Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای تهرانی ، اگر کشور شما اینقدر اروپای است، پس اسمتان را بگذارید استانبلی ونه تهرانی

نوشته شده توسط: Anonymous

ترکیه تحت عنوان کمک به مخالفان سوریه، تکنولوژی پیشرفته نظامی را در اختیار داعش قرارداده

دوشنبه, سپتامبر 22, 2014 - 19:22

کالکان(از رهبران کوبانی) بیان کرد که داعش به یکباره سربرنیاورده است و یاد آور شد که با استفاده از سلاح‌هایی که از ارتش مالکی, ارتش اسد و حزب دموکرات بارزانی به نیرومندی خود به لحاظ نظامی دست زده است. وی افزود که ترکیه هم تحت نام کمک به مخالفان سوریه, تمامی تکنولوژی پیشرفته نظامی ـ تسلیحاتی را در اختیار داعش قرار داده و با استفاده از قطار آن را ارسال می‌کند. کالکان ضمن اشاره به کمک‌های عربستان و قطر هم خاطرنشان ساخت که بخوبی می‌دانیم که آن گروه از سوی کدام کشور تغذیه می‌شود.

نوشته شده توسط: Anonymous

حال که علنن به نیهلیسم اعترا ف می کنید . بهتر است همچون خیام در این مورد شعر و نثر مرقوب بفرمایید . یعنی دریاچه ارومیه و تیم تراکتورسازی و خوابگاه دانشجویان و دیکتاتوری زبان فارس بهانه است .

نوشته شده توسط: محمدرضا لوایی

من و تو و ما توهم یکدیگریم و این جهان بی در وپیکر هذیانی بیش نیست ناشناس جان. خوش باش.

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم رودابه, در ترکیه سنگسار نیست, دست بریدن نیست, اعدام نیست, چادر اجباری نیست, چاه چمکران نیست ولی همه اینها در کشور ایران است. بخواهی یا نخواهی , شهروند ترکیه ای آزاد اسد است مثل یک اروپائی هم زندگی کند. کشور شما در حد طالبان یا داعش است

نوشته شده توسط: Anonymous

خبری بسیار مهم مراد قریلان فرماندەی کل نیروهای پ ک ک اعلام کرد کە پروسەی صلح پ ک ک با تورکیە از نظر پ ک ک بە پایان رسیدە و برای پ ک ک 100% مسجل شدە کە تورکیە همراه داعش در محاصری کوبانی دست دارد و در این امر بە داعش کمک میرساند بنا بر این خبر هر لحظە امکان درگیریهای سخت بین پ ک ک و تورکیە امکان دارد بخصوص کە در این مدت زمان صلح نا پایدار تورکیە و پ ک ک ،،،،، پ ک ک 1000 ها بار قدرتمندتر شدە از نظر نظامی و تسلیحات
http://rudaw.net/sorani/kurdistan/2209201435

http://rudaw.net/sorani/kurdistan/2209201435
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ناسیونالیسم،شونیسم، راسیسم، در همه جا هست.اروپا،آمریکا و جهان سوم. این چیزها بوده و خواهد بود. جامعه فارسی زبان هم دارای مشخصات بارز ناسیونالیستی و شوونیستی و حتی راسیستی ست. در ادبیات و سیاست. اما مشکل وجود این بخش نیست. اینها آزاداند هر طور دوست دارند بیندیشند و سیاست کنند. راه حل ایران را اقشار مختلف اجتماعی، نیروهای چپ، نیروهای دموکرات و آزادیخواه و رفع تبعیض، نیروهای ملیتها تعیین میکنند. در جامعه سیاسی ایران راه حل فدرالیسم،تعییین سرنوشت، اتحاد داوطلبانه، برابری حقوقی، عدم تمرکز قدرت وجه غالب اندیشه ی سیاسی را تشکیل میدهد. و این راه مشکل گشا و مترقی و عملی ست.
راه قدرت متمرکز، سلطنت نمایشی، مشروطه ی آزمایش شده، غیر عملی، ارتجاعی، مشکل نگشا، سد راه پیشرفت، و صلح و دوستی و آزادی ست. در مقابل این جبهه ی عملاً موجود ، بقیه شانسی ندارند.

اگر بخواهند توسط قدرتهای جهانی کاری بکنند، ایران دچار جنگ داخلی میشود. آنوقت اینان مسئول اعمال و سیاستها و وابستگی های خود به بیگانگان هستند. آینده از آن چپهاو دموکراتها و فدرالیستها ست.آینده از آن زحمتکشان یدی و فکری و زنان برابری خواه است. سرنوشت جامعه ی ایران را 70 درصد مردم آن که نسل جوان هستند تعیین خواهند کرد. این نسلهای جوان به پیشنهادات سلطنت و مشروطه و مانندهاشان خنده یشان مییگیرد. به بچه نیم وجبی نمیتوانی بگویی :« بکش آنور که بنشینم». جواب میدهد :« نمی توانی درست صحبت کنی؟ بهتر است بگویی "میتوانی آنور بکشی؟». این نسلها به تفکرات خارج نشینان بتون کله ی پاتال خنده ی شان میگیرد. این 70 در صد از کودکش گرفته تا مادر و پدر، زیر بار «قدرت متمرکز، عدم برابری، نقض حقوق» نمیروند. اگر دسته و گروهی بخواهد به زوردست یازد «زور» را «مرگ» آن دسته و گروه میدانند و جلو اش را هم میگیرند.
نه داعش بازیها و نه سلطنت و مشروطه و پان ایران بازیها و غیره راه بجایی می برند و نه دخالت و آلترناتیوسازیها ی قدرتمندان.
این چیزها در ایران دورانش بسر رسیده است. سر نسلهای جوان امروزی را نه میتوان شیره مالید و نه کلاه سرشان گذاشت. آن آدمهایی که از غارکهف سرشان را بیرون میکنند و در اینجا و آنجا توی رسانه ها تبلیغات صد من یک غاز راه میاندازند خوب میدانند که ول معطل اند؛ نسل های جوان 36 سال است «حکومت اصحاب کهف» را آزمایش میکنند و بیش از 50 سال هم تجربه تاریخی سلطنت و مشروطه را دارند. و سرکوب و کشتار جنبشها و شکست انقلابها را نیز بسان کف دستشان میشناسند. این نیروی تعیین کننده و راهگشا مشکل ایران را با «دموکراتیسم و فدرالیسم و عدالت اجتماعی و برابری حقوقی»حد اقل بطور نسبی حل خواهد کرد. و مبارزه را نیز هرگز پایان یافته تلقی نخواهند کرد. من به این نسلها و زحمتکشان یدی و فکری، زنان برابری خواهد امیدمندم.بله آینده ازآن اینهاست. حتی اگر راهشان پراز کوه و دره باشد. اینان کوهنوردان ماهری هستند. اکنون تنها نیروی نظامی و خشونت است که براینان حکومت میکند . این مشکل را بدرستی حل خواهند کرد. نیاز به شرایط انقلابی در جامعه هست.
نسلهای جوان در آذربایجان و حتی در سرتاسر ایران میگویند:« خودم فکر میکنم ، خودم تصمیم میگیرم،خودم انتخاب میکنم. بخواهی زور بگی جواب میگیری». 36 سال است مبارزه ی «مسالمت آمیز و خشونت گریز» را پیش گرفته و از «حقوق برابر سیاسی-فرهنگی-اقتصادی -جنسی-مذهبی و عدالت اجتماعی»دفاع میکند. میگوید «من خودم فرهنگ دارم ، فرهنگ بیگانه را به من فرو نکن!» انتخابش را کرده و به کسی هم اجازه نمیدهد «زور»بگوید. قانون خود را قانون میداند. به کسی هم اجازه نمیدهد برایش قانون تعیین کند. بله مستقل میاندیسد و مستقل هم عمل میکند. این پایه ی فدرالیسم است که این نسلها در خود پرورده اند.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی، با سلام. دولت ترکیه پایه های اقتصادش را روی همین دوز وکلکها، دلالیها، دورویها ولاتبازیها بنا کرده. دولت ترکیه چیزی مانند دولت ایران ولی بدون امامه است. مثلی است که میکوید، اگر میخواهی کسی را بشناسی، ببین همسایه اش کیست. حالا اینها از دمکراسی حرف میزنند؟ فکر میکنند دوساله شدند سویس. شما تنها دو هفته بروید در یک شهر غیر توریستی، پی خواهید برد یک کیلو ماست چقدر کره دارد. نگاه کنید به همین مسئله آقای زنجانی و"کو". حالا گفته میشود که فقط 10 درصد پولهایش در ایران وبقیه آن در ترکیه است. وآن قسمت که در ترکیه "بود" لولو بردش. در ترکیه، وقتیکه حرف ملیت پیش میآید آنها میکویند : ما [ترکیه ها] از نژاد چنگیز هستیم . ولی از طرف دیگر میخواستند خود را در جامعه اروپائی جا بیاندازند. چون در جامعه اروپائی بوی پول میآمد! جامعه اروپائی ترکیه را قبول نکرد ودلایل چندی نیز داشت.

حالا ترکیه خودش را به پوتین می مالد. در چند ماه گذشته دیدید که دولت ترکیه چه بلائی سر جوانانی که تنها بخاطر مخالفت با بریدن درختان میدانی که قرار بود مرکز تجاری شود، درآوردند. البته نا گفته نماند این مرکز تجاری میبایست به پسر و قوم وخیش اردوخان تعلق بگیرد. شب خوش
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آذربایجان, فرمودید " آنچه واقعيت است اين است جامعه ايران کشش دموکراسی را ندارد ". امیدوارم شما به آنچه فرمودید معتقد باشید و منظور شما جامعه ایران باشد و نه جامعه فارس. در این صورت راه درازی آمده و میشود گفت " بیچاره نیستم من و در فکر چاره ام - بیچاره آن کسی ست که در فکر چاره نیست ". من نمیدانم که جامعه ایران کشش دموکراسی را دارد و یا ندارد. اگر ندارد مسلما نتیجه اش را خواهد دید و با این نیت و پیش فرض نمیتوان راه چاره را بست. ولی اگر منظور شما جامعه فارس باشد راه درازی در پیش است.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

عجب !!!!اين اطلاعات حقيقت دارد؟ توطته تركيه براي نابودي اقليم كردستان؟همكاري اقليم با داعش و رودست خورده مسعود بارزاني ؟فروش اطلاعات به مبلغ ده ميليون دلار به ايران؟ قاچاق ٣٥٠ ميليون يورو مواد مخدر توسط پ پ ك ؟ واقعا اين همه اطلاعات داده شده در اين نوشته چگونه جمع اوري شده؟ دوستاني كه در اين باره مي دانند، بيشتر توضيح بدهند

نوشته شده توسط: تبریزی

(دنباله) ..... آذربایجان یا هر سرزمین دیگری می تواند آزاد باشد قانونی است که به دور از پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی مانند نژادپرستی و زبان پرستی و تبارپرستی و ..... باشد! و گر نه ناسیونالیست ها در همه جهان و همه تاریخ نخستین کاری که می کنند دیوارکشی میان خودشان و دیگرانی است که آنها را خودی نمی دانند! سپس اقلیتی را که در درون این دیوارکشی گیر افتاده اند یا می کشند یا سرکوب می کنند یا می رانند! پس کوچ به آذربایجان بر پایه قانونی می تواند آزاد باشد که ناسیونالیست ها آن را ننوشته باشند! ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، شما در راهکارتان می گوئید: ( ..... شهرهای چند ملیتی، چند ملیتی اداره می شوند، با قوانین واحد فدرال ..... ) دوست گرامی، هنگامی یک کشور یا یک استان یا یک شهر می تواند با ساختار فدرالی و چند ملیتی گردانده شود که ناسیونالیسم و پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی مانند نژادپرستی در .....

........ آن سرزمین جائی نداشته باشند، برای نمونه آمریکا کشوری است که استان ها و شهرهایش چنان که شما می گوئید چند ملیتی گردانده می شوند اما پنجاه استان آمریکا از دیوارکشی به گرداگرد پنجاه نژاد برپا نشده اند و آمریکائی کسی است که شناسنامه آمریکائی دارد و شهروند آمریکاست! ******* دوست گرامی، آ.ائلیار، از هر سو که نگاه کنید روش ها و راهکارهای ناسیونالیستی جز بن بست فرجامی ندارند و برای رسیدن به خودگردانی مردمی (فدرالیسم دموکراتیک) جز دور ریختن پندارهای ناسیونالیستی چاره ای نیست آن هم در جهان کنونی که رو به یکپارچگی می رود و مرزبندی های ناسیونالیستی به جای مانده از زمان برده داری میان سرزمین های گوناگون مانند یخی که در دیگی پر از آب جوش افتاده باشد رو به نابودی هستند و در فرجام تاریخ یک کشور در جهان بر جای خواهد ماند و آن هم کشوری به نام کره زمین است و رسیدن جهان و جهانیان به تک میهنی (اینترناسیونالیسم) در فرجام تاریخ بی چون و چراست و هر کس که در برابر این روند بایستد در میان چرخدنده های راهی که تاریخ در پیش گرفته است خرد و نابود خواهد شد http://www.iranglobal.info/node/28638
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، آ.ائلیار، شما می گوئید: ( ..... ناسیونالیست های فارس زبان نمی توانند حقوق مردمان مختلف را نقض کنند ..... ) دوست گرامی، شما درست می گوئید، ناسیونالیست های فارس زبان نمی توانند حقوق مردمان مختلف را نقض کنند، همچنان که ناسیونالیست های ترک زبان نیز نمی توانند حقوق مردمان مختلف را نقض کنند، ناسیونالیست های کرد زبان نیز نمی توانند حقوق مردمان مختلف را نقض کنند، ناسیونالیست های عرب زبان نیز نمی توانند حقوق مردمان مختلف را نقض کنند، همچنان که ناسیونالیست فرانسوی زبانی به نام ناپلئون بناپارت نیز که نام رژیمش را رژیم شوونیست گذاشته بود نیز نتوانست حقوق مردمان مختلف را نقض کند، همچنان که ناسیونالیست های آلمانی زبانی مانند کایزر ویلهلم دوم و فرانتس یوزف و آدولف هیتلر نیز نتوانستند حقوق مردمان مختلف را نقض کنند، همچنان که ناسیونالیست ایتالیائی زبانی به نام بنیتو موسولینی نیز که نام رژیمش ..

..... را رژیم فاشیست گذاشته بود نتوانست حقوق مردمان مختلف را نقض کند، همچنان که ناسیونالیست عرب زبانی به نام صدام حسین نیز نتوانست حقوق مردمان مختلف را نقض کند، همچنان که ناسیونالیست صرب زبانی به نام اسلوبودان میلوشوویچ نیز نتوانست حقوق مردمان مختلف را نقض کند و ..... دوست گرامی، آ.ائلیار، نام چنین کسانی رویشان است: "ناسیونالیست" و همه ناسیونالیست ها در سرتاسر جهان و سرتاسر تاریخ یک فرجام داشته اند و آن هم شکست بوده است! تاریخ آموزگار بزرگی است و تاریخ نشان نداده است که در سایه ناسیونالیسم کسی به پیروزی رسیده باشد، در کجای تاریخ یک رهبر یا یک رژیم یا یک کشور با ناسیونالیسم و پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی مانند نژادپرستی و زبان پرستی و کهنه پرستی و مرده پرستی به پیروزی رسیده اند؟ تنها فرجامی که ناسیونالیست ها در سرتاسر تاریخ داشته اند شکست بوده است و با ناسیونالیسم و پندارهای ناسیونالیستی رسیدن به پیروزی ناشدنی است و ناسیونالیست ها بزرگترین بازندگان تاریخ بوده اند! (هر که نامخت از گذشت روزگار – هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار) ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، شما درباره راهکاری که برای گرداندن بخش های چند بومی (چند ملیتی) نوشته اید می گوئید: ( ..... در هر واحد فدرال که مردم زندگی کنند از قانون برابری حقوقی همه جانبه برخوردار می شوند ..... ) دوست گرامی، هنگامی می توان از "برابری حقوقی همه جانبه" سخن گفت که ریشه ناسیونالیسم و پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی بسوزد! چون در هیچ کجای جهان و در هیچ کجای تاریخ حتی یک ناسیونالیست را نمی توان یافت که به "برابری حقوقی همه جانبه" باورمند باشد! و چیزی به نام برابر با دیگران بودن در مغز یک ناسیونالیست جائی ندارد! ناسیونالیست ها همواره می گویند: نژاد ما برتر از نژاد دیگران است! زبان ما برتر از زبان دیگران است! تاریخ ما برتر از تاریخ دیگران است! نویسندگان، سرایندگان، هنرمندان، سرداران، پادشاهان، رودخانه ها، کوه ها، جنگل ها، دشت ها، دریاها، دریاچه ها و ..... ما برترین ها و بهترین های جهان هستند! آیا ناسیونالیست هائی مانند ناپلئون بناپارت، آدولف هیتلر، بنیتو موسولینی، صدام حسین، اسلوبودان میلوشوویچ و ..... از باورمندان به "برابری حقوقی همه جانبه" بودند؟! و آیا با ناسیونالیست های ایرانی که راه چنین کسانی را می روند می توان از "برابری حقوقی همه جانبه" سخن گفت؟ روشن است که هرگز! ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، شما در راهکارتان می گوئید: ( ..... حق دارند شهر یا منطقه خودگردان = خودمختار= واحد فدرال داشته باشند ..... ) دوست گرامی، باز هم چنین راهکاری هنگامی می تواند پیاده شود که ریشه ناسیونالیسم و پندارهای ناسیونالیستی بسوزد! در بخش های چند بومی مانند اورمیه هنگامی می توان از فدرالیسم و برابری حقوقی همه جانبه برای مردم سخن گفت که همگان به دور از نژادپرستی و زبان پرستی در گرداندن آن بخش باهم همکاری کنند و گر نه در سایه پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی ترک های ناسیونالیست خواهند گفت که اورمیه شهر ترک هاست و کردها و فارس ها و عرب ها و آشوری ها و ارمنی ها و ..... باید گورشان را گم کنند و از اورمیه بیرون بروند! کردهای ناسیونالیست نیز خواهند گفت که ورمی شهر کردهاست و دیگران باید از آن بیرون بروند و ناسیونالیست های پان آریا نیز خواهند گفت که چون آذربایجان سرزمین اهورائی آریائی هاست و آتشکده آذرگشسب نیز در آن جای دارد ترک تباران و تبارهای دیگر باید گورشان را از اورمیه گم کنند و بیرون بروند! آیا با این روال پیاده شدن ساختار فدرالی در بخش ها و شهرهای چند بومی شدنی است؟ ********** دوست گرامی، آ.ائلیار، شما در راهکارتان می گوئید: ( ..... کوچ به آذربایجان اختیاری و طبق قانون آزاد است ..... ) دوست گرامی، قانونی که بر پایه آن کوچ به .....
نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی، یک قرن تمام برابر با صد سال است و چون امسال سال ۱۳٩۳ خورشیدی است پس صد سال پیش برابر با سال ۱۲٩۳ خواهد بود، پس سخن کسی که می گوید: ( ..... راسیسم و شونیسم فارس یک قرن تمام با سیاست استبدادی و استعماری خود حقوق ملل غیر فارس را زیر پا لگدمال کرده و از بین برده و کوچکترین اعتراضات آنان را در نقش شیخ و شاه در گلو خفه کرده است ..... ) برابر با چیست؟ سخن چنین کسی برابر با آن است که پیش از سال ۱۲٩۳ راسیسم و شونیسم فارس حقوق ملل غیر فارس را زیر پا لگدمال نمی کرد! و از بین نمی برد! و کوچکترین اعتراضات آنان را در نقش شیخ و شاه در گلو خفه نمی کرد! و سرزمین ایران در زمان فرمانروائی احمدشاه قاجار کشور گل و بلبل و دموکراسی و آزادی و برابری بود! روشن نیست پس از سال ۱۲٩۳ چه رخ داده است که ناگهان دموکراسی و آزادی و برابری از میان رفته است؟ این یک نمونه از تاریخ تراشی های ناسیونالیستی است!

نوشته شده توسط: Anonymous

خوب آقای peerooz آنچه واقعيت است اين است جامعه ايران کشش دموکراسی را ندارد . اگر قبول نداريد بيائید يک آزمایش ساده راه بیاندازيد و طوماری تحت عنوان حق آموزش به زبان مادری را تهيه بکنيد و ببينيد چند نفر شناخته شده که خود را مدافع حقوق بشر و دموکراسی مينامند حاضرند پای طومار شما امضاء کنند .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آذربایجان, اگر قضاوت را بنا بر وقایع ٩٠ سال گذشته بگذاریم در نود سال گذشته دو امپراتوری آلمان و شوروی بوجود آمده و از بین رفتند و بسیار وقایع دیگر. چرا عقب تر نرویم , قاجاریه و صفویه در این مورد چه کردند؟ عزیز من دنیا عوض شده و ما هم باید عوض شویم و ببینیم که در دنیای امروز و دور و ور ما چه میگذرد وآن کنیم که به صلاح ماست. به آتش نفاق دمیدن اوضاعی بهتر از عراق و افغانستان و لیبی و سوریه برای ما مهیا نخواهد کرد مثلی ست که اگر خانه ای برای خود مهیا نکنی دیگران برای تو مهیا خواهند کرد؛ در کوچه ها.

نوشته شده توسط: Anonymous

راسیسم و شونیسم فارس، که یک قرن تمام با سیاست استبدادی، و استعماری خود، حقوق ملل غیر فارس را زیر پا لگدمال کرده و از بین برده، و کوچکترین اعتراضات آنان را در نقش شیخ و شاه، در گلو خفه کرده است، کم کم دارد به آخر خط نزدیک میشود. از این رو وحشت و هراس در دل ناسیونالیستهای افراطی قوم فارس، در خصوص ابطال زبان عشیره فارسی، و جایگزینی آن با زبانهای مختلف ملل غیر فارس ایرانی قابل درک است. و اکنون به تکاپو افتاده اند، که ای وای، بابا، همه ایرانی هستیم . ای وای! بابا،همه هموطن هستیم. ترک و فارس وعرب و بلوچ، کرد و ترکمن.... و امثالهم نداریم. و شعبده بازیهائی مثل؛ ای بابا، شما ها آذری هستید، شما ها ترک نیستید، و یا خزعبلاتی مانند؛ ای بابا، زبان شما آذری است. زبان شما ترکی نیست. وقتی که ما جوک ترکی میگوئیم، وحالشان را میگیریم، منظورمان شماها نیستید، منظورمان ترکها هستند. ای بابا، شماها ترک نیستید،

شماها آذری هستید. زبان شماها در حمله مغول ترکی شد. شما ها آذری زبان هستید،... و فلان و بهمان! درهمینجا لازم است بمحضر جنابان برسد که دیگر چنین تبلیغاتی به جوک شبیه است و مردم ترک آذربایجان از شنیدن چنین یاوه ها! قهقه خنده را سر میدهند. و به سفسطه و نادانی و سفاهت چنین کسانی با صدای بلند میخندند. اکنون که عشیره پرستان، خاک پرستان، زبان پرستان و مرده پرستان ناسیونالیسم قوم فارس، به نیکی میدانند که آبها دارد از آسیاب می افتد، به تکاپو افتاده اند، که اگر کسی از استرداد حقوق ملی ـ مدنی، و حقوق برابر زبان مادری، آزادیهای سیاسی، و حق تعیین سرنوشت ملت خود حرفی بزند، و بخواهد خود را از زیر یوغ استبداد و استعمار نژاد پرستان افراطی قوم فارس رها سازد، آقایان با کلمات جدیدا اختراع شده خود، شروع به سمپاشی و بمباران خواسته های آنان میکنند، و آن را دیوارکشی های هیتلری قلم داد میکند. عجب منطقی؟! از نظر این ناسیونالیست ها، مردم غیر فارس، و ملل جغرافیای چند ملیتی ایران، چه از نطر زبانی، و چه از نظر فرهنگی، و چه از نظر سایر خصوصیات اجتماعی باید تا ابد در زندان اسارت، و تحت استبداد و استثمار ناسیونالیسم نژاد پرست قوم فارس باشند. و تا قیامت یوغ بردگی بر گردنشان آویخته شود. و اگر صحبت از آزادی و حقوق انسانی، و تامین حقوق برابر ملی ـ مدنی، و آزادیهای سیاسی، و حق تعیین سرنوشت خود را بر زبان بیاورند، از نظر آقایان میشوند، ناسیونالیست و دیوار کش هیتلر. زکی! چه منطق بشر دوستانه ای ؟ عجب....!! به این میگند دمکرات.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای یوسف آذربایجان یا آزربایجان و یا آزربایجان جنوبی یا ترکیه شرقی، زبان فارسی با این سیاستهای مورد ذکر شما هیچ رابطه ایی ندارد. کشور ترکیه بین سالهای 1915تا 1916 یک ملیون و پانصد هزار ارمنی را سربرید. در کردستان هم ترکیه دستان بسیار آلودهی دارد. کردستانی که فعلاٌ بخشی از ترکیه است، هیچ روزگار خوشی ندارد. کردها نمیتوانند آزادانه در شهرهای ترکنشین راه بروند. پس این کار درستی نیست که شما هر روز هر ساعت از سر بیکاری ویا عقده چند سطری ،که همه وهمه تکراری و بینمک شده اند، بنویسید. دوم اینکه اکر شما از زبان فارسی خوشتان نمیآید چرا پس بفارسی مینوسید؟ هیچ میداند اکر شما همچنان بفارسی نوشتن ادامه دهید، روزی زبان وفکر شما عوض خواهد شد؟ پس من بشما نصیحت میکنم هر چه زودتر نظرتان را به ترکی و یا ترکی استانبلی بنوسید.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای... تبريزی شعر و شاعری را بگذار کنار بيا به واقعيت جامعه تمام اين جنايتکارانی که تحت انواع نامهای حزب الله - ثارالله -طالبان - حماس و داعش مشغول جنایت هستند همگی بعد از روی کار آمدن خمینی ايرانی بوجود آمدند و تازمانی که اين سيستم جنايت کار دولتی در ايران از هم نپاشد صلح و آرامش به منطقه باز نخواهد آمد نگاه کنيد به سوريه و حمايت دولت ايران از جنايت بشار اسد و رويدادهای بعدی. و دهن هيچ کسی آب دموکراسی نيافتد که در جهنمی که ايران ناميده ميشود آزادی و دموکراسی بر قرار خواهد شد و فارسها دموکراسی و آزادی و برابر حقوقی تمامی ملل ساکن در جهنم ايران را تحمل خواهند کرد. ٩٠ سال از حاکميت فارسها گذشته و در اين مدت نماینده تمام اقشار در ايران دولت را در دست داشته ولی تحمل يک ساعت تحصيل بزبان مادری را نداشتند حدود ٤٩ دولت روی کار آمده مثال محمد علی فروغی -مستوفی- علی منصور - احمد قوام -هژير-

-هژير-رزم آرا-مصدق-زاهدی-امينی-هويدا- آموزگار-بازرگان-بنی صدر- رجائی- باهنر -کنی- موسوی - خامنه ای - حاتمی - احمدی نژاد- روحانی و هيچ کدام از اين حضرات تحمل يک ساعت تحصيل به زبان مادری را ندارند يعنی از سوسيال دموکرات بگير تا ارتشی از مذهبی فلانژ بگير تا ملی گرا از تحصيل کرده خارج بگير تا تحصيل کرده حوزه آخوندی يعنی وجه مشترک همگی شونيزم فارس . حالا بيائید در جهنم ايران دنبال آزادی و دموکراسی بگرديد و نا گفته نماند وضع باصطلاح پوزيسيون از رژيم نيز بدتر است.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تبریزی, با تشکر از زحمات و نیات خیر شما, گفتگو برای چاره اندیشی احتیاج به ابراز احساسات و انشاء های رستم نامه ای ندارد. بقول حضرت مولانا سخن هرچه کوته بود خوشتر ست - بگویم گرت هوش اندر سرست. حق تعیین سرنوشت مقوله ایست که امروز مد روز و مقبول اکثر قریب به اتفاق جهانی ست - گرچه خیلی از ما اگر چنین حقی داشتیم شاید بدنیا نمیآمدم, ضمنا سرنوشت حق خود کشی را از ما نگرفته است - و نمیتوان با چنین حقی مخالفت کرد. باید دید راهی که رهروان رفتند چیست؟ بعضی از کشور ها شرایط مشکلی برای چنین حقی گذارده اند که به هوای هرهوسی نتوان مملکت را تکه پاره کرد. جناب منوچهر صالحی در سلسله مقالاتی, سیر تحول حق سرنوشت را از نظر سوسیالیسم - کمونیسم و لنین در اخبار روز مورد بحث قرار داده است.
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=53655

نوشته شده توسط: Anonymous

این مثل را آنطور که از مادرم شنیدم این بود که به خرچنگ گفتند چرا راه رفتنت پس پسه؟ گفت کجام مثل همه کسه؟

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

راه حل مناطق چند ملیتی: 1- در هرواحد فدرال که مردم زندگی کنند از قانون «برابری حقوقی همه جانبه »برخوردار میشوند.2- حق دارند شهر یا منطقه ی «خود گردان=خود مختار=واحد فدرال» داشته باشند . 3- کوچ به آذربایجان اختیاری و طبق قانون آزاد است . 4- شهر های چند ملیتی ، چند ملیتی اداره میشوند. با قوانین واحد فدرال. 5- مردم خود- با روش رأی گیری- انتخاب میکنند که چه راه حلی را برمی گزینند. 6- تعلق یک شهر یا یک منطقه به یک واحد فدرال انتخابی ست. توسط خود آنها. و تغییر تعلق طبق قانون امکان پذیر است.7- پارلمان هر واحد فدرال بر اساس قوانین عمومی ایران فدرال، چگونگی حل این مسایل را قانون گذاری کرده و اجرا می نماید. سیستم فدرال راه حل مناطق چند ملیتی ست. این راه حل در اروپا هم پیاده شده است. برای مثال شهر هامبورگ و برخی شهرهای دیگر در آلمان خود به تنهایی یک واحد فدرال هستند و خود مختاری دارند.

و مانند این راه حلها.
به بهانه مناطق چند ملیتی، با مارک« پان و ناسیونالیسم »، ناسیونالیست های فارسی زبان نمی توانند«تمرکزگرایی خود را به دیگران حقنه کرده و «حقوق مردمان مختلف را» نقض کنند
. زمان این عقب ماندگی گذشته. لازم است از اسب «دوستی خاله خرسه»ی ایران پرستی کاذب
پیاده شوید.
نوشته شده توسط: Anonymous

ائلیار عزیز! ممنون از نظرات و احساسات پاکتان. همه مان زنده به شوق پروازیم، با دلهایی زخمی از داغ گذشته ها وامید به آزادی وطن. زنده ایم تا پرواز فراموش نشود. زنده باشید.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای تبریزی...(( اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را... به خال هندویش بخشم انترناسیونالیست و استالینیست ها را....)) ما در این انشاء شما آخر نفهمیدیم م.ضوع انشائ شما چیست و در باره چه صحبت میکنید..

نوشته شده توسط: Anonymous

به نظرم این نوشته ها بیشتر به هذیان می ماند. مغشوش. درهم. متوهم. اینها، "این بخش آزاد اشغال شدگی ما" ، "بخش ظالم اشغال شدگی" یعنی چی.شایدم نگارند ه دارد برای مخاطبان خاص می نویسد. شاید. من که هیچ متوجه منظور ایشان نشدم.

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم بهارک، چقدر نام شما زیباست. میدانید چرا؟ چون نامی ایرانییست. بهارک گرامی، در هر کشوری،مردمان آن کشور بزبان خوشان گفتگو میکنند. کشورهای بزرگ وکشورهای کوجک. زبان لهستانی، مجاری وترکی. این مردمان برای گفتگو با دیگر مردم کشورهای غریبه زبان انگلیسی را بکار میبرند. اگر کسی پارسی را خوب بداند، کاربردش را نیز خوب میداند. با درود

نوشته شده توسط: تبریزی

.......... ناسیونالیست های ترک به فراوانی می گویند و می نویسند که بر پایه حق تعیین سرنوشت باید میان ترک های ایرانی و کسانی که ترک نیستند دیوارکشی شود و ترک های ایران بر پایه حق تعیین سرنوشت باید حق داشته باشند که از ایران جدا شده و کشوری دیگر را برپا کنند! نخست آن که اگر جدائی خواهی حقی همگانی بوده و همه مردم جهان بر پایه حق تعیین سرنوشت می توانند از کشوری بزرگتر جدا شده و کشوری دیگر را برپا کنند پس از برپائی کشوری ویژه ترک ها دیگرانی که ترک نیستند و در این کشور نوپا زندگی می کنند نیز آیا باید بر پایه حق تعیین سرنوشت من در آوردی ناسیونالیست های ترک حق جدا شدن از این کشور نوپای ترک را داشته باشند یا نه؟ اگر جدائی خواهی حق همه مردم جهان است پس همه باید از این حق برخوردار باشند و این حق نمی تواند تنها برای گروهی همچون یک خیابان یک سویه باشد! اگر ناسیونالیست های ترک ایرانی بر پایه .....

..... پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی و حق تعیین سرنوشت من در آوردی که هیچ پیوندی با حق تعیین سرنوشتی که سازمان های جهانی از آن سخن می گویند ندارد می خواهند از ایران جدا شوند بر پایه همان حق تعیین سرنوشت من در آوردی خودشان در کشور نوینی که از کشور پیشین جدا شده است باید جدائی خواهی برای کسانی که ترک نیستند نیز یک حق باشد یا نه؟ آیا اگر آذربایجان بر پایه حق تعیین سرنوشت من در آوردی ناسیونالیست های ترک ایرانی باید از ایران جدا شود کردهای آذربایجان، ارمنی های آذربایجان، آشوری های آذربایجان، فارس های آذربایجان، دو رگه های آذربایجان، چند رگه های آذربایجان و ..... نیز باید از چنین حقی برخوردار باشند یا نه؟ البته با حق تعیین سرنوشت من در آوردی ناسیونالیست های ایرانی روشن نیست که چگونه باید بخش های گوناگون ایران را مرزبندی کرد؟ برای نمونه ترک های ایران تنها در آذربایجان زندگی نمی کنند و در بخش های گوناگون ایران می توان انبوهی از مردم ترک را یافت که صدها سال است در آن بخش ها زندگی می کنند! مانند بسیاری از شیرازی ها که ترک هائی هستند که صدها سال است در شیراز زندگی می کنند و حافظ چامه ای را که در آن می گوید: (اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را – به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را) برای یک دختر خانم ترک شیرازی سروده است و حافظ نگفته است که: (اگر آن ترک تبریزی به دست آرد دل ما را – به یک لبخند او بخشم لهستان و کانادا را) همچنین بخش هائی از استان پارس صد در صد ترک نشین هستند و قشقائی ها که در استان پارس زندگی می کنند صد در صد ترک هستند و صدها هزار ترک در بخش های گوناگون استان پارس صدها سال است که زندگی می کنند! و یا استان همدان پر از ترک هائی است که صدها سال است در آنجا زندگی می کنند و استان خراسان که بسیار دورتر از آذربایجان است پر از ترک های خراسانی است که صدها سال است در آنجا زندگی می کنند و نمونه ای از ترک های خراسان نادرشاه افشار وابسته به خاندان ترک افشار است و ترکان افشار و ترک های دیگر صدها سال است که زیستگاهشان در خراسان است نه در آذربایجان! به جز ترکمن ها انبوهی از مردم ترک صدها سال است که در استان های گیلان و مازندران زندگی می کنند که نمونه ای از آنان آقامحمدخان قاجار است که سردار جنگی شایسته ای وابسته به خاندان ترک قاجار بود و زیستگاه قاجاریان مازندران است نه آذربایجان! و یا میرزا مهدی خان استرآبادی که از ترکان مازندران و از کارگزاران نادرشاه افشار بوده و ترک خراسانی است نسکی به نام (تاریخ جهانگشای نادری) را به زبان پارسی نوشته است نه به زبان ترکی! هزاران تن از ترک های خلج صدها سال است که در اراک و قم و چند شهر دیگر زندگی می کنند و ترک های کردستان، ترک های کرمانشاه، ترک های اصفهان، ترک های قزوین، ترک های زنجان و ..... صدها سال است در آنجاها زندگی می کنند! این ترک ها باید چه کنند؟ آیا باید این ترک ها برای زبان، زبان کردن ناسیونالیست های ترک پان نامه نویس هست و نیست خود را رها کنند و از آن بخش های ایران که صدها سال است در آنجا زندگی می کنند به آذربایجان بکوچند تا ترک ها با دیگران درنیامیزند و آلودگی زبانی و نژادی که ناسیونالیست های وابسته به زرسالاری پیاپی در آن باره می گویند و می نویسند پیش نیاید؟! ..... (برای خواندن همه این نوشتار به این لینک نگاه کنید) http://iranglobal.info/node/37218
نوشته شده توسط: Anonymous

به افتخار دراویش .حافظ فرماید:

مايه محتشمي خدمت درويشان است/
كنج عزلت كه طلسمات عجايب دارد/
فتح آن در نظر رحمت درويشان است/
قصر فردوس كه رضوانش به درباني رفت/
... منظري از چمن نزهت درويشان است/
آنچه زر مي‌شود از پرتو آن قلب سياه./
كيمياييست كه در صحبت درويشان است/
آنكه پيشش بنهد تاج تكبر خورشيد/
كبرياييست كه در حشمت درويشان است/
دولتي را كه نباشد غم از آسيب زوال/
بي تكلف بشنو دولت درويشان است/
خسروان قبله حاجات جهانند ولي/
سببش بندگي حضرت درويشان است/
روي مقصود كه شاهان به دعا مي‌طلبند/
مظهرش آينه طلعت درويشان است/
از كران تا به كران لشكر ظلم است ولي/
از ازل تا به ابد فرصت درويشان است/
اي توانگر مفروش اينهمه نخوت كه تو را
سرو زر در كنف همت درويشان است
گنج قارون كه فرو مي‌شود از قهر هنوز/
خوانده باشي كه هم از غيرت درويشان است/
حافظ ار آب حيات ازلي مي‌خواهي/
منبعش خاك در خلوت درويشان است/
من غلام نظر آصف عهدم كو را/
صورت خواجگي و سيرت درويشان است/
نوشته شده توسط: Anonymous

من مدتی‌ است که این بحث‌ها را می‌خوانم و نمیخواستم خودم را درگیر این بحث‌ها کنم ولی‌ خواندن این سطور وادارم کرد مطالبی را با شما در میان بگذارم، در خیابانهای اسکاتلند، کسی‌ را از جرثقیل‌ها آویزان کرده اعدام نمیکنند، ولی‌ ما برای حفظ ایران به شکل یکپارچه، اینکار را می‌کنیم، خوب تا کی‌ باید اعدام کرد؟ ترک‌های ایران، تا پایشان به جمهوری آزربایجان یا ترکیه باز می‌‌شود هنگام بازگشت به ایران، حالشان چنان گرفته می‌‌شود انگار که به عزا می‌‌روند، شما با این وضعیت میخواهید ایران را یکپارچه نگاه دارید؟ از اینها گذشته با این زبان فارسیمان چکار کنیم که فقط در نصف افغانستان کاربرد دارد و به درد دنیایی امروز نمی‌‌خورد؟ به شتر گفتند

من مدتی‌ است که این بحث‌ها را می‌خوانم و نمیخواستم خودم را درگیر این بحث‌ها کنم ولی‌ خواندن این سطور وادارم کرد مطالبی را با شما در میان بگذارم، در خیابانهای اسکاتلند، کسی‌ را از جرثقیل‌ها آویزان کرده اعدام نمیکنند، ولی‌ ما برای حفظ ایران به شکل یکپارچه، اینکار را می‌کنیم، خوب تا کی‌ باید اعدام کرد؟ ترک‌های ایران، تا پایشان به جمهوری آزربایجان یا ترکیه باز می‌‌شود هنگام بازگشت به ایران، حالشان چنان گرفته می‌‌شود انگار که به عزا می‌‌روند، شما با این وضعیت میخواهید ایران را یکپارچه نگاه دارید؟ از اینها گذشته با این زبان فارسیمان چکار کنیم که فقط در نصف افغانستان کاربرد دارد و به درد دنیایی امروز نمی‌‌خورد؟ به شتر گفتند گردنت کج است گفت کجای اندامم راست است که گردنم نیز راست باشد، من واقعا به حال ایران عزیزمان تأسف میخورم، به نظر من تنها راه حفظ ایران، اتحاد با ترک هاست، اونهم نه در حرف، باید زبان ترکی را در ایران رسمی‌ کنیم و تاریخ ترک ها، به همراه تاریخ فارس‌ها را، وارد دروس تاریخی کرد. کم کم دارم باور می‌کنم که ما فارس‌ها عرضهٔ کشور داری را نداریم.
نوشته شده توسط: منصور نعمت پور

بله جناب "به مسئول" یا "به فراموشکاران"! کامنت شما به دلیل توهین آشکار منتشر نشده است. لطفا کامنتهایتان را بدون توهین بنویسید تا منتشر شوند.

نوشته شده توسط: Anonymous

عنوان کمنت حذف شده من / به فراموشکاران/ نام داشت گمان کنم و در رابطه با انتخابات اسکاتلند بود . با تشکر از پیگیری شما .

نوشته شده توسط: منصور نعمت پور

جناب "به مسئول" هیچ کامنتی با نام شما (یعنی "به مسئول") به دست ما نرسیده است که منتشر نشده باشد. بخشی از این کامنت شما را هم مجبور شدیم نقطه چین کنیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

کمنت ضد فاشیستی مرا گویا .................. سانسور کردند . لطفا کنترل و برخورد انقلابی بنمایید !

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

عزیزیم اولدوزا باخ-آیا باخ اولدوزا باخ-گئجه لر گئچندی-او قالان اولدوزا باخ.1
وقتی جسم را به چهاردیواری میخ کنند،یا به برهوت، پرت، شعر با تخیل راه آزادی را میگشاید؛ که ازهر قید و بندی رهاست. در این نوشته چنین حادثه ای رخداده است.مرکز شعر آزادی و رهایی ست، از بندهای موجود، و تسخیر حال و گذشته در پرواز.شعر بالهایی ست در پروازی آزاد و رها. «حسرت» عزیزان از دست رفته ، و «عشق» به آنها، حرکتی ست برای گذر از بعد زمان و مکان، در حال، برای آزادی.و شوق و شیفتگی بهر هر آنچه که عزیز و دوست داشتنی ست.مثل گوشه ها ی اتاق خالی و پیاده روهای زخمی و باغهای بی برگ. حتی دندانهای از دست رفته ی مادران. که آغازاز دست رفتن وجود نازنین شان است. و نمی دانی. و تراژدی، که نتوانی،حق نداشته باشی، بالا سرشان باشی! عزیزیم قاچاق اولدو-بو داغدان قاچاق اولدو-اووچو ! یوخ اولاسان-
جیرانیم قاچاق اولدو.2

عزیزیم بنده دوشدوم-بنده-کمنده دوشدوم-آنالار هارایندا-منده بنده دوشدوم.3
سرگذشت نسلهایی ست که شیفته ی آزادی اند. و بر درد و زخم عام و عمومی انگشت میگذارد.عزیزیم داغلار کیمی-دردیم وار داغلار کیمی-آنادان اوزاق دوشلی-سارالدیم باغلار کیمی.4 زبان ساده و بی تکلف و صمیمی ست. و سخن از دل میگوید.

خوشحالم که دوستان قلم به دست در هر شرایط سخت و سنگین با توان و هنر خود نشان میدهند که می توانند «هستی» -مان را در فرهنگمان تصویر کنند. و راههای پرسنگلاخ را بگشایند. برایم هر حرکت کوچک این عزیزان ارزشمند است و در دلم عشق و امید میافرینند. هنر در هر شکل آن نشانه ی زنده بودن ماست. میتوانیم با صدای بلند هنر بگوییم و فریاد زنیم :« آهای دیکتاتورها، ما زنده ایم ، مبارزه را پایانی نیست».باهاردا گول اوللام-باخچادا بول بول اوللام-آزادلیق یولوندا-یانارام کول اوللام5.داغلار دولو گولواینن-چیچک اینن گولواینن-قوی کونلوموز بیر اولسون-وطن دولسون گولواینن6.برای احمدی زاده ی عزیز سلامتی و موفقیت های
بیشتر آرزومیکنم.ساغ اول-وار اول عزیز دوست.ترجمه ی قسمتهای ترکی به ترتیب:

1-عزیزم ،

به ستاره بنگر!

به ماه و ستاره بنگر!

شبها گذرا هستند.

آن جاودانه ستاره را بنگر!
*

2-عزیزم فراری شد،

از این کوه فراری شد -

گم شوی صیاد! -

غزالم فراری شد.

*
3-عزیزم ،

به بند شدم

به بند و کمند شدم.

بهنگام فریاد مادران

من هم به بند شدم.*

4--عزیزم ،

چون کوهها ، چون عظمت کوهها درد دارم -

از آن هنگام که از مادر بدورم-

پژمرده ام ، بمانند باغهای زرد.

*

5-در بهار گل میشوم.

در باغچه بلبل.

در راه آزادی میسوزم و

خاکستر میشوم.

*

6-کوهها پراند از گل.

از غنچه و گل.

بگذار دلهامان یکی گردد

تا وطن پر گل شود.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی گرامی، شاید این نوشتار در بخش "گوناگون" بهترمیگنجید ونه در اخبار. با درود

نوشته شده توسط: Anonymous

نميدانم به برخي از تصاوير كه مخفيانه از زندان ابو غريب انتشار يافت و البته حكومت آمريكا فورا" دست بكار شد تا از انتشار بقيه جلو گيري شود, آگاه هستيد يا نه ؟ مخصوصا" در يك مورد زنداني ها را لخت كرده و وادارشان ميكنند آلت تناسلي خود را در دهان هم بندان شان قرار دهند. بريدن دست و پا و سوراخ كردن جمجمه سر با مته برقي و . . . . و لذت سربازان امريكائي از اين اعمال پيش كش. چه كسي خونخوار هست ؟ داعش تبديل شده به فرياد مردمي تحقير شده و زجر كشيده. كسي كه اندكي عقل سليم داشته باشد نميتواند با اعمال داعش موافق باشد ولي شما ريشه اين رفتار را ناديده گرفته و به همراه رسانه هاي تحت نفوذ كارتل هاي كلان نفتي و اسلحه سازي - و برخي روشنفكران وطني - علت را در جاي ديگري سراغ گرفته ايد.

نوشته شده توسط: Anonymous

جوانمردی و از خودگذشتگی این کهن ایرانیان، چه زن وچه مرد، زبانزد همگی بوده.

نوشته شده توسط: Anonymous

در موافقت با نظر آقای اقبالی
نظامی که حاضر به شنیدن صدای اطرافیان خود نیست چگونه به راحتی حاضر به تغیر خواهد شد؟ عدم وجود راه حال سیاسی در شرایط کنونی نباید توجیه گر سیاست های ورشکسته جناح راست باشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

Dorood bar Kords

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی درست است که در فرهنگ دهخدا این را نوشته است. این اصطلاح پس از حمله ترکان در 1000 به ایران مصطلح شد. و یادآور حمله ترکها است. از این اصطلاحات بسیار است. آیا باید هر اصطلاحی را که زمانی رایج بوده باز هم استفاده کرد؟ آیا وقت آن نرسیده که روشنفکران ایرانی سعی بکنند که چنین اصطلاحاتی را که امروزه، برای قسمتی از مردم امروزین ایران بعنوان توهین تلقی می شوند، از میان بردارند و استفاده نکنند؟ آیا نباید هنگام استفاده از لغات و اصطلاحاتی که به بخشی از مردم صفات ناجوری را نسبت می دهند، کمی به معنای آن فکر کنیم و از استفاده از آنها بپرهیزیم؟ حرف من درست همینجاست که روشنفکرانی مانند شما با استناد به فرهنگ دهخدا و معین و... به راحتی تمام به هموطنان خود توهین می کنند و آن را با لغت نامه توجیه می کنند. بیایید قبل از اینکه به اصلاح قانون اساسی یا تدوین یک قانون اساسی جدید فکر کنیم، اول خودمان را

و تفکر خودمان را اصلاح کنیم. قانون اساسی جدیدی که با این نوع تفکر نوشته شود، می تواند دمکراتیک باشد. من فکر می کنم که این قانون اساسی را اگر به هزار لایه دمکراسی بپیچانیم، باز هم تبعیض و نابرابری و توهین از آن بیرون خواهد آمد.
شما خیلی راحت از اصطلاح ترکتازی استفاده و آن را توجیه می کنید که در فلان لغتنامه وجود دارد. آیا لحظه ای فکر می کنید که این اصطلاح توهینی است به مردم ترک امروزین ایران؟ آیا شما مشخصه ترکها را غارت و چپاول می دانید؟ اگر بله، خوب باز هم استفاده کنید ولی اگر نه، با لحظه ای تامل در می یابید که نباید از چنین اصطلاحاتی استفاده کنید.
نوشته شده توسط: Anonymous

سپاس فراوان از شما بابت توضیحات جامع. امیدوارم این وطن عاقبت به خیر شود.

نوشته شده توسط: peerooz

جناب lachi , با تشکر از اطلاعات ارایه شده, به عرض میرسانم که این بنده, نژاد از سه کس دارد؛ مادر و مادر بزرگم در سرزمین کردی ما - برای آنکه ما نفهمیم - به ترکی صحبت میکردند و چون ترکی زبان رایجی نبود ما جز کلمات و جملات محدودی از ترکی نیاموختیم. منظور آنکه بنده تعصب " نژادی " ندارم و با اطلاعات شما خرسندم که فقط یک سوم من بی تربیت و دوسوم دیگر منزه است. اما در مورد اینکه برای جهاد اخلاقی تقریبآ صد و پنجاه تا دویست سال طول میکشد با شما موافق نیستم. در آمریکایی که بنظر شما مظهر قانون و اخلاق است و و توهین پیگرد قانونی دارد, همین پنجاه شصت سال پیش " نگرو " را لینچ میکردند, یعنی پس از بدار آویختن آنها را " قیر آجین " کرده و میسوزاندند. امروز پس از ٦٠-٥٠ سال این " نگرو " رئیس جمهور است - که البته گنه کفن دزد اول -. با شروع حمله سوم آمریکا به خاور میانه و اینکه امریکا یک پایش در این طرف

نوشته شده توسط: Anonymous

در گزارش آمده : در این کشور چند ملیتی....، تقسیم قدرت برمبنای اتنیک وجود داشته. 1- در اینجا خواننده، به مفهوم عبارت به آسانی پی نمی برد. 2- بجای (بنابراین ) نوشته شده (بنابرانی). با درود

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ناظر عزیز، «تمامیت ارضی طلبان» در کل دو دسته اند. بخشی خواهان «قدرت متمرکز» در ایرانند. بخش دیگر خواهان «قدرت غیر متمرکز» و عدم تبعیض اند. اینان عملاً تقسیم شده اند و جنبش رفع تبعیض لازم است با بخش دوم سیاست متفاوتی از بخش اول داشته باشد. با دسته دوم می توان به اشتراکات و ائتلاف و حتی اتحادی نیز رسید. و با قدرت بیشتر دسته اول را به تمکین وا داشت و یا ایزوله کرد. از نظر من هر نیرویی که اداره ی امور محلی را قبول دارد و خواهان رفع تبعیضات گوناگون است می تواند متحد جنبشهای ملی-دموکراتیک باشد. با اینان باید به ائتلاف و حتی اتحاد عملی رسید. گروههایی مثل «حزب فاشیستی پان ایرانیست» اندک اند و در کل چیزی به حساب نمی آیند. اینان را میتوان توسط نیروهای دیگر خنثی کرد. من اشکال را قبل از اینکه در دیگران ببینم در خود و در جنبش های ملی-دموکراتیک می بینم.« سیاست جدایی» در شرایط موجود غلط است

و چنین سیاستی نمی تواند در بین نیروها و مردم محبوبیت و حمایت کسب کند. ایران در چنین شرایطی قرار ندارد. جامعه ما در شرایط اجرای قدرت غیر متمرکز قرار دارد و نه در شرایط «جدایی و استقلال». خواست های ما را نه خودمان بل «شرایط» تعیین میکند.و امکان عملی یا غیر عملی میدهد. سیاست اجرای قدرت غیر متمرکز مثلاً فدرالیسم و مانند آن میتواند نیروی لازم و حمایت داخلی و خارجی کسب کند. میتوان با این سیاست -اگر درست بکار برده شود- پیروزی را تضمین کرد و جنگ داخلی و فاجعه های دیگر را از صحنه حذف نمود. چه سیاستی درست و نادرست است؟1- سیاست استقلال یا جدایی خواهی پیش از اجرای فدرالیسم غیرعملی و نادرست است. در صورت لزوم تنها می تواند در فدرالیسم مطرح شود. اکنون فقط میتواند گزینه روی میز باشد. و نه بیشتر.سیاست جدایی خواهی آزاد است اما نبایدسیاست اصلی و عمده ی جنبشهای ملی-دموکراتیک باشد -چون موجب شکست است. چون عملی و قابل پیاده شدن در شرایط موجود نیست. آنچه در مسیر سیاست جدایی یا استقلال تلاش میشود در شرایط حاضر غلط است. 2- سیاست «فارس- ترک» گرایی نادرست است.بجای آن سیاست «انسان گرایی و برابری حقوقی» درست است.3- بجای جدایی لازم است استقلال در فدرالیسم را مطرح کرد. 4- با نیروهای عدم قدرت متمرکز به نزدیکی و ائتلاف و حتی اتحاد عملی رسید. 5- سیاست مخرب در جهت دوستی ها-ائلافها-اتحادهای عملی لازم است توسط روشنگری خنثی شود . جنبشهای ملی-دموکراتیک با استراتژی و تاکتیک درست می توانند پیروزی خود را حد اقل از زاویه «نظری» در وهله اول تضمین کنند و حمایت
معنوی کسب نمایند. من حطوط کلی این کار را در مقاله «استراتژی-تاکتیک آذربایجان » تدوین کرده ام.http://www.iranglobal.info/node/11857
از نظر من سیاست توضیح داده شده در این نوشته میتواند راه پیروزی و اتئلاف و اتحاد را برای کسب اداره ی امور محلی در ایران برای آذربایجان و دیگر ملتهای بدون دولت باز کند.
سیاست کردها را در خاورمیانه توجه کنید. چنان سیاستی ست که همه آزادیخواهان را به حمایت وا میدارد. ما نیاز به چنین سیاستی داریم. سیاست کردها در سوریه طوری ست که من ناچار میشوم از آنها حمایت کنم.سیاست جنبشهای ملی-دموکراتیک باید چنان سیاستی باشد که همه آزادیخواهان در داخل و خارج، از چپ و دموکرات تا میانه روها از آن حمایت و همبستگی کنند و راستهای فاشیست را خنثی نماید. فکر میکنم اصول اساسی چنین سیاستی در نوشته ی من روشنگری شده است. ما لازم است جدایی خواهی را کنار بگذاریم. با سیاست فدرالیسم نخست حمایت چپ را جلب کنیم. بعد دموکراتها را- و بعد میانه روها را. در چنین شرایطی میتوان گروههای فاشیست را به تمکین واداشت و یا اشکال تراشی آنها را خنثی نمود. همه چیز بسته به سیاست و تلاش خودماست. دیگری و دیگران را با سیاست درست میتوان به حمایت و همبستگی واداشت و تنها نماند. فکر میکنم چنین است راه موفقیت.
طرح این چیزها در آذربایجان در شرایط موجود نادرست و ضربه زننده است:تورانیسم-بوزقورتگرایی-ترکیسم- اتحاد دو آذربایجان- ملت حاکم و محکوم-استعمار و مستعمره- و مانند اینها . اینها چیزهایی هستند که راه نزدیکی-ائتلاف- اتحاد عملی- دوستی- را برای استقلال در فدرالیسم می بندند.اینها را لازم است از استراتژی و تاکتیک جنبش کنار گذاشت. قبل از اینکه با نیرویی وارد مذاکره و ائتلاف شد لازم است با سیاست و اس.تا. درست «حمایت معنوی»کسب کرد. بعد راه باز میشود. لازم است حداقل 20 گروه آذربایجانی را در جبهه ی متحد گردآورد و استراتژی منطبق با شرایط را به صورت جمعی تدوین نمود. با این قدمها می توان حمایت معنوی کسب کرد و راه عمل متحد را نیز باز نمود. خارج و داخل آذربایجان میتوانند اینجا نقش تعیین کننده داشته باشند. بدون جبهه نیز لازم است «سیاست درست» را در جنبشها روشنگری کرد.
نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

فرهنگ دهخدا:
ترکتازی . [ ت ُ ] (حامص مرکب ) ترکتاز. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تاخت آوردن به شتاب و تعجیل و بی خبر و ناگاه باشد بر سبیل تاراج و غارت نمودن

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، رضا پرچی زاده، شما در نوشتار: (تجزیه طلبان ایران و دستاویز ناصواب استقلال اسکاتلند) سخنان ارزنده ای نوشته اید و این روزها چنین نوشته هائی به ویژه در تارنمای ایران گلوبال کمیاب و حتی نایاب هستند! البته شما این نوشته را پیش از انجام همه پرسی در اسکاتلند برای جدائی و یا ماندن با انگلستان نوشته اید و اکنون روشن شد که مردم اسکاتلند ماندن با انگلستان را برگزیدند و نه جدائی از انگلستان را ! اکنون بهتر است به این جستار بپردازیم که: "چرا مردم اسکاتلند خواستار جدائی از انگلستان نشدند؟" دوست گرامی، رضا پرچی زاده، در سرتاسر جهان هنگامی که رژیم هائی زورگو و ناکارآمد و ستم پیشه (مانند رژیم ولایت فقیه در ایران) بر یک سرزمین فرمانروائی کنند کسانی پیدا شده و خواستار جدائی بخشی از خاک آن سرزمین می شوند و در ارزیابی فراگیر در هیچ کجای جهان و در هیچ کشوری که با خردورزی گردانده می شود کسی .....

..... خواستار جدا شدن بخشی از آن کشور نمی شود! برای نمونه هیچکس تا کنون نشنیده است که در آمریکا کسانی پیدا شده و خواستار جدائی بخشی از خاک آمریکا شوند! چون هرگز دیکتاتورهائی مانند روح الله خمینی و علی خامنه ای در آمریکا بر سر کار نیستند! کسانی که با شعار: "کشور کوچکتر، زندگی بهتر" خواستار جدا شدن بخش هائی از ایران هستند روشن نمی کنند که چرا در آمریکا که شش برابر ایران است و در کانادا و چین که آنها هم کمابیش شش برابر ایران هستند هیچکس با شعار خنده دار ناسیونالیست های ایرانی که می گویند: "کشور کوچکتر، زندگی بهتر" خواستار جدائی از این کشورها نیست؟ از سوی دیگر گاهی جز جدائی چاره ای برای مردم یک سرزمین برای رهائی از تیره روزی های فراوان بر جای نمی ماند، مانند جدائی بنگلادش از پاکستان برای ستم هائی که رژیم دیکتاتوری و ناکارآمد پاکستان مردم بنگلادش را در آنها گرفتار کرده بود! در این میان چون در انگلستان رژیمی دیکتاتوری و ناکارآمد مانند رژیم آخوندی در ایران بر سر کار نبود مردم اسکاتلند نیز هیچ سودی را در جدائی از انگلستان ندیدند و ماندن با انگلستان را برگزیدند! ********** دوست گرامی، رضا پرچی زاده، در جهان کنونی فدرالیسم ابزاری برای مردمسالاری است و گرداندن کارهای هر بخش از یک کشور بهترین روش برای کشورداری است که به این سبک از کشورداری خودگردانی مردمی (فدرالیسم دموکراتیک) گفته می شود اما ناسیونالیست های ایرانی فدرالیسم را ابزاری برای دیوارکشی های هیتلری میان ترک و فارس و کرد و عرب می دانند و آن چه که چنین کسانی خواستار آن هستند چیزی مانند رژیم های بومشاهی (ملوک الطوایفی) در روزگاران گذشته است! برای نمونه گروهی که نام خود را (کنگره ملیت های ایران فدرال) گذاشته است بهتر بود نام خود را (کنگره ناسیونالیست های ایران) می گذاشت! و فهم این گروه از فدرالیسم هیچ نیست جز دیوارکشی های ناسیونالیستی میان ترک و فارس و کرد و عرب و برپائی یک رژیم ملوک الطوایفی در ایران آن هم در سده بیست و یکم! فدرالیسم دموکراتیک کوچکترین پیوندی با ناسیونالیسم و نژادپرستی و زبان پرستی ندارد و نمونه روشن و آشکار آن آمریکا است که در آمریکا پنجاه استان آمریکا از دیوارکشی به گرداگرد پنجاه نژاد برپا نشده اند! ********** دوست گرامی، رضا پرچی زاده، در این میان کسانی نیز هستند که ناسیونالیست نیستند اما همان سخنانی را که ناسیونالیست ها می گویند طوطی وار بازگو کرده و بازتاب می دهند! برای نمونه سوسیالیسم هرگز با ناسیونالیسم سازگار نیست اما کسانی هستند که خود را سوسیالیست می نامند اما همان سخنان ناسیونالیست ها را درباره دیوارکشی های هیتلری میان ترک و فارس و کرد و عرب می گویند یا می نویسند! به چنین کسانی در فرهنگ واژگان سیاسی (پوپولیست) گفته می شود که در این باره پیش از این نوشتاری در این لینک نوشته ام که نگاه کردن به آن برای فهم ویژگی های چنین کسانی سودمند است http://iranglobal.info/node/22496
نوشته شده توسط: Anonymous

قرآن دارای اوامر لشکر کشی و قتل و انتقام است. این اوامر بصورت؛ گردن زدنها اجرا میشود. نمونه اش قتل و کشتار، اعدامهای دسته جمعی، گروه (اسلامی داعش) در سوریه و عراق! و یا اعدام های چرثقیلی، دست بریدن ها، و سنگسارهای خونین در ایران از طریق (رژیم اسلامی تهران) است. قران کتاب خداست. و کسی اجازه ندارد کتاب خدا را دست کاری بکند و آنرا اصلاح نماید. اسلام و قوانین آن اصلاح پذیر نیست. خدا چنین اجازه ای را بکسی نداده است. و باید بکلی آن را دور ریخت. و از قوانین مدرن دموکراسی که نوشته بشر است، استفاده جست.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی این فقط قانون اساسی جمهوری اسلامی نیست که قابل اصلاح نیستند بلکه روشنفکران ایرانی هم تا زمانی که در فکر و اندیشه و گفتار و رفتار خودشان به همین منوال باقی می مانند و از اصطلاحاتی مانند ترکتازی و لربازی و... استفاده می کنند، اصلاح نمی شوند.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب صوفی زاده، درست میفرمائید، اگر ارمنستان، رل ستون پنجم کرملین را درمنطقه بازی نکند، و به مرز های شناخه شده بین المللی احترام بگذارد، و به تجاوز بخاک کشورآذربایجان شمالی پایان دهد، و به اشغال مناطق " قارا باغ " و دیگر مناطق اشغال شده آن پایان دهد، و رویای تجاوز بخاک دیگران را از سر بیرون کند، از انزوای خود بیرون می آید، و میتواند در کمال صلح و آرامش رابطه دوستانه ای با کشورهای هم جوار خود داشته باشد. اما اگر رهبران ایروان لجام سیاسی خود را بدست مسکو بسپارند، وضع مردم ارمنستان از این نیز شکننده و وخیمترخواهد بود.

نوشته شده توسط: Anonymous

اسلامگرائی و چپگرائی دو ستون اصلی انقلاب اسلامی شدند.در درون این دونیرو نه انسان گرائی وجود دارد ونه ایران گرائی .سرنوشت مردم پارس زبان بهتر از بلوچ. و کورد نیست.پاسخگوی این همه مصیبت فقط چپ و مسلمین و قران و مروجان دین هستند که با نیروی دین و چپ میخواهند احکام دین عرب و چپی را بر مردم ایران تحمیل کنند..مردم ایران و جریانات قومی خلقی و تجزیه طلب باید با نظام اسلامی و دین اسلام تصفیه حساب کنند ونه مردم پارس زبان.کامنت زیر نشان میدهد که عده ای اگاهانه دشمن اصلی را در مردم پارس زبان میشناسند و این خود خطاست.از همین مردم اسلام زده بلوچ وکورد و ترک و عرب وپارس سالیانه تعداد زیادی به مکه میروند در حالیکه مردم نیازمند در ایران فراوان است.

(
الیاس
نظر:
شونیزم فارس بزرگترین دشمن دمکراسی در ایران و وحدت ملی خلقهای ایران است.و متاسفانه اکثریت فارسها چه مرتجع یا مترقی همواره از این سیاست نژاد پرستانه دفاع می کنند و بدون دفاع از چنین سیاست ایران متحد و دمکراتیک می تواند بشود. بزرگترین تهدید به فارسیسم دمکراسی و ازادی و لیبرالیسم مترقی است .)

خوشبختانه مردم ایران همواره خواهان وحدت ملی میباشند و جریانات چپ و قومی دشمن وحدت ملی/ ازادی و دمکراسی و حکومت قانون هستند..
نوشته شده توسط: Anonymous

در کشوری که " ...بسیاری از افغانها ازراههای مختلف خود را به داعش رسانده اند طالبان ها عمدتا از قوم پشتو هستند ...." و ".... یک نسخه انگلیسی توافقنامه هم نوشته شده است..." حتما باید " ... مذاکرات شدیدی میان تیم‌های انتخاباتی ...." جریان داشته باشد. مذاکرات " خفیف " از عهده چنین کاری بر نمیآمد, آنهم در سرزمین " تروریست ها ". اگر توافقنامه به انگلیسی نوشته نمیشد چگونه این " تروریست های " بینوا به مفهوم قرارداد پی میبردند ؟