شناسایی نموده و بر پیشانیشان مهر بزنیم و تمامشان را تحویل یکی از دادگاه های آلمان فدرال که شما ساکنش هستید و البته زبانش را بخوبی میدانید، بدهیم. فقط بایستی تمامی استانهای کشورمان را که ترک تبارهای غیر ایرانی به صورت بومی ساکنانشان هستند (حدودا 25 استان ایران) با جمعیت دهها میلیونی دقیقا کاوش نموده تا مبادا یکی شان از دستمان دررود. البته میتوان از ایده "چاور بستن به دم" که شما در مورد جناب بهنام مطرح کردید هم استفاده کنیم که صد البته جای تحقیق بیشتر دارد. به هر حال شما با این تظرات کارشناسانه تان همواره باعث امیدواری ما هستید. اصولا یکی از دلایلی که من به سایت ایران گلوبال مراجعه میکنم همین نظرات و مطالب مستند و خواندنی شما در برخورد با ترک تبارهای انیرانی غیر ایرانی است. اهورا مزدا یاورتان باشد.
برخی نویسندگان و فعالین سیاسی نه چندان خوشنام ، همچون مجید محمدی، زیبا کلام و همین آقای هوشنگ امیر احمدی، برای آنکه توی دهن ها بیفتند و محبوب القلوب تجزیه طلبها شوند، راهی از این بهتر نمی بینند که هر از گاه ، ملت بدبخت را دراز کنند و مشتی لیچار بارش کنند.
این مصاحبه هم از قماش همین حرف هاست.
تجزیه طلبهای بسیار محترم هم که دنبال فرصت می گردند، بخش « شیرینتر » این نوشتهها را جدا میکنند و فاتحانه در پایگاه های تجزیه طلبانه شان نشر میدهند و با این کار ، هم به « نان» شان میرسند و هم به« نام» .
من قصد داشتم حرفهای این آقای را خط به خط نقد کنم. از این رو، مقاله را سه بار خواندم. اما، حاصل این خوانده ها ، چیزی جز سرگیجه گرفتن نبود. از اینرو، از میان همه ی حرفهای پرت و پریشان آقای امیر احمدی ، از باب تفأل ! چند مورد را انتخاب کردم.
۱ – آقای امیر احمدی ، از یک سو میگوید « نباید به فرهنگ یک ملت فقط بعنوان یک پدیده از پیش ساخته و پرداخته نگاه کرد. فرهنگ عام و با آن فرهنگ سیاسی جامعه دائما دستخوش تحول است و باید هم باشد. تاریخ عوض میشود، روابط عوض میشوند».
اما از سوی دیگر، میگوید « فرهنگ ایرانی در ذات خود دگماتیک، آرمانخواه و ایئدلوژیک است.»
آیا این حرفها ، چیزی جز پریشانگویی است؟ وقتی میگوییم فرهنگ پدیدهای از پیش ساخته و پرداخته شده نیست ، چطور میتوانیم از « ذات » و «جوهر» آن حرف بزنیم ؟
۲- میگوید : « بر اساس نظریه جامعه شناختی مارکس وبر بنا شده بود که ادعا میکرد فرهنگ سرمایه داری در حقیقت براساس ارزش ها و آموزش های مذهب پروتستان بنا شده که در آن فرد به کار و کوشش اهمیت میدهد و ذاتاً سود جو و آزمند است ... در این فرهنگ، رقابت اصل است و فرد سود جو با آزمندی خود باعث ترقی جامعه هم میشود.»
در این مجال تنگ، نمیتوان در مورد ماکس وبر و کتاب « اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری» حتی ورود کرد. با این همه ،برای فهم موضوع اشارهای کوتا به آن میکنم.
ماکس وبر بر این باور بود که اخلاق پروتستانی ( عمدتاً در مذهب پیورتن ها ) در رشد سرمایه داری مؤثر بود. ژان کالوین یکی از بینانگذاران پروتستانتیسم است. می دانیم ، پیورتنیسم یکی از زیرمجموعه های کالوینیسم ( تعالیم کالوین ) است . این را هم می دانیم که ، خاستگاه این مذهب ، انگلسنان و هلند بوده است. بعد ها ، بخشی از پیورتن ها به آمریکا مهاجرت می کنند و شعب دیگری از این مذهب را در آن جا به وجود می آورند، و همینان اند که جامعه دینامیک و پویای آمریکا ی سرمایه داری را بنا میکنند.
خلاصه کلام این که ، رشد و گسترش سرمایه داری ( به تعبیری و از یک منظر ) ماحصل تفکر و تلاش همین پیورتن ها= ( پاک دینان = پارسایان و … ) بوده است.
نکته اصلی در این جاست که ، از نگاه پیورتن ها، کسب و کار یک فریضه ی دینی بود، نه (به تعبیر آقای امیر احمدی ) « آزمندی » و سود جویی برای زندگی بهتر .
درست به همین خاطر بود که پیورتن ها ( به جای خوش پوشی و خوش زیستن ) سود حاصل از کسب و کار را، مجدداً در سرمایهگذاری های جدید ، به کار میگرفتند. در واقع میتوان گفت که «کالوین همهی دنیای مسیحی را به صومعه مبدل کرد، منتهی صومعهای که در آن کار عبادت محسوب میشد».
در این مورد ، میتوان دقیقتر و بسیار گفت که اینجا جایش نیست.
۳- میگوید : در ایران امروز دو فرهنگ سیاسی در مقابل هم قرار گرفته اند. تمایل اول که غالب است میخواهد فرهنگ سیاسی ناسالم گذشته را با تغییراتی سطحی حفظ کند و با انتقاد و نوآوری بنیادی مبارزه میکند؛ و تمایل دوم، که در حال جوانه زدن است، میخواهد خود را از تمامی قید و بند های فرهنگ سیاسی گذشته برهاند و یک فرهنگ سیاسی نو بوجود بیاورد. طرفداران این فکر از هر نوع نقد سازنده ای استقبال میکنند. من خود را جزئی از این گروه دوم میدانم. از طرف دیگر، نیروی کوچک بغایت بی فرهنگی هم هست که هدفی جز نابود کردن ایران و بدنام کردن اسلام ندارد.»
و سپس همان حرفهای نسنجیده را میزند که ایرانگلوبال، به عنون سوتیتر ،در بالای مقاله میگذارد و در نهایت میگوید :
« در این میان توده مردم زحمتکش و شریف ایران هم بدون توجه به این کشمکش ها در درون فرهنگ سیاسی کشور، در چهارچوب فرهنگ اجتماعی و ادبی بسیار غنی و انسانی خود زندگی میکندفرهنگ اجتماعی.»
میدانیم ، توده ی مردم ، اکثریت مردم ایران را تشکیل میدهد. این اکثریت مردم که به اعتراف آقای امیر احمدی دارای «فرهنگ اجتماعی و ادبی و انسانی بسیار غنی » هستند، چطور میتوانند مستحق صفات منفی باشند که آقای دکتر به آنها نسبت می دهد؟
باز هم می پرسم، حرفهای آقای امیر احمدی ، چیزی جز پریشانگویی است؟
آتاسی عزیز،
شما خوب ترکی می نویسید و برخی نکات را در نظر گیرید زبانتان مثل زبان ذهتابی برای خواننده کاملا ملموس میشود.
در نثر ترکی ترکیه دو شیوه ادامه دارد:
-سره نویسی
-نثر معمولی
دوستان آذربایجانی زبان ترکیه رامطالعه میکنند و اصطلاحات آنرا که برای خود روشنفکران ترکیه ملموس است -در زبان آذربایجانی بکار میگیرند- نتیجه میشود متنی که برای ما چندان ملموس نیست. علت مسئله آن است که نمی دانند اصطلاحات سیاسی-اجتماعی، و واژه ها را که خودمان داریم و برایمان ملموس است چطور بکارگیریم. از این رو مطالعه ی تاریخ ذهتابی مشکل گشاست. در این کتاب ذهتابی همه ی واژه های سیاسی-اجتماعی را که ما استفاده میکنیم به راحتی و شیوایی آورده است.
من تاکنون کسی ندیده ام که مانند او زبان احتماعی-سیاسی را به این گستردگی و راحتی و شیوایی استعمال کرده باشد.
او در پی سره نویسی نیست از گنجینه ی همه ی لغات سود میبرد.
زبان متنهای ترکی شمال هم خوب است فقط باید کلمات روسی و برخی چیزهای خاص را که برای ما غریبه است منها کنیم.
توجه به شیوه ی جمله بندیها نیز کار را راحت میکند. ما در جنوب به شیوه ی خودمان ساختار جملات را درست میکنیم که با دیگر جاها فرق دارد. شیوه ی خودمان اثر گذار و جذاب است.
من متنهای باکو را که مترجمان از آثار ادبی جهانی کرده اند میخواندم به نتیجه رسیدم این ترجمه ها برای ما «جذاب و ملموس» نیست. ما مجبوریم خودمان آنها را دو باره ترجمه کنیم. حالا این باکوست- استانبول که جای خود دارد.
اخیراً بخشی از ترجمه ی اولیس از James Joyce را دیدم که یک مترجم در باکو کرده بود . خوب بود . ترجمه ها از آثار فرانس کافکا خوب نیستند. منظورم « مسئله ی زبان » است. که جذاب و ملموس باشد. به این پاراگراف از ذهتابی دقت کنیم:
« ...ائله همین زامانلاردا ایران و یاخین شرق خلقلرینین میللی شعورو اویانیر، یوکسه لیرو میللی آزادلیق مبارزه لری، انقلابلاری و دویوشلری باشلانیر. ترکیه ده تنظیمات، ایراندا مشروطه انقلابی بونلارین نمونه سیدیر.»
ویژگی این متن:
1- ساختار- ساختارِ زبانِ ساده ی بایاتی ست. ساختار ساده ی جملات مردم بیسواد روستایی ست که معمولی و قابل فهم است.
ساختارجملات- مانند جملات حیدرباباست.
2- از گنجینه ی همه ی لغات بهره گرفته و مطلب اجتماعی-سیاسی-تاریخی را بیان نموده است.
-------
فکر میکنم اگر به این دو نکته نویسنده آگاهانه توجه کرده کار کند می تواند به قول شما :
« مقاله ای بنویسد که هم اندیشه خود را بیان بکند و هم برای همه مردم قابل درک باشد.»
---------
در مورد دموکراتیزه کردن محیط سیاسی ایران فکر میکنم اگر« استراتژی مبارزه ی مسالمت آمیز و دموکراتیک» درست درک شود و عمومی در آذربایجان- از سوی فعالان و گروه ها- بکار گرفته شود می توان جو سیاسی ایران را دموکراتیک کرد و راه حل مسایل سیاسی را گشود. همه چیز بسته به «تلاش و سیاست درست» است.
من شعار های زود رس و ماجرا جویانه و انزواگرانه را درست نمیدانم . اینها جو سیاسی را دموکراتیزه نمی کنند و مشکل را به تخاصم میکشانند.
سلام-درمورداین نوشته نظرات زیادی نوشته شده وماهم مثل نوشته های دیگرازآنهابه فیض رسیده وبرمعلومات خودافزودیم.
تعدای همچون کذشته تمام کاسه وکوزه های عقب ماندگی های ایران، این سرزمین که هنرنزدآنان وبس را،بازهم به گردن تورک ها وتورک گراهاانداخته وحتی تفکرارتجاعی استعماری را جاروکرده وبه دم مابستند.
خوشم می آیداین دوسه نفرخوب جسارت بخرج داده وازگندکاری های حاکمیت اتینیکی خوددفاع میکنند.فقط چندسئوال برایم پیش می آیدکه این دوستان چراهیچ وقت دوست نداشتند ازدرانسانی واردوبه این سئولات جواب دهند.
بهرحال یک ملت این باردوست داردتنهابرای حقوق ابتدایی انسانی خودحرکت کرده وبرای دیگران بیگاری نکنددراین کارتعدادی
ازدروغ ماسک انقلابی برچهره خودزده ومیخواهنددرعوامفریبی سنگ تمام گذارد،
دست بکارشده وانگ های شایسته خودوتبارخودرامیخواهدبه مانسبت دهد،من یکی یکی به آنهاخواهم پرداخت تاروشن شودکی هاوچه
تفکری درعقب ماندگی نقش موثرداشته ودراین صدسال که تمام دنیا خودرابه حکومت عقلانی نزدیک کرده وچه نیرو وحتی افرادی هنوزبرطبل جهالت می کوبند.1-شماهافرموده ایدماتورکان مهاجروشماصاحب اصلی این سرزمین پاک نژادبوده وخواهیدبود.آیاهیچ میدانیدازچه تفکری وآنهم درسرزمین اروپاکه حاکمان آن درهرثانیه ولحظه برای سعادت ملت خودوحتی افرادعقب مانده ایی مثل من وشمای مهاجرتلاش کرده وامکانات می آفرینند؟ولی متاسفانه حتی چشم بصیرت برای دیدن آنهمه امکانات راندارید.
2-یک ساعت برنامه درموردحقوق زیرپاافتاده تورکان آزربایجان راشماهاتحمل نمی کنیدوفورابی بی سی رامربوط به سازمان جاسوسی انگلیس اعلام میکنید،!درصورتی که خودفارس ها100سال است توسط همین انگلیس سرکارآمده وحمایت سیاسی وفرهنگی شده است،وهرروز24ساعته درکانال های مختلف وباشیوه ومدیریت همین جاسوسخانه اعلامی شمابرای فارس وفارس هابرنامه های متنوعی ضبط وپخش میکنند!
3-فرمودیدکه مراسم ارتجاعی وتفکرارتجاعی توسط تورکان آزربایجان واردایران شده اگربه ولایت پاک خودتسریف برده باشی درروزعاشورا درمراکزاستان وروستاهای تمام ولایت شما (خره .چهل منبر وده ها)مراسم که میشودگفت ارتجاعی وغیرانسانی ترین رسوم اجرامیشودآیا ونکندخرم آباد.بروجرد.اشترونان.یاسوج.شهرکرد هم آزربایجان بوده ماخبرنداریم والاآنجاهم به نقشه آزربایجان اضافه میکردیم.4-من سعی میکنم از برنامه های ایران تنهاخلاصه اخباررادیده ،درمواقع استراحت تلویزیون های ترکیه وآزربایجان.ترکمنستان.قزاقستان ودیگرکشورهای تورک راببینم آیا میدانیدکه درآنجاهیچ نشانی ازشئونات ارتجاعی دیده نمیشودوجاکمیت فارس ایران میخواهددرآنجاهم باکمک سوء استفاده ازقران وزبان عربی واعقادات پاک انسانهاتفکرارتجاعی فارسی راداخل کند؟پس این هانشان ازتفکرعوامفریبی سیاسی فارسی واختناق برای جاری کردن حاکمیت فارسی است نه تورک ها.
5-تمام پیشرفت دنیارادبایددراین صدسال اخیرفکرکنم جستجوکردن عقلانی خواهدبود.برادرم دراین صدسال هم فارسها وفرهنگ تمدنسازجهانی آنهادرایران حاکم بوده واگرچندخودفروش وهم سفره تورک درکناراین سفره بوده بخاطرردگم کردن وآنهاراشریک جرم باخودوعوامفریبی بوده وشماهم بخوبی براین امرواقفیدولی فرافکنی کرده ومیخواهیدردگم کنید.
6-ادب راپیشه خودکرده وازهتاکی وفرافکنی دوری کرده واگرمن وامثال من بی ادبم آن رابکل مردم تورک درچارچوب این سرزمین نفرین شده نبندید.ازمسئول کامنت هم درخواست دارم به این آقایان اجازه این جسارت های هتاکانه راندهند،همانطورکه مثل وروایت نوشته من راتحمل نمیکندونوشته های من راازروزگارپاک میکنددرمورداین افرادهم این رسالت رسانه ایی رااجراکند.
اهريمنان نژاده گان شروع به بدگويى و سنگ اندازى در مقابل كنفرانس سكولار دمكراتها كرده اند،سروران پاك نژاده و روشنفكران ارجمندى چون آقايان ناصر كرمى و اقبال اقبالى در اين كنفرانس شركت كرده اند و حتى به اصرار دوستان وطنخواه نيك نژاده روشنفكر والامقام و پاك نژاده اى همچون آقاى ناصر كرمى قول نوشتن مقالات دشمن فكنانه و اهريمن شكنانه شان را دادند.
اگر اهريمن نيان اين سرزمين كه خلق و خوى ناپاك و ناخالص بخود گرفته اند و در نژاده پاك و والاى ما را به قهقرا مى كشانند،بى شك در مقابل اين كنگره سنگ اندازى خواهند كرد،گو اينكه اينان در تاريخ تبارشان يا تبار تاريخى شان اثرى از سكولاريسم و راسيوناليسم وجود ندارد.اهورا نژاد پاك آريايى مان را از گزند سنگ اندازى هاى بدتباران مصون بدارد.
پ،ن:به احتمال زياد موضع گيرى آقاى پرويز داورپناه ريشه در ناخالصى تبارشان دارد،چو اينكه تُرك تبار و عرب تبار نباشد در اثر
همنشينى با اينان خاصيت اينها را پيدا كرده است.تا مسله اين تبار را حل نكنيم از شر حكومت پان تُركيست و پان عربيست و پان اسلاميسم جمهورى اسلامى رهايى نخواهيم يافت.
داريوش پاك نژاده
باید از آقای کرمی تشکر کرد که همانند خیلی از هم کیشانشان,کلامش فریبنده و دیپلماتیک نیست بلکه صریح و آگاهی بخش است و میتواند چشمان آزربایجانیهای طالب ایران واحد را باز کند. فدرالیستها در صورت موفقیت محکومند با امثال ایشان تعامل کنند!!!!
در ادامه کامنت قبلی پیرامون " ناتوان سازی، توانمند سازی و ثبات سیاسی "، اگر دقت کنید کشور ارمنستان بعد از فروپاشی شوروی، ۲ دو فاکتور " توانمند سازی و ناتوان سازی " را به کلی نادیده گرفت. ارمنستان با به زیر سلطه رفتن روسیه ( قطبی که ثابت کرده است فاقد توان توسعه است ) ناتوان سازی را بر خود تحمیل کرد. ارمنستان با سیاستهای قرن ۱۷ دهمی، از پیوستن به ترانزیت گاز آزربایجان به ترکیه و اروپا باز ماند و جای ارمنستان را، گرجستان گرفت. بدتر از همه اینها، ارمنستان با جولان دادن زیر سلطه سیاست چیان دولت روسیه و دولت فارسی ایران، قره باغ را اشغال کرد و عملا خود را در وضعیت ( بی ثباتی ) قرار داد، در اینجا الیت و نخبکان ارمنستان، مخصوصا دیاسپورای ارمنی، نقش ( توانمندسازی ) را فدای ملاحظات دیگر کرد. ( ثبات سیاسی و اقتصادی همسایگان ) در کسب، حفظ و گسترش استقلال ، نمونه آرژانتین بسیار درس
نمونه آرژانتین بسیار درس آموز است، آرژانتین در سال ۲۰۰۱ وارد بحران اقتصادی شد، تا سال ۲۰۰۶ تمام بدهیهای خود به صندوق بینلمللی پول را پرداخت کرد، " برزیل " به عنوان مرکز ثبات سیاسی / اقتصادی، سکوی ثبات آرژانتین بود، برای آزربایجان جنوبی، کشور آزربایجان شمالی و ترکیه این نقش را بازی خواهند کرد.
آ.ائلیار عزیز
به نظر من هم، بهترین گزینه عدم فروپاشی و توسعه دموکراتیک متمدنانه است و من هم ارزو می کنم کاش کشور ما هم مثل سوئیس و کانادا و دهها کشور دیگر بود و هیچ کس و هیچ ملیتی برای رسیدن به خواسته هایش به امید و یا به دنبال فروپاشی کل کشور نبود، حتی کاش الیت حاکم بر ایران به اندازه مردم افغانستان آزاد اندیش بودند(در زمینه ملیتها)
اگر شرایط افغانستان در ایران حاکم بود می توانستیم تصور بکنیم که با تلاش بیشتر می توانیم زمینه های رشد دموکراسی و اقتصاد را فراهم بکنیم ولی هیچ وقت به فکر فروپاشی کشور نمی افتادیم ولی شرایط حاکم بر ایران، فرو پاشی را گریز ناپذیر گرده است. این داستان همانند آن است که کسی پیش بینی زلزله ای را در آینده بکند/ در مقابل آن، گفتن این که زلزله بد است و یا خوب است به هیچ کاری نمی آید، یا باید با اصول علمی ثابت بکنیم که در این منطقه امکان زلزله نیست و یا تمهیدادتی بیاندیشیم که هنگام وقوع زلزله کمترین آسیب را ببینیم
در مورد متن ترکی مقاله تا حدود زیادی حق با شماست، مقالات باید به نحوی نوشته شوند که برای بیشتر فعالان قابل درک باشند البته باز هم تاکید می کنم که برای بیشتر فعالان، زیرا مستمع چنین مقالات مردم کوچه و بازار نیستند و طبیعتا کسانی که به فارسی مقاله می نویسند نیز، مقاله خود را با این دیدگاه که یک فرد با سواد ابتدایی بتواند آنرا درک بکند، نمی نویسند
کاش می توانستم مقاله ای بنویسم که هم اندیشه خودم را بتوانم بیان بکنم و هم برای همه مردم قابل درک باشد. متاسفانه خودم را دارای آن قدرت نمی بینم (هر چند برای رسیدن به آن تلاش می کنم ) لذا حداقل سعی می کنم که غلط ننویسم
نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال
جناب yaradaciliq برای اینکه شما اصلا کامنتی در زیر این مقاله ننوشته بودید که منتشر بشود یا نشود.
شخص دیگری که اسمی شبیه به اسم شما داشت یعنی جناب yaradiciliq یک کامنت نوشته بودند و آن هم چون دیگران را ابله خوانده بود، مشمول مراحم این جانب قرار گرفت.
من و شما که آشناهای قدیمی هستیم و می دانید که با من نمیشه از این شوخیها کرد.
سلام بر شما عزیز جان
آلپر آتاسی گرامی،
ممنون از توضیح شما ، بله ، سخن شما درست است که نظر به «فروپاشی» دارید. عدم توجه از من بود. من در تئوری های خود
همواره به انقلاب در اشکال مختلف آن نظر داشتم و هیچوقت تئوری فروپاشی را در نظر نگرفته ام. علت مسئله هم آن است که
فکر نمی کنم این «روند فرو پاشی» که برخی دوستان از جمله شما مطرح میکنید و تأثیر گرفته از فروپاشی شوروی سابق است
در جامعه ی ایران رخ بدهد.
اما آیا واقعا چنین خواهد شد یا نه؟ کسی به یقین نمی تواند آینده را پیش بینی کند. آینده همیشه رخداده های غیر منظره دارد که یکی هم می تواند همین فروپاشی باشد.
در روند جامعه ایران احتمال چند رویداد بعید نیست:
-انقلاب- انقلاب رنگین- اصلاحات فضای تا حدی باز-کودتا- فروپاشی- حمله خارجی. ادامه ی وضعیت استبدادی کنونی.
بله این چیزها ممکن است.
اما از نظر من «استراتژی-تاکتیک درست » همان «راه حل مسالمت -دموکراسی-فدرالیسم » است. که می تواند مردم و نیروی سیاسی را برای برخورد با تمام حالتها آماده کند. استراتژی های دیگر را درست نمی دانم.
اما در تئوریهای من احتمال رویداد انقلابی برای تغییر زیاد است. فکر میکنم در هرحالتی سرانجام این انقلاب سراسری ست که
مسئله حکومت ایران را حل خواهد کرد. از نظر من احتمال وقوع این حالت بیشتر است. باید دید چه پیش میاید.
-------
- در مورد بخش پایانی نوشته ی شما نظرم طور دیگر است :
من مسئله ارتباط با نیروی خارجی را چنین پاسخ گفته ام:
-استقلال: فعال برابرحقوقی ضرورت دارد استقلال اندیشه و عمل خود را دربرابرحکومت-خارج و همسایگان-جریانهای سیاسی حفظ کند.
-همبستگی با تشکلهای مترقی مدنی -سیاسی ملتهای خارجی آری - با دولتها نه!
- لابیگری مترقی با حفظ استقلال درمجالس دولتهای حامی حقوق بشر-یا جهانی آری -لابیگری ارتجاعی که ناقض استقلال عمل ماست نه!
-تفاوت و تضاد بین لابی گری مترقی و ارتجاعی «حفظ استقلال اندیشه و عمل و استقلال مالی ست». خارجی ها تنها می توانند
معنوی یعنی حقوق بشری از رفع تبعیض در ایران دفاع کنند.
---------
در مورد متن آذربایجانی:
-ممنون که زحمت کشیده اید و آنرا فراهم کرده اید. کار مثبت خوبی ست.
- از نظر من در مورد «زبان مقالات سیاسی» بهترین سرمشق ، شیوه ی نگارش « زبان ذهتابی در تاریخ دیرین ترکهای ایران» است. منظورم «زبان ادبی ذهتابی»ست-نه اندیشه اش.
-زبان ترکی متن شما بیشتر به زبان ترکی ترکیه شبیه است تا به زبان ترکی آذربایجان. من آلترناتیو آنرا همان زبان ادبی-اجتماعی ذهتابی پیشنهاد میکنم -که آذربایجانی ست. زبان ترکی ترکیه بدرد ما نمیخورد. در باکو هم این زبان را ترجمه میکنند و هرچه بیشتر
بر زبان خود تکیه دارند. بکار گیری زبان ترکی ترکیه در نوشته های ما خواننده را از خواندن متن «فراری میدهد» .
-------
-درنوشته ی شما تقکر و منطق جای احساسات را گرفته و این در نوشتن مقالات سیاسی قدم مثبت دیگری ست که صورت گرفته است.
- از سوی دیگر برخورد به مسئله ، بر خلاف تز «حقیقت فقط پیش من است» می باشد. و این نیز قدم مثبت دیگری ست.
بهر حال ، ساغ اولون ، ال لریز آغیریماسین:
یاتیبسان اویان داغلار!
لاله یه بویان داغلار!
یای کیریشی کسدی قول لاریمی
الیم زنجیرده رنجیرده!...
-----
یای کیریشی= بند ازچله ی کمان.
که هرچه بیشتر بکشی- بیشتر در گوشت فرو میرود.
-----
فارسی شعر را هم بنویسم که اذیت نکنند:
آی کوهستان! بخوابی! بیدار شو!
پر از گل شقایق شو!
اسارت مردمم، داغ به دل میگذارد
مردم من در زنجیر است-در زنجیر.
مردمان ما-دست شان در بند !
زبانشان دربند!
بنویس! زنجیرها پاره شوند!
مردم ما در زنجیر است!در زنجیر!
راههای پرگرد و غبارآلود
بوته های خشک و عطرآگین
جوانمردانشان را -برای آزادی میفرستند
مردم من در زنجیر است! در زنجیر !
آی کوهستان!بخوابی! بیدار شو!
پر از گل شقایق شو!
بند چله یی بازوانم را برید
دستم در زنجیر است!-در زنجیر !
سه ۳ فاکتور در بررسی امکانسنجی " استقلال " باید برجسته شوند و از بعد ژئوپلتیکی و داخلی مورد کالبد شکافی قرار بگیرند که عبارتند از ۱- ناتوان سازی ۲- توانمند سازی ۳- ثبات کشورهای منطقه. " ناتوان سازی " کّل کشورهای منطقه از عربستان گرفته تا روسیه، چین و هند خواهان تضعیف رژیم فارس ایران هستند، در بعد داخلی همین رژیم فارس ایران خواهان " ناتوان سازی " آزربایجان جنوبی است. تنها درک عمق همین سیاست دولت فارس باید تلاشهای ما را برای استقلال مستحکم کند. " توانمند سازی " آزربایجان جنوبی با پیوستن به خط آهن " باکو، تفلیس و قارص " به دریای سیاه وصل خواهد شد، دیگر شرق و جنوب ایران ارزش و اهمیت استراتژیک ندارد، به جای تمرکز به جنوب و شرق ایران، تمرکز به شمال و جاده ابریشم در اولویت قرار میگیرد، توسعه اقتصادی و روابط با کشور ترکیه وارد فاز جدید میشود. " ثبات سیاسی "در
در شمال آزربایجان جنوبی، ثبات سیاسی و اقتصادی آزربایجان شمالی و ترکیه، امکان باز گرداندن ثبات و امنیت به آزربایجان جنوبی را تسریع خواهند کرد.
ببینید حدود صد سال است که تمام امکانات مادی- معنوی از جمله مطبوعات و رادیو - تلویزیون سینما تئاتر شعر و ادبیات و آموزش- پرورش و امثالهم همگی در اختیار تمام عیار فارس و فارسیت قرار گرفته خوب فکر میکنید بجای صد سال اگر ١٠٠ روز ما ترکها این ظلم و ستم را بر فارسها روا میداشتیم چه اتفاقی میافتاد آیا فارسها خواهان استقلال وجدائی نمیشدند ؟ببینید اینها تحمل ٣٠-٤٠ دقیقه برنامه موادبانه تلویزیون بی بی سی را ندارند ولی صد سال ما را مورد تحقیر قرار داده اند کامنت آقا کرمی را خوب بخوانید مینویسد « شما و هم تبارانتان هرچه داد و فریاد بزنید، مردم اذربایجان در طول تاریخ ایران جز عقب ماندگی، جز سد کردن گذار به دمکراسی، جز اغتشاش در همبستگی ملّی و تفرقه، جز برقراری سیستم فئودالیته، جز رواج شیعه گری قشری، جز فرهنگ عاشورا تاسوعای و. یا چماق بازی و شمشیر کشی، دست آوردی نداشته و نخواهید داشت.
لطفأ چاور
چاور به دُم خود نبندبد، که گرد و خاکش به چشم خودتان خواهد رفت. مؤدب منتظر باشید ملّت ایران، یا اقوام ایرانی تکلیف شما را مشخص خواهد کرد.».
ارزو میکنم ای کاش پزشگی بودی در جائی در جهان و یا در محله ای در تبریز و یا خیاطی در سلماس و یا کشاورزی در دشت مغان وهمواره در خدمت مردم خود. چه حاصل از انقلابیگری ؟. ای کاش انقلابی نبودی .لعنت به انقلاب که تورا از خدمت به مردمت جدا کرد .
جناب پروفسورهوشنگ امیراحمدی، پانفارس محترم! جنابعالی که تمام کاسه کوزه های عقب ماندگی قرون وسطائی خودتان را، برسراقوام دیگر میشکنید، و همیشه بهانه می آورید و ناله سرمیدهد، که ای وا، 2500 سال پیش ما ائله بودیم و بئله! خب! شما که بقول خودتان اینهمه فرهنگ و تمدن والا داشتید، و اگر راست میگوئید که گویا عظمت و تمدن، وعلم و صنعت شما دنیا را گرفته بود، که گویا به ادعای شما عربها و مغولها، اسکند مقدونی و ترکها مانع تمدن و عظمت باشکوه تان شدند، حال سئوال اول من از محضرتان این است که در طی این مدت شماها کجا تشریف داشتید؟ که دیگران برشما حکومت میکردند؟ الآن که دیگه نه عربها بشما حکومت میکنند و نه ترکها، نه مغولها و نه اسکندر مقدونی!، شما که الحمدوالله بقول خودتان صاحب اینهمه عظمت و تمدن، و فرهنگ والا، صاحب اختراعات و اکتشاف علمی و فرهنگی بودید، و بقول خودتان، تمام تمدن بشری، اختراعات و اکتشافت،
وعلم و دانش خود را از شماها (ایرانیها) یاد گرفته اند، بسیار خوب! آقای پروفسور! چرا اکنون فرهنگ والا، و عظمت و تمدن بیکران، و علم و دانش وسیع، و پیشرفتهای شگفت انگیزتان را پیاده نمی کنید، که دنیا شگفت زده بشود؟ و بشما احسن بگوید؟ چرا هم اکنون آن را به دنیا نشان نمی دهید که همه انگشت بدهان، و هاج و واج بمانند؟ الآن که کسی جلویتان را نگرفته است؟ بقول معروف: اگر دروغ گفتن کوپنی بود، اکنون خیلی وقت بود که کوپن تان تمام شده بود!
این جناب هم همیشه یکی به نعل میزند و یکی به میخ . ایکاش زمان شاه هم این حرفها را میزد . دوم اینکه پان ترک چرا نوشته های 3 سال پیش از یک تلویزیون ارتجاعی را مدام اینجا منتقل میدهد ؟ بهتر نیست مسئول سایت جلو این سوء استفاده خودگردانی دمکرایتک را بگیرد ؟
آقای دریادل میدانید چرا؟ برای اینکه بحث با پانفارسیزم درسطح جدی بی فایده و وقت تلف کردن ااست.
جناب اردبيلى وقتى به زيبايى به زبان شيرين پارسى مى نويسيد و در پويايى و شكوفايى آن نقشى داريد،اين نظريه را كه فارسها ژن معيوب نژادپرستانه دارند از كجا كشف كرديد؟كسى شما را مجبور به پارسى نويسى نكرده،اهورا را سپاس كه خارج از ايران زندگى مى كنيد و امكان تُركى نوشتن هم كه داريد،پس چرا پارسى مى نويسيد؟اگر اينقدر عاشق زبان تان هستيد،چرا اثرات گرانقدرتان را به آن زبان نمى آفرينيد؟لااقل مى توانستيد ترجمه ترُكى اش را اضافه كنيد در اين سايت و سايتهاى پان تُركيستى تان.
همگى در پيش همگنان و هم زبانان نتان خوشبخت و سلامت باشيد.شما هم از اورپا با چتر نجات بهشان ملحق بشويد،اين لوايى جانتان را هم ببريد،خيلى براى همگنانش مانند شما بى تابى مى كنند.روزى استفاده از زبان شيرين پارسى برايتان به آرزوى لامحال تبديل خواهد شد،ادبيات و زبان ما را هم به انحطاط كشانديد آقا جان. ننويسيد به اين زبان،اين زبان مقدس است،فردوسى ها به اين زبان نبشته اند.به زبان خودتان بنويسيد كه به اهورا ما هم راضى هستيم.اصلاً ما نمى خواهيم شماها به زبان ما بنويسيد،هم از ظرائف اهورايى زبان ما استفاده مى كنيد و يك قورت نيم تان هم باقى است.روزى شماها را از سرزمين اهورايى مان اخراج خواهيم،شماها بانى و باعث پان تركيسم،پان عربيسم و جاهليت اسلامى هستيد،تازگى ها با داعشين ايغور همپيمان شديد،بهشان بگيد تو صحراى مغولستان كمى برايتان چادر مهيا كنند تا
من واقعا متاسفام که مردی با این سن و سال و به این صراحت به نیروهای خوشنام که نمی گذارند شعله های مبارزه خاموش گردد دشنام می دهد و با سخنان های غیر مستند سعی می کند تا اندیشه ایستادگی را به سخره گیرد.
اگر دقت کرده باشید او بیشتر نگران ارزشهای حکوت اسلامی مانند روزه و نماز است. من از این آدم هایی که با کراوات و مینی ژوپ از ارزش های جمهوری اسلامی حمایت می کنند بیش از خود آخوندها در هراسم. اگر جمع بشوند و برای آینده ایران چاره ای بیاندیشند برخی چون ایشان شروع به تهمت زندن می کنند و اگر جمع نشوند می گویند چرا کاری نمی کنند. این ها کاری بلد نیستند جز تهمت و افترا. ومن در تعجبم چطور سایت ایران گلو بال اجازه می دهد هرکسی بدون سند و مدرک به دیگران افترا بزند. وقتی رسانه حرفه ای نباشد و بر محور اخلاق حرفه ای اداره نگردد بهتر از این نمی شود. آزادی بیان در کشور های توسعه یافته از یک حدود اخلاقی- حرفه ای برخوردار است که متاسفانه در اینجا رعایت نمی شود.استاد سفسطة ،معلم مغلطه ،رهبر دو گانه سوز، اصولا مايل به كش دادن نيستند، حالا اين كش دادن چه در زمينه رانت و بورسيه باشد ،چه در زمينه فساد چند ميلياردي
و همين مي شود كه غورباغه هاي ولايت در امر استفاده از رانت و بورسيه ،غزل ابو عطا سر مي دهند، و پير و دل مرده مي شوند، و هوس دفاع از شرف مي كنند،
سلام-این افرادی که درمرکز کشورهای جهان متمدن (اروپا) زندگی میکنندوهنوزنتوانسته اندپس از37سال ازتفکرواحدی درراه سعادت انسانهابهره ببرندوهرکدام درسخرانیها ی خودازهمان تفکرداعشی فارسی استفاده کرده وازآن بیرون نیامده ،نمی دانم چطوروباچه رویی میخواهندمردم ازتفکرعقب مانده وعوامفریبی آنهاپیروی کنند.
اینهافکرکنم خودشان ازخواب بیدارنشده ومردم راگوسفندحساب می کنند.اگرسخنرانی این آقایان ویانوشته های آنهارادرسایت هاتوجه کنیدبه همه آنهابایدفاتحه خوانده وآنهارابه خداسپرد.
من ماندم، اين همه مغز متفكر، در حركت ملي آذر بايجان، يكي پيدا نمي شود يك كامنت ،كه كمي عقلانيت ازش بتراود، مطلبي ذيل اين مقاله بنويسد، چه سود اين همه فخر در پستوي ايي كوچك در زير زميني نمور در آينه به خود فروختن!
با پوزش در جمله ی آخر کامننت اینجانب کلمه ی قلمداد اشتباها قامداد نوشته شده است
آقاى جم،اين نه اين جانب كه شما هستيد كه در فرداى ايرانى آزاد بايد آزمايش و يا تعهدى را بگذرانيد كه در آن بايد ثابت كنيد خرده شيشه اى از تبار تُركى يا عربى داريد يانه!البته مطمعنم كه در مورد خصوص شما عاجز از اثبات اين مسله خواهيد بود.براى پايان اين ديالوگ كه مطمعناًً اولين و آخرين ديالوگم با نژاد ناخالصان است به استحضار مى رساند كه تُرك تباران و عرب تباران با پنهان شدن در پشت القاب سوسياليسم و اسلام و اومانيسم وطن پاك ما به انحطاط كشانده اند.همانطور كه يهودى تباران با پنهان شدن در پشت القاب و ايده هاى سوسياليسم و اومانيسم تمدن غرب را به انحطاط كشيده بودند.اما نژادگان ناخالص اين آرزو را با وجود روشنفكران راسيونال و سكولار پاك نژاده به گور خواهند برد كه دوباره در پشت القاب به ظاهر انساندوستانه تمدن و وطن آريايى مان را به حراج بگذارند.آرى ما پاك نژاده هستيم و به اين هم افتخار مى كنيم،
آقای کرمی... نوشته بودید که ((شما و هم تبارانتان هرچه داد و فریاد بزنید، مردم اذربایجان در طول تاریخ ایران جز عقب ماندگی، جز سد کردن گذار به دمکراسی، جز اغتشاش در همبستگی ملّی و تفرقه، جز برقراری سیستم فئودالیته، جز رواج شیعه گری قشری، جز فرهنگ عاشورا تاسوعای و. یا چماق بازی و شمشیر کشی، دست آوردی نداشته و نخواهید داشت. )) ..اجاره بدهید یک واقعیّت تاریخی را برایتان بازگو کنم تا بفهیم نقش آزربایجان و هم تباران ما در تاریخ چه رلی را بازی کرند. اگر این واقع تاریخی صحیح نباشد , من مشتاقانه منتظر هستم که این واقع تاریخی را بطور صحیح برایمان بازگو کنید.. در کشوری که شما زندگی میکنید در سال های 1932 خزب نازی آلمان توانست اکثریت رای را در انتخابات بدست بیاورد شخصی بنام « هیتلر» در ژانویه 1933 صدر اعظم آلمان شد. هیتلر بخاطر پیمان ورسای توانست توده های مردم را جمع بکند و شروع به کشور گشائی
کرد. پیروزی های رعد آسا در خاک اروپا و مخصوصآ بعد از شکست فرانسه باعث شد ایشان برای بدست آوردن( فضای حیاتی ) در شرق , عملیات مشهور « بارباروسا» را در 22 ژوئن 1941 در روسیه پیاده بکند. هر چند که ارتش شمالی آلمان تا 15 کیلومتری مسکو به رهبری ژنرال « گودریان» پیشرفت کرد ولی ارتش مرکزی که بطرف ( استالین گراد ) به فرماندهی « ژنرال وان پاولس » در حرکت بود به دستور هیتلر به دو بخش تقسیم شد . دلیل تقسیم این نیرو, تنها بودن (( آزربایجان و باکو )) که صاحب نفت و گاز این منطقه بودند و بیش از 90-95% مواد سوختی ارتش سرخ را مهیّا میکردند. آقای کرمی ... همانطور که تاریخ نشان داد , بخاطر احتیاج مبرم ارتش آلمان به نفت و گاز منطقه « آزربایجان » که باعث تضعیف قوای هیتلر در استالینگراد شد, باعث شد که اولین شکست تاریخی ارتش هیتلری در روسیه به وقوع به پیوندد. این شکست چنان در روحیه سربازان روسی اثر کرد که به فتح برلین انجامید. آقای کرمی...این آزربایجانیهای ترک تبار , و این سربازان ترک تبار همرا با بیش از 20 میلیون سربازان شوروی دیگر, و هم چنین با سربازان ارتش متفقین کشته شدند تا این ارتش هیتلری و افکار ( ناسیونالیست هیتلری ) از بین برود تا یک جامعه جدید مدنی سکولار و دموکراتیک آلمان متولد شود تا شما و افرادی مثل شما ها به آلمان بطور آسان مهاجرت کرده و از فضای باز سیاسی این کشور استفاده بکنید تا (( ملّت , فرهنگ و تاریخ آزربایجان و کلآ ترکان ) را محکم بکوبید...پس آقای کرمی ... در جامعه و کشوری که شما آسودانه زندگی می کنید آزربایجانی ها و ( ترک تباران ) جان باخته اند تا این زندگی را در یک جامعه مدنی را برای شما هم فکران شما مهیّا بکنند. امیدوارم روزهای خوب و خوش و زندگی راحتی را در پیش داشته باشید.سیاوش گرامی ! ممنون از توجه شما.
تا آن جا که من می دانم ،«سور تیتر» یا « رو تیتر »، در بالای «عنوان» اصلی مقاله نوشته میشود و « سو تیتر» یا « زیر تیتر» در زیر آن . در اینجا ، ما نه « سوتیتر » داریم و نه «سور تیتر». بلکه « تیتر » داریم که همان عنوان مقاله است و « لید » که در پایین آن نوشته شده است.
بخشی از مقاله ، که خواننده را به موضوع مورد بحث هدایت میکند ، « لید » نامیده می شود.
در فن روزنامهنگاری ، « لید » را به گونهای انتخاب میکنند که در خواننده کنجکاوی ایجاد کند و او را به خواندن مقاله تحریک کند.
در مورد هر یک از اجزایی که گفته شد ، می توان توضیحاتی نوشت که در حوصله ی بخش کامنت ها نیست. نیازی هم به آن نیست. به کمک ماشین جست و جو گر گوگل، می توان اطلاعات لازم را به دست آورد.
شاد و تندرست باشید.
حسرت به دلم ماند، همیشه میخواستم در افغانستان و روستای فارسی کار دفتری دست و پا کنم ولی این " اردک سخنگو " سخنگوی جامعه فارسی که مسئول انشای جامعه فارسی نیز است از دست خطم ایراد گرفت و مردودم کرد، بناچار به دیدنش رفتم، گفتند در تالار " گفتگوی تمدنها " و " مشکل زبان فارسی " تشریف دارند، ایشون با خشم بسیار اشاره به بنری میکردند که بر روی آن نوشته شده بود " عقب ماندگی روستای فارسی به نویی از عقب ماندگی زبان فارسی با فقط ۲۷۰ فعل ساده نشأت میگیرد "، اردک سخنگو ناگهان با یک حراک تند دست به جیب کتشان کردند و " چسب دوقلو " را در حالیکه دو دستی بالای سرشان گرفته بودند به حضار و " دانش من دان " روستای فارسی نشان دادند. عینک دودیشان را از چشم مبارکشان بر داشتند و خطاب به همه فرمودند با این چسب دوقلو، همه واژگان زبان فارسی را به هم بچسبانید تا میزان " افعال ساده " زبان فارسی از ۲۷۰ به
۲۷۰ هزار افزایش یابد.در کامنتی خواندم که(م:
ANONYMJ
آذربایجانی ها تمامی شرایط را برای تشکیل دولت مستقل خودرا دارند. سابقه دولت مداری, خاک, ملت و نیروی انسانی متخصص و فرهنگ و زبان.GQ)
پیشنهاد من این است که مذاکرات کافی است و دولت را هرچه زودتر بوجود اورید و مطمن هستم که کردان و عربان نیز به دنبا ل شما خواهند امد و دولت خود را مانند دولت رجوی درست خواهند کرد.چهره های فرهنگی مانند اقای بهنام و اقای براهنی و اقای اردبیلی و اقای لوائی از توانائی های لازم بر خوردار هستند. خیرپیش.
گاهی بسخره گزفتن افراد نارسیست کارساز است. نتایج:
۱- حالا یاد گرفته نامش را درست بنویسد.
۲- از گذاشتن ۳۰ عدد (???) در یک کامنت ۴ خطی پرهیز میکند.چیزیکه موجب زشت شدن صفحه میشود.
۳- نامش را تنها در بالای کامنت و نه دیگر در پائین کامنت قرار میدهد.
۴- تمجید از خود را کمتر کرده.
۵- اما هنوز نتوانسته چند خط فارسی بدون اشکال بنویسد. مثلآ گفته نمیشود این ادعا را کذب کرد بلکه گفته میشود رد کرد. گفته میشود کذب خواند یا کذب دانست.
در سطر آخر ( زیر پااگاشتند) نوشته نمیشود. شاید بنده خدا میخواسته بنویسد( زیر پا گذاشتند )
منتظر کامنتهای جالبتر شما هستم!
جناب کرمی ,
ان چه مربوط به ادعای صاحب خانگی و پاک نژادی تاجیک نژادان ساکن ایران است , به حضورتان برسانم که شما حتا از اصل و نصب خود بی خبر هستید . تبار شما نه پارسها که قومی وحشی در ۲۵۰۰ سال پیش بودند و مانند دهها قوم دیگر از بین رفته اند . شما که امروز فارس زبان نامیده میشوید , اختراع شعوبه هست , و در اصل شما نه فارس زبان , بلکه دری زبان افغانی هستید که از نظر اتینکی به تاجیکها تعلق دارد . این سرزمین همیشه سرزمین ترکها بوده , و تاجیکها با اجازه شاهان ترک اجازه سکونت در حاشیه کویر را در یافتندشما یک جوری فارس زبانان را صاحب خانه میدانید , و دیگران را مهاجر !! آدم کم سواد با توهم در تاریخ ورسیون دولتی فقط میتواند این حرفها را بزند . اصولا در این اوروپا هم تقریبا همه نیو نازیستها , و راسیستها , انسانهای کم سواد و متوهمی هستند که دنبال نژاد و تبار و خون آریایی هستند که هرگز وجود نداشته .
دوگانگی و ثنویت فرهنگ غالب ایرانی-پارسیست. خود را بانیان حقوق بشر با منشور کوروش میدانند ولی در قرن 21 حتی حق خویشتن بودن برای ترک و عرب و بلوچ و غیره برسمیت نمی شناسند. پاک ترین انسانشان پیغمبریست که با دختربچه 9 ساله آمیزش میکرد و کنیزانش حکم برده های جنسی برایش داشتند. سرسخت ترین آزادیخواهانشان !!! از اوین بی بی سی را بدلیل طرح مسائل حقوق بشری تقبیح می کنند. چنین کشوری محکوم به فروپاشیست.
فقط مغول زاده ها از تمدن فارس حرف میزنند . جهان از تمدن ایرانی سخن میگوید .
جناب آقبالی عزیز، مظهرپاک نژاد آریا! با درود اهورا مزدائی، به شریف مبارکتان، اخیر درگفتارآقایان پانفارس، و پان ایرانیسم تمامیت خواه، و تمرکز گرا، دوستاران زبان واحد فارس، و کشور واحد، و ملت واحد ( ایران ـ فارس)، که قبلا تکیه کلامشان برتمامیت ارضی، و تحمیل تک زبانی، و تمرکزگرائی و تسلط تک قبیله ای برملل غیرفارس جغرافیای موسوم به جهنم ایران بود، اخیرا واژه ای جدیدی بنام " سرزمین مقدس" نیزتکیه کلامشان شده است. معمولا کلمه مقدس در زبان عامه به اماکن متبرکه، و زیات گاههای دوازده امام اثناالعشری، و 24.000 پیغمبر وعتبه، و نوادگان آنان، به سنگی درمکه مکرمه .. و امثالهم گفته میشود. اما عزیزان پان ایرانیست و پان فارس!، اکنون کلمه "مقدس" را شامل خاک نیز کرده اند، که دردهانشان مثل نقل و نبات میچرخد. ممکن است برای خوانندگان آن را توضیح دهید؟
سلام-آزرعزیزاین آقاداریوش من فکرمیکنم یک طنزنویس ماهری است باطنزهای خوددقیقاحرفی رامی زندکه من وشماشایدنتوانیم
باراحتی آقای داریوش آنهارامسخره کنیم/
به عنوان یک فرد بیطرف: جناب آقای دکتر پرویز داور پناه... شما در جبهه ای قرار داشتید و دارید، که دکتر شاپور بختیار را در آن شرایط حساس تاریخی تنها گذاشتید و به پابوسی امام راحله در زیر آن درخت سیب شتافتید، و او را با آن پرواز مشهور به ایران آوردید، شما مستقیم و بدون واسطه در جنایت های 37 سالهء این نظام شریک و سهیم هستید، و طبعأ با فروپاشی نظام اسلامی موقعیّت خود را در خطر می بینید.
اگر شما و نظام جمهوری اسلامی با آمریکا و مردم و کشور اسرائیل , و با ملّت یهود مشکل و دشمنی دارید، ایرانیان راستین با آنها و با مردم هر دو کشور مشکلی و دشمنی نداشته و ندارند.شما همان بهتر که همچنان سنگ محمّد مصدق را به سینه زنید، و مانند یک بسیجی امر به معروف و نهی از منکر کنید و مردم را در کنترل داشته باشید تا ببینید که چه کسی حتّی در خارج روزه خواری کرده است، بدبخت به آن ملّتی که شما و امثال شما و امثال جبههء شما ادعای ناجی بودن آنها را بکند، و پاسدار ارزشهای ملّی آن باشد.
Direnc Minelli گرامی
منظورم تقسیم بندی زبانی نبود بل اشاره به فضای روسنفکری غالب در جامعه بود. کلمه ی زبان را برای عدم سوتفاهم حذف کردم.
هیچ انسان با وجدان و صاحب اندکی شعور سیاسی نمی تواند دستاوردهای کنگره فرانکفورت را انکار کند. کنگره ای که شرکت کنندگان بدون هیچ ادعائی در گفتگوئی متمدنانه و عاری از لمپنیزم سیاسی جان سخت جاری، به بررسی موانع همکاری جنبش سکولار دمکراسی پرداختند.
دوست عزیز و گرامی تورک اوغلی
ما پایه و اساس بحث مان ، منشور ملل متحد و اعلامیه حقوق بشر است....از شما و دوستان دیگر این پایه ها را قبول دارند آن وقت می توانیم وارد بحث شویم و با منطق گفتگو نمایم.اگر این اصول و پایه ها مورد قبول شما نیست به هیچ وجه گفتگوی ما به جایی نخواهد رسید.
در مقاله بعدی به شما و دوستان دیگر ثابت خواهم کرد که از نظر بین المللی و حقوقی ، ما درست میگوییم و این بیانیه نیز چیزی جز بندهای منشور ملل متحد و بیانیه حقوق بشر چیزی نگفته است.
ثابت خواهیم کرد که فدرالیسم و ملیت ها نامیدن ، قوم های ایرانی راهی نیست جز برای تجزیه ایران.که عده دانسته و عده ای هم نادانسته و از سر ناآگاهی وارد چنین بازی خطرناکی شده اند..کمی صر داشته باشید تا هفته آینده، خوشحال خواهم شد در مورد اون مقاله نظرتان را بدانم.
با سپاس و مهر فراوان
هیچ انسان با وجدان و صاحب اندکی شعور سیاسی نمی تواند دستاوردهای کنگره فرانکفورت را انکار کند. کنگره ای که شرکت کنندگان بدون هیچ ادعائی در گفتگوئی متمدنانه و عاری از لمپنیزم سیاسی جان سخت جاری، به بررسی موانع همکاری جنبش سکولار دمکراسی پرداختند.
حداقل دستاورد نشست فرانکفورت، گفتگوی متمدنانه طیفی از سکولار دمکراتهای چپ سوسیالیست تا لیبرال دمکراتها بود که هضم آن برای برخی ثقیل است.
کنگره فرانکفورت تبلور بلوغ فرهنگ دمکراتیک - سیاسی اپوزیسیون برانداز، و برخورد مسئولانه نسبت به سرنوشت ایران و ایرانیان، و وداع با نزاع های حقیرانه فرقه ای بود. مبارک باد!
وقتی استفاده از گیرنده ماهواره ای در خانه ها از نظر دولت و ارگانهای اطلاعات و سرکوب رژیم جرم است و همیشه شاهد هجوم به خانه ها و پایین انداختن دیش های ماهواره توسط ماموران رژیم هستیم چطور این زندانیان سیاسی این برنامه را تماشاکرده اند؟ ضمنا همانطور که آقای بهنام نیز گفته اند تا بحال در بی بی سی اشخاص زیادی از سلطنت طلب گرفته تا به اصطلاح اصلاح طلب و چپ و راست و طرفدار رژیم و کومله و دمکرات کردستان و مانقوردهای(آذری های) ضد آذربایجان مثل ارسی و . . . به ایراد نقطه نظرات خود پرداخته اند هیچ حساسیتی از طرف آقایان مشاهده نمی شود؟ چرا وقتی بی بی سی با آب و تاب به تعریف وتمجید فرهنگ و تمدن پارسی(با نقاب ایرانی) میپردازد که البته محتوی بیشتر برنامه ها در این سمت و سو است این رسانه استعماری قامداد نمیشود؟
صمد گرامی، اگر اجازه بدهی میتوانم بگویم که قسمت بالائی مقاله سورتیتر surtitre و قسمت پائینی مقاله یا فیلم سوتیتر sous-titre یا sous-titré .
تقسیم بندی زبانی کار لینگویستها و زبانشناسان است و نظرشان مشخص. به انحراف کشیدن بحث کار درستی نیست.
دوست گرامی جناب آقای داریوش پاک نژاد! با سلام، نقاش و شاعرمعروف ایرانی اهل کاشان، جناب سهراب سپهری در شعر معروف خود که از اجداد و نیاکان قوم آریا صحبت بمیان میکشد، در آن شعر معروفش میگوید: " نسبم شاید، به زنی فاحشه در شهر بخارا برسد...!" پایان نقل قول. خب! اکنون سئوال من از محضر شریفتان این است، با توجه حملات و جنگهای خونین متوالی، و تاخت و تاز اسکند مقدونی، مغول ها، اعراب، روسها، ترکها، افغانها در طول تشکیل جغرافیای موسوم به ایران، که نژاد قوم فارس نزدیک دوهزار و پانصد سال زیر تاخت و تاز و فرمان آنان قرار داشت و هنوز که هنوز است یک آخوند روضه خان تورک بنام خامنه ای بشما حکومت میکند، از کجا میدانید، که نژادتان پاکیزه و خاص مانده است؟ آیا تک به تک خودتان را آزمایش خونی کردید؟
به برداشت خود از «فضای سیاسی فارسی » اشاره کنم شاید مفید واقع شود:
و به جریان دموکراسی و رفع تبعیض یاری نمود. اگر فعالان همه ی مردمان گوناگون ایران عملا در جهت دموکراتیزه کردن فضای روشنفکری-سیاسی حرکت کنند پیروزی با رفع تبعیض است.این فضا زمانی در چنگ «ملی گرایی فارسی» اسیر بود . اکنون با اصطلاحاتی که در گذشته کسانی مثل من- جامعه ی فارسی را - مورد مخاطب قرار میدادند جا افتاده است. این فضا عبارات « رفع تبعیض- حقوق مردمان مختلف ایران- برابری حقوقی- قدرت غیر متمرکز - فرهنگهای گوناگون - فدرالیسم - خود گردانی امور محلی و منطقه ای و غیره» را گرفته و بکار می برند. می توانم بگویم فضای ملی گرایی فارسی در میان روشنفکران- احزاب- به مقدار قابل توجهی در رابطه با حقوق تبعیض دیدگان ایران شکسته است. البته منهای سلطنت طلبان و مجاهدین.
تجربه برایم ثابت کرده با خرد و منطق می توان این جامعه را متوجه سیاستهای درست کرد و فضا را هرچه بیشتر دموکراتیزه نمود. این به نفع همه ی ستمدگان جامعه است. می توان یخها را آب کرد.
استثمار شدگان- تبعیض دیدگان-دموکراسی خواهان می توانند عملا فضای «سیاسی-اجتماعی-روشنفکری» را در جهت تغییر جامعه به پیش برانند.
لازم است در این مسیر یقه ی همه را گرفت و حرفها را زد. مثل کاری که دوست ما بهنام در مورد زندانیان انجام داد. تنها با سیاستهای درست میتوان جو را به نفع ستمدیدگان دگرگون کرد.
هر موقع از یک فارس , مثلا از آقای برقعی می پرسی, یک نمونه از این تمدن فارس اسم ببرید, در جواب شروع میکنند به فحش دادد. شاید به این میگویند تمدن
خبر مسرت بخشی به ما رسیده و آن اینکه با " با واسطه گری و دلالی روسیه " سخنگوی جامعه فارسی " جناب اردک سخنگو " تمایل خود را به ادامه بحث پیرامون دلایل عقب ماندگی جامعه فارسی در حیطهها اعلام کرده اند، تنها شرط ما، عدم تکرار مداوم شعر " شمع و گًل پروانه، چوو ایران نباشد تن من مباد " از طرف سخنگوی جامعه فارسی است. ( مجری برنامه ) اردک سخنگوی عزیز، چرا جامعه فارسی از توسعه باز ماند؟ بنده اردک سخنگو سخنگوی جامعه فارسی این ادعا را کاملا کذب میکنم، جامعه فارسی در ۱۰۰ سال گذشته، بیشتر از ۱۰ هزار کارخانه جوک سازی زده، فقط کافی است که گوگل ( یه ترکه ) بزنید تا با تولیدات کارخانجات جامعه فارسی از همه رقمش آشنا شوید. گوناگونی از دیگر مختصات تولیدات این کارخانجات جوک سازی است. به فرض به جای " یه ترکه " بنویسید " یه رشتی " عرب سوسمارخور " و هکذا، شمع و گًل
و پروانه، چوو ایران نباشد تن من مباد. ( مجری برنامه ) ایشون شرط ما را زیر پاا گاشتند و دوباره شعر میگن، این گفتگو برای آینده موکول میشود.yaradiciliq عزیز... در این چند سال اخیر از این (( دانولد داک ها )) زیاد بوده اند. در این نقطه تاریخی که وحشی ترین شکنجه ها در زندان های جمهوری اسلامی بکار گرفته میشود , این آقایون دنبال (( نژاد پاک آریائی)) هستند. جا دارد که سه بیت از شعر معروف « ملّت» از میرزا علی معجز شبستری که واقعآ گویای وضع اسفناک اجتماعی در حال حاضر هستیم , درج بکنیم و از « ائلیار» خواهش میکنم که اگر وقت پیدا کردند برایمان ترجمه بکنند.
(( چالیندی صور اسرافیل اویاندی هر ملّت.......اویانمیر خواب غفلتدن هله بو بی خبر ملّت ..
قیامت قوپدی یاهو , کهنه دنیا تار و مار اولدی ... قورولدی تازه عالم , آچ گوزون ایله نظر ملّت
تآ سف بی ثمر دور , چون کیچن کیچدی , کوچن کوچدی....آییل بوندان سورا قویما کیچه عمرین هدر ملّت ))
باز هم روزهای خوبی را برایتان آرزومندم...
در بعد کلان، نگاهی به جنوب و شرق ایران، که بی ثباتی را بر آزربایجان جنوبی تحمیل خواهد کرد دیدگاههای ما را نسبت به ایران و آینده آن بازتر خواهد کرد. اقتصاد چین دچار لغزش شده و این هند را کمی قاطع تر کرده است تا راه خود را به سوی آسیای مرکزی بگشاید، هند با تاجیکستان روابط خوبی دارد ولی کوه هیمالیا مانع بزرگی برای ورود هند به آسیای مرکزی از طریق تاجیکستان است، " بندر چابهار " تنها گزینه هند است، هر چه هند نفوذ خود را در ایران گسترش دهد چین نفوذ خود را در اقیانوس هند از طریق بندر گوادر در " بلوچستان پاکستان " گسترش خواهد داد. چین برای دور نگاه داشتن هند از آسیای مرکزی، قادر خواهد بود پاکستان، عربستان، کشورهای عربی شورای همکاری خلیج را با خود همگام سازد. هند در مقابل، پاکستان را ناا آرام و بی ثبات خواهد کرد تا نفوذ چین به اقیانوس هند از طریق پاکستان را کند کند. تحولات به
هر طریقی سوق پیدا کنند، شرق ایران، جنوب ایران و خلیج ملتهب و پر آشوب خواهد شد، آزربایجان جنوبی برای تضمین ثبات خود، باید متمرکز شمال و جاده ابریشم شود.درود بر شرفتان جناب کرمی. آنچنان که تحقیقات دقیق ژنتیک (بدون کوچکترین اشباهی) نشان میدهد، پدر پدربزرگ پدربزرگ پدربزرگ پدربزرگ جد پدری جناب داریوش کریمی؛ مجری برنامه پرگار نیز گویی "ترک تبار" بودند و علیرغم اینکه از پدر پدربزرگ پدر بزرگ جد ایشان به بعد، این بزرگواران پارسی سخن گفته اند اما هرگز شرط ایرانی بودن را کسب نخواهند کرد. پس برنامه پرگار با 4 غیرایرانی انیرانی پخش گردیده است. بایسته است مراتب اعتراض خود را به این عامل ضد ایرانی یعنی بی بی سی انیرانی اعلام داریم. در ضمن نه تنها آذربایجانی ها موجب اغتشاش و عقب ماندگی و چماق بازی و خیلی موارد دیگر را (که البته شما دقیقا اشاره کردید) شده اند، بلکه موجبات تحریمهای هسته ای، غیرهسته ای، دارویی، تسهیلاتی، تسلیحاتی، گرانی، تورم، طلاق، رکود، مشکلات ازدواج جوانان و خیلی عوامل دیگر را نیز فراهم کرده اند.
اصلا مملکت ما گل و بلبل بوده و هر چه عقب ماندگی داریم ازدست این ترکهای آذربایجانی غیرایرانی انیرانی است. چه زیبا گفتید، ترک تبارها چیزی به نام دموکراسی و آزادی و حقوق فردی و خیلی چیزهای دیگر را که شما گفتید، نمیدانند. اصلا مسببین شکست قیام مشروطیت همین ستارخان و باقرخان و خیابانی آذربایجانی ترک تبارغیرایرانی بودند. میگویم حالا که عامل بدبختی مان را یافتیم "ترک تبارهای" غیر ایرانی ایران را دقیق شناسایی نموده و بر پیشانیشان مهر بزنیم و تمامشان را تحویل یکی از دادگاه های آلمان فدرال که شما ساکنش هستید و البته زبانش را بخوبی میدانید، بدهیم. فقط بایستی تمامی استانهای کشورمان را که ترک تبارهای غیر ایرانی به صورت بومی ساکنانشان هستند (حدودا 25 استان ایران) با جمعیت دهها میلیونی دقیقا کاوش نموده تا مبادا یکی شان از دستمان دررود. البته میتوان از ایده "چاور بستن به دم" که شما در مورد جناب بهنام مطرح کردید هم استفاده کنیم که صد البته جای تحقیق بیشتر دارد. به هر حال شما با این تظرات کارشناسانه تان همواره باعث امیدواری ما هستید. اصولا یکی از دلایلی که من به سایت ایران گلوبال مراجعه میکنم همین نظرات و مطالب مستند و خواندنی شما در برخورد با ترک تبارهای انیرانی غیر ایرانی است. اهورا مزدا یاورتان باشد.در سطر های پایانی کامنت پیشین ، یه جای « لید » ، « سو تیتر » نوشته شد که در زیر تصحیح می شود:
سپس همان حرفهای نسنجیده را میزند که ایرانگلوبال، به عنون « لید » ، در بالای مقاله میگذارد
برخی نویسندگان و فعالین سیاسی نه چندان خوشنام ، همچون مجید محمدی، زیبا کلام و همین آقای هوشنگ امیر احمدی، برای آنکه توی دهن ها بیفتند و محبوب القلوب تجزیه طلبها شوند، راهی از این بهتر نمی بینند که هر از گاه ، ملت بدبخت را دراز کنند و مشتی لیچار بارش کنند.
۱ – آقای امیر احمدی ، از یک سو میگوید « نباید به فرهنگ یک ملت فقط بعنوان یک پدیده از پیش ساخته و پرداخته نگاه کرد. فرهنگ عام و با آن فرهنگ سیاسی جامعه دائما دستخوش تحول است و باید هم باشد. تاریخ عوض میشود، روابط عوض میشوند».این مصاحبه هم از قماش همین حرف هاست.
تجزیه طلبهای بسیار محترم هم که دنبال فرصت می گردند، بخش « شیرینتر » این نوشتهها را جدا میکنند و فاتحانه در پایگاه های تجزیه طلبانه شان نشر میدهند و با این کار ، هم به « نان» شان میرسند و هم به« نام» .
من قصد داشتم حرفهای این آقای را خط به خط نقد کنم. از این رو، مقاله را سه بار خواندم. اما، حاصل این خوانده ها ، چیزی جز سرگیجه گرفتن نبود. از اینرو، از میان همه ی حرفهای پرت و پریشان آقای امیر احمدی ، از باب تفأل ! چند مورد را انتخاب کردم.
اما از سوی دیگر، میگوید « فرهنگ ایرانی در ذات خود دگماتیک، آرمانخواه و ایئدلوژیک است.»
آیا این حرفها ، چیزی جز پریشانگویی است؟ وقتی میگوییم فرهنگ پدیدهای از پیش ساخته و پرداخته شده نیست ، چطور میتوانیم از « ذات » و «جوهر» آن حرف بزنیم ؟
۲- میگوید : « بر اساس نظریه جامعه شناختی مارکس وبر بنا شده بود که ادعا میکرد فرهنگ سرمایه داری در حقیقت براساس ارزش ها و آموزش های مذهب پروتستان بنا شده که در آن فرد به کار و کوشش اهمیت میدهد و ذاتاً سود جو و آزمند است ... در این فرهنگ، رقابت اصل است و فرد سود جو با آزمندی خود باعث ترقی جامعه هم میشود.»
در این مجال تنگ، نمیتوان در مورد ماکس وبر و کتاب « اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری» حتی ورود کرد. با این همه ،برای فهم موضوع اشارهای کوتا به آن میکنم.
ماکس وبر بر این باور بود که اخلاق پروتستانی ( عمدتاً در مذهب پیورتن ها ) در رشد سرمایه داری مؤثر بود. ژان کالوین یکی از بینانگذاران پروتستانتیسم است. می دانیم ، پیورتنیسم یکی از زیرمجموعه های کالوینیسم ( تعالیم کالوین ) است . این را هم می دانیم که ، خاستگاه این مذهب ، انگلسنان و هلند بوده است. بعد ها ، بخشی از پیورتن ها به آمریکا مهاجرت می کنند و شعب دیگری از این مذهب را در آن جا به وجود می آورند، و همینان اند که جامعه دینامیک و پویای آمریکا ی سرمایه داری را بنا میکنند.
خلاصه کلام این که ، رشد و گسترش سرمایه داری ( به تعبیری و از یک منظر ) ماحصل تفکر و تلاش همین پیورتن ها= ( پاک دینان = پارسایان و … ) بوده است.
نکته اصلی در این جاست که ، از نگاه پیورتن ها، کسب و کار یک فریضه ی دینی بود، نه (به تعبیر آقای امیر احمدی ) « آزمندی » و سود جویی برای زندگی بهتر .
درست به همین خاطر بود که پیورتن ها ( به جای خوش پوشی و خوش زیستن ) سود حاصل از کسب و کار را، مجدداً در سرمایهگذاری های جدید ، به کار میگرفتند. در واقع میتوان گفت که «کالوین همهی دنیای مسیحی را به صومعه مبدل کرد، منتهی صومعهای که در آن کار عبادت محسوب میشد».
در این مورد ، میتوان دقیقتر و بسیار گفت که اینجا جایش نیست.
۳- میگوید : در ایران امروز دو فرهنگ سیاسی در مقابل هم قرار گرفته اند. تمایل اول که غالب است میخواهد فرهنگ سیاسی ناسالم گذشته را با تغییراتی سطحی حفظ کند و با انتقاد و نوآوری بنیادی مبارزه میکند؛ و تمایل دوم، که در حال جوانه زدن است، میخواهد خود را از تمامی قید و بند های فرهنگ سیاسی گذشته برهاند و یک فرهنگ سیاسی نو بوجود بیاورد. طرفداران این فکر از هر نوع نقد سازنده ای استقبال میکنند. من خود را جزئی از این گروه دوم میدانم. از طرف دیگر، نیروی کوچک بغایت بی فرهنگی هم هست که هدفی جز نابود کردن ایران و بدنام کردن اسلام ندارد.»
و سپس همان حرفهای نسنجیده را میزند که ایرانگلوبال، به عنون سوتیتر ،در بالای مقاله میگذارد و در نهایت میگوید :
« در این میان توده مردم زحمتکش و شریف ایران هم بدون توجه به این کشمکش ها در درون فرهنگ سیاسی کشور، در چهارچوب فرهنگ اجتماعی و ادبی بسیار غنی و انسانی خود زندگی میکندفرهنگ اجتماعی.»
میدانیم ، توده ی مردم ، اکثریت مردم ایران را تشکیل میدهد. این اکثریت مردم که به اعتراف آقای امیر احمدی دارای «فرهنگ اجتماعی و ادبی و انسانی بسیار غنی » هستند، چطور میتوانند مستحق صفات منفی باشند که آقای دکتر به آنها نسبت می دهد؟
باز هم می پرسم، حرفهای آقای امیر احمدی ، چیزی جز پریشانگویی است؟
آتاسی عزیز،
زبان متنهای ترکی شمال هم خوب است فقط باید کلمات روسی و برخی چیزهای خاص را که برای ما غریبه است منها کنیم.شما خوب ترکی می نویسید و برخی نکات را در نظر گیرید زبانتان مثل زبان ذهتابی برای خواننده کاملا ملموس میشود.
در نثر ترکی ترکیه دو شیوه ادامه دارد:
-سره نویسی
-نثر معمولی
دوستان آذربایجانی زبان ترکیه رامطالعه میکنند و اصطلاحات آنرا که برای خود روشنفکران ترکیه ملموس است -در زبان آذربایجانی بکار میگیرند- نتیجه میشود متنی که برای ما چندان ملموس نیست. علت مسئله آن است که نمی دانند اصطلاحات سیاسی-اجتماعی، و واژه ها را که خودمان داریم و برایمان ملموس است چطور بکارگیریم. از این رو مطالعه ی تاریخ ذهتابی مشکل گشاست. در این کتاب ذهتابی همه ی واژه های سیاسی-اجتماعی را که ما استفاده میکنیم به راحتی و شیوایی آورده است.
من تاکنون کسی ندیده ام که مانند او زبان احتماعی-سیاسی را به این گستردگی و راحتی و شیوایی استعمال کرده باشد.
او در پی سره نویسی نیست از گنجینه ی همه ی لغات سود میبرد.
توجه به شیوه ی جمله بندیها نیز کار را راحت میکند. ما در جنوب به شیوه ی خودمان ساختار جملات را درست میکنیم که با دیگر جاها فرق دارد. شیوه ی خودمان اثر گذار و جذاب است.
من متنهای باکو را که مترجمان از آثار ادبی جهانی کرده اند میخواندم به نتیجه رسیدم این ترجمه ها برای ما «جذاب و ملموس» نیست. ما مجبوریم خودمان آنها را دو باره ترجمه کنیم. حالا این باکوست- استانبول که جای خود دارد.
اخیراً بخشی از ترجمه ی اولیس از James Joyce را دیدم که یک مترجم در باکو کرده بود . خوب بود . ترجمه ها از آثار فرانس کافکا خوب نیستند. منظورم « مسئله ی زبان » است. که جذاب و ملموس باشد. به این پاراگراف از ذهتابی دقت کنیم:
« ...ائله همین زامانلاردا ایران و یاخین شرق خلقلرینین میللی شعورو اویانیر، یوکسه لیرو میللی آزادلیق مبارزه لری، انقلابلاری و دویوشلری باشلانیر. ترکیه ده تنظیمات، ایراندا مشروطه انقلابی بونلارین نمونه سیدیر.»
ویژگی این متن:
1- ساختار- ساختارِ زبانِ ساده ی بایاتی ست. ساختار ساده ی جملات مردم بیسواد روستایی ست که معمولی و قابل فهم است.
ساختارجملات- مانند جملات حیدرباباست.
2- از گنجینه ی همه ی لغات بهره گرفته و مطلب اجتماعی-سیاسی-تاریخی را بیان نموده است.
-------
فکر میکنم اگر به این دو نکته نویسنده آگاهانه توجه کرده کار کند می تواند به قول شما :
« مقاله ای بنویسد که هم اندیشه خود را بیان بکند و هم برای همه مردم قابل درک باشد.»
---------
در مورد دموکراتیزه کردن محیط سیاسی ایران فکر میکنم اگر« استراتژی مبارزه ی مسالمت آمیز و دموکراتیک» درست درک شود و عمومی در آذربایجان- از سوی فعالان و گروه ها- بکار گرفته شود می توان جو سیاسی ایران را دموکراتیک کرد و راه حل مسایل سیاسی را گشود. همه چیز بسته به «تلاش و سیاست درست» است.
من شعار های زود رس و ماجرا جویانه و انزواگرانه را درست نمیدانم . اینها جو سیاسی را دموکراتیزه نمی کنند و مشکل را به تخاصم میکشانند.
در گرمای ماه رمضان آب یخ می خوردند و ملتشان را به مسخره گرفته بودند . خود نتیجه گیری کنید .
سلام-درمورداین نوشته نظرات زیادی نوشته شده وماهم مثل نوشته های دیگرازآنهابه فیض رسیده وبرمعلومات خودافزودیم.
تفکری درعقب ماندگی نقش موثرداشته ودراین صدسال که تمام دنیا خودرابه حکومت عقلانی نزدیک کرده وچه نیرو وحتی افرادی هنوزبرطبل جهالت می کوبند.1-شماهافرموده ایدماتورکان مهاجروشماصاحب اصلی این سرزمین پاک نژادبوده وخواهیدبود.آیاهیچ میدانیدازچه تفکری وآنهم درسرزمین اروپاکه حاکمان آن درهرثانیه ولحظه برای سعادت ملت خودوحتی افرادعقب مانده ایی مثل من وشمای مهاجرتلاش کرده وامکانات می آفرینند؟ولی متاسفانه حتی چشم بصیرت برای دیدن آنهمه امکانات راندارید.تعدای همچون کذشته تمام کاسه وکوزه های عقب ماندگی های ایران، این سرزمین که هنرنزدآنان وبس را،بازهم به گردن تورک ها وتورک گراهاانداخته وحتی تفکرارتجاعی استعماری را جاروکرده وبه دم مابستند.
خوشم می آیداین دوسه نفرخوب جسارت بخرج داده وازگندکاری های حاکمیت اتینیکی خوددفاع میکنند.فقط چندسئوال برایم پیش می آیدکه این دوستان چراهیچ وقت دوست نداشتند ازدرانسانی واردوبه این سئولات جواب دهند.
بهرحال یک ملت این باردوست داردتنهابرای حقوق ابتدایی انسانی خودحرکت کرده وبرای دیگران بیگاری نکنددراین کارتعدادی
ازدروغ ماسک انقلابی برچهره خودزده ومیخواهنددرعوامفریبی سنگ تمام گذارد،
دست بکارشده وانگ های شایسته خودوتبارخودرامیخواهدبه مانسبت دهد،من یکی یکی به آنهاخواهم پرداخت تاروشن شودکی هاوچه
2-یک ساعت برنامه درموردحقوق زیرپاافتاده تورکان آزربایجان راشماهاتحمل نمی کنیدوفورابی بی سی رامربوط به سازمان جاسوسی انگلیس اعلام میکنید،!درصورتی که خودفارس ها100سال است توسط همین انگلیس سرکارآمده وحمایت سیاسی وفرهنگی شده است،وهرروز24ساعته درکانال های مختلف وباشیوه ومدیریت همین جاسوسخانه اعلامی شمابرای فارس وفارس هابرنامه های متنوعی ضبط وپخش میکنند!
3-فرمودیدکه مراسم ارتجاعی وتفکرارتجاعی توسط تورکان آزربایجان واردایران شده اگربه ولایت پاک خودتسریف برده باشی درروزعاشورا درمراکزاستان وروستاهای تمام ولایت شما (خره .چهل منبر وده ها)مراسم که میشودگفت ارتجاعی وغیرانسانی ترین رسوم اجرامیشودآیا ونکندخرم آباد.بروجرد.اشترونان.یاسوج.شهرکرد هم آزربایجان بوده ماخبرنداریم والاآنجاهم به نقشه آزربایجان اضافه میکردیم.4-من سعی میکنم از برنامه های ایران تنهاخلاصه اخباررادیده ،درمواقع استراحت تلویزیون های ترکیه وآزربایجان.ترکمنستان.قزاقستان ودیگرکشورهای تورک راببینم آیا میدانیدکه درآنجاهیچ نشانی ازشئونات ارتجاعی دیده نمیشودوجاکمیت فارس ایران میخواهددرآنجاهم باکمک سوء استفاده ازقران وزبان عربی واعقادات پاک انسانهاتفکرارتجاعی فارسی راداخل کند؟پس این هانشان ازتفکرعوامفریبی سیاسی فارسی واختناق برای جاری کردن حاکمیت فارسی است نه تورک ها.
5-تمام پیشرفت دنیارادبایددراین صدسال اخیرفکرکنم جستجوکردن عقلانی خواهدبود.برادرم دراین صدسال هم فارسها وفرهنگ تمدنسازجهانی آنهادرایران حاکم بوده واگرچندخودفروش وهم سفره تورک درکناراین سفره بوده بخاطرردگم کردن وآنهاراشریک جرم باخودوعوامفریبی بوده وشماهم بخوبی براین امرواقفیدولی فرافکنی کرده ومیخواهیدردگم کنید.
6-ادب راپیشه خودکرده وازهتاکی وفرافکنی دوری کرده واگرمن وامثال من بی ادبم آن رابکل مردم تورک درچارچوب این سرزمین نفرین شده نبندید.ازمسئول کامنت هم درخواست دارم به این آقایان اجازه این جسارت های هتاکانه راندهند،همانطورکه مثل وروایت نوشته من راتحمل نمیکندونوشته های من راازروزگارپاک میکنددرمورداین افرادهم این رسالت رسانه ایی رااجراکند.
اهريمنان نژاده گان شروع به بدگويى و سنگ اندازى در مقابل كنفرانس سكولار دمكراتها كرده اند،سروران پاك نژاده و روشنفكران ارجمندى چون آقايان ناصر كرمى و اقبال اقبالى در اين كنفرانس شركت كرده اند و حتى به اصرار دوستان وطنخواه نيك نژاده روشنفكر والامقام و پاك نژاده اى همچون آقاى ناصر كرمى قول نوشتن مقالات دشمن فكنانه و اهريمن شكنانه شان را دادند.
همنشينى با اينان خاصيت اينها را پيدا كرده است.تا مسله اين تبار را حل نكنيم از شر حكومت پان تُركيست و پان عربيست و پان اسلاميسم جمهورى اسلامى رهايى نخواهيم يافت.اگر اهريمن نيان اين سرزمين كه خلق و خوى ناپاك و ناخالص بخود گرفته اند و در نژاده پاك و والاى ما را به قهقرا مى كشانند،بى شك در مقابل اين كنگره سنگ اندازى خواهند كرد،گو اينكه اينان در تاريخ تبارشان يا تبار تاريخى شان اثرى از سكولاريسم و راسيوناليسم وجود ندارد.اهورا نژاد پاك آريايى مان را از گزند سنگ اندازى هاى بدتباران مصون بدارد.
پ،ن:به احتمال زياد موضع گيرى آقاى پرويز داورپناه ريشه در ناخالصى تبارشان دارد،چو اينكه تُرك تبار و عرب تبار نباشد در اثر
داريوش پاك نژاده
باید از آقای کرمی تشکر کرد که همانند خیلی از هم کیشانشان,کلامش فریبنده و دیپلماتیک نیست بلکه صریح و آگاهی بخش است و میتواند چشمان آزربایجانیهای طالب ایران واحد را باز کند. فدرالیستها در صورت موفقیت محکومند با امثال ایشان تعامل کنند!!!!
در ادامه کامنت قبلی پیرامون " ناتوان سازی، توانمند سازی و ثبات سیاسی "، اگر دقت کنید کشور ارمنستان بعد از فروپاشی شوروی، ۲ دو فاکتور " توانمند سازی و ناتوان سازی " را به کلی نادیده گرفت. ارمنستان با به زیر سلطه رفتن روسیه ( قطبی که ثابت کرده است فاقد توان توسعه است ) ناتوان سازی را بر خود تحمیل کرد. ارمنستان با سیاستهای قرن ۱۷ دهمی، از پیوستن به ترانزیت گاز آزربایجان به ترکیه و اروپا باز ماند و جای ارمنستان را، گرجستان گرفت. بدتر از همه اینها، ارمنستان با جولان دادن زیر سلطه سیاست چیان دولت روسیه و دولت فارسی ایران، قره باغ را اشغال کرد و عملا خود را در وضعیت ( بی ثباتی ) قرار داد، در اینجا الیت و نخبکان ارمنستان، مخصوصا دیاسپورای ارمنی، نقش ( توانمندسازی ) را فدای ملاحظات دیگر کرد. ( ثبات سیاسی و اقتصادی همسایگان ) در کسب، حفظ و گسترش استقلال ، نمونه آرژانتین بسیار درس
نمونه آرژانتین بسیار درس آموز است، آرژانتین در سال ۲۰۰۱ وارد بحران اقتصادی شد، تا سال ۲۰۰۶ تمام بدهیهای خود به صندوق بینلمللی پول را پرداخت کرد، " برزیل " به عنوان مرکز ثبات سیاسی / اقتصادی، سکوی ثبات آرژانتین بود، برای آزربایجان جنوبی، کشور آزربایجان شمالی و ترکیه این نقش را بازی خواهند کرد.آ.ائلیار عزیز
اگر شرایط افغانستان در ایران حاکم بود می توانستیم تصور بکنیم که با تلاش بیشتر می توانیم زمینه های رشد دموکراسی و اقتصاد را فراهم بکنیم ولی هیچ وقت به فکر فروپاشی کشور نمی افتادیم ولی شرایط حاکم بر ایران، فرو پاشی را گریز ناپذیر گرده است. این داستان همانند آن است که کسی پیش بینی زلزله ای را در آینده بکند/ در مقابل آن، گفتن این که زلزله بد است و یا خوب است به هیچ کاری نمی آید، یا باید با اصول علمی ثابت بکنیم که در این منطقه امکان زلزله نیست و یا تمهیدادتی بیاندیشیم که هنگام وقوع زلزله کمترین آسیب را ببینیمبه نظر من هم، بهترین گزینه عدم فروپاشی و توسعه دموکراتیک متمدنانه است و من هم ارزو می کنم کاش کشور ما هم مثل سوئیس و کانادا و دهها کشور دیگر بود و هیچ کس و هیچ ملیتی برای رسیدن به خواسته هایش به امید و یا به دنبال فروپاشی کل کشور نبود، حتی کاش الیت حاکم بر ایران به اندازه مردم افغانستان آزاد اندیش بودند(در زمینه ملیتها)
در مورد متن ترکی مقاله تا حدود زیادی حق با شماست، مقالات باید به نحوی نوشته شوند که برای بیشتر فعالان قابل درک باشند البته باز هم تاکید می کنم که برای بیشتر فعالان، زیرا مستمع چنین مقالات مردم کوچه و بازار نیستند و طبیعتا کسانی که به فارسی مقاله می نویسند نیز، مقاله خود را با این دیدگاه که یک فرد با سواد ابتدایی بتواند آنرا درک بکند، نمی نویسند
کاش می توانستم مقاله ای بنویسم که هم اندیشه خودم را بتوانم بیان بکنم و هم برای همه مردم قابل درک باشد. متاسفانه خودم را دارای آن قدرت نمی بینم (هر چند برای رسیدن به آن تلاش می کنم ) لذا حداقل سعی می کنم که غلط ننویسم
جناب yaradaciliq برای اینکه شما اصلا کامنتی در زیر این مقاله ننوشته بودید که منتشر بشود یا نشود.
شخص دیگری که اسمی شبیه به اسم شما داشت یعنی جناب yaradiciliq یک کامنت نوشته بودند و آن هم چون دیگران را ابله خوانده بود، مشمول مراحم این جانب قرار گرفت.
من و شما که آشناهای قدیمی هستیم و می دانید که با من نمیشه از این شوخیها کرد.
سلام بر شما عزیز جان
اما از نظر من «استراتژی-تاکتیک درست » همان «راه حل مسالمت -دموکراسی-فدرالیسم » است. که می تواند مردم و نیروی سیاسی را برای برخورد با تمام حالتها آماده کند. استراتژی های دیگر را درست نمی دانم.آلپر آتاسی گرامی،
ممنون از توضیح شما ، بله ، سخن شما درست است که نظر به «فروپاشی» دارید. عدم توجه از من بود. من در تئوری های خود
همواره به انقلاب در اشکال مختلف آن نظر داشتم و هیچوقت تئوری فروپاشی را در نظر نگرفته ام. علت مسئله هم آن است که
فکر نمی کنم این «روند فرو پاشی» که برخی دوستان از جمله شما مطرح میکنید و تأثیر گرفته از فروپاشی شوروی سابق است
در جامعه ی ایران رخ بدهد.
اما آیا واقعا چنین خواهد شد یا نه؟ کسی به یقین نمی تواند آینده را پیش بینی کند. آینده همیشه رخداده های غیر منظره دارد که یکی هم می تواند همین فروپاشی باشد.
در روند جامعه ایران احتمال چند رویداد بعید نیست:
-انقلاب- انقلاب رنگین- اصلاحات فضای تا حدی باز-کودتا- فروپاشی- حمله خارجی. ادامه ی وضعیت استبدادی کنونی.
بله این چیزها ممکن است.
اما در تئوریهای من احتمال رویداد انقلابی برای تغییر زیاد است. فکر میکنم در هرحالتی سرانجام این انقلاب سراسری ست که
مسئله حکومت ایران را حل خواهد کرد. از نظر من احتمال وقوع این حالت بیشتر است. باید دید چه پیش میاید.
-------
- در مورد بخش پایانی نوشته ی شما نظرم طور دیگر است :
من مسئله ارتباط با نیروی خارجی را چنین پاسخ گفته ام:
-استقلال: فعال برابرحقوقی ضرورت دارد استقلال اندیشه و عمل خود را دربرابرحکومت-خارج و همسایگان-جریانهای سیاسی حفظ کند.
-همبستگی با تشکلهای مترقی مدنی -سیاسی ملتهای خارجی آری - با دولتها نه!
- لابیگری مترقی با حفظ استقلال درمجالس دولتهای حامی حقوق بشر-یا جهانی آری -لابیگری ارتجاعی که ناقض استقلال عمل ماست نه!
-تفاوت و تضاد بین لابی گری مترقی و ارتجاعی «حفظ استقلال اندیشه و عمل و استقلال مالی ست». خارجی ها تنها می توانند
معنوی یعنی حقوق بشری از رفع تبعیض در ایران دفاع کنند.
---------
در مورد متن آذربایجانی:
-ممنون که زحمت کشیده اید و آنرا فراهم کرده اید. کار مثبت خوبی ست.
- از نظر من در مورد «زبان مقالات سیاسی» بهترین سرمشق ، شیوه ی نگارش « زبان ذهتابی در تاریخ دیرین ترکهای ایران» است. منظورم «زبان ادبی ذهتابی»ست-نه اندیشه اش.
-زبان ترکی متن شما بیشتر به زبان ترکی ترکیه شبیه است تا به زبان ترکی آذربایجان. من آلترناتیو آنرا همان زبان ادبی-اجتماعی ذهتابی پیشنهاد میکنم -که آذربایجانی ست. زبان ترکی ترکیه بدرد ما نمیخورد. در باکو هم این زبان را ترجمه میکنند و هرچه بیشتر
بر زبان خود تکیه دارند. بکار گیری زبان ترکی ترکیه در نوشته های ما خواننده را از خواندن متن «فراری میدهد» .
-------
-درنوشته ی شما تقکر و منطق جای احساسات را گرفته و این در نوشتن مقالات سیاسی قدم مثبت دیگری ست که صورت گرفته است.
- از سوی دیگر برخورد به مسئله ، بر خلاف تز «حقیقت فقط پیش من است» می باشد. و این نیز قدم مثبت دیگری ست.
بهر حال ، ساغ اولون ، ال لریز آغیریماسین:
یاتیبسان اویان داغلار!
لاله یه بویان داغلار!
«اسارتی» اوره ک داغلار
ائلیم زنجیرده رنجیرده!
الی باغلی بیزیم ائل لر
آغزی باغلی بیزیم ائل لر
یاز قیریلسین زنجیرلر-
ائلیم زنجیرده رنجیرده!
ئوستو توزلو قورو یوللار
عطیر ساچان قورو کوللار
آزادلیغا ایگیت یوللار
ائلیم زنجیرده رنجیرده!
یاتیبسان اویان داغلار!
لاله یه بویان داغلار!
یای کیریشی کسدی قول لاریمی
الیم زنجیرده رنجیرده!...
-----
یای کیریشی= بند ازچله ی کمان.
که هرچه بیشتر بکشی- بیشتر در گوشت فرو میرود.
-----
فارسی شعر را هم بنویسم که اذیت نکنند:
آی کوهستان! بخوابی! بیدار شو!
پر از گل شقایق شو!
اسارت مردمم، داغ به دل میگذارد
مردم من در زنجیر است-در زنجیر.
مردمان ما-دست شان در بند !
زبانشان دربند!
بنویس! زنجیرها پاره شوند!
مردم ما در زنجیر است!در زنجیر!
راههای پرگرد و غبارآلود
بوته های خشک و عطرآگین
جوانمردانشان را -برای آزادی میفرستند
مردم من در زنجیر است! در زنجیر !
آی کوهستان!بخوابی! بیدار شو!
پر از گل شقایق شو!
بند چله یی بازوانم را برید
دستم در زنجیر است!-در زنجیر !
سه ۳ فاکتور در بررسی امکانسنجی " استقلال " باید برجسته شوند و از بعد ژئوپلتیکی و داخلی مورد کالبد شکافی قرار بگیرند که عبارتند از ۱- ناتوان سازی ۲- توانمند سازی ۳- ثبات کشورهای منطقه. " ناتوان سازی " کّل کشورهای منطقه از عربستان گرفته تا روسیه، چین و هند خواهان تضعیف رژیم فارس ایران هستند، در بعد داخلی همین رژیم فارس ایران خواهان " ناتوان سازی " آزربایجان جنوبی است. تنها درک عمق همین سیاست دولت فارس باید تلاشهای ما را برای استقلال مستحکم کند. " توانمند سازی " آزربایجان جنوبی با پیوستن به خط آهن " باکو، تفلیس و قارص " به دریای سیاه وصل خواهد شد، دیگر شرق و جنوب ایران ارزش و اهمیت استراتژیک ندارد، به جای تمرکز به جنوب و شرق ایران، تمرکز به شمال و جاده ابریشم در اولویت قرار میگیرد، توسعه اقتصادی و روابط با کشور ترکیه وارد فاز جدید میشود. " ثبات سیاسی "در
در شمال آزربایجان جنوبی، ثبات سیاسی و اقتصادی آزربایجان شمالی و ترکیه، امکان باز گرداندن ثبات و امنیت به آزربایجان جنوبی را تسریع خواهند کرد.چرا کامنت من که زیر این مقاله فرستاده شده بود، درج نشد؟
ببینید حدود صد سال است که تمام امکانات مادی- معنوی از جمله مطبوعات و رادیو - تلویزیون سینما تئاتر شعر و ادبیات و آموزش- پرورش و امثالهم همگی در اختیار تمام عیار فارس و فارسیت قرار گرفته خوب فکر میکنید بجای صد سال اگر ١٠٠ روز ما ترکها این ظلم و ستم را بر فارسها روا میداشتیم چه اتفاقی میافتاد آیا فارسها خواهان استقلال وجدائی نمیشدند ؟ببینید اینها تحمل ٣٠-٤٠ دقیقه برنامه موادبانه تلویزیون بی بی سی را ندارند ولی صد سال ما را مورد تحقیر قرار داده اند کامنت آقا کرمی را خوب بخوانید مینویسد « شما و هم تبارانتان هرچه داد و فریاد بزنید، مردم اذربایجان در طول تاریخ ایران جز عقب ماندگی، جز سد کردن گذار به دمکراسی، جز اغتشاش در همبستگی ملّی و تفرقه، جز برقراری سیستم فئودالیته، جز رواج شیعه گری قشری، جز فرهنگ عاشورا تاسوعای و. یا چماق بازی و شمشیر کشی، دست آوردی نداشته و نخواهید داشت.
چاور به دُم خود نبندبد، که گرد و خاکش به چشم خودتان خواهد رفت. مؤدب منتظر باشید ملّت ایران، یا اقوام ایرانی تکلیف شما را مشخص خواهد کرد.».لطفأ چاور
ارزو میکنم ای کاش پزشگی بودی در جائی در جهان و یا در محله ای در تبریز و یا خیاطی در سلماس و یا کشاورزی در دشت مغان وهمواره در خدمت مردم خود. چه حاصل از انقلابیگری ؟. ای کاش انقلابی نبودی .لعنت به انقلاب که تورا از خدمت به مردمت جدا کرد .
جناب پروفسورهوشنگ امیراحمدی، پانفارس محترم! جنابعالی که تمام کاسه کوزه های عقب ماندگی قرون وسطائی خودتان را، برسراقوام دیگر میشکنید، و همیشه بهانه می آورید و ناله سرمیدهد، که ای وا، 2500 سال پیش ما ائله بودیم و بئله! خب! شما که بقول خودتان اینهمه فرهنگ و تمدن والا داشتید، و اگر راست میگوئید که گویا عظمت و تمدن، وعلم و صنعت شما دنیا را گرفته بود، که گویا به ادعای شما عربها و مغولها، اسکند مقدونی و ترکها مانع تمدن و عظمت باشکوه تان شدند، حال سئوال اول من از محضرتان این است که در طی این مدت شماها کجا تشریف داشتید؟ که دیگران برشما حکومت میکردند؟ الآن که دیگه نه عربها بشما حکومت میکنند و نه ترکها، نه مغولها و نه اسکندر مقدونی!، شما که الحمدوالله بقول خودتان صاحب اینهمه عظمت و تمدن، و فرهنگ والا، صاحب اختراعات و اکتشاف علمی و فرهنگی بودید، و بقول خودتان، تمام تمدن بشری، اختراعات و اکتشافت،
وعلم و دانش خود را از شماها (ایرانیها) یاد گرفته اند، بسیار خوب! آقای پروفسور! چرا اکنون فرهنگ والا، و عظمت و تمدن بیکران، و علم و دانش وسیع، و پیشرفتهای شگفت انگیزتان را پیاده نمی کنید، که دنیا شگفت زده بشود؟ و بشما احسن بگوید؟ چرا هم اکنون آن را به دنیا نشان نمی دهید که همه انگشت بدهان، و هاج و واج بمانند؟ الآن که کسی جلویتان را نگرفته است؟ بقول معروف: اگر دروغ گفتن کوپنی بود، اکنون خیلی وقت بود که کوپن تان تمام شده بود!این جناب هم همیشه یکی به نعل میزند و یکی به میخ . ایکاش زمان شاه هم این حرفها را میزد . دوم اینکه پان ترک چرا نوشته های 3 سال پیش از یک تلویزیون ارتجاعی را مدام اینجا منتقل میدهد ؟ بهتر نیست مسئول سایت جلو این سوء استفاده خودگردانی دمکرایتک را بگیرد ؟