Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: مسؤل سابق کامنتها

ع.ب.تورک اوغلی گرامی، من هم متاسفم که چنین فیلم سراسر توهین و تحقیر در ایران گلوبال منتشر شده است. انتشار آن خارج از اراده من است.
کار من حفاظت از حریم کامنتهاست و تلاش می کنم که این کار را بکنم و کار من زمانی بسیار سخت می شود که مجبور می شوم کامنتهای توهین آمیز برای این ویدئوی سراسر توهین آمیز را نقطه چین کنم.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام من هم برای سانسورچی ایران گلوبال متاسفم که فیلم فحش های یک فاشیست نژادپرست رادرسایت گذاشته ولی درجواب اوکلمات فارس وشارلاتان وو..نوشته های من راسانسورکرده است..بهرحال ممنون که نوشته من رانصفه ونیمه چاپ کرده اید.

نوشته شده توسط: Anonymous

امیدوارم که نجات دهند ای از قبیله جلیله قاجار همچو اغا محمد خان و یا کورد غیوری و یا دریادلی ایلاتی ظهور کند و بساط شیادی اخوند و توده ای و فدائی و مجاهد و فرقه چی را ازبنیان بر اندازد. من در رکاب ان جوانمرد قاجار ی هستم که بتواند ایران را از شر این دین استعمار ی عرب و عوامل رنگارنگ در ایران نجات دهد.

نوشته شده توسط: Anonymous

یکی از کثیف ترین و احمقانه ترین و بی شرمانه ترین برنامه هایی بود که در جهت ایجاد اختلافات قومی و ملی درست شده است.
برای سایت ایرانگلوبال متاسفم که مبلغ برنامه هایی از این دست شده است.

نوشته شده توسط: Anonymous

بسیار جالب بود . بهتر است در مورد ریشه نام ایران و قوم آریایی در فرهنگ و آثار باستانی مانند کتاب اوستا نیز اشاراتی در آینده بکنید تا مچ راسیست های ترک که به جعل تاریخ دیگران و دروغپردازی های تاریخ سازی خود می نمایند، باز شود .

نوشته شده توسط: Anonymous

حرفهای عالمانه این دری زبان که در مکانی که توسط انگلیسها ایران نامگذاری شده و بجای زبان دری به نام زبان فارسی نامگذاری شده باید با یک مثل ترکی جواب داد....... جواب این نژاد آریائی ها را جوانان آذربایجان در استادیوم های ورزشی چنین میگویند تبریز باکی آنکارا - بیز هارا فارسلار هارا یعنی تبریز باکو آنکارا -ما کجا و شما فارسها کجا . حتما این آقای دانشمند پارس گو امید دانا خواهد گفت فارستان افغانستان تاجیگستان - دری زبان فار س پیشرفته و مدرن کجا ترکهای عقب مانده کجا .و فیلم محتشم معرفی اولمپیک اورپائی در آذربایجان شمالی جواب تمام یاوه گو های .... است .و امید وارم که پارس زبانهای نژاد آریائی مراسم باز گشائی اولمپیک اورپائی در روز جمعه ١٢ یون را تماشا کنند و قضاوت کنند که بقول شما ترکهای بیابان گرد امروز در مقایسه

در مقایسه با دری زبانها « فارسها » چه جایگاهی در دنیا دارند و کدام یک از ما یعنی ترکها و یا فارسها توانسته با جوامع مترقی و پیشرفته انطباق و همسو ئی داشته باشد .
http://az.baku2015.com/video/article/bak%C4%B1-2015-idman-obyektl%C9%99ri-f%C9%99aliyy%C9%99t%C9%99-haz%C4%B1rd%C4%B1r.html?intcmp=nav_suggested
نوشته شده توسط: Anonymous

شما فارس بی ریشه وبی تاریخ که از استپ های شوروی به ایران آمده اید باید منطقه زندگیت را مشخص کنی ما تورکها از همون پیدایش انسان در همین سرزمین بودیم

نوشته شده توسط: Anonymous

این شکست، شکست نیروی های ستون پنجم است! ستون پنجمی که قصد دارد، برای درهم کوبیدن جامعه رو به رشد ترکیه با صرف میلیاردها دلار، قدرت سیاسی را تبدیل به نیروی متحجر و خرافی اسلامی بشکل ایران بکند، و افرادی مثل گولن ( یعنی خمینی دوم) را، برای ترکیه آماده کرده بودند. این شکست، شکست نیروهائی است که در صدد لت و پار کردن جامعه ترکیه هستند. نیروهائی خارجی که از یکطرف با صرف میلیاردها دلار در جهت اسلامیزه کردن جامعه ترکیه در تلاش هستند، از طرف دیگر با دو روئی تمام، و بدروغ، از دمکراسی دم میزنند، و عوامل خود را مسلح کرده به جان مردم ترکیه انداخته اند، و هم اینان شیپورتبلیغاتی دروغین دمکراسی را از سرگشادش میدمند. این شکست!، شکست ستون پنجم و شکست عوامل تفنگ بدست گروهکهای ضد ترک است، که از طرفی بدروغ از دمکراسی دم میزنند، از طرف دیگر بعنوان ملعبه و آلت دست دول بیگانه، سالهاست با قساوت و

وحشیگری تمام، میخواهند نظم قانونی جامعه ترکیه را درهم بریزند. و هم اینان باعث ریخته شدن خون بیش از 40.000 نفر از مردم ترکیه شده اند! این شکست، شکست گروههای حامی تروریزم، شکست گروههای ضد ترک، شکست اسلام سیاسی، شکست عوامل ستون پنجم، شکست اسلامیزه کردن جامعه ترکیه است! و مردم ترکیه یکباردیگر با پایبند بودن به اصل دمکراسی و معیارهای حقوق بشر، به دولت مردان ترکیه، و گروهکهای ضد مردمی و تفنگ بدست، و تروریزم نشان دادند، که نه تروریزم، و نه گروههای تفنگ بدست، و نه اسلامیزه کردن جامعه ترکیه!، شانسی در ترکیه نخواهند داشت. و این حکایت از این دارد، که هم تروریزم، و هم اسلامیزه کردن جامعه ترکیه و هم عوامل ستون پنجم شکست خورده است. زیرا مردم ترکیه به میراثهای "آتا تورک" پایه گذار ترکیه نوین، پایبند هستند.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-این برنامه تهیه شده را،تنهامیتوان یک فحش نامه توسط پرورش شده گان درسیستم شئونیسم فاشیست عریان فارس بی منطق ودلارهای نفتی وزارت اطلاعات (ساواک وساواما)بحساب آورد.
ماچشم وگوشمان صدسال است بااین چرندیات ماموران پرشده واین هادراصل ازوحشت وترس دست به این کارهازده وشئونیسم فارس وحکومت رابه تب وتاب واداشته است.
هرکسی همچون ستاروباقروشاه عباس وشاه اسماعیل ونادرشاه همچون تمامیت خواهان چپ ترک وکردوترکمن وعرب امروزی بابزرگ بینی خودوزیاده خواهی زمانی دم ازایران وایرانیت میزده ومن هم درجوانی برای ذره ذره خاک ایران دلم کباب میشدولی حالاچی؟
باورکنیداگرآنهااکنون وجودداشتندبه توی مجری نفرت خودرااعلام میداشتند.پس تکیه براشتباهات آنهاشمارازیادی ازخودبیخودنکند.
شخصیت و..... توی مجری بزودی روشن خواهدشد......صدسال است ازترک وبچه های ترک برای خودتان نژادونسل درست میکنیدوازبودجه ملی

برای خودبرنامه درست میکنید.زمین وزمان رابهم می دوزیدتابگوییدکه ماتورک نیستیم .
واگریک جوشرف ووجدان داریددرموردحق کشی وهزینه بودجه فرهنگی کل کشوربرای فارس هادراین صدسال حرف زده.....
هرروزبایک شکل ظاهرگشته وصغروکبراچیده تابرای خوداصل ونسب درست کنید.فارس ها وسرزمین آنهادرتاجیکستان بوده و.... میخواهیدخودراباکمک استعمارگران برماتحمیل کرده وازمابرای خودنسل بسازید.
این رابدانیددیگرآن ممه را لولوخورده پسربروکشکت رابساب.فرق توباداعش برای مایکی است.صدسال است بدترازداعش فردوسی وکورش وفارس فارسی خود،بدترازداعش عمل کرده اید.آسیاب به نوبت کرده وحال که تاریخ مصرف اسلام انگلیسی تمام میشود.
اززرتشت وکورش وفردوسی میخواهیدپیراهن عثمان درست کرده ومردم رابازهم دریوغ استعمارانگلیس..... نگه دارید.بروبرنامه بی بی سی هفته پیش راببین تاروشن شوی......
خودتان تاگلودرباتلاق گیرکرده ایدمیخواهیدماراهم باخودخفه کنید.تاریخ مصرف این حرفهای شماسپری شده ......
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

احد جان /نوشته ای که :« مدل اردوغان را مدل نمونه شدن نمی بینم. اردوغان در ترکیه سکولار، که تمام پیشرفت دهه ها گذشته را مدیون آن است، با تقویت و تکیه بر عقب مانده ترین نیروها به سوی یک جامعه مذهبی پیش می برد.» امروز به صفحه فیس بوکم نگاه می کردم که عکسی ازاردوغان با لباس عثمانی را نشان می داددکه درزیرش نوشته بود که «اردوغان بيشرمانه ازداعش حمايت ميكرد ونوكرامريكا درمنطقه بود » منهم در پاسخ نوشتم:«با این وجود ؛ اردوغان توانست در امد سرانه ترک ها را در عرض 10 سال سه برابر کند در حالی که خامنه ای در عرض همین 10 سال مردم ایران را ده پله فقیرتر کرد و تنها یک قلم 160 میلیارد دلار از درامد نفت را با شعار های مرگ بر اسرائیل و مرگ بر امریکا نا بود کرد. این مرد هنوز رهبر بزرگترین حزب ترکیه است .... این مرد نه نوکر امریکاست ولی با ورق داعش بازی می کند همانطور که

همانطور که عربستان و اسرائیل و.... با ورق جمهوری اسلامی ایران بازی می کنند .... تحت سلطه اردوغان ، هنوز ترکیه دمکراتیک است و احزاب چپ ؛ لیبرال و کرد می توانند در انتخابات شرکت نمایند و به مجلس راه یابند و اردوغان را از اکثریت بیاندازند در حالی که خامنه ای در انتخابات 88 تقلب کرد و رهبران جنبش سبز را که از یاران «امام راحل» بود را همچنان در زندان نگاه داشته است. لطفا نسبی سخن بگویئد چرا که ارزش ها در مقایسه نمودار می شود و این دو مرد را یعنی اردوغان و خامنه ای را با هم مقایسه کنید. البته ضدیت با ترکیه را می فهمم ؛شاید یکنوع «حسادت ملی» باشد ..... یکخورده از این کشور درس بگیریم که چگونه می شود در این دنیای شیر تو شیز پیشرفت داشت.
نوشته ای :«آنچه تجربه منطقه نشان می دهد، جدائی دین از حکومت دستاورد بزرگ نوسازی و روشنگری بود،...» ولی واقعیت است که حکومت سکولارترکیه ، شاه ، صدام ، قذافی و اسد ها قبل از اینکه دستاورد بزرگ نوسازی و روشنگری مردمان این کشورها باشد ؛نتیجه جنگ سرد بود یکی از محقیقن مصری در برنامه بی بی سی شرح می داد که چهل سال پیش از این ؛ زنان مصری حجاب اسلامی بدین شکل امروزی به تن نمی کردند و حداکثر یک نوار پارچه ای بنام روسری بود و در ایران خودمان هم خانم ها یا بی حجاب بودند ویا با چادرهای گل و منگولی در خیابان ظاهر می شدند که و آنچزی که در امروز در بغداد، قاهره ، دمشق و تهران می بینیم وجود خارجی نداشت وزنان مسلمان حداکثر اگر با حجاب سنتی در شهرها حضور داشتند و این لباس متحد الشکل مقنعه و روپوش های بلند تا قوزک پا... حاصل 40 سال فعالیت اسلامیست ها در خاورمیانه است که همزمان با فروپاشی اردوگاه شرق و خاتمه جنگ سرد به یک ارزش مبدل شد.

در کامنت بعدی در مورد تغییر و تحولات منطقه و نقش تناسب قوای سیاسی در اتخاذ خط مشی اپوزیسیون ایران خواهم نوشت
نوشته شده توسط: Anonymous

. در برابر آن سازمانی نظیر «نیاک» (4) را داریم که از حقوق و امکانات شغلی و تجاری مهاجرین ایرانی در خارج و برقراری روابط حسنه بین آمریکا وجمهوری اسلامی دفاع می کند و در میان مهاجرین ایرانی در آمریکا نیز بسیار ریشه کرده است و از نظر مالی نیز قادر بوده است مدیران حرفه ای استخدام کند و حقوق بدهد و حتی از آمریکا کمک مالی (5) بگیرد و تشکیلات خود را گسترش دهد. بحث های مربوط به لابی گری و برخورداری از کمک های حکومت اسلامی در واقعیتی که بیان شد تفاوتی بوجود نمی آورد و از دایرهء بحث کنونی خارج است. (6)

به عبارت ديگر، می توان گفت که سخنان تبعیدیان ایرانی در خارج از کشور بیشتر مورد توجه ایرانیان داخل بوده تا مهاجرین مقیم خارج و به همین دلیل هم هست که وقتی، در سال های اخیر برخی از فعالین داخل به خارج آمده اند از آنچه دیده اند جا خورده و بسیاری از امیدهای کاذب شان نسبت به خارج از بین رفته است.

درک وضعیت متزلزل و ضعیف فعالان اپوزیسیون خارج از کشور، و نیانداختن تقصیر این وضعیت به گردن این و آن، یا به گردن فقدان اتحاد و نفوذ عوامل رژیم، خود می تواند ـ هم برای خودشان و هم برای مبارزان داخل کشور ـ سرآغاز توهم زدائی و بنیاد نهادن حرکات سیاسی بر واقعیت باشد. در حال حاضر، بیشتر آن دسته از فعالین جنبش سیاسی که در زمان شاه رهبران تشکلات واقعی بودند، امروز دیگر رهبر چیزی جز خاطرات گذشتهء خود نیستند. در عین حال، دیگر چنان تشکلاتی که بتواند کار گسترده و مؤثری انجام دهد نه وجود دارد و نه وجودش امکانپذیر است. در نتیجه، مطرح کردن چهره های بازنشسته و دادن تصورهای کاذب حاصلی جز ایجاد بی اعتمادی نسبت به بازماندگان اپوزیسیون سابق در نزد نیروهائی که در گذشته بخشی از اپوزیسیون نبوده اند، نخواهد داشت و تصور نخواهد شد که اینها می توانند نظیر گذشته چنان جنبشی را سازمان دهند ولی نمیخواهند (7).

و حال ببینیم که بر بنیاد آنچه که نامش را نگاه واقع گرایانه به فضای اپوزیسیون خارج می گذارم، لااقل در کوتاه مدت، چه می توان کرد. بنظرم، در بهترین حالت، نیروهای متفرق اپوزیسیون باید در جستجوی آن باشند که چگونه می توانند در خدمت اهداف و کنش های جنبش مدنی داخل کشور باشند. (8) در این مورد هم نباید دست به ایجاد توهمات تازه زد و باید دانست که همین خدمت هم بسیار محدود خواهد بود. چرا که نیروهای جنبش مدنی در داخل کشور نه تنها قویتر، که گسترده تر نیز هستند و امکانات بهتری ـ چه از نظر مالی و چه از نظر فکری ـ دارند.

در عین حال نباید با غلوکاری و به رخ کشیدن امکانات مهاجرین ایرانی در خارج، که در فعالیت های اپوزیسیون شراکت نمی کنند و امکانات شان ربطی به تبعیدیان ندارد توهمی را ایجاد کنند که مآلاً همین فعالیت های مختصر را نیز بی حاصل خواهد کرد. چرا که اگر در ذهن داخل کشوری ها این توهم بوجود آید که دست تبعیدیان با دست مهاجران در یک کاسه است و با این همه اقدام مؤثری صورت نمی دهند، آنگاه این تصویر کاذب حاصلی جز نا امیدی و تنفر از تبعیدیان نخواهد داشت؛ چرا که مبارزین داخل تصور خواهند کرد که ما می توانیم اما نمی خواهیم به آنان کمکی کنیم.

توجه کنید که سخن از ناتوانی کامل اپوزیسیون نیست، بلکه حرف بر سر آن است که این اپوزیسیون نسبت به هویت و ماهیت خود دچار توهم است و در عین حال این توهم را به اپوزیسیون داخل کشور هم سرایت می دهد. توانائی این اپوزیسیون تنها زمانی قابل تحقیق و تحقق خواهد بود که تصورات و نگرش ها توهم زدائی شده و واقع گرائی بر آنان حکمروا شود.

در آن صورت ما، در خارج، دارای اپوزیسیونی خردمدار و واقع گرا خواهیم بود که قصد کرده است امکانات اندک خود را در خدمت مبارزه ای بگذارد که از جانب اپوزیسیون داخل کشور اجرا می شود؛ بی آنکه همین توان محدود را با سوء ظن های بی اساس در راستای نابودی یکدیگر به هدر دهد. در این صورت مبارزین داخل هم قادر خواهند بود، بدون داشتن توهم، روی امکانات واقعی ما حساب باز کنند.

به امید جمهوری آینده نگر فدرال، دموکراتیک، و سکولار در ایران،

سام قندچی، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
http://www.iranscope.com
بيست و هشتم بهمن ماه 1391
شانزدهم فوريه 2013
نوشته شده توسط: Anonymous

در عین حال، تصور اینکه روشنفکران جمهوریخواه باعث سقوط رژیم شاه شدند نیز سخت کاذب است اما همین توهم بشدت به نفرت های بین ما دامن می زند. در واقع روشنفکران دوران شاه، چه چپی و چه جبهه ملی، چنان نیروئی نبودند که بتوانند موجب سقوط رژیم سلطنتی شوند.(1)

حال بپردازم به تحلیل و پاسخی که بر واقعیت خارج کشور پس از انقلاب تکیه دارد. در واقع، هیچ توطئهء گسترده ای در کار نیست. تنها ترکیب جمعیتی ایرانیان خارج کشور در 30 سال گذشته است که با ایرانیان مقیم خارج در 30 سال پیش از آن تفاوت ماهوی پیدا کرده است و در دوران کنونی اکثریت ایرانیان مقیم خارج، چه بخواهیم و چه نخواهیم، مهاجرینی هستند که به دنبال ساختن زندگی بهتر برای خود و خانواده شان در خارج از ایران هستند و به همین علت هم چندان توجهی به اپوزیسیون ندارند، چه اپوزیسیون متحد باشد و چه نباشد.

ر نه ربطی به اختلافات سلطنت طلبان و جمهوريخواهان دارد، نه به متحد بودن یا نبودن فعالین جنبش سیاسی مربوط است و نه به نفوذ رژیم در اپوزیسیون. علت این واقعیت را باید از یکسو در «ترکیب جمعیتی ایرانیان مقیم خارج» در بعد از انقلاب اسلامی و، از سوی دیگر، در چند و چون واقعی یک جنبش مدنی در داخل کشور جستجو کرد.

وضعیت ایرانیان خارج کشور همیشه یک شکل نبوده است (2).

در دوران شاه، جمعیت اصلی این ایرانیان را دانشجویانی تشکیل می دادند که به خارج می آمدند تا تحصیل نموده و به ایران برگردند و کار کنند. البته ممکن بود که برخی در خارج ماندگار شوند؛ ولی هدف اکثریت آنها بازگشت به ایران بود. در عین حال، اطلاعات این دانشجویان دربارهء جامعهء ایران بسیار اندک بود و آنها تازه در خارج با جنبه های مختلف سیاسی و اجتماعی جامعهء داخل کشور آشنا می شدند و جسته و گریخته مطالبی را دربارهء ایران یاد می گرفتند و وقتی آن مطالب را با وضعیت حوامع دموکراتیکی که در آن درس می خواندند مقایسه می کردند آرزومند آن می شدند که کشوری که به آن برمی گردند نیز همانگونه باشد. به همین علت، اکثر آنها به سوی اپوزیسیونی سیاسی که رژیم گذشته و استبداد سیاسی آن را هدف قرار داده بود، جلب می شدند.

صرفنظر از پناهندگان سیاسی که روز بروز تعدادشان کم شده و بسیاری شان هم دست از فعالیت سیاسی کشیده اند، امروزه اما جمعیـت اصلی ایرانیان خارج کشور را کسانی تشکیل می دهند که بهتر و بیشتر از بسیاری از فعالین سیاسی واقفند که ایران تحت تسلط حکومت اسلامی چگونه کشوری است و اساساً به همین دلیل تصمیم گرفته اند که به خارج از آن مهاجرت کنند. در نتیجه هر گونه کوشش اعضاء فعال اپوزیسیون در راستای افشای رژیم برای آنان حکم تکرار دانسته ها را دارد و آنها نظیر دانشجویان 40 سال پیش نیستند که کسی بخواهد برایشان دربارهء جامعه ای که از آن آمده اند افشاگری کند. خودشان همه چیز را بهتر می دانند و به همین علت حرف های تبعیدیان و پناهندگان اساساً برایشان اتلاف وقت است.

به این نکته اضافه کنید این واقعیت را که آنها نه برای مبارزه با رژیم که برای بهتر کردن وضع زندگی خودشان بخارج آمده اند و، در نتیجه، با همهء بی علاقگی به رژیم ایران، اولویت کارشان مبارزه با آن نیست. این مهاجرین می خواهند زندگی شان بهتر شود و اگر می خواستند دست به مبارزهء مدنی بزنند چه بسا که در ایران کنونی می ماندند و نیازی به خروج از کشور حس نمی کردند. در نتیجه، به استثناء عدهء بسیار کوچکی از مبارزین داخل کشور که در این سال ها مجبور به خارج شدن بوده اند، 99 درصد کسانیکه طی دهه های اخیر مهاجرت کرده اند هدفشان بهتر زندگی کردن بوده است که حق هر انسانی است و نمی شود به کسی از بابت آن خرده گرفت.

همچنین، اکثر این مهاجرین خواهان برقراری روابط حسنه بین کشورهای محل اقامتشان و ایران هستند ـ نه به این خاطر که فکر می کنند جمهوری اسلامی دولت خوبی است بلکه چون می خواهند راحت به ایران سفر کنند و برگردند، با آن تجارت داشته باشند، و از خدا و خرما یکجا استفاده کنند.

بدینسان، می شود گفت که «تبعیدیان ایران»، که بدنهء اصلی اپوزیسیون حکومت اسلامی را تشکیل می دهند، چه عضو اپوزیسیون قدیم، چه جمهوریخواه و چه سلطنت طلب، اساساً در خارج از کشور حمایتی ندارند. در این مورد بد نیست دو سازمان خارج کشوری را با هم مقایسه کنیم. از یکسو جریانات سیاسی فعالی نظیر «گروه مهر» (3) را داریم، که به درستی خواستار افزودن شرط رعایت حقوق بشر به زمینه های رابطه کشورها با ایران است. متأسفانه این تشکل که خود را حتی مدنی می داند تا سیاسی، در میان مهاجرین پا نگرفته است. در برابر آن سازمانی نظیر «نیاک» (4) را داریم که از حقوق و امکانات
نوشته شده توسط: Anonymous

به این پرسش توجه کنیم: «چرا اپوزیسیون خارج کشور در سی ساله اخیر، برعکس دوران پیش از انقلاب، فعالیت مؤثری نداشته است؟» گمان می کنم که این یک پرسش اصلی است که در ذهن خود فعالان اپوزیسیون از یکسو و کسانی که این اپوزیسیون را فقط تماشا می کنند، از سوی دیگر، وجود دارد و هرکس، بقول مولوی، «از ظن خود» برای آن پاسخی، گفته و ناگفته، دارد. اما اگر این پاسخ ها را دسته بندی کنیم ملتفت می شویم که اغلب آنها دارای پایه و مایهء استواری نیستند و در عمل نمی توانند ما را به سوی راه حلی که قابل اجرا باشد رهنمون شوند.

در این مقاله قصد اصلی ارائه پاسخی شخصی به این پرسش است اما، قبل از دست زدن به آن، می خواهم برخی از پاسخ های شناخته شده را مورد بحث قرار دهم.

1. مدعیان عضویت در اپوزیسیون اشخاصی کاذب و هوادار حکومت اسلامی اند

این پاسخ اغلب از جانب کسانی مطرح می شود که خودشان در دوران رژیم قبلی جزو اپوزیسیون نبوده اند. از میان معتقدان به این پاسخ می توان بخصوص به سلطنت طلبان و پادشاهی خواهانی اشاره کرد که نوک حمله خود را به سوی جمهوریخواهان می گیرند و، در متن این حمله، به این نکته توجه دارند که فعالین سیاسی ضد حکومت پادشاهی در گذشته عموماً جمهوریخواه بوده و، در نتیجه، جمهوریخواهان هم در تحقق انقلاب اسلامی نقش داشته اند و هم هنوز دل از آن نکنده اند.

آنها نسبت به صداقت اپوزیسیون جمهوریخواه شک دارند و تا می توانند سعی در خراب کردن این فرد و آن فرد در اپوزیسیون جمهوریخواه می کنند. این دعواها را پایانی نیست. آنها فکر می کنند که اگر اپوزیسیون چمهوریخواه می خواست واقعاً علیه جمهوری اسلامی مبارزه کند، می توانست در این مدت تشکیلات عریض و طویلی مانند «کنفدراسیون دانشجويی قبل از انقلاب» را در خارج بسازد و جمهوری اسلامی را به چالشی جدی بگیرد. آنها اختلافات بین این اپوزیسیون را نیز همچون یک جنگ زرگری می بینند که همه را آچمز و بی حرکت کرده است.

2. عدم اتحاد جمهوریخواهان و سلطنت طلبان موجب بی عملی است

این نظر را بیش از همه از بسیاری از «جمهوریخواهان سابقاً فعال» در جنبش سیاسی خارج کشور، که برخی شان رسماً به سلطنت طلبان پیوسته اند و برخی نیز هنوز خود را جمهوریخواه می دانند، می شنویم.

و چرا این اتحاد ممکن نشده؟ در این مورد نیز نظرها گوناگون است.

3. عوامل نفوذی حکومت اسلامی مانع حرکت اند

بنظر می رسد که بیشترین افراد این پاسخ را درست دانسته و به توانائی ملی، عملی و تکنیکی حکومت اسلامی در نفوذ در داخل صفوف اپوزیسیون بهای بسیاری می دهند.

البته می توان پاسخ های دیگری نیز در این مورد یافت. اما به همین سه پاسخ بسنده کرده و می کوشم نشان دهم که اگرچه هر سهء این پاسخ ها دارای عناصری از واقعیت هستند اما، نه تک تک و نه با هم، پاسخ درخوری برای پرسش ما فراهم نمی کنند؛ و چرا؟

مشکل همهء اینگونه پاسخ ها در آن است که وضعیت اپوزیسیون بعد از انقلاب در خارج کشور را با اپوزیسیون قبل از انقلاب و، مثلاً، «کنفدراسیون دانشجوئی» مقایسه کرده و با این خط کش می خواهند وضعیت امروزی را اندازه گیری کنند.

اگرچه این مقایسه از بنیاد غلط است اما بد نیست چند واقعیت را در این زمینه مورد توجه قرار دهیم و توجه کنیم که در دوران پیش از انقلاب هم دو عنصر «تفرقهء نیروها» و «نفوذ دستگاه های امنیتی رژیم» وجود داشته است.

در سال های رژیم شاه، حتی زمانی که بزرگترین تظاهرات علیه او در واشنگتن برگزار می شد، اختلافات درون کنفدراسیون آنقدر زیاد بود که این تشکیلات را به چندین سازمان جداگانهء کاملاً مستقل از هم تقسیم کرده بود. با این همه هر کدام از آن خرده سازمان ها قادر بودند هزاران نفر را به کنگره های خود جلب کنند و فریاد تظاهر کنندگان شان در خیابان های شهرهای آمریکا و اروپا، طنین انداز بود. همچنین، اگرچه تفرقه در صفوف اپوزیسیون آن دوران بسا بیشتر از امروز بود ولی حرکت ضد رژیم جریانی قوی داشت.

و اگر بخواهیم از نفوذ رژیم در اپوزیسیون صحبت کنیم (چه نفوذ در تعیین خط مشی ها و چه نفوذ فیزیکی عوامل اطلاعاتی) باید به یادآوریم که در زمان شاه هم همهء انواع این نفوذها وجود داشت و حتی یک بار نزدیک بود یکی از عوامل ساواک در بالاترین سطح کنفدراسیون به رهبری برسد. در واقع، در همه جای دنیا و در همهء تشکلات سیاسی اپوزیسیون های حکومت های مختلف این وضعیت وجود داشته است اما، جریان کلی فعالیت اپوزیسیون های کشورهای مختلف گاه قوت داشته و گاه دچار ضعف شده اند. در نتیجه می توان گفت که این عامل نیز نمی تواند پاسخ درخوری برای پرسش مورد نظر ما فراهم کند.
نوشته شده توسط: Anonymous

این شکست به معنای شکست اسلام‌گرایی در ترکیه است و اسلام‌گرایی در ترکیه به عنوان یک پروژه سیاسی شکست خورده است.»
کارشناس مرکز تحقیقات استراتژیک ترکیه خاطرنشان می​‌کند: «ما در ترکیه شاهد یک جریان پست مدرن و نوینی هستیم و پیروزی حزب دمکراتیک خلق​‌ها ، پیروزی معترضین "پارک قزی" و کسانی بوده است که نمی​‌خواستند اردوغان پیروز شود. این انتخابات نشان داد که حقوق بشر و دمکراسی پیروز شده و جامعه مدنی دینامیک ترکیه به اقتدارگرایان و دیکتاتورها اجازه نمی​‌دهد، رشد کنند.»

نوشته شده توسط: Anonymous

ترکیه روز به روز به سوی دموکراسی در حال حرکت هست و بدست گرفتن کامل قدرت توسط اردوغان خطرات زیادی پیشرفت ترکیه را تهدید می کرد و امروز مردم ترکیه نشان دادند که از دیکتاتوری و تک رای بودن همانند کشورهای جهان سومی متنفرند
نتایج انتخابات ترکیه حرف نماینده ترکیه در پارلمان تکرار کرد : اردوغان بدان ترکیه ایران نیست .

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

نوشته ی بالا از «زاویه»-ای به «هویت و دوست داشتن» مربوط میشود. ازاین رو بی ربط نمی بینم که دراین خصوص «نظری» را مطرح کنم. پاسخ سئوال «چرا ایران را دوست دارم-از علی اشرف درویشان» که به «هویت و دوست داشتن» مربوط میشود موجب شد این ایده را اینجا بیان کنم:
«دوست داشتن ما اشکال دارد!»
به دینجهت به کجراهه میرویم.
دوست داشتن های ما از یک «ایده ی کلاسیک» تبعیت میکنند. میاندیشم این «اندیشه ی کلاسیک» درست نیست و ضرورت دارد دید خود را «تغییردهیم».
«ما آنچه را که میخواهیم دوست میداریم» ؛«نه آنچه را که نمی خواهیم».اما واقعیت درخارج از ذهن ما «یک تضاد جاوانه» است و ما همیشه با این «تضاد» زندگی میکنیم. «موجودیت ما،هویت ما، زندگی و جغرافیا و زادگاه و تاریخ و فرهنگ و سیاست ما ، کوتاه، هستی ما» همین تضاد است.منطقی نیست که به جای آنچه میخواهیم، بیاییم آنچه هستیم ؛ و«آنچه را که میخواهیم-ونمیخواهیم»

دوست بداریم؟ و برای هر طرف تضاد «آزادی را مرز» قراردهیم؟
اگر این سخن درست باشد میتوان گفت من، هم آنچه را که دوست دارم و نیز آنچه را که دوست نمیدارم تا(با) مرز آزادی، دوست دارم. که آزادی حاکم شود و توسط آن، همه در استقرار «برابری و آزادی» شرکت کنند. و حق و حقوق همه از «اقلیت و اکثریت و خرده اقلیت» نیز رعایت شود. و «میدان»رقابت و کوشش و مبارره ی مسالمت آمیز برای منافع گروهی و فردی و اجتماعی باز شود. و سرنوشت را «رأی و دموکراسی و آزادی و برابری» تعیین کند.
اگر این ایده درست باشد طبیعی که بگوییم :
-خمینی چی را نمی توان به دریا ریخت و گور خمینی را منفجر کرد
-نمی توان شاه چی را به دریا ریخت و
-همینطور کمونیست و دموکرات و مجاهد را کشتار نمود.
-ناسیونالیست و جدایی خواه را خائن و وطن فروش نامید و اعدام کرد.
وووو
یعنی میشود دوست داشت آنچه را که نمی خواهیم -و آنچه را که میخواهیم. و تنها مرز و معیار ما در این دوست داشتن رعایت آزادی ست. به عبارت دیگر مرز آزادی قبول دیگریست برای مبارزه ی مسالمت آمیز:
شاندر پتوفی شاعر مجار گوید:
عشق و آزادی
این دو را میخواهم
جانم را فدا میکنم در راه عشقم
و عشقم را در راه آزادی.

-------------یعنی میتوان سرود:

داغلار دولو گولونن
چیچک اینن گولونن
قوی کونلوموز بیر اولسون
وطن دولسون گولونن.

باهاردا گول اوللام
باخچادا بول بول اوللام
آزادلیق یولوندا
یانارام کول اوللام.

---------

کوهها پراست از گل
از غنچه و گل
بگذار دلهامان یکی گردد
تا وطن پر گل شود.

در بهار گل میشوم
در باغچه بلبل
در راه آزادی میسوزم و
خاکستر میشوم.
نوشته شده توسط: Anonymous

حزب ه.د.پ یا به قول شما حزب کردها با کمک ترک های کمونیست وهمچنین ترک های طرفدار حفظ محیط زیست توانست حد نصاب لازم را برای ورود به پارلمان بدست بیاورد.

نوشته شده توسط: Anonymous

این تحلیل بیانگر بخشی از حقایق است اما به هیچ عنوان تحلیل جامعی نیست. واقعیت این است که اردوغان با در پیش گرفتن سیاست تکروی و نوعی خودبزرگ بینی و نیز هدف گرفتن سیاست تغییر قانون اساسی ترکیه به سمت سیستم ریاستی، باعث به وجود آمدن نوعی ائتلاف بین احزاب اوپوزیسیون شد. مثلا در این انتخابات پدیده ای به نام «امانت اوی» و یا رای قرضی به میان آمد. یعنی تشکیلات حزبی ج.ه.پ از طرفداران خود خواسته بود در مناطقی که شانس کمی برای این حزب وجود دارد به نفع ه.د.پ رای دهند تا آرا تقسیم نشود و ه.د.پ بتواند از حد نصاب 10% عبور کند. و بلعکس، ه.د.پ نیز از طرفداران خود چنین درخواستی کرده بود. در طول تبلیغات، داووداوغلو بارها این سیاست را تقبیح کرده بود.

ولی در اصل، این یک سیاست عملگرایانه، هوشمندانه و نشانه ای روشن از بلوغ سیاسی جامعه ترکیه برای نجات دموکراسی آن کشور بود که خوشبختانه جواب هم داد.مثلا با وجود آنکه آرای ج.ه.پ در این انتخابات نسبت به انتخابات گذشته حدود یک در صد ریزش داشته، ولی با این حال در اردوگاه آنها حال و هوای پیروزی حاکم است چرا که اگر شرایط جور دیگری پیش می رفت، شاید تمامی دستاوردهای سکولاریسم ترکیه به باد فنا می رفت و ما شاهد روی کار آمدن یک رژیم مذهبی در ترکیه می بودیم.
نوشته شده توسط: lachin

آقای ایرج ..ترا به جان اون کوروش کبیرتان.. شما نوسته بودید که در صفحه طلائی ( کار سیگان) درفضا پیما ی ویاجر متن فارسی به این شکل است..« درود بر ساکنین ماورای آسمان‌ها. بنی‌آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند. چون عضوی به‌درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار.»
این هم آدرس تمام گزینش های صوتی و موسیقی ای صفحه...در کجای این صفحه این شعر سعدی آمده است؟ به غیر از (( درود بر ساکنین ماورای اسمان ها)) آیا باز هم شما چیز دیگری را مشاهده می کنید؟ کی می خواهید یاد بگیرید که در عصر دیجتالی , تحریف کردن موضوع , آن هم یک موضوع علمی نه تنها خنده دار است بلکه یک جرم هم حساب می شود. بفرمائید این لینک که تمام گزینش ها را نشان می دهد.
http://en.wikipedia.org/wiki/Contents_of_the_Voyager_Golden_Record
این شعر در کجاست. این شعر در بالای در ورودی سازمان ملل متحد هم نیست..چه برسد به این صفحه..

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

احد عزیز/ برخی از محققان امریکایی بر این اعتقادند که :«شکست دور باطل جنگ مذهبی و غلبه را ه حل سکولار و روادار در خاورمیانه » حداقل 20 ساله طول خواهد کشید بعبارت دیگر مسلمانان افراطی سنی و شیعه انقدر همدیگر را خواهند درید که نسل های یعد، مجبورخواهند شد که جلوی ورود اسلام در سیاست را بگیرند ولی موضوع سیاست امروز است و نه بیست سال دیگر... اکنون 4 نوع اسلام دولتی و غیر دولتی در خاورمیانه وجود دارد. 1_پیروان خمینی 2_ اسلام سلفی_ وهابی2_ اسلام اردوغان(مدرن وتوسعه طلب)4_ اسلام داعشی ... این تقسیم بندی را بیشتر توضیح می دهم:

1_جمهوری اسلامی ایران از همان آغاز بدنبال صدور انقلاب اسلامی بود ولی« نظام » بتدریج حمایت اکثریت مطلق مردم ایران را از دست داد از این رو خامنه ای وسپاه ازسالها پیش در فکر تاسیس هلال شیعه مجهز به بمب اتمی بود تا جهان این کشور را بعنوان یک وزنه سیاسی منطقه ای شناسایی نماید تا «رهبر» از این طریق« امنیت ملی» خود را حفاظت نماید. برنامه اتمی رژیم تقریبا شکست خورده است ولی زایش و حضور بیرحمانه داعش در خاورمیانه در کنار سیاست غلط غرب و کشورهای سنی منطقه .... جمهوری اسلامی ایران زا بعنوان ناجی شیعه ها، ترکمن ها و کردها عراق جلوه گر کرد . (دیروز بی بی سی برنامه ای از عراق پخش می کرد که حضور جمهوری اسلامی در عراق را اشکارا نشان می داد) 2_ اسلام سلفی_ وهابی که در حقیقت نوعی اسلام غیر سیاسی بود که یکی از مشخصه اصلی ان دوستی با غرب ، فروش نفت وتوسعه اقتصادی بود. سیستم پادشاهی عربستان اکنون توسط 5000 شاهزاده ابرثروتمند اداره می شود و نظام داخلی این کشور قرون وسطایی است . عربستان با یک چک 12 میلیاردی مرسی را برانداخت و دیکتاتورسکولار مصر را برسر کار گذاشت و اکنون با بمباران مرگ بار ؛ قصد دارد نظام سیاسی یمن آینده را پایه گذاری نماید 3_ اسلام اردوغان(مدرن وتوسعه طلب که در عرض دهسال توانست در آمد سرانه ترک ها را سه برابر نماید) که قرار بود بعنوان یک مدل در خاورمیانه حاکم شود. اخوانی ها و دولت قطر و تلویزیون الجزیره پشتیبان چنین اسلام میانه رو ای بودند که با کودتا در مصر و حاکم شدن داعش در سوریه موقتا شکست خورد (غرب در ابتدا مدافع اسلام اردوغانی بود ولی با کودتای مصرو پیجیده شدن اوضاع سوریه ؛ غرب عقب نشست)4_ اسلام داعش در واقع نوع مدرن و تکامل یافته القاعده ، طالبان است . این بحث ادامه خواهد یافت
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-من بااحترامی که به تمام سیاسیون وبخصوص زندانی های عصر حکومت ضدآزادی پهلوی دارم بااحترام به جناب آقای درویشیان که روزگاری رادرزندان رژیم پهلوی داشته ودرجهت آزادی مبارزه کرده است نمی دانم چه دلیلی داشته که متن بالا نوشته است.
آیانوشته بالااین رانمیرساندکه یک نگرش جدیدی درتفکرایشان وهمشهری مصطفی رحماندوست دیگرنویسنده کرمانشاهی ایجادشده است.آیاگذاشتن نام صمدبهرنگ برفرزندودوست داشتن بوفکور .شنگول ومنگول وغیربایدباعث شودتاجلوتفکرآزادگی وانسانیت وحقوق انسانی ملتی زیراین تفکرپایمال گردد.
آقای درویشیان ده هاهمسنگرشمامثل آقای فرخ نگهداراکنون نگرش جدیدی پیداکرده اند.آقای درویشیان عصرعوض شده است.
جهان هرساعت وروزوماه وسال درحال تغییروتحول است وحتی بزرگترین تئوریسن های شرقی ازافکارگذشته دست برداشته ولی انسانیت وحقوق اولیه بشروحقوق مدنی جای مرزوخاک وکوه هاراتوسط اینترنت وماهواره روشن ساخته

ومردم به حقوق اولیه آشناگشته است .هزاران نفردرروستاها وشهرهاشعارمساوات حقوق بشری سرمیدهند.
شماهنوزمثل اینکه این موضوع کوچک رااحساس نکرده اید.دوران افکارتمامیت خواهی درلفافه خاک ودین وائدولوژی ووطن وغیرسرآمده است.
چه کسی میتواندبگویددرحرف هیتلرآلمان وتمام داشته های آلمان رادوست نداشت.؟یاناپلیون فرانسه وداشته های فرانسه رادوست نداشت؟
چه کسی میتواندبگویدکه مردم سوریه وعراق وترکیه وهندوآمریکاوروسیه وسویدوالجزایرویتنام سرزمین وداشته های فرهنگی خودرادوست ندارند؟آیااین دلیل میشودکه چون این افرادوملت هاملت خودرادوست دارندوبه داشته های خودوفادارندبایدحقوق دیگران رازیرپاگذارند؟
آقای درویشیان من چهارروزدرآزربایجان بودم وسربه آبشارلاتون درآستارازدم باورمیکنیدبیش ازدوهزارنفردرکوه وبصورت زنجیری کوهنوردی میکردندومن درسال هفتادویک نیزبه این آبشاررفته بودم ومیشودگفت پنج نفرهم درکوه یافت نمیشد .اکثربچه های آزربایجانی آوازهای تورکی بصورت جمعی وموسیقی موغام خوانده وگهگاهی شعاراستقلال میدادند.
این موضوع خواست ملت شده مقابله باآن دیگردیرشده است وفکرکنم این بارافکارپان ایرانیستی کارسازنیست وجبهه جمهوری اسلامی وچپ درمقابله باخواسته های مدنی مردم ترفندجدیدی بوده وروشنفکران چپ قدیم هنوزازدرک آن عاجزبوده واین ترفندهاوکارسازنیست..من انسانیست ومردم تمام دنیارادوست دارم وبه خواسته انسانهاارزش واحترام قایلم.برایم فرق نمیکندکه فارس باشدوعرب وروس.هندی.چینی.آلمانی وفرانسویی وبه فرهنگ وآداب زیبای آنهانیزاحترام می گذارم.یاشاسون منیم گوزوخوش فکروطنداش لاریم.گوزل الچین وجم ویوسف .ترابی.ائیلیار.ووو....سیزون اللروزوقلموزواراولسون .
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

قیل قامیشGilgameş,-““ یا „Bilgameš یا قیشقامیشGişgameş
der Alte ist ein junger Mann پیرمرد، یک مرد جوان است. Brokhaus Ensyklopädie
بو قوجا بیر جاوان کیشی دیر. «جاوان قوجا».

طبق نوشته انسکلوپدی آلمانی منظور از معنی اسم این است که «پیر مرد، جوان است » . میخواهد بگوید پیرمرد مثل جوانهاست.
فکر میکنم عکس مسئله باید درست باشد:«جوان ، پیر است». جوان مثل پیرمردهاست. یعنی جوان دنیا دیده است. و با سفرهای بیل قامیش هم این معنی تطبیق میکند.
وگرنه «پیر مرد مثل جوانها ست» ، با داستان جوردرنمیاید.به گمانم اینجا:

قوجا =پیر= منظور معنی مجازی ست : دنیا دیده- زیاد سفرکرده و با تجربه. «ائلجه بیلن». به خصوص وقتی که در مورد جوان گفته شود.
دنیا گورموش و برک-بوشدان چیخان جاوان. سختی کشیده.آبدیده. دانا.

-----------
Brokhaus Ensyklopädie, Achter Band, 526-527
Gilgamesch, sumer. König der 1. Dynastie von Uruk, der um etwa 2600 v. Chr. gelebt hat. Der Name lautete urspr. Bjlgamesch und scheint > der Alte ist ein ju nger Mann< zu bedeuten. - G. ist der Held der in der altoriental. Literatur weit verbreiteten G.-Dich­ tungen, deren Stoff vom 3. .bis zum 1. Jahrtsd. v. Chr. in sumer., akkad., hurrit. und hethit. Sprache überlie­ fert worden ist

----------
Enkidu همراه بیل قمیش
نوشته شده توسط: lachin

.اون افسرانی که در پایگاهای نیروی زمینی مخصوصآ در توپ خانه زرهی پادگان مراغه و دریائی در جنوب , فکر میکردند که می توانند در بحرین نیرو پیاده بکنند و باز بحرین را به خاک ایران برگردانند گرفتم و به زندان انداختم بخاطر اینکه این نقطه جغرافیا اصلآ با شکل گربه ایران هم خوانی نداشت. باری ما ساختار تمدن بزرگ بودیم که یک روز « مایکل هزل تاین» که بعد ها وزیر جنگ خانم « تاچر» انگلستان شد میخواست برای ما دو تا (( کنکورد)) بفروشد که میخواستم به دنیا نشان بدهم که ما هم پیشرفت عجیبی میکنیم و زودتر از ژاپن هم جلو خواهیم زد. در این موقع بود که آقای ( پیتر اسنو) بی بی سی آمد ایران که با من مصاحبه بکند. زمانی که من گفتم ما, در مدت زمان کوتاه از ژاپن جلو خواهیم زد , این مردیکه پرسید که شما چطوری در یک کشوری که بیش از نیمی از جمیّت « بیسواد» تشریف دارند, تکنولوژی و صنعت مادر را پیاده خواهید

خواهید کرد. راستی یادت هست که چه جواب دندان شکنی دادم؟ یادته؟ چون این آقا هیچی از اقتصاد سر در نمی آورد بهش گفتم " اگر پنجاه در صد دیگر جمیّعت را باسواد بکنیم , دچار تورم اقتصادی میشویم". راستی یادته این آقا پیتر اسنو چقدر از جواب من « شوکه» شد. او خیال میکرد که من هم مثل خانم ملکه الیزابت انگلستان, می خورم و می خوابم و هر
گه گداری سری به پارلمان میزنم و فقط کاغذ های که نخست وزیرکه برایم میآورد امضاء می کنم. بیچاره نمی دانست که در ایران من (( خودم پارلمان )) هستم. راستی همین الان اشرف وارد کاخ شد فکر میکنم که برای پاسور بازی عازم فرانسه هست فردا باز برات زنگ میزنم چون این اشرف با آن چمدان های پر از مواد مخدّر که در فرودگاه سویس کشف شد تا اندازه ای به کمک های سلطنتی احتیاج دارند. اگر کمک نکنم این دفعه اون گلوله ای که به عنوان (( اختاریّه)) در « مونتو کارلو» براش تیراندازی کردند که باعث کشته شدن شخص دیگری در ماشینش شد , میترسم این دفعه به مغزش بزنند.. در هر حال مواظب خودت باش, بعدآ تماس میگیریم... بای بای..
نوشته شده توسط: lachin

سلام آقای مراد..منم محمد.. محمد نفتی... دیشب می خواستم تلفن بزنم و تلفنی صحبت بکنیم ولی شبکه ارتباطات در بار کار نمی کرد بدان جهت برات ایمیل فرستادم. می دانی که شبکه تلفنی در بار را یک شرکت امریکای بدون زیر نظر هیچ مشاور و مهندسین و یا تکنسین ایرانی ساخته و نمی دانیم چقدر سازمان های جاسوسی امریکا تلفن های ما را کنترل می کنند. بدان جهت منتظر بودیم که یک مهندس امریکای با هزینه در بار, به تهران بیاید تا این شبکه را دو باره راه اندازی بکند. یادم رفت در آخر ایمیل به چند مورد اشاره بکنم چون یک کمی مست هم بودم و راستش را بخواهی این اسدالله اعلم با آن مادام فرانسوی کمی رابطه اشان شکر آب شده و بجای دختران فرانسوی , دختران انگلیسی به دربار می فرسته..همانطور که دیشب گفتم بابا راه آهن را در ایران دایر کرد و بیش از 70 درصد سود خالص این شرکت را به حساب بانکی خودش در نیو یورک

می ریخت. اصلآ تمام کارخانه های که در ایران دایر شد, بابا بین 70 تا 90 درصد سودش را به جیب خودش می زد. بابا بیزینس من بود تا پادشاه. تازه موقعی که بابا از ایران فرار میکرد , بیش از 40 هزار قباله املاک مرغوب را با خودش می برد. از تو خواهش می کنم ترا خدا این کتاب لعنتی تحیقیقی آقای « دکتر قلی مجد » را که به عنوان (( رضا شاه و بریتانیا)) بر اساس اسناد وزارت آمریکا نوشته است را نخوان. چون بابا با آن همه پولی که از ایران دزدیده بود و با کپی این اسناد که نشان می دهد چقدر و در چه حساب های بانکی جهانی بابا پول داشت , اگر با نرخ امروزی حساب بکنیم به (( بیل گئیت)) معروف می گردید. اون 65 میلیون دلاری که گفتی و رضا در یک برنامه تلویزیونی در امریکا اشاره کرد فقط (( پول تو جیبی )) رضا بود. همانطور که میدانید بابا شغل مهتری را در اسطبل های انگلیسی ها آموخت هرچند که در شغلش با استعداد بود ولی اخلاق تند دیکتاتورانه و دهن رکیکی داشت. یادم میاد که هر وقت از مجلس شورای ملی که به عنوان خانه ملت که با جان گذشتگی و خون هزاران ایرانی تاسیس شده بود « طویله» می گفت. از همان روزی که بابا قدرت را بدست گرفت از مشروطیّت فقط نامی ماند . من هم از بابا یاد گرفتم که ما به جای سلطنت بایستی با مشت های آهنین حکومت بکنم. موقعی که بابا به ژوهانسبورگ تبعید می شد , معذرت میخواهم تشریف فرما می شدند خیلی به من مثل آقای ( قاطبه) پیشنهاداتی داد. من که تحصیل کرده سویس بودم می دانستم که چکار بکنم.. آن کتابی که « ارتشبد فردوست» هم خاطرات جوانی ما را در سویس با (( ارنست آرژانتینی)) نوشته است زیاد نبایستی به دل بگیریم چون جوانی و جاهلی هست. آدم در سن رشد و بالغی دست به بعضی کار های غیر اخلاقی میزند. همه اشتباه می کنند. من هم به چندین اشتباهی مرتکب شده ام. .. اشتباه بزرگ من این بود که مصدق, این نوه قاجار را نه کشتم. گذاشتم در احمد آباد یواش یواش پوسیده بشود.پسرش غلام که خودش هم دکتر بود در آخر سال های زندگی او, پیشنهاد میکرد که مصدق را برای معالجه به خارج ببرند ولی این مردک سمج چنان به دکتر های ایرانی علاقه داشت که می گفت پول نفت که هزینه پرورش این دکتر ها شده, چرا مرا یک دکتر خارجی معالجه بکند من در ایران میخواهم معالجه بشوم .. بحمدالله او مرد و وزیر خارجیش « دکتر فاطمی » هم یک کمی سر درد داشت به سزای اعمالش رساندیم. موقعی که ترورش میکردیم می گفت سرم خیلی گیج میرود.. این دکترفاطمی اصلآ از قانون مملکت خبر نداشت. عین بچه سو سو ها از مرگ می ترسید. ولی خوشبحتانه قانون مملکت پادشاهی این خائن را به جهنم فرستاد. من هم برای پنجمین بار نفت را ملی کردم. آخرین بار که نفت را ملی کردم یک حزب دیگری هم درست کردم بنام رستاخیز که صد مرتبه از انقلاب سفید, سفیدتر بود. دیگر این انقلاب روی من و مخصوصا اشرف پهلوی را چنان سفید کرد که اشرف دیگردر حمام نه به سفید آب احتیاجی داشت و نه حمام با شیر.. سفیدی این انقلاب و این حزب به آن حد پیشرفت کرد که گفتیم که دیگر هر شخصی به این انقلاب و حزب وفادار نباشد , پاسپورتش را بگیرد و گورش را از این مملکت گم کند.. تنها یک نفر گورش را ازمملکت گم کرد. راستی داشتم دروازه های تمدن بزرگ را فراهم میکردم. چند تا فانتوم گرفتیم هرچند که برای یک (( واشر)) این جنگنده ها تا 230 دلار از پول درآمد نفت به این امریکای ها میدادیم ولی باز هم این فانتوم ها باعث شد که شط العرب مال خودمان باشد.راستی مراد یادت هست که در ایران چند تا اوباشان سرخ و سیاه بودند؟ این اوباشان سرخ و سیاه,از میهن پرستی هیچ چیزی را یاد نگرفته بودند . من به خاطر « ماموریت به وطنم» و از همه بالاتر بخاطر اینکه خون سربازان ایرانی بیهوده به زمین نریزد « بحرین» را همین جوری بخشیدم...اون افسرانی .ادامه
نوشته شده توسط: Anonymous

ترکها از زمان سلجوقیان یعنی حدود 600 سال پیش است که از مرزهای چین و ماچین در جستجوی مراتع سرسبز وبدنبال گوسبند چرانی وارد فلات ایران و منطقه قفقاز و آسیای صغیر شدند . در آسیای صغیر یعنی ترکیه امروزی اقوام هیتی ها و کردها و ارامنه و پارسیان و گرجی هاو یونانیان و آشوریها میزیستند .

نوشته شده توسط: Anonymous

دقیقا می خواهم بدونم تورک ها چندساله که در ایران ساکن شده اند.درزمان خوارزم ها که غلام و برده بودندو قبل از اون در منطقه مغولستان بودند.قبل از اون چی؟

نوشته شده توسط: Anonymous

از هنگام در گذشت آیت‌الله خمینی در سال ۱۳۶۸ دو دیدگاه در صحنه سیاسی ایران ظاهر شد که در عین همکاری، با یکدیگر در رقابت نیز بودند. آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر ایران، جناح رادیکال و انقلابی را نمایندگی می‌کرد و اکبر هاشمی رفسنجانی جناح میانه رو و عملگرا را. هر یک از این دو اردوگاه زیر مجموعه‌های خود را دارند. به طور مثال، محافظه کاران که به کلی با مذاکره با آمریکا مخالفند در جناح آیت‌الله خامنه ای، و اصلاح‌طلبان از این نظر عموما در جناح آقای هاشمی رفسنجانی قرار می‌گیرند.
در فهرستی از مسائل مختلف که دو مکتب فکری با یکدیگر بر سر آن اختلاف دارند، موضوع سیاست خارجی و در مرکز آن رابطه با آمریکا یکی از اساسی‌ترین موارد اختلاف دو اردوگاه است. آقای خامنه‌ای معتقد است که رابطه با آمریکا اولا، موجب نفوذ فرهنگ آمریکایی و سست شدن پایه‌های ایدئولوژیک حکومت می‌شود و

و نهایتا نظام اسلامی را تهدید می‌کند و ثانیا، سفارت آمریکا مرکز توطئه علیه نظام خواهد شد. جناح مقابل اما، اعتقاد دارد که برای حفظ نظام نمی‌توان دشمنی با آمریکا را تا ابد ادامه داد و باید با آن کشور تعامل و داد و ستد کرد.
در حالی که آقای هاشمی رفسنجانی سعی دارد با ذکر خاطره بعد از خاطره و نقل نقطه نظر‌های آیت‌الله خمینی، وجهه خشن و انقلابی ایران را به چهره‌ای معتدل تغییر دهد، جناح انقلابی بر شدت حملات خود به جناح میانه رو که آنها را لیبرال می‌خواند افزوده است.
بیانیه شدید اللحن ۱۱ خرداد دانشگاه امام حسین تحت مدیریت سپاه پاسداران که بسیاری از مقامات بلند پایه و متفکرین سپاه در آن مشغول تدریس هستند، مشخصا متوجه آقای هاشمی رفسنجانی بود و از وی با عنوان "برخی از دست اندرکاران" یاد کرده بود که "با استناد به خاطره‌ها و مشاهدات خصوصی" خواستار "حذف یا محدود شدن" موضع انقلابی ایران هستند.
هم چنین بدون اشاره صریح، سیاست خارجی "با دوستان مروت با دشمنان مدارای" روحانی را مورد نقد شدید قرار داده و آن را مغایر "اصول بنیادین امام [خمینی] در سیاست خارجی... [مبنی بر] اعتراض به ساختارهای ظالمانه بین المللی و جنایت‌های روزمره اسرائیل، آمریکا، عربستان و امثالهم" دانسته بود. بیانیه، جناح دیگر را به تلاش برای جا انداختن "فرهنگ لیبرالی" متهم کرده بود.
رهبر جمهوری اسلامی نیز در سخنرانی روز ۱۴ خرداد خود به مناسبت سالروز درگذشت آیت‌الله خمینی، دقیقا به همین مسئله پرداخت و نسبت به جریانی که سعی دارد "امام را به صورت یک آدم لیبرال معرفی" کند هشدار داد.
تفاوت این دو دیدگاه به وضوح خود را در برخورد با مسئله هسته‌ای نیز نشان می‌دهد. حل مسئله هسته‌ای به طور بالقوه، از دید جناح رادیکال، خطر آفرین است چرا که می‌تواند روند عادی شدن روابط با آمریکا را در پی داشته باشد.
در صورت حصول یک توافق هسته‌ای، اختلافات دو جناح که ریشه‌ای و عمیق است فروکش نخواهد کرد، اما شکست مذاکرات تحولاتی را در ایران در پی خواهد داشت.
حسن روحانی که سرمایه گذاری سنگینی بر روی مذاکرات کرده و عملا آینده سیاسی خود را به آن گره زده در صورت از هم پاشیدن مذاکرات به حاشیه رانده خواهد شد. ایران محققا مانند سال‌های گذشته برنامه هسته‌ای خود را گسترش خواهد داد و بار دیگر رویاروئی و درگیری جای گفتگو و تعامل را در مناسبات ایران و آمریکا خواهد گرفت. بازگشت فضای رادیکال در ایران، ابتکار عمل را از دست میانه‌رو‌ها خارج خواهد کرد.
در واکنش به این وضعیت، آمریکا تحریم اقتصادی تقریبا کامل ایران را که طرح آن سال گذشته در سنای آمریکا تهیه شده بود به مرحله عمل در خواهد آورد. موج جدید کاهش ارزش پول ملی آغاز خواهد شد و غول دو گانه تورم و رکود دوباره سر بر خواهد آورد. به لحاظ سیاسی و اجتماعی، با افزایش تهدیدات از بیرون (آمریکا و اسرائیل) و خطر افزایش نارضایتی‌ها از درون، سیستم چاره‌ای به جز بستن هر چه بیشتر فضا نخواهد داشت.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

خانم ترابی گرامی ،
تمام نکاتی که مورد اشاره ی شما قرار گرفته با تجربه ی شخصی من تطابق دقیق دارند. بنابرین آنها را تأیید میکنم. سخن شما درست است.
ترکی زبانهای قلمزن خواه-ناخواه از زمانی که پیوند زبان سومری و ترکی مطرح شده با آن روبرو هستند. و هرکس برای خودش دارای مطالعات و نظریاتی ست. منهم در این دایره ام.
قصدم از نوشتن این مطلب نه نگاه زبان شناسانه به موضوع، که زبان شناس نیستم ، بل بیان یک «حس و دریافت زیبا» در این خصوص بود. که می تواند آمیخته ای از «درست و نادرست» باشد.
من به عنوان یک ترکی زبان در آشنایی با معانی واژه های ترجمه شده از سومری( هرچند با مفهوم تقریبی) و ساخت دستوری ،
و دید ریاضی ، و فضای فرهنگی، به ویژه بیل قامیش اش احساس نزدیکی فوق العاده میکنم. در حقیقت با دنیای روحی سومر - که تا حدی دریافت اش تقریبی ست- به جای بیگانگی، نزدیکی و حتی تا حدودی یگانگی حس میکنم.

ممکن است این احساس و دریافت کاذب باشد ولی بهرحال چیزی ست که برایم روی داده است.
طرح شدن مسئله سومر درسایت و حکم محکومیت سیاسی از پیش تعیین شده ی «افسانه ی ریشه» مرا متوجه « دریافت خودم» کرد. و بازتابش مطلبی ست که ملاحظه میکنید.
تا وقتی که کاذب بودن «حس و درکم» اثبات نشده این پدیده در من هست.

dərə bəye دره بیی= بیک-آقا- حکمران-خدا-ی دره ها.
وقتی به حرف پدر گوش نمیکردم برمیگشت به مادرم میگفت :
!Bax! BU uşax elə bil dərə bəyedi باخ! بو اوشاخ ائله بیل دره بی دی= نگاه کن! این بچه مثل اینکه خدای دره هاست!» .
یاد آ-آ«a-a» ی سومر میافتم که نوشته اند خدای دره ها بود. شاید نام درست نباشد ولی اینکه آنها هم مثل فرهنگ پدرم معتقد به «ببی» دره ها بودند برایم احساس نزدیکی و یگانگی زیبایی را تولید میکند.
Yel ba-ba یئل بابا= بابا باد= منظور صاحب و یا خدای باد.
وقتی با مادرم برای جمع کردن برگهای زرد پاییزی ریخته در زیر درختان جهت سوخت میرفتیم ، مادرم میگفت :

«!Yel ba-ba! Gəl! Xəzəl gətir یئل بابا! گل خزه ل گتیر! بابا باد! بیا، برگهای زرد بیار!» یاد خدایان سومر میافتم که برای
جنگل -دره-آسمان-زمین و... خدایانی داشتند.
در داستان بیل قامیش جنگل سدر « Ba-ba » دارد . Ḫumbaba.
وقتی در خانه ها بچه های ترسیده را با تکه چوب سدر داغ میزدند که بهبود یابد مرا به یاد خدای جنگل سدر میانذازد.

در یک-یک بسیاری از کلمات سومری این نزدیکی ها هست. ممکن است کلمات درست خوانده نشده باشند-ممکن است ترجمه درست نباشد، اما در این که هزاران واژه تصویری تقریبی از جهارچوب «دنیای روحی سومر» برای من ترسیم میکند ؛ کافی ست که این « حس و دریافت نزدیکی زیبا» را داشته باشم.
تبلیغات سیاسی غرض ورزانه و برخوردهای هدفدار ابلهانه ی برخیها نمی تواند این «دریافتهای» زیبای انسانی را از من دور کند.
زبان یعنی معنی. نه معنی تک یک کلمات ، بل معنی هزاران کلمه رویهم ؛ که یک دنیای روحی را به انسان منتقل میکند.
ممنون از یاداوری نکات مهم و درست تان.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ائلیار گرامی، ممنون. به نظر من گفتارهای شما راه گفتگو را نمی بندند و انگیزه و علاقه شخصی تان را به ادبیات و مطالعات تاریخی نشان می دهد.

و یک پرسش از "نگرش": کجا خوانده اید که آن آشورشناس زبان سومری را با زبانهای سامی هم ریشه دانسته است؟ آیا می توانید منبع را با عین جمله به زبان اصلی (آلمانی) اینجا نقل کنید؟
در ضمن: آن دیکشنری سومری هم که چندین بار لینکش را دادید، کامل نیست. اصولا هیچ دیکشنری کامل و بی نقصی برای زبان سومری وجود ندارد. معتبرترین دیکشنری، دیکشنری آنلاین موزه ی باستان شناسی و انسان شناسی دانشگاه پنسیلوانیا است که در دست به روز شدن و کاملتر شدن است. استفاده از این دیکشنری بدون آشنائی مقدماتی با سیستم خط میخی و زبان سومری ناممکن است.
لینک آن:
http://psd.museum.upenn.edu/epsd/index.html

نوشته شده توسط: Anonymous

با عرض پوزش منظورم از پژوهشگر و محقق در رابطه با دستکاری و نوشتن روی سنگ آنجا تحقیق آقا ناصر پور پیرار می باشد.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار، دلایل شما در اثبات پیوند زبان سومری با ترکی انصافا بسیار ضعیف است بطوریکه با چنین دلایلی که آورده اید هر دو زبان مرده یا زنده جهان مارا می توان باهم " پیوند" داد. منبع سومری شما اینبارخودآموز سومری زبانشناس آلمانی Friedrich Delitzsch است. قابل ذکر است که Friedrich Delitzsch که با زبانهای شرقی از جمله عربی و ترکی آشنایی زیادی داشته خودش معتقد است زبان سومری با زبان های سامی از یک ریشه است نه با ترکی. شما از کار این زبانشناس استفاده می کنید و سومری را با ترکی هم ریشه می خوانید! نکته دیگر آنکه کار های Friedrich Delitzsch مال 100 سال پیش است و در این مدت خیلی چیزهای نو درباره سومری کشف شده و امروز دیگر زبانشناسی به کار Delitzsch تکیه نمی کند. برای یافتن واژه های سومری درست تر بهتر است به منابع معتبر جدید رجوع کنید مانند http://www.sumerian.org/sumerian.pdf

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ناصر شفق کلمات پیوندی هم در زبان آلمانی قسمتی وجود دارد ولی اینطوری قولومبه سولمبه هم نه. لطفا زبان به این
عظمت آلمانی را به مسخره نگیرید.

نوشته شده توسط: Anonymous

ایران را دوست دارم به دلیل اینکه:

صفحه طلایی وویجر (به انگلیسی: Voyager Golden Record)، صفحه فونوگرافی است که در فضاپیماهای وویجر که در سال ۱۹۷۷ پرتاب شدند قرار داده شده‌اند. این صفحات شامل نگاره‌ها و آواهایی هستند که برای نشان دادن گوناگونی زندگی و فرهنگ‌های زمینی به موجودات هوشمند فضایی یا انسان‌های آینده ساخته شده‌اند. فضاپیمای وویجر به سمت ستاره مشخصی در حرکت نیستند، اما وویجر ۱ به سمت ستاره ای‌سی+۷۹ ۳۸۸۸ در حرکت است که در ۱/۶ سال نوری زمین قرار دارد؛ وویجر ۱ در حدود ۴۰،۰۰۰ سال دیگر به منظومه این ستاره می‌رسد.

محتویات این صفحات توسط کمیته‌ای به ریاست کارل سیگن از دانشگاه کرنل برای ناسا انتخاب شدند. سیگن و تیمش، ۱۱۶ نگاره و آواهای طبیعی شامل موج آب، آذرخش و حیوانات (شامل صدای پرندگان و نهنگ‌ها) را گردآوری کردند. قطعات موسیقی از فرهنگ‌ها و زمان‌های گوناگون، سلام به ۵۶ زبان گوناگون (۵۵ زبان باستانی و جدید به همراه زبان اسپرانتو) و پیام چاپ شده از رییس‌جمهور جیمی کارتر و نیز دبیرکل سازمان ملل متحد در آن‌زمان، کورت والدهایم، در این صفحات جایگذاری شده‌اند.

متن پیام فارسی و ترکی که در بخش سلام و تهنیت صفحه طلایی وویجر آمده‌ است از قرار زیر است. پیام هایی تاریخی که خود بیانگر تفاوت فرهنگی انسانی، ریشه دار و خردمندانه است که انسان ها را اعضای یک پیکر می داند و مرزی میان انسان ها نمی شناسد و فاشیسم قومی-دولتی ترکیه که نه تنها میان انسان ها مرز می کشد که موجودات فضایی را نیز ترک می داند:

پارسی: درود بر ساکنین ماورای آسمان‌ها. بنی‌آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند. چون عضوی به‌درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار.
ترکی*: دوستان ترک‌زبان عزیز، باشد که احترام صبحگاهی بر سرتان باشد

Sayın Türkçe bilen arkadaşlarımız, sabah şerifleriniz hayrolsun*

Dear Turkish-speaking friends, may the honors of the morning be upon your heads

http://fa.wikipedia.org/…/%D9%85%D8%AD%D8%AA%D9%88%DB%8C%D8…

http://fa.wikipedia.org/…/%D8%B5%D9%81%D8%AD%D9%87_%D8%B7%D…
نوشته شده توسط: Anonymous

در زبانشناسی هم مثل دیگر شاخه های علمی نظرات متفاوت و حتی ضد و نقیضی وجود داردولیکن این نوع تقسیم بندی تئوری غالب می باشد. زبانهای اروپائی از تاثیر زبانهای اورال آلتائیک بی نصیب نبوده اند. ورود انبوه کلمات آلتائیک به لاتین و تاثیر گرامری توسط اتروسکانهای التصاقی زبان که 10 قرن پیش از میلاد مسیح از قفقاز به شمال ایتالیا مهاجرت کرده بودند صورت گرفت هرچند که خود نهایتن در لاتین ذوب شدند. البته اتروسکانها تنها منشا تاثیر نبودند ولی تآثیر آنها از عمیقترین ها بود. لاتین ستون فقرات زبانهای اروپائی از جمله آلمانیست و جملاتی اینچنینی عجیب نیست اما قاعده هم نیست.

نوشته شده توسط: Anonymous

او هم ایران رادوست داشت ایمیل دریافتی ..
سلام احوالتون چطور است ؟
دیدم زمان زیادی است که از ما خبری نمیگیرید خواستم کمی با شما صحبت کنم یادتون هست که ما تو ایران زندگی میکنیم البته دیگر عوض شده ، از آن شیر با یال و کوپال فقط یک گربه کوچک باقیمانده ...!
راستی به پدرتون سلام برسانید و بگوید : هنوز راه آهن ایران جزو پر رفت و آمد‌ترین راه آهنهای دنیاست ...! فقط قطار‌هایمان کمی کهنه اند راستش را بخواهید بعد از نپال داریم از قدیمی‌ترین واگنها جهان استفاده میکنیم ...!
راستی یادتون هست زمانی که پدرتان شاه شد مردم ما سوار بر شتر بودند ؟
زمانی که شما از ایران میرفتید پیشرفته‌ترین جنگنده دنیا یعنی همان ف‌‌۱۴ زیر پای ایرانیها بود ، جنگنده ایی که در اهمیت آن همین بس که پس از چهل سال هنوز پیشرفته‌ترین و گرانترین سلاح نیروهای مسلح ایران است ...!

راستی ارتش ما دیگر جزو پنج ارتش قدرتمند جهان نیست بلکه جزو ده ارتش فرسوده دنیاست ...!
راستی یادت می آید زمانی که داشتید میرفتید شتر سواران ایران سوار بوئینگ ۷۴۷ بودند ؟ هواپیمایی که در اهمیت اون همین بس که در تمام دنیا فقط امریکن ایر و ایران ایر توانایی خریدش را داشتند ...!
راستی توپولف هایی که اون زمان واردات‌شان را ممنوع کردید الان پس از چهل سال در ایران میپرند و هرازگاهی یکیشون سقوط میکنه ...!
راستی دیگر ایرانیها بهترین اتوموبیلهای دنیا رو سوار نمیشن ...!
راستی پیکان رو یادتونه ؟ طرح چراغاشو عوض کردیم یکم خوشگلتر شده ، میخواییم بعد پنجاه سال بازم سوارش بشیم ...! دستتون درد نکنه ، ماشین خوبی بود !
راستی زرادخانه‌های هسته ایی را که ساختی ، یادتون هست ؟ میخواییم بعد از چهل سال ازشون استفاده کنیم اما ۱+۵ نمیزاره ؟ ۵+۱ نمیدونید چیه ؟ یک چیزیکه آنموقع ۱+۲ بود آمریکا ، انگلیس و ایران ...!
راستی یادتونه جشن دو هزارو پونصد ساله داشتید ؟ که به دنیا نشون بدید مهد تمدن بشری حکومت هخامنشی و کورش بزرگ بوده ؟ الان اسم کورش و تمدن هخامنشی از تقویم و تاریخ حذف شده بجاش روز غزه داریم ...!
راستی اسرائیل بعد رفتنتون مردم غزه رو کشت و دیوار حائل رو خراب کرد چون دیگه شما نبودی که بهش بگی ژاندارم منطقه نمیزاره با کسی جنگ کنی ...!
فقط همین نیست بعد از بین رفتن ژاندارم منطقه عراق به ایران و کویت حمله کرد آمریکا به عراق ، افغانستان ، پاکستان ، سوریه حمله کرد ...! عربستان به یمن ، امارات به اردن و ...
راستی امارات ، شیخ نشین یادتونه ؟ الان شده قطب بزرگ تجاری اقتصادی آسیا راستش شرم دارم بگم بیشترین فاحشه خونه دنیا رو بعد تایلند و مالزی داره و بدتر اینکه ۵۰ درصد دختران روسپیگرش ایرانین ...!
راستی چند روز پیش تلویزیون رسمی مالزی اعلام کرد : ۵۰ درصد دخترای روسپیگرش ایرانی اند ...! در مورد کشورهای دیگه این آمار بین هفت تا هیجده درصده ...! کم کم داریم بجای نفت دختر صادر میکنیم
راستی اوپک دیگه ما رو قبول نداره ...!
راستی خلیج فارس رو میگن خلیج ع ر ب ی
راستی تو ایران تو صورت دخترامون اسید میپاشن ...!
راستی دریای مازندران شده دریای خزر از اون ۵۰ درصدی که مال ما بود حالا فقط ۱۱ درصد حق داریم ، اونم هر روز کمتر میشه ...!
راستی دلار دیگه ۷ تک تومان نیست ، شده ۳۵۰۰ تومان ...!
راستی قراره مردممون بجای سه وعده غذا یه وعده غذا بخورند ...!
راستی یادتون هست به زنهای ایرانی ۱۰ سال زودتر از سوئیس آزادی رای دادید؟ الان همون‌ها ارزش جونشون شده نصف بیضه چپ آخوند!
راستی پولی که از ایران بردید ۶۵ ملبون دلار بود...! الان اختلاس ۹۰۰۰۰ ملیاردی میشه که از آستان .... بوده ؟ کلاه برداران فقط درآمد یه سالشو دزدیدن که شده این ...! حالا تو این سالها چقدر آستان قدس رضوی درآمد داشته ...!
راستی دلمون گرفته دومین مردم افسرده جهانیم ...!
راستی نمیدونم چرا تمام غذاها رو هرمونی تحویل مردم میدن ، آردها رو با پودر آهن مخ
نوشته شده توسط: Anonymous

- امن ترین و هموارترین راه برای آموختن زبان سومری و رسیدن به ارتباط آن با تاریخ منطقه، دانشگاه است و مراجعه به استادان این حوزه.

- مطالعه ی آزاد و "خودآموزی" بیرون از دانشگاه راه بسیار سخت تری است. اگر این نوع مطالعه آزاد با بحثها و آموزشهای به روز دانشگاهی به گونه ای پیوند نیابد و چک نشود، می تواند دانشجوی آزاد را به بیراهه بکشاند و زحمات وی را بی ثمر کند

- سومری و اکدی را معمولا با هم یاد می گیرند زیرا بعد از آمیزش این فرهنگها، ادبیات دوزبانی و ترجمه میان این دو زبان در جریان بوده است و هر دو بر هم بسیار تأثیر گذاشته اند. درک این زبانها به کمک هم ممکن تر می شود.

- ساختار زبان سومری کاملا شناخته شده نیست. خوانش علامتهای میخی هم چندگانه است. اول باید دانست که علامتها چگونه خوانده می شوند. در موارد زیادی چندین خوانش متفاوت از یک علامت ممکن است. به همین دلیل

- امن ترین و هموارترین راه برای آموختن زبان سومری و رسیدن به ارتباط آن با تاریخ منطقه، دانشگاه است و مراجعه به استادان این حوزه.

- مطالعه ی آزاد و "خودآموزی" بیرون از دانشگاه راه بسیار سخت تری است. اگر این نوع مطالعه آزاد با بحثها و آموزشهای به روز دانشگاهی به گونه ای پیوند نیابد و چک نشود، می تواند دانشجوی آزاد را به بیراهه بکشاند و زحمات وی را بی ثمر کند

- سومری و اکدی را معمولا با هم یاد می گیرند زیرا بعد از آمیزش این فرهنگها، ادبیات دوزبانه و ترجمه میان این دو زبان در جریان بوده است و هر دو بر هم بسیار تأثیر گذاشته اند. درک این زبانها به کمک هم ممکن تر می شود.

- ساختار زبان سومری کاملا شناخته شده نیست. خوانش علامتهای میخی هم چندگانه است. اول باید دانست که علامتها چگونه خوانده می شوند. در موارد زیادی چندین خوانش متفاوت از یک علامت ممکن است. به همین دلیل چندین کلمه یا جمله ی متفاوت می تواند از علامتها برداشت شود. پس از آن، درک ساختار جمله است که آن هم به علت معانی چندگانه ی یک جزء، در موارد زیادی می تواند چندگانه باشد. بنابراین فرضیه ها و پرسشهای زیادی در باره ی ساختار دستوری جمله های سومری مطرح است. در موارد زیادی از خوانش یک جمله به خط میخی، می توان به چندین ترجمه ی کاملا متقاوت رسید.

- و یک نکته در مورد ویژگی پیوندی بودن زبان سومری و فرق آن با مواردی پیوندی در زبان آلمانی، انگلیسی یا فارسی:
زبان سومری یک زبان پیوندی است زیرا در آن کلمات با اضافه شدن اجزاء نامتغیر به یک "پایه" ساخته می شود و بدین ترتیب معناهائی ترکیبی را بیان می کند. در زبان آلمانی /فارسی مواردی پیوندی هست اما کل زبان چنین نیست.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب علی دوست زاده پس بنا به فرموده و قانون من در آوردی شما پژوهشگر و نویسنده ای مطلب مقاله و یا کتابی به نفع حاکمیت وتاریخ و گذشته اقلیت فارس بنویسد آن معتبر و طبق استانداردها جهانی تاریخ و مقاله و کتاب نویس هستند. آمما اگر از واقعیت تاریخ و گذشته فاشیستهای فارس از ضعیفی زبانشان که 150 تا فعل دارد و لهجه سی و سوم زبان عربها ست از تاریخ جعلی و سفارشیشان به قلم یهودیان مطلبی بنویسد آن نویسنده مورد قبول شما پان فارس های پان ایرانیست نمی باشد و با مزاج ادبی شما سازگار نمی باشد.نمونه پژوهش و اثبات دستکاری پان فارس های کل ایران طلب را در سنگ نوشته های تخت جمشید که حتی نامش را نیز جعل نموده اندکی اصلا به برای تاریخ سازی و گذشته سازی برای اقلیت حاکم فاشیستهای فارس به انواع جعل و تقلب دست زده اند. و کنکاش و پژوهش این نویسنده عالی قدر هم باب و مطلوب مزاج پان فارسی و نژادپرستانه شما نمی

شد !
نوشته شده توسط: Anonymous

مردم ایران نیز فرهیختگان میهندوستی چون علی اشرف درویشیان را دوست دارند و به آنان ارج می گذارند.

نوشته شده توسط: Anonymous

خیلی از زبان‌شناسان این گروه بندی شما را قبول ندارند. زبان آلمانی خاصیت آشکار التصاقی بودن دارد. به این جمله در آلمانی توجه کنید که درواقع یک کلمه است: Rindfleischetikettierungsüberwachungsaufgabenübertragungsgesetzesgegnerstammtischaschenbecher
آیا این ویژگی زبان آلمانی را با زبان‌های اورال- آلتائیک خویشاوند می‌کند؟

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

احد عزیز/ اگر بخواهم بصورت پاراگرف ، پاراگراف در باره نوشته ات قضاوت کنم ،می شود با همه ی پارگراف ها بطور مجزا موافق بود ولی مجموعه پاراگراف ها را بصورت مقاله که نگاه کنیم ، کمبود هایی را می شود در آن پیدا کرد:1_ نقش وزن داخل و خارج بعبارت دیگر نقش خارج برجسته تراز داخل کشور بنظر می رسد2_در خارج از کشورعموما از خط مشی سرنگونی پیروی می کنند در حالی که در داخل مخالفین از راههای قانونی و اصلاحات را جستجو می کنند(آنان خود به دو دسته تقسیم می شوند : کسانی که به جمهوری اسلامی باوردارند و دسته دیگر بر این باورند که بطور تاکتیکی بایستی رفت پشت دو لت روحانی و از ان طریق زیر اب رهبر را زد و مخالفت قانونی را به یک جنبش وسیع توده ای علیه دیکتاتوری خامنه ای تبدیل کرد و در مرحله بعدی تغییر نظام را با انتخابات ازاد پیش برد )3_در نوشته شما باندازه کافی به تحولات خاورمیانه توجه نشده است.

درزمینه سیاست خارجی جمهوری اسلامی و نگاههای استراتژیک درون نظام؛ دو استراتژی وجود دارد . سپاه و خامنه ای بدنبال این هستند که برای «امنیت ملی »خود نیاز دارند که «هلال شیعه» را سازماندهی نمایند ولی خط دولت حسن روحانی بنظر می رسد که مدل « دولت اردوغان» را دنبال می کند که با کارهای فرهنگی _مذهبی ، سیاسی و توسعه اقتصادی ، به مدلی برای کشورهای منطقه مبدل شود. در این ارتباط نقش توافق هسته ای، سرنوشت ساز خواهد بود. شکست آن ،خط خامنه ای پیش خواهد برد بود وجنگ با عربستان و اسرائیل قطعی خواهد شد و پیروزی مذاکرات هسته ای ؛ پیروزی «خط » دولت روحانی خواهد بود.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ناصر شفیق گرامی،
استدلال و سخن شما به دلایل زیر نادرست است:
1-هر زبانی شرایط «زمانی-مکانی- انسان شناسی-تاریخی-فرهنگی» خاص خود دارد. شما نمی توانید با قیاس مع الفارق چیزی را نفی کنید.
2-مسئله پیوند دو زبان توسط زبان شناسان همه جانبه بررسی شده و هرکس تئوری خود را مطرح کرده است که در آغار نوشته اشاره شده است. مقاله ادعای زبان شناسی نکرده که شما «اتهام»-اش را می چسبانید . کار نوشته «اشاره» به چند نکته است که توضیح داده است. اگر در این موارد سخنی دارید بفرمایید.
3- تا حدی که مربوط به واژه ها شده با طرح افعال کهن به افعال کنونی هم اشاره شده است.

4- شما چرا نکات اساسی متد ریاضی- مصدری - معانی واژه ها را ندیده گرفته به «الدی»-تان چسبیده اید؟ لطف کنید مثال آلدی تان را در زمان سومر نشان دهید. شما که خیلی به «بن واژه» علاقه دارید لطف کنید «بن واژه ی آلدی تان» را درزبان آلمانی
نشان دهید.
5- کار نوشته جستن معانی اسمی و مصدری واژه در محیط سومراست. و اینکه آیا این معانی اکنون نیز رایج است یانه؛
و چگونه؟ مثالهای لازم را نیز بیان کرده است.
نوشته کوشیده به دنیای روحی سومر و زبانش راه یافته ، ببیند آیا بیگانگی هست یا یگانگی؟
همانطور که افعال نشان میدهند این یگانگی به طور شگفت انگیزی عینیت دارد.
زبانها بازتاب دنیای روحی هستند. این دو دنیای روحی بیش از حد تصور یکی هستند.
دنیای روحی زبان ، ماشین برگشت به گذشته است ، و تصادف زیبای حال. چشمهای احساس را بایذ سشت.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب شفیق منطقه ما محل تلاقی سه شاخه زبانهای تحلیلی Analytical(هند و اروپائی), التصاقی Aglutinative (اورال-التائیک) و ترکیبی Fusional ( سامی) است که تاثیر زیادی در طول تاریخ بر همدیگر داشته اند ولیکن قادر به تغییر ساختاری همدیگر نشده اند. زبانی که تغییر ساختاری بدهد منقرض می شود فارسی علیرغم اینکه زبانی هندو اروپائیست و عربی ستون فقراتش را تشکیل میدهد و حتی چند صد سال در زمان تسلط اعراب خفته بود باز خصلتن و از نظر گرامری ترکیبی نشد. بهمین جهت همه زبانهای التصاقی خویشاوند هستند همانطوریکه زبانهای تحلیلی از یک ریشه اند. هرچه زمان انشقاق ایین زبانها طولانی تر باشد فرق لقوی و لکسیکونشان بیقشتر است . فاصله زمانی زبان سومری با ترکی4000 سال است و خویشاوندیشان همانند المانی و انگلیسی با 500 سال فاصله برای افراد عادی ملموس نیست.

متون سومری موجود بشدت با اکدی آمیخته و این خود بر پیچیدگی موضوع افزوده است.
نوشته شده توسط: lachin

آقای ناصر شفیق.....لطفآ زیاد افسوس نخورید که دوست عزیز « ائلیار» ابن قدر نیروی خود را به هدر می دهد...متاسفانه ما بایستی افسوس بخوریم که شما توانائی درک زبان فارسی را که به آن صورت باشد را ندارید بدان جهت که ایشان می نویسند ((
برای اثبات همریشگی زبان ترکی با سومری هنوز کافی نیست. دلایل بیشتر و بیشتر لازم است. در عین حال نمیتوان این پدیده «نزدیکی» را نیز رد کرد. )) . در هیچ یک از جملات ایشان با قاطعیّت خویشاوندی بین این دو زبان را اعلام نمیکند چون ایشان خوب می دانند که برای ادعای این حکم, زمان و تحقیق لازم است. این شما هستید که به این نتیجه خویشاوندی این دو زبان میرسید تا کار های با ارزش ایشان را « بی ارزش» تلقی بکنید. این نوع شگرد بازیها در دنیای علم و تحقیق به عنوان « شارلاتانیزم» مشهور است. ولی برای پشتیبانی ایشان که می نویسند « این پدیده نزدیکی این دو زبان را

را نمی توان نیز رد کرد» در کامنت های قبلی با یک مدل ریاضی به این نتیجه رسیدم که احتمال « تصادقی» بودن 15 جفت کلمات سومری و ترکی , هر دو با داشتن پنج هزار لغت در حد (( یک دهم میلیمتر به اندازه طول طول کره زمین )) است. هرچند که احتمال هم ریشه بودن این دو زبان با این مدل ریاضی بیشتر است ولی باز هم قاطعیّت ندارد..درست همان نتیجه ای است که ائلیار عزیز مینویسند که برای این ادعا, زمان و تحقیقات بیشتری لازم است. ولی باز هم استفاده با این مدل ریاضی, همانطو که ایشان به درستی می نویسند « پدیده نزدیکی این دو زبان را نمی توان رد کرد»...نتیجه نهائی... (( هر چند که این دو زبان به هم نزدیک بوده و تشبیهاتی دارند ولی برای هم ریشه بودن , تحقیقات زیادی لازم است))... بهترین ها را برایتان آرزومندم....
نوشته شده توسط: Anonymous

به این می‌گویند زبان شناسی ...... دوست عزیز، هر تشابهی به معنای خویشاوندی زبانی نیست. شما بهتر است کمی دربارۀ اصول اولیۀ زبان‌شناسی مطالعه بفرمایید. معیار اساسی زبان‌شناسان در تعیین خویشاوندی دو یا چند زبان، اشتراک در بُن‌واژه‌ها و تشابه قواعد نحوی است. یافتن و بازسازی بن‌واژه‌ها کار بسیار پیچیده ای است و ممکن است بن‌واژۀ بازسازی شده شبیه واژه‌های اصلی در زبان‌هایی که خویشاوند انگاشته می‌شوند نباشد. مثلاً بن‌واژه بازسازی شده برای «آب» در زبان‌های هندو اروپایی « h₂ekʷeh₂» است وگرنه من می‌توانم بگویم در شهرهای آلمان سوپرمارکتی هست به نام «آلدی» و چون این نام با واژۀ «آلدی» به معنای «گرفت» یا «خرید» در ترکی یکی است، پس ترکی و آلمانی خویشاوند هستند. افسوس می‌خورم که شما این قدر نیروی خود را هدر می‌دهید.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای اقبالی دوست گرامی
منفجر کردن بمب توسط حزب حاکم ترکیه علیه حزب کردی یعنی افزایش طرفدران حزب کردی / این کار آن هم یک روز مانده به انتخابات محاله توسط حزب حاکم صورت بگیرد و نشان می دهد که حزب کردی برای بدست آوردن 10 درصد حتی از خون مردم کرد نیز سوء استفاده می کند / دوست گرامی شما هرجای دنیا هر اتفاقی بدی بیافته بدون منطق و باعجله به ترکها ربط می دهید که باعث شده دیگر همان اول که حمله شدید علیه ترک ها را اول جمله بخوانیم بدانند که نویسنده خبر اقبالی هست/ دوست گرامی اینجا ایران گلوبال هست و حداقل کسانی که به این سایت مراجعه می کنند لیسانس هست پس لطفا مانند کتاب های داستانی آن هم کتاب های داستانی مدرسه ای که نویسنده ان حداد عادل هست در اینجا حرف نزنید که فقط اعتماد به نوشته های شما که به صفر رسیده به زیر صفر می رسد .
تشکر ویژه از کیانوش توکلی و دیگرا همکاران ایران گلوبال

نوشته شده توسط: lachin

آقای رازی ... مشکل شما بقرار زیر است...1-کسی که داری معلومات در یک رشته است دلیل بر این نیست که همان شخص بایستی در دپارتمان های دانشگاه ها تدریس بکند. خیلی محقّین در شرکت های خصوصی بزرگ کار میکنند و یا اکثرآ در یو تیوب برنامه میگذارند که افراد علاقه مند نگاه کرده و معلومات کسب بکنند..2- کسب کردن معلومات در دنیای دیجتالی احتیاج به مدرک دانشگاهی ندارد. دانشمند های است که نه مدرک دانشگاهی دارند و نه برای شرکتی کار میکنند. بهترین نمونه « ریچارد هاکینز» , فیزیک دان بیکار کانادائی است که در خانه اش با استفاده از ماشین آلات های برقی دست دوم, توانست به یکی از پدیده های علم الکترو مغناتیس دست بیابد( Hatchison Effect). به کمک این پدیده بود که نیروی نا مرئی از ارتش امریکا
توانست آسمان خراش های دو قلو نیویورک را منهدم بکنند و به گردن عرب ها بیاندازند..3- شما کامنت های

مربوط به زبان سومری و ترکی را میخوانید ولی بدون هضم این پاراگرف ها , چون تا اندازه ای با زبان ترکی خصومت های نشان می دهید , انچه در مغز شما میگذرد, بخاطر فشار معده , هر چه دلتان میخواهد می نویسید بدون اینکه مربوط به این کامنت ها باشد. برای مثال نوشته بودید که ..(((همانطور که کاشف به عمل آمد گیلگمیش تُرک است!!!)... لطفآ کاشف این « ادعا» را برایمان بگونید که « کی» بود ودر « کجا و در کدام کامنت » این کشف شد. اگر توانستید ما جائی برای بحث داریم ولی اگر نه, وقت ارزش دارد... بهترین ها را برایتان آرزومندم
نوشته شده توسط: Anonymous

خوب دوست داشته باش.چه ربطی به پست بالاداره؟

نوشته شده توسط: Anonymous

با این مقدمه طبق معمول عصبی و بی ربطی که نوشتید، مثلا می خواهید به خواننده این طور القا کنید که حکومت ترکیه پشت این انفجار هست در حالی که از این انفجارها و حمله ها آک پارتی بیشترین ضرر را می بیند چون که انگشت اتهام بلافاصله به سمت آنها نشانه گرفته خواهد شد. به همین سبب هم وزیر انرژی به جای ماستمالی، حقیقت را بیان می کند و احمد داووداغلو نیز سریعا در سخنرانیهای انتخاباتی این کارها را تقبیح و محکوم می کند و قول رسیدگی سریع می دهد. من نیز آرزومندم که HDP از حد نصاب 10% بگذرد چون این برای دموکراسی ترکیه بسیار حیاتیست. اما اولا خود HDP اعلام کرده که یک حزب سراسری است نه صرفا متعلق به کردها. در حالی که خود دستگاه حزبی چنین می گوید، تلاش عده ای برای جا زدن آن به عنوان یک حزب تماما کردی چه معنایی می تواند داشته باشد جز ترکیه ستیزی بیمارگونه و تلاش عبث برای سیاه نمایی؟

ثانیا، این که از کسی یا جریانی خوشمان نیاید و آن را ارتجاعی بدانیم، دلیل نمی شود که هر حرکت نادرست و هر جرم و جنایتی را به آن نسبت دهیم. بعضیها از توان رشد سیاسی محرومند متاسفانه و در همان سطح شعارهای اوائل انقلاب و «کار آمریکا بود، نقشه سیا بود ، مرگ به کارتر، مرگ به کارتر» در جا می زنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

پان فارسیزم ایران را بی برو برگرد به طرف تجزیه می برد. روزی بود که ملوزوویچ در یوگوسلاوی سابق عین همین تفکر پان فارسهای مرده پرست را داشت.

نوشته شده توسط: Anonymous

بعداز مدتها كه مقالات تحليلي مختلف دراين سايت مطالعه كردم به نظرم اين اولين وبهترين تحليلي است كه از شرايط وخيم نظام جمهوري جنايت ايران دراين سايت ارائه مي شود . دست مريزاد به اقاي موافق ، من ايشان رانمي شناسم واولين باراست كه ازايشان مطلبي مي خوانم .كامنت ها را كه مي خواندم هم خنديدم وهم به راستي غمگين شدم ، خنده ام از برخي اظهارنظرات بود كه همينكه به واقعيت ها برمي خورند، شروع به قلب آنها ميكنند ازجمله واقعيت هايي كه همين نويسنده درمطلبش عنوان كرده است وفقط به قول معروف خواجه حافظ شيرازي است كه از وضعيت زار ونزار اين نظام بي در و پيكر دراين شرايط غير مطلع باشد . از طرف ديگر گريه ام گرفت به اين پاسخ ها وكامنت ها ، كه مشخص نيست نويسندگان آنها چه چيزي را مي خواهند اثبات كنند .وچگونه ميخواهند با واقعيت هايي كه مثل آفتاب روشن است و در چشم هر كس فرو ميرود ، مقابله كنند؟ فقط كافي است كه باور

كنيم ولي فقيه اين نظام كه روزي آرزوي تشكيل امپراتوري شيعه را داشت ، امروز مشابه هيتلر در سراشيب وحشتناكي قرار گرفته است و نه تنها به آرزويش نرسيده ، بلكه بهترين وخوش شانس ترين سرنوشت براي خودش همان الگو برداري از هيتلر است كه خودش جان خودش را بگيرد وخلاص شود وگرنه ................