Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آذر مینا! به شما اطمینان میدهم که اکثریت مردم آذربایجان به سخنان این جماعت پانفارس میخندند. امروز زبان ترکی بیش از گذشته درآذربایجان رواج یافته است. جوانان آذربایجانی بیش از گذشته به زبان مادری خود علاقمند شده اند و خیلی بهتراز پدرانشان به آن سخن می‌گویند. و شور و شوق خاصی نسبت تحصیل به زبان مادری در آنان ایجاد شده است. پان فارسها که با زبان ترکی بیگانه اند، نمی توانند، احساس آنان را درک بکنند! و در آن بارۀ بطور منطقی اظهار نظر کنند. چون بلد نیستند، حتا جمله ای بزبان ترکی بنویسند. و اگرهم بنویسند چند غلط دستوری و املایی میتوانید در آن پیدا کنید. اینان فقط بلدند به زبان ترکی و ترکها فحش بدهند. چون خود را با گستاخی تمام، آقای چهل میلیون مردم ترک تبار آذربایجان میدانند. شما جوان بیست یا بیست و پنج سالۀ آذربایجانی پیدا نمیکنید که مانقورد و یا پانفارس باشد. آنها تاریخ پدرانشان را از

راه مطالعۀ آثار درجه اول تحقیقی که به وسیلۀ محققان برجستۀ ترکان آذربایجانی مانند پرفسور دکتر ذهتابی، پروفسور آغاسی اوغلو... و ده ها اندیشمند، و متخصصان تاریخ، نوشته میشود، می آموزند نه از طریق نوشته‌های این جماعت کینه توز و پرخاشگر پانفارس. آنهائی که در چند سایت خارج گرد و خاک بپا میکنند، بقایای سازمانهای باصطلاح سرتاسری چپ، و یا تمامیت خواه مرکز گرای پان ایرانیستی، در قرن گذشته هستند. کافی است تحقیقی دربارۀ سن و سال آن‌ها بکنید و ببینید که نسل رو به انقراض اند. اگر آن ها این قدر پرخاش میکنند و به هر کسی که با آن‌ها موافق نیست تهمت پان ترکیسم میزنند، به این دلیل است که کسی در آذربایجان برای آن‌ها تره خرد نمیکند و اصلا آنان را تحویل نمیگیرد. آن عده که در استادیوم‌ های ورزشی شعارهای تحصیل به زبان مادری میدهند، در مقابل استعمار و استثمار پانفارسیم سینه سپر کرده اند. و مورد نفرت رژیم اسلامی و پان ایرانیستهای تمامیت خواه هستند.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای انصاف! اگر زبان فارسی زبان مدرنی بود، زبان جهانی میشد. در ایران تقریبا بیست و پنج درصد مردم فارس زبانند! زبان خلقهای دیگر بزور تفنگ و سرنیزه قدغن است. نزدیک چهل وسه میلیون نفر از مردم ایران ترک زبانند. اگر مردم غیر فارس را آزاد بگذارند، به زبان خودشان مینویسند، و تحصیل میکنند. زبان فارسی، زبان فارس زبانهاست. از نظر علمی زبان فارسی را نمی توان با زبانهای زنده اروپائی قیاس کرد. زبانهائی مثل انگلیسی، فرانسوی و آلمانی زبان علم و دانش و تکنولوزی جدید است، و زبان فلسفه اند. از این جهت به آنها، زبان مدرن میگویند. زبان فارسی فاقد چنین توانائیست. شما سر نیزه را از بالای سر مردم ایران بردارید، بعد خواهید دید چه تعداد از مردم به زبان فارسی صحبت میکنند.

نوشته شده توسط: ناصر کرمی

جناب آقای توکلی،.... شما از انواع دمکراسی ، از جمله دمکراسی در دانمارک صحبت میکنید و مرتّب خود را بی گناه و منزه و روند سایت هم بر وفق مرادتان بخوبی پیش میرود . برای من هنوز باز مانده است که شما فحاشی به خواهر و مادر نویسندگان و آنها را از "تخمهء چنگیز و تیمور و قتيبة بن مسلم " نامیدن امری عادی است و آنرا دمکراسی از نوع دانمارکی ارزیابی میکنید.

من متأسفم که شما فحاشی و نسبت دادن افراد به تخمهء این و آن را با دمکراسی های مدرن و قانونمند دانمارک و آلمان با این فرهنگهای متین و والا و با موازین کشورهای دمکراتیک همسان میدانید، نوشته های من در مورد تُرک تباری و مردم شناشی سیاسی در ایران از نظر قضایی و اخلاقی و حقوق بشر هیچگونه اشکالی ندارد تازه بسیار هم از من سپاسگزار هستند،


امّا فرهنگ فحاشی و توهین شخصی به خواهر و مادر دیگران در افکار و رسانه های عمومی، و نسبت دادن افراد به تخمهء این و آن از نظر حقوقی و قضایی و مطابق با همان دمکراسی دانمارک قابل پیگرد قانونی است، من نمیدانم هدف شما از انتشار و رواج این فرهنگ فحاشی و تخم و تخمه چیست ؟

اینگونه عملکردها را من در ایران و در وزارت آموزش و پرورش تجربه کرده ام و یک نوع ترور افراد هست. ترور افراد از طریق رسانه ای، روش نظام اسلامی است، آیا این افراد فحاش از وزارت اطلاعاتی علی خامنه ای است که به بی اعتباری سایت و افراد نویسنده و افراد مشترک در آن دامن میزند،

من همزمان با انتشار مقالاتم در سایت ایران گلوبال خود را موظف میدانستم که به تمام سئوالات پاسخ دهم و این کار کردم، و اکنون نوشته های من از دور خارج شده است، و اکنون هم مقاله ای انتشار نمیدهم، بنا بر این در غیاب من کامنت گذاشتن و فحاشی کردن امر ی غیر اخلاقی و غیردمکراتیک است. که شما باید پاسخگو باشید،
اگر کسی از هر قشر و طبقه و با هر درجه و گراد از دانش در مورد نوشته های من در سایت ایران گلوبال سئوال و مشکلی دارد، فقط با حضور خویش آنهم بصورت مناظره و بحث در هر رسانهء دیداری و شنیداری پاسخگو خواهم بود.
کامنت زیر را من بطور اتفاقی در سایت دیدم، آیا شما این کامنت را انتشار داده اید، کدام مطلب بجز فحاشی و بی فرهنگی در آن می بینید.

تاریخ مطلب
پنجشنبه, آوریل 16, 2015 - 13:07
نام:
آذرمینا
نظر:
اصطلاحاتی مانند فارس تبار و ترک تبار اصطلاحات من درآوردی اند. فارسی در خراسان بزرگ و ماوراءالنهر پا گرفته و به زبان ادب تبدیل شده، سپس گسترش یافته و از دریای سیاه تا کرانه های هند را در نوردیده است.

اگر شما به کسانی که امروز به این زبان سخن می‌گویند، فارس تبار می‌گویید، اشتباه می کنید.

شما در دامی که آقای ناصر کرمی با «ترک تبار» نامیدن شما گسترده، افتاده‌اید. اگر شما با در دست داشتن نتیجۀ آزمایش‌های علمی بر روی «دی ان ای» خودتان ثابت کنید که نسب تان به طغرل و چغری و سنجر می رسد
یا اگر آقای ناصر کرمی ثابت کند که از تخمۀ چنگیز و تیمور و قتيبة بن مسلم نیست و تبارش یک راست از کورش و هوخشتر سرچشمه می‌گیرد، آن وقت من شما را ترک تبار و آقای کرمی را فارس تبار خواهم خواند



نوشته شده توسط: Anonymous

جناب انصاف، پس شما و خانم آذر مینا خودتان را وارد بحث زبانی‌ کرده اید ولی‌ به ( مشخصات یک زبان مدرن ) و ( مشخصات یک زبان قدرتمند ) واقف نیستید، ببینید عزیز این مهم نیست که انگلیسی‌ یا فرانسه از لاتین و یا یونانی واژه به عاریه گرفته اند، مهم این است که زبان انگلیس ((( قادر به ساخت فعل ساده از اسم و صفت و بلعکس ) است، زبان ترکی نیز چنین خصلتی دارد، درست به همین دلیل، ستون فقرات یک زبان را، ( افعال ساده ) آن زبان تشکیل می‌‌دهند، زبان انگلیسی‌ در حدود ۲۴ هزار فعل ساده دارد. زبان ترکی نیز حدود ۱۸ هزار فعل ساده دارد. بر خلاف زبان فارسی‌، همه واژهای زبان انگلیسی‌ و ترکی، از نظر اتیمولوژی، امکان ردیابی ریشه واژه را فراهم می‌‌آورند، ببینید عزیز، شما از زبان فارسی‌ دفاع می‌کنید که در ۲ دو قرن گذشته، هتی (( یک فعل ساده ) درست نکرده، زبان مدرن نیز، ( با غلبه نویشنده بر شاعر و نثر بر شعر ) پا

پا به عرصهٔ وجود میگذارد همچنانک یک جامعه مدرن، با پیروزی بر سنت به عرصهٔ وجود می‌‌رسد، یک جامعه مدرن دارای نهاد‌های ( بانک مرکزی مستقل از دولت، قوّه قضات ئیه مستقل از دولت، مطبوعات آزاد، طبقه متوسط، حزب و طبقه کار آفرین است که جامعه فارسری فاقد همه اینهاست. اصلا یکی‌ از علتهای شکست علوم انسانی‌ در ایران و ( شکست کارکرد دانشگاه در جامعه فارسی‌ ) همین عدم تحول زبان فارسی‌، با تحولات علمی‌، تکنولوژیکی، هنری و فلسفی‌ است. وجدان آگاه
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ایلیار، با افسوس باید بگویم شما بجای پاسخ دادن به پرسشهای که دیروز و امروز در این سایت از شما شده تنها بهانه های جور و واجور میآورید تا اینکه از زیر بار پاسخ دادن بیرون بروید. حنای شما دیگر رنگی ندارد و از شما خواهش میکنم ار این همه دوباره گوئیها دست بردارید. شاید این جمله های شماره بندی شده به دل افرادی چون طرک اوغلی خوشایند بیاید و چنان که خودش گفت، جملات شما را زراندود کند اما روزگار دیجیتالیزاسیون، روزگاری بیرحمی است و حتی طلاکاری مجسمه Ilham Aliyev هم درپایان کاری را از پیش نخواهد برد.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

اژدر جان سخن شما دقیق است.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

کیانوش عزیز،
من به عنوان مسؤل فنی هیچگاه طلب دستمزد نکرده ام.
کسی که طلب دستمزد می کند، سازنده سایت است که گاها هم تغییراتی انجام می دهد و برای آنها پول می خواهد.
همکاری من هم داوطلبانه و بدون چشم داشت مالی بوده و خواهد بود.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

رازی گرامی،
مشکل همان مشکل قدیمی درک از "توهین" و "اتهام" است.
من و شما "ایران ستیزی" را نه توهین می دانیم و نه اتهام. یکی دیگر آن را نه تنها اتهام بلکه توهین هم می داند. اینجا حق با کیست؟
به نظر من اشکال در این است که ما در عمومیت خود، تعریف یکسانی از توهین و اتهام نداریم.
یکی می گوید که "ایران ستیزی" یک اتهام سیاسی است. راستش را بخواهید من این را درک نمی کنم زیرا تعریف مشخصی از "جرم سیاسی" ندارم. از نظر من "اتهام" زمانی معنی پیدا می کند که "جرمی" در میان باشد. آیا "ایران ستیزی" جرم است؟
گاهی وقتها آقای توکلی، زمانی که کار دارد و نمی تواند و یا کسی دم دستش نیست تا مقاله ای را منتشر کند، مقاله را برای من می فرستد. من مقاله را می خوانم و بعد از آن تصمیم می گیرم که آن را منتشر بکنم یا نه. معیار من نظراتی که در مقاله آمده، نیست. بلکه معیار من این است که آیا می توانم از نظر منطقی و حقوقی

از انتشار آن دفاع بکنم یا نه.
من بارها مقالاتی را منتشر کرده ام که هیچ نقطه مشترکی با آنها نداشته ام. یعنی اصلا نمی توانم از نظرات آنها دفاع کنم ولی همواره این را در نظر داشته ام که آیا انتشار این مقالات، اشکال قانونی دارد یانه. چه بسا هم که در انتشار یا عدم انتشار یک نوشته به راه خطا می روم و یا دچار محافظه کاری می شوم.
انصاف بدهید که تصمیم گیری در اینگونه موارد بسیار دشوار است زیرا همانگونه که می بینید، مقاله منتشر می شود، شخصی اعتراض می کند زیرا از نظر وی توهین آمیز یا دارای اتهام است و بحثی بی پایان را دامن می زند.
من مقاله آقای سنجری را خواندم. با معیارهای من، مقاله نه اتهام دارد و نه توهین. ولی با سلیقه من جور در نمی آید زیرا از نگاه من، لحن آن تند و تا اندازه ای غیرمؤدبانه و تخریبی است. یعنی اینکه من آن را "نقد" نمی دانم.
مقاله آقای قابوسی را می توان نقد کرد. من با بسیاری از نتیجه گیری ها و یا احکامی که صادر کرده اند، هیچگونه توافقی ندارم. ولی اگر تصمیم می گرفتم که آن را نقد کنم، تلاش می کردم که نقدم سازنده باشد و نه تخریبی.
به هر حال سلیقه ها متفاوت است.
تصور می کنم که بحث درباره درستی یا نادرستی عدم انتشار مقاله آقای سنجری به نتیجه ای نرسد زیرا معیارها متفاوتند و با زبان هایی گفت و گو می شود که همدیگر را نمی فهمند.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

همه چیز را نمی توان به مقررات افزود. دست کاری و سوء استفاده از اسم دیگری-بجای اسم خود - خلاف روشنی ست. منهم به کسی اجازه نداده ام که نامم را دستکاری کرده سوء استفاده کند. حفاظت از اسم همکار وظیفه سایت است .

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

متاسفانه کار، زندگی خصوصی واداره روزمره سایت ؛ وقتی برایم باقی نمی گذارد که بتونم علیه اتهامات و انتقاداتی که برخی از دوستان به سایت ایران گلوبال یا به من می زنند، پاسخ دهم. آقای همایون سنجری و دیگر کامنت نویستان ایرانگوبال را متهم می کنند که 1_سایت «بلندگوی قومگرائی» است ویا 2_ توکلی «در مقابل شانتاژ و تهدید، به راحتی عقب می نشیند» ویا 3_«کمیَت مراجعه کنندگان به سایت ، همواره پاشنه آشیل آقای توکلی بوده است»4_این مشکل ( یعنی، تسلیم ِ شانتاژ و منطق ِ زورچپان شدن ِ اقای توکلی ) یکی از دلایل قطع همکاری بسیاری از نویسندگان سایت بوده است. »5_فرهاد قابوسی و مقاله « شعر غیر منطقی و نژاد پرستانه اسماعیل خویی» بنابر ددلایل بالا ایرانگلوبال متهم می شود به سیاست «یک بام و دو هوا» این 5 مورد کل انتقادات جناب سنجری است که در ادامه یک به یک به آن پاسخ می دهم:

1_طبق آماری که دیروز گرفتم ازمجموعه 82 نوشته ، خبر، مقاله، ویدئو، فایل صوتی ولینک ارسالی خوانندگان که در صفحه اول ایران گلوبال قرار دارد، تنها 12 مورد « اتنیکی» می باشد که از میان آن 10 مقاله مربوط به آذربایجان و 2 لینک ارسالی مربوط به اعراب ایران می باشد. بقیه مطالب خبری ، تحلیلی ، سیاسی،اقتصادی ، فرهنگی و ...که در سایر سایت های سیاسی فارسی زبان هم درج می شود. خط مشی ایران گلوبال ، تعادل در دیدگاههاست. سعی می شود طیف نظری و متفاوتی در باره هر گفتمانی طرح شوند و بطور مثال نگاه کنید به مقالاتی که مورد آذربایجان درسایت درج می شوداز دفاع از تمامیت ارضی تا مقالاتی که استقلال و یا جدایی آذربایجان را طرح می کنند. بعبارت دیگر تنها 15 درصد مطالب ایران گلوبال ،اتنیکی بر مبنای تعادل دیدگاهی اختصاص دارد. اما در مورد کامنت و «صفحه شما» ، بیش از 50 درصد کامنت ها اتنیکی است و این دیگر از اختیار ما خارج می باشد و نمی خواهیم هم دخل و تصرفی دران بکنیم .2_ادعا شده است که کیانوش توکلی «در مقابل شانتاژ و تهدید، به راحتی عقب می نشیند».. این برداشت شما بوی کهنگی می دهد . مدیریت جدید در دنیای امروز بگونه ای تنظیم شده است که «لج بازی» بسیار احمقانه است ؛انسان می باید در مقابل استدلال و منطق طرف مقابل ،تسلیم شود ، فکر نکند که همیشه حق به جانب اوست و «هر گز نمی گوید هرگز» مدیریت جدید سیال ، دوستانه و نرم می باشد. مدیریت جدید می پذیرد که هیج چیز درسیاست سیاه و سفید نیست و«نور در مقابل ظلمت» و« دیو درمقابل فرشته » به دنیای گذشته تعلق دارد.او می پذیرد که حقیقت در انحصار کسی نیست .در مدیریت نوین برخورد ها بر اساس فردیت ، کار جمعی ، تشویق و خلاقیت واعتمادو..استواراست وقتی فهمیدم همایون سنجری نام مستعار نیست بلکه یک همکار سابق سایت بوده ؛ مقاومت نمی کند .از او معذرت خواهی می کنم . از طرف دیگر در این جهان غیر عالدلانه وقتی «ایران ستیزی» به حرف اول مدیا ی کشورهای قدرتمند بدل می شودو یک هموطن ترک آذربایجانی 20 بار برایم پیام تلفنی می گذارد که «اقای توکلی به همه مقدسات من ایران ستیز نیستم » کمی فکر می کند و با وجود اینکه در این 11 سال هیج مقاله ای را سانسور نکرده است ، ان را عدم انتشار می زند و از نویسنده اش می خواهد که ایران ستیزی را تغییر بده تا ان را چاپ کنم نه از سنجری ترسیده و نه از قابوسی 3_ کاملا طبیعی است که مسئولین سایت همواره در فکر بالا بردن میزان تیراژسایت باشند و منهم پنهان نمی کنم که غیر طبیعی عمل می کنم ولی به چه قیمتی ویا چگونه ؟اینجانب تمایلی ندارم که خارج از پرنیسب های سایت عمل کنم در ضمن علیرغم گذشت 11 سال که شخصا روزی 5 تا ده ساعت برای سایت کار می کنم و ماهانه حداقل 100 یورو از جیبم خرج سایت می کنم . این را در نظر داشته باشید که دستمزد کاری روزانه ام ساعتی 15 یورو است.در مجوع هیج یک از مسئولین بجز مسئول فنی ، پولی بابت دستمز د طلب نمی کنند . فقط در نظر بگیرد که اجاره سرور و دوسایت دیگر در مجموع سالی 1400 یورواست. هزینه تلفن، تهیه وسایل حرفه ای خبرنگاری؛ ترانسپورت برای تهیه برنامه به حساب نیامده است و تنها بخش کوچکی را برخی از دوستان کمک مالی می کنند. دلیل اصلی قطع همکاری؛ نبود امکانات مالی ویا خسته شدن همکاران است (در هیج سایتی باندازه ایران گلوبال گردانندگان وهمکاران راحت و آزاد نیستند) 5_ در مورداتهام « نژاد پرست بودن» اسماعیل خویی ؛این دومین بار است که ایشان در ایران گلوبال متهم به عرب ستیزی می شوند.انان دلایی ارائه می کنند که اسمایل خویی می باید پاسخ دهند.در پایان تاکید می کنم ،هیج مشکلی با محتوای نوشته سنجری ندارم . با اینکه او را مرا «دریده » خطاب کرد ؛ نه کامنتش حذف شد و نه من کینه ای از او دل گرفته ام.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ما را ببین !
که سرو کارمان افتاده با کسانی که «هنوز فرهنگ اسم داشتن» ندارند. میخواهند «دیالوگ » هم بکنند!
اینان که هیچ- این دوست مسئول کامنتها هم مثل اینکه توجهیبه « فرهنگ اسم داشتن» ندارند! و گرنه میدانست که نامه بدون نام نویسنده اینجا شایسته ی دیالوگ نیست .وچیز «پستی». کار نه از شاخه بل از ریشه خراب است!
-فرهنگ اسم
-فرهنگ دیالوگ
- تشخیص موضوع «انشاء»
مسایلی ست که اینجا حکم کمیا دارد!

درباره ی چگونه نوشتن کامنت:
1- کامت فرستنده دارد. اسم لازم است: حقیقیی یا مستعار یا Anonymous
2- می توان عنوانی برای «مخاطب» انتخاب کرد. مثلا « به فلانی» یا آقا-جناب-خانم-گرامی-عزیز- و..فلانی. و مانند اینها. الزامی نیست.
3- متن صحبت.
---------
-به جای اسم فرستنده- نام گیرنده نوشته نشود.
- به جای اسم فرستنده -غیر اسامی نیاید.مثلا «زنده باد جهان سوم». خوب این اسم نیست.
--------
در ارسال نامه گیرنده را به جای فرستنده نمی نویسند. که برگشت میخورد.
-------
بدبختی ما را ببین هنوز نمیدانیم فرستنده اسم دارد. و اسم گیرنده نباید بجای فرستنده بیاید!
------
اصول عام فرهنگ دیالوگ:
1- تشخیص موضوع(بجای بهار-تابستان انتخاب نشود)
2-عدم حاشیه روی
3- عدم طرح مسایل خصوصی
و...
-------- نام:

خانمی خارجی به شوهر ایرانی خود گفت:
«فرستنده ی این کامنت، که گفتی کی بود؟»
« به حسن»
« گیرنده ؟»
« حسن».
« یعنی گیرنده به خودش کامنت ارسال کرده؟»
« نه جانم. ارسال کننده یک حرف اضافی به اول اسم گیرنده افزوده مثلا برای خودش "اسم" درست کرده.»
« نمی فهمم! یعنی چه؟ فرستنده نمی تواند برای خودش اسمی انتخاب کند؟»
« خوب. لابد نتوانسته.»
« خیلی عقب مانده اید! نمی توانید یک اسم برای خودتان انتخاب کنید! چه جوری میخواهید به دموکراسی، جدایی دین از دولت برسید؟»
« نمیدانم. ما حالا حالا ها خیلی کار داریم.»
......
نوشته شده توسط: ایران گلوبال

"شایان به ایلیار" گرامی، مسائل خصوصی را می توانید به آدرس ایمیل آقای ائلیار که در صفحه "تماس با ما" آمده ارسال کنید.
مسؤل کامنتها

نوشته شده توسط: ایران گلوبال

ائلیار گرامی، چگونگی انتخاب اسم در ضوابط ایران گلوبال وجود ندارد. به همین دلیل من نمی توانم به این دلیل که کسی اسمش را "به ائلیار" یا " به..." انتخاب کرده، کامنتش را منتشر نکنم. لطفا این ضابطه را به ضوابط سایت اضافه کنید تا من هم این کامنتها را منتشر نکنم.
مسؤل کامنتها

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی عزیز،
ایشان شما را دریده نخوانده. گفته است به گونه ای دریده و آشکار حذف شد. دریده در اینجا معنی «بی پروا» می‌دهد.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

«قاش آلمامیشدان-گؤزون چیخاردیر»! به جای آرایش آبرو-چشم درمیاورد!
مفهوم این سخن از فولکلور آذربایجان تقریبا برابر « دوستی خاله خرسه» است.
خرس به جای اینکه با چیزی غیر زیانمند مگس را از صورت دوستش دور کند- با سنگ بزرگی سر او را له کرد!

این دو موضوع قصه ی برخی از اهل «سیاست و قلم » در جامعه ی ماست.که یا چشم درمیاورند یا سرله میکنند.
خود را هم «طلب کار» میدانند.

میخواهد حکومت شاه را دوباره حاکم کنند:
- «حکومت شاه خوب بود. مردم اشتباه کردند انقلاب کردند.بکوشیم دوباره حاکم شود. مردم حکومت کنونی را نمی خواهند. »
- خوب حکومت شاه جواب گو بود که انقلاب رخ نمیداد.
مثل اروپا که حکومتها تا حدی ایجاد رضایت میکنند که انقلاب پیش نمیاید. اگر نکنند حتما رخ میدهد.

- « آذری ها برادران فارسها هستند- تاریخ زندگی مشترک طولانی داریم- تمامیت ارضی را حفظ کنیم. سخن از جدایی نگویید.

نگاه! ما به شما ثابت میکنیم که برادر هستیم. و الخ. ده هزار کتاب و مقاله و سند داریم.»

-آقا جان! 100 سال است این به اصطلاح سندها را تبلیغ میکنی، برادر میگویی، از زندگی مشترک دم میزنی- بخاطر تمامیت ارضی جنگ و کشتار راه میاندازی و... آیا مشکل حل شده؟ اگر حل میشد «نارضایتی بود؟ شعار جدایی داده میشد؟
مشکل چه بود؟ «تبعیض »! راه حل اش سند برادری ست یا «رفع تبعیض»؟ بدیهی ست که راه صد ساله راه ایجاد اتحاد نبود. راه سند- مشکل گشا نبوده. پس راه حل مشکل در ارائه ی نظر جدید است. اگر کار قدیمی را انجام بدهی آب درهاون میکوبی. جواب راه قدیمی جدایی ست. راه جدید تو چیست که میخواهی جدایی نباشد؟ اصرار در راه قدیم دوستی خاله خرسه است نمی فهمی؟
تو که اسمت را روشنفکر گذاشتی؛ سیاستمدار گذاشتی کی میخواهی درک کنی که راه حل قدیمی سند نشان دادن مشکل را حل نکرده-راه حل تبعیض نیست- راه حل جدید لازم داریم؟ کی میخواهی بفهمی که برادری مشکل حل نمی کند باید درد را چاره کرد. در سیاست برادر خواهری وجود ندارد. «شریک برابر حقوق» وجود دارد. خواهر و برادر و زن و شوهری مشکل حل نمی کند. زندگی مشترک طولانی مسئله حل نمیکند. راه حل رفع تبعیض -رفع نابرابری حقوقی سیاسی-فرهنگی-اقتصادی باید نشان بدهی. اینکه ما «لیلی و مجنون» بودیم هیچ مشکلی را حل نمی کند. اینکه ما فرزندان بابا نئاندرتال»-یم مسئله ای را حل نمی کند.
اینکه تو چنین موضوعات ابتدایی «مشکل-راه حل» را درک نمیکنی ، بیخودی طلب کار مباش! اشکال در خود توست که «کجراهه» ای. کسی که تیر را بجای هدف به کاهدان بزند حالش خوب نیست. دوستی خاله خرسه در سیاست قصه اش چنین بوده و هست.
به جای آرایش ابرو چشم درمیاوری- و دوقورت و نیم ات هم باقی ست؟

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

مقالاتی که در نقد ایرانگوبال و یا شخص من نوشته شده باشد، پس از مدتی به بخش ویژه سایت منتقل می شود تا بیشتر از سایر مقالات در معرض دید کاربران قرار گیرد ولی جناب همایون سنجری شتاب زده مرا «دریده» نامید و پس از اینکه متوجه شد که چنین نیست . خواسته که کامنت آخرش را حذف کنیم . کامنت ایشان را به خاطر اینکه نشان دهم تا کجا پیشداوری، انسان را از قضاوت صیحیح منحرف می کند..

نوشته شده توسط: Anonymous

برای دوستانی که معتقدند ایران گلوبال بلندگوی قومگرائی نیست: آیا تابحال سابقه داشته است که مقاله یکی از قومگرایان یا نژادپرستان بدلیل اعتراض یکی از ایران دوستان حذف بشود؟ اگر جواب آری است، آیا تابحال مقاومتی چنین سازمانیافته از طرف مسئول سایت در برابر حق دموکراتیک یک نویسنده ایران دوست سابقه داشته است؟ از دوستان عزیز تقاضا می کنم یکبار دیگر این جمله آقای توکلی را بخوانند و دوباره بخوانند: «همایون هم بیشتر روی نوشته اش کار کند و سپس با توافق قابوسی مقاله با محتوای محکم ترو استفاده از کلمات مثبت تر» یعنی شرط درج یک مقاله «توافق قابوسی» است! آیا تابحال برای یک نویسنده ایراندوست هم چنین حساب ویژه‌ای باز شده است؟ چندین نفر از طیف عشیره‌پرستان به من انتقاد کرده بودند که در رابطه با سایت ایران گلوبال و اینکه بلندگوی نژادپرستی و نفرت‌‌پراکنی است، حرف بی‌سند می‌زنم. ولی خوشبختانه روش برخورد مسئولین

نشان داد که ضرب‌المثل "آفتاب آمد، دلیل آفتاب"! هنوز هم صادق است. از این مورد اگر بگذریم، باید بپذیریم که دلیل ماندگاری جمهوری اسلامی شباهت حیرت‌آور اوست، با "اپوزیسیون"ش. سانسور همان سانسور است، فقط نام و بهانه‌ و فرمش فرق می‌کند، امام‌پرستی و کیش شخصیت و داشتن حقوق ویژه مختص جمهوری اسلامی نیست و در مورد اپوزیسیون هم صادق است. بیهوده نیست که بخشی از ما تبدیل به بوق وزارت اطلاعات می شویم و دروغهای آن را تکرار می کنیم (ماجرای تحریم داروئی را بیاد بیاورید). وقتی که نوع تفکر یکی باشد، طبیعتا مرزها هم از بین می‌روند و آدما گاهی نمی‌داند با چه کسی طرف است، پوزیسیون، یا اپوزیسیون؟ قدیمیها می گفتند خداوند نجار نیست، ولی درو تخته را خوب به هم جور می کند! حالا حکایت ماست، با این رژیم خونخوار و این اپوزیسیون "دموکرات"ش، که از همه قوانین مدنی دانمارک، فقط "آزادی نژادپرستی" را یاد گرفته است، و تازه همان را هم معلوم نیست درست درک کرده باشد. همایون سنجری درست می‌گوید. چپ نادم دیروز که هنوز دلبسته انترناسیونالیسم پرولتری است، تا جان در بدن دارد می‌خواهد مرزها را از میان بردارد، ولی چون زورش به بقیه دنیا نمی رسد، تمام سعیش در این است که مرزهای همین ایرانی را که دم دست است، بردارد، غافل از اینکه با از میان رفتن این مرزها دهها و شاید صدها مرز جدید بوجود می آید. ولی چه کنیم، اینست قصه پر آب چشم ما با چپ سنتی ایرانی، یا بقول سعید یوسف: «کودکستان چپ، با انبوه بچه بَبوهایش»
نوشته شده توسط: Anonymous

گمان میکنم آقای ائلیار اول باید از مسئولیت در این سایت کناره بگیرند و سپس به نوشتن این مطالب عجیب و بی پایه بپردازند. با حضور ایشان در گروه مسئولان اصل بی طرفی در سایت ایران گلوبال عملاً منتفی است. ایشان نه پایبند قواعد علمی اند، نه به اصول اولیۀ ژورنالیسم اعتقاد دارندد، نه از یک زبان معقول ژورنالیستی برخوردارند، نه به مخاطبینشان احترام میگذارند. من نمی فهمم چرا باید ایشان در مقام مسئول در این سایت تصمیم بگیرند و هرچه دل تنگشان میخواهد بگویند. حزب پل پت هم تعریفی برای فعالیت حزب داشت. حالا می فهمم چرا مطلب به آن خوبی و مستدل آقای همایون سنجری را حذف کردید.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب «شایان»،
مثل اینکه شما مأمور «سکوت» و «اختناق» هستید؛ لطف کنید مدارک شغل خود را منتشر کنید که دیگران از شما فرمان برند.

نوشته شده توسط: Anonymous

Jenajet jenajet ast.be daste her kesi ke anjam shode bashad,.koshtare aramene Bakoo va Soomgait niz jenajete holnaki bood

نوشته شده توسط: Anonymous

مسپؤل محترم بخش اظهار نظر!
لظفا آخرین کامنت مرا حذف کنید. آن کامنت، متاسفانه ( به دلیل بی دقتی ) با شتابزدگی نوشته شد.از این بابت پوزش می طلبم.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب ایل‌یار شما در پاسخ به (انصاف) که پرسیده بود م.اردم چه کسی است و چرا لینک او را برای خوانندگان بهمراه نمیگذارید تا برای جستجوگر در این باره کار را آسانتر کرده باشید، پاسخ داده‌اید : جناب! نخست« مدرک مفتشی» خود را به سایت ارسال کنید.
آیا این پاسخ، پاسخی علمی از سوی شما است؟ آیا شما خود را موظف نمیدانید در برابر انتشار موضوعی در مورد زبان، جایگاه و سرچشمه موضوع نقل شده را برای خوانندگان آن بیاورید؟

نوشته شده توسط: Anonymous

حذف و سانسور ، به جای پاسخگویی مسؤلانه !
مقاله « منطق یک بام و دو هوا ، در سایت روشنفکری ایران گلوبال » ، بی هیچ توضیحی از صفحه اول سایت حذف شد ، تا منطق « من حکم می کنم ِ» آقای کیانوش توکلی ، به گونه ای دریده و عریان خود را نشان دهد . در حالی که مقالات دیگری که به لحاظ زمانی ، می بایست زود تر به بخش آرشیو منتقل می شد، هنوز در صفحه نخست دیده می شوند .
سانسور و منطق دلبخواه که شاخ و دم ندارد !

نوشته شده توسط: Anonymous

اقای وجدان آگاه شما معنی زبان مدرن را نمیدانید و همه ش از زبان مدرن نام میبرید. زبان مدرن به زبانهایی مانند اسپرانتو یا زبان های برنامه نویسی میگویند که در همین دهه های اخیر درست شده اند. زبان انگلیسی و فرانسوی و دیگر زبانهای اروپایی مدرن نیستند بلکه هرکدام صدها و هزاران سال قدمت دارند. درضمن بدانید که بالای 80 درصد زبان انگلیسی و فرانسوی از واژه های بیگانه درست شده. زبان فارسی واژه های بیگانه اش خیلی کمتر از اینهاست. زبان ترکی ترکیه هم بالای 75 درصدش کلمات فارسی، عربی، اروپایی است. شما در وهم و خیال هستید و این توهمات خود را میخواهید به دیگران قالب کنید.

نوشته شده توسط: Anonymous

به ایلیار - لطفا بیشتر مطالعه کنید و کمتر نظر بدهید. کی شما را مجبور میکند که این همه حرف بزنید. شما با این کارتان به دیگران میرسانید که اهل مطالعه نیستید و فقط در این سایت وبگردی میکنید و از روی بیکاری در همه زمینه هایی که به شما مربوط نیست مدام نظر میدهید. این کار درستی نیست عزیز. کسی که زیاد نظر میدهد چیزی نمیداند. یادبگیرید که سکوت معنی فهم میدهد. حتما الان هم سفسطه بازی درمی اورید و آی همچین و آی ورچین مینویسید و به خورد دیگران میدهید. بابام جان سکوت کنید. محض رضای خدا هم که شده 24 ساعت چیزی ننویسید

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم آذرمینا، زبان فارسی‌ دو ۲ ویژگی‌ مهم را در دنیایی امروز دارا نیست. ۱- زبان فارسی‌، یک زبان مدرن نیست. ۲- زبان فارسی‌ یک زبان قدرتمند نیست. زبان قدرتمند، از ( اسم و صفت و بلعکس ) فعل ساده درست می‌کند. زبان فارسی‌ فاقد این توانائی است. زبان مدرن، زبانی‌ است که رمان و داستان بلند تولید می‌کند نه شعر و شاعر، تحقیقات ژنتیکی و ( ) نیز جدیدا ثابت میکنند که زبان‌های مدرن امروز اوروپائی، اشتراکات زیادی با شمال دریای سیاه، آسیای مرکزی و اطراف دریای خزر دارند و هیچ ربطی‌ به هند و هندوستان ندارند، به نظر من شما روی مدرن کردن زبان فارسی‌ کار کنید بهتر است، یا اینکه چگونه این زبان فارسی‌ از اسم و صفت و بلعکس فعل ساده بسازد تا در دنیائی که علم هر ۷ سال دو ۲ برابر می‌‌شود با فقط ۳۰۰ فعل ساده در کار درک متون علمی‌، فلسفی‌، ترجمه دچار مشکل نشود، می‌‌بینید که

می‌‌بینید که مشکلات زبان فارسی‌ زیادند، هر وقت این موانع را از سر راه زبان فارسی‌ بر داشتید به ترک‌ها بگوئید شما فارس بودید و ترک شده عید، با وضع زبان فارسی‌ به این شکل، تمام تلاش‌های شما که هیچ هتی کسوری چی‌ ها، به هدر خواهد رفت. وجدان آگاه
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

روشنگری و رسانه ی دموکراتیک
روشنگری در رسانه ی دموکراتیک این نیست که به بهانه ی «انتشار نظرات مختلف» بروی «نبش فبرکنی». بل به این معناست
که «خودت میایی مقاله مینویسی و نظرات مختلف-چه قدیمی و چه جدید» را مطرح میکنی.
برای اینکه کسانی چیزهای کهنه را «بدون کار روی آنها» به سایت نریزند اصلی گذاشته ایم که «مطالب کهنه درسایت منتشر نمیشود-مگر اینکه رویش کارشده باشد-یا درحالت استثنایی روی چیزی مدیریت تصمیم گرفته باشد». دلیل این اصل آن است که «سایت به دنبال طرح نظرات مختلف از سوی امروزی هاست- مگر اینکه نویسنده در نظرات کهنه و اسناد و غیره -خودش کار کرده و چیز جدیدی ارائه بدهد». متأسفانه این اصل اکنون مثل برخی اصول دیگر در عمل پیاده نمیشود. به این خاطر هم
نبش قبر ها در سایت ادامه دارد و بجای « ارائه ی راه حل مشکل»، روشهای آب در هاون کوبی به عنوان روشنگری در رسانه ی دموکراتیک -

و در حقیقت «تبلیغات ناسیونالیسم ایرانی» انجام میگیرد.
-اینکه مسئله ی «تبعیض و نارضایتی و راه حلهای جدایی و غیره» مطرح میشود گویا به این دلیل است که «جوانان از نوشته های علمی و تاریخی و زبانشناسی-مخصوصا پیروان کسروی» بی اطلاع هستند-خوب نخوانده اند- باید اینها را برایشان نشان داد تا آگاه شوند و «مسئله جدایی» مطرح نکنند.
یعنی تبعیض دیدگان خیال میکنند که تبعیض دیده اند.و لیلی-مجنون بودن اقوام را نمی دانند. یعنی فریب خورده اند!
وظیفه مقدس، مسئولیت مقدس روشنفکر دادن این آگاهی به ناآگاهان جدایی خواه و ترکان که در اصل آذری هستند- میباشد.»

- آدم وقتی تفکر کودکانه ی چنین کسانی را در سیاست می بیند واقعا نمیداند بخندد یا به حال این آدمها بگرید.
یعنی سطح فکر تا این اندازه عهدبوقی ست؟ خیال میکنند این جنبش های بیداری برای کسب حقوق همین جوری مثل قارچ از زمین سبز شده اند؟
آیا واقعا نمیدانند این جنبش ها «تمام ایده ها و آثار تمرکز گرایی» را «تجربه کرده،خوانده و رد کرده اند» و به عدم تمرکز قدرت- به فدرالیسم و استقلال رسیده اند؟
خود را گول میزنند یا دیگران را؟
برخورد درست با جنبشها «نبش قبر» است یا پیشنهاد و ارائه ی راه حل جدید به مشکل ؟ مسئله این است.
نوشته شده توسط: Anonymous

اصطلاحاتی مانند فارس تبار و ترک تبار اصطلاحات من درآوردی اند. فارسی در خراسان بزرگ و ماوراءالنهر پا گرفته و به زبان ادب تبدیل شده، سپس گسترش یافته و از دریای سیاه تا کرانه های هند را در نوردیده است. اگر شما به کسانی که امروز به این زبان سخن می‌گویند، فارس تبار می‌گویید، اشتباه می کنید. شما در دامی که آقای ناصر کرمی با «ترک تبار» نامیدن شما گسترده، افتاده‌اید. اگر شما با در دست داشتن نتیجۀ آزمایش‌های علمی بر روی «دی ان ای» خودتان ثابت کنید که نسب تان به طغرل و چغری و سنجر می رسد یا اگر آقای ناصر کرمی ثابت کند که از تخمۀ چنگیز و تیمور و قتيبة بن مسلم نیست و تبارش یک راست از کورش و هوخشتر سرچشمه می‌گیرد، آن وقت من شما را ترک تبار و آقای کرمی را فارس تبار خواهم خواند.

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم و یا آقای آذرمینا، در کامنتر خود میفرمایند: " شما خبر ندارید. ناسیونالیست های افغان ... معتقدند که ما همه چیز را از آن ها دزدیده ایم. حتی میگویند شما بی جهت اسم کشورتان را ایران گذاشته اید" پایان نقل قول. حالا این سئوال در ذهن هر خواننده ایجاد میشود، و از خود میپرسد؛ مگر فارس تباران، در عرض این صد سال گذشته در ایران و در منطقه چه رفتار و کرداری از خود، نسبت به مردم غیر فارس نشان داده اند، که حتا برادران هم تبارشان، یعنی افغانی ها نیزآنان را از خود میرانند، و نسبت به فارس تباران محترم و با فرهنگ، نفرت نشان میدهند.

نوشته شده توسط: Anonymous

۲۰ ژانویه ۱۹۹۰ کشتار خونین مردم مسلمان باکو بدست ارتش شوروی
اواخر سال ۱۹۸۰ امپراطوری اتحاد جماهیر شوری با خیانت به ملت آذربایجان که تبعه خود وی به شمار می آمدند بصورتی آشکار از ارمنستان حمایت کرده و شرایط اشغال اراضی آذربایجان را فراهم می‌نمود. با مساعدت امپراطوری از سال ۱۹۸۷ صدهاهزار آذربایجانی از اراضی تاریخی خود در ارمنستان رانده شده‌بودند. ارمنستان ادعاهایی را نسبت به اراضی تاریخی آذربایجان قره‌باغ کوهستانی مطرح نموده، فشارهایی را بر اهالی غیرمسلح محلی بواسطه باندهای تحت حمایت ...

۲۰ ژانویه ۱۹۹۰ کشتار خونین مردم مسلمان باکو بدست ارتش شوروی
اواخر سال ۱۹۸۰ امپراطوری اتحاد جماهیر شوری با خیانت به ملت آذربایجان که تبعه خود وی به شمار می آمدند بصورتی آشکار از ارمنستان حمایت کرده و شرایط اشغال اراضی آذربایجان را فراهم می‌نمود. با مساعدت امپراطوری از سال ۱۹۸۷ صدهاهزار آذربایجانی از اراضی تاریخی خود در ارمنستان رانده شده‌بودند. ارمنستان ادعاهایی را نسبت به اراضی تاریخی آذربایجان قره‌باغ کوهستانی مطرح نموده، فشارهایی را بر اهالی غیرمسلح محلی بواسطه باندهای تحت حمایت خویش وارد آورده، مبادرت به کشتار نموده و گروه‌های تجزیه طلب را مسلح می کرد. عدم هرگونه اقدامی از جانب اتحاد جماهیر شوروی در برابر این وضعیت که بیش از دو سال به طول انجامیده بود، وعده‌- وعید‌هایی که در راستای بازگشت صدهاهزار رانده شده به خانه و کاشانه خود داده می شد و تنش‌های ایجاد شده توسط ارمنستان در مرزهای خود با آذربایجان، تلاشهای صورت گرفته در راستای اختفای این قبیل حوادث از مردم آذربجان، موجب ناراحتی کسانی بود که این بازی سیاسی را درک می نمودند. لیکن امپراطوری با بستن چشمان خود بر روی این حوادث هرگونه اعتراض، رویارویی و انعکاس این قبیل اخبار در مطبوعات را ممنوع کرده بود. آذربایجانی‌هایی که اعتراض نموده و یا از خود مقاومت نشان می‌دادند بازداشت می گردیدند. تفنگهای شکاری از جانب دولت، در قره‌باغ کوهستانی جمع‌آوری گردیده و حتی امکان دفاع در برابر باندهای مسلح نیز از ایشان سلب شده بود. این وضعیت موجبات آغاز تظاهرات اعتراض آمیز شهروندان باکو در اواخر سال ۱۹۸۹ را فراهم آورد. خواست هزاران شهروند مشارکت کننده در تظاهرات از امپراطوری، جلوگیری از این تحرکات سرخود و استماع مطالبات به حق ملت آذربایجان بود. لیکن امپراطوری به هیچ وجه قصد عملی ساختن این مطالبات را نداشت. شهروندانی که نتوانسته بودند به مطالبات خود جامه عمل بپوشانند رفته رفته در تظاهرات صورت گرفته شعارهای استقلال و آزادی سر می دادند.

در شب گذر از نوزدهم به بیستم ژانویه ۱۹۹۰ با دستور رهبر اتحاد جماهیر شوروی مخائیل گورباچف دسته‌های ارتش شوروی که مرکب از نیروهای ویژه که غالبا ارمنی بودند بدون هرگونه هشداری از پیش اعلام شده به شهر باکو هجوم آوردند. در این حمله از سلاح‌های سنگین جنگی – تانک، مسلسل، سلاحهای اتوماتیک و سایر ابزار جنگی بر علیه شهروندان غیرمسلح بی دفاع اعم از زن، کودک و کهنسال استفاده گردیده، منازل مسکونی به آتش گرفته شد. ارتش شوروی برخوردی بی‌رحمانه را در مواجهه با این مردمی که ۷۰ سال تبعه‌اش به شمار می‌آمدند به نمایش گذاشت. برخی از کشته‌شده‌گان بصورتی کاملا بی‌رحمانه مورد اصابت بیش از ۲۰ گلوله قرار گرفته بودند، چشمان برخی از مقتولین از کاسه در آورده شده، کودکان و سالخوردگان به قتل رسیده، آمبولانس ها و پزشکان به رگبار بسته شده و شهروندان غیرمسلح در درون منازل خود به قتل رسیده بودند. بنا بر آخرین بررسی‌ها در فاجعه خونین ۲۰ ژانویه، ۱۴۷ شهروند غیر مسلح کشته شده، ۸۴۱ نفر به صورت غیرقانونی بازداشت گردیده و ۷۴۴ نفر مجروح گشته اند. برخی از کشته‌شده‌گان به دریا انداخته شده و مدارک بازجویی ضمن انتقال به مسکو منهدم گردیده است. علیرغم کمک‌های رهبران وقت آذربایجان در اختفا و پنهان سازی جنایات رخ داده تنها و تنها سیاستمدار برجسته حیدر علی‌اف در محل نمایندگی آذربایجان در مسکو و در برابر وسائط ارتباط جمعی داخلی و بین المللی اعتراض خود را نسبت به جنایات رواداشته شده به ملت خود و کشتار انسان‌های بی‌گناه ابراز داشته، ضمن تقاضای مجازات مجرمین با گذشت مدت کوتاهی از رخداد این حوادث کناره‌گیری خود از حزب کمونیست را اعلام نمود .
نوشته شده توسط: Anonymous

فجایع جیلولوق :
فجایع سال های ۱۲۹۶ و ۱۲۹۷ ه.ش که منجر به قتل عام حدود ۱۵۰ هزار نفر از اهالی اورمیه گردید، چنان وحشتناک میباشند که تاریخ نویسان این منطقه از حوادث نه ساله حضور ارتش جرار روسیه تزاری به سادگی میگذرند.
این حضور روسها که از اردیبهشت ۱۲۸۸ ه.ش مصادف با ۲۹ آوریل ۱۹۰۹ میلادی، آذربایجان را در اشغال خود داشتند و از هیچ ظلم و جنایتی فروگذار نکردند و کمترین آثار آن خدشه دار کردن استقلال ایرانیان بود، که همراه با آن اغلب شهرهای آذربایجان دست به چپاول گشوده و کشت و کشتارهایی را راه انداختند. از آن جمله دو بار بازار اورمیه را روس ها غارت کردند و به آتش کشیدند، و هر کسی را و هر جایی را که خواستند از بین بردند.

فجایع سال های ۱۲۹۶ و ۱۲۹۷ ه.ش که منجر به قتل عام حدود ۱۵۰ هزار نفر از اهالی اورمیه گردید، چنان وحشتناک میباشند که تاریخ نویسان این منطقه از حوادث نه ساله حضور ارتش جرار روسیه تزاری به سادگی میگذرند.
این حضور روسها که از اردیبهشت ۱۲۸۸ ه.ش مصادف با ۲۹ آوریل ۱۹۰۹ میلادی، آذربایجان را در اشغال خود داشتند و از هیچ ظلم و جنایتی فروگذار نکردند و کمترین آثار آن خدشه دار کردن استقلال ایرانیان بود، که همراه با آن اغلب شهرهای آذربایجان دست به چپاول گشوده و کشت و کشتارهایی را راه انداختند. از آن جمله دو بار بازار اورمیه را روس ها غارت کردند و به آتش کشیدند، و هر کسی را و هر جایی را که خواستند از بین بردند.
ولی حوادث بعد از خروج روسها از اورمیه و ورود جیلوها و ارامنه مهاجر به اورمیه چنان هولناک است که شاید فقط بمبارانهای اتمی هیروشیما و ناکازاکی ژاپن با آن قابل مقایسه باشند؛ چرا که در هر دو حادثه ۱۵۰ هزار نفر انسان بی دفاع در دو نقطه جداگانه از کره زمین قتل عام شدند، که در هر دو دست استعمار آشکارا وجود داشته است.

نظر به اهمیت رخدادهای سال های ۱۲۹۶-۱۲۹۷ ه.ش در اورمیه این مطلب، به این حوادث خونین رقت بار اختصاص می یابد که کم و بیش از آن یاد شده، ولی به صورت مکتوب و جامع به نام تاریخ قتل عام ترک های آذربایجانی مسلمان توسط ارامنه و جیلوها در اورمیه و اطراف آن ثبت و ضبط نگردیده، که نیاز آن احساس می گردد تا نسل جوان و جویای احوال گذشتگان از آن اطلاع پیدا کنند.
در قتل عام عمومی مردم اورمیه تنها روسها دست نداشتند بلکه نقش مهم‌تر را انگلیسی ها بازی میکردند، تا با تشکیل حکومت خودمختار و مستقل ارمنی در مقابل امپراطوری عثمانی، هندوستان را از گزند آن ها حفظ کنند. در این بین گروهی از آشوریان و مسیحیان افراطی که در کشورهای ایران و عثمانی پراکنده بودند و همواره مترصّد تامین هرچه بیشتر منافع خود از هر راهی بودند، سرانجام با مساعدت و حمایت مالی پدر خواندگان خود یعنی آمریکا، انگلیس، فرانسه و روسیه به فکر داشتن کشوری برای خود افتادند. این حرکت سیاسی برای تشکیل کشوری در ساحل غربی دریاچه اورمیه با حکومت آشوری هدف آنها قرار گرفت.
پس با این اوصاف که بیان شد، انگلیس، روسیه، فرانسه و آمریکا با رایزنی هایی که میکردند، تصمیم میگیرند که در غرب آذربایجان یک حکومت مستقل مسیحی تشکیل دهند و تشکیل این حکومت به قیمت پاکسازی مسلمانان با قتل عام به وسیله اردوی مسلح مسیحیان مهاجر در شهر اورمیه و ۸۸۰ روستای اطراف آن، سلماس و کهنه شهر تمام میشد. قتل عامی که در پی آن بیش از ۱۵۰ هزار مسلمان ترک ایرانی به طرز فجیعی در مدت زمان کوتاهی به شهادت رسیدند و می رفت که هدف شوم آن جنایتکاران تاریخ تحقق یابد که با حمله ارتش عثمانی به اورمیه و اطراف این نقشه شوم آن ها ناکام ماند.

تاریخ دقیق قتل مسلمانان ترک ایرانی در شهر اورمیه به دست ارامنه افراطی در اسفند ماه ۱۲۹۶ ه.ش مصادف با مارس ۱۹۱۸ میلادی رخ داد، بیش ترین قتل عام در شب چهارشنبه سوری سال ۱۲۹۶ ه.ش بوده است. حاکمان قاجار فقط خبر قتل عام را میشنیدند و گوش می کردند که تاریخ از عکس العمل غلط آن ها شرم سار است!
پس از نسل کشی مسلمانان اورمیه و اطراف آن، حدود ۸ هزار ارمنی مسلح به غرب آذربایجان سرازیر شدند تا دیگر ارامنه را یاری کنند.
نوشته شده توسط: Anonymous

اگر ایران را مساوی فارس بدانید, مشکل شما و مشکل ایران روز به روز بیشتر خواهد شد. حالا دست تان بهر کجا می رسد ببرید.

نوشته شده توسط: Anonymous

در جریان مناقشه و جنگ در قره‌باغ، کشتاری در "خوجالی"به وقوع پیوست که بیش از به 613 تفر را به کام مرگ کشاند؛ این کشتار یکی از غم‌انگیزترین رخدادها در تاریخ مناقشه جمهوری آذربایجان و ارمنستان بر سر قره‌باغ کوهستانی بود.

در فوریه ۱۹۸۸ این مناقشه به جنگ منجر شد و در ناحیه قره‌باغ، واقع در جنوب غربی جمهوری آذربایجان، بین مهاجران ارمنی که با سیاست تغییر جمعیتی روس ها به این منطقه کوچانده شده بودند با پشتیبانی ارمنستان و روسیه و مسلمانان مظلوم و بی دفاع آذربایجان نبرد در گرفت .

کشتار مسلمانان تورک خواجه لی زمانی به وقوع پیوست که در ادامه جنگ و پس از سقوط شهر "خواجه‌لی"، ارتش ارمنستان به همراهی نیروهای ۳۶۶ ارتش روسیه وارد این شهر شد و بیش از ۶۱۳ نفر از غیر نظامیان از جمله ۶۳ کودک را در این منطقه قتل عام کرد. ..

در جریان مناقشه و جنگ در قره‌باغ، کشتاری در "خوجالی"به وقوع پیوست که بیش از به 613 تفر را به کام مرگ کشاند؛ این کشتار یکی از غم‌انگیزترین رخدادها در تاریخ مناقشه جمهوری آذربایجان و ارمنستان بر سر قره‌باغ کوهستانی بود.


در فوریه ۱۹۸۸ این مناقشه به جنگ منجر شد و در ناحیه قره‌باغ، واقع در جنوب غربی جمهوری آذربایجان، بین مهاجران ارمنی که با سیاست تغییر جمعیتی روس ها به این منطقه کوچانده شده بودند با پشتیبانی ارمنستان و روسیه و مسلمانان مظلوم و بی دفاع آذربایجان نبرد در گرفت .

کشتار مسلمانان تورک خواجه لی زمانی به وقوع پیوست که در ادامه جنگ و پس از سقوط شهر "خواجه‌لی"، ارتش ارمنستان به همراهی نیروهای ۳۶۶ ارتش روسیه وارد این شهر شد و بیش از ۶۱۳ نفر از غیر نظامیان از جمله ۶۳ کودک را در این منطقه قتل عام کرد.

این فاجعه در آن زمان توسط چند عکاس ثبت شد: ویکتوریا ایگلوا، فردریک لیگاین، ایلگار جفراف و آر.منگاسریان. عکس ها به جز مجموعه جعفراف همه رنگی هستند و در سایت اسناد و عکس های خواجه لی قابل دسترسی است. گفتنی است برخی عکس های برگزیده ممکن است برای برخی مخاطبان بیش از اندازه آزاردهنده باشد.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای سنجری عزیز، آقای توکلی تقریباً همۀ پیشداوری هایش را در بارۀ مطلب شما پس گرفته است. می ماند عنوان مطلب شما. ایران ستیزی، توهین نیست. تهمت هم نیست. اما چون آقای قابوسی مدعی است که ایران ستیز نیست. شما این ادعا را به فال نیک بگیرید. امید است که ایشان واقعاً ایران ستیز نباشند و از این ماجرا که پیش آمد درس عبرتی بگیرند و با یک کشور و نماینگان فرهنگی قدیم و جدید آن به ستیز برنخیزند و اگر ایردی در کار آن ها می بینند، با لحنی آرام و به دور از ناسزا و تهمت به نقد آن ها بپردازند. چاپ مطلب شما ممکن است کمک کند که ایشان و همفکرانشان از نفرت پراکنی نیز دست بردارند

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای سنجری، پیشنهاد می کنم در عنوان مقاله به جای ایران ستیزی، «نفرت پراکنی» بگذارید. چون این را دیگر نمی توانند انکار کنند. توهین و ناسزا به این و آن در نوشته های آقای قابوسی موج میزند.
تیتر:
«نفرت پراکنی و خودشیفتگی ، به سیاق ِ دکتر فرهاد قابوسی»
این آخرین خواهش من از شماست.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کاوه جویای عزیز،، متأسفانه در زبان فارسی لغاتی برای جهت یابی مثل شمال، جنوب، شرق‌ و غرب وجود ندارد، برای ساختن ابزار و خانه و معماری لغاتی مثل نقطه، خط، مثلث، مربع ...... ذوزنقه، هرم و منشور وجود ندارد که همه اینها را از زبان عربی به عاریت گرفته و بنام زبان پارسی مصادره گردیده و یا لغاتی که نماینگر شهرنشینی باشد، مثل دیوار، اتاق، قاشق، بشقاب، قابلمه، قورمه و قیمه وجود ندارد که همه اینها را هم از زبان ترکی به عاریت گرفته و بنام زبان پارسی مصادره گردیده، با چنین موقعیت فقر زبانی، چطور می توانند بخودشان اجازه دهند که برای ملت ترک آذربایجان تاریخ بنویسند و هویت و زبان آنها را زیر سئوال ببرند؟ بهتر نیست که به کار به ساختن جوک برای دیگر ملتها ادامه دهبد و بفکر ساختن شعر در وصف جام و می و الکل، جهت رفتن به عالم هپروت مثل، من بنده آن دمم که ساقی گوید/ یک جام دگر بگیر و

من نتوانم، باشید و یا در فکر ساختن شعر و شعار در وصف شاهان و رهبران باشید و با اشعاری مثل، افعی چو زمرد نگرد کور شود/ شاها تو زمردی نگاهت افعی و یا، خدایا خدایا تا انقلاب مهدی، حتی کنار مهدی، بعد از وفات مهدی، بعد از وفات خودت، خمینی را نگه دار، قند تو دل رهبران آب کنید تا آنها خودشان را در عرش علاء تصور کنند و تا زیر سایه ژست های کاریزماتیک، این شاهان و رهبران، پایه های حاکمیت های دیکتاتوری را به همراه جلادان و جاهلان بنا نهند، تا ملتهای مظلوم را هر چه بیشتر به صلابه بکشند؟
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

کامنت بالا بدون نام است ؛ احتمالا مربوط به همایون سنجری باشد. عرض شود هیج مشکلی با چاپ محتوای نوشته شما در سایت ایران گلوبال نیست .منتها اگراز تیتر مناسب تر استفاده کنی ؛ ان مطلب مجددا چاپ می خواهد شد . اینهم حرف «سخن آخر»

نوشته شده توسط: تبریزی

(دنباله) ..... فدرالیسم دموکراتیک بدون مرزبندی های ناسیونالیستی در کشورهائی مانند آمریکا و آلمان و چین و فیلیپین و مکزیک و ..... کشورداری می شود و فدرالیسم در این کشورها هیچ پیوندی با ملیت و قومیت و نژاد و زبان و رنگ پوست و نیاکان ندارد! هم اکنون گردانندگان سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت اگر می خواهند هماهنگ با جهان و جهانیان گام بردارند باید از ناسیونالیسم و راهکارهای ناسیونالیستی دست شسته و بدانند که برنامه فدرالیسم سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت که برابر است با ماندن چهارچوب کشوری یکتا و برپائی فرمانروائی های ملیتی و قومیتی در آن کشور، اگر جنگ ها و کشت و کشتارهای ناسیونالیستی را در پی نداشته باشد راهی برای پا بر جا ماندن همیشگی ناسیونالیسم و کاشتن شکاف و کشمکش ناسیونالیستی تا مغز استخوان یک سرزمین است!

نوشته شده توسط: تبریزی

پس از فروپاشی رژیم شوروی پیشین و رژیم های کشورهای پیمان ورشو پیشین مارکسیست ها سه گروه شدند، یک گروه همچنان باورمند به مارکسیسم کهن و کلاسیک ماندند، گروه دوم کسانی بودند که می گفتند با مارکسیسم کهن و کلاسیک رسیدن به سوسیالیسم ناشدنی است و مارکسیسم کهن و کلاسیک نیاز به ویرایش دارد، گروه سوم نیز کسانی بودند که از دیدگاه های مارکسیستی پسرفت کرده و در برنامه هایشان دیدگاه های سرمایه داری را گنجاندند، در فرهنگ واژگان سیاسی به کسانی که با پسرفت از مارکسیسم دیدگاه های سرمایه داری را در برنامه هایشان می گنجانند (رویزیونیست) گفته می شود، البته به فراوانی نیز دیده شده است که رویزیونیست ها برای مردم فریبی نام هائی مانند ویرایشگران مارکسیسم و بهسازان مارکسیسم را به روی خودشان گذاشته اند مانند خروشچف و هوادارانش در رژیم شوروی پیشین! تزهای رویزیونیستی خروشچف رفتن شوروی را به سوی سرمایه داری دولتی .....

..... که از زمان استالین آغاز شده بود شتاب داد و سرانجام از درون واژگانی مانند سوسیالیسم و کمونیسم بدترین چهره سرمایه داری که سرمایه داری دولتی است در سرزمین شوروی پدیدار شد! به هر روی مرز میان ویرایش و بهسازی مارکسیسم با پسرفت از مارکسیسم فریبنده، سست و شکننده است و کسانی می توانند بفهمند که چه کسی ویراستار مارکسیسم است و چه کسی گریزان از مارکسیسم است که دانش سیاسی بالائی داشته باشند. ********** در میان مارکسیست های ایرانی نیز پس از فروپاشی رژیم شوروی پیشین کسانی همچنان باورمند به مارکسیسم کهن و کلاسیک ماندند، کسانی نیز مانند زنده یاد ژوبین رازانی (منصور حکمت) دست به ویرایش و بهسازی مارکسیسم کهن و کلاسیک زدند و کسانی نیز به رویزیونیست ها پیوستند، سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت پس از فروپاشی رژیم شوروی پیشین از سازمان هائی بود که راه رویزیونیسم را در پیش گرفت و پسرفت از مارکسیسم کهن و کلاسیک و پذیرش بسیاری از دیدگاه های زرسالاران و سرمایه داران و گذاشتن نام سوسیال دموکراسی به روی راه و روش های سرمایه داری برابر بود با گام گذاشتن این سازمان در راه رویزیونیسم! روشن است که دیدگاه های رویزیونیستی سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت در زمان کنونی هرگز برابر با دیدگاه های سازمان چریک های فدائی خلق ایران در زمان رژیم پادشاهی که پیرو مارکسیسم کهن و کلاسیک بود نیست! همان سازمانی که اکثریتی ها خودشان را از بازماندگان آن می نامند و هر سال در سالگرد رویداد سیاهکل سخنرانی کرده و سرود می خوانند! ********** از سوی دیگر سوسیالیست ها دو برخورد با ناسیونالیست ها دارند، یک گروه سوسیالیست هائی هستند که در برابر ناسیونالیست ها نرمش نشان داده و سخنان ناسیونالیست ها را از زبان مادری گرفته تا مرزبندی ها و دیوارکشی های ناسیونالیستی میان مردم یک سرزمین با دستاویزهائی مانند فدرالیسم و حق تعیین سرنوشت بی کم و کاست بازتاب می دهند، چنین کسانی چپ های پوپولیست نام دارند! گروه دیگر سوسیالیست هائی هستند که خودشان و دیدگاه هایشان را از ناسیونالیست ها جدا کرده اند چون به خوبی دریافته اند که ناسیونالیسم با ویژگی هائی که دارد با سوسیالیسم سازگار نیست و نمی تواند باشد و اگر ما سوسیالیست ها را چپ گرا بنامیم راست گراترین راست گراهای جهان ناسیونالیست ها هستند! سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت گذشته از آن که از مارکسیسم پسرفت کرده و راه رویزیونیست ها را در پیش گرفته است در برابر ناسیونالیست ها نیز دچار خودباختگی شده و با نرمش نشان دادن در برابر آنها به گروه چپ های پوپولیست ناسیونالیزه شده پیوسته است! برای نمونه این سازمان در برنامه ای که به تازگی نوشته است می گوید: ( ..... فدرالیسم پیشنهادی ما جغرافیائی - ملی است! در این ساختار حاکميت واحد است ولی قدرت تقسیم می شود تا امورات مردم میان خود مردمان از هر ملیت و منطقه جغرافیائی توزیع گردد! ..... ) هر کس با دیدن چنین برنامه ای از خود می پرسد ناهمسانی چنین فدرالیسمی با فدرالیسمی که ناسیونالیست ها از آن سخن می گویند در کجاست؟ و اگر چنین برنامه ای پیاده شود جز یک رژیم ملوک الطوایفی مانند رژیم های ملوک الطوایفی در زمان برده داری و زمان فرمانروائی پادشاهان باستانی چه چیزی دیده خواهد شد؟ آیا این است فدرالیسم بر پایه دموکراسی و سوسیالیسم و اینترناسیونالیسم؟ و آیا در جهان کنونی و در سده بیست و یکم و در زمان ماهواره و اینترنت شالوده کشورداری در کشورهای فدرال دموکرات جغرافیا و ملیت است؟! سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت اگر گرفتار پوپولیسم از گونه ناسیونالیستی آن نبود باید این چنین می گفت: ( ..... فدرالیسم پیشنهادی ما فدرالیسم دموکراتیک بدون مرزبندی های ناسیونالیستی میان مردم است ..... ) در جهان کنونی با راهکار .....
نوشته شده توسط: Anonymous

الف - جناب توکلی! این نوشته ، آخرین کامنت من در مورد حذف آن مقاله از سوی شماست ، که گفته اند :«‌در خانه اگر کس است ، یک حرف بس است ». ضمناً این یاداشت فرصت مناسبی در اختیارم می گذارد، تا از دوستان نادیده ، اقایان عبادی ، رازی ، معما، کیومرث و دیگر دوستان سپاسگزاری کنم. همینطور از اقای ایل یار ، که در کامنتی کوتاه ، تکلیف همه ما را روشن کرد، تا از خیالپردازی در مورد قسم حضرت عباس ِ دموکراسی خواهی آقای کیانوش توکلی، بپرهیزیم :
ایل یار :« سایت ِ[ ایرانلگوبال] شخصی است.»
ب -آقای توکلی خوب می داند که من بابت درج مقاله ام ( در سامانه های اینترنتی دیگر) هیچ مشکلی ندارم. یعنی ، هرگاه اراده کنم می توانم این نوشته را ، به گونه ای گسترده ، در فضای مجازی نشر دهم.
دو دیگر اینکه ، اصراری هم بر انعکاس مجدد آن در ایرانگلوبال ندارم.
این که مسؤل ایرانگلوبال و آقای فرهاد قابوسی، متفقا ً

ًکمر به حذف مقاله « ایران ستیزی و خود شیفتگی، به سیاق دکتر فرهاد قابوسی » بسته اند، حاکی از این واقعیت است که:
۱- آن مقاله در مدعاهایش محق بوده است.
۲-جناب دکتر فرهاد قابوسی ،به رغم ادعای آزاد اندیشی و پایبندی به اخلاق مدرن، تحمل یک نقد ملایم را هم ندارد.
۳-مقوله «دموکراسی خواهی »در ایرانگلوبال، در گرو هوس های شخصی و زد و بندهای گروهی است.
1-افشای این واقعیات ( که پیامد حذف آن مقاله است) برای من کافی است.
ج – آقای توکلی عزیز ! در آخرین کامنتت مدعی شدی که، مقاله « ایران ستیزی و کیش شخصیت ... » ، در حد کامنت است! نه یک مقاله.
این دیگر از آن حرف هایی است که ( به قول معروف) مرغ بریان را در بشقاب به ققهه وا می دارد.
ظرفیت بخش اظهار نظر، در حدود ۳۲۰۰ کلمه است. درحالی که آن مقاله ، به تقریب ، شامل ۱۰۰۰۰ کلمه بوده است.
به علاوه ، ۱ - نقد ِمن ، ناظر بر چهار مقاله آقای قابوسی است .۲- به نوشته ها و کتاب ها و نویسندگانی اشاره دارد که گمان نمی کنم حتی نام شان هم به گوشت خورده باشد !
کیانوش عزیز ! بی حکمت نبود که آقای فرهاد قابوسی ، همه توان و امکاناتش را برای حذف آن مقاله بسیج کرد!
د – جناب توکلی عزیز! در آخرین کامنتت اَمریه صادر کردی :
« همایون بیشتر روی نوشته اش کار کند و سپس با توافق قابوسی مقاله با محتوای محکمتر و استفاده از کلمات مثبت تر مجددا ً در ایرانگلوبال منتشر شود ».
این دیگر از آن شوخی های سخت آزار دهنده است.
دوست عزیز! کجای کاری! من برای گنده تر از دکتر قابوسی ها هم تره خرد نمی کنم! شما خود شاهد بودی که مقالات پژوهشی ام، در کدام نشریات و در کنار نوشته های کدام محققین تراز اول ایران درج می شد. این را ( چندی پیش ) در یادداشتی به تو متذکر شدم.حالا کار به جایی کشیده است که طرف ِ نقد من ، باید برای درج نوشته ام جواز صادر کند؟
در کجای دنیا رسم است که نقد نوشته ای ، در گرو و ملزم به اجازه ی طرف مورد نقد باشد؟
آقای توکلی ! همه درد سرهایم ناشی از نوشتن با اسم مستعار است.
اجازه بده که یک بار دیگر، دلیل استفاده از نام مستعار را یاد آوری کنم :
حوزه تخصصی و مورد علاقه من ، « نقد ادبی » است و مقالات جدی ام ، عموما ً در این زمینه قلمی شده است.
حدود هشت – ده سال پیش ، با مشاهده ی « شارلاتانیسم ادبی » شخصی که مدعی تاریخی پژوهی است ( و تو او را خوب می شناسی) به تحقیق جدی و فشرده ، در حوزه ی تاریخ معاصر ایران روی آوردم ، تا به «جعل» ، «تقلب» ، «سند سازی» و شعبده های تاریخی آن آقا پاسخ دهم .
قصدم از جدال با آن مدعی ، سالم سازی فضای روشنفکری بود . بخشی از آن فضایا ، به ایرانگلوبال هم کشیده شد که شما - آقای توکلی - به خوبی در جریانش قرار داری و خود درگیرش بوده ای . تا اینجا ، با نام حقیقی ام نوشتم. تا آن که ، برخی از چپ های دیروز ( که به کمتر از جهان وطنی و میهن سوسیالیستی رضایت نمی دادند ) ناگهان «هویت طلب» شدند و بازار عوام فریبی و « تجزیه طلبی» رواج یافت. گرچه ، انسان های بزرگوار و مسئولیت پذیری از میان هوطنان آذری، کرد و غیره، در راستای افشاگری و روشنگری و رو کردن دست این آقایان ِ« جهان وطن دیروز و هویت طلب امروز »، همت کردند، اما پاسخ به برخی از این حضرات تجزیه طلب، در گرو تمرکز بیشتر، بر روی موضوعات مطروحه بود. این بود که دست به کار شدم و با نام مستعار « مازیار تپوری » ،به افشاگری پرداختم و...
مطمئن باشید، هر گاه احساس کنم که خطر تجزیه و سوریه و عراق و لیبی شدن ، ایران را تهدید نمی کند، گوشه می گیرم و آخر عمر با همان علائق ادبی ام سر می کنم. ببخش ، که دیگر حوصله ی نوشتن ندارم.
خدا آخر و عاقبت مردم این مملکت را ، از شر روشنفکران یسواد و بی مسئولیت و گاه خود فروش ، به خیر کند.


نوشته شده توسط: Anonymous

منتشر کنید
نژاد پرستی و عرب ستیزی در ایران حتی به وسیله کسی که نون عرب ها می خورد
امام جمعه اصفهان: مورد تحقیر یک مشت سوسمارخور قرار گرفت
حجت الاسلام و المسلمین محمدتقی رهبر، امام جمعه اصفهان در گفت‌و‌گو با خبرنگار نامه نیوز در خصوص لغو و به تعلیق درآمدن پروازهای حج عمره از سوی وزیر ارشاد گفت: بعد از این اتفاق تلخ در فرودگاه جده، چندین بار اعلام کردم که جای دارد حج عمره را لغو کنیم و از آن‌طرف سفیر آنها را نیز اخراج و سفیر خود را فراخوان کنیم و اینگونه یک واکنش تند در مقابل این عمل شنیع ابراز کنیم.

وی ادامه داد: ملت ایران با آن عظمت و بزرگی مورد تحقیر یک مشت سوسمارخور قرار می‌گیریم که اکنون صاحب فرهنگ کشتار مردم و جنایت و بداخلاقی‌ها علیه مسلمانان شده اند.
سکوت ایران گلوبال در زمانی که حتی خبرگزاری های داخلی هم به این خبر واکنش نشان دادند تعجب برانگیز است

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای سیروس ، اصلاً فلسفه وجودی یک رسانه گروهی اطلاع رسانی و طرح بحث های اجتماعی است. دلیل ترس و نارضایی شما از طرح یک بحث تاریخی و فرهنگی که پیش از این هم بسیار مورد گفتگو بوده چیست؟ در ضمن این "نژادپرستی دولتی" که نوشته اید منظورتان چیست؟ این مقاله خیلی سنجیده و منطقی حقایقی را بازگو می کند. اتفاقا حس مسئولیت همین است که مسائل تاریک و مورد اختلاف مطرح شود نه اینکه به بهانه اینکه مصلحت نیست پنهان نگه داشته شود و سانسور گردد. مصلحت خودتان را با مصلحت خوانندگان ایران گلوبال یکی نگیرید.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کاوه جویا چه اصراری دارد که با درج نوشته های رسوای دوران طغیان نژادپرستی دولتی در ایران ، خوانندگان ایران گلوبال را درگیر بحث های اینچنینی کند؟ حاصل این نوشته ها را مگر ندیده ایم؟ آیا حس مسئولیتی درکار است؟

نوشته شده توسط: Anonymous

آقا اصل مطلب در ابن گردوغبارها انگار کاملا فراموش شد! چرافرهاد قابوسی اجازه دارد به اسماعیل خویی بگوید نژادپرست، ولی همایون سنجری اجازه ندارد به فرهاد قابوسی بگوید ایران‌ستیز؟ دوباره تکرار می کنم: "نژادپرست" یک توهین است، فحش است، ناسزا است و اتهام کثیف است. ولی "ایران‌ستیز" نه توهین است، نه فحش است، نه ناسزاست و نه اتهام است. حالا اگر شما پشت گوشتان را بدون استفاده از آینه دیدید، از کیانوش توکلی هم جواب این سؤال را خواهید گرفت!

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-من این هفته برخلاف شماآقای کاوه جویادرایران بوده واین هفته ماحدود40نفرازآزربایجان به طرف طهران حرکت کرده تابه قله توچال برویم .درراه افرادزیادی بتعدادمان اضافه شدند.بچه هاباخودقابال آورده بودند.درراه بارهاسرودهای آزربایجان اوغلیام وسرودهای ملی آزربایجان راخوانده وساعت هاصدای ماکوههای تهران رابه آغوش گرفت.شمادرخواب بوده وتوهم وجودشماراگرفته همان بهترکه هم دیگرراتاییدکرده وبرای هم کف بزنید.مانفرت پراکن نیستیم 100سال اعمال همنژادخودرامرورکن وسعی کن باعینک تمییزدنیارانگاه کنی.

نوشته شده توسط: Anonymous

در ایران نه قانون وجود دارد و نه دین. سگ صاحبش را نمی شناسد.

نوشته شده توسط: Anonymous

ارمنی ها ادعا دارند که ۲-۳ میلیون ارمنی توسط دولت عثمانی سال ۱۹۱۵ به قتل رسیده اند. طبق آمار رسمی دولت عثمانی, جمعیت ترکیه در سال ۱۹۱۴, سیزده میلیون و سی صد و نود هزار نفر بود. جمعیت یونانی ها ی ترکیه بیش از یک و نیم میلیون نفر بوده اند ارمنی ها هم یک میلیون و صد هزار نفر بوده اند. تعداد زیادی از اینها در شهرهای بزرگی مثل آنکارا و ایستانبول ساکن بوده اند که از جنوسید خیالی ارمنی ها دور بوده اند. ظاهرا جنوسید در شرق ترکیه و در مناطق وان و ارزروم روی داده. چند نفر ارمنی در ان مناطق میزیسته اند؟ سوال برای آنهایی که چهار عمل اصلی بلدند ... حال پیدا کنید پرتقال فروش را!!!

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

جناب! نخست «مدارک مفتشی» خود را به سایت ارسال کنید.

نوشته شده توسط: کاوه جویا

آذر مینای گرامی، از شما برای روشنگری تان سپاسگزارم. تجربه ی شخصی من هم با دیدگاه شما همخوان است که اکثریت قاطع هم میهنان آدربایجانی، بویژه دانش آموختگان، هیچگونه نفرت نژادی و فرهنگی از فارس ها یا دیگر اقوام ایرانی ندارند. این تنها اقلیتی منزوی و عمدتاً برونمرزی است که می خواهد ار وضعیتی که رژیم ننگین جمهوری اسلامی برای میهن به وجود آورده بهره برداری کند و در میان ایرانیان نفرت پراکنی نماید. هدف نفرت افکنان، نه تأمین حقوق قومی و فرهنگی، بلکه به راه انداختن جنگی درون ملی است که خود "قهرمانان" آن شوند. از همین رو نفرت افکنان می کوشند به دروغ فارس و آذربایجانی را دو گروه انسانی بیگانه و دشمن تاریخی و فرهنگی هم جلوه دهند و با هرگونه روشنگری علمی که ریشه ، تاریخ و فرهنگ مشترک آدربایجانی ها و فارس ها و پیشینه ی مناسبات برادرانه ی این دو گروه قومی را بنمایاند، مخالفت می کنند و خشم برمی آورند.

در واقع اصل آزادی بیان و فضای برخورد آزادانه ی اندیشه ها به زیان نفرت افکنان جنگ طلب است.
نوشته شده توسط: Anonymous

او در سال 1927 در دانسک بدنیا آمد.