Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

""" ادعا گر و تناقض ‌اش """ ایشون میفرمایند """ چپ ایران، چپ حاکم نبود """ پس لابد این "" پان تورکیزم خیالی """ شما که چپ در مورد آن شب و روز تئوریزه کرد، """ پان تورکیزم """ حاکم در ایران بود، حکومت دست این "" پان ترک‌های خیالی گرگ‌های خاکستری بود "" که زبانشان را به حلقوم ملتهای ایرانی‌ می‌‌چپاندند و تاریخ ترک‌ها را ، به عنوان تنها تاریخ ایران، به همه تحمیل میکردند، براستی درایت، عمق تفکر و ژرف اندیشی‌ چپ را مانندی نیست.

نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی گرداننده تارنمای ایران گلوبال، یادداشت های شماره 33057 – 33188 – 33212 – 33216 هرزنامه هائی هستند که چند آدم بیکار و بیمار که کامپیوتر مفت به دستشان افتاده است نوشته اند و پیامد به نمایش درآمدن چنین هرزنامه هائی بی ارزش شدن تارنمای ایران گلوبال در میان تارنماهای سیاسی است و شگفت آور است که چرا شما چنین هرزنامه هائی را به نمایش در می آورید؟! شایسته است که بی درنگ چنین هرزنامه هائی را پاک کنید تا تارنمای ایران گلوبال آسیب نبیند. با سپاس - تبریزی

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب تهرانلی 0- موضوع مقاله «چپ» است . نه نویسنده مقاله! گفتیم بهار را تعریف کنید. شما از تابستان نوشته اید.کامنت شما اصولاً قابل توجه نیست. ولی با ارفاق به آن می پردازم.. با حرفهای تکراری که قبلاً طرح کرده اید. 1- در مقاله آمده « چپ نیستم». مثل اینکه مقاله را نخوانده یا سرسری خوانده کامنت نویسی میکنید. و یا ...2- زبانهای مختلف مطالعه میکنم. فکر میکنید آدم باید دانشمند باشد تا از پیام آگاه شود. سوسیالیسم یک جمله پیغام دارد. «بهره کشی باید لغو شود» . زندگی خود زحمتکشان دانشگاهی ست که همه چیز سوسیالیسم در آن اتوماتیک با کمی دقت آموخته میشود. زحمتکشان چنان از مکانیزم اقتصاد و بهره کشی آگاهند که اشکالات دانشمندان را تصحیح میکنند. این سندیکاهای جهانی که با نیروهای ملیونی در برابر سرمایه ایستاده و از حقوق خود دفاع میکنند فکر میکنید همه کتابهای مارکس انگلس مطالعه کرده اند. نه خیر

. اینان آموزگاران مارکس بوده اند. سئوال شما شبیه سئوالات بازجویان امنیتی حکومتها ست که از مبارزان می پرسند« مارکس را به چه زبانی مطالعه کردی؟!». دیگر اینکه خودتان را به کوچه علی چپ میزنید. و می نویسید «شما که چپ هستید...». میدانید جواب این کار شما چیست؟
3- به سئوال «تحمیل» که تکراری ست در کامنت گذشته جواب گفته ام.
4- در باره زبان مقاله دارم. به آرشیو مراجعه کنید. همه منتشر شده و قابل مراجعه است.
5-فرهنگ و تحصیل باید آزاد باشد.
6- پهلوی و جمهوری اسلامی سیاست «یک سان سازی» دارند. یعنی«یک زبان-یک ملت».
7- عقیم نامیدن زبان یک مردم توهین است. اصولا نباید کامنت شما منتشر میشد. ولی میشود که چگونگی برخورد شما مورد ملاحظه قرار گیرد. 8- فکر میکنید با نوشتن جملات افراطی در مورد زبان و غیره اثبات می کنید که « دوآتشه» از حقوق آذربایجان دفاع میکنید.دو آتشه تر از شما خود حکومتی ها به این کار می پردازند. و میخواهند «نفرت بین مردم فارس و آذربایجان» ایجاد کرده به جای اتحاد
« عدم اتحاد» ایجاد کنند و جنگ برادر کشی راه بیندازند؛ تا بتوانند چند صباحی بیشتر به حکومت خود ادامه بدهند.«مسئله دوآتشه»گری برای همه روشن است و علل آنرا درک میکنند. بهرنگی مدافع حقوق آذربایجان بود. و شاعرو چریک فدایی نابدل؛ پایه گذار شعر نوین آذربایجان ، ولی مثل شما هیچ «دوآتشه» نبودند، و از ادبیات شما استفاده نمی کردند. مدافع واقعی متین و محترم سخن خود را مطرح میکند. کسی که «از پیش برآمدگی» میکند «ایشی زیللی دی-زیللی»! و همه این چیزها را درک میکنند. مردم با گوش خود نان نخورده اند!
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اسلانلی، ساده نباش! این فالانژ فارس را همه میشناسند، که با عینک دودی میگردد. دیروز بظاهر چپ استالینی بود، الان شده تمام عیار ضد ترک. اسم تبریز را از روی مردم فریبی و برای استتار یدک میکشد، از آن فاشیستهای دو آتشه روزگاره!

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ائلیار، شما که خود را چپ میدانید، آیا شما کتابهای مارکس را به چه زبانی مطالعه میفرمائید؟ آیا مارکس در آثار خود نوشته است، که زبان عقیم و دهاتی فارسی را به 35.000.000 مردم ترک زبان آذربایجان جنوبی تحمیل بکنید؟ شما که بعنوان چپ خود را مدافع حقوق مردم آذربایجان میدانید، آیا تابحال در مورد استرداد حقوق زبانی مردم آذربایجان جنوبی مقاله ای نوشته ای، و آشکارا از ترد زبان عشیره ای فارسی، و جای گزینی آن بوسیله زبان ترکی مردم آذربایجان حمایت کرده ای؟ اگراین کار را کرده ای لطفا درهمین صفحه برای تنویر افکار عمومی نوشته تان را منتشر کنید. آیا از نظرشما 35.000.000 مردم آذربایجان نیز حق دارند در مدارس و دانشگاه بزبان مادری خود تحصیل بکنند، یا باید از راسیتها و شوونیستهای دهاتی فارس اجازه بگیرند؟ آیا شما " جناب ایلیار" بعنوان یک ترک آذربایجانی، از فاشیستها و نژادپرستان جامعه فارس تابحال سئوال

کرده اید، که چرا بزور سر نیزه و کشتار و اعدام و زندان و شکنجه جوانان آذربایجان، و خفه کردن صدای مردم آذربایجان، زبان دهاتی فارسی را بزور سرنیزه بمردم آذربایجان تحمیل کرده اند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

حضرت ایشان فکر میکنند که اگر سند خوزستان و یا عربستان ایران را با پایتخت الاحواز به عده ای چپ و توده ای سابق هدیه کنند همه مشکلات حل خواهد شد و خلق عرب نیازی به بهشت قرانی ندارد. اخوی دوهزار سال پس از مرگ مسیح عده ای یهودی از همه جهان به اورشلیم امده اند و انرا کشور خود کردند و مردم بومی ان عربها را قتل عام کردند و
شما از ما انتظار دارید بدون خطراتی که ما را تهدید می کند کشو رخود را تیکه تیکه کنیم و انرا میدان تاخت تاز عراقی و غرب و کوردو ترکهای عثمانی و اروپائی کنیم ؟ لا.
بر خلاف نظر شما ما مردم ایران باستان گرا نیستیم .در ایران کنونی همه مردم باهم زندگی میکنند و همه زیر یک فشار هستند وان اسلام عرب است. مردم ایران در سال 57 فریب اسلام گرایان خمینی انقلابیون مجاهدین و چپ هار ا خوردند

مردم ایران یکبار در سال 57 فریب وعده های پوچ اسلام گرایان خمینی و رجوی از یک سو و جریان چپ را از سوی دیگر خوردند و بهانی سنگین انرا میپردازند.
.ما مردم ایران هم اکنون با فریبی دیگر روبرو هستیم و ان تجزیه کشور با حقه های گوناگون مانند ستم ملی و مردم پارس است .نه. ایمان و اعتمادی به چپها و عوامل غربی انها نیست .
در جریان همین جنگ یهود علیه عرب هیچ اعلامیه ای از سوی نمایندگان خلق عرب دیده نشد و برای یک ساعت شیر نفت بسته نشد.حتا سفرای غربی در کشور های عربی احضار نشدند. ان نیاز شماست استقلال فکری است ونه ادعای ان.
نوشته شده توسط: Anonymous

شما گفتید که (بعد از فروپاشی اردوگاه سوسیالیزم شوروی) اما این از یادتان رفت که فروپاشی شوروی توسط کی؟
خیر است من برایتان معلومات میدهم، فروپاشی اردوگاه سوسیالزیم شوروی توسط افغانستان صورت گرفت.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب یاسین اهوازی گرامی /پس از سکوت2 ماهه فعالان سبیاسی عرب ایرانی در قبال تحولات منطقه ، به ویژه عراق و شیعه کشی داعشی ها در منطقه که طبیعتا اعراب ایران هم شیعه مذهب اند . در تناقص عجیبی گرفتار امده اید و مطرح می کنید:«خاورمیانه به عنوان یک مجموعه؛توان حل این مشگل مهم هویت ملی را ندارد»

به عبارت ساده ازهم پاشیدگی ناسیونالیسم عرب در منطقه و جایگیزین شدن مذهب در بین اعراب و سپس با کوبیدن ناسیونالیسیم ایرانی و خاک پرست، ایران را از سایر کشور های منطقه بگونه ای جدا می کنید که این نتیجه گیری بدست می دهید که «خاورمیانه بجز ایران توان حل این مشگل مهم هویت ملی را ندارد» واقعا خود تان می دانید چه می گوئید؟ البته اوضاع پیجیده و بحرانی است و اکثر پیش بینی تحلیل گران در عرض دو ماه دود شد و به هوا رفت ولی باز هم شهامت شما که با این تحلیل متناقص راه را برای تحلیل تحوالات اخیر منطقه را باز کرده اید. متاسفانه بهار عربی به داعش و جنگ سنی و شیعه ختم شد. سئوال این است که ایا این موج داعشی شدن موقتی است؟ در صورت پاسخ منفی به آن؛ سئوال دوم طرح می شود که ایا داعش توان رخنه به داخل ایران را دارد؟ و در ان صورت اعراب شیعه را گردن نخواهد زد ؟
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب yenilik شما که سمبل ترکیه پرستی هستید و کامنت هایتان هنوز هم در سایت هست و ترک گرایی و ترکیه پرستی تبلیغ میکنید و امثال شما تبلیغ توران میکنند و ترکیه توسط داود اوغلو تئوری نیو امپراطوری عثمانی را تدوین کرده که سیاست نرم ترکیه را تشکیل میدهد و اتحاد دنیای ترک را تبلیغ میکند، این ها را چپ به شما یاد داده یا شما خودتان این راه را میروید؟ هزاران ویدئوی ترک گرایی در انترنت را چپ درست کرده یا خودتان؟ در این تبلیغات وسیع شما و امثال شما نعره ی توران توران -ترک ترک - اتحاد دنیای ترک، و از 57 در تبریز زوزه های گرگ خاکستری، راه انداخته اید اینها را خودتان به حکومت ایران یاد داده اید یا چپ؟ گؤروشن کنده بلدچی لازم دیل. چیزیکه عیان است چه حاجت به بیان است. سایت های آذربایجانی پر است از مطالب پان ترکیستی

یعنی حکومت ایران با هزاران متخصص نمیداند پان ترکیسم کجاست و از کجا میاید و برای چیست؟
2- لازم نیست شما از چپ فرار کنید . چپ ماهیت ترک گرایی و ملی گرایی
را خوب می شناسد و بیش از دو قرن است که با آن مرز خود را مشخص کرده . چپ با سرمایه و استثمار همیشه مرز داشته و دارد. 3- چپ تیرباران شده ی ایران همیشه مدافغ رفع تبعیض و رفع دیگر ستمها بوده است . بهتر است توجه کنید که بی دلیل و سند هم با خیال بافی کودکانه و « له و مه» بجایی نمی رسید.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب مرندی ، 1- لطف کنید آمار را که نوشتید مستند است ، سندش را برای ما نشان دهید.2- شما نه به مقاله توجه کرده اید و نه به توضیج در مورد کامنت نویسی. در مقاله صحبت درباره ی «چپ تیرباران شده ی ایران» است نه کسان دیگر . گفتیم سخن تازه بیاورید نه آنچه را که در مقاله توضیح داده شده است. پاسخ شما در مقاله آمده. اما دست خالی نباشید : 3- شما یا مهاجرانی بگویید آمار« بی شمار گشتگان» توسط اسلام سیاسی در 35 سال حکومت جمهوری اسلامی به کجا رسیده؟ اگر جرئت دارید بگذارید این آمار رو بشود. بگویید از 1400 سال تا کنون که اسلام شمشیر بدست گرفته در جهان چند بیلیون انسان گشته است؟ 4- کمونیست یا غیر کمونیست همه در عقاید خود آزاد اند و حکومت ایران حق کشتار آنها را نداشت. و ندارد. شما از کشتاری که جمهوری اسلامی براه انداخته- در طول 35 سال- دفاع میکنید! این انسانهای بیشماری را - که حکومت خونشان را ریخته-

چرا باید بخاطر یک« نه» کشتار میشدند؟ شما چرا از کشتار جوانان توسط حکومت دفاع میکنید؟ وکیل مدافع بیدادگاههای قاضیان حکومت ایران هستید؟ هنوز نیاموخته اید که «اعدام جنایت دولتی» ست؟ نیاموخته اید اعدام و کشتار به هر بهانه ای از طرف هرکسی که باشد جنایت است و محکوم؟ رژیم هایی که کشتار کرده اند نه کمونیست بودند و نه سوسیالیست. آنها «رژیمهای سرمایه داری دولتی » بودند و از جنس «رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی ایران». ربطی به کمونیسم و سوسیالیسم نداشت. جنبش چپ فدایی تا 57 هیچ یک از این رژیمها را کمونیست و سوسیالیست نمی دانست. و قبول نداشت. شما به کشتار حکومت ایران جواب بدهید که چند ده هزار آدم باید بکشد که شما یاد بگیرید و از کشتار جوانان توسط حکومت دفاع نکنید.
نوشته شده توسط: Anonymous

""" چپ بعد از انقلاب تبدیل به انبار فکر رژیم شد """ رهائی ما در آزادی و گسست از ۲ عامل نهفته است، ۱- گسست از زبان فارسی‌ ۲- رهائی از بند اندیشه چپ و کمونیستی. چپ آزربایجانی هتی در حد و قوارهٔ چپ جامعه فارسی‌ ظاهر نمی‌‌شود، چپ فارس، در خدمت زبان فارسی‌ است، چپ آزربایجانی ششدانگ در خدمت سیستم فارسی‌، زبان فارسی‌ و سیستم روسی است، "" تئوریزه کردن پان تورکیزم "" توسط چپ تکمیل شد، و رژیم فارس ایران جوانان هویت طلب را، با این بهانه به شکنجه گاه فرستاد، هتی فعالان محیط زیست ما در حمایت از دریاچه ارومیه، انگ "" پان ترکیست "" به رویشان نقش بست. چپ به همان اندازه که در "" پان ترکیست و فاشسیت "" نامیدن ما سریع و برا بود در محکوم کردن جلّادان خلق ترکمن، ترک‌های ترکستان چین، چچن ها، اشغال گران خاک آزربایجان، چنان کند بود که گویا کسی‌ گلوی تو را با چاقوی کند می‌‌برید و

ثانیه‌ها برابر با ساعت‌ها بودند، چپ آزربایجانی به تدریج تبدیل به چماقی شد که کارش فقط گرد و خاک ایجاد کردن بود، هر جا که " زبان ترک، هویت ترک "" باید به سلاخی کشیده می‌‌شد چپ چماق به دست حاضر و آماده بود، آنها ما را چون کرمی‌ میخواستاند که مدام از زبونی بنالیم، سرنوشت ما باید بسان سرنوشت آن کرمی‌ می‌‌شد که مدام زیر پاا له‌ می‌‌شود، اینکا چپ به آن "" بچه فقیری "" تبدیل شده بود که هر جام دماغ "" بچه ثروتمند "" یا همان به تعبیر چپی و کمونیستی "" ملت حاکم "" خون آلود می‌‌شد زود این بچه فقیر کتش را پاره می‌‌کرد تا دماغ بچه ثروتمند را تمیز کند.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب فحاش! با فحش «کونی»، آزادیخواهان در بازجویی های ساواما - سازمان اطلاعات جمهوری اسلامی ایران- آشناهستند ، توسط بازجویان - که به بعضی از قربانیان خود تجاوز هم میکردند- به نام «اسلام ناب محمدی». و من هم با این فحشها آشنایم. ومیدانم اینها از ساواک شاه به شما ها به ارث رسیده است. اما چرا آنها را-خشونت را- بکار میگیرید؛ برای اینکه روحیات یک آزادیخواه را بشکنید و به او«تسلط» پیداکنید. و بدین وسیله «اختناق» ایجاد کنید و حکومت ضد بشری خودتان را در ایران از خطر سرنگونی نجات دهید. اگر« مبارزه برای آزادی» با این فحشها و تجاوزها و کشتارها از بین میرفت اکنون دیکتاتور ها جاودانه بودند. میدانیم که همه به گورستان تاریخ سپرده شده اند. و حکومت دیکتاتوری فاشیستی ایران هم دیر یا زود سرنوشتش همین است و بس. آنکه حرمت و احترام دارد و در دلها جاودانه است آزادی خواه است و آزادیخواهانند.

2- من با کمال میل به سئوالات خوانندگان پاسخ میدهم. و بحث میکنم.کسی شما را مجبور نکرده در سایت ما، که خانه فرهنگی ماست، کشیک بدهید. اگر وکیل کسی هستید وکالت بیخودی دارید، اینجا ما در خانه فرهنگی خود آزاد یم که بحث خود را پیش ببریم.3- من قلمزن هستم. کار قلمزن نوشتن است در مورد هرچیزی که دوست دارد و لازم میداند. چه کسی به شما حق داده که به من «امر و نهی» کنید. که چه بنویسم و چه ننویسم.کی بنویسم ، کی ننویسم. مثل اینکه اینجا را با «اتاق باز جویی» عوضی گرفته اید. 3- «فحش خواهر» نوشته اید. این نشان میدهد که از تربیت خانوادگی، محیطی، و شغلی، سالمی برخوردار نبوده اید. خواهر من برایم گفته زندگیم را جهت ایجاد یک «محیط سالم» صرف کنم تا کودکان و خانواده ها از
محیط اجتماعی زیبایی برخوردار شوند و آدمهایی مثل شما در جامعه بوجود نیایند. و این راه را ادامه میدهم.4- اسم من واقعی ست ، مثل کوه ساوالان آذربایجان. اما شما در پرده اید. و فاقد قدرت دید. ما شما را خوب می شناسیم. با آپی هایی که چیز ارسال میکنید و میدانیم از کجا. و عمداً گذاشته ایم که باشید تا خوانندگان هم از وجود «مبارک و اسلامی و ناب» شما مستفیض شوند. خوشحال میشویم که تمامیت خشونت و ماهیت اختناق حاکم بر جامعه ایران را با وجود خودتان، نشان خوانندگان میدهید. و تنفر آنان را علیه این خفقان برمی انگیزید.5-عکس من هم واقعی ست اما شما قدرت دید ندارید. اگر یکبار چهره و قیافه ی زیبای هزاران جوان و کودک گلی را که تنها به خاطر یک «نه!» در میدانهای اعدام دسته دسته خونشان را آقایان شما ریخته اند، بخاطر آورید، می بینید که گل بودند و دیگر هیچ. چهره و قیافه من هم همان گل است. و رنگم سرخی خون جوانان.6-من انسان «مرموزی» نیستم و خیلی هم ساده ام . چون پرستویی بربال شاخه ای. یا چون کبوتری بر لب بامی. ولی شما این سادگی انسانی را از دست داده اید . و حالتان غم افزاست. میرسد. میرسد از راه روزی، آن شکوفته بهاران. نمی ماند دگر اثری از زمستان شمایان .
نوشته شده توسط: Anonymous

در يكي از آخرين برنامه هاي "پرگار" در تلويزيون فارسي بي بي سي، آقاي مهاجراني خطاب به آقاي محمدرضا شالگوني از آمار صد ميليون نفر انسان كشته شده به دست كمونيستها صحبت ميكند. جالب است كه آقاي شالگوني در پاسخ اين ادعاي مستند، لام تا كام حرف نمي زند. حالا آقاي عزيزي كه... حرف از چپ و كارنامه آن مي زنيد؟ صد مليون كشته كافي نيست؟ بنظر شما اگر اين رقم كشتار به دست كمونيستها كم است، آنها بايستي به چه ميزان كشتار ميكردند تا شما قانع بشويد كه اين يك ايدئولوژي ضد انساني است و همه كمونيستهاي مورد دفاع شما در ايران هم تنها از قربانيان جنايات رژيمهاي دست راستي در ايران و بقيه كشورهاي دست راستي حمايت ميكردند و ريختن خون از سوي رژيمهاي كمونيستي از نظر آنها مباح بود و همه كمونيستهاي اعدام شده، زنداني شده و زنده مانده ايراني لام تا كام از اين صد مليون

نفر كشتار صد مليون نفر از سوي رژيمهاي كمونيستي در دقيقه چهلم به بعد آمده است:
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

گرامی، 1- قرار ما این است که محترمانه نظر خود را مطرح کنیم. بر این اساس یک کلمه ی توهین آمیز شما را در مورد دیگری کنار گذاشتم.2- بله سازمان چپ فدائیان اکثریت خواهان عدالت و آزادی و رفع تبعیض و غیره در جامعه ایران است. و این حق هر سازمان و فردی ست که خواسته های خود را محترمانه بیان کند.3- قوم یا ملت نامیده شدن مردمی «توهین» نیست. یک نظر است. مردمی را ملت می نامند که دولت داشته باشد و شرایط دیگر. اینها نظر است و نظرات مختلف. نباید نظر خود را به دیگری تحمیل کنیم.4- قوم یا ملت بنامند ، باید دید راه حل چیست؟ اکثریت «فدرالیسم» را در سند خود پیشنهاد کرده.3- اینکه اکثریت 1.5 سال حمایت از رژیم را دارد ؛ و خود را نقد کرده و آنرا خطا نامیده است- مانع نمی شود نظرات خود را برای مشکلات بیان نکند. هر نیرویی خطا دارد. بزرگ یا کوچک. مثل هر آدمی. 5- خواستن «ایران فدرال» که « فدرال دموکرات آذربایجان» هم

آنرا میخواهد و در بین نیروهای سیاسی ایران بیشترین نیرو را «ایده ی فدرالیسم» دارد ، و در برابر «جدایی» آنرا درست میدانند و عملی؛ ربطی به « ناسیونال شوونیسم » ندارد. ایده ی فدرالیسم یک راه حل برای کشور داری ست. و جهانی. 6- در اسناد این سازمان من ندیدم که از سیاست حکومت دفاع کنند. اگر شما دیده اید لطفاً سند را نشان دهید.7-بشر دوستی کردن ممنوع نیست. هر کس حق دارد ادعا کند. و برنامه نشان دهد. 8- اکثریت در برنامه خود خواهان اجرای برابری- رفع تبعیض- و فدرالیسم- عدالت اجتماعی ست. شما یا من می توانیم با این برنامه مخالف یا موافق باشیم. ولی حق توهین نداریم.9- رهبریت سازمان اکثریت که 1.5 سال سیاست حمایت از حکومت را پیش برده بودند بعد از نقد همه از رهبریت کنار رفتند.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار! شما ازسازمان فدائیان اکثریت مثال میآورید، که گویا خواهان عدالت در جامعه چند ملیتی جهنم ایران هستند. عرض به محضر ات، باید توجه داشت سازمانی که مثل همپالگی هایش به آن حد از رشد فکری نرسیده است، و هنوز هم ... تمام ملل ساکن جهنم ایران را قوم خطاب میکند، چه انتظاری باید از این آقایان بظاهر چپ، داشت. اینان هنوز به این شعور، و درک فکری و سیاسی نرسیده اند که بفهمند، که قوم خطاب کردن 35.000.000 مردم ترک آذربایجان جنوبی، نهایت گستاخی و بی ادبی است. و چنین ادعائی ماهیت ناسیونال شوونیستی آقایان را به اثبات میرساند. ایشان که به بهانه چپ! در مرداب افکار ناسیونال شوونیسم " تمامیت خواهی" جامعه فارس، گیر کرده اند، چطوری میخواهند، مشکل ملل جغرافیای ممالک محروسه ایران را حل بکنند؟ مگرهمینها نیستند، که به بهانه اپوزیسیون جلوه دادن خود، دنبال رژیم جنایتکار اسلامی تهران راه افتاده اند، و

از دیکتاتورها، و نوچه های دیکتاتورش! دمکراسی طلب میکنند؟ و در نهان و آشکار از سیاست خارجی رژیم اسلامی در منطقه حمایت میکنند. آیا ملل جهنم ایران را آنچنان احمق و هالو بحساب میآورند، که ادعای بشردوستی هم دارند؟!
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

از نظرات دو سازمان چپ راه کارگر و اکثریت که در بالا ملاحظه کردیم چنین پیداست که چپ تمایلی به همکاری با جبهه ی سرمایه-جنبش ملی- ندارد و این هم قابل درک است. چون اصول چپ چنین است. آن مخالف استثمار است. اما از حقوق نقض شده دفاع میکند و حل تبعیض را در گرو اجرای فدرالیسم میدانند. با این کامنتها خواستم به این سئوال جواب پیداکنیم که چرا چپ تمایلی به همکاری با جنبش ملی ندارد. جواب این است: « چون جنبش ملی در جبهه ی سرمایه قرار دارد» . « اما از رفع تبعض مردم دفاع میکند. راحل را فدرال میداند و راه پیروزی را مبارزه در صف خود میدانند». سیز ساغ-من سلامت. محترم اوخویانلارین آغزی بورنو وار اولسون.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

چپ و جنبش ملی دموکراتیک 2- از اسناد سازمان فدائیان اکثریت:« شکاف ملی ـ قومی و مرکز ـ حاشيه

کشور ما از بحران تبعیض ملی ـ قومی رنج می‏برد و با چالش‏های متعددی در این زمینه روبرو است. مبدا و منشا این بحران مزمن را می باید در چشم فروبستن بر ویژگی تنوع قومی دیرینه ایرانیان در جریان گذار کشور از جامعه سنتی به جامعه مدرن جستجو کرد. اين امر موجب فعال شدن شکاف ملی ـ قومی و چالش سنگين بخشی از مردم کشور ما با جمهوری اسلامی گشته است. از سوی ديگر تمرکز امور در مرکز، اختصاص بخش اعظم بودجه کشور برای مناطق مرکزی و بی توجهی به توسعه مناطق مرزی و دورافتاده، به محروميت بيش از پيش اين مناطق انجاميده و شکاف بين مرکز و حاشيه را تعميق بخشيده است. شکاف ملی ـ قومی به درجات زيادی با شکاف مرکز ـ حاشيه منطبق شده است.» باز می نویسد:

«جنبش های اجتماعی در کنار طبقات و نيروهای تحول طلب در تحولات سياسی و اجتماعی کشور نقش زيادی دارند. سمت عمومی جنبش های اجتماعی عليه استبداد مذهبی و برای رفع تبعيض جنسيتی، طبقاتی،« ملی»، مذهبی و برای استقرار دمکراسی در کشور است.
......... پويش ملی ـ قومی

از انقلاب به اينسو و به ويژه در دو دهه گذشته حرکت ملی ـ قومی در مناطق مختلف کشور وسعت گرفته و در مواقعی به حرکت گسترده تبديل شده است. در اين حرکت هم گرايش های افراطی تجزيه طلبانه وجود دارد و هم گرايش حق طلبانه و معقول که برای تامين حقوق ملی ـ قومی مبارزه می کند. اين گرايش در چارچوب ملت ايران بر ساختار غيرمتمرکز اداره کشور تاکيد دارد و می تواند در پيوند با سازمان های سياسی سراسری و جنبش دمکراسی خواهی کشور، در تامين حقوق ملی ـ قومی مليت های ايران و استقرار دمکراسی در کشور نقش سازنده داشته باشد. ........ دولت مدرن، دمکراتیک و سکولار برای شکل دهی دولت مدرن، دمکراتیک، سکولار، قانون‏مدار، غیرمتمرکز، کارا لازم است: ـ در قانون اساسی و ساختار سياسی اراده مردم به عنوان اقتدار غائی و نهائی قرار گيرد، حاکمیت مردم به مثابه اصل پایه‏ای دولت مدرن تامین گردد و منبع مشروعیت قدرت، فقط مردم تلقی شود. ـ دین و دولت از هم تفکیک گردد و جمهوری پارلمانی، دمکراتیک، سکولار و غيرمتمرکز فدرال در کشور استقرار یابد. ـ ساختار قدرت دمکراتیزه شود، اصل تناوب قدرت و انتخابی بودن ارکان دولت و امکان گردش قدرت بین احزاب سیاسی با برگزاری انتخابات آزاد و دوره‏ای تامین گردد. و هیچ فرد و نمادی تحت عنوان نماد دینی و موروثی، در نظام و ساختار سیاسی آن، مقام و موقعیت سیاسی نداشته باشد . ـ دولت موظف شود اصول آزادی و حقوق بشر را رعایت و پاسداری کند. ـ قوای سه گانه از هم تفکیک و از قرار گرفتن نهاد و یا فردی بر ورای آن‌ها اجتناب گردد. ـ حکومت قانون برقرار گردد، دولت مقید به قانون شود و کلیه مسئولین کشور و شهروندان موظف به پایبندی به قانون‏ باشند ـ از تمرکز مالکیت در دست دولت و از تصدی‏گری و بنگاه‏داری دولت در اقتصاد کاسته شود، بر خصلت برنامه‏ریزی و نظارتی آن افزوده گردد و امکان نظارت و کنترل جامعه مدنی از جمله کارگران و مزدبگیران و نمایندگان آنها بر عملکرد دولت تامین گردد.

»........نتیجه آن است که مسئله ملی در ایران در سیستم فدرال و حقوق دموکراتیک و انسانی و جهانی قابل حل است و تبعیض رفع میشود و برابری را میتوان اجرا کرد. این سازمان چپ با پیاده شدن چنین برنامه هایی مشکل ملی را حل شده مییابد. این چپ نگفته پیداست که فکر میکند راه درست حل مسئله ملی تلاش آذربایجانیها در صف این سازمان است. اینکه آیا مایل است با سازمانهای ملی آذربایجانی تماس بگیرد چیزی ندیدم. و کنفرانس ملیتها هم که اخیراً برگزار شد از نمایندگان چپ خبری در آنجا نبود. علت مسئله «عدم تمایل چپ به همکاری با جبهه ی سرمایه» است. مثل راه کارگر.
نوشته شده توسط: Anonymous

موج،،موج سواري،،،، بعد گاردين بپر برو تو گاري
چشم چشم دو ابرو ،،، آغا را باش دستش شده ديگه رو،،،،،
آ غاي مثداغي ازيز دروغ با دوغ يك زرب بخوري آروغ مياره ،،،،
مقاله آزاده سپهري را بخوان تا بيافتد دوزراريت،،،
مغلطه با ملاقه يكمم آب روش، ميهمان زياد مياد روش
دم خروس سه چارك ،،،،،،،قصه ما ته كشيد،، مثغالي به خونه آش نرسيد،،،،
اين چندوميه ميخواهي چاپ كن ميخواهي نكن،،

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

چپ و جنبش ملی-دموکراتیک: لنین جنبش ملی را برای تشکیل دولت ملی میداند. که طبقه سرمایه دار به آن نیاز دارد. یعنی ایده لوژی جنبش ملی ناسیونالیسم است و ایده لوژی طبقه سرمایه دار خودی ست. برای رشد جامعه و اداره ی آن به دولت نیاز دارد. و زبان ملی وسیله مبادله ی آزادانه اقتصادی ست. او مینویسد:« دولت های ملی که بتواند این خواستهای سرمایه داری معاصر را به بهترین وجهی برآورده سازد تمایل هر جنبش ملی ست.و عمیق ترین عوامل اقتصادی محرک آن بشمار میرود.» حق ملل در تعیین سرنوشت بخش یک.
حال توجه شود سازمان راه کارگر چگونه برخورد میکند:

راه کارگر» یک سازمان کمونستی است که پیکار طبقاتی معطو ف به سوسیالیسم را بنیاد وجودی خود می داند و برای اتحاد طبقات کارگران و زحمتکشان هم سرنوشت با آنها تلاش می کند. و بنابراین از شرکت در هر نوع بلوک ملی، یعنی ائتلاف سیاسی عمومی و جبهه سازی با طرفداران سرمایه داری  تبلیغ آشتی طبقاتی حتی موقت- میان بهره کشان و کارگران و زحمتکشان ، اجتناب می کند. با این نگرش، ما نه تها همه آذری ها یا ملیت های دیگر را به اتحاد با هم دعوت نمی کنیم، بلکه کمک به اتحاد طبقاتی کارگران و زحمتکشان هم ملیت ها را وظیفه حیاتی خود می دانیم. ما هرگز نمی توانیم این حقیقت بدیهی را نادیده بگیریم که کارگران و زحمتکشان هر ملیتی قاعدتا" وغاالبا" در ارتباط مستقیم با بهره کشان "خودی" مورد بهره کشی قرارمی گیرند.

٣- نظر «راه کارگر» پیکار برای آزادی و برابری همه انسان‌ها و حق شهروندی برابر همه ایرانیان جزئی جدائی ناپذیر از پیکار برای سوسیالیسم محسوب می شود و فراتر از این، تنها در متن پیکار برای سوسیالسم است که امکانات واقعی برای دست یابی به این آزادی و برابری عموم و اعمال حق شهروندی برابر به وجومی آید. با این نگرش است که ما دفاع از برابری حقوق همه ملیت های ایران و حق تعیین سرنوش آن‌ها را وظیفه تعطیل ناپذیر خود م دانیم.

٤- از نظر « را ه کارگر» پذیرفته شدن قطعی حق تعیین سرنوشت ملیت های ایران و حق آن‌ها در خواندن و نوشتن و آموز زبان مادری خودشان و حفظ و شکوفائی ویژی های فرهنگی شان، از لوازم حیاتی پاگرفتن دموکر اسی، آزادی های بنیادی و حق شهروندی برابر در کشور چندملیتی ماست. پذیرش حق تعیین سرنوشت ملیت ها از جمله حق جدائی آن‌ها به معنای دامن زدن به جدائی طلبی یا بی اعنائی به سرنوشت ایران نیست. بلکه مطمئن ترین راه تحکیم هم بستگی اقوام و ملیت های ایران و دفاع از موجود یت آن است. زیرا تنها از این طریق است که همه ملیت‌ها و ایران می توانند به حق برابر دست یابند وهمه ایرانیان با برخورداری از دمکراسی و آزادی‌های سیاسی و مدنی به مدافعان فعال حق حاکمیت خودشا ن وموجودیت کشورشان تبدل شوند.

٥- در کشوری چند ملیتی مانند ایران، فدرالیسم منا سب ترین راه تامین همزیستی داوطلبانه، دمکراتیک و مسالمت آمیز ملیت‌هاست. ما به شکلی از فدرالیسم نیاز داریم ک به جای دامن زدن به رویاروئی ملیت‌ها وپی داوری‌های ملی و قومی و فرهنگی، امکان شرکت تصمیم گیرهای عمومی را برای همه افراد هر محل و منطقه، بی توجه به قومیت و زبان و وابستگی فرهگی آن‌ها، تامین کند.

کمیته مرکزی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
------- نتیجه این است که جنبش آذربایجان یک جنبش ملی ست با ایده لوژی طبقه سرمایه دار آذربایجانی. علت رشد و مطرح شدن مسئله ملی از نظر اقتصادی وضع بد طبقه سرمایه دار آذربایجان است و میخواهد خود دولتی داشته باشد و سرمایه را بدون قید و بند در منطقه به گردش در آورد. در این میان چپ که مخالف اتحاد با سرمایه داری ست نمی تواند با جنبش ملی شرکت کند.همانطور که در کامنتهای دیگر نوشتم مشکل بین چپ و جنبش ملی ، ناسیونالیسم ایده لوژی سرمایه داری ست. چپ ضد استثمار نمی تواند با استثمارگر و سرمای دار یک جنبش داشته باشد. در همه کامنتها سعی کردم بدون دخالت دادن نظر خود نظرات چپ را بیاورم. من نظرات شخصی خود را در مقالاتم نوشته ام.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب جلال اقلا شما زبانتان را کوتاه کنید. هیچ نشده هر کی به گیرتان می آید سرش را میبرید.وای به روزیکه دولت هم بشوید

نوشته شده توسط: Anonymous

واعظ غیر متعظ ؟...
" عنوان «حضرت آيت‌الله العظمی» از پايگاه اطلاع‌رسانی آيت‌الله العظمی سيستانی برجسته ترين . پر مقلد ترين مرجع تقليد جهان تشيع حذف شده و در طرح جديد وب‌ سايت رسمی اين سايت از لفظ «حضرت آقای سيد علی حسينی سيستانی» استفاده شده است.اين اقدام جالب آيت الله سيستانی ضمن اينکه مبين تواضع او است ، ارزش های انکار ناپذير اجتماعی نيز دارد.".....................و در پایان مقاله : " حال اقدام آيت الله سيستانی فرصت مناسبی است تا به اين نابسامانی و بهره برداری های سياسی و معطوف به قدرت پايان داده شود..."؟!!! "حضرت آقا" چه شد ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلى علت عدم پذیرش ترکیه دراتحادیه اروپافقط بعلت اسلام بودن ترکیه نیست،بلکه بعلت نقض عمده حقوق بشر دراین کشوراست،بطوری که ترکیه الان بززگترین زندان روزنامه نگاران درمنطقه است،درثانی ازنظرجغرافیایی ترکیه یک کشوراروپایی نیست وتنها سه درصد آن دراروپا قراردارد،ترکیه مانند انسان سیاهپوستی است که باداشتش یک لکه سفید دربدنش ادعای سفید پوست بودن را داشته باشد یا برعکس.

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، آ.ائلیار، شما می گوئید: ( ..... حالا که بحث چپ و ملت و تعیین سرنوشت و ناسیونالیسم پیش آمده نظر خود را در مورد اندیشه دوست گرامی تبریزی و مقاله اش نیز می نویسم ..... ) دوست گرامی، شما هر سخنی با هر برهانی درباره نوشتار من به نام: (حق تعیین سرنوشت برابر با دیوارکشی های هیتلری میان مردم یک سرزمین نیست) دارید در همان بخشی که آن نوشتار گنجانده شده است بنویسید تا من هم پاسخ شما را بدهم و گر نه گفتگو کردن درباره نوشتاری که هیچ پیوندی با نوشتار نوشته شده در بخش دیگر ندارد یادداشت ها و نوشته ها را پراکنده خواهد کرد و خوانندگان نیز خسته و سر در گم خواهند شد! با سپاس – تبریزی http://www.iranglobal.info/node/37218

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

گرامی، چپ ایران از یک قرن پیش اصول کار خود را اعلام کرده و با آن اصول هم کار میکند:«چاره ی رنجبران آگاهی و وحدت و تشکیلات است. » . من نوشته ام چپ ایران سازمان ملل نیست که قطعنامه صادر کند. و کارخانه اعلامیه سازی هم ندارد. چپ کار خودش را میکند. اگر سئوال دارید به یک سازمان چپ بنویسید و جواب بخواهید . شاید دوست دارند انجام بدهند. من تنها اصول را میتوانم بیان کنم. فکر خود را به «کم و بیش» آوردن نبندید. اگر میخواهید پیش بروید. تکان بخورید.مثال: ما در بحث خود یک جسم "چند ضلعی نامنظم" داریم. مشکل این است که هرکس در یک گوشه گیر کرده . و تنها اطراف خود را می بیند و از زوایا و اضلاع دیگر خبر ندارد. اعلامیه دادیم-مقاله- که آدمهای ساکن در زاویه های مختلف، « دید» خود را روی میز بگذارند تا «همه ی اضلاع و زوایای» این جسم نا منظم «شناخته» بشود. و ما بتوانیم «درک و تصور روشنی» از آن داشته باشیم.

کار و عمل ما را روشنگری گویند. که یاری میکند ابعاد «ناروشن» جسم برای همه شناخته و روشن شود. و تا جایی که از دست ما بر آمد اینکار را به کمک هم کردیم. اگر رضایت بخش نیست باید ببخشید «توان ما» بیش از این نیست. اما جای تأسف است که دوست بسیار عزیز ما که شما باشید، بجای توجه به تلاش صادقانه ی ما برای شناخت، به چشم تان "عینک کم و بیش" آوردن زده اید! و با آن جسم و تلاش ما را نظاره میکنید. یعنی که میخواهید در «عدم آگاهی» بمانید! و تاریکی ها را دوست دارید. و عادت کرده اید. انگار عدم شناخت برایتان «شناخت ناب» است و تاریکی روشنایی! وضع تان غم انگیز است. نه برای خود. بدیگران! بهتر است خود را تغییر دهید.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

گرامی 1-خواهش میشود پیام را یکبار ارسال کنید. 2- اول قرار شده مستند حرف زده شود. کجا نوشته ام «م. ا. نوشته اند باید زبان تحمیل شود»؟ نه من نوشته ام نه آنها. 3- من وکیل خودم هستم. و مشکل خودم را میخواهم حل کنم . و از راه درست. که نتیجه پیروزی باشد. مشکل من که یک قلمزن آذربایجانی،« تبعیض دیده، استثمار شده، دیکتاتور زده، حهان سومی»، در دنیای گلوبال هستم، راه درستش شناخته شود. تا قدمهای بعدی برداشته شود. توسط همه ستمکشان. 4- جامعه ی فارس غیر فارس نداریم. یک جامعه داریم آن هم «جامعه کشور ایران» است. که در آن «ستم مضاعف یا تبعیض یا ستم ملی » و جود دارد. تعریف جامعه را در علم جامعه شناسی ببینید. از نظر آکادمیک ما در ایران یک جامعه داریم که در آن چندین مردم یا ملت با خاصه های خود زندگی میکنند. و تحت «انواع مختلف تبعیض» قرار دارند. تبعیض از سوی حکومت «فراملیتی» اعمال میشود. و همه ی مردمان

از این ستمها ناراحت اند.5- در برنامه های چپها تا جایی که دیده ام همه اصول خود را در مورد «فرهنگ-زبان-اداره امور خود» اعلام کرده اند. کسی را ندیده ام که مخالف «حق و حقوق مردمان مختلف» باشد.6- کار مشترک نتیجه حداقل اشتراکات است. این اشتراکات نباشد نمی شود. 7- چپ و ناسیونالیست ها ی افراطی نکات مشترک ندارند. لازم است «ناسیونالیسم از «حقوق» جدا شود که بتوانند کار کنند. 8-بین فارسی زبان و غیر فارسی زبان باز مشکل ناسیونالیسم هست. دو ناسیونالیست نمی توانند کار مشترک در بخث مشخص ما بکنند. کارمشترکشان تنها «جنگ » می تواند باشد. لازم است هردو ناسیونالیسم را کنار بگذارند و «مشکل حقوق» را حل کنند. متأسفانه این درک نه در فارسی زبانهای ناسیونالیست هست و نه در طرف مقابل. 9- من نمی گویم همه باهم. میگویم " اهداف مشترک-مبارزه ی مشترک" . 10- چیزی که شما میگویید شعار رژیم است : «عدم اتحاد ستمکشان». من عکس آنرا میگویم: " اتحاد ستمکشان برای اهداف مشترک و مبارزه ی مشترک".
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار شما بنظر میرسد، باور های شخصی خود را از کمونیسم بیان میکنید. مارکس و انگلس در هیچ کجای مانیفست خود نگفته اند، که به زور شلاق و سرنیزه زبان سترون فارسی را به بیش از 50.000.000 انسان غیر فارس تحمیل بکنید. و هر که هم حرف بزند، و به آن اعتراض بکند در شکنجه گاههای رژیم جنایتکار اسلامی بقتل برسانید! من از شما سئوال میکنم، آیا شما سخنگوی جامعه فارس هستید، که از ناسیونالیسم فارس، که ماهیت سیاسی و چهره خود را زیر لعاب چپ پنهان کرده است، به بهانه چپ از آن دفاع میکنید. آیا شما وکیل جامعه فارس هستید؟ آیا آنها بشما وکالت داده اند؟ من در کامنتهای دیگری نیز یاد آور شده ام، در واقع این جامعه دیکتاتور مآب فارس است که بملل غیر فارس جغرافیای ایران زور میگوید، و بخواست انسانی آنان وجهه ای قائل نیست. و اصلا آنان را آدم بحساب نمی آورد. اگر اینان ملل غیر فارس جغرافیای ایران را کسی

بحساب می آوردند، برای کسب حقوق ملی ـ مدنی و استرداد حقوق زبانی آنان، با آنها بر سر یک میز مینشستند و در آن باره بحث گفتگو میکردند. و بقول معروف با مانیفست حمایت از حقوق زبانی، فرهنگی و حق تعیین سرنوشت آنان اعلامیه و یا اطلاعیه صادر میکردند. پس چرا اینکار نمی کنند؟ اگر اینان راست میگفتند، جبهه ای مشترک با نیروهای ملی ـ مدنی علیه رژیم منحوس اسلامی فارس، ترتیب میدادند. پس چرا ترتیب نمی دهند.از چه میترسد؟ میترسند زبان سترون فارس از مدارس و دانشگاهها بر چیده شود؟ و هر ملتی به زبان خود تحصیل بکند؟ میترسند زبان انگلیسی بعنوان زبان مشترک تعیین شود، و آقائی قلابیشان بریاد رود؟ از این میترسند؟ راستی وحشت اینان از چیست؟ در واقع این جامعه گستاخ و نژاد پرست فارس است که ملل غیر فارس را دشمن اصلی خود بحساب میآورد. نه بر عکس! در واقع این باصطلاح سیاستکاران جامعه فارس هستند، که با تئوری های من در آوری، و حمایت آشکار از رژیم جنایتکار اسلامی فارس ، به بهانه دیالوگ و گفتگو با دیکتاتور های رژیم، عامل تشتت و پراکندگی اپوزیسیون هستند. و بخوبی میداند، که چون ماهیت سیاسی شان فاش شده است، دیگر راه چاره ای جز حمایت آشکار از سیاستهای رژیم برایشان باقی نمانده است. و با رفتن رژیم گستاخی و آقائی کاذبشان در هم فرو خواهد ریخت! اینان مدتی "عنصر موسوی" را بعنوان جنبش سبز علم کردند، و میخواستند، کلاه جدیدی سر ملل غیر فارس، به ویژه سر مردم آذربایجان بگذارند، اما دیدند، مردم آذربایجان مردم سی سال پیش نیست، و کسی برای شعار " هَمهَ باهم" خمینی! تره خورد نمیکند. دیگر کسی برای شعار " تمامیت ارضی" و "زندان بزرگ" کک اش نمیگزد. مردم آذربایجان فقط و فقط برای خوشبختی، و رهائی خویش از زیر ستم و زورگوئی جامعه دیکتاتور فارس، که رژیم اسلامی آنرا تمثیل میکند، مبارزه میکند. جامعه دیکتاتور زده فارس، بیهوده خود را پشت نقاب چپ، مستور نکند. زیرا جنس بنجلشان دیگر خریداری ندارد. لطفا اینان خود را بیهوده به مارکس و انگلس نچسبانند. و ماهیت سیاسی، و نژاد پرستی خود را پشت مانیفست، مارکس و انگلیس استتار نکنند! و بیش از این رسوائی ببار نیاورند!



نوشته شده توسط: آ. ائلیار

دید بسته -دید باز: برای پیروزی دید باز لازم است نه دید بسته. عبارات « özgə çırağı* از سهند شاعر آذربایجانی و از صمد بهرنگی
canımın çırağı dərdilə yanır» از زمین تا آسمان فرق دارند. مال سهند ناسیونالیستی ست. سخن بهرنگی دید انسانی و جهانی ست.
چراغ بیگانه* می سوزدم چراغ تن از درد. در اولی چراغ من چراغ بیگانه مطرح است ولی در دومی «درد مشترک» مطرح است. راه دید باز و بسته بخوبی مشخص است.اولی ناسیونالیستی ست دومی اومانیستی. راه پیروزی در دید باز است.سخن بهرنگ از کتاب ترجمه های او نقل شده(گئجه در، باخ گئجه دیر). کدام فکر و دید در بین فعالان غالب است؟ همه شواهد نشان میدهد که دید بسته سهند. دید بسته «درد مشترک» را نمی بیند. «لبخند ترک و فارس» جستجو میکند. صمد در ترجمه خود میگوید:« mən durmuş bir dənizəm,məndəvar hamı fırtanaların nərəsi من آن دریای آرامم که فریاد همه توفانهاست.

دید باز همه را می بیند. براستی چه فرقی هست بین دانه های اشک از درد، برگونه های انسانها؟ کودکان؟ در عنوان مقاله ای نوشته ام
«نباید دانه اشکی برگونه هیچ کودکی بنشیند». چنین است راه پیروزی. راه چراغ من-اشک فارس و ترک؛ راه شکست است. ناسیونالیسم برای ما اتهام و تهمت نیست یک واقعیت انکار ناپذیر است. ما یعنی غالب فعالان آذربایجانی «گرفتار افکار ناسیونالیستی» هستیم. باید آن را شناخت و در باره اش عمیق اندیشید و تصمیم گرفت.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

سیر تکامل یک شعار چپ:« کارگران[یدی] جهان متحد شوید» تبدیل شد به «گارگران یدی و فکری جهان متحدشوید. باز تبدیل شد به «کارگران یدی و فکری، و ملتهای مستغمرات متحد شوید». بعد کسانی بودند در جامعه که ستم کش بودند و لی این شعار شامل آنها نمشد. مثل تبعیض زنان و عیره. شد «ستمکشان جهان متحد شوید» که شامل همه نوع ستم و تبعیض و استثمار و غیره میشود. اصول چپ در سیر تاریخ خود تکامل یافته و غنی و غنی تر میشود و حتی اصولی هم حذف میشوند. مثل برداشت غلط از «دیکتاتوری- تضاد طبقاتی و غیره». که بخش بزرگی از چپهای جهان مقولات دیکتاتوری را حذف میکنند. و تضاد طبقاتی را به معنای قدیمی درک نمیکنند.
بهر صورت آنچه از چپ برای ما مهم است «متحد طبیعی بودن» و «پذیرش حقوق» است. و «راه رسیدن به این حقوق». باقی مسئله خود چپ است.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آالیار مشکل این سایت در این است , هر مطلبی را که نمیتوانید جواب بدهید, دست به فیلتر می برید. برای نمونه: تهرانلی از شما میپرسد , اگر بیانیه ای در مورد کشتار ترکمنها و اویغورها داده اید, نشان بدهید. جواب شما: چپ کارخانه بیانیه دادن ندارد. پس چپ برای ماست خیار کردن خوب است؟ در کامنتهایتان آشکارا به تت و پت افتاده اید

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

حالا که بحث چپ و ملت و تعیین سرنوشت و ناسیونالیسم پیش آمده، نظر خود را در مورد اندیشه دوست گرامی تبریزی و مقاله اش نیز می نویسم. تبریزی خود را چپ می نامد. از نظر من ایشان چپ نیستند بل در ظاهر چپ یک ناسیونالیست فارسی زبان تشریف دارند. نظر ایشان ربطی به اصول چپ ندارد. برای امتحان و تست سخن من هر کس خواست میتواند از چنگائئ گرامی که خود را چپ نامیده نظر خواهی کند و دو نظر چپ را مقایسه نماید. از نظر من چنگائئ گرامی چپ است ولی تبریزی عزیز چپ نیست. اما برگردیم به اینکه «تعیین سرنوشت چیست؟» در اصول چپ تعیین سر نوشت یعنی اینکه « ملتی یا خلقی در چهار چوب یک کشور انتخاب بکند میخواهد زندگی جمعی خود را چگونه پیش ببرد؟ در اتحاد با دیگر خلقها یا در جدایی از آنها». طبق یک تئوری چپ در داخل کشور می تواند اداره ی امور مربوط به خود را مثل فرهنگ-سیاست-اقتصاد و غیره را به عهده گیرد.

و طبق تئوری چپ دیگر میتواند حتی در صورت «انتخاب جدایی توسط ملت» از دیگران جدا شود. تز لنینی «تعیین سر نوشت تا جد جدایی» ست. یعنی اداره ی امور در داخل مملکت. اما طبق تئوری کامل تر از تز لنین آن است که اگر این ملت انتخاب کرد که جدا شود میتواند جداشده و کشور مستقلی بسازد. بعد اینکه دور خود دیوار برلین بکشد یا دیوار هیتلری یا دیوار اروپایی مسئله خودش است و مردم خودش. و روابط همسایگی را نیز خودش انتخاب میکند. مثل همه کشورها. عنوان مقاله تبریزی «دیوار-تعیین سرنوشت» ربطی به هم ندارند. دیوار یک چیز است و انتخاب زندگی چیز دیگر. تعیین سرنوشت خودش یک انتخاب است. چنین یا چنان. با هم باشیم با حقوق برابریا جداشویم با حقوق همسایگی. این انتخاب را تعیین سرنوشت گویند. که شکل پیشرفته و کامل تز لنین است. که جدایی را هم می پذیرد. «تعیین سر نوشت، حتی جدایی». این تزی ست که بعد از جواب ندادن تز اولی مطرح شده است.
نوشته شده توسط: Anonymous

کامنت سوم پیرامون "" دشواریهای درک مفاهیم جدید جامعه شناسی‌ در جامعه فارسی‌، در جای دیگری نهفته است """ اشاره کردم "" انقلاب اطّلاعات "" تضاد "" ابزار و معنا"" را از بین برده است، این انقلاب اطّلاعات به همراه جهانی‌ شدن، مفهوم کمونیستی و مارکسیستی از "" طبقه "" را به کلی‌ از تعریف انداخته و خنثا کرده است، در نبود و تهی از معناا شدن طبقه به دلیل انقلاب اطّلاعات، توانمندی فرد به طرز عجیبی‌ بالا رفته است، جامعه شناسی‌ که جامعه فارسی‌ و این ایران نکبت زده هنوز در حصار دیدگاه‌های عقب مانده چپی‌ مانده است، قادر به همراهی با این موج جدید نشده، به همین دلیل من ۲ دو هفته پیش نوشتم که جامعه شناس جامعه فارسی‌، ابله است. از انجائی که نمیتواند و قادر نیست به "" توضیح و تفسیر این نظم‌های تغییر پذیر بپردازد. در اینجا به یک نمونه از

این توانمند سازی فرد به دلیل انقلاب اطّلاعات اشاره خواهم کرد، چندی پیش یکی‌ از مقامات دولت اردوغان ترکیه، گفت خانم‌ها حق خنده با صدای بلدند در محیط آزاد را ندارند، خانم‌های ترکیه، با استفاده از توییتر و فیس بوک و صد‌ها فرآورده دنیایی "" انقلاب اطلاعاتی "" چنان قاطعانه وارد میدان شدند که "" طرح دعوی در دادگاه "" از این مقام مسول را به دادگاه ارائه داده اند.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

تهرانلی گرامی « شونیسم فارسی » در برخی یا بخشی از عناصر چپ هست. این مشکل در «برنامه ها» ی آنها نیست. و یا کم است. لازم است در این مسئله «روشنگری» صورت گیرد و صحبت و دیالوگ شود. هیچ کس و هیچ جریانی بی عیب و نقص نیست. و هیچکس از خطا نیز بری نیست. هیچکس خدا نیست. که حلال همه چیز باشد. مشکلات فقط چند جانبه میتوانند به صورت نسبی و نه مطلق راه حل یابند. توسط همه ی طرفین.راه حل شوینیسم «برابری» ست. باید با ایده ی این مقوله روشنگری کرد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

anonym گرامی، 1- قرار شد مستند صحبت شود. تا حرف همدیگر را عوضی درک نکنیم. کجا نوشته ام «باید در فکر مادا گاسگارائی ها هم باشند.»؟ من از «همبستگی ستمکشان» گفته ام و مثال زده ام. بله آزادی یک ملت بستگی به حمایت دیگر ملتها و گروه و اقشار احتماعی در یک جامعه دارد. آزادی ملت آذربایجان به حمایت ستمکشان کل ایران و ستمکشان کشورهای همسایه ی و جهان دارد. به تنهای ممکن نیست. توجه شود نمی گویم «دولتها» بل از مردمان ستمکش حرف میزنم.2- جنبش ملی دموکراتیک دو چهره دارد . در آن هم ناسیونالیسم هست و هم دموکراتیسم. گاهاً این بخش قوی میشود و گاهاً آن بخش. بخش ناسیونالیسم براحتی میتواند بخش دموکراتیسم را بخورد. گفته ام فاشیسم از مادری به نام ناسیونالیسم زاده میشود. بروید تحقیق و مطالعه کنید. بررسی سایتهای آذربایجانی نشان میدهد این سایت ها در مجموع و در کلیت، گرفتار ناسیونالیسم هستند

و رگه ی بسیار نازکی از دموکراتیسم در آنها هست که به حساب نمیاید. سایت ها وقتی بخش دموکراتیک قوی دارند که مخالفان در آنها حضور چشمگیر داشته باشند. تقریباً وضعی ما نند این سایت داشته باشند. 3- تئوریهای رایج در جنبش آذربایجان ناسیونالیستی ست. همین که شما «آزادی ملت خود» عنوان میکنید و «ارتباط این آزادی» را با «آزادی دیگران» نمی بینید خود را از متحد بی نیاز می کنید. از دیگران قطع ارتباط میکنید. بعد «دشمنی با دیگران» پیش میاید. و مجبور میشوی علت دشمنی و بدبختی را بجویی ، میروی به «ژن» این و آن می چسبی. و ... خوب اول قضیه راحت است ولی در ادامه سر از ژن شناسی و ترک گرایی و نژادگرایی در میاوری. جنبش آذربایجان بدون چپ در دامن ناسیونالیسم - ناسیونالیسم کور- و بعد هم در کام فاشیسم بلعیده میشود. و فاجعه. این را غیز از چپ هیچ نیرویی نمی تواند ببیند. جنبش آذربایجان در ذات خود یک حرکت «برابری خواهانه ی حقوقی در سه بخش سیاست-اقتصاد-فرهنگ» است. اما این ذات کافی برای پیروزی نیست. ذات باید به استراتژی-تاکتیک تبدیل شود. بطوری که با ناسیونالیسم و شوینیشم و راسیسم تضاد خود را حفظ کند و به دامن آنها نغلتد.4- شما با تز «دوست و دشمن» کار میکنید. خلقها نمی توانند با هم دشمن باشند. حتی خلق فارس. دولتها چرا هستند. و سازمانها. خلقها دوستان طبیعی یکدیگر اند. اگر ارتباط نیست باید راهش را یافت. مهم تشخیص اصول است. که گفتم. استناد به نظر من لازم است «از نوشته ام» باشد نه چیز دیگر.
نوشته شده توسط: Anonymous

جملاتی زیبا ولی بی محتوا. خدایی خودت بشین بخون چی نوشتی پر از تناقض یعنی نتیجه گیریت کل کبرا صغرا کردن متن رو برده زیر سوال. چند توصیه به حضرت عالی اولا لطف کرده دیگه مقاله ننویسی یا اگه می نویسی اونو منتشر نکنی چون کلا موزیانه می نویسی (خوب می دونی چی می گم) ثانیا دیگه دوره این چیزا گذشته که اسمت رو بزاری تبریزی یا آذری یا بگی من خودم ترکم از این بازیها در بیاری. ما خودمون ذغال فروشیم برو ابتکار عمل داشته باش و روش تازه تری پیدا بکن کن حرفاتو زود باور بکنن. پس چی برو اسمت رو عوض کن اگر هم راستی راستی تبریزی هستی داش سالیم باشیوا. آبروی تبریزی هارو نبر همه تبریزی ها که مثل خودت بی آبرو و بی غیرت نیستن. ثالثا ما آزربایجانو مستقل می کنیم تا چشم تو یکی در بیاد که برای فارس جماعت اینطوری دم تکون ندی.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

تهرانلی گرامی، من اطلاع ندارم کدام سازمان یا گروه و حزب چپ ، چه چیزی را محکوم کرده و یا نکرده . کجا اعلامیه داده و یا نداده. من از صول چپ و سیاست ورزی چپ گفتم. نوشتم اعلامیه ندادن دلیل بر آن نیست که «خلاف ها » را تأیید میکند. نوشته ام «چپ ایران سازمان ملل متحد نیست. چپ ایران یک حزب یا سازمان نیست که در هر مورد صدایش در بیاید. اما بر طبق اصول خود مخالف ستم به انسان است. بهر شکلی که باشد. و در هرجایی که باشد. سیاست ورزی همانطور که قید شد به دهها پارامتر بستگی دارد و در شرایط مناسب انجام میگیرد.» . چپ اصولی برای حل مشکلات مطرح شده ی شما دارد و « حق خلقها را تأیید میکند» مخالف کشتار آنها ست. به معنای اعلامیه ی جهانی ست. چپ در سده ها پیش در مانیفست خود گفته « گارگران جهان متحد شوند. با از میان رفتن استثمار انسان بدست انسان دیگر، استثمار یک ملت بدست ملت دیگر، نیز از میان خواهد رفت.

با بر افتادن تضاد طبقات درون ملت ها روابط خصومت آمیز درون ملت ها نیز از میان خواهد رفت. ...نخستین گام بدست آوردن دموکراسی ست...» خوب این اعلامیه جهانی ست برای مسایل طرح شده ی شما. چپ کارخانه ی هرزوزه ی اعلامیه پراکنی نیست. یکبار مسایل خود را اعلام کرده - درست یا غلط- و کار خود را پیش می برد.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آالیار فعالین آذربایجانی هیچ مشکلی با چپ ندارند. برعکس این شمائید که با حرکت آذربایجان مشکل دارید و مشکلتان را نمیتوانید یا نمیخواهید توجیه کنید . تنها حرفیکه میزنید: ناسیونالیزم اله است , ناسیونالیزم بله است یا در ناسیونالیزم عدالت اجتماعی نیست, دموکراتی نیست, دوستی نیست, مودت نیست و از این قبیل حرفها. شما از همچون تعریفتان از حرکت آذربایجان و برداشتهائی که از این تعریف دل بخواهی تان, میکنید, نه توجیه علمی دارید و نه توجیه عملی. فقط یک مشت استدلالهای آبستراکت(Abstract) و خیالی دارید. فورا می چسبید به هیتلر و موسولینی و امثالهم. قضاوت شما از حرکت آزربایجان از ریشه نا درست است و نتیجه ایکه از قضاوت نادرست میگیرید, نادرست تر از خود قضاوتتان.

شما میگوئید چرا آذربایجانی ها فقط برای آزادی ملت خودشان بپا خواسته اند؟ باید در فکر مادا گاسگارائی ها هم باشند. در حالیکه میدانید ملتی که خود آزاد نباشد , نمیتواند حتی به یک مورچه هم کمک کند. شما همه اش دم از مبارزه مشترک با فارس ها میزنید ولی نمیدانید این فارسها هستند که با آذرباجانیها و سایر ملتها همکاری نمیکنند. آذربایجانیها همیشه تکرار میکنند, با هیچ ملتی دشمنی ندارند ولی با دشمنان ملت خود نمیتوانند دوست یاشند. باز هم تکرار میکنم, با دشمن ملت آذربایجان نمیتوانند دوست باشند که طبیعی است و همه جا هم این طور است
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار، آیا از نظر شما راسیسم، و شوونیسم فارس که چهره واقعی خود را تحت پوشش ماسک چپ مستور میسازد، چپ تلقی میشود؟ در ثانی شما در کامنتر فوق اشاره فرمودید که چپ در مورد کشتار و قتل عام 160.000 نفر مردم بیدفاع سوریه توسط رژیم بشار اسد، کشتار و قتل عام مردم آذربایجان در" قارا باغ" بدست دولت ارمنستان، کشتار و قتل عام خلق " چچن" در روسیه، و همچنین در مورد کشتار و قتل عام خلق "اویغور" در چین، و همچنین در مورد کشتار و قتل عام خلق "ترکمن" در موصل و کرکوک عراق بدست نیروهای مسلح، سکوت نکرده و اعلامیه صادر کرده است، و گویا بعنوان وظیفه انترناسیونالیستی خود، عاملان آن فجایع انسانی را محکوم نموده است. آیا ممکن است نمونه ای از آن اعلامیه ها را در سایت خود برای تنویر افکار عموم پوشش دهید؟ با تشکر.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

دوستان عزیز، قنبری و anonym، برای درک پیام مقاله توجه کنیم که: همانطور که در مقاله «استراتژی-تاکتیک جنبش آذربایجان» نوشته ام ، حل مسئله ملی در ایران، و همینطور دیگر مسایل مثل دموکراسی، رفاه اجتماعی، برابری حقوقی، و غیره نیاز به متحد دارد. نه آذربایجان و نه دیگران، نمی توانند به تنهای مشکلات را حل کنند. مهم ترین و تاریخی ترین نیروی متحد، در رفع مشکلات از جمله «ستم مضاعف و استقراربرابری حقوقی» ، برای تبعیض دیدگان ، «چپ ایران» است. چپ متحد تاریخی و امروزی در راه مبارزه کسب خقوق است. کسی که متحد خود را نبیند و بدتر دشمنی هم بکند، فاتحه اش خوانده شده است. برای اداره ی مستقل آذربایجان چپ ایران متحد طبیعی ست. این مسئله را لازم است درک کنیم. چپ اداره ی امور را قبول دارد، برابری را قبول دارد، اتحاد داوطلبانه را قبول دارد، تعیین سرنوشت را قبول دارد،

مخالف سرکوب و لشگر کشی برای نابودی جنبشهای رفع تبعیض است. در چهارچوب ایران استقلال را قبول دارد. و حتی در صورت تصمیم یک خلق -نه سازمان- برای جدایی ، آنرا می پذیرد. اینها معیارهای متحد بودن است. از سوی دیگر مسئله آذربایجان تنها با « استقلال سیاسی» حل نمی شود. ناسیونالیستها تنها «استقلال سیاسی» را مد نظر دارند. ولی این مشکل تنها یکی از مشکلات است. عدالت اجتماعی مشکل دوم است. دموکراسی مشکل سوم است. مسئله « صلح » چهارم است . « همزیستی با دیگران و جهان» مشکل پنجم است. و غیره اینها از توان ناسیونالیسم خارج است. برای حل این مسایل در ایران و آذربایجان متحد درجه یک چپ ایران است. نباید متحد را دشمن حساب کرد. و به جای نزدیکی و همبستگی در دشمنی با آن دواسبه تاخت. این راهها نادرست است. کسی که متحد خود را نشناسد و همبستگی ایجاد نکند و در تصحیح حرکات یکدیگر فعال نشود، اعتماد ایجاد نکند، از پیش شکست خورده است. این وضع دوستان آذربایجانی ماست. به جای جستن راه اتحاد و همبستگی با چپ آذربایجان و چپ ایران دشمنی پیشه کرده اند. و تبلیغات گوبلزی علیه چپ راه انداخته با حکومت هم سیاست شده اند. این یعنی فاتحه ی جنبش را خواندن. از من گفتن. و امید است دوستان هم سخن را شنیده درک کنند. مسئله چپ و جنبش ملی، مسئله اتحاد است. نه تفرقه و دشمنی و انزوا. کسی که این را نمی بیند راه نجات ندارد. و هم سو با حکومت حاکم عمل خواهد کرد.انتخاب با شماست. راه دوستی یا دشمنی با چپ. غلتیدن به دامن سیاست حکومت یا یافتن متحد . فاجعه قاراباغ جنگ
دو دولت ناسیونالیست بود. جنگ دو حزب ناسیونالیست بود. داشناکها از یک طرف و ناسیونالیستهای آذربایجانی از طرف دیگر. در این میان «مردم دوطرف» نابود شدند. این عملکرد ناسیونالیستهاست. برای ناسیونالیست کودک ارمنی با کودک آذربایجانی فرق دارد. یکی خودی ست دیگری بیگانه. یکی باید بمیرد دیگری باید زنده بماند. اما برای چپ این طور نیست. هر دو کودک بچه اند و باید زنده بمانند و باید در دوستی و عشق و محبت نسبت به هم بزرگ شوند. نباید جنگ و کشتار بین پداران و مادران آنها صورت بگیرد. نباید اشک بر گونه های هیچ کودکی بنشیند. مشکل را از راه صحبت باید حل کرد. نشد زمان باید گذاشت و صبر کرد. و مانند اینها. اکنون باز دارند مسئله قارا باغ را به جنگذو کشتار میکشند. این غلط است و از آغاز هم غلط بود.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب اىليار گرامى اين درست است كه بيشتر نويسندگان اذربايجان چپ بودند،ولى اين فقط شامل اذربايجان نمى شود،شما اگر نگاهى به نويسندگان مشهور يا برندگان نوبل ادبيات بيندازيد،اكثرا چپ يا سابقه چپ دارند،اين حقيقتى غير قابل كتمان است.اما در عرصه سياست شايد ارمغانى چشمگير نداشته اند.
اما اين نقطه را نبايد از ياد ببريد كه اذربايجان در جريان مبارزه سياسى از چپ سودى نبرده،بيشتر بازنده بود،در همان زمان اوج چپ و شكوفايى ان در ايران و جهان،كسى توجهى ويژه يا برجسته به مسله ملى در اذربايجان نكرد.
اذربايجان شايد استعداد چپ مستقل براى خود را داشته باشد،ولى در غياب احزاب چپى كه از ترس از دست دادن افكار عمومى خلق فارس،سعى مى كنند از كنار مسله ملى با سكوت بگذرند،(نه فقط اذربايجان ،بلكه ديگر خلقهاى غير فارس)پروژه اتحاد و توده اى شدن چپ در ايران ناممكن هم نباشد خيلى سخت است.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آالیار , من کم سواد هستم و چشمهایم هم ضعیف است ولی اهل شعار دادن نیستم تا حدود توانائیم عمل میکنم و می نویسم. من می خواهم بک نیم بیانیه ای که از طرف چپهای ایران در باره کشتار اویغور ها در چین و ترکمن ها در عراق نوشته شده است ببینم. چه را به دعوا می کشید؟

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

1- من هم به نظریات شما احترام میگذارم ولی ارزیابی های شما را درست نمیدانم. چرا ؟ 1- چپ در عین حال که خود را متحد مبارزه ی ستمکشان زمین میداند در عین حال مسئله نخستین اش جامعه ایران است و میخواهد مسایل آنرا حل کند.چون ستم در جامعه ایران بدون همبستگی و حمایت جهانی حل شدنی نیست. ایران برای پیروزی بر مشکلات نیاز به حمایت دیگر ستمکشان در روی زمین به ویژه در همسایگان خود دارد . هفته گذشته آزادیخواهان افغانستان از زندانیان سیاسی ایران دفاع کردند. نمونه یک همبستگی ست. سندیکاهای کشورهای مختلف از حقوق کارگران ایران دفاع میکنند. نمونه دوم است. پیروزی مردم ایران بر مشکلات با دید جهانی و حمایت مردمان دیگر جوامع قابل حل است. در جهان گلوبال.2- چپ مردمان جامعه خود را عاشقانه دوست دارد و میهن دوست ترین نیروهاست.3- آزادی های جامعه سرمایه داری پله ی اول آزادیهاست. چپ آنها را بیش از هر نیرویی میخواهد

و دوست دارد. و در عین حال میخواهد آنها را به پله های بالاتری ارتقاء بخشد. 3- چپ مخالف سامان اجتماعی نیست بل سامان اجتماعی را بسامان تر میخواهد. و آنرا با پیشرفت جامعه امکان پذیر میداند. 4- چپ ایران خواهان «خود حکومتی» مردم ا ست، با دموکراسی مستقیم. یعنی مردم خودشان به خودشان حکومت کنند.5- چپ مخالف بهره کشی انسان از انسان است. اما میداند که لغو آن وقتی ممکن است که شرایط داخلی و جهانی آماده باشد و جامعه به درجه لغو آن رسیده باشد. چپ میداند شرایط آماده نباشد نمی توان کاری انجام داد. و این با پذیرش خود مردم و از راه دموکراسی ممکن است.6- «مخالف دولت مصدق و بختیار و حتا اقای بازرگان و بنی صدر» ، چپ مثل هر نیرویی برنامه خود را صحیح میداند و مال خود را دنبال میکند. 7- کودتا را آمریکا و انگلیس بخاطر منافع خود علیه مصدق وبرای نفت انجام دادند. 8- چپ چه میخواست و چه میخواهد را در مقاله نوشته ام. 9- نه، چپ برای جامعه عقب مانده ی ایران سوسیالیسم نمی خواست و بخش بزرگ چپ حالا هم آنرا نمی خواهد. سوسیالیسم برنامه ای ست برای آینده دور. که همه شرایط لازم برای آن مهیا شود. 10- اکنون آنچه چپ برای امروز و آینده نزدیک میخواهد در مقاله قید کرده ام. 11- همه چپ از آخوند دفاع نکرد . فقط حزب توده و اکثریت دفاع کردند که اکثریت تقریبا «یک و نیم » سال بعد خطای خود را نقد کرد.12- سیاست چپ فدایی مستقل بود. 13- چپ به این سه نفرخلاصه نمی شود. که سیاست غلط «حمایت» را انجام دادند. چپ صاحب نیروی ملیونی بود و هر کس برای خود اندیشه ی مستقلی داشت. و حتی در سازمانهای آنها نیز همه موافق با حمایت نبودند.14-همه ی بخشهای چپ چه بزرگ و چه کوچک برای خودشان برنامه دارند. چپ بدون برنامه وجود ندارد.15- چپ از روحانی دفاع نمی کند . منهای بعضی افراد مستقل. چپ نگفته به روحانی رأی داده. یا بدهید.16-چپ انتخابات را غیر دموکراتیک دانست و شرکت نکرد. و برخی هم تحریم کردند.17-چپ امامزاده ندارد. چپ برای برنامه خودش مبارزه میکند. مثل همه. 18-سازمان مجاهدین چپ نیست. یک سازمان مذهبی ست. و به اسلام سیاسی باور دارد. 19- چپ زندگی اجتماعی مردم را خراب نکرده- زندگی را کسانی خراب کرده اند که حاکم بودند. مثل سلطنت. و ولایت فقیه. محکومین همیشه قربانی بودند.20- چپ تیرباران شده بود. در قدرت نبود که کاری بکند. کار را جناب شاه و حضرت شیخ انجام دادند. و جامعه را خراب کردند.
نوشته شده توسط: Anonymous

من به صداقت نویسنده محترم در باره انچه نوشته احتر ام دارم .ولی من به نظریه های چپی باور ندارم هرچند این نظریه ها با خون چپ پایدار مانده است.مشکل ما وجود چپ نیست بلکه اندیشه فلسفی حاکم برچپ است .
چپ ایرانی نیاز مناسبات اجتماعی ایران نبوده و جریانی وارداتی بود که با فرهنگ جامعه ایرانی خوانائی نداشت.شاید گذاشتن یک کنگره برای بررسی چپ در ایران مفید باشد ولی تا ان زمان راه درازی در پیش است.
چپ ایران اساسن خود را بخشی از چپ جهانی و انترناسیونالیسم پرولتاریای جهانی میداند و با ملی گرائی و ایران دوستی همسوئی ندارد.
این چپ از بنیاد مخالف ازادی ها ی بورژوائی ودولتهای ان است و مخالف حیات اجتماعی خود حتادر یک سامان سرمایه داری.مانند مخالفت و دشمنی با دولت مصدق و بختیار و حتا اقای بازرگان و بنی صدر .

از نظر تاریخی اگر حزب توده نمیبود کودتائی در کا رنبود و این چپ بود که انگیزه کودتا شد ونه ضعف دولت مصدق.
اما پرسش تاریخ هنوز مطرح است که.. این چپ چه میخواست ؟ تا چه اندازه خواستهای چپ عملی و بسود کشور ایران بود ؟نقش چپ در تاریخ ایران چه بود ؟


انچه چپ میخواست برپائی نظام سوسیالیستی بود و هست که با شکست روبرو شد.همه مردم ایران شاهد بودند که چپ ها
د رنظام گذشته در همه ادارات در همه سطوح و د رمطبوعات شرکت فعال داشتند.انها نبض جامعه را بهتر از هر کسی حتا از سازمان ساواک میشناختند.اما چه شد که ناگهان از اخوندی مرتجع دفاع کردند؟.از اخوند مرتجع انتظاری نبود ولی مردم از چپ انتظار داشتند چرا که مسلح به شناخت جامعه طبقاتی و دیالیکتیک بودند.یادمان باشد که حزب کومنیست اسپانیا با گذر از جنگ داخلی ادعای حزب توده در ایران را نداشت و پس از مرگ فرانکو از ازادی در اسپانیا دفاع کرد.
چپ در ایران هرگز سیاستی مستقل نداشته و هر گز چهره ای مردمی که مورد نظر مردم باشد معرفی نکرده است.رهبران چپ رفقا کیانوری /فرخ نگهدار و رفیق طبری بودند و همگی دعا گوی ارتجاع سیاه .
چپ هم اکنون نه برنامه ای دارد و نه دارای سازمان متحد اجتماعی است.هر جریانی ساز خود را میزند.
این چپ نخواست و یا نتوانست یک اعتصاب سرتاسری در ایران سازمان دهی کند و متاسفانه به هر طریقی از روحانی دفاع کرد و میکند.در حقیقت این امام زاده چپ هرگز معجزی نخواهد کرد.
گشتار در جریان چپ نیز یکی از فجایع محسوب میشود.اینکه ایا سازمان رجوی چپ است یانه بماند ولی انها خود را چپ میدانند و در این سازمان جنایاتی رخ داده که وحشت انگیز است. چپ و چپ روی به هر شکل و صورت چه دینی و چه ضد دینی زندگی اجتماعی مردم ایران را نابود کرده است.از کودتای 1299 تا سال 57 مردم ایران در امنیت بودند هر چند فقیر.
کشتار های کنونی نظام و تجاوز به مردم ایران و غارت ثروت های مردم ایران هر گز قابل مقایسه با دوران پهلوی و حتا قارجارها نیست.
اگر افتخاری باشد باید برای سلسله قاجارها و پهلوی باشد ونه برای چپی و دینی که همه چیز را چپه کردند.






نوشته شده توسط: آ. ائلیار

Biz deyirik damnan-dama , sən deyirsən cırığımı yamaجناب ، اعلامیه صادر شده. اگر قدرت دید داشته باشید.
Nə həbbə bilirsən nə dubbə, nə bağ birsən nə bağban

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آ.ائلیار, اگر راست میگوئید یک بیانیه هم بر علیه کشتار ترکمنها در عراق اویغورها در چین صادر بفرمائید

نوشته شده توسط: Anonymous

کامنت دوم پیرامون "" ارزیابی تحولات ژئوپلتیکی با نگاهی‌ به انتخابات افغانستان """ اشاره کردم روسیه با اکراه و فشار طرف چینی‌ علیرغم میل باطنی حاضر به ورود به پاکستان شد، یقین دارم که فرهنگ شعر وری و ادبیات عقب مانده چپی و کمونیستی توان اندیشیندن را از شما گرفته است و گرنه می‌‌پرسیدید یا این پرسش در ذهن شما ایجاد می‌‌شد که چرا روسیه چنین عکس‌العملی از خود نشان میدهد؟ در ۱۷ آگوست سال ۱۹۸۸ هواپیمای "" زیا الحق "" سقوط کرد، و " ک گ ب "" در این سقوط هواپیما دست داشت، واقعیت این است که بر خلاف ادبیات چپی و کمونیستی، این آمریکا نبود که پوزهٔ شوروی را در افغانستان به خاک مالید، این پاکستان و دولت زیا الحق بود زمینه شکست شوروی را در افغانستان، فراهم آوردند، اکراه پوتین در فروش هواپیمای شکاری به پاکستان و حمایت از پاکستان در افغانستان، به نویی یادآور به شکست کشانیده شدن شوروی ، در افغانستان است.

نوشته شده توسط: Anonymous

تحلیل و نابودی ارتش کردستان شروع شد. وادار کردن کردستان به جنگ نیابتی با داعش و ایجاد جنگ فرسایشی و طولانی با داعش به جای ارتش مالکی و نیرو های شیعه؛ تمام رویا های کردستان را به باد خواهد داد و فرصتی عالی خواهد بود برای نوری المالکی برای فریب افکار مردم عراق و کردستان و عوض کردن کل صحنه بازی به نفع جمهوری اسلامی. کردستان و بارزانی تا وقتی موفق و قوی خواهند بود که تا جایی که امکان دارد از درگیر شدن با هر گروهی پرهیز کنند و با همان دیپلماسی سابق و زیرکانه خویش پیش برند.بازی زیبایی را امریکا با هماهنگی رژیم ایران برای فریب و به بازی گرفتن بارزانی شروع کردند .تحلیل قدرت بارزانی یعنی صد سال عقب گرد برای کرد و کردستان

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

تهرانلی گرامی، چپ ایران پای بند اصول انسانی مکتب خود است. و این اصول در این مکتب جا افتاده است و هر جا سیاست ورزی لازم باشد با تکیه بر آنها سیاست ورزی میکند. این اصول چنین است: 1- کشتار مردم عادی و غیر نظامی را خلاف میداند. 2- جنگ بین خلقها را خلاف میداند. 3- تعیین سرنوشت و اتحاد خلقها را داوطلبان میداند. * اکنون در شرایط حاضر کشتار مردم فلسطین را انجام میدهند. و چپ ایران این کشتار را خلاف میداند و محکوم کرده. اینها اصول نظری چپ ایران است. در مورد همه جا صادق است. فرق نمی کند کجای زمین باشد. اما چپ ایران نمی تواند در مورد «هر مسئله ای» اعلامیه صادر کند. ولی وظیفه دارد بگوید با چه اصولی با چه چیز موافق است و با چه چیز مخالف. بر طبق اصول چپ ایران جنگ بین مردم آذربایجان و مردم ارمنی، که دو خلق هستند خلاف است.

و مسایل باید با سیاست حل شود و نه نظامی. در مورد چین و جاهای دیگر هم همینطور است. خلق ها حق تعیین سرنوشت دارند. حد اقل در داخل یک کشور. علامیه دادن بستگی به حاد شدن یک مسئله در سطح جهانی دارد. و علامیه ندادن دلیل بر موافقت با خلاف نیست. سیاست ورزی بستگی به امکانات سازمانها و شرایط آنها دارد. چپ در حالیکه خود قتل عام میشود امکان آنرا ندارد که در همه مسایل موضع گیری کند. موضع گیری یک چیز تشکیلاتی ست و در شرایط مساعد میتواند صورت گیرد. اما اصول خود را یک قرن است که در ایران به صورت عملی و نظری نشان داده است. با تمام اشتباهات. چپ ایران سازمان ملل متحد نیست. چپ ایران یک حزب یا سازمان نیست که در هر مورد صدایش در بیاید. اما بر طبق اصول خود مخالف ستم به انسان است. بهر شکلی که باشد. و در هرجایی که باشد. سیاست ورزی همانطور که قید شد به دهها پارامتر بستگی دارد و در شرایط مناسب انجام میگیرد.
نوشته شده توسط: Anonymous

اين آقا نوشته كه «شیخ محمد مقیسه بر خلاف برادرش همچنان به جنایت مشغول است و در طول سه دهه‌ گذشته‌ لحظه ای غفلت نکرده است! » اگر اين حرف درست است ، پس كه قطعا درست است ، طبعا كه اين جنايتكار در دراين بي دادگاهها به اصطلاح غاز نمي چراند ، ازطرف ديگر ، همه مي دانيم كه منطور صدور حكم اعدام ويا شكنجه براي محكومين عادي ، منظور قاچاقچي ها ويا سارقين نيست ، واين جانوران را آخوندها براي بي دادگاههاي افراد سياسي ويا درست تربگوييم ، براي اپوزيسيون خودش نياز دارد ، خوب دراين صورت فقط يك سوال خيلي خيلي كوچك باقي مي ماند كه نويسنده بايد جواب بدهد ..مگر اين نفرات اپوزيسيون درداخل زندانها بعد ازگذشت 33 سال چقدر جدي هستند كه نياز به وجود جنايتكاراني مثل مقيسه هست ؟؟؟؟ .. مگر چقدراوضاع درون ايران جوشان هست كه كماكان مشابه سال 60 اين حاكميت ، نياز جدي به بگير وببند و وصدور حكم هاي آنچناني دربي دادگاه هاي

خود دارد ؟؟ ماشنيده بودم كه اوضاع اين نظام كاملا دركنترل اين حاكميت است ولي ظاهرا اين طور نيست .
موضوع بعدي - اين نويسنده به جزييات زندگي اين جنايتكاران وحتي درمورد اينكه مشروب مي خورد يا چند نفرازجنايتكاران ودرمنزل چه كسي باهمديگري ميگساري ميكنند ، رانوشته است ....به نظرشما اين چيزها خيلي عجيب نيست ؟؟ !! يك جا نوشته ايد اوهنوز كلت مي بندد ..يعني مشخص است كه نفر معمولي نيست ، وحتما كه به طور اساسي حفاظت هم مي شود ... حال پيدا كنيد پرتقال فروش را ...
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار، فرض کنیم که چپ مظهرعدالت گستری، و دادخواهی برای تمام بشربت است. و کم نبودند انسانهائی که جان خویش را برای بهبودی خلقهای ایران، و یا خلقهای دیگر فدا کردند. و نمونه های بسیاری را در این خصوص میتوان مثال آورد. اما سئوالی که اکنون مطرح است، این است که چرا پدیده چپ، و یا بهتر بگوئیم پدیده ای که امروز بقول خودشان جناح باصطلاح اپوزیسیون را تشکیل میدهند، حلقومشان را مورد کشتار خلق فلسطین پاره میکنند، اما در برابر قتل عامها و کشتار خلقهای دیگر مثل کشتار مردم "قارا باغ" آذربایجان، و اشغال آن، توسط ارمنستان، کشتار و قتل عام خلق "اویغور" توسط دولت چین، قتل عام و کشتار خلق "چچن" توسط روسیه، کشتار و قتل عام 160.000 نفر از مردم سوریه توسط رژیم دیکتاتور اسد، کشتار و قتل عام خلق ترکمن در موصول، و کرکوک، توسط گروهای مسلح، سکوت میکنند، و صدایشان در نمی آید؟!

نوشته شده توسط: Anonymous

من موندم اگه اسراییل گنبد آهنین نداشت و موشک های حماس میخورد تو سر زن و بچه مردم اسراییل و فقط مردم عادی رو می کشت, این دوستان اون موقع حماس رو هم متهم به آدم کشی و کشتار می کردند ؟؟
مرد مومن, اگه حماس مردم عادی رو هدف قرار نداده, برای این نیست که نمیخواد, برای اینه که نمیتونه !!! اگه این موشک ها از گنبد آهنین رد می شدن توی پادگان و فرودگاه که نمی خوردن, میخوردن تو مناطق مسکونی و مدرسه و دانشگاه.
فکر نمی کنی اگه اسراییل می خواست " نسل کشی " راه بندازه, چندین اسکادران بمب افکن رو از شمال غزه بقل به بقل هم می فرستاد تا carpet bombing کنن این منطقه رو و همه رو از دم بکشه بره پی کارش ؟؟؟