Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

یک پیشنهاد برای کمک به حفظ و سیانت از تجربه و آگاهی تاریخی خلق:
مدتیه اسماعیل یغمایی و همنشین بهار یه سری مصاحبه در مورد انقلاب ایدئولوژیک رجوی و بلاهایی که بر سر اعضا و هوادارای این سازمان در پشت دیوارهای دیکتاتوری صدام و سیم خاردارهای پادگان اشرف و باقی پادگانهای رجوی در عراق آوورده در سایت دریچه زرد منتشر می کنن , و بنظر میاد دارن سعی می کنن بار مسئولیت رجوی در این پلشتی ها رو کم و کمتر کنند.
http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=300

واسه همین تا جایی که دستگیر من شده اینها افراد و نظراتی رو که با خط مورد نظر خودشون نمی خونه به بهونه های مختلف که مثلاً فحش داده و یا تهمت دروغ به کسی زده بدنام و سانسور می کنن. و در این کارشون تا اونجا پیش میرن که مثلاً من رو از زبون یکی از افراد خودشون .... خطاب کرده و منتشر هم می کنن.

https://www.blogger.com/comment.g?blogID=1518213859461616716&postID=5674478814547066115&bpli=1

با این وجود من و بعضی افراد دیگه بنابر درک خودمون سعی کردیم اطلاعات غلط و تاکتیکهای غلطی رو که این دو نفر در تبرئه رجوی بکار میبرن تحلیل کرده و نشون سایرین بدیم، اما یغمایی با انواع دوز و کلک و با کمک پامنبری های سایتش من و ما رو مثل کفر ابلیس نشون میده تا کسی حتی حرف ما رو گوش هم نکنه. یه نمونه از حرفهای من در مورد بخش دوازدهم (بخش دوازدهم) این گفتگوها رو که یغمایی سانسور کرده و به دیگر کاربرای سایت طوری وانمود می کنه که من فحش دادم یا به کاربرای سایت اهانتی کرده ام رو واسه نمونه می نویسم.
"در مورد کرد کشی با وجود تشکر حبوش و صدام و گزارش آمریکا و عقل سلیم و...اسماعیل اگه قراره به حرف رجوی در مورد آووردن اتوبوس و نیروهای رژیم اعتماد کنه چرا وقتی به این نوع داستان سراییهای رجوی در مورد کارهای دیگه میرسه همه رو بعنوان حرف مفت رد میکنه؟!

رجوی همون کسی یه که واسه اینکه اعضا فرصت فکر کردن پیدا نکنن همه رو تا سرحد کوفتگی هر روز مشغول کارهای یدی میکنه و شب هم به گزارش نویسی و مغزشویی، شکنجه و طلاق و حوض و جاری و غسل و رقص و زندان و حکم اعدام دادن و آدمکشی آزاد کردن وادار می کنه! پس بعد همه این تجربیات انسانسوز از رجوی .... اگه فقط یه چیز بعنوان درس از شخصیتش بشه گرفت اینه که رجوی....هیچ ارزشی واسه حقیقت قائل نیس! پس بعنوان قاعده باهاس به همه ادعاهای رجوی با شک و تردید نگاه کرد! واسه اسماعیل متاسفانه انگار هنوز خیلی حصارها برپا هستند!



ضمناً واسه اینکه عده ای دیگه (بیش وکم از 2000 اسرای فعلی لیبرتی!)، هم بتونن آزاد بشن که بیان و حقایق پشت دیوارهای رجوی ساخته رو واسه خاطر نسلهای آینده انسان به اطلاع همه برسونند عرض میکنم: دوستان و رفقا مواظب باشید، در طی مدتی که سر همه ما با این مسائل (اگرچه خیلی مهم) گرم شده، رجوی.... واسه سوزندون مدارک زنده سر باقیمانده بروبچه های اسیر در لیبرتی رو زیرآب نکنه! با گفته های یغمایی و دیگرون حالا دیگه همه باید فهمیده باشن چرا رجوی اجازه نمیده بروبچه های باقیمونده از عراق خارج بشن!

رجوی واسه جلوگیری از بازاسکان اونها در کشورهای غربی در فیل هوا کردن بعد از کشتار اشرف یا چراغ خاموشش (با صدای خوش گفته و با گوش خودم شنیدم به خون همه جونهای شیفته و پرپر شده به دست رژیم سوگند) همه عالم وآدمی رو که به منویاتش تن نداده لعنت بر این و لعنت بر اون می کنه وبعد هم به اسرای لیبرتی میگه (هر جای دنیا که رفتید ملی، ملی-مذهبی، جداشده، مارکسیست منتقد و ....رو به سزای اعمالشون برسونید!)، تا دولتهای غربی بشنفن و از جنگ و دعوا و خودسوزی و .... بترسن و اون اسرا رو یه وقت به کشورهای نسبتاً آزاد غربی راه ندند! رذالت رو می بینین؟! واقعاً رذالت ناب رو می بینین؟!

با هرکس که میتونید در این مورد باید تماس بگیرین و نگذارین که قضیه از یادها بره چون از یاد رفتن اونها همون و از دنیا رفتن چند هزار آدم با گفتنیهایی مثل گفته های یغمایی و بقیه باشرف مونده های جدا شده از رجوی، هم همون!"
"

واسه همین از شما نقاضا می کنم از سایت خودتون به این مصاحبه ها لینک بدین و نظر کاربرها رو منتشر کنین تا بروبچه های آزاد شده از اسارت فکری رجوی بتونن به جنبه های مختلف کار رجوی و اون هم نه فقط از یه دید محدود پی ببرن. همونطوریکه که میدونین این کمکی به آینده فکری و اجتماعی جامعه ایران و بخشی از تاریخ انسان میتونه باشه.


مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
رفیق سائل.
نوشته شده توسط: Anonymous

لعنت به کسی که به اسلام توهین میکنه
0093705558268

همه مثلی که کافر هستن لعنت خدا به سر شان
نوشته شده توسط: بابک آزاد

آقای استفانلو فردی که در این برنامه درباره بهتر شدن دنیا اظهار نظر می کند یکی از پژوهشگران برجسته سوئدی بنام هانس روسلینق (Hans Rosling) می باشد او پروفسور در بهداشت جهانی است و درانستیتوی کارولینسکا سوئد مشغول کار تحقیقاتی است او درباره ایران صحبت نمی کند بلکه با آمار وارقارم مشخص ثابت می کند جهان در مسیر بهتر شدن پیش می رود

نوشته شده توسط: Anonymous

من شخصا درمیان فارسها یک محقق جدی ندیدم. همه شون می خواهند با فحاشی و تهمت و عوام فریبی یک چیز بی اساس را به اصطلاح ثابت کنند حرف های این ها چقدر قلابی و سست است که با یک مقالۀ کارشناسانه زنده یاد پرفسور زهتابی، این همه به جنب وجوش می افتند و آسمان و ریسمان را به هم می بافند، نویسندۀ مقاله را پانترک معرفی می کنند و با این شیوه ها می خواهند ثابت کنند که گویا پانفارسها از قدیم در آن منطقه بودند. اگر شما مدافع فارس ها در این منطقه هستید، یقین بدانید با این ادعا هایتان آنها را رسوای عالم می کنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای زهتابی مثل اینکه حسابی به هدف زده و پانفارسها را بد جوری به وحشت انداخته. جناب "انزابی" فارسها را کسی نمیخواهد از ایران بیرون کند. شما از چه چیزی هراس دارید، که این قدر میلرزید و گریه زاری می کنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

دمکراتها و هومانیستها و سوسیالیستها و اخلاقگرایان نباید اجازه بدهند که جهان و رسانه ها بدست شارلاتانها و معرکه گیران سیاسی و اقتصادی و فرقه ای بیفتند . اینگونه شوهای بورژوایی امپریالیستی فقط در خدمت حماقت و دلار و خرافات مذهبی است و نه چیزی جالبتر .

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ایستا، شما کامنتتان را با یک شعار شروع کرده اید: "نوشته های آقای زهتابی اصلا از بنیاد جعل و افسانه است"! و مدرکی هم که آورده اید این است که: "همینکه مینویسد شهر "سنقر" در لرستان است و مردم آن به سومری ترکی تکلم میکنند!" چه مدرک محکمی برای جعل!
اینکه زهتابی می نویسد سنقر در استان لرستان است، طبیعتا یا می تواند اشتباه او باشد و یا بی اطلاعی او از جغرافیای شهرهای ایران و نه جعل. من خوشبختانه این افتخار را دارم که زبان ترکی را نسبتا خوب می دانم و به کتاب ایشان هم مراجعه کردم. او هیچ جای کتابش ننوشته که مردم سنقر به زبان سومری تکلم می کنند. نسبت دادن این حکم به زهتابی، خود یک جعل است. او نوشته است که مردم سنقر به زبان سومری تکلم "می کرده اند". شما که بهتر از من زبان فارسی را می دانید و مسلما به فرق بین "می کنند" و "می کرده اند" واقفید!
این ادعای زهتابی بر پایه تعدادی اسناد و مدارک است

این ادعای زهتابی بر پایه تعدادی اسناد و مدارک است. البته می توان گفت که زهتابی از این اسناد و مدارک نتیجه گیری نادرست کرده و حکمش غلط است ولی نمی توان به آن را نام "جعل" را داد. مسلما در عرصه علم و تحقیق، دو نفر از بررسی اسناد و مدارک مشخص و یکسان، می توانند به نتیجه گیریهای کاملا متضاد برسند.
باز هم ادعا می کنید که "یک سری کلمات جعلی هم بعنوان کلمات سومری ردیف کرده و ادعا کرده اینها مانند کلمات ترکی هستند!"
من به آنها هم مراجعه کردم. زهتابی هیچ کدام از این کلمات را جعل نکرده بلکه از منابع دیگر آورده و منابعش را هم نوشته. بنابراین اگر جعلی صورت گرفته باشد (که ثابت کردن آن به عهده شماست که ادعا می کنید جعلی هستند) این جعل را زهتابی نکرده است.
در مورد اسم مستعار جناب "آگاه" ایراد گرفته اید. در این دنیای مطبوعات اینترنتی و غیراینترنتی هر کسی می تواند با نام مستعار بنویسد و کسی را هم نمی توان مجبور کرد که اسم اصلی خود را بنویسد. فقط دادگاه صالح است که می تواند این کار را بکند. هر وقت آقای جوادی از جناب آگاه شکایت کردند و به دادگاه رفتند، آگاه مجبور است که اسم اصلی خودش را بگوید. ولی این اجبار در صلاحیت من و شما نیست! دقت کنید که هم من اسم مستعار دارم و با شما بحث می کنم و هم شما اسم مستعار دارید و به زهتابی اتهام جعل اسناد تاریخی و جعل تاریخ را می زنید. یک فرق هم این وسط وجود دارد. منبع مقاله جناب آگاه ایمیل دریافتی از نویسنده است. یعنی حداقل در صورت لزوم، این نشانی وجود دارد ولی در مورد من و شما حتی این نشانی هم وجود ندارد.
جناب آگاه استناد کرده اند که رادیو اروپای آزاد از سیا پول گرفته یا می گیرد و این ادعایش هم برخلاف ادعای شما "بدون مدرک" نیست و سندش را هم ارائه داده است. حالا می توان گفت که این سند کافی نیست.
نمی دانم شما این تناقض رفتاری خودتان را چطور توضیح می دهید که می گویید جناب آگاه چنین حقی را ندارد که چنین تهمتی را بزند ولی در عین حال نه تنها از تهمت به زهتابی توسط جوادی حمایت می کنید بلکه خودتان هم به تهمت زدن می پردازید!
ولی در مورد تخصص: اولا بعضی از سیاستمدران بزرگ همین امروز دنیا در رشته ای که کار می کنند هیچ تخصصی ندارند.
دوما شما طبیعتا حق دارید از جناب آگاه در باره تخصص اش سوال کنید، ولی آیا می توانید این تخصص را مستمسکی بکنید برای رد حرفهای او؟
ثالثا شما در کامنتی در زیر مقاله جناب جوادی در تاریخ 08/17/2015 - 15:24 نوشتنید: " البته حتی یکی از این کامنت نویس های متعصبی که علیه این مقاله نوشته اند کمترین تخصصی در تاریخ و زبانشناسی ندارند. حالا چطور می آیند بدون استدلال منطقی به نظر سنجیده یک دکتر زبانشناس فرهیخته حمله ور میشوند؟! "
من هم بعنوان خواننده کامنتهای شما و ادعاهای تخصصی که مطرح می کنید از شما می پرسم که تخصص شما جناب ایستا در چه زمینه ای است؟
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ف - آگاه یا به قول آقای رازی ،همین آقای فرهاد قابوسی اگر در فیزیک به جایی رسیده بود، کارش به اینجاها نمی کشید. زبان شناسی آقای ف - آگاه از نوع زبان شناسی کامنت نویس فوق «منوچهر» است. ایشان دقیقاً استدلال هایش شبیه استدلال های کامنت نویس «منوچهر» است. در میان پان ترک ها من یک محقق جدی ندیدم. همه شون می خواهند با فحاشی و تهمت و عوام فریبی یک چیز بی اساس را به اصطلاح «ثابت» کنند و آن اینکه ترک ها از قدیم الایام در این منطقه حضور داشتند. ببینید حرف های این ها چقدر قلابی و سست است که با یک مقالۀ کارشناسانه این همه به جنب وجوش می افتند و آسمان و ریسمان را به هم می بافند، نویسندۀ مقاله را عضو سازمان سیا معرفی می کنند و با این شیوه ها می خواهند «ثابت» کنند که ترک ها از ده هزار سال پیش در آن منطقه بودند. اگر شما مدافع ترک ها در آن منطقه هستید، یقین بدانید آن ....ها را رسوای عالم می کنید.

این حرف ها را می زنید که آن .... ها دست بیندازند؟ خجالت بکشید.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای حقیقتگو! شما که اینهمه تاریخ وتمدن عظیم دارید. و تمام دنیا به عظمت و علم و تمدن شما به به! میگوید، و بزرگترین تمدن بشریت را شما اختراع کرده اید، و بقول خودتان نژاد برترجهان هستید، من تعجب میکنم که با اینهمه تمدن وعظمتتان که دنیا را شگفت زده کرده اید، چگونه یک آخوند روضه خوان ترک نزدیک چهل سال است که به شما حکومت میکند، و نفستان را گرفته است؟ شما که نمی توانید ازعهده یک ترک روضه خوان بر آئید، فردا چگونه خواهید توانست ازعهده میلیونها ترک بر آید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای رازی! لطفا برای خوانندگان بفرمائید که جنابعالی خودت متخصص چه رشته ای هستی؟ در کدام دانشگاه اروپا تحصیل کرده ای؟ و بطورکلی تخصص شما درچیست که در مورد دیگران نظر میدهی؟ آیا شما در مورد تخصص خود آثاری تالیف کرده اید، که شاید خوانندگان از آن خبر ندارند؟ شما میفرائی چون آقای پرفسور قابوسی استاد فیزیک است، دیگر نمی تواند در مورد زبان و فرهنگ و اتنیک جامعه خود نظر بدهد؟ آیا شما میتوانید درآن باره نظر بدهید؟ آیا میدانید که آنگلا مرکل کانسلر آلمان یک فیزیک دان است؟ آیا میدانستید که آقای اسکارلافونتن یکی از سیاستمداران مشهورآلمانی که تارو پورد جامعه آلمان را با نوشته ها و کتابهایش بررسی میکند یک فیزیکدان است؟ آیا از نظر شما کسی که فیزیکدان است نمی تواند در خصوص موضوعات اجتماعی نظری داشته باشد؟ آیا شما خودت متخصص موضوعات اجتماعی هستی؟

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

باقی متن:
5. unugki-ga lu2 ba-uš2 ur5 ba-/sag3\
6. lu2 u2-gu ba-an-de2 šag4 /ḫul\ [i3-ĝa2]-/ĝa2?\
7. /bad3-da\ su?-ĝu10 im-ma-an-[la2]
8. lu2 a-a ib2-dirig-ge4 igi im-mi-[in-sig10]-/ga\-am3
9. ur5 im-ma-uš2 šag4 im-/ma\-sag3
10. zag nam-til-la saĝ im-gi4-a
11. irigal kur nam-gu2-ka?-ke4! lu2 la-ba-an-da13-da13-a
12. sud-da kur-ra la-ba-an-/gib\-be2-a
13. daĝal-la kur-ra la-ba-an-šu2-šu2-a
14. zag ĝuruš til-la saĝ til-la-bi-še3 la-ba-ra-ab-ed3-/de3\-a
15. zi ama ugu-ĝu10 dnin-sumun2-ka a-a-/ĝu10\ [kug] [d]/lugal\-ban3-da
16. diĝir-ĝu10 d !en!-ki! en d !/nu\-[dim2]-mud-e
17. […] X [(X)] me X […] X-ta
18. […] X X […]
19. […] X […] /šub?\
20. […] du3?-du3 PA-bi-še3 ga-am3-til
21. […] /šub\-ba [ga]-am3-mi-ib-kur9

ترجمه : منبع قبلی:

5-21. "In Unug people are dying, and souls are full of distress. People are lost -- that fills me with dismay. I lean out over the city wall: bodies in the water make the river almost overflow. That is what I see: that people die thus, which fills me with despair; that the end of life is unavoidable; that the grave, the all-powerful underworld, will spare no one; that no one is tall enough to block off the underworld; that no one is broad enough to cover over the underworld -- the boundary that a man cannot cross at the final end of life. By the life of my own mother Ninsumun, and of my father, holy Lugalbanda! My personal god Enki, Lord Nudimmud,
3 lines fragmentary I will complete …… there. I will bring …… there."
----------
مجموعه ی نمونه های ذکر شده ازفولکلور دو زبان -ترکی و سومری- ما را با «اندیشه-احساس- شیوه ی سرایش شعر- طرز نگاه زیبایی شناسنانه به محیط و پدیده ها»آشنا میکند. هدف اینجا جلب توجه به این زاویه هاست.
مقایسه ی شعر سومری و ترکی را به مقاله ی دیگر وامیگذارم که «ترجمه های شعری ترکی سومری را آماده کنم.»
-------
Gilgameš and Aga
http://etcsl.orinst.ox.ac.uk/cgi-bin/etcsl.cgi?text=t.1.8.1.1#

1-8
e2 kiški-še3 gu2 nam-ba-an-ĝa2-ĝa2-an-de3-en ĝištukul
1. lu2-kiĝ2-gi4-a ag-ga dumu en-me-barag-ge4-si-ke4 (Cited in OB catalogue from Nibru, at Philadelphia, 0.2.01, line 12; OB catalogue from Urim (U2), 0.2.04, line 12)
2. kiški-ta dgilgameš2 unugki-še3 mu-un-ši-re7-eš
3. dgilgameš2 igi ab-ba iriki-na-še3
4. inim ba-an-ĝar inim i3-kiĝ2-kiĝ2-e
5. tul2 til-le-da tul2 kalam til-til-le-da
6. tul2 niĝ2 ban3-da kalam til-til-le-da
7. tul2 buru3-da eš2 la2 til-til-le-da
8. e2 kiški-še3 gu2 nam-ba-an-ĝa2-ĝa2-an-de3-en ĝištukul {nam-ba-an-sag3-ge-en-de3-en} {(2 mss. have instead:) ga-am3-ma-sag3-ge-en-de3-en}
ترجمه م.قبلی:
-8. Envoys of Aga, the son of En-me-barage-si, came from Kiš to Gilgameš in Unug. Gilgameš presented the issue before the elders of his city, carefully choosing his words: "There are wells to be finished, many wells of the Land yet to be finished; there are shallow wells of the Land yet to be finished, there are wells to deepen and hoisting gear to be completed. We should not submit to the house of Kiš! {Should we not smite it with weapons?} {(2 mss. have instead:) Let us smite it with weapons!}"
--------
اؤلکه ده قویولار وار
قازیلیب قورتولموش
قازیلانلارین هله ده
چوخوسو قورتومامیش
ئولکه ده دایاز قویولار وار
یاریم چیلق قالمیش
درین اولمالی چرخ قوشومالی
قویولاروار
بیز «کیش-ه» ائوه قایتمامالی...(شعر از آ.ائلیار)

یعنی: در سرزمینمان چاههایی را کنده و تمام کرده ایم ،اما تعداد زیادی از آنها هنوز باقی ست.
و چاه های کم عمقی هست که نیمه کاره مانده . باید عمیق شوند.و چرخشان را درست کرد.
ما نباید در کیش به خانه هامان برگردیم.
این شعرها بازتاب زندگی زحمتکشان سومر است. ولی از زبان کسانی که در اندیشه ی
آبادانی و نیرو کشی بود. زحمتکشان حق رفتن به خانه ی خود را نداشتند....
--
نظیر این شعرها را زحمتکشان امروزی نیز دارند. اجبار اجبار است. فرق نمیکند چه فرمی داشته باشد.
برده داری و اجباز جهان باستان یا برده داری جهانی امروز. تفاوت کیفی ندارند:
گئتدیم نبات آلماغا
استیکانا سالماغا
جیبیمده اون شام یوخ
باشلادیم قیرجانماغا
(شعر بچه های قالی باف-ادبیات شفاهی ).

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب رازی، تئوریوار حق با شماست. اما بنظر میرسد که بسیاری حاضرند دندانشان را نیز یک قصاب بکشد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

متن :سومری:
Gilgameš and Aga
1. lu2-kiĝ2-gi4-a ag-ga dumu en-me-barag-ge4-si-ke4 (Cited in OB catalogue from Nibru, at Philadelphia, 0.2.01, line 12; OB catalogue from Urim (U2), 0.2.04, line 12)
2. kiški-ta dgilgameš2 unugki-še3 mu-un-ši-re7-eš
3. dgilgameš2 igi ab-ba iriki-na-še3
4. inim ba-an-ĝar inim i3-kiĝ2-kiĝ2-e
5. tul2 til-le-da tul2 kalam til-til-le-da
6. tul2 niĝ2 ban3-da kalam til-til-le-da
7. tul2 buru3-da eš2 la2 til-til-le-da
8. e2 kiški-še3 gu2 nam-ba-an-ĝa2-ĝa2-an-de3-en ĝištukul {nam-ba-an-sag3-ge-en-de3-en} {(2 mss. have instead:) ga-am3-ma-sag3-ge-en-de3-en}

متاسفانه ترجمه ی مصرع به مصرع سومری را ندیدم. همه به نثرداستانی ترجمه کرده اند. فارسی-ترکی- انگلیسی- و آلمانی.
نیاز هست مصرع به مصرع ترجمه شود. در مقاله ی بعدی نمونه های ترکی را آماده میکنم.

ترجمه ی متن سومری به انگلیسی از : http://etcsl.orinst.ox.ac.uk/cgi-bin/etcsl.cgi?text=t.1.8.1.1#
Gilgameš and Aga
1-8
. Envoys of Aga, the son of En-me-barage-si, came from Kiš to Gilgameš in Unug. Gilgameš presented the issue before the elders of his city, carefully choosing his words: "There are wells to be finished, many wells of the Land yet to be finished; there are shallow wells of the Land yet to be finished, there are wells to deepen and hoisting gear to be completed. We should not submit to the house of Kiš! {Should we not smite it with weapons?} {(2 mss. have instead:) Let us smite it with weapons!}"

نمونه ای از ترجمه به نثر ترکی: آغاز داستان :
Gılgamış Destanı 01. Tablet

!Yerin dibindeki suyun kaynağını görenin öyküsünü dinle, yurdum

:Dünyada her şeyi bilen adamın adını ünlendireyim

.Onun görmediği hiçbir şey yoktur

Dünyanın bütün bilgeliklerini bilip

.Torunlarına bırakan bir adamdır

.Gizleri görüp bunların perdesini yırtan bir adamdır

.Tufandan önce olanın haberini getirdi

.Uzun yoldan gelip yorgun düştü; ama gücünü yitirmedi

.Bütün çektiklerini bir anıt taşına kazıdı

.Uruk’un dört bir yanına duvar çektirdi

!Kutsal E-anna’nın (3) ve temiz hazinenin duvarına bak

....O duvar, didilmiş yünden örülen bir urgan gibidir
منبع:
http://www.bilinmeyenturktarihi.com/gilgamis-destani-01-tablet.html
---------
نمونه هایی از نظم دده قورقود:

Qışda-yazda /qarı-buzı/ əriməyən – 4+4+4
Qazılıq tağına /gəldi çıqdı – 6/?/4
Alçaqdan yu /ca yerlərə/çapub çıqdı – 4+4+4
Baqsa-görsə /bir dərənin/içinə – 4+4+(3(?)
Qarğa-quzğun /enər-çıqar,/qonar-qalqar – 4+4+4
------------
At ayağı külik olur,
Ozan dili çevik olur.
----
Yumuru-yumuru ağladı,
Yanıq cigercügini tağladı
--------

Bu halları gördüyündə
Qazanın qara qıyma gözləri
Qan-yaş toldı.
Qan tamarları qaynadı.
Qonur atını ökçələdi;
Kafər keçdiyi yola düşdi
Getdi.
-------

İrağından – /yaqınından/ gəlişdilər,
Gizlü yaqa (tutubanı) iləşdilər,
Tatlu damağ /verübəni/ soruşdular,
Ağ-boz atlar /binübəni/ yortuşdular,
Bəg babası /nun yanına/ irişdilər.

منبع:http://dede.musigi-dunya.az/sh/sheir_sintaksis.html
------
نمونه ی دیگری از قیل قمیش:

1-4. "So come on now, you heroic bearer of a sceptre of wide-ranging power! Noble glory of the gods, angry bull standing ready for a fight! Young Lord Gilgameš, cherished in Unug!"

ترجمه ی متن : منبع قبلی:
1. i3-a lum-lum u3-luḫ-ḫa sud-sud (Cited in OB catalogue from Nibru, at Philadelphia, 0.2.01, line 14; OB catalogue in the Louvre, 0.2.02, line 38; OB catalogue from Urim, 0.2.03 (U1), line 16; OB catalogue from Urim (U2), 0.2.04, line 10)
2. dumu-gir15 giri17!-zal diĝir-re-e-/ne\
3. gud lipiš-tuku me3-a gub-ba
4. en TUR dgilgameš2 unugki-ta mi2 dug4-/ga\
--------
نوشته شده توسط: lachin

دوستان .. همانطور که متوجه شدید آقای عباس جوادی بر این باور هستند که بخاطر اینکه زبان فارسی از زمان هخامنشیان در ایران رایج بود ملت ایران بایستی با این زبان تحصیل بکنند و نبایستی به ملل غیر فارس اجازه داده شود که به زبان مادریشان تحصیل بکنند. مثالی که ایشان به میان کشیدند هما دبیرستان « فردوسی تبریز» بود که دانش آموزان با زبان « فارسی» تحصیل میکنند. ولی اقای جوادی (( دانسته دانسته )) از یادشان میرود که در نزدیکی همین دبیرستان در تبریز دبیرستان « ارامنه» هم بود که ارمنی های ایران از کلاس اول تا کلاس ششم دبیرستان به زبان مادریشان تحصیل می کردند و می کنند. هیپوکرات بودن اقای جوادی در اینجاست که کمتر از یک میلیون ارمنی در ایران این حق را دارند که با زبان مادریشان تحصیل بکنند ولی ترک های ایران که جمعیتشان بیش از بیست تا سی برابر ارمنی هاست , یا کردها

و عربها که جمعیتشان چندین برابر ارمنی هاست از این حقوق اولیّه محروم هستند. ملت چند زبانه ایران این را بهتر از آقای جوادی می دانند که بهترین راه حل برای این مشکل, همان داشتن زبان انگلیسی به عنوان زبان مشترک ایرانیان همراه با زبان مادری هر ملت در چهارچوب مرزهای جغرافیای ایران میباشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

حسن جوادی با کسی بحث زبانشناسی ندارد بلکه مسائل را از منظر تاریخی بررسی میکند. اینهم از استدلالهای مضحک جا افتاده در فرهنگ ایرانی- فارسیست که اشخاص تنها باید در حوزه مدرک تحصیلی خود صحبت کنند و مثلا استاد فیزیک کوانتوم با دوست و اشنا و غیره تنها باید در مورد ذرات و اتمها سخن بگوید!!!!
علوم انسانی, فلسفه, تاریخ, زبان و عیره که علم ثابت شده صلب مانند ریاضیات نیست که هر صحبتی که متخصص مربوطه بیان کرد را بی خون و چرا قبول نمود؟ این حیطه هرنظر متضادی را شامل می شود. نوام چامسکی استاد دانشگاه MIT هم زبان شناس است و این آقا هم!!. جوادی انگشت کوجکش هم نیست. چامسکی معتقد است زبان قانونمندیها, سنتها و عواطف جمعی انسانهارا در قالب بیان با خود حمل میکند. یعنی زبان مادری همه چیز یک فرد است لکن این اقای زبانقناس!!! فکر می کند که زبان فقط رابط بین انسانهاست.همین تفکرغلط مکانیکی دال بربی سوادیست.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آریابرزن، نوشته های آقای زهتابی اصلا از بنیاد جعل و افسانه است. همینکه مینویسد شهر "سنقر" در لرستان است و مردم آن به سومری ترکی تکلم میکنند! نشان دهنده جسارت او در دادن اطلاعات غلط و قالب کردن افسانه بعنوان تاریخ است. یک سری کلمات جعلی هم بعنوان کلمات سومری ردیف کرده و ادعا کرده اینها مانند کلمات ترکی هستند! از این جعلیات در نوشته های آقای زهتابی فراوان است. یک کسی بوده از نوع ناصر پورپیرار که برای مقاصد سیاسی از خودش "تاریخ" در می آورد! جناب "آگاه" که آمده با اسم مستعار در مقاله به دکتر جوادی بدون مدرک تهمت ارتباط با "سیا" میزند معلوم است که چنین حقی ندارد. شما کامنت انتقادی را با مقاله پر از دروغ و تهمت جناب "آگاه" یکی میکنید. بعدهم مسلم است که خواننده میتواند از نویسنده ای که ادعاهای تخصصی طرح میکند بپرسد که چه تخصصی در این زمینه دارد. در ضمن آن زیرنویس های مقاله جناب "آگاه"

هم ربطی به ادعاهای بی اساس ایشان ندارد و فقط از باب نمایش و ظاهرسازی است.
نوشته شده توسط: Anonymous

اگر نویسنده این متن، یعنی ف. آگاه همان "ف. آگاه"ی باشد که در اخبار روز مقاله می نویسد، ایشان بنا به تأیید خودش همان آقای فرهاد قابوسی است، که اصرار دارد تیتر "پروفسور" را قبل از نامش حتما بیاورد، که البته بسیار بجا می بود، اگر درجه پروفسوری ایشان در رشته ای می بود، که در آن مقاله می نویسد. تا جایی که من می‌دانم، ایشان فیزیک ذرات بنیادی خوانده است و استاد دانشگاه در آلمان است و به هر حال زبان شناس و تاریخدان و مردم شناس نیست. "فرهاد آگاه" در اخبار امروز مقاله ای دارد به عنوان "پوپر متفلسف" (http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=47809) که در آن خواننده را به سه نوشته از خودش ارجاع می دهد، که آنها را زیر عنوان "پروفسور فرهاد قابوسی" چاپ کرده است! به هر حال آقای قابوسی به شهادت نوشته های گذشته اش معتقد به راسیسم زبانی است و بر آن است که زبان فارسی علت العلل عقبماندگی ایران است:

ملاحظاتی در عقب ماندگی و تجدد فرهنگ ایران (http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=10581)
جواب مفصل به ادعاهای گزاف آقای قابوسی را همان موقع کسی بنام علی دوستزاده داد (http://www.azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/zabanelamiaranitorkinist.htm) که به نظرم کافی و وافی بود و جایی برای توجیه باقی نمی گذاشت، بخصوص که منابع ارائه شده در مقاله دوستزاده جایی برای بحث باقی نمی گذاشتند. برای همین به اصل مطلب برمی گردم. زبان شناسی، مردم شناسی و تاریخ رشته های بی صاحبی هستند که هر کسی به خودش این حق را می دهد که در باره آنها اظهار نظر کند و خودش را کارشناس بداند و انبوهی را هم مرید و مقلد خود کند. ولی همه این دوستان امکان ندارد که بگذارند دندانشان ا یک پروفسور فیزیک ذرات بنیادی بکشد، حتی اگر او پنجاه کتاب با نام خودش و 120 کتاب با نام مستعار در باره دندانپزشکی نوشته باشد!
و در خاتمه و همینطور برای یادآوری: چندی پیش کیانوش توکلی در پی تماس تلفنی یک کسی که اسمش را نمی آورم، مقاله «ایران ستیزی و خود شیفتگی به سیاق دکتر فرهادقابوسی» را به کل حذف کرد! ربطی هم به این موضوع ندارد.
نوشته شده توسط: Anonymous

من به آقای جوادی که غرق در افکار و توهمات آریایی هستن توصیه میکنم که نظریات ناصر پورپیرا در مورد توهمات اریایی رو تجزیه و تحلیل کنند

نوشته شده توسط: Anonymous

از زمان هخامنشیان تاکنون در ایران ترک زدایی کرده اند. با آمدن اعراب ترک ها دوباره مطرح شدند. اصلا نام کورش را ترک ها روی او گذاشته اند. چون او از روسیه آمده بود ترک های تبریز و اردبیل در دو هزار و پانصد سال پیش به او می گفتند اوروس یعنی روس که بعد اوروس تبدیل شد به کوروش. کلمه خوروش هم در ترکی از کوروش میاد. چون کوروش به خوروش که اسم دیگری در آن زمان داشته خیلی علاقمند بود. نگاه کنید به گزنفون

نوشته شده توسط: Anonymous

قسمتهایی از کتاب تاریخ ماد اث دیاکونف که در کتاب زهتابی به عنوان مرجع از آن یاد شده:
"از قرن هفتم قبل از ميلاد به بعد به تقريب، تمام نام هاي مادي كه به ما رسيده ريشه واضح ايراني دارد ... اين دلايل براي اثبات اين كه زبان مادي (گروه ايراني) لسان مشترك و همگاني اتحاديه قبايل ماد بوده است، كافي به نظر مي رسد (ص 144). در سرزمين ماد، از قرن نهم تا هفتم قبل از ميلاد، چه از روي اصطلاحات جغرافيايي و چه اسامي خاص، پيش رفت عنصر لساني ايراني از مشرق به طرف غرب آشكارا مشهود مي باشد (ص 145). به موازات توسعه حدود سرزمين ماد در قرن هاي هفتم و ششم قبل از ميلاد دايره انتشار زبان مادي – ايراني نيز وسيع تر گرديده است و يكي از علامات آن همانا توسعه دامنه نشر

اسامي مادي – ايراني مي باشد (ص 148). زبان مادي ايراني ظاهرا زبان مشترك قبايل ماد بوده و ظهور اسكيت ها محتملا وضع زبان مذكور را بيش از پيش استوار ساخت، زيرا كه تقريبا بدون ترديد مي توان گفت كه اسكيت ها آن زبان را به آساني مي فهميده اند ... محتملا نفوذ مغان و كيش ايشان در سراسر خاك ماد در عين زمان بسط يافت و زبان مغانْ زباني ايراني بود (ص 255). زباني كه مردم عهد باستان مادي مي ناميدند به زبان هاي ايراني تعلق داشته و از اين رهگذر مانند زبان هايي بوده كه اقوام اسكان داده شده و لااقل اكثر اقوام صحرانشين آسياي ميانه، كه اكثريت قاطع اخلاف شان اكنون به يكي از زبان هاي گروه تركي سخن مي گويند، بدون استثنا در عهد باستان بدان متكلم بودند (ص 63). از اواسط هزاره اول قبل از ميلاد در بخش اعظم پهنه هاي ايران‌زمين زبان هاي هندواروپايي (ايراني) كسب برتري كردند و اقوامي كه متكلم به السنه مزبور بودند بعدها فرهنگ بزرگ ايران را آفريدند ... دانش غرب در عصر حاضر، به درستي متوجه نفوذ ايشان در سرزمين ماد و حركت تدريجي شان از شرق به غرب گشت (73-72)."

«تنها مورد استعمال مجاز اصطلاح آريايي درباره اقوامي است كه در ازمنه باستاني خود، خويشتن را آريا مي ناميدند. هنديان و ايرانيان (پارسيان) و مادها و اسكيت ها و آلان ها و اقوام ايراني زبان آسياي ميانه خود را آريا مي خواندند»

(ا. م. دياكونوف: «تاريخ ماد»، ترجمه كريم كشاورز، انتشارات علمي و فرهنگي، 1380، ص 142، سطرهاي 5 تا 9، و يادداشت هاي 12 تا 17 ص 82-481).


دياكونوف، پژوهشگر روس، در بخش مربوط به "ماد" تاريخ ايران كمبريج (1985، ص 42)، كه سي سال پس از كتاب تاريخ ماد او منتشر شده است، همچنان و به تأكيد، به آريايي بودن مادها تصريح كرده است:


(= تا حدي مسلم است كه قبايل دام دار داراي [اقتصاد] فرعي كشاورزي، كه فرهنگ هاي باستان شناختي سروبنيا (كورگان) و آندرونووي دشت هاي اروپاي شرقي، قزاقستان و آسياي ميانه شوروي [سابق] را در هزاره دوم پ.م. پديد آوردند، پيشروان مستقيم سكيث ها و سكاها، يعني ايرانيان شرقي بودند. اما اين بدان معنا است كه انشعاب قبايل هندوايراني (آريايي) زبان به هندوآريايي و ايراني، مي‌بايد پيش از پيدايش اين دو فرهنگ باستان شناختي رخ داده باشد. اين باز بدان معناست كه نياكان گويندگان زبان هندوآريايي و گويش هاي ايراني غربي (مادي، پارسي و پارتي) مي‌بايد زماني زودتر، در پايان هزاره سوم پ.م. يا آغاز هزاره دوم پ.م. به بخش جنوب غربي آسياي مركزي و ايران شرقي رسيده باشند. در طي هزاره دوم پ.م. بخش عمده اي از جمعيت نجد ايران لابد به زبان هاي هندوايراني، و شايد حتا به زبان هاي ايراني باستان، سخن مي گفته اند.)


همچنین در یکی از آخرین کتابهای خود، دیاکونوف به صراحت میگوید:


The Turks, conquering lands which had been inhabited by peoples speaking languages of the Iranian branch of Indo-European (Khorezm, Sogdiana, Bactria, Media, Persia, etc.) took wives from the local population and merged with it, both culturally and – in many parts of this territory – also linguistically.

(The Paths of History – Igor M. Diakonoff, Contributor Geoffery Alan Hosking, Published in the year 1999, Cambridge University Press, pg 88)

در جمله بالا دیاکونوف به صراحت مادها را ایرانی میداند و سرازیر شدن ترکها مال دوران بسیار پس از مادها ذکر کرده است.
نوشته شده توسط: Anonymous

آیا موی کوتاه دلیل نوعی خودآزاری و مازوخیسم میان جنس مونث نیست ؟ جامعه شناسان رعایت هنجار های اجتماعی را چه میدانند ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

با بیشتر نظراتتان موافقم.
طرفداران تسلط فارس، ایرانی بودن را افتخاری برای همه افراد هر ملیتی بعنوان پیش فرض در نظر میگیرند.
این موضوع دو جنبه کاملا" مرتبط با هم دارد:
1- تسلط بلامنازع فارس ها بر ایران را قطعی میکند.
2- نقطه حرکت آنها در یک بحث علمی را تا حد دفاع از پیروزی فلان پادشاه خونخوار در مقابل فلان پادشاه خونخوار دیگری پائین می آورد.
اما واضح است که هیچکدام از دو حربه پوشیده فوق توان مقاومت در مقابل بیداری ملی گسترش یابنده در کل منطقه را نداشته و در مقابل تغییرات واقعی فردا دود شده و بر آسمان خواهد رفت.
مایل به طرح 2 موضوع هستم:
1- اگر کسی مایل به افتخار و استفاده از این عظمت پوشالی نباشد کدام جرم حقوقی یا سیاسی را مرتکب شده است؟
2- دفاع از شوونیسم پوسیده یک ملت عقب مانده، که حتی در بسیاری از موارد عقب مانده تر از اقلیت های موجود است،چه دردی دوا میکند و چه افتخاری دارد؟

نوشته شده توسط: Anonymous

بقیه - بجاست در اینجا سخنان افراد مورد اعتماد رهبر و دستگاه اطلاعاتی - امنیتی ایران در فرهنگستان زبان فارسی به ریاست آقای حداد عادل نور چشم ولی فقیه را از زبان یکی از خادمان زبان فارسی که گویای احوال .... این جماعات شوونیستی است, گوش فرا دهیم . ایشان در نفی و ضدیت با تاسیس فرهنگستان زبان ترکی می گوید (نقل به معنی) : " ما این دیو زبان ترکی را بدین نیت و سختی ها در شیشه نکردیم که به این

آسانیها جانش را از محبس شیشه برهانیم " ! مورد چهارم - از نظر ایشان پدیده زبان جهانشمول نیست ! یعنی وضعیت زبان در کانادا , بلژیک , .... هندوستان , افغانستان با ما در ایران یکی نیست و با به میان کشیدن عدم تدریس زبان عربی در کوردستان عراق ؟! ( در ایران مخالف تدریس زبان عربی و غیره است ) ابراز ترس و موضع عاجزانه و نگران کننده خود را در مورد احتمال عدم تدریس زبان فارسی در ایران آینده را بر ملا میکند , که البته مدام از جانب زبان شناس محترم آقای کالان مبنی بر رشد بیشتر و موفقیت آمیز زبان فارسی در صورت آموزش به زبان مادری سایر ملل ایرانی به وی قوت قلب و اطمینان داده میشود! مورد پنجم- آقای جوادی با تکرار باید های مداوم خود مبنی بر عدم وظایف دولت در آموزش زبان مادری شهروندان برابری طلب زبانی را به آدرس های ناکجا آباد حواله میدهد و اراده و ضرورت یاد گیری زبان انگلیسی و یا فرانسه را به مهاجرین در کانادا وآلمان و غیره یاد آوری میکند و دلیل یادگیری زبان مادری آنها را رد میکند . وقتی آقای لاکان از امکان و ضرورت یادگیری زبانهای مختلف کره ای , اسپانیایی و غیره همزمان برای دانشجویان در کانادا گوشزد میکند, حتی خواست دموکراتیک ملتها را از اراده ولی فقیه و دولت او سلب می مکند. مورد ششم- ایشان ی آقای جوادی میگوید که شرایط کانادا با ایران فرق می کند, آقای مححق زبان شناس جواب میدهد که به درستی ملل ایرانی که در خاک آبا و اجدادی خود بدنیا آمده و به زندگی مشغولند البته که جا دارد به زبان مادری خود درس بخوانند. مورد هفتم - آقای جوادی با به پیش کشیدن مورد قیرقیزستان ادعا میکند که والدین قیرقیزبخاطر اهمیت اقتصادی و قدرت سیاسی زبان روسی پشیمان از تدریس زبان قرقیزی ترکی هستند! و البته در قبال جمهوریهای دیگرا هم مص- مص میکند! ایشان با آگاهی ازسیاست استعماری زبان روسی در طی صد سال امپراتوری روس ها مبنی بر روسیزه کردن زبان ملل تحت سلطه روس ها را علنا کتمان میکند و به دروغ بافی متوسل میشود! نه آقای جوادی حکومت یکساله فرقه دموکرات به آذربایجان نشان داد که ملت ترک در شرایط وجود امکانات نه تنها ترکی بلکه خواهان یاد گیری علمی چند زبان همسایه وزبان بین المللی دیگر هم هستند.مورد هشتم - آقای جوادی با یک چهره عصبیت چون در آوردن منطق کم می آورد شروع به قطع مکرر صحبت دیگران و نق - نق های آشکار در استودیو میکند که کاملا هم هدفمند بود ودر پایان از طرف مجری برنامه هم تذکر گرفت. مورد نهم - آقای جوادی مدام از تاریخ مشترک و باستانی ایرانی بر مبنای زبان فارسی تاکید داشت و درتوضیحات آقای شاهد علوی به برجسته شدن موقعیت فارسی در دنیای مدرن یعنی از دوران رضاشاه و قتل عام زبانی ملل ایرانی مدام پرازیت پراکنی میکرد.مورد دهم - بالاخره آقای جوادی در استدلال پدیده زبان و با تلقی ایدؤلوژیک از آن , نتوانست خط مرز و دیوار روشنی را بین خود و تمامیت خواهان شوونیست , پان ایرانیست های آدرس دار و ورژیم امنیتی - اطلاعاتی جمهوری ولایت فقیه شیعی اسلامی ایجاد کند.
نوشته شده توسط: Anonymous

پایه های استدلال آقای حسن جوادی در برخورد با پدیده زبان چرا می لنگد ؟ یکی از اساسی ترین روش علمی پرداختن با هر پدیده از جمله پدیده پیچده انسانی مثل زبان بمثابه یک ضرورت اجتماعی - اقتصادی , فرهنگی- روانی و فنی ( تخصصی) - سیاسی , منوط به این است که مححق در پردازش به آن تا چه حد از استقلال فکری وغیر جانبذارانه برخورداربوده یا تا چه میزان از پیش داوری آمیخته به ایده و تخیل گرایی به دور می باشد و یا تا چه درجه ازدانش و روش علمی و مستقل مربوط شناخت برخوردار هست . من در این نوشته تلاش می کنم که مواضع آقای جوادی( از کارکنان رادیو فردا ) در مورد زبان های ایرانی , بالاخص ترکی رادر گفتگو با برنامه افق 2015.08.18 به چالش بکشم ! از نظر من استدلال آقای جوادی در برنامه افق در رابطه با پدیده زبان در ایران غیر علمی است ! چرا ؟ زیرا : 1 - ایشان به زبان نه بعنوان یکی از پایه های مهم و اساسی هویت انسانی و

اجتماعی که باید در حفظ و بالندگی آن سرمایه گذاری کرد و کوشید بلکه بعنوان یک ابزار و آنهم ابزار سیاسی و قدرت نگاه می کند.2- نگاه آقای جواد ی به زبان یک نگرش کلاسیک و قرن نوزده - بیستمی بر گرفته ازا یده ناسیونالیسم و بر تری طلبی استوار است. 3 - برخورد او با زبان یک جانبه و تنگ نظرانه است. 4- برخورد ایشان با زبان فاقد رویکرد کارشناسانه و لذا غیر تخصصی است. 5- نگاه ایشان به پدیه زبان اراده گرایانه است . 6- موضع آقای جوادی در موضوع زبان فرصت طلبانه است.7- آقای جوادی علنا برای پیش برد نظرات خود دست به دروغ گویی و شایعه پراکنی می زند. 8- آقای جوادی همانطوریکه درگفتگو با دیگران نشان داد تلاش درایجاد یک جو روانی و عصبی را در بحث داشت. 9- آقای حسن جوادی با نگاه تاریخی پیشا نگری خود و با باور و اعتقاد مطلق بر تمامیت ارضی ایران عملا خاک گرایی را بر انسان گرایی و کرامت انسانی ارجحیت داد. 10 - آقای جوادی با برداشت وتلقی امنیتی از معضل زبان, نزدیکی مواضع خود با شونیسم حاکم در جامعه امروز ایران را بعینه نشان می دهد. توضیح یک - همانطوریکه سایر شرکت کنندگان در بحث اشاره کردند امروز روانشناسان و کارشناسان امور تعلیم و تربیت و توسعه دانش نیروی انسانی برآنند که سرمایه گذاری اقتصادی در آموزش زبان مادری یک اهمیت استراتژیک اجتماعی- اقتصادی دارد. در صورتی که بنظر آقای جوادی سرمایه گذاری دولت ها ؟! در این زمینه هزینه بر و بی مورد است . هزینه کردن بخشی از درآمد نفت عرب ایرانی و درآمد مس و طلای ترک آذربایجانی و مالیات سایر ملل کرد و بلوچ و ترکمن در راه باروری دانش زبان خود از نظر وی بیخود است و همه امکانات باید در جهت بالندگی زبان قتال و بدست قاتلان مورد استفاده قراربگیرد . ایشان چون از زبان صرفا یک برداشت سیاسی یک جانبه دارند هزینه صرف کردن در مورد زبان ترکی و.. را افزایش قدرت سیاسی صاحبان این زبان چند میلیونی می دانند و برای عدم افزایش موقعیت آن, راه حل جمهوری ولایت شیعی مبنی بر ایجاد کلاس خصوصی زبانهای محلی را پیشنهاد می کند! مقامات حاکم در ایران اخیرا در افزایش کلاس های زبان خصوصی انگلیسی ابراز نگرانی کرده اند؟! مورد دوم - آقای جوادی با بمیان کشیدن مثال رضا شاه و آتا تورک در ترکیه پایبندی , اعتقاد ناسیونالیستی , سنت گرا و تمامیت خواه خود که امروز تنها در میان مرتجعین و مستبدین خریدار دارد را بعینه به نمایش می گذارد و در عین حال از جامعه غرق در بحران ایدؤلوژی های آمرانه ( یک ملت یک زبان یک خاک , شاه سایه خداست ! خدا , شاه « ولی فقیه» و میهن)در جهان سخنی به میان نمی آورد! مورد سوم- معیار رسمی شدن زبان فارسی را به تاریخ میکشاند و تلاش میکند شکوفایی آنرا از دوران رضا خان به بعد به قیمت قدمت تمامی تاریخ ایران به شنونده بفروشد. وی نمی گوید که زبان عربی در ایران شش قرن زبان دین و علم بوده و زبان ترکی زبان دربار و ارتش امپراتوری ترکان ایران و زبان میلیونها انسان ترک بوده و در دوره صفویه زبان مکاتبه ای هم بوده است. زبان فارسی در مقام زبان دیوانی و شعر در جایگاه زبان سوم بوده است ! وی به عمد فراموش میکند که از سالهای 1925 رسما و بدلایل معین درمقاطعی که آموزش و مدارس نوین ایجاد گردید و در دورانی که انسانی , علمی و بجا بود با الهام از متممین قانون اساسی مشروطیت به آموزش زبان تمامی مردمان ممالک محروسه ایران ودر جایگاه نخست به زبان ولیعهد نشین ترک آذربایجان اهمیت و بها داده شود, چگونه زبان ملل ایرانی به قتل گاه تمامیت خواهان و نژادپرستان بدرقه شدند وقربانی زبان فارسی گشتند وجان زبان ترکی همچو دیو سفید توسط سیاه دیوان در درشیشه شکننده محبوس گشتند.
نوشته شده توسط: Anonymous

متخصص زبان!!! , آقای جوادی, در خصوص تدریس به زبان مادری نظر علمی زبانشناسانه ندارد و کاملا از منظر سیاسی-تاریخی مسئله را می بیند!!!! نتیجه اینکه مدرک این آقا تنها برای تثبیت یک سیاست فاشیستی استحاله است و ربطی به علم و تخصص زبانشناسی اقا ندارد. ایران نوبر مثلا متخصصین اینچنینیست.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای جوادی مثل اینکه حسابی به هدف زده و پان ترک ها را بد جوری به زحمت انداخته. جناب "آگاه" ترک ها را کسی نمی خواهد از ایران بیرون کند. شما از چه چیزی می ترسید که این قدر دروغ می گویید و گریه زاری می کنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

اینهمه حرف و حدیث در مورد علت رهایی مصداقی از دست هیئت مرگ خمینی جانی نوشته شده و من تعجب می کنم چرا مصداقی در چند خط درست مثل اصلانی بازجویی و رهائیش رو توضیح نمیده و همه رو به خوندن جهار مجلد کتاب حواله میده؟!

بر و بچه های اسیر لیبرتی یادتون نره.
مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
رفیق سائل.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای عباس جوادی! با این حرفهای .... غیر علمی، که معلوم است سواد ترکی کافی ندارد، نوشه های دکتر ذهتابی را دریابد، و آنرا تجزیه و تحلیل علمی بکند! حتا سواد آلمانیش نیز سطحی و شکننده بنظر میرسد، من نمی دانم که ایشان چرا به جای نقد علمی آثار پرفسور ذهتابی، به سفسطه روی آورده است. اگر ایشان واقعا سواد ترکی کافی دارد، لطفا بخشهای نوشته های پرفسور ذهتابی را تقد و بررسی علمی بکند، تا خوانندگان نیز به .... سواد ترکی آقای عباس جوادی باور بکنند. والا با شعار دادن و ادعاهای غیر علمی در واقع عدم تخصص خود را در نزد مردم آذربایجان بنمایش می گذارد.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ایستا اولا که اسم شما هم مثل اسم من مستعار است.
ثانیا شما چرا به جای نقد مطالب این مقاله به اسم مستعار نویسنده و مدرک تحصیلی او چسبیده اید؟
مگر آقای جوادی با اسم اصلی و مدرک تحصیلی اش ادعاهای خودش را در مورد اتهام جعل توسظ دکتر زهتابی اثبات کرده است؟
حالا خوب است که جناب آگاه چند سند برای اثبات حرفهای خودش ارائه داده ولی جناب جوادی فقط ادعا کرده است..
شما هم که از جناب جوادی هم در زیر مقاله او و هم اینجا حمایت کرده اید، آیا سندی دارید که زهتابی جعل کرده باشد؟ آیا حتی یک نمونه از جعلیات او را می توانید نشان بدهید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

در جریان تبعید ارامنه شرق ترکیه ,به سوریه و عراق و لبنان ,که بمنظور مقابله با همکاری انها با متجاوزین ارتش روسیه و جلوگیری از کشتار بیشتر اتباع عثمانی(یک ملیون ترک توسط داشناکهای مسلح به سلاح روسی قتل عام شدند) انها را از مناطق کردنشین عبور دادند. آنچه که بر سر ارامنه در این مسیر آمد ,مرگ بسیاری بدلیل کمبود مواد غذائی(قحطی چنگ جهانی اول) و نتیجه .... کردهای مسلح بود. این حقیقت در منابع ارامنه بکرات قید شده اما باز برخی برای سو استفاده سیاسی و عقده گشائی وقتی قافیه تنگ می اید ناخنکی به این تراژدی می زنند. اقای اقبالی و دیگران با قلبی مملو از کینه که نتیجه طبیعی یکسو نگری ایدئولوژیک و تعلیمات و جوضد ترک غالب در ایران است, غافل هستند که با چاشنی بمبی به بزرگی یک ملت دارند بازی میکنند.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب "آگاه"، شما ادعا میکنید که هرکس در رادیو فردا و رادیو اروپای آزاد کار میکند مامور سازمان "سیا" است! بعد با این دیدگاه دایی جان ناپلئونی به این نتیجه میرسید که دکتر جوادی از طرف سیا مامور شده ضد ترک ها مطلب بنویسد! اسم این ادعاها را هم میگذارید تحقیق "علمی"! شما که نه اسم واقعیتان را میگویید و نه دلیلی برای اتهام های عجیب خود دارید چطور میخواهید از این ادعاهای بی اساس دفاع کنید؟ دکتر جوادی دکتر زبانشناس است و دانشگاه های محل تحصیل ایشان هم معلوم است. لطفا شما بگویید چه تحصیلاتی در زبانشناسی یا رشته های مشابه دارید که این ادعاهای علمی را بدون سند و دلیل مطرح میکنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

رقابت چند هزارساله اجداد سه ملت فارس ترک و عرب برای کنترل منطقه, فرم سیاسی فرهنگی خاورمیانه را بگونه ای که میبینیم شکل داده. با تاریخ سازی, چکمه رضا شاهی, قساوت اسلامی, شلیک تیر استحاله بر جمجمه جوان ترک,صرف پترو دلارهای دزدی و همه اینها, قادر به محو کامل ما نخواهند بود. برای حصول صلح و پیشرفت اقتصادی-فرهنگی-سیاسی ,تنها راه حل موجود و قانونی,التزام عملی به حق تعیین سرنوشت است. فارسها صاحب کشور مستقلی بنام ایران هستند. چرا ما نباید کشور خود را داشته باشیم؟ برای نفی این حق دلیل حقوقی-انسانی بیاورند نه تاریخی آنهم از نوع جعلی! ظاهرا منورالفکران فارس محور بر خلاف رسالتشان, آتش بیار معرکه شده اند و جامعه را بسوی جنگ داخلی سوق میدهند. واقفند که نتیجه نهائی رفراندوم چکسلواکی و جنگ داخلی یوگسلاوی یکی بود و لیکن باز هم بر عمل غیر قانونی و ضد انسانی خود اصرار می ورزند. چک بودن شهامت می طلبد.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-من اگر5متن بنویسم جناب کنترلچی 3متن رابکلی نابودمیکند.ولی چه بایدکرد،من هم اگرقدرت یک هکرراداشتم تمام متن های حذف شده رابزورنرم افزاربرگردانده ومیگفتم مردم آیااین متن هالایق حذف شدن هستند؟
ولی متاسفانه کاری نمیشودکرد.
آگاه عزیزهمانطورکه شماوابستگی سیاسی این فردرااعلان کرده اید.بایدازتمام روشنفکران طرفدارحاکمیت فرهنگی این صدسال نیزپرسیده شود.کدام یکی ازاین افرادروی کارآورندگان رضاشاه وکابینه رضاشاه ومحمدرضاشاه وابسته به سازمانهای سیاسی غرب نبوده است؟
آیامحمدعلی فروغی.شاپوررپورتر.قوام السلطنه.سیدضیاء طباطبایی.آشتیانی.شیخ الاسلامی.اقبال.هویدا.بختیار.زاهدی.وو.خودرضاشاه .محمدرضاشاه وتمام وزرایشان وابسته به سازمان فرماسیونری.سیا.موساد.نبودند؟آیاتمام مسئولان وزارت فرهنگ وآموزش عالی وغیروابسته به غرب نبوده که شماآنهارامطهرمی نمایانید؟آیاشماهابه وابسته نبودن امثال حدادعادل واقمارآن معتقدید؟

دوستان باورکنید99درصدتاریخ وتغذیه فکری روشنفکران ماتوسط همین وابستگان تهیه وبخوردآنهاداده شده است.باکمک همان تفکر
توانسته اندتاکنون برایران فرمان برانند.این دوستان نیزمگراینکه خیلی ساده اندیش وهالوباشند،که این موضوع رانفهمند.
این رادر اصل میدانندولی دوست دارنددرقدرت حاکمیت سیاهی هاردگم کنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

اقای لوائی سلام. دیروز گذرم به گورستان شهر محل سکونتم افتاد. به دیدار دوستی قدیمی رفته بودم که بسیار جوان با جهانی از ارزو وخیر خواهی از این جهان رفت. او درغربت زندگی کرد و بدون دیدن زادگاهش در گورستانی متروک بخاک سپرده شد. در این گورستان افرادی از حزب توده و سازمان رجوی و دیگر ناکامان بخاک ابدی رفته اند. ناگهان به یاد شما و دلبستگی شما به تبریز افتادم و ارزو کردم به سرنوشت این افراد دچار نشوید.
و صد سال اخر عمر خود را در زادگاه خود سپری کننید.
پایان کار جهان و ادمی مرگ است و بهتر انکه ادمی نام نیکی از خود به یادگار بگزارد. ان چند توده ای بخاک رفته قربانی خیال خود شدند و کسی برگور این افراد شمعی نخواهد افروخت. از سرنوشت توده ای بیاموزیم و از دشمنی بپرهیزیم.شاد و سرافراز باشید.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب مسول کامنتها چرا دو کامنت مرا زیر این مقاله سانسور کردید؟ من فقط در رد تجزیه طلبی نوشته بودم و توهین هم به کسی نکرده بودم.
شما پان ترکها حتی تحمل شنیدن دو حرف حساب را ندارید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

""" آموزش، دانشگاه و آگاهی‌ فرهنگی‌ """ در حالیکه هند با جمعیت ۱.۲۵ میلیاردی، در ۷۰ هفتاد سال گذشته، هتی یک نوآوری بزرگ نداشته، و در این خصلت سستی فکری، ایران با زبان فارسی‌ و پاکستان با زبان اردو، هتی از هند نیز عقب می‌‌مانند، بهترین دانشگاه‌های آسیا، از آن کشور هائی هستند که زبانشان """ اروال آلتائیک """ مثل ژاپن و کره است. یعنی‌ در حالیکه بدترین دانشگاه‌های آسیا را، که در نمونه پاکستان، هتی یک دانشگاه در بین ۵۰۰ دانشگاه برتر دنیا ندارد کشور‌های فارسی‌ زبان، اردو زبان و هندی زبان تشکیل می‌‌دهند، درخشان‌ترین دانشگاه‌های آسیا، از آن‌ ژاپن و کرهٔ جنوبی هستند.جامعه شناس جهان سومی‌ نیز، که در بهترین دانشگاه‌های دنیا در غرب درس خوانده، به جای پرداختن به این مسائل بنیادی، فیلش یاد کسروی کرده که ما ترکان آزربایجان، آذری / فازری هستیم، فارس‌ها آریائی

ا آریائی هستند و در نمونه فیزیکدان جامعه فارسی‌ "" محمود حسابی‌ "" ، زبان فارسی‌ با فقط ۳۰۰ فعل ساده را، با محاسبات به غایت غلط، از بعد دامنه واژگانی، به ۱۸ میلیون می‌‌رساند و با "" استفاده از سفره هفت سین "" و دعوت کزائی انیشتن به سفره هفت صفین، برای خود، معروفیت کسب می‌کند به جای اینکه یک فیزیکدان، به دلیل توان علمی‌، زبان زد عام و خواص شود.
نوشته شده توسط: Anonymous

برای شناختن افکار آقای جوادی ، بحث جالبی دربرنامه افق ۱۸ اوت: چندزبانی در ایران و جهان , فی مابین ایشان و آقایان شاهد علوی و امیر کلان صورت پذیرفت .لطفا در صورت امکان ویدیو ی آنرا در سایت تان بگذارید.
آقای جوادی به شدت مخالف آموزش به زبان غیر فارسی در ایران هستند و دلیل ایشان هم این است که فارسی از هخامنشیان ٢٥٠٠ سال زبان رسمی ایران می باشد. جواب های آقای کلان به این استدلال کاملا غلط بسیار جالب است ، لطفا ببینید.

نوشته شده توسط: Anonymous

اقبال خان! آقای ایستا! با خوشحالی تمام باید این موضوع را بمحضرتان رساند، همانطور که جنابعالی نیز در خبرها شنیدی، دولت انگلیس به میمنت و مبارکی رژیم اسلامی فارس!، سفارتخانه، و یا واضحتر بگیم فراماسونری خود را از طریق پذیرائی شخصی آقای ظریف سردمدار وزارت خارجه رژیم تهران، که شخصا در فکر میلیاردها دلاراندوخته باد آورده شخصی خویش است، و چندین گذرنامه و تابعیت در جزایر هاوائی، همچنین تابعیت کشور انگلیس، کانادا، و همچنین آمریکا را دارست، و اگر دری به تخته بخورد، در بهترین کاخهای اروپائی و آمریکائی و در بهترین سواحل جزایرهونولولو یک زندگی پرتجمل و رویائی را شروع خواهد کرد، با ورود مستقیم انگلیس به صحنه سیاسی ایران از طریق گشایش سفارت خود در تهران، در واقع ساعت پایان عمرسید علی بصورت معکوس به شمارش افتاد. انگلیس و اقمارشان بخوبی میدانند، که طوفان سهمناکی در راه است، طوفانی که سفره

عیش نوش، و حاکمیت خونبار رژیم اسلامی را درهم خواهد پیچید. رژیمی که درنمود پان ایرانیسم و پانفارسیسم شیخ و شاه مردم را یکقرن تمام بخاک سیاه نشانده است. ضمنا دولت انگلیس مثل خود ما، بخوبی میداند که دیگر از تاریخ کاذب و فرهنگ جعلی ساختن برای مردم ایران اثری باقی نخواهد ماند. از این روغرب به تکاپو افتاده سردمداران دیکتاتور رژیم را به بهانه توافق اتمی، حتا چند صباحی مثل جنازه خشکیده بصورت ظاهری هم که شده سرپا نگهدارند، تا دیکتاتورهای بعدی را برای مردم ایران تعیین بکنند. و چون این موضوع را هم ما، هم شما و هم خود رژیم، و هم دولتمردان غرب بخوبی میدانند، که ملیتهای ایران بجز منافع ملی مدنی، آزادیهای سیاسی، حقوق زبانی برابر، و حق تحصیل به زبان مادری، و حق تعیین سرنوشت، هیچ دیکتاتوری را نه بعنوان شاه و شیخ! و نه بعنوان رهبرو امام!، و نه بعنوان رهبر فلان و بهمان تشکیلات نخواهند پذیرفت، و اگر درصد تحمیل دیکتاتورهای آدمکش سپاه پاسداران بمردم بر آیند، باید به عرضتان برسانم که دراین وقت است، که یک جنگ تمام عیار زندگی را بر میلیادرهای رژیم و برادران دزد سپاه، زهرآگین خواهد کرد. اکنون دستان مرموز و پشت پرده در تکاپو هستند، که چه آشی برای فردای ایران بپزند، که به مزاقشان بر نخورد. سرزمین جهل زده ای که بجهت داشتن دولت مردان خود فروخته ودیکتاتور، دیگران برایش نقشه میکشند و برایش تعیین تکلیف میکنند. بقول شاعر مبارز و آزادیخواه زنده یاد شاملو: ( روزگارغریبی است،... نازنین! در سرزمینی که مزد گورکن، از آزادی آدمی افزونتر باشد.)

نوشته شده توسط: Anonymous

نخست اینکه باز گشائی سفارت کار درستی است ولی باید بدانیم که ارتجاع سرخ وسیاه با همکاری هم سفارت امریکا را اشغال کردند و بیش از یک سال کارمندان دولت امریکا را به گروکان گر فتندو بهائی بسیار سنگین ان مبارزه ضد غربی امپریالیستی را مردم ایران با دادن ملیاردها خسارت پرداختند. نا گفته پیداست که بسیاری از انها که از سفارت امریگا بالا رفتند امروز نان خور و پناهنده و ساکن کشور و دولت امریگا هستند.امید وارم کسانی که از دیوار سفارتها بالا رفتند انقدر شرم انقلابی و دینی داشته باشند که هر گز برای رفتن به جزیره معروف تقاضای ویزا نکنند که مانند تف سر بالگ.........ویشتن است.این اقدامات اسلامی وجاهلانه تروریستهای سرخ و سیاه هدفی جز صدمه به گشور ما ایران نداشت.

نوشته شده توسط: Anonymous

ما به خوبی فهمیده ایم که هر ضربه ایکه از سوی هر کس به سوی اشخاص ما یا تفکر مللی و آزادیخواهی ما میاید یعنی همان شخص(...... ا) و یا همان تفکر مللی دقیقاّ نکته قوت ما است.! وگرنه نژاد پرستان فارس آب را در هاون نمی کوبند و چشم را بر ریشه حرکت مللی و آزادیخواهی در آزربایجان دوخته اند که از ریشه خشکش کنند ! زهی خیال..... ریشه تفکر مللی و آزادیخواهی را در اندیشه آزربایجان کاشتند و رفتند!!! روحشان شاد راهشان پر دوام باشد. باشد که ما میدانیم دشمنان قسم خوردهُ آزربایجان ترسشان فقط از زنده های ما نیست مرده های ما دردی دگر دارد به تورک ستیزان و عرب ستیزان فارس.
با تشکر

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای حق جو یا سازاخ یا ناشناس یا....اینهمه توهین و متلک نوشتید ولی یکی از استدلال های آقای دکتر جوادی را نتوانستید پاسخ دهید. آقای محمد تقی زهتابی همان کسی است که در کتابش نوشته شهر سنقر در استان لرستان است! وبعد ادعا کرده که مردم سنقر به زبان ترکی سومری صحبت میکنند! حالا شما اگر با 1000 تا آیدی بیایید و 150 کیلو کامنت هم بنویسید نمی توانید از محمد تقی زهتابی که سوادش از یک دانش آموز دبیرستانی هم کمتر است دانشمند بسازید.

نوشته شده توسط: Anonymous

مشتاقانه چشم براه نوشته های دیگری از آقای دکتر جوادی هستم. مساله هویت ایرانی آذربایجان گرامی باید با گستردگی هرچه بیشتر آشکار و تاریخ این بخش از ایران ما مفصل تر بازگویی شود. آنهایی که میخواهند هویت دروغین برای آذربایجان و مردم آن بتراشند بیشتر از هرچیز از حقیقت ترس دارند. پس باید این حقیقت تاریخی و فرهنگی را مرتبا بازگویی و یادآوری کرد تا ریشه جعل هویت برانداخته شود.

نوشته شده توسط: Anonymous

پروفسور زهتابی افتخار اذربایجان و هر ترک است . پرفسور زهتابی با نوشتن کتاب " ایران تورکلری نین اسکی تاریخی " تاریخ دیرین ترکان ایران ) آب در لانه مورچگان پانفارس بست . نظریه وی اولین نظریه ای است که مطابق با دلایل سومرشناسانی چون ژ . اوپر فرانسوی و فریتز هومر آلمانی در یک ردیف قرار میگیرد و حتی مورخین بی طرفی چون ویل دورانت و مورخ پانفارسی چون پیرنیا هم بر نظریه هم ریشه بودن زبان سومری با زبانهای اورال - آلتائیک صححه می گذارند . پروفسور زهتابی بدون ادعا بانی اولین های بسیاری است که در حرکت ملی آذربایجان نقش اساسی داشته است و به همین خاطر هم است که شوونیسم فارس تلاش در تخریب شخصیت وی دارد .

نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

دوست گرامی A سلام؛
اگر شما را رنجانده ام، که خودم هرگز چنین نمی بینم، با اینوجود پوزش می خواهم. انتظار دارم که لااقل بگوئید: چرا من بر کول شما، بار خودخواهی و نفرت به دیگران را سوار کرده ام؟ و خود نمی دانم!

ببنید دوست من شما در پانویس خویش چنین نوشته اید:
من به شخص شما احترام قائلم ولی اینکه طیف کومونیست کارگری را در رده چپ های برابری طلب میدانید و در مقابل بر خورد های ارتجائی آنها به جرانات حق و برابری طلبی ملتهای غیر فارس در ایران سکوت اختیار میکنید, کلی ایراد میگیرم.

خوب من در پاسخ، به نام خودم و یک کمونیست نوشتم که من نمی توانم جریان حکمتیست را در طیف چپ های برابریخواه ندانم و این حق را هم بخودم نمی دهم. اما در برابر برخوردهای به اصطلاح شما ارتجاعی آنها، پیرامون حقوق ملی ملت ها هم سکوت نکرده ام و نظراتم را شفاف برایتان برشمردم. آیا بیش از این کار مفید و مثبتی می شود کرد؟

نوشته شده توسط: Anonymous

""" آموزش، دانشگاه و آگاهی‌ فرهنگی‌ """ تا حالا هیچ تحقیقی، پیرامون ۵۰۰ پانصد دانشگاه برتر دنیا، و ارتباط آن با زبان فارسی‌، اردو در پاکستان و هندی در هند صورت نگرفته، در حالیکه که ما را با نژاد آریا، زبان برتر فارسی‌ مشغول کرده اند، به زودی آخرین تحقیقات در این حوزه را، در اختیار دیگران قرار خواهم داد، فعلا بهتر است بدانید که هند با جمعیت ۱.۲۵ میلیاردی، فقط یک دانشگاه در بین پانصد دانشگاه برتر دنیا دارد که آنهم در جایگاه حوالی ۳۰۰ جای می‌گیرد، زمان آن رسیده تا ارتباط "" دانشگاه، آموزش و آگاهی‌ فرهنگی‌ "" با زبان ملی‌ آن کشور، مورد کنکاش و بررسی قرار بگیرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب دریا دل گرامی ! سپاس از حسن نظر شما.

من سال‌ها پیش ، مقاله‌ای از زنده یاد شاملو، در نقد دکتر خانلری خواندم. آن نوشته ، نقد شاملو بر «حافظ به تصحیح دکتر خانلری» است. مشخصات مقاله شناسی آن نوشته از این قرار است : « دنیای سخن، شماره ۳۹، اسفند ۱۳۶۹، صص ۴۰-۴۵ ».
شاد و سرفراز باشید

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای عباس جوادی عزیز، از قدیم الیّام در آذربایجان مثلی هست که وقتی از کسی می پرسند اهل کجائی، در جواب می گوید والاه من هنوز ازدواج نکرده ام تا بدانم اهل کجا هستم، مثل اینکه شما می دانید اهل کجا هستید ولی شما نمی توانید زندگی خصوصی خود را به کل آذربایجان جنونبی مناسب بدانید و ملت خود را خار خفیف کنید، مصاحبه شما در صدای آمریکا نشانگر .... و خود مرکز بینی و .... می باشد البته این تصمیم فردی شماست که صد البته مورد احترام هست، ولی شما حق ندارید زندگی خصوصی خود را برای کل آذربایجان بسط و تعمیم دهید، و انتظار داشته باشید که همه مثل شما و آقای کاوه جویا فکر کنند، یک کمی به خودتان بیائید و از دوره عشیرتی کمی فاصله بگیرید و سعی کنید به افکار دیگران هم احترام بگذارید، غصه بودجه برای زبان مادری را هم نخورید و از فروپاشی ایران هم نهراسید،و لطف کنید کتاب مانقورت اثر چنگیز

آیتماتوف را حتماّ بخوانید و علل به مدرسه روسی رفتن فرزند دوستان را در قیرقیزستان بعد از فروپاشی شوروی را متوجه شوید،
نوشته شده توسط: Anonymous

اشاره کردم که زبان فارسی‌ به همان دردی دچار شده که زبان اردو در پاکستان و زبان هندی در هند از آن رنج می‌‌برند، با نگاهی‌ به شرق ایران، هیچ امیدی به رنسانس فکری ، صنعتی‌ نیست. "" افغانستان به عنوان مرکز تولید تریاک دنیا که جای خود دارد ""، جنوب ایران، به دلیل سیاست‌های رژیم فارس ایران، ناا امن شده، عراق نیز به یمن نفوذ رژیم فارس ایران، در غرب ایران، نیازی به گفتن ندارد، برای اولین بار بعد از دوران‌های مهاجرت کلان انسان در طول تاریخ، حرکت به سوی شمال از "" آفریقا و خاورمیانه "" دوباره شده، این یعنی‌ شمال دوباره، جایگاه خود را، به عنوان مسیر مهاجرت انسان، تثبیت می‌کند، در شمال ایران، کشور‌های ترکیه و آزربایجان، با زبانی‌ که فارسی‌، اردو و هندی نیست، جایگاه خود را، در بین کشور‌های " اقتصاد رقابت پذیر " باز کرده اند، در تعیین "" سیاست توسعه ""و با نگاهی‌ اجمالی‌ به "" آموزش و دانشگاه "" ایران

باید آزربایجان جنوبی را، تبدیل به سکوی پیشرفت و توسعه با برجسته کردن قطب "" آموزش، دانشگاه، آگاهی‌ فرهنگی‌ "" بکند که لکوموتیو توسعه و پیشرفت در ایران را، به جلو خواهد راند، این یعنی‌، آزربایجان جنوبی، با زبان ترکی، که فارسی‌، اوردو و هندی خللی در سیستم آموزشی به وجود نخواهند آورد به عنوان بازوی صنعتی‌ کشور، وارد کارزار شود.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب بهنام چنگائی عزیز, با ممنوعیت از جواب نوشتنتان . اما نه تنها از نوشتن جواب به سئوال من کناره گیری کرده اید بلکه یک کمی هم, خودخواهی و نفرت به دیگران , را هم بر کوله بارم کرده اید. چه عرض شود, خیرتان را نخواستیم, ضرر نرسانید.

نوشته شده توسط: بهنام چنگائی

جناب A گرامی؛
همانطوریکه در پانویس پیشین گفتم، من رنگینی نگاه و بازتاب های ضد و نقیض خانواده ی چپ به امور جاری و آتی سیاسی، تشکل های اجتماعی ـ گارگری ـ طبقاتی، مبارزه ی ملی، و... را امری طبیعی دانسته و همزمان مفید و لازم می دانم؛ همانگونه که چنین تعارض ها و تنوع نگاه و اتخاذ تاکتیک هائی در طیف راست، میانه، ملی لیبرال، ملی مذهبی ها و دیگران... هم وجود دارد. درک من از جایگاه چپ و بازشناسی "آنها" براساس همان سنجشی ست که هر جریان چپ و از جمله حکمتیست ها خود را دارای چنان جایگاهی می دانند.
امید دارم که شما مواضع روشن و سرراست مرا پیرامون برابری خواهی های سیاسی، حقوقی، فرهنگی و مدنی ملت ها را خوب می شناسید. بنا بر این من همیشه مدافع حق تعین سرنوشت ملت ها، توسط خود آنها، ای بسا اگر لازم باشد، این خواست را تا سقف جدائی کامل نیز جایز دانسته و می دانم؛ ولی به هیچوجه بر این جدائی ها که امری مضر و ـ

چشم تنگانه است و دارای نشانه های از تعلق های برتریجویانه، مانوفاکتوریستی و ناسیونالیستی ست و بخشی از ملت ها شگفتا و دریغا، دعاوی نظری و خودخواهانه و دشمنی برانگیز آنرا که در درون خواسته های بحق خود، همچنان حمل می کند. این تندروی نه سالم، نه سازگار و نه صحیح به حال جنبش فدرالیستی ماست؛ و پیشبرد چنان نگرش های یکجانبه و جدا از دیگر ملت ها که همگی درد و ستم های سرکوب شونیستی را یکسان لمس کرده اند و در راستای فدرالیسم قراردارند نیست و من آنگونه روش ها را مصلحت ندیده و ناگزیر و آگاهانه، جدائی و استقلال را هرگز تشویق نمی کنم.

باورم بر این است که "قدرالیسم مردمی" چاره ی ایده آل و بسیار مترقی ست و باید چنین دیدگاه و مواضع گسترده و سراسری ملت ها را بهتر دید و شناخت و در نتیجه ابتدا "فدرالیسم" را به چالش همکری های رنگین کشاند و روزی عملا آنرا در ایرا مان تجربه کرد.

یک نکته ی مهم: جریان هائیکه تبعیض، ستم و نابرابرهای فراوان بین ملت ها را ندیده و نمی خواهند ببیند؛ آنها خواسته و ناخواسته دشمن اراده ی آگاه مردم و به تبع آن منکر و مخالف انتخابی بودن همبستگی ملی ِملت های ما هستند. و در کانون کشوری بنام ایران پیوسته منشا بیگانگی ها و عامل پراکندگی های طبقاتی ملت های ما بوده و همچنان هستند!

من چنین نگرش های شونیستی و تمامیتگرا را بشدت محکوم می کنم. اگر روزی داعیه ی تجزیه و یا جنگ ملی و قوی روی دهد، بخش بزرگی از آن فاجعه متوجه تمرکزگرائی و خودرائی هردو گروه تندرو می باشد.

به هررو من با این شیوه ی مخاطره آمیز و راهکار غیرضروری هریک از آنها موافق نیستم و تحت اینگونه جاهطلبی ها تجزیه ایران را بسود مبارزه ملی و خودمدیریتی ملت های تبعیض زده مان هرگز و هرگز مفید و مثبت ارزیابی نمی کنم و در نتیجه: راهبردهای ساختار فدراتیویستی مردمی را بهترین اهرم شناخته و پیشنهاد می کنم.

دوست گرامی نوشته اید:
و در مقابل بر خورد های ارتجائی آنها به جرانات حق و برابری طلبی ملتهای غیر فارس در ایران سکوت اختیار میکنید, کلی ایراد میگیرم. مگر چپ برای چه چیزهائی خود را چپ مینامد , غیر از برقراری عدالت اجتمائی و خوشبختی انسانها؟ چرا شما چبها , پارولهای توهین آمیز حکمتیست هارا بر علیه آذربایجانی ها که به علیه توهینهای روزنامه ایران به خلق ترک اعتراض کرده بودند نادیده گرفتید؟ وخیلی های دیگر از این قبیل که هنوز هم ادامه دارد.
در برابر این پرسش پاسخ های کوتاه نودم را دادم!

اما اجازه بدهید که من در این فرصت دوستانه به سبک ادبیات سیاسی شما همینجا اعتراض کنم! دوست گرامی "ملتِ فارسی" را که شما بر آن تاکید کرده و برجسته نموده و ناروشن تعریف و چنین موهوم نوشته اید نمی شناسم؛ و با پوزش از شما، من این شیوه ی دیالوگ مخرب دوستی، تفرقه افکن، ناسالم سیاسی و اصولا دشمنی برانگیز را مفید بفایده ی مبارزه ی ملی، همفکرهای مشترک و توامان علیه همبستگی های ملی ملت ها دانسته و در اساس سبک آنرا موافق و متناسب با منافع طبقاتی ملی ِتوده ها کار و کارمزد نمی دانم. تندرست باشید