Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

بودن به از نبود شدن خاصه در اين أوضاع ،
ديده شدن به از ديده نشدن خاصه در اين احوال
ما زنده به آنيم،كه سالي يك بار دور هم جمع بشيم ،،،مگه چيه؟؟

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار, آنطور که بیاد میاورم در ولایت ما وقتی در خیابان داد میزدی " پهلوان " همه سر ها بر میگشت و اگر میپرسیدی چرا ؟ با بالا انداختن شانه ها میگفتند " ما اینیم مان " (جمع مکرر). ما این هستیم. جهت ثبت در تاریخ.

نوشته شده توسط: Anonymous

" چه می‌­شد اگر مردم بار دیگر [ بار دیگر! ] با آگاهی و شناخت کامل علیه ظلم و بی­داد اعتراض می‌کردند و بساط استبدادیان برمی­‌چیدند و قدرت را به نمایندگان واقعی مردم می‌سپردند و دست در دست هم وطنی آباد و آزاد از نو بنا می‌­کردند.". در ١٣٥٧ مردم با آگاهی و شناخت کامل علیه ظلم و بی­داد اعتراض ‌کردند و بساط استبدادیان بر ­‌چیدند و قدرت را - به خیال خود - به نمایندگان واقعی مردم ‌سپردند. زچه نالیم؟ از ماست که بر ماست. ما اینیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

با خود در کلنجار بودم که آیا کامنت جناب عباس باید در این سایت منتشر میشد و یا " سانسور میگردید؟ یعنی برای ملتی که خود را صاحب یکی از قدیمی ترین فرهنگ های دنیا و نمونه ادب و تربیت! میداند بکار بردن چنین زبانی در گفتگو و مباحثه مناسب است؟ سپس بیاد آوردم که اخیرا سایت ایران گلوبال مقاله ای منتشر کرد که در آن اعضای تناسلی مذکرمانند نان و حلوا تقسیم میشد. و نتیجه قضاوتم این بود که لابد هنر نزد ایرانیان ست و بس!

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای توکلی عزیز، شما میتوانید انتقاد خود را برای نویسنده بفرستید، اما به نظر من انتخاب تیتر برای نویسنده ازاد است، مهم این است که نزاکت و ادب که بسیاری از تمامیت خواهان و ناسیونالیسته ای کور مراعت نمیکنند، در این مقاله مراعت شده است و نویسنده نظر و دلایل خود را اورده است و به مفهوم محکوم کردن از قبل نیست، در ضمن من نمی دانم که چقدر با نوشته ها و شعرعای اقای خویی اشنا هستی، این دفعه اول نیست که چنین مینوسید و یا می گوید. بعلاوه اقای خویی با صراحت به مردم عرب توهین میکند و این دیگر جای چانه زنی و تعارف ندارد و حال بیائیم بگوئیم که اقای خویی منظورش چیز دیگری است، بار اول نیست. در ضمن نمی دانم که چرا این مقاله از بخش دیدگاه ها!! به اقوام منتقل شده است، این مقاله مخصوص اقوام و ملیتها نیست، بلکه اشاره به یک دیدگاه و تفکر نژاد پرستانه دارد.

نوشته شده توسط: Anonymous

شاید همین نظامیانی باشند که باید با مقامهای ایرانی مذاکره کنند؟

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

جهان صدای بربریت اسلامگرایان را شنید و پس از جنایت علیه بشریت در کردستان و تکرار فجایع صدر اسلام در قرن 21، ظاهرا چشمان اقای اوباما کمی باز شده و "مبارزان سنی افراطگرا" را خطری جدی برای غرب دانسته است. ملل جهان نقش سیاستهای ماکیاولیستی دولتمردان امریکا را در برخورد به اسلامگرایان فراموش نمی کنند و اینکه چگونه ارزش های سکولار دمکراسی زیر پای اسلام سیاسی له شد تا "منافع" امریکا تامین گردد. مشکل نتنها "افراط گرایان"، بلکه اسلام سیاسی می باشد که در شکل فاشیسم از گورستان های 1400 ساله سر بلند کرده است.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب عباس, تا زمانی که افرادی سر شار از " آدمیت و جوانمردی و ادب " چون شما داریم که "علا" را "اعلا ی ....سوخته و پرخاشگر" میداند خدا را از نعمت های مرحمتی شکر میکنیم و خیالمان از آینده درخشان خود راحت است..

نوشته شده توسط: Anonymous

دشمنِ دشمن من، دوستِ من است.
شاید صحیحتر باشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای نوری اعلا ، سلام - از اینکه دارید زحمت می کشید (حالا چه با دید مثبت و یا .. چه در پس ذهن خود بازتولید دیکتاتوری به شکل و رنگی دیگر در آینده ایران ..)، به شما خسته نباشید عرض می کنم. اما یک چیز رو بدونید که شما در حدی نیستید که در میان احزاب کردی مشکل درست کنید و از آب گل آلود ماهی بگیرید، اصولا این در حد قواره شما نیست چونکه این احزاب تازه بدوران رسیده نیستند و .. و حالا بعضی از احزاب ملیتها نیامدند در به اصطلاح کنگره شما (البته ناصر کرمی قبلا در همین تارنما کنگره شما را توصیف کرده) خُب حالا چرا .. میسوزد. اما از اینکه فهمیده اید که بدون حضور و مشارکت سازمانها و احزاب و نهادهای ملیتهای ایران شماها رقمی نیستید و همهء تلاشتان یعنی آب در هاون کوبیدن ... من این تشخیص شما را درست می بینم.
یادتون باشد که کشور ایران متعلق به همه ایرانیان هست شما صاحب ایران نیستید لطفا پرخاشگری و .. نفرمایید

نوشته شده توسط: Anonymous

کسی متواند بمن بگوید در جه تارخی دققأ ترکیه مردم ارمنی را قتلعام کرد؟از قبل بسیار تشکر مبکنم

نوشته شده توسط: کاوه جویا

صمناً متن پیش نویس نخست قانون اساسی جمهوری اسلامی، که بعداً از سوی مجلس فرمایشی خبرگان کنار گذارده شد، در این لینک قابل دید است:
http://www.iran-amirentezam.com/node/31

نوشته شده توسط: کاوه جویا

خانم سپهری گرامی، ناصر کاتوزیان یکی از شرکت کنندگان در تدوین پیش نویس نخست قانون اساسی بود نه تدوین کننده ی قانون اساسی جمهوری اسلامی. در آن پیش نویس نخستین، با وجود ضعف هایی، ولایت فقیه و استقرار قواعد شریعت وجود نداشت . مجلس فرمایشی موسوم به مجلس خبرگان، که تدوین کننده ی قانون اساسی جمهوری اسلامی بود، این پیش نویس را نادیده گرفت و متن اساساً متفاوتی تدوین و تصویب کرد که همان قانون اساسی جمهوری اسلامی است و بر اصل ولایت فقیه استوار می باشد. دکتر کاتوزیان عضو مجلس خبرگان نبود.

نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام،
متعا سفانه ان مقاله کمی خشگ وناگواراست. با خلاصه کردن آن ونقد فدالیسم ( خوبیها وبدیهای آن) متوانست کمی آنرا جذاب کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب نوری علا , با تشکر از زحمات شما که بارها آرزو کرده ام کاش در زیر پرچم منشور جهانی حقوق بشر باشد, امید که بتوانید بقول محمد مسعود گلی در جهنم برویانید. منظور آنست که اگر دایره ای به شعاع ٢,٠٠٠ کیلومتر از اصفهان تا مدیترانه ترسیم کنید یک دولت فدرال نمی یابید. شورش ها و انقلابات در این ناحیه بجایی نرسیده و " خدا کشتی آنجا که خواهد " برده است که البته با اوضاع افغانستان و عراق و سوریه و لیبی و مصر و سودان و بقیه دولت ها منظور از خدا و معاون او اتحادیه اروپا و ناتو معلوم است. آنها هم که فکر میکنند کاری میکنند بقول صا ئب تبریزی چون طفل نی سوار بمیدان روزگار - در چشم خود سوار ولیکن پیاده [ اند ]. زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت - صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی.

نوشته شده توسط: Anonymous

به به! شاهنشاه آیا مهرنیزهمین حرفها را بلغور میکرد. گوش کنید؛" ( ما معتقديم که مردم ايران حق دارند که در استان های محل اقامت خود بتوانند امور خويش را به دست خود اداره کنند، مجلس و حکومت خود را داشته باشند، به ويژگی های زبانی و فرهنگی و دينی شان احترام گذاشته شود و درعين حال توانا شوند که از بازتوليد استبداد در آيندهء کشورمان جلوگيری کنند.) پایان نقل قول . این پیرمرد، هنوز هیچی نشده شمشیر را از رو بسته است، وای به روزی که قدرت سیاسی داشته باشد، آنوقت نعره کشان میگوید، "خمینی بخواب من بیدارم." کسی نیست به این پیرمرد بگوید:" آقای عزیز! منظورت از" به ویژه گیهای زبانشان احترام گذاشته شود یعنی چه؟" این آقا انگار با یک مشت هالو صحبت مکیند؟ گوئی خود را به کوره راه ناکجا آباد زده است؟ دوباره با دو پهلو صحبت کردن خل بازی در می آورد، آقاجان روشن صحبت کن! آیا ملل غیر فارس باید به زبان

مادری خود در مدارس و دانشگاه آتحصیل بکنند، یا نه!. روشن صحبت کن! کلی گوئی نکن. اگر جرات گفتن حقیقت را نداری، بشین سرجایت! و مردم را به بازی نگیر! مجبور که نیستی مرد حسابی! مردم از این کلی گوئیها زیاد شنیده اند. مردم از این حرفهای مبهم و توخالی بیزارند! کسیکه شعار "خوردن مردم عرب لاهواز را " در ملا عام از رادیو تلویزیون گوشزد بکند، آیا میتواند ادعای دمکراسی بکند؟ پیر مرد عزیز! بنشین سر جایت! مردم را احمق حساب نکن.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب مراد خطاب به سایت نوشته «اگر ریگی در کفش ندارید...»منظور " این کامنت مرا منتشر کنید". اتهام ریگ در کفش داشتن به سایت. حالا کامنت چیست؟ «جای کلمه فارس را با ترک عوض کرده»، از کامنت دیگری و «مقابله به مثل» نموده است. این هم «اندیشه » جناب است! با این« تفکرات عمیق» میخواهد مشکل ملی را در دیالوگ با دیگری حل کند. گفته شده «نقد کنید-اندیشه بدهید»، این هم شاهکار آقاست! آقای محترم «نقد و اندیشه» تکرار طوطی وار کامنت دیگری ست؟ و مقابله با او. کی میخواهید از این فرهنگ «فحش بده -فحش بستان» مقابله بمثل خلاص شوید؟ طرف مقابل «مشکل نقض شدن حقوق» دارد، جواب شما چیست؟ موافق تأمین حقوق برابر هستید یا نمی خواهید؟ به این مسئله بپرادزید بجای اتهام به سایت و تکرار کامنت دیگری.برای حل مشکلات ایران نظام فدرالیسم-مشروطه-جدایی-فدرالیسم اداری- سوسیالیسم پیشنهاد شده است. و برای حل مشکل ملی برابر حقوقی.

به راه حلها بپردازید. بجای اینکه مقابله به مثل کنید. درستی راه حل خود را با دلیل اثبات کنید. و نادرستی راه حل دیگر را. صحبت را از سطح فرهنگ مقابله بمثل بالاتر ببرید. یا شلوغ کاری خوبه.
نوشته شده توسط: Anonymous

من بارها نوشته ام که عشیره پرستی و اسلامگرایی از نوع جمهوری اسلامی سر در یک ابشخور دارند، اینهم سندش! آقای قابوسی که سابقا همیشه تیتر پروفسوری اش را هم ضمیمه نامش می کرد، به بهانه مبارزه با نژادپرستی با تمام قوا مشغول دفاع از اسلام عزیز است و از آنجایی که دستش در این مسیر تنگ است، بناچار مانند یک عشیره پرست دیگر که نامش را نمی آورم، مجبور به "نیت خوانی" می شود! یعنی ایشان که دستی هم در فلسفه دارد )بیچاره سقراط و افلاطون!) معتقد است حتی اگر کسی صراحتا بنویسد: «مرا نژاد گرا هم مبین، که خواستِ من /// عرب ستیزی نه، بل فنایِ اسلام است ///// روا مدار به کین ازعرب سخن گفتن /// که ش این بس است که که او مبتلای اسلام است» بیخود کرده و برای خودش گفته است، استاد بهتر می فهمد و می نویسد: «حمله به خدای عرب در این شعر مشخصأ حاکی از نژاد پرستی است و اشاره شاعر ...

عین اشارات اعضاء احزاب فاشیستی اروپا و آمریکا است»!!! البته از جناب پروفسور باید پرسید آنوقت تکلیف قرآن کریم شما چه می شود که فرموده است «الأعراب أشد كفرا ونفاقا وأجدر ألا يعلموا حدود ما أنزل الله على رسوله والله عليم حكيم»؟ آیا ایشان بهتر دیست اول درگیریهای درونی اش را با اسلام حل بکند و بعد دوره بیفتد و مثل آیت الله العظمی مصباح یزدی به این و آن انگ بچسباند؟ راستی فرض کنید ما امدیم و جمهوری اسلامی را ساقط کردیم و یک نظام جمهوری سکولار و فدرال را جاگزین آن کردیم، این پروفسورها را کجای دلمان بگذاریم!؟
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای فروزنده همین مدت قبل هم "قانعی فر" را که در کردستان به جاش و سر سپرده ی جمهوری اسلامی مشهور است را در برنامه اش به عنوان مهمان برنامه دعوت کرده بود.
قانعی فرد، یک سایت دارد که در آن از هیچ تهمت جنسی و افترا و دروغی علیه گروههای کرد رویگردان نیست...

کافیه ظاهر چاپلوسانه ی فروزنده در برخورد با رضا پهلوی را نگاه کنید و مقایسه کنید با زمانی که تلفن های مردم را جواب میده و اخم میکنه و زود قطع میکنه...
آخرش نفهمیدیم این آدم چطور دوباره به کانال اندیشه برگشت و دکتر عرفانی چگونه رفت.

نوشته شده توسط: Anonymous

" چرا راه حل خود را پنهان میکنید و پیشنهاد نمیکنید؟".------- از هرچه بگذری سخن دوست خوشتر است. سوال این بود که چرا مقاله فدرالیسم جناب سلطانزاده هنوز یک کامنت نگرفته است؟ فکر کنم تنها و مستقیم ترین جواب این بود که " ...... بحث فدرالیسم چیز تازه ای حداقل در میان فعالان آذربایجانی نیست. سالها قبل از توجه وعنایت آقای سلطانزاده به جنبش ملی آذربایجان مقالات متعددی در مورد فدرالیسم و انواع آن در مطبوعات فارس و ترک زبان درج شده و مورد بحث واقع شده است. اما این مباحث ازدواج ملیتها اکثرا یکطرفه پیش رفته چونکه جامعه ایرانی ظرفیت چنین قرارداد را ندارد با این حال مقاله آقای سلطانزاده گرچه موضوع بحث در این بخش نیست حتما در نوع خود دارای ارزش خاص دارد اما اینکه مورد توچه دوستان بقول تو پرخاشگران نیست یقینا ارزش دق دلی را ندارد بحق یا ناحق. شما که معتقد هستید موضوع فدرالیسم امروز نیازمند به تحلیل

و مذاکره دارد لطف کنید موضوع را در همان بخش پیگیر ی کنید.". جوابی که بنده به ایشان ندادم این بود که قربانت گردم موضوع مطرح شد و حتی یک کامنت نگرفت ؛ یعنی اینکه " جامعه ایرانی ظرفیت چنین قرارداد را ندارد" و کسی هم دنبال نکرد. کامنت جناب سروش شاید اولین کامنت مثبت باشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای رازی، بد جوری گیر کرده اید! دنیا عوض شده است. و دوران افول آقائی تان فرا رسیده است. شما تازه کمونیست فارس هم باشی، خود مارکس هم باشی، و از تکرار انترناسیونالیسم جهانی، و القاب مشابه آن دهنت کف هم بکند، باز نمی توانید، ملل جغرافیای ایران را به بهانه " هَمَه باهم خمینی"، زیر یوغ استعمار و استثمار ناسیونالیسم نژاد پرست فارس زندانی بکنید! خودت هم در پشت پرده بخوبی میدانی، که پایان شروع معکوس آقائی پان فارسیسم و پان ایرانیسم در جهنم ایران شروع شده است. بطوریکه لرزه خفیف آن، ترس بر اندام کوسه خونخوار " آخوند رفسنجانی" نیز انداخته است، که ندای آزادی زندانیان سیاسی را سر میدهد. جنایتکاری که با چپاول ثروت ملل ایران، دستش تا مرفق بخون آزادیخواهان و بهترین فرزندان آنان، آغشته شده است، از ترس آتشفشان خشم مردم، و عصیان عمومی، کم کم دارد شلوارش را خیس میکند. و اگر اشخاص نوعی

امثال آقای رازی از خود راضی، با افکار باطل خود با آویزان شدن از آستین رژیم خونخوار اسلامی، برای ادامه کشتار و جنایت، تحت نام حفظ تمامیت ارضی، جهنم ایران! که امید به پاسداران جنایتکار بسته اند، فکر میکنند میتوانند، به امیال کثیف خود نایل شوند، و یوغ برده گی استعمار پان فارسیسم، و فرهنگ روستائی، و عشیره ای خود را مدام العمر بر گردن ملل ایران بیاویزند. سخت در اشتباه هستند. آقای عزیز! تمام شد. دیگه آن "ممه را لولو برد." حالا شما کمونیست میخواهی باش! نژاد پرست میخواهی باش! پانفارس میخواهی باش! تمامیت خواه میخواهی باش! خاک پرست میخواهی باش! زبان پرست میخواهی باش! عشیره پرست میخواهی باش! شاه پرست میخواهی باش! لیبرال میخواهی باش! ناسیونالیست دو آتشه میخواهی باش! ایرانپرست میخواهی باش، آریا پرست میخواهی باش! پاسدار پرست میخواهی باش! آخوند پرست میخواهی باش! رژیم پرست میخواهی باش! هر چه که میخواهی باش! قضیه دیگر تمام شد. دارید کم کم به آخر خط نزدیک میشوید. زبان عشیره ای و عقب مانده فارسی هر چه زودتر باید از مناطق غیرفارس برچیده شود. و این اولین گام دمکراسی است.
نوشته شده توسط: Anonymous

احتمالا آقای امیر ارسلان بابایی نوشته های جناب امرالله ابراهیمی را نمی خواند و نمی داند که او در این مورد هم نوشت. با اجازه آقای توکلی و دیگر مسوولین سایت ایران گلوبال لینک آن نوشته را در اینجا کپی می کنم
http://www.iranglobal.info/node/27662

نوشته شده توسط: Anonymous

نظرات را می خواندم جالب بود من هم بیان می کنم این اقای امرالله ابراهیمی این همه نوشته بر علیه دیگران می نویسد یک نوشته برای خودش بنویسد جواب بدهد که این پول های که ادعا شده وی گرفته است یا ان همکاری های که می گویند با پلیس دارد برای ایرانیان درست است . وقتی یک چنین تهمتی به کسی زده میشود نمی اید جواب بدهد به نوعی ان را پذیرفته که انجام داده است خوب است ان دوست بیاید خودش از خودش دفاع کند نه دیگران
شیرین کام باشید

نوشته شده توسط: Anonymous

در دفاع از حقیقت ویا اگر ریگی در کفش نیست.

مشتی فاشیست، و ناسیونالیسم نژاد پرست ترک که خود را مالک اذربایجان میدانند، و زبان فقیر و عقب مانده و روستائی خود را به زور کشتار و اعدام و شکنجه، به میلیونها غیرترک ایران تحمیل کرده اند، بنا بر سیاست استعماری خود، در حالیکه ماهیت راسیستی خود را پشت القاب، ترکستان، حفظ اذربایجان، و اغلب پشت نقاب سازمانهای سرتاسری، چپ، پان ترکیسم ... و امثالهم پنهان کرده اند، هنوز هم که هنوز است بنا به روش اسلاف خلف خود، مثل رژیم اسلامی نه تنها به حقوق انسان، و حقوق ملت ایران هیگونه ارزشی قائل نیستند، بلکه بنا به ماهیت ضد خلقی و ضد انسانی خود هر کس را که از تساوی حقوق! استرداد حقوق ملی ـ مدنی و زبان تاریخی خود حرفی بزند، مثل قاشیسهای جمهوری اسلامی به آنان انگ میزنند میزنند، تا مبادا ملت در بند ایران بحقوق انسانی خویش دست یابند. لازم به ذکر است که زمانی ترس بر دل فاشیستهای ترک .وکورد



:
افتاد که مردم ایران با صراحت به حقوق ملی ـ مدنی خود تاکید کردند. و این پدیده خواب را از چشمان پان ترک، و شونیسم ترک ربود. و بجای احترام به حقوق بشر و حقوق ملت ایران، مشغول دهن دری هستند، که این نیز، کار ساز نخواهد بود، تا بتوانند، برای همیشه سیستم استعماری و زبان روستائی خویش را بر ایران تحمیل بکنند. و تنها امید باقی مانده شان حمایت از رژیم جنایتکار اسلامی است، که تاریخ مصرف آن نیز کم کم به پایان ننگین خود نزدیک میشود.
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، رازی، از شما سپاسگزارم، دوست گرامی، شما می گوئید: ( ..... ناسیونالیسم زائیده جامعه مدرن است، یعنی جامعه ای که دوران فئودالیسم را به طور طبیعی پشت سر گذاشته و در دوران سرمایه داری در چارچوب دولت مدرن به یک هویت مشترک ملی رسیده است ..... ) دوست گرامی، پیدایش ناسیونالیسم هیچ پیوندی با پیدایش سرمایه داری ندارد و ناسیونالیسم در زمان برده داری و در شش هزار سال پیش پیدا شده است و چگونگی پیدایش آن نیز داستانی دراز دارد، دوست گرامی، گمان بر این است که آن چه که شما آن را "عشیره پرستی" می نامید ناسیونالیسم با ویژگی های زمان برده داری و دهداری است و به هر روی بهتر است به جای به کار بردن واژه "عشیره پرستی" واژه "ناسیونالیسم" را در نوشته هایتان به کار ببرید چون فهم آن آسانتر است، درباره چگونگی پیدایش ناسیونالیسم نیز نگاه کردن به لینک زیر سودمند است http://www.iranglobal.info/node/28638

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

مراد گرامی ، شما می توانید اندیشه خود را در مورد مقاله مطرح کنید. منتشر کننده مقاله نوشته که مسئول مقاله هست. با این حال آمده اید از نویسنده مقاله «آدرس» میخواهید. البته که کامنت شما منتشر نمی شود. کامنت برای بیان اندیشه در مورد متن مقاله است. این چیزها دیگر گفتن ندارد. حکومت ایران هم میتواند اینجا نظر خود را بیان کند هیچ مانعی وجود ندارد. در کامنت دوم خود به دیگران اتهام زده اید که مخالف مقررات سایت است. شما می توانید نظر دیگری را نقد کنید .

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

سروش گرامی راه حل خود را ارائه داد. از نظر من کسی که راه حل میدهد جرئت به خرج میدهد. درست یا اشتباه بالاخره پیشنهادی برای حل مسایل ایران دارد. حتی دوستانی که راه حل جدایی را پیشنهاد میکنند در بیان نظر خود شجاع هستند. میتوان به راه حلها برخورد کرد . اما اینکه کسانی به این و آن بپرند و دیگران را فلان و بهمان بنامند، بدون اینکه «راه حلی» پیشنهاد کنند، قابل سئوال اند که «این سخنان برای چیست؟ برای چه راه حلی»ست. باد هواست؟ شلوغ کاری ست؟ یا از برای راه حلی ست؟ چرا راه حل خود را پنهان میکنید و پیشنهاد نمیکنید؟ دولت ایران راه حل داشت و «نظام اسلامی» را بر ارکه قدرت نشان. حالا شما چرا راه حل نشان نمی دهید و به این و آن می پیچید ؟ آخوند روضه خوان از مشروطیت راه حل داشت برای خودش و سرانجام هم آنرا به دیگران چپاند. حالا کسانی که راه حل ارائه نمیدهند و تنها شلوغ کاری میکنند

آیا از آخوند عقب مانده تراند؟ نیستند؟ بسیار خوب . چرا شجاعت ندارند که راحل خود را پیشنهاد کنند؟ قابل فهم نیست! کسی که فکر میکند
نظام اسلامی ایران یا ترکیه راه حل درستی ست حق دارد آنرا پیشنهاد کند. می توان در مورد همه راه ها یک یک بحث کرد و نقد کرد و شاید به نتیجه ای رسید.صد سال هم این و آن را اخ و تف بنامید هیچ مشکل و مسئله ای حل نمیشود. البته این چیزها الفباست و نیازی به گفتن ندارد ولی مشکل ما این است که در همین الفبا گیر کرده ایم. و میخواهیم از دست نظام اسلامی ایران هم رها شویم! با این کج رفتاریها در برخورد به مسایل صد سال دیگر هم رها نمی توان شد. نویسنده ی مقاله میگوید «کمونیست هستم » و راه حل نوعی سوسیالیسم را پیشنهاد میکند.یکی میگوید آقا «مشروطه سلطنتی» را دارم. آن یکی «مشروطه ی بی سلطنت» را دارد. حزب پان ایرانیست میگوید آقا پان ایرانی برایتان به ارمغان آورده ام و... بالاخره «هر جریان فکری» برای خود راهی دارد. آیا بهتر نیست راه را با دلایل خود برای دیگران مطرح کند؟ یا بهتر است ماهها و سالها به این و آن بپرد و همه را اخ و تف بنامد و هیچ هم معلوم نکند جناب خود چه راه حلی دارد؟ والله آدم از این کارها بسیار شگفت زده میشود. این دوستان خیلی شگفت انگیز و «جالب انگیز»اند...
نوشته شده توسط: Anonymous

اداره کشور بصورت مرکزیت "سنترال" در قرن۲۱ و در دوران دیجیتالیزاسیون میرود کهنه شود. در این سامانه کنترل از بالا، مانند گذارش از طریق مورس است. شهرنشینان پاسیف شده وپاسیفیسم مرگ اندیشه، فانتزی واستقلال راببار مآورد. در این شرایط شهرنشینان قابلیت کنترل بالا را از دست میدهند. در سویس، چهار زبان وملت در کنار هم یک کشور با کانتونهای رنگارنگ را بوجود آوده اند. هریک از این کانتونها مستقل وقوانین آنها متفاوت از یکدیگر. قوانین هر کانتون بوسیله نمایندگان روستاها وشهرها تنظیم میشود. خوب، نتیجه را دوستان میدانند. در آلمان اکثر نقاط مرزی زبانهای همسایگان هم مرز را نیزصحبت میکنند. کشور آلمان دارای لهجه های بیشماریست بطوریکه مردم شهرهای شمالی زبان مردم جنوب را نمیفهمند. ولی این سیستم فدرال مانند یک اداره که ۲۰دفتر را شامل میشود وهر دفتر۲۰رایانه در خود دارد کار میکند. این دفاتر برنامهای مستقل خود را

وهمراه با سرور انجام میدهند. در ایتالیا، اسپانیا،روسیه و تا حدی فرانسه که بصورت "سنترال" اداره میشوند دوستان نتیجه اش را دیده اند. دوستان من زاده بختیاریم. این استان تقریبن در مرکز ایران قرار دارد و از اینجهت دچار سرنوشت کردستان ،آذربایجان وبلوچستان نشده واین تنها یک شانس بوده ونه یک قابلیت. پس زمانش رسیده تا ما چپ وراست ، اشتباهات رهبران ومبارزان را به رخ یکدیگر ومردمان استانها نکشیم. دست هیجکدامان پاک نیست و این دیو درونی هرچندبار خودش را آشکار میکند. قاسملو،بختیار،خمینی،نادرشاه،کوروش،پیشه وری،ارانی،روزبه،مصدق و رضا شاه همه وهمه کجی وراستیهای خود را داشته اند. اینها رگه های موازی خلق وخوی ما هستند. با دشنام به آنها هیج گره ای را باز نخواهیم کرد وبا دشنام به آنها صفحه گسترده راه حلها جلویمان باز نمیشود. شناختشان بیشتر راهگشا خواهد بود. ما نمیتوانیم بگویم: صفویان وقاجاریان ترک بودند وچون آنروزها را بر سر کشور آوردند پس ترکها اخند. در آن دوران اینها توانستند قدرت را بگیرند و نه بختیاریها یا مازندرانیها. ازکجا معلوم اگر گیلانیها ویا بلوچها سلسلهای آن دوران را شکل میدادند میتوانستیم ایرانی مدرن بسازند؟ کشور ما دچار یک دین از نوع بیمارش شده واین حکومتها چه کرد چه لر وچه ..نمیتوانند بسیار دگرگون از یکدیگر باشند. کوبیدن ترک ها وفارسها(دیگر فارسی به معنای گذشته وجود ندارد) دردی را دوا نمیکند وتنها خوشه های خشم را طلایتر میکند. گسترش زبان پارسی مانند زبانهای دیگر که مانده اند وادبیاتی دارند یک روند طبیعی است. ادیبان ترک که به این زبان نگاشته اند هم آنرا جلا داده وهم از آن جلا گرفته اند. آنها به زیبائ آن پی برده و هیچکدامشان با فشار سرنیزه ساواک ویا اداره آموزش وپرورش مجبور بنوشتن داستانهایشان به پارسی نشده اند وچقدر هم توانستند گل کنند. به هر حال، کشور ایران در قرن ۲۱با گوناگونی مردمان وزبانهایش با پیش گرفتن گام بگام بطرف فدرالیسم نه تنها چیزی از دست نمی دهد بلکه فدرالیسم میتواند داروی نجاتبخش باشد. در فدرالیسم، انسانها با پتانسیل بیشتری نقش بازی کرده وشایستگیشان را بیشتر نشان میدهند. اگر ترکها یا لرها در این فدرالیسم موفقیت اقتصادی وفرهنگی بیشتری کسب کنند چه بهتر. آنها میتوانند استانهای ضعیف را پشتیبانی کرده ومدلی برای دیگر استانها باشند. نظر دوستان گرامی که مخالف فدرالیسم اند ویا آنرا خطری برای ایران میدانند بسیار محترم است. دل ما بیشتر از دل آنها برای کشور نمیسوزد. مقوله فدرالیسم باید بوسیله کنشگران و فرهیختگان بیشتر وبیشتر حلاجی وبازگشائ گردد بدون اینکه ما دوباره آنرا در چرخ گوشت مارکسیسم ـ لنینیسم باندازیم.
با درود
نوشته شده توسط: Anonymous

لازم به توضیح است که سرچشمه رود کارون در کوههای زاگرس در استان بختیاری است . در پاسخ به پان های فاشیست فعال در این سایت که دیگر اقوام ایرانی را هر روز دهها بار در این صفحه راسیست مینامند ، کاش مدیر سایت یک نقشه از ایران و استانهای آن قرار میداد تا شونیست های عشیره گرا با جغرافیای ایران آشنا بشوند و ادعا نکنند که مثلا ترکها 60 میلیون و فارسها 3 میلیون در فلات عظیم پر افتخار ایران سکونت دارند . در استان خوزستان و مرکز آن شهر اهواز ، فرهنگهای لری . بختیاری . شوشتری . ذزفولی . عرب . بوشهری . اصفهانی . کولی و غیره ساکن هستند .

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

گرامی، هر طوردوست داشتید، میل شماست.خرم باشید.

نوشته شده توسط: Anonymous

با هر کامنتی ماهیت تفکر عشیره پرستی عیانتر می شود: او بهتر از خود کامنت گذاران می داند آنها چه می خواهند و چگونه فکر می کنند. یعنی «همینطور «کوروشیست» بودن خود را نه درک میکنند و نه جرئت بیان آنرا دارند» یعنی اگر کسی مثل من یا وغ وغ صاحاب در هیچکدام از نوشته هایش صحبتی از کوروش نکرده مهم نیست، مهم این است که عشیره پرست از آنجایی که "هندسه" بلد است، بهتر از خود ما دو نفر می داند ما چگونه فکر می کنیم، واگرنه برای فرار از پاسخ به سؤال صریح وغ وغ صاحاب (کجای نوشته من ناظر به « نگاه کوروشی ِ » من است؟) احتیاجی به اینهمه اعوجاج نبود. همچنین برای من جالب است که عشیره پرستان "همه چیز دان" از کجای کامنتهای من "تمامیت ارضی پرستی" در آورده اند؟ جالب اینجاست که من بارها نوشته ام سعادت انسانها برای من مهمترین عامل هر حرکتی است، پس اگر تجزیه ایران منجر به سعادت ساکنین جغرافیای آن بشود، باید

از همین امروز آستینها را بالازد و به تحقق این امر کمک رساند. بر خلاف عشیره پرستان کراواتی، برای من در این دنیا بجز کرامت انسان هیچ چیزی دارای تقدس نیست، نه زبان، نه هویت قومی، نه آب و خاک، نه دین و آئین و نه مرزهای قراردادی. من بر خلاف او هیچ انسانی را مستثنی از نقد و افشاگری نمی دانم و هیچ کس را از سر تعصب عشیره ای و غیرت بت پرستانه با گوبلز مقایسه نمی کنم. ولی عشیره پرست از درک این نکته عاجز است (اگر ناسیونالیست بود، شاید می توانست درک کند!) زیرا افق بسته تفکر او به او اجازه هضم این مطلب را نمی دهد که کسی با ناسیونالیسم روستائی و عشیره پرستی مخالف باشد، و در عین حال به مقدسات موهومی مثل تمامیت ارضی و نژاد و ... پایبند نباشد. پس مجبور است از موضع دانای کل (جادوگر قبیله) ادعا کند درون مرا بهتر از خود من می شناسد و می داند که من "تمامیت ارضی پرست" و "کوروشیست" هستم، ولی خودم نمی دانم.!!! راستی در برابر این منطق مشعشع چه می توان گفت؟
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای تبریزی گرامی با تشکر از توجه شما، اگرچه من با نوشته های متین شما در باره ناسیونالیسم در مجموع موافقم، ولی باید بگویم "عشیره پرستی" و "ناسیونالیسم" دو مقوله متفاوت هستند. ناسیونالیسم زائیده جامعه مدرن است، یعنی جامعه ای که دوران فئودالیسم را بطور طبیعی پشت سر گذاشته و در دوران سرمایه داری در چارچوب دولت مدرن به یک هویت مشترک ملی رسیده است و حالا این هویت مشترک (ملی) را برتر از هویت دیگران می داند. فراموش نکنید که ما در سال 1393 فقط و فقط 93 سال با جامعه ایلی (عشیره ای) فاصله داریم. فراموش نکنید که تا 93 سال پیش در ایران دولت مدرن وجود نداشت و بر این کشور ایلها یا عشیره ها (ایل قاجار، ایل زند، ایل افشار ...) حکومت می کردند. بنا براین ناسیونالیسم، که برآیند دولت مدرن است، نمی توانست در جامعه ای با فرهنگ عشیره ای پا بگیرد، پس تبدیل به همان چیزی شد که من آنرا "عشیره پرستی" می نام، که

کاریکاتور غم انگیزی از ناسیونالیسم است. بنابر این ناسیونالیسم با همه عیبهایش، یک پدیده دنیای مدرن است، در حالی که عشیره پرستی همه عیبهای ناسیونالیسم را دارد، به اضافه اینکه عقبمانده و ارتجاعی و متعلق به عصر پیشاسرمایه داری است. برای مثال اگرچه کیش شخصیت (Cult of personality) از مختصات برجسته هردو تفکر است، ولی تفاوت آشکار آن را در کانتکستهای مختلف بخوبی می توان دید. یعنی همین کیش شخصیت در جامعه عقبمانده چین و در مورد مائو با آنچه که در جامعه نیمه پیشرفته روسیه و استالین اتفاق می افتد، و این یکی با آنچه که در جامعه پیشرفته آلمان و هیتلر اعمال می شود، کاملا متفاوت است. حتی در مقایسه ناسیونالیسم ترکی (ترکیه) و ناسیونالیسم عربی می توان این تفاوت را آشکارا دید، ناسیونالیسم ترکی (ترکیه) که در یک جامعه نسبتا مدرن (با اما و اگرهایی) و در مجاورت اروپا بوجود آمده بود، واقعا ناسیونالیسم با تعریف مدرن آن بود، در حالی که بر ناسیونالیسم عربی اسمی غیر از عشیره پرستی نمی شود گذاشت، زیرا در روزگار تولد ناسیونالیسم عربی اکثریت قریب به اتفاق عربها در چارچوب قبائل و عشایر زندگی می کردند. بهر حال شما چندان از اینکه با گوبلز مقایسه بشوید، ناراحت نشوید. این خصلت تفکر عشیره پرستی است. اگر در برابر بتهای عشیره سر تعظیم فرود نیاورید و آنها را با خضوع و خشوع ستایش نکنید، باید انتظار بدترین حمله ها را داشته باشید.
نوشته شده توسط: Anonymous

هموطنان عزیز توجه بفرمائید: جواب موضوعی که من در بالا مطرح کردم به اصطلاح 4 نفر جواب داده اند و من سوالم با یک شخص مشخص بود . اقا مگر امرالله ابراهیمی خودش زبان ندارد که نمی اید جواب بدهد . در ثانی این 4 نفر وکیل امرالله ابراهیمی هستند اگر چنین است که دست خط وکالت از جانب امرالله ابراهیمی را نشان بدهید و نکته مهمی که در نوشته منصور - مهدی حسن زاده -مهرداد - علی رضا وجود دارد اینها با یک فرهنگ نوشته شده و منبع ان یکی است . اقا من یک سوال از امرالله کردم و خودش هم زنده است بیاید جواب بدهد این همه بر علیه بقیه می نویسد خودش زبان دارد بیاید جواب بدهد مگر خانم علی شاهی از جانب بهزاد علی شاهی نیامد جواب داد امرالله ابراهیمی تا زمانی که نیاید جواب بدهد این پول گرفتن را ها را دارد تایید می کند
.

نوشته شده توسط: Anonymous

ایل یار سلام،
من این قطعه را خواهم دید اما نظرخواهی را از من نخواه. من از عهده اش برنمی آیم
با درود

نوشته شده توسط: Anonymous

چند نکته: نکته اول: ظاهرا باز رگهای گردن به حجت قوی شده اند. نکته دوم: من شکی ندارم که اقلا ٩٩ درصد کامنت ها از روی صداقت نوشته شده و نظر شخص را بیان میکند. نکته سوم: شکی نیست که کسی آقا بالا سر نمیخواهد و هرکس میخواهد آقای خودش باشد. نکته چهارم و مهمترین نکته این گفتگو: آیا کس و یا کسان دیگری هم از این آقایی سود میبرند و اگر چنین است سود ما از این آقایی بیشتر است یا سود آنها؟ مثلا میدانیم که روس و چین و امریکا در تمام نقاط دنیا بویژه در قسمت های غنی از منابع طبیعی با یکدیگر رقابت میکنند و در پی ارزانترین راه دسترسی به این منابع اند. و از نظر قدرت های مالی و نظامی و اطلاعاتی در جهان بی نظیرند و قادر به انجام بسیاری از امورند.

عراق نمونه زنده ایست. در حمله اول خلیج فارس, آمریکا با ٥٠٠,٠٠٠ سرباز توانست صدام را از کویت. بیرون کند. در حمله دوم, در طول ١١ - ١٠ سال و صد ها هزار سرباز دیگر, توانست صدام را از بین برده و شرکت های نفتی بی.پی. و اکسون و غیره بر منابع نفتی دسترسی کامل پیدا کنند. در مرحله سوم که منابع کمی به خطر افتاده اند, بره کشان کارخانه های اسلحه سازی شروع شده, با پول مالیات مردم آمریکا, اسلحه خریده شده و به پیاده نظام محلی داده میشود که همدیگر را بکشند؛ زهرطرف که شود کشته سود اسلام است. در عوض مردم ناحیه, صاحب خود مختاری شده اند. از این نمیشود ساده تر به موضوع نگاه کرد.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

سروش عزیز ، با توجه به نظریاتی که در مورد بهرنگی و ادبیات کودک و سیاست و کودک متقابلاً گفت و گو شد. در صورت امکان و علاقه و حوصله، لطفاً به نمایشنامه کوتاه من تحت عنوان «غنچه» http://www.iranglobal.info/node/36696 نگاه کنید و نظر خود را برایم بنویسید. این نوشته به دو زبان است و فارسی آنرا می توانید مطالعه کنید. البته این نوشته با اینکه مشکل کودک را مطرح کرده ولی برای کودکان نوشته نشده است. اما می توان آنرا برای کودکان هم بازی کرد.درحقیقت برای بزرگسالان نوشته شده و مشکل کودک را برای آنها مطرح کرده است. با این عبارت معلوم میشود که محتوای نوشته چیست« دخترک گل فروش». سئوال من از شما این است که آیا در اثر با کودک و مشکل کودکان تقریباً عین نظیر برخورد صمد به کودکان صورت گرفته یا برخورد دیگری در کار است و «عملاً من نظریات خود را در مورد کودکان» در این نوشته رعایت کرده ام؟

میتوان بر تزریق دید سیاسی، در نوشته انگشت گذاشت؟ با کودک در متن برخوردی سیاسی صورت گرفته ؟ چه اشکالی از این زاویه ها در اثر وجود دارد؟ از نظر خودم 1- خواسته ام تلاشی را در رابطه با یک مشکل اجتماعی نشان دهم.2- دید ها را در رابطه با مسایل و زندگی و انسان وکودک نشان دهم. 3- و به ایده های عموم بشری تکیه کنم. آیا توانسته ام این احساس و درک را که گفتم به خواننده بدهم؟
نوشته شده توسط: Anonymous

دو توضیح : درگیری نقده ، در 31 فروردین 1358رخ داد .یعنی ، 6 روز پس از میتینگ در این شهر، در روز 25 فروردین 1358......
2 ـ اطلاعات موجود در مقاله ( پس از رجوع به چند شرح مربوط به این رویداد و مقایسه آن ها ) از یکی از آن نوشته ها ( با تلخیص و کمی تغییر نوشتاری ) گرفته شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای سروش ! من ویدیو را ، با حوصله تا به آخر تماشا کردم . مرحوم دکترقاسملو آگاهانه دروغ می گوید و عوام فریبی می کند. در آغاز گفت و گو ، دو دروغ شاخدار تحویل کامران فانی و تماشاگران آن ویدیو می دهد .1ـ می گوید ، در گیری با حزب دموکرات و احزاب چپ کرد را، جمهوری اسلامی آغاز کرد. در حالی که از همان روزهای پیروزی انقلاب ، احزاب مسلح کرد و برخی احزاب چپ حاضر در کزدستان، کردستان و بخش هایی از آذربایجان غربی را ، مثلاَ « فتح » ! کرده بودند و نیروهای مسلح آن ها ، در آن شهرهای حکمرانی می کرد . حزب دموکرات ، در رؤیای آن بود که بخش هایی از آذربایجان را ضمیمه کردستان کند .
. 2 ـ می گوید در نقده ، درگیری بوجود آمد و از طرفین کشته شدند. بی آن که توضیح دهد که درگیری نقده چگونه و چرا آغاز شد. جنگ را قاسملو و احزاب چپ کرد، آگاهانه و به قصد مصادره شهر نقده و الحاق آن به کردستان ، آغاز کرده بودند.

حادثه در 25 فروردین 1358 ، یعنی کمتز از دوم ماه پس از پیروزی انقلاب رخ داد. در روز جمعه 25 فروردین 1358، حزب دموکرات و برخی احزاب چپ حاضر در کردستان ، نیروهای خود را وارد شهر نقده می کنند . تعدادی از نیروی مسلح کرد هم ، در راه های منتهی به نقده ، در حال آماده باش بودند. قاسملو ،عزالدین حسینی، ملا صالح و بسیاری از سران کرد نیز وارد شهر شده بودند. شهر کم جمعیت نقده ، شاهد ورود بیش از بیست هزار نفر نیروهای مسلح کرد به داخل شهر بود. با وقایع دردناکی که قبلاَ ، در شهرهای پیرانشهر، اشنو ( اخراج ساکنین تُرک از این دوشهر، توسط گروه های مسلح کرد) افتاده بود ، دلهر بر تمام شهر نقده حکمفرما بود. گروه های چپ کرد و حزب دموکرات کردستان، که به سلاح های سنگین و نیمه سنگین مسلح بودند، سرود های آتشین و ناسیونالیستی می خواندند . البته ، برخی از ترک های چپ گرای آذربایجان نیز همدوش با هم مسلکان سوسیالیست کرد خود ، سرود زنده باد کردستان سر می دادند. برای رهبران گروه های مسلح کرد، روشن بود که بعد از اخراج ساکنین ترک شهرهای پیرانشهر واشنو و ... نقده به مثابه دروازه فتح غرب آذربایجان به شمار می آید و این پروژه ای بود که دکتر قاسملو می خواست با ان ، رویا های اسماعیل سیمکو را عملی سازد . نیروهای مسلح کرد، با سلاح های غارت شده از پادگان ها ، از مقابل رهبران خود رژه رفته و در ورزشگاه شهر اجتماع کردند. با شلیک گلوله ای ، که احتمالا نقشه ی از پیش تعیین شده ای بود، میتینگ به هم ریخته و نقطه اجرایی نقشه قتل عام و فتح شهر آغاز شد . افراد مسلح با یورش به خانه های مردم هر جنبده ای را به رگبار مسلسل می بستند . در آن روز ده ها نفر کشته و صدها نفر زخمی می شوند. بالاخره مردم ترک نقده ،علیرغم حضور سنگین نیروهای نظامی و غیرنظامی احزاب چپ کرد، با امکانات اندکی آماده مقابله شدند و شد آن چه که شد و از آن به کشتار نقده یاد می شود. دکتر قاسملو ، در این گفت و گو آگاهانه عوام فریبی می کند. آقای کامران فا نی هم تنها شنونده است و هیچ به روی مرحوم قاسملو نمی آورد . شاید چیزی از آن واقعه نمی داند. قاسملو ، در این ویدیو دروغ های دیگری هم می گوید که همه آن را نمی توان در یک کامنت گنجاند....
دوستان « پان » بدانند ، با هرگونه بی ثباتی در وضعیت ایران ، در این کشور حمام خون به راه خواهد افتاد ، که متآسفانه ، دودش به چشم مردم بی گناه ( از آذری و کرد و ... ) خواهد رفت. البته ، به محض آن که اوضاع در ایران قمر در عقرب شود ، همین حضراتی که امروز با چشمان خون گرفته و رگ های گردن برآمده ، شعار حق ملل و غیره سر می دهند، فوراَ فلنگ را می بندند و مجدداَ ، در حاشیه اَمن شهر های اروپا و آمریکا لنگر می اندازند.
نوشته شده توسط: Anonymous

مشتی فاشیست، و ناسیونالیسم نژاد پرست فارس که خود را مالک ایران میدانند، و زبان فقیر و عقب مانده و روستائی خود را به زور کشتار و اعدام و شکنجه، به میلیونها ملل غیرفارس ایران تحمیل کرده اند، بنا بر سیاست استعماری خود، در حالیکه ماهیت راسیستی خود را پشت القاب، ایران بزرگ، حفظ تمامیت ارضی، و اغلب پشت نقاب سازمانهای سرتاسری، چپ، پان ایرانیسم، ... و امثالهم پنهان کرده اند، هنوز هم که هنوز است بنا به روش اسلاف خلف خود، مثل رژیم اسلامی نه تنها به حقوق انسان، و حقوق ملل جامعه ایران هیگونه ارزشی قائل نیستند، بلکه بنا به ماهیت ضد خلقی و ضد انسانی خود هر کس را که از تساوی حقوق! استرداد حقوق ملی ـ مدنی و زبانی خود حرفی بزند، مثل قاشیسهای جمهوری اسلامی به آنان انگ پانترک و تجزیه طلب میزنند، تا مبادا خلقهای در بند ایران بحقوق انسانی خویش دست یابند. لازم به ذکر است که زمانی ترس بر دل فاشیستهای فارس

افتاد که مردم آذربایجان با صراحت به حقوق ملی ـ مدنی خود تاکید کردند. و این پدیده خواب را از چشمان پان ایرانیسم، و شونیسم فارس ربود. و بجای احترام به حقوق بشر و حقوق ملل ایران، مشغول دهن دری هستند، که این نیز، کار ساز نخواهد بود، تا بتوانند، برای همیشه سیستم استعماری و زبان روستائی خویش را بر ملل ایران تحمیل بکنند. و تنها امید باقی مانده شان حمایت از رژیم جنایتکار اسلامی است، که تاریخ مصرف آن نیز کم کم به پایان ننگین خود نزدیک میشود.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

سروش عزیز در مورد صمد بهرنگی با نظر شما موافقم. سیاست باید از ادبیات کودکان دور شود.ادبیات کودکان را نباید به ادبیات سیاسی و یا مذهبی و ایده لوژیک تبدیل کرد. ادبیات کودکان دنیای «پرسشهاست» دنیای «جست و جو هاست». و تحقیق. دنیای خود علائق کودکان است . دنیای دوست داشتن محیط زیست و انسان و حیوانات و جهان است. و دنیای گردش و دید و تماشا و شناخت. حتی شناخت چیز های غیر انسانی و زشتیها. اما با علائق خودشان. و نه تزریقی. ادبیات کودکان تزریق راه حلها نیست. بر پایه آمادگی 18 ساله میتوانند خود بعد ها به راه حلها بیاندیشند. دید صمد به ادبیات کودکان با نکات مثبت دارای نکات منفی هم هست. که تا حدی ایده لوژیک و سیاسی و راه حل دهی ست. این مسئله درست نبود. کار ادبیات راه حل دهی نیست. نشان دادن است و ایجاد پرسش.با ماهیت دموکراتیک.
و هنری. راه حل دهی کار سیاست است.

قصه های بهرنگی «پرسش مطرح میکنند» اما بر سش بر نمی انگیزند. این دو مسئله از هم جدا هستند. پلی بین خیال و واقعیت اند -خوب و درست- ولی دید سیاسی نویسنده حضور دارد. اشکال.
نوشته شده توسط: Anonymous

ایل یار گرامی،
در این باره من هم با شما همراهم. به همینجهت ادبیاتی که صمد بهرنگی دلسوز باآن میخواست کودکان را آموزش دهد (مانند برنامه ریزی سه یا چهارساله کشورهای سسیالیستی شرق)اشتباه از کار بیرن آمد. روانشناسی کودکان آموزشی بس گرانتر از آن بزرگسالان است. بهرنگی عزیز این دانش را نداشت. اوسعی کرد از بچه ها چریک تحویل جامعه بدهد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

anonym گرامی ، کسانیکه «عشیره پرستی و ناسیونالیسم» را به دیگران ایراد میگیرند خود از «عشیره پرستی فارسی و ناسیونالیسم فارسی» در جلد « ایران و ایرانی و شهروند» یا حتی «جهان وطنی» دفاع میکنند. اینجا « دفاع از حقوق» را اینها «انک عشیره، پان، ناسیونالیسم» میزنند و « عشیره پرستی و پان گرایی» خود را «پنهان» میکنند. اینها جرئت بیان خواست « تمامیت ارضی پرستی، عشیره پرستی و ناسیونالیست و پان ایرانیست بودن» خود را ندارند. و همینطور «کوروشیست» بودن خود را نه درک میکنند و نه جرئت بیان آنرا دارند. قتل عام آذربایجان را روز «نجات » مینامند میخواهند در آینده هم « قتل عام» را «روز نجات» بنامند. مسئله صحبت در مورد «حل مشکلات» نیست صحبت بر سر آن است که «چگونه با حیله گری» میتوانند «حقوق نقض شده ی 85 ساله» را باز هم دور بزنند و نقض کنند. اینها ترسشان از «متلاشی شدن تسلط شان بر ایران» است.

نه در اندیشه ی انسان اند و نه به حل دشواریها میاندیشند.اینها «حقوق ضایع شده» نمی شناسند. اصلاً حقی به دیگران قایل نیستند و نبودند که ببینند «حقوقی» هم ضایع شده است. سیاستی که این جریانات پیش می برند همان «سیاست یک وطن- یک زبان-یک دولت» است که ایران را در آستانه ی متلاشی شدن و جنگ داخلی، و یوگسلایزاسیون قرار داده است. فکر میکنند با «وابسته نامیدن پیشه وری» و انک ها باز هم میتوانند «روز نجات» را زیر قتل عامها پیش ببرند. اینان در اندیشه حفظ «تسلط» هستند و نه در فکر حل مشترک دشواریها و نقض حقوق. اینان باب صحبت و گفت و گو را بسته اند. از نظر من جواب شما کاملاً بیان خواست شما ست. تجزیه ی ایران. اما جواب من «فدرالیسم» است. اگر آنرا درک کنند و راه حل بدانند. در غیر این صورت سیاست« جنگ و تجزیه» را اینان پیش می برند و میخواهند ایران را یوگسلاوی کنند. و خود هم متوجه نیستند که چه میگویند و چه میکنند. دوستی خاله خرسه به این میگویند. اینجا در کل سه مسئله مطرح هست. 1- فدرالیسم. 2- استقلال (جدایی). 3- ایران واحد و دولت واحد فارسی. از نظر من نظر 2 و 3 غیر عملی ست. اما نظر 1 امکان عملی شدن و حل دشواریها را دارد. مهم نیست که کسی چه عقیده ای دارد. فکر آزاد است و انسان می تواند عشیره پرست، پان ایرانیست، مذهنی، آته ایست و کمونیست و جدایی طلب باشد. بل مهم این است که «چه راه حلی» دارد. آیا عملی هست؟آیا انسانی هست؟ آیا با دنیای امروزی جور در میاید. می توان در مورد راه حل صحبت کرد. اینکه یکی عشره پرست است یا ناسیونالیست یا کمونیست مسئله خود افراد اند. اما راه حل مشکلات را میتوانند برای «بررسی جمعی» و رسیدن به راه حل بهتر مطرح کنند. در بررسی بجای پرداختن به خود راه حل ، چسبیدن به اعتقادات افراد مشکل را حل نمی کند. کجروی در پرداختن به مسئله است. داعش راه حل را « اجرای اسلام » میداند. می بینیم که راه حل درستی نیست. راه حل شاهان ایران «دولت واحد -زبان واحد» هم 50 سال تست شد دیدیم که غلط است. حکومت اسلامی ایران هم پاسخ درست نمی دهد. مشروطه ی سلطنتی جواب نداد. در این میان لازم است راه حل نشان داد. من «فدرالیسم» را پیشنهاد میکنم. و نوع آن هم میتواند مورد بحث قرار گیرد. اما پیش از آن لازم است دیگران هم راه حل «خود» را روی میز بگذارند. شاید مال آنها بهتر شد. نخست مهم توافق در خود تز و مقوله است. بعد «نوع» آن و بعد «اجرا». و... در بین چپها چند راه حل مطرح است:1- سوسالیسم.2- فدرالیسم سوسیالیستی. 3- دموکراتیسم- فدارلیسم-دولت رفاه. و... باقی جریانات هم راه حل بدهند و بیخود به اعتقادات افراد نچسبند. کسی به داعش نمی گوید چرا به اسلام معتقد است. میگویند راه حل و عمل اش غلط و ضد انسانی ست.
نوشته شده توسط: Anonymous

به نظر من رفیق اشرف دهقانی بهتر آن می بود که به ماهییت مبارزه ملی و رهایی بخش اخیر آزربایجان جنوبی و خواسته های آن می پرداختند. آن چه که نابدل در جزوه خود آورده بیشتر ماهیت ایدولوژیک دارد اگر چه به ستم ملی اقرار دارد اما راهکارهای آن را در مبارزه سراسری و دوب شدن در جبهه ضد امپرایالیستی تحت نام ایران را می داند.

خوب مگر روشنفکران آزربایجان از جمله خود شما به این راه نرفتید ؟ نتیجه چه شد ؟ انرِژی ملت آزربایجان در طی این سالها به هدر رفت جوانان پرشور آن راه رهایی " ایران" در زندانهای ایران به جوخه های اعدام سپرده شدند. امروز کار به جایی رسیده که دفاع از زبان مادری ، دفاع از کیستی ملی در نزد کمونیستهای فارس ناسیونالیسم تورک بودن گناهی نابخشودنی است ( البته من خود به ملی گرا بودن خود فخر میکنم اگر چه این ترمین در نزد ملی گرایان ایران فحش تلقی میشود) / شما بفرمایید کدام یک از این کمونیست ها به نقد فلسفه دولت ایران به نقد شوونیزیم فارس بطور جدی پرداخته اند؛ من فکر می کنم که استقلال آزربایجان اتفاقا بیشتر به دوستی ملت ها کمک میکند ، چراغ آزربایجان باید اول برای خانه خود روشن شود بعد برای همسایه ، انهم وقتی همسایه به تو به حقوق تو به استقلال تو احترام گذاشت . احترام و همبستگی خیابان یک طرفه نیست . مادام که آزربایجان به استقلال خود دست نیافته ملت فارس هم روی دمکراسی را نخواهد دید ؛ چون که تمام هم و غم دولت تحت هر عنوانی که باشد در سرکوب ملل خواهد بود.
نوشته شده توسط: Anonymous

اين آقای خيلی راضی دوباره با مبحث عشيره و البته صد بار تکرار شده جهان علوم را با مباحث از خود درآورده مشغول فرموده . آقای محترم اگر حرفی در رابطه با مباحث عنوان شده داری بگو و گرنه برو دنبال عشيره بالاتر از خطر که دمار از روزگار ملل غير فارس درآوره و امروز باصطلاح روشنفکرانش بخاطر تماميت ارضی از آستين رژيم خونخوار ايران آويزان شده و شب و روز بخاطر حفاظت مرزهای ايران« زندان» دعا گوی پاسداران جنايت کار هستند

نوشته شده توسط: Anonymous

متاسفانه کامنت من با نام دیگر, این بار "p" منتشر شد. تذکر جهت آنست که گمان نرود بنده با نامهای دیگرهم کامنت میگذارم.

نوشته شده توسط: Anonymous

من عشیره پرستم, ناسیونالیستم, چنگیزخان را خیلی بیشتر از کورش دوست دارم , تجزیه از پان فارس وپان ایرانیست را هم واجب تر از آب و نان میدانم. به تجزیه طلبی ام از پان ایرانیست ها افتخار میکنم. کسی حرف دارد بفرماید.

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، رازی، آن چه که شما از آن با نام "عشیره پرستی" یاد می کنید همان "ناسیونالیسم" است و درباره ناسیونالیسم و ویژگی های آن در نوشتاری در لینک زیر به فراخی بررسی شده است، به لینک زیر و نوشتار نوشته شده در آن نگاه کنید http://iranglobal.info/node/16195

نوشته شده توسط: Anonymous

فکر میکنم در دوران "من مدرنم، من مدرنم، من مدرن!" کلمه شوونیست جامع تر و اقلا " مدرن " تر از عشیره پرستی ست..
دیگر آنکه در فرهنگ ما همیشه " جواب های, هوی " بوده است که خود تفکری " عشیره " ایست . جواب " های " همیشه " هوی " نیست. شرط اساسی در بحث و گفتگو " آدمیت است و جوانمردی و ادب " " وگرنه هرکه تو بینی [ ستیزگی] داند". با فریاد و پرخاش و " رگهای گردن به حجت قوی " اصل مطلب گم میشود.

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست گرامی، کامنتگذار "سروش" ذکر کرده که در یوتیوب فیلمی از آقای قاسملو در باره همین موضوع وجود دارد. من این فیلم را دیدم ودیدن آنرا هم بشما که همچون من ودیگران دلمان برای کشور متپد سفارش میکنم.

نوشته شده توسط: Anonymous

عشیره پرستی و تفکر قبیله ای چندین ویژگی بارز دارد. اولی "خودشیفتگی" است، عشیره پرست خود و عشیره اش را محور جهان و مرکز کائنات می داند و همه چیز را بر همین اساس می سنجد. درست و نادرست، حق و ناحق و همه دوگانه های دیگر در دوری و نزدیکی با عشیره او معنی می گیرند. بنابر این اگر کسی به او عشیره اش نپردازد، لاجرم مبتلا به"شوینیسم" و "فاشیسم" و "راسیسم" است. این خودشیفتگی در جای دیگی خود را نشان می دهد، آنجا که عشیره پرست خود را دانای کل، و دیگران را نفهم و ناآگاه و بی سواد می داند و به دیگران توصیه می کند که بروند و "هندسه" بیاموزند. عشیره پرست شدیدا شیفته خود و قبیله خویش است. دومین خصیصه عشیره پرست نگاه کلیشه ای به جهان است. او گمان می کند در جهان دو قبیله وجود دارند، یکی "قبیله من" و دیگری "قبیله دشمن". پس اگر کسی از قبیله من نبود و مثلا به اسب پیشه وری گفت یابو، الزاما از "قبیله کوروشی" است!

همچنین اگر کسی در سوابق دکتر هیئت تحقیق و تفحص کرد و نشانه های آشکار وابستگی او به دو رژیم را نشان داد، پس حتما از قبیله کوروشی است، و چون کوروش آریائی بود و نازیها هم خود را آریائی می دانستند و گوبلز هم یک نازی بود، پس سخنان این فرد (تبریزی) "تبلیغات گوبلزی" نامیده می شود! سوم اینکه عشیره پرست شدیدا "بت پرست" هم هست.کوچکترین نظر مخالفی در مورد بتهای قبیله از سوی او تحمل نمی شوند. اگر کسی با هزاران سند غیر قابل انکار بتواند ثابت کند که پیشه وری آلت دست باقروف و استالین بود، باز هم خواهد گفت «ولی او به قبیله من خدمت کرده است» جالب اینجاست که دکتر براهنی می گوید پیشه وری را با زور سوار ماشین کردند و به آنسوی ارس فرستادند، یعنی این خادم بزرگ قبیله حتی اختیار سوار و پیاده شدن به ماشین را هم نداشت، ولی دولت او را "حکومت ملی" می نامند. و جالبتر از آن اینکه همین کسانی که پیشه وری را، یعنی کسی را که ماریونت باقروف بود، این چنین ستایش می کنند، رضا شاه را درست به بهانه وابستگیش ( که بر سر آن حرف و حدیث بسیار است) لعن و نفرین می کنند. این بهترین سند برای اثبات "بت پرست" بودن عشیره پرستان است. چهارم اینکه درست بمانند عین الله باقرزاده شخصیت فیلمهای صمد که با پوشیدن کت و شلوار و بستن کراوات گمان می کرد "شهری" شده است، عشیره پرست هم گمان می کند اگر عقاید ارتجاعی، نژادپرستانه و ضدانسانی خود را به فاکتهایی از "کانت" و "هگل" و "سارتر" و ... مزین کند، می شود یک انسان مدرن. غافل از اینکه قدم اول در راه مدرن شدن، تبدیل شدن از "عضو قبیله" به "شهروند" است. یعنی رها کردن عصبیت قبیله ای، رها کردن بت پرستی (چه نام این بت زبان مادری باشد، چه پیشه وری، چه هیئت و چه اشرف دهقان) و قدم گذاشتن در راه سنگلاخی "فردیت" و بریدن از خون و نژاد (که اسم مدرنش هویت و زبان است، البته با تعریف عقبمانده عشیره پرستان) واگرنه با خواندن ورد "من مدرنم، من مدرنم، من مدرن!" هیچکس مدرن نمی شود و وقتی گردو خاک بپا شده از گفتارهای کانت و هگل و سارتر و مارکس و انگلس بخوابد، باز هم جنگجوی قبیله را می بینی که سوار بر اسب تعصب، نیزه بی خردی را در قلب قبیله "کوروشی" فرو می کند. این فقط بخشی از چهره تفکری بنام "عشیره پرستی بود، امیدوارم دیگران بتوانند در ترسیم کلیت این فرهنگ عقبمانده سهیم بشوند.
آقا این کدگذاری جدید شما کشت ما را!