Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

حَسَنی جان...والله من که نفهمیدم پرسش ات چیه؟ توضیح می دی یا داری می پرسی ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

پرسشی از شما خواننده گرامی. در اینکه داعش و خمینی و نظام اسلامی نفرت انگیز هستند حرفی نیست .اما در باره داعش سخن گفتن از سوی اقای نگهدار متاسفانه مانند تابلوی ایست که در برابرچشم ظاهر میشود مات و متحیرمیمانی که چه کسی از چه چیزی سخن میگوید.راست اینکه دیگر به نوشتهای اقای یعنی رفیق نگهدار اطمینانی نیست.نوشتها و قضاوت های ایشان همه با نوعی تردید و دودلی و ترس و شک و وسواس و ناباوری خدعه و نیرنگ در ذهن ظاهر میشوند.ساده تر اینکه حرفها و نوشتها و نظرات ایشان هر قدر منطقی و خالی ا زغرض و صادقانه در ذهن خواننده ای چو من هر گز پژواکی ندارد مانند ان چوپان دوغگو باوری به حمله گرگ و نابودی گله نیست بلکه انچه میبینی گرگ درنده نیست بلکه ناباوری است.
بسیارسخت است جلب اطمینان کردن و چه ساده میتوان انرا به تاراج داد. ایا اینگونه قضاوت در باره اقای نگهدار بدبینی نیست؟

نوشته شده توسط: Anonymous

اگر آقای امراله پلیس هست که دیگه لازم نبود گروه آذرخش تشکیل بدهد و این همه سخنان بی ربط در سایتها بنویسد. پلیس که نمیاید در سایتها شاخ و شانه بکشد و شانتاز کند و حرف و زشت و توهین به زبان بیاورد .

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ابراهیمی خودش قبلا با این مزدوران همکاری داشتند و آنها را خوب میشناسد الان هم با آقا مهدی باجناقش مشغول مچگیری هستند، طبیعی هم هست که همه ایرانیان را کنترل کنند.

نوشته شده توسط: Anonymous

فکر کردم خامنه ای این مطالب را بلغور کرده است

نوشته شده توسط: Anonymous

پان ترکیسم مبتذل فاشیست در این صفحه چنان بی مورد به فارس و ایرانی و تاریخ و فرهنگش توهین نموده که تمام مرزها را مخدوش و لوث کرده و همه پردههای شرم و حیا و احترام و حقیقت و واقعیت و انسانیت را دریده که 70 میلیون ایرانی را وادار نموده که فقط با زبان خشن و احمقانه و کینه توزانه خودشان با آنان باید حرف زد و پاسخ گفت . خیانتی که این سایت در خدمت انسان ستیزی اینگونه افراد طی چند سال گذشته قرار داده ، نیاز به دهها سال وقت و خوش نیتی دارد تا بتوان اشتباهات اینگونه ولگردهای سیاسی خارج نشین را اصلاح کرد . بعضی از این بی شرمان چنان خرفت شده اند که از این سایت ایرانی فارسی زبان مبخواهند که فقط اینجا را پاطق تکراریات مبتذل این پان ترکیسم دروغگوی حراف کند . اینها از خود نمی پرسند چرا 3 میلیون فارس توانسته بر 50 میلیون ترک یا باقیماندگان حمله مغول ، اینهمه قرن حکومت کند !

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

دو کامنت متفاوت از یوسف آذربایجان - اولی برای اقبالی گرامی و دومی برای ائلیار؛ این دو کامنت با جملات متفاوت شروع شده و یکی نیستند. که نشان میدهند به دو نفر نوشته شده و زیر دو مطلب متفاوت:

دو کامنت متفاوت از یوسف - اولی برای اقبالی گرامی و دومی برای ائلیار؛ این دو کامنت با جملات متفاوت شروع شده و یکی نیستند. که نشان میدهند به دو نفر نوشته شده:*****
برای اقبالی:
« آقای اقبالی نوشته ايد که« شاکیان از سه طیف هستند که امر تخریبگری سیاستی که بر کنگره حاکم بود را تعقیب می کنند. گروه نخست تلاشگران احیاء نظام سلطنتی، گروه دوم، کوشندگان برای حفظ نظام دینی و گروه سوم فرقه های متاثر از پان ترک ها و پان عرب ها هستتند.»٠ خوب به عنوان يک فعال حرکت ملی آذربايجان از شما سوال ميکنم که کدام نيرو و شخصيت حرکت ملی آذربايجان حرکت راهايبخش و دموکراتيک شما را تخريب کرده .لطف کن نام ببر تهمت نزن .نام ببر تا بی آبرو شود.قابل توجه همگان اگر اين آقا نام نبرد بايد از ترکها عذر خواهی کند و در ضمن تا آنجائی که من ميدانم هيچکدام از شخصيت ها و تشکيلات آذربايجانی نه شرکت کرده و نه حرفی در رابطه با اين حضرات زده و آقای اقبالی با اين کار ميخواهند خودشان را مطرح کنند .نشست و بر خواست با فاشيستها و شونيست ها « نمونه پان ايرانيستها» برای ما ترکها ننگ است.»******

برای ائلیار:
« آقای ائليار کجای اين کامنت من مطابق اصول سايت ايرانگلوبال نيست که آقای اقبالی از انتشار آن جلو گيری ميکند آقای اقبالی نوشته ايد که« شاکیان از سه طیف هستند که امر تخریبگری سیاستی که بر کنگره حاکم بود را تعقیب می کنند. گروه نخست تلاشگران احیاء نظام سلطنتی، گروه دوم، کوشندگان برای حفظ نظام دینی و گروه سوم فرقه های متاثر از پان ترک ها و پان عرب ها هستتند.»٠ خوب به عنوان يک فعال حرکت ملی آذربايجان از شما سوال ميکنم که کدام نيرو و شخصيت حرکت ملی آذربايجان حرکت راهايبخش و دموکراتيک شما را تخريب کرده .لطف کن نام ببر تهمت نزن .نام ببر تا بی آبرو شود.قابل توجه همگان اگر اين آقا نام نبرد بايد از ترکها عذر خواهی کند و در ضمن تا آنجائی که من ميدانم هيچکدام از شخصيت ها و تشکيلات آذربايجانی نه شرکت کرده و نه حرفی در رابطه با اين حضرات زده و آقای اقبالی با اين کار ميخواهند خودشان را مطرح کنند .نشست نشست و بر خواست با فاشيستها و شونيست ها « نمونه پان ايرانيستها» برای ما ترکها ننگ است»******

کامنت دوم نشان میدهد که برای ائلیار نوشته و در زیز مطلب« آیجان». نه در جای دیگر و به کس دیگر.
و شکایت و اعتراضی ست به عدم توجه به کامنت.
بنا براین این سخن و اتهام اقبال گرامی نادرست است:
« ائلیار گرامی کمنتار همشهری اش را زیر مطلب خود جای داده (گرچه نقض ضوابط بوده)».*********
جای تأسف بسیار است از چنین «سخن و اتهام »بی پایه!
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی گرامی، من نمیدانم شیوه کار شما چیست و چگونه عمل می کنید. آنچه که من می بینم این است که کامنتار آقای یوسف آذربایجان که گویا زیر مقاله شما بوده و گویا اشکالی هم نداشته، منتشر نشده و اعتراض ایشان در زیر مطلب دیگری منتشر شده است.
کامنتار من هم حدود یک شبانه روز در انتظار بررسی شما بوده است. به نظر من این یعنی عدم مدیریت صحیح بررسی کامنتارها. در این صورت کامنتارهایی که زیر مقالات شما نوشته می شوند و باید مدتها در انتظار باقی بمانند، شانس خوانده شدن ندارند. در مورد کامنتارهایی هم که منتشر نمی کنید، باید امیدوار بود که آقای توکلی وقت کنند و آنها را ببینند و شاید بعد از چند روز تصمیم بگیرند! واقعا آنارشی عجیبی است! که به اعتبار سایت شما لطمه می زند. به ایمیل من هم که شکایت از شیوه کار شما بود، جوابی داده نشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

ضمن تشکر و خسته نباشید به کارکنان ایران گلوبال بنده نمی دانم کسانی که کامنت داده اند اهل کجا هستند و الان ساکن کدام کشور کدام شهر اما من بدون تعصب در یک جمله می گویم تو را خدا در این زمان کنونی که گروه های تروریستی هم چون داعش قتل عام نگین به راه انداخته اند لطفا دوستان دست از غرور و تعصب خشک بردارید و انچه که برای خود می پسندید را برای دیگران هم بپسندید متاسفانه در کشور کنونی ایران تبعیض و ستم غیرقابل وصفی بر ملت های غیرفارس شده و اگر چنین روندی ادامه پیدا کند این ستم چندین برابر خواهد شد و این حقیقتی غیرقابل انکار است .

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

اقبال عزیز، همشهری یا غیر همشهری برای من هر دو برابر اند. اینکه کسی زیر مطلب من- با مخاطب قرار دادن من -پیام داده - و حرفش نیز از نظر مقررات مشکلی ندارد ، چر باید انتشار آن «خلاف ضوابط» باشد؟ لطفاً توضیح دهید که این ضوابط بار دیگر توسط من نقض نشود.تا جایی که آگاهی دارم نه تنها ضوابطی نقض نشده بل من به وظیفه برخورد دموکراتیک خود عمل نموده ام.آیا صحیح است پیامی را که خطاب به من نوشته شده و بدون اشکال است، منتشر نکنم؟ امیدوارم کسی همچو انتظاری از من نداشته باشد. چون نمی توانم به آن پاسخ مثبت دهم. مسئول فنی در داخل توضیح داده که کامنت یوسف آذربایجان توسط خود ایشان زیر مطلب من درج شده. همینطور خود کامنت نویس نیز نوشته که کامنتش را زیر مطلب من درج کرده است. این سخن شما که «ائلیار کامنت را زیر مطلب خود برده» صحیح نیست.چنین خطای عمدی کودکانه ای در کار من راه ندارد.

برعکس خطا -نقض ضوابط-از سوی شماست که کامنت را به ص.شما منتقل نکرده اید.
نوشته شده توسط: Anonymous

بسیار زیبا. شاید این نوشتار آغازی برای بازگشای بیشتر مقوله "گفتار" فدرالیسم وسازگاری آن در ایران باشد .

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

آقای کاظم ثانی گرامی؛
هیچ کامنتاری حذف نمیشود، کلیک عدم انتشار علنی می خورد و در نهایت کیانوش توکلی تصمیم می گیرد به صفحه شما برود(که 99% اینطور است) و در غیر اینصورت حذف می گردد. اینکه ائلیار گرامی کمنتار همشهری اش را زیر مطلب خود جای داده (گرچه نقض ضوابط بوده) ولی من با این موضوع مشکلی ندارم.

جهت اطلاع شما، بنده همیشه پای کامپیوترمنتظر کمنتارها نمی نشینم و نیروی واکنش سریع وجود ندارد. کسانی که زیر مقالاتی که من منتشر می کنم کمنتار می نویسند، باید صبور باشند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی گرامی، این درست است که همپیمانی اشکال متفاوتی دارد. شاید هم حق با شما باشد که درک من از همکاری سیاسی متعلق به گذشته های دور نیروهای چپ است. ولی وقتی شما به مرامنامه های احزاب توجه نمی کنید و فقط به مواضع سیاسی توجه می کنید، آیا به این معنی نیست که می توانید با کسانی مانند خمینی نوعی که در ظاهر ادعای دمکراسی می کنند و حتی فعالیت کمونیستها را هم مجاز می دانند و کلی شعار در مورد آزادی زنان می دهند، همپیمان می شوید؟
در مورد کامنتارها حق با شماست که می توانید آنها را به صفحه شما یا جای دیگری منتقل کنید ولی شما این کار را نکرده اید. شما خیلی ساده آن را حذف کرده اید و همکار شما آقای آ. ائلیار اعتراضیه کامنتار نویس را منتشر کرده است. کامنتار من هم حدود یک شبانه روز منتشر نشده و پس از انتشار حدود 20 کامنتار که بعد از من نوشته شده اند، منتشر شده و در میان کامنتارها گم شده است. کجای

این کار شما دمکراتیک است؟
نوشته شده توسط: peerooz

در دوران ماقبل جمهوری! اسلامی هر شب جمعه حضرات راشد و فلسفی با موعظه خود خلق را به مقصد جمهوری! اسلامی هدایت میکردند. خداوند هرچه خاک آنهاست به طول عمر جناب نوری عل ا بیفزاید که هر جمعه موعظه ایشان با سرعت برق اینترنتی به اکناف دنیا میرسد. پاراگراف های زیر قسمتی از فرمایشات ایشان در هفته اخیر است: " ... 3. می گويند حرف زدن از سکولاريسم يعنی مخالفت با مذهب مردم. می گوئی آن سکولاريسمی که شما می گوئيد يک مکتب فلسفی است، منکر عالم غيب و خدا و غيره، اما آن سکولاريسمی که ما می گوئيم يک انديشهء سياسی است بر مبنای جدا کردن قانون اساسی و حکومت و نهادهای دولتی از شرايع همهء مذاهب و، در عين حال، برقرار ساختن آزادی عقيده از هر نوع، چه دينی چه ضد دينی. هاج و واج نگاه تان می کنند و پس از ندکی تأمل دست به دامن دانشمند مجلس شان می شوند. [ مشکل چهارتا شد].
4. دانشمند می گويد اصلاً سکولاريسم را بايد

فراموش کرد. همان دموکراسی کافی است؛ دموکراسی که نبايد صفت سکولار بخودش بگيرد؛ اين خود يک عمل ضد دموکراتيک است. می پرسی: مگر دموکراسی بدون قانون اساسی سکولار هم می تواند وجود داشته باشد؟ و مگر شاهد وجود ادعاهائی مبنی بر اينکه دموکراسی انواع دارد نبوده ايد؟ آيا نام دموکراسی بورژوائی و دموکراسی شورائی و دموکراسی دينی را نشنيده ايد؟ چرا آنها مجازند با اين صفات دموکراسی را کج و معوج کنند و ما حق نداريم گوهر سکولار مفهوم دموکراسی را از دل آن بيرون کشيم و در جلوی آن بنشانيم تا اهل مذاهب و مکاتب (ايدئولوژی ها) نتوانند آن را تصرف کنند؟ دانشمند هم می گويد: اين بحث ها را فعلاً کنار بگذاريد تا تفرقه ايجاد نشود. ما داريم همه را با هم متحد می کنيم و در اين ميانه سخن شما نغمه ای ناساز و بی اندام و تفرقه بر انگيز است. [ اکنون سوال اینست که آیا دموکراسی بدون سکولاریسم و یا سکولاریسم بدون دمکراسی و یا هردو و یا نه هردو راه نجات مملکت است ]

5. می پرسی: امر می فرمائيد که از سکولاريسم و فدراليسم و مليت و خودگردانی حرفی نزنيم؛ اما نمی فرمائيد که برنامه و مانيفست و تز خود شما چيست. دسته جمعی می خندند و شانه بالا می اندازند که «اين پرسش دخالت در امر والائی است که ديگران آن را بر عهده گرفته اند. شما هم وقت ما را نگيريد. ...."". [ اینهمه بالا و پایین پریدیم که منشور جهانی حقوق بشر است - خیر, گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ماست - آنچه البته بجایی نرسد فریاد است.].
نوشته شده توسط: Anonymous

در ایران هیچ محدودیتی برای آموزش و نشر زبان ترکی‌ وجود ندارد. زبان ترکی‌ حتا در برخی‌ دانشگاه‌های کشور هم تدریس میشود. آن چه که سردمداران کشور با آن کینه و دشمنی می‌ورزند زبان آذربایجانی می‌باشد.

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

آقای کاظم ثانی گرامی؛
در پاسخ بشما عرض کنم که؛
1-همپیمانی اشکال متفاوت دارد. می تواند جنبشی، جبهه ای و آکسیونی، و مضامین سیاسی، دمکراتیک، اجتماعی، مذهبی، قبیله ای، خونی، نژادی و ..داشته باشد.
من از همپیمانی ملی نیروهائی دفاع می کنم که برای ایران، آزادی، دمکراسی، لائیسیته (سکولار) و برچیدن نظام اسلامی باشد.
درک شما از همکاری سیاسی متعلق به گذشته های دور نیروهای چپ است که من از آن گذر کرده و تفاوت میان اتحاد حزبی، جبهه ای و اتحاد در عمل قائل هستم..
بنابراین در یک همپیمانی جنبشی (جبهه ای) زیربنای همکاری مطالبات سیاسی می باشد و نه مرامنامه حزبی!
2- در مورد انتشار کمنتارها؛
کمنتاری که " نيرو و شخصيت حرکت ملی آذربايجان" را مترادف پان ترک تلقی می کند و از فهم تفاوت میان فاشیسم ترک و نیروهای آزادیخواه، دمکرات و عدالتخواه آذربایجان عاجز است، شایستگی انتشار زیر مقالات مرا ندارند و

جایگاهشان در صفحه شماست!
هیچکس نمی تواند آزادی در ایرانگلوبال را انکار کند و عدم انتشار کمنتاری سطحی زیر یک مقاله نه بمعنای حذف آن، بلکه تغییر محل انتشار انست. و این حق ما می باشد که کمنتارها را سطح بندی کنیم.
نوشته شده توسط: Anonymous

دربارهء مقالهء جناب جهانبخش خوش هیکل. نظر و نقد کار یک کامنت نیست که باید آسیب شناسی ائتلاف های سازمان ها را پیش کشید و با تجارب و داشته ها، نکات این مقاله خواندنی را شکافت. اما در رابطه با هموطنان پر شوری که کامنت گذارده اند من یک جملهء معترضه دارم: دوستان و هموطنان گرامی، همهء ما، از بزرگان و پیش کسوت هایمان تا جوان و ستبر بازوی مان، در آیندهء ایران پس از حکومت اسلامی، سه بدیل در پیش رو داریم: حق رای، قمه و یا سلاح گرم. انتخاب از هم اکنون آغاز شده است یا نه، هر کسی خود میداند، اما جهان مدرن ما را بسوی گزینهء اول دعوت می کند. برای آن تلاش نمودن هم و غم مبارزینی است که برای انسان ارزش قائل هستند. پیروز باشید!

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

Anonymous گرامی،1- نخیر،اشتباه میکنید. وقتی ممنوع ست که منبع آنرا قدغن کرده باشد. کپی رایت از سایت چریکهای فدایی ممنوع نیست.و قید نشده که اجازه لازم است. همانطور که سایت ایران گلوبال هم ممنوع نکرده است.هر کس میتواند مقاله ای را به هر جا که خواست ارسال کند یا در جایی درج نماید. در ضمن همانطور که زیر مقاله قید شده این مطلب توسط ایمیل به ما رسیده و کار انتشارش را انجام داده ایم. بنا براین طبق مقررات سایت هم مسئول منتشر کننده است. مقاله ی نویسنده آزاد است و همه می توانند آنرا باز نشر نمایند. 2- ما علم غیب نداریم که بدانیم «حتماً» نویسنده میداند 100 کامنت دارد. 3- مقاله ایکه باز نشر آن آزاد است عملی نیست نویسنده به خیلی از سایت ها سربزند و ببیند خوانندگان چه میگویند. نویسنده- مقاله خود را در سایت اختصاصی منتشر کرده است و رسیدگی به باز نشرها نیز کار ایشان نیست. سلامت باشید

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ایلیار، 1) من کامنت های این مطلب رو خوانده ام و سعی هم کرده ام توجه کنم. سخن شما قابل درک است و می فهمم چی می گید. 2) زبان چینی خیلی هم زبانِ مشکلی نیست. 3) تنظیم و انتشار مطالب بدون اطلاع نویسنده، ناقض قانون کپی رایت است. البته که انتشار هر گونه نوشته ای به نویسنده آن ارتباط دارد. 4) خانم دهقانی حتما تا کنون در جریان قرار گرفته که بالغ بر 100 کامنت حول و حوشِ مطلب ایشان درج شده و پسندیده بود خوشان هم نظری می دادن. با سپاس.

نوشته شده توسط: Anonymous

فدرالیسم و دموکراسی و جلسات پالتاکی تحریف نموده اید!
با درود به آقایان شرفی و حسینی

شما در جواب خود ادعا می کنید که :
«چون برگزارکننندگان این کنگره اعتقادی به تأمین حقوق ملیتهای ایرانی ندارند و نیزبرخي از شرکت کنندگان در آن را کسانی تشکیل می دهند که باورمند به دمکراسی به معنای واقعی آن نیستند و بحث از حقوق ملیتهای ایرانی را بر نمی تابند از حضور در این کنگره معذوریم،»
جناب شرفی از شما می پرسم! ۱ ) آیا حضور شما در دیگر همایش ها و کنگره ها و امثالهم با همین معیار است؟ اگر این است شما و اقای حسینی در همایش پراگ که من نیز شما را افتخار ملاقات یافتم، چه می کردید؟ آیا آنجا همه «دموکرات» بودند؟ یا همه به فدرالیسم اشراف و پایبندی داشتند؟
کنگره بوخوم یک کنگره برای بزرگداشت انقلاب مشروطه و دور هم نشستن سکولار دموکرات ها بود. این تم اصلی کنگره بود. فدرالیسم یکی از موضوعات میزگرد ها بود. و شما اینک تا آنجا پیش میروید که « از این پس و از گذشته ای که احتمالا پس از همایش پراگ است، شما با بسیاری از ایرانیان گرد نخواهید آمد! » درست می فهمم! به بیانی دست چین می نمایید!
از شما می پرسم، ۲) با چه محک و ابزار سنجشی می گویید که ما برگزار کنندگان این کنگره «اعتقادی به «تامین» حقوق ملیت های ایرانی را نداریم و کدام شرکت کنندگان، کدام، نه برخی، دموکرات نیستند؟
آقای شرفی دوستانه و خاضعانه می گویم ! این در لفافه سخن گفتن و این دوگانه عمل کردن ها مناسب مردی چون شما نیست! تا کی بخش زیادی از مردم ایران نباید بدانند در «دل» شما چه می گذرد؟ ما در دوران مدرن بسر می بریم! اینکه «برخی ا زشرکت کنندگان باورمند به دموکراسی نیستند» یعنی چه؟ از چه می ترسیم که نام این دموکراسی نشناخته ها را نمی توان آورد؟ مگر نوری علا با صراحت نام دو سه نفر را که مشکل تراشی کرده اند نیاورده است، شما هم بیاورید!
کی هستیم من و شما و نوری علا و هر کس دیگری، اگر نتوانیم امروز در ساحت و پیش پای این ملت به شفافیت سخن بگوییم. این در پرده سخن گفتن ها تاکی؟ شما نماینده یک حزب «آزادساز» هستید، نه نماینده یک سازمان امنیتی! شفاف گویی و به مصاف خواندن آنانکه «بدند» اگر امروز نه، پس کی؟
من قربان آن دهان بگردم که با تندی و درشتی اما صریح و شفاف بگوید، نه آنکه با ادب و متانت طفره برود و مردم را در ابهام نگاه دارد.
بد کردند از شبکه سکولارهای سبز آمدند و برای اولین بار گفتمان مهم «حقوق اقوام و مردم ایران» را مطرح کردند و فحش هم کم نخوردند. هم اکنون هم بخاطر کور دلی وکور ذهنی یک مشت سلطنت طلب تاریخ پوسانده داریم اتهام و ناسزا حمل می کنیم که چرا ا زفدرالیسم میگوییم و چرا با «ملیت» ها می نشنیم! یادتان هست برادر! وقتی نامهء مشترک حزب شما و حزب کومله منتشر شد، نوری علا و شبکه ما و خود من نیز چه نوشتیم؟ نه! یادتان نیست چون نباید باشد!
می گویید جلسات پلتاکی! «پلتاکی» خوب که چی؟ از این سر و آن سر دنیا همه که مثل آقای خادم ۱۰۰ هزار دلار ندارند خرج بلیط و هتل دهند جمع شوید امضای دست تان را بر جریده ای مرقوم نمایید! شما را با این موی سفید و نوری علا را با ان ریش سپید، فقط و فقط دو امضا زیر کاغذ متعهد می گرداند؟ این است خمیرهء سالها مبارزه به جوانان ایرانی وکرد؟ گمان میکنید ما در جنبش سکولار دموکراسی با مرکب و قلم زیر پیمان نامه را امضا زده ایم! نه برادر عزیز، با قول و قرار و فرستادن یک ایمیل، همین و همین! من از اسماعیل نوری علا خواهش میکنم اگر صوت مذاکراتی را که شما آنها را در حکم جلسات «پلتاکی»سخیف می دارید، دارند در اختیار عموم قرار دهند. امروزه جلسات پالتاکی همان دور هم نشستن و قند و چای نوش جان کردن است!باز به الزام احترام برای زندگی پر مبارزه شما، اقرار و تاکید می نمایم و امید دارم که همهء ما از شفافیت بیشتری در سپهر سیاسی ایران برونمرز برخوردار شویم. محسن ذاکری

نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

دوست گرامی جناب سروش سلام؛ شما به خوبی مرا از غفلتِ ناخواسته ام بیدار کردید!

جناب سروش گرامی؛ از پانویس درست و نقد بجایتان بسیار قدردانی می کنم. راستش شما حق دارید و من در پایویس های مکرر خود بیشتر به نیروهای پایه ی جابجائی فردا، توان مستقل طبقاتی و اهرم متشکل کارگری، و همچنین در همگامی نیروهای چپ ها و کمونیست با کارگران یدی و فکری بیشتر متمرکز شده بودم. در حالی که این تعریف تا حدودی در تقابل با نگاه سیاسی من است. زیرا من شخصا انقلاب و یا دگرگون سازی ها را محصول کار کارگران، توده های خانه خراب، حاشیه نشین های شهر و روستا، نیروهای میانی تحصیل کرده، جوانان دانشجوی و بیکار و همچنان به یاری و حمایت دانشگاهی ها و لایه های هنرمندان و همچنین بخش های بزرگی از روشنفکران آگاه و آکادمیک که به حرکت و تحول تاریخی پی برده و یاور دارند دانسته و می دانم. البته همانطوری که شما نیز به وضوح اشاره کرده اید و من هم باور دارم، در حال حاضر مخالفت اصلی و کنونی جهانی بر علیه سرمایه مالی گلوبال و طرح های ویرانگر نئولیبرالیسم را لایه های آگاه و تحصیل کرده در اروپا، ایران و جهان به عهده گرفته و منشأ مقاومت و بیداری شده و امید به فردای بهتر و دنائی دیگر را در دل ما برمی انگیزانند و در برابر فشارهای فراوان کنونی دولت های نئولیبرال مقاومت و ایستادگی کرده و به خوبی افشاگری و روشنگری های برجسته بر علیه آنان می کنند. شک ندارد که کارگران عموما پس از کار روزانه تنها به فکر قدری آرامش و لاجرم تجدید قوا برای فردای کار می باشند و به همین خاطر قریب به اتفاق آنها کمترین فرصت کافی برای کسب آگاهی های طبقاتی و آشنائی جدی با موانع و منابع حقوقی و توان کلان نجات خود از اسارت بهره کشانه ی سرمایه سالار دولت های وابسته به سرمایه را چندان که لازم و موثرباشد را ندارند. شاید به همین خاطر بود که "لنین"و ایده ی نیروهای (انقلاب او: یعنی تلفیق جنبش خودبخودی با آگاهی مترادف شد) و تنها آنگونه می توانست انقلاب پشتیبانان موثر و حیاتی خود را بیابد و روزی در کنار خود داشته باشد! زیرا او معتقد بود که آگاهی از بیرون طبقه وارد جنبش خودبخودی کارگران شده و آن دو همیگر را به مرور در ظروف حزبی تکمیل می کنند. بخشی از این تئوری درست است؛ اما مشروط به آنکه احزاب چپ و کمونیستی جای حزب طبقه کارگر را آنگونه در گذشته های بلوک احزاب چپ و کمونیستی مرسوم و معمول بود، نگیرد و در عمل و اراده مستقل و طبقاتی اش جای اداره کردن فردا توسط مزدبگیران را نگرفته و همچنین قطب بندی های اجتماعی و طبقاتی به شکل آزاد و دمکراتیک گردن نهد و همه ی طبقات و لایه های اجتماعی حق مسلم ایجاد احزاب و سازمان های مستقل و خاص خود را داشته باشندووو.... در این عرصه البته می توان خیلی بیشتر از این ها وارد گفت و شنود متقابل شد و نکات مبهم موجود را با دقت و بردباری و خصوصا غیر ایدئولوژیک و سازمانی و دوجانبه بیشتر گشود و واکاوی کرد، و از این بررسی ها، نمودار فردا مبارزه ی طبقاتی را روشن ساخت؛ و نقاط تاریک و تباه تاریخ به اصطلاح احزاب و جریان های چپ جهان را زیر نقد سازنده برد و آینده آنان را با پرتو آگاهی رسانی و دخالت توده ای رو در روی ناگزیر جبر تغییر و تحول لازم قرار داد. تندرست باشید
نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

جناب غلامی، با سلام دوباره؛ دریافت، درک و شناخت تاریخی و مستند من و بسیاری دیگر در سطح جهان، همان است که برایتان یادآور شد، از آن رو، چهارچوب نظری و راهکارهای عملی امپریالیسم آمریکا در طی همه ی آن و این سال ثابت مانده و تغییری نکرده است؛ هویتی آشکارا ضدمردمی، جنگ طلب و جهانخوار که من مختصرا ولی دقیقا به بخش هائی از آنها پرداخته و فاکن های آن جنایات جنگی را برایتان بازگفتم! واقعیت هائی شما آنرا«آبشخور پوشیده و ضمنی ما چپ ها» نام گذاری کرده اید. در صورت تمایل لطفا به پاسخ من به جناب Hamid Khosrovaneh توجه کنید. من در آن پا نویس به بخش های ناچیزی از جهانخواری ها و اقدام های ضدبشری آمریکا اشاره هائی کوتاه داشته ام.

بنا بر این، روایت ها و رونویسی های به قول شما"تاریخ مصرف گذشته ی" ما چپ ها و نیروهای مترقی و نوعدوست، همینطور که شاهد هستید، اصولا بیانگر عدم نعهد و تحول فرهنگ خشونتگرا و سلطه گر آمریکا بوده و هست و هم اینک نیز در ابعاد جهانی اشکال متنوع آن جهانگشائی ها را خود آمریکا آشکارتر به بشریت لهیده شده تحمیل کرده و می کند و نشان می دهد. (نقد این ذات مخرب و نفس این سیستم جهانخوار گره و مسئله افشای بلند تاریخی ما بوده و هنور هم می باشد) حال چه آن نقد ها و افشاگرهای گذشته پیرامون جهانگشائی های آمریکا کهنه و قدیمی باشند و یا چه توسط امروزی های بیدار، روشنگران و روشنفکران معترض و یا به همت مبارزان حقوق بشر و ضدامپریالیست چپ، همه و یا بخشی از آن و این تراژدیک آدمکشی و سرکردگی جهانی را دوباره بازخوانی کنند؛ در یک امر واقعی و مسلم تردیدی وجود ندارد و آن اینکه: همگی اسناد و فاکت ها مستقیما از فرآیند گذشته تا به حال، جنایات و فجایع آمریکا گرفته شده و غلوی در آنها نیست و همچنان که می بینید، روش و شیوه ی عمل دیروز و امروز آمریکا کاملا مشابه گذشته ها و شگفتا که یکسان مانده است و حکایت از آن دارند که هنوز هم این «ابر قدرتِ ویرانگر، اصلاح ناپذیر است» و نقدهای پیشین و پسین از او همچنان صادق بوده و می باشند. آیا فراموش کرده ایم که مادر القاعده و طالبان آمریکاست؟ هرگز! هم اینک هم آمریکا طرح های بلند و مخاطره آمیزی را برای خاورمیانه و اروپای شرفی و کشورهای (بریکس، خصوصا چین و روسیه) در استراتژی خود دارد. به باور من: عملکرد و دسیسه های سیاسی و نظامی گذشته آمریکا در پایه ریزی القاعده و طالبان و ... اشتباه و ساده لوحانه بود و هم اینک نیز که آمریکا با موتلفان اش با اسلحه وارد میدان دفع داعش در عراق و سوریه شده است؛ عملا در پی اهداف خود است و بسیار اشتباه می کند که مردم این منطقه پی به این ترفند اخیر نبرده اند. آمریکا سخت در اشتباه محاسباتی اسیر و دچار است. از زمان بحران مالی 2008 آمریکا برای حفظ سرکردگی خود بر جهان نشان داده است که استعداد هراسناکی برای حفظ حیات خود به قیمت نابودی میلیون ها انسان و فرصت زندگی آنان را دارد. اما تاکنون کل نظام مالی جهان و سرکرده ی آن آمریکا راه گذر از این شکنندگی و ایستائی تاریخی خود را نیافته و در مردابی عمیق تر دچار آمده اند؛ و سعی در تعویق آن دارند. شک ندارد که آمریکا و یارانش تنها با فروش اسلحه و تشویق جنگ های مذهبی می توانند ادامه ی بهتر بقا یافته و آینده ای را برای خود و یاران ناتوئی داشته باشند و عملا هم در سطح جهان بی کم و کاست چنین می کنند. آمریکا و ناتو همین امروز پیرامون بحران اوکراین با پوتین کله شق و دیکتاتور مصمم هستند که جنگ سرد و دشمنی سازش ناپذیرِ دوباره ای را به جهان خسته، گرسنه و استبدادزده تحمیل کنند. ناسیونالیست های روسیه و خود پوتین به خوبی می دانند که آمریکا و غرب در پی چه اهداف و کدام مطامع جهانگشائی ست و و آنها آماده ی مقابله و برای حفظ سرزمین های خود . سرکردگی خویش بر روسیه بزرگ هستند و قطعا پوتین می تواند در صورت در خطر دیدن جایگاه قدرت خود هر جنایت و فاجعه ی ضدبشری و یا نسل کشی های جهانی را بر علیه مردم بیدفاع خود و جهان به راه اندازد؛ همان کاری که آمریکا پیوسته در سطح جهان برعلیه توده های کارمزد و فرودست کرده و می کند. و این بررسی ها و تحلیل ها هرگز رویاپردازی مالیخولیائی نیست؛ بلکه کاملا یک چشم انداز هراسناک و بسیار نگران کننده بوده است و همچنان می باشد باید هوشیار بود و همه ی طرف های ضدمردمی را یکسان نقد و افشا کرد. ما چاره ای جز این نداریم که متمرکز به اهداف چنین تنش زائی هائی توجه هر چه بهتر و بیشتر داشته باشیم و به یاری همدیگر فرایمان را از گزند آنان نجات دهیم. بسیار طولانی شد، پوزش می خواهم. تندرست باشید
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب، که اسم خودتان را هم ننوشته اید. شاعر ایرانی و آذربایجانی الاصل، آ.ائلیار، میگوید :« اگر سلان همچو حرفی زده، خیلی غلط کرده است. کسی که میگوید شعر نگویید بسیار مزخرف حرف میزند. زندگی در تمام شرایط، همواره جریان دارد، با همه ی ابعادش. و شعر هم هنر است و متعلق به زندگی. کسی که هنر را حذف میکند-زندگی را حذف میکند. و کار احمقانه ای انجام میدهد.عشق اساس زندگی ست؛ با تمام اشکال اش. و همه ی قالبهای هنری اش». بفرمایید این هم سخن ما. سلان میتواند با آب زمزم بنوشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست گرامی بهنام چنگالی، واکاوی شما دراین مقاله ستایش انگیز است. سرمایه نئولیبرال وبازار فراملیتی در اروپا، مخالفت قشرهایی ازجامعه اروپا را برانگیخته. اما مقاومت ومخالفت در برابر این ساختار بیرویه را میتوان تنها به عهده کارگران واز آن بدتر، چپ وکمونیست گذاشت؟ فراموش کردن لایه های گوناگون مردم جامعه یک اشتباه "مادرزاده" کمونیستی است. در هیچ روزنامه معتبر اروپایی هنوز به مقاله ائی برخورد نکرده ام که انتقاد خودش را از گسترش نئولیبرال سرمایه از دریچه کمونیسم ویا دادهای آن ببیند. وشگفت انگیز آنکه موفقیت آنها در روشن کردن، وبه جنبش آوردن مردم پائین نیست. پس آن چه چیزیست که ما هنوز که هنوزاست فراموش میکنیم؟ چرا درهر مقاله یاد رفیق قدیمی می افتیم که نتوانست از زیر عمل جراحی زنده بیرون بیاید. آیا میشود کارگران اروپائی را که بیشترشان مرفه هستند ویا کارگران کشورهای درگذر رشد را که در خم بدست آوردن

مزد عقب افتاده خوداند بر علیه نئولیبرال سرمایه شوراند؟ آیا احزاب کمونیستی اروپا که در انتخابات تنها ۲تا۴درصد رأی میآورند قادر به حل این مهم هستند؟ چشمبراه پاسخ شما وبا درود
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب Anonymous، مثل اینکه شما کامنتها را نمی خوانید یا نمی خواهید به سخن گوینده توجه کنید. در آغاز گفته ام طبق مقررات سایت مسئول مطلب منتشر کننده است. مطلب بدون اطلاع نویسنده تنظیم و منتشر شده است. امیدوارم سخنم قابل درک باشد. روشن است که به زبان چینی هم صحبت نمیکنم. هر وقت نویسنده از انتشار مقاله آگاه شد و خواست با خوانندگان صحبت کند البته که آزاد است. مقاله از سایت «چریکهای فدایی خلق» برگرفته شده است. و انتشار آن ارتباطی با نویسنده ندارد. اگر خواننده ای خواست با خود نویسنده صحبت کند لطفاً به سایت مذکور مراجعه نماید.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلان ، شاعر یهودی تبار آلمانی زبان گفته است ، بعد از اینهمه جنایتی که فاشیسم در حق بشریت نمود ، شعر گفتن مزخرف میباشد . و ما میگوییم ، جنایاتی که ارتجاع اسلامی در ایران نمود ، جایی برای رمانتیسم ادبی و شاعرانه و عاشقانه و اروتیک و احساساتی نمی گذارد .

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای آ. ایلیار،
لطفا بزارین خود خانم دهقانی جواب بدن. ایشان که دیگه فرا جناحی نیستن که اطرافیانش خوشون رو موظف به پاسخ گویی بدونن. آقای توکلی نوشتن که خانم خودتون لطفا اقلا پاسخی بدین. شما جواب دادین اینا مگه کامنتِ که ایشون جواب بدن. اون یکی ور داشت نوشت "خانم" بر تارک ما می درخشه و از این صحبت ها. ..

نوشته شده توسط: Anonymous

اقایان گودرزی و بابائی و مابقی اقایان که دعوا های گروهی و فردی خودتان را به این سایت اورده اید . خواهش دارم مرا به درون دعوای خود وارد نکنید من خودم زبان دارم و موضعم را در رابطه با اقای امرالله ابراهیمی در برنامه تلویزونی و وبلاکم تیز بیان کرده ام بنده هیچ نیاز ندارم که کسی از جانب من صحبت کند من هر زمان که وارد بحثی شده ام تیز با اسم و رسم و عکس و ادرس وبلاک و ادرس ایمیل در پای نوشته هایم بوده وخواهد بود وخودم را در هیچ گاه مخفی نکرده و نمی کنم همان طور هم که قبلا اعلام کردم هموطنانی که می خواهند از اقای بهزاد علی شاهی حمایت کنند این مصاحبه برای انها است و هموطنان می توانند به این ادرس مراجعه کنند و حمایت خود را اعلام کنند http://www.change.org با تشکر از همه دوستان

نوشته شده توسط: Anonymous

بد نیست بدانید که ماندلا چپ بود و چپ ماند . امیرانتظام لیبرال مذهبی بود و هست . اگر شما فرقی بین ایندو جهانبینی نمی بینید معلوم است فراموشکار هستید و امیرانتظام مدافعان بی سوادی دارد . لجاجت در زندان ماندن و قهرمان شد ن چه فرقی با خودکشی تدریجی دارد ؟ آخوندها جنایاتی کردند که هزاران بار مخوف تر از حکم امبرانتظام بود و است .

نوشته شده توسط: Anonymous

حدود ساعت 14.30 یک کامنتار زیر مقاله آقای اقبالی نوشتم. از آن به بعد تا حالا 9 کامنتار منتشر شده اند و کامنتار من منتشر نشده است. سوالم از مسولین سایت این است: آیا کامنتار من که هیچ مغایرتی با قوانین سایت ندارد، سانسور شده است. در این صورت مایلم بدانم که چرا؟
اگر هم سانسور نشده و به دلایلی هنوز منتشر نشده است، باز هم مایلم بدانم که چرا؟ در این صورت آیا درست نیست که مسولین سایت، سیاستی اتخاذ کنند که کامنتها در زمان مشخصی حتما تعیین تکلیف شوند؟ آیا این وضعیت نشانگر وجود بلبشو در میان مدیریت سایت نیست؟

نوشته شده توسط: Anonymous

"آشتی" با جنایتکاران فقط وقتی عاقلانه و انسانی ست که آنها در قدرت نباشند و نیروهای انساندوست بخاطر جلوگیری از خونریزی بی دلیل آنها را از خطر در امان نگه دارند. هیچ انسان عاقلی نمی آید با کسانی که همه دستگاههای قدرت و سرکوب را در اختیار دارند و همچنان مشغول کشتار و شکنجه و تجاوزند، "آشتی" کند. مگر اینکه بوی پُست و مقام و پول و شهرت به بینی اش خورده باشد یا اینکه از شدت احساسات غلیظش دیگر فرق درست و اشتباه را نفهمد. و متاسفانه باید گفت که بسیاری از نیروهای اپوزیسیون در گروه دوم جای میگیرند و همین باعث شده هم از نیروهای خودشان دائما کشته شوند هم از مردم از خودشان هم بی خبرتر.

نوشته شده توسط: Anonymous

در گفت و شنودِ " دوستانه و متمدنانه " شما فرهنگ یک کشور جهانخوار و ضدبشری بیان میشود. این که می‌‌فرمایید " شخصا با مردم آمریکا هیچ مشکلی ندارم" را پیشتر از شما خیلی‌ ها از بلند گوهای مختلف داد زده‌اند. به نظر من آبشخور فرهنگی تمامِ کسانی‌ که از یک طرف ادای تمدن دارند ولی‌ گفتار و بیان چیز دیگری نشان میدهد یکی‌ است.
من کاری به تحلیل شما از قدرت سیاسی و اقتصادی امپریالیسم آمریکا کاری ندارم. زیرا که در بهترین حالت یک رونویسی از روایات چپ در بارهِ امپریالیسم است که تاریخ مصرف ا‌ش دهه‌ها هست که تمام شده.

نوشته شده توسط: Anonymous

این ماشین پولیس متعلق به شهربانی است یا به حزب الله ؟ !//------------ به این میگویند/ دولت در دولت !

نوشته شده توسط: Anonymous

آ. ائلیار گرامی ممنون از جوابتان. اینکه اگر کامنتاری در رابطه با مطلب نباشد به ص. شما منتقل بشود، ایده خوبی است ولی به شرط اینکه فراموش نشود و به زباله دان منتقل نشود. در مورد انتشار کامنتار آقای یوسف آذربایجان باید عرض کنم که کامنتار ایشان منتشر نشده است بلکه به زباله دان منتقل شده است. آنچه که شما منتشر کرده اید، نه کامنتار ایشان بلکه شکایت ایشان است و از این بابت از شما ممنونم.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ثانی عزیز، بله سخن شما درست است. وقتی نویسنده تمایل به پاسخ ندارد و کامنت هم ایراد مقرراتی ندارد - و در کل میتوان آنرا یک کامنت معمولی به حساب آورد- ما به ص. شما منتقل میکنیم. حالا دوست ما چه تصمیمی گرفته بهر صورت به نظر خود عمل کرده است. درست یا اشتباه. با شکایت کامنت نویس میتوان مسئله را در جمع مطرح کرد. احتمالا نتیجه هم میتواند این باشد که کامنت به ص. شما منتقل شده و منتشر شود. البته بدون نام مخاطب. ولی اگر هدف انتشار کامنت باشد که منتشر شده است. عملا در سایت- با منتشر شدن کامنت- سانسور صورت نگرفته. احتمالا انتقال کامنت به ص. شما فراموش شده است. وگرنه آقای اقبالی از ایراد و اشکال و انتقاد و نقد استقبال هم میکند. لابد کامنت را قابل توجه ارزیابی نکرده است. صحیح آن است که یوسف گرامی انتقاد خود را محترمانه و دوستانه مطح کند. نه دشمنانه.

تضاد نظریات دلیل بر دشمنی نیست. دید دشمن بینانه و دشمن تراشی را لازم است الوداع گوییم. استفاده از ضمیر «تو» وقتی که آدم با کسی رابطه ی خصوصی ندارد بی احترامی ست. و نویسنده با همین برخورد می تواند کامنت را غیرقابل توجه بداند.
نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

جناب غلامی سلام؛ جای گمان ندارد که ما در بررسی های سیاسی خود باید تنها از جایگیری استراتژیک، نحوه ی جایگاه نظری و همچنین چگونگی عملکرد تاریخی کشورها و از جمله آمریکا تشریح متمرکز را آغاز و با نقد مدلل و سازنده ی خود گفت و شنودمان دوستانه و متمدنانه را به امید روشنگری هر چه بیشتر و بهتر به پایان بریم. در این روندها و واکاوی ها به باور من ما هیچگاه نیاز نداریم که با آنها (کشورها)و سوژه های مورد کنکاش خود برخورد شخصی و اخلاقی کنیم. هدف تنها افشاگری و آگاهی رسانی ست و شخصا با مردم آمریکا هیچ مشکلی ندارم و بسیاری از دوستان من آمریکائی هستند. در اینجا اگر مخالفتی هست که البته هست؛ آن اختلاف تنها بر سر ساختار ویرانگر و تمامیتگرائی ست که برای جهانیان دیگر بسیار معروف می باشد و تلاش ناچیز من هم در همین راستا می باشد. تندرست باشید

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

نوشته زير از علي فر إستي بنظرم جالب است او مي نويسد :"برخی نظریه پردازان ریشه احساسات ضد آمریکایی در خاورمیانه را به انقلاب ایران و سپس ماجرای گرونگانگیری سفارت آمریکا نسبت می دهند ولی برخی دیگر ریشه آنرا در حمایت بی قید و شرط آمریکا از سیاستهای تجاوزگرانه و ضد انسانی حکومت اسرائیل ارزیابی می کنند.

با توجه به اینکه اغلب حملات تروریستی کنونی علیه آمریکا چه در داخل و چه در خارج از خاک آمریکا توسط افراطیون سنی مذهب انجام می گیرد که بیشرشان اتباع کشورهای عربی؛ افریقایی و اتباع کشورهای پاکستان و افغانستان هستند؛ فرضیه اول را باطل میکند.
این درک هم اکنون به کاخ سفید رسیده و اوباما اخیرا اعلام کرد که «ایران برای ممالک عربی خطری نیست. خطر در افراط گرایی اسلامی است». متاسفانه این نگاه هنوز در جامعه آمریکا و در بین نمایندگان مردم این کشور در کنگره نهادینه نشده است و شاهد نوعی سردرگمی در فهم ریشه بحران کنونی هستیم.
علت این سردرگمی به دو لابی قدرتمند در آمریکا مربوط می شود: لابی اسرائیل و لابی عربستان سعودی. اگرچه لابی عربستان سعودی کم سر و صدا تر از لابی اسرائیل عمل میکند ولی هزینه ای که آنها در آمریکا برای تامین منافع خود خرج میکنند بیش از لابی اسرائیل است. وجه مشترک این دو لابی ایران ستیزی و پر رنگ کردن نقش ایران در ترویج افراط گرایی است . متاسفانه برخی محافل افراطی در ایران با شعارهای توخالی خود بهانه خوبی برای اینگونه تبلیغات منفی بدست می دهند. نشان دادن چهره ای خشن و ضد آمریکایی از ایران و از اسلام به ضرر منافع ملی کشور است و ایرانیان مقیم آمریکا هم از آن متضرر می شوند.

واقعیت اینست که نظریات افراط گرایانه از اسلام هم اکنون در عربستان ساخته و پرداخته شده و با دلارهای نقتی در کشورهای مسلمان و در بین مسلمانان مهاجر در کشورهای غیر مسلمان ترویج می شوند. محافل سیاسی و اطلاعاتی آمریکا به این واقعیت آشنا هستند ولی قدرت بیان علنی آنرا ندارند. اوباما در میانه این دوسیاست گرفتار شده است و سیاست جدید او در مقابله با داعش نمودی از این سردرگمی است.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

پاسخ به اسماعیل گرامی:1- ملتها در دشمنی به سر نمی برند. گروههای سیاسی مشغول بحث و مبادله ی نظری هستند. ملت با گروه تفاوت اساسی دارد.2- « باسکها، کاتالانها، کوبکها و اسکاتلندیها» اداره ی امور خود را دارند. بعد شعارهای دیگر میدهند. آذربایجان همچو شرایطی ندارد.3- سیاست جای شعار های خیالی و آرزویی نیست. جای کارهای اجرایی ست. استقلال-آذربایجان ایران نیست-رفراندوم- مجلس- و غیره مثل سوسیالیسم و مانند اینها همه چیزهای انحرافی و خیالی و آرزویی اند که قابل اجرا نیستند.4- شرایط عوض نشده ، سخن را نسبت به شرایط عنوان میکنند نه نسبت به آرزو. سیاست جای آرزو نیست. هر انسان در آرزو و اعتقاد آزاد است ولی سیاست محل و روش کارهای اجرایی ست.6- فدرالیسم و دموکراسی، بله بهشت نمی سازد- ولی راه را بسوی پیشرفت باز میکند و کاری ست عملی.

بر خلاف نظر شما فدرالیسم یا قدرت غیر متمرکز در جهان نتیجه ی مثبت به مسایل داده است که امکان طرح مسایل دیگر را فراهم نموده است. بدون قدرت غیر متمرکز طرح مسایل دیگر در جامعه ممکن نبود و نیست.7- سوسیال-دموکراسی هم وقتی میتواند تحقق یابد که دموکراسی-فدرالیسم- اداره ی امور- برابری حقوقی- عدالت اجتماعی نسبی- تبعیضات فرهنگی-سیاسی- اقتصادی مسایلشان حد اقل بطور نسبی حل شده باشد. 8- مشکلات امروزی و پیشرو را لازم است طرح و حل نمود. 9- شعارهای خیالی عامل شکست اند و حکومت هم مایل است ستمکشان در رؤیا سیر کنند و عدم اتحاد داشته باشند. 10- نیاز روز آذربایجان داشتن جبهه ی متحد گروهها تقریباً از 20 گروه - همکاری با دیگر نیروها که برنامه جبهه را قبول کنند.11- بجای شعار سوسیالیسم-آذربایجان ایران نیست- مجلس و رفراندوم- این دو کار را که اساس قدمهای بعدی ست انجام دهید. ببینید آیا توان انجامش را دارید؟ بعد قدمهای بلند مطرح کنید. من موافق همه ی خواسته های انسانی هستم و مخالف هیچکدام از آنها نیز نمی باشم. اما خواسته ی غیر عملی در شرایط مشخص را نادرست میدانم. و آنرا کار « کودکان سیاسی» میدانم. ساغ اولون - سلامت باشید.
نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

سلام جناب Hamid Khosrovaneh؛ اجازه بدهید که با هم بدون انگ زدن به یکدیگر پیرامون موضوع و نقاط مبهم مورد نظرمان کوتاه ولی مفید همفکری کنیم. ابتدا بگویم که من توده ای نیستم و شخصا چنانچه لازم باشد می توانم ساختمان استالینزم را به صورت پایه و تئوریک برای درس آموزی خود و آیندگان در حد لزوم اما کافی نقد کنم. اما برگردیم و به طور خلاصه به موصوع بحث و ناگزیر جنایایت جنگی آمریکا!

در این مورد و جنایاتی که توسط امپریالیسم آمریکا در سطح جهان به وقوع پیوسته است، هزارها نقد، کتاب، و شکوائیه های حقوقی علیه جنایات ضدبشری او در دادگاه های جهانی همجون (دیوان جهانی کیفری و کنوانسیون ژنو)همچنان تلنبار شده و باد کرده است. شمارش آنها ساده نیست؛ و لزوما کار پیوسته و آکادمیک می طلبد؛ تا به کنه فجایع اندکی پی برد. اما هم اینک هم ما به اندازه ی کافی و موثق مدارک اثباتی در دست نوعدوستان ضدامپریالیست می باشد. شما از کشتار و نسل کشی های بی رحمانه ی سرخ پوستان بگیرید، تا جنابات هولناک جنگی آمریکا در جنگ جهانی دوم، جنگ ویتنام، جنگ کره، جنگ که نه بلکه اشغال عراق و افغانستان والی آخر...! به طور مثال: آیا لازم است پیرامون چپاول ها، جنایت ها و دخالت های صریح و مکرر آمریکا در ایران خودمان حرف بزنیم! لابد خود شما بهتر از من رقم آنها را می دانید؟ آمریکا تنها کشوری ست که تاکنون از بمب اتم در سطح جهان سوءاستفاده کرده و او در نهم اوت ۱۹۴۵م هواپیمای بی-۲۹ آمریکایی که به قصد بمباران ککورا KOKURA از جزیرهٔ تینیان TEINIAN پرواز کرده بود به خاطر ابری بودن هوا مجبور شد به جای ککورا هدف دوم تعیین شده یعنی ناگازاکی را بمباران کند. در این بمباران بمب ۵/۴ تنی در بردارندهٔ حدود ۱۰ کیلو گرم پلوتونیوم-۲۳۹ به سوی ناگازاکی رها شد و در ارتفاع ۵۰۰ متری منفجر گشت. در این انفجار غیر از قربانیان سال‌های بعد ۷۳۸۸۴ نفر کشته و ۷۴۹۰۹ نفر مجروح شدند و علاوه بر آن در بمباران هسته ای دیگر در هیروشیما که باعث ویرانی و کشتار گسترده شهروندان این دو شهر گردید. حدود ۲۲۰٬۰۰۰ نفر در مجموع در اثر این دو بمباران اتمی جان باختند که بیشتر آنان را شهروندان غیرنظامی تشکیل می‌دادند.[۱] بیش از نیمی از قربانیان بلافاصله هنگام بمباران کشته شدند و بقیه تا پایان سال ۱۹۴۵ بر اثر اثرات مخرب تشعشعات رادیواکتیو جان خود را از دست دادند. در اینجا نیز بد نیست که به جنایات ارتش آمریکا در کشتار حدیثه، کشتار محمودیه و شکنجه و آزار زندانیان بیدفاع ابوغریب و همچنین به کشتار تنها بیش از نیم میلیون کودک بیمار و فاقد دارو در عراقی توجه کنیم که در ده سال محاصره ی اقتصادی بی دلیل و کاملا چندش آور آمریکا، آنان جان خود را از دست دادند؛ آنهم تنها و تنها برای جهانخواری و جهانگشائی های آمریکا در خاورمیانه! همین آمریکا در ظرف سال های 1945 تا 1949 بخش ها و یا کل 6 کشور آلمان، اتریش، ایتالیا، ژاپن، فلیپین و کره ی جنوبی را به اشغال خود درآورد و همه می دانیم که او چه جنایاتی که در این فاصله ببار نیاورده است؟! آمریکا از سال 1945 تا 2006 : یعنی دخالت نظامی در سومالی . در ۸ ژانویه 2006 که(هواپیماهای آمریکائی مدافع اسلامگرایان سومالیایی علیه نظامیان آن کشور) بیش از 140 عملیات برون مرزی نظامی در سراسر جهان داشته است؛ که چنانچه لازم بدانید می توانیم به تک تک آنها بپردازیم و البته که کدام کشورها بودند، و یا به زمان آن عملیات نظامی اشاره کنیم و..، برای همه ی آنها مدارک و اسناد اثبات ضدبشری این جاهطلبی ها به حد لازم و کافی وجود دارند. اما شاید بیش از همه جالب باشد به حق وتوی آمریکا در حمایت از جنایات و نسل کشی های اسرائیل علیه مردم بیدفاع فلسطین هم نگاهی کوتاه بیندازیم! از سال ۱۹۴۸ که قیومیت بریتانیا بر فلسطین در روز ۱۴ مه پایان یافت و در همان روز کشور اسرائیل رسماً اعلام موجودیت کرد تا به امروز توان سیاسی، مالی و نظامی آمریکا بی مضایقه و یکسویه در خدمت اشغال روزبروز سرزمین های فلسطین و در حمایت مطلق از نسل کشی های مکرر اسرائیل بوده و همزمان آمپریالیسم آمریکا همه ی قطعنامه های شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان کشورهای متحد را وتو کرده و کارآئی جهانی آنرا با این حق غیراخلاقی وتو خنثی و بی هوده ساخته است. حرف زیاد است! تندرست باشید
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی گرامی، شما بارها تاکید کرده و می کنید که: <من همواره از بی قید و شرط بودن آزادی سیاسی دفاع کرده و می کنم.> دفاع از آزادی سیاسی بدون دفاع از آزادی بیان و نظر، معنی ندارد.
چند دقیقه پیش در کامنتاری زیر داستان آقای آ. ائلیار خواندم که شما کامنتاری را حذف کرده اید. کامنتاری که از نظر آقای آ. ائلیار، عضو مدیریت سایت، هیچگونه اشکالی ندارد و متناقض با قوانین سایت ایرانگلوبال نیست.
شما که از آزادی سیاسی و طبیعتا از آزادی بیان، آنهم <بی قید و شرط> دفاع می کنید، چرا کامنتار آقای یوسف آذربایجان را منتشر نکردید؟ کجای این کار شما با ادعایتان می خواند؟ کامنتار در رابطه با موضع هم هست. سوالاتی هم مطرح کرده است. این که شما نخواهید با آقای یوسف آذربایجان وارد بحث و گفتگو شوید، حق شماست. ولی به نظر من این که نظر ایشان منتشر شود، حق ایشان است و حق دیگر خوانندگان که با نظر ایشان آشنا شوند.

تندرست و سربلند باشید!
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای آ. ائلیار گرامی، نوشته اید: <طرف مکاتبه شما دوست نداشته وارد صحبت شود.خوب این هم آزادی اوست.که انتخاب میکند صحبت بکند یا نکند>
من هم با نظر شما کاملا موافقم و هیچ شکی در این آزادی انتخاب طرف گفتگو ندارم. ولی آیا این دلیل می شود که کامنتاری که هیچ تناقضی با مقررات سایت ندارد، سانسور شود؟ آیا آقای اقبالی نمی توانند این کامنتار را منتشر کنند ولی وارد بحث با کامنتار نویس نشوند؟
آیا فکر نمی کنید که مدیریت سایت باید در اینگونه موارد دخالت کند و جلو سانسور کامنتارها را بگیرد؟
من فکر می کنم که سانسور کامنتار با وارد گفتگو نشدن با کامنتار نویس فرق دارد. آیا این فکر من درست نیست؟ اگر خلاف آن را به من نشان بدهید از شما ممنون می شوم.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای سانسور چی کامنت مرا آقای ائلیار در زير نوشه آیجان پخش کرد منتها تو بای خودت در سايت ايران گلوبال خودمختاری شونيستی درست کرده ای و من دنبال اين عمل کثيف را دنبال خواهم کرد و در ضمن من با چند نفر ديگر صحبت کردم و متوجه شدم که تو اينکار کثيف را قبلا نيز به دفعات کرده ای يعنی آنچه به جنابعالی ناخوش آیند است نبايد پخش شود

نوشته شده توسط: Anonymous

عزیز یولداش، شما کسب استفلال ملی و تحقق سوسیالیسم را اتوپی میدانید. این نمی تواند حکم ابدی و الهی باشد. اوضاع ثابت نیست و تغییر میکند. آنچه که دیروز اتوپی به نظر میرسیدند امروز شاهدش هستیم. قرار نیست که با چیزی که کخالفیم غیر عملی و اتوپی بنامیم. ستم ملی در آذربایجان به مردم تحمیل میشود و پایه و اساس دارد. مردم برای رفع ستم ملی، کسب حاکمیت و دولت ملی و بدست آوردن حق تصمیم گیری و استقلال ملی خودشان مبارزه میکنند. استقلال ملی حق طبیعی و انکارناپذیر مردم آذربایجان است. این امر دیر یا زود متحقق خواهد شد.ما برای تحقق استقلال ملی زمان تعیین نمیکنیم. از سوی دیگر آذربایجان جامعه ای کاپیتالیستی است و کارگران و زحمتکشان تورک علاوه بر ستم ملی متحمل ستم طبقاتی هم میشوند. کارگران تورک برای رفع سیستم کارمزدی و ستم طبقاتی و ایجاد جامعه برابر مبارزه میکنند.

برای ایجاد جامعه سوسیالیستی در اذربایجان ابتدا باید آذربایجان مستقل شود تا بذر سوسیالیسم را در آن کشت و درو کرد.اینکه استقلال و سوسیالیسم فعلا زمینه عینی ندارد و تحقق آنها سخت و خیالی است موضوعی دیگر است و البته که بستگی به توازون قوا و عوامل دیگری دارد. من هم بر خلاف لنینیستها به تحقق سوسیالیسم در یک کشوراعتقاد ندارم ولی در صورت سویالیستها در صورت قدرتمندی و با میزان قدرتشان میتواند مطالبات و برنامه های سوسیالیستی را در آذربایجان مستقل به اجرا درآورند.استقلال ملی و برقراری سوسیالیسم شعار درستی است. اگر نوان تحقق آنها را نداشته باشیم علیرغم میل خود با واقع بینی به فدرالیسم و سوسیال دمکراسی نوع سوئدی و نروژی تن میدهیم تا شرایط همه جانبه به تحقق اهداف نهایی مساعدتر شود. - دوست عزیز فدرالیسم مسئله ملی را حل نمیکند. فدرالیسم در سطح جهانی و منطقه ای شکست خورده است. کردستان عراق را شاهد هستیم. دمکراسی جوابگوی رفع ستم ملی نیست. باسکها، کاتالانها، کوبکها و اسکاتلندیها را شاهد هستییم که برای استقلال رفراندم برگزار میکنند. دوست گرامی من هم طرفدار اتحاد ملتها هستم اما وجود ستم ملی و عوامل دیگر اوضاع را آشفته کرده است و ملتهای فارس، کرد و ترک با همدیگر در دشمنی بسر میبرند و این دشمنی ها تمام نخواهد شد
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

یوسف عزیز، میدانید که مدیران سایت در مورد کامنتهای خود مستقل تصمیم میگیرند. از نظر من کامنت شما خلاف مقررات نیست. ولی طرف مکاتبه شما دوست نداشته وارد صحبت شود.خوب این هم آزادی اوست.که انتخاب میکند صحبت بکند یا نکند. بهر صورت نظر شما اینجا منتشر شد. گرچه این بحث سیاسی ست و جایش اینجا نیست ولی بناچار باید بگویم: موضوع بحث کنفرانس بوخوم این است که حرکتی صورت گرفته که اتحادی از علاقمندان -مخالف حکومت- پدید آید. این حرکت بجای خود مثبت است. اما باید برنامه ی عمومی بدهند. و گروههای شرکت کننده برنامه خصوصی شان با برنامه ی عمومی نباید تضاد اصولی داشته باشد. حزب پان ایرانیست برنامه ی خصوصی دموکراتیک ندارد. لذا در یک اتحاد عمومی با برنامه دموکراتیک نمی تواند جای بگیرد. لازم است برنامه خصوصی خود را تغییر بدهد. برنامه خصوصی حزب پان ایرانیست «فاشیستی» ست. اینان لازم است از این ایده لوژی خداحافظی بکنند

آنرا نقد کنند- و یک برنامه دموکراتیک پیش گیرند که در کنفرانسهای دموکراتیک بتوانند شرکت کنند. اما شنیدن سخنان این گونه گروهها در کنفرانسها -درصورت تمایل به شرکت- مثبت است. لازم است اینان هم بیایند و نظریات خود را بیان کنند و مورد نقد قرار گیرند- و بدانند که دیگران چه برنامه ای در برابر آنها دارند.بهرصورت این کنفرانسها بوده و خواهد بود. بهتر از نبودنشان است. شاید کمی در تفکرات پیش رفتند. اما از نظر من، بهتر است و بسیار مورد نیاز، که «گروههای آذربایجانی» -که تعداد آنها بیش از 20 گروه است - نیز کنفرانسهایی مثل کنفرانس قدیمی آمستردام، تشکیل بدهند - برای ایجاد «جبهه ی متحد آذربایجان». جهت رفع «ستم مضاعف»، ایجاد دموکراسی و عدالت اجتماعی، و اداره ی امور محلی و برابری حقوقی در همه عرصه ها. با تکیه به مبارزه ی مستقل و آماده ی همکاری با نیروهایی که برنامه جبهه را می پذیرند. چه فارسی زبان و چه غیر فارسی زبان. نظرم این است که آذربایجان لازم است نیروهای خود را تحت یک برنامه ی کوتاه و بلند مدت متحد کند. تا بتواند در مبارزات آگاهانه شرکت و تأثیر گذارباشد. وگرنه کوششهای آذربایجان بجایی نخواهد رسید. امیدوارم دوستان در داخل و خارج به این مسئله عمیقاً فکر کنند. ضرورت تشکیل جبهه ی متحد، تحت یک برنامه ی استراتژیک و تاکتیکی، مشکل روز فعالان آذربایجانی است. فارسی زبانان تلاش میکنند، لازم است آذربایجان هم کار و مشکل خود را حل کنند. بدون اتحاد شکست حتمی ست.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی گرامی ممنون از پاسخ به بخشی از مسائلی که من مطرح کرده بودم.
شما از طرفی تایید می کنید که تمام قد از کنگره و عملکرد آن دفاع می کنید ولی از طرف دیگر در مورد چرائی شرکت حزب پان ایرانیست در کنگره و عدم ارسال دعوتنامه به نیروهای دیگر می نویسید که شما پاسخگو نیستید. شما می نویسید که حزب پان ایرانیست <در کنار بسیاری دیگر به دعوتنامه پاسخ مثبت داد و در مواضع نمایندگان حزب در کنگره من نشانی از نقض سکولار دمکراسی و نفی حقوق بشر نشنیدم> و سپس به مواضع آقای دکتر حسین کیانزاد تاکید می کنید و در جواب سوال من که <آیا حزب پان ایرانیست، باورمند به ساختن ایران دمکراتیک فردا است؟> می نویسید که <مگر من نماینده، عضو یا هوادار این حزب هستم که در مقام پاسخگوئی باشم؟> و فراموش می کنید که سوال من از شما بعنوان مدافع تمام قد کنگره، که طبیعتا مدافع تمام قد حزب پان ایرانیست در کنگره هم هستید، است و نه

و نه بعنوان نماینده و عضو و هوادار آن. کسانی که از حزبی برای شرکت در کنگره شان دعوت می کنند، طبیعتا نگاهی هم به مرامنامه و منشور آن حزب می کنند. لطفا نگویید که شما جزو دعوت کنندگان و برگزارکنندگان نبودید، چون شما تمام قد از کنگره و عملکرد آن دفاع می کنید. تا حدی که کنگره برای شما، چنان که از فحوای مدافعاتتان بر می آید، مقدس شده است. در مورد حزب پان ایرانیست شما هیچ نگاهی به منشور این حزب نمی کنید و بر مواضع آقای دکتر حسین کیانزاد تاکید می کنید. حال این سوال پیش می آید که مگر خمینی در پاریس نگفت که همه آزادند. حتی کمونیستها هم آزادند> مگر نگفت که آزادی پوشش را می پذیرد؟ و.... و پس از بقدرت رسیدن چنان کرد که روی هیتلر و استالین را سفید کرد؟ مگر در آن زمان خمینی به حکومت اسلامی و کشتار معتقد نبود؟ کتابهایش می گویند که بود! حالا هم منشور حزب پان ایرانیست می گوید که مواضع آقای کیانزاد یک چیز است و تنها پاهر عوام پسند آن است و باورهای حزبی اش یک چیز دیگر. عملکرد این حزب در طول تاریخ وجودش نشان می دهد که مخالف دمکراسی است و حقوق بشر!
من نوشتم که <شما شاکیان را به سه دسته تقسیم می کنید...> شما در جواب، به تشریح این سه دسته پرداخته اید و توضیح واضحات کرده اید. و اما نگفته اید که آیا کسان دیگری غیر از این سه دسته هم وجود دارند که <شاکی> و منتقد باشند یا نه؟ و کلمه ای هم در باره آنها نگفته اید. من ترسم را بیان کرده ام که پشت همین تقسیم بندی شما، در ایران فردا، انگ زنی برای هر منتقدی و سرکوب آن نهفته باشد. شما مثل همیشه تاکید کرده اید که <من همواره از بی قید و شرط بودن آزادی سیاسی دفاع کرده و می کنم> همینجا این سوال برای من پیش می آید که در مقابل انتقادات این سه دسته <شاکیان> چه سیاسی پیش می برید؟ به کدام سوال آنها (هر چند از روی غرض و مرض باشد) جواب داده اید؟ آیا <شاکیان> دیگر خارج از این سه دسته با نسبت داده شدن به همین سه دسته منکوب نشده و نخواهند شد؟ انگ زدن راحت است! جواب ندادن راحتتر! منکوب کردن با انگ زدن هم باز هم راحت است و شیوه ای است که هزاران سال در ایران ما وجود داشته است و دارد. ولی دمکراسی آنجا سخت می شود که قرار می شود با <مخالفان> و <مفرضان> و همین <سه دسته> برخورد شود. شعار دادن هم راحت است ولی وقتی پای عمل پیش می آید، خیلی چیزها روشن می شود.
آقای اقبالی گرامی، شما باز هم تاکید کرده اید که <نخستین بار است که طیفی ناهمگون بر پایه سکولاردمکراسی و ساختن خانه مشترک وارد گفتگو می شوند> و تکلیف نشستهایی مانند نشست برلین و سمینار استکهلم و... را مشخص نکرده اید. مگر آنها از طیفهای ناهمگون نبودند؟ یا شاید آنها برای ساختن خانه مشترک وارد گفتگو نشده بودند؟ آیا قبل از کنگره بوخوم، واقعا هیچ طیف ناهمگونی برای ساختن خانه مشترک سکولار و دمکرات آینده دور هم جمع نشده بودند و یا این ادعا از شیفتگی شما نسبت به کنگره و تقدیس آنناشی می شود؟ جای تامل دارد!
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای بهنام چنگائی مرقوم فرموده اید: "فرهنگ جهانخوار و ضدبشری آمریکا... ".
نجس بودنش را هم ذکر می‌‌کردید تکلیفِ امت مشخص میشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ائليار کجای اين کامنت من مطابق اصول سايت ايرانگلوبال نيست که آقای اقبالی از انتشار آن جلو گيری ميکند

آقای اقبالی نوشته ايد که« شاکیان از سه طیف هستند که امر تخریبگری سیاستی که بر کنگره حاکم بود را تعقیب می کنند. گروه نخست تلاشگران احیاء نظام سلطنتی، گروه دوم، کوشندگان برای حفظ نظام دینی و گروه سوم فرقه های متاثر از پان ترک ها و پان عرب ها هستتند.»٠ خوب به عنوان يک فعال حرکت ملی آذربايجان از شما سوال ميکنم که کدام نيرو و شخصيت حرکت ملی آذربايجان حرکت راهايبخش و دموکراتيک شما را تخريب کرده .لطف کن نام ببر تهمت نزن .نام ببر تا بی آبرو شود.قابل توجه همگان اگر اين آقا نام نبرد بايد از ترکها عذر خواهی کند و در ضمن تا آنجائی که من ميدانم هيچکدام از شخصيت ها و تشکيلات آذربايجانی نه شرکت کرده و نه حرفی در رابطه با اين حضرات زده و آقای اقبالی با اين کار ميخواهند خودشان را مطرح کنند .نشست

نشست و بر خواست با فاشيستها و شونيست ها « نمونه پان ايرانيستها» برای ما ترکها ننگ است
نوشته شده توسط: Anonymous

دوست گرامی آقای کوروش حاجبی، پرسسشی داشتم و آن اینست که: چرا رسانه شما بجای واژه "اخبار" واژه زیبا و جاافتاده "گزارش" را بکار نمیبرد؟ ما دراین راستا واژه های: گزارشگر، گزارش، گزارشنگار، گزارنده وگزاره نما را داریم که همه اینها واژهایی نا آشنا ویا جا نیافتاده یی نیستند. شما بجای "سرپرست کوروش حاجبی" نیز "متکفل کوروش حاجبی" را بکار نمیبرید چون "سرپرست" واژه رساتر وگوشنوازتریست. با درود

نوشته شده توسط: Anonymous

عده ای اگاهانه جریان منحطی را بنام سازمان مجاهد هر روز و هر ساعت زنده نگاه میدارند. انهمه ارزو و امیال و خوشخیالی ها مرد و تمام شد.اکنون این سازمان با تمام توان در خدمت صهیونیسم جهانی در خدمت امپریایسم جهانی و لوردهای انگلیسی ومدافع داعشیان در امده است.همه انسانهای شریف در سازمان رجوی قربانی مسعود رجوی و اسلام نوین و ضحاکی او شدند.
نگاهی به سایت اینترنتی رجوی نشان میدهد که این سازمان مانند بلبل و طوطی نظرات غرب امپریالیستی را نمایندگی میکند.حیف از ان همه زنان و مردان و جوانان پاک دل و پاک نهادی که قربانی وسوسه قدرت طلبی رجوی شدند.یادشان بخیر و لی افسوس فریب خوردند.

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

آقای کاظم ثانی گرامی؛
ممنون از کمنتاری که نوشتید. در پاسخ باید عرض کنم که؛
1-در مورد چرائی شرکت حزب پان ایرانیست در کنگره و مواضع آن، من نمی توانم پاسخگو باشم. این حزب در کنار بسیاری دیگر به دعوتنامه پاسخ مثبت داد و در مواضع نمایندگان حزب در کنگره من نشانی از نقض سکولار دمکراسی و نفی حقوق بشر نشنیدم.
نماینده این حزب در کنگره، آقای ‫دکتر حسن کیانزاد معتقد است:
"اگر در این میان از سوی سازمانهای قومی خواست های به حق دیرین در حوزه حقوق شهروندی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و یا مطالب نوینی در زمینه سیستم ساختاری اداره کشور از جمله به گونه فدرال مطرح می گردد، که تصمیم گیری نهائی در باره آنها در فردای آزاد ایران بر عهده نهادهای قانون گذاری برخاسته از راْی آزاذ مردم ایران خواهد بود، نباید شک و تردید در نیات وسیاست راهبردی ممکناتی که از آنها نام به میان آوردیم، نمود .

کارل پوپر میگوید
« جامعه ، مانند خانه است باید همواره آن را رفت و روب کرد تا پاکیزه بماند ». آری جامعه ایران نیاز مبرم به یک رفت و روب رادیکال یعنی خانه تکانی نوروزی نیاکانی همراه با مهر عاطفی و همیاری و همگرایی انسانی دارد. این رفت و روب باید در آینده ای نزدیک به دست توانای همه ایرانیان آزاده از کرد و لر و آذری و بلوچ و دیگر قومیت ها انجام پذیرد. کنار گرفتن حتی یک نفر از آنان به خاطر آزرده دلی از اتهامات ناسزا و ناروای بد خواهان، تنها دشمن مشترک را در سرکوب اپوزیسیون جری تر می کند و آزادیخواهان را رنجورتر و ناتوان تر . "
2- نوشتید که:
"شما تمام قد از این کنگره دفاع می کنید".
حق با شماست! چون نخستین بار است که طیفی ناهمگون بر پایه سکولاردمکراسی و ساختن خانه مشترک وارد گفتگو می شوند. بخاطر آینده بهتر ایران و مردمانش من از این روند استقبال کرده و همراهی می کنم.
3- نوشتید که:
" لطفا به این سوال تکراری من پاسخ دهید: آیا حزب پان ایرانیست، باورمند به ساختن ایران دمکراتیک فردا است؟"
گرامی ام؛ مگر من نماینده، عضو یا هوادار این حزب هستم که در مقام پاسخگوئی باشم؟ معیار من در سمتگیری سیاسی خود، مواضع احزاب، گروهها و افراد و نزدیکی شان به آزادی، دمکراسی و منافع ملت ایران است..
4- نوشتید که:
"شما شاکیان را به سه دسته تقسیم می کنید: گروه نخست تلاشگران احیاء نظام سلطنتی، گروه دوم، کوشندگان برای حفظ نظام دینی و گروه سوم فرقه های متاثر از پان ترک ها و پان عرب ها هستتند."
این نظر در انطباق با تجربه چند دهه گذشت است که جریانات ذکر شده هموازه نقش ترمزکننده در مبارزات مردم داشته اند و ردپای آنها (کمرنگ یا پر رنگ) دیده شده است.
دلائل:
مدافعان احیاء سلطنت برآنند تا ایران را به دوران ستم شاهی برگردانند.
اصلاح طلبان با چنگ و دندان برای حفظ سیطره اسلام و اسلامگرایان تلاش می کنند.
پان ترک ها و پان عربها می خواهند سر به تن "لکاته" ای بنام ایران نباشد و الویت های نژادپرستانه و جهان گشایانه دارند.
(نیاز به بیان نیست که پان ترک و پان عرب هیچ ربطی به آذری ها و ایرانیان ترکمن تبار، ترک تبار و عرب تبار ندارد).
آنها انگشت شمارانی هستند که پس از 1000 و 1400 سال هویت خود را نه با ایران و تاریخ ایران، بلکه با همسایگان ما تعریف می کنند.
5- نوشتید که:
" چرا دیگر نیروهایی که دارای کیفیت بالایی هم هستند در این کنگره شرکت نکردند".
این پرسشی است از برگزارکنندگان کنگره. من از کنگره با این حرکت همراه و همگام شدم. ولی امیدوارم که کنگره سال دیگر در فرانکفورت المان این کمبود را بر طرف کند.
6- نوشتید که:
"به این ترتیب دهان و زبان هر کسی را که سوالی و انتقادی از این کنگره داشته باشد را می دوزید." من همواره از بی قید و شرط بودن آزادی سیاسی دفاع کرده و می کنم.

تندرست و سربلند باشید!