Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

نازلترین نوع تبلیغات. پاک کردن صورت مسئله, مشکل را حل نخواهد کرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

اسم بهتر برای این پدیده همان است که معمولا در خطبه های نماز جمعه توسط ائمه جماعات تکرار می شود:
عده ای فتنه گر و ضد انقلاب چنین کردند و عده ای ساده لوح فریب خورده از سر نادانی و بی تدبیری آلت دست شده اند.
یا مثلا،
کسی که فلان کار را بکند، یا فتنه گر و مفسد فی الارض است یا از سر جهالت و حماقت با مستکبرین همدست شده است.
البته تجربه نشان می دهد تنبیهی که برای افراد ساده لوح فریب خورده در نظر گرفته می شود، به مراتب بیشتر از فتنه گر از آب در می آید.
ضمنا قضاوت ندیده و نشناخته در مورد مقاصد واقعی مردم، فقط کار افراد مریض الاحوال است. من حقیقتا نسبت به حذف آن مقاله معترضم و آن را عملی مضر می دانم.

نوشته شده توسط: Anonymous

در اینجا ذکر یک واقعیت خالی‌ از فایده نیست، برای ۸۰ هشتاد سال، جامعه فارسی‌ عادت کرده بود که ( رونق بازار تبلیغات آنان، در منفعل بودن ما نهفته است )، انقلاب اطلاعاتی ما را از ( حالت انفعالی ) بیرون آورده، ما ترک‌های آزربایجانی، افراطی نشده ایم، تنها حقمان را میخواهیم، در آزربایجان هنوز کسی‌ صلاح به دست نگرفته و کودک و پیر و جوان کسی‌ را نکشته است. ما فقط از ( موضع انفعال ) نسبت به ۱- نظریه کسروی شبه روشنفکر و آلت دست پان فارسیزم و پان ایرانیزم ۲- مجسمه فردوسی‌ ۳- زبان فارسی‌ ، بیرون آمده ایم. وجدان آگاه

نوشته شده توسط: Anonymous

شماها در تفکر دست اینیشتین را از پشت بسته اید. وقتی محقق شما شخصی مثل فرهاد قابوسی باشد که .......... به زور می‌خواهد بگوید که ترکی از ده هزار سال پیش در آذربایجان رایج بوده، این حرف ها را هم باید شنید. در دیزی باز است، هرچه می خواهید بگویید.
به قول فروغ: هميشه خواب ها
از ارتفاع ساده لوحي خود پرت مي شوند و مي ميرند

نوشته شده توسط: Anonymous

ائلیار عزیز اولاّ تمام اختلافات و کشمش ها و مبارزات انسان ها بر سر کسب قدرت می باشد، من بعنوان یک آذربایجانی یک رأی بیشتر ندارم، و این رفراندوم هست که آینده ایران را تعیین خواهد کرد، ابزار مورد نیاز هم برای حصول به این هدف، عبارت است از:١_ فشار آذربایجانیها و دیگر ملل به دولت مرکز گرا در داخل ٢- در جریان گذاشتن مجامع حقوق بشر، از تحرک حرکت ملی آذربایجان، و در خواست رفراندوم در خارج می باشد، این ملت ترک آذربایجان و دیگر ملل هستند که در پای صندوقهای رأی به سرنوشت خود، برای استقلال و یا رفراندوم رأی خواهند داد، و گر نه در جامعه دیکتاتور زده ایران همه برای خود یک نیمچه دیکتاور هستند و تا زمانی که اپوزسیون خارج، چوپ پنبه بایکوت را از گوشش در نیاود، کار ما، آب در هاون کوبیدن خواهد بود،

نوشته شده توسط: Anonymous

برای کسانی که طالب حقیقتند و با لفاضی و بازی با کلمات بدنبال تحریک و آزیتاسیون نیستند: "بوق تبلیغاتی وزارت اطلاعات شدن" با "همکاری با وزارت اطلاعات" کاملا فرق می کند. همکاری یک انتخاب آگاهانه بر اساس منافع مشترک است. کاری که من آنرا به کیانوش توکلی نسبت داده ام، تکرار (ناآگاهانه) دروغهای وزارت اطلاعات خامنه ای در مورد تحریم داروئی ایران است. وزارت اطلاعات بجای خرید دارو دسته بیل و غذای سگ می خرد و به دروغ ادعا می کند کمبود دارو بدلیل تحریم داروئی ایران است، کیانوش توکلی هم همان دروغ را تکرار می کند. من به اینکارمی گویم "بوق شدن"! این دوستان سوپردولوکس اگر برای این پدیده اسم بهتری سراغ دارند لطف کرده به ما هم یاد بدهند و دست از مظلوم نمایی بردارند.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

Anonymous عزیز،
درسته. همین ترانه است. دستتان درد نکند.
اگر اشتباه نکنم ، به نظرم میرسد شبیه این را در باکو هم خوانده بودند.
البته با چند مصرع از همین ترانه به همراه مصرع های دیگر.
صمد ورغون شعری دارد که همین جملات در آن هم آمده است. احتمال دارد
در باکو از شعر صمد ورغون ترانه ساخته بودند:
!Mən də bir insanam, mən də canlıyam, Mənim də qəlbimin arzuları var
!Çox da dеyinməsin dalımca əğyar! Mənim də qəlbimin arzuları var
صمد ورغون

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب پرچی زاده! میفرمائید:" باید مواظب باشیم که استقلال مملکت از بین نرود!" پایان نقل قول. منظورتان کدام استقلال است؟ آیا استقلال سرکوب مردم ایران منظورتان است؟ یا تصمیم گیری ها و استقلال رژیم اسلامی در چپاول و غارت مملکت؟

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای رازی عزیز،، منظور شما از افراد ایران ستیز چیست؟ یعنی آنها کافر، ملحد و مشرک هستند؟ و قصاصشان واجب است، شما چرا سعی می کنید با سئوالهای سر در گم، دیگران را در موضع دفاعی قرار دهید؟ اسم این سایت ایران گلوبال است، یعنی همان حقی که شما برای ابراز عقاید خود در این سایت دارید، همه مراجعین به این سایت هم به همان اندازه از حق اظهار نظر برخوردارند، دیگر در عصر گلوبالیزاسیون به هیچ کس حق ویژه داده نمی شود، ابزارهای اعمال اتوریته دوران عشیرتی برای بیسواد نگه داشتن ملل غیر فار س، دیگر مقبولیت خود را از دست داده، قدیمها وقتی از شیخ محل می پرسیدی که خوب، ما را خدا آفریده، پس خدا کی آفریده، آقا شیخ فریاد می کشید، بیائید ببینید چه خاکی بر سرمان شده، بر شکاکش لعنت بر منکر خدا لعنت و می کوبید بسرش، آی ملت بیائید ببینید این تازه بدوران رسیده ها چه می گویند، بوجود خدا شکّ می کنند،

دینمان، ایمانمان دارد از دست می رود، اگر اشتباه نکنم مقوله یکپارچگی ایران هم برای جامعه فارسی، چیزی مترادف شکّ کردن بخداست،
نوشته شده توسط: Anonymous

ائلیار بئی! با این بحث های دشمن شاد کن به راسیسم و شوونیسم گستاخ فارس رو نده. اینان جز خودشان ملل دیگر را سوسک هم بحساب نمی آورند. تا ترس تجزیه ایران بر دل اینان رخنه نکند، کوچکترین حقی بکسی قائل نخواهند شد. حالا شما فک خودت را خسته کن و از دمکراسی و حقوق بشر بر گوش اینان روزه بخوان! هیچ چیزی تغییر نخواهد کرد! بقول معروف تجربه را تجربه کردن خطاست. گوش اینان به هیچ چیزی بدهکار نیست. بیخودی خودت را خسته نکن. ملل ایران باید به یکبار و برای همیشه کار خود را با اینان یکسره تمام بکنند. جز این چاره دیگری نیست! به وعده های تو خالی اینان دلخوش نباش! ملا حسن میخواست برایتان فرهنگستان زبان ترکی درست بکند چی شد؟ درست کرد؟ ما از همان اول گفتیم هیچ کاری نخواهد کرد. چرا؟ چون نزدیک یک قرن است که ماهیت ضد ترکی اینان را میشناسیم. اینان بطور مریض گونه شیفته خودشان هستند، و مردمان دیگر اصلا آدم بحساب

نمی آورند. بیخودی خودت را خسته نکن!
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام.باتشکرازسرکارخانم زنوزلو.ازاینکه به معنی واقعی فمنیسم پی برده اید،ومیتوانیددراین سن وسال حرف هاوحرکات انسانی انجام دهیدتشکرمیکنم.من ازهمین جابه تمام زنان ودختران ترک وترک زادگان آسیملاسیون شده ونشده درگیلان. مازندران. خراسان،ترکمن،قشقایی و سرزمین بزرگ آزربایجان ،ازاراک وقم واصفهان ،لرستان،کردستان؛البرز،خلجستان، تهران،کرج، ودرسایراستان هافراخوان داده ودرخواست عاجزانه دارم تاریخ ترکان ایران وجهان راخوانده وبه هویت خود آشناشوند.اکنون عصری نیست که درعالم تاریکی وسیاهچال زندگی کنیم.مانژادپرست نیستیم ماحتی دوست داریم باتمام ملیتهای درون وخارج ایران دوست وروابط انسانی داشته ولی درمقابل حرکات زیاده خواهی مرموزانه وهتاکانه و نژادپرستانه کوتاه نیاییم.ازتمام شمامیخواهم درخانه وماشین ازموسیقی ترکی استفاده وبه خودوداشته های خودبهاداده و حمایت کنید.نتیجه سکوت وسرکوب 100ساله همین آسیملاسیون هاست

ازگفتن ناسیونالیست.پان ترک.نژادپرست نهراسیده وهدف ازگفتن این کلمات بماسکوت مارامیطلبد.آنهایی هاکه این کلمات را بکار میبرند،خودشان 100سال است تمام بودجه ملی وفرهنگی ماراناجوانمردانه برای خودشان هزینه کرده واگرکسی سکوت را شکسته بازندان واعدام مواجه بوده است.ماحتی یک ریال ازبودجه دیگران رانمیخواهیم آنهایندکه متجاوزندنه ما،آنهاخود تجزیه طلب هستندومیخواهندباحق کشی تجزیه ایجادکنند.این رابدانیدزبان ما(ترکی)یکی اززبانهای قوی وپویای موردتاییدسازمان یونسکواست.آنهازبان خودشان جززبانهای میرا(ازبین رونده) است.ازترک خواندن خودنهراسید.استقلال طلبی نیزیکی ازاصول آزادیخواهی است وهرکس بااستقلاطلبی دشمنی کندعقب مانده است.بازمیگویم هویت انسان هستی اواست هویت انسان راگرفتن وبه اویک هویت دیگردادن ازهولوکاست هیتلری هم بدتراست.ولی 100سال است بامااین کارمیکنندوبچه های ماراوفرهنگ وادبیات مارانابودمیکنند.هرکس مخالف فرهنگ کشی است وخودراسیاسی وانسان مینامداول بایدبانابودی فرهنگ مامخالفت کرده ودرکنارماباشد.حرفهای اضافی وصغراوکبراچیدن وازترساندن ماازپارچه پارچه شدن این خاک دست برداشته وبفکرزیاده خواهی خودباشند.
نوشته شده توسط: Anonymous

من نیز مخالف حذف مقاله مورد بحث هستم. البته بدون ادعای همکاری جناب توکلی با وزارت اطلاعات و ایران ستیزی چپ ایرانی و... بافتن آسمان به ریسمان. آقای توکلی تحت هیچ شرایطی نبایست مقاله مزبور را حذف می کرد و اعتراض آقای قابوسی بسیار بی مورد بوده. ایشان بهتر است ظرفیت نقدپذیری خود را بالا ببرند نه اینکه با آوردن فشار به این و آن باعث سانسور نظرات مخالف خود شوند. بنده نیز معتقدم که کار آقای توکلی خلاف پرنسیپهای ایران گلوبال است. فکر می کنم دلیل اصلی این اقدام آقای توکلی نه همکاری ایشان با اطلاعات یا داشتن روحیه ایران ستیزی، بلکه نگرانی از قطع همکاری احتمالی آقای قابوسی با سایت بوده که اگر چنین باشد، عذر بدتر از گناه است.

نوشته شده توسط: Anonymous

الیار عزیز شاید منظور شما لینک زیر باشد، «منده انسانام-منیمده قلبیم وار»
https://www.youtube.com/watch?v=7XVppESKa2g

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای سنجری گرامی، شیوه ایران‌گلوبال همیشه همین بوده است. البته مسئولین این سایت دائما شکایت می کنند که «والله، بالله ما "کـــــــــــــــــاملا!" بی طرفیم، ولی هر طرف ما را متهم به حمایت از طرف مقابل می کند» شما در هیچ سایت فارسی زبان دیگری با این حجم انبوه از ادبیات نفرت و کینه مواجه نمی شوید. این مهممترین دلیلی است که من تا بحال حتی یک مقله برای چاپ به ایران گلوبال نداده ام و به نوشتن کامنت اکتفا کرده ام، زیرا با نوشتن مقاله در این سایت، شریک جرم مسئولان آن می شوم. شما مطمئن باشید که برای سؤالات منطقی خودتان جواب درخوری نخواهید گرفت، مسئولین سایت یا سکوت خواهند کرد که موضوع به فراموشی سپرده شود، و یا هرکدام گناه را به گردن آنیکی خواهد انداخت. در این سایت مقاله ای چاپ شد که در آن فارسها بیشعور و دارای نقص کروموزومی نامیده شدند. ولی ظاهرا همه مسئولین سایت با چاپ آن مخالف بودند و اجنه‌ها

آنرا چاپ کردند. هنوز بحث "کی بود، کی بود، من نبودم" در باره اچاپ این مقاله تمام نشده بود که مقاله دیگری از همان نویسنده چاپ شد، با تیتر «ما اسیر قومی وحشی هستیم كه توهم متمدن بودن هم دارد» اینبار چون بازی "کی بود، کی بود، من نبودم" دیگر حوصله خوانندگان را سر برده بود، مسئولین سایت دسته جمعی دم گرفتند "من نبودم دستم بود، تقصیر آستینم بود!" شما اگر بحث در باره چاپ یا عدم چاپ مقاله ها را دنبال کنید، دو اصطلاح را با فرکانس بسیار بالا خواهید دید: "آزادی" بیان" و "توهین". از این میان "آزادی بیان" کلیدی است در دست نژادپرستان، که فارسها را وحشی و بیشعور بنامند، و "توهین" قفلی است برای ایراندوستان، که حتی اجازه نداشته باشند کسی را "ایران‌ستیز" بنامند! اساسا مفهوم توهین در ایران گلوبال یک مفهوم سیال است و می‌توان آنرا مانند آدامس یادکنکی کشید و فرم داد. اینکه چه چیزی توهین است یا نیست، بستگی به خود کلمه ندارد. توهین در ایران گلوبال همیشه در رابطه با مخاطب یک کلمه است که تعریف می شود. مثلا "ایران‌ستیز" اگر به فرهاد قابوسی اطلاق شود توهین است، و "نژادپرست" اگر به خوئی اطلاق شو توهین نیست! مثلا من یکبار نوشتم سخنان یک نویسنده در مقاله اش "دروغ" است، و کامنتم بدلیل توهین حذف شد، ولی همان نویسنده نوشت سخنان من "تهوع‌آور" است، و کامنتش چاپ شد! بنا بر این و در منطق شدیدا "گلوبال" مسئولین ایران گلوبال این خود کلمه نیست که تعیین می‌کند توهین است یا نه، توهین بستگی به مقام و جایگاه مخاطب دارد. برای همین است که سردبیر ایران گلوبال هنوز مکالمه با آقای قابوسی را قطع نکرده سراسیمه و شتابان مقله شما را به تیغ بیدریغ سانسور دچار می کند، زیرا .... بالاخره مخاطب شما کم آدمی نیست، پروفسور دکتر فرهاد قابوسی است!
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی گرامی، وقتی شما برای ترکزبانانی که در این سایت می‌نویسند حقوق ویژه قائل می‌شوید و بر خلاف همه قواعد روزنامه‌نگاری با یک اشاره آنها به سر می‌دوید و با قیچی سانسور به جان مقاله‌های ایراندوستان می‌افتید، دیگر شکی در این باقی نمی‌ماند که شما نه تنهای بلندگوی وزارت اطلاعات رژیم (این اتهام نیست و من آنرا به شکل مستند ثابت کردم) بلکه به بلندگوی تبلیغاتی نژادپرستان و هیزم‌بیار جنگهای داخلی شده‌اید. شما تنها با یک دستور آقای قابوسی اقدام به حذف یک مقاله درباره ایشان کرده‌اید. 1. لطفا بفرمائید در کدام فرهنگ لغات و در کدام دادگاه بی‌طرف "ایران‌ستیزی" مصداق توهین است؟ 2. لطفا بفرمائید آیا تا بحال شده است به تقاضای یک نویسنده ایراندوست، مقاله‌ای را حذف کنید؟ 3. «شعر غیر منطقی و نژاد پرستانه اسماعیل خویی» عنوان یکی از مقالات اخیر آقای قابوسی است. اطلاق نژادپرست به اسماعیل خوئی توهین نیست؟

پس چرا مقاله آقای قابوسی را حذف نمی‌کنید؟ اصلا اگر منطق کج و معوج شما را ملاک بگیریم که می‌فرمایید «وقتی کسی اصرار می کند که ایران ستیز نیست چرا بایستی به او نسبت ایران ستیز داد» چرا اصرار آقای قابوسی بر اینکه خویی نژادپرست است، حساسیت شما را برنمی‌انگیزد؟ مگر خویی صریحا نگفته است: «مرا نژاد گرا هم مبین، که خواستِ من /
عرب ستیزی نه، بل فنایِ اسلام است» 4. نوشته‌اید «از طرف دیگر متوجه شدم که سنجری هم یک نام مستعار است» خوب! پس نتیجه می‌گیریم نام مستعار مجوز حذف مقاله است! 5. چپ ایرانی همانطور که قبلا بارها و بارها نوشته‌ام، بنابر تاریخ خود و زمینه‌های پیدایش خود و بدلیل درک بچگانه و عقبمانده از انترناسیونالیسم پرولتری، "دشمن"، تأکید می‌کنم "دشمن" موجودیتی بنام ایران است. رفتار اخیر شما بهترین سند در اثبات مدعای من است. 6. بهانه شما در اینکه "ایران‌ستیزی" یک توهین شخصی است مرا بیاد مقاله‌های کیهان با تیتر "توهین به مقام عظمای ولایت" می‌اندازد، و نه بیاد استدلال یک انسان آزاداندیش گلوبال. بازهم تکرار می‌کنم، بفرمائید چرا و بر اساس کدام منطق "ایران‌ستیزی" یک توهین شخصی است.؟7. شما در برابر انتقادات من و امثال من (از جمله خانم مژگان) در اینباره که بلندگوی نژادپرستان و نفرت‌انگیزان و جنگ‌افروزان شده‌اید، همیشه پشت کلمه "آزادی‌بیان" سنگر می‌گیرید، ولی هنگامی که نوبت به ایراندوستان می‌رسد، ناگهان همه آن پرنسیپهای پیش‌گفته را در باره "آزادی‌بیان" از یاد می‌برید و اینبار پشت "توهین‌شخصی" سنگر می‌گیرید. 8. با اینکار شما ثابت کردید که همه ادعاهایتان در مورد آزادی بیان بی حدومرز و اندیشه گلوبال و برخورد عقاید و تفکر پلورالیستی چیزی جز محملی برای ایران‌ستیزی نیست و اگرچه در ایران گلوبال همه با هم برابرند، ولی قوم‌گرایان و ایران‌ستیزان و عشیره‌پرستان برابرترند!
نوشته شده توسط: Anonymous

من شخصا طرفدار تمامیت ارضی ایران هستم. و در مقابل هر تهاجمی نیز می ایستم. بشرطی که زبان عشیره پرستان فارس، در اسرع وقت از مناظق غیر فارس برچیده شود و زبان هر ملتی بعنوان زبان رسمی شناخته شود. زبان عقب مانده و محدود فارس عامل سرکوب و بدبختی ملل ساکن ایران است. و جلوی رشد علم و صنعت، و تعالی فرهنگی ملل غیر فارس را سد کرده است. و هر چه زودتر باید از سر راه برداشته شود.

نوشته شده توسط: Anonymous

این انسان دلیر و فداکار ارژنگ داوودی حرف دل ملت ایران را میگوید. سخنی که از دل برخیزد بر دل مینشیند. آفرین بر او و ای کاش ایرانیان به سخن این شیرمرد گوش دهندو ریشه این رژیم را از بیخ برکنند. پیروز باد انقلاب دموکراتیک ایرانیان

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

peerooz عزیز،
به شنیدن چیزهای منفی که برایم میگویند عادت کرده ام. از همه نوعش. راستش چیز مثبت نشیده ام که بگویند. از اینرو و در اصل برایم مهم نیست که کلمات منفی بگویند یا مثبت. خود دانند. من فکرم را بدون خودسانسوری می نویسم. شاید به درد کسی خورد نخورد می تواند دوربیاندازد.
در نوشته هایم معنای شونیست روشن است ولی باز توضیح میدهم.من این کلمه را در مورد کس یا کسانی گفته ام که:
1- نظری وعملی زبانها را در ایران نابود میکنند.
2- برپایه ی ایده لوژی آریایی عمل میکنند.
3- برپایه ی1و2 تمرکز طلب اند.وسیاست یکسان سازی پیش می برند.
4- از ترک خر و سوسمارخوار و مانند اینها با قصد سیاسی نفرت از ملیتها استفاده میکنند.
5- خود برتربینی- و کهتربینی دیگری را رفتار خود کرده اند.
و غیره
شونیست یا راسیست بین همه ی مردمان هست. سخن من درمورد سیاست شونیستی است که برخی ها یا برخی جریانها عمل میکنند.

من در مورد نظرات شما چنین چیزی نگفته ام . چون چنین چیزهایی براستی ندیده ام.
درضمن از دید من هرکس هرچه دوست دارد میتواند باشد. ولی نقد هم آزاد است که کارش را بکند.
من در مورد اعتدال یا چیزهای دیگر اختلافی اساسی ندیدم. تنها شیوه ی برخورد فرق میکند که هرکس روش خود را دارد. چه درست و چه خطا.

-بله در کاغذ همه چیز راحت است. اما در عمل برخی چیزها امکان پیاده شدن ندارند . و تغییر می یابند. گاها هم با فاجعه.
نوشته شده توسط: Anonymous

شعری از شادروان اخوان

فریاد
خانه ام آتش گرفته است آتشی جانسوز/

هر طرف می سوزد این آتش/

پرده ها و فرش ها را تارشان با پود/

من به هر سو می دوم گریان/

در لهیب آتش پر دود/

وز میان خنده هایم تلخ/

و خروش گریه ام ناشاد

از درون خسته ی سوزان/

می کنم فریاد

ای فریاد/


خانه ام آتش گرفته است آتشی بی رحم//

همچنان می سوزد این آتش/

خانه ام آتش گرفته است/

نقشهایی را که من بستم به خون دل

بر سر و چشم در و دیوار/

در شب رسوای بی ساحل/

وای بر من وای بر من/

سوزد و سوزد غنچه هایی را که پروردم/

بدشواری در دهان گود گلدان ها/

روزهای سخت بیماری/


از فراز بامهاشان شاد/

دشمنانم موذیانه خنده های فتح شان بر لب

بر من آتش بجان ناظر/

در پناه این مشبک شب/

من به هر سو می دوم گریان/

از این بیداد می کنم فریاد/

ای فریاد


وای بر من/

همچنان می سوزد این آتش/

آنچه دارم یادگار و دفتر و دیوان

و آنچه دارد منظر و ایوان/

من به دستان پر از تاول/

این طرف را می کنم خاموش/

وزلهیب آن روم از هوش/

زان دگر سو شعله برخیزد بگردش دود/

تا سحرگاهان که می داند که بود من شود نابود؟/

خفته اند این مهربان همسایگان شاد در بستر/

صبح از من مانده بر جا مشت خاکستر/

وای آیا هیچ سر بر می کنند از خواب

مهربان همسایگانم از پی امداد/

سوزدم این آتش بیداد گر بنیاد/

می کنم فریاد

ای فریاد/

"اخوان ثالث"/
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

اینجا سئوال آن است که با توجه به تبعیض موجود چه راه حلی یا سیستمی پیشنهاد میکنید؟ درستی یا نادرسی؛عملی و غیر عملی بودنش اکنون موضوع بحث ما نیست. این چیزی خارج از موضوع ست.
ساده تر روشن کنم تا کسی مطالب خارج از موضوع مطرح نکند: موضوع انشاء بهار است نه تابستان!

**
شاید برای کسانی که عادت به عدم توجه به موضوع دارند و مدام حاشیه میروند یا خارج از موضوع چیزهایی پیش میکشند؛
توضیحی در مورد چگونگی «فدرالیسم جغرافیایی - ملی جهت روشن شدن موضوع بد نباشد:

- راه حل فدرالیسم یا فدرالیسم با توجه به ویژگیهای ملی - جفرافیایی نظر من است. همانطور که نظر خیلی های دیگر نیزهست. هرکس در رد یا قبول آن آزاد است.درپذیرش آن هیچ اصراری نیست. تنها یک اندیشه و پیشنهاد درفضای سیاسی ست که مطرح شده است.

-پیشنهاد سیستم فدرال دهه هاست درفضای سیاسی ایران مطرح شده و مقالات زیادی نیز منتشر شده است. موافق و مخالف زیادی
هم دارد.
- توجه به «خصوصیات جامعه » ی ایران نیز همراه مقوله ی فدرالیسم همواره مورد بحث بوده است.
من خود نیز سالها پیش به این خصوصیات در رابطه با مسئله ملی اشاره کرده ام و گفته ام که ملیتها در ایران در جغرافیای تاریخی خود ساکن اند و این از ویژگیهای ایران است.

- در توضیح «فدرالیسم ملی -جغرافیایی» یا جغرافیایی -ملی ، که از دید من هر دو به یک معناست، تا کنون چیز زیادی نوشته نشده است.

تنها این نکته در نظر گرفته شده که در این نوع فدرالیسم موضوعات «جغرافیا و ملیت» لازم است مورد توجه واقع شود.

اینکه چگونه این کار می تواند صورت بگیرد، نه من چیز زیادی نوشته ام نه دیگران. عمدتا «توجه به دو موضوع» مطرح گردیده و اندگی برخی اصول در نوشته های من.

علت این مسئله آن است که موضوع درکل «کاری عملی و تحقیقاتی و تخصصی» ست.
از این رو به عهده ی دولت آینده است که اگر این سیستم را پذیرا باشد خود درچگونگی آن کار تخصصی انجام دهد. از نظر تئوریک تا کنون زیاد مورد بحث قرار نگرفته است.

- مقوله ی فدرالیسم یک ایده ی جهانی در علم سیاست است و رویش خیلی کار شده . هم تئوریک و هم عملی.
-نوع فدرالیسم جغرافیایی شناخته شده است.
- نوع جغرافیایی -ملی به جوامعی مربوط میشود که از ملیتهای مختلف تشکیل شده اند. دارای زبان و فرهنگ گوناگون هستند.

من در برخی مقالاتم این نوع را کمی توضیح داده ام و اینکه چگونه میتواند باشد «اصولی» را پیشنهاد گرده ام که امیدوارم سرفرصت موضوع را در یک نوشته ی جداگانه هرچه بیشتر و روشن تر تشریح کنم.

ازجمله اینکه :
1-عدم مرز در داخل ایران بین خلقها
2-صلح و دوستی و برادری بین مردمان مختلف کشور
3-اتحاد داوطلبانه برای حفظ چهارچوبه مرزی کشور.
4-استقلال واحد های فدرال را در امور خرد و دولت مرکزی را در امور کلان قانون سراسری فدرال تعیین میکند.

در کل می توان از نظر تئوریک چنین اصولی را پیشنهاد داد و سنجش درستی یا نادرستی آنها به برهه ی عمل بستگی دارد:

راه حل مناطق چند ملیتی و یک ملیتی:
0-در ایران همه ی شهروندان دارای حقوق برابر هستند.
(بدون توجه به عقیده، گرایش سیاسی ، مذهب و دین و تبار و زبان و جنس و غیره. )
1- در هرواحد فدرال که مردم زندگی کنند از قانون «برابری حقوقی همه جانبه »برخوردار میشوند.
2- مردم حق دارند شهر یا منطقه ی «خود گردان=خود مختار=واحد فدرال» داشته باشند ، با نام "ایالت "= استان ،= یا غیره.
3- کوچ ( مثلاً به آذربایجان )اختیاری و طبق قانون آزاد است .
4- شهر های چند ملیتی ، چند ملیتی اداره میشوند. با قوانین واحد فدرال. یعنی توسط همه شهروندان آنجا اداره میشوند.
5- مردم خود- با روش رأی گیری- انتخاب میکنند که چه «راه حلی» را برمی گزینند.
6- تعلق یک شهر یا یک منطقه به یک واحد فدرال انتخابی ست. توسط خود آنها. و تغییر تعلق طبق قانون امکان پذیر است.
7- پارلمان هر واحد فدرال بر اساس قوانین عمومی ایران فدرال، چگونگی حل این مسایل را قانون گذاری کرده و اجرا می نماید.
8- محدوده ی واحد های فدرال را پارلمان مرکزی با توجه به رأی مردم همان شهر یا منطقه تعیین میکند.
و غیره.
**
اینجا و در مقاله بحث ما فقط ارائه ی راه حل کلی ست بدون توضیح چگونگی آن .
من تنها برای بیراهه روان اندکی به چگونگی راه حل کلی اشاره کرد. وگرنه نیازی به آن در این بحث نیست.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

در صورت امکان لطفا دوستانی که از لینک یا متن ترانه ی «منده انسانام-منیمده قلبیم وار» آگاهند محبت کنند زیر این مقاله برای من بگذارند. که در نوشته هم اشاره شده است. ترجمه را خودم انجام میدهم.متاسفانه نتوانستم کامل آنرا بیابم.

نوشته شده توسط: Anonymous

تبریزی عزیز با ایجاد وحشتی کاذب از آینده ایران نمی شود ملتها را به سکوت وادار کرد، بعد از فروپاشی شوروی و استقلال ملتها هیچ کودک دو رگه ائی را از وسط نصف نکردند، هزاران هزار روس ازدواج کرده و ازدواج نکرده امروز در آذربایجان شمالی زندگی می کنند، و شما در همه جا می توانید بچه های دو رگه روس و ترک را که متیس می نامند و اکثراّ هم خیلی زیبا می باشند مشاهده کنید، و در روسیه و در دیگر جمهوری ها هم بدین منوال است،

نوشته شده توسط: Anonymous

صولا زبانی که امروز به غلط بنام فارسی رایج است همان زبان تاتی یا تاجیکی است که منشا ان هندوستان است . زبان پرسه قدیم زبان قوم کوچکی در جغرافیای ان روزی بود که ۲۵۰۰ سال پیش از بین رفته به همراه قوم پارس . زبان قدیم پارس هیچ ربطی به ان چه زبان فارسی امروز مرسوم است ندارد , و هیچ فارس زبان کنونی نیمتواند حتی یک سطر از زبان پرسه قدیم را درک کند . فارسی نامیدن این زبان , جزو همان پروژهه انگلیسی ایران سازی است که ارکان دیگر ان کوروش , تاریخ باشکوه گذشته , و نژاد آریایی , و دیگر اجزا است که معرف حضور همگان است .
زبان فارسی امروزی همان زبان تات تاجیکی است که به همراه مهاجران هندی , به افغانستان , ماورا نهر , و قسمتهایی از ایران امروز رواج یافت . زبان مرسوم به دری , تاجیکی , زبان مهاجران هندی است که با کوچ بزرگ آنها از هند , به نقاط دیگر جهان رواج یافت .

حتی شاعران ایران زبان شعرشان را فارسی نمینامیدند . آنها زبان شعرشان را هندی مینامند .
مثلا مولوی میگوید :
بیگانه نیم اگر چه هندی گویم که اشاره به اتنیک ترکی خود دارد , علرغم ان که شعر به زبان هندی میگوید .
یا میگوید بسا ترک و هندی در شعری به این مضمون .
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کیانوش توکلی گرامی !
آقای فرهاد قابوسی « ایران ستیزی » را ، «توهین» و « فحش» . ارزیابی می کند، اما خودش در مقاله « شعر غیر منطقی و نژاد پرستانه اسماعیل خویی» ، آقای اسماعیل خویی را « نژادپرست می خواند.انصاف بدهید ، ایران ستیزی توهین و فحش است ، یا نژادپرست؟
به علاوه، اولین شرط محقق بودن، داشتن زبان منطقی و محترمانه است ، نه توهین. لحن عمومی مقاله های این آقا، جز توهین به ایران و ایرانی نیست.

دو دیگر آن که ، من هم می توانم به دیگران اتهام ببندم و بعد بگویم ، منظورم این نیست و نخواستم به دیگران توهین کنم.
یکی از دلایل حذف مقاله من آن بود که نامم مستعار است. آقای قابوسی هم ، بارها با نام مستعار م. آگاه مقاله نوشته است و با صراحت به روشنفکران ایرانی توهین کرده است. از جمله در مقاله «‌در عدم رابطه ملیت و زبان» که در ایراگلوبال درج شده است، حرف های زنده یاد شاهرخ مسکوب را « بخار معده» نامیده است.
اگر مقاله من ، به اتهام توهین حذف می شود، انصاف و مروت و دموکراسی و …حکم می کند که مقاله این آقای محقق زیادخواه و نامحقق نیز حذف شود. با احترام همایون
.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای تبریزی.... میتوانید بفرمائید که در کدام کره زندگی می کنید؟؟؟؟

نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان چرا به اصل مطلب نپراخته اید و باز مثل همیشه به حاشیه رفته اید؟ چرا هیچ کدامتان نمی پذیرید که راه حل فدرالیسم منطبق با جامعه ایران فدرالیسم جغرافیایی – ملی است؟ اگر می پرسید که فدرالیسم جغرافیائی – ملی چیست؟ برایتان می گویم که فدرالیسم جغرافیائی – ملی چیست! فدرالیسم جغرافیائی – ملی برابر با آن است که میان آذربایجان و بخش های دیگر ایران دیوارکشی شود! سپس هر کس که ترک نیست مانند کردها و ارمنی ها و آشوری ها و فارس ها و عرب ها یا باید گورشان را گم کنند و از آذربایجان بروند و یا باید کشته شوند و لاشه آنها سوزانده شود تا فدرالیسم جغرافیائی – ملی منطبق با جامعه ایران از میان نرود! هیچ یک از دختران و پسران و زنان و مردان ترک آذربایجانی نیز حق ندارند با کسی که ترک نیست زناشوئی کنند و گر نه فدرالیسم جغرافیائی – ملی منطبق با جامعه ایران از میان خواهد رفت و اگر زناشوئی کنند باید چنین .....

..... زن و شوهرهائی کشته شوند و لاشه آنها سوزانده شود تا فدرالیسم جغرافیائی – ملی منطبق با جامعه ایران از میان نرود! و برای پیاده کردن برنامه فدرالیسم جغرافیائی – ملی منطبق با جامعه ایران در آن گروه از شهرهای آذربایجان هم که بخشی از مردم آنها کرد و بخشی از مردم آنها ترک هستند مانند اورمیه و نقده و پیرانشهر و بوکان و مهاباد و میاندوآب و اشنویه و ..... باید کردها و ترک ها به جان هم بیفتند و تا می توانند همدیگر را بکشند و هر گروه که بهتر و بیشتر توانست بکشد آن شهر از آن او خواهد بود، از اینها گذشته برنامه های دیگری نیز باید برای برپائی فدرالیسم جغرافیائی – ملی منطبق با جامعه ایران به انجام برسند، مانند نابودی همه زبان ها به جز زبان ترکی و برپائی جشن کتابسوزان و سوزاندن کتاب های فارسی! در جشن کتابسوزان هر آن چه که مخالف برنامه فدرالیسم جغرافیائی – ملی منطبق با جامعه ایران باشد به آتش کشیده خواهد شد! مانند نوشته ها و سخنان مارکس و انگلس و اینترناسیونالیست های دیگر مخصوصا نوشته های یک نویسنده کافر و بیدین و لامذهب و ملعون و خبیث و اهل جهنم به نام (تبریزی) لعنة الله علیه من الان الی قیام یوم الدین از نویسندگان ایران گلوبال! همچنین برای برای برپائی برنامه فدرالیسم جغرافیائی – ملی منطبق با جامعه ایران تریلیون ها تومان پول که اتوماتیک از آسمان خواهد بارید برای ترجمه میلیاردها برگ پرونده در بایگانی های گوناگون آذربایجان باید هزینه شوند! اینها بخشی از ویژگی های برنامه صد در صد دموکراتیک و انسان دوستانه فدرالیسم جغرافیائی – ملی منطبق با جامعه ایران هستند!
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب عبادی نوشته است که چرا این مقاله آقای سنجری تحت عنوان « "ایران ستیزی و خود شیفتگی به سیاق دکتر فرهاد قابوسی"»را حذف کرده اید؟ پاسخ این است که دکتر فرهاد قابوسی" طی چند روز بار ها برایم تلفن زد و پیغام گذاشت و همینطور امیل زد :«
آقای توکلی عزیز، اتهام ایران ستیزی نام مرا بعنوان یک محقق آلوده می کند. توهین شخصی است. این اتهام بدتر از یک فحش است چون ارزش نوشته های مرا پائین می آورد. ایران گلوبال نباید اجازه دهد که به نویسندگان مطالب مندرج در آن، توهین شخصی بشود. به جهت انتساب اتهام "ایران ستیزی" نسبت به من توهین آمیز است.

تصور می کنم که شما نیز مثل هرایرانی صفت ایران ستیزی را توهین تلقی می کنید. خواهشمندم این مقاله آقای سنجری تحت عنوان "ایران ستیزی و ... آقای دکتر قابوسی" را حذف کنید.» من در پاسخ دکتر قابوسی نوشتم که ایران ستیزی از نظر من توهین تلقی نمی شود .بلکه یک اتهام سیاسی است . مطلب مورد نظر در شبکه اجتماعی قرار گرفته است . ایشان پاسخ دادند که :«شما می توانید، خودتان یک کامنت بگذارید و توضیح بدهید که چون من "فرهاد قابوسی" ایران ستیزی را توهین تلقی می کنم. (و اگر شما "کیانوش" هم موافقید، برای شما مسئول ایران گلوبال هم نسبت ایران ستیزی توهین تلقی می شود)، لذا مقاله آقای سنجری به جهت توهین به افراد حذف شد. با احترام فرهاد قابوسی» از طرف دیگر متوجه شدم که سنجری هم یک نام مستعار است از این رو علیرغم میل باطنی تصمیم به حذف مقاله سنجری را گرفتم .وقتی کسی اصرار می کند که ایران ستیز نیست چرا بایستی به او نسبت ایران ستیز داد.


نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

چند نکته : 1- در اوج حملات تروریستی اسلامگرایان تند رو در اورپا و زمانی که جنبش های مردمی اسلام ستیزانه «پگیدا» با مولفه های نژاد پرستانه در المان اوج می گرفت ؛ خانم مرکل گفت «اسلام بخشی از آلمان است». این سخن او برای اسلام ستیزان اروپایی و ایرانی بسیار احمقانه بنظر می رسید ولی واقعیت این است این سخن صدر اعظم المان به دل خیلی از مردمان مما لک خاورمیانه ساکن آلمان که خود را مسلمان می پندارند؛ نشست 2_ این گفتگو به درخواست خانم مژگان بود و ایشان دقیقا با «تجزیه طلبی» مشکل داشت و می خواست صدایش بعنوان یک ترک آذری شنیده شود ، ازمژگان خواستم که به پرسش ها پاسخ گوید .او گفت «احساس امنیت » از جانب پان ترک ها نمی کند .3_سخن اقای یونس شاملی درست است که «این گفتگو، تصویر مبارزه با "تجزیه طلبی!!" را برجسته میکرد!»

بجای درک بافت و ساخت اتنیکی جامعه ایران و روبرو شدن با واقعیت ها و پیدا کردن زبان مشترک و یافتن چگونگی حل مشکلات جامعه چند زبانی و پذیرش هویت اتنیکی ...ترس از تجزیه ایران بعنوان ترسی نهفته وآشکاردر فضای سیاسی اپوزیسیون ایرانی موج می زند... بر بستر این ترس ، افراطی های دو طرف ،میدان دار می شوند 4_ همین دیروز یکی از همکاران ما که سالها برای ایران گلوبال زحمت کشیده بود برایم نوشت «شرط اصلی من همکاری با یک سایت ایرانی است. ثابت کنید که سایت شما پان ترک نیست!.....من برای سایتی کار میکنم که حمایت از پان ترک ها میکند به بهانه آزادی بیان.... وای بر سایت ایران گلوبال با سرپرستی مثل شما ) بلیط یکسره را به همه پان ترکان دادید... و تمامن ترک زبانان در سایت جناب عالی غوغا راه انداخته اند و شما سرتان را در زیر برف قرار داده اید.. شما چراغ سبز دادید به همه پان ترکان که در بخش مدیای غیر فارسی مطلب ترکی اعم از فایل صوتی و یا تصویری و یا نوشتاری بگذارند بدون ترجمه فارسی.........صفحه شما به پان ترک ها اختصاص پیدا کرده است و آنها هر صدایی را در گلو خفه میکنند ...و شما باز هم در کمال خونسردی به این اتفاقات کثیف تن در میدهید....برای همیشه استعفا میدهم» .......
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار گرامی, من آرزو ندارم که در جایگاه شما باشم. من یک " غیر ترکم " و هرچه از اعتدال بگویم یک شونیست فارس خواهم بود , چون شوونیست ترک و کرد و عرب نداریم. اما شمای " ترک " زمانی که از اعتدال صحبت کنید یک " خائن به هوویت " خود بشمار خواهید رفت که نظر خود را بیان کرده اید. در باره اینکه راسیسم در همه جا هست و این ربطی به مطلب ندارد و راه حل آن چیست؟ اگر راه حال ساده ای وجود داشت همه گیر نمیشد و از ما بهتران تاکنون آنرا یافته بودند. با این اوضاع, راسیسم قرن ها مهمان ما خواهد بود. اما در باره اینکه " موضوع استقلال یا تجزیه و جدایی به عنوان «حق» جزو حقوق هر مردم و ملیتی ست." بر روی کاغذ درست است ولی در عمل اشکالات فراوان دارد. در سال ۵۷ دیدیم که اگر نه همه, اقلا اکثریت مردم به جمهوری اسلامی رای دادند و نتیجه معلوم است. در آمریکا که " طلا این کیمیایی خون انسانها " حرف اول

و آخر را میزند " رای ملت " جوک خنده داری شده است. اما برای ما جهان سومی و یا چهارمی ها و با این ملت, راه نجات کدامست؟ اگر مذهبی هستیم " دعا " و اگر غیر مذهبی هستیم توی سر خود زدن. موفق باشد.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

پاسخ به پیامها:
متاسفانه دوستان به اصل مطلب نپراخته اند و باز مثل همیشه به حاشیه رفته اند.
من در پیامها «راه حلی برای رفع تبعیض» مشاهده نمیکنم. با اینکه تأکید کرده خواستار ارائه آن شده ام.
اینکه راسیسم در دیگر جاها هست یا نیست موضوع ما نیست. موضوع «ندیدن راسیسم جامعه ی خودمان است. و راه حل آن.
درمقاله آمده که این پدیده بله همه جا هست. و دلیل آن نیست که ما مشکل خود را نبینیم. از این رو درپی پیشنهاد راه حل هستیم.
1- پس لطفا درمان درد « تبعیض درایران» را بفرمایید و به حاشیه هم نروید.

2- در مقاله راه حل فدرالیسم منطبق با جامعه ی ایران ( دقیق ترفدرالیسم جغرافیایی -ملی) ارائه شد. در روشن تر کردن آن میافزایم همانطور که همیشه نوشته ام موضوع استقلال یا تجزیه و جدایی به عنوان «حق» جزو حقوق هر مردم و ملیتی ست.
اگر مردمی با اکثریت آرا تصمیم گرفت جدا شود می تواند و حق اوست. وتقاضای پیوند دوباره هم باز حق اوست.
اعمال خشونت در این مسئله ممنوع و ضد انسانی ست.

باز تأکید میکنم بکوشید راه حلی برای مشکل تبعیض ارائه بدهید. از پریدن به این و آن شاخه چیزی حاصل نشود.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب سازاخ, من هنوز هم میگویم که که نه تنها علاقه ای به شرکت در گفتگوهای قومی ملتی زبانی نژادی ندارم بلکه اکثرا آنها را هم نمیخوانم. حقیقت اینست که من حتی مقاله جناب نوری علا را نخوانده ام ولی پس از مدتها که این مقاله کامنتی نگرفته بود از روی کنجکاوی خواستم ببینم که این اولین کامنت چیست که با نوشته قومی ملتی زبانی نژادی شما روبرو شدم و فرمایش شما در باره جوک ها را ناصواب دیدم و نظر خود را بیان داشتم. اما در باره نظر کامنت گذاران آذربایجانی نسبت به مردمان غیر ترک در این سایت, متاسفانه آنها را جمع آوری نکردم ولی اگر شما میفرمائید که آذربایجانی های ترک زبان از مردمان غیر ترک جز با احترام یاد نمی کنند و جوکی در این باره ندارند من حرف شما را باور میکنم و در آینده اگر چنین جوک و یا لحن غیر مودبی دیدم آنرا برای شما گردآوری خواهم کرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم مژگان عزیز،،در واقع قوم آذری از اختراعات موهوم احمد کسروی است، و جامعه فارسی هم این کلمه را همانند لچکی بر سر ملت ترک آذربایجان بسته اند، تا ملت ما، از ترک بودن خود شرم کنند و حقیقاّ بعضی ها آنچنان به این لچک عادت کرده اند، که همانند زنان محجبه از کنار گذاردن آن از سرشان خجالت می کشند، و وقتی خود را ترک معرفی می کنند به چپ و راستشان نگاه می کنند تا مطمئن شوند که فارس زبانی در آن هول و حوش نباشد،

نوشته شده توسط: Anonymous

در مورد این ( فردریک نیچه ) و کتاب‌های ابر انسان، فراسوی نیک‌ و بد و هاکذا این نویسنده آلمانی و ترجمه آثار وی توسط جناب آشوری باید به این واقعیت اشاره کرد که نیچه ( سطحیترین فیلسوف غرب ) است ولی‌ از آنجائیکه کتاب ( چنین گفت زرتشت ) نیچه بدجوری آن حس نوستالژیک جامعه فارسی‌ را به دوران باستانی پیوند میداد که در دنیایی واقعیت، اثری از آن نیست ، جامعه فارسی‌ دو دستی‌ به نیچه نیست گرا و ضدّ زن چسبید تا در دنیایی اوهامات خویش، بهانه و دلیلی‌ دیگر بر وجود خود در دوران پاره سنگی‌ پیدا کند. وجدان آگاه

نوشته شده توسط: Anonymous

برای اینکه عمق درد پی‌ ببریم من به موردی اشاره خواهم کرد، ببینید فرق جامعه شناس امریکائی با جامعه شناس جامعه فارسی‌ از کجاست تا کجا، در آمریکا، تعداد کشته شدگان به دلیل درگیری‌های خیابانی، به اطلاع عموم می‌‌رسد، ( چیزی که تا چند سال پیش، از دید افکار عمومی‌ پنهان کرده بودند، تعداد آمار کشته شدگان به دست پلیس بود ) با کمک تعدادی جامعه شناس، سایتی تاسیس شد تا تعداد کشته شدگان به دست پلیس، نژاد آنان، جنسیت آنان، دلائل درگیری، مکان مرگ و الخ ) در معرض افکار عمومی‌ قرار داده شود، شما فرق جامعه شناس آمریکا ئی را که با علیه سیستم و دولت ئلان جنگ اطلاعاتی می‌‌دهد با جامعه شناس‌های جامعه فارسی‌ مقایسه کنید که چگونه دست در دست سیستمی‌ که ایران را فارس و زبان را فارسی‌ تعریف می‌کند در قرن ۲۱، با کمک گرفتن از افکار یک شبه رشنفکر مثل کسروی، به انکار هویت ۲۵ تا ۳۰ میلیون ترک آزربایجانی

ایرانی‌ می‌‌پردازند که بر ایران بیشتر از ۱۰۰۰ هزار سال حکومت کرده اند و ایران را ۳ سه زبانه اداره کرده اند. وجدان آگاه
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب صمد اگر اندکی منصفانه قضاوت می کردید ویا میبخشید, اندکی معلومات داشتیند, نوشته خانم هائده ترابی را نه نشانه نفرت میدانستید و نه یک آکسیون از نفرت. جناب , درک روحی و روانی خانم ترابی بایستی آنقدر هم مشکل نباشد, مگر اینکه انسان خیلی مسخ شده باشد. خانم ترابی از کشوری و از خانواده ای می آید که سالیان است بدست راسیزم فارس خرد شده است. معنویات و شعور ملی اش وتاریخی اش نابود شده و به یک انسان بدون خویش و خیشتن تبدیل شده است . خانم ترابی به کسی نفرت ندارد ولی زخمهائی عمیق و درد ناک در روحش و در اگو اش و در درونش ملتحب است که نمی تواند تسکین دهد.

سیاستگزاران و اقتدار گران فاشیست و راسیست هدف مندانه روح ناسیولیستی و شعور ملی و تاریخی یک ملت را در ایران پروراندند, بقیه راسرکوب کردند, بیتفاوت کردند و کشتند. نمونه اش شما جناب یکی هستید که نوشته های راسیتی کسروی را یک شاهکار علمی می نامید ویا فریاد حق طلبانه ی خانمی مثل ترابی را که از درون هوار میکشد, به تمسخر می گیرید. خانم ترابی نمیتواند مثل شما به حق و نا حق بی تفاوت بماند.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب پیروز, این کامنت عین متن فرمایش شماست، «من بارها گفته ام که نه تنها علاقه ای به شرکت در گفتگوهای قومی ملتی زبانی نژادی ندارم بلکه اکثرا آنها را هم نمیخوانم» پیروز عزیز، من تا حالا نشنیده ام که آذربایجانی ها برای فارس زبانها جوک بگویند، شاید شما بهتر از من زبان ترکی را می دانید،

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار محترم؛ واضح است که شما طالب پیگیری مبحث زبانها و تاریخ آذربایجان نیستید و از من هم میخواهید که این بحثها را دنبال نکنم. بسیار خوب. ولی اجازه بدهید بگویم که مباحث مربوط به زبانها و روایتهای تاریخی آذربایجان بخش بسیار مهمی از پروسه هویت یابی در میان جوانان و روشنفکران آذربایجان است. با منع کردن صحبت در مورد کسروی، با ملعون و منفور نشان دادن او، کسروی ناپدید نمیشود. راه منطقی برخورد با کسروی، نقد علمی و اوبژکتیو افکار و نوشتارهای اوست. تصور من آن است که برخورد شما با کسروی جنبه واکنشی دارد و احتمالا در پاسخ به آریاپرستی تنی چند از اطرافیان و همکارانتان در ایرانگلوبال صورت میگیرد. پروسه هویت یابی در میان آذربایجانیها بسیار مهمتر و عظیمتر از روابط ایئولوژیک در جمع کوچک شماهاست. شما «کسرویسم» را

شما «کسرویسم» را غیر مفید به «حفظ تمامیت ارضی ایران» میدانید و می نویسید: «این سیاست، بیراهه است و به زیان ایران متحد.» طنز کار آنجاست که احمد کسروی نیز دقیقا چنین سخنانی میگفت و همچو تزی را دنبال میکرد! او فکر میکرد «برانداختن زبانهای غیرفارسی» به نفع حفظ تمامیت ارضی ایران و باعث خوشبختی همه ایرانیان خواهد بود. با این حساب، شالوده جهانبینی شما اساسا چندان تفاوتی با تز اساسی ناسیونالیسم کسروی ندارد. زیربنای نظریه هایتان یکی ست؛ اختلافتان در تاکتیک و متد رسیدن به تز اساسی ست: همزیستی و حفظ تمامیت ارضی. جوانان روشنفکر و فرهیخته آذربایجان میخواهند مسائل تئوریک آذربایجان را به دور از شبح تمامیت ارضی بررسی نمایند. در این راستا، برخورد علمی و صادقانه با تاریخ آذربایجان یکی از گامهای اساسی ست که باید برداشته شود. گذر از کسروی نیز در همین رابطه معنی پیدا میکند. گذر از کسروی امری ست ضروری. ولی این گذر باید امانتدارانه، اخلاقی، صادقانه و علمی باشد. در غیر این صورت نتیجه همانی خواهد بود که می بینیم: میدانداری پوپولیسم و لومپنیسم، شکل گیری روزافزون فضای ضد روشنفکری، فرار فزاینده دانشجویان و روشنفکران از حرکت ملی آذربایجان، قربانی کردن هویت ملی /تاریخی و منافع آذربایجان در زیر پای برادر بزرگ ترکیه، اتلاف انرژی در راه واژه ها و تئوریهای فانتزی گونه در خصوص ملت واحد ترک، دنیای واحد ترک، پانتورکیسم و پان تورانیسم...
نوشته شده توسط: Anonymous

چپ ایران صد سال است که راه حل برای تمام خلقهای ساکن اتحاد جماهیر فدرال ایران را داده است . پان ترک چون سفسطه گر و شونیست است قصد دارد بحثهای زرگری در این سایت باز کند تا نیروی اپوزیسیون را علیه شاه و شیخ هدر دهد . اینها که در غرب فعال هستند چون اهل مبارزه و آگاهی نبوده اند ، در همه رمینه ها از صفر شروع کرده و الفبای جعلی و راسیستی سیاست را اکنون شروع کرده اند . اینها اگر سابقه سیاسی پیشین داشتند ، این چنین حرافی و دروغ و جعل حقیقت نمی کردند . اینها غالبا آدرس غلط میدهند تا مبارزات مردم ایران را منحرف کنند و جنگهای حیدری نعمتی راه بیندازند . این فاشیست های ضد بشر را باید افشا کرد و تحویل خلق و خدا و دادگاه داد .تا بفهمند سیاست بازی نیست برای سالهای پیری و معرکه گیری .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب سازاخ, اینرا بارها گفته ام و شاید هنوز به گوش شما نرسیده است. جوک های " فارس ها " درباره ترک و عرب و رشتی و لر و اصفهانی و غیره و از قراری که از کامنت های هموطنان آذربایجانی بر میاید جوک های بد تر از آن در باره فارس ها و احتمالا کرد ها و ارمنی ها به ترکی, نشانه بی تربیتی ست تا چیز دیگر. متاسفانه ما باید این را قبول کنیم که در رفتار و گفتار و به احتمال زیاد در افکار, ملت بی تربیتی هستیم. با طلب بخشش که در مثل جای مناقشه نیست, هم ولایتی های من ضرب المثلی دارند که فلان کس مانند سگ حاجی آباد است, خودی بیگانه نمیفهمد. این " از ره کین " نیست, اقتضای تربیت ماست.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی
اقای رازی نامی به ترکها توهین می کند و به جای ان کامنت منو حذف می کنید !!
من مگر چی گفتم؟
...........

نوشته شده توسط: Anonymous

این مقاله را چرا حذف کردید؟
http://iranglobal.info/node/45652

نوشته شده توسط: Anonymous

در« زبان شناسی» جدید، یکی از راه های نزدیک شدن به معنای متن ادبی، نگاه از منظر روانشناسی به آن متن است. رویکردی اینگونه ( یعنی رویکردی روانشناسانه) به متن ادبی، دو سویه است. یعنی، از یک سوٍ با در دست داشتن اطلاعات زندگینامه ای از مولف، می توان به درکی نسبی از متن ادبی رسید و با آن ارتباط برقرار کرد و از سوی دیگر با رجوع به متن ادبی، می توان شناختی روانشناسانه از مولف به دست آورد........

این خانم محترم ، به هر کسی که ، به لحاظ فکری ، کمترین زاویه ای با ایشان و افکارشان داشته باشد، در ستیز و کینه ورزی است.
.نمو نه اش آقای اسماعیل خویی است.برای من عجیب است که ایشان نظر خوبی نسبت به شاملو دارد. شاملو هم از ترکتازی مغولان و اعراب به ایران، نالیده است.
درست همانگونه که هندیان دل خوشی از نادر شاه ندارند.
قصد من نقد نوشته ایشان نیست.که آن فرصتی دیگر را می طلبد. بحث بر سر نفرت و کینه غریبی است که در این خانم تلنبار شده است و ، فعلا ، در شکل فارس و فارسی ستیزی بروز کرده است.تا کی و کجا، به گونه ای دیگر بروز کند.
البته ، نفرت نامه این خانم ، فرصت خوبی به دست کامنت نویسان ایران ستیز حرفه ای داده است ، تا عقده های روحی جمع آمده در خود را ، کمی تخلیه کنند.
همانطور که این مقاله ، برای برخی هم که عادت به پرگویی و پر نویسی دارند و در عین نفرت پراکنی، لحنی به ظاهر آشتی جویانه و پیامبرانه به نوشته های خود می دهند، فرصت مغتنمی است تا به بهانه ی «اندرز سیاسی » ، بازهم بنویسند و عقده گشایی کنند.
تا بعد!
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

peerooz عزیز
بله درسته.
اینان هم راه حل بدهند. «یکسان سازی» راه حل هیتلر بود. مگر میخواهند پیگیر راهش باشند؟
جواب این راه، تجزیه است. که بسود هیچکس نیست.
اینان که آنهمه «پروفسورهای دولوکس-سه لوکس» دارند راه حل غیر هیتلری بدهند.
چرا نبش قبر میکنند؟ مگر خود مغز ندارند؟
عقب ماندگی این جامعه را پایانی نیست...

نوشته شده توسط: Anonymous

حضور محترم آقای اسماعيل نوری علا عزیز، بیماری مسری بنام سکولاریسم* به همانگونه که مردم عوام در ایران برای جراحی های زیبائی بینی، لب، گونه، پروتز باسن و سینه، رفع چین و چروک و کشیدن صورت و تزریق بوتاکس برای باد کردن لب و لوچه و تعویض لنز رنگ چشم، ماهها در لیست نوبت، انتظار می کشند، امروزه در رابطه با مقوله سکولاریسم هم در بین منورالفکران ایرانی یا بعبارتی روشنفکران پارس، در صف طولانی درج مقالات و یا ایراد سخنرانی در وصف سکولاریسم انتظار می کشند، البته بدون پشت سر گذاشتن مراحل یه کولاریسم و دوکلاریسم، می خواهند یکشبه ره صد ساله را بپیمایند، اینان شبیه کسی می مانند که دهها کتاب در مورد رانندگی خوانده اند ولی در طول عمرشان حتی یکبار هم پشت رل اتومبیل ننشسته اند و در عالم اوهام و خیال، خود را زبردست ترین شوفر با عالیترین دست فرمان دنیا می پندارند، غافل از اینکه تمام این لغات شیرین و

و دهن پرکنی مثل دمکراسی، سکولاریسم و پلورالیسم، فیمینیسم و عدالت اجتماعی نیازمند و منوط به کوپلینگ ذهنی یک جامعه با روند پروسه تکوین صنعت و تأثیر تکنولوژی بردگرگونی نحوه معیشتی و روابط اجتماعی و تأثیر فرایند آنها بر فرهنگ مردم یک جامعه و رسوب تدریجی فرهنگ مدرنیته در ذهن آنها و احترام به فردیت انسان امکان پذیر است، در حالیکه اینان در همان گام اول یه کولاریسم و دوکولاریسم وا مانده اند و هنوز هم که هنوز است نمی توانند به ابتدائی ترین حقوقی ذاتی ملتهای غیر فارس درارتباط با آموزش بزبان مادری گردن نهاده و احترام بگذارند و نمی توانند حقوق فردی و اجتماعی آنها را در ذهن خود هضم کنند، و دائماّ غرق در اسطوره ها و تاریخ ایران باستان، برای اثبات برتریت نژاد قوم پارس از دیگر ملتها، در پاسارگاد بدنبال استخوانهای کورش می گردند و در رویای ساختن امامزاده کورش در شیراز برای زیارت شیفتگان او هستند، و برای ثبوت شیرین تر بودن زبانفارسی از دیگر زبانها، در طوس بدنبال عمامه فردوسی می گردند و به خاطر اشعار طالبانگونه شاهنامه در تحقیر زن و هیتلرگونه برعلیه ترک و عرب، برای ایرانی و پارس بودن خود فخر می کنند، و با افسانه سرائی های رومانتیک از کورش دوران جاهلیت و بدوی او را پدر و بانی حقوق بشر معرفی می کنند و از فردوسی عمامه بسر همانند طالبان که در شاهنامه اش یک سگ را برتر از صد زن پارسا توصیف می کند و عرب را سوسمار خور و ترک را بد ذات معرفی کند، فردوسی را اسطوره و پدر جنبش فیمینیستی و ضد نژادپرسیتی معرفی می کنند، و گویا همین شخص در عرض سی سال روح مرده زبان فارسی را در کالبد ایران دمیده و آذربایجانی ترک زبان هم مجبور است وجود مجسمه مقدس فردوسی عمامه به سر فارس زبان را با کتاب شاهنامه در زیر بغلش را در میدانهای شهر های خود را باید تحمل کند، غافل از اینکه در ایران رابطه حاکمیت فارس با ملت ترک آذربایجان، رایطه حاکم و محکوم می باشد،
آنها فراموششان شده که حتی شده یک سطر در مورد انکار هویت ملت ترک آذربایجان و نابودی زبان مادری و فرهنگ این ملت کلامی بنویسند، یک قرن کلیه بودجه آموزشی کل کشور ایران شما، منحصراّ صرف ترویج و گسترش شیرینیت زبان فارسی و نوشتن تاریخ برای برتریت قوم آریائی پارس معطوف گردیده و برای نابودی زبان دیگر ملتها، کلی بودجه های امنیتی صرف گردیده تا حتی یک عدد کتاب ترکی بچاپ نرسد و موسیقی و فرهنگش را هم در نطفه خفه کردند و هزاران دلار پول برای جمع آوری کلیه جوکهای جهان خرج شده و با تعویض کاراکتور های منفی جوک به ترک و لر و رشتی و عرب و کرد و در محتوای مونتاژ جوک، این ملتها را هالو نادان و احمق و بی غیرت برای جامعه ایرانی پارسی معرفی کرده اند، این تعجب آورنیست که معاونت اجتماعی پلیس ایران اعلام کرده است که ایرانی ها با ارسال سالانه ۶۵ میلیون شمار بزرگترین ارسال کنندگان پیامک در جهان قرار دارند، به نوشته سایت نیروی انتظامی در ایران از پیامک ها بیشتر برای "تفریح و سرگرمی" استفاده می‌شود و محتوای آنها را "جوکهای سیاسی، قومی، جنسی و بعضاً توهین و تمسخر" تشکیل می‌دهد، و شرم آور نیست که به محض گفتن یه ترکه بود یا یه لره بود یا یه رشتیه بود، قوم فارس از کوچک و بزرگ خود را برای یک خنده از ته دل آماده می کنند، حتماّ آنهائی که شبانه روز سکولاریسم پلو می خورند همین نظر مردم کوچه بازار است، بخند، بی‌خیال، بابا سخت نگیر،
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-طرفداران مرتجع وتندروحکومت ازدوروزقبل باوایبراز آنهایی که به آنان اعتمادداشتنددرخواست تجمع میکردند.این درخواست هابیشترازطرف قوه قضاییه سازماندهی میشد.حکومت چندین سال است که به شعارهای ملی گرایی وپان ایرانیستی روآورده وازپرچم ووطن وایرانی باغیرت مایه گذاشته وازاحساسات کورمردم استفاده میکند.البته گروهای ناسیونالیستی وپان ایرانیستی چپ وراست نیزبدان خواسته وناخواسته دامن میزنند.هرچندکه این گروههاشاید فکرمیکنندعرب ستیزی ویاترک ستیزی بضررحکومت است ولی درواقع توان بسیج ومشروعیت جناح راست راتقویت میکنند.این هایادشان رفته همین نیروهای غیرت دارطلب کنونی!خودشان دختران جوان وزنان باردارراپس ازسال 57موردتجاوزقرارمیدادند.نیروهای آخوندی صدها جوان رادرسال 88موردتجاورقرارداده وکشتند. آنچنان بیشرف بودندکه درسال 88مردان زن داروپزشک ولسانس رامورتجاوز قرارداده وکشتند.یادشان رفته همین چندروزپیش ده جوان

عرب رادراهوازوحمدیه وخرمشهردستگیرکردند.خدامیداندچه بلایی سرشان بیاورند.حال فریادغیرتی سرمیدهند!
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

کسانی پرسشهایی در مورد کسروی کرده اند که پاسخ را اینجا می نویسم تا در «ص.شما» ملاحظه کنند:
آقاجان! از «امامزاده کسروی» معجزه برنمی خیزد.
لطف کنید بروید برای مشکل «تبعیض یا مسئله ی ملی» در ایران راه حل بیابید.
ماشاء الله آن همه «پروفسور و دکتر و دانشگاهی و سیاستمدار دارید و تجربه ی حکومت دوران دو شاه شهید! »
پس کجایند این مغزهای متفکرشماها؟ راه حل بیابید!
بیاورید تا چند و چون اش را بسنجیم. شاید توانستید راهی پیداکنید. اگر شایستگی آنرا دارید.
میخواهیم میزان دانش شما را در یافتن راه حل مشکل تست کنیم. اگر می توانید از دانش خود دفاع کنید
راه حل ارائه بدهید.
این برای شما بهتر است و هم برای دیگران.
از نبش قبرها تنها راسیسم بیرون میاید. با آن هم نمی توان مسئله ملی را حل کرد.
جواب راسیسم را داده اند: استقلال و تجزیه ایران پر گهر!

وحشت میکنید؟ راه حل نشان دهید!
جرئت کنید با مغز خود بیاندیشید. از کسروی چیزی برایتان نمی ماسد.
شجاعت و قدرت بکار اندازی مغز خود را بیابند!
من ساغ -سیز سلامت
نوشته شده توسط: Anonymous

من با همه سعی در درک احساسات " افراط گرای آذربایجانی " در برابر " راسیسم فارس " معتقدم که درشت نمایی این پدیده با همه استحقاق آن, جز دمیدن به آتش نفاق و دوگانگی تاثیر دیگری نخواهد داشت و همانطور که گفتم ایران تنها نخودی نیست که در این شله زرد بین المللی وجود دارد. در باره همسایه ما ترکیه در ویکیپدیای انگلیسی مقاله ای وجود دارد تحت عنوان " راسیسم در ترکیه " و در آنجا آنچه بر ارمنی و یونانی و کرد و اقلیت های مذهبی رفته و میرود اگر روی ایران را سفید نکند سیاه تر نخواهد کرد و این با همه " در باغ سبز " و تقلایی ست که ترکیه برای پیوستن به اتحادیه اروپا بکار میبرد. این را به عنوان نمونه آوردم که تصور نرود این پدیده منحصر به ایران است.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب صمد قدیمی ، فرهنگ قهوه خانه هرچه باشد فرهنگ مردمی ست . گیرم عریان. شما بکوشیم از فرهنگ کسروی که فرهنگ «قتل عام زبانها و آریایی ست» و به این دلیل هم راسیستی ست دیگر به آن برنگردید. تا بتوان برای مشکل تبعیض راه حل یافت.

نوشته شده توسط: Anonymous

با درود فراوان به روح میهن پرست بزرگ ایرانی زنده یاد فخر تاریخ روشنفکری کسروی تبریزی.
شادروان کسروی به گردن ملت ایران و بویژه جامعه روشنفکری حق بسیار دارد و متاسفانه در اثر تبلیغات زهراگین ... اموزشهای این مرد برزگ برما روشن نشده است. کسروی به معنای واقعی یک روشنفکر ویک رهبر فکری بود که متاسفانه به دستور ارتجاع سیاه به قتل رسید.
سخن کسروی را در این دوتز میتوان خلاصه کرد .
1) میهن پرستی و یا میهن دوستی
2) مبارزه با ارتجاع سیاه یعنی مبارزه با استعمار اسلامی .
بر خلاف اموزشهای تاریخی کسروی جریان چپ روشنفکری به دامان ارتجاع سیاه رفت و مروج خرافات و تحقیر شد.
بدون شک اقای طبری کتاب شیعگری کسروی ودیگر اثار این مرد بزرگ را خوانده بود و به اندیشه ضد خرافی و استعمار ستیزی کسروی اشنا بود و با این حال همه دانش و باور خود را در طبق اخلاص نهاد و به خمینی

مرتجع تقدیم کرد.
مردم ایران و یا خلقهای ایران هر گز با هم دشمن نیستند .این مردم یک دشمن مشترک دارند و ان سلطه استعمار اسلامی است. ما مردم ایران مستعمره اسلام هستیم .ثروت و همه امکانات ما صرف تبلیغ دین زشت اسلام میشود و کسروی مخالف خیانت تاریخی اسلام د رایران بود.از همه خواننده گان محترم خاهش دارم خود اثار کسروی را بخوانند و انگاه قضاوت کنند.در باره کسروی بسیا رمیتوان نوشت ولی خوانند خود باید دارای استقلال رای شود.
نوشته شده توسط: Anonymous

ایران به چه معناست؟ آیا صورت مفرد آن یعنی واژۀ «ایر»، چنان که گروهی از ایران‌شناسان از اواخر قرن هیجدهم مطرح کرده‌اند، نشانۀ قوم و نژادی ویژه است؟ آیا این واژه با واژۀ «آریا» هم‌ریشه است؟ و آیا واژۀ آریا در منابع ایرانی دلالت بر قوم و نژادی خاص دارد؟ سیلوِسْتْر دوساسی، زبان‌شناس و شرق‌شناس فرانسوی، نخستین اروپایی بود که در قرن هیجدهم دربارۀ مفهوم ایران در زمان ساسانیان سخن گفت. او پیشگام ترجمۀ سنگ‌نوشته‌های اردشیر بابکان، شاپور اول و شاپور دوم ساسانی به زبان فرانسه بود. از نظر او، در این سنگ‌نوشته‌ها واژۀ ایران دلالت بر جغرافیا و مردمی خاص دارد. هرچند ایران‌شناسان دیگری در دو قرن گذشته تفسیر دوساسی را از واژۀ ایران رد کردند، اما دیدگاه او اکنون پذیرفته‌ترین دیدگاه در میان ایرانیان است.
سرجان مَلکُم، مورخ اسکاتلندی، در اوایل قرن نوزدهم میلادی برای مطمئن شدن از درستی ترجمۀ دوساسی،

آن را نزد ملافیروز، موبَد موبَدان زرتشتیان هند، در بَمبَئی بُرد. در کتاب تاریخ پرشیا (که اکنون باید گفت: تاریخ ایران) می‌نویسد: ملافیروز، موبَد دانشمند پارسیان در بمبئی، به من اطمینان داد که ترجمۀ دوساسی در کل درست است. اما این توضیح را نیز افزود که واژۀ انیران به معنای بی‌دینان است. «اِر» واژه‌ای پهلوی است و معنای آن «مؤمن» است ». «اِران»، صورت جمع آن است. در پهلوی پیشوند «اَ» و «اَن»، چنان که در یونانی و سانسکریت، پیشوند نفی است. در نتیجه، «اَنِران» یعنی بی‌دینان. به گفتۀ او، شاه اِران و انِران یعنی «شاه مؤمنان و بی‌دینان» یا شاه پرشیا و ملت‌های دیگر. مؤمنان زرتشتیان‌اند و بی‌دینان غیرزرتشتیان. می‌دانید که در زمان ساسانیان قبایلی از عرب نیز زرتشتی بودند. تعبیر دینی ایران و انیران در شاهنامه نیز آمده است. بر پایۀ این تعبیر باید بپذیریم که واژۀ ایران سپس معنای قومی و سرزمینی یافته است.
در امپراتوری ساسانی مانند امپراتوری‌های کهن دیگر، عامۀ مردم را با بستگی‌های دینی‌شان مشخص می‌کردند. چنان که در امپراتوری عثمانی ملت اسلام دربرگیرندۀ همۀ مسلمانان جدا از بستگی‌های قومی و زبانی‌شان بود. به ارتدوکس‌ها نیز ملت روم می‌گفتند. بنابراین، معنای دینی دو واژۀ ایران و انیران در زمان ساسانیان پذیرفتنی‌تر از همۀ معناهای دیگری است که شرق‌شناسان در دو قرن گذشته به این دو واژه داده‌اند. در امپراتوری ساسانی اقوام بسیاری می‌زیستند، اما آنچه اهمیت داشت تعلق دینی آنان بود. مؤمنانِ به آیین زرتشت را از هر قومی که بودند «ایران» و پیروان دین‌ها و مذاهب دیگر مانند بوداییت، یهودیت، مسیحیت و دیگر سنن مذهبی را «انیران» می‌نامیدند. واژۀ «ایرانشهر» نیز که گفته‌اند در زمان ساسانیان به کشور ایران گفته می‌شده، بی‌ارتباط با پرستش آیین زرتشت نیست. در مسالک والممالک اصطخری آمده است که عراق عرب را، که تختگاه ساسانیان بود، دل ایرانشهر می‌خواندند. نام کهن نیشابور نیز ایرانشهر بوده است.
گراردو نیولی، ایران‌شناس ایتالیایی، فرضِ هم‌ریشه بودن دو واژۀ «ایران» و«آریا» را بی‌اساس می‌داند. از سوی دیگر، صورت‌های گوناگون واژۀ آریا در سنگ‌نوشته‌های هخامنشی، در اوستا و در وداها معناهای گوناگون دارند. بعید به نظر می‌رسد که واژۀ «آریا» در سنگ‌نوشته‌های هخامنشی به همان معنای اوستاییِ «اَیریا» به کار رفته باشد. درست است که زرتشتیت به قلمرو امپراتوری هخامنشی راه یافت، اما شاهان این خاندان خدایان مصری و بابلی و عیلامی را نیز می‌پرستیدند. وانگهی، واژۀ «اریا» در زبان‌های خاور نزدیک از جمله کلدانی و سُریانی نیز وجود داشت. ازهمین رو، به عقیدۀ بعضی از ایران‌شناسان از جمله نیولی ممکن است هخامنشیان این واژه را از فرهنگ‌های دیگر گرفته باشند. از همین رو، دربارۀ ترجمۀ درست آن هنوز هم‌رأیی وجود ندارد.
ايران کنونی ادامۀ کشوری است که صفویان بنيان گذاشتند. درسال ۱۵۰۱ ميلادی، هنگامی که شاه اسماعيل صفوی تاج شاهی بر سرمی نهاد، خويشتن را « شاهنشاه ايران » ناميد و بدين سان، چنان که والتر هينتس، تاريخدانِ آلمانی، می گويد، تاريخ دولت واحد ايرانی آغاز شد. بی‌گمان، در معنای این ایران کسی چون و چرا نمی‌کند. اما معنای ایران پیش از صفویان هنوز موضوع بحث و پژوهش ایران‌شناسان است. روشنگری‌های آنان نه تنها بر دانش‌ما می‌افزاید، بلکه تصویر‌های ذهنی ما را نیز می‌شکند و بدین‌سان آرامش خاطر ما را به هم می‌زند. دو راه پیش پای ماست. یا باید چشم خود را بر نتایج آن پژوهش‌ها بربندیم و یا با ذهنی آزاد و سنجشگر و با نگاهی باریک‌بین در آن‌ها درنگریم. از دانش نهراسیم!
- برگرفته از rfi