Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

""" نقاط مشترک کمونیست‌ها و اسلام گرایان """ هر دو دنبال مدینهٔ فاضله خود هستند، هر دو گروه در جواب پرسش آیا افغانستان یا عراق جامعه مطلوب تو اسلام گرا و یا کرهٔ شمالی‌ و ونزولا نفرین شده که در پایتختش روزی نیست چندین نفر را نفله نکنند جامعه مطلوب توست خواهند گفت این جامعه آرمانی و مدینهٔ فاضلهٔ من نیست. هر دو ۲ گروه از غرب نفرت دارند، هر دو گروه قادر به تطبیق خود با شرایط روز نیستند. هر دو گروه بدبختی و نکبت را برای مردمان به ارمغان آورده اند. هر دو گروه "" حق به جانب "" تشریف دارند. هر دو گروه قحطی، جنگ را دامن زده اند، نمونه‌های اریتهٔ، کرهٔ شمالی‌، افغانستان، خمر‌های سرخ فراوانند.

نوشته شده توسط: Anonymous

""" شما‌ها انگار در باغ نیستید """ تنها قدرتی‌ که امروز در حوزهٔ ژئوپلتیک دریای سیاه توان ایستادگی در مقابل "" گسترش قلمرو "" پوتین روسیه را دارد، ترکیه است، غرب برای کنترل ترکیه، همیشه از "" قتل عام کزائی ارامنه "" سود جسته بود، امروز موجودیت کشور ارمنستان در ایجاد ارتباط با ترکیه و آزربایجان است، "" اوجالان "" هیچ وقت برای اروپا نمیتواند جای گاز و نفت را پر کند، امروز همه به فکر منافع خود هستند، تنها یک مشت چپ در برهوت ایده ئولوژی چپی‌ و کمونیستی ارتباط خود را با واقعیت از دست داده اند، دیگر کسی‌ چپ را جدی نمی‌گیرد، مگر کسی‌ کرهٔ شمالی‌ را جدی می‌گیرد؟ آیا در کرهٔ شمالی‌ سگی‌ یا گربه‌ای را در خیابان و جاده‌ها دیده اید؟ مردم گرسنه هر چه دم دست بوده را خورده اند.

نوشته شده توسط: تبریزی

..... دین نیز مانند ناسیونالیسم در زمان برده داری پیدا شد و همه دین ها در زمان برده داری پیدا شده اند و حتی یک دین را نمی توان پیدا کرد که در زمان برده داری پیدا نشده باشد! دین زرتشتی، دین یهودی، دین مسیحی، دین اسلام، دین هندو، دین های تک خدائی، دین های چند خدائی، بت پرستی، ستاره پرستی، ماه پرستی، خورشیدپرستی، جانورپرستی و ..... همگی در زمان برده داری پیدا شده اند! .......... برای نمونه در دین اسلام که دینی است که مانند همه دین ها در زمان برده داری پیدا شده است اگر کسی در نبردی کسی را دستگیر کند هم می تواند مانند جانوران از او کار بکشد و هم می تواند مانند جانوری او را به دیگران بفروشد! همچنین در دین اسلام بهره کشی جنسی از زن ها حتی زنان شوهرداری که در نبردهای گوناگون گرفتار شده اند و یا خرید و فروش آنها نه بد است، نه گناه است و نه زشت است ..... (همه نوشته را در لینک زیر ببینید)

http://www.iranglobal.info/node/28638
نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام به باقرزاده
بله واقعا که دیگر و خصوصا در ایران دیگر هیچ مقدسی مقدس نیست! در روز روشن و در ملع عام امروز به پیغمبر و امام و قرآن فحش های رکیک داده می شود. دیگر هیچ روحانی ای جرآت ظاهر شدن را در کوچه و خیابان ندارد. امروز طبق خبری موثق بیشتر از شصت در صد روحانیون مسلح هستند. درصد مداحان مسلح حتا از هفتاد در صد هم بالاتر است. این نشان میدهد که این تنها مردم نیستند که جامعه ای ناامن و حکومتی زور گو دارند. روحانیون و بسیجیان و پاسداران نیز از هیچ امنیتی برخوردار نیستند. امروز روحانیون وقتی پشت فرمان اتومبیل نشسته اند عبا و عمامه شان را پنهان می کنند. بزرگترین ضربه را بر اسلام و حتا ایمان مردم نه اسراییل زده و نه انگلیس خبث و نه آمریکای جهانخوار. این حکومت آیت الله ها اگر چه برای ایران زیانی بزرگ و فاجعه ای اسفبار بود اما بزرگترین موهبت را نیز داشت و آن تخریب کامل تشیع و

حتا باور به الله بود. من خود چند روز پیش شاهد بودم که سه نفر در فرودگاه مهرآباد از تاکسی پیاد شدتد یکی از آنها قسم قرآن خورد و آن دیگری به او گفت« دوباره گه خوردی!!!» البته این نمونه ای ست از آن خرواری که باید برای روحانیونی که سرسپرده خرافات و سرسپرده ولی فقیه نیستند فاجعه باشد. آری امروز وقتی رهبر حکومت اسلامی از رضاخان قلدر و انگلیس خبیث سخن می گوید خودش نیز بخوبی میداند که خبیث تر از خودش و حتا برای مردم ایران خبیث تر از امام زمانش و پیغمبرش و قرآنش و سنتش و امامانش وجد ندارد. و این خبری بسیار بزرگ برای جامعه ی ایران است. جامعه ای که امروز با جدیت و بصورتی ژرف از خودش میپرسد که چرا مسلمان است و چرا شیعه است!!!!
نوشته شده توسط: Anonymous

میدانیم که انقلاب ایران بمعنای واقعی کلمه یک فاجعه بوده است. بعلت ناآگاهی بسیار عمیق مردم و با بقدرت رسیدن آخوندها و عناصرشان ایران بمانند سرزمینی شده است که دچار بمباران اتمی شده است. در همه جا ویرانی، فقر و گرسنگی عظیم نزدیک به قحطی در قسمتهای بسیاری در این کشور، نابودی بسیار جدی محیط زیست ایران،نابودی رودها،دریاچه ها،تالابها، کشاندن ایران به جنگی بسیار ویرانگر چند ساله با صدها هزار کشته و معلول،گورهای دستجمعی جوانان بعلت اعدام های گروهی، از بین بردن تقریباً تمامی سرمایه های ایران در خارج از کشور، صدور تروریست برای کشتن شهروندان سایر کشورها، غارت های حیرت انگیز شهروندان و کشور ایران، نابودی اخلاقیات مردم ایران، گسترش بیماریهای روحی و فیزیکی در میان مردم دردمند ایران، گسترش بی فرهنگی،دروغ،بیرحمی،ناامنی و فساد در کل جامعه. براستی چند بمب اتم و چند جنگ عظیم میتوانست آنچه را

میدانیم که انقلاب ایران بمعنای واقعی کلمه یک فاجعه بوده است. بعلت ناآگاهی بسیار عمیق مردم و با بقدرت رسیدن آخوندها و عناصرشان ایران بمانند سرزمینی شده است که دچار بمباران اتمی شده است. در همه جا ویرانی، فقر و گرسنگی عظیم نزدیک به قحطی در قسمتهای بسیاری در این کشور، نابودی بسیار جدی محیط زیست ایران،نابودی رودها،دریاچه ها،تالابها، کشاندن ایران به جنگی بسیار ویرانگر چند ساله با صدها هزار کشته و معلول،گورهای دستجمعی جوانان بعلت اعدام های گروهی، از بین بردن تقریباً تمامی سرمایه های ایران در خارج از کشور، صدور تروریست برای کشتن شهروندان سایر کشورها، غارت های حیرت انگیز شهروندان و کشور ایران، نابودی اخلاقیات مردم ایران، گسترش بیماریهای روحی و فیزیکی در میان مردم دردمند ایران، گسترش بی فرهنگی، دروغ، بیرحمی، ناامنی و فساد در کل جامعه. براستی چند بمب اتم و چند جنگ عظیم میتوانست آنچه را که آخوندها و عناصر آنان با کشور ایران و مردمش انجام داده اند، انجام میدادند. شگفتا که ایرانیان نگران حمله ی نظامی و شاید اتمی به کشورشان هستند. آیا میشود ویران شده ای را ویران تر کرد؟
مطمئناً نسل های آینده ی ایران از نسل فعلی بعلت قصور،بی مسئولیتی و بی اعتنایی در رابطه با نابود و ویران شدن کشورشان به نیکی یاد نخواهند کرد.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقاي درسا, در هيچ جاي مطلب نه تنها به كلمه اجبار و يا سرنوشت اشاره نشده بلكه اختيار گزينش انسانها مد نظر قرار گرفته است. ولي سوال اصلي اين هست : آيا خدا هزاران سال قبل از تولد يزيد آگاه بود كه وي امام حسين را خواهد كشت ؟ و اگر جواب مثبت هست, آيا يزيد با اينكه آزادي اختيار داشت, ميتوانست اين كار را بر خلاف آگاهي خدا , انجام ندهد ؟ به سخن ديگر, اگر خدا ميدانست كه يزيد اين كار را خواهد كرد و نامبرده اين عمل را انجام نميداد , يعني اينكه خدا آگاه نبوده و اين نفي " قادر متعال " هست. در غير اينصورت يزيد دقيقا" كاري را انجام داده كه خدا ميدانست انجام خواهد داد و با اين حساب شكنجه نامبرده در جهنم با عقل سليم نميخواند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آالیار عزیز , غم من هم این است : 85 سال دم از ایران یک پارجه و دموکرات زده اید, 85 سال دیگر هم این دم را بزنید.امید وارم روزی آگاه شوید که دیگر اندیشان راست میگفته اند.

نوشته شده توسط: Anonymous

الیار عزیز ،شما می گویید ما باید برای رفع دیکتاتوری به همکاری با جامعه فارس نیاز داریم ودر مبارزه با دیکتاتوری به این ملت نیاز داریم و از طرف دیگر می نویسید "ملیت فارس خودرا تعریف کرده:او خودراملت ایران،صاحب ایران و "صاحب حکومت آینده!!!"-صاحبفرهنگ دولتی آینده می داند!یعنی انتظار دارید ما برای مبارزه با دیکتاتوری حاضر با دیکتاتوری بد تر از ان همکاری کنیم و با کسانی موجودیت خود را عین دیکتاتوری تعریف کرده اند برای رفع تبعیض و اینده درخشان ! همکاری کنیم ویا به عبارت ساده تر مانند موارد دیگر در طول صدسال اخیر آزربایجان جلو بیافتد و خون دهد تا این ملت"صاحب حکومت اینده"بتواند دیکتاتوری خود را که من مطمینم خیلی بد تر و جنایتکارانه تر دیکتاتوری فعلی خواهد بود حاکم کند! نه خیر اقای الیار خیلی ممنون شما اینجا در این سایت به دیالوگ خود ادامه دهید مردم آزربایجان از این مرحله عبور کرده ودیگر پشت سر خود

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب لاچين گرامي, ظاهرا" شما تنها ابتداي يك جمله را خوانده و كد آورده ايد و متاسفانه فرصت اينكه جمله را تا آخر بخوانيد, نداشته ايد. در دنباله كد نوشته شده " و برخي ديگر خدا را مخلوق ذهنيت انسانها ميدانند ". به عبارتي ديگر, اگر هدف من اين باشد كه بگويم الان شب نيست, ميتوانم بگويم الان روز هست.

نوشته شده توسط: Anonymous

بنیاد نوبل اعلام کرده خبر پذیرفته شدن اوجالان بعنوان نامزد دریافت جایزه صلح کذب محض است، به گفته وی هر کسی می تواند خود را برای دریافت جایزه صلح نوبل معرفی کند واین به معنای پذیرفته شدن وی به عنوان کاندیدای دریافت نوبل نمی باشد!

نوشته شده توسط: Anonymous

دکتر احمد یزدانی و آثار متعدد ایشان در ساحه زبانشاسی و ادبیات ترک و .... بی نظیر است و ایشان را دانشگاههای ترکیه و اروپا به خوبی می شناسند. عده ای به جای پرداختن به اصل موضوع از روی جها و ناآگاهی عبث به شخصیت دکتر یزدانی حمله کرده اند. درثانی دوستانی که صاحب شعور ملی سیاسی بوده و خود را روشنفکر می دانند بفرمایند اعلام موجودیت فرمایند و با مجموعه اعضا و یا تشگیلات خود در پارلمانت آذربایجان جنوبی شرکت کنند کسی جلوی اینها را نگرفته بر عکس از همه سازمانها و نهادهای مدنی ترک فعال دعوت شده که نظرات و.... خود را در یک مجلس و ساحه ای وسیع با دمکراسی و همفکری برای رهایی ایران و آذربایجان کاری کنند. باشد تا بهانه ای برای فردای تشکیل پارلمان نباشد

نوشته شده توسط: Anonymous

بهترین راه برای ازدیاد جمعیت مورد تاکید مقام عظمای ولایت ، تاسی به شیوخ عرب است . " آقایان" حاضر در حکومت نیز با تشکیل حرم سرا و یاری محافظین خود میتوانند جمعیت کشور را در اسرع وقت افزایش دهند . جمعیت اضافه شده نیز همه "واجدالشرایط" هستند برای حفظ نظام .

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

کامنت شماره 2- دو: عزیز، اگر حرکت طبیعی جامعه ی ایران به روال طبیعی خود ادامه دهد و مختل نشود- که قریب به یقیق نخواهد شد- ایران در مرحله «انقلاب دموکراتیک» قرار دارد. این انقلاب وظایف حل نشده در دوانقلاب مشروطیت و بهمن را حل خواهد کرد. و حکومتی دموکراتیک سر کار خواهد آمد و مسایل رفع تبعیض و دموکراسی و عدالت اجتماعی را حل خواهد کرد. در ایران هیچ تجزیه ای پیش نخواهد آمد. و نمی تواند پیش بیاید. مردمان گوناگون که هزاره ها با هم زیسته اند باز هم داوطلبانه در کنار هم خواهند زیست. و اداره امور خود و اداره ی کل ایران را به عهده خواهند گرفت. بنا براین در مجموع نه خطر تجزیه وجود دارد و نه خطر جنگ داخلی. نیازی به نگرانی از آینده نیست. فرهنگ و زبان و آیین همه آزاد خواهد بود.

جامعه ایران نه عراق و افغانستان است و نه لیبی و سوریه و یوگسلاوی. ایران با انقلاب دموکراتیک دموکراسی را در صلح و دوستی و مسالمت خواهد ساخت.
و دخالت قدرتهای جهانی را هم از سر خود کوتاه خواهد کرد.
هر چند طبق معمول مشکلات زیادی پیش خواهد آمد ولی همه با کوشش و تلاش و در فضای دموکراتیک و مسالمت رفع خواهند شد. من هیچ نگرانی یی برای فردای انقلاب آینده ندارم.دیکتاتوری حاکم با تضاد داخلی- و در تضاد با جامعه، متلاشی شده و توسط اقشار اجتماعی جامعه وجودش رفع خواهد شد. و راه برای پیاده شدن دموکراسی باز خواهد شد. این مسیری ست که بر اساس آینده نگری علمی میتواند پیش بیاید و قریب به یقین نیز پیش خواهد آمد. به خواست و نخواست افراد هم بستگی ندارد. یک حرکت طبیعی و عینی خود جامعه است و خارج از اختیار ما. موجود زنده جامعه به راه خود خواهد رفت که کلیت مسیرش ترسیم شد. بنا براین در این مسیر خبری از تجزیه و جنگ داخلی نیست. بل برعکس خبر ازصلح و دوستی و مسالمت و ساختن در میان است. تبلیغات کودکانه اثری در حرکت جامعه ندارد.
نوشته شده توسط: Anonymous

برای همین اقلیت شیعه اش که به ایران میان شیفته وجذب ایران میشند

نوشته شده توسط: Anonymous

ترکیه تجزیه شده بیشتر به نفع ایران اصلا از یک قدرت سنی خوشش نمیاد به کل همون صعودی ها هم زیادی اند روی نقشه که اونا هم اخرهای حکومتشون به زودی عربستان هم نااروم خواهد شد بگذار توافق قطعی شود دلارها ازاد شود و.... عمرا اگه ترکیه وعربستان ارام شوند مزاحم های ایران روی نقشه نباشند شیر ایران راحت تر نفس میکشه

نوشته شده توسط: Anonymous

دربین اسامی دودسته برام جالب یک عده از مسولین فعلی که نمیدونستم پای عقیده شون زندان هم رفتند وشکنجه هم دیدند دیگری زندانیان سیاسی بدون اعتقاد مذهبی که اون شکنجه ها روتحمل کردند چرا وچه طور با چه قدرتی با چه امیدی واقعا اراده میخواد چون بارها از زبان اسرای ازادشده ایران شنیدیم که میگفتند توجنگ خوشحال بودیم چون یا میکشتیم که پیروز بودیم یا شهید میشدیم که سعادت ابدی بود تو اسارت همین تفکر شکنجه بعثی ها رو تحمل میکردیم به امید پس ازمرگ ولی کسی که اعتقاد نداره واقعا با چه امیدی می تونه اونه همه رنج روتحمل کنه شاهکاره وجالب اینکه صرفا یک گروه از اون زندانی ها رنج وشکنجه شون به عزت واقتدار امروزش ختم شد بقیه یا کشته شدند یا فراری همچون شاه یا ....یک زندانی بعد از6 ماه انفرادی درحالی که لباس زیرش پاره شده ازاد میشه بلافاصله به یک مغازه میره برای خرید لباس زیر چون پول نداره ساعتش رو گرو میذاره

حالا اون سید علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی وشاهنشاه اریامهر خفته در خاک بیگانه همچنان درتبعید صرف نظر از خوب یا بد بودن این دو بازی روزگار جالبه وتامل برانگیز تولحظه ازادی خامنه ای اززندان هیچکس توهیچ جای جهان این جابجایی اورا با شاه ایران حتی به ذهنش خطور نمیکرد چی باعتث میشه یک زندانی بشه خمینی یکی رجوی یکی بتونه میلیونها نفرروپشت سر خودش نگه داره یکی مجبور بشه با اندک هواداران باقی مونده با متجاوز به خاک ایران دست صلح بده یکی از زندان به کاخ برسه یکی از کاخ به تبعید و...جزاراده تدبیر وجامعه شناسی درست نه غرق شدن درکتابهای نوشته شده بیگانه با فرهنگ کشور خود مگر اینکه بپذیریم یا خواست الهی پشت این گروه یا اگر منکر این خواست ونیرو هستیم به ناچار باید بپذیریم این طیف تیزهوشی ودرک بهتری ازجامعه واقعی ایران نسبت به سایرین داشت همون چیزی که سبب شده تا امروز 35 سال رقیبان هنوز درتبعید باشند واونا درحکومت
نوشته شده توسط: Anonymous

امید خان! منهم پروفسور هستم! منهم دکتر هستم! منهم سیاسی کار هستم! منهم ترک آذربایجانی هستم. پس چرا از من و یا سایر دکتر و پرفسور های آذربایجانی سیاسی کار، و اروپا نشین برای قبول مسئولیت پارلمانی دعوت بعمل نیامده است؟ آیا تشکیل پارلمان بصورت محرمانه انجام میگیرد، و مثل گوناز تیوی پاتوق محرمانه است؟ این چه وضعیه برادر؟ مگر در آذربایجان کمبود دکتر، مهندس و یا پرفسور است؛ که عده ای همه چیز را بصورت محرمانه و با پچ پچ برگزار میکنند؟ اگر جلسه محرمانه است، پس چرا اسم پارلمان بر آن نهاده میشود؟

نوشته شده توسط: Anonymous

ائلیار عزیز یک چیز رو عالی درک کردید تمام ترس ایران از تجزیه است ولی ای کاش درک میکردید که این ترس نه از سر برتری طلبی فرهنگی وقومی بلکه از سربهم خوردن اتحاد مردمی است که اکنون به هردلیل سالهاست درکنارهم زندگی میکنند به شخصه بارها گفتم کودک من دوزبانه است به من و امثال من بگید چرا باید از کسانی حمایت کنیم که به بهانه زبان میخواهند سرزمین مشترک مادری وپدری اورادو تکه کنند درحالی که کودکم می تواند هویتی واحد داشته باشه با عشق یکسان نسبت به سرزمینش الان کودکم هردوزبان روصحبت میکنه (فارسی وعربی) خوش ایرانی وشیعه میدونه نه عرب نه فارس عاشق اهواز ومشهد درهردوشهردوست داره به من بگو چراوادارش کنم بین شهری که من بزرگ شدم یا پدرش انتخاب کنه اگر اذربایجایجان به رسمیت بشناسیم فردا واسه خوزستان و...فرض کنید جداشدید به ما بگید تکلیف ما وفرزندان ما خانواده هامون با این گسست فرهنگی وجغرافیایی وهویتی

که ایجاد میکنید چیه بهش فکر کردید جدایی به جنگ وکشتار نمیشه اتش این جنگ به پا بشه به قربانیان مثل ما فکرکردید روبه روی کدام عزیز به ایستیم یا صرفا خودخواهانه به زبان وقوم ونژاد وتاریخ مردگان اندیشیدید بلوچ اگه جدا مانده به خاطر سنی بودنش وگرنه درمورد بقیه ازجمله کردهای شیعه هزاران پیوند دربین ایرانی ها صورت گرفته صدها هزارکودک صرفا ایرانی اند اما دوزبانه ولی خودشون رو ایرانی شناختند نه متعلق به قوم پدر یا مادر واقعا انکارمیکنید کودکان مارو ما جنگ داخلی نمیخواهیم چندسال باید بگذره تابفهمید
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

کامنت شماره یک:
anonym گرامی، «تجزیه» "رویداد" است. هنوز چیزی روی نداده که من نگران باشم یا امیدوار. آنچه مورد بحث است «سیاست تجزیه» است که با خود « تجزیه» تفاوت اساسی داد. بله از سیاست تجزیه که گروهی آنرا پیشه خود ساخته اند ، و کسان کم تجربه و کم آگاهی هم که به دنبالش افتاده اند و فکر میکنند درست است ، بسیار نگران و غمناکم میکند: وقتی زندانی سیاسی در زندان تبریز، دفاع از حقوق انسانی اش را از دست میدهد و نمیداند که چرا از حقوق انسانی او دفاع نمیکنند، نمیداند قربانی چه سیاستی ست. و جوانی که در تهران به خاطر اعتراض به دیکتاتوری لت و پار شده و حتی مورد تجاوز جنسی قرار میگیرد، و صدایی از جوان آذربایجانی بر نمیخیزد، نمیداند قربانی چه سیاستی ست. اما من می بینم این دو جوان فدای چه سیاست و چه پروژه ای هستند. سیاستی که ما را با محیط بیگانه میسازد و با همه چیز ما بیگانه است.

سیاست « شعار بی موقع» شعار جدایی.

بدون اینکه شرایطی برای آن وجود داشته باشد. میدانم بدین جهت هم زده خواهد شد، اما غم من از ضرباتی ست که این شعار نادرست میزند و خواهد زد. این شعار در خدمت دیکتاتوری ست. و علیه رهایی و مبارزه. علیه خود زندانیان سیاسی ست. این است که نگران به شکست کشانده شدن تلاشهای جوانانم. می بینم این شعار چگونه رنج و زحمت و مبارزه جوانان را به هدر میدهد. و چگونه به خیر حکومت است. بله نگران بازی با زندگی جوانان سرزمینم هستم. از به هدر رفتن تلاشهای صادقانه آنان غمگینم. برای اینکه احساس مسئولیت میکنم در برابر کودک آن زندانی که با چشمان اشک آلود به من میگوید: «عمو! وقتی بابام را از من میگرفتند تو چرا سکوت کردی؟ چرا نگفتی من میخواهم همه و همه بما کمک کنند.» نگرانی من ، غم من ، اندوه کودک آن زندانی ست.
نوشته شده توسط: Anonymous

هرکلکی یکبار میگیره نه بیش تر جدایی دین از سیاست و عقیده شخصی ودین خلاصه شده در عبادت فردی به درد سکولار کردن اروپای مسیحی خورد به دو دلیل یک اساسا مسیح دین رهبانیت واسلام دین اجتماع عیسی حکومت نکرد پیامبر حکومت تشکیل داد پیامبر رسما به پیروانانش گفت خداوند رهبانیت دین من رو درجهاد قرارداده لذا ماهیت این دو دین از اساس در برخورد با اجتماع متفاوت دوم تمام مردم دیندار دنیا به چشم دیدند جدایی دین از حکومت به ازادی همجنسگرایی و...ودرکل نفی تمام ارزشهای دینی ومبارزه با تمام نمادهای دینی درعمل تبدیل شد وانکار خدا وقیامت لذا دیگه فریب اینکه سکولار دین ستیز رو نمی خورند پس فقط از این به بعد تنها جامعه ای سکولار میشه که مردمش لائیک باشند که حالا حالا ها ملت ایران با یک سابقه دو سه هزارساله درپرستش خداوند با این قضیه فاصله دارند فاتحه تمام ارزشهای انسانی رو غرب خوند امکان نداره هیچ جامعه مذهبی به سکولار اعتماد بکنه

نوشته شده توسط: Anonymous

حداقل زحمت مطالعه اعتقادات شیعه رو به خودتون بدید بعد اگه دوست داشتید مسخره کنید اولا طبق اعتقاد شیعه بهشت وجهنم درحال حاضر با عمل هرکس وصرفا به صورت تجلی باطن عملش ساخته میشه لذا نه دارای محدودیت مکانی مشخص ونه اینکه اساسا جایگاه دونفر هم نه در جهنم ونه دربهشت مثل هم نیست پس مطمئن باشید جا کم نمیاره دوما علم داشتن به موضوع به معنای اجبار نیست ما از اعمال گذشتگان با خبریم چون از نظر زمانی جلوتر از اونها هستیم اما دانش ما به این معنی نیست که اونها رو مجبور به اون عمل کردیم ما هیتلر رومجبور نکردیم ضمن اینکه به اعمالش اگاهی داریم برای خداوند که خالق زمان محدودیت زمان نیست اینده همچون حال وگذشته است لذا میدونه اما کسی رو مجبور به انجام هیچ کاری نکرده ثالثا بنا براعتقاد شیعه تمام موحدان قبل از اسلام به بهشت میروند بعد از اسلام 7 در مخصوص شیعیان ویک در مخصوص کسانی است که با شیعه واهل بیت

عناد نداشتند لذا جمعیت بهشتی بالاتر از انتظار شماست چهارم بارها امامان شیعه تاکید کردند به پیروانشان شفاعت ما تنها در قیامت ونه در برزخ به دادشماخواهد رسید درواقع فقط در لحظه اخر قبل از جاودانه شدن عذاب به شیعیانی که نتونستند با اعمالشون رد بشند مجوز بیرون اومدن از جهنم داده میشه نه با یک خوش وبش ساده پنجم در روز قیامت حتی به ابلیس هم خداوند فرصت میده خودش نمی پذیره همچنان ازهمه اینا گذشته شیعه نه به شوق بهشت که به شوق حقانیت علی به شوق قرب خدا شیعه علی کما اینکه بارها ذکر شده بالاترین درجه بهشت همجواری درسایه رحمت خداوندی وبدترین عذاب جهنم دوری از رحمت الهی اون قصه شوق حوریه مال تکفیری اهل سنت بود ونبود اونا تو بهشت برای شیعه مهم نیست یک لبخند پیامبر یک نگاه علی یا زهرا می ارزه به کل بهشت برامون
نوشته شده توسط: Anonymous

مشکل کروبی یا سایر اصلاح طلبان حقوق ولی فقیه نیست مشکل شخص اینکه به نظر اونا خامنه ای فاقد قدرت تشخیص مصلحت شیعه است ونمی تونه موضع گیری درستی در برابر مشکلات داشته باشه همین ولی فقیه رو ساختند تا جلوی پراکندگی مراجع شیعه گرفته بشه بهش حقوق گسترده دادند تا درمورد لزوم بتونه در جهت منافع شیعه تصمیم های قاطع وسریع بگیره حالا مشکلی که دارند اینه خامنه ای فاقد صلاحیت برای این مقام اگرم از محدود کردن این اختیارات گاهی صحبت میشه درک این موضوع که شاید نفرات بعدی هم فاقد قدرت ومنطق وصلاحیت لازم باشند وتصمیم انها به منافع تشیع لطمه بزنه همین وبس هیچ اصلاح طلبی نه از کشتار مجاهدین ناراحت ونه پشیمون ولو درظاهر بگه اما اعتقاد اصلی تغییر نکرده

نوشته شده توسط: Anonymous

قصاص رو با اعدام سیاسی یکی نکن کسی که حق حیات رو از عزیز یک خانواده میگیره نه حقی برای حیات داره ونه ملت ایران وظیفه ای برای تامین هزینه یک قاتل تو زندان اگر حق حیات براش ارزش داشت این حق رو برای مقتول به رسمیت میشناخت لطف وگذشت اون مادر به اون قاتل فرصت دوباره داد اما نمیشه مردم وادار کرد همه این قدر گذشت داشته باشند اگه روزی همه بتونند ببخشند قصاص خودبه خود حذف میشه با رضایت اولیای دم اما تا اون روز اجراش جلوی انتقام گیری های شخصی خانواده هایی که نمی تونند ازخون عزیزانشون بگذرند رو میگیره

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آ.ائلیار این قدر که شما از تجزیه ایران نگرانید, هیچ بنده خدائی نیست.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای منوچهر....نوشته بودید که (قدر مسلم هيچ كس منكر وجود خدا نمي باشد). خوشبختانه با کمال صراحت می توانم به اطلاع برسانم که تنها با آشنائی با الفبای فیزیک کوانتمی این ( خدا ) که به یک ( دیکتاتور کیهانی ) در مغز انسان ها جا گرفته است پاک و محو می شود...جا دارد که از ایران گلوبال بخاطر پخش برنامه ( کیهان شناسی به زبان ساده ) تشکر بکنم و دوستانی که مایل به مسائل علوم و فیزیک نجومی علاقه دارند به برنامه های (( لورنس کراووس )) توجه بفرمایند..بقول لورنس کراووس.. عیسی مسیح نمرد که ما ها زنده بمانیم بلکه ستاره ها از قبیل خورشید منفجر شده و مردند که اتم های انها ما را زنده نگه بدارد. خیلی خیلی امکان دارد که اتم های دست چپ ماها از یک ستاره و اتم های دست راست از یک ستاره دیگر باشد...همه ما گرد و غبار ستاره ها هستیم...

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه کامنت : درپاسخ tara : چرا «سیاست خدا حافظی» پیش گرفته شده؟ دو نفر وقتی پیشاپیش« تصمیم به جدایی» گرفته اند، در بین آنها دیالوگ حذف شده- آنرا حذف کرده اند-عمل مشترک حذف شده و همیطور دفاع مشترک. هرکس به راه خود میرود و نمیخواهد خبری از دیگری داشته باشد. میخواهد سرش را به کار خودش مشغول کند. اینکه حکومت جوانان جنبش سبز را میکوبد ربطی به جوانان آذربایجان ندارد. آذربایجان ایران نیست. شعار جدایی و سیاست جدایی پیش میرود. وقتی مردم آذربایجان به خشک شدن دریاچه اعتراض میکنند ربطی به جوانان جامعه فارس ندارد. آذربایجان هیچ کمکی ، پشتیبانی لازم ندارد کار و مشکل خود را جدا کرده و حوصله شنیدن نام جامعه فارسی زبان را ندارد. سیاست خداحافظی سیاست معجزه آسایی ست نه؟ این سیاست که بر اساس «جدایی»- آذربایجان ایران نیست- تجزیه- بنا شده از ستونهای استحکام گر حکومت فاشیستی حاکم است.

این سیاست و شعار ها اوج اوفت اندیشه سیاسی در تاریخ آذربایجان است. افتی که هرگز نظیر نداشته است.با سیاست خداحافظی، با شعار جدایی، جدایی طلبان هرگز از اعتراض جامعه فارسی زبان علیه دیکتاتوری حمایت نخواهند کرد. و متقابلاً این جامعه هم از اعتراض «حقوقی» در آذربایجان حمایت نخواهد کرد. حکومت دانسته و آگاهانه جدایی طلبی را تحمل میکند. هر گاه این سیاست تغییر یابد و سیاست مشترکی پیش گرفته شود فعالیت را به شدت سرکوب خواهد کرد. چنین است علت اصلی عدم حمایت در آذربایجان از جنبش رأی من کو. این عدم حمایتها با وجود سیاست خداحافظی پایانی ندارد. مگر اینکه کنار گذاشته شود. و کنار هم گذاشته نخواهد شد. چون علت وجودی گروهی که آنرا پیش می برد همین سیاست است. طبیعی که گروه هرگز دست به خودکشی نزند. اما دیر یا زود کوشندکان به نادرستی این راه پی خواهند برد. خبرهای آذربایجان -اعتراض علیه نقض حقوق بشر در آذربایجان حمایت نمیشود و یا کمتر میشود. خبرها و اعتراضات جامعه فارسی زبان در رسانه های آذربایجانی منعکس نمیشود و یا به ندرت صورت میگیرد. چرا که هر دو طرف قربانی ناسیونالیسم موجود و سیاست خداحافظی و جدایی هستند. ایت سیاستها آنقدر مترقی اند که چشم ترقی را کور کرده اند. عقل سلیم بداد ما برسد. اما مسئله مشکل خرد و غلط بودن سیاست نیست. مسئله یک «پروژه» و تابعی از «پروژه ی بزرگ» دیگری ست. حامیان و صاحبان آنها برنامه خود را پیش می برند. و چیزی با توضیح «غلط و درست» ، خیر و زیان، نقد کار خود سرانه و جمعی و مانند اینها حل نمی شود. پروژه پروژه است؛ بی توجه به دیگران پیش برده میشود. مسئله اصلی این است.
نوشته شده توسط: مسؤل فنی ایران گلوبال

منوچهر گرامی متاسفانه من نتوانستم ایمیل شما را پیدا کنم. لطفا اگر ممکن است، مطلب را در فرمت ورد و به آدرس info@iranglobal.info برایمان بفرستید. وقتی که مطلب را در ایمیل می نویسید، پاراگرافها مشخص نیستند.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب كيانوش گرامي, ظاهرا" در انتشار مطلب جملات و كلمات جابجا شده و مغشوش بنظر ميرسد. بعنوان مثال, نوشته اصلي بشكل " . . . به هركدام روزانه 50 عدد قرص viagra " بوده ولي پخش آن به صورت " . . تعطيل viagra جلسه . . " در آمده و همچنين پاراگرافها نيز به شكل نامانوسي يه هم وصل و يا از هم قطع شده اند. لطفا" در صورت امكان بازبيني فرمائيد. با تشكر

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای پروفسور احمد یزدانی! چیزی که هم اکنون در میان ترکهای آذربایجان زیاد است همان القاب دکتر، مهندس، و پرفسور است. و حتا تعداد و رقم دکتر، و پروفسور در میان دختران و زنان آذربایجان بیشتر از مردان است. این چه نوع پارلمانی است که مثل حمام مردانه است، وهیچ خانمی در آن حضور ندارد؟ شما که شخصا پروفسور هستید! و روشنفکرهستید! آیا نظرتان به چنین پارلمان مردانه چیست؟ این چگونه گردهمائیست که هیچ خانمی درآن حضور ندارد؟ آیا تشکیل دهندگان چنین پارلمانی آنقدر بی اطلاع هستند، که از وجود خانمهای متخصص آذربایجانی در اروپا خبرندارند که از آنان نیز برای قبول مسئولیت دعوت بعمل بیاورند؟ این چه نوع طرز تفکراست که همه چیزش مردانه است؟ آیا وجود خانمهای متخصص آذربایجانی درچنین گردهمائیها، جلوی انحصار طلبی، یکه تازی، و قدرت مداری مردان را میگیرند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

اگر ستیز با "دین" و "چپ" ما را به برهوت می رساند، لابد ستیز با ایران، زبان فارسی، مردم فارس زبان و تاریخ مستند این آب و خاک اتوبان شش باندی بسوی بهشت برین است! اگر این جمله صددرصد درست «میخواهید به جان همدیگر بیفتیم و حکومت هم فراموشمان بشود؟» واقعا صادقانه ادا شده است و بخشی از پلمیک رایج نیست، پس اینهمه ستیز با هیولای موهوم "شوینیسم فارس" و انحراف نوک تیز حمله مبارزه از طرف جمهوری اسلامی به طرف ملت ساختگی فارس، اینهمه تحریف آشکار تاریخ و هیولاسازی از قوم فارس برای چیست؟ اینهمه پشتیبانی از ادبیات نفرت راه رسیدن به کدام بهشت است؟ آیا جز این است که با اشاعه گفتمانی بنام "ستم ملی" اعمال شده از طرف فارسها به ترکها، جمهوری اسلامی از زیر ضرب خارج می شود یا بقول نویسنده "فراموش" می شود؟ راستی چه کسی با تلاش بی وقفه شبانه روزی و با حمایت بی دریغ از عشیره پرستی ارتجاعی مردم ایران را "به جان هم" می

می اندازد و باعث می شود حکومت فراموش بشود؟ آیا راه رسیدن به همان "استقلال" کذایی ایجاد دشمنی و اشاعه "نادرست"های شگفت‌آور در باره تاریخ ایران است؟ چپ، در ذات خود قائل به عدالت اجتماعی است و وجود آن برای یک جامعه آزاد و متنوع، به اندازه هوا برای زندگی ضروری است. ولی نه چپ ایرانی که در ذات خودش و با درک غلطی که از انترناسیونالیسم پرولتری داشت و دارد، به طور سیستماتیک ایران ستیز است. جاسوسی حزب توده برای شوروی برای منافع مادی نبود، حزب توده به مثابه مادر همه احزاب چپ و آبشخور ایدئولوژیک آنها به دلیل پایبندی به انترناسیونالیسم ناچار بود ایران را به شوروی بفروشد، واین تفکر بیمار در ذهن همه نیروهای چپ ایرانی ریشه دوانده بود که دوست داشتن ایران، با ناسیونالیسم و شوینیسم یکی است. پس جای تعجب نیست که بیشتر فعالان قومی از دل همین سازمانهای چپ بیرون آمده اند. برعکس آنچه که اینها ادعا می کنند، دلیل این پدیده اهمیت دادن سازمانهای چپ به مسئله تبعیض بقول آنها "ملی" نیست، دلیل آن فرهنگ ریشه دار دشمنی با هویت ایرانی در درون سازمانهای چپ ایران است. پس بر هر کسی واضح و مبرهن است که باید این سنت شریفه چپ سنتی را ادامه داد و بر طبل دشمنی ترک و فارس کوبید. سنت همان چپی که سعید یوسف بیست سال پیش آنرا «کودکستان چپ با انبوه بچه بَبوهایش» نامیده بود. از این گذشته جناب صادق بدرستی گفته است طلبکاری ترکان از روشنفکران فارسی خطاست و اشاره کرده است که ریشه مشکلات در محمد و مارکس است. حالا اینکه جناب ائلیار تیشه و چکش را در کدام دست ایشان دیده است، از همان عجایبی است که فهم ما "روشنفکران فارس" از درک آن عاجز است!
نوشته شده توسط: Anonymous

""" پارلمان در تبعید و چپ در افق تحولات منطقه """ با پیشروی روسیه در اوکراین و اروپای شرقی‌، چپ در طرح و گسترش مفهوم """ پان تورکیزم "" و مبارزه با آن خلا سلاح شده، امروز چپ از پیشروی روسیه در اوکراین خشنود است و این به هیچوجه به معنی‌ "" پان روسیزم "" نیست، همین چپ تا دیروز مبارزان آزربایجانی را "" پان ترکیست "" می‌‌نامید که در صدد غلتیدن به دامن ترکیه و جمهوری آزربایجان بودند، با شعار پان تورکیزم این چپ چه گرد و خاکی که به پا نکرد، عدّه‌ای جنجالی لشگر مبارزه با پان تورکیسزم را تشکیل داده در دنیایی مجازی برای خود جولان میدادند، در افق تحولات اوکراین، مبارزه این عدّه از پان تورکیزم به مبارزه با پارلمان در تبعید تمایل پیدا کرده، هیاهو و جنجال این دسته با """ تشکیل اتحادیه غلات اروسیا دنیای ترک """ و تشکیل "" ارتش اروسیا دنیای ترک "" در اقیانوس تحولات گم خواهد شد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب صادق، طبق نسخه ی طبابت شما باید « چکش بر سر چپ » و « تیشه به ریشه دین» بزنیم؛ که چه بشود؟ به کدام برهوت برسیم؟ جیب ما را خالی نمیکنید؟ میخواهید به جان همدیگر بیفتیم و حکومت هم فراموشمان بشود؟ احسن که راحل معجزه آوری نشان میدهید! چرا فکر نمیکنید چکش و تیشه زدن مشکلی را حل نمیکند؟ راه بهتری به جز دین ستیزی و چپ ستیزی ندارید؟ اصلاً چیزی به نام «همزیستی انواع گوناگون » و جامعه و حکومت« چند حزبی» و «مدارا» به گوشتان نخورده است؟
دنیا را سیل برده، پس شما کجا بودید؟ « دین عقیده» مسئله خصوصی افراد است. مشکل ما «شرکت مردم در تصویب برنامه سیاسی-اقتصادی-فرهنگی» برای اداره مملکت است که نمیگذارند. به جای مردم و به نام مردم همه کار میکنند و دهان مردم را هم میدوزند.

لطف کن راهی پیدا کنید که همه « عقاید و ادیان آزاد» باشند و تنها برای «تدوین برنامه های مملکتی» بتوانند مستقیم شرکت کنند و سرنوشت خود را خود رقم بزنند. چه چپ و چه راست- چه دیندار و بیدین. فانوس روشن فکری هم باشد دست شما. لطف کنید راهی برای شرکت در نوشتن داستان سر نوشت مان، برای ما پیداکنید. ما همه را دوست داریم و با کسی کینه و عداوتی در میان نیست.
نوشته شده توسط: Anonymous

چراروشنفکران فارسی زبان حاضر به قبول موجودیت دیگر ملتها وبه رسمیت شناختن حقوق آنها نیستند؟
من فکر نمی کنم قشری بنام روشنفکر در هیچ کشوری وجود داشته باشد .میتوان از باسواد های یک کشور سخن گفت ولی نه از روشنفکران .بنظر من تعداد روشنفکران هر کشوری از تعداد انگشتان دست هم در هر قرنی کمتر است.
ایا افرادی مانند کیانوری مسعود رجوی طبری فرخ نگهدار فردید بنی صدر علی شریعتی ا ستاد دباغ اقای یزدی روشنفکر هستند؟
ما به چشم دیدیم که این افراد چه فاجعه ای بوجود اوردند.از این افراد نامبرده پارس زبان شما چه انتظاری دارید؟

افراد نامبرده د ربالا پیرو دو مکتب و میراث فکری محمدومارکس هستند و مروجان عدالت عهد علی و مخالف استسمارو ستم طبقاتی .بنابر این ادعا و طلب کاری ترکان از روشن فکران پارسی خطاست و ریشه را باید در دین محمد و اندیشه مارکس جستجو کرد

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای راضی امروز در سايت ايرانگلوبال مقاله ای به قلم آقای فرزان سجودی، زبان‌شناس، نشانه‌شناس و استاد دانشگاه بانام چالش‌هایی درباره زبان‌های بومی چاپ شده که فکر ميکنم خيلی از مشکلات شما را پاسخگو ميباشد

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه ی اندیشه گران سنگ جناب پروفسور یزدانی آن است که « آقا تا دیر نشده عجله کنید « دولت آزربایجان جنوبی» و « رئیس جمهور منتخب» آذربایجان را آماده کنید. جنگ سوم جهانی از «سوریه و اوکراین» شروع شده به راحتی آب خوردن «آزربایجان جدا»میشود. و مسئله ما برای همیشه حل است. باید گفت «آقا دستتان درد نکند .« ال-قولویوز؛ آغزی -بورنویوز واراولسون» دست مریزاد! دهان و بینی تان جاودانه! مرحمت بکنید مسئله دولت و رئیس جمهور را هم حل کنید. که زودتر به کشور مستقل خود برسیم و از دست این اشغالگران راحت شده، یک نفس "جالب انگیز" بکشیم. والله وقتی آدم در رشته ایکه « تجربه و دانش» ندارد میدانداری میکند تنها میتواند «کمدی-تراژدی» بیافریند. مثل این دوستان. وای بحال آینده ی ما! با این دکتر ها و پروفسورها- و آن فعالان با تجربه و دانش. و آن «پروژه های پیش ساخته » با دنباله های « بزرگ و کوچک».

تفکر و کارهای این دوستان مثل مقوله «امام زمان» خارج از « زمان و مکان» است. روح خورشید لامکان -نسیمی- فارغ از کونkovn و مکان - که از آنها آگاه شد، غروب کرد ! خدا را صد هزار شکر که یک دانشمندی پیدا شد و با «برهانهای قوی»، با «استدلال و منطق» از این «کارها» دفاع نمود. و باقی حلق الله را قانع کرد که همه چیز « بروفق مراد» است و جای هیچ « پرسش و اما و اگری» نیست. و نباید «بحق و نابحق» صدایمان در بیاید! و « اصول عرف و سنت سیاسی» دوران « ارباب و رعیتی» را زیر سئوال ببریم. دلیل اول: ویزا نمیدهند. دلیل دوم : دوستان خوابشان برده بود ماشین رفته بود. دلیل سوم: من از اول و اول گفته بودم زود باشید «پارلمان! فقط پارلمان!». دلیل چهارم: آتش اوجاق فعالیت سرد شده- تنها خاکسترش مانده بود. ماهم این خاکستر مقدس آذربایجان را جمع کردیم. بروید شکر گزار باشید! دلیل پنجم: با پارلمان راه ابریشم به روی ما باز میشود؛ و دیوار چینی که به دور خود و افکارمان کشیده ایم نامریی! بروید کلاه تان را بالا بیندازید ووو. چشم! استاد! چشم! گؤز اوسته، استاد! گؤز اوسته! همه دعا گوی شما دوستان زحمتکش هستیم! ظفرلر سیزین اولسون! مئنقلتی بیزیم mınqıltı bizim. پیزوزی از آن شما! و نق زدن از آن ما! من حرفم را پس میگیرم که این کارها را «کودکانه» نامیده ام! نه! کار شما دوستان، "قهرمانانه» ! است. از دست کوراوغلو و نبی ، اصلی و کرم هم- با آن عشق و قهرمانی افسانه ایشان- ساخته نیست!شماها همه را توی جیب گذاشتید. کوراوغلو که بدون تصمیم "دلی لر" یک گام بر نمیداشت، البته که به خطا بود. و به ویژه که «نگار» همیشه موی دماغش بود. میبایست روش عمل را از دوستان یاد میگرفت. چه کند که از حضور مبارکتان محروم بود. شما با این کارها، افسانه ی افسانه ها شدید و داخل به عمق قهرمانیها. دوستان سوپر کوراوغلوهای نوین آذربایجان اند. سخن کر کچل هایی مثل ما را فراموش کنید و به دل نگیرند. بآفریدن « کمدی-تراژدیها»ی خود مشغول باشید. گله جک سیزین دیر!mınqıltı bizim آینده از آن شماست...
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای رازی يکی وقتی خوابيده با يک صدا و يا تکان دادن بيدار ميشود ولی آنکه خودش را به خواب زده هر کاری بکنی نتيجه ای حاصل نميشود . جنابعالی محمد امين رسول زاده و امثالهم را ول کن چو ن ایشان به چند زبان مصلت بود از جمله فارسی. مگر همه و يا اکثريت ما نوشته و يا عصری بزبان فارسی نداريم . من قبلا در يک تشکيلات سراسری ايرانی عضو بودم و حتی کادر مسئول بودم حالا يکی بيايد و بگويد چون تو فارسی می نوشتی و در یک تشکيلات ايرانی فعال بودی « کسی مرا بمقاله نوشتن و فعال بودن در تشکيلات ايرانی مجبور نکرده بود يعنی دل بخواهی بود» . پس حقانيت با فارسهاست چون تحميلی نبوده ولی کسی نمی پرسد که برای من و امثال من برای ياد گرفتن اجباری اين زبان چه بهايی پرداخته ايم همان تداعی اول ماه مهر که روز عزا برای خورد سال های غير فارس است کافی است چه برسد به طول زندگی و بی سوادی در زبان مادری که هزينه جبران ناپذيری را

ناپذيری را اين زبان اجباری فارسی متحمل ملل غير فارس کرده . در يک کلام جنايتی که قابل بخشش نيست و نسل به نسل انسانها را بی هويت کرده . و ميکند . منتها روزی خواهد رسيد که عدل اجتماعی گريبانگير شونيزم خواهد شد.
نوشته شده توسط: Anonymous

""" سخنی کوتاه پیرامون افاضات جناب رازی """ ایشون از اهریمن سازی "demonisation" نوشته اند ولی‌ از "" انسانیّت زدا ئی "" چیزی بر لب نیاورده اند، ایشون علت را و‌ل کرده به معلول چسبیده اند، ایشون ملت‌های غیر فارس ایرانی‌ را محکوم به اهریمن سازی " " بر علیه جامعه فارسی‌ و فارس‌ها میکنند ولی‌ از "" انسانیّت زدائی "" که از طریق جامعه فارسی‌ و سیستمی‌ که ایران را فارس و زبان را فارسی‌ تعریف می‌کند در حق ملت‌های غیر فارس ایرانی چیزی نگفته اند، در عرف بین‌الملل قاعده‌ای به اسم """adopting a reasonable approach""" وجود دارد که به معنی‌ """اتخاذ رویکرد معقول""" است. اگر جناب رازی این اصطلاح به گوش مبارکشان خورده بود هیچ نیازی نداشتند تا فارسی‌ نوشتن محمد امین رسولزاده را دلیلی‌ بر رایج بودن زبان فارسی‌ در ایران قبل از رضا خان در کّل کشور قلمداد کنند.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

1-طرح مسئله و معنای استقلال چیز تازه ای نیست. مقولات « استقلال» و «اتحاد» در بیشتر مقالاتم مورد بررسی قرار گرفته. رجوع شود به « ایران در آستانه انقلاب دموکراتیک» http://www.iranglobal.info/node/19428 و مقاله استراتژی تاکتیک آذربایجان http://www.iranglobal.info/node/11857
در مقاله اول آمده:«حل مسئله ملی بر پایه برابری حقوقی در تمام زمینه های (اقتصادی،سیاسی، فرهنگی،مذهبی،جنسی و غیره) امکان پذیر است .و با اجرای آن «استقلال مردمان مختلف» تأمین میشود.» یا «-حکومت غیر متمرکر با جدایی دین از دولت از طریق پارلمانهای محلی جمع نمایندگان قدرتهای پیرامونی ( پارلمان های محلی) در مرکز، حکومت غیر متمرکز مرکزی را، با مشخصهء جمهوری و جدایی دین از دولت ، تشکیل داده و اداره کشور را بعهده میگیرد.»

2- حفظ استقلال متقابل بین مردمان مختلف- بین افراد- نشانه «دگر دوستی» و رعایت آزادی دیگری ست. و اصولی ست مبتنی بر شخصیت مترقی انسان. که نباید نقض شوند.
3-در جنبشهای ملی-دموکراتیک استقلال معنای داخلی و خارجی دارد. و بیشترقلمزنان با آن آشنا هستند. و از راه «تعیین حق سرنوشت» یا به قول من « انتخاب با هم زیستن یا نزیستن» - و «اتحاد واطلبانه و نه اجباری» که سالهاست بکار می برم ، جهت «اداره امور خود» که باز سالهاست آنرا استعمال میکنم، ضامن «استقلال» یک «ملت بدون دولت» است. سالهاست در پاسخ پرسشهای گوناگون مینویسم:«- جای من در میان خلق آذربایجان، برای رهایی از دیکتاتوری فاشیستی، ستم ملی،ناعدالتی اجتماعی، برای استقرار دموکراسی، اداره امور آذربایجان بدست خود مردم آذربایجان، و حاکمیت دموکراسی و عدالت اجتماعی در آذربایجان و ایران، قرار دارد. مسئله ام در درجه اول آذربایجان و در درجه دوم دیگر خلقهاست.به عبارت دیگر، به صورت سمبلیک بگویم،جای آ.ائلیار: در میان بردگان قرار دارد،برای آزادی خود و بردگان از بردگی، و برده داران از برده داری. آزادی من از آزادی دیگری، عشق من به خلقم از عشقم به دیگرخلقها جدایی ناپذیر است. من این عشق را هومانیسم مینامم.» از پیامها ها و با پیامها : مسایل آذربایجانhttp://www.iranglobal.dk/I-G.php?mid=2-67407
نوشته شده توسط: Anonymous

"سرنوشت خلق اذربايجان را خلق اذربايجان تعيين خواهد (کرد)،هر سرنوشتى باشد"....

آخه یعنی چی؟... خلق فارس، خلق بلوچ، خلق ترکمن، خلق کرد، خلق عرب و الباقی همه و همه در قالب کشور ایران و حکومت مرکزی ایران تعریف می شن و مسیر های توسعه سیاسی و اقتصادی مشترک آنها، "سرنوشت" آنها را رقم خواهد زد.

نوشته شده توسط: Anonymous

چرا "استقلال" ناگهان معنی و مفهوم جدیدی پیدا می کند؟ اشکال به لغزش فرویدی (Freudian slip) جناب آ. ائلیار برمی گردد. لغزش فرویدی به پدیده ای گفته می شود که فرد در آن ناخواسته تفکر درونی اش را در غالب کلام افشا می کند. "استقلال" در زبان فارسی معنی خاصی دارد. مثلا هیچکس ایالت کاتالونیای اسپانیا یا تک تک ایالتهای آلمان فدرال و یا ایالت کبک کانادا را "مستقل" (یعنی دارای استقلال) نمی داند. ولی درباره کشورهای جدید بعد از فروپاشی شوروی یا یوگسلاوی همه معتقدند که آنها به "استقلال" دست پیدا کرده اند. پس برای پوشاندن این لغزش فرویدی باید دست تعریف دوباره (و از نظر من اختراعی) کلمه استقلال زد. زیرا با توجه به اینکه پیش زمینه استقلال "جدایی" است و هیچ وقت نمی شود انسانهای دارای عقل را بدون دلیل تشویق به جدایی کرد، پس آرزوی استقلال با آرزوی انشقاق (divergency) همراستا می شود و آرزوکننده را به ترویج

ادبیات نفرت ترغیب می کند. مسلما آ. ائلیار و همه کسانی که آرزوی استقلال را در سر می پرورانند، به تنهایی قادر نخواهند بود به این آرزو برسند. شرط اول تحقق این آرزو همراهی اکثریت مردمی است، که آنها خواهان استقلالشان هستند. پس باید به این مردم نشان داد که هیولای هفت سری بنام "شوینیسم فارس" که شاکله اصلی جمهوری اسلامی است، به آنها ظلم می کند و حتی روشنفکرانش هم از درک مصائب آنها بی خبرند و در انکار آنها در کنار حاکمیت ایستاده اند. این همان پدیده "اهریمن سازی" (demonisation) فارسها و زبان فارسی است. به نوشته دیگر آ. ائلیار بنام «این نوزاد از شکم مادر مرده، به دنیا میاید » هم درست از همین زاویه باید نگاه کرد. آجودانی که یکی از همان "روشنفکران فارس" است، نه از تبعیض زبانی دفاع کرده است و نه آنرا توجیه کرده است. او در مقام یک تاریخدان بخوبی و استادانه نشان داده است که افسانه "تحمیل زبان فارسی در دوره پهلویها" تا چه اندازه بی پایه و خنده دار است. به عبارت دیگر، آجودانی گفته است لطفا حقایق تاریخی را تحریف نکنید و برای ارائه یک تصویر اهریمنی از فارسها دروغ نگویید. محمد امین رسولزاده در سال 1884 یعنی 56 سال بعد از عهدنامه ترکمانچای در قفقاز (و نه در ایران) بدنیا آمد. آیا او هم زبان فارسی را بضرب سرنیزه رضاشاه یادگرفته بود؟ آنهم آنقدر خوب که در سال 1288 (یعنی 12 سال قبل از به قدرت رسیدن رضاشاه!!!) سردبیر روزنامه "ایران نو" در تهران بشود؟ آجودانی بی اعتباری و سطح نازل ادعای عشیره پرستان در مورد تحمیلی بودن زبان فارسی را استادانه و با تکیه بر اسناد انکار ناپذیر ثابت می کند و در عین حال می نویسد: «اشتباه نشود منظور من تأييد سياست‌های فرهنگی دوره‌ی پهلوی نيست. مخالفت آشکارم را با آن سياست‌ها پيش‌ترها نوشته و گفته‌ام. منظورم واقعيت‌ها و واقعيت تاريخ است.» پس مشکل آ. ائلیار با این دسته از "روشنفکران فارس" چیست؟ مشکل در اینجاست که اگر بی اعتباری این افسانه موهوم "تحمیل زبان فارسی بضرب سرنیزه رضاشاه" به توده مردم نشان داده شود، آنوقت استقلال طلبان (یا آرزومندان استقلال) مهمترین بهانه خود را برای تشویق مردم آذربایجان به انشقاق و جدایی از دست می دهند و آرزویشان در حد یک "آرزو" باقی می ماند. پس باید هرچه محکمتر بر طبل نقار و دشمنی کوبید و نفرت ایجاد کرد و در پای نوشته ای که انسانها را حتی در "اندوه" هم به فارس و ترک تقسیم می کند، کامنتهای ستایشگرانه نوشت، تا شاید از این اجاق آبی گرم و از این نمد کلاهی فراهم شود و "استقلال" در حد آرزو نماند. ایراد بزرگ چنین کاری ولی این است که نویسنده در اوج چنین هیجاناتی دستخوش "لغزش فرویدی" می شود. ///// اگر چه بارها این را گفته ام، ولی تکرارش را لازم می دانم که من تجزیه طلبی را جرم نمی دانم و آرزویم زندگی در ایرانی است که تجزیه طلبان هم حزب و بلندگوی آزاد خودشان را داشته باشند. و اگر کسی بتواند ثابت کند که با تجزیه ایران همه مردم آن خوشبخت می شوند، من هم تجزیه طلب می شوم. اشاره ام در این کامنتها و استفاده از نظرات مسئول محترم، جناب ائلیار فقط برای باز کردن بحث "درون ذهن" و "برون ذهن" در کامنتهای قبلی است و چکیده حرفم این است که استقلال طلب بناچار باید طرفدار ادبیات نفرت باشد، تا به آرزوی قلبی اش برسد. صحبت از "روشنفکران فارس" و انتساب همه پلیدیهای عالم به آنها چیزی جز همین سیاست demonisation نیست.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

تارا-ی عزیز، 1- قبل از ایران گلوبال طرح مسایل ملی دموکراتیک در جامعه فارسی زبان به اندازی زیادی بایکوت شده بود. اکنون با تلاش این سایت یخهای بایکوت و تحت تأثیر عوامل دیگر تا حدی ذوب شده است. سایت به خاطر این عمل خود به قول آقای توکلی هنوز هم بایکوت میشود- از سوی بعضی ها. ولی هدف ما نشان دادن زخم و تفکر روی چگونگی مداوای آن است. قصد دیکته و ادعای «رهنمود» دادن نداریم. تنها در مورد راحلها پیشنهادات و تفکرات مختلف را بازتاب میدهیم. البته که «کوشندگان» سره را از ناسره، حق دارند خود انتخاب کرده و پیش ببرند. و خود تصمیم گیرنده و تکمیل کننده ی اندیشه ها هستند. با توجه به این اصل که « هیچکس کلید را در دست ندارد- کلید یا «درستی تقریبی» یا حقیقت نسبی، در جریان عمل توسط کوشندگان با توجه به همه تفکرات و شرایط موجود محیط- میتواند بصورت "نسبی" پیدا شود.» 2- من فکر نمیکنم دیالوک نوش دارو ست.

اما دیالوک آن ابزاری ست که انسانها همیشه جهت حل مشکلات به آن نیاز دارند. بدون دیالوگ درها را به روی همدیگر می بندیم. و این قطع ارتباط با محیط و دیگری ، نفی وجود دیگری ست. انسانها تا در یک شرایط گیر کرده اند بناچار نیاز به دیالوک دارند. به ویژه در جهان گلوبال هیچ مسئله بدون دیالوگ قابل حل نیست. من نفی دیالوگ با جامعه فارسی زبان را نادرست میدانم. در عین حال که انتظار معجزه هم ندارم.اما برای رهایی از تبعیض ما به همراهی جامعه فارسی زبان نیاز داریم. بخش اعظم این ملت هر چه بیشتر همراهی کند حل مشکل راحت تر است.3- بله همیشه نوشته ام همبستگی تبعیض دیدگان اهمیت درجه اول دارد. اما این همبستگی بدون پیوند با «مبارزه ضد دیکتاتوری» جامعه فارسی زبان شکست میخورد. به ویژه که در مبارزه با دیکتاتوری -هر دو-هدفمان مشترک است. مباره ما- هم ضد تبعیض است و هم ضد دیکتاتوری. با مبارزه ضد دیکتاتوری جامعه فارس مشترکیم. اینجا لازم است حد اقل بخش بزرگ این جامعه را جهت رفع تبعیض با خود همراه کنیم. این تنها با دیالوگ نمیشود. دیالوگ فقط یک وسیله است. ما با سیاست و عمل و نقش خود در مبارزه باید او را به قبول همراهی با خود واداریم. 4-tara -ی گرامی مینویسد:« بنظرمن لازم است دیالوگ و اتحاد برابری خواهی و ضد دیکتاتوری بین ملتهای مختلف تحت تبعیض شکل بگیردو اتحادیه ای از ملیت های مختلف برای مبارزه با تبعیض و وحق طلبی ایجاد شود در این بین ملیت فارس می تواند بعد از تعریف خود بعنوان یکی از ملل ساکن ایران در کنار ملل دیگر قرار بگیرد. و یا همچنان با نادیده انگاری واقعیتها در رویاروی جنبش برابر طلبی و دمکراسی خواهی قرار بگیرد .!تنها دراین شرایط است که مشخص می شود کدام روشنفکر ها وچه در صدی از این هموطنان اعتقاد به دموکراسی و حقوق بشر و غیره دارند!»** گرامی، در درستی اتحاد ملیتهای تحت تبعیض کسی شک ندارد. گروههایی از اینها در تشکیلات کوچکی به نام «گنگره ملیتهای تحت تبعیض» دور هم اند. این هم بهتر از هیچ است. اما «ایزوله» هستند و هیچ رابطه ای با «جامعه سیاسی ملیت فارس» ندارد. چرا؟ چون این جامعه با «ناسیونالیسم ملیتی» مخالف است. و متقابلاً آنها هم «ناسیونالیسم جامعه سیاسی فارس» را سد می بینند. در این میان حکومت با دمش گردو میشکند که اینان را در مقابل خود «بدون همبستگی» می بیند. ملیت فارس خود را تعریف کرده:او خود را « ملت ایران -صاحب ایران و صاحب حکومت آینده- صاحب فرهنگ دولتی آینده» میداند. خوب راحل کوشندگان در میان مردم، در صحنه عمل چیست؟ خدا حافظی از او؟ این سیاست 40 سال است ادامه دارد و نتیجه هم بایکوت متقابل و ایزولاسیون است. و به نفع حکومت! فکر نمیکنید وقت آن رسیده که پی ببریم این سیاست خداحافظی غلط است و باید تغییر یابد؟ من شکی ندارم که بی نتیجگی آن روشن تر از آن است که نیاز به جدل و بحث باشد. و به قول معروف گؤروشن گنده- بلد چی لازم دییل.5- من راحل خود را نوشته ام. و آن « انتخاب سیاست مبارزه مشترک با دیکتاتوری- انتخاب دیالوگ و سیاست برابری حقوقی- کنار گذاشتن شعار های بیموقع» است. این سیاست دیوارکشی بین جامعه ی غیر فارسی زبان و فارسی زبان غلط است. نتیجه اش شکست هر دو طرف است. همچنان که شاهدیم. وقتی از برداشتن این دیوار صحبت میکنیم یعنی در های همه جامعه ایران را - همه اقشار و گروههای اجتماعی- را به روی هر دو طرف باز میکنیم و خواستهای مشترک همه - رفع تبعیض-دیکتاتوری-بی عدالتی اجتماعی- به روی ما باز میشود.میتوانیم به مبارزه و اهداف مشترک و همکاری و همبستگی فکر کنیم. و سیاست دیگری پیش گیریم. چرا که عملاً در سطح تمامی جامعه هیچ دیواری میان «مبارزات جاری» نمی توان تصور کرد -چون چنین چیزی وجود ندارد. تنها کوشندگان هستند که این پرده و دیوار را درعمل وتفکرات خود ایجاد کرده اند
نوشته شده توسط: Anonymous

مغان عزیز من شمارا اقا یا خانم خطاب نمی کنم چون"مغان"را قبلا بعنوان اسم ندیده ام و نمی دانم اسمی زنانه است ویا مردانه .ولی اسم من به عنوان اسمی زنانه به اندازه کافی شناخته شده است.شما به چه دلیلی مرا آقای تارا نامیده اید ،درک نمی کنم ! بنظر شما چه دلیلی دارد که یک اقا نامی زنانه برای خود انتخاب کند؟ یانکند به نظر مرد سالارانه شما یک زن نمی تواند دارای فکر باشد و اظهار نظر کند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

ائلیار عزیز از اینکه سوالم را پاسخ داده اید ممنونم.چکیده خیلی مختصر مقاله شما ضرورت دیالوگ مدرن و خودداری از سیاست های رادیکال و افراط گرایانه است.من از سال 87 با سایت شما که برمبنای همین دیالوگ پایه ریزی شده اشنا شده ام و در این مدت اغلب مقالات و نظریه ها و دیالوگها و حتی کامنت ها را خوانده ام .متاسفانه کوچکترین تغییری در نظرات نویسندگان مقاله ها و کامنت نویسان و کاربران محدودی که تقریبا در تمام این مدت در این سایت فعال بوده اند مشاهده نکرده ام.اگر این موضوع را در بعد بزرگتر به جامعه ایران تعمیم بدهیم باید بپذیریم که اگر صدسال هم بخواهیم سیاست دیالوگ مدرن را پیش ببریم ،همچنان معروفی ها بر دهانمان لگد خواهند زد .و روشنفکران و فعالین باصطلاح حقوق بشر ما را بشر حساب نخواهند کرد ،موضوع درجه اول طنزگویان و فیلمسازان و سینما گران کمدی خواهیم بودو حتی اگر بخواهیم با صدای بلندتر حقوقمان را

فریاد بزنیم مارا به به کوه های التای و اسیای میانه و جایی که از آن امدیم!!ارجاع خواهند داد.ولی اقای ائلیار مساله اینجاست که جامعه منتظر به نتیجه رسیدن این دیالوگ ها نخواهد بود .باید قبول کنیم که برای این دیالوگ مورد نظر شما خیلی دیر شده این دیالوگ ها باید خیلی وقت پیش و حداکثردر زمان جنبش سبز به نتیجه میرسید. اقای ائلیار شما نمی توانید با کسی که چشم هایش را بسته و گوشهایش رامحکم با دو دست گرفته و حاضر به دیدن شما و به رسمیت شناختن شما نیست دیالوگ بر قرار کنید.من متاسفانه گوناز را نمی بینم(بخاطر موقعیت تراسمان نمی توانیم کانالهای هات بیرد دا بگیریم)و موضوع پارلمان در تبعید را در همین سایت شما خوانده ام .و بنظر من هم این اقدامی بسیار کودکانه وغیر واقع گرایانه است.متاسفانه روشنفکرانی که در بیرون ایران هستند هیچکدام شناخت و تحلیل درستی از اوضاع مردم و موقعیت جنبش و حرکت مردم ندارند.به نظر من روشنفکران و رهبران هر ملتی باید یک قدم جلو تر از توده ها قدم بردارد ،روشنفکر و کسانی که ادعای رهبری دارنداگر با عجله جلوی توده بدوند واز مردم فاصله بگیرند،توسط مردم دیده نخواهند شد،مانند همین گردانندگان پارلمان در تبعیدو از طرف دیگر اگر در پشت سر مردم حرکت کنند هم دیده نخواهند شدو شرمنده ام بگویم که این مساله دیالوگ مورد نظر شما همینطور است! شما اینجا در محیط مجازی می توانیدسالها در مورد ضرورت دیالوگ مدرن با ملت حاکم صحبت کنید ولی باور کنیدمردم و جوانان و نسل کنشگر ازربایجان خیلی وقت است که از این سیاست ناامید شده و گذر کرده اند! و به نظرتاکتیک و استراتژی که جوانان بصورت خود جوش در پیش گرفته اند مدرن تر و صحیح تر از انهایی است که از بیرون می خواهند دیکته کنند! بنظرمن لازم است دیالوگ و اتحاد برابری خواهی و ضد دیکتاتوری بین ملتهای مختلف تحت تبعیض شکل بگیردو اتحادیه ای از ملیت های مختلف برای مبارزه با تبعیض و وحق طلبی ایجاد شود در این بین ملیت فارس می تواند بعد از تعریف خود بعنوان یکی از ملل ساکن ایران در کنار ملل دیگر قرار بگیرد و یا همچنان با نادیده انگاری واقعیتها در رویاروی جنبش برابر طلبی و دمکراسی خواهی قرار بگیرد .!تنها دراین شرایط است که مشخص می شود کدام روشنفکر ها وچه در صدی از این هموطنان اعتقاد به دموکراسی و حقوق بشر و غیره دارند!
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای مطلب زاده... خیلی ممنون از این نوشته خوب... من هم همچنین مثل دوست عزیز یوسف آذربایجان این شعر را از علی رضا نابدل می دانستم. حتی یعقوب ظروفچی که این ترانه را در کالیفرنیا اجرا کرد , شعر ترانه را از علی رضا نابدل اسم برد.. در هر صورت از اینکه ما را از اشتباه آگاهی دادید باز هم (( اللروز آغریماسین)... جای دوستان خالی, دیروز در لوس آنجلس برنامه موسیقی آزربایجانی که به توسط کنسولگری آزربایجان ترتیب داده شده بود اجرا شد. مثل همیشه در اجرای موغام در مایه ( ماهور ) اشکها ی بعضی ها سرازیر شد...

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

در اثر تهاجم امروز صبح به بند ۳۵۰ اوین که توسط عوامل اطلاعات سپاه، وزارت اطلاعات و بیش از یکصدنفر از سربازان گارد سازمان زندانها صورت گرفت زندانیان بند ۳۵۰ با باتوم و … مورد ضرب و جرح قرار گرفتند که بیش از سی تن از آنان مجروح و مضروب شدند و دستکم چهارتن از زندانیان سیاسی به دلیل خونریزی و شکستگی به بیمارستان خارج از زندان منتقل شده اند. سی و دو نفر نیز به پس از ضرب و جرح به انفرادی منتقل شده اند.

تهاجم امروز در پی اعتراض و مقاومت زندانیان در برابر برنامه خشن بازرسی به وقوع پیوست و بیش از پنج ساعت به طول انجامید. ماموران از کلیه عملیات خود فیلم و عکس تهیه کرده اند.

شدت برخورد و خونریزی در بند ۳۵۰ به حدی بود که در هنگام انتقال زندانیان مجروح به انفرادی و بهداری زندان، مینی بوس حامل آنها خونین شد. همچنین محوطه هواخوری این بند نیز به خون زندانیان آغشته شد.

پارگی رگ دست امید بهروزی، شکستگی دنده اسماعیل برزگری، شکستگی سر اکبر امینی، یک مورد حمله قلبی منجر به اعزام به سی سی یو، چندین مورد شکستگی و جراحت انگشتان دست و پا، جراحت و خونریزی صورت و آثار کبودی ناشی از باتوم بر روی بدن تعداد زیادی از زندانیان وجود دارد، از جمله آثار تهاجم پنجشنبه در بند ۳۵۰ است.

براساس این گزارش، زندانیانی که به انفرادی منتقل شده اند پس از انتقال از تونل سربازان باتوم به دست و ضرب و شتم شدید با دستبند و چشم بند به انفرادی ۲۴۰ و یا مکان دیگری منتقل شده اند؛
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

اتهام بزرگی متوجه « بخشی ازجامعه روشنفکری ایرانی» ست. قهرمان قنبری عزیز آن را متهم میکند که «روشنفکری ایرانی» ، غیر فارسی زبانان را « نمی بیند و اگر هم ببیند انسان به حساب نمی آورد» و از اینرو نیز « از حقوق او» و از «برابری حقوقی» دفاع نمیکند. و با این واکنش -«ندیدگی»- به نوبه خود «از تبعیض مضاعف» ، گفته و ناگفته، دفاع میکند! آیا این اتهام درست است و براستی روشنفکری ایرانی همدست تبعیض گران است؟ آیا از این زاویه براستی او - روشنفکر ایرانی-مجرم است؟ دوستان علاقمند میتوانند نظر منفی مثبت و...خود را در میان بگذارند. از جمله اینکه روشنفکری چیست؟ و نوع ایرانی یا بعبارت دیگر پارسی اش کدام است؟ و چرا علیه تبعیض موضع نفی نمیگیرد؟ و اینکه چه میتوان کرد؟ چه برخورد درستی با این روشنفکری میتوان داشت؟ من چیزی ندارم که از این بخش از جامعه روشنفکری ایرانی در مورد موضع ضد تبعیض اش دفاع کنم.

دوستانی که آن را قابل دفاع میدانند لطفاً دلایل خود را با ما در میان بگذارند . و این تلاشگران را از اتهام و مجرمیت تبرئه کنند.
در ایران نه تنها دیکتاتوری حاکم اعمال تبعیض میکند بل بخشی از روشنفکران مخالف دیکتاتوری نیز در اعمال این تبعیض موضع نفی نمیگیرند و به نوعی خود را موافق نشان میدهند! این چگونه قابل توضیح است؟ آیا تبعیض را مسئله مهمی در جامعه نمی دانند یا اینکه خود با اعمال آن مشکلی ندارند؟ این روزها حکومت به زندانیان مخالف خود حمله کرده اسیران خود را خونین و لات و پار کرده است. آیا تبعیض دیدگان آنرا محکوم کرده و همبستگی خود را با اسیران اعلام کرده اند؟ با عدم محکوم نمودن این عمل ضد انسانی میتوان آنان را به نوعی موافق عمل ضد انسانی حکومت دانست؟ آیا موضع درست محکومیت اعمال دیکتاتوری و تبعیض-هر دو- نیست؟ آیا این موضوع، دلیل درستی «همبستگی» ، در راه مبارزه با تمامی «پدیده های» ستمگری ، نیست؟
نوشته شده توسط: Anonymous

چوخ گؤزل و آخارلی بیر متن ایدی، تشککورلر.( متن بسیار زیبا و روانی بود).

نوشته شده توسط: Anonymous

روشنفکری در ایران تابعی از سیاست وحکومت بوده است وهیچ گاه جایگاه اجتماعی نداشته است در حالی که روشنفکری در ترکیه دارای بدنه وساخت اجتماعی می باشد برای همین با رشد در همه ابعاد توانسته است به دفاع ازحقوق سایر ملیتها بپردازد ولی روشنفکری فارسی در حد تعریف وتوصیف ایدولوژیها باقی مانده است .

نوشته شده توسط: Anonymous

پاراگراف آخر این نوشته عمق دانش؛ روح دموکراتیک و قوه تخیل و نبوغ این اندیشمند و پروفوسور گرانقدر را به منصه ظهور گذاشته است.
من الله و توفیق ....

نوشته شده توسط: Anonymous

روشنفكر يا جامعه مدنى فارس كه ادعاى دموكراسى و حقوق بشر دارد چرا ما را نمى بيند؟ فكر مى كنم جواب كوتاه و ساده اى داشته باشد،احتياج به تىورى حتى مطالعه ندارد،جوابى كه من از زندگى تجربى گرفته ام،او ما را نمى بيند،يا حتى نمى خواهد ببيند،و اگر ببيند شايد در مايه انسان نبيند،صدها سال تحقير قومى كه حتى كودكى شش ساله در تلويزيون هم برايمان جوك تحقير اميز مى گويد،رئيس جمهور سابق در مقام يك روشنفكر و با دوستان روشنفكرش در مجالسش با تحقير ما خوشى مى كنند،در ذهنيت شان باور كرده اند كه يك سر و گردن از ما بالاترند،انها به عمد حتى مناطق و انسانهاى ما را در فقر نگه مى دارند تا با ديدن ما در تلويزيون و روزنامه كه به عنوان يك هموطن و روشنفكر بايد گريه كنند،ولى انها نه تنها ناراحت نمى شوند بلكه فقر و بدبختى و لهجه ما براى انها تبديل به موضوعى مى شود كه خود را بالاتر و ما را پست تر جلوه دهند،دونالد بلاكسها

م در كتاب راه حل نهايى،يك نسل كشى مى گويد كه دست به دست شدن عكسها در روزنامه هاى المانى كه در ان يهوديان ساكن اردوگاهها با وضعى رقعت بار و بهم ريخته،با لباسهايى كهنه و پاره،سربازان و عاملان كشتار را از لحاظ ذهنى اماده مى كرد كه با قربانيان احساس همدردى نكنند،و به انها به چشم انسانهايى كه بود ونبودشان فرقى نمى كند ،بنگرند،فاشيسم در همه جا يكى است اسمها فرق مى كند و عملكرد يكى است،انها طرف مقابل را انسان نمى ببينند،و بخاطر انكه او را انسان نمى بينند نمى توانند درد و رنج او را حس كنند تا براى درد و رنجش موضعى بگيرند، و دقيقا به همين خاطر است كه وقتى من از زندان تلفن مى كنم به سازمان حقوق بشر شان كه از حقوق من براى محاكمه عادلانه و بازداشت انسانى دفاع كنيد،جواب مى دهد كه ما از حقوق تجزيه طلب ها دفاع نمى كنيم ،انها نمى توانند،درد و رنج ما حس كنند،حتى كسانى كه ژست حقوق بشر مى گيرند نمى توانند درد و رنج ما درك كنند،چون انها از وقتى بچه بودند باور كرده اند كه ما پست و حقير هستيم،حتى اگر اصليت تورك هم داشته باشد از همان اصليتى كه برايش ياداور حقارت مى شود متنفر است و فرار مى كند،انها ما را به چشم انسان نمى بينند به همين راحتى