Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

کشورهای دموکرات سرمایه داری در چند سال آینده مهاجرت بشر به کره مارس را شروع خواهند کرد, کارهارا بدست روبوتها خواهند سپرد, کومونیستها هنوز هم داس و چکش میسازند

نوشته شده توسط: Anonymous

سالام ـ رسول زاده حق داشت ،ازفرصت استفاده کرده ومنطق نیزبرای استفاده ازخلاء های سیاسی رابرای پیشبرد اهداف توصیه میکند،اصلن قانون ومنطق این رامیگوید،که دراین موقع باید خواسته خودراپیش ببری،والا دیگرزمان زیادی میخواهد که این موقعییت پیش آید،متاسفانه ستون پنجم کارشماسخت خواهدکرد،درزمان مرحوم رسول زاده یک مکتب جدیدی بنام کموتیست شکل گرفته بود،درتمام ممالک شوروی بخوان استعمارروس امیدبدان قوی بود،نوگرایی وعدالت وبرابری رادراین مکتب میدیدند،بهمین خاطررسول زاده بانیروهای مختلفی ازمردمی داخلی واستعماری دولتی وآرمانخواهان جدیدی بایدمقابله میکرد،تابتواندجمهوری نوپای آزربایجان راسرپانگه دارد،متاسفانه کمونیست های داخلی آنزمان بهردلیل بااوهکاری که نکردند،درصددسرنگونی او باحکومت مرکزی برخاستند،مااکنون آسیب این تفکرراپس از 95 تازه متوجه میشویم،ولی تعدادی بعلت خواب درسیبری هنوزهم برطبل کومونیسیم

خطرناک شکست خورده می کوبند،البته شاهنامه خوان های کومونیست فارس عمدا عوامفریبی میکنند،این های بازوان سیاسی ،فرهنگی حکومت جهل شاه .شیخ بوده ونمی خواهند استتار ازچهره آنهابرافتد،این هابادست کومونیست های خودی دامن می گذارند،تاصید خودرابادام های کومونیستهای متوهم تورک ایران بگیرند،صید آزربایجانچلیق واستعمارما توسط دولارهای نفتی مفتی میباشد،
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

eza-ی گرامی، ممنون از توجه شما و زحمتتان در مورد نشانی سوگند نامه. وار اولون.
در ضمن هرگاه خواستید به نوشته های خود مراجعه کنید کافی ست در قسمت جست و جوی سایت -در پایین و پایین- نام خودتان را بنویسید و جستجو کنید.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

« چرا میتوان رسول را بخاطر همکاری با ٱلمان هیتلری' هیتلرچی نامید ولی بخاطر همکاریش با استالین و نظام استالینی' نمیتوان به او استالینیست گفت ؟»
- رسول زاده دقیقاً بخاطر همان «همکاری اش» ، «همکار هیتلر» خوانده میشود.
- مکتبی به نام « استالینسم» وجود ندارد. که رسول زاده هم استالنیست باشد. ما مارکسیسم داریم و « سوسیال دموکراتیسم» .
-برای رسول زاده ، در « برنامه ی ترور های استالین» سندی نداریم که گفته شود « او هم شرکت داشته و همکار استالین در ترورها بود».
- استالین به خاطر رفاقت قدیمی و فعالیت سوسیال دموکراتیک مشترک به کمک او آمد. ارتباطی جز این برای من معلوم نیست.
--
برای همکاری رسول زاده با هیتلر رجوع شود به موضوع « لوژیون آذربایجانی و سوگند نامه ».
--

-«زبان کتبی ﴿یا ادبی﴾ را نمیتوان به لهجه ها و شیوه ها تقسیم کرد.»
-زبان کتبی جنوب و شمال در حد دوشیوه ی متفاوت نگارش طبق آثار کتبی دو طرف واقعیت است و نویسندگان بدون توجه به این تفاوت نمی توانند اثر ادبی بنویسند.

«نوشتن به زبان آذربایجان خودمان» یعنی نوشتن به زبان مردم جنوب. مردم روستا ها و شهرهای جنوب.یعنی به زبان حیدر بابا- سهندیه- حبیب ساهر- معجز شبیستری، سهند، اوختای و...
منظور از «زبان مردم جنوب» نه زبان شفاهی بل «زبان ادبی هنری» جنوب است.
در شمال میگویند« یئدی ایل بوندان اول» ما در جنوب میگوییم « یئدی ایل بوندان قاباق» و ...
اگر من در داستانی بنویسم:« ابولفضل بهنگام گردش در شاهگولو ی تبریز گفت : من یئدی ایل بوندان اول اورمونو گؤرموشم». این جمله از نظر "دانش ادبی" در زمینه دیالوگ شخصیتها نادرست است. چون تبریزی به زبان باکویی صحبت نمیکند.
جمله هایی از رمان «خوابهای سنگی» نقل میشود :
Artist "ehtiyac" kəlməsini eşidən kimi pistolet məsələsini ortaya atdı*
Xəstəni koridorun tən ortasıyla ayrı bir korpusdakı əməliyyat otağına aparırdılar*
Əməliyyat otağı hündür tavanı, iri aynaları olan geniş tikili sahəsi idi*

با زبان ادبی جنوب «تفاوت» ندارد ؟

-جمله هایی ازرقیه کبیری-نویسنده وسراینده اهل جنوب.به نقل از«کؤله» و« سو شیریلتیسی»-که واژه های جنوب براحتی در آنها به کار گرفته شده اند:
ساعاتین زنگی دورمادان چالیر. سانکی ماشین سیقنالی‌دیر. دیت- دیت…دیت- دیت…دیت- دیت…
آتامین ماغازاسیندا، تره‌زی دیبینده‌‌‌کی داشلار سیرایلا بیر به بیر کیپریکلریمدن آسلانیر.
کیتابخانامداکی سیقنال سسینی یامسیلایان ساعاتین زنگینی سؤندورورم. گلین ماشینین سسی کسیلیر.
شامپو قابیلاریندا بیر شئی تاپماسامدا باشیمی سویون آلتیندان چکمیرم، اوزانیرام کاشی لرین اوستونده.
ایندی عومومی حاماملاردا دا سئوگی شعری یازیب، آلتیندا بیر یئکه اوخلو اورک چکیرلر.

این همان تفاوت است که ضروریست رعایت شود. و صدها و هزاران مثال دیگر هست که رعایت این تفاوت را در ادبیات "الزامی میکند.
در زبان شمال، زبان روسی و در جنوب زبان فارسی-عربی به زبان ما تأثیر داشته اند. اما زبان ما زبان مردم جنوب است. که در آثار ادبی هم منعکس شده. با همه این تفاوتها « شمال هم وطن فرهنگی ماست.»
نکته اینجاست که «این زبان» با زبان شمال و ترکیه و جاهای دیگر «تفاوت»دارد.
ادبیات جنوب برای پیشرفت خود لازم است بدون تقلید راه خود را مستقلاً برپایه «زبان ادبی» خود و نوآوریهایی که میکند ادامه بدهد.»نکاتی پیرامون ادبیات نوین آذربایجان(ایران) http://www.iranglobal.info/node/19642

شمال و جنوب درعین حال که در « اصل قضیه» زبانشان واحد است.در عین حال نیز در« فرع قضیه» واحد نیست. و این «فرع» در «آفرینش هنر» ضرورت دارد «مورد توجه قرار گرفته و حفظ» شود. ادبیات جنوب ، ادبیات زبان جنوب است. که همه خاصه ها طبق اصول «هنر» لازم است رعایت شود. یک قلمزن جنوب در داستانش، اگر از زبان کاراکتر اهل جنوب ،به جای :
?İndi nəyə gəlmisən بنویسد،?Bu vədə nəyə gəlmisən با اجازه، به دلیل عدم رعایت «اصول هنری» راحت باید این نوشته را به سطل آشغال انداخت. و همینطور عکس قضیه نیز صادق است.
-
رجوع کنید به ترجمه هایی از آثار کافکا که در شمال کرده اند و بدرد جنوب نمیخورند ، باید از نو به شیوه ی جنوب ترجمه شوند.
همینطور است بسیاری از آثار دیگر.
شمال شیوه ی کتبی خود را دارد که شیوه ی جنوب نیست-علی رغم اشتراکات زیاد.علی رغم اینکه در کل یک زبان است اما طبق
دو تاریخ مختلف دو شیوه و لهجه ی نگارش دارند و نویسنده ی ادبی مجبور است به آن توجه کند.
شعر و نثر من نمی تواند شعر و نثر شمال باشد و به عکس. ما به دو دنیای مختلف تعلق داریم.
نوشته شده توسط: Anonymous

بنازم وسعت و قدرت حرکت ملی و مدنی آذربایجان و رشد شعور ملی روز افزون را .
می گوید : روزی روزنامه نگاری رفت پیش یک سیاستمداری که یک سالی بود فعال نبود و همه از او تعریف و توصیف الکی می کردند از او پرسید جریان چیست که قبلا خیلی مخالف داشتید و بیشتر بجای بحث منطقی دنبال تخریب شما بودند ، سیاستمدار جواب داد که " آن روزها خیلی موفق بودم که مخالفان دست و پای خود را از عصبانیت گم کرده به فحش و شعار و تخریب می پرداختند " حالا جریان ترقی حرکت ملی آذربایجان قبلا فعال نبود همه از آذربایجان خشک و خالی تعریف و توصیف می کردند ماننده ( آذربایجان سنگر ایران ، سر ایران ، غیور ، و هزاران حرف های مفت بلغور شده دیگر ) ولی حالا به هر کس که اسم ترک و آذربایجان می آورد و از حق خود دفاع ، مخالفان لجوج با هر چه دم دستاشان هست به حرکت ملی و مدنی آذربایجان حمله ور می شوند .

نوشته شده توسط: Anonymous

وقتی که شما مسئولین سایت ایرانگلوبال کامنت ها را بدون هیچ دلیلی سانسور میکنید ما با چه امیدی به سایت کمک کنید؟این وضعیت لیبرال ترین سایت اپوزسیون است که به چنین روزی افتاده است،بنظرم در ایران کسی به آزادی اندیشه اعتقاد ندارد واگر هر کدام از احزاب اپوزسیون جمهوری اسلامی بقدرت برسند روی جمهوری را سفید خواهند کرد همانطور که جمهوری اسلامی روی شاه سفید کرد

من سعی میکنم یه وبلاگ بسازم وهمانجا عقایدم را خواهم نوشت ودیگر سایت را هم ترک خواهم کرد
هر که نان از عمل خویش خورد
منت کیانوش توکلی نبرد
نوشته شده توسط: Anonymous

""" دوران سیستم‌ها و مکانیزم‌های قابل پیشبینی‌ در تاریخ بشر به پایان رسیده است و کمونیزم به عنوان قابل پیشبینی‌‌ترین سیستم با نتایج فاجعه بار اولین قربانی آن است """ ما وارد دوران "" سیستم‌ها و مکانیزمهای بغرنج - مختلط غیر قابل پیشبینی‌ از آن جمله "" پدیدهٔ یاد گیری ماشینها "" شده ایم که هنوز جواب قطعی به چگونگی‌ پروسه و فرایند این پدیده‌ها نداریم. در چنین دورانی، چپ و کمونیزم و جامعه شناساس‌های ساده لوح تحصیل کرده خارج، بسوی هرج و مرج گرائی گام خواهند گذاشت در حالیکه روند همزیستی‌ جوامع با "" سیستمهای بغرنج غیر قابل پیشبینی‌ به مرور زمان تسهیل خواهد شد جوامعی که تسلیم "" افکار کمونیست‌ها و پسا ساختار گرائی و پست مدرنیسم جامعه شناس‌های ساده لوح تحصیل کرده خارج شوند قادر به ارتباط و اتصال با دوران جدید نخواهند شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

ائلیار عزیز شما در مورد منبع سوگند نامه سوال کرده بودید. منابع زیاد هستند که یکی دو تا را در پایین میاورم.
نیروهای مسلح آلمان (ورماخت) شاخه های نظامی و غیر نظامی مختلفی داشت. لژیونهاآذربایجانی، هندی، عرب، بلژیک و غیره همگی بخشی از واحدهای نظامی ارتش نازی بودنند. هریک از اعضای نیروهای مسلح ارتش نازی میبایست بعد از عضویت در آن، به آدلف هیتلر سوگند وفاداری (نه به قانون اساسی کشور) ادا میکردند.
محمد امین رسولزاده و "آذربایجان لژیون" هم مانند هر سرباز و فرمانده دیگری مراسم سوگند را بجا آوردند و بدون چون و چرا و بدون هیچ قید و شرطی به هیتلر اعلام وفاداری میکردند. در غیر اینصورت آنها بدون اعلام وفاداری بدون قید و شرط

حق عضویت، حق مسلح شدن و فعالیت در لژیون و ارتش نازی را نداشتند. ضمنا نه تنها نیروهای مسلح بلکه همه کارمندان و کارکنان آلمانی هم میبایست سوگند میخوردند که متن سوگند آنها اندکی فرق داشت . متن انگلیسی سوگند ارتش نازی که لژیونها را هم شامل میشدچنین است:
https://en.wikipedia.org/wiki/Hitler_oath
------------------------
The Wehrmacht Oath of Loyalty to Adolf Hitler, 2 August 1934
متن انگلیسی سوگند نامه
"I swear to God this sacred oath that to the Leader of the German Empire and people, Adolf Hitler, supreme commander of the armed forces, I shall render unconditional obedience and that as a brave soldier I shall at all times be prepared to give my life for this oath."

متن فارسی سوگند نامه
"من بنام خدا قسم میخورم که این سوگند مقدس به رهبر امپراطوری آلمان و مردم، آدلف هیتلر فرمانده عالی نیروهای مسلح بدون قید و شرط اطاعت کنم و بعنوان یک سرباز شجاع همیشه جانم را به این سوگند فدا کنم"

سوگند نامه سربازان لژیون هندی با اندکی تفاوت
http://news.bbc.co.uk/1/hi/world/europe/3684288.stm
-------------

"I swear by God this holy oath that I will obey the leader of the German race and state, Adolf Hitler, as the commander of the German armed forces in the fight for India, whose leader is Subhas Chandra Bose."

"من به نام خدا سوگند مي خورم كه در این سوگند مقدس از رهبر، نژاد و كشور آلمان و آدولف هيتلر به عنوان فرمانده نيروهاي مسلح آلمان در مبارزه براي هند كه رهبري آن را ساباز چاندرابوس برعهده دارد، پيروي كنم"
نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

خمینی خون آشام، بنیانگذار رژیم سفاک و غارتگر جمهوری اسلامی وقتی وارد ایران شد گفت که "طلبه‌ای بیش نیستم"، اما به او لقب امام داده شد. او بر ساده‌ زیستی اصرار داشت و می‌گفت "یک موی کوخ نشینان" را به "همۀ کاخ نشینان" ترجیح می‌دهد. او بود که در سخنرانی‌هایش "واژۀ مستضعف" را به فرهنگ سیاسی ایران وارد کرد. اما حالا محل دفن جسد کثیفش به گران‌ ترین مقبرۀ جهان تبدیل شده است!
در دیدگاه عمیقاً ارتجاعی خمینی گور به گور شده (ابوداعش شیعه) کشتار مردم بی دفاع و بی گناه برای پیشبرد مقاصد سلطه جویانه و حفظ قدرت، امری مجاز و رواست. خمینی می گفت: "حفظ نظام جمهوری اسلامی, از اهم واجبات عقلی و شرعی است ... حفظ جمهوری اسلامی یک واجب عینی است... از نماز اهمیتش بیشتر است". بر اساس همین دیدگاه، او و خامنه ای جلاد و دیگر سرکردگان رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی، در این 39 سلطۀ شوم و نکبت بارشان بر ایران زمین

از هیج جنایتی در حق مردم دریغ نکردند و در این راه خونبار، پیشتاز وحشی ترین دیکتاتورهای تاریخ ایران بودند.
نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

محمد امین رسول زاده ، یک اپورتونیست و خائن تمام عیار بود. او درگرماگرم انقلاب فوریه 1917 و خلاء قدرت به وجود آمده ، در آذربایجان روسیه اعلام استقلال می کند و پرچم ارتجاعی و شوم و فاشیستی پان ترکیسم را علم می کند و خواستار پیوستن آذربایجان به ترکیه می شود ! و از پشت به انقلابیون خنجر می زند. با ورود رزمندگان ارتش سرخ به باکو ، این فرد دستگیر می شود. کیروف قصد داشت او را مجازات کند اما استالین مانع می شود و رسول زاده نجات می یابد.
کار رسول زاده به جایی می رسد که برای رسیدن به اهداف شوم پان ترکیستی خود با فاشیسم هیتلری متحد می شود و دست یاری به هیتلر می دهد و تا سال 1943 متحد آلمان نازی باقی می ماند. پان ترکیستها و تجزیه طلبان آذربایجانی سعی زیادی می کنند ، این بخش از زندگی مریدشان را ، از افکار عمومی ، خصوصاً از کنجکاوی و آگاهی طرفداران خود و ملت ایران ، در خفا و پنهانی نگاه دارند.

چگونه این فرد مثلاً آزادیخواه و انقلابی ، که دم از عدالت ، مساوات میزد ،و برای پیش بردن این اهداف احزاب و نشریاتی را با نام های عدالت، مساوات ، دمکرات ، پایه گراری می کرد ، در خدمت فاشیسم هیتلری قرار می گیرد؟
رسول زاده، از مروجان تفکر فاشیستی پان ترکیسم بود و تاریخ از او به بدی یاد می کند. پان ترکیسم تفکری پلید و فاشیستی و نژادپرستانه است که باید به هر طریقی که شده از بین برود.
نوشته شده توسط: Anonymous

کامنت "شنبه, ژوئن 3, 2017 - 18:50"
ازمن است که متاسفانه اسمم را فراموش کرده ام. در ٱنجا یک سوال پایه ای مطرح کرده ام و شما ان را بیجواب گذاشته اید. من این سوال را تکرار میکنم.
چرا میتوان رسول را بخاطر همکاری با ٱلمان هیتلری' هیتلرچی نامید ولی بخاطر همکاریش با استالین و نظام استالینی' نمیتوان به او استالینیست گفت ?
جواب به این سوال به شما نشان می دهد که در برخورد با رسول معیاری غلط انتخاب کرده اید.
در باره "زبان" تورکی, معتقد هستم که زبان واحدی بنام زبان تورکی وجود ندارد بلکه زبانهای گوناگونی وجود دارد که همه آنها ریشه تورکی دارند. دکتر جواد هیئت در این باره می نویسد

زمانی که فرق دو لهجه به اندازه ای رسید که متکلمین به ٱن نتوانند همدیکر را بفهمند, ٱنوقت ان دولهجه به دو زبان مختلف تبدیل میشوند.﴿نقل به مضمون﴾
حقیقت ٱنست که ما ٱذربایجانیها نه فقط تورکی سیبری و تورکستان و... را نمیتوانیم بفهمیم بلکه حتی تورکمنها را که قسمت اعظم زبان آذربایجانی را مدیون انها هستیم, را هم نمی فهمیم.
بحران امروز در کشور تورکیه هم در وحله نخست از تورکی نامیدن زبان و جمهوریشان نشات گرفته است. بخاطر همین هم ملت آذربایجان در شمال ارس, طی یک رفراندوم عمومی زبان خود را "آذربایجانی" و ملت خود را ملت آذربایجان نامیدند و در قانون اساسی جمهوری آذربایجان هم به همین نام ثبت شده و بجز تعداد تعدادی پان ایرانست و پان تورکیست, بقیه دنیا ما را همین نام میشناسند.
پرسیده اید که ;
زبان آذربایجان و جمهوری آذربایجان یک زبان با دو لهجه ی کتبی ست.
کی گفته « زبان ادبی ترکی آذربایجان» "فقط" لهجه ی باکو پذیرفته شده است؟ و لهجه ی جنوب، به عنوان" زبان ادبی" پذیرفته نشده است? ﴿پایان نقل قول﴾
متذکر میشوم که لهجه باکو بعنوان زبان ادبی اذر پذیرفته نشده بلکه اساس این زبان را لهجه مغان تشکیل داده است.
""آذربایجانی" یک زبان واحدیست با یک زبان ادبی مشخص. از نظر لهجه, تقسیم ان به لهجه "شمالی وجنوبی" خطاست. چرا که مثلا لهجه مردم نخجوان به لهجه تبریز نزدیکتر است تا به لهجه باکو. ویا لهجه اهالی گنجه به لهجه سلماس نزدیکتر است ...
دیگر اینکه ففط دولتهای ملی صلاحیت ان را دارند که برای زبان ادبی چهارچوب تعیین کنند. ما این مرحله را در زمان حکومت ملی پشت سر گذاشته ایم. تقریبا هیچ فرق قابل ملاحظه ای میان زبان کتبی شمال و جنوب نیست.
زبان شفاهی دارای لهجه های گوناگون میتواند باشد ولی زبان کتبی ﴿یا ادبی﴾ را نمیتوان به لهجه ها و شیوه ها تقسیم کرد. زبان کتبی همان زبان استانداردیزه شده است.
نوشته شده توسط: فانون

آمریکا، سوریه و نیکاراگوئه سه کشوری بودند که از امضای قرارداد خودداری کردند. بیش از 40 درصد اعضای حزب محافظه کاران آقای ترامپ معتقدند که عیسی مسیح بزودی و در طول حیات آنها، ظهور خواهد کرد! بنابرین، چه نیازی به حفاظت از محیط زیست وجود دارد؟! عیسی مسیح با ظهور دومش (the second coming) همه مشکلات را حل خواهد کرد! با برآمدن آقای ترامپ، مردم جهان دارند با سقوط وحشتناک سطح فرهنگ وآگاهی در بین قشر بزرگی از آمریکائیها آشنا میشوند.

نوشته شده توسط: Anonymous

فریدون آدمیت در کتاب «ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران» درباره او چنین نوشته‌است:

«او اندیشه‌گری است پرمایه، با ذهنی فرهیخته و فکری منظم و منطقی. از مردان استوار و بافضیلت بود.»
هیتلر وصف رسول‌زاده را شنیده و تشخیص داده بود که او فرد مناسب است. رسول‌زاده در آلمان با هیتلر دیدار کرد. آرزوی او ایجاد کشور آذربایجان به یاری آلمان بود. زمانی که هیتلر آماده سازماندهی ارتش خود بود، از رسول‌زاده خواست تا برای آنان سخنرانی کند. در سخنرانی او تنها علاقه به موضوع آذربایجان دیده می‌شد. از این رو به او ۲۴ ساعت مهلت داده شد که آلمان را ترک کند. رسول‌زاده نیز به ترکیه بازگشت 

نوشته شده توسط: Anonymous

سالام ـ دوستان یک بحث خانوادگی دربین ماایجادشد،که آیااین خشونت هاتوسط مردم مسلمان یااستعمارزده درست است یانه؟اصلن دلیل اصلی این ترورهادرچیست،نظرهای مختلفی مطرح شد،یکی میگفت که این کارهااعمال وحشیانه است،یکی میگفت ،که این حرکات ریشه دراعمال خودغربی هادارد،یعنی عکس العملی براعمال غربی درکشنار مسلمانان وکشتارآنهاوفرزندان وبرادران ومردم ولایات وسرزمین شان است،طرف مقابل میگفت این کارهااصلن درست نبوده وباید مردم ونمایندگانشان ازطریق مجامع بین المللی جلوی این کشتاررامی گرفتند،آیاوقعا مردم ویانمایندگان آنهامیتوانند جلوی ویرانی وقتل وعام بگیرند؟من نظرم این است که مردم نقشی درسرنوشت ملل وسرزمین خودنداشته وکاری ازدستشان برنمی آید،بهمین خاطردست به حرکات رادیکالیسم وخشونت می زنند،باورکنید،مردم وقتی همه چیزخودراازدست میدهند،روبخشونت یاجنون آورده ودیگرمنطق برایشان ارزش خودراازدست میدهد،نظرشمادوستان دراین

موردچیست؟آیاملل مسلمان وعقب نگه داشته که به مرکزقدرت نمایی وفروش اسلحه گشته وکشورشان ویران ومردمشان قتل وعام میشوند،راه دیگری دارند؟آیامردم کشورهای اروپاباید تاوان دولت های خودرابدهند؟آیاواگرکسی پدر،مادر،برادر،خواهریااقوام خودراازدست بدهد ونتواندکاری کند،حتی اگراین شخص فرد بی طرف وعادی باشد،چیکارباید بکند؟شمادوستان اگردراین مورد نظربدهید،ممنون میشوم.
نوشته شده توسط: Anonymous

کردها اگر همه ریشه در ایران دارند کردها در ایران دارای چه حقوقی هستند؟آیا از حقوق برابر با اقلیت حاکم فارس برخوردارند ،آیا در حاکمیت برابر با اقلیت حاکم فارس مشارکت دارند ،آیا مثل فرزندان اقلیت فارس بدون فشار روحی و روانی ناشی از تحمیل زبان دیگری ،فرزندان کورد و دیگر ملل غیر فارس می توانند به زبان مادری خود تحصیل کنند،آیا به عنوان یک ملت با مذهب سنی اجازه داشتن یک مسجد از طرف اقلیت فارس حاکم تمامیت خواه را دارند ،آیا مناطق آنها نیز امکانات شغلی و رفاهی و آبادانی با کارخانه های چندین هزار نفری شاغل دارند و اتوبانهای هشت بانده ،در مناطق کورد نشین نیز ایجاد گردیده ؟آیا از قدرت خرید و رفاهی که اقلیت فارس با غارت مالیات و معادن و نفت عرب اهوازی ،در مناطق فارس نشین و برای قوم فارس ایجاد نموده در کوردستان هم وجود دارد ،یا مجبورند جلو گلوله های حاکمان پان فارس با کوله بری روزگار سختی را توام

فقر و تنگدستی سپری نمایند ؟اما این یک شگرد ی است که از کوردهای تحت ستم حاکمیت پان فارسیزم مثل ابزار و ماشه ای برای حفظ حاکمیت ظالم خود در مقابل حرکت میللی برای آزادی و رهایی سی و پنج میلیون تورک آزربایجان جنوبی استفاده ابزاری نمایند ،و با به جان هم انداختن تورک و کورد ،و لر و عرب اهوازی و درو در رو گذاشتن دیگر ملل غیر فارس تحت ستم ملی حاکمیت پان فارس ،برای چند صباحی به حاکمیت استبدادی و قلدر و قدار خود حیات بخشند ،در این موقع و مواقع و شرایط است که ملل غیر فارس تحت اسارت و استعمار حاکمیت اقلیت فارس باید هشیار باشند و با عقل و درایت نقشه ها و طرحهای خائنانه و ضد بشدی دشمن حاکم ملل غیر فارس را بشناسند وتوطعه هایش را بر عیله خودشان و دیگر ملل غیر فارس تحت اسارت بخوانند و حلاجی نموده و با هم به جای دشمنی همدستی و هم یاری و همکاری نموده تا از این اسارت و استبداد و استعمار فارس همگی رهایی یافته و بر مقدرات خود با بر پایی دولت مستقل خود در سرزمینهای اجدادیشان که فعلا در زیر نام ایران تحت اشغال و غارت پان فارس حاکم قرار گرفته ،حاکم گردند و دشمن حاکم برایشان سیاستهای نابود کننده نتواند بگیرد ،من خودم یک تورک از جنوب آزربایجان هستنم و آزادی و رهایی و حق حاکمیت تمامی ملل غیر فارس تحت اسارت پان فخرسهای حاکم دیکتاتور را خواهانم.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جواد هیئت در کتاب سیری در تاریخ زبان و لهجه های ترکی مینویسد: « نیم گروه اوغوز-سلجوق: شامل زبانهای قدیم سلجوقی، عثمانی قدیم،و زبانهای معاصر، آذری و ترکی ترکیه است. ص 23»
یعنی :
1- ترکی ترکیه ، آذری( ترکی آذربایجان) را با عبارت « زبانهای معاصر » نامبرده است. به عنوان دو زبان.
2- « گروه زبانهای ترکی- ص 18» : یعنی ترکی نامی ست که به یک خانواده ی زبانی داده شده است و به گروه بزرگتر « آلتایی» تعلق دارد. و خود نه یک زبان بل گروهی از زبانهاست( رجوع ص 18)
3-گروه زبانها و لهجه ها و شیوه های ترکی را 16 عدد نوشته و نام برده است.
4-به 7 لهجه زبان آذربایجانی اشاره کرد زبان ترکمنی را کنار گذاشته. و لهجه های ترکی عثمانی را نوشته که ترکی ترکیه یا آناتولی از لهجه های آن است.ص118همان کتاب.
---
فرق زبان و لهجه : « به نظر ما شیوه هایی که برای یکدیگر قابل فهم اند یک زبان محسوب میشوند»

رومان معروف « منیم آدیم قیرمزی» اثر اورهان پاموک به ترکی آذربایجان( باکو) ترجمه شده است. وهمینطور آثار معروف زیاد دیگر. وقتی شیوه ای از نظر دانشگاهی نیاز به ترجمه پیدا میکند یعنی با « دو زبان» سرو کار داریم.
---
پس ما خانواده ی زبانهای ترکی داریم نه « زبان ترکی». ترکی آذربایجان و ترکی آناتولی یا ترکیه دو زبان هستند. از یک خانواده و دو لهجه نیستند.
اما زبان باکو و« اورمیه یا تبریز و اردبیل و غیره» یعنی شیوه ی جنوب دو لهجه اند و همدیگر را می فهمند گرچه تفاوتهای زیادی هم دارند. کتاب حیدربابا و شعرهای شاعران شمال مثل صمد ورغون نیازندارند به یکدیگر ترجمه شوند.این یعنی دو لهجه.
--
ذهتابی در کتاب علم معنانی: « "زبان معاصر آذری" محصول تاریخ طولانی و نتیجه کلیمراحل پیشرفت گوناگون این "زبان" در جریان تاریخ زندگی مردم این سرزمین است. ص 12 »
بار ص 13 : « زبان آذری ... مدام در حال پیشرفت...بوده و هست» . یعنی "زبان"ترکی آذربایجان نه لهجه ی ترکی.
ذهتابی از « زبان آذری» یا آذربایجان صحبت میکند ونه از « لهجه ی ترکی». لابد ذهتابی فرق زبان و لهجه را میداند.
---
شما به سئوالات پاسخ نداده اید و هیچ زحمتی برای جمع آوری فاکت جهت استناد و اثبات گفته های خود نکشیده اید. بنابرین
سخنان شما نمی توانند مورد توجه قرار گیرند. « هوایی سخن گفتن و دئمی نوشتن» قدرت تفکر فرد را می رباید.

--
فحش به کمونیست و غیره نمی تواند جواب سئوالات مطرح شده باشد.
--
اولین حکومت دموکراتیک در آذربایجان توسط پیشه وری کمونیست و دوستان کمونیست اش برقرار شد.
تاریخ قرن اخیرآذربایجان تاریخ کمونیست هاست.( با نامهای مختلف) .
---
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای لوایی خودتان را خسته نفرمایید آقای عظیمی در کانال خود با انتشار 2 عکس و بخش اول از بیوگرافی شما، تعاریف وافری از شما کرده اند. شما را دعوت می کند از لینک زیر بهره مند شوید: https://t.me/aqlaniyyattahlilveamal/5581

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای لوایی واقعا متوجه حرف های شما نشدیم... شما چندان شخص مهمی نیستید که عده ای بخواهند شما را تخریب کنند؟ فقط شما با چند اکانت فیس بوک و چند کانال تلگرامی شروع به تخریب فعالین حرکت ملی نموده اید و آنها هم ساکت ننشسته و جواب شما را می دهند... یادتان باشد این بازی را اول خودتان شروع کرده اید... نوشته های شما ارزش خاصی ندارند فقط در حالت مستی می توان انها را سرود ...

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب لوایی به نظر می رسد اخیرا شما فقط مسائل شخصی خود را در قالب مقاله ارائه می دهید و بعضا مشکلات خودتان با این یا آن را به منزله مشکلات حرکت ملی قلمداد می کنید. بهتر است مشکلات شخصی خود را با دیگران به صورت خصوصی حل کنید و تابلو نفرمائید. الان وقت بزرگنمایی اختلافات شخصی نیست. در همین سایت تعدادی توده ای تاریخ مصرف گذشته صبح تا شب بر علیه حرکت ملی و بزرگان اش مثل رسول زاده و ایلچی بی هرز نگاری می کنند و دیده نشده که شما به آنها جواب دهید و فقط دنبال دعواهای شخصی خود با ایکس و ایگرگ هستید. بنظرم رسید به عنوان یک دوست این موضوع را به شما گوشزد کنم که این راه باعث خدشه دار شدن وجه خودتان می شود.

نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام،دکتر ذهتابی،هم خانواده بودن زبان ها رادر سه قسمت جمع بندی کرده است.پیوندی،التصاقی وسامی.پیوندی همان زبان هند واروپا است که فارسی هم،هم ریشه این زبان هاست.سامی هم ،هم خانواده زبان های آشوریان ،عربی وعبری است.زبان های التصاقی هم ریشه زبان های ترکی مانند ترکی استابولی،ترکی آذربایجانی،ترکمنی،قیرقیزی،قزاقی،اوزبکی وغیره وحتا ربان سرخ پوستان وسومریان است.در این میان زبان ترکی را زبان تمامی کشور های ترکیه،آذربایجان،ترکمنستان،قیرقیزستان،اوزبکستان،قزاقستان وغیره میداند با لحجه های متفاوت وجغراقیای متفاوت که در پروسه تکاملی از هم فاصله گرفته اند.اما در مورد زبان ترکی آذربایجانی چه شمال وچه جنوب فرقی باترکی استانبولی نگذاسته است بجز فرق لحجه ها مانند لجه شمال وجنوب که بخاطر مرز های سیاسی واژه گانی از دیگر زبانها وارد زبان ترکی آذربایجانی وترکی استانبولی شده است.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب اسامه دری، توهین تحقیر و کتمان ارزشهای زبانی فرهنگی و ملی و تاریخی دیگر ملل از طرف قوم فارس به هدف بزرگنمایی خودشان یکی از خصیصه های وجودی اقلیت فارس می باشد که در نود سال گذشته حکومتشان بر جغرافیای ایران با شدت و هدت ادامه داشته و دارد که نوشته های کنونی شما نیز نشان دهنده همان افکار خود بزرگ بینی و خودشیفتگی گذایی می باشد و ،جوک سازی مسخره کردن و تحقیر زبان و فرهنگ و تاریخ و موسیقی و لباس ملی ملل غیر فارس در اکثریت در جغرافیای موسوم به ایران در نود سال گزشته حاکمیت دیکتاتوری و استبدادیتان بوده و هنوز هم دارد.و در این بین شما می شود گفت مقصر نیستید چون روشن فکران تاریک انویش و باستانگرایان و نژاد پرستان پان فارس ،این قوم را به این گرفتاری با تبلیغاتهای گذایی و دروغین با این خصلت زشت خود شیفتگی تربیت نموده و بار آوردند ،که کسی که فارسی صحبت می کند اشرف مخلوقات و مردم برتر جهان

است و هیچ ملتی به پای این قوم یا ملت فارس نمی رسد،اما حقیقت و واقعیت چیز دیگری را نشان می دهد و آن اینکه باستانگرایی و تکیه بر افسانه ها و اشعار و غزلیات نژاد پرستانه فردوسی که مضمونی جز برگنمایی کذایی قوم فارس و فتوای قتل عرب و تورک و بلوچ و سایر ملتها را صادر کردن چیز دیگری ندارد مثل حرمت گذاشتن به دیگران و احترام به حقوق آنها و انسانها را بدور از افکار راسیستی و برابر دیدن بدون توجه به زبانشان و رنگ پوستشان و منطقه زیستشان ، تنها امتیاز دادن به ملل را ،احترام به هم نوع و تلاش برای پیشرفت بشری و اختراع و اکتشاف و قرار دادنشان در خدمت بشریت برای بهتر زیستن بداند نیست.این اقلیت و قوم فارس حاکم در ایران در نود سال گذشته اگر بتوان از باستانگرایی و افتخوار کذایی به با شاهنامه و شاهنامه خوانی ببرد و بر وضع و موقیت امروزی خود بنگرد که ما کی هستیم و چه خیری به بشریت داشته ایم ،و امتیازاتمان چیست در بشر بودن ،و به بشریت چه طحفه ای دادیم با اختراعات و اکتشافاتمان در زمینه علم و صنعت و تکنولوژی طب و مهمتر از همه به حقوق انسانهای تحت حاکمیت خود و ملل دنیا آنوقت خواهید فهمید که هیچ چی نیستید و از این افکار برتری طلبانه و نژاد پرستانه و راسیستیتان شرمنده خواهید شد و متوجه دید ملل و کشورهای دنیا و ملل غیر فارس تحت اسارتتان در داخل زندان ملل غیر فارس موسوم به ایران خواهید گردید ،اما به قولی، کشورها و ملل دنیا و شصت میلیون ملل غیر فارس تحت اسارت و استعمارتان با توجه به افکار مسموم و نژاد پرستانه تان و نیت همه چی مال من در جغرافیای ایران از شما و امثال شماها قطع امید نموده اند با توجه به تجریه تلخ نود سال گذشته حاکمیتتان ،دیگر راه جدایی و حاکم شدن بر سرنوشت و مقدرات خود را در پیش گرفتند و قطع امید کردن از هم زیستی با امثال شماها که در ادامه حاکمیتتان،نود سال گذشته شصت میلیون ملل غیر فارس به حق و حقوق،حتی ابتدایی و شرعی و قانونی خود برسند ،ناامید گشته اند و به استقلال و آزادی و راهایی خود از این استبداد و استعمار نود ساله ، اقلیت حاکم فارس می انیشند و مبارزه می کنند ،و امید وارم مسئولین کامنتها این جوابیه و کامنت منو سانسور نکنند ،که موجب تشکر و امتنان خواهد بود.
نوشته شده توسط: Anonymous

سالام الیکیم
اوتانجاق پان فارسیست کومونیست لر :
زبان تورکی شرقی (اوغوز) : در تورکمنستان و تورکمنستان جنوبی جمهوری آزربایجان وگونئی آزذبایجان و تورکیه و آنادولی و ........متکلمین دارد
زبان ادبی تورکی آزربایجانی یک لهجه ادبی دارد و انهم لهجه باکی است
تفاوت زبان ادبی تورکیه با آزربایجانی استفاده از لغات بعلت مرز های سیاسی است
کسانی که این اختلافات را عمد ه میکنند یقین که در اشتباه هستند زیرا هنوز فرق بین تعریف پانتورکیست ساخته ( داشناکها + پان فارسیستها + کمونیست سوویت ) را با لعریف تورکیست انسان دوست و ازاده ممد امین رسول زاده و ائاچی بی را تشخیص نمیدهند اگر ریگی به کفش نداشته باشند
دو نفر را در سال 1918 تا 1920 مقایسه کنید آزاده ای بنام ممد امین رسول زاده رهبرمان وکمونیست دیکتاتوری بنام لنین رهبرتان بقول خودتان هر وقت توانستید آزاده را از دیکتاتور تفکیک دهید ان موقع بقیه

سالها هم قابل بررسی هست در غیر اینصورت این ره به پان فارسستان است
نوشته شده توسط: Anonymous

سالام ـ جناب مسئول کامنت ،ممنون که اعتراض من رابخاطر این حرکت جاعل چاپ کرده اید،والابماهم باید حق دهید ،که معنی صداقت وارزش قلم رازیرسئوال ببریم،من تصمیم گرفته ام ازهروسیله ایی که دشمن استفاده میکند،ابزارش راازاوگرفته خلع سلاحش کرده وسلاح اورا برعلیه خودشان بکارگیرم،

نوشته شده توسط: اسامه

جناب سهند :مقدار شعور شما ، ملاک شعور و درک دیگران نیست.
برای انسانهایی، با فقر ذاتی معنوی، که با وارونه نگاهداشتن حقیقت، به زندگی گیاهی خود ادامه میدهند و خود را با دروغ، ارضاء میکنند، یک واژه جالبی را به کار میبرند: استمنای روحی!

درباره کریول توکی که به اصطلاح نادرست زبان تورکی نامیده میشود با حضور خود تورکان مفصلا بحث شد لینک های زیر برای شما است ::
http://www.iranglobal.info/node/60110

http://www.iranglobal.info/node/60350#comment-89474

http://www.iranglobal.info/node/60350

،دئعیلانماق،(واژه + ماق ) و یا سور خوردن که زویولده مک (واژه + مک) اولمک می شود همان شدن و کردن یعنی مصدر جعلی منداوردی به جای افتادن و سریدن
شما اگر توانستی 100 تا واژه مثل گلم بدون ماق کشیدن در تورکی نوشتی که فعل بسیط باشند تورکی حتی 100 تا فعل بسیط هم ندارد

نوشته شده توسط: اسامه

کامنت قبل من یک تصحیح دارد :
فقه شافعی و ادبیات عرب

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

نوشته اید
« یک زبان ترکی داریم و لهجه های گوناگون نه زبان ترکیه و لهجه ی باکی و لهجه جنوب
زبان ادبی تورکی آزربایجانی لهجه باکی پذیرفته شده است»
--
به جملات شما توجه کنیم:
-«یک زبان ترکی داریم».
- این" یک زبان ترکی" کدام است؟ و کجاست؟
-« لهجه های گوناگون [ ترکی داریم] »
- این لهجه ها کدام اند؟
- فرق « زبانهای هم خانواده » با همدیگر و با زبانهای « غیر هم خانواده» چیست؟
---
-فرق زبان با لهجه چیست؟
- چرا « زبان ترکی ترکیه» نداریم ؟
-چرا لهجه باکو و جنوب دو لهجه نیستند؟
- کی گفته « زبان ادبی ترکی آذربایجان» "فقط" لهجه ی باکو پذیرفته شده است؟ و لهجه ی جنوب، به عنوان" زبان ادبی" پذیرفته نشده است؟
-
«گروه زبانی خویشاوند» یا «خانواده ی زبانی خویشاوند» چیست؟

لطف کنید پاسخ سئوالات را با فاکت از دانشنامه ها یا زبان شناسان، یا کسانی که در زبان شناسی کار کرده اند ، بیان کنید
تا بدانیم اشتباه ما کجاست ؟

-شما می توانید از هیئت، فرزانه، ذهتابی، بهزادی، از نویسندگان ترکیه و جمهوری آذربایجان فاکت بیاورید. و از اروپاییان.
---
من متاسفم که بدون توجه به پاسخ سئوال فوق چیز نوشته اید.
اسارت در سیاست یکسان سازی زبانی یا « ترک سازی» و محو هویت خلقها و ملت ها، در جملات بالا به روشنی نشان داده شده است.
جملات شما قادر نشده ابتدایی ترین« اصول تفکر» را در مورد موضوع ، رعایت کند.
شاید پاسخ سئوالات، تاریکی مسئله را روشن کند.

--- آنچه من نوشته ام:
-زبان آذربایجان و جمهوری آذربایجان یک زبان با دو لهجه ی کتبی ست.

-میخواهند همه ی زبانهای هم خانواده ی ترکی را استانبولی( ترکی ترکیه) سازی نماید

-زبان آذربایجان با زبان جمهوری آذربایجان دو لهجه از یک زبان می باشند ولی در مقایسه با زبان ترکیه دو زبان هستند .
ترکی ما و ترکیه به هم دیگر ترجمه میشوند.

-سخن بر سر گرفتن برخی واژه ها از « زبانهای هم خانواده» نیست. در ادبیات و زبان کتبی و تخصصی نویسنده به برخی کلمات نیاز پیدا میکند و آنها را در درجه اول از زبانهای هم خانواده میگیرد. اینها جای خود دارند. اما تغییر دادن زبان توسط سیاست ترک سازی مسئله ی دیگریست.
متاسفانه در اثر این سیاست نابود کننده زبان کتبی ما از طریق کسانی که راه « ترکچولوق» را میروند مورد شدیدترین حملات قرار گرفته است. با یک نگاه به متنهای ترکی و جمله بندیها و اصطلاحات و کلمات راحت قابل تشخص است که چقدر زبان زیبای ما نابود و زدوده شده است.

- نابودی زبان زیبای ما در متنهای ترکی، دستاورد سیاست ترکچولوق است.
نوشته شده توسط: Anonymous

پرفسور لوییس از بنیانگذاران مطالعه‌های ترک‌شناسی در دانشگاه آکسفورد بود. وی نویسنده‌ی بهترین خودآموز زبان ترکی استانبولی (به انگلیسی) است. وی هم چنین در زمینه‌ی اصلاح زبان ترکی کتابی نوشته است به نام «اصلاح زبان ترکی: کامیابی فاجعه‌آمیز» و در این سخنرانی به برخی نکته‌های این کتاب اشاره کرده است که می‌تواند برای ما ایرانیان نیز سودمند باشد.

پرفسور لوییس در این سخنرانی هم چنین به چند نکته اشاره می‌کند که برای پاسخ به همه‌ترک‌انگاران (pan-Turkist) نیز سودمند است. یکی درباره‌ی خاستگاه اصلی ترکان و تاریخ آنان است:

پرفسور لوییس از بنیانگذاران مطالعه‌های ترک‌شناسی در دانشگاه آکسفورد بود. وی نویسنده‌ی بهترین خودآموز زبان ترکی استانبولی (به انگلیسی) است. وی هم چنین در زمینه‌ی اصلاح زبان ترکی کتابی نوشته است به نام «اصلاح زبان ترکی: کامیابی فاجعه‌آمیز» و در این سخنرانی به برخی نکته‌های این کتاب اشاره کرده است که می‌تواند برای ما ایرانیان نیز سودمند باشد. برای آگاهی بیشتر به پایان ترجمه‌ی پارسی این سخنرانی در تارنمای آذرگشنسپ نگاه کنید که نشانی آن در پایان این نوشته آمده است.

پرفسور لوییس در این سخنرانی هم چنین به چند نکته اشاره می‌کند که برای پاسخ به همه‌ترک‌انگاران (pan-Turkist) نیز سودمند است. یکی درباره‌ی خاستگاه اصلی ترکان و تاریخ آنان است:

نوشته شده توسط: Anonymous

در چند سال اخیر، پان‌ترکیستها برای ثبات دروغهای خود پای سازمان بین الملل و یونسکو را به میان کشیده‌اند. چنان‌که هفت‌نامه‌ی امیدزنجان، دروغی شرم‌آور به این‌ سان را چاپ نمود و پان‌ترکیستهایی مانند ماشاءالله رزمی و غیره آن را در مجلات رایاسپهر نیز گسترش دادند.
دروغ باین سان است:
سازمان یونسکو طی آماری ترکی را سومین زبان با قاعده دنیا و زنده‌ای دنیا معرفی کرده و فارسی را لهجه‌ی سی و سوم عربی به حساب آورده است. سازمان یونسکو سال ۱۹۹۹ میلادی را سال «دده قورقود» نامگذاری کرده است. این افتخار بزرگ بر ترک‌زبانان مبارک باد!
نخست باید گفت که هر سال یا چندسالی سازمان یونسکو بزرگداشت مشاهیر و آثارهای فرهنگی کشورهای گوناگون را جشن میگیرد و جشن دده‌قورقود متعلق به کشورهای ترک‌زبان بوده است و نه کل کشورهای یونسکو. چنانکه برای نمونه

جشن بزرگان ایرانی مانند ناصر خسرو و فردوسی یا زردشت جشن کشور عربستان نبوده است. یعنی این چیز خاصی نیست و یونسکو کم و بیش هرسال جشن مشاهیر و دستاوردهای فرهنگی کشورها(آنها که پیشنهاد بزرگداشتی را میکنند) را انجام میدهد.
اما بخش دروغین این روزنامه همان جمله‌ی نخستین آنست. یعنی یونسکو هرگز چنین آمار و ارقام دروغینی نداده است. برای نمونه هر زبان شناسی میداند که ما چیزی به نام “زبان ترکی” نداریم بلکه خانواده‌ی زبانهای تورکیک داریم که دوتا از این زبانها همان ترکی آذربایجانی و ترکی استانبولی است.
با کمال اندوه ولی باید گفت که بجای اینکه مقامات فرهنگی ایران، از جمله “فرهنگستان ایران” پاسخگوی این دروغها باشند ، آنها خوابیده بودند و ناچار پان‌ترکیستها نیز در نشریات خاص خود این دروغها را گسترش دادند. در نهایت یکی از پژوهشگران ایرانی به نام سلیم نیساری، مچ دروغ‌گویان را گرفته و موضوع را به طور نوشتاری دوجانبه با سازمان علمی و فرهنگی یونسکو در میان گذاشت.
پاسخ یونسکو هم این بود:
یونسکو-مورخ مارس ۱۳ ۲۰۰۲
در جواب نامه‌ی مورخ ۱۲ ژانویه ۲۰۰۲ که پرسیده بودید آیا یونسکو اعلامیه‌ای در مورد درجه بندی زبان‌های مهم جهان منتشر ساخته است، اشعار می‌دارد که یونسکو هرگز به صدور چنین اعلامیه‌ی غیرمنطقی مباردت نکرده است.
نوشته شده توسط: Anonymous

هر زبانی برای متکلمانش ،عزیز و محترم و وازگئچیلمز ،شاید در فارسی نادیده نگرفتی باشد این کلمه وازگئچیلمز،می باشد،و هستی هر ملت و ریشه و اساس موجودیت هر ملتی را زبان تشکیل می دهد بعدا تاریخ و فرهنگ و آداب و رسوم یعنی عنعنه و کولتور و موسیقی و لباس ملی آن ملت،اما لهجه فارسی که طبق اعلام سازمان یونیسکو سی و سومین لحجه عربی به علت وجود هفتاد درصد کلمه عربی در فارسی به غیر از چندین درصد کلمات تورکی و از سایر زبانها ،می باشد،،و همچنین نداشتن فعل ،کافی و نازایی بودنش در فعل ،و عقیم بودنش می باشد ،که به علت عدم موجودیت فعل کافی در این زبان ،به طور وسیعی در ساختن جملات از فعل سر و خوردن استفاده می کنند که این هم ،اگر ملت و یا کسانی در بین این ملت ،نباشد و اصطلاحات نامفهوم آن را یاد نگیرد با آموزش نمی تواند مفهوم اصطلاحات به کار برده شده را بفهمد ،مثل آب خودم ،که آب را می نوشند چیزی را می خورند

که جویدنی باشد مثل نان ،زمین خوردم ،زمین را نمی خورند اگر یک خازجی این جمله را بشنود می گوید این چه جوری زمین را خورده،یئره دوشله شرلر یا یئخیلارلار،و زمین را خوردن جزئی از معجزات لهجه و گویش فارسی است،و مثالهای دیگری مثل سرما را خوردن ،که صیحیحش سرما زدگی یا در تورکی سویوخ دیمک و یا مثال دیگر گلوله خودن را می توان ذکر کرد که گلوله را نمی خورند گلوله دئیر،و یا قل خوردن که قل و هم نمی خورند بلکه چرخ خوردن می شه ،دئعیلانماق،و یا سور خوردن که زویولده مک می شود و یا لیز خوردن،و دهها جور از این مثالها که عیب و نقص در این گویش و لهجه فارسی می باشد ،و مثالهای دیگر که سر درست می شود سرپیچی کردن ،یعنی سرش را پیچاندن که منظور و مفهوم گوینده را نمی رساند و باید یکی برای شنونده ای که به اصطلاحات فارسی ووارد نیست باید تفسیر کند که این آدم می خواهد بگوید که او به حرف من گوش نکرد و مثالهای دیگری که سر دواندن ،سرریز شدن ،سرگردان کردن،و دهها مثال دیگر که می توان گفت اما هیچ مشکلی نیست این گویش و لهجه و یا زبان برای متکلمینش در قسمت کویری در ایران و در هرلت و قندهار افعانستان محترم می باشد و مبارکشان باشد و همانطور زبانهای ملی دیگر ملل ساکن در ایران و سایر ملل دنیا برای خودشان عزیز و محترم می باشد و نادیده نگرفتنی ، اما دیگر قرار نیست که این زبان را علم نموده و در بین هشتاد میلیون ملل موجود در جغرافیای موسوم ،کهوشصت میلیون ملل غیر فارس دارد ،زبان رسمی و زبان سایر ملل را غیر رسمی و قدغن در خواندن و نوشتن در مدارس نمود و محکوم به از بین رفتن،این دیگر عین دشمنی با ملل دیگر و یک فکر راسیستی و استعماری می باشد که نود سال است به ملل غیر فارس با زور قلدری و قداری تحمیل می گردد و موجوب نابودی و تکهوتکه شدن کشور به نام ایران خواهد شد.
نوشته شده توسط: Anonymous

سالام ـ این دومتن ازمن نیست،این جاعل بازهم شروع کرده به دو دوزبازی،آقای لوایی ودیگردوستان وخصوصن جناب آقای توکلی میتواند خیلی راحت به جعل بودن نوشته هاپی ببرد،چرا این کاررانمیکند،برایم نامفهوم است،

نوشته شده توسط: Anonymous

سالام الیکیم
تا مرد سخن نگفته باشد صدق و نیتش نهفته باشد
بسیار خوب شد رسیدیم به حائی که نیت و صداقت خود را به نمایش گذاشته است
.« تبریک ادیره م» و « تبریک دییره م»:
اولی با گرامر تورکی همخوانی دارد دومی اخذ شده از گرامر زبان مسلط اخذ شده است
(دوستانی که تحت تأثیر زبان ترکیه و لهجه ی با کو قرار دارند متاسفانه قدرت نوشتن لهجه ی جبوب را نیز از دست داده اند)
دم خروس زد بیرون یک زبان ترکی داریم و لهجه های گوناگون نه زبان ترکیه و لهجه ی باکی و لهجه جنوب
زبان ادبی تورکی آزربایجانی لهجه باکی پذیرفته شده است
در زمان شاه کمونیستها میخواستند افراد را جذب کنند ابتدا تکیه کلامشان این بود ما باید دانسته های خود را کنار بگذاریم بعد بی طرف کتابهای کمونیستی را بخوانیم و الی آخر

من برای چندمین بار از شماهای( اوتانجاق پان فارسیست کمونیستها)یاد گرفتم که راه ما درست است وخواهش میکنم وقایع دهههای 1960 و 1970 در تورکیه را باید بیطرفانه بررسی کرد
اگر بررسیهای شماها به مانند بررسی و صدور حکم((قوندارما سوی قیریم ارمنی (های)سالهای 1915 و 1918 )) است که بدا بحال خوانندگان که وقت انها را تیهوده میگیرید
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه
کسی که میگوید عشق و زیبایی من، زبان و خلق من است.
وظیفه دارد هویت زبان و خلق خود را حفظ کند. اگر با سیاست ترک سازی هویت زبان اش را نابود کند او دیگر « پان ترکیست یکسان ساز» است میخواهد همه ی زبانهای هم خانواده ی ترکی را استانبولی سازی نماید و برای دنیای ترک و توران، زبان یگانه، آنهم ترکی استانبولی را تحمیل کند.
او به ملت ترک توران اعتقاد دارد و زیبایی او همین وطن توران و ترکی ترکیه است. راه رسول زاده را میرود.
ربطی به آذربایجان ندارد. حتی ربطی به جمهوری آذربایجان هم ندارد.
---
زبان آذربایجان و جمهوری آذربایجان یک زبان با دو لهجه ی کتبی ست. نویسنده ی آذربایجان لازم است لهجه ی خود را کتبا فراهم کند و زبان جمهوری آذربایجان را به نویسندگان آنجا بگذارد.
ما اصطلاحات خاص خود را داریم که با صطلاحات باکو خیلی متفاوت اند. نمیتوان از آنها استفاده کرد.

لغات روسی. اصطلاحات، واژه های محلی، جمله بندیهای نامتعارف ، برای ما آزار دهنده اند و نباید استفاده کنیم. نوشته را خراب میکنند.« تبریک ادیره م» ، برای ما نامانوس و غریبه و نامتعارف است. « تبریک دییره م» اصطلاح ماست.
«بو رایون دا»؛ برای ما بیگانه است. « بو ماحال دا».
دوستانی که تحت تأثیر زبان ترکیه و لهجه ی با کو قرار دارند متاسفانه قدرت نوشتن لهجه ی جبوب را نیز از دست داده اند.
---
ترکچولر، منهای افراد نادر، کوچکترین زحمتی برای یادگیری زبان ترکی آذربایجان به خود نمیدهند و مخالف ادبیات اند.
حتی ترکی ترکیه را هم یاد نمیگیرند. اینان منتظراند توران ترک تشکیل شود بعد به مدرسه روند و « تورانی» یاد بگیرند.
---
واقعا تراژدی ست. ببینید سرگذشت ما به کجا انجامیده است.
---
براستی
فکر کردن یعنی چه؟ چگونه میتوان فکر کرد؟
آیا کسی که بداند فکر کردن چیست و چگونه میتوان فکر کرد، باز این تراژدی را میافریند؟
نوشته شده توسط: Anonymous

سالام ـ این دونوشته درساعت 18.25 و18.27 ازمن نیست،بازهم این جاعل نامرد بنام من شروع به متن گذاری کرده است،اگردوستان توجه کنند،این حقیر همیشه متون خودراباسالام شروع میکنم، دومین نوشته های من یک رمز مخصوص دارد،که دوستان درمدیریت سایت بخوبی میتوانند،آنراپیدا وازکارناشایست این جاعل جلوگیری نمایند،متاسفانه این کاررانمیکنند،سومن هردومتن نوشته شده سه روزقبل بنام کسی دیگردراینجاآمده بود،که امروزبنام من درآمده است،من باماهیت متن کاری ندارم،کارم باجاعلی این شخص است، این آقای مسئول کامنت هانمی دانم چرانوشته های من راچاپ نکرده ولی متون این جاعل راچاپ میکند؟آقای توکلی بفکرمن لازم است جلوی اینگونه حرکات رابگیرد کارشایسته ایی کرده است،

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ترکچولوق و آذربایجان دوستی
تئوری، و عمل سیاسی-فرهنگی
---------
«شعارحق آموزش به زبان مادری دادن و همزمان تیشه به ریشه زبان زیبای ترکی آذربایجان زدن چطور قابل توجیه است. زبان ترکی آذربایجان با لهجه های زیبای شهرهای مختلف آن چه ایرادی دارد که ترکی استانبولی را باید جایگزین آن کرد وهویت متفاوت آذربایجان و زبان آنرا ازبین برد.-یک کاربر»
این قسمتی ازکامنت دوستی ست در مورد زبان آذربایجان و زبان ترکیه. ظاهرا ربطی به مقاله بالا ندارد اما عمیق نگاه کنیم « ترکچولوق»، ترک گرایی و آذربایجان دوستی در آن مطرح شده است ، در یک رفتار و سیاست عملی. تضاد ایده لوژی ترکچولوک و اندیشه ی آذربایجان دوستی.
1- ایده لوژی ترکچولوک( ترکیسم)
2- ایده آذربایجان دوستی
3- تضاد آنها در عمل سیاسی- و فرهنگ
---

در بحث های آسیب شناسی تلاش رفع تبعیض و حقوق خواهی در آذربایجان ، مشکل اساسی « تئوری» یا «تئوری ترکیسم و شاخه هایش» مطرح گردید و تئوری آلترناتیو « دموکراتیسم» پیشنهاد شد.
---
1-ترک سازی یا استانبولی سازی زبان آذربایجان:
ترکچولوق -ترکیسم-میکوشد با «سیاست ترک سازی»، زبان ترکی آذربایجان را به زبان ترکی ترکیه - استانبولی-تبدیل کند. کسی که این سیاست را قبول دارد به جای « سالام یا سلام» ، « مرحبا» به کار می برد. و با همین کلمه ، کلمات و اصطلاحات و روش «جمله بندی استانبولی» به صورت سیل آسا در نوشته های نویسندگان آذربایجان خودنمایی میکنند.

2- ترک سازی یا استانبولی سازی زبان جمهوری آذربایجان:
این سیاست ترک سازی یا استانبولی سازی در جمهوری آذربایجان نیز ادامه دارد و میکوشد زبان آنجا را نیز استانبولی کند.
---
تز این سیاست آن است که « هرای هرای من ترکم». زبان من « ترکی» ست. زبانی به نام آذربایجانی وجود ندارد. فقط زبان زبان ترکی ست. آذری هم، نام من در آورده ایست که کسروی رواج داده .
---
این سخنان « ترکیب درست و نادرست» است جهت اعمال سیاست « استانبولی سازی» زبان هر دو بخش آذربایجان.
این سیاست در تزهای « داود اوغلو» قرار دارد و « سیاست امپراطوری فرهنگی ترکیه» را دنبال میکند. هدف سیاست مذکور نه تنها تغییر زبان آذربایجان دو بخش، بل « استانبولی سازی» همه ی زبانهای هم خانواده با ترکی ست.
--
ما « سیاست فارس و فارسی سازی زبان مان» را در ایران دیده ایم و می بینیم- متأسفانه همین کار توسط «سیاست ترک سازی و استانبولی سازی» ادامه می یابد و این دو سیاست یک سکه اند با دو روی. فارس-ترک. قربانی و نابودی « هویت آذربایجانی» ماست.
این سیاست ترک سازی بمانند فارس سازی جنایت علیه بشریت است. دارد هویت خاص خلقها و ملتها را نابود کرده « یکسان سازی» میکند طبق نقشه و عمدا.
----
سخن بر سر گرفتن برخی واژه ها از « زبانهای هم خانواده» نیست. در ادبیات و زبان کتبی و تخصصی نویسنده به برخی کلمات نیاز پیدا میکند و آنها را در درجه اول از زبانهای هم خانواده میگیرد. اینها جای خود دارند. اما تغییر دادن زبان توسط سیاست ترک سازی مسئله ی دیگریست.
متاسفانه در اثر این سیاست نابود کننده زبان کتبی ما از طریق کسانی که راه « ترکچولوق» را میروند مورد شدیدترین حملات قرار گرفته است. با یک نگاه به متنهای ترکی و جمله بندیها و اصطلاحات و کلمات راحت قابل تشخص است که چقدر زبان زیبای ما نابود و زدوده شده است.
---
نابودی زبان زیبای ما در متنهای ترکی، دستاورد سیاست ترکچولوق است.
زبان آذربایجان با زبان جمهوری آذربایجان دو لهجه از یک زبان می باشند ولی در مقایسه با زبان ترکیه دو زبان هستند .
ترکی ما و ترکیه به هم دیگر ترجمه میشوند. از سوی دیگر زیبایی که در ترکی ما هست در ترکی ترکیه زدوده شده است.افتادن
یا حذف صدای ə از زبان استانبولی آنرا ضعیف کرده و زیبایی اش را کم نموده است. حداقل برای ما که بدون این صدای زیبا نمی توانیم کلمات خودمان را ادا کنیم.
لازم است نویسندگان ما تا حد امکان به لهجه و زبان خودمان بنویسند . تنها برخی چیزها ی محدود را میتوان از زبانهای هم لهجه و هم خانواده وام گرفت.
----
سر فرصت این موضوع «ترک سازی» را جداگانه مورد بحث قرار خواهیم داد.
ما برای حفظ هویت خود لازم است به لهجه ی کتبی جنوب بنویسیم. فقط برخی کلمات محدود را می از جای دیگر وام گرفت.
--
ادامه در کامنت دیگر
نوشته شده توسط: Anonymous

اين ويديوى لوايى يك مانيفست سياسى است

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

فکرکردن یعنی چه؟ چطور میتوان فکر کرد؟

دوست عزیز می نویسد:«غرض از نقل قول سید حسن تقی‌زاده مبنی بر "پیامبر" بودن رسول زاده، این است که به شما بگویم که، اگر تقی زاده چنین اعتقادی دارد، بمعنای این نیست که شما هم آن را بپذیرید و مقدسش بدارید، ولی از شما بعنوان یک روشنفکر آذربایجانی انتظار می رود که این را بر آذربایجانی ها و آذربایجانچیها خرده نگیرید. وگرنه این می تواند به منزله "کاتولیک تر از پاپ" بودن تلقی شود .
وانگهی، غیر مقدس بودن رسول زاده به معنای نژادپرست بودن و هیتلرچی بودن او نیست.»

-عزیز جان، علائق شخصی،شخصی ست، و برآن نتوان خرده گرفت.اما وقتی چیزی برای « دیگران» هم مطرح میشود، البته که
آنها هم حق دارند مسئله را در ترازوی « رد-و-قبول» قرار دهند. رسول زاده، ائلچی بئی، و دیگران، وقتی به عنوان « صاحب نظر»، و « رهبران فکری» معرفی میشوند، حق خود میدانم که آنها را سبک سنگین کنم.

از طرف دیگر وظیفه ی اجتماعی یک روشنگر است که نظر خود را پیرامون مسایل دوران خود بیان کند .
این فعالان سیاسی( ائلچی بئی و رسولزاده) ، که من افکارشان را مطالعه کرده ام ، اندیشه ای برای ما ندارند. و در زمان خودشان نیز نتوانستند راه درستی بروند.
--
حالا ، هر فرد، و هر گروه، خود داند چگونه با این نویسندگان برخورد میکند.
لازم است آثار آنها را بخوانند،با «دانش آنالیز و نقد و بررسی» و تحلیل علمی، مطالب را بسنجند .
--
امیدوارم توجه داشته باشید که برخورد با اندیشه و اعمال یک نویسنده و سیاستمدار ، نمی تواند در بعد شخصی محبوس شود، لاجرم، مانند هر نویسنده ی دیگر در بعد عمومی و «فضای اندیشه و عمل» مورد نقد و بررسی قرار میگیرد.
--
دو نویسنده ی نام برده در «عرصه اندیسه و عمل سیاسی» سخن قابل توجهی برای مسایل ما ندارند.
-
مشکل آنها این بود که « بلد نبودند چطور فکر کنند». این مشکل را ما هنوز هم در فضای سیاسی و روشنفکری خودمان داریم.
« روش اندیشیدن، و تفکر» کمبود عرصه ی سیاسی و فکری ماست.
بخشی از این کمبود میتواند از راه خود آموزی « فلسفه و منطق » جبران شود.
اما کمتر کسی متوجه این موضوع ست و زحمت میکشد که کمبود را رفع کند.
---
روش نیاندیشیدن- متد اندیشه ی فضای روشنفکری ماست. بیشتر افراد عاشق اند« هوایی» حرف بزنند. و دئمی چیز بنویسند.
کار عمده چنین است.
اینان درِ تفکر را بروی خود بسته اند. زیانهای این کار را نیز دیده اند ولی باز دوست دارند « دئمی باشند و دئمی بیاندیشند». هیچ وقت زحمت به خود نمی دهند بروند دنبال این موضوع که چگونه میتوان « کتاب و سیب» قرار گرفته روی میز را شناخت؟ از هم تمیز داد؟ و چگونه میتوان به درون و بیرون آنها پرداخت؟ و بعد از دهها پرسش و پاسخ عاقبت باید چکار کرد که محیط دیگر و مورد علاقه پدید آورد؟
اینها نه روش اشکال جویی بلدند و نه روش اصلاح گری و درست سازی. نه روش طرح یک مسئله را بلد اند. تا چه رسد به یافتن جواب آن.
از مردم عادی انتظاری نیست اما از کسی که اسم خود را فعال سیاسی گذاشته حداقل شرایط و انتظارات را همه دارند.
--
مشکل ما اینه که فضای سیاسی ما عمدتا بلد نیست چطور میتوان فکر کرد!
تا این اشکال عمده را داریم راه بجایی نخواهیم برد.
نوشته شده توسط: Anonymous

جوابى براى هر سيستمى كه مخالفانش را محو و نابود مى كند:
مى توانيد ذهنم را مشغول سازيد اما نمى توانيد اشغالش كنيد.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب امین فراموش. حرف شما در باره املاء کلمه قانونگزار اشتباه است. در رسم الخط امروزی کلماتی مثل برگزار ، سپاسگزار ،گزارش،قانونگزار و مثل اینها را با ز مینویسند نه با ذ . نوشتن امروز با نوشتن 60 سال پیش فرق کرده که مینوشتند(برگذار ، سپاسگذار ، قانونگذار ). به سایت های معتبر هم بروید به همین شکل قانونگزار نوشته شده. مثل سایت واژه یاب که مورداستفاده عمومی است http://www.vajehyab.com/motaradef/%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86%DA%AF%… در قدیم تهران را مینوشتند طهران یا اتاق را مینوشتند اطاق که غلط بود چون اینها عربی نبودند که با ط بنویسند. امروز تقریبا همه مینویسند تهران و اتاق. همانطور که نوشته ای وقتی معنی کلمه گداشتن مادی نباشد با ذ نمینویسند. قانون هم مثل نمکدان نیست که جایی بگذارند بلکه معنی معنوی دارد یعنی تصویب قانون. پس قانونگزار درست است.

نوشته شده توسط: Anonymous

تسلیم ناپذیری ؟ فقط یک عده ادم خوش گذرون هستند همین وبس

نوشته شده توسط: Anonymous

قابل توجه فعالین حرکت ملی آذربایجان جنوبی٫

لطفأ درنوشته ها و گفتار ازبکار بردن کلمات ترکی استانبولی پرهیز کنید. در غیر اینصورت ترکی زیبای آذربایجان و هویت متفاوت آنرا به عمد از بین خواهید برد. مردم آذربایجان شدیدا از موضوع شاکی و به شدت ناراحتند. بخشی از گفتار آقای لوایی به همین دلیل قابل فهم نیست. گفتارگوناذ تی وی ٪۷۰-٪۸۰ ترکی استا نبولی است که برای مردم آذربایجان اصلا مفهوم نیست.

شعارحق آموزش به زبان مادری دادن و همزمان تیشه به ریشه زبان زیبای ترکی آذربایجان زدن چطور قابل توجیه است. زبان ترکی آذربایجان با لهجه های زیبای شهرهای مختلف آن چه ایرادی دارد که ترکی استانبولی را باید جایگزین آن کرد وهویت متفاوت آذربایجان و زبان آنرا ازبین برد.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب لوایی

با مطالعه نوشته های شما آنچیزی که بسیار خود نمایی میکنند، رهایی شما از قید و بند مطالعه و تحقیق و ارائه نتایج تحقیقتان به خوانندگان خودتان است. از دید شما دل نوشته هایتان به جای اینکه در دفتر خاطراتتان باشد به قدری اساسی و مورد نیاز همگان است که میتواند به شکل عمومی منتشر شود. تمام نوشته ها شما پر است از خود زنی صوفیانه و ذجه های قهرمانانه و شکایت تان از دشمنان بی رحم و خونخوارتان که شما به آنها پانفارس میگویید.

حرکت پانتکری در ایران مانند حرکات پان کردی و پان عربی برای باز کردن جای پا در جامعه اول با حجمه طلبکارانه کار خودش را شروع کرد مانند فارسی زبان 33 عربی است و اینکه زبان ترکی را فضایها به وجود اوردند و یا اینکه ترکی در ایران 7 هزار سال سن دارد.
اما امروزه پس تلاش ایران دوستان و عاشقان حقایق علمی با ارائه اسناد مختلف تاریخی تمامی ادعاهای حرکت مدنی ترکی(مدنیت بدون نیاز به کتاب) و پانهای دیگر پاسخ داده شده است. اوایل کوهنوردی را مصادره کردند بعد از مد افتاد حالا چندی است که ورزشگاه هم از مد افتاده.

حالا دوره دوره امثال محمدرضا لوایها است تا به جای پاسخگوی حرکت ملی به دروغهای سیاسی و تاریخی 70 ساله خود در مورد هویت و مدنیت اذربایجان خودشان را به کوچه علی چپ بزنند.سخن لوایی این است یعنی درست است که من را میزنید اما من به راه خودم که معلوم نیست چیست ادامه میدهم. درست است که دروغ میگویم و بر ضد منافع و مدنیت اذربایجان عمل میکنم اما من را میزنند و این نشان میدهد که حق با من است چون میزنند پس مظلومم و چون مظلومم پس حق با من است. دیگر گفتگوی علمی و ارائه اسناد و این چیزها هم لازم نیست، راحت.
باید تنور را گرم نگاه داشت. باید کاری کرد اهااا من را به مرگ تهدید کردند....
Azergun@uw.edu
نوشته شده توسط: Anonymous

ائلیار عزیز. غرض از نقل قول سید حسن تقی‌زاده مبنی بر "پیامبر" بودن رسول زاده، این است که به شما بگویم که، اگر تقی زاده چنین اعتقادی دارد، بمعنای این نیست که شما هم آن را بپذیرید و مقدسش بدارید، ولی از شما بعنوان یک روشنفکر   آذربایجانی انتظار می رود که این را بر آذربایجانی ها و آذربایجانچیها خرده نگیرید. وگرنه این می تواند به منزله "کاتولیک تر از پاپ" بودن تلقی شود .
وانگهی، غیر مقدس بودن رسول زاده به معنای نژادپرست بودن و هیتلرچی بودن او نیست.
من برای فهم آسان این مسئله یک سوال مطرح می کنم. ولی قبل طرح این سوال می خواهم به یکی دیگر از زوایای زندگی پرآشوب رسول زاده اشاره کنم تا بتوانم منظورم را برسانم.
همان طور که می دانیم یکی از غیر مترقبه ترین تصمیمات استالین نکشتن رسول زاده بود. استالین نه فقط دستور قتل رسول زاده را صادر نمیکند بلکه او را بدست خودش از زندان باکو آزاد کرده و همراه

خودش به مسکو می برد. رسول زاده از انروز تا سال ۱۹۲۳در مسکو مانده و با سیستم استالینیستی "همکاری" میکند.
حال با توجه به این حادثه از شما و ایذا و همفکرانتان سوال میکنم؛ آیا میتوان رسول زاده را بخاطر اینکارش استالینیست نامید؟
بدون شک نه. ولی با معیار شما میباید او را  استالینیست بدانیم. چرا که نه فقط در دوران تزارها، حتی پس برقراری نظام کاملا توتالیتر استالینیستی با استالین همکاری کرده است!
خلاصه رسول زاده بسیار بزرگ تر از آن است که بتوان آن را قالب یکی از این ایدئولوژی های موجود پان ایرانیستی و پان تورکیستی و مارکسیستی -لنینستی و خلاصه کرد.
(بنظر  من در تاریخ معاصر در حق هیچکدام از رجل سیاسی به اندازه  رسول زاده بی انصافی نشده است.)

تکرار می کنم، تنها دلیلی که شما برای نژاد پرست بودن و هیتلرچی بودن رسول زاده ارائه میدهید، مسئله همکاری با "لژیون آذربایجانی" ها  در اواخر جنگ دوم جهانی در آلمان است واین بهیچوجه دلیل ی منطقی نیست و همانطور که رفت این در وحله اول، وظیفه انسانی و ملی حتی حقوقی رسول زاده بود که برای نجات جان دهها هزار نفر اسیر جنگی  آذربایجانی تلاش کند و عدم انجام آن می توانست بعنوان یک لکه تاریک تلقی شود. 
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

سوگند نامه لژیون آذربایجانی
-------------------------
از متن مقاله:
[« محمد امین رسولزاده در لژیون آذربایجان سوگند خورد که پیرو هیتلر بشود.»
در سوگندنامه سربازان لژیون آذری آمده بود: «من به نام خدا سوگند مي خورم كه از رهبر، نژاد و كشور آلمان و آدولف هيتلر به عنوان فرمانده نيروهاي مسلح آلمان پيروي كنم."

محمد امین رسول زاده و لژیونش همدست و همکار فاشیستهایی شد که در جنگ جهانی دوم بیش از هفتاد میلیون کشته، دهها میلیون زخمی و ویرانیهای بی شماری بر بشریت تحمیل نمودند.]

----
در رد این سخنان تاکنون کسی دلیلی ارائه نداده است. و زندگی نامه نویس رسول زاده که از جمهوری آذربایجان است و خود طرفدار رسولزاده ، تا جایی که من دیدم ، در این مورد سکوت کرده است.
لازم است متن این سوگند نامه ی لژیون منتشر شود.
«eza»-ی عزیز اگر نشانی این سوگند نامه را دارند لطفا درج کنند.

نوشته شده توسط: بهمن موحدی(بامدادان)

ساده انگاری است که که فکر کنیم رژیم حاکم بر ایران "ملی گرا" است و "ملی گرایی حکومت جلد شیعه گری دارد". به هیچ وجه منطقی و قابل قبول نیست که ما وارونه نویسی کنیم و رژیم را "ملی گرا" بنامیم. رژیم حاکم بر ایران در گفتار و کردار خود ضد ملی و ضد ایرانی است. رژیم حاکم بر ایران تنها حکومتی در جهان است که، سیاست رسمی اش تضعیف وطن پرستی؛ میهن دوستی و نفی هویت ملی؛ در کشور است. خمینی، همیشه خشم و غضب خود را از ایران و ایرانیت به نمایش می گذاشت و می گفت: ما چقدر سیلی بخوریم از این ملیت....... ما اصولاً کشوری به نام ایران را نمی شناسیم. اسلام میخواهد که همه دنیا یک عائله باشد و یک حکومت در همه دنیا. رژیم حاکم بر ایران؛ یک رژیم دینی، آنهم از نوع شیعه است؛ و ملی گرائی و وطن دوستی را مخالف ارزشهای اسلام میداند. آن گروه از خائنین که بر طبل جدائی و تفرقه میکوبند و حاضر نیستند با گردن نهادن بر یک

اتحاد فراگیرِ ملی زمینه هر چه سریعتر سرنگونی این رژیم ضد مردمی و ضد ایرانی را فراهم کنند، به طولانی شدن عمر این رژیم کمک میکنند.
نوشته شده توسط: اسامه

الان خوب میشه انجا خیارشور بکاری

نوشته شده توسط: اسامه

رشته تحصیلی این فقه شافعی و ادبایت عرب بوده و احتمالا ماموستا (همان اخوند ) هستند

نوشته شده توسط: اسامه

جناب qochaq zonozli:
مرورگر شما به احتمال زیاد برای یوتیوب کپچا دارد بهتر است اول وارد سایت یوتیوب شوید پس این صفحه را دوباره باز کنید

نوشته شده توسط: اسامه

یک سوال هم در پایان :
تورکی 40 تا پسوند اصلی دارد که از این 40 تا هم هیچکدام مال خوداش نیست این پسوند های مندراوردی تان که مینویسید را از کجا اوردین

نوشته شده توسط: اسامه

مشکل دیگر زبان تورکی این است که زمان حقیقی ندارد چون ساده ترین حالت ان که به عنوان پایه فعل سازی در نظر میگیرند فعل امر است نه فعل ماضی یا مضارع یا اینده و هیچکدام از این حالت ها هم در تورکی هنوز به وجود نیامده چون فعل امر مطلقا زمان نمیسازد
من اینبار از عربی مثال میاورم:
مصدر :اِسْتِفْعال
ماضی :اِسْتَفعَلَ
مضارع:یَسْتَفعِلُ
.......................
حالا تورکی را تماشا کنید:
مصدر "بیلمک"(واژه + مک یا در حقیقت اولمک)در فارسی مصدر بسیط دانستن است اما چون فعل تورکی مرکب جعلی است با مصدر امر بیل = بدان + مک (اولمک = کرد) ترجمه واقعی ان میشود "بدان کرد" به چه دلیل معانی و بیان تورکی چنین مسخره است چون زمان هنوز در ان به وجود نیامده
حالا تماشا کنید فعل سازی را :
قانون تورکی فعل + پسوند)
بیله جگیدیم.(ماضی = فعل امر + واژه + پسوند )
بیلیشه جگیدیم.
بیلیندیریله جگیدیم.

بیلینه جگیدیم.
بیلملی میشم.
بیلمیش ایمیشم
بیلدیگیم
..........................
زمان حال (مضارع)= بیلیرم.(فعل امر + پسوند
..................
فعل اینده (فعل امر + واژه + پسوند)
بیله جک ایمیشم.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

موضوع « پان ایرانیسم جدید» :
یا به اصطلاح عده ای دیگر« شوونیسم»
یا « ایرانیسم و پان ایرانیسم» یا « ناسیونالیسم فارسی»
همه ی اینها با کمی فرق، اشاره به یک چیز و پدیده اند:
-« ناسیونالیسم فارسی» که چهره ی خود را با اشکال گوناگون نشان میدهد و همه « ارتجاعی و تبعیض گر و عظمت طلب و آب زیرگاه و گوبلزی»
اما این، همه ی قصه نیست. باید داستان را از اول و کامل بخوانیم: در سه بخش:
1- حکومت ایران
2- ملی گرایی فارسی
3- حکومت و ملی گرایی فارسی ، در داخل همدیگر( عامل ستم و تبعیض)

-تئوری سیاسی و عملی حکومت ایران تشکیل شده از اسلامیسم در جهت شیعیسم(پان) ،ناسیونالیسم فارسی در جهت شیعیسم . ونولیبرالیسم حاشیه یی و محلی در اقتصاد. و کنش و واکنش این عناصر با تمام تضادهایشان با جهان معاصر. در دو صف :
1-سپاه و بیت؛ 2- کابینه (وهمه مشترک اند در ملی - شیعه گرایی و نو لیبرالیسم محلی)
2- حکومت و ناسیونالیسم فارسی نکات مشترک دارند و آنهم عنصر« ملی گرایی» است.
-ملی گرایی حکومت جلد شیعه گری دارد
-ملی گرایی فارسی جلد کوروش و شاه گرایی
-اما هر دو در عنصر ملی گرایی به شکل شوونیسم داخل و خارج حکومتی، مشترک اند. و هر دو انتشار فرهنگ فارسی را هدف دارند یکی برای اداره ی کشور دیگری برای عظمت فارس گرایی. هدف دیگر آنها « نقض حقوق ملیتهاست».
----
حکومت و ملی گرایی فارسی متقابلا از هم استفاده میکنند برای « قدرت» خود، اما تضاد هم دارند.
حکومت با شاه گرایی در ناسیونالیسم فارسی تضاد دارد . و اینها نیز تضاد دارند با اسلام گرایی و شیعه گری .
--
حکومت با شاه گرایی درگیری دارد و آن را تهدید برای خود می بیند.
از طرف دیگر « نقض حقوق ملیتها» را متوجه « شاه چیها» میکند. و خود را مخفی نگاه میدارد.

واقعیت آن است که هر دو عنصر« حکومت و ناسیونالیستها ی فارس( داخل و خارج حکومت)» یک مجموعه را تشکیل میدهند.
و مانع اصلی آزادی فرهنگها و رفع تبعیض اند.
بنابرین مانع اصلی حکومت و شاهچی ها و حامیان تبعیض اند- هرسه . آنان که در حکومت اند نقش بیشتری دارند. و در کل حکومت مانع اصلی ست. و «خارج حکومت» نقش فرعی دارد.
----
ایده ی « شوونیسم بدون حکومت- موجب تبعیض است» نادرست است.
« حکومت و شونیسم » از هم جدایی ناپذیر اند و هر دو عنصر باید مورد حمله قرار گیرد.
حکومت میخواهد گناه را به گردن شاهچی ها بیاندازد و تبعیض دیده را گول بزند.

سیاست درست چنین است: به قول مردم « شیخینا دا لعنت- شاهینا دا»
باید هر دو عنصر را مورد حمله قرار داد. فراموشی عامل «حکومت» خود فریبی ست. افتادن به تله ی تبلیغات حکومت است.
عامل تبعیض « حکومت و-شونیستها» هستند. « ترکیب دیکتاتوری -شوونیسم».
--
به حکومتی ها باید گفت:
گناه را به گردن شاه چی ها نیاندازید -شما که الان حکومت میکنید -بیشتر از شاه چی ها جنایت کارید.
عامل اصلی شما حکومتیان هستید و شاهچی ها خدمه ی شمایند.