Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

درود بر شما, آقاى امیرخیزی , بله شما درست ميگوييد, من اشتباهأ نوشتم منبع و نه نويسنده, ولى منظور من نويسنده بود و نه منبع, آقاى توکلى در جواب هم درست فرموده بودند و جواب منبع من را داده بودند, ولى منظور من نويسنده بود و نه منبع! با پوزش از اين اشتباه, منظور من نويسنده مقاله بود و نه منبع, منابع ميتوانند مطلاب بدون نويسنده که جوابگو باشد, منتشر ميکنند, متأسفانه من انتشار مطالب را از ديد بالاترين پايبندى به روزنامه نگارى و پايبندى به شرافت هر خبرنگار و انسان نگاه ميکنم, شما و آقاى توکلى هر مطلبى را که دوست داريد, چه با منبع و چه بدون منبع (ولى منظور من نويسنده بود که جوابگو باشد, متأسفانه در فرهنگ ما ايرانيها, جوابگويى وجود ندارد) , ميتوانيد منتشر کنيد ولى به نظر من انتشار مطالب بدون نويسنده و حتى با منبع حتى اگر يک سايت ديگر آن را منتشر کرده باشد,

قابل قبول نيست, چونکه منبعى وجود ندارد که پاسخ گو باشد, وبسايت و روزنامه ها هم ميگويند که ما فقط خبر رسانى ميکنيم, خبر رسانى فقط يک عذر بى مسئوليتى هست, اين يک عذر غير موجه هست, مثلأ اگر من سئوالى در باره اين مقاله داشته باشم, به چه کسى مراجه کنم؟ فرهنگ ايران مى گويد که جوابگو نيست, ايران گلوبال ميگويد که جوابگو نيست, چون اين مطلب متعلق به آںها نيست, پس کى جواب سئوال ها را بدهد؟ فکر ميکنيد که اين هوچى گرى و صلب مسئوليت نيست؟
نوشته شده توسط: Anonymous

تمامي كشورهاي پيشرفته دنيا، مشغول جذب استعدادهاي ورزشي و علمي ازخارج هستند۔ تعداد مدالهايي كه آفريقايي ها در تركيب تيمهاي آمريكايي و اروپايي درمسابقات مهم جهاني گرفته اند، شايداز تعداد مدالهايي كه آفريقاييان در زير پرچم كشورهاي آفريقايي گرفته باشند بيشتر باشد۔ كشورهاي مرفه تنها ورزشكار جذب نميكنند، مربي وكادر فني هم جذب ميكنند و هر جذبي به كسب مدال مهم هم نمي انجاميد اما همه جذبها سطح ورزش در كل را افزايش مي دهند۔ طبيعي است كه كشوري مثل ايران كه هنرمند، ورزشكار و استعدادهاي جوانش را بخاطرآستين كوتاه و بدحجابي اذيت ميكنديا قهرمان ورزشكارش محكوم به ظرفشويي و دستفروشي است، در ميان صادر كنندگان اين ثروتهاي انساني باشد۔ نام ديگر اين تبادلات و دفع و جذب هم گلوباليزاسيون است۔

نوشته شده توسط: Anonymous

آزربایجان تا امروز 39 مدال را از آن خود کرده. اینهائی که شما شمردید که چند تا بیشتر نیستند!!! آیا در همه مسائل اینگونه نتیجه گیری میکنید؟!!!!! در ضمن زارتسکا سرود ملی آزربایجان را در حین مراسم اعطای مدال خواند که این به آن مصاحبه روسی در!!!!! قهرمان قزوینی 19 ساله جودوی المپیک نوجوانان از طریق ظرفشوئی در یک رستوران امرار معاش میکند. اگر تابعیت آزربایجانی را قبول کرده و افتخاری کسب کند بنظر من حق ندارید مصادره اش کنید و به نام ایرانش بنویسید چراکه حتی شکمش را نمیتوانید سیر کنید. اینهم لینکش.
http://www.parsine.com/fa/news/244721/%D8%B8%D8%B1%D9%81%D8%B4%D9%88%DB…

نوشته شده توسط: Anonymous

تیم جمهوری آذربایجان یا تیم ایران و روسیه؟
مدال آوری تیم جمهوری باکو در مسابقات اروپایی به شیوه ی قطری و با استفاده از ورزشکاران وارداتی
در رشته ژیمناستیک آرتیستیک و ماده پارالل، اولگ استپکو تنها مدال طلای میزبان را کسب کرد. اما وقتی تلویزیون دولتی این کشور با او مصاحبه کرد، به زبان روسی پاسخگوی سوالات بود که اظهاراتش به صورت همزمان، به زبان آذری ترجمه می‌شد.
"ایرینا زارتسکا" برنده تک مدال طلای آذربایجان در کاراته زنان، "آندری کازوسیوناک" نایب قهرمان سامبو، "ختاگ گازاموف" قهرمان ۹۷ کیلوگرم کشتی آزاد، "ماگومدوف" برنده مدال برنز فوق سنگین، "اسلام ماگومدوف" قهرمان ۹۸ کیلوگرم کشتی فرنگی، "ماریا استادنیک" و "آنجلا دوروگان" دختران طلایی در کشتی زنان و "رادیک عیسایف" برنده مدال طلای تکواندو فقط تعدادی از ورزشکاران خارجی آذربایجان در این دوره از مسابقات هستند.

"صباح شریعتی"، ورزشکار ایرانی در فوق سنگین کشتی فرنگی هم یک نشان نقره به جمع مدال‌های میزبان افزود. او ابتدا میکولا کوچمی از آذربایجان را شکست داد. کاخایا از گرجستان و چوگوشویلی از بلاروس را هم مغلوب کرد تا به فینال برسد. در این مرحله مغلوب رضا کایالپ قهرمان جهان از ترکیه شد تا روی سکوی دوم بایستد.
"میلاد بیگی" هم در ۸۰ کیلوگرم تکواندو ابتدا نماینده صربستان را از پیش رو برداشت. در دومین مبارزه بر حریف انگلیسی غلبه کرد. در مرحله نیمه نهایی ژولیو فریرا از پرتغال را برد و در فینال هم بر آلبرت گائون از روسیه چیره شد.
نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

سلام جناب صادق، خواهش می کنم که نام مرا درست بنویسید. چنگا " ئی" هستم و نه چنگا" لی "! بگذریم و بیائیم بر سر محوری که شما مرا به آن انتقاد گوشزد کرده اید.

اما فاکت شما: نقل قول زیر در رابطه با افشاگری اقای پرتوی در باره حزب توده در ایران و پاسخ یک توده ای به پرتوی و شهادت دادن اقای بیگدلی به ناراستی و شرکت حزب توده در شکنجه علیه زندانیان سیاسی در زندان اسلامی است و..

پرسش! جناب صادق گرامی چرا شما این سوژه ی مورد نظر و انتقاد خود را به من بازمی گوئید؟ دوست گرامی، بدانید که من نه حزب توده ای بوده و هستم و نه اکثریتی و نه مجاهد! در عینحال حق با دریافت شما از هویت سیاسی من است؛ زیراکه من یک فرد چپ هستم با باورها برابریخواهانه و دارای سمتگیری های مشخصی از بخشی از جنبش چپ ایران و جهان و بطبع با آرزوهای رسیدن به یک جامعه ی آزاد، برابر و کمونیستی. در ضمن آقای صادق، من هم همچون ـ

شما و بسیاری دیگر همگامی و همراهی و توهم این چند جریان رفرمیست چپ با خمینی را لکه ی ننگی بر دامن چپ ایران دانسته و می دانم و پشتیبانی آنها از استبداد مذهبی را از گذشته تا بحال بشدت محکوم کرده و می کنم. همچنین یادآورمی شوم که چپ ایران در مقهوم کلی خود نیز با همه همبستگی های جانانه و باورمندیش به سازماندهی اداره ی مردم بی هرگونه چشم پوشی و یا محافظه کاری جانبدارانه در طی تاریخ مبارزاتی خود، او نیز بارها غلط سیاسی چه در تاکتیک و چه در استراتژی داشته و اشتباه های زیاد و فاجعه باری کرده و گمراهی هائی آفریده است. اما دوست گرامی همین چپ در "کلیت اش" تاکنون هیچگاه نه در قدرت سیاسی و نه حتی در حاشیه ی آن اعِمال نظر و خصوصا عمل نداشته و نکرده است. پس چپ کلان فرصت تصحیح نگاه ایدئولوژیک تئوریک خود را چندان زنده و لازم نیافته است. درحالی که برای اغلب دیگر جریان های با شناسنامه از شیخی و شاهی و ملی مذهبی و لیبرال ملی و.. اینگونه نبوده است، آنها یا خود در قدرت بوده و یا لااقل در سایه بخشی از اراده ی سیاسی حاکمان بوده اند.

اما نقد بالا و پیشین من مربوط می شد به رد همه ی ساختارهای فردی، مذهبی، گروهی و ایدئولوژیک، که عمدتا تاکنون سرکردگان خودکامه ی آن در کشور ما، همین شاه ها و ملاها بوده و هستند. و همچنین دایره ی این نقد من متوجه نه فقط ساختارهای منحط شاهی و شیخی، که این هردو دیریست که برای همیشه توسط آگاهان و ستمکشان و قربانیان دیار ما کاملا رد و رسوا شده اند. بلکه انتقاد من شامل همه ی آن نگاه های ایدئولوژیک، فرانسانی و الیت است که پیوسته توده های مردم و ملیت های رنگارنگ ما را خام و بی نام می خواهند و می دانند و آنها را بی اراده سیاسی و در بهترین حالت سربه زیر خواسته و مدام تحقیر و تبعیض شان می کتند و از آنها جز سازگاری و اطاعت و سیاهی لشگر نمی خواهند.

من با این نگاه خردگریز، واپسمانده، خودبرزگ بین، پُرهزینه و مفتخور که آشکارا ضدمردمی، ضدحقوق بشری، خودخواه و جاهطلب است مخالفم. و هرگز و هیچگاه با رفرمیسم آراستنی و ریاکار هریک از آنها که عمدتا امروزه مصلحتگرا و اصلاح پذیر می نمایند، سازگاری اندکی هم ندارم. این اختلاف نظر و باور من به توان تربیت و تکوین مقتدر توده های کار و زحمت و اصولا نیروهای مزدبگیر، چنانچه توسط هر جریان چپ نیز زیرگرفته شوند، و جریان چپی سر تایید بر توان اراده ی مردمان کار و تهیدست فرود نیاورد و بر چنین گفتمان نظری و گرایش عملی سر بر سوی سازماندهی اراده ی آنها نتابانند هم بی کم و کاست صادق است.

فقر و سرکوب شدگی ما و همه ی بشریت به دلیل این بی اعتمادی و ناباوری به توان خود و قدرت بی انتهای توده های کار و زحمت و تنگدستان چپاولشده است؛ که تاکنون کردنکشان شاهی و مذهبی و مالی را بر سر خویش نشانده است. پرسش من هم همین است که آیا شاه و شیخ و ثروتمندان زندگی مادی و معنوی مردم را می چرخانند یا این خود توده های اسیر و برده ی آنها هستند که نان شاه و شیخ و بورژوا را پخته و داده اند؟ و شگفتا خود هنچنان بی نان و گرسنه می باشند! اگر چنین است؟ که مسلما هست؟ پس نیاز به زور و سروری آنها در راستای حکومت های ضد ارزشی شان در چیست؟

چرا نباید خود توده های کار به حکومت خودمدیرتی خویش نیآغازند؟ حکومت مردمی ایکه می تواند به مرور راه همفکری و سیاست مشترک و مردمی را به سود جامعه ی برابر و آزاد فراگیرد، موانع را به همت جمع کشف کند و جهت تغییر و تبدیل شیوه های کهنه به تازه، دگرگونی های لازم و همگانی را به پیش برد. کدام شیوه ی اعمال اراده ی سیاسی و اقتصادی منطقی ست، شاهی و شیخی تاکنونی؟ یا آغاز اداره و اراده ی مردمی بر سیاست و اقصاد اجتماعی؟ تجربه های تاکنونی فاجعه آفریده اند! این چشم اندار رویا نیست! بیائید با هم سازمانده اراده ی سیاسی مردمی باشیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

اولن وقتی پاسپورت آزربایجانی دارند و تابعیت ایرانی ندارند که دیگر ایرانی نیستند. آزربایجانیهای خارجی تبار حتی 5 درصد برندگان مدالها را تشکیل نمی دهند. تا کی می خواهید با حلوا-حلوا کردن دهانتان را شیرین کنید ؟!!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

قابل توجه مردم ایران که کمرشان زیر فشار گرانی های پی در پی آب و برق و گاز و بنزین و ....در حال خرد شدن است. آدرس کاخ ریاست جمهوری : تهران خیابان پاستور

نوشته شده توسط: کاظم موافق

قضاوت کردن نه تنها کار ساده ای نیست‌, که کار هرکس نیست. بخصوص کسانی که عینک ایدئولوژیک برچشم و متنی مقدس درجیب یا در سر دارند.
دوست ناشناس و ناپیدا‌, کاش بجای بدست گرفتن قیچی و صدور احکام آنچنانی به سبک دادگاه های "خلخالی"‌, با کمی‌ چاشنی "عدالت" که شرط اول قضاوت است‌, لیستی از خدمات "آن پدر و پسر" را مینوشتی و تاثیر آنها را بر زندگی‌ دیروز و امروز ایران و ایرانی بررسی میکردی.
مشکل شما این است که چنان دچار خودشیفتگی هستید که خود را "ارشمیدس" زمانتان میدانید که کیمیای سعادت را یافته و حالا می‌خواهد مانند آن "مبارزه مسلحانه اشتباه ولی‌ اجتناب ناپذیر" زمان شاه آن را به زور سرنیزه بر آینده ایران تحمیل کند.
این بیمار هنوز از تجویز اول شما در حال احتضار است‌, لطف کنید و از نسخه پیچی‌ با اسم مستعار دست بردارید.
حقوقتان محفوظ است.

نوشته شده توسط: Anonymous

قابل همه توجه همه چپها و بویژه رفقا چنگالی و ناظر .انچه در پایان میاید از من نیست بلکه از زبان خود چپی است که چگونه در دوران جوانی فریب خورده است . واکنون بدون خوردن سیلی و یا شلاق و یا شگنجه خود اعتراف میکند که حزب توده در ایران چه اشوبی بپا کرد.
نقل قول زیر در رابطه با افشاگری اقای پرتوی در باره حزب توده در ایران و پاسخ یک توده ای به پرتوی و شهادت دادن اقای بیگدلی به ناراستی و شرکت حزب توده در شگنجه علیه زندانیان سیاسی در زندان اسلامی است..ایا هدف از انقلاب این بود که حزب توده شگنجه گر مردم شود ؟ اعتراض به شگنجه ساواک ایا خود فریبی نیست؟

(در مورد صحبت‌های پرتوی در مورد شکنجه دادن مخالفان توسط حزب :بنده بهرام بیگدلی که از سالهای قبل از ۱۳۵۷ ، عضو سازمان نوید ودر ارتباط با حزب توده ایران بودم ، در تابستان ۱۳۵۹ از این که کیانوری، پرتوی، خسرو ، را برای کمک به شکنجه مخالفین به نزد وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، سپاه، فرستاده است، مطلع شدم و متاسف و شرمسارم که همانموقع از این حرب جدا نشدم، گو اینکه از همان ایران به مخالفت علنی با کیانوری پرداختم که یک شاهد هنوز زنده این مخالفت امیر معزز است که آزاد شد و در ایران است، و البته در این مورد شاهد های دیگری هم وجود دارد که بهتر است قبل از بردن این اسرار ،که نشان از این داشت که ما به دنبال کیانوری تا کجا به گنداب رفتیم ورفتیم ..، به گور زبان باز گنند، منجمله ج.م.
آقای شیوا و...، ادامه این شیوه لاپوشانی تحت عنوان اینکه منظور “زدن چپ و..” است و..، فقط به انحطاط بیشتر همه “ما” وادامه بیشتر عمر جمهوری جنایتکار اسلامی منجر خواهد شد.
بهرام بیگدلی، کلن آلمان)
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-بنظرمن یک چیزرابایدتمام دوستان برای رسیدن به یک نتیجه ائده ال درنظرگیرند.آن هم درقضاوت اصول تفکروالای انسانی است ،
تمام کشورهای مدرن وپیشرفته دنیاازآن پیروی کرده وعامل دخالت نکردن دیکران درسرنوشت آنهاهمین صداقت است.اکنون درمسئله مسابقات باکووعقل ومنطق حکم میکندبدون بغض وغضب به نتایج این مسابقات بایدنگاه کرد.
آذربایجان یک کشورمستقل وعضوسازمان ملل ودارای حقوق بین المللی است ومیتواند.همچون فرانسه.انگلیس.ایتالیا.امریکا وهمچون ده هاکشورمتمدن سیاه پوست آفریقایی.چینی وایرانی.روس.غیرداشته باشد.
مسئله این است که توانسته درعرض 20وچندسال خودرابه بالالی استانداردهای جهانی رسانده واین پیشرفت دلیل نمیشودکه ماواقعیت راازروی کین وبغض وارونه نشان داده ویابه انکارآن بپردازیم.
آزادی زنان وقدرت مدیریت باعث شده ارتجاع چپ وراست وروشنفکرعوضی نتواندآنراتحمل وشروع به دغلکاری کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

عموما و اصولا مبارزات مردم در مقابل حاکمان قدرت برای بدست آوردن حقوق پایمال شده اقتصادی, سیاسی , اجتماعی و ملی - فرهنگی شان بنا به ضرورت و هزینه های مالی و سیاسی اش سنجیده میشود! مگر اینکه دیگر کارد به استخوان شان رسیده باشد. در جوامعی مثل ایران که گرفتار استبداد دینی و سیاسی شدید است,هر چند شیوه مطالبات مردم هم خیلی حساب گرانه و در ضمن محتاطانه هست, اما در صورت فرصت یافتن ,امکان غلیان و فوران های غیر مسالمت آمیز سیاسی - اجتماعی بسیار بالا ست .

نوشته شده توسط: Anonymous

آقا محسن کرد! در صورت بازگشت دودمان سلسله معدوم پهلوی، شاهنشاه آرایامهر پدر تاج دارملت واحد، وکشور واحد، و زبان واحد ( ایران ـ فارس)، شاهنشاه ذیجلال و افتخار آفرین ، نوه کوروش بزرگ، بزرگ ارتشداران، خدای خدایگان، و ظل الله (سایه خدا)علیه السلام، که 50 سال خون ملل ستم دیده جغرافیای موسوم به ایران را به شیشه کرده بود، و بمثابه نوکری از طریق استعمارانگلیس بر سر قدرت گمارده شده بود، و آخر سر، مردم ستمدیده، با دست خالی و با عصیان خود! جل و پلاسش را بدور ریختند، بر فرض در صورت ابقای خرده ریزه های آن دومان مضمحل شده، آیا پست و مقامی هم به جنابعالی ارجاع میشود؟ و خودت را خوشبخت احساسی میکنی؟ یا اینکه مثل داعش! سر باز جان بر کف تمامیت ارضی هستی؟ و زدی به سیم آخر! و میفرمائی: هر چه بادا باد!

نوشته شده توسط: Anonymous

من برای خودم متاسفم که اگر تجربه امروز را میداشتم بالاخانه را به ارتجاع سرخ وسیاه اجاره نمی دادم و عناصر ضد ایرانی توده ای و اخوند و فدائی و مجاهد و غیر ه را خودم به ساواک معرفی میکردم. ما خیلی دلمان برای لچک بسرهای مجاهد و مسلمان و فاطمه سلطان تنگ شده بود. شاه و شیخ یکی نیستند یکی برای ایران و عظمت ان و دیگری برای تخریب جهان قدم برمیدارند.برای مثال اگر شاه ازادی میداد ایا غیر از این بود که اخوندها میخواستند ایران را اسلامی کنند و رجوی زن برادر شرعی خود را تحت عنوان انقلاب درونی قر بزند و حوض کوثر بسازد وبا عراق علیه ایران بسازد و و توده ایها شعار مرک بر شاه بدهند و تجزیه طلبان دیوار بکشند.ولی انچه قرار بود نشود شد.پرسش اخر اینکه شاه برای توده ای و اخوند بد بود ایا مخالفانش بهتر از او هستند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای پیام امید معمولا وقتی منبع مقاله بدون نویسنده را می نویسند دیگر احتیاجی به توضیح اضافه نیست و خواننده اگر بخواهد می تواند به منبع مراجعه کرده و آن را ببیند. هیچ نشریه و سایتی را ندیده ام که یک توضیح اضافه هم بنویسد که بله، در منبع هم اسم نویسنده نبود و ما هم به همین دلیل اسم نویسنده را ننوشته ایم و این به آن معناست که نویسنده خود هیات تحریریه سایت مذبور است و حتما نظر خود سایت!
با مراجعه به منبع می بینیم که در آنجا هم اسم نویسنده نیست.

نوشته شده توسط: Anonymous

مقایسه نامتناسب دو کشور ایران و ترکیه ، با یک مثال میتوان گفت فرق سیاه و سفید است در ترکیه سندیکاهها سابقه ٦٥ ساله دارند و این سندیکاهها بشکل آزاد انتخاب و فعالیت میکنند آیا در ایران تا بحال چنین امکانی برای سندیکاهها وجود داشته حتی پلیس ترکیه سندیکای خودش را دارد آیا در ایران میتوان حرف سندیکا برای پلیس را بدهان آورد. و در ضمن جنبش یا حسین میر حسین « سبز » همانقدر ارتجاعی است که موسوی گفت ولایت فقیه خط قرمز ماست و ما اجازه اهانت به ولایت فقیه را نمیدهیم .یعنی انسان نباید خودش را قول زده و الکی خوش باشد .

نوشته شده توسط: Anonymous

تمامی کسانی که مخالف شاه بودند و در زندانها بودند یا اعدام شدند دارای ایدئولوژی هایی به ظاهر انسانی و در باطن ضد انسانی بودند. رژیم شاه اقتدارگرا بود و البته دمکراسی نبود. اما مخالفین زندانی و اعدامی او نیز به دنبال دمکراسی نبودند. تمامی آن اعدامی ها و زندانی ها اگر از زندان آزاد و دست شان به قدرت میرسید بسیار بیش از شاه دیکتاتوری میکردند و میکشتند. متاسفانه من پس از انقلاب و آشنایی به ایدئولوژی این گروهها متوجه این مطلب شدم. گروههای مثل حزب توده، فداییان خلق، مجاهدین، آخوندها و... اینها هرکدام در خود کیم ایل سونگ ها و کیم یونگ ایل ها و مائو و برژنو های خود را داشتند آنهم بسیار جوان و بی تجربه. لذا در انتخاب بین بد و بدتر من بد یعنی حکومت شاه را انتخاب میکنم. این حکومت در زمینه اقتصاد و صنعت و پیشرفتهای عمومی کشور نیز متعهد بود. اگر کاستی هایی هم بود همه به جامعه باز میگشت نه مدیریت آن.

مردم، توده مردم فیلسوف نیستند. انها به شکم شان نگاه میکنند و به خانه و مبلمان شان. اگر وضع شان خوب باشد حاکم خوب است و اگر بد .. حاکم بد است. حال تو هزاری از دیکتاتوری شاه بگو.. چیزی از نوری که مردم به قبر شاه می بارانند کم نمیکند. حال میخواهی بگویی مردم عامی، بیسواد.. هرچه میخواهی بگو. اما این آن مردم هستند که آخر سر رای میدهند و انتخاب میکنند. از این منظر.. شکم شان اشتباه نمیکند.
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-من درهرنوشته خودگفته ام که این آقاتبریزی نیست ومیخواهدبانام تبریزوباعلامت ستاره هم نام تبریز قهرمان که همیشه مرکزآزادیخواهی بوده وهم نام سوسیالیسم وعلامت آن ستاره که افرادی همچون چه گواراآنرانمادکرده ودربالای سرش قرارداده بودرامغدوش کند.
این نوشته های اوثابت میکندکه ایشان یک نژادپرست بتمام معنی همچون محمودافشار.شیخ الاسلامی.آشتیانی.قوام .رضاشاه ضدتورک بوده وبرهمه واجب است ایشان راهمچون یک ویروس دردرون جامعه روشنفکری قلمدادکنند.
همانطورکه دوستان ezaوناظرفرموده این شخص مرزتفکرانسانیت راشکسته وآنرابه یک رویکردغیرانسانی تبدیل کرده است.
میگویندوقتی میخواهی ازدرون یک انسان باخبرشویی اوراعصبانی کن تاآنچه دردرون داردبه بیرون ریزد.من این آقاراعصبانی کرده وایشان براحتی خودرانمایان کرده است.
دیگرقضاوت بادیگران است.ازآقای توکلی هم یک خواهشی دارم.اگرامکان داردیک جایی برای این آقادرسایت قرار

داده تادیگرکمتربتوانددرهمه جابه ویروس پراکنی بپردازد.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

خصلت عمده ی حکومت ایران «نهایت سرکوب » است. که در جنبش خیابان هم نشان داد. در آینده هم با این خصلت با مردم جامعه برخورد خواهد کرد.
برخورد و حرکت مردم «مسالمت آمیز» هست و خواهد بود -تا زمانیکه حرکت حکومت برایش قابل تحمل است. اگر تحمل مردم نسبت به «سرکوب » تمام شود اتوماتیک به «مقابله به مثل» تبدیل خواهد شد.
بنابراین برای رفع حکومت از مسیر پیشرفت جامعه ، مردم در صورت نیاز به قیام عمومی و حتی مقابله به مثل روی خواهد آورد و احتمال اینکه حرکات متقابلا «به خشونت»گراید بسیار است.
ولی تا میتوان باید مشکل حکومت را مسالمت آمیز و کم درد حل کرد .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقاى امیرخیزی, دورد بر شما, اگر حرف شما که گفته بوديد "معمولا وقتی یک نشریه یا سایت مقاله ای منتشر میکند و نام نویسنده را نمی نویسد به این معناست که آن مقاله را هیات تحریریه آن نشریه نوشته است و نظرات آن مقاله نظرات آن سایت و نشریه است." درست باشد, بايد ايران گلوبال يک توضيح در پاى اين مقاله مينوشت که بازديد کنندگان به فهمند که جريان چى هست. من به عنوان يک فدايى سابق, به اعتبار آقاى توکلى و ايران گلوبال خيلى احترام قايل هستم و دوست دارم اگر منبع يک مطلب قابل پيگيرى نيست, بايد حداقل يک توضيح داده شود ولى ايران گلوبال و آقا يا خانم باران خيلى کم لطفى کرده اند که بدون توضيح اين مطلب انحرافى را منتشر کرده اند. گرچه زمان چريک فدايى گذشته هست ولى اعتبار آن و جان فشانى فداييان شهيد عزيز براى ما هميشه اعتبار خاصى دارد و دوست ندارم

که تاريخ آںها با بى اعتبارى و انتشار مطالب انحرافى آغشته شود.
نوشته شده توسط: Anonymous

آواره و سرگم ترین مخلوق دنیا کومونیستهای ایران هستند. مگر اینها گوش دنیا را کر نکرده بودند که آمریکا جهان خوار است و باید بر علیه او بی امان مبارزه کرد؟ حالا آمریکا در کردستان عراق پایگاه نظامی ساختهو.... و همین کومونیست از این کار آمریکا خوشحال هستند

نوشته شده توسط: Anonymous

البته بااستفاده از ورزشکاران ایرانی وآفریقایی و سایرکشورها....درالمپیک لندن مرغوبیت مدالهای ایران ازمجموع کشورهای ترک بهتر بود.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای پیام امید، معمولا وقتی یک نشریه یا سایت مقاله ای منتشر میکند و نام نویسنده را نمی نویسد به این معناست که آن مقاله را هیات تحریریه آن نشریه نوشته است و نظرات آن مقاله نظرات آن سایت و نشریه است.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آقاى توکلى, درود بر شما. اگر منبع نام و نشان نويسنده را ننوشته است, پس مطلب منتشر شده مستند و قابل انتشار نيست و نبايد انتشار ميافت, چون اينگونه رفتار, باعث انحراف افکار ميشود که در شأن نه تنها ايران گلوبال, بلکه نبايد در شأن هيچ متعهدى به روزنامه نگارى و روشنگرى . متأسفانه اگر من جاى شما بودم اين مطلب را حذف ميکردم. سايت فرهنگ ايران در اين مورد مثل آخوند ها رفتار کرده. من در مورد نويسنده گشتم ولى نتوانستم پيدا کنم. من اتهام نزدم, خوتان قبول داريد که فرهنگ ايران نام نويسنده را ذکر نکرده پس اين يک مطلب معلوم الحالى هست.

نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان و رفقا لطفا به این متن نگاه کنید. ببینید اندیشه آقای تبریزی که خود را منصف، برابری طلب و عدالتخواه می نامد چقدر غیرمنصانه و ضد انسانی است. ایشان در کامنت بالا نوشتند: "ناسیونالیست های قوم پرست ترک همتایان نازی ها و آدمکشان رواندا و جانیان صرب و کروات و انواع تروریست های اسلامی مثل داعش و طالبان هستند که ظرفیتشان در کشتار زنان و مردان و کودکان کمتر از ظرفیت داعش و طالبان در کشتار کودکان و عابران پیاده نیست".
آقای تبریزی سیاستمدار فارس است. ایشان مثل قاضی دادگاه بر اساس فکرشان، سیاست و قوانین شان قضاوت قبل از جنایت میکنند و میلیونها ترک را قاتل و جنایتکار می نامند. این کمونیست خستگی ناپذیر و پرحرف

میلیونها ترک ملیگرا و ناسیونالیست را که برای آزادی ملی، رهایی از سلطه استعمار و استثمار ملت و دولت حاکم و بورژوایی فارس مبارزه میکنند را همتای نازیها و آدمکش روندا و جانیان صرب و کروات می نامد. او ترکهای آذربایجان را که بر ضد حکومت مذهبی و فاشیسم اسلامی مبارزه میکنند و خواهان حکومت سکولار و غیر مذهبی هستند را مثل داعش و طالبان معرفی میکند. او چنین قضاوت میکنند که ترکهای آذری مثل طالبان زنان و کودکان را خواهند کشت.
چنین است سیاست و قضاوت یک سوسیال شوونیست و به اصطلاح کمونیست فارس.
آقای تبریزی بیشتربه فالچی شبیه هستند . این قاضی کمونیست کارگری با قضاوت غیر عالانه از جنایتکاران تاریخ هم پیشی گرفته و میلیونها کار و زحمتکش آذربایجان را با یک اتهام ، تنها با یک اتهام یعنی به اتهام ناسیونالیست بودن مانند نازیها، صربها و داعشی ها و غیره جنایتکار می نامد. اگر کمونیسم فارس این است من ضد کمونیست میشوم، اگر عدالت شما این است من ظالم خواهم شد. اگر شما بگویید ماست سفید است من خواهم گفت ماست سیاه است.
اما اشکال در سوسیالیسم نیست . آقای تبریزی اشکال در سیاست ها و تفکرات سوسیال شونیستی و ایران پرستی شماست. سوسیالیستها همیشه از جنبشهای ملی و ناسیونالیستی ملل تحت اشغال، از ملل آزادیخواه مستعمراتی مانند آذربایجان دفاع کرده اند. کمونیستها نه تنها با ملل تحت ستم دشمنی نکرده اند بلکه همیشه از حق ملل در تعیین سرنوشت خویش یعنی حق تشکیل دولت و کشور مستقل ملل زیر سلطه حمایت کردند و مبارزات رهایی بخش را سازماندهی و رهبری کرده اند. کمونیستها مطالبات ملی و ناسیونالیستی ملل تحت ستم را مطالباتی دمکراتیک میدانند. از نظر کمونیستها مطالبات دمکراتیک ملتها جزیی جدایی ناپذیر از مطالبات سوسیالیستی میباشند.
آقای تبریزی ترکها میدانند که جایتگاه سیاسی شما در کنار فاشیستها فارس قرار دارد. نه تنها شما هیچ فاشیست عظمت طلب فارس و ایرانی نخواهد توانست جنبش رهایی بخش و استقلال طلبانه آذربایجان را به شکست بکشاند. جنبش استقلال طلبانه با تمامی ضعفها ، افتان و خیزان همه پستی و بلدنیهای های مبارزه را با موفقیت و سربلندی طی خواهد کرد. ما کمونیستهای آذربایجان با سری برافراشته پرچم سرخ استقلال ملی آذربایجان را در صف مقدم مبارزه بر دوش خواهیم کشید.
زنده باد استقلال ملی آذربایجان جنوبی
زنده باد سوسیالیسم
نوشته شده توسط: Anonymous

تبریزی عزیز! تا زمانیکه ناسیونالیسم زبانی و نژادی فارس بزورسرنیزه! و قلدرمابانه بر مردمان غیر فارس جغرافیای موسوم به ایران تحمیل شود، و حقوق زبانی و ملی مدنی ملل غیر فارس ایران، زیرچمکه های پانفارسیم که رژیم اسلامی فارس آن را تمثیل مکیند، پایمال گردد، جهنم ایران بعنوان زندان مخوف خلقها باقی خواهد ماند. تنها راه رهائی ملل ایران، رهائی از یوغ بردگی زبان تحمیلی وعقب مانده فارسی است. حتا در صورت رهائی از یوغ رژیم منفوراسلامی، تا زمانیکه زبان تحمیلی فارسی با حروفات عربی بر مردمان جغرافیای موسوم به ایران تحمیل شود، جزانزوای بین الملی درعرصه علم و دانش و صنعت، و اختراعات و اکتشافاتف هیچ پیشرفتی درجهت شکوفائی فرهنگی و زبانی برای ملل دربند غیرفارس حاصل نخواهد شد. بهتراست که خود مان را گول نزنیم. مردم مو را از ماست بیرون میکشند. مثل اینکه شما هنوز ازنظر فکری، ازغافله ترقی و تمدن بشریت خیلی عقبی!

نوشته شده توسط: Anonymous

این زبا ن چاپلوسی بت پرستانه برای انسان قرن 21 ..... است . در کشورهای دمکرات مثل اتریش استفاده از عناوین مرده شکست خورده سابق مثل شاه و شهبانو و شاهزاده و اشراف و خان و فلان الدوله و بهمان السطنه وغیر ممنوع است و جریمه نقدی دارد . مردم ایران حکومت سلطنتی را برای همیشه به زباله دان تاریخ ریختند و یک قدم به جلو یعنی جمهوری رفتند گرچه متاسفانه آخوندها حکومت جمهوری را نیز بی آبرو کردند . تبلیغ حکومت سلطنتی خلاف جریان تاریخ و توهین به هزاران شهید حکومت شاه و شاهان است . زنده باد جمهوری دمکراتیک فدرال مردمی ایرانی . مرگ بر شاه و شیخ و ارتجاع

نوشته شده توسط: Anonymous

واقعأ درج چنين مقالاتى ،توهينيست به مردم ايران . با تشکر از اقا ى چنگائى که کامنت بسيار جالبى درج نمودنند. ׳

نوشته شده توسط: Anonymous

این آقا هم فیلش یاد هندوستان کرده است. ایشان با این نوشته، چه چیزی را میخواهد بمردم ستم دیده جغرافیای موسوم به ایران ثابت بکند؟ مردمی که چه در زمان دودمان شاه منحوس و چه در زمان آخوندهای منفور، مثل گوسفند سلاخی شده اند، و تمام حقوق ملی، مدنی، سیاسی، فرهنگی ـ زبانی، و آزادیهای اجتماعیشان زیر پا لگد مال شده است، و به بردگی کشیده شده اند، مگر صحبت کردن از دیکتاتورهای سابق که با خشونت و آدمکشی و سرکوب و شکنجه!، با کشتارنیروهای انقلابی، در زندانها، و چپاول ثروت و دارائی های مملکت، ملل جغرافیای موسوم به جهنم ایران را که محتاج نان شب اند، چه چیزی را برای مردم نکبت زده، جز مرگ و نیستی و سرکوب، به ارمغان آورده اند، که این آقا، این دیکتاتورهای بی وجدان را که در سایه ثروتهای چپاول شده، در اوج رفاه و عیش نوش و شهرت و ثروت غرق اند، به میان میکشد؟ و بدان مبادرت می ورزد؟ آیا در کنار این دیکتاتورها

میخواهد خود را مطرح بکند؟!
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

از دید جمهوری خواه من قضاوت در مورد سلطنت آن چنان که ساده می نماید ساده هم نیست.نگاه دوباه به این حکومت با نگاه دوباره به فعالیت انقلابی همراه است.
سلطنت را به دوره ی رضاشاه- محمد رضا شاه میتوان تقسیم کرد. و در دوره ی دوم- شاه و خانم فرح پهلوی را جداگانه در نظر گرفت.
1- خانم فرح پهلوی را میتوان دور ازسیاست کشورداری یا حکومت شوهرش ارزیابی نمود. شهبانو در کل به کارهای فرهنگی و خیریه ای مشغول بود -درکنار مادری برای خانواده ی خود.تا جایی که میدانم. من شخصاً چیزی ندارم که علیه ایشان مطرح کنم. و کارهای فرهنگی و انسانی او را تأیید میکنم. سیاست فرهنگی و انسانی ایشان و دور ماندن از سیاست کشور داری شاه درست بود.
به عبارت دیگر سیاست حکومت شاه در مورد شهبانو درست بود.
خانم فرح پهلوی نیز یکی از مادران معروف ایران است. در کنار مادران معروف انقلابیون و دموکراسی خواهان.

زنان ایران شخصیتهای گوناگونی به جامعه تحویل داده اند . که فرح پهلوی هم یکی از این شخصیتهاست.و مثبت.
او به عنوان همسر و مادر خانواده و شهبانو - در سیاست - مصیبتهای زیادی کشیده است -که نباید میکشید.
2- حکومت رضا شاه و محمد رضا شاه «استبدادی-دیکتاتوری»بود و غیرقابل دفاع ست. اما در رابطه با «سنت و مدرنیزم» ضمن گامهای نادرست گامهای مثبتی هم انجام دادند.
3- سرکوب جنبشها از سوی محمد رضا شاه - جنبش آذربایجان و کردستان- غلط بود.
4- مبارزه ی «مسلحانه با حکومت شاه به جای مبارزه ی سیاسی» نادرست بود. گرچه مبارزه ی مسلحانه تأثیر «مثبت-منفی» در سیاست و جامعه داشت. هر چند حکومت شاه امکان مبارزه ی سیاسی را نفی کرده بود. وظیفه ی مبارز کشف راه مبارزه ی سیاسی در دیکتاتوری بود و نه دست بردن به اسلحه .
5- قیام علیه سلطنت درست بود. اما باید با لغو مجازات اعدام و دادگاههای صالحه همراه می بود که متأسفانه در استعداد اسلامیون نبود.
6- دوران سلطنت در ایران سپری شده است. اکنون دوران جمهوری ست. جمهوری واقعی. و باسیستم فدرالیسم.
برگشت به گذشته ارتجاعی ست و مشکلی از جامعه را حل نمی کند. و دیکتاتوری را با دیکتاتوری اسلامی عوض میکند.
که شایسته ی آزادی خواهان نیست.


نوشته شده توسط: اژدر بهنام

احمد عزیز،
جا دارد من هم از شما که موجب آمدن این کتاب شدید و از دوستی که آن را آورده و زحمت اسکن آن را کشید، قدردانی و تشکر کنم که آن را در اختیار من قرار دادید.
امیدوارم سایتی که درست کرده‌ام، برای علاقمندان و بویژه محققین و تاریخ‌نگاران مفید واقع شود. بیشترین امید من همین است و بس.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-خدمت جناب پرویزبایدعرض کنم .براثرنبود دموکراسی وآزادی های اجتماعی ومدنی درصدسال اخیریکی ازموضلات بزرگ مردم ایران بوده وفکرمیکنم ،بازهم ادامه داراست.
درایران بعلت ایجادشدن آسایش وامنیت توام باسرکوب مردم هنوزمعنی ومفهوم آزادی رایادنگرفته ویک خلاء مابین آزادی وامنیت بوجودآمده وحتی برای من وشماومردم ایجادامنیت باسرکوب معنی پیداکرده است.
چون آزادی رادرزمان دموکراسی یادنگرفته ایم .روشنفکران حکومتی نوع دیگری ازفرهنگ سازی رابرماتحمیل کرده اند. دراین آسایش وامنیت تصنعی ایجادشده باسرکوب نتوانسته ایم معنی درست آزادی وامنیت راتمرین کنیم.
این است که هیچ بعیدنیست دراین خلاء سیاسی باردیگرکشورهای استعماری سازمانهاوافرادی راهمچون رضاشاه.شاه.خمینی. باردیگر بر ماتحمیل کنند.
برای آنهافرق نمی کندشاه باشدویاصدام.خمینی،رجوی.استالین.هیتلر،آنهاتنهاازدموکرسی وازآگاه شدن میترسند.متاسفانه اکثرروشنفکران

ماهنوزاین موضوع رادرک نکرده ویاهنوزبرطبل نژادپرستی که یکی ازقدم های سرکوب دموکراسی است تن داده ومعنی دموکراسی رادرک نکرده ایم.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای م. ارشک! بیخودی نقش ارمنی و کرد ها را درنوشته خود بزرگ میکند، اما از نقش تعیین کننده 35.000.000 مردم آذربایجان درایران سکوت میکند؟ مردمی که درشدیدترین سرکوب زبانی و فرهنگی قرار دارد! ایشان انگارهنوز نمی داند که حقوق بشر و دمکراسی و قانون، از یکقرن پیش در ترکیه نهادینه شده است. اما در جغرافیای ایران هیچگونه امکان نفس کشیدن نیست؟ وباید گفت که آن فرهنگ ترکهاست، و اینهم فرهنگ آریائی با صطلاح کوروش متمدن و بزرگوارشماست. شما بهتراست خودتان و فرهنگتان را با افغانستان و پاکستان و یا با کشورهای افریقائی مقایسه بکنید. چه شما بخواهید، و چه نخواهید، کشورترکیه یکقرن ازنظرپیشرفت، و فرهنگ دمکراسی از جغرافیای موسوم به ایران جلو است. درصورتیکه درجغرافیای موسوم به ایران، انسان و حقوق انسان اصلا مفهوم ندارد. و رئیس جمهور پیشین فارستان، پانفارس معروف آقای احمدی نژاد هنوز درانتظارظهور امام زمان است.

نوشته شده توسط: Anonymous

ترکیه کشوریست با دولت-ملتی مدرن , سکولار, دموکراتیک و نیمه نهادینه که استوار به سوی تثبیت کامل خود پیش می رود. حتی آفت اسلامگرائی در دهه های اوجگیری اسلامیزم قادر به تخریبش نشد هر چند این روند را قدری کند کرد. ایران کشوریست که سیستم آن هرگز درک درستی از دولت-ملت, مدرنیزم, دموکراسی و ... نداشته و هر کدام از اینها برایش حکم جام زهر را دارد. مقایسه ایران با ترکیه قیاس مع الفارق است.

نوشته شده توسط: Anonymous

جریان چپ چه در ایران و چه در همه جهان با شکست در همه زمینه ها روبرو شده است و باز سازی ان یعنی گشتار دیگر مانند انقلاب اکتبر . جریان چپ از اغاز تا کنون بیش از 100 ملیون انسان بی گتاه را به اعدام و سببری و اردوگاه مرگ و بی خبران چپ ایرانی را به دنبال خمینی و در بدری کشاند. روزگار کنونی کشور ما ایران و دست نیافتن این کشور به حکومت قانون ناشی از تسلط خونین چپ در ایران است. مردم ایرن و بویژه مردم اذربایجان و کوردستان قربانیان نخست عمومی ترور چپ بودند. چپ میسر تاریخ ایران را پس از جنگ دوم به باتلاق اسلام هدایت کرد.تا چپ به گذشته تبهکارانه خود نپردازد قدمی در راه ساختن اینده نمیتواند بردارد.برای جلوگیری از هرگونه استبداد و ترور مقاومت مسلحانه در برابر چپ یک تعهد اخلاقی به بشریت است.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

تلاش برای تحقق ایده ای «خیالی»:

1- ایده ی «وحدت چپ» از آغاز -همانطور که نوشته ام- یک اوتوپی بود. و هست. وتحقق ناپذیر. نتیجه شکست حرکت است.اما آنچه تحقق پذیر بود:
2- ایده ی «جبهه ی چپ» بود که دنبال نشد. درست آن است برای رد شکست حرکت تاکنونی، اصل را از «وحدت به جبهه» تبدیل نمود و در چهار چوب «حرکت جبهه ای» به توافق رسید.
3- وحدت تحقق پذیر تنها بعد از گذر از مرحله ی «حرکت جبهه ای» می تواند مطرح شود.
4- تضاد « دید و خط مشی های مختلف» را نمی توان در وحدت گرد آورد. این دایره محدود است. تضاد و اختلافات موجود را تنها در دایره ی بزرگتر یعنی «جبهه» میتوان متشکل کرد.
«وحدت» مطرح شده متضاد با «ماهیت» گروههای گرد آمده است و از این رو تحقق ناپذیر بود و هست. به علت «عدم توانایی فکری-سازمانی لازم» در طرفین . یعنی به علت عدم «استعداد» لازم جهت وحدت. که یک خصیصه ی جهان سومی ست.

5- تبدیل وحدت به جبهه استعداد لازم خود را دارد. درصورت موجود بودن این توانایی، می توان جبهه را تحقق بخشید. باید تست کرد. اگر این استعداد هم نباشد حرکت جبهه هم شکست خواهد خورد. اما احتمال تحقق جبهه برای طرفین بیشتر است. وحدت غیرممکن است. گروه های جهان سومی نمی توانند «وحدتهای بزرگ» بسازند. استعداد این کار را ندارنذ. سطح نازل فکر-تجربه-سازماندهی-تاریخ و تاریخچه -خصایل شخصیتی جهان سومی- عامل این ناتوانی ست. و از آن گریزی نیست.

انسان خارج شده از کارخانه ی «جهان سوم» اگر در جهان اول هم زندگی کند باز «مِد این ، جهان سوم»است.
منهای استثناها -قاعده چنین است. محدودیت ابعادی خود را دارد. این انسان عملا «وحدت گریز است و تکرو »-اگرچه در سخن خلاف آنرا ادعا کند.
--------
چپ درایران پایه ی آزادیخواهی-دموکراسی-سکولاریسم- و تحقق عدالت اجتماعی و نفی تبعیض ست.
از اینرو حکومت و نوکرانش مدام در همه جا علیه آن تبلیغات راه انداخته اند. میدانند چپ گورکن حکومت اسلامی ست.
و اساس دموکراسی.
همچنان که چپ گورکن استبداد سلطنت بود و هست.
نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

پیرامون این نگاه فردی و دیگر نگاه های گروهی مشابه می توان بسیار نوشت و خواند و همچنان برای بیداری و افشاگری و رسوائی اراده ی ضدمردمی و ناگزیر خودکامگی شاهی و شیخی به نقد آگاهانه و اصولی حکومت های ضدبشری پیوسته ادامه داد؛ تا مگر با کار روشنگرانه ی پیگیر به هوشیاری نیروهای کارمزد و تهیدست و ضرورتا سازماندهی اراده ی جمعی آنها رسید و به تبع آن امکان تقسیم قدرت سیاسی و اقتصادی تاراج شده مافیای شاه و شیخ را بین مردم و ملیت های فقیر و تبعیض زده ی ما برد و توسط خود آنها و فقط خود آنها یک راه حل انسانی، مردمی، مطمئن، مسالمتجو و برابریخواهانه و مهمتر از همه، ساختاری بی هزینه های تجملی درباری شاهنشاهی و تحمیق تحقیربرانگیز بیت خلافتی یافت.

با اینوجود اما؛ نه تجربه ی شعورمند انسان و نه وجدان عدالتخواه تاریخ، هیچکدام اجازه نخواهد داد خون قربانیان مظلوم این دو نظام تمامیت خواه، فاسد و غارتگر پایمال شود! این یک توهم و امیدواری ساده لوحانه است که تصور رود گذشته ی سیاه و دستان خونین دو طیف از جنایاتکاران تاریخ معاصر ایران(خاندان پهلوی) و( ولایات خمینی و خامنه ای) بر علیه هستی مردم ایران، و خیل بیشمار در خاک خفتگان از یاد دردمندان لهیده شده برود، نه هرگز ممکن نیست. مگر می شود بدون روشنگری جامع از هویت آنان و دستگاه های مخوف کشتار(ساواک و ساواما) از این برهه ی دراز قلدری و کشتارهای فله ای هردو رژیم ها با خوشبینی نگاه نگارنده و همفکران او به این سادگی ها گذر کرد؟ مگر می شود بدون شناخت جریان های حامی داخلی و جهانی آنها و همینطور کشف عمیق از علل و انگیزه های جنونبار این دو ساختار عقب مانده و مصیبت زای دیکتاتوری فردی و مذهبی، ریشه عمیق و انگلی آنها را در این کشور ویران و گریان کنار نهاد؟ و بدون افشاگری و پرونده سازی دقیق و همه جانبه برای ثبت در تاریخ و چشم انداز موانع بدیل راه خویش، آینده و ساختاری انسانی مبتنی بر اراده ی اجتماعی را میسر ساخت؟ و تازه مگر ما می توانیم بدون تصفیه حساب روشن و مردمی با آنان در پیشگاه یک (دادگاهِ علنی و عادلانه) برای هوشیاری آیندگان از این دو واقعه ی تلخ و هولناک، هشداری گران بها و ثمربخش برای خود و ستمدیگان ایران و جهان بجا گذاشت؟ نه ساده نیست. کوتاهی در این امر فردائی هرگز! و نباید از محاکمه سنت شاهی و مکافات آنان در آوردن جنون رژیم مذهبی بر تن جوامع خاورمیانه ی خونین چنین آسان گذشت و احساس آرامش کرد و یقینا وجدان آگاه هیچ کس هم نمی تواند قساوت و سنگدلی این (دوره های وحشت) را بدست فراموشی بسپارد. شاه مادر پیدائی داعش شیعی بود که از دل او داعش سنی و ... بدرآمدند.
نوشته شده توسط: Anonymous

پیروزی حزب اقلیت DTP با کمک ارمنی های مقیم ترکیه و حتی زنان به پیروزی نرسید ، چرا که ارمنی ها اساسا در ترکیه عددی به حساب نمی آیند بلکه سیاست حزب مخالف و پر قدرت CHP و MHP بر این بود که در استانهایی که امکان انتخاب شدن کاندیداهای آنها کم است به کاندیداهای DTP (حزب چپگرا و طرفدار کردها ) رای بدهند تا آرا این حرب به بالای قانون حداقل ۱۰% برسد و رای کاندیداهای حزب حاکم اردوغان کم شود تا نتوانند حزب مطلق و اکثریت نسبی و مطلق را در مجلس تشکیل دهند و همه خواسته های غیر اصولی خودرا در مجلس به تصویب برسانند . اگر حزب DTP از سد ۱۰% نمی گذشت تمام ۷۹ نماینده این حزب در مجلس نصیب حزب اردوغان (AKP) می شد و اردوغان باز یکه تاز مجلس می شد و تمام خواسته های خودرا به تصویب می رساند که اینطوری نشد . واقعا ترکیه را مهد دموکراسی در خاورمیانه می توان نامید .

نوشته شده توسط: Anonymous

مقایسه این دو کشورصرف اینکه هر دو چند ملیتی و همسایه هم هستند بسیار دور از واقعیت است. در انتخابات ترکیه همانند دیگر دمکراسی های سیاسی چندین حزب با برنامه های مشخص خود شرکت کردند. مبارزات انتخاباتی کلا در ارتباط با مسائل معیشتی و اقتصادی مردم پیش رفت، ضمن آنکه در مناطق کرد نشین مسائل اتنیکی بیشتر برجسته شدند.
اما در ایران در آستانه ورود به کارزار انتخاباتی، سطح گفتمان سیاسی در این حد است که گویا" آمریکا در صدد دستگیری امام زمان است !" و تازه این فرد ۸ سال هم رئیس جمهور آن کشور بوده.
در ترکیه سالیان درازی است که حداقل ۷-۸ حزب در انتخابات شرکت میکنند. در کشوری که هرگزهیچ فعالیت حزبی مستقل و در ارتباط با خواستهای مردم در آن وجود نداشته، حتی جنبشهای موضعی مثل جنبش سبز نیز ره به جائی نمیبرند و در نهایت از طرف خود حاکمیت به بیراهه کشیده میشوند (نمونه اش آقای روحانی).

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

با اينكه با تفكرات كمونيستي شالگوني مخالفم و أفكار ايشان را تخيلي فرض مي كنم، ولي با تعريفي كه از انقلاب و إصلاحات و رابطه اين دو را با مثال ساده بيان مي كند، موافقم .متاسفانه بخش بزرگي از اپوزيسيون خارج از كشوري با مسخره كردن إصلاحات ، به يك باره خواهان سرنگوني مي شوند، بدون اينكه نشان دهند، چگونه ؟ بدون حضور مردم مي شود ، فاشيسم مذهبي را سرنگون كرد!

نوشته شده توسط: Anonymous

آزربایجان با 14 طلا, 11 نقره و 14 برنز همچنان در مکان دوم قرار دارد.آلمان 80 ملیونی و بریتانیای 60 ملیونی فعلن در رده های پائینتر جدول قرار دارند.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

1_قبل از هر چیز از اینکه گنگره سعی دارد که فراحزبی عمل کند و به همین خاطر فعالان سیاسی سکولاراز چپ تا راست را به گنگره دعوت کرده است و دعوت شدگان با هزینه شخصی به گنگره خواهند آمد ، جنبه مثبت این گنگره است 2_ اما چرا بدنبال سکولار _ دمکرات بلافاصله آمده است «انحلال طلب »؟ بعبارت دقیق تر معنی اش این است که گنگره قصد دارد که سکولار دمکراتهای سرنگون طلب را در این گنگره متحد کند. ایا بهتر نبود که پسوند انحلال طلب را برداارید، چرا که وقتی کسی سکولار _ دمکرات است که خواهان برچیده شدن حکومت و نظام مذهبی بر کشور باشد 3_ خوب با این حساب سکولار _ دمکراتهای اصلاح طلب ویا غیر انحلال طلب حق ورود و تصمیم گیری در این گنگرهرا ندارند؟!4_ اقبالی می نویسد :« بخش بزرگی از اپوزیسیون، ضرورت و اهمیت همدلی، همکاری و همپیمانی سکولار دمکراتهای انحلال طلب را مورد توجه قرار داده...»

ولی «گروهی (احتمالاگروهی کوچک) ااز اپوزیسیون هنوز در دایره باورهای قدیم خود میچرخند و از دنیای کوچک آرمانگرایانه، مذهبی، فرقه ای ویا ملوکانه خود برون نیامده ... و اهمیت یک جنبش فراحزبی، فرامذهبی، فرا قومی، فرانژادی و فراجنسیتی سکولار دمکراتیک برای گذر از حکومت اسلامی و پی ریزی آینده ای بهتر را دریابند. » بزبان سیاسی این گروه شامل اصلاح طلبان ، مجاهدین خلق ، گروههای چپ ایدئولوژیک ، احزاب اتنیکی ،طرفداران نظام پادشاهی است که در گنگره جایی ندارند . 5_ در این که شرایط ایران در آینده دور و یا نزدیک تغییر خواهد کرد_ شکی و تردیدی ندارم ولی هیج کس نمی تواند از همین امروز پیش بینی نماید که این تغییرات ، دقیقا چگونه و با کدام خط مشی سیاسی حاصل خواهد شد.. آیا تغییراتس سیاسی در ایران از طریق انقلاب ،جنگ مسلحانه ، حمله نظامی خارجی ، اصلاحات (حرکت مردمی از پائین و فشار از بالا) ویا اصلاحات از بالا (انقلاب سفید).....این کامنت ادامه خواهد داشت.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب پیام امید/ منبع نوشته ذکر شده است که لینک سایت فرهنگ ایران است ولی انجا هر گشتم نام نویسنده پیدا نکرده ام (لطفا شما بنویسید که نویسنده کیست؟) و بجای ان نوشته بود«نویسنده فرهنگ ایران » بنابراین اشکال از خود سایت منبع است که نام نویسنده را ننوشته است . .لطفا اتهام نزنید ، هیج غرضی در کار نبود.

نوشته شده توسط: تبریزی

..... ناسیونالیسم تحت ستم نداریم! ..... ناسیونالیسم به مثابه یک جنبش نمی تواند تحت ستم باشد! این مردم منتسب به یک ملت، نژاد و یا قوم معینی هستند که مورد ستم و تبعیض قرار می گیرند ..... لازم است در همین آغاز مجددا تأکید کنیم که ناسیونالیسم تحت ستم نداریم! این مردم هستند که تحت ستم هستند و ناسیونالیسم کارش این است که با مراجعه به ستم بر مردم معینی مظلوم نمایی کند و برای اهداف ارتجاعیش مشروعیت و حقانیت کسب کند http://iranglobal.info/node/44432

نوشته شده توسط: تبریزی

..... اگر در سرزمینی که مردم گرفتار فرمانروائی ستمگران هستند برای رهاندن خودشان از بیداد و ستم از ناسیونالیست ها پیروی کنند و یک رژیم ناسیونالیست در آن سرزمین بر سر کار بیاید چه خواهد شد؟ پاسخ این پرسش بسیار آسان است و آن این است که مردم ستمدیده از چاله درخواهند آمد و به چاه خواهند افتاد ..... و با پیروی مردم ستمدیده از ناسیونالیست ها آن مردم به جای رسیدن به دموکراسی به هیتلرکراسی و صدام کراسی خواهند رسید http://iranglobal.info/node/42737

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

نکته آخر اینکه : سال گذشته 60 میلیون آواره در جهان که در جستجوی پناهندگی بودند و بنظر می رسد که سال 2015 تعداد پناهجویان و آوراگان جهان ، بیشتر از این رقم خواهد شد و در سال 2030 قطعا صد ها میلوها تنها بخاطر مشکلات زیست محیطی و نبود آب آشامدینی آواره و در جستجوی مکان امن و اب و نان داری خواهند بود .بنابراین تحلیل احزاب سیاسی بر اساس میزان جذب و دست و دلبازی در امور پناهندگی؛ رای دهندگان ملی را هر چه بیشتر بسوی احزاب ملی گرا و ضد پناهجو سوق خواهد داد. مشکل پناهندگی به یک معضل جهانی مبدل شده است و تنها با اراده جهانی قابل حل است . تضعیف اسلام سیاسی بنیاد گرا و نابودی حکومت های استبدادی و همچنین همگرایی قدرت های جهانی در زمینه محیط زیست و امور مهاجران و پناهندگان شاید زمینه ساز حل مشکل آوراگان در جهان باشد

در حال حاضر هیج راه حلی برای امور پناهندگان و مهاجرین نیست .تعداد کشورهای دون «دولت سراسری» چون سوریه ،لیبی ، عراق ،افغانستان ، یمن ، سودان ، نیجریه و....که در ان خارجی های جنکجو با حمایت دولت های غنی در حال نبردند. بطور مثال داعش ، فرانسه ، عربستان ، جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل در به وجو د آوردند چنین بی نظمی جهانی وافزایش مهاجرت نقش عمد ه ای بازی می کنند.خشک سالی وکم ابی بزرگترین تهدیدات جهانی است .
نوشته شده توسط: کاظم موافق

"هیچ"‌, همانی که خمینی گفت. اگر یک برنامه عملی‌ دیدید , سلام ما را هم برسانید. البته این به معنای این نیست که این "عیاران" کدو را نمی‌بینند‌, برای آنها از این ستون به آن ستون فرج است و تا روزی که مردم کدو را ندیده اند‌, انشا الله که گربه است!!
ظرف یکی‌ دوروز آینده مطالب مفصلی در آن باره خواهم نوشت.
پایدار باشید

نوشته شده توسط: کاظم موافق

دوستان گرامی‌
شوربختانه شما بقدری نزدیک به تصویر ایستاده ا‌ید که آنرا نمی‌ بینید. کدامیک از این گروههای سیاسی با اسمهای دهان پرکن تاکنون بجز شعارهای "مکش مرگ ما" و بحث های دیالکتیک لزوم این و آن‌, کدام برنامه واضح و ملموس را که برای مردم کوچه و خیابان قابل درک باشد و بتوانند آن را از وعده های زیر درخت سیب آیت الله جدی تر‌ بگیرند‌, ارائه کرده است.
چه برنامه ای برای کنترل جمعیت گرسنه و خشمگین دارند. با سپاه چه میکنند. چگونه میخواهند ضمن حفظ تمامیت کشور‌, حقوق اقوام و گروههای مختلفی‌ که از آنها بنام اقلیت یا ملت نام میبرید را برایشان تضمین کند؟ برای حل مسئله حساس زبان مادری چه پاسخی دارید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

ايران گلوبال هم دروغ گو شده, چرا؟ منبع و مرجع اين مطلب کى هست؟ کجاست؟ وظيفه شما هست که منبع رومشخصأ بنويسيد و نه فقط لينک بديد, نام نويسنده را بايد بنويسيد. حيف, واقعأ از ايران گلوبال خيلى دلخور شدم.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب جداری و دیگر ترکان داغتر از کاسه آ ش شما تضمین کننده بقای حکومت اسلامی دا عش شعیه صفوی هستید و مهارت خا صی در پخش ضد اطلاعات دارید . ما ملت ایران از منه آذربایجانی تا خوزی و و دیگر اقوام ساکن ایران شما راست مسلمان اینگلسی تا چپ مسلمان روسی را خوب میشناسیم ترکان هم که غر یب هزار سال از غزنویان تا خامنه ای و بی لیا قتی و ظلم خود را ثابت کرده اند . شما هم زحمت نکشید ما آذربایجانیان هیچ وجه مشترکی با ترکان نداریم مشکل ما حکومت اسلامی دا عش شعیه صفوی هست و بس.
سنباد از آذربایجان غربی

نوشته شده توسط: Anonymous

همرزمان عزيز ايران گلوبال, ميشود توضيح بدهيد که نويسنده اين مطلب کى هست, بنده نويسنده اى پيدا نکردم, گرچه من ميتوانم به لينکهاى منتشر شده کيليک کنم و نويسنده رو پيدا کنم ولى زمانى که شما اين مطالب را با اين آب و تاب منتشر ميکنيد, وظيفه شما هست که نويسنده را هم در کنارش بنويسيس. من واقعأ متأسفم که شما اي نمطلب رو بدون نام و نشان نويسنده منتشر کرديد, قبلأ هميشه از شما دفاع کردم ولى بعد از اين دليلى در دفاع از ايران گلوبال ندارم مگر اينکه نويسنده اين مطلب را در ايران گلوبال مشخص کنيد و از مردم عذر خواهى کنيد. واقعأ حيف, من فکر ميکردم که آقاى توکلى به خاطر سابقه فدايى بودنش انسان صادقى هست ولى بعد از اين اين رو باور ندارم.