Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب حامد
پارسی نام با افتخاریست و ایرانی (آریایی) هم نام با افتخاریست. اما در مورد نامهای دیگر کافی است به فرهنگهای مجاور حتی تا آلمان برویم. در ضمن تاریخ ایران و ایرانیان را جهانیان قبول دارند اما تاریخ پورپیرار/زهتابی و غیره.. هیچ کس کوروش کبیر و داریوش بزرگ را اسلاو نمیداند و تمدن آسوریها را اعراب از بین بردند نه ایرانیان (پارسیان). ترکها اصلا پیش از اسلام در ایران نبودند و نام ایران/ایرانی همان نام پیشااسلامی است. در تاریخ هم پارسی=ایرانی. در ایران سه قومیت داریم ایرانی/پارسی (شامل کرد/لر/بلوچ/اصفهانی/خراسانی/گیلکی/طبری/تالشی/بوشهری/شیرازی..) ، عرب و ترک (ترکمن و قشقایی و غیره) و همه اینها شهروند ایران هستند. حکومت پهلوی و اسلامی هم حتی یک ملیون جنایت ترکان (اغلب سربازان مغول) را نکردند و هیچ ظلمی به ترکان نکردند که شما مظلوم نمایی کنید. حتی آذربایجان زبانش ترکی نبود ..

حتی آذربایجان زبانش ترکی نبود و با کشتار پارسیان (ایرانیان) و هجومهای ترکان امروز زبانش ترکی شده است. بنابراین ما به پانترکیستها طلبکار نیستیم و نخواهیم بود.

در ضمن پورپیرار بقدری ناچیز است که اگر پانترکیستها بخواهند به امثال او استناد کنند، تنها موجب شادمانی است.

هرزمان شما ترکها ، تاریخ پرجنایت ترکان در ایران از سلطان محمود غزنوی و کشتارهایش در ری تا حمله غزان به خراسان/آذربایجان.. تا چشم در آوردن اقاممدخان قجر در کرمان را محکوم کردید، آن زمان میتوانید در مورد رضاشاه (که نیمی ترک-زبان بود و نیم دیگرش هم گویا باز قفقازی بود) و جمهوری اسلامی ( دو تا سید عرب به نام خمینی و خامنه-ای) صحبت کنید. وگرنه قومی که حافظ و سعدی و نظامی و مولانا و عطار و سنایی را دارد، هرگز در تاریخ مانند قومی که چنگیز و تیمور و اتیلا و اقاممدخان قجر و اتاترک و غیره را دارد، نسلکشی و انسانکشی نکرده است..برای همین ناچارید مانند پورپیرار خیالبافی کنید.

وگرنه تنها همان حمله مغول به ایران که اغلب سربازانش ترک بودند برای ننگ ابدی کافی است. شادروان آیت الله میرزا حسین طباطبایی (که نامش طباطبایی یعنی از بازماندگان امام حسن (ع) و یعنی جد اندر جد عرب و نه ترک)، همان یاجوج/ماجوج قرآن را همان قوم ترک میداند. بنابراین با چنین تاریخ ننیگن و شرمگینی بهتر است که دست از دشمنی با ایرانیان(پارسیان) بردارید.
(در ضمن پاسخی از من نخواهید گرفت زیرا چنانکه گفتم تاریخ روشن است).
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب دکتر . اکثر نوشته های شما دقیق و درست است و من فقط و فقط با تجزیه و تحلیل اتفاقات 35 ساله اخیر همه این موارد رو براحتی روز اول متوجه شدم . ولی گفتن انرا به صلاح نمیدانستم . حتی میدانم عاقبت ماجرای سوریه چه میشود . با دلایل مهندسی و نظامی ........ مصر هم معلوم و مشخص است چه میشود . عراق هم همینطور.....اما دوست ندارم در مسایل سیاسی دخالت کنم و دلایلم رو نمیتوانم بگویم . و امیدوارم که همین سیستم به ارامش برسد چون غیرازین مردم اسیب زیادی خواهند دید حتی پاسداران رو برادران و هم وطن خودم میدانم . من سالها جبهه بودم .......و خسته هستم .

نوشته شده توسط: Anonymous

یکبار بگو منظورت از اپوزیسیون کیست . اینهمه کلی گویی نکن ! خودت هم اپوزیسیون هستی یا از همراهان امام زمان که ورای همه اشتباهات قرار دارد ؟نخستین صفت آدم باید صداقت باشد ؟ آنرا دارا هستی ؟

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

آقای ایرانخواه گرامی لطفاً به عضو مدیریت- مسئول کامنتها « اتهام» طرفداری از دیگری نزنید. توجه شما را به جمله یتان جلب میکنم:« این حامد از مهر ویژه پان ترکیستی شخص شخیص "مسؤول کامنت ها" ی ایران گلوبال برخوردار است باید تراوش های این موجود را که خود را با نام های گوناگون به ریش سایت ایران گلوبال بند کرده همچنان شاهد بود.» همینطور مخاطب خود را « موجود» نام نبرید که «توهین» است. ایشان آقای «حامد ایرانی» نام دارند. برای مسئول کامنتها همه برابر هستند. چه شمای ایرانخواه باشید و چه کسی که دارای نظریات دیگر است. و ایرانخواه نیست. چرا به مخالف خود توهین میکنید و اتهام میزنید. در مقابل برخورد شما دیگری هم مقابله به مثل میکند و امکان کنترول کامنتها مشکل شده و بحث را منحرف میسازد. شیوه دیالوگ شما متأسفانه سخت سنتی ست و میکوشید نظریات خود را به دیگری تحمیل نمایید.

فراموش نکنید که همه حقیقت نه پیش شماست و نه نزد دیگری. جرقه ی نسبی حقیقت از برخورد عقاید مختلف و متضاد بیرون میاید. بکوشید این جرقه را روشن کنید. نه اینکه تحمیل کنید که ایران خواهی حقیقت مطلق است. آنهم هیچ روشن نیست «چگونه» ایران خواهی ست و چه کیفیتی دارد. بهتر است اگر خواستید اینجور چیزها را بجای اتهام و توهین برای خواننده روشن کنید. خواننده ایران گلوبال به دنبال روشن شدن مسایل تاریک سایت را باز میکند نه برای دیدن اتهام و توهین به عضو مدیریت و کاربر. مسئول کامنتها گرانبهاترین اوقات زندگیش را برای شما و امثال شما اختصاص داده که نظرتان را محترمانه بدون اتهام و توهین بیان کنید. این هم نتیجه زحمات ایشان است که شما و مانندهای شما با آن کلمات حقش را کف دستش میگذارید. با این «فرهنگ سنتی مجاب کردن» که شما اصرار میورزید هزار سال دیگر هم جامعه واپسمانده ایران روی پیشرفت نمی بیند. مطمئن باشید.
شما به چه حقی به خود اجازه میدهید که مسئول کامنتها را پان ترکیست بنامید؟ ایشان کی اعلام کرده اند و یا کجا نوشته اند که پان ترکیست هستند و این گرایشها درست است؟ ایران گلوبال برای نظریات باز است ولی نه برای عنوان کردن این توهین و اتهام ها.
کی میخواهید از این «پیشداوری»های واپسگرایانه ی جامعه خلاص شوید. تعجب نکنید خمینی چرا آمد- ایشان از چاه همین پیشداوریها و مجاب کردنها و حقایق مطق بیرون آمد. تا این چاه درش باز است خمینی های زیادی برای جامعه عقب مانده هدیه خواهد کرد. هیچ شک نکنید.
نوشته شده توسط: Anonymous

اوباما یا... با ....اونا... یا... با.... ما .......مردم سالها پیش نظر خود را گفتند ولی شما بخاطر سیاست مماشات با آخوندها گوشهایتانرا گرفتید تا این فریادهارا نشنوید

نوشته شده توسط: Anonymous

هنوز سایت ایشان انقلاب اسلامی است...البته باید این نکته را اضافه نمود که کسی که از ملاقات بختیار با خمینی جلوگیری نمود همین اقای بنی صدر بود ....و همچنین اینکه موی زن اشعه ایجاد مینماید...

نوشته شده توسط: Anonymous

حیف که این حامد ایرانی دم به دم از حدود نزاکت خارج می شود و ادبیات چاله میدانی خود را در این رسانه می گستراند وگرنه با آن نثر ویژه و "دیدگاه" های نابش در باره زبان شناسی و سیاست و جامعه شناسی و ... زنگ تفریح مناسبی برای فراغت از خستگی روزانه می شد! آخر وقتی کسی که یک سطر درست نمی تواند فارسی بنویسد مدام حکم اعدام زبان پارسی را صادر می کند به راستی موجب خنده و تفریح است. در کامنت آخری که از این "نابغه" دیدم حکم داده بود که "ملت ها" و "درس ها" غلط است و باید گفت "ملل" و "دروس"! البته انگار تا زمانی که این حامد از مهر ویژه پان ترکیستی شخص شخیص "مسؤول کامنت ها" ی ایران گلوبال برخوردار است باید تراوش های این موجود را که خود را با نام های گوناگون به ریش سایت ایران گلوبال بند کرده همچنان شاهد بود.

نوشته شده توسط: Anonymous

صفت پنهان همه پان ایرانیستها و ضدیت با اقوام و ملل غیر فارس هر روز بر همگان آشکارتر میشود و باز جای تشکر فراوان از مسئولین کانال گوناز دارد که با صبر و منطق و در فضای کاملا دموکرات ذات و نیت پلید پان ایرانیستها ( چه فدرالیسمها چه تمامیت خواهان ) برهمگان رسوا مینمایند امید وتداوم چینین برنامه هایی از کانال گوناز داریم
با تشکر طیفی از اعراب الاحوازی

نوشته شده توسط: Anonymous

خردمندان، هنگامی که در تورات های ترکی ۱۲۰ سال پیش، لغات فراوانی از زبان نوزاد فارسی می یابند، قانع می شوند که زبان اصطلاحا ترکی و زبان اصطلاحا فارسی موجود، دو برادر توامان از یدیش منطقه اند که مراکز معینی، با فاصله ای کوتاه، از رحم فرهنگی ضعیف و سترون هر دو سرزمین بیرون کشیده اند. ظواهر امر حکایت می کند که به این دو کودک علیل، نخست با اهدای الفبای عرب، رنگ و رو داده و سپس در ناتوانی و تنگناهای مکرر بیان، دست شان را در غارت نامحدود و بی رحم و طلب کارانه لغت عرب باز گذارده اند.«و اخشورش پادشاه یرن و دریا جزیره لرینن اوسته خراج قویدی و اونن شجاعت و جبروتنن هامی عمللری و مردکاین جلالنن شهرتی که پادشاه اونه جلال ویردی اولر او در مداین و فارس پادشاهلرینن تواریخ کتابنده محرر در.
و اخشورش پادشاه بر زمین ها و جزایر دریا جزیه گذارد و جمیع اعمال قوت و توانایی او و تفصیل عظمت مردخای که چه گونه

پاد بفرمایید این هم قسمت دو سطری و به تصادف گزیده دیگری از کتاب تورات، که برای هر مستعد آموختن و هر تسلیم شده ای به حقیقت، درس های ذی قیمتی در خود ذخیره دارد. بخش به اصطلاح ترکی متن بالا در ریز بینی و آنالیز، برای قوم پرستان بسیار مایوس کننده است، زیرا در آن فقط پنج واژه ی ترکی: یر، اوسته، قویدی، ویردی و در، به کار رفته، که لغت پایه حساب نمی شوند، ادات آن، چون همه و در، ضمیر او، موصول که، حرف ربط و و چهار لغت آن: پادشاه، دریا، خراج و تاریخ، فارسی اند. هفت واژه دیگر: شجاعت، جبروت، عمل، جلال، شهرت، کتاب و محرر، که ستون های بیان اند، عربی است! در نتیجه به وضوح می بینیم که متن ۱۲۰ ساله ی تورات که با اصطلاح امروز ترکی خوانده می شود، برای کسب الفاظ لازم، از لغات دو زبان، فارسی و عربی برداشت کرده، حال آن که متن فارسی، که از توراتی ۱۵۵ ساله اخذ شده، تنها از نه لغت عرب: جزیه، جمیع، اعمال، قوت، تفصیل، عظمت، معظم، ایام و مکتوب، کمک گرفته است. پس در زمان ترجمه تورات به ترکی، مترجم به دو مخزن کلام، یعنی فارسی و عربی و به هنگام برگرداندن آن به فارسی، تنها لغات کمکی یک زبان، یعنی عربی را در اختیار داشته است. آیا چنین نگاه بدیعی نمی گوید که یدیش منطقه پوریم، که اینک فارسی گفته می شود، نسبت به یدیش منطقه ی طوفان، که اینک ترکی می نامیم، نه فقط مستقل تر و کارآ تر، بل قدیم تر نیز بوده است؟! از این منظر و در مجموع معلوم می شود که هر دو یدیش منطقه پوریم و حوزه طوفان، بی دریافت کمک وسیع از لغت و قوانین گویش عرب، هرگز توان تبدیل به زبان و اعلام عرض اندام فرهنگی را نداشته اند!

«بر اساس این نوع بندی، زبان ترکی آذری، در این سرزمین، سابقه ی هفت هزاز ساله دارد و نقوش و حجاری های دیوارهای غارها و یادمان ها و سنگ نبشته ها و کتیبه های بی شماری که در آذربایجان کشف شده، به مثابه ی نشانه های مکتوب تاریخ آن بر جای است. در نوع بندی و شناخت جایگاه زبان ترکی آذری در ایران، فرضیه های علمی گوناگونی پیش کشیده شده است. بر اساس همه این فرضیه ها، زبان «ترکی مادر» که در ماوراء تاریخ خفته است، بنیاد همه زبان ها، نیم زبان ها، گویش ها و لهجه های ترکی هزاره ی سوم و دوم میلادی بوده است». (حسین محمد زاده صدیق، یادمان های ترکی باستان، ص ۳۴)

گرچه شناسایی «مادر خفته در ماوراء تاریخ زبان ترکی» برایم دشوار است، اما آماده ام در قفای صدیق تا آن سوی هر کوه قافی روانه شوم، به هر دیوار غاری رجوع کنم تا یکی از آن بی شمار نقوش و کتیبه های به زبان ترکی را با چشم سر ببینم. بدون تعارف، که در نقادی های فرهنگی جای پایی ندارد، باید به صراحت بگویم که قصه های صدیق برای جوانان ترک به قدر کافی خواب آور بوده و آینده از این باب او را به میزان لازم تمسخر خواهد کرد و اگر زهتابی و هیئت و هرکس دیگر را می شناسید که در معرفی فرهنگ و زبان و دیرینه قوم ترک از این گونه قصه سرایی ها فاصله گرفته و مطالب نو اندیشانه تری دارند، پس با اخراج امثال صدیق از عرصه این مداحی های امام زاده ای، نشان عناوین تولیدات تازه و صاحب آن را اعلام کنید، که وجود ندارد و سراپای ترک شناسی موجود، جز صحنه سازی های کودکانه فاقد دلیل نیست. با این همه و برای رفع شبهه ی گزینشی بودن نمونه های ارائه شده از تورات ترکی، بر آن شدم تا لغات غیر ترکی یک روی صفحه ای از آن کتاب را برشمارم، که باز هم در حاصل آن تغییری ظهور نکرد، جز این که احتمالا قوم پرستان، در جای رجوع به عقل بی کار مانده ی خویش، اتهامات تازه تری بر مترجم بی نوای تورات ترکی خواهند بست!

نوشته شده توسط: Anonymous

ادامه کامنت بالا"مورخ گرچه هنوز، در اندازه ی لازم، به ماجرای پیدایش زبان و کوچ و مهاجرت قوم ترک وارد نشده و از حضور بس جدید اقوام لر و ترک و کرد و گیلکی و مازندرانی جز به اختصار نگفته است، اما توجه می دهد آن گروه های کار و مقاطعه کاران یهود و ارمنی، برای تولید جلوه ی تمدن در ایران خراب مانده از آسیب پوریم، یادگارهای بسیار گران تر و به تعداد افزون تری در ایران چهار قرن قبل تدارک دیده اند که در راس آن ها صدها مسجد و کاروان سرا و بازار و پل و برج و میل است، که در ترکیه حتی ده عدد آن ها را نمی توان دید، زیرا نوسازان دو ملت ترک و فارس، با وجود آن همه آثار هلنی، تلاش تازه در ترکیه را بی رنگ می دیده اند. اگر این اشارات را کنار آن تورات های ترکی جدید تر از فازسی بگذاریم، معلوم می شود که بازسازی مراکز و مزارعی، تا تخم های تفرقه ی مذهبی را جداگانه بارآورند، از ایران آغاز شده است. در این مقطع، مورخ "

نوشته شده توسط: Anonymous

" تاریخ آنرابه خاخامنشیان اسلاوتبارچسبانده،..." همین چند کلمه عمق بی سوادی و تقلید کورکورانه نویسنده را میرساند.این جملات آشنا از ناصر پورپیرار است که نوشته های مضحک و بی اساسش در باره تاریخ و معماری و فرهنگ و زبان فارسی مورد استناد پان ترکهاست. اما گویا آقایان نظرایشان درباره زبان ترکی را نمیدانند یا نمیخواهند بدانند.نوشته زیر با عنوان مدخلی بر ایران شناسی بدون دروغ و بی نقاب، 218 در

"قوم پرستان ترک، زبان را ابزار ارتباط درونی و بیرونی نمی انگارند، آن را نردبان صعود قبیله ی خویش بر بام فرهنگ عالم گرفته اند و از این باب آن که می گوید: فارسی شکر است با آن دیگری که تبلیغ می کند: ترکی هنر است و آن سومی که معتقد است: هنر نزد ایرانیان است و بس و جاعل حدیث: اگر علم در ثریا باشد پارسیان بدان دست خواهند یافت، آگاه و ناآگاه، همگی در بوق واحدی می دمند که بر بام کنیسه ای نصب است. چنین بود که به قصد آزمون، برابر روش معمول خود در این گونه گزینش ها، تورات ترکی آذربایجانی را، به تصادف گشودم، صفحه ی ۴۳۱ آمد، با متن زیر از آغاز فصل بیستم کتاب داوران.
«و تمام بنی اسراییل چیخوب جماعت برجه آدم کیمی داندن بئرشبعه قدر جلعاد دیاری اینن ربن حضورنده میصفه ده جمع اولدیلر. و تمام قومن رئیسلری اسرائیلن هامی سبطلردن قلج اوران درت یوز مین نفر پیاده اللهن قومنن جمعیتنده دوردیلر. وجمیع بنی اسراییل بیرون آمدند و جماعت مثل شخص واحد از دان تا بئر شبع با اهل زمین جلعادنزد خداوند در مصفه جمع شدند. و سروران تمام قوم و جمیع اسباط اسرائیل یعنی چهارصد هزار مرد شمشیر زن پیاده در جماعت قوم خدا حاضر بودند». (عهد عتیق، داوران فصل ۲۰ آیات ۱ و ۲)

متن فوق، مربوط به ادبیات و زبان سنتی ۱۲۰ سال پیش ترکان است که طبیعتا میزان رسوخ لغات بیگانه در آن کم تر از امروز بوده و خود گردنه و گذرگاه دیگری است که برای متعصبان و قوم پرستان امکان عبور نمی گذارد: این دو آیه تورات به زبان ترکی آذری، بدون محاسبه لغات تکراری و اعداد، در مجموع ۳۰ واژه دارد، که سیزده آن: تمام، جماعت، قدر، دیار، رب، آدم، حضور، جمیع، قوم، رییس، نفر، پیاده و جمعیت، فارسی و عربی و هفت لغت هم: بنی اسراییل، دان، بئرشبعه، جلعاد، مصفه و سبط، اسم عام و معرفه جهانی است. بدین ترتیب فقط یک سوم این متن، به لغت ترک زبانان است که غالبا همانند ترکیبات مختصر زیر با چسباندن پیشوند و پسوند، لغات دیگران را مصادره کرده اند: پف لاماق، تازه له ماق، خراب لاماق، چرخ له ماق، جر لماق، جار لاماق، زور لاماق، فین قرماق، قاپ ماق، خوش لاماق، هوش گل ماق، میخ لاماق، در با داغون، قر جانماق، قاپ ماق و تا ماشاء الله. چنان که در ردیف کتاب هایی به زبان ترکی، از محمد فواد کوپرولو زاده، چنین عنوانی خواندم: ««ترک ادبیاتینین منشآی» و ناگزیر به سختی تبسم خود را فرو خوردم، که برداشت از متن کتاب را در عنوان آن نهفته می دیدم! در این احوال منطق تازه و ساده ای متولد می شود: اگر زبان به اصطلاح فارسی کنونی عمری سه قرنه دارد، پس ترکی که از الفاظ زبان فارسی، پف و نفر و هوش و خوش و پیاده و چرخ و پف و میخ و داغون و قر و قاپیدن را بر می دارد، در منطقه ما بسی نورسیده تر از اصطلاحا فارسیان است که زبانی حاصل الحاق چند یدیش به یکدیگر با مهاجرین نخستین آن ها، همراه بوده است. مطلبی که ورود به آن را غیر ضروری و زود می بینم.

«زمان کتابت سنگ نبشته های ترکی باستان و شیوه ی گوی تورک با به شمار آوردن الواح سومری به هزاره ی سوم پیش از میلاد می رسد که البته باید گفت ترکی ایرانی از صورت شفاهی تا صورت مکتوب راهی دراز پیموده است و این نکته اکنون مسلم است که ترکی در ایران از هزاران سال پیش به صورت مکتوب درآمده است. در ایران هیچ دست نوشته ای این همه قدمت تاریخی ندارد، اما تعیین این که زبان ترکی در ایران از چه زمانی به صورت مکتوب درآمده، دشوار است». (حسین محمد زاده صدیق، یادمان های ترکی باستان، ص ۴۷)آیا چنین ادعاهای بی بنیانی، در برابر داده های بالا، به میزان بال مگسی اعتبار نقلی و عقلی دارد و آیا از قبیل این منادیان و تکرار کنندگان درس نامه های یهود، که خود به قدر تراشیدن مدادی در آن سهم نداشته اند، ممکن است با عنوان دهان پرکن محقق و عالم بزک شوند؟ مورخ گرچه هنوز، در اند"
نوشته شده توسط: محسن کردی

کیانوش عزیز.. رفتن به کشور شوراها میتواند یک بزرگ شده کشورهای شمال اروپا را از گزند محفوظ بدارد اما پس از جنگ جهانی دوم و سقوط دولت آذربایجان هزاران ایرانی سیاسی به شوروی رفتند. در مجموع یکی دو نفر آنها ناراضی بودند و بقیه خیال میکردند که به بهشت رفته اند و البته.. آن زمان آنها آذربایجان یادگار تزارها را میدیدند و با خرابه شهرهای ناساخته آن زمان ایران مقایسه میکردند و شیفته شوروی میشدند. مثلا از کیانوری و احسان طبری و بزرگتر از تو و باسواد تر از تو اینهمه به آن طرف مرز گریختند. کدام شان گفتند که ایران از شوروی بهتر است؟ قضیه بر سر آگاهی و سواد نبود. امروز پایوران جمهوری اسلامی حتا دارای لیسانس و دکترا هستند یکی اش همین «دکتر» حمود احمدی نژاد و «دکتر» محمد خاتمی و و... خلاصه تصور نکن که رفتن به آنطرف برای تو درسی میشد.

سالها پس از نجات آذربایجان فکر میکنم در جریان دستگیری های دوران سرگرد عباسی بود که برخی از افسران توده ای و اعضای این حزب به باکو میگریزند و در آنجا با عده ای فراری قدیمی تر روبرو میشوند. یکی از آنها که با نویسنده خاطرات آشنا بود او را به خانه اش میبرد که یک آپارتمان دوران تزاری در باکو بود. حال این که چقدر این اتاقها و ساختمان ها کثیف و رنگ و رو رفته بود بماند. صاحبخانه یک گرامافون می آورد و یک صفحه روی آن میگذارد که آهنگ ایرانی قدیمی را پخش میکرد. پس از تمام شدن آهنگ صاحبخانه رو به مهمان میگوید که «برای همین چیزاشونه که ما عاشق اینا هستیم». و مهمان هاج و واج به اطراف نگاه میکرد که صاحبخانه به چه اشاره میکند. تا بلاخره صاحبخانه به گرامافون اشاره میکند. مهمان مینوسید که صاحبخانه بیچار سالها گذارش به ایران نیفتاده بود که ببیند که زندگی مردم چقدر پیشرفته است و امروز حتا قشر کارگر هم در خانه اش گرامافون و رادیو دارد (هنوز تلویزیون نیامده بود).
خلاصه این که نه عزیز. سرنوشت ما این بود که به این هچل بیافتیم و افتادیم. حالا باید همت کنیم در بیاییم. نه تقصیر شاه بود و نه خارجی. از ماست که برماست..
نه کار ایناس.. نه کار اوناس.. از این و اون نیس .. ازماست که بر ماست.. لالای لای لای لای لالای لالای لای.. نه کار ای....ناس نه کار او....ناس.. از این و اون نیس.. اززماس که برماس... لالای لالای لای... نه کار اینا....
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

دکتر جان این تحلیل شما بر اساس یک خبر نادرست بنا شده است. این خبر تکذیب شد

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

ایرانخواه گرامی- فکر می کنم کامنتی را که منظور شما بود پیدا کردم و نکاتی را که لازم بود از آن حذف کردم. در ضمن نکاتی را که در کامنت شما پاسخ به همان سخنان بود حذف کردم. امیدوارم که در آینده کامنتهای توهین آمیز از دید ما پوشیده نمانند و اگر هم کامنتی دارای توهین بود با تذکر خوانندگان ارجمند، اصلاح شود. با سپاس از شما

نوشته شده توسط: Anonymous

راضیه شعبانی اولین زندانی سیاسی زن نیست. این گفته او در این مصاحبه نادرست است و مغایر خاطرات منتشر شده اش. زمانی که راضیه شعبانی زندانی شد، زنانی بجرم فعالیت در صفوف فرقه دموکرات آذربایجان و حکومت ملی دموکراتیک در زندان بودند. خود خاله راضیه اسم چند تن از آنها را برده و یکی را - قیصر خاکی - بعنوان مظهر شهامت شجاعت و ایمان ستوده است. این خانم یعنی قیصر خاکی همانی است که بعنوان نخستین زن به ارتش خلق آذربایجان پیوست و پیشه وری در روزنامه آذربایجان از او بنام تجلیل نمود. او، زهرا تیکمه داشلی و ... زنانی بودند که بجرم سیاسی قبل از خاله راضیه زندانی بودند. این مبارزان ستمدیده ناشناس مانده اند و حال که تجلیلی از آنها بعمل نمی آید، دستکم نامشان را نباید از خاطر برد. امیدوارم پژوهشگران به این نکته دقت کنند.

نوشته شده توسط: Anonymous

این اتفاق چیست؟ خامنه ای مرد؟ انقلاب شد؟ یا مثل هزاران نشست در خارج کشور، این هم یک نشست است؟ مثل اینکه شما تازه کار هستید

نوشته شده توسط: Anonymous

انفجار در منطقه ای که ساینتریفوژها قرار دارند، صورت نگرفته تا دوربین های آژانس بخواهد آن را تأیید کند، بلکه در بخشی که فعالیت های مرتبط با تسلیحاات صورت می گرفته انجام شده است؛ عمق ارتعاش در منطقه میزان قدرت آن را نشان می دهد. علاوه بر مناطق مورد بررسی آژانس، رژیم در مناطق مختلفی از کشور فعالیت می کند که آژانس و آمریکا از ان مطلع نیست، اما موساد از آن مطلع است، چون خودش فروش و استقرار، تکنولوژی آن را به ایران مدیریت می کند. از آن طریق می تواند به سایر تجهیزات و پروژه های رژیم که توسط کره شمالی و چین و روسیه سفید به ایران النتقال یافته شناسایی کرده و همان گونه که دیدیم، منهدم کند.

نوشته شده توسط: ایران گلوبال

آقای درویش پور، لطفا هر مطلب را فقط یک بار منتشر کنید.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

این لینک را در بالاترین گذشتم و تا کنون 137 رای مثبت در مقابل 24 رای منفی آورده است و همچنین حدود 77 کامنت در مخالفت و موافقت هم گذاشته شد .اینجانب نه سلطنت طلبم و نه ضد پهلوی ها ....وقتی می بینیم شب و روز در شبکه های اجتماعی مقایسه بین دو نظام پهلوی و جمهوری اسلامی صورت می گیرد.و بدین طریق ارزش های اجتماعی _ اقتصادی این دو نظام مورد قضاوت عمومی قرار می گیرد؛ خوشحالم می شود ... مقایسه است که مردم ایران از دیروز و امروز خود با اطلاع می شوند .بخشی از کار اطلاع رسانی همین مقایسه است که بین کشور های مختلف صورت می گیرد

این لینک را در بالاترین گذشتم و تا کنون 137 رای مثبت در مقابل 24 رای منفی آورده است و همچنین حدود 77 کامنت در مخالفت و موافقت هم گذاشته شد .اینجانب نه سلطنت طلبم و نه ضد پهلوی ها ....وقتی می بینیم شب و روز در شبکه های اجتماعی مقایسه بین دو نظام پهلوی و جمهوری اسلامی صورت می گیرد.و بدین طریق ارزش های اجتماعی _ اقتصادی این دو نظام مورد قضاوت عمومی قرار می گیرد؛ خوشحالم می شود ... مقایسه است که مردم ایران از دیروز و امروز خود با اطلاع می شوند .بخشی از کار اطلاع رسانی همین مقایسه است که بین کشور های مختلف صورت می گیرد . براستی جمهوری اسلامی حق مون نبود . امروز می تونستیم با کره جنوبی و ترکیه مقایسه بشیم ...ولی یک چیزی از این سلطنت طلب ها ازارم می ده... و ان اینکه متاسفانه آنان مقایسه را تنها در دو حوزه اقتصادی و اجتماعی محدود می کنند و از مقایسه سیاسی فرار می کنند . ... محمد رضا پهلوی براستی گفته بود: « کسی که وارد این تشکیلات سیاسی نشود بی‌وطن است و جایش در زندان است» ...هر چند هم فرصت نکرد که آن را اجرا کند....محمد رضا پهلوی چرا سفر به اتحاد شوروی را ممنوع کرد... ..اگر شاه چنین نمی کرد ...من جوان آن روزی 10 سال زودتر می فهمیدم که ایران زمان شاه چقد از اتحاد شوروی آن رمان ، از هر لحاظ جلوتر بود ...دوستان طرفدار نظام گذشته ؛اگر محمد رضا پهلوی امروز زنده بود ؛ خودش هم می پذیرفت که اشتباه کرده بود...پسرش امروز این حرف ها می زند..
اگر خمینی تبعید نمی شد و کتاب قرون وسطایی اش ازادانه در دسترس همگان قرار می گرفت و افکار قرون وسطایی او مورد نقد و بررسی قرار می گرفت ...ایا باز هم انقلاب اسلامی می شد؟ وایا این طور مردم برای او دست و سر می شکستند و جانهای عزیزشان را در راه «رهبر » قرار می داند مگر همین مردم نیستند که شب و روز علیه آخوندها جوک درست می کنند و اگر روزی فرصت بیابند ریشه آخوندهای حکومتی از بیخ می کنند؟....بنابراین مقایسه را محدود نکنیم
نوشته شده توسط: Anonymous

کامنتهای یک کورد (واقعا ایشان کورد است؟) و فرهاد ایرانی نمونه بارز سفسطه و انحراف از موضوع اصلی بحث است.

یادآوری کشتار و نسل کشی کوردها توسط رژِیم جمهوری اسلامی به همراه کشتار پهلوی در کردستان آب پاکی را بر روی همه مدعیان دروغین حمایت از کوردها .... می ریزد.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

یکی از دوستان از سوئد تلفن زده بود و خواهان درج فیلم سه شنبه های اعتراض را در ایران گلوبال را داشته است .اگر کسی ادرس این فیلم را دارد ؛ لطف کرده و لینک آن را در اینجا بگذازد. متشکرم

نوشته شده توسط: Anonymous

ای بابا حسابتان ۱۰ ساعت دیگر باز میشود این همه جنجال به پاکرده اید ، تازه می‌گوئید حیف من که این همه وقت تلف می‌کنم !!! فقط برای یک روز بسته شدن حساب ،:)))))))))))))

نوشته شده توسط: Anonymous

یک پانترکی به نام حامد هی یک چند سخن را تکرار میکند.. برای نمونه هیچ کس پورپیرار را جدی نمیگرد ولی او را پروفسور میداند! در مورد سخن پروفسور باطنی هم تحریف میکنند (زیرا آن مقاله با !!) تمام شده است و در اینجا توضیح کامل داده شده است:
http://www.azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/ZabanParsipanTurkistha.htm
در مورد سخن جناب کاظم ثانی.. همین الان ترکها نژادپرستیشان بسیار است. در ترکیه که حد و حصر ندارد. در آران هم حتی یک نشریه و تلویزیون تالشی/لزگی وجود ندارد در حالیکه در ایران شبکه سهند، سحر و ده ها مجله (من جمله مجله پانترکی وارلیق) وجود دارد. در مورد اینکه مصریها/رومیها یا حتی هندیها از ایرانیان بدمیگویند، نادرست است. مسئله هندیها با کشتارهای سلطان محمود غزنوی و نادرشاه است که این دوتا هم به هر حال، ترکزبان بودند. مصریها هم مشکلی با ایرانیان ندارد. (ادامه)

یک پانترکی به نام حامد هی یک چند سخن را تکرار میکند.. برای نمونه هیچ کس پورپیرار را جدی نمیگرد ولی او را پروفسور میداند! در مورد سخن پروفسور باطنی هم تحریف میکنند (زیرا آن مقاله با !!) تمام شده است و در اینجا توضیح کامل داده شده است:
http://www.azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/ZabanParsipanTurkistha.htm
در مورد سخن جناب کاظم ثانی.. همین الان ترکها نژادپرستیشان بسیار است. در ترکیه که حد و حصر ندارد. در آران هم حتی یک نشریه و تلویزیون تالشی/لزگی وجود ندارد در حالیکه در ایران شبکه سهند، سحر و ده ها مجله (من جمله مجله پانترکی وارلیق) وجود دارد. در مورد اینکه مصریها/رومیها یا حتی هندیها از ایرانیان بدمیگویند، نادرست است. مسئله هندیها با کشتارهای سلطان محمود غزنوی و نادرشاه است که این دوتا هم به هر حال، ترکزبان بودند. مصریها هم مشکلی با ایرانیان ندارد. برای نمون هخامنشیان دویست-سیصد سال برمصر حکومت کردند ولی هرگز مصریها را پارسی نکردند. فرهنگ و تمدن و زبان مصری پیش از حمله اعراب برپا بود و تنها پس از حمله اعراب به یک تمدن/فرهنگ عربی تبدیل شد.

بنابراین مصریها/هندیها/رومیها مشکلی با ایرانیان ندارد. در مورد یونانیان هم تنها یک مسئله خشایار بود، که آن هم هرگز بلایی نیست که ترکان بر سر یونانیها اوردند (کل تمدن یونانی انوتولی یعنی حدود سه چهارم تمدن یونانی را نابود کردند).

خلاصه هم نژادپرستی ترکها در تاریخ خیلی زیاد است (پنج نسلکشی در ترکیه و نابودی اقوام تالش/تات/لزگی/کرد در آران و نابودی/ظلم شدید بر تاجیکها در اوزبکستان و حملات متعدد ترکان به ایرانیان و ایران-زدایی) و هم اینها ترکها ضررشان به تمدن بشری بسیار بوده است. اما فرهنگی هم اگر مثبت باشد و از ترکان باشد، تنها بخاطر معامله آن قوم با ایرانیان (سغدیها اول و سپس خوارزمی/پارسیها) بوده است. تمدن عثمانی برای نمونه نفوذ قوی از تمدن ایران دارد. یا اسلام اوردن ترکان به دست همان ایرانیان (عارفان/ابوحنیفه..) بود. با این حال دو نکته را نباید نادیده گرفت:
1) در ادبیات پارسی ترکان همان زردپوستان تنگ چشم و زردپوست آسیایه میانه هستند و نه ترکزبانان آذربایجان/انوتولی
2) امروز همه بشر باید با هم دیگر بسازند، اما دشمنی و توهین برخی از ترکان به تمدن و فرهنگ اارمنیان/چینیان/یونانیان/یران/روسها و دگرستیزی آنها به ضرر خودشان تمام میشود. امروز باید دگرستیزی چه عربستیزی چه ایرانستیزی چه ترکستیزی را کنار گذاشت..زیرا بشر انتخاب نمیکند که ایرانی باشد یا ترک یا عرب...باید بشر بجایی برسد که میراث مشترک و مثبت هر تمدن را جزو میراث خود بداند.
به امید آنروز.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

اشکال در ایده لوژی ست. برابر خواهی در همه عرصه ها ربطی به ایده لوژی ندارد. اما فمنیسم را به ایده لوژی تبدیل کرده اند. اکنون فمنیسم ایده لوژی ست. هر چیز که به ایده لوژی تبدیل شود فاجعه میافریند. حتی حقوق بشر. فمنیسم مثل ناسیونالیسم- مارکسیسم - و غیره تبدیل به ایده لوژی شده است. انسان هم با ایده لوژی و بحاطر آن همه کار میکند. تاریخ ایده لوژی ها را ببینید. راهنمای خوبی ست برای شناخت فمنیسم به عنوان ایده لوژی. برابر حواهی باید از چهارچوبه ایده لوژی خود را رها سازد. تا انسانی و احلاقی و صلح دوست گردد. در غیر اینصورت بیش از پیش چهره واقعی خود را نشان خواهد داد که چهره ای انسانی نیست.

نوشته شده توسط: مرحوم مسؤل سابق کامنتهای ایران گلوبال

ایرانخواه گرامی، مسؤل کامنتها من هستم و آقای بهنام نقشی در این میان ندارند و تنها مانند بقیه اعضای مدیریت بر جریان کار نظارت می کنند. لطفا بفرمایید که کدام کامنت مستهجن منتشر شده است و کدام کامنت شما حذف شده است؟

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

اين كه خالي است

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای بهنام، چرا کامنت های کاربران را طبق سلیقه شخصی خودتان حذف یا سانسور می کنید؟ این کار شما دموکراتیک نیست. در مقابل کامنت های مستهجنی را که طبق مقررات اعلام شده خود ایران گلوبال قابل درج نیستند به راحتی منتشر می نمایید تنها به این خاطر که با سلیقه پان ترکیستی شما سازگار هستند. به راستی چنین شیوه ای درخور رسانه ای که ادعای آزاد بودن دارد نیست.

نوشته شده توسط: Anonymous

تاریخ و واقعیت های آن را نمی شود پنهان کرد و در سینه تاریخ ثبت شد که شگفت آورتر از وحشیگری خمینی و مزدورانش مقاومت حماسی وپاک باختگی نسلی بود که دراوج صداقت مرگ سرخ را با روحیه سرشار از امید وعشق به زندگی و انقلاب برگزید. رودخون شهیدان همچنان ادامه دارد. ازشهیدان سال60 تاقربانیان قتل عام خونین تابستان 67 وتا شهداي قيام اخير. از ستارگانی همچون مصطفی مردفر، حسین نیاکان، عموعباس، ناصرصابربچه میر، داریوش حنیفه پورزیبا، رامین قاسمی، عباس فیروزی،علی رضا ازموده، مهدی فریدونی، محمود آرمین، ندا آق سلطان، ترانه موسوي، سعيده پور آقايي، سهراب اعرابي ، كيانوش آسا و... هزاران هزارستاره ایی که برتارک آسمان غم زده این ميهن مي درخشند و شعله مبارزه را روشن نگه داشتند و هزاران هزار ستاره دیگر که مشعلهای مبارزه را در سیاهچالهای رژیم ضد بشری در دست دارند. تا موقعی که مشعلهای فروزان مقاومت وجود دارد نمی گذارد..

این خونهای بناحق ریخته به هدر رود . ادامه سرکوبهای اخیر نشان می دهد که مقاومت در برابر رژیم ضد بشری آخوندها و تلاش برای رسیدن آزادی نه تنها نمرده و خاکستر نشده بلکه شکوفاتر و مصممتر از هر روز دیگر ادامه دارد و این مشعل مبارزه تا سر منزل رهایی مردم ایران همچنان می درخشد.
در قتل عام زندانيان سياسي سال 67 غرب در مقابل جنايت آخوندها سكوت كرد وبه گفتگوى انتقادي اش با رژيم ادامه داد وآب از آب هم تكان نخورد. و در حال حاضر هم سكوت مشكوك آمريكا آن شرايط وآن فضاى مرگبار را براى هر ايرانى ويا هرانسان با شرف تداعى مي كند. من جدا به اين مسله خيلي فكر كردم كه آخر چطور امكان پذير است كه در مقابل سفارت آمريكا در بزرگترين شهرهاى جهان تحصن واعتصاب غدا33 روز است كه ادامه دارد ولي انگار نه انگار و آمريكا اصلا به روى خودش نمي آورد. براى من جدا سؤال است كه مگر آمريكا كه ادعا بزرگترين كشور دمكرات در جهان را دارد وبراى كشورهايى كه فاقد دمكراسى وآزادى هستند در حرف دل ميسوزاند و حتي با زور سلاح وموشك مي خواهد براى اين كشورها آزادى ودمكراسى سوغات ببرد ولى حالا زمانی كه پای عمل به تعهدات رسیده تو زرد از آب درمي آيد و حاضر است آبروريزى اعتصاب غذا در جلوى سفارت خانه هاى خود را تحمل كند ولي كارى نكند كه بعدا پشيمان شود. يعني اينكه قدمى در رابطه با تعهدى كه خودش به اشرفيان داده بردارد وزير قولش نزند. البته دنياى سرمايه دارى خوب منافعش را نگهدارى مي كند. به نظر نگارنده آمريكا وبه طور كلى غرب استراتژيك به منافعش نگاه مي كند.اگر امروز ديگر آب از سر آخوندهاى جنايتكار گذشته وآنها در آستانه افتادن به ذباله دان تاريخ هستند ولى نمي خواهد يك نيروى مستقل وملى جايگزين آنها شود. صورت مسئله فقط ايران نيست بلكه كل منطقه است وغرب بخصوص آمريكا نگران به خطر افتادن منافع استراتژيكى خود مي باشد. ونگران اين است كه قيامي كه هم اكنون در ايران جريان دارد رهبريش بدست نيروهاى مترقي وانقلابى بيفتد ( بخصوص مجاهدين ) وبعد به خطر افتادن منافع آنها در منطقه كه حتما انقلاب ايران پا در مياورد ويقه دولت هاى منطقه را خواهد گرفت وهمه نگراني اين است.
نوشته شده توسط: محسن کردی

کسی خاک شیر نداره؟ من یکی که وحشت کردم و لرزه به بدنم افتاد... آقای قندچی یه مقاله مینویسند ما میلرزیم. ننویسید آقا.. رحمی مروتی! آقاجان، کار شما اگر حاصل نداره و صدای آمریکا ارزش پخش کردن بهش نمیده چرا گناه را به گردن سلطنت طلبها میاندازید؟ هیچ میدانید من قرار بود امسال بجای اوباما رئیس جمهور بشم همین دشمنان سلطنت باعث شدند که مردم آمریکا اوباما رو انتخاب کنند؟ تا من خودمو نامزد کردم شماها وحشت کردین و بر علیه من فعالیت کردین. اوخ.. بازم لرزیدم فلنگ رو ببندم تا دوتا تشر دیگه نخوردم..

نوشته شده توسط: محسن کردی

جناب بابک زنجانی، من سابقا بطور نالازمی برخی ملاحظات را میکردم اما امروز بیش از آن تجربه یافته ام که این ملاحظات و تعارفات را رعایت کنم. این چه حرفی است که میزنید که امروز رضاپهلوی نمیتواند از پرویز ثابتی برای سرکوب و شکنجه استفاده کند اما به موقعش چرا. خب اگه به همین راحتی میشه اتهام زد من میگم جنابعالی خودتون یه پا ساواکی و شکنجه گر هستید. من میگم اصلا شما فرستاده جمهوری اسلامی هستید. حالا بدوید خلافش را ثابت کنید! آقا یک حرفی بزنید که سیاسی باشد و بتوانیم به یک جایی برسیم. و اما در مورد این که ثابتی گفته سرکوب کم بوده من در مصاحبه اش این را نشنیدم اما اگر گفته کاملا درست گفته. اگر من بجای ثابتی بودم، یعنی اگر بجای شاه می بودم هرگز فضای باز سیاسی را آن گونه عمل نمیکردم و .. ادامه

شیر آزادی را بسیار آهسته باز میکردم. در همان سالها که فداییان و مجاهدین زیر ضرب ساواک رفتند و و ایران جزیره ثبات شد، باید این عملیات شدت میافت و ته تمه هایشان را نیز روانه زندان میکردند. منتها شاه بلد نبود چکار کند. او با خشونت عریان این کار را میکرد و مثلا کوماندو ها را برای تار و مار کردن طلبه میفرستاد در حالی که میتوانست شبانه برود سراغ یکی یکی شان و چون ترس از رژیم در میان بود بقیه شان ماستها را کیسه میکردند. زندانیان سیاسی را نباید آزاد میکردند. آنها تروریستهایی بودند که هدف شان زدن رژیم بود و عین بلاهت بود که در آبان 57 اینها از زندان آزاد شدند و به قطار انقلاب پیوستند. امروز از نظر حفظ قدرت جمهوری اسلامی کارش حرف نداره. سقوط کردن و کنار کشاندنش وظیفه خامنه ای نیست وظیفه من و توست. شاه هم باید همین گونه به قضیه نگاه میکرد و دشمنانش را آزاد نمیگذاشت. اینجا من عریان میگویم دشمنان شاه برای آن که دشمنان شاه دشمن آزادی و راحت مردم ایران بودند. به اهداف شان بنگرید: توده ای ها، فداییان، مجاهدین و آخوندها. کدام شان آینده ای یهتر از آنچه که رژیم پهلوی فراهم آورده بود میتوانستند فراهم آورند؟ آیا نباید شکرگزار بود که این آخوندها قدرت را بدست گرفتند اما توده ای و فدایی و مجاهد تار و مار شدند؟ آخوند اگر آدم کشی پیشه کرد به نظر من تشویق گروههای نامبرده بود اگر نه آخوند گدا هرگز جرات این جنایات را نداشت. شماها رفتید زیر پر و بالش تشویقش کردید به اعدام انقلابی و آخوند عقده ای که از تعریف و تمجید شما لذت میبرد و بیسواد هم بود خیال میکرد آدم کشی یک عمل نیک است. شماها کجا به یکی از اعدام های خلخالی اعتراض کردید؟ تا وقتی که آمد سراغ خودتان. سفارت آمریکا را که اشغال کردند مگر شماها حمایت نکردید و گلوی تان را جر ندادید؟ آخوند حتا امروزش بهتر از دیروز شما بود. حالا اگر امروز تفکر شماها در اثر مطالعه عوض شده و مثل گذشته حقوق بشر را زاده دست امپریالیسم برای مکیدن خون زارع و کارگر نمیدانید دلیل بر این نیست که شماها از شاه و آخوند بهتر بودید. شانس آوردید که قدرت نیافتید و روزگار خود و مردم تان را سیاه نکردید. لذا زیاد به ساواک نتازید.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

سام قندچی عزیز / معمولا این گونه تصمیمات در بالاترین بر اساس سیستم تشخیص خطاهای بالاترین براساس ترکیبی از گزارش کاربران، نظارت مسئول شکایات کاربران و سیستم اتوماتیک و هوشمند بالاترین کار می‌کند. می شود با آقای مهدی یحی نژاد تماس گرفت و موضوع را حل کرد

نوشته شده توسط: Anonymous

‫بدرود رفیق، مرگ غریبانه و نابهنگامت ضایعه ایست برای جنبش آزادی، عدا لت خو ا ها ایی مردم ایران
با ایمان به پیروزی را همان,
‫فد ایی خلق

نوشته شده توسط: Anonymous

دستت درد نكنه اقاي اقبالي اخرش يه نيم نگاهي هم به آذربايجان انداختي،

نوشته شده توسط: Anonymous

یک مقاله ای‌(اگر بشود اسمش رو گذاشت) کاملا سیاه و سفید .آوردن آمار اعدام‌ها و کشته شدگان در نبردهای چریکی , اما متهم دانستن تنها یک طرف غائله و تبرئه کامل طرف دیگر .برجسته کردن اعدام‌ها و شکنجه‌های جمهوری اسلامی (که بسیار هم شنیع و زشت بود)اما نیاوردن نامی‌ از زندان مخوف حزب دمکرات کردستان (دوله تو)

نوشته شده توسط: Anonymous

جواب شما مخالفین شاه را نوری زاد داده است. اگر سواد ندارید تقصیر خودتان است.

نوشته شده توسط: محسن کردی

بشر سالهای سال.. هزاران سال و صدها هزار سال میخواهد ادامه زندگی بدهد. حالا ما باید فارسی حرف بزنیم چون فردوسی و سعدی داریم؟ فکرش را بکنید مردم 15000 سال دیگر بگویند آقا ما هزاران سال قبل سعدی را داشته ایم. حالا این چه تاجی هست به سر ما و چه مشکلی را از مشکلات انسان نسلهای آینده کم میکند؟ زبان یک وسیله است. باید وسیله ای را برگزید که به کار آید. حال اگر چینی باشد چینی و اگر اسپرانتو یا انگلیسی باشد به همین ترتیب.

نوشته شده توسط: محسن کردی

راستی.. در مورد زبان کردی ندانستنم. اجداد ما کرد کرمانج شمال خراسان بودند و بیش از صد سال قبل پیوند ما با آنها قطع شد و نام فامیل از این جهت برگزیده شده است. ملاحظه میفرمایید که من که با فرهنگ یک تهرانی بزرگ شده ام و حضور ژن کردی من هیچ تعصبی در من برای کرد بودن بر نمی انگیزد. پدر ژنرال آیزنهاور فرمانده نیروهای متفقین در اروپا آلمانی بود. آلمانی ها خیال میکردند که او با آنها کنار خواهد آمد. اینها چه چیزی را نشان میدهد؟ این که تعلق خاطر به اصل و نسب و قوم و غیره یک امر کسبی است. همانگونه که شیعه شدن مردم ایران و این همه تعصب کسبی است. همانگونه که مسلمان شدن مردم ایران در زمان حمله اعراب در گذار زمان امری کسبی و درونی شد. به همین راحتی میتوان نسلی را پرورش داد که به یک زبان صحبت کنند و تعصبی نباشد. من یک زبان بین المللی را ترجیح میدهم.

نوشته شده توسط: محسن کردی

آقای حامد ایرانی. شما کتاب نخوانده اید، تاریخ معاصر را نمیدانید. من بارها نام چندتا کتاب را در این ایران گلوبال آورده ام که توسط جامعه شناسان عصر خودمان نوشته شده. اگر آنها را میخواندید اینجوری ناآگاهی خود را به نمایش نمیگذاشتید. مثلا این که نوشته اید «مگردرکشورهای غربی، معیار انتصاب وانتخاب مسئولین دولتی برحسب توانائی واستعدادوتخصص شخصی نیست؟آیا رضاشاه بنیانگذارایران نوین!!!مگرتخصص وتجربه واستعدادش درمهتری ونگهداری اسب نبوده است؟» نشان میدهد که شما حالش را نداشتید که دنبال پاسخ به همین سوال بروید. فقط همین عبارت مخالفان رضاشاه را تکرار میکنید که انگلیسی ها او را آوردند و بازهم حالش را ندارید که بروید تحقیق کنید که چرا انگلیسی ها او را آوردند؟ او که به قول شما بیش از مهتری نمیدانست؟ ملاحظه میفرمایید که کتاب نخوانده اید. بروید پدر جان دو کلمه تاریخ و جامعه شناسی بخوانید بیایید گپ بزنیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

اقاي نوري علا سلام و عليكم نميدونم اين مطلب به دستت ميرسه يا نه ؟شما و همفكران شما كه مدتها برعليه آذربايجان و آذربايجاني قلم زده و توليد فكر نموده و بر ميخ ايران واحد و نظريه كذايي اريايي كوبيده ايد ،مثل اينكه از خودتون و عزيزانتون غافل شده ايد؟شماكه تا اونجا پيش رفته ايد كه حتي مرغ و خروس را هم فارس ميدونيد و حتي اگر زورتون ميرسيد زبان حيوانات روهم عوض ميكردين! از اطرافتون خيلي غافليد.واقعا چشمتون بسته است هزاران كيلومتر اونطرفتر تو ايران فارسهارو ميتونيد بعنوان ساكنان ايران ببينيد ولي توي خانواده تون رو چشمهاي نازتون نميبينه؟نميبينيد كه فرزنداتونو عزيز أتون زبان مقدس فارسي يادشون رفته؟اميرجونتون به شما دادي ميگه!علي جونت ديگه مستهل شده و خودشو آمريكايي ميدونه!كورش جونت ديگه فارسي يادش رفته !در يك جمله شما داري تاوان نژادپرستي تونرو ميدين،اين انتقام الهي يه شمام اگه چشماتو

اقاي نوري علا سلام و عليكم نميدونم اين مطلب به دستت ميرسه يا نه ؟شما و همفكران شما كه مدتها برعليه آذربايجان و آذربايجاني قلم زده و توليد فكر نموده و بر ميخ ايران واحد و نظريه كذايي اريايي كوبيده ايد ،مثل اينكه از خودتون و عزيزانتون غافل شده ايد؟شماكه تا اونجا پيش رفته ايد كه حتي مرغ و خروس را هم فارس ميدونيد و حتي اگر زورتون ميرسيد زبان حيوانات روهم عوض ميكردين! از اطرافتون خيلي غافليد.واقعا چشمتون بسته است هزاران كيلومتر اونطرفتر تو ايران فارسهارو ميتونيد بعنوان ساكنان ايران ببينيد ولي توي خانواده تون رو چشمهاي نازتون نميبينه؟نميبينيد كه فرزنداتونو عزيز أتون زبان مقدس فارسي يادشون رفته؟اميرجونتون به شما دادي ميگه!علي جونت ديگه مستهل شده و خودشو آمريكايي ميدونه!كورش جونت ديگه فارسي يادش رفته !در يك جمله شما داري تاوان نژادپرستي تونرو ميدين،اين انتقام الهي يه شمام اگه چشماتو بازكني ميبيني همين بلايي كه شما و همفكراتون سر ملل إيراني اوردين سر خودتون مياد.شما كه تو خونه تون عزيزاتون نميتونن يك صفحه فارسي بنويسند چرا دم از فارس ميزني؟واقعا كه اين زبونتون رو تركها حفظ كرده بودند ............بيخود دم از حكومت غيرمتمركز كذايي نزن كسي باورت نميكنه،راستي خودت به اين حرفهات اعتقاد داري؟
نوشته شده توسط: Anonymous

بله درست گفتید آقای کردی....آقای رضا پهلوی فعلا از پرویز ثابتی نمی تواند در مورد شکنجه و کشتار استفاده نماید.ولی به موقعش چرا.چون هنوز هم که هنوزه پرویز ثابتی می گوید که اگر ساواک بشتر سرکوب و بگیر و ببند می کرد. انقلاب نمی شد.به عبارتی دیگر شاه و رژیمش ساواک طی سالهای بعد از کودتای 28 مرداد 32 تا 22 بهمن 57 کم کشتار کرده است.و باید بیشتر می کشت. مثلا 17 شهریور و کشتار میدان ژاله و قتل عام مردم وشهر های دیگر.....خوب کم بوده و پرویز ثابتی به رضا پهلوی مشاوره می دهد که آقاجونت اشتباه کرده و شما در صورت بدست آوردن فرصت بیشتر قاطعیت به خرج دهید.موضوع این نیست که رضا پهلوی اصلا حالا قدرت دارد و یا به قدرت خواهد رسید یانه. موضوع این است که آقای رضا پهلوی وقتی در کتابش جنایات پدرش را محکوم می کند.نباید مشاوری چون ثابتی داشته باشد که هم قبلا در ساواک خدمت کرده (شکنجه و کشتار) و حالا هم حالا معتقد

به روش های گذشته خود و ساواک می باشد.به عبارتی دیگر آقای رضا پهلوی مردم ایران را گول می زنند. و اصلا نه به دمکراسی معتقد هستند و نه به تعدد احزاب و نه آزادی بیان .اگر غیر این می بود که نباید مشاوری چون پرویز ثابتی را به خدمت می گرفتند.سرال دیگر که می ماند و چه بسا امثال شما عذر بد تر از گناه را بیاورند .این است که خوب پس رضا پهلوی باید با چه کسی مشاوره کنند.من در جواب می گویم مگر قرار است که رضا پهلوی حکومت کند . بر فرض اینکه مردم ایران در طی انتخابات آزاد بپذیرند که پادشاهی سلسله پهلوی دوباره به ایران بر گردد.وظیفه رضا پهلوی امروزه می تواند این باشد که اگر راست می گوید.مجددا اعلام کند که دچار اشتباه شده است. و طی عذر خواهی از مردم ایران و جریانهای سرنگونی طلب. خواهان اتحاد همه گروها و جریانهای سرنگونی طلب باشد.همانطوریکه در خیابانهای واشنکتن بلند گو بدست گرفته بود و می گفت .....اما چند ماه بعد در صدای امریکا خلافش را ثابت کرد.به نظر می رسد رضا پهلوی از شخصیت مثبت و فراجناحی که بار ها از ان دم زده است بر خوردار نیست. دلیلش هم همین رفتار و کردار بی ثبات این مرد می باشد. ایران آینده ما نیاز به شخصیتی دارد که با دیدی وسیع و بزرگوارانه به ملت بزرگ ایران بنگرد.فارغ از هر عقیده و بینش انها. روز گار تک حزبی حزب رستاخیز شاه و دوران رزیم انحصار طلب خمینی سپری شده است.و بطور کلی فرهنگ شاه و شیخ به تاریخ گذشته تعلق دارد.و ایران آینده نیاز به دمکراسی و همدلی با شرکت همه آحاد مردم و ملیت های مختلف دارد.درست مثل باغی که دها گل رنگارنگ در ان روییده است. و باغبان باید به همه آنها به یک چشم بنگرد. و راضی به پر پر شدن هیچکدام نباشد........به نظر خیلی ها رضا پهلوی این باغبان مهربان نمی تواند باشد.چون مشاورانش سلطنت طلبانی هستند که هنوز به خون خیلی ها تشنه اند و با وجود آن همه خون ریزی در گذشته به نظر می رسد که هنوز سیراب نشده اند.و پرویز ثابتی یکی از آنهاست.
نوشته شده توسط: Anonymous

سرنوشت محتوم کشورهای که بر اساس استبداد حکومت می شود ، همانند ایران وبقیه کشورهای عربی است! حکومت های که با استبداد اداره می شوند و همه دریچه ها و منفذها را مسدود می کنند ، دقیقا مانند دیگ زود پز بدون ترموستات عمل می کنند! برای مثال در کودتای نظامی 1980 ترکیه ، کنعان اورن بعنوان رهبر خوتنا ی خونین ترکیه ، همه نیروها و رهبران سیاسی را نابود نکرد، وقتی از او سئوال شد چرا دست به دستگیری گسترده همه نیروهای سیاسی نمی زند؟ در پاسخ گفته بود! روزی ترکیه به بعضی از آنها محتاج خواهد شد. وعاقبت همین شد ونیروهای سوسیال دمکرات به قدرت دست یافتند! وترکیه نجات و اینک این کشور مقام 18 اقتصاد جهان را دارا می باشد! شاه همه سرکوب کرد و در نهایت همه به خمینی پناه بردند و پایان سخن شنو که بر سر مردم چه آمد!

نوشته شده توسط: Anonymous

اولا که احزاب کومله و موکرات هر دو درگیر بودند و خیلی از جنایتها و کشتارها و خودشون کردن و حتی در مورد ترورها هم ردپای مسائل درون حزبی به خوبی دیده شده و مدارک ارائه شده و امروز قابل دسترس است . اما اطلاق واژه نسل کشی برای این تعداد که بر فرض درستی به 200 نفر هم نمیرسد کاملا شانتاژ خنده اور است . گویا نویسنده تعریف نسل کشی را نمیدانسته و یا اینکه میدانسته و به عمد در حال القا ان است .

نوشته شده توسط: Anonymous

بعد از سفر رضا مير پنجه « شاه» به ترکيه و ديدن اصلاحات از طرف آتاتورک بلافاصله بعد از بازگشت از ترکيه تصميم ميگيرد که تمامی اصلاحات انجام شده در ترکيه را در ايران به اجرا گذارد منهای آزادی احزاب از جمله تغير خط از عربی به لاتين. ولی آن موقع که محمد علی فروغی رابط انگليس و خط دهنده رضا مير پنجه بود ميگويد تغير خط از عربی به لاتين کمک ميکند که ترکها نوشته های آنطرف مرزها يعنی آذربايجان و ترکيه را براحتی بخوانند و اين بر خلاف سياست ماست .

نوشته شده توسط: Anonymous

با دورود،

آقای ناصر مستشار در سایت خودنویس نوشته‏اند: « خمینی در همان روزها به پاریس آمد! رهبران جبهه ملی یکی پس از دیگری به پاریس سفر نمودند و از خمینی حمایت کردند! برای مثال داریوش همایون در پاریس به مدت دو ماه در کنار خمینی ماند!»

http://www.khodnevis.org/index.php?news=21140

آقای ناصر مستشار،
آقای داریوش همایون هیچگاه عضو جبهه ملی نبوده. فکر می‏کنم منظورتان آقای داریوش فروهر می‏باشد.
چون آقای داریوش همایون در زمانیکه خمینی در پاریس بود، در زندان بسر می‏بردند.

اینگونه اشتباهات اگر غیر عمدی هستند و آن را تحصیص می‏کنید من با آن مشکلی ندارم ولی اگر عمدی هستند باید با آن برخورد کنم.

http://www.irancpi.net/nezar/matn.php?id=6945

ارادتمند
بهمن زاهدی

نوشته شده توسط: Anonymous

هر انسان در جایی قرار دارد که شایسته اش است!

متاسفانه ملت ایران ظرفیت پذیرش یک زندگی مدرن به همراه آزادی ها ی اجتماعی را نداشت.به بیان ساده تر ملت ایران لیاقت حکومت پهلوی را نداشت و قطعا هنوز هم ندارد.سخن در این مورد از بعد فرهنگی و سیاسی بسیار است .فقط در باب خالی نبودن عریضه باید عرض کنم کافی است یک ساعت در خیابان های ایران قدم بزنید تا پی ببرید آیا مردم ایران لیاقت آزادی را دارند یا خیر؟!
جاوید ایران
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
زنده باد شهبانو فرح و شاهزاده رضا پهلوی.
...............................................
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای محسن کردی انگار که بجای یک بطر آبجو یک بشکه خوردی و مست کردی و بعدش هم هوس کردی که یک چیزهایی بنویسی و اینجا را پر کنی و خودی نشان بدی و به دیگران بپری. آقا جان این که شما تنبل بودی و درس نمی خواندی و مشق نمی نوشتی و کتک می خوردی یک چیز است و اینکه به خاطر فارسی حرف نزدن و فارسی بلد نبودن کتک بخوری یک چیز دیگر. درک این مساله هوش زیادی نمیخواهد و شما هم که شاگرد تنبلی بودید میتوانید این را درک کنید. امیدوارم وقتی این ها را میخوانی، مستی از سرت پریده باشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

""" آینده با انعطاف پذیر هاست و این انعطاف پذیری شامل تغییر الفبا نیز می‌‌شود """ فارسستان ۲ دو راه پیش رو دارد. ۱- با توسل به تاریخ، نقش قربانی را بازی کند، با این حس قربانی، خود را اغوا کند و در آخر فلج سازد. """ احساس قربانی اول ملتی را اغوا می‌کند، بعد فلج می‌‌سازد """، """ همه کمبود ها، نارسائی ها، مشکلات فارسستان را گردن اسکندر، عرب، ترک، افغان، مغول و و انداختن از اینجا ناشی‌ می‌‌شود. ۲ - جامعه فارسستانی از خود بپرسد چگونه با گذشته گرائی و مرده پرستی‌، در رسیدن به مدرنیته کله پا شده است؟ آیا غیر از این است که "" مشکلات مدرن، راه حل‌های مدرن می‌طلبد؟ آیا باز گشت به گذشته و "" خلق پیامبر زمان """ هخا "" مشکلات این جامعه حل خواهد شد؟ مگر غیر از این است که همه از این جامعه به سطوح آمده از خفقان، تحجر به کشورهای مدرن فرار میکنند؟ با درک چنین شرایطی جامعه فارسستانی باید "" راه گریز

از باتلاق گذشته، گذشته کزائی "" خود را پیدا کند. """
نوشته شده توسط: محسن کردی

والله ما که همان هنگامی که به جان قذافی افتاده بودند در همین ایران گلوبال هم نوشتیم که سرنگون کردن اینها اشتباه است و نیروهای هار اسلامی در کمین نشسته اند... کو گوش شنوا؟ هرچی به اوباما زنگ زدم واسه آنجلا مرکل پیامک دادم که بابا نکنید این کارها رو اصلا تحویل نگرفتند. ای روزگار..
متاسفانه ایرانی جماعت از کودکی یاد گرفته مطابق «روایت» عمل کنه. مثلا اگر شنید «دشمن دشمن من دوست من است» پس هرکس که مثلا مخالف قذافی دیکتاتور یا حسنی مبارک دیکتاتور هست الزاما او هم مثل من دمکرات فکر میکنه. خب.. چند تا از این دست انقلابات باید بشه که ما به این درک برسیم که بین حرکت ها تفاوت بگذاریم؟ سرنگونی رژیمها در افغانستان و عراق باید برای ما ایرانی ها درس لازم را میداد که از انقلابات لیبی و مصر حمایت نکنیم. من که همان زمان به بوش زنگ زدم گفتم صدام رو نزن گوش نکرد.

نوشته شده توسط: محسن کردی

آخی.. بمیرم الهی... اشکم در اومد. کتک میخوردی بخاطر زبان؟ بخاطر دیکته، حساب و هندسه چی؟ بمیرم الهی..
فدات شم.. همچی حرف میزنی که انگار فقط تو یکی بودی که کتک میخوردی. فلک شده بودی؟ فکر نمیکنم. توی مدارس تهران کتک زدن مثل نقل و نبات بود. من کلاس اول دبستان عادت نداشتم مشق بنویسم و اصلا مرگم میگرفت بخوام مشق بنویسم و بیشتر دوست داشتم بازی کنم. یک معلم داشتیم.. میخواهم بگویم نفهم.. اما اون بیچاره هم این روشها را از بزرگترها و معلمهای قبلی شان فرا گرفته بود. او هم کتک خورده بود. باری، این معلم تقریبا هر روز پاهای کوچک و نحیف مرا بدست میگرفت و با خط کش ده دوازده تا میکوبید که نعره ام میرفت هوا. البته من دیگه عادت کرده بودم. و من تنها نبودم. در یک کلاس 30 نفره تقریبا 14 و 15 نفری بودیم که فلک و چوب کف دست مان میخورد. تا کلاس دوم این قضیه اگر هر روز براه نبود یک روز در میان براه بود. ادامه..

در کلاس سوم دبستان دیگه فلک نشدیم اما چوب کف دست توسط معلم و ناظم فراوان بود. راستی دوران دبیرستان چی؟ پسرهای لندهور تو دبیرستان ما از کشیده و اردنگی گرفته تا پس گردنی و چوب یا شلنگ کف دست نوش جان میکردند. دیر آمدن به مدرسه نتیجه اش به صف شدن و یکی یک چوب محکم کف دست خوردن جایزه داشت. دبیرستان آقا.. پسر 18 نوزده ساله کتک میخورد، اردنگی میخورد.
ول کن دیگه بابا هی خودتونو لوس میکنید که من زبان بلد نبودم کتک میخوردم. همه کتک میخوردن. تو خونه هم کتک برقرار بود دلیل نمیشه که عقده هایم را بیاورم بخاطرش انقلاب کنم و بخواهم مستقل شوم. بد و خوبش رو همه داشتیم.
علم و شعور نبود اون زمان ها. یکی از خانمهای آشنا که دچار یکی از نواقص هست که هنوز هم نمیتونه دیکته صحیح بنویسه و کودکانش هم در سوئد به همین مشکل دچار هستند و روش مناسب تدریس برایشان برگزیده اند و به دانشگاه هم رفته اند تعریف میکرد که بارها در کودکی تا ده دوازده سالگی او را مقابل صف صبحگاه دانش آموزان هو کرده اند! تصورش را بکنید.. یک دختر بچه را چندصد نفر بایستند و هو کنند.
لذا جان هرکسی که دوست دارید دیگر این قضیه کتک خوردن بخاطر زبان را هی مطرح نکنید که اشک ما در نمیاد چون بدترش را دیده ایم. از همون بهانه های دیگه بیارید.
یه چیز دیگه. آرزوی من این است که روزی جهانیان به زبان انگلیسی یا اسپرانتو باهم حرف بزنند. اصلا دلم نمیخواد که مثلا 5000 سال دیگه مردم هنوز سر این قضایا مشکل داشته باشند. فکر میکنم فرزندان ما 5000 سال دیگه اصلا به زبان امروز ما سخن نگویند. بعد میان تاریخ رو وورق میزنند و میرسند به ایران گلوبال و این بحثها. بعد پوز خندی میزنند و میگویند.... راستی چی میگن به ما و این بحث هایمان؟
نوشته شده توسط: محسن کردی

همه شما مخالفین شاه پس از بقدرت رسیدن، هرکه بودید و از هر گروهی که طرفداری میکردید... همه تا بویی از دمکراسی و رعایت حقوق دیگران نبرده بودید. هدف تان زدن هرکس دیگری بود که قدرت را بدست بگیرید. حالا مثل شاه عریان نمیگفتید که اگر بقدرت برسید آنهایی را که مخالف برنامه های شما هستند روانه اردوگاههای کار خواهید کرد. تفاوت شاه با شماها این بود که شاه یک رجزخوانی توخالی کرد که فقط عوارضش نصیبش شد اما شماها واقعا به آنچه میگفتید میخواستید عمل کنید.. اینطور نبود؟ شماها خطرناک تر بودید یا شاه؟ البته شاه نباید چنین سخنی را برزبان میراند اما کدام رهبر را میشناسید که از اشتباه کاری خالی باشد؟ همین مرسی خودمان هنوز مهر ریاست جمهوری اش خشک نشده ببین چه اختیارات اضافه ای میخواست. یاد مرحوم مصدق خودمان و اختیارات .. ادامه

فوق العاده ششماهه و بازهم ششماهه اش میافتم. در ادامه برنامه حزب رستاخیز و شاه، آنها که عضو نشدند، نه به زندان افتادند، نه گذرنامه ای بهشان داده شد و از کشور بیرون شان کردند و نه اگر جایی برای دریافت شغل مراجعه کردند از آنها شناسنامه مهر خورده و یا کارت عضویت حزب رستاخیز خواسته شد. من فکر میکنم کسی که این مطلب را اینجا گذاشته، و کسانی مانند او، بیشتر با خودشان مشکل دارند. با خودشان کلجار میروند که این چه کاری بود که من کردم و انقلاب کردم؟ و چون شهامت ندارند که مثل همین نوری زاد بگویند اشتباه کردیم انقلاب کردیم. می آیند و شاه و کارهای او را بهانه میکنند. شاه مسئول آنچه هست که او کرده و ما دیگرانی که انقلاب کردیم مسئول از انقلاب به بعدش هستیم. نباید انقلاب میکردیم. آقا یک کلمه بگو من آگاهی و علم کافی نداشتم. از سر ناآگاهی انقلاب کردم. اگر امروز سال 1356 بود برنامه را جور دیگری به طرف اصلاحات میکشاندم که آن رژیم آماده اش بود و خودش بستر لازم را با اعطای فضای باز سیاسی داده بود. بدبختی اینجاست که خود رژیم هم از فضای باز سیاسی چیزی نمیدانست و کج فهمی داشت. خیال میکرد که دمکراسی و فضای باز سیاسی یعنی مردم اجازه تظاهرات مانند اروپا داشته باشند و بریزند و در و پنجره و شیشه و ساختمان را خراب کنند یا تظاهرات برای سرنگونی داشته باشند. چنین اجازه ای نباید داده میشد و باید در همان نطفه جلویش را میگرفتند. باید چندتا از سردمداران را مثل گذشته میگرفتند و حرکت ویران کننده میخوابید. باید کنترل کار را خودشان بدست میگرفتند و با مخالفین بسیار زودتر وارد گفتگو میشدند. متاسفانه مخالفان شاه هم سهم کمی در انداختن او به راه دیکتاتوری نداشتنند. شاه جوان دمکرات را دوبار قبل از 28 مرداد و یکی دو بار هم پس از آن مورد سوء قصد قرار دادند. خب او هم گفت حالا که قرار بر کشتن رقیب است من رقیبم را میکشم و از میان بردارم چرا بگذارم او مرا بکشد؟ و پس از 28 مرداد دیکتاتور شد. علیرغم عدم اعقتادم به سرنوشت و این حرفها نمیتوانم در اینجا پارامتری بنام سرنوشت را نادیده بگیرم. شاید سرنوشت چنین مقدر کرده بود و ایران ما با این وضعی که داشت این سرنوشت را پیدا میکرد. حال بیایید فردا را دریابیم. برای فردا چه بکنیم که دوباره به چاله نیافتیم؟ راه های شدنی باید داد نه اینکه بگوییم فلانکس و فلان گروه را بگذاریم کنار تا دوباره به چاله نیافتیم. فلان کس و فلان گروه را کسی که به دمکراسی معتقدر است تنها به رای مردم میتواند کنار بگذارد. پس راهی بیابید که فلانکس و فلان گروه حذف نشود اما به چاله های تکراری هم نیافتیم.