Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

از نظر من مشکل در درک و ترجمه ی معنی نامهای انکیدو و بیل قامیش آن است که مترجمین به «روح» زبان سومری آشنایی ندارند یا به آن توجه لازم نمی کنند. روح زبان در این است که توجه کنیم صاحبان آن چگونه فنومنها را احساس میکنند و چطور بازتاب میدهند.روش کلی آنها چیست.با چه فرهنگی به محیط و پدیده ها نگاه میکنند.تا این چگونگی «احساس و درک و بازتاب» برای مترجم ملموس نباشد ترجمه نمی تواند درست باشد.
برای مثال در ترکی و فارسی دو جمله را در نظرگیریم:
« پیشیک آغاجا دیرماشدی»
برابرفارسی« گربه ازدرخت بالا رفت.»
« اوشاق دیرماشدی منه پول ایستدی.»
درهردو جمله فعل دیرماشماق وجود دارد. اگر آنرا در جمله اول بالا رفتن ترجمه کنیم و همین معنی را در جمله ی دیگر پیاده کنیم
میشود بچه از من بالا رفت و پول خواست. که معنی غلط است. در جمله دوم دیرماشماق بالارفتن معنی نمی دهد بل «بند شدن» یا مانند آن: «دست از سرنکشیدن»

معنی میدهد: بچه به من بند کرد و پول خواست»یا بچه دست از سرم نکشید و پول خواست. بچه به من بند شد و پول خواست....
اما اینها روح زبان را نشان نمی دهد. روح اینجاست که توجه کنیم زبان ترکی و فارسی با چه دید زیبایی شناسی به پدیده-اینجا حرکت- برخورد میکنند. نگاه زبان ترکی به حرکت گربه اینه که گربه چنگالهای خود را برپست درخت سفت کرد و با لا رفت. در فعل دیرماشماق چنگال و ناخنهای نوک تیز و پست درخت و خود حرکت مستتر است. اما نگاه زبان فارسی در فعل بالا رفتن تنها حرکت را در نظر دارد.در ترکی بالارفتن هست - چیخماق - یوخاری چیخماق-ولی برای حرکت گربه و حرکاتی مثل این که با چنگ و دندان است فعل دیرماشمان اسعمال میشود.
دو دید برای حرکت هست -فارسی تنها حرکت را می بیند
و ترکی حرکت خاص را. و این نگاه به حرکت خاص درجاهای دیگر نیز جاری ست. مثال بچه. ووو.
توجه به حرکت خاص و جاری بدون آن در دیگر پدیده ها نشانه ای از روح زبان است. درصورتی که همین نگاه یا نگاه ها ی مختلف در دیگر جا ها جاری باشد.

کلمه dul (کشیده اش duul) در سومری یکی از معانی اش سوراخ- عمیق - سوراخ گود در زمین . اینجا سئوال اینکه که چرا نام سوراخی را که بعد می تواند پر شود« دول» گذاشته اند. دلیل آن است که احتمالا به خاطر همین خاصیت «پرشدن» اسم اش دول شده است. باید این دید را در جاهای دیگر نیر دنبال کرد.
ud در سومری یعنی روز. چه ارتباطی با خورسید و گرما دارد؟ isi در سومری آتش. udun اوجاق.
روز دارای عنصر «روشنایی» و اوجاق نیز - و آتش دارای عنصر «گرما» و روشنایی . خورشید هم عنصر اوجاق ud-روشنایی-ائشیق- را دارد.
این سه واژه با در نظر گرفتن خاصیت پدیده ها درسومری نامگذاری شده اند. زاویه ی نگاه به خاصیت پدیده ها با زاویه نگاه زبان ترکی یکی ست. و حتی نامها نزدیک به هم اند. هر سه واژه ud-isi-udun را ما در همین خصوص که روز-آتش-اوجاق باشد استعمال میکنیم. یعنی 1- طرز نگاه به خاصیت فنومن-2-خود خاصیتها-3- نامها- نه تنها در این کلمات بل در بسیاری از واژه ها با همین ویژگی-روح زبان- می خواند. و نشانه ی نزدیکی دو زبان ترکی و سومری ست.
از دید من باید روح زبان سومری را در هزاران واژه دنبال کرد و نتیجه گرفت که آیا با روح زبان ترکی میخواند یا نه؟
نباید به نمونه های اندک بسنده کرد. گمان من آن است که می توان دنبال کرد و به نتیجه ی مثبت «نزدیکی دو زبان» صحه گذاشت.پیوند دو زبان هم در گرامر- اصول زبان شناسی- و هم « روح» زبان و مقایسه ی آنها باهم باید دنبال شود.
نوشته شده توسط: Anonymous

جان کلام آقای علی اصغر سليمی درپایان سخنان ایشان است. بازار یابی و یابقولی لابی گری برای ‌"فراکسیون سازمانهای سیاسی کرد ایران" در تحولات نه چندان نزدیک است. نشان دادن داشتن دغدغه حقوق بشر برای گسترش گفتمان جنبش دموکراسی خواهی و سکولار ايران بیشتر برای آسان فروختن کالای « خلق کرد» است.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ناصر شفق, و اما سرجان ملکم شما را بشناسیم بد نیست.

«سرجان ملكم» یك «نظامی- دیپلمات» بود كه از سال ۱۸۰۰ میلادی تا ۱۸۱۰ سه بار به عنوان مامور دولت انگلستان به ایران آمده بود. انگیزه او در نوشتن این كتاب كه قسمتهایی از آن، مخصوصا آن قسمت كه درباره منش ایرانیان است دهها سال به عنوان «راهنمای» دولت های اروپایی (غرب) بكار رفته و مد نظر آنها بوده هنوز به درستی شناخته و روشن نیست.

http://vista.ir/article/14743/%D9%85%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%AA-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%B1-%D8%AC%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%84%DA%A9%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%8C-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%AA%D8%A7%D9%84%DB%8C%D9%81-%DA%A9%D8%B1%D8%AF-%D9%88-%D8%B4%D8%B1%D8%AD-%D8%AE%D8%B5%D9%84%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%88!-%28%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%B2-%DB%B5-%D8%AC%D9%88%D9%84%D8%A7%DB%8C%29
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

رازی گرامی، من هم امیدوارم گفتگو بر سر هویت جریان یابد و من هم با شما موافقم که بسیاری از ما از پیش به حقیقت دست یافته‌ایم و حقیقت هم تنها در انحصار خود ماس!. همچنین در کمال تاسف و درد با شما موافقم که در ایران‌گلوبال دیالوگی درباره نژادپرستی جریان ندارد.
ولی متاسفانه متوجه منظور شما از انتقادتان نمی‌شوم که می‌نویسید: "علی رغم مخالفت با چنین سیاستی، گناه اجرای آنرا (مانند بقیه دست اندر کاران این ساید) به گردن دیگران می اندازید. این رسم مسئولیت پذیری نیست!"
لطفا توضیح بیشتری بدهید.

نوشته شده توسط: Anonymous

ارژنگ گرامی! آرزروی من این بود که می شد یکبار هم که شده در باره مفاهیمی مثل "هویت"، "زبان" و "تبعیض" یک گفتگوی سالم داشت. حداقل در ایران گلوبال چنین چیزی امکان پذیر نیست، زیرا بخش بسیار بزرگی از نویسندگان و نظردهندگان به "حقیقت مطلق" خودشان رسیده اند و فقط در پی قبولاندن آن به دیگرانند. یعنی مسئله در اینجا گفتگو به معنی تبادل نیست، یعنی اگر به زبان بازار حرف بزنیم، در اینجا دادوستد شکل نمی گیرد، ایران گلوبال تعبدیل به بازار مکاره ای شده است که هرکس مطاع خودش را عرضه می کند و کسی در فکر خرید یا به عبارتی "داد و ستد" نیست. ایمانهای محکم و عقاید دگم بدنبال بیرون راندن حریف از میدان و اثبات درستی خود هستند و نه در پی یافتن حقیقت، زیرا آن را پیشاپیش به تمامی در نزد خود محفوظ می دانند. به نظر من مسئله "هویت" و نگاه به هویت بحث بسیار مهمی است و باید به آن دامن زد، ولی خواهید دید که اکثریت اینجا

بدنبال این حرفها نیست. یکی می خواهد اثبات کند که هر انسان ترکزبانی از مرکز دشت قاراپیچاق و صحرای قراقوروم به ایران امده است و آنیکی می خواهد ثابت کند که هر انسان فارسزبانی از پشت کوههای بامیان و جنگلهای تورابورا به ایران کوچ کرده است. در واقع ما در اینجا شاهد دیالوگ نژادپرستان با یکدیگر هستیم و نه شاهد دیالوگ در باره نژادپرستی! بارها گفته ایم و گفته اند و نشنیده اند که ایران گلوبال متأسفانه به بهانه آزادی بیان و تبادل افکار به بلندگوی نژادپرستان فارس و ترک و عرب تبدیل شده است. انتقاد من به شخص شما این است که علی رغم مخالفت با چنین سیاستی، گناه اجرای آنرا (مانند بقیه دست اندر کاران این ساید) به گردن دیگران می اندازید. این رسم مسئولیت پذیری نیست!
نوشته شده توسط: Anonymous

معنای ایران پیش از صفویان هنوز موضوع بحث و پژوهش ایران‌شناسان است.واژۀ انیران به معنای بی‌دینان است. «اِر» واژه‌ای پهلوی است و معنای آن «مؤمن» است. «اِران»، صورت جمع آن است. در پهلوی پیشوند «اَ» و «اَن»، چنان که در یونانی و سانسکریت، پیشوند نفی است. در نتیجه، «اَنِران» یعنی بی‌دینان. به گفتۀ ملا فیروز موبد موبدان زرتشتیان هند در قرن هیجده، شاه اِران و انِران یعنی شاه مؤمنان و بی‌دینان یا شاه پرشیا و ملت‌های دیگر. مؤمنان زرتشتیان‌اند و بی‌دینان غیرزرتشتیان. تعبیر دینی ایران و انیران در شاهنامه نیز آمده است. بر پایۀ این تعبیر باید بپذیریم که واژۀ ایران سپس معنای قومی و سرزمینی یافته است. نگاه کنید به تاریخ پرشیا نوشتۀ سرجان ملکم.

در امپراتوری ساسانی مانند امپراتوری‌های کهن دیگر، عامۀ مردم را با بستگی‌های دینی‌شان مشخص می‌کردند. چنان که در امپراتوری عثمانی ملت اسلام دربرگیرندۀ همۀ مسلمانان جدا از بستگی‌های قومی و زبانی‌شان بود. به ارتدوکس‌ها نیز ملت روم می‌گفتند. بنابراین، معنای دینی دو واژۀ ایران و انیران در زمان ساسانیان پذیرفتنی‌تر از همۀ معناهای دیگر است. ایران یعنی مؤمنان به زرتشتیان گفته می شد که شامل قبایلی از عرب نیز بود.
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-من صحبت های این دوستان راگوش کردم.فکرمیکردم که بحران تفکردرسازمان وجوددارد.
اکنون برایم روشن شدکه این هاحتی نمیتواننددرموردزیرپاافتاده ترین مسایل هم نظرروشنی داشته باشند.
وحدت درموردچی مدنظروبرمحورچیه موضوعی بایدصورت میگرفت.آیااین آقایان درموردساختارفکری وبنیادهای نظری حکومت اسلامی!ایران شناخت ونظری دارند؟
آیااین آقایان درموردروابط این حکومت باکشورهای غرب وآمریکاوروس واسراییل وکشورهای منطقه شناخت دارند؟
آیااین آقایان برتفکراسلامی !مدل حکومت ایران باوردارند؟آیاخودسازمان برنامه ایی برای فرهنگ وزبان واقتصادوروابط خارجی وداخلی برنامه ایی داردکه وارداین گونه صحبت هابااین افراددارد؟
آیااسازمان توانسته دردرون تشکیلات آزادخواهی رابرای اعضای داخلی خودتعریف مشخص کرده وجااندازد؟
وده هاسئوال که هنوزهیچ صحبتی درموردآنهانشده است.اگراین تشکیلات دوست داردکمی رشدکندبه سایت ایران گلوبال سری زده

تامسایل روزجامعه ایران برایشان روشنترگردد.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای علی گرامی، عجیب است که شما وجود سرزمین ایران را در زمان حنظله بادغیسی یعنی در قرن 3 هجری انکار می کنید. نام ایران حتی در پیش از اسلام هم برای این سرزمین به کار رفته و در متن های زمان ساسانی هم بسیار از ایران یاد شده است. کشور کنونی افغانستان هم تا همین 150 سال پیش بخشی از ایران بوده و نخستین بار در قرن 19 میلادی نام افغانستان برای این سرزمین بکار رفته است.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

صمد گرامی،
مرکزی‌ترین مساله‌ای که من در نوشته‌ام مطرح کرده‌ام، حق خودم برای تعریف هویتم و بی‌حق بودن دیگران در تعریف این هویت بوده است.
یکی از مشکلات من در گفتگو با دوستان این است که برخی از آنها نظراتی را به من نسبت می‌دهند و سپس به رد آنها می‌پردازند که من نه در تفکر خودم و نه در نوشته‌هایم، آن نظرات را پیدا نمی‌کنم!
من هویت خودم را تنها با زبان و زادگاهم تعریف نمی‌کنم. به نظر من هویت مرا علاوه بر آنها، تاریخ و فرهنگ و عوامل دیگری هم تعیین می‌کنند. برخلاف شما، من هویتم را تنها در ربط با ایران و زبان فارسی و یا حتی آذربایجان و زبان ترکی آذربایجانی تعریف نمی‌کنم. از نظر من هویت هر کسی تنها یک بعد ندارد و می‌تواند ابعاد دیگری هم داشته باشد.
خوشبختانه زبان مازندرانی پیوندهای نزدیکی با زبان فارسی دارد و در خانواده شما هم با شما به زبان فارسی صحبت شده و شما مشکلی در مدرسه نداشته‌اید ولی

ولی برای من و میلیونها آذربایجانی این چنین نبوده است. به همین جهت طبیعی است که شما نتوانید سختی‌هایی را که ما کشیده‌ایم، درک کنید.
صمد گرامی، برای من هم ایران مهم است ولی مهمتر از خاک ایران و زبان فارسی، و مهمتر از خاک آذربایجان و زبان ترکی آذربایجانی، مردمان این سرزمین است که برای من اهمیت دارند و سعادت و خوشبختی آنها.
بر خلاف آن خردورزی که می‌گوید: "وظیفه ی من این است ( در حد خودم تلاش کنم ) این کشور را ، همانگونه که از پدران تحویل گرفتم،دست نخورده ، به نسل بعدی تحویل دهم." من وظیفه خودم را این می‌دانم که در حد توان بکوشم این کشور را، بهتر از آن که از پدران تحویل گرفتم، به نسل بعدی تحویل دهم.
شما از زبان مشترک و لزوم آن صحبت می‌کنید. من قبلا هم در جایی دیگر نوشته‌ام که زبان فارسی را زبان مشترک ایرانیان نمی‌دانم بلکه زبان ارتباطی ایرانیان می‌دانم. یک کرد با یک مازندرانی و یا عرب، هیچ زبان مشترکی ندارد بلکه توسط یک زبان ارتباطی، ارتباط برقرار می‌کند. من هم به لزوم یک زبان ارتباطی معتقدم و فکر می‌کنم که بدون این زبان، یک کشور یکپارچه نمی‌تواند وجود داشته باشد.
زبان فارسی به دلایل مختلف تاریخی، سیاسی، فرهنگی و... زبان ارتباطی در ایران است و به نظر من در شرایط فعلی (تاکید می‌کنم که در شرایط فعلی) جایگزینی ندارد و تغییر آن موجب می‌شود که ما به دست خود، همه مردم ایران را بیسواد کنیم.
البته در نظر داشته باشید که وقتی زبانهای دیگر غیررسمی اعلام می‌شوند، هیچ شانسی برای جایگزینی زبان فارسی هم پیدا نمی‌کنند.
صمد گرامی، خطاب به من می‌نویسید: "شما می‌خواهید ، زبان مشترک ترکی باشد" این همان مشکلی است که من دارم و به آن اشاره کردم. لطفا به من نشان دهید که من کجا این خواست را مطرح کرده‌ام و خودم خبر ندارم!
متاسفانه شما تاکید مرا در رابطه با حق خودم برای آموزش زبان مادری و آموزش به زبان مادری، به عنوان "دم خروس و قسم حضرت عباس" قلمداد می‌کنید. لطفا شما مرا روشن کنید: چرا من به عنوان یک انسان حق ندارم زبان مادریم را بیاموزم و یا حتی به آن آموزش ببینم؟
شما به مشکلات این آموزش اشاره می‌کنید. من هم به این مشکلات واقفم. ولی باور کنید مساله بر سر مشکلات نیست. مساله بر سر به رسمیت شناختن حق است. وقتی این حق به رسمیت شناخته شود، می‌توان به حل مشکلات پرداخت.
دیروز مردمانی خواستند که زبانشان به رسمیت شناخته شود و بتوانند زبانشان را آموزش ببینند. این خواست به حق، ابتدا نادیده گرفته شد و بعد از آن شدیدا سرکوب شد. حالا یا باید ساکت می‌شدند و یا باید ادامه می‌دادند. امروز خواسته‌هایشان را رادیکالتر کرده‌اند و خواستار آموزش به زبان مادری هستند. باز سرکوب می‌شوند. فردا خواستار جدایی خواهند شد. در این شکی نداشته باشیم. این یک روند طبیعی است، هرچند که با آن موافق نباشیم.
صمد گرامی، اگر می‌خواهیم که چرخ کارخانه‌های اسلحه سازی شرق و غرب با خون مردم کشور ما نچرخد، باید با مردمی که حقوق ابتدایی بشری خود را می‌خواهند، همراه شویم. مقاومت در مقابل خواسته‌های آنها و سرکوب آنها، این خون را برای آن کارخانه‌ها جاری خواهد ساخت!
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار گرامی، آنچه من نوشتم نظر Friedrich Delitzsch زبانشناس آلمانی بود که شما کامنت های خودرا با استناد به آثار او نوشته اید. Friedrich Delitzsch زبان سومری و سامی را متأثر از یکدیگر می داند. منبع: http://www.jstor.org/stable/528258?seq=1#page_scan_tab_contents در ضمن خوب است که شما هم به این پرسش که واژه های "سومری" مندرج در کتاب تاریخ دیرین ترکان ایران از دکتر زهتابی که مورد استناد شما بود از کدام منبع آورده شده پاسخ دهید. دیگر اینکه چنانکه در کامنت قبلی نوشتم برای دسترسی به کلمات سومری منابع 100 سال پیش مانند Friedrich Delitzsch دیگر اصلا مناسب نیست بلکه باید به منابع معتبر جدید مانند http://www.sumerian.org/sumerian.pdf و Sumerian Dictionary پنسیلوانیا رجوع کرد.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب صمد, من نمی فهمم شما با این سن و سال و تجربه زندگی هنوز هم نمی دانید که همه نمی توانند قهرمان باشند , یعنی ملت همیشه تابع فدرت است به غیر از شرایط خیلی استثنائی. در مملکتی که از , آ تا چت, در دست راسیزم فارس است, شما انتظار دارید خلق ساده فهرمان شود و کلاسهای تر کی در خانه باز کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب نگرش متاسفانه هنوز شما نمیدانید طایفه اوغوز و قبچاق دو طایفه جداگانه هستند و ترکی اوغوز با ترکی قبچاق متفاوت است قبچاقها در ماورای قفقاز زندگی می کنند ترکان اوغوز در آذربایجان و ترکیه امروز وآناتولی و زبان کتاب دده قورقود هم ترکی اوغوز می باشد و اتفاقات داستانها هم در غرب آذربایجان و شرق ترکیه امروزی افتاده است که در متن این کتاب مشهود است .

اینکه گفتید : " درحالیکه همه تاریخدانان و زبانشناسان معتبر آن را حداکثر مربوط به قرن 15 میلادی می دانند " . همه تاریخدانان نه بلکه عده ای آنرا اثر قرن 15 میلادی میدانند اما بسیاری از محققین معتبر آنرا اثر ۱۰۰۰ ساله میدانند چرا که در آخر کتاب نوشته : " تمت ۴۴۴" . " تمت " در زبان عربی یعنی " پایان " و ۴۴۴ هم تاریخ چهارصد و چهل و چهار هجری قمری را نشان میدهد که نزدیک ۱۰۰۰ سال می شود . اما متن دده قورقود را هر کس بخواند و زبان آنرا با زبان شعر " حسن اوغلواسفراینلی " مقایسه کند که در قرن هفتم و ۸۰۰ سال پیش به ترکی آذربایجانی سروده شده خواهد فهمید سابقه زبان دده قورقود حداقل بین ۳۰۰ تا ۵۰۰سال بیشتر از سروده حسن اوغلو است ؛ چرا که در کلیه متون و ۱۲ داستان دده قورقود فقط از ۳۷۰ کلمه عربی و حدود ۱۶۰ کلمه فارسی استفاده شده و بقیه کلمات متن کتاب ترکی خالص است در حالی که در اشعار حسن اوغلو به وفور از کلمات عربی و فارسی استفاده شده است . در ضمن چون در متن کتاب دده قورقود نام شهر استانبول برده شده است عده ای از محققین پنداشته اند چون شهر استانبول در تاریخ ۱۴۵۳ میلادی توسط سلطان محمد فاتح فتح شده است و این شهر قبلا قسطنطنیه نام داشته و بعد از فتح نام استانبول گرفته است حتما این اثر بعد از این نامگذاری نوشته شده است در حالی که " کنستانتین = قسطنطنیه " نام رومی حکومت بیزانس بوده است که به شهر " استانبول ؛ استنبول داده شده بوده که یونانیان آنرا حتی بعد از فتح بیزانس هم استنبول و یا استانبول می نامیده اند و این مسئله در خاطرات سیاح مشهور کلاویخو که ۵۰ سال قبل از فتح استانبول از این شهر گذر کرده توضیح داده شده است . لذا نام استانبول از نام قسطنطنیه هم قدیمی تر است که بعد از فتح قسطنطنیه به " اسلامبول " به ترکی یعنی اسلام پیدا کرد تبدیل شد که حالا بیشتر با نام اصلی " استانبول" یونانی مشهور است
نوشته شده توسط: Anonymous

با عرض پوزش از مسئول كامنتها،
اشتباه از من بود، راستيتش من ،متن آقاي بهنام أژدر را خواندم و قصدداشتم اين نوشته را ذيل كامنت آقاي اژدر بگذارم،
لذا با اجازه شما آن متن را دوباره اينجا ميگذارم،
هرچند نمي دانم اصلا مفيد باشد يا نه، زبان امروز لق لقه دهان شده است، اراده كرده ايم چنان فراخ ،فراخ سخن بگويم، كه پيشا پيش ،جلوي هر ابهامي را گرفته باشيم، اين شونيست خطاب كردن دو طرف نسبت به همديگر أزار دهنده است،
زبان كارش انتقال انديشه است، همين،
انديشه را بيان كن به هر زبان كه تو داني، مخاطبت را پيدا خواهي كرد، هرچه مخاطب بيشتر ،انديشه تو گسترده تر،

( عجب اوضاع شير تو شيري است،
يكي مي خواهد ثابت كند،زبان تركي با زبان آذري يا آزري فرق مي كند، يكي مي خواهد با اصرار ثابت كند ،كه فرق نمي كند، آن طرفي تاريخ را به مدد مي گيرد و اين طرفي نيز هم. آن طرفي مي كشد، اين طرفي نيز هم، حاصل تكه و پاره شدن است، تكه و پاره شدن از كلام آغاز وبه توهين وافترا كشيده مي شود، آن طرفي شونيست ترك مي گويد اين طرفي شونيست فارس،وتسلسل اين رشته همچنان ادامه دارد،
آنچه اما براي من مهم است ،نه زباني است كه با آن تكلم مي كنيم ،بلكه فرهنگ و سنني و هويتي است كه وراي زبان به آن تعلق داريم، انتقال اين فرهنگ ،اين سَنَن،اين هويت به هر زباني و به هر لهجه اي امكان دارد، اين فرهنگ ،اين سنن و اين هويت را هم مي شود به زبان اشاره انتقال داد، يا حتي به هر زبان مسلط ديگري كه فرد دارد، اعتبار هر زبان به تسلطي است كه آدمي به زواياي پيدا و نهان آن دارد،

پنهان کنادامه نظر
ادامه نظر...:
زيبايي آن جاست كه من تسلط فهميدن انديشه اي را كه تو به هر زباني ارائه مي دهي داشته باشم، اگر آدمي بتوانند انديشه خود را به زبان هايي كه بيشترين مخاطب را داشته باشد ، ارائه دهد ،آن آدمي برنده است،
وظيفه و كاركرد زبان تنها انتقال انديشه است،
اگر كساني غير از اين مي انديشند، آن حديث ديگري است،
انگشتان و دستان پر قدرتتان را به سمت رژيمي نشان دهيد كه نه تنها زبان، كه تاريخ ، فرهنگ ،سنن ،اخلاق ، اقتصاد، محيط زيست و تمامي هست و نيست ما را تا نابودي كامل نشانه رفته است،
خداوندان وقيع زر و زور وقدرت از دور دست به ما مي خندد ،)
نوشته شده توسط: Anonymous

ادامه کامنت قبلی:
مورد دیگر : دوست عزیز ! چه کسی می‌تواند جلوی ترکی حرف زدن و آموزش زبان مادری را از شما را بگیرد.اگر دولت این امکان را از شما سلب کرده است که فرزندانتان ،در مدرسه، زبان ترکی را بیاموزید ( به جای این همه تشنج آفرینی و نفاق افکنی و ...)نهضت سواد آموزی در خانه را تشکیل دهید.این را که دولت نمی‌تواند مانع شود.
من سخت کنجکاوم بدانم که فرزندان چند تن از این هویت طلب‌های خارج کشور، می‌توانند به ترکی صحبت کنند؟ ( نوشتن ، پیشکش شان )

جناب بهنام ! به نظر من ، این صحبت‌ها به هیچ جایی نمی‌رسد. از شما هم ( با همه ی حسن نیت تان )کاری بر نمی‌آید. من به تئوری توطئه معتقد نیستم. اما ، وقتی به اوضاع فعلی خاور میانه نگاه می کنم، می‌بینم، کار چندانی از ما بساخته نیست .

واقعیت این است که چرخ ِکارخانه های اسلحه سازی شرق و غرب، باید بچرخد. کشورهایی ، مثل سوریه ، عراق ، لیبی ، افغانستان و اخیراً یمن باید نابود شود، تا مشکل بیکاری در اروپا و آمریکا حل شود و سرمایه داری از بحران بیرون بیاید. این است که ، عصر جهانی شدن ، مسأله ای به نام هویت ( آن هم از سوی چپ های جهان وطن دیروز ) دامن زده می شود تا ایران هم، سرنوشت سوریه را پیدا کند . درست به همین دلیل است که پریروز، « جوک » ها سوژه ی بگو و مگو ها بود. دیروز ، خواسته‌ها ، در حد « آموزش ِ زبان مادری » بود . امروز ، حضرات از « آموزش به زبان مادری » یک قدم پایین‌تر نمی آیند. فردا هم ، جدایی از ایران در برنامه خواهد بود . تا مملکت و ملتی به نابودی کشیده شود...
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب بهنام گرامی ! شما( بی هیچ اما و چرا ) مختارید ، آنگونه بیندیشید و آنگونه زندگی کنید ، که دوست دارید.این نوشته هم ، تنها ، در پاسخ به پرسش شما ( « صمد گرامی ! نمی‌دانم چرا این برداشت را از نوشته من کرده‌اید؟ ) قلمی می‌شود. من تا کنون ، سه مطلب چند صفحه‌ای ( نه در پاسخ ، بلکه ) در گفت و گو با شما نوشته‌ام و هر بار ، در آخر کار ، از نشر اش تن زدم.این یکی را هم ، تنها به احترام شما و از بابت اینکه ، سکوت من (خدای ناکرده )به بی‌اعتنایی تعبیر نشود، برای بخش اظهار نظر می‌فرستم . ( با علم به اینکه می‌دانم ، هیچ گره ای از هیچ کاری باز نمی‌کند.)
جناب ِبهنام عزیز! من ِ مازندرانی هم ، به اندازه شما ، زادگاهم را دوست دارم . ماندگاری زبانم هم ، برایم مهم است. اما( این دو ) هویت من نیستند.

این را رک و پوست کنده بگویم، من اگر به هویتی باور داشته باشم ، آن هویت ، در ربط با ایران و زبان فارسی تعریف می‌شود، و لاغیر .تفاوت من با هویت طلب‌های آذربایجانی ، در تعصبی است که آن‌ها نسبت به آذربایجان و زبان آذری ( یا ترکی ) دارند. من ِ مازندرانی، این تعصب را ندارم. خانواده ی من( پیش از رفتنم به دبستان )با من ، به هر دو زبان مازندرانی و فارسی صحبت می‌کردند. به‌خصوص خواهرم که تحصیلکرده بود. از این رو، یادگیری زبان فارسی ِ نوشتاری، برایم ( به قول برخی از هموطنان آذری ) شکنجه نبود. نظر دوستان گیلانی من هم ، همین است. درست به همین دلیل ( به رغم تلاش تجزیه طلب ها یا هویت طلب‌ها ، که می‌خواهند ما ، مازندرانی ها و گیلانی ها هم ، عَلَم و کُتل بالا بیریم و به آن‌ها ملحق شویم ) حتی انگشت مان را بلند نکرده ایم و از قضا، در رویارویی قلمی با « هویت طلب ها» ، از اهالی استان فارس و کرمان و اصفهان هم ( که فارسی ، زبان مادریشان است ) فعال تریم. برای من ، ایران مهم است .به قول یکی از خردورزان معاصر، وظیفه ی من این است ( در حد خودم تلاش کنم ) این کشور را ، همانگونه که از پدران تحویل گرفتم،دست نخورده ، به نسل بعدی تحویل دهم.
مورد دیگر : وقتی صحبت از دولت – ملت مدرن می‌کنیم ، این دولت – ملت( چه بپسندیم و چه نپسندیم ) به ارتش نیازمند است. ارتش هم ( به منظور ایجاد فرماندهی واحد)برای ایجاد ارتباط، زبان واحد و مشترک را می‌طلبد. این زبان مشترک ، در ایران( تا تاریخ به یاد دارد )فارسی بوده است.
من ( از کتاب‌های تاریخ معتبر ) نمونه‌های بسیاری می‌توانم پیش رو قرار دهم که ( بعد از قرآن ) دیوان حافظ ، در خانه ی هر آذربایجانی یافت می‌شود. شور امیر اوف را، یک بار دیگر گوش کنید ، تا ببینید که در وسط داستان ، بیتی از حافظ ( ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم / ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما )خوانده می شود. در مورد شاهنامه فردوسی هم ، همینطور است.
شما می‌خواهید ، زبان مشترک ترکی باشد. بسم الله ! این کار را بکنید . اما ، مطمئن باشید ،همین بساط ، علیه شما و زبان آذری برپا خواهد شد و باز ، روز از نو ، روزی از نو .
در نوشته آقای علی اشرف درویشیان ( که به عقیده ی من ، اشرف ِ روشنفکران ایرانی است ) خوانده ایم که «هویت» اش را ، نه «کردستان» و نه «زبان کردی» ، بلکه عناصر تشکیل‌دهنده ی ایران می‌داند. مقاله را یک بار دیگر بخوانید ، تا به عرضم برسید.
می پرسم : آیا درویشیان ، کردستان و زبان کردی را دوست ندارد؟
شما می نویسید : « این زبان من است. آن را دوست دارم و می‌خواهم به همین زبان حرف بزنم، بخوانم و بنویسم و در رنجم که چرا این امکان را نداشتم تا با این زبان هم آموزش ببینم یا لااقل امکان انتخاب زبان آموزشیم را نداشته‌ام».
دوست عزیز ! این جاست که حکایت « دم خروس و قسم حضرت عباس » مصداق پیدا می‌کند. ( امیدوارم ، تا کنون نشان داده باشم که قصد بی‌حرمتی در میان نیست )
فرض کنیم که چنین تمهیدی ، پیوند بین ساکنان بخش‌های مختلف ایران را نگسلد . باز هم فرض می کنیم ( در مناطقی که اقوام مختلف ایرانی ،در کنار هم زندگی می‌کنند ) چنین سیاستی، قتل عامی شبیه نقده و قارنای اوائل انقلاب را موجب نشود. با وصف این ( انصاف بدهید) در مملکتی مثل ایران که با مشکل کمبود معلم و مدرس رو به رو است، معلمش به نان شب محتاج است ، مدارس چند نوبته است ، امکانات آمورشی اسفبار است و … چنین خوشخیالی هایی عملی است ؟
آرزویی از این دست، حتی در آلمان هم امکان عمل نمی یابد.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب نگرش گرامی،
شما نوشته اید «زبان سومری با زبان های سامی از یک ریشه است» و خانم ترابی منبع این سخن را به اصل آن از شما درخواست
کرد. ولی خبری از منبع شما نشد. من هم منتظرم این منبع شما را ببینم. لطفا سخن خود را مستند کنید.
نمی شود که آدم حرفی بپراند و دنبال کار خود رود و هیچ مسئولیتی در مقابل سخن اش نپذیرد.
در انتظار منبع شما هستیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای استخانلو! بد جوری ترس بدلتان رخنه کرده است. چندان طول نخواهد کشید که جل و پاس زبان تحمیلی و عقب مانده فارسی از مناطق غیر فارس بر چیده خواهد شد، و هر ماتی صاحب زبان و فرهنگ بومی خود خواهد بود، و زبان فارسی در این مناطق به تاریخ خواهد پیوست. و انگلیس و آمریکا و شرکایشان دفتر سرنوشتتان را برای همیشه بایگانی خواهند کرد. آنوقت اصت که حالتان را خواهم پرسید. در ضمن یکته تازی شوونیسم و راسیسم فارس نیز به پایان خود نزدیک میشود. آنوقت نه نژاد دروغین آریا، و نه مانقورد های وطنی، و نه همپالگی هایشان بدادتان نخواهند رسید. باید در فکر چاره ای بحال خود باشید، زیرا زندگی بخرج دیگران مدام العمر برایتان میسر نخواهد بود. چاههای نفتی که شوونیسم فارس به غارت آن مشغول است مال عربهاست. حتا بعد ها باید بایت آن غرامت بپردازید. دنیا بی صاحب نیست!

نوشته شده توسط: مسؤل سابق کامنتها

آقای ناصر دریادل گرامی، شما فقط یک کامنت در زیر مطلب «آذربایجان ترک نیست و بررسی نژاد ترک و پان ترکیسم» نوشته اید که درج شده است.

نوشته شده توسط: Anonymous

اگر دولت ترک در جنگ اول جهانی شکست نمیخورد ما امروز با چهره دیگری در خاورمیانه روبروبودیم. عثمان لر همه سرزمین های اشغالی خود را از دست دادند و راه را برای دولت صهیونیسم باز کردند. هم اکنون ترکان شکست خورده اهل تسنن برای تلافی شکست خود چشم طمع به اذربایجان اهل تشیع ایران دارند و میخواهند اذربایجان و اران را بخشی از ایالتهای خود کنند.در حقیقت کمک نظام حاکم بر ایران یعنی نظام پانترکان اسلامی به فلستین تاوان ان شکست ترکان است.من با دادن یک دلار به فلستین مخالفم چرا که ما د رایران به ان یک دلار نیازمندیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

نوشته مرا درج نكرديد،آيا موردي است ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

بی زحمت مرا راهنمائی کننید .من از نوشته ایشان چیزی دریافت نکردم.ایا ایشان موافق تشکیل دولت مستقل کرد هستند روشن نکردند.ایا مایل به تجزیه کردستان از ایران هستند روشن نشد.من همواره بر این باور بوده ام که مرزهای ایران روشن و مشخص و قابل تعقیر نیست. ایا ایشان میخواهند که همه کردان سه کشور دولتی جداگانه داشته باشند ؟ ایشان روشن نکردند نقش همین کردان در مبارزات پارلمانی در 70 سال گذشته چه بوده است.ایا این دولتهای غربی و اسرائیل نبودند که در این منطقه بحران بوجود اوردند؟ ایااین گنگره حق دخالت در منطقه را دارد ؟ من میگویم نه .

نوشته شده توسط: Anonymous

نیروهای امام زمان همه شان دزد از آب در آمدند.

حمیدرضا بقایی معاون دیگر احمدی نژاد بازداشت شد
دوشنبه 21 شعبان 1436هـ - 8 ژوئن 2015م


دبی-العربیه.نت فارسی

سخنگوی قوه قضاییه ایران از بازداشت معاون اجرایی رئیس جمهوری سابق این کشور خبر داد.

به گزارش خبرگزاری کارگران ایران، ایلنا٬ غلامحسین محسنی اژه‌ای سخنگوی قوه قضاییه ایران در نشست خبری امروز خود با اصحاب رسانه از بازداشت حمیدرضا بقایی٬ معاون اجرایی محمود احمدی نژاد خبر داد.

سخنگوی قوه قضاییه در مورد دلایل این بازداشت بقایی چیزی نگفت و توضیح داد که فعلا نمی‌توانم درباره جزییات آن چیزی بگویم.

قابل ذکر است پس از محمدرضا رحیمی٬ حمیدرضا بقایی دومین معاون محمود احمدی نژاد است که بازداشت می‌شود.

حمید بقایی 46 ساله دومین معاون محمود احمدی‌ نژاد است که بعد از پایان دوره ریاست جمهوری او بازداشت می‌شود.

حمید بقایی به عنوان معاون سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در زمان ریاست اسفندیار رحیم‌ مشایی وارد دولت محمود احمدی‌ نژاد شد. در سال 2009 به ریاست این سازمان رسید و تا سال 2011 عهده ‌دار این مقام بود.

نوشته شده توسط: رضا وضعی

با تشکر از نظری که دادین و همینطور وقتی که گذاشتین، بدون شک نوشتهاتون یک روز به دردم خواهد خورد

نوشته شده توسط: Anonymous

من طرفدار حقوق همه اقوام در ایران از جمله فارسها بودم اما با دیدن این ویدئو مطمئن شدم اشتباه می کنم . تا زمانیکه افرادی با تفکرات ابن چنینی هستند ما ترکها نمی توانیم مدافع دموکراسی باشیم و باید جواب این چنین آدمها را مثل خودشان داد . ما ترکها در طی ۱۰۰۰ سال از شرق عالم و تا غرب آن و از چین تا اروپا دنیا را اداره کرده ایم و تاریخ شاهد استعداد ترکان در اداره این سرزمینهای وسیع است و در طول این مدت نه تنها ظلم زبانی و فرهنگی بر ملتهای تحت حاکمیت خود روا نداشتیم بلکه مردم و گویشوران آنها را هم محترم داشته ایم و حتی افتخارات ادبی فارسها در طول ۱۰۰۰ سال گذشته جز در زمان حاکمان ترک نبوده ولی نتیجه این انساندوستی ، متن همین فیلم است که دیدیم ! حالا باید دوباره خودرا برای مبارزه دیگر با پان فارسها آماده کنیم تا یک ۱۰۰۰ سال دیگر تاریخ را رقم بزنیم اما ایندفعه نه مثل ۱۰۰۰ ساله پیش !

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-فکرکنم این آقایی که نامش تورکی است هنوزخودش رانشناخته ومیخواهدبرای مامعلمی کند.استخانلولوعلامت نسبیت تورکی است ودرمناطقی ازآزرباجان لوپسوندی برای مکان .شغل.آورده میشود.این معلم زبانشناسی هنوزخوددمعنی نام خودرانشناخته میخواهندبرای ماشجره نامه بنویسند.
لی یالودرآخرفامیلی آمده ونشان دهندآن است که به کجاویاشغلی وابستگی دارد.مثل اردبیلی.همدانلی.خدابنده لو.اروملو.درضمن باگفتن عسل عسل دهن کسی شیرین نمیشود.سازمان یونسکوهرچندسال زبانهای سواربررخش رااعلام میکند.
اگردرلیست یونسکوربان فارسی رادیدیدسلام مارابرسانید.
شمانقش انگلیس واستعمارگران راکوچک نشان ندهید.اگرآنها(غرب)بخواهدگربه شیروشیرراگربه میکند.آمدن وحاکم شدن فارس هاراازاین بعدنیزتوجه فرمایید.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-من ازتفکروآزادگی جناب اقای توکلی ودیگرهمکاران ودست اندرکاران سایت ایرانگلوبال تشکرکرده وبرای چندمین باردست این انسانهای بزرگ رامی بوسم که چنین امکانی رادرغربت وباتمام مشکلات ازجمله مالی بوجودآورده وگفتگویی زیبا ومدنی رادرحدامکان خودراه انداخته اند.بایدتمام مسئولان حکومت شاه وشیخ درصدسال اخیرخجالت کشیده وشرمشان بادکه باهزینه ودزدی میلیاردهادلارسالانه هنوزنتوانسته ونخواسته درجهت پویایی تفکرمردم فلک زده ایران ومنطقه قدمی بردارند.ننگ وشرمشان باد.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای نگرش نوشته اید در زمان حتظله بادغیسی اصلا کشور افغانستان وجود نداشت ، درست است . در آن زمان کشور ایران هم وجود نداشت زیرا افغانستان و قسمت شرق ایران با نام " خراسان " و ایران امروزی هم با نام ایالتهای فارس ، عراق عجم و غیره جزئی از حلافت اسلامی بود . البته مرزهای سیاسی مرزهای ثابتی نیستند و دائما و در طول تاریخ تعییر می کنند . بعد از خلافت اسلامی هم ؛ هم افغانستان و هم ایران امروزی و کشورهای همسایه ایران امروزی به مدت ۱۰۰۰ سال مستمر تحت حکومت ترکان سلجوقی و یا دیگر حکومتهای ترک اداره می شدند .

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای نگرش می فرمایند: " شباهت متن پهلوی یادگار زریران با فارسی دری برای هر انسان اهل مطالعه ای آشکار است. اگر شما استعداد دریافتن این شباهت را ندارید دلیل نمی شود که نتیجه بگیرید زبان پهلوی و فارسی دری از یک ریشه نیستند! " من که از این متن پهلوی چیزی سردر نیاوردم مثلا در این متن " هلاشروان اي گيان ابزود- ايت که اموشت

هلا ويراز فَتَر اوود تو که اموشت

هلا سنه موروگ بارَگ- ايت که اموشت

کَ- ت همه اِدون کامست کو- م (؟) " حتی یک کلمه هم شبیه فارسی نیافتم تا چه رسد شباهت آنرا درک کنم ! شاید آقای نگرش جز معدود افرادی هستند که معانی اینها را میدانند و خیلی هم شبیه فارسی تصور می کنند .

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

آذرگون گرامی،
آنجا که نوشته‌ام "نه ترکم، نه فارس...." زبان را مورد نظر نداشتم. در طول قرنهای متمادی هم عربها در این سرزمین بوده‌اند و هم یونانیان و هم مادها و هم ترکها و هم... بنابرین کسی نمی‌تواند ادعا کند که ترک است یا کرد یا... مگر اینکه خلوص خود را با آزمایشهای علمی به اثبات برساند!
درآمیختگی ما تنها از نظر ژنتیکی هم نبوده است بلکه زبان و فرهنگ و موسیقی و... ما هم با آنها درآمیخته است.
به این ترتیب ما از مجموعه اینها هستیم با مشخصات خاص خودمان. یعنی ما خودمان هستیم آنچنان که هستیم. من، من هستم آنچنان که هستم. و در این میان این من هستم که حق تعین هویت خودم را دارم. و در کل، این ما هستیم که – تا آنجایی که بتوانیم به عنوان یک جامعه انسانی برآمد کنیم- باهم و به عنوان مجموعه‌ای از انسانها هویت خودمان را مشخص می‌کنیم.
دیگران هم حق دارند تنها هویت خودشان را تعریف کنند.

شما خودتان را آذری می‌دانید. من هم از شما می‌پذیرم و شما را آذری می‌دانم. آن دیگری خود را ترک می‌داند. او را هم ترک می‌شناسم و دیگری خود را... من حق ندارم به شما بگویم که آذری نیستید. شما هم این حق را ندارید که به من بگویید تو آذری هستی! تمام حرف و حدیث همین است!
نوشته شده توسط: Anonymous

این گونه سخنان را مسئولان ایران گلوبال نباید منتشر کنند. درست است که خیلی از کاربران ایران گلوبال کامنت های بیهوده و از روی عناد می گذارند، اما این گونه بافندگی ها کمکی به بحث نمی کند. بی مسئولیتی است اگر در میانۀ بحث جدی چنین سخنانی را منتشر کنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

آذربایجان از سمت دو جریان ضربه می خورد یکی گذشته اذربایجان را قبول ندارد که معمولا نامشان پانترک است و عدهای دیگر اکنون اذربایجان را قبول ندارند که نامشان پان اریا است. جناب اژدر بهنام بر خلاف تصورات شما راجب خودتان که شخصی است. تاریخ اذربایجان کاملا مشخص است. ما نه فارسیم نه کرد نه ترک ما اذری هستیم و این کلمه اذربایجان قدیمیترین کلمه در جغرافیای فعلی ایران است.

زبان اذری که مطلقا هیچ اثری از ان تا به حال به دست ما نرسیده است ( البته فعلا) در نوشته اکثر تاریخدانان امده است در توضیح ان میگویند که زبانی است که کسی جز خودشان ان را نمیفهمید یعنی کردی نیست ترکی نیست فارسی هم نیست.

اما زبان فعلی اذربایجان ترکی است به احترام قدمت اذربایجان به ان اذربایجانی و یا اذری هم میگویند که با اذری قدیمی فرق دارد.

جمله شما که میگوید من هم عربم هم کرد هم فارس و هم ارمنی تخیلاتی است که جز چند نویسنده چپ محدود در تاریخ عالم کسی چنین ادعای نکرده است. این جملات کاملا برعکس به جای خاتمه دادن به اختلافات اتش ان را بیشتر میکند. چرا که در مورد چیزی که معلوم نیست هر کسی دخالت خواهد کرد و خود را در مقام اظهار نظر خواهد دید و چیزی حل نخواهد شد.

صحبت شما مانند این است که چون درصدی از زبان فارسی عربی است کسی بگوید من عرب هم هستم و اگر فردا پس فردا کلمه چینی وارد زبان فارسی شد لابد ما چینی هم هستیم. اینها جملاتی است که از فرط بی مسئولیتی و بی دقتی و بی خیالی در حال انفجارند ترس من از این است که ملت را هم همراه خود منفجر کنند.

یونانیان 600 سال تحت تسلط عثمانی بودند من هیچ یونانی را ندیدم که بگوید من ترکم. هر چند که یونانیان در این مدت تاثیرات فرهنگی زیادی از عثمانیان دریافت کردند. این نوع ادعا ها فقط مخصوص شما است.



اگر درست به یاد داشته باشم به گفته سازمان یونسکو هر دو روز یکبار یک زبان در دنیا نابود میشود. زبان ما هم از بین رفته است زبان فقط یک بعد کوچک از فرهنگ است نه همه ان این دلیل نمیشود که من خود را فارس و یا ترک بدانم من اذری هستم و اذریها در عین رابطه با فرهنگهای مختلف دنیا و تاثیر پذیری از انها اذری هستند و فرهنگ اذربایجان منحصر به فرد است.

جرات داشته باشید و منحصر به فرد بودن فرهنگ و مردم خود را قبول کنید و مسئولیت حفظ ان را بدون کم کاست بر عهده بگیرید.
موسیقی اذربایجان در عین ارتباط با موسیقی کلی موجود در ایران منحصر به فرد است و خواص خودش را دارد. تاریخش هم چنین است. غذاها ، رقصهای ما منحصر بفردند. جغرافیای زیبای ما. فرهنگ که فقط زبان نیست.
ما باید لایق فرهنگ بزرگ و تاریخ پر افتخار اذربایجان باشیم. من در کتاب توفان بر فراز قفقاز می خواندم که بلشویکها جمهوری اذربایجان ، جمهوری ارمنستان و گرجستان را گرفتند و انزلی و گیلان در داخل خاک ایران را هم اشغال کردند تمام مقامات ایران با خانوادههای خود شمال کشور را ترک کردند. ارتش ایران جرات دخالت نداشت. بلشویکها یک روستا از اردبیل را گرفتند همین کافی بود تا اذربایجانیان و شاهسونها برای اولین بار در تاریخ، بلشویکها را شکست داده تمام توپهای انها را به غنیمت بگیرند که این پیروزی باعث شد تا دست دولت ایران برای مذاکرات با بلشویکها باز شود.

در زمان اسکندر بزرگ تمام ایران به اشغال اسکندر در امد جز اذربایجان ( اتروپاتنه) . بعد از اسکندر نوادگان او 500 سال ایران را تحت نام دولت سلوکیان تحت اشغال داشتند جز اذربایجان ایران . اذربایجان هرگز به اشغال اسکندر در نیامد.
اذری با فرضیه زبان اذری که فقط یک فرضیه از میان هزاران فرضیه زبانی است فرق دارد. اذری با ان اذری که پان اریاها میگویند فرق دارد یا ان اذری نیست که پانتورکها تبلیغ میکنند. این کلمه در تاریخ موج میزند در نام اذربایبجان وجود دارد و ربطی به فرضیه های نژادی گوناگون ندارد. پاک کردن این نام از لوس چرت و پرتهای پانتورکی و پان اریای و بازگرداندن ان به اذربایجان وظیفه شما و من است که نان این خاک را خورده ایم و در اغوشش پرورش یافته ایم. راه را گم نکنید . راه غلطیدن در اغوش ترک پرستها و یا اریا پرستها نیست راه همان است که مادر طبیعت از اول در مقابل ما گذاشت ما در اذربایجان به دنیا امدیم و با احترام به همه در دنیا و قبول تاثرات فرهنگی از نقاط مختلف دنیا باید خودمان را قبول کنیم و ترسی از مبارزه نداشته باشیم. راه ان راهی نیست که این ان میگویند ما راه مخصوص به خودمان را باید بسازیم همان راهی که کسی به نفعش نبوده که ان را بسازد .
کافی است خودمان باشیم و انحرافات را اصلاح کنیم و به تمام حقایق تاریخی و فعلی فرهنگی خود اعتراف کنیم و پاسدار همه انها باشیم
نوشته شده توسط: Anonymous

.آقا یا خانم نگرش این نوشته آقای راشدی تازگی ندارد تمامی این فاکتهای آورده شده سالهای سال است که توسط نویسندگان و سخنرانان مختلف از جمله توسط دکتر فرزانه در کنفرانس زبان و ادبیات با عنوان آمدن زبان دری« فارسی » به جغرافیای کنونی که ایران نام گذاری شده را میتوان نام برد منتها ادبا و تاریخ دانان مرگز گرای فارس محور بخاطر مصالح سیاسی حاضر به بحث و گفتگو در این مبحث نیستند و با سیاست حمله به ترکها و سیاست انکار زبان ترکی ملت آذربایجان میخواهند مسیر بحث را عوض کرده و روی مساله تاریخ و چگونگی تشریف فرمائی زبان دری « فارسی » به این منطقه سرپوش گذارند برای نمونه من حدود ١٠-٢٠ بار در همین سایت و در زیر نوشته های آقای ناصر کرمی سوال کرده ام که این زبان شیرین فارسی توسط چه کسانی و در چه تاریخی به این منطقه تشریف فرما شده ؟ تابحال یکبار هم که نشده که جواب بدهد .و اکثر حضرات دنبال زبان نامرئی و

زبان نامرئی و به غیبت رفته آذری هستند .
نوشته شده توسط: Anonymous

من ایران ام .
من به زبان عشق سخن میگویم
چه زخمها بر تنم ادمد از دست اهریمن /
از شرنگ توده ائیسم /
از نیرنگ فدائی/
از جاسوسی مجاهد/
از فریب فرقه چی/
از خیانت ااخوند واز پلیدی اسلام.
اما من همواره با زبان مهر باهمه سخن میگویم .

نوشته شده توسط: Anonymous

در ضمن، اطلاق «فارسی میانه» به زبان پهلوی (فهلوی به عربی) چندان دقیق نیست. زیرا زبان دری (یا فارسی دری) به رغم خویشاوندی‌ اش با فهلوی از دل این زبان بیرون نیامده است. در این باره، مطالعات زیادی صورت گرفته است. هم به توسط زبان شناسان غربی و هم خود ایرانی ها. در نوشته‌هایی که به زبان پهلوی باقی مانده، از این زبان زیر عنوان «پارسیگ» یاد شده است. نخستین بار کارل هرمان زالمان، نام فارسی میانه را برای نامیدن زبان پارسیگ یا پهلوی یا فهلوی به کار برده است.

نوشته شده توسط: lachin

آقای محمد علی مهر آسا..... بهتر می دانید که تمام سیستم های سیاسی « تک حزبی» دیر یا زود بلاخره به انقراض کشیده میشوند که بهترین نمونه اش حزب کمونیست شوروی بود. حزب رستاخیز از این قانون مجزا نمی توانست باشد و حزب الله که تفاله و پس مانده های رستاخیز است به این سرنوشت ختم خواهد شد. کاش به جای انقلاب 57, انقلاب مشروطیت را میگذاشتند تبلور بیابد. اگر تا اندازه ای عمیق تر فکر بکنیم متوجه میشویم که یکی از شگفتی های مشرق زمین همان صدای آزادی خواهی بیش از صد سال پیش بود که برای اولین بار در این قسمت از کره زمین, از ایران بلند شد. ولی بایستی از خود پرسید ملتی که در یک انقلاب بیش از صد سال پیش یک آخوند مرتجع را به دار می آویزند پس چرا همین ملت بعد از صد سال دیگر جستجوی عکس یک آخوند مرتجع را در ماه دنبال میکنند. اگر دست آورد های مشروطیّت

مشروطیّت که سلطنت را به پادشاه و حکومت را به دست مردم میداد, در ایران به واقعیّت می پیوست که بخاطرش هم قیمت بس گزافی پدرانمان داده بودند, آیا باز هم ما به خیابا نها میرختیم که سیستم را دوباره عوض بکنیم؟. در روز سوم اسفند 1299 , مشروطیّت در ایران از زمین برچیده شد و این درست زمانی است که در کل ایران کمتر از سه هزار مسجد نبود. در روزهای فراری پهلوی دوم , بیش از چهل و پنچ هزارمسجد دایر بود و هر دانشگاه هم مسجد مخصوص خودش را داشت و تمام گنجایش دانشگاه ها و مدارس عالی بیش از سی و دو هزار نبود. لااقل موقعی که قیمت نفت در زمان پهلوی دوم بالا میرفت, کمی فضای سیاسی و آزادی مطبوعات دایر میشد, فکر نمی کنم ملت به دنبال کتاب ( تحریرالمسائل ) خمینی که واقعآ از یک بسته کاغذ توالت ارزشش کمتر بود و در بازارها به طور قاچاقی تا چهار صد تومان به فروش می رفت, برود . من هم مثل میلیون ها ایرانی که بعد از انقلاب در دنیا سرگردان شدند خود را به فرانسه رساندم تا برای آینده تصمیمات جدی را بگیرم. اولین شگفتی من در این مملکت , آزاد بودن احزاب مخصوصآ حزب کمونیست بود. ولی هیچ افسری , سرهنگی , درجه داری ندیدم که عضو به این حزب باشد , اگر هم بود خیلی کم بود که به شمارش نمی آمد..بعد ها متوجه شدم که این تنها بخاطر « آزادی نهادینه در این جامعه» بود که یک فرانسوی بطور راحت به شوروی می رفت وآن قبله اردوگاه سوسیالیزم را از نزدیک می دید و حس میکرد بعد می فهمید که این قبله گاه کمونیزم چیزی جزء « فساد اقتصادی و سیاسی» نبود . ولی در ایران بخاطر خفقان ها , بهترین درجه داران, افسران, سرهنگان, شیفته و دروغ گو ئی های حزب توده شدند و جانشان را هم باختند....آزادی و دموکراسی یک فرایند و پیشرفت عقیدتی یک جامعه است به سالیان درازی احتیاج دارد. اگر امریکا با این سیستم دولتی که می تواند الگوئی به خیلی کشور ها باشد که به مدت بیش از دویست سال ادامه حیات می دهد , بخاطر اینکه , دارای بنیان گذارانی همچون « تومای جفرسون ها, جان ادم ها و توماس پئین ها ) بود. ولی متاسفانه در ایران فعلی جنگ بر سر این است که آرزبایجانی ها زبانشان ترکی است و یا ریشه ای از زبان فارسی است...علی خامنه ای در هنگام تولد یا علی یا علی داد میزد و یا نه... حضرت آدم قدش 17 متر و عرضش 10 متر بود یا نه .. و از همه مهمتر با پای راست به توالت برویم و یا با پای چپ.....
نوشته شده توسط: Anonymous

تمدنهای اولیه دراطراف رودان بزرگ شکل گرفتند:بین النهرین درغرب؛ جیحون یا همان آمودریا و ماوراءالنهر در شمال شرق و حوزه سند وایندوس در جنوب شرق.

سرزمینهای مابین اینها که بیشتر صحرا یا کوهستان هستند نقش تمدنی کمتری داشتند و بسیار دیرتر مسکون شدند. آنچه که ایران امروز (با نام رسمی حدود 90 سال) ادعا می کند تنها مربوط به حوزه بین النهرین است که می دانیم با اعراب مشترک است (تخت جمشید و پاسارگاد و...). افغانستان (با نام رسمی حدود 300 سال) با ترکیبی از تمدنهای هندی ایندوس درجنوب(با پیشینه هندوییسم و بودیسم وزبانهای هندی همچون پشتو) و خراسان(بلخ یا سرزمین زردشت) در اطراف آمو در شمال شکل گرفته است و همانطور که می دانیم ارتباط چندانی با تمدن خاورمیانه و بین النهرین تا قبل از ورود اسلام نداشته است. بعد از اسلام هم این خراسانیان بودند که در برابر اعراب قیام کردند و هم آنها بودند که با ایجاد امپراتوری ها رسم الخط و زبان جدید (همین زبانی که من الان به آن می نویسم که امروز فارسی نام گرفته) فرهنگ و تمدن دیگری را پایه گذاری وتوسعه دادند از جمله در سرزمین های غربی. ایران مورد نظر فردوسی هم مردم این سامان است وحوادث آن بین غزنین و بلخ روی می دهد و نه سرزمین های غربی. زبان مردم بین النهرین در آن زمان شاید عیلامی بوده وخط شان هم میخی که جز چند سنگ نوشته چیزی دیگر از آن موجود نیست. از نظر نژادی هم مردم خراسان یا تبار هند واروپایی دارند (پشتونها) ویا آسیای میانه ای و این با ایرانیان که عمدتا خاورمیانه ای هستند و با همسایگان غربی شان(ترکها و اعراب) بیشتر قرابت دارند تا خراسانیان در شرق.
نوشته شده توسط: Anonymous

اشپولر نیز معتقد است که خاستگاه زبان فارسی خراسان و ماوراء‌النهر است و از آنجا به دیگر جاهای ایران کنونی رفته است. در بسیاری از تاریخ‌ها نیز آمده است که این زبان «لغت ساکنان چند شهر خراسان ازجمله بلخ و بخارا و بدخشان و مرو بوده است». ، پس از تبدیل شدن این زبان به زبان ادب، شعرهایی را که عمدتاً در وزن هجایی به زبان عامۀ مردم می‌سرودند، فهلویات می‌گفتند. حافظ و سعدی و اوحدی مراغه‌ای و عُبید زاکانی و دیگران از این گونه شعرها سروده‌اند. البته منظور از فهلویات، فهلویات قدیم هجایی اند. پیش از برآمدن فارسی دری در خراسان و ماوراء‌النهر اثر ادبی به این زبان از جاهای دیگر ایران سراغ نداریم. هنگامی که در قرن دهم میلادی ابوحاتم رازی و زکریای رازی در ری به عربی مناظره می‌کردند، در خراسان و ماوراءالنهر به این زبان سخن می‌گفتند و می‌نوشتند. فهلوی نیز معرب پهلوی است. والسلام!

نوشته شده توسط: Anonymous

زبان فارسی وجود ندارد این زبان زبان آرامی درباری میباشد که از زمان داریوش یهودی و توسط آوارگان گالوت در ایران رواج یافت وتا کنون این زبان مهاجر در دربار ایران رونق داشته این زبان از اسرائیل و شمال اردن به ایران آورده شد

نوشته شده توسط: Anonymous

عجب اوضاع شير تو شيري است،
يكي مي خواهد ثابت كند،زبان تركي با زبان آذري يا آزري فرق مي كند، يكي مي خواهد با اصرار ثابت كند ،كه فرق نمي كند، آن طرفي تاريخ را به مدد مي گيرد و اين طرفي نيز هم. آن طرفي مي كشد، اين طرفي نيز هم، حاصل تكه و پاره شدن است، تكه و پاره شدن از كلام آغاز وبه توهين وافترا كشيده مي شود، آن طرفي شونيست ترك مي گويد اين طرفي شونيست فارس،وتسلسل اين رشته همچنان ادامه دارد،
آنچه اما براي من مهم است ،نه زباني است كه با آن تكلم مي كنيم ،بلكه فرهنگ و سنني و هويتي است كه وراي زبان به آن تعلق داريم، انتقال اين فرهنگ ،اين سَنَن،اين هويت به هر زباني و به هر لهجه اي امكان دارد، اين فرهنگ ،اين سنن و اين هويت را هم مي شود به زبان اشاره انتقال داد، يا حتي به هر زبان مسلط ديگري كه فرد دارد، اعتبار هر زبان به تسلطي است كه آدمي به زواياي پيدا و نهان آن دارد،

زيبايي آن جاست كه من تسلط فهميدن انديشه اي را كه تو به هر زباني ارائه مي دهي داشته باشم، اگر آدمي بتوانند انديشه خود را به زبان هايي كه بيشترين مخاطب را داشته باشد ، ارائه دهد ،آن آدمي برنده است،
وظيفه و كاركرد زبان تنها انتقال انديشه است،
اگر كساني غير از اين مي انديشند، آن حديث ديگري است،
انگشتان و دستان پر قدرتتان را به سمت رژيمي نشان دهيد كه نه تنها زبان، كه تاريخ ، فرهنگ ،سنن ،اخلاق ، اقتصاد، محيط زيست و تمامي هست و نيست ما را تا نابودي كامل نشانه رفته است،
خداوندان وقيع زر و زور وقدرت از دور دست به ما مي خندد ،

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-جناب آقای تیموری تمام فرمایش شمایک واقعیت ومتین است.ومیشودگفت لپ مطلب رافرموده اید.بقول ماتورک هااممادارد.
زمان این کلمات گذشته واین فرمایشات شماراپس ازانقلاب مشزوطه بایداجرایی میکردند.
تفکرشمارادراول دوران روشنگری بایدپیاده میکردند.دیگردیرشده است .حداقل صدسال ازعصراین صحبت هاگذشته است. صدسال است ماراچلونده انده ازماپوست واستخوان مانده است.درک این موضوع ساده است.دوران تمامیت خواهی وافکارپان ایرانیستی گذشته است.
دوست گرامی حال که جوانان ماآگاه گشته وبراستقلال مانده های خوداصراردارنداین حرف هادردمارادرمان نمیکند.
بگذاریدلاقل بتوانیم برروی ویرانه های داشته های نابودشده خودبنایی بسازیم.بگذاریداین لکه ننگ... که عامل نابودی ماشده راازتن نحیف خوددرآورده وبدوربریزیم.
مرگ یک باروشیون یک بارباشد.مابیدارشده ایم میخواهیم روی پاهای بیجان خوداستوارترباشیم.درکمان کنید.خطای تفکرشمارا

خیلی هابکاربرده وانجام داده اند.ازشاهان تورک سلجوقی.غزنوی.ایلخانی.تیموری.صفوی.افشار.قاجار.پان ایرانیستهایی همچون کسروی. ستارخان وباقرخان.سیاسیون چپ توده ایی وفدایی ومجاهد.خامنه ایی وسبزهایی همچون موسوی هرکدام بنوعی وباتفکری نتوانستندکاری کنند.
این رابدانیدکه بالاترین لذت دراستقلال ورهایی است هرچندکه میلیون هاانسان درراه رهایی جان خودراازدست بدهند.
این هاواقعیتی است که هرروشنفکرامروزی بسادگی بایدآنرابفهمند.صدسال کم زمانی نیست ،دراین عصرکه دردنیاباعقلانیت حکومت می کنندولی باماعین یک جیوان برخوردمی کنند.
زبانمان.موسیقی.ادبیات.هستی ماراگرفته ومیگیرندتازه تعدادی ایران رابه یک فرش ویک اکسترتشبیه میکنند.میدانیدصدسال زبان یک ملت راگرفتن یعنی چی؟میدانیدبرای یک ملت شجره نامه نوشتن یعنی چی؟میدانیددررسانه ایی ظاهرشدن وتوهین کردن یعنی چی؟میدانیددریک باشگاه ورزشی عکس یک خرکشیدن وتورابدان تشبیه کردن یعنی چی؟میدانیدازتومالیات گرفتن وبرعلیه فرهنگ وادبیات وزبان توخرج کردن یعنی چی؟آیا این کشوریک خطاداشته است که جلویش رابکیریم؟آیامعنی واحساس یک کودک ودختربچه وزن وجوان راکه به اصل ونسب آنان صدسال است توهین میکنندرادرک میکنید؟آیامعنی آسیملاسیون شدن براثراین توهین هاوتحقیرهارادرک میکنید؟
آیامیدانیدکه صدسال است بدین وسیله جوانان وکودکان ودختران مارامجبوربه خودانکاری وخودتحریفی وخودزنی میکنند؟
آیاکیدانیدکه تفکرپان ایرانیستی وتمامیت خواهی دراصل سوپاپ اطمینان تقویت وجسارت شئونیسم فارس رادوچندان میکند؟
دوستان یاخاموش شویدویابه صف استقلالیون بپیوندید.دیگردیرشده است.تاریخ مصرف این نصحیت نامه نویسی هاگذشته است.
شماهااگرفرارهم کنیدآنهاولتان نخواهندکرد.شماومارابرای سیاهی لشگروبرای نسل سازی برای فارس هامیخواهندوبس.
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-اگریادتان باشدقیل ازسال 57گروهی که فعالیت نیمه علنی داشتندگروه معتلفه کنونی بودندوکارشان تنهادادن چنداعلامیه برعلیه یهودی ها وبهایت بود.ومیشودگفت پس ازاین سال حکومت دردستان این گروه بوده است .
شعارشان نیزدراصل باعملشان فرقی نکرد. حجاب.یهودی وبهایی ستیزی البته درکناراین کارهای بزرگی نیزکردندکه اگراستعمارگران مستقیم وارداین کشورمیشدندنمیتوانستند بهترازاین هاسیاست های خودراعملی کنند.
1-سرکوب آزادی های اجتماعی.2-سرکوب نیروهای دموکراسی خواه.تقویت تفکرشئونیسم نژادی وپان فارسی وپیونددادن آن باشیعه گری سرکوبگر.3-تاراج وچپاول بیت المال بمدت حدود40سال.
4-محدودکردن ازادی ونهادهای مدنی وحقوق بشری درسایه ولفافه اسلام.5-مشغول کردن گروه های سیاسی بامواضع دروغین عدالتخواهی وموضع های مقطعی ضدامپریالیستی.
6-ترساندمردم ازتجزیه ایران.7-همراه کردن گروهای سیاسی باخوددرسرکوب های گروهای هویت طلب وووو...

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-من فکرمیکنم تمام افرادی که دست به قلم برده ومیخواهندقدمی برای انسانیت بردارند،اولین کاری که میکنندصداقت درنوشتن و شرافت درتفکرراازاصول اولیه خود قرارداده تابتوانندبدرستی حرفی برای گفتن داشته باشند.
فرقی نمی کندکه نویسنده زن باشدیامرد وآنهاییکه هنگام نهادینه شدن موضوعی قدم پس زده ومیدان راخالی میکنندبهتراست وارداین موضوعات نشوند.بنظراین حقیرحقوق اولیه زن باآزادی ویابامحدودیت گذاشتن روسری حل شدنی نیست .
اگراین چنین بوددرزمان رضاشاه وپهلوی ها ویادرمصروعراق وسوریه اکنون وضع چنین نمیشد.
ازطرفی محدویت روسری وحجاب نیزباعث شخصیت وارج نهادن به زن نیست واگراین کاردرست بودن پس عربستان وایران خمینی وخامنه ایی ویمن بایدبهشت فاضله میشد.
پس اولین ارج وقرب زن درآزادی ودموکراسی وارج نهادن به خواست شخصی زنان وایجادتشکل هاتوسط زنان پیوندخورده وگریزی ازاین موضوع نیست.
حجاب ومبارزه بابی حجابی عاملی

برای سرکوب ومبارزه باآزادی های اجتماعی بوده وتفکری است که توسط استعمارگران به ملت های مادرمنطقه تحمیل شده تابتوانند جلوی دموکراسی راسدکنند.
دراین کارعوامل استعمارخودرابعنوان مذهبیون تندروویاروشنفکران افسارگسیخته تنهابرای ردگم کردن ودرست نه اندیشدن وارد صحنه میکنندتاجلوی حرکات سالم ومدنی واجتماعی پانگیرد.
دراین کارگروه های تندروازجمله شئونیسم فارس درسایه وبااربان خوددرسایه دست دیرینه ایی دارند.وبایدازکناراین موضوع براحتی نبایدگذشت.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

عرب لی یا عرب لو Arəb-li - Arəb-lu
ما در شهر اورمیه روستا هایی داریم به نامهای :«عربلو Aərəbli-مئشه عربلی سی Meşə Arəbli - ده ره عربلی سیDərə Arəblusi- یکان عربلی سی Yekan Arəblusi»

عرب لی دو معنی دارد:
1- روستایی که بخشی از ساکنان آن عرب اند.
2- اهل روستای عربلی.

این روستاها قدیمی اند و به زمانی مربوط میشوند که عربها نیز دوست داشتند در دهات آذربایجان ساکن شوند.
قدمت این پدیده به حکومت عربها درایران برمیگردد.
این دهات نشانه ی آن است که چگونه ما در اورمیه با عربها درهم آمیخته ایم.
پدیده ی درهم آمیختگی در ایران و منطقه و حتی جهان یک امر مرسوم و طبیعی بود و هست. و بسیار زیبا.
چرا که بر عشق و آزادی استوار است. و آینده سازی مشترک.
و...

همینطور است روستاهای ارمنی نشین یا درهم آمیخته ای مانند:
1-Gərdə-abad گرد آباد
2- Kilisa-kəndi کلیسا کندی
3- Çarbaş چارباش( حل شده در شهر)

یا «کوت لر» : به معنی روستای کرد نشین
و با این همه تقریبا بیش از 90 در صد نامها ی روستا ها ترکی ست.
یوالار-یورقانلو-یورقون-ینگجه-یاغومور-
قره‌ آغاج -قره‌ باغ -قره‌جلو -قره‌ حسنلو-قره‌ قویونلو - قره‌ قیز-قره‌گوزلو-قیزل آوا
قزل‌عاشق-قشلاق طرزلو. و....
یا چندین روستا با نام « دیزه Dizə» وجود دارد که طبق نوشته ی کاشغری در ترکی به معنی « یئر-اوجا یئر» یعنی تپه است.و همینطور در نقاط دیگر آذربایجان جاهای بسیاری با همین نام وجود دارند.

روستایی به نام Dangir-a-lu دانقیرآ - لو یا دانقارا -لو جالب توجه است. این کلمه بی شباهت به di(n)gir در سومری نیست. به معنی آسمان- خدا و الاهه-روشن و براق . اگر این کلمه باستانی باشد و با سومری خویشاوند -اصولا معنای آن میتواند«با خدا» یا معتقد به خدا باشد.
دانقیر یا دانگیر: دانگیر-تانگیر -تانیر-تانری.
لو در ترکی تقریبا معنای اهل-منسوب را دارد.
dan و tan را در ترکی امروز داریم که به معنی سپیده دم-سپیده ی سحر است- اشاره به روشنی و روشنایی.
دان آتماق سپیده دمیدن. دان اولدوزو = ستاره ی بامدادی.
در ترکی تبدیل د-ت- بهم قانونمند است. کت=کد= ده . یا قد=قت=قند.
«دان-قارا » ممکن است اشاره به هوای «تاریک -روش» صبحگاهی باشد. که در این صورت کلمه ای ترکی ست.

روستایی به نام çon -qara-lu «چون قارا لو» هم داریم. که با لهجه ی مخصوصی از ترکی حرف میزنند.
چون، احتمالا= چئون çön است. یعنی از چؤنمک =تبدیل شدن-برگشتن. çon -qara با این حساب به «سیاسی تبدیل شده»یا
«سیاهی زده شده یا سیاهی زدن». یا مانند سیاهی به نظر آمدن.
لهجه ی ترکی چون قارالو ی یکان :
?qağa , nəmə elləy - آقا چکار میکند؟
?haydan gəliyəy از کجا میاید؟
?haya gediyəy به کجا میرود؟

Aran
در ترکی آذربایجان =دشت و جلگه ایکه هوایش در زمستان گرم و در تابستان معتدل است. و شکار گاه نیز هست. (فرهنگ بهزادی)
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب Azad - گر فاسها کولی بودند ، ولی باید نابغه باشند که توانستند زبان و فرهنگ شان را از 7 هزار سال پیش بر شما و ایران حاکم کنند و خودشان کنار حوض آب بنشینند و رقص کمر ماهرویان را بنگرند و چای قند پهلو بنوشند و شراب شیراز میل کنند و طبق مدیریت کشور داری نبوغ آمیزشان ، حکومت داری و سیاست و جنگ را به اقوام دیگر از جمله به ترکها بسبارند و هنوز که هنوز است محکم روی زین اسب رخش رستم در جهان یکه تازی کنند و جلو شما تجزیه طلبان و امریکا و اسرائل و غرب به ایستند و آخوندهایشان دنبال بمب اتم و ساتلیت و فضانورد بروند . این فارسها چه موجود الهی توانایی هستند که این چنین دوست و دشمن را به حیرت آورده اند ! ؟

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

کوتاه، من انسانم و ترک ام:

عزیزیم اینسانام من
ترک اوغلویام- ترک قیزی یام
ترکم من.

آنام ترک-آتام ترک
ترک اوغلویام -ترک قیزی یام
آذربایجان -اولدوزویام.

-------
عزیزم انسانم من
پسری ترک-دختری ترک هستم
ترکم من.

مادرم ترک-پدرم ترک
پسری - دختری ترکم من
ستاره ی آذربایجانم من.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای راشدی، مطالب بی پایه و نادرستی نوشته اید. شباهت متن پهلوی یادگار زریران با فارسی دری برای هر انسان اهل مطالعه ای آشکار است. اگر شما استعداد دریافتن این شباهت را ندارید دلیل نمی شود که نتیجه بگیرید زبان پهلوی و فارسی دری از یک ریشه نیستند! راستی از کجا می گویید که افسانه دده قورقود مال 1200 سال پیش است؟! درحالیکه همه تاریخدانان و زبانشناسان معتبر آن را حداکثر مربوط به قرن 15 میلادی می دانند ضمن آنکه این افسانه مربوط به اغوزهای قپچاق است و کمترین ربطی به آذربایجان ایران ندارد. سواد شما به اندازه ای است که پهلوی و فهلوی را یکی می گیرید، نمی دانید که در زمان حنظله بادغیسی اصلا کشور افغانستان وجود نداشت، شعر مولوی را هم که پر از غلط نوشته اید! "مولین" و "آمو" و... راستی شما یا منتشرکننده این مقاله لطفا بفرمایید که آقای حسن راشدی چه تحصیلاتی در زبانشناسی یا ادبیات یا تاریخ دارد ؟

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

نگرش گرامی،
نوشته من پاسخ به آقای امید دانا و یا نقد ویدئوی ایشان نیست. ویدئوی ایشان تنها یکی از مطالبی است که موجب فریاد من شده است.
احتمالا شما نوشته مرا به دقت نخوانده‌اید. احتمالا ویدئوی آقای امید دانا را هم به دقت تماشا نکرده‌اید.
فریاد من علیه همه آنهایی است که به خود این اجازه را می‌دهند که برای من تعیین هویت کنند. از همه رقم آن. از حاکمان بگیرید و سیاست‌هایش تا "روشنفکران"ی که این اجازه را به خودشان می‌دهند.
ویدئوی آقای دانا هم در همین زمره است. ویدئویی که از اول تا آخرش توهین به ترکان است. شما اینها را توهین نمی‌دانید؟ خوب این هم نظر شماست. تنها خواهشی که می‌توانم از شما بکنم این است که کلاه خودتان را قاضی کنید و بگویید که اگر همین حرفها را در مورد شما می‌گفتند، آیا باز هم احساس توهین نمی‌کردید؟

در مورد اشاره من به زبان مادری هم که در پاسخ به عیوض گرامی است، اجازه بدهید خودم آنچه را که می‌خواهم بنویسم و رابطه آنها را هم خودم تعیین بکنم و شما برای من تعیین نکنید که چه چیزی را باید بنویسم و چه چیزی را نه!
اگر تمایل دارید گفتگویی در مورد زبان مادری و نقش حاکمان و همچنین روشنفکران تبعیدی و غیرتبعیدی و سازمانهای اپوزیسیون داشته باشیم، من با کمال میل این گفتگو را انجام می‌دهم تنها به شرطی که نوشته‌هایم را دقیق بخوانید و در موضوع بمانید.
پیروز باشید.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

به کسی که پیام داده
و جرئت انتخاب اسم را هم ندارد:
برو جانم، برو دنبال تخمه ی کورش بگرد، شاید پیداکنی.
من انسانم و ترکم.

نوشته شده توسط: Anonymous

بهنام گرامی، تیتر نوشته شما درباره ویدئوی آقای امید داناست. نوشته اید: " ویدئو را تا آخر و با هزار درد و رنج می‌بینم...". پس این "ولم کنید" شما خطاب به امید دانا و کسانی چون اوست درحالیکه در این ویدئو کسی نخواسته شما را "بگیرد" که فریاد "ولم کنید" سر داده اید. همچنین نه در این ویدئو و نه از سوی ایراندوستان هرگز توهینی به آذربایجانی ها نشده بلکه همواره از این هم میهنان به نیکی یاد شده. پس درد شما چیست؟ چرا این "ولم کنید" را بر سر پانترک هایی که با پرخاش و دشنام سخن می گویند و میلیونها آذربایجانی را که می گویند ما آذری هستیم نه ترک "مانقورد" می نامند نمی کشید؟ مساله آموزش زبان مادری در آذربایجان حقی است که هیچ ایرانی با آن مخالف نیست و این حق را باید دولت بدهد نه ایرانی های تبعیدی که خودشان از کشور فراری شده اند. پس اینکه مساله آموزش زبان را در کامنت خود آورده اید ربطی به فریاد "ولم کنید"

شما ندارد. اگر کسی خق زبان خود را می خواهد باید فریادش را سر جمهوری اسلامی بکشد که آموزش و پرورش در دست اوست نه بر سر کسانی که هیچ قدرت اجرایی ندارند و تنها یک نطر تاریخی را مطرح می کنند.
نوشته شده توسط: lachin

آقای عیوض...... نوشته بودید که زبان دین در ایران عربی است و نبایستی کسی قران را به زبان ترکی و یا فارسی و یا کوردی بخواند. اولآ کدام دین در ایران زبان عربی باشد؟ دین مسیحی , زردشتی, یهودی و یا اسلام. این اولتیماتمی که میدهید (شما حق ندارید قران به زبان ترکی و نماز را به زبان کوردی و یا پارسی بخوانید) این درست برمیگردد به ( دیکتاتور) بودن این دین و درست به این خاطر بنده خدا را یک ( دیکتاتور کیهانی) می دانم که فقط در مغز اشخاصی که با طبیعت و جهان هستی رابطه هم بستگی را نمی توانند درک بکنند , موجود است. من واقعآ تعجب می کنم که کی به شما این حق را داده که به من بگوئید که من چه کتابی را به چه زبانی بخوانم و یا نخوانم...اگر در باره دین و قران حرف می زنی , در همین کتاب قران در سوره فضیلت و در آیه 41 نوشته شده است که این کتاب با زبان عربی برای عرب ها آمده است نه برای ترکها, عجمها

عجمها و کورد ها....اگر شما به این باور هستید که (( خدا از درون همه انسانها با خبر و آگاه است)) پس خدا ـ«چند زبانه است» پس خواندن نماز به زبان ترکی و یا کوردی هیچ اشکالی ندارد. مشکل من آنجاست این آقای آیت الله احمد مجتهدی تهرانی دوست ناز نازی خامنه ای می گوید که در حدیث است که زبان جهنم زبان ( ترکیست) .
https://www.youtube.com/watch?v=1OMqdpmSB84..
اگر خدائی وجود داشته باشد و جهنمی هم در کار باشد به گفته این آیت الله در جهنم نون من در روغن است چونکه با الیزابت تیلور و سوفیا لورن ( سکینه دائی قزی ) را خواهیم خواند..