Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

آموزش به زبان فارسی، در کنار یک زبان مدرن، یک ضرورت در ایران آزاد است. زبان یک ابزار ارتباطی و لذا مانند دیگر ابزار ارتباطی نیاز به تحول دارد. ولی زبان تأثیر گذار در رشد فکری، تفهیم، و همآهنگی نیز است. کسانی که با تعصبات ناسیونالیستی، سنتی و قومی این وجه دومی را در نظر نمیگیرند، جامعه را به واپسگرائی و تجزیه سوق میدهند، چیزی که بر خلاف تکامل هر جامعه است.

آموزش به زبان فارسی، در کنار یک زبان مدرن، یک ضرورت در ایران آزاد است. زبان یک ابزار ارتباطی و لذا مانند دیگر ابزار ارتباطی نیاز به تحول دارد. ولی زبان تأثیر گذار در رشد فکری، تفهیم، و همآهنگی نیز است. کسانی که با تعصبات ناسیونالیستی، سنتی و قومی این وجه دومی را در نظر نمیگیرند، جامعه را به واپسگرائی و تجزیه سوق میدهند، چیزی که بر خلاف تکامل هر جامعه است.
نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان توجه فرمایید کشور آزربایجان که نوپاست می تواند ضمانت اجرایی بازیهای مهم المپیک اروپا را به عهده بگیرد ولی در جغرافیای بنام ایران عرضه برگزاری صحیح یک لیگ داخلی را ندارند وفساد در همه زمینه ها اقتصادی سیاسی اجتماعی ورزشی و... غوغا می کند کاش ما هم مثل کشور ازربایجان امید به زندگی وبهبودامور داشتیم که هر روز بدتر از دیروز است جوانان بیکار بی پول ومایوس هستند . و آینده روشنی ندارند

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-آقای لوایی من ارادتی که بشماوتفکرشمادارم دوست نداشتم نوشته من راحذف کنید.مادیگروبایدمحافضه کاری راکنار بگذاریم. بایدحرف خودرارک وبی ملاحظه بیان کنیم.همین محافظه کاری ونجابت بکاربردن مارابه این روزانداخته است.
.............

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه
جدایی خواهی به خاطر وجود نابرابری طرح شده است. یعنی جدایی خواهی معلول است و نابرابری علت. اگر قانون نسبی
علت و معلول را بپذیریم روشن است که با رفع نابرابری تجزیه هم رفع میشود.
میتوان برابری را از راه فدرالیسم عملی کرد و مشکل تجزیه را رفع نمود.
اینکه بیاییم « جدایی خواهی» را با « نابرابری» یعنی «ایران پرستی و تمامیت گرایی و تمرکزطلبی و یکسان سازی شاهی » رفع کنیم و در این راستا تبلیغات «کسرویسم و...» راه بیاندازیم و نبش قبر کنیم و تئوری های سیاسی آزمایش شده را به نام «علم تاریخ و زبان» به خورد دیگران بدهیم و خوش خیالی کنیم که جلو تجزیه را میگیریم «خودفریبی» ست و «دگرفریبی». کاری ست که
نشان داده اتفاقا علت طرح تجزیه همین «تبلیغات و اجرا شدن» آن توسط دو حکومت بوده است و هست.
پس علت طرح شدن«جدایی خواهی » همین « ایران پرستی» عوامانه و ناسیونالیستی ست که «نابرابری» را اعمال میکند.

راه چاره « برابری خواهی از راه فدرالیسم و حفظ حقوق قانونی جدایی خواهان » است.
-----------
بر میگردم به بخش نخست نوشته که گفتم «تبلیغات ایران پرستی » ، نبش قبر، در خدمت نفرت آفرینی و جنگ داخلی ست.
ما نیار به «برابری خواهی» داریم. چگونه میتوان آنرا درک کرد-عملی نمود- رفع نابرابری بشود- دوستی و محبت و نزدیکی جای نفرت جدایی خواهی را بگیرد؟ ضروریست در این جهت مطلب نوشت و روشنگری کرد و بحث نمود.
وگرنه با ایران پرستی مشکل تجزیه حل نمی شود. و برابری خواهی هم .
خردمند راه رفته را دوباره نمی رود.
-------------
تبلیغاتی که در جهت ایران پرستی درسایت جریان دارد به نفع جدایی خواهان است. به نفع جنک داخلی طلبان است. به نفع تجزیه است.
خام خیالی ست که با این تبلیغات بتوان مشکل تجزیه را حل کرد. این تبلیغات علت نظری جدایی خواهی ست.

از من گفتن و از دوستان نشنیدن. خوب است.
هرروز 10 ویدئوی امید دانا پخش کنید 100مقاله از کسروی پرستان.
تا می توان نفرت و کینه را زیاد کنید که فردا در اولین فرصت این خشم آتش جنگ داخلی را شعله ورکند.
---------
بگذارید پروسه ی سیاسی آذربایجان را برایتان ترسیم کنم : مطمئن باشید با خلاء قدرت ، در آذربایجان «برابری خواه-جدایی خواه- کمونیست-دموکرات» متحدا در مقابل «شوینیسم فارس» قرار خواهند گرفت. یعنی شونیسم با کل نیروهای آذربایجان طرف است. پس میتوان معنی این آتش افروزی را درک کرد. نه تنها در آذربایجان در کردستان- شمال- ترکمن صحرا- منطقه ی عرب و بلوچ نیز موضوع چنین است. میتوان اندکی به فاجعه ی این جنگ داخلی واقف شد.
به این اضافه کنید دخالت همسایگان و غولهای جهانی را. یعنی یک سوریه و لیبی و یوگسلاوی.تمام عیار.

حالا تا می توانید بر طبل شونیسم فارس بکوبید. به بهانه ی ایران پرستی-آزادی بیان-آگاهی دادن و از این حرفهای عوامانه.
ولی بعدا حق ندارید ادعا کنید که کسی هشدار نداد که کوبیدن بر طبل شونیسم فارس راه حل مشکل نیست. شماها با دست خود راه جنگ داخلی را آسفالت میکنید.
تضاد عمده در ایران « تضاد شونیسم با برابری خواهی» ست. به عبارت دیگر تضاد تبعیض و عدم تبعیض است.
صف خود را مشخص کنید که کجا ایستاده اید.
تبلیغات شونیستی و پان ایرانیستی و کسروی پرستی و ایران پرستی و .. . عملا در طرف تبعیض گران قرار گرفته اند.
این تضاد جامعه را به جنگ داخلی سوق میدهد.
وسایت ایران گلوبال با تبلیغات شونیستی و ناسیونالیستی دو طرف دعوا -فارس و ترک- درخدمت جنگ داخلی ست.

منظور از تبعیض : تبعیض فرهنگی-سیاسی-اقتصادی در مورد ملیتها- و به علاوه ی تبعیض جنسی درمورد زنان و تبعیض اقتصادی در خصوص زحمتکشان است.
این تبعیص در عرصه های مختلف منهای فرهنگی شامل مناطق فارسی زبان نشین نیز میشود. بنابراین تمام این مناطق و مردم و نیروهای سیاسی علیه «شونیسم تبعیض گر فارس» اند.
شونیسم فارس شانسی برای حرکت ندارد. بنابراین تبلیغات برای آن تبلیغات برای ارتجاع ست.
خردمندانه است که راه رفع تبعیض و همزیستی و دوستی را روشن کرد. از تبلیغات برای نیروی مرتجع تنها نفرت و انزجار جنگ
حاصل میشود.
میدانم شونیسم فارس قدرت درک این مسایل را ندارد وگرنه شونیسم پرست نمیشد. اما سخن را باید گفت و راه را باید نشان داد.
هرکس خود داند.
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-من بعضی مواقع به این نتیجه میرسم که افرادی مثل آقای کاوه جویاچون ازحرکت وهمراه نشدن مردم آزربایجان درسال 88وحرکت های شوکی وانقلابی انقلابیون بی هدف تورکان آزربایجان ناراحت بوده ومیخواهدبازهم نیروی نسنجیده مارابرای فارس وشئونیسم فارس همچون سال57 وانقلاب مشروطه برای پان فارسیسم مصاده کند.این نوارهارامیگذارد.
ازطرفی حرکات استقلال طلبی وآگاه شدن تورکان ایران ومخصوصاآزربایجان تعدادی رابه وحشت انداخته ودوست دارندمسایل راباتفکرخودمدیریت کرده وبازهم مردم ماراازجنگ وتجزیه بترسانند.این تفکرتمامیت خواهی وجاده صاف کن های شئونیسم خودی من رایادفیلم مبارزات مارتین لوترکنیک وسیاهان آمریکاانداخت .
که تعدادی سیاه پوست درمقابل مبارزان سیاه پوست ومارتین قرارمیگرفتندوآنهاو سیاهپوستان رادعوت به مبارزه عدالت اقتصادی می کردندوحتی برای نژادپرستان به خبرچینی می پرداختند.حال مبارزات حق طلبانه ومساوات طلبی و

مدرسه به زبان مادری خواستن ویااستقلال طلبی باعث شده تعدادی .......... برایمان داستان حسن کردمیخوانند.
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-من فکرمیکنم برای ایجادتفکرپان ایرانیسم پان فارسیست وتمامیت خواهی توسط استعمارگران درمنطقه وباهمکاری دورژیم شاه وشیخ (تاج وعمامه) وروشنفکران دارای تغذیه فکری دلارهای نفتی وخودفروشان این دورژیم آنچنان سرمایه گذاری کرده اندکه تبدیل به یک بیماری دردرون تعدادی شده است.این هابااینکه خودمیدانندوخوب هم آشنایی وشناخت به جامعه ایران دارند،نهایت سعی خودرابرتحریف داشته وحتی خودزنی میکنند.
من دوستی دارم اهل کرمانشاه ودبیربازنشسته ادبیات فارسی اداره فرهنگ است یکی ازدوستان قدیمی اش که بامن نیزدوست شده تعریف میکرد،پدراین دوست کرمانشاهی ماعلاقه خاصی به موسیقی موغام آزربایجانی داشت .
دریک سفرباخانواده این دوستم آشناشدم که دانشجویی دکترای دانشگاه تهران بودپس ازصحبت های چندساعته ومنطقی معلوم شدپدربزرگش ترکمن بوده است.
سئوال اینجاست که چرایک ترکمن زاده خودانکاری کرده وخودرافارس ویک پان ایرانیست نشان

می دهدآیاکارکردن دردانشگاه ادبیات فارسی ودادن تغذیه فکری عامل این خودزنی نبوده است.؟
بی هویت سازی درسیستم حکومتی آنچنان وحشتناک ونامحسوس است که هم اکنون شهرهای ترک صدسال پیش راشهرهای فارس اعلام کرده همچون شهرهای ساوه.قزوین.رشت.انزلی.اصفهان.اراک.آشتیان.فراهان.تفرش.منجیل.هشتپر.آستارا.تهران.کرج.وحتی ادعای تلقین شهرهای ترک آزربایجان رانیزدارند.
اگرساختارفیزیکی همین آقای جنیدی رانگاه کنیدازلحاظ قیافه ازمن ترک آزربایجانی به ترکان چین ومغول وازبک شباهت بیشتری به این ترکان دارد.
..............
نوشته شده توسط: Anonymous

درود بر شما

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

«چگونه می‌توان همکار سایتی بود که گوشه‌ای از آن میدان جنگهای نژادپرستانه است و آلت دست نژادپرستان نشد؟»
بهنام جان!
برداشتم این است که منظور شما از «جنگهای نژاد پرستانه» در سایت، راه انداختن دعوای « فارس و ترک» است. همانطور که
توضیح داده اید بله راه اندازی« جنگ بین فارس و ترک» در ایران گلوبال جریان دارد: چگونه؟
نخست بگویم که تبلیغ این جنگ خلاف اصول سایت است که بر « ایجاد دوستی» تأکید دارد. اما در عمل تبلیغ جنگ پیش میرود.برای مثال:
1- ویدئوی امید دانا پخش میشود که بر طبل جنگ با آن «لحن سوسولی-قرتی» میکوبد. ار سوی صبا ی گرامی.
لابد برای نقد . «حسن نیت» . توسط کی: خوانندگان :
نقد را به عهده ی خوانندگان میگذارد. خوانندگان هم چند نفر« فحش میدهند و چند نفر به-به» میگویند.

یعنی بر آتش جنگ فارس-ترک بنزین می پاشد. با «حسن نیت ». این است که گفته اند «راه جهنم با «حسن نیت» آسفالت شده».
و اسم این کار را «آزادی بیان- نشان دادن اشکال جامعه- برخورد با اشکال» میگذارد. اما عملا « راه جنگ را آسفالت میکند».
این «عمل و تفکر» اشکال دارد. دلیل اشکال این است که «دوستی» ایجاد نکرده- بعکس «نفرت» ایجاد کرده است. اگر دوستی ایجاد میکرد حالا قدمهای مثبت این دوستی را شاهد بودیم. متأسفانه شاهد ازدیاد نفرت هستیم. یعنی کار درست نیست.
لازم است راه صحیحی برای «طرح مشکل جامعه و نقد آن » یافت.
یک راه اش آن است که هفته ای «موضوع مشخص و مشکل مشخص» را جهت «نقد و بررسی» میگذارند. موافق مخالف می نویسند نتیجه گیری میشود.


2- مدام و پی در پی جناب کاوه جویا به بهانه ی «آگاهی دادن به دیگران!» -تفکرقبل از 57- تبلیغات « آذری ست -ترک نیست» راه انداخته است.با انتشار «مطالب کهنه ی 1300-قدیم » نظری که تئوری آنها توسط «دوشاه و خمینی» اجرا شده و میشود. نتیجه اش طرح « تجزیه ی ایران» شده است. با هدف ظاهراً «حفظ ایران» عزیز. و «آگاهی دادن» -که «ایران تجزیه »نشود.
یعنی باز با «حسن نیت» راه جنگ فارس-ترک آسفالت میکند. و جهنم آماده میکند.
در صورتی که راه حفظ ایران «ایجاد دوستی بین خلقها از راه تأکید و توضیح برابری حقوقی- آزادی و دموکراسی» ست.
ایران را از این راه می توان حفظ کرد . نه با «تحمیل آذری به دیگران».
من ندیده ام جناب کاوه جویا تاکنون یک مطلب درمورد «برابری حقوقی» رفع «تبعیص»، «دموکراسی و آزادی» نوشته یا منتشر کرده باشد. که نشان دهد درد را می بیند و برای آن راه حل پیشنهادی دارد.
عملا دیده میشود که با این مسایل بیگانه است.
از تبلیغاتش نتیجه میگیرم که راه حل اش برای عدم تجزیه همان راه «شاه یعنی تمرکزگرایی قدرت و یکسان سازی-کسرویسم» ست.
که امتحان شده است.
----------
کار دوستان 1 و 2 آسفالت کردن راه «جنگ فارس -ترک» است. با حسن نیت. یعنی این راه به جهنم میرود. نه به باغ دوستی.
--------
بااین تحلیل باید پرسید آیا ایرانگلوبال -در این بخش از کار خود- در خدمت جنگ داخلی ست یا نه؟
پاسخ من مثبت است. راه جهنم همیشه با حسن نیت آسفالت شده است . و ایران گلوبال در این راه است.

-------
اینکه «چگونه می‌توان همکار سایتی بود و آلت دست نژادپرستان نشد؟»
باید گفت «با نقد مداوم نژاد پرستی» . با نقد مداوم «جنگ داخلی» با «توضیح مداوم برابری حقوقی».
و «آزادی و برابری». هدف رسیدن به «آزادی و برابری و عدالت اجتماعی نسبی» ست.
میتوان همکار سایتی بود که در آن «حسن نیتی» در خدمت جنگ است .با نقد این حسن نیت. با پیشنهاد راه خروج از این
دوستی خاله خرسه.
--------
در مقابل «تبلیغات مذکور» واکنش « برابری خواهان» و «جدایی خواهان» قرار دارد.
با ید توجه کرد که در دنیای امروز «جدایی خواهی» به عنون یک حق از نظر حقوقی پذیرفته شده است. و اگر اکثریت
یک مردم انتخاب کردند که جدا شوند نمی توان آنها را با تانک و توپ- همانطور که شاه کرد- سرکوب نمود. به بهانه ی حفظ ایران عزیز.
------
یعنی « توتالیتاریسم فارسی» با سیاست «تمزکزگرایی و یکسان سازی شاهی-آخوندی» در گفتمان سیاسی ایران فاقد منطق است.
هم در مقابل «برابری خواهی» و هم در مقابل «جدایی خواهی». اینان مجبورند برای دفاع از تمرکز گرایی و توتالیتاریسم از «نابرابری» دفاع کنند و همینطور از «عدم جدایی». نه نابرابری قابل دفاع ست و نه «نقض حقوق جدایی خواهان».
توتالیتاریسم فارسی مجبور است برابری را بپذیرد و حقوق جدایی خواهان را محترم شمارد.
------
بنا برین تبلیغات «ایران پرستی» که در سایت جریان دارد واکنش عوامانه به دو مسئله ی مهم جامعه یعنی «برابری خواهی و جدایی خواهی» ست.
ادامه در کامنت بعدی
نوشته شده توسط: Anonymous

تبریزی گرامی اینکه شما نه پان ترک هستید و نه پان فارس بسیار نیکوست. من هم همینگونه هستم. اما کامنت من به شما دوست عزیز دراین باره نبود بلکه درباره جمله ای بود که شما از نوشته بالا ذکر کردید و ادعا کردید نژادگرایانه است در صورتیکه هیچ اثری از نژادگرایی در آن نیست. مطمئن باشید آقای جنیدی هم نژادگرا نیست و مقصود ایشان تنها تاکید بر پیوستگی آذربایجان عزیز با بقیه ایران است و بی اثر ساختن دروغ های پانترک ها که میخواهند از راه تبلیغ نژادی به خیال خود آذربایجانی ها را از نژاد دیگری جلوه داده آنان را با هم میهنان خود بیگانه و دشمن سازند. شکی نیست که همه انسانها از هر نژاد و قوم و ملت با هم برابر هستند. اما ما ایرانیان هزاران سال است در یک میهن باهم زیسته ایم و نمیخواهیم کسانی مارا با هم دشمن کنند. تلاش آقای جنیدی و کسانی چون ایشان مقاومت در برابر کوشش نیروهایی است که میخواهند از گندابی که

جمهوری اسلامی در ایران درست کرده سود ببرند و جنگ قومی میان ایرانیان راه بیندازند. آیا شما در برابر این دشمنان ایران احساس مسئولیت نمیکنید؟ نباید دروغ های بیشرمانه اینها را فاش کرد؟
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ایلیار من از دیدن کامنت های شما و جناب نگرش متوجه شدم که شما برای فرار از پاسخ به ایرادها و پرسش های روشن جناب نگرش برخورد بی منطق و توهین آمیز میکنید. این ایرادی که شما همه اش تکرار میکنید جناب نگرش به روشنی پاسخ دادند. دو زبان که در هم می آمیزند و ازهم اثر میگیرند ریشه هم در هم میدوانند. آیا درک این معنی اینقدر برای شما سخت است؟! آقای ایلیار شما چرا ازجعلیات آقای زهتابی در نوشته هایش که جناب نگرش به آنها اشاره کردند دفاع میکنید؟ این "اولجا سلیمان" کیست که شده منبع ادعاهای عجیب شما؟ وانگهی بحث علمی شما با جناب نگرش چه ربطی با "شاه و خمینی و مسعود خان" دارد؟! شما در بحث علمی کم آورده اید و بخث را میکشید به سیاست و به طرف خود نسبت های سیاسی میدهید تا معرکه را شلوغ کنید و ضعف خودرا پنهان کنید. هر کسی این بحث را دنبال کند متوجه میشود که شما باخته اید و دارید از روی خشم ناسزا میگویید.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای حسین تهرانی گرامی از کامنت شما معلوم است که نه مقاله بالا را خوانده اید و نه کتاب روحی انارجانی را ! مطلب بالا درباره فصل «در تکليفات و تکلفات اناث تبريز» است. پس موضوع زبان محاوره رایج در تبریز است نه آنگونه که شما نوشته اید فقط روستاهای هرزند و کرینگان و... در ضمن معلوم نیست با این آمار ادعایی که به گفته خودتان مال 70ـ60 سال پیش است چه چیزی را میخواهید نشان دهید!

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

صمد گرامی،
از شما ممنونم که توضیحات کافی دادید تا نوشته شما را بهتر درک کنم. باور کنید که من از گفتگو و انتقاد برانگیخته نمی‌شوم. پنهان نمی‌کنم که برخی موارد متعجب می‌شوم که چیزی را به من نسبت می‌دهند که از آن بی‌خبرم. و باز پنهان نمی‌کنم که هرگاه احساس توهین و تحقیر کنم، با وجود تلاشی که برای خونسرد ماندن می‌کنم، در مواردی نه تنها برانگیخته، که گاها برافروخته می‌شوم.
من به گفت و شنود معتقدم. به همین دلیل حرفهایم را بیان می‌کنم. به حرفهای دیگران گوش می‌دهم و درباره آنها فکر می‌کنم.
از اینکه از جمله "شما می‌خواهید ، زبان مشترک ترکی باشد. بسم الله ! این کار را بکنید"، متوجه نشدم که جمله شما شرطی است، پوزش می‌خواهم. این را بگذارید به حساب سواد اندک من در زبان فارسی.
طبیعتا به توضیحات شما نمی‌پردازم و از آنها استفاده می‌کنم و یاد می‌گیرم.

برای اطلاع از برداشت و تعریف من از زبان مشترک و زبان ارتباطی می‌توانید به آدرس زیر مراجعه کنید: http://iranglobal.info/node/45337
من هم می‌خواهم توضیحی درباره بندهای آخر نوشته شما بدهم.
من خودم را مستقل از هر "نژاد" و قوم و تباری می‌دانم به این معنی که معیار من در هیچ موردی "نژاد" و تبار و قوم و قبیله نیست. من، هم جدا از "پان ترکها" هستم و هم جدا از "پان فارسها" و "ایران پرستان".
ولی نمی‌دانم چرا اگر خواهان ابتدایی‌ترین حقوق انسانی خود و هم میهنانم باشم که این "پانها" هم بر آنها انگشت می‌گذارند، جزوی از آنها می‌شوم.
آیا خواست آموزش به زبان مادری یک حق ابتدایی انسانی نیست؟
صمد گرامی، به نظر من طرح حقوق انسانها را به هیچ بهانه‌ای نمی‌توان به کناری گذاشت و تعطیل کرد. نه بهانه اینکه امروز شرایط و امکانات عملی کردنشان وجود ندارد و نه به بهانه اینکه "پانها" هم خواهان همین حقوق هستند!
من نوشتم: "دیروز مردمانی خواستند که زبانشان به رسمیت شناخته شود و بتوانند زبانشان را آموزش ببینند"
با توجه به میزان سواد فارسی خودم، تلاش کردم با آوردن "مردمانی" (و نه مردم)، این را برسانم که منظورم کل "مردم" یک منطقه نیست. ظاهرا در این امر موفق نبوده‌ام.
اگر اشتباه نکنم در سال 1377 دهها نفر از شاعران و نویسندگان آذربایجان طی نامه‌ای به خاتمی، رئیس جمهور وقت خواهان تدریس زبان ترکی آذربایجانی در کنار زبان فارسی در مدارس همه مناطقی که ساکنان ترکی زبان دارند، شدند.
این اولین و آخرین بار نبود که چنین خواستی مطرح می‌شد. این خواست نادیده گرفته شد. نه تنها حاکمیت آن را نادیده گرفت، بلکه "روشنفکران" و "اپوزیسیون" جامعه ما هم آن را نادیده گرفتند.
پس از آن، هزاران نفر در قلعه بابک گرد آمدند. تعداد آنها را تا 300 هزار نفر نوشته‌اند (نمی‌دانم که این رقم تا چه حدی درست است ولی ویدئوهای موجود نشان می‌دهند که واقعا هزاران نفر بودند).
این واقعه هم نه تنها نادیده گرفته شد، بلکه به دستگیریهای گسترده‌ای انجامید. موارد زیادی از این دست را می‌توان مثال زد. مانند حضور میلیونی مردم در اعتراض به کاریکاتور "سوسک" (بحث بر سر آزادی بیان کاریکاتوریست نیست بلکه منظورم نشان دادن حرکتهاست).
حالا تعداد زیادی از جوانان را در استادیومهای ورزشی می‌بینیم با علامت بزقوش و با شعارهای "آذربایجان ایران نیست" و "استقلال" و جدایی.
آیا اینها "هوس ها و سرگرمی های سیاسی" ما خارج نشینان است یا واقعیتهای موجود و رو به گسترش؟
البته این مسائل تنها مربوط به آذربایجان نیست ولی اینجا به همین قناعت می‌کنم.
صمد گرامی، به نظر من سرکوب این حرکتها اوضاع را پیچیده‌تر و خطرناکتر می‌کند. و من اعتقاد دارم که داعش، حتی در شکل غیرمذهبی و به شکل فاشیسم عریان در پشت دیوار منتظر ماست. اگر هشیارانه عمل نشود، همه ما قربانیان آن خواهیم بود.
پیروز باشید
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب نگرش گرامی
نوشته اید:
1-« Friedrich Delitzsch که با زبانهای شرقی از جمله عربی و ترکی آشنایی زیادی داشته خودش معتقد است زبان سومری با زبان های سامی از یک ریشه است»

2-«Friedrich Delitzsch زبان سومری و سامی را متأثر از یکدیگر می داند. »

3-«از آنجا که Friedrich Delitzsch این تاثیر را شدید شمرده چنین تاثیر شدیدی کاملا با همریشه بودن نزدیک است »

-----------
شما اول از همریشه- دوم از تاثیر- سوم از «تأثیر شدید» حرف میزنیذ.
این کار شما یعنی «جعل» نظر Friedrich Delitzsch
----------
شما مثل آخوند ها دارید آیه تفسیر میکنید خیال میکنید جمله ی انگلیسی هم آیه عربی ست که آخوند و مسعود خان تفسیر میکنند.
شما آشکارا دست به کار جعل و تحریف میزنید.
شما کار «نادرست گویی و جعل» انجام میدهید.

و متن ترکی را نخوانده در مورد آن نظر میدهید . شما کتاب ترکی را نخوانده اید وگرنه میدید که همه ی منابع آنجا هست . پیداست که ترکی نمیدانید و در مورد کتاب ترکی اظهار نظر میکنید. کار شما آخوندی ست. خمینی کتاب را نخوانده حکم کشتن نویسنده صادر کرد.شما بدون اینکه ترکی بدانید -کتاب را بخوانید- دارید احکام آخوندی صادر میکنید.
راستی کی میخواهید این خصلت آخوندی را ترک کنید و منش علمی پیشه کنید؟
در نقل یک نکته از بیچاره آلمانی « دست به جعل» میزنید -با این کار میخواهید چه چیر را ثابت کنید؟
نمی بینید کار جعل شاه و خمینی و تفسیر های مسعود خان به کجا رسیده؟

- اگر آن آلمانی صحبت از «تأثیر شدید» میکند چرا «اول» ننوشتید که نظر اش این است و از «ریشه» حرف زدید؟
یعنی شما نمی دانید فرق بین ریشه و تأثیر را؟
نه می دانید ولی دارید به خاطر ایران دلبند جعل میکنید. خیال میکنید دوران قبل از انترنت است و می توان با جعلیات همه کار کرد.
شما اهل تفکر و دانش نیستید. وگرنه کار جعل پیشه نمی کردید.
من براستی متأسفم برای شما چنین از راه های نادرست میخواهید هذف خود را دنبال کنید.
بار کج به منزل نمیرسد.

نوشته شده توسط: Anonymous

روحی انارجانی از شعرای سده دهم آذربایجان است . او در زمان سلطان محمدخدابنده پادشاه چهارم صفوی می زیست ، به گفته محمد علی تربیت در کتاب دانشمندان آذربایجا ، او از شعرای نامور اذربایجان بوده و در نظم و نثر فارسی و ترکی استاد بوده است . تنها نسخه باقی مانده از وی به سال ۱۰۳۷ هجری قمری و به خط فریدون گرجی نوشته شده و توسط عباس اقبال آشتیانی چاپ شده است . روحی انارجانی (انرجانی ) رساله ای به زبان ترکی آذربایجانی نوشته است که شامل یک مقدمه ، دو بخش و یک خاتمه است . مقدمه در خطبه و بیان سبب تالیف رساله است . بخش اول در دوازده فصل و در باره رسم و آئین مردم تبریز است . خاتمه رساله دارای ۲۹ بیت شعر در بی وفایی زنان و ۷ بیت عاشقانه است . در این رساله اشاره ای به نیمه زبان پهلوی شده که در بین بعضی از افراد ساکن در آذربایجان تکلم می شده است .

طبیعی است زبانی که روحی انارجانی در این رساله به آن اشاره دارد هنوز هم در بین بعضی از ساکنین مردم آذربایجان از جمله روستاهای هرزند ، کرینگان و هرزند نزدیک زنوز ( مرند ) و روستای عنبران اردبیل و چند روستای نزدیک خلخال تکلم می شود و چیز عجیبی نیست . اما وجود چند روستای غیر ترک در آذربایجان در مقابل موجودیت هزاران روستای ترک و دهها شهر بزرک و پر جمعیت ترک عددی به حساب نمی آید ! از این گذشته اگر وجود این چند روستای غیر ترک در آذربایجان دلیل بر غیر ترک بودن مردم آذربایجان است ، چرا وجود هزاران روستا و دهها شهر ترک در آذربایجان دلیل بر ترک بودن آذربایجان به حساب نمی آید ؟ از این گذشته بنا به آمار ستاد ارتش در بین سالهای ۱۳۲۸ الی ۱۳۳۱ در ایران جز در استان سیستان و بلوچستان تقریبا در همه استانها و شهرهای فارس نشین ایران چندین روستای ترک موجود است ، آیا با این دلیل می توان گفت ۹۵% مردم ایران ترک هستند ؟! به آمار روستاهای ترک نشین ایران از آمار ارتش توجه کنید ( غیر از روستاهای آذربایجان شرقی ، آذربایجان غربی ، اردبیل و زنجان که تقریبا همه ترک هستند ) : 209 روستا شهرضا 19 روستا
قزوين 441 // شهركرد 30 //
اراك 334 // فريدن 82 //
ساوه 224 // بيجار 135 //
دماوند 28 // تويسركان 9 //
قم 17 // شاه آباد(اسلام آباد) 2 //
محلات 12 // كرمانشاه 8 //
طوالش(هشتپر)68 // همدان 452 //
رشت 39 // اهواز 5 //
بندر انزلي 10 // خرم آباد 65 //
فومن 4 // آباده 65 //
لاهيجان 4 // بوشهر 57 //
آمل 2 // شيراز 29 //
ساري 7 // فسا 47 //
شاهرود 15 // فيروزآباد (فارس) 12 //
گرگان 107 // كازرون 53 //
نوشهر(1) 1 // سيرجان (2) 4 //
سنندج 83 // درگز 99 //
اصفهان 7 // سبزوار 109 //
لار 10 // بجنورد 193 //
مشهد 25 // قوچان 330 //
نيشابور 46 //
نوشته شده توسط: مسؤل سابق کامنتها

نگرش گرامی، جالب است که شما از کامنتهای «کسان دیگری از ایرانگرایان» هم خبر دارید! قبل هم از سانسور و عدم انتشار آنها خبر داده بودید!

نوشته شده توسط: Anonymous

بنا به گفته شما: " اگر چه گاهي اين امرا در خلوت و با خاصان به ترکي سخن مي گفتند، و گفتگوي سلطان مسعود با ابوالفضل بيهقي به زبان ترکي، يکي از شواهد اين مدعا است، اما بطور رسمي هيچگاه در دربار آن ها به ترکي سخن نمي رفت و حتي در دربار سلجوقيان آسياي صغير که نام‌هاي ايراني، همچون کيکاوس و منوچهر، برخود مي نهادند، به فارسي سخن مي رفت و ديوان ها به فارسي دري نوشته مي شد. " پس می رساند که سلاطین ترک نه تنها زبان ترکی را تشویق نمی کردند بلکه خود هم در داخل زبان فارسی مستحیل میشدند . پس با کدام دلیل ادعا دارید زبان ترکی کنونی آذربایجان بر مردم آذربایجان تحمیل شده و زبان بومی باصطلاح آذری را از بین برده است و مردم ترک زبان کنونی آذربایجان در اصل آذریهای مورد ادعای شما بوده اند که زبانشا ترکی شده است ؟

اگر آذري¬هاي آقاي کسروي در آذربايجان اکثريت مي¬بودند و ترکان مهاجر در اقليت, بايد مهاجرين ترک در داخل بوميان باصطلاح آذري مستحيل مي¬شدند و زبان مردم کنوني آذربايجان هم زبان آذري مورد ادعاي آقاي کسروي مي¬شد نه زبانِ ترکي آذربايجان !زبان ترکي که زبان مردم آذربايجان و ديگر مناطق ترک ايران است وضع و موقعيتش از دو حال خارج نيست:
۱- اين زبان از ۷۰۰۰ سال پيش و از زمان سومريان که بنيان¬گذاران اولين تمدن بشري هستند, عیلاميان و اعقاب آنها به مردم ترک ايران به ارث رسيده است که اسناد زيادي در اين مورد موجود است و ترکاني هم که بعداً به اين سرزمين آمده¬اند به همزبانان قبلي خود پيوسته و زبان ترکي آذربايجان و آناتولي را پديد آورده¬اند.
۲- اين زبان, زبان ترکاني است که بعداً و بقول احمد کسروي و کسرويست¬ها از زمان غزنوي¬ها, سلجوقي¬ها و با جمعيت انبوه به آذربايجان, آناتولي و ديگر مناطق ايران آمده و اکثريت مطلق جمعيت اين مناطق را تشکيل داده و ترکيب جمعيت را به نفع خود تغيير داده¬اندو مردم کنونی آذربایجان را تشکیل داده اند که در هر دو حال اينها ترکان اصيلي هستند که بعد از حاکميت اسلام به مدت هزارسال مستمر از چين تا قلب اروپا را زير حاکميت خود داشتند و آذري¬هاي ترک شده هم نيستند, چه اگر آذري¬هاي آقاي کسروي در آذربايجان اکثريت مي¬بودند و ترکان مهاجر در اقليت, بايد مهاجرين ترک در داخل بوميان باصطلاح آذري مستحيل مي¬شدند و زبان مردم کنوني آذربايجان هم زبان آذري مورد ادعاي آقاي کسروي مي¬شد نه زبانِ ترکي آذربايجان !
هم اکنون هم ترکان در آذربايجان و در ديگر مناطق ترک زبان ايران, اکثريت مطلق جمعيت اين مناطق را تشکيل مي¬دهند و در هر جامعه¬اي هم, بنيان آن جامعه بر اساس جمعيت اکثريت شکل مي¬گيرد و گروه¬هاي اقليت, قالب اکثريت را به خود مي¬گيرند و همانند آنها مي¬شوند.
با همة اين احوال خود فارسها هم مهاجر هستند و بعدها به ايران آمده¬اند و مکان اصلي و بوميشان هم ايران نبوده و استپ¬هاي جنوب سيبري بوده است. زبان بومي ايرانيان ساکن استانهاي فارس¬نشين امروز هم قبل از مهاجرت فارسها به ايران, ايلامي بوده است. ولي چون فارسها با آمدنشان به ايران و مناطق فارس, اکثريت نسبي جمعيت منطقه را تشکيل داده¬اند, خود را فارس خواندند و کسي هم نگفت فارسها زبانشان را بر بوميان ايلامي تحميل کرده¬اند, و يا کسي ادعا نکرد که فارسهاي کنوني در اصل فارس نيستند و ايلامي هستند و چون زبان ايلامي هم از نظر ريشه¬شناسي با ترکي يکي است و جزء زبانهاي التصاقي مي¬باشد و با زبان پارسي قديم که جزء زبانهاي تحليلي است اصلاً قرابت و نزديکي ندارد در حقيقت اصل و ريشه فارسها از ترکها است !
نوشته شده توسط: Anonymous

مسئول کامنت های ایران گلوبال، شما باز در کامنت من دست برده و کلمه .... را نقطه چین کرده اید. این در حالی است که بسیاری از کلمات توهین آمیز و گاه مستهجن کامنت نویس های پانترک را بطور کامل منتشر می کنید. این آقای ائلیار چه تقدسی برای شما دارد که هر توهینی بخواهد در کامنت هایش به دیگران میکند ولی نمی شود در نقد او کلمه .... را به کار برد؟! این جهت گیری یکجانبه شما منحصر به من نیست بلکه در مورد کسان دیگری از ایرانگرایان هم همینطور متعصبانه عمل کرده اید و می کنید. واقعا برای شما متاسفم.

نوشته شده توسط: Anonymous

سایت ضدّ آذربایجانی ایران گلوبال که از سوی" تروریست های کرد "تامین مالی میشود را تحریم کنید

یک توصیه دوستانه به هموطنان آذربایجانی خود که از سایت های فارسی‌ زبان دیدن میکنند :سایت ایران گلوبال به ظاهر تحت پوشش دفاع از ملیت های ایرانی در حال تخریب و توهین و تحقیر ملت آذربایجان می‌باشد این سایت به مدیریت آقای کیانوش توکلی از چریک های فدایی خلق مسلح سابق که سابقه جنگ مسلحانه در کردستان را نیزدر کارنامه خود دارد در ارتباط تنگا تنگ با تروریست های کموله و دموکرات کرد به شکلی‌ سیستماتیک در حال تخریب چهره ها و فعالان سیاسی آذربایجان بوده و با چاپ مقالات و فیلم های بسیار ضدّ اخلاقی‌ و توهین آمیز در حق ملت آذربایجان کمر به نباودی حرکت ملی‌ آذربایجان بسته است .این سایت سیاسی -تجاری ضدّ آذربایجانی راکه از سوی تروریست های کرد ساپورت مالی میشود را تحریم می‌کنیم

سایت ضدّ آذربایجانی ایران گلوبال که از سوی" تروریست های کرد "تامین مالی میشود را تحریم کنید

یک توصیه دوستانه به هموطنان آذربایجانی خود که از سایت های فارسی‌ زبان دیدن میکنند :سایت ایران گلوبال به ظاهر تحت پوشش دفاع از ملیت های ایرانی در حال تخریب و توهین و تحقیر ملت آذربایجان می‌باشد این سایت به مدیریت آقای کیانوش توکلی از چریک های فدایی خلق مسلح سابق که سابقه جنگ مسلحانه در کردستان را نیزدر کارنامه خود دارد در ارتباط تنگا تنگ با تروریست های کموله و دموکرات کرد به شکلی‌ سیستماتیک در حال تخریب چهره ها و فعالان سیاسی آذربایجان بوده و با چاپ مقالات و فیلم های بسیار ضدّ اخلاقی‌ و توهین آمیز در حق ملت آذربایجان کمر به نباودی حرکت ملی‌ آذربایجان بسته است .این سایت سیاسی -تجاری ضدّ آذربایجانی راکه از سوی تروریست های کرد ساپورت مالی میشود را تحریم می‌کنیم https://www.facebook.com/amin.movahedi.77/posts/10207107009337785
نوشته شده توسط: Anonymous

دنباله کامنت :
۹- نوشتید :
«دیروز مردمانی خواستند که زبانشان به رسمیت شناخته شود و بتوانند زبانشان را آموزش ببینند. این خواست به حق، ابتدا نادیده گرفته شد و بعد از آن شدیدا سرکوب شد.»
لطفاً بفرمائید ، این « مردم» چه کسانی هستند و شما (که همچون من ، آواره ی غربت هستید) از کجا به خواست این مردم پی برده اید؟ به علاوه، این سرکوب ، کِی و در کجا رخ داد؟
دوست گرامی ، همه ی دعواها ، سر ِ لحاف ِ ملا نصرالدین ِروشنفکربازی ِ جمعی متوهم ِ خودخواهِ از خلقِ خدا بی‌خبر است، نه زبان مادری . تا دیروز، « رفقا» ، از « مدینه فاضله و میهن سوسیالیستی و جهان وطنی » ، یک وجب پایین‌تر نمی آمدند. امروز ( با برچیده شدن آن بساط و تغییر مد روشنفکری) ناگهان ، زبان مادری ِ مردم مصیبت زده (که شام شب بر سر ِ سفره شان نیست) بهانه ی « روشن‌فکر بازی » های جمعی آدم پر مدعایِ بی‌سواد ِ بعضاً خود فروخته شده اند.

فردای نیامده هم ، اگر مصیبت دیگری دامن مردم را بگیرد، « حب جیم » دم دست است و آغوش گرم « کشور های سرمایه داری » باز ! بگذریم .
بدیهی است که من ، سخنگوی رژیم اسلامی نیستم . اما ، اخیراً ، در خبری خوشحال کننده خواندم ، که دولت ، تدریجاً موانع را از سر راه معضل آموزش زبان مادری بر می‌دارد. تا باز، چه بهانه ای ،عَلَم عثمان ِ بعضی عناصر شبهه روشن‌فکر شود! عنوان خبر چنین است:
« انتشار کتاب درسی زبان کُردی، الگویی برای آموزش زبان مادری» . این هم لینگ خبر :
http://www.bbc.com/persian/iran/2015/04/150406_l44_kurdish_language_textbook


۱۰- نوشتید :مردم ، «امروز خواسته‌هایشان را رادیکالتر کرده‌اند و خواستار آموزش به زبان مادری هستند. باز سرکوب می‌شوند. فردا خواستار جدایی خواهند شد. در این شکی نداشته باشیم. این یک روند طبیعی است، هرچند که با آن موافق نباشیم.»
دوست گرامی! هوس ها و سرگرمی های سیاسی خود را به حساب مردم نگذارید. دنیا و نیکبختی مردم را هم ، در « زبان مادری» خلاصه نکنید. انسانیت، معنایی بس وسیعتر از این حرف ها دارد. چشم‌تان که خوشبختانه باز است، چشم بصیرت تان را کمی باز کنید . داعش در همین نزدیکی هاست !
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب حسین یحیائی, از اینکه به فکر آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی در آذربایجان شمالی هستید , جای خود را دارد, ولی این قدر ساده لوح هم نیستیم , باور کنیم که شما واقعا دلسوز مردم آذربایجان شمالی هستید. هر موقع هر جریانی از این قبیل خواه در آذربایجان شمالی , خواه در ترکیه پیش می آید که ملتشان کمی خوشحالی باشند و غرور و شادی حس کنند ,حس آزادی و عدالت خواهی شما گل میکند وبنوعی سعی میکنید به ذوق مردمی که خودرا پارچه ای از مردم آذربایجان شمالی می دانند, بزنید. جناب , شما این مقاله را به کدام کسان نوشته اید؟ در آذربایجان شمالی احدی را پیدا نمیکنید که بتواند فارسی بخواند. لاجرم, تنها فارسها خواهد خواند و آنهائیکه فارسی را بلد هستند.

چگونگی نظر و رابطه فارس جماعت را نسبت به ترک ها و مخصوصا آذربایجانی ها را, الحمدللاه بهتر از همه میدانید. به جای دور نروید و کافی است نظر کوتاهی به نوشته ها و کامنت ها در این سایت بیندازید. یعنی این نوشته غیر از اینکه به مزاق جماعت فارس و عده ای روشن فکر سیبیل دار خوش بیاید, چه مفهوم دیگری دارد؟
وانگهی آذربایجان شمالی یک کشور نو پائی است و سرد وگرم ندیده , این که آنجا از دموکراسی و عدالت اجتماعی و غیره و غیره خبری نیست, همه اش را از شوروی به ارث رسیده و مدت زمانی لازم است از این میراث ورثه دارها خلاص شود. البته نوشتنش هم بجا است, شوروی که به سمتش به عنوان قبله روزی پنج مرتبه نماز...
نوشته شده توسط: Anonymous

اب بهنام گرامی !
۱- من ، در همان سطر های ِآغازین یادداشت پیشین ام ( به تأکید ) گفتم که « شما( بی هیچ اما و چرا ) مختارید ، آنگونه بیندیشید و آنگونه زندگی کنید ، که دوست دارید ». در اینجا هم ، باز بر این نکته تأکید می‌کنم.
۲- در مورد هویت : در آن یاد داشت عرض کردم « من اگر به هویتی باور داشته باشم...». معنی این جمله این است که من، به «هویت» ( به معنای متعارف آن ) باور چندانی ندارم و تعریف و توضیح دیگری از آن دارم که پرداختن به آن ،در حوصله ی بخش کامنت ها نیست.
متأسفانه، برای اجتناب از طولانی‌تر شدن نوشته ، مجبورم از شیوه تلگرافی نویسی بهره برم. کوتاه بگویم :جامعه ی مدرن، چند مشخصه دارد. مهمترین اش خرد انتقادی ( نه خرد ابزاری) است . مشخصه ی دیگر آن ، « فردیت » است ،که انسان مدرن را از « عضو ِ یک عشیره و قبیله بودن » متمایز می‌کند.( یکی از دوستان ، پیشتر ، به این معنا اشاره کرده بود.

۳ـ در آن یاد داشت عرض کردم: «من اگر به هویتی باور داشته باشم ، آن هویت ، در ربط با ایران و زبان فارسی تعریف می‌شود». می‌توانستم بگویم « آن هویت ایران و زبان فارسی است ».ولی ( آگاهانه ) از عبارت ِ « آن هویت،در ربط با ایران و زبان فارسی تعریف می‌شود » ،بهره برده ام.از این رو، آشکار است که منظورم از ایران ، کوه و دشت و جنگل و کویر و «یک وجب خاک خدا » نبوده است . ایران مورد نظر من ،« ایران فرهنگی »است،که تنها ،شامل محدوده جغرافیای سیاسی امروز ایران نمی‌شود؛ بلکه افغانستان ، تاجیکستان ، جمهوری آذربایجان،ازبکستان ، ترکمنستان و … را هم در بر می گیرد و آشکار است که « فرهنگ » و «تاریخ» ، در تعریف ِ آن « ایران » ، نقشی برجسته‌ دارد.
۴-من ( به شهادت نوشته‌هایی که در گفت و گو با هویت طلب‌ها قلمی کرده ام ) همواره بر نیکبختی مردم ایران تأکید داشته ام و همه ی همّ و غم ام این بود که بگویم :حضرات! اگر برای این مردم « یارِ شاطر نیستیم، بار ِخاطر » هم نباشیم.
۵- در جمله‌ ی : «وظیفه ی من این است ( در حد خودم تلاش کنم ) این کشور را ، همانگونه که از پدران تحویل گرفتم،دست نخورده ، به نسل بعدی تحویل دهم.» ، قصد و غرضم ( به روشنی ) این بود که : در حد توانم می کوشم ، از تجزیه ایران جلوگیری کنم. بقیه‌اش ، ربطی به موضوع نداشت که با نوشتنش ، به طول و عرض کامنت بیفزایم.
۶- بر من معلوم نیست که شما چه تعریفی از « زبان مشترک» دارید و تفاوتش ، با« زبان ارتباطی» را ،در «چه» و در «کجا »می‌دانید. منظور من از زبان مشترک ، آن زبانی است که در ساختار اداری جامعه ( اعم از دوائر دولتی ، دادگاه ها ، ارتش و …) به کار گرفته می‌شود و وسیله ی ارتباط و تفهیم و تفاهم بین باشندگان یک کشور است. ( این تعریف ، دم دستی است و ممکن است ، چندان دقیق نباشد. لطفاً سخت نگیرید.)
۷- نوشتید :« صمد گرامی، خطاب به من می‌نویسید: "شما می‌خواهید ، زبان مشترک ترکی باشد" این همان مشکلی است که من دارم و به آن اشاره کردم. لطفا به من نشان دهید که من کجا این خواست را مطرح کرده‌ام و خودم خبر ندارم!»
دوست عزیز !
آن عبارت شرطی بود ، گرچه در آن از کلمه شرطی « اگر» استفاده نشده بود . منظور این بود: « اگر شما می‌خواهید ، زبان مشترک ترکی باشد …». آن پاراگراف را ، دو باره بخوانید ، تا به عرضم برسید.
تمام سعی من ( در آن یاد داشت ) بر تفاهم و اجتناب از بر انگیختن شما بود. زمینه و اسباب « جدا سری »، به حد کافی فراهم است. بنا بر این ، چگونه می‌توانستم ، در روز روشن و در مقابل چشمان باز کاربران، دست به چنین «شعبده » ای بزنم و سبب سازِ برافروختگی شما شوم ؟
۸- نوشتید : «متاسفانه شما تاکید مرا در رابطه با حق خودم برای آموزش زبان مادری و آموزش به زبان مادری، به عنوان "دم خروس و قسم حضرت عباس" قلمداد می‌کنید. لطفا شما مرا روشن کنید: چرا من به عنوان یک انسان حق ندارم زبان مادریم را بیاموزم و یا حتی به آن آموزش ببینم؟ »
دوست عزیز !شما، در آن یاد داشت کوشیدید ، خود را ، مستقل از وابستگی‌های قومی تعریف کنید و راه تان را، از « پان ترک » ها جدا سازید :
«بارها نوشته‌ام که ... من ترکیبی هستم از چندین قوم و ملت. از یونانی و گرجی و ارمنی و فارس و ماد گرفته تا کرد و عرب و بلوچ و... من نه ترکم، نه فارس، نه آذری، نه عرب و نه کرد و... و در عین حال هم ترکم، هم فارس، هم آذری، هم عرب، هم کرد … من انسانم ...» .
اما، در نهایت ، به همان بهانه‌های پان ترک ها متوسل می‌شوید و « آموزش به زبان مادری» را ، در کشوری با موقعیت و امکانات ایران، پیش شرط باور به «انسان »می کنید. آیا آن مقدمه و این نتیجه ، مصداق « دم خروس » و » قسم حضرت عباس » نیست؟
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، انصاف، من ترک هستم اما سال ها در زمینه ویرایش زبان پارسی و سره نویسی کار کرده ام، من هرگز نه پان ترک هستم و نه پان فارس هستم و نه پیرو پان های رنگارنگ دیگر و باورداشت من تک میهنی (اینترناسیونالیسم) است! شما اگر به نوشته های دوستان پان آریا نگاه کنید خواهید دید که چنین کسانی توان نوشتن به زبان پارسی سره را ندارند! همان کسانی که از یک سو زبان پارسی را زبان سرزمین اهورائی آریائیان می دانند و به عرب ها دشنام می دهند و از سوی دیگر به گونه ای خنده دار هفتاد تا نود در صد واژگانی که به کار می برند عربی هستند! چون من سره نویس هستم از این روی دکتر فریدون جنیدی را نیز که بنیانگزار سازمان پژوهش فرهنگ ایران یا بنیاد نیشابور هست بسیار بیش از دیگران می شناسم http://www.bonyad-neyshaboor.ir اما بدبختانه و با اندوه فراوان با آن که رشته ایشان تاریخ نیست گاهی ایشان سخنانی درباره رویدادهای

تاریخی می گویند که صد در صد نادرست هستند! برای نمونه در همین سات از تارنمای ایران گلوبال به این وچک نگاه کنید: ( ..... ترکان هنوز هم کلاه و لباس های پوستی می پوشند! و این خود یک تفاوت بین ایرانی و ترک است! آذربایجانیان چه در آن زمان و چه در زمان حاضر در پوشیدن لباس سلیقه آریائی دارند! ..... ) آیا آریائی ها هرگز کلاه و پوشاک پوستی در هیچ کجای تاریخ نپوشیده اند و پوشاک آریائیان از پارچه دوخته شده بود؟ و آیا چنین سخنانی همانند سخنانی که پان آریاها در پان نامه هایشان می نویسند نیستند؟ یک بار نیز آقای دکتر فریدون جنیدی در یکی از گفتارهایش گفته بود هنگامی که ترکان مغول به ایران تاختند چنین و چنان شد! ترک ها هیچ گونه پیوند نژادی و تباری و زبانی با مغول ها ندارند و چنگیزخان مغول نیز هنگام تازش به ایران بیش از نود در صد کسانی را که کشتار کرد ترک بودند نه فارس یا آریائی! چنگیزخان مغول به شهرهای فارس نشینی مانند همدان و اصفهان و شیراز و کرمان یک سنگریزه نیز پرتاب نکرد چه رسد به کشتار! باز هم می گویم که نوشته ها و پژوهش های آقای دکتر فریدون جنیدی در زمینه فرهنگ و زبان ارزنده هستند اما پاره از سخنانی که ایشان درباره رویدادهای تاریخی گه گاه گفته و نوشته است صد در صد نادرست هستند! ******* باورداشت = ایدئولوژی *** تازش = حمله *** سات = صفحه *** وچک = جمله - عبارت
نوشته شده توسط: lachin

دوستان فقط کافی بود به منتشر کننده و نویسنده این مقاله به اصطلاح ( علمی) نظری بیندازم که به بینم ارزشش را داشت که وقت صرف بکنم و یا نه...همان طور که اطلاع دارید ما ترک ها ضرب المثلی داریم که کسی بیشتر از حدّ یاوه گوئی بکند و حرف های بی ربط و بی مورد بزند می گوئیم که « بیزه شاهنامه اوخوما» ...... ترک بودن مرا از این پسرک که شروع به گفتن جوک ترکی است , که گویای یک فرهنگ مالیخولیای موجود درایران می باشد را یاد بگیرید.
https://www.youtube.com/watch?v=cX3iShfhfCQ...
خوب دوستان.. من تصمیم گرفته ام که در هر مقاله ای که از آقای کاوه جویا در باره هویّت کاذبی من و شما منتشر می کند شما را به برنامه های موسیقی آزربایجانی دعوت به کنم و فکر نمی کنم کامنت نوشتن در باره این نوع مقاله ها ارزش وقت را داشته باشد. دوستان شما را دعوت به

برنامه قدر دانی 90 ساله یکی از مشهور ترین آهنگ سازان آزربایجانی (( سیلیمان عسگر اوف)) میکنم.
https://www.youtube.com/watch?v=0oEUi-7Xh7c

سیلیمان یکی از شاگردان « اوزئیر حاجی بیگف» بود. آنچه که در دقیقه 10.35 به بعد اجرا می شود ( رمانس گوزله منی ) یکی از مشهورترین ترانه های جنگ جهانی دوم بود که « بلبل» خواننده مشهور برای سربازان می خواند. هر دفعه که این ترانه را می شنوم (( توک لریم بیز بیز دورور )) این ترانه آنقدر در روح سربازان اثرگذاشته بود که (( کنستانتین سیمانوف)) روسی شعری به همین مضمون (Wait For Me)
https://www.youtube.com/watch?v=LQ2gMcFx3No
نوشت. اجرای دو باره گوزله منی با صدای اپرای « انار شوشالی» حس دیگری را به این ترانه مشهور می دهد.
دوستان همانطور که میدانید , ما در فرهنگ ترکی کلمه زن به عنوان همسر نداریم. (( حیات یولداشیم ... دوست زندگیم)) بهترین تعریف برای همسر است. تعریف این کلمه را هیج کس به جز سلیمان عسگر اوف که ترانه ای هم به عنوان « بیلسم سن گلیر سن » در دقایق34 به بعد با صدای حزین « آی بنیز» اجرا میشود را تعریف نکرده است.. بهترین ها را برای شما آرزومندم ..
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

رازی گرامی،
من در اورمیه به دنیا آمده و دوران جوانی‌ام را گذرانده‌ام. شهری زیبا که تنوع فرهنگی، آن را زیباتر می‌ساخت. دوستان کرد و ارمنی و آشوری زیادی داشتم و با فرهنگ و زبان آنها آشنا بودم. و همین هم به زیبایی زندگی من می‌افزود.
وقتی وارد ایران‌گلوبال شدم، آرزوی من این بود که بتوانیم اینجا را هم به مکانی مانند اورمیه تبدیل کنیم. ولی متاسفانه امروز می‌بینم که در این راه موفق نبوده‌ایم. درست برعکس، ایران‌گلوبال، در کنار نکات بسیار مثبتی که از نظر انتشار تنوع نظرات سیاسی و ایدئولوژیک و آزادی بیان عقاید که در آن دیده می‌شود، مکانی شده است برای جنگهای قومی و ملی و "نژادی" و تباری و نفرت و کینه!
راستی چگونه می‌شود در این میدان، که خود جزو فراهم آوردندگان آن هستیم، هم منفعل نشد و هم آلت دست نژادپرستان قرار نگرفت؟
نگاهی به مطالب منتشر شده همین چند ماه گذشته بکنید.

یکی می‌خواهد روشنگری کند (لااقل این ادعا را دارد). مقاله‌هایی را از آرشیوها بیرون می‌کشد که نویسندگان آنها یا در میان ما نیستند و یا اگر هنوز زنده‌اند، اطلاعی ندارند که مقاله‌شان در اینجا منتشر شده است. بنابراین نمی‌توانند پاسخگوی نوشته‌های خود باشند. اکثر این مقالات "روشنگرانه" به من می‌گویند که این نیستی و آن هستی. یعنی برای من هویت تعیین می‌کنند. حالا من خواننده با چه کسی می‌توانم وارد بحث و گفتگو شوم؟
ضوابط سایت می‌گوید که منتشر کننده مسؤل است. آیا تا به حال دیده‌اید که منتشر کننده‌ای پاسخگو بوده باشد؟ من که ندیده‌ام. حداکثر حرفی که شنیده‌ایم این است که منتشر کننده می‌تواند موافق محتوای مقاله نباشد.
زمانی که مقاله‌ای به سایت رسیده و یکی از همکاران آن را منتشر می‌کند، این استدلال برایم قابل فهم و پذیرش است ولی زمانی که این همکار خودش می‌گردد و مقاله‌ای را از آرشیوهای سالها پیش بیرون می‌کشد و منتشر می‌کند، این استدلال برای من قابل پذیرش نیست زیرا آشکارا هدفی پشت آن خوابیده است. این هدف چیست؟ روشنگری؟ ایجاد بحث؟ و یا هدفی سیاسی پشت آن است؟
کاری هم ندارم که انتشار این مطالب به بهانه "ایران دوستی" انجام می‌گیرد و یا "حفظ هویت".
متاسفانه اکثر این مطالب روشنگر نیستند. وقتی اثری تحقیقی در مورد زبان یک منطقه، به این نتیجه سیاسی می‌رسد که مردم آن منطقه باید به اصل خود برگردند! یا مقاله‌ای به من می‌گوید که از بدو پیدایش عالم و آدم ما این بودیم و همه باید مانند ما شوند، به نظر من این دیگر اثر تحقیقی نیست بلکه یک مقاله نژادپرستانه است ناب است. حالا منتشر کننده آن هزار بار قسم بخورد که نژادپرست نیست!
نتیجه نشر این مطالب چیست؟ تا آنجا که من توانسته‌ام دنبال کنم، نتیجه‌اش تنها و تنها ایجاد نفرت و کینه و مسخ خواسته‌های به حق و انسانی بوده است.
عده‌ای در مقابل این مقالات و مطالب، عنان از کف می‌دهند و به فحاشی روی می‌آورند. آیا در این محیط می‌توان به گفتگویی سالم پرداخت؟
شما خود بارها شاهد بحث در مورد کامنتها بوده‌اید و در آنها شرکت داشته‌اید. اگر بگوییم که این نفرت‌پراکنی‌ها را منتشر نکنید، می‌شویم سانسورچی و مخالف آزادی بیان.
راستی در این میان تکلیف مسؤل کامنتها چیست؟
من شاهد بوده‌ام که وقتی کامنتی منتشر نمی‌شود، تلفنها به کار می‌افتند و نامه‌ها نوشته می‌شوند و اتهامات است که در آنها و یا در کامنتها، بار مسؤل کامنتها می‌شوند. فشار است که بر او وارد می‌شود.
حالا اگر همه چیز را ول کند و برود، انفعال پیشه کرده است و اگر نرود، آلت دست نژادپرستان شده است!
راستی چگونه می‌توان به هر صورتی، همکار سایتی بود که گوشه‌ای از آن میدان جنگهای نژادپرستانه است و آلت دست نژادپرستان نشد؟
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار گرامی، از نقد من به نوشته های محمدتقی زهتابی برآشفته شدید و بجای پاسخ به پرسش هایم زدید به دشت کربلا! پرسیدم که این "اولجا سلیمان" که شما و آقای زهتابی از او واژه هایی را به نام "سومری" نقل می کنید کیست که در هیچ منبعی نامی از او نیست؟ پاسخ نداده و در عوض رفته اید روی منبر درس اخلاق که " شما که بچه نیستید من با زبان کودکان با شما سخن گویم. ..."! اقای محترم من از شما در باره مأخذ ادعاهای "علمی" تان سؤال می کنم، شما به من درس اخلاق می دهید؟ پرسیدم آن فرهنگ سومری "خوب" که می گویید اسمش چیست. می گویید خانم ترابی توضیح داده! یعنی شما خود نمی دانید آن فرهنگ سومری که ادعا می کنید "خوب" است کدام است و فقط .... از خانم ترابی نقل قول می کنید؟ با این روش "علمی" نظرهای "درخشان" زبانشناسانه هم می دهید. درباره نوشته های آقای زهتابی از شما می پرسم: آیا کسی که زرتشت و بابک خرمدین و...را

ترک می داند، زبان ترکی را همخانواده زبان عیلامی باستان نشان می دهد و مردم سنقر را دارای زبان عیلامی خیلی نزدیک به ترکی معرفی می کند جاعل نیست؟ سواد آقای زهتابی تا جایی است که شهرستان سنقر را جزو استان لرستان می شمارد و نمی داند که سنقر در اسان کرمانشاه واقع شده و بیشتر ساکنان آن کرد زبان هستند. در مورد مراجع واژه های سومری که من معرفی کردم و شما به پیروی از خانم ترابی نوشته اید که : " فرهنگ مورد اشاره ی شما که چند بار آدرس داده اید ناقص است" اگر توانایی خواندن انگلیسی داشته باشید می بینید که که سایت http://www.sumerian.org/sumerian.pdf مورد استفاده دانشگاهیان در کشورهای غربی است و یکی از معتبرترین مراجع. همچنین Sumerian Dictionary پنسیلوانیا نیز از مراجع معتبر در این زمینه است. در ضمن ایرادی که به تفاوت "تاثیر" و "همریشه بودن" وارد کرده اید بیمورد است. از آنجا که Friedrich Delitzsch این تاثیر را شدید شمرده چنین تاثیر شدیدی کاملا با همریشه بودن نزدیک است و بسیاری اوقات زبان هایی که در جایی باهم التقا می کنند ریشه مشترکی می یابند. شما برای فرار از پاسخ به پرسش هایی که بی پایگی ادعاهایتان را ثابت می کند به این کاربرد کلمه "همریشه" بودن چسبیده اید. جناب ائلیار تا زمانیکه از "منابعی" چون زهتابی و اولجا سلیمان و خانم ترابی درس می گیرید و بر اساس "آموزه" های اینان تئوری پردازی می کنید و از رویارویی با واقعیت های معتبر علمی می گریزید در همین حد ناآگاهی که هستید باقی خواهید ماند.
نوشته شده توسط: Anonymous

تبریزی گرامی جمله ایکه از مقاله آقای جنیدی آورده اید هیچگونه نژادپرستی و آریاپرستی و...که شما ادعا کرده اید ندارد بلکه فقط تفاوت آدربایجانی ها با ترکهای آسیای میانه را روشن میکند. این استدلال در برابر دروغپردازی های پانترک هاست که آذربایجانی ها را با مغول ها و تاتارها همنژاد میدانند و از این راه میخواهند این هم میهنان را به ایران ستیزی بکشانند. هیچ توهین یا تحقیری نسبت به زردپوستان و ترکان در این نوشته نیست. لطفا این جمله را با دقت بیشتری بخوانید تا نتیجه اشتباه خاصل نگردد.

نوشته شده توسط: Anonymous

مقاله ارزشمندی است درباره زبان کوچه و بازار مردم آذربایجان تا همین 300 سال پیش که زبان پهلوی آذری بوده و هنوز زبان ترکی در آن دیار حاکم نشده بوده. کتاب روحی انارجانی که در سده یازدهم نوشته شده و آقای فریدون جنیدی بخوبی بخشی از آن را شرح داده اند یک بار دیگر این واقعیت را که زبان اصلی آذربایجان عزیز ما پارسی پهلوی است روشن میسازد. جا دارد که این کتاب ارزشمند به دقت خوانده و پژوهش گردد تا نکات مبهم تاریخ زبان ما روشن شود و همگان به آنها آگاه گردند.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-الحمدالله که آقای تبریزی خودی تکان داد،هم به نعل وهم به میخ زد.
ماآقای تبریزی عزیزکمونیسم وسوسیالیسم سنتی وآزربایجان رادوست داریم وبه آزادی ودموکراسی سنتی معتقدمیباشیم .جناب تبریزی ماهم پان تورک نیستیم ولی برای آزربایجان وتنهابرای آزربایجان وبرای کل انسانیت مبارزه میکنیم .مادراول راهیم حرکت کن خودت باش.
سنگ بزرگ برداشتن علامت نزدن است.خودت باش وبرای ملت تحت استعمارفارس دروطن خودباش.
می بینیدکه این روشنفکران چه تفکرات شومی درسردارند.آیابااین افرادوبااین تفکرمیشودزندگی کرد؟آقای تبریزی مقاله آقای لوایی رابخوان .آقای تبریزی مادلمان بانام تبریزوبه امیدشیرمردان تبریززنده بوده وزندگی میکنیم.اگرتبریزوتبریزی نبودهرکس درایران تورکی حرف میزدزنده بگورش میکردند.کسروی کتاب آتش زده وپایکوبی میکردولی بدان ناسیونالیستهافارس زنده بگورخواهندکرد.صدسال ازتفکرتقی زاده وکسروی وشیخ الاسلامی وآشتیانی ها

درسیاست فرهنگی استفاده کرده واین سیاست رابرروی فرزندان آزربایجان پیاده کرده اند.توهم پان ایرانیستی یک مرض برای سوسیالیتها وکمونیستها رابایدازمغزخودبشوییم.کمونیستها آرمانهای بزرگی دارندولی اینجا یای استعمارهای گوناگون دروسط بوده وماازآن غافلیم.هله لیگ.
نوشته شده توسط: Anonymous

آنتونیو گرامشی در مبحث “هژمونی” نشان داده است که چگونه جنبه های سیاسی ـ نظامی و اقتصادی قدرت با جنبه های فرهنگی و زبانی تلفیق می شوند و از طریق جامعه مدنی، سیستم های تعلیم و تربیت، ادبیات رسمی و غیررسمی، و رسانه های عمومی در استقرار و استحکام هویت گروه حاکم به مثابه هویتی غالب، طبیعی، نرمال، و عاری از عیب و نقص عمل می کنند.


مثل همه اتنیک ها و گروه های حاکم، یکی دیگر از مظاهر هژمونی اتنیک فارس در ایران، مقوله و مزیت “نامرئی” بودن این گروه حاکم است. کیست که گفته های زیر را چندین و چند بار نشنیده باشد:

ــ آقا مگر فارس هم ملت

ــ کی گفته ملتی و یا خلقی به نام فارس وجود دارد؟ ما همه ایرانی هستیم! زبان فارسی حاصل دسترنج همه اقوام ایرانی است و متعلق به هیچ قوم خاصی نیست…

ــ ما در ایران ملّتی به نام فارس نداریم…

ــ بفرمایید فارس یعنی چه و فارس بودن چه مشخصاتی دارد؟

برکزیده از متن سخنرانی در سمینار حقوق اقوام و ملیت های ایرانی ـ 20 فوریه 2011 ـ تورنتو
نوشته شده توسط: Anonymous

بعضی از سکها هم خصوصیتشان این است که دور همسایه ها می چرخند و دم خود را گاز می گیریند. این سکها هر کسی را مثل خودشان نیست سگ می پندارند.

نوشته شده توسط: تبریزی

دوستان گرامی، من پان ترک نیستم و همچنان که همگان دیده اند پان ترک های تارنمای ایران گلوبال بارانی از ناسزا و هرزنامه را درباره من و برای نوشته هایم می بارانند! آقای دکتر فریدون جنیدی نیز نوشته های ارزنده ای در زمینه های فرهنگی دارند و من با خواندن نسک هائی که ایشان نوشته اند به این هوده رسیده ام اما اکنون با خواندن این نوشتار (اگر آقای فریدون جنیدی آنها را نوشته باشند) سخنی به جز از اندوه و افسوس نمی توانم بگویم! بدبختانه و با اندوه فراوان پاره ای از سخنانی که آقای فریدون جنیدی در این نوشتار نوشته اند جز سخنان ناسیونالیست های پان آریا چیز دیگری نیستند! همان پان آریاهائی که مانند همه ناسیونالیست ها در همه جهان و همه تاریخ درباره مردم گوناگون تاریخ تراشی و واژه تراشی و دروغ بافی می کنند! ایشان می نویسند: ( ..... از همه برتر فرهنگ بلند آذربایجانیان است که بی هيچ گمان ايرانی است و هیچ همانندی

با فرهنگ ترکان زرد پوست ندارد! چهره و بالا و رنگ پوست و دیگر ویژگی های نژادی آذربایجانیان بی هیچ گمان ایرانی و آریائی است و هیچ همانندی با زردپوستان نشان نمی دهد! ..... ) نخست آن که آریاپرستی پلیدترین و زهرآگین ترین چهره ناسیونالیسم در همه جهان و همه تاریخ بوده است! جنگ جهانی یکم با چهارده میلیون کشته ریشه در شاخه ای از آریاپرستی به نام پان ژرمنیسم داشت و جنگ جهانی دوم با پنجاه و پنج میلیون کشته ریشه در شاخه ای از آریاپرستی به نام نازیسم داشت! فاشیسم که سردمدار آن بنیتو موسولینی ایتالیائی بود نیز شاخه ای از آریاپرستی است! شوونیسم که سردمدار آن ناپلئون بناپارت فرانسوی بود نیز شاخه ای از آریاپرستی است و محمدرضا پهلوی آریاپرست که هم از مادری ترک نژاد و ترک تبار و ترک زبان به نام تاج الملوک آیرملو زاده شده بود و هم آریا، آریا می کرد نیز با دیوانه بازی هایش هم خودش و رژیمش را به باد داد و هم راه را برای انتحار اسلامی و به روی کار آمدن رژیم دوزخی ولایت فقیه هموار کرد! پس آریاپرستی چه گلی بر سر مردم جهان زده است که بودن آذربایجانیان از نژاد آریائی نیز مایه سرافرازی باشد؟ دیگر آن که در هیچ کجای ایران چیزی به نام نژاد و تبار ناب و یکدست یافت نمی شود و در این باره ها من پیش از این نوشتاری را در این لینک نوشته ام که نوشته ای در پاسخ به سخنانی این چنینی است

http://iranglobal.info/node/19054
نوشته شده توسط: Anonymous

ناگفته هايي از احمد كسروي:چنگيز تيمورلو
مراسم سوزاندن كتاب توسط كسروي و دوستانش :
يكي از شاخصه هاي مهم شونيزم فارس ،سوزاندن كتابهاي غير فارسي و از بين بردن فرهنگ غير فارسها است.كسروي و دوستانش (محمد علي فروغي ،سيد حسن تقيزاده )مراسمي ترتيب داده و كتاب ميسوزاندند .خود كسروي در اين باره در روزنامه پرچم به دفاع از مراسم پرداخته و مينويسد : …. آري ما كتاب ميسوزانيم ،آن كتابها آذربايجان را تورك مينامد و كتابهاي ديگر كه به عربي نوشته شده اند و به خدا نسبت داده ميشوند.(كتاب پژوهشگران معاصر ايران صفحه ۸۴ ،۱۲۰،۱۲۱

سيد احمد كسروي از سيدهاي شجره دار است.اين سيد مهاجر در سال ۱۲۶۹ هجري الشمسي در تبريز به دنيا آمد.از دوران جواني معتاد به ترياك بوده است.ك
در سال ۱۲۸۹ خوانواده كسروي به بيماري تيفوس دچار شد و مادرش از دنيا رفت وليكن احمد دچار كمخوني شده و چشمهايش كم سو گرديد و دندانهايش پوسيد و موهايش ريخت و دچار سؤ هاضمه شد.
در سال ۱۲۹۳ در تبريز به مدرسه موريال اسكول آمريكاييان رفت و در آنجا توسط معلم آمريكايي به خدمت سازمان اطلاعات و جاسوسي آمريكا درآمد و در قالب ماموريتهاي محول شده به وي براي جمع آوري اخبار و اطلاعات به باكو،تفليس،عشق آباد رفت و مطالبي كه در مورد بولشويكهاي روس جمع كرده بود به معلم آمريكايي خود داد.
خيانت كسروي به شيخ محمد خياباني :
كسروي با سرگرد ادموند (رييس اداره سياسي بريتانيا در تبريز) ديدار كرده و قرار ميشود كه از حركات شيخ محمد خياباني و دموكراتها اطلاعاتي به وي بدهد.در اين ميان مخبر السلطنه نيز از تهران به كسروي خبري ميفرستد كه اگر در فرو نشاندن قيام خياباني تلاش كند ،در آينده پست و مقام خوبي به او خواهد داد.كسروي نيز در قالب اينكه تاريخ مينويسد مكارانه به خياباني نزديك شده و مسائلي را كه بدست مي آورد به سرگرد ادموند و مخبر السلطنه ميفروشد.كسروي براي ثابت كردن چاپلوسي و آدم فروشي خودش در پيش اربابان (خارجيان و حكومت مركزي)…اقدام به ايجاد تفرقه در بين دموكراتها ميكند و در مقابل خياباني ،شاخه تنقيديون را درست كرده و به مخالفت با خيياباني ميپردازد.در گير و دار اين مساله جاسوس بودن كسروي فاش ميشود و انقلابيون تبريز دار و دسته خائن كسروي را دستگير ميكنند ولي سيد احمد لباس زن پوشيده و چادر به سر ميكند و به سائين قالا فرار ميكند ،با كمكهاي مخبر السلطنه به تهران ميرود.در سال ۱۲۹۹ كه قيام خياباني شكست ميخورد و شيخ محمد خياباني شهيد ميشود ،به پاس خدماتي كه كسروي در شكست دادن انقلابيون كرده بود به رياست دادگاه استيناف تبريز منصوب ميشود .مردم تبريز كه خائن و چاپلوس بودن ايشانرا ميدانستند شروع به اذيت كسروي ميكنند و سيد دوام نياورده و ۳ هفته بعد پست و مقام خود را ول كرده و به مازندران ميرود.
اكثر كتابهاي كسروي موضوعاتي است كه اربابانش در مورد تحريف آنها به سيد دستور داده بودند و به خاطر آن اشتباهات و تناقضات زيادي دارند.در مقاله اي كه در روزنامه حبل المتين سوريه به چاپ رسانده است ،مردم آذربايجان را تورك ميداند ولي بعدا فارس و آذري ميداند.(كتاب كسروي در پيرامون ادبيات ..چاپ تهران سال ۱۳۶۵ صفحه :۱۴۶).
كسروي در نوشته هايش ،معترضين را مخالفان اسلام مينامد وليكن در جاي ديگري اسلام را ديني ميداند كه تاريخ مصرف آن تمام شده است.
ادعاهاي پيامبري سيد احمد كسروي :
كسروي در نوشته هايش از آوردن دين جديد سخن ميگويد .كتابي تحت عنوان ورجاوند بنياد نوشته است.(ورجاوند بنياد دو كلمه ساخته كسروي است كه به معناي كتاب مقدس ميباشد).و اين كتاب را به ياران خود تحت عنوان كتاب ديني ميدهد و ميگويد كه اين كتاب بنا به خواست خدا نوشته شده است و ائين خدا هست و جانشين دين اسلام ميباشد.
ادعاي پيامبري سيد كسروي دقيقا همزمان با ترويج وهابيت در عربستان است كه كشورهاي غربي پشتيبانان اصلي و برنامه ريزان اين مسائل بودند.ت داده ميشوند.
نوشته شده توسط: Anonymous

خانم روزای محترم یک عمر زندگی من وقف این شد تا سعی کنم اثبات کنم که هیچ چیز مطلق نیست. نه نیک مطلق است و نه بد. آنچه به نظر شما در عرف نانوشته و سنت و اخلاقیات نیک مطلق و همیشگی شمرده میشود شاید آنطور نباشد که شما می پندارید. اگر جرئت کردم تا از یهودا، بدنام ترین مرد تاریخ دفاع کنم یعنی حتی در او هم فضیلت های بسیار یافته ام. راستی چند سوال: آیا شما در مرگ کرامت دانشیان بیشتر زجر برده اید یا من؟ شما از کرامت دانشیان چقدر میدانید؟ مرا چقدر میشناسید؟ ایا هرگز روی صندلی بازجوئی نشسته اید؟ چه بهائی را برای عقاید خود پرداخته اید و یا میپردازید؟ چرا فکر میکنید قاضی عادلی هستید و چه قدرتی اختیار این داوری را به شما داده است؟

نوشته شده توسط: Anonymous

مقایسه کنید با ایران که شکنجه گران رئیس جمهورند و کهریزکیان رئیس قوه قضائیه

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-تحلیل خوبی ازجمهوری نوپای آزربایجان شد.من خودهرچندکه دررابطه بافعالیت اقتصادی توسط کلاهبرداران آزربایجان آسیب دیده وسرم کلاه رفت .
ولی فکرکنم تعدادی حق ندارندکشورخودراگذاشته ودرآزربایجان دنبال نخودسیاه گشته وبخواهندمغلطه کاری کنند.مالازم است اول خودجلوی آیینه برویم وببینیم مادرکجای این دنیاهستیم .
برای حقوق بشروزنان واحزاب وموسیقی وعدالت اقتصادی بادرآمدهای میلیاردهادلاری چکارکرده ام وبعدبرویم دنبال ایراد گرفتن وازسیستم وحقوق مردم ازربایجان وترکیه ایرادبگیریم.
تازگی هامدشده تعدادی مثلاروشنفکرسیبیل دارقدیمی وریش دارحکومتی درپارک ها وکوه وجمع شروع به تجزیه وتحلیل مسایل سیاسی وکارهای ترکیه وآزربایجان راحل فصل میکنند.
بجای اینکه بروندخودرابامسایل عراق وسوریه وافغنستان وتاجیکستان بسنجندومقایسه کنندبیشتربخاطراینکه بگوینددرآزربایجان وترکیه حقوق بشرپایمال میشودتاماترکان

کرد وعرب وترکمن وزنان وکودکان کارگران واهل تسنن ودگراندیشان خواسته های مدنی وانسانی خودرامطرح نکنیم.همصدا باحکومت ورسانه های حکومتی برعلیه ترکیه وآزربایجان نفرت پراکنی میکنند.این هاواقعادرعام هپروت وتوهم فکرمیکنندمردم هیچ چیزنمی فهمند.دوستان یک کشورکوچک بادرآمداندک نفتی وباوجودیک میلیون آواره واشغال یک چهارم خاکش وباخرابکاری روس وفارس چکارمیتوانست بکند؟ایجادزیرساخت های ورزشی بااستانداردهای اروپایی بهمین راحتی نیست که شماهافکرمیکنید.اروپابهیچ وجه راضی نمیشودورزشکاران بین المللی درکشوری که زیرساخت درستی ندارددرآنجابازی کند.پس لازم است بفکرخودباشیدوغم دیگران نخورید.
نوشته شده توسط: Anonymous

اژدر گرامی ممنون از پاسخ شما. همانطور که گفتم، تاکید من بر "اگر" بود، که شما توضیحش را دادید. البته در مورد انفعال با شما موافق نیستم. کنشگری و مشارکت در امر عمومی فقط یک جنبه ندارد که دست برداشتن از آن به معنی گوشه گیری باشد. من می توانم با نظرات شما موافق باشم یا مخالف، ولی تا به امروز (فردا را نمی دانم) برخورد شما بیشتر پرسشگرانه و روشنگرانه بوده است. به ای برخوردها باید دامن زد. برای مثال من فارسی زبان می توانم از خودم بپرسم زندگی در کنار مردمی با زبانها و فرهنگها دیگر در یک جغرافیای واحد و تحت یک سیستم سیاسی واحد چه تاثیری بر هویت من گذاشته است. جواب این سوال ولی در یک دادوستد گفتاری پیدا می شود و نه در نفرتنامه های این دوستان، که بنا به درک انحرافی آقای توکلی از آزادی بیان در اینجا درج می شوند. سوالی که باقی می ماند این است که چطور می توان منفعل نبود و در عین حال آلت دست نژادپرستان

هم نشد؟
نوشته شده توسط: Anonymous

با سپا س از اقای لوائی که پیرامون وفای سگ تحقیق فاضلانه ای کردید .فرهنگی نیست که در ان سگ نقشی نداشته باشد.در سنت اسلام ناب محمدی سگ متاسفانه مقامی ندارد و از وفای سگ نه روایتی است و نه حدیثی و نه ایه ای بلکه بیشتر سخن از شتر و شمشیر و خدعه الله علیه جان ادمی است.دراین مقایسه میتوان سگ را نماد وفاداری وصبرشناسائی کرد.تسلط سنت اسلامی بر ایران سگ را اواره خیابان و بیابان کرد و بومیان از رنج مروجان دینی سگ را نماد وفاداری به صاحب و لانه خود ارزیابی کردند چر ا که دردروران تسلط اسلامی تازه واردان و فاتحان وحاکمان کنونی هیچ رشته ای از محبت به زادگاه خود ندارند و چون گرگان به دریدن چپاول و خفه کردن مشغولند.دراینجا فرق گرگ وسگ روشن میشود یکی مدافع گله و چوپان مزرعه و گرگ چه غربی وچه شرقی مشغول غارت و نابودی .هنوز از سگ باید یادگرفت که چگونه وفادار بود .

انچه ما در دوران خلافت اسلامی دیده ایم نه سگ صفتی بلگه گرگ تباری بوده است.در باره دیگر حیوانات موذی سخن بسیار گفته اند مانند این بیت ..
نیش عقرب نه از ره گین است /اقتضای طبیعتش این است .
نوشته شده توسط: Anonymous

برادر این وزیر چقدر سواد داره چقدر هنر میشناسه چند تا کتاب خوانده دذ همه عمر چه درکی از فرهنگ داره ..؟که باید محافظ هم داشته باشه یعنی چی مگر علی محمد محافظ داشتند شرم اور نیست این هست مسلملنی مگر عمر و مرگ دست خدا نیست

نوشته شده توسط: Anonymous

در خلال جنگ ویرانگر بوسنیا, بسیاری از شهروندان شهر بانیاکوکا د, می گفتند نه کروآت هستند, نه صرب هستند نه بوسنیائی بلکه هم صرب, هم کروآت و هم بوسنیائی هستند و از جنگ با صربها سر باز زدند. وقتی صربها حمله کردند همانها برای نجات جان خود و خانواده, بسته به تعلق ائتنیکی یا به پایتخت بوسنیا یعنی سارایوو فرار کردندو یا در شهر کروآت نشین موستار پناه گرفتند و آنها که زنده ماندند بعد از بیست سال هنوز به خانه آبا واجدادی خود نتوانسته اند برگردند. تعلق به یک ملت متشکل و قوی در دنیای تقسیم شده به کشورها, یک امر احساسی نیست بلکه ضامن جان و کرامت آنهاست. انترناسیونالیزم در غرب میتواند نقش مثبتی داشته باشد اما در منطقه عقب مانده ما انسانهارا طعمه دشمن جمعیشان می کند. اومانیسم در خاورمیانه با تشکل هر ملتی تحت لوای بیرق خود محقق می شود نه با پزانساندوستی و انترناسیونایزم.

نوشته شده توسط: Anonymous

نوشته علمی و عالی بود متاسفانه نویسندگان قوم گرای فارس کاری جزء تحریف واقعیت های تاریخ منطقه در جهت منافع نژادپرستانه خود نداشته اند.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

دوستانی که مطلب می فرستند لازم است توجه کنند: بدون ترجمه امکان انتشار نیست.شعرها و همه چیز باید ترجمه شود. اصول سایت است. علی رغم میل ما. برای انتشار مجبور شدم خودم کار ترجمه را انجام دهم. اگر یک وقتی مطالب ارسالی بدون ترجمه منتشر نشد نباید گله داشته باشید.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

برای آگاهی دوستانی که متنهایی به زبان ترکی آذربایجان ارسال میکنند:
1- همانطور که در قسمت «درباره ی ما» http://www.iranglobal.info/node/95
آمده مطالب ترکی لازم است« کامل »به زبان فارسی ترجمه شود و با متن اصلی ارسال گردد تا بتوانیم منعکس کنیم. ناقص قبول نیست.
2-اگر برای مثال بیوگرامی شاعری ترجمه شود ولی اشعار او نشود متأسفانه امکان بازتاب نداریم.
که دوستی همین کار را کرده و حد اقل یکی دو شعر از شاعر ترجمه نکرده که بتوانیم بارتاب دهیم.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب نگرش گرامی،
-در فرهنگ دیالوگ زیر مقالات- به ویژه نوشته های من ، کامنت گذاران « دوستان» نامیده میشوند.
-در مورد فرهنگ سومری خانم ترابی گرامی نیز توضیح داده اند. و نشانی لغت نامه ی تا حدی جامع را که جدید است قبلا داده اند. و نیز اشاره کرده اند که فرهنگ مورد اشاره ی شما که چند بار آدرس داده اید ناقص است.
از سوی دیگر من هم اشاره کردم که فرهنگ مذکور شما ناقص است.
کسی که با زبان سومر سرو کار دارد معمولا با این چیزها آشنایی و تجربه دارد.
- این که می نویسید « جعلیات آقای زهتابی» ؛ شما که بچه نیستید من با زبان کودکان با شما سخن گویم. حتما آدم دنیا دیده و با تجربه ای هستید که وارد بحث شده اید. ولی نمی دانم متاسفانه چرا کاری میکنید که حتی کودکان هم نمی کنند. هر چقدر فکر میکنم به علت این حرکت نمی توانم واقف شوم. یعنی شما نمیدانید که نخست باید « جعل» یک نویسنده از جمله «زهتابی» را

نشان دهید و اثبات کنید بعد نتیجه بگیرید که «جعل» کرده؟
- شما نوشتید نویسنده ی آلمانی « سومری را از ریشه ی سامی» دانسته. بعد که به منبع رجوع کردیم دیدیم او از «تأثیر» سخن گفته.ولی شما تأثیر را «ریشه» جعل کرده اید.
-1-حالا شما لازم است به کتاب ذهتابی نگاه کنید2- جعل او را نشان دهید. همانطور که جعل کردن شما روشن شد.
-بفرمایید نمونه ذکر کنید که ذهتابی جعل کرده.
اگر می نوشتید اشتباه میکند لازم بود خطای او را نشان دهید. حالا که از جعل می نویسید جعل کردن او را نشان دهید.
- قبلا نوشتم که در مورد سخن خود لازم است مسئولیت بپذیری ولی شما بدون «دلیل و اثبات» سخن پرانی میکنید و میروید.
این روش دیالوگ نیست. حد اقل زیر نوشته های من.
- لطف کنید جعل ذهتابی را نشان دهید. جعل را می گویم نه خطا را.

کتاب ذهتابی در منبع من به زبان ترکی آذربایجان است. آیا شما این کتاب را خوانده اید؟ اگر خوانده اید خوشحال میشود که جعلیات ایشان را اثبات کنید و نشان دهید.
اگر نخوانده اید چرا مثل خمینی حکم به تکفیر و نفی نویسنده می دهید؟ آیا شما وارد به زبان ترکی هستید؟ که در مورد کتاب ذهتابی اتهام مطرح میکنید؟
امیدوارم پاسخ سئوالات را که در مورد «حرفهای مورد ادعای» شماست روشن کنید.

در زیر نوشته های من به «تیتل » شخص توجه نمی شود. چه دانشمند باشد یا رفتگر. اینجا تنها « دلیل و استدلال» مورد توجه است. بفرمایید پرسشها را بی پاسخ نگذارید.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ائلیار، سخت نگیرید.

آقای ائلیار، سخت نگیرید. من کامنتهائی از این دست را به حساب جوکهای مطروحه ی مغرضان جاهل و جاعل می گذارم. حیف که وقت نیست، اگرنه می شد بیشتر به تماشای این معرکه گیری های کمیک نشست و دست کم، کمی مزاح کرد. نام آن بنده خدا آشورشناس آلمانی از اینترنت گرفته و علم شد تا با آن در زمینه ی سومری شناسی برای ما خالی بندی شود. این ناشناس "غلط گیر" نام و نشان و مسئولیتی که ندارد. زمین ایران گلوبال است، می پرد وسط بدون مالیات به این و آن بند می کند. "فریدریش دلیتسش" از قضا ضد یهودیت بود. بیچاره در گور خفته است و روحش خبر ندارد که اینجا در ایران گلوبال اعلام کرده اند که وی زبان سومری را با زبانهای سامی هم ریشه می دانسته است. راستی "دیکشنری سومری پنسیلوانیا" چه هست اصلا؟ چگونه کار می کند؟ خوردنی است یا پوشیدنی؟
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

رازی گرامی،
من حدود 8 ماه است (24 همین ماه می‌شود دقیقا 8 ماه) که از کارهای مدیریتی و تصمیم‌گیری سایت کناره گیری کرده‌ام و تنها نام مسؤل فنی را یدک می‌کشم که کاری است اجرایی و بنابراین نقشی در تصمیم گیریها ندارم.
البته پنهان نکنم که دوست عزیزم کیانوش توکلی گاها در برخی مسائل نظر مرا می‌پرسد که صرفا جنبه مشورتی دارد و گاها نیز از من می‌خواهد در برخی کارهای اجرایی روزمره سایت کمک کنم.
من نمی‌دانم چه تاثیری در مطالب منتشره در سایت و مضمون و محتوای آنها می‌توانم داشته باشم. اگر هم بخواهم تمامی مسؤلیتها را از دوش خود بردارم، باید منفعل و گوشه گیر شوم. آیا می‌توان به گوشه‌ای خزید و کاری نکرد؟ فکر می‌کنم هر جا که بروم، اشکالی اساسی در آنجا پیدا می‌شود.
فعلا تنها کاری که به نظرم می‌رسد و می‌توانم انجام دهم، اعتراض است. خوشحال خواهم شد اگر راه بهتری به من نشان دهید.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ائلیار گرامی، در هیچ جا زبانشناس یا منبع معتبری به نام " اولجا سلیمان" یافت نمی شود! تازه اگر منبع دکتر زهتابی به گفته شما "م.د. دیاکونوف" است پس "اولجا سلیمان" در اینجا چه نقشی دارد که به عنوان واسطه ذکر شده است؟ به نظر می رسد واژه هایی که شما از کتاب آقای زهتابی نقل کرده اید مانند بسیاری از دیگر نوشته های ایشان جعلیاتی است که آقای زهتابی به نام "علم" سرهم کرده اند تا به خیال خود از این راه پان ترکیسم را تقویت کنند. نکته دیگر اینکه نوشته اید " نشانی فرهنگ خوب را دوست ما داده است"! من از این زبان رمزی شما سر در نمی آورم که منظور شما از "فرهنگ خوب" و "دوست ما" چه و کیست! دو منبعی که من معرفی کردم و شما آنها را " بسیار ناقص است وغیر قابل استفاده " می خوانید http://www.sumerian.org/sumerian.pdf و Sumerian Dictionary پنسیلوانیا هستند که در دانشگاه های غرب مورد استفاده می باشند. منبع

"خوب" شما کدام است؟ امیدوارم منظورتان جعلیات آقای زهتابی نباشد!
نوشته شده توسط: Anonymous

ارژنگ عزیز، شما شاید بارها شاهد بوده‌ باشید که من به درج موضوعی یا انعکاس حرفی اعتراض کرده‌ام و تک‌تک دست‌اندرکاران ایران‌گلوبال گفته‌اند: «من هم با درج این مطلب مخالفم، ولی مسئولیتش با "دیگران" است». کیانوش توکلی یکبار به من اعتراض کرد که چرا از او که یک عضو ساده سازمان اکثریت (و نه تصمیم‌گیرنده آن) بوده است، بخاطر جنایات و خیانتهای این سازمان بازخواست می‌کنم. پاسخ من این بود که صرف عضویت (ولو ساده) در یک سازمان "مسئولیت" می‌آفریند. من نقش شما را در این سایت نمی‌دانم، ولی اگر یکی از مسئولین و گردانندگان آن هستید، مسئولیت ترویج نژادپرستی و ادبیات کینه و نفرت، بر گردن شما هم هست. چه موضوعی را انتشار داده باشید و چه با انتشار آن مخالف بوده باشید. البته تأکید من بر "اگر" است. شاد باشید.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

احمدی زاده ی عزیز،
ممنون از تلاشهای ارزنده یتان. همه برایم سازنده اند. ساغ اولون . برای همه یتان موفقیت های زیاد آرزومیکنم.
در مورد تقاضای درج مستقیم مطالب خود، باید آقای توکلی پاسخ بدهد.
که موضوع در عرصه ی کاری ایشان است.
درضمن سئوالی داشتم: اگر در مورد آواز خوانی عاشیق ها از داستان «قیل قمیش» آگاهی هایی دارید لطفا برایم بنویسید.
اینکه :
1-مستقیم در ترانه های آنها کلمه ی «قیل قمیش» یا «بیل قمیش» آمده یا نه؟
2- اگر نیامده ، آیا غیر مستقیم در ترانه های آنها داستان قیل قمیش ذکر شده یانه؟
3- آیا از نظر شما میتوان تأثیر داستان قیل قمیش را در شعر و آواز خوانی عاشیقها یا در فرهنگ آنها رد پایش را دید یا نه؟
و یا در دیگر عرصه های فرهنگ آذربایجان.
4- در صورت اطلاع از منابع در این زمینه جهت رجوع لطفا آنها را برایم بنویسید.
قبلا از توجه و زحمتهای شما قدردانی میکنم.
واراولون

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ناصر شفق, و اما در جای دیگر در باره سرجان ملکم شما می خوانیم:
در سال هایی که استعمار انگلستان مشغول کشتار و نابودی سه چهارم گیتی بود آنها دلشان برای تاریخ ایران می تپید، پس از انتشار تاریخ سرجان ملکم، سر پرسی سایکس، که او نیز یک ژنرال انگلیسی بود و با ماموریت نظامی و ایجاد یک نیروی رزمی برای انگلستان ( اس. پی. آر ) به ایران آمده بود کتاب دیگری از تاریخ ایران را نگاشت و سپس انتشار یافت، دشمنان احمق ایران از این دو تالیف به عنوان ماخذ و منبع استفاده می کنند و حتی متأسفانه تاریخدانان خودمان هم گه گاه به کتاب های این دو مامور رسمی اوج استعمار استناد نموده اند.

نوشته شده توسط: Anonymous

مهم نیست کی بوده. باید دید چی گفته. او از قول ملافیروز، موبد موبدان زرتشتیان هند، نکتۀ مهمی را مطرح کرده که باید به آن توجه کرد. گوبینو، از بنیانگذاران اصلی نژادپرستی در اروپا، نیز دربارۀ ایرانیان خیلی حرف ها زده است. ما که نمیتوانیم به صرف آنکه او نژادپرست بوده، آثار او را نخوانیم و از آنها استفادۀ علمی نکنیم. اگر با این معیار برخورد کنیم، کار هیچ محقق اروپایی را نباید بخوانیم و یافته های محققان غربی را نباید ملاک قرار دهیم.