Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

شاید آنزمان هنوز مدت زمان مقاومت زیر شکنجه تعیین نشده بود و یا 24 ساعت بود برای تغییر خانه و آدرس . در مورد مناف هم فکر کنم اشرف دهقانی خبر یا فرضیات دیگری در اختیار داشته باشد . در باره کمنت زیر هم نباید دچار تنفر ضد چپ شد چون شاه و شیخ و لیبرالیسم ترکیه و پاکستانی نیز تاکنون نتوانسته اند موفقیتی نشان دهند و و ضد کمونیستها همیشه در سنگر دشمنان مردم و خلقهای ایران قرار داشته اند .ارتشیان سابق و ساواکی های فراری هنوز میکوشند جهت دشنام را نثار کمونیستها کنند . اینها بدانند که سرانجامشان خارج از ایران خواهد بود .چون مردم نه شاه میخواهند و نه شیخ و نه ارتشیان عامل دست این دو .

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

آقای peerooz گرامی، یک بطر ویسکی گذاشته بودم جلوم و داشتم با مخلفات نوش جان می کردم که مادر بزرگ محترمه ام دوان دوان اومد و گفت که چه نشسته ای، بیا که برات کومنتار نوشته اند. هر چی گفتم ولم کن، ولم نکرد. اومدم دیدم شما خطاب به خانم آتوسا خانوم نوشته این. به مادربزرگ مکرمه ام گفتم: آخه چرا نمی ذاری عیشمو بکنم؟ این که برای من نیست. برای آتوسا خانومه.
گفت: زیر مقاله علمی تو نوشته اند. اگه بهش جواب ندی، من میرم به جای تو جواب می دم.
از ترس اینکه بیاد اینجا یه چیزایی بنویسه و کار دستم بده، اومدم خودم بنویسم.
حالا بریم سر اصل مطلب.
زمانی که من مسؤل محترم کامنتها بودم. می دیدم که یک حضرتی اومده و یه چیزی نوشته و اسمشو گذاشته مقاله. خودش هم میگه که خیلی علمی و خوبه و ردخور نداره.
وقتی می خوندمش، دلم می خواست که صفحه کامپیوتر می شد یه صفحه کاغذ و من هم پاره پوره اش می کردم. بعد این یارو که

اسمش تمدنه، به من می گفت که پاره پوره نکن، بردار یه چیزی بنویس که حضرت نویسنده این چیزی که نوشتی به این دلیل و آن دلیل غلطه. من هم که زیاد متمدن نبودم و حوصله این چیزا رو نداشتم از خیرش می گذشتم.
بعدش می دیدم یه حضرت کامنت نویس اومده و زیرش نوشته (مثلا) "نوشتن «ها ها ها» بیشعوری و حماقت و خریته" (ها ها ها رو همینطوری نوشتم که به کسی برنخوره. شما خودتون یه جمله از یه مقاله انتخاب کنین).
سریعا در سطل آشغالو باز می کردم و کامنت رو می انداختم توش و درشو هم زود می بستم که یهو نیاد بیرون.
حضرت کامنت نویس اعتراض می کرد که جناب سانسورچی فلان فلان شده چرا کامنت منو سانسور کردی. من که به کسی توهینی نکرده بودم. من بطور کلی نوشته بودم که "نوشتن «ها ها ها» بیشعوری و حماقت و خریته". از کسی هم اسم نبرده بودم.
من هم زحمت می کشیدم و همین کامنتشو نقطه چین می کردم و منتشر می کردم و بهش جواب میدادم که نه جانم. کامنت شما توهین به جصرت نویسنده بوده.
شروع می کرد به بحث که: "بیا منتشرش کن تا خوانندگان قضاوت کنند".
من هم می نوشتم: به همین خیال باش.
حالا فرض کنیم که من اون کامنتو منتشرش می کردم. چی می شد؟ حضرت نویسنده به رئیس رؤسا شکایت می کرد که بله: من در مقاله علمی و بیمانندم نوشته ام "ها ها ها" و این حضرت کامنت نویس نوشته که هر کسی بنویسه "ها ها ها" بیشعور و احمق و خره". اینجا مشخصا به من توهین کرده و گفته بیشعور احمق خر.
حالا تصور بکنین که وضع من بیچاره چطوری بوده. این میگه من کلی نوشته ام، اون می گه چون من اینو نوشته ام، مشخصا خطاب به من بوده.
شما به جای من بودین چی می کردین؟ از نظر حضرت کامنت نویس توهین نبوده و از نظر حضرت نویسنده توهین بوده.
من کامنتو می فرستادم تو سطل آشغال و خلایق رو از نظر حضرت کامنت نویس مبنی بر این که حضرت نویسنده بیشعور و احمق و خره، محروم می کردم و حسابی بهشون ضرر می زدم و بعدش هم دفتر حساب و کتاب قمارمو باز می کردم و می نوشتم: "مانند همیشه باختم".
یواشکی بهتون بگم که صفحه برد من خالیه خالیه.
نوشته شده توسط: Anonymous

خواب تنها لحظه ائی است که از خود بیخود می شوم،
سلول های مغزم دیگر صفر و یک های بیولوژیک را نمی توانند به هم ببافند،
و پدیده ائی جدید خلق کنند
دیگر از پایان انرژی انفجاری بیگ بنگ و بازگشت به نقطه صفر مطلق نمی ترسم
طبیعت و وجود انسان در کنار این طبیعت چقدر زیباست
وچود انسانی متفکر همراه با گل چیزی است که نباید در طبیعت از بین برود،

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-این مقاله بسیارجامع وبحق بامقداری نواقص بوده میشودگفت برآورده کننده ایی درجامعه شناسی نقصان ایران بوده است.نژادپرستی بزرگترین آفت جامعه بشری است.تعدادی سیاسی کاران نژادی عمدابدان دامن زده وبرای اینکه ردی ازخودبجا نگذارندحتی تمام تلاش خودرابرای ورودبه درون دستگاه های فرهنگی دولتی کرده ولی سعی میکنندموضع مخالف حکومتی گیرند.در 100سال اخیرهمه امورفرهنگی ایران دردستان این گروبوده واگرچه شکل حکومتهامتفاوت بوده ولی این اصلی ترین اصول سیستم بوده است.سیاسی کاران خبره نیزبعضی مواقع پیچیدگی موضوع رادرک نکرده به دام این نژادپرستان افتاده وبه نمادهای مخفی آنها بهای بیجامیدهند.درایران در100سال اخیربزرگترین پیغمبر یاشایدخدای نژادپرستان فردوسی وکورش بوده که دوستانی مثل آقای دوشکی نیزبه این تفکربعضی مواقع گرفتارمیشود.یکی ازبزرگترین منابع دامن زدن به نژادپرستی مجله فردوسی میباشد.روشنفکران سیاسی

چپ نیزبااینکه آرمان وتفکرضدنژادپرستی دارندمیشودگفت اکثرابه نوعی گرفتارنژادپرستی هستند.سوسیالیسم باسوسیال ناسیونالیسم (فاشیسم)یک تفاوت اساسی درآرمانخواهی دارندولی تعدادی مرزاین دونوع تفکرراقاطی کرده وبدامن سوسیال ناسیونالیسم می افتند.
نوشته شده توسط: Anonymous

اقای محمدی دست مریزاد شما به مسعله اشاره کرده اید که ان را هر شهروند معمولی غربی هم می بیبند بماند که روشنفکر .
جامعه ایران چنان غرق در نزادپرستی عریان است که به مانند این میماند که ما فقط گردن گج شتر را ببینیم. فقط مشت نمونه خروار دو تا کامنت اقای peerooz و غلام شامقازان را انالیز کنید کافی است
بعنوان مثال اقای غلام شامقازان به عنوان تورک با توهین و تحقیر به اتنیک اش کنار امده و انرا عادی وقابل اعتراض نمیداد ولی به عنوان یک کمونیست و مارکسیست ناراحت است که شعار ضد امپیریالیستی ایشان را در رده ای و کاتاگوری نژادپرستی محسوب کردید

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب محسن کردی, وقتی میگویند دیگ سیاه است دلیل آن نیست که سه پایه سفید است. " خریت " ما در آن بود که بین بد و بدتر, بدتر را انتخاب کردیم. خاندان پهلوی یکی از مهمترین عوامل در استمرار " خریت " ما بوده اند؛ شخص شخیص شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشتاران فرمانده در پاسخ اسدالله خان که پیشنهاد کرده بود وزرای تربیت شده در اروپا را به اتاق مذاکره با خارجیها راه دهد فرموده بود این " خرها " چه میفهمند. اگر کسی مستحق " پس گردنی بود " شاهنشاه آریامهر بود منتهی " خریت " ما این بود که شخص عوضی را مامور این کار کردیم.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب Direnc Minelli
1-در نقد مقاله تنها کامنتهایی که نوشته را نقد کرده اند جمع میکنیم. طرف دیگر ، خود مقاله را دارد که با کلیک روی عنوان آن قابل مطالعه است. و در بالا هم آمده .
2- بحثهای دو طرف وقتی کنار هم جمع میشود که موضوع تنها «بحث و گفت و گوی» طرفین باشد. در این حالت صحبت موافق و مخالف-هر دو را میاوریم.
3- نتیجه:
کامنت های برگزیده 2 نوع است. الف گفت و گو. ب- نقد.
که هر دو را در بالا توضیح دادم.
مطلب بالا تنها نقد است. از این رو نیز کامنتهای انتقادی را جمع کرده ایم.
کامنتهای «به به - و- چه چه » نقد نیست. لطفاً کمی در مورد مقوله ی «نقد» مطالعه کنید و برای ما کار-و- توضیح اضافی بوجود نیاورید.
4- در نقد مقاله ی نویسنده اشکالات اساسی ذکر شده که نه تنها نویسنده بلکه هیچکس توان رفع آنها را ندارد. از این رو نیز ایراد ها بی پاسخ مانده. تنها پاسخ شایسته پذیرش آنهاست.

دلیل فلسفی آن هم این است که : «الف، الف است؛ گلیف گلیف. الف را نمی توان گلیف خواند. »
--------
* گلیف gilif : واژه ی ترکی: سوراخی ست در پای دیوار که جوی آب از آن رد میشود.
نوشته شده توسط: Anonymous

مشکل اصلی‌ آدم‌هایی‌ مثل ایشون و اکثرِ کسایی که دم از انقلاب میزنند، اینه که رژیم و ملت رو دو چیز کاملا جدا از هم تصور می‌کنن. فکر میکنند که با رفتنِ به قول معروف رژیم، حکومت، ملایان، دولت، ... کشور به آزادی میرسه و بعد از یک مدت هم همه یا بخشِ بزرگی‌ از مشکلات برطرف می‌شه.

سوالِ اول اینکه، رژیم کجا باید بره؟ زندان؟ اعدام؟ شکنجه؟ تبعید؟ این رفتن به چه معنی‌ هست؟

سوال دوم اینکه، چه تضمینی وجود داره که بعد از رفتنِ این گروه، یه حکومت و رژیمِ بهتر جایگزین خواهد شد؟ هنوز ۴۰ سال هم از انقلاب نگذشته و ملت از تصمیمی که اون دوران گرفتن شاکی‌ هستن. چه چیزی در این سی‌ و اندی سال فرق کرده که تا حدی تضمین کنه که انقلابِ بعدی موفق خواهد بود؟

یکم با خودمون صادق باشیم، این نظام یا رژیم یا هرچی‌ دیگه که اسمشو بذاریم تو مردم حسابی‌ ریشه کرده. حالا ما بخوایم که با رفتنِ یه عدهٔ معدود همه چی‌ درست شه؟

تا هم یک زندانی سیاسی حرفی‌ می‌زنه، می‌شه آیهِ وحی و همه گوش می‌کنن.
نوشته شده توسط: Anonymous

در بعدی دیگر، وقتیکه گنده گویهای نژاد پرستی‌، با واقعیت‌های روز جامعه فارسی‌ نمی‌‌خواند جامعه فارسی‌ باید گنده گویی دیگری ابداع کند، در اینجاست که ( شعر فارسی‌ سعدی بر سر در سازمان ملل نوشته می‌‌شود )، حسابی‌ فیزیکدان فارس انیشتن را به سفره هفت سین فارسی‌ دعوت می‌کند، یعنی‌ این فیزیکدان، اعتبار علمی‌ نداشته، اعتبار علمی‌ را با توسل به سفره هفت سین و پیوند آن با انیشتن به دست می‌‌آورد، حسنین هیکل نیز وقتیکه گنده گویی فرهنگ فارسی‌ با واقعیت‌های جاری جور نمی‌‌آید می‌‌گوید شما فارس‌ها فردوسی‌ داشتین و ما نداشتیم، برای همین شما عرب نشدین ولی‌ ما عرب شدیم، این در حالی‌ است که هیکل خود یکی‌ از مشتاگهن فرهنگ و زبان عربی‌ است.

نوشته شده توسط: Anonymous

نمیدانم گله سرکار خانم آتوسا از چیست. گاهی کامنت های من هم " بخیال خود " سانسور میشود و من از سانسور شدن آن گله ای ندارم و آنرا نه توهین بخود بلکه محروم کردن خلایق از نظر خود و به زیان دیگران میدانم, چون از ارزش کامنت خود آگاهم. اگر کامنت من بنظر " سانسور چی " ارزش انتشار ندارد چنین باد, این زیان اوست نه باخت من.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای دكتر عبدالستار دوشوكي، نژادی بنام نژاد ایرانی وجود خارجی ندارد، شما چرا می خواهید در عالم اوهام برای حفظ تمامیت ارضی از خودتان یک هویت تازه ائی به من ترک آذربایجانی بتراشید، آیا اگر یک روزی از اظهارات شما در دادگاههای بین الملی، علیه شما بخاطر این هویت ساختگی شکایت کنند، آیا شما قادر خواهید بود از هویتی بنام نژاد آریائی برای من آذربایجانی چه از نظر تاریخی و ژنتیک DNA دفاع کنید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

این کلمه منحوس « آریائی» که باعث قربانی بیش از پنجاه میلیون انسان شده است نه زمان ( تاریخی) دارد و نه مکان ( جغرافی)...کلمه ای که ساخته شد تا در مقابل شکست از اعراب, ایرانی ها کمتر احساس تحقیر بکنند..تا زمانی که ایرانی ها , خود را مسئول این شکست ندانند, و تاریخ را تحریف نکنند, این نوع افکار (( شعوبیه)) وار ادامه خواهد داشت...سلمان فارس که در شکل گیری ( اسلام ) نقش مهمی را بازی کرد, نه سوسمار خوار بود و نه پا برهنه و نه عرب ..( معذرت از هم وطنان عرب زبان)...

نوشته شده توسط: Anonymous

مقاله خود زنی جناب محمدی با تمام تفصیل خود کامل نیست. " ما " در همه چیز اغراق گو هستیم من جمله خود زنی. باور دیگر ما " فارس ها " که " فارسی " حرف میزنم اینست که زبان ما مملو از ضرب المثل ها ست و از این حیث در دنیا بیمانند میباشیم. من با این گمان و باور سالها پیش به آمریکا وارد شدم و مدتها به همین خیال باقی ماندم تا آنکه انگلیسی من بتدریج بهتر شد و با مطالب روزمره آمریکا تماس مستقیم پیدا کردم. بتدریج متوجه شدم که برای درک نظرات, باید درک عمیقی از ضرب المثل های آنها داشت که به وفور جزء زبان شده است و از این خود خواهی خود خجل شدم. برای درک نژاد پرستی ایرانیان - منظورم " فارس " هاست - باید سالهای متمادی در فرهنگ های دیگر زیست و مقایسه به عمل آورد. به عنوان مثال رییس جمهور دورگه سیاه پوست و " دمکرات, نه جمهوری خواه " آمریکا که پیش از وقوع واقعه, جایزه صلح نوبل را هم گرفته است مکرر از

Exceptional بودن آمریکا در سخنرانی های خود صحبت میکند و ما آنرا " نژاد پرستی " نمیدانیم چون معتقد شده ایم که امریکا در جهان " استثنایی " ست. رفتار ایرانیان با دیگران و خودی, ناشی از بی تربیتی شدید ماست. ما با تمام کر و فر خود بین " آدمها " بزرگ نشده ایم که " انسان شدن " را بیاموزیم, نه اینکه نژاد پرست باشیم. آدرس عوضی ما را گمراه کرده و میکند.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای محمدی، من یک کمونیست و مارکسیست هستم و هیچوقت مرک یک کشور و یا ملت را نخواسته ام و نمی خواهم. وقتی ما مرک بر امپریالیسم به سر کرده گی امریکا می گوییم یعنی محو سیستم سرمایداری را می گوییم که در حالی که میلیاردها انسان از فقر رنج می برند، تنها چند هزار نفر بیش از نصف ثروت دنیا را تصاحب کرده اند.پس خواهش می کنم از دگرآزاری دست بردارید

نوشته شده توسط: Anonymous

کامنتهای بر گزیده یکطرفه و فاقد نظرات طرف دیگر است. هم شماها و هم آقای آلبایراق نظرات خودش را بتفضیل بیان کرده اند. منهم بودم وقت خود را با در گیر شدن در یک بحث دایروی از نوع ایرانی -که در نهایت باز به نقطه شروع می رسد - هدر نمی کردم.

نوشته شده توسط: Anonymous

سرگذشت غم انگیز مناف, بخشی از تاریخ نسلی از انسانها ست که شجاعتشان غیر قابل تصور , دیسیپلین و زندگی چریکیشان خارق العاده و ایمان به راهشان خلل ناپذیر بود. اما هیچکدام از این خصائص دال بر این نیستند که آزادیخواه نیز بودند.اینان اعتقادات خود را حقیقت مطلق می پنداشتند و این مشکل بسیار بزرگی بود. احمد زاده از کشتن همرزمش می نویسد و قادر به درک احوال او زیر شکنجه نیست. قادر نیست در زندان دست او را بفشارد و بگوید همه چیز را درک میکند و چیزی از رفاقتشان کاسته نشده است. ترتیب دهنده این مستند کوتاه, با آزادیخواه نامیدن همفکران خود, کفه پروپاگاندای آنرا سنگین تر میکند وانسان می پندارد هدف دمیدن جانی تازه درایدئولوژی که ده ها ملیون انسان را به آغوش مرگ فرستاد وزندگی صدها ملیون را تباه کرد میباشد. یاد سخن بغایت درست اسماعیل خوئی افتادم که اگر احمد زاده ها قدرت را در دست میگرفتند فاجه ای

رخ میداد که از مصیبت 1357 هم میتوانست فراتر رود.
نوشته شده توسط: دكتر عبدالستار دوشوكي

فراموش کردم اضافه کنم که بر طبق شناسنامه رسمی ایرانیان (شاهنامه فردوسی) نژادی بنام نژاد "آریایی" وجود ندارد، و دروغ محض است. ایرانی نژادی است مخلوط از فارس زبانان (که همه فارس زبانان فلات ایران ایرانی نیستند)، بخشی از ترک ها، بخشی از عرب ها، و اکنون نیز بخشی از ارامنه و بخشی از بلوچ ها و بخشی از کردها و بخشی از ترکمن ها و بخشی از "غیره" که همگی ملت ایران را تشکیل می دهند. فقط بخش هایی از این اقوام و ملیت ها ایرانی هستند، بخش بزرگی از آنها به کشورهای همسایه تعلق دارند و به اصطلاح "آریایی" نیستند. در نتیجه بر خلاف آنچه که هیتلر می گفت، نمی توان یک ملت در هم آمیخته مدرن و چندملیتی را با مقوله "نژاد برتر و یا نژاد مشترک" (یا آنگونه که اخیرا مــــُــد شده، با مذهب مشترک) تعریف کرد. چون هم تاریخ (شاهنامه فردوسی) و هم واقعیت و عینیت موجود ایران آنرا نفی می کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

واقعیت گریزی و ابهام گویی یکی‌ از مشخصات بارز زبان فارسی‌ و ادبیات فارسی‌ است، ( مثل نژاد پرستی‌ ) درک جامعه فارسی‌ از توانائی‌های خود نیز، در حاله‌ای از ابهام فرو رفته است، یادم میاد روزی با چند جوان فارس صحبت می‌کردم و اینها اعتقاد داشتند اگر ایران نفت و گاز نداشت جامعه فارسی‌ تبدیل به ژاپن دوم می‌‌شد، من نیز به این دوستان فارس گفتم این ( یک فرضیه پوچ است و جامعه فارسی‌ شما، بدون نفت و گاز، ژاپن دوم نمی‌‌شد بلکه افغانستان دوم می‌‌شد ) بعد اینها شروع کردند به من بگویند که همین ژاپن را، ایرانی‌ها آباد کردند که منظورشان همین فارس‌ها بودند. دیدم اینها سعی‌ دارند ارزش کار ژاپنی را پایین بیاوند و ارزش تاثیر فرهنگ فارسی‌ را در پیشرفت ژاپن، برجسته کنند، بعد متوجه شدم که ( جان کلام همین است )، دوستان فارس ما فکر میکنند دوبی را فارس ها، دوبی کرده اند، اقتصاد ترکیه نیز، با سوً‌ استفاده از

با سوً‌ استفاده از فرصتهای اقتصادی ایران، به اینجا رسیده، در ناسا نیز، همه دانشمند و مهندس فارس تشریف دارند.
نوشته شده توسط: Anonymous

واقعیت جالب و مضحک وغم انگیز اینست که عار ضه اعلامیه و شعار دادن اوپزیسیون ایران, جهانی و" گلوبال " شده و سازمان ملل متحد را نیز مبتلا نموده و کاری جز صدور اعلامیه و قطعنامه بی پشتوانه ندارد. این شیر بی یال و دم و اشکم چیزی جز وسیله اجرای اوامر اربابان نیست؛ و حتی در وقایع مهم مانند حمله ناتو و همدستان به کشور های " تروریست ", مورد مشورت قرار نمیگیرد و چشم را بر سیل اسلحه به خاورمیانه و بالتیک و خاور دور و دیگر نقاط جهان میبندد. اکنون دبیر کل این سازمان ماموریت خانه شاگردی یافته که دربدر به کشور های " تروریست " پیغام رسانده بگوید که به کشور های " تروریست " اسلحه نفروشند. ضمنا چین " تروریست " به روسیه " تروریست " قول همگونه مساعدت در حد توان خود داده و دنیا چهار اسبه بسوی جنگ پیش میرود. در این توفان که گرگ اجل یکایک ازین گله میبرد, هم و غم ما بر اینست که .....


http://www.counterpunch.org/2014/12/26/the-empire-is-crumbling-that-is-why-it-needs-war/
نوشته شده توسط: دكتر عبدالستار دوشوكي

مقاله آقای محمدی را منتشر کردم، چون نکات بسیار برجسته و قابل تفکر و تامل در آن است. خود من نیز دقیقا ٦ سال پیش مقاله ای بنام " زمينه يابی علل ناکامی اپوزيسيون در بستر تاريخ فرهنگ استبدادی و سنتی ايران" منتشر کردم. که متاسفانه در سایت ایران گلوبال نیست. اما لینک مقاله که در گویا منتشر شده بود را در زیر گذاشته ام.

در آن مقاله پرسیده ام : "آيا عوام الناس، نخبگان و دولتمردان ايرانی همگی محصول يک بستر فرهنگی مشترک می باشند، که "اگر گلی در آن بستر نمی رويد، از آفتی است که در چمن پيداست!". بنابراين نمی توان از نروئيدن گل اپوزيسيون ناليد اما از بستر نازا و عقيم فرهنگی اجتماعی که عامل سترونی است سخن نگفت".

نوشته بودم : "ناچارم بجای مصلحت انديشی و تلاش برای کسب وجهه عوام پسند، خطر کرده و برای آغاز سخن، اين سوال را مطرح کنم که آيا براستی ما ملتی متمدن و با فرهنگ هستيم که از نژاد

اصيل و پاک اهورايی و مظهر پندار نيک، گفتار نيک و کردار نيک می باشد، و يا اينکه آنگونه هستیم که فردوسی (شناسنامه ملی ايرانيان) می گويد:

ز دهـقان و از تـرک و از تازيان
نژادی پديد آمد اندر ميان
نه دهقان، نه ترک، نه تازی بود
سخن ها به کـردار بازی بود

http://news.gooya.com/politics/archives/2008/12/080965.php

نوشته شده توسط: Anonymous

تَبریزی عزیز شُما بعنوان تُرک تَبریزی چِرا دَر تَمامِ نِوشتِجاتِتان سَنگ زَبان فارسی را به سینه می زَنید؟ من سر در نمی آورم اگر این پانترکها در حاکمیتند و همه ترکها میلیاردر، پس چرا اینها در کلّ آذربایجان حتّی یک عدد مدرسه بزبان فارسی نساختند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

با احترام ديدم خانه اي ميسوخت . عده اي هريك به فراخور توان خويس از خانه گريختند همه ميگفتند از آتش گريختيم. پس ازمدتي هريك سطلي ، لگني، آفتابه اي و نظاير آن بدست جمع شدند. اهالي خانه هاي ديگر ميگفتند اينها ميخواهند با هر وسيله اي آب حمل كنند و خانه شان را از سوختن بيشتر نجات بدهند . اما در كمال حيرت مردم خانه هاي ديگر ديدند اينها با هرآنچه در دست دارد بر سروروي هم ميكوبند و اين به آن ميكويد تو تقصير داري. آن ديگري ميگويد ميخواهم ببينم كي آتش زد. واينها همه روشنفكران ساكن همان خانه بودند ودعوايشان با ابراز دلسو زي !!! بسيار براي خانه ادامه داشت. آفرين به تلاششان . از ايشان بياموزيم . خدا ايران را از روشنفكران بدور بدارد.مردم با دروغ وكلك هم شده از پس خشكسالي و دشمن كه ميهنمان را اشغال كرده بر خواهند آمد.

نوشته شده توسط: Anonymous

چه خوب بود در کنار این همه تکرار مکررات ملال آورتان در قالب انشاهای چندین و چند صفحه ای، به همت فرقه دموکرات و شخص پیشه وری در رسمی نمودن زبان ترکی در آذربایجان و تقویت و ترویج این زبان (نشر روزنامه و ...) به همراه موسیقی آذری و دیگر شاخصها و پارامترهای فرهنگی مخصوص آذربایجان نیز می پرداختید تا مشخص شود هیچ حقی برای استناد کردن و چسباندن خودتان به آن مرحوم ندارید. این چیزها را هم بگویید تا معلوم شود آیا ایشان نیز زندگی برایشان در نان سنگک مختصر بود یا بین انسان و گاو و گوسفند فرق می گذاشتند. به تمام جوانب فعالیتهای فرقه بپردازید تا سیه روی شود هر که در او غش باشد و معلوم گردد که چه کسی حق دارد ستاره سرخ را نشانه خود گزیند......

نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی، سیدجعفر پیشه وری یک سوسیالیست بود نه یک ناسیونالیست! این که پیشه وری چه کارهای درست و چه کارهای نادرستی را انجام داده است و چه لغزش هائی داشت بماند اما هم دوستان پیشه وری و هم دشمنان پیشه وری از او به نام یک سوسیالیست یاد می کنند نه یک ناسیونالیست نژادپرست! همه نوشته ها و سخنان پیشه وری هم اکنون در دسترس همگان هستند و همگان می توانند درباره پیشه وری و اندیشه های پیشه وری و گفته ها و نوشته های پیشه وری داوری کنند! نخست آن که پیشه وری سید بود و سیدها از دیدگاه دانش تبارشناسی (علم الانساب) عرب به شمار می روند نه ترک یا فارس! دیگر آن که پیشه وری هرگز فارس ستیز و ترک پرست نبود! و هرگز از فارس ها با واژگانی مانند ملت ستمگر فارس و ملت حاکم فارس و قوم منحوس فارس نام نبرده است! پیشه وری دوستان فراوانی که فارس بودند در میان یارانش داشت که بسیاری از آنها دچار دردسرهای فراوانی از .....

..... سوی رژیم پهلوی شدند! پیشه وری هرگز نگفته است: ( ..... دشمنی ملل تحت ستم با ملت فارس و دشمنی کارگران ترک، عرب، کرد، بلوچ و ترکمن با کارگر فارس یک واقعیت است! ..... ) پیشه وری هرگز پان نامه ننوشته و از این واقعیت های من در آوردی آقای اسماعیل آل بایراق در گفته ها و نوشته های پیشه وری چیزی دیده نمی شوند! هرگز پیشه وری نگفته است: ( ..... چه دلیل و بهانه ای می تواند ترک ها را راضی کند تا در زیر اسارت ملت فارس زندگی کرده و در ایران بمانند؟ ..... ) و یا ( ..... اکنون ملت حاکم فارس در آذربایجان بر ترک های آذری حاکمیت و اراده خود را به کثیف ترین و خشن ترین شیوه ها اعمال می کند! ..... ) پیشه وری نه ترک پرست بود و نه فارس ستیز و ستیز پیشه وری با مفت خواری بود نه با فارس ها ! پس از آن که پیشه وری کارهائی را برای از میان بردن فئودالیسم و اصلاحات ارضی در آذربایجان به انجام رساند کسانی که به دشمنی با وی برخاستند دهداران ترک و زرسالاران ترک و آخوندهای ترک بودند نه فارس ها ! ******** ناسیونالیست های ترک ایرانی همواره از پیشه وری یاد می کنند بی آن که پیشه وری به اندازه نوک سوزن سخنانی را که آنها می گویند گفته باشد! با سخنانی که آقای اسماعیل آل بایراق در این نوشتار نوشته است پیشه وری یا باید ترک خودفروخته باشد یا سوسیال شوونیست یا خائن به ملت ترک آذربایجان و یا از همدستان ملت ستمگر و حاکم فارس! سخنان لینک زیر را من ننوشته ام! و اینها سخنان پیشه وری هستند که آقای آل بایراق از او با آب و تاب یاد کرده است http://iranglobal.info/node/12376 امید است همگان با خواندن نوشتار این لینک به ناهمسانی پندارهای ناسیونالیست هائی مانند آقای آل بایراق با اندیشه های پیشه وری پی ببرند!
نوشته شده توسط: Anonymous

آئینها، اسطوره ها و فرهنگهای بین النهرینی بر سراسر جهان باستان تأثیرات عمیق گذاشتند و تا به امروز در مظاهری دگرگون یافته و گاه بسیار مسخ شده، به گونه‌ای بازمانده است.

آئینها، اسطوره ها و فرهنگهای بین النهرینی بر سراسر جهان باستان تأثیرات عمیق گذاشتند و تا به امروز در مظاهری دگرگون یافته و گاه بسیار مسخ شده، به گونه‌ای بازمانده است. این یک واقعیت غیرقابل انکار تاریخی است و از اعتبار آن تاکنون نه تنها کم نشده بلکه تنها اسناد بیشتر و خوانشهای دقیقتری آن را تقویت کرده است. نه تنها پارسها و دیگر اقوام ایرانی، بلکه یونانیها (فرهنگ هلنی)، سلوکیها، رومیها و... زیر نفوذ دانش، فرهنگ، اساطیر و مذاهب این منطقه بودند که دیگر از مقطعی (در شکل غالبش مردسالار) شده بود. براستی باید گفت که این شرق (بین النهرین) بود که غرب (باستانی) را ساخت و شکل داد. اقوام سامی یهودی و آرامی و عرب هم که دیگر جای خود داشتند. آنها پیشتر از ایرانیان با فرهنگ بین النهرینی در ارتباط بودند. اصلاً گذار به ادیان تک خدائی تاریخش از همین اسطورۀ مردوک بابلی زن ستیز آغاز می‌شود که بر خدای مادر می شورد. خدایان همۀ ادیان تک خدایی، از دین زرتشت تا یهودیت و مسیحیت و اسلام، همه وامدار همان مردوک بابلی هستند. از قضا جشن سال نوی بابلی در آغاز بهار (آکیتو) می بایست در پیشگاه و با همراهی مردوک برگزار می شد؛ شکل مسیحی اش همان عید پاک (ایسترن) است. یک هفته پیشترش آئین غبارروبی و شستشو بود، خود جشن دوازده روز به درازا می کشید، روز سیزدهم مردم از این مراسم فارغ می شدند. بعدتر شاهان هخامنشی این مراسم را پارسی‌اش کردند. اهورا مزدا جای مردوک را گرفت، اما از نظر شکل و شمایل اقتباسی از همان شمش بالدار (خدای خورشید) آشوری یا مردوک بابلی بود؛ با همان بالهای کذائی. مدل عربی‌اش هم شمس بود. از کورش دوم تا اسکندر مقدونی و حاکمان سلوکی، مراسم سال نو را در معبد مردوک برگزار می کردند. داستان طوفان نوح و سوژه‌هائی دیگر که در تورات و انجیل و یا حتی در قرآن هست، همه بر می‌گردند به ادبیات اسطوره‌ای شرق (گیلگمش) که نمایندگان متأخرش اکد و آشور و بابل اند؛ با قدمتی چهارهزار ساله. در رویدادنگاریهای بابلی هم شرح و تاریخ دقیق این جشنهای فصلی ثبت شده است. حتی مهرداد بهار هم در "پژوهشی در اساطیر ایران" به ریشۀ بابلی جشن مهرگان اشاره دارد.
یلدا را امروز آشوریان در شکل مسیحی اش (تولد مسیح) جشن می گیرند. جشن آغاز بهار (آکیتو) را به نام "خا بنیسان" برگزار می کنند. آئین تموز(بین النهرینی – آشوری- بابلی) در نیمۀ تابستان هم که از همین دست است و منشأ اسطورۀ سیاووش به شمار می رود. مراسم تموز را عربها هم برگزار می کردند و هنوز هم در عراق به شکلی برگزار می شود. جشن روز اول ماه تموز، رؤیت ماه نو بود. بنابراین چنین نیست که این تنها ایرانیان باشند که شکلی از این آئینها را نگاه بدارند و برگزار کنند. خیر، در گوشه و کنار خاورمیانه و دورتر، در جهان امروز این میراث به گونه ای دگرگون یافته (نه همیشه و نه الزاماً مثبت) زنده است. دربارۀ تأثیرات فرهنگی بابل بر امپراتوری پارس و مذهب زرتشتی هم بسیار نوشته شده است و مطلقاً کشف و نکتۀ تازه‌ای نیست. این بحث را همینجا ختم می کنم که در یک کامنت نگنجد و فرصت هم نیست. منابع بسیار زیاد است و این هم چند نمونه:

- Julye Bidmead : The Akitu Festival: Religious Continuity and Royal Legitimation in Mesopotamia
- A. Sachs: "Akkadian rituals", in: J. B. Pritchard, ANET, 3rd. ed., Princeton
- Richard Foltz: Sprituality in the land of the nobel
- M. A. Dandamaev: A political history of Achamenid Empire
- Mary Boyce: A History of Zoroastrianism: Volume II: Under the Achaemenians, Band 2
نوشته شده توسط: Anonymous

آیا این مورد سخنرانی یک چپ در ایران نشان از آنست که کمونیستها اجازه زندگی و فعالیت دارند ؟ آیا چپهای فعال دیگری در دیکتاتوری آخوندی هستند ؟ پس شعار ضد امپریالیستی چپ و اسلام به نقطه تقاطع رسیدند .

نوشته شده توسط: Anonymous

خیلی جالب بود. من 35 ساله که این نوع حرفها را نشنیده بودم. منو به یاد مباحث داغ دانشجویی در مقابل درب جلوی دانشگاه تهران در سال 1358 انداخت. 35 سال گذشت، اما آقای رئیس ‌دانا هنوز اندر خم همان یک کوچه "راه کارگر" و "پیکار" و حزب طوفان و توده و فدایی و خط سوم است. افسوس که رهبران ما یا آخوند هستند و از خردگرایی و عدالت محوری شرعی صحبت می کنند؛ و یا مارکسیست های متعصب این نوعی هستند که حتی بعد از فروپاشی کمونیسم از همه نوع آن یعنی مائویی و مارکسیست لنینستی و فیدل کاسترویی، اینچنین از یک نظریه شکست خورده و ضد انسانی دفاع می کند. بیدار شو آقای رئیس‌دانا ! مارکس مرد، مارکسیسم و کمونیسم هم شکست خورد و مرد. بیدار شو !

البته من فکر می کنم که به در می گفت تا دیوار بشنود. ناچار بود مثال از آمریکا بیاورد؛ ولی در حقیقت در مورد نظام منحط سرمایه داری فاسد و رانتخوار و سرکوبگر جمهوری

اسلامی سخن می گفت. جالب می گفت: "این دین (خدا) نیست که انسان را ساخته، بلکه انسان است که دین (خدا) را ساخته. در مورد بیخاصیتی اصلاحات هم درست گفت. جنازه نیمه مرده و متعفن جمهوری اسلامی را نمی توان با آمپول اصلاحات زنده کرد. ولی مثل اینکه آچارش بدجوری در پیچ مارکسیسم (تحت نام سوسیالیسم) گیر کرده. امیدی به نجات او نیست. اما حق داشتن هر عقیده ای برای هر کسی محترم است. در اینکه ایشان فرد مبارزی هستند، شکی نیست. ولی مثل حکمتیست ها، ول کم کمونیسم نیست. در عرض 54 دقیقه حتی یک بار هم بر علیه سرمایه داری چین و روسیه سخنی نگفت.
نوشته شده توسط: Anonymous

khob ancheh dar morede sect gofteh shodeh dar morede ferghye rajavi dorosteh vali jalebeh ke in agha eshareye doori be maghz-shooye dar js nakardeh...bayad elati dashteh basheh...

نوشته شده توسط: Anonymous

تبریزی عزیز کلیه نوشتجات و کامنتهای شما، آلیاژی است از انتر ناسیونالیسم با گرایشاتی اولترا پانفارسیستی و پان ایرانیستی، و اگر کسی بجای مطمئنن بنویسد مطمئناّ و یا بجای باشندگان بنویسد حظار، گناه کبیره مرتکب شده و اگر ترک زبانی بخواهد بجای آب بگوید سو و از زبان مادریش و سرزمین مادریش دفاع کند ، اظهاراتش می شود هیتلرنامه یا پان نامه و یا تبلیغات نامه یوزف گوبلز وزیر تبلیغات آلمان نازی، و طبق معمول همیشگی تکرار کلماتی چون نژادپرستی و زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم، قوم گرائی پان گرائی، در صورتیکه تاریخ نامه ائی که شما برای آذربایجان یا آتروپاتان نوشتید تماماّ از منابع پانفارسیستی و پانیرانیستی نقل می کنید، یعنی

تمام ادبیات شما بر پانیرانیسم و پانفارسیسم استوار است و آنوقت همه را به ابتلا به زهر کشنده ناسیونالیسم متهم می کنید، ما در ترکی می گوئیم قاباخدان گلمیشلیک الیر، یعنی، تازه دو غورت و نیمش هم باقیه،
نوشته شده توسط: Anonymous

آن بحث زیربنا روبنا را تعیین ،کجاست ؟ فرق ایده آلیسم و ماتریالیسم ، به میان کسیدن این دو - یعنی زیربنا و روبناست .

نوشته شده توسط: Anonymous

دفتر خاطرات عزیزم! می خوام یواشکی یه چیزی بهت بگم و اون هم اینه که امروز متوجه شدم که برخلاف پیش گوییها و فال بینیهای قبلیم، مثل اینکه این مرتیکه اسد به این زودیها رفتنی نیست. نمی دونم اشکال از این اسطرلابه، یا علت دیگه ای داره. اسطرلابش که جنسش خوبه چون ساخت ترکیه هست؛ ولی ... شاید هم نباشه! شاید جنس تقلبی چینی باشه و به اسم ترکیه بهم انداخته باشندش! حتما که این جوریه. خدا از این کمونیستا نگذره که هیچ خیری ندارن.
بگذریم، وای نمیدونی که چقدر دلم می خواست این مرتیکه اسد رو مثل قذافی همین جوری دیمی و بی محاکمه اعدامش کنن و بعد هم مثل دوره سلطان سلیم عثمانی خدا بیامرز، کله اش رو بزنن سر چوب و تو خیابونهای دمشق بگردونن!

حتی فکرش هم قند تو دلم آب میکنه. اون وقت میتونستم زودی بپرم تو ایران گلوبال و چند تا کامنت قشنگ بذارم و چند تا هم پیش بینی جدید ژئوپلتیک بکنم و دل این دهاتیهای فارسستان رو حسابی بسوزونم. اما حالا چی بگم اگه ازم پرسیدن که پس نتیجه پیش گویی قبلیت چی شد؟ جوابی ندارم بدم که! آخه دون شان منه که به این دهاتیا بگم اشتباه کردم و اینجاش رو نخونده بودم که ترکیه هنوز خیلی کار داره تا بشه همه کاره دنیا. کاشکی میتونستی یه خورده راهنماییم بکنی. بذار یه خورده صفحه های قشنگت رو ورق بزنم ...
آره! یافتم! آفرین! میدونستم که هیچ وقت منو مایوس نمیکنی. خوب، اینجا نوشته که من 4 سال پیش گفته بودم که یه هیئتی از روشنفکرهای تمام دنیا دارن میان ترکیه تا با رمز و راز پیشرفتهای ترکیه آشنا بشن. البته دفتر خاطرات عزیزم، تو که غریبه نیستی و خودت بهتر میدونی که این جا رو خالی بسته بودم. آخه اون هیئت داشتن میرفتن تا زندانیهای سیاسی کرد رو ببینن که اردوغان عزیزتر از جونم کرده بودشون تو هلفدونی؛ از بچه 15 ساله الی ماشالله. اما بعدش نمیدونم چه جوری شد که گند قضیه دراومد. اما من چی کار کردم؟ به روی خودم نیاوردم و به جای توضیح درباره چاخانی که کرده بودم، 10 تا 10 تا کامنت ژئوپولتیک گذاشتم. این جوری شد که قضیه ماسمالی شد و کسی هم الان دیگه چیزی از اون قضیه یادش نیست.
کلاً وقتی حق با آدمه، آدم باید یه خورده پررو باشه. اصلا مگه قرار بود به اون تروریستها مدال هم داده بشه؟ تازه اردوغان خیلی محبت کرده بود که اعدامشون نکرده بود. اگه میکرد، اون وقت جنازشون رو تو دیاربکر و وان میچرخوندیم و کلی تفریح میکردیم؛ مثل دوره سلطان محمد خدا بیامرز. اصلا هر کی شلوار گشاد بپوشه و بره کوه باید کردش تو هلفدونی.
تازه، من خالی بندیهام رو که از پیش خودم در نیاورده بودم. از رئیس جمهور همین کویرنشینها یاد گرفته بودم. چطور اون جفت و طاق خالی می بست و می گفت هاله نور دیدم و کارشناسای 100 تا کشور از من رمز و راز مملکت داری پرسیدن و از این حرفها؛ من هم همون جوری واسشون خالی بستم. به قول خودشون، خلایق هر چه لایق. من هم مثل اون هم پررو هستم، هم بیسواد، هم خالی بند. تازه دلشون هم بخواد که از سرشون زیاد هم هست.
دفتر خاطرات عزیزم، امروز درس بزرگی بهم دادی. یاد گرفتم که چاره هر دردی از رو نرفتنه. از در بیرونم کردن، غمی نیست چون از پنجره میام تو. مثل مگس و سریش سماجت میکنم. سنگ پا که شنیدی؟ من سنگ پا رو از رو میبرم. حالا چه فرقی میکنه که همه حرفام یه پول سیاه بیارزه یا نیارزه. مهم اینه که حال این فارسستانیهای کویر نشین رو هر روز بگیرم. خوب، امروز دیگه خسته شدم. آخه به زیاد فکر کردن عادت ندارم چون ما ترکها بیشتر اهل کار و کارآفرینی هستیم تا شعر و شاعری و وراجی. حالا برم بخوابم تا فردا.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ماهیت داعش،اردوغان،خمینی، و بیرون رانده شدگان از حکومت ایران، یکی ست. تنها تفاوتشان در نیرنگ بازی آنهاست. اگر بتوانند آرزویشان آن است که قوانین شریعت و کتابشان را برجوامع حاکم و ابدی کنند. تنها فرقشان در گردن زنی با شمشیر و لیزر است. فلسفه ی سیاسی این جریانات با ماهیت دموکراسی متضاد بوده و هست. و خواهد بود. از این امامزاده معجزه برنمی آید. مثل اینکه سخن ثقیل شد.
راحتش آن است که «بیری پامبیغینان باش کسیر-بیرده ناجاغینان»! -یکی با پنبه سر می برد-دیگری با تبر. هردو قاتل اند.

نوشته شده توسط: Anonymous

افرین بر پیمان عارف ارجمند که با دلیری جلو ستمگران می ایستد و می گوید به دستور غیرقانونی این رژیم پشیزی ارزش نمی دهد. فکرش را بکنید اگر همه ملت همینطور رفتار کنند دیگر از این رژیم پلید چیزی باقی می ماند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

سخن این شیرمرد بزرگوار سخن ملت ایران است. ارژنگ داوودی را دریابیم که از کنج سیاهچال رژیم حقیقتی را اشکار می کند که برخی در قلب اروپا و امریکا جرات گفتنش را ندارند.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-درهرمبحثی لازم است قواعداخلاقی راپیشه خودکرده وازصحبت کوچه بازاری ولونپنی استفاده ننماییم.اگرازمنطق وعلم در گفتگواستفده نماییم بحث ماجذاب وقانع کننده خواهدشد.درتقابل نظرات ایده آلیستها وماتریالیستهاواعمال وبرخوردپیروان این دوسیستم که دوقطب حکومتی درجهان راایجادکرده بودند،ایده آلیستهاپس از70سال حکومت، پیروزمیدان شدند.مدعیان و نظریه پردازان افکار ماتریالیستی که میشودگفت علمی ترمسایل راتجزیه وتحلیل کرده ومیکنند صاحبان وسازندگان دنیای پیشرفته امروزی هستند .ولی چه عاملی رابایدباعث پیروزی حکومتهای دنیای دارندگان افکارایده آلیستی دانست.مادرایران حتی نتوانسته ایم به میدانی برسیم که بتوانیم اسلام رابصورت علمی نقدکرده باشیم.اززمان تجددخواهی تاکنون بانیروهای خشک مغزومتجر مذهبی مواجه بوده وهنوزهم این تفکربه شدت ادامه دارد.دولت های ترکیه برعکس مااززمان اتاترک بااسلام ومتحجران برخوردکرده ولی

درایران رضاشاه وهسته آوردنده ایشان بایاری انگلیس بارهبران مذهبیون کنارآمده وحتی نگذاشته اندازاین موضوع مردم مطلع شودچه برسدبه اینکه اسلام رامردم بصورت منطقی قبول نمایند.درترکیه علاوه براینکه به روحانیون عرصه راتنگ کردندباتمام قدرت به سوء استفاده ازاسلام رابه مردم شناساندند.ازطرفی دیگرمردم ترکیه سنی مذهب بوده وآنهاازلحاظ دینی بامرم ایران تفاوت اساسی درنگرش به مسایل دارند.آنهامرجع تقلیدندارند.آنهابه مسئله موسیقی همچون مابرخوردنمیکنند.آنهانگرشان به حجاب همچون شیعه هانیست.بنظرم اگراردوغان ازاین شیوه سیاسی استفاده نمیکرداکنون توسط انگلیس وفرانسه وغرب وبا همکاری ایران به یک ایران دیگرویاعراق وسوریه تبدیل شده بود.بخاطراینکه 37سال ازحکومت رهبران مذهبی برایران گذشته ومردم باسوء استفاده وبی سوادی رهبران مذهبی بیشترآشناشده وآنهااسلام رابایک بحران مقطعی مواجه ساخته اند.چون مردم ایران ازلحاظ سوادسیاسی ومذهبی تنهاباداده های حکومت آشنابوده وشناخت علمی ازمسایل ندارنداین مقطعی بودن رابایدسپری کرده ومدتی دیگرنیزبایداین سیستم راتحمل نموده وبنماییم.پیروزی ایده آلیستهابرماتریالیستهانیزبهمین خاطراست چون مردم جهان اسیرحاکمان ملتهای نادان وبیسوادسیاسی بارآورده خوداست.ازاین خلاء استفاده نموده توانسته است حکومت ماتریالیستها را شکست دهند.انسان هاذاتا دنبال قدرت وباانگیزه ثروت اندوزی برای رشدتلاش میکنندودوست دارنددردنیاسهم زیادی راکسب کنند.سوء استفاده گران سیاسی توانستنداین موضوع راتقویت وبرجهان غالب شوند.کشورهایی همچون ترکیه نیزتوانسته باعقل ومنطق پی به این حقه های استعماری برده ودرصددرفع این توطئه هامیباشند.ولی درایران باتکیه بردلارهای نفتی به بحران های اقتصادی.سیاسی ودینی باهزینه آن پول هاآرامش میدهند.
نوشته شده توسط: Anonymous

نمادی از امید, مقاومت, و مبارزه در سخترین شرایط! امیدوارم که تعداد بیشتری از ما خارج نشینان را از خواب بیدار کند.
درود!

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست عزیز به قول بچه های امروزی چه جنسی میزنی؟؟؟؟؟؟به ما هم معرفی کن...

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

معنای تبعیض «نابرابری »نیست، بل « عمل و رفتار نابرابر در مورد کسی یا گروهی از انسانها ست.» مفهوم این سخن تفاوت اساسی دارد با نا برابری.

با ناسیونالیست و فاشیست نامیدن دیگران نمی توان حقوق نقض شده مردمان ایران را ماستمالی کرد.همه حق دارند حقوق انسانی نقض شده ی خود را طلب کنند. کسی از حقوق انسانی خود صرف نظر نمی کند. چه ناسیونالیست باشد و چه فاشیست. مبارزه برای کسب حقوق انسانی حق است و همه حق دارند این مبارزه را پیش ببرند. حتی ناسیونالیستها و فاشیستها. هیچکس را نمی توان از حقوق انسانی فرهنگی-سیاسی-اقتصادی محروم کرد یا در اجرای آنها اعمال نابرابری نمود و تبعیض قایل شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

( یادداشتهای یک کمونیست ورشکسته و نا امید مقیم اروپا ) دفتر خاطرات عزیزم، در حالی‌ به آخر سال نزدیک می‌‌شویم که دل‌ من لبریز از اندوه است، نه بدان جهت که اقتصاد آمریکا بهترین اقتصاد دنیاست، بلکه بدان سبب که تازه فهمیدم که هر دو ( پوتین روسیه و امپریالیسم آمریکا ) پان ترک تشریف دارند، در دیداری که پوتین از ترکیه داشت اردوغان، این شیطان کوچک، پوتین را متقاعد کرد که هر دو کشور روسیه و ترکیه میتواند درس خوبی‌ به اتحادیه اورپا بدهند، به شرطی که پوتین خط لوله گاز ( جریان یا نوار جنوبی را به جریان یا نوار ترک ) تغییر دهد، اردوغان حیله گر با این کار نه تنها افسار اروپا را به دست ترکیه داد بلکه افسار روسیه را نیز به دست ترکیه داد، از طرفی‌ ( امپریالیزم آمریکا برای نفوذ در قفقاز ) به ترکیه نیاز دارد، یعنی‌ اردوغان هر غلطی بکند باز ترکیه عضو ناتو

باز ترکیه عضو ناتو خواهند ماند چونکه تنها راه نفوذ امپریالیسم آمریکا به قفقاز و آسیای مرکزی، همین ترکیه است، آمریکا به همین سبب پشت ترکیه، آذربایجان و کشور‌های ترک آسیای مرکزی خواهد ایستاد و از آنان حمایت خواهد کرد تا تبدیل به رقیبی برای روسیه شوند، در همان زمان، روسیه نیز با پشتیبانی کامل از کشور‌های ترک، خلوص نیت خود را به این کشور‌ها ثابت خواهد کرد تا وارد اتحادیه اوروسیا روسیه شوند. روزی یک پان ترکی نوشته بود ( پروسه رشد با مرگ رمانتیزم سیاسی آغاز می‌‌شود ) روابط رو به گرم برادر فیدل کاسترو ( رائل کاسترو ) نیز نشان دهنده نرمی کوبا به آمریکا است، یعنی‌ این همه مبارژ کشک بود.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای تبریزی گرامی، اولا واژه تبعیض مساوی نابرابری نیست. تبعیض یعنی اینکه برای یکی رجحان قائل شوند و آن را با دیگری نابرابر کنند. اگر ساده کنیم تبعیض یعنی نابرابر کردن. یعنی رفتار نابرابر. ثانیا با به کار بردن این واژه یا آن لغت، تبعیض از بین نمی رود.
ثالثا شما مساله وجود تبعیض در ایران را طور دیگری مطرح می کنید و مثلا می گویید که چون زبان دری از هزار سال پیش زبان کاربردی ایرانیان است و از زمان رضا شاه زبان کاربردی نشده است، و چون قبل از رضا شاه مدرسه به ترکی و عربی و... نبوده است، پس تبعیضی هم در مورد زبان وجود ندارد. شما در باره نابرابری زن و مرد به عنوان بزرگترین نابرابری موجود نوشته اید. خوب، با استدلال شما می توانیم نتیجه بگیریم که چون این نابرابری در حق زنان از دیرباز وجود داشته است، پس تبعیضی علیه زنان هم وجود ندارد!!!

دوست عزیز، سوسیالیسم این نیست که چشم بر تبعیض ها ببندیم. اتفاقا برعکس، سوسیالیسم تبعیض ها را می بیند، آنها را عریان می کند و علیه آنهاست.
من نمی دانم چطور شما می توانید تبعیض به این بزرگی را در حق زبانهای رایج در ایران نبینید و یا بهتر است بگویم که به بهانه های مختلف چشم بر آنها می بندید.
وقتی در کشوری زبانهای مختلف رایجند و فقط یکی از آنها رسمی می شود، تبعیض از همینجا آغاز می شود. وقتی برای ترویج و پیشرفت یکی از این زبانها میلیاردها خرج می شود و برای دیگر زبانها حتی یک ریال هم خرج نمی شود، چه تبعیضی بالاتر از این؟
آقای تبریزی گرامی، مگر می شود گفت که چون تبعیض علیه زنان خیلی عظیم است، پس تبعیض علیه زبانها و فرهنگها بی اهمیت هستند و بیایید در مورد آنها صحبت نکنید؟
این چه سوسیالیسمی است که شما ارائه می کنید؟ آیا سوسیالیسم می گوید که جون این ستم و آن ستم بزرگ وجود دارد، چون کارگران استثمار می شوند، چون مردم گرسنه اند، پس اگر زبان و فرهنگت را از بین می برند، ساکت بنشین و حرفی از آنها نزن؟ کدام تئوریسین سوسیالیسم اینها را تئوریزه کرده است؟
این کدام سوسیالیسم است که مسائل را با به پیش کشیدن شراب و ویسکی و خاویار لوث می کند و زبانهای مردم و فرهنگ آنها را با زبان عمه ای و خاله ای و... نامیدن، مسخره می کند؟ من که جنین سوسیالیسمی را نمی شناسم. لطف کنید آدرس آن را بجز در کامنتهای خودتان، به من هم بدهید تا مطالعه کنم و یاد بگیرم. راستش را بخواهید، از نظر من جای چنین سوسیالیسمی در سطل آشغال است.
نوشته شده توسط: Anonymous

به جهنم که معادل تبعیض می شود نابرابری! مگر نوشتن نابرابری بجای تبعیض برای مردم نان بربری می شود؟ مگر قرار نبود که زبان برای شما فقط وسیله ای ارتباطی باشد؟ خوب حالا که همه مردم معنی کلمه تبعیض را می فهمند و مشکلی در ارتباط نیست، ..... مگر شما مشکلی با اعراب و زبان و کلمات عربی داری؟ بجای نوشتن انشاهای پوچ و بی معنی و مطول، پاسخی برای این همه تناقض که گرفتارش هستی بده. فرهنگ و زبان جنابعالی در این سطح باید پاس داشته شود ولی تا دیگران صحبت از تضییق حقوق فرهنگیشان کردند، باید با تغار خمیر نانوایی توی سرشان زد؟ توضیح دهید که جایگزینی نابرابری با تبعیض کدامین مشکل اقتصادی را از مردم حل میکند تا بقیه حرفهایتان را هم قبول کنیم. در غیر این صورت حق ندارید تلاش کنید تا سوسیالیزم را به لجن بکشید یا وقت ملت را بگیرید.

نوشته شده توسط: Anonymous

شیخ علی تهرانی در رادیو عراق گفت که خمینی کبیر ! پس از دستگیری در سال 42 ندامت نامه نوشت و تعهد داد که در امر سیاسی مداخله نکند . وقتی مورد اعتراض پسرش مصطفی قرار گرفت گفت که ، خسته شده بودم .

نوشته شده توسط: تبریزی

(دنباله) ..... سخن کوتاه، مردم در سرزمین ایران دچار تبعیض یا نابرابری هستند اما تبعیض تراشی ها و نابرابری های من در آوردی ناسیونالیست های پان نامه نویس که از برخی از آنها یاد شد نه تنها هیچ خواننده و شنونده ای در میان مردم ایران ندارند بلکه ددمنشی ها و بیدادگری های رژیم گدایان مفت خور آخوندی را کمرنگ کرده و بر عمر این رژیم دوزخی می افزایند و با چنین سخنان صد من یک غاز و بی سر و ته بر روی نابرابری ها و ستم هائی که ایرانیان گرفتار آنها هستند سرپوش گذاشته می شود!

نوشته شده توسط: تبریزی

(دنباله) ..... بمب و موشک صدام حسین پان عرب سوخت و از میان رفت و اهواز و خرمشهر و آبادان و شهرهای دیگر خوزستان که پیش از انتحار اسلامی شهرهائی آباد و زیبا بودند و مردم آن زندگی سرشار از آسایشی داشتند ویران شدند نه فارس هائی که از نوادگان جمشید پیشدادی و فریدون کیانی بودند و خون پاک و ناب و اهورائی آریائی در رگ هایشان روان است! اما پان آریاها می گویند که عرب ها بر هست و نیست ایرانیان چیره شده اند و در ایران به فرمانروائی رسیده اند و میان ایرانیان آریائی و عرب ها تبعیض هست! این یک نمونه از تبعیض تراشی ها و نابرابری های من در آوردی ناسیونالیست های پان نامه نویس! ********** نمونه دیگر، تبعیض تراشی ها و نابرابری های من در آوردی ناسیونالیست های ترک است! ناسیونالیست های ترک به فراوانی می گویند که ملت حاکم فارس و ملت ستمگر فارس هست و نیست ترک ها را به تاراج برده اند! سپس وانمود .....

..... می کنند که ترک ها برای ترک بودن دارند از گرسنگی می میرند اما فارس ها برای فارس بودن در انبارهای پر از پول دارند پول پارو می کنند! آیا مردم پس از خواندن این پان نامه ها آن چه را که می بینند باید باور کنند و یا این شعر و شعارهای ناسیونالیستی را؟ آن هنگام که دلار هزار تومان بود دارائی محمدرضا زنوزی مطلق که یک ترک تبریزی است و پولدارترین مرد خاورمیانه است برابر با دوازده هزار میلیارد تومان بود و با بهای کنونی دلار دارائی محمدرضا زنوزی مطلق در زمان کنونی چهل هزار میلیارد تومان و یا چهل تریلیون تومان (40000000000000 تومان) برابر با دوازده میلیارد دلار و شاید بیشتر از اینهاست! روشن نیست که اگر برابر پان نامه های ناسیونالیست های ترک، فارس های ندار و گرسنه و تشنه و دردمند و درمانده و کباب شده در آفتاب سوزان یزد و کرمان و اصفهان و فارس و سمنان و خراسان و ..... در انبارهای پر از پول دارند پول پارو می کنند پس میلیاردرها و سرمایه داران دانه درشت خاورمیانه مانند: مصطفی عالی نسب ترک، محمدتقی توکلی ترک، صادق محصولی ترک، بابک زنجانی ترک، حسین ضراب ترک، هوشنگ فاخر ترک، یونس ژائله ترک، محمدرضا زنوزی ترک، رحیم جامبر صادقیان ترک، احد هریسچیان ترک، پرویز بیوک ترک، رسول بیوک ترک، محسن صدقی نسب ترک و ..... از کدام فارسستانی آمده اند که هیچ ترکستانی آنجا را نمی شناسد؟! آیا این است تاراج ترک ها به دست فارس ها؟ ********** تبعیض تراشی و نابرابری من در آوردی دیگر ناسیونالیست های ترک این است که ملت حاکم فارس و ملت ستمگر فارس و قوم منحوس فارس در ایران همه کاره بوده و همه پست های دولتی را در دست گرفته است! اما باز هم این پان نامه نویسان روشن نمی کنند که مهدی بازرگان ترک، علی خامنه ای ترک، میرحسین موسوی ترک، صادق خلخالی ترک، عبدالکریم موسوی اردبیلی ترک، علی مشکینی ترک، موسوی تبریزی ترک، سیدابوالفضل سیدریحانی ترک، صادق محصولی ترک، عیسی کلانتری ترک، محمدرضا میرتاج الدینی ترک، مصطفی محمدنجار ترک، حمید چیت چیان ترک و هزاران ترک دیگری که در رژیم جمهوری اسلامی همه کاره هستند از کدام فارسستانی آمده اند که هیچ ترکستانی آنجا را نمی شناسد؟ ********* تبعیض تراشی و نابرابری من در آوردی دیگر ناسیونالیست های ترک این است که ما به زبان مادریمان دبستان نداریم! این ناسیونالیست ها پیاپی در پان نامه هایشان می نویسند که رضاشاه مردم ترک را ناچار از به کار بردن زبان فارسی به جای زبان ترکی کرده است و یا دولت هائی که در ایران بر سر کار آمده اند چون دولت های فارس ها هستند تا کنون یک ریال برای آموزش زبان ترکی و زبان های دیگر هزینه نکرده اند! پس حتما پیش از به روی کار آمدن رضاشاه ده ها هزار دبستان با زبان ترکی در شهرهای ترک نشین کار می کردند و رضاشاه پس از آن که به روی کار آمد فرمان داد همه آنها از این پس با زبان فارسی کار کنند! و اگر این چنین است پس حتما در زمان فرمانروائی غزنویان ترک، سلجوقیان ترک، خوارزمشاهیان ترک، ایلخانان مغول، تیموریان ترک، آق قویونلوهای ترک، قره قویونلوهای ترک، صفویان ترک، افشاریان ترک، زندیان لر و قاجاریان ترک باید زبان کاربردی ترکان ایران زبان ترکی می بود! اما آیا تاریخ چنین چیزی را نشان می دهد؟ کمابیش هزار سال است که زبان دری که به نادرست فارسی نامیده می شود زبان کاربردی همه ایرانیان است و این زبان از زمان رضاشاه زبان کاربردی ایرانیان نشده است و این چیزی است که همه تاریخ نگاران در همه جهان آن را می پذیرند! روشن است که تبعیض تراشی و نابرابری من درآوردی ناسیونالیست های ترک و این که می گویند از زمان به روی کار آمدن رضاشاه ترک های ایران به زور ناچار شده اند زبان فارسی را به جای زبان ترکی به کار ببرند دروغی است که مرغ پخته ر ا در تنور می خنداند! .....
نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی، (تبعیض) واژه ای عربی است که فارسی آن (نابرابری) است، مانند نابرابری زن و مرد، نابرابری باورمندان به دین های گوناگون، نابرابری نژادی و نابرابری های دیگر میان مردم یک سرزمین، کسانی هستند که می گویند هیچ گونه تبعیضی از هر گونه در ایران نیست و کشور ایران بهشت روی زمین است! چنین کسانی گردانندگان رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه و هواداران این رژیم اهریمنی هستند که از سرزمین ایران دوزخی بی همتا در جهان ساخته است! کسی اگر پیچ رادیو رژیم آخوندی را باز کند خواهد شنید که گردانندگان این رژیم اقتصاد و کشاورزی و دادگستری و فرهنگ و هنر و ..... این رژیم را بهترین ها در جهان می نامند! رژیمی که اقتصاد آن بر پایه مفت خواری، بانکداری آن بر پایه رباخواری، دادگستری آن بر پایه رشوه خواری، کشورداری آن بر پایه زورگوئی، فرهنگ آن بر پایه خرافات، هنر آن بر پایه زوزه کشی و همه تار و پود آن بر پایه .....

..... دروغ و مردمفریبی است! ********** اما آن چه که همگان می بینند این است که بزرگترین نابرابری در ایران که بزرگتر از آن را نمی توان یافت نابرابری زن و مرد در سایه فرمانروائی رژیم گدایان مفت خور آخوندی است! در فرهنگ این رژیم دوزخی که زنان ایران زمین را ده ها سال است با حجاب سیاهی و تباهی به زنجیر کشیده است ارزش یک زن تنها و تنها برای زن بودن برابر با ارزش یک جانور و حتی ماشینی است که می توان آن را خرید و فروخت! در دوزخ رژیم ولایت فقیه که با فرهنگ و روش های زمان برده داری و شترچرانی در سده بیست و یکم بر ایرانیان تیره روز فرمانروائی می کند یک زن یا ماشین جوجه کشی است و یا دیگ خوراک پزی و یا جاروبرقی و ماشین رختشوئی است و جز این ارزش دیگری ندارد! ********** نابرابری دیگر در دوزخی بی همتا در جهان به نام ایران نابرابری دینی است! چون رژیم از گور برخاسته ولایت فقیه پس از انتحار اسلامی در سال ۱۳۵۷ با دستاویز کردن دین بر ایرانیان بخت برگشته فرمانروائی می کند هر کس را که بی دین بود مانند مارکسیست ها اعدام کرد! صدها تن از بهائیان را نیز یا اعدام کرد و یا به زندان ها و شکنجه گاه ها فرستاد، سنی ها نیز برای شیعه بودن گردانندگان رژیم آخوندی و باورمند نبودن به زوزه کشی های آخوندهای مفت خور که از بام تا شام از رادیو و تلویزیون این رژیم دوزخی پخش می شوند حق نفس کشیدن را ندارند! مانند ترکمن های سنی و بلوچ های سنی و کردهای سنی و فارس های سنی در استان هائی مانند خراسان و در شهرهائی مانند تایباد! مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان نیز مانند سنی ها دچار نابرابری دینی هستند! ********** هر چند که نابرابری ها فراوانند اما تا اینجا من کوشیدم به کوتاهی به چند نمونه از نابرابری هائی که ایرانیان در سایه فرمانروائی رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه دچار آنها هستند بپردازم اما اکنون می پردازم به تبعیض تراشی ها و نابرابری های من در آوردی ناسیونالیست های پان نامه نویس! ********** پان آریاها در پان نامه های پان آریائیشان می نویسند که چون سرزمین اهورائی آریائیان هزار و چهار صد سال است که به اشغال عرب تباران درآمده است و هم اکنون عرب ها در ایران رژیمی عربی را بر سر کار آورده اند و هست و نیست سرزمین اهورائی آریائیان به دست عرب تباران افتاده است پس میان عرب تباران و ایرانیان نابرابری هست و عرب تباران بهترین و بیشترین داشته ها را در سرزمین اهورائی آریائیان به چنگ آورده اند! پس پیش به سوی رهاندن سرزمین اهورائی آریائیان از عرب تباران و رژیم عرب ها ! در گفتارها و نوشتارهای چنین کسانی ریشه همه بدبختی های سرزمین اهورائی ایران تاختن عرب ها به ایران زمین است! چنین کسانی قرآن را تازی نامه یا نسک سپنتای بوم عرب نامیده و محمد را پیامبر تازی و اسلام را برابر با فرهنگ عرب ها و اسلام ستیزی را برابر با عرب ستیزی می دانند! پس اگر پیامبر اسلام عرب نبود و پارس بود آدم خوبی بود و چون عرب است آدم بدی است؟ و چون قرآن به زبان عربی نوشته شده است بد است و اگر به زبان پارسی نوشته می شد کتاب سودمندی بود؟ اما این پان آریاها نمی گویند هزاران عرب خوزستانی که در شهرهائی مانند اهواز و سوسنگرد و آبادان و خرمشهر و اندیمشک و دزفول و ..... پس از تاختن صدام حسین پان عرب به ایران جز رنج و درد و اندوه چیز دیگری ندیده اند و خانه هایشان با بمباران های صدام حسین پان عرب با خاک یکسان شده اند و نخلستان ها و کشتزارهایشان سوخته اند و خودشان هست و نیستشان را از دست داده و آواره شده اند چه چیزی را بیش از دیگران در ایران دارند که دیگرانی که عرب نیستند ندارند؟ در جنگ عراق و ایران پس از هشت سال دفاع مزخرف کسانی که بیشترین آسیب ها و زیان ها را دیدند عرب های خوزستان بودند که کشته و زخمی و آواره شدند و هست و نیست آنها با باران .....
نوشته شده توسط: Anonymous

مشکل شما این است که نمی توانید بفهمید همه آن مردان بیمار (با این فرض که همگی واقعا بیمار باشند)، صاحب ساختارهای دموکراسی و فرهنگهای دموکراتیک بسیار قدرتمند، ریشه دار، تاریخی و پرسابقه ای هستند که نهایتا آنان را نجات خواهد داد. بر خلاف ترکیه که در هزاره سوم چهار نعل به سمت فوندامنتالیسم مذهبی می تازد و آک پارتی مملکت را تبدیل به حیاط خلوت داعش و جبهه النصره و هزار و یک درد بی درمان دیگر کرده است. خیال می کنید عواقب حمایت از این مرتجعین دامان ترکیه را نخواهد گرفت؟ خیال کرده اید لانه درست کردن برای این عناصر در ترکیه بی تبعات خواهد بود؟ تصور میکنید با تضعیف و بی اثر کردن و اسلامی کردن ارتش، چه ارگانی فردا روز جلوی اینها را قرار است بگیرد؟ دانشجویان سرکوب شده در پارک گزی؟ قضات و روزنامه نگاران و فعالین مدنی در بازداشت؟

بروید تاریخ کودتای 28 مرداد را بخوانید تا ببینید چه عناصری ایران را به این روز انداختند. هزاره سوم جای تبلیغ برای هر چه بیشتر کردن فرزندان است؟ خانواده های سکولار که به توصیه اردوغان عمل نخواهند کرد، پس می مانند خانواده های مذهبی. هیچ فکر کرده اید که آن بچه هایی که این خانواده ها قرار است فله ای بزایند، در خدمت چه کسانی با چه اهدافی خواهند بود؟ اگر جامعه مدنی ترکیه نجنبد، ترکیه روزهای بسیار سخت و تاریکی در پیش رو دارد. آن وقت که همه این لوله های گاز و نفت نه در خدمت ترکیه که در خدمت مرتجعینی چون اردوغان و گولن قرار گرفت و با پول آنها تیشه به ریشه دست آوردهای اتاتورک و لائیسیته ی ترکیه زدند، احوالتان را می پرسم. امروز دوستداران واقعی ترکیه به تعریف و تمجید از اردوغان نمی پردازند؛ ولی درد شما که این چیزها نیست. مشکل شما این است که به هر حال متلکی پرانده باشید تا مثلا حال عده ای گرفته شود.
نوشته شده توسط: Anonymous

استقلال آزربایجان هدفی است بزرگ و مقدس . از اینرو مدافعان استقلال و سربازان استقلال هم برای ما عزیز هستند.
در کامنت دو نفر از چپ گرایان گفته شده که اسماعیل آل بیرق ضد کرد یا ضد فارس، راسیست و فاشیست است.
لازم است اسماعیل به آنها جواب بگوید. من با آل بایراق در یک شهر زندگی می کنم. اسماعیل را از دور و نزدیک می شناسم. او احترام خاصی به همه ملتهای فارس، کرد، عرب و حتی ارامنه دارد. اسماعیل در دفاع ازمرگ خلق کرد 10 - 12 سال پیشمرگ بوده و بارها زخمی شده است. تا آنجا که من میدانم کمتر کسی به اندازه او مبارزه کرده است. حتی در کردستان کمتر کسی به اندازه او پیشمرگی کرده است. شما چگونه او را ضد کرد و ضد فارس می نامید.

من با آل بایراق در مسئله استقلال موافق هستم اما با او که مخالف سرسخت ترک گرایی و پانترکیسم است موافقت ندارم. ولی اختلاف نظر باعث نمی شود که من به اتهام بزنم. امییدوارم چپ ها هم این مهم را مد نظر داشته باشند.
نوشته شده توسط: Anonymous

مقاله بسیار طولانی بود اما نه تنها خسته نشدم بلکه از خوانش لذت بردم. تاکنون کمونیستی ندیده بودم که با این صراحت و جدیت از حقوق ملتها دفاع کند. ایشان در نقد افکار سوسیالیستهای ایران که آنها را شونیست می نامد بحث کاملی را به ثمر رساندند. از قرار معلوم با افکار چپ ایران آشنایی زیادی دارند. تعدادی از چپها از جمله تبریزی که اصولا باید نامش اصفهونی یا ایرونی باشد و در اینجا کامنت گذاشتند باید به آن بخش مراجعه کنند. چون قبل از این کامنتها آل بایراق بدقت نظراتها تبریزیها و ثانی ها را در آنجا یعنی در بخش"سوسیال شونیسم فارس در ضدیت با ملل تحت ستم در ایران"تشریح نمودند.

کسی که بخواهد از نظرات ....کمونیستهایی مثل ثانی و تبریزی مطلع بشود باید این فصل از مقاله را بدقت بخواند. جواب آقایان ثانی و تبریزی را آل بایراق در مقاله اش که شش سال پیش نوشته شده جواب داده اند.

در این مقاله من از بخش اول لذت بردم. دو جدول و توضیحات آن ابتکار بزرگی است. معلوم است در مقایسه آذربایجان با دیگر ملل جهان زحمت زیادی کشیده شده است تا اثبات کند که آذربایجانیها هم ملت هستند و قوم نیستند و آذربایجانیها یکی از ملتهای بزرگ جهان میباشند. این جدولها و اطلاعات آن به ما آذربایجانیها قدرت و اعتماد به نفس میدهد.
در ضمن در متن نوشته بعضی اشکالات املایی هست. من انها را مهم نمی دانم چون زبان نویسنده مقاله تورکی است و اشکالات گرامری و تایپی امری طبیعی میباشد. اللر وار آلبایراق، یاشاسین سیزین کیمین کمونیستلر
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای رضا - ج، داشتم با خودم فکر می کردم که آیا لازم است به کامنت شما جوابی بدهم یا نه. آقای آل بایراق جند سال قبل کتابی نوشته اند. حالا از ایرانگلوبال خواسته اند که کتاب ایشان را منتشر کنند. انتقاداتی از کتاب ایشان شده است و آقای آل بایراق که اصولا باید جوابگوی منتقدین خود باشند، در گوشه ای نشسته اند و در این بحثها شرکت نمی کنند. به جای ایشان، کسانی به میدان آمده اند که نامشان یک بار حسن است و یک بار حسین و بار دیگر ابوالفضل. و هر کدام از آنها می آیند و بدون هیچگونه مسولیتی می آیند و یک حرفی می پرانند و می روند و احتمالا بار دیگر با یک اسم دیگر می آیند و حرف دیگری می زنند و من هم نمی دانم که با چه کسی می خواهم بحث و گفتگو کنم.
ایکاش خود آقای آل بایراق وارد بحث می شدند و از نوشته خودشان دفاع می کردند.
اگر من با ایشان بحث می کردم می توانستم از ایشان بپرسم که از کجا درآورده اند که من

<به نمایندگی از ایران پرستان یا ایرانگرایان> حرف می زنند و من در کجا گفته ام که چنین نمایندگی ای دارم و از ایشان می خواستم که مسرلانه نوشته های مرا بخوانند و اظهار نظر کنند. من همه جا نظر خودم را نوشته ام و از طرف خودم حرف زده ام.
ایکاش خود آقای آل بایراق می آمدند و ادعا می کردند که <... استقلال ملی که به آلترناتیوی جدی در میان ملتهای تحت ستم تبدیل شده ...>
آنوقت من می توانستم از ایشان بپرسم که این حکم را از کجا آورده اند؟ کدام نظرخواهی در میان ملتهای تحت ستم صورت گرفته است که این حکم ایشان را تایید می کند؟ و می توانستم از ایشان بخواهم که مسرلیت حرفهایشان را به عهده بگیرند. می توانستم از ایشان بخواهم که مدرک و سندی ارائه بدهند. حالا من از شما که با اسم رضا - ج آمده اید و ممکن است که صاعتی دیگر با اسمی دیگر ظاهر شوید، چه مسولیتی می توانم طلب کنم؟ زمانی که گوش آقای آل بایراق هم بدهکار این حرفها نیست و با اینکه در مقابل درخواست ارائه سند، سکوت کرده و این شبهه را بوجود می آورد که هیچ سندی ندارد و حرفهایش را همینطوری نوشته است، آیا می توان از یک شبح انتظار مسولیتی داشت؟
شما طبیعتا حق دارید که نظرات آقای آل بایراق را قبول یا رد کنید .لی این حق را ندارید که مسائلی را به من ربط بدهید و یا مسائلی را طرح کنید که روی هواست و سندیتی ندارند.
قصد من از نوشتن این کامنت جوابگویی به شما نبود و فقط خواستم مسائلی را روشن کنم که متاسفانه در سایت ایرانگلوبال جاری هستند و مسرلین آن هم هیچ مسولیتی به گردن نمی گیرند.
نوشته شده توسط: مسؤل فنی ایران گلوبال

مسؤل محترم سابق کامنتها، همانطور که خودتان هم نوشته اید، مساله ربطی به من ندارد. تنها برای مشخص شدن موضوع و برای اینکه خیال شما و خانم آتوسا راحت شود، می نویسم که ایشان کامنتهای خودشان را به تاریخ 24 دسامبر، ساعت 02:53 و 02:57 نوشته اند و این کامنتها در تاریخ 24 دسامبر، ساعت 11:51 و 11:52 منتشر شده اند. بنابراین خانم آتوسا اشتباه می کنند و کامنتها نه بعد از اعتراض ایشان، بلکه در همان تاریخ منتشر شده اند.