Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

چه جالب... این ترکی‌ که می‌گید ضریب هوشی‌شان انقدر بالاتر از ایرانی‌ است پس کجا هستند این شاعر ها، دانشمند و عالمان ترک ؟؟؟پس چرا کسی‌ نمی‌شناسند این عالمان ترک را ؟؟ یا این فقط یک مزاح و شوخی بچگانه بود .ولی‌ من می‌تونم دلیل بیارم که ایرانی‌ ضریب هوشیش بالاتر از ترک‌ها می‌باشد نگاه کن در خارج از کشور ایرانیان در بالاترین مقام‌ها را دارا میباشند چه از لحاظ علمی‌ ، اقتصادی اگر دوست داشتی برات ۱۰۰ اسم میفرستم

نوشته شده توسط: Anonymous

مردم آذربایجان دیگر برای منافع کسی گوشت دم توپ نخواهند شد. آن داستانها دیگر تمام شد. اگر کسی زرنگ است بقرماید بیقتد جلو ما هم به جرئت اش احسن بگیم. انقلاب بکند. و رئیس جمهور بشود. اکنون دیگر آبها از آسیاب افتاده است. افرادی مثل رجوی ها و بنی صدر ها و اکثریت و حزب توده و پان ایرانیستها و پان فارسیستها برای مردم ایران، مخصوصا برای مردم آذربایجان به مثابه مهره های سوخته اند. در جغرافیای ایران هر خلقی بدون رسیدن به حقوق ملی ـ مدنی و آزادیهای سیاسی هزار سال دیگر ایران با فرهنگ مذهبی و عقب مانده اش در عصر بوق در جا خواهد زد.

نوشته شده توسط: Anonymous

رئیس جمهورشان احمدی نژاد است. در سازمان ملل خیال میکرد امام زمان از بالا نور می اندازد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

پوپولیسم
من با این نام موافق نیستم.با نام انقلاب همگانی یا عمومی کلاسیک موافقم. همه ی انقلابهای کلاسیک همگانی بودند. اصلا انقلاب ، عمومی و همگانی ست. تنها کسب رهبری آن تعیین کننده ی راه آن است. اگر نیروهای مترقی و دموکرات و رفع تبعیض و عدالت اجتماعی رهبری را کسب کنند انقلاب دموکراتیک عدالت خواهانه خواهد بود در غیر این صورت مذهب و دیکتاتوری با تغییر چهره تکرار خواهد گردید.

انقلاب 57 ایران یک انقلاب کلاسیک-عمومی-ضد دیکتاتوری-دموکراسی خواه،عدالت اجتماعی طلب-ضد تبعیض بود که به علت ضعف نیروهای مترقی «چپ و دموکرات » رهبری به دست ارتجاعی ترین نیرو -خمینی افتاد. که هنوز با اقتدار مطلق بعد از نابود کردن رقیبان حکومت میکند.
انقلاب 57 یک انقلاب دموکراتیک شکست خورده است. از این رو ایران بار دیگر در آستانه ی انقلاب دموکراتیک قرار دارد.
امید است در این انقلاب پای مذهب از آن بیرون انداخته شود.

نام انقلاب بهمن 57 ایران:
انقلاب دموکراتیک شکست خورده.

ویژگی ،شعارها،نام انقلاب پیشرو:
ویژگی:جمهوریت-جدایی دین از دولت- فدرالیسم-رفع تبعیض و عدالت اجتماعی.

نام انقلاب باز «انقلاب دموکراتیک ایران» است.
چرایش آن است که پیروزی وظایف شکست خورده ی مشروطیت-جنبشهای مختلف میانه- و انقلاب بهمن را به عهده دارد که به انجام برساند.

دیدگاه من و تفاوت آن با دیدگاه درویش پور عزیز:
من تلاشهای روشنگرانه ی درویش پور گرامی را دنبال میکنم و به آنها ارج می نهم. ایشان از روشنگران مسایل جامعه ی ماست که میکوشند نقاط تاریک گذشته و حال را روشن کنند. با اشتراکات بسیار که دارم، کوشیدم تفاوت نگاه خود را با بیان روایتم از انقلاب بهمن، بیان کنم. و انتخاب را به عهده ی خواننده محول کنم.

موضوع انقلاب بهمن 57:
تاریخ انقلاب- تحلیل آن- و درسهایش، نیاز به کتاب چندین جلدی دارد و کاری تحقیقاتی ست.
امید است کسانی که «توانایی و زمان» این کار ضروری را دارند به آن اقدام کنند.
من کوشیدم نتایخ چنین نوشته ای را به صورت تئوریک از دید خود تلگرافی بیان کنم. فکر میکنم اگر خودم به کار چنان کتابی اقدام می نمود به احتمال قریب به یقین به این نتایج میرسیدم که عنوان کردم. شاید هم در عمل به نتایج دیگری میرسیدم که تحقیقات نشان میداد؛ نمیدانم. اما اکنون روایتم چنین است.

نامهای نادرست:

با نامهای «انقلاب پوپولیستی»،«انقلاب لمپنها»،«انقلاب انتحار اسلامی»، «انقلاب اسلامی»، و مانند اینها مخالفم. این نامها درست نیست. انقلاب ایران «انقلاب دموکراتیک» بود به خاطر وظایف تاریخی و حاضر اش. شکست انقلاب توسط خمینی آن را به «حکومت اسلامی» نه انقلاب اسلامی، رساند. نظام اسلامی با حکومت اسلامی خمینی پا گرفت.

نظر درویش پور گرامی در مورد این روایت حتماً برایم قابل توجه خواهد بود.
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

آقای ع.ب.تورک اوغلی گرامی، زمانی که این اشخاص در خارج از ایران به سر می‌برند، هر کسی این امکان را دارد که از این اشخاص به دادگاه شکایت کند و این دادگاهها صلاحیت رسیدگی به این موارد را دارند.
بگذارید خاطره‌ای را برایتان تعریف کنم تا متوجه بشوید که چرا من با این دادگاههای خودساخته رسانه‌ای مخالفم:
در سال 1356 یک زندانی را به بند ما در زندان اوین آوردند که از نظر ما مشکوک به همکاری با ساواک بود. این شخص به مدت حدود دو ماه در بایکوت زندانیان سیاسی بند بود و پس از آن متوجه شدیم که اشتباه کرده‌ایم. از او معذرت خواهی شد. من به این نمی‌پردازم که آن بیچاره در این مدت دو ماه چه فشار روحی و روانی را تحمل کرد. این شخص اکنون یکی از فعالین شناخته شده حقوق بشری است.
سالها بعد، یعنی حدود 4-5 سال پیش، در جمعی نشسته بودیم. یکی از حاضرین که در همان زمان هم‌بند ما بود با آوردن نام ایشان گفت: ببینید که چطور

گفت: ببینید که چطور یک ساواکی با بی‌شرمی تمام شده است فعال شناخته شده حقوق بشر.
من و یکی دیگر از حاضرین توضیح دادیم که او ساواکی نبوده و چون شما را پیش از روشن شدن موضوع به زندان قصر منتقل کردند، شما از این موضوع بی خبر مانده‌اید.
حالا تصور کنید که این دوست ما بر می‌داشت و خاطرات زندانش را می‌نوشت و او را ساواکی معرفی می‌کرد و خاطراتش را در 10-15 سایت اینترنتی منتشر می‌کرد. و فرض بگیریم که 10-15 هزار نفر آن را می‌خواندند و این شخص را به عنوان یک ساواکی می‌شناختند.
و فرض را بر آن بگیریم که من و دیگرانی که در آن بند بودند، متوجه می‌شدیم و در یکی دو تا سایت، توضیح می‌دادیم و یکی دو هزار نفر از این 10-15 هزار نفر هم نوشته ما را می‌خواندند.
حالا شما به من بگویید که چگونه می‌شد که به بقیه آن 10-15 هزار نفر اطلاع رسانی کرد و اشتباه دوستمان را توضیح داد؟ مسلما این کار شدنی نیست.
حالا با آبروی رفته این شخص چه می‌شد کرد؟ آیا می‌شد آن را جبران کرد؟ مسلما نه!
به همین دلیل هم من با اینگونه افشاگریها، و دادگاههای خود ساخته که در آن یک نفر هم شهادت می‌دهد، هم نقش دادستان را بازی می‌کند و هم قاضی است، و متهم هم اصلا از این محاکمه رسانه‌ای خبر ندارد، مخالفم.
اگر اشخاصی را سراغ داریم که با رژیم همکاری می‌کرده و جرمی مرتکب شده‌اند و الان در خارج از کشور زندگی و احیانا فعالیت سیاسی می‌کنند (یا نمی‌کنند)، بیاییم از آنها به دادگاههای کشوری که در آن زندگی می‌کنند، شکایت کنیم. باور کنید این کار در اروپا به راحتی آب خوردن است. و بگذاریم که دادگاهها در باره آنها تصمیم بگیرند و زمانی که حکم محکومیتشان صادر شد، می‌توانیم آنها را به همه بشناسانیم.
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-من دوست نداشتم دراین موضوع واردشوم.تنهابه یک مورداشاره میکنم وازدوستان خواهش دارم به آن جواب دهندتامن هم بدانم به درداین هاکجا وکی وکدام داگاه صالح ودرکجابایدرسیدگی کنند.یکی ازبرادران همسر من رادرزمان شاه کشتندیکی رادرسال 61اعدام کردندودیگران راازدانشگاه بیرون ودونفررامدتی زندانی کرده وپدرشان ازشنیدن اعدام پسرسکته مغزی کرد.مادرش دچارپیری زودرس گشته وباچشمان گریان مدتی عمرکردوتمام خانواده ازاستخدام محروم شدند.دوستان ازهرکسی بدون منطق دفاع نکنید.بگذاریدخودشان واردمیدان شوندشماقیم ووکیل آنها نشوید.اینهابصورت سری حمایت میشوندواگر شما حمایت کنیدچه فرقی بانیروهای تشکیلاتهای فوق سری حکومتهادارید؟البته این موضوع بایدباکمک نیروهای سیاسی پس ازنتیجه سریع روشن شده تااگرچنانچه این خانم مقصربوده دیگرنمیتوانست به اطلاعات دانشجویان دسترسی پیداکند.وجوداین طورافرادخطرناکترازیک تیرخلاص زن است.

نوشته شده توسط: رضا حسین بر

‫ ‫این ها حقایق علمی است. ارتباطی به فارس و شیعه ندارد. در ضمن ، این واقعیت ها در مورد فارس، کرد، بلوچ و ترک ایران صادق است که برخی شیعه و بعضی سنی هستند. ‫

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه ی کامنتها پیشین: انقلاب بهمن 57 ایران:

روحانیت انقلاب سکولار را اسلامی کرد:

انقلاب از سال 49 آغاز شده بود. که در 56 و با شروع حرکات دانشگاهها و شبهای شعر نویسندگان و بعد تشکیل «کانونهای اقشار اجتماعی مختلف»، مثل کارگران-فرهنگییان-روشنفکران و وکلاء،روزنامه نگاران و غیره رفت و در 57 همگانی شد. انقلاب با حرکت جوانان چپ ،با جنگ چریکی در شهر و بیرون (سیاهکل و شهر) شروع شده بود و زندانهای کشور پر بود از «گروههای سیاسی عمدتاً) با مشی مسلحانه. برای مثال در آذربایجان -اورمیه سال 50 و 51 گروههایی از تبریز-اردبیل-سراب-ارومیه- نقده- و دیگر جاها از جمله کردستان(جنبش خودمختاری) با در نظر گرفتن افراد جنبش خودمختاری کردستان بیش از 70 نفر سیاسی در زندان بود. که بقایای این گروهها در بیرون در حال تلاش بودند. این وضع در همه شهرهای بزرگ ادامه داشت.

انقلاب 57 با یک پای چپ و بعد توسط مجاهدین با پای دوم مذهبی شروع شد. و با شرکت اقشار اجتماعی «انقلاب همگانی» شد.
خمینی رهبری آنرا به دست گرفت.
انقلاب با چپ شروع شد و سکولار بود. خمینی آنرا به «انقلاب اسلامی» تبدیل کرد. تنها کسانی که در 58 کتاب «صدای گامهای فاشیسم» را نوشتند متوجه تبدیل انقلاب سکولار به اسلامی شدند. در کل کسی متوجه انحراف انقلاب توسط خمینی نشد.
با تأمین رهبری خمینی انقلاب چهره ی اسلامی گرفت. با شکست نیروها توسط خمینی تثبت شد.

پای مذهب و روحانیت در جنبش قرن بیستم ایران:
مذهب و روحانیت از انقلاب مشروطیت تا 57 پای ارتجاعی و محافظه کار خود را در جنبش داشت و برای کسب رهبری و انقلاب اسلامی خود تلاش «علنی و مخفی» انجام میداد. تنها سازمان مجاهدین در آغاز خود این محافظه کاری را شکستند. که بعد از57 این سازمان توسط مسعود رضوی و دوستانش به انحراف گرایید و به یک سازمان مذهبی بیگانه با دموکراسی،دگماتیک و دیکتاتور ماب در اصول سازمانی و سیاسی تبدیل شد. مسعود سازمان را به یک جریان «سکت مذهبی-سیاسی دگماتیک» تبدیل نمود و فاتحه اش را خواند.خمینی با کسب قدرت و استقرار حکومت همین کار را کرد.
بنا برین پای مذهبی «مجاهدین و خمینی» در جنبش بود که هردو ماهیت «ارتجاعی» خود را در طی پروسه نشان دادند.

پای چپ و دموکرات در جنبش قرن بیستم ایران:

همینطور این پا نیز از مشروطیت تا بهمن 57 در جنبش بود. نخست با نام سوسیال دموکراتها-بعد حزب توده- بعد هم با نام فدایی . دیگر گروههای چپ نیز بودند که کوچک به حساب میامدند.

اشکال حزب توده «عدم استقلال در سیاست» بود.
اشکال نیروهای چپ دیگر
عدم شناخت جامعه برای آماده بودن به استقرار حکومت «زحمتکسان یدی و فکری» بود
چپ در برنامه ی پیاده کردن حکومت زحمتکشان بود. این برنامه با واقیعیت جامعه در تضاد بود. شرایط جامعه استقرار «نظام دموکراتیک-چند حزبی» را طلب میکرد نه استقرار حکومت کارگران یا «سوسیالیستی» را . اکنون نیز شرایط جامعه ایران در طلب همین «نظام دموکراتیک» است. استقرار حکومت «کارگری یا زحمتکشان» در شرایط حاضر و آینده ی نزدیک غیر عملی شد.
جامعه با این مرحله بسیار فاصله دارد.
چپ و دموکراتها برنامه و سیاست ذهنی دنبال میکردند. روحانیت برهبری خمینی برای کسب قدرت بسیار دید عینی-عملی-و سیاستهای درست پیش می برد. که در آغاز به آنها اشاره کرده ام.

شرایط حاضر : چپ و مذهب
نیروهای دموکرات و چپ هنوز هم پروسه ی پیش از 57 را طی میکنند. دید ذهنی و پراکندگی و عدم سیاستهای درست .خصلت عمده ی آنهاست. هر چند بخشهایی از این نیرو به واقیعیتهای جامعه گردن گذاشته اند. و در پی نظام دموکراتیک اند نه سوسیالیستی.
مذهب با رژیم خمینی سخت شکست خورده و مجاهدین هم با سازمانشان. اما این به معنای عدم حضور اینان در سیاست حال و آینده نیست. مذهب با تمام شکست اش همچنان پای دوم سیاست در ایران است. و میخواهد خود را تکرار کند. به شکل حکومتهای مذهبی و دیکتاتوری با ظاهر دموکراتیک. در این میان زمینه برای قدرت گیری مذهب تحت عنوان «حکومت اصلاح طلبان مذهبی» وجود دارد و اینان آماده اند در پروسه ی بعد رهبری مردم را باز به دست گیرند. اینان مثل خمینی باتجربه-کاردان-گول زن اند. سریع میتوانند رقیبان خود را کنار بزنند. خطر اینان برای جنبش مثل خطر خمینی در 57 است. تا چشم بهم بزنی اینان با زمینه ی آماده ایکه برایشان هست می توانند رهبری مردم را بدست گیرند. ایران برای «حکومت اسلامی معتدل» توسط اینان شرایط آماده دارد. شانس اینان بیشتر از نیروهای « جدایی دین-دولت» است. اینان حتی قادر اند شعار جدایی دین و دولت را از دست نیروهای چپ-دموکرات بگیرند.

پای دوم جنبش نیز همچنان چپ و دموکراتها و جنبشهای ملیتهاست.
نوشته شده توسط: Anonymous

این جناب چون به سایت کمک مالی میکند اجازه دارد از طریق ویدیوهایش تبلیغات راسیستی علیه فارس و ایران و شیعه بنماید ؟ نظراتش برای یک فرد که خود را دکتر و روشنفکر و اپوزیسیون بشمار می آورد.... اغلب خنده آور و جک است .

نوشته شده توسط: Anonymous

درود بر شهامت شما.

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

همکار محترم، آقای کاوه جویا
دو روز پیش شما کامنت ننوشته بودید بلکه کامنتی را که در زیر این نوشته منتشر نشده بود، نقل کرده بودید. و در ضمن نوشته بودید که گویا آقای میهن چندین بار اعتراض کرده است. باید به اطلاعتان برسانم که آقای میهن نه در کامنت و نه توسط ایمیل، هیچگونه اعتراضی نکرده بود. ولی وقتی آقای توکلی با من تماس گرفت و از من خواست که به دلیل اعتراض یکی از دوستان، آن کامنت را در صفحه شما منتشر کنم، من علیرغم میل باطنی، به خواست ایشان عمل کردم. کامنت مزبور ربطی به برداشتن مجسمه فردوسی نداشت و فقط نقشی اخلال انگیز داشت و از سوی دیگر چون مشخص بود، نباید به صفحه شما هم منتقل می شد.
این کار شما دخالت در کار من بود و من حق داشتم که از دخالت بیمورد شما جلوگیری کنم.

شما اگر مشکلی داشتید می توانستید با آقای کیانوش توکلی یا توسط ایمیل، با خود من تماس بگیرید و دلیل حذف آن کامنت را بپرسید و تلاش کنید که مشکل را رفع کنید. مسلما ما می توانستیم راه حل درستی پیدا کنیم.
وقتی مسؤلیتی به کسی سپرده می شود، اصولا باید در کار او دخالت بیمورد نکرد.
حتی خود آقای توکلی هم اگر با کار من مشکل داشته باشد، خود، دست به کاری نمی زند و مشکل را با من در میان می گذارد.
این کار، احترام به خود و همکار خود است.
شما نوشته اید: "بنا بر این من گله ی کاربرانی را که از خودکامگی در انتشار کامنت ها سخن می گویند، تأیید می کنم و از اینکه تارنمای ایران گلوبال دچار بلای سانسور یکسویه شده است ابراز تأسف می کنم."
با توجه به اینکه شما به کامنتهای منتشر نشده دسترسی ندارید، و نمی توانید بدانید که آیا من واقعا یکسویه عمل می کنم یا نه، امیدوارم قدری احساس مسؤلیت بکنید و اتهامی را که به من می زنید، مستند بکنید. در این مورد می توانید از آقای کیانوش توکلی کمک بگیرید که به همه کامنتهای منتشر نشده دسترسی دارد و همه آنها را هم کنترل می کند. به نظر من در مواردی که انسان اطلاعی از آن ندارد، یا باید ساکت بماند و یا اینکه بکوشد اطلاع کافی از آن بدست آورده و سپس اظهار نظر بکند.
من دوست نداشتم که در اینجا جوابی به شما بدهم ولی مجبور به این کار شدم. و دوست ندارم که به این بحث ادامه بدهم مگر اینکه مجبور به این کار بشوم.
شاد و تندرست باشید
نوشته شده توسط: کاوه جویا

مسؤول محترم کامنت ها، شما کامنت مرا هم دو روز پیش از زیر این نوشتار ( در باب برچيدن مجسمه فردوسى در سلماس) حذف کردید. آن هم پس از چند ساعت که در آنجا بود. جالب اینکه کامنت من از صفحه ی "شما" هم حذف شد. بنا بر این من گله ی کاربرانی را که از خودکامگی در انتشار کامنت ها سخن می گویند، تأیید می کنم و از اینکه تارنمای ایران گلوبال دچار بلای سانسور یکسویه شده است ابراز تأسف می کنم. راستی مگر هدف از نشر یک نوشته چیزی جز تبادل اندیشه ها و دیدگاه هاست؟ پس چرا باید کسانی که دیدگاه و نقد خود را برای ایران گلوبال می فرستند، با سانسور و حذف روبرو شوند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

نوع نگاه و حمايت از گيتي شيرزاد ، ،دقيقأ همان نوع نگاه و حمايت از جريان اصولگرا در نظام ولايي است،
براي اين نوع تيپهاي سياسي ،شعار گذشته را فراموش كن و به حال بچسب، ملاك است
چون اگر قرا بود شعار فراموش نمي كنيم ولي مي بخشيم را ملاك قرار مي دادند، حداقل بايد نداي اين زجر كشيدگان را كمي وجدانشان را قلقلك كمي قلقلك مي داد،
حمايت تمام قد ازگيتي شيرزاد و ناديده گرفتن رنج و درد ديگران و نقشي كه اين خانم در آن داشته است ، ،حاصل استحاله و دگرديسي است كه اينان از پس پشت آن گذشته اند،
پس مي توان اين گونه ساده و فرموله كرد،
انگشتي كه خانم هُميلي به اشاره دراز كرده است تنها يك نَفَر را نشان نكرده است،
چوب به دست راه خود ادامه به ده آن كه فرار مي كند رد پايش شبيه رد پاي كدخدا است،،،
موفق باشيد

نوشته شده توسط: Anonymous

سرکار خانم رویا غیاثی __ اگر منظور شما «یاوه خلایق!» به کسانی هست که در این ارتباط مثل شما فکر نمی کنند؛؟! اگر چنین است ، پس.... بهتر بود که تیتر مودبانه تری انتخاب می کردی.

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای محترم، معلوم میشود که ما در دو فریکوانس مختلف صحبت میکنیم و چه فایده از این گفتمان؟ لپ مطلب این است که علم در آدمیت و جوانمردی و ادب خلاصه نمیشود و کلا اگر کسی به فرهنگ و موازین اصول دموکراسی پایبند باشد صد برابر جوانمردتر و با ادبتر از آن مسلمانان جوانمرد و با ادبی است که میدان را به آزادیخواهان تنگ میکنند. ثانیا کسی نه شما و نه فرد دیگر را به خوک تشبیه نکرده. برداشت جنابعالی از عدم درک صحیح نشعت میگیرد.

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

جناب میهنی، شما که تا به حال هیچ کامنتی در اینجا ننوشته اید، از کجا می دانید که کامنتهای ایران دوستتها سانسور می شود؟ علم غیب دارید یا یک جوری به پشت صحنه سایت نفوذ کرده اید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

چرا ایران گلوبال کامنت های ایراندوست ها را سانسور میکند ولی کامنت های پان تورکیست ها را که گاهی توهین امیز هم هست همه را چاپ میکند؟ تازه معلوم است که بیشتر این کامنت های ضد ایرانی و ضد فردوسی را یک نفر مینویسد با آی دی های مختلف.

نوشته شده توسط: دکتر مهرداد درویش پور

جناب تبریزی گرامی. بله من همه کمنت های پای مقالات خود را می خوانم. از شما هم سپاسگزارم نظرتان را نوشته اید.در مورد فرایند گذار از انقلاب پوپولیستی به انقلاب اسلامی در مقاله ای در زمانه به تفضیل توضیح داده ام که در اینجا نیز درج خواهم کرد. تا شاید نظرم روشن تر شود. انقلاب 57 انقلاب همگانی بود. اما حرف من این است خصلت پوپولیستی انقلاب در نهایت به اسلامی بدل شد. در آن مقاله که در سایت رادیو زمانه آمده است، این فرایند را توضیح داده ام. خوشحال می شوم پس از خواندن آن نظرتان را بگوئید.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-من باینکه صددرصدمخالف حرکت داعش میباشم وصددرصدمخالف السیسی نیزهستم.حرف آقای سیسی درموردخودش نیزصدق میکند.اعتلاف جهانی برعلیه اونیزبایدتشکیل میشدوبشودکه دههانفررادرخیابان کشت ویامحاکمه دسته جمعی نظامی کرد. اگرچه مرسی دراعتلاف باگروههای انقلابی وسیاسی برای تشکیل دولت تنگ نظری کردواین دلیل سرنگونی وروگردانی مردم وگروه ها شد.ولی هیچ شکی نبایددرمحاکمه السیسی باشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب , 90 در صد از مجسمه های فردوسی را نظام ساخته. اگر نظام در روح کسی روسوخ کرده باشد,آنهم تنها روح پان فارسیزم است نه غیر.

نوشته شده توسط: Anonymous

. من نمیدانم نظام در درون مخالف رسوخ کرده و یا مخالفان به لباس نظام درا مده اند .هدف نظام اساسن نابودی هر گونه اثار هنری و ادبی است و مخالفان نظام هم هر چند حماسه داد مینویسند ولی هماهنگی میکنند.
شاید روزی نظام سرنگون شود و انوقت مجسمه لنین استالین مائو برادر مسعود رجوی خواهر مریم رجوی رفیق کیانوری و رفیقه همسر کیانوری مجسمه فرخ نگهدار و مجسمه ارقاداش براهنی و شادروان گشته دور از وطن پیشه وری و مرحوم شیخ خزعل و بسیاری دیگر در شهرهای ایران برپا و نصب شوند.این افراد لیاقت انرا دارند و ثابت کردند که تاریخ و روزگار کنونی ما مردم ایران را رقم زدند.حیف است که این افراد به فراموشی سپرده شوند و باید که نسل های اینده پدران سیاسی و انقلابیون واقعی حود را بشناسند.

نوشته شده توسط: Anonymous

ساغ اول ائلیار جان! هم حکایه گؤزل یئرلره گلیب چاتیب، هم ده بو ترجومه ایشینده، دوشوندوگون شئی منجه یاخجی اولوب. هم داستان به نقاط زیبای خودش رسیده هم در مورد ترجمه ایده ات را پسندیدم.
کاش سایت حداقل این اجازه را می داد، بخش فرهنگ و هنر از نظر زبان نوشتاری دستش باز می بود و نویسنده های این بخش به زبان دلخواه خود می نوشتند.

نوشته شده توسط: Anonymous

علاوه از صدها مجسمه فردوسی از ماتریالهای نه چندان ارزان و با اندازه های مختلف در شهرهای مختلف ایران , در کشورهای دیگر جهان از جمله ایتالیا, آلمان, فرانسه, انگلستان , بوسنی, تاجیکستان هم مجسمه های فردوسی با خرج پولی هنگفتی ساخته و نصب شده است. آیا پولیکه برای مجسمه های این شاعر فارسی و فارسی گوی که خرج شده است, از سفره آحاد ایرانیها ی فقیر و بیچاره برداشته نشده است؟ آیا این نژاد گرائی و خود فرهنگ پرستی نیست؟ آیا میشود از روشن فکران فارس سئوال کرد, معنی این کارها چیست؟ چرا پول مردم را صرف آوازه سازی برای تاریخ و فرهنگ قوم خودتان میکنید؟ صدها چرا های دیگر. مگر فردوسی به مردم سلماس آذربایجان چه خدمتی کرده است؟ تازه اگر بفرض

خدمتی هم کرده باشد, برداشت یک مجسمه یک شاعر از یک شهر این قدر فاجعه آمیز است. مگر هزاران نام های بومی وتاریخی را در آذربایجان به نامهای فارسی تبدیل نکرده اید؟ ساوالان را سبلان , قره داغ را ارسباران و هزارها از این قبیل. آیا این قبیل سیاست ها و خیلی بدتر از این های شما جائی برای همزیستی صلح آمیز دوملت ترک و فارس باقی میگذارد؟ تازه خیلی هم طلبکار هستید.
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

خانم غیاثی گرامی، به نظر من شما مرتکب چند اشتباه شده اید:
1- شما دفاع از حقوق خانم شیرزاد را با دفاع از خانم شیرزاد یکی می‌دانید، در صورتیکه اینگونه نیست.
آقای امرالله ابراهیمی هم تلاش کردند این کار را بکنند و به مدافعین حقوق خانم شیرزاد، این انگ و اتهام را زدند که از خانم شیرزاد دفاع می‌کنند.
این کار، وارونه جلوه دادن واقعیت، تلاش برای تغییر صورت مساله و به عبارتی، لوث کردن مساله برای ساکت کردن مخالفین است.
شما در نظر نمی گیرید که حتی مجرمین هم دارای حق و حقوقی هستند. از نظر شما در این میان متهمی وجود ندارد بلکه تنها مجرم وجود دارد و این مجرم هم هیچگونه حق و حقوقی ندارد.
ولی واقعیت این است که در این میان خانم شیرزاد متهم است. ممکن است مجرم هم باشد. ممکن است تمامی حرفهای خانم همیلی حقیقت محض باشد. کسی منکر این نیست ولی ماده 11 اعلامیه جهانی حقوق بشر می گوید:

"هر شخصی که به بزه کاری متهم شده باشد، بی گناه محسوب می شود تا هنگامی که در جريان محاکمه ای علنی که در آن تمام تضمين های لازم برای دفاع او تأمين شده باشد، مجرم بودن وی به طور قانونی محرز گردد."
در دادگاه رسانه ای ایران گلوبال که شما و دوستانتان برقرار کرده اید، تضمین های لازم برای دفاع تامین نشده اند.
معمولا قوانین جزایی کشورهای دمکراتیک جهان، این ماده را مد نظر داشته اند و کشور کانادا هم از این امر استثنا نیست.
خانم همیلی می گویند که در کانادا به دادگاه مراجعه کرده اند. بسیار عالی. ایشان می توانند در این دادگاه شهادت دهند و منتظر حکم دادگاه بمانند و هرگاه دادگاه حکم محکومیت خانم شیرزاد را صادر کرد، به افشاگری بپردازند و شهادتهای خود را علنی کنند و این چهره کریه شیرزاد را به جامعه بشناسانند. اگر هم نمی خواهند منتظر حکم بمانند تا زیانی به ایرانیان خارج نشین وارد نیاید، می توانند به دادگاه مراجعه کرده و با ارائه دلایل محکمه پسند خود، حکمی از دادگاه بگیرند که افشای این شهادتها بلامانع است. و آنوقت می توانند به افشاگری بپردازند و فکر می کنم که آنموقع سایت ایران گلوبال هم از آن استقبال می کند.
2- شما به درستی دیگران را دعوت می کنید که: "منتظر رأی دادگاه باشید" و درباره شهادتهای خانم همیلی از آنها می پرسید که "شما چه تحقیقاتی انجام داده‌اید که واهی بودن آن برای شما روشن شده است؟" ولی وقتی نوبت به خودتان می رسد، نه منتظر رأی دادگاه می مانید و نه از خودتان می پرسید که چه تحقیقاتی انجام داده‌اید که درست بودن آن برای شما روشن شده است؟ و در ضمن، فراموش می کنید که اینجا اساسا صحبت بر سر درستی و نادرستی این شهادتها نیست بلکه صحبت بر سر این است که اینجا جای ابراز این شهادتها نیست.
شما به درستی می پرسید: "آیا مینو همیلی این حق را هم ندارد که از نظر قانونی موضوع را دنبال کند؟"
به نظر من خانم همیلی یا هر کس دیگری حق دارد که موضوع را از نظر قانونی دنبال بکند و در همانجا هم شهادت خود را ارائه دهد. متاسفانه خانم همیلی، آقای ابراهیمی و شما، رسانه ها را با صحن دادگاه عوضی گرفته اید!
3- شما نوشته اید: "مدافعان گیتی شیرزاد از آن دسته هستند که برای رئیس مجلس، رئیس جمهور و مقامات بلند پایه سابق رژیم هم، که اکنون در حبس و یا در تبعید به سر می برند، سینه چاک می دهند"
من نمی دانم مدافعان گیتی شیرزاد چه کسانی هستند ولی اگر منظورتان از مدافعان گیتی شیرزاد، مدافعان "حقوق" خانم شیرزاد باشد، من هم یکی از آنها هستم. من از حقوق رئیس مجلس، رئیس جمهور و مقامات بلندپایه سابق و فعلی رژیم هم دفاع می کنم. آنها حتی به عنوان جنایتکاران جنگی و جنایت علیه بشریت، دارای حق و حقوقی هستند که باید از آن دفاع کرد. ولی این دفاع از حق و حقوق آنها بدین معنی نیست که بگوییم، بیایید جنایتهای آنها را فراموش کنیم. آنها باید در دادگاههای صلاحیت دار محاکمه و مجازات شوند. متاسفانه شما در اینجا هم مساله را دگرگونه جلوه می دهید تا مخالفین خود را ساکت کنید!
در مورد نوشته شما حرف بسیار است ولی جای آنها در یک کامنت نیست.
به امید روزی که قوانین مدنی دمکراتیک و فرهنگ مدنی در میان ما ایرانیان نهادینه شود.
نوشته شده توسط: peerooz

سرکار خانم غیاثی, فرمودید " مگر اینکه با دلیل و سند ثابت کنید که این شهادت‌ها کذاب است. پس سند ارائه دهید و اگر سند ندارید سکوت نموده و منتظر رأی دادگاه باشید.". من تا همینجا فرمایشات شما را خواندم و گمان ندارم خواندن بقیه بحر طویل چیزی از اهمیت این جمله شما بکاهد. اگر اطلاع ندارید عقیده ده ها بار تکرار شده ما این بوده است که چون سرکار خانم همیلی به فرمایش خود و وکیلشان به دادگاه پناه برده و شکایت فرموده اند باید منتظر حکم نهایی دادگاه باشند و سپس آنچه دلشان میخواهد بگویند. هر ماه و یا هرسال عده زیادی, خاطرات خود را گاه به امید منافع مالی, منتشر میکنند و ایران گلوبال و سایر نشریات بیطرف اگر بخواهند صحت این ادعا ها را تحقیق کنند باید یک سرویس جاسوسی - تحقیقاتی راه بیاندازند. بنا بر این بهترین گزینه اینست که اگر خواستند چیزی در این باره بنویسند منتظر رای دادگاه باشند.

ایران گلوبال نباید خود را وارد این ماجرا میکرد و به آن مقر است و نمیدانم چرا به این استخوان لای زخم ادامه میدهد و نمیدانم شما که به این خوبی لای لای بلدید چرا خوابتان نمیبرد.؟
نوشته شده توسط: تبریزی

(دنباله) ..... به نام جمهوری اسلامی انگلستان و یا رژیمی به نام جمهوری اسلامی ژاپن نمی توانست سر برآورد اما از درون ویژگی های سرزمین ایران و ویژگی های مردم ایران رژیمی به نام جمهوری اسلامی ایران توانست سر برآورد! و یا رژیم طالبان در فرانسه نمی توانست به فرمانروائی برسد اما در افغانستان توانست چون ویژگی های رژیم طالبان با ویژگی های سرزمین و مردم افغانستان اگر نگوئیم صد در صد اما به فراوانی هماهنگ بود اما با ویژگی های سرزمین و مردم فرانسه هماهنگ نبود! ********** دوست گرامی، جناب آقای دکتر مهرداد درویش پور، اکنون پرسش این است که چه باید کرد؟ و چگونه باید مردم ایران را از دوزخ رژیم آخوندی رهانید؟ پاسخ کار فرهنگی است و با کار فرهنگی در زمینه زدودن خرافه های دینی می توان امیدوار به نابودی رژیم آخوندی و رهائی مردم ایران از دوزخی بود که در آن گرفتار آمده اند.

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، جناب آقای دکتر مهرداد درویش پور، روشن نیست که شما یادداشت هائی را که درباره نوشتار شما به نام: (معمای انقلاب ایران) نوشته می شوند را می خوانید یا نه؟ و آیا به این یادداشت ها پاسخ می دهید یا نه؟ اما به هر روی درباره نوشتار شما چند نکته را باید یادآوری کرد، نخست آن که یاد کردن از رویدادهای سال ۱۳۵۷ با نام (انقلاب اسلامی) کار درستی نیست و رویدادهای سال ۱۳۵۷ و از میان رفتن رژیم پادشاهی و به روی کار آمدن رژیم ولایت فقیه نام درستی که می تواند داشته باشد (انتحار اسلامی) است! انقلاب به زیر و رو شدن ساختار کشورداری در یک سرزمین و به روی کار آمدن ساختاری نوین برای پیشرفت آن سرزمین در زمینه های گوناگون گفته می شود اما اگر رژیمی در یک سرزمین از میان برود و به جای پیشرفت، کار آن سرزمین به پسرفت بکشد سخن گفتن از انقلاب بیجاست! و هنگامی که در سال ۱۳۵۷ سرزمین ایران پس از نابودی .....

..... رژیم شاهنشاهی ۱٤۰۰ سال پسرفت کرد چگونه می توان سخن از انقلاب گفت؟ آیا به روی کار آمدن رژیم طالبان در افغانستان انقلاب است؟ همچنان که هرگز هیچ خردمندی در هیچ کجای جهان به روی کار آمدن رژیم طالبان را در افغانستان برابر با انقلاب در افغانستان نمی داند به روی کار آمدن رژیم ولایت فقیه در ایران که با فرهنگ و روش های زمان برده داری و شترچرانی در سده بیست و یکم بر ایرانیان تیره روز فرمانروائی می کند برابر با انقلاب نیست و مردم ایران در سال ۱۳۵۷ به جای انقلاب دست به انتحار اسلامی زدند و پس از آن که زندان آریامهری جایش را به دوزخ آخوندی داد در ایران رژیمی بر سر کار آمد که اقتصاد آن بر پایه مفت خواری، بانکداری آن بر پایه رباخواری، دادگستری آن بر پایه رشوه خواری، کشورداری آن بر پایه زورگوئی، فرهنگ آن بر پایه خرافات، هنر آن بر پایه زوزه کشی و همه تار و پود آن بر پایه دروغ و مردمفریبی است! از این روی سخن گفتن از انقلاب نادرست است و باید به جای انقلاب از انتحار اسلامی سخن گفت! ********* دوست گرامی، جناب آقای دکتر مهرداد درویش پور، شما می گوئید: ( ..... معمای انقلاب ايران و چرائی آن گوئی جعبه پاندورا و رازی ناگشوده است که پس از گذشت ۳۶ سال همچنان جدل بر سر آن ادامه دارد ..... ) دوست گرامی، آن چنان که از اندیشه های کسانی مانند کارل هاینریش مارکس فیلسوف نامدار آلمانی و همچنین دانشمندان و اندیشمندان دیگری مانند ماکس وبر فهمیده می شود هیچ رژیمی خود به خود از آسمان به زمین نمی افتد و پیدایش هر رژیمی در هر سرزمینی فرآورده ویژگی های آن سرزمین و ویژگی های مردم همان سرزمین است! برای نمونه رژیم ناپلئون بناپارت در فرانسه را ما چه رژیم خوبی بدانیم و چه رژیمی بد، فرآورده ویژگی های سرزمین فرانسه و ویژگی های مردم فرانسه بود! هرگز رژیم ناپلئون بناپارت در یک شبانه روز از آسمان به زمین نیفتاد و در فرانسه بر سر کار نیامد و این فرانسوی ها بودند که گوهرشان را در پایان سده هجدهم و آغاز سده نوزدهم بیرون دادند و رژیم ناپلئون بناپارت در فرانسه بر سر کار آمد! رژیم های دیگری نیز مانند رژیم کایزر ویلهلم دوم در آلمان، فرانتس یوزف در اتریش، فرانکو در اسپانیا، نازی در آلمان، فاشیست در ایتالیا، بعث در عراق، پینوشه در شیلی، ولایت فقیه در ایران، طالبان در افغانستان و ..... هیچکدام در ۲٤ ساعت از آسمان به زمین نیفتادند و در آن سرزمین ها بر سر کار نیامدند و ویژگی های آن سرزمین ها و ویژگی های مردم آن سرزمین ها آن رژیم ها را بر سر کار آوردند و مانند درختی که سر از خاک درمی آورد از درون ویژگی های آن سرزمین و ویژگی های مردم آن سرزمین رژیم های گوناگون نمایان شده و بر سر کار می آیند! چنین سخنانی شاید پیچیده باشند و فهم چنین سخنانی که با زبان فلسفی هم گفته شده اند شاید دشوار باشد از این روی برای فهم آسان این سخنان نمونه ساده ای می آورم: اگر روح الله خمینی به انگلستان می رفت و می گفت ای مردم انگلستان به خیابان ها بریزید و بگوئید مرگ بر شاه! و رژیم پادشاهی انگلستان را سرنگون کنید تا رژیم دیگری به نام جمهوری اسلامی انگلستان بر سر کار بیاید و من نیز رهبر این رژیم باشم پیروز می شد یا نه؟ و یا اگر روح الله خمینی به ژاپن می رفت و می گفت ای مردم ژاپن به خیابان ها بریزید و بگوئید مرگ بر شاه! و رژیم پادشاهی ژاپن را سرنگون کنید تا رژیم دیگری به نام جمهوری اسلامی ژاپن بر سر کار بیاید و من نیز رهبر این رژیم باشم پیروز می شد یا نه؟ روشن است که هرگز روح الله خمینی نه در انگلستان می توانست رژیمی به نام جمهوری اسلامی انگلستان را برپا کند و نه در ژاپن می توانست رژیمی به نام جمهوری اسلامی ژاپن را برپا کند اما در ایران توانست! چون از درون ویژگی های سرزمین و ویژگی های مردم کشورهای انگلستان و ژاپن رژیمی .....
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

انقلاب بهمن 57
علت انقلاب : موانع زندگی :
1- دیکتاتوری شاه
2- عدم رفاه اجتماعی
3- وجود تبعیض در مورد ملیتها
4- عدم استقلال حکومت شاه در روابط خارجی
---------
نیروهای مخالف حکومت شاه:
1- چپ
2- ملی ها(مذهبی و غیر مذهبی)
3- مجاهدین
4- روحانیت طرفدارخمینی
5- نیروهایی ار ملیتها مثل کردها و غیره
-------
روحانیت به دنبال کسب قدرت:
با سیاست درست هم خارج را گول زد و هم داخل را. هم مردم محروم را. و هم نیروهای مخالف را.
هم حاکم شد و هم سرکوب کرد.
روحانیت بالغ بود. بقیه هنوز صغیر بودند.
-------
روحانیت بالغ -غیر روحانیت کودک: سیاست کسب قدرت درست روحانیت:
1- تسخیر همیشگی خیابانها
2- تسخیر همیشگی ارگانهای قدرت و نشاندن افراد خود بر اداره آنها.
-درحالی که دیگران سرگرم بحث خیالات خود بودند.کودکانه.
-------

جذب توده های محروم توسط روحانیت:
---------
1- دادن شعار های رفع نیازمندیهای مردم.
3- شعارهایی بر پایه اعتقادات مذهبی آنها - علیه ظلم
2-ایجاد شغل برای پیوستگان به حکومت:در سپاه-کمیته-بسیج -ساواما - و غیره.
--------
عقب ماندگی دیگر نیروها:
-نه تسخیر خیابان را فهمیدند و نه ارگانها را.
-قدرت سازماندهی افراد خود را نداشتند.
- ازاتخاذ سیاست درست عاجز بودند.
-دچار بحثهای خیالی بودند.
-دچار سیاست راست روی-چپ روی شدند. از اتخاذ سیاست مستقل واقع بینانه دور شدند.
-بین نبروها ی غیر روحانیت هیچ اتحادی نبود. مثل حالا.
- ارزیابی غلط از ماهیت روحانیت.
--------
سیاست خارجی درست خمینی
غرب خمینی را در مقابل دیگر نیروها حمایت کردوراهش راهموار نمود.
بخاطر شعارهای غرب پسندانه که خمینی میداد. سیاست اتحاد با خارج.
-------
سیاست داخلی
سیاست اتحاد با داخل را شعار داد.تا کسب قدرت.
------
سیاست درست حذف نیروهای دیگر
انحصار طلب- دشمن کلاسیک چپ و سکولار-مدرنیت
برای پیروزی و حاکمیت انحصاری خود مجبور است سیاست حذف را اتخاذ کند. وکرد.غیر از این نادرست بود و نمی توانست کاری در خدمت قدرت انصاری انجام داد.
------
رازپیروزی خمینی:سیاست اتحاد بود
1- فکر درست تسخیر و حفظ خیابان و ارگانهای قدرت
2-سیاست درست اتحاد با خارج و داخل ومردم ستم دیده تا کسب قدرت.
3- حذف دیگر نیروها.
4-اعمال اقتدار ازآغاز
5- سیاست درست جذب توده های مردم با شعاردل گرم کن- ایجاد کار و شغل به جذب شدگان
6- سازماندهی نیروهای خود.
7- روحانیت در انقلاب دبرجنبید ولی زود سیاست های درست را جهت پیروزی خود اتخاذ کرد.
8- مخالفان خمینی زود آمده بودند-با سیاست غلط- چیزی هم یاد نگرفتند و سیاست راست-چپ روانه پیشه ساختند.
سیاست درست«همیشه دراپوزیسیون بودن و دفاع سیاسی از خواسته های مردم و اهداف انقلاب» بود.
------
راز طول عمر رژیم حاکم:
1- آگاهی عقب مانده ی مردم و اپوزیسیون(مشکل فرهنگی)
2- عدم اتحاد مخالفان
3-اقتدارمطلق حکومت بر جامعه
------
تراژدی ما:

تک تک این نیروهای مخالف در مقابل رژیم شاه ضعیف بودند.
اما همه علیه شاه عملاً یک جبهه شدند. وضعف بر طرف شد. رژیم در وضع ضعیف قرار گرفت.

روحانیت وخمینی برای کسب قدرت با تجربه و کاردان بودند.میخواستند به هر طریقی که باشد حکومت را به چنگ بیاورند.
دیگر نیروها عدم اتحاد داشتند و به تنهایی کم تجربه بودند در برنامه کسب قدرت نبودند. هرچه هم بود در حرف بود.عملا کاری در جهت کسب قدرت پیش نمی بردند.
غرب خمینی را در مقابل دیگر نیروها حمایت کردوراهش راهموار نمود.

به علت عقب ماندگی اندیشگی و سازمانی بیشترنیروها - ضعف - آنها کم نیرو جذب کردند. روحانیت و خمینی توانست با جذب توده های محروم باد کند.اکثریت مخالفان شاه را دور خود جمع کرد. دیگر نیروها مجبور شدند همبستگی نشان دهند. و دادند. خمینی باز هم بیشتر گنده شد. خمینی انحصار طلب بود. یک یک نیروها را شکست داد. و خود و جریانش حاکم شد.
خمینی و روحانیت با ساده ترین متد همه را شکست داد. او هم خارج را گول زد و هم داخل را و قدرت انحصاری خود را مستقر نمود.
دیگر نیروها در سیاست-سازماندهی- اتحاد هنوز در مقابل روحانیت بچه بودند. روحانیت همه را روی انگشت خود چرخاند برزمین کوبید. تنها نیرویی که به دنبال قدرت بود خمینی بود. دیگر نیروها زحماتشان به کیسه او رفت.
غیر از روحانیت همه دچار ذهنگرایی بودند. اما روحانیت میدانست با خارج-نیروها-مردم- چه سیاستی پیش گیرد. «نا آگاهی و مذهبی بودن ذهن مردم » و «سیاست درست روحانیت»-«ضعف سازماندهی-نیرو- و سیاست غلط » مخالفان ، قدرت را به چنگ خمینی داد.
به بقیه گفت برید دنبال بازی هایتان هنوز خیلی بچه اید.شکست و نابودی حق تان است.
چنین است تراژدی شکست انقلاب 57 .
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب امیر, علم آدمیت است و جوانمردی و ادب. شرط ادب نیست تا کسی را نشاخته اید وسط میدان پریده و او را خوک خطاب بفرمایید. ما به کسی خوک نمیگوییم, خوک در فرهنگ ایرانی ما برابر خر و یا سگ است. دیگر اینکه عرض بنده ترجمه این ضرب المثل " غربی " شماست که One man's trash is another man's treasure. یعنی الماس جناب مهر آسا برای من آشغال است. آیا من حق دارم عقیده خود را مانند ایشان بیان کنم یا باید آماج فحاشی بشوم - که ایران گلوبال آن کلمات را نقطه چین کرده است. و اگر از اسب نروژی خود پیاده شوید شاید به زبان فارسی مجددا بگویم علم آدمیت است و جوانمردی و ادب و اگر تا کنون در نروژ عالم نشده اید بکوشید که بشوید.

نوشته شده توسط: Anonymous

آآقا و یا خانم پییروز، گنجینه الماس بر5 9% مردم دنیا و ساکنان ایران همان است که هست. یاد و درک فرهنگ دموکراسی خرمن آشغال کسی نیست بغیر از مستبدان فکری. اشخاص نادری همانند جنابعالی ..... هرگز محتوای اسارت باورهای آسمانی را درک نخواهید کرد. خوشبختانه هر دهه که میگذرد با گسترش علم و آموزش عالی اسلام گریزی هم بیشترمیشود و یقین دارم که در یکسده دیگر ارزش تمام باورهای آسمانی و بخصوص اسلام بحداقل خود نزول خواهد کرد. بیچاره آنهائی که این دنیا را بخود جهنم میکند که تا در آخرت عجری حاصلشان شود.

نوشته شده توسط: Anonymous

24 این ماه یعنی تقریبأ 8روز دیگر دادگاه عالی کشور جمهوری عربی مصر قرار است تشکیل شود و برنامەی کار این دادگاه در 24.02.2015 یک چیز است و آن اینکە کشور تورکیە رسمأ بە عنوان یک کشور تروریست و حامی تروریستهای حماس و اخوان المسلمین و داعش معرفی میشود و سر بریدن تعدادی قطبی مسیحی مصر در لیبی در راستای همکاریهای تورکیە با تروریستهای اسلامی داعش ربط پیدا میکند

نوشته شده توسط: Anonymous

به حق چیز های ندانسته ( نتیجه بیسوادی ). برای آنها که مانند من این تفاوتها را نمیدانند و نمیدانند که انسان را مانند شتر و درخت خرما میشمارند و افراد خانواده را در ردیف گاو و گوسفند. و آیا این تقسیم بندی بر اساس آموزه های مذهبی شیعی ست که بعضی روشنفکران در این سایت ادعا میکنند و یا فرهنگی؟ و یا هردو؟ نمیدانم.
" وی با بیان اینکه مناطق پرورش شتر در کشور مختلف اما تعداد مراکز آن محدود است، تصریح کرد: نرخ هر نفر شتر.......برای سال آینده نیز نهایتا به 2 میلیون تومان افزایش می‌یابد.".--------------

تَن: انسان
راًس: گوسفند، گاو و مانند آنها
سر: گاو، گوسفند، گله، افراد خانواده (چند سر عائله)
عدد: پرندگان، در، پنجره و اصولاً ساير اشیاء قابل شمارش
نفر: انسان، شتر، درخت خرما

رابط شماری,
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد-----------------

و بهترین قسمت واقعی این گزارش پیشنهاد زیر است که در آینده و با بحران جوی و خشکی سر زمینها به غیب گویی شبیه است:
" حیدری ادامه داد: تاکنون کسی به فکر درنظر گرفتن تدبیر لازم برای پرورش شتر در کشور نبوده، به طوری که کاهش تقاضا در این بخش میزان عرضه را نیز کاهش داده‌است، اما شرکت‌های بیمه می‌توانند برای جلوگیری از افزایش نرخ دیه و کنترل قیمت شتر در یک روش ابتکاری به پرورش‌دهندگان آن تسهیلات ارائه دهند.".
نوشته شده توسط: Anonymous

در ترکی مثلی است: اؤلی دوروب مرده شورون اوزین یویور. بعنی مرده بلند شده صورت مرده شور را می شوید.
ایران به آمریکا اعتراض میکند خخخخخخخخخخخخخخخخ

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

متن فارسی برای دوستان فارسی زبان و متن ترکی برای دوستان ترکی زبان تنظیم شده است. و با هم فرق دارند. لطفاً خواننده ایکه زبان ترکی را بلد است بهتر است همیشه متن اصلی را مطالعه کند. اگر چه در کل هر دو متن یکی ست. برای نمونه این دو پارگراف را با هم مقایسه کنید:
««سفر! سفر! داها ایشلییه بیلمیره م. گوجوم یوخدو،یوخدو!بو سئخینتی نان داها ایشلییه بیلمیره م. دییوس دوروب باشیمیز اوسته هی دیییر "تز اول-تز اول". من ؤلدوم،چاتدادیم...» و هیجقیریب آغلامیشدی.»
فارسی:
«"سفر سفر نمی توانم.نمیتوانم اینجوری کارکنم. من مردم.ترکیدم." و هق هق گریسته بود. »
از این رو بهتر است همیشه متن اصلی مطالعه شود. در فارسی خلاصه شده و لب مطلب آمده.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب
ANONYMUSj شما از منبع خبر برای من صحبت میکنید کە در 2 سال گذشتە 500 کورد بە داعش پیوستند ؟؟ خوب برای همین من بە شما پان اتراک میگویم کە نیم متر بیشتر از جلو بینی خودتو آنهم دنیای پان تورکی خودتو نمیتوانید ببینید قربان پیوستن 500 کورد در 2 سال گذشتە و شاید هم بیشتر کاملأ صحت دارد و هیچ حرفی در آن نیست ولی آیا میدانید داعش نزدیک بە 100000 نیروی مسلح دارد کە بیشتر آن از جهاد گرایان از کشورهای اوروپائی و تعداد خیلی زیاد چندین 1000 نفر از اتراک تورکیە و تورکمنهای سنی عراق و سوریە و تورکیە بە داعش پیوستند ؟ آیا میدانید چند تورک در صف داعش در سوریە و کوبانی کشتە شدند کە پاسپورت تورکی آن را رزمندگان کورد بە نمایش میذشتند ؟ همە میدانند کە تورکیە جبهەی تدارکات داعش را از نظر مالی تسلیحاتی و انسانی تهیە میکند قربان

ولی جای تعجب ندارد پان اتراک تورک آذری نیز منافع ملی خود یا منافع ملی آذربایجان را در پیروزی بربریت داعش میبینند پان تورکها واقعأ در کجای این قضیەی داعش ایستادند ؟ پان اتراک منافع ملی خود را شکست مبارزات ملت کورد و پیروزی داعش تعریف میکنند برای همین پان اتراکهای وطنی نیز همراه فاشیزم تورکیە در صف همکاری داعش خود را میابند مبارکتان باد همکاری با بربریت و سنگسار و سر بریدن و آتش زدن اسیران چرا شرم میکنید جناب
ANONYMUSj شهامت داشتە باشید صراحتأ بگوئید کە منافع ملی تورک چە آذری چە تورک تورکیە در پیروزی داعش و شکست مبارزات ملت کورد برای آزادی خودشان است . راستی چند کلمە با پان اتراکهای وطنی بعد از جنبش مشروطیت تورکها در این بخش از کرەی خاکی چکار کردید برای آزادی خودتان ؟ کدام مبارزە را سازمان دادید ؟ آیا یک بار هم شدە فاشیزم و پان ایرانیسم را تکان دهید ؟ خیر فقط یک روز در اعتراض بە یک کاریکاتور سوسک بە خیابان ریختید و گفتید هارای هارای تورکید خوب واقعأ چکار کردید چە هزینەای برای آزادی خودتان دادید بە غیر از یک زبان دراز و شانتاژ و دروغ و تبلیغ برای بربریت عثمانی و قرار گرفتن در صف داعش عملأ ما ملت کورد شما را نە دیروز بە حساب آوردیم نە فردا بە حسان خواهیم آورد چون در بهترین حالتش با صدای نحیف خواهید گفت ننە من غریبم تمام بدبختیهائی کە یخەی کل خاور میانە را گرفتە بە نوعی بە پان تورک مربوط میشود ، جنوساید 1500000 ارمنی، بنیان گذاری تشیع صفوی، کشتار و از کلە منارە درست کردن ، چشم در آوردن حتی انقلان ننگین خمینی نیز بە نوعی شما پایگذارش بودید
نوشته شده توسط: Anonymous

پایئن اوردن مجسمه فردوسی بهانه ای بیش نیست و خبر از تسلط ویرانگر سلسله چپ در ایران و بویژه اذربایجان میدهد. تازه گی ندارد و شادروان خلیل ملکی در خاطرات خود مینویسد که با چه زحماتی 5 عکس ستالین فرقه را به یکی تقلیل داد.
شکست چپ در جهان و پوچ و دروغ بودن همه ادعاها پژواکی نژاد پرستانه در نزد جریانات قومی بجا گذتشه است.
این حادثه را هرچند بخواهند کوچگ جلوه دهند خبر از یک مصیبت بزرگ فرهنگی و نابودی قوم دیگری میدهد.اماده سازی برای کشتار های دسته جمعی در قالب حق و حقوق و دمکراسی و حق تعین سرنوشت پنهان شده است و خوشبختانه نه مردم بومی بلکه مدیران جامعه و مدعیان روشنفکری عامل اساسی هر گونه نا ارامی و جنگ در ایران هستند. نابودی مخالف بویژه دیگر فرهنگی تحت عنوان خلق های تحت ستم از ارمغانهای چپ در جهان است که جربان چپ انرا ابیاری میکند.

نوشته شده توسط: Anonymous

اینکه کلمه چطور باید نوشته شود امر دیگریست و آمریکایی ها در خلاصه کردن استادند. این هم نمونه ای از نحوه بکار بردن کلمه پرستیتوت : گلن گرینبرگ رسانه - فاحشه بی.بی.سی را تخریب میکند.

Glenn Greenwald Destroys BBC Prestitute
http://www.paulcraigroberts.org/2013/10/04/glenn-greenwald-destroys-bbc…

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای امرالله یک مورد از مشاهدات شخصی خانم همیلی گزارش کرده که بسیار جای تردید است! پرسش من این است که خانم همیلی چگونه به گزارش هایی که در دست بازجویان بوده دسترسی پیدا کرده و متوجه شده که منبع آن خانم گیتی شیر زاد است؟؟ آقای محترم و خانم همیلی، اصلا فرض کنیم (فرض محال محال نیست) که ادعاهای خنده دار شما همه درست باشد، آیا سازمان ضد جاسوسی که شما اخیرا درست کردید، برای این بوده که به حساب توابان سی سال پیش برسید؟ این را باید بدانید که توابان در هر درجه ای که بوده باشند، قربانیان رژیم اسلامی اند. شما سوراخ دعا را گم کرده اید! من قدری در اینترنت جستجو کردم، در هیچ کجا ندیدم که خانم گیتی شیرزاد ادعای مبارزه و یا نمیدانم در صف مبارزه بودن داشته باشد! بس کنید این کارهای زشت را! از خطاکاری خود پوزش بخواهید! سایت ایران گلوبال هم که ماشالله شده سایت خاله زنکی!

نوشته شده توسط: امرالله ابراهیمی

با عرض پوزش
سرکار خانم "الف شکرایی" در دفاع از خانم گیتی شیرزاد نوشتند :"او تنها یکبار در سال 1999 در کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان رئیس جلسه بوده است". احتمالا منظور سرکار خانم "الف شکرایی" گرامی همان جلسه‌ای است که در فوق نوشتم و لینک گزارشش را درج کردم. هفدهمین کنفرانس سالانه بین المللی بنیاد پژوهش‌های زنان ایران در شهر مونترال کانادا، نه در سال 1999 و نه در سال 2009 بلکه طبق گزارش مندرج در لینک زیر و فوق، در سال 2006 بوده است. در ضمن بعید به نظر می رسد که رژیم نسبت به این کنفرانس حساسیت نشان داده باشد چون اگر چنین می بود، از خانم گیتی شیرزاد که بگذریم، سرکار خانم "الف شکرایی" نمی توانست بعد از آن آزادانه به ایران سفر نماید. حداقل مورد پرسش قرار می گرفتند.
http://asre-nou.net/1385/khordad/28/m-gozareshe-bonyad.html

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

مهدي سامح در اين باره نوشت:"فکر می کنم در فاصله بین ۲۶ دی تا ۱۲ بهمن که خمینی به ایران برگشت سازمان چريك هاي فدايي يک نامه سزگشاده به خمینی نوشت که در آن نگاه نقادانه به بعضی از گفتار و رفتار او و طرفدارانش داشت"

نوشته شده توسط: امرالله ابراهیمی

هفدهمین کنفرانس سالانه بین المللی بنیاد پژوهش‌های زنان ایران در شهر مونترال کانادا، سال 2006 میلادی بود که متأسفانه خانم شکرایی و بعد از او هم بعضی از دوستان اشتباهاً آنرا 2009 تایپ کردند. خانم شکرایی یکی از مدافعان پر و پا قرص خانم گیتی شیرزاد است و اگر خدایی نکرده مرتکب اشتباهی شود، کسی دنبال گاف گیری از نوشته ایشان نیست اما از دیگر دوستان عزیز، بخصوص جناب آقای شادی‌مقدم خواهش می کنم در تایپ دقت نمایند چون بعضی‌ها مترصد فرصت هستند تا جهت تخطئه و انحراف اذهان، هر اشتباه کوچکی را مستمسک قرار دهند. لینک گزارش کنفرانس را هم در زیر درج می کنم.
http://asre-nou.net/1385/khordad/28/m-gozareshe-bonyad.html

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

دلائل انقلاب ٥٧ : گفتمان ضد امپرياليست ،كودتاي ٢٨ مرداد،ديكتاتوري شاه وتمايل قشر ميانه در مشاركت سياسي و ....ودر اين ميان نقش گمراه كنندكان احزاب سياسي چپ و سكولار ....ولي خنده دارتر از همه ، ايرج مصداقي ادعا مي كند كه چريك هاي فدائي از ابتدأ رهبري خميني را قبول كرده بودند،او فراموش مي كند كه اين مجاهدين بودند كه خميني را پدر خطاب مي كردند، در حالي كه چريك هاي فدائي اولين سازمان سياسي بود كه در گرما گرم انقلاب ، در نامه اي سر گشاده خميني را مورد انتقاد قرار مي دهد،كاري كه ان زمان شجاعت مي خواست،

پس از انقلاب اين چريك هاي فدايي بودند كه در تركمن صحرا، كردستان، جنوب ايران و در همه ي مدارس و دانشگاه هاي ايران و كارخانه ها به مخالفت با حكومت اسلامي مي بردازند، جالب اينكه اين مجاهدين خلق بودند كه در ان زمان به چريك فدايي خرده مي گرفتند كه چریک های فدایی را إفراطي و تندرو قلمداد مي كردند ، هر چند اين روند درست در مقطع تابستان ٥٩ تغيير مسير داد. ولي اينكه گفته شود ،چريك هاي فدايي از ابتدأ رهبري خميني را قبول كرده بودند، دروغ محض است، كافي است كه روزنامه هاي يك سال و نيم پس از انقلاب را ورق بزنيد، همه جا در گيري چريك ها با مزدوران رژيم خميني ...و به همين دليل مخالفت با حكومت اسلامي بودكه هزار ان نفر از زنان مدرن و اقشارميانه جامعه بسوي چريك ها مي أيند، و با انحراف اين سازمان در خرداد ٥٩ چريك سمت گيري اقشارميانه بسوي مجاهدين اغاز مي شود.
واقعيت اين است كه ،دربحبوحه قیام سال 57درپایگیری جمهوری اسلامی ، هیج نیروی چپی از خمینی دفاع نکرد و حتی توده ای ها هم پس از انقلاب به دفاع از خمینی برخواستند . نیروی اصلی چپ ، چریک های فدایی خلق بودند که انها نه تنها در جریان انقلاب از خمینی دفاع نکردند بلکه (نقش آنان در انقلاب در رادیکالیزه کردن جنبش ضد سلطنتی بود)دقیقا برخی برخوردهای فاشیست مابانه هواداران او را در «نامه سرگشاده به آیت اله خمینی » افشاء کردند. در شش ماه پس از تاسیس جمهوری اسلامی ، هوادران چریک در همه جای ایران به ویژه در ترکمنستان و کردستان مسلحانه از خود دفاع کردند در بقیه نقاط ایران مبارزه سیاسی در اشکال دیگر با حکومتیان ادامه داشت
نوشته شده توسط: امرالله ابراهیمی

جناب آقای بهروز شادی‌مقدم گرامی، بنده به اطلاع سرکار خانم همیلی عزیز هم رساندم و برای شما هم در اینجا می نویسم که وقت‌تان را برای کار توضیحی اینچنینی به هدر ندهید. مشکل عدم آگاهی نیست که بخواهید آنرا با کار توضیحی حل کنید. چند دهه تجربه گروه ضد جاسوسی آذرخش به وضوح نشان می دهد که فقط جواب عملی می تواند در این راستا کارساز باشد. وقتی شبکه جاسوسی برادران جعفری توسط آذرخش افشا شد، طیف وسیع‌ایی از جریانات اپوزیسیون در مقابل افشاگری ما ایستادند و از نثار هیچ تهمت و توهینی دریغ نکردند. بی‌توجه به تهمت و توهین آنان ایستادیم و سازمان اطلاعات و امنیت هلند و آلمان را وادار به موضع‌گیری کردیم. ایستادیم تا مزدوران دستگیر و محاکمه شدند و حکم گرفتند. نیازی به بر شمردن نمونه‌های سالهای دور هم نیست. مگر نوشته‌های هموطنان مبارز ما در جریان دستگیریهای 2 سال پیش و همچنین پارسال هلند در همین سایت یادتان نیست؟

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب جمال این هم خبر با ذکر منبع
پیوستن 500 کرد عراقی به صفوف داعش
با وجود آنکه رسانه های جهان سعی در برجسته سازی ظلم های داعش به کردها را دارند، اما منابع اطلاعاتی اقلیم کردستان عراق از پیوستن 500 کرد عراقی به داعش در 2 سال گذشته خبر دادند.

به گزارش «شیعه نیوز» مسئول رسانه ای سازمان اوقاف و امور دینی دولت اقلیم کردستان عراق روز گذشته ـ شنبه 18 بهمن ماه ـ با برگزاری کنفرانسی خبری گفت: در تحقیقات مشترکی که با مسئولان مختلف سازمان های دولت اقلیم کردستان عراق داشته ایم، مشخص شده است که در سال های 2013 و 2014 قریب به 500 تن از شهروندان این دولت محلی به داعش پیوسته اند.

«مریوان نقشبندی» ادامه داد: از این میان قریب به 150 نفر در درگیری هایی که با نیروهای پیشمرگه داشته اند، کشته شده و 50 نفر از آنان نیز توسط نیروهای اطلاعاتی دولت اقلیم کردستان عراق دستگیر شده اند.

وی با اشاره به این که حجم درگیری ها از سوی طرفین بالاست و تبلیغات فراوانی از سوی داعش انجام می گیرد، عنوان کرد: احتمال پیوستن این تعداد از افراد به داعش را از میان کردها را می دادیم و با توجه به سایر ارقام، این رقم کاملا طبیعی به چشم می آید.

در درگیری هایی که بین نیروهای داعش و نیروهای کرد از 10 ژوئن سال 2014 تا کنون در جریان است، صدها تن از طرفین کشته شده اند.
منبع: شیعه نیوز تاریخ انتشار تاریخ انتشار: ۲۰ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۸:۳۱
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب
ANONYMUSj خیر از 106 داعشی کە با پیشمرگان تعویض شدند متأسفانە 45 نفر آنها از سازمان امنیت تورکیە با پاسپورت تورکی بودند و 40 نفر آنها از تورکمن ها بودند و بقیە از عربهای سنی

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای bahman sardary ، هیچکس جای هیچکس را تنگ نکرده است . ایشان در سال 1999 در کنفرانس بنیاد پژوهش‌های زنان شرکت داشته و رئیس جلسه بوده است . لازم به توضیح نیست که بنیاد پژوهش‌های زنان موضوع کنفرانس و کارش چه میباشد . آیا پژوهش‌هایی در مورد زنان زندانی که الان موضوع بحث ماست ، به چنین کنفرانس هایی مربوط نیست و چنین بنیادهایی سیاسی مبارزاتی نیستند .

نوشته شده توسط: Anonymous

جمال جناب داعشی های تعویض شده هم کرد بوده اند. کاملا سر درگم هستد

نوشته شده توسط: Anonymous

خبری بە بزرگی آزادی کوردستان خبری کە نشان از بزرگی و احساس مسئولیت رهبران کورد در مقابل فرزندان خود و پیشمرگان کوردستان دارد امروز 106 اسیر داعش کە بسیاری از آنها امیر و سرکردگان داعش بودند در مقابل 17 پیشمرگ اسیر در دست داعش معاوضە شدند یعنی تقریبأ بە ازای هر پیشمرگ کورد کە در دست داعش اسیر بود 8 داعش اسیر در دست پیشمرگان کورد معاوضە شد ،،، این 17 پیشمرگ کورد امروز بعد از معاوضە بە سلیمانیە رسیدند و تحت مراقبت پزشکی قرار گرفتند

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جباب ایراهیمی
1- قانون سایت اینه که «اتهام به افراد حقیقی و حقوقی ممنوع ست». شما وخانم مینو به طرف مقابل «اتهام» زده اید شما حق این کار را ندارد.هم شما و هم مدیر سایت این قانون را نقض کرده اید.
2- سایت محکمه نیست. عوضی آمده اید.
3- «تبلیغات پیش خودی شما و خانم مینو» به علت « فشار روحی یی که عمل شما » به طرف مقابل علی رغم «میل او» برایش وارد میکند، عملاً «اعمال خشونت و شکنجه علیه فرد دیگر» است.هر دوی شما شکنجه گرهستید.
4- منهم شما را تمی شناسم. هر کس در محیط خود شناخته شده است. من از گردانندگان سایت هستم و مدیریت از نزدیک به حقیقی و حقوقی بودن من آگاه است.
5- شماها مشکلی دارید به دادگاه بروید به سایت مربوط نیست. شما ها به عنوان «مشاهده» نمی توانید اینجا به فرد دیگر «اتهام» ردیف کنید.

6- من پیش مدعیان شکنجه نبودم ببینم چه کسی شکنجه شده یا نشده. اتهامی علیه دیگری دارید به محکمه بروید. تحت عنوان «شکنجه شدگان رژیم» نمی توانید به «افراد حقیقی حقوقی» در سایت اتهام ردیف کنید.
7- تحت عنوان اینکه طرف مقابل«پاسخ دهد» نمی توانید به او «فشار روحی» وارد کنید و «حق آزادی انتخاب» را در «پاسخ دادن یا ندان» از طرف مقابل سلب کنید. طرف مقابل «آزاد» است خودش «انتخاب کند پاسخ بدهد یا ندهد». اعمال «فشار روحی» به دیگری «خشونت و شکنجه» است.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای محترم، شما که بویی از حقوق بشر برده اید و با انقلاب و مبارزه سرو کار داشته اید و دادگاه شما صحنه جامعه و وقایع آن است میتوانید بگوئید این خانم شیرزاد در کدام صف مبارزه جایی را گرفته است(که جا را برای شماها تنگ کرده است) تا آنجا که من خبر دارم این خانم هیچگونه فعالیت مبارزاتی، سیاسی ندارند و مثل میلیونها آدم زندگی معمولی‌ خودرا می‌کند و بعنوان یک انسان باید مورد احترام قرار بگیرد، شما بنظرم سوراخ دعا را گم کرده‌اید و با این اتهامات مشغول سنگسار اینترنیتی این خانم هستید