Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

تبریزی عزیز، ممنون از زحمات شما که کلی مسایل را توضیح داده ای. اما نظر من : 1- زبان ، زبان مردم است. زبان کتابت است. واژه ها معانی شان در لغت نامه ها درج شده که مردم و نویسندگان اختلافات خود را بر اساس آنها حل کنند و برپایه آنها معنی مشترک درک کنند. توجه کنید واژه ها در زبان سیاسی ادبی به چه معنی استعمال میشوند. کسی با اصل و فرع و ریشه ی آنها کار ندارد. زبان شناسی و واژه سازی، و متد سازی و غیره رشته های دیگر اند. نمیشود به کسی گفت چنین و چنان درک کنید یا بنویسید. زبان موجود و معانی موجود را لازم است درک کنیم. نمیشود گفت چپ معنایش فلان است. لازم است پرسید چپ برای شما چه معنی دارد. زبان شما بیگانه با مردم و خواننده است. و میکوشی به خواننده تحمیل کنی. نمی کوشی بدانی دیگری چه معنی مد نظر دارد.این مشکل اول شماست.
سره نویسی بیگانه با زبان رایج است.و نشانه فارسی گرایی.

. اگر دوست داری کار سره نویسی انجام دهی جایش در رشته مخصوص خودش است. اما پیام سیاسی روشنگرانه زبانش زبان کتبی مردم است. نه زبان سره .2- در مسئله ملی توجه کنید مردمان ایران میخواهند حقوق فرهنگی-سیاسی-اقتصادی که نقض شده تأمین شود.
از راه فدرال-خودمختاری-یا جدایی. لازم است نشان دهی چه راهی را درست میدانی. چه حقوقی را قبول داری.
سرمایه ی ملی تحت فشار مرکز است میخواهد آزاد باشد. با همسایه ها و جهان دادو ستد کند. حرکات دو بخش ملی و دموکراتیک دارند.
کدام سمت را تقویت میکنی. اینها را شما ندیده گرفته و همه را «با نام ناسیونالیسم-فاشیسم-پان ترکیسم» نفی میکنی. ایجاد انزجار در خواننده. کسی با این مقولات حقوق را نفی میکند و بخش ملی سرمایه را پیش میکشد که خود «ناسیونالیست»باشد. یا بخطا رود.
شما حقوق را نفی میکنید و جنبه ملی را طرح کرده با شعار ناسیونالیسم فاشیسم- میخواهی مسئله را مسکوت گذاری.
3- یعنی اشکال شما در زبان است. و در نفی حقوق. و دادن شعار. و انتقال ملی بودن خودت به خواننده. در صورتی که خود را چپ میدانی. که تضاد است. به خواننده نتوانسته ای نشان دهی که حقوق را قبول داری. وطن را قبول داری. چپ هستی. ولی خوب خواننده درک میکند که یک ناسیونالیست فارسی زبان هستید با ادعای چپ. اگر چنین نیست این درک را باید بوجود بیاوری. متأسفانه موفق نشده ای. اشکال دوطرفه است. ولی این کار روشنگر است که مسئله را به دیگری روشن کند. برای اینکه خواننده توجه کند نظر شما چیست و بکوشد از پیش داوری بیرون بیاید باید در او اعتماد ایجاد کنی. اگر دویچمگوییک جنبه ی تند بگیرد و یا ستیزیک ترایسد از نگرگاه ورزگروانه گاه سودمند تواند بود. می فهمید چه میگویم؟







نوشته شده توسط: Anonymous

آقا ی تبریزی: برداشتی به خیال خودت کلاس درس گذاشتی. تاریخ تحلیل کردی. درس سمت چپ نشسستن و یا سمت راست نشستن دادی. نوشتی که همگان از بکار گیری واژگان راست گرا و چپ گرا خودداری کنند ولی نوشتۀ خودت سراسر از کاربرد واژه های راست گرا و چپ گراست. فقط تو یکی رو کم داشتیم...این حرفا مال خودته یا از جایی کپی کردی. "شلیک تیری و یا با ترکاندن بمبی یکی از دژخیمان رژیم را بکشند؟ نه! دریغ از انجام چنین کارهائی"... برگشتی سر جای اوّلت که. این موج های بمب گذاری های مسلک های مذهبی، انتحاری ها، داعشی ها، طالبان ها، بوکو حرام ها، اخوانی ها برات درس نشد. بابا از خواب پاشو. مردم دنیا در پناه امنیت کلی پیشرفت کرده اند. صنایع و تکنولوژی و ارتباطات کلی پیشرفت کرده. اصلا خبر داری...درس بمب ترکاندن نده. از خواب پاشو.

نوشته شده توسط: Anonymous

ایرانیان آگاه و مبارز همراه خلقهای ایران در حال آمادگی برای برقراری جشن انقلاب مشروطه هستند . پان ترک تجزیه طلب مشغول توهین به مردم و رهبران جنبش است .این سرانجام ناسیونالیسم کور و فاشیست است .

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

هیج کامنتی سانسور نشده است و تنها کامنتی که به مسئول کامنت ها فحش داده بود ؛ حذف شد و کامنت دیگرش به بخش صفحه شما رفت . از این پس هر کامنتی که غیر بهداشتی باشد بدون هیج پاسخی حذف می شود

نوشته شده توسط: محمدرضا لوایی

این چه مخاطبی است که با آن طرف هستیم؟ دلیل و سند ارائه می دهیم که توهین و فحاشی می کنند و در عوض بدون پرداختن به اصل ماجرا به توهین و تهدید دوباره می پردازند. اما من باور دارم که مخاطبان نجیب و اصیل در اندرون وجدان خویش، این کژی و نا هنجاری فرهنگ را تایید نمی کنند. و وظیفۀ ما نشان دادن این کژی است نه پوشاندن آن. چوبش را خورده ایم و خواهیم خورد...
آینه چون نقش تو بنمود راست - خود شکن آئینه شکستن خطاست

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

آزاد اورمولوی عزیز،« نقد ایده های موجود در آذربایجان» هموار کردن راه «کسب حقوق» است. بله ، شما مثالی که از سرگذشت خود زده اید یک مثال تپیک است. در کلیت چه قبل از 57 و چه بعد از آن ، نسل جوان در جامعه ایران همین مسیر را طی کرده .و بعد در سالهای بلوغ فکری به نقد مسیر طی شده نشسته اند. من ایده های موجود در آذربایجان را در مقالات خود عمیقاً نقد کرده ام. و راه برون رفت را نشان داده ام. ما در آذربایجان بعد از 57 با «ملی گرایی» روبرو هستیم. این اندیشه 2 ریشه دارد:
الف- قشر سرمایه دار آذربایجان میخواهد سرمایه خود را از فشار مرکز رها کند و در ارتباط با همسایه های خود بکار اندازد.
ب- خود قشرسرمایه دار با این هدف نمی تواند پیروز شود. باید مردم لشگر آن باشند. اما چگونه؟ مردم «خواسته های فرهنگی-سیاسی-اقتصادی دارند». و تحت تبعیض اند. سرمایه هم تحت تبعیض مرکز است.

اینجا سرمایه و مردم نکته ی مشترک «تبعیض» دارند. این است که «ایده ها دو قسمت» میشوند. « ملی و دموکراتیک». بخش ملی متعلق به سرمایه است. بخش دموکراتیک متعلق به مردم. با حکومت قشر اجتماعی سرمایه دار محلی در آذربایجان تنها مشکل «فرهنگی و قدرت» حل میشود.مشکل« اقتصادی و دموکراسی» میماند و مردم باز در «فقرو زندان و فاحشگی و دیگر ناهنجاریهای اجتماعی» غوطه میخورد. یعنی تنها مقولات «ترک و فارس» جایشان را عوض میکنند. ولی « زندگی آزاد و با رفاه» پدید نمی آید.
--- در آذربایجان از نظر سیاسی و فکری، این دو گرایش : ایده ی ملی خود را در «ناسیونالیسم- آذربایجانیزم و ترکیسم » فرموله میکند. ایده ی « برابری حقوقی» در «دموکراتیسم- عدالت خواهی». من در مقاله ی «استراتژی تاکتیک آذربایجان» این دو مسئله را جدا کرده گفته ام « راه درست مبارزه : برابری حقوقی» ست. یعنی کلیت مبارزه، ضروری ست دموکراتیک باشد. و ملی ها به دنبال مبارزه ی دموکراتیک روان شوند و نه برعکس.
در نقد اندیشه های سیاسی مجبوریم آنها را در مقولات فرموله کنیم و توسط صاحبان آنهم میشود و توضیح داده میشوند. تنها دقت و آنالیز کافی ست که بدانیم حرکتها به کجا ختم میشوند. منهم مثل شما موافقم نباید «مارک زد»، نباید «آنکه در راه ترکیسم یا ناسیونالیست» است «بایکوت» شود. لازم است «با مهربانی مسئله را روشن کرد و علمی نقد نمود» که دید درستی توسط خرد جمعی پدید آید. من سعی کرده ام تا حد امکان این متد را بکار گیرم ولی میدانم که گاهاً هم اینجا-آنجا دچار خطا شده ام. منهم موافقم چپ در تقویت بخش دموکراتیک و نقد دوستانه و علمی بخش ملی ضرورت دارد فعال و با احساس مسئولیت برخورد کند. و بایکوت- انک زنی، غلط است. در مقاله ای نوشته ام «هدف استراتژیک مبارزه در آذربایجان استقرار حکومت دموکراتیک آذربایجان است. با فدرال یا بدون فدرال». این عنوان مقاله من است در 21 آذر سال گذشته. ولی باید توجه کرد که کوششها در کدام سمت باشد. سمت دموکراتیک. نه در سمت سرمایه و ترکیسم. بل در جهت تأمین عدالت اجتماعی-دموکراسی و رفع تبعیضات. اینها نیز راهش در جامعه ایران-نه فقط در آذربایجان- چنین است: « اتحاد، در اهداف مشترک- جهت عمل مشترک؛ با صف مستقل». با متحدین وموافقان تغییر . کلاٌ چپ جامعه ی ایران لازم است بخش دموکراتیک جنبشها را تقویت کنند. تا جایی که به اسناد سازمانهای چپ واردم آنها در بخش دموکراتیک متحد حرکات هستند و با بخش سرمایه داری زاویه دارند. من خود را آذربایجان دوست میدانم و نه آذربایجانیست. زبانم ترکی ست. ولی ترکیست نیستم. از نظر جسمی خود را نتیجه آدمیان پیش از تاریخ تا کنون که در منطقه بوده اند ویا آمد وشد کرده اند میدانم. به ویژه در منطقه ی تاریخی آذربایجان.بهتر است اشاره کنم به شناختم از زادگاهمان «ارومو»: من فکر میکنم فرهنگ جامعه و مردم اورمیه در کل « دموکراتیک» است. از قدیم تا کنون. منهای بخش حکومتی ها در دو دوره. من جوامع بیشرشهرهای ایران را میشناسم . جامعه شهر اورمیه را پیشرفته دموکراتیک و فرهنگش را مدرن میدانم. بیخودی نبود میگفتند «اورمیه پاریس ایران است». من این پاریس را بخوبی لمس و زندگی کرده ام. با تمام عیبهایش. اورمیه در ایران با کمتر جایی قابل مقایسه است. شاید با شمال ایران بشود مقایسه کرد. روشنفکران اورمیه از قدیم این فرهنگ دموکراتیک خود را همه جا نشان داده اند. عاشیق گؤردوغون سولر. در هیئت سایت بر اساس این فرهنگ دموکراتیک دو نفر شرکت دارند. بدون این فرهنگ اورمیه که از کودکی با آن بزرگ شده ایم نیمشد در همچو سایتی با دیگران کنار آمد. وقتی پاریس فرانسه را دیدم گفتم :« بو نمندی؟ یاشاسین اؤز پاریسیمیز»! این دیگر چیست؟ زندباد پاریس خودمان!
نوشته شده توسط: Anonymous

پلشت ترک آن کسی است که در روز دهها بار اقوام ایرانی و فارس را در این صفحه فاشیست مینمامد . شمان پان ترکها اگر پلشت و راسیست و فاشیست و گرگزاده نبودید ، در این سایت فرهنگ فاشیستی ضد ایرانی و ضد فارس را آغاز نمی کردید . تعداد کمنت های ضد انسانی که شما تاکنون در این سایت قرار داده اید را بشمارید تا ببینید چقدر بیمار و عقده ای و غیر منطقی و نادان و جعلکار و دروغگو و تحریف کن هستید . مردم ایران مخصوصا آذری های ایران تبار منظر شما چند نفر هستند تا نشان تان دهند که فارس فاشیست هست یا شما بچه گرگها !

نوشته شده توسط: Anonymous

داعیش کیست؟
1ـ جاسوسان سیا و موساد و کا گ ب
2 ـ زندانیان خطرناک زندانهای امریکا و اروپا
3 ـ ولگردهای بی پول کشورهای مسلمان
4 ـ سلفی های ساده دل که خیال می کنند که واقعاً در جهادند
که نمی دانند هدف نسل کشی اقوام و مسلمان کشی و بی ثباتی خاورمیانه است

نوشته شده توسط: Anonymous

استاد عزیزمطمین باشید که تبریز جان سالم بدر خواهد برد.تبریز چنان تکانی به خود خواهد داد و شکم بلع و هضم را چنان خواهد درید که نه تنها خود بلکه تمامی اسیران در شکم حریص دیو متوهم ،حریص وموذی را آزاد خواهد کرد! ایکاش اینجا در تبریز بودید و پیش لرزه های این زلزله عظیم را به عینه احساس میکردید.

نوشته شده توسط: Anonymous

جالب است که الیار عزیز مدام از محبت و دوستی بین ملل تحت ستم دم می زنند و تمامی توهین ها و تحقیر ها را به گردن حکومت ،برای پیشبرد تز تفرقه بیانداز و حکومت کن می اندازند ، ولی ما هیچ حرکتی و قدمی در راه این محبت و دوستی و محکوم کردن این توهین هااز دوستان روشنفکر! و مخالف حکومت نمی بینیم ،برعکس تا حرف حقی و اعتراضی به بقول ایشان عوامل حکومت و توهین کنندگان میشود فورا از طرف این آزادیخواهان! و مبارزین ! مورد حمله وتهدید و توهین های بمراتب بدتری قرار میگیریم!

نوشته شده توسط: Anonymous

فرهنگ سفسطه با حکومت اسلامی ایران عجین شده است. جمهوری اسلامی وقتی میبیند کسی حرفی حق دارد علیه او میزند, وچون جوابی بر ادعای شخص ندارد, راه سفسطه را بر میگزیند. و به جای پرداختن به موضوع , بر شخصیت این شخص میتازد. به شخص و اطرافیانش (خانواده اش) اتهامات گوناگون میزند. عده ای پان فارسیست هم همین شیوه را اینجا بکار میبرند. همینجا, به نوشته حق آقای لوایی اصلا جوابی ندارند, و به شخصیت و زندگی شخصی ایشان میتازند (تخصص جمهوری اسلامی ). به قسمتی از نوشته پانفارسیست ها توجه بفرمایید:
"" پلیس فدرال پناه ببر .پس چه شد ؟ قرار بود از ان جهنم بروی ؟هنوز نرفته مینویسی ؟ نوشتند برو باکو .پس چه شد؟"" خوانندگان محترم ایران گلوبال خود قضاوت کنند.

نوشته شده توسط: Anonymous

عفونت نژاد پرست و چرکین فاشیسم فارس، دو مرتبه دماغ را آزار میدهد. این چه نوع طرز رعایت دمکراسی است، که کامنت را منتشر نکرده، برایش پاسخ مینویسند؟ در جواب عنصری باید عرض شود، که تو پلشت بیسواد، که نوکر راسیسم فارس هستی، و حلقومت را برای استعمار ملل غیر فارس پاره میکنی، روزی خواهد رسید، که همین مردم در زنجیز حسابت را کفت دستت خواهند گذاشت! بنظر میرسد هنوز از آقایت استالین، و سازمان جاسوسی "کا . گ. ب"، و سوسیالیت واقعا موجود خدا بیامرز، به رهبری " پوتین" هیچ درس عبرتی نگرفته ای. و یواشکی در اروپا جا خشک کرده ای! اشخاص
مانقوردی مثل شما در زیر پای ملت آذربایجان مثل سوسک له خواهند شد. علیف ها هر چه باشد، یک موی سرش به سرتاپای هیکلت می ارزد. شما که اینهمه هواداری راسیسم و شوونیسم فارس را به سینه میزنی، چرا تشریف نمی بری در هند و در بیابان کوه " پامیر" افغانستان! شما که حلقه بگوش

فاشیسم فارس هستی از هیکلت خجالت نمیکشی که چهره خود را پشت نقاب بظاهر چپ! پنهان کرده ای؟ آیا خجالت نمی کشی که فالانژهای نژاد پرست راسیسم فارس اسلامی هر چه بدهنشان میآید بمردم شریف آذربایجان نثار میکند؟ آیا شما، احساس و شرف وجدان داری که همیشه از کنار توهین و دهن دریهای عوامل نژاد پرست فارس بی خیال رد میشوی؟ کسانیکه ترا اصلا سوسک هم بحساب نمی آورند! و تا بیخ گوشت سرخ میشوی و دم فرو میبندی؟ آیا غیرت و شخصیت شما کجاست؟ که ملیجک فاشیسم نژاد پرست فارس شده ای؟ و دم فرو بسته ای! از هیکل ات خجالت نمیکشی؟؟!
نوشته شده توسط: Anonymous

کامنت دوم "" امنیت ملی‌ و ژئوپلتیک منطقه "" با اینکه جامعه شناس‌های ابله ایرانی‌ هنوز قادر به درک این واقعیت نشده اند ولی‌ تئوری فوکویاما مبنی بر پایان تاریخ و پیروزی لیبرالیزم دیگر پشیزی ارزش ندارد، """ لیبرالیزم، دموکراسی """ فقط مختص جوامع غربی است، نه روستای فارسی‌، در اینجا به یک سناریو اشاره خواهم کرد تا ببینید امنیت ملی‌ چقدر "" شکننده "" شده، تصورش را بکنید تروریست‌های داعش بر کّل "" عراق "" مسلط شده اند، رژیم فارس ایران، پیش دستی‌ می‌کند و به داعش کمک تسلیحاتی می‌کند تا به عربستان حمله کند، ترکیه می‌بیند با سلطه "" تروریست‌های داعش "" بر عربستان و نفت و گاز آن منطقه، بزودی داعش ترکیه را نیز تهدید خواهد کرد، عربستان و ترکیه به داعش حمل میکنند، در هنگامه این بلوا و بلبشو، عربستان کّل ناوگان دریائی رژیم فارس ایران را در خلیج نابود و منهدم می‌کند، ایران به ترکیه الام جنگ

میدهد، پاکستان در حمایت از عربستان، به رژیم فارس ایران، اعلام جنگ میدهد، هند به پاکستان اعلام جنگ میدهد و چین به هند
نوشته شده توسط: محمدرضا لوایی

1- دوست عزیز چرا اصل موضوع را در سایۀ توهین و اتهام از جنس اطلاعاتی گم و گور می کنی؟ باید در جواب بدی فرهنگ خویش دنبال توجیه و راه در رو نباشی. به جای رد این حرکت موذیانه دوباره به حاشیه پرداخته ای.
2- "خدائی ادم می ماند چه بنویسد . اگر ننویسی فکر میکند حق با اوست . نوشتن هم بی فایده است. مگر بچه است که نصیحت کنی. نه جانم کار ا زبیخ خراب است .عزیز جان پارس بد و لی تو خوب باش. همه نگران تو بودند. تورا ان فارس و ارمنی زیر فشار گذاشته بودند همه بدنبال راه حل برای نجات جان تو .حتا کسی نوشت به پلیس فدرال پناه ببر .پس چه شد ؟ قرار بود از ان جهنم بروی ؟هنوز نرفته مینویسی ؟ نوشتند برو باکو .پس چه شد؟" با این تهدیدات آشنا هستم. از هر دو سو. اما این را به حساب آنهایی که در این مدت حمایتم کرده اند نمی نویسم و فرق بد و خوب را می فهمم.
3- مگر این نوع توهین ها را چه کسی مجوز می دهد؟ البته

که مخاطب ما همۀ کسانی هستند که در نوشتن این سناریو بر علیه آزربایجان و دیگر ملت های تحت ستم در ایران شریکند.
4- به جای توهین و فرافکنی به چگونگی کنترل راسیسم در درون خود بپردازید.
5- من هرگز زبانم را به توهین و تهمت نخواهم آلود و اعتقاد دارم همۀ زبانها و فرهنگ ها زیبا هستند. بدی در ذات نژاد پرستی است نه در نژاد و زبان و فرهنگ.

با احترام
نوشته شده توسط: Anonymous

شما پلشت ها ، عقل و سواد کذایی تان در آن حد است که پوتین را سوسیالیست میدانید و علیف ها و اردکان ها را گرگزاده ترک . چرا شما به باکو و آنکارا و مغولستان و اویغورستان نزد برادران ترک تان نمی روید و در اروپای هومانیست ، تخم کینه و تنفر مادر زادی تان را علیه فارس و ایرانی و غیره تبلیغ میکنید ؟ مردم عوام منتظر ورود تان به آذربادگان هستند تا یادتان دهند که سیاست خونه خاله نیست که هر چه دلت خواست آرزو کنی .

نوشته شده توسط: Anonymous

نوشته پراست از تناقضات و بدون جمبندی و اينکه نويسنده هيچ راه حلی برای حل مبرم ترين مسئله جامعه « حقوق ملل تحت ستم شونيست » ندارد . و اميدوارم نويسنده دنبال بهشت موعود جامعه بی طبقه و يا ظهور امام زمان برای حل مسئله ملل تحت ستم نيست .

نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان محترم ایران گلوبال شما بهتر از من میدانید که جاسوس خانه رژیم اسلامی در برون مرز انواع و اقسام دستمال بدستان حرفه ای با کراوات و بی ریش دارد که هدفی جز اشوب ندارند.از نوشته این افراد روشن است که چه هدفی را دنبال میکنند .هدف سانسور نیست بلکه ضد عفونی کردن این سایت از عوامل نظام شیطانی اسلامی است.در مکتب اسلامی روایت هست که تقیه کننید یعنی هر روز به یک رنگ خود را دراورید .این سایت با زحمات فراوان در راستای افشای جنایت بربر منشانه اسلامی اخوندی شیعی و تزویر و ریا ودروغ و فساد و دزدی های ملیاردی قدم بر میدارد .باید مرزی باشد بین حق و وناحق.این سایت مسجد شاه نیست که هر مسلمان و نامسلمانی از این در وارد شود و از در دیگر برود. همه کسانی که در این سایت حتا برضد یکدیگر مینویسند یک دشمن مشترک دارند وان نظام جنایتکار اسلامی و پادوهای این نظام است.نابود باد نظام

ضد ملی و ضد بشری اسلامی که هدفی جز نابود ی مردم ایران را در سر ندارد.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای پزش! و عیوض! بد جوری کلاه قلابی تان پشت معرکه است. دیگر نه فارس، و نه باصطلاح ملت ایران به دادتان نخواهد رسید. چون هر ملتی میخواهد حق و حسابش را از فاشیسم و شوونیسم نژاد پرست پان ایرانیسم جدا بکند. شما ها دیروز پشت سر سوسیالیسم واقعا موجود سینه میزدید، و پشت تمثال لنین نماز میخواندید، امروز بازارتان کساد شده است، و همه آن کاسه کوزه ها بر باد رفته است. و همه تان در کشور های امپریالیستی غرب، که هنوز هم دشمن خود به حساب میآورید، پناه گرفته اید. سئوال ما این است، اگر شما ها که بخاطر لنین و استالین و دست پروده شان "جناب پوتین" حلقومتان را پاره میکردید، دیگر چرا در کشور های سرمایه داری لم داده اید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

شما پان ترکهای راسیست نماد پلشتی انسان شده اید که در اروپای آزاد 24 ساعت قوم گرایی کرده و علیه فارس و کرد و ارمنی و ایرانی و غیره زهر فاشیسم پخش میکنید .

نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی گرداننده تارنمای ایران گلوبال، بر پایه آئین نامه داخلی تارنمای ایران گلوبال: ( ..... وقتی نویسنده ای مقاله ای در صفحه اول داشته باشد اگر مقاله جدیدی از وی درج شود مطلب قبلی هر چند هم که مهم باشد از صفحه اول بیرون می رود و فقط در بخش مربوطه قابل رویت و دسترسی است ..... ) اما هم اکنون که این یادداشت نوشته می شود سه نوشتار از یکی از نویسندگان تارنمای ایران گلوبال به نام آقای محمدرضا لوایی در صفحه اول دیده می شوند! دو نوشتار از آقای محمدرضا لوایی در بخش قومی – ملی و یک نوشتار از آقای محمدرضا لوایی در بخش دیدگاه ها ! پس به کارگیری آئین نامه چه شد؟ از سوی دیگر نوشتار خانم راشل زرگریان نیز که در بخش قومی – ملی گنجانده شده است هیچ پیوندی با آن بخش نداشته و باید به بخش دیدگاه ها فرستاده می شد که نشده است! شایسته است به این باره ها بر پایه آئین نامه داخلی رسیدگی شود. با سپاس – تبریزی

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب عیوض اول مغز و دهانتان را بهداشتی کنیید بعد ببینید کسی به شما تنفر دارد یانه. واقعیت این است فرهنگتان تمیز نیست.

نوشته شده توسط: ناصر کرمی

با سپاس از شما جناب آقای دکتر جلال ایجادی...نوشتار ارزشمند: "غرب دوست ما و اسلام ضد ما" از سرگیری و ادامهءِ راهِ بازگشت به خویشتن ایرانیّت ما و همسو شدن با کاروان تمدن جهان پیرامونی است. ارزیابی صد در صد راسیونال از پروسه های تاریخی مستند مطابق با پژوهشهای علمی آینده نگری شما قایل تحسین و پیروی از آن یک ضرورت تاریخی برای ما ایرانیان بوده و هست و چراغ راه نسلهای آیندهءِ ماست. ......

جامعهء ایرانی و بویژه طبقه ای که خود را روشنفکر می پندارد، هنوز به آن فرهنگ سیاسی و روشهای پژوهشی، و وارستگی در کند و کاو در علل مرض سرطان زای تاریخی ایران دست نیافته و یا شرمگین در آن گیر کرده است، نتیجهءِ چنین فرهنگ و دیدگاهی، همین دیکتاتوری دینی و مذهبی ولایت فقیه نظام جمهوری اسلامی است. روش تحقیقی و نوشتاری شما هزینه دارد، امید است با بی توجهی به زخم زبانهای این و آن، همچنان راسخ تر و کاری تر به روش خود ادامه دهید، دکتر شاپور بختیار در این راه و روش از جان مایه گذاشت. امّا امروز روشنفکران دینی و غیر دینی دیروز که بر علیه آن برخاسته بودند، از سنگ مزار او پوزش میخواهند. غرب، راسیونالیسم غرب دوست ما و اسلام ضد ما بوده، هست، و خواهد بود.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار
به نظر بنده دقیقا نقطه مقابل تبلیغات هیستری ضدچپ همان پانترکیست و فاشیست نامیدن فعالین حرکت ملی آزربایجان هست. هر دو رویکرد باعث می شود که ما نتوانیم با خیال راحت به حرفهای طرفین گوش دهیم و ببینیم چه می خواهند. انسان آزربایجانی پر است از تناقض. شما اگر با خیلی از همین به قول شما بوزقورتچوها صحبت کنید خواهید دید که بسیاری از روحیات و تعالیم چپ را در درون خود دارند و بسیاری از روشهایشان چپی هست آما خودشان خبر از روحیات چپ خود ندارند زیرا چپ معادل کره شمالی است. جناب ائلیار روی سخن من با شماست و با تیکه پرانها کاری ندارم ولی استفاده از "افندی" و کلمات دیگر هیچ مشکلی را حل نمی کند. همه این تورکچوهای فانتزی و به قول شما بوزقورتچوها نزدیکان ما هستند و آنها از آزربایجان برخاسته اند. بنده از سن 16 سالگی با مسائل ملی آشنا شدم، زبان ترکی ام را تقویت کردم، عکس بوزقورد را بر

دیوار اتاقم زدم، در شهرم (اورمیه) وقتی دوستانم به زور با لهجه ترکی فارسی حرف می زدند آنها را مسخره کردم، در دوران لیسانس در تهران وارد فعالیت های دانشجویان ترک شدم. با همکلاسیهای کرد، فارس، لر و .. در مورد خواسته های ملی مان بحث کردم و لزوما این بحثها به صورت منطقی و با آرامش همراه نبود. رفته رفته اطلاعات بیشتری نصیبم شد اکنون خودم را نه تورکچو بلکه تورک می دانم و خیلی خوب متوجه شده ام که با ملی گرایی اتنیکی نمی توان کار سیاسی و تشکیلات سیاسی راه انداخت. خلاصه اینکه با مارک زدن و طرد کردن انسان آزربایجانی با تفکرات مختلف ما نمی توانیم ارزیابی درستی از جامعه آزربایجان داشته باشیم و متعاقبا نخواهیم توانست آسیب شناسی معقولی از حرکت صدساله اخیرمان داشته باشیم.
شما و من و افراد دیگری که هنوزعضو هیچ تشکل سیاسی نیستیم که به مسائل از زاویه منافع حزبی و جریانی نگاه کنیم نباید با مارک زدن از همنشینی، صحبت و بحث با تفکرات مختلف آزربایجان دوری کنیم. با استناد به گفته های شما به فرض قبول کردیم که ما نمی توانیم چپ تشکیلاتی و ملی در آزربایجان داشته باشیم اما آیا قبول دارید که به عنوان یک چپ آزربایجانی باید خیلی بیشتر از یک چپ کرد، فارس، عرب و ... به مسائل ملی آزربایجان، زبان ترکی آزربایجانی، موسیقی آزربایجان و ... اهمیت دهید؟ ( منظور از شما، نوعی بود وگرنه شما این مسئله را رعایت می کنید ولی تعداد بسیار زیادی از چپهای آزربایجانی این مسئله را رعایت نمی کنند).
سطح فعالیت سیاسی در آزربایجان بسیار تنزل کرده است و دلیل آن تغییر نحوه فعالیت سیاسی است. مسئله ملی و موضعگیری ملی دیگر چیزی نیست که بتوان آن را در آزربایجان انکار کرد آما برای اینکه بتوان سطح فعالیت سیاسی و تفکر سیاسی را در آزربایجان بالا برد باید شرایط جدید را پذیرفت و با قبول وجودمیل به نگاه به مسائل از زاویه ملی به افزایش سطح فعالیت سیاسی پرداخت. برگرداندن آزربایجان به دوران مشروطیت و انقلاب 57 و .. چاره راه نیست ضمنا انکار روحیه و خصوصیات غیرملی ( ترکی-آزربایجانی) فعالیت سیاسی آزربایجانیها در دوره مشروطه و بعد از آن نیز چاره کار نیست و نیازی نیست که برای حرکت ملی آزربایجان تاریخ چند صد ساله جور کرد چیزیکه از طرف بعضی طیفهای حرکت تعقیب می شود.
ما در آزربایجان نیاز به انسانهایی داریم که فارغ از تفکر چپ و راست، لیبرال، سوسیالیست زحمت مضاعف بکشند و از کوچکترین تحولات مثبت فارغ از اینکه از کدام جبهه صورت می گیرد حمایت کنند ولی این به معنی تسلیم شدن در برابر جبهه مقابل نیست. تورک گرایی فانتزی خطری است که حرکت ملی آزربایجان را تهدید می کند و مانع سیاسی شدن حرکت و باز شدن دید حرکت می شود ولی این خطر دلیل نمی شود که ما هویت های جعلی آذری و سیاست کاملا واکنشی و عکس العملی آذربایجانگرایی ( اصطلاحی که بعضی از چپهای آزربایجانی در مقابل ترکگرایی استفاده می کنند) روی بیاوریم. بنده هم خودم را آزربایجانگرا می دانم و این کلمه را نه در مقابل ترکگرایی بلکه در مقابل ترکیه گرایی، ایرانگرایی و.. می دانم. من از نظر اتنیکی و ملی ترک هستم و از نظر هویت جغرافیایی آزربایجانی هستم و دوست دارم این هویت جغرافیایی به زودی حالت سیاسی هم به خود بگیرد و دولت آزربایجان جنوبی فدرال، خودمختار و یا کاملا مستقل تشکیل شود.
مشکل چپ این است که به صورت ابتکاری نمی تواند به مسائل آزربایجان بپردازد و همیشه مطالبش را براساس ترس از ناسیونالیسم و ملی گرایی در حرکت ملی آزربایجان تدوین می کند. اگر همین تعداد اندک چپ آزربایجانی را هم در نظر بگیریم که در مورد مسائل آزربایجان نظر می دهند خواهیم دید که اگر طیف راست و گفتمانش در دو دهه اخیر رشد نمی کرد شاید یادشان نمی افتاد که آزربایجانی هم هست و مشکل ملی هم دارد البته متاسفانه.
نوشته شده توسط: Anonymous

پاسخ :

نفی اسلام بمعنای انتقاد به اسلام از جانب روشنفکران و نه سکوت و از کنار قضیه دررفتن. نفی اسلام ادامه مبارزه برای لائیسیته و رد اشکار دین در عرصه سیاست و اقتصاد و حقوق. نفی اسلام حمایت از انتقادکنندگان و به کنار نهادن دلیل بیهوده "احترام به توده". نفی اسلام بازنگری تاریخ ایران و بر ملا کردن شیعه در تاریخ سازی.نفی اسلام گسترش مبارزه روشنفکرانه در عرصه فلسفی و تئوریک. اول بگوئید تحریفات اسلام از تاریخ ما کدامند؟ یزید و حسین تاریخ شماست؟ علی و جنگهای علی در بغداد تاریخ شماست؟ امام زمان تاریخ واقعی است؟ بله تجاوز اسلام به سرزمین ما تاریخ ستمی است که برمارفته است. اینان تاریخ ما مارا نفی کرده . نشانه های بسیاری را تخریب کرده اند. چرا این پرسش ها روشنفکران از اسلامیون نمیکنند و چرا شریعتی ها و سروشها را مورد حمایت قرار میدهند؟ اسلام ستیزی اصطلاع کاملن نابجاست. منتقاد به قرآن واسلام ممنوع است؟
نوشته شده توسط: Anonymous

خدائی ادم می ماند چه بنویسد . اگر ننویسی فکر میکند حق با اوست . نوشتن هم بی فایده است. مگر بچه است که نصیحت کنی. نه جانم کار ا زبیخ خراب است .عزیز جان پارس بد و لی تو خوب باش. همه نگران تو بودند. تورا ان فارس و ارمنی زیر فشار گذاشته بودند همه بدنبال راه حل برای نجات جان تو .حتا کسی نوشت به پلیس فدرال پناه ببر .پس چه شد ؟ قرار بود از ان جهنم بروی ؟هنوز نرفته مینویسی ؟ نوشتند برو باکو .پس چه شد؟
اخه ادم عاقل وقتی مینویسی( تهران بی دلیل نیست اگر تهران را مرکز فاشیسم منطقه بنامیم.) معنائی جز این ندارد که انرا مانند برلین و ناکازاکی و هیروشیما نابود باید کرد.
ای کاش پیشه وری و کیانوری و تبری و استالین و لنین زنده می شدند ومحصول کار انقلابی خود را مشاهده میکردند.
ای ترک محترم خارجی مقیم غرب امپریالیستی انچه می نویسی تکرار همان سرمشق وزارت امور خارجه بلشویک سابق است.

نوشته شده توسط: Anonymous

""" نه عزیز قیمت نفت در بازار‌های جهانی‌، پایین رفت """ حماس و اسرائیل تاثیر بسیار ناچیزی در بازار جهانی‌ نفت و گاز دارند، من نمیدانم شما این اخبار را از کجا پیدا می‌کنید، اقتصاد ایتالیا دوباره وارد دوران رکود شده، تاثیر تحریم‌های غرب بر علیه روسیه، تاثیر منفی‌ بر روی رشد اقتصادی گذاشته، یادم میاد روزی یکی‌ از دوستانم پیش من آامد و گفت میخوام برم جامعه شناسی‌ بخوانم، بهش گفتم مگه خنگی، یارو میره به زندان، بدون اینکه کلی‌ پول دانشگاه بده، در زندان جامعه شناسی‌ میخونه، و درجهٔ پرفسوری را در عرض ۶ سال میگیره، برو دست کم اقتصاد بخون، این دوست من امروز در دوبای امور یکی‌ از بزرگترین بانک‌های آن کشور را می‌‌چرخاند، این خبر به احتمال زیاد توسط نه یک اقتصاد دان، ولی‌ یک جامعه شناس خنگ نوشته شده که از بیکاری، دری وری می‌‌نویسد، راستی‌ یادتان است ۲ سال پیش در این سایت ایران گلوبال نوشتم

خلبانان بیکار ایران، خطوط هوائی ترکیه استخدام می‌کند، اخبار دیروز بیرون اومد، ده‌ها خلبان ایرانی، در ترکیه کار پیدا کرده اند.
نوشته شده توسط: Anonymous

""" امنیت ملی‌ و ژئوپلتیک منطقه """ من به طور خلاصه ابعاد دیگر این موضوع را باز خواهم کرد، ارزش‌های غربی، با سیاست "" محافظه کارانه آمریکا "" و بازگشت دوباره رکود اقتصادی به اروپا """ به طور مثال ایتالیا و پرتغال دوباره به دوران رکود اقتصادی باز گشته اند "" در حال از دست دادن جایگاه خود در دنیا هستند، دیگر اروپا و آمریکا ابزار پیشبرد ارزش‌های دموکراسی و لیبرال را به دنیا ندارد، شیفت قدرتی‌ که شروع شده با سمت شرق است، شرقی‌ که هیچ ارزشی به دموکراسی و لیبرالیزم قائل نیست، این دو عامل جهان ما را در دومین دهه قرن بیستم، دچار بی‌ ثباتی بزرگی‌ خواهد کرد، در اروپا پروژهٔ "" فرا ملی‌ "" اتحادی یه اروپا دیگر امید کسی‌ را بر نمینگیزد، بزودی اسکاتلند برای جدائی از انگلستان پای صندوق‌های ری خواهد رفت و به پیش بینی‌ من "" این فاکتور بازار اروپا را "" بیشتر بی‌ ثبات خواهد کرد، از اوکراین گرفته، تا

یونان، مصر، لیبی‌، افغانستان، پاکستان، عراق، سوریه به تدریج میتوانید ابر‌های سیاه را در عثمان منطقه ببینید، این بی‌ ثباتی‌ها توام شده با افزایش جمعیت دنیا که به زودی به ۸ بیلیون خواهد رسید و این عامل باعث خواهد شد برای اولین بار در تاریخ انسان، نبرد سرنوشت برای زنده ماندن شروع شود، اگر دقت کنید این موضوع هیچ ربطی‌ به اسرائیل یا حماس در سطح کلان بی‌ ثباتی‌ها که بزودی منطقه را خواهد نوردید ندارد، در آغاز بحران، برنده کسانی‌ خواهند بود که """ کنترل آب منطقه "" در دستان آنهاست، چین کنترل آب "" رودخانه براهماپوترا "" را که از چین به هند و بنگلادش جاری می‌‌شود را دارد، ترکیه کنترل آب دجله و فرات را دارد، اگر دقت کرده باشید "" تروریست‌های داعش "" بیشترین کشته را برای تصاحب """ سد‌های آب "" دادند، در افول ارزش‌های غربی، که چپ بدبخت ایرانی‌، امری را با آن به مبارژ برخاسته بود، منطقه وارد "" هرج و مرج "" خواهد شد و گروه‌های افراطی مثل قارچ خواهند روئید.
نوشته شده توسط: تبریزی

(دنباله) ..... بگوید بی چون و چرا آن را می پذیرند! با این روال روشن است که سوسیالیست های ایرانی جز دنباله روی کردن از دیگران کار دیگری انجام نخواهند داد و دنباله روی از دیگرانی که در کشورهای دیگری زندگی می کنند و با ارزیابی چند و چون آن کشورها سخنانی را می گویند و می نویسند برای ایران و ایرانی و پیاده شدن سوسیالیسم در ایران سودمند نخواهد بود! و با این روال هرگز کارل مارکس ایرانی، لنین ایرانی، انگلس ایرانی، مائوی ایرانی و ..... در ایران پیدا نخواهد شد! ********** وند دیگر زمینگیر شدن سوسیالیست های ایرانی (دست کم در زمان کنونی) پیشگام نبودن و دست به کار نشدن برای دگرگون کردن ساختار ایران است! سوسیالیست های کنونی که ایرانی هستند جز گفتن زنده باد و مرده باد کاری نمی کنند و تنها کاری که چنین کسانی انجام می دهند پرچانگی است! برای نمونه در زمان رژیم پادشاهی برخی از بنیانگزاران سازمان .....

..... چریک های فدائی خلق ایران به پاسگاهی در سیاهکل تاختند، هم اکنون ده ها برابر بودجه ای که برای تاختن به آن پاسگاه به کار رفت هر سال در سالگرد آن رویداد کسانی در کشورهای گوناگون برای بزرگداشت آن رویداد هزینه می کنند! و یا هزاران تن از وابستگان به فدائیان در گروه های گوناگون اکثریت و اقلیت و ..... از سوی رژیم آخوندی زندانی و اعدام شدند اما آیا تا کنون کسی دیده است که بازماندگان چنین کسانی حتی برای آن که کین خویشانشان را بگیرند با شلیک تیری و یا با ترکاندن بمبی یکی از دژخیمان رژیم را بکشند؟ نه! دریغ از انجام چنین کارهائی! تنها کاری که سوسیالیست ها انجام می دهند برگزاری گردهمائی برای بزرگداشت اعدام شدگان در تابستان ۱۳۶۷ و خواندن سرود و آواز و پذیرائی از شرکت کنندگان در آن گردهمائی ها با کیک و شیرینی و قهوه و نوشابه است نه برنامه ریزی برای به رگبار بستن دژخیمان رژیم آخوندی! و یا در جنبش های سیاسی ایران سوسیالیست های ایرانی هرگز پیشگام نیستند! آیا تا کنون دیده شده است که سوسیالیست های ایرانی کارگران ایران را برانگیزانند تا همگی دست از کار بکشند و رژیم آخوندی اگر نابود نشد دست کم ناتوان شود؟ ********** وند دیگر زمینگیر شدن سوسیالیست های ایرانی چند دستگی است و چون سوسیالیست های ایرانی مانند سوسیالیست های روسستان و چین و ویتنام یکپارچه نیستند نمی توانند کاری از پیش ببرند! گروه پرستی (سکتاریسم) در سازمان های سوسیالیست ایرانی به فراوانی دیده می شود و با این روال رسیدن به پیروزی سوسیالیست های ایرانی با شعار: (باهمی، پیکار، پیروزی) ناشدنی است! ********** چه باید کرد؟ نخستین کاری که سوسیالیست های ایرانی باید انجام دهند دست کشیدن از دنباله روی از دیگران و ارزیابی سوسیالیسم با ویژگی های سرزمینی به نام ایران است، ایران، ایران است و روسستان هم روسستان است و چین هم چین است اما ایران روسستان یا چین نیست! کار دیگری که سوسیالیست های ایرانی باید انجام دهند درمان بیماری دنباله روی از مردم کوچه و خیابان یا پوپولیسم است! در زمان کنون همگان آشکارا می بینند که بسیاری از سوسیالیست ها برای خوشایند ناسیونالیست ها سخنان صد من یک غاز و بی سر و ته آنها را از زبان مادری گرفته تا دیوارکشی های هیتلری با دستاویز کردن فدرالیسم و حق تعیین سرنوشت طوطی وار تکرار کرده و بازتاب می دهند! به جای چنین کاری سوسیالیست ها باید صف خودشان را از ناسیونالیسم و ناسیونالیست ها جدا کرده و به آگاه کردن جوانان کم سن و سال و ساده دلی که از پان های رنگارنگ پیروی می کنند بپردازند، اکنون زمان آن رسیده است که به جای چاپلوسی های مردم فریبانه و گفتن و نوشتن سخنان مردم پسند حقایق دردناکی که بسیار کسان را خوش نخواهد آمد گفته و نوشته شوند تا راهی برای درمان دردها پیدا شود و سرانجام سازماندهی نوین با یکپارچه شدن سوسیالیست های ایرانی و دست کشیدن از گروه پرستی (سکتاریسم) و سپس آغاز جنبش های گوناگون در ایران از سوی سوسیالیست ها می تواند سوسیالیست های ایرانی را از زمینگیر شدن برهاند و گر نه با روال کنونی تا صد سال دیگر نیز سوسیالیست های ایرانی به جائی نخواهند رسید!
نوشته شده توسط: تبریزی

(دنباله) ..... از آغاز راه یافتن پندارهائی مانند سوسیالیسم و کمونیسم به ایران همواره به دنبال مردم کوچه و خیابان کشیده می شدند و هم اکنون نیز کمابیش همه سوسیالیست های ایرانی دچار پوپولیسم هستند! بسیاری از سوسیالیست های ایرانی حقایق دردناکی که همگان باید آنها را بدانند تا برای دردهای خود درمان هائی کارآمد پیدا کنند را نمی گویند و نمی نویسند و برای پیدا کردن هوادار راه چاپلوسی از مردم و یا کسانی که سوسیالیست نیستند را در پیش گرفته اند! بدبختانه نمونه رفتارهای پوپولیستی در میان چپ گراهای ایرانی نیز بسیار بیش از آن است که با یادآوری چند نمونه کار به پایان برسد! در سال ۱۳۵۷ که سال انتحار اسلامی است و هنگام به روی کار آمدن رژیم گدایان مفت خور آخوندی چون بسیاری از سوسیالیست ها در آن زمان در گرداب پوپولیسم گرفتار بودند می گفتند: درود بر خمینی – زنده باد خمینی – تا خون در رگ ماست .....

..... خمینی رهبر ماست و .......... چرا؟ چون مردم کوچه و خیابان این شعارها را می دادند! در سال ۱۳۵۸ بسیاری از گروه های چپ گرا در کردستان سخنان ناسیونالیست های کرد را بازگو می کردند، چرا؟ چون مردم کوچه و خیابان در کردستان از این سخنان خوششان می آمد! در خردادماه سال ۱۳۵۹ بخشی از سازمان فدائیان که نام نادرست "اکثریت" به روی آنها گذاشته شد با هزار و یک فلسفه بافی خنده دار اعلام کردند که از رژیم جمهوری اسلامی پشتیبانی خواهند کرد! چرا؟ چون بیشتر مردم کوچه و خیابان در آن هنگام هوادار رژیم جمهوری اسلامی بودند! پشتیبانی فدائیان اکثریتی در خردادماه سال ۱۳۵۹ از رژیم ولایت فقیه و پیوستن حزب توده ایران به اکثریتی ها در هواداری از رژیم گدایان مفت خور آخوندی یکی از آشکارترین نمونه های گرفتار شدن در گرداب پوپولیسم است که با این کار اکثریتی ها بزرگترین سازمان مارکسیستی خاورمیانه با پیشینه درخشان سیاسی تکه پاره شد و از میان رفت! نمونه ای دیگر از رفتارهای پوپولیستی در میان چپ گراهای ایرانی جنبش سبز است! جنبش سبز که در خردادماه سال ۱۳۸۸ پیدا شد کوچکترین پیوندی با سوسیالیسم و آرمان های سوسیالیستی نداشت اما کسانی که نام سوسیالیست به روی خود گذاشته بودند برای خوشایند مردم کوچه و خیابان و با کشیده شدن به دنبال مردم کوچه و خیابان از جنبش سبز هواداری می کردند! در زمان کنونی بزرگترین نماد کردارهای پوپولیستی در میان سوسیالیست های ایرانی کردار سوسیالیست هائی است که ناسیونالیست نیستند اما سخنان ناسیونالیست ها را بازتاب داده و بازگو می کنند! در گفتارها و نوشتارهای سوسیالیست هائی که ناسیونالیست نیستند اما در گرداب پوپولیسم و این بار از گونه ناسیونالیستی آن گرفتار آمده اند فدرالیسم برابر با برپا شدن یک رژیمی بوم شاهی (ملوک الطوایفی) است نه ابزاری برای مردمسالاری! و زبان دستاویزی برای تکه پاره کردن یک سرزمین و برپائی جنگ های خانمانسوز ناسیونالیستی است نه ابزاری برای پیوند میان انسان ها ! واژه هائی مانند "حق تعیین سرنوشت" و "فعال مدنی" که هیچ پیوندی با ناسیونالیسم ندارند در گفتارهای سوسیالیست های پوپولیست برابر با نمادهای ناسیونالیسم هستند! در گفتارها و نوشتارهای سوسیالیست های پوپولیست ناسیونالیزه شده "فعال مدنی" برابر با کسی است که می گوید: چون من پارس یا کرد یا ترک یا عرب و .......... هستم باید میان خودم و دیگران دیوارکشی کنم و "حق تعیین سرنوشت" ابزاری برای دیوارکشی های هیتلری میان مردم یک سرزمین است نه ارجمند دانستن خواست مردم سرزمین های گوناگون برای مرزبندی سرزمینی که در آن زندگی می کنند! سوسیالیست های پوپولیست برای خوشایند ناسیونالیست ها پس از رونویسی از پان نامه های رنگارنگ سخنان ناسیونالیست ها را می گویند و می نویسند و آن چه که در این میان جائی ندارد سوسیالیسم است و روشن است که با این روال سوسیالیسم فدای ناسیونالیسم می شود چون اگر برابر آن چه که در ایران مد شده است ما سوسیالیست ها را چپ گرا بدانیم راست گراترین راست گراهای جهان نیز ناسیونالیست ها هستند و چپ گرا بودن هرگز با ناسیونالیست بودن سازگار نیست! ********** وند دیگر زمینگیر شدن سوسیالیست های ایرانی خشک اندیشی (دگماتیسم) است! سوسیالیست های ایرانی نسک ها و نوشتارهای کسانی مانند: کارل هاینریش مارکس، فردریک انگلس، ولادیمیر ایلیچ اولیانوف (لنین) ، مائو، چوئن لای، چه گوارا، هوشی مین و ..... را مانند آیه های قرآن قرائت و تلاوت می کنند! و نوآوری و فرهنگ سازی با ارزیابی سرزمینی به نام ایران در میان سوسیالیست های ایرانی جائی ندارند! سوسیالیست های ایرانی برای ترس از برچسب هائی مانند ریویزیونیسم از ویرایش و بازبینی اندیشه های کارل هاینریش مارکس خودداری می کنند اما اگر کسی در کشوری دیگر درباره نوشته های مارکس سخن تازه ای .....
نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی، از به کارگیری واژگان فرهنگ اروپائی مانند چپ گرا و راست گرا بهتر است همگان خودداری کنند چون این واژگان چم های گوناگون و حتی وارونه باهم دارند! همچنین به فراوانی دیده شده است که به کارگیری واژگانی با پسوندهای: (ایسم، ایست، لوژی، کراسی) نیز دردسرساز هستند چون این واژه ها نیز چند چم گوناگون و گاه وارونه باهم دارند! برای نمونه واژه فرنگی (ایده آلیست) دو چم دارد که یکی از آنها (آرمانگرا) و دیگری (پندارگرا) است! چم وچک: (جان لاک یک فیلسوف ایده آلیست بود) برابر است با وچک: (جان لاک یک فیلسوف پندارگرا بود) اما چم وچک: (چه گوارا یک یک جنگاور ایده آلیست بود) برابر با (پندارگرا) بودن چه گوارا نیست بلکه برابر با (آرمانگرا) بودن چه گوارا است! چگونگی پیدایش واژگان چپ گرا و راست گرا نیز این چنین است که در یکی از پارلمان های اروپائی دو گروه از نمایندگان دارای دیدگاه های ناهمسان بودند .....

..... یکی از این دو گروه در سوی چپ پارلمان می نشست و گروه دیگر در سوی راست پارلمان، از آن پس هر کس که هوادار گروهی بود که در بخش چپ پارلمان می نشست چپ گرا نامیده شد و هر کس که هوادار گروهی بود که در بخش راست پارلمان می نشست راست گرا نامیده شد! البته گاهی چون در پارلمان های دیگر همین چپ گراها در سوی راست و همین راست گراها در سوی چپ می نشستند چپ گراها راست گرا نامیده می شدند و راست گراها چپ گرا ! پس همچنان که دیده می شود واژه های چپ گرا و راست گرا را مردم کوچه و خیابان در سرزمین های اروپائی ساخته اند نه سیاسی کاران ورزیده! در ایران نیز مد شده است که کسانی که باورمند به سوسیالیسم و کمونیسم هستند چپ گرا نامیده شوند اما در بسیاری از کشورها واژه های چپ، چپی و چپ گرا را هیچکس برای یاد کردن از سوسیالیست ها و کمونیست ها به کار نمی برد! از این روی به جای گفتن و نوشتن: (چپ ایران) بهتر است بگوئیم و بنویسیم: (سوسیالیسم ایران) ********** دوستان گرامی، برای نخستین بار در همه جهان و همه تاریخ بنیانگزار پندارهائی مانند سوسیالیسم و کمونیسم یک ایرانی به نام مزدک بوده است اما چون پندارهای مزدک کاستی های فراوان داشتند که بزرگترین آنها نیز باورمند بودن مزدک به مردسالاری و بی باور بودن مزدک به برابری زن و مرد بود مزدک نتوانست کاری از پیش ببرد! سوسیالیسم و کمونیسم در چهره نوین را اندیشمندانی از اروپا پی ریزی کردند اما از هنگام پیدایش سوسیالیسم در چهره ای نوین و راه یافتن چنین پندارهائی به ایران زمین سوسیالیست های ایران زمینگیر بودند! این که چرا سوسیالیست های ایرانی کم توان و زمینگیر بودند و هستند وندهای فراوانی دارد، یک وند دنباله روی سوسیالیست های ایرانی از دیگران بوده است! برخی از سوسیالیست های ایرانی دنباله رو سوسیالیست های روسستان بودند، مانند حزب توده ایران که به سختی دچار بیماری روس پرستی بود و برای بیماری روس پرستی در زمان رژیم پادشاهی زمینگیر شده بود و در زمان رژیم آخوندی نیز برای دچار شدن به بیماری دنباله روی از مردم کوچه و خیابان (پوپولیسم) به همراه سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت هم خودش را به باد داد و هم سوسیالیسم و کمونیسم ایرانی کوبنده ترین آسیب ها را دیدند! برخی از سوسیالیست های ایرانی دنباله رو سوسیالیست های چین بودند، مانند اتحادیه کمونیست های ایران یا سربداران که در بهمن ماه سال ۱۳۶۰ نبردی را در آمل با رژیم ولایت فقیه آغاز کرد که فرجامی نداشت! برخی دیگر از سوسیالیست های ایرانی دنباله رو سوسیالیست های کوبا بودند، مانند سازمان چریک های فدائی خلق ایران در زمان رژیم پادشاهی که از جنبش سوسیالیست های کوبا الگوبرداری کرده و به پاسگاهی در شهر سیاهکل در استان گیلان تاخت و به جائی نیز نرسید! سخن کوتاه، بیشتر سوسیالیست های ایرانی به جای ارزیابی سرزمین ایران و هماهنگ کردن سوسیالیسم با ایران دنباله رو سوسیالیست های سرزمین های دیگر بودند بی آن که بفهمند ایران، روسستان و چین و کوبا و ویتنام نیست! ********** وند دیگر زمینگیر شدن سوسیالیست های ایرانی گرفتار شدن به بیماری دنباله روی از مردم کوچه و خیابان یا (پوپولیسم) است! سخن یک پوپولیست این است که اگر انبوهی از مردم مانند صدهزار تن یا چند میلیون تن سخنی را گفتند و یا به باورداشتی باورمند بودند باید با دنباله روی از مردم کوچه و خیابان همان سخن و همان باورداشت را چه درست و چه نادرست پذیرفت! پوپولیست ها (مردم باور) و (مردم گرا) هستند و به چیزی به نام (مردم گمراه) باورمند نیستند و از این روی راهنمائی مردم برای رفتن در راه درست نیز در کردارهای پوپولیستی جائی ندارد! کسی که می خواهد مردم را رهبری کند مردم را به دنبال خود می کشاند اما پوپولیست ها به دنبال مردم کوچه و خیابان کشیده می شوند! سوسیالیست های ایرانی .....
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

بله ، منظورشان" خر بازیگر" است. یعنی ظاهراً تیم آذربایجان خر است- خری که بازی فوتبال میکند. «صف ترک خر» گویندگان با همکاری حکومت-«وزارت ارشاد» - جهت به جان هم انذازی، نخست «دو تیم»، بعد «دو مردم و ملت» را در برنامه گذاشته اند.البته ظاهر قضیه چنین است. تئوری «تفرقه بینداز و حکومت کن» در پراتیک است. یک طرفدار تراکتور گفته : جواب این کار از این راهه: «توهین بهانه است-هدف حکومت است». (توهین باهانا- هدف حوکومت). البته اضافه کنم که این پوستر درباره ی فوتبال درست نشده بل در باره یک «نمایش با عنوان خراکتور» است. اصل منبع پوستر معلوم نیست. و باز روشن نیست آیا وزارت ارشاد اجازه داده یا نه. عکس آن طور که معلوم است در فیسبوک و سایت تراختور درج شده. مراجعه شود به کامنت من در پایین.

نوشته شده توسط: محمدرضا لوایی

بلی جناب ائلیار عزیز، با اکتور جمع بسته شده اما تداعی و ترکیب موزیانه ای به دست می آید که موذیانه است. به خصوص به طرح و تصویر تراکتور و تلفیق آن دو دقت شود قبح نیت آنها آشکار می شود.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

بله. عکس درست شد. اما معنی «آکتور» که در اصل واژه ی فرانسوی ست. -acteur- و اینجا هم آنرا آورده اند. کلمه ای ست که در سینما و نمایش بکار می رود. به معنی «بازیگر» است. خر-آکتور، یعنی « خر بازیگر». البته که توهین وزارت ارشاد حکومت است. و پشت آن هم صف «ترک خر» گویندگان. در صورتی که دلایل این امر مسجل شود. و محتوای متن توهین را تأیید کند.تنها نام کافی کافی نیست. ولی من این کار را به پای «مردم» ستم دیده و آزادیخواه فارسی زبان نمی نویسم. این «توهین کنندگان» در میان همه ملتها هستند. اما هرکس متوجه قضیه شد لازم است آنر «زشت» بنامد. این چیزها خلاف دوستی و محبت مردمان ستم دیده ی ایران است. حکومت عمداً این اختلاف ها را ایجاد میکند. ترس حکومت از «اتحاد عمل آذربایجان با دیگر جا ها»ست.

در این حالت فاتحه حکومت خوانده شده است. برای من نه تنها اختلاف اندازی حکومت ، و صف ترک خر گویندگان، حتی وجود پان ایرانیستها نیز نمی تواند مانع بشود که فکر کنم « اتحاد عمل آذربایجان با دیگر جا ها علیه حکومت»
نادرست است. رهایی ایران در اتحاد عمل علیه حکومت است. با تمام این اختلاف اندازیها. دلیل آن هم «استراتژی رهایی»ست.
که میگوید « اتحاد، در اهداف مشترک- جهت عمل مشترک؛ با صف مستقل».
نوشته شده توسط: Anonymous

همچون صادق هدایت یک دست نامرئی شما نژادپرستان را تا لب گور تعقیب میکند و این تنفرتان از فارس و ارمنی و غیره است . سواد و استادی ات تا آن حد است که برای اینکه دشمن و رقیب ات را کوچک کنی و آدرس غلط بدهی ، اسم او را فارس میگذاری چون از نام و نژاد و تاریخ و قدرت و فرهنگ ایرانی می ترسی . این کارها شما را بزرگ نمیکند بلکه ضعف و نادانی و گمراهی و غرض ورزی ات را نشان میدهد . اینقدر که شما راسیست های ترک در این سایت به انسان ستیزی جنون آمیز و مازوخیستی می پردازید ، اقوام دیگر به شما پاسخ نمی دهند چون میدانند شما چند نفر را مردم ایران در روز موعود پاسخی دندان شکن خواهند داد . به امید آن روز .

نوشته شده توسط: محمدرضا لوایی

آ.ائلیار گرامی، فکر می کنم درست شده باشد. با تشکر و سپاس

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب سلیم؛ من یک انسان هستم. آیا در مسلک پان ترکها «انسان بودن» برای دو کلمه اظهار نظر کافی نیست؟ آیا برای سخن گفتن ما حتما باید «تورک» باشیم تا شما و رهبران پان ترکتان اجازه صحبت به ما بدهند؟ آیا این نژادپرستی کور شماها را حد و اندازه ای هست؟

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

لوایی گرامی، عکس را در مقاله کپی کرده اید. دیده نمی شود. لطفاً عکس را اول در کامپیوتر خود ذخیره کنید. بعد روی علامت « کوه» -که در بالای صفحه ی متن -قسمت رنگی قراردارد- کلیک کنید. پنجره ای باز میشود. در این پنجره ، در سمت راست قسمتی هست که می توانید با زدن ماوس روی آن عکس را از کامپیوتر خود به متن بیاورید. بعد متن را منتشر کنید. با کپی کردن، عکس برای خوانندگان ظاهر نمی شود. ولی ممکن است شما خود آنرا مشاهده کنید. لطفاً عکس را درست کنید یا آدرس عکس را بدهید که ما درست کنیم. ممنون درست شد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب آیا ---- آ.ائلیار در پاسخگویی دو وظیفه دارد و یک «میل»1- پاسخگوی کامنت های مطالب خود است.2- به عنوان عضو گردانندگان به سئوالات دیگر هم لازم دید باید پاسخ بدهد. لطفاً مانع انجام کار سایت نشوید 3- «میل» : مثل هر خواننده ای حق بیان نظر دارد....

نوشته شده توسط: Anonymous

آیا کسی در این سایت ، آ.ائلیار ، را به عنوان پاسخگوی کمنت ها و نظرات دیگران ، تعیین کرده ؟...

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

اورمولوی عزیز،1- فکر میکنم انتظار شما آن بود که « عملکرد و تفکر چپ» را آکادمیک بررسی میکردم. نه این طور که شده. بله حق با شماست. اگر آکادمیک یعنی «تحقیقی-تحلیلی -نقدی» نوشته میشد بهتر بود. اما برنامه من در نوشتن این مطلب انجام چنین کاری نبود. در اصل این مطلب یک کامنت بود که بعد خواستم مستقل منتشر شود. و تنها اعتراض به «هیستیری چپ ستیزی » بود. که در مقالات و کامنتهای سایت جریان دارد . و مدیریت هم عین خیالش نیست. به دوستانم نیز گفتم که تشریف بیاورند بیرون و از خود دفاع کنند. 2- به قول فرقه دموکرات به «افندی ها» پرداخته ام و سلطنت طلبان و حکومت که تبلیغات«چپ ستیزی کور» راه انداخته اند.

3- نوشته ام «ذات جنبش آذربایجان ضد تبعیض،برابری خواهی، عدالت خواهی، آزادی» ست. مسئله جوانان هم این چیزهاست. من در نوشته ها و تحلیل هایم مسئله «حقوق و آزادی» را از «ناسیونالیسم و ترکیسم» جدا میکنم. و فرق میگذارم بین این دو چهره و حرکت و افراد.
4- حق با شماست نباید جوانان حرکت ضد تبعیض آذربایجان را تنها گذاشت و آنان را به دست افندیها سپرد. و اندیشه های ناسیونالیسم و پان ترکیسم. 5- کوشیده ام برای دوستان جوان در این راه یاور باشم و بخاطر آنان هم «نقد و بررسی مسایل آذربایجان» را یکی از کارهای خود برگزیده ام . 5- چپ با مسئله آذربایجان مشکل دارد. و از نظر من آنرا برای خودش غلط حل کرده است. چپ جنبش آذربایجان را در کل و عملاً«ملی» ارزیابی میکند. و خود را کنار میکشد. علت هم وجود ناسیونالیسم و ترکیسم در حرکت است.اینجا نسل جوان که خواهان «آزادی و برابری حقوقی و دموکراتیسم» است تنها گذاشته میشود.این کار را درست نمیدانم.
6- چپ نمی تواند «سازمان چپ ملی» در آذربایجان تشکیل بدهد. فلسفه چپ با فلسفه ملی یا ناسیونالیسم متضاد است. مگر اینکه «چپ ملی» باشند. که نادر اند. مثلا در «سول گوناذ». یا اینکه دوستان دیگر «چپ دموکرات تبریز یا آذربایجان» را دارند. که ویژگی خاص خود را دارند. علت عدم سازمان چپ ملی در آذربایجان آن است که ما «چپ ملی» نداریم. که سازمان هم داشته باشیم. چون جامعه ایران یک جامعه است. نه دو یا سه جامعه. چپ اتوماتیک در این جامعه متعلق به کل جامعه است. 7- راست، حرکت ِ« ملی» دارد. و ایده لوژی آن هم متعلق به بخش سرمایه دار آذربایجانی ست. که تحت فشار مرکز است و میخواهد با استقلال آذربایجان حکومت سرمایه داری خود را در آذربایجان مستقر کند. خوب چپ با این برنامه کنار بیا نیست. 8- چپ در آذربایجان تکلیف اش از سه راه مشخص است.
1- چپ سراسری 2- شاخه ی چپ سراسری 3- چپ ملی. که آخری را توضیح دادم. 9-بله موافقم . چپ لازم است در مقابل تبلیغات گوبلزی عملاً و نظراً از خود دفاع کند. و دست به حمله ی نظری بزند. درست است وگرنه چپ را برابر استالین و غیره بخورد جوانان میدهند. 10- اکنون چپ ایران در حال تشکیل سازمان بزرگ است ببینیم نتیجه چه خواهد شد. اما در ایران برنامه سازمانهای چپ ملی فکر نمی کنم عملی باشد. چون زمینه فکری وجود ندارد.
بارها از خود پرسیده ام : من چیستم؟ کیستم؟ یک انسانم. میکوشم انسان باشم. یک نویسنده ام. میکوشم نویسنده باشم. عاشق زادگاه خود و جهانم. شیفته سعادت انسانم. میکوشم شیفته باشم. من انسان دیکتاتور زده و تبعیض دیده و آزادی طلبم. یک برابری خواهم. آدمها را نمی توانم به دوست و دشمن تقسیم کنم. خطا کار و درستکار را بکار میگیرم. میاندیشم چیزی نمیدانم. نیاز به «دانایی جمعی» دارم. حقایق مطلق را قبول ندارم شناخت را نسبی میدانم. چیزی را نمی توانم ثابت ببینم . همه چیز در من، روان است. جهان کابوس وحشتناکی ست در "هستی و نیستی" میان سایه ها، که میتواند به رؤیای زیبایی مبدل شود. من عاشق این رؤیایم. نظر فلسفی من است. که توضیح اش در نوشته هایم پی گیری میشود. بگذریم...

نوشته شده توسط: Anonymous

بعضی ها توران باز هستند و بعضی ها ایران باز. ما هم ماندیم این وسط

نوشته شده توسط: Anonymous

من به این باور هستم که دوران رضا شاه و محمد رضا شاه دوران طلائی کشور ما بود.
اگر امروز مردم ایران ازاد میبودند بدون شک باز به نظام سلطنتی رای می دادند.اگر حتا عباس میرزائی پیدا شود نادری پیداشود رضا خانی پیداشود مردم به دنبال او خواهند رفت .مردم رجوی نمیخواهند اخوند نمیخواهند چپی نمیخواهند.
امروز خاورمیانه نشان میدهد که سرنگونی نظام پادشاهی در ایران چه فاجعه ای برای مردم خاورمیانه به دنبال داشت.
سلطنت نهادی اجتماعی بود و دین نهادی ایمانی است .

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

آزاد اورمولوی عزیز، و محسن گرامی باز ممنون از بحث متین شما و سپاس از اینکه نکات قابل توجهی را عنوان کرده اید. 1- از آخر،با کامنت محسن عزیز آغاز میکنم.: من هم با اصطلاح «افندی» برای این دوستان (بوزقورت، تورانچی،ترکیه چی و مانند اینها) موافقم. نام افندی از اصطلاحات پیشه وری و دوستانش است. و درست آن است که اینان تحت دو عنوان ( گروه بوزقوت - و پان ترک) فعالیت کنند. و حزب خود را بسازند. و اگر دوست دارند مثلاً از نامهای حزب بوزقورت آذربایجان یا حزب پان ترک آذربایجان-یا حزب پان آذربایجان- استفاده کنند. در حال حاضر اینان گروه هستند. یا مثلاً از نام " «حزب توران »آذربایجان- استفاده کنند. 2- اینان شجاعت فعالیت تحت نام اصولی را ندارند. اندیشه و برنامه هایشان بوزقوردگرایی و ترک گرایی ست ولی شجاعت انتخاب نام واقعی خود را ندارند.

و در حقیقت زیر نام «آذربایجان» خود را پنهان کرده اند. و موجب پریشانی سیاسی.

زیانشان آن است که« فعال حقوق بشری-فعال ضد راسیسم - فعال حقوق برابر- فعال فدرالیست» تحت اتهام بوزقورت،پان ترک در معرض ضرر و زیان و زندان و شکنجه قرار میگیرد. و حتی در تحلیل سیاسی موجب اغتشاش هویت دیگران می شوند. من خود از نظر اندیشه سیاسی - سرزمینی «فدرالیست عدالت خواه آذربایجانی» میدانم. اما چرا در گروه «چپ فدرالیست آذربایجان » نیستم؟ اگر چپ بودن به معنای «عدالت اجتماعی خواهی» باشد، بله ، من هم در گروه «چپ فدرالیست آذربایجان» هستم. ولی معنای آکادمیک چپ آن است که یا باید «مارکسیسم کلاسیک» را قبول داشته باشی که میشوی «مارکسیست کلاسیک» و یا باید « سوسیالیسم دموکراتیک» را قبول داشته باشی که میشوی «سوسیالیست دموکرات» که اصطلاحاً «چپ دموکرات» گویند. اما میدانیم که اصول «سوسیالیسم دموکراتیک» هنوز در جهان جمعبندی درست و حسابی نشده و معلوم نیست چه «اساس و اصولی» دارد. بنا براین مکتبی که هنوز اصول آن درست حسابی جمعبندی نشده و آدم بیاید خودش را باورمند به آن مکتب اعلام کند به نظر من کار درستی نیست. از این مکتب تنها مقوله سوسیالیسم- و دموکراتیسم روشن است که مقولات قدیمی هستند و روشن. اما باقی اصول معلوم نیست و هنوز مورد بحث و تحقیق جهانی ست. استعمال واژه ی چپ به این راحتی نیست که رایج است و هرکس از راه میرسد بتواند خود را چپ بنامد. اصول نظر سیاسی آ.ائلیار چنین است: « 1- فدرالیسم-2- عدالت اجتماعی- 3- لغو بهره کشی انسان بدست انسان 4- ». دوتای اولی عملی ست و سومی آرزوست. از این رو خود را « فدرالیست و سوسیالیست(عدالت اجتماعی خواه) آذربایجانی» میدانم . ساده ، یک «فدرالیست عدالت خواه آذربایجانی» هستم. زمانی که ملت آذربایجان انتخاب بکند فدرالیسم نه ، استقلال کامل، به آن هم احترام میگذارم. در بخش بندی گروه های آذربایجانی من هم در ردیف« چپ و فدرالیست و دموکرات آذربایجان» قرار دارم. و در عین حال دیدم تنها متوجه آذربایجان نیست و باز است و مسایل را در جامعه ی ایران- منطقه ای و جهانی می بینم. دید « منطقه دوستی، جهان دوستی و انسان دوستی» دارم. یعنی یک آذربایجانی « اومانیست -سوسیالست-فدرالیست و جهان دوست هستم. و از فلسفه عدم خشونت پیروی میکنم. ایران را هم مثل آذربایجان دوست دارم و حل مسایل را در کل ایران و منطقه و جهان امکان پذیر میدانم. بله کوتاه من «یک اومانیست و عدالت خواه آذربایجانی-ایرانی-جهانی» هستم. از توضیح اینها اثبات میشود که « تنها آ.ائلیار هستم. و در هیچ دایره ای نمی گنجم» . در عین حال که همه اینها هستم و در عین حال هم نیستم. اندیشه هایی دارم - برای خودم جهان شناسی و فلسفه خاص خود را دارم اما دید ایده ئولوژیک که در این «ایسم ها» هست مورد پذیرشم نیست. یعنی برخورد و متد «اعتقادی» با اصول ندارم. کشف اصول نسبی در عمل جمعی ، حین تجربه را قبول دارم. بهر صورت خواستم توضیح بدهم که « در هیچ دایره ای» نمی گنجم. یا خیلی بد ترکیبم و یا خوش ترکیب. بهر صورت آ.ائلیار چنان کج و له است که در دایره های معمولی جای ندارد. بعضی ها چنین اند. خودشان هستند. منهم خودم هستم . و این ماهیت یک قلمزن مستقل است. مستقل میاندیشم و مستقل عمل میکنم و مسئولیت درستی و نادرستی فکر و عمل ام به دوش هیچ مکتب و گروهی نمی تواند بار شود. ا صطلاحاً کسانی مثل آ.ائلیار را قلمزن مستقل و با کمی ارفاق « نویسنده» گویند. و افکار و عقایدشان را مستقل از هر گروه و مکتبی بررسی میکنند. من خود را نه «نویسنده» که عنوان سنگینی ست، بل یک «قلمزن » میدانم. مثل « سراینده»، نه «شاعر». یا به ترکی گویند« سؤز قوشان». «شاعر» یوخ. من هم «سؤز یازانمانم» ، یازیچی دیئلم. ادامه دارد...
نوشته شده توسط: Anonymous

محسن خان! آیا شما پان ایرانیست خجالتی هستی؟ و یا زیر چتر پان ایرانیستهای باصطلاح چپ پارسی، و نژاد آریا فعالیت میکنی؟ آیا آقای عسگر زاده، میخواهد نقش کجروی، و یا کسروی را بازی بکند؟ از کی ایشان رهبریت حرکت ملی آذربایجان را نمایندگی میکند، که اسمش را نخود هر آشی میکنید؟ ببخشید؛ شما ترک هستید؟ آیا ترکی هم صحبت میفرمائید؟!

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، آ.ائلیار، چرا دارید فلسفه بافی می کنید؟ من می گویم یادداشت های شماره 33057 – 33188 – 33212 – 33216 هرزنامه هستند و باید پاک شوند شما هم به جای پاک کردن آن هرزنامه ها می گوئید: ( ..... فاقد شناخت جمعی پدیده کامنت، مقاله، نقد، روشنگری هستیم! ..... ) دوست گرامی، هنگامی که کژدم ما را نیش می زند آیا باید کژدم را له کنیم یا باید درباره نیش کژدم سخنرانی کنیم؟! و هنگامی که یک هرزنامه نویس میلیاردرزاده مفت خور که کامپیوتر مفت به دستش افتاده است برای سرگرم شدن چرندنامه می نویسد آیا چاره کار پاک کردن آن چرندنامه است یا به نمایش درآوردن آن چرندنامه و فلسفه بافی درباره آن؟!

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آزاد اورمولو مینویسد: «طیف راست حرکت تکلیف خود را می داند و از اصولش دفاع می کند.» به نظر من این برداشت درستی نیست و واقعیتهای موجود در حرکت را کتمان میکند. بیش از پنجاه درصد افرادی که داخل این «طیف راست» قرار میگیرند پان ترکهایی هستند که منافع ترکیه را به منافع ملی آذربایجان ترجیح میدهند ولی در پشت نامهایی مثل «فعالین حقوق بشر آذربایجانی» و «مدافعان زندانیان سیاسی آذربایجان» و غیره مخفی شده اند. آقای علیرضا عسگرزاده به اینها لقب «افندی» داده است تا اینان را از مدافعان واقعی حقوق بشر سوا کند. حرکت آذربایجان،

حرکت آذربایجان، اعم از جناح راست، میانه و یا چپش، باید پان ترکها را وادار بکند تا زیر نام همین پان ترک به فعالیت بپردازند و از نام آذربایجان سوء استفاده نکنند؛ همچنان که پان ایرانیستها زیر نام «حزب پان ایرانیست» فعالیت مینمایند. به نظر من این کار اولین قدم در راه شفافسازی در حرکت ملی خواهد بود. در غیر این صورت حرکت ملی آذربایجان تا آخر اسیر دست یک مشت پان ترک ترسو و بیخرد خواهد ماند. با تشکر، محسن
نوشته شده توسط: Anonymous

یک عده از ایرانیانی که از رژیم جمهوری اسلامی زخم خورده هستند, دو آتشه طرفدار امپریالیسم و صهیونیسم شده اند. بعضی از اینها چند دهه خود بر علیه همین صهیونیسم و امپریایلیم مبارزه کرد اند. ولی درمناقشه اخیر اسراییل و فلسطین, شدیدا طرفداری اسراییل را میکنند. منطق این گروه از افراد این هست که؛ جمهوری اسلامی یک حکومت جنایتکار هست, و چون طرفداری حماس را میکند و به این گروه سلاح میدهد, پس حماس هم یک تشکیلات تروریستی هست و در نتیجه باید طرف اسراییل را گرفت. اینان با نهایت بیرحمی اشغال فلسطین را توسط اسراییل و توسعه دائم شهرکها و کشتار مردم فلسطین را نادیده میگیرند و حق را به اسراییل میدهند. اینگونه آدمها را باید به غزه فرستاد, تا یکسال تجربه زندگی آنجا را داشته باشند و شرایط غزه را که اسراییل به یک زندانش تبدیل کرده و مشغول خفه کردن مردم فلسطین هست را بفهمند. بعد قضاوت کنند.

اینها چطور میتوانند طرفداری از یک طرف دوا را داشته باشند, که هزار و هشت صد نفر غیر نظامی طرف مقابل را کشته و تنها سه چهار نفر غیر نظامی تلفات داده!!
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

تبریزی گرامی، بله « هرزنامه ها» هستند. و اصولاً نباید منتشر شوند. اما میشوند.چند علت دارد: 1- تأیید کنند دقت نمی کند. 2- آزادی بیان را طور دیگر می فهمد.3-عمداً منتشر میشود که شخصیت گروهی از افراد جامعه برای خواننده شناسانده شود. مثل کامنتی که در آن مرا به فحش بسته اند و مانند آنها که توهین ها و اتهامها غیر مستقیم و سیاسی اند. 4- عدم توجه به کیفیت کامنت. 5- عدم درک نقد و روشنگری.6- کلیک بیشتر. و غیره. اینها بارها بین ما مطرح شده ولی هنوز راه حلی نیافته ایم. و فکر نمی کنم راحلی هم بتوانیم پیداکنیم. با این وضعی شناختی که ما از پدیده ی کامنت داریم. در یک کلام ما «فاقد شناخت درست جمعی، در باره پدیده ی کامنت،مقاله،نقد، روشنگری،هدف» هستیم. نتیجه آن هم وضع اسف بار سایت است.اگر راه حلی دارید لطفاً بنویسید.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

آزاد اورمولو ی عزیز، ممنون از نقد و نظرتان. این اولین کامنتی ست -بین کامنتهای زیر مقاله-که میشود گفت«نقد و نظر» است و با احساس مسئولیت نوشته شده . اگر وضع کامنت نویسهای ما مثل شما بود میشد گفت می توانستیم در دیالوگ به برخی دستاوردها برسیم.ولی متأسفانه چنان است که ملاحظه میکنید. تنها با نقد میشود راه به جایی برد. گفته ام هیچکس خدا نیست. همه تنها زاویه ای را که در آن قرار دارند تجربه میکنند. برای شناخت بیشتر نیاز داریم با احساس مسئولیت، متین و محترمانه گوشه های مسئله را طرح کنیم که شاید به نتیجه ای برسیم. در کامنت دیگر به نقد و نظر شما خواهم پرداخت.در بیشتر موضوعات با شما موافقم.ممنون از نقدتان.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار
نوشته تان بیش از اندازه احساسی شده است و ای کاش برای دفاع از عملکرد تفکر چپ اینقدر احساسی وارد نمی شدید. بر طبق عادت مالوف به حرکت جوان ملی آزربایجان توپیده اید. نسل جوان حرکت ملی آزربایجان در پی افزایش مولفه دموکراتیسم حرکت هست و شما این نیروهای جوان را نادیده می گیرید و حرکت ملی آزربایجان را در قالب چند شخصیت، سایت و تشکیلات(چند نفره) کاراکتریزه می کنید که دچار رومانتیزم هستند.
چپ آزربایجان علی رغم اینکه در گذشته پرچمدار مسئله ملی در آزربایجان بوده در موج اخیر حرکت، خود را به کنار کشیده و هیچ وقت به صورت جدی ( جدا از چندین شخصیت زحمتکش) خود را بخشی از حرکت ندانسته و مشغول کشف اشباح، ارواح و پانترکیسم و از این گونه امور اطلاعاتی بوده است.
اگر فعالین حرکت ملی دلخوش به نوشتن آزربایجان با ز هستند چپ آزربایجان هم دلخوش به کشف افراد و شبکه! هایی هست که آزربایجان را

با ز می نویسند. دریغ از یک فعالیت تشکیلاتی از طرف چپ. طیف راست حرکت تکلیف خود را می داند و از اصولش دفاع می کند. اما این چپ آزربایجان یا به عبارت صحیح آزربایجانیهای چپ هستند که باید تکلیف خود را مشخص کنند. شما باید در عمل از اصول سوسیالیسیتی و چپی مدنظرتان دفاع کنید وگرنه متاسفانه مردم آزربایجان چپ و سوسیالیسم را با شوروی، استالین، کره شمالی و همکاریهای حزب توده و اکثریت با جمهوری اسلامی و مخالفت صریح حزب کمونیست کارگری با تظاهرات خرداد 85، عیب جوییهای جناب سیروس مددی، علی قره جه لو، طرحهای زیبا آما بدون پشتوانه و امکان اجرای دنیز ایشچی و دهها مورد دیگر تداعی می کند. در طرف رومانتیستی حرکت هم موارد مشابهی وجود دارد که بخشهای سیاسی مطالب مهران بهارلی مشخص ترینشان است.