Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی سایت شما سایت دموکراتی است و به همه ارا احترام می گذارد . این قلم شبیه قلم مشتاق پارلمان در تبعید اذربایجان جنوبی است و معلوم نیست چرا عقب نشینی کرد.این مطلب حتما مال آقای مشتاق است او از این اداها خیلی در می آورد چون وقتی دید مخالفانش به وی توپیدند این طوری عقب نشینی کرد چطور می شود که حالا تکذیب می کند یادم هست چند بار از این کارها کرده ظاهرا برای سنجش بوده کارش بعد دیده خراب کرده تکذیب کرد . من از دوستانش هستم و بارها گفتم با این کار ها خودتو خراب نکن گوش نمی کنه .

نوشته شده توسط: Anonymous

چشم آقای توکلی . پس این مقاله از آقای محمد مشتاق نیست.

نوشته شده توسط: Anonymous

این نوشته مال استاد مشتاق است برای من هم از ایمیل خودش ارسال شده است . به عنوان یک ترک اعلام می کنم که اگر جرات پاسخ و تحمل نقد ندارید چرا شبه افکنی می کنید. فردا ما با تجزیه ایران باید خود را اداره کنیم حالا با یک نقد از استاد مشتاق این طوری جا زدیم وای بر ما .
ترک اوغلان

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

اقاي محمد مشتاق /همين حالا بهم تلفن زد و مطرح كرد كه اين مقاله إز أيشان نيست،بنا بر اين إز منتشر كنننده تقاضا. دارم اگر توضيحي لازم است بنويسد، در ضمن اقاي مشتاق بهتر است كه خود ،كامنتي در همينجا بنويسد،تا ابهامي باقي نماند

نوشته شده توسط: Anonymous

دوستانی که لینک مقالات و نظرات آقای محمد مشتاق را دارند لطفاً زیر این مقاله درج کنند . تا با مواضع ایشان آشنا شویم.با تشکر.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای امید یزدانی گرامی، شما اطلاعاتی تاریخی در مورد دولت و پارلمان آذربایجان در سال 1945 و همچنین در مورد حق ملل در تعیین سرنوشت خود و مواد میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی به من ارائه کرده اید. با اینکه این اطلاعات برای من تازگی ندارند، از شما متشکرم. اگر کامنت مرا با دقت مطالعه می کردید، می دیدید که من حق ملل در تعیین سرنوشت خودشان را نفی نکرده ام. من سوالاتی از شما بعنوان یکی از پایه گزاران پالمان موقت آذربایجان کرده ام که متاسفانه شما به هیچ کدام از آنها جواب نداده اید. من هم می دانم که این پارلمان موقت است و هنوز دائمی و رسمی نشده است. هر زمان که رسمی شد، اگر سوالی و مساله ای در مورد داشتم، حتما مطرح خواهم کرد. سوالات من در مورد همین پارلمان موقتی است که شما و دوستانتان تشکیل داده اید. این سوالات خیلی هم ساده هستند و دقیقا در رابطه با مصاحبه شما و بیانیه ای است که شما آن را امضا

کرده اید و عبارتند از: 1- ملت آذربایجان کجا و در کدام جمع و یا در کدام نظرخواهی خواست تشکیل پارلمان و دولت ملی را مطرح کرده اند؟ 2- می تونید برای من آذربایجانی مشخص کنید که این 26 نفر را چه کسی به جلسه کپنهاک دعوت کرده بود؟ تا آنجایی که من مطلع هستم، ملت آذربایجان چنین مامورتی به کسی نداده است. چه کسی این ماموریت را به دعوت کننده داده است؟ 3- من هم خوشحالم که کسانی که تا دیروز چشم دیدن همدیگر را نداشتند و هر روز در رسانه های هزاران ناسزا و اتهام نثار هم می کردند، عرض یک روز همه با هم آشتی کردند و شدند رفیق جان جانی. ولی در تعجبم از این آشتی ناگهانی و سریع! راستی چه نیرویی باعث این آشتی سریع السیر شد؟ عشق به آذربایجان و مردم آن؟ چرا این عشق سالها تاثیر نداشت و یک شبه تاثیر گذاشت؟ 4- آیا یک پارلمان می تواند عرض دو ماه با مراجعه به چند تشکل خارج نشین، از حالت موقت خارج شده و رسمیت بیابد؟ مگر این 26 نفر می خواهند یک پارلمان ولایتی برای مردم درست کنند و ولی امر ملت آذربایجان بشوند؟ 5- آیا ابتدایی ترین اصول دمکراسی حکم نمی کند که حتی در خارج هم ایده تشکیل پارلمان در رسانه ها مطرح شود و حول آن بحث صورت گیرد و از عموم تشکلها و از عموم آذربایجانیها خواسته شود که در آن شرکت کنند و انتخاباتی مثلا از طریق اینترنت صورت گیرد و پس از آن پارلمان تشکیل شود؟ 6- آیا این پارلمان در انتخاباتی آزاد، حداقل در خارج از کشور تشکیل شده یا اینکه، آنطور که از ظواهر امر پیداست، چند نفر یک جوری دور هم جمع شده اند و خود را پارلمان نامیده اند و از این چند نفر هم، چند نفر را برای اداره امورات خود انتخاب کرده اند؟ 7- چرا این عده به جای اینکه به مردم آذربایجان نامه سرگشاده بنویسند و یا برای عموم مردم ایران یا دنیا نامه بنویسند و تشکیل تشکل خود را اعلام کنند، به روزنامه مساوات نامه نوشته اند؟ **** امیدوارم که بدون حاشیه و اما و اگر، به همین سوالات ساده من جواب بدهید. باور کنیم که پاسخگویی به دیگران یکی از اصول اساسی دمکراسی است و بدون آن تصور دمکراسی فقط خیال است و شعار.
نوشته شده توسط: Anonymous

شاه رساله خمینی را ممنوع کرد و ملت ناآشنا با افکار پیشاقرون وسطائی او، در دام پان اسلامیسم و شعارهای پوپولیستی گرفتار شدند.."
حالا نه که مردم از بقیه آیت الله هایی که رساله هایشان ممنوع نبود روی گردانده بودند!
اصلا فرق رساله خمینی با بقیه ملاها در چه چیز مهم و تعیین کننده ای است که این دلیل بچه گانه را هی تکرار میکنند؟
آیا مردم با خواندن رساله های دینی از سیاست سر درآورده و روشنگری صورت میگیرد؟ با این حساب باید حساب دین شیعه بکل رسیده باشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

مقاله به سایت رسیده. با عکس نویسنده و بوسیله ایمیل . اگر موضع مقاله مال نویسنده نیست. و آنرا خود به سایت ارسال نکرده لطفاً تماس بگیرند که مطلب اصلاح شود. با مهر.

نوشته شده توسط: Anonymous

زنده یاد مصطفی شعائیان جمله معروفی دارد به این مضمون: " اگر حرف زدن بلد نیستی ، حرف نزدن هم بلد نیستی". اکنون حکایت انشاء نویسی پراز غلط های محتوایی آقای مشتاق هم از همین جنس است. ایشان می فرمایند "جمهوری جدید التاسیس آذربایجان". باید به ایشان خاطرنشان شوم که اولا جمهوری آذربایجان در تاریخ 1918 به رهبری محمد امین رسول زاده تاسیس گشت و اولین جمهوری در دنیای اسلام است که به زنان و اقلیت های قومی حق رای و شرکت در پارلمان ملی را تامین نمود،

بعد از کودتای بلشویکی هم آذربایجان استاتوس خود را حتی در درون شوروی نیز از دست نداد ، بلکه به جمهوری سوسیالیستی آذربایجان تبدیل گشت ؛ بعد از فروپاشی اتحاد شوروی دوباره به استقلال ملی خویش دست یافت. بنا براین بکاری گیری " جمهوری تازه تاسیس" اگر از بغض نباشد ناشی از بی ازاطلاعی ایشان است. این بی خبری حتی در تعریف فضای سیاسی آذربایجان و حرکت ملی نیز هم جلوه گر است. در حرکت ملی آذربایجان خلاء وجود ندارد؛ حرکت ملی آذربایجان بیش از بیش به خود باوری و اعتماد به نفس مالک است، آیا جنبشی را که اندیشه دولت- ملت ایران را به چالش جدی کشانده است می تواند در خلاء فرهنگی روی دهد؟ سیری کوچک در همین اینترنت و نشریاتی که در داخل چاپ میشوند انکشاف باور نکردنی ادبیات مقاومت در آذربایجان جنوبی را نشان میدهند.
آقای مشتاق خطر آسیمولاسیون را نه در سلطه و ادامه هژمونی فرهنگی فارس بلکه در جمهوری آذربایجان و ترکیه میبینند! جلالخالق ما که از این ترکیب سر درنیاوردیم.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای بهرنگ اين نوشته را از کجا برداشته ايد و يا چه کسی برای شما فرستاده ؟ چون برخی از دوستان ادعا ميکنند که اين نوشته توسط آقای محمد مشتاق نوشته نشده ! البته ايشان ميتوانند در اين صورت تکذيبه بفرستند.

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست گرامی آقای کاظم ثانی،

بطوریکه خودتان نیز ملاحظه میکنید، پارلمان ازربایجانیها در مهاجرت هنوز استاتوس دائمی پیدا نکرده است.
داشتن دولت و مجلس ملی برای ما آزربایجانیها پدیده تازه ای نیست. ما در سال 1945 در زمان حکومت ملی هم صاحب دولت و هم صاحب پارلمان ملی خودمان بودیم که با انعقاد قرارداد 15 ماده ای بین نمایندگان حکومت ملی آزربایجان و حکومت مرکزی تهران از طرف دولت تهران برسمیت شناخته شده بود. امروزه ما در دنیای مدرن زندگی میکنیم . داشتن حق تعین سرنوشت و اداره امور داخلی بدست خود چیز عجیب – غریبی نیست و در عالم مدرن و دموکراتیک سیاسی جزو بدیهیات بشمار میاید. در این رابطه در ماده 1 و3 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی که در 16 دسامبر 1966 به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسیده است و دولت قبل از انقلاب و بعد از انقلاب ایران خود را پایبند

آن میداند میخوانیم :
"کلیه ملل دارای حق خودمختاری هستند. بموجب حق مزبور ملل وضع سیاسی خود را آزادانه تعین و توسعه اقتصادی-اجتماعی و فرهنگی خود را آزادانه تامین میکنند". در ماده 3 این میثاق میخوانیم : "دولتهای طرف این میثاق از جمله دولتهای مسئول اداره سرزمینهای غیر مختار و تحت قیمومیت مکلفند تحقق خودمختاری ملل را تسهیل و احترام این حق را طبق مقررات منشور ملل متحد رعایت کنند". باز هم در بخش دوم ماده 1 این عهدنامه میخوانیم : " دولتهای طرف این میثاق متعهد میشوند که حقوق شناخته شده در این میثاق را در باره کلیه افراد مقیم در فلمرو و تابع حاکمیتشان بدون هیچگونه تمایزی از قبیل نژاد، رنگ، جنس، زبان ، مذهب، عقیده سیاسی یا عقیده دیگر، اصل و منشا ملی یا اجتماعی، ثروت ، نسب یا سایر وضعیتها محترم شمرده و تضمین بکنند".
آقای عزیز شما بهتر از من به واقعیتهای تلخ جامعه ایران واقف هستید. بهتر از من میدانید که چه بلائی بر سر فعالین ملی- فرهنگی منصوب به ملتهای ترک آزربایجانی، عرب، بلوچ، کرد و تورکمن که جرمشان خواستن برقراری سیستم تحصیلی بزبان مادریشان میباشد آورده میشود.
نوشته شده توسط: Anonymous

بگزریم از اینکه در همین دانمارک عزیز و مامانی چقدر نژاد پرست وجود دارد و بقیه داستانها. .
و اما دانمارک نیز ایران میشود اگر در ان کشور حزبی مانند حزب توده دینی مانند شیعه و اقلیتهائی که بخواهند دانمارک را تیکه تیکه کنند.در کشور ایران احزاب برای نیروی خارجی سینه میزنند .یکی برای مسکو ویکی برای صدام ویکی برای عربی کردن کشور و خود کشی برای اسلام.در کشور ایران میهن پرستی حرام است از دیدگاه مسلیمن و ارتجاعی است از دیگاه چپها و نژاد پرستانه از دیگاه اقلیتها و تجزیه طلبان.کافی است پادشاه دانمارک را بجای فتح علیشاه بگزارید و فتحعلیشاه را پادشاه دانمارک و اخوندی را به دانمارک ببرید وکشیشی را به ایران تا نتیجه را امروز دریافت کنیند.

نوشته شده توسط: Anonymous

احسنت به آردوغان! جا داره ارمنستان از کشتار مردم ازربیجان در غره باغ و اورمیه و سلماس عذر خواهی‌ کند ،دولت مالکی از انفال کرد ها،کارزای از هزارها،رژیم الان و قبلی‌ ایران از آذری‌ها ترکمن‌ها بلوچ‌ها کردها عربها،و مورخان جنایت کار با حمایت اروپأی مسیحی‌ بر علیه مسلمانان دست به پاکسازی و کشتار جمعی تاریخ مسلمانان زدند و چند تکه گًل و سنگ را به جاش قالب کردند

نوشته شده توسط: Anonymous

قبل از هر چيزی بايد بگويم که از تجمع آذربايجانی ها تحت هر عنوانی پشتيبانی ميکنم منتها به اين شرط که اصطلاحات و عناوين را لوس نکرده و از جديت نه اندازيم . من تک تک شرکت کنندگان و منتخبين را از نزديک ميشناسم و فکر ميکنم که يک جمع بسيار متضاد دور هم جمع شده . و به آنهايی که با اين جمع مخالفت ميکنند بايد بگويم که اگر اين جمع موفق بشوند باقی بمانند اين به نفع آذربايجان خواهد بود منتها تا آنجايی که من خبر دارم اين جمع بعد از کپنهاک حتی يک جلسه با هم نداشته .و در ضمن حق با شماست که همين افراد داک را از کار انداختند منتها نبايد تقصير ناظم ابراهيم اف« دولت کميته سی» را از ياد برد و متاسفانه آقای محمد مشتاق نيز در همه تشکيلات تازه تاسيس وارد ميشود و با تلفنهای شبانه ای اش بر اعضای مختلف تعطيلی آن تشکيلات را فراهم ميکند و باز در اين جمع تشريف دارد يعنی موفقيت اين جمع مساوی است با صفر .البته با نوشتن

نوشتن اين کامنت خواستم بگويم که وقت عزيزتان را بی خودی تلف نکنيد و دست از سر آقای يزدانی بر داريد چون ايشان انسان خوبی است.
نوشته شده توسط: Anonymous

من فکر میکنم ما ایرانی ها در فرافکنی قهرمان دنیا هستیم. الان بیش از صد سال اشت که باعث و بانی همه مشکلات ما انگلیسها هستند و اگر حمله اعراب نبود ما اکنون همه با پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک در کنار یکدیگر در بهشت زندگی میکردیم. البته مغولهای پدر سوخته هم که ایران را ویران کردند. آخوند ها هم که... ولی ایکاش یک لحظه در اینه مینگریستیم و از خود می پرسیدیم که من برای آبادی آن کشور چه کرده ام؟ ما ترکها را عقب افتاده می دانیم، اعراب را بی تمدن، دانمارکی ها را ... ولی هیچ فکر نمیکنیم که خودمان چه هستیم. من فکر میکنم در رابطه با دانمارکی ها ما حسادتمان را میپوشانیم. کشوری که بدون منابع بی پایان طبیعی و تنها با کار و عقل خود توانسته است در ردیف ثروتمند ترین کشور ها قرار بگیرد و ما با آن همه منابع طبیعی و نداشتن دانش سیاسی به دانمارک پناه آورده ایم.

نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان باز هم آقای اقبال اقبالی شروع به درس دادن تاریخ تحریفی به این مناسبت که اگر قاجاریان نبودند ایران ایشان گلستان می ماند و همه از دموکراسی و پیشرقت و آزادی بیشترین استفاده را میکرد ....آقای اقبالی چنان از موضوع خارج است که نمی داند وسعت خاکی دانمارک چقدر است و این آزادی و دموکراسی رابطه ای با وسعت خاکی ندارد...آقای اقبالی باز هم فراموش میکند که اگر این سرزمین های از دست رفته اگر از ( دست نمی رفت ) , آقای پوتین رئیس جمهور بود. لااقل این درایت قاجاریان بود که نصف مملکت را حفظ کردند و اگر این درایت نبود ( کلّ ) ایران از دست میرفت.. آقای اقبالی باز هم مثل همیشه از یادشان رفته که بنویسند اگر پادشاهان قاجار بی لیاقت بودند لااقل نوه فاجاریان زنده یاد دکتر مصدق چطوری به دست پادشاهان فارس به نابودی کشیده شد...اقای اقبالی باز هم از یادشان رفته که در طول تاریخ ایران به غیر از دولت های

ترک, بیش از هزار سال دولت های غیر ترک حاکم بود ولی چرا این آقایان فرهنگ دموکراسی را در ایران پیاده نکردند عجیب است... آقای اقبالی باز هم از یادشان می رود که سمبل انقلاب با شکوه مشروطیّت که ستارخان بود چطوری با دوز و کلک به طهران فرا خواندند و بعد ترورش کردند...آقای اقبالی باز هم فراموش میکنند که بیداری ملل غیر فارس در ایران خیلی وقت است که شروع شده است ولی ایشان توانائی دیدن این حقیقت را ندارد. عقب ماند گی ایرانیان از نظر آقای اقبالی و اقبالی ها از اعراب و الان هم بخاطر قاجاریان است . جامع فارس و فرهنگ رستاخیزی اصلآ در این رابطه نقشی ندارد. آگر جزیره بحرین را بخشیدیم , اصلآ عیب نداشت...
نوشته شده توسط: Anonymous

هيچ دولتى نه حق دارد و نه مشروع است كه كه اتنيك هاى خود را اسيميله كند و حتى در سندى كه ايشان ذكر كرده اند،ادعا نشده كه جمهورى اذربايجان تلاش دارد اتنيك هاى موجود را اسيميله كند،بلكه ادعا مى شود كه تلاش زيادى براى گسترش زبان اتنيك ها نمى كند، كه اصولا ايشان بايد تلاش براى اسيميلاسيون و تلاش نكردن براى گسترش زبان را بايد بداند،
ولى چه ربطى به اذربايجان جنوبى دارد اين ادعا ما كه نفهميديم،اصلا به موضوع ربطى ندارد و نمى شود اينكار را با اسيميلاسيون عريان و وحشت انگيز توركها توسط فاشيسم فارس مقايسه كرد و حالا ايشان امده از اسيميلاسيون اذربايجان توسط توركى استانبولى اظهار نگرانى مى كند،كمى با عرض پوزش همان سرنا را از سر گشادش نواختن است،يعنى خطر اسيميلاسيون توركى استانبولى از خطر اسميلاسيون فارسى بيشتر است به نظر ايشان؟در ضمن در همان اذربايجان هم در دوره ابتدايى به زبان مادرى كسانى

كه توركى نيستند، تدريس مى شود
درد چيز ديگرى است و شما سوداى زبان توركى اذربايجانى نداريد،بيشتر شما از بيدارى خلق اذربايجان ناراحت هستيد و اينكه سعى مى كنند از كلمات فارسى در صحبت و نوشته هايشان استفاده نكنند ناراحت هستيد، كه اگر توركى را فراموش كنند و همه با زبان شيرين فارسى سخن بگويند شما خوشحال مى شويد و حتما مشكلى نيست ولى دو كلمه توركى استانبولى شد هجوم فرهنگى،اصلا مگر ما فاشيست هستيم كه زبان سره حرف بزنيم ،در زبان اذربايجانى كلمات توركى استانبولى هم ممكن است باشد،فارسى هم يا كوردى يا هر زبان ديگر،زيبايى هر زبان به وام گرفتن كلمات از زبانهاى ديگر و حتى معنى بخشيدن دوباره به ان كلمات است ،زبان خالص چه صيغه اى است و اگر شما نگرانش هستيد چرا نگران هجوم عريان فاشيسم فارس به زبان توركى اذربايجان نيستيد ولى از هجوم توركى استانبولى بيم داريد
نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

شما عاشق دانمارک شده اید، مبارک است، امیدوارم به پای همدیگر پیر شوید، ولی چند نکته را از خواننده نوشته تان بشنوید:
دانمارک و ایران را در یک برش زمان مورد قضاوت قرار داده اید. شما عاشق آنچیزی شده اید که از پی قرن ها مبارزه مردم به ثمر رسیده است. جنبش ملی، آزادیخواهانه و اصلاح طلبانه دانمارک در دهه های قبل از انقلاب فرانسه (1848) برای کسب قدرت خیز برداشت و روندی طولانی پیکارهای مردمی، اروپا و از جمله دانمارک توانست از زیر سلطه کلیسا خلاص شوند و دست کشیش ها را از زندگی و حکومت کوتاه کنند. و بالاخره جنبش های ترقیخواهانه و ازاداندیشانه با مبارزه، از جان گذشتن ها و دادن قربانیان بیشمار توانستند اروپا (و همچنین دانمارک) را از فرهنگ، منش و مناسبات فئودالی نجات دهند و دنیائی بنا کنند که معشوق شما گردد. اما در باره "عفریته" ای بنام ایران!

در دورانی که اروپا و از جمله دانمارک فردای بهتری برای کشور و مردم رقم میزد، در ایران قاجارها حکمرانی می کردند.
قاجارها نیز چون حاکمان کنونی علاقه ای به ایران و ایرانیت نداشتند و غرق در فساد اخلاق، مالی و سیاسی بودند. در دوران زمامداری قاجارهای بی‌لیاقت، ضعیف و ضد ملی بخش های بزرگی از ایران را جدا کردند.
"حــوزه قفقاز(معـــروف به 17 شهر قفقاز): شامل کشورهای: گرجستان،ارمنستان، اوستیای شمالی و جنوبی،آبخازستان(معروف به آبخازی)، دولت باکو و مناطق تحت تسلط روسیه شامل،داغستان و چچنستان(معروف به چچن)
حوزه ورارود ( آسیای میانه یا ماوراءالنهر): شامل کشور های
تاجيكستان،ترکمنستان،ازبکستان، قرقیزستان و قزاقستان
حوزه ایران شرقی : شامل افغانستان و هرات و دو سوم بلوچستان و کلات(در پاکستان)
-حوزه خلیج فارس: شامل بحرین بزرگ (متشکل از جزیره بحرین، قطر و کرانه های فعلی عربستان در خلیج فارس موسوم به منطقه الشرقیه)، عمان و استان جلفاوه (امارات امروزی)
حوزه کردستان بزرگ که دو سوم آن در جنگ های امپراتوری عثمانی با ایران به اشغال این کشور در آمد و بعد ها بین سه کشور ترکیه،عراق و سوریه تقسیم شد. این سرزمین ها یا بر اثر جنگ های نابرابر و یا با قرارداد‌های خفت بار و تحقیر‌آمیز منعقد شده بین شاهان ضعیف ایران و قدرت های استعماری به ویژه دسیسه‌های انگلیس كه بر ایرانیان تحمیل شده است، تجزیه شده است."

بیش از یک قرن پیش ملت ایران با پشتیبانی از انقلاب مشروطه برآن شد تا به اقتدار ایلیاتی و دینی خاتمه دهد. جنبش تجددخواهی و اصلاحات آغاز گشت تا از ایران کشور ساخته شود که چون دانمارک از افرادی چون شما دلبری کند. اما زخم هائی در 1400 سال گذشته بر پیکر این کهن بوم وارد گشت، بسیار عمیق تر بودند. برای این که ایران دوباره بپا خیزد، لازم بود که او شناخته شود.
تاریخ، فرهنگ و دستاوردهائی که برای جامعه بشری بجا گذاشته است. ایران بفرزندانی نیاز داشت و دارد که عمیق تر و صمیمانه تر او را بشناسند و با پرچمداران دین، آئین و فرهنگ ضد ایرانی تعریف نشود. آنچه امروز در ایران حاکم است، کالاهای مسمومی است که در این جامعه تزریق شده و می شود.
شما مقطعی از تاریخ دانمارک و ایران را دیدید و من ردی از دیالکتیک تاریخی و چرائی آنها در بیان تان نیافتم.
در هر صورت خوشحالم که بعنوان یک انسان احساس خوشبختی دارید و عاشق شده اید، در عین حال عمیقن برایتان متاسفم که ایران را نمی شناسید و آنرا با فرهنگ و منش دشمنانش تعریف می کنید!
نوشته شده توسط: Anonymous

اقای مشتاق اگاهانه شیپور را از طرف گشاد ان می زند. ایشان دانسته موضوع اسیمیلا سیون تورکهای اذربایجان توسط رژیم حاکم فارس را به اذربایجان شمالی و ترکیه نسبت می دهد. ایشان بخوبی میداند اسیملاسیون یک ملیت در شرایط اشغال و کنترل فیزیکی سرزمین ان ملیت امری عملی است. برای ایشان اینکه در شهرهایی مثل تاکستان٬ ابهر٬ خرمدرها٬ زنجان ۸۰٪ جمعیت زیر ۳۰ سال فقط به زبان فارسی با دیگران ارتباط میگیرند (تا سال ۵۷ این پدیده مطلقا وجود نداشت)امری عادی است.
ظاهرا ایشان نگران وارد شدن چند کلمه ترکی غیر اذری به زبان فارسی بخش اسیمیله شده خلق اذربایجان می باشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

I've got the very same feeling about canada. It doesn't mean that it's a paradise here, but I get what 's most valuable to me here which is freedom, respect, identity and openness to diversity.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

با سلام خدمت شما ، آقای امید یزادنی عزیر،توضیح واژه ی مورد سئوال: پشت پا=topuq=dobalaq«دوبالاق وورماق dobalaq vurmaq» := پشت پا زدن= فن زدن(مجازی) . بهزاد بهزادی هم در فرهنگ خود -ترکی به فارسی و هم در فارسی به ترکی به این واژه اشاره کرده است. زیر دوبالاق و پشت پا- میتوان مراجعه کرد. دالدان آیاق ورماق-دالدان تپیک لمک- دالدان آیاقلاماق، هم آن معنا را دارند.

در آذربایجان غربی:مرند و اورمیه و خوی کلمات :توپوق لاماق-دالدان تپیک لمک-آیاقلاماق به معنی توپوق لامان- بیشتر بکار می بریم. بجای دوبالاق توپوق استعمال میکنیم.
دابان=پاشنه پا ست. دوبالاق یا توپوق پشت پا. او منی توپوق لادی. او با نوک پایش به پشت پایم زد. معنی کلمه به کلمه.=او از پشت، پایم را لگد کرد. در فارسی بکار میرود.نوشته اید: «"داباناق" یا "دابانجیق " یعنی کیچیک دابان، اینجه دابان "پشت پای کوچک و ظریف"» : دابانا = را در در و پنجره بکار می بریم:که پاشنه در را گویند. دابانجیق به معنای پاشنه کوچک و اینجه دابان : پاشنه کوچک و ظریف است. و بهزادی هم چنین معنی کرده است. «دابانا» داریم ولی «داباناق» ندیده ام. نه در آذربایجانی و نه در استانبولی. ولی احتمالاً همان «دابانا» باید باشد. در لهجه. دوبالاق عسگر= عسگر فن زن(مجازی) =عسگر پشت پا زننده. توپوقلویان عسگر. در فارسی عسگر زرنگ. با معنای منفی مجازی هم میتوان بکار برد :عسگر حیله گر! این را هم اضافه کنم که در آذربایجانی، گزک پا-مچ پا-پشت پا را توپوق گویند. توپوقلاماق =با پا به پشت پای کسی زدن .
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای امید یزدانی، 1- خود شما نوشته اید: <بالاخره بعد از چند ساعت مذاکره و مباحثه با رای اکثریت شرکت کنندگان جلسه بیانیه ای تدوین گردیده و تشکیل پارلامنت موقتی آزربایجان جنوبی در تبعید اعلان گردید.>
2- در بیانیه ای که ظاهر شما هم آن را امضا کرده اید آمده است: <با در نظر گرفتن همه ی مسیرهایی که این ملت پیموده است ، تاریخ مبارزات و خواست و تمنای ملت در تاریخ 15 مارس 2014 و در پایتخت دانمارک ، کپنهاگ به عنوان مهاجرین سیاسی گرد هم آمدیم تا تاسیس پارلمان موقت در تبعید آزربایجان جنوبی را اعلام نماییم و مسئولیت تایین وضعیت حقوقی دولت آزربایجان جنوبی و پارلمان در تبعید را بر دوش می کشیم.>
بنابراین با توجه به نوشته شما و بیانیه مذکور، پارلمانی تشکیل شده است که <موقت> است و < مسئولیت تایین وضعیت حقوقی دولت آزربایجان جنوبی و پارلمان در تبعید را بر دوش> می کشد.
تا آنجایی هم که اطلاعات من اجازه

می دهد، پارلمان جای نمایندگان ملت است. درست است که <ملت آذربایجان> شما را به نمایندگی انتخاب نکرده است ولی سوالات من از شما بعنوان یکی از پایه گزاران و تشکیل دهندگان این پارلمان موقت است که تا کمتر از دو ماه دیگر می خواهد رسمی و گویا دائمی شود و <وضعیت حقوقی دولت آزربایجان جنوبی> را هم مشخص کند.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای یزدانی مثل اینکه نوشته تان را به همین زودی فراموش کردید (هر کدام از شرکت کنندگان نشست کپنهاق شخصیتهای شناخته شده سیاسی و دارای تجارب کافی میباشند. این انسانها را هم اطلاعات میشناسد و هم سازمانهای جاسوسی کشورهای دیگر).
آقای ائلیار در مورد دلیل عدم دیرپائی تشکلات ایرانی و بخصوص آزربایجانی در خارح متاشسفانه موافق استدلال شما نیستم. به عقیده این حقیرهر تشکل از چپ تا راست خصوصیت خود را دارد و مهارت حل تضادهای داخلی در گرو رشد روح و فرهنگ همکاری در آن تشکلها نهفته است. بنظرم در میان جنبش ملی آزربایجان این فرهنگ تا حدی نهادینه شده ممتها در مقابل آن معدود اشخاص اپورتونیست و بی تجربه در تضعیف روح همکاری ملی عمل میکنند. با اینکه تعداد این اشخاص بیش از 30 نفر نیستند اما با مهارت خاص خود یعنی افترا، توطئه و پیمانهای ناپاک میدان را به هزاران فعال جنبش ملی تنگ کرده اند.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقای ائلیار، بطوریکه نوشتم من در انتظار ا- مایل آقای "دوبالاق" هستم که بتوانم با ایشان ملاقات بکنم . چه کسی میداند؟ شاید بعد ملاقات پایه دوستی نیزبین ما برقرار گردد. دوست عزیز ما در زبان ادبی ترکی آزربایجانی واژه ای بنام "دوبالاق" که شما آنرا پشت پا معنی میکنید نداریم. ما واژه "دابان" بمعنی پشت پا داریم و "داباناق" یا "دابانجیق " یعنی کیچیک دابان، اینجه دابان "پشت پای کوچک و ظریف" داریم. البته این امکان وجود دارد که در یکی از مناطق آزربایجان این لغت بصورت شفاهی مورد استفاده قرار بگیرد. در اینصورت خواهش میکنم اسم آن منطقه را بمن بنویسید.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

در مورد «برپایی تشکلات آذربایجانی» در خارج از کشور، و «عدم دیرپایی آنها» توجه علاقمندان را به یک نکته مهم و تعیین کننده جلب میکنم: « علت عدم دیرپایی تشکلات آذربایجانی» در خارج چیزی نیست "مختص آذربایجانیها" باشد. این عدم دیرپایی گریبان گیر همه تشکلهای سیاسی ایرانی- از راست تا چپ- در خارج است. و از نظر من یک «رویداد طبیعی» ست.چرا؟چون «بالیق سودا اوزه ر. ماهی در آب زنده است. » پایه تشکل "محیط و جامعه» است. گروهی که در خارج پدید میاید فاقد جامعه خود است . نمی تواند دوام بیاورد و بعد از مدتی متلاشی میشود. تنها گروهی که کارش پشت جبهه بودن است- و از تلاش داخل حمایت میکند و خود را با مسایل داخل جور میکند -اگر استعداد و توان تجربی-نظری، و پیوند حمایتی درست و زنده داشته باشد - و مهارت حل تضادهای داخلی در پروسه فعالیت را داشته باشد-میتواند در خارج با کار کرد مثبت، دوام بیاورد؛

در غیر این صورت ازهم می پاشد. همچنان که تشکلهای مختلف ایرانی از چپ تا راست- از ملیتی تا غیر ملیتی غروب و طلوغ میکنند و این دور ادامه دارد. مثال نمیزنم که در هر زمینه فراوان است. به این علت نیز، هردو رژیم شاه-خمینی، با رفتن فعالان از جامعه به خارج روی خوش نشان میدادند. و هدفشان استحاله مبارزه آنها در خارج بود. هر دو رژیم از اثر منفی محیط خارج در مبارزه آگاه بودند. محیط خارج تنها میتواند پشت جبهه برای داخل باشد. اگر قدرت سازماندهی-فرهنگ-توان تجربی نظری- و کار و ارتباط زنده در حمایت از داخل را دارا باشد. تشکل در خارج و داخل به یک گلوله برفی میماند. در خارج هرچه بماند به علت نبود «حرکت» آب میشود- در داخل بر عکس هر چه حرکت کند قوی تر و بزرگتر میشود. «محیط حرکت» تنها در داخل جامعه وجود دارد. در بیرون امکان حرکت کم است و تشکل طی زمان آب میشود. حفظ خود در خارج و کمی رشد با تأثیر مثبت، کار هر کس و گروهی نیست. تنها استثنا ها از عهده این کار بر میایند.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کاظم ثانی نمین ، خواهش میکنم اول مصاحبه بنده را بخوانید و بعد سوال خویش را مطرح بسازید. عزیز دلم برای صدمین بار میگویم پارلامنت هنوز تشکیل نشده است . دوباره تکرار میکنم پارلامنت هنوز تشکیل نشده است . شما از کدام پارلامنت صحبت میکنید. شما از کدام نماینده ملت آزربایجان صحبت میکنید. والله بنده نمیفهمم. با احترام به شما !

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای امیر، لطفا این سئوال را از اشخاص نامبرده بکنید. بنده جوابده اعمال و گفتاردیگران نیستم. امیدوارم این بند مصاحبه بنده را که میگویم " اگر ما بتوانیم یقه خویش را از دعوا بر سر صندل رها کنیم...." خوانده باشید. متشکرم.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

امیر گرامی، من شخصاً این دوستان را نمی شناسم و از فعالیت هایشان نیز چندان آگاهی ندارم. فقط کار آنها را با این «پارلمان» که عنوان کرده اند میشناسم و نظر خود را حتی بصورت مقاله منتشر کرده ام. از نظر من کار درستی نیست. وقتی کار درست نباشد «دیگر صحبت از توان ادمها در انجام همان کار» زائد است.

نوشته شده توسط: Anonymous

هموطنان عزیز آقایان یوسف آذربایجان، ائلیار، لاچین، ناققال جمیلی، دوبالاق گونئلی، امیر تبریزی و بایک بخت آورخواهش میکنم بخاطر روی مسئله هم شده برای چند دفیفه فرض کنید تاسیس پارلمان آزربایجان جنوبی در تبعید قابل تامل است. آیا فکر میکنید این آقایان اعضای هیت موسس صمد فرتاش، عبدالله امیر هاشمی، قروی، فریدون پروزنیا، ائلدار قرده داغلی، احمد اوبالی، ممد مشتاق و ستار سوکین که همگی حداقل 5 سال عضو سابق اداره هیت مرکزی کنگره جهانی آزربایجان یعنی داک بوده اند وبا دعواهای مکرر و کشمکشهای کودکانه خود تشکل به آن بزرگی را به نابودی کشیده اند توان کاری ده برابر سنگینتر از قبل را دارند؟ از آنجائی که آقای یزدانی مسئولیت جواب سوال بنده را در خود حس نمیکنند لذا برای رفع جنبه دیگر مشکل با این کامنت به شما عزیزان مراجعت کرده و تقاضای روشنگری و اطلاع رسانی میکنم. البته دور از چشمان سربازان گمنام امام زمان

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

دوبالاق گونئیلی عزیز، از نظر من اندیشه شما در مورد زنان درست است. و همینطور درمورد تشکلها و اطلاع رسانی و حفظ حق زنان همه درست است. کاش فقط مشکل اینها بود. مشکل من چیز دیگری ست. به قول مثل معروف خودمان « نه قدر وراندارvərəndaz ائلیره م -آخیردا جوجنک cucənək اولور: هرچه نگاه میکنم و می سنجم عاقبت می بینم که ناجور است. یا نه قدر چوتگیه ورورام آخیردا هئچ زاد اولور: هر چه با چرتگه حساب کتاب میکنم آخرش صفر (0) میشود.» چرا؟ چون نهاد پارلمان نهادی ست برای «قانون گذاری»: گروهی را که در کشور برای «وضع و تصویب قوانین و نظارت بر اجرای آنها با رأی همگانی انتخاب میکنند، پارلمان یا مجلس قانون گذاری گویند.شرطش آن است که 1- کشور داشته باشی.

2- همه مردم و احزاب در فضای آزاد آگاهانه در انتخابات- با فرصت کافی -جهت آگاهی، شرکت کنند. و نمایندگان خود را از راه بحث و شور و مشورت در تشکلهای مدنی اجتماعی «مستقیم از میان خود» انتخاب کنند- نه آنها را احزاب از بالا-قوندارما- انتخاب کرده و به مردم قالب کنند- برگزینند. 3- یعنی گفتیم « پارلمان را مردم یک کشور با دخالت فعال، گسترده و مستقیم تشکیل می دهند »
4- خوب وقتی شرایط تشکیل پارلمان نیست-وقتی شرایط انتخاب نمایندگان نیست- وقتی کارش قانون گذاری در کشور است - و چنین کشوری هم نیست- پس آقا ما داریم چکار میکنیم؟ اینجا میگویند: «آکیشی! اؤزوموزو اوینادریق؟ یا آللادیریق؟ مرد! خودمان را سرمیدوانیم یا گول میزنیم؟» اگر اسم آن «مجلس سیاسی فعالان آذربایجان» یا «گنگره ی فعالان آذربایجان» یا «جبهه ی فعالان آذربایجان» و مانند اینها بود باز میگفتیم « تشکلی ست برای کار سیاسی عمومی فعالان آذربایجانی» که آنوقت خود اسم نهاد و کارش مشکلی ایجاد نمیکرد و افراد میتوانستند به نحوه ی تشکیل و نمایندگان و در صد زنان و برنامه و مشی و غیره بپردازند. در این صورت «اساس» کار بدون ایراد بود. ولی با نام «پارلمان» کار از ریشه غلط است. ولی این دوستان میخواهند «دولت و رئیس جمهورهم احتمالاً در آینده انتخاب کنند که چسبیده اند به این نام . «پارلمان(!) ملت(!)-توجه کنید روی واژه ملت- آزربایجان»! به قول معروف «بو سؤزو بیر پاتمان بالیناندا یئمک اولماز:این سخن را با یک من عسل هم نمیتوان هضم کرد». ********* در مورد سخن یزدانی گرامی، که «دوببه» را عنوان کرده باید بگویم : 1- دوببه لیق یا ظنز گویی و نویسی-به معنای مثبت - بخشی از ادبیات است و ما درسایت به موضوع ادبیات هم توجه میکنیم. «دوبالاق» به معنی «پشت پا» معنای بدی ندارد. و با " دومبالاق =معلق» نباید اشتباه شود.هرکس دوست داشت میتواند از این گونه واژه ها که معنای زشتی ندارند انتخاب کند. سایت هم مخالف انتخاب افراد نیست. ولی وقتی واژه معنای زشتی دارد برای دیالوگ خوب نیست و ماهم میکوشیم از آنها استفاده نکنیم. بله ما در سایت ظنز هم مینویسیم. نمونه اش هم هست میتوانید بخوانید :« مجلس ترحیم مسئول کامنتها» یا «آدمک» و...اینجا ظنز کوتاهی از صمد بهرنگی میاورم:« كرگدن بهتر است يا لولهنگ؟
البته بر ما دانش آموزان عزيز واجب و مبرهن است كه بگوييم لولهنگ بهتر است چون حتي رنگ كرگدن را هم نديده ام. از طرفي ديگر اگر مختصري درباره موضوع فكر بهتر كنيم زود درك خواهيم كرد كه يكي از صفات حميده و خصال پسنديده همانا لولهنگ است كه آدم را خوشبخت و بدبخت مي كند. پس ما دانش آموزان عزيز از اين موضوع انشا چنين نتيجه
مي گيريم كه بايد هميشه احترام لولهنگ را نگاهداشته باشيم. اين بود انشاي من درباره موضوع عبرت انگيز (نمره امتحاني 20) » . 2- آقای یزدانی به دیگران اتهام «عقده ای بودن» یا «آموزش حرفه ای درقهوه خانه دوببه ها»- دوببه ها به معنای منفی «شوخان لوده و حقه بازان» -و در کامنت دیگر «اتهام بیماری روانی» با ذکر شرایط- برای طرف صحبت خود عنوان میکند. بهتر است ایشان و طرف صحبتشان- توجه کنند که این موارد خلاف دیالوگ در سایت است و میتواند بدون توضیح موجب عدم انتشار کامنت شود. بعداً نباید گله داشته باشند.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای امید یزدانی شما بهتر از من می دانید که دمکراسی حکم می کند که نمایندگان پارلمان در مقابل مردم در هر موردی جوابگو هستند. شما به جای جواب دادن به سوالات، به دیگران طعنه می زنید و این را بهنانه می گیرید که گویا با اسم واقعی ننوشته است و یا <دوببه> است. آقای یزدانی گرامی، اسم کامل من کاطم ثانی نمین است و فکر نمی کنم لازم باشد برای چند سوال شناسنامه ام را برایتان بفرستم. شما <پارلمانی> را تشکیل داده اید و خود را نماینده <ملت آذربایجان> می دانید. حتما در میان <ملت آذربایجان> همه جور انسان پیدا می شود و شما هم بعنوان یکی از پایه گذاران پارلمان و بعنوان نماینده <ملت آذربایجان> باید در مقابل حتی همان <دوببه ها> جوابگو باشید. شما به مسولین ایرانگلوبال طعنه زده اید که گویا طرفدار <دوببه ها> هستند. گویا این اولین مطلبی است که شما در ایرانگلوبال منتشر کرده اید و با آن آشنا نیستید. در ایرانگلوبال

آزادی بیان و قلم وجود دارد و در بین کامنت نویسان همه جور افراد پیدا می شود، از پروفسور تا دوببه! و تا آنجایی که من مشاهده کرده ام، مسولین ایرانگلوبال با بیطرفی کامل نظرات همه آنها را منعکس کرده اند. بنابراین به جای طعنه به این و آن، به سوالات جواب بدهید و از مسولیت خطیری که بر دوش گرفته اید، فرار نکنید.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار، در باره تشکیل پارلمان آینده برای آذربایجان جنوبی، به دو نکته که از نظر اینجانب در خور توجه است اشاره میکنم.1. فراخوان عمومی از تمامی آذربایجانیان جنوبی، اعم از سیاستمداران، روشنفکران، تشکیلاتهای سیاسی، فرهنگی اجتماعی، سازمانها، احزاب، صرفنظر از اعتقادات دینی، مذهبی، ایده لوژیکی، اعم از چپ، راست ، ملی، دمکرات، سوسیال دموکرات، لیبرال، آزادیخواه،.. و امثالم که از طریق مطبوعات، رادیو تلویزیون و سایر امکانات رسانه ای به اطلاع عموم برسد. 2. قائل شدن درصد، و یا سهم مشخصی برای خانمها در جهت انتخاب و قبول مسئولیت پارلمانی، که در صورت حضور خانمها در چنین گرد همائی، سطح رفتار و اخلاق، و حس احترام نسبت به یکدیگر را به بهترین وجهی ارتقا میدهد. زیرا نقش خانمها در جامعه، بعنوان معلم تربیتی خانواده بسیار مهم است. مردان امروز بچه های شیر خوار دیروز بودند، که از طریق خانمها

تربیت شده اند. پس ملاحظه میکنیم که جامعه را خانمها تربیت میکنند، و عدم حضور بانوان آذربایجانی در یک چنین گرد همائی، لطمه جبران ناپذیری به آینده و سرنوشت ملت آذربایجان جنوبی و تشکیل پارلمان آینده آن، متوجه خواهد ساخت. از این جهت از نظر اینجانب بهتر است برای نامزدهای پارلمانی دو لیست، یکی از جانب خانمها و دیگری از جانب آقایان تهیه شود، تا درصد مشخصی از خانمها نیز برای پیشبرد اهداف پارلمان انتخاب شوند، تا بتوانند درآینده تاثیر مثبت و نقش مهم خویش را درآن ایفا نمایند. از همان اول لازم است دقت شود که پارلمان حمام مردانه نیست، که فقط آقایان در آن حضور داشته باشند. زیرا نصف جامعه را بانوان تشکیل میدهند. و حضور بانوان در مشارکت سیاسی، بسیار ضروریست. با تشکر.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب دوبالاق گونئیلی!!! اگر واقعا آزربایحانی هستید آنوقت باید به خدمتتان عرض کنم : از اسمی که برای خود انتخاب کرده اید معلوم میشود بقول ما ترکهای ازربایحانی "دوببه" هستید وآموزش حرفه ای خود را در قهوه خانه ی دوببه های تبریز بپایان رسانیده اید . دوست عزیز من متاسقانه وقت زیاد برای گفتن و خندیدن را با شما را ندارم. با وجود آن بخاطر علاقه ای که به تمامی دوببه ها دارم این بار حاضر میشوم شما را ملاقات بکنم ! شما اسم من و همچنین شهری را که در آن زندگی میکنم میشناسید. لطف کنید شما هم اسم و هویت واقعی خویش را در این صفحه ایران گلوبال برای من افشا کنید تا بنده از شکی که در رابطه با سالم بودن وضعیت روحی و شخصی شما حاصل کرده ام رها بشوم. به شما قول شرف میدهم بعد از این اطمینان خاطر مدارک تحصیلاتی خودم را که شما خواهان دیدن آن هستید به شما نشان بدهم. در ضمن اینهم آدرس اینترنتی بنده است. لطفا

لطفا به این آدرس ا- میل بفرستید. اگر نفرستید معلوم میشود حدس من در رابطه با مشگلات جدی روانی شما درست بوده است. در پایان نمیدانستم دوببه ها هم در میان مسئولین ایران گلوبال طرفدار دارند و میتوانند شوخیها و طنزهای تعجب آور خودشان را در صفحات آن به نمایش بگذارند.
jazdani@gmx.de
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

عدم دفاع از اسیران -که همه قربانی یک عامل اند- با بهانه و نگاه و ایده ی ملیتی- از هر طرف که باشد- فارس،ترک، عرب و غیره- صحیح نیست. این دید ونگاه «تبعیضگرانه» است- چه از طرف فارس صورت گیرد و چه با عمل مقابله به مثل از طرف ترک و دیگران.موضوع این است که این عمل و نگاه در کلیت خود نادرست است. چون اعمال تبعیض است از دو طرف. وبهتر است این نگرشهای غلط کنار گذاشته شود.زیرا با این نگاه تبعیض دیده خود به تبعیضگر تبدیل میشود.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

گؤنئیلی گرامی، و دوستان عزیز، موضوع «مدرک تحصیلی » را که چیزی « مربوط به زندگی خصوصی» شخص است ، رها کنید. به این نتیجه رسیدیم « سیاست علمی ست که الزاماً نیازی به مدرک آکادمیک ندارد. و عدم توجه به مدرک، ربطی به عقده ای بودن در این مورد ندارد». خواهش میکنم با همین نتیجه، موضوع را خاتمه دهیم و به خود مسئله «پارلمان موقت» که گروهی از آذربایجانیها به نام « ملت آذربایجان » تشکیل داده اند ، و بدون مراجعت انترنتی به دهها ملیون آذربایجانی داخل و گویا یک ملینون نفر در خارج، توسط گردهمایی 26 نفری و بدون توجه به شرایط و ویژگیها و معیارهای «پارلمان» از نظر دانش سیاسی، و مرد گرایانه، رویداده بپردازیم. کسانی که انتقاد و نقدی-مثبت و منفی- به این کار بدون برنامه وخط و مشی- سریع السیر- بدون وجود جبهه ای از گروهها و احزاب،

توسط تعدادی از کوشندگان صورت گرفته - دارند- تقاضا میشود نظرات متین خود را با خوانندگان و مصاحبه شونده در میان بگذارند.
نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام دسته جمعی محضر دوستان شرکت کننده در بحث پارلمان آذربایجان جنوبی، چون بنده تنی چند از دوستان را میشناسم که خود شان دارای تحصیلات عالی علوم سیاسی، جامعه شناسی، فیزیک، شیمی، دارو سازی، طب، مهندسی ماشین آلات، مهندس کامپیوتر و نرم افزار، معماری، تحصیلات تله کومونیکاسیون، بیولوژی، تحصیلات عالی حقوق، و حقوق بین الملی، فیزیک نظری مدرن، تحصیلات عالی اقتصاد و مدیریت و امثالهم هستند، و اغلب اینان را از دانشگاه میشناسم، که بخشا نیز استاد یار و اساتید دانشگاه هستند، و اغلبشان نسل جدید و تقریبا سی سال جوانتر از جناب یزدانی هستند، و کم و بیش با اسم مستعار در بحث شرکت میکنند، که این خود مایه سر در گمی در بحث است. برای اینکه به بحثهای جانبی خاتمه داده شود، و از بحث مدارک تحصیلی به بحث سیاسی برویم، اینجانب از پرفسور، دکتر یزدانی میخواهم که پان نامه و یا تز پروفسوری (Habilitation) و موضوع آنرا

که حتما قبلا برای اطلاع عموم از طرف دانشگاه مربوطه منتشر شده است را برای پایان دادن به بحث مدارک، در سایت ایرانگلوبال قرار دهد. تا در صحبتهای بعد به اصل مطلب یعنی به کم و کیف نحوه تشکیل پارلمان آینده آذربایجان پرداخته شود. با تشکر.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار، با تشکر از روشنگری و اطلاعات دقیقتان در مورد تحصیلات " وزیر امور خارجه سابق آلمان" آقای یوشکا فیشر"! در واقع کار مرا آسان کردید. زیرا میخواستم آن بخش از زندگی نامه و تحصیلات آقای فبشر را عینا در کامنتر قرار دهم، و از حضراتی که مطالب را ناتمام و یا نا دقیق میخوانند، عطف توجه دوباره ایشان را به زندگی نامه آقای فیشر جلب کنم. امید که جناب " آزادلیق" برای رفع سوتفاهم، دوباره به زندگی نامه آقای فیشر مراجعه کنند، و ما را متهم به ترویج اطلاعات ناصحیح و دروغ نسبت بخوانندگان عزیز نفرمایند. در ضمن جناب Azadliq به سهو اسم مرا به جای ناققال جمیلی! (جلیلی) قید کرده است، امید که در یادداشتهای بعدی التفات نظر بفرمایند.

نوشته شده توسط: Anonymous

میدانیم که انقلاب اسلامي بمعنای واقعی کلمه یک فاجعه بوده است. بعلت ناآگاهی بسیار عمیق مردم و با بقدرت رسیدن آخوندها و عناصرشان يعني اسلامگرايان ایران بمانند سرزمینی شده است که گويا بشدت دچار بمباران اتمی شده است. در همه جا ..

میدانیم که انقلاب اسلامي بمعنای واقعی کلمه یک فاجعه بوده است. بعلت ناآگاهی بسیار عمیق مردم و با بقدرت رسیدن آخوندها و عناصرشان يعني اسلامگرايان ایران بمانند سرزمینی شده است که گويا بشدت دچار بمباران اتمی شده است. در همه جا ویرانی، فقر و گرسنگی عظیم نزدیک به قحطی در قسمتهای بسیاری در این کشور، نابودی بسیار جدی محیط زیست ایران،نابودی رودها،دریاچه ها،تالابها، کشاندن ایران به جنگی بسیار ویرانگر چند ساله با صدها هزار کشته و معلول،گورهای دستجمعی جوانان بعلت اعدام های گروهی، از بین بردن تقریباً تمامی سرمایه های ایران در خارج از کشور، صدور تروریستهاي اسلامگرا برای کشتن شهروندان سایر کشورها، غارت های حیرت انگیز شهروندان و کشور ایران، نابودی اخلاقیات مردم ایران، گسترش بیماریهای روحی و فیزیکی در میان مردم دردمند ایران، گسترش بی فرهنگی،دروغ،بیرحمی،ناامنی و فساد در کل جامعه. براستی چند بمب اتم و چند جنگ عظیم میتوانست آنچه را که آخوندها و ساير اسلامگرايان با کشور ایران و مردمش انجام داده اند، انجام میدادند. شگفتا که ایرانیان نگران حمله ی نظامی و شاید اتمی به کشورشان هستند. آیا میشود ویران شده ای را ویران تر کرد؟ اسلامگرايان در هر جا بقدرت رسيدند آن سرزمينها را به تباهي و نابودي كشاندند.
نوشته شده توسط: Anonymous

http://alcorana.blogspot.se/2011/07/blog-post_3343.html
آنچه اسلام به ایران هدیه داد (صادق هدایت)-تمام فلسفه اسلام روی نجاسات بنا شده اگر پائین تنه را از آن حدف کنیم اسلام روی هم میغلتد و دیگر مفهومی ندارد. بعد هم علمای این دین مجبورند از صبح تا شام با زبان ساختگی عربی سرو کله بزنند سجع و قافیه های بی معنی و پر طمطرق برای اغفال مردم بسازند و یا تحویل بدهند.
سرتا سر ممالکی را که فتح کردند، مردمش را به خاک سیاه نشاندند و به نکبت و جهل و تعصب و فقر و جا سوسی و دوروئی و دزدی و چاپلوسی و کون آخوند لیسی مبتلا کردند و سرزمینش را به شکل صحرای برهوت در آوردند

نوشته شده توسط: Anonymous

حضرت موسی و حضرت یئسا منشا تمامی بدیها و شرارتهای اجتماعی را در پول ، ثروت ، طمع و منفعت پرستی میدیدند. بعد از گذشت هزاران سال این قاعده هنوز اعتبار خویش را نگه داشته است. برای من گذشته آقای فیشر مهم نیست. مهم این است که این آقا در سن شصت و چند سالگی بالاخره روح خویش را به شیطان فروخت و امروزه به عنوان مشاور کنسرنهای بزرگ از قبیل زیمنس ، رئوه، ب ام و... به یکی از میلیونرهای مشهور کشور آلمان تبدیل شده است. در ضمن ما در عصری زندگی میکنیم بنام عصر پست ایدئولوژی. در این عصر طبقات نوین احتماعی با تعاریف سیاسی معین و منافع مخصوص بخویش بوجود میایند. امروزه در جوامع پیشرفته غربی همانند کشور آلمان ما با 2 طبقه نوین اجتماعی روبرو هستیم . طبقه لومپن بورژوازی و طبقه آکادمیک پرولتاریا. لومپن بورژوازی قادر هست بدون زحمت فراوان با معاملات چند ثانیه ای خود در بازارهای بورس بین المللی صاحب

میلیاردها سود بشود و طبقه آکادمیک پرولتاریا برای زنده ماندن وامرار معاش خود مجبور به تن دادن به کارهای غیر تخصصی.
نوشته شده توسط: Anonymous

همانطور كه ميدانيد الله با ساير خدايان فرق دارد. ايرانيان قبل از حمله ي اعراب مسلمان به سرزمينشان به خدا معتقد بودند. اعراب با حمله ي خود سعي كردند اعتقاد مردم را به خدا يا يزدان را نابود كنند و الله خود را با خصوصياتي كه خصوصيات خود آنها را داشت و مختص خود آنها بوده است به مردم سرزمينهاي شكست خورده بقبولانند. ويژگي هاي الله و خصوصيات او مانند ميل او به مجازات و حتي كشتن دگرانديشان،مثله كردن انسانهاي نافرمان،غارت ديگران،تحقير و بي ارزش شمردن مهمترين عضو جامعه ي بشري يعني زن و غيره و در حقيقت انعكاس

و در حقيقت انعكاس روحيه ،خصوصيات و ويژگي هاي اعراب بدوي و باديه نشين بوده است چون اين ايدئولوژي توسط آنان بوجود آمد و ويژگيهاي سازندگان خودش را حتي زبان آنها را دارا است. به همانگونه كه خداي ايرانيان انعكاس خصوصيات ،روحيه و شخصيت ايرانيان و خداي هنديها يعني كريشنا و خداي مسيحيان گود و خداي يهوديان خصوصيات و ويژگي هاي مردم سرزمينهاي خودشان را كه در حقيقت سازندگان اين خدايان هستند منعكس ميكند. الله ي اعراب موجودي خشن و خونريز است چون آن مردم نيز اينچنين بودند و متاسفانه بعلت انتقال و گسترش آن خوي و خصلت ابتدايي و خشن توسط ايدئولوژي اشان قسمت بزرگي از جوامع انساني را گرفتار خشونت ،بيرحمي، و پريشاني كرده اند كه تا كنون تداوم داشته است. شما وقتي به ايران، عراق كشورهاي پاكستان،عربستان و بيشتر كشورهاي اسلامي توجه ميكنيد هيچ تحول و تكاملي در اين جوامع نمي بينيد و اين نه به اين علت است كه اسلام در اين كشورها بخوبي انجام نشده است بلكه بلعكس آنچه در اين كشورها انجام گرفته بعلت اجراي واقعي قوانين اسلام بوده است كه همانطور كه گفتيم انعكاس و انتقال خوي و خصلت سازندگان آن ايدئولوژي يعني اعراب غير متمدن 1400 سال قبل است كه به نسل فعلي در سرزمينهاي مختلف رسيده است. گروههاي القاعده،طالبانها آخوندهاي ايران و در كل اسلامگراها, خوي كشتار آنها، خوي غارت آنها بيرحمي آنها واقعا انعكاس ويژگي هاي آن دين و در واقع انعكاس خوي و خصلت اعراب باديه نشين 1400 سال قبل يعني بوجود آورنده ي آن ايدئولوژي ميباشد. همين مسئله در مورد ساير اديان صدق ميكند. قابل توجه اينكه اين خدايان همگي دشمنان يكديگر نيز هستند. از ينرو است كه اصلاح طلبان وقتي ميبينند كه نميتوانند تمام قوانين خشونت بار آن دين را مانند قصاص،مثله كردن انسانها،تجاوز به زنان و كودكان غنيمت گرفته شده،كشتن بيدينها و بسياري قوانين قرآن را اجرا كنند سعي ميكنند با اصلاحات در آن دين آن را با جامعه بشري امروز تطبق دهند. در حقيقت اصلاح طلبان الله اشان را اصلاح كرده اند.
مورتي مينويسد كه اگر انسان در مسيرش در جاده اي قطعه اي چوب بيابد و آنرا در بهترين نقطه ي خانه ي خود قرار دهد و هر بار چشم او به آن قطعه چوب بيجان بيافتد به ستايش آن بپردازد و كودكان خود را مجبور به ستايش آن كند چندي نخواهد گذشت كه آن قطعه چوب مرده در ذهن آنان مقدس خواهد شد و اين باور توسط آن كودكان به نسلهاي بعدي انتفال پيدا خواهد كرد. آنچه كه ما امروز در كل جامعه ي بشر شاهد آن هستيم مانند گاو پرستي،سنگ پرستي،خداپرستي،الله پرستي،گود پرستي، رهبر پرستي، ايدئولوژي پرستي و غيره گواه بر يك حقيقت بزرگ و تلخ دارد اينكه انسان كه بايد يك موجود جادويي و اين سياره كه بايد توسط اين موجود جادويي سياره ي دوستي،مهرباني و امنيت باشد توسط مغز انسان كه بسرعت و تماما شرطي و برنامه ريزي ميشود سياره اي ناامن،پر از جنگ و در حال ويران شدن است. انسان خدايان و ايديولوژيهاي بسيار آفريده است و خود مجبور به ستايش مخلوقات خود شده است. ذهن بشر بشدت شرطي و برنامه ريزي شده است. انسان مدتها است مقام انسانيت خود را از دست داده و مغز او چون ماشيني برنامه ريزي شده است.موجودي كه طبق ذهن بشدت شرطي شده و مغز برنامه ريزي شده
نوشته شده توسط: Anonymous

ضمن اظهار تاسف از مسایل پیش آمده و همدردی با اسیران دربند و خانواده های محترم شان ، و با امید آزادی تمامی زندانیان سیاسی ، متاسفانه بایستی به عرض برسانم که اتفاقا دستگاه سرکوب و اپوزسیون نژادپرست مرکز گرا(فارس) بسیار خوب ملیت می شناسند ، اگر این اتفاق میان فعالین عرب در زندان اهوازیا در همان اوین تنها میان فعالین تورک می افتاد, به طور قطع یقین BBC و VOA به همرای سیمای دولتی ایران آن را کاملا سانسور ، بقیه اپوزسیون فارس هم یا با شادی و خوشحالی آن را نقل می کردند و یا از دولت ایران گلایه می کردند که چرا در سرکوب مشتی تجزیه طلب ، اهمال می کند، لطفا به واکنش اپوزسیون فارس به اعدام چندین فعال عرب ، اخیرا مراجعه شود.

نوشته شده توسط: Anonymous

نهاد ریاست جمهوری ایران: جشن میلاد حضرت فاطمه نیز از آسیب نگاه های ابزاری و سیاسی در امان ند)
کسی نمیداند این فاطمه خانم که در 9 سالکی اذدواج کرده و د ر18 سالکی مرده است چه خدماتی به همان عرب های قبیله خود کرده است؟ ایا غیر از این است که اخوندها میخواهند فاطمه خانم را در برابر هزاران زن ایرانی مادر ایرانی و پژوهش گران زن ایرانی علم کنند؟
این بانوی 18 ساله حتا معرف حضور وسمبل زن در جهان عرب هم نیست ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

نظام اسلامی یعنی پیاده شدن قران در یک کشور .اسلام و مسلیمن اساسن مردمان میهن پرستی نیستند.اگر میهن پرست بودند بجای رفتن به سوی سنگ سیاه کشور خود را اباد میکردند. توهین شگنجه و اعدام و حد زدن بخشی از قانون قرانی است.
گزارش شد وقتی زنده یاد فروهر و همسرش را گشتند سینه های این زن شجاع و میهن پرست ایرانی را با فریاد یا زهرا مرضیه بریدند.وقتیکه زندانی را شگنجه میکنند وضو میگیرند و با شلاق و با بسم الله به جان زندان ییافتند.
نه تنها در ایران بلکه مسلمین افریقائی نیز شکنجه می کنند. فراموش نشود بنام دین و خدا و مسیح و موسی شگنجه میکنند. راه دور نرویم کسانی که از سازمان رجوی بیرون امده اند خود از وجود شگنجه در سازمان انقلابی و مسلمان
مجاهدین سخن میگویند.نیاز ی به باز گشت به دوران ساسانیان نیست .بنا به گفته همه زندان رفتگان چپ و دینی رفتار نظام

سابق بمراتب از نظام اسلامی بهتر بود.اسلام اجازه نداد فرهنگی تمدنی پیشرفتی در این کشور حاصل شود.دشمنی با بانوان بامطبوعات با میهن پرستی با احزاب و سازمانها از اهداف اصلی نظام است.دین اسلام با هزاران مسجد و هزاران اخوند روز ی ساعتی تعطیل نبوده است.تبیلیغ شبانه روز ی اخوند ذهن مردم ایران را کور کرده است.اگر ازادی بود د ربرابر هر منبر بلندگوی مخالفی و در برابرهر مسجدی کلوپی حزبی وجود داشت ان وقت اسلام حرفی برای گفتن نداشت. اسلام بر اساس زور دروغ ارعاب و توحش و دزدی و تجاوز به زندگی خود ادامه داده است.مردم اسلام زده بدبخت ترین انسانهای روی زمین هستند.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

فاجعه بند 350 اوین بار دیگر نشان داد که راهی بجز مبارزه ی متحدانه عمومی علیه حکومت دیکتاتوری وجود ندارد. بار دیگر نشان داد که همه قربانی یک جلاد اند.نشان داد که این«دیکتاتوری» ملیت نمی شناسد. و با نگاه ملیتی هم تحلیل شدنی نیست. دیکتاتوری آنچه میشناسد «سرکوب و سلطه و منافع حکمرانی خود» است. و هر حرکت اعتراضی را از هر سو که باشد میخواهد سرکوب کند. آنچه برای آن مهم است ادامه ی حیات است. برای سلب حیات از معترضان.شعر بر این نکته انگشت گذاشته است.

نوشته شده توسط: Anonymous

شما که قبل از اسلام خیلی تمدن داشتید، و کتابخانه های علمی داشتید، پس چرا الان ندارید، و عقب افتاده ترین مردم دنیا هستید؟ پس کو آن تاریخ و تمدنتان. مگر از آلمان، انگلیس، سوئد، ژاپن، کره جنوبی، و حتا چین کمتراید؟ کو آن تمدن درخشانتان بعد از این همه سال. کشور آلمان چند دهه پیش در جنگ جهانی دوم با خاک یکسان شد. اکنون آلمان از نظر علم و صنعت و تمدن و پیشرقت و تکنولوژِی آقای دنیاست. پس کو بعد از دوهزار و پانصد سال، ذکاوت و هوش و دانش سرشار شما؟ کو آن تمدنی که شما مدام از آن داستان بافی میکند؟ ببخشید که رک صحبت میکنم.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

یوشکا فیشر رشته فتوگرافی را نا تمام درسال1966 رها میکند. او دانشجو نبود. ولی در حرکت دانشجویی شرکت میکند.
«und begann in Fellbach eine Lehre als Fotograf, die er 1966 abbrach.» گزارش جمیلی گرامی در مورد فیشر درست است.اوقبل از ورد به سیاست رسمی،«رانندگی تاکسی» وکتابفروشی کرده بود. فیشر تحصیلات آکادمیک نداشت. اما بعد از شغل وزیر خارجه به تدریس آکادمیک سیاست نیز پرداخت.«سیاست» رشته ایست از علوم انسانی و علمی ست «نظری-عملی» که نیاز به «تجربه» دارد. اما برای انتخاب شدن جهت انجام وظیفه رسمی از سوی مردم، همانطور که روشنفکران و انقلابیون مشروطیت تعیین کرده بودند و در قانون اساسی آن دوره هم آمده بود « سواد خواندن-نوشتن» کافی بود. رشته های علوم انسانی رشته هایی هستند بیشتر از راه «خود آموزی و کسب تجربه» قابل تسلط اند.سیاست و ادبیات از آن جمله اند.

در این رشته ها بیشتر نام آوران «خود آموز و تجربی» بودند. و نه آکادمیکر. آکادمیکرها بیشتر به خاطر نان در آوردن به دنبال مدرک بودند. و نه از روی عشق و علاقه و انساندوستی و احساس وظیفه اجتماعی به این رشته ها پرداخته اند. این کار را معمولاً خودساختگان انجام داده اند.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای جمیلی , آقای یوشکا فیشر هم با اینکه در سال ١٩٦٥ , دبیرستان Gottlieb-Daimler-Gymnasiumدر اشتوتگارت را در کلاس دهم ترک میکند , اما بلافاصله در یک مدرسه هنرستانی یا همان Berufsschule به تحصیل در رشته فتوگرافی می پردازد,و از سال ١٩٦٨ به عنوان یک فعال دانشجویی وارد صحنه سیاست می شود.
ضمنا جناب جلیلی به من نصیحت میکنید که ؛ "تنها به قاضی نروید، و بدون مطالعه بدیگران تهمت دروغگو نزنید. اول مطالعه بکنید، بعد اظهار نظر بفرمائید. " , اولا ازنصیحتتان بسیار متشکرم , همه ما احتیاج به نصیحت داریم اما فکر میکنم ان کسی که بیشتر از هر کس دیگر به این نصیحت احتیاج دارد, متاسفانه خود جنابعالی میباشید , لطفا کامنت 13:07خود را در خلوت خود و به دور از هرگونه تعصب و دشمنی , بخوانید و ببینید چگونه از هیچ تهمتی فروگذار نیستید .

نوشته شده توسط: Anonymous

آقا ویا خانم Anonymous...
یک کمی صبر کنید و به چیزی که نوشته اید دقت بکنید... ما ایرانیان خیلی احساساتی میشویم موقعی که به شکست ساسانیان از اعراب می رسیم . بدون اینکه علت این شکست را جستجو بکنیم و ( خود را مسئول ) بدانیم. ما از روی احساسات و جهالت, اعراب را مسئول همه چیز میدانیم تا به آن حدی که تاریخ را به نفع خودمان تحریف می کنیم... نوشته بودید که (( بدين طريق تمامي كتابخانه ها و كتابهاي ايرانيان را آتش زدند)).. آیا شما تاریخ صنعت کاغذ سازی ایرانیان را در زمان ساسانیان تحقیق کردید؟ ( کتاب های این کتاب خانه ها) روی پاپیروس نوشته شده بودند , یا چرم ویا کاغذ A4؟ لطف کنید 20 تا از نویسنده های کتاب های این کتابخانه ها اسم ببرید تا ما هم آگاه شویم..آیا می دانستید که در زمان ساسانیان ,علم فقط برای آقا زاده های درباری بود؟ دلیل شکست ساسانیان بخاطر گندیگی حکومت ساسانیان بود نه

بخاطر اعراب.. تمام دانشمندان, شاعران و نویسندگان ایرانیان بعد از این شکست پا به عرصه وجود گذاشتند.. زن ایرانی بعد از این شکست توانست 50% ارزش اجتماعی را توانست بدست بیاورد. ارزش زن ایرانی در زمان ساسانیان ( صفر) بود...
نوشته شده توسط: Anonymous

دوست گرامی آقای آزادلیق، با سلام مجدد خدمت شما خواهش میکنم با آدرس اینترنتی من با من تماس بگیرید. برایتان آرزوی موفقیت میکنم. آدرس اینترنتی من:
jazdani@gmx.de