مقاله خوبی است. دو نکته توجه مرا جلب کرد.
یکم مقاله بیشتر نظرات منفی و مثبت احمد کسروی را نسبت به زبان ترکی یا زبان ترکی آذری را بیان نموده است. نکته دوم این است فاشیستهای فارس نقاط منفی نظرات کسروی را بدست می گیرند و از آنها علیه زبان ترکی، ملت ترک و بلاخره علیه حق ملت ترک در تعیین سرنوشت خویش استفاده میکنند.
من به چند موضوغ دیگر اشاره کنم
من به چند موضوغ دیگر اشاره کنم: ترکهای افراطی نقاط ضعف کسروی یعنی نظرات نادرست کسروی نسبت به زبان ترکی آذری را بهانه قرار میدهند و تیشه به ریشه احمد کسروی می زنند. آنها ندانسته این نام این اندیشمند ترک را بخاطر اشتباهی حذف میکنند. البته آنها دلیل دیگری هم در مخالفت با تکسروی دارند و آن مخالف کسروی با امپراطوری عثمانی است.
مردم و روشنفکران از نظام فئودالی و خان خانی به جان آمده بودند. آنها به تقلید از اروپائیان و روسها برای خلاصی از زور و ظلم فئودالها و حکومتهای محلی برای ایجاد دولت متمرکز تلاش میکردند. ایجاد دولت ملی و متمرکز در کشور ایران مستلزم وحدت مردمان مختلف در ممالک محروسه قاجار بود. به همین منظور تعدادی از روشنفکران عامل اتحاد و تشکیل ملت و دولت واحد را زبان و تعدادی دین و تعدادی هر دو زبان و دین میدانستند.
در آن زمان اوضاع چنین بود . جنبش سوسیالیستی و جنبش استقلال طلبانه ضعیف بودند. احمد کسروی از روشنفکران بزرگ آذربایجان بود. در آنزمانها ستار خان و در ابتدا شیخ محمد خیابانی و حتی پیشه وری هم مدافع دولت متمرکز بودند. لازمه دولت و ملت واحد داشتن زبان و دین واحد بود.
ما ترکها نباید احمد کسروی را بخاطر یک اشتباه طرد کنیم. احمد کسروی با نوشتن کتاب تاریخ 18ساله آذربایجان، تاریخ خوزستان و کتابهای ضد اسلامی خدمات زیادی به عربها و ترکها کرده است.
جریانات راستگرای ترک و فارس نمی خواهند قبول کنند که احمد کسروی در سالهای بعد، از خودش انتقاد کرد و کتابش در مورد زبان باستان آذری را نقد کرد.
آقای کرمی ... همان طور که ما زبان چینی نداریم , زبان آزربایجانی هم نداریم..در چین دو زبان مهم , یعنی ( مندرین و ;کانتانیز ) صحبت میشود . در آزربایجان هم زبان ( ترکی) صحبت میشود...بهترین ها را برایتان آرزومندم...
همکاری غیر رسمی داعش و سپاه قدس
همکاری و استفاده سپاه قدس و ایران از گروه های سنی و مخالف خود موضوع جدیدی نیست، اولا عرستان سعودی و امریکا و دستگاه اطلاعاتی المان بارها اعلام کرده بودند که القاعده عراق رسما از ایران حمایت میشود. دوما، در جنگ سوریه هر جا که داعش تحت فشار ارتش ازاد بوده، نیروی هوایی سوریه و با کمک سپاه به کمک ان امده اند و نیروهای ارتش ازاد را بمباران کرده اند و این را صدها بار تا کنون نیرو های مردمی سوریه و سازمان های حقوق بشری انان و خبرنگاران مستقل غربی اعلام کرده اند. سپاه و بشار اسد احتیاج به داعش دارند تا جنایت خود را توجیه کنند و بگویند که اگر ما نباشیم، داهش خواهد امد تا حود را از کشتار مردم مبرا کنند. همین تخلیه شهر های دیرزور، رقه، جرف، منارا و اخیرا شهر تاریخی پالیمر سوریه برای داعش از سوی بشار اخرین اان است، تا داعش مسلط شود تا جامعه جهانی را از کمک به نیروهای مردمی سوریه باز دارند.
آقای ناصر کرمی َ شاید حرف شما درست باشد زیرا , آنا تومروز ملکه تورکها کورش را در کنار رود کورا اسیر گرفت و دستور داد سرش را ببرند. قبل از آن کورش پسر جوان آنا تومروز را نا جرانمردانه کشته بود. رجوع شود به کتاب هرودوت
آقای کرمی،
من یکی تصمیم گرفتم دیگر کامنت های ترک ها را نخوانم. چون دوبار از خشم بیمار و بستری شدم. این ها ما را دیوانه می کنند. ما که در این خارج کس وکاری نداریم. اگر فردا از دست این ها خل و چل بشویم، چه کسی به دادمان خواهد رسید؟
آقا/خانم لاچین
با اجازه یک نکته را در پرانتز می گویم:
آقا/خانم لاچین
با اجازه یک نکته را در پرانتز می گویم: امروز توافق عمومی زبان شناسان بر این است که زبان سومری تک افتاده است. یعنی هنوز نتوانسته اند خویشاوندی برای این زبان بیابند. در کنار این فاکت، از آنجا که زبان سومری از پیوند اجزاء تک هجائی ساخته می شود، با زبانهای ژاپنی، مجاری و ترکی مقایسه می شود. برای کسانی که به این زبانها تکلم می کنند، درک ساختار جمله بندی سومری آسان تر است. کتاب استاندارد برای شناخت و فراگیری زبان سومری این است:
Sumerian Grammar by Dietz Otto Edzard
اما از اینانا گفتید، یادم آمد که زمانی در تماسهائی با خانم شهرنوش پارسی پور مطلع شدم که عاشقهای آذربایجانی داستان گیلگمش (سومری-اکدی) را می خواندند. شنیدن این نکته برایم فوق العاده جالب بود. این پرسش برایم پیش آمد که چگونه است که یادی از گیلگمش در فولکلور ترکهای آذربایجانی باقی است اما در میان فولکلور فارس زبانها نشانی از آن نیست؟ یا دست کم اگر هم باشد، ما از آن بی اطلاع هستیم. خانم پارسی پور برایم اینگونه نوشت : "بهروز وثوقی از مراسم آشورای یکی از روستاهای آذربایجان می گفت ، من به نظرم می رسید دارم داستان قربانی شدن تموز، شوهر ایشتار را می شنوم."
این شواهد مرا به این نتیجه می رساند که ترکهای ایران هم با فرهنگهای باستانی بین النهرین به گونه ای آمیزش پیدا کرده بودند، چنانکه در حافظه ی فولکلوریک آنها ضبط شده است. موفق باشید
به آقای ….Lachin…. در شعر و حماسهء کودکانهء زبان مادری آذربایجانی، از "رودخانهء کورا " نام برده شده است. رودخانهء (کورا) که فرهنگ و تمدّنِ Kura (کورایی) در قفقاز به آن به او نسبت داده شده است، در دوران آنتیک بنام کوروش کبیر Kyros نامیده میشده است. در واقع نام این رودخانه، "رودخانهء کوروش" میباشد....
رودخانهء کورا و آراز بطور کلی از نظر سابقهء تاریخی و فرهنگی و تمدن سازی به شما مردم تُرک تبار ربطی ندارد، شما حداقل 1400 سال بعد از آنکه تمدن و فرهنگ کورایی ( بنام کوروش) در قفقاز بنا شده بود به این دیار و سرزمین مهاجرت خود را آغاز کرده اید و فقط خرابی ببار آورده اید.
شما به هر سمت و سو در منطقه و خاورمیانه، در قفقاز و آسیای میانه و آسیای کوچک حرکت کنید و نگاه بیفکنی فرهنگ ایرانی مانند دیواری بلند شما را در محاصره دارد. بحران هویّت و کم بضاعتی در تاریخ و تمدن و فرهنگ جوامع تُرک تباری آنها را مجبور کرده است، که حتّی به رودخانه ها و کوه و کوهستانها هم پناه برند،
سومری های محو شده در تاریخ را گذشتگان خود بنامند، تاریخ قبیله ای و کوچگری 500 سالهء تُرک تباری را به 9000 سال قبل نسبت دهند، براستی ایا شما در دنیای اطلاعاتی و دیجیتالی امروز بسر نمی برید که این چنین کوه و دشت و رودخانه، و تاریخ و تمدن و فرهنگ، و زبان دیگران را سرقت میکنید و بنام خود می نویسید ؟ آیا چنین اعمال ناپسند و زشت برای شما هویّت و تاریخ و تمدن می آفریند ؟
رودخانهء کورا با شما نمی خروشد، و هم آواز و همسو نمیشود، مواظب باشید قبل از آنکه به دریای خزر برسید پان ایرانیست ها شما را در امواج رودخانهء کورا ( کوروش ) غرق نکنند. شما همان بهتر که در دامنه های آلتایی با گرگهای خاکستری تخیلی خود هم آواز و هم صدا و هم آغوش شوید.
هم آوایی برخی واژه ها در زبان های گوناگون به معنای هم ریشه بودن آن زبان ها نیست. شما مثل اینکه از بحث جدی بیزارید. خانم ترابی به مسائل اساسی تری می پردازد و بهتر است به منطق بحث ایشان توجه کنید و وسط دعوا نرخ تعیین نکنید. خواهش می کنم سطح بحث را پایین نیاوردید.
خانم هایده ترابی... ترا قسم به اهورا مزدا , لطفآ از کلمه (( اینانای سومری..الهۀ دانائی، عشق و دادگستری))) استفاده نکنید چون این کلمه سومری به فعل « اینان ماق)) ترکی که به معنی « باور کردن» است شباهت های دارد که ما ترک ها نمی خواهیم شما هم مثل ما به (( پان ترکیست)) محکوم شوید. همان طور که در این سایت ملاحظه می فرمائید , چون آقای کاوه جویا مطالب خیلی علمی را از طرف ( علی دوست زاده ) به این عنوان « افسانه هم ریشه بودن زبان ترکی و سومری...» را انتشار دادند که باعث شده است که من ترک تبریزی به آریائی بودنم که زبانم هم ریشه فارسی دارد, افتخار بکنم............. خوب جا دارد که از دوست عزیز « یئنیلیک قدیمی و وجدان آگاه فعلی» که در کامنت های قبلی درست به این کلمه اشاره فرموده بودند تشکر بکنم...خانم هایده .. بهترین ها را برایتان آرزومندیم...
مقاله آقای دوست زاده نوشته علمی و مستندی است که براستی آگاهی دهنده می باشد. تعریفی که در باب زبانهای پیوندی یا التصاقی ارائه شده دلیل بسیاری از کج فهمی ها در زمینه زبانشناسی را آشکار میکند و اینکه چقدر ساده لوحانه است که هرزبان پیوندی را با دیگری یکی بگیرند و از آن نتایج دورودراز فرهنگی وتاریخی و سیاسی و نژادی در بیاورند. واقعا چرا بعضی از انتقادکننده ها خود مقاله را نمیخوانند و فقط به شخص نویسنده مقاله یا نشردهنده مقاله حمله میکنند؟ این نوع برخورد نشانه بیسوادی و بی اخلاقی این قبیل کامنت نویس هاست. خوب خواهد بود که سایت محترم ایران گلوبال فکری برای این جور کامنت ها بکند تا از این پس کامنت نویس ها مقاله را بخوانند و درباره محتوی مقاله اظهار نظر کنندد نه برخورد شخصی. در پایان باید بگویم که انتشار چنین مقالاتی موجب روشنی افکار عمومی است.
در تاریخ آزربایجان هیچ وقت زبان "آذری" نبوده و نیست. این ترفند دشمنان آزربایجان است تا ملت تورک را از دنیای تورک جدا سازند. هر کس در زمینه حرف های زده است اگر بی غرض نگاه کنید .....
آقای توکلی
در ادامه ی پرسش قبلی: اگر مشکل این است که نام این نگارنده دوبار در ستون دیدگاهها ظاهر می شود، می توانید آن یادداشت را حذف کنید. من آن را زیر نقدی که داشتم، می گذارم. از آنجا که دیده ام برخی کامنتها یک بحث دیگر را باز می کند و در ستون دیدگاهها آورده می شود و می تواند در ارتباط با آخرین مطالبی باشد که دیگران پست کرده اند، فکر کردم که این روش بی مشکل باشد. هدف من ادامه ی گفتگو است.
با سپاس
قای توکلی
گفتگوی ما با یادداشت کوتاهی که فرستادم، در بخش دیدگاهها ادامه دارد، اما مطلبی که به آن رجوع داده می شود (نقدم بر داریوش آشوری)، دیگر در صفحه دیده نمی شود. آیا در حال انتقال به بخش دیگر است؟
متاسفانه كمتر كسي بحث و گفتگوي محتوايي مي كند و بيشتر كامنت نويسان بحث شخصي دكتر و دوا ....را پيش مي كشند، لطفا مقاله م. سحر را بخوانيد و براي نقد ان ، فاكت بياوريد، در شهر من دكتر كمونيستي هست كه بيمارانش از ترك ، كرد و دانماركي خيلي قبولش دارند در حالي كه هيجكدامشان كمونيست نيستند ،بلكه اكثر انان دلخوشي از كمونيست ها ندارند. پس نمي توان از رفتار فلان دكتر با بيمارانشان ،نتيجه ديدگاهي - نظري دلخواه خود را گرفت
خانم ترابی!
کوششهای شما در اوضاع و احوال کنونی بسیار ستودنی است.
ما ایرانیان نیاز به افسانه زدایی و افسون زدایی داریم. همۀ بنیادهای به اصطلاح ایرانیت ما سُست و نااستوار است.
• شروع تاریخ ایران از هخامنشیان کاملاً خودسرانه است. از هخامنشیان، چنان که خود توجه داده اید، بدون تمدنهای بینالنهرین و عیلام هیچ چیز نمی ماند. قومی میشدند مثل مادها که جز چند واژه و جاینام (توپونیم) چیزی از آنان باقی نمانده است.
• آنان نام یا صفت «آریا» را به احتمال زیاد از زبان «اوگاریتی» گرفتهاند. هنوز در میان ایران شناسان دربارۀ معنای «آریا» همرایی وجود ندارد. در اوستا، کتیبههای هخامنشی و وداها این واژه معناهای گوناگون دارد.
• ایران یا اِران در زمان ساسانیان به معنای «دینداران» یعنی «زرتشتیان» بوده که شامل قبایلی از عرب نیز میشده است. انیران یا اَنِران به غیرزرتشتیان میگفتند.
• ایران شاهنامه ربطی به ایران کنونی ندارد و داستانهای آن به طور عمده مربوط به شمال افغانستان و ماوراءالنهر و به قول شما مربوط به شرق ایران کنونی است. خداینامکها به احتمال زیاد زیر تأثیر اساطیر و افسانههای مردمان آن سامان تنظیم شده بودند.
• گاتها را ساختۀ مردمانی در جنوب سیبری در ینی سئی میدانند. معلوم نیست به ساسانیان از طریق پارت ها به ارث رسیده بود یا از جای دیگر.
• اوستای دوم پر از تناقض است. جُنگی است که در اواخر ساسانیان و پس از اسلام به گات ها افزوده شده است.
• ژان کلنز از والتر هنینگ سخن گفته. والتر هینتس که کتاب «تشکیل دولت ملی در ایران» را نوشته، همکار نازی ها بود. حق با شماست.
• زبانشناسان و باستانشناسانی مانند ژان پل دُمول نظریۀ هند و اروپایی را به کل مردود میدانند. با فروریختن این نظریه بسیاری از برساختههای تاریخی نیز دیر یا زود فرو خواهد ریخت.
موفق باشید.
این نوشتار اگاهی بخش در حقیقت به معمای عقب افتاده گی ایران زیر ستم مستقیم دین اسلام و مدافعان و مروجان اشاره دارد. قرنها در مدارس دینی چیزی جز خرافات من دراوردی و تکرار بیهوده ایات قران و شماره الفبای بکار گرفته شده کاری اساسی صورت نگرفته است .روی دادن انقلاب اسلامی ویا انچنان که میگویند حمله دوم عرب بربستر احکام خشک و منجمد شده دینی استوار بود .در دین اسلام دو عنصر اساسی در اجتماع و فلسفه یعنی عقل و ازادی حرام و دشمن اسلام بشمار میروند.بدون کالبد شکافی این غده سرطانی که جامعه ایرانی و جهان شرق را نابود کرده است راه برون رفتی ازاین تنکنا نیست.
کوششهای ارتجاعی دیگر جریانات اسلامی برای بزک کردن اسلام در واقع حرکت در چهار چوب همان متون ارتجاعی قران است و شجاعت اصلاح اسلام و کنار گذاشتن ایات ارتجاعی و ضد بشری قران را ندارند. ایات ارتجاعی قران را
با ید بدوراندازند و را ه را برای پذیرش فرهنگ و تمدن وازادی ادمی فراهم کنند.فرد مسلمان در حقیقت برده مشتی خرافات و وعده بهشت دروغین شده است .نه قران و احادیث بلکه ذهن کور فرد مسلمان را همین نوشتارو کتابهای عقل گرا روشن میکند.
حسن آقا! با سلام! شما که به آقای جداری خرده میگیری، چرا مطلب را به ترکی ننوشه است، آیا شما میتوانید ترکی بخوانید و به فهمید؟ اگر جوابتان مثبت است، لطفا اجازه نشر مطلب بزبان ترکی را از سایت ایرانگلوبال بگیرید، در کمترین مدت همان مقاله بزبان ترکی به محضر شریفتان تقدیم شود. دیگر چرا غر میزنید!
سلام-آن دکترفکرکنم بشمامیخواسته بفهماندکه زبان مردم راگرفتن یعنی چه.صدسال است حاکمان ایران معلمان رامجبورکرده اندکه بابچه 5و6ساله مابزورفارسی حرف بزنند.حتی دراین صدسال معلمان ترک ایران رامجبوربه این کرده اند.فکرکنم هنوزشماهاآنچنان.... هستیدمعنی گرفتن زبان یک ملت رانمفهمیده اید.هنوزبادفاع وحق بجانبی ازمقلات ونوشته های شماوهم زبان های خوداین رانمیتوانیددرک کنیدونه قادربه درک هستید.بخاطراین توهم خودرامحق ودیگران محکوم میکنید.اگرقیافه وفیقورگرفتن همین آقای م.سحرراخوب نگاه کنی فکرمیکنی یک اندیشمندویایک ائدئولوگ نشسته وبه یک چیزی که میخواهد کشف کندفکرمیکند.توهم ونژادپرستی آنچنان تعدادی راکورکرده که همه چیزرادرنژادپرستی می بینند.دراین صدسال دولت های استعماری کاری کرده که این آقایان واقعاکورشده اندوتوان دیدن انسانیت راندارند.
اتفاقا برای من هم این کار پیش آمد در فرانسه بیمار شدم و بمن آدرس دکتر ایرانی را دادند، گفتند قبلا تو ایران بوده هم ترکی بلد است هم فارسی! و من خوشحال نزد آن پزشگ رفتم و پزشگ نا جوانمرد شروع کرد با من به فرانسوی حرف زدن .من گفتم که زبان فرانسوی بلد نیستم، تازه به اینجا آمده ام. او بدون توجه به این نکته با حالتی عصبانی بمن گفت: اگر فرانسوی بلد نیستی چطور باید با تو حرف بزنم؟ گفتم: بترکی! گفت اینجا فرانسه است. اینجا تهران و تبریز نیست. او حرف زدن را ادامه داد درحالیکه میفهمید من چه میگویم. من از بی وجدانی این پزشگ گستاخ بیرون آمدم و پزشگ دیگری را پیدا کردم . ماجرا را برای عده ای تعریف کردم و آنها گفتند که ان اقای دکتر پانفارس هستند و اساسن ترک زبان را مداوا نمیکند. برای صحت این خبر در صورت نیاز و اجازه ایران گلوبال آدرس اقای دکتر را دراختیار مردم خواهم گذاشت.
آقای علی دوست زاده! با سلامهای دوستانه، لازم است به محضر گرامیتان برسانم، و اگر از من دلخور نشوید، و حرفم را بدیده خصم ننگرید، به محضر شریفتان نکته کوچکی را عرض کنم که مطلب جنابعالی در واقع ذره ای ارزش علمی و تحقیقاتی ندارد. ایکاش در نوشتن چنین بافتنی ها، خودتان تحقیق و کاوش میکردید، و به منابع ارزشمند سومرشناسان دنیای تورک، اعم از کشور قزاقستان، شبه جزیره کریمه، ایغورستان شرقی، کشور ترکیه و کشورآذربایجان شمالی تکیه میکردید، و آثار و واقعیتهای تاریخی، و سنگ نبشته های با ارزش را، خصوصا در کشور آذربایجان شمالی مورد بررسی و تدقیق قرار میداید، و همچنین آثار ارزشمند متخصصان و دانشمندان سومر شناس آذربایجان شمالی و ترکیه را شخصا رصد میفرمودید، و آثار و اسناد و سنگ نبشته های مختلف، و آداب و سنن سومریان قدیم که زبانشان بر پایه زبان ترکی بناشده است، و بطور شگفت آور، بعد از چهارهزارسال همان
کلمات امروز در زبان ترکی بکار برده میشود و مرسوم است، توجه میفرمودید. زیرا در دنیا هیچ زبانی وجود ندارد که چهارهزارسال پیش کلمات بکار برده شده، هنوز نیزبکاربرده شود. و این قدمت و عظمت زبان ترکی را بفور نشان میدهد. البته اشتراک تاریخی زبان سومری با زبان ترکی را که از طرف دانشمندان بیطرف و زبانشناسان جهان با توجه به ساختار و تکنیک عالی و علمی زبان ترکی که بزبان معجزه معروف است، میتوان درهزاران لغت مستعمل در هر دو زبان مشاهده کرد. جنابعالی که بنظر میرسد، به کار تحقیق سومرشناسی علاقه نشان میدهید، ایکاش آثار بر جای مانده دراین ادوار تاریخی را در کشورهای ترک زبان، با استناد به منابع مختلف تاریخی، و دیگر اشیا معتبر در معرض دید خوانندگان قرار میدادید! اما با ابراز تاسف از پس این مهم بر نیامده اید! و خود را محدود به تئوریهای سحطی و یکجانبه کرده اید. البته نا خوشحالی من از کار سطحی و کپی شما از ادعا های یکطرفه افراد غربی، که نه از روی تحقیات علمی بیطرفانه، بلکه بیشتر از روی توجیه مسائل یکطرفه سیاسی، به چنین کارعبثی دست می یازند، می باشد. و اگر توجه کرده باشید، تا امروز نیز میخواهند با چنین تئوریهای من در آوردی و متقاعدن نمودن مردم کشوره های خاورمیانه، غارت منابع طبیعی و چپاول خود را، نه تنها در زمینه اقتصادی، بلکه در زمینه تاریخی، و زبان و فرهنگ یک ملت کهن نیز ادامه دهند. و اگرجنابعالی فکر میکنید، که با ذکر چند نام فرهنگی، و پاره ای اسامی انگلیسی، و امثالم بر روی خوانندگان تاثیر بگذارید، با چنین کاری بهدف خود نایل نمیشوید. حتا اگر فکر میکنی با نام بردن از افرادی بعنوان محققین جهانی، و امثالهم، میتوانی مورد مقبولیت مردم ترک قرار بگیری، باید به محضر شریفت عرض کنم که کاملا در اشتباهی. بهمین سبب ما طوردوستانه به شما توصیه میکنیم، که از راه اشتباه برگردید! زیرا منابع جعلی بدون استناد به آثار تاریخی برای هیچ کسی مقبولیتی بوجود نمی آورد! چون همانانی که دیروز بیش از 1000.000.000 نفر مردم هند را به اتفاق "ماهاراجای" هندی، و پادشاهان فئودال هند، به استثمارکاری و جنسی میکشیدند، و میلیونها نفرازهمین اقوام از دست این استعمار گران در سرتاسرجهان بعنوان کولی آواره اند، و اینک آقایان درکنار ادامه چپاول نیروی انسانی، منابع و ذخایر زیر زمینی، با جعل منابع تاریخی، فرهنگی، و حتا زبانی مردم منطقه آسیا و خاورمیانه، تلاش میکنند، چنین خرعبلاتی را بعنوان تحقیق تاریخی بخورد دیگران بدهند! که یکی ازاین تئوری های مضحک و خنده دار، همسان داشتن وبهم چسباندن نژاد هند و اروپائی است. که امروزه با نیشخند دانشمدان دنیا روبرو است. امپریالیسم استعمارگرغرب وعوامل آن هنوز که هنوز است بر این تئوریهای مضحک پا فشاری میکند، و افرادی نا آگاهی مثل جنابعالی را نیز بدام میافکنند. در هر حال، امید وارم بر من خرده نگیری، وقتی میگویم چنین نوشته ای ذره ای ارزش علمی و تحقیقاتی ندارد. چون ملت ترک ریشه تاریخ و تمدن و زبان خود را بهترازهر بیگانه ای میشناسد. و نیازی به قلم فرسائی دیگران نیست. با سلامهای دوستانه!
ایران از عربستان خواست تا 'سیاستهای سنجیده' در منطقه اتخاذ کند
در حالیکه خودشان هر کدام نیم متر ریش گذاشته اند و لباس چریکی به تن کرده و یک شال هم به گردنشان انداخته اند و افتاده اند به جان کشورهای منطقه.
ایران از عربستان خواست تا 'سیاستهای سنجیده' در منطقه اتخاذ کند
حسین امیرعبداللهیان، معاون وزارت خارجه ایران، تاکید کرده است که کشورش دارای نقش سازنده
در منطقه است.
او در اظهاراتی که میتوان آن را واکنش به سخنان اخیر وزیر خارجه عربستان تلقی کرد گفت که "تهران، برخلاف برخی طرفها که از تروریسم حمایت و استفاده ابزاری میکنند و امنیت منطقه را به بازی گرفتهاند، قویا از عراق، سوریه، لبنان، یمن و کشورهای در معرض تهدیدات تروریستی حمایت میکند."
به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) معاون وزیر امور خارجه ایران در سخنان خود در عین حال تاکید کرد که "ما از روابط خوب با ریاض استقبال میکنیم و انتظار داریم عربستان در منطقه نقش سازنده ایفا کند و با اتخاذ سیاستهای درست و سنجیده مانع گسترش جنگ، تقویت تروریسم و تشدید ناامنی در منطقه شود."
من در یکی از شهر های المان بیمار شدم و بمن ادرس دکتری ایرانی را دادند و من خوشحال نزد ان پزشگ رفتم و پزشگ نا جوانمرد شروع کرد با من المانی حرف زدن .من گفتم که زبان المانی بلد نیستم و او بدون توجه با این نکته با حالتی بر افروخته به المانی حرف زدن ادامه داد د رحالیکه میفمید من چه میگویم. من از بی وجدانی این پزشگ کستاخ بیرون امدم و پزشگ دیگری را پیدا کردم . ماجرا را برای عده ای تعریف کردم و انها گفتند که ان اقای دکتر پانترک هستند و اساسن پارس زبان را مداوا نمیکند. برای صحت این خبر در صورت نیاز و اجازه ایران گلوبال ادرس اقای دکتر را د راختیار مردم خواهم گذاشت.
سلام-مثلی به ترکی داریم میگویند.دگیرمان ایشین گوره چاغ چاغانا باش آغرردیر.(آسیاب کارخودش رامیکنندچاغ چاغاناسرمردم رادردمی آورد).بایدبه این آقای کاوه جویا ودگردوستان اوگفت که شماآتش هم باشیدنخواهیدتوانست کاری بکنید.
شماکه چه عرض کنم آورنده به سرکاراتینیک شئونیسم فارس درزمان رضاشاه وادامه دهنده راه آنهاخمینی وخامنه ایی هم کاری ازدست مبارکشان نخواهد آمد.
چون ملت تورک آزربایجان وکرد.عرب وترکمن .بلوچ واهل تسنن.ودیگران روشن شده ودربهترین پست هاودانشگاههاباعلوم پیشرفته مشغول شده وسرکارودرحال تدریس وآموزش هستند.تنهاکاری که شمامیکنید.نفرت پراکنی وکینه اندوزی می باشد.
اگرکمی سوادداشته وآگاه بودیدشعراین نو جوان جواب همه شماهاراباقدرت وباایمان خودداده ورساننده پیام به تمام شماهاست .
.................
آقای کرمی و همفکرانش یک سوال از شما دارم آیا خمینی جلاد فارس نبود ؟ مگر نه تمامی این گروه های جنایتکار بعد از حاکمیت خمینی فارس زبان بوجود آمدند مثل حزب الله - طالبان - جندالله - ثارالله و حماس و داعش و امثالهم ؟ مگر نه کشور های عربی بیشترین خسارت و تلفات را از طرف گروههای تروریست طرفدار خمینی فارس زبان متحمل شده اند برای مثال ترتیب تظاهرات در جریان حج توسط اوباش رژیم خمینی فارس زبان و بهم زدن مراسم حج .فرمان قتل سلمان رشدی توسط خمینی فارس زبان و صدها عمل ترور و قتل در دیگر نقاط دنیا از جمله ترور نویسندگان و روزنامه نگاران حامی سلمان رشدی در ترکیه . شیپور را از سر گشادش نباید زد چون صدای ناهنجارش گوش خودتان را بیشتر اذیت میکند .
اسطورهها به بعضی پرسشهای اساسیِ انسانها دربارۀ جهان و جامعهها پاسخهای مجازی میدهند و شاید از همین رو بسیار جان سخت و دیرپا هستند. یکی از آن پرسشها، پرسشی است که یک جامعه دربارۀ پیدایش خود و روابطش با جامعههای دیگر مطرح میکند. اسطورهها معمولاً در زمانی بسیار دور و نامعلوم و در بیرون از زمان تاریخی روی میدهند. از این نظر، اسطورههای مدرن با اسطورههای کهن تفاوتی ندارند. فرق اساسی آنها را با اسطورههای کهن در شیوۀ گزارش و به عبارتی در زبان داستانی آنها باید جست که معمولاً ظاهری منطقی و ساختاری شبه-علمی دارد. یکی از این اسطورهها، اسطورۀ نژاد آریایی است که هفتۀ پیش نکاتی را دربارۀ آن مطرح کردم. این اسطوره، در اصل، محصول فرضیۀ زبان «هند-و-اروپایی نخستین» و به عبارتی، فرضیۀ وجود «زبانِ مادر» در یک زمان دور و نامعلوم است که گویا زبانهای موسوم به هند-و-اروپایی از آن زاده شدهاند.
. این فرضیه بیش از دو قرن است که ذهنهای کنجکاو را به خود مشغول کرده است.
فرضیۀ » زبان مادر» را در آغاز بر پایۀ مجموعهای از واژههای مشترک در آن زبانها مطرح کردند. اما چنانکه آنتوان مه یه، زبانشناس بزرگ فرانسوی، در اول قرن گذشته گفته است، واژههای مشترک در زبانهای گوناگون بیشتر نتیجۀ نفوذ تمدنها در یکدیگر است نه خویشاوندی آن زبانها. ما زمانی میتوانیم از خویشاوندی دو یا چند زبان سخن بگوییم که آنها از نظر ساختاری یعنی از نظر نحوی و تکواژشناسی همانندیهای گسترده و اساسی با هم داشته باشند. از همین رو، در فاصلۀ میان دو جنگ جهانی، زبانشناسان تا حدودی از دیرینشناسی زبانی دست کشیدند. شمار واژههای مشترک در کل زبانهای هند-و-اروپایی چندان چشمگیر نیست. زبانشناسان تاکنون نتوانستهاند بیش از دوهزار بُنواژۀ مشترک را در همۀ این زبانها بازسازی کنند.
جیمز مالُری و داگلاس آدامز، دو «هند-و-اروپاییشناس» معاصر، بُنواژههای مشترک در دوازده خانوادۀ زبانهای هند-و-اروپایی را بازسازی کرده و فهرستی در برگیرندۀ 1474 بُنواژه فراهم آوردهاند. بُنواژههای مشترک در دوازده خانواده بیش از چهارده یا پانزده بُنواژه نیست. یعنی یک در صد کل بُنواژههای بازسازی شده. یازده خانواده دارای 23 بُنواژۀ مشترک یعنی 2 در صد؛ ده خانواده دارای 52 بُنواژۀ مشترک یعنی 4 در صد کل بُنواژهها هستند. سه چهارم بُنواژههای مشترکِ بازسازی شده مربوط به کمتر از شش خانوادۀ زبانهای هند-و-اروپایی هستند. نیمی از آنها را تنها در چهار خانواده میبینیم و یک چهارم آنها مربوط به سه خانواده از این زبانها هستند. از همین رو، بسیاری از «هند-و-اروپاییشناسان» جدی از فرضیۀ «زبان مادر» دست کشیدهاند و اکنون نه از خویشاوندی همۀ این زبانها بلکه از شبکۀ روابط زبانی در گذشته و اکنون سخن میگویند.
ژان پُل دُمول، باستانشناس و مورخ بزرگ فرانسوی که میراث عظیم پژوهشهای هند-و-اروپاییشناسان را از آغاز تاکنون بررسی کرده، مینویسد: چگونه ممکن است که نخستین سخنگویان هند-و-اروپایی، کره را میشناختند، اما شیر را نمیشناختند. برف و پا را میشناختند، اما باران و دست را نمیشناختند. او برای نشان دادن نااستواری فرضیۀ «زبانِ مادر» و بیاعتباری وجود «کانون اصلی هند-و-اروپاییان»، مثال جالبی میزند. میگوید: میدانیم که قهوه از عربستان به جاهای دیگر دنیا رفته است. در نتیجه، واژۀ قهوه با خود قهوه وارد جامعهها و زبانهای دیگر شده است. اما سیبزمینی را، که آن نیز مانند قهوه محصولی وارداتی است، در هر کشوری بسته به شیوۀ رسیدنش به آن کشور نامگذاری کردهاند.
هند و اروپاییشناسانی مانند آنجلا مَرکانتونیو معتقدند که «دیرینشناسیِ زبانی» در کوششهای خود برای بازسازی «زبانِ مادر» به شکست انجامیده است. تناقضها یکی دو تا نیست. برای مثال، بُنواژۀ مشترک برای سگ، نه در زبانهای اسلاو وجود دارد، نه در زبان هیتی و نه در زبان آلبانیایی. بُنواژۀ مشترک هند-و-اروپایی برای گاو را در زبانهای سومری و چینی و یاکوتی و مصری باستان نیز یافتهاند. یا بُنواژۀ هند-و-اروپایی برای اسب شبیه واژهای است که در زبانهای کرهای، ژاپنی، تونگوز، مغولی و تامیلی برای نامیدن این حیوان به کار میرود. باری، بسیاری از زبانشناسان از فرضیۀ «زبانِ مادر» دست کشیدهاند و معتقدند که دانش زبانشناسی باید به مسائل جدیتری بپردازد.
زبانشناسان خانوادۀ بزرگ زبانهای هند-و-اروپایی را دربرگیرندۀ هزار زبان میدانند و کل آنها را به چهارده خانوادۀ فرعی تقسیم کردهاند. فرضیۀ خویشاوندی این زبانها که سه قرن پیش مطرح شد، تنها زبانشناسان را به خود مشغول نکرد، بلکه رهنمون بسیاری از پژوهشها در رشتههای گوناگون علوم انسانی و حتی علوم طبیعی شد.
سپاسگزار از جناب دوستزاده که توانستند چنان نوشتاری پر از رفرنس، آمارها و روشنگریهای دستوری ارائه دهند، بدون اینکه خود را در با دشنامها، نیشزبانها، رفتار وگفتارهای دکانداران خرده، بیزار کنند. امیدوارم که شما پژوهشهایی از این دست نیز در مورد زبان فارسی انجام دهید.
از جناب جویا نیز برای جستجوی چنین مقالاتی سپاسگازارم.
دوستان... فقط کافی بود که به عنوان این مقاله دیدی بیاندازم و حدس بزنیم ناشر این به اصطلاح (( مقاله علمی)) کیست... همان آقای کاوه جویا برگرفته از (( تارنمای آذرگشنسپ)).. دوستانی که در دانشگاه های اوروپائی و یا امریکائی تحصیل کرده اند تا اندازه ای با نوع نوشتن مقالات علمی آشنائی دارند.. زبانی که در این مقاله بر علیه زبان ترکی گرفته شده است یک زبان کینه توزی است که اگر هم این مقاله ارزش علمی هم داشت بخاطر استفاده از نوع زبان تهاجمی, آن ارزش علمی را هم از دست داد. پس می ماند بیش از 30 میلیون ترک در حال حاضر و آقایان کاوه جویا ها, اقبالی ها, م سحریها , کرمی ها و آن دکتر ایرانی که از طبابت اعراب خوداری می کند و سایر شونیست های فارس که میخواهند فقط در گذشته زندگی بکنند..من نمی دانم که چرا آقای کاوه جویا صدای (( هارای هارای من تورکم )) را با مشت های گره خورده در فضای سیاسی ایران نکبت بار را
نمی تواند بشنود. راستی این آقا با انتشارات این نوع مقالات چه منظوری در پیشه دارد؟ انتشارات این جناب در باره ( ترک ) نبودن زبان آزربایجا نیهای ایران را به یاد کتاب (( انقلاب سفید شاه و مردم)) را می اندازد که در هر کوچه و برزنی ودر هر دبستان و دبیرستان به حلقوم شاگردان می چپاندند که در آخر سر , هنر پیشه اصلی این تئاتر( شاه) , که بوسیله امریکائی ها سناریو نویسی شده بود از ایران فرار کرد. اگر آقای کاوه جویا فکر میکنند که با انتشارات مکرر این نوع مقالات شک و شبهه ای در رابطه درونی ما ترک ها و زبان مادری مان ایجاد خواهند کرد , لطفآ به این ( موغام ) که به وسیله خواننده خلق آزربایجان « منسوم ابراهیم اف» در کشور ( لات ویا)) اجرا کرده است خوب گوش کنند.
https://www.youtube.com/watch?v=A_FpiSWp3io
آی لار اوتور,
ایل دولانیر
گئده ن گئر دُونن دئیل
لاچین کونلوم پرواز ائدیر
سماء سیندان اُونَن دئیل
بیر داغام اوجا دور باشیم
چوخ قدیم دور منیم یاشیم
الولانسا بیر جه باشیم
میلیون ایله سونن دئیل
هم آرازام همده کولم
آخیب خزره توکّولم
دیلیم اوُلسئه منده اوُلّم
آنا دیلیم اوُلن دئیل
موغاماتیم اوُلن دئیل
آزربایجان منیم ائلیم
آزربایجان منیم دیلیم
دوغران سادا دیلیم دیلیم
باشقا دیله چوئنن دئیل
آنا دیلیم اوُلن دئیل
موغاماتیم اوُلن دئیل...
((( از دوست عزیز ائلیار خواهشمند یم که این شعر را به زبان فارسی ترجمه بکنند))... لازم میدانم که نظرتان را به این نقطه جلب بکنم که این شعر که به وسیله یک پسر بچه ده ساله طرفدار تیم « تیراختور» خوانده شده بود در تلویزیون سراسری و زنده ایران بطور اشتباهی پخش شد, و مدیر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تنها به این خاطر مورد باز جوئی قرار گرفت...
این نظر به دو دلیل غلط است :اول عربستان پس از اسرائیل قوی ترین دستگاه اطلاعاتی خاورمیانه را در اختیار دارد ولی تا کنون چنین حکمی صادر نگرده است . دوم خود داعش اعلام کرد ه است که دست به چنین جنابتی زده است. جای تاسف دارد که در حالی که عربستان عرب های یمن را با بمب های خوشه ای می کشد . سایت حزب تضامن اهوازدست به چنین شایعه پراکنی می زند..
سازمان دیدهبان حقوق بشر شواهد و مدارک تازهای را منتشر کرده که نشان میدهد عربستان و متحدانش در حملات هوایی خود به یمن همچنان از بمبهای خوشهای استفاده میکنند.این سازمان در گزارش تازه خود با اشاره به ممنوعیت بینالمللی بمبهای خوشهای بار دیگر از عربستان خواسته برای پیشگیری از آسیب رساندن به غیرنظامیان استفاده از این نوع سلاح را متوقف کند .دیدهبان حقوق بشر در این گزارش شواهدی از کاربرد سه نوع تسلیحات خوشهای در بمباران یمن توسط جنگندههای عربستان و متحدانش ارائه داده است.
جناب کاوه جویا
بار ها و بارها بر طبل پان فارسها کوبیده ای.
بارها و بارها مطالب غیر علمی و خارج از حوزه آکادمیک رو در این صفحه نشر داده ای.
..............
مبحث سومریان و زبانشان فراتر حوصله نوشته های شما می باشد.در نوشته های جنابعالی آثاری از هیچ یک از سومر شناسان معتبر جهانی وجود ندارد.از اول مقاله تا آخرین سطورش دچار سفسطه شده اید.خود میگویید،تخاری از زبانهای هندو اروپایی است انا با شاخصه های التصاقی!!!!!!!
عجبا که شما هز دسته بندی زبانها بی خبرید و به گمان خود از رازهای زبان سومری پرده بر میدارید.
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود میبری و زحمت ما میداری
اقای جداری گرامی من با اموزش زبان مخالف نیستم و از خود میپرسم چرا این نوشتار به زبان اذری نیست؟ انچه مرا ناچا ربه نوشتن این چند سطر کرد این داوری نادرست شما از صد سال گذشته است.شما نیز میدانید پیش از سال 1299 ایران در دوران قاجار چه روزگار محنت انگیزی داشت و کافی است به اثار عکاسان گذشته نگاه کننید تا فرق قاجار تا دوران پهلو.ی را بدانید .انچه شما را دشمن پارس و زبان پارسی کرده است نه زبان پارسی و نظام سابق بلکه شکست ارزوها و امیال شما چپها برای جامعه بی طبقه سوسیالیستی بود .من نمیدانم مردم اذری زبان اران به همین اندازه از زبان روسی و مردم روس متنفر هستند یانه .در ایران دروان پهلوی ها روسای کشور از مردم اذربایجان بودند و ایرادی هم وارد نیست چرا که انها هم وطن مابودند و هستند و خواهند ماند اگر شما نمیخواهید ایرانی باشید اجباری نیست و نیازی به پارسی نویسی هم نیست..
جداری گرامی مدافعان تز ملیتها در ایران مانند حزب توده و فدائیان برا ی نمونه یک مقاله به زبان مادری شما در روزنامه مردم ویا کار درج نکردند.ایا این دو جریان چپ به شما و ارمان شما خیانت نکردند؟ شعار دادن کاری ندارد باید در روزنامه مردم و روزنامه کا رستونی برای زبان اذری عربی و کوردی و بلوچی بگذارند.. در همین سایت ایران گلوبال شما میتوانید به زبان دلخواه خود مقاله بنویسد و همه پارس زبانها مشوق شما خواهند بود.ایا درد فقط اموزش به زبان مادری است و یا اینکه زبان مادری بهانه ای بیش نیست هدف نهائی تجریه ایران است؟ شاد کام باشید.
فقط می توانم درود و سپاس خود را به اقای م.سحر تقدیم کنم و اشاره کنم؛ فحاشی های قبیله پرستان حکایت از آن دارد که هدفگیری ایشان درست بوده که ایران ستیزان را به واکنش واداشته است.
موضوع جانبداری از مهاجمین آئینی - مذهبی (حاکمان و نه شهروندان) مقوله ای تازه نیست. به درازای حضور اسلام و اسلامگرایان گروهی از ایرانیان پیشانی بزمین نسائیدند و گروهی هم خود را با سلطه گران هماهنگ کردند.
این دو گرایش پیشینه تاریخی 1400 ساله دارد.
بقول ارامش دوستدار:
راه ما مدارا یا غیرمدارا با اینها (حاکمان) نیست. ما باید راهمان را جدا کنیم، باید راه خودمان را برویم، باید به ریشه آنها زد. (که م.سحر چنین کرد)
و چنین باد!
جناب نگرش! شما باز بی آنکه اساس و پایه سیستم جمع بستن در زبان عربی که متد آن کم و بیش در زبان فارسی معمول و اختباس میشود، اطلاع وافی وکافی داشته باشید، خود را محدود، به لغت نامه عمید و امثالهم میکنید، و از خود برای اقیانوس زبان و قواعد عربی حکم .... خنده دار صادر میکنید، بطوریکه خوانندگان سایت را بخود میخندانید! و بی آنکه در طرق جمع بستن زبان عربی محیط باشید. حرفائی میزنید، که اهل فن از فرط خنده روده برمیشوند. در اینجا لازم است به شرف مبارکت خاطر نشان شود که اگرچه کلمه "ها"، و یا "الف و ت"، به معنای علامت جمع در فارسی نیزمستعمل است، در صورتی چنین وجه تسمیه ای مراعات آید، که محتوا و جنس وکیفت شئی جمع بسته شده یکنواخت وهمگون باشد. بدان معنا که حرف ها و یا حروف یک زبان از جنس یکنواخت و همگونی تشکل نمی یابد. حرفها و یا حروفات یک زبان، حد اقل از سه نوع خصوصیات کمی و خصوصیات صوتی، و
خصوصیات کیفی شکل گیرد. و از نظر لفظ تلفظ کاملا از یکدیگر فرق اساسی و هر کدام به دسته های معیین تجانس و گروههای مختلف تخصیص آید. مثلا به حرف های ساکن، حرفهای محرک، حرفهای باصدا، حرفهای بیصدا... الی آخر قابل تفکیک و تشریک نماید. حال وقتی که گفته میشود حروف عربی و یا فارسی، در واقع معلوم نیست به کدام دسته از این حروف های مزبور مورد تعیین است. در صورتیکه برای تداخل کلی جمع، همان دسته های تجمیع حروفات را با بکار گیری وجه تسمیه " الف و ت " از جمیع جهات تصریح مدخل و ترجیح اظهر صواب آید. برای اطلاع بیشتر لطفا به منابع عربی قواعد اللغة الانجليزية، و یا مشابه آن که بزبان عربی و انگلیسی تدوین است رجوع کنید. و از خودتان برای زبان عربی نسخه صادر نکنید! و مایه خنده خوانندگان نشوید.
در نیمۀ دوم قرن هیجدهم میلادی، مردی فرانسوی به نام آنکِتیل دوپِرُن برای به دست آوردن کتاب زرتشت رنج سفر به هند را بر خود هموار کرد و پس از تحمل سختیهای فراوان سرانجام نسخهای از کتاب اوستا را یافت و با خود به فرانسه آورد. این جست و جوگر خستگیناپذیر چندین سال وقت گرانبهای خود را صرف ترجمۀ آن کتاب کرد و آن را در سال 1771 میلادی به چاپ رساند و بدینسان، اروپاییان را برای نخستین بار با «دانش مُغان» که قرنها دربارۀ آن داستانسَرایی کرده بودند، آشنا کرد. حاصل زحمت او بسیاری از دانشوران آن روزگار را ناامید کرد. زیرا اروپاییان در آن کتاب در پی اندیشههای ناب فلسفی بودند، اما آنچه میدیدند مشتی اوراد بود. وُلتر تَسخَرزنان پرسید: آیا این زرتشت همین سخنان پریشان و زننده را بر زبان رانده است؟ با این حال، زحمت مترجم بینتیجه نماند. زیرا کنجکاوی پژوهشگران غربی را برانگیخت تا در فرهنگ باستانی ایران
کند و کاو کنند.
پس از آنکِتیل دوپِرُن، پژوهشگران غربی پُرآوازهای در تاریخ و فرهنگ ایران باستان به جست و جو پرداختند و باید گفت که آنچه امروز ما ایرانیان در بارۀ آن تاریخ و فرهنگ میدانیم، کم و بیش همه را مدیون آن پژوهشگران هستیم. یکی از آنان ژان کِلِنز، ایرانشناس بلژیکی و استاد زبانها و دینهای هند و ایرانی در کُلِژ دُ فرانس، است که پژوهشهایش را دربارۀ اوستا و گاتها از چهل و پنج سال پیش آغاز کرده است. از او تاکنون بیش از ده کتاب و مقالههای بسیار منتشر شده است. در بارۀ موضوعهای گوناگون مربوط به گاتها و اوستا بیشترین مقالههای دانشنامۀ ایرانیکا را نیز او نوشته است. این پژوهشگر در بارۀ اوستا و زرتشت دیدگاههای خاصی دارد که با دیدگاههای دیگران به کل فرق میکند. به چند نمونه از آنها اشاره میکنم. به عقیدۀ او، گاتها یعنی کهنترینِ بخش اوستا را، برخلاف آنچه تاکنون گمان میکردند، زرتشت ننوشته است و اصلاً زرتشت افسانهای بیش نیست.
با حذف پیامبری به نام زرتشت با کتابی که به او نسبت دادهاند چه باید کرد؟ به عقیدۀ ژان کِلِنز، گاتها را یک گروه دینی که ترکیبیافته از دو مکتب جداگانه بوده، برای خواندن در مناسک دینی سروده است. در آن سرودها نام زرتشت نه به صیغۀ اول شخص بلکه به صیغۀ سوم شخص آمده است. در نتیجه، آن سرودها راز و نیاز یک شخص با خدا نیست. از سوی دیگر، در آن سرودها نشانی از دعوت آدمیان برای پیوستن به دین نمیبینیم. در آنها از تضاد خیر و شر یا از ناپسند شمردن خشونت و ستایش صلح سخنی به میان نیامده است. در مراسم گاتهاخوانی که در روشنایی روز برگزار میشده، گاو قربانی میکردهاند. این ایدههای نو، ویرانگر تصویری است که تاکنون از دین زرتشتی به سبب بدفهمی متن گاتها و تفسیرهای خودسرانه از آن سرودها ساختهاند.
استدلالها و دیدگاههای ژان کِلِنز نباید پسندِ بسیاری از ایرانیان باشد، زیرا با تصویر ذهنی آنان از زرتشت و دین زرتشتی سازگار نیست. اما به یاد داشته باشیم که این تصویر ذهنی را نیز همین ایرانشناسان غربی از قرن هیجدهم به این سو برای ما ساختهاند. آنچه تاکنون دربارۀ دین زرتشتی به ما گفتهاند، همه نتیجۀ حدس و گمانها و نظرپردازیهای آنان بوده است. حتی خود زرتشتیان هند نیز به یاری همین پژوهشگران از نهُفت دین خود آگاهی یافتهاند و بسیاری از سرآمدانشان به تفسیرهای همین غربیان از دین آنان گرویدهاند. اما ایرانشناسان غربی در دو سه قرن گذشته برپایۀ برداشتی نخبهگرا از تاریخ، چنان که ژان کلنز میگوید، از زرتشت افسانهای، مردی بزرگ و تاریخی ساختهاند. این مرد بزرگ همان چیزی است که زمان تاریخی را از زمان بدَوی و غرب را از شرق جدا میکند. به گفتۀ کلنز، از نظر ایران شناسان غربی، زرتشت نیز مانند پادشاهان هخامنشی میبایست انسانی بزرگ باشد تا مانند آنان به تاریخ و به تمدن غربی تعلق داشته باشد.
به عقیدۀ ژان کِلِنز، ایرانشناسانی مانند والتر هِنینگ با پیشداوریهای نژادپرستانه به سراغ تاریخ باستان ایران رفتهاند و به ایرانیان باستان نسبتهایی دادهاند که واقعیت تاریخی ندارند. هنگامی که هنینگ میگوید ایرانیان باستان دارای قدرت سیاسی کم و بیش همانند دولتهای مدرن بودهاند و نه بدویانی سرسپرده به شمنهایی که آن قدر میرقصیدند تا بیهوش شوند و کف به دهان مانند حیوانات زوزه میکشیدند، نشانۀ دیدگاه قوممدارانۀ اوست. راستش را بخواهید، خواندن کتاب ژان کِلنز مرا شگفتزده کرد. نمیدانم با شنیدن گوشهای از سخنان او در این برنامه به شما چه حالتی دست داده است. هویت ایرانی ما را سرآمدان سیاسی و فرهنگی ما در قرن گذشته با استناد به کارهای ایرانشناسان غربی ساختهاند، اما گویا این ایرانشناسان را دستچین کرده بودند.
رادیو بین المللی فرانسه
نگرش گرامی، آیا فکر نمی کنید که این شما هستید که نمی دانید چه نوشته اید؟ جمله ای که نقل کرده اید، یک جمله کلی است و تفسیرهای متفاوتی می توان از آن کرد.
من کاری ندارم که چه کسی کامنت را می نویسد و فقط به محتوای آن توجه می کنم. مثلا می دانم که طی همین چند روز گذشته چندین کامنت جناب جم را منتشر نکرده ام. حالا نمی دانم که چرا آن موقع بی طرف بوده ام و به محض اینکه به شما نوبت شما می رسد طرفدار می شوم؟
آقای جم، شما که اینقدر دلسوز هستید که برای ارتباط با فارس زبان ها کامنت به فارسی می نویسید و موجبات سرگرمی آنها را فراهم می کنید بهتر است سواد نوشتاری خود را نیز تقویت کنید و مثلا دیگر از واژه غلط "حروفات" در نوشته خود استفاده نکنید تا بر خنده خوانندگان بیفزایید! واژه "حروف" خودش اسم جمع است و نباید آن را دوباره جمع بست. در ضمن اینکه زبان انگلیسی زبان مشترک باشد در همان قبله آمال شما یعنی ترکیه و جمهوری آذربایجان هم عملی نشده است. شما که اینقدر "ترک" تشریف دارید اول این ایده انگلیسی خود را به همان کشورهای معبود خودتان ببرید و اجرا کنید تا ببینیم اصلا کسی در آنجا به شما اعتنا می کند یانه؟!
مسئول کامنت ها، معلوم می شود شما کامنت ها را خوب نمی خوانید و بر اساس نام کامنت دهنده و گرایش قومی او عمل می کنید. زیرا جمله ای که من نقل کردم دقیقا متوجه نویسنده مقاله بود ضمن اینکه دیگران را هم هدف می گرفت. به بیان دیگر اینکه کسی بنویسد "فقط باید آدم مغزش ایراد داشته باشه این حرفارو بزنه که ما تورک نیستیم آزری هستیم" هم به نویسنده مقاله و هم به میلیونها آذربایجانی دیگر که خود را آذری می دانند نه ترک توهین می کند و شما با توجیه بی اساس خود می خواهید این کامنت نویس پانترک بی ادب را تبرئه کنید. توهین های پانترک ها را کامل چاپ می کنید و بعد در کامنت های ایراندوستان موشکافی می کنید و کلمه ای مانند "مضحک" را حذف می کنید. با این وضع چگونه می توان "صفحه شما" را صفحه ای بیطرف قابل اعتماد نامید؟
آقای کرمی و آقای سحر..همان طور که میدانید در کشور اسپانیا مسلمانان به مدت 700 سال مستقر بودند و در این دوران دومین شهر مرکز علمی آن زمان ( بغداد اولین مرکز علمی دنیا ) یعنی « کردوبا» را ساختند ولی با این وجود, اسلام از اسپانیا بر چیده شد. شماها که ادعا دارید آریائی های ایران چندین هزار سال تاریخ دارند و میدانیم که ترکان فقط هزار و اندی سال در ایران حکم فرمائی کرده اند , سوالی که از شما می توان پرسید این است که شما در این چندین هزار سال در کجا تشریف داشتید که مثل اسپانیا ئی ها عمل بکنید؟ آقای کرمی که مثل همیشه تمام کاسه کوزه ها را بر سر مردمان ترک تبار می اندازد ولی از آقای کرمی یک سوال دارم.آقای کرمی ,حضرت محمد یک یاور و یک دوست « ایئده لوژیک» ایرانی داشت اسم این دوست ائیده لوژیک « سلمان فارس» بود و یا « سلمان ترک»؟...در ضمن از آقای یوسف آذربایجان متشکریم که این « ابن سینای»
جدید ایرانی را در این سایت منتشر کردند. باور کنید اگر این شخص که خودش را ( دکتر) جا میزند در اروپا و یا امریکا تنها با درج این آگهی , اول مدرک تحصلیش را همرا با شغل طبابت از دست میداد ودوم, پیدا کردن کار بعدی برایش خیلی دشوار میشد چون در مصاحبه برای بدست آوردن کار جدید, دلیل برکناری از کار قبلی رامی پرسند. فکر میکنم این دکتر بشر دوست فقط در رستوران ها به عنوان ظرف شور مشغول بکار میشد. ......این اشخاص واقعآ ننگی در رشته طبات است.....
جناب آقای واحدی عزیز! رفیق گرامی! ترجمه آثار ترکی شاعر نامدار ترک، ناظم حکمت را، از ترکی به زبان شیرین فارسی، به محضر گرامی تان از صمیم قلب تبریک و عرض میکنم. باشد که با چنین ترجمه ها مایه بیداری خلقها بشوی. منتظر ترجمه آثار دیگر هستیم! دستتان درد نکند! عالی است. موفق باشید.
آقای کرمی عزیز شما آزادید هرچه دلتان می خواهد بگویید. اما به راستی این درس ها را کجا خوانده اید؟به هرحال٬ بنده فیکر می کنیم که ایرانی و ترک و کرد به آن صورتی که شما تصور می فرمایید٬ وجود خارجی ندارند. ترک ها که باید نسل شان برانداخته شود. چگونه؟ نمی دانم. شاید بهتر باشد تفنگ به دست بگیریم و برویم ایران. اما می ترسم از فرودگاه تا منزلمان در تهران همین ترک ها سه چهار بار دخل ما را دربیاورند. و امامغول ها گویا از هر قوم دیگری بیشتر با مردم ایرانی قاطی شده اند. در تاریخ ها آمده است که در مرکز و غرب ایران سربازان مغول به مادر بزرگ های ما رحم نمی کردند.این آقای غازان خان از فرط جمع آمدن با طنازان خون دماغ می شد. همین آقای سید محد جلالی چیمه یادگار عرب هاست. من هم سیدم ولی خیلی با تحلیل شما درباره کردها موافق نیستم. مسعودی در مروج الذهب گفته است که کردها در اصل از بنی عامرند و بعدها ایرانی زبان شده اند. خیلی سخت نگیرید. ز دهقان و از ترک و از تازیان/نژادی پدید آید اندر میان-یکی ناصر و دیگری ممد و آن دگر اکبر بُود/ سخن ها به کردار بازی بُود.
آقای م. سحر! زمانی نیز به بهانه شعر، به ترکان توهین میکرد، و ایزوله گی، عقده های تنهائی و انزوای خود در فرانسه را، بر روی مردم ترک خالی میکرد. که به مثابه لکه ننگ و زخمی درخاطره ها باقی خواهد ماند. اما در وهله اول مثل خوره، روح و روان خود وی را زخم خواهد زد. و حس پشیمانی را روز به روز، در روانش شدت خواهد بخشید. زیرا چنین توهین ها در ذهن اینترنت تا ابد باقی میماند. در صورتیکه اینجانب، بعنوان یک ترک، که زبان گیلکی را مثل خود وی صحبت میکنم، و بمردم گیلک احترامی بزرگ قائلم، و مثل زبان و فرهنگ ترکی خودم ، از موسیقی و اشعار گیلکی لذت میبرم، و آب و هوای گیلان را مثل خود وی دوست دارم، و بمردمان و فرهنگ و زبان گلکی بدیده نیکو مینگرم، و هرگز به هیچ بهائی بخودم اجازه نمیدهم ، به فرهنگ و زبان ایشان، توهین و ناسزا بگویم. اگر آن حرفها از دهن فرد معمولی زده میشد، میشد آنرا به بوته فراموشی سپرد، در
تا حدی نادیده گرفت، و آنرا بحساب کج فهمی و نادانی آن فرد گذاشت. اما وقتی چنین دشنام و ناسزائی از دهن فردی که خود را شاعر یک جامعه میداند، خارج میشود، قضیه فرق میکند، و آن فرد در نظرمردم، احترام خود را از دست میدهد. زیرا مردم از وی انتظار دیگری دارند! و چنین میشود که میلیونها انسان ترک نسبت به وی به دیده مظنون و ضد ترک می نگرند. در صورتیکه اگر ایشان کوچکرین آگاهی از تاریخ موسوم به جغرافیای ایران داشته باشد، در می یابد، بدون همین ترکان آذربایجان، که موجودیت جغرافیای موسوم به ایران بروجود آنان بستگی دارد، بدون آذربایجان، جغرافیای ایران مفهومی ندارد، و آرزوهای تمامیت ارضی وی نیز روزی بر باد خواهد رفت. و حتا پشیمانی از توهین هایش نسبت بمردم آذربایجان نیز، سودی برایش به بار نخواهد آورد! ....آیا چنین کاری هنر است؟!
مقاله خوبی است. دو نکته توجه مرا جلب کرد.
یکم مقاله بیشتر نظرات منفی و مثبت احمد کسروی را نسبت به زبان ترکی یا زبان ترکی آذری را بیان نموده است. نکته دوم این است فاشیستهای فارس نقاط منفی نظرات کسروی را بدست می گیرند و از آنها علیه زبان ترکی، ملت ترک و بلاخره علیه حق ملت ترک در تعیین سرنوشت خویش استفاده میکنند.
من به چند موضوغ دیگر اشاره کنم
من به چند موضوغ دیگر اشاره کنم: ترکهای افراطی نقاط ضعف کسروی یعنی نظرات نادرست کسروی نسبت به زبان ترکی آذری را بهانه قرار میدهند و تیشه به ریشه احمد کسروی می زنند. آنها ندانسته این نام این اندیشمند ترک را بخاطر اشتباهی حذف میکنند. البته آنها دلیل دیگری هم در مخالفت با تکسروی دارند و آن مخالف کسروی با امپراطوری عثمانی است.
مردم و روشنفکران از نظام فئودالی و خان خانی به جان آمده بودند. آنها به تقلید از اروپائیان و روسها برای خلاصی از زور و ظلم فئودالها و حکومتهای محلی برای ایجاد دولت متمرکز تلاش میکردند. ایجاد دولت ملی و متمرکز در کشور ایران مستلزم وحدت مردمان مختلف در ممالک محروسه قاجار بود. به همین منظور تعدادی از روشنفکران عامل اتحاد و تشکیل ملت و دولت واحد را زبان و تعدادی دین و تعدادی هر دو زبان و دین میدانستند.
در آن زمان اوضاع چنین بود . جنبش سوسیالیستی و جنبش استقلال طلبانه ضعیف بودند. احمد کسروی از روشنفکران بزرگ آذربایجان بود. در آنزمانها ستار خان و در ابتدا شیخ محمد خیابانی و حتی پیشه وری هم مدافع دولت متمرکز بودند. لازمه دولت و ملت واحد داشتن زبان و دین واحد بود.
ما ترکها نباید احمد کسروی را بخاطر یک اشتباه طرد کنیم. احمد کسروی با نوشتن کتاب تاریخ 18ساله آذربایجان، تاریخ خوزستان و کتابهای ضد اسلامی خدمات زیادی به عربها و ترکها کرده است.
جریانات راستگرای ترک و فارس نمی خواهند قبول کنند که احمد کسروی در سالهای بعد، از خودش انتقاد کرد و کتابش در مورد زبان باستان آذری را نقد کرد.
آقای کرمی ... همان طور که ما زبان چینی نداریم , زبان آزربایجانی هم نداریم..در چین دو زبان مهم , یعنی ( مندرین و ;کانتانیز ) صحبت میشود . در آزربایجان هم زبان ( ترکی) صحبت میشود...بهترین ها را برایتان آرزومندم...
آقای کرمی یعنی شما که بارها گفته اید که پان ایرانیست هستید می خواهید ما ترک تباران را در رودخانه کورا غرق کنید؟
به این می گویند بحث جدی. این گونه باید پروبلماتیک طرح کرد. بحث منطقی نیازمند صغری - کبری است.
همکاری غیر رسمی داعش و سپاه قدس
همکاری و استفاده سپاه قدس و ایران از گروه های سنی و مخالف خود موضوع جدیدی نیست، اولا عرستان سعودی و امریکا و دستگاه اطلاعاتی المان بارها اعلام کرده بودند که القاعده عراق رسما از ایران حمایت میشود. دوما، در جنگ سوریه هر جا که داعش تحت فشار ارتش ازاد بوده، نیروی هوایی سوریه و با کمک سپاه به کمک ان امده اند و نیروهای ارتش ازاد را بمباران کرده اند و این را صدها بار تا کنون نیرو های مردمی سوریه و سازمان های حقوق بشری انان و خبرنگاران مستقل غربی اعلام کرده اند. سپاه و بشار اسد احتیاج به داعش دارند تا جنایت خود را توجیه کنند و بگویند که اگر ما نباشیم، داهش خواهد امد تا حود را از کشتار مردم مبرا کنند. همین تخلیه شهر های دیرزور، رقه، جرف، منارا و اخیرا شهر تاریخی پالیمر سوریه برای داعش از سوی بشار اخرین اان است، تا داعش مسلط شود تا جامعه جهانی را از کمک به نیروهای مردمی سوریه باز دارند.
آقای ناصر کرمی َ شاید حرف شما درست باشد زیرا , آنا تومروز ملکه تورکها کورش را در کنار رود کورا اسیر گرفت و دستور داد سرش را ببرند. قبل از آن کورش پسر جوان آنا تومروز را نا جرانمردانه کشته بود. رجوع شود به کتاب هرودوت
آقای کرمی،
من یکی تصمیم گرفتم دیگر کامنت های ترک ها را نخوانم. چون دوبار از خشم بیمار و بستری شدم. این ها ما را دیوانه می کنند. ما که در این خارج کس وکاری نداریم. اگر فردا از دست این ها خل و چل بشویم، چه کسی به دادمان خواهد رسید؟
آقا/خانم لاچین
آقا/خانم لاچینبا اجازه یک نکته را در پرانتز می گویم:
با اجازه یک نکته را در پرانتز می گویم: امروز توافق عمومی زبان شناسان بر این است که زبان سومری تک افتاده است. یعنی هنوز نتوانسته اند خویشاوندی برای این زبان بیابند. در کنار این فاکت، از آنجا که زبان سومری از پیوند اجزاء تک هجائی ساخته می شود، با زبانهای ژاپنی، مجاری و ترکی مقایسه می شود. برای کسانی که به این زبانها تکلم می کنند، درک ساختار جمله بندی سومری آسان تر است. کتاب استاندارد برای شناخت و فراگیری زبان سومری این است:
Sumerian Grammar by Dietz Otto Edzard
اما از اینانا گفتید، یادم آمد که زمانی در تماسهائی با خانم شهرنوش پارسی پور مطلع شدم که عاشقهای آذربایجانی داستان گیلگمش (سومری-اکدی) را می خواندند. شنیدن این نکته برایم فوق العاده جالب بود. این پرسش برایم پیش آمد که چگونه است که یادی از گیلگمش در فولکلور ترکهای آذربایجانی باقی است اما در میان فولکلور فارس زبانها نشانی از آن نیست؟ یا دست کم اگر هم باشد، ما از آن بی اطلاع هستیم. خانم پارسی پور برایم اینگونه نوشت : "بهروز وثوقی از مراسم آشورای یکی از روستاهای آذربایجان می گفت ، من به نظرم می رسید دارم داستان قربانی شدن تموز، شوهر ایشتار را می شنوم."
این شواهد مرا به این نتیجه می رساند که ترکهای ایران هم با فرهنگهای باستانی بین النهرین به گونه ای آمیزش پیدا کرده بودند، چنانکه در حافظه ی فولکلوریک آنها ضبط شده است. موفق باشید
به آقای ….Lachin…. در شعر و حماسهء کودکانهء زبان مادری آذربایجانی، از "رودخانهء کورا " نام برده شده است. رودخانهء (کورا) که فرهنگ و تمدّنِ Kura (کورایی) در قفقاز به آن به او نسبت داده شده است، در دوران آنتیک بنام کوروش کبیر Kyros نامیده میشده است. در واقع نام این رودخانه، "رودخانهء کوروش" میباشد....
رودخانهء کورا و آراز بطور کلی از نظر سابقهء تاریخی و فرهنگی و تمدن سازی به شما مردم تُرک تبار ربطی ندارد، شما حداقل 1400 سال بعد از آنکه تمدن و فرهنگ کورایی ( بنام کوروش) در قفقاز بنا شده بود به این دیار و سرزمین مهاجرت خود را آغاز کرده اید و فقط خرابی ببار آورده اید.
شما به هر سمت و سو در منطقه و خاورمیانه، در قفقاز و آسیای میانه و آسیای کوچک حرکت کنید و نگاه بیفکنی فرهنگ ایرانی مانند دیواری بلند شما را در محاصره دارد. بحران هویّت و کم بضاعتی در تاریخ و تمدن و فرهنگ جوامع تُرک تباری آنها را مجبور کرده است، که حتّی به رودخانه ها و کوه و کوهستانها هم پناه برند،
سومری های محو شده در تاریخ را گذشتگان خود بنامند، تاریخ قبیله ای و کوچگری 500 سالهء تُرک تباری را به 9000 سال قبل نسبت دهند، براستی ایا شما در دنیای اطلاعاتی و دیجیتالی امروز بسر نمی برید که این چنین کوه و دشت و رودخانه، و تاریخ و تمدن و فرهنگ، و زبان دیگران را سرقت میکنید و بنام خود می نویسید ؟ آیا چنین اعمال ناپسند و زشت برای شما هویّت و تاریخ و تمدن می آفریند ؟
رودخانهء کورا با شما نمی خروشد، و هم آواز و همسو نمیشود، مواظب باشید قبل از آنکه به دریای خزر برسید پان ایرانیست ها شما را در امواج رودخانهء کورا ( کوروش ) غرق نکنند. شما همان بهتر که در دامنه های آلتایی با گرگهای خاکستری تخیلی خود هم آواز و هم صدا و هم آغوش شوید.
هم آوایی برخی واژه ها در زبان های گوناگون به معنای هم ریشه بودن آن زبان ها نیست. شما مثل اینکه از بحث جدی بیزارید. خانم ترابی به مسائل اساسی تری می پردازد و بهتر است به منطق بحث ایشان توجه کنید و وسط دعوا نرخ تعیین نکنید. خواهش می کنم سطح بحث را پایین نیاوردید.
خانم هایده ترابی... ترا قسم به اهورا مزدا , لطفآ از کلمه (( اینانای سومری..الهۀ دانائی، عشق و دادگستری))) استفاده نکنید چون این کلمه سومری به فعل « اینان ماق)) ترکی که به معنی « باور کردن» است شباهت های دارد که ما ترک ها نمی خواهیم شما هم مثل ما به (( پان ترکیست)) محکوم شوید. همان طور که در این سایت ملاحظه می فرمائید , چون آقای کاوه جویا مطالب خیلی علمی را از طرف ( علی دوست زاده ) به این عنوان « افسانه هم ریشه بودن زبان ترکی و سومری...» را انتشار دادند که باعث شده است که من ترک تبریزی به آریائی بودنم که زبانم هم ریشه فارسی دارد, افتخار بکنم............. خوب جا دارد که از دوست عزیز « یئنیلیک قدیمی و وجدان آگاه فعلی» که در کامنت های قبلی درست به این کلمه اشاره فرموده بودند تشکر بکنم...خانم هایده .. بهترین ها را برایتان آرزومندیم...
حیف اون پولی که ۲۰ سال پیش دادم کتاب محمدامین ریاحی خویی را خریدم کاش با اون پول یک پفک نمکی می خریدم.
مقاله آقای دوست زاده نوشته علمی و مستندی است که براستی آگاهی دهنده می باشد. تعریفی که در باب زبانهای پیوندی یا التصاقی ارائه شده دلیل بسیاری از کج فهمی ها در زمینه زبانشناسی را آشکار میکند و اینکه چقدر ساده لوحانه است که هرزبان پیوندی را با دیگری یکی بگیرند و از آن نتایج دورودراز فرهنگی وتاریخی و سیاسی و نژادی در بیاورند. واقعا چرا بعضی از انتقادکننده ها خود مقاله را نمیخوانند و فقط به شخص نویسنده مقاله یا نشردهنده مقاله حمله میکنند؟ این نوع برخورد نشانه بیسوادی و بی اخلاقی این قبیل کامنت نویس هاست. خوب خواهد بود که سایت محترم ایران گلوبال فکری برای این جور کامنت ها بکند تا از این پس کامنت نویس ها مقاله را بخوانند و درباره محتوی مقاله اظهار نظر کنندد نه برخورد شخصی. در پایان باید بگویم که انتشار چنین مقالاتی موجب روشنی افکار عمومی است.
در تاریخ آزربایجان هیچ وقت زبان "آذری" نبوده و نیست. این ترفند دشمنان آزربایجان است تا ملت تورک را از دنیای تورک جدا سازند. هر کس در زمینه حرف های زده است اگر بی غرض نگاه کنید .....
آقای توکلی
در ادامه ی پرسش قبلی: اگر مشکل این است که نام این نگارنده دوبار در ستون دیدگاهها ظاهر می شود، می توانید آن یادداشت را حذف کنید. من آن را زیر نقدی که داشتم، می گذارم. از آنجا که دیده ام برخی کامنتها یک بحث دیگر را باز می کند و در ستون دیدگاهها آورده می شود و می تواند در ارتباط با آخرین مطالبی باشد که دیگران پست کرده اند، فکر کردم که این روش بی مشکل باشد. هدف من ادامه ی گفتگو است.
با سپاس
دوست عزیز ائلیار ... متاسفانه فراموش کردم که از بابت تصیح چند کلمه هم از شما تشکر بکنم.. خیلی ممنون که به اشتباه من متوجه شدید.
قای توکلی
گفتگوی ما با یادداشت کوتاهی که فرستادم، در بخش دیدگاهها ادامه دارد، اما مطلبی که به آن رجوع داده می شود (نقدم بر داریوش آشوری)، دیگر در صفحه دیده نمی شود. آیا در حال انتقال به بخش دیگر است؟
آقای شفیق، از تذکرتان ممنونم. البته والتر هنینگ خاورشناس دیگری است.
متاسفانه كمتر كسي بحث و گفتگوي محتوايي مي كند و بيشتر كامنت نويسان بحث شخصي دكتر و دوا ....را پيش مي كشند، لطفا مقاله م. سحر را بخوانيد و براي نقد ان ، فاكت بياوريد، در شهر من دكتر كمونيستي هست كه بيمارانش از ترك ، كرد و دانماركي خيلي قبولش دارند در حالي كه هيجكدامشان كمونيست نيستند ،بلكه اكثر انان دلخوشي از كمونيست ها ندارند. پس نمي توان از رفتار فلان دكتر با بيمارانشان ،نتيجه ديدگاهي - نظري دلخواه خود را گرفت
دوست عزیز ائلیار... واقعآ دستتان درد نکند.. کسی را نمی شناسم که ترجمه این شعر را با این (( روح )) ترجمه بکند... خیلی ممنون از زحماتی که کشیدید...
برگردان ترانه ی زبان مادریم«آنادیلیم:موغام»:
به درخواست لاچین عزیز:
-----------------
ماهها میگذرد
سال فرامیرسد
گذشته برگشت پذیر نیست .
قلب بسان شاهین سپیدبالم، به پرواز درمیاید
فرودی ازآسمانش نیست.
کوهم، فرارمند است قله ام
اگرتنها ستیغم فروزان شود
یک ملیون سال هم خاموشی نمی پذیرد.
هم آرازم، و هم رودخانه ی کورkür
روان گشته و برخزر میریزم.
اگرزبانم بمیرد من هم می میرم
زبان مادریم نامیرا و جاودانه است
«موغامات»-ام جاودانه است.
آذربایجان خلق من
آذربایجان زبان من
اگر زبانم مثله شود
به زبان دیگر تبدیل نمی شود.
زبان مادریم جاودانه است
آی لار اوتورترانه ام ، «موغامات»-ام جاودانه است...
ایل دولانیر
گئده ن گئری دُؤنن دئیل
لاچین کونلوم پرواز ائدیر
سماء سیندان اِنَن دئیل
بیر داغام اوجا دور باشیم
چوخ قدیم دور منیم یاشیم
الولانسا بیر جه باشیم
میلیون ایله سونن دئیل
هم آرازام همده Kür کوره- م
آخیب خزره توکّولم
دیلیم اوُلسئه منده اوُلّم
آنا دیلیم اوُلن دئیل
موغاماتیم اوُلن دئیل
آذربایجان منیم ائلیم
آذربایجان منیم دیلیم
دوغران سادا دیلیم دیلیم
باشقا دیله چوئنن دئیل
آنا دیلیم اوُلن دئیل
موغاماتیم اوُلن دئیل...
دربارۀ موضوع بحث شماست. البته حواسش به احساسات شنوندگانش نیز هست.
http://www.iranglobal.info/node/46383
خانم ترابی!
ما ایرانیان نیاز به افسانه زدایی و افسون زدایی داریم. همۀ بنیادهای به اصطلاح ایرانیت ما سُست و نااستوار است.کوششهای شما در اوضاع و احوال کنونی بسیار ستودنی است.
• شروع تاریخ ایران از هخامنشیان کاملاً خودسرانه است. از هخامنشیان، چنان که خود توجه داده اید، بدون تمدنهای بینالنهرین و عیلام هیچ چیز نمی ماند. قومی میشدند مثل مادها که جز چند واژه و جاینام (توپونیم) چیزی از آنان باقی نمانده است.
• آنان نام یا صفت «آریا» را به احتمال زیاد از زبان «اوگاریتی» گرفتهاند. هنوز در میان ایران شناسان دربارۀ معنای «آریا» همرایی وجود ندارد. در اوستا، کتیبههای هخامنشی و وداها این واژه معناهای گوناگون دارد.
• ایران یا اِران در زمان ساسانیان به معنای «دینداران» یعنی «زرتشتیان» بوده که شامل قبایلی از عرب نیز میشده است. انیران یا اَنِران به غیرزرتشتیان میگفتند.
• ایران شاهنامه ربطی به ایران کنونی ندارد و داستانهای آن به طور عمده مربوط به شمال افغانستان و ماوراءالنهر و به قول شما مربوط به شرق ایران کنونی است. خداینامکها به احتمال زیاد زیر تأثیر اساطیر و افسانههای مردمان آن سامان تنظیم شده بودند.
• گاتها را ساختۀ مردمانی در جنوب سیبری در ینی سئی میدانند. معلوم نیست به ساسانیان از طریق پارت ها به ارث رسیده بود یا از جای دیگر.
• اوستای دوم پر از تناقض است. جُنگی است که در اواخر ساسانیان و پس از اسلام به گات ها افزوده شده است.
• ژان کلنز از والتر هنینگ سخن گفته. والتر هینتس که کتاب «تشکیل دولت ملی در ایران» را نوشته، همکار نازی ها بود. حق با شماست.
• زبانشناسان و باستانشناسانی مانند ژان پل دُمول نظریۀ هند و اروپایی را به کل مردود میدانند. با فروریختن این نظریه بسیاری از برساختههای تاریخی نیز دیر یا زود فرو خواهد ریخت.
موفق باشید.
آقای توکلی , پای دکترهای آذرباجانی را هم به میان کشیدید . مبارک است.
این نوشتار اگاهی بخش در حقیقت به معمای عقب افتاده گی ایران زیر ستم مستقیم دین اسلام و مدافعان و مروجان اشاره دارد. قرنها در مدارس دینی چیزی جز خرافات من دراوردی و تکرار بیهوده ایات قران و شماره الفبای بکار گرفته شده کاری اساسی صورت نگرفته است .روی دادن انقلاب اسلامی ویا انچنان که میگویند حمله دوم عرب بربستر احکام خشک و منجمد شده دینی استوار بود .در دین اسلام دو عنصر اساسی در اجتماع و فلسفه یعنی عقل و ازادی حرام و دشمن اسلام بشمار میروند.بدون کالبد شکافی این غده سرطانی که جامعه ایرانی و جهان شرق را نابود کرده است راه برون رفتی ازاین تنکنا نیست.
با ید بدوراندازند و را ه را برای پذیرش فرهنگ و تمدن وازادی ادمی فراهم کنند.فرد مسلمان در حقیقت برده مشتی خرافات و وعده بهشت دروغین شده است .نه قران و احادیث بلکه ذهن کور فرد مسلمان را همین نوشتارو کتابهای عقل گرا روشن میکند.کوششهای ارتجاعی دیگر جریانات اسلامی برای بزک کردن اسلام در واقع حرکت در چهار چوب همان متون ارتجاعی قران است و شجاعت اصلاح اسلام و کنار گذاشتن ایات ارتجاعی و ضد بشری قران را ندارند. ایات ارتجاعی قران را
یکی از پرشکانی که در آلمان هست (با مشخصاتی که ذکر کردید) از کمنتارنویسان پان ترک ایرانگلوبال است که فتوای قتل هم صادر کرده است.
حسن آقا! با سلام! شما که به آقای جداری خرده میگیری، چرا مطلب را به ترکی ننوشه است، آیا شما میتوانید ترکی بخوانید و به فهمید؟ اگر جوابتان مثبت است، لطفا اجازه نشر مطلب بزبان ترکی را از سایت ایرانگلوبال بگیرید، در کمترین مدت همان مقاله بزبان ترکی به محضر شریفتان تقدیم شود. دیگر چرا غر میزنید!
سلام-آن دکترفکرکنم بشمامیخواسته بفهماندکه زبان مردم راگرفتن یعنی چه.صدسال است حاکمان ایران معلمان رامجبورکرده اندکه بابچه 5و6ساله مابزورفارسی حرف بزنند.حتی دراین صدسال معلمان ترک ایران رامجبوربه این کرده اند.فکرکنم هنوزشماهاآنچنان.... هستیدمعنی گرفتن زبان یک ملت رانمفهمیده اید.هنوزبادفاع وحق بجانبی ازمقلات ونوشته های شماوهم زبان های خوداین رانمیتوانیددرک کنیدونه قادربه درک هستید.بخاطراین توهم خودرامحق ودیگران محکوم میکنید.اگرقیافه وفیقورگرفتن همین آقای م.سحرراخوب نگاه کنی فکرمیکنی یک اندیشمندویایک ائدئولوگ نشسته وبه یک چیزی که میخواهد کشف کندفکرمیکند.توهم ونژادپرستی آنچنان تعدادی راکورکرده که همه چیزرادرنژادپرستی می بینند.دراین صدسال دولت های استعماری کاری کرده که این آقایان واقعاکورشده اندوتوان دیدن انسانیت راندارند.
اتفاقا برای من هم این کار پیش آمد در فرانسه بیمار شدم و بمن آدرس دکتر ایرانی را دادند، گفتند قبلا تو ایران بوده هم ترکی بلد است هم فارسی! و من خوشحال نزد آن پزشگ رفتم و پزشگ نا جوانمرد شروع کرد با من به فرانسوی حرف زدن .من گفتم که زبان فرانسوی بلد نیستم، تازه به اینجا آمده ام. او بدون توجه به این نکته با حالتی عصبانی بمن گفت: اگر فرانسوی بلد نیستی چطور باید با تو حرف بزنم؟ گفتم: بترکی! گفت اینجا فرانسه است. اینجا تهران و تبریز نیست. او حرف زدن را ادامه داد درحالیکه میفهمید من چه میگویم. من از بی وجدانی این پزشگ گستاخ بیرون آمدم و پزشگ دیگری را پیدا کردم . ماجرا را برای عده ای تعریف کردم و آنها گفتند که ان اقای دکتر پانفارس هستند و اساسن ترک زبان را مداوا نمیکند. برای صحت این خبر در صورت نیاز و اجازه ایران گلوبال آدرس اقای دکتر را دراختیار مردم خواهم گذاشت.
آقای علی دوست زاده! با سلامهای دوستانه، لازم است به محضر گرامیتان برسانم، و اگر از من دلخور نشوید، و حرفم را بدیده خصم ننگرید، به محضر شریفتان نکته کوچکی را عرض کنم که مطلب جنابعالی در واقع ذره ای ارزش علمی و تحقیقاتی ندارد. ایکاش در نوشتن چنین بافتنی ها، خودتان تحقیق و کاوش میکردید، و به منابع ارزشمند سومرشناسان دنیای تورک، اعم از کشور قزاقستان، شبه جزیره کریمه، ایغورستان شرقی، کشور ترکیه و کشورآذربایجان شمالی تکیه میکردید، و آثار و واقعیتهای تاریخی، و سنگ نبشته های با ارزش را، خصوصا در کشور آذربایجان شمالی مورد بررسی و تدقیق قرار میداید، و همچنین آثار ارزشمند متخصصان و دانشمندان سومر شناس آذربایجان شمالی و ترکیه را شخصا رصد میفرمودید، و آثار و اسناد و سنگ نبشته های مختلف، و آداب و سنن سومریان قدیم که زبانشان بر پایه زبان ترکی بناشده است، و بطور شگفت آور، بعد از چهارهزارسال همان
کلمات امروز در زبان ترکی بکار برده میشود و مرسوم است، توجه میفرمودید. زیرا در دنیا هیچ زبانی وجود ندارد که چهارهزارسال پیش کلمات بکار برده شده، هنوز نیزبکاربرده شود. و این قدمت و عظمت زبان ترکی را بفور نشان میدهد. البته اشتراک تاریخی زبان سومری با زبان ترکی را که از طرف دانشمندان بیطرف و زبانشناسان جهان با توجه به ساختار و تکنیک عالی و علمی زبان ترکی که بزبان معجزه معروف است، میتوان درهزاران لغت مستعمل در هر دو زبان مشاهده کرد. جنابعالی که بنظر میرسد، به کار تحقیق سومرشناسی علاقه نشان میدهید، ایکاش آثار بر جای مانده دراین ادوار تاریخی را در کشورهای ترک زبان، با استناد به منابع مختلف تاریخی، و دیگر اشیا معتبر در معرض دید خوانندگان قرار میدادید! اما با ابراز تاسف از پس این مهم بر نیامده اید! و خود را محدود به تئوریهای سحطی و یکجانبه کرده اید. البته نا خوشحالی من از کار سطحی و کپی شما از ادعا های یکطرفه افراد غربی، که نه از روی تحقیات علمی بیطرفانه، بلکه بیشتر از روی توجیه مسائل یکطرفه سیاسی، به چنین کارعبثی دست می یازند، می باشد. و اگر توجه کرده باشید، تا امروز نیز میخواهند با چنین تئوریهای من در آوردی و متقاعدن نمودن مردم کشوره های خاورمیانه، غارت منابع طبیعی و چپاول خود را، نه تنها در زمینه اقتصادی، بلکه در زمینه تاریخی، و زبان و فرهنگ یک ملت کهن نیز ادامه دهند. و اگرجنابعالی فکر میکنید، که با ذکر چند نام فرهنگی، و پاره ای اسامی انگلیسی، و امثالم بر روی خوانندگان تاثیر بگذارید، با چنین کاری بهدف خود نایل نمیشوید. حتا اگر فکر میکنی با نام بردن از افرادی بعنوان محققین جهانی، و امثالهم، میتوانی مورد مقبولیت مردم ترک قرار بگیری، باید به محضر شریفت عرض کنم که کاملا در اشتباهی. بهمین سبب ما طوردوستانه به شما توصیه میکنیم، که از راه اشتباه برگردید! زیرا منابع جعلی بدون استناد به آثار تاریخی برای هیچ کسی مقبولیتی بوجود نمی آورد! چون همانانی که دیروز بیش از 1000.000.000 نفر مردم هند را به اتفاق "ماهاراجای" هندی، و پادشاهان فئودال هند، به استثمارکاری و جنسی میکشیدند، و میلیونها نفرازهمین اقوام از دست این استعمار گران در سرتاسرجهان بعنوان کولی آواره اند، و اینک آقایان درکنار ادامه چپاول نیروی انسانی، منابع و ذخایر زیر زمینی، با جعل منابع تاریخی، فرهنگی، و حتا زبانی مردم منطقه آسیا و خاورمیانه، تلاش میکنند، چنین خرعبلاتی را بعنوان تحقیق تاریخی بخورد دیگران بدهند! که یکی ازاین تئوری های مضحک و خنده دار، همسان داشتن وبهم چسباندن نژاد هند و اروپائی است. که امروزه با نیشخند دانشمدان دنیا روبرو است. امپریالیسم استعمارگرغرب وعوامل آن هنوز که هنوز است بر این تئوریهای مضحک پا فشاری میکند، و افرادی نا آگاهی مثل جنابعالی را نیز بدام میافکنند. در هر حال، امید وارم بر من خرده نگیری، وقتی میگویم چنین نوشته ای ذره ای ارزش علمی و تحقیقاتی ندارد. چون ملت ترک ریشه تاریخ و تمدن و زبان خود را بهترازهر بیگانه ای میشناسد. و نیازی به قلم فرسائی دیگران نیست. با سلامهای دوستانه!ایران از عربستان خواست تا 'سیاستهای سنجیده' در منطقه اتخاذ کند
ایران از عربستان خواست تا 'سیاستهای سنجیده' در منطقه اتخاذ کنددر حالیکه خودشان هر کدام نیم متر ریش گذاشته اند و لباس چریکی به تن کرده و یک شال هم به گردنشان انداخته اند و افتاده اند به جان کشورهای منطقه.
حسین امیرعبداللهیان، معاون وزارت خارجه ایران، تاکید کرده است که کشورش دارای نقش سازنده
در منطقه است.
او در اظهاراتی که میتوان آن را واکنش به سخنان اخیر وزیر خارجه عربستان تلقی کرد گفت که "تهران، برخلاف برخی طرفها که از تروریسم حمایت و استفاده ابزاری میکنند و امنیت منطقه را به بازی گرفتهاند، قویا از عراق، سوریه، لبنان، یمن و کشورهای در معرض تهدیدات تروریستی حمایت میکند."
به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) معاون وزیر امور خارجه ایران در سخنان خود در عین حال تاکید کرد که "ما از روابط خوب با ریاض استقبال میکنیم و انتظار داریم عربستان در منطقه نقش سازنده ایفا کند و با اتخاذ سیاستهای درست و سنجیده مانع گسترش جنگ، تقویت تروریسم و تشدید ناامنی در منطقه شود."
من در یکی از شهر های المان بیمار شدم و بمن ادرس دکتری ایرانی را دادند و من خوشحال نزد ان پزشگ رفتم و پزشگ نا جوانمرد شروع کرد با من المانی حرف زدن .من گفتم که زبان المانی بلد نیستم و او بدون توجه با این نکته با حالتی بر افروخته به المانی حرف زدن ادامه داد د رحالیکه میفمید من چه میگویم. من از بی وجدانی این پزشگ کستاخ بیرون امدم و پزشگ دیگری را پیدا کردم . ماجرا را برای عده ای تعریف کردم و انها گفتند که ان اقای دکتر پانترک هستند و اساسن پارس زبان را مداوا نمیکند. برای صحت این خبر در صورت نیاز و اجازه ایران گلوبال ادرس اقای دکتر را د راختیار مردم خواهم گذاشت.
سلام-مثلی به ترکی داریم میگویند.دگیرمان ایشین گوره چاغ چاغانا باش آغرردیر.(آسیاب کارخودش رامیکنندچاغ چاغاناسرمردم رادردمی آورد).بایدبه این آقای کاوه جویا ودگردوستان اوگفت که شماآتش هم باشیدنخواهیدتوانست کاری بکنید.
شماکه چه عرض کنم آورنده به سرکاراتینیک شئونیسم فارس درزمان رضاشاه وادامه دهنده راه آنهاخمینی وخامنه ایی هم کاری ازدست مبارکشان نخواهد آمد.
چون ملت تورک آزربایجان وکرد.عرب وترکمن .بلوچ واهل تسنن.ودیگران روشن شده ودربهترین پست هاودانشگاههاباعلوم پیشرفته مشغول شده وسرکارودرحال تدریس وآموزش هستند.تنهاکاری که شمامیکنید.نفرت پراکنی وکینه اندوزی می باشد.
اگرکمی سوادداشته وآگاه بودیدشعراین نو جوان جواب همه شماهاراباقدرت وباایمان خودداده ورساننده پیام به تمام شماهاست .
.................
آقای کرمی و همفکرانش یک سوال از شما دارم آیا خمینی جلاد فارس نبود ؟ مگر نه تمامی این گروه های جنایتکار بعد از حاکمیت خمینی فارس زبان بوجود آمدند مثل حزب الله - طالبان - جندالله - ثارالله و حماس و داعش و امثالهم ؟ مگر نه کشور های عربی بیشترین خسارت و تلفات را از طرف گروههای تروریست طرفدار خمینی فارس زبان متحمل شده اند برای مثال ترتیب تظاهرات در جریان حج توسط اوباش رژیم خمینی فارس زبان و بهم زدن مراسم حج .فرمان قتل سلمان رشدی توسط خمینی فارس زبان و صدها عمل ترور و قتل در دیگر نقاط دنیا از جمله ترور نویسندگان و روزنامه نگاران حامی سلمان رشدی در ترکیه . شیپور را از سر گشادش نباید زد چون صدای ناهنجارش گوش خودتان را بیشتر اذیت میکند .
اسطورهها به بعضی پرسشهای اساسیِ انسانها دربارۀ جهان و جامعهها پاسخهای مجازی میدهند و شاید از همین رو بسیار جان سخت و دیرپا هستند. یکی از آن پرسشها، پرسشی است که یک جامعه دربارۀ پیدایش خود و روابطش با جامعههای دیگر مطرح میکند. اسطورهها معمولاً در زمانی بسیار دور و نامعلوم و در بیرون از زمان تاریخی روی میدهند. از این نظر، اسطورههای مدرن با اسطورههای کهن تفاوتی ندارند. فرق اساسی آنها را با اسطورههای کهن در شیوۀ گزارش و به عبارتی در زبان داستانی آنها باید جست که معمولاً ظاهری منطقی و ساختاری شبه-علمی دارد. یکی از این اسطورهها، اسطورۀ نژاد آریایی است که هفتۀ پیش نکاتی را دربارۀ آن مطرح کردم. این اسطوره، در اصل، محصول فرضیۀ زبان «هند-و-اروپایی نخستین» و به عبارتی، فرضیۀ وجود «زبانِ مادر» در یک زمان دور و نامعلوم است که گویا زبانهای موسوم به هند-و-اروپایی از آن زاده شدهاند.
. این فرضیه بیش از دو قرن است که ذهنهای کنجکاو را به خود مشغول کرده است.فرضیۀ » زبان مادر» را در آغاز بر پایۀ مجموعهای از واژههای مشترک در آن زبانها مطرح کردند. اما چنانکه آنتوان مه یه، زبانشناس بزرگ فرانسوی، در اول قرن گذشته گفته است، واژههای مشترک در زبانهای گوناگون بیشتر نتیجۀ نفوذ تمدنها در یکدیگر است نه خویشاوندی آن زبانها. ما زمانی میتوانیم از خویشاوندی دو یا چند زبان سخن بگوییم که آنها از نظر ساختاری یعنی از نظر نحوی و تکواژشناسی همانندیهای گسترده و اساسی با هم داشته باشند. از همین رو، در فاصلۀ میان دو جنگ جهانی، زبانشناسان تا حدودی از دیرینشناسی زبانی دست کشیدند. شمار واژههای مشترک در کل زبانهای هند-و-اروپایی چندان چشمگیر نیست. زبانشناسان تاکنون نتوانستهاند بیش از دوهزار بُنواژۀ مشترک را در همۀ این زبانها بازسازی کنند.
جیمز مالُری و داگلاس آدامز، دو «هند-و-اروپاییشناس» معاصر، بُنواژههای مشترک در دوازده خانوادۀ زبانهای هند-و-اروپایی را بازسازی کرده و فهرستی در برگیرندۀ 1474 بُنواژه فراهم آوردهاند. بُنواژههای مشترک در دوازده خانواده بیش از چهارده یا پانزده بُنواژه نیست. یعنی یک در صد کل بُنواژههای بازسازی شده. یازده خانواده دارای 23 بُنواژۀ مشترک یعنی 2 در صد؛ ده خانواده دارای 52 بُنواژۀ مشترک یعنی 4 در صد کل بُنواژهها هستند. سه چهارم بُنواژههای مشترکِ بازسازی شده مربوط به کمتر از شش خانوادۀ زبانهای هند-و-اروپایی هستند. نیمی از آنها را تنها در چهار خانواده میبینیم و یک چهارم آنها مربوط به سه خانواده از این زبانها هستند. از همین رو، بسیاری از «هند-و-اروپاییشناسان» جدی از فرضیۀ «زبان مادر» دست کشیدهاند و اکنون نه از خویشاوندی همۀ این زبانها بلکه از شبکۀ روابط زبانی در گذشته و اکنون سخن میگویند.
ژان پُل دُمول، باستانشناس و مورخ بزرگ فرانسوی که میراث عظیم پژوهشهای هند-و-اروپاییشناسان را از آغاز تاکنون بررسی کرده، مینویسد: چگونه ممکن است که نخستین سخنگویان هند-و-اروپایی، کره را میشناختند، اما شیر را نمیشناختند. برف و پا را میشناختند، اما باران و دست را نمیشناختند. او برای نشان دادن نااستواری فرضیۀ «زبانِ مادر» و بیاعتباری وجود «کانون اصلی هند-و-اروپاییان»، مثال جالبی میزند. میگوید: میدانیم که قهوه از عربستان به جاهای دیگر دنیا رفته است. در نتیجه، واژۀ قهوه با خود قهوه وارد جامعهها و زبانهای دیگر شده است. اما سیبزمینی را، که آن نیز مانند قهوه محصولی وارداتی است، در هر کشوری بسته به شیوۀ رسیدنش به آن کشور نامگذاری کردهاند.
هند و اروپاییشناسانی مانند آنجلا مَرکانتونیو معتقدند که «دیرینشناسیِ زبانی» در کوششهای خود برای بازسازی «زبانِ مادر» به شکست انجامیده است. تناقضها یکی دو تا نیست. برای مثال، بُنواژۀ مشترک برای سگ، نه در زبانهای اسلاو وجود دارد، نه در زبان هیتی و نه در زبان آلبانیایی. بُنواژۀ مشترک هند-و-اروپایی برای گاو را در زبانهای سومری و چینی و یاکوتی و مصری باستان نیز یافتهاند. یا بُنواژۀ هند-و-اروپایی برای اسب شبیه واژهای است که در زبانهای کرهای، ژاپنی، تونگوز، مغولی و تامیلی برای نامیدن این حیوان به کار میرود. باری، بسیاری از زبانشناسان از فرضیۀ «زبانِ مادر» دست کشیدهاند و معتقدند که دانش زبانشناسی باید به مسائل جدیتری بپردازد.
زبانشناسان خانوادۀ بزرگ زبانهای هند-و-اروپایی را دربرگیرندۀ هزار زبان میدانند و کل آنها را به چهارده خانوادۀ فرعی تقسیم کردهاند. فرضیۀ خویشاوندی این زبانها که سه قرن پیش مطرح شد، تنها زبانشناسان را به خود مشغول نکرد، بلکه رهنمون بسیاری از پژوهشها در رشتههای گوناگون علوم انسانی و حتی علوم طبیعی شد.
سپاسگزار از جناب دوستزاده که توانستند چنان نوشتاری پر از رفرنس، آمارها و روشنگریهای دستوری ارائه دهند، بدون اینکه خود را در با دشنامها، نیشزبانها، رفتار وگفتارهای دکانداران خرده، بیزار کنند. امیدوارم که شما پژوهشهایی از این دست نیز در مورد زبان فارسی انجام دهید.
از جناب جویا نیز برای جستجوی چنین مقالاتی سپاسگازارم.
دوستان... فقط کافی بود که به عنوان این مقاله دیدی بیاندازم و حدس بزنیم ناشر این به اصطلاح (( مقاله علمی)) کیست... همان آقای کاوه جویا برگرفته از (( تارنمای آذرگشنسپ)).. دوستانی که در دانشگاه های اوروپائی و یا امریکائی تحصیل کرده اند تا اندازه ای با نوع نوشتن مقالات علمی آشنائی دارند.. زبانی که در این مقاله بر علیه زبان ترکی گرفته شده است یک زبان کینه توزی است که اگر هم این مقاله ارزش علمی هم داشت بخاطر استفاده از نوع زبان تهاجمی, آن ارزش علمی را هم از دست داد. پس می ماند بیش از 30 میلیون ترک در حال حاضر و آقایان کاوه جویا ها, اقبالی ها, م سحریها , کرمی ها و آن دکتر ایرانی که از طبابت اعراب خوداری می کند و سایر شونیست های فارس که میخواهند فقط در گذشته زندگی بکنند..من نمی دانم که چرا آقای کاوه جویا صدای (( هارای هارای من تورکم )) را با مشت های گره خورده در فضای سیاسی ایران نکبت بار را
نمی تواند بشنود. راستی این آقا با انتشارات این نوع مقالات چه منظوری در پیشه دارد؟ انتشارات این جناب در باره ( ترک ) نبودن زبان آزربایجا نیهای ایران را به یاد کتاب (( انقلاب سفید شاه و مردم)) را می اندازد که در هر کوچه و برزنی ودر هر دبستان و دبیرستان به حلقوم شاگردان می چپاندند که در آخر سر , هنر پیشه اصلی این تئاتر( شاه) , که بوسیله امریکائی ها سناریو نویسی شده بود از ایران فرار کرد. اگر آقای کاوه جویا فکر میکنند که با انتشارات مکرر این نوع مقالات شک و شبهه ای در رابطه درونی ما ترک ها و زبان مادری مان ایجاد خواهند کرد , لطفآ به این ( موغام ) که به وسیله خواننده خلق آزربایجان « منسوم ابراهیم اف» در کشور ( لات ویا)) اجرا کرده است خوب گوش کنند.https://www.youtube.com/watch?v=A_FpiSWp3io
آی لار اوتور,
ایل دولانیر
گئده ن گئر دُونن دئیل
لاچین کونلوم پرواز ائدیر
سماء سیندان اُونَن دئیل
بیر داغام اوجا دور باشیم
چوخ قدیم دور منیم یاشیم
الولانسا بیر جه باشیم
میلیون ایله سونن دئیل
هم آرازام همده کولم
آخیب خزره توکّولم
دیلیم اوُلسئه منده اوُلّم
آنا دیلیم اوُلن دئیل
موغاماتیم اوُلن دئیل
آزربایجان منیم ائلیم
آزربایجان منیم دیلیم
دوغران سادا دیلیم دیلیم
باشقا دیله چوئنن دئیل
آنا دیلیم اوُلن دئیل
موغاماتیم اوُلن دئیل...
((( از دوست عزیز ائلیار خواهشمند یم که این شعر را به زبان فارسی ترجمه بکنند))... لازم میدانم که نظرتان را به این نقطه جلب بکنم که این شعر که به وسیله یک پسر بچه ده ساله طرفدار تیم « تیراختور» خوانده شده بود در تلویزیون سراسری و زنده ایران بطور اشتباهی پخش شد, و مدیر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تنها به این خاطر مورد باز جوئی قرار گرفت...
این نظر به دو دلیل غلط است :اول عربستان پس از اسرائیل قوی ترین دستگاه اطلاعاتی خاورمیانه را در اختیار دارد ولی تا کنون چنین حکمی صادر نگرده است . دوم خود داعش اعلام کرد ه است که دست به چنین جنابتی زده است. جای تاسف دارد که در حالی که عربستان عرب های یمن را با بمب های خوشه ای می کشد . سایت حزب تضامن اهوازدست به چنین شایعه پراکنی می زند..
سازمان دیدهبان حقوق بشر شواهد و مدارک تازهای را منتشر کرده که نشان میدهد عربستان و متحدانش در حملات هوایی خود به یمن همچنان از بمبهای خوشهای استفاده میکنند.این سازمان در گزارش تازه خود با اشاره به ممنوعیت بینالمللی بمبهای خوشهای بار دیگر از عربستان خواسته برای پیشگیری از آسیب رساندن به غیرنظامیان استفاده از این نوع سلاح را متوقف کند .دیدهبان حقوق بشر در این گزارش شواهدی از کاربرد سه نوع تسلیحات خوشهای در بمباران یمن توسط جنگندههای عربستان و متحدانش ارائه داده است.
جناب کاوه جویا
بار ها و بارها بر طبل پان فارسها کوبیده ای.
بارها و بارها مطالب غیر علمی و خارج از حوزه آکادمیک رو در این صفحه نشر داده ای.
..............
مبحث سومریان و زبانشان فراتر حوصله نوشته های شما می باشد.در نوشته های جنابعالی آثاری از هیچ یک از سومر شناسان معتبر جهانی وجود ندارد.از اول مقاله تا آخرین سطورش دچار سفسطه شده اید.خود میگویید،تخاری از زبانهای هندو اروپایی است انا با شاخصه های التصاقی!!!!!!!
عجبا که شما هز دسته بندی زبانها بی خبرید و به گمان خود از رازهای زبان سومری پرده بر میدارید.
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود میبری و زحمت ما میداری
اقای جداری گرامی من با اموزش زبان مخالف نیستم و از خود میپرسم چرا این نوشتار به زبان اذری نیست؟ انچه مرا ناچا ربه نوشتن این چند سطر کرد این داوری نادرست شما از صد سال گذشته است.شما نیز میدانید پیش از سال 1299 ایران در دوران قاجار چه روزگار محنت انگیزی داشت و کافی است به اثار عکاسان گذشته نگاه کننید تا فرق قاجار تا دوران پهلو.ی را بدانید .انچه شما را دشمن پارس و زبان پارسی کرده است نه زبان پارسی و نظام سابق بلکه شکست ارزوها و امیال شما چپها برای جامعه بی طبقه سوسیالیستی بود .من نمیدانم مردم اذری زبان اران به همین اندازه از زبان روسی و مردم روس متنفر هستند یانه .در ایران دروان پهلوی ها روسای کشور از مردم اذربایجان بودند و ایرادی هم وارد نیست چرا که انها هم وطن مابودند و هستند و خواهند ماند اگر شما نمیخواهید ایرانی باشید اجباری نیست و نیازی به پارسی نویسی هم نیست..
جداری گرامی مدافعان تز ملیتها در ایران مانند حزب توده و فدائیان برا ی نمونه یک مقاله به زبان مادری شما در روزنامه مردم ویا کار درج نکردند.ایا این دو جریان چپ به شما و ارمان شما خیانت نکردند؟ شعار دادن کاری ندارد باید در روزنامه مردم و روزنامه کا رستونی برای زبان اذری عربی و کوردی و بلوچی بگذارند.. در همین سایت ایران گلوبال شما میتوانید به زبان دلخواه خود مقاله بنویسد و همه پارس زبانها مشوق شما خواهند بود.ایا درد فقط اموزش به زبان مادری است و یا اینکه زبان مادری بهانه ای بیش نیست هدف نهائی تجریه ایران است؟ شاد کام باشید.فقط می توانم درود و سپاس خود را به اقای م.سحر تقدیم کنم و اشاره کنم؛ فحاشی های قبیله پرستان حکایت از آن دارد که هدفگیری ایشان درست بوده که ایران ستیزان را به واکنش واداشته است.
موضوع جانبداری از مهاجمین آئینی - مذهبی (حاکمان و نه شهروندان) مقوله ای تازه نیست. به درازای حضور اسلام و اسلامگرایان گروهی از ایرانیان پیشانی بزمین نسائیدند و گروهی هم خود را با سلطه گران هماهنگ کردند.
این دو گرایش پیشینه تاریخی 1400 ساله دارد.
بقول ارامش دوستدار:
راه ما مدارا یا غیرمدارا با اینها (حاکمان) نیست. ما باید راهمان را جدا کنیم، باید راه خودمان را برویم، باید به ریشه آنها زد. (که م.سحر چنین کرد)
و چنین باد!
جناب نگرش! شما باز بی آنکه اساس و پایه سیستم جمع بستن در زبان عربی که متد آن کم و بیش در زبان فارسی معمول و اختباس میشود، اطلاع وافی وکافی داشته باشید، خود را محدود، به لغت نامه عمید و امثالهم میکنید، و از خود برای اقیانوس زبان و قواعد عربی حکم .... خنده دار صادر میکنید، بطوریکه خوانندگان سایت را بخود میخندانید! و بی آنکه در طرق جمع بستن زبان عربی محیط باشید. حرفائی میزنید، که اهل فن از فرط خنده روده برمیشوند. در اینجا لازم است به شرف مبارکت خاطر نشان شود که اگرچه کلمه "ها"، و یا "الف و ت"، به معنای علامت جمع در فارسی نیزمستعمل است، در صورتی چنین وجه تسمیه ای مراعات آید، که محتوا و جنس وکیفت شئی جمع بسته شده یکنواخت وهمگون باشد. بدان معنا که حرف ها و یا حروف یک زبان از جنس یکنواخت و همگونی تشکل نمی یابد. حرفها و یا حروفات یک زبان، حد اقل از سه نوع خصوصیات کمی و خصوصیات صوتی، و
خصوصیات کیفی شکل گیرد. و از نظر لفظ تلفظ کاملا از یکدیگر فرق اساسی و هر کدام به دسته های معیین تجانس و گروههای مختلف تخصیص آید. مثلا به حرف های ساکن، حرفهای محرک، حرفهای باصدا، حرفهای بیصدا... الی آخر قابل تفکیک و تشریک نماید. حال وقتی که گفته میشود حروف عربی و یا فارسی، در واقع معلوم نیست به کدام دسته از این حروف های مزبور مورد تعیین است. در صورتیکه برای تداخل کلی جمع، همان دسته های تجمیع حروفات را با بکار گیری وجه تسمیه " الف و ت " از جمیع جهات تصریح مدخل و ترجیح اظهر صواب آید. برای اطلاع بیشتر لطفا به منابع عربی قواعد اللغة الانجليزية، و یا مشابه آن که بزبان عربی و انگلیسی تدوین است رجوع کنید. و از خودتان برای زبان عربی نسخه صادر نکنید! و مایه خنده خوانندگان نشوید.در نیمۀ دوم قرن هیجدهم میلادی، مردی فرانسوی به نام آنکِتیل دوپِرُن برای به دست آوردن کتاب زرتشت رنج سفر به هند را بر خود هموار کرد و پس از تحمل سختیهای فراوان سرانجام نسخهای از کتاب اوستا را یافت و با خود به فرانسه آورد. این جست و جوگر خستگیناپذیر چندین سال وقت گرانبهای خود را صرف ترجمۀ آن کتاب کرد و آن را در سال 1771 میلادی به چاپ رساند و بدینسان، اروپاییان را برای نخستین بار با «دانش مُغان» که قرنها دربارۀ آن داستانسَرایی کرده بودند، آشنا کرد. حاصل زحمت او بسیاری از دانشوران آن روزگار را ناامید کرد. زیرا اروپاییان در آن کتاب در پی اندیشههای ناب فلسفی بودند، اما آنچه میدیدند مشتی اوراد بود. وُلتر تَسخَرزنان پرسید: آیا این زرتشت همین سخنان پریشان و زننده را بر زبان رانده است؟ با این حال، زحمت مترجم بینتیجه نماند. زیرا کنجکاوی پژوهشگران غربی را برانگیخت تا در فرهنگ باستانی ایران
کند و کاو کنند.پس از آنکِتیل دوپِرُن، پژوهشگران غربی پُرآوازهای در تاریخ و فرهنگ ایران باستان به جست و جو پرداختند و باید گفت که آنچه امروز ما ایرانیان در بارۀ آن تاریخ و فرهنگ میدانیم، کم و بیش همه را مدیون آن پژوهشگران هستیم. یکی از آنان ژان کِلِنز، ایرانشناس بلژیکی و استاد زبانها و دینهای هند و ایرانی در کُلِژ دُ فرانس، است که پژوهشهایش را دربارۀ اوستا و گاتها از چهل و پنج سال پیش آغاز کرده است. از او تاکنون بیش از ده کتاب و مقالههای بسیار منتشر شده است. در بارۀ موضوعهای گوناگون مربوط به گاتها و اوستا بیشترین مقالههای دانشنامۀ ایرانیکا را نیز او نوشته است. این پژوهشگر در بارۀ اوستا و زرتشت دیدگاههای خاصی دارد که با دیدگاههای دیگران به کل فرق میکند. به چند نمونه از آنها اشاره میکنم. به عقیدۀ او، گاتها یعنی کهنترینِ بخش اوستا را، برخلاف آنچه تاکنون گمان میکردند، زرتشت ننوشته است و اصلاً زرتشت افسانهای بیش نیست.
با حذف پیامبری به نام زرتشت با کتابی که به او نسبت دادهاند چه باید کرد؟ به عقیدۀ ژان کِلِنز، گاتها را یک گروه دینی که ترکیبیافته از دو مکتب جداگانه بوده، برای خواندن در مناسک دینی سروده است. در آن سرودها نام زرتشت نه به صیغۀ اول شخص بلکه به صیغۀ سوم شخص آمده است. در نتیجه، آن سرودها راز و نیاز یک شخص با خدا نیست. از سوی دیگر، در آن سرودها نشانی از دعوت آدمیان برای پیوستن به دین نمیبینیم. در آنها از تضاد خیر و شر یا از ناپسند شمردن خشونت و ستایش صلح سخنی به میان نیامده است. در مراسم گاتهاخوانی که در روشنایی روز برگزار میشده، گاو قربانی میکردهاند. این ایدههای نو، ویرانگر تصویری است که تاکنون از دین زرتشتی به سبب بدفهمی متن گاتها و تفسیرهای خودسرانه از آن سرودها ساختهاند.
استدلالها و دیدگاههای ژان کِلِنز نباید پسندِ بسیاری از ایرانیان باشد، زیرا با تصویر ذهنی آنان از زرتشت و دین زرتشتی سازگار نیست. اما به یاد داشته باشیم که این تصویر ذهنی را نیز همین ایرانشناسان غربی از قرن هیجدهم به این سو برای ما ساختهاند. آنچه تاکنون دربارۀ دین زرتشتی به ما گفتهاند، همه نتیجۀ حدس و گمانها و نظرپردازیهای آنان بوده است. حتی خود زرتشتیان هند نیز به یاری همین پژوهشگران از نهُفت دین خود آگاهی یافتهاند و بسیاری از سرآمدانشان به تفسیرهای همین غربیان از دین آنان گرویدهاند. اما ایرانشناسان غربی در دو سه قرن گذشته برپایۀ برداشتی نخبهگرا از تاریخ، چنان که ژان کلنز میگوید، از زرتشت افسانهای، مردی بزرگ و تاریخی ساختهاند. این مرد بزرگ همان چیزی است که زمان تاریخی را از زمان بدَوی و غرب را از شرق جدا میکند. به گفتۀ کلنز، از نظر ایران شناسان غربی، زرتشت نیز مانند پادشاهان هخامنشی میبایست انسانی بزرگ باشد تا مانند آنان به تاریخ و به تمدن غربی تعلق داشته باشد.
به عقیدۀ ژان کِلِنز، ایرانشناسانی مانند والتر هِنینگ با پیشداوریهای نژادپرستانه به سراغ تاریخ باستان ایران رفتهاند و به ایرانیان باستان نسبتهایی دادهاند که واقعیت تاریخی ندارند. هنگامی که هنینگ میگوید ایرانیان باستان دارای قدرت سیاسی کم و بیش همانند دولتهای مدرن بودهاند و نه بدویانی سرسپرده به شمنهایی که آن قدر میرقصیدند تا بیهوش شوند و کف به دهان مانند حیوانات زوزه میکشیدند، نشانۀ دیدگاه قوممدارانۀ اوست. راستش را بخواهید، خواندن کتاب ژان کِلنز مرا شگفتزده کرد. نمیدانم با شنیدن گوشهای از سخنان او در این برنامه به شما چه حالتی دست داده است. هویت ایرانی ما را سرآمدان سیاسی و فرهنگی ما در قرن گذشته با استناد به کارهای ایرانشناسان غربی ساختهاند، اما گویا این ایرانشناسان را دستچین کرده بودند.
رادیو بین المللی فرانسه
نگرش گرامی، آیا فکر نمی کنید که این شما هستید که نمی دانید چه نوشته اید؟ جمله ای که نقل کرده اید، یک جمله کلی است و تفسیرهای متفاوتی می توان از آن کرد.
من کاری ندارم که چه کسی کامنت را می نویسد و فقط به محتوای آن توجه می کنم. مثلا می دانم که طی همین چند روز گذشته چندین کامنت جناب جم را منتشر نکرده ام. حالا نمی دانم که چرا آن موقع بی طرف بوده ام و به محض اینکه به شما نوبت شما می رسد طرفدار می شوم؟
آقای جم، شما که اینقدر دلسوز هستید که برای ارتباط با فارس زبان ها کامنت به فارسی می نویسید و موجبات سرگرمی آنها را فراهم می کنید بهتر است سواد نوشتاری خود را نیز تقویت کنید و مثلا دیگر از واژه غلط "حروفات" در نوشته خود استفاده نکنید تا بر خنده خوانندگان بیفزایید! واژه "حروف" خودش اسم جمع است و نباید آن را دوباره جمع بست. در ضمن اینکه زبان انگلیسی زبان مشترک باشد در همان قبله آمال شما یعنی ترکیه و جمهوری آذربایجان هم عملی نشده است. شما که اینقدر "ترک" تشریف دارید اول این ایده انگلیسی خود را به همان کشورهای معبود خودتان ببرید و اجرا کنید تا ببینیم اصلا کسی در آنجا به شما اعتنا می کند یانه؟!
مسئول کامنت ها، معلوم می شود شما کامنت ها را خوب نمی خوانید و بر اساس نام کامنت دهنده و گرایش قومی او عمل می کنید. زیرا جمله ای که من نقل کردم دقیقا متوجه نویسنده مقاله بود ضمن اینکه دیگران را هم هدف می گرفت. به بیان دیگر اینکه کسی بنویسد "فقط باید آدم مغزش ایراد داشته باشه این حرفارو بزنه که ما تورک نیستیم آزری هستیم" هم به نویسنده مقاله و هم به میلیونها آذربایجانی دیگر که خود را آذری می دانند نه ترک توهین می کند و شما با توجیه بی اساس خود می خواهید این کامنت نویس پانترک بی ادب را تبرئه کنید. توهین های پانترک ها را کامل چاپ می کنید و بعد در کامنت های ایراندوستان موشکافی می کنید و کلمه ای مانند "مضحک" را حذف می کنید. با این وضع چگونه می توان "صفحه شما" را صفحه ای بیطرف قابل اعتماد نامید؟
آقای کرمی و آقای سحر..همان طور که میدانید در کشور اسپانیا مسلمانان به مدت 700 سال مستقر بودند و در این دوران دومین شهر مرکز علمی آن زمان ( بغداد اولین مرکز علمی دنیا ) یعنی « کردوبا» را ساختند ولی با این وجود, اسلام از اسپانیا بر چیده شد. شماها که ادعا دارید آریائی های ایران چندین هزار سال تاریخ دارند و میدانیم که ترکان فقط هزار و اندی سال در ایران حکم فرمائی کرده اند , سوالی که از شما می توان پرسید این است که شما در این چندین هزار سال در کجا تشریف داشتید که مثل اسپانیا ئی ها عمل بکنید؟ آقای کرمی که مثل همیشه تمام کاسه کوزه ها را بر سر مردمان ترک تبار می اندازد ولی از آقای کرمی یک سوال دارم.آقای کرمی ,حضرت محمد یک یاور و یک دوست « ایئده لوژیک» ایرانی داشت اسم این دوست ائیده لوژیک « سلمان فارس» بود و یا « سلمان ترک»؟...در ضمن از آقای یوسف آذربایجان متشکریم که این « ابن سینای»
جدید ایرانی را در این سایت منتشر کردند. باور کنید اگر این شخص که خودش را ( دکتر) جا میزند در اروپا و یا امریکا تنها با درج این آگهی , اول مدرک تحصلیش را همرا با شغل طبابت از دست میداد ودوم, پیدا کردن کار بعدی برایش خیلی دشوار میشد چون در مصاحبه برای بدست آوردن کار جدید, دلیل برکناری از کار قبلی رامی پرسند. فکر میکنم این دکتر بشر دوست فقط در رستوران ها به عنوان ظرف شور مشغول بکار میشد. ......این اشخاص واقعآ ننگی در رشته طبات است.....جناب آقای واحدی عزیز! رفیق گرامی! ترجمه آثار ترکی شاعر نامدار ترک، ناظم حکمت را، از ترکی به زبان شیرین فارسی، به محضر گرامی تان از صمیم قلب تبریک و عرض میکنم. باشد که با چنین ترجمه ها مایه بیداری خلقها بشوی. منتظر ترجمه آثار دیگر هستیم! دستتان درد نکند! عالی است. موفق باشید.
آقای کرمی عزیز شما آزادید هرچه دلتان می خواهد بگویید. اما به راستی این درس ها را کجا خوانده اید؟به هرحال٬ بنده فیکر می کنیم که ایرانی و ترک و کرد به آن صورتی که شما تصور می فرمایید٬ وجود خارجی ندارند. ترک ها که باید نسل شان برانداخته شود. چگونه؟ نمی دانم. شاید بهتر باشد تفنگ به دست بگیریم و برویم ایران. اما می ترسم از فرودگاه تا منزلمان در تهران همین ترک ها سه چهار بار دخل ما را دربیاورند. و امامغول ها گویا از هر قوم دیگری بیشتر با مردم ایرانی قاطی شده اند. در تاریخ ها آمده است که در مرکز و غرب ایران سربازان مغول به مادر بزرگ های ما رحم نمی کردند.این آقای غازان خان از فرط جمع آمدن با طنازان خون دماغ می شد. همین آقای سید محد جلالی چیمه یادگار عرب هاست. من هم سیدم ولی خیلی با تحلیل شما درباره کردها موافق نیستم. مسعودی در مروج الذهب گفته است که کردها در اصل از بنی عامرند و بعدها ایرانی زبان شده اند. خیلی سخت نگیرید. ز دهقان و از ترک و از تازیان/نژادی پدید آید اندر میان-یکی ناصر و دیگری ممد و آن دگر اکبر بُود/ سخن ها به کردار بازی بُود.
آقای م. سحر! زمانی نیز به بهانه شعر، به ترکان توهین میکرد، و ایزوله گی، عقده های تنهائی و انزوای خود در فرانسه را، بر روی مردم ترک خالی میکرد. که به مثابه لکه ننگ و زخمی درخاطره ها باقی خواهد ماند. اما در وهله اول مثل خوره، روح و روان خود وی را زخم خواهد زد. و حس پشیمانی را روز به روز، در روانش شدت خواهد بخشید. زیرا چنین توهین ها در ذهن اینترنت تا ابد باقی میماند. در صورتیکه اینجانب، بعنوان یک ترک، که زبان گیلکی را مثل خود وی صحبت میکنم، و بمردم گیلک احترامی بزرگ قائلم، و مثل زبان و فرهنگ ترکی خودم ، از موسیقی و اشعار گیلکی لذت میبرم، و آب و هوای گیلان را مثل خود وی دوست دارم، و بمردمان و فرهنگ و زبان گلکی بدیده نیکو مینگرم، و هرگز به هیچ بهائی بخودم اجازه نمیدهم ، به فرهنگ و زبان ایشان، توهین و ناسزا بگویم. اگر آن حرفها از دهن فرد معمولی زده میشد، میشد آنرا به بوته فراموشی سپرد، در
تا حدی نادیده گرفت، و آنرا بحساب کج فهمی و نادانی آن فرد گذاشت. اما وقتی چنین دشنام و ناسزائی از دهن فردی که خود را شاعر یک جامعه میداند، خارج میشود، قضیه فرق میکند، و آن فرد در نظرمردم، احترام خود را از دست میدهد. زیرا مردم از وی انتظار دیگری دارند! و چنین میشود که میلیونها انسان ترک نسبت به وی به دیده مظنون و ضد ترک می نگرند. در صورتیکه اگر ایشان کوچکرین آگاهی از تاریخ موسوم به جغرافیای ایران داشته باشد، در می یابد، بدون همین ترکان آذربایجان، که موجودیت جغرافیای موسوم به ایران بروجود آنان بستگی دارد، بدون آذربایجان، جغرافیای ایران مفهومی ندارد، و آرزوهای تمامیت ارضی وی نیز روزی بر باد خواهد رفت. و حتا پشیمانی از توهین هایش نسبت بمردم آذربایجان نیز، سودی برایش به بار نخواهد آورد! ....آیا چنین کاری هنر است؟!