Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

برای اینکه دوستان فارس از جامعه فارسی‌ به عمق فرهنگ تحقیر که جماعتی شاهنامه خوان بر علیه ملیتهای غیر فارس به کار میبرند پی‌ ببرند بهتر دیدم چند مثال بزنم، در آزربایجان شو و نمایسی بر روی صحنه می‌‌رود با نام """ پارس سگ """ ، لطفا جماعتی شاهنامه خوان دقت تصور کنند این نمایش در زمانی‌ به روی صحنه می‌‌رود که شرایط اجتماعی / سیاسی بر عکس شده، یعنی‌ ما ترکان زبان ترکی را به کّل ایران تحمیل کرده ایم، ایران فقط ترک است و تاریخ ترک به عنوان تنها تاریخ ایران، در مدارس به فارس‌ها و دیگران یاد داده می‌‌شود. شخصی‌ دیگر، نمایشی با نام "" استان خر سان بزرگ "" به روی پرده ببرد، لطفا دقت کنید در اینجا "" خرسان به جای خراسان "" به کار رفته است که به معنی‌ "" بسان خر، مانند خر "" و از این قبیل، آی‌ اهورا مزدا ما را از دست فرهنگ شعر وری جماعتی شاهنامه خوان جامعه فارسی‌ نجات بده، آمین، یادم رفت اشاره

کنم نمایش """ فارسستان """ شاید خیلی‌ به دل‌ بزند
نوشته شده توسط: Anonymous

اقای اقبالی کسی که خدا مهر به چشمو گوش و قلبش زده واز سر عدم شناخت ایران عزیز و مردم قهرمانش سخن میگه و افکار خودش رو بدون اگاهی به همه تعمیم میده واقعا به فاشیزم نزدیکتره من یک موسیقی دان ایرانی هستم که سیاسی هم نیستم ولی اعتقاد دارم باید به داد مظلوم رسید حالا با هر ملیت ونژادی

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ثانی بنظر من جنابعالی مقايسه صوری کرده و در نهايت با اين مقايسه صوری به نتيجه منفی و اشتباه رسيده ای . من يادم است در بحبوحه توهين به ترکها در زمان شاه « حتی راديو و تلويزيون» وقتی اعتراض فردی به اين عمل کثيف ميشد فوری جواب داده ميشد که منظورمان ترکهای ترکيه است نه شما. در صورتيکه طرف مقابل اصلا پايش را به ترکيه نگذاشته بود که بداند مردم آنجا دارای چه فرهنگی هستند . خلاصه اينکه با توجيه مسئله نميتوان از غلظت توهين کاست . و من خيلی خوشحالم که ملت ترک آذربايجان بدان حد شعور و آگاهی ملی رسيده که در مقابل هر حرکت موذيانه و مقصد دار موضع گرفته و طرف مقابل که همانا سيستم شونيست ميباشد وادار به عقب نشينی ميشود و فکر ميکنم دل نگرانی شما نتيجه همان مقايسه صوری است که نوشته ايد « فردا به قدرت برسد، فاتحه همه کتابها و نمایشنامه ها و سینماها و تماشاخانه ها خوانده است. این تفکر، همه را به آتش

خواهد کشید. کتابسوزان راه خواهد انداخت ».
نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان این نمایش کوچکترین ربطی به مسئله ای که این آقا مطرح کردن ندارد .لطفن برید و نمایش را ببینید .. تهمت ها و آتش بیاری اینچنینی باعث شد نام نمایش که هیچ ربطی به این موضوع ها نداشت ،تغییر کند

نوشته شده توسط: Anonymous

تو خودت از بلند ترین دیوارهایی .. جناب پان ترک ..جناب کوته فکر تجزیه طلب .. تو خودت دردی .. پی درمان نباش ... مثال تو حضرت آقا مثال کسیه که بر سر شاخ نشسته بود وبن می برید ... وگرنه کدوم عقل سالمی در ایران یه چیزی نبوده ونیست.به چیزی جعلی به اسم پان فارسیسم اعتقاد داره :))) به قول مولوی از قیاست خنده آمد خلق را

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

یزدانیها دچار بلای داغش اند. قبل از آن دچار بلای داغشی خود اند. داغشی عشق کشی. آیینی که عشق را میکشد . خود را کشته است.
یزدانیها بر اساس همان چیزی که دختر نوجوان خود دعا را سنگسار کردند برپایه همان چیز نیز توسط داعش بمب باران میشوند. نادانی. این است که میگویند خون پا گیر است. نمی توانی از دستش فرار کنی:
«چهار نفر از پیروان آیین ایزدی در کردستان عراق که در سال 2007 یک دختر را سنگسار کرده و به قتل رسانده بودند ، اعدام شدند.
به گزارش عصرایران ، "دوعا" دختر کرد عراقی پیرو این مسلک ، عاشق یک جوان مسلمان شده بود و می خواست با او ازدواج کند.این در حالی است که طبق آموزه های مکتب ایزدی ،ایزدی ها نمی توانند با پیروان دیگر ادیان ازدواج کنند.

به همین دلیل و بر اساس سنت های قبیله ای و مذهبی ، خاندان "دوعا" پس از اگاه شدن از ارتباط وی با یک جوان مسلمان ، با سنگ به او حمله کردند و آنقدر به او سنگ زدند تا دختر بینوا درگذشت.
پس از آن ، فیلمی از صحنه های سنگسار دوعا در اینترنت پخش شد که افکار عمومی را به شدت متاثر کرد و مقامات قضایی عراق ، عاملان این سنگسار را تحت تعقیب قرار دادند و سرانجام با تأیید دادگاه عالی جنایات موصل، حکم اعدام چهار تن از قاتلان "دوعا" اجرا شد.
دو تن از اعدامی ها ، برادران دوعا بودند که عشق او به جوان مسلمان را مایه ننگ خانواده خود می دانستند.

ایزدی ها که کرد تبار هستند عمدتا در موصل زندگی می کنند و آیین آنها تلفیقی از باورهای مختلف زرتشتی ، مسیحیت ، اسلام ، یهودیت و برخی اعتقادات قبیله ای است.» فیلم سنگ سار: http://www.iranglobal.info/node/37451 ....................

https://www.youtube.com/watch?v=AbYkVYsfih4

»
https://www.youtube.com/watch?v=FUnU4ISZHgo
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای لوایی گرامی، چند روز پیش در همین سایت ایرانگلوبال مقاله بسیار مفیدی خواندم از آقای حسن قاضی مرادی با عنوان تک گویی و گفت و شنود. با اینکه کمی طولانی است ولی بسیار چیزها از آن یاد گرفتم. آدرس: http://iranglobal.info/node/36895

نوشته شده توسط: Anonymous

شما خود یکی از کسانی هستید که برای جلب توجه دست به غوغا برانگیزی میکنید . شما با عنوانهای تحریک آمیز و جنجالی و دوپهلو و توهین آمیز دنبال خواننده میان هم قومانتان هستید . عجیب اینست که شما پان ترک ها قبول نمی کنید که فرهنگ نژادپرستانه و فاشیستی را وارد این سایت کردید و طی هزاران کمنت و نوشته به دیگر اقوام فارس و پارس و ارمنی و کرد و ایرانی در اینجا توهین کرده اید و هنوز آدرس غلط میدهید و بجای برخورد سیاسی فرهنگی طبقاتی دینی ، برخورد راسیستی و قومی به فارس و زبان فارسی میکنید . طرف شما همیشه دولت شاه و شیخ بوده و نه مردم فارس که خود قربانی حاکمان بودند و اقوام دیگر ایرانی قربانی شما ترکها نیز بوده اند چون در طول تاریخ و در حکومت شاه و شیخ شما همیشه پنجاه درصد مقامات لشکری و کشوری و فرهنگی را بعهده داشته اید .شما از خود شروع کنید و دنبال جنجال و دروغ و تحریف و جعلیات نروید .

نوشته شده توسط: محمدرضا لوایی

غوغاسالاری و دیگر هیچ...شو، بهانه، تهدید، توهین...منطق از دست که برود فرافکنی شروع می شود. و تو چه می دانی که استبداد فرهنگی چیست؟ استبداد فرهنگی پان فارسیسم با همۀ ادوارحکومتیش تنها سیاهی و ستم بر دیگر فرهنگ های موجود در ایران به ارمغان آورده است. نمونه اش همین نحوۀ پاسخ دهی به یک اعتراض کلامی می باشد. خاصیت استبداد چنین است. امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم...

نوشته شده توسط: محمدرضا لوایی

غوغاسالاری و دیگر هیچ...شو، بهانه، تهدید، توهین...منطق از دست که برود فرافکنی شروع می شود. و تو چه می دانی که استبداد فرهنگی چیست؟ استبداد فرهنگی پان فارسیسم با همۀ ادوارحکومتیش تنها سیاهی و ستم بر دیگر فرهنگ های موجود در ایران به ارمغان آورده است. نمونه اش همین نحوۀ پاسخ دهی به یک اعتراض کلامی می باشد. خاصیت استبداد چنین است. امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم...

نوشته شده توسط: Anonymous

lachin گرامی، به نظر من مبارزه با توپ و تانک اگر به ثمر برسد، با توپ و تانک هم شکست خواهد خورد. همانطوری که خودتان نوشته اید، مبارزه قلمی یک نوع مبارزه فرهنگی است که اتفاقا جایگاه خاصی دارد. اگر کسی با قلم به توهین برخاست، در مقابلش هم با منطق قلم می توان او را سر جای خود نشاند و به راهی دیگر برد. حذف فیزیکی و به آتش کشیدن راه درستی نیست. خشونت همیشه ادامه دار است و فاجعه بار.
امروزه الله برای میلیونها نفر مقدس است و هر کسی کوچکترین انتقادی به این الله مقدس بکند، مورد هجوم قرار می گیرد، تکفیر می شود، کشته می شود، مثله می شود. این الله بتی است مقدس.
امروز تراختور، صرفنظر از میزان طرفداران آن، به یک نماد سیاسی در آذربایجان تبدیل شده است. می توان از این نماد سیاسی، بعنوان یک ابزار خوب سیاسی در مبارزه ای سالم استفاده کرد ولی وقتی آن را مقدس بشماریم، وقتی تبدیل به بت کنیم، می شود ابزاری

در خدمت فاناتیسم و ابزاری در خدمت حذف و خشونت. در بازیهای فیفا، چه بلاهایی که سر مسیح برزیل نیاوردند. چه شد؟ کسی اعتراض کرد که چرا به مسیح توهین شده است؟ جایی را آتش زدند؟ جایی را منفجر کردند؟ کسی را کشتند؟ نه! مسیح مسیح است و می توان حتی او را مسخره کرد! حالا چرا تراختور می شود بت مقدسی که اگر در نمایشنامه ای، در رابطه ای دیگر و نه در رابطه با خود تیم تراکتورسازی تبریز یا تراختور، بلکه در رابطه با عمل کرد دو <ابزار> (خر و تراکتور) نام تراکتور همراه با خر بیاید، باید آن تماشاخانه را به آتش کشید و همه را به فاشیسم و راسیسم متهم کرد و....؟
حالا اگر <پان فارسها> راه توهین را در پیش بگیرند، آیا راه منطقی و درست، خشونت و مقابله به مثل و به آتش کشیدن است یا مبارزه ای متین و فرهنگی و قلمی و روشنگرانه؟ توجه داشته باشیم که با خشونت نمی توان <فرهنگ خشونت> را از میان برد.
نوشته شده توسط: تبریزی

(دنباله) فرجام تاریخ یک کشور در همه جهان به جا خواهد ماند و آن هم کشوری به نام کره زمین است و من در این باره پیش از این دیدگاهم را نوشته ام http://www.iranglobal.info/node/28638 ********** ۶- دوست گرامی، آ.ائلیار، من نه اعلام کرده ام که چپ هستم و نه اعلام کرده ام که راست هستم و با همین ماوسی که در دست دارید اگر به بالای این صفحه بروید خواهید دید که من گفته ام: ( ..... از به کارگیری واژگان فرهنگ اروپائی مانند چپ گرا و راست گرا بهتر است همگان خودداری کنند چون این واژگان چم های گوناگون و حتی وارونه باهم دارند! همچنین به فراوانی دیده شده است که به کارگیری واژگانی با پسوندهای ایسم، ایست، لوژی، کراسی نیز دردسرساز هستند چون این واژه ها نیز چند چم گوناگون و گاه وارونه باهم دارند ..... ) اما شما اگر مرا چپ گرا نمی دانید خواهشمندم برای من و همگان روشن کنید که چه کسی را چپ گرا می دانید و برای .....

..... چپ گرا بودن باید کدام ویژگی ها را داشت؟ ********** ۷- دوست گرامی، آ.ائلیار، حق تعیین سرنوشتی که در سازمان های جهانی مطرح است دیوارکشی هیتلری نیست، فدرالیسم دموکراتیک نیز دیوارکشی هیتلری نیست اما حق تعیین سرنوشت و فدرالیسمی که ناسیونالیست ها از آن سخن می گویند برابر است با دیوارکشی های هیتلری میان ترک و فارس و کرد و عرب! فدرالیسم دموکراتیک را می توان در آمریکا دید که در آنجا پنجاه استان آمریکا از دیوارکشی به گرداگرد پنجاه نژاد برپا نشده اند و فدرالیسم ناسیونالیستی را می توان در یوگوسلاوی دید که همگان فرجام چنین فدرالیسمی را دیدند! درباره حق تعیین سرنوشت نیز شما و همگان می توانید به نوشتاری که من پس از پژوهش های فراوان نوشته ام در لینک زیر نگاه کنید http://www.iranglobal.info/node/37218
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، آ.ائلیار، درباره یادداشت نوین شما به شماره 33321 این نکته ها نیاز به یادآوری دارند: ۱- این سخن یاوه و پوچ و خنده دار که برخی از ناسیونالیست ها می گویند: ( ..... حقوق فرهنگی مردمان ایران توسط سیاست "یک زبان - یک ملت - یک دولت" از زمان رضاشاه تا کنون نقض شده و فرهنگ مردم قدغن شده و ..... ) برابر با چیست؟ این سخن برابر با آن است که پیش از رضاشاه کشور ایران سرزمین گل و بلبل بوده است و حقوق فرهنگی مردم ایران نیز نقض نمی شده است و فرهنگ مردم نیز قدغن نبوده است و همه از آزادی و برابری برخوردار بوده اند! پرسش من از چنین کسانی این است که چرا هیچکس و هیچ نویسنده ای از زمان پیش از رضاشاه و از سرزمین گل و بلبل و آزادی بودن آن سخن نگفته است؟ و آیا ایران در زمان پادشاهان قاجار سرشار از آزادی و برابری و حقوق فرهنگی و حقوق سیاسی و حقوق شهروندی بوده است اما رضاشاه آمد و همه اینها را .....

..... از میان برد؟ و یا این سخن صد در صد دروغ و صد در صد ساختگی و صد در صد من درآوردی که پاره ای از ناسیونالیست ها پیاپی می گویند و می نویسند که: ( ..... رضاشاه آمد و همه ایرانیان را ناچار از به کار بردن زبان فارسی کرد ..... ) برابر با چیست؟ این سخن برابر با آن است که پیش از رضاشاه هزاران دبستان به زبان ترکی در آذربایجان کار می کردند و چند هزار دبستان دیگر نیز به زبان هائی به جز فارسی در بخش های گوناگون ایران کار می کردند و رضاشاه پس از آن که به روی کار آمد با یک یا چند بخشنامه و با سیاست "یک زبان - یک ملت - یک دولت" همه آنها را ناچار از به کارگیری زبان فارسی کرد! دوست گرامی، آ.ائلیار، گفتن و نوشتن چنین سخنان پوچ و دروغ و یاوه ای برای شعر و شعارهای سیاسی و فریب جوانان و نوجوانان کم سن و سال و ساده دلی که از پان های رنگارنگ پیروی می کنند سودمند هستند و کاربرد دیگری ندارند! ********** ۲- دوست گرامی، آ.ائلیار، من درباره سوسیالیست های ایرانی و چرائی زمینگیر شدن آنها سخنانی گفتم و سپس گفتم که سازمان های سیاسی سوسیالیست در زمان کنونی چون کوچکترین جایگاهی در کشمکش های سیاسی ایران ندارند مرده سیاسی هستند و راهکار نیز نشان دادم و گفتم که باید همه کسانی که باورمند به سوسیالیسم هستند از صفر آغاز به پی ریزی سازمانی سوسیالیستی و فراگیر برای برپائی جنبش سوسیالیستی در ایران بکنند و گر نه با چسبیدن از پندارهای کهنه و مرده و روش های ناکارآمد که یکی از آنها هم پوپولیسم است سوسیالیست های ایرانی راه به جائی نخواهند برد! روشن نیست که گلایه شما از سخنان من برای چیست؟ ********** ۳- دوست گرامی، آ.ائلیار، سره نویسی نویسنده را به راه راست و درک درست هدایت نمی کند! اما اگر ما زبان را ابزاری برای پیوند میان انسان ها بدانیم هنگامی این ابزار کارآمد خواهد بود که با دستور زبان درست نوشته شود و سره نویسی نیز راهی برای بهسازی این ابزار است! برای نمونه وچک: (میزان الحراره ای که در عمارتی جنب دارالشفا و مقابل عدلیه استعمال می شود فی الحال عمل نمی کند) پارسی ناسره است اما وچک: (دماسنجی که در ساختمان کنار بیمارستان و روبروی دادگستری به کار می رود اکنون کار نمی کند) پارسی سره است، کدام یک از این سبک ها می توانند زبان را کارآمد کنند؟ ********** ٤- دوست گرامی، آ.ائلیار، کسی که از تبعیض سه گانه فرهنگی- سیاسی- اقتصادی شکایت کند و رفع آنها را هدف داشته باشد ناسیونالیست یا قوم گرا نیست! مهاتما گاندی ناسیونالیست و قوم گرا نیست! نلسون ماندلا ناسیونالیست و قوم گرا نیست! مارتین لوتر کینگ ناسیونالیست و قوم گرا نیست! اما کسی که زبان مادری را بهانه ای برای دیوارکشی میان بخش های گوناگون ایران کند ناسیونالیست است، سخن ناسیونالیست ها کوشش برای فرهنگ و زبان نیست بلکه سخن ناسیونالیست ها بهانه کردن زبان است! کسی که از نابرابری سیاسی و رژیم سیاسی ناکارآمد گلایه کند ناسیونالیست و قوم گرا نیست اما کسی که رژیم ایران را رژیم فاشیست فارس و رژیم قوم منحوس آریا و رژیم شوونیست فارس بنامد و در آن باره داستان سرائی کند ناسیونالیست است! کسی که از نابرابری اقتصادی گلایه کند ناسیونالیست و قوم گرا نیست اما کسی که دروغ بافی و داستان سرائی کرده و بگوید رژیم استعمارگر قوم منحوس فارس که آذربایجان را اشغال کرده است معادن طلای آذربایجان را تاراج می کند و فارس ها در کاخ های ساخته شده از استخوان های ترک های آذربایجان زندگی می کنند و ..... ناسیونالیست است! ********** ۵- دوست گرامی، آ.ائلیار، چرا وطن وجود ندارد؟ و چگونه آدم در جهان کنونی جهان وطن است؟ هم اکنون و در جهان کنونی صدها کشور با مرزبندی های ناسیونالیستی یافت می شوند اما این مرزبندی ها مانند یخی که در دیگی پر از آب جوش افتاده باشد دارند از میان می روند و در .....
نوشته شده توسط: Anonymous

نگاهی‌ به این موضوع از بعدی دیگر """ اردوغان سال ۲۰۲۳ را نشانه گرفته """ در اینکه اردوغان برگ برنده را در دست دارد کسی‌ تردید ندارد، ژئوپلتیک منطقه، بی‌ ثباتی سیاسی را در افق‌ها به نمایش گذاشته است، با انتخاب اردوغان، ترکیه نه تنها قادر خواهد بود تبدیل به " جزیره ثبات " منطقه شود بلکه تا سال ۲۰۲۳، این کشور تبدیل به ۱۰ ده اقتصاد برتر دنیا خواهد شد، پروژهٔ ساخت بزرگترین فرودگاه دنیا، که با دبی رقابت خواهد کرد، پروژهٔ ساخت کانال، پروژهٔ ساخت تونل و ده‌ها پروژهٔ دیگر، به راه خواهد افتاد، از همه مهمتر، تبدیل استانبول به یکی‌ از " مراکز مالی‌ جهانی‌ " در راس اولویت‌های اردوغان قرار خواهد گرفت، من با نظر جناب دکتر پیرامون "" طرح خاورمیانه بزرگ "" موافق نیستم، در دنیای سیاست، باید واقع گرا بود به همین دلیل است که "" فرایند و پروسه رشد و توسعه با مرگ رمانتیزم سیاسی "" شروع می‌‌شود، بسیاری بر

این باورند که در آینده نزدیک، اختلافات بین دمکرات‌ها و جمهوری خواهان آمریکا چنان بالا گرفت که این کشور وارد جنگ داخلی‌ خواهد شد، آیا جناب دکتر این را نیز جزئی از "" پروژهٔ آمریکای فلان و بهمان می‌‌نامند؟ "" بر خلاف نظر جناب دکتر، به نظر من، تحولات ژئوپلتیکی، هم اکنون اولین سکوی پرش "" بهبود اقتصادی ترکیه"" را با تحریم‌های جدید غرب بر علیه " روسیه " به اردوغان ارزانی‌ داشته است، سرمایه روسی به سوی ترکیه رهسپار خواهد شد و فرآورده‌های کشاورزی ترکیه آماده تصاحب بازار روسیه است، میدانم که جناب دکتر، گرایش چپی دارند به همین دلیل نیز، رشد و توسعه هیچ وقت در اولویت دیدگاه ایشان جای نمی‌گیرد ولی‌ نگاهی‌ به منطقه بکنید، هر کسی‌ که در این اوضاع بی‌ ثباتی، رشد اقتصادی کشورش را تضمین کند، بدون شک اسمش در تاریخ ثبت خواهد شد، آیا اردوغان چنین قصدی دارد؟ آینده نشان خواهد داد
نوشته شده توسط: Anonymous

یک همچون حماقتی فقط از یک مزدور بر میاد .من خودم لرم و آرزو می کنم این کشور واین ملت با تمام رنگارنگی قومی و مذهبی اش تا ابد الدهر خار چشم وطن فروشان باشه. به امید روزی که همه ی کسانی که از خر مرده پالون می جورن در دادگاه ملت ایران محاکمه و روسیاه بشن

نوشته شده توسط: Anonymous

... مرغ پخته هم از عقاید امثال تو به خنده می افتد . چقدر شما پان ترک ها....د .... این یادداشت جواب زیبایی نه به یاوه های تو ،که به کسانی است که امثال تو دشمنان ایران را می بینند و خون خونشان را می خورد

یکی از دوستان نمایشی به روی صحنه برده با نام قبلی «خراکتور» و نام کنونی «کوپل». تاکیدم بر «نام قبلی» به این دلیل است که نام خراکتور ترکیبی است از دو اسم «خر و تراکتور» که اگر نمایش را دیده باشیم و یا متن نمایش را خوانده باشیم متوجه می شویم که این نام کاملن به موضوع نمایش مربوط می شود و با زبان طنز، کنایه ای ایست از وضعیت آشتی ناپذیر عناصر و ابزار سنتی با روزگار صنعتی و مدرن ایرانی و هیچی دلالت مستقیمی و غیر مستقیمی بر چیزی ورای همین محور اصلی «تضاد سنت و تکنولوژی» ندارد.

حال عده ای از دوستان و هموطنان عزیز آذری دچار این سوءتفاهم شده اند که نام این نمایش توهینی است به هویت تبریزی ها و دیگر آذری زبانان ایرانی تا به جایی که اعتراض و شکایت ناآگاهانه و تا حدودی شاید مغرضانه آنان باعث شده تا گروه نام نمایش را از خراکتور به کوپل تغیر دهد.
آن چه که مرا می آزارد فارق از این که دوستان هموطن آذری این نمایش را ندیده اند و بلوایی چنین ایجاد کردند مظلوم بودن تئاتری ها است که در بدترین شرایط اقتصادی و سیاسی کاری را شروع می کنند و پس از این که از هزار توی سانسور مرکز، ارشاد و سالن نمایش و هزاران مدیر و سانسورچی دیگر عبور کردند در روزهای اجرا دچار سانسوری بس خطرناک تر و بزرگ تر که همانا سانسور عمومی و مردمی باشد، می شوند. با نگاه متعصبانه ای که قومیت ها به محیط خود دارند و هر اتفاق فرهنگی را که بعضن هیچ ارتباط ماهوی با متن زندگی آن ها ندارد را تبدیل به یک تحریک سیاسی می کنند تئاتر بیچاره این تئاتر سر و صورت زخمی باید با دندان های این سانسور عمومی هم، مبارزه کند و از چنگال آن خود را برهاند تا نهایتن آن چه را به اجرا می رساند جنازه ای محتضر از جسم شادابی باشد که روزی نامش نمایشنامه بوده است.
برای گریز از پراکنده گویی مطلبم را حول محور یک موضوع یعنی سانسور و البته به طور مجزاتر سانسور مردم بر مردم خلاصه و جمع می کنم.
در جوامع استبدادی فقط سانسور از بالا بر مردم و دیگر دستگاههای عمومی و مردمی اعمال نمی شود. استبداد سانسور را تبدیل به ساز و کاری اوتوماتیک و نهادینه می کند تا به جایی که پس از گذشتن مدت زمان کوتاهی این سازو کار به صورت خودکار عمل می کند و استبداد فقط مسئول نظارت باقی می ماند یعنی استبداد از موضع مجری به موضع ناظر تغییر جایگاه می دهد اما این وسط تنها تغیری که به وجود آمده و یا تنها مسخی که صورت گرفته تبدیل شدن مردم به سانسورچی است. در جوامع استبدادی نهادهای مدنی و صنفی برای اقوام مختلف وجود ندارد و این فقدان ارگان های مرتبط باعث درهم آمیختگی و سوءتفاهم های آشکار فردی و مدنی می شود تا به جایی که تعصب وقتی از مجرای قانون خارج می شود تبدیل به هیولای خطرناک نژادپرستی و قوم برتر بینی می شود. در این راستا هر کنشی که یکی از نشانه های قومی و نژادی در آن وجود داشته باشد خود بالقوه پتانسیلی برای نزاع های گروهی را فراهم می کند. مردم تصمیم می گیرند که خود هم قانون شوند و هم مجری قانون. از همین جا می توان پیوند درونی ای میان سانسور نهادینه شده درون مردم و آنارشی بعد از آن را دریافت.
آن چه که در رابطه با این موضوع خاص یعنی تغییر نام یک نمایش به دلیل حساسیت های قومی به نام دیگر بوده است مظهر همین دستگاه مهیب و بزرگ سانسور استبداد است که به طور اتوماتیک وارد زندگی روزمره و ناخودآگاه مردم عادی شده است.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کاظم ثانی.. نوشته بودید که (( به عرضتان برسانم که به نظر من مردم آذربایجان و همه اقوام و ملیتها و ملتها باید برای بدست آوردن حق تعیین سرنوشت خودشان مبارزه کنند و خودشان را از این فرهنگ نکبت بار نجات دهند))... دوست عزیز مبارزه و رهائی از فرهنگ نکبت بار تنها با (( توپ و تانگ)) نیست. مبارزه با « قلم» یک نوع مبارزه فرهنگی است..کلمه ( تراختور) در بین ترک های ایران یک کلمه ای است که بار سیاسی هم دارد. این کلمه را با ( پرسپولیس, تاج و یا استقلال و..وو) مقایسه نکنید..در رژیم دیکتاتوری همچون رژیم آپارتاید اسلامی که هیچ حزبی حق فعالیت ندارد , ملت ناچار است که خواسته های اجتماعی را در باشگاهای ورزشی بصدا در بیاورد و (( تراختور)) یکی از پایه های اساسی این حرکت ملی است..در اسکاتلند باشگاه فوتبال (( سلتیک)) از شهر ( گلاسگو) پایه مردمی کاتولیک ها را دارند که تماشاگران همیشه پرچم (( ایرلند

و یا اسکاتلند)) را به احتراز در می آورند و این حرکت در به ثمر رساندن حق تعین سرنوشت اسکاتلندی ها که در 18 سپتامبر این سال به صندوق راَی می روند, تاثیر عمیقی داشت. کاسه صبر ترکهای ایران لبریز شده است..آخه تا کی...این همه تحقیر را می توان تحمل کرد.. در فرهنگی که رئیس جمهور سابقش که تازه دم از برخورد فرهنگها حرف میزد و در یک نشست, به اردبیلی ها و ترکها جوک میگقت و بعد یک آخوند مفت خور مقابلش هم به (( زن های رشتی)) اهانت میکرد, اگر این فرهنگ مالیخولیائی نیست پس چه هست؟.هیچ وقت یادتان نرود که در انقلاب با شکوه مشروطیّت , روزنامه معروف « ملانصرالدّین» که به زبان ترکی چاپ میشد , ستون پنجم این انقلاب بود..اگر امروز مشاهده میکنید که یک پان فارس عقدۀ شکست از اعراب را بر سر ملل غیر فارس با یک نوع (( احساس برتریّت)) نشان میدهد, دلیلش این است , این آقایون هنوز نمی خواهند دلایل این شکست را به گردن خودشان بگیرند.....(( گون باتار... طوفان یاتار....باتماز تراختور بایراقی....خورشید غروب می کند... طوفان پایان می یابد... پرچم تراختور همیشه برافراشته است))...
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تهرانلی، از طریق کامنتار هم می توان اظهار نظر کرد و من مدتهاست که این کار را می کنم. من در کامنتارهایم به توهین و تحقیر و به راسیسم و فاشیسم اعتراض کرده ام ولی نه یک جانبه. برای من راسیسم و فاشیسم، ترک و کرد و فارس ندارد. همه از یک قماشند و من به همه آنها اعتراض کرده ام و می کنم و خواهم کرد.
از من پرسیده اید که آیا <تابحال نسبت به توهینهای شنیعی که از طرف راسیسم فارس، که به حرمت و حیثیت مردم آذربایجان میشود، و شخص شما را نیز مورد هدف قرار میدهد، تابحال از توهین کنندگان شکایت کرده>ام؟
احتمالا شما کامنت مرا با دقت نخوانده اید. من نوشته ام که <اگر شخص مشخصی به شخص من توهین کند، از او شکایت می کنم>. تا به حال چنین موردی پیش نیامده است تا من شکایت کنم.
شکایت باید مشخص باشد و نمی توان از جانب ملتی به دادگاه شکایت کرد. و یا این کار به این سادگی نیست.

همانطوری که نوشته ام توهینها <توهین هایی است که از طرف بخش ناآگاه جامعه ای به بخش دیگری از همان جامعه صورت می گیرد> و ادامه داده ام که <من فکر می کنم که این توهین ها هدفمند و هدایت شده اند و بخش ناآگاه جامعه فقط وسیله هستند و از آنها سوءاستفاده می شود> بنابراین نظر من این نیست که هدایت کنندگان این شیوه ها ناآگاهند بلکه اجرا کنندگانشان هستند که به کاری که می کنند آگاهی ندارند.. برای مثال توجه کنید که بخشی از این جامعه ناآگاهی که به ترکها توهین می کنند، خودشان ترک هستند. اینها نه پولی می گیرند و نه مواجبی دریافت می کنند و مزدور نیستند بلکه آلت دست ناآگاهی هستند که حتی خودشان را تحقیر می کنند.
در پایان باید به عرضتان برسانم که به نظر من مردم آذربایجان و همه اقوام و ملیتها و ملتها باید برای بدست آوردن حق تعیین سرنوشت خودشان مبارزه کنند و خودشان را از این فرهنگ نکبت بار نجات دهند. از نظر من حق تعیین سنوشت، اجبارا به معنی جدایی نیست. رهایی می تواند با جدایی تامین شود و یا با ایجاد جامعه ای بدون تبعیض و با فرهنگی مدرن و خالی از کینه و دشمنی. من خواهان چنین شیوه ای هستم. شاید از نظر شما یک اتوپی و آرزو باشد، ولی از نظر من آرزویی است که می تواند عملی شود. هر چند با دشواری و با پیچ و خم و فراز و فرود بیشمار.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

بخش نا آگاه جامعه در جمهوری اسلامی دسته های حزب الله و مانند آن را تشکیل دادند-توسط سازماندهی حکومت-که ابزار شدند به آزادیها با بهانه های مختلف حمله کنند. و آزادی را از جامعه برگرفتند. اینان بر اساس فرهنگ استبداد که نظر دیگری را بر نمی تافتند پدید آمده بودند. قشر ناآگاه در همه جا وجود دارد -بین فارسی زبانها و ترکی زبانها- و از فرهنگ استبداد تغذیه میکند. و از توهین و زور استفاده میکند. "توهین و حمله" دو روی یک سکه اند و ثمره ی فرهنگ استبداد. این فرهنگ نظر خود را حقیقت مطلق میداند، به دیگری تحمیل میکند، زور میگوید، فحش میدهد، تهدید جانی میکند، جعل میکند، ...و خلاصه از هر وسیله ای برای تسلط بهره میگیرد . اعتراض درست به «توهین و حمله» نقد این فرهنگ استبداد است. استبداد خودی خوب است ولی استبداد غیر خودی بد است، یا توهین خودی خوب است ولی توهین دیگری بد؛

با این فکر و عمل فرهنگ استبداد شعله ور شده همه را در آتش خود میسوزاند. وضع عراق-ایران-اوکراین-سوریه- لیبی و جاهای دیگر روشن کننده فرهنگ استبداد است. دوستان آذربایجانی اگر میخواهند روی آزادی و موفقیت ببینند ضرورت دارد با فرهنگ استبداد نخست در میان خود تصفیه حساب کنند. نوشته های دوستان ما مدارک انکار ناپذیر فرهنگ استبداد است. با فرهنگ استبداد نمی توان برای آزادی و دموکراسی مبارزه کرد. سایتها-مقالات-کامنتها تجسم آشکار این فرهنگ استبداد است. فرهنگ استبداد برای دیگری حق انتخاب، حق آزادی ،آزادی واکنش، حق رفتاری را که شخص دوست دارد یا ندارد، حوصله اش را دارد یاندارد، قایل نیست و نمی شناسد. با زور میگوید آنچه من میکنم، میگویم ، حقیقت مطلق است، باید انجام بدهی! اینجاست که باید گفت تو کیستی که دستور میدهی دیگری چنین و چنان بکند؟ یا به دیگری میگوید شما فلان کار را بکن یا فلان کار را کرده ای! شما کی هستی که از دیگری بپرسی چه کرده و چه نکرده؟ بدبخت ! برو این فرهنگ زورگویی را جمع کن! توجه را به این سئوالات استبدادی که بی شباهت به سئوالات امنیتی نیست جلب میکنم. این چیزها با توجه به کامنتها و فرهنگ استبدایی و زورگویی در آنها میاید:«شما کتابهای مارکس را به کدام زبان خوانده اید؟ پانترک توهین است اعتراض کرده ای؟ با مقاله یا کامنت اعتراض کرده ای به فاشیسم فارس؟ بخاطر توهین شکایت کرده ای؟
توهین یعنی ترک خر، سوسک ؛ به اینها اعتراض کرده ای؟...» سئوال کننده فکر میکند پان ترک توهین است اما فاشیسم فارس توهین نیست! طرح کننده ی این پرسشها انکار مأمور امنیتی ست و متهم را به پای میز بازجویی برده است. خیال میکند مردم نان را با گوششان خورده اند و «متوجه این فرهنگ دیکتاتوری و زورگویی و امنیتی نیستند»! با این فرهنگ اگر چنین کسانی قدرت گیرند ما با داغش ملی یا «فاشیسم ملی» در آذربایجان روبرو هستیم.
توهین در همه ی جوامع وجود دارد. گاها هم از طرف حکومتها حمایت میشود. توهین فردی یا جمعی یا رسانه ای صورت میگیرد. و معمولاً هم متقابل است بین افراد یا گروهها. مثلاً در ورزش توهین ها متقابل انجام میگیرد. در سایتها متقابل انجام میگیرد.تنها در رسانه دولتی ست که دولت یکطرفه انجام میدهد. از توهین ها آنچه قابل توجه است دولتی ست.
پرسشگر مذکور چرا سئوالات بالا را طرح میکند؟ چرابازجویی راه انداخته؟ چون میخواهد «تسلط»یابد.به دیگری. یعنی دارای منش سلطه گرانه است. و اقتدارنابخردانه . میخواهد دیگری را کنترول و مهار کند. او ناخود آگاه به شدت ضعیف است. خود را به "ملت" آذربایجان" وصل کرده تا خود را ملت حساب کند و ضعف درونی اش را بپوشاند. او ناتوان است. و به خود متکی نیست.وابسته است و غیر مستقل. وحشت زده است . بالغ نیست. ناتوانی او در« تحمل آزادی» ست. او میخواهد رهبر باشد ولی در واقعیت مرید و پیرو فرمانبر است. او توان استفاده از خرد و احساس دوست داشتن را ندارد. خود را به « ایده ی آذربایجان» آویخته که بزرگ و نیرومند
جلوه کند. او دگر آزار است. مثل بازجویان. از این رو احساس قدرت میکند و میخواهد دیگری یا دیگران را در خود ادغام کند. اما در واقعیت این از عدم قدرت و تنهایی و وحشت زدگی اوست. و میکوشد با مطیع سازی دیگری خود را راضی کند. منش سلطه گر میخواهد چوپان باشد در حالیکه خود گوسفند چوپانی ست. فرهنگ استبداد منش انسان را سلطه گر بار میاورد. و ما نمونه هایش را در دیالوگها مشاهده میکنیم. راه رهایی از آن تغییر فرهنگ استبدادی و منش خود است.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب کاظم ثانی، شما میفرمائید؛ (من مقاله نویس نیستم و چنین توانی در خودم سراغ ندارم و تنها به کامنت نویسی مشغولم. ثانیا من در جایی ننوشته ام که اگر کسی به شما توهین کرد، از او تشکر کنید.) پایان نقل قول. جناب عزیز، کامنتر خود نوعی اظهار نظر در مورد موضوع مشخصی است، شما لازم نیست مقاله بنویسید. آیا از نظر جنابعالی با نوشتن کامنتر نمیتوان به سهم خود به هجویات و توهینهای راسیسم فارس نسبت بمردم آذربایجان، پاسخ داد؟ و اعتراض کرد؟ در جائی از گفتارتان میفرمائید؛" اگر شخص مشخصی به شخص من توهین کند، از او شکایت می کنم." پایان نقل قول. آیا شما تابحال نسبت به توهینهای شنیعی که از طرف راسیسم فارس، که به حرمت و حیثیت مردم آذربایجان میشود، و شخص شما را نیز مورد هدف قرار میدهد، تابحال از توهین کنندگان شکایت کرده ای؟ اگر اینکار را کرده ای، به کجا شکایت برده ای؟ شما در جای دیگر میفرمائید،"( در جامعه

ما توهین هایی که صورت می کیرد، از طرف یک نفر به یک شخص معین دیگر نیست، بلکه توهین هایی است که از طرف بخش ناآگاه جامعه ای به بخش دیگری از همان جامعه صورت می گیرد.) پیان نقل قول. آیا جنابعالی فکر میکنی، راسیسم نژاد پرست فارس، و عواملشان که با آگاهی و نفرت تمام در مطبوعات، و رادیو تلویزیونهای مختلف رکیک ترین توهین ها را نثار مردم آذربایجان میکنند، نا آگاه هستند؟ آیا بنظرتان شما آگاه هستید؟! جنابعالی در جای دیگری مرقوم میفرمائید،"( شما اگر بتوانید خودتان را از شر <راسیستهای نژاد پرست فارس، و پان ایرانیستهای حامیانشان رهائی> ببخشید، مطمئن باشید که فردا گیر <راسیستهای نژاد پرست ترک، و حامیانشان> خواهید افتاد.) پایان نقل قول. آیا از نظر جنابعالی مردم آذربایجان نباید در جهت کسب حقوق ملی ـ مدنی، و اعاده حیثت خود در مقابل فاشیسم نژاد پرست فارس مبارزه کند، و خود را از اسارت و زنجیر بردگی آنان رهائی بخشد؟ زیرا بگفته جنابعالی فردا گیر راسیستهای ترک و حامیانشان می افتد؟


نوشته شده توسط: ناصر کرمی

نجم الدین اربکان و ادامه دهندهء راه او طیب رجب اردوغان هر دو از پیروان "حسن ال- بنا"، بنیادگذار اخوان المسلمین مصر هستند . به عبارتی دیگر هر دو اخوان المسلمینی میباشند. بنا بر این کمک کردن حکومت اسلامگرای ترکیه به داعش امری غیره منتظره نیست و اردوغان با یک تیر دو هدف را نشانه میرود: ...

... 1- کمک به اسلامگرایی از جمله داعش و سایر گروههای رادیکال اسلامگرا در خاورمیانه و شمال آفریقا که در جهت ایدئولوژی و جهان بینی اسلامی اردوغان میباشد و باعث رشد و توسعهء اقتصادی اسلامی با حلال و حرام کردن کالاهای ترکیه میباشد 2- تضعیف و حتّی انحلال حکومت خودمختار کردستان شمال عراق بوسیلهءِ داعش است. استقلال کردستان شمال عراق خاری در چشم حکومت ترکیه و علی خامنه ای میباشد.● داعش و اردغان و علی خامنه ای هر سه در مورد کردستان خودمختار شمال عراق اهداف مشترک و در یک جبهه قرار میگیرند. بر هر کُردی در جهان واجب هست که به کمک خواهران و برادران خود در شمال عراق بشتابند، حال که حکومتی ایرانی در ایران بر سر کار نیست، بر ایرانیان راستین هم واجب هست که هر کس بر اساس توان خود از هر طریق ممکن از کمک به مردمان ایرانی تبار کُرد کوتاهی نکنند. بی تفاوتی ایرانیان به آنچه در شمال عراق میگذرد مایهء شرمساری و زبونی در تاریخ است.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تهرانلی، اولا که من مقاله نویس نیستم و چنین توانی در خودم سراغ ندارم و تنها به کامنت نویسی مشغولم. ثانیا من در جایی ننوشته ام که اگر کسی به شما توهین کرد، از او تشکر کنید. اگر شخص مشخصی به شخص من توهین کند، از او شکایت می کنم. در مورد توهین های مورد نظر شما، در جامعه ما توهین هایی که صورت می کیرد، از طرف یک نفر به یک شخص معین دیگر نیست، بلکه توهین هایی است که از طرف بخش ناآگاه جامعه ای به بخش دیگری از همان جامعه صورت می گیرد. من فکر می کنم که این توهین ها هدفمند و هدایت شده اند و بخش ناآگاه جامعه فقط وسیله هستند و از آنها سوءاستفاده می شود. تنها راهی که برای مقابله با این پدیده زشت به نظر من می رسد، فقط و فقط روشنگری است. با تحریک متقابل و توهین متقابل و با غوغا و هیاهو به جایی نمی رسیم. اینکه من مقاله ای ننوشته ام، حق مرا برای نقد نظر یک نویسنده زیر سوال نمی برد.
شما اگر بتوانید

خودتان را از شر <راسیستهای نژاد پرست فارس، و پان ایرانیستهای حامیانشان رهائی> ببخشید، مطمئن باشید که فردا گیر <راسیستهای نژاد پرست ترک، و حامیانشان> خواهید افتاد. باید با این فرهنگ مبارزه کرد. چه در لباس ترکش و چه در لباس فارسش.
نوشته شده توسط: Anonymous

پلشت آن کسانی هستند که با تئوری فاشیستی در این سایت آدرس غلط میدهند و خاک به چشم مردم می پاشند . پلشت آن کسانی هستند که به جای حمله به رژیم حاکم ، نیزه را بسوی فارسها گرفته ، که خود قربانی حکومتگران هستند . حکومتگرانی که نصف آنان ترک هستند . پلشت کسی است که بجای مبارزه طبقاتی با دیکتاتوری ، مبارزه با یک قوم و ملت را تبلیغ میکند . پلشت کسی است که در آینده نه چندان دور به جرم تبلیغ فاشیسم گرگی ، در دادگاهی ایرانی محاکمه خواهد شد . پلشت کسی است که بجای مبارزه با ارتجاع قرون وسطایی ، مبارزه با زبان فارسی را عمده میکند..پلشت کسی است که 24 ساعت در این سایت تبلیغ راسیسم ترکی میکند و بعد هم مظلوم نمایی کرده و جیغ میزند که 3 میلیون فارس به استعمار 75 میلیون غیر فارس می پردازند .............

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای لوایی عزیز، اتفاقا مسئله این است که این ترکیب هیچ ربطی به تیم تراکتور ندارد. نه مستقیم و نه غیرمستقیم. بهانه کردن این ترکیب برای ایجاد دشمنی و کدورت است که مسئله ساز است. برای مبارزه، بهتر است که بر واقعیات موجود نکیه شود. این واقعیات در جامعه ما کم نیستند. می توان بر آنها تاکید کرد و مبارزه را بی اعتبار نساخت.
از طرف دیگر، تیم تراختور، تیم فوتبالی است که به سمبل تبدیل شده است ولی ربط دادن سعور ملی یک ملتی به یک تیم فوتبال و حتی به یک سمبل واقعی، پایین آوردن سطح شعور ملی است. من متاسفم که شما چنین می کنید.
دوست عزیز، من نمی دانم که خطاب شما در این کامنتار به چه کسی است ولی تا آنجایی که من می دانم، هیچ کدام از کسانی که در فضای مجازی اینجا حضور دارند، نه در این نمایشنامه دخیل بوده اند و نه در ادبیات نمایشی به شما یا من یا یک آذربایجانی دیگر توهین کرده اند.
متاسفانه شما به جای اینکه

به مسائل واقعی جامعه بپردازید، چیزی را در ذهن خود درست می کنید، آن را حقیقت مطلق می پندارید، مخالفین خود را <غوغاسالار> می نامید، آنها را به عمل ناکرده (توهین) متهم می کنید] آنها را توجیه گر می خوانید و با این ترتیب آنها را منکوب می کنید تا ساکت شوند. این ادبیات قرنهاست که بر جامعه ایرانی حاکم است و نامش هم ادبیات استبداد است و مختص <فارسها> نیست.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب کاظم ثانی، نزدیک یک قرن است که از طرف شوونیسم فارس در نقش حکومتهای سلسه معدوم پهلوی، و مخصوصا در نقش رژیم اسلامی بشیوه های مختلف از قبیل ( سوسک مستراح نامیدن مردم آذربایجان در روزنامه دولتی جمهوری اسلامی، و یا پانترک، و یا ترک خر نامیدن آنان ... ") در مطبوعات مختلف شوونیسم فارس، انواع توهین و تحقیر را نسبت مردم آذربایجان جنوبی روا میدارند. مردمی که زبان و فرهنگش، ادبیاتش به زور سرنیزه و کشتار و قتل عامهای خونین، در طول تاریخ تا به امروز، لگد مال و اکیدا قدغن شده است، آیا شما شخصا در این مورد، بعنوان یک انسان ترک آذربایجانی و دمکرات، اعتراض کرده اید، و در آن مورد مقاله و یا اعتراضی نموده اید؟ که از گفته های آقای لوائی ایراد میگیرد. فرض کنیم که تمام گفته های آقای لوائی غیر واقعی و گفته های شما همه درست باشد، آیا نباید مردم آذربایجان خود را از دست راسیستهای نژاد پرست فارس، و

پان ایرانیستهای حامیانشان رهائی بخشد، و در مقابل دهن دریها، و رفتار غیر انسانی آنان مقاومت بکند. آیا کسانیکه در ملا عام به شرف، و حیثیت مردم آذربایجان اهانت میکنند، از نظر جنابعالی باید از چنین لمپنهای بی فرهنگ تشکر کرد؟ البته روی سخنم با سیاست کاران جامعه باصطلاح فارس است، که حقومشان را برای حقوق بشر پاره میکنند، آیا این حضرات بمردم آذربایجان نیز همان حقوق و اعاده حیثیتی نیز قائل هستند، و به حقوق زبانی و فرهنگی، و ملی ـ مدنی 35.000.000 مردم آذربایجان جنوبی احترامی قائل هستند؟ اگر هستند، کی؟ و در کجا از حقوق مردم آذربایجان حمایت کرده اند؟ و کی و چه وقت، نامه، مقاله و یا اطلاعیه اعتراض آمیزی، در مورد محکوم کردن اهانت های بیشرمانه راسیسم فارس، صادر کرده اند؟ اگر شما چنین چیزی سراغ دارید آن را در این سایت منتشر کنید! در ضمن اگر کسی شما را مورد خطاب قرار دهد و به شما اهانت کند، چه جواب به وی میدهید؟ آیا میگوید؛ خیلی ممنون که بمن توهین مکینی؟!

نوشته شده توسط: محمدرضا لوایی

دوست عزیز:
1- خودتان هم خوب می دانید که موضوع بحث تراکتور نیست بلکه کلمه ای است که با تراکتور ترکیب یافته است. مگر در حین مثلن مسابقۀ استقلال و تیراختور از سوی هواداران استقلال کم توهین می شود؟ اما جواب هوادار را هوادار می دهد. دغدغۀ من تکرار اهانت شما در غالب ادبیات نمایشی است.
2- با به انحراف کشیدن موضوع اصلی و غوغاسالاری نمی توان زشتی عمل انجام شده را ماست مالی کرد.
3- با تیتر کردن یک جواب و تبدیل آن به مقاله چنین دریافتم که همیشه کسانی دوست دارند تا خود را گفتمان غالب نشان دهند. این تقصیر یک تجربۀ تاریخی است که در بطن فرهنگ فارس شکل گرفته است. تقصیر شما نیست.
4- به جای توجیه عمل زشت در درمان نقایص فرهنگ بکوشید و بکوشیم که این بهترین کار است.
------
با احترام

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

اتهام «توهین یک تماشاخانه به مردم دیگر » اصولا باید از راه شکایت در دادگاه رسیدگی شود. نه اینکه « این و آن » جماعت را به حمله و آتش افروزی دستور دهند. از سوی دیگر اگر قرار باشد به خاطر «استعمال برخی کلمات» آنرا توهین حساب کنند و لشگر کشی نمایند باید «فاتحه آزادی بیان» را خواند. این «مقوله توهین» فردا میتواند تبدیل به ساطور نابودی « نقد و آزادی» و ابزار ایجاد «جو اختناق و ترور» در جامعه باشد. در کل مسایل «توهین» در جامعه لازم است در دادگاه از طریق شکایت توهین شده حل شود. لشگر کشی های خیابانی راه حل مسئله نیست. بااین روش به هر بهانه ای میتوان آزادی و عدالت را نابود کرد. خلاف فردی یا جمعی باید در دادگاه طبق قانون رسیدگی شود. راههای دیگر به زیان جامعه، قانون،عدالت و آزادی ست.

نوشته شده توسط: Anonymous

نماینده دایمی دولت ترکیه در ایران گلوبال که یکی از چهره های شاخص «پان ترکهای واقعا موجود» در حرکت آذربایجان هستند، در حق این بنده ناچیز نیز اظهار نظر فرموده اند. مرسی آقای نماینده، جناب یئنیلیک! یکی از ترفندهای کهنه شده در ادبیات «پان ترکهای واقعا موجود» آسمان-ریسمان بافی و صغرا کبرا چیدنهای بیربط و بیمعنی است. اینجا نیز آقای نماینده سعی کرده اند با پیش کشیدن سخنان بیربطی از باشقیریستان و اویغوریستان، موضوع اساسی کامنتهای مرا گم و گور کنند. آقای نماینده، شما که ادعا میکنید مردم آذربایجان عاشق و شیدای« دولت ترکیه» و «ترکهای جهان» و «توران بزرگ» و غیره هستند، چرا حزب و یا گروهی زیر نام «پان ترکیستهای آذربایجان» تشکیل نمیدهید؟ چرا اینهمه

چرا اینهمه از نام آذربایجان سوء استفاده میکنید و اهداف و خواستهای دمکراتیک جوانان آذربایجان را به گروگان گرفته اید؟ چرا در دنیای واقعی در پشت نامهایی مثل «فعالین حقوق بشر آذربایجانی» و «مدافعان زندانیان سیاسی آذربایجان» و غیره مخفی شده اید؟ از توضیحاتتان پیشاپیش متشکرم. محسن
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کاظم ثانی این حرکت و رکلام زشت و شنیع و نژاد پرستی را فورا هم تئوریزه کرد که اصلا و ابدا هیچ توهینی در کار نیست, همه اش یک کار جرئی و طبیعی است. حالا فرض کنیم این توهین که فقط شایسته فاشیزم فارس است, تنها به میلیونها طرفدار تیم ترا کتور بوده است. میشود از آقای ثانی سئوال کرد, آیا چنین توهینی به میلیونها هم شهروندی خود کار شایسته ای بوده؟ آنهم در سالن نمایشگاهی با نام آقای مشایخی که سمبل هنرمند اصیل وبا ارزش برای فارس ها است؟ حقیقت این است فاشیزم و نژاد پرست فارس مجهز به همه چیز است از تئوریسین مثل آقای کاظمی گرفته تا شاعرش علی معلم , از استاد دانشگاهی اش محمد بقائی ملقب به ماکان گرفته تا کاباراتیستش ماهی صفت.

حقیقت این است آقای ثانی شما به یک فرهنگ بیمار دچار شده اید که التیام بخش نیست
نوشته شده توسط: Anonymous

با خواندن نوشته آقای لوایی متاسف شدم و با خواندن کامنتهای آن متاسف تر. می دانم که با نوشتن این کامنتار مورد حمله قرار خواهم گرفت ولی سکوت مسئله ای را حل نمی کند. شاید، شاید کسی این سطور را بدون تعصب بخواند و کمی درباره آن فکر کند.
موضع چیست؟ نمایشنامه ای بر روی صحنه آمده با عنوان <خرآکتور> و پوستری برای آن تهیه شده با ترکیبی از خر و تراکتور. سایت تراختور بلافاصله عکس العمل نشان داده و مردم را به اعتراض دعوت کرده و به آتش زدن تماشاخانه تحریک کرده. حکومت هم جا زده و هنرمندان هم ترسیده اند و زیر فشار، نام نمایشنامه و پوستر آن را عوض کرده اند. آقای لوایی هم فریاد وا مصیبتا سر داده و آن را به فاشیسم و آنهم از نوع فارسی اش نسبت داده است. و همه اینها در حالی صورت می گیرند که کسی به محتوای نمایشنامه کاری ندارد! آیا این نمایشنامه و پوستر آن واقعا توهین آمیز است؟ آیا اینکه آذربایجان تیم فوتبالی

به نام تراکتور دارد باعث می شود که هر کس نگاه چپ به تراکتور واقعی بیاندازد (نه به تیم تراکتور) باید چشمش را درآورد؟
بر اساس گزارش خبرگزاریهای مختلف «خرآکتور» نمايشي کمدي است با حال و هواي فانتزي که به مجادله يک خر و تراکتور بر سر کارايي خود در دنياي جديد مي پردازد. این چه ربطی به تیم تراکتور و آنچنان که آقای لوایی نوشته به <تحقیر شعور ملی آزربایجان> و <تحقیر شور ملی آزربایجان> دارد؟
تنها ذهنی که همه چیز را فاشیسم فارس می داند می تواند چنین ربطی را بوجود بیاورد.
اگر این طرز تفکری که در این سایت آقای لوایی نمونه بارز آن است، فردا به قدرت برسد، فاتحه همه کتابها و نمایشنامه ها و سینماها و تماشاخانه ها خوانده است. این تفکر، همه را به آتش خواهد کشید. کتابسوزان راه خواهد انداخت. بهانه همیشه وجود دارد. امروز ترکیبی از عکس و نام خر و تراکتور بهانه است، فردا اگر در همدردی با خشکیدن دریاچه ارومیه، عکس اسکلتی کشیده شود بهانه خواهد شد و پس فردا اگر در کتابی، گذایی به تصویر کشیده شود که از آذربایجان می آید بهانه می شود و پسین فردا یک فراش آذربایجانی و روز دیگر....
من اصلا کاری به این ندارم که پوستر مربوطه و نام نمایشنامه به تایید وزارت ارشاد رسیده است یا نه. ولی من هیچ توهینی را نسبت به هیچ کسی در آن پوستر و نام نمایشنامه نمی بینم. این نمایشنامه و پوستر آن هیچ ربطی به تیم تراکتور و آذربایجان ندارد.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

تبریزی گرامی، از ایده ی مقالات و کامنت های شما این نتایج بدست آمده یعنی این "روشنگری" ها را کرده اید : 1- حقوق فرهنگی مردمان ایران توسط سیاست «یک زبان-یک ملت-یک دولت» از زمان رضاه شاه تا کنون نقض نشده و فرهنگ مردم قدغن نبوده. این نتیجه از آنجاست که شما «سیاست یکسان سازی» را نبوده، قلمداد کرده و نوشته اید.2- چپ ایران هم وجود ندارد -مرده. همه هم اله و بله بودند.3- سره نویسی نویسنده را به راه راست " درک" درست، هدایت میکند. 4- کسی که از تبعیض سه گانه (فرهنگی-سیاسی-اقتصادی) شکایت کند و رفع آنها را هدف داشته باشد مثل آ.ائلیار ناسیونالیست یا قومگراست و در نهایت پان ترک است. 5- وطن هم وجود ندارد. آدم جهان وطن است. 6- بااین ایده ها هم اعلام میکنید چپ هستید. 7- حق تعیین سرنوشت که مطرح است «دیوار کشی هیتلری» ست. * باید بگویم ممنون از این «روشنگری» . که نظرات شما ملاحظه شد.

اما همانطور که گفته ام تأکید میکنم «چپ نیستید. یک ملی گرای پارسی هستید» . امیدوارم از روشنگریهای شما بیشتر استفاده کنیم.
نوشته شده توسط: Anonymous

نویسنده ای ترک ادعا کرده است که.. شعر زبان انسان ابتدا ئی و عقب مانده است " ایا شعر زیر زبان انسان ابتدائی وعقب مانده است ؟ ملیونها هم وطن اذری ما عشق خود را به اهل بیت در روزعاشورا به زبان شعر و مرثیه بیان میکنند تعزیه راه میاندازند و برای یتیمان عرب گریه و زاری راه می کنند .ایا این مردم با این عواطف انسانی ابتدائی یعنی انسان نخستین هستند؟

سنه سوسوز دئییب آغلادیق ایللر بویو
گؤزیاشلاریمیزی قایتار
اورمو گؤلو سوسوزدور حوسئ

گئجه نین آغزینا داش قویور

حیطیمیزده کی گونه باخانلارین جمهوریتی


…تانری لارا دئه :
آغاجلار یالقیزلیغا یارانماییب
قوش لار قانادسیزلیغا
اورمو گولو سوسوزلوغا…
----------------------------------------------------نمونه دوم عقب افتادگی
گوزل جمالین عجب دلربادی یا مهدی

قدوم پاکیوه جانلار فدادی یا مهدی

او ماه طلعتوون انتظاریدی گوزلر

ظهوره منتظر ارض و سمادی یا مهدی

وجودویله اولوب قائم عالم امکان

سنیله جمله فنالر بقادی یا مهدی

-----------------------------------------------------نمونه سوم

گینه گلـدی مـاه-ی-محـرّمـون
هامێ باتـدێ ماتمه یا حسین
وئـر ایـجــازه آدۇوۇ شیـعـه‌لـر
یـازا قـارا پـرچمــه یا حـسیـن

تؤکۆلۆر گؤزۆم یاشێ دامنه
بۇ نه دردیم اوْلسا دواسیدی
هامێ قارا کؤینه‌گیله‌ن گزیر
هامێ یئرده نوحه صداسیدی
خبر آلسالار کیم اؤلۆب گینه
دییه‌ره‌م آقامێن عزاسیدی
اوْ کی دردی وار ائدیر آدۇوۇ
اۆره‌گینده زمزمه یا حسین

بیلیره‌م مسیح ائده‌ر آرزو
اوْلا نوکر آل-ی-پیمبره
دئمیره‌م کی نوکریوه‌م ولی
وار علاقه‌م عترت-ی-حیدره
علی اصغره گؤره امر ائله
یازا اکبر آدێمی دفتره
چوْخ عنایت ائیله‌میسه‌ن منه
اوْدۇ قانعم کمه یا حسین

آقاجان کیمین قاپێسێن دؤیۆم
کی سنین کیمی اوْلا ذوالکرم
کرمونده‌ن ائیله‌مه نااۇمۇد
بۇ گدانی ای شه-ی-محترم
آچ اوْ باغلێ یوْللارێ ایل به ایل
گله شیعه‌لر دوْلا بوْش حرم
بیزی مَحرم ائیله اؤزۆن بۇیۇر
یوْل آچێخدێ مَحرمه یا حسین

سنی آند وئرره‌م اوْ حاله کی
یئره دادخواهیوی یێخدێلار
سۇ یانێندا توْپراقا حامل-ی-
علم-ی-سیپاهیوی یێخدێلار
دئدی گل هراییمه سیّدی
منی بی‌پناهیوی یێخدێلار
آپارێب اوْ جذبه خیامیده‌ن
سنی نهر-ی-علقمه یا حسین

گؤزۆ قانلێ باخدێ جمالیوه
دئدی ای شه-ی-زمن آغلاما
نوه‌ی-‌ی-محمّدمصطفی(صلی‌الله علیه و آله السلام)
پسر-ی-ابوالحسن آغلاما
سنه جان دوْداقدا من آغلێرام
باشێم اۆسته باری سن آغلاما
دۇرۇب اللرۇندان اؤپه‌نمیره‌م
اوْدۇ دۆشمۆشم غمه یا حسین

جالانێبدێ گرچه سۇ مشگیده‌ن
عموسین رقیّه امین بۆله‌ر
یئتیر اوْل امانتی زینبه
اؤزۆ آهێمێن اثرین بیله‌ر
علمیله مشگی مدینه ده
نئجه ساخلار امّ‌بنین بیله‌ر
منه نوحه کیم دئسه سۇ سؤزۆن
اوْخۇسۇن مقدّمه یا حسین

قۇرۇیۇبدۇ گرچه دوْداقلارێم
من عزیز-ی-ساقی-ی-کوثرم
بابام الده سۇ گتیریب ولی
سن آقامسان ایچمه‌سوْن ایچمه‌ره‌م
آقالێق وارۇن آقاسان منه
علی اوْغلۇیام، سنه نوکرم
بۇ شرفله ائیله‌رم ایفتیخار
شُهدای-ی-عالمه یا حسین

دئ باجۇن حلال ائله‌سین منی
اوْنا یاخشێ قارداش اوْلانمادێم
سۇیۇ خئیمه‌یه یئتیره‌نمه‌دیم
غم-وْ-غۆصصه ده‌ن قۇتۇلانمادێم
هله دردیم آرتدێ گله‌نده سن
باشۇوا اَقلّی دوْلانمادێم
سَند-ی-جهادیمی مُهر ائله
وئریم عمره خاتمه یا حسین

قوْشار: کلامی زنجانی



*
گینه گلـدی مـاه-ی-محـرّمـون
هامێ باتـدێ ماتمه یا حسین
وئـر ایـجــازه آدۇوۇ شیـعـه‌لـر
یـازا قـارا پـرچمــه یا حـسیـن

تؤکۆلۆر گؤزۆم یاشێ دامنه
بۇ نه دردیم اوْلسا دواسیدی
هامێ قارا کؤینه‌گیله‌ن گزیر
هامێ یئرده نوحه صداسیدی
خبر آلسالار کیم اؤلۆب گینه
دییه‌ره‌م آقامێن عزاسیدی
اوْ کی دردی وار ائدیر آدۇوۇ
اۆره‌گینده زمزمه یا حسین

بیلیره‌م مسیح ائده‌ر آرزو
اوْلا نوکر آل-ی-پیمبره
دئمیره‌م کی نوکریوه‌م ولی
وار علاقه‌م عترت-ی-حیدره
علی اصغره گؤره امر ائله
یازا اکبر آدێمی دفتره
چوْخ عنایت ائیله‌میسه‌ن منه
اوْدۇ قانعم کمه یا حسین

آقاجان کیمین قاپێسێن دؤیۆم
کی سنین کیمی اوْلا ذوالکرم
نوشته شده توسط: Anonymous

""" شعر زبان انسان ابتدا ئی و عقب مانده است """ جامعه عقب مانده، شاعر تولید می‌کند، جامعه مدرن، نویسنده تولید می‌کند، زبان جامعه استبداد زده، شعر است، زبان جامعه مدرن، نثر است که فرهنگ نقد، روزنامه نگاری حرفه‌ای محصول آن است، شعر زبان جامعه متکلم وحده است که دیالوگ و گفتگو را بر نمی‌تابد، جامعه‌ای که شاعر را تاج پادشاهی می‌‌دهد چیزی غیر از افغانستان، روستای فارسی‌ نخواهد شد، در دنیائی که ادبیات با بیش از ۳۲ سبک ادبی‌ به پیش می‌‌تازد، روستای فارسی‌، پاا از پینهٔ شعر و شاعری، بیرون نگذارده است.

نوشته شده توسط: Anonymous

لطفا این خانم را زیاد بزرگش نکنید، امروز هر ننه قمری شعر میگوید، و همین فرهنگ شعر است که ایرانی را خراوی پرست و جاهل بار آورده است. امروز هزاران شاعر بی نام که صد بار بهتر از این پیر خانم شعر میگویند، در سرتاسر ایران گسترده است. ایرانی بجای علم وصنعت و اختراعات و اکتشافات، و تکنولژی جدید، و ایجاه رفاه برای جامعه، افتاده دنبال شعر که چی؟ مگر فردوسی کجا را فتح کرده است که این خانم و یا امثالهم را آنچنان بزرگش میکند؟ امروز چیزی که در ایران ارزش ندارد، فرهنگ و هنر و جان انسان است. اول یک جامعه انسانی ایجاد بکنید، بعد از فرهنگ و هنر دم بزنید. در جامعه ای که تا خرخره در بی فرهنگی، و بی تمدنی، وحشیگری، و جهل وخرافات و اعدام و کشتار دسته جمعی غرق است صحبت کردن از شعر چه معنا میدهد؟ در مملکتی که در آن انسان مفهوم ندارد، صحبت کردن از فرهنگ شعر مسخره آمیز نیست؟ چه برسد به افرادی مثل این

خانم؟ آیا عظمت و بشر دوستی اش از زنده یاد " شاملو" بیشتر است، که در چشم سران رژیم دیکتاتور اسلامی فارس، کشک هم بحساب نمی آید؟
نوشته شده توسط: Anonymous

"" اقتصاد روسیه توان مقاومت در برابر تحریم‌ها را نخواهد داشت "" با اینکه محبوبیت پوتین هنوز در حد بالائی است ولی‌ قیمت نفت بشکه‌ای زیر ۱۰۰ دلار بزودی مردم روسیه را وادار به تجدید نظر پیرامون سیاست‌های پوتین خواهد کرد، طبقه متوسطی که پول دارد هیچ دلبندی به مسافرت به چین، ونزوئلا ندارد، این افراد پول‌های خود را از کشور خارج، در کشوری مثل ترکیه خواهند خواباند، تکنولوژی پیشرفته غربی، بزودی وارد کشور‌های مجاور روسیه خواهد شد و برتری تکنولوژیکی کشور‌های مجاور روسیه، امنیت روسیه را دچار خدشه خواهد کرد، چیزی که پوتین نمیداند این است که در دنیایی گلوبال، "" منطقه بودن "" شرط اصلی‌ است، اگر اژدهای روسی وجود دارد، باید سر آن در اروپای غربی، قلب آن در اوکراین بزند، پوتین قلب و سر اژدهای روسی را، آسیب پذیر کرده است و اژدهای چینی‌ در شرق، در حال پاره کردن دوم این اژدهاست.

نوشته شده توسط: Anonymous

""" حاشیه قادر به درک متن نیست """ با آن قسمت از فرمایشات بعضی‌ از دوستان که می‌‌فرمایند "" چپ بعد از انقلاب خود را از جریانات آزربایجان دور کرد و در حاشیه قرار گرفت و امروز ملی‌ گرا ئی حرف اصلی‌ را در حرکت ملی‌ ترکان آزربایجان میزند موافقم، من در اینجا عزیزان را به شناخت "" روحیات جناب محسن "" که پیشتر با ایشون در زمینه "" استعمار "" بحثی‌ داشتم جلب می‌کنم، این شخص میخواستاند همزمان به دولت مرکزی ایران، و کشور ترکیه اعلام جنگ بدهند، من به این شخص گفتم خوب آدم حسابی‌ " هنوز که چیزی نه به دار است نه به باغ "" ترکیه می‌بیند یک عدّه شعار ترکیه فاشیست میدهند، دست به دست دولت مرکزی ایران میدهند کار ما را می‌‌سازند، این جناب محسن که من را بیشتر یاد بسیجی‌‌های بی‌ ترمز می‌‌اندازند زود گفتند شرایط ما مثل شرایط "" ترک‌های اویغور چین "" است، من هم از محسن خان پرسیدم آیا

ترک‌های اویغور نیز به ترکیه اعلام جنگ داده اند؟ جناب محسن نمون کامل حاشیه است که قادر به درک ژئوپلتیک که هیچ هتی معادلات ساده سیاسی نیست، همین جمهوری آزربایجان، با کمک ترکیه قادر به شکست انزوا و احداث چندین لوله گاز و نفت به سوی ترکیه و غرب شد در حالیکه ‌خرس قطبی " روسیه " چشمانش از حدقه در آمده بود، آیا در آزربایجان شمالی‌ نیز، همه مثل این محسن خان ما، ترکیه فاشیست می‌‌گفتند؟ وقتیکه رژیم فارس ایران، آزربایجان را تهدید کرد، آیا این جنگنده‌های ترکیه نبودند که در آسمان آزربایجان، به پرواز در آمدند، آیا این ترکیه نیست که در حمایت از آزربایجان، مرز‌های خود را، به روی ارمنستان بسته است؟ این محسن خان، هتی قادر به درک شرایط اقلیم کردستان نیست که فقط با حمایت ترکیه، تا امروز قادر به ایستادن در مقابل دولت مرکزی فرتوت و درمانده عراق، ایستاده گی‌ کرده است، محسن خان شاید هنوز نمیدانند که از ۸۴ بیلیون دلاری که در ۲۰ سال گذشته در جمهوری آزربایجان سرمایگذاری شده، یک چهارم آن، از ترکیه وارد آزربایجان شده، در دنیایی گلوبال، امور کشور‌ها را، با ترکیه فاشیست گفتن، نمی‌‌چرخانند، این محسن هتی کمونیست نیز نیست، ولی‌ گرایش به افکار کمونیستی، به دلیل احتیاج به آنان، در هنگام ایجاد گرد و خاک است، تا چند نفری، از محسن حمایت کنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

در پی افزایش اعتراضات مردمی، نام نمایش توهین آمیز تغییر یافت + تصویر

http://www.gunaz.tv/?id=2&vmode=1&sID=74285&lang=2

نوشته شده توسط: Anonymous

... خیلی خلاصه وار از شما سئوال میکنم: این همه وارد و حاذق هستید , چه را خودتان را( منظورم خود نوعی) به جائی نرساندید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

به این ترتیب آمریکا به جمهوری اسلامی پیام میدهد نگران نباشید اپوزیسیونی بهتر از خود شما در مقابل ندارید هر وقت در خطر بودید یک آخوند بدون عمامه به انتخاب خودتان بجای خودتان خواهد نشست متاًسفانه جمهوری اسلامی اپوزیسیون ندارد و این ها که رخت اپوزیسیون تنشان کرده اند هم از دور و نزدیک آب به آسیاب ملا ها می ریزند. یعنی پایان کشوری به نام ایران

نوشته شده توسط: تبریزی

(دنباله) ..... حزب نازی به رهبری آدولف هیتلر که با به کارگیری واژه سوسیالیست و واژه کارگران حزب صد در صد راست گرای نازی سوسیالیست از آب درنمی آید! ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، کجای کار می لنگد؟ خود شما در همین نوشتاری که با نام: (چپ ایران، چپ میدان های تیرباران) به تازگی به ایران گلوبال فرستاده اید گفته اید که: ( ..... با وجود چپ نیرومند ایران ناسیونالیسم نمی تواند به فاشیسم تبدیل شود..... ) اما آن (چپ نیرومند ایران) که شما از آن سخن می گوئید هم اکنون و در زمان کنونی کجاست؟ چپ گراهائی که برای گیر افتادن در گرداب پوپولیسم ناسیونالیستی همان سخنانی را که ناسیونالیست ها می گویند و می نویسند بازگو می کنند چگونه می توانند از تبدیل شدن ناسیونالیسم به فاشیسم پیشگیری کنند؟ آیا این است آن چپ نیرومند؟ به گفته ها و نوشته های بسیاری از سازمان هائی که خود را سوسیالیست می نامند اگر کسی نگاه کند .....

..... خواهد دید که فدرالیسم و یا حق تعیین سرنوشت برابر است با دیوارکشی های ناسیونالیستی بر پایه زبان و نژاد میان مردم ایران و زبان مادری نیز بتی است که باید در برابر آن به خاک افتاد! در کجای جهان کدام چپ گرا در برابر راست گراها این چنین مانند موم نرم می شود؟ ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، اگر نخواهیم خودفریبی کنیم باید بپذیریم که سازمان های سیاسی سوسیالیست در زمان کنونی مرده های سیاسی هستند و هیچ جایگاهی در کشاکش های سیاسی ایران ندارند! حزب توده ایران مرده سیاسی است، سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت مرده سیاسی است و تنها کاری که بازماندگان این سازمان انجام می دهند برگزاری همایش هائی برای سالگرد سیاهکل و یا کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷ و خواندن سرود و آواز و پذیرائی از شرکت کنندگان در آن گردهمائی ها با کیک و شیرینی و قهوه و نوشابه است! گه گاه نیز بیانیه هائی از سوی این سازمان نوشته می شوند و در آن بیانیه ها چند زنده باد و مرده باد گفته می شوند و دیگر هیچ! سازمان فدائیان – اقلیت نیز مرده سیاسی است و گذشته از آن که به سختی دچار سکتاریسم است و مانند کرم ابریشه به گرد خودش پیله ای تنیده است سازمانی نیست که بتواند در کشمکش های سیاسی ایران کارآئی داشته باشد! سازمان راه کارگر مرده سیاسی است و گذشته از آن که هم اکنون بازماندگان این سازمان دچار چند دستگی هستند روشن نیست که شناسه سوسیالیسم و کمونیسم برای چنین کسانی چیست؟ سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر مرده سیاسی است و چند تن از بازماندگان این سازمان تنها کاری که کرده اند چاپ چند کتاب و گفتن چند زنده باد و مرده باد الکی است! اتحادیه کمونیست های ایران یا سربداران که چند تن از بازماندگان آن نیز حزبی به نام حزب کمونیست مارکسیست – لنینیست – مائوئیست را برپا کردند مرده سیاسی است! حزب کمونیست ایران که از شاخه های حزب ناسیونالیست و پان کرد کومله بود و روشن نیست که چرا با داشتن دیدگاه های ناسیونالیستی نام خودش را حزب کمونیست گذاشته بود مرده سیاسی است! حزب کمونیست کارگری که پس از جدا شدن گروهی از وابستگان به حزب کمونیست کومله برای گلایه از این که سوسیالیسم و ناسیونالیسم ناسازگار هستند برپا شد دیدگاه های درست و روشنی درباره پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی دارد و بسیاری از سخنان حزب کمونیست کارگری درباره سوسیالیسم به جای الگوبرداری دگماتیستی از مارکسیسم کهن و کلاسیک سخنانی نوین، ارزنده و سودمند هستند اما این حزب نیز نیروئی ندارد که بتواند در کشاکش های سیاسی ایران کارائی داشته باشد و همچنین راه و روش های نادرستی را که یکی از آنها سکتاریسم است برای گرداندن این حزب در پیش گرفته است! ********** چاره چیست؟ چاره آن است که همه کسانی که باورمند به سوسیالیسم هستند از صفر آغاز به پی ریزی سازمانی سوسیالیستی و فراگیر برای برپائی جنبش سوسیالیستی در ایران بکنند و گر نه با چسبیدن از پندارهای کهنه و مرده و روش های ناکارآمد مرده های سیاسی که یکی از آنها هم پوپولیسم است سوسیالیست های ایرانی راه به جائی نخواهند برد!
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، آ.ائلیار، شما در یادداشت شماره 33155 که نخستین یادداشت این بخش است این چنین نوشته اید: ( ..... توجه صاحبان نظر را جهت انتشار نظرشان به نکات زیر جلب می کنم: بدون توهین و اتهام و با ربط مستقیم به مسأله طرح شده کامنت پذیرفته می شود، از تکرار تبلیغات طرح شده و مانندهای آن خوداری شود، اتهام سیاسی با دلیل جهت انتشار پذیرفته می شود و بدون دلیل منتشر نمی شود، نقدی مطرح کنید که چپ خود در مورد خودش انجام نداده، لازمه بحث ارائه فاکت از خود چپ دارد..... ) دوست گرامی، پس از نوشته شدن این شرط از سوی شما برای پذیرش کامنت، هرزنامه نویس سرشناسی که با ده ها نام و ده ها آیپی پیاپی یادداشت هائی را به ایران گلوبال می فرستد تا وانمود کند که: "ما بیشمارانیم!" این بار با گذاشتن نام (تهرانلی) به روی خودش سخنانی که هیچ پیوندی با نوشتار این بخش ندارند را در یادداشت شماره 33169 فرستاده و شما نیز .....

..... با زیر پا گذاشتن سخنانی که خودتان در یادداشت شماره 33155 نوشته اید به جای پاک کردن یادداشت چنین کسی به او پاسخ هم داده اید و در پی این رویداد چند تن دیگر نیز پیدا شده اند و یادداشت هائی را که هیچ پیوندی با جستار: (چپ ایران، چپ میدان های تیرباران) ندارند به این بخش فرستاده اند و این گفتار به بیراهه رفته است! همچنین خود شما در یادداشت شماره 33192 برای من درباره نوشتاری که به تازگی نوشته ام سخنانی نوشته اید که هیچ پیوندی با جستار این نوشتار ندارند و من نیز در یادداشت شماره 33206 پاسخ شما را داده و گفته ام که: ( ..... شما هر سخنی با هر برهانی درباره نوشتار من دارید در همان بخشی که آن نوشتار گنجانده شده است بنویسید تا من هم پاسخ شما را بدهم ..... ) از سوی دیگر من در یادداشت های شماره 33259 – 33260 – 33261 سخنانی را که در پیوند با جستار این بخش هستند نوشته ام و شما نیز در یادداشت شماره 33292 پاسخی به من داده اید. ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، خواهشمندم دیدگاه خودتان را درباره ناسیونالیسم و ناسیونالیست ها روشن کنید، اگر شما ناسیونالیست هستید یک بار بگوئید ناسیونالیست هستم و همه را آسوده کنید و اگر نیستید بگوئید نیستم، شما چندین بار در نوشته هایتان گفته اید که ناسیونالیست نیستید و از ناسیونالیسم و پان های رنگارنگ خوتان را جدا کرده اید اما در میدان کردار و هنگام گفتگو با ناسیونالیست ها حتی پان نامه نویسان هرزنامه نویسی که با ده ها نام و ده ها آیپی انبوهی از یادداشت های گوناگون را به ایران گلوبال می فرستند تا وانمود کنند که: "ما بیشمارانیم!" نرمش نشان داده و یکی به نعل و یکی به میخ می زنید! شما از یک سو می گوئید که ناسیونالیست نیستید و از سوی دیگر همان چرت و پرت هائی را که پان نامه نویسان درباره زبان مادری و زبان پدری و زبان عمه ای و زبان خاله ای می گویند و می نویسند بازتاب می دهید! برای نمونه شما همان داستان هائی را که برخی از ناسیونالیست ها درباره زبان فارسی ساخته و می گویند زبان فارسی از هشتاد سال پیش و از زمان رضاشاه به زور زبان کاربردی ایرانیان شد را بازگو می کنید و از سوی دیگر می گوئید ناسیونالیست نیستم! ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، تیتر نوشتار شما این است: (چپ ایران، چپ میدان های تیرباران) خواهشمندم بگوئید ناسیونالیست های ایران در کدام میدان هستند؟ دوست گرامی، اگر آن چنان که در ایران مد شده است ما سوسیالیست ها را چپ گرا بنامیم راست گراترین راست گراهای جهان چه کسانی هستند؟ نمی دانید؟ من به شما می گویم: کایزر ویلهلم دوم راست گرا، آدولف هیتلر راست گرا، بنیتو موسولینی راست گرا، اسلوبودان میلوشوویچ راست گرا، صدام حسین راست گرا، محمدرضا پهلوی راست گرا ! دوست گرامی، همه این راست گراها نیز ناسیونالیست هستند پس راست گراترین راست گراهای جهان نیز ناسیونالیست ها هستند! کایزر ویلهلم دوم پان ژرمن، آدولف هیتلر نازی، بنیتو موسولینی فاشیست، اسلوبودان میلوشوویچ پان سرب، صدام حسین پان عرب و محمدرضا پهلوی پان آریا همگی ناسیونالیست و همگی هم راست گرا هستند! دوست گرامی، آ.ائلیار، در هیچ کجای جهان ناسیونالیسم با ویژگی هائی که دارد با سوسیالیسم سر سازگاری نداشته است و نمی تواند داشته باشد! البته ناسیونالیست هائی هستند که نمادهای سوسیالیست ها را به کار می برند اما در فرهنگ سیاسی، کسانی که ناسیونالیست هستند و نمادهای سوسیالیستی را به کار می برند هرگز در گروه سوسیالیست ها گنجانده نمی شوند و این سازمان ها در گروه ناسیونالیست ها گنجانده می شوند، مانند حزب سوسیالیست بعث عراق به رهبری صدام حسین دیکتاتور پیشین عراق که با چسباندن واژه سوسیالیست به واژه بعث حزب صد در صد راست گرای بعث سوسیالیست نمی شود و یا حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان N.S.D.A.P یا همان .....
نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان ... آنچه در این کامنت ها و نوشته ها درج شد, گویای یک فرهنگ مالی خولیائی فارس که از بدو شروع حکومت رضا خانی شروع شده و ادامه دارد.. خیلی تعجب میکردم که لااقل چند تن از ( روشنفکر ) فارس از این تحقیر ها پوزش خواسته و پایان دادن به این نوع (( برتریّت )) از یک قشر اقلیّت ( یعنی فارسها)) می شد.. ولی همان طور که تاریخ نشان داده است ( روشنفکر فارس) هنوز به این حد روشنفکری فرانسوی نرسیده که هم فرانسوی باشد و هم از حقوق اولیّه الجزایری دفاع بکند...کافی است که کامنت ها را با دقّت بخوانیم . از نظر فارسها , دفاع ترک ها از هویت ملی برابر است با استالینیست بودن, تجزیه طلب بودن, در خطّ پیشه وری بودن..وووووو...آنچه که در منطقه می گذرد, بیداری ملتهاست , مخصوصآ ملل غیر فارس ایران و این درست خاری است در چشم این پان فارسها که خیال میکردند که با تحقیر و با ایجاد کردن حس کم بینی در افکار سایر

ملل غیر فارس , میتوانند استعمار فرهنگی و اقتصادی داخلی را به مدت درازی کنترل بکنند....پوستر چاپ شده قبل از اینکه در ایران گلوبال منتشر شده باشد بحث برانگیزی در « گوناز تی وی» داشت...آرمانهای ملت ترک در ایران و زمان رسیدن به این آرمان های تاریخی خیلی نزدیک شده است..و درست به همین خاطر است که هر چه ملت ترک به آرمانهای تاریخی نزدیک میشود , همان قدر پان فارسها بیشتر به فرهنگ ما ترک ها حمله ور شده و در نابودی آن تلاش میکنند.. چون هیچ کدام حرف منطقی برای گفتن ندارند...از اینکه باز یابی سلامتی جسمی و روحی آقای رضا لوایی باعث ازدیاد فشار خون بعضی ها شد متاسفم و امیدوارم که دوست عزیز آقای رضا لوایی همیشه سالم بوده و منتظر بقیه نوشته هایشان هستیم....
نوشته شده توسط: Anonymous

بيانيه ای بسيار منطقی و روشن۔ سؤالی که برای من خواننده مطرح ميشود و جوابی ر ميطلبد همانا عنوان "سازمانهای جبهه ملی ايران" است۔ جبهه ملی اگر به مثابه جبهه عمل ميکند که لزومی بر نام "سازمانهای جبهه ملی" نيست و اگر سازمانهای تشکيل دهنده اين جبهه مد نظرند، منطقا ذکر اسامی اين سازمانها ضروری ميشود۔ سپاسگزار ميشوم اگر اسامی سازمانهای تشکيل دهنده "جبهه ملی ايران" را جهت اطلاع خوانندگانی چون من که بر آنها آگاهی ندارم اعلام شوند، با تشکر پيشاپيش

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

tara-ی گرامی دوستان عزیز، در صورت امکان لازم است به توهین واکنش مدنی درست نشان داد. و نه واکنش غلط. البته متن نمایشنامه توهین را اثبات کند. نباید ظاهر قضیه را نگاه کرد. عمل چند نفر را -گیرم با اجازه ی حکومت- نباید به نام یک ملت که خود کمرش زیر بار دیکتاتوری مذهبی خرد شده نوشت. سیاست کارهر کسی نیست. کار بسیار هنرمندانه و خردمندانه ای ست و تجربه ی کافی میخواهد. اعتراض مدنی به توهین درست است. اما اینکه در سایت تراختور یک نویسنده ی بی مسئولیت و بی خرد با نام « تراختور بایراقی» نوشته « حمله کنید و تماشاخانه را به آتش بکشید» یک بیخردی محض و بی مسئولیت است. که ممکن است این کار به بهای جان انسانهای زیادی تمام بشود. و موجب تفرقه و دشمنی بین دو مردم ستم کشیده گردد.

2- پیش بردن سیاست مدنی و دوستی و همبستگی کار شماست. نه کار طرف مقابل. در برابر توهین لازم نیست خانه ای را آتش بزنی.3- ما سیاست دوستی را ادامه میدهیم بگذار فارسی زبانها سکوت کنند.
روزی میرسد که اعتماد پیدا می کنند و آنها هم سکوت را می شکنند. همانطور که در مورد دریاچه اورمیه شکستند. سیاست ما را آنها تعیین نمی کنند خودمان تعیین میکنیم. نباید به دام دشمنی افتاد. اعتراض مدنی به هرشکل که ممکن باشد درست است و تحریک به آتش زدن خانه و حمله کار بسیار ناشایسته و ضد انسانی ست. این آدم اکنون که با نام «تراختور بایراقی» -که نام انتخابی خود را هم نمی تواند درست بنویسد( و درستش" بایراغی" ست) - «دستور حمله-آتش افروزی» میدهد و نه به جان و زندگی حمله کننده و حمله شده و انسانهای بیگناه احتمالی، و نه به کودکان خانواده ها و اعضا، میاندیشد، چه تضمینی دارد فردا همین «دستور» را علیه مخالف خود در آذربایجان صادر نکند؟ این «روحیه ، تفکر، و دستور دهی خشونت گرا»یی نشانه آن نیست که اگر فردا بتواند همین کار را با «شمای مخالف سیاسی و عقیدتی» نیز انجام میدهد؟ روشن است که پاسخ مثبت است. تا چنین آدمهای بی خرد و بی مسئولیت میدانداری میکنند رهایی آذربایجان هرگز ممکن نیست. آذربایجان اگر با چنین آدمهایی مستقل هم بشود باید به یقین دانست که «فاشیسم ملی» حاکم خواهد شد. وظیفه انسانی من گفتن اینهاست. حالا انتخاب راه و روش و تفکر با دیگران.
موضوع روشن است. و مربوط به هنر و ورزشگاه میشود. در صورت اثبات توهین 1- هنرمندان آذربایجانی می توانند به این کار هنری اعتراض کنندو2- ورزشگاه و تیم تراختور می تواند اعتراض کند. 2- جامعه مدنی آذربایجان میتواند اعتراض کند4- علاقمندان فعالان می توانند شعار اعتراض بنویسند و....اما اینکه یک آدم بی نام و بی مسئولیت و بی خرد «دستور حمله و آتش افروزی» بدهد باید به حالا آذربایجان گریست. چه کسی به این آدم حق داده که دستور حمله صادر میکند؟ کی او را برگزیده که بگوید خانه ای را به آتش بکشند؟ این گله حساب کردن مردم نیست؟ حزب الله بازی نیست؟ کار این آدم «بزرگترین توهین به شعور مردم و جامعه مدنی آذربایجان نیست»؟ پس چیست؟
نوشته شده توسط: محمدرضا لوایی

می توانید واژۀ " خراکتور " را در گوگل سرچ بفرمایید تا شاهکار بزرگان را ببینید.

نوشته شده توسط: محمدرضا لوایی

1-آقای ائلیار شما می توانید در لینک زیر به اطلاعات وسیعی در این خصوص دست یابید:

https://www.google.com/search?q=خراکتور&client=opera&hs=xiB&tbm=isch&tbo=u&source=univ&sa=X&ei=
AObjU7zYGoyvyATVoICACA&ved=0CE4QsAQ&biw=1304&bih=700#imgdii=_

2- متاسفانه و یا خوشبختانه متن عذرخواهی نوشته و معذرت خواسته اند اما دیر.
3- عکسی دیگری به متن اضافه کردم که از صحنه گرفته شده است.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

لوایی گرامی و دوستان عزیز اگر ممکن است لطفاً منبع این عکس را اینجا درج کنید. لازم است تحقیق شود این عکس چگونه انتشار یافته ؟ این عکس در سایت تراختور و فیسبوک هست ولی هیچ کدام منبع ذکر نکرده اند. در سایت تراختور آمده :
« توهینی وقیحانه به ترک ها در حال اکران است اطلاع رسانی کنید " نمايش تئاترى خَراكتور " در تهران از تاريخ 11 مرداد لغايت 30 مرداد 1393 در

تماشاخانه استاد مشايخى، از ساعت 18:30 روزهاى شنبه تا چهارشنبه!!!

نويسنده: سيامك صفرى

طراح صحنه و كارگردان: ميثم جهانگيرى

بازیگران : سیامک صفری ، میثم جهانگیری ، علی آسترکی ، مسلم رضائی ، حامد دولت آبادی و ...نویسنده : تراختور بایراقی »
http://tiraxtur-bayragi5.rozblog.com/post/5589

در ضمن این سایت مردم را تحریک به «آتش زدن تماشاخانه» کرده است:

«از هواداران تراکتور میخواهیم تماشاخانه استاد مشايخى، حمله کنند و آنرا به آتش کردند[کشند] فارس ها برای معروف شدن چه کارها نمیکنند یا روی در دیوار آن یاشاسین تراکتور بنویسند....» سایت تراختور را هم ندانستم از سایتهای داخل ایران است یا خارج.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

محسن عزیز، درست است. 1- آنکه خود را با نام مشخص مینامد دیگر انک زدن نیست. 2- اما لازم است او را بایکوت نکنیم. چون دید سیاسی با تجربه و آگاهی تغییر می یابد. نباید جوانان را به کام «ناسیونالیسم-ترکیسم-و غیره» فرستاد. لازم است با روشنگری مسئله «حقوق» را مطرح کرد و بخش «دموکراتیک» حرکات را قوت بخشید. 3- این هم درست است که برای «نقد جهت پیشرفت» لازم است «گرایش» ها را " فرموله" کرد. و نقد نمود. اما لازم است دقت کنیم که «انک» در کار نباشد. «نام واقعی» به شعار و فحش و توهین تبدیل نشود.4- مثال: حرک در آذربایجان بعد از57 «ملی» است. یعنی ناسیونالیستی. یعنی «ایده لوژی قشر سرمایه دار آذربایجان»ی ست. اگر من در این حرکت « بخش حقوق و تبعیض» را نبینم و حساب سرمایه را از آن جدا نکنم و هی از «ناسیونالیسم» نام ببرم این فرموله کردن و نام میشود «توهین-فحش». دیگر نمی توان آن هزاران جوان را که « فکر دوره ی»

خود را تجربه میکنند با بخش دموکراتیک حرکت آشنا کرد. یکراست میروند به کام «ناسیونالیسم و ترکیسم» و در یک وضعیت آشفته میشوند «فالانژ- فاشیست ملی- داغش ملی». «روشنگری» بسیار کار مهمی ست. هم برای خود روشنگر و هم برای محیط و جوانان. 5- من موافق تشکیل سازمان و احزاب بانام واقعی هستم. اما «ارتباط- روشنگری- نقد علمی» را نمی کنم رد کنم. 6- با عدم سوء استفاده هم موافقم. سو استفاده چیز درستی نیست. اما مسئله این است که «این دوستان آذربایجانی ما خود نمی دانند چیستند و کیستند». اینجا لازم است مسایل را با دیالوگ-خرد جمعی روشن کرد. در تصمیم گیری به دوستان کمک نمود. بیشتر نسل بعد از 57 نیاز به تحقیق و تفکر دارند. باید کمک شود. به این خاطر من بخش بزرگ کارم را به این روشنگری اختصاص داده ام و دهها مقاله نوشته ام. 7- از نظر خودم کسی نوشته های مرا در زمینه سیاست و یا هنر و ادبیات بخواند میتواند«راه را از چاه» تمیز بدهد. می تواند مستقل خود مسایل را آنالیز کند.8- راستش من هم بعد از این همه نوشته در موضوع سیاست خسته شده ام. و برنامه دارم به کار ادبی خودم بپردازم. خیلی چیزها دارم که میخواهم تمام کنم یا بنویسم. اما «این نیاز نسل بعد از 57 » را که می بینم باز مجبور میشود نظرم را مطرح کنم که به گوششان برسد. شاید بدردشان خورد. ولی راستش خسته ام و دوست دارم به کارهای ادبی خود بپردازم. احساس میکنم مشکل نسل بعد از 57 تنها ضعف در سیاست نیست. در ادبیات هم هست. تنها با سیاست نمی توان جهان و محیط را شناخت. ادبیات بسیار لازم است. برای آذربایجان آزاد و نوین باید فرهنگ نوین داشت وگرنه پا در گل می مانیم. وضع ادبیات هم مثل سیاست دراماتیک است. ازنسل 57 که من باشم هر کس پای در این راه گذاشت-منظور راه سیاست و ادبیات آذربایجان- باید کار آژیتاس را انجام دهد. آژیتاس پادشاه بونان یود که هرکول کار طویله اورا انجام داد. طویله ای بود که سه ماه با اسب تویش باید بتاخت میرفتی که به آخر میرسیدی. و سالهای زیادی بود که تمیز نشده بود. کار هرکول تمیز کردن این طویله بود. در مدت کوتاه و کوتاه. تنها خرد به دادش رسید. با باز کردن رودخانه به درون طویله آنرا تمیز کرد. والا اینجا رودخانه ای هم نیست که بدادما برسد. کارما از هرکول هم سنگین ترشده است.





نوشته شده توسط: Anonymous

پلشت فارس آن کسی است که در روز دهها بار ملت آذربایجان و دیگر اقوام غیر فارس ایرانی را در این صفحه پانترک و تجزیه طلب و ناسیونالیست مینمامد . شما پان فارسها و مانقوردهای حلقه بگوش اگر پلشت و راسیست و فاشیست نبودید، در این سایت، فرهنگ فاشیستی ضد ترک و ضد آذربایجانی را آغاز نمی کردید. تعداد کمنت های ضد انسانی و راسیستی که شما تاکنون در این سایت قرار داده اید را توجه بکنید، تا ببینید چقدر بیمار وعقده ای وغیر منطقی و نادان و جعلکار و دروغگو و تحریف کن هستید. مردم ملل جغرافیای ایران مخصوصا مردم آذربایجان جنوبی بشما چند نفر مانقورد پان ایرانیست نشان خواهند داد که آیا مردم آذربایجان فاشیست است یا شما بچه پارسها؟!

نوشته شده توسط: Anonymous

ائلیار گرامی؛ پان ترکیست نامیدن کسانی که خودشان نیز خودشان را پان تورک و تورانچی و بوزقورد و ترکیه چی معرفی میکنند، «مارک زدن» نیست بلکه اظهار واقعیتهاست. از طرف دیگر؛ ایادی حکومت و آریا پرستان نیز که به بدنامی پان ترکیسم در سطح جهانی آگاهی دارند، میخواهند همه فعالین آذربایجانی را «پان ترک» بنامند و بدین گونه اعتبار و خواستهای انسانی فعالین و شخصیتهای آذربایجانی را لکه دار کنند. از دید ایادی حکومت و آریا پرستان، حتا شخصیتهایی مثل رضا براهنی، علیرضا عسگرزاده، صدیقه عدالتی، سیروس مددی و حتا جناب آ الیار نیز «پان ترک» هستند، چراکه اینان از حق و حقوق آذربایجانیها دفاع میکنند. ما باید هر دوتای این جریانها را افشا و نقد بکنیم. به همین دلیل نیز،

به همین دلیل نیز، شناساندن «پان ترکهای واقعا موجود» از طرف خود آذربایجانیها، موثرترین گامی خواهد بود در راه شفافیت سازی در حرکت آذربایجان. این عده اندک پان ترکیست، باید به سوء استفاده از نام آذربایجان پایان دهند. مثل سلف پان ایرانیستشان که زیر نام «حزب پان ایرانیست» فعالیت مینمایند، اینان نیز باید زیر نام «پان ترکیستهای آذربایجان» به فعالیتشان ادامه دهند و بیش از این به حرکت ملی و دمکراتیک آذربایجانیها ضربه و زیان نزنند.