Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای توکلی با درود. بی زحمت نگاهی به نوشته بالا بفرمائید .ایا ما پارس ها منحوس هستیم؟
ایا من هم حق دارم ترکان و تازی های مهاجم را قوم منحوس بخوانم ؟
من بار ها نوشته ام که ریشه این حرفها در بنیاد فکری چپ است و چپ اساسن جریانی ویرانگر است
هدف شما گویا مبارزه علیه نظام استبدادی اسلامی در ایران باید باشد ولی در عمل سایت شما در خدمت دستگاه اطلاعاتی نظام در امده است و شعار تفرقه و اشوب را عملی میکند .و این هم شکوفائی روشنفکران ترک :

( که قوم منحوس فارس و رژیم فاشیست فارس (البته به رهبری خامنه ای ترک!!!) از آذربایجانی ها بهره کشی می کنند! با نگاه کردن به لینک زیر روشن خواهد شد که چگونه قوم منحوس فارس از آذربایجانی ها بهره کشی می کنند )
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تبريزى با سلام،اولا در اين فهرست چند نفره شما زنورى را كه كوبيدند،شيرين عسل هم در سراشيبى سقوط است،ضراب و هريس هم كه بيشتر تجارت مى كنند و سرمايه گذارى در اذربايجان ندارند وانگهى همه صنائع اذربايجان به اندازه صنايع استان قدس رضوى نيست، پس لطفا اينهمه روى اين دروغ بزرگ كه صنعت و بازار ايران دست توركهاست مانور ندهيد،از كارخانه هاى بزرگ و ميليونرهاى ايران چند تا در اذربايجان يا تورك است،بقالى ،خرده فروشى در تهران يا خياطى هم بعد از بيست،سى سال كار سخت اين نتيجه گرفته نمى شود كه بازار دست توركهاست،كسانى كه اين ادعا را مى كنند يا بازار را نديده اند و يا كارگر نبوده اند يا توليد را نمى شناسند،
بنده نمى خواهم موضوع را شخصى كنم ولى جهت اطلاع بنده نه ادعاى سوسياليست يا چپ كرده ام و نه خواسته ام كه حتى به نوشته رنگ و روى سوسياليستى بدهم،ولى خودم هم كارگر هستم و برخاسته از خانواده كارگرى،

،سوما اين مسله كه فقط سوسياليست ها و چپ ها بايد از حقوق كارگران و انسانهاى تحت استثمار دفاع كنند،بنظرم خيلى ظالما نه و غير انسانى است، و بيشتر در دام همان سرمايه دارى افتادن است،و نگاهى ابزارى است به انسانهاى تحت استثمار البته توام با ترحم كه برازنده انسانيت نيست،اين نه مسله سوسياليسم،بلكه مسله هر انسانى است كه در خود ذره اى احساس انسانيست دارد.
كارگران و انسانهاى تحت استثمار بيشتر از انكه محتاج ترحم باشند بيشتر احتياج به نگاه انسانى دارند.
و اينكه مدعى هستيد انسانها فقط از سر سيرى فقط از حق تحصيل به زبان مادرى دفاع مى كنند و همه شان ميليادر هستند و سرمايه دار،جسارتا نشان از عدم شناخت از فعالان اين عرصه و البته كشيدن ديوارى بلند از ايدولوژى به دور خودتان است،با تشكر
نوشته شده توسط: Anonymous

جمهوری اسلامی نتوانست آثار باستانی ایرانیان را چون طالبان نابود کند، ولی هیچگاه از کوشش برای تخریب و تحریف دستاوردهای ایران و ایرانیان باز نماند و کینه و نفرت خود را به تاریخ، فرهنگ و آئین ایرانیان پنهان نکرد.

خبر را عملا تحریف کرده اید

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای مصداقی
چند نکته را برای اصلاح اطلاعات سرکار عرض می کنم. اول این که خانم مدرسی مرداد 67 به دادگاه مرگ رفت و دفاع کامل کرد اما پس از یک ماه به بند برگردانده شد. تمام بند زنان شاهد این ماجرا بودند و ایشان اولین فردی بود که از دادگاه چپ ها و سوال و جوابها برای ما خبر آورد. تا قبل از آن ما فقط از دوستان عزیز مجاهد در این مورد شنیده بودیم. همچنین ایشان که مدت یک ماه در آن زمان در انفرادی آسایشگاه بودند وقتی حدود 15 شهریور به بند برگشتند در مورد دختران چپ ملی کش که حد می خوردند به ما اطلاع دادند و اتفاقا پیش بینی کردند که به زودی نوبت حد خوردن افراد بند ما می شود که این پیش بینی تقریبا 5روز بعد به وقوع پیوست و روز 20 شهریور اولین سری از زنان حکم دار که همه توده ای یا اکثریتی بودند به دادگاه رفتند. بقیه در کامنت بعدی...

فرموده اید تنها عضو هیات سیاسی که حاضر به مصاحبه نشد مریم فیروز بود. بهتر بود لیست هیئت سیاسی را مشخص می کردید بعد می شمردید. تنها رحمان هاتفی را ذکر می کنم که کاملا برایتان محرز است که سال 62 کشته شد. عجیب است که فراموش کردید. یا زنده یاد کی منش، زنده یاد باقرزاده و.....به لیست هیئت سیاسی مراجعه کنید و بعد تطبیق دهید با شرکت کنندگان در شوهای تلویزیون.
احسان طبری در اردیبهشت 63 برای اولین بار در تلویزیون ظاهر شد . درست یک سال پس از دستگیری.و این که ایشان 6روز بعد از مصاحبه اولین نفرات بر صفحه ظاهر شدند نمیدانم از کدام منبع آمده است. دوست عزیز ما همه شاهد این مصاحبه ها بودیم و شما علی رغم یادآوری دوستان باز هم بر این موارد خطا اصرار می ورزید.
در تقسیم بندی که ارائه کرده اید هرچند در اساس آن را دقیق نمی دانم اما گنجاندن بهزادی و جوانشیر و حتی کیانوری در گروه یک بسیار نادرست است. بهزادی هیج همکاری فرهنگی انجام نداد. او در میزگرد 66 در داخل زندان شرکت کرد و حرفی هم نزد و بیشتر اشک می ریخت. جوانشیر هم همکاری نکرد اما معتقد بود اگر افراد حوزه علمیه مایلند با مارکسیسم آشنا شوند چه بهتر که با متن درست و مناسب آشنا شوند. هر چند سایر رفقایش موافق نبودند اما این عمل امتیازی برای او نبود و حتی موجب شرایط سخت تر برایش شد اما او به دلیل توانایی علمی و اعتقاد به ترویج مارکسیسم این کار را قبول کرد حالا شما اسمش را می گذارید همکاری فرهنگی. ما تابه حال فکر می کردیم همکاری فرهنگی کارهای آقای مخملباف در زندان بوده یا نوشتن مقالات در رثای بازجویان و.... نوشتن جزوات علمی مارکسیستی هم همکاری فرهنگی است؟ امری که خود به استقبال خطر رفتن است. در این زمینه اطلاعات بیشتری وجود دارد که در جای مناسب ارائه خواهد شد.
دکتر بقایی به عنوان پزشک کار می کرد و هرچند مانند دکتر دانش از مواضع دفاع نمی کرد اما همکاری نمی کرد. مگر این که خدمات پزشکی را همکاری بدانیم. زدن این اتهامات جالب نیست. سرموضعی نبودن دلیل همکاری نیست.
موارد دیگری هم هست که در فرصت مناسب خواهم نوشت. اما آقای مصداقی شما که به دیگران خرده می گیرید که اطلاعات غلط خود را تصحیح نمی کنند شما چرا خود بر اشتباهات اصرار می ورزید. این از اعتبار کار تحقیقی شما می کاهد.
امیدوارم روزی برسد که فارغ از جانبداری های گروهی تاریخ زجرهای آزادمردان و آزادزنان این سرزمین به رشته تحریر درآید
نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی، با به کار بردن واژه (خلق) و ادای کمونیست ها را درآوردن و کارگر، کارگر کردن و خلق، خلق کردن هرگز ناسیونالیست هائی که از بس خورده اند و نوشیده اند که از سیری دارند می ترکند نمی توانند در میان کارگران و دهقانان و رنجبران و مردم دردمند و درمانده و گرسنه برای خودشان هوادار پیدا کنند چون در هیچ کجای جهان ناسیونالیسم با ویژگی هائی که دارد با سوسیالیسم سر سازگاری نداشته است و نمی تواند داشته باشد! البته ناسیونالیست هائی هستند که نمادهای سوسیالیست ها را به کار می برند اما در فرهنگ سیاسی، کسانی که ناسیونالیست هستند و نمادهای سوسیالیستی را به کار می برند هرگز در گروه سوسیالیست ها گنجانده نمی شوند و این سازمان ها در گروه ناسیونالیست ها گنجانده می شوند، مانند حزب سوسیالیست بعث عراق به رهبری صدام حسین دیکتاتور پیشین عراق که با چسباندن واژه سوسیالیست به واژه بعث سوسیالیست نمی شود و یا حزب

..... ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان N.S.D.A.P یا همان حزب نازی به رهبری آدولف هیتلر که با به کارگیری واژه سوسیالیست و واژه کارگران سوسیالیست نمی شود، در همه جهان پس از پیدایش سرمایه داری پیروان ناسیونالیسم از وابستگان به زرسالاری بودند و کارگران هرگز پیرو پندارهای ناسیونالیستی مانند نژادپرستی و زبان پرستی و خاک پرستی و مرزپرستی نبودند! کارگران در هر کجای جهان که باشند باید نیروی کار خود را به سرمایه داران با بهائی کمتر از ارزش راستین آن بفروشند و این زرسالاران هستند که برای تاختن به سرزمین های دیگران و تاراج داراکشان بهترین ابزاری را که به کار می برند پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی هستند، جنگ جهانی یکم با چهارده میلیون کشته ریشه در ناسیونالیسم داشت و جنگ جهانی دوم با پنجاه و پنج میلیون کشته ریشه در ناسیونالیسم داشت و بسیاری از جنگ های ریز و درشت دیگر نیز همگی ریشه در پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی دارند و اگر جنگی درنگیرد ناسیونالیسم ابزار زرسالاران برای فروش کالاهای ساخته شده به کشورهای دیگر از کشوری است که ساختار آن سرمایه داری است، از این روی کارگران دارنده میهنی که ناسیونالیست ها از آن سخن می گویند نیستند و همه جای جهان میهن کارگران است و این زرسالاران هستند که از ناسیونالیسم و پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی سود می برند! پنداری پلید و پلشت و دوزخی و اهریمنی و زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم که در زمان برده داری پیدا شد هر چند در بسیاری از بخش های جهان از میان رفته است اما هنوز یکسره ریشه کن نشده است اما در زمان برده داری سودبر ناسیونالیسم برده داران، در زمان دهداری سودبر ناسیونالیسم دهداران و در زمان سرمایه داری سودبر ناسیونالیسم سرمایه داران و زرسالاران هستند و تاریخ نشان نداده است که هیچ برده و دهقان و کارگری ناسیونالیست باشد و همه ناسیونالیست ها در همه جهان از وابستگان به برده داری و دهداری و سرمایه داری و زرسالاری بوده اند! ***** دوستان گرامی، اگر شما همه تارنمای ایران گلوبال را از آغاز پیدایش آن تا کنون بگردید خواهید دید که همه ناسیونالیست ها و پیروان همه پان های رنگارنگ ناسیونالیستی مانند آریاپرستی و فارس پرستی و ترک پرستی و ..... یا دکتر هستند یا پروفسور هستند یا چهل سال در اروپا مانده اند یا میلیاردرزاده هستند و یا از وابستگان به زرسالاری هستند و پیاپی درباره زبان مادری و زبان پدری و زبان عمه ای و زبان خاله ای پان نامه نویسی می کنند اما هرگز یک دهقان و کارگر را نخواهید دید که در ایران گلوبال از آریاپرستی و ترک پرستی و زبان مادری و ..... یک سطر نوشته باشد و داستان دروغین و تازه ای که برخی از ناسیونالیست های ترک پس از خوردن جوجه کباب و خاویار و بالا انداختن چند لیوان شامپاین فرانسوی و ویسکی اسکاتلندی ساخته اند این است که قوم منحوس فارس و رژیم فاشیست فارس (البته به رهبری خامنه ای ترک!!!) از آذربایجانی ها بهره کشی می کنند! با نگاه کردن به لینک زیر روشن خواهد شد که چگونه قوم منحوس فارس از آذربایجانی ها بهره کشی می کنند http://www.iranglobal.info/node/29466 و پس از مرگ افشین اسانلوی ترک نژاد و ترک تبار و ترک زبان حتی یک تن از پان نامه نویسان میلیاردرزاده وابسته به زرسالاری و زرسالاران با افشین اسانلو و مادرش فاطمه گول قزی همدردی نکردند http://www.iranglobal.info/node/20881
نوشته شده توسط: Anonymous

نقطه مشترک تمام ملت‌های منطقه اسلام است که توانسته با وجود این همه تنوع زبانی منطقه همبستگی‌ خود را حفظ کند که این اواخر با رشد صنعتی‌ اقتصادی نظامی رسانه‌ ئی‌ تبلیغاتی...اروپای مسیحی‌ بر علیه دنیای اسلام(رقیب دیرین) مشخصا عثمانی متحد شدند و قبل از حمله ستون پنجم عملیات خود را برای تضعیف و پیدا کردن همدستانی در منطقه شروع کرده بود: از جمله ارمنی‌ها مشخصا مسیحی‌،کرد‌ها مشخصا علوی و دراویشی یزیدی..(در تضاد با اسلام) و از اینا مهمتر نبش قبر ایران باستان مشخصا پان پارسرا بیرون کشید و این حرکت ایران باستانی چنان توهم انگیز بود که تمام ارزش‌های اسلامی را کنار گذاشت که دیری نپایید و منجر به انقلاب اسلامی شد و به جرات می‌تونم بگم به وجود آمدن عرب ناسیونالیستی و صدام و حملهٔ آن به ایران نتیجهٔ همین توهم پان پارسی‌ و ایران باستانی بود...

.حالا یه روشنفکر ترک و عرب که خود را متعلق به دنیای اسلام می‌داند حتا اگر مذهبی‌ هم نباشد برای حمایت از برادران تاریخی‌ کرد خود به زندان میفتد ولی‌ این انتظار از از پان پارس هیچ وقت نداشته باش چون بهشان دیکته شده شما برترید شما عرب نیستید شما مسلمان نیستید شما تاریخ باستانی دارید اسلام شما را عقب گذشته عرب به شما حمله کرده...
نوشته شده توسط: Anonymous

لازم است در جواب یکی از انتقاد کننده ها بنویسم که قرار نیست به نفرت و کینه جواب بدهیم و یا از آن سئوال کنیم. میوۀ درخت دلیل درخت است و ستم خار دلیل خار. ما با احترام به متن می نویسیم و قرار نیست که همۀ وقت خویش را با پاسخها بگذرانیم. از اول هم گفته ام که مقولۀ پان فارسیسم با فارسها جداست. ما سالهاست که سئوال می کنیم و سکوت می شنویم. اتفاقا از نقد سازنده همیشه طرفداری کرده ایم و سعی می کنیم که نقدهامان سازنده باشد. آن را که حساب پاک است از محاسبه هراسی ندارد. بعضی ها بد جوری به رستم و شمشیر و گردن کلفتی اش آویخته اند و تا تقی به توقی می خورد رستم و فردوسی را یاد می کنند. مفوله های جدید و با ارزش تر از آنها وجود دارد که باید به آنها بپردازیم. کافی است که متن های همدیگر را بی پروا و با تامل و تحمل بخوانیم. حقیقت فرهنگ در چاخانیسم یافت می نشود. پاینده باشید.

نوشته شده توسط: Anonymous

""" افزایش قدرت مدیریتی زنان """ تغییر شروع شده است """ مایل هستم شما را با زنی‌ "" مخترع، دانشمند، کارآفرین "" آشنا بکنم، ایشون خانم ""Canan Dagdeviren"" نام دارند و جایزهٔ نوآوری ۲۰ هزار دلاری از آن خود کردند، ایشون با توسعه یک نوع تکنولوژی پیشرفته قادر به ساخت "" ضربان ساز قلب "" شده اند که بر اساس مواد ""piezoelectric"" و با اعمال تنش قادر به "" خود شارژی "" است، این یعنی‌ دیگر هیچ مریضی بعد از ۶ سال نیاز به جایگزین ضربان ساز قلب نخواهد نداشت چونکه باطری آن تمام شده، مخصوصا در اکثر موارد این دوباره جایگزینی ضربان ساز قلب به مرگ بیمار نیز منتهی‌ میشود، برای شناخت این خانم دانشمند به تویتر ایشون مراجعه کنید. https://twitter.com/dagdevirencanan

https://twitter.com/dagdevirencanan
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

«کارگران و مزدبگیرانِ ملیت های تبعیض زده: بگذریم از این غارتگران و فریبکاران حاکم شیعی که دیگر آبروئی ندارند، و فرجام آنها توسط توده ها در خیابان ها روشن خواهد شد. ولی بدانیم که جز خود کارگران متشکل، همبسته و آگاه ، هیچکس نمی تواند به کارگران یاری واقعی برساند، و زنجیر زور، ستم، بهره کشی، فقر و بردگی کارگران را از روابط سرمایه دارانه ببرد. این توان تنها در استعداد تشکل مستقل طبقاتی همه ی مزدبگیرانِ ملیت های تبعیض زده در ایران نهفته است، که اراده اجتماعی و مشترک آنها، می تواند اتحاد سراسری شان را با نام کارگر، به دریائی خروشان و قدرتمند فرارویاند.

و بدون نیاز به خشونت، آینده نوع انسان زحمتکش و بی دادرس را با همبستگی خود در برابر دشمن مشترک- که نظام سرمایه داری ولائی آنرا نمایندگی قهرآمیز می کند- آزاد کرده و همگان را از زور استبداد و روابط وامانده سرمایه داری انگل و وابسته به نئولیبرالیسم جهانی نجات دهند.» به نقل از نوشته بهنام چنگایی گرامی.واقعیت فقر و فاقه موجود و گواه تاریخ بر آن ـ برای روز همبستگی کارگران.
نوشته شده توسط: Anonymous

رژیم ایران تار و پودش برخاسته از شوونیسم، و ایده ئولوژی نژاد پرست فارسی که جز جامعه فارس به هیچ قوم و قبیله ای حق حیات قائل نیست شکل گرفته است. و قتیکه رژیمی، ملل جغرافیای ایران را آدم بحساب نمی آورد، و برای آنان حق حیات قائل نباشد ، نه به زبان، ملل غیر فارس ارزش میگذارد، و نه به حقوق ملی ـ مدنی و انسانی آنان. راسیسم فارس که این بار نیز به بهانه اسلام، و ولایت فقیه بر گرده ملل غیر فارس سوار شد، آخرین اتمام جت بود برای مردمان غیر فارس، که بعد از این دیگر قول، و وعده، و وعید و شعار " همه با هم را " نخواهند خورد. خیلی وقت است که ملل غیر فارس حق و حساب خود را از پان ایرانیستهای تهران ـ مرکز؛ تمامیت خواه، جدا کرده اند، و منتظر فرصتی هستند، که دست راسیستهای حکومتی را از تعرض به حقوق مدنی، سیاسی، فرهنگی خود، کوتاه بکنند، و این خلقهای جغرافیای ایران خواهند بود، که فردا برای زمام

امور خود تصمیم خواهند گرفت. راسیسم، شوونیسم، پان ایرانیسم تمامیت خواه، که یک قرن تمام زندگی را بر ملل غیر فارس جهنم کرده اند، در واقع علل اصلی نابودی ایران خواهند بود. زیرا جغرافیای ایران خیلی وفت است که در اذهان متلاشی شده است. و تنها به بهای کشتار و سرکوب ملل است که نگه داشته میشود.
نوشته شده توسط: Anonymous

ائلیار گرامی
از زحمات و محبت تان تشکر میکنم
مشکل حل ش و اکنون من هم لینک را باز کردم

ممنون و چوخ ساغ اولون

نوشته شده توسط: Anonymous

"" سیاست افزایش قدرت مدیریتی زنان "" واقعیتی که همیشه من را رنج میداد این بود که چرا زنان در سطوح مدیریتی کمتر دیده می‌‌شوند، زنان موفقی‌ را می‌‌شناسم که دانشگاه را تمام کرده اند اکثرا جذب حرفه هائی مثل "" پرستاری، معلمی، اساتید دانشگاه و الخ "" را دنبال کرده اند تا اینکه متوجه شدم زنان بیشتر "" تمایل به کار کردن در حرفه‌ای "" را دارند که غریزهٔ مادری و حس کمک به دیگران را بیشتر در ترکیب شخصیت‌شان ارضأ می‌کند. """ مشکل ایران """ ما زنان رئیس جمهور و نخست وزیر در همه کشور‌های همسایه داشتیم به جز ایران و جامعه فارسی‌، از آن جمله است "" تانسو چیلر در ترکیه، بوتو در پاکستان، ایندیرا گاندی در هند، و خالدا زیا در بنگلادش ""، سفر‌های زیادی را به ترکیه کرده‌ام و در این سفر‌ها با زنان ترک که در سطح مدیریتی فعالیت میکنند همیشه من را به این واقعیت امیدوار کرده است که تغییر شروع شده است.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه: 1-حالت اول حرکت طبیعی جامعه بود که در آن دو نیروی«ناسیونالیسم افراطی فارسی وغیر فارسی» ضعیف اند و در معادلات قدرت گیری نقش قابل توجهی ندارند.2-حالت دوم ، تلاش آلترناتیوسازی غولهای جهانی برای قدرت متمرکز در ایران است از میان ناسیونالیسم فارسی-از حکومت بریدگان و بخشی از نیروهای میانی -تمرکز و غیر تمزکز- است. در این زاویه هم تلاش خواهد شد.3- اما آنچه عملاً پیش خواهد آمد ترکیب حالتهای اول و دوم است. یعنی با خیزش عمومی در جامعه برای رفع دیکتاتوری کشمکش در مورد حکومت جایگزین بین نیروی تمرکز طلب و غیر تمرکز طلب رخ خواهد داد.دراین میان پیروزی به میزان سازمان یابی مردم و سازمانهای سیاسی طرفدار قدرت غیر متمرکز بستگی دارد.این نیرو اگر وضعیت خوبی داشته باشد میتواند قدرت نظام غیر متمرکز-دموکراتیک-سکولار- برابری طلب وعدالت خواه را پیش ببرد. و پیاده کند.4- در غیر اینصورت قدرت متمر کز حاکم خواهدشد.

5- بر اساس آینده نگری تحلیلی، آنچه به احتمال زیاد میتواند تحقق یابد -درحالت سیر معمولی رخداده ها، و نه با ورود رخداده های استثنایی- قدرت آینده در ایران بعد از انقلاب دموکراتیک، ترکیبی از حالت «تمرکز و غیر تمرکز» خواهد بود. 6- اینجا هم شانسی برای نیروی «جدایی خواه» نخواهد بود. بنا براین حرکت فدرالیستی به موفقیت و واقعیتها بسیار نزدیک است تا حرکت گروه کوچک جدایی خواه. در عین حال ناسیونالیسم فارسی نیز توان راه بردن برنامه های خود را نیز نخواهد داشت. شکست دوناسیونالیسم افراطی فارسی و غیر فارسی حتمی به نظر میرسد.
نوشته شده توسط: Anonymous

"" یک پیاله روان شناسی‌ با چاشنی جامعه شناسی‌ "" اشاره کردم یکی‌ از مختصات جامعه "" گیر کرده در باتلاق چاخانیزم "" آرمان شهر گرائی است، آن مدینهٔ فاضله‌ای که جیغ و داد "" چوو فرمان یزدان چوو فرمان شاهش "" گوش فلک را کر کرده است، در مدینهٔ فاضله این جنابان، روابط ارباب رعیتی حاکم است، در حالیکه در دنیای مدرن، این قانون است که آرمان شهر بر هول آن شکل گرفته، اگر دقت کنید ما نه در جامعه افغان شاهد حضور قانون هستیم، نه در جامعه فارسی‌ ایران. "" خصلتی دیگر "" اگر قبول کنیم که "" مدرنیته محصول و دستاورد پرسش است "" جامعه معتاد به چاخان، به هیچ وجه قادر به " طرح پرسش " نخواهد بود، چونکه اگر قادر به طرح پرسش می‌‌شد اصلا در وهله نخست وارد باتلاق چاخان نمی‌شد. با این زمینه است جامعه مبتلا به چاخان دور خود "" حاله‌ای از جواب "" را چون لایه اوزون می‌‌بافد.

نوشته شده توسط: Anonymous

چند سئوال از ایرج مصداقی/1_ در این نوشته تاریخی_ تحلیلی؛ کاملا مشخص است که اطلاعات ارائه شده ؛مشاهدات شخصی ایشان نیست .تا آنجا که من فهمیدم ؛اطلاعات را از منابع حزبی ویا حکومتی گرفته اند؛ با توجه به اینکه مصداقی، نه تنها به لحاظ سیاسی بی طرف نیست بلکه ایشان بعنوان یک مجاهد خلق ؛ به ضد توده ای ترین جریان سیاسی ایران تعلق که طبیعتا حزب توده و فدائیان اکثریت هر گز اطلاعاتی به او نداده اند که بخواهید تاریخ انان را تحلیل نماید.2_ چگونه است که حزبی که همکار رزیم و دستگاه اطلاعاتی بود ؛ طبق اطلاعات ارائه شده از سوی ایرج مصداقی بالغ بر 90 در صدد اعضای رهبری حزب شامل هئیت سیاسی وکمیته مرکزی و اعضای مشاور اعدام و یا زیر شکنجه کشته می شوند ولی ایرج مصداقی بعنوان یک مجاهد خلق ازاد می شود. پاسخ ایشان چنین است که:

«بله؛ توبه تاکتیکی کردم و سر رژیم را کلاه گذاشتم و ازاد شدم ولی توده ای هایی که همین کار ایرج مصداقی را کردند و مثل او اعدام نشدند ، بعنوان تواب از انان یاد می شود؛ واقعا خیلی عجیب است. 3_ طبق اطلاعاتی که اشخاص وارد به این مسئله ارائه کرده اند موضوع حمله به حزب توده ؛به تحریک عوامل خارجی و بطور مشخص به فرار یکی از اعضای بلند پایه سفارت شوروی بود که به انگلیس پناهنده شد و اطلاعات بسیار مهمی از حزب توده را به انگلیسی ها داد و آنان هم این اطلاعات را به مقامات اطلاعاتی جمهوری اسلامی ارائه کردند و دلیل سیاسی دیگری از جمله مخالفت توده ای و اکثریتی ها با ادامه جنگ بعد از فتج خرمشهر مربوط می شود و نیز مخالفت با برخی از سیاست های جمهوری اسلامی بود و دلیل دیگر دارا بودن تشکیلات مخفی _ نظامی بود که از بیت خمینی گرفته تا بالاترین سطوح اطلاعاتی _ نظامی کشور بود. به همین دلیل بود که خمینی در یک سخنرانی مطرح کرده بود که توده ای ها برای 30 سال اینده برنامه ریزی کرده اند..این بحث ادامه خواهد داشت و اطلاعات شخصی خود را در اینجا خواهم گذاشت ...
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

قنبری عزیز، نخست ممنون از استقلال اندیشه یتان. نوشته های شما نشان میدهد که میکوشید با مغز خود بیندیشید و نه تحت تأثیر این گروه و آن گروه. نظر منهم همین است که بهتر است شخص دیده و خوانده های خود را خودش با ترازوی خود وزن کند. به قول خودمان «اؤزو ؤز فکرینن اونلاری داش-تره زیه وورا».1- و اما راحل مسایل: برای شناخت راه لازم است از گروههای اجتماعی جامعه و گروههای سیاسی برداشت نزدیک به واقعیت داشته باشیم.و خواست و ایده های آنها را درست تشخص دهیم. با شناخت نسبی آنها میتوان راه حل مسایل را بصورت کلی معین کرد.2- نصف جامعه 80 ملیونی را زنان تشکیل میدهند. 40 ملیون. مشکل اینها «برابری -رفاه- آزادی» ست. از سوی دیگر اکثریت جامعه را زحمتکشان یدی و فکری تشکیل میدهند. مشکل اینها هم باز « برابری و رفاه و آزادی»ست. در مسئله« ستم مضاعف ملیتها» که یک مسئله درکل جامعه است باز مشکل «برابری و رفاه و آزادی» ست.

70 در صد جامعه زیر 30 سال اند. یعنی جوانان. مشکل اینان هم با در همان فرمول «آزادی، برابری، رفاه» است جهت پیشرفت و زندگی بهتر.آزادی با دموکراسی از راه «نظام سیاسی غیر متمرکز» ، تبعیض موجود بین زنان و مذاهب و مسئله ملی با «برابری حقوقی در زمینه های سیاسی-فرهنگی،اقتصادی» ، و رفاه زحمتکشان از راه «اجرای عدالت اجتماعی نسبی» در کل میتواند حل شود یا در بدترین حالت «موانع رسیدن به آنها می شکند. در کل اکثریت مردم جامعه به سوی تحقق خواست های مشترک که شامل حال همه میشود حرکت میکنند. سمت حرکت جامعه همگرایی جهت رسیدن به اهداف مشترک است. همه این اقشار اجتماعی میدانند مشکلات را نمی توانند به تنهایی حل کنند و نیاز دارند به صورت عمومی تلاش کنند. این واقعیت در بطن جامعه جریان دارد. همه یک قدم بسوی آزادی و برابری و رفاه را متعلق به زندگی خود میدانند.و احساس همبستگی و دوستی و علاقه میکنند. این وضع عینی مردم جامعه است. ولی مشکل مردم عدم ارتباط-عدم تشکل- عدم فضای باز سیاسی ست که خواست و تلاش و دوستی و محبت خود را نسبت بهم آشکار کنند. این پدیده هم با سست شدن اختناق آشکار خواهد شد.3- جنبه دیگر مسئله گروههای سیاسی ست. اینها در کل میتوانند به این صورت خلاصه شوند: 1-چپ و دموکراتها- 2-سلطنت و مشروطه خواهان و غیره-3- تشکلهای ملیتی-4- بریدگان از حکومت. در این میان چپ و دموکراتها تعیین سرنوشت در داخل ایران یعنی برابری حقوقی در داخل ایران یا استقلال در واحدهای فدرال را می پذیرند و با حل مسئله ملی مشکلی ندارند. سلطنت و همکاران با بریدگان از حکومت عمدتاً به نظام قدرت متمرکز فکر میکنند.از سوی دیگر اداره ایران از راه قدرت غیر متمرکز در فضای سیاسی بیشتر مقبول است تا سیاست متمرکز.4-با توجه به گرایش خود جامعه و نیروی عمده در بین گروههای سیاسی -چپ و دموکراتها و برابری خواهان در مسئله ملی ، ملیتها - نیروی عمد در دوبخش جامعه و سازمان سیاسی وزنه را به طرف فرمول اول سنگین میکند. یعنی نیروی« تمرکز طلب ضعیف» است . و مجبور است به دنبال نیروی عدم تمرکز حرکت کند. که خواسته های عمومی «آزادی،برابری، رفاه» تحقق یابد. نیروی «جدایی خواه در بین تشکلهای ملیتی» شانسی ندارد. مگر اینکه مسیر جامعه طبیعی سیر نکند و جنگی از خارج تحمیل شود. و یا چیزهایی از این دست. در این حالت هم در مقابل اکثریت نیروی جامعه و سیاسی قرار خواهند گرفت.5- در میان این کنش و واکنشها من به تحقق فرمول خود از راه حمایت متقابل و دگر دوستی و حفظ صلح و مسالمت شدیداً تأکید میکنم. آزادی و سعادت ما جدا از هم نیست و نمیتواند جدا از هم نیز تحقق یابد. تحقق راه درست همیشه دشوار است. اما راه غلط براحتی جایش را پیدا میکند. همیشه راه آزادی و برابری دشوار بوده است و اکنون نیز چنین است.
نوشته شده توسط: Anonymous

ويران شدن كشور ايران توسط اسلامگرايان مقوله ي جديدي نيست اما اينكه با تمام قدرت شروع و تلاش براي ازدياد جمعيت ايران كه هم اكنون نيز بسيار زياد است كرده اند بسيار اهميت دارد . سرزمين ايران ،محيط زيست ايران و غيره تحمل بار و فشار جمعيت فعلي را ندارد چه برسد به جمعيت 150 ميليون نفري. كساني كه تاريخ ايران را خوانده اند ميدانند كه ميشذ جلوي حمله ي اعراب به ايران را در 1400 سال قبل گرفت و ميشد از حمله ي مغولان براي ويران كردن ايران جلوگيري كرد. و ميشد به سلطه ي ويرانگر اسلامگرايان در اين 35 سال پايان داد. بنظر ميرسد اين مردم حتي خانه اشان در حال سوختن و ويراني باشد با يگديگر متحد نميشوند تا خانه را نجات دهند. براستي چرا؟

نوشته شده توسط: Anonymous

"" چاخانیزم در خدمت فرهنگ سازی "" اگر قبول کنیم که جامعه شناسی‌ مبتنی‌ بر زمان حال است باید این واقعیت را نیز قبول کنیم که وظیفه جامعه شناسی‌ باید """ توضیح نظم‌های تحول پذیر باشد ""، بدون شک چاخانیزم یک پدیدهٔ اجتمائی است که انگل وار در بطن جامعه فارسی‌ چون اختاپوسی ریشه دوانده، جای هیچ تردیدی نیست که یک جامعه مدرن نمیتواند همزمان مدرنیزم و چاخانیزم را تجربه کند، جامعه مدرن با واقعیت سر و کار دارد بدان جهت که علمی‌ توان فهم واقعیت را بیان کند در بستر جامعه تولید شده، جامعه گرفتار در باتلاق چاخانیزم توان درک واقعیت را ندارد، چاخان برای این جامعه حکم واقعیت را دارد، اینکه ابعاد دیگر این جامعه "" ذهنیت اساطیری، تفکر قیاسی, مدینهٔ فاضله گرائی و آرمان شهری ، رشد لمپنیزم و الخ میتوانند باشند "" باید مورد تحقیق جدی برای کسانی‌ قرار بگیرد که خواهی‌ نخواهی در جوار این جامعه واقع شده اند.

نوشته شده توسط: Anonymous

سنگ کتیبه های دوره رضا شاه را به اسم دوره ساسانیان قالب میکنند. چاخانیزم نیست؟
https://www.facebook.com/eliehrabi/posts/651427518245286?notif_t=close_…

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای باقر زاده ، راسیسم و شوونیسم فارس علت اصلی ماندگاری و تثبیت رژیم اسلامی در ایران شده است. و این کار سبب خواهد شد که جغرافیای ایران روزی بکلی از هم بپاشد، و هر کس خود سرنوشت خود را بدست بگیرد. در جغرافیای ایران هیچ قوم و یا خلقی بدوستی و همزیستی با راسیسم و شوونیسم فارس معتقد نیست، و پان ایرانیسم و تمامیت گرائی، و سرکوب، تحقیر، و جوک سازی علیه ملل غیر فارس، یکی از علل مهم از هم گسستن جغرافیای نفرت زده ایران خواهد شد. در ایران دیگر کسی به جامعه فارس و همزیستی با آن اعتمادی ندارد. زیرا قوم فارس جز خودش و تاریخ ساختگی و دروغش هیچ قومی را آدم به حساب نمی آورد. و نتیجه این گستاخی و رفتار مریضگونه سبب شده است که مردمان غیر فارس نیز ، جامعه راسیست و شوونیسم فارس را آدم بحساب نیاورند. آری این است نتیجه یکقرن دیکتاتوری راسیسم و شوونیسم فارس در ایران. من شخصا آینده را برای جامعه فارس

بسیار تاریک می بینم. و آنها باید در آینده چاره ای بحال خود بکنند. آنها دیگر در میان بیش از سی و پنج میلیون ترک آذربایجانی جائی ندارند، زیرا جامعه فارس با رفتار مریض گونه، و راسیستی خود زبان بیش 50000000 میلبیون انسان غیر فارس را قدغن کرده است. در صورتیکه زبان فارس در مقابل ژرفای زبان ترکی خیلی فقیر است، و این ترس باعث شده است که راسیسم فارس با سرکوب و زندان و اعدام، جلوی گسترش زبان ترکی آذربایجانی را در ایران بگیرد، و همین موضوع، سبب انفجار سهمناکی خواهد شد، که نه تنها رژیم اسلامی از پس سرکوب آن بر نخواهد آمد، بلکه جامعه جغرافیای ایران از هم دریده خواهد شد. در اینصورت جامعه تاریک اندیش فارس، باید چاره ای بحال خود بجوبد، زیرا این غیر ممکن است، که بطور مدام العمر؛ زبان، تاریخ و فرهنگ، و هویت یک ملت 35000000 میلیونی را سرکوب کرد. و جامعه راسیست فارس بهای سنگینی از این باعت خواهد پرداخت. البته ترس جامعه فارس، و وحشت رژیم اسلامی قابل درک است که دست در دست هم کوچکترین اعتراض هویتی را سرکوب میکنند. اما این سئوال بیش از سه ده، اکنون در برابر همگان قرار دارد، که تا کی! میتوان فریاد آزادی خواهی، و رهائی از یوغ برده گی، رهائی از یوغ یک رژیم ستمگر، رهائی از یوغ استعمار و استثمار را در نطفه خفه کرد؟ تا کی؟! راسیسم فارس!! باید قبل از هر چیز به این سئوال جواب بدهد!!
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب اىليار عزيز مسله اذربايجان و يا قوميتها بنظر من دو راه حل دارد،يك انسان فارس يا روشنفكر فارس درد ر رنج انسان اذربايجان را درك كند،و البته اين درك كردن خود مقوله اى جداست كه اصولا بايد او را دوست داشته باشد يا همسطح خودش ببيند،شما از اين را حمايت مى كنيد و اميدوار هستيد كه روشنفكر و خلق فارس درد و رنج مضاعف انسانهاى غير فارس را درك كنند و بر هدفى مشترك با انها همپيمان شوند،فكر و ايده شما بسيار انسانى است و من خود براى افكار انساندوستانه تان احترام قايلم و حتى قابل افتخار است،ولى متاسفانه نااميدانه هيچ گونه نشانه اى از نرمش روشنفكران و حتى افكار عمومى خلق فارس در مواجهه با حقوق ملى و مساوى خلقهاى غير فارس ديده نمى شود،اى كاش نشانه هايش هر چند كم سو پديدار بود،چون روشن است كه هزينه هايش براى هر دو طرف گران نيست،ولى نشانه اى ديده نمى شود،

راه دوم بنظر من بايد خلقهاى غير فارس

خواسته هاى خود را تحميل كنند بر فاشيسم فارس،كه خود راه هاى مختلف و اشكال مختلف مى تواند بخود بگيرد،و مطمعنا هزينه هاى سنگينى بر تمام طرفين خواهد گذاشت،در شرايط كنونى راه دوم مى رود كه طى شود،و متاسفانه حق انتخابى نيست اى كاش راه پيشنهادى شما طى شود،ولى اين نه وابسته به مبارزات خلقهاى غيرفارس،بلكه بيشتر وابسته به روشنفكران و افكار عمومى خلق فارس است
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب عزتخواه عزيز،من هم عرض كردم كه دده قورقود يا حماسه كوراغلو براى ما متن ادبى است و مى تواند كه واقعى نباشد،همانطور كه شاهنامه مى تواند بعنوان متن ادبى از عنصر هايى استفاده كند كه واقعى نباشد،اصولا در مقوله افسانه مى گنجند،ولى وقتى از يك افسانه تاريخ ساختيم و بر واقعيتش پافشارى كرديم و به نوعى به كتاب مقدس تبديل شد،مثل كتاب مذهبى،انوقت چاخانيسم مى شود به نظر من،اصولا كسى در ايران جرات ندارد نقدى بر شاهنامه بنويسد و اگر جرات كرد عامه فحشش مى دهند و خاصه مى گويند پان توركيست يا دشمن زبان فارسى است،شاهنامه تبديل به قرانى شده براى خودش،ولى دده قورقود يا كوراغلو براى ما متنى ادبى است نه تاريخ است و اصولا همه مى دانند كه حماسه است و افسانه و ما سياست مان را بر اساس دده قورقود يا كوراغلو تنظيم نمى كنيم،كه در بحث چاخانيسم قابل مقايسه باشد با شاهنامه

نوشته شده توسط: Anonymous

با عرض معذرت، این یک نکته بعدا به نظرم رسید. وقتی می گویم عشیره پرست، عده ای احساس توهین شدگی می کنند، بدون آنکه بدانند معنای این کلمه چیست. "عشیره پرست" نامیدن نژادپرستان ترک، به این معنی نیست که مردم ترکزبان یک "عشیره" هستند. عشیره پرستی یک نوع تفکر، یا یک نوع نگاه به انسانها است که "خودی" را پاک و مقدس، و "غیرخودی" را یک هیولا می داند. عشیره پرست می تواند فارس، ترک، عرب، بلوچ یا حتی "ایرانی" باشد. یعنی به ملت ایران به عنوان یک "عشیره ممتاز" نگاه کند. اینها ربطی به این ندارد که من مثلا خودم را یک "ملت" می دانم و دیگران را یک "عشیره"! چنین برداشتی یا از سر بی سوادی است، و یا برای فرافکنی و تحریف (باز هم در جهت هیولاسازی!) یک نمونه برخورد عشیره پرستانه این است: من نوشته ام:«هومر داستان اودیسه را از دده قورقود اقتباس کرده است» و نمونه ای از دروغهای پانترکیستی را آورده ام. عشیره پرست می گوید

دده قورقود چنین است و شاهنامه چنان است و بعد با کاپی پیست کردن چند بیت می خواهد مثلا نشان دهد که فردوسی ضدزن و ضد عرب و ضد ترک است، ولی دده قورقود بنیانگزار تولرانس و از نویسندگان منشور حقوق شهروندی و خالق هومانیسم است. بحث اساسا بر سر محتوای این دو کتاب نیست، و من هم وارد چنین بحثی با این حضرات نمی شوم، زیرا نه سوادش را دارند، و نه از چنان تفکر باز و مدرنی برخوردارند که بتوانند ورای تفکر عقبمانده "ترک خوب، فارس بد" چیز تازی ای یاد بگیرند. بحث بر سر این است: آیا هومر اودیسه را از دده قورقود اقتباس کرده است؟ اگر جواب مثبت است، سند آن کجاست؟ اگر جواب منفی است، آیا اینکار "چاخانیسم" نیست؟ اگر هست، پس این ادعا که فقط فارسها دروغ می گویند و ترکها اصولا کلمه ای بنام دروغ در زبانشان ندارند به کجا می رود؟ عشیره پرست مثل یک طبل است، پرصدا ولی درون تهی! او ادعاهای گزاف می کند و وقتی مچش را بگیری، یا خودش را بدرو دیوار می زند تا بحث را از مسیر اصلی منحرف کند و به سؤالهایی جواب بدهد که اصلا مطرح نشده اند، و یا پا به فرار می گذارد و پنهان می شود، تا آبها از آسیاب بیفتد! اگر من اشتباه می کنم، یکی از این حضرات، و در رأس همه نویسنده مقاله بفرماید ترک بودن تهمینه و تجاوز رستم به او را از کجا درآورده است؟ خواهید دید که این سؤال تا ابد بی جواب خواهد ماند! این، خصیصه بارز تفکر عشیره پرستی است.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب یوسف آذربایجان اول باید مشخص کنیم که بحث بر سر چیست؟ اگر بحث بر سر ضد زن بودن فردوسی است که ما هم بدانیم و برویم سر آن بحث. اگر بحث بر سر تاریخ بودن شاهنامه و ده ده قورقود و... است که باز هم مشخص کنیم و برویم سر آن. ولی مقاله جناب لوایی مشخصا چاخانیسم است. ایشان هم مشخصا فارسها را چاخانگر می دانند و در باره آنهای دیگر سکوت می کنند. اگر مبنا را چاخانیسم بگیریم میان شاهنامه و ده ده قورقود هیچ فرقی نیست. بین امیر ارسلان نامدار و کوراوغلی و سامسون و هرکول هم فرقی وجود ندارد. شاید اندازه هر کدام در چاخان کردن فرق بکند ولی همه اینها افسانه اند و چاخان و هیچ ربطی هم به فارس و ترک و یونانی و رومی ندارد. افسانه و اسطوره در همه دنیا وجود دارد و مبنای همه آنها چاخان است.

نوشته شده توسط: Anonymous

«نشان دادن صورت زشت یک اجتماع» نه تنها بد و تهوع آور نیست، بلکه وظیفه خطیر انسان مدرن است. ولی نسبت دادن خصائل بد به یک بخش از اجتماع (فارسها) و تقدیس بخش دیگر آن (ترکها) کار انسانهای عقبمانده و عشیره پرست است. من فهرستی از همین "چاخان"های پانترکیستها را آوردم، وهمانطور که انتظار داشتم، نویسنده جرأت پرداختن به آنها را نداشت: هومر داستان اودیسه را از دده قورقود اقتباس کرده است! یونسکو زبان ترکی را به عنوان سومین زبان قدرتمند دنیا و فارسی را لهجه 33ام عربی اعلام کرده است! 20% كلمات انگلیسی، - 40% كلمات ایتالیایی، 17% كلمات آلمانی و 10% كلمات فرانسوی از زبان تركی گرفته شده است! انسان در آن زمان قادر به تولید این زبان نبوده و موجودات فضایی این زبان را خلق کرده اند! دلیل سکوت خیل عشیره پرستان و حامیان استقلال طلبشان در برابر این دروغهای شاخدار کاملا واضح است. اول آنکه نژادپرستان اصولا

با مقوله ای بنام "شرافت اخلاقی" بیگانه اند و هیچگاه حاضر نیستند مسئولیت حرفهایشان را بپذیرند. مثلا اگر ادعا کنند که رستم به تهمینه تجاوز کرده است و کسی بپرسد این حرف خوشمزه را از کجایت درآوردی، خودشان را به کری و کوری می زنند و دعا می کنند که شبها زودتر به صبح برسند و هفته ها بگذرند، تا خوانندگان سؤال را فراموش کنند. دوم اینکه اگر ثابت بشود که عشیره پرستان ترک درست به اندازه عشیره پرستان فارس (کسانی که فکر می کنند شعر سعدی بر سر در سازمان ملل است یا اینیشتین با پروفسور حسابی فالوده می خورده است و ...) دروغگو و متوهم هستند، آنوقت دیگر اساس و بنیاد این تفکر "ما ترکهای خوب" و "شما فارسهای بد" به هم می ریزد و نفرت پراکنان از این هم که هست رسواتر می شوند، البته به شرط آنکه استقلال طلبان به کمک آنها نشتابند و فرافکنیهای آنها را توجیه تئوریک نکنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

سؤال: آیا دروغگویی و نادرستی در جامعه ایران رایج است؟ جواب: آری. سوال: آیا فقط فارسها دروغ می گویند؟ جواب من: نه! جواب عشیره پرستان: آری!. در اینکه دروغ و نادرستی و تقلب و بخشی از فرهنگ منحط ما است و به برکت حکومت دینی بسیار بیشتر از گذشته رواج پیدا کرده شکی نیست. حرف من بر سر این است که این پدیده شوم و خطرناک دامنگیر "همه" اقشار جامعه ایران با هر زبان و مذهب و رنگی است، نویسنده این مقاله ولی معتقد است که دروغگویی فقط و فقط مختص فارسها است. من به تفکری که در باره فکر، مواضع سیاسی، اخلاق و حتی "اندوه" انسانها هم بر اساس ترک و فارس بودنشان قضاوت می کند، می گویم "عشیره پرست"! حالا استقلال طلب نازنین هرچقدر هم آسمان و ریسمان به هم ببافد و منی را که می گویم «اگر تجزیه ایران باعث خوشبختی مردم آن بشود من هم تجزیه طلب می شوم» با کسانی از یک قماش بداند که همه پدیده های عالم را بر اساس ترک و فارس

می بینند، دیگر مشکل خود اوست. او باید هم به نفع مروجان نفرت قومی موضع بگیرد و در پای نوشته های نژادپرستانه آنها کامنتهای ستایش آمیز بنویسد، زیرا همانطور که گفتم، نفرت مقدمه انشقاق، و انشقاق جاده صاف کن استقلال است، یعنی همان چیزی که او آرزوی آنرا دارد.
نوشته شده توسط: Anonymous

بنظر من اگر ميخواهيم تابو شکنی بکنيم بايد دقت بيشتری کنيم تا به نتيجه مطلوب برسيم .و در ضمن آقای عزتخواه فرق شاهنامه و داستانهای ده ده قورقوت و کورغلو از زمين تا آسمان است کافی است به دو ديدگاه در مورد زن را مقايسه کنيد يکی از عشق و محبت و والا مقامی زن ميگويد « برای نمونه نگار در کور اغلو» و در شاهنامه فردوسی «مكن هيچ كاري به فرمان زن-----كه هرگز نبيني زني رأي زن*** زن و اژدها هر دو در خاک به ----- جهان پاک از این هر دو ناپاک به*** زنان را ستایی سگان را ستای ----- که یک سگ به از صد زن پارسای*** پس پرده هر که دختر بود ----- اگر تاجدار است بد اختر است*** چون زن زاد دختر دهیدش به گرگ----- که نامش ضعیف است و ننگش بزرگ #### » . منتها مهمتر از همه اينست که از داستانهای شاهنامه تاريخی درست کرده اند که در جهت سرکوب ملل غير فارس استفاده ميشود « رجوع شود به کتابهای تاريخ مدارس که در جهت شست شوی مغز

شست شوی مغزی و آسيميلاسيون بکار گرفته ميشود ».
نوشته شده توسط: Anonymous

خواهران عزیز و همه هم میهنان گرامی‌

کتاب "سیرت کورش کبیر" نوشته یکی‌ ازدشمنان ایران را بخوانید تا ببینید در آن‌ غیرازستایش و بزرگداشت از این ابرمرد تاریخ نیست. فرهنگ و بینش کورش بزرگ راه رهایی ایران امروز را به ما نشان میدهد که در زمان این مرد بزرگ هیچ بی ادبی و دست درازی به اسیران زن رخ نمیداد و دین گستاخی مدیرت اجتماع را به خود راه نمی‌داد.

آقای مسعود اسماعيلو خوشا به حال من و شما و سایر فرزندان ایران زمین که مانند اروپایان شرنمنده کشتار یهودی و ماند ترکان شرمنده کلان کشی‌ ارمنی نیستیم. اگر هم شرمنده ایم شرمنده کشتار بابی و بهائی هستیم که آن نیز کار متعصبان مذهب زده بود.

آفرین به مردان فرهیخته‌ای که به نظر و انتخاب مادر و خواهر و دختر خود احترام میگذارند و با همسر خود مانند یک "هم سر" و هم طراز رفتار میکنند. آفرین به بزرگ مردانی که تشخیص میدهند که غیرت و تعصب دو مقوله جدا است

ای هموطن اگر از دیدار دانمارک و فندلاند متمدن ناکامید، بیائید به سرزمین‌های ایران آزاد در ماورای رود ببینید زندگی بدون آخوند چه زیبا و آسوده است. بیاید ببینید که آدمیت و انسان بودن، ادب، مهربانی، دوستی‌، نیکوکاری و سایر سرشت های نیکو به دنباله روی از کلیسا و مسجد نیست بلکه به فرهنگ است.

من از آقای کیانوش توکلی سپاسگزارم که این گفت و شنود سازنده را آغاز کرد و از همه کسانی که دین زدایی و انسان شدن را از خود و خانواده خود آغاز میکنند ستایش می‌کنم چون راه این مبارزه باز است و کارایی آن‌ بسیار ژرف. خانم پری زمانی‌ امیدوارم شیر زنانی ماند شما و طاهره قرت العین را همگی‌ ما پشتیبانی‌ کنیم. بروید به دوستان خود بگوید که از پدر و برادر و همسر خود بخواهند که بجای تدین انسانیت کنند. از نو پسران و جوان مردان خانواده و خویشان خود بخواهید که ایمان خودشان را برای خودشان نگاه دارند و به کسی‌ سربار نکنند. ایشان را با بی باکی تربیت کنید که در کار‌های اجتماع پیرو خرد خود باشند

ای مردان دلیر فارس، آذربایجان، کردستان و سایر بخش های این سرزمینی که از زمان کورش بزرگ با هم متحد است، با دلاوری و آزاد سخنی خود زندگی‌ را بر مردان پست و بیمایه که به همشیرگان هم میهن ما بی‌ حرمتی میکنند سخت کنید.


نوشته شده توسط: Anonymous

آقای قهرمان قنبرى اینجا بحث بر سر چاخانیسم است. بحث بر سر نژادپرستی نیست. بحث بر سر این هم نیست که از ده ده قوروقد یا کوراوغلی بعنوان تاریخ استفاده می شود یا نه. من می خواهم بگویم که چاخان کردن مختص شاهنامه و یا فارسها نیست بلکه ده ده قورقود هم پر از چاخان است. کوراوغلی هم پر از چاخان است. اگر می خواهیم چاخانیسم را نشان بدهیم باید همه را بگوییم و یک جانبه نگاه نکنیم و فقط یقه فارسها را نگیریم.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی دوست ندارم شما را دروغگو خطاب کنم. فرض میکنم در اشتباهید و از تاریخ بی اطلاع.اکثر قریب به اتفاق مناطقی که شما مدعی شده ایدکه قاجاریه از کف داده اند هیچگاه در اختیار آنان نبوده است. زمانی که قاجاریه قدرت را از زندیه گرفت منطقه تحت اختیار زندیه شامل ایران کنونی باضافه جنوب قفقاز و منهای خراسان بود. حتی در دوره صفویه هم بسیاری از مناطق مورد ادعای شما در اختیار پادشاهان این سلسله نبوده است.اگر به گذشته دورتری برگردید در دوره تیموریان می توان تمامی این مناطق منهای جنوب خلیج فارس (که تقریبا هیچگاه در یکپارچگی کامل با مناطق فوق الذکر نبوده اند)زیر سلطه یک امپراطوری دید که نام آن امپراطوری هم ایران نبوده و یک پادشاهی ترک بوده است.پس فکر نمیکنم شایسته باشد شما افتخارات! دیگران را به خود سنجاق نموده و متکبرانه احساسات صادقانه فردی را زیر سوال ببرید!!!

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

با سلام ؛رضا- ی گرامی، ظاهراً اشکال از شماست. من همه چیز را راحت باز میکنم. ادامه نظر شما در کامنت بالا درست باز شد. و در کامنت جدید هم همیشه دو قسمت برای نویسنده باز است.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه: ناسیونالیسم ملیتی و ناسیونالیسم ایرانی دو روی یک سکه اند. و هر دو یکدیگر را ناحق و دروغگو مینامند تا خود را راستگو و درستکار جلوه دهند. یکی طرف مقابل را عشیره و قوم مینامد که ملت بودن خود را اثبات کند. و وجود و خود بودگی دیگران را قورت بدهد. و دیگری هم آنرا اشغالگر مینامد که راه جدایی خود را اثبات کند. هر دو با نگاه تاریک و متعصب در حذف یکدیگر می کوشند. اما مسئله این است که هر دو سرو ته یک کرباسند و بیراهه. مشکلات جامعه با این دو ناسیونالیسم نه تنها حل نمیشود بل بدتر هم میشود.اینها شرایط رشد و قدرت داشته باشند به راحتی به فاشیسم تبدیل میشوند. بحرانهای اجتماعی زمینه بار آوری آنهاست. و پروژه داران داخلی و خارجی آماده ی آلترناتیوسازیها.اکراین نمونه تازه ی این حکومت سازهای ناسیونالیستی برپایه مشکلات جامعه است. و نمایشگاه دخالت خارجی.

راه رهایی ایران از مشکلات- پذیرش «برابری حقوقی همگان - اداره امور محلی توسط هر ملت- اجرای دموکراسی و عدالت اجتماعی از راه اداره کشور با قدرت غیر متمرکز است.» در این حالت هم استقلال ملتهای آن تأمین میشود و هم چهار چوبه ایران داوطلبانه حفظ میشود. با زور اگر بر دیگران حاکم شوی دیر یا زود محکوم به انفجار هستی. راه دیگری نداری. شوروی سابق با تمام قدرت و سلاحهای مدرن منفجر شد. و دیگران را هم از این سرنوشت گریزی نیست. اگر میخواهید منفجر نشوید برابری را اجرا کنید. جامعه بحران زده معدن مشکلات اجتماعی ست. دروغگویی هم یکی از آنهاست. ناسیونالیسم هم مشکل دیگری ست. و دهها مشکل دیگر. البته باید توجه کرد که ناسیونالیسم افراطی جریان سیاسی ست و شامل همه مردم-فارس و غیر فارس- نمیشود. اما اینان میکوشند خود را و طرف مقابل را بجای«همه مردم» جا بزنند. ناسیونالیست های افراطی معمولاً گروه خود را ملت مینامند.آنها هر دو «گوپچوgopçu» هستند. هر دو چاخان میکنند. ** در صفحه شطرنج سیاسی ایران غولهای جهانی با دو مهره ی « ناسیونالیسم ایرانی- ملیتی» در برابر «نیروهای دیگر» بازی میکنند و خواهند کرد. توسط دو مهره ی ناسیونالیستی متضاد علیه قدرت گیری دیگر نیروها و مردمان عادی جامعه و تشکلهای صنفی-مدنی سیاسی آنها جهت به روی کار آوردن قدرت دلخواهشان بازی میکنند. و هدفشان هرچه بهتر بهره گیری از «نفت» و دیگر امکانات و موقعیتهای سودمند ایران است. از این نظر دخالت نیروهای خارجی در آینده -در مسایل ایران- حتمی به نظر میرسد. غولهای جهانی ترسان از قدرت گیری چپ و دموکراتها با تکیه به تشکلهای مردمی و مدنی جامعه است. اینان همانطور که در 57 در مقابل چپ و دموکراتها خمینی سازی نمودند اکنون هم ار حرکات چنین پیداست که برنامه یشان آن است که بر روی «نیروهای ناسیونالیستی» سرمایه گذاری کنند. غولهای جهانی یا از ارتجاع حمایت کرده اند یا ارتجاع را آلترناتیوسازی نموده اند. اینان هر گز از یک نیروی مترقی برای قدرت گیری در هیچ کشور و جامعه ای حمایت و دفاع نکرده اند.
نوشته شده توسط: Anonymous

دوستی ایمیل فرستاد منظورت از جملۀ " به نظر می رسد باید تعاریف را از نو بنویسیم" چیست؟
لازم دیدم که جواب را در اینجا نیز بنویسم. منظورم این بود که در تاریخ ایران ستایش ابهت و جلال تاریخی، و تعریف و توصیفات نژادی که همان چاحانیسم است باید از نو بازخوانی شود. احمدی نژاد امروز محصول یک شبۀ چاخانیسم نیست بلکه بازتاب دیروز و امروز چاخانیسم می باشد. همیشه یک چوپان دروغگو در قعر تفکرات آدمهایی نظیر احمدی نژاد پرسه می زند و این نتیجۀ تعلیم و تربیت می باشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

لطفا توجه شود كه اصولا به كتاب دده قورقود و حماسه كوراغلو ما به عنوان متن ادبى نگاه مى كنيم،هيچ وقت نگاه همان نگاهى نيست كه فاشيسم فارس به كتاب شاهنامه دارد و ما نه تاريخ را از حماسه كوراغلو و دده قورقود استخراج مى كنيم و نه در اين كتاب ها اصولا ديگر ستيزى وجود دارد،شما در همان كتاب دده قورقود جمله پيدا كنيد كه قوميت و مليت ديگرى را با الفاظ تحقير اميز خطاب كند، يا در حماسه كوراغلو اصولا بر عليه ظلم است،
ولى در شاهنامه به عربها و تركها توهين شده و اتفاقا فاشيسم سلطه طلب فارس حس حقارت تاريخى خود را با ارجاع به اين اشعار ديگر ستيز ارضا مى كند

نوشته شده توسط: Anonymous

" ریگ در کفش ایران گلوبال . نمیتوان باور داشت که در برابر این مقاله تهوع اور پاسخی نباشد.شما ایران کلوبال در خدمت تنفر قومی و دامن زدن به تشنج قرار دارید.ایا باور دارید که (نتیجه: چاخانیسم همزاد پان فارسیسم است. ) صد در صد نظراتی رسیده که انرا سانسور کردید."
تنها می توانم بگویم که اگر نشان دادن صورت زشت یک اجتماع اینقدر تهوع آور است پس باید چاره ای بیندیشید. به جای حذف و سانسور و سرکوب بهتر است که حوصلۀ دیدن زشتی چاخانیسم را داشته باشید.

نوشته شده توسط: Anonymous

نويسنده انتقاداتى كرده،شما مى توانيد با سند انتقاداتش را رد كنيد،و يا اگر درست است اصولا بايد قبول كنيد،و خود از بانيان ترويج اين چاخانيسم نباشيد،
اصولا نبايد ناراحت شويد،و دوباره طرح اتهام كنيد،در اينجا مسابقه طرح اتهام نيست،انتقادى شده و زشتى به تصوير كشيده شده كه هم روشنفكران و هم حاكميت در ترويج اش مى كوشند،
اصولا بحث على اف يا اردوغان هم مطرح نيست كه جناب توكلى خواسته اند با اتهام وابسته جلوه دادن نويسنده،ذهن خواننده به توطئه خارجى منحرف كنند،

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام
من نتوانستم ادامه نظر را باز کنم. نمیدانم اشکال از از کامپیوتر من است یا لینک کار نمیکند
با تشکر
رضا

نوشته شده توسط: Anonymous

پیرو بحث های منتقدین مقاله لازم می دانم که توضیح دهم پان فارسیسم و فارس ها دو مقولۀ جدا از هم هستند و بنده هرگز حریم حرمت فارس های عزیز را آلودۀ پان فارسیسم نمی سازم. به نظر می رسد باید تعاریف را از نو بنویسیم. قبول کنید که چاخانیسم به یک مرض اجتماعی بدل شده است. نمونه اش هم رای مردم ایران به چاخانیسم است. دیروز به چاخان های امام زمانی احمدی نژاد رای دادند و دیگر روز هم به چاخان های اعتدالی روحانی. در باب ادبیات هم بدینگونه است. من قصدم نشان دادن ضعف های موجود است که پان فارسها از آن بهره برده و فرهنگ را می آلایند. و مردم در این میان تسلیم غوغا سالاری چاخانیسم شده اند. ازآنجا که ما را

دیگری می دانید و همیشه به شعر " بهتر آن باشد که حسن دلبران - گفته آید در حدیث دیگران" اعتقاد دارید من با کمال احترام باید بگویم که خوش دارم از عیب دلبران بگویم و این جرم نیست و نوعی سبک نوشتاری است. انتقادها را نیز با احترام می خوانم.
نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان و نادوستان توجه داشته باشند علت نپرداختن به افاضات عشیره پرستان در درجه اول آن است که گاهی وقتها آدمی نمی داند اینها دارند مطلب جدی می نویسند، یا تمرین stand up comedy می کنند! ولی از آنجا که "استقلال‌طلبان" سایت ایران گلوبال هم وارد بحث شده اند، تا این سیاه مشقهای فکاهی را در راستای انشقاق و دامن زدن به نفرت قومی تئوریزه و توجیه کنند، باید چند کلامی نوشت. قبل از هر چیز لازم است که گفته شود نویسنده این مطلب همان کسی است که مدعی بود «رستم فارس به تهمینه ترک تجاوز کرده است» البته ایشان انسانی به غایت راستگوست (چونکه ترک است و فارس نیست!!!) ولی وقتی من از ایشان پرسیدم ترک بودن تهمینه را از کجایش درآورده است و آیا ایشان در آن صحنه به عنوان شاهد عینی حضور داشته و دیده است که رستم به تهمینه تجاوز کرده است (فردوسی که منبع اصلی این داستان است، سخن از عشق تهمینه می گوید و می نویسد که او شبا

شبانه به بستر رستم می رود و نه برعکس! حالا شما پیدا کنید زن پرتغال فروش را!)، سکوت مطلق برگزید و حتی یک کلمه در اینباره توضیح نداد. حالا من از ایشان و بقیه عشیره پرستان و حامیان استقلال طلب آنها می پرسم، آیا این حرف ایشان دروغ است؟ یا راست است؟ البته موضوع دروغگویی به اینجاها ختم نمی شود. در پشت جلد کتاب دده قورقود (عزیز محسنی، چاپ تابان 1381) آمده است که هومر داستان اودیسه خود را از دده قورقود اقتباس کرده است! البته همه بیاد داریم که عشیره پرستان ادعا کرده بودند یونسکو در سال 1999 زبان ترکی را به عنوان سومین زبان قدرتمند دنیا و فارسی را لهجه 33ام عربی اعلام کرده است. بعد نوبت به تأثیر ترکی بر زبانهای دیگر رسید و این کمدینهای عزیز یکباره ادعا کردند: 20% كلمات انگلیسی از زبان تركی گرفته شده است (یعنی از هر 5 تا یکی!)، - 40% كلمات ایتالیایی (از هر 5 تا دوتا!)، 17% كلمات آلمانی )از هر 6 تا یکی!) و 10% كلمات فرانسوی (از هر 10 تا یکی!) از زبان تركی گرفته شده است. البته اگر فکر می کنید خنده های شما دیگر پایان یافته، اشتباه می کنید، کمدینهای ما ظاهرا ترمز بریده اند زیرا معتقدند:«انسان در آن زمان قادر به تولید این زبان نبوده و موجودات فضایی این زبان را خلق کرده و یا خداوند به پیامبران خود عالی‌ترین کلام ارتباطی را داده است». (دانستنی‌هایی دربارهٔ زبان ترکی، زهرا بداغ آبادی) حالا یکی پیدا شود و بگوید از این 124 هزار پیغمبری که پدر بشریت را درآورده اند، کدامشان ترکی حرف می زده؟ سیلاب دروغها البته سر ایستادن ندارد. "زبان فارسی را رضاشاه به ضرب سرنیزه به غیرفارسها تحمیل کرد"، "ارتش شاه در 21 آذر 25000 نفر را قتل عام کرد" (البته 30، 50 و 100 هزار هم گفته اند)، "رضاشاه برای استفاده از اسم ایران از پادشاه افغانستان اجازه گرفت"، "جمعیت غیرفارسها در ایران بالای %70 است"، "جمهوری اسلامی یک حکومت پانفارسیستی است"، "اسم ایران از زمان پهلویها رواج پیداکرد و قبل از آن [ممالک محروسه قاجار] بود" ... ----------------------------------- در زبان فارسی مثلی هست که می گوید «دیگ به دیگ گفت رویت سیاه، سه‌پایه گفت صل علی!» حالا انگار حکایت ما است. با یک جماعتی روبرو شده ایم که نافشان را با دروغ بریده اند و یک روده راست در شکمشان پیدا نمی شود، آنوقت یکهو مقاله در باره "چاخانیسم" می خوانیم! خوانندگان آگاه در جریان هستند که من درست بر سر این دروغگویی بعضی از نویسندگان قومگرا چه درگیریهایی با مسئول کامنتها (خدا رحمتش کند!) و آ. ائلیار داشته ام. البته اشتباه نشود، اینهایی که در اینجا آوردم، نوک کوه یخ است و جمع‌آوری همه دروغهای عشیره پرستان از فهرست ابن ندیم ضخیمتر می شود. در کامنتهای قبلی نوشتم که برای رسیدن به استقلال باید انشقاق ایجاد کرد و دست به اهریمن سازی زد. یعنی باید دروغ گفت و آنقدر این دروغ را تکرار کرد که ملکه ذهن بشود. باید از غیرخودی یک هیولا ساخت و همه بدیهای عالم را به او نسبت داد. بیهوده نیست که می بینیم استقلال طلبان هم با خواندن چنین نوشته‌هایی به شوق می آیند. زیرا اگر این پروژه اهریمن سازی از فارسها درست پیش برود و به انشقاق بیانجامد، آنوقت آنها هم یک قدم به آرزوی قلبی خود نزدیکتر می شوند. "دروغگویی" یا آنطور که نویسنده می گوید "چاخانیسم"، بنیاد فکری و زیربنای ایدئولوژیک نژادپرستان است، ولی برای گمراهی مردم نعل را وارونه می زنند که شاعر گفته است: «تا که رد سم اسبت گم کنند /////////// ترکمانا، نعل را وارونه زن!» (امیدوارم مسئولین ایران گلوبال این نوشته را به بهانه کلمه "ترکمان" سانسور نکنند، این شعر در اواخر دوره قاجار و وقتی که ترکمنها برای اسیر کردن دختران قوچانی به سرحدات ایران حمله می کردند سروده شده و ربطی به مسائل قومی نژادی ندارد! جهت اطلاع عرض شد)
نوشته شده توسط: Anonymous

آقاي توكلي اين مقاله تنها در نكوهش چاخانيسم پان پارس است نه در تطهير ترك ها،با وجود اختلافات در تقابل بودن در تركيه درگيري و دشمني ما بين كرد و ترك كسي مدعي چاخانيسم كرد ها نيست.همه دورغ مي گويند درست ولي صحبت از مقدار و شدت آن است كه حتي خودشان را عاجز كرده كه دست به دامان دعا براي محفوظ بودن از دروغ و خشكسالي برده اند

نوشته شده توسط: Anonymous

پی‌‌یر بوردیو یکی‌ از تاثیر گذارترین جامعه شناسان " سرمایه فرهنگی‌ " را در ۳ سه‌ صورتبندی "" تجسم یافته، عینیت یافته و نهادینه شده "" توصیف می‌کند، جامعه مبتلا به "" چاخانیزم "" به احتمال زیاد سرمایه فرهنگی‌ "" را در ۳ سه‌ صورتبندی "" خود - برتر، جایگاه - برتر و خود - وارسته "" توصیف می‌کند که "" قطع ارتباط "" با واقعیت رکن اساسی‌ آن است. این پروسه "" جعل و تحریف "" تاریخ و گذشته را به شکل دلبخواهی برای این جامعه فراهم آورده و در زمان حال به دستاوردی عظیم نائل می‌‌شود که به آن "" ماست مالی‌ "" کردن می‌‌گویند، چاخان یک واژهٔ ترکی است، چاخان کردن به عنوان واژهٔ " مصدر مرکب " آن به معنی‌ "" فریفتن، گول زدن، دروغ گفتن، خالی‌ بندی کردن، چاپلوسی کردن "" بدجوری جایگاه خود را در زبان فارسی‌ جامعه فارسی‌ پیدا کرده است.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه: نگاه یکسویه به فرهنگ و تاریخ خود یا دیگری با دید ملیتی، که نگرش سیاسی و غیر علمی و تعصب آلود است، و برای نفی دیگری و بزرگنمایی خود صورت میگیرد، و بدون درنظرگرفتن جمیع نکات مثبت ومنفی پدیده گزارش میشود، ربطی به روشنگری و کار علمی فرهنگی ندارد. چنین کاری تنها یک عمل تبلیغاتی سیاسی ناسیونالیستی ست و البته طرف مقابل هم متقابلاً این کار را تکرار خواهد کرد. و خواننده در میان «تبلیغات سیاسی مقابله به مثلی »قرار خواهد گرفت که در خدمت ایجاد کینه و نفرت بین صاحبان فرهنگ و تاریخ گوناگون است. این راه روشنگری نیست. بل راه تاریک گرایی ست. همه ی تاریخ و فرهنگ ها دارای نقاط ضعف و مثبت و منفی اند و جستن برتری و پاکی خود و زشتی دیگری نه نقد است و نه کار علمی. ناسیونالیسم ها در این بیراهه ید طولایی دارند. دید متعصب و یکسوی آنها علوم انسانی را وسیله قرارداده و دنبال اهداف سیاسی و منافع گروهی خود اند.

کار علمی در علوم انسانی بیگانه با این کارهاست.دید کلی و رایج ملیتی اعم از فارس و ترک و کرد و عرب و غیره در نوشته ها چنین است که : من باستانی تر از تو هستم. من صاحب تمدنم تو نیستی، شاهان و حکومت گران من خوب بودند مال تو بد بود. من دسته گل به سر مردم نگون بخت زده ام تو لجن مالیدی. زبان من قوی ست مال تو ضعیف است. فرهنگ من حقیقت است مال تو دروغ. من خدمت کرده ام تو خیانت و جنایت. من تبعیض دیده ام تو تبعیض گر. من محکومم تو حاکم. ووو. اینگونه افت تفکر در تاریخ اندیشه ی منطقه ما هیچگاه دیده نشده است. آدم به این افکار کودکانه نمیداند بخندد یا گریه کند.بهر حال افکاری هستند که شایسته ما نیست. حتی عوام هم چنین ساده اندیش نیستند. فعالیت در انتشار چنین افکاری بخشی از یک پروژه است. پروژه جنگ داخلی جهت جدایی ها که از سوی پروژه داران دنبال میشود. این فعالیتها در پی دانش و روشنگری و بهزیستی نیستند، در پی ویرانی و کینه و نفرت و دشمنی و جنگ و جدایی اند. اما سخت در اشتباه اند. جامعه ایکه بسوی صلح و دوستی و مسالمت در حرکت است به این باتلاق نمیافتد. این خیالات تفکرات عقب مانده ترین قشر جامعه سیاسی است.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب Anonymous می گویند که یکی داشت تعریف می کرد که در کوه می رفتم چوپانی را دیدم. در همان لحظه دیدم که ماری به پای او نزدیک می شود. فورا زدم کشتمش. یکی از کشانی که داشت گوش می داد گفت: قاتل بی رحم. چرا چوپان بیچاره را زدی کشتی؟ حالا حکایت من و شماست.
شما که جسته و گریخته کامنتها را خوانده اید، متوجه نشده اید که آقای امید یزدانی از من شوال کرده بود: < آیا معتقدید که خلقهای ساکن ایران خواهان تشکیل یک حکومت مردمی و دموکرات هستند ؟ اگر جواب شما مثبت است لطف فرموده بمن بگوئید : این خلقهای ساکن ایران کجا و در کدام جمع و یا در کدام نظرخواهی خواست تشکیل یک حکومت مردمی و دموکرات را مطرح کرده اند؟> و من جواب داده ام: <من معتقدم که در ایران یک حکومت دیکتاتوری فاشیستی مذهبی بر سر کار است که آن را با گوشت و پوست خود احساس کرده و می کنم. با توجه به مجموعه حرکتهای اعتراضی و آنچه که از اخبار و اینترنت

دستم آمده، تحلیل من این است که مردم ایران خواهان یک حکومت مردمی و دمکراتیک هستند. و می دانم که مردم ایران ماموریتی برای تعیین دولت و پارلمان، چه موقت و چه دائمی به من یا به شما و یا به دیگری نداده اند. توجه داشته باشید که این که می گویم مردم ایران خواهان یک حکومت مردمی و دمکرات هستند یک تحلیل است ولی اینکه شما در بیانیه پارلمان موقتتان نوشته اید: <مسئولیت تایین وضعیت حقوقی دولت آزربایجان جنوبی و پارلمان در تبعید را بر دوش می کشیم> درجه ای است که خودتان به خودتان داده اید و این ادعا پشتش خوابیده است که <ملت آزربایجان جنوبی> چنین ماموریتی به شما داده است. همینجاست که من می پرسم که ملت آذربایجان کی و کجا چنین ماموریتی به شما داده است؟>
کجای این به این معناست که من گفته ام مردم آذربایجان برای تشکیل پارلمان خود و دولت خود باید از مردم ایران اجازه بگیرند؟ لطفا از عوض من حرف نزنید. یک بار کامنتها را بخوانید و بعد اظهار نظر کنید. من چوپان بیچاره را نکشته ام، مار را کشته ام.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب کاظم ثانی, این عین جمله شما است که در کامنتتان نوشته اید« با توجه به مجموعه حرکتهای اعتراضی و آنچه که از اخبار و اینترنت دستم آمده، تحلیل من این است که مردم ایران خواهان یک حکومت مردمی و دمکراتیک هستند. و می دانم که مردم ایران ماموریتی برای تعیین دولت و پارلمان، چه موقت و چه دائمی به من یا به شما و یا به دیگری نداده اند» . کامنتتان را خودتان یک بار دیگر بخوانید. آیا بک خواننده از این کامنت شما چیز دیگری می فهمد که من نوشته ام؟

نوشته شده توسط: Anonymous

""" بهای نفت و ملاحظات ژئوپلتیکی """ سقوط قیمت نفت، در اوج گیری بحران روسیه با غرب، به نفع غرب تمام خواهد شد، در صورتی‌ که قیمت نفت هول و هوش ۱۱۰ / ۱۲۰ دلار جولان دهد ‌خرس قطبی تبدیل به "" قاد زیلای ژاپنیGodzilla"" خواهد شد که کمتر از قدرتی‌ توان دست و پنجه نرم کردن با آن را خواهد داشت، هدف آمریکا پایین آوردن قیمت نفت و گاز در بازار‌های جهانی‌ است تا پوتین از نظر اقتصادی به زانو دربیاد، یکی‌ از ابزار‌های آمریکا برای رسیدن به این هدف، کاهش "" مشوق اقتصادی "" است که از طریق خرید سهام صورت می‌گیرد، اگر فدرال ریزرو آمریکا این "" مشوق اقتصادی را "" به ۲۰ تا ۳۰ بیلیون دلار در ماه کاهش دهد بدون شک بهای نفت و گاز در بازار سیر نزولی پیدا خواهد کرد، با این اقدام، اقتصاد کشور‌های بریک که روسیه نیز یکی‌ از آنهاست و اتفاقاً یکی‌ از آسیب پذیرترین اقتصاد‌های کشور‌های بریک را تشکیل میدهد آسیب پذیر

خود را در قبال چنین اقدامی به مرز نمایش خواهد گذاشت، لطفا فراموش نکنید که یکی‌ از اهداف پوتین در ورود به شرق و مخصوصا جنوب اوکراین وجود ذخایر شیل است که در صورت استخراج، سلطه گاز پروم روسیه بر بازار نفت و گاز اروپا را به مبارزه خواهند کشید، اخیرا طرح احداث لوله گاز از روسیه به هند دوباره برجسته شده، این خط لوله از "" شینجیانگ یا ترکستان شرقی‌ "" در چین شروع شده و به سوی هند رهسپار خواهد شد، """ هزینهٔ این خط لوله "" نزدیک به ۳۰ بیلیون دلار بر آورد شده که یکی‌ از گران‌ترین خط لوله‌ها در تاریخ خواهد بود، با کاهش قیمت نفت و گاز، این طرح نیز به صرفه نبوده و روسیه در انزوا به تقلا خواهد افتاد. عربستان بدون شک از این طرح آمریکا پشتیبانی نخواهد کرد مگر اینکه تضمین‌های لازم پیرانم ایران، سوریه و مصر را از غرب بگیرد، عربستان تنها کشوری است که قادر خواهد بود هدف غرب در شکست اقتصادی پوتین را عملی‌ سازد، ولی‌ اوباما یک استراتژیک نیست و این بلوغ سیاسی را ندارد تا ملاحظات ژئوپلتیکی را در یابد. چین در موقعیتی بسیار مناسب قرار گرفته، در صورت عملی‌ شدن خط لول گازی روسیه به هند، چین نه تنها تبدیل به یک کشور ترانزیت خواهد شد بلکه در جنگ آتی که پیرامن "" آب "" بین چین و هند به وقوع خواهد پیوست چین کنترل گاز صادراتی به هند را نیز در دست خواهد داشت، لازم به توضیح است که چین قصد دارد تا جهت رود "" برهماپوترا یا تسانگ "" را که به سوهٔ هند و بنگلادش راهی‌ می‌‌شود را تغییر داده به سوهٔ مرکز چین هدایت کند.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای لوایی شما که چاخانیسم را افشا می کنی بهتر نبود در کنار فردوسی نام ده ده قورقود را هم میاوردی؟ یا مثلا حماسه کوراوغلی با قیر آت و دور آت آن و در صحنه سیاست هم در کنار احمدی نژاد کمی هم از حرفهای آیت الله مدنی و ملاحسنی که بعضی از دوستان همعقیده شما او را قهرمان ملی آذربایجان می دانند (http://solgunaz.com/Solgunaz/Murdere%20or%20Hero.htm) می آوردید و یا اشاره ای هم به نوشته دوست همعقیده دیگرتان می کردید که ادعا کرده است که رضا شاه برای نام ایران به پادشاه افغانستان نامه نوشته و از او اجازه گرفته است (http://iranglobal.info/node/14909). البته می توانید هزاران مورد را به این لیست اضافه کنید ولی کافیست که چند تا از آنها را بنویسید تا در صداقت شما شکی نباشد. راستی از نمونه های خارجکی چاخانیسم هم می توانید به سامسون و هرکول و... هم اشاره کنید تا لیستتان کامل شود.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

در موضوع «چاخان» چند مسئله پیش میاید:1- دروغ چیست؟ و آیا دروغگویی بد است یا خوب و یا خنثی ؟ 2- زاویه نگاه به پدیده چیست؟ چند سو دارد؟ و کدام زاویه کامل است؟ 3- در نوشته نگاه دارای کدام زاویه است؟ دروغ عبارت است از نگفتن آنچه هست و بجای آن، گفتن آنچه نیست. از روی عمد. از اینرو دروغ سخن است و دروغگویی رفتار و عمل. سخن و عمل بدون شرایط خنثی ست. بخودی خود دروغ به عنوان سخن نادرست نه خوب است و نه بد بل خنثی ست. بمانند علامت «نقطه» در الفبا که بخودی خود نه چیزی را درست و نه نادرست میکند. اما وقتی جا و مکان و شرایط پیش میاید معنی مییابد. و مسئله خوبی و بدی و خنثایی مطرح میشود. از این منظر دروغ و دروغگویی بمانند سپر و شمشیر است. لازم شد ابزار بکار گرفته میشود-جهت حفط امنیت و پیروزی در مقابل دیگری. اگر نیازی نبود مثل شمشیر و سپر گوشه اتاق بایگانی میشود

. شرایط است که ایجاب میکند از ابزار دروغ و دروغگویی استفاده شود. اگر در کار و زندگی و جامعه شرایط امنیت و تربیت و اخلاق به استفاده از این ابزار نیاز نداشته باشد آن به تدریج کم و کمتر شده و عمدتا بایگانی میشود. اما چنین شرایط نابی در هیچ جا و جود ندارد. و هیچ انسانی در زندگی و سیاست و غیره دارای چنین شرایط نابی نیست. این که دروغگویی اسلحه است برای همه- در آن شکی نیست. اما استفاده از این اسلحه بستگی به افراد و شرایط آنها دارد. 4- « نام دوستانت را بگو»! مأمور دیکتاتوری به یک مبارز سیاسی امر میکند. او هم جواب میدهد« من تنها هستم»! عمداً حسن و حسین را مخفی میکند و دروغ میگوید. نویسنده ای که یک کتاب نوشته میگوید« 10 تا کتاب نوشته ام»! خوب اینهم دروغ میگوید. عمل نویسنده بد و زشت است ولی دروغگویی فرد سیاسی در مثال بالا خوب و زیباست! و بسیاری مثالهای دیگر. وقتی هم دروغ و دروغ گویی مورد استفاده قرار نمیگیرد «خنثی»ست. و به کسی هم خیر و زیانی ندارد. اما در دنیای ما که معمولاً چشم چپ به چشم راست دروغ میگوید ضروریست شرایط خاص استفاده از اسلحه ی دروغ و دروغگویی را در نظر داشته باشیم. و بیجا و غیر لازم نباید مورد استفاده قرار گیرد. 5- گزافه گویی و دروغ پراکنی در تبلیغات- در نوشته های تبلیغی که بخشی از آنها در همین مقاله بالا آمده مربوط به زمینه «علوم انسانی» ست. اینجا «گزافگویی» به عنوان اسلحه و ابزاری در خدمت تدارک «امنیت و تسلط» ناسیونالیسم ایرانی بکارگرفته شده است. اصول علمی اینست که نباید در دانش از اسلحه ی دروغگویی بهره گرفت. چون متضاد با دانش و حرمت آن است و غیراخلاقی. ولی چون در کوتاه مدت وسیله فریب و تحکیم تسلط است با علاقه مورد استفاده قرار گرفته است. خوب جهان و شرایط ما چنین است. و چنین اعمال و رفتارهایی هم صورت میگیرد. چاره تنها «نقد علمی» این کارهاست.6- گزافه و دروغ و چاخان-گویی در علوم انسانی تنها مختص پان فارسیسم نیست. پان ترکیسم و پانهای دیگر- و حتی دیدگاههای غیر پانی هم در سیاست و علوم انسانی گزافگویی و چاخان پیشه میکنند. گفتیم که برای حفظ امنیت و تسلط و پیروزی بر دیگری ست. اما زاویه نگاه چیست؟ وقتی به یک فنومن نگاه نظری میکنیم آنرا زاویه دید گویند.و کلاً دو نوع است: الف- مستقیم یا کرگردنی؛ب- دایره ای. در نگاه کرگردنی یا مستقیم تنها یک سو را می بینیم و آنرا گزارش میکنیم. اما در نگاه دایره ای هم جلو-و هم راست و چپ و پشت سر و داخل پدیده را بررسی و گزارش میکنیم.این نگاه را همه جانبه نیز گویند. 7- نگاه نویسنده در مقاله یکسویه است. چاخان را در پان فارسیسم می بیند. در دیگر جا ها این پدیده مورد توجه او نیست. و از این رو نیز نگاه مستقیم تنها زاویه روبرو را به ما گزارش میکند- بخشی از واقعیت را. اما برای شناخت کامل و نه ناقص نیاز هست که دایره نگاه را کامل کنیم و همه جانبه به پدیده بنگریم. متأسفانه نگاه ملیتی به پدیده ها غیر علمی، یکسویه، و کرگردنی ست. نگاه ملیتی در ناسیونالیسم ترکی و فارسی و غیره به پدیده ها همه کرگردنی ست. آنچه مورد نیاز ماست - آنچه ضرورت روشنگری ست نگاه علمی همه جانبه و دایره ای ست که عاری از تعصب نیز هست. نگاه کرگردنی دانسنه یا ندانسته به تعصب آلوده است. چاخان گرایی در سیاست از «من گرایی» بر میخیزد. از سود و زیان و خواست من برمیخیزد. وقتی واقعاً «ماگرایی» پیشه شود، به جمع رجوع میکنند و از گزافگویی هم خبری نمیشود. افسانه و اسطوره و طرفداری از این شخصیت یا آن فرد سیاسی و یا یک دیدگاه نظری سنجش خاص خود را دارند و نباید همه چیز را با هم در آمیخت و زیر عنوان دروغگویی قرار داد. روشن است که منظورم کلی ست و این قسمت مربوط به مقاله نمیشود. گزارش «بخشی از واقعیت به صورت عمدی» فریب است. و غیر عمدی آن- تنها گزارش « ناقص واقعیت» است.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب anonym شما با ذره بین که هیچ، با میکروسکوپ بگردید. اگر یک جا توانستید پیدا کنید که من نوشته ام آذربایجانی ها برای درست کردن پارلمان باید از مردم ایران اجازه بگیرند، آنوقت بیایید و اینجا این حرفها را بنویسید. باور کنید اگر کسی با اسم واقعی بنویسد، هر حرفی مالیات دارد ولی نوشتن بدون اسم متاسفانه مالیات ندارد و هر حرفی که بخواهید می توانید در اینجا بنویسید.

نوشته شده توسط: Anonymous

""" چاخانیزم در خدمت فرهنگ سازی """ در دنیایی امروز، دانشگاه یکی‌ از نهاد هائی است که در بستر جامعه فرهنگ سازی می‌کند، چاخانیزم هیچوقت و در هیچ جائی در خدمت فرهنگ سازی نبوده به جز در جامعه فارسی‌، وقتیکه "" چاخان در خدمت فرهنگ سازی "" قرار می‌گیرد افراد جامعه دیگر "" با واقعیت سر کار ندارند، بلکه با باور‌های دیگران در مورد واقعیت سر کار دارند ""، در چیرگی چاخانیزم، نه تنها جامعه از مزایای فرهنگ نقد بهره نمیبرد، بلکه شفافیت به کلی‌ از جامعه رخت بر بسته و "" تضاد‌ها "" مثل مور و ملخ به جان جامعه می‌‌افتند.

نوشته شده توسط: تبریزی

( عظیم محقق ثمرین ) یکی از کسانی است که در این فهرست نام او نیامده است! عظیم محقق ثمرین در روستای ثمرین در پیرامون اردبیل زاده شد، در سال ۱۳۵۶ به دانشگاه تبریز راه یافت و در سال ۱۳۵۹ به سپاه پاسداران تبریز رفت و در آنجا کار کرد، عظیم محقق ثمرین در اردیبهشت ماه ۱۳۶۲ بازداشت شد و در چهارم شهریورماه ۱۳۶۳ اعدام شد! برخی بر آنند که بازداشت و اعدام عظیم محقق ثمرین برای هواداری او از حزب توده بوده است، برخی دیگر بر آنند که بازداشت و اعدام عظیم محقق ثمرین برای گزارش ددمنشی های رژیم آخوندی به رسانه های فرامرزی از سوی وی که یکی از کارکنان سپاه پاسداران در تبریز بود رخ داده است، در لینک زیر درباره عظیم محقق ثمرین سخنانی نوشته شده اند:

http://www.iranrights.org/fa/memorial/story/36158/azim-mohaqeq-samari