Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

قهرمان بی، منظور شما از ایرانی یعنی فارس زبان بودن من است؟ نه، من آزربایجانی هستم و ترک زبان و چون به آموزش به زبان مادریم محروم مانده ام بالاجبار با عرض پوزش به بزبان فارسی نوشتم،

نوشته شده توسط: Anonymous

به دلیل قحطی اندیشه ای که بدان مبتلا هستید، دو مورد را توضیح خواهم داد. اول اینکه بحران اوکراین یک بحران تحمیلی بر روسیه است. آمریکا و متحدینش در عملکردی شبه کودتایی زمینه سقوط دولت منتخب اوکراین (که البته خود دولتی فاسد بود) را فراهم کردند تا مهره های نزدیک به خود را سر کار بیاورند. این کار البته می توانست از طریق انتخابات قانونی هم انجام شود؛ لیکن در آن صورت دیگر احتمالا جایی برای گروه های شبه فاشیستی که حتی پیشنهاد از رسمیت انداختن زبان روسی را در مجلس ارائه کردند، باقی نمی ماند (زبان روسی زبان مادری بخش بزرگی از مردم اوکراین است). هدف همان یارکشیهای هر چه بیشتر از متحدین روسیه و نزدیک شدن ناتو به روسیه بود که با تودهنی محکم روسیه مواجه شد. چون البته روسیه با ایران و پاکستان و غیره فرق داره، با ترکیه هم خیلی تفاوت داره.

روسیه کشوریست که اولین فضانورد رو به فضا فرستاده، کشوریست که تا همین چند سال پیش تنها ایستگاه فضایی در انحصارش بود، قدرت غیر قابل انکار هسته ای و نظامی است، کشوریست با سطح سواد بسیار بالا و دانشمندان طراز اول در بسیاری زمینه ها و خیلی خیلی پارامترهای دیگه. در این جریان تحریمها هم، فقط روسیه ضرر نمی کنه، خود کشورهای اروپایی هم متضرر میشوند و خواهند شد. دوما در مورد روحیه درماندگی ملت روسیه، هیتلر و ناپلئون هم از این خام خیالیها کردند و دست آخر مفتضح و دست از پا درازتر برگشتند. تا به حال ندیده بودم کسی در مورد این ملت بزرگ این قدر گستاخانه حرف بزنه. البته این هم نشانه ای دیگر از فرهنگ شخص گوینده است. همه ملتهای دنیا محترم هستند و این که یک شخص وراجی هی مرتب امکان توهین به ملتها رو داشته باشه، بسی جای تاسف هست. نکته آخر این که نفرمودید این لاطائلات چه ربطی داشت به نجات اقتصاد روسیه به دست ترکیه؟ ضمنا پیش از بروز شاهکارهای جدید در عرصه پیش گوییهای مفت و مجانی، منتظر تصحیح پیش گویی سابقتان در مورد «مرتیکه اسد» هستیم.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب یاشار،
پس در ذهن استقلال طلب شما «آذربایجان» اسمی است «من درآوردی!» فرموده اید که «من که نمیگم یه مملکت درست کنیم اسمش رو بذاریم تورکیه! ولی‌ لزومی هم نداره همه رو زیر نام یک ملت من درآوردی ببریم.» و تلویحا رضایت داده اید که شاید نخواهید اسم وطن مستقل شده تان را «ترکیه» بگذارید اما رضایت داده اید که <مثلا و فقط مثلا "ایالات متحده آذربایجان" در قالب یک دولت فدرال چه اشکالی‌ داره؟!>
دوست عزیز؛ آن آذربایجانی که در نتیجه تبلیغات زهرآگین پان ترکیستی در ذهن شما به اسمی «من درآوردی!» تبدیل شده است، دو هزار سال حضور و سابقه تاریخی در ادبیات مکتوب دارد. آن ایرانی که به باور شما ملت نیست و قلابی است، دوستداران و دلدادگانی دارد که هزار سال است میگویند «چو ایران نباشد تن من مباد!» این شعار استقلال طلبان ایرانی است. حالا این نگرش به وطن ملی ایرانیها را

با نگرش خودتان به وطنی که میخواهید مثلا مستقلش کنید، مقایسه نمایید و عمق فاجعه را دریابید. نکند شماها میخواهید بجای «آذربایجان قلابی» اویغوریستان را مستقلش کنید و ماها خبر نداریم؟ چطور است اسم آذربایجان را با یک اسم پان ترکانه عوضش کنیم تا شماها راضی شوید؟ ترکستان صغیر چطور است؟ بیشه چنگیزخان؟؟ کنام امیر تیمور؟؟؟ آه، ببخشید پان ترک دانشمند جناب گنجالپ قبلا اسمی مناسب پیدا کرده اند و احتیاج به زحمت من و شما نیست—تورک ائل!!!

حیدربابا آغاجلارین اوجالدی//
آمما حئیف جاوانلارین قوجالدی//
توخلولارین آریخلاییب آجالدی//
کؤلگه دؤندو گؤن باتدی قاش قارالدی//
قوردون گؤزؤ قارانلیقدا بارالدی
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب وجدان اگاه

اتفاقا من از همه اینها و لابیگریها خبر دارم و حتی از دلیل ناراحتی شما.

دولت اذربایجان اگر انقدر به فکر ماست که برای ما لابیگری میکند بهتر است جلوی تکرویهای اوبالی و ساخت خلق الصائه پارلمان مثلا ملی را بگیرد. بهتر است اتحاد اذربایجانیان جهان را تجزیه نکند. و فرزندان وابسته نظامی این دولت در ایران که در تورکیه تحصیل میکنند برای فعالان ملی ما مشکل تراشی نکنند. که البته من این را سالهاست قول میدهم که با شماره تلفن این عزیزان و با پرداختن به جزیات منتشر خواهم کرد.
دولت تورکیه بهتر است به جای لابی گری دست از توهین و خنده به فرهنگ اذربایجان را بردارد . لابیگری سهم پدر گرامیش باد
شما خیال کردید که ما نمیبینیم هر چیزی موقعی دارد که در زمان خودش انجام خواهد شد و من فکر میکنم با سالها تلاش و مبازرزه با فحشها و دروغهای شما تورکگرایان امروز فضای سایتهای

ما اماده شنیدن این افشا گریها باشند
نوشته شده توسط: کاوه جویا

کیانوش گرامی، در پاسخ به انتقاد شما از نوشتار " یوسف اباذری، مهره ی تبلیغاتی رژیم در لباس روشنفکر منتقد " نکات زیر را یاد آور می شوم : 1 ـ نوشته اید: " هیج اصلاح طلبی گماشته نیست". من این نظر شما را نمی پذیرم. آیا جنایتکارانی چون اکبر خوش کوش، که امروز از اصلاح طلبان شاخص رژیم جمهوری اسلامی است، گماشته ی رژیم نبوده و نیستند؟ آیا آدمکشانی چون هادی غفاری، حسین موسوی تبریزی و بسیاری دیگر که 35 سال است به جنایت و تاراج دارایی عمومی کشور مشغولند، عامل رژیم نیستند؟! براستی که بسیاری از اصلاح طلبان رژیم دست در خون و مال ملت ایران دارند. 2 ـ نوشته اید که یوسف اباذری را نمی شناسید و با این وجود نوشتار زیر ویدئو را نامنصفانه خوانده اید! برای آگاهی شما می گویم که این شخص در دهه ی 1370 ، زمانی که عمده ی استادان مستقل از دانشگاه های کشور پاکسازی شده و استخدام استاد، بویژه در دانشگاه های

دولتی، چون امروز، زیر نظر بسیار سختگیرانه ی وزارت اطلاعات رژیم انجام می گرفت، به عنوان عضو هیأت علمی گروه جامعه شناسی به استخدام دانشگاه در آمد. اباذری یکی از سخنرانان همیشگی نشست های "علمی" و "جامعه شناسی" رژیم جمهوری اسلامی است و رسانه های حکومتی برای گفتگو در باره ی مسائل گوناگون اجتماعی به سوی او هدایت می شوند.
3 ـ یوسف اباذری ، که امروز چنین " پر خروش" در نقش "روشنفکر دلسوز" و " ناجی فرهنگ" به فریاد آمده کسی است که پیش از این کلامی درباره ی ناگواری های بزرگ جامعه ی ایران، چون فساد اداری و مالی مقامات رژیم، شکنجه ی زندانیان، وضعیت کودکان کار، اعدام های علنی، اسید پاشی های جنایتکارانه و مانند اینها بر زبان نیاورده و حتی از حمایت زبانی از همرشته های جامعه شناس خود، همچون محمد جعفر پوینده و سعید مدنی، که به دست رژیم کشته یا آزار شده اند دریغ کرده است. روشن نیست که بر این "جامعه شناس مبارز" جه رفته که بناگاه تمام "مبارزه جویی" خود را بر سر یک خواننده ی درگذشته ی محبوب جوانان ایرانی فرو ریخته و در مقام " فرهنگ دوستی" مردم ایران را "ابله" می نامد! 4 ـ مراسم استقبال عظیم مردمی در بدرود با مرتصی پاشایی یک تشییع جنازه ی عادی نبود، بلکه تودهنی محکمی بود که مردم ایران بر دهان رژیم جمهوری اسلامی نواختند و به این شیوه نفرت خود را از ایدئولوژی و فرهنگ ننگین این رژیم ابراز داشتند. جای شگفتی نیست که تمامیت این رژیم منحوس از این واکنش بزرگ مردمی برآشفته و مزدوران دست آموز خود را، از هر جناح و با هر لباس و شیوه ی بیان، به رویارویی با این عرض اندام جوانان ایرانی گسیل دارد.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آذرگون در کامنتی زیر این مقاله نوشته اند که تا یک سناتور آمریکائی پیرامون ما حرف میزند زود وی را به جمهوری آذربایجان دعوت میکنند تا مهار ما را در دست داشته باشند، شما ببینید تحلیل ایشون تا چه حد از عرف جهانی‌ و روابط تنگاتنک لابی گری فرسنگها فاصله دارد، ابتدا باید از ایشون پرسید پس شما میخواهید ایشون به جای جمهوری آذربایجان، به ارمنستان دعوت شوند تا آنها نیز به ایشون بگویند چیزی به اسم آذربایجان جنوبی وجود ندارد همه آنها فارس تشریف دارد؟ از طرفی‌ از کجا میدانید همون سناتور امریکائی که درباره آذربایجان جنوبی حرف زده به همت لابی آذربایجانی و ترکیه در آمریکا نبوده؟

نوشته شده توسط: Anonymous

به دلیل قحطی تحلیل در مطبوعات فارسی‌ و فارس زبان، نگاهی‌ به روسیه خواهیم کرد، پوتین راه نجات خود از مهلکه به دو ۲ فاکتور محدود کرده است، یکی‌ از اینها، رسیدن به یک راه حل سیاسی پیرامون اوکراین با غرب است، اگر غرب پیرامون سرمایگذاری در ( کریمه ) قانون مجازات مالی‌ را به اجرا بگذارد وضعیت کریمه بدون شک با وضعیت ( تایوان یا هنک کنگ ) متفاوت خواهد بود، فاکتور دوم دلگرمی‌ پوتین به بدهی کشور‌های خارجی‌ به روسیه است، فکر کنم چیزی نزدیک به ۴۶۰ بیلیون دلار کشور‌های خارجی‌ به روسیه بدهی دارند که از این مبلغ نزدیک به ۱۲۵ بیلیون دلار بزودی به روسیه پرداخت خواهد شد، ذخیره ارزی روسیه نیز چیزی حدود ۲۴۰ بیلیون دلار است، اگر وضع موجود ادامه یابد به پیش بینی‌ من سال ۲۰۱۶ سال سرنوشت ساز خواهد بود، از طرفی‌ ( روحیه درماندگی و جبریگری ) مردم روسیه را نباید دست کم گرفت، همچنین یک اشتباه ساده

همچنین یک اشتباه ساده امکدان دارد آتش جنگ بین روسیه و همسایگان را دامن بزند.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

این مقاله که در گذشته نوشته شده و نویسنده ی گرامی همچنان بر تئوری خود پابند است نظر «راست و چپ ناسیونالیست» آذربایجان را نشان میدهد.
مقولات این تئوری توسط افراد مختلف رایج شده و توسط اسماعیل آل بایراق در این نوشته جمع بندی شده است.
ایده ی راست ناسیونالیست آذربایجان و چپ ناسیونالیست در این نوشته و حتی در کل تفاوت اساسی باهم ندارند و ماهیتشان یکی ست. این نقل قول از مقاله هم آنرا تأیید میکند:
«تأکید می کنیم که کسب استقلال حتی به رهبری سرکوبگرترین و جنایتکارترین جناح بورژوازی آذربایجان، کارگران و زحمتکشان آذربایجان را از شر ستم ملی آزاد و رها خواهد کرد و موقعیت و وضعیت عمومی کارگران نسبت به آذربایجان اشغالی امروز بهبود خواهد یافت»

عدالت اجتماعی نسبی در دموکراسی ممکن است . و دموکراسی نیز با عدالت اجتماعی پیوند متقابل دارد. و هردوی اینها حقوقی ست که توسط مبارزه جمعی گروهها و اقشار اجتماعی و تشکلهای سیاسی-مدنی میتواند تأمین شود. استقلال در اصل به معنی تأمین حقوق مردم و زحمتکشان است. گروه اجتماعی سرمایه دار حاکم دیکتاتور ابداً نمی تواند حقوق مردم را رعایت کند که مردم هم استقلال داشته باشند. این گروه اجتماعی استقلال عمل خود را برای غارت لازم دارد و مردم در این سلطه فاقد استقلال هستند. راست و چپ ناسیونالیست استقلال را برای دیکتاتوری سرمایه داران که بخشی از سرمایه داران جهانی هستند میخواهند. یعنی برای حاکمیت سرمایه وابسته. از این رو نیز ماهیت هر دو ناسیونالیست یکی ست.
-هردوی اینها جنگ طلب اند و تکیه به حمایت جنگ طلبان جهانی دارند. این جنگ طلبی با منافع مردم متضاد است.
اشکالات تئوری:
-راست و چپ ناسیونالسیت ماهیتشان یکی ست.
- حکومت فرا ملی ایران را که یک حکومت ایده لوژیک دینی-نظامی ست؛ حکومت ملی ملت فارس میداند.
- تزاستعمار و مستعمره که کپی تز دوران مستعمره ی کلاسیک است. و فاقد تطبیق با حکومت داخلی و فراملی ایران.
-تجزیه ایران به 7 کشور با تکیه براین که «خواستن توانستن است. و مثال از دیگران». بدون توجه به توازون نیروها در داخل ایران و شرایط خاص جامعه. سنگ بزرگ. قوپباز داش.
-انتخاب استراتژی -تاکتیک جنگ داخلی.که در برنامه خاورمیانه بزرگ قرار دارد و برجنگ افروزی قدرتهای جهانی. ماهیت این تئوری همان است که مهران بهاری مبلغ آن است. و در خدمت دوام حکومت ایران
- عدم توجه به « ترکیسم» در «ملت ترک آذربایجان» که درست آن «ملت بدون دولت آذربایجان» است. با زبان ترکی آذربایجان. درحالی این خبط را میکند که خود کتابی در ترکیسم نوسته و آن را نقد کرده، ولی عملاً در این نوشته خود به ترکیسم غلطیده است.
-اینکه آذربایجان معادن دارد، نمی تواند دلیل عملی بودن جدایی باشد. یا اینکه تحت ستم و تبعیض است . جدایی باید نیروی داخلی و پشتیبان جهانی داشته باشد و توازون قوا در داخل عملاً امکان جدایی را فراهم کند. و مسئله از راه صلح مطرح شده و جریان یابد. چنین شرایطی ابداً موجود نیست.
- هیچ شرایط عینی و ذهنی و داخلی و جهانی برای تشکیل 7 کشور در ایران وجود ندارد. که از میان جنگ داخلی میگذرد. این راه فقط میتواند یک اتوپی خونین باشد.
- در مقالاتم به تئوری و مقولات این نوشته بارها پرداخته ام و علاقمندان میتوانند مراجعه کنند.
-ناسیونال-سوسیالیسم با مارکسیسم و سوسیالیسم بیگانه است. نویسنده هم ناسیونالیست است و هم سوسیالیست. این است که نوشته و نگرش نویسنده تبدیل به جهان بینی ناسیونال-سوسیالیسم شده بدون اینکه خود متوجه باشد.
اندیشه ی «ناسیونالیستهای سوسیالیست» چیز تازه ای نیست و ما آنرا در «انورخوجه- تیتو- پولپوت و...» آزموده ایم. بدترین حالت آن هم احزاب ناسیونال سوسیالیست بودند و هستند.
- من برای «افت سطح اندیشه در آذربایجان» به «ناسیونالیسم-سوسیالیسم» یا «راست ناسیونالیسم» واقعاً متاسفم. هردوی این جریانات فکری درخدمت «دیکتاتوریها و استثمار و تداوم ستمدیدگی» ست.
-تأمین جدایی حتی توسط هارترین جناح بورژواری ، همان تز ماکیاولی «هدف وسیله را توجیه میکند» است. یعنی همدستی با شیطان برای رسیدن به جدایی. در عمل میشود پذیرش نوکری قدرتمندان جهانی برای جدایی. جریان تبدیل میشود به آلت دست بیگانه. برای کسب جدایی. ستارخان با آن بیسوادی این خطای فکری را مرتکب نشد که با شیطان همدستی کند و از استقلال عمل خود در مقابل «هفت دولت» حرف زد. اما اکنون بعد از یک قرن دوستان تز ماکیاولی را سرمشق خود قرار داده اند.
ادامه درکامنت دیگر.
نوشته شده توسط: Anonymous

...... شما ملی گرایان آنزمان چه مقاومتی کردید غیر از اینکه با دکان دکتر بودن با رژیم پهلوی همکاری میکردید ! و مجاهدان و فدائیان و بنیادگرایان با مقاومت با فاشیسم سلطنتی پرداختند .

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای یوسف آذربایجان گرامی، معلوم است که من از روی برداشتهای خودم از کتاب آقای آل بایراق دست به تحلیل زده ام و این چیز عجیبی نیست. همانطور که شما هم از روی برداشتهای خودتان از این کتاب دست به بحلیل می زنید.
شما می گویید که من پیش داوری داشته ام. خوب، شاید اینطور باشد، لطفا بطور مشخص به من نشان بدهید که کجا پیش داوری داشته ام. این حرف شما خیلی کلی گویی است.
لازم به تذکر است که من نظرم را مشخصا برای هر بخش و یا جمله از کتاب نوشته ام و همه جا نوشته های آقای آل بایراق را داخل <> گذاشته ام تا مشخص باشد که حرف ایشان است.
از من ایراد گرفته اید که کامنتهایم دراز بوده اند. خوب دوست عزیز، مگر می شود کتابی را که دهها صفحه دارد، در یک کامنت کوتاه مورد بررسی قرار داد؟
از من خواسته اید که مقاله بنویسم. با تاسف تمام باید بگویم که من به دلایل مختلف نمی توانم این کار را بکنم. اجازه بدهید که من در حد

همین کامنت نویسی باقی بمانم و سر پیری کار دست من ندهید. با تشکر.
نوشته شده توسط: Anonymous

ضمن احترام به منتقدین نظرات آقای آل بایراق باید عرض کنم که آقای ثانی از روی بر داشتهای خود دست به تحلیل زده و چنین وانمود میکند که نظر نویسنده همان است که آقای ثانی برداشت کرده يعنی خیلی پوست کنده بگویم با یک نگاه از پیش داوری شده به مقاله نگاه میکند و مقاله را آنطوری که دلش میخواهد میخوانده و آنطوریکه دلش میخواهد تحلیل میکند .من یک پیشنهاد برای ایشان دارم به عوض نوشتن کامنتهای دراز و در هم و بر هم لطف کن نظرات خودتان را در رابطه با این مقاله بشکل منظم در شکل جوابیه یا مقاله بنویس و در آخر نظر ات خودتان را نیز در رابطه با فواید اندیشه های دموکراسی ایرانی درج کن. باتشکر .

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست عزیز! من که نمیگم یه مملکت درست کنیم اسمش رو بذاریم تورکیه! ولی‌ لزومی هم نداره همه رو زیر نام یک ملت من درآوردی ببریم. چه اشکالی‌ داره توی قنونن اساسی‌ اسم همهٔ ملیتهای ساکن در آن کشور برده بشه و تاکید هم بشه که هیچ یک بر دیگری برتری نداره؟! مثلا و فقط مثلا "ایالات متحده آذربایجان" در قالب یک دولت فدرال چه اشکالی‌ داره؟! آنجا هر کسی‌ اسم، زبان و هویت خودش رو می‌تونه داشته باشه. ملت تورک، ملّت کورد، ملت ارمنی و .... باور کنین این ملت آذربایجان شما راهش کٔج است برادر!

نوشته شده توسط: Anonymous

بخش دوم- غیر از ماشالله رزمی در بین کل چهره های حرکت ملی اذربایجان حتی یک نفر از بزرگان و طبقه روشنفکر اذربایجان حضور ندارد همه اشخاص بدون استثنا گمنام هستند. چون شخص قوی و شناخته شده احتیاجی به تبلیغ و حمایت ندارد پس احتیاجی به تورکیه و اذربایجان ندارد. اما اینها امده اند تمام افراد گمنام و بیسواد را حاکم حرکت ملی و زندگی و اینده مردم اذربایجان جنوبی کردند تا همیشه انها را در کنترل خود داشته باشند. به همین دلیل است که به تمام نویسندگان و بزرگان اذربایجان فحش میدهند به همه. چون بزرگترین ترسشان از دست رفتن کنترلشان بر جریانات حرکت ملی است. به همین دلیل است که وقتی سناتور امریکای از اذربایجان جنوبی صحبت میکند فوری به باکو دعوت میشود تا هیچ حرکتی بدون کنترل جمهوری اذربایجان و تورکیه محقق نشود. چون باید مالک ما باشند تا بتوانند ان را معامه کرده و در هنمگام نیاز فیتیله اش را بالا و پایین دهند.

همه باید حذف شوند. حتی خودشان هم خود درگیری دارند مانند دعواهای اوبالی و حزب استقلال. و تکرویهای اوبالی در ساخت پارلمان و غیره که دستورش از جمهوری اذربایجان امده بود.
حرکت ملی تورکگرایان هرگز موفق نخواهد شد چون معامله و توافق با ایران اینگونه بوده است.
در این میان چه بر سر اذربایجان جنوبی می اید؟؟ روشنفکران و نویسندگان جامعه اذربایجان رابطه ای با توده های مردم ندارند چون انها به دست گروه فحاشان حرکت ملی و تنگ نظریهای حاکمان حرکت ملی حذف شده اند. پس اموزش حقیقی سیاسی و علمی هم در کار نیست. کار به جای رسیده است که نتنها بر تفکرات مخالفان و منتقید حرکت ملی سانسور اعمال میکنند بلکه حتی انتشار مقاله در سایتهای سراسری ایران مانند ایرانگلوبال را هم تحمل نکرده سیل توهین تحقیرهای خود را نثار نویسنده میکنند. اگر چنین اموزشهای در کار نباشد ظهور رجال بزرگ سیاسی و علمی هم غیر ممکن است. اذربایجان از لحاض فرهنگی و سیاسی عقیم خواهد شد و این در حال وقوع است. اذربایجان به دلیل حذف فدرالگرایان و طبقه الیت جامعه دیگر هیچ اهرمی برای فشار و تغییر و دخالت در جریانات سراسری ایران ندارد. اذربایجان از معادلات داخلی ایران در حال حذف شدن است و این به ارامی در حال انجام است.

اینها تلاش میکنند جامعه اذربایجان را از تمام جریانات ایران و جریانات منطقه ای حذف کنند ، اذربایجان باید مجبور باشد باید منزوی باشد تا چاره جز توصل به تورکگریان نداشته باشد. دقیقا بلای تورکمنها را به سر ما می اورند بلای که سر قبرس شمالی اوردند.
نوشته شده توسط: Anonymous

بخش اول کامنت - شما اینجا بیشتر از ان که شرایط موجود را بسنجید و امکان تحقق استقلال اذربایجان را معین کنید بر روی امکانات بلقوه اذربایجان در جدای از ایران و استقلال تاکید کردید. یعنی شما فرمودید که اذربایجان دارای منابع است ، اذربایجان سرزمین وسیعی است و اینکه ایران بر خلاف قراددهای امضا شده بین حکومت مرکزی ایران وارد اذربایجان شده و انجا را اشغال کرده است. اینها همه گی صحیح است اما امروز نه شرایط بین المللی با نا امنیها ی منطقه ای و نه شرایط گروهای اذربایجانی و مردم اذربایجان برای جدای اماده نیست.

در حالی که دولت تورکیه رسما سرزمین تورکمنها را با حکومت شمال عراق معامله کرد بعید نیست که در تکرار وضعیتی مشابه در ایران ما را هم به یکی از همسایگان بفروشد. هیچ تضمینی برای حمایت جمهوری اذربایجان که خود درگیر جنگ قرهباغ است و حمایت تورکیه به عنوان دو دولت همسایه وجود ندارد. بدون کمکهای نظامی و سیاسی دوول بزرگ هم جدای عملا غیر ممکن است.
حقیقت این است که مردم اذربایجان به شکل عمومی هرگز خواستار جدای از ایران نیستند. تا جای که هیچ گروه سیاسی در مناطق اذربایجانی نشین توانای بسیج 100 نفر برای تظاهرات روز زبان مادری ندارد. بعضی از دوستان قضیه فوتبال و شعارهای ملی را مثال میزنند که از نظر من عوام فریبی است.
پنجاه هزار نفر موجود در ورزشگاه را نه حرکت ملی جمع کرده است نه گروههای مرتبط با ان بلکه ان جمعیت به خاطر فوتبال و هیجان در انجا جمع شده اند و تنها کاری که گروهها تورکگرا انجام داده اند این است که شعارهای خود در میان جوانانی که به دنبال هیجان هستند انتقال داده اند. علاوه بر شعارهای ملی شعارهای دیگری نیز سر داده میشود که من تا به حال ندیدم هیچ فعال حرکت ملی حتی به شکلی گذرا هم از انها یاد کند مانند شعار :
گوتو بویوک اوتور یره !!!
یعنی: باسن بزرگ بشین زمین.

اگر شعارهای ملی موجود در ورزشگاه را نماد تعلق 50 هزار نفر به حرکت ملی به حساب بیاوریم، منطق حکم میکند که این شعارها را که چندین دقیقه به شکل ممتد در ورزشگاه سر داده میشود را هم باید جز شعارهای دانست که حرکت ملی در ارزوی تحقق ان است!!!! چون این امکان ندارد که قبول کنیم کل استادیوم ملی و سرشار از اگاهی ملی است و ناگهان همان استادیوم خالی شده و جای خود را به یک مشت جوان هیجان زده داده است. اگر هر دو شعار متعلق به یک گروه است کاملا واضح است دلایل سر داده شدن ان شعارها ربطی به اموزه های ملی ندارد. می خواهم بگویم مسئله فقط تخلیه هیجان است نه چیز دیگر.
گروههای تورکگرای اذربایجان که قالب مدیا در دست انهاست شدیدا ضد ملی و وابسته هستند. تقریبا تمام گروههای بزرگ و سرتاسری حرکت ملی رسما به دست تورکیه و یا اذربایجان ساخته شده است. از کنگره اذربایجان جنوبی دولت تورکیه تا کنگره اذربایجانیان جهان و پارلمان اذربایجان جنوبی دولت جمهوری اذربایجان.

ایا شما میتوانید در ایران نشسته یکی از ماشینهای جادهای امریکا را دلبخواهی معامله کنید ؟؟؟ هرگز این امکان ندارد. چون ان ماشین در کنترل شما نیست در مالکیت شما نیست.
دولت اذربایجان در مقابل دخالتهای مذهبی ایران و کمکهای نظامی ایران به ارمنستان سعی میکند حرکت ملی را در دست بگیرد تا بتواند ان را با ایران معامله کند. دقیقا تورکیه هم همین کار را انجام میدهد. و این امری پنهان نیست هر هفته نمایندگان مجلس اذربایجان در تلوزیون لیدر تیوی حاضر شده میگویند: اگر ایران اهرم فشار مذهبی را اعمال کند باید بداند که ما اهرمهای به مراتب قویتر در اختیار داریم. نا گفته پیداست که ان اهرم شما و هم هستیم. پس ما از دید نزدیکترین دولت به ما چیزی جز اهرم فشار نیستیم و این کاملا طبیعی است انچیزی که غیر طبیعی است دروغهای برادری تورکی فعالان حرکت ملی اذربایجان است . فعالانی که کارشان در 20 سال اخیر چیزی جز تحریف تاریخ ملی اذربایجان ، توهین به شخصیتهای بزرگ اذربایجان و اشاعه ادبیات لاتی در فضای سیاسی اذربایجان نبوده است.
نوشته شده توسط: Anonymous

همین منتظری که میگن خوبشونه در سخنرانی خود میگفت من نمی گیم زنهای باردار را اعدام نکنید من میگیم بزارید اونها اول وضع حمل کنند بعد اونا را بکشید!! در ضمن ایشان به جانی اول سینما رکس ﺣﺴﻴﻦ ﺗﮑﺒﻌﻠﯽ امان نامه داده بودند!

نوشته شده توسط: Anonymous

به دلیل قحطی تحلیل در مطبوعات فارسی‌، نگاهی‌ خواهیم داشت به تحولات انرژی در منطقه، با تشدید تنش بین روسیه و اروپا، اروپا در جستجوی راه‌های دیگر جایگزین انرژی به جای گاز روسی است، در اینجاست که ( خط لوله گازی ترانس کاسپین ) در افق‌ها ظاهر می‌‌شود، خط لوله‌ای گاز تورکمنستان را از زیر دریای خزر، به آذربایجان انتقال خواهد داد و از طریق جمهوری آذربایجان و خط لوله‌های ( تاپ و تاناپ ) این گاز به اروپا انتقال داده خواهد شد، در مدتی‌ کم، کشور‌های قزاقستان و ازبکستان نیز به خط لوله خواهند پیوست.

نوشته شده توسط: تبریزی

(دنباله) ، ( ..... انقیاد ملت ترک آذری در آذربایجان جنوبی توسط ملت حاکم فارس و دولت سرکوبگر آن باید خاتمه یابد! ..... ) ، ( ..... اکنون ملت حاکم فارس در آذربایجان بر ترک های آذری حاکمیت و اراده خود را به کثیف ترین و خشن ترین شیوه ها اعمال می کند! ..... ) ، ( ..... اگر ملت فارس و نمایندگان فکری و سیاسی آن دموکراسی و سوسیالیسم می خواهد باید ابتدا دست از سر ملل ظلم دیده در ایران بردارد! ..... ) ، ( ..... از زمان به قدرت رسیدن رضاخان تا کنون ملت فارس در ایران حکمرانی می کند! ..... ) ، ( ..... دشمنی ملل تحت ستم با ملت فارس و دشمنی کارگران ترک، عرب، کرد، بلوچ و ترکمن با کارگر فارس یک واقعیت است! ..... ) ، ( ..... ملت فارس به عنوان زندانبان ملل اسیر ترک، کرد، عرب، بلوچ، ترکمن، لر، گیلک می باشد! ..... ) ، ( ..... برای ترک ها بسیار تلخ و دردآور است که ملت فارس به ملت ترک آقائی و حاکمیت کند! ...

..... ( ..... آذربایجانی ها هیچ احتیاجی به شراکت ملت فارس در قدرت سیاسی را ندارند! ..... ) و ..... ********** دوستان گرامی، آن چنان که گفته شد هرگز ناسیونالیست ها در هیچ کجای جهان و هیچ کجای تاریخ در گروه ستمدیدگان جای نداشتند و ناسیونالیست ها در همه جهان و همه تاریخ در گروه ستمگران جای داشته اند و ما چیزی به نام (ناسیونالیست ستمدیده) نداریم چون ناسیونالیسم همواره ابزار دست ستمگران بوده است نه ستمدیدگان! از این روی مردم ستمدیده چرا و چگونه باید امیدوار به ستم ستیزی ناسیونالیست های ستم پیشه و ستمگر باشند؟ روشن است که امیدوار بودن مردم دردمند و درمانده و گرسنه و ستمدیده و بی پناه کرد و ترک و فارس و عرب و ..... به ناسیونالیست ها کاری بیهوده است و همه ستمدیدگان در همه جا باید امیدشان را از چنین کسانی ببرند! از سوی دیگر آن چه که ناسیونالیست ها آن را (ستم) می نامند چیست؟ و ناسیونالیست ها "مردم ستمدیده" و "خلق های تحت ستم" و "ملیت های تحت ستم" و ..... را دچار کدام (ستم) می دانند؟ به گفته ها و نوشته های ناسیونالیست ها اگر نگاه کنید خواهید دید که چیزهائی مانند کشتار هزاران تن در زندان های رژیم آخوندی، به زنجیر کشیده شدن زنان ایرانی با حجاب سیاهی و تباهی، تورم تازنده، گرانی های جهشی، ده برابر شدن بهای نان در ۲٤ ساعت و ..... هیچکدام برای ناسیونالیست ها (ستم) نیستند! و آن چه که ناسیونالیست ها آنها را (ستم) می دانند برپا نشدن دبستان هائی به زبان مادری ناسیونالیست ها و جدا نشدن گروه های مردم با دیوارکشی های هیتلری و با دستاویزهائی مانند حق تعیین سرنوشت است! کارگران و دهقانان و رنجبران گرسنه ای که بیل و کلنگ و داس و چکش به دست گرفته و از بام تا شام کار می کنند برای ناسیونالیست ها نه خلق هستند و نه ملت هستند و نه مردم بلکه جانورانی هستند که باید کار کنند و جیب ملت و خلق را پر کنند! پس ناسیونالیست ها خلق، مردم، ملت و ..... را چه کسانی می دانند؟ برای ناسیونالیست ها مردم و ملت و خلق کسانی هستند که اندوه نان ندارند و در انگلستان و آلمان و سوئد و نروژ و آمریکا و ..... نشسته اند و زبان، زبان می کنند و خلق و ملت و مردم برای اینان کسانی هستند که خوراکی جز بوقلمون سرخ کرده و فیله ماهی را نمی پسندند! ********** و اما سوسیالیسم برای یک ناسیونالیست برابر با چیست؟! سوس که سوس است! مانند سوس مایونز و سوس گوجه فرنگی و سوس کچاپ و سوس فرانسوی و سوس سویا و سوس های خوشمزه دیگر! (یالاماخ) هم در زبان ترکی به (لیسیدن) گفته می شود! پس اگر کسی میلیاردرزاده باشد و سوس های خوشمزه را به روی خوراکی های خوشمزه و گرانی مانند بوقلمون سرخ کرده و جوجه کباب و فیله ماهی و کباب برگ بریزد و آنها را بلیسد کارش (سوس یالاماخ) است و چنین کسی سوسیالیست است! پس زنده باد سوسیالیسم!!!
نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی، ناسیونالیسم در سرتاسر جهان و سرتاسر تاریخ در پیوندی ناگسستنی با ستم و ستمگران بوده است و ناسیونالیست ها در سرتاسر جهان و سرتاسر تاریخ سردمدار سیاهترین رژیم های دیکتاتور و ستم پیشه بوده اند! رژیم ناپلئون بناپارت در فرانسه، رژیم بنیتو موسولینی در ایتالیا، رژیم آدولف هیتلر در آلمان، رژیم صدام حسین در عراق، رژیم اسلوبودان میلوشوویچ در یوگوسلاوی و ..... همگی رژیم هائی ناسیونالیست، دیکتاتور و ستم پیشه بوده اند و هیچکس نمی تواند این رژیم ها را مردم سالار، دادگر و دادخواه بنامد و هرگز ناسیونالیست ها انسان ها را به ستمگر و ستمدیده، حق و ناحق، راستگو و دروغگو، درستکار و نادرستکار، نیکوکار و تبهکار، گناهکار و بی گناه بخشبندی نمی کنند و ترازوی ناسیونالیست ها برای بخشبندی انسان ها نژاد و تبار و زبان و رنگ پوست و نیاکان و زادگاه است! از این روی یک ناسیونالیست همواره از ستمگرانی که از .....

..... نژاد خودی و تبار خودی و زبان خودی باشند پشتیبانی می کند نه از ستمدیدگان! این که چرا ناسیونالیست ها رنج ها و خواسته های مردم را به هیچ می گیرند برای آن است که اگر به واژه های به کار رفته از سوی پیروان پان های رنگارنگ ناسیونالیستی نگاه کنید به سادگی می فهمید که این پان ها که خود را نمایندگان مادرزاد مردم ترک و فارس و کرد و عرب می دانند به ویژگی های انسانی مردم نمی پردازند و انسان برای اینان جانور از خود بیگانه ای است که با نژاد و تبار و خاک و مرز و رنگ پوست و نیاکان شناخته می شود نه چیز دیگر! برای پان ترک و پان آریا و پان کرد و پان عرب کسانی که از نژاد خودی و تبار خودی و زبان خودی نیستند اگر مردند یا گرسنه ماندند یا دچار هر رنج دیگری شدند مانند آن است که گروهی جانور که در گله جانوران خودی جائی ندارند دچار آن رنج ها شده اند! چرا؟ چون ناسیونالیسم انسان ها را انسان نمی داند بلکه جانورانی از نژادها و تبارها و زبان های گوناگون می داند! از این روی نژادپرستی از اندام های جدا نشدنی ناسیونالیسم است و در همه جهان و همه تاریخ حتی یک ناسیونالیست را نمی توان پیدا کرد که نژادپرست نباشد و ناسیونالیسم بدون نژادپرستی چیزی است که در هیچ کجای جهان یافت نمی شود! نیازی نیست که یک ناسیونالیست بگوید فلان نژاد برتر از نژادهای دیگر است تا همگان او را نژادپرست بدانند و هر واژه و پسوند و پیشوندی که انبوهی از مردمان یک سرزمین را یکپارچه و یک تکه کرده و با یک چوب براند نشانه نژادپرست بودن و ناسیونالیست بودن گوینده و نویسنده آنهاست! برای نمونه ناسیونالیست ها از گروه های گوناگون مردم جهان با پسوند (ها) نام می برند و همه را با یک چوب می رانند! مانند: ترک (ها) ، فارس (ها) ، عرب (ها) ، کرد (ها) ، ارمنی (ها) ، یهودی (ها) و ..... همچنین به کارگیری واژگان دیگری مانند ملت و قوم و تبار نیز که گروهی از مردم را یکپارچه و یک تکه کرده و همه را با یک چوب براند می تواند نشانه نژادپرستی باشد مانند: ملت فارس، قوم فارس، جامعه فارس، ترک تباران، عرب تباران و ..... ********** دوستان گرامی، نوشتار آقای اسماعیل آل بایراق بهترین نمونه برای شناختن ناسیونالیسم و ویژگی های آن است! آقای اسماعیل آل بایراق که یک ناسیونالیست است و مانند همه ناسیونالیست ها در همه جهان و همه تاریخ دچار نژادپرستی است در این نوشتار ده ها بار واژگانی مانند "ملت فارس" را به کار برده و همه فارس ها را با یک چوب رانده است! دشمنی آقای اسماعیل آل بایراق با این رژیم و آن رژیم و این دولت و آن دولت نیست بلکه با "ملت فارس" است! و بی آن که آقای اسماعیل آل بایراق با میلیون ها فارس دیدار و گفتگو کرده باشد همه را دارای ویژگی های یکسانی دانسته و با همه آنها به دشمنی برخاسته است! به چند نمونه از سخنان آقای اسماعیل آل بایراق نگاه کنید: ( ..... ملت حاکم فارس برای حفظ حاکمیت خود تا کنون با توسل به انکار، فریب، تحریف واقعیات، زور و سرکوب در برابر ملت ستمدیده تورک ظاهر شده است! ..... ) ، ( ..... چه دلیل و بهانه ای می تواند ترک ها را راضی کند تا در زیر اسارت ملت فارس زندگی کرده و در ایران بمانند؟ ..... ) ، ( ..... آذربایجان مستقل ده ها میلیون انسان را از زنجیرهای اسارت و سلطه ملت حاکم فارس آزاد و رها خواهد کرد! ..... ) ، ( ..... مردم آذربایجان در طول حاکمیت ملت فارس اجازه نیافتند به طور مستقل با حضور احزاب سیاسی آذربایجانی با برنامه و یا اهداف مستقل آذربایجانی در دولت و حاکمیت ملت حاکم فارس شرکت کنند! ..... ) ، ( ..... ملتی که درد و رنج تاریخی بر دوشش سنگینی می کند نمی تواند به ملت حاکم فارس اعتماد کند! ..... ) ، ( ..... مردم آذربایجان نسل به نسل مورد بهره کشی ملت حاکم فارس قرار گرفته اند! ..... ) ..........
نوشته شده توسط: Anonymous

آموزگار بزرگ ما آقای داودی راهت ادامه دارد درود بر بزرگی انسانیت وطن پرستی و شرافتت .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ف. م سخن :
1- بر خلاف ادعای شما جلسه به هیچ وجه برای بزرگداشت و به به و چه چه گویی پاشایی تشکیل نشده بود و عنوان جلسه بررسی پدیده پاشایی بوده که تا حد زیادی عنوان نشانگر دید منفی برگزار کنندگان مراسم نسبت به استقبال گسترده از مرده پاشایی بوده است !

2- جناب ف م سخن آیا از طبقه متوسط و خرده بورزوایی که شهرستانی ها را ادم حساب نمی کند و عطر و ادکلن و هیزی و حضور زنان در جامعه در نقش عروسک را مدرن تر از حضور زنان عشایر در جامعه پا به پای مردان و در اقتصاد و معیشت می داند ،امید اصلاح دارید ؟؟؟ اگر فکر می کنید می توانید با همراهی اینان به جایی برسید از نظر من سخت در اشتباه هستید .. در رفتار پایتخت نشینان و به خصوص قشر کنسرت رو در مورد بلوچ هایی که گاه گاهی در خیابان های تهران دیده می شوند دقت کنید و اگر نامی غیر از نژاد پرستی می توانید بر ان نهید انگاه به این قشر امید ببندید

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه
- «تئوری 7کشوریعنی تئوری جدایی» ، برخلاف گفته ی نویسنده نه با صلح قرابتی دارد و نه با پیشرفت. این تئوری همانطورکه ذکر شد، بخشی ازطرح خاورمیانه ی بزرگ است که چگونگی پیاده شدن آنرا در «یوگسلاوی-لیبی-سوریه و اکنون در اوکراین» مشاهده میکنیم. راه جنگ و کشتار و ویرانی ست. راه آذربایجان راه «چک و اسلاواکی» ست. که با «همبستگی- مبارزه ی متحد علیه ستم شکل گرفت و با صلح و مسالمت جدایی حاصل شد و امکان اتحاد دوباره هم موجود است».
من این راه را در مقالات «تاکتیک و استراتژی آذربایجان- رهایی خلقهای تحت ستم- عبور از حکومت اسلامی ایران و غیره» توضیح داده ام.
ملاحظاتی پیرامون آزادی خلقهای تحت ستم
http://www.iranglobal.info/node/38894
عبور از حکومت اسلامی ایران چگونه ممکن است؟
http://www.iranglobal.info/node/39826
چرا تز مستعمره و استعمار داخلی صحیح نیست؟
http://www.iranglobal.info/node/28266

مبارزۀ برابر حقوقی مسالمت آمیز هم استراتژی هم تاکتیک جنبش آذربایجان
http://www.iranglobal.info/node/11857
نگاهی به مقولات ناسیونالیسم موجود در آذربایجان (ایران) 1 و 2
http://www.iranglobal.info/node/11234
http://www.iranglobal.info/node/11554
بینش« فارس و ترک» گرایی در خدمت سیاست جنگ داخلی
http://www.iranglobal.info/node/35396
چگونه جنبش ایران پیروز میشود؟
http://www.iranglobal.info/node/7661

با توجه به اینکه «ثانی» گرامی به بسیاری از نکات نادرست موجود درمقاله اشاره کرده من دیگر به این زوایا نمی پردازم.
همانطور که قید شد من این نوشته را «طرح راست و چپ ناسیونالیست آذربایجان» می نامم و این تئوری را در خدمت «جنگ داخلی،حاکمیت دیکتاتوری سرمایه وابسته، حفظ تداوم حکومت اسلامی حاکم و تبعیض موجود، و ویرانی و ستمدیگی » میدانم.
آلترناتیو این بیراهه راه « تأمین استقلال ممکن و دموکراسی و عدالت اجتماعی نسبی در ایران فدرال» است. بر اساس همبستگی و صلح و مبارزه ی مشترک برای خواسته های عمومی - رفع دیکتاتوری،تبعیض، استقرار نظام فدرالی،دموکراسی و عدالت اجتماعی ممکن و نسبی ست.
نوشته شده توسط: Anonymous

دوست عزیز،بنده نه خودم را چپ میدانم و نه وکیل مدافع ان!اما بخاطر نقد سطحی و شعارگونه ان امروز مجبورم به شما این جواب را بدهم،که در همان کشور لیبرالیستی و غربی که شما میگویید بر چپ غلبه کرده اند ،حتما مطلع هستید که اکثرا از تفکر چپ استفاده کرده اند و حتی اکثرا صاحب دولت و احزاب کارگری و سوسیال دمکرات سهیم در قدرت بوده اند!
منتها انها در بعد عمل انها تفاوت دارند و بیشتر در مقوله سوسیالیست های اخلاقی،تخیلی و……قرار دارند.مشکل شما و نویسنده مقاله در این است که انتقاد به یک تفکر را به انتقاد به یک برداشت خاص از یک تفکر تقلیل دادید

نوشته شده توسط: Anonymous

ایرانیها استاد به حاشیه کشاندن بحث هستند،نویسنده نتیجه گیری کرده که حزب الله،و داعش و القاعده نتیجه تفکرات و روشنفکران چپ هستند و چپ در مبحث ضد مدرنیته میگنجد!
نظرات که نوشته شده از همه چی صحبت میکند بجز این مسله

نوشته شده توسط: Anonymous

کامنت من که متأسفانه بینام و نشان بسوی شما پرتاب شد و در مورد پیشبینیهام در دو هفته آینده بود متعلق به (ماشین نویس آقای قاطبه) است. با تشکر

نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان عزیز، بعلت قحطی تحلیل در روزنامه های فارسی زبان که تفسیرهای خودشان را از لابلای دیوان حافظ وبرای دهکده ایران بیرون میآورند، میخواهم با وجدانی آگاه خدمتدتان عرض کنم که پیشبینی من برای دوهفته آینده در رابطه با رویدادهای ژئوپولیتیک خاور نزدیک میتواند اینطور ترسیم شود. اما پیش از آن میخواستم بگویم که بهترین کتابی که امسال خوانده ام کتاب هاری پوتر بود. کتابی که خواندن آن را بشما عزیزان سفارش میکنم. با خواندن این کتاب شما بخوبی بدرک نوسانات قیمت نفت و تریاک و رابطه بینابینی آنها پی خواهید برد.
خوب عزیزانم، پیشبینیهایم برای دو هفته آینده که اکنون در پیش بینی ام قرار گرفته اند بقرار زیرند:
ـ صعود وحشتناک روبل روسیه تا جائیکه روسیه از بی پولی حاضر خواهد شد جزیره کریمه را به ترکیه اجاره دهد و شاید روزی آنرا بفروش. اردوقان که از شامه سیاسی و اقتصادی بالائی برخوردار است،

آماده خواهد شد فقط و فقط اجاره کریمه را با لیر ترکیه بپردازد.
ـ آنگلا مرکل به این موضوع پی میبرد و در هفته پیش رو پروازی سرزده به مسکو خواهد داشت تا از این کیک بی نصیب نماند.
ـ یونان، این بچه ننر و لوس اروپا که هرچقدر با کفگیر دنبال کف دیگش میگردند، کفش را پیدا نمیکنند، حاضر میشود نیمه ترک زبان قبرس را به ترکیه بفروشد.
دوستان آخرین و مهمترین پیشبینی من برای دوهفته پیش رو عبارت خواهد بود:
ـ چند سال پیش، سرکوزی رئیس جمهور قبلی فرانسه، گفت که ترکیه از نظر فرهنگی و دموگرافی نمیتواند با اروپا وجه مشترکی داشته باشد و ورودش به درون اتحادیه اروپا میتواند تنش آور باشد. اما بعد از آنکه اردوقان گفت که مسلمانان قبل از کریستوف کلمب به آمریکا رسیده اند، اروپائیان دست و پاچه شده و در هفته آینده پروازهای بیشماری را از استراسبورگ به آنکارا آغاز میکنند واز ترکیه درخواست کمک جهت رفع بحران یورو را خواهند کرد و خواهند پرسید چرا اینقدر برای ورود به اتحادیه اروپا لفتش میدهد؟
نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

خانم آتوسا خانم باز هم می بینین که کامنت شما منتشر شده.
و باز هم باید اصلاح کنم. این حواص پرتی کار دست من داده. شما مخلوطی هستید از "کامنت‌نویسانی که به تبار ترک تعلق دارند" و "کامنت نویسانی که به تبار مدافعان پاکباخته جمهوری اسلامی تعلق دارند".
حتما در چاپهای بعدی مقاله خیلی بسیار زیاد علمی ام، ان را اصلاح خواهم کرد.
در مورد بعضی از کامنتهای شما که پروانه انتشار نیافته اند می تونین توسط ایمیل با مسؤل فعلی کامنتها مکاتبه کنین. حتما دلیل نگرفتن پروانه را به شما خواهند گفت. من در این وسط بی تقصیرم و دستم کوتاهه. آخه جهنم کجا و کامنتهای ایران گلوبال کجا؟

نوشته شده توسط: Anonymous

ادامه کامنت قبلی (بخش پنجم و پایانی)...
آقای آل بایراق در بخش <قدرت سیاسی و سوسیالیستهای آذربایجان جنوبی> باز هم از فواید سوسالیسم می نویسد و آن را بهترین آلترناتیو مطرح می کند و فراموش می کند که قبلا این آلترناتیو را رد کرده است.
خوشبختانه می رسیم به آخر کتاب و نتیجه گیری آن که از همان اول کتاب هم مشخص بود: استقلال خوب است. باید مستقل شویم. ای آذربایجانیان، سوسیالیسم خوب است و با وجود اینکه دمکراسی در زیر لوای سوسیالیسم خواب و خیالی بیش نیست و امکان ندارد، زیر پرچم سوسیالیسم جمع شوید تا شما را در آذربایجان مستقل از ایران و وابسته به جاهای دیگر، به خوشبختی و سعادت موعود خودمان برسانیم. انشااله که گربه است!!!
به این ترتیب آقا ی آل بایراق از یک سوسیالیست به یک ناسیونال سوسیالیست تمام عیار تبدیل می شود!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

ادامه کامنت قبلی (بخش چهارم)...
آقای آل بایراق با خوشبینی می نویسد که: <اگر برنامه ریزی و پروژه های علمی و درستی درآذربایجان بکار گرفته شوند تنها با در آمدهای محصولات کشاورزی مردم آذربایجان مرفه تر ازامروز زندگی میکنند.> ولی فراموش می کند که با خشک شدن دریاچه اورمیه، کشاورزی هم دیگر در بسیاری از مناطق آذربایجان از بین می رود و در درجه اول باید این دریاچه را نجات دهد. ولی چطور؟ آیا راه حل مناسبی برای این کار دارد؟
باید به ایشان گفت که دوران شعار و دادن وعده های خوش تمام شده است. مردم به وعده گوش نمی دهند. آنها برنامه عملی می خواهند. برنامه ای که بتوانند آن را لمس کنند و به کارآیی اش پی ببرند. خمینی وعده داد که آب و برق و گاز مجانی خواهد شد. که پول نفت را تقسیم خوهد کرد. که ایران بهشت خواهد شد. و ایران را به جهنمی سوزان برای همه ایرانیان تبدیل کرد. حالا این مردم

چطور می توانند به وعده های آقای آل بایراق دل خوش کنند؟
آقای آل بایراق در بخش <ناتوانی و شکست آلترناتیوهای اسارت بار در حل مسئله ملی> انشایی دیگر می نویسد و خوشبختانه کوتاه! ایشان ضمن تعریف از سوسیالیسم می نویسد که بسیاری از احزاب <....استراتژی و آلترناتیوهای سیستم دمکراسی، حقوق شهروندی، فدرالیسم و سوسیالیسم را ارائه داده اند تا تبعیض ملی را در ایران ریشه کن کنند> و نتیجه می گیرد که: <این آلترناتیوها بر اساس تئوریهای سوسیالیستی..... به تداوم ستم ملی منجر میشوند.> جالب نیست؟ یک سوسیالیست می نویسد که راه حل سوسیالیستی بر اساس تئوریهای سوسیالیستی به تداوم ستم ملی منجر می شود!!!
تیتر بخش بعدی عبارت است از این حکم از پیش تعیین شده: <برقراری و حاکمیت " دمکراسی" در ایران غیر ممکن است>
خوب، تکلیف این بخش با این تیتر کاملا مشخص است. تمام راهها به رم ختم می شوند. بالا بروید و زمین بیایید، حاکمیت دمکراسی در ایران غیرممکن است دلایلش هم مشخص است: تا به حال هیچ حکومت دمکراتیکی در ایران وجود نداشته است. پس هیچ وقت هم نمی تواند وجود داشته باشد!!! (جل الخالق!). نفت عامل استبداد و خودکامگی در ایران است. (پس ایشان که می خواهند نفت را در آذربایجان به یکی از منابع اصلی درآمد تبدیل کنند، چه تضمینی می دهند که استبداد و خودکامگی را در آذربایجان حاکم نکنند؟)
ایشان در ادامه استدلال می کنند که: <انسانهایی که سالیان طولانی با افکار وعقاید ضد دمکراتیک اسلامی پرورده شده اند ظرفیت قبول و اجرای اصول "دمکراسی" را ندارند.> سوال این است که آیا مردم آذربایجان سالیان طولانی با افکار و عقاید ضد دمکراتیک اسلامی پرورده نشده اند؟ آیا مردم آذربایجان تافته جدابافته ای از مردم سایر نقاط ایران هستند؟ ایشان چطور می خواهند دمکراسی را در آذربایجانی که مردم آن سالیان طولانی با افکار و عقاید ضد دمکراتیک اسلامی پرورده شده اند، برقرار کنند؟ نکند به جای اسلام می خواهند، سوسیالیسم را بنشانند؟
ایشان در ادامه می پرسند که: <چه کسانی یا احزابی میخواهند دمکراسی را در ایران رهبری و نهادینه بکنند؟> و خودشان جواب می دهند که: <امروز هیچ یک از احزاب سیاسی چپ و راست سراسری و ایرانی دمکراتیک نیستند. احزاب ضد دمکراتیک نمی توانند دولت دمکراتیک تشکیل دهند.> حالا سوال اینجاست که آیا در آذربایجان احزاب سیاسی دمکراتیک وجود دارند؟ کدام حزبی در آذربایجان دمکراتیک است؟ احزابی که از همین حالا حکم می دهند که هر کسی علیه من حرفی بزند مانقورد است و باید سرکوب شوند؟
در واقع تمام سعی ایشان این است که ثابت کنند دیکتاتوری حاکم در ایران بد است، بیایید زیر دیکتاتوری من!!!
بقیه کتاب باز هم انشایی است درباره فواید استقلال. و در جایی هم به امکان استقلال می پردازد. در این قسمت با شمردن بدیها و معضلات جمهوری اسلامی به نتیجه مطلوب می رسد: شرایط برای استقلال آماده است. ولی فراموش می کند که شرط اصلی برای استقلال، در درجه اول خواست مردم این منطقه است. آیا واقعا مردم آذربایجان خواستار استقلال هستند؟ من که تا به حال هیچ نظر خواهی ای در این رابطه ندیده ام. آقای آل بایراق چطور؟ شرط بعدی استقلال این است که شرایط جامعه و وضعیت سیاسی موجود، این کار را ممکن کند. آیا اعلام استقلال آذربایجان (توسط چه کسی و کدام نماینده آذربایجان و کدام حزب سیاسی نماینده آذربایجان؟) در این شرایط به معنی جنگ خانمانسوز فرسایشی نخواهد بود؟ (همان جنگی که به طریقی در سوریه جریان دارد؟ همان جنگی که کارخانه های اسلحه سازی غرب برای آن روز شماری می کنند؟) و شرط بعدی هم توازن قوا در آذربایجان و ایران و منطقه است. آیا توازن قوا به نفع استقلال طلبان است؟
ادامه و بخش پایانی در کامنت بعدی...
نوشته شده توسط: Anonymous

ادامه کامنت قبلی (بخش سوم)...
می رسیم به بخش <دلایل فرهنگی مطالبه استقلال آذربایجان>
در این بخش هم نویسنده داد سخن سر می دهد و باید انصاف داد که بسیاری از حقایق را می گوید و در آخر به نتیجه ای که از اول مشخص کرده است، می رسد: استقلال.
نویسنده از یک طرف می گوید که: <سوسیالیستها نمیتوانند محرومیت زبانی و فرهنگی دهها میلیون آذربایجانی را لحظه ای تحمل کنند> و از طرف دیگر مشخص نمی کند که چرا او که خود را سوسیالیست می داند، دنبال برقراری نظامی سوسیالیستی و یا حداقل یک نظام رفاهی از جنس اسکاندیناوی در ایران نمی رود. او مشخص نمی کند که اگر در ایران یک رژیم دمکراتیک سر کار بیاید که تمامی این مسائل را حل کند، چرا نباید در همان نظام و در کنار دیگران ماند؟ و چرا برای برقراری یک نظام دمکراتیک در کل ایران مبارزه نمی کند؟ (البته در جایی دیگر مدعی می شود که دمکراسی در ایران غیر ممکن است

و در همانجا به این مسئله خواهم رسید) مگر آقای ال بایراق سوسیالیست نیست؟ مگر برای سوسیالیستها سعادت انسان اصل نیست؟ چرا این سعادت را فقط برای مردم آذربایجان می خواهد و برای دیگران نمی خواهد؟ این دیگر چه سوسیالیسمی است؟
در بخش <دلایل سیاسی مطالبه استقلال آذربایجان> آقای آل بایراق ادعا می کند که: <در دوران حاکمیت شاهنشاهی ترکها در حاکمیت سیاسی ایران هیچ قدرتی نداشتند> این خلاف واقعیت است مگر اینکه ادعا کند که منظور از <ترکها> همان <ملت ترک> بطور جمعی است. این درست است که نه فقط ترکها، بلکه کردها، بلوچها و... بعنوان یک ملت در امر سیاسی دخالت داده نشدند بلکه حتی <فارسها> هم بعنوان یک ملت در سیاست دخالت داده نشدند. این در واقع حاکمیت سرمایه داری بود که بر جامعه حکم می راند.
ولی اگر منطور افراد <ترک> باشد، ایشان باید کمی چشمهایشان را بشویند و ببینند که چند در صد از وزرا و وکلا و فرماندهان ارتش و... از همین <ترکها> بودند. تنها چیزی که اینجا می ماند این است که ایشان جواب بدهند که آنها دیگر <ترک> نبودند بلکه <مانقورد> بودند که در ادامه هم همین کار را می کند و تمامی ترکهایی را که منصبی در حاکمیت دارند را خودفروخته و از خود بیگانه و... می نامد.
ایشان به درستی می گویند که: <آذزبایجانیها تاکنون حتی یک کرسی با عنوان آذربایجان در دستگاهای دولتی و اداری تحت حاکمیت ملت فارس نداشته اند> ولی نمی گویند که کدام یک از ملتهای ساکن ایران یک کرسی با عنوان ملت خود در دستگاههای دولتی و اداری داشته است که آذربایجان داشته باشد؟ چون جواب این است که: هیچکدام! ایشان نه این سوال را مطرح می کنند و نه حاضرند به آن جواب بدهند چون پایه و اساس استدلالهای انشای ایشان را بر باد می دهد.
ایشان در خاتمه این بخش یاز هم شعار می دهند که: <سوسیالیستها، کارگران و زحمتکشان آذربایجان برای بدست گرفتن حاکمیت و قدرت سیاسی مبارزه سخت و بی امانی را با اشغالگران و دولت فارس پیش می برند چونکه استقلال آذربایجان، تشکیل دولت و بدست گرفتن قدرت سیاسی ضامن آزادی، برابری و پیشرفت آذربایحان می باشند.> ولی نمی گویند که چرا سوسیالیستها، کارگران و زحمتکشان آذربایجان، دوش به دوش سوسیالیستها، کارگران و زحمتکشان دیگر نقاط ایران برای بدست گرفتن حاکمیت و قدرت سیاسی در ایران مبارزه نمی کنند تا همه مردم ایران به خوشبختی و سعادت موعود ایشان برسند؟
می رسیم به بخش <استقلال آذربایجان جنوبی ممکن و عملی است>
نویسنده در اول این بخش تکلیف همه مخالفان استقلال آذربایجان را مشخص می کند و میخش را همان اول می کوبد و بقول معروف گربه را همان دم حجله می کشد و می نویسد که: <افراد و گروههای مخالف استقلال، آگاهانه یا نا آگاهانه همصدا با دشمن آشتی ناپذیر هزار و یک دلیل در مخالفت با استقلال آذربایجان مطرح میکنند. نتیجه و یا هدف همه مخالفتها دشمنی با آزادی ملی تورکها و در بند نگه داشتن آذربایجان در اشغال ایران است.>
ایشان در این بخش مقاله حتی ادعای ارضی به شهرستان قروه را هم فراموش نمی کند و معدن طلای داشکسن واقع در قروه را از همین حالا به آذربایجان ملحق می کند.
این بخش که مطالب آن بیشتر به بخش اقتصادی می خورد، به درستی از ذخایر نفت صحبت می کند ولی نمی گوید و نمی خواهد بگوید که این نفت را چطور می خواهد استخراج کند؟ با کدام سرمایه و آیا می تواند با جمهوری آذربایجان و روسیه به برای استخراج نفت به توافق برسد یا نه و اگر بله، می خواهد امتیاز استخراج و سرمایه گذاری را به کدام کشور تقدیم کند: روسیه؟ جمهوری آذربایجان یا ترکیه؟ و بالاخره این استقلال را با این وابستگی چطور می خواهد تضمین کند؟
ادامه در کامنت بعدی...
نوشته شده توسط: Anonymous

ادامه کامنت قبلی (بخش دوم)...
در بخش <دلایل اقتصادی مطالبه استقلال آذربایجان> انتظار می رود که دلایل اقتصادی با آمار و ارقام و به طور مستند نشان داده شوند.
آل بایراق می نویسد که: <در گذشته آذربایجان یکی از عمده ترین مرکز تجاری بود ولی در دوران سلطنت پهلوی کم کم اهمیت خود را از دست داد و مرکز تجاری به تهران منتقل شد و صنایع ستگین مختلف از قبیل نساجی، ذوب آهن و غیره را در استانهای مرکزی تهران و اصفهان مستقر ساختند و بتدریج مرکز ایران را به قلب تولید صنایع سنگین تبدیل کردند.>
ولی نشان نمی دهد که در این میان چه چیزی نصیب دیگر مناطق این <ملت فارس> مانند شیراز و کرمان و سمنان و خراسان و... شد. و نشان نمی دهد که کردستان و سیستان و بلوجستان و لرستان و گیلان و مازنداران و... چه وضعیتی پیدا کرده اند.

در ادامه می نویسد که: <دولت با افزایش مالیاتها سرمایه گزاران را از سرمایه گذاری در آذربایجان منصرف و مجبور به فرار ساخته است.> و با این نوشته چنین القا می کند که مالیاتها فقط در آذربایجان افزایش یافته و برای <فارسها> افزایش نیافته است!
و ادامه می دهد که: <دولتهای اسلامی و فارس صنایع مادر و شرکتهای اقتصادی مهم را انحصاری و دولتی نمودند و بطور سیستماتیک مانع سرمایه گذاری های کلان، خرد و سرمایه گذاریهای خصوصی در آذربایجان شده اند. > و فراموش می کند که یکی از اصول دولتهای کمونیستی هم همین دولتی و انحصاری کردن است و از طرف دیگر نمی گوید که این دولتی و انحصاری کردن که سیاستی عمومی است و همه کشور را شامل می شود، چه رابطه ای با آذربایجان دارد.
آقای آل بایراق ادامه می دهد که: <جمهوری اسلامی ایران بیش از 80 درصد اقتصاد ایران را در کنترل و مالکیت سپاه پاسداران، وزارت خانه ها و دیگر ارگانهای جمهوری اسلامی در آورده است. دولت اسلامی همه سرمایه ها بویژه سرمایه های مالی، نفتی، صنایع نظامی، صنایع تولیدی، پتروشیمی، بانکی، تجارت داخلی، تجارت داخلی را در انحصار خود درآورده اند> و نشان نمی دهد که این مسئله چه رابطه ای با <ملت فارس> دارد و <فارسها> از این مسئله چه سودی می برند و چه چیزی به جیب بقال فارس می رود؟
آنجایی هم که پای آمار پیش می آید، آدرس مشخصی داده نمی شود. مثلا خواننده باید صدها هزار صفحه <اداره آمار اقتصادی و مدیریت کل آمارهای اقتصادی بانک مرکزی> را بخواند و آماری را که آقای آل بایراق داده پیدا کند و بخواند. و یا شماره های یک ماه (تیر ماه) نوروز را مطالعه کند تا آن چیزی را که ایشان می گوید پیدا کند. و یا باید تمام سمینارهایی را که در شهر تبریز با شرکت استاندار آذربایجان شرقی در سال 1371 تشکیل شده را بگردد و پیدا کند تا به آن چیزی که ایشان می گویند برسد! یعنی برو دنبال نخود سیاه! به این می گویند مقاله مستند!
توجه داشته باشید که تقریبا تمامی مستندات ایشان راه به ناکجا آباد می برد.
وقتی بخش اقتصادی به پایان می رسد، می بینم که تمامی مشکلات را بدون آمار و ارقام مستند ارائه داده است ولی هیچ دلیل اقتصادی که آذربایجان بتواند با استناد به آن بعنوان یک کشور مستقل پیشرفت کند، ارائه نشده است. آقای آل بایراق به ما نمی گوید که چطور می خواهد اقتصاد آذربایجان را شکوفا کند، چطور می خواهد بیکاری را از بین ببرد، پول برای سرمایه گذاری در یک کشور مستقل را از کجا خواهد آورد؟ چطور می خواهد با توسل به قدرت اقتصادی و امکانات اقتصادی، دریاچه اورمیه را زنده کند. معضل آب را چطور می خواهد حل کند. به ما نشان نمی دهد که آذربایجان کدام معادن و ثروتهای زیرزمینی را دارد که بتواند روی پای خودش بایستد (البته در جایی دیگر و نامربوط حرفهایی در این مورد می زند). برای او این مسائل اصلا اهمیت ندارد. برای او فقط استقلال جذاب است، نه خوشبختی و رفاه مردم آذربایجان.
ادامه در کامنت بعدی...
نوشته شده توسط: Anonymous

کتاب قدیمی آقای آل بایراق به جای مقاله در سایت ایران گلوبال منتشر شد.
مسلما نقد این کتاب نمی تواند در یک کامنت کوتاه نقد شود و قصد من هم نقد همه مطالب این کتاب نیست. از این رو سعی می کنم نگاهی به بعضی از مطالب و بخشهای آن داشته باشم.
قبلا از طولانی شدن مطلب عذر می خواهم و می دانم که بخش زیادی از کامنتهای زیر این مقاله را خواهد گرفت.
مقدمه کتاب در حقیقت انشایی است که در بسیاری از کامنتهایی که در این سایت نوشته می شوند، به نحوی تکرار می شود.
یکی از مشخصات این کتاب این است که نویسنده در آن، تمامی چپها و سازمانهای چپ را در یک گونی می ریزد و از اینکه حزب کمونیست کارگری <جق تعیین سرنوشت> را از برنامه خود حذف کرده، به این نتیجه می رسد که <گروهها چپ و کمونیست ایرانی "حق ملل در تعیین سرنوشت خویش" را بعنوان اصلی غیر کمونیستی، خرافی، ویروسی و ضد دمکراتیک معرفی میکنند>.

نویسنده جا به جا از <ملت حاکم فارس> صحبت می کند و به این ترتیب با تکرار آنچه که در کتابها در مورد ستم ملی (ستم یک ملت به ملت دیگر) خوانده است، عدم درک خود از واقعیت های ایران را به نمایش می گذارد.
او که گویا خود یک سوسیالیست است، فراموش می کند که فقط گفتن اینکه <ملت فارس حاکم است> چیزی حل نمی شود و باید با دلیل و مدرک و ارقام و اسناد نشان بدهد که این <ملت فارس> است که حاکم است و نه سرمایه داری.
در همین جا این سوال پیش می آید که آیا صرف رسمی بودن زبان یک ملت و غیررسمی بودن زبان دیگر ملتها دلیل حاکم بودن آن ملت می شود؟ حاکم بودن یک ملت را باید بتوان در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و... نشان داد.
باز یک سوال دیگر پیش می آید و آن اینکه اگر حاکمان ایران به نفعشان باشد، آیا همین امروز زبان فارسی را غیررسمی و یک زبان دیگر را جایگزین آن نمی کنند؟
او می نویسد که: <جریانات چپ شونیستی ایران در مخالفت با استقلال ملی تورکها، کوردها، عربها، بلوچها، ترکمنها و حفظ مرزهای ایران به تبلیغ اتحاد و همبستگی ملتها و کارگران ایران سرگرم هستند>.
و در توضیح خود برای <جریانات چپ شوینیستی ایران> می نویسد: <لنینستهای ایران متشکل درهمه طیفهای مختلف فدائی، حزب کمونیست ها، راه کارگر، حزب توده و احزاب مائونیست> ولی تا آخر کتابش نمی نویسد که این جریانات کجا با این استقلال مخالفت کرده اند. این بخش از حرف ایشان درست است که این سازمانها <به تبلیغ اتحاد و همبستگی ملتها و کارگران ایران سرگرم هستند> ولی تبلیغ اتحاد به معنی مخالفت با حق ملل در تعیین سرنوشت خود نیست و فقط می تواند به معنی مخالفت آنها با جدایی هر یک از این ملل در شرایط فعلی باشد و تحلیل از این زاویه که جدایی به نفع هیچ یک از طرفین نیست و اعتقاد به اینکه خود آنها می توانند شرایط خوبی را برای این همزیستی بوجود آورند.
بخش <ملت ترک آذربایجان موجودیت عینی و انکارناپذیری دارد> گذشته از اطلاعات ناقص و نادرست در مورد برنامه های سازمانهای چپ، کلیاتی است شعار مانند و انشایی است در <فواید استقلال از نظر احساسی>.
علاوه بر این در مقدمه کتاب جدول بلندبالایی آورده شده که مساحت و جمعیت ها را مقایسه می کند و از این مقایسه نتیجه می گیرد که چون آذربایجان از خیلی از این کشورها بزرگتر است، و یا چون جمعیتش از خیلی از آنها بیشتر است، پس باید مستقل شود.
و به این ترتیب باز هم نشان می دهد که در امر سیاست و کشورداری، یک مبتدی احساساتی بیش نیست.
نویسنده نمی تواند این را درک کند که ملتهایی هم وجود دارند که بسیار بزرگتر از آذربایجان هستند و یا جمعیت آنها بیشتر از آذربایجان است و با دیگران زیر یک سقف زندگی می کنند و جدا نمی شوند. نویسنده این را درک نمی کند که استقلال یک ملت یا یک کشور، یا اگر دقیقتر گفته باشیم، <حق تعیین سرنوشت> هیچ ربطی به بزرگی یا کوچکی یا تعداد جمعیت آن ندارد.
نویسنده سعی می کند تعریفی از ملت به دست بدهد و تا آخر هم موفق به این کار نمی شود.
نویسنده حکم می دهد که: <اگر دولتهای سرکوبگر و دیکتاتوری فارسها در ایران اجازه رفراندم، انتخاب و حق رای و تصمیم گیری به مردم تورک بدهند، مردم اذربایجان قطعا از ایران جدا خواهند شد.> معلوم نیست که آقای آل بایراق بر اساس کدام رفراندم یا نظرسنجی این حکم را می دهد.
بخشهای <مقدمه> و <ملت ترک آذربایجان موجودیت عینی و انکارناپذیری دارد> و <حق ملل در تعیین سرنوشت خویش و استقلال ملی حقی عادی، طبیعی و قانونی ملت تورک است> و <حق ملل در تعیین سرنوشت خویش یا حق استقلال ملی مطالبه ای دمکراتیک میباشد> کلیاتی هستند که آنها را می توان در هر انشا و اعلامیه و شعاری پیدا کرد و در چند جمله خلاصه نمود.
ادامه در کامنت بعدی...
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب یاشار،
فارس، ترک، کرد، ارمنی و آسوری القاب اتنیکی هستند و دلالت بر هویت اتنیکی دارند. ایران، آذربایجان، ارمنستان و کردستان القاب جغرافیایی-سیاسی-ملی هستند و بعد از انقلاب کبیر فرانسه، جوامعی که به بلوغ ملی-سیاسی میرسند، اسم ملتشان را نه براساس اتنیک و نژاد که بر اساس جغرافی تعیین میکنند. برای همین هم زنده یاد پیشه وری از ترم «ملت آذربایجان» استفاده نموده و نه ملت ترک. دولتمردان ترکیه از ترم «ملت ترک» استفاده کردند و سر از نژادپرستی عریان درآورند. کرد را ترک کوهی خواندند و انتقاد از «ملت ترک» را گناهی نابخشودنی قلمداد کردند. آنانی که میخواهند مدل ترکیه را در آذربایجان پیاده کنند، از یک مدل نژادپرستانه پیروی میکنند. و جناب آل بایراق عزیز نیز، علیرغم اینکه ادعای سوسیالیست بودن دارد، با استفاده مکرر از ترمینولوژی راسیستی، آب در آسیاب نژادپرستان ریخته است.
روش علمی

بر پایه تردید، سوال و نقد بنا شده است و داشتن القاب دکتر و مهندس هیچکس را از تیغ تیز نقد مبری نمیکند. ولی برای نقد کردن، باید دانش لازم در زمینه مورد بحث موجود باشد. بعضیها به جای عرق ریزی در راه کسب دانش میخواهند با توهین و تحقیر اهل دانش کار خودشان را سبک کنند. و مشکل برخی پهلوان پنبه های آذربایجانی این است! و این شدنی نیست برای آنکه عوامفریبی هم حدی دارد و بقول معروف آذربایجانی مردم نان را به گوششان نخورده اند!
نوشته شده توسط: Anonymous

تبار من ترك و متحدين من مسلمانان( تفسير و تعبيرهاي شما از من را به خودتان واگذار مي كنم ) واين يعني عبور از دو تنگه سانسور شما كه كار آنچنان ساده اي هم نيست و با وجود رقصيدن به هر ساز شما هنوز در محفل بزم شما غريب و بيگانه هستم و در چند هفته گذشته به كل در سانسور بودم

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

خانم آتوسا خانم. اتفاقا شما جزو نژاد "کامنت‌نویسان نژاد با اسم مستعار ثابت" هستین ولی از نظر تباری راست می گین شما جزو تباری هستین که من در اثر فشار جهنم فراموش کردم که بنویسم و تقصیر از من است. شما از لحاظ تباری به "تبار مدافعان پاکباخته جمهوری اسلامی" هستین.
آتوسا خانم، انتشار همین کامنت شما نشون میده که شما کلا سانسور نیستین. من شخصا مسؤل فعلی کامنتها رو می شناسم. ایشون به هیچوجه خانم زیبایی مثل شما رو کلا سانسور نمی کنن ولی بعضی از کامنتهای شما رو مجبورن قیچی کنن وگرنه گردن خودشون میره زیر تیغ.

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

آقای ع.ب.تورک اوغلی عزیز، ما (یعنی من، مرحوم مغفور مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال) از طرف افرادی که در مدیریت سایت نظارت دارند (البته کسی این نمایندگی را به من نداده و من خودم خودمو به این منصب منصوب می کنم) از شما به خاطر تشکرتان تشکر می کنیم.
شما درست فکر می کنین که اینجا میدان آزاداندیشی است و هر کس وارد آن می شود و هر فریادی دارد می زند. البته گاها هم این فریادها بر سر تولید کنندگان این امکان فر می بارد.
شما هم مثل بعضی ها از سانسورچی حرف می زنین. اول باید تعریف کنیم که سانسور چیست و سانسورچی کیست.
مثلا در نظر بگیرید که من و شما در کافه ای در تهران دودآلود نشسته ایم و عرق می خوریم(یاد اون روزا به خیر که می تونستیم بنشینیم و عرق بخوریم). یکی میاد تو و به جای اینکه بنشینه و عرقشو بخوره، شروع می کنه به داد و فریاد و فحش و بد و بیراه به مشتریان که من و شما باشیم و چاقو رو می کشه و

نفس کش می خواد. در این وسط پاسبانی از راه می رسه و اونو می گیره و می بره بیرون و ما رو راحت می کنه. آیا او پاسبون در اونجا سانسورچیست؟ قربون اون سانسورچی برم الهی که موجبابت راحتی و عرق خوری ما رو فراهم می کنه. اون که عرق خوری رو سانسور نمی کنه. چاقو کش رو سانسور می کنه.
در ایران گلوبال هم همینطوره. مسؤل کامنتها در فیلم ایران گلوبال نقش همون پاسبونو داره. چاقو کشا رو سانسور می کنه تا شما راحت و بی دغدغه عرقتونو بخورین. منظورم اینه که راحت و بی دغدغه نظرات خودتونو بنویسین.
آقای ع.ب.تورک اوغلی عزیز، نام به خودی خود مهم نیست ولی آن چیزی که با استفاده از آن نام می نویسن خیلی مهمه. التبه خود نام هم مهمه. مثلا شما یک نامی برای خودتان انتخاب می کنین و همیشه هم با همون نام می آیین اینجا و می نویسین. مردم هم می دونن که یان آقای ع.ب.تورک اوغلی چه نظراتی داره و با اون هم بحث می کنن. حالا تصور کنین که شما یک روز با این نام بیایید و روز دیگر با نام محمد رسول الله و روز بعد علی ولی الله و روز دیگر با نام امام حسین و روز بعد با نام... اونوقت این کامنت نویسان بیچاره از کجا بدونن که با کی بحث می کنن؟
نوشته اید: "خودرابالاتر وروشنفکرترومنطقی ترازدیگران لاقل اعلام نکنید!" مگه میشه؟ اصلا کسی بالاتر و روشنفکرتر و منطقی تر از من کسی بوده؟ نه عزیز من. کسی نبوده و نیست و نخواهد بود.
در پایان جوابیه ام به شما باید بگم که من در طول مدت مسؤلیتم در آن مقام معظم، هیچ نظری را قیچی نکرده ام ولی حاضرم در تلویزیون اعتراف کنم که تمامس فحش ها و بدو بیراهها را با استادی تمام قیچی فرموده ام و اگر زنده می ماندم باز هم قیچی می کردم و می خواهم کرد.
سیز ساغ من سلامت
نوشته شده توسط: Anonymous

عجب آدمیه این یکی دیگه. از استاد سفارشی رژیم بیشتر از اینم نمیشه انتظار داشت. به همه مردم میگه ابله بهد هم میگه خیلی خوشحالم توهین کردم.

نوشته شده توسط: Anonymous

ازادی که فقط جسمی نیست کاش به جای این همه باشگاه پرورش اندام باشگاه پرورش افکار هم داشتیم! اینقدر به ناموس خودتون توحین نکنین عیبه!

نوشته شده توسط: Anonymous

همانگونه که این شیرمرد ارژنگ داودی میگوید این توفان شروع شده و روز حساب برای ستمکارها و عامل هایشان و داد ستاندن ستمدیده ها خیلی نزدیک است. برای کمک به این توفان انسانی دست بکار شویم

نوشته شده توسط: Anonymous

ائلیار و قهرمان عزیز، جنگ جهانی سوم بپایان رسیده و اتحاد جماهیر شوروی با اقمار خود در جنگ سرد و نامرعی اقتصادی در برابر سیستم اقتصاد بازار آزاد و لیبرالی جهان شکست خورده و از هم متلاشی شده دنیا دیگر عوض شده و دوران کولونی گری و تکرار کلمات قدیمی، همه اش کار امپریالیزمه یا غربه، دیگر بسر آمده، امروز دیگر دوران صدور بیل و کلنگ نیست، دیگر صنعت ذوب آهن و فلزات و اتومبیل سازی جزو صنایع تفاله محسوب می گردند، امروز دنیای ارتباطات و مبادله اطلاعات است و سرمایه های کلان کاملا حالت سیالیّت بخود گرفته، امروز سرمایه و صنعت مثل ظروف مرتبطه در کل دنیا به هم متصلند، دیگر سرمایه و صنعت و صاحبان آن مثل گذشته در قله کوهها نیستند، بلکه در اثر رقابت تنگاتنگ مثل آب سیال به همه نقاط کم عمق جهان می توانند جاری شوند و طبیعاّ به همراه خود آگاهی و رفاه می برند و

صاحبان سرمایه بر حسب توانائی ها و ظرفیتهای ذهنی و هماهنگی با سیستم جهانی، می توانند از همه جای نقاط دنیا به کمک ارتباطات کامپیوتری و بدون توجه به ملیت و زبان، رنگ پوست، مذهب و افکار باشند، رقابت است و بس، هر کس بر حسب نیازهای مردم در هر زمینه ائی بتواند ایده های جدیدی ارائه بدهد، برنده رقابت است و زمانی صاحبان سرمایه می توانند صنعت و اطلاعات خود را بفروشند، که مصرف کنندگان این ادوات و علوم، بتوانند طریقه و نحوه استفاده از آن را یاد بگیرند، و در واقع این عامل اصلی و منافع و انگیزه حمایتی سرمایه های بزرگ از کشورهای تکامل نیافته می باشد، که این به نفع کشورهای فقیر و کم توسعه یافته می باشد، که با سرعت بخشیدن به سرعت آگاهی خود و هماهنگ کردن خود و وفق دادن خود با تکامل جهانی گام مثبیتی بردارند، زمان یاد گیری علوم جدید و بکارگیری عملی آن در زندگی روزمره در جهت بالا رفتن رفاه فرا رسیده، که باید به پیشوازش رفت نه اینکه از آن گریزان بود و یا عامل بازدارنده در مقابل آن بود،
جهان توسط هوا و آب به هم متصل است، هر شعله ای که در هر نقطه ای از جهان به هوا می رود، دود آن به چشم همه انسانها می رود و هر جائی که آبی آلوده می شود تاثیر منفی آن در کل دنیا مشهود و مشکل ساز می گردد و عقب ماندگی بعضی از کشورها مثل روسیه، چین، کره شمالی و ایران یکی از بزرگترین نکات نگرانی کشور های مترقی کنونی جهانی می باشد، دیگر عصر منطقه ائی نگری بسر آمده و منافع همه به هم پیوند خورده و لاجرم جهانی نگری در گرو یک طبیعت سالم برای نسل حاظر و نسلهای آینده، منافع همه انسانها را تضمین خواهد کرد،
امروز علوم جدید طلب می کند، که تکامل شعور استفاده از ابزار و آلات مدرن باید همه گیر گردد، و شعور داشتن امنیت اجتماعی بالا رود، زیرا در دنیای حساس و نانو تکنولوژی پیوند خورده با صنایع غول پیکر و بناها و سازه های دریابی و فضائی و حمل نقل دنیا، عدم تکامل و عدم تطابق ملتی با صنعت مدرن در هر نقطه دنیا و عدم یادگیری افراد از نحوه استفاده از سیستم صنعت الکترونیکی اجتماعی، می تواند باعث بروز فاجعه تاریخی گردد، چون عدم آگاهی و یا حماقت و خرابکاری عمدی در سیستم تکولوژی مدرن جهانی باعث وقفه و مشکلات عدیده ائی می گردد، که باعث به هم خوردن تعادل کشورها می گردد و در واقع ترقی کشورهای عقب مانده، بیشتر از خود کشورهای عقب مانده، به نفع کشور های مترقی جهان است،
نوشته شده توسط: Anonymous

دوست عزیز این نوشته شما مصداق بارز خود زنی‌ است. یعنی‌ اگر آقای دکتر حداده عادل و صدها دکتر پان ایرنیست دیگر بگویند که ملّت تورک وجود ندارد من باید قبول کنم چون این حرف هارا دکترها میزنند؟! عجب!!! و اگر قبول نکنم میشوم نژاد پرست و فوندامنتالیست ولمپن و ... نه؟! دوست عزیز به چیزهایی‌ که نوشته اید قبل از انتشار یه نگاهی‌ هم کرده اید یا نه؟!

نوشته اید: هیچگونه ابهامی در مورد ترمهای «ملت ایران» و «ملت آذربایجان» وجود ندارد چرا که این ترمها مقبولیت و کاربرد جهانی دارند و از نشانه‌های ورود به دنیای مدرن و ادبیات پیشرو مدرنیته میباشند. هیچ ابهامی وجود ندارد؟! این ترمها مقبولیت و کاربرد جهانی‌ دارند؟! مرد حسابی‌ دم گوشه خودمان در همین هندوستان خیلی‌ها اصلا نمی‌داند ایران کجاست چه برسد به آذربایجان و این ملّیتها. چه خصوصیتی از ترم‌های ملت ایران و ملّت آذربایجان از نشانهای ورود به دنیای مدرن و ادبیات پیشرو مدرنیت است؟! شما این اصطلاحات را مدرن علمی‌ نامیده اید. دوست عزیز اصلا می‌دانید علم چیست؟! مدرن و مدرنیته چیست؟! اینها اصطلاحات سیاسی هستند و محصول کار سیاسی نه کار علمی‌. اگر اصطلاح ملت ایران مبهم نبود الان می‌بایست هیچ صحبتی‌ از استقلال طلبی نمی‌شد، اگر میشود پس یعنی‌ ابهام درد. ملت آذربایجان هم دقیقاً به همین دلیل مبهم است شما نمیتوانید کرد یا ارمنی ساکن در آذربایجان را که خود را متعلق به ملت آذربایجان نمی‌داند به زور آذربایجانی کنید.

هیچ جنابی پشت سر بنده نیست و خودم هم یک انسان معمولی‌ هستم. تورک هستم و عضوی از ملت واقعی‌ تورک ساکن در ایران و آذربایجان و به تمام ملیتهای دیگر هم بدون قید و شرط احترام میگذارم.
نوشته شده توسط: Anonymous

شوکه آور است که شما از حافظ اسد و از صدام حسین جنایتکار حمایت می کنید و می گوئید که او می خواست همه حقوق مردم حقوق مساوی داشته و عراق در امن و امان بود و از این نوع بیانات. شما ظاهرن خیلی کم سواد تشریف دارید و حلبچه را نمی دانید و بقیه جنایات صدام را. من نمی دونم شما این افاضات را از کجا می آورید؟ اینقدر... اطلاعات نادرست در تمام عمرم نشنیده بودم. بروید .... از همولایتی خودتان آقای دکتر دوشوکی یاد بگیرید که با ادب و نزاکت و اطلاعات جامع و کامل سخن می گوید و می نویسد و مورد احترام همه است. .... حیف ایران گلوبال. حیف. بلی بلی 40% مردم ایرانی روانی هستند. اگر بقیه 60% هم به سخنان شما گوش کنند، اونها هم سر به جنون خواهند زد و روانی می شوند. ....

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-باتوجه به این که مردم یک منطقه برای خوداستقلال میخواهدحق آنهاست.ومقاومت دیگران که جزجفاوظلم وو..کاری برای آنهانکرده اندحقی ندارندکه برای آنهابخواهند تعیین تکلیف کنند.ملت آزربایجان دریک منطقه تاریخی وجفرافیایی خوددارای یک فرهنگ وادبیات وزبان جداازسیستم حاکم 100ساله بوده وشاهدنابودی داشته های خود است. هیچ کس نبایدبه خوداین اجازه (فضولی)رابدهدتابرای آنان تعیین تکلیف کرده ویابرای آن شجره نامه بنویسد.اگرازدرون خودملت نیزکسانی بادیدگاه های مختلف برای آنهاراه ورسم نشان میدهندیک چیزطبیعی وزیرپاافتاده است.دیدگاه ونظررانمیشودازهمه منع کرد.مثلی است میگویدیک خانمی میرودپیش قاضی درخواست طلاق میدهدقاضی دلیل راجویامیشودخانم بیچاره میگویدآقای قاضی این شوهرم نه بمن غذاولباس ومسکن خوب میدهد.نه زبان بامحبت وچرب ونرم دارد ونه بامن خوش رفتاری میکندهرروزهم من راکتک زده وناسزامیگویدبه چه چیزاین آقادلم خوش

باشدتابااوزندگی کنم.حال سرنوشت ملت آزربایجان ودیگرملت های ایران عین این موضوع شده است.درضمن نوع سیستم حکومتی آزربایجان که چه نوع حکومتی باشدبه خودملت بستگی داردکه چه تصمیمی بگیرندسوسیالیست.فدرال.سوسیال دموکرات یا جمهوری تنها.بایداین رابعرض دوستان برسانم ماباهیچ ملتی باهیچ رنگ.زبان.دین ومذهب وو... دشمنی نداشته ونداریم وفکرمیکنم وبایدپس ازاستقلال این حق راملت ترک آزربایجان داردکه ازطریق سازمانهای بین المللی خسارت واردشده فرهنگی وسیاسی واقتصادی100ساله خودراازحاکمان ایران پیگیری ودریافت کند.
نوشته شده توسط: Anonymous

خوب، اینکه نرخ بهره بالا یا پایین برده بشه، حربه دولتهای مختلف در تنظیم بازار و تورم و ارزش پول ملی و غیره ... است و شما هم اولین کاشف آن نیستید. اما این چه ربطی داشت به ادعای شما در نجات اقتصاد روسیه به دست ترکیه؟ خیال کرده اید اگه هی حرافی کنید، از مضحک بودن حرفهاتون چیزی کم میشه؟ آقای محترم، روستاییان کویرنشین فارسستان مثلی دارند به این مضمون که: هر کسی را بهر کاری ساختند. شما این کاره نیستی داداش من. برو بگرد ببین تو چه کاری استعداد داری، بچسب به اون کار. خیال کرده اید این اولین باری در تاریخ است که قیمت نفت افت کرده؟ یا در طول سالیان گذشته قیمت نفت بارها بالا و پایین شده اما روسیه به رشدش ادامه داده و هیچ گاه زیر چتر آمریکا نرفته، حالا چه رسد به ترکیه!

شما اگر تحلیلگر بودی، خطر واقعی رو که اقتصاد روسیه رو داره تهدید میکنه، میدیدی و اون هم ضعف نهادهای دموکراتیک و خودکامگیهای پوتینه. درست مثل خودکامگیهای اردوغان و سرکوب مطبوعات و رسانه ها و منتقدین در ترکیه که به سبب بعد مذهبی حزب حاکم (آک پارتی ولی بخوان اخوان المسلمین) خیلی خیلی خیلی خطرناکتر از وضعیت در روسیه است. بنابراین شاید در کوتاه مدت اقتصاد روسیه از کاهش قیمت نفت ضربه بخوره (که تازه آن هم به اندازه ای نخواهد بود که محتاج ترکیه بشه)، اما در بلند مدت اقتصاد ترکیه در صورتی که آک پارتی همچنان سر کار باشه، بسیار آسیب پذیرتر خواهد بود. چون در نتیجه ایجاد خفقان و فقدان شفافیت، فساد، رانت خواری و هزار و یک کوفت و زهر مار دیگر نفس اقتصاد ترکیه را خواهد برید. کما اینکه همین حالا هم کم ضربه نزده.
نوشته شده توسط: Anonymous

ولي من تو هيچ كدام از اين كاتوگريها قرار نمي گيريم .كلاً سانسورم

نوشته شده توسط: Anonymous

یاشار گرامی، با سلام و تحیت:
یک- هیچگونه ابهامی در مورد ترمهای «ملت ایران» و «ملت آذربایجان» وجود ندارد چرا که این ترمها مقبولیت و کاربرد جهانی دارند و از نشانه های ورود به دنیای مدرن و ادبیات پیشرو مدرنیته میباشند. مشکل موجود مشکل خود «ابهام سازان» میباشد که آنهم بلای عدم آشنایی با اصطلاحات مدرن علمی است.
دو- کردها، تورک ها، ا‌رمنی ها، آشوریها و گروههای قومی دیگر اتنیکهای ساکن آذربایجان ویا ایران هستند و اتنیک نامیدن این گروهها نشانگر التزام به ادبیات علمی است و هیچ منافاتی با ملت نامیده شدن آذربایجان ویا ایران ندارد.
سه- شعار "هارای هارای من تورکم" تاکید بر محترم شمرده شدن هویت اتنیکی انسانها دارد و فاقد هرگونه ارتباط

با ترم ملت و چگونگی تعریف این ترم است.
چهار- ستیزه جویی با قشر آکادمیک، با علم و با دانشگاه عملی است بسیار زننده که مجریان آنرا در سطح فاندمنتالیستهای الشباب و القاعده و طالبان و بوکو حرام قرار میدهد. بانیان این عمل زشت فکر میکنند که میتوانند بی دانشی و نا آگاهی شان را پشت توهینها و فحشهایی که به افراد بادانش میدهند، پنهان کنند. ولی من فکر میکنم جوانان آذربایجان فرهیخته تر از آنند که فریب این جنابان را بخورند.
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-باتشکرچندین باره ازسایت چندمنظوره ایران گلبال وباتشکرازافرادی که بادید گاههای مختلف درمدیریت این سایت نظارت دارند.فکرمیکنم اینجایک میدان آزاداندیشی است که هرفردی بخودحق میدهدواردآنجاگشته وتریبون رابدست گرفته ومیتواندنظرات خود رافریادبزند.من شنیده ام درانگلیس یک پارکی بنام هایت پارک وجودداردوکسانی که انتقاد ویاحرفی برای گفتن دارند میتواندبدانجارفته وحرف دلشان رابزنند.دوستان فکرکنم ازسانسورچی گرفته تاافرادبانام وبی نام بقول سانسورچی قبلی این امکان رادراین جاپیدا کرده تافریادزده وخواستهای حق وناحق خودرابیان کنند.دراینجادوستان بایدتحملشان رازیادکنند.یکی دیگراینکه درابرازنظرافراد،درفضای مجازی هیچ کس نمیتواند حضورفیزیکی یافته وازتایپ افکارانسانهاجلوگیری کند.انسانهاهرکس به اندازه ایی گنجایش خودنمایی دارندازهمه نخواهیدخودراویادلیل انتخاب نام برای اوشماتعیین کننده باشید.تعدادی درداخل کشوربوده

محیط های زندگی وموقعیت زندگی وکاری آنان باهم فرق دارد.ثالثا.ثانیا واولاخودرابالاتر وروشنفکرترومنطقی ترازدیگران لاقل اعلام نکنید!.یک کمی هم به دیگران در ابراز نظربیشترحق دهیدوقیچی خودرراسعی کنیدگم کنید.به هرکس که تندویاکند میروداز ابزارانگ سالهای 57تا62راکه ازطرف بعضی ازاحزاب مدشده بوداستفاده نکنید.من اگرپان ترک هستم که بعضی هانمیفهمندچی میگویندواصلادرایران پانی دردیگراتینیک های غیرفارس نمیبینم، وخودنیزنیستم ،حق دارم، ازسلاح دشمن استفاده کنم وبرعلیه ایشان بکاربرم.گرفتن سلاح دشمن وبکاربردن برعلیه خودش رابایدیک گام به پیش دانست.
نوشته شده توسط: Anonymous

بعضی ها واقعاً بی انصافی می کنند . عبارت «ملت آذربایجان» به همان اندازه سخیف و توخالی است که عبارت «ملت تهران» . به صراحت بگویید با ترکها مخالفید . به خدا قسم این شجاعانه و آبرومندانه است . من با تمام قسمتهای مقاله موافق نیستم ولی کسانی که به عبارت «ملت ترک آذربایجان» خرده می گیرند و پز مدرن بودن را می دهند به همان اندازه نا آگاه هستند که هنوز فرق بین کلمات «ملت» و «مردم» و «ساکنین» را نمی دانند و آنوقت می آیند برای آذربایجان نسخه می پیچند.
ایشان خوب است بدانند پشت هر سرزمینی لزوماً یک ملت به همان نام وجود ندارد و بر عکس یک ملت می تواند دوو یاسه وچند سرزمین متفاوت را از آن خود داشته باشد بدون اینکه به تعداد سرزمینهایی که متعلق به وی هستند نام داشته باشد. و این طبیعی است که یک سرزمین محل سکونت چندین قوم یا ملت باشد و آذربایجان نیز از این خصیصه مجزا نیست . odalovli.blogspot.com

نوشته شده توسط: Anonymous

استقلال می خواهی برگرد به آسیای میانه و مغولستان . آنجا سرزمین اجدادی شما است . شما در ایران فقط مهمان هستید . میزبان خانه اش را با مهمان تقسیم نمی کند . نام ترکیه اتان هم قبلا آسیای صغیر بوده . اگر زیاده خواهی کنید باید از تمام قفقاز و خاورمیانه به اویغورستان باز گردید .سرتان را مانند یک مهمان متشکر پایین بیندازید و فرهنگ غالب ایرانی را بپذیرید. زبان مردم ایران فارسی است .

نوشته شده توسط: Anonymous

نه عزیز کمونیزم و چپ در ذات خود ( ضدّ مدرنیته ) است، کمونیزم در غرب ( اروپا ی غربی و شمال آمریکا ) فرصت ظهور نیافت، لیبرالیزم را دو فاکتور در قرن ۲۰ تهدید کردند، که این دو فاکتور ( کمونیزم و فاشیزم ایتالیائی ) بودند ولی‌ لیبرالیزم این دو فاکتور را شکست داد، بهتر است بدانید که ( بورژوایی نیز خاستگاه سرمایداری و لیبرالیستی دارد ) چونکه برای وجود خود نیاز به طبقه متوسط دارد در حالیکه کمونیزم شما دنبال جامعه بی‌ طبقه است. نه بولیویا مدرنیته را تجربه کرده، نه رومانی، نه چین، نه اریتره و نه کرهٔ شمالی‌ ، فلسفه کمونیستی فلسفه برگشت به اسطوره است، بدین جهت نیز نیاز به قهرمان اسطوره‌ای چون چگوارا و اسطوره سازی در باور چپ‌ها زبانه می‌‌کشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

فارسها چرا استقلال میخواهند تورکها هم به آن دلیل میخواهند اما نه به سبک اشغالگرایانه مانند فارسها !!! چون مللت تورک استقلال را برای رسیدن به اوج سعادتهای انسانی و تکامل مللی میخواهد ولی فارسها برای چه استقلال میخواهند از گفتار از کردار و از پندارشان همه چیز آشکار است.!!!!!