Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ائلیار شما به چه دلیل در هر فرصتی بحث دشمنی قومی را پیش میکشید و میان مردم ایران نفرت پراکنی میکنید؟ تمام دنیا نسل کشی ارامنه توسط ترکیه عثمانی را محکوم کرده. آنوقت شما ارمنی ها را قاتل میخوانید و با دادن ارقام جعلی میخواهید از ارمنی ها و آسوری ها و بقیه مردم ایران غرامت بگیرید؟ از نوشته های شما تعصب و کینه و خودبزرگ بینی میبارد. تمام نوشته هایی که از شما میبینیم قوم پرستی است و فارس ستیزی و ایران ستیزی و کرد ستیزی و ارمنی ستیزی و آسوری ستیزی و... جز این نفرت پراکنی ها هیچ چیز دیگری ندارید بگویید؟

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

کشتارهای وحشتناک در نقاط مختلف دنیا واقعیت‌های تاریخی هستند. که نمی شود انکار کرد.
کشتارآذربایجانی‌ها در جریان "جیلولوق" کشتارهای سومقایت، خوجالی و... در جمهوری آذربایجان، ارمنیها در ترکیه وقایع دردناک تاریخی اند.
هر قتل و هر قتل عامی محکوم است. فرق نمی کند از طرف چه کسی باشد.
هر کس از این رخداده ها روایت‌ خود را دارد. ابعاد دقیق هیچ یک از آنها برمن معلوم نیست. اینکار تنها از عهده ی ارگانهای حقیقت‌ یاب بی طرف برمیاید.
روشن است که همه ی اینها اعمال ضد انسانی اند و محکوم.
از دید من پرداختن به این مسایل،عیان نمودن آنها، باید در جهت عبرت آموزی و عدم تکرار آنها باشد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

احمدی زاده ی عزیز،
اگر ممکن است لطفاً در مورد متن آهنگ این ارکستر کمی ما را روشن کنید.کی نوشته؟
متن موسیقی چه چیزی را میرساند؟ یا درمورد چیست؟ و چرا کودکان آنرا اجرا میکنند؟آیا موسیقی متن مربوط به کودکان است؟
در چه مورد؟ چرا رهبر ارکستر با حرکات دست آنرا راهنمایی نمیکند؟ آیا رهبری با «بیوک کمان -اینان» هدایت میشود؟
قصه را هم دارم. دستتان درد نکند.

نوشته شده توسط: Anonymous

این رهبری که بنده باشم که با آن ویلنسل ویا ویولن گنده ام در کنارشان نشسته ام و آن پشت هم همسرم با پیانو ما را همراهی می کند. برای اینکه تعداد اعضای ارکستر زیر ده نفر است، نیازی به ایستادن رهبر در مقابل ارکستر و همراهی با چوب رهبری نیست

نوشته شده توسط: Anonymous

شینیچی سوزوکی (۱۷ اکتبر ۱۸۹۸ – ۲۶ ژانویه ۱۹۹۸)
‏ویولونیست و مدرس ویولن و مولف روش آموزش موسیقی

سوزوکی، در شهر ناگویای ژاپن متولد شد. پدرش معروفترین کارگاه ویولون سازی را داشت. ابتدا نزد پدر به کار ساز سازی پرداخت. آموزش نوازندگی را در توکیو زمانی که هفده سال داشت شروع نمود. بعد عازم برلین شد و به مدت هشت سال از کارل کلینگلر درسهای ویولن را آموخت. همچنین در طی آن سالها با هنرمندان و پژوهشگران صاحب نامی از جمله آلبرت انشتین آشنا شد. در سال 1928 به دلیل بیماری سخت مادر، به همراه همسرش دوباره به ژاپن بازگشت و در دانشگاه های توکیو و جاهای دیگر به تدریس ویلن پرداخت. در این زمان بود که به تعلیم و تربیت کودکان خردسال علاقمند شد. بعد از جنگ جهانی دوم همدردی و علاقه اش به کودکان را وارد حرفه اش کرده و زندگی خود را وقف آموزش موسیقی به کودکان نمود. همچنین به همراه سه برادرش کوارتت سوزوکی را تشکیل داد و به اجرا و تدریس موسیقی پرداخت. شیفته گی وی به تدریس موسیقی برای کودکان منجر به پایه گذاری انستیتوی سوزوکی برای آموزش موسیقی کودکان گردید که به شهرت جهانی رسید.
این معلم، خستگی ناپذیرانه، عمر خویش را صرف آموزش شاگردانش کرد. سوزوکی به خاطر دستاوردهای بشردوستانه‌اش و یک عمر تلاش برای پرورش کودکان، کاندیدای دریافت جایزه صلح نوبل شد، اما آن سال، جایزه نوبل به مادر ترزا رسید
سوزوکی طی 75 سال تدریس، برای افراد زیادی موسیقی یاد داد. برنامه «توان‌پروری» او فراتر از یک برنامه آموزش موسیقی است. این برنامه شامل فلسفه‌ای است که روان فرد را آموزش می‌دهد و او را از درون راضی می‌کند. همچنین به ذهن نظم و ترتیب می‌دهد و به گوش و چشم و انگشتان و همه اعضای بدن آموزش می‌دهد و علاوه بر این‌ها در مورد زندگی و همه زیبایی‌هایش هم دیدگاه مثبت و امیدوارکننده‌ای ارائه می‌دهد. هدف سوزوکی پرورش ویولنیست‌ صرف نبود، بلکه هدفش تربیت انسان‌ شریف بود.
سوزوکی، ویلنیست، معلم و فیلسوف انسان دوست ژاپنی به خاطر فعالیتهای بسیار چشمگیر و موفقیت آمیزش در زمینه آموزش موسیقی برای کودکان دارای قرب و ارزش والایی نزد موسیقیدانان سراسر جهان می باشد.
روش او بر اساس این اعتقاد بود که توانایی موسیقایی، استعداد ذاتی نیست، بلکه قابلیتی است که می توان آنرا پرورش داد. توانایی های بالقوه کودکان رشد خواهد کرد. به شرط آنکه برای آنها، تعلیم صحیح و محیط فراگیری مناسب فراهم شود.
او آموزش موسیقی را همانند آموختن زبان مادری میدانست و معتقد بود، کودکان در اثر شنیدن مکرر لغات مختلف که توسط مادران ادا می شود خیلی زود این لغات را یاد میگیرند و قسمتی از حافظه آنها شکل میگیرد و ظرف مدت چند سال چنان به زبان مادری خود سخن خواهند گفت که تعجب همگان را بر می انگیزد. سوزوکی این تئوری را در مورد آموزش ویلن به کار برد و به تمام کودکان قطعات باخ، ویوالدی، هندل و موزارت را آموخت و آنها خیلی زود یاد گرفتند، قطعاتی را که به وسیله شنیدن ملودی های کوتاه، که بارها تکرار می شدند بنوازند. تا اینکه بالاخره کل اثر را حفظ نمایند.
بدین ترتیب اگر هزاران کودک از سراسر کشور دور هم جمع میشدند، قادر بودند بدون داشتن تمرین قبلی با هم گروه نوازی کنند. سوزوکی به آموزش ذهنی اعتقادی نداشت و معتقد به آموزش شفاهی بود.
کتاب های آموزش ویولن سوزوکی شامل ده جلد می باشند. کودکی که با متد آموزشی ویلن سوزوکی شورع به آموختن این ساز سخت می کند، به خاطر سیر منطقی مفردات کتاب ها سختی کار را فراموش می کند و پس از مدت کوتاهی شروع به نواختن ملودی های کودکانه و آثار ساده ای از آهنگسازان برجسته دنیای موسیقی کلاسیک می کند.
قطعه ای که در ویدئو می شنوید از کتاب اول متد آموزشی ویولن سوزوکی انتخاب شده است به اسم مینوئت 1 ساخته یوهان سباستین باخ.
نوشته شده توسط: Anonymous

فراموش نمیکنم روزنامۀ کار در سالهای 57 -60 کلی در مورد تسلطهای امپریالیستی در پاراگوای، اوگوئه، کوبا و غیره و غیره مینوشت. بنده شناخت بیشتری از جریانات سیاسی آن کشور داشتم تا ظلمی که بر هم وطنم در بلوچستان، خوزستان، تورکمنستان، آذربایجانها و کوردستان.
خاصیت نیروی ظاهرأ روشنفکر ایرانی در این است که فقط ادای روشنفکری در بیاورد و خود را به اصطلاح انترناسیونالیست معرفی کند و تا حق تعیین سرنوشت انسان ایرانی مطرح میشود گور بابای انترناسیونالیزم. همه ناسیونالیست دوآتشۀ "ایران پرست" میشوند و هر حقی را از دیگران سلب میکنند.

این ظاهرأ روشنفکران، طفلک ها، یا در مورد قتل عامی که بر به اصطلاح هموطنانشان شده، بی خبرند و یا آنقدر عاجز از تفاهم با خود دارد که جسارت اعتراف به اصل "تصویه حساب تاریخی" را ندارند.
این ظاهرأ روشنفکران دامدارانی هستند که گاوهای خودشان نه توانایی ازدیاد جمعیت میکنند و نه شیر میدهند ولی اینها نگران عقیم و قسر بودن گاوهای همسایه های دور و نزدیک هستند. آخر نگرانی گاوهای همسایه نا رسایی و ناتوانی این دامداران را تسکین میدهد غافل از اینکه درد گاوهای خود را حل نمی کند.
در زبانهای مختلف ایران شبیه چنین جمله ای مثالهایی دارند: "بز نگران جان خود است و قصاب دنبال پیه میگردد".

جای تعجب نیست که توانایی فکری روشنفکران ایرانی به حدی رشد کرده که میتواند تشخیص دهد: اگر مرجع بیان حقیقت یک دشمن باشد مراجعه دادن به آن مجاز نیست!!!! برهان قانونییان که خیلی عظیم است درخور قربانی کردن یک شتر میتواند باشد

بنده یک دامدارام و به دَرَک اگر گاوهای آمریکای لاتینی عقیم و قسر هستند یا شیر میدهند یا نه. من میخواهم خودم بقا داشته باشم در مجاورت هموطن مسالمت آمیز زندگی کنم.
جای تکرار دارد (تعجب ندارد) یک سری دامداران نگران این نیستند که دامداران فرانسوی در الجزایر چه کردند یا استالین در شوری سابق، ویا چین در مقابل اُیغورها، دامداران آمریکا و استرالیا، سوئد در مورد سامیها چه کرده اند.
عرب ستیزی و تورک ستیزی چنان در ذهنیات این دامداران جا خوش کرده است که، اینها فقط نگران گاوهای تورکی و عربی هستند که چرا آنها عقیم و قسر هستند. نگران گاوها در چند در کشورهای بالا را نمیتوانند داشته باشند. آنچه که جای تاسف دارد این است که این افراد نمیتوانند قبول کنند که این ستیزگری را بی امان با خود حمل میکنند. اگر قبول میکردند که نگران دامهای خودشان میبودند.

خود گولزنی نکنیم اگر توانایی یادگیری و کاربرد یادگرفته ها هستیم قبل از انفجار آتشفشانی، درست دو دقیقه به خود وقت دهید، بروید جلوی آینه و افکارتان را صادقانه با صدای بلند به خودتان بیان کنید. اگر خودتان توانایی قبول آنرا داشتید میتوانید نگرانی های خود از گاوهای عقیم و قسر خود فراموش کرده نگران گاوهای همسایه باشید.
نه چیزی من از دست میدهم و نه عاقلان.

نوشته شده توسط: Anonymous

دولت فارس ایران به دست و پای ترکیه افتاده است
http://www.dw.de/%D8%AA%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D8%AF-%D8%B1%D8%B3%D9%85%DB%8…

جلوگیری از فرود هواپیمای ایرانی در صنعا
علی لاریجانی: حمله عربستان به یمن نتیجه‌ای جز آسیب به بدنه جهان اسلام و به مخاطره افکندن صلح و ثبات منطقه در بر نداشت

علی لاریجانی: حمله عربستان به یمن نتیجه‌ای جز آسیب به بدنه جهان اسلام و به مخاطره افکندن صلح و ثبات منطقه در بر نداشت

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی مجلس، علی لاریجانی در گفت‌وگوی تلفنی با رئیس مجلس علیای ترکیه تاکید کرد که جمهوری اسلامی از ابتدای بحران یمن بر این باور بوده که "تنها از طریق انجام گفت‌وگوهای یمنی- یمنی و تلاش برای تشکیل یک دولت وحدت ملی" می‌توان به بحران در این کشور پایان داد.

در همین حال شبکه تلویزیونی "المیادین" گزارش داد که جنگنده‌های نیروی هوایی عربستان مانع فرود یک هواپیمای ایرانی در فرودگاه صنعا شده‌اند که گفته می‌شود حامل کمک‌های پزشکی بوده است.

ظاهرا جنگنده‌های عربستان مانع ورود هواپیمای ایرانی به حریم هوایی یمن شده‌اند. عربستان و متحدانش پیش از این جلوی نزدیک شدن کشتی‌های ایرانی به بندرهای یمن را نیز گرفته‌اند.

پیشتر محمد شهاب‌الدین محمدی عراقی، معاون امور بین‌الملل جمعیت هلال احمر ایران تائید کرده بود که عربستان اجازه ورود هواپیما و کشتی‌های ایران به فرودگاه‌ها و بندرهای یمن را نمی‌دهد.

محمدی عراقی می‌گوید آخرین محموله کمک‌های بشردوستانه هلال‌احمر ایران ششم فروردین به یمن ارسال شده است.
نوشته شده توسط: lachin

آقاس اقبال اقبالی... شما به عنوان یک فرد آزاد می توانید هز کتابی که مورد علاقه شماست , مقدس بدانید. همانطور که هنوز هم که هنوز است خیلی ها کتابهای ( کاپیتال مارکس, فرهنک انقلاب چین مائو, ماین کامف هیتلر, ماموریّت به وطنم شاه , و ....)) را مقدس می دانند. مهم این است که محتوای این کتاب ها چیست. موقعی که یک
ایرانی از بدو ورود به دبستان زیر افکار شعوبیعه فردوسی قرار میگیرد, و در یک فرهنگ رستاحیزی شاهنشاهی رشد میکند تا این عرب ستیزی را در همه جای دنیا ترویج بدهد, آیا فکر میکنید که این عرب ها هم همین طور ساکت خواهند نشست... آقای اقبالی موقعی که وارد کلاس هفتم یعنی دبیرستان شدم , زمانی بود که ایران و عراق بر سر رود شط العرب اختلافی داشتند. ما صبح ها قبل از ورود به کلاس, در حیاط مدرسه , میبایستی به سرود شاهنشاهی گوش میدادیم ولی در این روزهای سرنوشت ساز

بعد از سرود شاهنشاهی شعار های ضد عراقی هم اضافه شد که از پشت بلند گوها به همه جا میرسید. چند بیت این شعار ها هنوز هم به یادم مانده است که از پشت بلند گو پخش میشد برایتان می نویسم.... « عراق میگه ننه ..ننه , شط العرب مال منه...... ایران میگه کوفت ننه, شط العرب مال خودمه..... ایران فانتوم میسازه.. عراق آفتابه لگن میسازه )) و کلمه های « آفتابه لگن » را چنان با لهجه های ترکی میگفتند (( افتافا لَیَن )) که هیچ وقت انسان از یادنشان نمی رود... و همانطور که تاریخ نشان داد بخاطر جاه طلبی سران هر دو کشور, چقدر کشته شدند و چقدر بی خانمان گشتند..و بعضی ها چقدر پول ساختند. آنکه شما از (فاشیست ترک) اسم می برید , عکس العمل شما در برابر هویت ملت خواهی ترک های ایران هستند .. شما ها از ما ترک ها در موقع روزهای سخت خیلی انتظار دارید(( روز سختی خاک آرزبایجان سر میشود.... وقت آسایش همان خاک , خاک بر سر میشود)) و موقعی که یک ترک , تاریخ واقعیش را ورق میزند و حقایقی که یک عمر مخفی شده بو و دروغ بود را پیدا میکند و صدای حق طلبی را می کشد, آنوقت ( تجزیه طلب , فاشیست و .....) نامیده میشود. آقای اقبالی ... ما ترک ها در طول تاریخ , ( تاریخ ساز بودیم) ولی ( تاریخ نویس ) نبودیم.. الان که در عصر دیجیتالی زندگی میکنیم , ترک ها تاریخ خودشان را می نویسند که متاسفانه برای خیلی ها خوش آیند نیست. چون دروغ های چند قرنی صاحب خریدار ندارد....
نوشته شده توسط: Anonymous

همه گفتند که نسل کشی ارامنه به دست دولت عثمانی، نسل کشی ترکهای آذربایجان و همه ی نسل کشی ها که توسط فاشیستها اعمال شده، محکوم است. اما رازی کامنت نویس و اقبال اقبالی .... دست بردار نیستند. از پاکسازی های سیستماتیک قومی رضا شاه که همان نسل کشی است، چیزی نمی گویند، حالا فقط نسل کشی ارامنه را مطرح می کنند که به ترکها بتازند. فاشیسم ، پاکسازی قومی و نسل کشی در هر شکل و ابعادی در حق هر ملیت و خلقی محکوم است. چرا از نسل کشی های دوره رضا شاه چیزی نمی گویند؟ .......

نوشته شده توسط: Anonymous

ما در ایران پان فارس ستیزی داریم و آنهم از طرف ترکمنها, بلوچ ها, عربها, کردها و ترکهاو با ابعاد فزاینده. این مبارزات تا زمانیکه تفکر پان فارسیزم از مخ ها حتی از مخ کومونیستهایشان بیرون نرفته, ادامه خواهد یافت. پان فارسیزم ایران را در پرتگاه جنگ داخلی مانند سوریه و یوگوسلاوی سابق قرار داده است

نوشته شده توسط: Anonymous

" دلم می خواست بیژن باشم ! " عنوان آخرین مقاله فرخ نگهدار است . بهتر است شما آنرا بخوانید تا پیام ایشان را به قلم بدستانی مثل خود را متوجه شوید .

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

رازی گرامی،
من واقعا متاسفم که برخی از هموطنان ما این واقعیت تاریخی را نادیده می‌گیرند و یا می‌خواهند ابعاد آن را کوچکتر جلوه دهند تا از قبح مساله کاسته شود!
همانگونه که نوشتم برای من تعداد کشته شدگان چه 100 هزار باشد و چه یک میلیون(اگرچه هرچه تعداد بیشتر باشد ابعاد آن بزرگتر و تاسف‌انگیزتر است) ماهیت جنایتکارانه آن را از بین نمی‌برد یا حتی "موجه‌تر" نمی‌کند. از نظر من جنایت جنایت است و مرتکبین جنایتکار. حتی اگر پدر و مادر و برادر و خواهر من هم در اینگونه جنایتها دست داشته باشند، برای من ذره‌ای از جنایت بودن و قبیح بودن و غیرانسانی بودن آن نمی‌کاهد و نمی‌توانم آن را توجیه کنم.
حتی مردم ترکیه هم امروز به تدریج متوجه این کشتار فجیع و وسیعترین نسل کشی آغاز قرن بیستم می‌شوند.
همین امروز در استانبول تظاهراتی با شرکت هزاران نفر در "استقلال قالاسی" صورت گرفت و تظاهر کنندگان تا میدان تقسیم

پیش رفتند. آنها شعار می‌دادند: "ما هم ارمنی هستیم!" و "نسل کشی هنوز هم ادامه دارد".
من دست همه آنها را به گرمی می‌فشارم.
امروز صدمین سال این کشتار که به نظر من بجز نسل کشی نمی‌توان نامی بر آن نهاد، در سرتاسر جهان برگزار شد.
اردوغان هم از کشته شدن قربانیان آن زمان اظهار تاسف کرد ولی آن را نسل کشی ندانست، بلکه نتیجه جنگ دانست که از همه طرف کشته شده‌اند.
نوشته شده توسط: Anonymous

ارژنگ گرامی! در محکومیت جنایت کسی حرفی ندارد. مسئله بر سر این است که جنایتی در حد هولوکاست در حق بخشی از مردم اعمال شده و حالا گروهی براه افتاده اند تا با مطرح کردن جنایتی دیگر (که هم ابعدش و هم انگیزه هایش با نسل‌کشی ارامنه غیرقابل مقایسه است) ابعاد آن جنایت اصلی راکوچک نشان دهند و با گفتن اینکه «از این چیزها زیاد اتفاق می افتد» و یا «خود ارمنی ها هم فرشته نبودند» از بار جرم عاملان فاجعه نسل کشی بکاهند. جالب است که روشنفکران ترکیه خودشان به اندازه این هواداران وطنی آتاتورک متعصب نیستند و امروز جم اوزدمیر در پارلمان از این فاجعه به عنوان "نسل کشی" (Völkermord) یاد کرد.من نه ارمنیم و نه ترک، پی به عنوان ناظر بی طرف به تماشای قضیه می نشینم. گروهی از دوستان ولی چنان در عصبیت عشیره‌ای غرق شده اند که در ماجرای کشتار ارمنیها هم روی سخنشان با "شوینیسم فارس" است. به هر حال اگر پوست پیشروترین هویت

طلب را هم کمی خراش بدهی، از زیرش یک پانترکیست بوزقورت پرست بیرون می زند. یعنی کسی که از افشای جنایات همنژادانش چنان به خشم آمده که فقط و فقط فحش و ناسزا نثار "شوینیسم فارس" می کند.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

پرسشهایی پیرامون ملی گرایی فارسی:

«ملی گرایی ایرانی» اصطلاح نادرستی ست. صحیحش همان است که نوشتم. ملی گرایی ایرانی نداریم. هر ملیتی در ایران ملی گرایی خود را دارد. و باید به نام اش نیز خوانده شود.

-این «ملی گرایی فارسی» - همه نوع اش را میگویم- چرا در برابر قتل عام مردم آذربایجان غربی توسط «حزب داشناکسیون» سکوت کرده و کک اش نمی گزد؛ اما مدام « ارمنی-ارمنی» میکند؟ علت اش چیست؟
- آیا می توان این «سکوت» و « شادی روزنجات » را فراموش کرد ؛ و «سیاست یکسان سازی فرهنگی»، و « تمرکزطلبی در قدرت» را پشت گوش انداخت و باهم در جبهه ای ، علیه «حکومت داعشی حاکم» بود ؟
- آیا این «سیاستهای نابخرانه» در خدمت «تجزیه قوا» و خدمت گذار حکومت اسلامی نیست؟
- آیا اینان «خاله خرسانی» نیستند که جامعه ایران را « با این سیاستها» در زنجیر نگاه داشته اند؟ و دو قورت و نیمشان هم باقی ست؟

-آیا «باستان گرایی و آریاگرایی» دوره ی مشروطیت به «سیاست یکسان سازی رضا شاه» و «سوکا» منتقل نشد؟ و در «جبهه ی ملی» و «حزب توده» دامن روشنفکران«راست و چپ» را نیالود؟
و از این مجرا به «چپ نو» وارد نشد که اکنون «سازمان اکثریت» نمی تواند برای «رفع تبعیض 70 درصد جامعه» سیاست لازم اش را اتخاذ کند؟
- آیا علت سکوت یک قرنی نویسندگان و روشنفکران و سیاسی کاران زبان فارسی-منهای فریاد زنان- دربرابر «اعمال تبعیض» در جامعه،
همین «ملی گرایی فارسی» به همراه «ملی گرایی حکومتها» نبود و نیست؟
-آیا سیاست «ملی گرایی فارسی حکومتی و غیر حکومتی اپوزیسیون» برخلاف برخی «حرفها » عملا مدافع «تبعیض فرهنگی،سیاسی،اقتصادی» نبوده است؟
- آیا با این سیاستها می توان شعار «همه با هم علیه حکومت» را تحقق بخشید؟
- آیا اینان که عملا با این سیاستها - ملی گرایی فارسی، و مدافع عملی تبعیض بودن- شعار «همه باهم» میدهند ، «خودفریب-مردم فریب» نیستند؟ یا ناآگاه و نادانند؟ یا آگاه و دانایند؟
-آیا ملی گرایی فارسی در شعار «ارمنی-ارمنی» به خاطر تعصب نژادی «هندو-اروپایی» "آریایی» که گویا ارمنیها هم از این
«دسته » حساب میشوند، نیست؟ اگر نیست پس چرا این ملی گرایی در برابر قتل عام مردم آذربایجان غربی سکوت کرده است؟
آیا علت سکوت به خاطر دیدگاه «نژادگرانه» ی ملی گرایی فارسی یا روشن تر هسته ی راسیستی این ملی گرایی نیست؟
«دردت را فراموش کن! خودت را فراموش کن! به خدمت من درآ!»
این است شعار ملی گرایی فارسی.
نوشته شده توسط: Anonymous

ما از دولت و مجلس ایران انتظار داریم قتل عام مردم مظلوم و مسلمان خوی، سلماس، ارومیه و ... بدست ارامنه به سرکردگی بنیامین مارشیمون و آندرانیک اوزانیان و با کمک قدرتهای استعماری روسیه، فرانسه، انگلیس و آمریکا در 1918 را به عنوان نسل کشی به رسمیت شناخته و سعی در تصویب آن در مجامع بین المللی نماید.

نوشته شده توسط: Anonymous

در تمام این نوشتە با ارائەی فاکت و عکسهای تایخی با اهداف مشخص هر کجا از امار جمعیتی ملیتها از مناطق و شهرها صحبت بە میان می آید ، نوشتە شدە آمار جمعیتی ترکها مثلأ در فلان شهر ارمنی ها در فلان شهر و کوردها در فلان شهر ،، و سپس آمار جمعیت زازا ها و یزیدیها را نیز جداگانە در مناطق و شهرها می آورد ،، در حالی کە زازا ها و یزیدیها بخشی جدا نا پذیر از هویت و یگانگی ملت کورد بە حساب میآیند فقط مذهب یزیدیها اسلام نیست و زازا ها علوی هستند وگر نە هیچ زازا و یزیدی وجود ندارد کە خود را بخشی از کل ملت کورد بە حساب نیاورد

نوشته شده توسط: Anonymous

در باب برگشت زنان ناصردین شاه قاجار از مسکو به تهران در طی سفر به فرنگستان.
اتل متل توتوله اردک خانم بِتوله
بتول خانم قصه میگفت:
شاه صاحبقران میرفت راست، میرفت چپ، ملیچک همراهیش میکرد. شاه صاحبقران در سفرش به فرنگستان، قصد داشت سوگلیش، انیس را همراه با نصف زنانش که 42 تا میشدند به فرنگستان ببرد. در بین راه، زنان خوشرو وخوش اخلاق شاه سر دعوا را باز کردندو با چنگ و دندان بجان یکدیگر افتادندو همدیگر را لت و پار کردند.
رفتندو و رفتندند تا به مسکو رسیدند. در مسکو، چند دختر روسی از طرف تزار روس با موهای پلاتینی رنگ و سینه های مرمرصورتی مأمور پذیرائی از شاه و همسرانش شدند. کف از دهان شاه شجاع و دلیر پرور با دیدن دختران روسی زیبا و خوشرنگ با لباسهای رنگو وا رنگ، با آن محسنات جسمی سرازیر شد.
دختران، یکی بعد از دیگری جلوی شه آمدندو خود را معرفی میکردند.

دختران یکی بعد دیگری آمده و خودش را معرفی میکرد.
Меня зовут Ольга, г-н царь Наташа
من ناتاشا هستم، شاه صاحبقران.
دومی آمد و گفت که اسمش Кама
وسومی نزدیک شد و گفت که نامش Анна است.
دختران، سماور و فنجانها را نزد صاحبقران بردند و هر بار که یکی از این دختران نزدیک میشد تا چای در فنجانها بریزد، ضربان دل شه بالا و پائین میزد.
ملیجک برگشت به شاه گفت:
- اگر حضرت محمد بجای دیدن موهای نشسته و شانه نشده زنان آن دوران، موها پلاتینی و سرواندام این دختران را میدید چه آیه هائی میتوانست نازل گردد!
شاه صاحبقران تشری به ملیجک زد و گفت:
-پدر سوخته گوشت را بیار نزدیک! نزدیکتر!
- چشم صاحبقران
برو به ملازمان بگو بیایند و همه این دست و پا بادمجانی ها را وردارند و ببرند تهران! ما نمیتوانیم بار زیدی به فرنگستان ببریم!
غا غا
نوشته شده توسط: Anonymous

ممنون جناب اقبالی مقاله بسیار خوب و مستندی را منتشر کردید جای هیچ حرف و حدیثی باقی نماند.بخصوص ترکیب قومیتی نژادی آناتولی شرقی و ارمنستان غربی در سال 1912 و مقایسه آن با زمان حال گویای همه چیز است.

نوشته شده توسط: Anonymous

طبق گزارش مورخین و رسانه ها ، ترکیه 5و1 میلیون ارمنی را قتل عام کرد و بیش از یک میلیون ارمنی را وادار کرد که به اسلام بگرایند . یکی از نامزدان حزب کردها اکنون برای انتخابات یک ارمنی است که اجدادش را وادار کرده بودند به اسلام روی آورد . ایرانیان و پارسیان در طول تاریخ هفت هزاره ساله خود اینگونه جنایتی با خلقها و اقلیت های مقیم ایران نکردند . فاشیسم ترک در این سایت چشمش را به روی تمام حقایق تاریخی بسته است .

نوشته شده توسط: Anonymous

اتفاقا جبهه دمکراتیک ایران در کنار دیگر سازمان ها موفق بوده و روند تقویت جنبش ها در ایران را همه با هم به پیش میبرنند .اکنون هم کمیته مشترک هماهنگی ایجاد شده که خیلی از سازمان های دمکراسی خواه در کنار هم در این کمیته مشغول به فعالیت هستند .با مهر محمد زمانی سخنگوی جبهه دمکراتیک ایران شاخه برون مرز

نوشته شده توسط: Anonymous

سؤال متقابل: «این ملی‌گرائی ترکی‌» چه دینی به حکومت ترکیه دارد که مدام در پی انکار نسل‌کشی ارمنیها بدست همزبانان (همنژادان؟) ترک است؟

نوشته شده توسط: Anonymous

ارامنه صدها هزارن نفر را در آزربایجان شمالی قتل عام کردند تا توانستند ارمنستان کنونی را شکل دهند. طبق اسناد اداره آمار روسها در سال 1900 تنها 20 درصد چمعیت ایروان ارمنی و بقیه آزربایجانی بودند. بالاترین درصد ارامنه در شهر مذهبی ایچمیادزین 40 درصد بود. آمار اتحاد شوری نشان دهنده این واقعیت است که تا اواسط دهه پنجاه میلادی در کشور ارمنستان جمعیت ارامنه زیر 50 درصد بود. در حال حاضر این کشور که روسها از صفر ساختندش 100% ارمنی نشین است!!!!!
ارمنستان همچنان مخالف باز کردن درهای اداره آرشیو خود بروی محققان است!!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

مسئول محترم کامنتها، لطفا سانسور نکنید. نوشتم ........... چرا سانسور شد؟
به امید اینکه مردمان این سرزمینی که حالا نامش ایران است، در همبستگی و همراهی با هم، کمر هیولای استبداد مذهبی را بشکنند. اما جایش چه بیاید؟ ائتلافهای امثال شما قدرت بگیرد؟ چه کابوسی؟ هیچ ننگی بالاتر از زندگی کردن زیر سلطه ی یک فرهنگ فاشیستی نیست.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی من فارس زبانم و فارسی ام خدا وکیلی از تو خیلی بهتر است. ................ اگر قرار باشد در آینده، ایران را کسانی بچرخانند که فکر تو را نمایندگی می کنند، من فارس زبان ترجیح می دهم، ایران تکه تکه شود. آنوقت باید تصمیم بگیرم که می خواهم با کردها زندگی کنم یا با ترکها یا با عربها یا بلوچها. اما با فارسهائی مانند تو؟! هرگز! خدا آن روز را نیارد. به امید اینکه مردمان این سرزمینی که حالا نامش ایران است، در همبستگی و همراهی با هم، کمر هیولای استبداد مذهبی را بکشنند. اما جایش چه بیاید؟ ائتلافهای امثال شما قدرت بگیرد؟ چه کابوسی؟ هیچ ننگی بالاتر از زندگی کردن زیر سلطه ی یک فرهنگ فاشیستی نیست. .............

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

قنبری عزیز،
- شناخت و دید من از « متد آموزش واقعی» همان است که برخلاف کشورهای عقب مانده، در کشورهای پیش رفته عمل میشود. به این ترتیب که شخص موضوع را انتخاب میکند و میرود به دنبالش تحقیق و مطالعه میکند و نتیجه ی کارش را «ارائه» میدهد. و به معرض نقد و بررسی میگذارد. از این را کمبودها را رفع میکند. در حقیقت این همان روش «خود آموزی» و «خود سازی» ست.
و نویسندگان و شاعران و پژوهشگران و اندیشمندان بسیاری از این راه بالیده اند. اما دانشگاهها بیشتر«کارمند» پس داده اند.

از نظر من «خودسازی» راه پراهمیتی ست. نتایج خوبی هم دارد.

- ساده نویسی کار بسیار درستی ست.
- شما خوب می نویسید و خوب هم زحمت می کشید. برایتان موفقیت های بیشتر آرزو میکنم.
قلم به دستان زبان آذربایجانی ضرورت دارد بنویسند و تا می توانند پیش بروند. مردم ما وضعیت «مشهدی الله وردی» شما را دارند.

این وظیفه قلمزنان است که فرهنگ و زبان و آگاهی را پیش ببرند. چاره ی دیگری نداریم. و گرنه به قول شخصیت شما
«بیزی اله سالار لار».
- درضمن بگویم که ما همسایه ای داشتیم اسمش «تار-وردی=تاری وردی» بود. که صورت دیگرش در قصه آمده.
- ضعف را ما همه داریم. پایان هم ندارد. اما کار مبارزه و هنر و ادبیات و خلاقیت «فردی-جمعی»ست. نه «فردی».
تنها دیکتاتورها کارشان فردی ست. روح هنر و ادبیات دموکراتیک است و متضاد با دیکتاتوری. این است که کاری ست
«فردی-جمعی».
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-یک پیشنهادبه تمام طرفداران ارامنه وضدترکیه دارم اگرمایل باشیدوآنطورکه همه میدانیدکل کشورارمنستان کنونی سرزمین های آزربایجان میباشد.شماآنهاوآقای پوتین وفرانسه وطرفداران ارمنی هاراراضی کنیدبه زمین های موردادعای خوبروندسرزمین موردادعای آنهاکردستان کنونی ترکیه(وان)وکردستان سوریه وعراق میباشدوازقدیم نیزاین سرزمین راارمنستان گفته اند.مانیزارمنی کشی رابه رسمیت شناخته وخسارات آنهارابدهیم شماهانیزفکرکنم ساکت بشویدالبته اگرکشوراستعماری حامی شما وآنهااجازه بدهند!

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

کشتارهای وحشتناک و غیرانسانی در ترکیه و آذربایجان و دیگر نقاط دنیا واقعیت‌های تاریخی هستند.
قتل عام ارمنی‌ها در ترکیه، آذربایجانی‌ها در جریان "جیلولوق" و... کشتارهای بیرحمانه در سومقایت، خوجالی و... در جمهوری آذربایجان وقایعی نیستند که بتوان انکارشان کرد.
در مورد ابعاد هر یک از آنها روایت‌های متفاوتی وجود دارند. من شخصا از ابعاد دقیق هیچ یک از اینها مطلع نیستم و تعیین ابعاد آن را به کمیته‌های تحقیق و حقیقت‌یاب که امیدوارم در هر موردی تشکیل شوند، واگذار می‌کنم. آنچه که برای من اهمیت دارد، علاوه بر ابعاد آن، ماهیت غیرانسانی آنهاست.
از نظر من شیوه درست، بویژه در کامنتها، متمرکز کردن بحث بر غیرانسانی بودن همه این کشتارهاست.
طبیعتا در این بحثها می‌توان و لازم است که از اسناد گوناگون، از هر منبعی که باشند، استناد کرد. مهم‌ترین مساله از نگاه من، پذیرش واقعیت همه این کشتارها و روشن کردن

و روشن کردن غیرانسانی و نفرت‌انگیز بودن آنهاست.
من در آلمان، جایی که زندگی می‌کنم، یاد گرفته‌ام که جنایات را نباید پنهان و یا توجیه کرد. باید آنها را روشن و آشکار در معرض دید همگان قرار داد، زشتی آنها را نشان داد و مرتبا تکرار کرد تا دیگر تکرار نشوند.
نوشته شده توسط: فانون

جناب آ. ائلیار محترم، میبینین که هرچه بیشتر تقلا میکنین، در چاهی که خودتان کنده این عمیقتر فرو میرین. اگر دانش آموزی در نصف انشایش کارل مارکس را فاقد هرگونه صلاحیت علمی و اخلاقی بداند و در نصف دیگر انشایش بخواهد با اتکا به کتاب داس کاپیتال نشان دهد که استعمار انگلیس در هند دست به جنایت زده، آن انشا نمره صفر خواهد گرفت. و به انشانویس محترم تذکر داده خواهد شد تا اول برود متد صحیح انشا نویسی را یاد بگیرد و بعد بیاید انشا بنویسد. می نویسید: < عقاید و کارهای کسروی دارای جوانب «منفی- مثبت» است. ودر کل او «نژادگراست». کسرویسم مجموعه ی عقاید اوست.
کسروی چی کسی ست که در کل به عقاید او معتقداست.>
نخیر دوست عزیز،

نخیر دوست عزیز، کسروی ناسیونالیست بود ولی «نژادگرا» نبود. صادق هدایت نژادگرا و نژادپرست بود زیرا نژاد سامی/عرب را نژادی پست می شمرد. تقی ارانی نژادگرا و نژادپرست بود زیرا نژاد آریایی را برتر و نژاد ترک را پست تر میدانست. کسروی کاری به نژاد انسانها نداشت. او نیز مثل خود شما دغدغه ایران و حفظ تمامیت ارضی آن را داشت و «برانداختن زبانها» را به حفظ تمامیت ارضی ربط میداد. به این می گویند ناسیونالیسم که اگر در عمل پیاده شود منجر به فاشیسم میشود. ما چیزی به نام «کسروی چی» نداریم. این واژه ساخته و پرداخته چند نفر جوان ترکپرست است که از هویت «آذربایجانی» متنفر هستند و به هر کسی که میگوید «آذربایجانی هستم» لقب "کسروی چی" بودن میدهند! آیا خبر دارین که شما حتی در انتخاب واژه ها نیز از عقبمانده ترین قشر نژادپرست در میان آذربایجانیها پیروی میکنین و آب در آسیاب آنان میریزین؟
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

درک موضوع انشا این قدر مشکل است؟
بیچاره کودکان یک بار موضوع را نشان دهی به موضوع می چسبند ولی این بزرگسالان با هفتاد من مثنوی هم باز متوجه موضوع نمی شوند. تماما چیزهای بیربط پیش میکشند.
-یکی کسروی مطرح میکند
-دیگری ترکیه و ارمنی
-و...
- جنابان محترم ! اینجا موضوع قتل عام مردم آذربایجان غربی به دست داشناکها ی ارمنی ست. نه چیز دیگر.
این را هم پیگیری می کنیم.

- هر قتل و هر قتل عامی محکوم است. فرق نمی کند از طرف چه کسی باشد.
-----------
ار هرکتابی به هر عنوانی میتوان نقل قول کرد.
«نقل قول» می تواند نشانه ی تبلیغ و دفاع از یک ایسم - از یک ایده لوژی - باشد و هم نباشد. عمل نقل قول صرف
دلیل بر گرایش به یک ایده لوژی نیست.
---------
عقاید و کارهای کسروی دارای جوانب «منفی- مثبت» است. ودر کل او «نژادگراست». کسرویسم مجموعه ی عقاید اوست.
کسروی چی کسی ست که در کل به عقاید او معتقداست.

صرفا با نقل قول کسی کسروی چی یا مخالف آن نمی تواند باشد. باید دید «منظور و هدف» چیست. آیا هدف
نابودی فرهنگهاست. منظور یک زبان گرایی ست یا نه؟ تلاشهای «نابودی دیگر زبانها- فرهنگها-یک زبان گرایی- تعیین هویت
به دیگری» نژادگرایی ست.
----------
کسروی دچار «تضاد» بود.تضاد غیرقابل حل:
-ازیک طرف زمین خواری رضا شاه را محکوم میکرد از سوی دیگر همراه او در«یک زبان سازی» بود.
- با مذهب سازی آخوندها مخالف بود- خودش «پاکدین» سازی میکرد.
- از علم زبانشناسی صحبت میکرد- بر اساس عقاید سیاسی، یک فرهنگ سازی- کتاب درمورد زبان می نوشت.
- خودش کتاب می نوشت- جشن کتاب سوزان میگرفت. دیوان حافظ وکتاب ترکی آتش میزد.
- مخالف «وحی» بود- خودش شورش «سهشها» (احساسات)مطرح میکند و «کتاب مقدس» می نوشت:وجاوند بنیاد.
-زبان پاک -سره- مطرح میکرد - خودش کلمات عربی به کار می گرفت.
-مخالف خراوات بود- خودش خراوات تولید میکرد. نمونه اش دین سازی او.و...
-از قانون صحبت میکرد- خودش «دین» را قانون زندگی میکرد: «دین آیین زندگی ست. سخن او.»
-از ادبیات حرف میزد- رمان آتش میزد(آناتول فرانس).
-از رفع حجاب دفاع میکرد- آرایش زنان را به محیط خانه و شوهران محدود میکرد.
ووو
-----------
به اصطلاح «متد علمی آقای کسروی.» چنان است که این نتایج را داده است. اگر متد علمی چنین نتایجی بدهد وای بحال آن متد.
-----------
برخورد و متد علمی من، با توجه به «هسته ساختار» اندیشه ی مشخص (کسروی)، یعنی "تضاد"او، در روند «تکوینی تاریخی» خود،محیط زمانی فکری، با گزاره های کوتاه، به روشنی بیان شده است.
و احکامی تحلیلی ، منطقی علمی ، عنوان شده که تکلیف سرشت «کار و عقایدش» را مشخص کرده است. نوشته ام:

*روش تاریخی:
- کسروی تاریخته ی آخوندی دارد.
-او تحت تأثیر عقاید «ناسیونالیستی-راسیستی»دوره ی خود بود.
- هم دوره های او در آنسوی عقاید "ذهنی "اش ، اندیشه های عینی و علمی مطرح میکردند.
* روس ساختاری:
-تضاد غیرقابل حل اندیشه اش با فاکتها مشخص شده.
نتیجه -احکام منطقی-بیان شده.
-------------
رجوع : به او با روش توجه به تضادش صورت گرفته. متد علمی.
-----------
«کار او علمی بود»- شعار است. فاقد اثبات . گزاره استدلال و اثبات لازم دارد. وگرنه باد هواست.
----------
گفته ام «کار و اندیشه او غیرعلمی ست» و این را با متد علمی نشان داده و اثبات کرده ام.
که در بالا هم اشاره شد.
----------
-«کار و اندیشه او غیرعلمی ست» پس نباید به او رجوع کرد! ( حرف کودکانه هم نیست. بیچاره کودکان! ).
این سخنی ست غیر منطقی و خطا.
که به اشتباه نامش را «متدلوژی علمی» گذاشته اید. علم به «وضعیت روان»
توجه دارد و از این رو نیز برخورد و عمل اش علمی گفته شده. متدلوژی علمی وقتی منطبق با عمل است که این
«وضع و حالتهای مشخص روان» را به حساب آورد. چشمش را نبندد. چشم بسته کور است. و بیگانه با متدلوژی علمی.

-طبق سخن بالا نباید از هیتلر و مسولینی و نیچه و هایدگر نقل قول کرد. چون غیر علمی اند و با نژادگرایی الفتی دارند.
-به هر کس می توان رجوع کرد حداقل با توجه به تضاد ساختاری سرشت «کار و اندیشه» ی او.
باید دید «چه چیزی، برای چه، از سوی چه کسی، در کدام زمان، عنوان میشود، و با توجه به چه "تاریخ و ساختاری" در موضوع ، و... رجوع صورت میگیرد.
این سخن و متد علمی ست. و استعمال شده.
«کار و اندیشه او غیرعلمی ست، پس نباید به او رجوع کرد»! نه دید و متدلوژی علمی، بل یک «بینس مذهبی» ست.
ربطی به علم و منطق و متدلوژی علمی ندارد. چون «گزاره ای دگم است». «عنصر حرکت» از گزاره حذف شده.
درستش همان است که در بالا آمد.

نوشته شده توسط: Anonymous

از اوایل قرن بیستم، تا هم اکنون، ارمنی ها به پشتیبانی قوای مسلح روس و انگلیس و اقمارشان، مردم بی دفاع آذربایجان و بخشی ازمردم ترک ترکیه را، مثل فاجعه خوجالی،" قاراباغ"، آغدام،... وامثالهم قتل عام کرده اند. سپس از قتل و جنایت های خود، عکس سیاه و سفید میگیرند، و میگویند، این کشته شده ها مربوط به ارمنی ها هستند. درصورتیکه چنین تبلیغاتی دروغ محض است. در واقع بسیاری از گورهای دسته جمعی که در شرق ترکیه و در مناطق آذربایجان غربی پیدا شده است، مربط میشود به قتل عام مردم بی دفاع ترک آذربایجان و شرق ترکیه که بوسیله جیلولوق ها، سیمیتقوها، قوای مسلح روس ـ ارمنی، و دسته های مسلح انگلیسی ، و ازطریق مسیونرهای فرانسوی قتل عام شده اند، بنا برآماری که هم اکنون دردست است تعداد این قتل عامها و کشت و کشتارها، بویژه کشتارمردم بی دفاع ارومو درآذربایجان غربی، از طریق قوای مسلح روس ـ ارمنی، و همپالگی هایشان

بیش از نیم میلون نفربرآورده شده است. بهتراست،..... برای درک واقعیتهای موجود، به آرشیو آذربایجان غربی، و آرشیوهای معتبرکشورترکیه مراجعه بکند، تا از.... ادعای دروغین ارمنی ها آگاه باشد، و از آن پرهیز بکند، و مورد تاثیرتبلیغات دروغین رسانه ها و هیاهوی دشمنان مردم آذربایجان و ترکیه، که لوبی های ارمنی با مظلوم نمائی علیه آنان تبلیغ میکنند، قرار نگیرد.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب قانون, کسروی آن بخش از تاریخ را که در مقابل چشمانش ورق خورده نوشته و دخلی نداشته. این ربطی به تاریخی همانند وجود زبان موهوم آذری که در مخیله اش شکل گرفته و مورد تشویق حاکمان وقت بوده ندارد. کسروی مقاله دیگری هم دارد که از 14 صیغه ماضی در زبان ترکی سخن می گوید و ترکی را زبانی خارق العاده توصیف می نماید. کسروی آنجه را که خود دیده بی نقص نوشته ولی آنچه که از تخیلاتش تراویده با حقیقت ها همخوانی نداشته.

نوشته شده توسط: Anonymous

..............
قسمتی از مقاله تایماز نظمی, پژوهشگر آذربایجانی

لذا در مارس 1915 نيروهاي روسيه به سمت وان پيشروي کرده و به دنبال آن در 11 آوريل، ا رامنه وان دست به يک شورش گسترده زده و شروع به قتل عام مسلمانان منطقه کردند. در فوريه 1915شهر وان را اشغال کرده و شهر را با تمام مردمانش سوزاندند.پل و راه آهن از طرف اين نيروها ويران شد.فجايعي که نيروهاي داوطلب ارمني مرتکب شدند به قدري شديد بود که فرماندهان روسي مجبورشدندآنها را از خطوط مقدم جبهه عقب ببرند و وظايفي مانند نگهباني در پشت خطوط مقدم به آنها محول نمايند.ارامنه به دليل آشنايي با جغرافيا و شرايط اقليمي منطقه با ورود قشون روسيه خسارتهاي جاني،مالي،و ارزي قابل توجهي را بر عثمانيان وارد آوردند.روزنامه ارمني زبان"gochnak" که در آمريکا منتشر شد در تاريخ 24 مه با افتخار نوشت که تنها 1500مسلمان در شهر وان باقي مانده و مابقي همه قتل عام شده اند.
به پاس خدمات ارامنه،تزار نيکلاي دوم در تاريخ 21 آوريل تلگرامي براي کميته انقلابيون ارمني وان فرستاد و از زحمات آنان قدرداني به عمل آورد.بگونه اي که " لوريس ملکيان"فرمانده ارمني سپاه روس به دليل شجاعتها و همچنين بي رحمي هائي که در تصرف قلعه قارص و کشتار مسلمانان از خود نشان داد از تزار روس صليب " سن ژرژ" دريافت کرد
نوشته شده توسط: Anonymous

ممنون از زحمت ،لطف و نظرات ارجمندتان ائليار عزيز.
حتما سعى مى كنم كه وسعت مطالعه ام را بيشتر بكنم تا نواقصم را كاهش بدهم.فقدان آموزش رسمى هر چند كه مسبب اصلى مى باشد ولى بهانه خوبى نيست،چونكه با مطالعه و اموزش غير رسمى مى توان بعضى نقائص را برطرف كرد.
اما در مورد ساده نويسى،يا سره نويسى يا نوشتن به طرزى كه دير فهم است و بيشتر براى تمايز نويسنده از خواننده است،من خودم شخصا ساده نويسان را دوست دارم.
بازهم تشكر مى كنم از وقتى كه صرف خواندن،اصلاح و نظرتان صرف كرديد.

نوشته شده توسط: Anonymous

کسروی چی کسی ست که در کل به عقاید او معتقداست.» به نظر من آقای ائلیار در اینجا یک تعریف روشن از برداشت خودش از "کسروی‌چی" بودن ارائه می‌دهد (کسی ست که در کل به عقاید او معتقداست)، که در جای خودش جدای از درستی و نادرستی اش می تواند راهگشا باشد. سؤال من این است که آیا می شود برای کسانی هم که با آثار کسروی گزینشی برخورد می کنند و هرکجا که به نفعشان باشد به او استناد می کنند و هرکجا که به نفعشان نباشد او را و عقایدش را لعن و نفرین می کنند، اسمی گذاشت؟ موضوع انشا از نظر من هم بسیار ساده است: هر وقت در جایی حرف نسلکشی ارامنه بدست ترکان جوان به میان می آید، کسانی که اصلا و ابدا پان ترکیست نیستند و هیـــــــــــــچ حساسیتی هم نسبت به ترکیه و عثمانی ندارند(!!!)، بسرعت مسئله "جنایات جیلوها" را مطرح می کنند، به این بهانه که «هر قتل و هر قتل عامی محکوم است. فرق نمی کند از طرف چه کسی باشد» ادامه:

در دنیای مدرن و معاصر تابحال کشتارهای بسیاری انجام گرفته اند، ولی دو حادثه بسیار برجسته شده اند. 1) کشتار یهودیان در آلمان نازی و 2) کشتار ارمنیان در حکومت ترکان جوان. اولی به عنوان نسل کشی سازمانیافته در همه جهان (بجز ایران و فلسطین و چند کشور عقبمانده دیگر) برسمیت شناخته شده اسد و دومی با سرعت بسیار در حال برسمیت شناخته شدن است. یوآخیم گاوگ رئیست جمهور آلمان هم برای اولین بار از این کشتار به عنوان نسلکشی یادکرد. چرا ماهیت این دو کشتار متفاوت از بقیه کشتارهاست؟ مسئله این است که در هر دو مورد یک دستگاه بوروکراسی جاافتاده بدنبال حل یک مسئله اتنیکی از طریق کشتاردرمانی بود. یعنی همان اندازه که هیتلر بدنبال "حل نهائی مسئله یهود" بود، ترکان جوان نیز بدنبال "حل نهائی مسئله ارامنه" بودند. ترکیه، یعنی "کشور ترکها" در حال تولد بود و در این کشور جدید جایی برای غیرترکها نبود. اگر می شد عربها را به عنوان امت مسلمان و کردها را به عنوان "ترک کوهی" بنوعی به این ترکیه جدید چسباند، ارمنی ها یک وصله ناچسب در ترکیب اتنیکی ترکیه بودند و باید محو می شدند. شعار ترکان جوان این بود: «هدف توران، رهبر قرآن» ارمنی نه این بود و نه آن! پس آنچه که این دو واقعه را از بقیه کشتارها متمایز و به همدیگر شبیه می کند، در این است که در هر دو مورد دستگاه دولتی بدنبال محو سازمانیافته یک قومیت ساکن در جغرافیای خودش بود. حالا ببینیم آیا در آنچه که "جنایات جیلوها" نامیده می شود هم می توان تشابهاتی با این دو مورد پیدا کرد؟ به نظر من نه! اولا جیلوها بازوی نظامی یک بوروکراسی دولتی نبودند و دوما هدف محو قومی ترکزبانان در آذربایجان غربی نبود. بله جنایت جنایت است و از هر طرف که انجام بگیرد، باید محکوم شود. ولی پیش کشید جنایتی با ابعاد محدود که بدست عده ای ماجراجوی دیوانه قدرت انجام شده، برای لوث کردن جنایتی بسیار بزرگ که بدست ماشین نظامی یک دولت مستقر و برای امحاء یک و نیم (یا در مورد یهودیان شش) میلیون انسان و پاکسازی نژادی صورت گرفته است، فقط در راستای این است که به خواننده بفهماند: «این ارمنیها بیخود اینقدر زاری و لابه می کنند. خود آنها هم کشتار کرده اند. می ماند مسئله تعداد کشته شدگان، که البته بر هر کسی واضح و مبرهن است که مسئله تعداد نیست!
بله دوستان! مسئله بسیار ساده است! هروقت مطرح شدن یک جنایت به مزاقت خوش نیامد، مقاله ای بنویس و ثابت که که قربانیان خودشان جنایتکار بوده اند! اینکار از نظر من یک جنایت است
نوشته شده توسط: Anonymous

برخورد رفرمیستی و اخلاقگرایانه شما با اشخاص منفرد از یکطرف و از طرف دیگر شعار اراده گرایانه شما برای سرنگونی دولت با هم جور در نمی آیند . این برخورد گویا حدود 5 سال پیش در امریکا با این مهره ارتجاعی آخوندی بود . شما گویا همچون گذشته موضوعی برای نوشتن ندارید و به باستانشناسی سیاسی میان اپوزیسیون همچون گذشته روی آورده اید . اینقدر که شما به خودیها گیر میدهید به دولت و حاکمان ایران و اسرائیل و غیره و ذالک کاری ندارید ! بهتر است شما شیوه گاندی و بودا را در مقابل آدم خوران داعشی ایران تبلیغ کنید که 30 سال است حتی از تجاوز جنسی به مبارزان زن و مرد ابایی ندارند . به این میگویند در خارج نشستن و شعار لب گودی لنگش کن و بی خبری از جامعه خود .

نوشته شده توسط: Anonymous

فانون عزیز، به مطلب بسیار مهمی اشاره کرده اید. اصولا انسانها اگر از پذیرش اشکالات خودشان عاجز باشند، آنها را بدیگران نسبت می دهند، خسیسها خودشان را دست و دلباز و دیگران را خسیس می نامند، ترسوها خودشان را دلیر و طرف مقابلشان را ترسو می نامند. سؤال اساسی به نظر من از طرف شما کاملا واضح مطرح شده است و متأسفانه جناب ائلیار با نیت خوانی سعی می کند به آن جواب ندهد. نیت خوانی ایشان در عبارت "حرکت شما" مستتر است. هسته مرکزی تفکر قومگرا این است که "هر" پرسشگر و منتقدی یک شوینیست بالقوه است، پس باید با او از این زاویه برخورد کرد. واقعیت این است که اگر کسروی یک تاریخنگار ایدئولوژیک با نگاه ناسیونالیستی باشد، قاعدتا نباید بتواند این عینک ایدئولوژیکش را در رابطه با کشتار در آذربایجان غربی از چشم بردارد. اینکه چرا پژوهش او در مورد زبان کهن آذری شوینیستی است و در باره جنایات جیلوها وحی منزل، سؤالی است که

شما هرگز جوابش را نخواهید گرفت.
نوشته شده توسط: Anonymous

من اعلان خوب فهمیدم که این آقا اقبالی چرا ما ترکها را با عنوان « همانطور که شما ارزش هائی را در جوامع بدوی چادر نشین می بینید و بدان افتخار دارید» مورد تحقیر قرار میدهند ........... ولی آقا اقبالی بااینکه ما در آذربایجان دوران چادر نشینی را خیلی زودتر از اجداد شما کنار گذاشته ایم و حتی مدرنیته و تجدد نیز توسط ما ترکها وارد مکانی شده که ایران خوانده میشود ولی اصل و نصب خود را انکار نمیکنم چرا که آنکه اصل و نصب خود را انکار کند در مثل میگویند حرام زاده است ولی اجدادتان شما آپارتمان نشین بوده اید و دری زبانها« فارسها» با هواپیما از آنطرف افغانستان تشریف آورده اند ، آن مربوط میشود به خود شما

نوشته شده توسط: Anonymous

آقا جمال یک کمی یواش برو تا باهم برویم ، اگر اشتباه نفهمیده باشم جنابعالی میفرمائید که قتل عام مردم در اورمیه سلماس و خوی توسط مسیحها« آسوری- ارمنی» دروغی است که کسوی نوشته ؟ آقا جمال اولا جز کسروی افراد دیگری نیز نوشته اند و در ثانی کسروی تاریخ ننوشته بلکه در حین حیات گزارشات و نقل قول های شاهدین را جمع آوری کرده و بگفته پژوهش کران کتاب تاریخ ١٨ ساله کسروی بهتر بود اسناد ١٨ ساله آذربایجان نامگذاری میشد. و بنظر من اورمیه در محاربه ی عالم جانسوز خیلی مستند تر از تاریخ ١٨ ساله است « نقل قول از کتاب والی وقت امیر نظام میگوید « شب صدای گلوله و فریاد همه جا را گرفته بود و وقتی صبح از خانه خارج شدم تا به دارلسلطنه بروم بوی غلیظ سوختگی تمام مسیر راه حس میشد وقتی جویا شدم فهمیدم که مسیحی ها دست به جنایت بزرگی زده اند و در محله تندیر باشی تما م راهها را بسته و تمامی اهالی محله را در خانه

محله را در خانه هایشان به آتش کشیده اند.» .امیداورم آقا جمال این حوادث اورمیه-سلماس و خوی را تائید بر حقانیت آسوری -ارمنی بحساب نیاورند و یا حداقل بدانند که اگر آنچه در ترکیه عثمانی افتاده زجر دهنده است پس چرا در اورمیه و قره باغ بلالخص خوجالی نه !!! امیدوارم روزی برسد که تمامی اسناد تاریخی روی میز گذاشته شود و سو استفاده کنان سیاسی اجازه دهند تا اسناد موجود حقایق را روشن کند .از یاد نبرید که قتل عام در جوجالی در جلو چشم ما انسان های زنده عملی شده و شاهدینش زنده اند.
نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

خانم یا آقای lachin گرامی ؛
1- طرح شرکت و دفاع ملت ایران (آذربایجان و ...) در جنگ چه ربطی به سخن من در باره فاشیست های پان ترک دارد؟!!! مترادف دانستن فاشیست های ترک با آذربایجانی ها تحریف و توهین به ایران و ایرانیان است. این موضوع که آذربایجان از میهن دفاع کرده (و قطعن در آینده هم دفاع خواهد کرد) ربطی به پان ترک های آذربایجان ستیز ندارد.
2- در مورد شاهنامه خوانی؛ خوار دانستن شاهنامه خوانی بیانگر شعور (آگاهی) مردم شناسانه شما و نیز کج فهمی های رایج عامیانه از شاهنامه است.
شاهنامه آثار تاریخی ماندگار حماسی و ملی ایرانی است.همانطور که شما ارزش هائی را در جوامع بدوی چادر نشین می بینید و بدان افتخار دارید، اجازه دهید گروهی هم شاهنامه را حتی "قرآن" خود تلقی کنند و آنرا بر یاسای چنگیزی و قرآن عرب ترجیح دهند و مورد تحقیر قرار نگیرند.

3- خدمت شما عرض کنم که حرمت و ارزش های ذاتی انسان پایدار بوده و تابع تبار، جغرافیا، ایدئولوژی، مذهب، جنسیت، رنگ و ..نیستند. اگر عینک نفرت انگیز قومی، نژادی و مذهبی کنار گذاشته شود؛ هم می توان ارزش های "بدوی های چادر نشین" را دید و شاهنامه خوانی کوچ کنندگان بختیاری را هم فهمید!
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب rahasaba در زبان تورکی چنین گویشی است "حرف بزن که آبرویت برود"
من معتقد نیستم که آبروریزی زیادی شده ولی نظر شما بسیار تاسف آور است که شما نوشته جناب درزی منبع اصلی را رها کرده اید و نویسندۀ مقاله را مورد هجوم قرار دادید. لطف کنید در زیر مطالعه کنید:
"من با گرفتنِ وکیل علیهِ نوشتهِ ایرجِ مصداقی به مراکزِ مربوطه اعلامِ جرم کردم ( مدارک رو دارم ) به من نوشتند که چون کتابِ ایشون بیش از شش ماه است که نوشته شده ، شما ( یعنی‌ من ) حقِ اعتراضم در آن مرکزِ حقوقِ شهروند سپری شده است . و اگر میخواهم پیگیری کنم میبایست به دادگاهِ عمومی مراجعه کنم . من پول نداشتم و ایرجِ مصداقی در آن زمان از امکاناتِ مالی‌ و ساپورتِ حقوقیِ بهترین وکلایِ مجاهدینِ خلقِ ایران بهره می‌برد. در نتیجه من یک بازندهِ بی‌ آبرو بودم"

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ا.ئلیار با درج این نوشته در این موقعیت و در سالگرد قتل عام ارامنه به دنبال چه چیزی و چه هدفی هستی حتما میخواهی قتل عام ارامنه به دست عثمانی را لوث و یا کمرنگ کنی ، اگر شما به دنبال این اهداف هستی سخت در اشتباه هستید چون در وقایع کشتار ارامنه صدها عکس و فیلم موجود است و مورخان بیطرف زیادی آن را تائید کرده اند ولی وقایع جیلو ها به قول پانترکها فقط و فقط کسروی آن را نوشته و هیچ مورخی آن را تائید نکرده و آرشیوی هم در آن در دسترس نیست و به قول پانترکها کسروی هم آخر عمرش از تمام نوشته هایش پشیمان شده و توبه کرده ، حالا شما هم الان از تاریخ نگاری کسروی برای نوشته هایتان استفاده میکنید و در جای دیگر نوشته های کسروی را فاقد اعتبار علمی میدانید ، پس کدام حرف را باید قبول کرد ?

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای اقبالی هدف نهائی تقسیم ایران و تشکیل کشوری به نام اذربایجان و سپس اتحاد اران و اذربایجان با مرکزیت تبریز است.این اقدام به سود دولت روس و دولت ترکیه خواهد بود
تقسیم ایران هدف استعمار غرب بود و باقی خواهد ماند . این که بقیه مردم ایران پس از تجزیه چه سرنوشتی پیدا کنند پشیزی برای تجزیه طلبان و غرب و عرب و روس ارزش ندارد. روشنفکران این ملل تحت ستم اساسن ملی گر ا میهنپرست نیستند.
این تخم لق را حزب توده در دهان این افراد گذاشته و تاوان این بیماری روشنفکری را همه مردم ایران میپردازند.

نوشته شده توسط: Anonymous

کمنت من در باره نوشته آ.ائلیار و دفاعش از کشتار ترکیه عثمانی در میان ارامنه بود .ولی این کمنت در زیر این نوشته ایشان درج نشد .

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای یعغوب! اگر منظورتان از آذری ها یک درصد تالش است، که در بعضی از کوره دهات و روستاهای دور افتاده آذربایجان ساکنند، همانان را مورد خطاب قرار دهید! دیگر چرا نزدیک چهل میلیون مردم ترک زبان آذربایجان را که از هزاره های دور در نمود پادشاهان و سلاطین ترک اشکانیان، غزنویان، افشارها، صفویان، قارجاها... که به جغرافیای موسوم به ایران حکومت کرده اند، آذری خطاب میکنی؟ آیا این حرفها برایتان عار نیست؟ شما از کی وکیل مدافع مردم آذربایجان شده اید، که از طرف مردم صحبت میکنی، و مردم آذربایجان را بخود می خندانی؟!

نوشته شده توسط: Anonymous

مثل اینکه حضرات از مسائل و رویداد ها و برخورد جامعه فارس زبان نسبت به اعراب خبر ندارند و تازه به کره زمین پا گذاشته اند و در تعجب بسر میبرند که ای وای عربها از ما خوششان نمی آید و بما بد میگویند .حضرات شب و روز بر علیه عربها از بدترین تحقیر گرفته تا بد ترین دشنام استفاده میکنید . و انتظار دارید آنها قربان و صدقه شما شوند .از خواب بیدار شود ترکیه و مردم ترکیه همیشه در کنار ایران بودند برای مثال حمایت بی دریق ملت ترکیه از ایران در جنگ عراق و ایران ، ولی الان نظر مردم ترکیه به ایران عوض شده بلالخص انترنت و ماهواره تاثیر بسیاری در آگاهی و اطلاعات داشته و مردم ترکیه از سیاست اعمال شده به ملت ترک آذربایجان جنوبی و از ترک ستیزی در ایران با خبر میشوند و این باعث شده که رادیو و تلویزیونهای خصوصی نسبت به این عکس عمل نشان داده و هر از گاهی حتی برنامه نیز تهیه کنند یعنی آنچه که افرادی مثل آقا

مثل آقا اقبال اقبالی و... میکارند حتما قابل درو شدن نیز است و میوه هایش نیز به مشامتان خوشایند خواهد شد. سخن کوتاه اگر جامعه فارس زبان بخود نیاید در دنیای اطرافش دوستی نخواهد یافت .
نوشته شده توسط: lachin

آقای اقبال اقبالی ......موقعی که لشکر 110 اردبیل خرمشهر را آزاد کرد بیش از نیمی ازسربازان این لشکر جانشان رابه این مرز و بوم ( روحشان شاد) فدا کردند. همکلاس دوره دبیرستانی من که در رشته دارو سازی در دانشگاه تبریز تحصیل میکرد , بخاطر اینکه برادر بزرگش در این جنگ جانش را باخته بود , دانشگاه را ول کرده بود و داوطبانه رهسپار جبهه شد که او هم متاسفانه جانش را باخت..مادر این دوستها که از جوانی بیوه شده بود و به غیر از این دو فرزند کسی را دیگر نداشت تنها درامدش را از خیر خواهان یکی از مساجد واقع در (( خیابان زندان- تبریز )) تامین میکرد که متاسفانه بعد ها شنیدم ایشان هم از دنیا رفت..آقای اقبالی ... اگر امروز مشاهده میکنید که ایران ستیزی در بین عربها بیشتر شده است , ربطی به آ. س. ها, ی. آ. ها ......ندارد. فکر میکنم وقتش رسیده است که شما دوباره اشعار ( فردوسی شیرین سخن )

را بخوانید تا باز هم برایتان تداعی معانی شود.. یکی از بهترین ایام زندگی کاریم, همان یک سالی بود که در شهر ریاض و در دانشگاه عبدالعزیز کارمی کردم..و این افتخار را داشتم که یک هفته در صحرای عربستان , میهمان (( بدوی های چادر نشین )) بشوم و از نزدیک از فرهنگ این عرب های اصیل , مخصوصآ از اشعار عروضی آشنا بشوم ..
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آالیار ما بە قسم حضرت عباس شما باور کنیم یا...........؟ شما در این سایت مخواهید وا نمود کنید کە مخالف ناسیونالیسم هستید وووو و دارید همان برنامەی پان تورکیست خودتان را جلو میبرید ،،، حال کە 100 سال از فاجعە و جنوساید ارمنیان و آسوریان توسط تورکها گذشتە و بحث ارمنی کشی و جنوساید 1500000 مردم بی گناه ارمنی توسط تورکها در محافل جهانی مطرح شدە و یکی پس از دیگری پارلمانهای جهانی کشتار ارمنیها را پاک سازی نأادی میدانند شما هم درست در این موقع بە قول کسروی کە اصلأ تمام ماهیت کسروی خودش زیر سوأل است میخواهید ن/شان دهید کە این تورکها نبودند جنوساید کردند ؟ و ارمنی ها و آسوریها و جلیو ها بودن کە تورک کشی کردند ؟؟ شما اگر پان تورک نبودید و مخالف جنوساید بودید امروز جنوساید ملت ارمنی را محکوم میکردید ماه بعد این مقالەی سراسر دروغ کسروی را کە بە امر

رضا شاه مینویشت انتشار میدادید
نوشته شده توسط: Anonymous

آری درست میفرمایید صدام آسوده بخواب که پان فاسیستها و سلطه طلبان فارسی با ترکستیزی و عربستیزی که در ایران به راه انداختند تیشه به ریشه ایران زدند دیگر فرزندان آذربایجان برای سرزمین خود خواهند جنگید نه ایران پان ایرایستها و سلطه طلبان پارسی. آسوده بخواب که پان فارسیسم کلید انشقاق ملی را از سالها پیش زده است.

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

صدام و سران سعودی بازتولید شده و در جسم و جان کمنتار نویسان ایران ستیز همین سایت حلول کرده و زیر پرچم "فارس ستیزی" تیشه به ریشه ایران می زنند. ما هزار بار نفرت و کینه توزی بیشتر از صدام را در همین سایت توسط فاشیسم قومی تجربه کرده و می کنیم. من با خواندن نظرات صدام در باره ایرانیان، آ. س.(نام مستعار)، ی. آ. و .. برایم تداعی شدند.

نفرت صدام از ایرانیان تا حدی بود که در جریان تجاوز به خاک ایران طی اطلاعیه‌ای اعلام کرد:
... و در تبلیغات حزبی– عقیدتی می‌کفتند که: خداوند ایرانی‌ها را زیادی آفریده بهتر است که نباشند، هم او بود که در ابتدای حمله به ایران از اعراب ایرانی، از آذربایجانی‌ها از کرد‌ها و لر‌ها و بلوچ‌ها و حتی ترکمن‌ها مصرانه خواست تا مسلحانه علیه «حکومت مرکزی» بپا خیزند و به سلطۀ فارس‌های حاکم بر ایران نقطهٔ پایان بگذارند.
باری ایدئولوژی حزب بعث صدامی اساساً ایران‌ستیزانه بود. ایدئولوژی فاشیستی و نژادپرستانه‌ای بود که با تلاش برای جدا کردن خوزستان از ایران و سلطه بر خلیج فارس، با تحریک اقوام ساکن ایران به جدایی طلبی و جنگ‌های قومی، با تاکید بر عربی بودن خلیج پارسی و تحقیر ایرانی و بی‌ارج نمایاندن فرهنگ و ادب فارسی سعی بر درهم ریختنِ وحدت ملی و تجزیه و پاره پاره کردن ایران داشت و آن را به هدف جدّی خود تبدیل کرده بود.
صدام آرام بخواب؛ راه تو را پان ترکها و پان عربها بهتر از تو ادامه می دهند!
نوشته شده توسط: فانون

جناب آ. ائلیار محترم، سؤالی که پیش روی شما قرار دارد، خیلی ساده است و مربوط به نقص متدولوژیک در بینش شماست. هیچ نیازی به سفسطه گویی نیست. صورت مسئله اینه: چندین روز است که شما دارید کسروی را به مثابه عنصری مغفور و ملعون و بیسواد و نژادپرست و ضدعلم و چه و چه به خوانندگان معرفی میکنید (نوشته هایتان هنوز در سایت هستند و هیچ نیازی به تکذیب و بازی با کلمات نیست). و حالا برگشته اید و بر اساس کتاب این باصطلاح راسیست ملعون منفور یک مقاله نوشته اید در خصوص نسل کشی در آذربایجانغربی. از نظر علمی به این کار شما میگویند خطای فاحش متدولوژیک و اپیستمولوژیک. لطفا بروید و از اهل فن بپرسید. اول این مشکل را حل بکنید تا بعد برسیم به مشکلات دیگر. اضافه کنم که من هیچ مشکلی با این مقاله تان ندارم و موافق تحقیقات احمد کسروی در آن کتاب هست. مشکل با نگرشهای ضدعلمی شماست نه با متد علمی آقای کسروی.