Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

دوستی میگفت: زمانیکه از بازداشتگاه ساواک به زندان اوین منتقل شدم، شاه هنوز دراوج قدرت بود، و ساواک جلادی میکرد. دربند زندانیان سیاسی، بنا به مقرراتی که زندانیان بین خود داشتند، هر کس به نوبت خود، عهده دار وظیفه ای بود که هم مشغولیتی داشته باشد، و هم از اینطریق از بیکاری و انزوای پوک کننده زندان کمی کاسته شود. مثلا یکی زمین را جارو میزد، دیگری آبدارچی بود، آن دیگری ظرفها را آب میکشید، چهارمی دستشوئی را پاک میکرد،...و الی آخر. اما در میان آنان فردی که سبیلهایش را تا گوشه لبانش تاب میداد، تن به هیچکاری نمی داد. او که نسبت به دیگران آدمی خود خواه، از خود راضی و انحصار طلب بنظر میرسید، و مدام با نگاههای شبهه آمیز، و مظنون، رفتار و گفتار دیگران را میکاوید، در بحث و گفتگو ها نه تنها بکسی مجال صحبت نمیداد، حتا کوچکترین حرفی را نیز از کسی پذیرا نبود، و با رفتار و نگاههای تهاجمی اش فکر میکرد که

انگار رئیس زندان است و همه باید از او فرمان ببرند. زندانیان بین خود میگفتند؛ اگر روزی صاحب پست و مقامی بشود، بر کسی رحمی نمیکند. بجهت رفتار های رئیس مآبانه اغلب زندانیان از وی خوششان نمی آمد. مدتی به همین منوال گذشت تا روزی بین او و زندانیان سیاسی جر و بحثی روی داد. در اثر آن بگو مگو، ماموران زندان او را به بند دیگری منتقل کردند. بعد از رفتن او زندانیان نفس راحتی کشیدند. میگفتند؛ از خود خواهی و کله شقی او خلاص شدیم. اما چند روزی طول نکشید، که ماموران زندان دو مرتبه او را به بند قبلی بر گردانند. شایع شده بود که درآنجا بین او و دیگر زندانیان جر و بحث و در گیری فیزیکی روی داده بود. که زندانیان مایل به پذیرش او در بند خود نبودند. قضیه از این قرار بوده که او نزدیکهای صبحدم، در حالیکه دیگران در خواب بودند، با صدای بلند شروع بخواندن نماز میکرده است و مخصوصا ادای کلمات (اعو ـــــــ ض و .... بالــــله، من الشیطان ـــــــ الرررررر جین) را چنان غلیظ و با لحن مشدد و کشیده، ادا میکرده، که زندانیان از خواب سحری بیدار میشدند. البته آنان که اغلبشان چپی بودند، و اعتقادی به این جور چیز ها نداشتند، روزی یکی از آنان که از صدای بلند نماز و تکرار مکرر کلمات او، از خواب بیدار شده بود، در حالیکه هنوز چشمانش خواب آلود بوده، تشر زنان به وی توپیده و گفته بود: ـ مرتیکه! عقلت پاره سنگ برداشته، کله سحر نمیذاری بخوابیم!؟ طرف هم که مشغول نماز بوده، و در بین نماز نمیتوانسته به او جواب بدهد، از شدت غیظ و عصبانیت بخود می پیچیده جمله (اعو ـــــــ ض و ..... بالــــله، من الشیطان ــــــــ الرررررر جین) را مرتب تکرار میکرده است. بالاخره در اثر بگو مگوی آندو، زندانیان بند از خواب بیدار شده بودند. به سبب درگیری و جر و بحث، ماموران زندان او را دو مرتبه به بند قبلی باز گرداندند، بعد از این واقعه بندهای زندان تغییر کرد. و دیگر از او خبری نشد. سالها از این ماجرا گذشت تا روزی که شاهنشاه آریا مهر به زباله دان تاریخ سپرده شد، و داعش تازه نفس خمینی در نقش حزب الله، جند الله، انثار الله، و خواهران زینب، و امدادهای غیبی، بساطش را در تهران پهن کرد. روزی از میدان آزادی میگذشتم که ناگهان از حلقوم بلندگوئی صدای خش خش آلودی بگوشم رسید که هر از گاهی چیزی به عربی بلغور میکرد. شک کردم. پیش خود گفتم؛ این صدا را می شناسم. حدود چند صد نفر در آنجا جمع شده بودند و به سخنرانی گوش میدادند. جلوتر که رفتم بنظرم آمد قیافه آن فرد را میشناسم. ولی هنوز مطمئن نبودم. سالها زندان انسان را پیر و فرسوده میکند. وقتیکه بطرف سکوی میکرفون نزدیک شدم دیدم فردی که سبیلهایش را تا کنج لبهایش تاب داده بود، دارد سخنرانی میکند، از فردی که کنارم ایستاده بود پرسیدم: ـ این فرد کیه؟ او سرش را از روی بیخبری تکان داد و گفت: ـ نمی دانم. کنجکاو شدم کمی جلوتر رفتم و از شخص دیگری موضوع را جویا شدم. گفتم: ـ این فرد سخنران کیه؟ او در حالیکه تعجب آمیز نگاهم میکرد، گفت: ـ نمی شناسی..!؟ ـ گفتم: نه! گفت: ـ آدم خیلی معروفیه ..! گفتم: ـ کیه؟ گفت: ـ شوخی میکنی...! گفتم: ـ نه، شوخی نمیکنم..! گفت: ـ برادر مسوده! گفتم: ـ مسود کیه؟ با لحن تعجب آمیزی گفت: ـ مسودو نمی شناسی..!؟ اندیشناک شدم. پرسیدم : منظورت رجوی است؟ گفت: آره! گفتم: ـ درمورد چه چیزی صحبت میکنه؟ گفت: ـ حرفاش خیلی باحاله! از شریعتی..! فردی که نزدیک ما ایستاده بود، و حرفهای ما را میشنید، در حالیکه از طرز صحبت او لبخند استهزا آمیزی بر لب داشت، سرش را بگوشم نزدیک کرد و گفت: ـ از هزار و چهارصد سال پیش صحبت میکنه..! گفتم: حرفهایش جالبه!؟ در حالیکه علامت صلیب برسینه میکشید، گفت: ـ خدایا بر تو پناه میبریم!

نوشته شده توسط: peerooz

جناب lachin ,
اینکه جمهوری اسلامی و یا " دولت " چه میکند حسابش از " ملت " جداست. چند روز پیش در همین سایت گفتگویی در باره " فدرالیسم " صورت گرفت که بیانات زیر تکرار همان حرف هاست. بکار بردن کلمات زشت در باره هموطنان فقط و فقط ناشی از بی تربیت ماست. ما در باره همه هموطنان خود اعم از ترک و کرد و رشتی و مازندرانی و قزوینی و اصفهانی و غیره حتی کلمات بسیار بسیار زشت تری را بکار میبریم. رییس جمهور سابق ما هم از این عیب مبرا نیست. مشهور ترین شاعر تحصیل کرده و ادیب و عارف ما هم میفرماید " خر توئی یا من". من مطمئنم که در زبانهای ترکی و کردی و عربی هم کلمات مشابهی در باره هموطنان دیگر وجود دارد. درهیچ فرهنگ پیشرفته ای چنین بهمدیگر توهین نمیکنند و علاج آن " جهاد اخلاقی " ست. احساسات را نباید با مصالح خود قاطی و اشتباه کنیم.

مهمترین موضوع مورد گفتگو باید این باشد که آیا با هم بودن بصورت فدرالیسم بنفع ماست - و مسلما تحت حکومتی کاملا متفاوت از همه حکومت هائی که داشته ایم؛ چه ترک و چه عرب و چه فارس - و یا جدا شدن. بنظر من یکی از فوائد با هم بودن, قدرت ملی ماست. در خاور میانه اکثر کشور های اطراف ما یا ویران شده اند و یا غارت گاه و پایگاه نظامی از ما بهترانند و احتمالا تنها علتی که ما تا کنون به سرنوشت عراق و افغانستان و لیبی و سوریه و سومالی و غیره مبتلا نشده ایم آنست که از ما بهتران میدانند که هزینه چنین حمله ای بسیار بیشتر از هزینه های حمله به عراق و افغانستان و لیبی خواهد بود - نه اینکه ما غارت گاه خودی ها نبوده ایم آنها کامنت را طولانی خواهد کرد.. و بسیار فوائد دیگر که ذکر
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای پرچی.. در کشوری که من و اجداد مرا تنها بخاطر( ترک ) بودن (( آدم)) حساب نمیکنید, هم زیستی مسالمت آمیز یک حرف مفتی است..من 19 سال در « ادینبورگ» زندگی کزدم و تا اندازه ای با فرهنگ اسکاتلندها که هم پارلمان دولتی مستقلی دارند, هم اسکناسهای بانک اسکاتلند با انگلستان فرق میکند, هم سرود ملی دارند, هم پرچم ملی دارند و هم قوانین شهروندان با قوانین انگلستان خیلی متفاوت است, و هم در اروپا و هم در مسابقات ورزشی جهانی به عنوان یک کشور مستقل شرکت میکند ولی با این وجود میخواهند از بریتانیای کبیر جدا بشوند ,که یک فرهنگ اصالت اسکاتلندی ها را نشان می دهد تا اندازهای آشنائی هستم.. هنوز در ایران فامیل نزدیک من در تبریز , اسم « ترکی» نوزادش را نمی تواند ثبت کند و شناسنامه بگیرد. در ایران موقعی که یک ترک و یا یک عرب حرفی برای تحصیل به زبان « مادری» بزند , زود انگ (( تجزیه طلبی)) را براش میزنند....

نوشته شده توسط: Anonymous

فدرالیسم تقسیم قدرت بین دولت مرکزی و ایالات است و میتواند اشکال و درجات مختلف داشته باشد و در میان اهالی کشور نیز از مقبولیت کامل برخوردار نیست. امروزه در آمریکا بعد از دویست سال هنوز هرروز گروهی خواهان تجزیه و جدائیند ولی شرایط چنان مشکل است که حرف آنها به جایی نمیرسد. بزرگترین تظاهر آنها در جنگ های داخلی آمریکا بود که با صدمه دیدن و تلف شدن سه در صد جمعیت, دولت مرکزی وحدت را حفظ نمود.

نوشته شده توسط: Anonymous

نمی دانم این صبا که امرالله ابراهیمی و حاتمی؟ را تهدید کرد جنسیت زنانه دارد و یا مردانه. حاتمی را نمی شناسم و از آشنایان هم پرسجو کردم کسی نمی شناخت اما امرالله ابراهیمی شناخته شده است و نوشته بود که بر علیه اش شکایت کنید. صبا که از ترس پشت اسم مستعار تهدید کرد چگونه می تونه تهدیدش را عملی کنه؟ حالا تو را به ناموست قسم میدم که جا نزن و علیه او شکایت بکن. اگر تا چند روز دیگر خبری از شکایت تو نشد پس نشون میده که....

نوشته شده توسط: Anonymous

درست می‌فرمایید. فدرالیسم می‌تواند سیستم خوبی برای اداره کشور باشد، به شرطی که شرایط فرهنگی/سیاسی‌اش هم مهیا باشد. فدرالیسمی که مورد نظر این تجزیه‌طلبان است اما فدرالیسم قومی است و هدفش هم در نهایت نابودی کشور است.

نوشته شده توسط: Anonymous

درود بر شما پرویز جان. خوشحالم که مقاله را مفید یافتید.

نوشته شده توسط: Anonymous

نفی مطلق مکن از بهر دل خامی چند. سیستم فدرال یکی از پیشرفته ترین سیستم های حکومتی دنیاست. اقلا ٢٥ کشور رسما دارای سیستم فدرال میباشند که آمریکا و روسیه و آلمان و برزیل و هند و پاکستان و استرالیا و کانادا و سویس و مکزیک و آرژانتین در این گروه قرار دارند. مساله داشتن حکومت فدرال نیست, مساله آنست که چه نوع حکومت فدرال و با چه شرایطی مناسب مملکت ماست

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای پرچی زاده گرامی با درود بسیار مقید و مورد استفاده قرار گرفت . با سپاس.پیروز باشید.

نوشته شده توسط: Anonymous

اﻳﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﺁﺫﺭﺧﺶ اﺻﻼ ﺩﺭ ﻫﻠﻨﺪ ﺛﺒﺖ ﻧﺸﺪﻩ. ﻣﻦ ﺷﺨﺼﺎ ﻋﻠﻴﻪ ﺗﻬﺪﻳﺪاﺕ اﻳﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﻭاﻳﺠﺎﺩ ﺗﺸﻨﺞ ﺗﻮﺳﻄ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻫﻠﻨﺪ و ﻋﻠﻴﻪ ﺁﻗﺎﻳﺎﻥ اﺑﺮاﻫﻴﻤﻲ و ﺣﺎﺗﻤﻲ ﺑﺎ ﺫﻛﺮ ﻣﺸﻜﺎﺗﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭘﺮﻭﻧﺪﻩ ﭘﻨﺎﻫﻨﺪﮔﻲ ﺁﻧﺎﻥ ﻫﺴﺖ ﺷﻜﺎﻳﺖ ﺭا ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩﻩ اﻡ. ﻳﻜﻲ اﺯ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪﮔﺎﻥ اﺣﺰاﺏ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺟﺮﻳﺎﻥ اﺳﺖ. و ﺑﺰﻭﺩﻱ ﺷﺎﻫﺪ ﺧﺒﺮﻫﺎﻱ ﺧﻮﺑﻲ ﺑﺮاﻱ اﻳﺮاﻧﻴﺎﻥ ﺧﻮاﻫﻴﻢ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ اﺯ ﺷﺮ اﻳﻦ ﺑﺎﺯﻳﻬﺎﻱ ﺭﮊﻳﻢ و ﻣﺠﺎﻫﺪﻳﻦ ﻛﻪ ﺩﻭﺩﺵ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻫﻤﻪ ﭘﻨﺎﻫﻨﺪﻫﻬﺎ ﻣﻴﺮﻭﺩ ﺭاﺣﺖ ﺷﻮﻧﺪ. اﻃﻼﻋﺎﺕ ﺷﺨﺼﻲ ﺗﺮ ﻫﻢ اﺯ اﻳﻦ اﻓﺮاﺩ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ اﺳﺖ ﻭﻟﻲ ﻓﻌﻼ ﺗﺮﺟﻴﺢ ﻣﻴﺪﻫﻢ ﻣﺸﻜﻞ ﺭا ﺑﺎ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻬﺎﻱ ﻣﺮﺑﻮﻃﻪ ﭘﻴﮕﻴﺮﻱ ﻛﻨﻢ

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

درود به آقای تبریزی گرامی و سپاس از شما بخاظر ارسال لینک
"آخوند علی فلاحیان وزیر اطلاعات پیشین رژیم ولایت فقیه که در کشتار و سرکوب و شکنجه هزاران تن دست داشته است هم اکنون مشاور عالیرتبه خامنه ای است! برای آگاهی بیشتر درباره علی فلاحیان خواندن کتاب های: (فلاحیان، مردی برای همه فصول جنایت) و (سونای زعفرانیه) نوشته: (علیرضا نوری زاده) و کتاب: (عالیجناب خاکستری پوش) نوشته: (اکبر گنجی) سودمند است."

نوشته شده توسط: Anonymous

... نگهدار فراموش کرده اند که زمانی که جمهوری اسلامی روی داعش را سفید کرده بود ایشان یکی از مدافعین سرسخت جمهوری اسلامی بودند

نوشته شده توسط: Anonymous

قرآن مملو از آیاتی که در آن مسلمانان به قتل و کشتار دیگران تشویق میشوند. ......

نوشته شده توسط: تبریزی

درباره فاطمه قائم مقامی به این لینک نگاه کنید http://www.iranglobal.info/node/28508

نوشته شده توسط: Anonymous

Anonymous جان...! اگه خودت را معرفی کنی، با کمال میل درخدمت ات هستیم.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

نوشته ی سپهری گرامی درست است. اما یک طرف و یک بعد مسئله را نشان میدهد. «بستر اجتماعی» را. از نظر جامعه شناسی. بله ، عقب ماندگی جامعه در عرصه های مختلف، اخنتناق حاکم در جامعه، بستر اجتماعی- فکری نیروهایی مثل داعش است. این علف های هرز بر زمین مناسب رشد یافته اند. اما بعد و سوی دیگر مسئله آن است که چه کسانی قدرت و امکانات دارند که این نیروها را حمایت کرده-مستقیم و عیر مستقیم- در جهت اهداف کوتاه و دراز مدتشان در منطقه به عنوان «ابزار» مورد استفاده قرار دهند؟ بدیهی ست که «کشورهای قدرتمند اقتصادی و نظامی». این کشور ها نه تنها در طول تاریخ از نیروهای ارتجاعی در جهت اهداف برنامه ای خود بعنوان «ابزار» سود جسته اند، حتی از «انقلابها» نیز بعنوان ابزار در جهت تأمین برنامه های خود استفاده کرده اند. انقلاب سوریه علیه دیکتاتوری اسد برای رفع «تبعیض» و استقرار دموکراسی بود. حتی انقلاب بهمن ایران.

و بهار عربی. اما همه اینها توسط کشورهای قدرتمند در جهت اهداف کوتاه و بلند مدت آنها به عنوان وسیله مورد استفاده قرار گرفت و از مسیر خود نیز خارج گردید. مسئله تنها بستر اجتماعی یک نیرو و وضعیت نیست بل ابزار شدن این بستر و نیروها توسط کشورهای وسیله جو نیز بعد تعیین کننده دیگر است. از نظر من ضروریست بعد دوم را نیز در تحلیل مشکل در نظر گرفت. و یکطرفه به قضیه نباید نگریست. کشت، بر زمین مناسب، بعمل میاید و بغد بهره برداری از آن کسی ست که قدرت برداشت محصول را دارد.دهقان فقیر یا ارباب قدر قدرت؟ مسئله این است. برداشت همیشه از آن اربابان است. جامعه ای میتواند به اهداف پیشرفته خود برسد که از همه لحاظ بتواند از « امکان» ابزار شدن خود برای دیگران جلوگیری کند. بهار عربی ابزار شد و به خزان تبدیل
گردید. انقلاب سوریه-لیبی و...و حتی بهمن ایران به شکست کشانده شد. همه اینها با دو عامل« بستر و ابزار » مورد استفاده ی اربابان قرار گرفت. در آینده هم قدرتمندان با این دو پارامتر کار خواهند کرد. انقلاب وسیله است برای اربابان. و همینطور «داعش ها». و حتی «اصلاحات» و کودتا ها. و حتی «استقرار دموکراسی». و این نیز طبیعی است :قدرتمندان همیشه بدنبال منافع خود اند. چه با ارتجاع و چه با غیر ارتجاع. وضعیت عینی توسط این دو عامل-بسترمناسب،ابزارسازی، پدید میاید. جوامع کم رشد یا رشد نیافته به دلیل وجود دیکتاتوری که دارای جامعه مدنی و احزاب مترقتی قدرتمند نیستند، و حتی دارای نیروهای ارتجاعی قوی هستند، و پاشنه آشیل شان نیز همین است، براحتی جنبش و انقلابشان مورد سوء استفاده -ابزار-قرار گرفته و از مسیر خود منحرف میشوند. درک این مسئله راحت است ولی رفع ضعف این جوامع تقریباً ناممکن.کسانی که میخواهند در راه دموکراسی و رفع تبعیض و عدالت اجتماعی پیروز شوند ضروریست این ضعف و پاشنه آشیل را رفع کنند. وگرنه اهداف دست یافتنی نیست. ائتلاف جهانی کنونی هدف اش نابودی داغش نمی تواند باشد بل هدف کنترول آنست. و این ائتلاف نیز نمی تواند محدود به کنترول گروههای اسلامی باشد.
ائتلاف جهانی قدمی ست در جهت «پروژه های بزرگ منطقه و در صورت امکان جهانی». پروژه هایی که در کل در خدمت منافع
کشورهای قدرتمند است.با حرکات «زیک زاکی» آنها. احتمال اینکه در مسیر این پروژه ها در ایران نیز تغییراتی پیش بیاید ممکن است و بعید نیست. ولی درجه ی مثبت بودن این تغییرات در کل بستگی به «وجود،استحکام و قدرت و مترقی بودن جامعه مدنی ایران» دارد.جامعه مدنی و سیاسی ایران در داخل و خارج ضعیف است.
نوشته شده توسط: Anonymous

تهران لی نازنین اگه می شه یه خاطره دیگه هم بفرست. از خودت باشه یا دوستت فرق نمی کنه. بوس بِهت - علی

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

عزیزی برایم نوشته که « در متن آذربایجانی چرا بجای واژه ی " قدیم" کلمه ی "اسکی əski" را بکارنبرده ام. و همنیطور «فئرتانا fırtana» را بجای "توفان"؟ در پاسخ این دوست باید بگویم : اسکی را ما در آذربایجان-ایران- برای «کهنه ی بچه» استعمال میکنیم و نه برابر قدیم. قدیم qədim را برابر همان قدیم (که در فارسی هم استعمال میشود) بکار می بریم. فئرتانا را معمولاً در روابط انسانی استعمال میکنیم:(او بیر فئرتانا سالدی کی گل گوره سن! =او دعوایی=توفانی، راه انداخت که بیا و ببین! ) . اکنون عده ای میکوشند
سره نویسی را در زبان ترکی آذربایجان رواج دهند این کار تا حدی که با زبان مردم تضاد پیدا نکند درست است ولی وقتی واژه ها مفاهیم را تغییر دهند و درجای خود استعمال نشوند از نظر من صحیح نیست. بهتر است واژه اسکی را در مورد همان کهنه بچه بکار ببریم.

با این همه من موافقم که گاهاً در شعر این معیار را نمی توان حفظ کرد و لازم است که قاعده مذکور بهم بخورد و بر حسب نیاز شعرمثلاً اسکی را بجای قدیم بکار ببریم.و مانند اینها. زبان شعر با زبان نثر فرق دارد و همینطور تفاوت زمان و مکان و وضعیت ها در کاربرد کلمات تعیین کننده اند.
نوشته شده توسط: Anonymous

مهمتریت عامل رشد ارتجاع در کشورهای اسلامی ، سرکوب آزادیخواهان و احزاب ملی و لیبرال و روشنفکران روشنگر و تبلیغ خرافات و سلطنت و شیخ نشینی و امیرنشینی بوده و هست و خواهد بود . نقش دوره جنگ سرد میان دو بلوک بی تقصیر نبود . نیروهای ضد کمونیست ، پادوهای ارتجاع و امپریالیسم بوده و خواهند بود .ضدکمونیستها در دوره جنگ سرد ، نیروی متحد غرب و امریکا و اسرائیل بودند و هستند .

نوشته شده توسط: Anonymous

تروریسم اسلامی در کشورهایی مانند عراق، سوریه و لیبی از کجا سر بر آورده است؟ بستر رشد این جریانات چه بوده؟ خیلی ها در پاسخ به این سوال به تئوری های توطئه روی می آورند و دولت های غربی را عامل اصلی رشد تروریسم اسلامی می دانند. ولی اگر تخیلات سیاسی خود را دور بریزیم و واقع بینانه نگاه کنیم، می بینیم که عوامل اجتماعی و سیاسی گوناگونی منجر به گسترش تروریسم اسلامی در یکسری کشورها شده. یکی از این عوامل، که برجسته ترین است، سرکوب و اختناق درازمدت در کشورهایی مانند عراق، سوریه و لیبی ست. شیوه ی حکومتی در این کشورها ترکیبی از سرکوب به سبک فاشیستی، کمونیستی و «خلافت اسلامی» بود.

نهادهای سرکوب صدام حسین، حافظ اسد و قذافی به وحشیانه ترین اشکال عمل میکردند و راه نفس کشیدن را بر همه مردم بسته بودند. افراط در کنترل جامعه و در سرکوب جریانات سیاسی و مدنی، افراط گرایی اسلامی را تبدیل به تنها آلترناتیو مقاومت کرد، چرا که در چنین شرایطی به دلیل مسلمان بودن مردم دست حکومت در ریشه کن کردن ایدئولوژی اسلامی بسته است و امکاناتش محدود.
این واقعیت که افراط در سرکوب جامعه را – حالا چه در عرصه سیاسی، چه در عرصه اجتماعی و چه در هر دو – به خشونت و «انحراف» می کشاند، در کشورهای دیگر هم قابل مشاهده است. در زمینه ی رشد خشونت اجتماعی می توان برای نمونه به برخی کشورهای سابقا سوسیالیستی اشاره کرد. کنترل و سرکوب شدیدی که دهه ها در آن کشورها حاکم بود، باعث رشد شدید خشونت، خلافکاری و فحشا در آن جوامع شد. وحشی ترین و خشن ترین باندهای مافیایی که شیوه های کشتارشان دست کمی از تروریستهای داعش ندارد، متعلق به برخی کشورهای سابقا سوسیالیستی اند.
رشد فحشای غیرقانونی در دوران سوسیالیسم باعث شد که پس از فروپاشی نظام در برخی از آن کشورها به فحشا به عنوان راهی کاملا «عادی» و «معمولی» برای کسب درآمد نگاه شود. باندهای مافیایی آن کشورها که بازار فحشا در دست دارند، از خشن ترین ها هستند و به سبک 500 سال پیش «تجارت سکس» می کنند.
اینکه بین سرکوب و خشونت و «انحراف» ارتباطی مستقیم وجود دارد و هر چه سرکوب شدیدتر باشد، خشونت و «انحراف» بیشتر گسترش پیدا می کند، واقعیتی ست که هم در جامعه شناسی و هم در روان شناسی مورد بررسی قرار گرفته. در بررسی معضلات سیاسی نیز بهتر است آدم دیدی علمی و خردگرایانه داشته باشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

تهران لی جان... یه دو کلامی هم از داعش برامون می گفتی. مام می شنُفتیم. از خودت ام بیشتر برامون تعریف کن.

نوشته شده توسط: Anonymous

نفوذ امرالله ابراهیمی در آذرخش زیاد نیست. از تجربه او بیشتر استفاده می کنند. خانم و یکی از برادران خانمش شغلهای مهمی در دو وزارتخانه هلند دارند و کارهای پشت پرده را دنبال می کنند و با مجاهدها نزدیک نیستند و با رضا پهلوی رابطه شان گرم و صمیمی است. شاید از رضا پهلوی پول هم می گیرند. یکی از خویشان نزدیک خانمش هم در فرودگاه بین المللی هلند شغل امنیتی مهمی دارد که می گویند او هم در گروه آذرخش نفوذ زیادی دارد

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام راستش نمی خواستم چیزی بنویسم. من خودم در حال کار روی همین دوره تاریخی هستم منتها از زاویه هنر. ولی چیزی که خیلی برایم جالب بود این است که آقای مجد که خودشان را محقق واقعی این داستان قلمداد می کنند بارها به بی سوادی رضاشاه استناد کرده و او را امی و بی سواد قلم داد می کنند. ولی جالبی داستان اینجاست که چندین عکس از رضاشاه وجود دارد که در مجلس یا در گنگره فردوسی در حال خوانده نوشته ای است. آقای مجد عزیز؛ محقق بزرگوار لطفا کمی دقت کنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

رفیقی میگفت؛ روزی باتفاق دوستانی در یک گرد همائی که از طریق سازمان اکثریت برپا شده بود، حضور داشتم. غروب که شد، برنامه رقص و آواز شروع شد، و انبوه حاضرین در سالن نیمه تاریک که اشتیاق موزیک آنان را به سوی پیست رقص میکشاند، بتدریج صحنه رقص مملو از جمعیت شد. مدت زیادی از رقص و پایکوبی جمعیت نگذشه بود، که بتدریج روشنائی اطراف صحنه رقص بخاموشی گرائید، و تنها نورهای رقصان بالای سن قابل مشاهده بود. سکوی رقص که به یک دیسکو نیمه تاریک شباهت داشت، ناگهان در میان ازدحام جمعیت، چند نفری بچشم میخوردند، که با اسکورت فردی را به روی صحنه میآوردند. وقتیکه آنها نزدیک پیست رقص شدند، در اینحال صدائی ذوق زده از میان جمعیت فریاد زد: ـ زنده باد رفیق...! چندی طول نکشید که آن فرد اسکورت شده در میان محافظان خود که دور او حلقه زده بودند، وارد صحنه رقص شد. افرادی که بر روی سکوی رقص تنگ هم ایستاده بودند،

برای ورود او به صحنه جا باز کردند. با ورود وی بر بروی سکوی رقص، چندان طول نکشید که آهنگ رقص جالب "بابا کرم" شروع شد و او با آهنگ نشئه آور (بابا کرم) با طنازی تمام، شروع کرد به رقصیدن. از حق نباید گذشت که رقص "گردن شتری" وی، که عشوه کنان با خم و چم، بر روی سکو که مثل مار دور خود می پیچید، شور و حرارت فوق العاده ای در حاضرین ایجاد کرد. با اوج گیری آهنگ رقص، حرکت گردن شتری وی، که با چرخش حرکات شکسته دستها و گردن، از رقصهای دیگران متمایز می نمود، و بطور بی سابقه ای جلب نظر میکرد، جمعیت حاضر انگار از هنر رقص وی هاج و واج مانده بودند، با نگاه تحسین آمیز چشم از وی بر نمی داشتند. حرکات رقص او آنچنان حضار را به وجد آورده بود، که ناگهان صدائی از میان جمعیت فریاد زد: ـ ماشا الله...! صدائی در جوابش گفت: ـ عشوه رو برم..! صدای دیگری فریاد میزد: ـ قر کمرو... الهی..! جمعیت به پرس و جو افتادند. یکی پرسید" ـ یارو کیه...!؟ صدائی جواب داد: ـ رفیق نگهداره..! در این اثنا چند نفر ذوق زده و از روی افتخار در میان جمعیت هورا کشیدند، و هله شادی سر دادند. و شور و نشاط، و غوغای فوق العاده ای دو مرتبه جمعیت رقصان را فرا گرفت. من شخصا آن شب خوش و خاطره انگیز، و آن جشن ساز و آواز "سازمان اکثریت " را فراموش نمی کنم. آقای نگهدار شخصا فرد دمکرات، خوش فکر، و هنر دوستی است. و به هنر رقص ارزش فراوان قائل است. سیاست هم جای خودش. او زمانی با اشتیاق و علاقه تمام با آهنگ بابا کرم "رقص گردن شتری" اجرا میکرد، که خیلی از افراد رهبری سازمان، مثل آخوندها، نسبت به رقص و آواز نظر خوشی نداشتند و آن را غیر اخلاقی میدانستند. در صورتیکه رفیق سابق آقای نگهدار از پیشگامان آن بود. یادش بخیر!


نوشته شده توسط: Anonymous

این مصاحبه را هیچ کس در بالاترین نذاشت یا اینکه من نمی تونم پیدا کنم؟ اگر گذاشتین لینکش را همینجا بذارین لطفا

نوشته شده توسط: Anonymous

شما خودتان بارها در اینجا حکومت شاه و خمینی را مقایسه کردید و نتیجه گرفتید که شاه بهتر بود و اپوزیسیون به شما بدهکار است چون موجب سرنگونی سلطنت شده . بعد بارها بختیار را با خمینی مقایسه کردید و گفتید که بختیار فالان بود و خمینی بهمان بود . فراموشکاری صفت شماست یا دلایل دیگری برای تئوریسین هایی مثل شما ضد کمونیستها وجود دارد ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

در این مقالات که میخواندم نکته جالبی دیدم که برای من خیلی جالب بود . مدتی بود که اقای امرالله ابراهیمی داشت اقای بهزاد علی شاهی را جاسوس معرفی می کرد و گزارشات مختلفی از وی می داد انگار که مامور 007 هست . در یک مطلب دیگر از وی در روز یک شنبه نوشته از فردی دارد نام می برد نام هدایت نجابت . وبرای این هموطن دارد خط و نشان می کشد که او را در ایران پی گیری بود و الان هم در هلند پیگیر هست . هرکسی این مضوع را در رابطه با اقای امرالله ابراهیمی بیان کرده درست گفته و تشخیص داده که وی خبر چین و جاسوس است و این هم یک مورد جدید که برای یک هموطن دیگر د ارد خط و نشان می کشد .

نوشته شده توسط: Anonymous

مسیول محترم کامنت های صفحه: خود قضاوت کنید...آیا باید هر نوشته و کامنت سخیفی را بعنوان نظر جدید در صفحه درج کنید؟ خب آخه "داش خمینی" یعنی چی؟ در واقع انتظار مناسب از کامنت های درج شده آنست که راجع به مسیله دولت اسلامی داعش در نوشتار آقای نگهدار پرداخته شود. و همچنین از گروه دست اندرکاران کامنت های صفحه، این گونه انتظار میرود که قبل از درج آنها مطالعه کنند. ارادتمند

نوشته شده توسط: Anonymous

In aghyan chap nema daash khomini ra 36 saal pish beanvan fedaie bekhord melet iran dadand ve hanoz ham dast as hmayet an bernmidarnd

نوشته شده توسط: Anonymous

این فرخ نگهدار در همه عرصه ها آماده هست که تئوری بد و بدتر را مطرح کند تا همواره از بد حمایت نماید و بس!اینکه داعش جنایت کار هست در آن هیچ شکی نیست اما آغاز جنایت به شیوه اسلامی از درون حکومت اسلامی برخاسته هست که فرخ نگهدار بدان نمی پردازد.نامه نگاری های فرخ نگهدار با علی اکبر شالگونی در ایران امروز را بخوانید و ببینید که فرخ نگهدار علیرغم حمایت از جمهوری اسلامی در دهه شصت چگونه با ترس و لرز در رکاب پدرش به دادگاه اسلامی می رفته واز سرایدار دادگاه که دوست پدرش بود نیز کمک می خواسته تا گزندی به او نرسد!http://www.farhangiran.com/content/view/9944/78/

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست عزیز , توی یوتیوب و فیلمی که منتشر شده هیچ اشاره ای به لبنان یا فراخوانی که میگید نشده , واضح تر اطلاع رسانی کنید .

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای فرخ نگهدار، که از اول نیز چریک نبود، و اصلا ارتباطی با بنیانگذاران سازمان چریکهای فدائی خلق نداشت، از همان اول حرکتی را دوست دارد، که نه سیخ بسوزد، و نه کباب. ایشان میخواهد بکسی ظلمی روا نشود. و همه با اخوت و برادری در کنار هم زندگی بکنند. از نظر ایشان جمهوری اسلامی با موعظه و پیشنهادات برادرانه قابل اصلاح است. و اپوزیسیون باید تمام هم و غم خود را در جهت اصلاح، و درجهت تهذیب اخلاقی و اسلامی نظام به رهبری حضرت آیت الله خامنه ای مصروف دارد. انشا الله وقتیکه نظام با دیالگ و گفتگو، و فرهنگ تمدنها اصلاح شد، به همه تان آزادی داده خواهد شد. لطفا کمی صبر داشته باشید. 35 سال صبر کرده اید، 30 سال دیگر هم صبر کنید. چه اشکالی دارد؟ اصلاح کردن وقت می برد. وقت هم زیاده! عجله ای در کار نیس! التماس دعا.

نوشته شده توسط: Anonymous

طی چند روز گذشته ما شاهد برخورد تحقیر آمیز با یک بیماری هستیم. اگر خود این افراد دچار بواسیر و پروستات شوند ، می فهمند که برخوردشان غلط است حتی اگر دشمن آنان به این بیماری دچار شود . این فرهنگ ایرانی را نشان میدهد . ما همکلاسی داشتیم که بدلیل بکبار گوزیدن ، دیگر به مدرسه نیامد . شاید هم این فرهنگ اسلامی باشد . آیا با این فرهنگ تنگ نظرانه میشود به دمکراسی و فدرالیسم و سکولار رسید ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

چشم هموطنانمان روشن : گروه اذرخش دارد یکی یکی نمایان می شود چه کسانی هستند که اقای امرالله ابراهیمی دائم از این گروه صحبت می کند . عضو دیگر این گروه که خبر چینی هموطنان شرکت دارد باجناق اقای امرالله ابراهیمی است یعنی اقا مهدی وی هم هم دست او شده است که خبر چینی وجاسوسی ایرانیان را در هلند انجام بدهند هموطنان هوشیار باشید و مواظب این دو نفر یعنی امرالله ابراهیمی و اقا مهدی باشید که خبر چین هستند

نوشته شده توسط: Anonymous

جامعه فارس که قرنیست، از طریق رژیمهای دیکتاتور، و حمایت دول غربی، خود را بر ملل جغرافیای ایران مسلط کرده است، هیچگونه پیشینه داشتن علم و صنعت و اختراعات و اکتشافات نبوده است و نیست. زیرا اساس فکر این جامعه بر مبنای اسطوره پرستی و غرق در تخیلات افتخارات کاذب دو هزارسال پیش نهاده شده، و آنان را به درجه ای از سطحی نگری، و خود بزرگ بینی رسانده است، که فکر میکنند، ناف تمدن بشریت هستند، در صورتیکه در مقایسه با ممالک صنعتی جهان بسیار عقب مانده و در واقع آهی در بساط ندارند. وهمین امر سبب شده است، که تقریبا تحقیق و تفحص و معیار و میزان پایه های علمی دراین جغرافیا بی معنا و بر پایه صفر باشد. برای مثال کمتر شخصی پیدا میشود، که از روی مدارک علمی و ارزیابی شناخته ها صحبت بکند، و تدقیق و مراعات میزان و الگوهای علمی دراین جامعه مرسوم نیست. و کلی گوئیهای تلنبار شده در فکر و ذهن جامعه به یک اپیدمی

واگیر در آمده است. که فکر میکنند، اگرشخصی هر چقدر گنده گوئی و غلوّ بکند، و با کلی گوئیهای بی اساس دیگران را مورد تاثیر قرار دهد، میگویند، طرف باسواد است. از این جهت " پدیده کلی گوئی" تعریف و تمجید زبان و نژاد خود، و دروغ های شاخدار مخصوصا در عرصه تاریخ ساختگی، و سیاست خود بزرگ بینی به یک بیماری عمومی مبدل شده است. و در جامعه ای که وجدان عمومی جای خود را به دروغ های شاخدار، و حذف خصوصیات انسانی بدهد، و معیار و میزان اخلاقی، معنوی، بتدریج از جامعه حذف گردد، پدیده ضد ارزش، ضد اخلاق، و بی بند و باری و گستاخی در جامعه گسترش می یابد، که در آن حس بشر دوستی به مرحله صفر تنزل میکند. و جامعه روز بروز به یک بازار مکاره تبدل میشود، که هرکسی در صدد است بر سر دیگری کلاه بگذارد. در یک چنین جامعه ای انتظار تعهد اخلاقی، حس بشر دوستی، وظیفه وجدانی، و احترام به حقوق مدنی و انسانی چیز عبثی خواهد بود، زیرا در یک جامعه تندیده در پلشتی و زشتی، تنیده در دیکتاتوری قرون وسطائی و خرافات مذهبی، که قشر مسلط بخاطر حفظ اقتدار دیکتاتور منشانه خود، و غارت و چپاول ثروت عمومی، و در انحصار گرفتن قدرت سیاسی و منافع اقتصادی، صدها هزار نفر را از دم تیغ میگذراند، و هزاران نفر را به بهانه مختلف در زندانها سرکوب و اعدام و شکنجه میکند، و مثل کابوس هولناکی بر جامعه سایه میافکند، بمانند فردی که در حال غرق شدن، با مرگ و زندگی سر و کار دارد، انتظار تعهد اخلاقی، و احساس بشر دوستی، حرف بیهوده ای خواهد بود. "دیکتاتوری، "مرده پرستی"، "عوام فریبی" و مخصوصا "کلی گوئی" پدیده شومی است که در لابلای آن، هر جنایتی شکل میگیرد. و همین پدیده علت اصلی، و عامل فساد اخلاقی، و پس رفت جامعه به مرداب بربریت جغرافیای چند ملیتی ایران است، که لازم است بدون چون و چرا، با آن مبارزه شود. نتیجه اینکه: بدون احترام به حقوق زبانی، ملی ـ مدنی و مخصوصا خواست فرهنگی، اقتصادی، آزادیهای سیاسی، و "حق تعیین سرنوشت" ملل تشکیل دهنده جغرافیای ایران، کشور نامبرده از طریق آتشفشان عصیان خلقها از هم خواهد پاشید. و هیچ قدرتی قادر نخواهد بود، جلوی چنین پروسه ای را بگیرد. نمونه عراق، سوریه، لیبی، افغانستان، یوگسلاوی... و امثالهم، در جلوی چشم است. هیچ قومی اجازه ندارد خود را آقا بالا سر دیگران تلقی کند. و زبان خود را بزور اسلحه و سرکوب و کشتار به دیگر ملل ایرانی تحمیل بکند. زبان و نژاد هیچکسی برتر از زبان و نژاد دیگری نیست. و اگر قرار است دمکراسی در ایران حاکم شود. همه زبانها باید آزاد گردد. و زبان انگلیسی بعنوان زبان رسمی، زبان اداری، و بعنوان زبان علم و صنعت، و زبان دانش و فرهنگ در کودکستانها، مدارس و دانشگاههای جغرافیای ایران بکار گرفته شود.
در غیر اینصورت بر اثر ظلمی که درطول یک قرن بر ملل جغرافیای ایران شده است، جغرافیای ایران در اثر عصیان خلقها و درگیرهای خونین برای استرداد حقوق ملی ـ مدنی، وحقوق انسانی خویش از دیکتاتورها، ازهم خواهد پاشید.
نوشته شده توسط: Anonymous

((داعش یک پدیده عینی است، قابل رؤیت است، پرچم سیاه و نقاب سیاه دارد، عکس‌هایش همه جا با آلات قتاله، با صف مرگ "death row" نمایانیده شده است. امروز قابل لمس و قابل تجسم بودن داعش ساختن یک وسیله تشبیه بصری ocular metaphor از آن را بس تسهیل کرده است. داعش خیلی زود به واقع به مظهر خباثت و شر، به مظهر جنایت علیه بشریت، بدل شد. """داعش مظهری شد که هرکه را به آن تشبیه کنند یعنی که باید نابود شود؛ یعنی که باید در قعر دوزخ جای داده شود"""".))
حالا مشخص شد كه چرا اين مقاله را نوشته است در أذهان مردم ايران تنها كسي كه شبيه داعش، يا بهتر بگوييم ،مولد داعش است ،تنها حكومت پليد و بدتر از داعش،رژيم پليد آخوندي است كه بيش از ٣٥ سال است مردم ايران را سلاخي مي كند و ايران را به جهنمي تبديل كرده است را به در ببرد،اگر دوستان "فرخ نگهدار " هنوز متوجه نشده اند (آقاي حسن ) چي گفته آبشخورش از همان

پاراگرافي است كه سعي كردم آن را برجسته كنم،آقاي نگهدار طوري از علائم و مشخصات داعش صحبت مي كند كه گويي رژيم پليد آخوندي فاقد اين علائم است، رژيم آخوندي بأيد ديگر چگونه بكشد ،بدرد ،بچاپد و نابود كند تاآقاي نگهدار آنرا هم براي ما شناسايي كند.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

احمدی زاده ی عزیز، خوشحالم که ساغ و سلامت هستید. و ممنون از نظر شما. دوست دارم از تاریخچه این داستان برایتان بگویم: این نوشته در سال 1362 در اورمیه به زبان ترکی نوشته شد. اما بعدها با غارت کتابهایم به همراه دیگر نوشته هایم نسخه ی اولیه
از بین رفت.دیگر بار آن را به زبان فارسی نوشتم ،با ترجمه به آلمانی. و درسال 1377- آذر -در مجله ادبی نیستان در خارج درج شد. ذکر این تاریخچه برای توجه به محیط زیست در داستان است. که هنوز خبری از مشکل دریاچه نبود. اما داستان آینده را احساس کرده بود. امید وارم در فرصت مناسب متن ترکی اش را بار دیگر برای انتشار آماده کنم.همیشه ساغ و سلامت یاشایین.

نوشته شده توسط: Anonymous

با درود به اقای خادمی و کوشش برای ازادی از چنگال اختاپوس اسلامی .حرفهای شما همه درست ولی هیچ نیروئی متحد با خاست مشخص و برنامه روشن و باور به حکومت قانون و همزیستی مسالمت امیز در طول 35 سا ل گذشته نتوانست بوجود اید.مخالفان نظام اسلامی یک اکثریت 99 درصدی مردم ایران هستد که همه متفق ویک نظر دارند که این نظام شیطانی باید برود.از سوی دیگر مخالفان قدرت طلب نظام هستند که تا کنون هر گز در کنار هم پشت یک میز نشسته اند.ایرادی به مردم نیست
ایراد به مدعیان است.چند نمونه شاید مطلب را روشن کند.

1) بزرگتیرن سازمان سیاسی نظامی دینی دارای توانائی ها ویژه سازمان اقای رجوی است که جز خود هیچ نیروئی را بر نمی تابد.این سازمان خود را وارث شرعی حسین و نظام اسلامی میداند و دارای رئیس جمهور و رهبر عقیدتی نیز میباشد که همان ولایت است.
2)جریانات چپ باهمه فداکاری هنوز نامتحد در ارزوی بسیج طبقه کار گر است.
3)جریانات قومی و یا نمایندگان خلقهای دیگر مانند کوردان و ترکان و عربان و و بلوچان هریک هدفی جداگانه تعقیب میکنند و اساسن نمیتوانند به تزهای شما نظری موافق نشان دهند. این گروه سوم علاقه ای به ماند ن در جغرافیای ایران ندارد .کوردان خواهان تشکیل دولت کوردی خود هستند و اساسن خود را نیز ایرانی نمیدانند.
ترکان نیز از سال 24 مرزهای خود را با کوردان روشن کرده و به اتحاد دو کشور ترکزبان اذربایجان و قفقاز باور دارند.
در جنوب نیز نمایندگان خلق عرب ارزوی عربستان خود را دارند.
انچه از ایران باقی میماند مردم شیراز و یزد و اصفهان است .
در حقیقت سرنگونی نظام خاست همگان است و لی نه برای ساختن اینده مشترک بلکه برای تقسیم مشترک ایران .هیچ تضمینی وجود ندارد که اگر نظام سرنگون شود خلعی بوجود نیاید.نا گفته پیداست که نقش غرب و دولت اسرائیل و اعراب خلیچ پارس را نباید در نظر نداشت.غرب و عرب و ترکان خواهان کشور ی نیرومند نیستند بلکه دکترین غرب بر اساس منافع و سود جوئی است ونه سعادت مردم ایران.
عملی کردن تزهای شما زمانی میسر است که بتوان از یک جنگ داخلی جلوگیری کرد .بتوان تجزیه ایران را خنثی کرد و بتوان حکومت قانون را مستقر کرد.چه جریانی میتواند این 3 تضمین را بدهد ؟
نوشته شده توسط: Anonymous

روزگار غریبی شد. فسیل ها آب دریایی را که نقاش را در خود بلعید، تا قطره آخرینش صرف پاک کردن تصویر آن دختری که وی بر در تمام کوچه های شهر ترسیم کرده بود، نمودند. و آنچه بر جای ماند، خرمنی از نمک بود بر دل زخمی استاد پیرمرد . تنها امیدمان، کوچه های فراموش شده هست. کوچه هایی که هنوز بر در زخمی آنها خنیاگران می سرایند، ادیبان می نویسند و نقاشان ترسیم می کنند. ساغ اول دوست

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی من متاسفانه اين خبر را حدود دو هفته پيش خواندم و خبر مربوط به فعال بودن برخی خارجی ها در تبليقات حزب دموکرات سوئد از جمله ايرانی ها ی سلطنت طلب بود و راديو سوئد راديو ١ در اين رابطه برنامه تهيه کرده بود و با يکی از اين فعالين ايرانی حزب دموکرات سوئد مصاحبه کرده بود و فکر ميکنم اين خبر زبانزده همه خارجی تبار ها شده وشما ميتوانيد از آقای درويش پور نيز سوال کنيد و من سعی خواهم کرد از آرشيو راديو ١ که معروف به پ ١ است اين مصاحبه و اخبار مربوطه را پيدا کنم

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب محمود خادمی
اولا : اگر تاریخ و فرایندهای ان را در رابطه ارگانیک ببینیم ، " فرصت تاریخی " ان روی سکه " وظیفه تاریخی" است . در جبهه خلق و انقلاب ، نیرویی که "فرصت تاریخی " را از دست می دهد قطعا خیانتکار است .
دوما : اگر قانون بالا را قبول کنیم ، شاید این دیدگاه شماست که تاریخ را و جوهره ان را درست تبیین نمیتواند بکند.
سوما : مقاله شما در این ظرف است . شما از نیروهای این ظرف میخواهید که این " فرصت تاریخی" را از دست ندهند . اصلیترین خصیصه نیروهای این ظرف " فرصت طلبی " است که تاریخا ان در پراتیک اثبات کرده اند. البته آب در هاون کوبیدن سرگرمی بدی نیست !!!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم کتایون، با سلام، شما که ترک آذربایجانی هستید، ... لطفا یک شعر زیبا نیز، مثل آقای ائلیار، به زبان مادری خودتان دکلمه بفرمائید. شما که میتوانید به زبان ترکی آذربایجانی شعر بسرائید. همگی منتظریم. مرسی.

نوشته شده توسط: Anonymous

حسن خان ، رک صحبت کن ببینیم حرفت چیه؟ خط بی ضرر سیاسی آقای نگهدار را برایمان تعریف نکن. چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است. ایشان از اول هم کمونیست نبود. امروزه آنقدر سیاستمداران نخبه در ممالک محروسه ایران وجود دارد، که آقای نگهدار ها در قیاس با آنان صاحب هیچ حرف تازه ای نیستند، همه اش تکرار مکررات است. از روی بیکاری. لطفا بگو درد خودت چیه!

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب يوسف آذربايجان گرامی / ایا شما دلیل و مدرکی در این باره دارید و یا حداقل لینک سایت مورد نظر را در اینجا بزنید که چگونه آنان از ارای مخفی انتخاب کنندگان با اطلاع شده اند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

بنا به گزارش سايت فمين تعدادی از ايرانی ها که خواهان بازگشت رژيم سلطنت به ايران هستند بشکل فعال در صف حزب نژاد پرست حزب دمکرات سوئد شرکت کرد ه اند

نوشته شده توسط: Anonymous

بنظر من كار ايشان كاملا درست بوده و همين فردا ميشه أسلحه براى داعش بفرستيم و اونا هم ميشه أنصار حزب الله درِ عراق، همون كارى كه الان دارند با طالبان تو أفغانستان ميكنند

نوشته شده توسط: Anonymous

آفرین به این دلاوران

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای محسن ذاکری ، سلام - خسته نباشین، امید به آزادی کشورمان ایران رنگارنگ، من این نوشته و نظر شما را خواندم ولی واقعا نفهمیدم شما چی می گید و دنبال چی هستین، اولا شما و تمام ایرانیان بایستی افتخار کنید که چنین حزب قدیمی و خوشنام و پایبند به حقوق بشر و حقوق تمامی ایرانیان "حزب دمکرات کردستان ایران" در صحنه سیاسی ایران هست و بطور خیلی فعال هم هست. حزبی که از همان روز اول به جمهوری اسلامی " نه " گفت چونکه آینده آن را می دانست که ایران و ایرانیان را تبدیل به چه جهنم بی در و پیکری .. و این دوباره همان حزب است که دارد با صعه صدر و بسیار حساب شده قدمهای سیاسی خود را برمیدارد که نه تنها از حقوق شما و دوستان شما بلکه از حقوق تمامی ایرانیان از هر رنگی دینی مذهبی زبانی زن و مرد و ... بطور جانانه و بطور خستگی ناپذیر دفاع می کند و پرقدرت به پیش می رود. رهبران این حزب انسانهای فروتن و با روح بسیار

رهبران این حزب انسانهای فروتن و با روح بسیار بزرگ و به بزرگی تمام ایران رنگارنگ هستند. دیگر اینکه اساسنامه و برنامه و مرامنامه این حزب در روی تارنمای این حزب در جلوی چشم همهء ایرانیان و جهانیان هست و برای همه کاملا عیان هست که حزب دمکرات کردستان ایران چه نوع سیستم فدرالیسمی را برای ایران رنگارنگ می خواهد (حالا شما و آقای نوری اعلا صحبت از پالتاک می کنید آنهم مال دو سه سال پیش، البته حزب دمکرات که آقای نوری اعلاء و دیگران را خواسته تا در پالتاک صحبت بشه فقط بخاطر حضور اعضاء محترم کنگره ملیتهای ایران فدرال بوده که آنهم از احترام و شعور سیاسی بالای اعضای حاضر حزب دمکرات بوده، وگرنه اساسنامه حزب دمکرات نوع فدرالیسم و ..)، و یادتان باشد که همانطور که در سال 1357 رژیم جمهوری اسلامی را نخواستند چونکه برای ایرانیان این رژیم را خوب و شایسته نمی دیدند و حال نیز این سیستم فدرالیسم را در این قرن 21 برای ایران مناسب می دانند چونکه این سیستم سیاسی را برای ایران خوب و شایسته ایران و ایرانیان می دانند. مگر ما ایرانیان چی مان از هندوستان رنگارنگ کم است که ... چرا کشورمان به این روز افتاده ... ما باید به این دید به ایران رنگارنگ نگاه کنیم تا کشورمان را آباد و در جامعه جهانی مطرح .. و نه با دیدی که تداوم استبداد(یک نفر یا یک حزب یا یک گروه خاص در راس حکومت) و بازهم درب روی همان پاشنه بچرخد.. ، با احترام به شما و تمامی ایرانیان و همچنین کسانی که در بوخوم بودند (فارغ از اینکه چه دیدگاهی ..).
نوشته شده توسط: peerooz

" ... 3. می گويند حرف زدن از سکولاريسم يعنی مخالفت با مذهب مردم. می گوئی آن سکولاريسمی که شما می گوئيد يک مکتب فلسفی است، منکر عالم غيب و خدا و غيره، اما آن سکولاريسمی که ما می گوئيم يک انديشهء سياسی است بر مبنای جدا کردن قانون اساسی و حکومت و نهادهای دولتی از شرايع همهء مذاهب و، در عين حال، برقرار ساختن آزادی عقيده از هر نوع، چه دينی چه ضد دينی. هاج و واج نگاه تان می کنند و پس از ندکی تأمل دست به دامن دانشمند مجلس شان می شوند.".

اگر این فرموده درست باشد - که حتما درست و از دهان پرچمدار سکولاریسم در آمده است - آنکه در اشتباه بود مائیم, نه خاتمی ها که همین را میگفتند؛ یعنی سکولاریسم حد اقل به معنی ضد مذهب نیز هست. و در زمانی که قسمت مهمی از دنیا را تب و هیجان مذهبی فرا گرفته - از ترکیه تا اسرائیل و ایران و مصر عراق و سوریه و عربستان و پاکستان و اندونزی و غیره - سخن از سکولاریسم بجای حقوق بشر و برای حقوق بشر گفتن, اثری منفی بر اتحاد میگذارد و جنبش را منحرف مینماید. و دلیلی قطعی که بجای سکولاریسم, همگی زیر پرچم جهانی حقوق بشر گرد آئیم. یعنی در غیر این صورت کسی به حرف ما سکولار ها ( به معنی دوم این تعریف ) گوش نمیکند , و نکرده است.

http://www.puyeshgaraan.com/ES.Notes/2014/091214.EN-PU-Thinking-about-tomorrow.htm
نوشته شده توسط: Anonymous

وقتی این طور بی سند راجع به مجتبی خامنه ای حرف می زنید؛ حرفتون چه ارزشی میتونه داشته باشه؟