Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

ادعای نویسنده مبنی بر اینکه ( در مقابل ، پان ایرانیست های آریائی در حکومت و در بیرون از آن در میان اوپوزیسیون ، چنان در خواب خوش گذشته ای موهوم و خیال بافی « ایران آریائی» ازلی و ابدی و قداست زبان فارسی فرو رفته اند که فقط شاید زمانی و اقعیت ها ی جامعه خود را دریابند که دیگر ممکن است خیلی دیر شده باشد.) از بنیاد خطاست .
نظام جمهوری اسلامی بر خاسته از تسلط هزار ساله اسلام و اقندار بی رحمانه شیعه میباشد..نویسنده محترم متوجه قدرت دین در جامعه ایران و بویژه در اذربایجان نیست..اساسن نظام اسلامی مخالف ملی گرائی ایران گرائی و اریا پرستی است.
هیچ ملی گرائی اجازه نخواهد داد منافع مردم ایران به غارت رود ویا خرج تبلیغ اسلامی و یا سر از برون مرز در اورد.
یک ایرانی ملی گرا یک میهن پرست است و منافع مردم ایران برای او بالاتر از دین و خدا و محمد و امامان است.

دولت اسلامی از اغاز همواره دشمن شماره یک ملی گرائی و ایران بوده و این دشمنی از سوی چپ دامن زده شده و هنوز این دشمنی ادامه دارد..نا گفته پیداست که جریانات سیاسی چپ و دینی نماینده مردم نیستند .جریانات سیاسی مانند سازمان مجاهدین و یا حزب توده و یا فدائیان در طول 70 سال گذشته و 40 سا لگذشته هدفی جز کسب قدرت از طریق کودتا و خشنونت قهر امیز نداشته اند.
شاید روزی ایران نیز تمامیت ارضی خود را بخاطر سیاستهای غرب از دست بدهد ولی یک حقیقت را باید در نظر گرفت و ان اینکه مسئول انچه در ایران روی داد مروجان دین اسلام و چپهای ایران هستند.اگر روزی هم زبان اذری ترکی کوردی د رمدارس قانونی شود باز هم علم مخالفت و جداسری وجود خواهد داشت.بدون شک در صورت جداسری استانها همه ایران میدان تاخت و تاز غرب وعرب و ترک خواهد شد.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ایلیار ! قیاس به نفس می فرمائید ، قربان ! کامنت اخیر شما هم ، از قماش همان نگاه قبیله ای مسبوق به سابقه شما ، نسبت به مسائل و موضوعات است . لطف فرموده ، به همان « پیشه وری» تان قانع باشید و اسکلت مرحوم « ایمانوئل کانت » را در قبر نلرزانید .
دو دیگر آن که ، اگر عصبیت قبیله ای به شما اجازه دهد ، در همان چند کامنتی که در مورد مقاله خانم دهقانی نوشتم ، می توانید برخی سئوالات بنیادی را ، در ربط با دید عهد دقیانوسی این خانم محترم بیابید. البته ، فعلاَ ریش و قیچی سایت ایرانگلوبال در دست شما و رفقایتان است. و می کنید ، آن چه دلخواهتان است و می نویسید ، آن چه گوارای دل داغدیده تان است.

نوشته شده توسط: Anonymous

در رابطه با سازمان مجاهدین میتوان افراد را به چند دسته تقسیم کرد :
۱. کسانی که همچنان با سازمان مجاهدین همکاری می‌کنند و همه خطوط سیاسی آنرا قبول دارند ۲. عده‌ای که جدا شده اند ولی همچنان در راستای مبارزه با جمهوری اسلامی به مجاهدین کمک می‌کنند .۳ عده‌ای نیز با حفظ ضدیت با جمهوری اسلامی مخالف سازمان مجاهدین هستند ولی دشمن اصلی‌ مردم را رژیم اسلامی میدانند. ۴
عده‌ای که به سمت رژیم رفته اند و شاید استخدام وزارت اطلاعات شده اند .۵ گروهی هم هیچ کار سیاسی عملی‌ نمیکنند ولی تا میتوانند دنبال افشاگری بر علیه سازمان قبلی‌ خود هستند ممکن است وابسته به رژیم اسلامی هم نباشند ولی یادشان رفته که حکومت دست آخوند‌ها ‌ست و مشکل مردم گروه مجاهدین نیست آخوند‌ها عاشق گروه اخیرند چون خرجی برایشان ندارند !

نوشته شده توسط: Anonymous

Paylaş:

Share on facebookShare on twitterShare on emailShare on printMore Sharing Services2

پروفسور جواد هیئت در اثنای چاپ کتاب "تاریخ مختصر ترک" / شریفه جعفری

Bazar, 16.08.2014 02:31

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما

جسمش را به خاک سپردیم روحش را در کالبد تک تک عاشقان آذربایجان به ودیعه گذاشتیم ، تا برای همیشه جاودانه بماند، پیر راهمان باشد تا بپیماییم راهش را.
آری ناشر آری ناشر کتابش بودم افتخاری که تا ابد به آن خواهم بالید، وقتی جناب" پرویز شاهمرسی "، ترجمه فارسی کتاب دکتر را برایم ارسال کرد ، دنیای از خوشحالی را در خود حس کردم ،زیرا می دانستم چه قدر گرانبهاست و چه چیز ارزشمندی به دستم افتاده است
به مثابه ی "قدر زر زرگر شناسد" و بنده نیز به عنوان ناشر کتابهای ترکی زری یافتم و بهایش را شناختم ، دنبال کارهای مجوز

عنوان ناشر کتابهای ترکی زری یافتم و بهایش را شناختم ، دنبال کارهای مجوز رفتم برای گرفتن مجوز این کتاب با واسطه و پرداخت شیرینی به جناب کارمند، کتاب بعد از بار اصلاحیه ، مشمول اخذ مجوز گردید،
شروع به چاپ . پخش آن نمودیم ، یکی از بهترین ها ، در نمایشگاهها در کتابفروشی ها ، پر فروش ترین بود، بعد از مدتی از چاپ و پخش 6ماه تعلیق انتشارات را اعلام کردند ،اما دستور از چه کسی از کجا و چرا معلوم نبود ، اعلام شفاهی بود، بعد از مدتی گفتند کتابی غیر مجاز چاپ کردی ، کدام کتاب؟" تاریخ مختصر ترک" تالیف دکتر" جواد هئیت" آه از نهادم بلند شد ، از چیزی که می ترسیدم سرم آمد ، فکر می کردم با گرفتن مجوز کار تمام شده است ،اضطرابم به خاطر بی عدالتی و بهانه گیریهای وزارت ارشاد بود که بر کتابهای ترکی حاکم بود، نه اینکه کتاب مشکلی داشته باشد ، کتاب تنها گوشه ای از تاریخ ملت ترک را با زبان درک ملت نشان می داد ،
دستور صدور مجوز قبل از چاپ را داشتم اما دستور شکستن نشر پینار در اوج پیشرفتش بود، ودر سیستمی که قانون افکار عده ای مشخص می باشد ، مجوز داشتن چیزی را به کسی اثبات نمی کرد ، تا اینکه به دادگاهم فرا خواندند ، و مرا به جرم "فرقه گرایی ، تفرقه افکنی و نشر افکار پان ترکیستی و غیره" محکوم کردند ، در آن شرایط موجود شخصی و روحی چاره ای جز ترک کردن خانه و کاشانه ، وطن و خانواده نداشتم ، در دیدار آخری که با دکتردر تهران داشتم، معمولا با دکتر در منزلش دیدار می کردم به خاطر مسائل کتابشان ، به دکتر گفتم چاره ای جز رفتن ندارم ،
و ایشان گفتند: "می خوهی من بروم وزارت و با معاونت ارشاد آنروز درّی صحبت کنم " ؟
گفتم دکتر من چهره ی اصلی این بی سوادهای مدعی را به خوبی شناخته ام، آنها امروز به خدا هم بندگی نمی کنند، من اجازه نمی دهم بزرگی چون شما از فرد نالایق و بی سوادی چون دری چیزی را طلب کنید و مطمئن هستم قبول هم نخواهد کرد ، گفتم دکتر انتشارات تنها تلاش و امید من نیست ، این نباشد راهی دیگر پیدا می کنم برای فعالیت ،
دکتر لبخندی زد و گفت وقتی مجله وارلیق را چاپ کردیم 30 جلد فرستادم به میانه ، مجله ها برگشت خورد علت را پرسیدم طرف به من گفت ما کمونیست نیستیم ،ولی امروز از همان میانه تو را می بینم چون کوه استوار ، و این مرا خیلی خوشحال می کند، باشد بچه ات را بردار برو و شماره تلفن های فامیلش را برایم نوشت و گفت نترس و دلسرد نباش ، از علم آموختن کسی ضرر ندیده است ".
وتعریف کردم وقتی در سالن های وزارت ارشاد متحیر و ناراحت التماس کنان . اعتراض کنان از هر مقامی کمک می خواستم ، یکی از تازه واردهای بسیجی که تازه منشی رئییس شده بود بی اطلاع رفت پرونده را پیش من باز کرد و نشانم داد که از طرف اطلاعات و اداره ارشاد تبریز و اطلاعات ایران چه نامه هایی بر علیه دکتر هئت نوشته شده است ، بسیجی جوان با خواندن آنها سرش را تکان می داد و گاهی یک" وای" می گفت طوری که خودم نیز وحشت می کردم ،و به من گفت تو چه طور این فرد را نمی شناسی ؟ می دانی پدرش کی بود ؟ علی توده !!
گفتم علی توده کس دیگری است ، اما پدرش مرد بزرگی بود ، و خودش هم "عمرش را در خدمت به مردم سپری کرده است ، مجله وارلیق را چاپ می کند ، و امروز در تهران است اگر این قدر خطرناک است چطور کسی کاری به کارش ندارد، گفت شاید نمی توانند، اگر آدم مطرحی باشد که می گویی؛ دولت به خاطر سیاست ، نمی تواند کاری بکند.
و از آن روزی که مردم خواهان دفن دکتر درتبریز بودند
نوشته شده توسط: Anonymous

جملگی نقش دیو می کردند - پس ز بیمش غریو می کردند. لغت نامه دهخدا

نوشته شده توسط: Anonymous

خانمی کە این مقالە را در رابطە با زنان مسلح کورد کوبانی نوشتند حتی اینقدر در این رابطە غیر مطلعند و نا آشنا کە نمیدانند عکسی کە ضمیمەی این مقالە است کوچکترین ربطی بە زنان و دختران مسلع در کوبانی ندارد این دستە از زنان مسلع کە عکس ضمیمەی مقالە است زنانی هستند کە زیر نظر حکومت کوردستان در عراق مسلح شدند و این زنان حقوق بگیر هستند دقیقأ مانند تمامی ارتشیهای جهان ولی زنان کوبانی زنان مسلحی هستند کە از جان و خانەی خود در مقابل سیاهی و بربریت اسلحە بدست گرفتند

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

کیا جان کدام نظر؟ مگر اینجا نظری و نقدی بیان شده که نویسنده ضرورتی برای پاسخ گویی ببیند؟ این کامنتها از نظر من هم نیازی به جواب ندارند. کدام مسئله مهمی در رابطه با مقاله مطرح شده؟! نخست مقاله را نقد کنید تا ببینیم نتیجه چه میشود.مقاله با دید مارکسیسم کلاسیک نوشته شده ولی آیا کسی هست که «مارکسیم کلاسیک» را بتواند نقد کند؟ تا بعد بتواند خود مسایل مقاله را بسنجد؟ متأسفانه چنین کسی حتی در بین نویسندگان هم نیست؛تاچه رسد به کامنت نویسان بازیگوش.هر کس توانی دارد بفرماید؛این کوی و این میدان!

نوشته شده توسط: Anonymous

بسیار جالب بود . ولی ایکاش شما در ایران می بودی و نمی گذاشتی سازمان فدائیان به دست فرخ نگهدار و علی کشتگر بیفتد . چرا اینهمه افشاگری و تاریخ و کتاب و ترجمه کلاسیک ها را بعد از انقلاب منتشر نکردید تا هواداران دنبال سازشکاران نروند .

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

من نمی فهمم که چرا خانم اشرف دهقانی به سئوالات و اظهار نظرات پاسخ نمی دهند؟

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

یکی از مترجمان داستان مهمان - زری اصفهانی- می نویسد:«"L'Hote"
داستان مهمان یکی از زیباترین و درعین حال فلسفی ترین داستان های کامو است تیتر داستان ( لو ت ) درزبان فرانسه هم به معنای مهمان است و هم میزبان و انتخاب آن از طرف کامو به وضعیت فرانسویهایی که در الجزایر بدنیا آمده وساکن آنجا بودند اشاره میکند . داستان درمورد برخورد بین یک معلم الجزایری – فرانسوی و یک عرب در آغاز قیام الجزایر است . داستان بیان تم های مهم اعتقادی کامو ( به عنوان یک اگزیستانسیالیست ) است از جمله این تم ها ، که دراین داستان به زیبایی هرچه تمام تر مورد بحث قرارمیگیرد . آزادی ، ارزش زندگی آدمی ، مسئولیت ، سختی انتخاب اخلاقی و قضاوت درعمل دیگران و دیگر تم های اگزیستانیسالیسم است .ازطرف دیگر تصویری اززندگی مردم استعمارشده ورابطه آنها با استعمارگران را نشان میدهد. قهرمان داستان ، مدیر مدرسه شخصیتی شبیه خود کامو است .

همچنان که کامو یک فرانسوی – الجزایری بود و با افکاری شبیه درو.»منبع "کتاب دوست".
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

نتیجه بحث بر سر عکس: عکس اشتباه بود درست شد. و پرداختن به خود داستان مورد تأکید قرار گرفت. ممنون از تلاش دوستان.

نوشته شده توسط: Anonymous

سروش گرامی ممنون از دقت و تذکر شما. حق باشماست. و اشتباه و عدم دقت از من. تصحیح شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام
دوست گرامی، سخن شما درست است. ولی دقت در کار هم مهم بسیار ارزشمند است. ما نمیتوانم عکس بوگارت را بجای کامو بگذاریم.با تشکر

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

در مورد پرداختن به موضوع در کامنت بحث مفصلی اینجا انجام دادیم و مقاله ای هم در این خصوص در ص. اول موجود است:«چرا ما اینیم، و با داعش خویشی نظری داریم؟-کامنت های جالب و خواندنی» با این همه «تنباکو دود و آتش کردن» ، این دوست گرامی-سروش-به جای پرداختن به محتوای داستان مهمان، چسبیده به «عکس» و گوشها» . یعنی آیا سطح فکر در مورد ادبیات تا این اندازه است؟ یا بعصی ها میخواهند با «دگر آزاری» حال بکنند؟ اگر چنین است پس «سطح فرهنگ» چه میشود؟ یعنی کفگیر به ته دیگ خورده؟ انگار ، بله!...نه! سروش گرامی نشان داد که عکس اشتباهی ست و ضمن تأکید بر اهمیت متن لازم است عکس هم درست انتخاب شود. باز هم ممنون از دقت ایشان.

نوشته شده توسط: Anonymous

https://www.google.de/search?q=humphrey+bogart&tbm=isch&tbo=u&source=un…
X&ei=sosEVPzePMW_ywOelIHoCA&sqi=2&ved=0CK4BEIke&biw=1093&bih=536

نوشته شده توسط: Anonymous

به آقای Anonymous !...............................
در چنین اوضاع و احوالی که خاور میانه در آتش جنگ می سوزد و بحران اوکریان ، صحنه درگیری ناتو با روسیه شده است ، عده ای ( به قول غلامحسین ساعدی ) « چوخ بختیار ! » ، یقه مردم فلکزده ایران را ( به جرم ستم بر ترک .. ! ) گرفته اند و تا از ایران سوریه دیگری نسازند ، دست بر نمی دارند.

جناب Anonymous ! ممنون ، بابت لینکی که در اختیار کاربران ایرانگلوبال گذاشتید. همان طور که می دانید ، حکمرانان واقعی جهان ، غول های رسانه ای همچون روپرت مرداک ( سرمایه دار آمریکایی ـ استرالیایی) ، تِد تِرنر آمریکایی ، سیلویو برلوسکونی ایتالیایی و برتلزمان آلمانی هستند و... همین ها هستند که ( در تعامل با سرمایه داران بزرگ ) به سیاست های جهانی کشورهای سرمایه داری جهت می دهند و همزمان برافکار عمومی مردم جهان اثر می گذارند . همان اندازه و به همان کیفیت که ما به مطبوعات داخلی ایران بی اعتماد هستیم ، به همان اندازه آمریکایی ها ، آلمانی ها ، انگلیسی ها و ... به آن چه که در روزنامه می خوانند و یا از رادیو و تلویزیون می شنوند ، باور دارند. « بیلد تسایتونگ » ، یکی از روزنامه های پرفروش و معروف آلمان است که ، به طور کلی ، « راست» های المان را نمایندگی می کند. این روزنامه ، یکی از تأثیرگذار ترین روزنامه های آلمان است که نقش عمده ای در ساختن افکار عمومی این کشور دارد. من ، بار ها، در گفت و گو با آلمانی ها متوجه شدم که آن ها ، در بحث های سیاسی ، همان تیتر های درشت « بیلد تسایتونگ » و سر فصل های اخبار سیاسی را ، به عنوان دیدگاه و نظر خود تکرار می کنند و اگر گفت و گو ادامه یابد ، مجدداَ همان جمله ها را ، بی هیچ کم و کاست به عنوان نظر خود تحویل می دهند . یعنی ، افکار عمومی مردم آلمان ، عموماَ همان نگاه رسمی دولت آلمان و مطبوعات « راست ِ» کشور است. البته بخش ها و لایه هایی از مردم هم در آلمان وجود دارد که به عنوان اپوزیسیون یا وجدان جمعی مردم ، در برابر تحمیق مطبوعات ِ پوپولیست و راست ، واکنش نشان می دهند و عمومآ همین ها هستند که در تغییر دولت ها نقش دارند.
امروز ، در غیبت ابر قدرتی مثل اتحاد شوروی ، امریکا و متحدینش یکه تازی می کنند و هر بلایی که می خواهند سر مردم جهان می آورند. نمونه اش وضعیت افغانستان، عراق ، سوریه ، لیبی و ... است که همه می دانیم . رسانه های همگانی، که قاعدتاَ می بایست به عنوان وجدان بیدار جهان ، اطلاع رسانی کنند و افکار عمومی مردم جهان را علیه سیاست های پشت پرده آمریکا و متحدینش سامان دهند، نه تنها اخبار درست را به اطلاع مردم نمی رسانند ، بلکه افکار عمومی را منحرف می کنند . نمونه دیگر ، درگیری غیر مستقیم ناتو و روسیه در اوکراین است. رسانه های همگانی غرب ، این گونه وانمود می کنند که دعوا بر سر « دموکراسی » و « حقوق بشر » ، از یک سو ، و سربرآوردن اتحاد شوروی دیگری ( از دل ِ کنفدراسیون روسیه ) است . در حالی که واقعیت حاکی از افزون طلبی جهان غرب ، در گسترش عرصه مطامع اقتصادی اش است . متأسفانه ، در چنین اوضاع و احوالی که خاور میانه در آتش جنگ می سوزد و بحران اوکریان ، صحنه درگیری ناتو با روسیه شده است ، عده ای ( به قول غلامحسین ساعدی ) « چوخ بختیار ! » ، یقه مردم فلکزده ایران را ( به جرم ستم بر ترک .. ! ) گرفته اند و تا از ایران سوریه دیگری نسازند ، دست بر نمی دارند.

نوشته شده توسط: Anonymous

بله -سیگارش هم کمی دراز است.

نوشته شده توسط: Anonymous

بهرنگ ،
اگر شما این عکس را با عکسهای کامو در اینترنت برابر کنید، تفاوتی بین گوشهای آنها خواهید دید. گوشهای کا مو کوچک هستند. با تشکر

نوشته شده توسط: Anonymous

سروش گرامی، عکس، آلبر کامو نویسنده ی داستان است. شما چرا این عکس را نمی شناسید. آلبرکامو شخصت جهانی ادبیات است.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای گلشیری سلام،
این عکس از خود تان است یا از آلبرت ؟ عکسی است که مرا بیاد هنفری بوگارد می اندازد؟

نوشته شده توسط: Anonymous

از تمامی دوستان خواهش می شود که دعوای فردی و گروهی خود را بهتر است در یک جای دیگر به صورت منطقی با هم حل و فصل کنند و تهمت و مارک زدن نباشد . همچنین به اطلاع دوست عزیز محمد از هلند می رسانم که سایت ایران گلوبال هر مقاله از هر فردی که باشد با رعایت قوانین سایت ایران گلوبال باشد بدون گرفتن هیچ گونه هزینه ای انتشار می دهد
در پایان از هموطنانی که موافق کمک کردن به اقای بهزاد علی شاهی هستند خواهش می کنم که به سایتی که اقای احسانی معرفی کرده مراجعه کنند لینک سایت مذکور:
http://chn.ge/1rHoICD

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تهرانلی, نمیدانم این فرمایشات خطاب به کیست ولی چون در کامنت قبلی مرا به اشتباه خطاب قرار داده بودید, زمانی که چوب را بردارید لابد سگ و دزد باید فرار کند. عزیز من, من نه سگم و نه دزد و میگویم اکثر آنچه فرمودید وجود دارد و داشته است و واکنش نسبت به آنها دائما و دائما و دائما تکرار میشود. ولی آیا فکر میکنید که شخصی چون جناب سلطانزاده بی خبر از این موضوع هاست؟ ایشان با علم به تمام این جریانات راه دیگری را پیشنهاد میکنند و شما بجای کف بدهان آوردن بهترست به این موضوع فکر کنید و اگر اشکالی در نظریه ایشان میبینید به آن بپردازید.

اما در باره توهین ها لازم ست که کمی سطح فکر را بالا بریم و به اصل مصیبت بپردازیم. جناب تهرانلی, ما ملت بسیار بسیار بی تربیتی هستیم و این در دورانی از زندگی خود من و شاید اکثر قریب به اتفاق ما و حتی رییس جمهور سابق ما رخ داده است. این جوکها تنها در باره آذربایجانی ها نیست. همه را شامل میشود. جک در باره بعضی هموطنان شرم آور است. مطمئنم که جک های مشابهی در زبانهای دیگر ما هم, کم و زیاد وجود دارد. رفتار جوانان در خیابان ها نسبت به بانوان را در نظر بگیرید؛ آیا این روش یک ملت متمدن است؟ قربانت گردم ما بی تربیت و عقب مانده ایم. والسلام. یک نکته را فراموش نکنیم ؛ افراطی ها در همه جوامع وجود دارند و خداوند ما را از شر آنها حفظ کند.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

تهرانی گرامی، 9 مورد در کامنت خود به کسانی که " سیاست دوستی خلقها" را درست میدانند نسبت داده؛ دوستاران این موضوع میتوانند نظر خود را بیان کنند. نخست بگویم که درک تهرانی از «سیاست دوستی خلقها» نادرست است.و اینکه خود از پیامش برداشت میشود- و اگر این برداشت صحیح باشد- «سیاست دشمنی خلقها» راجهت استقلال پیش می برد، «نادرست تر» است. فرق ترک را با ترکیست نمی داند. از کسانی که «سیاست دوستی خلقها» را درست میداند یکی هم نویسنده مقاله اشرف دهقانی گرامی ست. که خطوط این سیاست در نوشته اش دیده میشود. مقاله سلطان زاده «فدرالیسم» است و راحلی برای جامعه ایران می باشد. و بر اساس سیاست دوستی خلقهاست. بنا براین ایشان هم این سیاست را درست میداند. موارد پیام تهرانی:
1- چاپلوسی فارسهای راسیست، -بجای دفاع از حقوق انسانی مردم خود، - به بهانه دوستی (ترک و فارس) .
2-انگ پان ترکیسم می زنند!

3- چه فرقی بین رژیم اسلامی شما ها وجود دارد؟
4- رژیم فعالان آذربایجان را پان ترک، وتجزیه طلب میگوید، همان شعارها را تکرار میکنید.
5- به بهانه دوستی ترک و فارس، دنبال شونیسم فارس راه افتاده اند.
6- آیا اصلا آنان شما را کسی به حساب می آورند؟
7- جوک - سوسک -ترک خر میگویند. بما.
8- مردم ترک آذربایجان،پاسخ زیبنده ای تقدیم خواهند کرد.
9- آقایان که با ساز شونیسم فارس میرقصید، آیا از سرنوشت کسروی هیچ درس عبرتی نگرفتید؟
اشکال تهرانی 3 موضوع ست: 1-سیاست دشمنی بجای سیاست دوستی خلقها. 2- استقلال یا جدایی بجای فدرالیسم. 3- عدم توجه غیر خطی به تئوری دیگری. و خطی اندیشی. که تنها خط خود را حقیقت میداند.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

دوستان عزیز، کامنت را یک بار ارسال کنید نه چند بار. ارسال زیاد باعث میشود کامنت شما دیگر منتشر شود.

نوشته شده توسط: Anonymous

انسان چقدر باید، ساده، بی فکر و چاپلوس باشد، که مثل یک عمله بیگاره و بیمزد، با چرب زبانی و چاپلوسی در پیش پان فارسهای راسیست، و پان ایرانیستهای دیکتاتور، به جای دفاع از حقوق انسانی و ملی ـ مدنی مردم خود، به بهانه دوستی (ترک و فارس) دم فرو ببندد، و حتا با چرب زبانی، و خوشمزه گی پیش راسیسم فارس، با پر روئی و گستاخی علیه مردم خود قدم بردارد. و به کسانی که خواستار حقوق ملی ـ مدنی خویش هستند، و نزدیک یک سده در زیر چکمه های فاشیسم اسلامی فارس، نابود میشوند، مثل رژیم تهران، با بی وجدانی و هوچیگری، به آنان انگ پان ترکیسم بزند! اکنون عقل سلیم حکم میکند، که از چنین عناصری پرسیده شود، چه فرقی بین جنایتکاران رژیم اسلامی فارس و شما ها وجود دارد؟ رژیم اسلامی نیز به فعالان سیاسی مردم آذربایجان پان ترک، وتجزیه طلب میگوید، شما ها نیز مثل طوطی همان شعارها را تکرار میکنید. آنانیکه بدون فکر

به بهانه دوستی ترک و فارس، دنبال راسیسم و شونیسم فارس راه افتاده اند، و در پشت تندیس تبلیغات تمامیت ارضی، نماز میخوانند، آیا تا بحال از خود پرسیده اند، که چه ارج و قربی نژاد پرستان، و شونیسم فارس برایشان قائل هستند. و آیا اصلا آنانرا کسی به حساب می آورند؟ جواب به این سئوال خیلی ساده است. از همان روزنامه رسمی دولتی اش بیگیر تا شعر نویسانشان، از کارکاتورکش هایشان بگیر، تا تئاتر نماهایشان، از فیلمهای اکرانی بگیر تا جوکهای فرهنگیشان، از هنرپیشه شان بگیر، تا خبر گویانشان،... الی آخر، جوابشان به سئوال فوق، چنین است:( شما ترک نیستید، شما آذری هستید، ما به ترکها فحش میدهیم، نه بشماها. وقتی سوسک مستراح میگوئیم، منظورمان ترکها هستند، نه شما ها! شماها ترک نیستید، شما ها آذری هستید. وقتی ترک خر فحش میدهیم، منظورمان شماها نیستید، منظورمان ترکها هستند. شماها ترک نیستید، شماها آذری هستید. وقتی ترک نفهم میگوئیم، منظورما شما ها نیستید، منظورمان ترکها هستند، شما ها ترک نیستید، شما ها آذری هستید!... و الی آخر). جای سئوال نیست که مردم ترک آذربایجان، نزدیک یکقرن است که در مقابل چنین سیاستهای کثیف و راسیستی نژاد پرستان فارس، مقاومت میکنند، و دیر یا زود پاسخ زیبنده ای به یاوه گویان تقدیم خواهند کرد. اما سئوال ما از آقایانی که شب و روز سینه چاک و بیمزد، برای خوش آمد گوئی راسیسم فارس، وسط افتاده اند، و برای خدمت به پان ایرانیسم تمامیت خواه، مثل ملیجک سر از پا نمی شناسند، و مثل دلقکهای بیمزد با ساز شونیسم فارس میرقصند، این است: آیا از سرنوشت کسروی هیچ درس عبرتی نگرفتید؟ آیا در خدمت و خوش رقصی برای راسیسم فارس، بهتر از کسروی خواهید بود؟

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای یوسف رضا زاده ها : بگذارید کسانی که امرالله ابراهیمی ها و اصغر کیانی ها و مهدی ها را که می شناسند و سند یعنی قبض دریافت پول ها را دارند سربه زمین بگذارند بعد شما ها بیابید شلوغ کاری کنید که کسی این افراد خوش نام را نشناسد . فعلا ما زنده هستیم اقای امرالله و اصغر و ان قبض های پول با امضا ها هم از بین نرفته است . اگر ما حرفی نمی زنیم شما این قدر گردو خاک نکنید

نوشته شده توسط: Anonymous

اعضا جدا شده از سازمان مجاهدین سه دسته هستند : دسته اول انهائی هستند که رفتند دنبال زندگی خود چه در داخل ایران چه در اروپا . دسته دوم کسانی هستند که مجددا سازمان مجاهدین انها را استخدام کرد وبا حقوق خوبی دارند کار می کنند که بعضا حقوق انها بالای 3000 یورو است اگر لازم باشد نام می برم با سمت مسئولیت انها که در کشور های هلند ، فرانسه ، المان، انگلیس، نروژ و سوئیس و سوئد هستند با مدرکی که امضا داده اند وپول دریافت کرده اند . سومین دسته هم ان افرادی هستند که سرخم نکردند در مقابل این سازمان و شروع با افشاگری واقعیت های که دیده اند کرده اند . حال انها که دارند توهین می کنند به این دسته سوم مشخص است که چماقدار چه جریانی هستند والا در یک دنیای ازاد و دموکراتیک که نیاز به چماق کشی نیست هر کسی حرفش را می زند و خوانندگان خوشان قضاوت می کنند

نوشته شده توسط: Anonymous

تراژدی آنجاست که حتی دوستان و همرزمانش نمی توانند باور کنند که او فریب جمهوری اسلامی را خورده . آیا اروپا واقعن اینقدر خر تو خر است که کسی را بجرم جاسوسی اینهمه مدت نگه دارند ؟ مطعصفانه مجاهدین حق داشتند که پیش بینی کردند بعضی از بریدههای سیاسی به جبهه دشمن پناه میبرند . البته ایشان اولین و آخرین فرد نخواهند بود . و جداشدگان از مجاهدین باید بدانند که در صف آنان مهرههای دیگری هم هستند که بجای خدمت به خلق ، فعلا در خدمت خدا د و خر ر آمده اند .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تهرانلی, بنده مسئول فرمایشات حناب وغ وغ صاحاب! نیستم. از خود ایشان بپرسید. فرمودید " شما جنابان که سنگ اخوت و دوستی پان ایرانیسم و پان فارسیسم را به سینه میزنید". کجای فرمایشات!! من سنگ اخوت و دوستی پان ایرانیسم و پان فارسیسم است؟ تا آخر شب برای او قصه لیلی و مجنون گفتم, عاقبت پرسید لیلی زن بود یا مرد؟ حیرتم از چشم بندی خدا!

نوشته شده توسط: Anonymous

حناب وغ وغ صاحاب! جناب peerooz شما جنابان که سنگ اخوت و دوستی پان ایرانیسم و پان فارسیسم را به سینه میزنید، فرض بگیریم که تمام گفته هایتان درست باشد. و تمام و کمال حق با شما جنابان باشد. اما سئوال اینست که شما در جهت سیاست اخوت و دوستی با جامعه فارس و تشکیلاتهای گوناگون آن، که خود را تشکیلات سرتاسری می نامند، در عرض بیش از سه دهه، چه کارهای مفید تشکیلاتی علیه رژیم جنایتکار اسلامی انجام داده اید، کدام جبهه و یا تشکیلات وسعی را با برادران فارس خود، وسیاست کاران آنها، ایجاد کرده اید، و کدام گامهای اساسی را بر داشته اید، که دیگران را مزاحم این وحدت، و اشتراک عمل می بینید؟ آیا جامعه فارس اصلا شما را تحویل میگیرد؟ اگر جوابتان بلی است، در کدام گرد همائی ها شما را دعوت کرده اند، و کدام برنامه های آنی و آتی در پیش روی خود با برادران فارس و تشکیلاهای آنها دارید؟ لطفا محتوای چنین همکاری ها را

باطلاع عموم برسانید. تا مردم ایران نیزبدانند به چه میزان خلقها را نماینده گی میکنید، و با چه معیاری از حقوق ملل جغرافیای ایران پشتیبانی میکنید؟ و تاکتیک و استراتژی، و برنامه سیاسی شما جنابان برای آینده ایران، و نسبت به معضل اساسی و مهم جامعه، یعنی نسبت به استرداد حقوق ملل اسیرآن چیست؟ ممنون!
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

بله، گرامی، مغز شویی از قدیم تاکنون در اشکال مختلف توی جامعه بوده و خواهد بود. در همه جا این مسیر هست. اما ، مشکل، راه حل هم دارد. اروپا دوره ی «روشنگری» را پشت سر گذاشت. نتیجه این دوره برای دورانهای بعد و ما آن است که « همه چیز را لازم است از الک «تحقیق مستقل و علمی و آزمایسی» بگذرانیم. در غیر این صورت نباید همین جوری چیزی را پذیرفت.

نوشته شده توسط: Anonymous

سخن آخر. کامنت قبلی Anonymous از من است که ظاهرا فراموش کردم نام خود را ذکر کنم. احتمالا سرکار خانم دهقانی که این مقاله را جهت ثبت در تاریخ نوشته اند با دهان باز متحیرند که " اینها چه میگویند؟ " و حق دارند. گر چه کامنت های من مربوط به کامنت ها بود ولی از این فضولی خود از ایشان عذر میخواهم.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار, فرمایشات کانت من جمله " برای روشنگری از آن نوعی که گفتم فقط نياز به آزادی است، آن هم آن نوع آزادی که از همه‌ی انواع آزاديها، کمترين خطر را دارد ؛ يعنی آزادی در به کارگيری عمومی خرد خود در همه‌ی امور.". درست است اگر عوامل خارجی را نادیده بگیریم. مهمترین عامل خارجی در این باره شستشوی مغزی و به عبارت دیگر تاثیر تبلیغات بر جامعه است. در قدیم مسجد و کلیسا این وظیفه را بر عهده داشتند و در خدمت خود و " دولت " بکار میبردند ولی امروزه نه تنها هر دولتی در حد امکان خود و در ناحیه خود و بنفع خود آنرا بکار میبرد بلکه در دوران گلوبالیزاسیون, علاوه بر آن, این گروه الیت ٠١٠ در صدی ست که مغز ها را شسته و " گله " را هدایت میکند. رهایی از این دام جز برای گروهی مصمم بسیار مشکل و شنا در جهت مخالف جریان آب است.

در امریکا رسانه های عمومی که کاملا در اختیار از ما بهتران است مغز ها کاملا شستشو شده و برای اطلاع باید به سایت های خصوصی مراجعه کرد. این مغز شویی تنها محدود به امریکا نبوده و طبق مقاله زیر این مغز شویی درچندین دهه گذشته به اروپا نیز توسعه داده شده و گردش دست راستی اروپا نتیجه این اقدام است و منظور اصلی جدا سازی روسیه از بقیه اروپا و تفرقه انداز و حکومت کن میباشد. با وجود این با شما هم عقیده ام و در پیام به دوستی عر ض کردم " چشم باز و گوش باز و این عمی - حیرتم از چشم بندی خدا. در دوران اینترنت و وفور اطلاعات, و چشم بندی خدا ؟ ". بیله دیگ ..

http://www.commondreams.org/views/2014/08/29/full-spectrum-dominance-us-policy-iraq-ukraine
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

عزیز، بله، براستی هم «ما اینیم». اما چرا؟ چرا چنین هستیم و نه جور دیگر و بهتر؟ کانت فیلسوف آلمانی در سال 1784م. مسئله را توضیح میدهد و دلیل اش را آن میداند که ما جرئت نمیکنیم خرد خود را بکار اندازیم و تاریکیها را خودمان با دست خودمان روشن کنیم و مشکل را خودمان راحل یابی کنیم. چون خودمان را صغیر میدانیم و به راهنما و قیم نیاز مند میدانیم. او در مقاله خود «روشنگری چیست» برای بکار انداختن عقل خود در حل مسایل که آنرا روشنگری مینامد، می نویسد: «
روشنگری خروج انسان از صغارتی است که خود بر خويش تحميل کرده است. صغارت، ناتوانی در به کاربردن فهم خود بدون راهنمايی ديگری است. اين صغارت خود- تحميلی است اگر علت آن نه در سفيه بودن بلکه در فقدان عزم و شهامت در به کارگيری فهم خود بدون راهنمايی ديگری باشد. شعار روشنگری اين است : Sapere Aude «در به کار گيری فهم خود شهامت داشته باش»!


تنبلی وبزدلی دلايلی هستند بر اين که چرا بخش بزرگی از انسانها، زمانی طولانی پس از آن که طيبعت، آنان را به بلوغ جسمی رسانده و از يوغ قيمومت ديگران آزاد کرده است همچنان با خرسندی در همه‌ی عمر صغير می‌مانند؛ و نيز به همين دلايل است که چرا برای ديگران چنان آسان است که خود را قيم آنان کنند.

چه راحت است صغير بودن! [آدم صغير پيش خود چنين استدلال می‌کند که] اگر کتابی داشته باشم [منظور کتاب مقدس است] که به جای فهمم عمل کند، اگر کشيشی داشته باشم که به جای وجدانم عمل کند و اگر پزشکی داشته باشم که به من بگويد که چه چيزهايی بخورم و چه چيزهايی نخورم و... در اين صورت نيازی ندارم که به خود زحمت دهم. اصلاً احتياجی ندارم که بينديشم؛ تا وقتی پول دارم ديگران جور مرا می‌کشند. قيم‌هايی که از سر خيرخواهي، سرپرستی انسانهای صغير را بر عهده گرفته اند زود در می‌يابند که بخش اعظم نوع بشر (شامل تمامی جنس لطيف) برداشتن گام به سوی بلوغ ذهنی را نه تنها دشوار بلکه بسيار خطرناک می‌دانند.

قيم‌ها پس از آن که گاوان خود را رام کردند و مطمئن شدند که اين زبان بسته‌های مطيع و سر به راه بدون يوغی که بر گردن دارند گامی بر نخواهند داشت، آنان را برحذر می‌دارند که مبادا اين يوغ را از گردن خود بيفکنند و آزادانه گام بردارند ؛ چون در آن صورت، خطر آنان را تهديد خواهد کرد. اما اين خطر واقعاً چندان بزرگ نيست؛ زيرا پس از آن که آنان چند بار بر زمين خوردند قطعاً سرانجام راه رفتن را فرا می‌گيرند، اما يک بار زمين خوردن، انسانها را چنان ترسو و وحشت زده می‌کند که ديگر نمی‌کوشند تا بر پای خود بايستند و بی کمک ديگران گام بردارند...» نشانی مقاله جهت مطالعه بیشتر
http://www.nilgoon.org/archive/moughen/articles/Moughen_Kant_Enlightenmnet.html
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار,
با تشکر, ما نه تنها اینیم بلکه ما (کامنت گذاران ) نخبه جامعه خودیم که سوادکی داشته , علاقمند بخواندن ( روزنامه ) و در پی چاره ایم؛ یعنی پی سفته بازی و سپاهیگری و جا نماز آبکشیدن و دزدی و اعتیاد و صد ها و دیگر نیستیم. از زبان مستهجن هم پرهیز میکنیم. با همه اینها ما اینیم و باید با آن بسازیم و باندازه همت خود بکوشیم. از خود نمیتوانیم بگریزیم. شاید نتوان هدایت کرد ولی میتوان سر مشق بود. آرزوی من هم اینست که دوستان با دست پر و یا اقلا با برگ سبزی به " محفل " بیایند و خلاصه ای از آنچه را خوانده اند بگویند. شاید با استمرار و همراهی بجایی برسیم. اقلا سعی خود را کرده باشیم. به امید آنروز.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

پیروز جان، من «هدایت» را چیز درستی نمیدانم. بلکه به «خود هدایتی» میاندیشم. فکر میکنم بهتر است انسان خودش بیاندیشد که چه میخواهد بکند و چه نکند یا چگونه بکند. و نکند. یا باکی بکند و با کی نکند. دیالوک اصول تقریبی دارد و همه جا میتوان آنها را مشاهده کرد،مطالعه کرد و یا روش برخورد را دید و انتخاب نمود. هر جا هم اشتباه کردیم خودمان اصلاح کنیم. ولی مشکل این است که ما با این «چیزها» کاری نداریم. اسب خود را بدون توجه به هر چیزی و هر خود آموزی می تازیم. پرسش اینجاست که چرا؟بله ما این هستیم. اما چرا و چگونه میتوانیم جور بهتری باشیم؟
هزاران سال است داریم «کار هدایت» را امتحان میکنیم. همیشه ما را هدایت کرده اند ولی مشکلی از زندگی ما گشوده نشده، که هیچ، بدتر هم شده.فکر میکنم زمان آن است که قبول کنیم ما می توانیم خودمان خودمان را هدایت کنیم و نیازی به هدایتگران نداریم. نمیدانم شاید اشتباه میکنم.

من هدایت را در «هم اندیشی» می بینم. «درکشف جوانب تاریک مسئله به کمک هم. و روشن کردن آنها» .
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار,
نمیدانم شما دنبال کدام مدینه فاضله اید. بقول همولایتی های من " ما اینیم " ( یعنی همه ما ). گر چه گفتگو مسیر « حرفهای بچه گانه» ای را طی کرده و ادبیات مختف داشته است ولی منظور روشن بوده است. از یک طرف گروهی بر ادامه طبل نفاق میکوبد و طرف دیگر میخواهد راه دیگری را پیشنهاد کند. این آیینه ایست که نقش ما را درست نمایان میسازد و میگوید که کیستیم و چیستیم; ما اینیم که میبینید.شما گفتگو را چگونه هدایت میفرمودید؟

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

وضع غم انگیز کامنتهای ایران گلوبال: 1- تعداد کمی از این کامنتها مربوط به موضوع ست.2- اکثر کامنتها خارج است موضوع ست.3- کامنتها بدون مطالعه در مورد یک «موضوع» نوشته شده اند.4- افراد با «خط فکری» به یک موضوع برخورد میکنند. کسی بعد از تحقیق چیز نمی نویسد.5- از امکان گسترده ی انترنت برای مراجعه به مقالات و کتابها استفاده نمی کند.5- هرکس میخواهد خط فکری خود را به دیگری حاکم کند و ابداً به این فکر نیست که «ممکن است اشتباه»کند.6- هر کس حقیقت را پیش خود میداند.7- کسی فکر نمیکند که ممکن است حقیقت نسبی را به کمک هم پیدا کند.8- در یک کلمه کامنتها با یک نوع «فکر داعشی» نوشته شده اند.9- آیا فکر نمی کنید حکومت داعشی ایران نتیجه ی همین جور «اندیشه» است؟ 10 - و با این پایه در آینده هم ما از دست داعشی های محلی رهایی نداریم؟

11- در کامنتها تبادل فکر صورت نمیگیرد بلکه «هر کس میخواهد خورده حساب خود را بادیگری پاک کند»! 12- هنور کامنتها « حرفهای بچه گانه» اند. و به حد رشد یک «تبادل فکر» نرسیده اند! 13- سئوال : آیا با این سطح فکر میخواهید «جامعه و مملکت مدرنی» داشته باشید؟ 14- فکر نمی کنید «خیال باطلی»ست؟ 15- فکر نمیکنید چنین جامعه ای شایسته اش همان «حکومت داعشی» ایران است؟ آیا درست نیست که وضع تفکرات ما بسیار وخیم است و تلاشی در بهتر کردن وضع خود نمیکنیم؟ چرا؟ 16- آقا یا خانم نمیخواهد تبادل اندیشه کند، آمده «حال» بکند! البته با «دگر آزاری»! آمده به دیگری «اعمال قدرت»بکند. مثل بعضی بچه ها در باری کودکانه! 17- انگار به «عقده»ی کمبود اعمال قدرت دچار شده ایم! و اینجا و آنجا میخواهیم «امر و دستور دهیم که چنان بکن و چنین چین نکن»!18- در ذهن ما جایی برای کلمات «ممکن است- میل دارید-اگر خواستید- می توانید و...»وجود ندارد! مغز ما معدن «دستورات دیکتاتورانه» و اعمال «اوتوریته » است. 19- آیا ما هر کدام «دیکتاتور»های کوچکی نیستیم؟ آیا با این بررسی در کامنتها نمیتوان گفت «وضع ما خراب» نیست ، بل «خراب اندر خراب» است؟ چرا؟
نوشته شده توسط: Anonymous

واقعیت این است که بحث هویت طلبی ، برای بعضی ها دکان دو نبشی شده است که از طریق آن نامی پیداکنند و معروف شوند. این حضرات به خوبی پی بردند که هر چه بیشتر مظلوم نمایی کنند، نام شان بیشتر سر ِ زبان ها می افتد. در همین ایرانگلوبال نوشته ای هست از آقایی به نام تایماز اورمولو ، که در کنار حرف های بی مالیات دیگر ، با بی شرمی مدعی شده است که « رسانه های ایرانی، تحت تاثیر لابی فارس ، در موردفوت دکتر هیئت سکوت کامل اختیار کرده» اند !! یکی هم نیست که به این آدم عوام فریب یاد آوری کند که از ده رسانه ای که ( چه در داخل ایران و چه در خارج ) خبر فوت پروفسور هیئت را پوشش داده اند دست کم هشت تای آن ها رسانه های فارس زبان بوده اند.


حدود شش ـ هفت سال است که من شاهد قیل و قال « پان فارس ـ پان ترک » در ایرانگلوبال هستم . به جرئت می توانم بگویم که ، در این مدت ، کیفیت این بگو ـ مگو ها هیچ تغییری نکرده است . یعنی، طرفین به جای آن که به گونه ای اصولی با موضوع برخورد کنند، فقط حرف های بی مالیات زده اند. یعنی مدعی شدند که ملتی به نام فارس در ایران حکومت می کند و بر ملل ! دیگر ساکن ایران ستم ملی روا می دارد. با آن که به وضوح می بینند که حکومتگران در ایران ( چه در زمان شاه و چه در این رژیم ) اکثراَ اذربایجانی ها بوده اند ، باز هم می گویند که فارس های نژادپرست ، بر ترک ها حکومت می کنند !!
با آن که آشکارا می بینند که اقتصاد ایران در دست آذربایجانی هاست، از« ستم اقتصادی» فارس ها بر ترک ها می نالند . با آن که می بینند ، در هر دو رژیم شاه و جمهوری اسلامی ، رده های بالای نیروهای نظامی و انتظامی در اختیار آذربایجانی بوده است ، باز هم ادعا می کندد که آذربایجان مستعمره دولت پان فارس است!! این پرت و پلا گفتن ها ، البته منحصر به کامنت نویس ها نیست . آن هایی هم که ادعا می کنند اهل علم و دانش هستند ، از این حرف ها فراتر نمی روند. واقعیت این است که بحث هویت طلبی ، برای بعضی ها دکان دو نبشی شده است که از طریق آن نامی پیداکنند و معروف شوند. این حضرات به خوبی پی بردند که هر چه بیشتر مطلوم نمایی کنند، نام شان بیشتر سر ِ زبان ها می افتد. در همین ایرانگلوبال نوشته ای هست از آقایی به نام تایماز اورمولو ، که در کنار حرف های بی مالیات دیگر ، با بی شرمی مدعی شده است که « رسانه های ایرانی، تحت تاثیر لابی فارس ، در موردفوت دکتر هیئت سکوت کامل اختیار کرده» اند !! یکی هم نیست که به این آدم عوام فریب ، یاد آوری کند که از ده رسانه ای که ( چه در داخل ایران و چه در خارج ) خبر فوت پروفسور هیئت را پوشش داده اند دست کم هشت تای آن ها رسانه های فارس زبان بوده اند. گرچه بیشتر فعالان هویت طلب « چپ » هستند، اما ادعا های شان ، هیچ نشانی از مارکسیسم ندارد. به خانم اشرف دهقانی باید دست مریزاد گفت که ( مثل یک مارکسیست ـ لنینیست حقیقی ) به ایران زمان پهلوی و جمهوری اسلامی از منظر مبارزات طبقاتی نگاه می کند و می نویسد : « اعلام شدن زبان فارسی به مثابه زبان رسمی، از آن جا که نه توسط ملّت فارس بلکه از طرف یک نیروی مزدور و وابسته به امپریالیسم صورت گرفت، هرگز باعث نشد که حتی خود فارس ها از کمترین آزادی های دموکراتیک و از جمله آزادی بیان برخوردار شوند. بر عکس در شرایطی که ديکتاتوری امپریالیستی رضا شاه سرکوب مبارزات دموکراتیک و ضد امپریالیستی کل توده های ایران را با شدت هر چه تمام تر در دستور کار خود قرار داده بود خلق فارس نیز در کنار سایر خلق های ایران مورد حملات شدیداً قهر آمیز این حکومت دیکتاتور ی قرار گرفت.» . گفتنی در این مورد بسیار است که اگر فرصت کنم ، در کامنت های دیگر ، با آن اشاره خواهم کرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

همکاران بهزاد علیشاهی که قبلا خبر دستگیری او را تکذیب می کردند و می گفتند او یادش رفته بود که کارت اقامتش را تمدید کند.برای انتشار همین خبر انواع تهمت های ناروا را به سایت ایران گلوبال و آقای کیانوش توکلی و امرالله ابراهیمی زدند. حالا چی شد که خودشان بعد از هفت ماه اعتراف می کنند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

من اين آقا بهزاد رانمي شناختم ولي يكي ازكاربران به نام صادق كه اسم آقاي مصداقي را آورد ، متوجه شدم كه از چه قماشي هستند ...وديگر نياز به جستجو دراينترنت ندارم ..هويت كليه نفرات برايم مشخص شد

نوشته شده توسط: Anonymous

چاپ اين گزارش دراين روزنامه حداقل 30 الي 40 هزار يورو نياز دارد . عجب پناهنده بي چيزي است ؟؟!!

نوشته شده توسط: Anonymous

آمرالی استالینگراد کوچک ترکمنها در عراق بود هفتاد روز با کمترین سلاح های ابتدائی در مقابل داعش ایستادگی کرد

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تهرانلی, فرمایشات شما بارها و بارها و بارها به انواع مختلف سالهاست که تکرار شده و بر آتش فرقه گرایی دمیده است. بنده نه تئوریسین م و نه فیلسوف و نه رهبر. منظور من از شرکت در این گفتگو این بود که بگویم جز دمیدن بر این آتش کسانی نیز هستند که بنظر من راهی منطقی پشنهاد کرده اند. عرض کردم که اگر ممکن باشد بجای دق دل خالی کردن توجهی هم به این نظریات بشود شاید راهی بجایی برده شود. همین. جناب همشهری میفرمایند ما " ایرانی " ها چنین ظرفیتی نداریم؛ شاید هم درست بگویند. موفق باشید.

نوشته شده توسط: Anonymous

در جواب اشراف دهقان همان بس که اسمعیل خویی گفته از غلطی کردم انقلاب کردم .اینها اگر به همان دیلاکتیک خود واقف بودند باید با مسلسل جلوی کاخ شاه نگهبانی می دادند .

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای پاپک شما اصلا کی هستی، و چه کاره ای که آذربایجان سرزمین ات باشد. آیا شما از خوانین خون ریز شاهنشاه آریامهر سابق تشریف داری، که ادعا میکنید، آذربایجان ششدانگ ملک شماست؟ عجب حرفهای بیمزه و بی منطق و قره قاطی میفرمائید. بدون ترک، اصلا شما و جغرافیای ایران مفهوم ندارد. شما کجای کاری. خوابیدی پاهایت تو آب است. همان ترک است که قرنها برایتان مملکت ساختند، و شهر سازی کردند، شما را از بز چرانی به شهرها آوردند، و بشما تمدن یاد دادند. برایتان ادبیات، شعر، داستان و رمان نوشتند، همان ترکان بودند که شما مهاجران هندی تبار را پناه دادند. و زبانتان را آزاد گذاشند، و آنرا رشد دادند. اما داستان تمام شد. چون ترک ماهیت شما را بدرستی شناخت. بعد از این بدون ترک به روز بدی خواهید افتاد.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب peerooz (پیروز)، تجربه یک قرن نشان میدهد، از کسانیکه موجودیت، فرهنگ و زبان ما را قبول ندارند، و به اندازه پشیزی بملت آذربایجان ارزشی قائل نیستند، و مدام یعنی تا همین لحظه که این کامنت نوشته میشود، انواع تحقیر و توهین را، چه در نوشه های کامنتر، چه در مقاله ها، چه با شعر های مبتذل، چه با فیلمهای کوچه بازاری، چه با داستانهای آبکی، چه با تئاترهای توهین آمیز، چه از طریق توهین های مستقیم که اسم آن را بنا برماهیت فرهنگشان جوک گذاشته اند ...، و صدها و هزاران توهین هائی که بملت آذربایجان روا میدارند، و در واقع انسان غیر فارس را اصلا غبارهم بحساب نمی آورند، جنابعالی با چه کسی میخواهی سریک میز بنشینی و در مورد فدرالیسم، حقوق بشر، خواست طبیعی و انسانی خود مباحثه کنی؟ با یک مشت راسیسم و شوونیسم گستاخ و بیمار؟ عجب حرفی میفرمائید. بنا بر تجربه صد سال سرکوب شده گی مردم آذربایجان، ما بدان باور

داریم که مردم آذربایجان از جمله ( تشکیلاتها، شخصیتها، گروههای سیاسی، فرهنگی، هنری، ادبی، موسیقی، مدنی، اجتماعی، حقوقی، صنفی... و امثالهم)، باید با گردهمآئیها، و همکاری و اشتراک عمل در حوزه های مختلف مدنی، سیاسی، فرهنگی، ازلاک انزوای سی ساله خود بیرون بیایند، وبا مشارکت وهمکاریهای اجتماعی، بتدریج به یکدیگر نزدیک شوند، کسانیکه به موجودیت، سرزمین، زبان، تاریخ و فرهنگ ملت خود، یعنی آذربایجان باور دارند، و خود را آذربایجانی حس میکنند، صرف نظر از ایده ئولژی، مذهب، و سایر سلیقه های فکری و تشکیلاتی، یعنی کسانیکه آزادی، و خوشبختی مردم آذربایجان برایشان اهمیت دارد، لازم است با نزدیکی و ارتباط اجتماعی با یکدیگر، و اشتراک مساعی در خصوص مسائل مختلف مدنی، اجتماعی، فرهنگی ـ سیاسی آذربایجان، گرد هم آیند، و لرزه براندام رژیم اسلامی بیفکنند! راه آزادی و خوشبختی مردم آذربایجان، گدائی دمکراسی از رژیم اسلامی فارس، و دیکتاتورهای زورگوی آن، و نوچه های خارج نشین اش نیست! راه آزادی، و خوشبختی مردم آذربایجان اول ازهمه، همکاری تشکیلاتها، احزاب، سازمانها، و کادرهای ورزیده خود است. در پروسه همکاری واشتراک عمل در زمینه های مدنی، حقوقی، فرهنگی، زبانی، و سایر جنبه های اجتماعی است که حس احترام و مقبولیت شان نسبت بهم بیشتر میشود. در چنین آتمسفری است که میتوان به اتفاق نظر درمورد موضوعات مختلف بحث و تبادل نظرکرد. و الا از راه دور، نسخه فدرالیسم پیچیدن برای مردم آذربایجان در مرکز توجه افکارعموم قرار نمیگیرد. اول ازلاک انزوای خود جلو تشریف بیاورید، و حس احترام و مقبولیت دیگران را بخود جلب بکنید، بعد تئوری خود را مطرح بکنید. باور کنید، مردم آذربایجان شما را از خود نخواهد راند.
نوشته شده توسط: Anonymous

انسان وقتی مقایسه می کند به نظر من باید واقع بین باشد نه بدبین و یا خوش بین
موضوع اساسی در مورد ترکیه این است که یک چهار چوب درست برای آن پی ریزی شد و آن یک جمهوری لیبرال،دموکراتیک و ملی می باشد کشور ترکیه نیز دوران کودتا ها، توروم و گرانی بالا ، عقب ماندگی را تجربه کرده است و درست در آن زمان ایران شاید وارد دوران طلایی خود شده بود ولی چون چهارچوب حکومتی ایران درست نبود و چهارچوب حکومتی ترکیه درست بود آن کشور بعد از مدتهای طولانی بلاخره به راه درستی که چهارچوب حکومتی تعریف کرده بود برگشت و ایران به راه نادرستی که حکومت با چهارچوب غلط تعریف کرده بود وارد شد . یک مسئله در مورد ترکیه وجود دارد و آن این است که ترکیه به عقب برنمی گردد ولی ایران برگشت آن هم خیلی با سرعت
پس مسئله بر سر ایجاد چهرچوب حکومتی درست، و نگهداری از آن است. اگر در دوران مشروطه یک سیاست مدار نظامی همانند آتاتورک داشتیم

نوشته شده توسط: Anonymous

این همه سروصدا برای این است که کسی به موضوع اصلی که همان دیکتاتوری اسلامی رجوی است ناخنک نزند کنجگاوی نکند سئوالی طرح نکند و کرو کور برده خلیفه رجوی باشد.واللله ادم خجالت میکشد بگوید یک زمانی مجاهد بوده است.
بتازگی اقای ایرج مصداقی بر اساس واقعیتهای موجود پرسشهائی را طرح کرده است که هر پرسش خود میتواند در هر کشور قانونی اتهامی برای رجوی و رهبری ان سازمان باشد.برای نمونه به چند پرسش که حقیقت دارند توجه کننید و با جستجو در سایتها میتوانید همه پرسشها و یا اتهامات را علیه رجوی بخوانید .رجوی و دستگاه باید روزی محاکمه شوند.

(44- آیا مراسمی تحت عنوان « رقص رهایی » صرف نظر از کیفیت آن با حضور مسعود و مریم رجوی و بخشی از زنان عضو شورای رهبری مجاهدین برگزار شده است ؟ آیا به طور واقعی یا سمبلیک بخشی از زنان عضو رهبری مجاهدین به عقد مسعود رجوی درآمده اند یا خیر ؟ تعداد این افراد چند نفر بوده و چه لایه ای از شورای رهبری را تشکیل می دادند ؟« بند پیوند با رهبری » چیست ؟ زنان عضو شورای رهبری مجاهدین چگونه به رهبری « پیوند » پیدا می کردند ؟ چرا مجاهدین کشفیات خود در مورد « انقلاب ایدئولوژیک » و بندهای آن را به صورت عمومی انتشار نمی دهند و باورهای خود را مخفی نگاه می دارند ؟
45- آیا از مجاهدین خواسته اید که بحث « رقص رهایی » را توضیح دهند ؟ آیا تاکنون چیزی در مورد « عضو شورای رهبری » و « معراج جمعی » شنیده اید ؟ آیا چنین عناوینی در میان لایه ای از شورای رهبری مجاهدین صرف نظر از کیفیت اجرای آن مطرح بوده ؟ آیا مجاهدین حاضرند چنانچه این عناوین صحت داشته باشد راجع به مفهوم آنها توضیح دهند ؟ چنانچه این اخبار صحت داشته باشند واکنش شما چه خواهد بود ؟
46- آیا زنان عضو شورای رهبری مجاهدین محرم و ناموس مسعود رجوی به حساب می آمده اند یا خیر ؟ زنان چه نیازی دارند که ناموس کسی محسوب شوند ؟ آیا آنها « ضعیفه » هستند ؟ آیا این تحقیر زنان نیست ؟ آیا یک سازمان مدرن زنان را اینگونه می نامد ؟ آیا شما با این نوع ادبیات موافقید ؟
47- آیا در نشستهای مسئولان مجاهدین بالاترین مسئولان این سازمان به صراحت گفته اند که چناچه آنان زنانشان را در حال هم آغوشی با مسعود رجوی ببینند بایستی لذت ببرند ؟ ( به عنوان نشان دادن حل شدگی ) آیا مجاهدین حاضرند بر زبان راندن چنین سخنی را رسماً شنیع و غیر اخلاقی بخوانند و محکوم کنند ؟
48- آیا مسعود رجوی نش)
نوشته شده توسط: Anonymous

باید عاقل بود و فارس خود را قبل از همه رویدادهای مهبب و ناگهانی نجات داد. آنان که به استقلال ملل خود و جدایی از (کشورهای) انگلیس ساخته می اندیشند، قبل به تعقل رسیده اند.