Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

سالام الیکیم
ضمنا ارتباط عکسهای سه بزرگوار آزربایچان با موضوع مشخص نشد اگر نظرتان این است که کمونیست بودند که هر سه بزرگوار از بزرگان و صادقین راه جبهه ازربایجانچیلیق بودند و هنوز هم از افکارانها در بیداری ملت و خلق استفاده میشود

نوشته شده توسط: Anonymous

سالام الیکیم
آقای eza میفرمایید که :
4 - سوسیالیستها مدافع مطالبه "حق ملل در تعیین سرنوشت خویش"، حق جدایی و استقلال ملی بدون هیچ قید و شرطی هستند. این مطالبه و حقی دمکراتیک میباشد. یکی از وظایف مهم سوسیالیستها رهبری جنبش ملی آذربایجان باید و به پیروزی رساندن جنبش و رفع و نابودی کامل ستم ملی است. رفع کامل ستم ملی بدون کسب استقلال ملی و تشکیل دولت و کشور مستقل ممکن نیست.
5 - عدم دمکراسی در ایران و برسمیت نشناختن حقوق ملل تحت ستم در ایران باعث شده مبارزه ملی ملل استعمارزده در ایران به مبارزه محوری و اصلی تبدیل شود. اکنون فاصله و تضاد ملت حاکم فارس با ملل زیر سلطه عمیق تر شده است و همزیستی ملل مختلف در ایران امکان ناپذیر شده است. از این رو استقلال ملی ملل تحت سلطه یا استعمارزده در ایران اجتناب ناپذیر شده است و ایران دیر یا زود به چندین کشور مستقل تقسیم خواهد شد.

6 - کارگران و زحمتکشان آذربایجان، فارسستان، کردستان، عربستان، بلوچستان و ترکمنستان زمانی میتواند سیستم سوسیالیستی را در جامعه خود برقرار کنند که ابتدا آنها کشور مستقل و دولت ملی خود را تسکیل دهند و ستم ملی بعنوان یکی از موانع راه سوسیالیسم را نابود کنند.
در قسمت استقلال که مربوط به تو ضیحات سه بند میشود تقریبا همه آزربایجانچیلار قبول دارند
ولی یک نکته باید مشخص شود و ان هم این است که در زمان مرحوم رسول زاده لنین شما "حق ملل در تعیین سرنوشت خویش"را محترم شمرد که شما بشمارید و آیا صادقانه این حرفها را ردیف میکنید یا اینکه مانند خمینی ( حیله) بخرح میدهید؟؟
دلیل اینکارتان مشخص است قدرت و پتانسیل بالای حرکت ملی همه را از هر طیف تحت تا ثیر قرار داده و همه بخاطر عقب نماندن از قافله نظر و چملاتی از سر دستپاچگی و باری به هر جهت گفتن مینویسند که به هیچ وجهی به ان نه معتقدند و نه عمل خواهند کرد و پایش هم بیافتد در جبهه داشناکها و در زمان کنونی با تروریستهای پ ک ک و ی پ گ و پ ی د و یا ه د پ همکاری و دفاع خواهند کرد و خواهید کرد
نوشته شده توسط: اسامه

جناب کانوش توکلی :
لطف میکنید درباره این 12 کامنت توضیح بدهید؟ ناصر کرمی از چی صحبت میکند؟ من در این تایپک که دوشکی نوشته حتی یک کامنت هم نگذاشتم .

نوشته شده توسط: اسامه

جناب ناصر کرمی:
من هرگز در زیر این تایپ کامنتی ننوشتم که حالا هم 12 تا باشد!!!!!!!!!!!!
مسئولین محترم سایت لطف کرده پاسخ بدهند "این 12 کامنت با نام من که اعتراض کرمی را در پی داشته " کی و چه زمانی در این تایپک گذاشته شده؟
چه کسی این کامنت ها را نوشته ؟؟؟؟؟؟

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب سازاخ انگار اگر کی پاسخ شما را ننویسد شما باز ادامه میدهی:
قاجیماق :منقبض شدن (فشردگی)(البته در هیچ پاسخ نامه ای نیست تاثیر سیز ائلیم) =قوُرویاراق ییغیشما
قاجینماق(خمیازه)
قاج = پیچیدن
ثیقاج =پیچاندن
.............................
درباره واژه قبلی شما هم من نخواستم ضایع بشی پس لطفا دست بردار

نوشته شده توسط: اسامه

و اما درباره فارسی سره بی هیچ واژه بیگانه:

https://fa.wikipedia.org/wiki/فارسی_سره

نمونه ای از نوشته های کومونیستی به پارسی سره در ایراگلوبال:

http://www.iranglobal.info/taxonomy/term/340

نوشته شده توسط: اسامه

زبان دارای پویایی و واژه سازی بالایی است برخلاف کریول هایی مثل تورکی که نه فعل بسیط دارند و نه توان واژه سازی (همان ماجرای قینچیخماق = شکنجه سنگ) چون خود این ها از ترکیب بقیه زبان ها به وجود امده اند
حققی اهل ترکیه به نام پرفسور محرم ارگین (Prof.Muherrem Ergin ) در کتابی با نام تورک دیلی / زبان ترکی / به نکات جالبی اشاره می کند و این زبان را 70 درصد خارجی و دارای لغات فارسی و عربی و فرانسوی می نامد !
زبان ترکی شامل ( 7000) هفت هزار واژه ی فارسی
زبان ترکی شامل: (9000 ) نه هزار واژه ی عربی
(12000) دوازده هزار واژه ی فرانسوی
این هم مشخصات کتاب ایشان که تمام این پژوهش و نکات زیادی درباره ی زبان ترکی را می توانید به زبان ترکی در این کتاب مطالعه نمایید:
Prof. Dr. Muharrem Ergin
Üniversiteler için Türk Dili
Bayrak Basım ve Tanıtım - Horhor Cad. No.20 D:1 Fatih/İstanbul
İstanbul 1998

Fatih/İstanbul
İstanbul 1998
Tel: 531 8748 - 532 2418
ISBN 975-7728-05-5 34.98.0123-97
نوشته شده توسط: سازاخ

حسن جان هر روز که نمی شود انقلاب کرد! مردم زن و بچه دارند! انقلاب کردن که شوخی نیست! زیر و رو شدن جامعه کلی هزینه لازم دارد! چه کسی باید هزینه انقلاب را بپردازد، خوش نشیهای آمریکا و اروپا؟ گل زدن در بازی فوتبال که نیست! !!!
مردم از کوچکترین روزنه برای دگرگونی تدریجی بهره برداری می کنند، و مهمان ناخوانده انقلاب 57 را که هر روز پیر و فرتوت می شود به طرف در خروجی هدایت می کنند، تقریبا همه بازماندگان دوره انقلاب و انقلابی گری با عزرائیل قرار ملاقات دارند، از قدیم گفتند مریضی با خروار وارد بدن می شود، ولی مثقال مثقال از بدن خارج می شود.

نوشته شده توسط: Anonymous

سالام الیکیم
7 - بعد از افشای چهره کریه ایدئولوژی پانترکیسم و ضدیت آن با جنبش ملی آذربایجان و آذربایجانیگری ممکن است دو احتمال در جبهه فعلی پانترکیسم روی دهد. احتمال اول این است جریانات پانترکیست مانند گذشته با دفاع صریح و غیر صریح از پانترکیسم و بوزقوردیسم تا انزوای کامل خود به فعالیت ادامه دهند. احتمال دوم جدایی و انشعاب ایدئولوژیک و سیاسی آنها از پانترکیسم و پیوستن آنها به نیروهای دمکراتیک یا ناسیونالیسم آذربایجانیگرا است که مثبت ارزیابی میشود.

پیوستن آنها به نیروهای دمکراتیک یا ناسیونالیسم آذربایجانیگرا است که مثبت ارزیابی میشود.
شوال :
این نیروها کدام هستند (دمکراتیک یا ناسیونالیسم آذربایجانیگرا) ؟؟؟؟؟
از نوشته شما آقای eza مشخص است که کینه طبقاتی عمیقی به ترکها داری فقط پان ترکیسم را برجسته میکنی
اگر یک چو انصاف داشتی چنبه های مثبت رسول زاده را هم عنوان میکردی هر چند از نوشته سر تا پا نفرت نامه ات این گونه برداشت نمیشود و نیست .
نوشته شده توسط: Anonymous

6 - کارگران و زحمتکشان آذربایجان، فارسستان، کردستان، عربستان، بلوچستان و ترکمنستان زمانی میتواند سیستم سوسیالیستی را در جامعه خود برقرار کنند که ابتدا آنها کشور مستقل و دولت ملی خود را تسکیل دهند و ستم ملی بعنوان یکی از موانع راه سوسیالیسم را نابود کنند.
7 - کارگران و سوسیالیستهای آذربایجان جهت رهبری جنبش ملی، رهبری جنبش کارگری و ایجاد جامعه سوسیالیستی باید متحد شوند و تشکلات و احزاب خود را ایجاد کنند. سوسیالیستها و کارگران آذربایجان بدون شکل دادن خود به یک سیاسی نمی توانند جریانی برای خود و جریانی جدی محسوب شوند. چپ سوسیالیست در آذربایجان جنوبی نمی تواند به مثابه نیروی دمکراتیک و سوسیالیست عمل کند مگر اینکه بطور مجزا و مستقل در مقابل احزاب راست متشکل، متحد و توانا شود. در آذربایجان نیروهای جپ و راست کاملا از همدیگر تفکیک شده اند.
شکل گیری احزاب چپ

شکل گیری احزاب چپ و کارگری در آذربایجان ضروری است ولی نباید از خارج اشکال تشکیلاتی از قبل آماده شده به آنها تحمیل شود. همچنین در چنین شرایطی هر گونه تشکل یا جبهه سوسیالیستی در خارج که در کنار جنبش کارگری و سیوسیالیستی آذربایجان قرار بگیرد ضروری است.
8 - پیشروان و روشنفکران رزمنده، فداکار، ازخود گذشته، جدی، پرشور و اهل عمل آذربایجان جنوبی در داخل و خارج باید آستین ها را بالا بزنند، طرح و نقشه برای ایجاد تشکلات تدوین و ارائه دهند، جلسات و ملاقاتهای بحث برگزار کنند و برای ایجاد تشکبلات کارگری و سوسیالیستی دست بکار بشوند.
9 - سوسیالیستها منافعی از منافع کارگران و زحمتکشان آذربایجان ندارند،سوسیالیستها نه تنها مئافع سرسخت منافع طبقه زیر دست و زحمتکشان هستند بلکه مدافع سرسخت و قاطع منافع و حقوق زنان، کودکان و حقوق ملی ملت تورک آذربایجانی هستند. سوسیالیستها باید تلاش کنند در عرصه و جبهه مبارزه ملی حضور فعال و گسترده ای داشته باشند و در رهبری جنبش ملی- دمکراتیک، رهایی بخش و استقلال طلبانه آذربایجان نقش برجسته و چشمگیری داشته باشند ......
10 -
نوشته شده توسط: Anonymous

8 - در غیاب و ضعف نیروهای سوسیالیست کارگری، این وظیفه نیروهای دمکرات، سکولار، سوسیال دمکرات و ناسیونالیست آذربایجانگرا و غیر پانترکیست است که در رهبری و پیشبرد جنبش رهایی بخش و دمکراتیک آذربایجان نقش فعال داشته باشند ولی متاسفانه این جبهه هم ضعیف میباشد.

آنچه که در موارد بالا آمد بخش کوچکی از واقعیات است. نقد ضعف و انحرافات جریانهای موجود و فعال در جنبش رهایی بخش آذربایجان مثبت و ارزنده است و بدون نقد نمی شود مبارزه را پیش برد. اما نقد فاشیسم از سوی سوسیالیستها یا سوسیال دمکراتهای آذربایجان کافی نیست. جریان نقد کننده باید آلترناتیو ارائه بدهد. آلترناتیو سوسیالیستی در برابر جریانات راست، بوزقورد - پانترکیستی و تورانچی چیست؟ مشکل پانترکیسم یکی از مشکلات جنبش ملی و دمکراتیک آذربایجان جنوبی است سوسیالیستها برای فائق امدن به تمامی مشکلات مجبورند به اقدامات ایدئولوژیک، سیاسی، تشکیلاتی و

و عملی زیادی دست بزنند که به پاره ای از آنها اشاره میشود.

1 - سوسیایستهای آذربایجان هم مانند سوسیالیستهای دیگر نقاط جهان در ضعف، بحران سیاسی، بحران ایدئولوژیک، بحرات تشکیلاتی، بی افقی و انفعال هستند. اکنون بیشتر چنین به نظر میرسد که سوسیالیست آذربایجانی وجود ندارد و اگرهم باشد بسیار پراکنده، منفعل و ناتوان از انجام هر کاری است. سوسیالیسم زمانی توسط توسط روشنفکران آذربایجانی مانند حیدرعمواوغلی، سلطان زاده، پیشه وری، ارانی و غیره وارد آذربایجان و ایران شده است و بطوریکه بعدا هسته اصلی تمامی احزاب سوسیالیست ایرانگرا اکثرا تورک آذربایجانی بودند. آذربایجان سالهای درازی مرکز افکار مدرن و سوسیالیستی بود اما اکنون اوضاع متفاوت است و بنا به دلایل زیادی سوسیالیسم هم از نظر فکری وهم از نظر نیروی فعال انسانی از میدان مبارزاتی آذربایجان خارج شده در خدمت سوسیال شونیسم فارس و ایرانگرا قرار دارند.
2 - سوسیالیستهای آذربایجان (لنیست و غیرلنینیست) پراکنده و غیر متشکل هستند و نمی توانند آلترناتیو، پلاتفرم و برنامه سیاسی و عملی در رابطه با جنبش ملی و رهبری ان داشته باشند.
3 - جنبش ملی و رهایی بخش آذربایجان از عدم حضور فعال سوسیالیستها رنج میبرد. در جهان کمتر جنبش ملی و دمکراتیکی میتوان یافت که در آن سوسیالیستها حضور فعال نداشته باشند.
4 - سوسیالیستها مدافع مطالبه "حق ملل در تعیین سرنوشت خویش"، حق جدایی و استقلال ملی بدون هیچ قید و شرطی هستند. این مطالبه و حقی دمکراتیک میباشد. یکی از وظایف مهم سوسیالیستها رهبری جنبش ملی آذربایجان باید و به پیروزی رساندن جنبش و رفع و نابودی کامل ستم ملی است. رفع کامل ستم ملی بدون کسب استقلال ملی و تشکیل دولت و کشور مستقل ممکن نیست.
5 - عدم دمکراسی در ایران و برسمیت نشناختن حقوق ملل تحت ستم در ایران باعث شده مبارزه ملی ملل استعمارزده در ایران به مبارزه محوری و اصلی تبدیل شود. اکنون فاصله و تضاد ملت حاکم فارس با ملل زیر سلطه عمیق تر شده است و همزیستی ملل مختلف در ایران امکان ناپذیر شده است. از این رو استقلال ملی ملل تحت سلطه یا استعمارزده در ایران اجتناب ناپذیر شده است و ایران دیر یا زود به چندین کشور مستقل تقسیم خواهد شد.
-----
ادامه در کامنت بعدی
نوشته شده توسط: Anonymous

4 - جریان راست ناسیونالیست، ترکگرا - پانترکیست، بوزقورد و تورانچی که همگی در اساس متحد الفکرند نقطه ضعف بزرگ جنبش ملی و دمکراتیک آذربایجان هستند. آنها بعنوان نماینده طبقه سرمایه دار، تاریخ آذربایجان را تحریف میکنند، به اسطوره سازی و توتم پرستی مشغول هستند، رهبران ترکیه را رهبران آذربایجان معرفی میکند. زبان، ادبیات، فرهنگ و منافع ترکیه و آذربایجان شمالی را به دار و ندار آذربایجان جنوبی ترجیح میدهند. هدف و استراتژی توران و دنیای تورک را به مرکز فعالیت های خود تبدیل کردند. پرچم ترکیه و آذربایجان شمالی را پرچم آذربایجان جنوبی معرفی میکنند. خون تورک، نژاد تورک، وطن تورک، دنیای تورک و برقراری امپراطوری اسلامی نژاد تورک را مطرح میکنند و از مسیر مبارزه ملی و دمکراتیک مردم آذربایجان دور شدند و برای برقراری مجدد امپراطوری عثمانی، امپراطوری گوک تورک و دنیای تورک مبارزه میکنند و اذربایجان

را مانند رسولزاده در قلمرو این امپراطوری بشمار می آورند.
5 - جریان راست که عناوینی مختلف دارد، جریانی ضد دمکراتیک است. این جریان یکی از گرایشان و جریانات موجود در جنبش ملی و رهایی بخش آذربایجان میباشد. این جریان مخالف هر نوع آزادی میباشد. این جریان شخصیت پرست، اسلام گرا، قدرت طلب و سودجو است و مخالفانش را تحمل نمی کند. مخالانش را سرکوب، تهدید و تحقیر میکند. این جریان برای زنان آذربایجان هیچ برنامه و مطالبه دمکراتیکی ندارد. این جریان مبارزه مستقل زنان و فمنیستی را برسمیت نمی شناسد، جریان راست اهمیتی به مبارزه کارگران، تشکل و مطالبات طبقاتی کارگران نمی دهد و اساسا جریانی ضد کارگری است. این جریان با افراط گریها یش چهره و تصویر زشت و فاشیستی از جنبش ملی به جهانیان ارائه داده است. این جریان بزرگترین ضربات را در تمامی زمینه ها و عرصه ها به مبارزه رهایی بخش آذربایجان وارد کرده است و مبارزه را به پراگندگی، عدم اتحاد، دلسردی، بی اعتمادی، ضعف و نابودی برده و می برد..
6 - بخشی از جوانان و مردم آذربایجان که رهبران پانترکیست را مانند بت می پرستند، به اسطوره و نماد بوزقورد روی آوردند، بوزقورد میگیرند و از دنیای تورک صحبت میکنند. این بخش از جوانان از ایدئولوژی پانترکیسم کمتر می دانند و بسیاری از آنها مفاهیم سیاسی و پیامدهای سیاسی وجود این جریان را نمی دانند. آنها انسانهای صادق، پاک، صمیمی، دلسوز، فداکار و فدایی آذربایجان هستند که دلشان به آزادی، برابری، عدالت اجتماعی و استقلال ملی آذربایجان می تپد و به نادرست راه آزادی را در بوزقوردیسم می بینند. متاسفانه جریان سیاسی جدی و دمکراتیک دیگری در آذربایجان جنوبی وجود ندارد که آنها را در مسیر سیاسی درستی سازماندهی و رهبری کند.
7 - بعد از افشای چهره کریه ایدئولوژی پانترکیسم و ضدیت آن با جنبش ملی آذربایجان و آذربایجانیگری ممکن است دو احتمال در جبهه فعلی پانترکیسم روی دهد. احتمال اول این است جریانات پانترکیست مانند گذشته با دفاع صریح و غیر صریح از پانترکیسم و بوزقوردیسم تا انزوای کامل خود به فعالیت ادامه دهند. احتمال دوم جدایی و انشعاب ایدئولوژیک و سیاسی آنها از پانترکیسم و پیوستن آنها به نیروهای دمکراتیک یا ناسیونالیسم آذربایجانیگرا است که مثبت ارزیابی میشود.
---------------
ادامه در کامنت بعدی
نوشته شده توسط: Anonymous

وضعیت بحرانی سوسیالیستهای آذربایجان و مشکل پانترکیسم
---------------------------
اخیرا در بحث" آسیب شناسی جنبش ملی آذربایجان" چپ ها و سوسیالیستها بارها به مسئله ایدئولوژی پانترکیسم، سیاستها، استراتژی و روشهای پانترکیسم بعنوان یکی از مشکلات اساسی جنبش ملی و دمکراتیک آذربایجان اشاره کردند. اما انتقاد بدون ارائه آلترناتیو سوسیالیستی چندان موثر نخواهد بود. در این باره به چند نکته می پردازم.
1 - جنبش راست و ناسیونالیست در آذربایجان تاریخ و سابقه مبارزاتی کمی دارد. جنبش ملی و دمکراتیک آذربایجان تا دو دهه پیش تحت تاثیر و نفوذ جناح چپ بود. دولت فاشیست ایران بعد از اشغال مجدد آذربایجان و ساقط کردن "حکومت ملی آذربایجان و جمهوری دمکراتیک آذربایجان" وحشیانه سوسیالیستها را زندانی، کشتار و قتل و عام کرد. فرقه دمکرات آذربایجان تبعید شد و بلاخره به دام حزب توده، چپ شوونیست

و ایرانگرا افتاد. با تشکیل جریانات چپ چریکی و دیگر احزاب چپ ایرانگرا، چپ آذربایجان استقلال خود را از دست داد و ایرانگرا شد و مسئله ملی آذربایجان در مبارزات چپ تا حدود زیادی اولویت خود را از دست داد و بلاخره شکست "سوسیالیسم موجود" و سرمایه داری دولتی در روسیه که پایگاه سیاسی و ایدئولوژیک چپ شوونیست و جهانی بود توازون قوا را به نفع جریانات و نیروهای راست و ناسیونالیست تغییر داد.
2 - ناسیونالیسم آذربایجان شمالی که بشدت از اشغال و استعمار سوسیال شونیسم روسی خشمگین بود به گذشته یعنی به ناسیونالیسم و پانترکیسم رسول زاده و ترکیه پناه برد و پرچم پانترکیسم را برافراشت. از سال 1992 فعالین ملی گرای آذربایجان جنوبی که تحت تاثیر ملی گرایان آذربایجان شمالی و ترکیه بودند، مسیر پانترکیستی را پیش گرفتند و آنرا الگو و چراغ راه مبارزاتی خود کردند. تاریخ رشد اندیشه های پانترکیستی در آذربایجان جنوبی از تاریخ به حاکمیت رسیدن ائلچی بئی و حزبش آغاز میشود و بعد از انقلاب اسلامی و حتی در جریان شریعتمداری نامی از پانترکیسم و نامی از رسول زاده، ائلچی بئی و همانطور نامی از نژاد و خون تورک و توران نبود. .
3 - جناح ناسیونالیستی و پانترکیست در آذربایجان ریشه ندارد و از گذشته تاکنون حزبی فراگیر؛ برنامه سیاسی، رهبر و سنت جا افتاده ای در آذربایجان نداشته است. این جریان فاقد تاریخ، تجربه و مبارزه است. جریان راست، ارتجاعی و ناسیونالیست در داخل جنبش ملی اذربایجان از چپ و سوسیالیست هراسان است. از اینرو ناسیونالیست آذربایجانی انتخاب دیگری نداشت و بدینگونه به سنت ها و گرایشات فکری ناسیونالیستهای ترکیه و آذربایجان شمالی متوسل شد. اگر امروز ایدئولوژی پانترکیسم، رهبران و شخصیتهای پانترکیست ترکیه و آذربایجان، نمادها، استراتژی فرا ملی ترکیه، اسطوره و توتم گرگ گرایی، پرچمهای ترکیه و آذربایجان و شعارهای پانترکیستی از آنها گرفته شود، انها خلاح سلاح شده و چیزی برای گفتن ندارند. ناسیونالیسم آذربایجانی از لحاط فکری، سیاسی و تشکیلاتی بسیار فقیر و محروم است. این جریان فکری و سیاسی حتی از جانب پایگاه طبقاتی اش یعنی بورژوازی آذربایجان هم حمایت و پشتیبانی نمی شود و حیات آن در آذربایجان به نخی آویزان است و در بحران، تشتت و ضعف بسر میبرد. اگر اکنون تاریخ شکل گیری ناسیونالیسم آذربایجانی و پروسه فعالیت و پراتیک آن نوشته شود چیزی مهم، مثبت و افتخار آمیزی بجز تخریب در آن یافت نمی شود.
-------------
ادامه در کانت بعدی
نوشته شده توسط: Anonymous

ادامه از کامنت بالا
------
5 - عدم دمکراسی در ایران و برسمیت نشناختن حقوق ملل تحت ستم در ایران باعث شده مبارزه ملی ملل استعمارزده در ایران به مبارزه محوری و اصلی تبدیل شود. اکنون فاصله و تضاد ملت حاکم فارس با ملل زیر سلطه عمیق تر شده است و همزیستی ملل مختلف در ایران امکان ناپذیر شده است. از این رو استقلال ملی ملل تحت سلطه یا استعمارزده در ایران اجتناب ناپذیر شده است و ایران دیر یا زود به چندین کشور مستقل تقسیم خواهد شد.
6 - کارگران و زحمتکشان آذربایجان، فارسستان، کردستان، عربستان، بلوچستان و ترکمنستان زمانی میتواند سیستم سوسیالیستی را در جامعه خود برقرار کنند که ابتدا آنها کشور مستقل و دولت ملی خود را تسکیل دهند و ستم ملی بعنوان یکی از موانع راه سوسیالیسم را نابود کنند.

7 - کارگران و سوسیالیستهای آذربایجان جهت رهبری جنبش ملی، رهبری جنبش کارگری و ایجاد جامعه سوسیالیستی باید متحد شوند و تشکلات و احزاب خود را ایجاد کنند. سوسیالیستها و کارگران آذربایجان بدون شکل دادن خود به یک سیاسی نمی توانند جریانی برای خود و جریانی جدی محسوب شوند. چپ سوسیالیست در آذربایجان جنوبی نمی تواند به مثابه نیروی دمکراتیک و سوسیالیست عمل کند مگر اینکه بطور مجزا و مستقل در مقابل احزاب راست متشکل، متحد و توانا شود. در آذربایجان نیروهای جپ و راست کاملا از همدیگر تفکیک شده اند.
شکل گیری احزاب چپ و کارگری در آذربایجان ضروری است ولی نباید از خارج اشکال تشکیلاتی از قبل آماده شده به آنها تحمیل شود. همچنین در چنین شرایطی هر گونه تشکل یا جبهه سوسیالیستی در خارج که در کنار جنبش کارگری و سیوسیالیستی آذربایجان قرار بگیرد ضروری است.
8 - پیشروان و روشنفکران رزمنده، فداکار، ازخود گذشته، جدی، پرشور و اهل عمل آذربایجان جنوبی در داخل و خارج باید آستین ها را بالا بزنند، طرح و نقشه برای ایجاد تشکلات تدوین و ارائه دهند، جلسات و ملاقاتهای بحث برگزار کنند و برای ایجاد تشکبلات کارگری و سوسیالیستی دست بکار بشوند.
9 - سوسیالیستها منافعی از منافع کارگران و زحمتکشان آذربایجان ندارند،سوسیالیستها نه تنها مئافع سرسخت منافع طبقه زیر دست و زحمتکشان هستند بلکه مدافع سرسخت و قاطع منافع و حقوق زنان، کودکان و حقوق ملی ملت تورک آذربایجانی هستند. سوسیالیستها باید تلاش کنند در عرصه و جبهه مبارزه ملی حضور فعال و گسترده ای داشته باشند و در رهبری جنبش ملی- دمکراتیک، رهایی بخش و استقلال طلبانه آذربایجان نقش برجسته و چشمگیری داشته باشند ......
10 -


نوشته شده توسط: Anonymous

، قدرت طلب و سودجو است و مخالفانش را تحمل نمی کند. مخالانش را سرکوب، تهدید و تحقیر میکند. این جریان برای زنان آذربایجان هیچ برنامه و مطالبه دمکراتیکی ندارد. این جریان مبارزه مستقل زنان و فمنیستی را برسمیت نمی شناسد، جریان راست اهمیتی به مبارزه کارگران، تشکل و مطالبات طبقاتی کارگران نمی دهد و اساسا جریانی ضد کارگری است. این جریان با افراط گریها یش چهره و تصویر زشت و فاشیستی از جنبش ملی به جهانیان ارائه داده است. این جریان بزرگترین ضربات را در تمامی زمینه ها و عرصه ها به مبارزه رهایی بخش آذربایجان وارد کرده است و مبارزه را به پراگندگی، عدم اتحاد، دلسردی، بی اعتمادی، ضعف و نابودی برده و می برد..
6 - بخشی از جوانان و مردم آذربایجان که رهبران پانترکیست را مانند بت می پرستند، به اسطوره و نماد بوزقورد روی آوردند، بوزقورد میگیرند و از دنیای تورک صحبت میکنند. این بخش از جوانان از ایدئولوژی

این بخش از جوانان از ایدئولوژی پانترکیسم کمتر می دانند و بسیاری از آنها مفاهیم سیاسی و پیامدهای سیاسی وجود این جریان را نمی دانند. آنها انسانهای صادق، پاک، صمیمی، دلسوز، فداکار و فدایی آذربایجان هستند که دلشان به آزادی، برابری، عدالت اجتماعی و استقلال ملی آذربایجان می تپد و به نادرست راه آزادی را در بوزقوردیسم می بینند. متاسفانه جریان سیاسی جدی و دمکراتیک دیگری در آذربایجان جنوبی وجود ندارد که آنها را در مسیر سیاسی درستی سازماندهی و رهبری کند.
7 - بعد از افشای چهره کریه ایدئولوژی پانترکیسم و ضدیت آن با جنبش ملی آذربایجان و آذربایجانیگری ممکن است دو احتمال در جبهه فعلی پانترکیسم روی دهد. احتمال اول این است جریانات پانترکیست مانند گذشته با دفاع صریح و غیر صریح از پانترکیسم و بوزقوردیسم تا انزوای کامل خود به فعالیت ادامه دهند. احتمال دوم جدایی و انشعاب ایدئولوژیک و سیاسی آنها از پانترکیسم و پیوستن آنها به نیروهای دمکراتیک یا ناسیونالیسم آذربایجانیگرا است که مثبت ارزیابی میشود.
8 - در غیاب و ضعف نیروهای سوسیالیست کارگری، این وظیفه نیروهای دمکرات، سکولار، سوسیال دمکرات و ناسیونالیست آذربایجانگرا و غیر پانترکیست است که در رهبری و پیشبرد جنبش رهایی بخش و دمکراتیک آذربایجان نقش فعال داشته باشند ولی متاسفانه این جبهه هم ضعیف میباشد.

آنچه که در موارد بالا آمد بخش کوچکی از واقعیات است. نقد ضعف و انحرافات جریانهای موجود و فعال در جنبش رهایی بخش آذربایجان مثبت و ارزنده است و بدون نقد نمی شود مبارزه را پیش برد. اما نقد فاشیسم از سوی سوسیالیستها یا سوسیال دمکراتهای آذربایجان کافی نیست. جریان نقد کننده باید آلترناتیو ارائه بدهد. آلترناتیو سوسیالیستی در برابر جریانات راست، بوزقورد - پانترکیستی و تورانچی چیست؟ مشکل پانترکیسم یکی از مشکلات جنبش ملی و دمکراتیک آذربایجان جنوبی است سوسیالیستها برای فائق امدن به تمامی مشکلات مجبورند به اقدامات ایدئولوژیک، سیاسی، تشکیلاتی و عملی زیادی دست بزنند که به پاره ای از آنها اشاره میشود.

1 - سوسیایستهای آذربایجان هم مانند سوسیالیستهای دیگر نقاط جهان در ضعف، بحران سیاسی، بحران ایدئولوژیک، بحرات تشکیلاتی، بی افقی و انفعال هستند. اکنون بیشتر چنین به نظر میرسد که سوسیالیست آذربایجانی وجود ندارد و اگرهم باشد بسیار پراکنده، منفعل و ناتوان از انجام هر کاری است. سوسیالیسم زمانی توسط توسط روشنفکران آذربایجانی مانند حیدرعمواوغلی، سلطان زاده، پیشه وری، ارانی و غیره وارد آذربایجان و ایران شده است و بطوریکه بعدا هسته اصلی تمامی احزاب سوسیالیست ایرانگرا اکثرا تورک آذربایجانی بودند. آذربایجان سالهای درازی مرکز افکار مدرن و سوسیالیستی بود اما اکنون اوضاع متفاوت است و بنا به دلایل زیادی سوسیالیسم هم از نظر فکری وهم از نظر نیروی فعال انسانی از میدان مبارزاتی آذربایجان خارج شده در خدمت سوسیال شونیسم فارس و ایرانگرا قرار دارند.
2 - سوسیالیستهای آذربایجان (لنیست و غیرلنینیست) پراکنده و غیر متشکل هستند و نمی توانند آلترناتیو، پلاتفرم و برنامه سیاسی و عملی در رابطه با جنبش ملی و رهبری ان داشته باشند.
3 - جنبش ملی و رهایی بخش آذربایجان از عدم حضور فعال سوسیالیستها رنج میبرد. در جهان کمتر جنبش ملی و دمکراتیکی میتوان یافت که در آن سوسیالیستها حضور فعال نداشته باشند.
4 - سوسیالیستها مدافع مطالبه "حق ملل در تعیین سرنوشت خویش"، حق جدایی و استقلال ملی بدون هیچ قید و شرطی هستند. این مطالبه و حقی دمکراتیک میباشد. یکی از وظایف مهم سوسیالیستها رهبری جنبش ملی آذربایجان باید و به پیروزی رساندن جنبش و رفع و نابودی کامل ستم ملی است. رفع کامل ستم ملی بدون کسب استقلال ملی و تشکیل دولت و کشور مستقل ممکن نیست.
-----
ادامه در کامنت بعدی
نوشته شده توسط: Anonymous

وضعیت بحرانی سوسیالیستهای آذربایجان و مشکل پانترکیسم
---------------------------------------------------------------------------
اخیرا در بحث" آسیب شناسی جنبش ملی آذربایجان" چپ ها و سوسیالیستها بارها به مسئله ایدئولوژی پانترکیسم، سیاستها، استراتژی و روشهای پانترکیسم بعنوان یکی از مشکلات اساسی جنبش ملی و دمکراتیک آذربایجان اشاره کردند. اما انتقاد بدون ارائه آلترناتیو سوسیالیستی چندان موثر نخواهد بود. در این باره به چند نکته می پردازم.
1 - جنبش راست و ناسیونالیست در آذربایجان تاریخ و سابقه مبارزاتی کمی دارد. جنبش ملی و دمکراتیک آذربایجان تا دو دهه پیش تحت تاثیر و نفوذ جناح چپ بود. دولت فاشیست ایران بعد از اشغال مجدد آذربایجان و ساقط کردن "حکومت ملی آذربایجان و جمهوری دمکراتیک آذربایجان" وحشیانه سوسیالیستها را زندانی، کشتار و قتل و عام کرد. فرقه دمکرات آذربایجان تبعید شد و

بلاخره به دام حزب توده، چپ شوونیست و ایرانگرا افتاد. با تشکیل جریانات چپ چریکی و دیگر احزاب چپ ایرانگرا، چپ آذربایجان استقلال خود را از دست داد و ایرانگرا شد و مسئله ملی آذربایجان در مبارزات چپ تا حدود زیادی اولویت خود را از دست داد و بلاخره شکست "سوسیالیسم موجود" و سرمایه داری دولتی در روسیه که پایگاه سیاسی و ایدئولوژیک چپ شوونیست و جهانی بود توازون قوا را به نفع جریانات و نیروهای راست و ناسیونالیست تغییر داد.
2 - ناسیونالیسم آذربایجان شمالی که بشدت از اشغال و استعمار سوسیال شونیسم روسی خشمگین بود به گذشته یعنی به ناسیونالیسم و پانترکیسم رسول زاده و ترکیه پناه برد و پرچم پانترکیسم را برافراشت. از سال 1992 فعالین ملی گرای آذربایجان جنوبی که تحت تاثیر ملی گرایان آذربایجان شمالی و ترکیه بودند، مسیر پانترکیستی را پیش گرفتند و آنرا الگو و چراغ راه مبارزاتی خود کردند. تاریخ رشد اندیشه های پانترکیستی در آذربایجان جنوبی از تاریخ به حاکمیت رسیدن ائلچی بئی و حزبش آغاز میشود و بعد از انقلاب اسلامی و حتی در جریان شریعتمداری نامی از پانترکیسم و نامی از رسول زاده، ائلچی بئی و همانطور نامی از نژاد و خون تورک و توران نبود. .
3 - جناح ناسیونالیستی و پانترکیست در آذربایجان ریشه ندارد و از گذشته تاکنون حزبی فراگیر؛ برنامه سیاسی، رهبر و سنت جا افتاده ای در آذربایجان نداشته است. این جریان فاقد تاریخ، تجربه و مبارزه است. جریان راست، ارتجاعی و ناسیونالیست در داخل جنبش ملی اذربایجان از چپ و سوسیالیست هراسان است. از اینرو ناسیونالیست آذربایجانی انتخاب دیگری نداشت و بدینگونه به سنت ها و گرایشات فکری ناسیونالیستهای ترکیه و آذربایجان شمالی متوسل شد. اگر امروز ایدئولوژی پانترکیسم، رهبران و شخصیتهای پانترکیست ترکیه و آذربایجان، نمادها، استراتژی فرا ملی ترکیه، اسطوره و توتم گرگ گرایی، پرچمهای ترکیه و آذربایجان و شعارهای پانترکیستی از آنها گرفته شود، انها خلاح سلاح شده و چیزی برای گفتن ندارند. ناسیونالیسم آذربایجانی از لحاط فکری، سیاسی و تشکیلاتی بسیار فقیر و محروم است. این جریان فکری و سیاسی حتی از جانب پایگاه طبقاتی اش یعنی بورژوازی آذربایجان هم حمایت و پشتیبانی نمی شود و حیات آن در آذربایجان به نخی آویزان است و در بحران، تشتت و ضعف بسر میبرد. اگر اکنون تاریخ شکل گیری ناسیونالیسم آذربایجانی و پروسه فعالیت و پراتیک آن نوشته شود چیزی مهم، مثبت و افتخار آمیزی بجز تخریب در آن یافت نمی شود.
4 - جریان راست ناسیونالیست، ترکگرا - پانترکیست، بوزقورد و تورانچی که همگی در اساس متحد الفکرند نقطه ضعف بزرگ جنبش ملی و دمکراتیک آذربایجان هستند. آنها بعنوان نماینده طبقه سرمایه دار، تاریخ آذربایجان را تحریف میکنند، به اسطوره سازی و توتم پرستی مشغول هستند، رهبران ترکیه را رهبران آذربایجان معرفی میکند. زبان، ادبیات، فرهنگ و منافع ترکیه و آذربایجان شمالی را به دار و ندار آذربایجان جنوبی ترجیح میدهند. هدف و استراتژی توران و دنیای تورک را به مرکز فعالیت های خود تبدیل کردند. پرچم ترکیه و آذربایجان شمالی را پرچم آذربایجان جنوبی معرفی میکنند. خون تورک، نژاد تورک، وطن تورک، دنیای تورک و برقراری امپراطوری اسلامی نژاد تورک را مطرح میکنند و از مسیر مبارزه ملی و دمکراتیک مردم آذربایجان دور شدند و برای برقراری مجدد امپراطوری عثمانی، امپراطوری گوک تورک و دنیای تورک مبارزه میکنند و اذربایجان را مانند رسولزاده در قلمرو این امپراطوری بشمار می آورند.
5 - جریان راست که عناوینی مختلف دارد، جریانی ضد دمکراتیک است. این جریان یکی از گرایشان و جریانات موجود در جنبش ملی و رهایی بخش آذربایجان میباشد. این جریان مخالف هر نوع آزادی میباشد. این جریان شخصیت پرست، اسلام گرا،
-----
ادامه در کامنت بعدی
نوشته شده توسط: Anonymous

چه جلسه محرمانه است که عکس هم می گیرند ومنتشر می کنند!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

ساراخ، چقدر از عبارت انقلاب وسرنگونی کاخ های بیداد و ستمگری ، وحشت داری ! امثال تو باید بدا نند که کارگران و زحمتکشان ایران، نیروی بس عظیمی هستند . کل نظام جمهوری اسلامی از ریشه و بن فاسد و تبه کار بوده و دشمن بی امان کارگران و زحمتکشان میباشد. ایران کنونی، کشور اسیر و دربندی است که در آن، سرمایه داران خون آشام و در راس آنها سردمداران رژیم کشتار و جنایت و حامیان و پاسداران آن، زالو صفت خون کارگران را میمکند. در این سرزمین بلا دیده که در چنگ یکی از جنایت کارترین رژیم های آزادیکش گرفتار است ، هر روز بر ابعاد ستمگری بر توده های زحمتکش افزوده میشود و اختلافات طبقاتی دامنه گسترده تری پیدا مکند . دیری نخواهد گذشت که توده های عظیم زحمتکش که بسیاری از آنها انتخابات فرمایشی رژیم را تحریم کردند ، به پا خاسته و با قدرت لایزال خود، رژیم غارت و دزد و آزادیکش جمهوری اسلامی را سرنگون خواهند کرد .

به قول فرخی یزدی، شاعر انقلابی طپیدن های دل ها ناله شد آهسته آهسته رساتر چون شود این ناله ها، فریاد میگردد
نوشته شده توسط: Anonymous

میخواهم یک بحث مفهومی داشته باشم . مفهوم ((آزدی اندیشه و بیان)) یک مفهوم مدرن است. این مفهوم بیان میکند که عقاید مختلف باید تحت یک قانون واحد که این قانون به نفع هیچ عقیده ی خاصی نباشد زندگی کنند و کسی حق ندارد عقیده خود را به دیگری تحمیل کند .
یک نفر عقیده دارد که قدرت ماورائی وجود دارد. بنده چنین عقیده ای ندارم و برای خود هزاران دلیل دارم. حال این بحث پیش میاید که من که به قدرت ماورائی اعتقادی ندارم و آن که دارد عقاید خود را برای خود نگه داشته و درصدد تحمیل غقاید نباشیم ولی آن معتقد به من توهین کرده و من را ((کافر)) و(( فاسق)) و(( فاج))ر و ((ملعون)) غیره می نامد.
چرا اینکار را میکند چون قدرت ماورایی که وی آن را ((الله)) میداند خود به دگراندیشان توهین نموده است و حتی دستور به جنگ و قتل آن ها داده است.
حال بنده معتقدم که افرادی که در منطقه جغرافیایی به نام ایران زندگی میکنند تحت یک خلاف

شیعه می باشند که اساسا تحمل دگر اندیشان را ندارد و همانند آن قدرت ماورائی به دیگران مثلا بهائیان توهین کرده و با آن ها در جنگ و قتل است .
من شک ندارم که کار خلافت شیعه ی حاکم بر ایران با کشور های منطقه به جنگ خواهد کشید. چون کشور هایث منطقه به عقیدهی حاکمان خلافت شیعه که معتقدند باید تمام منطقه را برای آمدن منجی خود به آتش بکشند احترامی نخواهند گذاشت و با این عقیده مبارزه خواهند نمود.
نوشته شده توسط: peerooz

شاید به همین دلیل است که در تمام دمکراسی ها, اقلیت قابل توجهی هرگز رای نمیدهند و شب با وجدان راحت به بستر میروند, یعنی عطای دمکراسی را به لقایش میبخشند. در کشورهای دیکتاتوری هم که این نعمتی خدا دادی ست.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلف شناسی آخوندیسم.
ایکاش نیروهای ملی-چپ-کمونیست-نوده ای - پیش از انقلاب آثار آخنوندها مانند خمینی-خامنه ای-مطهری-رفسنجانی- را مطالعه.نقد- معرفی میکردند تا بدانند آخوند دشمن فرهنگ مترقی است و فقط خواهان ارتجاع اسلامی است. میلانی ، خامنه ای را با کمک کتابهایش، شاگرد سید قطب و مخالف غرب و فرهنگ هومانیستی سکولار روشنگری و این جهانی غیرمذهبی میداند. اگر مبارزان ضد شاه ، این حرفها را میداننستند مثل حزب توده و اکثریت ، دنبال راه رشد غیرسرمایه داری و انقلاب خرده بوؤزوازی آخوند خمس و ذکات و نذر و صدقه ای بگیر نمی افتادند . ولی دیکتاتوری و خشونت حکومت پهلوی و فضای بسته رعب و ترور باعث شد که کسی نتواند نیروهای اسلامی و ملی را از هم تشخیص دهد و ماشین حکومتی شاه در جنایات فعلی و آینده اسلامی شریک است.

نوشته شده توسط: Anonymous

با نظر آقای تقی موافق نیستم. اتفاقا درستش این است که پوشانده نشود

نوشته شده توسط: peerooz

جنابان کهن دیارا و kurdistan,
تلاش و سعی من بر آن بوده است که در این شب ظلمانی, نور امیدی به دلها بتابانم که اگر , اگر معتقد به چیزی بنام دمکراسی میباشیم و آنرا حق خود میدانیم, برای گرفتن این حق, نه قیام و انقلاب - که قادر به انجام آن نیستیم - بلکه تکانی مختصر به خود بدهیم؛ ولی اکثر مقالات و اعلامیه ها و کامنت ها و نظریه های " مبارزین " در ۴۰ - ۳۰ سال گذشته معتقدند که " تنبل نرو به سایه , سایه خودش میایه ". چنین باد. چه عجله ای داریم ؟ " شب دراز است و قلندر بیدار ". شاید انشالله در چهل سال آینده دری به تخته ای بخورد و شاهزاده ای بر اسب سفید انتخابات آزاد را در سینی طلا تقدیم ما بنماید. انشالله . مگر من حسودم ؟!

نوشته شده توسط: Anonymous

کیانوش عزیز، مایلم از تو و بالطبع از آقای ابراهیمی بخواهم که روی عکس فرزند یکی از باصطلاح شرکت کنندگان اجلاس را بپوشانید/بپوشانند. آنچه در این متن و عکس آمده بعبارتی اتهام معینی رو با خود دارد. متهم کردن یک نوجوان در این مجموعه کار پسندیده ای نیست و ناقض حقوق آن نوجوان می باشد. سایر افراد بهرحال بزرگسالانی هستند که در جلسه معینی و با طرح موضوع معینی درگیر هستند. آن نوجوان صرفاً بنا به وابستگی نسبی در این عکس حضور دارد. با مهر

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

مسایل را « دایی جان ناپلئونی» نمی شود حل کرد.که مثلا حل کردید.
کار نه کار انگلیسی ها بود نه کار دایی یوسف. نه کار عمو توده.
« ایشی دی، میشی دی- دالی یانمیش- امیر یمنYəmən، ایشی دی»

کمونیسم هم اول«سوسیال دموکراتیسم» بود.اینکه کسانی نه« عنصر سوسیال را رعایت کردند و نه دموکراتیسم» را ربطی به
مثبت بدون عدالت اجتماعی و دموکراسی ندارد.آنها هم راه حلهای بشری بودند، نه مال این مکتب و آن مکتب. عدالت و دموکراسی از باستان زمان برای بشر مطرح بود و هست.
هر حقی را رعایت نکنی نقض حق حاصل میشود.

جنیش های رفع تبعیض خواست تأمین حقوق است.هر کس برای حقوق خودش میکوشد و رهبر عمل خودش است.
افراد مرکز جمعی هم داشته باشند مثبت است مانند جبهه.

« از حیوان و انسان» بت درست کنی و سینه بزنی، خوب البته که « عوام ایسم» است. و عوامیسم زیر بنای حرکات راست افراطی ست که « به فاشیسم » منجر میشود.
این چیزها بازی و شوخی بردار نیست. راه حهنم اولش همیشه حسن نیت است.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

«...مردم آمریکا مسئول و شریک این جرمند»؟
- بلی،هر فردی که به جایی و مقامی جهت انجام کاری مثبت یا منفی، خلاف یا غیر خلاف، توسط دولتی یا فردی از ملتی، فرستاده میشود، هم « فرستنده و هم امر پذیرنده»، هر دو صاحب مسئولیت میشوند و مسئولیت دارند. چه قانونی و چه اخلاقی. اگرچه قانون در دست قانون شکنان باشد، یا قانون نگذاران.و قانون اخلاقی، اجرایی نباشد. و اجرا نشود.
حداقل مسئولیت در قانون اخلاقی وجدان بشری هست و وجدانا و اخلاقا« تأیید یا محکوم» میشود.

همین که جنایتی یا عمل خلافی علیه انسانی در جایی اخلاقا محکوم میشود به معنای « وجود مسئولیت و اجرای حکم اخلاقی» ست.
اینکه«انجام اعمال ضد بشری»به کارعمده ی انجام یافته در جامعه ی بشری تبدیل شده، عمل ضد انسانی را موجه نمی کند. و مسئولیت را از کسی نمی زداید.عمل ضد بشری، ضدانسانی ست و محکوم.چه قانونی وجود داشته باشد و چه نباشد. حداقل
اخلاقاً آن عمل محکوم است.
بلی، بشرمسئولیت دارد، خلاف میکند، و مجرم است. چه مجازات اش اجرا بشود و چه نشود.
--
زندگی در جامعه بشری مسئولیت پذیری دارد، قانونی و اخلاقی. خلاف هم خلاف است. چه در مورد خودش خلاف کند و چه در مورد دیگری. او موظف است حیات انسانی را حفظ کند. و زیبا نماید.
----
آدم ما، اول تلاش برای « انتخاب خوب و آزاد » خود را فراموش میکند- بعد « حکومت را انتخاب » میکند- بعدش هم به «نمایندی حکومت» رای میدهد؛ بعد میرود، بیکار، بیخانمان، معتاد، زندانی، اعدامی، و چه و چه میشود؛ خوب اول چوب « فکرو عمل» خود را میخورد. بعد هم مانندهای خود را.
او وقتی تقصیر ندارد که « تلاش خودش را برای انتخاب خوب خود بکند»، « حکومت» را انتخاب نکند، بلی چوب دیگران را میخورد.
آتا-بابای ما گفته اند:
اؤزو یئخیلان آغلاماز.
خود افتاده را گریه شایسته نیست.
---
حکومت همان آش است و همان کاسه. وقتی عوض میشود که کاسه بشکند و آش بریزد.
با « لج بازیهای» جوانان با خامنه ای، با سوار شدن براسب احساسات یکماهه، و تخلیه ی حال،
مشکلی در جامعه حل نمیشود، و اینان ول معطل اند. چوب آنرا هم میخورند و خواهند خورد. تا یادبگیرند که بجای
راه بد و بدتر پای به راه خوب بگذارند. آنهم وقتی ست که دیگر دیر شده است. و چاهی به جای چاله دهان گشوده است.
این سرنوشت انسان جامعه ی عقب مانده است. مگر اینکه به موقع بیدار شود و درست برای خودش کار کند.
وگرنه تله ی دیگران همیشه برایش آماده است.

نوشته شده توسط: Anonymous

البته این بدان معنا نیست که من درصد اعلامی شرکت کنندگان در انتخابات توسط آخوندا را قبول داشتم ،هر آماری که اعلام میشه باسد تقسیم بردو یا بیشتر شود .در هیچ افتضاحاتی که برگزار میشود آمار رای دهندگان زیر ۵۰در صد بوده است،یادم میاد که درسال ۷۲که افتضاحات برگزار شدو رفسنجانی برگزار شد ورفسنجانی منصوب شد تلویزیون اعلام کرد آمار شرکت کنندگان ۷۵درصد بوده است ،ولی امسال که آمار دور های قبل را نشان میداد آمار آن دوره ۵۱ در صد اعلام میکرد،تازه آمار هرروزش با روز قبلی تفاوت داشت.

نوشته شده توسط: peerooz

جناب خرسند,
با طلب بخشش از اینکه نمیدانم شما کدام یک از " مبارزان راه آزادی که یا کشته[ شده ] و یا در زندان ها می پوسند" میباشید, عرض میکنم شرکت " ابلهان و مقلدان " در انتخابات به معنی رای دادن به " یک مشت دزد و جنایتکار " نیست. انداختن رای منفی با ورقه سفید هم , " تمرین دمکراسی " و آموختن فوت و فن رای دادن است. امید که شما هنوز جزو " مبارزان راه آزادی که یا کشته[ شده ] و یا در زندان ها می پوسند" نباشید.

نوشته شده توسط: Anonymous

"پانترکیسم بمعنای اتحاد دمکراتیک و داوطلبانه کشورهای تورک نیست. بلکه هدف پانترکیسم و تورانیسم ایجاد جامعه اسلامی در سراسر جهان توسط "نژاد برتر" تورکها و برهبری ترکیه است"
کسانی که بر اساس تعریف فوق با پانترکیسم مبارزه می کنند درواقع با یک موجود خیالی که ساخته ذهن مریضشان است در کشاکشند.
"حقوق زنان همیشه در ارث نصف مردان بوده است. زن آذربایجانی حق طلاق و حق قیمومیت فرزندان را ندارد."
این مرد سالاری ارتباطی به حرکت ملی آزربایجان ندارد بلکه ریشه در قوانینی دارد که توسط فارسها در زمان رضاخان نوشته شده اند قانون مدنی 1307 شمسی

نوشته شده توسط: peerooz

جناب سازاخ,
ظاهرا تنها جناب تورک اوغلی نیست که خم نشده از زیر شاخ مو, رد شده است. چند روز پیش هم سرمست دیگری نام مرا با اشخاصی قاطی کرده بود که هیچ سنخیتی با آنها نداشتم. اکنون شما هم مرا با جناب اسامه در یک گروه قرار داده اید. عزیز من " صد بار ترا گفتم کم زن دوسه پیمانه ".

نوشته شده توسط: Anonymous

رهایی زحمتکشان؟! بدست کمونیستها؟!
اگر ممکن بود در شوروی به واقعیت میپیوست خودتان را خسته نکنید

نوشته شده توسط: Anonymous

از کهن دیارا گفتنت معلوم است که خود نیز به همان ویروس مزمن دچاری ولیکن بیخبری

نوشته شده توسط: Anonymous

پس در خارج از ایران، مسلمانان شیعه میتوانند کراوات بزنند ؟
آیا در درون ایران ، کسی کراوات میزند ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

برادر پیروزpeerooz برای آگاهی از دوروغ و راست بودن تعداد شر کت کننده گان در انتصابات آخوندهای جنایتکار ، لطف کرده و از رفیق ..( نگهدارحکومت ضد امپریالیسم اسلامی)پرسش بفرمائید.

نوشته شده توسط: سازاخ

اسامه و پیروز عزیز در ترکی ما لغتهای علمی فراوانی داریم، مثلا لغتی داریم بنام قاجیماق . بطور دقیق نمی شود بفارسی توضیح داد، ولی حدودا یعنی وقتی نیرویهای عمودی در اثر عدم استابلیتی پیوندهای افقی را برهم می زند و باعث رانش و یا کمانش همراه با پیچش قطعه صنعتی می گردد، و باعث جا خالی دادن به بار و یا وزن نیروهای عمودی اکتیو می گردد، حالت قاجیماق اتفاق می افتد که برای جلوگیری از قاجیماق، با فرمولهای بغرنج تیموشنکو محاسبه و مشخص می گردد و. مقادیر c1 و c2 مقدار لاندا و فاصله اتصال دو قطعه با المانهای معین محاسبه و تعیین می گردد، شاید اگر امکان نشان دادن تصویر بود، مفهوم این لغت را با تصویر بطور دقیق می توانستم برای شما توضیح بدهم. با پوزش برایم مقدور نیست، و شاید شما ها هم علاقه ائی به این گونه مطالب و مسائل علمی نداشته باشید.

نوشته شده توسط: Anonymous

من جزء آن شانزده ملیونی هستم که رای ندادم وافتخار هم میکنم که رای ندادم ،اصلا چیزی بنام انتخابات در ایران وجود ندارد که رای بدهم،وقتی کسی میگوید چرا این شانزده ملیون رای ندادن ،مانند این است کسی بگوید چرا انسان در ماه زندگی نمیکنه؟،قطعا همان دلا

دلایلی که زندگی را در ماه غیر ممکن کرده ،مانند نبود اکیسژن ،آب،دمای مناسب و...در ایران هم بعلت فقدان مطبوعات آزاد،نبود یک قانون اساسی مدرن ،نظارت شورای نگهبان و...اصلا انتخاباتی وجود ندارد.
یکی از کاربران محترم نوشته اند که این شانزده ملیون هم می آمدند ومانند اون سه در صدی که آرای باطله را ریخته اند تو صندوق آرای باطله را در صندوق میرختند این کاملا اشتباه است زیرا اگر ما در افتضاحات هم شرکت میکردیم ورای باطله میدادیم ،جمهوری اسلامی هیچ موقع حاضر نبود اعلام کنه ما ۳۸در صد آرا باطله داشته ایم ،بلکه به تناسب آرای صحیحی که کاندیدا ها داشته اند آرای ما هم بین اونا تقسیم میشد ودیگر ما هم ماند فریب خوردگانی بودیم که رای داده اند.
نوشته شده توسط: peerooz

جناب کاوه جاوید,
با تشکر از پاسخ و توضیح, تمام کامنت های من در باره دفاع از این موضوع بوده است که در شرایط موجود, و نه " اگر های آرمانی ", شرکت در انتخابات با حق انداختن رای سفید به صندوق بهترین گزینه جهت شرکت فعال در سرنوشت کشور است. آیا بعد از ۳۵ سال تحریم و امید به انقلاب عجالتا ناممکن, راه دیگری در پیش داریم ؟ رژیم احتمالا احتیاجی به این خیمه شب بازی ندارد, همانطور که بسیاری از همسایگان " دمکرات " و " غیر دمکرات ما نداشته و ندارند. این " خیمه شب بازی " تنها راهی ست که مردم بدانند شاید چیزی بنام " دمکراسی " و " رای دادن " وجود داشته باشد و راه های شرکت در آنرا بیاموزند تا " شاید " به ۵۷ دیگری مبتلا نشویم. اعتراض من نه به انتشار این ویدو بلکه هوشدار به بینندگانی بود که بدانند به احتمال بسیار زیاد این ویدئو آیینه تمام نمای آنچیزی نیست که اتفاق افتاد, بلکه احتمالا گوشه ای

کوچک از آن بود. در باره اخبار سفارت ها و تظاهرات به نفع روحانی گزارشات چنان فراوان است که احتیاج به تکرار نیست. ضمنا نمیدانم آیا خطای کامپیوترمن است که خطوط کامنت شما از ستون خارج میشود؟ با تشکر مجدد, موفق باشید.
نوشته شده توسط: Anonymous

خوب بانو ویکتوریا آزاد بخوبی به جناب توکلی یاد آوری می کنند که اگر مثل بهنود و نگهدار و ... رفتی و رای دادی که دیگر از اپوزیسیون میائی بیرون و میشی هوادار رژیم جمهوری اسلامی چون به نماینده خودت یعنی یکی از نامزدها دزد و جنایتکار رای دادی. اپوزیسیون برانداز که نماینده نداره تا بره و رای بده. بنابراین تحریم انتخابات شناسنامه اپوزیسیون برانداز هست. از کی رای دادن به یک مشت دزد و جنایتکار که در مناظره ها افشا کردند شده تمرین دمکراسی. کدام دمکراسی با رای دادن تحقق پیدا می کند. این تحلیل ها و تفسیر ها را به ابلهان و مقلدان آیات عظام بفروشید و نه به مبارزان راه آزادی که یا کشته می شوند و یا در زندان ها می پوسند. در کشوری که زندانی سیاسی هست که دمکراسی و انتخابات معنی ندارد.

نوشته شده توسط: سازاخ

در ایران انباشت سرمایه صورت گرفته دیگر خواب انقلاب را باید فراموش کرد. امروز سرمایه های عظیم است که تصمیم می گیرند ، و اگر روحانی قدرت می گیرد ، این او نیست که قدرت می گیرد، بلکه صاحبان پدران آقازاده های پورشه سوار هستند که مست می کنند و بدرخت می کوبند هستند که تصمیم می گیرند، دیگر نه تملق کارساز است و نه بایکوت و تهدید، این سرمایه های نو پا هستند که تصمیم می گیرند و اراده شان را به رژیم و مردم حقنه می کنند و طبیعتا اپوزسیون داخلی ول معطل است و خارجی هم که حسابی کلاهش پس معرکه است و در خارج گود نشسته و ندای لنگش کن سر داده،

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام. مسئول کامنتها چرا کامنت مرا منتشر نکردید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

چرا کامنت من منتشر نشد؟!

نوشته شده توسط: Anonymous

خب اگر ساختگی و مسئله ساز است چرا منتشر کردید؟ این اختر مگه مسئولیت نداره پستی را منتشر کنه که درستی آن تائید شده باشه
مزدوران رژیم با شناسه های جعلی و بویژه با نام های زنانه کامنت نویس فیس بوک ها و توئترها و سایت ها هستند

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای دکتر دوشوکی این شکست مفتضحانه شما است که قبل از رای گیری با مقاله ای پرسوز و گذاز از اهل سنت نخواستید که در این شعبده انتخابات شرکت نکنند بلکه آنها را تشویق کردید که به روحانی رای ندهند. اپوزیسیون برانداز در هیچیک از شعبده های انتخاباتی جمهوری اسلامی شرکت نمی کند تو نخواهد کرد. تا زمانی که در کشور زندانی سیاسی هست و تا زمانی که شورای نگهبان نامزدها را غربال می کند هرگونه انتخاباتی یک شعبده و یک سیرک سرگرم کننده هست که انسان های بی بصیرت و بی بندو بار در آنها شرکت می کنند. این رژیم دیر یا زود فرو خواهد پاشید و همه آنها که برای تقویت این رژیم ضد بشری ساعت ها در صف های رای گیری به انتظار ایستادند و یا از فرط خستگی نشستند پاسخگوی همه ویرانی های سرزمینی و تباهی های مردم ایران خواهند بود.

نوشته شده توسط: Anonymous

چرا رژیم ار اعلام نتایج رای شماری اورمیه خود داری میکند .عدم اعلام نتایج وسکوت فرمانداری اورمیه درحالی که کل شهرهای کشور موسوم به ایران آرا را منتشر کرده اند خبر از مهندسی آرای ملت در اورمیه می دهد .فرماندار اورمیه عباس حسن خانی فرماندار اورمیه دقایقی پیش در جمع خبرنگاران اعلام کرد اسامی منتخبین شورای شهر اورمیه فردا (دوشنبه ۱ خرداد) اعلام خواهد شد. وی در سخنانش بیان کرد گمانه زنیها در خصوص منتخبین شورای شهر اورمیه تماماً شایعه بوده و نتیجه قطعی هنوز معلوم نیست.طبق خبر ارسالی یک کارمند فرمانداری اورمیه به اوغوزتی‌وی که نخواسته نام ایشان فاش شود, تمامی شمارش ارای شورای شهر اورمو روزشنبه به اتمام رسیده وبنا به نتیجه ۱۲ نفر اول برنده انتخابات کاندید‌های تورک وبومیان آزربایجان بوده و کردهای مهاجر علیرغم مشروعیت دهی‌ شونیست فارس برای مهاجران و سیاستهای حمایتی اطلاعات سپاه و کمکهای مالی

مالی و تبلیغاتی دولت روحانی با اختلاف بزرگ رای شکست سنگین خورده ند.

این منبع می افزاید”علت تفره رفتن فرمانداری و سپاه اورمیه از اعلان نتایج ، شکست سنگین تبلیغات دولت روحانی‌ به نفع کرد‌های مهاجر در اورمیه , بر باد رفتن هزینه‌های هنگفت دولت ایران وحامیان تروریست برای آوردن هزاران کرد از سنندج کرمانشاه برای رای دادن در اورمیه و سولدوز(نقده) و سلماس خانا (پیرانشهر)وگیر کردن فرمانداری میان واقعیت بُرد تورک‌های آزربایجان و دستورتقلب تهران بود .”

منبع می‌گوید “هم اکنون برای تعیین تکلیف به چگونگی اعلام نتایج, فرمانداری واطلاعات سپاه اورمیه به “شورای امنیت ملی کشور” مراجعت کرده اند . زیرا ۲۵اردیبهشت طبق دستور وزارت کشور وسپاه حتما باید به تعداد کاندیدهای برنده عراقی در انتخابات با تقلب افزایش داده میشد و آنها احتمال میدادند کرد‌ها کم تعداد هم شده میتوانند به این شورا‌ها راه یابند .طبق دستور حداقل ۳ کاندید حد امکان ۶ کاندید کرد باید برنده اعلام میشد ولی طبق احتمال و پیشبینی‌ غلط انها هیچ کرد مهاجر نتواست آرای خود را به مرزی برساند که فرمانداری بتواند با کمی تقلب تعداد انهارا افزایش دهد.”
براساس اخبار کاملا دقیق و موثق بدست آمده تا آخرین دقایق شمارش آرائ ملت اورمیه لیست واحد ملی‌ گرایان اورمیه با ۹ نفر پیشتاز بلامنازع انتخابات شورا بوده است .یکی از ناظران کاندید تورک میگوید در بین ۱۱ نفر اصلی حتی اسم یک نماینده کورد هم دیده نمیشود ، هوچی گری رسانه های اکراد و جنگ زرگری آنها از همین مسئله حکایت دارد .
نوشته شده توسط: کاوه جویا

آقای پیروز گرامی، 1ـ تنها با پخش آزاد اطلاعات و دیدگاه هاست که حقیقت روشن می شود. نگرانی شما از پخش یک ویدئو و دیدگاه پیوسته به آن، برخاسته از ذهنیتی است که با آزادی پخش اطلاعات مخالف است و تنها اطلاعات و دیدگاه های خوشایند خود را شایسته ی انتشار می داند. 2 ـ باور و پافشاری شما بر درستی آمار رژیمی که 38 سال با دروغ سرپا مانده است و حتی خود زمامداران آن نیز آمارهای یکدیگر را ساختگی و دروغین می شمارند، شگفت انگیز است. به دید من آمار شرکت 42 میلیون تن در نمایش تهوع انگیز "انتخابات" رژیم یکی از دروغ های سنگین "گوبلزی" رژیم جمهوری اسلامی است، که از ترس فروریزی اقتدار پوشالی خود ساخته و اعلام کرده است. چنین دروغ های مضحکی را تنها اذهان بسیار ساده باور می کنند. 3 ـ به گزارش خبرنگاران مستقل، از جمله خبرنگار نیویورک تایمز، حوزه های "انتخاباتی" جنوب شهر تهران، که بیشینه ی بزرگ جمعیت این شهر را

تشکیل می دهد، خالی بوده اند. در دیگر شهرهای بزرگ ایران نیز وضعیت همانندی وجود داشته است. https://www.radiofarda.com/a/f35_iran_elections_day_friday_may19th/28496888/lbl0lbi120660.html
4 ـ استدلال شما درباره ی آرای باطله و آرای نامزدهای رسمی رژیم همه بر آمار دروغین رژیم استوار است و قابل استناد واقع گرایانه نمی باشد. 5 ـ همانگونه که در این ویدئو دیده می شود، اکثریت بزرگ رأی دهندگان روز 29 اردیبهشت تنها برای دریافت "مهر" بر شناسنامه ی خود به حوزه های رأی گیری رژیم آمدند، نه برای برگزیدن نامزدهای سفارشی رژیم. شما آنچه را که به چشم می بینید و به گوش می شنوید، رد می کنید و آنگاه آمار ساختگی یک رژیم سراسر دروغ را باور کرده، به آنها استناد می نمایید! 6 ـ در نمایش "انتخابات" 29 اردیبهشت، رژیم از فریب های گوناگونی، چون ساعت ها نگاه داشتن عمدی مراجعان در حوزه ها برای فراوان نمایاندن شمار رأی دهندگان استفاده کرد، که یک ناظر واقع بین رویدادهای سیاسی باید در اظهار نظر خود مورد توجه قرار دهد، وگرنه به توهم خواهد افتاد. 7 ـ درباره ی ادعای صف های رأی گیری در برابر سفارتخانه ها لطفاً توضیح بیشتری بدهید. تا آنجا که گزارش ها حکایت می کنند، استقبال از رأی گیری رژیم در برونمرز همچون دوره های پیشین محدود و تنها در چند شهر خاص بوده، که چون گذشته عمدتاً کارمندان و مأموران رژیم در خارج کشور و خانواده هایشان را در بر می گرفته و اتفاقاً به گونه ی محسوسی کمتر از گذشته بوده است. 8 ـ در پایان، یادآوری می کنم که در ایران گلوبال خبرها و دیدگاه های متفاوت و مخالف بازتاب می یابد. پس نگرانی از پخش یک خبر یا دیدگاه، موردی ندارد و مخالفان می توانند خبر یا دیدگاهی را که درست می یابند منتشر کنند. داوری با بینندگان است.
نوشته شده توسط: سازاخ

در ایران انباشت سرمایه صورت گرفته دیگر خواب انقلاب را باید فراموش کرد. امروز سرمایه های عظیم است که تصمیم می گیرند ، و اگر روحانی قدرت می گیرد ، این او نیست که قدرت می گیرد، بلکه صاحبان و پدران آقازاده های پورشه سوار هست که مست می کنند و بدرخت می کوبند، میشه سیاهکل را و شعار های عوامفریب نمیرم و نمیرند کسانی که ره خلق بگیرند را کمی فراموش کنید و به واقعیهای موجود در دنیا نظاره کنید. قهرمان بازی و انقلاب دیگر مرده، امروز دیگر توانائی واقعی و تخصص مطرح است و بس.

نوشته شده توسط: peerooz

" هر جنایت و فساد و ظلمی که حکومت میکند رای دهندگان نیز شریک جرم اند.
مسئولیت دارند و باید مسئولیت خودشان را به عهده گیرند.
رای به افراد حکومت ظالم جرم است.
رای دهندگان جزو عاملان همه بدبختی های داخل و خارج هستند و نمی توانند یقه خود را کنار بکشند.
قبول زندگی اجتماعی، قبول نظام ستمگر ، مسئولیت پذیری دارد.
باید این رای دهندگان مسئولیت ناپذیر در قبال اعمال خود و وضع غیر انسانی جامعه ، مسئول شناخته شوند و بدانند که شریک جرم اند.".

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر - کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتا که یافت می نشود, جسته ایم ما - گفت, آنچه یافت می نشود آنم آرزوست!!

در ۷۰ - ۶۰ سال گذشته دولت های دمکرات و جمهوری خواه آمریکا , منتخب مردم آمریکا , از کره و ویتنام تا آمریکای جنوبی و مرکزی و افغانستان و عراق و لیبی و سومالی و سوریه و نقاط دیگر انواع جنایت را مرتکب

مشده اند و مردم آمریکا مسئول و شریک این جرمند. اتحادیه اروپا با شاخه نظامی خود در بسیاری از این جنایت ها شریک بوده است و مردم اروپا به این حکومت ها رای داده اند و بسیار نمونه های دیگر. یعنی " گر حکم شود که مست گیرند, [ باید ] در شهر هرانچه هست گیرند "؟ آیا این عملی ست یا " آنچه یافت می نشود آنم آرزوست "؟
نوشته شده توسط: سازاخ

آ. الیار عزیز

چگونگی سرایت ویروس استالینیزم و حکومت شوراها و کمیته ها در تشکیلاتهای حرکت ملی آزربایجان جنوبی

در زندانهای سیاسی زمان شاه، فرم تشکیلات گردانی توسط حزب توده تنها آلترناتیو موجود، به تمام گروههای سیاسی اعم از مذهبی و غیر مذهبی سرایت کرد،

تصمیم شوراها، کمیته ها و انتقاد یا تقد سازنده از شعارهای جعلی و فرمالیته آنها بود و از شعارهای مردم فریب آنها و در عمل رهبر حرف اول و آخر را می زند، دمکراسی در بالاتر ازمن و دیکتاتوری بر پایینتر از من و بدنبال مقلد و پیروی می گردند که حتما باید سرسپرده باشد، کمونسیم در ذات خود دشمن آشتی ناپذیر دمکراسی است و کمونیست ناباوران را به قتل می رساند، این طرز نگرش تشکیلاتی استالینیستی در زندان قصر و دیگر زندانها توسط زندانیان توده ایی به رفسنجانی، طالقانی و رجوی و دیگر گروههای چپی القا گردید و سیستم حکومتی امروز جمهوری اسلامی هیچ ربطی به عرب و اسلام ندارد و کاملا روسی و استالینیستی در لفافه اسلام است همانند تشکیلات رجوی و مجاهدین خلق سیستم تشکیلاتی خمینی و رجوی و دیگر گروههای چپی بنحوی ملهم از این سیستم ذهنی استالینیستی حکومت شوراها سرایت یافته از زندان می باشد که رهبران با ژست دمکراتیک حرف اول و آخر را می زنند،

متاسفانه این نوع نگرش همه گروههای چپی و دینی حکومتی و مجاهدین خلقی که علاقه مند به سرنوشت آزربایجان هستند آلوده کرده و از خطوط و نرمهای دمکراسی منحرف کرده، جوانان نسل جدید آزربایجان اگر بتوانند از تاثیرات عقب مانده و مخرب ملهم از سرایت افکار استالینستی فاصله بگیرند و با سیستم های مدیریتی مدرن و یا سیستم دورنا ها که بدون رهبر ولی همه رهبر حرکت ملی را هدایت کنند تا به امروز حرکت ملی به حد کافی از ناقلان ارثیه های ذهنیت تشکیلاتی استالینیستی آسیب دیدند، با ژست سنترال دمکراتیک و انتقاد کوبنده ولی در عمل، وجود مرعی و یا نامرعی رهبر همه کاره حرکت ملی را در حد یک سیستم خانخانی افول داده و کاریزما سازی و رهبر سازی جزو کارهای اصلی این استالینیست های حزب اللهی و مجاهد و کومونیست در حرکت ملی می باشد، مدیریت مدرن بر اساس نرمهای کشورهای دمکراتیک و مطالعه آنها بهترین گزینه برای آینده آزربایجان می تواند باشد، از نشانه ها بارز این توع برخورد، در جلسات و سخنرانی ها رهبران و گردانندگان همه مطالب را مثل آیه های آسمانی و وحی معضل بیان می کندد و عدول از آن معادل الحاد و اخراج از تشکیلات همراه با انگ و بدنامی است ولی در تشکیلات مدرن گویندگان می گویند نظر من این است و یا من اینطور فکر می کنم و خوشحال می شوند که نظرات دیگران را هم بشنود و به هیچ کس هم بخاطر اظهار نظر مخالف انگ نمی زنند و یا بایکوت و اخراج نمی کنند و یا با برخورد کینه توزانه و انتقامجویانه برای حذف و محو مخالف عقیدتی نقشه های مافیائی نمی کشند
نوشته شده توسط: سازاخ

خانم شریفه جعفری:

چگونگی سرایت ویروس استالینیزم و حکومت شوراها و کمیته ها در تشکیلاتهای حرکت ملی آزربایجان جنوبی

در زندانهای سیاسی زمان شاه، فرم تشکیلات گردانی توسط حزب توده تنها آلترناتیو موجود، به تمام گروههای سیاسی اعم از مذهبی و غیر مذهبی سرایت کرد،

تصمیم شوراها، کمیته ها و انتقاد یا تقد سازنده از شعارهای جعلی و فرمالیته آنها بود و از شعارهای مردم فریب آنها و در عمل رهبر حرف اول و آخر را می زند، دمکراسی در بالاتر ازمن و دیکتاتوری بر پایینتر از من و بدنبال مقلد و پیروی می گردند که حتما باید سرسپرده باشد، کمونسیم در ذات خود دشمن آشتی ناپذیر دمکراسی است و کمونیست ناباوران را به قتل می رساند، این طرز نگرش تشکیلاتی استالینیستی در زندان قصر و دیگر زندانها توسط زندانیان توده ایی به رفسنجانی، طالقانی و رجوی و دیگر گروههای چپی القا گردید و سیستم حکومتی امروز جمهوری اسلامی هیچ ربطی به عرب و اسلام ندارد و کاملا روسی و استالینیستی در لفافه اسلام است همانند تشکیلات رجوی و مجاهدین خلق سیستم تشکیلاتی خمینی و رجوی و دیگر گروههای چپی بنحوی ملهم از این سیستم ذهنی استالینیستی حکومت شوراها سرایت یافته از زندان می باشد که رهبران با ژست دمکراتیک حرف اول و آخر را می زنند،

متاسفانه این نوع نگرش همه گروههای چپی و دینی حکومتی و مجاهدین خلقی که علاقه مند به سرنوشت آزربایجان هستند آلوده کرده و از خطوط و نرمهای دمکراسی منحرف کرده، جوانان نسل جدید آزربایجان اگر بتوانند از تاثیرات عقب مانده و مخرب ملهم از سرایت افکار استالینستی فاصله بگیرند و با سیستم های مدیریتی مدرن و یا سیستم دورنا ها که بدون رهبر ولی همه رهبر حرکت ملی را هدایت کنند تا به امروز حرکت ملی به حد کافی از ناقلان ارثیه های ذهنیت تشکیلاتی استالینیستی آسیب دیدند، با ژست سنترال دمکراتیک و انتقاد کوبنده ولی در عمل، وجود مرعی و یا نامرعی رهبر همه کاره حرکت ملی را در حد یک سیستم خانخانی افول داده و کاریزما سازی و رهبر سازی جزو کارهای اصلی این استالینیست های حزب اللهی و مجاهد و کومونیست در حرکت ملی می باشد، مدیریت مدرن بر اساس نرمهای کشورهای دمکراتیک و مطالعه آنها بهترین گزینه برای آینده آزربایجان می تواند باشد، از نشانه ها بارز این توع برخورد، در جلسات و سخنرانی ها رهبران و گردانندگان همه مطالب را مثل آیه های آسمانی و وحی معضل بیان می کندد و عدول از آن معادل الحاد و اخراج از تشکیلات همراه با انگ و بدنامی است ولی در تشکیلات مدرن گویندگان می گویند نظر من این است و یا من اینطور فکر می کنم و خوشحال می شوند که نظرات دیگران را هم بشنود و به هیچ کس هم بخاطر اظهار نظر مخالف انگ نمی زنند و یا بایکوت و اخراج نمی کنند و یا با برخورد کینه توزانه و انتقامجویانه برای حذف و محو مخالف عقیدتی نقشه های مافیائی نمی کشند
نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان بلشویک مآب آذری مشغول تخریب حرکت ملی آزربایجان و تورکچولوق بودند و برای محمد امین رسول زاده شجره می بافتند. دیگه وقتی برای تحلیل مسائل سیاسی و انتخابات نداشتند. شرکت مردم آزربایجان در انتخابات ریاست جمهوری نشان از شعور پایین سیاسی در مردم آزربایجان دارد. بی دلیل نیست که یک ملت را در اوج آزادی و استقلال می بینید و یکی را در بند و نکبت و ذلت. زندگی هر ملتی بر اساس شعور جمعی آن ملت شکل می گیرد. در حالی که ملتهای آزاد و مستقل بسرعت در حال پیشرفت هستند مردم ما روز به روز فقیرتر بی هویت تر و نادان تر می شود. حکایت مردم آزربایجان حکایت همان گوسفندانی است که قصاب خود را با رای انتخاب می کنند.