Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

محمد کرمی نوشت امرالله از پشت اسم های دروغین بیرون آمد. کدام نظر بجز کامنتاری که با اسم و فامیلی اش خودش نوشت نوشته امرالله است؟ manochehr moh, amir arslan babaei, یحی گل محمدی , کیانا
ahmad mahmodi, هادی احسانی,
بجز اسامی صد در صد واقعی بالا که در حمایت از بهزاد علیشاهی نظر نوشتند بقیه اسامی دروغین هستند. امرالله ابراهیمی هم صد در صد مجاهد است. امرالله هم تنها هوادار مجاهدین است و مجاهدین هم بجز امرالله عضو و هواداری ندارند و امرالله مجبور شد با اسامی دروغین نظر بنویسد. نمره تیز هوشی محمد کرمی ببخشید امیر ارسلان بابایی 20 است.

نوشته شده توسط: Anonymous

اگر همین سرمایه داری انگل امریکا نبود ژاپن شاید تا ایران می آمد و بر سر زنان و کودکان ما می آورد که بر سر زنان و کودکان چینی و کره ای آورد ! شاید هم عمو یوسف و دوستانش ایران را یک لقمه می کردند . بزرگ ترین دلیل دشمنی نویسنده و توده ای نفتی ها با امریکا این است که نگذاشت ایران به دست امو یوسف بیفتد .

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای امرالله ابراهیمی در کامنت دوم خود ادعا کرده که به هیج گروه ودولتی وابسته نیست اما فراموش کرده در کامنت اول بند را اب داده است و ادعا دارد مستقل هستند و با همه اپوزسیون رابطه دوستی دارد می شود این اپوزسیون ها را نام ببرند که دیگران هم این اپوزسیون ها را بشناسند از همه مهم تر ادعا کرده است که هزینه فعالیت و دادگاه هم از از جانب اعضا گروه تامین می شود لطفا می شود توضیح دهید که این اعضا از کجا می اورند که می توانند هزینه ها ی سرسام اور دادگاه و وکیل و خرج خوراک خود و گروه را تامین می کنند

نوشته شده توسط: Anonymous

بالاخره اقای امرالله ابراهیمی از پشت اسم های دروغین بیرون امد و از همان اول با دشنام و توهین سعی کرد چشم زهر بگیرد و بد دهننی کند اما کلاف را اب داد به شدت سنگ سازمان مجاهدین و شورای ملی انها را به سینه زد و خط و نشان کشید هر کی به علیه انها باشد به شدت پیگیری می شود هموطنان عزیز این چهره واقعی اقای امرالله ابراهیمی مسئول خبر چینی سازمان محاهدین درهلند است سوال اصلی این است که این اقا در نوشته هایش عکس و چهره واقعی خودش رابر ملا نمی کند ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان عزیز چشممان روشن بالاخره دم خروس نمایان شد و بعد از یک ماه که اقای امرالله ابراهیمی با اسم های مستعار کامنت می نوشت مجور شد از پس پرده ها بیرون بیاید و دم خروس از بابت دستگیری و زندان کردن افراد جدا شده این طور بیرون زد به نقل از امرالله ابراهیمی که در کامنت بالا امده است توجه کنید ( پرونده همه کسانی که از عراق به ایران رفته و توسط وزارت اطلاعات چه برای نفوذ ( با ظاهری هوادار مجاهدین و فدایی) و چه جهت "افشاگری" بر علیه سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت اعزام شدند را با تمام توان پیگیری خواهیم کرد.) دیگر واضح تر از این می شود سنگ سازمان مجاهدین رابه سینه زد و تهدید کرد که هر کسی بر علیه مجاهدین باشد با تمام توان پیگیری می شود

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب کاظم موافق گرامی / نمی دانم چرا شما مطلب خود را در بخش اتومات می گذارید ؟ جای مقالات در بخش دیدگاههای بالا ، ستون سمت راست است.

نوشته شده توسط: Anonymous

صادق خان، فکرت را پسندیدم! تحلیل خوبی فرمایش فرموده ای. این همان آینده و فراسوی واقعیتهائی است، که دیر یا زود اتفاق خواهد افتاد. اگر تمامیت خواهان ـ مرکز گرا، بدون توجه بحقوق ملل جغرافیای ایران، به همین منوال پیش بروند، و چشم بسته با سر بسوی دیوار مقاومت خلقها خیز بردارند، چنین سرنوشتی دیر یا زود درانتظارشان است. و مسئله ایران واحد، و زبان واحد، و ملت واحد آریا! جای خود را، مثل انقلاب فرانسه به گیوتین های پایتخت خواهد سپرد. و آنوقت است که مرکز گرایان پایتخت نشین و مفتخور، برای دیدار قبر خویشان خود، درخارج از تهران، به ویزا نیاز خواهند داشت، و بدون آن حتا زیارت قبر کسانشان نیز میسر نخواهد بود. و مثل جزیره، در آن وسط گیر خواهند کرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی گرامی
کنگره بوخوم تشکیل شد و بسیاری از سوالات مربوط به آن، از جمله چرایی شرکت حزب پان ایرانیست در آن، که نه دمکرات است و نه به حقوق بشر اعتقادی دارد و خواهان ایرانی اتمی است، بی پاسخ ماندند.
شما تمام قد از این کنگره دفاع می کنید تا آنجایی که به شیوه های عجیب و غریبی دست می زنید که اگر به نوشته های قبلی شما مراجعه کنیم، با آنها جور در نمی آیند.
شما می نویسید: <پس از 36 سال اپوزیسیون ایران توانست باب دیالوگ متمدنانه را گشوده و...>
زمانی حزب توده ایران در هر موردی می نوشت: <حزب توده ایران اولین (و یا تنها) نیرویی بود که....> و حالا شما هم همان شیوه را بکار می برید.
اپوزیسیون ایران سالها پیش توانسته است باب دیالوگ متمدنانه را بگشاید. حالا اسم آنها کنگره نبوده و مثلا نشست برلین یا سمینار استکهلم و یا... بوده است.

شما در این مقاله خودتان از <نیروهای باورمند به ساختن ایران فردا> (و من اضافه می کنم ایران دمکراتیک فردا، چون ظاهرا کنگره بوخوم می خواهد ایرانی دمکراتیک را بنا نهد) صحبت می کنید. لطفا به این سوال تکراری من پاسخ دهید: آیا حزب پان ایرانیست، باورمند به ساختن ایران دمکراتیک فردا است؟ لطفا نگاهی به منشور این حزب بکنید. از کجای این منشور می توان به این نتیجه رسید که این حزب به دمکراسی اعتقاد دارد؟
شما شاکیان را به سه دسته تقسیم می کنید: <گروه نخست تلاشگران احیاء نظام سلطنتی، گروه دوم، کوشندگان برای حفظ نظام دینی و گروه سوم فرقه های متاثر از پان ترک ها و پان عرب ها هستتند.> و به این ترتیب دهان و زبان هر کسی را که سوالی و انتقادی از این کنگره داشته باشد را می دوزید.
آیا شما در ایران فردا می خواهید به هر منتقدی انگ تلاشگران احیاء نظام سلطنتی و یا حافظ نظام دینی و پان ترک و پان عرب بزنید؟ آیا نتیجه این انگ زدنها بجز سرکوب و زندان و شکنجه خواهد بود؟ مگر در زمان پهلویها و جمهوری اسلامی جز این بوده است که به هر منتقدی انگ ارتجاع سرخ و سیاه و یا مفسد فی الارض و دشمن دین و پیغمبر می زدند و می زنند؟ آیا این شیوه ای که شما در پیش گرفته اید، جز به استبداد، ره به جایی می برد؟
نوشته اید: <کنگره توانست طیفی کیفی از گروههای سیاسی را گردآورد و گفتمان ها، زبان ها و قلب ها بهم نزدیک کند.>
صرفنظر از کیفیت بعضی از گروههایی که در این کنگره شرکت داشتند، این سوال سر جای خود باقی می ماند که چرا دیگر نیروهایی که دارای کیفیت بالایی هم هستند در این کنگره شرکت نکردند و چرا کنگره نتوانست آنها را با خود همراه کند.
یک سوال هم دارم: آیا در آینده، کنگره این ظرفیت را دارد که با نیروهایی مانند سازمان مجاهدین، طیف فدایی اعم از اقلیت و اکثریت و... آن، طیف توده ایها، طیفهای جمهوری خواهان، طیف راه کارگر، سازمانهای منطقه ای ملی -قومی و... دیالوگ کند؟ اگر کمیت را در نظر نگیریم و فقط کیفیت را در نظر بگیریم، واقعیت این است که با کیفیت ترین نیروهای اپوزیسیون در میان آنها هستند.
تنها نکته ای که من در نوشته شما می توانم تمام و کمال با آن موافقت کنم این است که نوشته اید: <اگر کنگره بخواهد در اعماق نفوذ کند و در شکل جنبش واقعن سیاسی اجتماعی و فرهنگی سربلند کند، باید دامنه مخاطبین خود را به نیروهای متعلق به جنبش های اجتماعی کارگران، زنان و دانشجویان بسط دهد>
با تشکر
نوشته شده توسط: Anonymous

بفرمائید این گوی و این میدان.پس از مرگ سید علی ایران این گونه خواهدشد.مجاهدین وارد ایران خواهند شد و بگیر و بندو گشتار از سوی رجوی ادامه خواهد یافت. چپها نیز ورد معرکه خواهند شد و انقلاب سرخ کار گری از سر گرفته خواهد شد.

حزب دمکرات کوردستان از کرمانشاه راه را به روی هر غیر کوردی خواهد بست. در اذربایجان عکس پیشه وری با پرچم باکی در ساختمان شهر داری تبریز و ادربیل اویزان خواهد شد.از قزوین مانند سال 24 هیچ غیر ترکی عبور نتواند کردی.

در خوزستان ببخشید عربستان نوادگان فکری شیخ خزعل در الحواز رقص شمشیر خواهند کرد و در بلوچستان فرمان عمر علیه سلام فرمان روز است.
در خود تهران زدوخورد و خونریزی ادامه خواهد داشت و چند ملیون فراری از پایتخت بسوی افغانستان و ترکیه و عراق با مرزهای بسته روبرو خواهند بود..این سرنوشت در انتظار مردم پارسی زبان است.

نوشته شده توسط: Anonymous

اگرچه گرداننده گان چنین محافلی بطورعام، و به رسم روز، و در ظاهر از دمکراسی و حقوق بشر کلی گوئی میفرمایند، اما اگر کسی ته دلشان را بکاود، در اعماق روح و جانشان! فریاد گوشخراش خدا، شاه، میهن، زمان شاهنشاه آریامهرمعدوم، بزرگ ارتشداران، خدای خدایگان، و ملت واحد آریا، زبان واحد ایرانفارس، و قبضه اختیارات تقریبا هشتاد میلیون ملل به زنجیر کشیده شده آن، در دست عده ای مفتخور، و تمامیت خواه، شنیده خواهد شد. اگر کسی وجدان بشر دوستی نداشته باشد، و احترام به حقوق زبانی، ملی ـ مدنی، و آزادیهای سیاسی و به رسمیت شناختن اقلیم جغرافیائی ملل موجود، و خلقهای آن را، کشک هم بحساب نیاورد، و برعکس مدام پز دمکراسی بدهد، نتیجه اش همین در جا زدن سی و پنچ ساله چیز دیگری نمیشود. اما از حق نباید گذشت، که چنین دید و باز دید هائی برای تجدید دیدارهای غبار گرفته، و خوردن و نوشیدن و گپهای طولانی خوب است. و اگر چندین

خانم جوان و روشنفکر و تحصیل کرده، چاشنی چنین مجالسی بشوند، مجلس نور اعلا نور خواهد بود.
نوشته شده توسط: Anonymous

تظاهرات میليونی ديروز برای استقلال بارسلونا از اسپانيا و شرکت فعال بازيکنان تيم فوتبال بارسلونا برای استقلال کاتالونهای بارسلونا. http://amkspor.com/2014/09/12/barca-bagimsizlik-gosterisinde-348093/

نوشته شده توسط: Anonymous

دست راست، دست چپ را میشوید.

نوشته شده توسط: Anonymous

نوری علا و کنگره اش، مجاهدین و شورایش، شاه و حکومتش ، خمینی و ولایتش همه و همه از یک قماشند و تا جایی که در توان داشته باشند کمترین حق و حقوقی برای ملت های تحت ستم ایران قائل نیستند. احزاب و سازمانهای ملت های تحت ستم تنها راه رهایی از یوغ اشغالگران را باید در پشت بستن به اراده و نیروی پایان ناپذیر ملت های خود جستجو کنند نه گفتگو با اشغالگران سرزمین هایشان.

نوشته شده توسط: Anonymous

چه کنگره ای؟ چند نفر جمع شدند. گفتند و خوردند و نوشیدند

نوشته شده توسط: Anonymous

بد نیست در مقاله ای جدی آدم کمی جدی تر فکر کند. شعر جای خود دارد. مقاله جای خود.

نوشته شده توسط: Anonymous

بهتر بود سوال را اینگونه مطرح میکردید: "بدون بریتانیا بر سر اسکاتلند چه می آید؟"

نوشته شده توسط: Anonymous

من صادق کامنتی در باره یک ایرانی که به جرم توهین به محمد عرب محکوم به اعدام شده است نوشتم که هنوز در اجازه رونمائی در این سایت محترم است.
من اگر عقل امروز م را داشتم بدون اما و اگر همه افراد سازمان رجوی و توده ای و فدائی و دینی و را به سازمان ساواک معرفی میکردم.
این گروهها بیش از همه دینی ها مسئول این فاجعه هستند که د رکشور ما روی داده است. رجوی با خمینی و خامنه ای و رفسنجانی و هیچ فرقی ندارند .یکی از درون نابودمیکند و دیگری از برون.

نوشته شده توسط: Anonymous

باسلام اقای کیانوش من از دیروز 4 کامنت در رابطه با جواب امرالله ابراهیمی فرستادم که یکی دیروز بود و سه تا امروز صبح چرا کامنت ها مرا انتشار نمی دهید من که قوانین سایت را رعایت کردم نه توهین بوده و چیزی فقط واقعیت را بیان کردم امیدوارم که در این رابطه اقدام کنید با تشکر

نوشته شده توسط: Anonymous

جوابم را از آقای امرالله ابراهیمی نگرفتم. از شما یک سوال پرسیدم. امیر ابراهیمی چند ماه در پادگان مجاهدین بود و از عراق به ایران رفت و چندین سال در ایران .... و بعد در هلند تقاضای پناهندگی کرد. ولی بهزاد علیشاهی 20 سال در کنار مجاهدین بود. از عراق به ایران رفت و فقط چند ماه ماند و در هلند تقاضای پناهندگی کرد. حالا چرا بهزاد علیشاهی مزدور وزارت اطلاعاته ولی امیر ابراهیمی .....

نوشته شده توسط: Anonymous

این یارو دیگه کیه!؟

نوشته شده توسط: Anonymous

Ho ho ho oh hol

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

نوشته های محققی عزیز را ندیده بودم. رفتم دنبالشان و تعدادی را هم مطالعه کردم دستشان درد نکند:« شما که می پرسید و به هر جوابی راضی نمی شوید!-آخرین روز در سنگر دانشگاه!-دانشگاه تبريز و اولين چشمه از حکومت راستگوی اسلامی!-آقای مهاجرانی، کاش سکوت می کردید!-چراغی درخاطرم می افروزم-مردی که با نردبان طنابیش گم شد!-عروسی کبرا!- نوروز در تاشکند-قرارگاه فتوا! - گرفتار در جعبه دو صفر-سیاوش کسرائی و صلیبی که خود بر دوش نهاد-یک مشت خاک- و...»

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

محققی عزیز، ممنون از نوشته ی خوبتان. دنیایی که شما در این نوشته تصویر گرده اید ، و از احساس و اندیشه و آرزوهایی که سخن گفته اید، از عشق و پاکی و دوستی ها یی که تجربه کرده اید ، دنیای جنبش فدایی بود.دنیای یک نسل بود. نسلی که پیش آهنگ «تغییر» بود. تغییر بهتر. اما شکست خوردیم. در برآوردن آرزوها. و نه در آرزوهای انسانی. از این روست که ژان لافیت نوشت«آنها که زنده اند». من مطمئنم بالاخره «برمیگردیم گل نسترن می چینیم». نه با من فردی؛ بل بیشک با من جمعی.که همیشه زنده است.نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق. هوارد فاوست نوشت:« آه! اسپارتاکوس، چرا شکست خوردیم؟چرا؟ اشتباهمان در کجا بود؟»
شما با نوشتن این قطعه کاری کردید که نیاز زنده بودنمان است.زنده بودن تلاش و آرزوهای انسانی. زنده بودن عشق و پاکیها. شما گوشه ای از آنها را نوشتید و این بسیار زیبا و آموزنده است.

جامعه ما ، نسلهای جوان، حرکت به جلو، رهایی از نکبتی که جامعه را در خود غرق کرده،سخت احتیاج دارد بداند «حد اقل یک دهه جنبش فدایی،آزادیخواهی» چه دنیایی داشت و چه تلاشهایی صورت گرفت و برپایه ی چه خصایل انسانی پیش گام تغییر گردید. قلم را کنار نگذارید. بنویسید، زشتی و زیبایی هایمان را. و خاکستری هایمان را. از شکست و پیروزیمان سخن بگویید. تکه به تکه. نقطه به نقطه. نگذارید چیزی از قلم بیفتد.

عامل شکست و عقب ماندگی جامعه ی ما «فراموشی های ماست» . اروپا را ببینید هیچ چیزشان را دور نمی اندازند، فراموش نمی کنند. کودک ۸ ساله یشان در زیر زمین که از دست نازیها به بند شده بود، یادداشتهای «روزانه» نوشت. و اکنون آنها را نشان عالم میدهند. چرا باید بچه های فدایی به خود بی توجهی بکنند؟ چرا باید خود را کمتر حساب کنند، چرا باید به اهمیت و ارزش خود آنچنان که ضروریست واقف نشوند. و این دنیایی را که خود آفریده بودند به دست فراموشی حوادث و شکستها بسپارند؟

امیدوارم دوستانیکه در آفرینش این رمان دهه ساله ی فراموش نشدنی شرکت داشتند دست به قلم برده و نسل جوان را از تجربیات آموزنده ی خود بی نصیب نگذارند.

قصهء سازماندهی ها ی هزاران عضو، کسب رأی و اعتماد مردم ، تلاشهای شبانه روزی هزاران دختر و پسر فدایی ، کار در بین زحمتکشان، سوادآموزی ها، و سخنرانی ها، یاری سازمانیافته به دهقانان تهیدست ، متشکل ساختن کارگران، و ...همه و همه در انتظار توصیف قلم شما دوستان فدایی ست.

هرگز مباد،که این تاریخ و تاریخچه ها فراموش بشوند.
مردمانیکه تاریخ خود را به فراموشی بسپارند، همیشه مجبورند گذشته ها را تکرار کنند.
بنویسید، بنویسید،حتی نوک سوزن را هم از قلم نیاندازید. بنویسید،قصه های بچه ها را بنویسید. همانطور که شهرزاد سلطان جبار را با قصه هایش شکست ابدی داد، ما هم این توانایی را داریم که این «داعش وطنی» را تنها با قصه هایمان شکست بدهیم.
بنویسید، و از درخشش هیچ اشک و لبخندی نگذرید. از تصویر برق چشمان هیچ جان آزاده ای دریغ نورزید. اکنون زمان آن است که فدایی سوگند یاد کند به عشق جوانان آزادیخواه جان برکف اش که تمام قصه هایشان را بنویسد.نقطه به نقطه،مو به مو.« می خواستیم تن در سه تیزاب بشوئیم و فریاد بر آوردیم: «کیست چون ما پاکیزه؟» ...
نوشته شده توسط: Anonymous

امرالله ابراهیمی بر علیه خیلیها افشاگری کرد. در تمامی افشاگریها فرد افشا شده را به سمت شکایت کردن علیه خودش هول داد و این از دو حال خارج نیست یا دارای مدارکی است که مو لای درزش نمی رود و یا اینکه خودش پلیسه و پشتش خیلی گرم است.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

سروش عزیز، ممنون از نظر شما. و همینطور از دیگر دوستان که لطف کرده نظرشان را برایم فرستاده اند، تشکر میکنم.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه کامنت پیشین: نظرات به زبانهای خارجی: yes. thank you for this style )) ممنون از این استیل.

ناشناس۱۰:۵۹ قبل‌ازظهر
Eine Tiefgründige und zum Nachdenken anregende Geschichte, die sehr gut gelungen ist.
داستانی ست غم انگیزو قابل تفکر.و هیجان زا، که بخوبی نوشته شده است.

ناشناس۲:۱۵ بعدازظهر
»Von allen Weisen, die ich in der Welt je sah
gab es Niemanden ohne Leid
Mein Herz sei verrückt
Verrücktheit hat auch ihre eigene Welt«
Sehr bewegende "schöne" Geschichte.
داستان بسیار زیبا و تکان دهنده ایست.

Danke Sascha
« زهوشیاران عالم، هركه را دیدم غمى دارد»
« دلا دیوانه شو ! دیوانگى هم عالمى دارد »-

ناشناس۴:۳۲ بعدازظهر
das ist eine tarurige Geschichte,
داستان غم انگیزی ست.
mazizaki

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

چند نظر در مورد داستان آیجان که نویسنده در یافت کرده : سلام ايليار عزيز،
داستانت را خواندم و از آن لذت بردم.، لذتي آميخته با درد و غم. جالبي تراژيک هنر در اين خصلت عجيب اوست که در عين دردناکي لذت بخش است. در هنر زشتيها زيبا ميشوند و مي گوييم، چه زيبا و قوي زشتي و درد را تصوير کرده است.موضوع داستان تو نيز داراي اين المنتهاي قوي تراژيک و انسانيست و به بيان معضلات و حالتهايي مي پردازد که خاص انسانها و جوامع در حال بحران و يا گرفتار در بحران عميق زندگيند...

سلام ايليار عزيز،
داستانت را خواندم و از آن لذت بردم.، لذتي آميخته با درد و غم. جالبي تراژيک هنر در اين خصلت عجيب اوست که در عين دردناکي لذت بخش است. در هنر زشتيها زيبا ميشوند و مي گوييم، چه زيبا و قوي زشتي و درد را تصوير کرده است.موضوع داستان تو نيز داراي اين المنتهاي قوي تراژيک و انسانيست و به بيان معضلات و حالتهايي مي پردازد که خاص انسانها و جوامع در حال بحران و يا گرفتار در بحران عميق زندگيند. بيان حالات مربوط به بحران تواب، بيان بحرانهاي فردي انسانهاي گرفتار در بحران سياسي/اجتماعي و درگيريهاي عشقي و انساني افراد گرفتار در اين بحرانهاي سياسي/اجتماعي از نکات جالب داستان توست. اينگونه حالات،تناقضات و درد فيگورهايي چون آيجان، اراز و چنتار قابل لمس و درک است و بيان تراژدي و قصه عشق آنها توسط داستان قابل لمس است. داستان تو در واقع در قالب يک تراژدي فردي يک تواب و يا قهرمان، همزمان به تراژدي عشقي و تراژدي اجتماعي نيز مي خواهد بپردازد و پيوند ميان اين حالات را نشان دهد که در نهايت به خودکشي نقاش منجر ميشود، خودکشي ايي که در واقع و ناخوداآگاه گويي از قبل به تصوير کشيده شده است و ما در واقع تحقق يافتن يک اوراکل و يا پيشگويي هنرمندانه را شاهد ميشويم.اين موضوعات و المنتهاي مختلف از قدرتهاي داستان هستند. ضعف داستان در اين است که داستان نمي تواند بخوبي چه در زبان و چه در مسير داستان اين چندلايگي را کامل بوجود آورد و داراي سکته هاي موقت زباني و موضوعي است و گاه بجاي چندلايگي اثر دچار حالت درهم ريختگي ميشود.اينگونه از يکطرف زبان داستان گاه بشدت کتابي مي شود و قادر به ايجاد ديالوگ واقعي و صميمي ميان فيگورها و يا ميان داستان و خواننده نيست و نيز از طرف ديگر اين لايه هاي مختلف فردي/عشقي/اجتماعي و پيوند ميان اين تراژديها خوب شکافته و مطرح نميشود. به اين خاطر داستان حالتي خاطره وار/ادبي گاهي پيدا مي کند، بدون اينکه بخوبي ديالوگ و تاثير متقابل اين زندگيها و نگاهها و متون مختلف فردي/جمعي طرح و بيان شود. ايليار جان اگر بتواني با حفظ اين المنتهاي پايه اي داستان و با حفظ همين فيگورها، زبان داستان را خصوصيتر و بويژه در حين ديالوگها، صميمي تر بکني و ميان زبانهاي مردانه و زنانه تفاوتهايي ايجاد کني، داستانت قويتر و پربارتر ميشود. يعني ابتداي داستان تا زماني که آيجان به بيان چاه درونش و خلاء درونش مي پردازد، داراي يک زبان گاها مصنوعي وادبيات سياسيست. اما از لحظه اي که آيجان از بحران درونش سخن ميگويد، داستان پررنگ و قوي مي شود و زبان نيز صميمي تر و تراژدي ملموس تر. در مسير بعدي گاهي دوباره اين زبان مصنوعي چيره ميشود و باز لحظاتي در گفتار مي رسد که ديگربار اين ايماژهاي قوي هنري و ديالوگهاي خوب مطرح ميشود.ديدار با پيرمرد نقاش و يا برخوردهايي با حرفهاي در قهوه خانه و مورد بي احترامي قرار گرفتن را ميشود بيشتر باز کرد و جوانب مختلف آنرا پياده کرد. بباور من هرچه بيشتر در معناي تفکر بينامتني باختين به ايجاد ديالوگ و گفتگو ،چه در درون يک فرد و ميان حالات و تناقضات درونيش،چه در بيرون و با عشق و يا با اجتماع و استاد، و بيان اين ديالوگ امکان دهي، اثرت و داستانت قويتر مي شود و پيوند ميان تراژدي فردي و جمعي و اجنتاب ناپذير بودن مرگ نهايي آيجان مشخص تر ميشود،مرگي که در واقع از قبل و در نگاه زن در نقاشي مطرح شده است و همه چيز گويي در نهايت آنچيزي را تکرار مي کند که در واقع غيرقابل تکرار است، زيرا تکرار تنها در شکل بيمارگونه آن به معناي تکرار و ماندن در بحران است و ايجاد تراژدي سيزيف. اما در شکل سالم و پرقدرت آن تکرار به معناي چرخشي است،چرخشي که اما هيچگاه تکرار نيست بلکه با خويش تفاوتي نو مي آفريند.موفق باشي دوست عزيز و ناآشنا..
داريوش برادري

نوشته شده توسط: Anonymous

رشته و تخصص امرالله ابراهیمی کامپیوتر است. یک دوره ای هم رئیس یک قسمت از کامپیوتر سازی اتل ( با اینتل اشتباه نشود) بود اما نباید به کار و منبع در آمد او توجه کرد. الان هم احتمالا کار و منبع درآمد او از همان تخصصش در کامپیوتر است. همکارش به من و سعید اسدی گفته بود که او در یک چشم به هم زدن هر کدی را باز می کند و وارد کامپیوتر می شود. امرالله اگر خودش پلیس نیست چگونه فهمید که سازمان امنیت هلند در آپریل سال گذشته خواهان لغو استاتوس بهزاد علیشاهی شد؟ یک بار دیگر فراخوانی که داده و همچنین دیگر نوشته هایش را بخوانید همه مسایلی را علیشاهی و خانمش بعد از هشت ماه عنوان کردند را می دانست و نوشت. این همه اطلاعات را فقط باید پلیس داشته باشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

بالاخره این سعادت نصیب خوانندگان و دست اندر کاران ایران گلوبال نیز شد، که محضر محترم جناب تبریزی طی کامنتری بطور اکید، به رئیس روسا و نویسندگان سایت و دیگر کامنت نویسان، با تاکید تذکر میدهند، که از بکار بردن کلماتی چون؛( جامعه فارس، جامعه ترک، جامعه عرب، جامعه کرد، جامعه یهودی، جامعه ارمنی، جامعه افغانی و ...) باید خود داری کرد، زیرا از نظر ایشان بکار بردن چنین کلماتی نژادپرستی نام دارد، یعنی هرکس آن کلمات را بر زبان بیاورد، نژاد پرست است. همچنین ایشان در ادامه فرمایشاتش تاکید میفرمایند که ؛( از نظر وی برابر آئین نامه چنین نوشته های نژادپرستانه ای نباید به نمایش درآیند. ) پایان نقل قول. اما از نظر ایشان هر چقدر که دلتان بخواهد میتوانید کلماتی مثل؛( پانترک، تجزیه طلب، ترک تبار، ترک مهاجر، آذری تبار، شما ترک نیستی، شما آذری هستی! و یا کلماتی مثل عرب تبار، اعراب مهاجر،

اعراب مهاجم، و یا، نژاد ایرانی، زبان ایرانی، ملت واحد ایران، زبان واحد ایران، تمامیت ارضی، ایرانفارس، فارسی شکرست، نژاد واحد آریا، ملت واحد، و خزعبلاتی از این دست ... و امثالهم را میتوانید بفور بکار ببرید. و از نظر وی هیچگونه اشکالی فنی و قانونی ندارد. اما بکار بردن کلمه "جامعه فارس"، درست بر رگ عصب شوونیسم برمیخورد ، که دیگر نمیتواند خود را زیر پوشش کلمات کلی گوئی مثل ( مردم ایران، فرهنگ ایرانی، جماعت ایرانی، ملت ایران، نژاد ایرانی، نژاد واحد ایرانی،... و امثالهم ) استتار کند. زیرا ایران از ملل مختلف متشکل شده است، و جامعه فارس تنها بخش اندکی از آن است. از اینرو کامنت نویسان بدان توجه داشته باشند، که ماهیت راسیستی نژادپرستان شونیسم فارس را با بکار بردن کلمه، (جامعه فارس) برجسته نکنند، زیرا ملل ایران از جنایات راسیسم فارس و ماهیت فرهنگ کش جامعه آنان آگاه میشوند. مرسی آقای نماینده.


نوشته شده توسط: Anonymous

برای رفع هر گونه سئو تفاهم و همبستگی ملی علیه تشنگی گرسنگی کم ابی خشکسالی بهتر است که مردم ملایر و بروجرد و خرم اباد تا ابادان از سرخس تا مشهد از یزد وکرمان تا بند رگنا وه همراه مردم اذربایجان و کوردستان به خیابانها بیایند.

نوشته شده توسط: Anonymous

چکیده: -آیجان "نقاش" پس از ۷سال و اندی از اداره "زندان" بیرون میاید.ـ جنناز، معشوقه اش بیرون آمدنش را زیرنظر دارد وآنگاه که آیجآن در خانه نشسته ، جنناز به دیدنش میرود. ـ پس از چندی، آنها تصمیم بدیدن دوست خود آراز میگیرند. ـ آراز و جنناز به دگرگونی روحی آیجان پی برده، شب را همگی در خانه آراز بسرمیبرند.ـ آیجان بدیدار استاد نقاشش رفته وپس از اندی استاد از ازدواج آیجان وآراز واینکه آنها دارای یک فرزند هستند میگوید. ـ آراز دستگر شده، وبدنبال آن جنناز نیز دستگیر میشود. ـ آیجان دست به خودکشی میزند.

نقد: داستانی کوتاه، بسیار فشرده، اما گیرا. خواننده نمیتواند آنرا نیمه خوانده کنار نهد. داستانی حماسی‌ ـ عاشقانه اما با پایانی غم انگیز، امیدزدا. اگر داستان آنجا پایان می یافت که جنناز دستگیر شد، شاید خواننده را بیشترتکان میداد. شاید خواننده دنبا له داستان را طور دیگر برای خودش میساخت. خواننده پس از پایان آن، دیگر نمیتواند چیزی بآن بیفزاید. زمان ومکان داستان روشن نیست. جنناز چادر وروسری را برمیگیرد و در این لحظه ناقوس کلیسا طنین می افکند. اینجا روشن نیست که آیا آنها در یک شهر اسلامی زندگی میکنند ویا در شهر مسیحی؟ از نگارستانی که سالها در آن کار کرده هیچ گزارشی داده نمیشود. وقتیکه او وارد نگارستان شد تا استادش را پس از ۷سال ببیند، بدون اینکه سلام دهد، وارد کارگاه شده، استاد بطرف اندرون رفته و آیجان بدنبالش میرود. تازه اینجا به یادش میآید سلام کند؟ استاد او را نمیشناسد. پرسش : استادی که چهره نگار است ومبایستی حافظه خوبی نیز داشته باشد، او را نمیشناسد اما چگونه قهوچی ویا بچه ها او را میشناسند؟ تصویرها جدیت داستان را مکاهد وآنرا بسوی داستانهای کودکان میکشاند. جمله های آیجان وجنناز بسیار آسان از سبک حماسی ـ انقلابی به سبک مقاله نویسی و از آن به زبان گفتگوی خانوادگی دگرگون میشود. امیدوارم از روراستی من رنجیده نشوید. با درود
نوشته شده توسط: امرالله ابراهیمی

مزدوران وزارت اطلاعات با شگردهای مختلف می خواهند ما را به عقب نشینی و یا سکوت وادارند. قبلاً اعلام کرده بودم و در اینجا مجدداً تکرار و تأکید می کنم که مرعوب هجمه و جوسازی‌های مزدوران وزارت اطلاعات نخواهیم شد. عقب نشینی نخواهیم کرد. پا را از روی پدال گاز بر نخواهیم داشت. بر سرعت و توان خویش خواهیم افزود و مطمئناً موفق به جمع کردن بساط کلیه مزدوران رژیم در همه کشورهای اروپایی خواهیم شد. مدارک محکمه پسند و اهرم فشاری در دست ما هست که با آنها می شود دُوَل اروپایی را وادار به دستگیری و محاکمه همه مزدوران کرد. خوشبختانه ایرانیان آزاده هم با ما همراه هستند و این همان چیزی است که نقش مؤثر در وادار کردن دولت‌های اروپایی جهت اقدام قاطع در این زمینه دارد.

نوشته شده توسط: امرالله ابراهیمی

بارها نوشتم و باز هم تکرار می کنم که بنده در گروه آذرخش فعالیت می کنم که یک گروه کاملاً مستقل و بدون وابستگی گروهی و دولتی است. این گروه در راستای شناسایی، افشا و اقدام قانونی علیه نفوذی‌های وزارت اطلاعات در اروپا تلاش می کند. با همه گروه‌های اپوزیسیون رابطه دوستی دارد. هزینه فعالیت و دادگاه هم فقط از جانب اعضای گروه تأمین می گردد و طبق اساسنامه درونی اجازه ندارد از هیچ فرد، گروه و دولتی کمک مالی دریافت کند که وابستگی به دنبال داشته باشد و یا به منافع آنها توجه بیشتری شود. تلاش فردی بنده هم در جهت رهایی ایران و ایرانی از چنگال خمینی صفتان و رسیدن به آزادی و عدالت است. برای تحقق آرمانم از هر فرد و سازمانی که با این نظام جهل و جنایت مبارزه کند، حمایت می کنم.

نوشته شده توسط: امرالله ابراهیمی

خطاب به کلیه مزدوران وزارت اطلاعات
* هر ایرانی آزاده می تواند "وکیل و وصیع" بنده باشد. مطمناً با همّت همین "وکیل و وصیع"‌های آزاده بساط شما مزدوران در تمامی کشورها را بر خواهیم چید. پرونده همه کسانی که از عراق به ایران رفته و توسط وزارت اطلاعات چه برای نفوذ ( با ظاهری هوادار مجاهدین و فدایی) و چه جهت "افشاگری" بر علیه سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت اعزام شدند را با تمام توان پیگیری خواهیم کرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

منظور آقای ... همین است! ولی ایشان معتقدند که رسانه نباید دنبال سیاست راه بیفتد. باید مستقل باشد که البته بسیار ذهنی‌ است. کسی‌ که بودجه رسانه را تامین می‌کند در خطوط سیاسی آن هم دخیل است! اوباما و کلا غرب هنری ندارند جز پشتیبانی‌ از گروه‌های مرتجع . یعنی‌ منافع خودشان. آمدن یک نیروی مردمی به نفع این طالبان نفت و دلار نیست.

نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام هموطنان بار دیگر سوالات خودم را مطرح می کنم . نمی دانم چرا بجز اقای امرالله ابراهیمی که طرف حساب اصلی است تمامی دوستان وی امدند و اظهار نظر کردند اما خود اقا ابراهیمی نمی اید جواب بدهد وی چند نفر وکیل وصیع دارد .--------------------------------. سوال اول از اقای امرالله ابراهیمی است ایا شما از سازمان مجاهدین پول دریافت می کنید یا نه سوال دوم شما با پلیس هلند بر علیه ایرانی های که مخالف سازمان مجاهدین هستند از هر طیفی که باشند شما خبر چینی انها را می کنید با پلیس هلند همکاری می کنید . مجدد بیان می کنم تا زمانی که به طور واضح به این دوسوال جواب داده نشود و نوشته نشود سکوت شما اقای ابراهیمی تایئد ان دو سوال است یاد اور بشوم که در رابطه با این دو سوال هیچ وکیل و صیعی پذیرفته نمی شود

نوشته شده توسط: Anonymous

راضیه ها و سعیده ها که با نام مستعار وارد کار های سیاسی شده اید و نمی دانید که بازیچه دست دیگران شده اید این ادرس سایت را که گذاشته ای را من قبلا خوانده بودم خوب است شما با گوش باز و اگر اگر وجدان نداشته ای به اندازه سر سوزن داشته باشید و بخوانید و این قدر چپ اندر قیچی نروید من چند سوال مشخص دارم که هر کسی که وکیل اقای امرالله ابراهیمی است یا خودش جواب بدهد . 1- امرالله ابراهیمی برای امرار معاش از کجا می اورد2- چه رابطه با پلیس هلند دارد 3- پشتش به کی است که ادعا دارد هر کی می خواهد برود ازدست من شکایت کند 4- امرالله چی کسی است که خودش را طزف حساب جدا شده ها ی سازمان مجاهدین کرده . این اقا مگر خرج خوراک و زن بچه ندارد از کجا می اورد و.......

نوشته شده توسط: Anonymous

" به عنوان کسی که هر روز چند برنامه‌ی این رسانه را مرور می کنم ". کسی که هر روز چند برنامه‌ی صدای امریکا را مرور کند, روزی سرش به سنگ میخورد و سزایش همین است. خود کرده را چاره نیست.

نوشته شده توسط: Anonymous

بسکه حرف حق کسی در دهر نتواند شنید - گیرد اول در اذان گفتن , موذن گوش را . اشرف

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب مجید محمدی گرامی / شما به جای اینکه به صدای امریکا و هر صدای شبکه فارسی دولت های غربی انتقاد کنید ، بهتر بود ابتدا تحلیلی از تغییر نگرش غرب نسبت به جمهوری اسلامی ارائه نمایید ! به گفته شما ؛ دولت امریکا این تغییرات را برای جلب توجه مقامات جمهوری اسلامی انجام می شود را با ارسال این علامت که:
الف. ایالات متحده به دنبال براندازی جمهوری اسلامی نیست؛
ب. ایالات متحده جمهوری اسلامی را قابل اصلاح می داند؛ و
پ. ایالات متحده آماده‌ی همکاری با جمهوری اسلامی در مسائل منطقه‌ای است

متاسفانه خیلی از عوامل کلیدی و تاثیر گذار در اپوزیسیون رژیم، درکی از تغییر شرایط جدید خاورمیانه و سیاست جدید غرب ندارند. امریکا و جمهوری اسلامی مد تهاست که با هم در حال مذاکره و «چک و چونه »هستند .آنان قصد دارند ؛ سطح رابطه ها را بالا ببرند . اوباما فکر می کند که دولت های عربی مثل عربستان، قطر و....برخلاف سیاست خاورمیانه ای امریکا عمل می کنند، بنابراین امریکا قصد تغییر تناسب قوا(تسلیح کردها و بالا بردن نقش ایران) در منطقه را دارند .از این رو، جهت برقراری رابطه رسمی با جمهوری اسلامی تلاش می کند. او باما تا انجا پیش رفت که دیروز رهبران عربستان و قطر را نصیحت می کرد که دست از سیاست خصمانه نسبت به رزیم تهران بردارند و او تاکید می کرد که ایران علیه کشورهای سنی مذهب نیست ؛ ان وقت جنابعالی انتظار داری که اوباما سیاست 5 سال پیش خود در قبال ایران را پیش گیرد؟ مگر اصولا صدای امریکا و یا بی بی سی می توانند مستقل باشند ؟نتیجه اینکه بجای نقد و افشاگری علیه بی بی سی و صدای امریکا بهتر بود؛ تغییر اساسی سیاست غرب نسبت به رزیم را بعنوان یک واقیعت غیر قابل انکار در محاسبات خود منظور کنید . هیج صدایی در جهان غرب بی طرف نیست و همینطور محض رضای خدا پول خرج نمی کند و سر دبیر بخش صدای امریکا و بی بی سی فارسی راهی جز اجرای دستورات از بالا ندارند و در اینده ما شاهد تغییرات بیشتری در این خصوص خواهیم بود. چاره راه تقویت مدیای مستقل اپوزیسیون ایران است.
نوشته شده توسط: Anonymous

نوشت که تمامی نوشته های امرالله ابراهیمی را ظرف چند روز خواند. خوب اگر تمام نوشته های امرالله را خواندی، دنبال چی می گردی و انتظار داری چی بشنوی؟ امرالله که در لینک زیر همه چی را توضیح داده و بهزاد علیشاهی و همسرش هم بعد از هفت ماه به آنچه که او نوشته بود اعتراف کردند.
http://www.iranglobal.info/node/33437

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام. با درود به آقای قابوسی و سپاس از این نقد بسیار خوب. سالهاست که آقای اسماعیل خویی در اشعار خود از عبارت های فاشیستی و توهین آمیز به فرهنگ واقوام ایرانی استفاده می کند. به دو دلیل اصلی: یکی شناخت ارتجاعی از دین اکثریت مردم ایران ودیگری توسل به قافیه سازی های ناشیانهء ناشی از کاهش استعداد شعری. فکرمیکنم شما اولین شخصی هستید که شجاعانه این ناهنجاری اخلاقی را دقیق ودرست،نقد ومحکوم کرده اید.من به این نقد که دفاع ازاخلاق دمکراسی است آفرین می گویم. به آقای خویی پیشنهاد می کنم دراشعارخود کیفیت را فدای کمیت نکنند تا برای قافیه سازی،گرفتار شعارهای نادرست نگردند.اخلاق ادبی را رعایت کنند ودر نقد اسلام به جای اعتماد کردن به ترجمان و جنایات آخوندیسم و به جای تکیه کردن برادعاهای کهنه پرستان، به کتاب مشخص آن بنگرند تا اشعار خود را به گزاره های وارونه و الفاظ نژادپرستانه نیالایند. سپاس از ایران گلوبال

نوشته شده توسط: Anonymous

Ba salami be garmi o roshani-e aftab
Be pey-vaste name-ye qabli ke be hozouretoon ferestadam, nokat-e chandi ro mibayest ezafe konam. Albateh nik midanam ke in bahs ro be satthi kolli-tar erteqa daham.
Dirooz dar namei khatab be BBC-persian ke bahs-e pishravi-e daesh va digar eslamist-ha ro mattrah kardeh boud ke moteassefaneh az enteshar-e nameye injaneb khod-dari kardand.
Por-vazeh ast ke chera!?
Hal bandeh haman nameh ro khatab-e be shoma Aziz-e fadai ersal midaram.!
Ba ehtramat-e bi-shaebe: Mazdak

کاربر محترم، با تشکر از پیام شما، متاسفانه مجبور شدیم به دلیل نقض شدن مقررات سایت در پیامتان، آن حذف کنیم.
علت آن است که امکان ارسال متن به زبانی غیر از فارسی به این سایت امکانپذیر نیست.
اگر می خواهید آن را بازنویسی کنید، خوشحال خواهیم شد که آن را دوباره بررسی کنیم.
اگر با نحوه ویرایش پیامتان مخالف هستید لطفا به این ایمیل پاسخ دهید و یکی از مسئولان صفحه با شما تماس خواهد گرفت.
مسوولان انتشار اظهار نظرها در بی بی سی
نشانی اینترنتی محتوای مورد نظر (اکنون حذف شده است):

موضوع:
اظهارنظر:
Ba salam,
Bebinid, hadaf-e kolli az koudeta-ye shoum-e Islamist-Imperialism dar Iran o mantaqe yek rokn-e aslish sazmandehi va taqviat-e jebhe-ye rast-eefrati dar mantaqe va dar sar-a-sar-e jahan mibashad.!
Hal chetowr bedin manzour o maqsoud-e shoum, khoonbar o zedd-e bashari-e khod residand o miresand, dorost az tariqe sazmandehi-e hamin dastejat-e jenayat-kar-e islamist. Ye mosha-hede-ye kolli bar ravand-e havades-e siasi-nezami va ejtemai-farhangi dar toul-e 30-40 sale-ye akhir, mobayen in etehad-e shoum-e Islamist-imperialism-e.
Sazmandehi, taqviat va normalize kardan-e jenah-e rast-e efrati, az joml-e ahzab-e rasisti va nazisti dar europe o america ham az ijad-e bi-sobati-e eqtesadi-ejtemai dar in manateq gashteh.!
Hadaf az tamami-e in dasiseha antowr ke dar mian-e azhan-e omoumi elqa mikonand nist.! In arajif ro khode anha be onvan-e tahlil-e siasi be khord-e mardom midan, ke USA mikhad manafe-ye mellish ro hefz konad .
Dar sourati ke bar tebqe mosha-hedat-e khodam be in noqte nazar residam ke hadaf-e kolli az tamami-e in kosht-o-koshtar-ha va nezami kardan-e javve siasi dar jahan, tanha o tanha baray-e hefze nezame manhous-e sarmay-e-darist o bass! Dar in mab-has, digar manafe-ye melli in ya an keshvar-e sarmay-edari matrah nemibashad, ke hefz-e koll-e nezam matrah-e!
Ba sepas-e faravan
Mazdak


مسوولان انتشار اظهار نظرها در بی بی سی
نشانی اینترنتی محتوای مورد نظر (اکنون حذف شده است):
موضوع:
نظر شما درباره 'همکاری نظامی ایران و آمریکا' در عراق چیست؟
اظهارنظر:
Halqey-e asli va shomare 1 in dasise-haye siasi-nezami az natayeje siasate taqir-e regim dar kolle mantaqe hasel gashte! Taqir-e regimi ke avval dar iran rokh dad va be name enqelab be mardome iran va jahan khorandand, sepass ba ijad-e jang o jenayat nirouha-ye moteraqi ro tar o mar kardand dar in 35 sale gozashter. Osoulan barqararie hokoumate eslam barnamei tanzim shodeh va toul o deraz ast ke tadrijan dar sar-a-sare mantaqe be onvane enqelab ya tahte esme ramze #Bahar-e Arabi" be khorde jahanian dadand. Azizan hargez dosh-mani mian hokoumate eslami dar iran ba USA vojoode khareji nadashte va nadarad. In hokoumate jang o jenayate eslami khod neshan az koudetaye Islamist-US imperialism mibashad. Chandin sale pish in mozou-at ro dar resane-haye digar ham onvan kardam vali kheyle tabliqate islamist-imperialisti anchenan ba heddat o sheddat be mardom qaleb o elqaa mishe ke aksararan khah-na-khah bedan bavar mikonand! Hal vojoode islamist-haye be zaher khashen-tar va jenayatkar-tar az hokoumat-e iran, khod barekatist el
نوشته شده توسط: Anonymous

اینها چرا برای رژیم جاسوسی می کنند که امرالله ابراهیمی آنان را بفروشد؟ اگر بنویسید اینها مزدور نیستند و برای انتقاد از مجاهدین امرالله آنان را فروخته و پلیس هم اینها را دستگیر کرد و ماه هاست که در زندانند، دیگر خیلی مضحکه می شوید. در اروپا قانون حاکم است و جرم تعریف شده است. مزدوران رژیم فکر می کنند همه کشورها مثل ایران است که برای یک انتقاد دستگیر و زندانی کنند.

نوشته شده توسط: Anonymous

ریشه مشگل خود سید علی هم نیست بلکه مشگل اموزش های دینی و سرسپردگی دینی به هر قیمت است.هم اکنون ایشان در بیمارستان است و شاید انشالله تعالی دعوت حق را لبیک گویند ولی مشگل حل خواهد شد؟ نه . هزارن اخوند و بچه اخوند عربتار و فریب خورده اماده عملی کردن فرامین الهی و قرانی هستند.این دین اساسن ضد ایرانی و ضد ملی است.پس از ایشان باز ولی وقیهی بالای منبر قدرت خواهد رفت.اگر نظام هم سرنگون شود جامعه ایرانی با انتقاجویان رجوی و خود رجوی چه خواهند کرد؟ایا رجوی مسیح وار و یا بوداگونه رفتار خواهد کرد و یا ایران همان اشرف خواهد شد؟ راه حل جدائی دین و رفتن اخوند ها از حوزه قدرت است ولی رفتن اخوند کافی نیست اخوند باید قران را از ایات خشونت پاک کند و چهره ای انسانی به قران بدهد.عملی شدن قران ملتی را نابود کرد و مسلمین ایرانی باید دین اسلام و هر دینی را بالاتر از کشور خود ندانند.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

اسماعیل گرامی، در شرایط جامعه ایران نه سوسیالیسم قابل تحقق است و نه جدایی یا استقلال. هردو موضوع از نظر عملی اتوپی ست. اما تحقق قدرت غیر متمرکز مثلا فدرالیسم ممکن است و بستگی به توازون نیروها دارد. راه اتوپی ها راه شکست است و هرز بردن نیرو. شعار های آینده های بسیار دور را درست است که به آیندگان بسیار دور بسپاریم. کار عملی اکنون رفع دیکتاتوری-رفع تبعیض- رفع قدرت متمرکز- رفع نسبی بیعدالتی اجتماعی-جدایی دین از دولت ... ا ست. بهتر است نیرو را در این جهت لازم مصرف نمود. رویا ها به دنیای رویایی تعلق دارند و به درد امروز نمیخورند. شعارها هم نابودی دیکتاتوری تبعیض-قدرت متمرکز-بیعدالتی اجتماعی ست. این اهداف عملی هم به تنهایی تحقق نمی یابد-ضرورت دارد همه ی مردمان هم منفعت در این گامها متحد عمل کنند و همبستگی داشته باشند. هیچ مردمی در ایران نمی تواند به تنهایی پیروز شود.

کار تنهایی یعنی شکست. و حکومت هم همین را میخواهد. مخالفان شکست بخورند و کاری از پیش نبرند. بفرمایید کلاه خود را کمی با خودتان قاضی کنید. توجه نابدل و نویسنده ی مقاله به اتحاد عملی برای پیروزی ست. شکست انقلاب مشروطیت-بهمن- 21 آذر- کردستان و ...همه بعلت عدم اتحاد مبارزه بوده است. و هر جا هم کمی پیروزی بوده نتیجه اتحاد عملی بوده است. پیروزی خمینی هم نتیجه اتحاد عملی بود.آذربایجان در ایران نه اسکاتلند است و نه جمهوری آذربایجان. و نه جای دیگر. هر نطقه شرایط خاص و زمان خاص خود و فرهنگ سیاسی خاص خود و سازمان یابی و امکانات عملی خود را دارد. کسی که بدون توجه به این شرایط خاص حرکت میکند کارش شکست است.سن ساغ من سلامت.
نوشته شده توسط: Anonymous

اقای تبریزی گرامی .این اقا و یا خانم Anonymous هدفی جز تخریب و ایجاد جنگ و اشوب ندارد در کامنتی که من نوشتم و علنی نشد اقای ائیلار نوشتند که نظام هم میتواند در این سایت مطلب بنویسد معنای این حرف این است که عوامل سازمان واواک هم حق نوشتن دارند ولی من با این نظر مخالفم و حق نظام و عوامل انها فقط یک وکیل است. این اقای Anonymous
خیرخواه هیچ جریانی نیست و بارها شاهد بوده ایم که ایشان در نقش مخالف و موافق ظاهر میشود.سایت ایران گلوبال نیاید اجازه دهد که میدان تبلیغ مسموم برای افراد خطرناک شود.بسیاری از نوسندگان سایت با کمال شجاعت با نام و تصویر اظهار عقیده میکنند و البته باهر نظری قابل احترام .اگر اقای Anonymous صداقت یک انسان مقید به اخلاق را دارند میتوانند بدون ترس با نام نظریات خود را بنویسند ونه چون تیری در تاریگی عمل کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

. اما مهم نیست چون سوسیالیستهای واقعی و رهروان کمونیست بزرگ آذربایجان یعنی جعفر پیشه وری هنوز زنده هستند. آنها سیستم فاشیستی و بورژوایی فارس و ایرانی را دشمن آذربایجانیها میدانند و تنها راه رهایی آذربایجان را جدایی قطعی و استقلال ملی آذربایجان میدانند. سوسیالیستهای آذربایجان هر چند تشکیلات، برنامه و کادر ندارند اما در جنبش ملی و دمکراتیک آذربایجان فعالانه مبارزه میکنند و آذربایجان جنوبی را بسوی استقلال ملی و سوسیالیسم رهنمون میکنند. زنده باد استقلال آذربایجان جنوبی – زنده باد سوسیالیسم
این است استراتژی سوسیالیستها و کمونیستهای آذربایجان جنوبی نه آنکه خانم اشرف و رفیق نابدل معین کرده اند.

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم اشرف در این نوشته مانند نابدل دشمن واقعی را از مردم آذربایجان مخفی نگه میدارد و همچون 40 سال پیش بر تضاد "خلق و امپیریالیسم" پای می فشارد. از نظر ما دشمن مردم آذربایجان دولت بورژوای، اشغالگر و فاشیستی ایران است اما او مثل دایی جان ناپلئون "انگلیسی"ها و امپریالیسم خارجی را دشمن ملت تورک و به اصطلاح "خلقها" معرفی میکند و در این نوشته هزار بار لفظ "امپریالیسم" را تکرار کردند و از تکرار آن لذت برده و دلخوش میشوند. خانم اشرف و نابدلها اسیر و قربانی تئوریهای کهنه، غیرعلمی و قدیمی شده اند که در نتیجه آن از صحنه سیاست ایران و آذربایجان منزوی شده و تک و تنها در غار اصحاب کهف باقی مانده اند و ازمبارزه آذربایجانیها و "خلقهایشان" جدا افتاده اند.

. ایشان بخاطر گیر افتادن در تورهای تئوریهای چریکی شان و حبس شدن در غار اصحاب کهف هنوز هم مانند نابدل "خلقها" را به اتحاد دمکراتیک جهت حفظ ایران دعوت میکند. ایشان در این غار خبر ندارند که ملتها (می بخشید خلقها) در ایران از هم فاصله گرفته و خود را برای اعلام استقلال ملی آماده میکنند. ایشان نمی دانند که ایران عملا مانند عراق تجزیه شده است و شعار اتحاد خلقها بسیار خنده دار و احمقانه به نظر میرسد. بقول ملا نصرالدین حرف مرد یکی است و حرف چریکها همان حرف 40 – 50 سال پیش است. خانم اشرف در مقاله اش بدرستی فاشیستهای فارس، کسروی، جزنی و فرقه دمکرات را به نقد میکشد اما چه فایده، استراتژی و الترناتیو خانم اشرف و نابدل همان حفظ تمامیت ارضی ایران است. ایشان حتی جهت حفظ ایران بزرگ و باعظمت شان از خود مختاری و فدرالیسم هم حرفی نمی زنند. کسی که امروز حداقل تاکید میکنم حداقل از استراتژی فدرالیسم در آذربایجان حرف نزند جایی در آذربایجان ندارد. خانم اشرف در این مقاله عکسی یادگاری با لباس کردی و پیشمرگانه در دوره اقامتشان در کردستان دارند. ایشان متاسفانه در کردستان هیچی از پیشمرگان کمونیست کورد یاد نگرفتند. کمونیستهای کرد برای رفع ستم ملی و رهایی کردستان از اشغالگران ایرانی دست به اسلحه برده و 35 سال گذشته جنگهای قهرمانانه و بزرگی را با رژیم اسلامی نموده اند. آنها احزاب کردستانی ایجاد کرده و مبارزات ملی و رهایی بخش کردستان را رهبری کرده اند. هزاران کمونیست کورد با شعار" بیژی کردستان، بیژی سوسیالیسم" ( زنده باد کردستان، زنده باد سوسیالیسم) جان باختند. آیا خانم اشرف حاضر است مانند کمونیستهای کرد و زنان مسلح و پیشمرگ کورد باشند و بعنوان یک آذربایجانی حزب آذربایجانی تشکیل دهد و در مبارزات رهایی بخش "خلق" ترک مبارزه کند. نه هرگز. - ادامه دارد
نوشته شده توسط: Anonymous

من به رفیق نابدل و اشرف دهقانی بعنوان مبارزین سیاسی بخصوص در زمان شاه احترام قائل هستم. قبلا چند بار نوشته نابدل را مطالعه کردم. برای من ارزش این مقاله در آن است که در موقعی که ایرانیگری در اوج خودش بود از مسئله ملی و ستم ملی صحبت کرده است. مقاله نابدل بسیار سطحی و ابتدائی است که امروز آن مقاله نه تنها در سطح دانشگاهی ارزش سیاسی و علمی ندارد بلکه نسبت به نوشته های امروزی فعالین سیاسی ملی گر و سوسیالیست آذربایجانی در سطح نازلی قرار دارد و به هیچ وجهی جوابگوی مبارزه و جنبش ملی و رهایی بخش ملت ستمدیده تورک نیست. در این نوشته نابدل "خلقها" را برای اتحاد و حفظ ایران دعوت میکند تا در آن آذربایجانیها و "خلقها" از حقوق زبانی و فرهنگی برخوردار شوند

خانم اشرف با دانش امروزی اش به یاد آوری مواضع فاشیستهای فارس، مواضع نادرست کسروی و فرقه دمکرات آذربایجان پرداخته و همه آنها را به مقاله و مواضع رفیق نابدل ربط داده تا نه تنها مقاله ساده و کم محتوای نابدل را تکمیل کند بلکه به خط سیاسی و ایدئولوژیک خود و چریکهای فدایی حقانیت بخشد. خانم اشرف در مقاله اش هنوز هم دفاع از مبارزات ملی و رهایی بخش را مشروط به دمکراتیک بودن آنها میکند. ایشان در این مقاله طولانی مشخص نمی کنند که جنبش رهایی بخش آذربایجان دمکراتیک هست یا نیست؟ آیا از آن دفاع میکند یا نمی کند؟ اگر دفاع میکند چه وظایفی را در رهبری مبارزات مردم ستمدیده آذربایجان بخود تعریف میکند. ادامه دارد