Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: تبریزی

بدبختانه نویسنده این نوشتار با بدبینی به خودگردانی (فدرالیسم) نگاه می کند اما آن چه که باید با بدبینی به آن نگاه کرد و آن را مایه بدبختی و ویرانی برای ایران و ایرانی دانست ناسیونالیسم است نه فدرالیسم! فدرالیسمی که ناسیونالیست های ایرانی و پوپولیست های ناسیونالیزه شده از آن سخن می گویند دستاویزی برای دیوارکشی های هیتلری میان ترک و فارس و کرد و عرب است نه ابزاری برای مردمسالاری! روشن است که فدرالیسم اگر بر پایه ناسیونالیسم و دیوارکشی های ناسیونالیستی باشد ساختار چنین کشوری که فدرالیسم ناسیونالیستی در آن پیاده شده است برابر خواهد بود با ساختار یک رژیم ملوک الطوایفی نه ساختار یک رژیم دموکراتیک! خودگردانی مردمی (فدرالیسم دموکراتیک) هرگز با دیوارکشی های نژادپرستانه و زبان پرستانه برپا نمی شود، برای نمونه پنجاه استان آمریکا از دیوار کشی به گرداگرد پنجاه نژاد برپا نشده اند و در فیلیپین بیش از صد

..... زبان گویشور دارند اما فدرالیسم در فیلیپین سر و کاری با نژاد و زبان ندارد! برای فهم چگونگی ناهمسانی فدرالیسم راستین یا فدرالیسم دموکراتیک با فدرالیسم دروغین یا رژیم ملوک الطوایفی نگاه کردن به نوشتاری در لینک زیر سودمند است http://www.iranglobal.info/node/16877
نوشته شده توسط: Anonymous

هموطن نازنین " حسن درشتی " با سلام و خسته نباشین، از زحمات شما در تهیهء این نوشته خوب در ارتقاء آگاهی مردم از نظام فدرال که مناسبترین برای ایران است، تشکر می کنم و در همین ارتباط جهت تسلی خاطر شما هموطن گرامی و حفظ کشور متکثر و رنگارنگ مان ایران، خواندن این نوشته " فدرالیسم مناسب کشور ایران " را توصیه می کنم. سپاسگزارم
http://www.kurmanj.org/fa/modules.php?name=News&file=article&sid=31

نوشته شده توسط: Anonymous

جهان تورک داغدار شد.
پروفسور دکتر جواد هیئت پدر معنوی آزربایجانی های جهان و یکی از شناخته شده ترین شخصیتهای علمی، تاریخی، فرهنگی و مطبوعاتی جهان تورک، صبح امروز در بیمارستانی در باکو درگذشت.

جهان تورک داغدار شد

ایشان که از چند هفته قبل در کمای نسبی فرو رفته بودند، به رغم تلاش پزشکان آزربایجانی دار فانی را وداع گفتند.
با انتشار خبر درگذشت وی، موجی از تاسف و حزن، آذربایجان و بخصوص جهانشهر تبریز را فرا گرفته است. خبر می رسد که اهالی شهر منتظر اخرین وداع با ایشان در دارالسلطنه تبریز و در زادگاه این شخصیت بزرگ هستند.
به نظر میرسد که بزودی پیکر بزرگمرد تاریخ آذربایجان، برای انجام مراسم کفن و دفن راهی تبریز خواهد شد تا بنا بر وصیتی که از ایشان باقی مانده است روح ایشان در مقبره الشعرا آرام گیرد.
براساس اخبار رسیده خانواده مرحوم دکتر جواد هیئت در صدد انتقال فوری جنازه این شخصیت بزرگ آذربایجانی به تبریز هستند.
امیدواریم که مقامات جمهوری اسلامی ایران در راستای این مهم نهایت همکاری را به عمل اورند.
نوشته شده توسط: Anonymous

برداشت من از مقاله آقای درشتی این است که فدرالیسم چیز خوبی است و معنی آن دمکراسی پیشرفته و مدرن است ولی در حال حاضر شایسته ایران نیست و ایرانیان لیاقت این دمکراسی را ندارند! ایرانیان به دو دسته تقسیم می شوند: مرکزنشینان و مرزنشینان. مرکزنشینان مردمانی هستند پیشرفته و لایق و شایسته دمکراسی و مرزنشینان مردمانی هستند عقب مانده و نادان که به سادگی آلت دست بیگانگان می شوند. باید مرکزنشینان یک حکومت مرکزی قدرتمندِ خیرخواه تشکیل بدهند و آنها را آموزش دمکراسی بدهند، تا آماده دمکراسی شوند و لیاقت لازمه را برای کسب دمکراسی و اداره امور خود به دست خود، کسب کنند. بله، این مقاله را می توان به این صورت خلاصه کرد. به نظر من آقای درشتی متوجه این موضوع نیستند که مبارزه برای دمکراسی در ایران، بیش از یک قرن است که آغاز شده و ادامه داشته و در این مدت همه ایرانیان، چه مرکزنشینان و چه مرزنشینان،

در دانشگاه این مبارزه، تعلیم دیده اند. البته می توان ادعا کرد که این آموزش کامل نیست. از طرف دیگر آقای درشتی در نظر نمی گیرد که وقتی یک قدرت متمرکز تشکیل شد و ثبات یافت و قدرت خود را تشکیل داد، دیگر مایل به تقسیم این قدرت نخواهد بود، هر چند که این حکومت متمرکز <خیرخواه> باشد. ایشان فراموش می کنند که در عصر حاضر، حکومت مرکزی قدرتمند به معنی عدم دمکراسی است و نمی توان از آن انتظار دمکراسی داشت! آقای درشتی در نظر نمی گیرند که این <مرزنشینان عقب مانده> قرنهای متمادی اداره امور کشور را (بد یا خوب) به عهده داشته اند و امروز هم در اداره امور این مملکت فلک زده، ولی در یک حکومت غیردمکراتیک، نقش اساسی دارند. سوال اینجاست که آیا وقتی نیروهای غیردمکرات این مردم، می توانند مملکتی را اداره کنند، نیروهای دمکرات آن، نمی توانند؟ آیا درست این نیست که بگوییم در ایران باید یک حکومت غیرمتمرکز دمکرات تشکیل شود و اداره امور مملکت را به دست مردم بسپارد و بعد، این دمکراسی را گسترش دهد؟ با شیوه ای که آقای درشتی پیش می روند، در ایران آینده دیکتاتوری خواهیم داشت و بعد از آن باز هم دیکتاتوری و باز هم دیکتاتوری و این سلسله ادامه خواهد یافت.
نوشته شده توسط: Anonymous

پروفسور جواد هیئت به ابدیت پیوست .: پروفسور دکتر جواد هیئت از مفاخر برجسته آذربایجان امروز دار فانی را وداع گفت.




دکتر هیئت که از چندی پیش به دلیل بیماری در بیمارستانی در باکو بستری بود، بعد ظهر امروز سه شنبه 21 مرداد در باکو پایتخت آذربایجان شمالی به ابدیت پیوست.

این دانشمند فرزانه، متولد چهارم خرداد سال ۱۳۰۴شمسی در تبریز بوده و یکی از نامدارترین مشاهیر علمی و فرهنگی آذربایجان، جهان ترک محسوب می‌گردند.

پروفسور دکتر جواد هیئت را استاد تیغ و قلم می‌دانند. این جراح نامدار که تحصیلات پزشکی خود را در استانبول و پاریس به پایان رسانده، در مدت قریب به ۶۰ سالی که در امر جراحی قلب بصورت عملی و نظری فعال بوده‌اند، تبدیل به نماد یک پزشک حاذق، پیشرو و فداکار گردیده‌اند. پروفسور دکتر جواد هیئت در کنار جراحی عمومی، جراحی قلب را آغاز کرد و در سال ۱۳۴۱شمسی برای اولین بار در ایران موفق به انجام جراحی قلب باز شد.

پروفسور دکتر جواد هیئت که در میان پزشکان به “پدر قلب ایران” معروف است، از سال ۱۳۴۲به نمایندگی ایران در انجمن بین‌المللی جراحی و از سال ۱۳۶۲به عضویت آکادمی جراحی پاریس انتخاب شد. تاکنون دهها مقاله و سخنرانی از او در کنگره‌های بین‌المللی جراحی به زبان‌های ترکی آذربایجانی، ترکی استانبولی، فرانسوی و انگلیسی در مجلات معتبر پزشکی جهان چاپ شده‌است.

پروفسور دکتر جواد هیئت از معدود افرادی در جهان هستند که علاوه بر جراحی در سه زمینه دیگر نیز از معروفیتی جهانی برخوردارند. ایشان یکی از مشهورترین تورکولوژیستها و مورخین جهان ترک نیز محسوب می‌شوند. بگونه‌ای که در راستای تکریم مقام علمی وی در زمینه تلاشهای وی در رشته‌های زبان و ادبیات ترکی و نیز تاریخ جهان ترک، مراسم متعددی در شهرهای باکو، استانبول، آنکارا، تهران، نخجوان، تبریز… برگزار شده و در کنگره بین‌المللی زبان ترکی در آنکارا از کتاب “سیری در تاریخ زبان و لهجه‌های ترکی” به عنوان جلد دوم دیوان الغات الترک و از شخص ایشان به عنوان کاشغری ثانی نام برده شد.

از تالیفات مشهور پروفسور دکتر جواد هیئت می‌توان کتب زیر را بر شمرد:
- سیری در تاریخ زبان و لهجه‌های ترکی، چاپهای تهران، آنکارا، باکو؛
- نگاهی به تاریخ ادبیات آذربایجان، دو جلد، چاپهای تهران و باکو (به زبانهای فارسی، ترکی)
- مقایسه‌اللغتین، چاپهای تهران، باکو، آنکارا، کایسری (به زبانهای فارسی و ترکی)
- ادبیات شفاهی مردم آذربایجان، چاپهای تهران، باکو (به زبان ترکی با خط عربی و سیریلیک)
- نگاهی به تاریخ و فرهنگ ترکان، چاپهای تهران، آنکارا، باکو (به زبان ترکی)
- ادبیات‌شناسی، چاپ تهران و باکو (به زبان ترکی با خط عربی و سیریلیک)
- یئنی دیلچیلیک (ویژه نامه وارلیق – بهار ۱۳۹۳با همکاری نشر بوتا)
- تاریخ فلسفه غرب، چاپ باکو (به زبان ترکی)
- ترومبوز و قلبیت و درمان آن،
- جراحی عمومی،
- درسهای جراحی.

نوشته شده توسط: ناصر کرمی

اقای اقبالی، این جملهء ناقص .."میگذرد مایهء شرمساری و زبونی در تاریخ است." که در اوّل کامنت بالا و امروز آمده مربوط به کامنت قبلی و کامنت دیگری است و ربطی به این موضوع ندارد، لطفأ نادیده یگیرید، و یا دوستان لطف کنند آنرا بر دارند. من معمولأ همهء کامنتها را در یادداشتهای روزانهءِ خود ثبت و نگهداری میکنم. با سپاس

نوشته شده توسط: ناصر کرمی

جناب اقای اقبالی، وقتی تمایل شرکت شما و آقای جهانگیر لقایی را در این نشست دیدم، خوشحال شدم، که احتمال تغییر و تحولی در گروهی که خود را سکولار دمکرات مینامند، بوجود خواهد آمد و با برنامه و با رعایت اصول دمکراسی و حقوق فردی، آغازی تازه را در پیش خواهد گرفت. امّا متأسفانه چنین نبود، و سرخوردگی بیشتری را حداقل برای من بهمراه داشت. این نشست ضعف اپوزیسیون سکولار و دمکرات را به نمایش گذاشت در نتیجه امتیازت مثبتی را به نظام اسلامی و به اصلاح طلبان و حامیان خارج نشین نظام داد....

بخوبی میدانید که همهء نشستهای ایرانیان با فرهنگ شرقی تعارفات و فرهنگ روبنایی، روبوسی و چنین و چنان آغاز و پایان می یابد، مرحلهء مهم و اساسی آن زمانی است که نشست ها پایان می پذیرند و هر کس به خانه برگشته است. تجربه نشان داده است که وقتی بحث جدی میشود، و تقسیم قدرت سیاسی و موضوع نقد و انتقاد که مایهء حیات هر دمکراسی و باعث رشذ فکری و ورزیدگی تئوری و پراتیک در عرصهء سیاسی هست، میشود، ماهیّت اصلی و صیقل نخوردهءِ افراد آشکار میشود، که من آنرا تجربه کردم که دمکراسی را در پوشش سکولاریسم به روش نظام اسلامی زیر پا گذاشتند، و میگذارند. من انتقادات خود را در رابطه با برنامه و فرهنگ سیاسی این افراد که خود را سکولار دمکرات مینامند، در نوشته ای در سایت ایران گلوبال انتشار دادم، گرچه من در مکاتبات فیس بوک از سوی فردی گمنام بنام آقای حسن اعتمادی که اکنون خود و خانواده اش را لیدر جنبش سکولار دمکراسی ایران میداند، به این نشست دعوت رسمی شدم، امّا نام مرا در لیست آن هزار نفر دعوت شده به نشست نوشته نشده بودند، چون از قبل انتقاد کرده ام. (گرچه اگر نام من هم در لیست می آمد شرکت نمیکردم)، این عمل افراد با رفتار علی خامنه ای و نظام جمهوری اسلامی چه فرق دارد !. در صورتیکه در دمکراسی های نیم بند هم، تشکیل چنین نشستهایی صرفأ به مناسبت پاسخگویی به انتقادت و اصلاح برنامهء سیاسی است. از این گذشته به جرآت میتوانم بگویم من بیش از همهء افراد در این نشست در مورد سکولاریسم نوشته و سخن رانده ام. آن موضوعی که مایهء نگرانی است، این هست که این افراد خود خواه و خود محور و کم سواد، بعضأ هم گمنام، خود را نمایندهء جنبش سکولار دمکراسی ایران مینامند، این انحصار طلبی و قبضه کردن پروسهءِ دمکراسی و جنبش سکولار دمکراسی از سوی این افراد، پیامدهای منفی جدی دارد. که باید به آن پرداخت و روشنگری کرد. موج آفرینی زود گذر این افراد و در رسانه های لوس آنجلسی بر این موج سوار شدن یک بیماری سابقه دار در تاریخ ایران هست که پروسهء دمکراسی و توسعهءِ فراگیر را سد کرده و سرزمین ایران را بی هویّت کرده و خواهد کرد. لینک در رابطه با این موضوع.
http://www.iranglobal.info/node/34334
نوشته شده توسط: Anonymous

به پان ترکها ! که همیشه ادعای دروغین ضد فارس میکنند . اگر فارسها اینگوه بودند می بایستی تمام رسانه می نوشتند که یک دختر فارس برنده این جایزه شده است . من خودم از طریق این سایت نخستین بار شاهد صدهها توهین نژادپرستانه فاشیسم ترک تجزیه طلب به ایرانیان و فارسها شدم . در ایران مردم اقوام مختلف عاشق همدیگر هستند . من در خوابگاه دانشجویی شاهد بودم که ترکها میخواستند هم اطاق فارس شوند و نه هم اطاق ترک یا آذری و در حضور فارسها با هم فارسی حرف میزدند و نه ترکی ، در صورتیکه ما چنان رفیق و دوست بودیم که ترسی از ما نداشتند که ترکی صحبت کنند . منظور اینکه راسیست های ترک در ایران یکبار هم با فارس تماس نداشته اند و خارج از آذربایجان سفر نکرده اند وگرنه میدیدند چقدر خلقها و اقوام ایرانی همدیگر را دوست دارند . دشمن مردم ، حاکمیت است و نه فارسهایی که خود قربانی و مظلوم شاه و شیخ هستند . سلام علیکم و رحمت ال

نوشته شده توسط: Anonymous

افرین و صد افرین .در میان این همه رویدادهای ناگوار این گزارش باعث شادی و خوشحالی شد. پیروز باشی و همواره در راه خدمت به ایران .

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

متاسفانه گزارش جامعی از این کنگره و یا فایلهای صوتی آن در دسترس نیست و نمی توان در مورد آن اظهار نظر کرد. آنچه هم که اقبالی گرامی نوشته است، تنها تعریف و تمجید و شعارگونه است. معلوم نیست کدام احزاب در آن شرکت داشته اند، موضوعات مورد بررسی چه بوده، نتایج چه بوده، به کجا رسیده اند، چگونه می خواهند پیش بروند، با چه نیروها و احزابی می خواهند وارد گفتگو بشوند و چه اتحادهایی را بسازند. بطور خلاصه، آن چه که در مورد این کنگره شنیده ام، تنها و تنها این است که کنگره تشکیل و تمام شده است و پیام مکتوبی هم ندارد!
امیدوار بودم که بحث های کنگره، حداقل از طریق پالتاک یا رسانه های دیگر مستقیما پخش شود و یا خبرگزاریهای اینترنتی، گزارش جامع از آن تهیه می کردند تا دیگران هم می توانستند در جریان آن قرار گیرند. البته لازمه این امر، دعوت تشکیل دهندگان کنگره از خبرگزاریها بود.

نمی دانم آیا در عصر اینترنت و ارتباط گیری با محیطی وسیع، می توان کنگره ای را که تنها در دایره تنگ چند ده نفر تشکیل و در همان دایره مانده است، و بحثها و نتایج آن علنی نبوده، کنگره ای موفق نامید؟
نوشته شده توسط: Anonymous

شباهتهای عریان عشیره پرستان و امت حزب الله را در این ماجرا به عینه می شود دید. گروه دوم هر حرفی را به "توهین به مقام عظمای ولایت" و "اهانت به مبانی اسلام" تعبیر می کند، و گروه اول، از عامی تا عالمش، از مسائلی کاملا بیربط "توهین به تورکها" را بیرون می کشد. همانطور که گفتم، اگر بر نوشته لوایی بشود خندید، بر استدلالات آ. ائلیار فقط می شود زار زار گریست. سرنوشت جریانی که سطح استدلال و منطق فرهیختگانش این باشد، با همه ادعاهای سوپر مدرنش، چیزی جز درغلطیدن به دامان ولایت فقیه (شاید با ورژن ترکی‌اش!) نخواهد بود. همانطور که سمبل آن "تیراختور" چیزی جز یک پادگان ورزشی سپاه پاسداران نیست.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

واقعا پشت داعش کیست؟ سئوالی که واتیکان طرح کرد :«رهبران اسلامی علیه داعش موضعگیری رسمی کنند!»، می تواند در این زمینه روشنگر باشد ؛ اگر توجه کنیم که عربستان ،قطر، اسرائیل و تا حدودی ترکیه در این باره واکنشی از خود نشان نداده اند . در مقابل داعشی ها هم صحبتی در باره حمله به اسرائیل و یا عربستان نکرده اند.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جمال گرامی اشاره ی من به برنامه و سیاست صهیونیستی-انگلیسی "خرید و واگذاری زمین در فلسطین" است که موجب جنگ و آوارگی شد. این سیاست طبق برنامه ، از هر طرف که باشد ، سیاستی ضد انسانی ست، و نیاید در آذربایجان اجرا بشود. که موجب جنگ و آوارگی میشود. خرید و فرو ش عادی و طبق قانون، بین همه ی ملیتهای ایران، از نظر من هیچ اشکالی ندارد. تشخیص اینکه چه معامله ای عادی یا غیرعادی و با برنامه و سیاست است ، به عهده ی قانون با حضور طرفین است.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آالیار جون بە جونت کنند باز هم تفکر پان تورکیستی در خونت است . بە این جملەی خودت نگاه کن بعد برو جلو آینە و خودتو نگاه کن ببین آیا تفکر پان تورکیستی در وجودت هست یا نە ؟؟ من کە فکر میکنم بە جای بالش هر شب کتاب کاپیتال مارکس را زیر سرتان بزارید کە خوابتان ببرد باز نمیتوانی از تفکرات پان تورکی خودتو خلاص کنی ،،، بە جملەی خودتان نگاه کنید جناب آ الیار فقط یک پان تورک میتواند چنینن بنویسد ،،،،،، در عین حال نباید سیاست «اسرائیلی خرید زمین» از سوی ناسیونالیسم افراطی کرد در آذربایجان غربی تکرار شود

نوشته شده توسط: Anonymous

آفتابه لگن هف دس - شام و نهار هیچی

در جستجوگرگوگل برای " کنگره دو روزه بوخوم" در سه صفحه اول جز این مقاله چیز دیگری پیدا نشد. جستجو برای " کنگره سکولار دمکراتهای ایران, کنگره دو روزه بوخوم، " جز این مقاله , مصاحبه جناب نوری علا را هم بدست آورد. در سایت خبر نامه گویا هم تحت عنوان " بیانیه دعوت به گردهمائی و کنگره سکولار دموکرات های ايران" مقاله ای وجود دارد که در آن جز خواجه حافظ شیرازی, ازهرچه آدم بی نام و با نام وجود دارد برای شرکت, دعوت به عمل آمده بود. نتیجه , همین : آفتابه لگن هف دس - شام و نهار هیچی. مگر آنکه انشاالله سور و سات در راه باشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب کیانوش
جای شما خالی. این کنگره برای تحلیل نبود بلکه هرکی آمده بود همان حرف قدیمی خودش را تکرار کنه. حالا آقای اقبالی با خوشبینی و نیت پاک می خواهند از کاهی کوهی بسازند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی، خود شما بهتر از من می دانید که نشست بی سر و صدای دوستان نوری علا هم مثل بقیه نشست ها حتی کم مایه تر از بقیه نشست ها بود و یک عده ای طبق معمول آمدند و همان گفته های قدیمی خود را تکرار کردند و همان بحث های خسته کننده قدیمی. واقعا برای من اتلاف وقت بود. یه عده ای آمدند و نشستند و بحث کردند و رفتند. همین.

بخدا خنده ام میگیره وقتی می نویسی احزاب بلوچ و ترکمن و غیره. فقط یک بلوچ آمده بود. فقط یک ترکمن آمده بود. بسیاری از افراد و حتی سخنرانان کرد آمده بودند تا طبق معمول حرف هایشان را بزنند و بروند.

با غلو کردن و نوشتن جملات قصاری مثل "در کنگره بوخوم رخدادی بوقوع پیوست که در تاریخ مبارزات اپوزیسیون ایران به نیکی ثبت خواهد شد" من و شما نمی توانیم قورباغه رنگ کرده و بجای فلوکس واگن بفروشیم. مردم دیگه خریدار حتی فلوکس واگن واقعی هم نیستند، چه برسه به قورباغه رنگ شده جناب

جناب دکتر نوری علاء و دوستان بسیار محترمش. تورو خدا دست وردار. من که بودم و می دانم چی شد، یا بهتر است بگویم چی نشد. هیچی نشد. یه عده ای آمدند و نشستند و بحث کردند و رفتند
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

اقبالي جان ، شما نوشته اي "پژواک پیام نامکتوب کنگره" منظور اين است كه گنگره فاقد يك قطعنامه بود، تحليل اين گنگره از أوضاع پيجيده منطقه و ايران چيست؟

نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

آ.ائلیار گرامی؛ می دانم و دست مریزاد و قادان آلیم پولداش!

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

«سیاست آذربایجان گرایی» حکومت:
حکومت ایران با این سیاست میخواهد «حمایت مردم ترکی زبان آذربایجان را جلب کند». هدف رژیم ایجاد «دیوار» بین اقلیم کردستان و آذربایجان است. حکومت از اتحاد کردها می ترسد، و حکومت خود را در آذربایجان و کردستان در خطر حس میکند. البته در آینده. از اینرو میخواهد آذربایجان مرزدار او باشد. و جنبش کردستان ایران نتواند پیروز شود و به شکست گراید. اینجا آذربایجان مهره ای است که توسط حکومت علیه کردستان ایران بکار گرفته میشود ، چرا که وحشت از« جدایی یا فدرالیسم» زهره ترک اش میکند.

او اگر در این کار موفق شود میتواند مشکل حرکت آذربایجان را نیز برای خود حل کند. یعنی فاتحه اش را بخواند.اینجا چرخش سیاست رژیم به طرف آذربایجان حس میشود. و علت آن هم وضعیت خوب جنبش کرد در منطقه و حمایت دولتهای جهانی از آن است. اگر سیاست رژیم در جهت جلب حمایت آذربایجان طولانی مدت ادامه یابد این تحلیل میتواند درست باشد.

چرخش سیاست حکومت بسوی آذربایجان ، اگر ادامه یابد و طولانی مدت شود امکانات دیگری را برای آذربایجان ایجاد خواهد کرد که می تواند مسئله تحصیل به زبان مادری و فرهنگستان و اقدامات جدی برای دریاچه از آن جمله باشد.این چرخش سیاست تحت دو عامل انجام میگیرد
1- فشار جنبش کرد درمنطقه(فشار بیرونی).
2- فشار جنبش آذربایجان برحکومت (فشار داخلی).

ولی احتمال هست که با ضعیف شدن مسئله کرد در منطقه رژیم سیاست خود را دوباره تغییر دهد. در این حالت جنبش آذربایجان ضروری ست بر شدت فشار خود بیافزاید.در غیر اینصورت می تواند امکاناتی را که بدست آمده از دست بدهد.در شرایط فعلی ضمن استقبال از سیاست چرخش لازم است سیاست پافشاری برخواسته ها و بدست آوردن هرچه بیشتر خواسته ها از سوی فعالان ادامه یابد. یعنی سیاست درست برای فعالان آذربایجان و کردستان پیش بردن :
«سیاست کسب حقوق به شیوه ی مسالمت آمیز» است. و « همکاری و همبستگی متقابل در کسب حقوق هر دو طرف. بدون نقض حقوق یکدیگر».
شرایط حاضر میتواند زمینه ی «مبارزه مشترک آذربایجان و کردستان» باشد. نباید گذاشت حکومت با سیاست آذربایجان گرایی کردستان ستیزی اعمال کند. پیروزی در نیرومندی مشترک است. نه در نقض حقوق و ضعف کردستان. نیرومندی مشترک رژیم را مجبور میکند بیشتر به حقوق مردم گردن گذارد. ضعف یک طرف موجب ضعیف شدن خواسته های طرف دیگر است.

رژیم با دادن هویج به آذربایجان میخواهد آنرا چوماق برسرکردستان کند. بعد هم چوماق را اره کند. نباید به چوماق تبدیل شد.
در عین حال نباید سیاست «اسرائیلی خرید زمین» از سوی ناسیونالیسم افراطی کرد در آذربایجان غربی تکرار شود. این سیاست که ممکن است از سوی رژیم اعمال شود
به زیان کردستان و آذربایجان است. و مبارزه ی مشترک را نابود میکند. و دو مردم را در برابر هم قرار میدهد. باید به این تله دقیقاً آگاه شد.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

بهنام جان، در «با دوست و برای دوست» خواستم بگویم پرواز نسل فدایی نامیراست. هر چند که به تاریخ پیوسته و خواهد پیوست. هرچند که ما باشیم یا نباشیم.این پرواز ادامه خواهد یافت تا بهار را سبز کند. خواستم بگویم دوست من شاید که جسماً تنها باشد و لی پروازش ، هست و تنها نیز نیست. و هرگز هم تنها و بی پرواز نخواهد ماند. خواستم به روش قدیم کمی با شما مشاعره کنم. در فرهنگ عامیانه آذربایجان هست که در داستانها و ترانه با شعر باهم گفت و گو میکنند. این خصلت گفت که کمی با شما صحبت کنم. ببخش که به داخل متن رفتم و نتوانستم در زیر حرفم را بنویسم. قربانت. دوستم تنها نیست.

نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

جناب آ.ائلیار مهربان و گرانقدر سلام؛ تردیدتان مباد که: نرمش کلام و ژرفش اندیشه و گرمش دل گسترده ی شما دیریست، مرا زیر مهر خود مسرور، آرام و امیدوار ساخته و پیوسته می سازد. سرفراز و تندرست باشید
چه زیبا:
آه! دوست من،
پروازت را می بویم
بوی بهار میاید.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

دوستی که «به من» پیام نوشته دچار اشتباه بزرگی ست. استراتزی خود را داده دست طرف مقابل که آن را تعیین کند. برایش. ولی استراتژی من دست خودم است و خودم تعیین میکنم و آنرا دست طرف مقابل نمیدهم. استراتژی من « دوستی و همبستگی و دفاع از آزادی» ست.حتی دفاع از حق مخالف خود . این را من تعیین میکنم و ربطی به این ندارد که او «از من حمایت میکند یا نمی کند». راه درست من جدا از راه اوست. اگر طرف مقابل دارای فرهنگ مترقی باشد و کار من را درست بداند میتواند حمایت کند. اگر نمی کند یا اشکال از من است یا از او . که در طی زمان مشخص میشود. با وضع و سیاستی که آذربایجان دارد معلوم است که کسی از من حمایت نمی کند. تا من اشکال اساسی دارم نباید انتظار داشته باشم که طرف مقابل حمایت کند. چرا من بر کوبانی سلام میکنم ولی نمی توانم به «اقلیم» سلام کنم؟ هر دو هم کرد اند. یکی احترام آفریده دیگری نتوانسته. ساده است.

درتاریخ کرد قاضی محمد برایم قابل احترام است و سمیتگو نه. چون نتوانسته این کار را بکند. اینجا منظور از «احترام» علاقه ی قلبی ست و گرنه هر انسانی قابل احترام است صرف نظر از اینکه چه جرمی دارد. حال فعال دو آتشه ی آذربایجانی را مورد توجه قرار دهیم: وقتی من میخواهم نظرم را مطرح کنم، میگوید«تو خودت را داخل موضوع نکن»! بعد «فحش میدهد»؛ بعد «تهدید جانی نوشتاری میکند»! «شعار فارس سگ» میدهد.و شعارهای خیالی و نفرت آفرین. و... خوب این آدم نشان میدهد که «داعشی»ست. و کارش ربطی به آزادی و حقون و انسان ندارد . این شخص و مانندهای آن که کم نیستند چگونه میتوانند حمایت ایجاد کنند؟ ریشه اینها را هم می جویی یا دکتر از آب در میایند یا با تحصیلات و یا مشکوک. که معلوم نیست از کدام طرف مأموریت دارند و سیاست «دشمنی و نفرت و زورگویی» را پیش می برند. خوب اینگونه حرکات بسیاراند و نادر نیستند. اینها جنبش را تهی کرده و به شکست میکشانند. بگذریم که راه جنبش با تاکتیک و استراتژی غالبی که دارد خودش هم عامل اصلی شکست است.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ملت نه پرستش دارد نه افتخار. مردمانی هستند مثل همه دارند زندگی میکنند. ما هم برحسب تصادف عضو یکی از اینها هستیم.آنچه قابل پرستش است یا به عبارت دقیق تر و درست تر قابل دوست داشتن است «انسانیت» یک ملت و مردم است، آزادیخواهی آگاهانه و سیاستهای درست و جا افتاده و بموقع آن است که احترام و محبت در دلها میافریند. سیاست مدار من میاید شعار بی موقع میدهد و من باید از خجالت نادرستی آن بنویسم که « مجبورم سرم را پایین کنم و سرشکسته شوم». خوب این نمی تواند در دل من حس احترام ایجاد کند چگونه میخواهد در ایران و جهان مورد حمایت و همبستگی معنوی قرار بگیرد. « با شعار فارس سگ» پیروزی بدست میاید؟ یا شکست؟ حمایت و محبت ایجاد میشود یا «دوری و بی اعتنایی»؟ اگر حرکت آذر بایجان توانست «سلامی که به کوبانی کردم» از من بگیرد آن وقت مطمئنم ما پیروز میشویم. اما میدانم که دوستان ما چنین شایستگی را ندارند.

باید خود را عمیقاً تغییر دهند. یا سیاستمداران جوان و تیز بین و باتجربه و انسان دوست دوستکار و باسیاست وارد میدان شوند که انسان در برابر کارو سیاستشان مجبور به احترام شود. در اعتراض به مشکل دریاچه در خیابان اورمیه بین درگیری جوانی پلیسی را که زیر موتور خود مانده بود و برسرش باران سنگ میامد دید و رفت پیش -در حالیکه خود از معترضین بود- رفت جلو به تظاهرات گفت سنگ پرتاب نکنید- دست نگهدارید- و کمک کرد پلیس از زیر موتور خود را خلاص کند. ویدئوی آن هست؛ این را میگویند «حساب حساب کاکا برادر». رفتار انسانی این جوان در دل من جای گرفت و بارها آنرا نوشته ام. چنین است متد جای گرفتن دردلها. اما دوستان ما با دل کار ندارند با جنگ کار دارند. این است که سیاست جنگ از همان آغاز شکست خورده است. نوعی سیاست داعشی ست. در بعد ملت پرستی. و عمیق شویم با دین پرستی سیاسی فرقی ندارد.
نوشته شده توسط: Anonymous

خانم شجاعي باوركنيد ،ما هم كه نزديك 30سال است مثل شما زيستن ونه زندگي مي كنيم، دراين انديشه بوديم كه يك يا دوسال ديگر برخواهيم گشت وباوركنيد كه اگر دستگيري ها واعدام هاي خود سرانه واگر بگير وببند ها وهتك حرمت ها و ..اگر ..... نبود . ماهم حتما وطنمان ايران را به جايي كه به آن تعلق نداريم ، ترجيح مي داديم ...ولي طي اين 30سال هرچه گفتند ، دروغ بود . هر قولي دادند بلافاصله زير قولشان زدند . انگار همين ديروز بود كه دوست نازنينم ( م ) با يك دنيا عشق وعاطفه پايش را به آنجا گذاشت وهمراه با دوفرزندش از فرودگاه ،روانه زندان شد .. خيلي وقت است كه ما ميهن نداريم وميهن ما زير دست وپاي بدترازمغولان افتاده است .. بعد ازيك سال هنوز خانواده اش صدايش را ازپشت تلفن وشيشه هاي ملاقات بايد بشنوند .. اما يك چيز رامي دانم ومثل روز برايم روشن است ... درپشت سرهرزمستاني ، بهاري هست . به بهار وروييدن

لاله ها وپايان يافتن اشك ودرد وفراغ مردم ايران يقين دارم . باوركنيد زمستان خواهد رفت ..اين قانون طبيعت والبته منطق تكامل است ..ديكتاتورها هر چقدرهم عمر طولاني داشته باشند .. نمي توانند تا به ابد مردم ما را به اسارت بگيرند .. اميد وباور به آينده ..اين چيزي است كه همه ما را زنده نگه داشته است ..براي شاعر نازنينمان هم دعاي سلامتي دارم . پاينده باشيد .
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اعتمادی، مگر کجا درس خوانده است که حرفهای بی ربطی میزند. بنظر میرسد او نیز در افکار قوم فارس، در زندان گستاخی و خود بزرگ بینی هیولای برده داری، گرفتار امده است! خدا به ایرانی جماعت رحم بکند. نه داداش! برو کتابهای بهتری بخوان! اگر ادعای سواد میکنی. سپاس.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

دوستان عزیز من مجبورم دو کلمه با هم ریاضی صحبت کنیم. در سیاست دو دو تا میشود 5. و گاهاً هم میشود 3. اما هیچوقت 4 نمیشود.یعنی حساب سیاست به راحتی دو دو تا چهار تا نیست. بسیار سخت است. مثل تفکر نتیجه 5 یا 3 . که در عقل نمی گنجد. دقت کنید. داعش جهان را علیه خود برانگیخته. در حالیکه میگوید « با ظلم مبارزه میکند». اما کوبانی همبستگی را برانگیخته. کوبانی هم با ظلم می جنگد. یعنی بر ظالم هم ظلم شده و بر مظلوم هم . اما ستمدیده حق ندارد به ستمگر -مثل داعش- تبدیل شود. یعنی ستمدیده باید با «روش و ایده و عمل درست و مترقی و حمایت و احترام بر انگیر» سیاست کند. اگر نیروی ستم دیده ای نتوانسته احترام و همبستگی داخلی و جهانی ایجاد کند یعنی «اشکال» دارد. باید این ضعف و عیب و ایراد خود را رفع کند. «حرکت آذربایجان» اگر توانست در داخل ایران حمایت و همبستگی ایجاد کند میتواند در جهان هم تنها نباشد.

حال که نمی تواند ، مشکل دارد. حرکت آذربایجان سیاست اش، ایده اش، عمل اش، در کل «فلسفه سیاسی» اش و «پراتیک اش» غلط است. نمی تواند حس احترام و همبستگی داخلی و جهانی بیافریند. ستم دیدگی- مظلومیت نمی تواند موجب حمایت شود. باید سیاست و ایده ی درست داشت. نشان دادن فرهنگ مترقی، سیاست مترقی خیابان یکطرفه است. من نمی توانم به کسی که فحش میدهد مثلا فحش بدهم. کسی که ادعای زیاده خواهی دارد جوابش آن نیست که ماهم زیاده خواهی کنیم. یا دشمنی پیشه کنیم. یا از حق و مبارزه ی او برای آزادی دفاع نکنیم. دوستی جای خود-اختلاف هم جای خود.« حساب حساب، کاکا برادر». همه چیز راحل صلح آمیز دارد. باید مشترکاً در طی زمان آنرا یافت. زمان قدیم و لشگر کشی ها نیست. آمریکا عراق را گرفت ولی مجبور است بیرون رود. زمان زمان دیگری ست. در آذربایجان با دو دو تا چارتا سیاست میشود. نه با پنج و سه. وقتی عاشق انسان ایرانی نباشی و عملاً آنرا نشان ندهی، حس و احترام نیافرینی، این حس را در اذهان به «اندیشه و تفکر» تبدیل نکنی کسی در ایران به «تو علاقمند» نمیشود. انسان ایرانی دوستت نداشته باشد انسان جهانی هم ترا حمایت نمی کند. حرکت آذربایجان با شعار جدایی یا تجزیه پیش آمده که بی موقع، غیر عملی، و حمایت نیانگیز، و غیر قابل درک برای داخل ایران و جهان است. در حقیقت «شعار جنگ» است. کسی از شعار جنگ حمایت نمیکند. اگر کوبانی حمایت میشود بخاطر آن است که راه صلح را میرود.من چیزهای ضروری را در مقالات گفته ام. آذربایجان «ملت پرستی» پیشه کرده. اما کوبانی با «حقوق خواهی» پیش میرود. گفته ام که را ه آذربایجان ترک ملت پرستی، و برگزیدن حقوق خواهی و انسان دوستی ست. این راه از دوستان ما ساخته نیست. قبل از اینکه فعال سیاسی باشی ، قبل از اینکه مبارز باشی لازم است «انسان باشی و انسان دوست». با سیاست «نفرت، مقابله به مثل، دنبال دیگران دویدن، ایجاد خط و مرز، اختناق آفرینی، مال من مال تو و...» نمی توانی قلب هیچ انسان آگاهی را به سوی خود جلب کنی. اما عمل و پیام کوبانی احترام بر میانگیزد.در ارتش خلق در 21 آذر افسران فارسی زبان همرزم بودند. چرا؟ جنبش 21 آذر در قلب روشنفکران احترام برانگیخته بود چرا؟ دوستان عزیز، راه ما در آذربایجان غلط است. چون خودمان اندیشه های غلطی درسر داریم. بر این اساس سیاست حرکت آذربایجان غلط است. براین پایه سیاستمداران ما بهتر است بروند بقالی کنند بجای سیاست. ولی میدانم هرگز این کار را نمی کنند چون پای « قدرت و منافع» درمیان است.ستارخان بارها گفته بود« شیطان دیوانه ، تودلم میگوید این تفنگ را بیانداز دور و برو دنبال کشاورزی.» چون او عاشق قدرت و منافع نبود. ولی بقالهای ما عاشق قدرت و منافع اند. من دیگر بیش از این نمی توانم ساده و رو راست و صریح ایراد ها را مطرح کنم. سیاست مداران ما نتوانسته اند در دلها احترام برانگیزند. فدایی که وارد اتاق شکنجه میشد، شکنجه گر به احترام او پا میشد! بروید در دلها احترام بیافرینید. نه نفرت. طرفدار حرکت آذربایجان که کامنت می نویسد بجای احترام آفرینی، محبت آفرینی، نفرت و انزجار میافریند. اما لاتهای خیابان که یک فدایی را مدتی میدیدند راه زندگی خود را تغییر میدادند. چنین است راه سیاست . چنین است حساب دو دو تا 5 تا.
نوشته شده توسط: Anonymous

اين حاكميت مرز هرگونه توحش وخوي حيواني را درنورديده است . يادمان نرفته است كه درسالهاي 60 تا 62 درايران ودرزندانها چه اعمالي انجام دادند .منتهي به دليلي عدم وجود فضاي مجازي وارتباطات فعال با خارج ازايران ، هيچ خبري به خارج ازايران منتقل نشد ....شكنجه مادران جلوي كودك ، تجاوز به زنان جلوي همسرانشان ، تجاوز به خواهر جلوي چشمان برادر براي شكستن او ، اسارت كودكان درزندان به همراه مادران ، اسارت مادران جوان باردار وتولد نوزاد در زندان و ......اين حاكميت به هيچ وجه تغيير نخواهد كرد ، مشابه درختي است كه بنياد وريشه اش فاسد است وكليه شاخ وبرگ وميوه هايش هم از ريشه تاثير مي پذيرد وهيچ چشم اندازي باهيچ كدام از سران حاكميت براي ايران وايراني وجود ندارد ، زماني كه مردم ايران به قطع ويقين به اين باور برسند ، شك ندارم كه اين حاكميت به زودي ساقط مي شود . فقط بايد به اين باور رسيد وشك هم نبايد كرد

نوشته شده توسط: Anonymous

ولی همدردی و آرزوی موفقیت برای مبارزان کرد در سوریه و عراق را باید ازیه جایی شروع کرد. بنده خودم به عنوان یک تورک آزربایجانی انتقادات و اعتراضات فراوانی به عملکرد گروهها و تشکیلات های سیاسی کرد در کردستانی خواندن اراضی غرب آزربایجان دارم ولی امیدوارم فضایی برای همکاریهای آتی بین تورک-کورد در مبارزه ملی ایجاد شود. نباید فراموش کنیم که ما باهم همسایه هستیم و همسایه خواهیم ماند، پس باید راهی برای حل مشکلات و همزیستی پیدا کنیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

با درود
جناب توکلی عزیز درست می فرمایید . برای اطلاع رسانی بود که بصورت خبر منتشر کردم . گزارش جامع را در اولین فرصت به همراه عکس منتشر خواهم کرد . سیاس از تذکر

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای رازی! شما همانطورکه خودتان میفرمائید، چقدر کند ذهن هستید که توهین را از حرف سالم تشخیص نمی دهید؟ و یا خود را به نادانی و چیزهای دیگر میزنید. اگر کسی مثلا بعنوان شاعر و یا نمایشنامه نویس چیزی بنویسد و نام آنرا ( پارس سگ) بنامد آیا ناراحت میشوید یا نه؟ باحتمال زیاد همچنانکه میفرمائید ناراحت نمیشود. اما اگر ناراحت بشوید، شاعر و یا همان نویسنده میتواند بگوید: که شما آدم غیرتی، عصبی، و نسبت به هنرحس مشکوکی دارید. چون وقتی سگ احساس خطر بکند. مدام پارس میکند. و پارس کردن سگ یک چیز طبیعی است. و جزء خصلت ذاتی اوست. خصلتی که از نیاکانش بوی به ارٍث رسیده است. و اگر شما فارس باشید، و ادعا بکنید، که تیتر نوشته هنری به شما و نژاد تان توهین میکند، نمی توانید آنرا به هنرمند ثابت بکنید. زیرا او میگوید، بکار بردن کلمه سگ، و پارس، هیچ محدودیتی در هنر ندارد.اگر ناراحت باشید یک لیوان آب خنک میخورید.

نوشته شده توسط: Anonymous

تعدادی از نام های اصیل خیابان های اورمیه به نام های تــُرکی مزین شده است.
http://oyrenci-sesi.info/yeni/13070

نوشته شده توسط: Anonymous

خام لاله موذن لطف کنيد علت و يا جرم اعدام شدگان را جهت اطلاع بنويسيد . من شخصا با هر گونه اعدام مخالف هستم.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار! شما بعنوان یک ترک آذربایجانی!، از مبارزات کردها در سایت ایران گلوبال با نوشتن شعرو مقاله پشتیبانی میکنید. و نشان میدهید که بعنوان یک انسان، خوشبختی و آزادی مردم کرد را میخواهید! ما آذربایجانی ها نیزچشم انتظاریم تا ببینیم شاعر و یا نویسنده کرد نیز! از مبارزات برحق مردم آذربایجان جنوبی مثل شما حمایت بکند! چنانکه همه میدانند، مردم آذربایجان نزدیک یکسده است که در زیر چمکه های دیکتاتور های شیخ و شاه جغرافیای ایران لگد مال میشود، و تمام حقوق زبانی، فرهنگی، و آزادیهای سیاسی اش قدغن و گیوتین بی عدالتی، نابرابری و ستم ملی بر حلقومش ایستاده است.احساس بشر دوستی چیز خوبی است. و انسانها را بیکدیگر نزدیک میکند. و مایه صلح و صفا و آرامش میشود. اما رابطه دوستی خیابان یکطرفه نیست. آیا کردها نیز از مبارزات مردم آذربایجان حمایت میکنند؟ و در مورد مبارزات مردم آذربایجان شعر و مقاله مینویسند؟ ما

نیز چشم به راهیم!
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای پرويز يادم ميايد در سرمای سوزان و برفی تبريز در روز ٢١ آذر هر سال بچه های خرد سال را ساعتها در خيابانهای يخ زده رژه میبردند که امروز روز نجات آذربايجان است و ما به همت ارتش غيور شاهنشاهی ايران در سايه رهبری الاحضرت محمد رضا پهلوی نجات پيدا کرده ايم ولی در اوايل سالهای ١٣٥٠ که با کتاب و تاريخ و رويدادها و حوادث آشنا شدم متوجه شدم که روز بدبختی ملت آذربايجان را روز نجات و ارتش فاشيست ايران را که ملت آذربايجان را قتل عام کرده ارتش آزاديبخش ناميده اند و از همه بدتر روز آتش زدن کتابهای ترکی توسط ارتش فاشيست را روز جشن و سرود نام نهاده اند و فرودسی نژاد پرست و ضد زن را شعار ملی جا داده اند. واقعا دنيای عجيبی است.

نوشته شده توسط: Anonymous

کنفرانسی که کیانوش توکلی در آن نباشد ما اصلا قببول نداریم .

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

داستان "مقابله به مثل" را نشان میدهد. و توجیه را. از توهین حرفی بمیان نمی آید ولی "دوست" احساس میکند توهینی صورت گرفته و باید مقابله به مثل کند. و طرحی نوشته که آنرا ثابت میکند. وچیزی ست در سطح یک مقابله به مثل کننده. مشکل درگیری که پیش میاید او چاره را در «آزادی توهین می یابد». اما این ایده در آن مقطع عملی نیست. پیسنهاد نظر خواهی میدهد. متن قید و بند برای هنر را قبول ندارد ولی حق اعتراض را محفوظ میدارد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

آقای چنگایی عزیز ، با اجازه - سخنی با شما را - بخاطر حفظ فرم- در بالا نوشتم. ببینید.

نوشته شده توسط: Anonymous

دیدگاهی کاملا خام و بر اساس فرضیاتی که آن شود و این نشود. رژیم ایران به دلیل ایدولوژی خاص خویش؛ اصولا خود را به هیچ وجه نیاز به پاسخویگویی به دنیای مدرن نمیداند و هر کاری که بوی تروریسیم دولتی بدهد جهت تثبیت خود به عنوان بچه شرور در دنیا ؛ انجام داده است. تصور کنید این رژیم .با امکانات مالی که دارد صاحب دولت نبود ! فکر میکنید در آن صورت داعش وحشی تر بود یا بانیان جمهوری اسلامی ایران؟ ارتباط امریکا با ایران یعنی ظهور ایران های متعدد البته این بار دنیای کشور های اهل سنت منطقه بر علیه امریکا و ایران چرا که کینه ای این رژیم بر دل مردم اهل سنت کاشته تا باقی رژیم ایران بر سر ایران پرواز خواهد کرد

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب anonym وقتی اینهمه فشار به نویسنده نمایشنامه می آید که او را مجبور به اعتراف به جرم ناکرده می کند و اینهمه غوغا می شود و فشار می آید و احتمال یک حرکت وسیع می رود، عجیب نیست که آقای قاضی پور که می خواهد دوباره انتخاب شود، لباس ملی بپوشد و در مجلس اعتراض کند و رئیس مجلس هم چنین موضعی بگیرد. به هر حال از نظر من عنوان نمایشنامه اهانتی دکرده بود. اگر کسی مستند بیاید و دیالوگهای نمایشنامه را بیاورد و ببینم که دیالوگها توهین آمیزند، من هم طبیعتا قبول می کنم که دیالوگها توهین آمیزند. ولی باز هم تاکید می کنم که من عنوان نمایشنامه را توهین آمیز نمی دانم. این نظر من است و شما هم نظر دیگری دارید. فکر می کنم که اگر خود شما بدون توهین بنویسید، می توانیم صحبت کنیم و به گفت و شنود بپردازیم ولی وقتی توهین می کنید، چه صحبتی می توانیم داشته باشیم؟

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کاظم ثانی, باز هم به نوشته خود و خبری از مجلس رژیم نگاه کنید و................

. و همه اینها در حالی صورت می گیرند که کسی به محتوای نمایشنامه کاری ندارد! آیا این نمایشنامه و پوستر آن واقعا توهین آمیز است؟ آیا اینکه آذربایجان تیم فوتبالی
نوشته شده در:
پلشتی افکار پان فارسیسم
پنهان کن ادامه نظر
ادامه نظر...:
به نام تراکتور دارد باعث می شود که هر کس نگاه چپ به تراکتور واقعی بیاندازد (نه به تیم تراکتور) باید چشمش را درآورد؟ بر اساس گزارش خبرگزاریهای مختلف «خرآکتور» نمايشي کمدي است با حال و هواي فانتزي که به مجادله يک خر و تراکتور بر سر کارايي خود در دنياي جديد مي پردازد. این چه ربطی به تیم تراکتور و آنچنان که آقای لوایی نوشته به <تحقیر شعور ملی آزربایجان> و <تحقیر

شور ملی آزربایجان> دارد؟
محمد حسن ابوترابی فرد نیز که ریاست ساعاتی از جلسه علنی روز یکشنبه مجلس را برعهده داشت خواستار برخورد وزارت اطلاعات و ارشاد با توهین کنندگان به اقوام شد.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ثانی, سرپرست مجلس رژیم اذعان میکند , در این نمایش نامه به آذربایجانیها توهین شده است ولی حضرتعالی مینویسید از توهین خبری نیست. من در کامنتهای قبلی ام به حق از هالوبازی نوشته بودم. بنا بر این یکی در این میان هالو بازی میکند

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب yenilik من در این مورد نظر خودم را نوشتم و هیچ حکمی هم صادر نکرده ام و آماده شنیدن نظرات دیگران و یادگیری از آنها هستم. برخلاف شما قصد من قبولاندن نظرم به دیگران و تحمیل آن به دیگران نیست. چیزی که من از نوشته های شما دستگیرم شد این است که در مثال زنی که آوردیه اید، ما باید بلافاصله همه مردها را مقصر بدانیم و حسابشان را برسیم و آن را هم به حساب مبارزه با فرهنگ مردسالاری بگذاریم. این <همه مردان دارای فرهنگ مردسالاری> هم همگی <فارس> هستند. من مسئله را اینطور می فهمم که در کل باید علیه فرهنگ مردسالاری مبارزه کرد و در مورد آن زن بخصوص هم اقدامی قانونی به عمل آورد. این مسئله در مرود تبعیضات فرهنگی در جامعه ایرانی هم برای من به همین صورت است.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

نمایشنامه ی «خراکتور» و مجلس ایران:« نایب رییس اول مجلس شورای اسلامی خواستار شد؛
لزوم برخورد وزارت اطلاعات و ارشاد با توهین کنندگان به اقوام
نایب رییس اول مجلس شورای اسلامی با تاکید بر این که ملت ایران نماد وحدت ملی و انسجام اسلامی است، خواستار برخورد وزارت اطلاعات و ارشاد با توهین کنندگان به اقوام شد.
حجت الاسلام و المسلمین «محمد حسن ابوترابی فرد» که ریاست ساعاتی از جلسه علنی روز یکشنبه مجلس را برعهده داشت این مطلب را در پاسخ به تذکر و اخطار نادر قاضی پور نماینده ارومیه درباره اجرای نمایشنامه «خراکتور» که در تالار شهر تهران در حال اجرا است، بیان کرد.



ابوترابی فرد تاکید کرد: این وحدت دستاورد سال ها تلاش نیروهای انقلابی و حضور دین و اخلاق در جامعه است.

خبرگزاری رسمی دولت (ایرنا) گزارش داده که ابوترابی فرد از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خواسته است به طور جدی خطای فاحش در این موضوع را پیگیری و وزارت اطلاعات نیز آن را بررسی کند.
نایب رییس اول مجلس تصریح کرد: اگر بخواهیم غیورترین مردان سرزمین مان را نام ببریم باید نام زیبای مردم آذربایجان که همه چیز خود را فدای انقلاب کرده اند را بگوییم.
ابوترابی فرد خاطرنشان کرد: وزیر ارشاد نیز باید به طور جدی افرادی را که در انجام این خطای فاحش دست داشته اند را شناسایی و بازخواست کند، از وزارت اطلاعات نیز می خواهیم این موضوع را مورد بررسی قرار دهد. قاضی پور نماینده ارومیه در جلسه علنی امروز یکشنبه در تذکری آیین نامه ای گفت: وزیر کشور باید جلوی برنامه های اختلاف انگیز را در کشور بگیرد و با کارهایی که قومیت ها را مورد تمسخر قرار می دهند، برخورد کند.
وی با یادآوری اتفاقاتی در سال های گذشته که به دلیل انتشار کاریکاتوری در روزنامه ایران ایجاد شد، افزود: اگر به خاطر داشته باشیم کاری که روزنامه ایران در آن زمان کرد باعث مرگ سه نفر در سنقر شد، نباید این رفتار تکرار شود. نادر قاضی پور در گفت و گو با خبرنگار پارلمانی ایرنا درباره موضوع تذکر خود گفت: در تالار شهر تهران نمایشنامه ای بر روی صحنه به نام «خراکتور» است که به زبان آذری و تعصبات خطه آذربایجان توهین شده است.»
نوشته شده توسط: Anonymous

کامنت دوم پیرامون "" اشکال دید جناب کاظم ثانی‌ در کجا نهفته است؟ "" تصورش را بکنید که یک زن، در جامعه مردسالار، از ظلمی که در حق وی می‌‌شود، شاکی‌ است، ایشون قدرت نقد و اندیشه دارند و میداند که ابتدا باید آن "" روابط قدرت "" را به چنین فضای مردسالارانه امکان رشد داده را باید "" تعریف کند ""، ناگهان تعدادی مرد، از جنس جناب "" کاظم ثانی‌ "" پیدا می‌‌شود و می‌‌گویند که این حرفا چیست خانم "" همه ما انسان هستیم ""، این مردها از جنس جناب "" کاظم ثانی‌ "" با کلی‌ گویی میخواهند صورت مساله را "" پاک سازی "" کنند، اگر این مردها واقعا به حق انسان احترام قائلند باید بجای ماست مالی‌ کردن مساله، "" روابط قدرت "" را در بستر جامعه تعریف کرده و سپس از طریق مدار‌های قانونی‌، دست به از بین بردن آن "" روابط قدرت نابرابر "" بپردازند. با گفتن اینکه خانم این حرفا چیست من به هر کسی‌ که در حقش ظلم ب

بشه چه زن و چه مرد از وی حمایت می‌کنم کلی‌ گویی است و چیزی حل نمی‌‌شود.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب yenilik از راهنمایی شما برای درک موضوعی به این سادگی تشکر می کنم و حتما هم بیشتر مطالعه خواهم کرد. البته باید در نظر داشته باشید که من مانند شما یک جامعه شناس علم به همه چیز هیستم و یک فرد معمولیم. برای من که آدمی معمولی هستم مشکل است که با مغز شما فکر کنم. برای من احکامی که صادر می شوند، معنی ندارند. مغز ناآگاه من در مقابل هر حکمی یک سوال مطرح می کند. مثلا برای من این سوال مطرح می شود که این <فارسی> که قدرت را در دست دارد کیست؟ خامنه ای یا روحانی و یا اژه ای و مصباح؟ برای من این سوال مطرح می شود که آیا اگر منافع مادی و ایدئولوژی اسلامی شان ایجاب بکند، زبان ترکی یا کردی را به زبان رسمی مملکت تبدیل نمی کنند؟ برای من این سوال مطرح می شود که آیا منافع اقتصادی و سیاسی آنهاست که آنها را مجبور می کند که سیاست تبعیض به اقوام و ملیتها و ملتها را پیش ببرند و یا تعلق آنها به <جامعه فارس>؟ جواب

این سوال برای شما ساده است چون حقیقت پیش شماست و قبلا به حقیقت رسیده اید و حکمش را صادر کرده اید و مرتب تکرارش می کنید ولی برای من ساده نیست چون مغز من همه اش سوال می کند و همه جوابها را به محک می زند.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تبریزی، جنابعالی در کامنت خود میفرمائید: (... حقوق فرهنگی مردمان ایران توسط سیاست "یک زبان - یک ملت - یک دولت" از زمان رضاشاه تا کنون نقض شده و فرهنگ مردم قدغن شده و ... ) برابر با چیست؟ این سخن برابر با آن است که پیش از رضاشاه کشور ایران سرزمین گل و بلبل بوده است و حقوق فرهنگی مردم ایران نیز نقض نمی شده است و فرهنگ مردم نیز قدغن نبوده است و همه از آزادی و برابری برخوردار بوده اند! پرسش من از چنین کسانی این است که چرا هیچکس و هیچ نویسنده ای از زمان پیش از رضاشاه و از سرزمین گل و بلبل و آزادی بودن آن سخن نگفته است؟ و آیا ایران در زمان پادشاهان قاجار سرشار از آزادی و برابری و حقوق فرهنگی و حقوق سیاسی و حقوق شهروندی بوده است اما رضاشاه آمد و همه اینها را ... از میان برد؟ ) پایان نقل قول. 1. جناب تبریزی! عرض بشرف مبارکت! اولا که در تاریخ بشریت، تقریبا تا

شصت، هفتاد سال پیش جامعه بشری، اصلا مفهوم آزادی و یا دمکراسی اروپای غربی و آمریکائی را باین شک امروزی نمی شناخت. پس صحبت کردن از دولت قاجار، که گویا دمکرات نبوده است، بیانگر آنست که جنابعالی اطلاع درستی از تاریخ دمکراتی اروپائی غربی نداری. دولت قارجار و سلسله سلاطین ترکان نیز مانند سایر جوامع آن زمان قوانین خاص خود را داشتند، و حتا بخاطر کسب قدرت ، مثل دول اروپای غربی علیه یکدیگر میجنگیدند. با تمام این اوصاف تمام زبانهای جغرافیای ایران آزاد بود. و ترکان مجبور نبودند، که بزور سرنیزه و زندان و شکنجه! زبان خود را رها کرده و فارسی یاد بگیرند، زبانیکه فقط بدرد خود شما میخورد! و باید گفت که آنزمان از ناسیونالیسم دولتی، به شکل دول اروپای غربی امروزی اصلا خبری نبود. اما این بمعنای آن نیست، که چون در آن دوران در جهان، دمکراسی بشکل اروپای امروزی وجود نداشت، پس شما باید از رضا خان دفاع بکنید. و یا آن را تبرئه بکنید! و حتا حکومت دیکتاتور رضا خان را دمکرات بحساب بیاورید! رضا خان یک دیکتاتور بود. حکومتش هم دیکتاتور بود. پسرش محمد رضا هم دیکتاتور بود. و زبان ترکی را همین پدر و پسر معدوم قدغن کردند. که سیاست تک زبانی، و آسیمیلاسیون مردم ترک هنوز هم از طریق دیکتاتور های رژیم اسلامی تهران ادامه می یابد. در میان صحبت تان ادامه میدهید: ... پاره ای از ناسیونالیست ها پیاپی می گویند و می نویسند که: ( ..... رضاشاه آمد و همه ایرانیان را ناچار از به کار بردن زبان فارسی کرد ... برابر با چیست؟... رضاشاه پس از آنکه به روی کار آمد با یک یا چند بخشنامه و با سیاست ("یک زبان - یک ملت - یک دولت") همه آنها را ناچار از به کارگیری زبان فارسی کرد!..) پایان نقل قول. 3. دوست عزیز! این بخش از سخنانتان عین حقیقت است. البته باید پرسید: مگر رضا شاه کی بود که اینهمه قدرت داشت. رضا شاه دست نشانده استعمار انگلیس بود که در جبهه های مختلف با ترکان در گیر جنگ بود، و برای تضعیف اتحاد ملل ترک میخواست، آنها را بجان یکدیگر بیندازند. از این رو، برای تضعیف پادشاهان سلسله قاجار، یک آدم بیسواد و غداری را به نام رضا هفت تیری را بر ارکیه قدرت گماشت، و با قلع و قمع زبان و فرهنگی ترکی، زبان ما را به نابودی کشید که این آسیمیلاسیون تا به امروز نیز ادامه می یابد. آیا دوست داری کسی زبان شما را قدغن بکند؟ اگر دوست نداری کسی با شما چنین بکند، پس چرا از آزادی زبان ترکان در ایران حمایت نمی کنی؟ آیا بشر دوست، و مدافع حقوق بشر نیستی؟

نوشته شده توسط: محمدرضا لوایی

دوست داشتم نام این متن را " مکتب تبریز در مواجهه با ملی گرایی پدرسالارانۀ پان فارسیسم" بگذارم اما ترجیح دادم در مواجهه با سلطۀ فرهنگی بناممش.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ثانی شما بحث را از همان جمله اولتان طوری به کوجه های علی چپ میکشانید که هر آذربایجانی بهتر می یابد بگوید: سن ساغ , من سلامت. یعنی بحث با شما بی مفهوم است, همان طور که اکثر آذربایجانیها در ایران, مخصوصا نسل جوان, فریاد میزند بیز هارا فارس لار هارا. فکر مکنم شما هم مثل خیلی ها هنوز درک نمیکنید , یعنی چه؟

نوشته شده توسط: Anonymous

با توجه به سوابق سیاسی این خانم تعجب نمیکنم که ایشان هنوز بین سالهای 1340-1357 زندگی میکند. ولی در تعجبم که چگونه بخش بزرگی از اپوزیسیون ایرانی نیز که اندکی پیشرفت فکری کرده بودند، دوباره از نظر "بلوغ" سیاسی به همان دوران بازگشته اند.