Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

اين آقآ مثل اينکه فرق بين حقوق شهروندى وحقوق مليتى را هنوزيا نمى داند يا خودش را به کوچه على ............ آقا ،مليتهاى
داخل اين جغرافيا دنبال صدقه حقوق شهروندى نيستند بلکه خوا ستار حق تعين سرنوشت مى باشند.در کدام دنشگاه ايران کار علمى
انجام مى گيرد؟ اين استادان جز تکرار نظرات باطل شده ٨٠ سال پيش کاره ديگرى از دستشان بر نمى آيد . ׳

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

آقای جویای گرامی،
از این که حوصله کردید و از پاسخ‌هایی که دادید و مرا قانع نکردند و از بی‌پاسخ گذاشتن اکثر پرسش‌ها، ممنونم.
امیدوارم شما هم اندکی بیشتر در مورد مسؤلیت‌های روزنامه‌نگاری و مسؤلیت‌های اخلاقی و نسبت دادن تفکرات ناموجود به طرف مقابل گفتگو بیاندیشید.
شاد و تندرست باشید.

نوشته شده توسط: کاوه جویا

آقای اژدر بهنام گرامی، پاسخ همه ی پرسش هایی که نوشته اید در کامنت های پیشین من آمده است. اینکه این پاسخ ها شما را قانع نکرده اند دیگر گناه من نیست! نوشته اید: " آقای جویا این توضیح، درخور خود شما بوده ولی برای من به هیچوجه قانع کننده نبود". خود می گویید که من توضیح داده ام، اما توضیح من شما را قانع نکرده است. من پاسخ خود را داده ام، شما قانع نشده اید. اصراری هم ندارم شما را قانع کنم. روشن است که پاسخ من برآمده از دیدگاه من است و لزوماً نمی تواند هر کسی را قانع کند. من هم از توضیح شما درباره ی برخورد دوگانه تان در موضوع "تیتر" به هیچ وجه قانع نشده ام. امیدوارم واقعیت تفاوت اندیشه ها را دریابید و نکوشید تا همه را با زور به قالب خودتان درآورید. از آنجا که در کامنت های شما تکرار و خشم می بینم، برآنم که ادامه ی گفتگوی حاضر با شما سودی در بر ندارد.

نوشته شده توسط: Anonymous

حمید احمدی نیز، استاد دانشگاه تهران با اشاره به بخشی از خاطرات سرگرد ابراهیم نوروزاف(افسر اطلاعات ارتش سرخ شوروی و اهل باکو) مینویسد:


قابل ذکر است که محمود پناهیان(رئیس گروه سربازگیری برای فرقه‌ی دموکرات)، پس از فرار به شوروی، در سالها دهه‌ی 1350 شمسی در یک ماموریت از باکو به بغداد اعزام شد و در آنجا ضمن همکاری با رژیم بعث عراق به تأسیس یک گروه سیاسی به نام «جبهه‌ی ملی خلق‌های ایران» دست زد و شبعه‌هایی از آن به تبلیغ قوم‌‌گرایی در آذربایجان، کردستان، بلوچستان و خوزستان ایران پرداخت. مدتی بعد، محمدتقی زهتابی چهره‌ی شناخته شده‌ی پان‌ترکیست(که در شاخه‌ی جوانان فرقه‌ی دموکرات فعالیت داشت)، به پناهیان پیوست و در بغداد در رادیوی گروه او به تبلیغ اندیشه‌ای پان‌ترکی پرداخت و در دانشگاه بغداد نیز تدریس کرد. وی پس از سقوط شاه به ایران بازگشت و به ترویج افکار پان‌ترکی در تبریز مشغول بود، و همو بود که با تکیه بر نوشته‌های پان‌ترکی و تاریخ‌نگاری‌های تخیلی محافل پان‌ترکی باکو و استانبول-آنکارا، و سرهم‌بندی حوادث پراکنده‌ی تاریخی و تحریف آنها تلاش کرد کتابی به نام «تاریخ باستانی ترکهای ایران» تهیه کند، که اصولاً آذربایجان ایران را از حوزه‌ی تمدن ایرانی خارج می‌کرد و با جهان پان‌ترکی متصل می‌ساخت.

حلقه‌ی پان‌ترکی طرفدار او در در داخل ایران و در جمهوری آذربایجان تبلیغات فراوانی برای ترویج نوشته‌های او و جا انداختن آن به عنوان تاریخ آذربایجان یا ترکهای ایران کرده‌اند،اما این نوشته‌ها به علت ذهنی بودن و عدم تطابق با واقعیتها و نوشته‌های متعبر تاریخی، در نزد مورخان و پژوهشگران ارزشی نیافت.
نوشته شده توسط: Anonymous

در پی اختلافات مرزی ایران و عراق در دهه ۵۰ خورشیدی، عراق و ایران دست به تقویت جنبشهای تجزیه طلبانه در دو کشور زدند. ایران به احزاب کردی در شمال عراق یاری کرد و عراق نیز اقدام به تربیت مزدور و ارسال اسلحه به بلوچستان کرد. در همین راستا محمود پناهیان از نوادگان پناه علیخان جوانشیر از سران فرقه دمکرات دعوت به عمل آمد که به بغداد برود. یکی از افراد همراه وی نیز محمد تقی زهتابی بود. وی در آنجا، ضمن همکاری با رژیم بعث عراق، به تأسیس یک گروه سیاسی به نام ”جبهه ملی خلقهای ایران “ دست زد و شعبه‌هایی از آن به تبلیغ قومگرایی در آذربایجان، کردستان، بلوچستان و خوزستان ایران پرداخت. زهتابی همچنین در رادیو گروه به تبلیغ قوم گرایی می‌پرداخت، وی مدتی نیز در دانشگاه بغداد فارسی تدریس می‌کرد.
مهدی آقاسی. تاریخ خوی. تبریز، انتشارات موسسه تاریخ و فرهنگ ایران ۱۳۵۰،. ص ۴۰۶

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

آقای ایستای گرامی،
آیا کامنت پیشین شما پاسخ است که برای من نوشته‌اید یا تکرار کامنتهای قبلی بدون خواندن پاسخ من و توجه به آنچه پیش روی شماست و وارونه جلوه دادن اتفاق رخ داده؟
مطلبی را به کسی که از پیش تصمیمش را گرفته تا چنان بفهمد که می‌خواهد، نمی‌توان تفهیم کرد و پاسخی چنانکه داده‌ام باید داد تا اقلا پیش خود به فکر فرو رود ولی به راستی که کسی را که نخواهد بیدار شود، نمی‌توان بیدار کرد.
شما آن را به فرار از پاسخ یک فرد عصبانی تعبیر کنید ولی اگر در آن دقت کنید، پاسخ دقیق شما در آن نهفته است!

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای بهنام گرامی، کامنتی که شما بنام پاسخ به ایراد من نوشته اید پاسخ نیست بلکه فرار از پاسخ با توسل به طعنه و کنایه است. خطاب به من نوشته اید: " اینکه چرا من مسائل را با آقای توکلی از طریق کامنتها رفع و رجوع نکرده‌ و توسط تلفن و ایمیل این کار را کرده‌ام، فکر می‌کنم تقصیر خود شماست!شما اگر در همان آغاز کار سایت، این دستور را صادر می‌کردید، حسب امر شما و برای جلب رضایتتان، من و دیگر همکاران،به هیچوجه از ایمیل و تلفن و صفحه داخلی استفاده نمی‌کردیم و تمام کارهایمان را از طریق کامنت انجام می‌دادیم"! این جملات زا شما پاسخ مینامید؟! اینها به نظر من فرار از پاسخ از سوی یک شخص عصبانی است که از دادن پاسخ منطقی ناتوان مانده و متوسل به کنایه های تلخ و بی معنی شده است.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جریان فاشیستی در فرهنگ و تاریخ فارسی معاصر ایران:
درتاریخ معاصر ایران« ناسیونالیسم فارسی و آریایی» پیش از انقلاب مشروطیت آغار شده و در آثار روشنفکران این دوره که در آرزوی دوران ساسانیان قلمفرسایی میکردند:
1- سندیت تاریخی دارد.
2- بعداز مشروطیت حکومت رضا شاه با یکسانسازی و محو زبانهای مختلف، جریان فاشیستی سومکا- آریاگرایی کسروی و کسرویست ها، ادامه ی این پروسه توسط محمد رضا شاه، و حکومت آخوندها تا امروز؛ گروه انبوه دست پروردگان دانشگاههای دو حکومت شاه و شیخ ، با تئوری فرهنگ مسلط فارسگرایی و آریاگرایی که تاکنون ادامه دارد ؛ اسناد تاریخ معاصر اند.در کنار 100ها نوشته ی شبه علمی تبلیغاتی پیرامون «تاریخ و زبان». به اضافه ی «تبلیغات شبانه روزی دستگاه حکومت ».و مغز شویی.
3- این دو پدیده ی تاریخ معاصر راسیسم فرهنگی در جامعه ی ایران را بوجود آورده اند.

4- راسیست های فرهنگی کنونی این خط را ادامه داده و از این پروسه به نوعی دفاع میکنند:

1- با شیوه ی سنتی- یکسان سازی
2- با پوز دموکراتیک« آموزش زبان مادری»،
و ظاهرا «موافق رفع تبعیض»، « حتی با «پوز موافق جدایی ملیتها» ، ولی عملا
با زهره ترک شدن از «آمار دولتی 70 درصد دو زبانه بودن جامعه» ،
و نقد دانشگاهیان نانخور از مدرک تحصیلی که هیچ اثر علمی نیافریده اند ، بجز « سخنان شبه علمی» پیرامون فرهنگ مسلط فارسی ،
پرده ی پوز دموکراتیک خود پاره کرده و چهره ی طرفداری از فرهنگ تبعیض گر حاکم را عیان میسازند.
--------
هر دو حرکت یکسان سازی مذکور، دفاع از «فرهنگ مسلط فارسی تبعیض گر حاکم» را هدف خود قرار داده اند.
در این راستا هرکس که «فرهنگ حاکم فارسی و سیاست» آنرا نقد کند مارک « احمدی نژاد پرست، پان ترکیست، فاشیست، و از این قبیل حرفهای بی پایه» ، که شایسته ی خودشان است، میزنند.
این واکنش راسیسم فرهنگ فارسی ست. که 90 سال است با«سیاست تبعیض فرهنگی » روح میلیونها انسان را کشته و جنایت علیه بشریت را رقم زده است.
دیوار راسیسم فرهنگی توسط نقادان تبعیض دیده در طول دهه ها در عرصه ی سیاسی شکسته و کسی را یارای دفاع از آن نیست.
نه متد سنتی قادر است آنرا نجات دهد و نه متد فریبکارانه ی « پوز دموکراتیک».
-------
راسیسم فرهنگی با تبدیل « علم تاریخ و زبان» به شبه علم ، آخرین تلاشهای در حال مرگ را پیش می برد.
مرگ این پدیده و شیوه و سیاست رقم خورده و راه نجاتی ندارد.
-پخش نوشته های شبه علمی، پوزهای دموکراتیک ، هرچه بیشتر این راسیسم فرهنگی را مدفن میکند.
------
در بحثها دو طرف پیداست: راسیسم فرهنگی، ضد راسیسم.
هر کس میتواند صف خود را مشخص کند.
در کدامین جایگاه ایستاده ای؟ این آن سئوالی ست که لازم است هرکس پیش خود بدان پاسخ دهد.
- جنبشهای رفع تبعیض دهه هاست در جامعه جریان دارد. افکار و اعمال افراد را به نام یک جنبش نمی توان نوشت.
آنچه ماهیت جنبش مترقی را تعیین میکند «اهداف رفع تبعیض صد ساله ی آنها ست».
نه با متد سنتی یکسان سازی میتوان دوستدار رفع تبعیض شد -و نه با متذ «پوز دموکراتیک».

کسانی که تحت اتوریته ی تئوریهای 100 ساله ی «فرهنگ حاکم فارسی در جهت ملی گرایی فارس و محو فرهنگ دیگران»
قلمفرسایی میکنند در خدمت راسیسم فرهنگی قرار دارند. چه با پوز دموکراتیک و چه با متد سنتی.
چهره ی راسیسم فرهنگی در تمام ابعاد آن شناخته شده است و مرگ نظری اش حتمی ست.
راسیستهای فرهنگی به برابری فرهنگها باور ندارند. به برتری خود -به تسلط خود- به حذف تاریخ دیگران-به حل دیگران در خود- به مسخ دیگران باورداشته و عمل میکنند.
-------
نخست دیگران را از تاریخ حذف کرده اند- با تئوری: ترک شدگان- و آریا بودگان. تاریخ خود را قدیم-و تاریخ دیگران را مهاجران ، نامیده اند. تاریخ را از خود شروع کرده و «تاریخ هزاران ساله ی پیش از خود را که دیگران داشته اند حذف نموده اند . راسیسم فرهنگی هر آنچه غیر خودی بوده در تمام عرصه ها حذف کرده و آنها را « دروغ و ثابت نشده و غیر تخصصی و غیر آکادمیک» نامیده است. چون آکادمی را در دست داشته و نوکر تئوریهای خود نموده بود.
«تخصص تخصص» کردن های اینان گوشه ای از راسیسم فرهنگی ست. که جویای رسوبات تئوریهای خود اند.
اینان هر آنچه را که به زیان یافته اند « غیر تخصصی، کهنه، ثابت نشده، نژادپرستی» نامیده اند درحالی که خود شایسته ی آنند.


نوشته شده توسط: Anonymous

آقای جوادی لطف کرده و از استفاده اصطلاح مذور صدام خوداری کرده و نوشته فرموده که به دعوت صدام به عراق رفته ولی همه گان میدانند که استاد زهتابی زندگی خود را در عراق با تدریس زبان قدیمی ترکی و فارسی میگذراند ولی حضور اکثریت مطلق مخالفین و تشکیلات های ایرانی در عراق چه در زمان شاه و چه در زمان خمینی را چطوری میتواند توجیه کند حتی زندگی دراز مدت خمینی و اطرافی یانش در عراق ، و از همه بدتر گرفتن کمک مالی و حتی نظامی از دولت صدام ، ولی عباس آقا خوب میداند که استفاده از تاکتیک لکه زنی در بین ایرانیان مرگز گرا خریدارانی دارد منتها درد عباس آقا زندگی آبرو مند این مرد نیک نیست بلکه نوشته ها و رهبری این انسان هدف است چرا که عباس آقا خوب میداند که دکتر زهتابی بعد آزادی از زندان رژیم ایران و اخراجش از دانشگاه آنچنان روی جوانان تاثیر گذاشت که حرکت نوین ملی آذربایجان محصول همان تاثیر گذاری است که از

که از قلعه بابک شروع شد و اجتماع در قلعه بابک به پیشهاد و رهبری این پیر همیشه زنده یاد بود که ١٠ ها هزار نفر در قلعه اجتماع کردند و آتش حرکت ملی را شعله ور کردند .
نوشته شده توسط: Anonymous

بهنام گرامی با تشکر دوباره. مطمئنم که می دانید سوال من برای مچگیری از شما نبوده است و فقط خواستم اطلاعاتم را تکمیل کنم. من هم معتقدم و بارها گفته ام برای احقاق حقوق شهروندی نیازی به تاریخ تراشی نیست. حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که مردم آذربایجان تا همین دوشنبه گذشته "آذری زبان" بودند و تازه از پریروز "ترکزبان" شدند، تبعیض باید در تمامی اشکال آن محو بشود و هم آنها و هم دیگر اقوام ساکن ایران باید از حقوق برابر برخوردار باشند. و شما شاهد هستید که من تمامیت ارضی و مرزها را هم مقدس نمی دانم و بارها گفته ام اگر تجزیه ایران باعث سعادت همه شهروند این کشور بشود، باید به آن تن درداد. ولی اشکال از معین مبارزه با تبعیض است که خود از افراطی ترین نژادپرستان هستند و زبان و خاک و خون برایشان مقدس است، وگرنه چاپ نیازی به این هست که در قرن بیست و یکم بدنبال اثبات پیوند نژادی زبانی با هفت هزارسالگلن باشیم؟

ایراد من به آن گرایش فاشیستی است که هرگونه روایت دگراندیشان از تاریخ آذربایجان را مورد حمله قرار می دهد و از اقتدا به وزیر کابینه احمدی نژاد ابایی ندارد و درست مانند احمدی نژاد که قطعنامه های سازمان ملل را "ورق پاره" می خواند (و دیدید که چه بر سر مردم آورد) مدارک تخصصی دانشگاهها معتبر جهان را "کاغذپاره" می نامد. مشکل من با احمدی نژادیسمی است که پشت نقاب مبارزه با تبعیض پنهان شده است
نوشته شده توسط: Anonymous

ایران علیرغم کنترل دولت اونیتار اتوکراتیک چندین دهه ای, بودجه های نفتی نجومی, سیستم تحصیل عمومی (بخوانید مغز شوئی) 80 ساله با درس تاریخ رسمی, دهها دانشگاه با کرسی تاریخ جعلی و ایران شناسی و... تولیداتش متخصصین ازاین دست است که با جستجوی دراینترنت و صرف ساعتی میتوان اساس سخنشان را زیر سوال برد. مدارک همه فارغ التحصیلان تاریخ, ایران شناسی و غیره از دانشگاههای ایران در کوزه ایست و دایره استعمالشان زبان فارسی و محدوده طرحشان داخل مرزهای ایران است و بس. طبیعتا بعلت نبود امکانات تحصیلی در سیستم خودی شاعر بزرگ ما شهریار , پزشکی, جواد هیئت بزرگ پزشکی, بهزاد بهزادی محرر قطور ترین دیکشنری ترکی آزربایجانی به فارسی , حقوق رشته دانشگاهیشان بود. در چنین فضائیست که دکتر کردان دولت احمدی نژاد نیاز به مدرک جعلی دکتری از آکسفورد داشت تا بتواند حرفش را به کرسی بنشاند و تعریف و تعظیم عوام الناس را بخرد.

PS. لازم به توضیح است که یک فقره!!! نقطه چین از من است و سانسورچی برای زیبائی متن بر آن اضافه نکرده است!!!!!!.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای samm شما نیز سزاواری بیشتر ...!

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

رازی گرامی،
من از شما تشکر می‌کنم که موضوع مهمی را گوشزد کردید. حق با شماست. اطلاعات من قدیمی است. من به تنها بروک هاوسی که در خانه دارم، یعنی به چاپ 1986 دسترسی دارم و چاپهای بعدی را در اختیار ندارم. چه می‌شود کرد، فقر مالی این اشکالات را هم دارد!
من هم مانند شما فکر می‌کنم که خویشاوندی زبانی لزوما به معنی خویشاوندی خونی نیست. اگر زبان سومری و ترکی خویشاوند هم باشند، لزوما به معنی اسکان ترکان در مناطق سومری نشین نمی‌تواند باشد.
در همین زمینه باید بگویم که متاسفانه من نمی‌توانم به سؤال شما در زمینه متخصصینی که تز همانندی یا خویشاوندی سومرها و ترکان را تایید می‌کنند پاسخ دقیقی بدهم و آن را به هواداران این تز واگذار می‌کنم.
در مورد تخصص هم لازم می‌بینم که نکته‌ای را بنویسم.
اول اینکه من هم مانند شما برای عمل جراحی پیش متخصص می روم و پیش مهندس کشاورزی که ده کتاب در باره جراحی آپاندیس

نوشته است نمی روم. ولی ترجیح می‌دهم کتاب تاریخ یک نویسنده غیرمتخصصی را بخوانم که تمام منابعش را نوشته و نه کتاب متخصص تاریخی را که تنها حکم داده و سندی نیاورده است!
دوم اینکه متاسفانه برخی از ما تخصص را هم با دید سیاسی نگاه می‌کنیم و هر کسی را که سخنی به نفع تفکر ما گفته و نوشته باشد، متخصص آن زمینه معرفی می‌کنیم بویژه زمانی که آن شخص، فردی شناخته شده و دارای تخصصی در رشته‌ای نزدیک داشته باشد. مثلا مایلیم دکتر در زبان و ادبیات فارسی را "متخصص زبان‌شناسی" بنامیم. و یا مایلیم، دکتر زبان و ادبیات ترکی را "زبان‌شناس و ترکولوگ" معرفی کنیم.
بطور مشخص، مثلا دکتر مرتضوی و یا دکتر ناتل خانلری زبان‌شناس نبودند بلکه هر دو دکترای زبان و ادبیات فارسی داشتند و این رشته، همان "زبان‌شناسی" نیست.
یا رحیم رئیس‌نیا را نمی‌توان زبان‌شناس معرفی کرد. او دکتر تاریخ است.
ولی برخی از ما که عده کمی هم نیستیم، میل داریم به هر یک از آنها دکترای افتخاری در رشته‌ای بدهیم که مطابق میل ما و به نفع تفکر ماست!
میل دارم توضیحی از خودم بدهم که امیدوارم وقت و حوصله داشته باشید و آن را بخوانید تا انتظار زیادی از من نداشته باشید.
حوالی سال 1987، شروع کردم به مطالعه سیتماتیک درباره تاریخ ترکان ایران که حدود یک سال طول کشید و هم‌زمان با آن مطالعه سیستماتیک در مورد خط (و نه زبان) را شروع کردم و به مدت حدود 5 سال ادامه دادم. (اگر این دوره را در دانشگاه طی می‌کردم، حالا من هم یکی از متخصصین بی‌سواد این رشته بودم!) همینجا بگویم که این مطالعات، مرا متخصص و صاحب‌نظر این رشته‌ها نمی‌کند بلکه در جهت افزایش معلومات عمومی من بوده است.
پس از یک سال از شروع مطالعاتم، از دیدگاه منطق خودم (که می‌تواند درست یا غلط باشد) به این نتیجه رسیدم که تاریخ هر چه که باشد، ربطی به رفع تبعیض و مبارزه با تبعیض و حق و حقوق انسانها در زمان حال ندارد. اساسا به همین دلیل و نیز به دلیل اینکه توان مطالعات تاریخی و رجوع به مراجع بسیار زیاد و کتابهای تخصصی و غیرتخصصی را نداشتم، مطالعات تاریخ ترکان را کنار گذاشتم.
در همین دوره یک ساله، از آنچه که خوانده بودم، به این نتیجه رسیدم (باز می‌تواند درست یا نادرست باشد) که ورود ترکان به ایران، (صرف‌نظر از موارد اتفاقی) اساسا از زمان ساسانیان شروع شده و در دوره سلجوقیان به اوج خود رسیده و زبان ترکی تا دوره صفویان، در هیچ جای ایران از جمله در آذربایجان، زبان مسلط و همگانی نبوده است. همچنین به این نتیجه رسیدم که در تمام مدت این دوران، اقوام ترک، همراه با اقوام دیگر، در آذربایجان سکنی داشته‌اند و از نظر جمعیتی نیز در ادوار مختلف کم و زیاد می‌شده‌اند. نتیجه‌گیری خودم را در همان زمان در یک مقاله جمع‌بندی کردم و انتشار دادم.
پس از این دوره، مطالعه من درباره تاریخ ترکان ایران و مشخصا آذربایجان، جسته و گریخته و غیرسیستماتیک بوده است. به همین دلیل هم اطلاعات من به‌روز نیستند.
درباره کتاب دکتر زهتابی هم بگویم که من تنها جلد اول آن را خوانده‌ام. جزو معدود کتابها به زبان ترکی آذربایجانی است که به زبانی ساده نوشته شده و درک آن برای یک آذربایجانی که سواد متوسطی دارد، بسیار ساده است. اطلاعات گرانبهایی از منابع مختلف ارائه می‌دهد ولی من با نتیجه‌گیری‌های او در بسیاری موارد موافق نیستم. باید بگویم با اطلاعاتی که من دارم، هیچ مورد جعل و تقلبی هم در آن ندیده‌ام و بسیار مایلم بدانم، کسانی که از جعلیات ایشان سخن می‌گویند، کدام جعلیات است و او کدام سند را جعل و یا تحریف کرده است.
از نظر دور نداریم که در کار تحقیقی، دو محقق، با بررسی داده‌های یکسان می‌توانند به نتایج کاملا متضاد هم برسند و تئوری‌های متضادی ارائه بدهند ولی هیچ کدام از آنها را نمی‌توان جاعل و متقلب نامید!
نوشته شده توسط: Anonymous

برای آگاهی دوستان، مسوده ایرانیکا نیز، بدستورعوامل خارجی برای درست کردن تاریخ جعلی برای قوم فارس نوشته شده است. همانطور که "پور پیرار" نیز جعلی بودن تاریخ قوم فارس را بارها بطور مستند، یاد آور شده است. در واقع محتوای ایرانیکا از نظرعلمی و مستندات تاریخی هیچگونه ارزشی ندارد. یکی از عوامل سرسپرده آن آقای یارشاطر می باشد، که خود شخصی ضد ترک، پان ایرانیست و پانفارس است. از این جهت استناد به چنین هرزنامه هائی فقد ارزش علمی، تاریخی و تحقیقی است.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

جناب ایستای گرامی،
ایکاش پیش از اینکه احکامتان را صادر می‌کردید، اول توضیح را دقیق می‌خواندید و این زحمت را به خودتان می‌دادید که مراجعه‌ای هم به کامنتهای زیر مقاله مورد بحثتان بکنید. اگر به آنها دقت می‌کردید، می‌دیدید که همانطوری که توضیح داده‌ام، این آقای توکلی بود که به متن (و نه به تیتر) توجه کردند و اشکال آن را دیدند و من پس از جایگزینی متن، در کامنت خودم اشکال تیتر را مطرح کردم.
ولی چه می‌شود کرد؟ شما تصمیم گرفته‌اید که وقایع اتفاق افتاده را بر حسب نظر خودتان پس و پیش کنید و نتیجه دلخواه خود را بگیرید.
در مورد اینکه چرا من مسائل را با آقای توکلی از طریق کامنتها رفع و رجوع نکرده‌ و توسط تلفن و ایمیل این کار را کرده‌ام، فکر می‌کنم تقصیر خود شماست!
شما اگر در همان آغاز کار سایت، این دستور را صادر می‌کردید،

حسب امر شما و برای جلب رضایتتان، من و دیگر همکاران،به هیچوجه از ایمیل و تلفن و صفحه داخلی استفاده نمی‌کردیم و تمام کارهایمان را از طریق کامنت انجام می‌دادیم.
در ضمن، این را هم در نظر بگیرید که من دیگر مدتهاست که جزو گردانندگان سایت نیستم و تنها همکار جانبی آن هستم.
همانطور که پیش از این نوشته‌ام، اعتراض من به آقای جویا تنها یک کامنت بود و باقی کامنتها در دنباله بحثی بود که ایشان گشودند. این که من "در مورد مقاله آقای جوادی کامنت پشت کامنت" داده و از نقض قانون و نقض حقوق و... سخن گفته‌ام، یک شانتاژ است. کامنتهای بعدی بحث در مورد پاسخ غیرمسؤلانه آقای حویا بوده‌اند.
نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام وپوزش از اینکه با تاخیر جواب میدهم من معتقدم که اگر روی موارد مشخص بیان شده از طرف مقا له نویس بحث وفکرها پیش رود بر معلومات طرفین کمی افزوده شده وفکرها منطقی تر میشود لذا روی بندهای مطرح شده انگشت گذاردم نمیدانستم کار خوبی نیست بهر حال باز هم ادامه میدهم .

-لازم نیست شما مثل من «فکر و تحلیل» کنید. متفاوت بودن بهتر از یکسان بودن است. ( من در حال خواندن مطلبی هستم که باید اعلام نظر کنم لذا من با این مطلب و با این فکر و تحلیل مخالفم )
2- آنچه نوشته ام بجای خود باقی ست. ( من نگفتم از مواضعتان عدول کنید منظور من روی دیگر سکه بود که شاید خود من در اشتباه باشم وتصحیح کنم که چیزی عاید نشد )
3- جنبشهای رفع تبعیض مدافع حرکات و سیاست دولتها نیستند. بل همیشه «معترض» به دولتها هستند. (کاملا"مخالفم اگر به –قانون نسبیت- اعمال هر کسی ویا جمعی ویا دولتی معتقد باشیم پس گاه درست یا نادرست یا خنثی عمل خواهد کرد ومیکندبرای همین است که برادر و دوست و خنثی و دشمن تعریف میشود وبه دنبال آن تشکل و همراهی و استراتژی و تاکتیک تعریف شده و بوجود میاید)
4-جنبشهای رفع تبعیض نباید از هیچ دولتی چشمداشتی داشته باشند. وظیفه دارند همیشه به مردم خود متکی باشند (موافقم)
5- ضروریست جنبشهای مسالمت آمیز با همه ی حرکات رفع تبعیض و مدنی در جهان همبستگی خود را حفظ کنند. . (موافقم)
سیز ساغ من سلامت
نوشته شده توسط: Anonymous

دورود بر شما دوست عزیز

من با نظر شما در بخش هایی از آن مخالف هستم زیرا شما در هیچ کجای تاریخ سیاست صادق و روشنی که پایدار باشد نخواهی یافت.اما به سهم خودم که یک جوان امروزی هستم در تلاشم و سکوت نخواهم کرد و اجازه نخواهم داد که بتوانند عقایدم را بدزدند و فریاد اعتراض و آزادی سر خواهم داد و گناه کسانی‌ که در خیانت ۵۷ شریک بودند یا با سکوتشان آن‌ها را همراهی کردند هم میسپاریم با دستان تاریخ و قضاوت با خدا و آیندگان و مردم ایران زمین باشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام ( زبان ارزشمندترین میراث یک ملت است . شوپنهاور ) مقایسه ادبیات سیاسی ملا عمر طالبانی با روشنفکران تحصیل کرده ایرانی در مورد حقوق اقلیتها
جمعه, اوت 14, 2015 - 09:36
• آراز آذری

• • 1 . هرکسی(منظورنویسندگان و مطالعه کنندگان میباشند) که ساکن یک کشورچند ملیتی است که بر این عقیده است که هر چه من دارم ( زبان فرهنگ ادبیات تاریخ ایدئولوژی و .............) چون غالب است پس خوب است و باید رواج یابد و برای یکپارچکی این سرزمین اجدادی بقیه ملتها فقط همکاری و برای این یکسان سازی برای خود جعلیات در راستای هدف ما بسازند و سایرین حق طلب باید ساکت باشند و دم بر نیاورند مثال :(زمان رضا پالانی و محمد رضا پهلوی و..... ) نام چنین فردی و گروهی چه میتواند باشد ؟ پان است راسیست است شیوه عملش فاشیستی است. پان =همه و تمام و فقط
. در خاور میانه که منطقه مورد نظر ما است کدام کشورها در این موضوع میگنجند طبیعی است که اول کشور همانهائی که نامشان نوشته شده است میاید بعد کشورهای همسایه ها در ایران مسئله فوق بصورت یک بیماری حاد مطرح است زیرا از دموکراسی خبری نیست ولی در سایر کشورهای همسایه چند زبانه بودن وهمدیگر را قبول داشتن یکی از اصول قانون اساسی شان میباشد فقط در ایران این قبول داشتن یکدیگر موجود نیست .
3 . در پاکستان افغانستان ترکمنستان آزربایجان احترام به سایرملتهای داخل سرزمینشان و حق برخورداری از آموزش به زبان مادری بهره مند هستند .
4 . در ارمنستان بعلت پاکسازی اتنیکی غیر از خودشان یعنی (های) ها کس دیگری بعنوان هموطن سایر ملل ندارند .خلاص
5 . در ترکیه سایر ملتها مثلا" کوردها کانال تلویزیونی آموزش از ابتدائی تا دانشگاه و حزب سیاسی دارند و دموکراسی نسبی خوب در مقایسه با کشورهای منطقه برقرار است
6 . اقلیم کوردیستان بعلت پاکسازی ائتنیکی ترکمنها(که خوشبختانه نتوانستند کامل کنند ) بدست کوردهای باصطلاح حق طلب ولی (متاسفانه گروه های اکثرا" تروریست ) در چه وضع هستند ؟ مسائل و اخبار کرکوک گویا است مثلا" برای پاکسازی اسناد مالکیت خانه ها در شهرداری اخیرا" آتش سوزی راه انداخته اند.
7 . در عراق مسئله ترکمانان آمرلی یادمان نرفته که 75 روز در محاصره داعش بودند و کسی دم بر نیاورد سکوت بود تا اینکه قهرمانانه آزاد شدند
نوشته شده توسط: Anonymous

یک عکسی و تصویری ! ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

پروفسور ""John L. Hayes"" را همه می‌‌شناسند، در این آدرس، کتاب ۳۰۰ صفحه‌ایA Manual of Sumerian Grammar and Texts ایشون پیرامون گرامر زبان سومری به شکلی‌ بسیار دقیق، با تصاویر از الفبای سومر، عکس‌ها ئی از آثار باستانی متعلق به سومر در "" موزه بریتانیا "" مورد تحقیق قرار گرفته، تشابهات در ساختار کلمات و معانی آنها با کلمات ترکی شما را بدون شک شما را به تفکر و خواهد داشت.
http://www.scribd.com/doc/140130438/Hayes-A-Manual-of-Sumerian-Grammar-…

http://www.scribd.com/doc/140130438/Hayes-A-Manual-of-Sumerian-Grammar-and-Texts#scribd

....
 God of the city of Umma son of """""Inanna""""" Not much is known of him he did notrank very high in the Sumerian pantheon
P 210
....

kalam land (Text 17)
lil ai wind, yel turki
P 286
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

سومری و زبانهای التصاقی(اتصالی):
1- نظریات خود را در مقاله ی :«چه پیوندی بین زبانهای سومری و ترکی هست؟http://www.iranglobal.info/node/47164
نوشته ام.
2- نظر Brockhaus :...........
Die Sprache der ältesten Gattung der Keilschrift, das Akkadische oder Sumerische, zu dem uralaltaischen Sprachstamm gezählt
.........
....زبان قدیم ترین نوع خط میخی ، اکدی یا سومری، از منشاء (نسب) زبانهای اورال-آلتایی شمرده میشود...
15. Band:
Seite 1041, von Uralaltaische Sprachen bisUralit
----------
اورال -آلتایی شمرده شدن زبان ترکی نیازی به ذکر منبع ندارد.
کسانی که با یکی دو زبان اتصالی آشنا هستند هنگام آشنایی با زبان سومری بخوبی پی می برند که این زبان «اتصالی» ست.
مگر اینکه منافع سیاسی مانع آزاد اندیشی شود. مانند بخشی از شرق شناسان. یا آریاگرایان.
---------

--------
سخن و نظر و تحقیق هیچکس و هیچ منبعی «آیه» نیست. شخص خود باید به تحقیق خویش متکی باشد. دوران تقلید و مقلد،
مرید و مرشد گذشته است. باید خرد و جرئت و نیروی خود را شخصا به کارانداخت و آگاهی شخصی کسب نمود. هیچ چیز را نباید
بدون تحقیق شخصی پذیرفت.
همه چیز تا اطلاع ثانوی اعتبار نسبی دارد.
---------
تبعیض دیدگان نباید کوچکترین اعتمادی به «نوشته های فریبنده ی شبه علمی» عاملان تبعیض و بهره کشی داشته باشند.
اینان خدمتکاران سیستم اند و علم را جهت حاکمیت و سودجویی اربابان خود مورد سوء استفاده قرار میدهند.
دهنشان بسیار شیرین است-بعد از صدسال «تبعیض و بهره کشی و ستمگری». غرق رویاهای اعمال تبعیض جاودانه اند.
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

آقای جویای گرامی،
شما تا به حال به هیچ یک از پرسش‌های من پاسخی نداده‌اید. از شما پرسیده‌ام "آیا اقای جوادی از این تغییر تیتر خبر دارند؟" پاسخی نداده‌اید. از شما پرسیده‌ام "تا به حال کدام اثر کدام دانشمند برجسته‌ای را منتشر کرده‌اید که مخالف افکار شما باشد؟" پاسخی نداده‌اید. از شما پرسیده‌ام "آیا این مقاله آقای جوادی یک مقاله علمی است یا یک مقاله ژورنالیستی؟" جوابی از شما دریافت نکرده‌ام. از شما پرسیده‌ام "نتیجه‌گیری خود شما از مسؤلیت نویسنده و منتشر کننده چیست؟..." خاموش مانده‌اید. از شما پرسیده‌ام "فرق این "جعل" با آن "جعل" چیست." باز هم پاسخی نداده‌اید. از شما پرسیده‌ام "وقتی شما به یک نویسنده یا عالم یا محقق... نسبت "جعل" اسناد تاریخی و جعل هویت تاریخ و از این قبیل می‌دهید، آیا با آبرو و حیثیت شخصی و علمی او بازی نمی‌کنید و آیا این نسبت دادنها اتهام نیست؟ و آیا اینها

نیازی به اثبات ندارد؟ و اگر نیاز به اثبات دارد، کجا شما آنها را اثبات کرده‌اید و..." باز هم بی پاسخ گذاشته‌اید. از شما پرسیده‌ام "آیا می‌توانید توضیح دهید که آیا من در جایی، درباره هم‌ریشه بودن زبان‌های ترکی و سومری اظهار عقیده‌ای کرده‌ام؟" ادعای خودتان را مستند نکرده‌اید.
آیا شما جز به نسبت دادن‌های ناروا و ادعاهای بی اساس کار دیگری ندارید؟ آیا در فرهنگ شما نشانی از پاسخگویی وجود ندارد؟
شما به صرف اعتراض من به آوردن تیتری غیر از تیتر اصلی مقاله، به غیرمسؤلانه‌ترین شیوه به من نسبت داده‌اید که "خواهان آنید که چنین دیدگاه هایی در ایران گلوبال منتشر نشوند."
شما باز هم به شیوه‌ای که برای ما ایرانیان کاملا آشناست، می‌خواهید مرا وادار به اعتراف به نظرات و عقایدی بکنید که آنها را قبول ندارم و به من می‌گویید "تا زمانی که چهره ی اصلی خود را زیر این دستاویز ها پنهان می کنید و مقصود اصلی خود را از این " اعتراضات" نمی گویید..."
می‌دانم که باز هم بی‌پاسخ خواهد ماند ولی می‌پرسم که شما از کجا می‌دانید که چهره اصلی من چیست و چه نظراتی دارم که پنهان می‌کنم؟ این علم غیب شما از کجاست؟
آیا این شما نیستید که برای فرار از یک سؤال ساده که در اولین کامنت از شما کردم، آسمان را به ریسمان می‌بافید؟
شما که شخص صادقی هستید و اینهمه صداقت دارید بگویید آیا تمامی مقالاتی که شما در رابطه با خط و مساله هویت آذربایجانیان و تاریخ زبان‌ها و غیره از "دانشمندان برجسته" و "دانشمندان غیربرجسته" آورده‌اید، همه در یک رابطه و به یک منظور نبوده است.
من آخرین انتشارات شما در این رابطه را آورده‌ام. آیا واقعا می‌بایست تمام انتشارات شما را می‌آوردم؟
خطاب به من می‌نویسید: "به هر روی شادمان می شوم اگر از کارشناس معتبری اثری در باره ی ادعاهای تاریخی و فرهنگی خود منتشر کنید."
شما که این همه صداقت دارید برای من بنویسید که این "ادعاهای تاریخی و فرهنگی" من کدام‌ها هستند؟ من چه ادعایی کرده‌ام؟
من شک دارم که به این پرسش‌ها پاسخ بدهید زیرا اگر صادق باشید، خواهید دید که پاسخ مشخص و مستندی برای آنها ندارید و اینها زاییده ذهن شماست.
می‌نویسید: "درباره ی موضوع "تیتر"، در کامنت نخست زیر این نوشتار پاسخ درخور داده شده، که تکرار را لازم نمی بینم."
آقای جویا این توضیح، درخور خود شما بوده ولی برای من به هیچوجه قانع کننده نبود.
در ادامه می‌نویسید: "چگونه است که شما در برابر تغییر "تیتر" از سوی آقای لوایی خاموشید و هیچ کامنت اعتراضی نمی نویسید، اما در خصوص افزوده شدن یک تیتر توضیحی در این نوشتار، با حفظ تیتر اصلی، این همه کامنت اعتراضی از شما دیده می شود؟!"
آقای جویای گرامی، باز هم مغلطه می‌کنید. آیا شما این موضع ساده را نمی‌دانید که شیوه اعتراض تنها کامنت نویسی نیست؟ آیا واقعا توضیحات مرا نخوانده‌اید؟ لااقل می‌توانید از آقای توکلی بپرسید که آیا من اعتراض کرده‌ام یا نه.
مغلطه دیگر اینکه من "این همه" کامنت اعتراضی ننوشته‌ام. من تنها یک کامنتت اعتراضی نوشته‌ام و باقی کامنتها بحث درباره نوشته‌های بی‌اساس شما بوده است.
و مغلطه دیگر اینکه شما جای تیتر اصلی و تیتر توضیحی را عوض می‌کنید تا از زیر بار مسؤلیت کاری که کرده‌اید شانه خالی کنید.
در پایان آیا می‌توانید به من نشان دهید که "در کدام دانشگاه و حتی مدرسه در جهان" آثار آقای جوادی و یا آقای علی دوست زاده تدریس می‌شوند؟
و می‌توانید بگویید که کسروی در کدام دانشگاه زبانشاسی و تاریخ درس خوانده بود؟ آیا سواد در یک زمینه علمی تنها با داشتن مدرک سنجیده می‌شود؟ آیا می‌توانید بگویید که ژان ژاک روسوی فیلسوف چه مدرک تحصیلی‌ای داشت؟ آیا کم بوده‌اند کسانی که در عرصه‌هایی، بدون مدرک دانشگاهی و یا در زمینه‌های غیر از تخصص خود آثار گرانبهایی آفریده‌اند؟
نوشته شده توسط: Anonymous

آدرس بریتانیکا آنلاین:
http://global.britannica.com/topic/Sumerian-language
جهت اطلاع

نوشته شده توسط: Anonymous

بهنام عزیز با تشکر. 1. من به بروکهاوس دسترسی ندارم، بد نیست تاریخ انتشار آنرا بنویسید، زیرا در زبانشناسی هم مثل باستانشناسی و مردم شناسی سرعت به روز شدن اطلاعات بسیار زیاد است و حتی "ماه" انتشار هم تعیین کننده است. به هر حال بریتانیکا در نسخه آخرش حرف دیگری می زند. 2. حتی اگر ترکی و سومری هم خانواده باشند، نمی توان نتیجه گرفت که سابقه اسکان ترکها در آذربایجان به 5000 سال قبل برمی گردد. هم خانواده بودن فارسی و آلمانی به معنی سابقه اسکان 2500 ساله آلمانیها در ایران نیست. ترکها ترکند و سومریها، سومری. 3. من از دانشمندان برجسته حرف نزدم، حرف من بر سر "تخصص آکادمیک" است. اگر آقای جوادی در دانشگاه زبانشناسی خوانده است، یک متخصص است. شما می توانید بگویید متخصص بدی است، یا مغرض است ولی تخصص ایشان را نمی توانید زیر سوال ببرید. در حالی که قائلین به همانند بودن ترکها و سومریها متخصص این رشته

نیستند، البته تا جایی که من خوانده ام. برای همین هم از شما خواستم اگر متخصصی را می شناسید که این تز را تآیید کند، به من هم معرفی اش کنید. خود من فکر می کنم (سوای اینکه بحث بر سر این مطلب یک سرگرمی آکادمیک است و دردی از ما دوا نمی کند) در این باره نمی شود فعلا نظر قطعی داد، زیرا تز های فراوانی در این مورد وجود دارد که هیچکدامشان نتوانسته اند برتری خود را اثبات کند. حتی تز "تک شاخه ای" isolate هم اگرچه قویترین تز است، ولی هنوز به طور قطعی اثبات نشده است. در هر حال منظور من فقط "تخصص" در مفهوم مدرن آن بود. وقتی یک پزشک دوره رزیدنتی جراحی را با موفقیت به اتمام برساند، یک "متخصص جراحی" است. ممکن است از نظر شما انسان بدی باشد، پولکی باشد و یا اصلا کارش بد باشد. ولی شما اگر آپاندیستان اود کند، برای عمل پیش همین متخصص می روید و پیش مهندس کشاورزی که ده کتاب در باره جراحی آپاندیس نوشته است نمی روید. منظور من فقط همین بود.
با تشکر از حوصله شما.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب بهنام گرامی، از توضیح شما سپاسگزارم هرچند که این توضیح شما برمشکلات نحوه برخورد شما با مقاله ها می افزاید. شما در برخورد با تغییر تیتر مقاله " فرهنگ ایرانی در ذات خود...."منتشر شده توسط آقای لوایی هیچ کامنتی در اعتراض به تغییر تیتر ننوشتید. بعد که آقای توکلی به تغییر تیتر اعتراض کرد شما رفتید به کمک آقای لوایی تا مساله را رفع و رجوع کنید. حالا میگویید که شما بطور خصوصی دراینباره با آقای توکلی صحبت کرده اید! چطور است که درمورد آقای لوایی شما هیچ کامنت اعتراضی نمینویسید و مساله را خصوصی رفع و رجوع میکنید. ولی در مورد مقاله آقای جوادی کامنت پشت کامنت میدهید و از نقض قانون و نقض حقوق و... سخن میگویید! از قرار معلوم حس قانون خواهی و عدالت خواهی شما فقط در موارد "ویژه" بیدار میشود! به این میگویند قضاوت دوگانه. از سابقه قانونمندی و عدالت طلبی خود فراوان گفته اید. متاسفانه از این محاسن

شما اثری مشهود نیست، بلکه تماما خصوصی و یواشکی است! آنچه ما از نوشته های شما بطور آشکار میبینیم برخوردی بسیار یکجانبه و جهت دار است که هرچه باشد با عدالت و قانون خواهی سنخیتی ندارد.
نوشته شده توسط: Anonymous

درود بر پروفسور دمحمد تقی زهتابی افتخار آذربایجان / راه ایشان ، هدف ایشان مقدس بوده و ایشان را شهید حقیقت و راستی می دانیم

نوشته شده توسط: Anonymous

محرر این مقاله, اول مدرک تحصیلی خودش را از غلاف بیرون کشیده و روی میز می گذارد و سپس قپه های روی شانه را, با اعلام سابقه استادی به رخ می کشد تا مخاطب حساب کار دستش باشد. آنگاه با استفاده از لحنی تمسخرآمیز با چاشنی نصیحت های از نوع منبری, تاریخی را که برای قالب گیری ایران نوین جعل شده, آنهم تنها در چند سطر تحویل می دهد و در پایان اگر قانع نشوی فریاد بر می اورد که " به اختلاف قومی دامن نزنید و باعث خونریزی نشوید". معنی این جمله بزبان عامیانه همان " حرف نزن که نفله میشی,"!!!!!! است. بعبارتی یاد آور می شود که چون شما نه دولت, نه سلاح, نه ارتش نه بسیچ دارید باید تاریخ رسمی ما را بپذیرید و دست از حق داشتن کشوری از آن خود با اتریبوتهای ملی تان بردارید.ایشان از ما طلب می کنند سیستم فعلی را که خصیصه های آن تماما فارسی هستند و هیچ نشانی از ما ترکها در آن نیست را از آن خود بدانیم.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

از سوی «ناسیونالیستهای فارسی زبان» تبلیغاتی علیه آ.ائلیار جریان دارد. علت این تبلیغات «دفاع از حقوق و هویت و فرهنگ تبعیض» دیدگان است. که این گروه به اصطلاح «ملی گرا» را خوش نمیاید. چون دوست دارند به حکومت ایران برسند و «تبعیض یک صد ساله» را همچنان ادامه دهند.
اشتباه اینان دو چیز است:
- ادامه ی تبعیض بعد از این دوره ممکن نیست. که اینان در صف ادامه ی آن ایستاده اند. خیالی باطل است.
- حقوق و هویت و فرهنگ تبعیض دیدگان را نمی توان مثل این صد سال «حذف» کرد. تلاش باطلی ست.
----------
اینان «فکر و قلم» مرا وارونه جلوه میدهند.بخاطر «عقاید» خود. و اهداف «تبعیض گرانه یشان».
نوشته اند گویا من « ضد ایران و ایرانی هستم». بدون اینکه فاکت بیاورند.
-آ.ائلیار دوستدار حقیقی ایران و ایرانی ست. ایران و ایرانی، رها از «تبعیض و تبعیض گری» را هدف خود دارد.

ایران با«سیستم تبعیض گرا » و فرد ایرانی تبعیض پرست، و تحت «اتوریته ی ناسیونالیسم فارسی» به نام «ملی گرایی و ملی گرا» را خطا و ستمگر میداند. اینان صف خود را مشخص کرده اند. و جزو جرگه ی تبعیض گران ایستاده و از منافع آنها دفاع میکنند.
--------
- اینان در دیالوگ از «هر شیوه ی درست و نادرست ، اخلاقی و غیر اخلاقی» استفاده میکنند . رفتار ماکیاولی پیشه کرده اند:
اینکه یک خبر «دروغ» است ، فرق دارد با اینکه خبر دهنده «دروغگو» ست.
ممکن است شخص خبر دروغ را نقل کند و باور کند ، اما خود «دروغکو» نباشد. بل «نقال خبر دروغ» باشد. این است که برای حفظ جو محترمانه ی دیالوگ لازم است از « خطا-نادرست-کذب» در رابطه با «خبر و ایده» استفاده شود. و به دیگری «اتهام دروغگویی» زده نشود.
تبلیغات چیها ، نه تنها عملا نمیخواهند «تبعیض رفع» شود، بل حتی نمی خواهند چیز کوچکی مثل «فرق دروغ-و دروغگو» را نیز درک کنند.
علت این مسئله بودن اینان « در اسارت اتوریته ی » ناسیونالیسم فارسی ست که «جرئت و توان» فکری کنده شدن از آن را ندارند.
-------
اینان وقتی چیزی به نفع شان باشد صدایشان در نمیاید. اما هنگامی که احساس کنند به ضرر شان است « با اتهام و وارونگویی» با جنجال، و آویختن به دامن « آکادمیسین» هایی که «مدرک و تحصیلاتشان تنها برای نان خوردن» است و فاقد « سخن و اثر» علمی ، تبعیض دیدگان را به « قوم و عشیره و پان و نژاد پرستی» متهم میکنند.
غافل از اینکه «تبلیغات، صدای زنگ مرگ ایده لوژی » خودشان است که دیر یا زود خواهند شنید.
دهه هاست زنگها برای اینان به صدا درآمده ولی «توان و جرئت» شنیدن آنرا ندارند.
------
اینان «کاغذ پاره گرا» هستند. سخن وقتی به نفع شان باشد ، و شخص کاغذ پاره داشته باشد، دیگر «پیامبر» خود را یافته اند. و «آیه»هایشان را.
بیچارگان توان درک نه سخن بقال سرکوچه را دارند و نه مادر بزرگ را. چرا که تنها امیدشان آیه های واهی کاغذ پاره داران است. حال که «پنبه ی این آیه های ناسیونالیستی » و نژاد پرستانه زده میشود فریادشان بلند شده است.و
آ.ائلیار شده ضد ایران و ایرانی. دوستدار «پان ترکهای نژاد پرست» .
و چشمشان را می بندند بر این که من در ده ها مقاله ایده لوژی پانها و ترکیسم و فارسیسم و راسیسم را نقد کرده ام.
و انسانها را -فارغ از هر چیز- تنها به خاطر انسان بودنشان شایسته ی عشق و علاقه یافته ام. و حتی یک «کلمه» بر مبنای
«خودی و غیر خودی»نه نگاشته ام.
نه،اینها برای« ایده لوژی ایرانیسم » پشیزی ارزش ندارد .
باید در صف اینان قراربگیری و از ایده لوژی آنها دفاع کنی بسان آن
به اصطلاح آکادمیسین ها ، که میکنند؛ تا دوستدار «ایران و ایرانی و بشر» خطاب شوی.
زهی خیال باطل!
آنان که از نزدیک، زندگی آ.ائلیار را دیده و میشناسند، واقف اند : این حیات از آغاز برای رفع « دیکتاتوری و تبعیض و بی عدالتی، و در جهت عشق به راحتی و آزادی انسان» صرف شده است. بدون هیچ چشمداشتی. و بدون هیچ زیانی به دیگری.
محال است که به کجراهه رود.
«تبلیغات علیه آ.ائلیار صدای ناقوس مرگ ایده لوژیهای تبعیضگرانه است.»
به صدای ناقوسها گوش دهیم.


نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کاوه جویا, احمد کسروی هم در هیچ دانشگاهی زبان شناسی نخوانده بود.U

نوشته شده توسط: کاوه جویا

آقای اژدر بهنام گرامی، پس از پاسخ آخر شما، که تکرار گفته های پیشین تان بود، می خواستم دیگر به این بحث دوسویه که به تکرار مکررات رسیده ادامه ندهم. اما سخنان تازه ای که در پاسخ به کامنت های سنجیده ی جناب رازی و جناب ایستا آورده اید و باز ادعاهایی در ارتباط با من مطرح کرده اید مرا وادار به پاسخگویی می کند.
1ـ نوشته اید: " گر "آقای جوادی" و یا "خانم آزاده احسانی" و یا "شهریراز" و یا "آقای کاظم آذری سیسی" دانشمندان برجسته هستند، چرا کسانی مانند "دکتر هیئت" و "دکتر رهتابی" و دیگران دانشمند برجسته نباشند؟"! راستی چرا نوشتارهای دکتر آزاده احسانی و شهربراز را که یکی درباره ی خط فارسی و دیگری درباره ی پیوند زبان پهلوی با فارسی امروز است و با بحث آذربایجان و زهتابی هیچ ربطی ندارد به بحث حاضر گره می زنید؟ اگر می خواستید صادقانه نمونه بیاورید باید از دانشمندانی چون دکتر ریاحی خویی، دکتر بهمن

سرکاراتی، دکتر منوچهر مرتضوی، دکتر یارشاطر و دکتر اقرارعلیف نام می آوردید، که من نوشتارهای این بزرگان و دیگرانی را درباره ی آذربایجان و زبان و فرهنگ آن منتشر کرده ام. دکتر عباس جوادی نیز از همین گروه است. اینان همه دانش آموخته و استاد رشته های زبانشناسی، تاریخ و ادبیات هستند. شما که از آقای جواد هیأت نام می برید بگویید ایشان در چه رشته ای تحصیل کرده یود و چه پیشینه ی آکادمیکی در زبانشناسی و تاریخ و ادبیات داشت. خود بخوبی می دانید که دکتر جواد هیأت پزشک بود و هیچگونه تحصیلاتی در زبانشناسی و تاریخ و ادبیات نداشت. آنچه که ایشان در این زمینه ها نوشته، به عنوان یک دوستدار فرهنگ است و هرگز اثر جدی علمی نمی باشد. در کدام دانشگاه و حتی مدرسه در جهان آثار جواد هیأت و محمد تقی زهتابی را به عنوان منابع درس زبانشناسی، تاریخ، ادبیات یا مانند اینها تدریس می کنند؟ آتار دانشمندان راستینی که نام بردم، تا امروز نیز مورد تعلیم و استناد دانشگاه ها و محافل علمی ایران و جهان می باشند. آقای بهنام گرامی، واقعاً چگونه می خواهید جواد هیأت و محمد تقی زهتابی را به عنوان زبانشناس در کنار ریاحی خویی، اقرار علیف و یارشاطر بگذارید؟! به هر روی شادمان می شوم اگر از کارشناس معتبری اثری در باره ی ادعاهای تاریخی و فرهنگی خود منتشر کنید.
2 ـ درباره ی موضوع "تیتر"، در کامنت نخست زیر این نوشتار پاسخ درخور داده شده، که تکرار را لازم نمی بینم. اما جناب ایستا بر شیوه ی برخورد دوگانه ی شما با مسأله ی "تیتر" ایراد درستی وارد کردند، که پاسخ شما به دید من به هیچ وجه قانع کننده نبود. چگونه است که شما در برابر تغییر "تیتر" از سوی آقای لوایی خاموشید و هیچ کامنت اعتراضی نمی نویسید، اما در خصوص افزوده شدن یک تیتر توضیحی در این نوشتار، با حفظ تیتر اصلی، این همه کامنت اعتراضی از شما دیده می شود؟!
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کرمی , آقای اژدر بهنام کسی نیست مثل بعضی ها به زور معده حرف بزند. اگر انگلیسی بلد هستید بخوانید. مینویسد" زبان سومری جزو زبان االتصاقی بوده است و زبان ترکی هم التصاقی است. بنابر این دو دو تا مساوی با چهار یعنی زبان سومری وزبان آذربایجانی ما ربشه مشترکی دارند.

Grammatical overview
Sumerian is an agglutinative language, meaning that words could consist of a chain of more or less clearly distinguishable and separable affixes and/or morphemes.
Examples
Examples of agglutinative languages include:
Algonquian languages, namely Cree and Blackfoot
Japanese language
Korean language
Mongolic languages
Tungusic languages
Turkic languages

Athabaskan languages
Austronesian languages
Bantu languages (see Ganda)
Dravidian languages, most prominent of which are Tamil, Kannada, Telugu, Malayalam and Tulu
Eskimo–Aleut languages, namely Aleut, Inuktitut, and Yupik
Igboid languages
نوشته شده توسط: Anonymous

Mahnaz , you deserve more ....

نوشته شده توسط: ناصر کرمی

آقای اژدر بهنام،... لطفأ بنویسید که در کدام جلد Brockhaus و صفحهء چند آورده شده است که زبان تُرکی با زبان سومری خویشاوندی دارد. چرا که من بعضی از مطالب و کتاب را از انتشارات Bertelmann که انتشارات Brockhaus را هم برعهده داشت سفارش میدهم. ...

معتبرترین کتاب و اثر در مورد ورود و تأثیر گذاری مردم تُرک تبار در قفقاز و آناتولی یک رویداد نامهء مستند و مصور از Matthäus von Edessa میباشد که تاریخ نوشتاری ورود مردم تُرک تبار را به ترکیه امروز یادداشت کرده است و آنهم از سال 1018 میلای است، قبل از آاین تاریخ مردم تُرک تبار در خاورمیانه نبوده اند تا چه رسد به سومری ها.
واژنامه و مجموعهء دانستنیها مانند بروک هاوس پیوسته در تغییر و تحول هستند. و نمیشود به آنها اعتماد کرد.
امّا دکتر Wolfgang Ekkehard Scharlipp تُرک شناس، تبت و هند شناس، استاد دانشگاه در دانشگاههای آلمان، سویس، و نیکوزیا ، همهءِ داده هایی را که زبان تُرکی با تمدنهای بین النهرین خویشاوندی داشته را مردورد میشمارد و تازه حروف و الفبایی را که به تُرکی نسبت میدهند را متعلق به به زبان یونانی و ایرانی میداند. و تمامی سنگ نوشته و کتیبه های تُرکی را جعلی و نوساز ارزیابی کرده است.
سومر شناسان و تُرک شناسان بسیاری هم هستند، که اقوام و تیره هایی را که تُرک تباران در قفقاز، در آسیای کوچک در آناتولی و در بین النهرین بخود نسبت میدهند، همه از مردمام هند و اروپایی و یا ارمنی و یا سامی هستند و هیچگونه ربطی به مردم تُرک نداشته و ندارد.
وقتی همهء این دانشمندان بر این عقیده هستند که مردم تُرک دارای ساختار سیاسی خاصی نبودند و فرهنگ و تمدن ویژه ای را با خود نیاوردند، چطور میشود زبان منزوی آنها با زبان تمدنهای شش گانه چندین هزار ساله پیوند داشته باشد،
زمانی هم فرضیه بر این بود که زبان تُرکی از خانوادهء زبانهای کره ای و یا ژاپنی است، ولی همه امروز مردود شمرده شده و از لحاظ علمی بی اعتبار است. پیوند زبان تُرکی و سومری بی اعتبارترین ادعایی است که در تاریخ آورده شده است.
آقای عباس جوادی از رهروان احمد کسروی است و خیلی بیشتر مطالب در مورد تُرک تباری میداند و تلاش بر آن دارد که از رسوایی بیشتر جلوگیری کند.
نوشته شده توسط: Anonymous

جلل الخالق باز یکی دیگه پیدا شد و افشاگری را شروع کرد که بله زمین خوارهایی زمین ها را مفت و مسلم قورت دادن خوب کی چی و برای کی میگی؟!اگر این افشاگری ها و اهای دزد رو بگیرها برای کشور خالی ازسکنه مردمی مردم وارانه است که میلیونها ایرانی که از سی و چندسال تا به امروزدر کره مریخ به سر می برند و موجودیت فیزیکی ادم ورانه همانند مردمان کشورهای مترقی کره زمین نشین را ندارند پس نباید انتظار داشت که دزدهای اخوندی واوباشان شان و حتی عرب زادهای خود حکم ران شده به مال ومنال و پول فروش نفت شون حمله ور نشوند! جناب رستم افشاگر شاید به دلیل بی عرضه بودن جنابعلی واینکه شما را در زمین خواری شریک نکرده اند عصبانی هستید وگرنه کل حکومت اخوندی برپایه غارت بنا شده است و افشاگری برای با کمال میل بنده اخوند شدگان و پای منبرنشینان معنی ندارد !

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای رازی عزیز شما فرمودید « ١٥ روز از درج هر مطلبی که مربوط به اقوام و زبانها و نژادهاست خودداری کنید» منظور شما یعنی سانسور کنند!؟، به این می گویند حمایت اپورتونیستی از پانفارسیسم و یا بعبارتی پانیرانیسم خجالتی که ملتها را جهت تحقیر اقوام خطاب می فرمایند، ٣٥ میلیون آذربایجانی ترک را قوم نامیدن یک انکار فاشیستی و جنایتکارانه است،
آراز ،

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

رازی گرامی،
حتما توجه دارید که من از دکتر زهتابی دفاع نمی‌کنم و اعتراض من تنها به تیتری بوده که آقای جویا بر این مقاله گذاشته‌اند. بحث من هم اصلا بر سر خویشاوندی ترکها با اقوام باستانی نیست زیرا من هم متخصص این رشته نیستم و نه می‌توانم نظری در این مورد بدهم و نه حکمی صادر کنم!
در مورد خویشاوندی زبان سومری با زبان ترکی، همین برای من بیسواد کافی است که بروک هاوس را - که حتما برایتان آشناست – ورق بزنم و ببینم که این دو را از یک خانواده می‌داند و فکر نمی‌کنم که بروک هاوس، نظر غیرمتخصصین غیرمعتبر را آورده باشد.

آقای جویا نوشته‌اند: "...کوشیده ام بحث های پرتنش قومی را از راه انتشار آرای دانشمندان برجسته ای، که از قضا بیشترشان هم آذربایجانی هستند، به سطح علمی بکشانم" و از آنجایی که ایشان هیچ مطلبی از مخالفین فکری خود را منتشر نکرده‌اند، من هم پرسیده‌ام که "نکند در جبهه مخالف افکار شما، دانشمند برجسته‌ای وجود ندارد؟"
به نظر من "دانشمند برجسته" بودن نسبی است. اگر "آقای جوادی" و یا "خانم آزاده احسانی" و یا "شهریراز" و یا "آقای کاظم آذری سیسی" دانشمندان برجسته هستند، چرا کسانی مانند "دکتر هیئت" و "دکتر رهتابی" و دیگران دانشمند برجسته نباشند؟
همانطور که نوشته‌اید بارها و بارها در مورد مسؤلیت نویسندگان در اینجا بحث شده است و متاسفانه ظاهرا به این نتیجه رسیده شده است که مسؤلیت حرف پوچی است و کسی در مقابل نوشته خود و ادعاهایش پاسخگو نخواهد بود و صحبت از مسؤلیت باد هواست!
حالا در این مورد مشخص، هرچه من خواننده بیایم و از نویسنده محترم یا منتشر کننده محترم بخواهم که این جعلیات را به من نشان بدهند، اگر شما پاسخ خود را گرفته‌اید، من هم خواهم گرفت!
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

آقای ایستا گرامی،
برای اطلاع شما و دیگران توضیح می‌دهم:
شما در جریان اعتراض من نیستید. شما به آقای توکلی دسترسی دارید و می‌توانید از ایشان بپرسید تا به شما توضیح دهند.
در مورد مصاحبه‌ای که آقای لوایی منتشر کرده بود، من در ابتدا متوجه نشدم. ولی وقتی کامنت آقای توکلی را دیدم، به آن توجه کردم و متوجه شدم که متن منتشر شده، بخشی از مصاحبه آقای امیر احمدی است. متن اصلی را جایگزین کردم و در کامنت به آقای توکلی اطلاع دادم و تیتر اصلی را هم نوشتم. آقای توکلی تنها کاری که کرد، تشکر از من بود.
ایمیلی به ایشان فرستادم و نوشتم که تیتر هم عوض شده که مسلما با اطلاع آقای امیر احمدی نیست و باید تغییر یابد و این در مسؤلیت من نیست و در مسؤلیت شماست.

جوابی که گرفتم این بود که اشکالی ندارد، تیتر را دقیقا از متن اصلی برداشته است. شما هم اگر آن مصاحبه را خوانده باشید متوجه می شوید که تیتر آن مطلب با متن اصلی سازگاری دارد. من وظیفه پیگیری و تغییر تیتر را هم نداشتم. ایمیلهای رد و بدل شده موجودند.
حالا شما اگر تصحیح آن متن را همکاری با آقای لوایی می‌نامید، اختیار با خود شماست. با این حساب من با همه همکاری می‌کنم، چه با همفکرانم و چه با مخالفینم.
دومین مطلبی که در این رابطه باید تذکر دهم این است که برخلاف ادعای شما، من و آقای لوایی همفکر نیستیم. من ممکن است که با ایشان در زمینه‌هایی مانند آموزش زبان مادری هم‌جهت باشیم ولی در کلیت خود، ما به هیچوجه همفکر نیستیم.
همان‌گونه که ممکن است با شما، آقای کاوه جویا در مسائلی هم‌جهت باشم ولی در کلیت خود، همفکر نیستیم.
در مورد مقاله آقای جوادی روند دیگری طی شد.
اول از همه اینکه شما بهتر از من تفاوت بین تیتر اصلی و تیتر دوم را می‌دانید و در این مورد صحبتی نمی‌کنم تا به درازا نکشد. تنها این را بگویم که اگر تیتر مورد نظر بعنوان تیتر دوم انتخاب می‌شد، با وجود اینکه با چنین جنجال آفرینی‌هایی مخالفم، هیچ اعتراضی نمی‌کردم زیرا حالت توضیحی پیدا می‌کرد.
ولی در مورد اصل مساله:
آقای توکلی در مسافرت بودند. آقای جویا مقاله را منتشر کرد. من داشتم متن کامنت را می‌نوشتم که آقای توکلی تلفن کرد تا اطلاع دهد که آمده است. جریان انتشار مقاله را به ایشان اطلاع دادم و گفتم که همین الان داشتم طی کامنتی این مساله را می‌نوشتم. آقای توکلی هم در جواب گفتند: آره بنویس، من هم می‌آیم و می‌نویسم. و حدودا با یک شبانه روز تاخیر آمدند و چیزی نوشتند.
من هم اعتراضم را نوشتم و در ضمن، ایشان را به گفتگو درباره مقاله‌ای که منتشر کرده‌اند، دعوت کردم. پاسخ آقای جویا ادامه بحث را به اینجا کشانید.
در صحبت بعدی با ایشان، بحث بر سر این شد که این شیوه در سایت رایج خواهد شد و هر کسی می‌تواند هر تیتر غیر مربوط را به سلیقه خود برای مقالات برگزیند و چگونگی رفتار با تیتر برگزیده آقای جویا می‌تواند مستمسکی بشود که بعدا نتوان به کسی اعتراض کرد. آقای توکلی تاکید کرد که حتما با آقای جویا صحبت می‌کند و این تیتر باید برداشته شود. ولی ظاهرا صلاح کار خسروان این حکم می‌کند که آن تیتر همچنان همانجا بماند!
ببینید یک تیتر انحرافی چه کارها که نمی‌کند!
نوشته شده توسط: Anonymous

باسلام عدر میخواهم نتوانستم از استفاده دیگران غافل شوم لذا لطفا"به یک نحوی درج کنید.

تحت فشار قرار دارد رو به رشد است.ما با حقيقت هويت طلبى در بين ملتهاى تحت سلطه روبرو هستيم كه در سخترين شرايط زيستى هم رو به رشد هستند.حقيقتى كه سالهاست مورد انكار دولتها و نه فقط دولتها،كه بلكه همگام با آن مدعيان دمكراسى و چپ هم قرار گرفته و آنها هم چيزى بيشتر از دولتهاى مستقر براى درخواست هويت طلبان ندارند.ما بدون اينكه ژنتيك كورد و تورك را واكاوى كنيم!قدرت گيرى ه-د-پ را پيروزى گفتمان هويت طلبى بر گفتمان انكار مى دانيم.اين پيروزى نه فقط در تركيه،بلكه در هر نقطه فرضى از جهان باشد از آن نقطه ها فرا مى گيريم.مهم اين است كه گفتمان انكار و تحقير تَرَك برداشته است.آيا شما در كنار گفتمان انكار و تحقير قدم بر مى داريد؟تابحال كه چنين نبوده.هر چند كه در تصميمى كه مى گيريد،اخلاقاً آزاد هستيد و نمى توان به صرف تصميم تان پرخاشتان كرد.اما اين نكته را نبايد فراموش كه شايد شما هم روزى كنار گفتمان شكست خورده گان انكار قرار بگيريد،در كنار آنهايى كه امروز در تركيه در نفى اش قلم مى زنيد و از شكستشان نداى خوشحالى سر مى دهيد!
راستى براى آخرين بار در كنار چه كسى مى خواهيد قرار بگيريد،انكار كنندگان يا انكار شدگان؟اخلاقاً ايستادن در كنار كدام يك مسرورتان مى كند؟
زمان انتخاب فرا رسيده است و ما هر يك به راه خود مى رويم،ما در كنار انكار شدگان و شما در انكار كنار كنندگان.كدام يك بهتر است،چه كسى ميداند،مگر وجدان آيندگان1

1- وام گرفته از آخرين خطابه سقراط.
حالا وقت آن رسيده كه همديگر را ترك كنيم،من بسوى مـرگ و شما بسوى زندگى.چه كسى از ما بهترين نصيب را دارد:هيچكس نمى داند،مگر خدا
نوشته شده توسط: Anonymous

يك گزاره و گزينه هاى متفاوت در مورد انتخابات تركيه - معصومه قربانى
Cümə, 11.06.2015 10:46 باسلام خیلی ببخشید که بهتر از اینجا یافت نشد

حزب دموكراتيك خلق(ه د پ) كه حزبى با گفتمان هويت طلبى كوردى با نيم گاهى چپ گرايانه است،براى اولين بار توانست بعنوان حزبى با تابلوى كوردى حدنصاب ١٠ درصدى را پشت سر بگذارد و بصورت بلوك حزبى به مجلس تركيه راه بيابد.
هر چند اين موضوع و تاثير آن بر منطقه و چگونگى اتفاق آن موضوعى مفصل است و نياز به تحليلى جداگانه دارد.اما من امروز جسارت مى كنم بمثابه خرمگس حكيم يونانى سقراط،موضوعى ديگر در رابطه با اين مطلب را مطرح كنم.
در رسانه ها و شبكه هاى اجتماعى ايرانى،انتخابات تركيه و موفقيت حزب دمكراتيك خلق را بيشتر در ظرف برخورد قومى

تورك و كورد بررسى كرده اند و البته بيشتر سعى شده بخاطر وجود پيش زمينه هاى جانبدارانه آريايى نژاده،تصويرى شيطانى و نژادپرستانه از دولت تركيه ايجاد كنند.هر چند بنده وكيل وصى دولت تركيه نيستم اما صداقت حكم مى كند كه اين نقطه را خاطرنشان سازم كه اين دوستان غافل از اين هستند كه موفقيت حزبى با تابلوى كوردى،مرهون دمكراسى نيم بندى است كه توسط همين اردوغان و دولت تركيه ايجاد شده است.اما اصل موضوع اين نيست،وانگهى شخصاً در مرحله اول قصد ورود به اين قضيه را نداشتم و ندارم.براى اينكه فرقى در اصل موضوعى كه مى خواهم به آن بپردازم نمى كند،وانگهى هم طرز ديد من و شما(چه مثبت -چه منفى)فرقى به حال دولت ملتى مستقر ندارد.چه اينكه نه تورك نژاده اش به ما اجازه دخالت در امورش را مى دهد و نه كورد نژاده اش به ما اجازه مى دهد كه ما سرنوشتش را مشخص كنيم.ما فقط مى توانيم درسهايمان را از اين اتفاق بگيريم،كه آنهم وابسته به اراده ما در فراگرفتن درسهايمان است.
اما براستى اين اتفاق بايد در ظرف تورك و كورد بايد بررسى شود؟اما براى ما بعنوان شهروندان و حاملان پاسپورت ايرانى،بيشتر از اينكه دعواى تورك و كورد باشد.نبايد مسله دمكراسى و احقاق حقوق اقليتهاى ملى باشد؟آيا چپگرايان و مبلغين دمكراسى كه در سايت ها و رسانه هايشان كه از پتانسيل احقاق حقوق اقوام و خلقهاى تحت ستم در تركيه احساس شعف مى كنند.اين پرپاگاندا را فقط به خاطر تورك ستيزى نهفته شان مى كنند؟آه ببخشيد تورك ستيزى نه،بلكه چيزى شبيه آن!و يا احتمالاً از باورمند بودنشان به مبارزه برعليه هر گونه نژادپرستى و احقاق حقوق هر كس بدون پيش ذهنيتى ملى و مذهبى،بعنوان اصل تغيير ناپذير وجدانى شان است؟
اگر بعنوان اصل تغيير ناپذير وجدانى شان است!چرا از مبارزات مليتهاى غير فارس در داخل ايران با همان اصول پشتيبانى نمى كنند؟آه پشتيبانى به كنار!چرا همان خواسته ها را در داخل ايران اكثراً ارتجاعى و قبيله گرايانه مى دانند؟آيا ملتهاى غير فارس،چيزى بيشتر از خواست ملت كورد در تركيه را خواستار هستند؟آه اگر أحياناً مطالباتشان بالاتر از آن است!چرا همان سطح كه چپ گرايان و دمكراسى خواهان ايران در مورد خواسته هاى خلق كورد در تركيه را به شعف مى آورند،نمايندگى نمى كنند؟چرا در بيشمار سايتهايشان شعر يا مطلبى و قسمتى مربوط به غير فارس زبانها ندارند؟
آيا اين سياستى يك بام و دو هوا نيست؟آيا اخلاقى است كه براى گزاره اى واحد،گزينه اى متفاوت داشته باشيم؟بصورت خاص ستم ملى و سياست انكار بدرستى مورد انتقاد است و با مقاومين در برابر اين موضوع هم دردى و پشتيبانى مى كنيم،تا اينجاى كار پسنديده و حتى مورد ستايش است!اما عملكرد همان انسانها در مورد سياست تبعيض و انكار در داخل مرزهاى ايران چيست؟اين تناقص نيست،پس چيست؟
اما حقيقت قضيه چيست؟
حقيقت اين است كه هويت طلبى و تاكيد بر خود خويشتن،هر چند كه به شدت از طرف حكومت و روشنفكران مركز محور
نوشته شده توسط: Anonymous

چرا کامنت مرا سانسور کردید؟ هیچ توهینی در آن نبود و کاملا با این بحث مربوط بود. بدون دلیل تمامش سانسور شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای بهنام با درود. در باره این بحثی که درگرفته، گفتنی بسیار است، ولی من از آنجایی که در سفر هستم و دسترسی دائمی به اینترنت ندارم، فعلا به همین اکتفا می کنم. شما از آقای جویا پرسیده اید: ( نکند در جبهه مخالف افکار شما، دانشمند برجسته‌ای وجود ندارد؟) واقعیت این است که تا جایی که من خوانده ام، طرفداران تز حضور باستانی ترکان در آذربایجان هیچکدام متخصص (زبانشناس، مورخ، مردمشناس و ... ) نبوده اند و تخصصی دیگری داشته اند. برعکس همه کسانی که تز خویشاوندی ترکها با اقوام باستانی (سومر، اکد، اورارتو، ماننا، لولوی و ... ) را با قاطعیت نفی می کنند، متخصص این رشته ها بوده اند، البته همانطور که تاکید کردم تا جایی که من خوانده ام. آیا شما (با اشاره به سوالتان از آقای جویا) متخصص معتبر را می شناسید که نظریه زهتابی را تآیید کند؟ اگر جواب مثبت است، خواهشم این است که به من هم معرفی کنید و اگر نه، سوال شما

سوال شما از آقای جویا منتفی به انتفای موضوع است.
در مورد مسئولیت نویسندگان بارها و بارها در اینجا بحث شده و خود من شاید یکی از بانیان این بحث بوده ام و حتی یکی از کامنتهای از من به تیغ سانسور دچار شد، زیرا گفته بودم کسی که ادعایی می کند و به رغم درخواست مکرر خوانندگان از ارائه سند خودداری می کند، یک دروغگو است. همین آقای ائلیار که امروز یقه دکتر جوادی را گرفته که یاالله سند ارائه کن (زیرا پای یک هم عشیره در میان است) در آرزوها از سانسور کامنتهای من دفاع می کرد، زیرا ادعای خنده دار آقای شاملی (یعنی یک هم عشیره دیگر ایشان ) رضاشاه را نشانه گرفته بود.
در ایران گلوبال روزانه دهها مطلب چاپ می شود که در برخی از آنها موارد مشابه این مقاله بسیارند و حتی مضامین مجرمانه (مانند برخی از نوشته های یک ایران پرست دوآتشه که اسمش را عمدا نمی آورم ) دارند. آیا هدف ایران گلوبال دامن زدن به پرسمان تبعیض است و بحث سازنده برای ایجاد حساسیت در مورد آن و نهایتا محو آن؟ به نظرم در خنده دار بودن این ادعا نباید بحثی میان من و شما باشد. برداشت من این است که ایران گلوبال و در راس آن کیانوش توکلی بدنبال "کلیک" بیشتر است و در این مسیر از روش نشریات زرد (Revolverblatt) استفاده می کند و با درج مطالب جنجالی تعداد کلیک را بالا می برد. هنگامی که من حدود 3 سال پیش با این سایت آشنا شدم، تصورم این بود که در برخورد با عقاید تبعیض دیدگاه می توانم به وضعیت آنها اشراف پیدا کنم و بیاموزم، همانطور که روایت زنان از تبعیض می تواند من مرد را با این معضل آشنا کند. ولی با کمال تاسف باید بگویم سایتی که شما همکارش هستید، به پاتوقی برای عقده گشایی و بلندگویی برای نظریات فاشیستی و راسیستی تبدیل شده است. بجای بحثهایی عمیق و بنیادین و نقد منصفانه همیشه یا پای یک شاگرد نانوا در میان است و یا یک بقال بی سواد ویا اگر هردوی آنها در مرخصی بودند، پای "ننه جون" به میان کشیده می شود. این تازه حکایت فرهیخته ترین این جماعت است، از کسانی که دچار بیماریها روانی نظیر پارانویا هستیم می گذرم.
اگر گمان می کنید حرف من اشتباه است، یک آزمایش بکنید: بیابید 15 روز از درج هر مطلبی که مربوط به اقوام و زبانها و نژادها ست خودداری کنید و در این دو هفته فقط و فقط به مسئله تبعیض بر علیه زنان، دگرباشان جنسی و بهائیان بپردازید. بعد آمار مراجعه به سایت را بررسی کنید تا به عمق فاجعه پی ببرید.
شاد باشید
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای دارایی، سیاست از بدو تولد تا هنگام مرگ با همه ما درارتباط مستقیم است. زیرا که اشخاصی به نمایندگی من و شما در رأس امور قرار گرفته اند یا قرار داده شده اند تا درمورد سرنوشت من و شما تصمیم بگیرند.
این که شما از سیاست درک خوبی ندارید، علت اش هم همین است که به آن چیزی که از بدو تولد تا هنگام مرگ با شما است، اشراف ندارید و بدینجهت هم سرتان کلاه میرود و درآخرهم نتیجه ایی برعکس میگیرید واقدام به نوشتن چنین مقاله ایی میکنید.
بله، درسیاست افراد خائنی وجود دارند که تنها بفکرمنافع خودشان میباشند.
اما این شماها هستید که چون شناختی ازسیاست ندارید، فریب بازیهای این اشخاص رامیخورید وهم بخودتان وهم به دیگرانی که به سیاست واقف هستند،لطمه میزنید.
موردمشخص اش هم فاجعه سال 57 است که اکثریت ملت سکوت کردند، تا ناظردنباله روی بخش دیگری ازمردم ازخمینی باشند، وکشوررا به تباهی و مردم را به فلاکت بیاندازند.

نوشته شده توسط: Anonymous

www.iranglobal.info/node/46383
دیدنی است

نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام دنباله مطلب و مستند آن با استفاده از کامنت عزیز ائلیار :- و بعد ها در اللغه الترکیه فی ایران، به قلم احمد کسروی و در مجله العرفان سوریه، جلد ۸، شماره ۲، نوامبر ۱۹۲۲و به زبان عربی چاپ گردیده . و توسط پروفسور اوان زگال، کسروی شناس معاصر آمریکایی به انگلیسی ترجمه شده است: می نویسد:«آیا مردم آذربایجان، خمسه و دیگر ترک زبانان

ایران از نسل ترک هستند که از ترکستان مهاجرت کرده اند یا آنها فارس بودند که بعد از غلبه چنگیزخان ناگزیر شده اند جهت حفظ زمینهایشان زبان اصلی خود فارسی را فراموش کنند و زبان ترکی را انتخاب کنند؟
سخن کوتاه، ترکی زبانان ایران که در سرتاسر ایران پخش شده اند فارس زبان نبودند که به زور مجبور شده باشند از زبان اصلی خود صرفنظر کرده و زبان ترکی را یاد بگیرند، ترک زبانان ایران فرزندان ترکهایی هستند که در زمانهای باستانی از ترکستان جهت پیداکردن پناهگاه و چراگاه مهاجرت کرده اند و فاتحین ایران گشته اند و در سرتاسر آن پخش شده اند...»
http://www.oocities.org/evan_j_siegel/IranTurk/IranTurk.html



نوشته شده توسط: Anonymous

وجود مبارک جناب امیر خیزی، که حضور آقای اقبال، هم چنین جناب محترم "ایستا" برای این سایت از نعمات گرانبار تعالی تبارک است. که فوری بفریاد جناب امیر خیزی میرسد. که بقول خودش اگر دیر میرسید، از ترس زهر ترک میشد. جناب امیر خیزی گرامی! اگر شما تو این خارج! بر سر هیچ و پوچ، زهر ترک میشوید، فردا که مسلسلها در خیابانهای عریض وطویل تهران زوزه بکشد، آنوقت چکارخواهید کرد؟ آیا هرکس که وقت زیاد دارد، باید کار سیاست بکند؟ دوست عزیز! برای لذت بردن از زندگی چیزهای دیگری غیر از سیاست نیز هست. من اگر جای شما بودم سیاست را ول میکردم. و به قلب خود لطفی میکردم. برایتان طول عمر و خوشی آرزو میکنم. شاد باشید.

نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام مستقیم سر مطلب نوشته اند :رساله «آذري، يا زبان باستان آذربايجان» نوشته كسروي تبريزي كه نخستين چاپ آن در 1304 شمسي منتشر شد و بعدها مكرر به چاپ رسيد، بي ترديد يكي از ارزنده ترين كارهاي او و اساسي ترين كشف و تحقيق در اين زمينه است كه به زبانهاي ديگر هم ترجمه شده و مورد قبول عالم علم قرار گرفته است و آنچه در اين شصت سال بعد از آن منتشر شده، دنباله كار محقق نخستين و در تاييد و تكميل كشف اوست. البته پژوهندگان آينده نيز نمونه هاي بيشتري از آن زبان از لابلاي متنهاي نادر خطي (كه بعدا شناخته خواهد شد) يا از محاورات متداول در گوشه و كنار (اگر گذشت روزگار بگذارد و زبان رسمي كشور و لهجه هاي محلي دور و بر امان دهند و آنها را از ميدان به در نكنند) كشف و منتشر خواهند كرد، و بحث و تامل بيشتر، موضوع را روشنتر خواهد ساخت. اما درباره آ‎نچه منتشر شده، ابهاماتي هست و در چند نكته جاي سخن باقي است.

اولا" خود کاشف اولیه در نوشته ای در سوریه غیر علمی بودن نظریه را اقرار و تائید کرده او دست کشیده شما کشف باطل نویسنده را مجدد بیان میکنید اولی واقف بر سهو خود شده وبیدار بعد مرحوم گردیده ولی ما زنده شما ها زنده شما ها به خود اجازه نمی دهید که آن مقاله آخری مرحوم کسروی را بخوانید درست گفته اند که (خوابیده را بیدار توان کرد خود خوابیده را نتوان بیدارکرد)
نوشته شده توسط: Anonymous

با سلام آقای کاوه جویا و آقای ایستا و سایرین که به روشهای نقد علمی توجه ندارید :اگر خواهان حقیقت هستید لطفا" چگونگی یک نقدعلمی را برای چندمین بارمطالعه و بازبینی فرموده در باصطلاح نقد علمیتان یا تجدید نظر یا مجددا" اثبات فرمائید ونیز نگاهی عمیق به نوشته آقای ائلیار بیندازید لطفا"مجددا" نظر خود را اعلام فرمائید . سیز ساغ من سلامت


نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ائلیار! دور بر ما پر است از آکادمیسین های متبحر، از دکترای شیمی و فیزیک و جامعه شناسی گرفته تا دکترای علوم اجتماعی و سیاسی ... و امثالهم، که خیلی هایشان تاکسی می رانند. اگر این آقای عباس جوادی! با این حرفهای بی پشتوانه و سطحی، و کوچه بازری! ادعای آدمیک دارد، دوستان ما حاضرند، به زبان آلمانی، در یک مناظره و گفتگوی رادیو تلویزیونی با این آقای به اصطلاح آکادمیک بحث و گفتگو بکنند. حرفهای بی اساس این آقا ما را به یاد گفته های پانفارس معروف "آقای جمشید فاروغی" می اندازد که او نیز از نظر تحصیلات و سواد اجتماعی و سیاسی مثل عباس آقا، کم سواد، سطحی و کم مایه است. بقول حافظ : زبانت در کش ای حافظ زمانی/ حدیت بی زبانان بشنو از نی/ نه حافظ را حضور درس خلوت/ نه دانشمند را علم الیقینی/.

نوشته شده توسط: Anonymous

من نیز به نوبه خود، پنجاهمین سالگرد تاسیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را به شما و کسانی‌ که دستی‌ بر آتش دارند تبریک میگویم، از اینکه بعد از پنجاه سال، پنجاه بار، فیلم‌های عروسکی و کارتونی "" کلاه قرمزی و پسر خاله / مدرسه موش‌ها "" را باز تولید کرده ایم به همه فعالان فرهنگی‌ / هنری تبریک میگویم، فیلم کودکان و نوجوانان، فقط به پشتوانه رواج "" داستان‌های کودکان و نوجوانان "" امکان تکامل دارد، یعنی‌ بدون ادبیاتی که به پشتوانه استخوان بندی ساختار داستان و رمان این چرخه‌ تکامل را تکمیل میکنند امکان برداشتن قدم‌های ترقی‌ در این حوزه ناا ممکن است.