در گزارش زیر پی امد انقلاب اسلامی را میتوان بخوبی دید .در سال 79 بیش از 51 هزار دانشجوی ایرانی در امریکا تحصیل میکردند و در سالهای پس به 1600 نفر رسید.بخش دانشگاهی و علمی کشور ما بیش ازبیش از انقلاب صدمه دیده است.
افزایش دانشجویان ایرانی در دانشگاه های آمریکا
یک گزارش جدید نشان میدهد در سال گذشته، بیش از ۱۰ هزار دانشجوی ایرانی در دانشگاه های آمریکا تحصیل میکردند.
گزارش در مجله Inside Higher Education منتشر شده است که در آن با استناد به اطلاعات جمع آوریشده توسط موسسه آموزش بینالمللی گفته میشود در سال تحصیلی ۱۴-۲۰۱۳، ده هزار و ۱۹۴ دانشجوی ایرانی در دانشگاه های آمریکا ، و نیز ۱۳۶۴ اندیشمند ایرانی در نهادهای آمریکایی، حضور داشتند.
ایران زمانی بیش از هر کشور دیگری دانشجو به آمریکا میفرستاد. به گفته مقامات موسسه آموزش بینالمللی، در سال ۱۹۷۹ شمار دانشجویان ایرانی در آمریکا از ۵۱ هزار نفر فراتر میرفت. این رقم در دهه های۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ به ۱۶۶۰ نفر کاهش یافت.
بنا به گزارش نشریه فوق، توافق اتمی با ایران جو جدیدی از امکان همکاری آکادمیک با ایران به وجود آورده است.
آلن گودمن، مدیر این موسسه که در ماه ژوئن در رأس هیاتی از مقامات پنج دانشگاه آمریکایی، از ۱۳ دانشگاه و نهاد پژوهشی در ایران دیدن کرد گفت از زمان انتخاب حسن روحانی مبادلات آکادمیک آمریکا با ایران به شکلی بیسابقه در ۳۰ سال گذشته افزایش یافته است. وی افزود تعداد بیشتری از اعضای دانشگاهها به ایران سفر میکنند و اگر کارهای مربوط به توافق اتمی خوب پیش برود مبادلات بیشتر از این هم خواهد شد.
در سال ۲۰۱۴، اداره کنترل دارائیهای خارجی وزارت خرانهداری آمریکا، یک مجوز عمومی صادر کرد که به دانشگاههای معتبر آمریکا اجازه میداد قراردادهای مبادله دانشجو با دانشگاه های ایران امضا کنند و به رد و بدل کردن برخی از خدمات مرتبط با آموزش بپردازند.
این مجوز همچنین به دانشجویان مشغول به تحصیل در دانشگاههای آمریکا اجازه میدهد در دورههای آموزشی و پژوهشهای غیرتجارتی در دانشگاههای آمریکا شرکت کنند.
آقای اژدر بهنام که به ظاهرنگران رعایت قوانین در ایران گلوبال هستند چرا در موارد دیگر این نگرانی را به خرج نمیدهند؟ در مقاله ای که آقای محمدرضا لوایی منتشر کرده در آدرس: http://www.iranglobal.info/node/48336 تیتر اصلی نوشته کاملا عوض شده و تیتری که اصلا سازگاری با مقاله ندارد توسط آقای لوایی جانشین شده. آقای بهنام هیچ اعتراضی نکرده بلکه به آقای لوایی در انتشار کمک هم کرده! وقتی آقای توکلی متوجه میشود و به آقای لوایی اعتراض میکند آقای بهنام مینویسد:
"متنی که آقای لوایی بدون ذکر منبع منتشر کرده بودند، بخشی از مصاحبه "انتخاب" با آقای امیر احمدی بود. من متن کامل را جایگزین کردم.
تیتر اصلی آن در سایت "انتخاب"، "تاریخ ایران، باعث رشد "عقده حقارت"، "غرور کاذب"، و "توهم" در ایرانیان شده است!" می باشد." . آقای بهنام جواب دهند که چرا وقتی همفکرانشان تیتر عوض میکنند اعتراضی نمیکنند و تازه کمک
هم میدهند! ولی زمانیکه مقاله ای مخالف فکر آقای بهنام منتشر میشود ناگهان به نام حامی قوانین و حامی "تیتر" به میدان "مبارزه" میشتابند! تازه در مقاله آقای عباس جوادی که آقای کاوه جویا منتشر کرده اند تیتر اصلی حذف نشده بلکه تیتر دیگری هم که کاملا با موضوع مقاله منطبق است اضافه شده که همانطور که آقای جویا توضیح دادند مجاز است و در همه سایت ها رایج است. من فکر میکنم این قضاوت دوگانه آقای بهنام اصلا درست نیست و بهتر است ایشان بجای جنجال افکنی بحث نظری خودرا از راه درستش دنبال کنند.
آقای جوادی اصلا سواد ترکی ندارد تا کتاب دو جلدی و 1600 صفحه ای پروفسور زهتابی را مطالعه کرده آنرا تجزیه و تحلیل علمی کند . ایشان میگوید : " آنچه آقای زهتابی در کتاب دوجلدی و سخت فهمش «ایران تورکلری نین اسکی تاریخی» («تاریخ باستان ترکان ایران») به ترکی آذری باکو نوشته " !! ببینید درک ایشان از زبان نوشتاری ترکی آذربایجانی شبیه کسانی است که سواد اندک و یا متوسطه فارسی دارند اما سابقه مطالعه حتی دو جلد کتاب ترکی هم ندارند و نه تنها سواد خواندن و نوشتنن ترکی ندارند بلکه و فقط می توانند ترکی صحبت کنند و وقتی کتاب ترکی به دست می گیرند می گویند : " واه واه ترکی خواندن چقدر سخت است ؟! بخصوص این کتاب به زبان ترکی ما ( یعنی لهجه تبریزی ، اورمیه ای ، زنجانی ، اردبیلی ، همدانی و ... " نیست !!
اینها حتی نمی دانند زبان نوشتاری ترکی آذربایجانی چه در تبریز ، اردبیل ، زنجان ، اورمیه و همدان ، باکو و گنجه و غیره باهم هیچ فرقی ندارد . آقای جوادی هم شبیه همین بی سوادهای زبان ترکی صحبت می کنند و کتاب تاریخ پروفسور زهتابی را سخت و به اصطلاح به زبان ترکی باکویی تصور می کنند ! در حالی که زبان این دو جلد کتاب تاریخ بسیار ساده و بدون طمطراق است . مشکل اصلی آقای جوادی بی سوادی ایشان در زبان ترکی آذربایجانی است . حال کسی که زبان این کتاب را سخت و باکویی می داند چطور می تواند این 1600 صفحه را به درستی و دقت بخواند و تجزیه و تحلیل کند؟ به همین خاطر هم هست بجای اشاره به متن کتاب و رد نظریه دکتر زهتابی به مسائل سیاسی می پردازد . آقای جوادی مثل بقیه پانفارسها می گوید زبان مردم آذربایجان ترکی شده اما خودشان ترک نیستند . ایشان اگر محقق بی طرف بودند باید دلیل منطقی می آوردند چطوز زبان ترکان باصطلاح مهاجر و اقلیت، زبان غالب منطقه آذربایجان تاریخی از همدان و اراک گرفته تا دربند داغستان شده اما خودشان تات ، تالش و یا به قولی آذری ( غیر ترکی ) باقی مانده اند ؟! همه میدانند سلجوقیان و دیگر سلاطین ترک زبان دری ( فارسی) را تشویق و تقویت می کردند نه زبان ترکی خودرا . حال این ترکان مهاجر اگر اکثریت نبودند و یا با التصاقی زبانان بومی سومری ، کوتی ، ماننایی و غیره ( پرتوتورک ) هم درهم نمی آمیختند چطور می توانستند زبان باصطلاح بومی و اکثریت غیر ترکی منطقه آذربایجان را در زبان ترکی مستحیل کنند اما خود غیر ترک باقی بمانند ؟!! در شعر شعرای فارسی زبان ترکان به چهره زیبا مشهورند و به همین جهت هم در اشعار این شاعران " ترک " علاوه بر معنی زیبا رویی معنی مجازی : خورشید درخشان ، صافی ضمیر ، روشنفکر ، دانا در مقابل معنای مجازی " هندو" یعنی زشت و دیگر معنای مجازی منفی می دهد . شعر حافظ در مورد زیبایی ترکان مشهور حاص و عام است : " اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا ... " سعدی هم گوید : سعدیا روز ازل حُسن به ترکان دادند ...." مولوی گوید : رها کن حرف هندو را == ببین ترکان معنی را / من آن ترکم که هندو را == نمی دانم نمی دانم / حتی نظامی گنجوی حضرت محمد (ص) را " ترک تازی اندام " می نامد : " ترکی است تازی اندام کز بهر دلستانی == بر عرض سپیدش خال سیه ز عنبر ."
با سلام همه میدانند که در عراق بعد از انتخابات نسبتا" آزاد نوری مالکی طرفدار ایران توطئه گر پان شیعیزم زیرچترآمریکا با جلب اکثریت آرای شیعه به حکومت رسید . خوب مشخص است که باید در ساخت هلال شیعه نقش بازی کند و کرد آنچه را که کوته فکران باند باز کردند و در ایجاد ورشد داعش غیر مستقیم دست داشته که بعد بلای جانش شد .
آقای کاوه جویای گرامی،
این اولین بار نیست که کسانی در مقابل اعتراض به آنها به دلیل نقض قوانین، متوسل به شیوههایی اینچنین میشوند و مرا متهم به جلوگیری از آزادی بیان میکنند. شما اولین فرد نیستید و احتمالا آخرین فرد هم نخواهید بود.
اینجا یک سایت عمومی است که در معرض دید و قضاوت همگان قرار دارد و این همگان، حق دارند که در باره آن، برخوردهای مسؤلین آن، قوانین و نقض آنها، نظر خود را داشته باشند و حتی اعتراض کنند. کسی نمیتواند به دیگری حکم کند که این حق را ندارد و تنها مدیر تارنماست که حق نظر و تشخیص را دارد و کسی این حق را ندارد که فرد معترض و منتقد را از اظهار نظر و اعتراض بازدارد.
شما متاسفانه نه بر اساس نوشته من، بلکه بر اساس تصورات خودتان قضاوت میکنید و حتی این قضاوت را در این حد نگه نمیدارید. شما مرا غیرصادق مینامید زیرا تصور میکنید، و یا برای به کرسی نشاندن حرف و عمل خودتان،
میخواهید تصور کنید که من غیر از آنچه نوشتهام فکر میکنم. حتی به این هم قانع نمیشوید و میخواهید مرا مجبور کنید به آنچه که میگویید فکر و اندیشه من است، اعتراف کنم تا صداقت خودم را ثابت کنم! آیا این شیوهها برای ما ایرانیان آشنا نیست؟
نظرات من در نوشتههایم موجود است و آنچه که غیر از آنها به من نسبت میدهید، واهی و غیرواقعی است و خیالتان راحت باشد، من به تفکراتی که به من نسبت میدهید، اعتراف نخواهم کرد زیرا اعتقادی به آنها ندارم. این آن تفکراتی است که شما میخواهید من داشته باشم تا دشمنی واهی برای خودتان بتراشید.
در اولین کامنت خودم از شما دعوت کردم که درباره محتوای مقاله آقای جوادی با من وارد گفتگو شوید و از شما درباره تیتر انتخابیتان پرسیدم ولی شما به جای پاسخ آری یا نه به دعوت من، با دادن نسبتهایی به من، بحث اصلی را روی تیتر و عدم مسؤلیت خودتان متمرکز کردید. یعنی گفتگو را، نه بر سر محتوای مطلب، بلکه بر سر موارد پیش گفته آوردید.
شما احیانا متوجه شدهاید که آنچه که جو بحث و گفتگو را از بین برده و مسموم کرده، نه اعتراض من بلکه جعل تیتر از جانب شما بوده است. شما با این تیتری که برای مقاله تراشیدهاید، از همان ابتدا راه هرگونه بحث و گفتگوی سازنده درباره موضوعات مطرح در مقاله را بستهاید و موجب شدهاید که بحثها به سوی آن تیتر و مشؤلیت شما در این رابطه منحرف شوند.
مسلما درسهایی را که به من میدهید، به گوش جان میشنوم و آنها را بکار میگیرم. من بحث در مورد مسائل علمی و تخصصی را به عالمان می سپارم ولی الحق بگویید که آیا این مقاله آقای جوادی یک مقاله علمی است یا یک مقاله ژورنالیستی؟ تا آنجایی که من میدانم، مقاله علمی خصوصیات دیگری دارد.
شما به من ایراد میگیرید که نتیجهگیریام از ضوابط سایت، نادرست و مخالف آزادی بیان است. این احتمال منتفی نیست. ولی آیا فکر میکنید که نتیجهگیری شما مطلقا درست است؟ ای کاش مینوشتید که نتیجهگیری خود شما از مسؤلیت نویسنده و منتشر کننده چیست؟ آیا تنها به مسؤلیت در مقابل توهین و اتهام خلاصه میشود و یا به دادن اطلاعات نادرست و تحریف شده و جعل هم مربوط میشود. آیا اتهام تنها شامل آن چیزی است که اثبات آن موجب زندان برای مجرم و یا عدم اثبات آن موجب مجازات اتهام زننده است و یا چنین اتهاماتی را که اعتبار علمی و اخلاقی کسی را خدشهدار میکند نیز دربر میگیرد؟
ای کاش کلاس درستان را بیشتر گسترش میدادید و برای من روشن مینمودید که فرق این "جعل" با آن "جعل" چیست. چرا جعل اسناد برای کلاهبرداری مالی و... بد است و جرم ولی جعل اسناد برای تحریف تاریخ و به قول برخیها دزدی تاریخ بد و جرم نیست؟
ای کاش توضیح میدادید که وقتی شما به یک نویسنده یا عالم یا محقق (در هر سطحی که باشد) نسبت "جعل" اسناد تاریخی و جعل هویت تاریخ و از این قبیل میدهید، آیا با آبرو و حیثیت شخصی و علمی او بازی نمیکنید و آیا این نسبت دادنها اتهام نیست؟ و آیا اینها نیازی به اثبات ندارد؟ و اگر نیاز به اثبات دارد، کجا شما آنها را اثبات کردهاید و یا در کجای مقالهای که منتشر کردهاید، این جعلیات، با اسناد و مدارک اثبات شدهاند؟ آیا این بیمسؤلیتی تام و تمام نیست؟
ممنون از اینکه مقالهای را به من معرفی کردهاید. ولی باور کنید که نمیدانم چه ربطی به موضوع مورد اعتراض من، یعنی تیتر تغییر یافته مقاله منتشر شده دارد. در مورد این مقاله که معرفی کردهاید باز هم ممنونم ولی آیا میتوانید توضیح دهید که آیا من در جایی، درباره همریشه بودن زبانهای ترکی و سومری اظهار عقیدهای کردهام؟
من هم به شما پیشنهاد میکنم که به انتشار مقالات همدیدگاه خود یا هر مقالهای با هر دیدگاهی ادامه دهید ولی از تغییر تیتر آنها و جنجالانگیزی و تحریک و ایجاد جو مسموم خودداری کنید.
سکوت چند ساعته جناب کاوه مرا کمی نگران کرد اما بنظر میرسد جناب کاوه بتنهایی پاسخهای درخور را داده واز گویش و نوشتار بالایی برخوردار است. من چندین بار این موضوع را از آقای آ.آیلیار خوانده ام که کسی اجباری ندارد در مورد نوشته خود وانتقادات کامنت گذاران جواب و یا واکنشی انجام دهد چه رسد به منتشرکننده آن مقاله. وانگی اگر بقول کامنتگذاری پخش چنین مقاله هایی باعث روشن شدن و آگاه شدن بیشتر ترکها میشود وآنها بیشتر وبیشتر هویت خواه خواهند شد، پس چه باکی شما میتوانید داشته باشد؟ در این مورد عصبانیت جناب بهنام « بنظر میرسید که جناب بهنام از گروه روشنگران باشد آماده بود در هر شرایطی گفتگو و شنود را بپذیرد» برای من قابل درک نیست.
عذر می خواهم من این مطلب را با عجله نوشتم و بدون خواندن منتشر کردم که یکی از عزیزان حقوقدان و ادیب به اشبباهات من توجه کرده بودند و من تذکرات ایشان را با سپاس فراوان تصحیح کردم و در فه یسبوک خودم قرارداده و برای سر دبیر محترم نیز ارسال کردم.
داشتم نگران میشدم که چرا انصاف و نگرش نیستند که از جناب کاوه حمایت کنند که ناگهان دیدم جناب ایستا پیدایش شد و گفت که نگران نباش من اینجام. جناب ایستا دستت درد نکند خیلی به موقع آمدی داشتم از نگرانی زهر ترک میشدم.
آقای عباس جوادی! با این حرفهای غیر علمی، که معلوم است سواد ترکی کافی ندارد، نوشه های دکتر ذهتابی را دریابد، و آنرا تجزیه و تحلیل علمی بکند! حتا سواد آلمانیش نیز سطحی و شکننده بنظر میرسد، من نمی دانم که ایشان چرا به جای نقد علمی آثار پرفسور ذهتابی، به سفسطه روی آورده است. اگر ایشان واقعا سواد ترکی دارد، لطفا بخشهای نوشته های پرفسور ذهتابی را نقد و بررسی علمی بکند، تا خوانندگان نیز به فهم و سواد ترکی آقای عباس جوادی باور بکنند. والا با شعار دادن و ادعاهای غیر علمی در واقع عدم تخصص خود را در نزد مردم آذربایجان بنمایش میگذارد.
سلام-من دراول آشنایی بااین سایت که به حدودیک سال ونیم میرسد،آن موقع به همین آقای بهنام وائیلیارعزیزگفتم که روشنفکران حامعه ایران (اتینیک فارس)روشنفکران اتینیک های دیگررابرای سیاهی لشگرخواسته تاازنیروی آنهابرای مقاصدخودسوء استفاده کنند.
من نوشتم که برادران این هاحتی درسنگرهای یادگارهای بزرگ مردان فدایی ومجاهدهم برای خودحق ناحقی قایل بوده واگر شماها که این همه سنگ ایران وتمامیت خواهی رابه سینه می زنیددردقیقه نودبه شماهم خیانت خواهندکرد.
گفتم من بااینهاچندین سال هم گروه بودم وقتی ازحقوق ملت تورک حرف زده وبخواهی یک قدمی برای خواسته های مدنی خودبرداری شمارابه پان تورک وتجزیه طلب ووابسته به ترکیه وآزربایجان خواهندخواند.
ولی شماچه گفتیدحتی من رانیروی تفرقه اندازحکومت خواندید.
برادران اگرتوجه کنیدتمامااز نوشته های این دوستمان توهین وانگ های جوراجورمی ریزد.تمام مقالاتی که بوی تنفروشناسنامه
سازی شجره نامه نویسی وافکارخطرناک پان ایرانیستی وشئونیسم درنوشته هادیده میشود.
چوب اتهام رابرداشته وسلاح راازروبسته ونشانتان میدهد.بنظرشماچه فرقی بین عمل آقای حدادعادل باتفکرآقای کاوه جویاست .لطفاشمابمن نشان دهیدکه فردااگرمن ومابا این آقا باافرادی بااین تفکرهمدست وهمسنگرشدیم پس ازازپیروزی چه تضمینی میدهیدکه افرادی باتفکرکاوه هاراه شاه شاهان وخامنه ایی وحدادعادل رانروند؟
شماراناصادق وطرفداردیکتاتوری وسانسورحتی دراین سایت خطاب کرده است.درلفافه شمارادروغگودربیان افکارتان معرفی کرده است.
اگرمطابق میل وتفکراین آقاقلم می زدیدبرایتان به به وچه چه میخواند.حال بایدبرای دیگراتینیک هابفکرمن روشن شده است که بدانندوببینندچه برسرتاریخ وفرهنگ وادبیات ماآورده اند.صدسال است تمام بودجه فرهنگی وپلیسی وامنیتی رابرای خودشان مباح دانسته وچه قلم هاکه نشکسته وچه زبانهایی رانبریده اند.
بلی دوست عزیزوعزیزان ماملت مظلوم آزربایجان.عرب.ترکمن.کردبااین گونه تفکرطرفیم.
آقای توکلی گرامی، پس از شنیدن مجموعه بحثهای دو ویدئو میتوانم به جرعت بگویم، که شما از عهده این بحثها بخوبی برآمده و بر نکات مهم و کلیدی در عرصه های مختلف مبارزات ملی دموکراتیک مردم کشور اشاره داشتی. اما در خلال بحثها از کنار دو مطلب، که معتقدم از مباحثی اساسی هستند، بشکلی خیلی گذرا عبور شد، که ذیلا به این دو مطلب می پردازم:
شما در جایی از بحثها عنوان کردی، که حوادث اخیر در ترکیه نشان می دهد، که حل مسائل ملی نمیتواند نتیجه بدیهی و پیامدِ طبیعی مبارزه برای حقوق شهروندی باشد، و مسائل ملی از طریق طرحهایی چون فدرالیزم است، که باید حل شود. حال سئوال این است، وقتی اخبار ضرب و شتم، دستگیریها و احکام زندان شهروندان جمهوری آذربایجان را میخوانیم و یا میشنویم، پس باید نتیجه بگیریم که تشکیل حکومتهای ملی هم نمی تواند بانی رعایت حقوق شهروندی شود؟
وقتی بر اساس معاهدات بین المللی و تاریخ صدها ساله می پذیریم، که خلیج واقع در جنوب ایران نامش خلیج فارس است و نه چیز دیگری، چرا در برابر عنوانِ جعلی آذربایجان جنوبی عکس العملی نشان نمی دهیم. در کدام کتاب تارخی و یا معاهده معتبر از استان و یا استانهای آذربایجان ایران با پسوند «جنوبی» یاد شده است؟
متاسفانه آقای اژدر بهنام و ائلیار همواره سعی میکنند سایت ایران گلوبال را بصورت یک رسانه ضدفارسی و ضدایرانی دربیاورند و فقط به مطالبی امکان انتشار دهند که این منظور آنهارا برآورده میسازد. بسیار حیف است که این رسانه آزاد بخاطر اینها مورد نفرت مردم واقع شود و سقوط کند. آقای توکلی گرامی، فریب این کامنتهای تکراری چند تن شناخته شده را نخورید و اجازه ندهید اختیار سایت به دست ایران ستیزها بیفتد و از چشم مردم بیفتد.
آقای اژدر بهنام گرامی،
1 ـ خطاب به من نوشته اید: " شما از جمله کسانی هستید که مکررا قوانین سایت را زیر پا میگذارید". آیا شما مرجع تشخیص "نقض قوانین سایت" هستید؟! پیشنهاد می کنم که مسأله ی "نقض قوانین" را به مدیر تارنما، که مرجع تشخیص آن است، واگذارده ، آن را دستاویزی برای جلوگیری از آزادی بیان نسازید.
2 ـ دریغا که این بار هم در سخن شما "صداقت" نمی بینم. بجای اینکه حرف دلتان را بزنید باز اندیشه ی واقعی خود را زیر پیرایه هایی چون "نقض قوانین"، "قدیمی بودن"،... پوشانده اید. آقای بهنام گرامی، تا زمانی که چهره ی اصلی خود را زیر این دستاویز ها پنهان می کنید و مقصود اصلی خود را از این " اعتراضات" نمی گویید، آن "بحث سازنده" ای که خود خواسته اید ممکن نمی شود. به دید من خواست اصلی شما این است که بخشی از ملت ایران را از بخش های دیگر این ملت جدا و دارای ریشه و هویتی دیگر نشان دهید. به همین
دلیل با بیان شدن این واقعیت که آذربایجانی ها با دیگر ایرانیان از یک ریشه و تاریخ و هویت هستند، مخالفت می کنید. اما از آنجا که از ابراز آشکار نظر خود نگرانید، این نظر را در قالب پوشش هایی چون "نقض قوانین سایت"، "قدیمی بودن"، " مدیر خوبی نبودن"، .....بروز می دهید. این شیوه ی گفتگوی شما راه را بر "بحث سازنده" می بندد. می خواهید از موضع فرادست و حاکم بحث کنید، نه از موضع یک گفتگوگر برابر.
3 ـ نقل می کنید که: "-- گزینش و انتشار هر نوشتاری در این سایت در راستای باور و احترام به آزادی اندیشه و بیان و گردش آزاد آن است و لزوما تائیدی بر محتوا و مضمون آن نیست و همواره نویسنده و منتشر کننده مسئول و پاسخگو میباشد. " و بر پایه ی آن نتیجه می گیرید که نویسنده و منتشر کننده در برابر کامنت ها مسؤول هستند! باید بگویم این نتیجه گیری شما از جمله ی نقل شده نادرست و مخالف اصل آزادی بیان است. هیچکس حق ندارد نویسنده یا منتشر کننده ی نوشتاری را به دلیل بیان یک اندیشه به "پاسخگویی" و محاکمه بکشاند. شما با درهم آمیختن "توهین و تهمت" با " دیدگاه نظری" به بیان عقیده ماهیت جزایی و کیفری می دهید و می گویید همانطور که "توهین و تهمت" موجب مسؤولیت است، بیان اندیشه هم موجب مسؤولیت است ! توجه کنید که توهین و تهمت (افترا) جرم هستند و در قانون برایشان کیفر تعیین شده، حال آنکه بیان اندیشه ی نظری، مانند آنجه که دکتر جوادی در نوشتارشان آورده اند جرم نیست. اینکه به کسی بگویند "جعل واقعیات تاریخی" کرده، جرم نیست و این "جعل" با آن "جعل " مطرح در حقوق کیفری که مربوط به جعل اسناد برای کلاهبرداری مالی و جرایم دیگر است بسیار تفاوت دارد. شما با درک نادرست از مفاهیمی چون " مسؤولیت"و "جعل"، برای خود بریده و دوخته اید و برای نگارش و انتشار یک نوشتار نظری پرونده ای شبه کیفری ساخته اید! خوب است این "پرونده" را به دادگاه ببرید و طرح دعوی نمایید، تا ببینید در آنجا چه برخوردی با شما می شود!
4 ـ درباره ی دیگر مسایل مطرح شده در کامنت اخیرتان، در کامنت پیشین خود توضیح داده ام. تکرار موجب ملال است.
5 ـ درباره ی موضوع نوشتار اخیر، شما را به نوشتار دیگری که دربردارنده ی مستندات متعددی است ، به این نشانی ارجاع می دهم: http://www.iranglobal.info/node/46982
6 ـ در پایان پیشنهاد می کنم بجای کوشش در محدود کردن آزادی بیان در تارنمای ایران گلوبال، بکوشید شما هم دیدگاه مورد پسند خود را در تارنما نشر دهید.
zonozli گرامی،
1-لازم نیست شما مثل من «فکر و تحلیل» کنید. متفاوت بودن بهتر از یکسان بودن است.
2- آنچه نوشته ام بجای خود باقی ست.
3- جنبشهای رفع تبعیض مدافع حرکات و سیاست دولتها نیستند. بل همیشه «معترض» به دولتها هستند.
4-جنبشهای رفع تبعیض نباید از هیچ دولتی چشمداشتی داشته باشند. وظیفه دارند همیشه به مردم خود متکی باشند.
5- ضروریست جنبشهای مسالمت آمیز با همه ی حرکات رفع تبعیض و مدنی در جهان همبستگی خود را حفظ کنند.
6- ممنون از نظرتان که در میان گذاشتید.
ساغ و سلامت باشید.
معرفی یک کتاب از اقای عباس فخر اور .نقش دولت شوروی و حزب توده در فاجعه کنونی , سید علی خامنه ای .
کتاب «رفیق آیتالله» که ابعاد ایفای نقش سازمان امنیت اتحاد جمهیر شوروی سابق(کا.گ.ب) را در وقوع انقلاب اسلامی و به قدرت رسیدن علی خامنهای با ارائه اسناد متعددی افشا کردهاست به قلم امیرعباس فخرآور تکمیل و برای انتشار به شرکت کتاب سپرده شده است.
Share on facebookShare on twitterShare on emailShare on jappyMore Sharing Services
22
کتاب رفیق آیت الله در ده فصل و 600 صفحه، به بررسی اسناد مربوط به نقش کلیدی سازمان امنیت شوروی در طراحی و اجرای انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ خورشیدی می پردازد. این کتاب همچنین از کمکهای آشکار و پنهان این سازمان مخوف برای رسیدن سید علی خامنهای به مقام ولی مطلقه فقیه در ایران، پرده بر میدارد.
در هر یک از فصل های ده گانه این کتاب با یکی از رازهای سر به مهر و معماهای ترسناک در تاریخ انقلاب اسلامی مواجه خواهید بود که علاوه بر رمز گشایی از آنها تلاش شده است تا امکان تحقیق مستقل و موضوعی برای پژوهشگران در آن زمینه خاص نیز فراهم گردد. طرح گسترده سازمان امنیت شوروی برای استفاده از روحانیون شیعه برای مقابله با ایالات متحده و اسرائیل، برنامه ریزی برای انقلاب اسلامی و ایجاد آشوب و خرابکاری وسیع در ایران برای روشن کردن آتش انقلاب و سرنگونی حکومت شاه از جمله فاجعه آتش زدن سینماها و کشتارهای ساختگی که مربوط به فعالیت این سازمان پیش از انقلاب بوده است، در چهار فصل نخست کتاب «رفیق آیت الله» برای نخستین بار به صورت مدون افشا شده است.
در فصلهای پنجم و ششم این کتاب به نقش سازمان امنیت شوروی و ماموران این سازمان همچون سید علی خامنهای و سید محمد موسوی خویینیها در تاسیس سپاه پاسداران، اشغال سفارت ایالات متحده در تهران، کشف و خنثی سازی کودتای نوژه و توطئه برای برکناری نخستین رییس جمهور ایران اشاره میشود.
در فصل های هفتم و هشتم کتاب رفیق آیتالله، انفجارهای خونین تابستان سال ۱۳۶۰ خورشیدی که به کشته شدن بسیاری از مقامات طراز اول جمهوری اسلامی منجر شد، بررسی و اثبات شدهاست که سازمان امنیت شوروی با همکاری خامنهای و یک تیم وفادار به وی در طراحی و اجرای تمام این عملیات های تروریستی نقش مستقیم داشته اند. کشه شدن دکتر چمران، آیت الله بهشتی، رییس جمهور رجایی و نخست وزیر باهنر توسط خامنه ای، راه برای رسیدن وی به قدرت هموار کرد. در فصل پایانی کتاب به کمک های سازمان امنیت شوروی پس از به قدرت رساندن خامنه ای پرداخته شده است.
در انتخاب منابع برای این کتاب تلاش شدهاست تا منابعی مورد استفاده قرار گیرد که به دور از حب و بغضهای شخصی و گروهی، امکان بیرون کشیدن واقعیات تاریخی از زیر آوار جنگ روانی طرف های درگیر وجود داشته باشد. این فضای مسموم که ویژگی بارز دوران جنگ سرد بوده است، تحقیق و پژوهش دقیق و قابل اطمینان در خصوص هر موضوع سیاسی، اجتماعی و تاریخی مرتبط با این دوران را بسیار دشوار ساخته بود. به این منظور در کتاب رفیق آیت الله، از روشی دشوار اما بسیار قابل اطمینان برای کشف و اثبات واقعیات تاریخی استفاده شده است. برای نمونه در مورد نقش سازمان امنیت شوروی در حوادث تاریخی مرتبط با انقلاب اسلامی و اقدامات روحانیون حاکم بر ایران و طرفدارانشان در سالهای پس از انقلاب، به جای مراجعه به منابع وابسته به مخالفان حکومت و آپوزیسیون رژیم جمهوری اسلامی، به منابع درون حکومتی رجوع شده است و بر پایه مصاحبهها و کتاب های خاطرات مقامات جمهوری اسلامی و همچنین تاریخ نگاریهای رسمی، به بررسی تطبیقی آنها با اسناد معتبر و خاطرات منتشر شده توسط افسران سازمان امنیت شوروی که مرتبط با همان دوره تاریخی خاص بوده اند، پرداخته شده است.
به جرات میتوان گفت تمام منابع مورد استفاده، بر گرفته از اسناد رسمی منتشر شده توسط ج
با سلام ( زبان ارزشمندترین میراث یک ملت است . شوپنهاور ) مقایسه ادبیات سیاسی ملا عمر طالبانی با روشنفکران تحصیل کرده ایرانی در مورد حقوق اقلیتها
جمعه, اوت 14, 2015 - 09:36
• آراز آذری
• با پوزش در مکان خودش نتوانستم جای دهم زیرا نوشته ( جهت آگاهی نویسندگان ) مانع میشد
• 1 . هرکسی(منظورنویسندگان و مطالعه کنندگان میباشند) که ساکن یک کشورچند ملیتی است که بر این عقیده است که هر چه من دارم ( زبان فرهنگ ادبیات تاریخ ایدئولوژی و .............) چون غالب است پس خوب است و باید رواج یابد و برای یکپارچکی این سرزمین اجدادی بقیه ملتها فقط همکاری و برای این یکسان سازی برای خود جعلیات در راستای هدف ما بسازند و سایرین حق طلب باید ساکت باشند و دم بر نیاورند مثال :(زمان رضا پالانی و محمد رضا
ی که نامشان نوشته شده است میاید بعد کشورهای همسایه ها در ایران مسئله فوق بصورت یک بیماری حاد مطرح است زیرا از دموکراسی خبری نیست ولی در سایر کشورهای همسایه چند زبانه بودن وهمدیگر را قبول داشتن یکی از اصول قانون اساسی شان میباشد فقط در ایران این قبول داشتن یکدیگر موجود نیست .
3 . در پاکستان افغانستان ترکمنستان آزربایجان احترام به سایرملتهای داخل سرزمینشان و حق برخورداری از آموزش به زبان مادری بهره مند هستند .
4 . در ارمنستان بعلت پاکسازی اتنیکی غیر از خودشان یعنی (های) ها کس دیگری بعنوان هموطن سایر ملل ندارند .خلاص
5 . در ترکیه سایر ملتها مثلا" کوردها کانال تلویزیونی آموزش از ابتدائی تا دانشگاه و حزب سیاسی دارند و دموکراسی نسبی خوب در مقایسه با کشورهای منطقه برقرار است
6 . اقلیم کوردیستان بعلت پاکسازی ائتنیکی ترکمنها(که خوشبختانه نتوانستند کامل کنند ) بدست کوردهای باصطلاح حق طلب ولی (متاسفانه گروه های اکثرا" تروریست ) در چه وضع هستند ؟ مسائل و اخبار کرکوک گویا است مثلا" برای پاکسازی اسناد مالکیت خانه ها در شهرداری اخیرا" آتش سوزی راه انداخته اند.
7 . در عراق مسئله ترکمانان آمرلی یادمان نرفته که 75 روز در محاصره داعش بودند و کسی دم بر نیاورد سکوت بود تا پهلوی و..... ) نام چنین فردی و گروهی چه میتواند باشد ؟ پان است راسیست است شیوه عملش فاشیستی است. پان =همه و تمام و فقط
2. در خاور میانه که منطقه مورد نظر ما است کدام کشورها در این موضوع میگنجند طبیعی است که اول کشور همانهائ
جناب توکلی عزیز, من در کامنت کوتاهی از آقای کاوه جویا, نه تنها به خاطر انتشار و تغییر تیتر این نوشته آفای عباس جوادی بلکه بعلت انتشار خیلی مقاله های دیگر که جز مسموم ساختن جو دیالوگ و بحث اصولی در این سایت , چیز دیگری ببار نمی آورد, انتقاد کرده ام.متاسفانه از درج کامنت من خبری نیست. لازم به یاد آوری است, کامنت من ذره ای از اصول و قواعد این سایت تخطی نکرده بود. خواهش میکنم , کامنت مرا درج کنید
سلام عزیزائلیار مسئله من این است امیدوارم بتوانم بدور از حب و بغض مطلبم را با این زبان الکن که به کسی هم بر نخورد برسانم نظرم را در مقابل هر نظر شما نوشته ام .
1-سیاست مذاکره در ترکیه درست بود ( موافقم)
2-دولت ترکیه این سیاست را به بهانه ی کمک به کوبانی ترک کرد و حملات خود را شروع نمود (یک ادعای پوچ و غیر مستند میباشد زیرا ابتدا پ ک ک تروریست توسط عوامل خود جو بلبشوری در ترکیه ایجاد کرد و در حالیکه میتوانست با گفتگو در کلیه رسانه ها بگوید که ترکیه در کوبانی کمک نمیکند و مردم مقاومت میکنند در صورتیکه خود میدانست که کلیه ساکنین کوبانی تخلیه شده اند و با کمک ترکیه به آنسوی مرز یعنی ترکیه رفته اند پس در صورت راه اندازی
گفتگو رسوا میشد پس باید جنجال راه انداخت تا حقانیت کاذب توسط این جنجال و تبلیغ جمهوری اسلامی توسط جمع آوری امضا برای شهر خالی از سکنه در حقیقت برای پ ک ک تروریست در مقابل داعش تروریست جمع کرد که افسوس ساده لوحان مانند رئیس نیا که به او بخاطر کتابهای تاریخش در خصوص آزربایجان احترام قائلم به دام میافتند و بی بی سی که خود میدانید چگونه حقایق را به نفع پان فارسیسم و متحدش تروریسم کردی وارونه میکند.)
3- کردها نیز متقابلا قاطی جنگ شدند. ( به 2 مراجعه شود )
4-هر دو حرکت به زیان هر دو طرف است و در نهایت جنگ سیاست درستی نیست. (موافقم )
5-دوستان آذربایجانی لازم نیست سنگ سیاست اردوغان را به سینه بزنند و از کشتار طرفداری کنند. جنگ در همسایه به زیان ماست. آنچه به سود ماست صلح است. (اگر منجر به تضعیف تروریسم شود تمامی آزادی طلبان و مبارزین راه مسالمت خواه راهشان گشوده تر میشود موافقم )
6- کردها نباید بیشتر در باتلاق جنگ فروروند- لازم است هرچه زود تر خود را بیرون بکشند. ( یوز فائیز )
7-بهتر است دست به دامن «میانجیگران با نفوذ داخلی و جهانی» شده به سیاست آتش بس و صلح بازگردند. ( با آزربایجانیهای جنوب برای این کار مذاکره کنند موافقم )
8-در جنگ حرکات هردو طرف غلط است و نباید « سنگ طرفداری» از این یا آن به سینه زد. ( چون همه چیز نسبی است لذا شروع کننده بار سنگین تری دارد موافقم )
9-آنچه به من آذربایجانی مربوط است صلح است نه جنگ.نباید کاسه ی داغتر از آش شد. (موافقم)
10-من آذربایجانی نوکر سیاست غلط اردوغان نیستم که از جنگ و کشتار طرفداری کنم. ( موافقم )
11-وظیفه ی جنبشهای رفع تبعیض در سطح منطقه و جهان حمایت متقابل مدنی برای مبارزات سیاسی ست. ( مراجعه شود به 7 موافقم)
12-جنگ دولتها ضد انسانی ست و عقل سلیم خواهان قطع آن است. ( خبط مسئله است دولت با پ ک ک تروریست در حال جنگ است )
کیانوش عزیز،
در این میان وظیفه شما بعنوان سردبیر و مسؤل سایت چیست؟ چرا مانند مورد یا موارد پیشین انتقاد نکرده و وارد عمل نمی شوید؟
این رفتار دوگانه شما چه معنی می دهد؟
بهنام عزیز؛ شما بدرستی نوشته اید که :« کسی را نمیتوان مجبور به پاسخگویی و بحث و گفتگو کرد ...» باید توجه داشت که برای نویسنده ، شرط و شروطی وجود ندارد که حتما؛ او ویا ناشر، پاسخ گو باشد. طبیعتا پاسخگویی روشی دمکراتیک ما بین نویسنده و خواننده که در نهایت اندیشه را توسعه می دهد. دوم_ تعیین تیتر توسط ناشر و بدون اطلاع نویسنده، روشی نادرست است . چندی پیش هم یکی از نویسدگان سایت، مطلبی را از یک مصاحبه جدا کرده و تیتر جدیدی بران گزیده بود که مورد انتقاد قرار گرفت و اکنون هم اگر نویسنده از این تیتر جدید، بی اطلاع باشد؛ طبیعتا عملی نادرست می باشد .
""" آیا اسد و ارتش سوریه زودتر از ارمنستان و پ ک ک دریافتند که بازیچهٔ رژیم ایران شدن به کام مرگ رفتن است؟ "" بدون شک خروج حزبالله و میلیشیای شیعه اسد را بیشتر از پیش تضعیف خواهد کرد، کاپیتالی که عربستان و کشورهای عربی حوزهٔ خلیج دارند هیچ کدام ایران و روسیه ندارند، از طرفی بشار اسد در محاصره اقتصادی است و ایران و روسیه نمیتوانند جای ترکیه را در اقتصاد سوریه پر کنند، حلال شیعه شاید مزخفرفترین سیاستی بود که یک دولت میتوانست همه سیاست داخلی و خارجی خود را بر آن استوار کند، همین پاکستان در شرق ایران، تا سال ۲۰۵۰ نزدیک به ۳۰۰ میلیون گرسنه خواهد داشت و فقر بهترین سنگر افراطیان سنی خواهد بود که به سوی ایران خیز بر خواهند داشت. اگر قیمت هر بشکه نفت به زیر ۳۰ دلار سقوط کند شاهد تماشای بهترین فیلم سال در ایران خواهیم بود.
آقای کاوه جویا در این کامنت تان آقای بهنام را مورد خطاب قرار فرموده اید, احتمالا آقای بهنام هم به شما خطابا جواب خواهد نوشت. ولی جای تردید نیست شما زیر پوشش دموکراسی یا آزادی بیان و قلم با انتشار هرآنچه که درست یا نا درست است, با تخریب و اهانت به شعور ملی و تاریخی و فرهنگی یک ملتی هستید مشغول هستید که بقول خود و همکارانتان هزاران سال حد اقل در جوار همدیگر زندگی کرده اید و شاید هم می خواهید ,اگر خدا قسمتتان کند, در آینده هم زندگی کنید. هدفتان چیست؟ انسان دوستانه, که نمی تواند باشد, کمک به دموکراسی؟آن هم نمی تواند باشد, ساختن ایران آزاد و دموکرات؟ آن هم با این روش شما
ممکن نیست.ساختن زورکی هویت به من ترک؟ من که هم هویت خودم را میشناسم و هم هویت شمارا وآنهم با ادله های تاریخی علمی اش. زمانی که جعلیات و تحریفات کسروی را این جا منتشر میکردید, من عین نوشته والتر هنینگ, زبان و ایران شناس معروف آلمانی را به فارسی ترجمه کرده و نوشتم که طبق نظریه هنینگ, تئوری زبان آذری کسروی از بیخ و بن بی اساس است. حالا با انتشار جوجه کسرویها میخواهید چه چیز را ثابت کنید؟ اصلا به شما چه ربطی دارد من کی هستم و کی بودم؟
مابقی ازکامنت "تعریف ما از «جمهوری»"
از نظر ما قوهٔ مجریه نباید آن توانایی قانونی را داشته باشد که به خاطر زد و بندهای حزبی و یا خواسته های قدرتمندان؛ حقوق اساسی شهروندی را به حراج و معامله بگذارد و همیشه به خاطر ترس ازانتخابات بعدی و رای سازمانیافتهٔ مراکز قدرت مطیع آنان شود. برای اجرایی نمودن این «نباید» نه تنها باید که حقوق اساسی شهروندی در قانون اساسی تضمین شود؛ بلکه نهادی به عنوان «پدافند حقوق اساسی شهروندی مردم» وجود داشته باشد که ادامهٔ حیاتش نه در گرو کشمکشهای احزاب و قدرتهای مالی و صنعتی و انتخابات دوره ای؛ بلکه به خاطر ترس و ننگ عزل شدن با رای مستقیم مردم باشد. ما این نهاد را یک نهاد ضروری دانسته و نام آنرا به رسم نیاکانی «نهاد پادشاهی» مینهیم و به همین دلیل نیز نه سلطنت طلب و نه جمهوریخواه هستیم.
تعریف ما از آزادی
آزادی یا آزاد سازی نیروهای اجتماعی اعم از آزاد سازی اندیشه و بیان اندیشه ها و همچنین آزاد سازی کنشهای سیاسی و اجتماعی و مدنی؛ خالق بزرگترین منابع قدرت اجتماعی است. از این روی در یک حاکمیت دموکراتیک آزاد سازی این نیروهای شگرف در عرصه های گوناگون یکی از ضرورتهای راهبردی به شمار میرود که به صورت خلاصه به موارد آن میپردازیم.
پنهان کن ادامه نظرادامه نظر...:
آزادی تشکیل نهادهای مردمی از قبیل شوراها؛ سندیکاها؛ اتحادیه ها؛ احزاب و سازمانهای سیاسی یکی از پایه های مهم یک حکومت دموکراتیک برای شکوفایی نو آوریها و تولید اندیشه و اظهار و اعمال نظر اقشار و اصناف و طبقات گوناگون اجتماعی است. بدون وجود سازمانهای مدنی سخن گفتن از دموکراسی بی اساس و بی معناست. لذا در آیین ریشه ای ایران نوین آزادی سازمانهای مدنی و مصونیت رهبران و اعضای سازمانهای مدنی باید تضمین شود و هیچ نهاد امنیتی و اطلاعاتی نمیتواند به بهانه های واهی مانند به خطر افتادن امنیت ملی به این سازمانها تعدی نماید و تنها میتوانند از طریق تشکیل پرونده و ارجاء آن به دادگاه و با محاکمه در دادگاهی ذیصلاح؛ با حضور هیئت منصفه اتهامات خویش را پیگیری نمایند.
تضمین آزادی بیان و آزادی وجود مطبوعات و رسانه های عمومی دولتی و خصوصی و شخصی و رسانه های سازمانهای مدنی؛ اعم از رادیو و تلویزیون و روزنامه ها و مجلات و انتشار کتاب و برپایی سخنرانی ها یکی دیگر از بنیانهای حکومت دموکراتیک هستند و باید در آیین ریشه ای ایران نوین تضمین شوند.
تضمین آزادی تظاهرات؛ اجتماعات؛ اعتصابات از ضرورتهای حاکمیت دموکراتیک بوده و باید در آیین ریشه ای ایران نوین تثبیت شوند.
از سوی دیگر برای تضمین برخورد دموکراتیک و نهادینه کردن فرهنگ گفتمان بدون خشونت میان احزاب و سازمانهای مدنی ؛ هیچ یک از احزاب و سازمانهای مدنی نباید نیروهای مسلح حزبی و یا سازمانی داشته باشند و گرنه گفتمان مسلحانه به جای هرگونه برخورد دموکراتیک خواهد نشست.
تعریف ما از «جمهوری»
از نظر ما بحثهای سخیفی که میان سلطنت طلبان و جمهوریخواهان در رابطه با مقایسهٔ جمهوری و سلطنت مشروطه و همچنین ارائهٔ نمونه های گوناگون برای اثبات سخنان خویش در حد «به نظرت این بهتر است و یا آن بهتر است؟» میماند و ارزش و محتوای اینگونه بحثها در ردیف «بحثهای کلامی مذهبی» است. آنچه که هر دو گروه به مردم نمیگویند ساختار حقوقی و مدنی و اقتصادی این سیستم هاست و این در حالی است که تمامی این سیستمها دارای ساختار حقوقی؛ اجتماعی؛ مدنی و اقتصادی همسانی بوده و زیربنای حقوقی؛ اقتصادی و اجتماعی و مدنی کشورهای نمونه را «اقتصاد لیبرال» تشکیل میدهد. محافظه کارترین احزاب و سوسیال دموکرات ترین احزاب در چنین جوامعی به خاطر پذیرفتن اقتصاد لیبرال به عنوان ساختار مالکیت اقتصادی در خدمت حفظ سیستم هستند و حقوق شهروندی همچنان بر اساس قوانین نیاکانی کشورهای غربی تعریف میگردد.
در تمامی این کشورها اقتصاد انگلی و طبقات و قشرهای اجتماعی انگلی جایگاه تعریف شده و متاسفانه برتری نسبت به شهروندان درجه ۲ و ۳ را دارا هستند.
آنچه که در این سیستمها به نام «دموکراسی» به خورد مردم داده میشود «لیبرالیسم» است. به همین خاطر جمهوری غربی با سلطنت مشروطهٔ غربی هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند و دقیقاً به همین دلیل است که سلطنت طلبان و جمهوریخواهان ایرانی در بحثهای خود به ناچار برای استفادهٔ ابزاری از نمونهٔ سیستمهای حکومتی کشورهای عقب مانده که به نام جمهوری و یا سلطنتی شناخته میشوند رجوع میکنند تا همدیگر را منکوب سازند و بی محتوایی و بی ارزش بودن بحثهای میان این دو گروه به این علت است که هر دو گروه «شارلاتانهای شبه سیاسی» هستند که میخواهند مردم را اسیر نامها کنند و به عمد نمیخواهند ایرانیان را با حقوق شهروندی واقعی شان آشنا سازند و خوشبختی و بد بختی را تنها به جمهوریت و یا سلطنت مشروطه ارتباط میدهند. این شارلاتانها بعدها احزابی را تشکیل خواهند داد تا بتوانند به عنوان گروههای لابی ئیست در خدمت کلان سرمایه داران قرار گیرند و مبارزات مردم برای به دست آوردن حقوق اساسی شهروندی را در چهار چوب سازمانهای مدنی برای «چانه زنی» محصور سازند. از نظر ما جمهوری و سلطنت مشروطه هیچ فرقی با هم ندارند؛ زیرا هیچکدام از این دو سیستم حکومتی «حقوق اساسی شهروندی» را به رسمیت نمیشناسند و به تبع این عدم شناسایی نهادی به نام «نهاد پدافند مردم» را نیز نمیپذیرند. پرسش اساسی این است که زمانی که حقوق اساسی شهروندی مردم به رسمیت شناخته نشود؛ چه فرقی دارد که رئیس قوهٔ مجریه را مردم به طور مستقیم انتخاب کنند و یا از طرف احزاب پیروز انتخاب گردد؟ زمانی که منتخب مستقیم مردم (رئیس جمهور) برای تشکیل کابینه باید با احزاب بزرگ معامله کند تا به اعضای کابینه اش رای اعتماد داده شود در واقع مسیر اجرای برنامه ها و اهداف ادعایی خود در پیش از انتخابات را از فیلتر خواسته های واقعی احزاب میگذراند و با توجه به بهترین نمونه های حکومتهای جمهوری و سلطنتی مشروطهٔ اروپایی و آمریکا؛ تمامی احزاب نه نمایندگان واقعی مردم؛ بلکه نمایندگان واقعی شهروندان درجه ۱ تعریف شده در ساختار اقتصادی و اجتماعی آن کشورها هستند؛ لذا تمامی ادعاها و وعده های انتخاباتی رئیس قوهٔ مجریه در دورهٔ پس از انتخابات به دروغ تبدیل میشود.
در حاکمیتهای جمهوری و سلطنتی مشروطهٔ غربی؛ آزادی بیان نه برای پدافند از حقوق اساسی به رسمیت شناخته شده در قانون اساسی و گسترش دایرهٔ حقوق؛ بلکه برای چانه زنیهای بی انتها برای تسهیل زندگی در همان برههٔ زمانی ومکانی و اقتصادی در همان چهارچوب تعریف شدهٔ اقتصاد لیبرالی معنی پیدا میکند و هرگونه حرکت سازمانیافته ای که احقاق حقوق اساسی شهروندی را به صورت قانونی پیگیری نماید؛ در محاکم قضایی بر اساس استناد به همان قانونهای اساسی موجود شکست خواهد خورد و اگر بخواهد از راههای دیگری به پیگیری خواسته های خود بپردازد به نامهایی مانند شورشی و یا تروریست ملقب خواهد گردید.
(ادامه در کامنت بعدی)
لذا ما تعریف حکومتها و روشنفکران غرب در رابطه با دموکراسی را نمیپذیریم و ماحصل تلاشهای سیاسی و اجتماعی مردم غرب را به عنوان حاکمیتهای لیبرال میشناسیم که با دموکراسی فاصلهٔ زیادی دارد.
آنچه که در تبلیغات غرب به عنوان دموکراسی معرفی میشود در حد داشتن حقوق مدنی برای مبارزه در چهارچوب اقتصاد لیبرال مانده است و بسیاری از حقوق اساسی شهروندی به «داشتن توانایی» مشروط شده است. به عنوان مثال یک شهروند غربی آزاد است که خانه و سرپناه داشته باشد؛ اما این آزادی به وسیلهٔ اصل «داشتن توانایی خرید خانه» مشروط گردیده است و همزمان با آن عده ای دیگر به طور مادرزاد نه تنها این توانایی را دارند که خانه بخرند؛بلکه توانایی خریدن صدها خانه و کرایه دادن آنها را نیز به طور مادرزادی بر اساس قوانین وراثت نیاکانی مردمان غرب دارا هستند و
بدین سان است که یک شهروند از زمان تولد به صورت شهروند درجه ۱ و ۲ و یا ۳ و .... زاده میشود و آنکه در ته سبد مقیاس درجه بندی شهروندی متولد میشود؛ برای رسیدن به درجهٔ ۱ شهروندی باید از هفت خوان رستم بگذرد. این سیستم همیشه در حال بازتولید فقر است و بخش بزرگی از سرمایه ها از «عدم داشتن توانایی» بخش وسیعی از مردم ارتزاق میکنند. اقتصاد لیبرال حتی به فرهنگ سازی نیز به چشم کالا مینگرد و با نگاهی ساده به بسیاری از تولیدات فرهنگی غرب به سادگی میتوان به وجود «تولید فرهنگ و ادبیات بنجل» پی برد. حتی ساختارهای مدنی نیز قابل خرید و فروش هستند و میتوان رای احزاب در پارلمان را با کمک مالی انتخاباتی پیشاپیش خرید. بخشهای کلانی از سرمایه ها بر روی «فقر مردم» سرمایه گذاری میشوند. در هیچیک از کشورهای غربی حقوق اساسی شهروندان به طور یکسان تعریف نشده است و این دقیقاً همان نقطه ای است که دموکراسی ادعایی غرب رنگ می بازد و رنگ غلیظ لیبرالیسم اجتماعی و اقتصادی از زیر آن بیرون می آید. آزادی سازمانهای مدنی در چهارچوب لیبرالیسم اقتصادی تعریف میشوند و کار سازمانهای مدنی به «چانه زنی» برای رسیدن به حقوق اساسی شهروندی محدود میگردد.
بنا بر تعریفی که ما از دموکراسی داریم؛ حقوق اساسی شهروندی مردم ایران باید در قانون اساسی به رسمیت شناخته شوند و آزادی سازمانهای مدنی نه برای رسیدن به حقوق اساسی شهروندی؛ بلکه برای حفظ آن از گزند هجوم موسسات مالی و صنعتی از طریق دولتها و نمایندگان مجلس و احزابی است که به عنوان دلالان این قدرتهای اجتماعی و اقتصادی به صورت تصویب لوایح ضد مردمی؛ آنها را به قوانین و یا تبصره های قانونی برای مخدوش کردن حقوق اساسی شهروندی تبدیل نموده و گام به گام موجبات باز تولید فقر و بوجود آمدن شهروندان درجه ۱ و درجه ۲ و حتی فراتر آن را فراهم سازند.
از نظر ما داشتن ۴ حق اساسی و ضروری زندگی در قانون اساسی باید به عنوان حقوق شهروندی به رسمیت شناخته شوند.
۱- حق شهروندی استفاده از خدمات ضروری پزشکی رایگان برای تضمین سلامت جسمی و روانی شهروندان.
۲- حق بهره مندی از خانهٔ رایگان برای هر خانوادهٔ ایرانی.
۳- حق شهروندی بهره مندی از آموزش و پرورش رایگان برای تمامی شهروندان ایران.
۴- حق شهروندی بهره مندی از کمک هزینهٔ تامین زندگی شرافتمندانه در شرایط ناتوانی.
لذا از نظر ما با به رسمیت شناخته شدن این حقوق؛ وظیفهٔ احزاب سیاسی و سایر سازمانهای مدنی نه مبارزه برای رسیدن به این حقوق؛ بلکه برای رسیدن به حقوقی بالاتر از آنها معطوف خواهد شد و جامعه از سلامت جسمی و روانی بسیار بالایی برخوردار شده و میزان جرایم اجتماعی و ناملایمات درون خانواده های ایرانی به شدت کاهش خواهند یافت.
بدون به رسمیت شناخته شدن این حقوق اساسی و ضروری شهروندی؛ فقر و عدم سلامتی جسمی و روانی و در نتیجه عدم استقبال از آموزش و پرورش همچنان به عنوان معضلات بزرگ اجتماعی باقی خواهند ماند و تمامی مبارزات سیاسی و مدنی و اجتماعی تبدیل به ابزاری ناکار آمد خواهند گردید. از نظر ما آنهایی که دموکراسی را تنها در وجود آزادی بیان و آزادی احزاب و سازمانهای مدنی و آزادی انتخابات و یا جمهوری و سلطنت پارلمانی جستجو میکنند آب در هاون میکوبند و مفهوم لیبرالیسم را با دموکراسی یا تشخیص نمیدهند و یا در پی فریب مردم هستند.
برای پشتیبانی از رفاه ملی؛ نمیتوان به اقتصاد لیبرال و اقتصاد انگلی روی آورد. در شرایط کنونی اقتصاد حاکم بر ایران تبدیل به اقتصاد انگلی تجارت کالاهای خارجی و واردات بی رویه شده است و تمامی مراکز تولیدی صنعتی و کشاورزی در معرض خطر نابودی کامل قرار گرفته اند و خطر اقتصاد لیبرال نیز کمتر از آن نیست.
همکار گرامی آقای کاوه جویا،
من هر مقالهای را میخوانم، از هر جنبهای که مخالف یا موافق آن باشم، هر زمان که موقعیتش را داشته باشم و لازم بدانم، نظر خودم را مینویسم و شما نمیتوانید به من حکم کنید که نظرم را چگونه بنویسم و چه بنویسم و چه ننویسم.
من کم یا زیاد با سایتی همکاری میکنم که برای خودش قوانینی دارد و هرگاه این قوانین و ضوابط از سوی هر کسی نقض شود، هر زمان که متوجه آن شوم، به نقض آن قوانین اعتراض میکنم، خصوصا زمانی که این کار از سوی مسؤلین و گردانندگان سایت باشد. متاسفانه شما از جمله کسانی هستید که مکررا قوانین سایت را زیر پا میگذارید.
چه شما و چه هر کس دیگری، اگر مقالات کهنه و قدیمی چندین سال پیش را منتشر کند، من اعتراض کردهام و خواهم کرد زیرا یکی از ضوابط سایت است که زیر پا گذاشته میشود.
من و شما هیچ آشنایی با هم نداریم. شما از سابقه کاری من در سایت بیاطلاعید و نمیدانید
آقای اژدر بهنام گرامی، با سپاس برای توجه تان،
1 ـ شما در گذشته نیز از نوشتارهای روشنگرانه ای که از دانشمندان معتبر زبانشناس و تاریخدان درباره ی فرهنگ و زبان آذربایجان در این رسانه منتشر شده، ابراز ناخوشنودی کرده اید. گاهی به بهانه ی قدیمی بودن نوشتار، گاهی به عنوان اینکه نویسنده مدیر خوبی نبوده است! (درباره ی نوشتار دکتر منوچهر مرتضوی)، ...این بار هم به ایراد "تیتر" متوسل شده اید ! بدون اینکه توجه کنید که تیتر نوشتار بطور کامل بر فراز آن درج شده است. توضیح اینکه از نوشتار ارزنده ی دکتر عباس جوادی هیچ چیزی کم و کسر، یا به قول شما "جعل" نشده، بلکه تیتر توضیحی دیگری که کاملاً با محتوای نوشتار سازگار است، برای جلب توجه خوانندگانی که به پیگیری بحث شیوه ی "تاریخ نویسی" محمدتقی زهتابی علاقه مندند، به بالای نوشتار افزوده شده است. کاری که در عرف مطبوعاتی کاملاً رایج و مجاز است.
پس خوب است برای مخالفت با محتوای یک دیدگاه، به بهانه های نادرست دست نیندازید و حرف دلتان را بزنید، که شما با محتوای دیدگاه دکتر جوادی مخالفید و خواهان آنید که چنین دیدگاه هایی در ایران گلوبال منتشر نشوند. آنگاه بحث بر مدار صداقت قرار می گیرد و من هم می توانم بر همین مدار با شما گفتگو کنم و بگویم که جلوگیری از نشر دیدگاه ها رویکردی غیر دموکراتیک است و البته در عصر کنونی ناممکن. بهتر است دیدگاه های مخالف را تحمل کنیم و از آنها برای بهسازی دیدگاه خود سود بریم.
2 ـ نوشتار منتشر شده، پیشنهاد یکی از خوانندگان ایران گلوبال بود، که آن را به همین شکل فرستادند و من هم پس از بررسی منبع انتشار آن را سودمند دیدم.
3 ـ اینکه می گویید منتشر کننده نسبت به محتوای مطلب پاسخگوست بسیار شگفت انگیز است! انتشار یک نوشتار الزاماً به این معنی نیست که منتشرکننده با همه ی آن موافق است. خیلی وقت ها کسی نوشتاری را که با محتوای آن کاملاً مخالف است، منتشر می کند، تنها برای آگاهی رسانی. آقای بهنام گرامی، از شما که از قرار معلوم سالهاست از دست اندرکاران ایران گلوبال هستید عجیب است که صرف انتشار یک نوشتار را دلیل "ضمانت" تمام آن نوشتار بدانید! اگر با نوشتاری مخالفید، شما هم دیدگاه تان را بنویسید. منتشر کننده و نویسنده هم اگر بخواهند، به شما پاسخ می دهند. طبق اصل آزادی بیان شما حق ندارید نویسنده ای را برای بیان اندیشه اش به پاسخگویی اجباری فراخوانید.
مورد مسئولیت نویسنده و گاه منتشرکننده موقعیتی است که در نوشته ای جرمی واقع می شود. مثلاً به کسی اتهام دزدی زده می شود، که اگر نویسنده نتواند این اتهام را ثابت کند، مرتکب جرم "افترا" شده و مسئولیت دارد و باید پاسخگو باشد. اما آن "مسئولیت" که شما از آن یاد کرده اید، شبیه کار دادگاه های تفتیش عقاید قرون وسطی و دادگاه های انقلاب جمهوری اسلامی است که کسی را به صرف ابراز یک عقیده به "پاسخگویی" می کشند!
آقای بهنام گرامی، اگر دیدگاهی که شما از "مسئولیت" نویسنده و منتشر کننده دارید در جایی حاکم شود، مطمئناً در آنجا نشانی از آزادی اندیشه و بیان بر جای نخواهد ماند.
آخر مگر دکتر جوادی چه نوشته است که باید در برابر شما "مسئول" نوشته اش باشد؟
پس اینکه می گویید "اصولا باید در مقابل سؤالات و انتقادات کامنت نویسان پاسخگو باشید" یک سخن خودکامانه است. این "باید" شما پایه و بنیادی ندارد. همانگونه که هیچکس نمی تواند کسی را به نوشتن کامنت مجبور کند و بگوید "باید کامنت بنویسی"! همینگونه هم کسی نمی تواند نویسنده ای را مجبور به پاسخ دادن به پرسش منتقدین نمایدو این از لوازم اصل آزادی بیان است.
3 ـ گذشته از این موارد بنیادی، که بازگویی آنها را در برابر گفتار نادرست شما لازم دیدم، باید بگویم که من به بحث در زمینه هایی که در محدوده ی آگاهی من است بی علاقه نیستم. اما بحث فرهنگ و زبان امروز به رشته ای تخصصی تبدیل شده و چنین نیست که کسانی که دانش آموخته ی این رشته ها نیستند بتوانند نظری قطعی در این زمینه ها بدهند و ابهاماتی را روشن نمایند. این که بحث علمی و کارشناسی را به عوام و ناکارشناسان بسپاریم جز جدل های بیهوده ثمری ندارد. از همین رو من در اندازه ی توان خود کوشیده ام بحث های پرتنش قومی را از راه انتشار آرای دانشمندان برجسته ای، که از قضا بیشترشان هم آذربایجانی هستند، به سطح علمی بکشانم، تا به این شیوه به نشر آگاهی های درست و کارشناسانه یاری و جلوی کینه پراکنی های بی پایه ی قومی گرفته شود. من در ریزه کاری های علمی چون زبانشناسی، که در تخصص من نیست، وارد نمی شوم و ترجیح می دهم دیدگاه های کارشناسان این رشته را بشنوم و بیاموزم و دیدگاهی را که منطقی تر می یابم برگزینم. به دیگر ناکارشناسان هم همین توصیه را می کنم.
Anonymous گرامی،
1- حمله داعش به کوبانی می بایست دفع میشد. و شد. با جان قربانیان بسیاز.
2- سیاست ترکیه در حمایت از داعش نادرست است. و غلط هم بود.
3- کردهای ترکیه مبارزه ی مسلحانه را لازم است کنار بگذارند و به مبارزات مدنی روی بیاورند.
4- من مدرکی ندارم که بدانم کردهای ترکیه چه روابطی با حکومت ایران دارند. اگر داشته باشند نادرست است. یک جنبش ضد تبعیض باید «مستقل باشد و تنها و تنها به ملت خود اتکاء کند».
5- بمباران ترکیه نادرست است. دولت باید به مذاکره برگردد. هم دولت و هم کردها. هرچه درنگ کنند به زیان مردمان فقیر و بیچاره است.
6- نظریات خود را همیشه بموقع هنگام رخداده های روز نوشته ام و بر درستی آنها تأکید میکنم.
ساغ و سلامت باشید
جناب مسئول کامنتها هیچ اشکالی در این جملە وجود ندارد این جملە یک جملەی مناقشەای است شما در این سایت اجازە دادەاید صراحتأ بە بخش بسیار زیادی و چند میلونی کورد توهین شود هر روز در این سایت بە شعور اعضا و هوداران پ ک ک توهین شدە است آنها را پان اتراک دزد ، قاچاخچی، سر گردنە بگیر ، تروریست ، باج گیر ، آدم کش و 1000 توهین دیگر کردەاند با دست و دل بازی شما آن را انتشار دادید این توهین ها تنها مختص پ ک ک نبودە بە دمکرات ، کوملە و رهبران ملت کورد از کوچک و بزرگ توهین شدە ، حال فکر میکنی کسانی کە اعضا و یا بە یکی از این احزاب کە میتوان گفت تمامی مردمانکورد در یکی از این احزاب متشکل هستند توهین بە شعور و احساس و درک آنها نیست ؟؟
در ضمن هیچ گونە توهینی در این جملە من کە در مناقشە بیان شدە دیدە نمیشود و کاملأ سیاسی است ،،
جملەی من
اشک تمساح شما از ناتوانی شماست نە از درک فهم و شعور و اعتقاد شما!
با سلام ( آنکه خود را به خواب زده است رانمی توان بیدار کرد ولی به خواب رفتگان را میتوان بیدار کرد ) نمی دانم از کیست و علاقمنم که بدانم از کدام دانشمندی گفته شده لطفا" هرکه میداند بنویسد پیشاپیش( تشکورلر) قابل توجه کلیه پان آزریستها .
دوست عزیز ائلیار...همانطور که میدانید این کتاب را از اینترنت بطور ساده می توان دانلود کرد.. جا دارد که از آقای جوادی پرسید که کدام قسمتها و یا صفحه های این کتاب فهمیدنش سخت هست که ما این صفحه را در این جا در معرض عموم بگذاریم و بعد نتیچه گیری کنیم که این کتاب , کتاب کلیله و دمنه قدیمی است و یا کتابی است که بقول شما ( بسیار راحت و روان نوشته شده )..به عقیده من , آنچه که آقای جوادی به (( سخت فهمیدن )) اشاره می کند , ربطی به زبان نثر این کتاب ندارد. آنچه که برای آقای جوادی فهمیدنش و درک کردنش آسان نیست , «« حقایقی»» است که آقای زهتابی بطور ساده و علمی با زبان راحت وروان بیان میکند که با عقاید آقایان جوادی ها مغایرت دارد . این نا باوری های عقیدتی است که آقای جوادی نمی تواند و یا نمی خواهد درک بکند. و تنها راه چاره همان است که دکتر علی اصغر زاده به عنوان (( راسیسم علمی))
اشاره میکند که ما الان شاهدش هستیم. این آقایان بخاطر اینکه به این باورهای پان فارسیستی آریامهری را یک سر و صورت علمی بدهند ........ این افکار را بصورت یک مقاله به اصطلاح ( علمی وار ) به بیرون می دهند. کارهای این آقایان , ما را به به محققین علمی استالین می اندازند که در یک مقاله به اصطلاح « علمی» اعلام کردند که انسان دارای ژنهای (( کارگری )) و ژنهای (( بورژوازی)) هست. دوست عزیز ائلیار.. باز هم خیلی ممنون که افشا گری های این آقایان را بیشتر از همه به دوش میکشید...مشتاقانه منتظر نوشته های شما هستیم...
خوشام:
یارگیر جان، پیامی برای آهنگر دادم ولی هنوز پاسخی نگرفته ام.
یارگیر:
مضمون پیامت چی بود؟
خوشنام: نوشتم، جناب آهنگر، لطف کنید به پاسخهای کامنت نویسان پاسخ دهید! در این کتاب، تاریخ بنادرستی بیان شده ومن با همه اش موافق نیستم. مخصوصاً، آنجا که از اتصالی « Kurzschluss » بحث شده. و میخواهم در مورد آنها گفتگو سازنده و دوستانه ایی انجام گیرد.
اما جناب آهنگر تابحال پاسخی نداده.
یارگیر:
من اگر جای شما بودم یک زنگی بهش میزدم.
خوشنام:
نظر خوبیه!
خوشنام:
الو، بله من خوشنامم و میخواستم با جناب آهنگر صحبت کنم.
خانم آهنگر: ایشون بعد از ناشتایی با دست چپش بمن اشاره کرد که دست راستش کمی میلرزد و تارهای صوتی اش بعلتی نامشخص گرفته اند و هر چه زودتر میرود و سری به اورژانس میزند. بع از اون دیگه نه من از او پیامی گرفته ام ونه زنگی.
خوشنام:
ای وای! خدا بد نده! امیدوارم
مسئله بغرنجی نباشه. اگه ایشون تشریف آوردند، سلام مرا برسانید و از طرف من برایش آرزوی سلامت دارم. خداحافظ.
یارگیر:
دیگه مسئله حل شد.
جمال گرامی، صادقانه بنویسید که اگر کسی شما را خطاب قرار داده و جمله زیر را بنویسد، آن را توهین به خودتان تلقی نمی کنید:
اشک تمساح شما از ناتوانی شماست نە از درک فهم و شعور و اعتقاد شما!
مریض، متوهم ، حامله و گروگان باند دلواپس ها ، اختلاسگران و سپاه جنایتکار است.
امروز اراده کنند فردا سکته کرده و مرده است.
کسی که هیچوقت شخصیتی به جز عقده و کمبود نداشت و فلج شدن دست اش این عقده را به سرحد بی نهایت رساند.
صرفنظر از این چنین نوشته آقای عباسی, خاصیت منفی آقای کاوه جویا هم قابل بحث است. آقای جویا غیر از افکار و تصورات منفی به تر کها چیز دیگری ندارد که خود تفکر حاکم رضاخانی قرن اخیر است که با پیشرفت وسایل ارتباط جمعی هر روز کم رنگ تر میشود.
«تیتر انتخاب شده از سوی آقای کاوه جویاست-که بر اساس اعتقادات خود برگزیده است.» لازم است در صورت عدم حضور نویسنده پاسخگوی «تیتر» خود باشد. آقای بهنام مسئولیت منتشر کننده را به حق یاداوری کرده و بهتر است آقای جویا مسئولیت خویش را در برابر سایت و خوانندگان بعهده گیرد.
آقای عباس جوادی نوشته کتاب ذهتابی سخت فهم است و به ترکی آذری باکو نوشته»:
12- اتفاقا زبان کتاب بسیار راحت و روان است. همه ی لغاتی که ما فارسی خواندگان ایران در مسایل «تاریخی-اجتماعی-اقصادی-سیاسی» استفاده میکنیم در این کتاب با استادی تمام بکارگرفته شده است. کتاب تاریخ کهن ترکان ایران در زبان اصلی از نظر شیوایی نثر یکی از نوشته های ماندگار زبان ماست. این اثر راه نوشتن مقالات علمی در زمینه ی علوم اجتماعی را به روی روشنفکران و قلمزنان ما گشوده است.
این نوشته از لهجه ی باکو هم فاصله دارد که «لفات روسی» در آن وجود دارند. ذهتابی تا توانسته از این لغات استفاده نکرده است. بل توجه خود را به ترکی جنوب معطوف داشته.
با این توضیح حکم «سخت فهم- و لهجه ی باکو» هم بی اساس است. زبان نوشته ی ذهتابی «زبان کتابت است - نه زبان شفاهی. و
درست هم آن است.» لابد آقای جوادی دوست دارد کتاب به زبان شفاهی نوشته میشد.
ولی تمام آموخته های «زبانشناسی» خود را فراموش کرده که زبان یک کتاب تاریخی زبان کتابت و کتبی ست نه زبان شفاهی.
اکنون در ادبیات «شعر و نثر» بخشی از نویسندگان میکوشند زبان کتبی را به زبان شفاهی تا حد ممکن نزدیک کنند- که من هم یکی از آنها هستم. این کار در تاریخ و علوم اجتماعی در حقیقت همان است که ذهتابی در اثر خود کرده و از «سره نویسی» من درآوردی دوری جسته است. زبانی انتخاب کرده که برای تحصیل کردگان آذربایجانی که اندکی در زبان خود مطالعه دارند به راحتی
قابل فهم و شیرین است. جوادی که در متون ترکی تخصص دارد ، شگفت انگیز است که زبان کتاب را «سخت فهم» میداند.
13- عنوان نوشته خارج از یک عنوان «نقدی» به یک اثر تاریخی ست که تقصیر نویسنده نیست ، منتشر کننده - آقای کاوه جویا « بر اساس تفکرات ملی گرایی رسمی و رایج خود برگزیده است».
14- «وجود اقوام آسیانی» در هنگام تشکیل دولت ماذ-و هزاره ها قبل از آن در منطقه، از مسایلی ست که تاریخ نویس بی طرف رئیس نیا نیز در کتاب « آذربایجان در سیر تاریخ » بدان اشاره کرده و متفق القول بودن بسیاری از تاریخ دانها را در مورد این مسئله -ذکر کرده است. جوادی انگار «خبری از این مسئله ندارد و یا بدون دلیل آن را ندیده میگیرد». برای اهل فن چنین برخوردی تنها می تواند یک نگرش ایده لوژیک باشد- که تکلیف اش مشخص است.
15-«ملی گرایی آریامهری» ، نخست با تئوری « پارسیان ترک زبان شده» به آذربایجان نزدیک میشوند و نام «آذری » به معنای تاتهای ترکی زبان شده را مثل نقل و نبات همه جا پخش میکنند. وقتی نگرفت مثل جوادی می نویسند «بله ، ما به خاطر زبان ترکی خود -ترک هستیم- اما با وارد شدن ترکها زبان ما ترکی شده» است. آقا جان شما قبل از این ادعا باید مشکل خودتان را با «اقوام آسیانی هزاران ساله ی ساکن در منطقه» حل کنید. بعد ادعا کنید که ترکها آمدند و آذربایجان ترکی زبان شد.
آخه هر چیز حساب کتاب دارد.« باش چووالدان دییل کی. »
16-چه کسی گفته حرفهای دختر مصطفی کمال، دلیل درستی «تئوری های تاریخ و زبان» است؟
آیا شما نمیدانید در مورد علوم زبان و تاریخ تئوریهای زیادی مطرح اند و نباید تکلیف آنها را با استناد به نظریات این و آن سیاستمدار تعیین کرد. حرفهای دختر کمال اتا ترک یا هرکس دیگر ربطی به «اثبات درستی یا نادرستی» یک تئوری ندارد. واقعا درک این موضوع این قدر سخت است؟
17- علت طرح شدن تئوریهای جدید در «تاریخ و زبان» عدم حل درست مسایل در این عرصه بود. بدیهی ست که هرکس میتواند منافع خود را در هرجایی که می تواند جستجو کند. ناسیونالیسم آریا مهری- ناسیونالیسم ترکی روشن است که راحت ننشته بودند. اما علم و تئوری مسئله ی ناسیونالیسمها نیست- مشکل خود دانشهاست.
18- ذهتابی در نظریات سیاسی یک ملی گرای آذربانی ست- اما او نژاد پرست نیست. و همه ی انسانها را برابر میداند. و خواهان رفع تبعیض از انسانهاست.
19-در زبان شناسی سئوالی مطرح است: آیا زبانهای اتصالی اول پدید آمده اند یا زبانها غیر اتصالی؟
کدام یک مادر آن دیگری ست؟ یا هر دو گروه جداگانه و همزمان پدید آمده اند؟
اینها مسایل علم زبان شناسی ست و ربطی به نژاد پرستی ندارد. و سئوالات پاسخ علمی لازم دارند. هر اهل فنی جواب خود را دارد.
اینکه ذهتابی یا کسانی مثل او زبانهای اتصالی را مادر زبانهای غیر آن میدانند تئوری خودشان است و حق شان.
بله این است ماهیت و سرشت نکبت بار و ضحاک وارانه امپریالیست های ۵+۳(+اسراییل و ژاپن) که برای حفظ منافع بیشترشان در منطقه خاورمیانه به حمایت حکومت سلطه گرو چپاول گرعوامل نقاب اخوند بر چهره نهاده و زیر البسه اخوند استتار شده و در ایران مستقر شده شان شتافتند و مهر تایید برچپاولها و کشتارها و اعدام ها مردم ایران زدند !
وای به حال مردمی که سالهای سال هزینه های سوپر میلیاردها دلاری جنگ برای تصرف مناطق امپریالست خواه از سلطه شوروی واسلام بازی و اتم بازی ها و مشقت تحریم های اقتصادی رابا پای منبر نشیی و چشم و گوش و مغز وغیرت فرهنگ و ماهیت انسانی خود در مقابل داشتن منزل در بهشت ولاس زدن با هوری های بهشتی را با کمال میل پرداخته اند و مانند ادمک های پبنه ای وعروسک های تاترهای مذهبی به روضه گرفتن و یارانه پرستی و سبد کالا پرستی مشغول بوده اند! ایا کسی در دیار ادم پنبه ای ها توانایی این دارد ازخودش بپرسد حداقل از چندین هزار نفر سران دزدان اخوندی چگونه فقط این هشتصد نفر از دزدهای میلیارد دلاری از تحریم خارج شده اند و اسم و اسامی این دزدان سوپر میلیارد دلاری و شغلی دارند چه بوده چیست ؟ و چگونه امبریالیست ها به اسامی دقیق این موجودات اسلامی دسترسی پیدا کرده اند؟ امپریالیست ها نمی گویند این تحریم شدگان در بانک هایشان در اروپا و امریکا و کانادا و روسیه و چین وژاپن حساب بانکی با پول های چپاول شده با عددها و ارقام نجومی داشته اند! بار دیگر چراغ سبز خارجیان به چپاولگران مال ومنال و ثروت ملی ادمک پنبه ای ها روشن میشود که هرچه قدر بدزدید درب و صندوق های بانک های امپریالیستی اماده انبار کردن پولهای شما دزدان را دارد!
با سلام آقای ائلیار: هم سوال است وهم نه به هر حال ایا در عین العرب (کوبانی) تمامی مردم به ترکیه تخلیه نشدند و فقط دو گروه درگیر پ ک ک و ایشید ( داعش) باقی نمانده بود که بعد از بمبارانهای هواپیماهای امریکائی داعش عقب رانده شد و پ ک ک توانست با کمک حکومت ایران امضا جمع کند و در داخل ترکیه طرفداران پ ک ک توانستند اوضاع بلبشور ایجاد کرده ودر زمانی که پ ک ک و دولت در آتش بس هستندهمه صحبت ها به کنار رفت وتوسط (لفظ جهانی تروریستها)یعنی پ ک ک همه اینها انجام شد آیا صحیح نیست؟؟
با سلام آقای ائلیار: هم سوال است وهم نه به هر حال ایا در عین العرب (کوبانی) تمامی مردم به ترکیه تخلیه نشدند و فقط دو گروه درگیر پ ک ک و ایشید ( داعش) باقی نمانده بود که بعد از بمبارانهای هواپیماهای امریکائی داعش عقب رانده شد و پ ک ک توانست با کمک حکومت ایران امضا جمع کند و در داخل ترکیه طرفداران پ ک ک توانستند اوضاع بلبشور ایجاد کرده ودر زمانی که پ ک ک و دولت در آتش بس هستندهمه صحبت ها به کنار رفت وتوسط (لفظ جهانی تروریستها)یعنی پ ک ک همه اینها انجام شد آیا صحیح نیست؟؟
إز يكي پرسيدند نامت چيست گفت دائيم سرهنگه،،، يعني حساب دستت باشد أقاي جوادي نيز اول كار رزومه كاري مينويسند تا مغرضان ومعاندان و جاعلان و غير خودي ها خود را جمع وجور كنند ، خوبه به مقام ميزا جواد آغا كه مرتجعترين آخوند دوره بعد إز مشرو طييت تبريز بود اشاره ننمودند ،،، از آقاي ائليار ممنون كه كارمان را آسان نموده اند وحق مطلب را ادا، پاسخ نويسنده را منتظريم
بە مسئول کامنتها اینجناب فراموش نمیکند هر چند وقت از گاهی بە ما تذکر دهد ،،،،
دوستان عزیز، امکان کامنتها واقعا به شما تعلق دارد. هدف ما ایجاد محیطی دوستانه برای تبادل نظر است. آزادانه نقد و نظرخود را بنویسید. یک دروغ بزرگ ، امکان کامنتها بو شما تعلق دارد و بە تفکر شما و بە دل خواه شما هر کامنتی کە باب طبعتان نباشد با دست و دل بازی میتوانید سانسور کنید در این بخش سایت پان تورکها آزادانە بە مبارزەی ملت کورد تاختند ، احزاب ملت کورد را تروریست خواندن ، قاچاخچی گفتن فروشندەی مواد مخدر گفتند ، ملت کورد را فریب خوردە ، سادە و زیادە رو خطاب کردند آب از آب تکان نخورد و کامنتهای آنها یکی پس از دیگری در ضدیت کور با ارمنیی و فارس و روس پخش شد
و جوابهای چند کامنت نویس کورد نیز بدون دلین سانسور شد و بە نام مسئول کامنتها یک طرفە اعلام شد کە کامنت سانسور شدە حاوی توهین بود در جواب ما کە گفتیم از گز و این میدان کامنت حاوی توهین ما را پخش کنید و ما را یک قطرە ان کنید کە از شرم توهیناتمان بە زمین رویم ولی انگار نە انگار بە ما حق دهید بە بی طرفی شما در نگاهتان بە کامنتها شک کنیم اگر چە کیانوش توکلی برای شما نیز چک سفید بکشد
مقاله روشنگري بود،فكر مي كنم كساني كه بعد از توافق ، براي روحاني دست زده اند حالا بايد دستهاي خسته شان را پايين آورده باشند ، خوشحاليان بايد تا حالا دانسته باشند ،رژيم زهر خورده توان نيش زدن به داخلي ها را دارد، دو حمله تروريستي عوامل رژيم به ( كوموله ) از ماهيت زهر خورده اين نظام حكايت دارد، ،اعدام هاي افزايش يابنده ،گراني و عدم توافق حتي در اعلام كردن مبلغ آزاد شده ،نشان از عدم تقيير در اقتصاد رو به ويراني رژيم دارد،
رژيم زهر خورده و ضعيف شده را تنها با حمله حده اكثر مي توان از پا در آورد،
از انتشار مقاله خواندنی و پرمایه دکتر جوادی سپاسگزارم. جعل واقعیات تاریخی در نوشته های آقای زهتابی که موچب گمراه شدن تعدادی از اشخاص کم سواد و متعصب شده باید روشنگری شود. متاسفانه کسانی میخواهند هرطور شده جلو این روشنگری ها را بگیرند و مانع از انتقال آزاد اطلاعات در ایران گلوبال و جاهای دیگر بشوند. بهتر است این کسان بجای کوشش در جلوگیری از نشر واقعیات تحقیق کنند و پاسخ منطقی بدهند. البته حتی یکی از این کامنت نویس های متعصبی که علیه این مقاله نوشته اند کمترین تخصصی در تاریخ و زبانشناسی ندارند. حالا چطور می آیند بدون استدلال منطقی به نظر سنجیده یک دکتر زبانشناس فرهیخته حمله ور میشوند؟! خود دانند!
واقعیت اینه که این نوشته آقای دکتر جوادی آش درهم و برهمی است که تهش چیزی به آدم نمی دهد. بیشتر شبیه آن قبیل آشهایی است که آب زیادی به آن بسته اند ولی از مواد خوراکی چندان خبری نیست. برای این که یک تئوری رد شود، نیاز به دلایل علمی هست نه تمسخر و مضحکه. این حرف که به ریش آدم می خندند یا جوک گفتن راجع به آمازون یا پرداختن به تعلقات سیاسی نویسنده اثر، بیشتر نشان دهنده عصبیت آقای دکتر است تا هر چیز دیگر. من به رغم این که کتاب مرحوم زهتابی را خوانده ام، ولی هیچ صلاحیتی در خود نمی بینم که بندی از آن را رد کنم یا از آن دفاع نمایم. بسیاری دیگر هم یقینا شرایط من را دارند. لذا، ای کاش آقای دکتر جوادی به جای درازنویسی، به نقد کتاب می پرداخت و اشخاص واجد صلاحیتی هم که تئوریهای دکتر زهتابی را قبول دارند به دفاع از آن. این جوری به جای صحبتهای غیبت گونه فاقد ارزش، شاهد بحثی مفید و علمی می بودیم.
اما اینکه آقای دکتر، ترک بودن مردم آذربایجان را قبول دارند و از حق تحصیل به زبان مادری دفاع می کنند، نکات مثبت نوشته است. تماما هم نباید با دید منفی به مقاله نگاه کرد.
خانمها و اقایان ترک .این داستان ترک و پارس را این همه گش ندهید و کار را مانند ادولف هیتلر و یا مرحوم استالین و رفیق مائیو و یا همین صربها تمام کننید و این چدند نفر پارس تهران نشین را روانه اردوگاه مرگ و کوره های ادم سوزی کننید . تا کی میخواهید در باره پار س حرف بزنید ؟ من از بی عمل شما خسته شدم . شادروان بختیار سمبول ازای خواهان را نظام پلید محمدی گشت شما هم دست بکار شده و مزاحمان پارس را از بین ببرید . مانند ملیونها انسان که در سیfر ی از بین رفتند .اره جانم کی به کی است .
در گزارش زیر پی امد انقلاب اسلامی را میتوان بخوبی دید .در سال 79 بیش از 51 هزار دانشجوی ایرانی در امریکا تحصیل میکردند و در سالهای پس به 1600 نفر رسید.بخش دانشگاهی و علمی کشور ما بیش ازبیش از انقلاب صدمه دیده است.
افزایش دانشجویان ایرانی در دانشگاه های آمریکایک گزارش جدید نشان میدهد در سال گذشته، بیش از ۱۰ هزار دانشجوی ایرانی در دانشگاه های آمریکا تحصیل میکردند.
گزارش در مجله Inside Higher Education منتشر شده است که در آن با استناد به اطلاعات جمع آوریشده توسط موسسه آموزش بینالمللی گفته میشود در سال تحصیلی ۱۴-۲۰۱۳، ده هزار و ۱۹۴ دانشجوی ایرانی در دانشگاه های آمریکا ، و نیز ۱۳۶۴ اندیشمند ایرانی در نهادهای آمریکایی، حضور داشتند.
ایران زمانی بیش از هر کشور دیگری دانشجو به آمریکا میفرستاد. به گفته مقامات موسسه آموزش بینالمللی، در سال ۱۹۷۹ شمار دانشجویان ایرانی در آمریکا از ۵۱ هزار نفر فراتر میرفت. این رقم در دهه های۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ به ۱۶۶۰ نفر کاهش یافت.
بنا به گزارش نشریه فوق، توافق اتمی با ایران جو جدیدی از امکان همکاری آکادمیک با ایران به وجود آورده است.
آلن گودمن، مدیر این موسسه که در ماه ژوئن در رأس هیاتی از مقامات پنج دانشگاه آمریکایی، از ۱۳ دانشگاه و نهاد پژوهشی در ایران دیدن کرد گفت از زمان انتخاب حسن روحانی مبادلات آکادمیک آمریکا با ایران به شکلی بیسابقه در ۳۰ سال گذشته افزایش یافته است. وی افزود تعداد بیشتری از اعضای دانشگاهها به ایران سفر میکنند و اگر کارهای مربوط به توافق اتمی خوب پیش برود مبادلات بیشتر از این هم خواهد شد.
در سال ۲۰۱۴، اداره کنترل دارائیهای خارجی وزارت خرانهداری آمریکا، یک مجوز عمومی صادر کرد که به دانشگاههای معتبر آمریکا اجازه میداد قراردادهای مبادله دانشجو با دانشگاه های ایران امضا کنند و به رد و بدل کردن برخی از خدمات مرتبط با آموزش بپردازند.
این مجوز همچنین به دانشجویان مشغول به تحصیل در دانشگاههای آمریکا اجازه میدهد در دورههای آموزشی و پژوهشهای غیرتجارتی در دانشگاههای آمریکا شرکت کنند.
آقای اژدر بهنام که به ظاهرنگران رعایت قوانین در ایران گلوبال هستند چرا در موارد دیگر این نگرانی را به خرج نمیدهند؟ در مقاله ای که آقای محمدرضا لوایی منتشر کرده در آدرس: http://www.iranglobal.info/node/48336 تیتر اصلی نوشته کاملا عوض شده و تیتری که اصلا سازگاری با مقاله ندارد توسط آقای لوایی جانشین شده. آقای بهنام هیچ اعتراضی نکرده بلکه به آقای لوایی در انتشار کمک هم کرده! وقتی آقای توکلی متوجه میشود و به آقای لوایی اعتراض میکند آقای بهنام مینویسد:
هم میدهند! ولی زمانیکه مقاله ای مخالف فکر آقای بهنام منتشر میشود ناگهان به نام حامی قوانین و حامی "تیتر" به میدان "مبارزه" میشتابند! تازه در مقاله آقای عباس جوادی که آقای کاوه جویا منتشر کرده اند تیتر اصلی حذف نشده بلکه تیتر دیگری هم که کاملا با موضوع مقاله منطبق است اضافه شده که همانطور که آقای جویا توضیح دادند مجاز است و در همه سایت ها رایج است. من فکر میکنم این قضاوت دوگانه آقای بهنام اصلا درست نیست و بهتر است ایشان بجای جنجال افکنی بحث نظری خودرا از راه درستش دنبال کنند."متنی که آقای لوایی بدون ذکر منبع منتشر کرده بودند، بخشی از مصاحبه "انتخاب" با آقای امیر احمدی بود. من متن کامل را جایگزین کردم.
تیتر اصلی آن در سایت "انتخاب"، "تاریخ ایران، باعث رشد "عقده حقارت"، "غرور کاذب"، و "توهم" در ایرانیان شده است!" می باشد." . آقای بهنام جواب دهند که چرا وقتی همفکرانشان تیتر عوض میکنند اعتراضی نمیکنند و تازه کمک
آقای جوادی اصلا سواد ترکی ندارد تا کتاب دو جلدی و 1600 صفحه ای پروفسور زهتابی را مطالعه کرده آنرا تجزیه و تحلیل علمی کند . ایشان میگوید : " آنچه آقای زهتابی در کتاب دوجلدی و سخت فهمش «ایران تورکلری نین اسکی تاریخی» («تاریخ باستان ترکان ایران») به ترکی آذری باکو نوشته " !! ببینید درک ایشان از زبان نوشتاری ترکی آذربایجانی شبیه کسانی است که سواد اندک و یا متوسطه فارسی دارند اما سابقه مطالعه حتی دو جلد کتاب ترکی هم ندارند و نه تنها سواد خواندن و نوشتنن ترکی ندارند بلکه و فقط می توانند ترکی صحبت کنند و وقتی کتاب ترکی به دست می گیرند می گویند : " واه واه ترکی خواندن چقدر سخت است ؟! بخصوص این کتاب به زبان ترکی ما ( یعنی لهجه تبریزی ، اورمیه ای ، زنجانی ، اردبیلی ، همدانی و ... " نیست !!
اینها حتی نمی دانند زبان نوشتاری ترکی آذربایجانی چه در تبریز ، اردبیل ، زنجان ، اورمیه و همدان ، باکو و گنجه و غیره باهم هیچ فرقی ندارد . آقای جوادی هم شبیه همین بی سوادهای زبان ترکی صحبت می کنند و کتاب تاریخ پروفسور زهتابی را سخت و به اصطلاح به زبان ترکی باکویی تصور می کنند ! در حالی که زبان این دو جلد کتاب تاریخ بسیار ساده و بدون طمطراق است . مشکل اصلی آقای جوادی بی سوادی ایشان در زبان ترکی آذربایجانی است . حال کسی که زبان این کتاب را سخت و باکویی می داند چطور می تواند این 1600 صفحه را به درستی و دقت بخواند و تجزیه و تحلیل کند؟ به همین خاطر هم هست بجای اشاره به متن کتاب و رد نظریه دکتر زهتابی به مسائل سیاسی می پردازد . آقای جوادی مثل بقیه پانفارسها می گوید زبان مردم آذربایجان ترکی شده اما خودشان ترک نیستند . ایشان اگر محقق بی طرف بودند باید دلیل منطقی می آوردند چطوز زبان ترکان باصطلاح مهاجر و اقلیت، زبان غالب منطقه آذربایجان تاریخی از همدان و اراک گرفته تا دربند داغستان شده اما خودشان تات ، تالش و یا به قولی آذری ( غیر ترکی ) باقی مانده اند ؟! همه میدانند سلجوقیان و دیگر سلاطین ترک زبان دری ( فارسی) را تشویق و تقویت می کردند نه زبان ترکی خودرا . حال این ترکان مهاجر اگر اکثریت نبودند و یا با التصاقی زبانان بومی سومری ، کوتی ، ماننایی و غیره ( پرتوتورک ) هم درهم نمی آمیختند چطور می توانستند زبان باصطلاح بومی و اکثریت غیر ترکی منطقه آذربایجان را در زبان ترکی مستحیل کنند اما خود غیر ترک باقی بمانند ؟!! در شعر شعرای فارسی زبان ترکان به چهره زیبا مشهورند و به همین جهت هم در اشعار این شاعران " ترک " علاوه بر معنی زیبا رویی معنی مجازی : خورشید درخشان ، صافی ضمیر ، روشنفکر ، دانا در مقابل معنای مجازی " هندو" یعنی زشت و دیگر معنای مجازی منفی می دهد . شعر حافظ در مورد زیبایی ترکان مشهور حاص و عام است : " اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا ... " سعدی هم گوید : سعدیا روز ازل حُسن به ترکان دادند ...." مولوی گوید : رها کن حرف هندو را == ببین ترکان معنی را / من آن ترکم که هندو را == نمی دانم نمی دانم / حتی نظامی گنجوی حضرت محمد (ص) را " ترک تازی اندام " می نامد : " ترکی است تازی اندام کز بهر دلستانی == بر عرض سپیدش خال سیه ز عنبر ."با سلام همه میدانند که در عراق بعد از انتخابات نسبتا" آزاد نوری مالکی طرفدار ایران توطئه گر پان شیعیزم زیرچترآمریکا با جلب اکثریت آرای شیعه به حکومت رسید . خوب مشخص است که باید در ساخت هلال شیعه نقش بازی کند و کرد آنچه را که کوته فکران باند باز کردند و در ایجاد ورشد داعش غیر مستقیم دست داشته که بعد بلای جانش شد .
آقای کاوه جویای گرامی،
میخواهید تصور کنید که من غیر از آنچه نوشتهام فکر میکنم. حتی به این هم قانع نمیشوید و میخواهید مرا مجبور کنید به آنچه که میگویید فکر و اندیشه من است، اعتراف کنم تا صداقت خودم را ثابت کنم! آیا این شیوهها برای ما ایرانیان آشنا نیست؟این اولین بار نیست که کسانی در مقابل اعتراض به آنها به دلیل نقض قوانین، متوسل به شیوههایی اینچنین میشوند و مرا متهم به جلوگیری از آزادی بیان میکنند. شما اولین فرد نیستید و احتمالا آخرین فرد هم نخواهید بود.
اینجا یک سایت عمومی است که در معرض دید و قضاوت همگان قرار دارد و این همگان، حق دارند که در باره آن، برخوردهای مسؤلین آن، قوانین و نقض آنها، نظر خود را داشته باشند و حتی اعتراض کنند. کسی نمیتواند به دیگری حکم کند که این حق را ندارد و تنها مدیر تارنماست که حق نظر و تشخیص را دارد و کسی این حق را ندارد که فرد معترض و منتقد را از اظهار نظر و اعتراض بازدارد.
شما متاسفانه نه بر اساس نوشته من، بلکه بر اساس تصورات خودتان قضاوت میکنید و حتی این قضاوت را در این حد نگه نمیدارید. شما مرا غیرصادق مینامید زیرا تصور میکنید، و یا برای به کرسی نشاندن حرف و عمل خودتان،
نظرات من در نوشتههایم موجود است و آنچه که غیر از آنها به من نسبت میدهید، واهی و غیرواقعی است و خیالتان راحت باشد، من به تفکراتی که به من نسبت میدهید، اعتراف نخواهم کرد زیرا اعتقادی به آنها ندارم. این آن تفکراتی است که شما میخواهید من داشته باشم تا دشمنی واهی برای خودتان بتراشید.
در اولین کامنت خودم از شما دعوت کردم که درباره محتوای مقاله آقای جوادی با من وارد گفتگو شوید و از شما درباره تیتر انتخابیتان پرسیدم ولی شما به جای پاسخ آری یا نه به دعوت من، با دادن نسبتهایی به من، بحث اصلی را روی تیتر و عدم مسؤلیت خودتان متمرکز کردید. یعنی گفتگو را، نه بر سر محتوای مطلب، بلکه بر سر موارد پیش گفته آوردید.
شما احیانا متوجه شدهاید که آنچه که جو بحث و گفتگو را از بین برده و مسموم کرده، نه اعتراض من بلکه جعل تیتر از جانب شما بوده است. شما با این تیتری که برای مقاله تراشیدهاید، از همان ابتدا راه هرگونه بحث و گفتگوی سازنده درباره موضوعات مطرح در مقاله را بستهاید و موجب شدهاید که بحثها به سوی آن تیتر و مشؤلیت شما در این رابطه منحرف شوند.
مسلما درسهایی را که به من میدهید، به گوش جان میشنوم و آنها را بکار میگیرم. من بحث در مورد مسائل علمی و تخصصی را به عالمان می سپارم ولی الحق بگویید که آیا این مقاله آقای جوادی یک مقاله علمی است یا یک مقاله ژورنالیستی؟ تا آنجایی که من میدانم، مقاله علمی خصوصیات دیگری دارد.
شما به من ایراد میگیرید که نتیجهگیریام از ضوابط سایت، نادرست و مخالف آزادی بیان است. این احتمال منتفی نیست. ولی آیا فکر میکنید که نتیجهگیری شما مطلقا درست است؟ ای کاش مینوشتید که نتیجهگیری خود شما از مسؤلیت نویسنده و منتشر کننده چیست؟ آیا تنها به مسؤلیت در مقابل توهین و اتهام خلاصه میشود و یا به دادن اطلاعات نادرست و تحریف شده و جعل هم مربوط میشود. آیا اتهام تنها شامل آن چیزی است که اثبات آن موجب زندان برای مجرم و یا عدم اثبات آن موجب مجازات اتهام زننده است و یا چنین اتهاماتی را که اعتبار علمی و اخلاقی کسی را خدشهدار میکند نیز دربر میگیرد؟
ای کاش کلاس درستان را بیشتر گسترش میدادید و برای من روشن مینمودید که فرق این "جعل" با آن "جعل" چیست. چرا جعل اسناد برای کلاهبرداری مالی و... بد است و جرم ولی جعل اسناد برای تحریف تاریخ و به قول برخیها دزدی تاریخ بد و جرم نیست؟
ای کاش توضیح میدادید که وقتی شما به یک نویسنده یا عالم یا محقق (در هر سطحی که باشد) نسبت "جعل" اسناد تاریخی و جعل هویت تاریخ و از این قبیل میدهید، آیا با آبرو و حیثیت شخصی و علمی او بازی نمیکنید و آیا این نسبت دادنها اتهام نیست؟ و آیا اینها نیازی به اثبات ندارد؟ و اگر نیاز به اثبات دارد، کجا شما آنها را اثبات کردهاید و یا در کجای مقالهای که منتشر کردهاید، این جعلیات، با اسناد و مدارک اثبات شدهاند؟ آیا این بیمسؤلیتی تام و تمام نیست؟
ممنون از اینکه مقالهای را به من معرفی کردهاید. ولی باور کنید که نمیدانم چه ربطی به موضوع مورد اعتراض من، یعنی تیتر تغییر یافته مقاله منتشر شده دارد. در مورد این مقاله که معرفی کردهاید باز هم ممنونم ولی آیا میتوانید توضیح دهید که آیا من در جایی، درباره همریشه بودن زبانهای ترکی و سومری اظهار عقیدهای کردهام؟
من هم به شما پیشنهاد میکنم که به انتشار مقالات همدیدگاه خود یا هر مقالهای با هر دیدگاهی ادامه دهید ولی از تغییر تیتر آنها و جنجالانگیزی و تحریک و ایجاد جو مسموم خودداری کنید.
سکوت چند ساعته جناب کاوه مرا کمی نگران کرد اما بنظر میرسد جناب کاوه بتنهایی پاسخهای درخور را داده واز گویش و نوشتار بالایی برخوردار است. من چندین بار این موضوع را از آقای آ.آیلیار خوانده ام که کسی اجباری ندارد در مورد نوشته خود وانتقادات کامنت گذاران جواب و یا واکنشی انجام دهد چه رسد به منتشرکننده آن مقاله. وانگی اگر بقول کامنتگذاری پخش چنین مقاله هایی باعث روشن شدن و آگاه شدن بیشتر ترکها میشود وآنها بیشتر وبیشتر هویت خواه خواهند شد، پس چه باکی شما میتوانید داشته باشد؟ در این مورد عصبانیت جناب بهنام « بنظر میرسید که جناب بهنام از گروه روشنگران باشد آماده بود در هر شرایطی گفتگو و شنود را بپذیرد» برای من قابل درک نیست.
عذر می خواهم من این مطلب را با عجله نوشتم و بدون خواندن منتشر کردم که یکی از عزیزان حقوقدان و ادیب به اشبباهات من توجه کرده بودند و من تذکرات ایشان را با سپاس فراوان تصحیح کردم و در فه یسبوک خودم قرارداده و برای سر دبیر محترم نیز ارسال کردم.
داشتم نگران میشدم که چرا انصاف و نگرش نیستند که از جناب کاوه حمایت کنند که ناگهان دیدم جناب ایستا پیدایش شد و گفت که نگران نباش من اینجام. جناب ایستا دستت درد نکند خیلی به موقع آمدی داشتم از نگرانی زهر ترک میشدم.
آقای عباس جوادی! با این حرفهای غیر علمی، که معلوم است سواد ترکی کافی ندارد، نوشه های دکتر ذهتابی را دریابد، و آنرا تجزیه و تحلیل علمی بکند! حتا سواد آلمانیش نیز سطحی و شکننده بنظر میرسد، من نمی دانم که ایشان چرا به جای نقد علمی آثار پرفسور ذهتابی، به سفسطه روی آورده است. اگر ایشان واقعا سواد ترکی دارد، لطفا بخشهای نوشته های پرفسور ذهتابی را نقد و بررسی علمی بکند، تا خوانندگان نیز به فهم و سواد ترکی آقای عباس جوادی باور بکنند. والا با شعار دادن و ادعاهای غیر علمی در واقع عدم تخصص خود را در نزد مردم آذربایجان بنمایش میگذارد.
سلام-سرکارخانم هدایتی ودیگرروشنفکران که یک جووجدان دارندبایدکلاه خودراقاضی کرده وببینندباچه روشنفکروباسوادانی ماهاطرفیم.
سلام-من دراول آشنایی بااین سایت که به حدودیک سال ونیم میرسد،آن موقع به همین آقای بهنام وائیلیارعزیزگفتم که روشنفکران حامعه ایران (اتینیک فارس)روشنفکران اتینیک های دیگررابرای سیاهی لشگرخواسته تاازنیروی آنهابرای مقاصدخودسوء استفاده کنند.
سازی شجره نامه نویسی وافکارخطرناک پان ایرانیستی وشئونیسم درنوشته هادیده میشود.من نوشتم که برادران این هاحتی درسنگرهای یادگارهای بزرگ مردان فدایی ومجاهدهم برای خودحق ناحقی قایل بوده واگر شماها که این همه سنگ ایران وتمامیت خواهی رابه سینه می زنیددردقیقه نودبه شماهم خیانت خواهندکرد.
گفتم من بااینهاچندین سال هم گروه بودم وقتی ازحقوق ملت تورک حرف زده وبخواهی یک قدمی برای خواسته های مدنی خودبرداری شمارابه پان تورک وتجزیه طلب ووابسته به ترکیه وآزربایجان خواهندخواند.
ولی شماچه گفتیدحتی من رانیروی تفرقه اندازحکومت خواندید.
برادران اگرتوجه کنیدتمامااز نوشته های این دوستمان توهین وانگ های جوراجورمی ریزد.تمام مقالاتی که بوی تنفروشناسنامه
چوب اتهام رابرداشته وسلاح راازروبسته ونشانتان میدهد.بنظرشماچه فرقی بین عمل آقای حدادعادل باتفکرآقای کاوه جویاست .لطفاشمابمن نشان دهیدکه فردااگرمن ومابا این آقا باافرادی بااین تفکرهمدست وهمسنگرشدیم پس ازازپیروزی چه تضمینی میدهیدکه افرادی باتفکرکاوه هاراه شاه شاهان وخامنه ایی وحدادعادل رانروند؟
شماراناصادق وطرفداردیکتاتوری وسانسورحتی دراین سایت خطاب کرده است.درلفافه شمارادروغگودربیان افکارتان معرفی کرده است.
اگرمطابق میل وتفکراین آقاقلم می زدیدبرایتان به به وچه چه میخواند.حال بایدبرای دیگراتینیک هابفکرمن روشن شده است که بدانندوببینندچه برسرتاریخ وفرهنگ وادبیات ماآورده اند.صدسال است تمام بودجه فرهنگی وپلیسی وامنیتی رابرای خودشان مباح دانسته وچه قلم هاکه نشکسته وچه زبانهایی رانبریده اند.
بلی دوست عزیزوعزیزان ماملت مظلوم آزربایجان.عرب.ترکمن.کردبااین گونه تفکرطرفیم.
آقای توکلی گرامی، پس از شنیدن مجموعه بحثهای دو ویدئو میتوانم به جرعت بگویم، که شما از عهده این بحثها بخوبی برآمده و بر نکات مهم و کلیدی در عرصه های مختلف مبارزات ملی دموکراتیک مردم کشور اشاره داشتی. اما در خلال بحثها از کنار دو مطلب، که معتقدم از مباحثی اساسی هستند، بشکلی خیلی گذرا عبور شد، که ذیلا به این دو مطلب می پردازم:
شما در جایی از بحثها عنوان کردی، که حوادث اخیر در ترکیه نشان می دهد، که حل مسائل ملی نمیتواند نتیجه بدیهی و پیامدِ طبیعی مبارزه برای حقوق شهروندی باشد، و مسائل ملی از طریق طرحهایی چون فدرالیزم است، که باید حل شود. حال سئوال این است، وقتی اخبار ضرب و شتم، دستگیریها و احکام زندان شهروندان جمهوری آذربایجان را میخوانیم و یا میشنویم، پس باید نتیجه بگیریم که تشکیل حکومتهای ملی هم نمی تواند بانی رعایت حقوق شهروندی شود؟
وقتی بر اساس معاهدات بین المللی و تاریخ صدها ساله می پذیریم، که خلیج واقع در جنوب ایران نامش خلیج فارس است و نه چیز دیگری، چرا در برابر عنوانِ جعلی آذربایجان جنوبی عکس العملی نشان نمی دهیم. در کدام کتاب تارخی و یا معاهده معتبر از استان و یا استانهای آذربایجان ایران با پسوند «جنوبی» یاد شده است؟متاسفانه آقای اژدر بهنام و ائلیار همواره سعی میکنند سایت ایران گلوبال را بصورت یک رسانه ضدفارسی و ضدایرانی دربیاورند و فقط به مطالبی امکان انتشار دهند که این منظور آنهارا برآورده میسازد. بسیار حیف است که این رسانه آزاد بخاطر اینها مورد نفرت مردم واقع شود و سقوط کند. آقای توکلی گرامی، فریب این کامنتهای تکراری چند تن شناخته شده را نخورید و اجازه ندهید اختیار سایت به دست ایران ستیزها بیفتد و از چشم مردم بیفتد.
آقای اژدر بهنام گرامی،
دلیل با بیان شدن این واقعیت که آذربایجانی ها با دیگر ایرانیان از یک ریشه و تاریخ و هویت هستند، مخالفت می کنید. اما از آنجا که از ابراز آشکار نظر خود نگرانید، این نظر را در قالب پوشش هایی چون "نقض قوانین سایت"، "قدیمی بودن"، " مدیر خوبی نبودن"، .....بروز می دهید. این شیوه ی گفتگوی شما راه را بر "بحث سازنده" می بندد. می خواهید از موضع فرادست و حاکم بحث کنید، نه از موضع یک گفتگوگر برابر.1 ـ خطاب به من نوشته اید: " شما از جمله کسانی هستید که مکررا قوانین سایت را زیر پا میگذارید". آیا شما مرجع تشخیص "نقض قوانین سایت" هستید؟! پیشنهاد می کنم که مسأله ی "نقض قوانین" را به مدیر تارنما، که مرجع تشخیص آن است، واگذارده ، آن را دستاویزی برای جلوگیری از آزادی بیان نسازید.
2 ـ دریغا که این بار هم در سخن شما "صداقت" نمی بینم. بجای اینکه حرف دلتان را بزنید باز اندیشه ی واقعی خود را زیر پیرایه هایی چون "نقض قوانین"، "قدیمی بودن"،... پوشانده اید. آقای بهنام گرامی، تا زمانی که چهره ی اصلی خود را زیر این دستاویز ها پنهان می کنید و مقصود اصلی خود را از این " اعتراضات" نمی گویید، آن "بحث سازنده" ای که خود خواسته اید ممکن نمی شود. به دید من خواست اصلی شما این است که بخشی از ملت ایران را از بخش های دیگر این ملت جدا و دارای ریشه و هویتی دیگر نشان دهید. به همین
3 ـ نقل می کنید که: "-- گزینش و انتشار هر نوشتاری در این سایت در راستای باور و احترام به آزادی اندیشه و بیان و گردش آزاد آن است و لزوما تائیدی بر محتوا و مضمون آن نیست و همواره نویسنده و منتشر کننده مسئول و پاسخگو میباشد. " و بر پایه ی آن نتیجه می گیرید که نویسنده و منتشر کننده در برابر کامنت ها مسؤول هستند! باید بگویم این نتیجه گیری شما از جمله ی نقل شده نادرست و مخالف اصل آزادی بیان است. هیچکس حق ندارد نویسنده یا منتشر کننده ی نوشتاری را به دلیل بیان یک اندیشه به "پاسخگویی" و محاکمه بکشاند. شما با درهم آمیختن "توهین و تهمت" با " دیدگاه نظری" به بیان عقیده ماهیت جزایی و کیفری می دهید و می گویید همانطور که "توهین و تهمت" موجب مسؤولیت است، بیان اندیشه هم موجب مسؤولیت است ! توجه کنید که توهین و تهمت (افترا) جرم هستند و در قانون برایشان کیفر تعیین شده، حال آنکه بیان اندیشه ی نظری، مانند آنجه که دکتر جوادی در نوشتارشان آورده اند جرم نیست. اینکه به کسی بگویند "جعل واقعیات تاریخی" کرده، جرم نیست و این "جعل" با آن "جعل " مطرح در حقوق کیفری که مربوط به جعل اسناد برای کلاهبرداری مالی و جرایم دیگر است بسیار تفاوت دارد. شما با درک نادرست از مفاهیمی چون " مسؤولیت"و "جعل"، برای خود بریده و دوخته اید و برای نگارش و انتشار یک نوشتار نظری پرونده ای شبه کیفری ساخته اید! خوب است این "پرونده" را به دادگاه ببرید و طرح دعوی نمایید، تا ببینید در آنجا چه برخوردی با شما می شود!
4 ـ درباره ی دیگر مسایل مطرح شده در کامنت اخیرتان، در کامنت پیشین خود توضیح داده ام. تکرار موجب ملال است.
5 ـ درباره ی موضوع نوشتار اخیر، شما را به نوشتار دیگری که دربردارنده ی مستندات متعددی است ، به این نشانی ارجاع می دهم: http://www.iranglobal.info/node/46982
6 ـ در پایان پیشنهاد می کنم بجای کوشش در محدود کردن آزادی بیان در تارنمای ایران گلوبال، بکوشید شما هم دیدگاه مورد پسند خود را در تارنما نشر دهید.
zonozli گرامی،
1-لازم نیست شما مثل من «فکر و تحلیل» کنید. متفاوت بودن بهتر از یکسان بودن است.
2- آنچه نوشته ام بجای خود باقی ست.
3- جنبشهای رفع تبعیض مدافع حرکات و سیاست دولتها نیستند. بل همیشه «معترض» به دولتها هستند.
4-جنبشهای رفع تبعیض نباید از هیچ دولتی چشمداشتی داشته باشند. وظیفه دارند همیشه به مردم خود متکی باشند.
5- ضروریست جنبشهای مسالمت آمیز با همه ی حرکات رفع تبعیض و مدنی در جهان همبستگی خود را حفظ کنند.
6- ممنون از نظرتان که در میان گذاشتید.
ساغ و سلامت باشید.
معرفی یک کتاب از اقای عباس فخر اور .نقش دولت شوروی و حزب توده در فاجعه کنونی , سید علی خامنه ای .
کتاب «رفیق آیتالله» که ابعاد ایفای نقش سازمان امنیت اتحاد جمهیر شوروی سابق(کا.گ.ب) را در وقوع انقلاب اسلامی و به قدرت رسیدن علی خامنهای با ارائه اسناد متعددی افشا کردهاست به قلم امیرعباس فخرآور تکمیل و برای انتشار به شرکت کتاب سپرده شده است.
Share on facebookShare on twitterShare on emailShare on jappyMore Sharing Services
22
کتاب رفیق آیت الله در ده فصل و 600 صفحه، به بررسی اسناد مربوط به نقش کلیدی سازمان امنیت شوروی در طراحی و اجرای انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ خورشیدی می پردازد. این کتاب همچنین از کمکهای آشکار و پنهان این سازمان مخوف برای رسیدن سید علی خامنهای به مقام ولی مطلقه فقیه در ایران، پرده بر میدارد.
در هر یک از فصل های ده گانه این کتاب با یکی از رازهای سر به مهر و معماهای ترسناک در تاریخ انقلاب اسلامی مواجه خواهید بود که علاوه بر رمز گشایی از آنها تلاش شده است تا امکان تحقیق مستقل و موضوعی برای پژوهشگران در آن زمینه خاص نیز فراهم گردد. طرح گسترده سازمان امنیت شوروی برای استفاده از روحانیون شیعه برای مقابله با ایالات متحده و اسرائیل، برنامه ریزی برای انقلاب اسلامی و ایجاد آشوب و خرابکاری وسیع در ایران برای روشن کردن آتش انقلاب و سرنگونی حکومت شاه از جمله فاجعه آتش زدن سینماها و کشتارهای ساختگی که مربوط به فعالیت این سازمان پیش از انقلاب بوده است، در چهار فصل نخست کتاب «رفیق آیت الله» برای نخستین بار به صورت مدون افشا شده است.
در فصلهای پنجم و ششم این کتاب به نقش سازمان امنیت شوروی و ماموران این سازمان همچون سید علی خامنهای و سید محمد موسوی خویینیها در تاسیس سپاه پاسداران، اشغال سفارت ایالات متحده در تهران، کشف و خنثی سازی کودتای نوژه و توطئه برای برکناری نخستین رییس جمهور ایران اشاره میشود.
در فصل های هفتم و هشتم کتاب رفیق آیتالله، انفجارهای خونین تابستان سال ۱۳۶۰ خورشیدی که به کشته شدن بسیاری از مقامات طراز اول جمهوری اسلامی منجر شد، بررسی و اثبات شدهاست که سازمان امنیت شوروی با همکاری خامنهای و یک تیم وفادار به وی در طراحی و اجرای تمام این عملیات های تروریستی نقش مستقیم داشته اند. کشه شدن دکتر چمران، آیت الله بهشتی، رییس جمهور رجایی و نخست وزیر باهنر توسط خامنه ای، راه برای رسیدن وی به قدرت هموار کرد. در فصل پایانی کتاب به کمک های سازمان امنیت شوروی پس از به قدرت رساندن خامنه ای پرداخته شده است.
در انتخاب منابع برای این کتاب تلاش شدهاست تا منابعی مورد استفاده قرار گیرد که به دور از حب و بغضهای شخصی و گروهی، امکان بیرون کشیدن واقعیات تاریخی از زیر آوار جنگ روانی طرف های درگیر وجود داشته باشد. این فضای مسموم که ویژگی بارز دوران جنگ سرد بوده است، تحقیق و پژوهش دقیق و قابل اطمینان در خصوص هر موضوع سیاسی، اجتماعی و تاریخی مرتبط با این دوران را بسیار دشوار ساخته بود. به این منظور در کتاب رفیق آیت الله، از روشی دشوار اما بسیار قابل اطمینان برای کشف و اثبات واقعیات تاریخی استفاده شده است. برای نمونه در مورد نقش سازمان امنیت شوروی در حوادث تاریخی مرتبط با انقلاب اسلامی و اقدامات روحانیون حاکم بر ایران و طرفدارانشان در سالهای پس از انقلاب، به جای مراجعه به منابع وابسته به مخالفان حکومت و آپوزیسیون رژیم جمهوری اسلامی، به منابع درون حکومتی رجوع شده است و بر پایه مصاحبهها و کتاب های خاطرات مقامات جمهوری اسلامی و همچنین تاریخ نگاریهای رسمی، به بررسی تطبیقی آنها با اسناد معتبر و خاطرات منتشر شده توسط افسران سازمان امنیت شوروی که مرتبط با همان دوره تاریخی خاص بوده اند، پرداخته شده است.
به جرات میتوان گفت تمام منابع مورد استفاده، بر گرفته از اسناد رسمی منتشر شده توسط ج
با سلام ( زبان ارزشمندترین میراث یک ملت است . شوپنهاور ) مقایسه ادبیات سیاسی ملا عمر طالبانی با روشنفکران تحصیل کرده ایرانی در مورد حقوق اقلیتها
ی که نامشان نوشته شده است میاید بعد کشورهای همسایه ها در ایران مسئله فوق بصورت یک بیماری حاد مطرح است زیرا از دموکراسی خبری نیست ولی در سایر کشورهای همسایه چند زبانه بودن وهمدیگر را قبول داشتن یکی از اصول قانون اساسی شان میباشد فقط در ایران این قبول داشتن یکدیگر موجود نیست .جمعه, اوت 14, 2015 - 09:36
• آراز آذری
• با پوزش در مکان خودش نتوانستم جای دهم زیرا نوشته ( جهت آگاهی نویسندگان ) مانع میشد
• 1 . هرکسی(منظورنویسندگان و مطالعه کنندگان میباشند) که ساکن یک کشورچند ملیتی است که بر این عقیده است که هر چه من دارم ( زبان فرهنگ ادبیات تاریخ ایدئولوژی و .............) چون غالب است پس خوب است و باید رواج یابد و برای یکپارچکی این سرزمین اجدادی بقیه ملتها فقط همکاری و برای این یکسان سازی برای خود جعلیات در راستای هدف ما بسازند و سایرین حق طلب باید ساکت باشند و دم بر نیاورند مثال :(زمان رضا پالانی و محمد رضا
3 . در پاکستان افغانستان ترکمنستان آزربایجان احترام به سایرملتهای داخل سرزمینشان و حق برخورداری از آموزش به زبان مادری بهره مند هستند .
4 . در ارمنستان بعلت پاکسازی اتنیکی غیر از خودشان یعنی (های) ها کس دیگری بعنوان هموطن سایر ملل ندارند .خلاص
5 . در ترکیه سایر ملتها مثلا" کوردها کانال تلویزیونی آموزش از ابتدائی تا دانشگاه و حزب سیاسی دارند و دموکراسی نسبی خوب در مقایسه با کشورهای منطقه برقرار است
6 . اقلیم کوردیستان بعلت پاکسازی ائتنیکی ترکمنها(که خوشبختانه نتوانستند کامل کنند ) بدست کوردهای باصطلاح حق طلب ولی (متاسفانه گروه های اکثرا" تروریست ) در چه وضع هستند ؟ مسائل و اخبار کرکوک گویا است مثلا" برای پاکسازی اسناد مالکیت خانه ها در شهرداری اخیرا" آتش سوزی راه انداخته اند.
7 . در عراق مسئله ترکمانان آمرلی یادمان نرفته که 75 روز در محاصره داعش بودند و کسی دم بر نیاورد سکوت بود تا پهلوی و..... ) نام چنین فردی و گروهی چه میتواند باشد ؟ پان است راسیست است شیوه عملش فاشیستی است. پان =همه و تمام و فقط
2. در خاور میانه که منطقه مورد نظر ما است کدام کشورها در این موضوع میگنجند طبیعی است که اول کشور همانهائ
جناب توکلی عزیز, من در کامنت کوتاهی از آقای کاوه جویا, نه تنها به خاطر انتشار و تغییر تیتر این نوشته آفای عباس جوادی بلکه بعلت انتشار خیلی مقاله های دیگر که جز مسموم ساختن جو دیالوگ و بحث اصولی در این سایت , چیز دیگری ببار نمی آورد, انتقاد کرده ام.متاسفانه از درج کامنت من خبری نیست. لازم به یاد آوری است, کامنت من ذره ای از اصول و قواعد این سایت تخطی نکرده بود. خواهش میکنم , کامنت مرا درج کنید
سلام عزیزائلیار مسئله من این است امیدوارم بتوانم بدور از حب و بغض مطلبم را با این زبان الکن که به کسی هم بر نخورد برسانم نظرم را در مقابل هر نظر شما نوشته ام .
گفتگو رسوا میشد پس باید جنجال راه انداخت تا حقانیت کاذب توسط این جنجال و تبلیغ جمهوری اسلامی توسط جمع آوری امضا برای شهر خالی از سکنه در حقیقت برای پ ک ک تروریست در مقابل داعش تروریست جمع کرد که افسوس ساده لوحان مانند رئیس نیا که به او بخاطر کتابهای تاریخش در خصوص آزربایجان احترام قائلم به دام میافتند و بی بی سی که خود میدانید چگونه حقایق را به نفع پان فارسیسم و متحدش تروریسم کردی وارونه میکند.)1-سیاست مذاکره در ترکیه درست بود ( موافقم)
2-دولت ترکیه این سیاست را به بهانه ی کمک به کوبانی ترک کرد و حملات خود را شروع نمود (یک ادعای پوچ و غیر مستند میباشد زیرا ابتدا پ ک ک تروریست توسط عوامل خود جو بلبشوری در ترکیه ایجاد کرد و در حالیکه میتوانست با گفتگو در کلیه رسانه ها بگوید که ترکیه در کوبانی کمک نمیکند و مردم مقاومت میکنند در صورتیکه خود میدانست که کلیه ساکنین کوبانی تخلیه شده اند و با کمک ترکیه به آنسوی مرز یعنی ترکیه رفته اند پس در صورت راه اندازی
3- کردها نیز متقابلا قاطی جنگ شدند. ( به 2 مراجعه شود )
4-هر دو حرکت به زیان هر دو طرف است و در نهایت جنگ سیاست درستی نیست. (موافقم )
5-دوستان آذربایجانی لازم نیست سنگ سیاست اردوغان را به سینه بزنند و از کشتار طرفداری کنند. جنگ در همسایه به زیان ماست. آنچه به سود ماست صلح است. (اگر منجر به تضعیف تروریسم شود تمامی آزادی طلبان و مبارزین راه مسالمت خواه راهشان گشوده تر میشود موافقم )
6- کردها نباید بیشتر در باتلاق جنگ فروروند- لازم است هرچه زود تر خود را بیرون بکشند. ( یوز فائیز )
7-بهتر است دست به دامن «میانجیگران با نفوذ داخلی و جهانی» شده به سیاست آتش بس و صلح بازگردند. ( با آزربایجانیهای جنوب برای این کار مذاکره کنند موافقم )
8-در جنگ حرکات هردو طرف غلط است و نباید « سنگ طرفداری» از این یا آن به سینه زد. ( چون همه چیز نسبی است لذا شروع کننده بار سنگین تری دارد موافقم )
9-آنچه به من آذربایجانی مربوط است صلح است نه جنگ.نباید کاسه ی داغتر از آش شد. (موافقم)
10-من آذربایجانی نوکر سیاست غلط اردوغان نیستم که از جنگ و کشتار طرفداری کنم. ( موافقم )
11-وظیفه ی جنبشهای رفع تبعیض در سطح منطقه و جهان حمایت متقابل مدنی برای مبارزات سیاسی ست. ( مراجعه شود به 7 موافقم)
12-جنگ دولتها ضد انسانی ست و عقل سلیم خواهان قطع آن است. ( خبط مسئله است دولت با پ ک ک تروریست در حال جنگ است )
کیانوش عزیز،
در این میان وظیفه شما بعنوان سردبیر و مسؤل سایت چیست؟ چرا مانند مورد یا موارد پیشین انتقاد نکرده و وارد عمل نمی شوید؟
این رفتار دوگانه شما چه معنی می دهد؟
بهنام عزیز؛ شما بدرستی نوشته اید که :« کسی را نمیتوان مجبور به پاسخگویی و بحث و گفتگو کرد ...» باید توجه داشت که برای نویسنده ، شرط و شروطی وجود ندارد که حتما؛ او ویا ناشر، پاسخ گو باشد. طبیعتا پاسخگویی روشی دمکراتیک ما بین نویسنده و خواننده که در نهایت اندیشه را توسعه می دهد. دوم_ تعیین تیتر توسط ناشر و بدون اطلاع نویسنده، روشی نادرست است . چندی پیش هم یکی از نویسدگان سایت، مطلبی را از یک مصاحبه جدا کرده و تیتر جدیدی بران گزیده بود که مورد انتقاد قرار گرفت و اکنون هم اگر نویسنده از این تیتر جدید، بی اطلاع باشد؛ طبیعتا عملی نادرست می باشد .
این خبر و مطلب بارها در ایران گلوبال درج شده است
SUN-ET-O املای درستش soneto = سونات - غزل
""" آیا اسد و ارتش سوریه زودتر از ارمنستان و پ ک ک دریافتند که بازیچهٔ رژیم ایران شدن به کام مرگ رفتن است؟ "" بدون شک خروج حزبالله و میلیشیای شیعه اسد را بیشتر از پیش تضعیف خواهد کرد، کاپیتالی که عربستان و کشورهای عربی حوزهٔ خلیج دارند هیچ کدام ایران و روسیه ندارند، از طرفی بشار اسد در محاصره اقتصادی است و ایران و روسیه نمیتوانند جای ترکیه را در اقتصاد سوریه پر کنند، حلال شیعه شاید مزخفرفترین سیاستی بود که یک دولت میتوانست همه سیاست داخلی و خارجی خود را بر آن استوار کند، همین پاکستان در شرق ایران، تا سال ۲۰۵۰ نزدیک به ۳۰۰ میلیون گرسنه خواهد داشت و فقر بهترین سنگر افراطیان سنی خواهد بود که به سوی ایران خیز بر خواهند داشت. اگر قیمت هر بشکه نفت به زیر ۳۰ دلار سقوط کند شاهد تماشای بهترین فیلم سال در ایران خواهیم بود.
Anonymj گرامی
آنچه نزد ماست"کشف" است و آنچه نزد شماست"اختراع"
آقای کاوه جویا در این کامنت تان آقای بهنام را مورد خطاب قرار فرموده اید, احتمالا آقای بهنام هم به شما خطابا جواب خواهد نوشت. ولی جای تردید نیست شما زیر پوشش دموکراسی یا آزادی بیان و قلم با انتشار هرآنچه که درست یا نا درست است, با تخریب و اهانت به شعور ملی و تاریخی و فرهنگی یک ملتی هستید مشغول هستید که بقول خود و همکارانتان هزاران سال حد اقل در جوار همدیگر زندگی کرده اید و شاید هم می خواهید ,اگر خدا قسمتتان کند, در آینده هم زندگی کنید. هدفتان چیست؟ انسان دوستانه, که نمی تواند باشد, کمک به دموکراسی؟آن هم نمی تواند باشد, ساختن ایران آزاد و دموکرات؟ آن هم با این روش شما
ممکن نیست.ساختن زورکی هویت به من ترک؟ من که هم هویت خودم را میشناسم و هم هویت شمارا وآنهم با ادله های تاریخی علمی اش. زمانی که جعلیات و تحریفات کسروی را این جا منتشر میکردید, من عین نوشته والتر هنینگ, زبان و ایران شناس معروف آلمانی را به فارسی ترجمه کرده و نوشتم که طبق نظریه هنینگ, تئوری زبان آذری کسروی از بیخ و بن بی اساس است. حالا با انتشار جوجه کسرویها میخواهید چه چیز را ثابت کنید؟ اصلا به شما چه ربطی دارد من کی هستم و کی بودم؟مابقی ازکامنت "تعریف ما از «جمهوری»"
تعریف ما از آزادیاز نظر ما قوهٔ مجریه نباید آن توانایی قانونی را داشته باشد که به خاطر زد و بندهای حزبی و یا خواسته های قدرتمندان؛ حقوق اساسی شهروندی را به حراج و معامله بگذارد و همیشه به خاطر ترس ازانتخابات بعدی و رای سازمانیافتهٔ مراکز قدرت مطیع آنان شود. برای اجرایی نمودن این «نباید» نه تنها باید که حقوق اساسی شهروندی در قانون اساسی تضمین شود؛ بلکه نهادی به عنوان «پدافند حقوق اساسی شهروندی مردم» وجود داشته باشد که ادامهٔ حیاتش نه در گرو کشمکشهای احزاب و قدرتهای مالی و صنعتی و انتخابات دوره ای؛ بلکه به خاطر ترس و ننگ عزل شدن با رای مستقیم مردم باشد. ما این نهاد را یک نهاد ضروری دانسته و نام آنرا به رسم نیاکانی «نهاد پادشاهی» مینهیم و به همین دلیل نیز نه سلطنت طلب و نه جمهوریخواه هستیم.
آزادی یا آزاد سازی نیروهای اجتماعی اعم از آزاد سازی اندیشه و بیان اندیشه ها و همچنین آزاد سازی کنشهای سیاسی و اجتماعی و مدنی؛ خالق بزرگترین منابع قدرت اجتماعی است. از این روی در یک حاکمیت دموکراتیک آزاد سازی این نیروهای شگرف در عرصه های گوناگون یکی از ضرورتهای راهبردی به شمار میرود که به صورت خلاصه به موارد آن میپردازیم.
پنهان کن ادامه نظرادامه نظر...:
آزادی تشکیل نهادهای مردمی از قبیل شوراها؛ سندیکاها؛ اتحادیه ها؛ احزاب و سازمانهای سیاسی یکی از پایه های مهم یک حکومت دموکراتیک برای شکوفایی نو آوریها و تولید اندیشه و اظهار و اعمال نظر اقشار و اصناف و طبقات گوناگون اجتماعی است. بدون وجود سازمانهای مدنی سخن گفتن از دموکراسی بی اساس و بی معناست. لذا در آیین ریشه ای ایران نوین آزادی سازمانهای مدنی و مصونیت رهبران و اعضای سازمانهای مدنی باید تضمین شود و هیچ نهاد امنیتی و اطلاعاتی نمیتواند به بهانه های واهی مانند به خطر افتادن امنیت ملی به این سازمانها تعدی نماید و تنها میتوانند از طریق تشکیل پرونده و ارجاء آن به دادگاه و با محاکمه در دادگاهی ذیصلاح؛ با حضور هیئت منصفه اتهامات خویش را پیگیری نمایند.
تضمین آزادی بیان و آزادی وجود مطبوعات و رسانه های عمومی دولتی و خصوصی و شخصی و رسانه های سازمانهای مدنی؛ اعم از رادیو و تلویزیون و روزنامه ها و مجلات و انتشار کتاب و برپایی سخنرانی ها یکی دیگر از بنیانهای حکومت دموکراتیک هستند و باید در آیین ریشه ای ایران نوین تضمین شوند.
تضمین آزادی تظاهرات؛ اجتماعات؛ اعتصابات از ضرورتهای حاکمیت دموکراتیک بوده و باید در آیین ریشه ای ایران نوین تثبیت شوند.
از سوی دیگر برای تضمین برخورد دموکراتیک و نهادینه کردن فرهنگ گفتمان بدون خشونت میان احزاب و سازمانهای مدنی ؛ هیچ یک از احزاب و سازمانهای مدنی نباید نیروهای مسلح حزبی و یا سازمانی داشته باشند و گرنه گفتمان مسلحانه به جای هرگونه برخورد دموکراتیک خواهد نشست.
تعریف ما از «جمهوری»
در تمامی این کشورها اقتصاد انگلی و طبقات و قشرهای اجتماعی انگلی جایگاه تعریف شده و متاسفانه برتری نسبت به شهروندان درجه ۲ و ۳ را دارا هستند.از نظر ما بحثهای سخیفی که میان سلطنت طلبان و جمهوریخواهان در رابطه با مقایسهٔ جمهوری و سلطنت مشروطه و همچنین ارائهٔ نمونه های گوناگون برای اثبات سخنان خویش در حد «به نظرت این بهتر است و یا آن بهتر است؟» میماند و ارزش و محتوای اینگونه بحثها در ردیف «بحثهای کلامی مذهبی» است. آنچه که هر دو گروه به مردم نمیگویند ساختار حقوقی و مدنی و اقتصادی این سیستم هاست و این در حالی است که تمامی این سیستمها دارای ساختار حقوقی؛ اجتماعی؛ مدنی و اقتصادی همسانی بوده و زیربنای حقوقی؛ اقتصادی و اجتماعی و مدنی کشورهای نمونه را «اقتصاد لیبرال» تشکیل میدهد. محافظه کارترین احزاب و سوسیال دموکرات ترین احزاب در چنین جوامعی به خاطر پذیرفتن اقتصاد لیبرال به عنوان ساختار مالکیت اقتصادی در خدمت حفظ سیستم هستند و حقوق شهروندی همچنان بر اساس قوانین نیاکانی کشورهای غربی تعریف میگردد.
آنچه که در این سیستمها به نام «دموکراسی» به خورد مردم داده میشود «لیبرالیسم» است. به همین خاطر جمهوری غربی با سلطنت مشروطهٔ غربی هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند و دقیقاً به همین دلیل است که سلطنت طلبان و جمهوریخواهان ایرانی در بحثهای خود به ناچار برای استفادهٔ ابزاری از نمونهٔ سیستمهای حکومتی کشورهای عقب مانده که به نام جمهوری و یا سلطنتی شناخته میشوند رجوع میکنند تا همدیگر را منکوب سازند و بی محتوایی و بی ارزش بودن بحثهای میان این دو گروه به این علت است که هر دو گروه «شارلاتانهای شبه سیاسی» هستند که میخواهند مردم را اسیر نامها کنند و به عمد نمیخواهند ایرانیان را با حقوق شهروندی واقعی شان آشنا سازند و خوشبختی و بد بختی را تنها به جمهوریت و یا سلطنت مشروطه ارتباط میدهند. این شارلاتانها بعدها احزابی را تشکیل خواهند داد تا بتوانند به عنوان گروههای لابی ئیست در خدمت کلان سرمایه داران قرار گیرند و مبارزات مردم برای به دست آوردن حقوق اساسی شهروندی را در چهار چوب سازمانهای مدنی برای «چانه زنی» محصور سازند. از نظر ما جمهوری و سلطنت مشروطه هیچ فرقی با هم ندارند؛ زیرا هیچکدام از این دو سیستم حکومتی «حقوق اساسی شهروندی» را به رسمیت نمیشناسند و به تبع این عدم شناسایی نهادی به نام «نهاد پدافند مردم» را نیز نمیپذیرند. پرسش اساسی این است که زمانی که حقوق اساسی شهروندی مردم به رسمیت شناخته نشود؛ چه فرقی دارد که رئیس قوهٔ مجریه را مردم به طور مستقیم انتخاب کنند و یا از طرف احزاب پیروز انتخاب گردد؟ زمانی که منتخب مستقیم مردم (رئیس جمهور) برای تشکیل کابینه باید با احزاب بزرگ معامله کند تا به اعضای کابینه اش رای اعتماد داده شود در واقع مسیر اجرای برنامه ها و اهداف ادعایی خود در پیش از انتخابات را از فیلتر خواسته های واقعی احزاب میگذراند و با توجه به بهترین نمونه های حکومتهای جمهوری و سلطنتی مشروطهٔ اروپایی و آمریکا؛ تمامی احزاب نه نمایندگان واقعی مردم؛ بلکه نمایندگان واقعی شهروندان درجه ۱ تعریف شده در ساختار اقتصادی و اجتماعی آن کشورها هستند؛ لذا تمامی ادعاها و وعده های انتخاباتی رئیس قوهٔ مجریه در دورهٔ پس از انتخابات به دروغ تبدیل میشود.
در حاکمیتهای جمهوری و سلطنتی مشروطهٔ غربی؛ آزادی بیان نه برای پدافند از حقوق اساسی به رسمیت شناخته شده در قانون اساسی و گسترش دایرهٔ حقوق؛ بلکه برای چانه زنیهای بی انتها برای تسهیل زندگی در همان برههٔ زمانی ومکانی و اقتصادی در همان چهارچوب تعریف شدهٔ اقتصاد لیبرالی معنی پیدا میکند و هرگونه حرکت سازمانیافته ای که احقاق حقوق اساسی شهروندی را به صورت قانونی پیگیری نماید؛ در محاکم قضایی بر اساس استناد به همان قانونهای اساسی موجود شکست خواهد خورد و اگر بخواهد از راههای دیگری به پیگیری خواسته های خود بپردازد به نامهایی مانند شورشی و یا تروریست ملقب خواهد گردید.
(ادامه در کامنت بعدی)
ادامه ی کامنت "تعریف ما از دموکراسی"
لذا ما تعریف حکومتها و روشنفکران غرب در رابطه با دموکراسی را نمیپذیریم و ماحصل تلاشهای سیاسی و اجتماعی مردم غرب را به عنوان حاکمیتهای لیبرال میشناسیم که با دموکراسی فاصلهٔ زیادی دارد.
آنچه که در تبلیغات غرب به عنوان دموکراسی معرفی میشود در حد داشتن حقوق مدنی برای مبارزه در چهارچوب اقتصاد لیبرال مانده است و بسیاری از حقوق اساسی شهروندی به «داشتن توانایی» مشروط شده است. به عنوان مثال یک شهروند غربی آزاد است که خانه و سرپناه داشته باشد؛ اما این آزادی به وسیلهٔ اصل «داشتن توانایی خرید خانه» مشروط گردیده است و همزمان با آن عده ای دیگر به طور مادرزاد نه تنها این توانایی را دارند که خانه بخرند؛بلکه توانایی خریدن صدها خانه و کرایه دادن آنها را نیز به طور مادرزادی بر اساس قوانین وراثت نیاکانی مردمان غرب دارا هستند و
بدین سان است که یک شهروند از زمان تولد به صورت شهروند درجه ۱ و ۲ و یا ۳ و .... زاده میشود و آنکه در ته سبد مقیاس درجه بندی شهروندی متولد میشود؛ برای رسیدن به درجهٔ ۱ شهروندی باید از هفت خوان رستم بگذرد. این سیستم همیشه در حال بازتولید فقر است و بخش بزرگی از سرمایه ها از «عدم داشتن توانایی» بخش وسیعی از مردم ارتزاق میکنند. اقتصاد لیبرال حتی به فرهنگ سازی نیز به چشم کالا مینگرد و با نگاهی ساده به بسیاری از تولیدات فرهنگی غرب به سادگی میتوان به وجود «تولید فرهنگ و ادبیات بنجل» پی برد. حتی ساختارهای مدنی نیز قابل خرید و فروش هستند و میتوان رای احزاب در پارلمان را با کمک مالی انتخاباتی پیشاپیش خرید. بخشهای کلانی از سرمایه ها بر روی «فقر مردم» سرمایه گذاری میشوند. در هیچیک از کشورهای غربی حقوق اساسی شهروندان به طور یکسان تعریف نشده است و این دقیقاً همان نقطه ای است که دموکراسی ادعایی غرب رنگ می بازد و رنگ غلیظ لیبرالیسم اجتماعی و اقتصادی از زیر آن بیرون می آید. آزادی سازمانهای مدنی در چهارچوب لیبرالیسم اقتصادی تعریف میشوند و کار سازمانهای مدنی به «چانه زنی» برای رسیدن به حقوق اساسی شهروندی محدود میگردد.
بنا بر تعریفی که ما از دموکراسی داریم؛ حقوق اساسی شهروندی مردم ایران باید در قانون اساسی به رسمیت شناخته شوند و آزادی سازمانهای مدنی نه برای رسیدن به حقوق اساسی شهروندی؛ بلکه برای حفظ آن از گزند هجوم موسسات مالی و صنعتی از طریق دولتها و نمایندگان مجلس و احزابی است که به عنوان دلالان این قدرتهای اجتماعی و اقتصادی به صورت تصویب لوایح ضد مردمی؛ آنها را به قوانین و یا تبصره های قانونی برای مخدوش کردن حقوق اساسی شهروندی تبدیل نموده و گام به گام موجبات باز تولید فقر و بوجود آمدن شهروندان درجه ۱ و درجه ۲ و حتی فراتر آن را فراهم سازند.
از نظر ما داشتن ۴ حق اساسی و ضروری زندگی در قانون اساسی باید به عنوان حقوق شهروندی به رسمیت شناخته شوند.
۱- حق شهروندی استفاده از خدمات ضروری پزشکی رایگان برای تضمین سلامت جسمی و روانی شهروندان.
۲- حق بهره مندی از خانهٔ رایگان برای هر خانوادهٔ ایرانی.
۳- حق شهروندی بهره مندی از آموزش و پرورش رایگان برای تمامی شهروندان ایران.
۴- حق شهروندی بهره مندی از کمک هزینهٔ تامین زندگی شرافتمندانه در شرایط ناتوانی.
لذا از نظر ما با به رسمیت شناخته شدن این حقوق؛ وظیفهٔ احزاب سیاسی و سایر سازمانهای مدنی نه مبارزه برای رسیدن به این حقوق؛ بلکه برای رسیدن به حقوقی بالاتر از آنها معطوف خواهد شد و جامعه از سلامت جسمی و روانی بسیار بالایی برخوردار شده و میزان جرایم اجتماعی و ناملایمات درون خانواده های ایرانی به شدت کاهش خواهند یافت.
بدون به رسمیت شناخته شدن این حقوق اساسی و ضروری شهروندی؛ فقر و عدم سلامتی جسمی و روانی و در نتیجه عدم استقبال از آموزش و پرورش همچنان به عنوان معضلات بزرگ اجتماعی باقی خواهند ماند و تمامی مبارزات سیاسی و مدنی و اجتماعی تبدیل به ابزاری ناکار آمد خواهند گردید. از نظر ما آنهایی که دموکراسی را تنها در وجود آزادی بیان و آزادی احزاب و سازمانهای مدنی و آزادی انتخابات و یا جمهوری و سلطنت پارلمانی جستجو میکنند آب در هاون میکوبند و مفهوم لیبرالیسم را با دموکراسی یا تشخیص نمیدهند و یا در پی فریب مردم هستند.
برای پشتیبانی از رفاه ملی؛ نمیتوان به اقتصاد لیبرال و اقتصاد انگلی روی آورد. در شرایط کنونی اقتصاد حاکم بر ایران تبدیل به اقتصاد انگلی تجارت کالاهای خارجی و واردات بی رویه شده است و تمامی مراکز تولیدی صنعتی و کشاورزی در معرض خطر نابودی کامل قرار گرفته اند و خطر اقتصاد لیبرال نیز کمتر از آن نیست.
همکار گرامی آقای کاوه جویا،
من هر مقالهای را میخوانم، از هر جنبهای که مخالف یا موافق آن باشم، هر زمان که موقعیتش را داشته باشم و لازم بدانم، نظر خودم را مینویسم و شما نمیتوانید به من حکم کنید که نظرم را چگونه بنویسم و چه بنویسم و چه ننویسم.
من کم یا زیاد با سایتی همکاری میکنم که برای خودش قوانینی دارد و هرگاه این قوانین و ضوابط از سوی هر کسی نقض شود، هر زمان که متوجه آن شوم، به نقض آن قوانین اعتراض میکنم، خصوصا زمانی که این کار از سوی مسؤلین و گردانندگان سایت باشد. متاسفانه شما از جمله کسانی هستید که مکررا قوانین سایت را زیر پا میگذارید.
چه شما و چه هر کس دیگری، اگر مقالات کهنه و قدیمی چندین سال پیش را منتشر کند، من اعتراض کردهام و خواهم کرد زیرا یکی از ضوابط سایت است که زیر پا گذاشته میشود.
من و شما هیچ آشنایی با هم نداریم. شما از سابقه کاری من در سایت بیاطلاعید و نمیدانید
آقای اژدر بهنام گرامی، با سپاس برای توجه تان،
پس خوب است برای مخالفت با محتوای یک دیدگاه، به بهانه های نادرست دست نیندازید و حرف دلتان را بزنید، که شما با محتوای دیدگاه دکتر جوادی مخالفید و خواهان آنید که چنین دیدگاه هایی در ایران گلوبال منتشر نشوند. آنگاه بحث بر مدار صداقت قرار می گیرد و من هم می توانم بر همین مدار با شما گفتگو کنم و بگویم که جلوگیری از نشر دیدگاه ها رویکردی غیر دموکراتیک است و البته در عصر کنونی ناممکن. بهتر است دیدگاه های مخالف را تحمل کنیم و از آنها برای بهسازی دیدگاه خود سود بریم.1 ـ شما در گذشته نیز از نوشتارهای روشنگرانه ای که از دانشمندان معتبر زبانشناس و تاریخدان درباره ی فرهنگ و زبان آذربایجان در این رسانه منتشر شده، ابراز ناخوشنودی کرده اید. گاهی به بهانه ی قدیمی بودن نوشتار، گاهی به عنوان اینکه نویسنده مدیر خوبی نبوده است! (درباره ی نوشتار دکتر منوچهر مرتضوی)، ...این بار هم به ایراد "تیتر" متوسل شده اید ! بدون اینکه توجه کنید که تیتر نوشتار بطور کامل بر فراز آن درج شده است. توضیح اینکه از نوشتار ارزنده ی دکتر عباس جوادی هیچ چیزی کم و کسر، یا به قول شما "جعل" نشده، بلکه تیتر توضیحی دیگری که کاملاً با محتوای نوشتار سازگار است، برای جلب توجه خوانندگانی که به پیگیری بحث شیوه ی "تاریخ نویسی" محمدتقی زهتابی علاقه مندند، به بالای نوشتار افزوده شده است. کاری که در عرف مطبوعاتی کاملاً رایج و مجاز است.
2 ـ نوشتار منتشر شده، پیشنهاد یکی از خوانندگان ایران گلوبال بود، که آن را به همین شکل فرستادند و من هم پس از بررسی منبع انتشار آن را سودمند دیدم.
3 ـ اینکه می گویید منتشر کننده نسبت به محتوای مطلب پاسخگوست بسیار شگفت انگیز است! انتشار یک نوشتار الزاماً به این معنی نیست که منتشرکننده با همه ی آن موافق است. خیلی وقت ها کسی نوشتاری را که با محتوای آن کاملاً مخالف است، منتشر می کند، تنها برای آگاهی رسانی. آقای بهنام گرامی، از شما که از قرار معلوم سالهاست از دست اندرکاران ایران گلوبال هستید عجیب است که صرف انتشار یک نوشتار را دلیل "ضمانت" تمام آن نوشتار بدانید! اگر با نوشتاری مخالفید، شما هم دیدگاه تان را بنویسید. منتشر کننده و نویسنده هم اگر بخواهند، به شما پاسخ می دهند. طبق اصل آزادی بیان شما حق ندارید نویسنده ای را برای بیان اندیشه اش به پاسخگویی اجباری فراخوانید.
مورد مسئولیت نویسنده و گاه منتشرکننده موقعیتی است که در نوشته ای جرمی واقع می شود. مثلاً به کسی اتهام دزدی زده می شود، که اگر نویسنده نتواند این اتهام را ثابت کند، مرتکب جرم "افترا" شده و مسئولیت دارد و باید پاسخگو باشد. اما آن "مسئولیت" که شما از آن یاد کرده اید، شبیه کار دادگاه های تفتیش عقاید قرون وسطی و دادگاه های انقلاب جمهوری اسلامی است که کسی را به صرف ابراز یک عقیده به "پاسخگویی" می کشند!
آقای بهنام گرامی، اگر دیدگاهی که شما از "مسئولیت" نویسنده و منتشر کننده دارید در جایی حاکم شود، مطمئناً در آنجا نشانی از آزادی اندیشه و بیان بر جای نخواهد ماند.
آخر مگر دکتر جوادی چه نوشته است که باید در برابر شما "مسئول" نوشته اش باشد؟
پس اینکه می گویید "اصولا باید در مقابل سؤالات و انتقادات کامنت نویسان پاسخگو باشید" یک سخن خودکامانه است. این "باید" شما پایه و بنیادی ندارد. همانگونه که هیچکس نمی تواند کسی را به نوشتن کامنت مجبور کند و بگوید "باید کامنت بنویسی"! همینگونه هم کسی نمی تواند نویسنده ای را مجبور به پاسخ دادن به پرسش منتقدین نمایدو این از لوازم اصل آزادی بیان است.
3 ـ گذشته از این موارد بنیادی، که بازگویی آنها را در برابر گفتار نادرست شما لازم دیدم، باید بگویم که من به بحث در زمینه هایی که در محدوده ی آگاهی من است بی علاقه نیستم. اما بحث فرهنگ و زبان امروز به رشته ای تخصصی تبدیل شده و چنین نیست که کسانی که دانش آموخته ی این رشته ها نیستند بتوانند نظری قطعی در این زمینه ها بدهند و ابهاماتی را روشن نمایند. این که بحث علمی و کارشناسی را به عوام و ناکارشناسان بسپاریم جز جدل های بیهوده ثمری ندارد. از همین رو من در اندازه ی توان خود کوشیده ام بحث های پرتنش قومی را از راه انتشار آرای دانشمندان برجسته ای، که از قضا بیشترشان هم آذربایجانی هستند، به سطح علمی بکشانم، تا به این شیوه به نشر آگاهی های درست و کارشناسانه یاری و جلوی کینه پراکنی های بی پایه ی قومی گرفته شود. من در ریزه کاری های علمی چون زبانشناسی، که در تخصص من نیست، وارد نمی شوم و ترجیح می دهم دیدگاه های کارشناسان این رشته را بشنوم و بیاموزم و دیدگاهی را که منطقی تر می یابم برگزینم. به دیگر ناکارشناسان هم همین توصیه را می کنم.
Anonymous گرامی،
1- حمله داعش به کوبانی می بایست دفع میشد. و شد. با جان قربانیان بسیاز.
2- سیاست ترکیه در حمایت از داعش نادرست است. و غلط هم بود.
3- کردهای ترکیه مبارزه ی مسلحانه را لازم است کنار بگذارند و به مبارزات مدنی روی بیاورند.
4- من مدرکی ندارم که بدانم کردهای ترکیه چه روابطی با حکومت ایران دارند. اگر داشته باشند نادرست است. یک جنبش ضد تبعیض باید «مستقل باشد و تنها و تنها به ملت خود اتکاء کند».
5- بمباران ترکیه نادرست است. دولت باید به مذاکره برگردد. هم دولت و هم کردها. هرچه درنگ کنند به زیان مردمان فقیر و بیچاره است.
6- نظریات خود را همیشه بموقع هنگام رخداده های روز نوشته ام و بر درستی آنها تأکید میکنم.
ساغ و سلامت باشید
جناب مسئول کامنتها هیچ اشکالی در این جملە وجود ندارد این جملە یک جملەی مناقشەای است شما در این سایت اجازە دادەاید صراحتأ بە بخش بسیار زیادی و چند میلونی کورد توهین شود هر روز در این سایت بە شعور اعضا و هوداران پ ک ک توهین شدە است آنها را پان اتراک دزد ، قاچاخچی، سر گردنە بگیر ، تروریست ، باج گیر ، آدم کش و 1000 توهین دیگر کردەاند با دست و دل بازی شما آن را انتشار دادید این توهین ها تنها مختص پ ک ک نبودە بە دمکرات ، کوملە و رهبران ملت کورد از کوچک و بزرگ توهین شدە ، حال فکر میکنی کسانی کە اعضا و یا بە یکی از این احزاب کە میتوان گفت تمامی مردمانکورد در یکی از این احزاب متشکل هستند توهین بە شعور و احساس و درک آنها نیست ؟؟
در ضمن هیچ گونە توهینی در این جملە من کە در مناقشە بیان شدە دیدە نمیشود و کاملأ سیاسی است ،،جملەی من
اشک تمساح شما از ناتوانی شماست نە از درک فهم و شعور و اعتقاد شما!
با سلام ( آنکه خود را به خواب زده است رانمی توان بیدار کرد ولی به خواب رفتگان را میتوان بیدار کرد ) نمی دانم از کیست و علاقمنم که بدانم از کدام دانشمندی گفته شده لطفا" هرکه میداند بنویسد پیشاپیش( تشکورلر) قابل توجه کلیه پان آزریستها .
دوست عزیز ائلیار...همانطور که میدانید این کتاب را از اینترنت بطور ساده می توان دانلود کرد.. جا دارد که از آقای جوادی پرسید که کدام قسمتها و یا صفحه های این کتاب فهمیدنش سخت هست که ما این صفحه را در این جا در معرض عموم بگذاریم و بعد نتیچه گیری کنیم که این کتاب , کتاب کلیله و دمنه قدیمی است و یا کتابی است که بقول شما ( بسیار راحت و روان نوشته شده )..به عقیده من , آنچه که آقای جوادی به (( سخت فهمیدن )) اشاره می کند , ربطی به زبان نثر این کتاب ندارد. آنچه که برای آقای جوادی فهمیدنش و درک کردنش آسان نیست , «« حقایقی»» است که آقای زهتابی بطور ساده و علمی با زبان راحت وروان بیان میکند که با عقاید آقایان جوادی ها مغایرت دارد . این نا باوری های عقیدتی است که آقای جوادی نمی تواند و یا نمی خواهد درک بکند. و تنها راه چاره همان است که دکتر علی اصغر زاده به عنوان (( راسیسم علمی))
اشاره میکند که ما الان شاهدش هستیم. این آقایان بخاطر اینکه به این باورهای پان فارسیستی آریامهری را یک سر و صورت علمی بدهند ........ این افکار را بصورت یک مقاله به اصطلاح ( علمی وار ) به بیرون می دهند. کارهای این آقایان , ما را به به محققین علمی استالین می اندازند که در یک مقاله به اصطلاح « علمی» اعلام کردند که انسان دارای ژنهای (( کارگری )) و ژنهای (( بورژوازی)) هست. دوست عزیز ائلیار.. باز هم خیلی ممنون که افشا گری های این آقایان را بیشتر از همه به دوش میکشید...مشتاقانه منتظر نوشته های شما هستیم...خوشام:
مسئله بغرنجی نباشه. اگه ایشون تشریف آوردند، سلام مرا برسانید و از طرف من برایش آرزوی سلامت دارم. خداحافظ.یارگیر جان، پیامی برای آهنگر دادم ولی هنوز پاسخی نگرفته ام.
یارگیر:
مضمون پیامت چی بود؟
خوشنام: نوشتم، جناب آهنگر، لطف کنید به پاسخهای کامنت نویسان پاسخ دهید! در این کتاب، تاریخ بنادرستی بیان شده ومن با همه اش موافق نیستم. مخصوصاً، آنجا که از اتصالی « Kurzschluss » بحث شده. و میخواهم در مورد آنها گفتگو سازنده و دوستانه ایی انجام گیرد.
اما جناب آهنگر تابحال پاسخی نداده.
یارگیر:
من اگر جای شما بودم یک زنگی بهش میزدم.
خوشنام:
نظر خوبیه!
خوشنام:
الو، بله من خوشنامم و میخواستم با جناب آهنگر صحبت کنم.
خانم آهنگر: ایشون بعد از ناشتایی با دست چپش بمن اشاره کرد که دست راستش کمی میلرزد و تارهای صوتی اش بعلتی نامشخص گرفته اند و هر چه زودتر میرود و سری به اورژانس میزند. بع از اون دیگه نه من از او پیامی گرفته ام ونه زنگی.
خوشنام:
ای وای! خدا بد نده! امیدوارم
یارگیر:
دیگه مسئله حل شد.
جمال گرامی، صادقانه بنویسید که اگر کسی شما را خطاب قرار داده و جمله زیر را بنویسد، آن را توهین به خودتان تلقی نمی کنید:
اشک تمساح شما از ناتوانی شماست نە از درک فهم و شعور و اعتقاد شما!
مریض، متوهم ، حامله و گروگان باند دلواپس ها ، اختلاسگران و سپاه جنایتکار است.
امروز اراده کنند فردا سکته کرده و مرده است.
کسی که هیچوقت شخصیتی به جز عقده و کمبود نداشت و فلج شدن دست اش این عقده را به سرحد بی نهایت رساند.
صرفنظر از این چنین نوشته آقای عباسی, خاصیت منفی آقای کاوه جویا هم قابل بحث است. آقای جویا غیر از افکار و تصورات منفی به تر کها چیز دیگری ندارد که خود تفکر حاکم رضاخانی قرن اخیر است که با پیشرفت وسایل ارتباط جمعی هر روز کم رنگ تر میشود.
«تیتر انتخاب شده از سوی آقای کاوه جویاست-که بر اساس اعتقادات خود برگزیده است.» لازم است در صورت عدم حضور نویسنده پاسخگوی «تیتر» خود باشد. آقای بهنام مسئولیت منتشر کننده را به حق یاداوری کرده و بهتر است آقای جویا مسئولیت خویش را در برابر سایت و خوانندگان بعهده گیرد.
آقای عباس جوادی نوشته کتاب ذهتابی سخت فهم است و به ترکی آذری باکو نوشته»:
این نوشته از لهجه ی باکو هم فاصله دارد که «لفات روسی» در آن وجود دارند. ذهتابی تا توانسته از این لغات استفاده نکرده است. بل توجه خود را به ترکی جنوب معطوف داشته.12- اتفاقا زبان کتاب بسیار راحت و روان است. همه ی لغاتی که ما فارسی خواندگان ایران در مسایل «تاریخی-اجتماعی-اقصادی-سیاسی» استفاده میکنیم در این کتاب با استادی تمام بکارگرفته شده است. کتاب تاریخ کهن ترکان ایران در زبان اصلی از نظر شیوایی نثر یکی از نوشته های ماندگار زبان ماست. این اثر راه نوشتن مقالات علمی در زمینه ی علوم اجتماعی را به روی روشنفکران و قلمزنان ما گشوده است.
با این توضیح حکم «سخت فهم- و لهجه ی باکو» هم بی اساس است. زبان نوشته ی ذهتابی «زبان کتابت است - نه زبان شفاهی. و
درست هم آن است.» لابد آقای جوادی دوست دارد کتاب به زبان شفاهی نوشته میشد.
ولی تمام آموخته های «زبانشناسی» خود را فراموش کرده که زبان یک کتاب تاریخی زبان کتابت و کتبی ست نه زبان شفاهی.
اکنون در ادبیات «شعر و نثر» بخشی از نویسندگان میکوشند زبان کتبی را به زبان شفاهی تا حد ممکن نزدیک کنند- که من هم یکی از آنها هستم. این کار در تاریخ و علوم اجتماعی در حقیقت همان است که ذهتابی در اثر خود کرده و از «سره نویسی» من درآوردی دوری جسته است. زبانی انتخاب کرده که برای تحصیل کردگان آذربایجانی که اندکی در زبان خود مطالعه دارند به راحتی
قابل فهم و شیرین است. جوادی که در متون ترکی تخصص دارد ، شگفت انگیز است که زبان کتاب را «سخت فهم» میداند.
13- عنوان نوشته خارج از یک عنوان «نقدی» به یک اثر تاریخی ست که تقصیر نویسنده نیست ، منتشر کننده - آقای کاوه جویا « بر اساس تفکرات ملی گرایی رسمی و رایج خود برگزیده است».
14- «وجود اقوام آسیانی» در هنگام تشکیل دولت ماذ-و هزاره ها قبل از آن در منطقه، از مسایلی ست که تاریخ نویس بی طرف رئیس نیا نیز در کتاب « آذربایجان در سیر تاریخ » بدان اشاره کرده و متفق القول بودن بسیاری از تاریخ دانها را در مورد این مسئله -ذکر کرده است. جوادی انگار «خبری از این مسئله ندارد و یا بدون دلیل آن را ندیده میگیرد». برای اهل فن چنین برخوردی تنها می تواند یک نگرش ایده لوژیک باشد- که تکلیف اش مشخص است.
15-«ملی گرایی آریامهری» ، نخست با تئوری « پارسیان ترک زبان شده» به آذربایجان نزدیک میشوند و نام «آذری » به معنای تاتهای ترکی زبان شده را مثل نقل و نبات همه جا پخش میکنند. وقتی نگرفت مثل جوادی می نویسند «بله ، ما به خاطر زبان ترکی خود -ترک هستیم- اما با وارد شدن ترکها زبان ما ترکی شده» است. آقا جان شما قبل از این ادعا باید مشکل خودتان را با «اقوام آسیانی هزاران ساله ی ساکن در منطقه» حل کنید. بعد ادعا کنید که ترکها آمدند و آذربایجان ترکی زبان شد.
آخه هر چیز حساب کتاب دارد.« باش چووالدان دییل کی. »
16-چه کسی گفته حرفهای دختر مصطفی کمال، دلیل درستی «تئوری های تاریخ و زبان» است؟
آیا شما نمیدانید در مورد علوم زبان و تاریخ تئوریهای زیادی مطرح اند و نباید تکلیف آنها را با استناد به نظریات این و آن سیاستمدار تعیین کرد. حرفهای دختر کمال اتا ترک یا هرکس دیگر ربطی به «اثبات درستی یا نادرستی» یک تئوری ندارد. واقعا درک این موضوع این قدر سخت است؟
17- علت طرح شدن تئوریهای جدید در «تاریخ و زبان» عدم حل درست مسایل در این عرصه بود. بدیهی ست که هرکس میتواند منافع خود را در هرجایی که می تواند جستجو کند. ناسیونالیسم آریا مهری- ناسیونالیسم ترکی روشن است که راحت ننشته بودند. اما علم و تئوری مسئله ی ناسیونالیسمها نیست- مشکل خود دانشهاست.
18- ذهتابی در نظریات سیاسی یک ملی گرای آذربانی ست- اما او نژاد پرست نیست. و همه ی انسانها را برابر میداند. و خواهان رفع تبعیض از انسانهاست.
19-در زبان شناسی سئوالی مطرح است: آیا زبانهای اتصالی اول پدید آمده اند یا زبانها غیر اتصالی؟
کدام یک مادر آن دیگری ست؟ یا هر دو گروه جداگانه و همزمان پدید آمده اند؟
اینها مسایل علم زبان شناسی ست و ربطی به نژاد پرستی ندارد. و سئوالات پاسخ علمی لازم دارند. هر اهل فنی جواب خود را دارد.
اینکه ذهتابی یا کسانی مثل او زبانهای اتصالی را مادر زبانهای غیر آن میدانند تئوری خودشان است و حق شان.
اصلاحات را باید از درون خودمان شروع کنیم ما ایرانیهااز قانون و نظم بیزاریم فقط بلدیم از حکومت ایراد بگیریم ولی منتقد خودمان نیستیم
بله این است ماهیت و سرشت نکبت بار و ضحاک وارانه امپریالیست های ۵+۳(+اسراییل و ژاپن) که برای حفظ منافع بیشترشان در منطقه خاورمیانه به حمایت حکومت سلطه گرو چپاول گرعوامل نقاب اخوند بر چهره نهاده و زیر البسه اخوند استتار شده و در ایران مستقر شده شان شتافتند و مهر تایید برچپاولها و کشتارها و اعدام ها مردم ایران زدند !
وای به حال مردمی که سالهای سال هزینه های سوپر میلیاردها دلاری جنگ برای تصرف مناطق امپریالست خواه از سلطه شوروی واسلام بازی و اتم بازی ها و مشقت تحریم های اقتصادی رابا پای منبر نشیی و چشم و گوش و مغز وغیرت فرهنگ و ماهیت انسانی خود در مقابل داشتن منزل در بهشت ولاس زدن با هوری های بهشتی را با کمال میل پرداخته اند و مانند ادمک های پبنه ای وعروسک های تاترهای مذهبی به روضه گرفتن و یارانه پرستی و سبد کالا پرستی مشغول بوده اند! ایا کسی در دیار ادم پنبه ای ها توانایی این دارد ازخودش بپرسد حداقل از چندین هزار نفر سران دزدان اخوندی چگونه فقط این هشتصد نفر از دزدهای میلیارد دلاری از تحریم خارج شده اند و اسم و اسامی این دزدان سوپر میلیارد دلاری و شغلی دارند چه بوده چیست ؟ و چگونه امبریالیست ها به اسامی دقیق این موجودات اسلامی دسترسی پیدا کرده اند؟ امپریالیست ها نمی گویند این تحریم شدگان در بانک هایشان در اروپا و امریکا و کانادا و روسیه و چین وژاپن حساب بانکی با پول های چپاول شده با عددها و ارقام نجومی داشته اند! بار دیگر چراغ سبز خارجیان به چپاولگران مال ومنال و ثروت ملی ادمک پنبه ای ها روشن میشود که هرچه قدر بدزدید درب و صندوق های بانک های امپریالیستی اماده انبار کردن پولهای شما دزدان را دارد!با سلام آقای ائلیار: هم سوال است وهم نه به هر حال ایا در عین العرب (کوبانی) تمامی مردم به ترکیه تخلیه نشدند و فقط دو گروه درگیر پ ک ک و ایشید ( داعش) باقی نمانده بود که بعد از بمبارانهای هواپیماهای امریکائی داعش عقب رانده شد و پ ک ک توانست با کمک حکومت ایران امضا جمع کند و در داخل ترکیه طرفداران پ ک ک توانستند اوضاع بلبشور ایجاد کرده ودر زمانی که پ ک ک و دولت در آتش بس هستندهمه صحبت ها به کنار رفت وتوسط (لفظ جهانی تروریستها)یعنی پ ک ک همه اینها انجام شد آیا صحیح نیست؟؟
با سلام آقای ائلیار: هم سوال است وهم نه به هر حال ایا در عین العرب (کوبانی) تمامی مردم به ترکیه تخلیه نشدند و فقط دو گروه درگیر پ ک ک و ایشید ( داعش) باقی نمانده بود که بعد از بمبارانهای هواپیماهای امریکائی داعش عقب رانده شد و پ ک ک توانست با کمک حکومت ایران امضا جمع کند و در داخل ترکیه طرفداران پ ک ک توانستند اوضاع بلبشور ایجاد کرده ودر زمانی که پ ک ک و دولت در آتش بس هستندهمه صحبت ها به کنار رفت وتوسط (لفظ جهانی تروریستها)یعنی پ ک ک همه اینها انجام شد آیا صحیح نیست؟؟إز يكي پرسيدند نامت چيست گفت دائيم سرهنگه،،، يعني حساب دستت باشد أقاي جوادي نيز اول كار رزومه كاري مينويسند تا مغرضان ومعاندان و جاعلان و غير خودي ها خود را جمع وجور كنند ، خوبه به مقام ميزا جواد آغا كه مرتجعترين آخوند دوره بعد إز مشرو طييت تبريز بود اشاره ننمودند ،،، از آقاي ائليار ممنون كه كارمان را آسان نموده اند وحق مطلب را ادا، پاسخ نويسنده را منتظريم
بە مسئول کامنتها اینجناب فراموش نمیکند هر چند وقت از گاهی بە ما تذکر دهد ،،،،
دوستان عزیز، امکان کامنتها واقعا به شما تعلق دارد. هدف ما ایجاد محیطی دوستانه برای تبادل نظر است. آزادانه نقد و نظرخود را بنویسید. یک دروغ بزرگ ، امکان کامنتها بو شما تعلق دارد و بە تفکر شما و بە دل خواه شما هر کامنتی کە باب طبعتان نباشد با دست و دل بازی میتوانید سانسور کنید در این بخش سایت پان تورکها آزادانە بە مبارزەی ملت کورد تاختند ، احزاب ملت کورد را تروریست خواندن ، قاچاخچی گفتن فروشندەی مواد مخدر گفتند ، ملت کورد را فریب خوردە ، سادە و زیادە رو خطاب کردند آب از آب تکان نخورد و کامنتهای آنها یکی پس از دیگری در ضدیت کور با ارمنیی و فارس و روس پخش شد
و جوابهای چند کامنت نویس کورد نیز بدون دلین سانسور شد و بە نام مسئول کامنتها یک طرفە اعلام شد کە کامنت سانسور شدە حاوی توهین بود در جواب ما کە گفتیم از گز و این میدان کامنت حاوی توهین ما را پخش کنید و ما را یک قطرە ان کنید کە از شرم توهیناتمان بە زمین رویم ولی انگار نە انگار بە ما حق دهید بە بی طرفی شما در نگاهتان بە کامنتها شک کنیم اگر چە کیانوش توکلی برای شما نیز چک سفید بکشدمقاله روشنگري بود،فكر مي كنم كساني كه بعد از توافق ، براي روحاني دست زده اند حالا بايد دستهاي خسته شان را پايين آورده باشند ، خوشحاليان بايد تا حالا دانسته باشند ،رژيم زهر خورده توان نيش زدن به داخلي ها را دارد، دو حمله تروريستي عوامل رژيم به ( كوموله ) از ماهيت زهر خورده اين نظام حكايت دارد، ،اعدام هاي افزايش يابنده ،گراني و عدم توافق حتي در اعلام كردن مبلغ آزاد شده ،نشان از عدم تقيير در اقتصاد رو به ويراني رژيم دارد،
رژيم زهر خورده و ضعيف شده را تنها با حمله حده اكثر مي توان از پا در آورد،
از انتشار مقاله خواندنی و پرمایه دکتر جوادی سپاسگزارم. جعل واقعیات تاریخی در نوشته های آقای زهتابی که موچب گمراه شدن تعدادی از اشخاص کم سواد و متعصب شده باید روشنگری شود. متاسفانه کسانی میخواهند هرطور شده جلو این روشنگری ها را بگیرند و مانع از انتقال آزاد اطلاعات در ایران گلوبال و جاهای دیگر بشوند. بهتر است این کسان بجای کوشش در جلوگیری از نشر واقعیات تحقیق کنند و پاسخ منطقی بدهند. البته حتی یکی از این کامنت نویس های متعصبی که علیه این مقاله نوشته اند کمترین تخصصی در تاریخ و زبانشناسی ندارند. حالا چطور می آیند بدون استدلال منطقی به نظر سنجیده یک دکتر زبانشناس فرهیخته حمله ور میشوند؟! خود دانند!
واقعیت اینه که این نوشته آقای دکتر جوادی آش درهم و برهمی است که تهش چیزی به آدم نمی دهد. بیشتر شبیه آن قبیل آشهایی است که آب زیادی به آن بسته اند ولی از مواد خوراکی چندان خبری نیست. برای این که یک تئوری رد شود، نیاز به دلایل علمی هست نه تمسخر و مضحکه. این حرف که به ریش آدم می خندند یا جوک گفتن راجع به آمازون یا پرداختن به تعلقات سیاسی نویسنده اثر، بیشتر نشان دهنده عصبیت آقای دکتر است تا هر چیز دیگر. من به رغم این که کتاب مرحوم زهتابی را خوانده ام، ولی هیچ صلاحیتی در خود نمی بینم که بندی از آن را رد کنم یا از آن دفاع نمایم. بسیاری دیگر هم یقینا شرایط من را دارند. لذا، ای کاش آقای دکتر جوادی به جای درازنویسی، به نقد کتاب می پرداخت و اشخاص واجد صلاحیتی هم که تئوریهای دکتر زهتابی را قبول دارند به دفاع از آن. این جوری به جای صحبتهای غیبت گونه فاقد ارزش، شاهد بحثی مفید و علمی می بودیم.
اما اینکه آقای دکتر، ترک بودن مردم آذربایجان را قبول دارند و از حق تحصیل به زبان مادری دفاع می کنند، نکات مثبت نوشته است. تماما هم نباید با دید منفی به مقاله نگاه کرد.خانمها و اقایان ترک .این داستان ترک و پارس را این همه گش ندهید و کار را مانند ادولف هیتلر و یا مرحوم استالین و رفیق مائیو و یا همین صربها تمام کننید و این چدند نفر پارس تهران نشین را روانه اردوگاه مرگ و کوره های ادم سوزی کننید . تا کی میخواهید در باره پار س حرف بزنید ؟ من از بی عمل شما خسته شدم . شادروان بختیار سمبول ازای خواهان را نظام پلید محمدی گشت شما هم دست بکار شده و مزاحمان پارس را از بین ببرید . مانند ملیونها انسان که در سیfر ی از بین رفتند .اره جانم کی به کی است .
من از نویسنده مقاله یک سوال داشتم:
آیا قومی بنام قوم پارس داریم یا نه؟ یا اینکه شما پارس را مترادف با ایران میدانید.