Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: فانون

جناب زنوزلی،
این هم منبع:
«افندیلرین آغزینا سو دؤشمه سین»/ دهن افندیها آب نیفتد—میرجعفر پیشه وری
این یکی از معروفترین کلمات قصار پیشه وری است...

نوشته شده توسط: Anonymous

سالام. رژیم جهوری اسلامی که در انزوای کامل بین المللی بجز چند کشور دیکتاتوری قرار گرفته و در آستانه تحریم های گسترده از طرف امریکا قرار دارد و به منظور امنیتی کردن بیشتر فضائ کشور و جلوگیری از تظاهرات آینده مردم و بویژه در مقابل علامت سوال بزرگ کشور های جهان که چرا القا عده و طلبان و داعش هیچ گونه حمله ای به رژیم نکرده اند این برنامه را طرح ریزی و اجرا کرد تا خود را قربانی تروریسم معرفی کند و برای چند صباحی افکار عمومی جهان را منحرف کند و جوانان بیشتری را فریب دهد که به سوریه برای جنگ با دا عش بروند . جهوری اسلامی کانون تروریسم در جهان است و نخستین اقدام رژیم پس از کشتار های داخلی ایجاد جبهه های تروریستی در جهان بنام جبهه های آزادی بخش در اداره ششم سیاسی وزارت امور خارجه در سال ۱۹۷۹ در تهران بود . عوامل این رژیم همانطور که سینما رکس آبادان را در قبل از انقلاب به آتش کشید ند و صد ها نفر در

آن جان سپردند، این بار هم به هر وسیله ای متوصل میشود تا به اهداف شیطانی خود دست یابد مردم جهان فریب اینگونه اعمال تروریستی را نخو اهند خورد.
نوشته شده توسط: Anonymous

سالام. هرکس که به زبان پارسی، برای خواسته های اتنیکی قوم خود ، تهدید به جدایی کند ، در فرهنگ اپوزسیون ایرانی ، یک تجزیه طلب بشمار می آید و باید ایزوله گردد .
هر کس که در هر 3 جمله خود ؛ حتی یکبار اسم فارس و ایرانی را بیاورد ، و برخورد به دولت و آخوندها را ماست مالی کند، نیز تجزیه طلب و راسیست به حساب آمده و فوری باید از جلسه و بحث اخراج گردد .
هر کس که بجای مبارزه با رژیم آخوندی و مبارزه طبقاتی با نظام سرمایه داری آن ، آدرس غلط داده و با مردم فارسی زبان ایرانی مبارزه راسیستی نژاد گرایانه کند ، نیز یک تجزیه طلب است و باید اسمش در لیست محاکمات آینده قرار گیرد.
جهت ثبت در اسناد تاریخی مبارزات رهایی بخش مردم ایران !

نوشته شده توسط: سازاخ

ناصر عزیز ، در گذشته، کل دنیا به دو بلوک شرق و غرب تقسیم شده بود، دنیای آزاد و دنیای محصور در کمونیزم، تحلیل سیاسی خیلی راحت بود، در واقع ماتریکس سیاسی دو مجهولی بود، بعد از فرو پاشی شوروی و ایجاد ظروف مرتبطه اقتصادی و سرازیری آن به تمام نقاط دنیا، ابعاد ماتریکس سیاسی خیلی وسیع شده در واقع یک ماتریکس n مجهولی پدیدار گشته که نیازمند شناخت دقیق سیستم اینجینریگ در پولتیک لازم ملزوم تجزیه تحلیل های سیاسی می باشد، با توجه به آمار گیری ذهنی از طریق فیسبوک، تویتر و دیگر برنامه های ارتباط جمعی، حقیقتا مساله خیلی بغرنجتر گردیده، امروزه شاید با آمار و احتمالات بشود روند سیاسی جهان را به چالش کشید، ولی باز من چشمم آب نمی خورد، چون سیاست پست مدرنیسم کاملا حالت سیال بخود گرفته. و پیش بینی سو و جهت آن کار شاقی است،

نوشته شده توسط: Anonymous

درود بر آقای حسن جداری

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کیانوش توکلی و مسئول کامنتها، چرا کامنت من منتشر نشده است؟! این چه مسخره بازی هست؟! لطفا جوابگو باشید. چرا در انتشار کامنتها سلیقه ای عمل میکنید؟!

نوشته شده توسط: Anonymous

سالام ـ دراین سایت درکل یک سیاست مفدوش راپیش می برند۰شعاردهندگان تفکررادیکالیسم.درچه دل تنگشان میخواهند مینویسند۰ آریایی پرستان وتفرقه اندازان وافرادمشکوک درکامنت نویسی هرچه دلشان خواست میتوانند بنویسند۰مشکوک القلم ها آزادند مطالبی باسندسازی های جعلی آزاددند۰جاده صاف کن های تورک خودزن نیزآزادند تاخودزنی کنند۰ماهم آزادیم ازده تامتن خود دراین سایت یکی راببینیم۰جاعلین نیزآزادند۰بنام این وآن وبنام من کامنت گذارندچ

نوشته شده توسط: Anonymous

سالام الیکیم
لطفا منبع کتبی این مطلب را ( واژه «افندی» را روشنفکر تیزبین آذربایجان، سید جعفر پیشه وری به ادبیات سیاسی آذربایجان وارد کرده است، ) ذکر کنید

نوشته شده توسط: فانون

دوستان گرامی، من هم با نظرات کلی دوستانمان ائلیار و ایذا موافقم که پانتورکیسم، مثل همه پانهای دیگر، یک ایداولوژی ضد انسانی و راسیستی میباشد. صحبت من بر سر غیرشفاف بودن و کلی بودن مبحث پانتورکسیم در کانتکست مخصوص جامعه آذربایجان جنوبی است. دوستانمان ائلیار و ایذا به ضرورت کار مشترک نیروهای دمکراتیک آذربایجان اشاره نمودند. درک من آن است که در راستای همکاری مشترک، ضرورت دارد تا ترمهای مسئله دار و مبهمی مثل پانتورکیسم با ترمهایی شفافتر و بومی تر جایگزین شوند. درست است، افندیسم را من برای اولین بار اینجا بصورت کتبی نوشتم، ولی در صحبتهای شفاهی و بحثهایمان با دوستان همیشه از این ترم استفاده میکنیم. واژه «افندی» را روشنفکر تیزبین آذربایجان، سید جعفر پیشه وری به ادبیات سیاسی آذربایجان وارد کرده است، تقریبا در همان سبکی که من تعریفش کردم. ولی تعریف من از افندیسم تا حدودی متفاوت است...

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

جناب قمی گرامی
نظر شما در باره محکوم کردن ترور کاملن درست است. من فراتر از محکومیت ترور، خواهان اتخاذ سیاست ریشه کردن سرکوب، خشونت، ترور و اعدام در ایران هستم. عرض من در جمله زیر، تائید فرمایش شما می باشد.
"ما بعنوان آخرین چاره باید جکومت اسلامی را کنار بگذاریم. پیش شرط تحقق این هدف فوری و حیاتی همانا خروج جامعه ایرانی، سیاست و کشورداری از مدار اسلام سیاسی (ترور، خشونت، فرقه گرائی) است!"
در مورد مواضع محافل قومپرست و فرقه های اسلامی (نظیر مجاهدین)؛ باید خود آنها پاسخگو باشند.
با مهر و احترام
اقبال اقبالی

نوشته شده توسط: Anonymous

مارکسیسم - لنینیسم تنها علم جامع ومانع و ابزار تحلیل و شناخت در تمام علوم اجتماعی و انسانی است .
من روزانه این ادعا و حقیقت را تجریه و آزمایش میکنم.
و اگر مسلح به این جهانبینی نبودم تا بحال دهها بار خود را از طیقه اول ساختمان محل زندگی، در این جامعه طبقاتی بیمار سرمایه داری پایین انداخته بودم ، و یا شبانه فرار میکردم و به کوه و برزن ولایت فقرزده جهنمی خود باز میگشتم.
برقزار باد پرچم سرخ یکرنگ جهانشمول سوسیالیسم در تمام جوامع مذهبی و طبقاتی کره زمین !
پر دوام باد " صفحه شما " برای ابراز احساس ، شعار ، و خواسته !

نوشته شده توسط: Anonymous

سالام الیکیم
دوستان عزیز ائلیار ازا فانون و.....
فاجعه راببینید یک مثال
حوادث تروریستی تهران را ببینید تحلیلهای روشنفکرانه و سردمداران نادان کاری میکنند که انسانهای مبارز سر از مردم کشی و داعش بازی و تروریستی در میاورند خوب وقتی روشنفکران و بزرگان وجلو داران ملتی(به هویت داعشیهای حوادث تهران نظر بیاندازید) در پی مبارزه مسلحانه و سلاح بازی باشند مردان و زنان مبارزش میشوند آدمکش و جانی یا بازیچه دست حکومت یا عربستان .

نوشته شده توسط: فانون

شاهد از غیب رسید! دوستان عزیز لطفا نگاهی به اظهارات افندی yaradiciliq بیندازید تا با مشکلات روحی روانی افندیها و فاجعه ای که افندیسم برایمان تدارک دیده، بیشتر آشنا شوید آدم نمیداند که بخندد یا گریه کند. من شخصا گریه را ترجیح میدهم. افندی مان میگوید:
من روباتساز هستم!
من مهندس هستم!
من اقتصاددان هستم!
من روباتی می سازم که جامعه شناسی درس میدهد!
خدا به دادمان برسد. من کامنت کامل ایشان را اینجا اضافه میکنم که اگر حوصله کردید خودتان بخوانید:

نام:
yaradiciliq
نظر:
"" از کی‌ جامعه شناسی‌ مترادف با نا توانی‌ در ارائه تحلیل بوده؟ "" در حالیکه در داخل ایران، جامعه شناسی‌ تبدیل به ایده ئولوژی شده، در خارج، کسانی‌ جامعه شناسی‌ خوانده اند که تنها توشه آنان از این علم، بالای منبر رفتن، تلاش مذبوهانه در کسب شهرت، تکرار مکرات و پرداختن به سطحی‌ترین مسائل در دنیای انقلاب اطلاعات بوده، این ما بودیم که با معرفی‌ کتاب "" Let's Abolish Social Science " By Michael Lind " ترک برداشتن پایه‌های بی‌ اساس جامعه شناسی‌ را، به جوانان شناساندیم، و این ما هستیم ، ما مهندسیم و اقتصاد دانان، که در حال توسعه آخرین تکنولوژی‌ها هستیم تا روبات ها، جایگزین این جامعه شناس کنیم که ثابت کرده اند هیچ درکی از "" وظیفهٔ جامعه شناسی‌ در قرن ۲۱ ندارند که عبارت است از " تعبیر و تفسیر نظم‌های متغیر ".
نوشته شده توسط: Anonymous

سالام الیکیم
آقای فانون مینویسید :
(زنوزلی گرامی، هر موقعی که شما نام یک نژاد و یا قومی را بردارید و به آن یک «ایسم» بچسبانید (مثلا تورکیسم/تورکچولوک)، بی هیچ شبهه ای وارد وادی نژادپرستی شده اید. به نظر من اطلاعات رژیم نیز دستی در این واژه سازیهای نژادپرستانه دارد. از هنگامی که اصطلاح بی مفهوم «هویت طلبی» را به زبانها انداختند، ما را به این وادی کشاندند. در پستهای بعدی در مورد دخالت رژیم هم خواهم نوشت... )
به نظر من این همان دوگماتیسم است که در بین دو پرانتز نوشته اید نورکیسم یا تورکچلیک را باید از نو تعریف کرد زیرا مشخصات و فاکتورهای راسیسم فاشیسم و هر ایسم ضد بشری در ان وچود ندارد که هیچ بلکه تمامی حق و حقوق طبیعی و هویتی شناخته شده را بیان میکند ازجمله حق زنان حق زحمتکشان و .......... همان 12 ماده ای که در زمان پیشه وری و در آمستردام حرکت ملی مطرح کرد

واژه هویت طلب را بی مفهوم میدانید توصیه من به شما مطالعه بیشتر است هویت طلبی یعنی در جهانی که هیچ کس و ناکسی از داشته ها و یادگارهای اجداد خود (همانها که شما هم اشاره کردید موسیقی و ....چه در کشورهای تازه تاسیس و چه قدیمیها )دست بردار نیستند و بعضی اوقات کار به هویت کشی ها (محو آثار در خاورمیانه کنونی و در 90 سال اخیر در ایران) و نسل کشی های بی منطق و غیرقابل توجیح میکشد (مانند نسل کشی آزربایجانیها در دو شوی اراز توسط داشناکها و با تائید لنین یکی به منظور ارمنستان بزرگ دیگری به منظور چاههای نفت)
نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان مخالف و موافق محمد أمين رسول زاده
استالين به رفقاي رهبري حزب خودش رحم نكرد و همه را كشت، او ٢٤ نَفَر از رهبران حزب بلشويك را كشت، علت اينكه محمدامين را نكشت نمي تواند فقط نجات استالين توسط محمد أمين باشد، حتما دلائل ديكري هم هست، أيا فكر نمي كنيد كه محمد امين تواب شده باشد ؟ يا قول همكارى به أستاذين داده باشد؟ به نظر من ساده لوحي است فكر كنيم كه أستالين مردانكي كرده، نمك نشناس نبوده و عِوَض محبت محمد أمين را دراورده است،، نه جنين نميباشد، در سياست أستالين جنين جيزى نبود،

نوشته شده توسط: Anonymous

مانیفست استخانلو-
هرکس که به زبان پارسی، برای خواسته های اتنیکی قوم خود ، تهدید به جدایی کند ، در فرهنگ اپوزسیون ایرانی ، یک تجزیه طلب بشمار می آید و باید ایزوله گردد .
هر کس که در هر 3 جمله خود ؛ حتی یکبار اسم فارس و ایرانی را بیاورد ، و برخورد به دولت و آخوندها را ماست مالی کند، نیز تجزیه طلب و راسیست به حساب آمده و فوری باید از جلسه و بحث اخراج گردد .
هر کس که بجای مبارزه با رژیم آخوندی و مبارزه طبقاتی با نظام سرمایه داری آن ، آدرس غلط داده و با مردم فارسی زبان ایرانی مبارزه راسیستی نژاد گرایانه کند ، نیز یک تجزیه طلب است و باید اسمش در لیست محاکمات آینده قرار گیرد.
جهت ثبت در اسناد تاریخی مبارزات رهایی بخش مردم ایران !

نوشته شده توسط: Anonymous

فانون
سوالي دارم، فكر ميكنم افنديسم شما با بانتركيسمي كه ايذا، ايليار و ديكران نقد ميكنند فرق زيادي ندارد و تقريبا يكي است، فكر مي كنم شما در انتخاب أسم ، از توركيسم خوشتان نمي ايد، اكر بنده اشتباه ميكنم زحمت كشيده و شرح بدهند فرق افنديسم با توركيسم يا بانتوركيسم جيست؟
تشكرلار

نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

قوم پرستان و طایفه گرایانی مثل "حسن جداری " با نوشتن مطالب تفرقه انگیز، با هدف ایجاد اختلاف بین ایرانیان و تهدید به تجزیۀ ایران، به تحکیم و تداوم استبدادِ رژیم ضدبشری جمهوری اسلامی در ایران یاری میرسانند. حسن جداری یک ناسیونالیست قومیتگرا می باشد که بی جهت خود را چپ و کمونیست می داند، افکار قومیتگرایانه، هیچ نسبتی با مارکسیسم ندارد. یکی‌ از عوامل بازدارندۀ برپایی آزادی و برابری در ایران و سرنگونی رژیم ضدبشری جمهوری اسلامی، گروه‌های فاشیستی قومی افراطی و پان ترکها و پان عربهای پلید هستند که سعی‌ در تشتت و پراکندگی روند اتحاد و انسجام گروهها و سازمانهای اپوزیسیون ایرانی‌ دارند.
حسن جداری موذیانه می گوید که رژیم جمهوری اسلامی درطول 38 سال و اندی حاکمیت خود "ملت های غیرفارس" را سرکوب می کند. حسن جداری می خواهد این دروغ بزرگ را جا بیاندازد که فارس زبان های ایران توسط آخوندها سرکوب نمی شوند و

فارس زبانها حامی این رژیم ضدملی و ضدایرانی هستند!
حسن جداری فراموش کرده که رهبر یک دستِ این رژیم غارتگر و آدمکش (خامنه ای جلاد) ، یک ترک آذربایجانی می باشد. حسن جداری فراموش کرده که شهر تبریز مدرن ترین و توسعه یافته ترین شهر ایران است . حسن جداری فراموش کرده که اکثر مقامات و کارگزاران رژیم جمهوری اسلامی ، "ترک" می باشند. حسن جداری فراموش کرده که فارس زبانهای کرمان و خراسان از فقیرترین و مظلوم ترین مردمان ایران هستند.
هیچ کمونیستِ راستینی نمی تواند با تجزیۀ ایران موافق باشد. تجزیه و تکه پاره کردن ایران، سیاستی امپریالیستی و صهیونیستی است. این سیاست، سیاست روشن و روز امپریالیستی در منطقه است. کشیدن مرز روشن میان حقوق دمکراتیک و تجزیه طلبی وظیفۀ کمونیستها است تا جو سیاسی به دست ناسیونالیستهای کوتولۀ قومیتگرا که از قدرت بوقهای امپریالیستها و صهیونیستها برخوردارند نیفتد. وظیفۀ نیروهای کمونیستی در عین مبارزه و افشاء رژیم ضدبشری و پلید جمهوری اسلامی، مبارزه با آن فاشیستهای جدایی طلبی است که در خدمت امپریالیسم و صهیونیسم در پی تجزیۀ ایران هستند و با مسخ کردن برخی کمونیست نماها می خواهند از آنها چک سفید برای جدائی از ایران بگیرند. آنها ناسیونالیسم قومیتی و عشیره پرستی را در زیر لوای حق خود تعیینی سرنوشت به ابزار باج گیری بدل ساخته اند.
به تعبیر آموزگاران بزرگی مانند لنین و انگلس ، حق تعیین سرنوشت فقط برای سرزمینهای الحاقی و دربند مصداق دارد و شامل کشور ایران نمی شود . تعیین سرنوشت ، حقی است که فقط برای مستعمرات امپریالیست ها مي توان قائل بود. پس بنابراین، این حق برای ایرانیان صادق نیست.
آنچه امروز به نام ايران وجود دارد با هر تعريفی که قبول کنیم دارای مرزهائی دمکراتیک و تاریخی است.
نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

به حسن جداری :
"ما ایرانیان، یک ملتیم و یک خلقیم و آرمانمان سرنگونی رژیم ضدبشری جمهوری اسلامی ، و برقرای آزادی و برابری است".
در ایرانِ تحت اشغال این آخوندهای پلید، "ستم مضاعف مذهبی" وجود دارد و به هیچ وجه ستم قومی وجود ندارد. کشور ایران نیز به هیچ وجه "کثیر المله" نیست .
ملت در قاموس سیاسی یک معنا دارد و قوم یک معنای دیگر. «قوم» یک مجموعه از جماعات انسانی است که دارای زبان و فرهنگ و سنتهای مشترک دیرینه اند و از یک منشاء نژادی برخاسته اند ، و در درون یک کشوری که چند قومیتی است در کنار اقوام دیگر تشکیل ملت می دهند. «ملت» یک مجموعه از جماعات انسانی شامل اقوام است که در درون یک سرزمینی به نام کشور با مرزهای مشخصی زندگی می کنند ، دارای تاریخ و سرگذشت مشترک و دارای دولت واحدی اند. یک ملت ممکن است از چند و چندین قوم تشکیل شده باشد (مثل ایران) ، چنانکه ملت ایران از اقوام فارس و تُرک و کرد

و لر وبلوچ و ترکمن و عرب خوزستانی و گیلک و مازندرانی و یهود و ارمنی و آسوری و کلدانی تشکیل شده است. «ملت» اَعَم از «قوم» است؛ وجایگزین کردن هرکدام از این دو اصطلاح حقوقی با یکدیگر نشانۀ ناآگاهی از اصطلاحات و تعابیر حقوقی است.
اصرار تجزیه طلبان آذربایجانی و پان ترکیستهای پلید بر به کاربردن «ملت آذربایجان» به جای «قوم ترک» نشانۀ تلاش توطئه آمیز در جهت پاره پاره کردن کشوری است که ایران نام دارد؛ وچنانکه می دانیم ، دیری است که اینها در تلاشند تا به بلوچها و کردها نیز القا کنند که شما نه از قوم ایرانی بلکه دو ملت متمایز و مشخص هستید؛ وبه این سان ، در جهت تحریک بخشهای مختلف ملت ایران برای ایجاد تفرقه و اختلاف قومی به هدف پاره پاره کردن کشور فعالیت می کنند.
پس از سرنگونی رژیم ضدایرانی و ضدبشری جمهوری اسلامی، دفاع از تمامیت ارضی ایران و سرکوب تجزیه طلبان و پان ترکها و پان عربها و پان بلوچها و پان کردها، وظیفۀ فرد فرد ملت ایران است.
نوشته شده توسط: Anonymous

این تروریست ها اهل کجا بودند ؟
عرب بودند یا کرد ؟ سنی بودند یا شیعه ؟
چرا آخوندها و اپوزیسیون شرم دارند در روده درازی های تحلیلی شان به این موضوع اشاره کنند ؟
احمق ها هم باز طبق تئوری توطئه ، خود آخوند هارا عامل این کار می بینند.

نوشته شده توسط: Anonymous

افنديسم يك كلمه من دراوردى است، افنديسم در لغات نامه سياسي وجود ندارد، من در كوكول هم جيزي در باره افنديسم نيافتم، شايد شما بخواهيد افنديسم را براى اولين بار به فرهنك سياسي زيادي بكنيد،،
درك شما از موضوعاتي كه مطرح كرديد نمي توانند در قالب افنديسم جاي بكيرند، حرف هاي شما همان هستند كه مخالفان تورك كرايي و توركيسم و بان توركيسم ميكويند

نوشته شده توسط: Anonymous

قبل از انقلاب 1357 ما تبلیغ میکردیم که اگر رژیم شاه برود یا سرنگون شود کارگزان مرفه خواهند شد، روستائیان صاحب همه چیز خواهند شد و ملتها آزاد خواهند شد. مردم همگی می گفتند: بگذار شاه برود همه چیز درست میشود. بگذار سلطنت سرنگون شودهمه به حق خودشان میرسند.
رژیم سرنگون شد. چی شد؟
آیا باز تاریخ تکرار بشود؟ تضمین شما چیست واسه حل شدن مسئله ملی بعد ار سرنگونی رژیم؟
لطفا بگوئید چگونه حل خواهد شد؟ با جزئیات توضیح دهید
حل شدن مسئله ملی یعنی چی؟ آیا بمعنای فدرالیسم، خودمختاری، استقلال است؟ آیا بعد از سرنگونی رژیم ملتها به یکی از اینها خواهند رسید؟ چگونه؟
لطفا به سوالات من جواب دهید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

...... وبه نظر شخص بنده اینها یک عده ای جاسوس جمهوری اسلامی هستند که بعد جریان سال 88 توسط حکومت به کشورهای مختلف گسیل شدند.تا نیازهای رژیم را در بعضی قضایا برآورده کنند.درسال های اول انقلاب رژیم با فرستادن مشتی آخوند از جمله آخوند دعایی درصدد تحریک شیعیان عراق وصدور انقلاب بودکه یکی از عوامل شروع جنگ 8 ساله ویرانگربود.همین حکومت درجریان ترورانور سادات توسط خالد اسلامبولی در حالی که تمام دنیا ترور را محکوم کردند این ترور را ستود وخیابانی را به نام خالد اسلامبولی درتهران نام گزاری کرد که باعث تیرگی روابط با مصر شد که هنوز هم ادامه دارد.دردهه شصت این رژیم با نمایش مضحک برائت از مشرکین موجب شد که در حرم مکه کانال خون براه بیافتد!حکومت آخوندی با فرستادن اسلحه ودلارهای نفتی گروه تروریستی حزب الله را در جنوب لبنان براه انداخت که 40 ساله از خون مظلومان وفقیران

تغذیه می کندوهمین گروه مقر سربازان آمریکا را دردهه هشتاد میلادی دربیروت منفجر کردند.تحریک شیعیان جمهوری آزربایجان وفرستادن پول وسلاح به آنها در شهر ناردانا که منجر به درگیری با پلیس آنجا شد که الهام علیف بابرخورد شدید وقاطعانه وکشته شدن تعدادی جریان فعلن خاتمه یافته است!؟تحریک شعیان نیجریه نیز که منجر به فوت زیادی شد ازافتخارات رژیم آخوندی است.مدارک ودلایل زیادی در دست است که این حکومت در تقویت القاعده افغانستان نیز دست داشته واعضای آن آزادانه به ایران تردد داشته ومجروحانشان در ایران مداوا میشده اند.اما در مورد عربستان همواره این رژیم از اینکه اماکن مقدس مکه ومدینه در اختیارسعودیهاست از اوایل انقلاب ناخوشنودی خود را ابراز وازاین که برای قبرستان بقیع چلچرغ وگلدسته ومناره نمی سازند بسیار آه وافسوس می خورند !!!!!واما برای رسیدن به هدف شوم خود که همان تسلط بر مکه ومدینه است مدتهای مدیدی است که نقشه های شوم میکشندتحرک خزنده در بین شیعیان قطیف وعوامیه عربستان وتحریک زیر زمینی درآنجا از خیلی وقتها پیش شروع شده ولی با سرکوب بدون سروصدای آل سعود فعلن راه به جایی نبرده است.واما تسلیح حوثیان بیابانی وسرازیر نمودن سیل پول وسلاح وبا تاسیس حزب به اصطلاح انصارالله که تمامی اعضای آن در قم آموزش ودوره دیده اند تروریستهای آماده جهادیند تابا مساعد شدن شرایط به عربستان حمله کنند وتا اینجا نیز به اندازه کافی عربستان راآزارداده اند.گروه حشدالشعبی در عراق که از مشتی شیعه بیکارومزدوروضد سنی وضدآل سعودتشکیل یافته اندکه با پول های باد آورده ایران نشخوار میکنندوآماده اند تا با دستور آخوند ها در صورت بوجود آمدن تشنج وجنگ موی دماغ سعودیهاشوند.حال حساب جناب گنجی کدام طرف سوءپیشینه بدی دارد وکدام کس شدیدأ دنبال جنگ وفتنه انگیزی در منطق است؟!درحالی که همه میدانیم عربستان یک با هم در امور ابران دخالت نکرده است!
نوشته شده توسط: دیرنج مین ائللی

جناب Eza حتی نوشتار مرا درک نکرده اند. فرو رفتگان در باتلاق فرهنگی ایرانی تصورشان بر اینست که دمکراسی یعنی هوار کشیدن درحالیکه دموکراسی بدون درک مخالفین عین دیکتاتوریست. درک مخالفین به معنای موافقت با انان نیست بلکه قدرت تحلیل و قابلیت فهم علت وجودی گرایشات متفاوت است. اتاتیسم و آتئیسم دو کلمه متفاوت هستند. من باوجود توضیحاتی که در خصوص Statism یا همان اتاتیسم درمتن نوشتارم داده ام باز ایشان متوجه نشده اند که من از چه چیزی حرف میزنم. من نمیدانم کتابهای ثقیلی همانند کاپیتال, چه باید کرد و غیره را هم اینگونه مطالعه کرده اند؟ البته اگر مطالعه کرده باشند.
ایشان فکر می کنند سکولاریزم یعنی آتئیسم!!! در یک جمله " آقای Eza منتقدی جدی و اهل مطالعه نیستند" .

نوشته شده توسط: فانون

سازاخ گرامی،
افندیسم دقیقا به عالیجنابانی اشاره میکند که به تعبیر روانشناسان، «سیندروم داداش بزرگ» دارند؛ فرهنگ و مردم و زبان و ادبیات و موسیقی خودشان را حقیر می شمارند و به دامن داداش بزرگشان چسبیده اند تا بلکه فرجی حاصل شود. «افندی» در زبان آذربایجانی مصطلح نیست، پس افندیسم اشاره به عالیجنابانی دارد که به زبان و فرهنگ خود پشت کرده اند، چیزی در مایه غربزدگی آل احمدد. یک کانسپت مناسب باید در کانتکستی که بکار برده میشود، شفاف و قابل فهم باشد. به نظر من ترمی مانند افندیسم در بستر جامعه آذربایجان جنوبی و فرهنگ سیاسی آن، میتواند خیلی مفید و کارساز باشد تا اصطلاح مبهمی مثل پانتورک.
زنوزلی گرامی، هر موقعی که شما نام یک نژاد و یا قومی را بردارید و به آن یک «ایسم» بچسبانید (مثلا تورکیسم/تورکچولوک)، بی هیچ شبهه ای وارد وادی نژادپرستی شده اید. به نظر من اطلاعات رژیم نیز دستی در این

واژه سازیهای نژادپرستانه دارد. از هنگامی که اصطلاح بی مفهوم «هویت طلبی» را به زبانها انداختند، ما را به این وادی کشاندند. در پستهای بعدی در مورد دخالت رژیم هم خواهم نوشت...
نوشته شده توسط: Anonymous

"" از کی‌ جامعه شناسی‌ مترادف با نا توانی‌ در ارائه تحلیل بوده؟ "" در حالیکه در داخل ایران، جامعه شناسی‌ تبدیل به ایده ئولوژی شده، در خارج، کسانی‌ جامعه شناسی‌ خوانده اند که تنها توشه آنان از این علم، بالای منبر رفتن، تلاش مذبوهانه در کسب شهرت، تکرار مکرات و پرداختن به سطحی‌ترین مسائل در دنیای انقلاب اطلاعات بوده، این ما بودیم که با معرفی‌ کتاب "" Let's Abolish Social Science " By Michael Lind " ترک برداشتن پایه‌های بی‌ اساس جامعه شناسی‌ را، به جوانان شناساندیم، و این ما هستیم ، ما مهندسیم و اقتصاد دانان، که در حال توسعه آخرین تکنولوژی‌ها هستیم تا روبات ها، جایگزین این جامعه شناس کنیم که ثابت کرده اند هیچ درکی از "" وظیفهٔ جامعه شناسی‌ در قرن ۲۱ ندارند که عبارت است از " تعبیر و تفسیر نظم‌های متغیر ".

نوشته شده توسط: Anonymous

"" مطالب فانون جامعه شناس عزیز، یک واقعیت هولناک را آشکار میکنند "" در حالیکه منطقه را، سونامی بی‌ ثباتی، بی‌ آبی‌، بی‌ کاری، شکست اقتصادی محاصره کرده است، جامعه شناس ما، """ قادر به ارائه یک راه حل نیست و اینجا در حال پرتاب تنها تیرکش خود است که بعد از ۱۰ یا ۱۵ سال دانشگاه رفتن "" به آن مشغول بوده، این ما "" محکومین به پانترکیزم از طرف فانون بودیم "" که "" تعریف جدیدی از جامعه شناسی‌ را ارائه کردیم، برای اولین بار، به پدیده " کار آفرین " و نقش آنان در جوامع پرداختیم، آزربایجانچیلیق را دوباره باز تعریف کردیم. به پدیدهٔ " نسل 4chan" پرداختیم و نقش آنان را در " جنبش اشغال وال استریت و انتخاب ترامپ کالبد شکافی کردیم. ما به درستی‌، پایان جامعه شناسی‌ مخصوصا جامعه شناسی‌ وابسته به افکار کمونیستی را به نسل جوان شناساندیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

"" مطالب فانون جامعه شناس عزیز، یک واقعیت هولناک را آشکار میکنند "" در حالیکه منطقه را، سونامی بی‌ ثباتی، بی‌ آبی‌، بی‌ کاری، شکست اقتصادی محاصره کرده است، جامعه شناس ما، """ قادر به ارائه یک راه حل نیست و اینجا در حال پرتاب تنها تیرکش خود است که بعد از ۱۰ یا ۱۵ سال دانشگاه رفتن "" به آن مشغول بوده، این ما "" محکومین به پانترکیزم از طرف فانون بودیم "" که "" تعریف جدیدی از جامعه شناسی‌ را ارائه کردیم، برای اولین بار، به پدیده " کار آفرین " و نقش آنان در جوامع پرداختیم، آزربایجانچیلیق را دوباره باز تعریف کردیم. به پدیدهٔ " نسل 4chan" پرداختیم و نقش آنان را در " جنبش اشغال وال استریت و انتخاب ترامپ کالبد شکافی کردیم. ما به درستی‌، پایان جامعه شناسی‌ مخصوصا جامعه شناسی‌ وابسته به افکار کمونیستی را به نسل جوان شناساندیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

برای اطلاع کسانیکه که بدون اگاهی و مقرضانه منکر مناطق بلوچ نشین کرمان، خراسان و هرمزگان میشوند.
در نخستین تقسیمات سیاسی در زمان رضاخان در سال1307 شمسی کل کشور پارس (ایران) به چهار ایالت(استان) و 12 ولایت تقسیم شد، چهار ایالت عبارت بودند از: 1-آذربایجان 2-فارس و بنادر 2-خراسان و سیستان 4-بلوچستان و کرمان. ده سال بعد در دومین تقسیمات سیاسی در16 آبان سال 1316 حکومت پهلوی منطقه کرمان را از بلوچستان جدا کرده و منطقه بلوچستان از جنوب نهبندان تا تنگه هرمز استان مَکُّران نامیده شد.
نه سال بعد در سال 1326 در طی برنامه تقسیمات سیاسی تجزیه بلوچستان توسط حکومت پهلوی آغاز شد و قسمت های زیادی از مناطق بلوچستان توسط حکومت پهلوی به استان های همجوار ضمیمه شد.

مناطق بلوچ نشین نرمانشیر ، ریگان وبم و جیرفت ... را به استان کرمان و مناطق جاسک،میناب،جگین،بشاگرد و اطراف آن که همگی بلوچ نشین و جز بلوچستان هستند به استان جدیدالتاسیس "بنادر ساحلی جنوب" که بعدها به عنوان هرمزگان تغییر نام داده شد ضمیمه شدند.
در سال 1336 شمسی نام سیستان از انتهای استان خراسان حذف و به انتهای نام بلوچستان اضافه شد و نام استان بلوچستان به "بلوچستان و سیستان" تغییر داده شد اما سرزمینهای تجزیه شده دوباره به بلوچستان الحاق نشد و فقط نام سیستان برگشت خورد.!
این در حالیست که قبل از سال1336 سیستان به مناطق نهبندان و قائنات اطلاق می و منطقه حسین آباد (زابل امروزی) جزیی از بلوچستان بود با توجه به تقسیمات رضاشاهی.
.اما همانگونه که یاداور شدیم سرزمین سیستان که بخش اعظمی از قائنات و نهبندان و ...است همچنان در بخش خراسان باقی ماند و فقط نام سیستان را به بلوچستان با عنوان پیش وند نامی برگرداندند..
و سرانجام در سال 1358 نام بلوچستان به انتها برده شد و نام سیستان به ابتدای نام سرزمین بلوچستان آورده شد و نام "بلوچستان و سیستان" تبدیل به "سیستان و بلوچستان " شد.
و نکته دیگر اینکه مسئله کسانی که ما امروز انها را زابلی خطاب می کنیم حقیقتا کولی های دوره گردی بودند که از استانهای دیگر منجمله خراسان و اطراف ان در زمان رضا شاه به ریگزار بلوچستان در زابل فعلی که قبلا منطقه حسین آباد بود کوچانده شدند تا بابت مشکلاتی که برای حکومت مرکزی آنوقت بوجود آورده بودند در این ریگستان تنبیه و هلاک شوند.
ما مردم بلوچ که مردمانی خدا دوست و مشهور به مهمان نوازی و عرف و اخلاق انسانی هستند این خدازدگان را مورد اکرام و احترام قرار دادند و برای اینکه تلف نشوند مشغولشان کردند در مزارع و امورات بنایی تا حداقل بتوانند زنده بمانند و حقیقتا همانگونه که در تواریخ بالا اشاره کردم سیستانی که از بلوچستان جدا شد همان قائنات و مناطق نهبندان هستند که هنوز در جغرافیای خراسان قرار دارند و به بدنه مادر بلوچستان برگردانده نشدند.
نوشته شده توسط: سازاخ

فانون عزیز، لطف کنید بجای پانیرانیستهای پانفارسیست هم مرادف افندی کلمه عالیجناب را بکار ببرید، تا نه سیخ بسوزد و نه کباب.

نوشته شده توسط: فانون

افندیسم— 4

شخصیتهایی مثل رسولزاده، زهتابی و هیئت در مراکز علمی و در حوزه های تخصصی شان، از فرزانگان و سرامدان زمانه خود بودند که با دانش و سواد خود خدمات ارزنده ای به مردم نمودند و نام آذربایجان را سرفراز کردند. افندیسم کنونی، ولی، درست در نقطه مقابل فرزانگی و دانش پژوهی آن شخصیتها قرار گرفته است. افندیسم، به دلیل بیسوادی وناآگاهی مفرطش، ضد علم، ضد روشنفکر و دوشمن اندیشه انتقادی است. ستیزه جویی افندیسم با قشر آکادمیک، با علم و با دانشگاه عملی است بسیار زننده که افندیها را در سطح فاندمنتالیستهای الشباب و القاعده و طالبان و بوکو حرام قرار میدهد.اینان فکر میکنند که میتوانند بی دانشی و نا آگاهی شان را پشت توهینها و فحشهایی که به افراد بادانش میدهند، پنهان کنند. ولی جوانان آذربایجان فرهیخته تر از آنند که فریب اینان را بخورند. بر اساس سالها مراوده و مشاهده شخصی، فکر نمیکنم میانگین

میانگین سواد مدرسه ای افندیها بالای دیپلم متوسطه ایران باشد. میانگین سواد سیاسی آنانی نیز که در رشته هایی غیر ازعلوم اجتماعی درس خوانده اند، تقریبا در حد صفر است. روشن است که میزان سواد مدرسه ای ملاک فرهنگ و شخصیت آدمی نیست و نمیتواند موجب امتیازات اجتماعی باشد. با این وجود، مسئله در مورد افندیها فرق میکند. بیسوادی سیاسی و مدرسه ای افندیها به انواع و اقسام سرخوردگیها و عقده های روانی و اجتماعی دامن زده است، از لیدربازیها و کشمکشهای «رهبری» گرفته تا حسادتهای شغلی و اقتصادی و تحصیلی. نابسامانیهای روانی و اجتماعی تاثیرات مخربشان را در ازهمپاشی انجمنهای فرهنگی و «تشکیلات» سیاسی آذربایجانیها در دیاسپورا نشان داده اند. دیگر از سالنهای مملو از جمعیت کنسرتهای موسیقی، برنامه های فرهنگی و شبهای شعرخوانی چندان خبری نیست. از کمتر گروه سیاسی و حتی تشکل فرهنگی میتوان نام برد که بیش از ده نفر عضو فعال داشته باشد. در عوض، ظهور سوسیال مدیای نوین عرصه جدیدی برای عقده گشایی ها فراهم آورده است. چه احتیاجی هست برای دهها سال مطالعه و عرق ریزی به منظور کسب دانش، اگر میتوان پشت اسمی جعلی مخفی شد و خود را دارنده بالاترین مدارک دانشگاهی و مدارج علمی معرفی نمود، از کیهانشناسی گرفته تا حقوق بین الملل و اقتصاد و جامعه شناسی و روباتیکس و انسانشناسی؟! روزانه چندتا از این افندیها را میبینیم که در فضای مجازی به اینکار مشغول هستند؟ در همچو مواقع خنده داری، افندیها به کمک هم میآیند و با به به گویی و چه چه گویی به چاخانهای همدیگر، سعی میکنند عقده گشایی های دلخراشانه را نرمال جلوه دهند. به قول آن شاعر پشتون: تو مرا ملّا بخوانی/ من ترا حاجی بگویم! غافل از آنکه آذربایجانیهای نرمال و مخاطبان سوسیال مدیا و خوانندگان نشریات انترنتی، به مراتب باهوشتر و باسوادتر از این افندیها هستند و عقده گشاییهای مضحک اینان را، که حکایت آن کبک سرفرو برده در برف را یادآور میشود، بخوبی تشخیص میدهند! از سوی دیگر، راسیسم مشمئز کننده افندیها، ضدیت کورکورانه شان با سوسیالیستها و فمینیستها و مدافعان «واقعی» حقوق بشر، مجیزه گویی و سینه زنی مداومشان برای گروه و دولت حاکم در ترکیه و ژنرالهای آن کشور، اعتبار جنبش ضد تبعیض آذربایجانیها را زیر سؤال میبرد وبذر یاس و نومیدی را در دل جوانان میکارد. احتیاج به گفتن ندارد که تاریکخانه های رژیم نه تنها بیخبر از پریشانیهای روحی و روانی افندیها نیستند بلکه برروی نادانی و بلاهت افندیسم سرمایه گذاری هم کرده اند برای در هم کوبیدن افراد و فعالین صادق آذربایجانی... ادامه در پستهای بعدی...
نوشته شده توسط: Anonymous

شاعر میگوید:دشمن دانا باندت میکند بر زمینت می زند نادان دوست
عزای عزیز،به قول خانم شریفه جعفری پراکنده گوئی می کنی،در هم وبرهم مینویسی.انسجامی نه در ایده ات نه در نوشته ات دیده نمشود.به غیر اززدن حرکت ملی ومدنی آذربایجان با نام "پانترکیسیم وتورانیسیم وبز قوردیسیم"همه را سیاه وسفید می کنی واز دم تیغ میگذرانی.با علم کردن همکاری رسول زاده با فاشیست های آلمان آن هم سطحی ونه با دلیل ومدرک بلکه با یک سری اتهامات بی اساس که تا کنون نتوانستی سوگند نامه رسول زاده به آلمان هارا ارائه بدهی .دچار اشتباه واحشی می شوی وضربه سنگینی به حرکت ملی میزنی.آگاهانه ویا نا آگاهانه.همه شخصیتها؛جریانات،وطیف های مختلف را قاطی هم میکنی اصلا معلوم نیست چه میخواهی.
رسول زاده؛ائلچی بی،آتا تورک،ضیا گوگ آلپ وتورکش وغیره هر کدام شخصیت های جدا گانه ، با ایده های متفاوت در زمانها ی مشخصی بودند.رسولزاده وائلچی بی از

شخصیت ها واز لیدرهای آذربایجان بودند وهم به شمال وهم به جنوب آذربایجان مربوط میشوند.همینطورهم "سید جعفر پیشه وری"از جنوب هست اما به هر دوآذربایجان مربوط میشود.حالا مخالفت رسول زاده با فرقه دمکرات آذربایجان دلایل سیاسی دارد که به این مجمل نمی گنجدوبحث جداگانه ای دارد ولی باید خاطر نشان کرد که مخالفت و پیش بینی رسول زاده در مورد شکست فرقه به دلیل وابستگی به رفقای روس درست از آب درآمد.
ممد امین رسولزاده بنیان گذار جمهوری اول آذربایجان در زمان هزیمت این جمهوری توسطبلشویک ها وداشناک های به ظاهر کمونیست ارمنی؛یک شعار و یا یک سخن گرانقیمتی گفته است:"بیر کره قالخان بایراق بیر داها یئره ائنمز" پی گیری کننده گان این سخن بعد از هفتاد سال با سپری کردن تمامی سرکوب هاواعدام ها؛جان سپردن در طبیعید گاه های سیبری،به رهبری ائلچی بی فعل را به واقعیت تبدیل کردند ودو باره استقلال آذربایجان را به دست آوردند.و جمهوری دوم را بر پا کردند هم اکنون این "بایراق"ممد امین رسولزداده است که هم درآذربایجان وهم در سازمان ملل متحد در میان پرچم های مختلف کشور های جهان به اهتزاز در می آید.منظور به قول شما{البته تهمت وافترا}بت ساختن وتقدس کردن نیست بلاخره این شخصیت ها مانند رسولزاده وائلچی بی نقش بسزائی در جنبش ملی آذربایجان دارند.مثل تمامی جنبش های رهای بخش ، جنبش ملی آذربایجان هم برای تهییج وبه قلیان در آوردن وآگاه کردن به حقوق ملی و ایجاد شعور ملی برای هویت ملی در مردم خویش به چنین قهرمانان وحتا اسطوره ها نیاز دارند.شما هیچ رهبر ویا لیدری را در دنیا نمی توانی پیدا بکنید که در طول مبارزاتش دچار اشتباه نشود.رسولزاده و ائلچی بی هم حتما دچار اشتباه شده اند اما ، اتهام زنی کور با نقد اشتباهات لیدرها فرق میکند شما با یک سری اتهامات بی اساس ، بدون اطلا از کم وکیف ارتباط رسول زاده با آلمانی ها ،این شخصیت بزرگ آذربایجان را متهم به فاشیست بودن میکنید.این در حالیست که رسول زاده با اطلا شدن از خبر تشکیل لژیون آذربایجان که از اسرای آذربایجانی ارتش سرخ بودند هم برای آزادی آن اسرا وهم برای به خدمت گرفتن در راه آزادی واستقلال آذربایجان به آلمان رفته وبا آنان ارتباط بر قرار میکند وشوربختانه با آنها به توفق نمی رسد والمان را ترک کرده به کشور دیگری می رود.این کار شما همان"برزمینت می زند نادان دوست"است آگر غرضی در بین نباشد.در مورد شخصیت های ترکیه را هم قاطی هم میکنید.مصطفی کمال"اتا ترک"همچنانکه از لقبش پیداست بنیان گذار جمهوری مدرن و سکولار ترکیه است وایده این شخص هیچ ربطی به ایده های "تورکش .یا ضیا گوگ آلپ" ندارد.اینها هر کدام سخصیت وایده های متفاوت از هم داشتند همه این ها را در یک کانتکس سیاه وسفید دیدن شمارا دچارچنین برزخ اشفته گوئی پریشان نویسی وانارشی گری کرده است. زمان،مگان وشرایط را در نظر نگرفته زمین وزمان را به هم دوخته تا بتوانی این ایده ویا درست ترش این ایدئولوژِی مکتبی شده وآنارشیستی خود را به پیش ببری.بدون در نظر گرفتن زمان ومگان دنبال استخوانهای مرده گان می گردی.امروز درد ویا مشکل"شونیزم سلطه"است عوض مبارزه با "شونیزم سلطه"مبارزه را به راه انحراف می کشانی.البته اگر غرض وعنادی در چیش نباشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

سالام ـ جناب آقای مسئول کامنت ۰چرا متن های من رادرزیرنظرات این گنجی نمی گذاری؟

نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

سلام جناب تورک اوغلی؛

نوشته اید:
من انسانی رمانتیک ام، با آرمان های بزرگ ولی خیالی ونشدنی!

اینکه بمن و نگاهم آویزه ی رمانتیک می آویزید، در نفس خود نه که بد نیست، بل پشتوانه ی حقیقی راه فردای سخت و سنگین نوعدوستان، چپ ها و کمونیست هاست.

و این دید شما در خیالی بودن چشم اندازهای فردائی ما، لااقل نشان دهنده ی یک خلاء و واقعیت انکارناپذیر هم هست. و آن اینکه: در ساختارهای عمدتا نئولیبرالی جهان و از جمله ایران، دریافت نان و کار و آزادی، و تأمین خواسته های 99%ها هیچگاه با این سیستم موجود جهانی و با این قدرت مطلق میلتاریستی اش میسر نیست.

بنابراین خود دیدگاه درست شما بر اصل مبارزه برای غیرممکن ها تکیه دارد؛ و می داند که در این ساختارهای متنوع و غارتگر سرمایه سالارانه، انسان کار و زحمت با روش کنونی فروش نیروی کار خود به سرمایهف هرگز حقوق نه مکفی که ابتدائی خود را هم نمی تواند بستاند.

پس دوست گرامی من! نقد شما حکایت از آن دارد که من می باید همچنان در این راه دشوار بمانم. و این راه و راهکار حیاتی و بنیادی برابرخواهی ها را برای زندگی بهتر و دنیائی انسانمدار پاس بدارم و خواهم داشت.
از مهرتان سپاسگزارم
نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

سلام جناب yaradiciliq؛

نگاه شما به طبقات و لایه های آن بیش از دو دهه است که محور دیالوگ های داغ میان طیف های چپ و کمونیست از یکسو، و در سوی دیگر طیف های راست، لیبرال دمکرات ها و سوسیال دمکرات ها بوده است. گفتمانی که با تئوری پایان تاریخ فرانتس فوکویاما تکوین یافت.

با فروریزی بلوک چپ و شاخ سینه کشیدن راست هار فوکویاما، جسارت یافت بگوید که جنگ طبقات نیز پایان یافت و آلترناتیو بشر همین ساختار پوسیده ی سرمایه سالاری نئولیبرال است؛ و هم او خواهد توانست دگرگونی تاریخی میان طبقات و جابجائی آنها بسود نقد(( انتاگونیسم کار علیه سرمایه)) بینجامد و بسود تحول اجتماعی طیف میانی فراروید.

چکیده ی نگاه مختصر و مفید او به تعارضات پیچیده و تاریخی طبقات چنین بود که می گفت: ساختار سیاسی ـ اقتصادی نئولیبرال در کشورها می تواند بکمک دولت های رفاه ( کینزی) رفته، و با گرفتن و دادن اعتبار مالی بیشتر،

و در خدمت به بالا بردن سقف زندگی کارگران چنان موثرافتد که تضاد طبقات را با سایش هردوسویه (طبقه کار و طبقه سرمایه دار)) رودرروسازد و به سود لایه های میانی دگرگون کرده بینجاماند. و همزمان می تواند موتور محرک رشد کمی و کیفی سطح زندگی برای همگان یا ( اکثریت شهروندان میانی) باشد که در دنیای گلوبال، حتما بسود نوع بشر خواهدشد.

فوکو در سال 1989 این تنوری را مطرح کرد و اینک پس از 28 سال غلط و پوچ بودن آنرا با چشمان خود می بیند. و ثمره ی گنگ و بی ربط این نظریه ی کاملا راست اش را با چشمان خیره و دهان باز مشاهده می کند.

زیرا: دامنه ی فقرها، فرارها، بیکاری ها، جنگ ها، ترورها و تضادهای کار با سرمایه بیشتر شده و طبقه ی سرمایه سالار هم هرچه بیشتر متراکم تر، مقتدرتر و انباشت هولناک دارائی های شان نجومی تر شده است.

بنا بر این حق نان و کار و آزادی نیروی کارمزد که 99% ها باشند هنوز بی پاسخ تر و ناممکن تر مانده، و این طبقه ی جهانی همچنان در برابر غارت ارزش افزوده ی کار تولیدی ـ خدماتی خود، توسط 1%ها ایسناده، و به بی رحمانه تریت صور ممکن این نبرد سرنوشت ساز ادامه دارد. و ناگزیر باید سرراست بگویم که این تئوری سعی در به ((سایه کشاندن بهره کشی انسان از انسان)) را داشت و می خواست این غارت جهانی را توجیه کند. همین!
باسپاس از پانویی تان
نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

جناب ساراخ گرامی
بر اساس ارزیابی از روانشناسی حاکم در جامعه که حکایت از بی اعتمادی کامل به نظام اسلامی دارد؛ تکاپوهای کلیت نظام برای حفظ خود، نمی تواند بی توجه به زمان و سقف تحمل مردم ادامه یابد. ملاحظات سیاسی معینی دست و بال مردم را جهت اقادمات رادیکال بسته است. البته این بدین معنا نیست که در شرایط احساس خلاء قدرت سرکوب، کلیت نظام نشانه گرفته نشود!
در سه دهه گذشته مافیای ولی فقیه شبکه های بزرگی در کشور ایجاد کرده و اهرم های اصلی قدرت در دست "بیت رهبری" است.
باز پس گیری شریانهای اصلی قدرت سیاسی، اقتصادی ... از مافیای ولی فقیه بشکل مسالمت آمیز نامحتمل بنظر می رسد و روحانی هم در قد و قواره ای نیست که بتواند پایش را حتی باندازه احمدی نژاد از گلیمش فراتر بگذارد!
جناح های حکومتی با هم همواره کنار آمده و خواهند آمد؛ زیرا میدانند که جامعه ایرانی با خشم فروخفته 40 ساله در انتظار فرصتی

تاریخی هستند تا چون شیری زخمی به استبداد و دیکتاتوری حمله ور شوند. چنین باد!
نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

جناب سازاخ سلام؛
نوشته اید:
نابرابری باعث رقابت و تکامل جامعه می گردد، از بین رفتن رقابت و تضاد باعث ایستائی جامعه و پیدایش رهبرانی چون استالین راهزن و یا برژنف پینه دوز بیسواد بعنوان رهبر دائم العمر در شوروی می گردد و...

دوست عزیزم سعی کنید همیشه در دایره تم مقاله بمانید. بارها نوشته ام که بمن چه ربطی دارد استالین که و چه بوده است. پیرامون شناخت بهتر او تا حالا میلیاردها برگ و کتاب نوشته شده، و همچنانکه می بینیم هنوز عده ای با او مخالف و بخشی نیز همچنان موافق اش هستند. بنا بر این ول کنیم موضع حاشیه ای را و برگردیم به موضوع رقابت!

آقای سازاخ! شما نگاهی اقتصادی و پیش از آن بورژوائی به مفهوم پیچیده ی رقابت دارید. زیرا: رقابت تنها یک بعد جاهطلبی و اکونومیک ندارد که شما آنرا می پسندید و محرک تحول ساختاری و پویائی جامعه ی بشری می دانید و آنرا شاخص تضاد، و طبعا ستیز با ایستائی برمی شمارید.

حتی اگر از دید شما به موضوع رقابت نگاه کنیم، بسادگی خواهیم دید که بین آدم های نابرابر، هرگز نمی تواند رقابت سالم و مشوق پویائی و سازندگی وجودداشته باشد. تناقض و تضاد دیالکتیک پدیده ها را که هرگز سازش پذیر نیستند، فراموش نکنید.

آیا شما جنگ و ترور کور و کودن امروز جهانی، و همین تازه ترین آن در تهران را نمی بینید؟ در یکسو 99%ها قراردارند که قریب به اتفاق آنها اگر چند ماه حقوق دریافت نکنند، زمینگیرترمی شوند. و در سوی دیگر ثروت 10 نفر برابر با دارائی بیش از 60% شهروندان جهانی ست. و چرا؟ چرا اکثریت مردمان جهان فقیر ما، دچار ستم و گرسنگی و جاهطلبی یک مشت مفتخور ناتوئی شده اند که بر هستی همگان زور می رانند. مگر در میان اینان ( که رابطه کاه با کوه)است، می تواند رقابت برابر و سالم موصوعیت داشته باشد؟ تاژه اگر درک ما از رقابت همانی باشد که شما می پذیرید!
(( بیائید به تناقض ها و تضادهای ویرانگر موجود ساده نگرانه و بی اساس ننگریم و به ناسازگاری های اننتاگونیستی و سازش ناپذیر جامعه ی بشری چنین خوشبیانه و راستگرایانه نگاه نکنیم.

من در مقاله ام سعی کرده ام به ابعاد کوچک علل پیدایش تروریسم که ریشه در نابرابری های ساختار بورژوائی نئولیبرال، شیوع بیماری بربریت فناتیسم و توحش طبیعی داعشیسم سنی و شیعی که محصول همین ساختار سیاسی اقتصادی نئولیبرالیسم است، تأکیدکنم. ساختار رقابت آزادی، ولی نابرابری که در خدمت به نو استعمارپیر امپریالیست ها، صهیونیسم و راسیسم نوفاشیست است. که توانسته پشتوانه تبعیض های ناروا و مظهر نادیده گرفتن قوانین نابرابر حقوق بشری شود و انسان گرسنه و بیدادرس را در برابر همدردان خود بنام اسلام و یا رقابت از دید شما بجان همدیگر ساده لوح بیندازد.

رقابت چهره های ناشناخته ی دیگری هم دارد: رقابت در همنوعدوستی، رقابت در اعتمادسازی، رقابت در شناخت همیاری ها و همکاری ها برای کشف راه های همبستگی، رقابت در ستیز با تجربه های خونین زندگی نوع بشری، رقابت برای انسان متعهد بودن، رقابت برای تسخیر بی ارزش سازی پول، رقابت برای سالم فکر، رقابت برای کمک به فردای بهتر و...

دوست من شناخت، دریافت و بینش ما محصول ایده و تفکرهای عصر برتریجوئی مذهبی و مالی و قومی ست. این شیوه و روش نگاه به دنیای واقعی، کمکی به دگرگونی لازم و حیاتی نوع نکرده و عملا هم وضع هولناک کنونی جز بازتاب بحق این فرهنگ پوسیده نمی باشد. بیائید این لقمه نان را از سفره ی خونین این ساختار ضدبشری نخوریم. هیچ راهی و ایده ای مطلق نیست. ما و جهان مان در حال بودن و شدن هستیم. اگر این اصل را فراموش کنیم، خود نیز بیمار و وامانده ایم.
تندرست باشید
نوشته شده توسط: Anonymous

اقای اقبالی در جانی بودن نظام اسلامی حرفی نیست و روشن است که این نظام از سو ی چپ مورد حمایت قرار گرفت.
مهم این است که اکنون این جنایت از سوی همه گروهها و سازمانها مدعی محکوم شود . سازمان مجاهدین خلق به عنوان مدعی باید این گشتار ها را محکوم اعلام کند. جریان تجزیه طلب با سکوت خود اب به اسیاب دشمن میریزد . اگر این ترور در تبریز روی میداد ایا باز هم سکوت میکردند ؟ مخالفت ما با نظام درست ولی خون مردم بیگناه بی ارزش نکنیم .
توجه دارید که ترور در ایران چه در دوران نظام سابق چه از سوی دولت کنونی و هم از سوی سازمانها موفق نشد و بیشتر باعث تنش و ماجرا جوئی و انتقام گیری شد . سازمان مجاهدین باید از این فرصت استفاده کند و ازایجاد فضای ترور بیشتر به مبارزه سیاسی روی اورد .

نوشته شده توسط: سازاخ

اقبال عزیز در این مورد چه فکر می کنید؟
آیا ورود به مجلس نشانگر وجود سوراخهائی در سیستم امنیتی ایران شبیه شوروری که در سال ۱۹۸۷، یک نوجوان ۱۹ ساله اهل آلمان غربی سوار بر یک هواپیمای فوق سبک، پشت میدان سرخ و نزدیک کاخ کرملین به زمین می نشیند، نمی باشد
این اتفاق به ظاهر ساده، در زمانی رخ می دهد که شوروی در جنگ سرد با غرب به سر می برد و دیوار برلین، آلمان را به دو قسمت شرقی زیر سلطه شوروی و قسمت غربی تقسیم کرده و «میخاییل گورباچف» رهبر اتحاد جماهیر شوروی در تلاش است تا با غرب آشتی کند، اما با مخالفت و فشارهای داخلی رو بروست. در همین حین است که خدا این جوان ماجراجو را در زمان مناسب به کمک گورباچف می فرستد، و آیا این مساله ورود داعش به مجلس و انفجار قبر خمینی می تواند به روحانی کمک کند تا جناح مخالف خود را منزوی سازد؟

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

جناب سازاخ
سربازان امام زمان سخت گرفتار تجارت، سفر، شناسائی امکانات پناهندگی، سرمایه گذاری و .. در خارج از کشورهستند. تازه هر مافیائی در حکومت، سربازان وفادار بخود را دارد و دیگر رمق جاسوسی، سرکوب، شکنجه و .. را ندارند. در ضمن جامعه ایرانی به آنچنان آگاهی رسیده است که اجازه ندهد وحشیگری های دهه های نخست حکومت اسلامی تکرار شوند.

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

درود به جناب موحدی گرامی
با تائید نظر شما نسبت به ماهیت انسان ستیزانه حکومت اسلامی؛ بر این نظر هستم که باید با روشنگری سیاسی ریشه های ترور، خشونت و سلطه گری را نشانه گرفت.
تضاد میان اسلام سیاسی و حکومت مستقل ایرانی (آز نظر آئینی، دینی و سیاسی .. ) بلوغ یافته و جامعه ایرانی بر سر دو راهی انتخاب تداوم بربریت (تن دادن به بازی انتخاب میان بد و بدتر) ویا ایجاد نظامی دمکراتیک، لائیک و سوسیال قرار دارد.
ما موظف هستیم فلسفه، ایدئولوژی و تئوری سیاسی خشونت دینی را بمردم نشان دهیم و زمینه های فرهنگی - سیاسی و اجتماعی عبور از استبداد را مهیا کنیم.
در این راه دست شما را بگرمی میفشارم.
با مهر و احترام
اقبال

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

درود به جناب موحدی گرامی
با تائید نظر شما نسبت به ماهیت انسان ستیزانه حکومت اسلامی؛ بر این نظر هستم که باید با روشنگری سیاسی ریشه های ترور، خشونت و سلطه گری را نشانه گرفت.
تضاد میان اسلام سیاسی و حکومت مستقل ایرانی (آز نظر آئینی، دینی و سیاسی .. ) بلوغ یافته و جامعه ایرانی بر سر دو راهی تداوم بربریت ویا ایجاد نظامی دمکراتیک، لائیک و سوسیال قرار دارد.
ما موظف هستیم فلسفه، ایدئولوژی و تئوری سیاسی خشونت دینی را بمردم نشان دهیم و زمینه های فرهنگی - سیاسی و اجتماعی عبور از استبداد را مهیا کنیم.
در این راه دست شما را بگرمی میفشارم.
با مهر و احترام
اقبال

نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

اکبر گنجی، در وارونه نویسی و مغلطه و سفسطه ، همتایی ندارد. این فرد فکر می کند که حافظۀ تاریخی ملت ایران فراموش شده و به خیال خود می تواند وقایع را تحریف کند و آخوندهای دیو سیرت حاکم بر ایران را " فرشته" نشان دهد. این رژیم حاکم بر ایران بود که با تحریک صدام و انجام اقدامات تروریستی در خاک عراق و حمایت از اخلالگران شیعه درآن کشور، آتش جنگ ضد ملی و امپریالیستی ایران و عراق را شعله ور کرد. این رژیم حاکم بر ایران ، 39 سال است که به دنبال سرنگونی دول عربی علی الخصوص عربستان سعودی می باشد و در این راه تمام هست و نیست ایرانیان را بر باد داده است.
رژیم ضد بشری خمینی خون آشام، سرچشمه و منبع هر گروه داعشی بوده است. داعش دست پرورده و فرزند خواندۀ همین رژیم مرتجع و ضد بشری جمهوری اسلامی است . برای نابودی داعش میبایست ابوداعش را یعنی رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی را از صحنۀ تاریخ محو کرد.

میبایست سر چشمه داعش ها را برای همیشه خشکانید و این مهم هرگز میسر نخواهد شد، الا اینکه آخوندهای حاکم بر ایران سرنگون شوند.
در این که داعش یک گروه خشن، ضد بشری و تروریستی است وباید نابود گردد برکسی هیچ شک و شبهه ای باقی نگذاشته است، لیکن سوال اساسی این است که داعش یا هر گروه و سازمان مذهبی و ارتجاعی که در منطقه ظهور میکنند، از کدامین ایدوئولوژی تغزیه و انگیزۀ تخریبی گرفته و میگیرند؟ غیر از ایدئولوژی متعفن ولایت فقیه؟
نوشته شده توسط: سازاخ

آقای اقبالی، حالا همین فردا پس فرداست که یک بنده خدائی را با سر گوشی شکسته پشت صفحه تلویزیون خواهند آورد، تا خود را رهبر تروریستها و دست پرورده استکبار جهانی معرفی کند و بعد از اظهار ندامتی عاجزانه، از پیشگاه مقام معظم رهبری تقاضای عفو و بخشش نماید، و بدینطریق قدرت زوال ناپذیر سربازان گمنام امام زمان را به نمایش بگذارند و از مردم زهره چشم بگیرند.

نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

با درود به اقبالی گرامی
اقبالی جان , اگر هم بر فرض بپذیریم که رژیم جمهوری اسلامی در وقایع دیروز تهران دست نداشته، بدون شک ، حادثۀ خونین تهران، مصداق عينی طغيان داعش عليه يکی از اصلی ترين پدرخوانده های خود يعنی رژیم حاکم بر ایران محسوب می شود.
داعش محصول رژیم جمهوری اسلامی است . رژیم ضدبشری و پلید جمهوری اسلامی، پدرخواندۀ تروریسم در جهان است .
آخوندهای پلید حاکم بر ایران از داعش خطرناکتر هستند و بزرگترین حامی تروریزم در جهان می باشند.
رژیم جمهوری اسلامی با دنیای ترور خواندن جهان امروزی، ابلهانه امنیت ! قبرستانی در ایران تحت اشغالش را به رخ می‌کشید و مدعی می شد که ایران به امنیت لبخند می‌زند، اما با حادثۀ تروریستی دیروز تهران ، آخوندها خفه خون خواهند گرفت و دیگر پز امنیت پوشالی در ایران تحت اشغالشان را نخواهند داد.

نوشته شده توسط: Anonymous

مجاهدین خلق عربی- اسلامی با سوس نئولیبرالیسم و جنگ طلبی
خواسته مردم زحمتکش و جوانان ایرانی :آزادی ، برابری ، هویت ایرانی

خواسته مردم زحمتکش و جوانان ایرانی :آزادی ، برابری ، هویت ایرانی
مجاهدین خلق حسابی نمک گیر عربها شده اند هر شیخ عربی یا هر هر عرب بی مایه سیاسی و تروریست حتی که باشد برای مجاهد فرق نمیکند باید نان سیاسی و مادی فراهم باشد .
روزی در کنار صدام حسین روزی کنار شیوخ عرب و شیخ عربستانی را «امیر شجاع «نام نهادن یا راز مرگ مسعود رجوی مرحوم که حتی نزدیک هواداران واعضای انها نمیدانستند که مسعود رجوی «مرحوم«شده است ولی وزیر اطلاعات سابق عربستانی میدانست که مسعود مرحوم شده است .
مجاهد راز وسرهایش را به «خلق قهرمان «نمیگوید ولی به سران کشورهای عربی که حامی منافع طبقه حاکم خود وکشور خود هستند را میگوید . با صدام حسین عهد «برادری خونی «میبندد آماده است که با «هر کشور دمکراتیکی از جمله آمریکا همکاری «کند و از همین موضع باصطلاح اپوزیسیون «منافغ غرب را تضمین میکند « بطوریکه سخنگوی خارجی او سالها محمد سید المحدثین در کنفرانسی بیان کرد .
البته این مجاهد اسلام راهم فراموش نکرده است هرچند که تبلیغ جدایی دین از سیاست را میکند همزمان جمهوری که تبلیغ میکند «جمهوری دمکراتیک اسلامی «است . یعنی این مجاهد به دو قضیه جسبیده است یک عربیت ودیگر ی اسلامیت
حال ملت چه میخواهد دقیقا ملت ایران تحت حاکمیت این رژیم دقیقا میخواهد خود را از این دو هویت خلاصی دهد دو هویتی که تاریخا هم به او تحمیل شده است .
حالا این ها میخواهند زبان ملت باشند ملتی که در جهت عکس خواسته های آنهاست نه دیگر نسل جدید به این اسلام تعهدی دارد و نه اسلام را با دمکراسی میتوان اشتی داد
مذهب نیاز در یک دوران گذشته بود که انسان هنوز فهم ودرک علمی از جهان نداشت و ذهن بافی میکرد و خدا را میافرید و بعد خدایان زمین نیز بر این نیاز مردم آنزمانها سوار شدند تا سیستم های نا عادلانه خود را توجیه کنند
ادامه در لینک زیر
http://peacefreedom.bplaced.net/index.php/2016-12-21-16-34-01/1003-2017-06-06-19-16-05
نوشته شده توسط: جمال

مقالە را نخواندم ولی نکاتی را باید بیان داشت در مورد تیتر مقالە ... جناب گنجی میگویند عربستان با اقدامات تروریستی خود ایران را بە سوی جنگ سوق میدهد ، میگویند یک سوزن بە خود بزن یک جوال دوز بە دیگران .... مگر ایران با اقدامات تروریستی خودش تمام منطقە را بە سوی جنگ سوق ندادە ؟ با همکاری با تروریستهای ، حزب اللە لبنان ، حماس ، حوثی ها حدش الشعبی طالبان عسایب اهل حق ، شیعەهای پاکستان ایران ، عراق، سوریە ، یمن، لبنان ، افغانستان ، کویت ، بحرین ، عربستان ، امارات و افغانستان ، گاهأ پاکستان حالا جناب گنجی طلبکارهم شدە ایران سر مار و مبدأ تمام اقدامات تروریستی در کل خاور میانە میباشد با نابودی حکومت جمهوری اسلامی ایران کل جهان از شر اقدامات تروریستی خلاصی میابد

نوشته شده توسط: Anonymous

سالام ـ آقای فانون فکرکنم یک تشابه سازی ازاعمال صدساله پان فارسیسم باتوهم افندیسم راخوب تشریح میکنید۰اعمالی که درصدسال گذشته باملل درون ایران انجام داده اند۰رابنام افندیسم من درآوردی خودبقلم آورده وفرافکی میکنی۰اگردربین تورکان این تفکر واکنشی وجودداشته ویادارد۰بدان که پان فارسیسم درصدسال گذشته این کارراباما توسط رضاشاه ومحمدرضاشاه واکنون بتوسط جمهوری اسلامی انجام میشود۰وقتی میگویم انجام میشود۰یک نگاه کوچک به مدارس ایران۰رادیوتلویزیون ایران۰نشریات ایران بکنید۰تاباپان فارسیسم وتفکرنسل کشی عملی آنهاآشناشوید۰یک نگاهی به خوزستان انداخته تابدانید که من چی میگویم۰یک نگاهی به تورکمن صحرا۰یک نگاهی به خوراسانها۰یک گردشی درآزربایجان ویک نگاهی به گیلان کرده تاصدهابرابربدترازافندیسیم ترسیمی وخیالی خودرا درتمام اعمال پان فارسیست هادیده باشید۰افندیسم وطرح انواع این گونه نوشتجات پان تورکسیم وپان بوزقورد

واینگونه مسایل برای فرارازنسل کشی عمدی فارس هادرصدسال اخیراست۰هیچ گونه ازنوشته هادردی ازشماهارادوا نخواهدکرد۰شماهاگرفتاریک عادت وو۰۰۰شده اید۰بجای عذرخواهی وتوبه ازاعمال صدساله همفکران خود میخواهیدصورت مسئله راپاک کنید۰مادرایران پان تورک وازمزخرفات نداشته ونه داریم۰ولی همه شماچپول هاومتوهمان بایدبدانید که ماریشه پان فارسیسم راخواهیم کند۰مادیگر بافرافکنی های شئونیسم فارس وپان ایرانیست ها آشنایی کامل داریم۰دوست عزیزشماها ازپول دلارهای نفتی مست شده اید۰یامست تانکرده اند۰کشتی شماباورکنید درحال غرق شدن است۰وشماهااین غرق شدن رامی بنیدوبه دست وپاافتاده اید۰این بدمستی هابابوجودآمدن اینترنت بسرآمده است۰باعالم خودخوش باشید۰
نوشته شده توسط: Anonymous

سالام الیکیم
آقای فانون عزیز خوب افندیسم و پان تورکیسم جنبه منفی دارند تورکیسم از نظر شما چیست و چه جنبه ای دارد منفی یا مثبت ؟
با تشکر

نوشته شده توسط: فانون

افندیسم—3

از دیگر خصایص ضدانسانی افندیسم داشتن اعتقادی راسخ به راسیسمی کور و غریزی بر اساس «تورکیّت» است. دو دوجین افندیهای نژادپرست در قرن 21 دنبال هویت خالص ترک، زبان خالص ترکی و انسان خالص ترک می گردند. بر همین اساس است که آقای گونتای گنجالپ، آذربایجان دوستی رسولزاده و برپایی جمهوری دمکراتیک آذربایجان را آنتی تز ترک گرایی و پانتورکیسم قلمداد میکند. از سوی دیگر، جریان سوپر راسیستی تحت نام ساختگی «مهران بهاری» کمر به پاک/پاکیزه نمودن اسم تاریخی «آذربایجان» می بندد و می خواهد آن اسم «ناپاک غیر تورک» را با اسم پاک «تورک ائلی» تعویض نماید! در قرن 21، این نوع نژادپرستی/ترکپرستی پریمیتیو و فاناتیک شاید تنها با فاناتیسم مذهبی وهابیسم/سلفیسم داعشیها و طالبها همطراز باشد. صحنه های دلخراش هجوم داعشیها با تفنگ و نارنجک و شمشیر برهنه به موزه های افغانستان و عراق و سوریه را

را شاهد بوده ایم. انگیزه این هجوم وحشیانه، پاکسازی موزه های این کشورها از آثار فرهنگی-هنری «غیراسلامی» بوده است تا خاکهای ملل مسلمان از وجود اغیار، پاک و اسلامیزه شوند. به سیاق طالبها و داعشیها، افندیها هم میخواهند آذربایجان را از آثار و علایم «غیر تورک» پاکسازی نمایند. جای شکر دارد که اینان فعلا صاحب هیچگونه قدرتی نیستند، وگرنه شاهد برچیده شدن بساطهای آزمایش خون و تعیین دی ان ا و اندازه گیری جمجمه و غیره به سیاق راسیسم آفریقای جنوبی و قوانین جیم کرو آمریکا می بودیم تا افندیها در کوچه ها و میادین تبریز و ارومیه و اردبیل نژاد اصیل ترک را از نژادهای دیگر سوا میکردند. فعلا، با کمک نیروهای غیبی امام زمان، در فضاهای مجازی بساط اسب دوانی و شعبده بازی راه انداخته اند تا بعد چه شود. حال، مقایسه کنید بینش و کردار داعشگونه افندیها را با منش انسانی شخصیتهایی مثل هیئت، رسولزاده و زهتابی. همین دکتر زهتابی در برهه ای از فعالیتهای فرهنگی اش، به چهار زبان ترکی و کردی و بلوچی و فارسی نشریه چاپ کرده است. همو، یکی از بزرگترین دستاوردهای فرقه دمکرات آذربایجان را برقراری رابطه دوستی و همکاری بین آذربایجانیها و کردها می داند. آیا دور از انصاف نیست چنین شخصیتهای نوعدوست معتقد به پلورالیسم و همزیستی برادرگونه، با افندیهای سوپر راسیست، تحت نام پانترکیسم در یک جا قرار داده شوند؟... ادامه در پستهای بعدی...