جناب گلوبال، عجب اسمی، که به جوابیه تان نمی خورد. در نوشته تغییر بافت جمعیتی که بر خلاف نظر شما یک سیاست ارتجاعی است و هیچ ربطی به کلوبالیسیم و غیره ندارد، صحبت از اوردن عشایر به مناطقی میکند که اصلا مکان کوچ سالیانه انان نیست، و ثانیا، بیرون کردن مردم بومی و کشاورز در منطقه شعبیه شوش و اوردن غیر بومی ها را شما درست میدانید!!؟؟ در کجای ان شعارهایی که در نوشته ات داده ایی این مسئله جا دارد، در کدام متون حقوق بشری و اجتماعی میگوید که مردمی را به دلیل عرب بودن و چون نفت و گاز دارند باید گرسنه و بیکار نگه داشت و بعد از سزمین مادری خود اخراج کرد؟ و شما که مترقی هستید، میگوید سیاست رژیم تبعیض نژاد ایران که ادامه سیاست شاه است، درست است!!؟؟ ممنون
آزربایجان با 12 طلا, 5 نقره و 12 برنز همچنان در مکان دوم قرار دارد. در بازیهای المپیک 2012 لندن از مجموع 302مدال طلا اروپائیها144 مدال را از آن خود کردند. القا اهمیت نداشتن پوشش خبری المپیک همین کشورها با ورزشکاران طراز اولش یک جوک خنده دار است.
در باره توضیحات شما در رابطه با اسقلال هم ترجیح می دهم به لبخندی اکتفا کنم و قضاوت را به عهده خوانندگان بگذارم.
و اما بحث پیچیده جنبش سبز. در اینجا هم نگاه شما عشیرهگرایانه است. چرا شهرهای غیرفارسزبان با جنبش سبز همراهی نکردند؟ به همان دلیلی که بزرگترین شهر فارسزبان ایران یعنی مشهد و در کنار آن شهرهایی چون یزد و کرمان و کاشان با جنبش سبز همراهی نکردند. دلیل این مسئله ارتباطی به "تبعیض" نداشت. دلیل، نبود یک فرهنگ جاافتاده مدرن شهروندی و گرایش به دموکراسی بود. تبریز ترکزبان در این زمینه هیچ فرقی با مشهد فارسزبان ندارد. در هر دو شهر آنچه که سلطه دارد، فرهنگ عشیرهای است که مانع از پیوستن به موج آزادیخواهی می شود. در مقابل آن می بینیم که کرد و آذری و بلوچ ساکن تهران یعنی همان تبعیض دیدگان (ندا آقاسلطان، کیانوش آسا، صانع ژاله و ...) نه تنها در این جنبش سهیم هستند، که برای آن کشته هم میشوند.
در مقابل یکی از شهرهایی که درمقایسه در جنبش سبز شرکت فعالی داشت، اهواز بود. یعنی همان شهری که پایتخت کشور خیالی "الاهواز" قرار است بشود!
صورت مسئله بسیار ساده است: شعار جنبش سبز "رأی من کو" بود، یعنی تأکید به یک حق صددرصد فردی و شهروندی، و طبیعی بود که این شعار در شهرهایی با فرهنگ واپسمانده و عشیرهای انعکاسی پیدا نکند. در عوض میبینیم که در شهرهای آذربایجان دهها هزار نفر به خیابان می ریزند که فریاد بزنند «زبان فارسی، زبان سگ» و یا «فارس و کرد و ارمنی، دشمن ترکها» و یا «فارسها کجا ماکجا». عدم مشارکت بخش بزرگی از مردم ایران در جنبش سبز، هیچ ارتباطی با آن تئوریهایی که شما بافتهاید ندارد، و توضیح آن در همان پارادایم "شهر"/"عشیره" نهفته است، اگر غیر از این است، لطفا توضیح بدهید چرا دومین شهر بزرگ ایران و بزرگترین شهر فارسیزبان به جنبش سبز نپیوست و چرا شهرهای فارسیزبان بسیاری مثل یزد و کاشان و کرمان و جیرفت و بم و زابل نیشابور و سبزوار و طبس و سیرجان و قم و سمنان و ... به جنبش سبز نپیوستند؟ آیا ساکنین این شهرها از تبعیضدیدگان قومی و زبانی بودند؟ پس میبینیم که دلیل شکست جنبش سبز ضعف فرهنگ شهروندی در ایران و گرایش به تفکر عشیرهپرستی بوده است و نه آنچه که شما در صدد القاء آن هستید.
و یکی دیگر از نشانههای تفکر عشیرهپرست، تأکید مؤکد شما بر "70 درصد غیر فارس" است. من نمیدانم شما کجا و کی در ایران آمارگیری کردید، که میدانید تعداد فارسیزبانها 30 درصد است، البه احتمال میدهم منبع آمار شما آقای یونس شاملی باشد! بد نیست که درباره این 70درصد منبع آمار خودتان را اعلام کنید. ولی حرف من اصلا این نیست. من میگویم اگر در ایران زبانی وجود داشته باشد که فقط 5000 نفر گوینده داشته باشد، دولت مرکزی موظف است برای حفظ، آموزش و رسمی شدن آن سرمایهگذاری کند. زیرا من در این مورد 5000 هزار "فرد" را می بینم که از حقوق شهروندی برخوردارند. ولی شما با نگاه عشیرهپرستانه خود را مجبور میبینید که قبیله خود را بزرگتر نشان بدهید، زیرا در منطق عشیره "حق" و "زور" ارتباط مستقیم دارند. پس باید دروغ گفت و امار جعل کرد تا "زور" بدست بیاید، و به طبع آن "حق" هم به زوردار خواهد رسید.
من میتوانم این فهرست را در مورد شما ادامه بدهم، ولی کامنت من از مقاله شما درازتر خواهد شد. با اینهمه بد نمی دیدم اگر نظرتان را در مورد لحن ناشایستی که من توضیحی برایش پیدا نمی کنم هم ابراز می کردید: «برو جانم، برو دنبال تخمه ی کورش بگرد، شاید پیداکنی» یا «اسم مرا مثل آدامس توی دهانش انداخته و می جود»
آقای خویی عزیز، شاعر بزرگوار،
آنچه زیر عنوان ایرانیت در دورۀ مشروطهخواهی و دورۀ بلافاصله پس از آن ساخته و پرداخته شد و از راه آموزش در دورۀ پهلویها در ذهنها رسوخ کرد، به این سادگیها زدودنی نیست. اگر نگران سرنوشت آن کشور و آیندۀ مردمانی هستیم که قرنها در آن سرزمین در کنار هم زیستهاند، باید با عقل نقاد در جزء جزء آن ایرانیت باریک شویم. از همین رو، کوششهای خانم هایدۀ ترابی سزاوار ستایش است.
شادکام و پایدار باشید
..... ناسیونالیسم ترک تماما مشغول تزریق این دروغ است که گویا مسأله مردم آذربایجان فقط و فقط این است که به زبان خودشان نمی توانند تحصیل کنند! وقتی کارگران آذربایجانی و شیرازی و خراسانی برای افزایش دستمزد مبارزه می کنند ناسیونالیسم ترک کارگران ترک را به اتحاد با سرمایه داران ترک دعوت می کند! همان کاری را می کند که حکومت اسلامی می خواهد، تفرقه انداختن میان مردم متحد و مصمم! ناسیونالیسم ترک جمهوری اسلامی را از زیر ضرب کنار می زند و در تبلیغات ناسیونالیسم ترک، فارس ها جای سرمایه داران حاکم را گرفته اند http://www.iranglobal.info/node/44432
ائلیار گرامی،
اگرچه گذشته نشان داده است که بحث رودررو با شما فرجام خوش ندارد، ولی از آنجایی که مرا مستقیما مخاطب قرار دادهاید چند سطری را به رسم ادب مینویسم. قبل از هر چیز به "تبعیض" بپردازیم. شما با تأکید مؤکد بر اینکه در کنار تبعیض دیدگان هستید، به من اعتراض کردهاید که چرا همراه آنان نیستم. هممیهن عزیز، من شاید بسیار بیشتر از شما در کنار تبعیضدیدگان باشم، ولی نیازی به این نمیبینم که آن را جار بزنم و در بوق بکنم و در هر جمله دوبار تکرار کنم. دلیل اول این نظر شما این است که شما بدلیل بر چشم داشتن عینک یکسویه بینی (برآمده از فرهنگ عشیرهای) برای تبعیض فقط یک چهره قائل هستید و آنهم تبعیض زبانی است. من ولی تبعیض را در همه چهرههای آن (جنسیتی، دینی، فکری، اقتصادی و ...) می بینم و مثلا تبعیض یا بهتر بگویم جنایتی که در حق بهائیان اعمال میشود، از نظر من هزاران بار بدتر از تبعیض زبانی در
حق شهروندان آذری است. شما تا بحال چند مقاله در باره بهائیان و همجنسگرایان نوشتهاید؟ آیا با آنچه که در حق آنها اعمال می شود موافقید؟ چرا با سکوت خود بر تبعیضی که بر علیه بهائیان و همجنسگرایان و درویشان و ... اعمال می شود مهر تأیید می زنید؟ دلیل دوم این است که من در مخالفت با تبعیض از واژههای خاکخوردهای مانند "شوینیسم فارس" "ژنوساید فرهنگی" "آریاپرستی" "تبعیض هشتاد ساله" و ... استفاده نمیکنم و همین مسئله باعث شده است که شما همراهی من با تبعیض دیدگان را برسمیت نشناسید. ظاهرا مبارزه با تبعیض از نظر شما بدون فحاشی به فارسها زیر لوای "شوینیسم فارس و زبان حاکم" ارزشی ندارد. من هنگامی که برای اژدر گرامی مینویسم «زن آذربایجانی ما اگر نتواند زبان مادریش را بشکل آکادمیک (یعنی در دبستان و دبیرستان و ...) یاد بگیرد، بلحاظ زبانی دارای یک هویت ناقص خواهد شد» به گمانم آثار منفی این تبعیض را نشان دادهام. ولی این از نظر شما کافی نیست و من حتما باید چند فحش آبدار به رضاشاه بدهم و چندین درود نثار پیشهوری کنم، واگرنه تأکید صدباره من بر اینکه همه زمینههای تبعیض باید از بین بروند و همه زبانها باید رسمی اعلام شوند و اینکه من سیستم فدرالی نظیر سوئیس را برای ایران مناسبترین شکل می دانم و حتا اینکه تجزیه ایران را اگر باعث خوشبختی ساکنینش باشد، بهتر از وجود تبعیض می دانم، از نظر شما پشیزی ارزش ندارد، زیرا من به رضاشاه و زبان فارسی و فردوسی و شاهنامه فحاشی نمی کنم! این، اوج تبلور نگاه عشیرهپرستانه است.
تفاوت نگاه شهروندی و عشیرهای خودش را در جاهای مختلف نشاد میدهد. مثلا کسانی که حکومت فرقه دموکرات آذربایجان را یک "حکومت ملی" میدانند، فاقد نگاه مدرن به مفاهیم اجتماعی هستند. حکومت پیشهوری همانقدر "ملی" بود که رژیم ویشی به رهبری مارشال پتن در فرانسه. هر دو این حکومتها زیر نظر و بدست یک نیروی اشغالگر بیگانه و در جهت منافع آنها شکل گرفتند. تفاوت در این است که نیروی اشغالگر آذربایجان از پیروزان جنگ جهانی بود و دستنشاندگانش را در پناه خود گرفت (و البته خودش را از شر کسانی مانند پیشهوری که تاریخ مصرفشان تمام شده بود، خلاص کرد) و اشغالگر فرانسه اصلیترین بازنده جنگ بود و رژیم دستنشانده او به همراه خودش نابود شد و به تاریخ پیوست. لازم به یادآوری است که مارشال پتن هم محکوم به مرگ شد که با بخشش ژنرال دوگل به حبس ابد تبدیل شد و کتابهای درسی رژیم ویشی بعد از سقوط آن سوزانده شدند، ولی در این مورد کسی به فرانسویان ایرادی نمی گیرد. همچنین من نمی توانم پیشه وری را به خاطر اقدامات مفیدش در آذربایجان آن روز تقدیس کنم، همانطور که نمی توانم هیتلر را به خاطر اقدامات مفیدش برای آلمان درهم شکسته و نابود شده پس از جنگ جهانی اول تقدیس کنم. تفاوت نگاه مدرن شهروندمدار، با نگاه سنتی عشیرهمحور در چنین بزنگاههایی معلوم می شود.
دوستان گرامی، کسی که یادداشت های شماره 52291 و 52386 را با نام های (Anonymous) و (ایضا) در این بخش از تارنمای ایران گلوبال نوشته است همان کسی است که پیش از این نوشتاری از وی با نام (اسماعیل آل بایراق) در لینک زیر گنجانده شده است و پاسخ وی نیز داده شده است و نیازی به چندباره نویسی نیست http://www.iranglobal.info/node/41172
جناب آزرگون
1- این مسابقات اگرچه در باکو اجرا می شوند اما المپیک اروپایی نام دارد و فابل استفاده و یادگیری برای ورزشکاران. از همین روی اکثر کانالهای ورزشی دنیا مدام نشانش می دهند.
2- خود ترکیه چندین مدال کسب کرده و هر روز این بازیها را پوشش می دهد. در حیرتم که ندانسته همین طور یک چیزی می گویید.
3- ما نمی گوییم که ایران این بازیها را پوشش دهد. اتفاقن هر چه بیشتر سانسورش کند مردم آزربایجان جنوبی آن بی عدالتی و ستم را بهتر درک خواهند کرد. مثل ستمی که در حق تراکتور کردند.
4- شما خیانت را با ادبیات اطلاعات ایران تعریف میکنید. از نظر ما سانسور این بازیها توهین به شعور مردم آزربایجان جنوبی بود. چون چه شما انکار کنید و چه ماست مالی کنید، اقبال و طالع و فرهنگ و زبان آزربایجان جنوبی و آزربایجان مستقل واحد است و آنها نسبت به هم حس مشترک خودی و ملی دارند. بنابراین خیانت از جانب
شما و مدیای سلطه و استعمار صورت می گیرد. خیانت از منظر ما این است که زبان و فرهنگ ملتی را از بین می برید و هراس آن دارید که اگر این بازیها را پوشش دهید غرور ملی مردم آزربایجان جنوبی افزایش خواهد یافت. خیانت چیست؟ خیانت زبان پارسی را در قلمروهای ترکی ما جولان دادن می باشد. خیانت این است که به زور قدرت و تلویزیون دولتی و آموزش و پرورش پارسی بچه های ترک زبان را از آغوش زبان و فرهنگشان دور نگه می دارید. دیگر خیلی وقت است که مفاهیم خیانت را فقط از زبان شما نمی شنویم. اتفاقن در این مورد نوشته ای دارم که چاپ خواهد شد.
5- هدف ما اعتلای آزربایجان جنوبی است و رساندن آن به افق های رهایی و آزادی. و در این راستا نه از پان پارسیسم و نه از اطلاعات دولتی ایرانی شما هیچ ابایی نداریم. مردم آزربایجان آنچه را که مطلوب اهداف خویش بداند انجام خواهد داد و می دهد. ما جهانی می اندیشیم و برای رسدن به اهدافمان به خوبی می دانیم که هیچ رسانه ای در داخل ایران اسلامی و فارسی نداریم. پس اگر مدیای خود را می آفرینیم باکی نیست. این حق ماست و شما حق دخالت در سرنوشت ما را ندارید. که سالهاست سرنوشت ما را در سلطۀ خویش سرکوب کرده اید. وقت آن است که از کار شوم دست بردارید.
سلام-من سنون بوآیدینلاشیواگوره ،سنن چوخ تشکورادیب ،وفخرایدرم کی سیزون بویازی لاروز،آزربایجان میلتی چون ،بیردفینه تک حافیظه لرده ساخلاناجاق.
(معنی=من ازاین روشنگری تان ازشماتشکورکرده وافتخارمیکنم که این نوشته های شمابرای ملت آزربایجان ،همچون دفینه ارزشمنددرحافظه هانگهداری خواهد).هرچه درموردموسیقی موغام ودیگرموسیقی وبخصوص درمدرنیزه کردن موسیقی ترکی میدانیدودوستان میدانندرا،ازملت مادریغ نکنید.هرچندکه میدانم افرادی مثل شمااین کارراخواهندکرد.سیزون اللروزآغریماسون من سیزی باغریمابایسرام.
جناب لوای
تمام سخنان من جوابی بود به ادعاهای شما در کامنت تان اگر بیراهه و حاشیه بود از طرف شما بود نه من.
شما با ان وضع..... می خواستید بپرسید چرا ایران مسابفات را نشان نداد پس اصولا شما پرسیدن نمیدانید. اولا نه شما سخن گوی دولت باکو هستید و نه من سخنگوی دولت ایران . درد من این است که شما قصد دارید مسابقات باکو را به ما در تبریز یچسبانید و از ان مسله و مرثیه ملی خارج کنید و ان را به پان فارس ربط دهید و سینه بیزنید و کلا ماجرا جوی و ننه من غریبم بازي، من یا این مخالفم. باکو اذربایجان نیست حتی اگر در سیاست چنین باشد
اما شاید ساده ترین دلیش این باشد که ایران اصولا در این مسایقات حضور نداشت شما انتظار دارید ایران به مسابقاتی یپردازد که اصلا ربطی به او ندارد و انتظار دارید ایرانیان طوری واکنش نشان دهند که گوی قسمتی از ان هستند. این مسابقات در حد یک خبر ورزشی میتواند باشد مانند صدها مسابقات دیگر در جهان مانند توردو فرانس و مسابقات دیگر. خود مدیای اوروپا و ترکیه برادر ! هم این موضوع را در حد چند خبر ورزشی منتشر کردند نه بیشر. امیدوارم جواب گرفته باشد.
اما جواب من در اینده به دولت مطبوع شما چگونه خواهد بود. چون دولت مطبوع شما با هر بهانه ای قصد اختلاف اندازی و خرج کردن از جیب ملت ما را دارد اولا مقاله در مورد دخالتهای وابسته نظامی این جمهوری در تبریز، دخالت و پیشینه نصیب نصیبلی و فرزند دلبندشان در کار اذربایجان ایران و شماره تلفن دوستان برادر ترکیه ای و خیانتهای انها و بازی این دو جمهوری یا مردم اذربایجان ایران و انتشار چند خیانت تاریحی دیگر است. از انجای که در گوناز کار میکنید امیدوارم اطلاع دهید.
جناب
Anonymous
سفیر دولت ترکیه در هنگام قاجاق مواد مخدر و سیگار با ماشین پلاکدار سفارت از گرجستان به جمهوری اذربایجان یازداشت شد.
در خبر دیگری سفیر دولت ترکیه در هنگام قاجاف مواد از ایران به ترکیه یازداشت شد در گوگل بگزد اطلاعات شما بالا برود. متاسفانه چون در خوابگاه نیسنم . نوشتن فارسی با کیبورد یدون حروف برایم زجراور است در اینده حسابی جوای خواهم نوشت
امروز خبر گذاریهای اروپایی را چک کردم. همه در مورد بازی های المپیک اروپایی باکو گزارش دارند. تنها (( بی بی سی فارسی و خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی)) این بازی ها را بایکوت کرده اند !
تجارت مواد مخدر در ایران سالانه حدود هشت میلیارد دلار بر آورده میشود. جمهوری آزربایجان چند میلیارد دلار برای بر گذاری بازی های الیمپیک اروپایی تلف !! کرده . ما آزربایجانیها طرفدار این تلفات هستیم. چشم حسود کور. ..
یادتان باشد, هر کشوری سرمایه گذاری در ورزش بکند, یعنی ان مقدار پول را در مبارزه با فساد (مواد مخدر ) سرمایه گذاری میکند.
با درود به اقای جداری و شعر جانبخش ازادی .جداری جان من با کما ل اشتیاق شعر ازادی را بار ها خواندم و لذت بردم. اما از خود پرسیدیم تنها شیخ بود که این همه مصیبت ببار اورد و یا اینکه هزاران توده ای گمنام پس از 28 مردادو فدائی خلق از سال 57 تا سال 62 اتش بیار معرکه اخوند بودند و هر صدای ازادی خواهی را به اخوند و پاسدار و ارتجاع لو دادند.
اقای جداری ایا فکر میکننید حزب توده و فدائی و جماعت چپ اساسن به ان تفسیر که شما در ذهن دارید ازادی خواه هستند ؟ برای همان ازادی مورد نظر شما جریان چپ در ایران چه کرد؟ ازادی بیان و نوشتن و نشر و هزار زهرمار دیگر .
انچه در سال 57 برسر مردم ایران امد قرنها مومنان به دین و اخوندها از سر منبرها طلب میکردند مانند حکومت عهد علی مانند عدالت و خلخال پای یهودی مانند شیر دادن به شادروان ابن ملجم و نان جو خوردن خود علی .
مادر بزرگ من و ملیونها ایرانی به این خرافات دور از حقیقت ایمان داشتند ولی چه فرق است مابین مادر بزرگ من و رفیق طبری صاحب کمال و سخنران و مدعی و نویسنده کتابهای فراوان و نظریه پرداز بزرگترین حزب تاریخ ایران ویا
کیانوری ؟ ایا این دومی ها با سواد ها مخالفان نظام سرمایه داری خلق گراه به قصد خدعه و نیرنگ و دام گستری از احساسات مردم سئو استفاده نکردند؟
آقای تبریزی و دیگر تبریزیهای سوسیالیست - شوونیست فارس و ایرانی موضوع بحث مقاله آقای جداری هستند. آقای تبریزی در کامنت هایش تحت نام کارگر، سوسیالیسم، مارکس نشان داده است که شدیدا با حقوق دمکراتیک و ملی ملل تحت ستم دشمنی آشتی ناپذیری دارند. چپ "سوسیالیست" ایران اکثرا عین آقای تبریزی فکر میکنند. آقای تبریزی و کمونیستهای کارگری فکر میکنند که هر چه بیشتر و آتشین تر دم از "کارگر، سوسیالیسم و مارکس" بزنند و بر روی هر حرف چهار تشدید بگذارند و در عین حال نفرت بیکران از ناسیونالیسم نشان دهند حرفشان منطقی تر، علمی تر و درست تر به نظر میرسند. دوست عزیز، ما سوسیالیستهای آذربایجان سرمان را در آسیاب سفید نکردیم. درد شما درد کارگر، سوسیالیسم و انترناسیونالیسم پرولتری نیست درد شما
درد حفظ تمامیت ارضی ایران است و یا در بهترین حالت درد شما درک نادرست و برداشت بورژوایی شما از آموزشهای سوسیالیستی است.
تبریزی عزیز، مارکس انترناسیونالیست از ملت شدن کارگران و از کارگران برده و اسیر شده توسط کاران انگلیسی صحبت میکرد و از استقلال ملی ایرلند، لهستان و هندوستان قاطعانه دفاع میکرد. شما که کاتولیک تر از پاپ شدید و یا کاسه داغ تر از آش شدید قابل علاج نیستید.
تبریزی گرامی این مثل قدیمی خودتان است که میگوید: با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمیشود. آقا جان با انترناسیونالیسسسست انترناسیونالیییسسسست گفتن هیچ یک از دردهای کارگران آذربایجان و کردستان و غیره حل نمی شوند. بقول ترکها بیا کج بنشینیم و راست و درست حرف بزنیم. اگر آذربایجان ، کردستان، عربستان و بلوچستان و ترکمنستان از ایران جدا نشوند و به کشور مستقل تبدیل نشوند هیچ وقت نمی توان از سوسیالیسم حرف زد. ایران یا فارسستان شما زمانی سوسیالیسم و دمکراسی را تجربه خواهد کرد که ملل تحت ستم از ایران جدا شوند و دولت و کشور مستقل تشکیل دهند. دفاع از استقلال ملی و حمایت از جنبشهای ملی در ایران انترناسیونالیسم واقعی است. دشمنی با جنبشهای ملی و دمکراتیک و دفاع از استعمار و اشغالگری دولت بورژوایی، فاشیست و اسلامی ایران انترناسیونالیسم نیست.
دوست عزیز انترناسیونالیسم کشک نیست که از دکان سر کوچه آن را بخریم. آرام باش و کلاه خودت را جلو ات بگذار درست و حسابی فکر بکن . شما مثلی خوبی دارید که میگوید: «سنگ بزرگ نشانه ی نزدن است». انترناسیونالیسم لقمه بزرگی است.
زنده باد استقلال آذربایجان
زنده باد سوسیالیسم
اسم کچل را میزارند زلفعلی !! این آقای امید خیلی دانا !! ماشالله خودشان یک پا تئورسین و تاریخدان هست ! . وقتی آدم خون آریایی در رگ دارد , دیگر نیاز به داشتن دانش اکتسابی نیست ! خدای زرتشت همه دانش و تدبیر را در گلوبلهای خون آریائیان پروگرامزه کرده . چشم نخورد این سر آمد گان بشریت را .
سلام اقا/خانم خنده... خوشبختانه پرتقال فروش پیدا شد ولی پرتقال نداشت بخاطر اینکه کاربر محترم (( فرستاده شده توسط ARD)) با این اسم خودشان را معرفی کردند. چون ( فرستاده شده) اسمی است معین و یا مجهول . در ضمن چون من با زبان آلمانی اشنائی ندارم بدان حهت من حتی نوشتم آقا/ یا خانوم ARD. . درست عین اسم شما خنده..از اینکه این اطلاع را برایم دادید خیلی ممنون...بهترین ها را برایتان آرزومندم....
جهان شده دهکده جهانی . در قرن 21 ساختار شهر و روستا و کشور و قارهها عوض شده . مهاجران و پناهندگان تا قطب شمال و جنوب در حال حرکت هستند . شما هنوز در قرن 18 زندگی میکنید و اهواز و خوزستان با شروع شزکت نفت و آمدن ارتش و نیروی هوایی و کارخانه فولاد و قند و شکر و هزاران کوفت و زهر مار دیگر ، لر و عرب و دزفولی و شوشتری و اصفهانی و بندری و تهرانی و سپاه و بسیج وغیره همه چیز در حال تغییر است . با این ابزار شما به جدایی خوزستان و زبان مادری نمی رسید . پیشگام باید یک قدم از مردم عادی جلوتر باشد و نه مدافع نظرات ارتجایی .گریه های شما مثل نبرد دن کیشوت با آسیاب بادی است بجای مبارزه با دشمن اصلی . لر و بختباری هم باید زاری کنند که تعداد عشایرشان کم شده و مردم با ماشین خاور و تریلی ییلاق و قشلاق میکنند .
آقای محمد احمدی زاده و ائلیار عزیز... خیلی ممنون از این اطلاعات . جا دارد جمله مشهور « هابیل علی اف» این کمانچه زن مشهور را که در 7 سالگی پدرش را در جنگ جهانی دوم در روسیه از دست داد و ابن باعث شد که به کمانچه رو آورد را در اینجا به میان بکشم. می دانید که هابیل بیش از 60 سال در موسیقی موغامات فعالیت می کند. در یک برنامه مخصوص گفت که (( شصت سال طول کشید که تازه بفهمم که از موغامات هیچ چیز نمی دانم» بخاطر ارزش فرهنگی شما عزیزان , من دو لینک پیوست میدهم. لینک اول اجرای موغام بیات شیراز از « سرخان بنیاد زاده » که در مسابقات 2013 مقام اول را کسب کرد ..شعر این موغام از ( شهربار ) است... https://www.youtube.com/watch?v=H10bdQTQ4-Q
دیگری ترانه ای است بنام « ائیلک محبتیم» آهنگ ساز این ترانه هابیل علی اف است و خواننده اش « نزاکت تیمور اف» https://www.youtube.com/watch?v=0DCmaXDgG8I.
بهترین ها را برایتان آرزومندم ...در پایان لازم دانستم که یک اطلاعات دیگری را با دوستان در میان بگذارم و آن این است که «هابیل علی اف» از معدود اجرا کننده گان است که هیچ وقت کمانچه اش را کوک نمی کند...
آقای فرهنگ دوست....... خیلی ممنون از این اطلاعات.. پس طبق این استدلات 1- مربع= چهار بر چهار بر برابر 2-مستطیل = چهار بر , دو بر بر برابر نا برابر بر دو بر بر برابر... 3- مکعب = چهار بر چهار بر برابر,چهار بر چهار بر برابر,چهار بر چهار بر برابر,چهار بر چهار بر برابر, چهار بر چهار بر برابر, چهار بر چهار بر برابر...4- هرم= چهار بر چهار بر برابر بر سه برِ سه بر برابر سه برِ سه بر برابر سه برِ سه بر برابر سه برِ سه بر برابر 4- مکعب مستطیل= وای دده ام , وای ننه ام.......بهترین ها را برایتان آرزومندم....
جناب لاچین ! از خنده من روده بر شدم از روش و منطق شما آذری های تجزیه طلب پر ادعا . اسم این کانال تلویزیونی ARD یا آ.ار.د - است . کانال تلویزیون اول و رسمی و مهم ، کشور فدرال آلمان . خبر هر روز ساعت 20 شب و 30و22 شب است . شما بروید و پیدا کنید پرتقال فروش را . تاکنون دهها گزارش از آرته ---- و فونیکس نیز در باره وضع اسفبار آذربادگان شمالی در تمام کانالهای تلویزیونی مهم غرب پخش شده است ولی شما چون مثل یلینیک فاناتیک هستید ، هیچ انتقادی را نمی پذیرید . به این دلیل سه هزار فارس الان 5 هزار سال است که زبان و فرهنگ و جغرافیا و خط شما را مدیریت میکنند.
سلام -حسن آقای عزیزوجدانا من ندانستم موضع شمادرچه موردی وازکجای نظرمن خوشتان آمد.ولی من انسانم وارزش انسان را آنچان ارزشمندمیدانم که حدوحدودی ی برای آن قایل نیستم .انسانهاخودشان برای خودشان ارزش می گذارند.البته درزمانی که مبارزات شکل میگیردوانسانهابگروه وسازمانهاواردمیشوند،بخاطرگروه وحزب امکان داردبه هرنوع اشتباه مبتلاشوند.تاریخ میتواندبرای آنهادرآینده نظردهد.برای من خط قرمز های بیخودی ارزش ندارند.اگردراین ایران دراین صدسال لاقل برای انسانهای کل دنیاارزش می گذاشتند.ماهم توانسته بودیم یک جایی دردنیاداشته باشیم.جعل تاریخ.دزدی.کلاهبرداری های سیاسی مردم مارابیچاره کرده است.
آآقای آزرگون ، چقدر " من " از نوع پارسی می زند بیرون در این کامنت.
1 - چرا بیراهه می روید و بیراهه می زنید؟ اصل سئوال را جواب بدهید که علت این سکوت چیست؟
2- امیدوارم با این مقالۀ شما ته تنها کشورهای برادر(!) - اگر برادرند پس چرا سکوت کرده اید؟ - که کشورهای جهان خودشان را جمع کنند!
3- من اصولن به حواشی و اضافات نمی پردازم. سئوالی پرسیده شده و جوابش هنوز داده نشده است. این دست و پا زدنها نشان از نوعی گمشدگی معنا در ذهن شماست.
4- این که فرهنگ فارس نتوانسته و نمی تواند قد علم کند پرداختنش به حاشیه و سانسور و سلطه گری است. جهان سئوال می پرسد و شما باید به نوعی با جهان حرف بزنید که عمق داشته باشد. سئوالها نیز مثل جوابها باید عمق داشته باشند.
آقای انصاف... 1- این سوال خیلی قانونی است نمی دانم در کجای دنیا این سوال پیگرد قانونی دارد. این سوال را من هم از آن آخوند پرسیدم که می گفت علی خامنه ای موقع تولد با علی یا علی فریاد میکشید.-2- من هیچ وقت فکر مخالفم را به ( مصرف مواد مخدر محکوم نمی کنم ) . اگر به کامنت های قبلی مرا رجوع بکنید همیشه گفته ام من فکر مخالف را همیشه می پذیرم چون باعث رشد و تکامل انسان میشود. 3- آنچه که من همیشه مخالف بوده و هستم این است کسی با دری وری حرف زدن می خواهد یک چیزی را ثابت بکند.. بقول شاعر مشهور آزربایجان« میرزا علی معجز» که میگوید
(( گتیر ور بیر منه ساقی , کی می دینه ضرر ورمز.
دلیل محکم ایستر ادعا, بوش سوز ثمر ورمز)) ... بیار پیاله ای از می ساقی, که به دین ضررنمی رساند... هر ادعا دلیل محکمی میخواخد, حرف مفت ثمره ای نمی رساند...آقای انصاف من نوشته
نوشته ARD را تکرار میکنم.. ( کانال تلویزیون آلمان در همین روز گزارش داد که بیش از نیمی از جمعیت آذربایجان زیر مرز فقر زندگی میکنند . از نظر دستگیری روزنامه نگاران مقام اول را دارد حتی بیش از ایران و چین و ترکیه . این کشور 6 میلیونی دارای صدها زندانی سیاسی است . باز هم یگید اینشالله گربه بود و نه سگ ! دریک همه پرسی سراسرس مردم خواهان الخاق به ایران هستند..).....آقای انصاف اگر ARD اسم این کانال معتبر آلمانی را بنویسد و لینک این سایت را بدهد که ما هم ببینیم نه تنها از ایشام من معذرت خواهم خواست بلکه به خاطر دادن معلومات تازه از ایشان هم خیلی متشکر خواهم بود. بنده و خیلی های دیگر منتظر این گزارش هستیم.
جناب لوای این بدیهی است که نبینید کار شما و حرکتتان ندیدن است من اصولا نه برای شما که مجری و کارمند گوناز هستید که برای خوانندگان نوشتم.
بله تبریز را رها خواهید کرد ضامن این سخن شما هم تبلیغ داستان ماناس و برادری دروغین ترکی و داستانهای اسیاسی میانه و دروغهای شاختار تاریخی و سیاسی که هر روزه از مدیای حرکت فخیمه شما به ذهن ساده لوحان ریخته میشود است مسائلی که کوچکترین ربطی به تبریز ندارند حرکت شما انقدر گرفتار است که جرات منتشر کردن حتی یک مقاله علمی مخالف تلبلیغات خودش را ندارد و با این حجم عظیم از دروغ و سانسور و حذف دگراندیشان می خواهد آذربایجان را رها کند یکی باید خود شماها را رها کند. هر انچه دوست دارید در اینجا مینویسید ایا من میتوانم یک مقاله تاریخی در گوناز منتشر کنم؟؟
رها شدن بهشت تبریز آنهم به رهبری سانسورچیها،فحاشان و تمامیت خواهها البته روی سخن من یا مدیای حرکت تورکگرای است نه با شما.
آنقدر آتش آتش نکنید خدای نکرده نکند مگر شما هم پان فارس شدید؟؟ نخیر اقا جان بگویید سرزمین اغوزخان چرا 180 درجه تغییر مسیر میدهید مگر شما نگفتید زرتشت دروغ است حالا یکدفعه شدیم سرزمین آتش. اعضای این حرکت همهگی فرزند قوبیلای خان مرحوم هستند.البته ریس جمهور جمهوری اذربایجان الهام علی اوف اتش المپیک را از اتشکده زرتشت روشن کرد که کاملا اشتباه و حسابی پان فارسی بود!
شما میفرمایید:
شما از این ناراحات هستید که ما کم کم داریم شخصیت های مصادره شدۀ مان را از چنگتان در می آوریم
یکی از این شخصیتها را میتوانید نام ببیرید؟؟؟ حرکت تورکگرای کدام شخصیت گم شده اذربایجان را یا تحقیقات علمی خود به مردم اذربایجان معرفی کرده است فقط اسم یکی را بگویید؟؟؟ این حرکت کدام زاویه پنهان تاریخ معاصر و تاریخ قدیم و فرهنگ ما را روشن کرده است؟؟؟ هر انچه گفته است تکرار ادبیات پانتورکی رایج در صفحات فیسبوک اهالی ترکیه است. پایش را هرگز از این فراتر نگذاشته است. کار این حرکت ترویج زبان عثمانی، و میتولوژی اسیای میانه و تاریخ دولتی ترکیه و جمهوری اذربایجان بوده است.
حرکت ترکگرای اذربایجان که من اکراه دارم نام اذربایجان را به این حرکت بدهم بزرگترین مخالف تاریخ و فرهنگ اذربایجان است و هر انجه توانسته در تحریف مدنیت اذربایحان انجام داده است.
دوستان نوشتند من با لحن بدی سخن میگویم . نخیر نتیجه دروغ در زمینه فکری را مردم با خون خود خواهند داد مقایسه این نتیجه خونین با نوشته های من انها را تبرئه میکنند.
البته بازی با خون مردم را من با مقاله خواهم داد تا کشورهای برادر خودشان را جمع کنند. خواهید دید. من اینها را از خودشان بهتر میشناسم.
انصاف داشته باش انصاف. سکوت و عملکرد رسانه ها و مقامات اگر از روی حسادت نیست حتمن از نفرت و عناد است. و الا اگر شما دلایلش را می دانید بگویید تا بشنویم.
من نمیدانم چه کسی به کشور آذربایجان برای برگزاری بازیهای اروپایی حسودی کرده که آقای لوایی ادعا میکند. برای من که باعث خوشحالی است که کشور همسایه این توانایی را از خودش نشان داده که چنین مراسمی را برگزار کند. بعضی ها برای اینکه خودشان را بزرگ کنند این نسبت حسودی را به ایرانیها میدهند. گذاشتن چند تا کامنت غلط انداز بنام مثلا حسودها هم که کاری ندارد.
فرهنگ کامنت نویسی پانترک ها را نگاه کنید. "لاچین" در کامنت خود به "ARD" نوشته: " مطمئن هستید که قبل از نوشتن این کامنت , چیزی مصرف نکرده بودید؟"
پانترک مخالف فکری خودش را به مصرف مواد مخدر منتسب میکند! این گفتار در جوامع متمدن غیراخلاقی و حتی موجب مجازات است. ولی در فرهنگ کامنت نویسی ایران گلوبال براحتی منتشر میشود! البته اگر نویسنده پانترک باشد. مسوول کامنت فعلا دربدر دنبال "اثر انگشت" کامنت های انتقادی ایراندوست هاست!
چناب نگرش گرامی این صفحه کامنت ها دنبال گفتگوی آزاد نیست بلکه دنبال زنده کردن یک خط سیاسی مرده ایست که کسی اعتنایی به آن ندارد ـ یعنی قومگرایی ایران ستیزـ و این حضرات میخواهند آن را به زور زنده کنند. به همین خاطر از اینها نمیتوان انتظار اصلاح داشت. اینها چنانکه خودشان هم نوشته اند به جای توجه به انتقادات دنبال اثر انگشت! و کنترل تلفن های کامنت گذاران و تهمت زدن هستند! ایران گلوبال با دست این افراطی های بدزبان خودش را قربانی و بدنام میکند.
برای شخص من به عنوان کسی که از علم فیزیک اطلاعات مختصری دارم توضیحاتی که در این ویدیو مطرح شد بسیار قانع کننده تر، پذیرفتنی تر است از دلایلی که برای وجود خدا توسط فلاسفه و مذهبیون مطرح میشودو از همه مهمتر افق بازی پیش رو هست که امکان اثبات ویا رد این دلایل براحتی برای بشر وجود دارد. و به عنوان فردی که تحصیلات در زمینه جامعه شناسی داشته ام براحتی می توان دلایل متعدد جامعه شناختی را بر شمرد که ناقض قوانین و پیش بینی های دینی در زمینه حیات بشری هستند . وصد البته کارکرد منفی دین و جنایتهایی که در طول تاریخ و هم اکنون با نام دین و خدا در جریان هست ضرورت اگاه سازی و تبیین و روشنگری در این زمینه را دو صد چندان میکند.
آیا هر کس اجازه دارد مسائل خصوصی اش را اینجا مطرح کند ؟ چرا آته ایستم ، چرا ضد ایرانم ؟ چرا همجنسگرام ؟ چرا پلی گام و منوگام ام ؟ چرا کفتربازم ؟ چرا تجزیه طلبم ؟ آیا این نتیجه تنهایی و بی کسی و مفتی پلاتفورم هایی مانند این سایت ایرانی فارسی زبان میباشد ؟ آیا این از جمله خصوصیلت آذری های خودمرکز بین است که فکر میکنند تاف جهان هستند ! ؟ هرمان هسه در نوول نارسیس نشان میدهد که چگونه بعضی ها کوشش میکنند که مدار جهان به دور شخصیت کاذب آنان بچرخد .
سلام-خدمت مبارک آقاسعیدبایداول ازهمه عرض کنم برادرم وعزیزم خودودوستان خودراحشم خطاب کردن درست وعقلانی نیست .عقل سلیم حکم میکندبه دوستان وخودت ارزش انسانی قایل شده وباچشم یک انسان مسایل رابنگر،درثانی دریک جامعه بسته وسرکوب شده هرکس میتوانددنبال راه کارونجات کشوروملت خودرابطریقی دنبال کرده وبه طرف گروهی گرایش پیداکند.
حال این گروه توسط ساواک ویاساواما ودرجهت موازی کاری درست شده باشدویا توسط انسانهای قدرتمندودارای فکریاتوسط افراددلسوز وکم سواد.
شرط اصلی جستجوی راه برای رهایی ازدیکتاتوری توسط آدم های دلسوزوسالم ودارای انگیزه وپویابوده است.
درضمن ازکجامعلوم که استادشماآقای بنی احمددرست میگفته وراهنمای سالمی بوده دوست عزیزهمان آدم ها تاریخی که استادشماازآن سخن گفته اکنون آنهانیززیرسئوال ومشکوک الهویه هستند.مهم آن معلم ومدیروناظم هابوده ودوستان پویای شما،که هنوزهم مردم دنبال راه آنهاوبادرایت
وصبوری بدنبال جهان مترقی ومتمدن هستند.
که درآن عصربیشترکمونیسم راکارسازترمی دانستند.ولی اکنون بادرایت تر،قدم برداشته وباطناب هرکس واردچاه نمیشوند. فکرمیکنم شماخوددرعالم ساکت ورکودفکری قرارداشته دنیای زیباراسعی نکن ازدیگران دریغ کنید.
اقای تورک اوغلی درود و افرین به صداقت شما .این اقا ی پورپیرار یک توده ای است که به فرمان حز ب توده کتا ب علیه ملت ایران وازادی و مشروطه و تاریخ نوشت و گفته میشود که بخاطر دزدی از حزب توده اخراج شده است.تورک اوغی جان باور کن هیچ جریانی به مردم ایران و اذربایجان به اندازه حزب توده ضربه نزد.یک نمونه کافی است برا ی شما . موضع حزب توده در باره اقای شریعتمداری رضی الله عنه .بیشترنیازی نیست بنویسم.ترک اوغلی جان امیدوارم شما سرمشق میهن دوستی برای همه چپها و توده ای ها و روشنفکران باشید .ارادتمند شما.
1- غلامعلی حداد عادل رئیس فرهنگستان ادب ایران اسلامی می خواهد به جای واژه عربی مثلث، واژه فارسی "سه بر" را جایگزین کند و به جای "مثلث متساوی الاضلاع"، " سه برِ سه بر برابر" و به جای "مثلث متساوی الساقین"، "سه برِ دو بر برابر" را پیشنهاد داده.
2- در ریاضی یک اصل وجود دارد که می گوید:
اگر دو ضلع نامساوی از یک مثلث متساوی الساقین با دو ضلع مثلث دیگر برابر باشد، آن دو مثلث برابرند.
حالا این اصل را به زبان پیشنهادی حداد عادل می نویسیم:
هرگاه دو بر نابرابر از یک سه بر دو بر برابر، برابر دو بر نابرابر از یک سه بر دو بر برابر دیگری باشد آن دو سه بر دو بر برابر برابرند.
اگر هنوز هم سرگیجه نگرفته اید و سر پا هستید صلوات بفرستید.
همین که یکی دیگه به جای ملاها می خواد باز کشور رو چپاول کنه سبب میشه که اینا حکومتشان بادوام تر باشد.
اگه رضا پهلوی می خواد ملاها سرنگون بشن خودشو ا وارث حکومت و کشور ایران نخواند. مردم از شاه و خلیفه و ولی فقیه بیزارن
نوشته اید «افتتاحیه این مسابقات جز ضعیفترین افتتاحیه های المپیک تا به امروز بود». این نظر شماست ولی همه لزوما چنین نظری ندارند. مثلا در لینک زیر نوشته «جشن گشایش بازیهای المپیک اروپایی با برنامههای سنتی پرشکوهی همراه بود.»
مطلب زیاد است جناب آذرگون. اما به همین بسنده می کنم که تحلیل باید به دور از حب و بغض و خونسردانه باشد. این خیلی
اخلاق خوبی است که از موفقیت دیگران چیزی یاد بگیریم نه اینکه چون دستانمان خالی است، با حسد و عقده موفقیتهای دیگران را سیاه نمایی کنیم.
نهایتا، نوشته اید «اما چون دولت فعلی ایران اسلامی است هر کسی سنگی به ما می اندازد که در اینده نزدیک رفع خواهد شد.» اگر شما و امثال شما روشنفکر این ملت هستید در آینده نزدیک که هیچ، در آینده بسیار دور هم رفع نخواهد شد. برای رفع آن در درجه اول نیاز به اندیشه است نه اینکه ظرف خالی خود را پر ببینیم و دیگران را دزد خطاب کنیم. لذا 36 سال بعد نیز احتمالا از این حرفها خواهیم زد. تا آن روز، سیز ساغ من سلامت.
جناب آذرگون، متاسفانه جوری مطلب نوشته اید که گویا در مورد دشمنان خونیتان دارید حرف می زنید. اولا، سرمایه داری در همه جای دنیا با نیروی کار همین رفتار را داشته و دارد. نیروی کار بومی و غیر بومی هم ندارد. تنها فرقش این است که کارگر غیر بومی بی دفاعتر است و راحتتر می شود لهش کرد. امروز در قطر، کارگر نپالی از تشنگی می میرد ولی هیچ روشنفکری این را ابزار تبلیغاتی بر علیه اعراب یا قطریها نمی کند؛ چون خوب می داند استثمار نیروی کار به منتهی درجه ممکن، در سرشت سرمایه داری است و ربطی به قطری یا آمریکایی بودن ندارد. البته ممکن است آدمهای مغرض و نادانی هم این وسط پیدا شوند که با طرح این گونه مسائل، به جای پی گیری حق و حقوق کارگران بی پناه، به دنبال نفرت پراکنی بر علیه اعراب باشند.
دوما من منظورتان را از این اصطلاح «فرهنگ دزدیده شده از ما» نفهمیدم.
این دزدی فرهنگی را می شود یک خرده بیشتر باز بکنید؟ یعنی مثلا آیا فرهنگ را اگر از کسی بدزند، شخصی که از او دزدی شده، بی فرهنگ می شود (مثل کسی که مال باخته شده باشد) و شخصی که دزدی کرده با فرهنگ می شود؟ یعنی اگر ما در کشوری زندگی می کنیم که زنان آن حق ورود به استادیوم، آن هم با رعایت حجاب، را ندارند و تهدید می شوند که خونشان ریخته خواهد شد یا در صورت به تن کردن مانتوی کوتاه روی صورتشان اسید پاشیده می شود یا سگ را جلوی چشم صاحبش به گلوله می بندند یا یک کنسرت موسیقی تحمل نمی شود و هزارها مثال نظیر اینها، و در نقطه مقابل در جمهوری آذربایجان بازیهای اروپایی برگزار می شود و مردم از هر ملیتی با هر پوششی در هر رشته ای یا در هر همایش هنری امکان حضور دارند و ... آیا به این دلیل است که آنها فرهنگ ما را دزدیده اند؟ یا چی؟ آخر بغض و حسد و کینه ورزی هم حد و مرزی دارد!
نوشته اید که «جمهوری اذربایجان یا اران جز سه شهر جدا شده قفقازی چیزی دیگری نیست...موسیقی مقامی ان موسیقی مقای اذربایجان در ایران و نامش هم نامی است که از ما دزدیدند» اولا، شما می توانید تا آخرین نفس و آخرین قطره خون آن جمهوری را آران بخوانید. بفرمائید ادامه دهید. اتفاقا 36 سال است که عده ای در هر تجمعی گلوی خود را با مرگ بر آمریکا و مرگ بر این و آن پاره می کنند. ولی اگر با این عربده کشیها آمریکا نابود شود، با آران آران کردن امثال شما نیز کشورهای دیگر به آن جمهوری آران خواهند گفت. ثانیا من می گویم سه شهر نبوده و اصلا سه ده بوده که از ایران جدا شده. حالا این سه ده بازیهای اروپایی و یوروویژن برگذار می کند و ما در اینجا بر علیه دفن یک ایران شناس تظاهرات آن چنانی برگذار می کنیم و القاب فراماسون و صهیونیست به او می بندیم.
نوشته اید «موسیقی مقامی ان موسیقی مقای اذربایجان در ایران و نامش هم نامی است که از ما دزدیدند». باز، لابد دلیل این همه بی هنر شدن ما و اینکه این مملکت شبیه قبرستان شده، این است که آنها مقامات را دزدیده اند دیگر! شما با این همه نبوغ و استعداد در پیدا کردن دزدها، خوب است کارآگاهی، چیزی شوید. جناب آذرگون! در جمهوری آذربایجان هزینه های کلانی صرف تبلیغ و انکشاف موسیقی مقامی می شود. در همین سالهای اخیر، ساختمان باشکوه مرکز مقام آذربایجان افتتاح شده، مسابقات استعدادیابی فراوانی برگذار شده و می شود. یک نمونه آن پدیده ای بود به نام علم الدین ابراهیموف، که در مسابقات دو دوره پیش حضور داشت. همین پسر 12 ساله چند ماه بعد از کسب مقام نخست مسابقات آن دوره به ایران آمد و در سالن والیبال تراکتورسازی تبریز! کنسرت داد (چون تبریز هنوز که هنوز است، فاقد یک سالن کنسرت به معنی واقعی است). در طول کنسرت هم که مسئولان برگذاری تمام کوشش خود را برای خراب شدنش به خرج دادند، مردم تبریز (که به گفته شما صاحب اصلی مقامات هستند) یا مشغول خوردن چیپس و نوشابه بودند، یا بلند بلند مشغول حرف زدن. خلاصه که وضعیت رقت باری بود. بله! اگر امروز در جمهوری آذربایجان عالم قاسیموف آن چنان اجرایی دارد و در میهن با ادب و فرهنگ ما دخترش اجازه اجرا پیدا نمی کند یا به مانند مثال فوق، مردم صاحب مقامات آن چنان رفتار تربیت نشده ای از خود بروز می دهند، دلایلش سرمایه گذاری یک ملت در یک مسیر و سرمایه گذاری ملتی دیگر در راه و مسیری دیگر است نه دزدی و گانگستر بازی و از این مهملات.
وابسته بودن شما به کردها از همینجا مشخص است که فیلم امید دانا علیه کردها در صفحه اول نیست اما فیلم علیه آذربایجان مدتی طولانی هست که هنوز هم در صفحه اول قرار دارد
سلام-سلام به آقای توکلی وازامکاناتی که ایجادکرده اید.وسلام به آقای ناشناس آقای توکلی شماانسان بزرگ وآزادیخواهی هستید،ولی این سایت شمابعضی مواقع تبدیل به فحش نامه نویسی گشته ولی بعضی مواقع ازچاپ جوابهای ماکه نقدتندی نسبت بعضی تفکررا،کلانابود میکند.باورکن من دوساعت کارمیکنم ولی این سانسورچی سایت شماحتی ایرادرااعلام نمیکند.درجواب گفته شکایت خودراایمیل کنید.درتنقیدتفکررحم نبایدوجودداشته باشد،ماکه باکسی شوخی وقربان صدقه خوانی نبایدداشته باشیم.وبا کنایه وتشبیهات هم کارمان درست نمیشود.تفکرغلط وحاکم شدن آن درگروه هاهمیشه عامل شکست وتفرقه بوده لطفاکمی ایشان راارشادفرموده تازحمات مارابیخودحذف نکند.من دریکی ازپاساژهای تهران نشسته بودم آقایی که صاحب کتابفروشی هست برایمان تعریف میکردآقای پورپیراررامسموم کرده اندوحالت پیری زودرس به اودست داده بنظرمن تاریخ نویسی استعماری ایران راآقای پورپیراربهم ریخته و
هرکس وظیفه داردبه اوکمک کرده وتاریخ نویسی ایشان رابه جوانان معرفی تابتوانیم کمکی به ساختارفکری دروغین تاریخ نویسان استعماری ونوچه های اتینیکی آنهاراافشانماییم.
ادامه
چرا جنبش سبز شکست خورد؟
به دلیل «سیاست سکوت و همراهی با تبعیض» نتوانست پشتیبانی تبعیض دیدگان ایران را جلب کند. و محکوم به شکست بود.
جوانان پاک تر از گل قربانی کهریزکها شدند. و در اصل قربانی «سیاست سکوت و همراهی با تبعیض».
اگر جنبش سبز -مردم و خیابان را میگویم نه رهبران را- حمایت جنبشهای پنهان و آشکار رفع تبعیض در سراسر ایران را داشت
به آن راحتی سرکوب میشد؟
در ایران حرکت آزادیخواهانه باید حمایت تبعیض دیدگان را داشته باشد وگرنه شکست اش حتمی ست.
با ایران پرستی هیچ جنبشی پیروز نمی شود و هیچ حرکتی از آن پشتیبانی نمی کند.
همینطور زحمتکشان یدی و فکری.
برای پیروزی بر حکومت داعش ضروریست زحمتکشان-تبعیض دیدگان-دموکراسی خواهان با پذیرش خواسته های مشترک
برای «آزادی و برابری و عدالت» حمایت متقابل داشته باشند.
کسی که در این راه نیست به کجراهه میرود. که نتیجه اش شکست است.
و شکست فیزیکی جنبش سبز سند این سخن است.
ایران پرستان تا می توانند «سیاست سکوت و همراهی با تبعیض» را ادامه بدهند و تا می توانند «تبلیغات پانی» راه بیندازند
ولی مطمئن باشند هیچ حمایتی نخواهند داشت و با این سیاست ایران زودتر از آنچه گمان میکنند ویران خواهد شد.
تنها نیاز به خلاء قدرت داعش حاکم هست.
آقای لوایی... کاش این بازیها افتتاح نمیشد و شما این لینک را نمی فرستادید... همانطور که انتظار می رفت با افتتاح این بازی ها , به جای اینکه فرهنگ ما غلیظ تر دیده شود هر روز رقیق و رقیق تر میگردد و من میترسم در مراسم اتمام این بازیها دیگر از من شما خبری نباشد و فرهنگ ما کاملآ محو گردد.طبق نظر این آقایون و آذرگون ها دیگر برای ما نه فرهنگی ماند و نه گلزاری.ما که ( آذری ) هستیم ریشه ای از آریائی ها . زبانمان که آذری است آن هم یکی از شاخه های زبان ایرانی است. قیافه ما هم ایرانی است بخاطر اینکه چشم مغولی نداریم. مهاجرینی هستیم که تازه میهمان این آقایون شدیم. جمهوری که مسابقات اروپائی در ان در حال برگزار شدن است, جمهوری آران هست. مشعل این بازی ها هم از آتشکده ساسانیان به استادیوم آورده شد. موغامات ما ن را از فارسها و جاز و سمفونی را از روسها دزدیده ایم . پس می ماند گجیل قاپوسی و ساری قلی خان..
خداد به داد این ملت بی فرهنگ برسد و اگر نرسد بایستی به باکو بهشت برویم تا احساستمان هویّت پیدا بکند وگرنه روز را شب و شب را روز نشان خواهیم داد ..آقای لوائی من نمی دانستم به غیر از زبان اذری ایرانی یک زبان دیگری هم داشتیم که اصلا من اطلاع نداشتم . این زبان ماکیاولی را در «چرانداب » تبریز صحبت میکنند و یا در «باغ مئشه؟» حتم دارم که این زبان نه در «قره باغ گوچه سینده»
صحبت میشد و نه در« صاحب الامیر میدانیندا.».نه در«زیندان دربندینده» و نه در « قونقا باشیندا» , و نه در «قره آغاچدا » و نه در «ششگیلاندا» پس این زبان (( ماکی یاغلی )) در کجا صحبت میشد؟؟؟؟
رازی گرامی،
اول ممنون از نظر شما در مورد خودم. و نقد و انتقادهایت.
آنچه مطرح کرده اید :
1- از زاویه دید و عینک سیاسی خودتان است. که از نظر من یک نوع عینک عشیره ای-فارسی- ست که خود در مورد دیگران مطرح میکنید.
2- از این رو نیز قضاوت شما در مورد نظراتم بی طرفانه نیست.
3- این دو عامل باعث شده نظرتان «سطحی» باشد.
---------
در کل آنچه مطرح کرده اید نشان میدهید که در «شناخت اندیشه آ.ائلیار» موفق نبوده اید.
کاش در این کار موفق بودید.
--------
اما بگذریم از توضیح و چگونگی مسایل که مشکلی را حل نمی کند. برداشت شما هرچه هست همان است.
اما سخن من به شما اینه : با آن برداشتی که شما دارید
4-من خواهان استقلال مردم فارسی زبانم. نه تنها مردم بل تک تک افراد این مردم هستم.
این استقلال ربطی به جدایی ارضی ندارد.
5- اما جدایی ارضی از ایران. هر وقت این مردم خواستند از ایران جدا شوند
اگر صلاح هم ندانم به تصمیمشان احترام میگذارم.
6- من «آزادی و برابری و عدالت» را برای این مردم -مثل خودم- دوست دارم. و از مبارره یشان در این جهت پشتیبانی میکنم.
یعنی من هم خواهان استقلال آنها هستم و هم اگر خودشان خواستند ارضی جدا شوند علی رغم میلم به تصمیم آنها گردن میگذارم.
و در مبارزه یشان برای « آزادی و برابری و عدالت» در رابطه با خود و دیگران درکنارشان هستم.
آنچه در مورد مردم فارسی زبان نوشتم در مورد دیگر مردمان نیز صادق است.
---------
من این اندیشه و کار را دوست داشتن انسان و زادگاه و زندگی می نامم.
شما می توانید برداشت نقلی خود را پررنگ تر کنید. آزادید. این برداشت مال شما ست .
من همراه تبعیض دیدگانم، باتمام اشکالاتشان. از آنها دفاع میکنم و نقد میکنم.
---------
دوست داشتن انسان ایرانی، دوست داستن ایران، حفظ ایران از تلاشی، تنها با کوشش برای
«استقرار آزاذی و برابری و عدالت برای همه و مخالفان سیاسی» میسر است . ولاغیر.
سیاست شاه و شیخ - و ایران پرستان ، سلطه گری و تبعیض گرایی ست
که قلبها را متلاشی میکند. و لاجرم ایران را.
انسان اجتماعاً خصلت گرایش به همزیستی و دوستی و همبستگی دارد. مطمئن باشید اگر درجایی حقوق و آزادی و برابری اش حفظ و رعایت شود -هیچوقت از آنجا روی برنمی تابد .
------
در مورد مردم فارسی زبان همانطور که همیشه نوشته ام
- مردم فارسی زبان مثل دیگر مردمان هستند و مورد احترام برابر. و دور از سیاست .مثل همه ی مردمان.
-این مردم ربطی به گروه حاکم یا شونیست یا آریا گرا یا ناسیونالیست و...ندارد. مردم را من با دید سیاسی نگاه نمی کنم. یا سیاسی نمیکنم..
گروههای سیاسی یا حکومتی مسئله یشان جداست.
- من تفاوتی بین مردم فارسی زبان و غیر فارسی زبان نمی بینم.
در همه ی خوشی ها و تلخی ها مثل همه ی مردمان بوده اند. اینان منهای دولتی بودن زبانشان در همه ستمدیدگیها با همه شریک اند.
و از این رونیز خود را همیشه همراهشان احساس کرده ام.
آزادی خود را از آزادی آنها جدا نمیدانم. در دوستداشتن- این مردم را مردم خود میدانم.
آنچه در مورد مردم فارسی زبان نوشتم در مورد دیگر مردمان نیز صادق است.
دوست داشتن انسان برای من خودی و غیر خودی ندارد. شیفتگی خودی و غیر خود ی نمی شناسد.
من آزادی و برابری و عدالت را برای همه یمان دوست دارم. و این شاید دوست داشتن همه باشد. و همینطور ایران.
--
میدانم بین انسانها انتظار هست. ولی این انتظار متقابل است نه یکطرفه.
آیا میتوانی همین اندیشه ها را که من در مورد مردم فارسی زبان نوشتم شما هم در مورد مردمان تبعیض دیده بنویسید؟
مقاله نمی نویسید حداقل در کامنتهایتان نشان دهید که همراهشان هستید؟
نه، نمی توانید عینکتان نمی گذارد.
ولی دید « عشیرتی من» چنین اجازه ای برایم میدهد. برخلاف دید شهروندی شما.
من تا توانسته ام از راه نوشته هایم در کنار ستمدگان بوده ام از جمله در کنار مردم فارسی زبان.
ولی شما چی؟ یا دوستان فارسی زبان دیگر-و روشنفکران- منهای انسانهای انگشت شمار -ماشاالله همه در برابر تبعیض اعمال
شده بر 70 درصد مردم جامعه سکوت کرده اند یا همراه سیاست اعمال تبعیض اند. از احزاب و گروههای سیاسی
گرفته تا فرهنگ و ادب. و.
این «سکوت و همراهی با اعمال تبعیض» ایران را متلاشی کرده و بیشتر هم خواهد کرد.
مسئله مبارزه با تبعیض در ایران بسیار جدی ست. سرنوشت ایران به حل این مسئله بستگی دارد.
سیاست سکوت و همراهی با تبعیض نه تنها ایران دوستی نیست بل مردم دوستی و آینده دوستی هم نیست.
این سیاست سیاست «ویران» دوستی ست.
برای حیات مشترکمان راهی به جز مبارزه با تبعیض موجود و تاریخی نیست.
هرکس درکنار تبعیض دیدگان نیست در کنار ویران گران است.
تنها با رفع تبعیض میتوان ایران را حفظ کرد.
آزرگون و منطق فارسی، منطقی در سخنانتان نمی بینم. ما بهشت تبریز را آنچنان به رهایی و رستگاری خواهیم رساند که دنیا مبهوت و حیران بماند. آزربایجان سرزمین آتش است و در دنیا به این نام می شناسند. منطق ما نور است و آتش. تا به کورها و ره گم کرده ها راه را بشناسانیم. نسبت به موضوع حرف بزنید و اینکه چرا ...... برنامۀ نود همیشه دارد از فوتبال افغانستان و ...برنامه پخش می کند ( می کرد.) ارزش بازیهای اروپایی کم از فوتبال افغانستان است؟ شما از این ناراحات هستید که ما کم کم داریم شخصیت های مصادره شدۀ مان را از چنگتان در می آوریم و این ..... کرده است. این راه ماست. راه ما رستگاری فرهنگ ماست و از این خواستۀ خویش یک ذره هم کوتاه نخواهیم آمد. تا کور شود هر آنکه نتواند دید.
جناب گلوبال، عجب اسمی، که به جوابیه تان نمی خورد. در نوشته تغییر بافت جمعیتی که بر خلاف نظر شما یک سیاست ارتجاعی است و هیچ ربطی به کلوبالیسیم و غیره ندارد، صحبت از اوردن عشایر به مناطقی میکند که اصلا مکان کوچ سالیانه انان نیست، و ثانیا، بیرون کردن مردم بومی و کشاورز در منطقه شعبیه شوش و اوردن غیر بومی ها را شما درست میدانید!!؟؟ در کجای ان شعارهایی که در نوشته ات داده ایی این مسئله جا دارد، در کدام متون حقوق بشری و اجتماعی میگوید که مردمی را به دلیل عرب بودن و چون نفت و گاز دارند باید گرسنه و بیکار نگه داشت و بعد از سزمین مادری خود اخراج کرد؟ و شما که مترقی هستید، میگوید سیاست رژیم تبعیض نژاد ایران که ادامه سیاست شاه است، درست است!!؟؟ ممنون
قوربان سنه تورک اوغلی! (قربانت) وار اول، همشه شاد یاشا ( زنده باشی)
آزربایجان با 12 طلا, 5 نقره و 12 برنز همچنان در مکان دوم قرار دارد. در بازیهای المپیک 2012 لندن از مجموع 302مدال طلا اروپائیها144 مدال را از آن خود کردند. القا اهمیت نداشتن پوشش خبری المپیک همین کشورها با ورزشکاران طراز اولش یک جوک خنده دار است.
در باره توضیحات شما در رابطه با اسقلال هم ترجیح می دهم به لبخندی اکتفا کنم و قضاوت را به عهده خوانندگان بگذارم.
در مقابل یکی از شهرهایی که درمقایسه در جنبش سبز شرکت فعالی داشت، اهواز بود. یعنی همان شهری که پایتخت کشور خیالی "الاهواز" قرار است بشود!و اما بحث پیچیده جنبش سبز. در اینجا هم نگاه شما عشیرهگرایانه است. چرا شهرهای غیرفارسزبان با جنبش سبز همراهی نکردند؟ به همان دلیلی که بزرگترین شهر فارسزبان ایران یعنی مشهد و در کنار آن شهرهایی چون یزد و کرمان و کاشان با جنبش سبز همراهی نکردند. دلیل این مسئله ارتباطی به "تبعیض" نداشت. دلیل، نبود یک فرهنگ جاافتاده مدرن شهروندی و گرایش به دموکراسی بود. تبریز ترکزبان در این زمینه هیچ فرقی با مشهد فارسزبان ندارد. در هر دو شهر آنچه که سلطه دارد، فرهنگ عشیرهای است که مانع از پیوستن به موج آزادیخواهی می شود. در مقابل آن می بینیم که کرد و آذری و بلوچ ساکن تهران یعنی همان تبعیض دیدگان (ندا آقاسلطان، کیانوش آسا، صانع ژاله و ...) نه تنها در این جنبش سهیم هستند، که برای آن کشته هم میشوند.
صورت مسئله بسیار ساده است: شعار جنبش سبز "رأی من کو" بود، یعنی تأکید به یک حق صددرصد فردی و شهروندی، و طبیعی بود که این شعار در شهرهایی با فرهنگ واپسمانده و عشیرهای انعکاسی پیدا نکند. در عوض میبینیم که در شهرهای آذربایجان دهها هزار نفر به خیابان می ریزند که فریاد بزنند «زبان فارسی، زبان سگ» و یا «فارس و کرد و ارمنی، دشمن ترکها» و یا «فارسها کجا ماکجا». عدم مشارکت بخش بزرگی از مردم ایران در جنبش سبز، هیچ ارتباطی با آن تئوریهایی که شما بافتهاید ندارد، و توضیح آن در همان پارادایم "شهر"/"عشیره" نهفته است، اگر غیر از این است، لطفا توضیح بدهید چرا دومین شهر بزرگ ایران و بزرگترین شهر فارسیزبان به جنبش سبز نپیوست و چرا شهرهای فارسیزبان بسیاری مثل یزد و کاشان و کرمان و جیرفت و بم و زابل نیشابور و سبزوار و طبس و سیرجان و قم و سمنان و ... به جنبش سبز نپیوستند؟ آیا ساکنین این شهرها از تبعیضدیدگان قومی و زبانی بودند؟ پس میبینیم که دلیل شکست جنبش سبز ضعف فرهنگ شهروندی در ایران و گرایش به تفکر عشیرهپرستی بوده است و نه آنچه که شما در صدد القاء آن هستید.
و یکی دیگر از نشانههای تفکر عشیرهپرست، تأکید مؤکد شما بر "70 درصد غیر فارس" است. من نمیدانم شما کجا و کی در ایران آمارگیری کردید، که میدانید تعداد فارسیزبانها 30 درصد است، البه احتمال میدهم منبع آمار شما آقای یونس شاملی باشد! بد نیست که درباره این 70درصد منبع آمار خودتان را اعلام کنید. ولی حرف من اصلا این نیست. من میگویم اگر در ایران زبانی وجود داشته باشد که فقط 5000 نفر گوینده داشته باشد، دولت مرکزی موظف است برای حفظ، آموزش و رسمی شدن آن سرمایهگذاری کند. زیرا من در این مورد 5000 هزار "فرد" را می بینم که از حقوق شهروندی برخوردارند. ولی شما با نگاه عشیرهپرستانه خود را مجبور میبینید که قبیله خود را بزرگتر نشان بدهید، زیرا در منطق عشیره "حق" و "زور" ارتباط مستقیم دارند. پس باید دروغ گفت و امار جعل کرد تا "زور" بدست بیاید، و به طبع آن "حق" هم به زوردار خواهد رسید.
من میتوانم این فهرست را در مورد شما ادامه بدهم، ولی کامنت من از مقاله شما درازتر خواهد شد. با اینهمه بد نمی دیدم اگر نظرتان را در مورد لحن ناشایستی که من توضیحی برایش پیدا نمی کنم هم ابراز می کردید: «برو جانم، برو دنبال تخمه ی کورش بگرد، شاید پیداکنی» یا «اسم مرا مثل آدامس توی دهانش انداخته و می جود»
شاد باشید
آقای خویی عزیز، شاعر بزرگوار،
آنچه زیر عنوان ایرانیت در دورۀ مشروطهخواهی و دورۀ بلافاصله پس از آن ساخته و پرداخته شد و از راه آموزش در دورۀ پهلویها در ذهنها رسوخ کرد، به این سادگیها زدودنی نیست. اگر نگران سرنوشت آن کشور و آیندۀ مردمانی هستیم که قرنها در آن سرزمین در کنار هم زیستهاند، باید با عقل نقاد در جزء جزء آن ایرانیت باریک شویم. از همین رو، کوششهای خانم هایدۀ ترابی سزاوار ستایش است.
شادکام و پایدار باشید
..... ناسیونالیسم ترک تماما مشغول تزریق این دروغ است که گویا مسأله مردم آذربایجان فقط و فقط این است که به زبان خودشان نمی توانند تحصیل کنند! وقتی کارگران آذربایجانی و شیرازی و خراسانی برای افزایش دستمزد مبارزه می کنند ناسیونالیسم ترک کارگران ترک را به اتحاد با سرمایه داران ترک دعوت می کند! همان کاری را می کند که حکومت اسلامی می خواهد، تفرقه انداختن میان مردم متحد و مصمم! ناسیونالیسم ترک جمهوری اسلامی را از زیر ضرب کنار می زند و در تبلیغات ناسیونالیسم ترک، فارس ها جای سرمایه داران حاکم را گرفته اند http://www.iranglobal.info/node/44432
ائلیار گرامی،
حق شهروندان آذری است. شما تا بحال چند مقاله در باره بهائیان و همجنسگرایان نوشتهاید؟ آیا با آنچه که در حق آنها اعمال می شود موافقید؟ چرا با سکوت خود بر تبعیضی که بر علیه بهائیان و همجنسگرایان و درویشان و ... اعمال می شود مهر تأیید می زنید؟ دلیل دوم این است که من در مخالفت با تبعیض از واژههای خاکخوردهای مانند "شوینیسم فارس" "ژنوساید فرهنگی" "آریاپرستی" "تبعیض هشتاد ساله" و ... استفاده نمیکنم و همین مسئله باعث شده است که شما همراهی من با تبعیض دیدگان را برسمیت نشناسید. ظاهرا مبارزه با تبعیض از نظر شما بدون فحاشی به فارسها زیر لوای "شوینیسم فارس و زبان حاکم" ارزشی ندارد. من هنگامی که برای اژدر گرامی مینویسم «زن آذربایجانی ما اگر نتواند زبان مادریش را بشکل آکادمیک (یعنی در دبستان و دبیرستان و ...) یاد بگیرد، بلحاظ زبانی دارای یک هویت ناقص خواهد شد» به گمانم آثار منفی این تبعیض را نشان دادهام. ولی این از نظر شما کافی نیست و من حتما باید چند فحش آبدار به رضاشاه بدهم و چندین درود نثار پیشهوری کنم، واگرنه تأکید صدباره من بر اینکه همه زمینههای تبعیض باید از بین بروند و همه زبانها باید رسمی اعلام شوند و اینکه من سیستم فدرالی نظیر سوئیس را برای ایران مناسبترین شکل می دانم و حتا اینکه تجزیه ایران را اگر باعث خوشبختی ساکنینش باشد، بهتر از وجود تبعیض می دانم، از نظر شما پشیزی ارزش ندارد، زیرا من به رضاشاه و زبان فارسی و فردوسی و شاهنامه فحاشی نمی کنم! این، اوج تبلور نگاه عشیرهپرستانه است.اگرچه گذشته نشان داده است که بحث رودررو با شما فرجام خوش ندارد، ولی از آنجایی که مرا مستقیما مخاطب قرار دادهاید چند سطری را به رسم ادب مینویسم. قبل از هر چیز به "تبعیض" بپردازیم. شما با تأکید مؤکد بر اینکه در کنار تبعیض دیدگان هستید، به من اعتراض کردهاید که چرا همراه آنان نیستم. هممیهن عزیز، من شاید بسیار بیشتر از شما در کنار تبعیضدیدگان باشم، ولی نیازی به این نمیبینم که آن را جار بزنم و در بوق بکنم و در هر جمله دوبار تکرار کنم. دلیل اول این نظر شما این است که شما بدلیل بر چشم داشتن عینک یکسویه بینی (برآمده از فرهنگ عشیرهای) برای تبعیض فقط یک چهره قائل هستید و آنهم تبعیض زبانی است. من ولی تبعیض را در همه چهرههای آن (جنسیتی، دینی، فکری، اقتصادی و ...) می بینم و مثلا تبعیض یا بهتر بگویم جنایتی که در حق بهائیان اعمال میشود، از نظر من هزاران بار بدتر از تبعیض زبانی در
تفاوت نگاه شهروندی و عشیرهای خودش را در جاهای مختلف نشاد میدهد. مثلا کسانی که حکومت فرقه دموکرات آذربایجان را یک "حکومت ملی" میدانند، فاقد نگاه مدرن به مفاهیم اجتماعی هستند. حکومت پیشهوری همانقدر "ملی" بود که رژیم ویشی به رهبری مارشال پتن در فرانسه. هر دو این حکومتها زیر نظر و بدست یک نیروی اشغالگر بیگانه و در جهت منافع آنها شکل گرفتند. تفاوت در این است که نیروی اشغالگر آذربایجان از پیروزان جنگ جهانی بود و دستنشاندگانش را در پناه خود گرفت (و البته خودش را از شر کسانی مانند پیشهوری که تاریخ مصرفشان تمام شده بود، خلاص کرد) و اشغالگر فرانسه اصلیترین بازنده جنگ بود و رژیم دستنشانده او به همراه خودش نابود شد و به تاریخ پیوست. لازم به یادآوری است که مارشال پتن هم محکوم به مرگ شد که با بخشش ژنرال دوگل به حبس ابد تبدیل شد و کتابهای درسی رژیم ویشی بعد از سقوط آن سوزانده شدند، ولی در این مورد کسی به فرانسویان ایرادی نمی گیرد. همچنین من نمی توانم پیشه وری را به خاطر اقدامات مفیدش در آذربایجان آن روز تقدیس کنم، همانطور که نمی توانم هیتلر را به خاطر اقدامات مفیدش برای آلمان درهم شکسته و نابود شده پس از جنگ جهانی اول تقدیس کنم. تفاوت نگاه مدرن شهروندمدار، با نگاه سنتی عشیرهمحور در چنین بزنگاههایی معلوم می شود.
دوستان گرامی، کسی که یادداشت های شماره 52291 و 52386 را با نام های (Anonymous) و (ایضا) در این بخش از تارنمای ایران گلوبال نوشته است همان کسی است که پیش از این نوشتاری از وی با نام (اسماعیل آل بایراق) در لینک زیر گنجانده شده است و پاسخ وی نیز داده شده است و نیازی به چندباره نویسی نیست http://www.iranglobal.info/node/41172
جناب آزرگون
شما و مدیای سلطه و استعمار صورت می گیرد. خیانت از منظر ما این است که زبان و فرهنگ ملتی را از بین می برید و هراس آن دارید که اگر این بازیها را پوشش دهید غرور ملی مردم آزربایجان جنوبی افزایش خواهد یافت. خیانت چیست؟ خیانت زبان پارسی را در قلمروهای ترکی ما جولان دادن می باشد. خیانت این است که به زور قدرت و تلویزیون دولتی و آموزش و پرورش پارسی بچه های ترک زبان را از آغوش زبان و فرهنگشان دور نگه می دارید. دیگر خیلی وقت است که مفاهیم خیانت را فقط از زبان شما نمی شنویم. اتفاقن در این مورد نوشته ای دارم که چاپ خواهد شد.1- این مسابقات اگرچه در باکو اجرا می شوند اما المپیک اروپایی نام دارد و فابل استفاده و یادگیری برای ورزشکاران. از همین روی اکثر کانالهای ورزشی دنیا مدام نشانش می دهند.
2- خود ترکیه چندین مدال کسب کرده و هر روز این بازیها را پوشش می دهد. در حیرتم که ندانسته همین طور یک چیزی می گویید.
3- ما نمی گوییم که ایران این بازیها را پوشش دهد. اتفاقن هر چه بیشتر سانسورش کند مردم آزربایجان جنوبی آن بی عدالتی و ستم را بهتر درک خواهند کرد. مثل ستمی که در حق تراکتور کردند.
4- شما خیانت را با ادبیات اطلاعات ایران تعریف میکنید. از نظر ما سانسور این بازیها توهین به شعور مردم آزربایجان جنوبی بود. چون چه شما انکار کنید و چه ماست مالی کنید، اقبال و طالع و فرهنگ و زبان آزربایجان جنوبی و آزربایجان مستقل واحد است و آنها نسبت به هم حس مشترک خودی و ملی دارند. بنابراین خیانت از جانب
5- هدف ما اعتلای آزربایجان جنوبی است و رساندن آن به افق های رهایی و آزادی. و در این راستا نه از پان پارسیسم و نه از اطلاعات دولتی ایرانی شما هیچ ابایی نداریم. مردم آزربایجان آنچه را که مطلوب اهداف خویش بداند انجام خواهد داد و می دهد. ما جهانی می اندیشیم و برای رسدن به اهدافمان به خوبی می دانیم که هیچ رسانه ای در داخل ایران اسلامی و فارسی نداریم. پس اگر مدیای خود را می آفرینیم باکی نیست. این حق ماست و شما حق دخالت در سرنوشت ما را ندارید. که سالهاست سرنوشت ما را در سلطۀ خویش سرکوب کرده اید. وقت آن است که از کار شوم دست بردارید.
سلام-من سنون بوآیدینلاشیواگوره ،سنن چوخ تشکورادیب ،وفخرایدرم کی سیزون بویازی لاروز،آزربایجان میلتی چون ،بیردفینه تک حافیظه لرده ساخلاناجاق.
(معنی=من ازاین روشنگری تان ازشماتشکورکرده وافتخارمیکنم که این نوشته های شمابرای ملت آزربایجان ،همچون دفینه ارزشمنددرحافظه هانگهداری خواهد).هرچه درموردموسیقی موغام ودیگرموسیقی وبخصوص درمدرنیزه کردن موسیقی ترکی میدانیدودوستان میدانندرا،ازملت مادریغ نکنید.هرچندکه میدانم افرادی مثل شمااین کارراخواهندکرد.سیزون اللروزآغریماسون من سیزی باغریمابایسرام.
جناب لوای
تمام سخنان من جوابی بود به ادعاهای شما در کامنت تان اگر بیراهه و حاشیه بود از طرف شما بود نه من.
شما با ان وضع..... می خواستید بپرسید چرا ایران مسابفات را نشان نداد پس اصولا شما پرسیدن نمیدانید. اولا نه شما سخن گوی دولت باکو هستید و نه من سخنگوی دولت ایران . درد من این است که شما قصد دارید مسابقات باکو را به ما در تبریز یچسبانید و از ان مسله و مرثیه ملی خارج کنید و ان را به پان فارس ربط دهید و سینه بیزنید و کلا ماجرا جوی و ننه من غریبم بازي، من یا این مخالفم. باکو اذربایجان نیست حتی اگر در سیاست چنین باشد
اما شاید ساده ترین دلیش این باشد که ایران اصولا در این مسایقات حضور نداشت شما انتظار دارید ایران به مسابقاتی یپردازد که اصلا ربطی به او ندارد و انتظار دارید ایرانیان طوری واکنش نشان دهند که گوی قسمتی از ان هستند. این مسابقات در حد یک خبر ورزشی میتواند باشد مانند صدها مسابقات دیگر در جهان مانند توردو فرانس و مسابقات دیگر. خود مدیای اوروپا و ترکیه برادر ! هم این موضوع را در حد چند خبر ورزشی منتشر کردند نه بیشر. امیدوارم جواب گرفته باشد.اما جواب من در اینده به دولت مطبوع شما چگونه خواهد بود. چون دولت مطبوع شما با هر بهانه ای قصد اختلاف اندازی و خرج کردن از جیب ملت ما را دارد اولا مقاله در مورد دخالتهای وابسته نظامی این جمهوری در تبریز، دخالت و پیشینه نصیب نصیبلی و فرزند دلبندشان در کار اذربایجان ایران و شماره تلفن دوستان برادر ترکیه ای و خیانتهای انها و بازی این دو جمهوری یا مردم اذربایجان ایران و انتشار چند خیانت تاریحی دیگر است. از انجای که در گوناز کار میکنید امیدوارم اطلاع دهید.
جناب
Anonymous
سفیر دولت ترکیه در هنگام قاجاق مواد مخدر و سیگار با ماشین پلاکدار سفارت از گرجستان به جمهوری اذربایجان یازداشت شد.
در خبر دیگری سفیر دولت ترکیه در هنگام قاجاف مواد از ایران به ترکیه یازداشت شد در گوگل بگزد اطلاعات شما بالا برود. متاسفانه چون در خوابگاه نیسنم . نوشتن فارسی با کیبورد یدون حروف برایم زجراور است در اینده حسابی جوای خواهم نوشت
امروز خبر گذاریهای اروپایی را چک کردم. همه در مورد بازی های المپیک اروپایی باکو گزارش دارند. تنها (( بی بی سی فارسی و خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی)) این بازی ها را بایکوت کرده اند !
تجارت مواد مخدر در ایران سالانه حدود هشت میلیارد دلار بر آورده میشود. جمهوری آزربایجان چند میلیارد دلار برای بر گذاری بازی های الیمپیک اروپایی تلف !! کرده . ما آزربایجانیها طرفدار این تلفات هستیم. چشم حسود کور. ..
یادتان باشد, هر کشوری سرمایه گذاری در ورزش بکند, یعنی ان مقدار پول را در مبارزه با فساد (مواد مخدر ) سرمایه گذاری میکند.
روم به دیوار!شما کاملا درست می گید.
با درود به اقای جداری و شعر جانبخش ازادی .جداری جان من با کما ل اشتیاق شعر ازادی را بار ها خواندم و لذت بردم. اما از خود پرسیدیم تنها شیخ بود که این همه مصیبت ببار اورد و یا اینکه هزاران توده ای گمنام پس از 28 مردادو فدائی خلق از سال 57 تا سال 62 اتش بیار معرکه اخوند بودند و هر صدای ازادی خواهی را به اخوند و پاسدار و ارتجاع لو دادند.
مادر بزرگ من و ملیونها ایرانی به این خرافات دور از حقیقت ایمان داشتند ولی چه فرق است مابین مادر بزرگ من و رفیق طبری صاحب کمال و سخنران و مدعی و نویسنده کتابهای فراوان و نظریه پرداز بزرگترین حزب تاریخ ایران ویااقای جداری ایا فکر میکننید حزب توده و فدائی و جماعت چپ اساسن به ان تفسیر که شما در ذهن دارید ازادی خواه هستند ؟ برای همان ازادی مورد نظر شما جریان چپ در ایران چه کرد؟ ازادی بیان و نوشتن و نشر و هزار زهرمار دیگر .
انچه در سال 57 برسر مردم ایران امد قرنها مومنان به دین و اخوندها از سر منبرها طلب میکردند مانند حکومت عهد علی مانند عدالت و خلخال پای یهودی مانند شیر دادن به شادروان ابن ملجم و نان جو خوردن خود علی .
کیانوری ؟ ایا این دومی ها با سواد ها مخالفان نظام سرمایه داری خلق گراه به قصد خدعه و نیرنگ و دام گستری از احساسات مردم سئو استفاده نکردند؟
داعش شهرهای عربها و ترک هارا در شمال سوریه به کردها واگذار میکند و کرد ها هم این شهر ها و مناظق را از اتنیکهای دیگر پاک میکند
آقای تبریزی و دیگر تبریزیهای سوسیالیست - شوونیست فارس و ایرانی موضوع بحث مقاله آقای جداری هستند. آقای تبریزی در کامنت هایش تحت نام کارگر، سوسیالیسم، مارکس نشان داده است که شدیدا با حقوق دمکراتیک و ملی ملل تحت ستم دشمنی آشتی ناپذیری دارند. چپ "سوسیالیست" ایران اکثرا عین آقای تبریزی فکر میکنند. آقای تبریزی و کمونیستهای کارگری فکر میکنند که هر چه بیشتر و آتشین تر دم از "کارگر، سوسیالیسم و مارکس" بزنند و بر روی هر حرف چهار تشدید بگذارند و در عین حال نفرت بیکران از ناسیونالیسم نشان دهند حرفشان منطقی تر، علمی تر و درست تر به نظر میرسند. دوست عزیز، ما سوسیالیستهای آذربایجان سرمان را در آسیاب سفید نکردیم. درد شما درد کارگر، سوسیالیسم و انترناسیونالیسم پرولتری نیست درد شما
درد حفظ تمامیت ارضی ایران است و یا در بهترین حالت درد شما درک نادرست و برداشت بورژوایی شما از آموزشهای سوسیالیستی است.تبریزی عزیز، مارکس انترناسیونالیست از ملت شدن کارگران و از کارگران برده و اسیر شده توسط کاران انگلیسی صحبت میکرد و از استقلال ملی ایرلند، لهستان و هندوستان قاطعانه دفاع میکرد. شما که کاتولیک تر از پاپ شدید و یا کاسه داغ تر از آش شدید قابل علاج نیستید.
تبریزی گرامی این مثل قدیمی خودتان است که میگوید: با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمیشود. آقا جان با انترناسیونالیسسسست انترناسیونالیییسسسست گفتن هیچ یک از دردهای کارگران آذربایجان و کردستان و غیره حل نمی شوند. بقول ترکها بیا کج بنشینیم و راست و درست حرف بزنیم. اگر آذربایجان ، کردستان، عربستان و بلوچستان و ترکمنستان از ایران جدا نشوند و به کشور مستقل تبدیل نشوند هیچ وقت نمی توان از سوسیالیسم حرف زد. ایران یا فارسستان شما زمانی سوسیالیسم و دمکراسی را تجربه خواهد کرد که ملل تحت ستم از ایران جدا شوند و دولت و کشور مستقل تشکیل دهند. دفاع از استقلال ملی و حمایت از جنبشهای ملی در ایران انترناسیونالیسم واقعی است. دشمنی با جنبشهای ملی و دمکراتیک و دفاع از استعمار و اشغالگری دولت بورژوایی، فاشیست و اسلامی ایران انترناسیونالیسم نیست.
دوست عزیز انترناسیونالیسم کشک نیست که از دکان سر کوچه آن را بخریم. آرام باش و کلاه خودت را جلو ات بگذار درست و حسابی فکر بکن . شما مثلی خوبی دارید که میگوید: «سنگ بزرگ نشانه ی نزدن است». انترناسیونالیسم لقمه بزرگی است.
زنده باد استقلال آذربایجان
زنده باد سوسیالیسم
اسم کچل را میزارند زلفعلی !! این آقای امید خیلی دانا !! ماشالله خودشان یک پا تئورسین و تاریخدان هست ! . وقتی آدم خون آریایی در رگ دارد , دیگر نیاز به داشتن دانش اکتسابی نیست ! خدای زرتشت همه دانش و تدبیر را در گلوبلهای خون آریائیان پروگرامزه کرده . چشم نخورد این سر آمد گان بشریت را .
ممنونام عزیز لاچین
سلام اقا/خانم خنده... خوشبختانه پرتقال فروش پیدا شد ولی پرتقال نداشت بخاطر اینکه کاربر محترم (( فرستاده شده توسط ARD)) با این اسم خودشان را معرفی کردند. چون ( فرستاده شده) اسمی است معین و یا مجهول . در ضمن چون من با زبان آلمانی اشنائی ندارم بدان حهت من حتی نوشتم آقا/ یا خانوم ARD. . درست عین اسم شما خنده..از اینکه این اطلاع را برایم دادید خیلی ممنون...بهترین ها را برایتان آرزومندم....
جهان شده دهکده جهانی . در قرن 21 ساختار شهر و روستا و کشور و قارهها عوض شده . مهاجران و پناهندگان تا قطب شمال و جنوب در حال حرکت هستند . شما هنوز در قرن 18 زندگی میکنید و اهواز و خوزستان با شروع شزکت نفت و آمدن ارتش و نیروی هوایی و کارخانه فولاد و قند و شکر و هزاران کوفت و زهر مار دیگر ، لر و عرب و دزفولی و شوشتری و اصفهانی و بندری و تهرانی و سپاه و بسیج وغیره همه چیز در حال تغییر است . با این ابزار شما به جدایی خوزستان و زبان مادری نمی رسید . پیشگام باید یک قدم از مردم عادی جلوتر باشد و نه مدافع نظرات ارتجایی .گریه های شما مثل نبرد دن کیشوت با آسیاب بادی است بجای مبارزه با دشمن اصلی . لر و بختباری هم باید زاری کنند که تعداد عشایرشان کم شده و مردم با ماشین خاور و تریلی ییلاق و قشلاق میکنند .
آقای محمد احمدی زاده و ائلیار عزیز... خیلی ممنون از این اطلاعات . جا دارد جمله مشهور « هابیل علی اف» این کمانچه زن مشهور را که در 7 سالگی پدرش را در جنگ جهانی دوم در روسیه از دست داد و ابن باعث شد که به کمانچه رو آورد را در اینجا به میان بکشم. می دانید که هابیل بیش از 60 سال در موسیقی موغامات فعالیت می کند. در یک برنامه مخصوص گفت که (( شصت سال طول کشید که تازه بفهمم که از موغامات هیچ چیز نمی دانم» بخاطر ارزش فرهنگی شما عزیزان , من دو لینک پیوست میدهم. لینک اول اجرای موغام بیات شیراز از « سرخان بنیاد زاده » که در مسابقات 2013 مقام اول را کسب کرد ..شعر این موغام از ( شهربار ) است...
بهترین ها را برایتان آرزومندم ...در پایان لازم دانستم که یک اطلاعات دیگری را با دوستان در میان بگذارم و آن این است که «هابیل علی اف» از معدود اجرا کننده گان است که هیچ وقت کمانچه اش را کوک نمی کند...https://www.youtube.com/watch?v=H10bdQTQ4-Q
دیگری ترانه ای است بنام « ائیلک محبتیم» آهنگ ساز این ترانه هابیل علی اف است و خواننده اش « نزاکت تیمور اف»
https://www.youtube.com/watch?v=0DCmaXDgG8I.
آقای فرهنگ دوست....... خیلی ممنون از این اطلاعات.. پس طبق این استدلات 1- مربع= چهار بر چهار بر برابر 2-مستطیل = چهار بر , دو بر بر برابر نا برابر بر دو بر بر برابر... 3- مکعب = چهار بر چهار بر برابر,چهار بر چهار بر برابر,چهار بر چهار بر برابر,چهار بر چهار بر برابر, چهار بر چهار بر برابر, چهار بر چهار بر برابر...4- هرم= چهار بر چهار بر برابر بر سه برِ سه بر برابر سه برِ سه بر برابر سه برِ سه بر برابر سه برِ سه بر برابر 4- مکعب مستطیل= وای دده ام , وای ننه ام.......بهترین ها را برایتان آرزومندم....
جناب لاچین ! از خنده من روده بر شدم از روش و منطق شما آذری های تجزیه طلب پر ادعا . اسم این کانال تلویزیونی ARD یا آ.ار.د - است . کانال تلویزیون اول و رسمی و مهم ، کشور فدرال آلمان . خبر هر روز ساعت 20 شب و 30و22 شب است . شما بروید و پیدا کنید پرتقال فروش را . تاکنون دهها گزارش از آرته ---- و فونیکس نیز در باره وضع اسفبار آذربادگان شمالی در تمام کانالهای تلویزیونی مهم غرب پخش شده است ولی شما چون مثل یلینیک فاناتیک هستید ، هیچ انتقادی را نمی پذیرید . به این دلیل سه هزار فارس الان 5 هزار سال است که زبان و فرهنگ و جغرافیا و خط شما را مدیریت میکنند.
سلام -حسن آقای عزیزوجدانا من ندانستم موضع شمادرچه موردی وازکجای نظرمن خوشتان آمد.ولی من انسانم وارزش انسان را آنچان ارزشمندمیدانم که حدوحدودی ی برای آن قایل نیستم .انسانهاخودشان برای خودشان ارزش می گذارند.البته درزمانی که مبارزات شکل میگیردوانسانهابگروه وسازمانهاواردمیشوند،بخاطرگروه وحزب امکان داردبه هرنوع اشتباه مبتلاشوند.تاریخ میتواندبرای آنهادرآینده نظردهد.برای من خط قرمز های بیخودی ارزش ندارند.اگردراین ایران دراین صدسال لاقل برای انسانهای کل دنیاارزش می گذاشتند.ماهم توانسته بودیم یک جایی دردنیاداشته باشیم.جعل تاریخ.دزدی.کلاهبرداری های سیاسی مردم مارابیچاره کرده است.
آآقای آزرگون ، چقدر " من " از نوع پارسی می زند بیرون در این کامنت.
1 - چرا بیراهه می روید و بیراهه می زنید؟ اصل سئوال را جواب بدهید که علت این سکوت چیست؟
2- امیدوارم با این مقالۀ شما ته تنها کشورهای برادر(!) - اگر برادرند پس چرا سکوت کرده اید؟ - که کشورهای جهان خودشان را جمع کنند!
3- من اصولن به حواشی و اضافات نمی پردازم. سئوالی پرسیده شده و جوابش هنوز داده نشده است. این دست و پا زدنها نشان از نوعی گمشدگی معنا در ذهن شماست.
4- این که فرهنگ فارس نتوانسته و نمی تواند قد علم کند پرداختنش به حاشیه و سانسور و سلطه گری است. جهان سئوال می پرسد و شما باید به نوعی با جهان حرف بزنید که عمق داشته باشد. سئوالها نیز مثل جوابها باید عمق داشته باشند.
آقای انصاف... 1- این سوال خیلی قانونی است نمی دانم در کجای دنیا این سوال پیگرد قانونی دارد. این سوال را من هم از آن آخوند پرسیدم که می گفت علی خامنه ای موقع تولد با علی یا علی فریاد میکشید.-2- من هیچ وقت فکر مخالفم را به ( مصرف مواد مخدر محکوم نمی کنم ) . اگر به کامنت های قبلی مرا رجوع بکنید همیشه گفته ام من فکر مخالف را همیشه می پذیرم چون باعث رشد و تکامل انسان میشود. 3- آنچه که من همیشه مخالف بوده و هستم این است کسی با دری وری حرف زدن می خواهد یک چیزی را ثابت بکند.. بقول شاعر مشهور آزربایجان« میرزا علی معجز» که میگوید
نوشته ARD را تکرار میکنم.. ( کانال تلویزیون آلمان در همین روز گزارش داد که بیش از نیمی از جمعیت آذربایجان زیر مرز فقر زندگی میکنند . از نظر دستگیری روزنامه نگاران مقام اول را دارد حتی بیش از ایران و چین و ترکیه . این کشور 6 میلیونی دارای صدها زندانی سیاسی است . باز هم یگید اینشالله گربه بود و نه سگ ! دریک همه پرسی سراسرس مردم خواهان الخاق به ایران هستند..).....آقای انصاف اگر ARD اسم این کانال معتبر آلمانی را بنویسد و لینک این سایت را بدهد که ما هم ببینیم نه تنها از ایشام من معذرت خواهم خواست بلکه به خاطر دادن معلومات تازه از ایشان هم خیلی متشکر خواهم بود. بنده و خیلی های دیگر منتظر این گزارش هستیم.(( گتیر ور بیر منه ساقی , کی می دینه ضرر ورمز.
دلیل محکم ایستر ادعا, بوش سوز ثمر ورمز)) ... بیار پیاله ای از می ساقی, که به دین ضررنمی رساند... هر ادعا دلیل محکمی میخواخد, حرف مفت ثمره ای نمی رساند...آقای انصاف من نوشته
سلام-باعرض بوزش ازدوستداران این سایت که نام پرویزراسعیدنوشته ام.
جناب لوای این بدیهی است که نبینید کار شما و حرکتتان ندیدن است من اصولا نه برای شما که مجری و کارمند گوناز هستید که برای خوانندگان نوشتم.
بله تبریز را رها خواهید کرد ضامن این سخن شما هم تبلیغ داستان ماناس و برادری دروغین ترکی و داستانهای اسیاسی میانه و دروغهای شاختار تاریخی و سیاسی که هر روزه از مدیای حرکت فخیمه شما به ذهن ساده لوحان ریخته میشود است مسائلی که کوچکترین ربطی به تبریز ندارند حرکت شما انقدر گرفتار است که جرات منتشر کردن حتی یک مقاله علمی مخالف تلبلیغات خودش را ندارد و با این حجم عظیم از دروغ و سانسور و حذف دگراندیشان می خواهد آذربایجان را رها کند یکی باید خود شماها را رها کند. هر انچه دوست دارید در اینجا مینویسید ایا من میتوانم یک مقاله تاریخی در گوناز منتشر کنم؟؟رها شدن بهشت تبریز آنهم به رهبری سانسورچیها،فحاشان و تمامیت خواهها البته روی سخن من یا مدیای حرکت تورکگرای است نه با شما.
آنقدر آتش آتش نکنید خدای نکرده نکند مگر شما هم پان فارس شدید؟؟ نخیر اقا جان بگویید سرزمین اغوزخان چرا 180 درجه تغییر مسیر میدهید مگر شما نگفتید زرتشت دروغ است حالا یکدفعه شدیم سرزمین آتش. اعضای این حرکت همهگی فرزند قوبیلای خان مرحوم هستند.البته ریس جمهور جمهوری اذربایجان الهام علی اوف اتش المپیک را از اتشکده زرتشت روشن کرد که کاملا اشتباه و حسابی پان فارسی بود!
شما میفرمایید:
شما از این ناراحات هستید که ما کم کم داریم شخصیت های مصادره شدۀ مان را از چنگتان در می آوریم
یکی از این شخصیتها را میتوانید نام ببیرید؟؟؟ حرکت تورکگرای کدام شخصیت گم شده اذربایجان را یا تحقیقات علمی خود به مردم اذربایجان معرفی کرده است فقط اسم یکی را بگویید؟؟؟ این حرکت کدام زاویه پنهان تاریخ معاصر و تاریخ قدیم و فرهنگ ما را روشن کرده است؟؟؟ هر انچه گفته است تکرار ادبیات پانتورکی رایج در صفحات فیسبوک اهالی ترکیه است. پایش را هرگز از این فراتر نگذاشته است. کار این حرکت ترویج زبان عثمانی، و میتولوژی اسیای میانه و تاریخ دولتی ترکیه و جمهوری اذربایجان بوده است.
حرکت ترکگرای اذربایجان که من اکراه دارم نام اذربایجان را به این حرکت بدهم بزرگترین مخالف تاریخ و فرهنگ اذربایجان است و هر انجه توانسته در تحریف مدنیت اذربایحان انجام داده است.
دوستان نوشتند من با لحن بدی سخن میگویم . نخیر نتیجه دروغ در زمینه فکری را مردم با خون خود خواهند داد مقایسه این نتیجه خونین با نوشته های من انها را تبرئه میکنند.
البته بازی با خون مردم را من با مقاله خواهم داد تا کشورهای برادر خودشان را جمع کنند. خواهید دید. من اینها را از خودشان بهتر میشناسم.
انصاف داشته باش انصاف. سکوت و عملکرد رسانه ها و مقامات اگر از روی حسادت نیست حتمن از نفرت و عناد است. و الا اگر شما دلایلش را می دانید بگویید تا بشنویم.
من نمیدانم چه کسی به کشور آذربایجان برای برگزاری بازیهای اروپایی حسودی کرده که آقای لوایی ادعا میکند. برای من که باعث خوشحالی است که کشور همسایه این توانایی را از خودش نشان داده که چنین مراسمی را برگزار کند. بعضی ها برای اینکه خودشان را بزرگ کنند این نسبت حسودی را به ایرانیها میدهند. گذاشتن چند تا کامنت غلط انداز بنام مثلا حسودها هم که کاری ندارد.
فرهنگ کامنت نویسی پانترک ها را نگاه کنید. "لاچین" در کامنت خود به "ARD" نوشته: " مطمئن هستید که قبل از نوشتن این کامنت , چیزی مصرف نکرده بودید؟"
پانترک مخالف فکری خودش را به مصرف مواد مخدر منتسب میکند! این گفتار در جوامع متمدن غیراخلاقی و حتی موجب مجازات است. ولی در فرهنگ کامنت نویسی ایران گلوبال براحتی منتشر میشود! البته اگر نویسنده پانترک باشد. مسوول کامنت فعلا دربدر دنبال "اثر انگشت" کامنت های انتقادی ایراندوست هاست!
چناب نگرش گرامی این صفحه کامنت ها دنبال گفتگوی آزاد نیست بلکه دنبال زنده کردن یک خط سیاسی مرده ایست که کسی اعتنایی به آن ندارد ـ یعنی قومگرایی ایران ستیزـ و این حضرات میخواهند آن را به زور زنده کنند. به همین خاطر از اینها نمیتوان انتظار اصلاح داشت. اینها چنانکه خودشان هم نوشته اند به جای توجه به انتقادات دنبال اثر انگشت! و کنترل تلفن های کامنت گذاران و تهمت زدن هستند! ایران گلوبال با دست این افراطی های بدزبان خودش را قربانی و بدنام میکند.
برای شخص من به عنوان کسی که از علم فیزیک اطلاعات مختصری دارم توضیحاتی که در این ویدیو مطرح شد بسیار قانع کننده تر، پذیرفتنی تر است از دلایلی که برای وجود خدا توسط فلاسفه و مذهبیون مطرح میشودو از همه مهمتر افق بازی پیش رو هست که امکان اثبات ویا رد این دلایل براحتی برای بشر وجود دارد. و به عنوان فردی که تحصیلات در زمینه جامعه شناسی داشته ام براحتی می توان دلایل متعدد جامعه شناختی را بر شمرد که ناقض قوانین و پیش بینی های دینی در زمینه حیات بشری هستند . وصد البته کارکرد منفی دین و جنایتهایی که در طول تاریخ و هم اکنون با نام دین و خدا در جریان هست ضرورت اگاه سازی و تبیین و روشنگری در این زمینه را دو صد چندان میکند.
دنیای عجیبی است ! حالا کولیهای دری زبان مهاجر از هند , برای بازماندگان بزرگترین امپراتوریهای ترک , هویت میتراشند !!
آیا هر کس اجازه دارد مسائل خصوصی اش را اینجا مطرح کند ؟ چرا آته ایستم ، چرا ضد ایرانم ؟ چرا همجنسگرام ؟ چرا پلی گام و منوگام ام ؟ چرا کفتربازم ؟ چرا تجزیه طلبم ؟ آیا این نتیجه تنهایی و بی کسی و مفتی پلاتفورم هایی مانند این سایت ایرانی فارسی زبان میباشد ؟ آیا این از جمله خصوصیلت آذری های خودمرکز بین است که فکر میکنند تاف جهان هستند ! ؟ هرمان هسه در نوول نارسیس نشان میدهد که چگونه بعضی ها کوشش میکنند که مدار جهان به دور شخصیت کاذب آنان بچرخد .
سلام-خدمت مبارک آقاسعیدبایداول ازهمه عرض کنم برادرم وعزیزم خودودوستان خودراحشم خطاب کردن درست وعقلانی نیست .عقل سلیم حکم میکندبه دوستان وخودت ارزش انسانی قایل شده وباچشم یک انسان مسایل رابنگر،درثانی دریک جامعه بسته وسرکوب شده هرکس میتوانددنبال راه کارونجات کشوروملت خودرابطریقی دنبال کرده وبه طرف گروهی گرایش پیداکند.
وصبوری بدنبال جهان مترقی ومتمدن هستند.حال این گروه توسط ساواک ویاساواما ودرجهت موازی کاری درست شده باشدویا توسط انسانهای قدرتمندودارای فکریاتوسط افراددلسوز وکم سواد.
شرط اصلی جستجوی راه برای رهایی ازدیکتاتوری توسط آدم های دلسوزوسالم ودارای انگیزه وپویابوده است.
درضمن ازکجامعلوم که استادشماآقای بنی احمددرست میگفته وراهنمای سالمی بوده دوست عزیزهمان آدم ها تاریخی که استادشماازآن سخن گفته اکنون آنهانیززیرسئوال ومشکوک الهویه هستند.مهم آن معلم ومدیروناظم هابوده ودوستان پویای شما،که هنوزهم مردم دنبال راه آنهاوبادرایت
که درآن عصربیشترکمونیسم راکارسازترمی دانستند.ولی اکنون بادرایت تر،قدم برداشته وباطناب هرکس واردچاه نمیشوند. فکرمیکنم شماخوددرعالم ساکت ورکودفکری قرارداشته دنیای زیباراسعی نکن ازدیگران دریغ کنید.
اقای تورک اوغلی درود و افرین به صداقت شما .این اقا ی پورپیرار یک توده ای است که به فرمان حز ب توده کتا ب علیه ملت ایران وازادی و مشروطه و تاریخ نوشت و گفته میشود که بخاطر دزدی از حزب توده اخراج شده است.تورک اوغی جان باور کن هیچ جریانی به مردم ایران و اذربایجان به اندازه حزب توده ضربه نزد.یک نمونه کافی است برا ی شما . موضع حزب توده در باره اقای شریعتمداری رضی الله عنه .بیشترنیازی نیست بنویسم.ترک اوغلی جان امیدوارم شما سرمشق میهن دوستی برای همه چپها و توده ای ها و روشنفکران باشید .ارادتمند شما.
سلام-من درصحبت بادوستان فارس وتورک های متوهم وپان ایرانیست وتمامیت خواه پس ازاینکه کلی بحث وجدل میکنیم واینهانیزصحبت های خودرامیکنند.
شمادردقیقه 90بخاطرتوهم وخودبزرگ بینی خیانت راجایزوبه استعمارگران پناه می برید.پس مامس شدن رابه طلاشدن باشماارزشمندتردانسته وبها میدهیم.بعرض آنهااعلام میکنم برادران ،رفقااین کشتی که شماناخدای آن هستید.آواره وسرگردان دراقیانوسی تشبیه است که هرکس میخواهد،بشماراه نشان دهدقبولش نمیکنید.هرکس میخواهدباشمامقابله کندنابودش میکنید.
هرکس میخواهدبپردبه آب خودش رانجات دهدبزورنگه اش میدارید.نه مدیریت دارید.نه میگذاریدکسی مدیریتش کند،
نه میگذاریدبزوراین مدیریت راازشمابگیردنه میخواهیداین سکان راازدست بدهید.همه راغرق میکنید.همه رادرعالم توهم خیالی خودبزورپول نفت واسلحه نگه داشته ایدازدموکراسی می ترسید.
باهمه درحال جنگید.برادران شمادرحال غرق شدن هستید.مامیخواهیم خودرانجات داده ازخیروشرشماهم نمیخواهیم چیزی عایدماشود.
بگذاریدانسان باشیدتامااستقلال داشته باشیم.بخاطراین هاست که نمیتوان باشماسریک سفره نشست.
1- غلامعلی حداد عادل رئیس فرهنگستان ادب ایران اسلامی می خواهد به جای واژه عربی مثلث، واژه فارسی "سه بر" را جایگزین کند و به جای "مثلث متساوی الاضلاع"، " سه برِ سه بر برابر" و به جای "مثلث متساوی الساقین"، "سه برِ دو بر برابر" را پیشنهاد داده.
2- در ریاضی یک اصل وجود دارد که می گوید:
اگر دو ضلع نامساوی از یک مثلث متساوی الساقین با دو ضلع مثلث دیگر برابر باشد، آن دو مثلث برابرند.
حالا این اصل را به زبان پیشنهادی حداد عادل می نویسیم:
هرگاه دو بر نابرابر از یک سه بر دو بر برابر، برابر دو بر نابرابر از یک سه بر دو بر برابر دیگری باشد آن دو سه بر دو بر برابر برابرند.
اگر هنوز هم سرگیجه نگرفته اید و سر پا هستید صلوات بفرستید.
همین که یکی دیگه به جای ملاها می خواد باز کشور رو چپاول کنه سبب میشه که اینا حکومتشان بادوام تر باشد.
اگه رضا پهلوی می خواد ملاها سرنگون بشن خودشو ا وارث حکومت و کشور ایران نخواند. مردم از شاه و خلیفه و ولی فقیه بیزارن
از ایمیل رسیده:
...يك هموطن متولد 1327.........................ﻣﻦ ﭘﺎ ﺑﻪﺩﻧﯿﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪم ﺗﺎ ﻓﺮﺩاﺭﺍ ﺑﺴﺎﺯم
ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ ﺭﻓﺘﻢ ﻣﺪﯾﺮ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ ﻣﺎ ﺗﻮﺩﻩ ﺍﯼ ﺑﻮﺩ ! ﻧﺎﻇﻤﺶ ﻣﺼﺪﻗﯽ ﺑﻮﺩ ! ﻣﻌﻠﻤﻢ ﻓﺪﺍﺋﯽ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻮﺩ !
ﺑﻪ ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻥ ﺭﻓﺘﻢ ﻣﺪﯾﺮ ﻣﺎ ﻋﻀﻮ ﻧﻬﻀﺖ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺑﻮﺩ ! ﻧﺎﻇﻤﺶ ﺗﻮﺩﻩ ﺍﯼ ﺑﻮﺩ ﺩﺑﯿﺮ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﻣﺎ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ ﺣﯿﻒ ﮐﻪ ﻣﯿﺮﺯﺍ ﮐﻮﭼﮏ ﺧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﯽ ﭘﺪﺭﺍﻥ ﮐﺸﺘﻨﺪ ! ﺑﻘﯿﻪ ﺩﺑﯿﺮﺍﻥ ﻫﻢ ﯾﺎ ﭼﺮﯾﮏ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﯾﺎ ﻓﺪﺍﺋﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﯾﺎ ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ ﺣﯿﻒ ﮐﻪ ﻣﺼﺪﻕ ﺩﺭ ﺗﺒﻌﯿﺪ ﺍﺳﺖ !!
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺭﻓﺘﻢ .... ﺑﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺍﻧﺸﺤﻮﺋﯽ ﻣﻦ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮ ﺷﺪﻡ ! ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺭ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﯾﻢ، ﺍﺯ ﻫﺮﻧﻮﻉ ﺣﺸﻤﯽ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ ﻣﺼﺪﻗﯽ ﻭﺗﻮﺩﻩ ﺍﯼ ﻭ ﭼﺮﯾﮏ ﻭ ﻣﺠﺎﻫﺪ ﻭ ﻓﺪﺍﺋﯽ .....
ﺩﺧﺘﺮ ﻫﺎﯼ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻣﺎ ﻋﺎﺷﻖ ﺧﺴﺮﻭﮔﻠﺴﺮﺧﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ !! ﭘﺴﺮ ﻫﺎﯼ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻣﺎ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺮﯾﻌﺘﯽ !! ﺧﺮ ﺗﻮ ﺧﺮﯼ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺎ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﻫﺎ !! ﮐﺴﯽ ﮐﺘﺎﺏ ﺩﺭﺳﯽ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻧﺪ ! ﯾﮑﯽ ﻣﺎﺭﮐﺲ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪ، ﯾﮑﯽ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﺑﺮﺗﺮ ﺍﺳﺘﺎﻟﯿﻦ !! ﯾﮑﯽ ﮐﺘﺎﺏ ﻫﺎﯼ ﺟﻼﻝ ﺍﻝ ﺍﺣﻤﺪ، ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﻫﻢ ﮐﺘﺎﺏ " ﻣﺎﺋﻮ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺭﺳﯿﺪ " ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻫﻢ ﺍﺧﻼﻕ ﺩﺭ ﺍﺳﻼﻡ ﻭ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺩﯾﺪ ﮔﺎﻩ ﺷﻤﺎ ﺯﯾﻨﺐ ﻭﺍﺭ ﺷﻮﺩ!!
ﺧﻮﺏ ﯾﺎﺩﻡ ﻫﺴﺖ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺑﻨﯽ ﺍﺣﻤﺪ، ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﻣﺎ، ﺩﺭ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﭘﺮﺳﯿﺪ : " ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫﺴﺘﯿﺪ؟ " ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﺁﻗﺎ ﻣﺎ !
ﭘﺮﺳﯿﺪ : " ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﯿﺪ؟ " ﮐﺴﯽ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﮑﺮﺩ !
ﭘﺮﺳﯿﺪ : " ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﺳﻌﺪﯼ ﭼﻨﺪ ﺻﻔﺤﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺑﺎﺏ ﻫﺎﯾﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ؟ " ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺴﺖ !! ﭘﺮﺳﯿﺪ : " ﻧﺎﻡ ﮐﻮﭼﮏ ﺟﺎﻣﯽ " ﭼﯿﺴﺖ؟ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺴﺖ !!
ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺴﺖ !!!
ﭘﺮﺳﯿﺪ : " ﺭﺿﺎ ﺷﺎﻩ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺳﺎﻟﯽ ﻭ ﺩﺭ ﮐﺠﺎ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪ؟ "
ﭘﺮﺳﯿﺪ : " ﻧﺎﻡ ﺍﺻﻠﯽ ﺍﻣﯿﺮ ﮐﺒﯿﺮ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ؟ "
ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﮔﻔﺖ : " ﺧﺎﮎ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﻠﺘﯽ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﺍﻧﺶ ﺑﺎﺷﯿﺪ !!!! ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺑﭙﺮﺳﻢ ﺍﺳﺎﻣﯽ ﺁﻥ 53 ﻧﻔﺮ ﻋﻀﻮ ﺣﺰﺏ ﺗﻮﺩﻩ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺑﺰﺭﮒ ﻋﻠﻮﯼ ﺭﺍ ﻧﺎﻡ ﺑﺒﺮﯾﺪ ﻫﻤﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﺎﻡ ﮐﻮﭼﮏ، ﻧﺎﻡ ﻓﺎﻣﯿﻞ، ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ، ﻭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺗﻮﻟﺪﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻫﺴﺘﯿﺪ !! ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﺍﯾﻦ ﻣﻠﺖ ( ( ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮ (!! ) ﺷﺪﻩ ﺍﯾﺪ؟ ! ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻠﺖ، ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻭ ﻫﻮﯾﺖ ﺧﻮﺩ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﮐﻨﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺣﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ . ﺑﺪﺑﺨﺖ ﺁﻥ مملکتی ﮐﻪ ﺷﻤﺎﻫﺎ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﺍﻧﺶ ﺑﺎﺷﯿﺪ "!! ﻭ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺁﻥ ﻣﻠﺖ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﻫﻢ ﺷﺪ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﻨﯽ ﺍﺣﻤﺪ، ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﺎ، ﺻﺤﯿﺢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ
نوشته اید «افتتاحیه این مسابقات جز ضعیفترین افتتاحیه های المپیک تا به امروز بود». این نظر شماست ولی همه لزوما چنین نظری ندارند. مثلا در لینک زیر نوشته «جشن گشایش بازیهای المپیک اروپایی با برنامههای سنتی پرشکوهی همراه بود.»
http://www.dw.de/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1%D9%
87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%BE%DB%8C%DA%A9-%D
مطلب زیاد است جناب آذرگون. اما به همین بسنده می کنم که تحلیل باید به دور از حب و بغض و خونسردانه باشد. این خیلی
نهایتا، نوشته اید «اما چون دولت فعلی ایران اسلامی است هر کسی سنگی به ما می اندازد که در اینده نزدیک رفع خواهد شد.» اگر شما و امثال شما روشنفکر این ملت هستید در آینده نزدیک که هیچ، در آینده بسیار دور هم رفع نخواهد شد. برای رفع آن در درجه اول نیاز به اندیشه است نه اینکه ظرف خالی خود را پر ببینیم و دیگران را دزد خطاب کنیم. لذا 36 سال بعد نیز احتمالا از این حرفها خواهیم زد. تا آن روز، سیز ساغ من سلامت.اخلاق خوبی است که از موفقیت دیگران چیزی یاد بگیریم نه اینکه چون دستانمان خالی است، با حسد و عقده موفقیتهای دیگران را سیاه نمایی کنیم.
جناب آذرگون، متاسفانه جوری مطلب نوشته اید که گویا در مورد دشمنان خونیتان دارید حرف می زنید. اولا، سرمایه داری در همه جای دنیا با نیروی کار همین رفتار را داشته و دارد. نیروی کار بومی و غیر بومی هم ندارد. تنها فرقش این است که کارگر غیر بومی بی دفاعتر است و راحتتر می شود لهش کرد. امروز در قطر، کارگر نپالی از تشنگی می میرد ولی هیچ روشنفکری این را ابزار تبلیغاتی بر علیه اعراب یا قطریها نمی کند؛ چون خوب می داند استثمار نیروی کار به منتهی درجه ممکن، در سرشت سرمایه داری است و ربطی به قطری یا آمریکایی بودن ندارد. البته ممکن است آدمهای مغرض و نادانی هم این وسط پیدا شوند که با طرح این گونه مسائل، به جای پی گیری حق و حقوق کارگران بی پناه، به دنبال نفرت پراکنی بر علیه اعراب باشند.
این دزدی فرهنگی را می شود یک خرده بیشتر باز بکنید؟ یعنی مثلا آیا فرهنگ را اگر از کسی بدزند، شخصی که از او دزدی شده، بی فرهنگ می شود (مثل کسی که مال باخته شده باشد) و شخصی که دزدی کرده با فرهنگ می شود؟ یعنی اگر ما در کشوری زندگی می کنیم که زنان آن حق ورود به استادیوم، آن هم با رعایت حجاب، را ندارند و تهدید می شوند که خونشان ریخته خواهد شد یا در صورت به تن کردن مانتوی کوتاه روی صورتشان اسید پاشیده می شود یا سگ را جلوی چشم صاحبش به گلوله می بندند یا یک کنسرت موسیقی تحمل نمی شود و هزارها مثال نظیر اینها، و در نقطه مقابل در جمهوری آذربایجان بازیهای اروپایی برگزار می شود و مردم از هر ملیتی با هر پوششی در هر رشته ای یا در هر همایش هنری امکان حضور دارند و ... آیا به این دلیل است که آنها فرهنگ ما را دزدیده اند؟ یا چی؟ آخر بغض و حسد و کینه ورزی هم حد و مرزی دارد!دوما من منظورتان را از این اصطلاح «فرهنگ دزدیده شده از ما» نفهمیدم.
نوشته اید که «جمهوری اذربایجان یا اران جز سه شهر جدا شده قفقازی چیزی دیگری نیست...موسیقی مقامی ان موسیقی مقای اذربایجان در ایران و نامش هم نامی است که از ما دزدیدند» اولا، شما می توانید تا آخرین نفس و آخرین قطره خون آن جمهوری را آران بخوانید. بفرمائید ادامه دهید. اتفاقا 36 سال است که عده ای در هر تجمعی گلوی خود را با مرگ بر آمریکا و مرگ بر این و آن پاره می کنند. ولی اگر با این عربده کشیها آمریکا نابود شود، با آران آران کردن امثال شما نیز کشورهای دیگر به آن جمهوری آران خواهند گفت. ثانیا من می گویم سه شهر نبوده و اصلا سه ده بوده که از ایران جدا شده. حالا این سه ده بازیهای اروپایی و یوروویژن برگذار می کند و ما در اینجا بر علیه دفن یک ایران شناس تظاهرات آن چنانی برگذار می کنیم و القاب فراماسون و صهیونیست به او می بندیم.
نوشته اید «موسیقی مقامی ان موسیقی مقای اذربایجان در ایران و نامش هم نامی است که از ما دزدیدند». باز، لابد دلیل این همه بی هنر شدن ما و اینکه این مملکت شبیه قبرستان شده، این است که آنها مقامات را دزدیده اند دیگر! شما با این همه نبوغ و استعداد در پیدا کردن دزدها، خوب است کارآگاهی، چیزی شوید. جناب آذرگون! در جمهوری آذربایجان هزینه های کلانی صرف تبلیغ و انکشاف موسیقی مقامی می شود. در همین سالهای اخیر، ساختمان باشکوه مرکز مقام آذربایجان افتتاح شده، مسابقات استعدادیابی فراوانی برگذار شده و می شود. یک نمونه آن پدیده ای بود به نام علم الدین ابراهیموف، که در مسابقات دو دوره پیش حضور داشت. همین پسر 12 ساله چند ماه بعد از کسب مقام نخست مسابقات آن دوره به ایران آمد و در سالن والیبال تراکتورسازی تبریز! کنسرت داد (چون تبریز هنوز که هنوز است، فاقد یک سالن کنسرت به معنی واقعی است). در طول کنسرت هم که مسئولان برگذاری تمام کوشش خود را برای خراب شدنش به خرج دادند، مردم تبریز (که به گفته شما صاحب اصلی مقامات هستند) یا مشغول خوردن چیپس و نوشابه بودند، یا بلند بلند مشغول حرف زدن. خلاصه که وضعیت رقت باری بود. بله! اگر امروز در جمهوری آذربایجان عالم قاسیموف آن چنان اجرایی دارد و در میهن با ادب و فرهنگ ما دخترش اجازه اجرا پیدا نمی کند یا به مانند مثال فوق، مردم صاحب مقامات آن چنان رفتار تربیت نشده ای از خود بروز می دهند، دلایلش سرمایه گذاری یک ملت در یک مسیر و سرمایه گذاری ملتی دیگر در راه و مسیری دیگر است نه دزدی و گانگستر بازی و از این مهملات.
وابسته بودن شما به کردها از همینجا مشخص است که فیلم امید دانا علیه کردها در صفحه اول نیست اما فیلم علیه آذربایجان مدتی طولانی هست که هنوز هم در صفحه اول قرار دارد
سلام-سلام به آقای توکلی وازامکاناتی که ایجادکرده اید.وسلام به آقای ناشناس آقای توکلی شماانسان بزرگ وآزادیخواهی هستید،ولی این سایت شمابعضی مواقع تبدیل به فحش نامه نویسی گشته ولی بعضی مواقع ازچاپ جوابهای ماکه نقدتندی نسبت بعضی تفکررا،کلانابود میکند.باورکن من دوساعت کارمیکنم ولی این سانسورچی سایت شماحتی ایرادرااعلام نمیکند.درجواب گفته شکایت خودراایمیل کنید.درتنقیدتفکررحم نبایدوجودداشته باشد،ماکه باکسی شوخی وقربان صدقه خوانی نبایدداشته باشیم.وبا کنایه وتشبیهات هم کارمان درست نمیشود.تفکرغلط وحاکم شدن آن درگروه هاهمیشه عامل شکست وتفرقه بوده لطفاکمی ایشان راارشادفرموده تازحمات مارابیخودحذف نکند.من دریکی ازپاساژهای تهران نشسته بودم آقایی که صاحب کتابفروشی هست برایمان تعریف میکردآقای پورپیراررامسموم کرده اندوحالت پیری زودرس به اودست داده بنظرمن تاریخ نویسی استعماری ایران راآقای پورپیراربهم ریخته و
هرکس وظیفه داردبه اوکمک کرده وتاریخ نویسی ایشان رابه جوانان معرفی تابتوانیم کمکی به ساختارفکری دروغین تاریخ نویسان استعماری ونوچه های اتینیکی آنهاراافشانماییم.ادامه
و شکست فیزیکی جنبش سبز سند این سخن است.چرا جنبش سبز شکست خورد؟
به دلیل «سیاست سکوت و همراهی با تبعیض» نتوانست پشتیبانی تبعیض دیدگان ایران را جلب کند. و محکوم به شکست بود.
جوانان پاک تر از گل قربانی کهریزکها شدند. و در اصل قربانی «سیاست سکوت و همراهی با تبعیض».
اگر جنبش سبز -مردم و خیابان را میگویم نه رهبران را- حمایت جنبشهای پنهان و آشکار رفع تبعیض در سراسر ایران را داشت
به آن راحتی سرکوب میشد؟
در ایران حرکت آزادیخواهانه باید حمایت تبعیض دیدگان را داشته باشد وگرنه شکست اش حتمی ست.
با ایران پرستی هیچ جنبشی پیروز نمی شود و هیچ حرکتی از آن پشتیبانی نمی کند.
همینطور زحمتکشان یدی و فکری.
برای پیروزی بر حکومت داعش ضروریست زحمتکشان-تبعیض دیدگان-دموکراسی خواهان با پذیرش خواسته های مشترک
برای «آزادی و برابری و عدالت» حمایت متقابل داشته باشند.
کسی که در این راه نیست به کجراهه میرود. که نتیجه اش شکست است.
ایران پرستان تا می توانند «سیاست سکوت و همراهی با تبعیض» را ادامه بدهند و تا می توانند «تبلیغات پانی» راه بیندازند
ولی مطمئن باشند هیچ حمایتی نخواهند داشت و با این سیاست ایران زودتر از آنچه گمان میکنند ویران خواهد شد.
تنها نیاز به خلاء قدرت داعش حاکم هست.
آقای لوایی... کاش این بازیها افتتاح نمیشد و شما این لینک را نمی فرستادید... همانطور که انتظار می رفت با افتتاح این بازی ها , به جای اینکه فرهنگ ما غلیظ تر دیده شود هر روز رقیق و رقیق تر میگردد و من میترسم در مراسم اتمام این بازیها دیگر از من شما خبری نباشد و فرهنگ ما کاملآ محو گردد.طبق نظر این آقایون و آذرگون ها دیگر برای ما نه فرهنگی ماند و نه گلزاری.ما که ( آذری ) هستیم ریشه ای از آریائی ها . زبانمان که آذری است آن هم یکی از شاخه های زبان ایرانی است. قیافه ما هم ایرانی است بخاطر اینکه چشم مغولی نداریم. مهاجرینی هستیم که تازه میهمان این آقایون شدیم. جمهوری که مسابقات اروپائی در ان در حال برگزار شدن است, جمهوری آران هست. مشعل این بازی ها هم از آتشکده ساسانیان به استادیوم آورده شد. موغامات ما ن را از فارسها و جاز و سمفونی را از روسها دزدیده ایم . پس می ماند گجیل قاپوسی و ساری قلی خان..
خداد به داد این ملت بی فرهنگ برسد و اگر نرسد بایستی به باکو بهشت برویم تا احساستمان هویّت پیدا بکند وگرنه روز را شب و شب را روز نشان خواهیم داد ..آقای لوائی من نمی دانستم به غیر از زبان اذری ایرانی یک زبان دیگری هم داشتیم که اصلا من اطلاع نداشتم . این زبان ماکیاولی را در «چرانداب » تبریز صحبت میکنند و یا در «باغ مئشه؟» حتم دارم که این زبان نه در «قره باغ گوچه سینده»صحبت میشد و نه در« صاحب الامیر میدانیندا.».نه در«زیندان دربندینده» و نه در « قونقا باشیندا» , و نه در «قره آغاچدا » و نه در «ششگیلاندا» پس این زبان (( ماکی یاغلی )) در کجا صحبت میشد؟؟؟؟
رازی گرامی،
اول ممنون از نظر شما در مورد خودم. و نقد و انتقادهایت.
آنچه مطرح کرده اید :
1- از زاویه دید و عینک سیاسی خودتان است. که از نظر من یک نوع عینک عشیره ای-فارسی- ست که خود در مورد دیگران مطرح میکنید.
2- از این رو نیز قضاوت شما در مورد نظراتم بی طرفانه نیست.
3- این دو عامل باعث شده نظرتان «سطحی» باشد.
---------
در کل آنچه مطرح کرده اید نشان میدهید که در «شناخت اندیشه آ.ائلیار» موفق نبوده اید.
کاش در این کار موفق بودید.
--------
اما بگذریم از توضیح و چگونگی مسایل که مشکلی را حل نمی کند. برداشت شما هرچه هست همان است.
اما سخن من به شما اینه : با آن برداشتی که شما دارید
4-من خواهان استقلال مردم فارسی زبانم. نه تنها مردم بل تک تک افراد این مردم هستم.
این استقلال ربطی به جدایی ارضی ندارد.
5- اما جدایی ارضی از ایران. هر وقت این مردم خواستند از ایران جدا شوند
اگر صلاح هم ندانم به تصمیمشان احترام میگذارم.6- من «آزادی و برابری و عدالت» را برای این مردم -مثل خودم- دوست دارم. و از مبارره یشان در این جهت پشتیبانی میکنم.
یعنی من هم خواهان استقلال آنها هستم و هم اگر خودشان خواستند ارضی جدا شوند علی رغم میلم به تصمیم آنها گردن میگذارم.
و در مبارزه یشان برای « آزادی و برابری و عدالت» در رابطه با خود و دیگران درکنارشان هستم.
آنچه در مورد مردم فارسی زبان نوشتم در مورد دیگر مردمان نیز صادق است.
---------
من این اندیشه و کار را دوست داشتن انسان و زادگاه و زندگی می نامم.
شما می توانید برداشت نقلی خود را پررنگ تر کنید. آزادید. این برداشت مال شما ست .
من همراه تبعیض دیدگانم، باتمام اشکالاتشان. از آنها دفاع میکنم و نقد میکنم.
---------
دوست داشتن انسان ایرانی، دوست داستن ایران، حفظ ایران از تلاشی، تنها با کوشش برای
«استقرار آزاذی و برابری و عدالت برای همه و مخالفان سیاسی» میسر است . ولاغیر.
سیاست شاه و شیخ - و ایران پرستان ، سلطه گری و تبعیض گرایی ست
که قلبها را متلاشی میکند. و لاجرم ایران را.
انسان اجتماعاً خصلت گرایش به همزیستی و دوستی و همبستگی دارد. مطمئن باشید اگر درجایی حقوق و آزادی و برابری اش حفظ و رعایت شود -هیچوقت از آنجا روی برنمی تابد .
------
در مورد مردم فارسی زبان همانطور که همیشه نوشته ام
- مردم فارسی زبان مثل دیگر مردمان هستند و مورد احترام برابر. و دور از سیاست .مثل همه ی مردمان.
-این مردم ربطی به گروه حاکم یا شونیست یا آریا گرا یا ناسیونالیست و...ندارد. مردم را من با دید سیاسی نگاه نمی کنم. یا سیاسی نمیکنم..
گروههای سیاسی یا حکومتی مسئله یشان جداست.
- من تفاوتی بین مردم فارسی زبان و غیر فارسی زبان نمی بینم.
در همه ی خوشی ها و تلخی ها مثل همه ی مردمان بوده اند. اینان منهای دولتی بودن زبانشان در همه ستمدیدگیها با همه شریک اند.
و از این رونیز خود را همیشه همراهشان احساس کرده ام.
آزادی خود را از آزادی آنها جدا نمیدانم. در دوستداشتن- این مردم را مردم خود میدانم.
آنچه در مورد مردم فارسی زبان نوشتم در مورد دیگر مردمان نیز صادق است.
دوست داشتن انسان برای من خودی و غیر خودی ندارد. شیفتگی خودی و غیر خود ی نمی شناسد.
من آزادی و برابری و عدالت را برای همه یمان دوست دارم. و این شاید دوست داشتن همه باشد. و همینطور ایران.
--
میدانم بین انسانها انتظار هست. ولی این انتظار متقابل است نه یکطرفه.
آیا میتوانی همین اندیشه ها را که من در مورد مردم فارسی زبان نوشتم شما هم در مورد مردمان تبعیض دیده بنویسید؟
مقاله نمی نویسید حداقل در کامنتهایتان نشان دهید که همراهشان هستید؟
نه، نمی توانید عینکتان نمی گذارد.
ولی دید « عشیرتی من» چنین اجازه ای برایم میدهد. برخلاف دید شهروندی شما.
من تا توانسته ام از راه نوشته هایم در کنار ستمدگان بوده ام از جمله در کنار مردم فارسی زبان.
ولی شما چی؟ یا دوستان فارسی زبان دیگر-و روشنفکران- منهای انسانهای انگشت شمار -ماشاالله همه در برابر تبعیض اعمال
شده بر 70 درصد مردم جامعه سکوت کرده اند یا همراه سیاست اعمال تبعیض اند. از احزاب و گروههای سیاسی
گرفته تا فرهنگ و ادب. و.
این «سکوت و همراهی با اعمال تبعیض» ایران را متلاشی کرده و بیشتر هم خواهد کرد.
مسئله مبارزه با تبعیض در ایران بسیار جدی ست. سرنوشت ایران به حل این مسئله بستگی دارد.
سیاست سکوت و همراهی با تبعیض نه تنها ایران دوستی نیست بل مردم دوستی و آینده دوستی هم نیست.
این سیاست سیاست «ویران» دوستی ست.
برای حیات مشترکمان راهی به جز مبارزه با تبعیض موجود و تاریخی نیست.
هرکس درکنار تبعیض دیدگان نیست در کنار ویران گران است.
تنها با رفع تبعیض میتوان ایران را حفظ کرد.
آزرگون و منطق فارسی، منطقی در سخنانتان نمی بینم. ما بهشت تبریز را آنچنان به رهایی و رستگاری خواهیم رساند که دنیا مبهوت و حیران بماند. آزربایجان سرزمین آتش است و در دنیا به این نام می شناسند. منطق ما نور است و آتش. تا به کورها و ره گم کرده ها راه را بشناسانیم. نسبت به موضوع حرف بزنید و اینکه چرا ...... برنامۀ نود همیشه دارد از فوتبال افغانستان و ...برنامه پخش می کند ( می کرد.) ارزش بازیهای اروپایی کم از فوتبال افغانستان است؟ شما از این ناراحات هستید که ما کم کم داریم شخصیت های مصادره شدۀ مان را از چنگتان در می آوریم و این ..... کرده است. این راه ماست. راه ما رستگاری فرهنگ ماست و از این خواستۀ خویش یک ذره هم کوتاه نخواهیم آمد. تا کور شود هر آنکه نتواند دید.