در فیلم کودک آرزو میکند دریاچه خشک نشود. و آنرا هم بیان میکند. حفظ محیط زیست را کودکان میفهمند. و مسئله سیاسی نیست. گرچه در عالم بزرگسالان با سیاست رابطه دارد. اما برای کودکان فقط آب و خود دریاچه مهم و قابل درک است. میدانند کار را باید بزرگان پیش ببرند. بسیاری از کودکان خشک شدن دریاچه را دیده اند و احساسات خود را نیز بیان نموده اند.. میدانند که دریاچه می میرد. از آب. و به آن یک شیشه آب داده اند. در حفظ محیط زیست کودکان می توانند شرکت کنند. اما نه در تظاهرات. شرکت کودکان در طرح نمک و بیان احساسات شان هیچ اشکالی ندارد. به شرطی که خود علاقه به دریاچه را داشته باشند. و از طرف بزرگسالان این موضوع به آنها تزریق نشود. تنها احساسات خود را بیان کنند... در فیلم احساسات و علاقه و خواست کودکانه به خوبی دیده میشود ، گرچه جملات از طرف بزرگسالان فرموله شده است.
بهتر بود کودک بدون فرموله شدن جملات علاقه خود را به صورت طبیعی و با زبان کودکانه بیان می نمود. با جملات شفاهی و حتی اشتباهی.به جای اورمو گولو راحت دریا میگفت. اما این ایراد مانع نشده که علاقه و احساس کودکانه بیان نشود. او در جمله آخر از ته دل میگوید «دریاچه خشک نشود» این بیان علاقه و آرزوی قلبی اوست و به فرموله شدن جملات مربوط نیست. امیدوارم کودکان که علاقه به دریاچه را دارند با جملات فرموله شده از طرف بزرگسالان احساسات خود را بیان نکنند. بزرگسالان اجازه دهند آنها با همان درک کودکانه با جملات طبیعی خود و حتی اشتباهی احساسات درونی خود را بیان کنند. و از تزریق جملات و اصطلاحات کتابی و سیاسی و غیر رایج در زبان کودکانه و عوامانه خود داری کنند. زیبایی و تأثیر گذاری و حق دفاع کودکان از محیط زیست تنها از طریق همان «زبان شفاهی و اشتباهی کودکانه» می تواند صورت بگیرد. درست آن است که بزرگسالان در این کار دخالت نکنند. من « بار آوردن سیاسی یا مذهبی کودکان » را درست نمیدانم. کودکان باید «کودکی کنند و از حق کودکی» نباید محروم شوند. سیاسی یا مذهبی بار آوردن آنها «نقض آشکار حق کودکی» ست. با این مسئله کاملاً مخالفم.در عین حال حق درک و دفاع از محیط زیست را می پذیرم.و بزرگسالان می توانند در این مورد بدون تزریق سیاست آنها را یاری کنند. اما آموزش زبان را درست میدانم. البته نه زبان سیاسی را. بل زبان کودکانه را. و درست نویسی و درست خوانی آنرا. سیاست و مذهب تا 18 سالگی کار کودکان نیست.
پدیده تروریستی داعش، بازی خود آمریکا و شرکای غربی اوست. تراست و کارتل های غربی برای ایجاد منطقه نظامی در خاور میانه، و تسلط مستقیم بر منابع نفتی آن به بهانه مبارزه با تروریسهای داعش که دست پخت خودشان است، و بنظر میرسد با هدف ایجاد کردستان بزرگ، قصد دارند، با براه انداختن جنگ داخلی، منطقه را از صاحبان اصلی آن پاک بکنند، و بعد! از طریق گماشته های خود، منابع سرشار منطقه را در اختیار خود بگیرند. باید توجه داشت که آمریکائیها، و دول متحد آن عاشق چشم و ابروی کرد ها نیستند، که همینطوری برایشان کردستان بزرگ درست بکنند. در پشت این نقشه، هدفهای دیگری خوابیده است. و بقول مثل ترکی( خمیر هله چوخ سو آپارار)، خمیرآب زیاد میبرد. کسانیکه امروز از فرط دخالت نظامی و مستقیم غرب در منطقه سر از پا نمی شناسند، و ذوق زده شده اند، نمونه افغانستان، و لیبی! در جلوی چشمشان است. زیاد هل نشوند.
آقای ثانی آينده همين بچه ها در خطر جدی است و بهتر است که همين بچه ها از خطری که آنها را تهديد ميکند آگاه باشند و همپای والدينشان دنبال چاره باشند وای کاش والدين همه چنين فرزندانی را تربيت کنند و فرزندشان چنين با مهارت و اعلا به زبان ترکی صحبت بکند و درد ملتش را به زبان بياورد و شما اسمش را بگذاريد استفاده ابزاری ولی من ميگويم تربيت درست فرزند و آموزش حس مسئوليت در قبال ملت و و طن.
یکی از اشکالات اینگونه گفتگو ها پرت کردن کلمات بسوی حریف بدون توجه به معانی آنهاست. اینها گفتگو نیست؛ دق دل خالی کردن است. در شراط دیگر مردم بهمدیگر ناسزا میگویند و این, نوع محترم آنست. " تبعیض نژادی[۱] یا نژادپرستی، به تعریف بسیار ساده، هردو نوع از پیش‌داوری و تبعیض است که متمرکز بر تفاوت‌های نژادی حاصل از تفاوت‌های ظاهریِ جسمی/فزیکی است. به گونهٔ نمونه، چون سفید بودن نشانهٔ برتری است و من سفیدم و تو سفید نیستی، پس من از تو برترم." ( ویکیپدیا). ایرانی ها کم و بیش همه از یک نژادند و شاید اغلب مخلوطند. کلمه مورد نظر اینها اغلب شونیسم است
" شوونیسم (به فرانسوی: Chauvinisme) در معنای اصلی و ابتدایی آن، یک نوع میهن‌پرستی افراطی و ستیزه‌جو، و یک ایمان کور به برتری و شکوه ملی است.[۱] با بسط معنا، شوونیسم طرفداری مفرط و غیرعقلانی به نام هر گروهی که کسی عضو آن است را شامل میشود، خصوصاً هر وقت طرفداری، کینه و بداندیشی نسبت به گروه رقیب را شامل باشد. جینگوییسم معادل انگلیسی این واژه فرانسوی است. همچنین، در کاربرد امروزی تر، به اعتقادی گفته میشود که در آن یک جنسیت (بیشتر در مورد مردان: male Chauvinism) خود را برتر، با هوشتر و مهم تر از جنسیت دیگر بداند. ( ویکیپدیا ). کمه دیگری که اغلب نیز برای حریف بکار میرود فاشیست است. فاشیسم یک نوع حکومت است و نباید آنرا به حریف و یا گروه مخالف اطلاق کرد.
دوست گرامی یاسین اهوازی / صرف نظر از مضمون، این نوشته مشکل «تیتر» دارد بعبارت دیگر؛ اقای فرهاد قابوسی ، اول انگ و اتهام نژاد پرستانه به شاعر می زند و سپس دلایل خود را می اورد . این تیتر باید عوض شود . مثل این است که با کسی می خواهید در بازه موضوعی بحث کنید اول بطرف مقابل ، فحش، بد و بیراه بگویئد و سپس دلایل باصطلاح منطقی خود را ارائه نماید. مثلا می شد بجای آن تیتر نوشت «ایا شعر اسماعیل خویی غیر منطقی و نژاد پرستانه نیست؟»
هر کسی از دیدگاه خود اسلام را ترسیم میکند.شاید پیکرتراشی از اسلام غولی بیافریند دلیلی بر دشمنی با عرب نیست.
خود مردم عرب هم از دین اسلام گریزانند و انچه امروز د رایران و کشور های اسلام زده می گذرد ناشی از فرامین اسلام محمدی است. شاعر در شعر دیگری بنام ..ای مسلیمن بدانید اسلامتان همین است ) اسلام عملی را مد نظر دارد و نه عرب ستیزی .هر چند دین اسلام از بادیه عرب است ولی نمیتوان عرب و دین اسلام را یکی دانست.در روایتی گفته شد که رسول خدا گفته است من از عربم ولی عرب از من نیست .این گفته رسول الله اساسن ضد عربی است. یکی از شعرای بنام شعری دارد که از نظر صنت شعر زیباست ولی این شعر بسیار ارتجاعی و عرب پرستانه است .مردم مسلمان اساسن بدون فکر کردن عاشق رسول الله هستند و چه بسیار اهنگ برای محمد سرود اند.مردم مسلمان در در جه نخست مسلمان و پس میهن دوست هستند.شعر
ارتجاعی شهر یار هر گز مورد بررسی قرار نگرفت و کسی نگفت و ننوشت که چرا یک عرب میتواند نگین پادشاهی به گدائی بدهد.امروز میدانیم که علی چگونه سر مخالفان را بریدو بخاطر همین علی چه جنایاتی در تاریخ ایران صورت گرفت.هیچ ایت الله نگفت خداشناسی را نمیتوان از چهره علی اموخت.امروز همان پیروان علی خزانه کشور ر ا به تاراج بردند و مردم ایران را اسیر و در بدر دیار غربت.
گشتار مردم اذربایجان برای شیعه شدن در هیچ چکامه ای نیامده ولی دفاع از جنایات علی و محمد و حسین بخشی از افتخارات شیعه وادبیات اسلامی را تشگیل میدهد.و اما یک بار دیگر شعر ارتجاعی و عرب دوست شهریار..
دوستان گرامی، همه ناسیونالیست ها در همه جهان و همه تاریخ نژادپرست بودند و هستند و در سرتاسر جهان و در سرتاسر تاریخ حتی یک ناسیونالیست را نمی توان پیدا کرد که نژادپرست نباشد و نژادپرستی از اندام های جدا نشدنی پنداری پلید و پلشت و دوزخی و اهریمنی و زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم است! ناسیونالیست ها چون نژادپرست هستند از گروه های گوناگون مردم جهان با پسوند (ها) نام می برند و همه را با یک چوب می رانند! مانند: ترک (ها) ، فارس (ها) ، عرب (ها) ، کرد (ها) ، افغانی (ها) ، آلمانی (ها) ، یهودی (ها) ، ها، ها، ها، ها ..... دوستان گرامی، کسی که می گوید: ( ..... منافع ملی آذربایجان با منافع ملی فارس ها در تضاد است ..... ) و از فارس زبانان با پسوند (ها) نام برده و میلیون ها فارس را بی آن که با آنها دیدار و گفتگو کرده باشد با یک چوب می راند بی چون و چرا یک نژادپرست است http://iranglobal.info/node/19054
اوباما میگوید:« مقابله با داعش طول خواهد کشید... میخواهد با متحدین خود جبهه تشکیل بدهد...» . ظاهراً چنین پیداست که غرب در جنگ سوم و چهارم و پنجم جهانی گیر کرده است! و در مقابل یک گروه ترویست باید به جنگ « کرات آسمانی» بپردازد! آیا «جربزه» ی متحدین غربی این قدر «لق» است؟ آیا اینان نمی توانستند در عرض یک هفته این گروه خون آشام را از صحنه پاک کنند؟ خیلی بدیهی ست که میتوانستند. اینان حتی یک روزه هم می توانستند داعش را محوکنند و به کسی هم آسیبی نرسد. اما غرب حساب کتاب دیگری دارد. و مایل به نابودی این «ابزار» نیست. میخواهد بعنوان یک مهره با آن بازی کند. و گره مسایل دیگر را در آینده در رابطه با منافع آتی خود باز کند... آنچه اینجا نابود میشود و خواهند شد « بشریت انسانهای بیگناه است»....سرمایه جهانی این ابزار را لازم دارد...میخواهد طوری برخورد کند که محو نشود ...
ایشان اگر "ماندلا" بود که الان محبوبیتی چون ماندلا داشت و لازم نبود کسی ایشان را "ماندلا" لقب دهد. همانگونه که کسی لازم نمی دید ماندلا را با فرد دیگری مقایسه کند تا جایگاه او را نشان دهد.
خوب بود اشاره ای هم میکردید که این "حقوقدان برجسته" ایرانی چه آثار یا نظراتی ارائه داده که افتخار چنین لقبی را کسب کند؟ یکی از کارهای "برجسته" ایشان تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی بود! یعنی قانونیت بخشیدن به قوانین شریعت مانند سنگسار و قصاص و ازدواج دختربچه های نه ساله و جهاد و کشتار هر چه دگراندیش و ...
آقا پرویز! اسلام فارس، به رهبری خمینی معدوم و سردمدارانش، از تمامی گروههای اسلامی جهان وحشی تر و خطرناک تر است. جامعه عقب افتاده و روستائی فارس، بیش از یک قرن است، که ملل جامعه جغرافیای ایران را به ماتم و ذلت نشانده است. اسلام شیعه اثنا العشری فارس، هزار بار از وحشی های داعش بدتر است. و سی و پنج سال است که در ایران کشتار میکند، اعدام میکند، و دست می برّد. زنان را در ملا عام سنگسار میکند. و برای زهر چشم گرفتن از مردم بی پناه، با وحشیگری تمام اجساد اعدام شده گان را هفته ها بالای میادین از جرثقیل ها آویزان میکند. لطفا بجای نشان دادن داعش خارجی، به داعش خود تان نظر بیافکنید. مرسی.
زنده یاد اسماعیل فصیح هم این داستان را ترجمه کرده است که با برگردان آقای گلشیری ، کمی متفاوت است. به احتمال نزدیک به یقین ، هر دو ترجمه ، برگردان ِ متن انگلیسی داستان است.
""" تحلیل روز """ ناا امنی و بی ثباتی در عراق، سوریه "" غرب ایران "" و "" بحران اقتصادی افغانستان و بی ثباتی پاکستان ""، غرب، شرق ایران همچنین طغیان ملل زیر ستم ایران در "" بلوچستان، ال اهواز یا عربستان جنوب ایران را بیثبات خواهد کرد، داعش در کردستان ایران نفوذ خواهد کرد، تنها راه تنفس رژیم فارس ایران با دنیایی خارج، آزربایجان جنوبی خواهد بود، بهمین دلیل، رژیم فارس ایران، برای تضمین لوله‌های گاز و نفت که بسوی ترکیه و اروپا راهی خواهد شد حضوری پر رنگ در آزربایجان غربی خواهد داشت، ما ترکان آزربایجان، مذهبی و شیعه از نوع "" احمدی نژاد و مصباح یزدی نیستیم، دنیایی ترک، دولتهای سکولار دایر کرده، دنیایی ترک شابدالعظیم ندارد، در مورد اقلیم کردستان عراق،اینرا بدانید که امنیت این منطقه باعث خواهد شد که اقلیم به رقیبی برای ایران، در صادرات نفت و گاز تبدیل شود، رژیم فارس ایران، تا حدی به
داعش در کردستان ایران، زمین بازی را فراهم خواهد آورد تا اقلیم کردستان تهدید شود، ولی برای امنیت لوله‌های نفت و گاز که بسوی ترکیه و اورپا میروند به تقویت حس شیعه در آزربایجان خواهد پرداخت، ما برعکس از این فرصت استفاده کرده به تقویت هویت و زبان ترکی باید همت بگماریم. همه تحولات ژئوپلتیک و بیثباتی در شرق، غرب جنوب و جنوب غربی ایران،نقش قفقاز و آسیای مرکزی را به عنوان منطقه‌ای با ثبات، برجسته خواهد کرد.
""" استراتژی و تاکتیک ملل غیر فارس باید بسوی توانمند سازی سوق پیدا کند """ وقت آن رسیده جامعه عرب ایرانی، جامعه فارس را به دلیل "" ادعای مالکیت بر الفبا و اعداد عربی "" به دادگاه بکشاند، جامعه فارسی، تحت تاثیر "" شاهنامه "" هیچ فرقی بین فانتزی و واقعیت قائل نیست، زمان آن رسیده ملتی متوهم را حالی کرد که "" واقعیت‌ها را باید دوباره باز تعریف کند "" و دوران گنده گویی سپری شده و چاخان، واقعیت نیست، شما ببینید دنیایی ترک و روشنفکران ترک ایران، همیشه جایگزینی الفبای لاتین را، به جای الفبای عربی در ایران، پیشنهاد کردند، ولی جماعتی شاهنامه خوان، بدجوری باورش شده که این الفبا، عربی نیست و فارسی است، همزمان، ترکان آزربایجان و کّل ایران، تاریخ ایران را، دوباره خواهند نوشت. جامعه فارسی امروز از نظر فرهنگی به چنان روزی افتاده که از نظر فرهنگی، به افغانستان متکی شده، این یعنی با فرپاشی
اقتصادی افغانستان، جامعه فارسی به حدود و ثغور زبان و جغرافیای فارسستان ، واقف خواهد شد.
آقای توکلی ! این لینک را در سایت بگذارید ، بسیار جال است. ببینید رهبر شیعیان لبنان ، چه گونه ایران را یک کشور عربی می داند و منکر تمدن ایرانی ، در ایران است . آقای دکتر!! و بقیه « پان » ها هم ببینند ، شاید کمی شرم کنند .
بقیه حکایت را در زیر نویس ویدو کلیپ می توان خواند ..... پیش از یک ماه است که اسرائیل ، اعراب فلسطین را می کوبد . اما این حضرات حقوق بشری و مدافعین عرب تباران ساکن ایران و همدستانشان ، صدایشان در نمی آید!!
آقای مهدی حسن زاده جواب خوبی به امیر ارسلان بابایی داد. بنده از امیر ارسلان بابایی می پرسم. چرا مزدوران وزارت اطلاعات فقط در هلند دستگیر می شوند؟ وزارت اطلاعات در دیگر کشورهای اروپایی مزدور ندارد؟ اگر امرالله ابراهیمی مزدور مجاهدین است و به فرمایش شما ماهیانه سه هزار یورو حقوق می گیرد، مجاهدین در دیگر کشورهای اروپایی مزدور ندارند که مثل هلند یک حالی از مزدوران وزارت اطلاعات بگیرند؟ مقر و پایگاه اصلی مجاهدین در فرانسه است چرا مزدوران وزارت اطلاعات در آنجا دستگیر نمی شوند؟
گلشیری گرامی،
داستان را زیبا برگردانده اید. تنها اندکی اشتباه چاپی در آن سرزده که چندتای آنها عبارتند از:
واژه قارچ قارچ که بجای قاچ قاچ(تکه تکه) و اکاقی که بجای اجاق بکار برده شده.
واژه بدن، تن، پیکر که در متن فرانسه(کورپ) است در برگردان "اندام" بکار برده شده.
با تشکر
بر خلاف نظر اقای عبدیان دو جریان غیر بومی یعنی خارجی تاریخ ایران را به قهقرا بردند.
نخست تسلط عرب و دین او برایران و دیگری گسترش دین اسلام بوسیله ترکان. یعنی دین اسلام و شمشیر ترکان و بویژه در 5 قرن گذشته حاکم زمان در ایران بوده اند و هیچ اقلیتی یا در امان نبود و یا نقشی نداشت.
زبان پارسی و یا هر زبانی نقشی مخرب در تاریخ هیچ کشوری ندارد و نمیتوان زبانپارسی را متهم به برتری نژادی کرد.
اقای عبدیان میدانند بدون گشتار مردم تبریز مردم ایران هنوز بخشی از اهل سنت بودند و شیعان در ان زمان در ایران بسیار کم بود.
بسیاری از همین اخوندهای ما اساسن از لبنان ا زجنس عرب از نژاد عرب هستند و این افراد امروز بر ما حاکم هستند ونه مردم بومی .اگر اقای دکتر ایرادی دارند باید متوجه تسلط دین پدری و نژادی ایشان یعنی اسلام و شیعیان ترک باشد .نظام اسلامی
از اغاز تا امروزبیش ملیارها دلار به همین هم نژادهای اقای عبدی یعنی فلستین کمک کرده است از پول نفت خود مردم خوزستان و یا عربستان ایشان.نظام اسلامی تا کنون صدها مسجد در جهان برای اشاعه دین نبی یعنی دین اجدادی اقای دکتر خرج کرده است. از کدام زبان پارسی سخن میگوید که هنوز هزاران کتاب در انتظار کسب نشر خاک میخورند؟
کدام حرف راباید باور کرد زمانی میگفتند اگر شاه برود همه چیز درست میشود و چه ابلهانه رفت و درست نشد و اینک زبان پارسی باید برود.در عراق کنونی در سوریه ودر کشور ترکیه زبان پارسی حاکم نیست ولی ببینید چه توحشی اسلام براه انداخته است.در خود اسرائیل دشمن شماره یک ایران نگاه کننید چه گشتاری از مردم فلستین میکنند ایا میتوان ادعا کرد زبان عبری مقصر است؟ داشت یادم میرفت که همین مدافعان خلق عرب در ایران یک اعلامیه در باره گشتار مردم فلستین از سوی اسرائیل صادر نکردند و جائی دیده نشد ولی همین مردم پارس زبان بسیار با مردم فلستین هم دردی کردند.
فلسفه اگزیستانسیالیسم کامو کوشش دارد برساند که انسان در هنگام جنگ نیز باید انسان باقی بماند واز خودش اراده نشان دهد.
در مورد محتوای داستان بهتر است چیزی نگویم وتنها خواندن آنرا پیشنهاد کنم.
داستان کمی پیش از جنگ الجزایر آغاز میشود. برای کامو این جنگ، در این داستان نقشی ندارد . برای او شرایط انسان بطور عموم مد نظر است.
دارو ، آموزگار، در استخدام دولت و به دولت هم وفادار ولی او در برابر بالدوچی ،پلیس، وامدار نیست. او نمیتواند خدمتگذاری کند حتا اگر حرف از
قتل درمیان باشد. دارو میخواهد در این مورد مستقل بماند.
دارو از عرب توقع دارد خودش انتخاب کند.
دارو عرب را به پلیس واگذار نمیکند و حتا از او نمخواهد که به عشیره اش برگردد و او را در این گزینش نیز آزاد میگذارد.
اینجا دارو خودرا میان دو میدان ناسازگار مییابد. یکطرف این میدان فرانسه است(فکر میکنند که او به آنها گوش نداده) و طرف دیگر الجزایر(که فکر میکنند دارو عرب را به پلیس تحویل داده).
کامو در پی بنمایش گذاشتن پوچی است که انسان خود را در برابر آن مییابد. پوچی جنایت فرد عرب گرفتار شده.
از دید کامو نجات انسان از پوچی و جبر تنها با همراهی انسانها انجامپذیره و دارو در این شرایط تنهاست. در کلاس روی تابلو پشت سرش نوشته شده:
" برادر ما را تحویل دادی، سرایش را خواهی دید."
به آسمان نگریست، به چلگه و آن سوتر که زمینهای نا پیدا تا کناره دریا امتداد میافت. در این چشم انداز پهناور که آن همه بدان عشق می ورزید تنها بوذ.
همان طور که در ساختار متن مشخص است نگارنده جز تکرار چند کلمه مرکب خودساخته و توضیحات ناقص و اشتباه و کلی در موردشان چبزی برای گفتن ندارد... وباز این تناقض اشکار رادر فضای به اصطلاح روشنفکری ایران نشان می دهد که همه گرایشات وگروه ها در ایران قبل از همه چیز با هر دیدگاه و پیروی از هر ایدلوژیی تمامیت خواه هستند و تاب و توان تحمل جنبش های مترقی و پیشرفت های شگفت اور دیگر ملت هارا ندارند. که این خانم ها و اقایون فمنیست راه اندازی یک صحفه یواشکی را در یک صحفه اجتماعی مجازی را دستاورد به مراتب بزرگتری می بینند و دستاورد های دیگر ملت ها را که در مخیلشان نمی گنجد حال چه برسد که ارزوی انجام چنین عمل و جنبشی را داشته باشند اشتباه می پندارند.بنابراین تو در این ساختار و جغرافیا اسلامی پان ایرانیست ، چپ پان ایرانیست، فمنیست پان ایرانیست و.... هستی و غیر از این منحرف و تجزیه طلب محسوب می شوی.
چند نكته :١-از شرايط دقيق و أوضاع و احوال عراق ، قبل از «پدیده » داعش بي خبرم ولي اينكه غربي ها ، كرد ها و.. همه "كاس و كوسه ها "را بر سر مالكي مي ريزند، بگو نه اي كه علت العلل أوضاع فعلي را در انحصار طلبي مالكي مي بينند، بنظر مي ايد كه دور از حقيقت باشدو مسله دور شدن او از امریکایی ها و نزد يكي مالكي به ايران دليل حملات به او بود ، حال فرض كنيد بر عكس مالكي بيشتر غربي مي بود، داعش إيجاد نمي شد ؟خروج امریکایی ها همزمان با ایجاد ارتش نوین عراق و ایجاد امنیت همراه نبود، عراق فاقد نیروی هوایی بود و مقصرش هم امریکا بود که نیروی هوایی قدرتمند عراق را نابود کرد ولی بجایش چیزی نساخت ٢--جان فشأني پيشمگرهای کرد عراقی به تاريخ پيوست، دلار هاي نفتي و زندگي راحت و...در اين سألها از رزمندگي انان ، جز خاطره أي باقی نگذاشته است. کرد های عراقی بهانه می اورند که سلاح های انان کلاشینکف است
در حالی که رزمندگان کرد ترکیه با امکانات به مراتب کمتراز آنان توانستند نه تنها در مقابل داعش بایستند بلکه آنان را به عقب برانند ٣-در أفغانستان بر عكس عراق ، كرزاي منتخب غربي ها بود و برادرش هم گفته مي شد عضو سازمان سيا بود ولي جناب کرزای در اخر عمر رياست جمهوري آش كاملا ضد امريكايي عمل می کرد و هر روزانتقادات فراوانی را به امريكايي ها وارد مي ساخت، از انحصار طلبي آش همين قدر كه در انتخابات اخیر افغانستان مهندسی انتخابات را هدایت كرد و قصد او این است که "نفر" خودش را به روي كار أورد /بنظر ميرسيد كه علت و العلل أوضاع نا به سامان عراق و أفغانستان اين بود كه امريكايي ها مي خواستند كه دمكراسي غربی را از طريق قدرت نظامي به اين دو كشور «صادر» نمایند . اما با روي كارآمدن أوباما و خروج زود هنگام نيرو هاي نظامي( که جمهوری اسلامی در این خروج زود هنگام نقش اصلی را بازی کرد) جنگ هاي قومي -مذهبي را در این کشور تشدید کرد .٤- إعراب سني در عراق به مدت چند صد سال علیه شیعه و کرد حکمرانی نژاد پرستانه ای اعمال می کردند با وجود اينكه سنی های عرب؛ تنها ، ١٣ در صد جمیعت این کشور را تشکیل می داندند ولی صد هات سال بركل عراق حكومت جابر انه اي اعمال مي كرد . سرنگوني صدام ، جنگ داخلی در عراق وبعد «بهار» عربی ، بحران سیاسی در سوریه و تردید امریکایی ها به دخالت در سوریه ؛ دلارهای نفتی شیوخ عرب همراه با تفکروهابگیری و بي تفاوتي و سر در گمي غرب در سوریه موجب رشد بأدكنكي داعش شد وگر نه انحصار طلبي مالكي بعنوان يكي از عوامل از مجموعه دهها عامل عمل كرد، مثلا اگر بجائ مالكي مسعود بارزاني نخست وزير عراق می بود، آیا او انحصار طلب نمي شد؟ این بحث ادامه دارد
آقای امیر ارسلان بابایی شما چرا مثل احمدی نژاد بگم بگم راه انداختی؟ اگر واقعا مدرک داری که امرالله ابراهیمی از مجاهدین پول می گیرد چرا مدارکت را رو نمی کنی؟ تو که میگی حتی قبض پولی که او دریافت می کند را داری، چرا وعده سر خرمن میدی؟
آقای تبریزی، هر قهرمانی برای ملت خود قهرمان است و از نظر ملتهای دیگر ممکن است دشمن، خائن، جنایتکار و غیره شناخته شود و این بسیار طبیعی است/
حرفهای شما به نمایندگی از ملت فارس است و با توجه به این که منافع ملی آذربایجان به ظاهر با منافع ملی فارسها در تضاد است، طبیعی است که منتسبان فارسگرایی، دکتر هیئت و صدها روشنفکر دیگر آذربایجانی را خائن یا دشمن بدانند چون آنها همانند کسروی و صدها مانند آن به ملت خود پشت نکردند
حکومت ایران یک حکومت فارسی است و ملت فارس به همراه حکومت فارسگرای مرکزی، حقوقی برای ملیتهای غیر فارس به رسمیت نمی شناسند لذا ملیتهای غیر فارس در خارج دایره ایران قرار گرفته اند و مسئولیتی در قبال کژرویهای حکومت ندارند،
درضمن اگر ما هم بخواهیم با منطق شما حرف بزنیم، در دنیا هیچ روشنفکر و مبارز و قهرمانی نمی توان پیدا کرد زیرا هیچ یک در مورد ظلم و قتل عام فرهنگی ملت آذربایجان
چیزی ننوشته اند،
این چه منظقی است که احساس می کنید هرکس به نفع شما ننویسد بد است، هر کسی که به نفع ملت خود فعالیت می کند و از سرمایه، اعتبار و وقت خود برای کمک به اهداف ملت خود استفاده می کند یک قهرمان برای ملت خود است و طرز فکر منتسبان به ملیتهای دیگر تاثیری در شخصیت وی ندارد
چه تئوری با مزه، و بی نظیری! بگفته آقای صاحاب، چون غرب و روسیه برای منافع منطقه ای خود همدیگر را میدرند، از نظرایشان، مردم آذربایجان باید از حقوق ملی ـ مدنی خود حرفی بر زبان نیاورند، و با سکوت خود مدام العمر، یوغ برده گی رژیم اسلامی فارس را، بر گردن بیاویزند. بقول آقایان چون خلقهای بجان آمده در عراق و سوریه، برای احقاق حقوق خود در مقابل رژیمهای دیکتاتور اسد، و مالکی، و سایرگروههای مسلح ایستاده اند، و مبارزه میکنند، از نظر آقایان، باید مردم آذربایجان، و حتا ملل غیر فارس ایران در مقابل شونیسهای فارس، و رژیم اسلامی سکوت بکنند، و از استراد حقوق ملی ـ مدنی خود، حرفی بر زبان نیاورند، چون از نظر ایشان، دوستی با شونیسم فارس بخطر می افتد. عجب منطقی؟ لازم است از آقایان پرسیده شود: این چه نوع دوستی است، که سردمدارانش در طول یکقرن حقوق فرهنگی و زبانی ملل غیر فارس را به بدترن وجهی لگد مال
کرده اند؟ شما از کدام دوستی صحبت میکنید، که مردم ایران از آن خبر ندارند؟ راستی منظورتان از دوستی با راسیسم، و شونیسم فارس چیست؟ پاسخ شما در قبال راسیسمی که سردمداران آن در نقش رژیم اسلامی، ملل ایران را سرکوب میکنند چیست؟ آقایان، گفتار شما، نوشته زنده یاد "صمد بهرنگی" به اسم (چوخ بختیار) را، بخاطر میآورد، که به بی تفاوتی افرادی مثل شماها اشاره میکند، و میگوید: (هر اتفاقی می خواهد بیفتد، هر بلایی می خواهد نازل شود، هر آدمی می خواهد سر کار بیاید، در هرصورت آقای "چوخ بختیار" عین خیالش نیست، به شرطی که زیانی به او نرسد، کاری به کارش نداشته باشند، چیزی ازش کم نشود....) پایان نقل قول. و در کوتاه کلام میخواهند بطور آشکار، سکوت و بی تفاوتی را، به بهانه دوستی با فاشیسم فارس، ملکه ذهنشان بکنند، تا مبادا از حقوق خلقها سخنی بمیان بیاید و مثل گوسفند، شب و روز، سرشان با خودشان مشغول باشد.
این کتاب حماسه مقاومت اون موقعِ ها به خیلی از مبارزان داخل زندان ها و بیرون آن آسیب زد. نگاه درستی نبود ..."مبارز بودن یعنی قهرمان بودن. چون قهرمان نیستم، نمی توانم حرکت سیاسی داشته باشم".
قبل از هرچیز بگویم که در خواندن و نوشتن من پیرو این گفته شکسپیرم : Brevity is the soul of wit. از سر کنجکاوی , خلاصه مفصل کامنت های این مقاله را به زحمت مرور کردم و این جمله از جناب ائلیار مرا به تفکر واداشت "...فعالان آذربایجان به دنبال تأمین همه حقوق خود هستند، هدف استراتژیک، استقرار حکومت دموکراتیک آذربایجان است، با فدرال یا بدون فدرال.". با فدرال یا بدون فدرال. این را هم بگویم که بنظر من نقشه جغرافیایی دنیا همیشه به این شکل نبوده و همیشه به این شکل نخواهد ماند و حتی در دوران عمر کوتاه ما و جلو چشم ما دائما در حال تغییر است. در ویکیپدیای فارسی در باره تبریز خواندم که " در میان پایتخت‌های ایران در طول تاریخ، دوران پایتختی تبریز بیش از هر شهر دیگری بوده‌است." که البته دورانی طولانی " ترک ها " بر ایران حکومت میکردند.
بیاد زنده یاد شهریار افتادم که دود از کنده بر میخیزد ( این یکی ناچار میماند زمین - کنده سنگین ! که زورش میرسد - از قصیده مومیایی ) و این کنده سنگین فرمود " هنوز از ماست ایران را اگر روزی فرج باشد " و باقر خان و ستار خان وووو. و بیاد این شعر افتادم که " کاش دانستی و دیدی - نه نبینی و ندانی - که چه دادی زکف خود به چه ناچیز بهائی ". متاسفانه نام این شاعر را فراموش کرده ام. این هم نظری بقول از ما بهتران از devil's advocate ( به عربی محامي الشيطان - فارسی ندارد - ترکی آن را هم نمیدانم)
آقای ایل یار بسیار محترم !........... 1ـ کجای نوشته من ناظر به « نگاه کوروشی ِ » من است؟ چرا جعل می فرمایید ، قربان ؟! شوخی تان گرفته ؟ یا این که ، پشت میز مدیریت ایرانگلوبال ، به انگ زدن عات کردید ؟ ....
2ـ شما مختارید ، از مرحوم ِمغفور ِ جنت مکان ِ خُلد آشیان ، سید جعفرپیشه وری بیاموزید و به او بنازید . اما، این دیگر بی انصافی است که همزمان ، از نردبام « کانت » بالا بروید و شعار «عصر روشنگری» را به ابتذال بکشید...
3 ـ فرمودید : « شما مواظب باشید استخوانهای کوروش تان از دستتان در نرود. و حزب پان ایرانیست و مانندهای آن » . پاسخ : باور بفرمایید که نه حزب پان ایرانیسم ربطی به من دارد ونه من ربطی به حزب پان ایرانیسم دارم . دو دیگر آن که، استخوان های مرحوم ، کوروش ِ سابقاَ کبیر هم ، به گمانم ، دیگر پودر شده باشد . از این رو، نگران در رفتنش نباشید.
4 ـ فرمودید « مکتب مارکسیسم هزاران متفکر و فیلسوف دارد » . ...پاسخ : هزار متفکر و فیلسوف که نه ! یک چند تایی آدم قابل اعتنا دارد ، که از قضا ، اهمیت و اعتبار شان ، در نقد مارکسیسم است و این مارکسیسم ، البته که هیچ ربطی به لنینیسم ندارد . به علاوه ، امروز، اگر چیزی از مارکس و سنت مارکسیسم باقی مانده باشد، تنها از منظر « تاریخ فلسفه » قابل اعتنا است. بعضی ها هم ، نوشته اند که مارکس خودش مارکسیست نبود!! گناهش به گردن گوینده . با این همه ( خوشبختانه ) هنوز، چیزی به نام نگاه « چپ » و « جنبش چپ» ، در جهان وجود دارد که به عنوان وجدان بیدار بشریت ، در مقابل سرمایه داری هار ، تمام قد ایستاده است و این، البته ، اول عشق است . توضیح واضحات : به باور من ، در غیبت « چپ » ، « راست » دنیا را یک جا می بلعد . پس نتیجه می گیریم که من دشمن « چپ » نیستم . نقطه ، سر سطر .
5 ـ فرمودید : « مارکسیسم ... محل «بازی بچه ها» نیست. و همینطور «کودکستان» هم نیست » ....
پاسخ : من با این که « بچه » هستم ! و به « کودکستان » هم می روم! اما ، باور بفرمایید ، هرگز هوس نکردم ، با مارکسیسم « بازی » کنم . یا ،« مارکسیسم بازی» کنم. آخه ، مارکسیسم بازی ، یک جورایی خطر ناک است و آدم ، ناخواسته ، سر از « اوین دَرَکه » در می آورد. می گویید نه ، از خانم اشرف دهقانی بپرسید!
6ـ نوشتید : « مقاله [ خانم اشرف دهقانی ] با اندیشه ی مارکسیستی نگارش یافته، کسی میتواند آنرا نقد کند که به این فلسفه تسلط داشته باشد.»...
پاسخ : راستش ، من ، در مقاله خانم اشرف دهقانی ( جز تکرار ِ مکرر ِنام مارکسیسم و امپریالیسم و مبارزه طباتی و ... ) نشانی از اندیشه مارکسیستی ندیدم . البته ، بی اطلاعی چپ های ما از مارکسیسم ، منحصر به ایشان نیست. دانسته های قاطبه ی چپ های ما ، از مارکسیسم ،« از اصول مقدماتی فلسفه » ، نوشته ی ژرژپولیتسر و چند جزوه از استالین و احیاناَ جزوه « یک گام به پیش ، دو گام به پس » لنین فراتر نمی رود. به عبارت دیگر، درک و دریافت « چپ » های ما ، از مارکسیسم، دست بالا ، فهمی ناقص از مارکسیسم مبتذل روسی است ، که البته ، آن را هم درست نمی دانند. ( خواندن و فهمیدن کتاب « کاپیتال » مارکس ، پیشکش ، که خواننده های آن در میان « جپ » های ایران ، از تعداد انگشتان دو دست فراتر نمی رود.) خانم اشرف دهقانی ، همچون قاطبه « هویت طلب » های ایران ، در این نوشته ، از اصطلاح « حق ملل در سرنوشت خویش » ، سوء استفاده می کند که هیچ ربطی به درک لنینی از آن ندارد. همان طور که در کامنتی توضیح دادم ، آقای بابک امیر خسروی ، در مقاله بلندی ، در مورد « حق ملل در تعیین سرنوشت خویش»، آشکار نشان می دهد ، که این ترم لنینی ، هیچ ربطی به آن چه هویت طلب های ما می گویند ، ندارند. در واقع ، حضرات تجزیه طلب ، از « حق ملل در تعیین سرنوشت خویش» سوء استفاده کرده و آن را جعل کرده اند.
7ـ در مورد « تاریخ مسئله و آذربایجان » ، اگر عمری بود ، چیزی می نویسم که از خجالت ! شما در آیم ....
در خاتمه : خدا عاقبت ما را ، در مقابل مشت های گره کرده و دهان های کف کرده و نگاه غضب آلود ِ « پان ترک » های سنگر گرفته در جبهه ی ایرانگلوبال ، ختم به خیر بفرماید !
علیرضا جان. کدوم عدم اطلاع؟ به عقیده من امیر ارسلان بابایی عمدا این کار را کرده. بی اطلاعی برای زمانی است که خبری انتشار بیرونی پیدا نکرده باشه. اعترافات احمد جعفری همه جا منتشر شده و امیر ارسلان ها خوندند. احمد جعفری هم در اعترافاتش گفت که وزارت اطلاعات از اصغر کیانی در هلند گزارش می گرفت.
لینک اعترافات احمد جعفری http://www.iranglobal.info/node/29655
SIAGAL YEK HADESE GHAMANGIZ BOOD NE YEK RASTAKHIZ KE HASEL AN BEGHATL RESIDEN TEADADI NEZAMI BEGONAH VE ROIE KAR AMEDEN REGIME ASLAMI VE AGHAB AFTADEH VE KHONRIZ VE BARGAHST ASTEAMAR PIR YANI ENGLASTAN ASST AGAR RAST MIGOID HALA VAGHT RASTAKHIZ ASST
خانم ناهید حسینی - سلام، از اینکه گاها دست به قلم می برید و در ارتباط با مسایل و مشکلات رفته بر مردم می نویسید جای تشکر دارد، ولی آخر مگر این ایدیولوژی ... و چپگرایی / چپ نمایی چقدر مغز انسانها را شستشو می دهد که فقط تعدادی از مشکلات را پیرهن آسمان کنند، اما قتل عام ایزدیان کُرد را که همین الان در حال انجام هست را نبیند، کشور ترکیه آتاترکی حالا رشد کرده و به دست خود نسل کُشی کُرد را انجام نمی دهد بلکه نیروهای تندخو و خشن اسلامی را با پول شیخهای خلیج و از طریق خاک ترکیه بطرف کُردستان گسیل می کند تا نسل کُشی کُرها را تکمیل کند، ایکاش در مورد پاکسازی قومی ملیتی کُردها هم فارغ از عینک غبارآلود ایدیولوژی ............... استالینیستی هم نگاهی داشتید. آرزوی سلامتی و تندرستی برای شما دارم
آقای وغ وغ صاحاب! لطفا با دم شیربازی نکن! شما و افرادی مثل شما، حتا خاک پای قهرمان آزادی" اشرف دهقانی" نیز نمی شوید. این دختر قهرمان آذربایجان" این اسطوره مبارزه و مقاومت" که تمام عمر گرانبهای خویش را در راه آزادی و خوشبختی مردمش صرف کرده است، و به مثابه سمبل آزادی، زندانهای رژیم آریائی شوونیسم فارس، و شاهنشاه آریامهری بابا بزرگتان کوروش کبیر را در هم نوردیده است، افتخار آذربایجان است. لطفا لقمه کوچکتر از دهن خود بر دارید. بانوی گرامی سرکار خانم "اشرف دهقانی"، به مثابه برادر قهرمانش زنده یاد " بهروز دهقانی" این اسطوره مقاومت که درشکنجه گاه ساواک، در برابر دژخیمان رژیم آریامهری بابا بزرگتان، که پاهایش را اره کردند، خم به ابرو نیاورد، و به آرمان خلق و خوشبختی آن وفادار ماند، و لب نگشود. هردوی این قهرمان نامی آذربایجان تا ابد درقلب مردمش جای خواهند داشت. آقای وغ وغ! لطفا بکش کنار، بگذار
آقای باصطلاح تبريزی کسی از دکتر هيئت قهرمان درست نکرده و نخواهد کرد آنچه بود و هست حس منتداری و احترام به شخصيتی است که سالهای سال به ملتش خدمت و فرهنگ و ادبيات و زبان ترکی خدمت کرده .يعنی اشتباه از جنابعالی است که جای سپاس و قدر دانی را با الفاظ سياسی رهبری و بت عوض کردی .خود دکتر در ديدار هايش با دوستان وقتی مسائل سياسی مطرح ميشد و بجد و يا به شوخی پيشنهاد وارد شدن دکتر به مسائل سياسی ميشد جواب ميداد « من اويمه گئتمک ايسته يره م اوينه يوخ » يعنی که من ميخواهم به منزلم بروم به اوين نه » و خيلی راحت ميگفت من اگر تحمل فعاليت ادبی را در اين شرايط فشار انجام دهم وظيفه ام را انجام داده حساب خواهم کرد و من تحمل بيشتر از اين را ندارم .
حسن آقا! شما شخصا چه منافعی در ایران داری؟ که سفت و سخت بدان چسبیده ای؟ در جغرافیائی که جز سردمداران پان ایرانیسم و شوونیسم فارس، ملییها هیچگونه حق و حقوقی در آن ندارند، و هیچگونه راه نجانی برایشان باقی نمانده است. آیا بهتر نیست که این مرداب عفونت زده از هم بپاشد و مردم نجات یابند!
قرآن حرف خداست وکسی که عربی نداند و درحوزه قم درس نخوانده باشد حق ندارد آنرا برسی کند. مخصوصأ اگر کسی فلسفه کلاسیک قوم عربستان را نمداند باید نخست به طمان عثمان دست نزند.
بله، عمداً عکس را نه از زنان کوبانی بل از « زنان نظامی» انتخاب کرده اند. اصولاً موضوعات لازم بود جهت تحلیل از هم تفکیک میشد. و حتی عکس. نویسنده لازم بود مشخص میکرد میخواهد در باره ی «نظامیگری زنان» صحبت کند یا زنان کوبانی.یا زنان خاورمیانه، و در کدام «شرایط» . یا تبلیغات در مورد زنان مسلح. یا قهرمانی های زنان . و... نویسنده مانند بسیاری از زنان فمنیست اندیشه هایی پراکنده در مورد مسایل گوناگون در هم آمیخته و از حل مسایل وامانده است. این نشانه «مغشوش» بودن نظریات دوستان فمنیست است. افکارشان حسابی درهم ریخته است.علت آن این است که ایده لوژی «فمنیسم» آشفته است. اینان هم دربرخورد به مسایل نمی توانند فارع از ایده لوژی خود بیاندیشند. راه درست برخورد به مسایل، نخست «خداحافظی» از ایده لوژی فمنیسم است. آلترناتیو آن، «برابرحقوقی انسانها جهت رفع تبعیضات» است که انسان را مد نظر دارد و نه «جنس» را.
و مبارزه با «ایده لوژی جنس گرایی». و تفکیک آن از «جنبش برابرخواهی زنان» . و مبارزه با تبدیل کردن «جنبش زنان ایران» به «جنبش زنان فارسی زبان». و دفاع از «رفع تبعیض زنان همه ی ملیتهای ایران» و حتی خاورمیانه. زنان غیر فارسی زبان در ایران 3 نوع تبعیض متحمل میشوند در حالیکه زنان فارسی زبان 2 نوع. ستم دیکتاتوری،نابرابری زن و مرد، ستم فرهنگی. اینها برای دوستان فمنیست عملاً تنها از زاویه « تمامیت ارضی، حقوق برابری زن و مرد فارسی زبان، و ایده لوژی فمن» مطرح است. با این نگاهها نمی توان مسایل را درست طرح و حل نمود. نویسنده در مقاله فرق قهرمانی را با تبلیغات قهرمان سازی نمیداند. هر دو را با هم قاطی کرده. از مسلح شدن زنان کوبانی می ترسد ولی از قتل عام شدن آنها باکی ندارد! از مسلح شدن زنان ملیتها به ویژه در ایران می ترسد ولی از نقض حقوق فرهنگی و جنسی آنان واهمه ای ندارد. خلاصه کنم: مکان و زمانی هست که ضرورت دارد زنان مسلح شوند و شرایطی هست که می توانند نشوند. مکان و زمانی هست که زنان واقعاً قهرمانی نشان میدهند و باید قهرمانی آنان را ستود و به نسلهای آینده آموخت. شرایطی هست که نیازی به این کار نیست . جنگ و خشونت و نظامیگری همه پدیده های ساخت نظام اقتصادی- اجتماعی ، و فرهنگی و سنتی مسلط بر جامعه اند برای «قدرت-رقابت- امنیت- منافع». راه کسب حقوق مبارزه مسالمت آمیز است. اما در مقابل نیرویی که آمده نه برای صحبت بل برای کشتار، دفاع از حیات خود وظیفه اول است. راه درست زنان ایران، دفاع از همه حقوق زنان ملیتهای ایران از جمله دفاع از رفع ستم فرهنگی بر این زنان است.نه به بهانه های مختلف سکوت در برابر این ستم مضاعف. این دوستان فمنیست هنوز در مورد زنان ایران سیاست درستی ندارند ، در اندیشه زنان خاورمیانه و حتماً جهان اند! رک بگویم فمنیسم نوعی راسیسم است. جنس گرایی با نژادگرایی سرشت متفاوتی ندارد.ایده لوژی فمنیسم آفت «جنبش برابری خواهی زنان ایران» است. فمنیسم ایرانی فمنیسم فارسی ست. غم تمامیت ارضی را دارد و نه غم برابری حقوقی را. غم جنگ و خشونت و حقوق عملاً بهانه ای بیش نیست؛ برای دغدغه هایی غیر از «برابری حقوقی». فمنیست های به اصطلاح ایرانی برابری خواه نیستند. بل تمامیت گرا هستند. و تبعیض گر. زن چه فرقی با دیگران دارد؟ چرا از استقلال و آزادی و رفع تبعیض سرزمین و مردم خود دفاع نکند؟ او در شرایط مختلف با شیوه های مختلف مبارزه ضرورت دارد از هستی و حقوق خود و مردمش دفاع کند. راه مبارزه با جنگ از راه دفاع از خود میگذرد.
باقی کامنت یوسف آذربایجان که به علت عدم گنجایش ص. افتاده بود اینجا تکمیل میشود:« و از آن روزی که مردم خواهان دفن دکتر درتبریز بودند بنده با تمام وجودم اطمینان داشتم که دولت حاکم در ایران چگونه این بزرگوار را خاری در چشم خود می بینند،اما چیزی ننوشتم حتی در صفحه فیس بوکم تا شاید به تبریز انتقال یابد جسم مقدسشان ، و نهایت استاد در آن نیمه خاک خودش آرمید و این مرا هرگز ناراحت نکرد زیرا ، خیلی از حقایق بر خیلی ها از مقامات تا انسانهای عادی روشن گردید،
ما هنوز یک آذربایجان داریم ، و دفن پدرمان در باکو حس غربت ،در دل کسی را سبب نگردید، بلکه بیش از پیش بر وحدتمان سبب گردید.
امروز در تبریز و سایر شهرهای آذربایجان و تهران مردان بزرگی در غربت وطن آرمیده اند ، زمانی که بر مزار "صمد بهرنگی" ستارخان "شیخ محمد خیابانی " و سایرین سر می کشی آه از نهادت بلند می شود ، مزاری که سنگینی استبداد و بی حرمتی دولت حاکمه را بر آن احساس می کنی ،وبر مظلومیتشان می سوزی ، و یادت می آید که بیگانگان بر تو حکومت می کنند و تاب دیدن قهرمانانت را و بزرگانت را ندارد .
روحش شاد ،راهش مستدام.
آقای امیر ارسلان بابایی ار روی عدم اطلاع و یا به عمد امرالله ابراهیمی و اصغر کیانی را کنار هم قرار داد در صورتیکه امرالله ابراهیمی در سالهایی که بهزاد علیشاهی عضو مجاهدین و در کمپ اشرف بود علیه اصغر کیانی افشاگری کرد و اعلام کرد که پلیس هلند فایل صوتی او با وزارت اطلاعات را به دادگاهی در هلند داد. همین چند روز پیش بود که باز علیه اصغر کیانی افشاگری کرد. اینهم لینکش http://www.iranglobal.info/node/36535
جانم، وقتی شما نگاه «قبیله کوروشی» دارید چرا دیگران نداشته باشند؟ برای شما خوب است برای دیگران بد؟ هر وقت نگاهتان عوض شد می توانید ایراد بگیرید. پیشه وری، بله، ما او را داریم و از او میاموزیم. همینطور از جهان . و از کانت. شما مواظب باشید استخوانهای کوروش تان از دستتان در نرود. و حزب پان ایرانیست و مانندهای آن. شما در کامنت خود چیزی ننوشته اید. با شعار «عهد دقیانوس» که چیزی قدیم نمی شود. شعار را هر کسی میتواند هوار بکشد. نقد شعار نیست. نشان دادن و اثبات و استدلال است. بفرمایید قدیمی بودن چیزی را اثبات کنید. مکتب مارکسیسم هزاران متفکر و فیلسوف دارد محل «بازی بچه ها» نیست. و همینطور «کودکستان» هم نیست! کسی که هندسه نمیداند نمی تواند از دریچه مارکسیسم سرک بکشد. بفرمایید نخست هندسه بیاموزید بعد بیایید!
در هندسه اول قضیه مطرح است بعد دلیل و اثبات. کامنت شما نشان میدهد که چیزی از این مسایل سرتان نمیشود.
مقاله بالا با اندیشه ی مارکسیستی نگارش یافته، کسی میتواند آنرا نقد کند که به این فلسفه تسلط کافی داشته باشد. و همینطور به تئوری لنینی «حق تعیین سرنوشت ملل». و همینطور به «تاریخ و مسایل آذربایجان». و همینطور به علم «هندسه ».اگر چیزی دارید بفرمایید ، دوست داریم از شما بیاموزیم. اشرف دهقانی از زنان قهرمان و متفکر و مبارز آذربایجان است. و معلق به راه آزادی همه زحمتکشان. مردم چهره و شخصیت زنان مبارز تاریخی و اساطیری خود را در سیمای او می بینند. وقتی از «نگار» کوراوغلو حرف میزنند، و قتی ار «هاجر» نبی حرف میزنند ،... این زنان اساطیری و تاریخی در وجود اشرف دوباره برایشان زنده میشوند. جوانان ما او را «ژندارک آذربایجان» نامیده اند و سمبل مبارزه ی خود میدانند. با تمام نقدهایی که می توانیم برایش داشته باشیم.
در فیلم کودک آرزو میکند دریاچه خشک نشود. و آنرا هم بیان میکند. حفظ محیط زیست را کودکان میفهمند. و مسئله سیاسی نیست. گرچه در عالم بزرگسالان با سیاست رابطه دارد. اما برای کودکان فقط آب و خود دریاچه مهم و قابل درک است. میدانند کار را باید بزرگان پیش ببرند. بسیاری از کودکان خشک شدن دریاچه را دیده اند و احساسات خود را نیز بیان نموده اند.. میدانند که دریاچه می میرد. از آب. و به آن یک شیشه آب داده اند. در حفظ محیط زیست کودکان می توانند شرکت کنند. اما نه در تظاهرات. شرکت کودکان در طرح نمک و بیان احساسات شان هیچ اشکالی ندارد. به شرطی که خود علاقه به دریاچه را داشته باشند. و از طرف بزرگسالان این موضوع به آنها تزریق نشود. تنها احساسات خود را بیان کنند... در فیلم احساسات و علاقه و خواست کودکانه به خوبی دیده میشود ، گرچه جملات از طرف بزرگسالان فرموله شده است.
بهتر بود کودک بدون فرموله شدن جملات علاقه خود را به صورت طبیعی و با زبان کودکانه بیان می نمود. با جملات شفاهی و حتی اشتباهی.به جای اورمو گولو راحت دریا میگفت. اما این ایراد مانع نشده که علاقه و احساس کودکانه بیان نشود. او در جمله آخر از ته دل میگوید «دریاچه خشک نشود» این بیان علاقه و آرزوی قلبی اوست و به فرموله شدن جملات مربوط نیست. امیدوارم کودکان که علاقه به دریاچه را دارند با جملات فرموله شده از طرف بزرگسالان احساسات خود را بیان نکنند. بزرگسالان اجازه دهند آنها با همان درک کودکانه با جملات طبیعی خود و حتی اشتباهی احساسات درونی خود را بیان کنند. و از تزریق جملات و اصطلاحات کتابی و سیاسی و غیر رایج در زبان کودکانه و عوامانه خود داری کنند. زیبایی و تأثیر گذاری و حق دفاع کودکان از محیط زیست تنها از طریق همان «زبان شفاهی و اشتباهی کودکانه» می تواند صورت بگیرد. درست آن است که بزرگسالان در این کار دخالت نکنند. من « بار آوردن سیاسی یا مذهبی کودکان » را درست نمیدانم. کودکان باید «کودکی کنند و از حق کودکی» نباید محروم شوند. سیاسی یا مذهبی بار آوردن آنها «نقض آشکار حق کودکی» ست. با این مسئله کاملاً مخالفم.در عین حال حق درک و دفاع از محیط زیست را می پذیرم.و بزرگسالان می توانند در این مورد بدون تزریق سیاست آنها را یاری کنند. اما آموزش زبان را درست میدانم. البته نه زبان سیاسی را. بل زبان کودکانه را. و درست نویسی و درست خوانی آنرا. سیاست و مذهب تا 18 سالگی کار کودکان نیست.پدیده تروریستی داعش، بازی خود آمریکا و شرکای غربی اوست. تراست و کارتل های غربی برای ایجاد منطقه نظامی در خاور میانه، و تسلط مستقیم بر منابع نفتی آن به بهانه مبارزه با تروریسهای داعش که دست پخت خودشان است، و بنظر میرسد با هدف ایجاد کردستان بزرگ، قصد دارند، با براه انداختن جنگ داخلی، منطقه را از صاحبان اصلی آن پاک بکنند، و بعد! از طریق گماشته های خود، منابع سرشار منطقه را در اختیار خود بگیرند. باید توجه داشت که آمریکائیها، و دول متحد آن عاشق چشم و ابروی کرد ها نیستند، که همینطوری برایشان کردستان بزرگ درست بکنند. در پشت این نقشه، هدفهای دیگری خوابیده است. و بقول مثل ترکی( خمیر هله چوخ سو آپارار)، خمیرآب زیاد میبرد. کسانیکه امروز از فرط دخالت نظامی و مستقیم غرب در منطقه سر از پا نمی شناسند، و ذوق زده شده اند، نمونه افغانستان، و لیبی! در جلوی چشمشان است. زیاد هل نشوند.
آقای ثانی آينده همين بچه ها در خطر جدی است و بهتر است که همين بچه ها از خطری که آنها را تهديد ميکند آگاه باشند و همپای والدينشان دنبال چاره باشند وای کاش والدين همه چنين فرزندانی را تربيت کنند و فرزندشان چنين با مهارت و اعلا به زبان ترکی صحبت بکند و درد ملتش را به زبان بياورد و شما اسمش را بگذاريد استفاده ابزاری ولی من ميگويم تربيت درست فرزند و آموزش حس مسئوليت در قبال ملت و و طن.
یکی از اشکالات اینگونه گفتگو ها پرت کردن کلمات بسوی حریف بدون توجه به معانی آنهاست. اینها گفتگو نیست؛ دق دل خالی کردن است. در شراط دیگر مردم بهمدیگر ناسزا میگویند و این, نوع محترم آنست. " تبعیض نژادی[۱] یا نژادپرستی، به تعریف بسیار ساده، هردو نوع از پیش‌داوری و تبعیض است که متمرکز بر تفاوت‌های نژادی حاصل از تفاوت‌های ظاهریِ جسمی/فزیکی است. به گونهٔ نمونه، چون سفید بودن نشانهٔ برتری است و من سفیدم و تو سفید نیستی، پس من از تو برترم." ( ویکیپدیا). ایرانی ها کم و بیش همه از یک نژادند و شاید اغلب مخلوطند. کلمه مورد نظر اینها اغلب شونیسم است
" شوونیسم (به فرانسوی: Chauvinisme) در معنای اصلی و ابتدایی آن، یک نوع میهن‌پرستی افراطی و ستیزه‌جو، و یک ایمان کور به برتری و شکوه ملی است.[۱] با بسط معنا، شوونیسم طرفداری مفرط و غیرعقلانی به نام هر گروهی که کسی عضو آن است را شامل میشود، خصوصاً هر وقت طرفداری، کینه و بداندیشی نسبت به گروه رقیب را شامل باشد. جینگوییسم معادل انگلیسی این واژه فرانسوی است. همچنین، در کاربرد امروزی تر، به اعتقادی گفته میشود که در آن یک جنسیت (بیشتر در مورد مردان: male Chauvinism) خود را برتر، با هوشتر و مهم تر از جنسیت دیگر بداند. ( ویکیپدیا ). کمه دیگری که اغلب نیز برای حریف بکار میرود فاشیست است. فاشیسم یک نوع حکومت است و نباید آنرا به حریف و یا گروه مخالف اطلاق کرد..استفاده ابزاری از کودکان.
دوست گرامی یاسین اهوازی / صرف نظر از مضمون، این نوشته مشکل «تیتر» دارد بعبارت دیگر؛ اقای فرهاد قابوسی ، اول انگ و اتهام نژاد پرستانه به شاعر می زند و سپس دلایل خود را می اورد . این تیتر باید عوض شود . مثل این است که با کسی می خواهید در بازه موضوعی بحث کنید اول بطرف مقابل ، فحش، بد و بیراه بگویئد و سپس دلایل باصطلاح منطقی خود را ارائه نماید. مثلا می شد بجای آن تیتر نوشت «ایا شعر اسماعیل خویی غیر منطقی و نژاد پرستانه نیست؟»
هر کسی از دیدگاه خود اسلام را ترسیم میکند.شاید پیکرتراشی از اسلام غولی بیافریند دلیلی بر دشمنی با عرب نیست.
ارتجاعی شهر یار هر گز مورد بررسی قرار نگرفت و کسی نگفت و ننوشت که چرا یک عرب میتواند نگین پادشاهی به گدائی بدهد.امروز میدانیم که علی چگونه سر مخالفان را بریدو بخاطر همین علی چه جنایاتی در تاریخ ایران صورت گرفت.هیچ ایت الله نگفت خداشناسی را نمیتوان از چهره علی اموخت.امروز همان پیروان علی خزانه کشور ر ا به تاراج بردند و مردم ایران را اسیر و در بدر دیار غربت.خود مردم عرب هم از دین اسلام گریزانند و انچه امروز د رایران و کشور های اسلام زده می گذرد ناشی از فرامین اسلام محمدی است. شاعر در شعر دیگری بنام ..ای مسلیمن بدانید اسلامتان همین است ) اسلام عملی را مد نظر دارد و نه عرب ستیزی .هر چند دین اسلام از بادیه عرب است ولی نمیتوان عرب و دین اسلام را یکی دانست.در روایتی گفته شد که رسول خدا گفته است من از عربم ولی عرب از من نیست .این گفته رسول الله اساسن ضد عربی است. یکی از شعرای بنام شعری دارد که از نظر صنت شعر زیباست ولی این شعر بسیار ارتجاعی و عرب پرستانه است .مردم مسلمان اساسن بدون فکر کردن عاشق رسول الله هستند و چه بسیار اهنگ برای محمد سرود اند.مردم مسلمان در در جه نخست مسلمان و پس میهن دوست هستند.شعر
گشتار مردم اذربایجان برای شیعه شدن در هیچ چکامه ای نیامده ولی دفاع از جنایات علی و محمد و حسین بخشی از افتخارات شیعه وادبیات اسلامی را تشگیل میدهد.و اما یک بار دیگر شعر ارتجاعی و عرب دوست شهریار..
علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را
که به ماسوا فکندي همه سايه‌ي هما را
دل اگر خداشناسي همه در رخ علي بين
به علي شناختم به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علي گرفته باشد سر چشمه‌ي بقا را
مگر اي سحاب رحمت تو بباري ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
برو اي گداي مسکين در خانه‌ي علي زن
که نگين پادشاهي دهد از کرم گدا را
بجز از علي که گويد به پسر که قاتل من
چو اسير تست اکنون به اسير کن مدارا
بجز از علي که آرد پسري ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهداي کربلا را
چو به دوست عهد بندد ز ميان پاکبازان
چو علي که ميتواند که بسر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحيرم چه نامم شه ملک لافتي را
بدو چشم خون فشانم هله اي نسيم رحمت
که ز کوي او غباري به من آر توتيا را
به اميد آن که شايد برسد به خاک پايت
چه پيامها سپردم همه سوز دل صبا را
چو تويي قضاي گردان به دعاي مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را
چه زنم چوناي هردم ز نواي شوق او دم
که لسان غيب خوشتر بنوازد اين نوا را
«همه شب در اين اميدم که نسيم صبحگاهي
به پيام آشنائي بنوازد و آشنا را»
ز نواي مرغ يا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهريارا
شهريار.
دوستان گرامی، همه ناسیونالیست ها در همه جهان و همه تاریخ نژادپرست بودند و هستند و در سرتاسر جهان و در سرتاسر تاریخ حتی یک ناسیونالیست را نمی توان پیدا کرد که نژادپرست نباشد و نژادپرستی از اندام های جدا نشدنی پنداری پلید و پلشت و دوزخی و اهریمنی و زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم است! ناسیونالیست ها چون نژادپرست هستند از گروه های گوناگون مردم جهان با پسوند (ها) نام می برند و همه را با یک چوب می رانند! مانند: ترک (ها) ، فارس (ها) ، عرب (ها) ، کرد (ها) ، افغانی (ها) ، آلمانی (ها) ، یهودی (ها) ، ها، ها، ها، ها ..... دوستان گرامی، کسی که می گوید: ( ..... منافع ملی آذربایجان با منافع ملی فارس ها در تضاد است ..... ) و از فارس زبانان با پسوند (ها) نام برده و میلیون ها فارس را بی آن که با آنها دیدار و گفتگو کرده باشد با یک چوب می راند بی چون و چرا یک نژادپرست است http://iranglobal.info/node/19054
اوباما میگوید:« مقابله با داعش طول خواهد کشید... میخواهد با متحدین خود جبهه تشکیل بدهد...» . ظاهراً چنین پیداست که غرب در جنگ سوم و چهارم و پنجم جهانی گیر کرده است! و در مقابل یک گروه ترویست باید به جنگ « کرات آسمانی» بپردازد! آیا «جربزه» ی متحدین غربی این قدر «لق» است؟ آیا اینان نمی توانستند در عرض یک هفته این گروه خون آشام را از صحنه پاک کنند؟ خیلی بدیهی ست که میتوانستند. اینان حتی یک روزه هم می توانستند داعش را محوکنند و به کسی هم آسیبی نرسد. اما غرب حساب کتاب دیگری دارد. و مایل به نابودی این «ابزار» نیست. میخواهد بعنوان یک مهره با آن بازی کند. و گره مسایل دیگر را در آینده در رابطه با منافع آتی خود باز کند... آنچه اینجا نابود میشود و خواهند شد « بشریت انسانهای بیگناه است»....سرمایه جهانی این ابزار را لازم دارد...میخواهد طوری برخورد کند که محو نشود ...
جناب پرویز, وقتیکه فرهنگتان در قرن 21 اینطور است, خدا میداند 1400 سال قبل به قول یونانی ها چه فرهنگ بربریتی داشته اید
ایشان اگر "ماندلا" بود که الان محبوبیتی چون ماندلا داشت و لازم نبود کسی ایشان را "ماندلا" لقب دهد. همانگونه که کسی لازم نمی دید ماندلا را با فرد دیگری مقایسه کند تا جایگاه او را نشان دهد.
خوب بود اشاره ای هم میکردید که این "حقوقدان برجسته" ایرانی چه آثار یا نظراتی ارائه داده که افتخار چنین لقبی را کسب کند؟ یکی از کارهای "برجسته" ایشان تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی بود! یعنی قانونیت بخشیدن به قوانین شریعت مانند سنگسار و قصاص و ازدواج دختربچه های نه ساله و جهاد و کشتار هر چه دگراندیش و ...
آقا پرویز! اسلام فارس، به رهبری خمینی معدوم و سردمدارانش، از تمامی گروههای اسلامی جهان وحشی تر و خطرناک تر است. جامعه عقب افتاده و روستائی فارس، بیش از یک قرن است، که ملل جامعه جغرافیای ایران را به ماتم و ذلت نشانده است. اسلام شیعه اثنا العشری فارس، هزار بار از وحشی های داعش بدتر است. و سی و پنج سال است که در ایران کشتار میکند، اعدام میکند، و دست می برّد. زنان را در ملا عام سنگسار میکند. و برای زهر چشم گرفتن از مردم بی پناه، با وحشیگری تمام اجساد اعدام شده گان را هفته ها بالای میادین از جرثقیل ها آویزان میکند. لطفا بجای نشان دادن داعش خارجی، به داعش خود تان نظر بیافکنید. مرسی.
چشممان روشن! از فرهنگ جهل زده، و خرافی اسلامی فارس، چه انتظاری می توان داشت؟ یقول شاعر! "هنر نزد فارس ها است و بس!" ماشا الله! علی یارت! داداش!
"" اقتصاد‌های رقابت پذیر و جایگاه آزربایجان """ آزربایجان با رتبهٔ "" ۳۸ "" از لیتوانیا با رتبهٔ ۴۱، لتویا با رتبهٔ ۴۲، لهستان ۴۳، مالتا ۴۷، ایتالیا ۴۹، بولغارستان ۵۴، قبرس ۵۸، رمانی ۵۹، مجارستان ۶۰، سلوینیا ۷۵، کرواسی۷۷، یونان ۸۱ جلو افتاد، ترکیه ۴۵، قزاقستان ۵۰، روسیه ۵۳، گرجستان ۶۹، ارمنستان ۸۵، تاجیکستان ۹۱
بنظر میرسد آتش کامتگذاران خاموش شده. اکنون از همگی دوستان خواهش دارم مصاحبه آقای قاسملو را با آقای فانی عنایت در سال ۱۴۶۸در یوتییوب مشاهده کنند.
https://www.facebook.com/video.php?v=622910274492752
ا
زنده یاد اسماعیل فصیح هم این داستان را ترجمه کرده است که با برگردان آقای گلشیری ، کمی متفاوت است. به احتمال نزدیک به یقین ، هر دو ترجمه ، برگردان ِ متن انگلیسی داستان است.
""" تحلیل روز """ ناا امنی و بی ثباتی در عراق، سوریه "" غرب ایران "" و "" بحران اقتصادی افغانستان و بی ثباتی پاکستان ""، غرب، شرق ایران همچنین طغیان ملل زیر ستم ایران در "" بلوچستان، ال اهواز یا عربستان جنوب ایران را بیثبات خواهد کرد، داعش در کردستان ایران نفوذ خواهد کرد، تنها راه تنفس رژیم فارس ایران با دنیایی خارج، آزربایجان جنوبی خواهد بود، بهمین دلیل، رژیم فارس ایران، برای تضمین لوله‌های گاز و نفت که بسوی ترکیه و اروپا راهی خواهد شد حضوری پر رنگ در آزربایجان غربی خواهد داشت، ما ترکان آزربایجان، مذهبی و شیعه از نوع "" احمدی نژاد و مصباح یزدی نیستیم، دنیایی ترک، دولتهای سکولار دایر کرده، دنیایی ترک شابدالعظیم ندارد، در مورد اقلیم کردستان عراق،اینرا بدانید که امنیت این منطقه باعث خواهد شد که اقلیم به رقیبی برای ایران، در صادرات نفت و گاز تبدیل شود، رژیم فارس ایران، تا حدی به
داعش در کردستان ایران، زمین بازی را فراهم خواهد آورد تا اقلیم کردستان تهدید شود، ولی برای امنیت لوله‌های نفت و گاز که بسوی ترکیه و اورپا میروند به تقویت حس شیعه در آزربایجان خواهد پرداخت، ما برعکس از این فرصت استفاده کرده به تقویت هویت و زبان ترکی باید همت بگماریم. همه تحولات ژئوپلتیک و بیثباتی در شرق، غرب جنوب و جنوب غربی ایران،نقش قفقاز و آسیای مرکزی را به عنوان منطقه‌ای با ثبات، برجسته خواهد کرد.""" استراتژی و تاکتیک ملل غیر فارس باید بسوی توانمند سازی سوق پیدا کند """ وقت آن رسیده جامعه عرب ایرانی، جامعه فارس را به دلیل "" ادعای مالکیت بر الفبا و اعداد عربی "" به دادگاه بکشاند، جامعه فارسی، تحت تاثیر "" شاهنامه "" هیچ فرقی بین فانتزی و واقعیت قائل نیست، زمان آن رسیده ملتی متوهم را حالی کرد که "" واقعیت‌ها را باید دوباره باز تعریف کند "" و دوران گنده گویی سپری شده و چاخان، واقعیت نیست، شما ببینید دنیایی ترک و روشنفکران ترک ایران، همیشه جایگزینی الفبای لاتین را، به جای الفبای عربی در ایران، پیشنهاد کردند، ولی جماعتی شاهنامه خوان، بدجوری باورش شده که این الفبا، عربی نیست و فارسی است، همزمان، ترکان آزربایجان و کّل ایران، تاریخ ایران را، دوباره خواهند نوشت. جامعه فارسی امروز از نظر فرهنگی به چنان روزی افتاده که از نظر فرهنگی، به افغانستان متکی شده، این یعنی با فرپاشی
اقتصادی افغانستان، جامعه فارسی به حدود و ثغور زبان و جغرافیای فارسستان ، واقف خواهد شد.آقای توکلی ! این لینک را در سایت بگذارید ، بسیار جال است. ببینید رهبر شیعیان لبنان ، چه گونه ایران را یک کشور عربی می داند و منکر تمدن ایرانی ، در ایران است . آقای دکتر!! و بقیه « پان » ها هم ببینند ، شاید کمی شرم کنند .
بقیه حکایت را در زیر نویس ویدو کلیپ می توان خواند ..... پیش از یک ماه است که اسرائیل ، اعراب فلسطین را می کوبد . اما این حضرات حقوق بشری و مدافعین عرب تباران ساکن ایران و همدستانشان ، صدایشان در نمی آید!!
https://www.facebook.com/video.php?v=1521019821461847&set=vb.1000066153…
آقای مهدی حسن زاده جواب خوبی به امیر ارسلان بابایی داد. بنده از امیر ارسلان بابایی می پرسم. چرا مزدوران وزارت اطلاعات فقط در هلند دستگیر می شوند؟ وزارت اطلاعات در دیگر کشورهای اروپایی مزدور ندارد؟ اگر امرالله ابراهیمی مزدور مجاهدین است و به فرمایش شما ماهیانه سه هزار یورو حقوق می گیرد، مجاهدین در دیگر کشورهای اروپایی مزدور ندارند که مثل هلند یک حالی از مزدوران وزارت اطلاعات بگیرند؟ مقر و پایگاه اصلی مجاهدین در فرانسه است چرا مزدوران وزارت اطلاعات در آنجا دستگیر نمی شوند؟
گلشیری گرامی،
داستان را زیبا برگردانده اید. تنها اندکی اشتباه چاپی در آن سرزده که چندتای آنها عبارتند از:
واژه قارچ قارچ که بجای قاچ قاچ(تکه تکه) و اکاقی که بجای اجاق بکار برده شده.
واژه بدن، تن، پیکر که در متن فرانسه(کورپ) است در برگردان "اندام" بکار برده شده.
با تشکر
بر خلاف نظر اقای عبدیان دو جریان غیر بومی یعنی خارجی تاریخ ایران را به قهقرا بردند.
از اغاز تا امروزبیش ملیارها دلار به همین هم نژادهای اقای عبدی یعنی فلستین کمک کرده است از پول نفت خود مردم خوزستان و یا عربستان ایشان.نظام اسلامی تا کنون صدها مسجد در جهان برای اشاعه دین نبی یعنی دین اجدادی اقای دکتر خرج کرده است. از کدام زبان پارسی سخن میگوید که هنوز هزاران کتاب در انتظار کسب نشر خاک میخورند؟نخست تسلط عرب و دین او برایران و دیگری گسترش دین اسلام بوسیله ترکان. یعنی دین اسلام و شمشیر ترکان و بویژه در 5 قرن گذشته حاکم زمان در ایران بوده اند و هیچ اقلیتی یا در امان نبود و یا نقشی نداشت.
زبان پارسی و یا هر زبانی نقشی مخرب در تاریخ هیچ کشوری ندارد و نمیتوان زبانپارسی را متهم به برتری نژادی کرد.
اقای عبدیان میدانند بدون گشتار مردم تبریز مردم ایران هنوز بخشی از اهل سنت بودند و شیعان در ان زمان در ایران بسیار کم بود.
بسیاری از همین اخوندهای ما اساسن از لبنان ا زجنس عرب از نژاد عرب هستند و این افراد امروز بر ما حاکم هستند ونه مردم بومی .اگر اقای دکتر ایرادی دارند باید متوجه تسلط دین پدری و نژادی ایشان یعنی اسلام و شیعیان ترک باشد .نظام اسلامی
کدام حرف راباید باور کرد زمانی میگفتند اگر شاه برود همه چیز درست میشود و چه ابلهانه رفت و درست نشد و اینک زبان پارسی باید برود.در عراق کنونی در سوریه ودر کشور ترکیه زبان پارسی حاکم نیست ولی ببینید چه توحشی اسلام براه انداخته است.در خود اسرائیل دشمن شماره یک ایران نگاه کننید چه گشتاری از مردم فلستین میکنند ایا میتوان ادعا کرد زبان عبری مقصر است؟ داشت یادم میرفت که همین مدافعان خلق عرب در ایران یک اعلامیه در باره گشتار مردم فلستین از سوی اسرائیل صادر نکردند و جائی دیده نشد ولی همین مردم پارس زبان بسیار با مردم فلستین هم دردی کردند.
لطفا در ادامه نظر خوانده شود.
فلسفه اگزیستانسیالیسم کامو کوشش دارد برساند که انسان در هنگام جنگ نیز باید انسان باقی بماند واز خودش اراده نشان دهد.در مورد محتوای داستان بهتر است چیزی نگویم وتنها خواندن آنرا پیشنهاد کنم.
داستان کمی پیش از جنگ الجزایر آغاز میشود. برای کامو این جنگ، در این داستان نقشی ندارد . برای او شرایط انسان بطور عموم مد نظر است.
دارو ، آموزگار، در استخدام دولت و به دولت هم وفادار ولی او در برابر بالدوچی ،پلیس، وامدار نیست. او نمیتواند خدمتگذاری کند حتا اگر حرف از
قتل درمیان باشد. دارو میخواهد در این مورد مستقل بماند.
دارو از عرب توقع دارد خودش انتخاب کند.
دارو عرب را به پلیس واگذار نمیکند و حتا از او نمخواهد که به عشیره اش برگردد و او را در این گزینش نیز آزاد میگذارد.
اینجا دارو خودرا میان دو میدان ناسازگار مییابد. یکطرف این میدان فرانسه است(فکر میکنند که او به آنها گوش نداده) و طرف دیگر الجزایر(که فکر میکنند دارو عرب را به پلیس تحویل داده).
کامو در پی بنمایش گذاشتن پوچی است که انسان خود را در برابر آن مییابد. پوچی جنایت فرد عرب گرفتار شده.
از دید کامو نجات انسان از پوچی و جبر تنها با همراهی انسانها انجامپذیره و دارو در این شرایط تنهاست. در کلاس روی تابلو پشت سرش نوشته شده:
" برادر ما را تحویل دادی، سرایش را خواهی دید."
به آسمان نگریست، به چلگه و آن سوتر که زمینهای نا پیدا تا کناره دریا امتداد میافت. در این چشم انداز پهناور که آن همه بدان عشق می ورزید تنها بوذ.
فرهنگ همه چیز را سیاه و سفید دیدن نتیجه اش مشود: چریک وشاهپرست. حزب اله ـ دائش وطرفداران حمله آمریکا.
همان طور که در ساختار متن مشخص است نگارنده جز تکرار چند کلمه مرکب خودساخته و توضیحات ناقص و اشتباه و کلی در موردشان چبزی برای گفتن ندارد... وباز این تناقض اشکار رادر فضای به اصطلاح روشنفکری ایران نشان می دهد که همه گرایشات وگروه ها در ایران قبل از همه چیز با هر دیدگاه و پیروی از هر ایدلوژیی تمامیت خواه هستند و تاب و توان تحمل جنبش های مترقی و پیشرفت های شگفت اور دیگر ملت هارا ندارند. که این خانم ها و اقایون فمنیست راه اندازی یک صحفه یواشکی را در یک صحفه اجتماعی مجازی را دستاورد به مراتب بزرگتری می بینند و دستاورد های دیگر ملت ها را که در مخیلشان نمی گنجد حال چه برسد که ارزوی انجام چنین عمل و جنبشی را داشته باشند اشتباه می پندارند.بنابراین تو در این ساختار و جغرافیا اسلامی پان ایرانیست ، چپ پان ایرانیست، فمنیست پان ایرانیست و.... هستی و غیر از این منحرف و تجزیه طلب محسوب می شوی.
چند نكته :١-از شرايط دقيق و أوضاع و احوال عراق ، قبل از «پدیده » داعش بي خبرم ولي اينكه غربي ها ، كرد ها و.. همه "كاس و كوسه ها "را بر سر مالكي مي ريزند، بگو نه اي كه علت العلل أوضاع فعلي را در انحصار طلبي مالكي مي بينند، بنظر مي ايد كه دور از حقيقت باشدو مسله دور شدن او از امریکایی ها و نزد يكي مالكي به ايران دليل حملات به او بود ، حال فرض كنيد بر عكس مالكي بيشتر غربي مي بود، داعش إيجاد نمي شد ؟خروج امریکایی ها همزمان با ایجاد ارتش نوین عراق و ایجاد امنیت همراه نبود، عراق فاقد نیروی هوایی بود و مقصرش هم امریکا بود که نیروی هوایی قدرتمند عراق را نابود کرد ولی بجایش چیزی نساخت ٢--جان فشأني پيشمگرهای کرد عراقی به تاريخ پيوست، دلار هاي نفتي و زندگي راحت و...در اين سألها از رزمندگي انان ، جز خاطره أي باقی نگذاشته است. کرد های عراقی بهانه می اورند که سلاح های انان کلاشینکف است
در حالی که رزمندگان کرد ترکیه با امکانات به مراتب کمتراز آنان توانستند نه تنها در مقابل داعش بایستند بلکه آنان را به عقب برانند ٣-در أفغانستان بر عكس عراق ، كرزاي منتخب غربي ها بود و برادرش هم گفته مي شد عضو سازمان سيا بود ولي جناب کرزای در اخر عمر رياست جمهوري آش كاملا ضد امريكايي عمل می کرد و هر روزانتقادات فراوانی را به امريكايي ها وارد مي ساخت، از انحصار طلبي آش همين قدر كه در انتخابات اخیر افغانستان مهندسی انتخابات را هدایت كرد و قصد او این است که "نفر" خودش را به روي كار أورد /بنظر ميرسيد كه علت و العلل أوضاع نا به سامان عراق و أفغانستان اين بود كه امريكايي ها مي خواستند كه دمكراسي غربی را از طريق قدرت نظامي به اين دو كشور «صادر» نمایند . اما با روي كارآمدن أوباما و خروج زود هنگام نيرو هاي نظامي( که جمهوری اسلامی در این خروج زود هنگام نقش اصلی را بازی کرد) جنگ هاي قومي -مذهبي را در این کشور تشدید کرد .٤- إعراب سني در عراق به مدت چند صد سال علیه شیعه و کرد حکمرانی نژاد پرستانه ای اعمال می کردند با وجود اينكه سنی های عرب؛ تنها ، ١٣ در صد جمیعت این کشور را تشکیل می داندند ولی صد هات سال بركل عراق حكومت جابر انه اي اعمال مي كرد . سرنگوني صدام ، جنگ داخلی در عراق وبعد «بهار» عربی ، بحران سیاسی در سوریه و تردید امریکایی ها به دخالت در سوریه ؛ دلارهای نفتی شیوخ عرب همراه با تفکروهابگیری و بي تفاوتي و سر در گمي غرب در سوریه موجب رشد بأدكنكي داعش شد وگر نه انحصار طلبي مالكي بعنوان يكي از عوامل از مجموعه دهها عامل عمل كرد، مثلا اگر بجائ مالكي مسعود بارزاني نخست وزير عراق می بود، آیا او انحصار طلب نمي شد؟ این بحث ادامه داردآقای امیر ارسلان بابایی شما چرا مثل احمدی نژاد بگم بگم راه انداختی؟ اگر واقعا مدرک داری که امرالله ابراهیمی از مجاهدین پول می گیرد چرا مدارکت را رو نمی کنی؟ تو که میگی حتی قبض پولی که او دریافت می کند را داری، چرا وعده سر خرمن میدی؟
آقای تبریزی، هر قهرمانی برای ملت خود قهرمان است و از نظر ملتهای دیگر ممکن است دشمن، خائن، جنایتکار و غیره شناخته شود و این بسیار طبیعی است/
چیزی ننوشته اند،حرفهای شما به نمایندگی از ملت فارس است و با توجه به این که منافع ملی آذربایجان به ظاهر با منافع ملی فارسها در تضاد است، طبیعی است که منتسبان فارسگرایی، دکتر هیئت و صدها روشنفکر دیگر آذربایجانی را خائن یا دشمن بدانند چون آنها همانند کسروی و صدها مانند آن به ملت خود پشت نکردند
حکومت ایران یک حکومت فارسی است و ملت فارس به همراه حکومت فارسگرای مرکزی، حقوقی برای ملیتهای غیر فارس به رسمیت نمی شناسند لذا ملیتهای غیر فارس در خارج دایره ایران قرار گرفته اند و مسئولیتی در قبال کژرویهای حکومت ندارند،
درضمن اگر ما هم بخواهیم با منطق شما حرف بزنیم، در دنیا هیچ روشنفکر و مبارز و قهرمانی نمی توان پیدا کرد زیرا هیچ یک در مورد ظلم و قتل عام فرهنگی ملت آذربایجان
این چه منظقی است که احساس می کنید هرکس به نفع شما ننویسد بد است، هر کسی که به نفع ملت خود فعالیت می کند و از سرمایه، اعتبار و وقت خود برای کمک به اهداف ملت خود استفاده می کند یک قهرمان برای ملت خود است و طرز فکر منتسبان به ملیتهای دیگر تاثیری در شخصیت وی ندارد
آقای توکلی خانم مبارز اشرف دهقان حق دارد به همچون کامنهای کوچه بازاری جواب ندهد و بهتر است ندهد.
چه تئوری با مزه، و بی نظیری! بگفته آقای صاحاب، چون غرب و روسیه برای منافع منطقه ای خود همدیگر را میدرند، از نظرایشان، مردم آذربایجان باید از حقوق ملی ـ مدنی خود حرفی بر زبان نیاورند، و با سکوت خود مدام العمر، یوغ برده گی رژیم اسلامی فارس را، بر گردن بیاویزند. بقول آقایان چون خلقهای بجان آمده در عراق و سوریه، برای احقاق حقوق خود در مقابل رژیمهای دیکتاتور اسد، و مالکی، و سایرگروههای مسلح ایستاده اند، و مبارزه میکنند، از نظر آقایان، باید مردم آذربایجان، و حتا ملل غیر فارس ایران در مقابل شونیسهای فارس، و رژیم اسلامی سکوت بکنند، و از استراد حقوق ملی ـ مدنی خود، حرفی بر زبان نیاورند، چون از نظر ایشان، دوستی با شونیسم فارس بخطر می افتد. عجب منطقی؟ لازم است از آقایان پرسیده شود: این چه نوع دوستی است، که سردمدارانش در طول یکقرن حقوق فرهنگی و زبانی ملل غیر فارس را به بدترن وجهی لگد مال
کرده اند؟ شما از کدام دوستی صحبت میکنید، که مردم ایران از آن خبر ندارند؟ راستی منظورتان از دوستی با راسیسم، و شونیسم فارس چیست؟ پاسخ شما در قبال راسیسمی که سردمداران آن در نقش رژیم اسلامی، ملل ایران را سرکوب میکنند چیست؟ آقایان، گفتار شما، نوشته زنده یاد "صمد بهرنگی" به اسم (چوخ بختیار) را، بخاطر میآورد، که به بی تفاوتی افرادی مثل شماها اشاره میکند، و میگوید: (هر اتفاقی می خواهد بیفتد، هر بلایی می خواهد نازل شود، هر آدمی می خواهد سر کار بیاید، در هرصورت آقای "چوخ بختیار" عین خیالش نیست، به شرطی که زیانی به او نرسد، کاری به کارش نداشته باشند، چیزی ازش کم نشود....) پایان نقل قول. و در کوتاه کلام میخواهند بطور آشکار، سکوت و بی تفاوتی را، به بهانه دوستی با فاشیسم فارس، ملکه ذهنشان بکنند، تا مبادا از حقوق خلقها سخنی بمیان بیاید و مثل گوسفند، شب و روز، سرشان با خودشان مشغول باشد.نویسنده از انتشار مقاله اطلاعی ندارد. منتشر کننده مسئول انتشار مطلب است.
این کتاب حماسه مقاومت اون موقعِ ها به خیلی از مبارزان داخل زندان ها و بیرون آن آسیب زد. نگاه درستی نبود ..."مبارز بودن یعنی قهرمان بودن. چون قهرمان نیستم، نمی توانم حرکت سیاسی داشته باشم".
قبل از هرچیز بگویم که در خواندن و نوشتن من پیرو این گفته شکسپیرم : Brevity is the soul of wit. از سر کنجکاوی , خلاصه مفصل کامنت های این مقاله را به زحمت مرور کردم و این جمله از جناب ائلیار مرا به تفکر واداشت "...فعالان آذربایجان به دنبال تأمین همه حقوق خود هستند، هدف استراتژیک، استقرار حکومت دموکراتیک آذربایجان است، با فدرال یا بدون فدرال.". با فدرال یا بدون فدرال. این را هم بگویم که بنظر من نقشه جغرافیایی دنیا همیشه به این شکل نبوده و همیشه به این شکل نخواهد ماند و حتی در دوران عمر کوتاه ما و جلو چشم ما دائما در حال تغییر است. در ویکیپدیای فارسی در باره تبریز خواندم که " در میان پایتخت‌های ایران در طول تاریخ، دوران پایتختی تبریز بیش از هر شهر دیگری بوده‌است." که البته دورانی طولانی " ترک ها " بر ایران حکومت میکردند.
بیاد زنده یاد شهریار افتادم که دود از کنده بر میخیزد ( این یکی ناچار میماند زمین - کنده سنگین ! که زورش میرسد - از قصیده مومیایی ) و این کنده سنگین فرمود " هنوز از ماست ایران را اگر روزی فرج باشد " و باقر خان و ستار خان وووو. و بیاد این شعر افتادم که " کاش دانستی و دیدی - نه نبینی و ندانی - که چه دادی زکف خود به چه ناچیز بهائی ". متاسفانه نام این شاعر را فراموش کرده ام. این هم نظری بقول از ما بهتران از devil's advocate ( به عربی محامي الشيطان - فارسی ندارد - ترکی آن را هم نمیدانم)آقای ایل یار بسیار محترم !........... 1ـ کجای نوشته من ناظر به « نگاه کوروشی ِ » من است؟ چرا جعل می فرمایید ، قربان ؟! شوخی تان گرفته ؟ یا این که ، پشت میز مدیریت ایرانگلوبال ، به انگ زدن عات کردید ؟ ....
4 ـ فرمودید « مکتب مارکسیسم هزاران متفکر و فیلسوف دارد » . ...پاسخ : هزار متفکر و فیلسوف که نه ! یک چند تایی آدم قابل اعتنا دارد ، که از قضا ، اهمیت و اعتبار شان ، در نقد مارکسیسم است و این مارکسیسم ، البته که هیچ ربطی به لنینیسم ندارد . به علاوه ، امروز، اگر چیزی از مارکس و سنت مارکسیسم باقی مانده باشد، تنها از منظر « تاریخ فلسفه » قابل اعتنا است. بعضی ها هم ، نوشته اند که مارکس خودش مارکسیست نبود!! گناهش به گردن گوینده . با این همه ( خوشبختانه ) هنوز، چیزی به نام نگاه « چپ » و « جنبش چپ» ، در جهان وجود دارد که به عنوان وجدان بیدار بشریت ، در مقابل سرمایه داری هار ، تمام قد ایستاده است و این، البته ، اول عشق است . توضیح واضحات : به باور من ، در غیبت « چپ » ، « راست » دنیا را یک جا می بلعد . پس نتیجه می گیریم که من دشمن « چپ » نیستم . نقطه ، سر سطر .2ـ شما مختارید ، از مرحوم ِمغفور ِ جنت مکان ِ خُلد آشیان ، سید جعفرپیشه وری بیاموزید و به او بنازید . اما، این دیگر بی انصافی است که همزمان ، از نردبام « کانت » بالا بروید و شعار «عصر روشنگری» را به ابتذال بکشید...
3 ـ فرمودید : « شما مواظب باشید استخوانهای کوروش تان از دستتان در نرود. و حزب پان ایرانیست و مانندهای آن » . پاسخ : باور بفرمایید که نه حزب پان ایرانیسم ربطی به من دارد ونه من ربطی به حزب پان ایرانیسم دارم . دو دیگر آن که، استخوان های مرحوم ، کوروش ِ سابقاَ کبیر هم ، به گمانم ، دیگر پودر شده باشد . از این رو، نگران در رفتنش نباشید.
5 ـ فرمودید : « مارکسیسم ... محل «بازی بچه ها» نیست. و همینطور «کودکستان» هم نیست » ....
پاسخ : من با این که « بچه » هستم ! و به « کودکستان » هم می روم! اما ، باور بفرمایید ، هرگز هوس نکردم ، با مارکسیسم « بازی » کنم . یا ،« مارکسیسم بازی» کنم. آخه ، مارکسیسم بازی ، یک جورایی خطر ناک است و آدم ، ناخواسته ، سر از « اوین دَرَکه » در می آورد. می گویید نه ، از خانم اشرف دهقانی بپرسید!
6ـ نوشتید : « مقاله [ خانم اشرف دهقانی ] با اندیشه ی مارکسیستی نگارش یافته، کسی میتواند آنرا نقد کند که به این فلسفه تسلط داشته باشد.»...
پاسخ : راستش ، من ، در مقاله خانم اشرف دهقانی ( جز تکرار ِ مکرر ِنام مارکسیسم و امپریالیسم و مبارزه طباتی و ... ) نشانی از اندیشه مارکسیستی ندیدم . البته ، بی اطلاعی چپ های ما از مارکسیسم ، منحصر به ایشان نیست. دانسته های قاطبه ی چپ های ما ، از مارکسیسم ،« از اصول مقدماتی فلسفه » ، نوشته ی ژرژپولیتسر و چند جزوه از استالین و احیاناَ جزوه « یک گام به پیش ، دو گام به پس » لنین فراتر نمی رود. به عبارت دیگر، درک و دریافت « چپ » های ما ، از مارکسیسم، دست بالا ، فهمی ناقص از مارکسیسم مبتذل روسی است ، که البته ، آن را هم درست نمی دانند. ( خواندن و فهمیدن کتاب « کاپیتال » مارکس ، پیشکش ، که خواننده های آن در میان « جپ » های ایران ، از تعداد انگشتان دو دست فراتر نمی رود.) خانم اشرف دهقانی ، همچون قاطبه « هویت طلب » های ایران ، در این نوشته ، از اصطلاح « حق ملل در سرنوشت خویش » ، سوء استفاده می کند که هیچ ربطی به درک لنینی از آن ندارد. همان طور که در کامنتی توضیح دادم ، آقای بابک امیر خسروی ، در مقاله بلندی ، در مورد « حق ملل در تعیین سرنوشت خویش»، آشکار نشان می دهد ، که این ترم لنینی ، هیچ ربطی به آن چه هویت طلب های ما می گویند ، ندارند. در واقع ، حضرات تجزیه طلب ، از « حق ملل در تعیین سرنوشت خویش» سوء استفاده کرده و آن را جعل کرده اند.
7ـ در مورد « تاریخ مسئله و آذربایجان » ، اگر عمری بود ، چیزی می نویسم که از خجالت ! شما در آیم ....
در خاتمه : خدا عاقبت ما را ، در مقابل مشت های گره کرده و دهان های کف کرده و نگاه غضب آلود ِ « پان ترک » های سنگر گرفته در جبهه ی ایرانگلوبال ، ختم به خیر بفرماید !
علیرضا جان. کدوم عدم اطلاع؟ به عقیده من امیر ارسلان بابایی عمدا این کار را کرده. بی اطلاعی برای زمانی است که خبری انتشار بیرونی پیدا نکرده باشه. اعترافات احمد جعفری همه جا منتشر شده و امیر ارسلان ها خوندند. احمد جعفری هم در اعترافاتش گفت که وزارت اطلاعات از اصغر کیانی در هلند گزارش می گرفت.
لینک اعترافات احمد جعفری http://www.iranglobal.info/node/29655
آقای علیرضا این لینک که دادید دوباره با فحاشی و تهمت زدن امراله ابراهیمی به آقای بهزاد علیشاهی شروع میشود.
SIAGAL YEK HADESE GHAMANGIZ BOOD NE YEK RASTAKHIZ KE HASEL AN BEGHATL RESIDEN TEADADI NEZAMI BEGONAH VE ROIE KAR AMEDEN REGIME ASLAMI VE AGHAB AFTADEH VE KHONRIZ VE BARGAHST ASTEAMAR PIR YANI ENGLASTAN ASST AGAR RAST MIGOID HALA VAGHT RASTAKHIZ ASST
خانم ناهید حسینی - سلام، از اینکه گاها دست به قلم می برید و در ارتباط با مسایل و مشکلات رفته بر مردم می نویسید جای تشکر دارد، ولی آخر مگر این ایدیولوژی ... و چپگرایی / چپ نمایی چقدر مغز انسانها را شستشو می دهد که فقط تعدادی از مشکلات را پیرهن آسمان کنند، اما قتل عام ایزدیان کُرد را که همین الان در حال انجام هست را نبیند، کشور ترکیه آتاترکی حالا رشد کرده و به دست خود نسل کُشی کُرد را انجام نمی دهد بلکه نیروهای تندخو و خشن اسلامی را با پول شیخهای خلیج و از طریق خاک ترکیه بطرف کُردستان گسیل می کند تا نسل کُشی کُرها را تکمیل کند، ایکاش در مورد پاکسازی قومی ملیتی کُردها هم فارغ از عینک غبارآلود ایدیولوژی ............... استالینیستی هم نگاهی داشتید. آرزوی سلامتی و تندرستی برای شما دارم
آقای وغ وغ صاحاب! لطفا با دم شیربازی نکن! شما و افرادی مثل شما، حتا خاک پای قهرمان آزادی" اشرف دهقانی" نیز نمی شوید. این دختر قهرمان آذربایجان" این اسطوره مبارزه و مقاومت" که تمام عمر گرانبهای خویش را در راه آزادی و خوشبختی مردمش صرف کرده است، و به مثابه سمبل آزادی، زندانهای رژیم آریائی شوونیسم فارس، و شاهنشاه آریامهری بابا بزرگتان کوروش کبیر را در هم نوردیده است، افتخار آذربایجان است. لطفا لقمه کوچکتر از دهن خود بر دارید. بانوی گرامی سرکار خانم "اشرف دهقانی"، به مثابه برادر قهرمانش زنده یاد " بهروز دهقانی" این اسطوره مقاومت که درشکنجه گاه ساواک، در برابر دژخیمان رژیم آریامهری بابا بزرگتان، که پاهایش را اره کردند، خم به ابرو نیاورد، و به آرمان خلق و خوشبختی آن وفادار ماند، و لب نگشود. هردوی این قهرمان نامی آذربایجان تا ابد درقلب مردمش جای خواهند داشت. آقای وغ وغ! لطفا بکش کنار، بگذار
هوای تازه بیاد.آقای باصطلاح تبريزی کسی از دکتر هيئت قهرمان درست نکرده و نخواهد کرد آنچه بود و هست حس منتداری و احترام به شخصيتی است که سالهای سال به ملتش خدمت و فرهنگ و ادبيات و زبان ترکی خدمت کرده .يعنی اشتباه از جنابعالی است که جای سپاس و قدر دانی را با الفاظ سياسی رهبری و بت عوض کردی .خود دکتر در ديدار هايش با دوستان وقتی مسائل سياسی مطرح ميشد و بجد و يا به شوخی پيشنهاد وارد شدن دکتر به مسائل سياسی ميشد جواب ميداد « من اويمه گئتمک ايسته يره م اوينه يوخ » يعنی که من ميخواهم به منزلم بروم به اوين نه » و خيلی راحت ميگفت من اگر تحمل فعاليت ادبی را در اين شرايط فشار انجام دهم وظيفه ام را انجام داده حساب خواهم کرد و من تحمل بيشتر از اين را ندارم .
حسن آقا! شما شخصا چه منافعی در ایران داری؟ که سفت و سخت بدان چسبیده ای؟ در جغرافیائی که جز سردمداران پان ایرانیسم و شوونیسم فارس، ملییها هیچگونه حق و حقوقی در آن ندارند، و هیچگونه راه نجانی برایشان باقی نمانده است. آیا بهتر نیست که این مرداب عفونت زده از هم بپاشد و مردم نجات یابند!
کیانوش گرامی رهبران هیجوقت نمیایند جواب بدهند. شنیدید که میگویند سفره باز نشده بوی عطر میدهد.
قرآن حرف خداست وکسی که عربی نداند و درحوزه قم درس نخوانده باشد حق ندارد آنرا برسی کند. مخصوصأ اگر کسی فلسفه کلاسیک قوم عربستان را نمداند باید نخست به طمان عثمان دست نزند.
بله، عمداً عکس را نه از زنان کوبانی بل از « زنان نظامی» انتخاب کرده اند. اصولاً موضوعات لازم بود جهت تحلیل از هم تفکیک میشد. و حتی عکس. نویسنده لازم بود مشخص میکرد میخواهد در باره ی «نظامیگری زنان» صحبت کند یا زنان کوبانی.یا زنان خاورمیانه، و در کدام «شرایط» . یا تبلیغات در مورد زنان مسلح. یا قهرمانی های زنان . و... نویسنده مانند بسیاری از زنان فمنیست اندیشه هایی پراکنده در مورد مسایل گوناگون در هم آمیخته و از حل مسایل وامانده است. این نشانه «مغشوش» بودن نظریات دوستان فمنیست است. افکارشان حسابی درهم ریخته است.علت آن این است که ایده لوژی «فمنیسم» آشفته است. اینان هم دربرخورد به مسایل نمی توانند فارع از ایده لوژی خود بیاندیشند. راه درست برخورد به مسایل، نخست «خداحافظی» از ایده لوژی فمنیسم است. آلترناتیو آن، «برابرحقوقی انسانها جهت رفع تبعیضات» است که انسان را مد نظر دارد و نه «جنس» را.
و مبارزه با «ایده لوژی جنس گرایی». و تفکیک آن از «جنبش برابرخواهی زنان» . و مبارزه با تبدیل کردن «جنبش زنان ایران» به «جنبش زنان فارسی زبان». و دفاع از «رفع تبعیض زنان همه ی ملیتهای ایران» و حتی خاورمیانه. زنان غیر فارسی زبان در ایران 3 نوع تبعیض متحمل میشوند در حالیکه زنان فارسی زبان 2 نوع. ستم دیکتاتوری،نابرابری زن و مرد، ستم فرهنگی. اینها برای دوستان فمنیست عملاً تنها از زاویه « تمامیت ارضی، حقوق برابری زن و مرد فارسی زبان، و ایده لوژی فمن» مطرح است. با این نگاهها نمی توان مسایل را درست طرح و حل نمود. نویسنده در مقاله فرق قهرمانی را با تبلیغات قهرمان سازی نمیداند. هر دو را با هم قاطی کرده. از مسلح شدن زنان کوبانی می ترسد ولی از قتل عام شدن آنها باکی ندارد! از مسلح شدن زنان ملیتها به ویژه در ایران می ترسد ولی از نقض حقوق فرهنگی و جنسی آنان واهمه ای ندارد. خلاصه کنم: مکان و زمانی هست که ضرورت دارد زنان مسلح شوند و شرایطی هست که می توانند نشوند. مکان و زمانی هست که زنان واقعاً قهرمانی نشان میدهند و باید قهرمانی آنان را ستود و به نسلهای آینده آموخت. شرایطی هست که نیازی به این کار نیست . جنگ و خشونت و نظامیگری همه پدیده های ساخت نظام اقتصادی- اجتماعی ، و فرهنگی و سنتی مسلط بر جامعه اند برای «قدرت-رقابت- امنیت- منافع». راه کسب حقوق مبارزه مسالمت آمیز است. اما در مقابل نیرویی که آمده نه برای صحبت بل برای کشتار، دفاع از حیات خود وظیفه اول است. راه درست زنان ایران، دفاع از همه حقوق زنان ملیتهای ایران از جمله دفاع از رفع ستم فرهنگی بر این زنان است.نه به بهانه های مختلف سکوت در برابر این ستم مضاعف. این دوستان فمنیست هنوز در مورد زنان ایران سیاست درستی ندارند ، در اندیشه زنان خاورمیانه و حتماً جهان اند! رک بگویم فمنیسم نوعی راسیسم است. جنس گرایی با نژادگرایی سرشت متفاوتی ندارد.ایده لوژی فمنیسم آفت «جنبش برابری خواهی زنان ایران» است. فمنیسم ایرانی فمنیسم فارسی ست. غم تمامیت ارضی را دارد و نه غم برابری حقوقی را. غم جنگ و خشونت و حقوق عملاً بهانه ای بیش نیست؛ برای دغدغه هایی غیر از «برابری حقوقی». فمنیست های به اصطلاح ایرانی برابری خواه نیستند. بل تمامیت گرا هستند. و تبعیض گر. زن چه فرقی با دیگران دارد؟ چرا از استقلال و آزادی و رفع تبعیض سرزمین و مردم خود دفاع نکند؟ او در شرایط مختلف با شیوه های مختلف مبارزه ضرورت دارد از هستی و حقوق خود و مردمش دفاع کند. راه مبارزه با جنگ از راه دفاع از خود میگذرد.باقی کامنت یوسف آذربایجان که به علت عدم گنجایش ص. افتاده بود اینجا تکمیل میشود:« و از آن روزی که مردم خواهان دفن دکتر درتبریز بودند بنده با تمام وجودم اطمینان داشتم که دولت حاکم در ایران چگونه این بزرگوار را خاری در چشم خود می بینند،اما چیزی ننوشتم حتی در صفحه فیس بوکم تا شاید به تبریز انتقال یابد جسم مقدسشان ، و نهایت استاد در آن نیمه خاک خودش آرمید و این مرا هرگز ناراحت نکرد زیرا ، خیلی از حقایق بر خیلی ها از مقامات تا انسانهای عادی روشن گردید،
امروز در تبریز و سایر شهرهای آذربایجان و تهران مردان بزرگی در غربت وطن آرمیده اند ، زمانی که بر مزار "صمد بهرنگی" ستارخان "شیخ محمد خیابانی " و سایرین سر می کشی آه از نهادت بلند می شود ، مزاری که سنگینی استبداد و بی حرمتی دولت حاکمه را بر آن احساس می کنی ،وبر مظلومیتشان می سوزی ، و یادت می آید که بیگانگان بر تو حکومت می کنند و تاب دیدن قهرمانانت را و بزرگانت را ندارد .ما هنوز یک آذربایجان داریم ، و دفن پدرمان در باکو حس غربت ،در دل کسی را سبب نگردید، بلکه بیش از پیش بر وحدتمان سبب گردید.
روحش شاد ،راهش مستدام.
2014.08.16-آلمان
شریفه جعفری»
آقای امیر ارسلان بابایی ار روی عدم اطلاع و یا به عمد امرالله ابراهیمی و اصغر کیانی را کنار هم قرار داد در صورتیکه امرالله ابراهیمی در سالهایی که بهزاد علیشاهی عضو مجاهدین و در کمپ اشرف بود علیه اصغر کیانی افشاگری کرد و اعلام کرد که پلیس هلند فایل صوتی او با وزارت اطلاعات را به دادگاهی در هلند داد. همین چند روز پیش بود که باز علیه اصغر کیانی افشاگری کرد. اینهم لینکش http://www.iranglobal.info/node/36535
mohandes koja bod,ye seri bisavad daneshgahai alaki azad v ghirah ke ba pool madrak greftand
جانم، وقتی شما نگاه «قبیله کوروشی» دارید چرا دیگران نداشته باشند؟ برای شما خوب است برای دیگران بد؟ هر وقت نگاهتان عوض شد می توانید ایراد بگیرید. پیشه وری، بله، ما او را داریم و از او میاموزیم. همینطور از جهان . و از کانت. شما مواظب باشید استخوانهای کوروش تان از دستتان در نرود. و حزب پان ایرانیست و مانندهای آن. شما در کامنت خود چیزی ننوشته اید. با شعار «عهد دقیانوس» که چیزی قدیم نمی شود. شعار را هر کسی میتواند هوار بکشد. نقد شعار نیست. نشان دادن و اثبات و استدلال است. بفرمایید قدیمی بودن چیزی را اثبات کنید. مکتب مارکسیسم هزاران متفکر و فیلسوف دارد محل «بازی بچه ها» نیست. و همینطور «کودکستان» هم نیست! کسی که هندسه نمیداند نمی تواند از دریچه مارکسیسم سرک بکشد. بفرمایید نخست هندسه بیاموزید بعد بیایید!
در هندسه اول قضیه مطرح است بعد دلیل و اثبات. کامنت شما نشان میدهد که چیزی از این مسایل سرتان نمیشود.مقاله بالا با اندیشه ی مارکسیستی نگارش یافته، کسی میتواند آنرا نقد کند که به این فلسفه تسلط کافی داشته باشد. و همینطور به تئوری لنینی «حق تعیین سرنوشت ملل». و همینطور به «تاریخ و مسایل آذربایجان». و همینطور به علم «هندسه ».اگر چیزی دارید بفرمایید ، دوست داریم از شما بیاموزیم. اشرف دهقانی از زنان قهرمان و متفکر و مبارز آذربایجان است. و معلق به راه آزادی همه زحمتکشان. مردم چهره و شخصیت زنان مبارز تاریخی و اساطیری خود را در سیمای او می بینند. وقتی از «نگار» کوراوغلو حرف میزنند، و قتی ار «هاجر» نبی حرف میزنند ،... این زنان اساطیری و تاریخی در وجود اشرف دوباره برایشان زنده میشوند. جوانان ما او را «ژندارک آذربایجان» نامیده اند و سمبل مبارزه ی خود میدانند. با تمام نقدهایی که می توانیم برایش داشته باشیم.