Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-دوست گرامی جناب تبریزی.علت وبهانه وایرادگیری شماازاستقلال طلبان دربسیاری مواردبرایم سئوال برانگیزشده است. بایدبعرض شمابرسانم .چون شمابه یونان وتاریخ جعلی متداول شده توسط حکومت متوسل شده ایدمجبورم بطورخلاصه چندموردرابیاورم تانوشته خودرابه موضوع شماربط دهم.برایم کردهمان قدرعزیزاست که عرب است.ترکمن وترک قشقایی مظلوم همان قدرعزیزاست که فارس های غیردخیل درسیاست شئونیستی است.مازنی وگیل وبلوچ واسلاو وترک هیچ فرقی ندارند،هندواردو وافغانی هم انسان است وقابل احترام وبایدبعرض شمابرسانم ومیدانم که اطلاعات کافی دراین موارددارید. انسانهاازقدیم برای چرای حیوانات وزندگی بهتردرکوچ بوده وهنوزهم است.این جابجایی هاعلاوه براینکه بدلخواه خودبدنبال زندگی بهتربوده وانجام میشد،توسط حاکمان (پادشاهان وسرداران)نیزصورت میگرفت.ودرخیلی جاهانمی شودگفت کدام سرزمین مربوط به کدام اتینیک زبانی اختصاص داشته ویادارد.

پس ازاسلام جغرافیای کنونی ایران به مرکزحکومتهای ملتهای ترک تبدیل شد.قبل ازآن نیزتاریخ درستی بغیرازنوشته های میسونرهای غربی ویاچندعرب برایمان که سندیت داشته باشدوجودندارد.واگرهم بوده بسیاراندک ومغایرآنچه به مادیکته میشود ، میباشد.ولی اکنون با تاریخسازی میسونرهای غربی وبخصوص انگلیس وبامدیریت استعماری آنهاباهمکاری تمامیت خواهان وپارسی زبانان هندی تبار(بخوانیدعامل مستقیم انگلیس)وازسال حدودا1310به بعدتاکنون همه چیزرابرعکس نشان داده وبه تاریخسازی وجعل اسنادبنفع فارس هاسندسازی میکنند.این جعلسازی درزمان پهلوی به اوج خودرسیده وهنوزهم ادامه دارد. همین امروز2/10/91393درسایت تابناک اعلام شده که یازده میلیاردوهشتصدمیلیون تومان به فرهنگستان زبان وادب فارسی تعلق گرفت .میدانی معنی این چیست یعنی خرج برای سندسازی وبرای آسیملاسیون (بی هویت)سازی ازفرزندان من وشما، کجابرای فرهنگ وزبان ترکی.کردی.عربی.ترکمنی.درطی100سال گذشته هزینه شده است.شماجاده رایک طرفه میروید وافکارپان ایرانیستی شماراکورکرده اطراف خودراندیده ویانمیخواهیدببینید.دوست عزیزمگرمیشودگفت گیل هامهاجران هندی(کشمیرکنونی) توسط سرداران مغول به اینجاکوچانده شده اند؟مگرمیشودگفت مازنی هاهمان تاجیک مهاجرند؟یالرهابرادران پشتووازپاکستان آمده اند؟یامیشودگفت که سیستانی هاازترکمن صحراخارج شوند؟آیامیشودگفت تالش ها(دیرلی ها)بخاطراینکه دری زبان هستند وازافغانستان دنبال چرا به البرزغربی آمده اندبایدبه افغانستان برگردند؟ترک هابه این شکلها وبرای کاروزندگی بهترویا بخاطر حاکمیت چندصدساله درایران پراکنده شده اند.درتمام کشورهای چندملیتی (زبانی)سیستم فدرال باقوانین نرم(انعطاف پذیر)حاکمیت داشته تاحقی ازهیچ کدام پایمال نشود.اکنون عصری نیست که لاقل تعدادی باحقوق اولیه انسانی واساسی خودآشنانباشد،متاسفانه روشنفکران غرب زده بانام های مختلف چپ وراست خودرابخاطرترس ازتجزیه ایران به افکارشئونیستی نژادی وخاکپرستی گرفتارگشته وتمام اصول اخلاقی رازیرپامیگذارند.تعدادی نیزبرای خلاصی ازستم وظلم روادشته عمدی روبه هنجارشکنی وتندروی را،راه نجات خوددانسته وتنهاراه نجات خودرااستقلال میدانند.البته تعدادی به اندیشه های والای استقلال طلبی دست یافته ودراین راه مبارزه میکنند.این افرادافکارمختلف داشته واختلاف درنظریه خوددارند،نه دراستقلال طلبی .پس شماهم اگراستدلالی برنظرتمامیت خواهی خودداریدآنرابیان فرمایید.آیابنظرشماکسی که سوسیالیست ویاکمونیست ویامذهبی است نبایداستقلال طلب باشد؟وبایدتمامیت خواه باشد؟وبایدبه تمام ایران فکرکرده ونظرمثبت داشته باشد؟آل بایراق نه پیغمبراست ونه رهبراستقلال طلبان ،بلکه یک آزربایچانی استقلال طلب است.راستی شماچرانظرات وافرادخاین تمامیت خواه که عاملی درسرکوب وخیانت به حقوق اولیه ترکان آزربایجان بوده اندراچرانقدنمیکنید؟چراراه وروشهای آسیملاسیون کردن حکومت رابه روش های دینی وافکارپان ایرانیستی راتجزیه وتحلیل نمیکنید؟.چرامسئولان شیطانی فرهنگستان زبان وادب فارسی رااززمان محمدعلی فروغی جاسوس انگلیس تابحال رانقدوبه مردم نمیشناسانی؟من بوتون آزربایجانین اوغلارنیاکی بیزیم دیل چون چالیشی لارآیاق لارین آلتیام.
نوشته شده توسط: Anonymous

در اکثر نشریات انگلیسی در صفحه اول در زیر تیتر مقالات, معمولا پاراگراف اول مقاله به عنوان نمونه ذکر میشود که خواننده بداند مشت نمونه خروار است. کامنت جناب پرویز مرا کنجکاو کرد که ببینم نظر خوانندگان در سایت های دیگر چیست. نکته قابل توجه این بود که سایت های ایران گلوبال و عصر نو و گویا نیوز هرکدام پاراگراف های مختلفی را در زیر تیتر آورده بودند که هیچکدام پاراگراف اول مقاله نیست. ظاهرا سردبیر نشریه بنا بر ذوق و سلیقه خود در باغ سبز و یا زرد را نشان میدهد. در سایت گویا تمام کامنت ها در تکریم و تجلیل جناب ایجادی بود. مقاله را که اجمالا مرور کردم خلاصه ای از کتاب های زنده یاد شجاع الدین شفا در این باره باضافه نامهای قلنبه چندین متفکر " ایتییست" با فرضیه های قلنبه تر آنها, برای روشن ساختن ذهن ملت ستمدیده ایران است که دغدغه اصلیش مساله شام و نهار و مسکن و دوا و درمان میباشد.

در پای مقاله " شکوه میرزادگی و راز گل سرخ ", کامنتی در باره بازگشت ادیان یهود ی و مسیحی و اسلام نوشته ام. در آنجا فراموش کردم بگویم در هندوستان, مذهب ٨٠ در صد از جمعیت یک میلیارد و دویست میلیونی آن هندوایسم است که پس از مسیحیت و اسلام سومین دین و مذهب دنیا میباشد. نشریه انگلیسی آنلاین الجزیره اخیرا مقاله ای دارد در باره فعالیت های اخیر پیروان این مذهب که به زور و از ترس جان مسیحیان و مسلمانان را مجبور به تبدیل مذهب مینمایند که داد مسیحیان و مسلمانان هند را در آورده است. ظاهرا بهر کجا که روی آسمان همین رنگ است.

http://america.aljazeera.com/articles/2014/12/22/india-conversionsparliament.html
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-همین امروزدرسایت تابناک خبری درج شده که دوست دارم آنرابعرض دوستان برسانم.مبلغ یازده میلیاردوهشتصدمیلیون تومان به فرهنگستان زبان وادب فارسی تعلق گرفته است.مابااین پولها حتی بامبلغ یک سال میتوانیم پول برق مردم رایکسال مجانی بدهیم شماآقاایرج خان برویددنبال خرج کردن آن پول ها شایدتوانستیدیک کلمه مثل چرخ بال یابالکردبرای هلی کوپترپیداکنید.ویاشعری ازحدادعادل درکتاب فارسی چاپ کنید!

نوشته شده توسط: Anonymous

عکسهای وحشتناک سر بریدن داعشی ها توسط نیروهای کرد .در عکس خانم کرد وابسته به نیروهای کرد سر یک داعشی را بریده و نشان میدهد . اینجاست که انسان حرفی برای گفتن پیدا نمیکند .عاقبت انسان خاورمیانه نباید اینطوری بشود.
https://www.google.se/search?tbs=sbi:AMhZZisjhWr0dZ_1B0R9NbhqPiuhYmAR-K…-

R1PHAQvPgDZCifI9iF4zA5eTbvTR2rrhMXpv1su87sF27MWKihB_1UM8hEjfzSy4zylJQJiCZjD
UTM10PdBIlQfiL7z6C1ondwnHc1yF5sHuFZfqf0s4WbQjUtf0oxVTUv8a_1vYiBq-qUCqZWmXSf-
6twFpJjsm6FH0zpo7exR8TjfpTYI6G_1Oh1AEFp3rMUIAmi5tN0PC5szRXmzMDQwhYAw8MUjt
kcY7Ldsu4lZY1NeR0KWiOB1eRzb96G5u79aBehE6pAKrdMJwoYxtMzD3c6b50DfhmZSvBAzr0
7vfLdfrhDONsqqWwog0beVIjyLmZ2kL8dhOyS6MBdve-
NWQeyFEZ1Hxu3GfQBuJBui5DCncgVTw5uvhDSg3MUYykx2QSHegiVN8ImVeHdDqCTD76R9
N1DRYqIq-
fqYajmey5VAcEpflsNTfpccUVtWzfsRPplIp5Nc4fuM1wzXyEiJsCTELVlzCn0_1SnX4JGcsMRHf
_1I5tQeVXlXAxsxJBRSxhDbisLk8s1pyyzFzv5DNmFWjgar_1nmiGeMEy8E4xLEF2Lm4SQOxT
gtk285FzwY85IgiVCDIkhJ2ynwIk2-
I199WpE_164ssf40Qux3Zdibl6NC4TvGBVfO4VWyWMyajuxkDjvYEC-
ptguZCQL8p1mru3BRovkx5-
EPLTVuBJaz7s9Dcicy3jP4DEfS9pgUCK4yfvoaI8S6_1QHW9hOXGTe4J9Fd5EhmhNrpZfQmU
vkfA5fXXKf0lZNV1sQm93Wu5ycLPG9fzhGr5NQ1I_1VPkTpxDG9SIZfHbsWbpT_1KH2B09ufn7
orgRqhsoJZdgw1Qs9DfzTXR67lF06SYsvaQRhN3Xa7QvxfRqOtwth97zR4mmWzeIG-
HvI3fiV7unLabDxYcAsU8XDpoc6Pgcy7iKu_1RKoSB2hkAJ5A7drCxVGezhyD2eSBn9jTRUnGD
FdQdVlLHbICrVWLFglJAnZvdFQ2taUYp5OFyc8OBoVb8Uxk-DkWw_1bqr5f83LJd0v-
isn5FbaOLkh5NC6mB5y4dgeZYmbtwbeMeuf3QgQDh5z7TJQUWYkUXM0LNfoAqDFj-
gPWS9ajIWdfc_1AwvdEDUyO2tq_1hgNB_1dpzYwGPVpra_1U9TzjQ8EwAwqZfMX1IE2HgZBw
2tkXxp2ufrvP4t4qf9sfJAlXafUennIXyaYLUXaFCI0vPoHa5KnVgQ-
8b_1HIe3yrkNNCGlRK8ATROLV4x3j6LNHb073OZDwa_1fjRFY6TIIdo_12REBAsFneGmEaKEs
9k&biw=1024&bih=677&site=search&sa=X&ei=g06ZVI-
EAYWjyAP5rILQDA&ved=0CBwQ9Q8oAA
نوشته شده توسط: Anonymous

وقتی نژادپرستی کور خودش را پشت نقاب "مبارزه با تبلیغات ناسیونال- شووینیستی" پنهان کند، نتیجه‌اش می‌شود همین مقاله. تا جایی که می‌دانم خانم ترابی خودش را ترک قشقایی می‌داند و از اینکه چرا به زبان قومی‌اش مسلط نیست، در رنج است: «تازه مادربزرگها و پدر بزرگهای من هم که فارس نبودند. روزی روزگاری قلدری، گردنکشی دیگر از راه رسید و آمد به زور دگنک و سرنیزه فارس فارس‌شان کرد. آنقدر فارس که نوه و نتیجه‌هاشان مدعی شدند که خون آریائی در رگهای قشقائیان هم جریان دارد و پدران و مادران آنها از بد حادثه ترک شدند چون "لابد آن زمان امکانات نبوده است". دریغا که دیگر ریشۀ قشقائی ندارم و از گنجینۀ فرهنگ یگانۀ کوچ نشینی آن تعذیه نمی‌کنم. از زبانهای ملیتهای دیگر اقوام ایران تنها فارسی را که زبان مادری‌ام "کرده شده بود"، می‌شناسم» اصلا گیرم که یلدا یک جشن 100% عربی باشد، آنهاییکه در شعرشان و در مراسم شب چله‌شان

آنرا تا به امروز نگه داشته اند و جاودانه‌اش کرده اند چه کسانی هستند، عربها؟ سومریها؟ کلدانیها؟ یا بابلیها؟ کدامیک از آن ملتهای به زعم ایشان "انیرانی" این مناسبت "انیرانی" را امروز هم جشن می‌گیرند؟ خانم ترابی با یکی کردن همه "سامیها" می‌خواهد بگوید «ای فارس بدبخت، همین یلدایی هم که به آن افتخار می کنی مال عربهاست» و از آنجایی که «در تنگنای قافیه خورشید، خَر شود!» ناگهان سومریها و اکدیها هردو باهم "عرب" می‌شوند، تا قافیه ناجور نویسنده نژادپرست جور دربیاید. و لابد کسی نیست از این محقق دردانه دوران بپرسد که آخر عزیز دل، اگر قرار بود همه سامیها یکی باشند، پس این اعراب و اسرائیلیها در این 70-60 ساله بر سر چی توی مغز هم می‌کوبند، مگر همه‌شان سامی نیستند؟ و از آن گذشته، اصلا مگر مراسمی در منطقه ما می‌شود پیدا کرد که "اصیل" و "خالص" باشد؟ در این دیگ درهم‌جوش خاورمیانه صدها ملت در کنار هم، گاهی باه و گاهی برهم، زندگی کرده‌اند و باهم دادوستد فرهنگی داشته‌اند. نهایت عقبماندگی فکری و ذهنی است که کسی بخواهد در این میان بدنبال "فرهنگ خالص" بگردد و یقه دیگران را بگیرد که این قسمت فرهنگت مال فلانکس و آنیکی قسمتش مال بهمان کس است. اینکار درست به اندازه پیدا کردن "نژاد خالص" ....است.
نوشته شده توسط: Anonymous

یاشا یاشا
چوخ گؤزل

نوشته شده توسط: Anonymous

اقاى تبريزى خيلى تلاش ميكنند نويسنده كتاب را ناسيوناليست نشان دهند، دوست عزيز ما اذربايجانيها بسيار خوشحال ميشويم كه اسماعيل البايراق ناسيوناليست باشد، ما مثل شما فكر نميكنيم و به ناسيوناليستهاى وطن دوست اذرى افتخار ميكنيم، همانطوريكه شما ناسيوناليست ايرانى هستيد و براى سرتان را فدا ميكنيد و برايش سوسياليسم را نسخه مى نويسيد نويسنده اين مقاله هم براى وطن و زادكاهش اذربايجان ازادى و سوسياليسم ميخواهد، براى ما مهم نيست ايشان ناسيوناليست است يا سوسياليست، براى ما اين مهم است كه بطور جدي و قاطع واقعيات اذربايجان را تحليل كرده اند، تبريزي عزيز نويسنده از استقلال ملي همه ملل زير ستم در ايران دفاع كرده است، شما نمى توانيد موضوع را تحريف كنيد، هر نوشته اى به مساله اى مشخص مى بردازد و شما نمى توانيد كسى را بخاطر اينكه جرا به همه موضوعات كه در ذهن شماست جواب نداده محكوم

كنيد، ما فعالين اذربايجان اعتقاد داريم اذربايجان اشغال شده، شما تاريخ را بخوانيد، محمد خيواباني كشور و دولت ازاديستان را تشكيل داد اما دولت فارسي و ايرانى شما با لشكر كشى، اذربايجان را اشغال كرد و دولت را سرنكون نمود، جعفر بيشه ورى دولت ، حكومت تشكيل داد و بقول ايرانيها و كمونيستهاذ♧ از ايران جدا شد و فرقه دمكرات و بيشه وري تجزيه طلب بودند، اما در روز بيست و يك اذر ارتش ايران به اذربايجان ما حمله وحشيانه كرد و اذربايجان ما را اشغال كردند، اكر كشكر كشى و اشغال نظامى صورت نمى كرفت حالا اذربايجان كشورى مستقل و قدرتمند در جهان بود، البايراق درست ميكويند، شما به هيج وجهى نمى توانيد استلالات او را نقش بر اب كنيد، حرفهاى نويسنده ناسيوناليست يا كمونيست غير قابل انكار هستند، ايشان ادعا ميكنند كه كمونيست هستند و ما هم ايشان را كمونيست مى شناسيم، البته من شخصا او را ناسيوناليست نمىشناسم، اي كاش جنين كادر يا شخصيتى ناسيوناليست مي شدند
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ایرج
مردم آذربایجان گاز و برق را مجانی دریافت نمی کنند و پولش را می دهند و اگر مستقل شوند از هر کجا که دلشان خواست می خرند(با قیمتی کمتر یا بیشتر)
با خطوط موجود در آذربایجان امکان انتقال گاز و برق از روسیه، آذربایجان شمالی ، ترکمنستان و عراق برای آذربایجان جنوبی فراهم است و شما نگران آن نباشید

نوشته شده توسط: تبریزی

(دنباله) ..... روسستان است، یونانی ها رودی را که در جنوب کاوکاسوس روان بود (آراکس) نامیدند که همان (ارس) کنونی است، یونانی ها سرزمینی را که در جنوب رود آراکس بود (آتورپاتکان) نامیدند که همان (آذربایجان) کنونی است، یونانی ها دریاچه ای را که در خاور کاوکاسوس جای داشت کاسپین (kaspin) نامیدند که همان (مازندران) کنونی است، یونانی ها سرزمین جنوب دریای کاسپین را نیز سرزمین کاسپین نام نهادند، سپس شهری در سرزمین کاسپین ساخته شد که آن شهر نیز کاسپین نامیده شد و اکنون (قزوین) نام دارد و سرزمین کاسپین کمابیش در بر گیرنده گیلان و قزوین و بخشی از زنجان کنونی است، همدان هیچ پیوندی با آذربایجان ندارد و در زمان فرمانروائی مادها شهر همدان ساخته شد و سپس شهرهای دیگری نیز در پیرامون آن ساخته شدند، اراک نیز هیچ پیوندی با آذربایجان ندارد، گیلان و قزوین و زنجان نیز هیچ پیوندی با آذربایجان ندارند! پس سخن .....

..... آقای اسماعیل آل بایراق که می گوید: ( ..... آذربایجان جنوبی با جمعیت بومی ۲۰ - ۲۵ میلیونی و با مساحتی بیش از صد و چهل هزار کیلومترمربع متشکل از هفت استان آذربایجان شرقی، همدان، زنجان، قزوین، اردبیل و بخش وسیعی از آذربایجان غربی، بخش شمالی استان گیلان و بخشی از استان مرکزی می باشد ..... ) بر کدام پایه استوار است؟ ********** از اینها گذشته آیا همه کسانی که به گفته آقای آل بایراق در ( ..... آذربایجان شرقی، همدان، زنجان، قزوین، اردبیل و بخش وسیعی از آذربایجان غربی، بخش شمالی استان گیلان و بخشی از استان مرکزی ..... ) زندگی می کنند صد در صد ترک هستند و حتی یک تن را نیز نمی توان در میان چنین کسانی یافت که ترک نباشد؟! و آیا همه ترک ها در سرتاسر ایران تنها در یک بخش از ایران جای گرفته اند و در هیچ جای دیگر از ایران هیچ ترکی یافت نمی شود؟ نخست آن که ترکمن ها ترک هستند و نمی توان آنها را بخشی از ملت حاکم فارس و ملت ستمگر فارس که به گفته آقای آل بایراق ( ..... حاکمیت و اراده خود را به کثیف ترین و خشن ترین شیوه ها اعمال می کند ..... ) دانست! اما در هیچ کجای نوشتار آقای آل بایراق به ترکمن های ترک پرداخته نشده است! ترکمن ها ترک هستند و اگر ایشان آذربایجانی ها را برای ترک بودن از (تحت ستم ها) می داند ترکمن ها را نمی تواند جدا از آذربایجانی ها بداند و آنها را نیز ملت مرزبندی شده ای جدا از آذربایجانی ها بداند! دیگر آن که آقای اسماعیل آل بایراق کجا را فارسستان می داند؟ و آن فارسستان که زیستگاه قوم منحوس فارس و ملت حاکم فارس و ملت ستمگر فارس است در کجای ایران است؟ اگر ایشان استان فارس را از بخش های فارسستان می داند آیا ترک های شیراز و قشقائی های استان فارس که صد در صد ترک هستند و روستاها و شهرهائی که در استان فارس صد در صد ترک هستند با بخشبندی ایشان فارس به شمار می روند یا ترک؟! و اگر ایشان اصفهان و قم و سمنان و کرمان و تهران و تفرش و آشتیان را از بخش های فارسستان می داند آیا به جز ترک های خلج میلیون ها ترک دیگری که در آنجاها زندگی می کنند را ایشان فارس می داند یا ترک؟! همچنین اگر ایشان خراسان را از بخش های فارسستان می داند ترک های خراسان، کردهای خراسان، بلوچ های خراسان، عرب های خراسان را نیز فارس می داند و یا ترک و کرد و بلوچ و عرب؟ خراسان که بسیار دورتر از آذربایجان است پر از ترک های خراسانی است که صدها سال است در آنجا زندگی می کنند و نمونه ای از ترک های خراسان نادرشاه افشار وابسته به خاندان ترک افشار است و ترکان افشار و ترک های دیگر صدها سال است که زیستگاهشان در خراسان است نه در آذربایجان! و اگر ما برابر بخشبندی آقای آل بایراق خراسان را از بخش های فارسستان بدانیم ترک های خراسان را باید ترک بدانیم و یا فارس؟ به جز ترکمن ها که درباره آنها سخن گفته شد انبوهی از مردم ترک صدها سال است که در مازندران زندگی می کنند که نمونه ای از آنان آقامحمدخان قاجار است که سردار جنگی شایسته ای وابسته به خاندان ترک قاجار بود و زیستگاه قاجاریان مازندران است نه آذربایجان! اگر آقای آل بایراق مازندران را بخشی از فارسستان می داند ترک های مازندران را ترک می داند یا فارس؟ ******** دوستان گرامی، همچنان که می بینید ناسیونالیسم و پندارهای ناسیونالیستی که بر تاریخ تراشی و دروغ بافی و شعر و شعار استوار هستند از آریاپرستی و فارس پرستی گرفته تا ترک پرستی هرگز با خرد و خردورزی سازگار نیستند و با پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی مانند نژادپرستی و زبان پرستی و خاک پرستی و کهنه پرستی و مرده پرستی هیچکس تا کنون به هیچ جا نرسیده است!
نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی، یوزف گوبلز وزیر تبلیغات آلمان نازی می گفت: دروغ را آن چنان بزرگ بگوئید که همه باور کنند و آن چنان تکرار کنید که خودتان نیز باور کنید! چرا؟ چون یوزف گوبلز ناسیونالیست بود و پنداری دور از خرد به نام ناسیونالیسم بدون دروغ بافی و داستان سازی و تاریخ تراشی درباره یک سرزمین و رویدادهای آن نمی تواند پابرجا باشد! از این روی هنگامی که یک ناسیونالیست می خواهد سخن بگوید باید آماده شنیدن سخن دروغ بود نه سخن راست! و اگر کسی بخواهد درباره تاریخ یک سرزمین پژوهش کند نخستین کاری که باید انجام دهد دور ریختن همه نوشته هائی است که ناسیونالیست ها درباره آن سرزمین نوشته اند چون راستگوئی در میان ناسیونالیست ها جائی ندارد! ********** دوست بزگوار و نازنین ما آقای اسماعیل آل بایراق که یک ناسیونالیست است و خواستار جدائی آذربایجان از ایران است و همه چیز را از فیلتر ناسیونالیستی گذرانده و سپس .....

..... در آن باره ها سخنانی را گفته است در بخشی از این نوشتار این چنین نوشته است: ( ..... ایران به طور غیر قانونی و با توسل به زور و نیروی نظامی آذربایجان جنوبی را اشغال نموده است! ..... ) ، ( ..... این سرزمین تا کنون در زیر نعل اسبان و پوتین سربازان فارس لگدمال شده است! ..... ) ، ( ..... تنها راه رفع ستم ملی استقلال ملی و خروج آذربایجان از اشغال و استعمار ایران است! ..... ) ، ( ..... آذربایجان جنوبی سرزمینی اشغال شده و مستعمره ای بیش نیست! ..... ) و ..... نوشتن سخنانی از این دست از سوی آقای اسماعیل آل بایراق برابر با چیست؟ سخنان آقای اسماعیل آل بایراق برابر با آن است که دو کشور، یکی از آنها ایران با مردمانی فارس زبان و دیگری آذربایجان جنوبی با مردمانی ترک زبان هزاران سال جدا از هم بودند و ناگهان و در بیست و چهار ساعت نیروهای جنگی کشور فارس زبان ایران به کشور ترک زبان آذربایجان جنوبی تاختند و آن را گرفتند و مستعمره کردند! اما آیا در تاریخ ایران و آذربایجان چنین چیزی دیده شده است؟ و آن چه که آقای اسماعیل آل بایراق نوشته است جز تاریخ تراشی نام دیگری نیز دارد؟ آقای اسماعیل آل بایراق در بخشی از پان نامه ای که نوشته است می گوید: ( ..... آذربایجان جنوبی با جمعیت بومی ۲۰ - ۲۵ میلیونی و با مساحتی بیش از صد و چهل هزار کیلومترمربع متشکل از هفت استان آذربایجان شرقی، همدان، زنجان، قزوین، اردبیل و بخش وسیعی از آذربایجان غربی، بخش شمالی استان گیلان و بخشی از استان مرکزی می باشد! ..... ) پس برابر نوشته ایشان کشوری به نام ایران که مردم آن صد در صد فارس هستند در بیست و چهار ساعت ( ..... به طور غیر قانونی و با توسل به زور و نیروی نظامی آذربایجان جنوبی ..... ) که مردم آن صد در صد ترک هستند و مساحت آن در بر گیرنده ( ..... آذربایجان شرقی، همدان، زنجان، قزوین، اردبیل و بخش وسیعی از آذربایجان غربی، بخش شمالی استان گیلان و بخشی از استان مرکزی می باشد .... ) را اشغال کرده و مستعمره کرده و به زور مردم ترک زبان آن را ناچار از به کارگیری زبان فارسی به جای زبان ترکی کرده است! پس در زمان فرمانروائی غزنویان ترک، سلجوقیان ترک، خوارزمشاهیان ترک، ایلخانان مغول، تیموریان ترک، آق قویونلوهای ترک، قره قویونلوهای ترک، صفویان ترک، افشاریان ترک، زندیان لر، قاجاریان ترک آذربایجان بخشی از خاک کدام کشور بوده است و زبان کاربردی مردم آن کدام زبان بوده است که ایشان می گوید: ( ..... تاریخ آذربایجان از بدو اشغال تا کنون همواره با تلاش برای استقلال ملی همراه بوده است! ..... ) کدام تاریخ؟ کدام اشغال؟ کدام تلاش برای استقلال ملی؟ آیا با این داستان پردازی های من در آوردی جز خندیدن دیگران به این داستان ها چیزی به دست خواهد آمد؟ ********** از سوی دیگر در هیچ کدام از نوشتارهای تاریخی و در هیچ نقشه جغرافیائی نه همدان بخشی از آذربایجان به شمار می رود و نه زنجان! نه گیلان بخشی از آذربایجان به شمار می رود و نه قزوین و یا اراک! این که آقای اسماعیل آل بایراق خودکاری را به دست گرفته و با آن بر روی نقشه جغرافیا خط کشی کرده و همدان و زنجان و اراک و قزوین و گیلان را هم بخشی از آذربایجان به شمار آورده است برای سرگرم شدن خوب است اما این خط کشی ها ارزش تاریخی ندارند! تاریخ تراشی های آریاپرستان و پان فارس های زمان رژیم پهلوی و ناسیونالیست های ترک و پیروان پان های رنگارنگ دیگر را اگر دور بریزیم خواهیم دید نخستین کسانی در تاریخ که پس از رسیدن به خاور دریای سیاه درباره سرزمین های پیرامون آن پژوهش کردند و آن سرزمین ها را نام گذاری کردند یونانی ها بودند، یونانی ها سرزمین خاور دریای سیاه را (کاوکاسوس) نامیدند که همان (قفقاز) کنونی و در بر گیرنده جمهوری گرجستان، جمهوری ارمنستان، جمهوری آذربایجان و بخشی از .....
نوشته شده توسط: Anonymous

هخامنشیان فئودالیسم را به اوج رسانده بودند، قابل ذکر است که بعد از حلقه کشاورزی که گیاه, میوه جات, سیلو و انباشت غله نوبت "پاستور" رسید. این یعنی‌ شناخت حیوانات در طبیعت از حیوانات اهلی گرفته تا وحشی اهمّیت اولویت پیدا کرده بود. در این راستا همزمان زندگی‌ انسان‌ها هم متأثّر از محیط زندگی‌ و روان‌شناختیه استفاده از حیوانات اهلی مثل گاو یا ترس از حیوانات وحشی روایت‌ها منصوب بدان در هستی‌ انسان به زبان علمی‌ معروف است به انیمیزم.
هخامنشیان زمانی‌ فئودالیسم را با حلقه انیمیزم به سقف رسانده بودند که سیر نزول در آفریقا، شاخ آفریقا خصوصاً حواشی بزرگ‌ترین کویر جهان سنت برده داری داشتن که همین در آسیا بلاخص هند وجهه یه دیگری داشت. هند به لحاظ روحانی و مذهب فرهنگ جلو تر بوده است روی این حساب بندگی با خداین هندو در زندگی‌ روحانی شبهه قاره هند مرسوم بوده است.

داستان در یونان و سر زمین‌های شمال چگونه بوده است هم باید لحاظ شود اما رویکرد هخامنشیان به سوی فرهنگ سامیان بوده است که اینجا حکمت، حکم، و قدرت مطلق ارکان فرهنگ‌ها بوده است.
لازم به ذکر است که "حکم و قدرت" در محیط هستی‌ سامیان نزد اقوام دیگر حالا شما بگویید "هند و اورپایی" منفی‌ بوده است. چرا که رضایت بنده از صاحب یا سرور معروف به "گورو" اهمّیت داشته است.
در ایران هم روان شناختیه متون به ما می‌گوید رضایت بنده از ارباب اهمّیت داشته است.
آن دوره‌‌ها از زمان را نمی‌شود با معیار‌های امروزی سنجید، مقاله شما نیازمند تفکیک دوران‌های تاریخی‌ از زمانِ ما میباشد که این لازمه تنها وظیفه شما نیست بلکه همه دیگران، حال از هر سؤ یا بعدی بخواهند به دوران‌های تاریخی‌ و هستی‌ شناسی انسان در محیط دامن بزنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

برای همین است که این جشن چند هزار ساله که در ودا هم اثرش وجود دارد هنوز در ایران گرم و گرامیست و با تخصص زبان شناسی‌ و فیلولوژی ترم "یول" "wheel", khwer" که ریشه همین یلدا هست مارا به "خور" یعنی‌ خورشید می‌رساند؟ که این ترم در سراسر آسیا با منجٔمی، تقویم، زمان بندی زمانی‌ و گردش خورشید سرو کار دارد؟ که این رسم با مطالعه آثار باستانی، و زبان به دوران بسیارقدیم تر از زمان‌های میرسیم که پدیده آسوری به باغ تشریف بیاورند و با کمک فرهنگ‌های پیشین تر از خود در بین ال نهرین در جهت تکمیل آن سهم خود را ایفا کرده که قابل ستایش است صد البته!

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ال بایراق...سوالی دشتم ازتون...شما تامین آینده ازربایجان رو چطور میتونین برای ما نضمین کنین؟؟؟همین الان ما به قول شما استقلالمون رو گرفتیم خوب....برنامتون چیه؟؟؟در مورد این توضیح بدین لطفا.امنیت غذایی مارو چطورمیخایین تضمین کنین؟؟؟ما کجا باید کشاورزی کنیم؟؟؟؟درآمدمون از کجا باید باشه؟؟؟کجا باید گندم بکاریم؟؟؟؟همین سی میلیونی که میگین همشون بیسوادن."""سواد سیاسی""..شما خودت رفتی درس خوندی این همه ادم از کجا باید امرار و معاش کنن؟؟؟؟شما چطور آرزوهای آرمانی ندارین؟؟؟واقا میخایین ما ابهای ازاد و یک کشور چهر فصل رو ول کنیم چون دولت جمهوری اسلامی و شاه تو تلویزیوناشون به ترکا نقش نظافتچی میدن؟؟؟اصلا شما چرا میخایین حتما دو تا آزربایجان یکی شن؟؟؟ما میتونیم ازآزربایجان که یک کشور نفتیه کوچیکه برای توسعه مناطق خودمون هم استفاده کنیم خوب حتما باید باهاش یکی شیم؟؟؟یکم بزرگ فکر کن....

حسن روحانی داره منشور حقوق شهروندی رو هم میاره....خوب توش حتما حقوق ما هم تدوین میشه دیگه..این که ناراحتی نداره
نوشته شده توسط: Anonymous

خانم ترابى محترم, براى چنين ادعايى شايسته بود که منابع هم ارائه ميداديد, بدون منابع موثق, اين براى خواننده فقط يک احساس شخصى مطلق را تجسم ميکند و نظر شما را نمى پذيرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم ترابی این حدسیات شماست یا اینکه منبع موثقی دارید؟ خیلی خوب می شد که منابعتان را هم ذکر می کردید.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ایرج نفت وگاز مال عرب ها است.....

نوشته شده توسط: Anonymous

بقیه از کامنت قبلی. جزیره ای دور افتاده وجود دارد به نام ایستر آیسلند (Easter Island) که امروزه بخشی از کشور شیلی است. این جزیره زمانی تمدنی درخشان داشت که اقتصادش برپایه کشاورزی و ماهیگیری بود. مثل همه جوامع آن زمان، مردم این جامعه نیز مجسمه هایی بت مانند می ساختند که گویا رابطه فیض بین آنها و اجدادشان شوند. این مجسمه های سنگی بسیار بزرگ و سنگین بودند و جابجایی آنها از محل ساخت تا نصب کار ساده ای نبود و علاوه بر نیروی انسانی، نیاز به کلی چوب و الوار داشت.
به هر حال با افزایش جمعیت جزیره و نیز به دلایل دیگر مثل پیدا شدن موشها، درختهای جزیره به خطر افتادند. درختهای بلند جزیره برای ساکنین حیاتی بودند چون با آنها قایق ماهیگیری می ساختند و به علاوه درختان جلوی فرسایش خاک کشاورزی را می گرفتند. خلاصه اینکه درختها شروع کرده بودند به نابودی و زندگی سخت شده بود.

در این شرایط مبلغین مذهبی آن جامعه چه کردند؟ آنها به جای یافتن ریشه مشکل، شروع کردند به راه انداختن این شایعه که چون فلان و بهمان گناه را کرده ایم، اجدادمان نظرشان را از ما گردانده اند. لذا باید هر چه بیشتر ممکن است از آن مجسمه ها بسازیم و نصب کنیم. پس مردم شروع کردند به قطع درختان بلند باقیمانده و مصرف آنها در آن عمل بیهوده و بلکه مضر. به این ترتیب باقی درختان بلند نیز قطع و مصرف شدند ولی اوضاع بهتر نشد که هیچ، بدتر هم شد. نهایتا تمدن جزیره تقریبا به کلی نابود شد.
غرض این که امروز هم ما با شکلی مدرنتر از همان نگرش روبروییم. کشور ما قادر نیست نیازهای جمعیت فعلی را براورده کند ولی مبلغین مذهبی سودای دوبرابر کردن جمعیت را دارند ....
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-من دلیل خراب کردن قبرمبارزبزرگ وقهرمان سازترکان آزربایجان رامیتوانم حدس بزنم وغیرازاین نمیتواندباشد.صمددردمردم رابصورت رئال توانسته تشخص داده ودرکتاب کندوکاوآنراجمع آوری نموده است.ومیشودگفت بهترین جامعه شناسی راارائه داده است.صمددرکتاب کوچک وقدرتمندخودراه مبارزه رانیزبه مردم نشان داده است.این دورامیتوان بزرگترین خطربرای حاکمیت فاشیستی 100ساله فارسها ورانت خواران ایران بایدبرشمرد.آنهادوست ندارندحتی یک راه کوچک مبارزه بانژادپرستی که نان دانی برای انگلیس ومزدوران آنهادرایران است بمردن نشان داده شودچه برسدبه اینکه قبروآرامگاهی درمرکزمبارزات (تبریز)ازاوباشد.دراین مدت 100ساله انگلیس ازروش وراههای مختلفی برای پرورش عوامل درایران کوشیده تافرهنگی راغالب کندکه خودمیخواهد.دراین راه ملاها.پان ایرانیست هاوشئونیست های فارس.تمامیت خواهان چپ وراست سربازان انگلیس خواسته ونخواسته بوده اند.برای

آنهابایدمرده صمدهم خطرناک وترس آورباشد.حتی نام صمدبرای آنهاومنافع آنهاخطرناک بوده وهست.
نوشته شده توسط: Anonymous

دوستی که نوشته برق از رود ارس به تمام ایران پخش میشه قطعا چیزی از شبکه برق سراسری ایران نمیدونه.در ضمن 7درصد گاز جهان در استان فارس قرار داره که به سایر نقاط ایران ارسال میشه البته به همراه گاز خوزستان.اینکه نفت و گاز از کجا به آذربایجان میاد مهم نیست.سوال من واضحه در حال حاضر در صورت استقلال آذربایجان زمستان امسال(1393 یا 2014) و سال بعد چه بر سر مردم خواهد آمد.لطفا حاشیه نرید....

نوشته شده توسط: Anonymous

با تشکر از نویسنده ی گرامی؛ یک نکته ای که همیشه من در مورد ارزشهای اخلاقی به آن فکر می کنم این است که چه بسا این هنجارها و ارزشها اگر نه به طور کامل، حداقل بخشاً جهت پاسخگویی به نیازهای مادی جوامع بشری پدید آمده باشند و با حذف آن ضرورتهای مادی، ارزش و اهمیت خود را نیز از دست بدهند. مثلاً «زنا» را در نظر بگیریم که در هر جامعه ای که من شنیده ام، معصیتی بزرگ است.
حال این گونه به قضیه نگاه کنیم که در جوامع اولیه اگر هر کسی به ندای نفس خود تسلیم می شد، با توجه به این که وسائل و لوازم پیشگیری از بارداری وجود نداشت، جامعه به کل دچار هرج و مرج می گشت. چون احتمالا تعداد زیادی کودک متولد میشدند که اصل و نسب آنها هم معلوم نبود و مشخص هم نبود که مسئولیتشان با کیست. پس جامعه باید مسؤولیت آن کودک را بر عهده می گرفت که با توجه به محدودیتهای اقتصادی جوامع اولیه، باری سنگین بود.

لذا شاید تمامی جوامع مجبور بودند برای حفظ شیرازه خود به طریقی این عمل را به صورت عملی مذموم جا بیاندازند که البته با توجه به سطح تفکر در آن زمان، چاره ای نبود جز این که به خدا یا خدایان متوسل می شوند و از زبان آنها این عمل را معصیت بشمارند و شاید به این ترتیب زنا به صورت یک ضد ارزش اخلاقی نمود پیدا کرده باشد. اما، به تدریج و با پیشرفت علوم و امکانات متعدد پیشگیری از بارداری و بیماریهای جنسی، این ارزش (پرهیز از زنا) که زمانی لازم و ضروری بود، به صورت هنجاری بی فایده و دست و پا گیر در آمد و اهمیت خود را در بسیاری جوامع از دست داد. حتی بعضا دیده میشود که مثلا دختر یا پسری که بکارت خود را حفظ کرده باشد، به عنوان شخصی امل یا مشکل دار به حساب می آید (یعنی با از میان رفتن زمینه مادی، یک ارزش به ضد ارزش تبدیل شده است). مسلماً در بسیاری جوامع سنتی هم دیر یا زود این اتفاق ولو به صورت تدریجی خواهد افتاد.
یا مثلا خود ارضایی جنسی را در نظر بگیریم. می دانیم که زمانی جوامع بشری به شدت نیاز به افزایش جمعیت خود داشتند. در واقع افزایش جمعیت به دلیل ناتوانی بشر در برابر بیماریها، حوادث طبیعی، بروز جنگها و غیره، بسیار کند صورت می گرفت و نسل بشر یا بقای برخی جوامع در معرض خطر بود. در یک چنین حالتی، داشتن فرزندان بیشتر البته مایه دلگرمی بود به نوعی که حتی ذهن انسان، رب النوعهای باروری را خلق کرده بود. گونه ای از این رب النوعها یک موجود شبیه زن بود که مثلا قادر بود بیست شکم بزاید. حال اگر در آن جوامع اشخاص میل جنسیشان را با خودارضایی فرو می نشاندند، جامعه شاید دچار بحران میشد چون ابدا تضمینی وجود نداشت که افراد با قدرت باروری حتی به سن 30 - 40 سالگی برسند. لذا طبعا مطلوبتر بود که اعضای جامعه هر چه سریعتر تشکیل خانواده داده، نسل آینده را به وجود آورند. به هر حال با رشد سرسام آور جمعیت در دهه های اخیر، اکنون دیگر داشتن فرزندان بیشتر در جوامع پیشرفته چندان موجب سرفرازی نیست و به همین سبب خودارضایی جنسی نیز به عملی شخصی و خصوصی که به کسی هم ربطی ندارد تبدیل شده است. لذا تنها مرتجعین هستند که مشوق افزایش بی رویه جمعیتند و دقیقا به همین سبب که نیازهای جامعه امروزی و ضرورت به دور انداختن ارزشهای کهنه را نمی بینند، واپسگرا و مرتجع نامیده میشوند.
لیکن برخی ارزشهای اخلاقی وجود دارند که جامعه ی انسانی برای زندگی بهتر بدانها کماکان نیاز دارد و شاید برای ابد این نیاز برقرار باشد؛ مثلا درستکاری. چرا که اگر این ارزش وجود نداشته باشد، جامعه حفاظ و سپر مهمی را در برابر اعمالی چون دزدی، کلاه برداری و نظایر آنها از دست خواهد داد و چنین جامعه ای نمی تواند موفق باشد چون درگیر تنشهای حاد میشود.
حال نقش مذهب در این بین چیست؟ به نظر من در جوامع گذشته، به سبب آنکه مذهب عموما (و نه همیشه) در آن جوامع رشدنیافته، حافظ ارزشهای اخلاقی و لذا حافظ جامعه بود، نقشی سازنده داشت. اما از آنجا که اصول مذهبی عموما لایتغیر هستند، نمی توانند خود را با نیازهای مادی جدید هماهنگ سازند و لذا از دهه ها پیش به این سو مذهب نقشی ارتجاعی داشته است. به علاوه اینکه شاید در همان ازمنه قدیم هم یک دلیل اینکه مذاهب قدیمیتر با مذاهب جدیدتر جایگزین میشدند، ناتوانی مذاهب قدیمیتر در وفق دادن خود با نیازهای مادی جدید بوده.یک مثال وجود دارد که چگونه عدم قابلیت مذهب در تطبیق خود با نیازهای جدید به نابودی تمدنی کمک کرده که اگر درست به خاطر بیاورم، به این قرار است (در کامنت بعدی):
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

اینجانب از موسیقی «مبتذل» مثل مهوش، پریوش، سوسن،آ غاسی و...خوشم می اید وازآن لذت برم و برعکس از موسیقی داریوش، سمفونی موزارت ، بتهنون و ....چندان برایم خوشایند نیست . موسیقی بایستی انسان را شاد و سرحال بکنه که آدم ها بتونند زندگی ، مبارزه، فعالیت اجتماعی ، سیاسی و مشکلات روزمره را آسان کند . طبیعتا برای کسب دانش سیاسی ما به ترانه و آواز نیازی نداریم .

برای کسب دانش سیاسی به کتاب، ویدئو، سخرانی و مقالات مراجعه می کنیم. دوم جدای عصبانیت یوسف آباذری که بیش از اندازه، تحریک آمیز بود ولی در یک جا کاملا حق دارد او نکته بسیار مهمی را با شجاعت چند بار تکراری می کند که « مردم و دولت در یک اتحاد مقدس بدنبال سیاست ز دایی هستند» و منهم اضافه می کنم از جمله روشنفکران و سیاسیون خارج از کشور هم بطور غیر مستقیم در این کار دست دارند . در حالی که مرکز تقل سیاست و سرنوشت 75 میلیون ایرانی در مذاکرات هسته ای گره خورده است تمام توجه روشنفکران و سیاسیون خارج از کشور برای نجات ریحانه بسیج می شوند !!!! مگر چند تا زندانی سیاسی داریم که تمام فعالیت های شبانه روزی احزاب سیاسی و فعالین سیاسی؛ متوجه آن است؟ ان وقتی که شبی 400 تا 500 زندانی سیاسی در جمهوری اسلامی اعدام می شدند ، احزاب بجای اتحاد در زمینه مسایل حقوق بشری ، شب و روز علیه هم توطئه می کردند / . خلاصه کنم فعایت 50 سال روشنفکری ایران نتیجه چندانی در بر نداشته است . تاریخ 50 ساله روشنفکری ایران ... باندازه دو کتاب است کتاب اول که به قبل از انقلاب ایران برمی گردد داستان «همه با هم » و کتاب دوم که پس از انقلاب تا کنون نوشته شده است : «همه علیه هم و مشغول خاله بازی هستند و به خود ارضایی مشغولند» و پوپولیسم سرفصلهای هر دو کتاب.
نوشته شده توسط: Anonymous

سؤالی از نویسنده محترم داشتم و آن این است که ساختار اقتصادی ترکیه و عدم امکان اتکای دولت ترکیه به درآمدهای بادآورده (مثل نفت و ...) تا چه اندازه می تواند در پیشگیری از قدرت گیری یک دیکتاتوری مذهبی مثل ایران مؤثر عمل کند؟ آیا کارهایی مانند واگذاری ارزان قیمت زمینها به اعضا و نزدیکان حزب حاکم (که در متن مقاله به آن اشاره شده)، نوعی تلاش برای استقلال درآمدی و دستیابی به همان درآمدهای بادآورده مورد اشاره است یا صرفاً فسادی مانند دیگر مفاسد دستگاه قدرت؟

نوشته شده توسط: Anonymous

درود براقای ایجادی .برای اینکه این حقایق تاریخی در تاریخ و ذهن انسان ایرانی بارور شود همه مقالات در باره اسلام و تشیع سرخ و سیاه را بصورت کتاب انتشار دهید .تاریخ ایران بویژه تاریخ اسلام و تشیع براساس ضدیت با ایران و ایرانی دروغ و تحریف و خرافات پی ریزی شده است.
نوشتن و باز شناسی تاریخ استعما راسلامی وظیفه ملی و مقدسی است که راه سعادت اینده گان را هموار خواهد کرد. پیروز باشید.

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، جهانگیر، اگر شما به صفحه کلید فارسی دسترسی ندارید می توانید روش تارنگار زیر را برای فارسی نویسی به کار ببرید https://www.branah.com/farsi دوست گرامی، واژه های ملت، ملل، ملی، ملیت، ملی گرا چون واژگانی چندپهلو هستند بهتر است آنها را به کار نبریم و در این باره نگاه کردن به این لینک سودمند است http://iranglobal.info/node/17981 اما اگر ما واژه (ملت) را برابر با واژه (nation) انگلیسی بدانیم در هیچ کجای ایران نه ملت یا قوم فارس یافت می شود و نه ملت یا قوم ترک و سخن گفتن از ملت و قوم فارس یا ترک پنداربافی ناسیونالیستی است و در این باره نگاه کردن به این لینک سودمند است http://iranglobal.info/node/19054

نوشته شده توسط: Anonymous

جامعه شناس ما تحصیل کرده فرانسه هستند، من به هر کسی‌ که در این فرانسه مدرکی‌ گرفته برخورد کردم ایشون را فاقد اعتبار علمی‌ یافتم، جامعه شناس ما، در فقدان دید علمی‌، پیرو فردوسی‌ و شاهنامه شده اند، آیا جامعه شناس ما میدانند که همین ( فردوسی و شاهنامه ) باعث شدند ( در جامعه فارسی‌ مرز فانتزی با واقعیت ) از هم فرو بپاشد و جامعه فارسی‌ به همین دلیل قادر به تشخیص جایگاه خود در بعد محلی و جهانی‌ نشد؟ شما به مذهب و حسن و حسین و محمد و علی‌ میتازید ولی‌ باز با نام فردوسی و رستم و سهراب و کوروش و داریوش دکان مذهب دیگری باز می‌کنید، جامعه شناس عزیز، ایران یک کشور با بافت زبانی‌ / فرهنگی‌ یکپارچه نیست، روستای فارسی‌ شما نیز کمتر از نصف ایران را تشکیل میدهد،اگر کوروش و فردوسی چاره درد این کشور بودند خاندان پهلوی باید تا امروز سر قدرت میماندند، جامعه شناس عزیز، نگاهی‌ به یونان

جامعه شناس عزیز، نگاهی‌ به یونان بکنید، کسی‌ نمیتواند ( فلاسفه، ریاضی دان، دانشمندان ) یونانی را انکار کنند، تاریخ باشکوه یونان نیز چون کوهی استوار هنوز مقابل چشمان ماست، چرا ( یونان با اتکا به تاریخ پر بارش، قادر به خروج از باتلاق نیست؟ ......... جامعه شناسی‌ ( مبتنی‌ بر زمان حال است ) و وظیفه جامعه شناسی‌ تعریف و تفسیر نظم‌های متغیر است.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تبریزی خود واقف نیستند که همه انسانها ناسیونالیستند از جمله خودشان. از تکلم به یک زبان گرفته تا مبارزه برای یک ملت دو انتهای یک طیف را تشکیل میدهند که اسمش همان ناسییونالیزم است. آقای تبریزی در راستای اعتلای ایران تحت سلطه قوم فارس و دکترین رسمی پان ایرانیسم قلم می زند ولیکن خود را از هر پان و ناسیونالیزمی مبرا میداند!!!!. ایران به مفهوم سرزمین مردمان آریائی نژاد نیز از تئوری های رسمی دولت-ملت سرزمینیست که آقای تبریزی نه تنها خود را متعلق به آن میداند در پاسداری از آن سنگ تمام نیز می گذارد اما خود را نژاد پرست نمیداند!!!!! یکی از تفاوتهای عمده آقای آل بایراق و جناب تبریزی در این است که آقای آل بایراق متعلق به جناح چپ ناسیونالیزم انسان دوست,

سازنده و مترقی هستند همانند پیشه وری ولیکن آقای تبریزی بظاهر چپ و در عمل در خدمت راسیسم ایرانی و پان ایرانیسم مسلط موجود , متحد استراتژیک جمهوری اسلامی در مبارزه با امپریالیسم امریکا و هستند و لیکن قادر به پنهان سازی دم خروس نیستند. آقای تبریزی هنوز هم اصرار در توهین به ذکاوت انسانها دارند. ایشان حتی در کامنت نهائی خواهان سانسور در ایران گلوبال تحت عنوان مبازه با نژاد پرستی هستند!!!
نوشته شده توسط: Anonymous

جل الخالق, یا من دچار هذیانم یا جناب ایجادی: " ما در تاریخ خود، کورش و داریوش را فراموش کردیم و رستم و سهراب را به پستوی ناخودآگاهی هل دادیم، ولی ذهن خود را از داستانهای بی ربط و جعلی علی و حسین و علی اکبر و رقیه و عباس و شمر و فاطمه و مهدی، از قبایل مهاجم عرب، پرکردیم" !!؟ رستم و سهراب جزء تاریخ! ماست ؟ اگر تاریخ نویسان یونانی و یهودی نبودند که ما مستند زیادی هم از کورش و داریوش نداشتیم و نمیدانستیم که کیستند. اما علی و حسین و علی اکبر و رقیه, بخواهیم و یا نخواهیم جزء تاریخ مستند سنی و شیعه ایرانی و غیر ایرانی و غیر " جعلی " میباشند..... نمیدانم.

نوشته شده توسط: Anonymous

Janabe Tabrizi,
Pas bena be nazareh shoma agar "ghome fars" be "Mellate Fars" tabdil beshavad, pass nevisandeh degar "Fashist" nist? Aya az nazareh shoma Turka der Iran mellat hasstand ya nistand. Aya az nazareh shoma Farsaha der Iran mellat hastand ya nistand?

Ba ehtram,
Jahangir az Orumiyeh

نوشته شده توسط: Anonymous

اقایان ایران گلوبال .راهی که میروید به جهنم جنگ داخلی خواهد رسید و مصیبتی بیشتر از امروز در پی خواهد داشت.انچه پس از سال 57 بر مردم ایران میگذرد ربطی به مردم پارس زبان ندارد بلکه دین حاکم که جریانی بیگانه با روح وروان مردم ایران است. واقعیت این است که چپ شکست خورده در ایران گناه بی وطنی و همکار ی خیانت امیز خود با اخوندها و سر سپرده گی خود به دولت روسیه شوروی را به حساب مردم پارس زبان میگذارد.کامنت زیر تبلور وحدت تاریخی چهره چپ و نظام اسلامی است.

م:
(Anonymous
نظر:
استقلال تنها راه نجات مردم آذربایجان است. تا از این طریق راه خود را از قوم مسلط فارس جدا کند. تا کی باید نزدیک چهل میلیون انسان آذربایجانی در دست قوم فارس و سردمداران حکومتی آن اسیر باشد؟ و زبان و فرهنگش از طریق دیکتاتورهای شاه و شیخ قدغن باشد، و به بهانه جوک، به زبان و فرهنگ و حرمتش توهین بشود؟ قومی که هیچکس را جز خود، کسی بحساب نمی آورد، چگونه میتوان به عنوان هموطن با او زیست؟! بهتر است هرکس براه خود برود. و آذربایجان جنوبی نیز، مثل آذربایجان شمالی آقای خود باشد، و در کمترین مدت، در راه پیشرفت و ترقی و آبادانی و اجرای اصول دمکراسی گام بردارد. تا زمانیکه آذربایجان چاره ای بحال خود نکند، همیشه زیردست قوم مسلط فارس خواهد بود، و از زبان و فرهنگ، حقوق ملی مدنی، آزادیهای سیاسی، حق تعیین سرنوشت، و اجرای اصول دمکراسی محروم خواهد شد. و دیگران بر وی تصمیم خواهند گرفت ، وآقائی خواهند کرد.
نوشته شده در:
چرا استقلال می خواهیم؟)
نوشته شده توسط: Anonymous

Janab,
En Fahangstan shoma farhangastan aksariyat mellat'hayeke der Iran zandegi mikonad nist. En fahangstan shoma zade farhang mibash and be darde shoma der manategh merkazi Iran mikhorad.

Ba ehtram,
Jahangir az Orumiyeh

نوشته شده توسط: Anonymous

این جناب برای کوبیدن و نه نقد استاد شبستری به همان ابزاری متوسل میشود که علامه مصباح یزدی و آنهم "هرمنوتیک غربی" است . این جناب اگر نقدی به فلسفه زبان دارد ، بهتر است آن را بیان کند و نه غربی نامیدن هنرمنوتیک . اینکه ایشان گزاره های عالمان دین را برآمده از متن قران میدانند نیز ناشی از بی خبریست ، حداقل عالمان شیعه در ایران قران را بکلی وانهاده و به روایات منقول در بحار الانوار چسبیده اند که مورد اذعان برخی از همان عالمان نیز هست .دمار از روزگار مردم درآودن در 14 قرن گذشته نیز مختص متوسل شدن به اسلام هم نبوده است ، کافی است که به دو جنگ جهانی وجنایات فاشیزیم و استالینیسم دردوران مدرن نظری بیاندازیم و آنها را با جنایات مسلمانان مقایسه کنیم . توصیه به تدبر در قران نیز تنها به تدبر در قران خلاصه نمیشود و توصیه به تفکر و تدبر در عالم است و کافر هم در قران به معنی دگراندیش نیست .

نوشته شده توسط: Anonymous

بیا سوته دلان گرد هم آییم . طرفین در وضعیتی نیستند که برای یکدیگر شرط و شروط بگذارند ، رهبر مسلمانان جهان در حال نرمش است و حماس در حال چرخش !!.

نوشته شده توسط: Anonymous

tفرهنگستان یا ضد فرهنگ !
فرهنگستانی که جزء زبان فارسی تیشه به ریشه سایر زبان ها در ایران زده فرهنگشتان نیست بلکه ضد فرهنگ هست .

نوشته شده توسط: تبریزی

قوم فارس!!! کسی که از میلیون ها تن از مردم جهان آن هم در سده بیست و یکم با واژه (قوم) نام برده و همه این مردم را یک پارچه و یک تکه با یک چوب براند بی چون و چرا یک نژادپرست است و نژادپرستی نیز از اندام های زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم است و این ناسیونالیست های نژادپرست هستند که قوم، قوم می کنند! به کارگیری واژگانی مانند: قوم فارس، قوم ترک، قوم کرد، قوم عرب، قوم یهود و ..... برابر آئین نامه تارنمای ایران گلوبال که در آن نوشته شده است: "سایت مخالف هر گونه نژادپرستی است" ممنوع است اما چرا گردانندگان ایران گلوبال این هیتلرنامه ها را به نمایش درمی آورند مایه شگفتی است! دوستان گرامی گرداننده تارنمای ایران گلوبال، اگر چنین نوشته هائی را که مخالف با آئین نامه نیز هستند پیاپی به نمایش درآورید ارزش تارنمای ایران گلوبال در میان تارنماهای سیاسی از میان خواهد رفت http://www.iranglobal.info/node/19054

نوشته شده توسط: Anonymous

آدم گاهی از شدت تحیر انگشت به دهان میماند. رفتار جناب نوری علا یکی از آنهاست. ایشان پس از ثنای خمینی در گذشته, اکنون از برج عاج خود شمشیر بر کشیده و به در و دیوار و هرکه سکولاریست نو نیست من جمله " جبهه ملی " حمله میکنند که دیوارش از همه کوتاه تر است. آنهم در زمانی که دوران طلایی سکولاریسم سپری شده و خلق مسلمان ترکیه به جنبش در آمده, داعش دارد برعراق و سوریه مسلط میشود, اسرائیل دولت مذهبی یهود را رسمی میکند, مسیحیان اوانجلیست دکان های تازه در شوروی سابق باز کرده و فرضیه تکامل داروین را ز کتاب های درسی امریکا حذف و خلقت تورات را جانشین آن میکنند, در اروپا مردم دموکرات مسیحی و سوسیال مسیحی میشوند, طالبان در پاکستان و افغانستان و طالبان ایرانی دنبال نفس کش میگردند, در آفریقا مسلمانان افراطی زندگی را بر مردم حرام میکنند و در مصر اخوان مسلمین به حکومت میرسد. شاید مردم از " بیدینی " خیری ندیده

و دنبال " افیون " مذهبند. نمیدانم و نمیدانم " جبهه ملی " چه هیزم تری به جناب ایشان فروخته است که در گذشته و اکنون مستوجب چنین حملاتی باشد. خب بالاخره " جبهه ملی " هم سیب زمینی نیست که بی رگ باشد و مقابله به مثل میکند و میگوید آنچه نباید بگوید. و آدم انگشت به دهان میماند که چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی. میگویند هیچوقت برای آموختن دیر نیست ولی گاهی ظاهرا خیلی دیر است.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب به peerooz, هروقت ایران گلوبال " پیز" شما را سانسور کرد , شر و ور مرا هم سانسور خواهد کرد. " ...جز بی ادبی پیز دیگری برای گفتن ندارید...."!! بنده غیر از شر و ور مطالب دیگری را هم عرض کرده بودم که فقط شر و ور آن نظر شما را جلب کرده است.

نوشته شده توسط: Anonymous

به دلیل قحطی تحلیل در مطبوعات فارسی‌ و فارس زبان، به موردی اشاره خواهم کرد، اگر مدتی‌ در کشور‌های غربی زندگی‌ کرده‌اید میدانید که در آخر هر سال بهترین کتاب‌های سال را انتخاب میکنند، در روستای فارسی‌ چیزی که چنگی به دل‌ بزند تولید نمی‌‌شود، بدون شک هزاران کتاب شعر تولید شده و هزاران شاعر مرده، ولی‌ قحطی نویسنده در روستای فارسی‌ یک بحران حل ناشدنی است، داستانهای اینها هم حال و هوای روستائی و دهاتی دارند، انگار یک انسان مدرن در روستای فارسی‌ زندگی‌ نمیکند که مشکل مدرن داشته باشد، این تنها مشکل نیست، زبان فارسی‌ از بحران ترجمه نیز رنج میبرد، ترجمه‌های آشفته، شتاب زده، غیر قابل فهم، دور از موضوع و متن اصلی‌ زبان فارسی‌ را وارد بحرانیترین دوران خود کرده اند.

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

به به چه نامی! "یاداشتهای‎ هک شده از کشوی میز آقای قاطبه". آقای، یا خانمِ، یا آقا خانمِ، یا خانم آقای یاداشتهای‎ هک شده از کشوی میز آقای قاطبه(راستشو بخواین نمی دونم که کدوم یک از اینها هستین، برای همین هم همه رو نوشتم تا خودتون انتخاب کنین)، مقداری، حالا کمی کمتر، حق با شماست. این دو شغل در زمان بازنشستگی باهم وجه مشترک دارن. البته این وجه اشتراک فقط بین این دو نیست بلکه خیلی از شغلها این وجه اشتراک را دارن. مثلا شغل کامنت نویسی رو در نطر بگیرین. درست مثل ایناست. صاحبان این شغل هم "سعی برآن دارند خود را مصلح نادانها قلمداد کنند" و "وقتیکه کارشان روی غلطک میافتد" و کامنتهایشان قیچی نمی خوره؛ "چنان باد میکنند که دیگر روی پایشان راه نمیروند و اگر روزی" قیچیکی "بآن کیسه بخورد، مانند یک دیکتاتور کوچک شکست خورده، همه چیز را ستا میبنند".
به هر حال از مطلب دور نشیم و بهتره که به اصل مطلب بپردازم

نوشته شده توسط: Anonymous

با تاسف و ابراز همبستگی با همه درد مندان وطن دوست.ریشه این خیانت و بیوطنی نه تنها در سید علی خامنه ای بلکه در ایمان بنیان گزار نظام اسلامی خمینی و رفسنجانی و اسا سن در خود دین اسلام نهفته است. خمینی ان اخوند بی وطن هر گز احساسی به ایران و ایرانی نداشت. او مرتجعی مسلمان بود که با کمک غرب به قدرت رسانده شد و هدفی جز ویرانی کشور ایران و اواره گی مردمان ان در سر نداشت.مردمی که خود را مسلمان میدانند باید فکری برای بیوطنی رهبران دینی ومسئولیت خود در تخریب تاریخی ایران کنند.ضربات وخیانت تاریخی اسلام به ایران بنام مسلمین و از سوی مسلمین گناهی نا بخشودنی است که هرگز فراموش نخواهد.

نوشته شده توسط: Anonymous

علاءالدین فتح راضی عزیز سرمایه های کلان از جمله صاحبان هتلهای بین المللی ساخت و ساز مجتمع های عظیم مسکونی و صادرات و واردات فلزات و تبدیلی، فراورده های نفتی و تبدیلی، تولید و خرید و فروش ماشین آلات صنایع سبک و سنکین ووووووو از طریق بنادر مجاز و غیر مجاز در ایران در انحصار خاندان رفسنجانی، یزدی، امامی کاشان و جنتی ووووو می باشد، آذربایجانی ها در حدّ خرده فروش در بازار تهران، مثل بزاز، فرش فروش و یا در سطح شهر صاحب مسافرخانه، چلوکبابی و ساندویچی می باشند و یا خرده بساز بفروش خانه هستند، و چون موقعیت تثبیت شده اقتصادی ندارند، همیشه دست به عصا راه می روند تا جواز کسبشان باطل نشود و از زندگی ساقط نشوند،

نوشته شده توسط: Anonymous

استقلال تنها راه نجات مردم آذربایجان است. تا از این طریق راه خود را از قوم مسلط فارس جدا کند. تا کی باید نزدیک چهل میلیون انسان آذربایجانی در دست قوم فارس و سردمداران حکومتی آن اسیر باشد؟ و زبان و فرهنگش از طریق دیکتاتورهای شاه و شیخ قدغن باشد، و به بهانه جوک، به زبان و فرهنگ و حرمتش توهین بشود؟ قومی که هیچکس را جز خود، کسی بحساب نمی آورد، چگونه میتوان به عنوان هموطن با او زیست؟! بهتر است هرکس براه خود برود. و آذربایجان جنوبی نیز، مثل آذربایجان شمالی آقای خود باشد، و در کمترین مدت، در راه پیشرفت و ترقی و آبادانی و اجرای اصول دمکراسی گام بردارد. تا زمانیکه آذربایجان چاره ای بحال خود نکند، همیشه زیردست قوم مسلط فارس خواهد بود، و از زبان و فرهنگ، حقوق ملی مدنی، آزادیهای سیاسی، حق تعیین سرنوشت، و اجرای اصول دمکراسی محروم خواهد شد. و دیگران بر وی تصمیم خواهند گرفت ، وآقائی خواهند کرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای پیروز بهتر است موقع کامنت نویسی رعایت ادب را بکنید. نقد نوشته این نیست که ان نوشته را "شر و ور" بنامید. معلوم میشود جز بی ادبی پیز دیگری برای گفتن ندارید. ضمنا چگونه است که ایران گلوبال که این همه کامنت را سانسور میکند این کلمات توهین را چاپ میکند .

نوشته شده توسط: Anonymous

دنباله، حالا ببینید در نبود ادبیاتی که قادر به ایجاد پل ارتباطی‌ بین فلسفه و هنر است جامعه چگونه در برهوت اندیشه دست و پا می‌‌زند، این جامعه که از فقر فکری و فرهنگی‌ رنج میبرد برای پر کردن خلأ ( اندیشه و هنر ) در بستر جامعه، دست به تعبیر فلسفی‌ از بطن یک اثر حماسی مثل شاهنامه می‌‌زند، این را نیز اضافه کنم که شما نباید یک نابغه باشید تا کتاب شعری را تولید کنید، با ۶۰۰ تا ۸۰۰ واژه شاعر میتواند یک کتاب ۴۰۰ صفحه‌ای را سیاه کند بدون اینکه قادر به تولید هتی یک اندیشه باشد........... باید بدانید که چند سال پیش طالبان افغانستانی نیز کتاب شعری تولید کرد و اتفاقاً این کتاب به زبان انگلیسی‌ نیز ترجمه شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

وقتی یک نوحه خوان می آید به سیاست نتیجه اش همین می شود که اینجا از حشمت رئیسی شما مستحضر هستید. نتیجه صحبت اول ایشان چون اپوزیسیون چپ رژیم فردوسی را نمی پرستند ارزش یک روستای لرستان که دست به همایش شعر خوانی فردوسی را کردند را ندارند. این چه سواد و برخورد سیاسی به اپوزیسیون یک مملکت است که بسیاری حتی یک بار هم فردوسی را نخوانده بودند زیر تیغ رژیم اسلامی رفتند و جان باختند. ایشان چطور با سیاه وسفید کردن های معلوم الحال خود چنین با شعار اتحاد ریشه هر نوع وحدت و همبستگی واقعی میان مردم و نیرو های سیاسی را می گیرند. فاجعه است. روان پریشی هر انسانی جای خودش ولی جامعه و محافل سیاسی باید فرق هیتلری که روان پریشی داشت با انسان سالم را بدانند.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تبریزی اجازە دهید بە شما بگویم کە شما تعاریف و معیارها را قاطی کردید در مورد ناسیونالیسم و سوسیالیسم و جنگ آزادیبخش و یا مبارزە برای دمکراسی ،، شما اظهار میدارید کە گاندی خواستار جدائی هندوستان از انگلیس بود ولی ناسیونالیست نبود ، قربان شما زمانی کە میگویم تعاریف و مسائیل مهم سیاسی را قاطی کردید همین جاست ، هندوستان هیچ وقت بخشی از کشور انگلیس نبودند کە خوستار جدائی آن باشند ، مسئلە کوردستان و یا آذربایجان نیز همینطور کوردستان نە بخشی از تورکیە است نە بخشی از ایران یا سوریە ، و عراق ، کوردستان ملک مشاع ملت کورد است و بس و حضور ایران ، تورکیە، عراق، سوریە در سرزمین کوردستان حضوری اشغالگرانە و بر خلاف میل و رأی ملت کورد میباشد بنا بر این و بر همین مبنا و قطعنامەهای سازمان ملل ملتی کە سرزمین آن‌ا از طرف بیگانگان اشغال میشود معق هستند کە با تمامی ابزاری کە در دست دارند بر ضد

اشغالگران مبازە کنند و دقییقأ شما دارید در همین راستا ماست و دوشاب را با هم قاطی کردید زمانی کە عبداللە اوجلان را با هیتلیر و صدام حسین هم ردیف میکنید ، صدام حوسین و هیتلر و استالین حاکمان مستبد و فاشیستی بودند کە بر قلمروی کە بر آن حکومت میکردند جنایت میکردند ولی گاندی ، نیلسون ماندلا و اوجلان بر ضد اشغالگران سرزمینشان قیام کردند مبارزەی ماندلا و اوجلان و گاندی مبارزەای بر حق و در راستای حقوق بشر و امحای حقوق پایمال شدە مردمانشان میباشد آن یکی کشتار جنایت میکند برای حفظ حکومت فاشیستی و مستبد خود و این یکی قیام میکند و مبارزە میکند برای حقوق ضایع شدەی مردمانشان
نوشته شده توسط: Anonymous

من این مقاله را خواندم و به نکاتی‌ مهم اشاره خواهم کرد، نشان خواهم داد چگونه نویسنده با وجود نوشتن یک مقاله بلند بالا، قادر به نتیجه گیری نیستند و کفگیرشان به ته دیگ می‌‌خورد، ابتدا بهتر است تعریفی‌ از ادبیات داشته باشیم، ( ادبیات پل ارتباطی‌ فلسفه و هنر ) است که با ( توانمند سازی فرهنگ دیالوگ ) این ارتباط نا گسستنی را میسر می‌‌سازد، زبانی‌ که در حیطه‌ ادبیات، به این درجه از پختگی نرسیده در عالم هپروت ( توهم ) باقی‌ می‌‌ماند و فرهنگ شعر و شاعری همان ( دنیایی متوهم ) است که روستای فارسی‌ در قرون متمادی قادر به شکستن این دیوار توهمات نشد، شما وقتیکه به تجلی‌ و جایگاه رمانتیسم در غرب می‌‌پردازید باید به نکتهٔ مهم نیز اشاره کنید این ( نهضت فرهنگی‌ ) قادر به تولید بیشتر از ۳۲ سبک ادبی‌ در ادبیات غرب شد، در حالیکه روستای فارسی‌ هنوز از دنیایی راکد شعر و شاعری تغذیه می‌کند، با این ۳۲ سبک ادبی‌

با این ۳۲ سبک ادبی‌ بدون شک ( فرهنگ نقد ) نیز بالنده شد و ( تولید اندیشه ) با توسل به این فرهنگ نقد اذهان جامعه را در نوردید، در حالیکه زبان فارسی‌ و ادبیات فارسی‌ اصلا چیزی به اسم ( فرهنگ نقد ) ندارد، جورنالیزم حرفه‌ای یکی‌ از فرزندان راستین فرهنگ نقد است.‌ای کاش نویسندهٔ این مقاله ..... به این موارد نیز اشاره میکردند.
نوشته شده توسط: Anonymous

برای رفع شبهه " سانسور چی ", این کامنت از من - peerooz - است, نمیدانم Anonymous از کجا آمد.

نوشته شده توسط: Anonymous

هرچند شغل سانسورچی با شغل شکنچه گر یکی نیست و هرکدام اهداف و نتایج متفاوتی دارند، اما این دو شغل دارای وجه مشترکی نیز هستند. و آنوقتیست که ایشان بازنشسته ویا بیکار میشوند وشروع میکنند بنوشتن خاطراتشان. اما آنها تا این حد بچه نیستند که همه چیز را بنویسند تا خود را بدام بیندازند. بلکه سعی برآن دارند خود را مصلح نادانها قلمداد کنند. شاید هم تا اندازه ایی حق داشته باشند. اما اگر دقت کنیم، میبینیم که این مصلحهان، خدا را بنده نیستند وقتیکه کارشان روی غلطک میافتد؛ وچنان باد میکنند که دیگر روی پایشان راه نمیروند. و اگر روزی سوزنکی بآن کیسه بخورد، مانند یک دیکتاتور کوچک شکست خورده، همه چیز را ستا میبنند. بهرحال بیشتر از این از مطلب دور نشوم و بهتر است به درد دلم بپردازم!
چه میگفتم؟ بله، سانسورچی ضروریست. او یکی از پایه های جامعه مدنیست. شما خودتان حسابش را بکنید، اگر

همه دشنامهای کاربران پخش شود، بعد میشود دشنامگلوبال. ولی خودمونیم، بعضی از دشنامها میجسبد. البته که باید این دشنامها با نقطه چین پرشود! ولی ذهن کنجکاو و مشکوک ایرانی همیشه آماده است که کلمه پیش و پس نقطه ها را با تعداد نقطه ها رویهم جمع و تفریق کند و وارد جعبه سیاه شود. بعضی از دشنامها خیلی زشته و آدم را یاد کارمندان کمیته مشترک میاندازد. خدا را شکر که ما ایرانیان مهمان دوست، غریبه نواز و ادب پرور هیچگاه در محیط باز چنین دشنامهایی بزبان نمیآوریم؛ وگرنه این پنجاه توریستی را که به اصفهان و شیراز میروند، فراری میدادیم. خدا را صد بار آفرین که جناب احمدزاده چنان با مهارت دشنامهایش را فرمولبندی میکرد که تنها زبانشناسان میتوانستند به کنه منظورش پی ببرند. مثلاً شعر ایرج میرزا که میگوید:
پدر ملت ایران اگر این بیپدر است برچنین ملت و روح پدرش باید رید
در اینجا منظور فعل ریدن نیست بلکه ایرج میرزا از فعل to read که بمعنی خواندن در زبان انگلیسی است کمک گرفته. او میخواسته بگوید : باید فاتحه اش را خواند. ولی چون قافیه خراب میشد، او از فعل انگلیسی استفاده کرده، همانطور که حافظ و سعدی از کلمات عربی برای حفظ قافیه کمک گرفته اند. ولی چکار میشود کرد؟ بقول یک دین پژوه که میگفت، باید ببینیم از تفسیر این ویا آن چه چیزی دستگیرمان میشود.
البته همانطور که گفتم بجای دشنامها، نقطه چین گذاشتن بهتر است تا اینکه سرتاسر کامنت را در سطل ویندوز گذاشتن. آخر این کار پسندیده ایی نیست. بیچاره کاربری که زحمت کشیده و اندیشه اش را وادار به تکاپو کرده و چیزی برای نوشتن طرح کرده و از بخت بد، پس از نوشتن و فرستادن کامنت متوجه میشود که کامنتش را برای خودش ذخیره نکرده تا در روزهای پیری از خواندنش لذت ببرد.
بهرحال، خلق و مزاج سانسورچی در آن روز نیز نقش بزرگی در پخش کامنت ویا بیرون انداختن آن دارد. بعضی روزها که نعمت جان دستپخت خوب خانمش را دبش خورده، همه کامنتها از ریز و درشت گرفته تا پاک و ناپاک مثل چوجه ماشینی میان روی مانیتور. ولی اگر روزی خانم ایشان بگوید:
ـ نعمت جان، امروز خودت واسه خودت توی آشپزخانه غذا بپز.
و یا دخترخانمش تقاضای یک آیفون 6 کند و بگوید که همه همکلاسیهایش آیفون 6 دارند جز او، آقا نعمت کیفش را میقاپد و گرسنه به سانسورخانه برمیگردد و دمار از روزگار کامنتها میآورد. کاربران هر یک ساعت یک بار صفحه شما را کلیک میکنند ولی خبری نیست. پس از ساعتها انتظار، یک کامنت دیگر میفرستد و از حال و احوال کامنتش جویا میشود. آقای شخص شخیص میگوید:
ـ من که از صبح تا شام نمیتوانم پای کامپیتر بنشینم تا ببینم که آیا یک کامنت رسیده یا نرسیده. من خودم هم زندگی دارم. تازه، من هیچ کامنتی از شما دریافت نکرده ام. شما کامنت خودتان را دوباره بفرستید! حالا تو نگو که کامنت توی سطل ویندوز جا گرفته و برای همیشه نابود شده! کاربر بخودش میگوید، ای وای! حالا از کجا من دوباره کامنتم را سرورو بدهم؟ نه وقتش را دارم ونه حوصله اش را. اینجاست که سانسورچی استعدادکش است. شاید هم نه! گاهی کاربر بخودش میگوید، خوب شد که کامنتم پخش نشد. چون خیلی 3 بود!
نوشته شده توسط: Anonymous

بنده نه محققم و نه دانشمند و کتابی چند از تاریخ هم بر پشتم نیست.جناب شاکری زند از " جبهه ملی " فرموده بودند " «حتی به مناسبات خصوصی او نيز...[یعنی با خانم میرزادگی] کاری نداريم.» که البته اگر کاری نداشتند ذکر نمی فرمودند. بهر حال این " کار داشتن " را جناب داور پناه به عهده گرفته اند و شاید نبرد بین " جبهه نوری علا - میرزادگی " و " جبهه ملی " تازه شروع شده باشد. سازمان " جبهه نوری علا - میرزادگی " , مشخص است اما سازمان " جبهه ملی " چندان مشخص نیست. بنا به لغتنامه دهخدا - که از مراجع جناب داور پناه است - " جبهه ٔ ملی, گروه و دسته ٔ سیاسی که از چندین حزب مختلف العقیده که در یک موضوع سیاسی اتفاق کلمه داشته باشند بوجود آید......". میدانیم که حتی در جبهه ملی دکتر مصدق هم گروهی طغیان کرده و به دشمن پیوستند. " جبهه ملی " دوم هم با اختلافات بین اعضا مشخص بود و

داستان بختیار و سنجابی و صدیقی و خمینی ثبت تاریخ است. امروز هم اعضای " جبهه ملی " نظیر جنابان شاکری زند و داور پناه و زعیم و مهر آسا و غیره نیز ساز مخالف میزنند. از " جبهه های ملی " داخل و خارج ایران و شهر های اروپا و امریکا و اقیانوسیه اطلاع زیادی ندارم. نمیدانم هرکدام از این " جبهه های ملی " شامل چند " گروه و دسته ٔ سیاسی که از چندین حزب مختلف العقیده که در یک موضوع سیاسی اتفاق کلمه داشته باشند ..." تشکیل شده اند که اینچنین به آسیا های بادی همدیگر حمله میکنند. ولی شاید از این حملات, نوری به تاریک خانه تاریخ افکنده شود.
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، ع.ب.تورک اوغلی، سوسیالیست بودن و ناسیونالیست بودن و جدائی خواه بودن سه جستار جدا از هم هستند! شاید کسی جدائی خواه باشد اما ناسیونالیست نباشد! مانند مهاتما گاندی که خواستار جدائی هندوستان از انگلستان بود اما هرگز یک ناسیونالیست نبود و حتی به دست یک ناسیونالیست کشته شد! سوسیالیست بودن هم هرگز با ناسیونالیست بودن سازگار نیست و کسانی از ناسیونالیست ها که ادای سوسیالیست ها را درآورده و واژه های فرهنگ سوسیالیستی را به کار برده اند جهانیان هرگز سوسیالیست نمی دانند! مانند صدام حسین و آدولف هیتلر و عبدالله اوجالان و ..... آقای اسماعیل آل بایراق نیز هرگز یک سوسیالیست نیست و یک ناسیونالیست است و ایشان را هرگز با نوشتاری که من و شما در این بخش از تارنمای ایران گلوبال می بینیم نمی توانیم یک سوسیالیست یا چپ گرا بدانیم! دوست گرامی، ع.ب.تورک اوغلی، شما می گوئید: ( ..... ما می توانیم آقای

آل بایراق را یک سوسیالیست طرفدار استقلال آذربایجان دانسته و ایشان را یک انسان با نگرش استقلال طلبی به حساب آوریم! ..... ) دوست گرامی، اگر شما در این جمله ای که نوشته اید به جای واژه (سوسیالیست) بنویسید (ناسیونالیست) آنگاه جمله شما درست از آب درآمده و این چنین خواهد شد: ( ..... ما می توانیم آقای آل بایراق را یک ناسیونالیست طرفدار استقلال آذربایجان دانسته و ایشان را یک انسان با نگرش استقلال طلبی به حساب آوریم! ..... ) اکنون جمله شما معنی پیدا کرد یا نه؟ در بسیاری از بخش های این نوشتار نیز اگر ما به جای واژه های (سوسیالیسم) و (سوسیالیست) که آقای اسماعیل آل بایراق به فراوانی به کار برده است واژه های (ناسیونالیسم) و (ناسیونالیست) را بگنجانیم فهم بهتری از نوشتار و خواسته ایشان به دست می آوریم و نوشته ایشان معنای درستی پیدا می کند! به هر روی همچنان که بت پرست بودن با مسلمان بودن سازگار نیست و یا باید کسی مسلمان باشد و یا بت پرست ناسیونالیست بودن نیز هرگز با سوسیالیست بودن سازگار نیست و یا باید کسی سوسیالیست باشد و یا ناسیونالیست و این که کسی هم ناسیونالیست باشد و هم خود را سوسیالیست بداند ناشدنی است! از سوی دیگر کسانی نیز پیدا شده و آقای اسماعیل آل بایراق را چپ ناسیونالیست و یا ناسیونالیست چپ گرا نامیده اند که این نام گذاری ها نیز صد در صد نادرست هستند چون چپ گرا بودن با ناسیونالیست بودن سازگار نیست و ناسیونالیست ها راست گراترین راست گراهای جهان هستند! ********** دوست گرامی، ع.ب.تورک اوغلی، درباره سوسیالیسم و کمونیسم و لنین و استالین و مارکس و مائو و ..... من تا کنون نوشتاری جداگانه ننوشته ام و شاید در آینده بنویسم اما درباره پاره ای از باورهای من درباره این جستارها اگر خواسته باشید بیشتر بدانید به یادداشت های (کامنت های) نوشته شده در این لینک نگاه کرده و آنها را بخوانید http://www.iranglobal.info/node/36141