Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

جهنمی که اسمش ایران است، جهنمی که در آن موجودی به نام انسان معنا ندارد! قتلگاهی که در آن صدها هزار آزادیخواه و انسانهای مبارز درطول یکقرن قلع و قمع، و به جوخه های اعدام سپرده میشوند، سرزمینی که حقوق ملی مدنی زبانی بیش از 55.000.000 انسان در آن نابود شده است، زندانی که هیچگونه آزادیهای سیاسی، ملی، مدنی، زبانی، فرهنگی، ورزشی، تفریحی، گرده همائی های اعتراض به سیاستهای فاشیستی رژیمهای ضد مردمی، و ضد انسانی آن وجود ندارد، قتلگاهی که حق آرایش و لباس پوشیدن را از انسان زن، گرفته است، قتلگاهی که سردمدارانش، انسان زن را نصف انسان به حساب میآورند، قتلگاهی که به بهانه های واهی انسان زن را در جلوی چشم هزاران نفر بطور وحشیانه درمیادین و کوچه و بازار وشهرها سنگسار میکنند، جهنمی که جاهلان با ایمانش، خرافات مذهبی را بر تار و پود زندگی انسان مسلط کرده اند، قتلگاهی که در آن

جهل و دروغ و ریا، دزدی، رشوه، کلاهبردادی، فحاشی، تجاوز، به مال و جان دیگران بیداد میکند، قتلگاهی که در میادینش انسانهای بی گناه بجرم واهی و به بهانه های مختلف ، تیر باران و حلق آویز میشوند، و بطور وحشیانه اجسادشان، هفته ها درمیادین شهرها از جرثقیل ها آویزان هستند، جهنمی که سردمدارانش نزدیک یکقرن است که زندگی را بر مردمان آن جهنم کرده اند، و پنج شش میلیون انسان بی پناه، از شدت زور و ظلم و خفقان، و قتل و کشتار و شکنجه ، و وحشت مستولی برآن، محیط زندگی خود ترک گفته و در سراسر جهان سرگردانند، جهنمی که نه آن سردمدارانش، نه آن تاریخ سااختگی و دروغش، نه آن فرهنگ عقب مانده اش، نه آن زبانش تحمیلی اش، نه آن ادبیات تک زبانی و تک بعدی اش، نه آن دروغ های ساختگی اش، برایم به اندازه پشیزی ارزش ندارد. آری! چنین قتلگاه و چنین جهنمی برایم به اندازه نک سوزن معنا ندارد. و میخواهم که چنین جهنمی از بیخ و بن نباشد. و برای همیشه از صحیفه تاریخ محو شود. آری! با صدای بلند میگویم : ننگ بر این فرهنگ جهل زده! ننگ بر این خرافات مذهبی! ننگ بر این بربریت! ننگ بر این آدمکشان! ننگ براین چپاولگران! ننگ و نفرت براین وحشیگری ها! لعنت براین جهنم هولناک! ننگ و نفرت بر این جاهلیت! ننگ و نفرت براین سردمداران، ننگ و نفرت براین آدمکشان! ننگ و نفرت براین فرهنگ خرافی وعقب مانده! لعنت براین سرزمین!
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای رازی نمی دانم دنیا به ریش شما میخندد یا نه ولی کسی اعادی وراثت سومری ها را نکره بلکه صحبت تشابهات زبانی است .و بقول ایرج اسکندری و صدها نویسنده و تاریخ دان هخا های وحشی « هخامنشیان » تمدن سومری را ویران کردند . ولی این دری زبانهای مهاجر از شرق افغانستان هستند که خود را وارث هخا های وحشی و ویران گر میدانند .

نوشته شده توسط: Anonymous

چرا به خبر مهم یعنی مرگ وی که دیروز اتفاق افتاد ، اشاره نشده ؟ این نشانه ژورنالیسم بی خبر است !

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

زبان سومری و ترکی:
در زبان سومری شخص با : 1-واژه های کهن-2-جدید- 3-زبان عوام-4- زبان خواص -5- لهجه ها - 6-معانی مختلف کلمات-
7- انواع چگونگی صدا ها سروکار دارد.
حروف صدا دار:a*e*i*u
بیصدا: b p g k d t * l m r n *ğ z s ş

-در زبان سومری بعضی واگها تکرار میشوند :
ت.=تکرار
صدا یا حرف ، کشیده یا با تشدید میاید :me-e من . ص. 109منبع*
za-a-ge = za-a-ğe مال تو * ت. a
ad-da-a-ni= adani =پدر آن ت.a
du-ub و tu-ub رویهم ریختن یا ریختن جهت پرکردن. از ص 6 کتاب به بعد. ت.u

nam=na-am ص130 تعیین تکلیف یا سرنوشت. ت.a

این «عنصر تکرار» در ترکی آذربایجان هم هست***. و در زبان محاوره و بعضا کتابت دیده میشود:
hammı=hamı همه ت.m
dussaq=dutsaq زندان -زندانی -s
apaardıla=apardılar=apprdıla=بردند- ت.a p
oraan=oranin مال آنجا -ت . a
səən=sənin مال تو-ت. ə
məəm=mənim مال من-ت. ə
bööh=döyük بزرگ

اعداد**ص62 :
1= aş*ge*di/eş*dili
2=min=man=mi-nu
3-eş=iş
4-lim(m)u=li-mma=limu
5-ia=i
6-Aş=Aşu=aş
7-umun=umin=ü-mi-nu=imin
(5+2)
8-ussu=ü-sa-am
9-ilimmu=i-li-mu
(5+4)
10-ü

.....
600=60X10


در سومری و ترکی عنصر مشترک: طرز شمارش:
11= 10 +1 = در ترکی on+bir
12=10+2 =on+iki
و...
از لغات مشترک :
1- -سومری isi = آتش (درترجمه ی آلمانی-ص 35*)- در ترکی امروز آذربایجان= گرم-داغ = issi یا isi (نوع تلفظ بستگی به لهجه)
2-سومری a یا a-a ص 109*=پدر ؛ در ترکی امروز آذربایجان « ağa کوتاه aa به معنی پدر : ?aa-mı gördün پدرم را دیدی؟ a کشیدهa a بجای آتا ata هم استعمال میشود.

3- eş / işسومری ص 62 **= عدد3 ؛در ترکی امروز آ. اوشüş یا اوچ üç گفته میشود: تبدیل شدن şبه ç امروزه رایج است.
4-سومری عدد 1: aş,deli,diş ص 62 **: در ترکی diş دندان یا دندانه مصطلح است. شکل gəle یا همان شکل حرف سومری به صورت میخ چوبی یا گله است . استعمال کلمه ی دیش برای عدد 1 نشان میدهد که آنها با توجه به شکل دندان یا گله آنرا دیش نامیده اند. کلمه ی اوچ 3 و دیش diş (یا اوش داش= دِش=سنگ) در سالنامه ی سارقون دوم-پادشاه آشور- دررابطه ی جنگ با ماننا آمده است. اشاره به محل «اوچ قایا به شکل اوچ دیش » کویا اوسکوی امروزی- دارد. یعنی کلمات اوش یا اوچ -دیش یا داش بسیار قدیم اند.
5- سومری udun ص 114* = اوجاق
6-سومری ud= روز
-کلمه ی ud= آتش، ( در ترکی ) . امروزه udun را به معنی چوب برای سوخت یا هیزم جهت گرما بکار می بریم.
7- سومری dul با u کشیده= سوراخ -ژرف-عمیق- dərin yer -گودی *
با dol نزدیکی دارد .در dol ma
8-ama =مادر*
با تبدیل m به n
ana در ترکی
9- dug* du ,de,di = صحبت کردن-حرف زدن-امر کردن-امر .
! de امر به صحبت کردن در ترکی امروز.
10 -dumu , dü بچه - tud زاییده شدن-متولد شدن*-
11-du * رفتن= dur درترکی -دوروب گئتمک-دورماق(آیاغا دورماق)
du-du و di-di دور بزنید-اینجا-آنجا بروید-دولانماق -گیرلنمک
bara-du پیش بروید. مقایسه شود با ( barı du )درترکی آذ. به معنی« بلند شده پیش رفتن»
da(b)-du/i کنار رفتن-همراه رفتن *.
مقایسه شود با (da bir dur) به معنی کنار وایستا در زبان محاوره r میافتد :
(da bi du)

بین این دو زبان نزدیکی های بسیاری وجود دارد . وچه زیبا و شگفت انگیز.

-----------
*منابع :1-Friedrich delitzsch خود آموز کوچک سومری(زبان آلمانی)
**2-گرامر سومری از Dietz otto Edzard (زبان انگلیسی)
***3- اورمیه آغیزلاری Talib Doğan(زبان ترکی)
نوشته شده توسط: Anonymous

گله جیم سیزه قوناخ
قارانقوش لار قایداندا
منی دینله منی آنجاق
قارانقوشلار قایداندا

گویده بولوت اوچان زمان، منی سسله
یاسمنلر آچان زمان، منی سسله
گونش نورون ساچان زمان، منی سسله
منی دینله، منی آنجاق

گله جیم سیزه قوناخ،
قارانقوش لار قایداندا
دومان آلسا او داغلاری
داریخما گل
گوجلو یئللر تیتره تسه لر بوداقلاری
داریخما گل

نوشته شده توسط: Anonymous

متاسفانه اپوزسیون با امکانات حداقلی و ساختار متلاشی یارای مقابله با ایران در این عرصه را ندارد.

نوشته شده توسط: Anonymous

به یاد عمو درویش، که ایران دوستی اش مایه دق بعضی ها شده است.
علی اشرف درویشیان کرد کرمانشاهی، و از زندانیان چپ زمان شاه است که به یازده سال حبس محکوم شده بود و با وقوع انقلاب آزاد شد. درویشیان ، عضو کانون نویسندگان ایران است. قصه نویسی است که ( به گفته ی خودش ) راه صمد بهرنگی را ادامه می‌دهد. اسم پسرش بهرنگ است.
کتاب‌های ، « ص‍م‍د ج‍اودان‍ه ش‍د» و ، « ی‍ادم‍ان ص‍م‍د ب‍ه‍رن‍گ‍ی»، از جمله کار هایی است که به یاد و به خاطر صمد بهرنگی انجام داد. درویشیان همان کسی است که با صفر قهرمانی گفت و گوی بلند انجام داد که تحت عنوان « خ‍اطرات ص‍ف‍رخ‍ان (س‍ی و دو س‍ال م‍ق‍اوم‍ت در زن‍دان‌ه‍ای ش‍اه)» به چاپ رسید.

درویشیان، گذشته از رمان های بسیاری که نوشته است، در زمینه فلکلور مردم ایران نیز کارکرده است. از جمله این پژوهش ها، کتاب‌های « فرهنگ افسانه‌های مردم ایران» و فرهنگ ک‍ردی ک‍رم‍ان‍ش‍اه‍ی است . به علاوه (بر خلاف بعضی‌ها) سرش نه به باکو و الهام علی اف بند است ، به‌ شیوخ حاشیه خلیج فارس و نه به وزارت امور خارجه اسرائیل.ازاین رو ، ایران و ایرانی را دوست دارد.
درویشیان ، انسان شریفی ،به زلالی چشمه هاست که نمونه‌اش ، در میان روشنفکران ، کم پیدا می‌شود.عمو درویش ، متأسفانه ، چند سال پیش که سکته ی مغزی کرده و نیمی از بدنش فلج است...
نوشته شده توسط: lachin

ادامه... در پایان ما در سرزمین اجدادی خودمان مثالی داریم که می گوید.. سن اوسان - منده بویام.
توضیحات...از هم وطنان ترک-عرب- و شمالی اگر اجساساتان را جریحه دار کردم, قبلا معذرت می خواهم...
1- بخاطر باریک بودن انگشتان کودکان, ظریف ترین قالی ها به وسیله این کودکان بافته می شود. پدرم از شش سالگی گارگر قالی باف شد چون پدر و مادرشرا ازدست داده بود.
2- میزاوات ورماق-- عمل کندن لایه چربی از پوست دباغی نشده بوسیله نیمچه شمشیری تیز و منحنی شکل که (( قئسه)) نامیده میشود. این شغل اول من در دوره های دبیرستانی من بود..

نوشته شده توسط: lachin

.من هم سر زمین آزربایجانم را دوست دارم چون مزرعه های سر سبز دشت مغان و قارا داغ و مراتع مراغه و اردبیل را دوست دارم. من آزربایجانم را دوست دارم چون « دده قورقوت » را دوست دارم. چون کور اوغلو , نیگار, قاچاق نبی و حجر را دوست دارم. چون شبستر را دوست دارم , میرزا علی معجز شبستری را دوست دارم. خزرم را با آراز چائی دوست دارم. شهریارم را با حیدر بابایش همرا با ابولقاسم نباتی دوست دارم. تاکستان های مراغه و اورمیه را با شراب های قرمزش دوست دارم. من آزربایجانم را دوست دارم چون کلیبر, اهر و بابکین قالاسین ( قلعه بابک) را دوست دارم . چون لاله های ( قافلان کوه) را دوست دارم. من آزربایجانم را دوست دارم زیرا پیشه وری, محمد خیابانی , حیدر خان عمواوغلو, صفر قهرمانی , علی رضا نابدل , بهرنگی, دهقانی, کرامتیان و همه آزادمردان و زنان را دوست دارم. من آزربایجانم را دوست دارم چون سرزمین مادری و اجداد من

است. آزربایجان « منیم یوردوم» و « چنلی بئل» من است. من آنا یوردوم را دوست دارم چون آشیق های اورمیه, قارا داغ, تبریز, زنگان را دوست دارم . من،آشیق لارین سازین را با ساز « عدالت » کمانچه را با « هابیل علی اف» , قره نی را با « اسرافیل» , « گابوی» را با « جلیل کامیل اوف» را دوست دارم. من موغاماتم را دوست دارم چون من « جابّار قار یاغدی اوغلی» را دوست دارم. چون موغاماتم برای من روح می بخشد. و این بخشنده گی روحی است که این موغامات آزربایجانیم در سال 2003 بوسیله یونسکو (( تنها فرهنگ شفاهی برای بشریّت )) ثبت گردید. این موغامات آزربایجانی من است که قطعه ای از این موسیقی با اجرای جلیل کامیل اوف به وسیله فضا پیمای ( وویاجر 3) در صفحه طلائی مشهور ( کارل سیگان) که در سال 1977 به فضا پرتاب شد بود تازه گیها از منظومه شمسی عبور کرد . این ها همه تکه پاره های هویّت من است. من دیگر آن « نادان و ....» که شما فکر میکردید « نیستم- هیچ وقت نبودم و نخواهم شد» . در چنلی بئل ما , همسایه عرب بغل دست من, دیگر آن , بیابانگرد پا برهنه, جاهل, و سوسمار خور , هرگز « نبوده و نخواهد بود». حواری زنش ( حواری= غذای برنج با میگو در جنوب) از کفته تبریزیهای مادرم لذیذتر است. همسایه رشتی بغل دست دیگرم , دیگر آن مرد بی غیرت « هرگز نبوده و نخواهد شد» . زنش با سواد ترین فرد کوچه ماست. میرزا قاسمیش از « بورانی» ها مادرم خوشمزه تر است. من سرزمینم آزربایجان, چنلی بئلم را دوست دارم چون تمام ارزشهای انسانی در آنجا برابر است. من با « بایاتی های » مادرم و با « تاپ ماجا های » پدرم هویّت گرفتم. من با (( قوندوم - کئچدیم, بوجاق توتدی, دومبالان-میستان, ننه منی قوردا ورمه, پیل دسته, توپ عربی, ماضی-گیردکان, گیزلن پاچ, اوچ عاشیق, ناقّشلی, گول-گول, مادینقا-سه سینقا) بزرگ شدم. من سرزمین آزربایجان را دوست دارم چون که من با (( جوج - جوج جوجه لریم , منیم قشنگ جوجه لریم )) هویّت یافتم. من با کوه حیدر بابا انس گرفته و حسودی عشوه گری های دختران « شاهسون ها» که « ییلاق - قشلاق» میکنند را میکنم . من سرزمینم آزربایجان را دوست دارم چونکه من با « ائیل مک چی-1» ها ی جوان که رنگ خونشان را روی این قالی ها نقش می زنند وهم چنین با « میزاوات چی ها-2» های چرم سازان پیوند دارم. من سرزمین مادریم را دوست دارم و لی از دبستان نفرت داشتم و هنوز هم دارم چونکه زبان درسیم زبان بیگانه بود ولی هرگز زبان لالائی مادریم نبود. من سرزمین چنلی بئلم را دوست دارم چونکه زاده تبریز , گهواره انقلاب مشروطیّت هستم. من محل واقع دبیرستانم ( امیر خیزی) را در تبریز دوست دارم چونکه( امیر خیز) آنجا سنگر آزاد مرد ستارخان بود. من سرزمین مادریم آزربایجان را دوست دارم چون در محله لیلاوا هویت گرفتم جائی که زنده یاد ( کربلا علی میسیو) آثار منتیسکیو را از زبان فرانسه به صورت کتابچه ترکی ترجمه میکرد ودر بین مجاهدین پخش میکرد. من بزرگ شده محله لیلاوا در تبریز هستم , جائی که پسران علی میسیو ( حسن و قدیر) در هنگام اعدام در 17 و 16 سالگی همرا با ثیقه السلام فریاد می کشیدند « یاشاسین مشروطه». من سرزمین آزربایجانم را دوست دارم چونکه محلاتی هم چون , لیلاوا, ششگیلان, دَوَچی, حکم آوار, امیرخیز, ارک , قره باغ, عینالی, برایم هویّت می بخشد . من سرزمینم را دوست دارم چونکه لیلی مجنونم 400 سال قبل از رومئو و ژولیت شکسپیر در این چنلی بئل نوشته شد و به وسیله « اوزئیر حاجی بیگ اوف» به اپرا تبدیل گردید. من سرزمین آزربایجانم را دوست دارم چون که در این سرزمین ها بود که در عهد باستان ,خونخوارترین فرمانده یک امپراطوری بنام « کورش» به وسیله ملکه این سرزمین « تمیرس» شکست داده شد تا سایر ملت های دیگر (( آسوده زندگی بکنند))... ادامه
نوشته شده توسط: Anonymous

خانم یا آقای با آی دی ناصر شفیق، ادبیات "منطقی" و "مودبانه" شما الگوی مناسبی است برای همراهانتان بویژه خانم هایده ترابی که اتفاقا شیوه نگارش ایشان هم به نحو شگفت انگیزی مانند شماست! به هر حال به جای این همه پرخاش و توهین خوب بود می نوشتید که من کدام دروغ را به خانم ترابی نسبت داده ام. من از روش نتیجه گیری کسی که می خواهد خود را به عنوان صاحب نطر قالب کند انتقاد کردم و گفتم نقل قول دست چندم از احساس یک شخص سند علمی نیست. این انتقاد آنقدر شمارا به درد آورده که به جای پاسخ مستدل به ناسزا گویی رروی آورده اید. اصلا چه لزومی داشت که خانم ترابی برای جلب توجه از نام خانم پارسی پور و آقای بهروز وثوقی استفاده کند؟ مراسم عاشورا و سوگ سیاوش هم مربوط به همه ایران است نه فقط یک بخش از ایران که خانم ترابی می خواهد با اشاره به آن آذربایجان را جدا از بقیه ایران معرفی کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

ایران را دوست می دارم زیرا پیش من دوغ و دوشاب یکی است. ایران را دوست می دارم زیرا هیچ نقدی را به چهره های ایرانی و اندیشه های نژادپرستانه ی آنها برنمی تابم. ایران را دوست می دارم زیرا کسی که هویت خود را در این آش شله قلمکار بازنمی یابد، اصلا خائن است و ایرانی نیست. ایران را دوست می دارم زیرا با عربهای ایران سر خصومت دارم و در برابر هویت عربی آنها هیچ مدارائی ندارم. ایران را دوست می دارم زیرا مفهوم "آزادگی" در افکار من به استبداد آمیخته است. در پایان کلمه ی پایان را دوست می دارم زیرا حرف و سخن من جای شک و تردید ندارد و همین است که گفتم.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای رازی ما تا زمانی که شاهد ادعاهایی هستیم که ما نه خودمان ترکیم و نه زبانمان ترکی است بلکه خودمان آذری (نه به معنای آذربایجانی بلکه به معنای قوم آذری) هستیم و زبانمان هم یکی از زبانها مرده به اسم آذری است و بر همین اساس هم دنیا به ریش ما می خندد، این قصه ادامه دارد.

نوشته شده توسط: Anonymous

برای من بسی مایه مسرت و شادمانی است که در کشور ایران اینهمه استاد زبان و فرهنگ و تاریخ و جغرافیا و متخصص مردوک‌شناسی و اهورامزدا پژوهی و سومرشناسی و تورکولوژی وجود دارد. تعجبم فقط از این است که چرا اینها با این سطح درخشان از معلومات در دانشگاههای معتبر جهان تدریس نمی کنند و در سایت ایران گلوبال دور هم چمع شده اند. خواندن بعضی از کامنتها و نظرات بیشتر از اینکه باعث خنده من بشود، اسباب افسردگی و ناامیدی را از آینده این مملکت در من فراهم می آورد، مثلا وقتی که می بینم کاربرسرشناسی که همیشه به دیگران درس می دهد، در باره زبان سومری کتاب "زهتابی!!!!" را به عنوان منبع معرفی می کند! و یا نویسنده ای بجای ارائه سند نقل قول پسرخاله عمه همسایه اش را که او هم از دوست برادرش چیزکی را شنیده بوده است، مثال می آورد! و تازه گیرم که ترکی و سومری اصلا همریشه و همزاد باشند، خوب که چه؟ آیا ترکان وارث تمدن

سومرند؟ یا به عبارتی دیگر اگر عربی و عبری بقول خود گویندگان این دو زبان تفاوتشان مثل "ر" و "ل" است و زبانشناسی مدرن (و نه جناب پروفسور دکتر زهتابی!) آنها را از یک ریشه می داند، پس اعراب بادیه نشین شبه چزیره عربستان وارثان تمدن پادشاهی یهودیه در اورشلیم 2500 سال پیش هستند؟ یا اگر فارسی و هندی و آلمانی در تقسیم بندی زبانها (باز هم از طرف دانشگاههای معتبر جهانی و نه جناب زهتابی) از یک خانواده به شمار می ایند، پس فارسی زبانها حق دارند دستآوردهای تمدنی اقوام ژرمن را از آن خودشان بدانند و یا ادعا کنند که بودا فارس بوده است (همانطور که کاشف به عمل آمد گیلگمیش تُرک است!!!)؟ ما تا کی باید شاهد ادعاهایی باشیم که بر اساس آن دنیا بتواند به ریش ما بخندد؟
نوشته شده توسط: Anonymous

اقای درویشیان متشکرم .منهم شما را که ایران دوست هستید دوست دارم و ارزوی سلامت و طول عمر .با همین چند خط سنت گژ راهه گذشته عده ای را نقطه پایان گذاشتید. همین چندخط پیامی نوین و چراغی روشن علیه تاریکی صدسال گذسته و اسارت 14 قرنی میباشد. در این گفتار پیامی نوین است برای ایران دوستی و ادعای استقلال فکرواندیشه و فریا د ازادی خواهی ونفرت از برده گی و عبودیت .سپاس

نوشته شده توسط: Anonymous

باید به خودمان متکی باشیم/از این جماعت خیری به ما نرسیده و نخواهد رسید

نوشته شده توسط: lachin

درسهائی که بایستی از تاریخ آموخت همین عملی است که از دولت مرکز گرا را تجربه می کنیم.... همانطوری که زنده یاد ستار خان , این سمبل انقلاب مشروطیّت را با هزاران حیله و تزویر به طهران فرا خواندند و بعد « ترور» کردند, همین ترور فرهنگی را باز دوباره ما ملت آزربایجان تجربه میکنیم. تا زمانی که ملت آزربایجان سرنوشتش را به دست خودش نگیرد داشتن فرهنگستان زبان ترکی (( خام خیالمیز)) خواهد بود ... وقت آن رسیده است که این فدرالیست ها چشمایشان را بیشتر باز بکنند چون جام صبر ملت ترک , خیلی لبریز است....بقول « کور اوغلو» ... عوصیاندان باشقا, داها یوخ بیزه بیر چاره...( چاره ای بجز انقلاب برایمان نمانده است)....البته همه امیدواریم که کارها به این باریکی نکشد و دولتمردان مرکز گرا به سر عقل و منطق بیایند... به امید آد روز هر چه زودتز...

نوشته شده توسط: Anonymous

منابع:
منابع زیر ربطی به مسائل مطروحۀ مغرضان و تحریف‌گران و تهمت‌آوران و بی‌مایگان نمی‌یابد، اما می‌تواند برای علاقمندان واقعی اینگونه مباحث سودمند باشد:

- دربارۀ ریشۀ مراسم عاشورای حسینی و ریشۀ آن (اسطورۀ تموز/دموزی-اینانا، سوگ سیاووش)
Peter T. Chelkowsky: Peter Chelkowsky: Ta'ziyeh: Ritual and Drama in Iran, 1979

- گزارشی دربارۀ عاشیق یونانی-ارمنی-ترکی (در شهر ترکان آذری قارص، قرن نوزدهم) که از گیلگمش می‌خواند:
Petsche, Johanna: Gurdjieff and Music: The Gurdjieff/de Hartmann Piano Music and Its Esoteric,2015, p.42
Challenger, Anna T. : Philosophy and Art in Gurdjieff’s Beelzebub: A Modern Sufi Odyssey, 2002, P.2

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای نقرهکار با دورد .انچه نوشته اید همه درست و بجاست اما باید به کار کرد مخالفان نظام هم نگاهی انتقادی و تیزبین داشت . همه مخالفان دولت اسلامی مانند سازمان تروریستی رجوی همانند نظام اخوندی با مخالف ودگر اندیش برخوردی بهتر از خود نظام اخوندی اسلامی ندارد. برای نمونه مخالفان نظری اقای رجوی مانند اقای دکتر کریم قصیم یکی از قربانیان بیشمار دستگاه مخوف استالنیسم تشیع رجوی است. نظام به ساده گی میتواند هزاران سند خیانت بار و دها سند قتل و هزاران خاطره قربانیان دستگاه رجوی را به رخ ما بکشد که( من بد هستم درست ولی شما چرا )؟ توجه دارید که بدون پرداختن به خود ایراد از نظام مانند منع رطب از خوردن ان است.در درون سازمانهای سیاسی ایران و عملکرد انها با افراد و اعضا و مخالف چه میگذرد ما اطلاع دقیقی نداریم ولی بخشی از خاطرات بجان امده گان رجوی حکایتها از

استبداد درونی توهین و تحقیر و شگنجه و اعدام و ترور دارد .هماگونه که نظام اسلامی شایسته مردم ایران نیست و مردم ایران به درست مخالف نظام اسلامی هستند نظام فکری رجوی در حقیقت ادامه همان راه استبدادی اسلام است.اگر مردم ما هر گز نمیتوانستند حدس بزنند که در صورت بر امدن اخوند ایران چه خواهد شد اکنون به درستی میتوانند در باره اسلام و سازمانها ی اسلامی مانند سازمان رجوی پس از انقلاب ایدولوژیک و رفتن به عراق و همکاری با غرب و دولت اسرائیل به نیکی داوری کنند. با احترام .شاد کام باشید.
نوشته شده توسط: Anonymous

بسیار عالی ولی ممنون میشم از دوستانیکه لطف کنند آدرس ترجمه فارسی این کتاب را تو ترکیه عنایت کنه.
من خیلی دنبال ترجمه فارسی این کتاب تو انترنت ور رفتم ولی نتونستم پیداش کنم

نوشته شده توسط: Anonymous

تقریبا 12 سال قبل در تبریز اسما رشته زبان و ادبیات ترکی آذری تاسیس شده است ولی تا کنون شوارای عالی انقلاب فرهنگی اجازه فعالیت به این رشته را صادر نکرده است. در حالی که در جمهوری آذربایجان رشته زبان و ادبیات فارسی در مقظع لیسانس، فوق لیسانس و دکتری در دانشگاه دولتی باکو وجود دارد و در اکثر دانشگاه‌ها نیز از جمله آکادمی علوم آذربایجان در مقطع دکتری در رشته زبان و ادبیات فارسی می توان تحصیل کرد و در برخی از مدارس متوسطه باکو می توان زبان فارسی را به عنوان زبان خارجی خواند. در دانگشاه‌ها هم در رشته تاریخ زبان فارسی تدریس می شود ولی ایران هنوز همکاری متقابل با کشور جمهوری آذربایجان را انجام نداده است؟؟

آیا با این جاسب می توان به دولت فرس‌محور ایران اعتماد کرد... ترکی هراسی در ایران تاریخی هزار ساله دارد و نگرش شونیستی به مقوله ترک در بین فارس‌ها به قدری شدید است که حاضرند صد نوع مارک، لفب و غیره را به جان بخرند ولی اجازه تدریس به زبان ترکی ندهند. مثل اینکه همین روز قبل این شونیست‌ها از ترک‌ها کتک خرده اند که این کینه تاریخی را نمی توانند فراموش کنند!!!
آیا یک روشنفکر فارس پیدا نمی شود کاری برای ترک‌ها کند؟ ترک‌ها که هزاران سکه طلا خرج زبان فارسی کردند!!!
نوشته شده توسط: Anonymous

خانم هایده ترابی شما با منتقدان خود بسیار خشمگینانه برخورد میکنید که شایسته یک گفتگوی معقول نیست. جناب نگرش به شما تذکر درستی دادند و آن اینکه چرا از یک نقل قول درجه چندم نتیجه گیری علمی میکنید؟ اینکه آقایی به خانمی چیزی گفته و این خانم هم آن را برای شما گفته که نشد سند علمی! به نظر من شما برای اینکه بگویید با خانم شهرنوش پارسی پور آشنایی دارید این موضوع بیربط را در کامنت خود نوشته اید. خانم گرامی اینطوری نمیشود خودرا بزرگ کرد. بجای این کارها بهتر است از بی ادبی دست بردارید و با زبان دلیل و سند با انتقادها برخورد کنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای نصرت گرامی ای کاش درکنار شمردن کلمات به محتوی مقاله هم توجه میکردید تا ببینید نویسنده چه دلیل هایی برای منظور خود ارائه میکند. اینکه کسانی از خود واژه هایی به نام سومری میسازند و بعد میگویند ببینید این واژه ها همان واژه های زبان ترکی است به نظر شما کلاهبرداری فرهنگی نیست؟ و اینکه کسی این کلاهبرداری را با دلیل رسوا کند آیا کار بدی کرده است؟

نوشته شده توسط: Anonymous

آالیار گرمی, کولتور شامانیزم در جامعه آذربایجان هنوز زنده و متداول است.تنها پنجه گرگ و درخت مقدس نیست. در خیلی جاها هنوزهم داریم که که مردم به این کولتور اعتقاد دارند.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

«داغداغان و دست گرگ»: در اورمیه، برسر راه دریاچه ، منطقه ای هست به نام «حاجی پیلی pili»، یک امامزاده هم آنجاست. در گذشته- حدود سالهای 1337- پیر زنی در حاجی پیلی ساکن بود که با «داغدان» و «دست گرگ» و ابزار دیگر، بیماران را داغ میکرد که بهبود یابند.
گروه-گروه مردم به سوی این خانم و امامزاده رهسپار میشدند. در حقیقت او جای «پزشک کودکان» را گرفته بود.
تکه ی چوب کوچکی از «درخت داغداغان» در خانه ها هم بود که بچه های « از ترس یکه خورده : دیسکسیننdiskinən» را برای بازیافتن سلامتی داغ میکردنذ.

«قوچهای سنگی» هم در چند نقطه ی مختلف شهر بود که کودکان مریض را از زیر آنها عبور میدادند که بهبود یابند.
شکستن درختان عموما و بخصوص برخی «درختان مقدس» در آذربایجان هم از نظر اعتقادی ممنوع ست. در کل بنا به دلایلی که نویسنده ی این مطلب توضیح داده است.

البته « آب و آتش» نیز هاله ی تقدس داشتند. و برای کودکان « شاشیدن - تف کردن - فحش دادن» به آنها از نظر تربیتی ممنوع بود.
نوشته شده توسط: Anonymous

در این مقاله علمی! "همریشه نبودن زبانهای ترکی و سومری, من ۳۰ کلمه پان ترکیست شمردم!! جناب دوست زاده به دنبال یک تحقیق علمی نیست. یگانه هدف این آقا, کوبیدن "پان ترکیست" ها میباشد. ایشان هم مثل خیلی محققین ضد ترک دیگر, برای جلوگیری از تجزیه ایران, قلم به دست گرفته و به کوبیدن پان ترکیستهای خیالی خود پرداخته.

نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان عزیز با سپاس از زحمات شما برای این سایت و نشر نظرات مخالف و موافق. اما در باره سالگرد این پیر جنایتکار اهل تشیع و مروج خیانت و و بی وطنی و مرده پرستی در ایران لازم است که یاد اوری کنم حتا دیدن تصویر این حیوان درنده خود مشمئزکننده و غیر قابل تحمل است. خود نام این گجستگ بی وطن کافی است که ما بدانیم او کیست و چه بلائی برسر ایران و مردم ان اورده است . نشان دان تصویر این پلید حرامی خود شگنجه ای بر روح روان مردم ایرن و جهان متمدن است. نشان دادن کارها و تصویر اسلامی و ضدبشری این درنده خو حتا به صورت حیوان مانند خوک و گراز و میمون ناقص حقوق حیوانی است. سگ برای نمونه هر گز صاحب خود را فرامش نمی کند و وفادار تا اخرین لحظه میثاشد در حالیکه این غده سرطانی انسان نما در پاسخ اینکه چه احساسی به ایران دارید گفت :هیچ. ایا وفا و ارزش یک سگ خانگی بیشتر از

این سید بی وطن ضد بشر دوره گرد نیست ؟
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

عزیز، ممنون از توجه و لطف شما.
در ضمن بگویم که شعرها را دارم. دستتان درد نکند.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

بله توفان احتمالی - با منحرف شدن از مسیر خود مردم- حرف اول را خواهد زد:
مشکل ایران:
1- جمهوریخواهان آمریکا و دوستان آنها در اروپا
2- عربستان و اقمارش
3- مردم ایران ( با توفان احتمالی)
---------
شکست احتمالی توفان :
- اتخاذ تاکتیک سرکوب شدید از سوی حکومت
- مردم فاقد ارگان رهبری در جهت خواسته های اساسی
-آلترناتیو سازی غرب در خارج برای مردم در غیاب آلترناتیو متشکل و مترقی
- پراکندگی نیروهای ملیتها و همه
- هرج و مرج داخلی
---------
احتمال 70 در صد شکست توفان وجود دارد. و هرز رفتن نیروی مردم مثل جنبش سبز.
--------
-شرایط پیروزی احتمالی مردم در صورت توفان سراسری و همگانی تنها 30 درصد است.
-اگر توفان مثل جنبش سبز منطقه ای و کم دامنه باشد شکستش حتمی ست.100 درصد.
--------
-چه میتوان کرد؟ آمادگی قبلی. متشکل شدن.
- مردم عقب مانده توان تحقق این امر را ندارند!

- و توفان احتمالی یا شکست میخورد و یا اسیر تصادفات شده تحت کنترول «آلترناتیوسازان خارجی -داخلی» قرار میگیرد که باز به نوعی برابر شکست است. تنها احتمال کمی هست که توفان سراسری شود- سرکوب نشود- توسط آلترناتیو قلابی منحرف نشود- و بتواند حکومت را کنار زده فضای باز ایجاد کند و قدم مثبتی بردارد. من این احتمال را تقریبا 30 در صد برآورد میکنم.
- آیا با این 30 در صد احتمال- میتواند توفان درگیرد ؟ ممکن است.
جامعه نمی تواند آنرا حساب کند. و توفانها همیشه ناگهانی و غیر حساب شده درمیگیرند. تصادفی. اما تحت عملکرد های قوانین اجتماعی-فرهنگی-اقتصادی-سیاسی داخل و خارج.
-عنصر تشکل و آگاهی ضعیف است و احتمال شکست خیلی بالاست.
------------
جامعه این ضعف را میداند. از این رو عمدتا دوست ندارد به سوی توفان حرکت کند.میخواهد با باران و نه سیل کارش را انجام دهد.
آیا خواهد توانست از سیل ناگهانی بگریزد و به باران بسنده کند؟ کسی نمیداند.
-----------
جامعه بعد از تجربه ی بهمن ، میل به «بادها و بارانهای مداوم» دارد. و از توفان و سیل ناگهانی می هراسد. «محافظه کاری و تا حدی عقل گرایی» پیشه کرده است. در انتخاب «خاتمی-موسوی-روحانی» این میل و حرکت «باران خواهی» را نشان داده است.
- اما گاها عوامل «مختلف» نمی گذارد جامعه به میل خود حرکت کند و آنرا به مسیر« تند» میکشاند.
باید دید حرکت عینی چگونه و در چه جهتی عملا سیر خواهد کرد.
در هرحالتی « آگاهی و تشکل و وحدت» برای تحقق خواسته های عمومی رهگشاست. و عکس آن به دوام حکومت و شکست حرکت ها کمک میکند.
----------
ضرورت دارد همه برای تحقق سه خواست اساسی متحد شوند:
1- دموکراسی(آزادی و برابری)- جدایی دین و دولت
2- رفع تبعیض (همه جانبه در تمام عرصه ها)
3- اجرای عدالت اجتماعی برای همه به خصوص 90 در صد مردمان جامعه (زحمتکشان یدی و فکری)
از دید من راه دیگری نیست. مگر اینکه به بیراهه ها رویم.
نوشته شده توسط: Anonymous

مطلب بسيار جامع وتحليل كاملي ازوضعيت آشفته نظام حاكم برايران ارائه كرديد . بسيار مفيد بود وازمطالعه آن لذت برده واستفاده كردم . بانظرات شما كاملا موافق هستم و از اين مطلب درهمه جا استفاده خواهم كرد .

نوشته شده توسط: Anonymous

تحلیل واقعگرایانه منطبق بر رویدادهای رخداده است بآقای طبرزدی باید ارتقای دانش سیاسی اش را آفرین گفت .اضافه میشود باینکه سیاست غرب "ناتو"بسرکدگی امریکا از ابتدا باینج ختم میشد جنانکه عبداغدیر خان مامور مستقیم "سی ای ا"سیا از بدو موضوع اتمی پاکستان در مقبل هند دوران خانواده ایندرا گاندی متحد "شوروی"بتمام کشور های درگیر اتمی این وظیفه بعنوان دانشمند اتمی محول گردید الحق که بشایستگی امپریالیستی انجام داده. "لیبی- عراق- سوریه-ایران در دام بلا گرفتار همه دارائی و سرمایه ملی رفت سرنوشت تعدادی هم اکنون تا بقیه .!دیناری به اقرار صریح احمدی نزاد در خزانه نیست همه خرج "می و مطرب شد و ساختمان خرابه اتم بماند"که باید بابتون مخصوص پر شود.حال ملتی منهزم .پریشان . وگریبان گیر و سوراخ دعا گم کرده.

نوشته شده توسط: Anonymous

خوب، شما و همکارانتان مانند ناصر کرمی و نگرش چرا به این جو دامن می زنید. شما حق دارید هر اهانتی را به دیگران بکنید، اما وقتی دیگران به شما پاسخ می دهند، ننه من غریبم بازی در می آورید. این کانت شما نشانۀ درماندگی شماست.

نوشته شده توسط: Anonymous

جزئیات دستگیری تیم 4 نفره یکی از گروهکهای کرد مستقر در اقلیم کردستان؛
آکام نیوز بصورت اختصاصی جزئیات بیشتر دستگیری تیم تروریستی مهاباد را منتشر کرد+آکام نیوز،به شیوه ی تایبه ت،وورده کاری زیاتری،ده ستگیرکردنی تیمیکی تیروریستی له شاری مه هاباد بلاو کرده وه www.akamnews.com

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

ايرانگلوبال با سانسور و خود سانسوري جدا مخالف است،

نوشته شده توسط: کاظم موافق

کیانوش خان گرامی‌،

کاملا با نقد شما موافقم، اما حاضر نیستم به صرف اینکه به تریج قبای کسی‌ بر نخورد، خودم را سانسور کنم. در مورد همسویی من با سیاست عربستان و احتمال نامیدن من به عنوان دلال عربستان هم چنانچه کامنت‌های اولین مقالات مرا که در نقد تجزیه طلبان عرب نوشته شد را ببینید، از مأمور وزارت اطلاعات و سلطنت طلب تا هرانچه که فکرش را بکنید، نثارم شد. اما باکی نیست، زیرا واکنشهای هیستریک نشان این است که شما هدف را درست انتخاب کرده ا‌ید، بجز مزاحمت‌های ایمیلی و نواختن بدست نویسندگان اجاره‌ای و .....، بقول سعدی:

یا مکن با فیلبانان دوستی
یا بنا کن خانه‌ای در خورد فیل

پاینده باشی‌

نوشته شده توسط: Anonymous

سپاس از جناب ائلیار که منبع لیست واژه های کامنت خود را معرفی کردند. باید بگویم که کلماتی که شما به نقل از کتاب تاریخ دیرین ترکان ایران از دکتر زهتابی نقل کردید در واژه نامه های معتبر زبان سومری وجود ندارد. برای من روشن نیست آقای زهتابی این کلمات را از کجا آورده است. واژه نامه های معتبری مانند http://www.sumerian.org/sumerian.pdf و Sumerian Dictionary پنسیلوانیا چنین واژه هایی را ندارند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای لاچین !
کاری که شما و همپالکی هایتان می‌کنید، استفاده از آزادی نیست، بلکه سوء‌استفاده از آزادی است. ایران گلوبال ، برای شما و چند تایی مثل شما ،‌ دکان دو نبشی شده است برای ایجاد اغتشاش فکری ، منحرف کردن اذهان از موضوعات حیاتی روز و اتلاف وقت و انرژی کاربران.
و گرنه ، همه می‌دانیم که ورود به بحث‌هایی از نوع بررسی « زبان و تمدن سومری»، به حد اقلی از دانش و تخصص نیازمند است که در من و شما نیست.والا، جایمان ، در دپارتمان های زبان‌شناسی دانشگاه‌های معتبر جهان بود، نه پای سایت ایرانگلوبال.

آقای لاچین !
کاری که شما و همپالکی می‌کنید، استفاده از آزادی نیست، بلکه سوء‌استفاده از آزادی است. ایران گلوبال ، برای شما و چند تایی مثل شما ،‌ دکان دو نبشی شده است برای ایجاد اغتشاش فکری ، منحرف کردن اذهان از موضوعات حیاتی روز و اتلاف وقت و انرژی کاربران.
و گرنه ، همه می‌دانیم که ورود به بحث‌هایی از نوع بررسی « زبان و تمدن سومری»، به حد اقلی از دانش و تخصص نیازمند است که در من وشما نیست.والا، جایمان ، در دپارتمان های زبان‌شناسی دانشگاه‌های معتبر جهان بود، نه پای سایت ایرانگلوبال.
به علاوه ، چه فضیلتی دارد که نوشته هایی را ( که در حوزه دانش و فهم ما نیست ) از اینترنت برداریم و ( با تغییراتی ) به عنوان کشفیات علمی خود، به خورد کاربران بدهید.
البته ، ترفند هایی از این دست منحصر به شما نیست.
یک آدم مدعی ، تعریفی را از ویکیپدیا برمی‌دارد و به نام خود جا می‌زند تا کاربران را مرعوب دانش « عتیقه شناسی« خود کند. آن دیگری ، اطلاعاتی جعلی را ، از یکی از سایت‌های پان ترک بر می‌دارد ، تا ثابت کند که ترک ها، بازماندگان سومریان هستند.دیگری ، آسمان را به زمین می‌رساند تا به ما بقبولاند ، که زبان سومری و زبان ترکی ریشه مشترک دارند .شخص دیگری ( که ظاهراً دل پرخونی از داریوش آشوری دارد) فرصت را مغتنم می شمارد ، تا در کامنتی ، دق دلش را سر آقای داریوش آشوری خالی کند.آن دیگری، که ایرانگلوبال را،مکانی برای تخلیه هیستری ضد مرد خود کرده است، تحمل یک انتقاد ملایم را هم ندارد و منتقد خود را ، با ریسمان واژگان، به دار می کشد و ...
می‌بینم که کاری که شما و همکارانتان می کنید، نه ربطی به «آزادی» دارد و نه به « فضای باز سیاسی» . فضای باز سیاسی ، جای « بده و بستان » فکری است ، نه نفرت پراکنی و کینه توزی سیستماتیک و برنامه‌ریزی شده !والسلام
نوشته شده توسط: Anonymous

ساغ اول. اللر وار.
Bizim kalbimiz hep kırıktır çocuk. Ama, yinede eksik etmeyiz sol cebimizden umudu

Nazım Hikmet

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

منبع واژه های سومری در کامنت من کتاب تاریخ دیرین ترکهای ایران نوشته دکتر محمد ذهتابی ست. در این کتاب واژه ی زیادی تشریح شده است. به بخش سومر می توان مراجعه کرد. متن اصلی به زبان آذربایجانی .

نوشته شده توسط: lachin

آقا/ خانم آشور بی پر و بال.. قبل از اینکه به کامنت شما جواب بدهم , لازم دانستم که توجه دوستان را به اشتباه تایپی که در فرمول ریاضی و در کامنت بالائی درج شده است , جلب بکنم. جواب پنج هزار ضربدر پنج هزار 25 میلیون میشود که اشتباهی 5 میلیون نوشته شده بود. و در فرمول آخر, عدد دو به توان چهارده , علامت ضربدر تایپ نشده است.
آما آشور بی پر و بال.... همانطور که می دانید انسان در «آزادی» و در فضای باز سیاسی رشد می کند و تبلور می یابد . دلیل اینکه اوروپائیان و کشورهای امریکای شمالی از پیشرفت های اقتصادی, تکنولوژی, سیاسی برخوردار هستند , تنها بخاطر آزادی های (( نسبی )) در این جوامع حاکم است... شما به عنوان یک فرد «آزاد» بجای هفت قدم می توانید هفت فرسخ به سوی قبله , به سوی بهشت , به سوی جهنم و یا به سوی آسمان معراج بکنبد. تنها چیری که نمی توانید بکنید این است که به دیگران راه و روش

یاد بدهید و بگوئید که دیگران چکار بکنند و یا نکنند. من, اقای بوسف آذربایجان و آقای ائلیار بیش از هر اندازه به « آزادی های فردی » خودمان احترام میگذاریم.. بهترین ها را برایتان آرزومندم...
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

نقشهای گیل گمیش در آذربایجان غربی:
در کتاب «آذربایجان در سیر تاریخ»تألیف رحیم رئیس نیا ، متخصص تاریخ ، عکس صفحه ی دایره ای نقش دار نقل شده که در «گؤیGöy تپه » ی اورمیه بدست آمده . و زیر آن آمده « صفحفه ی دایره ای دارای نقش گیل گمیش ، درحالی که دو گاو را از زمین بلند کرده است. منسوب به سده ی 8 قبل از میلاد. عکسهای کتاب بعد از ص. 160. همینطور در زیر صفحه ی فلزی دیگری آمده «گیل گمیش را با دو شیر به دست نشان میدهد » -پیدا شده در خفتنتلو واقع در نزدیکی زیوه (آذربایجان غربی) .

نوشته شده توسط: Anonymous

اسلام مانند دیگر ادیان دین اخلاق و عدالت و ازادی و عقل گرائی نیست. اسلام از بنیاد دین زور و زور گوئی تجاوز و به یک گلام دین توحش است.نه تنها اسلام زمان محمد بلکه دیگر انشعابات و اختلافات دیگر جریانات اسلامی نیر در خدمت دروغ و تزویر و خرافات هستند . گفتار زیر نماینده ایمان کور بزرگترین اقلیت جهان اسلام شیعه است .توجه کننید این دین تا چه اندازه قابل دفاع است ؟ دین اسلام دین ملی ما و مدافع منافع ملی مردم ایران نیست.


(داستان امام زمان و احساس حقارت و خشم شدید شیعه


(1) امام زمان همه مساجد روى زمين را ويران ميكند،

(2) امام باقر گفت: وقتى قائم قيام ميكند،هيچ مسجدى را كه در روى زمين شرف وعزتى داشته باشد رها ننموده وويران ميكند (الارشاد مفيد ص 365)

(3)حضرت مهدی علیه السلام، شکم زنان آبستن را میشکافد. ( بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۸۹)

(4) امام زمان هر کس به بیست سالگی رسیده باشد و احکام دین را درست یاد نگرفته باشد میکشد. ((بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۸۲)

(5) امام زمان توبه نمی پذیرد. ((بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۵۳)

(7)مهدی شش هزار نفر را از قریش و غلامان آنان را دست بسته گردن میزند. (( بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۴۹)

(8) حضرت مهدی هفتاد قبیله عرب را قتل عام میکند. ((بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۳۳)

(9) امام زمان همه را با زور وادار به اسلام آوردن میکند و هر کس اسلام نیاورد را گردن میزنند. ((بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۴۰)

(10) حضرت ولی العصر آنقدر مردم را میکشد تا جز دین محمد باقی نماند. ((بحارالانوار جلد ۵۲ ص۲۹۱)

(11)از امام کاظم نقل شده است که او در شرق و غرب عالم هر کس مسلمان نشد را میکشد. ((بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۴۰).

(12)از امام صادق (ع) نقل شده است که برای قیام قائم عجله نکنید که کار او جز شمشیر و مرگ نیست و او زیر سایه شمشیر حکومت می کند!. ((بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۵۴)

(13) امام عصر، دوازده هزار لباس جنگی و سلاح جنگی را بین دوازده هزار نفر یاران خود توزیع میکند و به آنان میگوید هر کس این لباس را نداشت بکشید. ((بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۷۷)

(14)ایشان علیه السلام، آنقدر می کشد که مردم می گویند: مهدی از آل محمد نیست وگر نه به مردم رحم می کرد. ((بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۵۴)

(16)از امام باقر (ع) می فرمایدکه مهدی آنقدر از مردم شهری که والی ایشان را کشته اند میکشد که کشتار حرّه (کشتار لشکر یزید از مردم مدینه) در مقایسه با آن هیچ است. ((بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۴۲)

(17)کار مهدی جز کشتن نیست و از هیچ کس توبه نمیپذیرد. ((بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۵۳)

(18) امام زمان جز با شمشیر کاری انجام نمیدهد. (( بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۸۹)

(19)کار ایشان شمشیر است و اسارت. ((بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۱۴)

(20)امام زمان چون قصاب که گوسفند میکشد، مردم را میکشد. ((بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۵۷)

(21)امام زمان فراریان و زخمیها را نیز میکشد ((بحارالانوار جلد ۵۲ ص۳۵۳))
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار، شما در کامنت خود 10 کلمه نوشته اید و ادعا کرده اید اینها سومری هستند و مانند کلمه های نظیر در ترکی می باشند. لطفا بنویسید این کلمه های "سومری" را از کجا آورده اید. در واژه نامه های سومری مانند واژه نامه معتبر http://www.sumerian.org/sumerian.pdf اثری از این کلمات ادعایی شما نیست. مثلا شنیدن می شود ur-da نه Eştu که شما نوشته اید! همینطور کلمه تمیز در سومری می شود šita و معلوم نیست شما Silik را از کجا آورده اید! بقیه کلمات لیست شما هم از همین نوع است. آیا این واژه های "سومری" را خودتان کشف کرده اید؟! یا از خودتان درآورده اید تا به غلط نشان دهید سومری و ترکی از یک ریشه هستند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

آن پارسیانی که هگل ازشان صحبت کرده، ربطی به شما و ناصر کرمی ندارند. آن ها امپراتوری تشکیل دادند و سپس با حملۀ اسکندر مقدونی از صفحۀ روزگار پاک شدند. خیال شما را هم راحت کنم که آنان با مردمان بومی در نمی آمیختند تا مبادا خون کثیف زیردستان پست شان به رگهاشان راه یابد. نظام کاستی را برای همین زنده نگه میداشتند. با مادرانشان و خواهرانشان برای همین ازدواج می کردند. کوبینو و دیگر نژادشناسان قرن نوزده آن ها را مردمانی با موهایی بور و گاه سرخ، چشمان آبی و پوستی سفید توصیف کرده اند. منظور هگل نیز همان ها هستند. نه ماهای سیه چرده و مو مشکی و عمدتاً ریزه میزه

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای قادری شما قبلامطالبی ا در تضاد با این مطالب نوشتید .خدا رو شکر که میبینیم دست از توهین به اسلا م برداشتید.و شخصیت پیامبر را از داعش جدا کردید.نوشته های قبلی شما بسی جای تاسف داشت

نوشته شده توسط: Anonymous

http://www.kurdpa.net/farsi/idame/witar/19254
از همین نویسنده با تفاوت بنیادی !!!!

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای جواد از نوشته تان مشخص است که هم مساله زبانتان حل شده و هم سلامتی تان و احتیاج به دکتر ترک زبان آلمانی نشین ندارید و با زبان شیرین فارسی مردم را از تعلیمات دینی خود نیز بهره مند میفرمائید. انسان نیمداند جریان بیماری را قبول کند یا راهنمای دینی شما را .ولی شاعر میگوید از کوزه همان برون تراود که دراوست

نوشته شده توسط: Anonymous

من به این نتیجه رسید م که مهم نیست که ادم ترک باشد یا ایرانی عرب باشد یا یهودی سیاه باشد یا کومونیست مسلمان باشد یا منافق سومری یا اشوری باستانی یا ایران نوینی مهم این است که کشورت را هر کجا باشد انرادوست داشته باشی و برای ان کا رکنی .در ایران ما پیروان دین اسلام مروجان دینی اخوندها سیاسی کار ها احزاب سازمانها گروه روشنفکران ثابت کردند علاقه ای به این کشور ندارند و مکتب مارکس ودین نبی ووو بالاتر از منافع ملی است.دو المان پس از جنگ مهیب متحد شدند دو ویتنام یک شدند .. پیروان دین نبی شاخه عربی اثار هزار ساله را از بین بردند و مجاهدان افغان مجسمه بودا را . ما داریم کجا میرویم؟

نوشته شده توسط: مسؤل سابق کامنتها

خانم هایده ترابی گرامی، هر دو کامنت شما رسید و منتشر شدند.
شما اگر در حالت آنلاین کامنت بنویسید، کامنت شما مستقیما منتشر خواهد شد. می توانید از این امکان استفاده کنید و کامنت شما منتظر بیدار شدن من از خواب شب اروپا نخواهد ماند.

نوشته شده توسط: Anonymous

یکی از زلال ترین، مهربان‌ترین، بی عقده ترین، بزرگوارترین و فروتن‌ترین انسان‌هایی بود که به عمرم دیده بودم. هرگز فراموشش نخواهم کرد. رضاجان یادت را همواره گرامی خواهم داشت.

نوشته شده توسط: lachin

آقای کاوه جویا... خیلی ممنون از اینکه لینک اجرای « منسوم ابراهیم اف » را که من چند رور پیش در یکی از کامنت هایم گذاشته و شعر معروف را نوشته از دوست عزیز « ائلیار» خواهش کردم که این شعر را به فارسی ترجمه بکند, با نام خودتان انتشار دادید. اگر مایل باشید من « اپرای کور اوغلو» برایتان بفرستم تا شما هم با اسم خودتان آن را انتشار بدهید..لااقل اسمی از آقای «ائلیار» می بردید که بیننده گان متوجه موضوع باشند. ترجمه ایشان یکی از خلاقیّت ایشان هست هم افتخاری برای ماست و هم ایشان شایسته « قدر دانی » را دارد. Stealing Intellectual property is a Crime