Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

در کل خواستم نشان دهم چرا سیاست ضد رژیم نمی تواند از سطح گروه بالاتر رود و به سیاست عملی عمومی ضد رژیم تبدیل شود.؟ چرا سیاست در جامعه ما - در دوران سازماندهی-خصلت تبدیل شدن به یک جبهه ی بزرگ سراسری را ندارد؟
یکی از مهمترین علتها «ناسیونالیسم» و هسته ی آن «راسیسم» را یافتم. که کمتر مورد توجه قرارگرفته است. و از عناصر «تمرکزگرایی در قدرت» اند. کسانی که برای دموکراسی مبارزه میکنند ضرورت دارد در ایده و سیاست عملی خود را ازچنگ این عناصر خلاص کنند وگرنه نمی توانند شرایط نزدیکی و همکاری با دیگر نیروها را فراهم کنند. در حقیقت رها شدن از این عناصر به نوعی دموکراتیزه شدن است. تا نیروها در حد لازم دموکراتیزه نشوند نمی توانند به هم نزدیک شده همکاری کنند.

بیخود نیست که سیاست حکومت، برپایه ی افراطی کردن مخالفان در برابر یکدیگر قرار دارد. یعنی تا میتوانند روی استبداد یک گروه علیه گروه دیگر با شعارهای رادیکال کار میکنند که بیشتر به جان یکدیگر بیاندازند. زمینه موجود است. تضاد راسیسم با برابر حقوقی. و لاجرم درگیری مردمان مختلف. برای دفع این کار «سیاست ممنوع بودن خشونت بین مردمان مختلف» به میان آمده است.

از نظر من راه دموکراتیزه شدن نیروها در مسئله ی ملی یا تبعیض، «فدرالیسم با اتحاد داوطلبانه» است. هر ملتی با اکثریت آرا خواست جدا شود -می تواند- نمیشود هیچ مردمی را با توپ و تانک برای همیشه به زندگی مشترک واداشت. نیروهایی که این پروسه ی فکری را رد نکرده اند مجبورند برای ادامه ی سیاست تمرکزگرایی خود به راسیسم روی آورند . و این جامعه را متلاشی میکند.
نوشته شده توسط: Anonymous

نويسنده البته بعضى از پارامترهاى درست را براى نتيجه گيرى هاى نادرست استفاده كرده است،البته ادعاهاى ايشان تا حدى درست است،اما نتيجه گيرى ايشان نادرست است.بخاطر اينكه اولا اين افراد ذكر شده،چندان جايگاهى بين مردم ندارند و ثانيا طرز برخورد و تحليل ناسيوناليسم ملل تحت ستم با ناسيوناليسم ملل سلطه گر،هيچ وقت يكسان نبوده است .نويسنده بايد در نظر بگيرد كه بعضى از اين اقدامات واكنشى عجولانه و عصبى است،هر چند كه قابل تاييد نيست.اما تعميم اين حركات واكنشى و عصبى به كل جريانى كه احساس خفگى مى كند،خود برخوردى ناسيوناليستى يا در خدمت ناسيوناليسم حاكم است.وانگهى فقط برخورد افشاگرانه با اين تفكر نمى تواند ان را خنثى كند(هر چند كه نمى توان كسى را از ان حق محروم كرد)بايد كارى انجام داد كه صداى تبعيض ديدگان شد تا آنهايى كه احساس تبعيض و حقارت مى كنند بتوانند راه و چاه منطقى تو را انتخاب كنند،فقط با گفتن

اينكه فلانى پان يا راسيست است نمى توان با اين انديشه برخورد كرد.وانگهى اينهم بيشتر واكنش عصبى است .ما بايد بيشتر از انكه به واكنش ها حساس باشيم،اصولا بايد كنش ها را تحليل كنيم .
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

اخه، چه ربطی داره؟ایران و ترکیه دو کشور مستقل است.تجاوز جنسی در هر کشوری که صورت بگیرد بایستی محکوم بشه،چه در ایران و یا ترکیه.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب اقای "عزیز"

اولا من یکی از همان مردم اذربایجانی هستم که در ظاهر سنگش را به سینه میزنی و حقوق اولیه اش را طلب میکنی ولی در مقابل کوچکترین انتقادی حتی در حد یک کامنت زود براشفته میشوید از خربزه و این حرفها سخن میگوید .

من اینجا هستم تا از شما و حرکتتان که ادعای ابادانی و بازگردانندن هویت اذربایجان است سوال بپرسم که پس چه شد؟؟

دمکراسیتان کجاست، هر روز به ایرانگلوبال می ایم مقلاتی از ساخت توران گرفته تا کردستان بزرگ، ایران دمکرات، زنان ، حیونات و سگها و غیره و حقوق معلولین و زنها و حفظ طبیعت را میشود دید.
جز سانسور افکار اذربایجان چه کردید بعد به اخوندها اجازه فعالت دادید ما پرسیدیم چرا جواب دادید چو حرکت ملی است نمیشود قشر روحانی را در نظر نگرفت. ایا دایره ملت شما فقط ملایان را در بر میگیرد پس بقیه کجا هستند؟؟؟
جز فحش رکیک به زحمتکشان و نویسندگان دلسوز اذربایجان حرکت ملی تورکگرای برای اذربایجان چه اورده است؟؟؟
جز حاکم کردن بی سوادترین قشر جامعه اذربایجان که نه کتاب میداند نه منطق چه کرده است؟؟
جز اینکه کار من شده است دفاع از صفوی و شهریار و قطران تبریزی و بقیه تا شما فحش خانوادگی نثارشان نکنید چه برای تاریخ و هویت ما انجام داده اید.

جز مشتی دروغ در مورد تاریخ و فرهنگ اذربایجان چه برای عرضه داشته اید بفرمایید نشان دهید. در مورد تاریخ اذربایجان و رابطه ان با دیگر جمهوریهای ترک دروغ گفتید؟؟؟ در مورد زبان گذشته ما دروغ گفتید در مورد دین گذشته ما دروغ گفتید در مورد سیاست و روابط بین الملل ، علوم اجتماعی ، تاریخ؛ زبانشناسی جز دروغ چیزی نگفتید.

شما انقدر کم سواد هستید که با خوشحالی میگوید ایران در حال نابودی است بگذریم از اینکه توهم زده هستید اما مرد مومن 30 میلیون اذربایجانی که سنگش را به سینه میزنی در مریخ زندگی میکند؟؟؟ شما بر خلاف خواسته اذربایجانیان در ایران خواستار نابودی زندگی و زن و بچه ما هستید و اسم این ........ را ملی بودن گذاشتید. حتما بعد از نابودی ایران و هجوم گروههای اشوبگر و مسلح از هر طرف دنیا برای حفاظت از زن و زندگی ما ترکیه جان کمک خواهد کرد همان طور که به ترکمنهای عراق کمک کرد و حتما ما هم باید با این طناب پوسیده به چاه شما برویم.

در اخر باید به خوانندگان بگویم این دوستان پانتورک که قصد تجزیه ایران را دارند اکیپ قوی از متخصصان جمع کردند که با کمک اینها تجزیه خواهند کرد...................
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای آذرگون! اگر در نقشه های قبلی که شما هنوز متولد نشده بودید، نظر بیفکنید، از کوههای آلتائی، تا سیبری، که همان خلقهای ترک صابری ها در آن ساکن اند. و همان مناطق با نام آنها شناخته میشود، و هنوز هم درآن مناطق قبایل ترکهای آلتائی، و دیگر ملل ترک تبار، مثل یاقوتی ها، باش گیرها، تاتار ها، قاوقوزها، هونها، ... و امثالهم زندگی میکنند، و از بخت بد اکنون در تصرف روسیه است. ........ خیلی ممنون!

نوشته شده توسط: Anonymous

ما به یک زبان سخن نمی گوییم. درست است که پاسداران در کنار اکراد عراقی می جنگند ولی اکراد پژاک نیز در آذربایجان غربی به پاسگاه ها می تازند. من مدافع رژیم دیکتاتوری اسلامی نیستم. اما فکر می کنم اگر ایران تجزیه بشود، آذربایجانی ها بازنده خواهند بود، چون کردها با پشتیبانی قدرت های بزرگ بخش مهمی از خاک آذربایجان را تصاحب خواهند کرد. شما تاریخ هیجده ساله ی آذربایجان را بخوانید و ببینید صد سال پیش بر آن سرزمین چه گذشته است. همان رویدادها تکرار خواهند شد.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

سیاوش گرامی،
من هم به این امر واقف و با شما موافقم. حرف یک زبان شناس معمولا کاری کارشناسانه بوده و تحقیق و استدلال را پشتوانه خود دارد. من هم متوجهم وقتی که یک کامنت نویس در هر کامنتش "زبان عقیم فارسی" و یا "زبان بی‌پشتوانه و ناقص ترکی" و یا... را تکرار می‌کند، قصدی جز ضدیت و تخریب ندارد. ولی این را هم متوجهم که با استناد به ضدیت، توهین و... می‌توان بسیاری از نظرات را حذف کرد.
به نظر من مساله دیگری که لازم است در نظر گرفته شود این است که مسؤل کامنتها هم انسانی است مانند تمام انسانهای دیگر. می‌تواند به راحتی اشتباه کند، به قول یکی از کامنت‌نویسان، تصمیمش بستگی به این دارد که چه غذایی خورده باشد، حال مذاجی‌اش چگونه باشد، همسرش با او چه رفتاری داشته باشد و... این حرف بخشی از واقعیات را در خود دارد. همه اینها می‌توانند در کار او مؤثر باشند و اگر کسی ادعا کند که مؤثر نیست، حداقل برای من

نوشته شده توسط: Anonymous

لحن نوشته جدلی است. با این لحن نمی توان

این آقایان و خانم ها را قانع کرد. حقیقت تاریخی برای آنان اهمیتی ندارد. چنان که برای کردها هم که روایتی از گذشته برای خود ساخته اند، بحث مستدل تاریخی فایده ای ندارد. تاریخ ملی ایران را نیز کمی بشکافید، خواهید که سرتاسر وصله پینه است. اصولاٌ تاریخ های ناسیونال همه ساختگی اند. برای ساخت شکنی از این تاریخ ها باید لحن کاملاٌ علمی و منطقی به کار برد. کاری که غربی ها درباره تاریخ های ناسیونال خود کرده اند و می کنند. اما ما هنوز به آن مرحله نرسیده ایم. ناسیونالیست های آذربایجانی (از به کار بردن واژه پان ترک می پرهیزم) در آنجا که مربوط به تاریخ ناسیونال ایران می شود، حقایق انکار ناپذیری را بیان می کنند که برای بازنویسی تاریخ آن سرزمین سودمند است ، اما وقتی به روایت تاریخ ناسیونال برای خود می پردازند، گفتارشان از یک منطق محکم درونی برخوردار نیست و با یک تلنگر منطق فرو می ریزد. این ها اگر از یک ارزیابی جدی ژئوپلیتیک و تحلیل هوشمندانه ی آرایش نیروها در آن منطقه حرکت کنند، متوجه خواهند شد که هم باید از دشمنی با فارسی زبانان دست بردارند و هم تاریخی دفاع پذیر برای خود بسازند. اما از همه مهم تر، این ها باید مبارزه در راه حقوق مسلم فرهنگی شان را یاد بگیرند. این ها حتی آذربایجانی ها را نیز می رمانند.
نوشته شده توسط: Anonymous

lachin عزیز و گرامی‌، اجازه بدهید تجربه‌ای را با شما در میان بگذارم، ۴ چهار سال پیش دیداری از مسکو داشتم، در این زمان، برای شرکتی کار می‌کردم که کارش فروش ماشین آلات تولیدی به کشور روسیه بود، ماشین‌ها با نام ( دورما ) (durma) شناخته شده هستند، طرف روسی فکر کرد چونکه این ماشین آلات فقط برای صادرات به روسیه درست شده اند در نوشتن اسم آن، اشتباهی رخ داده و ( دوما ) که نامی‌ آشنا برای روس هاست املای درست است، من سایت روسی این ماشین آلات سنگین بسیار مدرن را به ایشون دادم که (http://durmazlar.ru/) است و توضیح دادم که دورما و دورمازلار در زبان ترکی به چه معناست. شما ببینید که چگونه زبان ترکی، قادر به تطبیق خود با الفاظ و نام‌های تکنولوژیکی است، آن سایت را نیز هر چند که روسی است نگاه کنید. وجدان آگاه

نوشته شده توسط: Anonymous

نویسنده محترم در این جمله، خود پاسخ خود را داده است "تمام حکومتهای ایران کل شمال غرب ایران را آذربایجان مینامیدند و در توضیح ماهیت آن ارمنستان، گرجستان، اران و شروان و آذربایجان را ذکر میکردند". پس کل نواحی نام برده، فارغ از تنوع اتنیکی می توانند خود را بخشی از آذربایجان تاریخی بدانند. بدیهی است که اسامی جغرافیایی پدیده ای دینامیک بوده و در گذر زمان دستخوش تغییر و تحول می گردد همانگونه که مطابق اذعان خود نویسنده نام آلبانیا در مقطعی از تاریخ به اران و شروان تبدیل شده است و از همین اسامی متآخرتر نیز در حال حاضر اثری نیست. این پدیده در مورد زبان هم می تواند روی دهد. به عنوان مثال زبان مردم پهلوی زبان بعضی از مناطق ایران کنونی در سده های اخیر به دری تغییر یافته است و امری بی سابقه نیست.

به نظر من به جای نبش قبر تاریخ، بهتر است جوامع انسانی همانطور که اکنون هستند، از سوی همگان پذیرفته شوند و بر همین اساس، حقوق انسانی آنان به رسمیت شناخته شود.
نوشته شده توسط: Anonymous

نویسندهٔ این مقاله آمار اشتباه می‌‌دهد، در ۳ ماه اول سال جاری ( ۲۰۱۵ ) ( پنج شرکای اصلی‌ جمهوری آزربایجان به ترتیب زیر است ) لطفا دقت کنید هیچ نام از ایران و جامعه فارسی‌ نیست . ( ۱- ایتالیا ۲- آمریکا ۳- آلمان ۴- ترکیه ۵- روسیه ) ، من فکر می‌کنم ایشون منظورشون ارمنستان بود که با جامعه فارسی‌ روابط نزدیک دارد نه آزربایجان . اگر خواستید من آمار دقیق تجارت فیمابین این کشور‌ها را نیز میتوانم در اختیارتان قرار دهم. وجدان آگاه

نوشته شده توسط: Anonymous

زمانیکه موسی عصایش را بر رود نیل کوبید تا آنرا از وسط دو شقه اش کند، هم قوم بنی اسراعیل را از فرعونیان نجات داد، هم راه و رسم حاکمیت بر جهان را، بر نوادگان جاه طلب و جنگ افروز آینده اش آشکار نمود. فرزندان ناخلف صهیونیسم، درس جد بزرگشان را به خوبی یاد گرفتند که اگر بخواهند بر این دنیای بزرگ حاکمیت داشته باشند، بایستی جهانیان را همواره بسان رود نیل به شکل دو نیروی متخاصم، رو در روی هم نگهدارند طوریکه عنقریب با نیرویی بنیاد شکن بسوی هم روان خواهند شد.
برای حکومت بر کل جهان، خاورمیانه چنان ثروتی را در خود پنهان کرده بود که این قوم را ترغیب به ظهور پیامبران ریز و درشت در این منطقه نمود و این لقمه زرخیز و ثروتمند ، برای دهانشان چنان درشت بود که همچون رود نیل بایستی دو تکه می شد و در هر تکه آن، کشورهای ریز و درشت همواره رو در روی هم قرار می گرفتند.

برپایی و کمک به اقتدار و تاریخ سازی جهت حاکمیت قوم فارس، ظهور پان ایرانسیم و فارسیزه کردن تمامی مردمان ساکن کشور ایران از یک سو، و از سوی دیگر بیدار کردن تاریخ مرده گذشتگان و رنگ و لعاب بخشیدن به جنگ و خونریزی های عهد حجر بین ایران با اعراب و ترک ها، به نیت زنده نگهداشتن دشمنی ایرانیان با اعراب و ترک ها، همه و همه زاییده تفکر دو شقه نمودن رود نیل بوده.
تولد برادران دو قلوی پان شیعیسم و پان ایرانیسم، صرفا جهت ایفای نقش کشور ایران در مقابل دیگر کشورهای منطقه که می توانستند خطر جدی نسبت به اسراعیل محسوب شوند بوده است، نوزادانی که درون را می خورند تا با هیبتی ترسناک مایه خوف و ترس بیرونیان گردند. و تا زمانی که صهیونیسم به جای این، گزینه تازه ای همچون کردستان بزرگ را برپا نکند، حکایت سرکوب دیگر اتنیک های ساکن کشور، جعل تاریخ، هویت و زبان مادری آنها همچنان ادامه خواهد داشت.
نوشته شده توسط: Anonymous

پاسخ دادن
تاریخ مطلب:
جمعه, آوریل 17, 2015 - 18:28
نام:
Anonymous
نظر: جناب ایلیار نظرتان در اینباره چیست؟
این 800 عجب جوک گوئی میکنه. اینهم شد زبان. انسان از شنیدن چنین کلماتی شاخ در می آورد، میخ اباختر، و یا میخ نیمروز، دیگه چه صیغه اییه! خدا بحال زبان فارسی رحم کند.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب بهنام گرامی، اگر یک زبانشناس چنین نظری میدهد نه آنکه قصدش سرزنش ایرانیان است بلکه مقصود او از گفتن آن ، تقاضا از زبانشناسان برای کنش بیشتر در بهبود آن است. اگر روزی چند مقاله در مورد زبان فارسی و گذرگاه آن در طول تاریخ، در این سایت گذاشته شود، ایرانیان باید این مقالات را با جان ودل بخوانند و دیدهای علمی خود را خردمندانه و با شکیبائی هر چه تمامتر با یکدیگر رد و بدل کنند. ما نباید خود را تا این اندازه کوچک کنیم وبجای باز کردن گوشهایمان و شنیدن انتقادهای علمی خود را گول بزنیم و در دام تحریکات مبتزل وکوچکانه بیفتیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

نویسنده محترم در این جمله "همانند سنت دیرین دولتهای ایران از گذشته تا امروز در نامگذاری تقسیمات کشوری، شمال غرب ایران هر چه قدر کوچک و هرچه قدر وسیع به دلیل اهمیت نام آذربایجان همیشه آذربایجان نامیده میشده است" خود پاسخ خود را داده است. حدود و نام سرزمینها امری دینامیک بوده و در طول تاریخ دائما در حال تغییر می باشند. این خصوصیت حتی می تواند شامل حال زبان مردمان نیز باشد. همانطور که در دوران حکومت امپراطوران ترک آمده از آسیای میانه، زبان بخش اعظم ایران کنونی از پهلوی به دری جایگزین شد. پس بهتر است به جای نبش قبر تاریخ، انسانها را همانگونه که اکنون هستند بپذیریم و به حقوق آنان احترام بگذاریم.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

داریوش گرامی،
ممنون از اظهار نظر و توضیحات.
اگر یادتان باشد در مقابل این حرف که "زبان عقیم فارسی" و چنین عباراتی را باید حذف کرد، استدلال متقابل این بود که "این هم نظر این شخص است که زبان فارسی عقیم است، آیا می‌توان نظر او را حذف کرد؟"
حالا پرسش این است که واقعا می‌توان با معیار "ضدیت" پیش رفت؟
به نظرم می‌رسد که با معیار "ضدیت" دست مسؤل کامنتها برای حذف نظرات کاملا باز می‌شود.
مگر دکتر باطنی نگفته است که زبان فارسی عقیم است؟ آیا می‌توان این نظر زبان‌شناس کشورمان را با استناد به "ضدیت" با زبان فارسی حذف کرد؟ یا اینکه باید تفاوت قائل شد بین او و کامنت نویس؟
راستش را بخواهید تصور درستی از مساله ندارم و باید بیشتر روی آن فکر کنم.
در نهایت این تصمیمی است که مسؤلین سایت خواهند گرفت و همانطور که نوشتم، من تنها می‌توانم نظر و پیشنهادم را بنویسم.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای ناتو! لطفا بفرمائید، که آیا شما خواهان حفظ تمایت ارضی جغرافیای موسوم به ایران هستی یا نه! شما غم آذربایجان را نخورید. شما ساده لوحانه در خدمت رژیم اسلامی عمل میکنید. آیا شما خواستار تثبیت رژیم دیکتاتوراسلامی در جغرافیای ایران هستی؟ تا خون مردم را به شیشه کند؟ لطفا این موضوع را مشخص کنید، تا به صحبت بپردازیم. اگر کمی شمه سیاسی داشته باشی، میفهمی که پاسداران رژیم اسلامی در کنار اکراد در عراق عملیات نظامی میکنند. در ضمن بفرمائید، که از نظر شما، آذربایجانی ها برای چه، و درکجا باید بجنگند؟ سئوال آخر اینکه شما از کدام منابعی یقین دارید، که کسی بکمک آذربایجان نمیآید. آیا از نظر شما آذربایجان به کمک نیاز دارد؟ مگر آذربایجان برای چه، به کمک نیاز دارد؟

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-نظرخوبی است ومن نیزشروطی دارم وفکرنکنم هیچ کسی مخالف این شروط باشد و به این آقای آذرگون قول میدهم هیچ پان ترک.نژادپرست تورک.تورک فدرال خواه.تورک هاررنگارنگ مذهبی.خزب اللهی.شیفته برفارسیسم.ودیگرانی همچون شماهم حرفی داشته باشد.اگراین شروط راقبول فرماییدمااسلحه گرفته همگی پدرترکیه وآزربایجان .حتی ترکمنستان وآلتایی هارانیزدرمی آوریم وازسمت خوددرسازمان های اطلاعاتی ایران.ترکیه وآزربایجان فورااستفعاداده دربست هرفرمایشی شماداشتیدبی چون چرااجرامیکنیم.1-دستورفرماییدبرای 40نه 30نه 20نه 10میلیون تورک آزربایجان مدرسه بزبان تورکی مدرسه بگذارند.2-دستورفرماییددرتهران ودرتلویزیون کانالهایی بزبان تورکی موسیقی وبرنامه داشته واین کاررادرتمام استانهای تورک تورک زبان اجراشود.3-دستورفرماییدبوجه راطبق قوانین مافوق بشری کورش کبیربین ملت هاتقسیم نمایند4-دستورماییدازآسیملاسیون کردن فرزندان ماجلوگیری

نمایند.5-جنایت وبی عدالتی برعلیه تورکان رادر100سال گذشته درتلویزیون ورسانه هایک سال نقدکنند6-بودجه ملی وسرانه راعادلانه تقسیم کنند.فعلاهمین قدرکافی است.ازعزت وراهنمایی وارشادات شمانهایت تشکررامیکنم.گل کاشتی
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب آذرگون! قربانت برم ! به فکر نان باش که خربوزه آب است. لطفا لقمه بزرگتر از دهنتان طناول نفرمائید! که زیبنده شما نیست! شما و امثال شما هموطن نمی خواهید. شما ها دنبال نوکر میگردید که بر خویش ببندید! و سوار بشوید. دوران برده داری نیز در جغرافیای موسوم به ایران سپری شده است. همین ایرانتان در حال فرو پاشی است. اگر مرد میدانی جلوی فرو پاشی آنرا بگیر! بنظر میرسد فیل ات یاد هندوستان کرده .

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای وجدان آگاه.. خیلی لطف دارید.... همان گونه که متوجه هستید آقای ( اردک سخنگو ) شروع کردند به بذله گوئی..آدم وافعآ تعجب میکند کسی که نشان میدهد تا اندازه ای با زبان فرانسه آشنائی دارد چرا از ( فرهنگ) فرانسویان این همه بیگانه است. بذله گوی ایشان, انسان را به یاد آن داستان کلیله و دمنه می اندازد که روزی بچه کلاغی که در لانه ای , با مادرش نشسته بود می گفت " مادر بیا از این لانه کوچ بکنیم و برویم به جای بهتر". مادر می پرسید. " چرا و به چه دلیل کوچ بکنیم". بچه کلاغه جواب میدهد.
" بخاطر اینکه در این لانه آنقدر کثافت کاری کردیم که جائی برای بهتر زندگی کردن نمانده است". مادر کلاغه که رسم روزگار را در طول عمرش تجربه کرده بود می گوید. "" بچه عزیز, اگر ما کوچ بکنیم آیا این ما تحت مبارکمان را با خود حمل می کنیم یا نه؟ "". دوست عزیز.. خیلی از مهاجران نسل اول ایرانی که در اروپا و

آمریکا زندگی میکنند , خیلی چیز ها را با خود حمل کرده اند . شاید برای بعضی ها , بذله گوئی بخاطر ( پیژامه) از پادشاهان قاجار, مهمتر از (( احمق )) خطاب کردن ملت ایران توسط محمد رضا پهلوی باشد. ( خاطرات اسدالله اعلم)...بهترین ها را برایتان آرزومندم.
نوشته شده توسط: داریوش حاجبی

بهنام گرامی، مشخص کردن مرزهای «ضدیت» به مراتب راحت تر از تعیین مرزهای کلمه توهین میباشد. در مورد مفهوم و پذیرش ضدیت به عنوان خط قرمز باید خدمت شما عرض کنم که منظور من تعیین «دقیق» نیست؛ اما بطور نسبی باید به مسئله نگاه کنیم. اگر خواهان این هستیم که در اینگونه موارد به راهکاری درست برسیم، باید از بی عیبی و بی نقصی مبالغه آمیز چشم پوشی کنیم؛ زیرا که نباید در بررسی اینگونه مسائل به افراد چیره دستی تبدیل بشویم که تحمل هیچگونه عیب و ایرادی را در کار ها ندارند ( Perfektionist ). ما باید کوشش کنیم تا بیبینیم که چه راهی بهتر برای ایجاد امنیت بیشتر و جود دارد. اگر شما با مفهوم توهین به گفته yeldöyen نگاه کنید، این شخص قطعن به شما خواهد گفت که در نوشته اش هیچ توهینی به ترک های ارمنی نکرده و تنها یک پرسش ساده مطرح شده است؛ اما اگر با عینک ضدیت به نوشته نفرت انگیز این شخص نگاه کنید، بارش نفرت

و ضدیت با مردم ترک ارمنی را می بینید و به گمان من هم کسی نمیتواند منکر آن شود و بگوید این پرسش هیچ ضدیتی با مردم ترک ارمنی نکرده است. اگر کسی مینویسد «زبان عقیم فارسی» و صدها دست از این نوع نوشته ها که در سایت ایران گلوبال شوربختانه منتشر شد که ضدیت با زبان فارسی را به روشنی نشان میدهند؛ خط قرمز توهین، کار برای فارسی ستیزی نژادپرستی، خشونت گرایی را آسان کرد و اگر با این نگارندگان وارد بحث شوید، ادعا خواهند کرد که 1 توهینی صورت نگرفته است و 2 اگر کامنت آنها منتشر نشوند، برچسب سانسور چی به مسئول کامنت ها خواهند داد و اگر باز هم یک فارسی زبان مانند من مشابه همان جمله برای این افراد در مورد زبان مادریشان که ترکی است بنویسد، فریادشان به آسمان خواهد رفت که پان فارس ها در ایران گلوبال به زبان ما توهین کردند و بحث دوباره در دایره اهریمنی قرار میگیرد و بدون نتیجه پایان می پذیرد تا زمانی دیگر و بحثی دوباره. از گفتارم نتیجه میگیرم که من به دنبال سراب نیستم و معتقدم که همیشه راهکاری وجود دارد، اگر خواسته ای در میان باشد. راه های دیگر که پشت آن اراده آهنین وجود نداشته باشند، همه به بن بست تبدیل خواهند شد. اگر پرسشی داشته باشید، در خدمت هستم.
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

تبریزی گرامی، همانطور که نوشتم، من تصمیم گیرنده نیستم. کیانوش عزیز باید به من اطلاع دهند و احتمالا لازم است که اطلاعیه ای در این مورد صادر شود.

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، اژدر بهنام، خوشبختانه دوست گرامی ما کیانوش توکلی برنامه پیشنهادی مرا پذیرفته و می گویند: ( ..... من هم موافقم که به علاقه مندان کد داده شود که به طور مستقیم و آنلاین کامنت بگذارند و کامنت های غیر مرتبط با مقاله به صفحه شما منتقل شود ..... ) پس هم اکنون حتی برای آزمایش نیز که شده بهتر است برنامه پیشنهادی من با دگرگونی ها و ریزه کاری هائی که شما در یادداشت نوینتان از آنها یاد کرده اید پیاده شود تا روشن شود که سودمند است یا نه؟ با پیاده شدن این برنامه دیگر کسی با ده ها نام و ده ها آی پی بارانی از یادداشت را نمی تواند به ایران گلوبال بفرستد تا وانمود کند که: "ما بیشمارانیم!" و اگر هرزنامه نویسی در تارنمای ایران گلوبال ریشه کن نشود دست کم به کمتر از این خواهد رسید!

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

انصاف گرامی،
شما به عنوان نمونه یک مثال، تنها یک مثال بزنید که من در رابطه با انتشار مقالات قدیمی به مسؤل سایت هشدار نداده باشم.
آیا ایران‌دوستان مقالات جدیدی ندارند که منتشر کنند؟ لزوم انتشار مقالات سالها پیش چیست؟ آیا چیز تازه‌ای ارائه می‌دهند؟ آیا مناسبت خاصی برای انتشار آنها وجود دارد؟ آیا می توان به بهانه روشنگری! مقالات قدیمی را منتشر کرد و ضوابط سایت را زیر پا گذاشت؟
در مورد مخالفت من با ایراندوستان و طرفداری سفت و سخت از پان ترک‌ها، مقالات و کامنتهای من روشنگر مواضع من هستند و نیازی به توضیح نمی‌بینم.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

داریوش گرامی،
آیا می‌توان بر سر "ضدیت" به توافق رسید؟ آیا با استناد به "ضدیت" نمی‌توان هر نظری را حذف کرد؟
آیا می‌توان برای "ضدیت" مرزی تعیین کرد؟

نوشته شده توسط: Anonymous

به نظر من این دلواپسی های آفای اژدر بهنام برای سایت ایران گلوبال و کامنت های آن صادقانه نیست. آقای اژدر خودش یک سوی دعواست و با وجود اینکه سعی میکند ژست مودبانه و بیطرفانه بگیرد خودش از مخالفان ایراندوستان و طرفدار سفت و سخت پان ترک هاست. دلواپسی آقای اژدر وقتی اوج میگیرد که چند نوشته پژوهشی درباره آذربایجان منتشر میشود و مورد استقبال فراوان خوانندگان قرار میگیرد. این ژست های دلسوزی آقای اژدر فقط برای این است که حکومت پان ترک ها را بر سایت برگرداند. اگر نگاهی به کامنت های آقای اژدر زیر مقاله های اخیر درباره زبان آذری بیندازید میبینید ایشان با چه کینه ای به نویسندگان ایراندوست این مقاله ها حمله شخصی میکند و انتشار این نوشته ها را خلاف "ضوابط" میداند و با انتشار آنها مخالفت میکند. آقای اژدر در کامنتی نوشته: " در هفته‌های اخیر شاهد انتشار چند مقاله قدیمی بوده‌ایم؟ آیا انتشار آنها با

توافق شما صورت گرفته‌اند؟ چرا و به چه دلیل و مناسبتی؟ و اگر با توافق شما نبوده‌اند، چرا جلو انتشار آنها را نگرفته‌اید؟" میبینیم که آقای اژدر به ظاهر آزادیخواه به بهانه "قدیمی" بودن مقالات از آقای توکلی میخواهد جلوی انتشار مقالات ایراندوستانه در باره آدربایجان را بگیرد. این در حالیست که سالها صدها نوشته پان ترکیستی که خیلی از آنها هم "قدیمی" بوده اند در این سایت منتشر شده و آقای اژدر هم هیچگاه از انتشار آنها دلواپس نشده و خواهان جلوگیری از انتشار آنها نشده اند. در مورد کامنت ها هم دلواپسی آقای اژدر از همین نوع است. آقای اژدر مینویسد: " وضعیت کامنتها هم که اسفبار است. من دلیل آن را ضوابط و برخوردها و معیارهای دوگانه و همچنین دخالت‌های عجولانه و بیمورد شما و بستن دست مسؤل کامنتها می‌دانم" . این دلواپسی آقای اژدر هم از زمانی شروع شده که آقای توکلی در پاسخ به شکایت ها از سانسور کامنت های ایراندوستان نظارت بیشتری بر انتشار کامنت ها میکنند و از فشار سانسور کم کرده اند. آقای اژدر میخواهد که دست مسئول کامنت ها که او هم در جبهه ایشان قرار دارد در سانسور کامنت ها کاملا باز باشد تا بتواند کامنت های ایراندوستان را قلع و قمع کند.
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

تبریزی گرامی،
حق با شماست و نمی‌توان روشی اتخاذ کرد که همه را راضی کند. راههایی هم که پیشنهاد شده‌اند، هیچکدام نمی‌توانست کامل باشد و همه را راضی کند.
از آنجایی که برداشت و طرز فکر و نگاه و سلیقه اعضای "گردانندگان سایت" متفاوت بود، موضوع کامنتها به نتیجه نرسید و به همین صورت باقی ماند.
من در جایگاه تصمیم‌گیری نیستم و اختیاری هم ندارم. من در اینجا می‌توانم تنها دو نقش داشته باشم: 1- نظر و پیشنهاد دهنده به عنوان یک خواننده 2- تلاش برای فراهم آوردن تسهیلات فنی برای اجرای تصمیم مدیران سایت، به عنوان مسؤل فنی.
من در تصمیم‌گیری دخالتی نمی‌کنم و اگر مدیران سایت هم با من مشورت کنند، تنها نظر مشورتی می‌دهم و بس.
پیشنهاد من این است که برخی از این راه حل‌ها که کمترین محدودیت را به وجود می‌آورند، به آزمایش گذاشته شوند.
بطور مثال این شیوه ترکیبی امتحان شود:

بطور مثال این شیوه ترکیبی امتحان شود:
برای کامنت نویسان این امکان داده شود که با دادن یک ایمیل واقعی(منظور نام واقعی نیست بلکه یک ایمیل واقعی است که می‌تواند با نام واقعی یا نام مستعار باشد) و انتخاب یک نام واقعی یا مستعار نام نویسی کنند و این امتیاز به آنها داده شود که کامنتشان یک زمانه باشد و مستقیما منتشر شود و در صورت تخلف، پس از 3 اخطار، حسابشان بسته شود.
بقیه بتوانند مانند قبل کامنت بنویسند.
کامنتهایی که بی ربط به مقالات باشند، و نیز کامنتهایی که مربوط به مقاله هستند ولی "کمی غیربهداشتی" هستند، بدون استثنا به صفحه شما منتقل شوند.
البته این شیوه نمی‌تواند مشکل را کاملا حل کند ولی می‌تواند تا حدی امنیت را برای نویسندگان مقالات تامین نماید.
به نظر من این شیوه بدون سختگیری در کامنتها کارساز نخواهد بود. پیشنهاد من(اگرچه باز به ضدیت با آزادی بیان تعبیر خواهد شد) این است که در کامنتها، تمامی کلماتی که ایجاد کینه و نفرت می‌کنند نقطه چین شوند و در صورت تکرار از سوی کامنت‌نویس، زحمت نقطه چین کردن هم به مسؤل کامنتها داده نشود و کامنتهای کینه‌آفرین ایشان منتشر نشود.
نوشته شده توسط: داریوش حاجبی

ا درود به بهنام گرامی، به باور من یکی از مشکلات صفحه شما در ارتباط با خط قرمز «توهین» است. برای توهین نمیتوانیم به «درک مشترکی» برسیم. اگر بتوانید با مشتتان هوا را بگیرید، میتوانید در معیار اساسی آزادی بیان هم با افراد دیگر به درک مشترک برسید همانند توهین. چه اتفاقی حاصل میشد، اگر خط قرمز کامنت نویسی را به « ضدیت» تغییر میدادیم؟ ضدیت به مفهوم عام آن یعنی دشمنی و ناسازگاری. کسی که با باورهای مردم از هر قومی، با هر زبانی، با هر نژادی، با هر آداب و سننی و در کل با هر فرهنگی که از آن ِ مردم دنیا است، سر ناسازگاری دارد، نباید اجازه انتشار ضدیت نامه اش را داشته باشد و پیامهای دشمنانه به بهانه آزادی بیان منتشر کند. توهین، تفسیر های متفاوتی را در بر میگیرد و رسیدن به درک مشترک امری غیر قابل دسترسی است. در ادامه

اما در تفسیر ضدیت در ادبیات ایرانی به مراتب مشکل کمتری وجود دارد تا کلمه ای مثل «توهین» که هر کس برای خود به هر شکلی میتواند تفسیر مینماید تا خر مرادش از پل آزادی بیان در سایتی مثل ایران گلوبال عبور نماید و این تفسیر های گوناگون همراه با تفسیر های متفاوت ادبی باعث شده اند که تمام ضدیت هایی که سبب ناامنی در بخش صفحه شما شده اند و میشوند، منتشر شوند. این روش تا کنون مدیریت پیشین و یا گردانندگان کنونی را با مشکلات زیادی مواجه کرد؛ بطوریکه کیانوش هم سر بسته وضعیت آن را اسفناک تعریف میکند؛ بی آنکه راهکاری را ارائه دهد. زمانی هم که راهکارهای مناسب تری از سوی شما و یا من و یا افرادی دیگر همانند آقای تبریزی پیشنهاد میشوند برای بهبودی و بازگشت «امنیت» در بخش صفحه شما و همچنین اعلام بیطرفی این منطقه گفتگو و خارج ساختن آن از حالت اشغالی، با حق «وتو» کیانوش روبرو میشویم. اگر این امر که این سایت یک سایت خصوصی است و تنها یک نفر تصمیم گیرنده میباشد، دادن پیشنهاد هم معنی خود را در اصل از دست میدهد و همچنان این مشکل ناامنی و تهاجم به افراد دگر اندیش، من و شما را به خودسانسوری وادار میکند. من دیر زمانی است که در این بخش هرگز اظهار نظر نکردم، سکوت کردم و تحمل کردم و بار تحمل پذیری ام را افزایش دادم به این امید شاید افرادی که بنام «قربانیان دیروزی و امروزی» در پشت کامپیوتر خود با حفظ هویت خویش و بدون هراس از محدویت، دست به خشونت کلامی میزنند، به منطق خود رجوع نمایند و کینه توزی ها را کنار بگذارند. اما بیهوده زمان سپرسی شد و من پی بردم و حاضر نبودم مورد حمله تهاجم یک دست از افراد سودجو و بی منطق قرار بگیریم که اجازه دارند هرگونه ضدیتی را در این سایت منتشر کنند بی آنکه هراس از محدویت و تغییر درست در انتخاب کلامشان داشته باشند! خود را عملن مجبور به خودسانسوری کردم. کیانوش توکلی، دوست و همکارم که سالها درکنارش بودم و بخش بزرگی از عمرم را برای پیشبرد هدف آزادی بیان و رسیدن به صلح و اتحاد و یگانگی در میان اقوام ایرانی در این تارنمای ایرانی بدون دریافت مزدی سپری کردم، قادر به حل این مشکل به تنهایی نبوده و نیست و به دلیل تک تازی های ایشان از خدمتگزاری در این سایت عقب نشینی کردم.
یک نمونه برای روشن تر شدن یک مطلب از هزاران مطلب ناگفته و یا ناحل باقی مانده:
yeldöyen مینویسد: ازکجا معلوم است که این خانم ترک است؟ و از ارمنی های تبریز نیست که ترکی صحبت میکند؟ پرسش این کامنت گذار ضدیت را با ترک های ارمنی به روشنی نشان میدهد. اگر خط قرمز سایت ضدیت میبود این کامنت حق اجازه انتشار را هرگز نمیتوانست داشته باشد؛ زیرا که این فرد با طرح این پرسش ضدیتش را با ترکهای ارمنی بیان میکند. فرض بگیریم که این خانم مژگان یک ترک ارمنی است. مگر یک ترک ارمنی حق بیان آزادانه نظرش را در سایت ایران گلوبال ندارد؟
این افراد به باور من باید به «منطق گویی» و »منطق خواهی» محکوم شوند تا اینکه در این سایت با آزادی بیان تعریف شده آقای توکلی که به نوعی مولد نقض آزادی بیان دیگر افراد منطقی میشود، مطالب دشمنانه شان عمومی شود.
دوست عزیز و همکار گرامی، شما که مانند من ساکن آلمان هستید بخوبی میدانید که آزادی من نباید آزادی شما را نقض نماید، این قانونی است که در آلمان رعایت میشود. آیا روش دیگری هست که بتوان آزادی را به نحو بهتری اجرا کرد؟
اما در این تارنما گویا قوانینی از جنس دیگری اجرا میشوند و کیانوش گرامی هم سر خود را زیر برف همچنان قرار میدهد و از مسئولیتی که بر عهده دارد، شانه خالی میکند! ایشان به باور من موظف است که صفحه شما را به منطقه بی طرف اعلام نماید و از حالت اشغال شده با توسل به روش های حقوق بشری خارج سازد تا شاید بتوان امیدوار بود که سایت در جهت تبادل نظر در کمال آرامش و دوستی قدم بر میدارد.
نوشته شده توسط: Anonymous

در باب ریشه یابی واژه بیجامه یا پیژامه.
غاغاغاغا، داشتم تو رودخونه پلش پلش رودخونه فرسائی میکردم که یاد بچگی‌ام افتادم. ٱن وقتیکه پروبالم زرد زرد خوشگل بودو نوکم پرتقالی پرتقالی. مامانی تعریف میکرد که شاهنشاه شجاع و هوشمند و بادرایت، شاه زیبا چهر و یرقانی بی ترس از کودتا، ستا سفر کم خرج بفرانسه داشت.
پرسیدم که چی؟
مامی گفت: میدونی کلمه پیژامه که میگن فرانسویست چطور وارد زبان فرانسه شد؟
-گفتم نه
مامی گفت: کوچلو کوچلویم ، این یه لغت ترکیست. ببین، پی یعنی پا و ژامه همون جامه ست که در جمع میشه جامه ای که پا را میپوشد.
-پرسیدم حالا چطور شد که این لغت رفت تو فرانسه؟
مامی گفت: مظفردین شاه ۲۵۰ میلیون روبل از روسیه قرض حسنه، و ۲۵۰ هزار لیره انگلیسی قرض حسینیه گرفت و در جمع سه بار با این پولا فرانسه رفت. کشور امن وامان وهیچ ترسی از کودتا بود

طوریکه هر بار تا شش ماه تو پاریس میماند و هی ورو ور میگفت :
mademoiselle, mademoiselle je vous jure que je vous aime
وقتیکه مظفردین شاه لباساش را به خدمتکارا داد که بشورند، پیژامه‌اش توی این هیرو ویر گم میشه و بی شلوار می مونه هی میگه پیژامه، پیژامه‌ام کو مادمازل؟ مادمازلها از اون دختران فرانسوی هی میخندیدند و میگفتند:
où est mon pyjama, où est mon pyjama
یعنی کجاست پیژامه من؟
از اون اونجا دیگه فرانسویها لغت پیژامه را از ترکان قاپیدند و بنام خودشان کردند. خدا شکر که لغتای قاشق و قابلمه را از دست فرانسویها بیرون کشیدند و اگر نه این لغتا هم سر از لغت‌معنیهای کذابشان در میآورد.


نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

منهم موافقم که به علاقه‌مندان کد داده شود که بطور مستقیم و آون لاین کامنت بگذارند.کامنت های غیر مرتبط
با مقاله به صفحه شما منتقل شود.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای جم، تحلیل شما بسیار خیالی است. دیپلماسی غرب در جهت ایجاد یک کشور مستقل کردستان حرکت می کند و در این میان ترک ها و آذربایجانی ها و به طور کلی ایرانی ها بازنده اند . ایران مانند کشورهای عراق و سوریه به صورت سابق باقی نخواهد ماند. اما آیا آذربایجانی ها حاضرند از ایران جدا شوند. شما ساده لوحانه در خدمت کردها عمل می کنید. شما یا باید از تمامیت ارضی این کشورها دفاع کنید و یا در جهت ازهم پاشانیدن آن ها گام بردارید. اما این را بدانید که روز مبادا نه جمهوری آذربایجان و نه ترکیه به کمک شما نخواهند آمد. چون خود درگیر مسائل جدی ارضی اند. کردها دارند در همه جا برای ایجاد کشور مستقل سلاح به دست می جنگند و افکار عمومی جهان حتی روسیه نیز پشیبان آن هاست. کجا آذربایجانی ها سلاح به دست می جنگند. شما فقط بلدید در سایت هایی مانند ایران گلوبال زمینه را از نظر ذهنی برای پیروزی کردان آماده کنید. موفق باشید!

نوشته شده توسط: Anonymous

عزیزان دقت کنند همین جناب ( راز‌ی ) سال گذشته از انتخاب اسم ( خراکتور ) برای یک نمایش مضحک چنان طرفداری میکرد که بیا و ببین، در حالیکه همه ترکان آزربایجان با شناختی‌ که از سیستم پان فارسیستی ایران دارند به محکوم کردن عنوان این نمایش پرداختند، ایشون که از جناب توکلی و طرز اداره این سایت شاکی‌ هستند باید بدانند که جناب توکلی از عنوان آن نمایش طرفداری نمی‌کردند. من در ۵ سال گذشته، هتی یکبار نیز به ( خانه مردگان ) سایت‌های ایرانی‌ همون ( گویا ) سر نزده‌ام، بدون شک ایران گلوبال نمی‌خواهد به سرنوشت آنان دچار شود. وجدان آگاه

نوشته شده توسط: Anonymous

همین دیگه! این جنبه مثبت کاره و به نفع مدیریت سایت هست. یعنی هم هر کسی میتونه با صرف زمانی محدود (یک بار برای همیشه) با یک اسم واقعی یا مستعار ثبت نام بکنه و هم مدیریت کامنتها راحت میشه. این رو گفتم چون آخه شما در بند 4 میگید «این پیشنهاد نیز به دلیل محدود کردن آزادی بیان کامنت نویسانی که می‌خواهند ناشناس باقی بمانند، رد شد.» در حالی که این ایراد وارد نیست. احتمالا ایراد دیگری تراشیده اند که شما الان یادتون نیست.
ولی این راه حل ایمیل یا فیسبوک خیلی خوبه. همین رو محکم بگیرید و برید جلو. مطمئن باشید تعادل خوبی بین آزادی بیان و مدیریت بوجود میاد و شما یک بار برای همیشه از شر این وضعیت قاراشمیش خلاص میشید.

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، اژدر بهنام، گره کارشما و دوستان دیگری که تارنمای ایران گلوبال را می گردانند آن است که شما در جستجوی راهی برای گرداندن کامنت ها هستید که بدون کاستی و صد در صدی باشد! روشی که شما خواهان آن هستید باید بهترین، برترین، پیشرفته ترین، کارآمدترین، رساترین، شیواترین، دموکرات ترین، آزادی خواهانه ترین و ..... باشد که هیچ گونه کاستی نیز نداشته و همه را نیز خرسند کند! این روش، مطلق بینی است و با چنین دیدگاهی تا صدهزار سال نیز نمی توان راهی برای بهسازی بخش کامنت ها یافت و این روش خواسته را فدای ابزار کردن است! مانند بیماری که باید به بیمارستان برود اما می گوید کت و شلوار من باید شیک ترین، خوش دوخت ترین، پاکیزه ترین، مد روزترین و ..... کت و شلوار باشد تا من آن را بپوشم و به بیمارستان بروم و گر نه نخواهم رفت! روشن است که چنین کسی تندرستیش را فدای کت و شلواری نایاب یا کمیاب می کند که .....

..... ابزار رفتن به بیمارستان است! هر روشی برای گرداندن بهینه کامنت ها شاید کاستی هائی داشته و برخی را نیز بیازارد اما ما باید ببینیم در برابر آن کاستی ها چه سودی به دست خواهد آمد؟ و گر نه با این روال که ما باید روشی پیدا کنیم که هیچ گونه کاستی نداشته باشد و کسی را نیز نیازارد هرگز راهی برای گرداندن بهینه کامنت ها نخواهیم یافت! روش پیشنهادی من شاید کاستی هائی داشته باشد اما اگر درباره کامنت های تارنمای ایران گلوبال آن روش به کار گرفته شود بهتر از آن است که کامنت های ایران گلوبال این چنین دچار آشفتگی باشند که ما و شما و همگان هم اکنون می بینیم! روش پیشنهادی من که شاید کاستی هائی نیز داشته باشد به هرج و مرج کنونی پایان خواهد داد و آن این است که کسانی که در زیر نوشتارها می خواهند کامنت بنویسند باید در ایران گلوبال نام نویسی کرده باشند و کسانی هم که بدون نام نویسی در ایران گلوبال سخنی برای گفتن دارند می توانند بخش (صفحه شما) را باز کرده و نوشته هایشان را در آن بخش بنویسند، این برنامه برای گرداندن کامنت های تارنمای ایران گلوبال حتی اگر کاستی هائی داشته باشد از برنامه کنونی بهتر است.
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

معمای گرامی،
این درست است ولی به سایت این امکان را می دهد که آن آدرس را بطور کامل بلوک کند. در این صورت کامنت نویس "غیربهداشتی" باید برای هر بار کامنت نویسی آنچنانی، یک ایمیل جدید درست کند و این کار زمان بر است و برای نوشتن یک کامنت "آنچنانی" به زحمتش نمی ارزد.

نوشته شده توسط: Anonymous

ولی دلیلی نداره که ایمیل یا صفحه فیسبوک نام واقعی شخص رو لو بده. من می تونم یک ایمیل باز کنم مثل: moamma123@yahoo.com. حالا چه کسی می فهمه کدوم اسم واقعی پشت این ایمیله؟ در مورد صفحه فیسبوک هم به هکذا.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

تبریزی گرامی،
برای اینکه شما و دیگران خوانندگان گرامی در جریان امر قرار بگیرید، تا آنجایی که حافظه‌ام یاری می‌کند، راههایی را که تاکنون برای سر و سامان دادن به کامنتها پیشنهاد شده و در "مدیریت" سابق و "گردانندگان سایت" بعدی بررسی شده‌اند، می‌نویسم.
فکر می‌کنم با این کار می‌توانیم راه حل‌های پیشنهادی و دلایل رد آنها از سوی مدیریت سایت را بدانیم و با در نظر داشتن آنها، احتمالا راه حلی بهتر و مقبول‌تر پیدا و پیشنهاد کنیم و امیدوار باشیم که مدیران سایت، آن را بپذیرند و به آن عمل کنند.
لازم به ذکر است که در رابطه با نقطه محوری، یعنی درک مشترک از توهین و اتهام و مسموم کردن فضا و تبلیغ و شانتاژ و میزان آزادی "نژادپرستان" و حد و حدود آزادی بیان، اتفاق نظر وجود ندارد.
پیشنهادات و دلایل رد آنها:
1- کامنتها در سایت با نام نویسی قبلی ممکن باشد.
دلیل رد: کامنت نویسی برای خوانندگان دیگر محدود

دلیل رد: کامنت نویسی برای خوانندگان دیگر محدود می‌شود و آزادی بیان در مورد آنها رعایت نمی‌شود.
2- کامنتها را به هر دو صورت آزاد کنیم، هم به صورت نام نویسی با این امتیاز که کامنتهایشان مستقیما منتشر شود و در صورت تخلف حسابشان بسته شود، و هم به صورت آزاد(همانگونه که تا کنون بوده).
دلایل رد: این شیوه کار ما را بیشتر می‌کند و در اصل موضوع، یعنی کامنتهای بدون نام نویسی، مشکل همچنان بر سر جای خود باقی است.
3- دو صفحه جداگانه ایجاد کنیم:
الف- یکی همان "صفحه شما" که می‌توان در آن کامنت نوشت و همچنان کامنتهای زیر مقالات به این صفحه بیایند تا مراجعه به کامنتها برای خوانندگان آسان باشد. در ضمن، کامنتهای بی ربط با مقالات که مشکلی "بهداشتی" نداشته باشند، به این صفحه منتقل شوند.
ب- صفحه دیگری(با نامی مناسب دیگری) که کامنتهای جدلی و "کمی غیربهداشتی" به این صفحه بیایند.
دلایل رد: باز هم همان مشکلات را داریم و مساله اصلی حل نمی‌شود. صفحه ب تبدیل به میدان جنگ می‌شود. یعنی ما تنها کاری که کرده‌ایم، جدا کردن میدان جنگ با میدان بحث و تبادل نظر و گفتگوست.
از این پیشنهادات تنها انتقال کامنتهای بی ربط با مقالات به "صفحه شما" پذیرفته شده است. در این مورد هم، در عمل، مشکلات فراوانی پیش آمدند. بطور مثال، کامنتی در زیر مقاله‌ای نوشته می‌شود که در ابتدا خطاب به نویسنده و یا در رابطه با خود مقاله است ولی پس از یک جمله، به صحرای کربلا می‌زند و بی ربط با مقاله است.
4- کامنت نویسی را با صفحه فیسبوک و یا آدرس ایمیل واقعی کامنت نویس مربوط کنیم. به این ترتیب که کامنت نویس باید در فیسبوک و یا آدرس ایمیل خود آنلاین شده باشد تا بتواند کامنت بنویسد.
این پیشنهاد نیز به دلیل محدود کردن آزادی بیان کامنت نویسانی که می‌خواهند ناشناس باقی بمانند، رد شد.
امیدوارم دوستان "گردانندگان سایت" کمک کنند تا اگر پیشنهادات دیگری نیز وجود داشته و من فراموش کرده‌ام و یا اگر پیشنهادات و دلایل رد آنها را نادرست نوشته‌ام، به اطلاع خوانندگان سایت برسد.
توضیح آخر اینکه در تمامی این موارد، من به مخالفت با آزادی بیان و طرفداری از سانسور متهم شده‌ام.
نوشته شده توسط: Anonymous

اژدر بهنام عزیز، خوشبختانه بحث دارد کم کم حالت مشخص و کانکرت به خودش می گیرد. به نظر من درک متفاوت از مقوله های یکسان باعث این سردرگمی می شود. بگذارید به یک گزاره بپردازیم (برای اینکه متهم به دروغگویی نشوم، عین گزاره را می آورم و نمی گویم از چه کسی است): «قانون دانمارك را پياده مي كنيم، همه ، حتي نژاد پرستان هم آزاد ند» من قبلا هم در اینباره پرسشهایی را مطرح کرده بودم که آنها را در اینجا باز طرح می کنم، تا درک خوانندگان از مقوله "آزادی، حتی برای نژادپرستان" کمی به هم نزدیکتر بشود: «معنی «نژاد پرستان هم آزادند» چیست؟ آنها آزادند چکار کنند؟ زندگی کنند؟ کار کنند؟ حرفهای نژادپرستانه بزنند؟ کارهای نژادپرستانه انجام دهند؟ افراد متعلق به نژادهای پست را نابود کنند؟» به نظر من شما لُب مطلب را مطرح کرده اید: «جلو چماق به دستان را نگیرید چون آزادی نقض می‌شود». این دقیقا سیاستی است که سایت در پیش

گرفته است و آنرا بدون توجه به تذکرات هواداران واقعی دموکراسی، آزادی بیان و حقوق بشر، مصرانه پیش می برد. از قضا جالب است که اصطلاح "مجله های زرد" را که آقای تبریزی بکار برده است، من هم بارها و بارها بکار برده ام و به آن عمیقا معتقدم. البته آقای توکلی می تواند بگوید (همانطور که آ. ائلیار تلویحا اشاره کرد) این سایت ملک شخصی من است و پولش را خودم می دهم و هرکس خوشش نمی آید راه باز، جاده دراز! البته ایشان اینرا نگفته است، ولی "می تواند" بگوید. ولی این مسئله سرسوزنی از مسئولیت کسانی که نگران براه افتادن جنگ و کشتار و ویرانی هستند، کم نمی کند. ما نه حق داریم به بهانه مبارزه با تبعیض بلندگوی نژادپرستان بشویم، و نه مجازیم به بهانه جلوگیری از جنگ و کشتار جلوی آزادی بیان را بگیریم. ولی آینده هرچه که بشود و گذشته هرچه که بوده باشد، ما در هیچ حالتی حق نداریم آلت دست نژادپرستان و جنگ‌افروزان بشویم، یا ساکت بنشینیم، وقتی می بینیم کسانی آلت دست شده اند. بهانه هرچه که می خواهد باشد!
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، اژدر بهنام، شما می گوئید: ( ..... اشکال این شیوه این است که امکان کامنت نویسی را از خوانندگانی که هر روزه به طور اتفاقی و برای اولین بار به سایت می آیند و نیز برای کسانی که گه گاه به اینجا سر می زنند می گیرد ..... ) دوست گرامی، با روش پیشنهادی من کسانی که بدون نام نویسی می خواهند دیدگاهشان را به ایران گلوبال بفرستند می توانند در بخش (صفحه شما) دیدگاهشان را بنویسند و شما می توانید با پیکربندی بخش (صفحه شما) به گونه ای که کامنت نویسی در آن نیاز به نام نویسی نداشته باشد این کار را به انجام برسانید، من نیز نگفتم که روش پیشنهادی من بهترین روش است و هیچ گونه کاستی ندارد اما به هر روی روش پیشنهادی من هر اندازه هم که نارسا باشد بهتر از آشفتگی کنونی است که ایران گلوبال دچار آن است! نام نویسی در ایران گلوبال نیز کار دشواری مانند رفتن به اورست نیست و در چند دقیقه می تواند انجام شود.

نوشته شده توسط: Anonymous

روزگاری غرب و در راس آن آمریکا به توصیه انگلیس، برای درهم شکستن امپراطوری ترکان در منطقه خاور میانه، دو نقشه دراز مدت کشیدند. 1. به جان هم انداختن ترکان عثمانی، و شاه اسماعیل صفوی، که منجر به دشمنی و شکاف صد ساله بین دونیای ترک شد. و ضربه شدیدی به اتحاد ترکان هسایه وارد آورد. 2. ریشه کن کردن قدرت سیاسی پادشاهان ترک درایران که از هزاره های دور بر جغرافیای ایران حکومت میکردند. عزل آخرین پادشاه ترک قاجار، از طریق کودتای رضا خان، و قدغن کردن زبان ترکان ایران! و تحمیل اجباری زبان فارسی برملل غیر فارس! سیاست غرب برای تامین منافع استراتژی خود، برآن بود که در میان مردم اعراب و ترکان، قوم فارس را که تا آن زمان به عنوان یک اقلیت قومی در حوزه فرمانروائی پادشاهان ترک، ساکن بود، به قدرت برساند، که اوج این اقتدار سیاسی خمینی و رژیم اسلامی فعلی ایران است. چون قوم فارس نه ترک است و نه عرب! و تنها در

صورتی میتواند در قدرت باقی بماند که مورد حمایت غرب باشد. تا منافع آنان را تامین کند. اما اکنون غرب به این نتیجه میرسد، که از نظر سیاسی در مورد تامین منافع خود، حتا تفاهم با اعراب و ترکان که تعداد جمعیت شان دهها برابر قوم فارس می باشد، معقول تر وآسان تر است، تا قدرت مداران رژیم اسلامی تهران!، رژیمی که بطور تلویحی غرب و منافع آن را با نقشه های پنهانی ساخت سلاح اتمی تهدید میکند. رژیمی که از یک طرف با ایجاد گروههای تروراسلامی شیعه، منطقه خاورمیانه را در سوریه، لبنان، عراق، پاکستان، یمن،... تهدید میکند. از طرف دیگر با سلب اعتماد سیاسی از خود، در نزد اروپا و آمریکا، بیش از یک دهه است که با سیاستهای غیرمعقول خود، دیپلماسی غرب را به بازی گرفته است. از این رو، بنظر میرسد، که غرب بتدریج از خیر برجسته کردن فارسها در منطقه منصرف میشود. و اگر در صورت متلاشی شدن جغرافیای موسوم به ایران، ترکان و اعراب آرایش استراتژی دیگری پیدا بکنند، با منافع غرب همسو خواهد بود. زیرا اکنون دول چین و روسیه با ارتش های مجهز به انواع سلاح های کشتاردسته جمعی اعم از سمی، و اتمی ... و امثالهم بیش از همه، کشورهای منطقه و منافع آمریکا را تهدید میکنند. برای مثال دست درازی و تجاوز روسیه به کشورهای همسایه به بهانه های مختلف، در قفقاز، و یا اشغال شبهه جزیره کریمه، و ایجاد جنگ داخلی در کشور همسایه مانند، گرجستان، آذربایجان شمالی، اوکرائین، ...و غیره، نشانه آن است که روسیه با هدف به زیر سلطه کشیدن کشورهای منطقه و همسایه گان خود، به بسط وگسترش حوضه نفوذ خود از هیچ کوششی فرو گذار نیست. چیزی که بطور آشکار در تضاد با منافع آنی و آتی غرب است. در این معامله دیکتاتورهای ایران نیز برای تداوم عمر ننگین خویش، بعنوان یک مهره، برای تامین منافع استراتزی روسیه با صرف میلیارد ها دلاراز جیب مردم ایران، به این بازیهای پنهانی تن میدهند. اکنون سئوال اینست؛ که آیا نتیجه چنین بازیهای سیاسی چه خواهد بود؟ و این چیزیست که آینده به آن پاسخ خواهد داد.


نوشته شده توسط: Anonymous

.آقای علاالدین این همه اعدام « اعدام بیش از پنجاه نفر همین هفته » و دستگیری های مخالفین بلا الخص در آذربایجان بعد از سازش اتمی نیز نرمش قهرمانانه در مقابل سبز محسوب میشود یا اینکه ایجاد فضای خفه گان و رعب و وحشت و اختناق برای سرپوش گذاشتن به جام زهر ؟ .و در ضمن بعد از روی کار آمدن روحانی تعداد اعدام ها چند برابر احمدی نژاد شده است یعنی توسل به جناحی از این رژیم جنایتکار شرکت و حمایت از جنایت محسوب میشود . این رژیم سبز و سیاه ندارد ، این دعوای گرگهاست. دعوای ملت بلاالخص در آربایجان با کل نظام است .

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

تبریزی گرامی،
برای محدود کردن کامنت نویسی به کسانی که نام نویسی کرده اند، من تنها 5 ثانیه زمان لازم دارم و نیازی به سه ماه نیست.
این پیشنهاد قبلا مطرح شده است.
اشکال این شیوه این است که امکان کامنت نویسی را از خوانندگانی که هر روزه بطور اتفادقی و برای اولین بار به سایت می آیند و نیز برای کسانی که گه گاه به اینجا سر می زنند، می گیرد.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

پی نوشت
کیانوش عزیز،
چند ماه پیش از من پرسیدی که چرا نمی‌نویسم؟ پاسخی دادم که جدی تگرفتی و توجهی به آن نکردی.
پاسخ من این بود: علاوه بر اینکه کار و مشغله زیاد دارم و وقت نمی‌کنم، دلیل خیلی مهم دیگر این است که اگر مطلبی بنویسم و آن را به سایت‌های دیگر بفرستم و در ایران‌گلوبال منتشر نکنم، صورت خوشی ندارد و اگر در ایران‌گلوبال منتشر کنم، امنیت ندارم. من تنم برای فحش خوردن نمی‌خارد.
کیانوش عزیز،
حرف من به این معناست که شما با تضمین "آزادی بیان" برای برخی کامنت نویسان حرفه‌ای که کاری جز فحاشی و نفرت‌پراکنی ندارند، من و امثال مرا مجبور به خودسانسوری می‌کنید.

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، کیانوش توکلی، شما می گوئید: ( ..... کامنت ها متأسفانه وضعیت اسفناکی دارند و یکی از مشکلات ما بخش کامنت ها بود و هست بنا بر این ما باید معیار روشنی داشته باشیم که نه آزادی بیان محدود شود و نه نفرت پراکنی صورت بگیرد ..... ) دوست گرامی، چاره کار این است که شما برای سه ماه نوشتن کامنت ها را ویژه کسانی کنید که حساب کاربری ایران گلوبال را دارند و در این سه ماه ساختار فنی ایران گلوبال را دگرگون کنید و پس از سه ماه تنها کسانی باید بتوانند کامنت نویسی کنند که در ایران گلوبال نام نویسی کرده باشند، با این روال هر کس پس از نام نویسی در ایران گلوبال آزادانه خواهد توانست دیدگاه هایش را در زمینه های گوناگون و در بخش های گوناگون ایران گلوبال بنویسد و جلوی هرزنامه نویسانی که با ده ها نام انبوهی از کامنت ها را به ایران گلوبال می فرستند تا وانمود کنند که: "ما بیشمارانیم!" گرفته خواهد شد!

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

کیانوش عزیز،
متاسفانه نظرتان را در رابطه با کامنت من ننوشتید ولی به آقای تبریزی می‌نویسید:
"اما بحث حق و حقوق اتنیکی با زبان امروز حداقل یک تاریخچه یکصد ساله دارد. موضوع جنبشهای اتنیکی هر زمانی که حکومت های مرکزی ضعیف شدند، این جنبش ها برامد کردند... بنابراین بحث های اصولی و منطقی باید باشد. اگر به مقالات منتشره در ایران گلوبال توجه کنید ، در این راستا نوشته می شود... در این سالها کسانی سعی کردند به بهانه چنین کامنت هایی ازادی بیان را در ایران گلوبال محدود نمایند که موفق نشدند"
من هم می‌توانم این را تایید کنم که در راستای روشنگری و بحث بر سر حق و حقوق اتنیکی مقالات و کامنتهایی اصولی و منطقی نوشته شده‌اند ولی در عین حال می‌توانم نشان بدهم که ده‌ها مقاله و هزاران کامنت غیراصولی و مالامال از نفرت و نفرت‌پراکنی هم در سایت منتشر شده‌اند. و اعتراض من هم در رابطه با همین نوشته‌هاست.

شما باز هم مطرح می‌کنید که "کسانی سعی کردند به بهانه چنین کامنت هایی ازادی بیان را در ایران گلوبال محدود نمایند".
همه می‌دانند که یکی از کسانی که تلاش کرده از انتشار چنین مقالات و کامنتهای نفرت‌پراکنانه جلوگیری کند، من هستم. همانطور که حدس می‌زدم باز هم چماق ضدیت با آزادی بیان بر سر من کوبیده می‌شود. مشکلی نیست. بگذار چنین شود.
لطفا به ما (من و دیگران خوانندگان سایت) بگویید که راه حل شما چیست تا نه آزادی بیان محدود شود و نه نفرت‌پراکنی گردد؟ بطور مشخص به ما بگویید که درک شما از آزادی بیان چیست؟ آیا نفرت‌پراکنی در چارچوب آزادی بیان می‌گنجد؟
مقاله‌ای درباره حق و حقوق مردمان عرب کشورمان نوشته می‌شود. کامنت نویسی می نویسد: شما پان عربهای متجاوز... و یا مقاله ای در رابطه با حق و حقوق ترکی زبانان نوشته می‌شود و این بار کامنت نویس بی نام و نشانی از راه می‌رسد و می‌نویسد: شما پان ترکهای تجزیه طلب وابسته به علی اف و اردوغان و نوادگان مغول... و یا مقاله‌ای در رابطه با یکی از گویش‌های ایرانی نوشته می‌شود و این بار هم کامنت نویسی داد سخن سر می‌دهد: شما پان فارس‌های فاشیست و نوادگان کورش کویر...
و شما به همه آنها اجازه نشر می‌دهید زیرا که معتقد به آزادی بیان هستید! آیا این است آزادی بیان مورد نظر شما؟
آیا از نظر شما چنین نوشته هایی اصولی و منطقی و در جهت حق و حقوق اتنیکی هستند؟
تصور کنید که عده‌ای در رابطه با حق و حقوق خود، با کسب اجازه و کاملا قانونی تظاهراتی راه می‌اندازند. عده‌ای چماق به دست نیز به آنها حمله می‌کنند. و شما نیز می‌گویید: جلو چماق به دستان را نگیرید چون آزادی نقض می‌شود.
لطفا نگویید که در دانمارک و یا کل اروپا، مخالفین هم آزادند تظاهرات مخالف راه بیندازند. این را من هم می‌دانم ولی در نظر داشته باشید که کسی در این تظاهرات حق حمل سلاح گرم یا سرد را ندارد و پلیس موظف است افراد مسلح را دستگیر و یا از منطقه دور کند.
در ایران‌گلوبال همه دسته‌های مخالف مجاز به اظهار وجودند. این خیلی خوب است ولی اشکال در اینجاست که همگی مجهز به سلاح‌های گرم و سرد هستند. حرف من این است که این سلاح‌ها را از دست آنها بگیرید. شما یا هر کس دیگری مختارید مرا متهم به مخالفت با آزادی بیان بکنید.
نوشته شده توسط: Anonymous

ناتو در ادبیات سیاسی جهان به دو معنای وسیع تر نیز به کار می رود : پیمان بین چند گروه، بر اساس منافع مشترک. اتحاد نظامی بین چند کشور.
به عربی: معاهدة بين جماعتين، قائم على المصالح المشتركة بينهما. حلف عسكري بين الدول.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای بهمن سرکاراتی،، زبان محصول قرنها تلاش و تکامل فکری یک ملت است، پیدایش هر شئی و تکامل و نامیدن آن شئی دارای یک تاریخ و پروسه دراز مدت می باشد، مثلا پیدایش ابزاری بنام تلگراف در سایه سالیان سال زحمات دانشمندی بنام ساموئل مورس که برای ارتباط انسانها ساخته است، که نام آن ابزار را متناسب با کار کرد و کارآئی آن تلگراف نامیده شده است در آذربایجان به خاطر قدمت شهر نشینی ملت ترک، لغاتی مثل قاشق و قابلاما دیوار اتاق را اختراع نکرده اند، بلکه اول شعور و نیاز ساخت آن را کسب کرده اند و چون دارای انرژی لازم و قدرت خلاقیت لازم بوده اند شکل آن ابزار را توانسته اند در ذهن خود مجسم کنند و انرژی و هنر و پشتکار لازم را هم داشته اند، تا توانسته اند آن ابزار را خلق کنند و بعد مطابق با فرم و شکل و کارآئی ابزار آنرا نامیده اند و در واقع از نظر فکری به آن حد از درجه تکامل اجتماعی دست یافته اند که

فهمیده ند که غذا را نه با دست بلکه با ابزاری باید خورد و در وحله اول تلاش کرده اند قاشق را بسازند و بخاطر کارآئی قاشیماق نام آن ابزار به مرور زمان تبدیل به قاشق گردیده است و در مورد دیگر لغات ترکی مثل قابلاما، قورمه سبزی، قورماخ و دیوار و اتاق و پنجره و چکمه هم همان سیر مراحل تکاملی لغت طی گردیده است، متأسفانه تاریخ را فاتحان می نویسند و هر آنگونه که می خواهند می نویسند، و فاتحان کشتار ٢١ آذر در آذربایجان با حذف بودجه آموزش بزبان مادری ملل غیرفارس محصور در ایران و با اختصاص همان بودجه مسروقه برای استخدام هزاران لغت ساز و تاریخ ساز برای ملت حاکم فازس،تا آنها لغات جدبد بی مسمائی اختراع کنند و تاریخ های رومانتیک خیالی برای ایران فارس بنویسند و حتی تا آنجا پیشروی کنند که با انکار ملت ترک آذربایجان، هویت جعلی قوم آذری را که زیر مجموعه ائی است از اوهام ناشیانه احمد کسروی که خیلی ها قبل شما در این مورد قلم فرسائی کرده اند بنویسند، مطمئن باشید ملت از خواب بیدار شده را با تلاشهای مذبوحانه نمی شود دوباره خوابانید،
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

تبریزی جان/ سخن شما را تائید می کنم که واقعا درد مردم اینها نیست . مهمترین درد مردم اینه که 70 میلیون ایرانی امروزچشمش به اخر و عاقبت تفاهم نامه لوزان دوخته شده است.نه کسی می خرد و نه کسی می فروشد، اقتصاد راکد، هر خانواده ای چهار و پنج جوان تحصیل کرده بیکار دارد، تحریم، افراد محدودی (بیت رهبری و جیره خواران ان درراس و بدنه سپاه و اطلاعات ) را یک شبه میلیاردر کرده است تا این موضوع حل نشود، اینده ایران تاریک خواهد بود وخطر جنگ داخلی و از هم پاشیدگی قدرت مرکزی، ایران را به جمع کشورهای بدون دولت همچون ، سوریه ، سودا ن ، لیبی ، یمن ، عراق و... خواهد پیوست. اما بحث حق و حقوق اتنیکی با زبان امروز حداقل یک تاریخچه یکصد ساله دارد. موضوع جنبشهای اتنیکی هر زمانی که

حکومت های مرکزی ضعیف شدند، این جنبش ها برامد کردند، دولت های خود مختار در کردستان و آذربایجان و همچنین برامد جنبش های اتینکی در جریان انقلاب ، نمونه های بارزی از این دست اند. بنابراین بحث های اصولی و منطقی باید باشد. اگر به مقالات منتشره در ایران گلوبال توجه کنید ، در این راستا نوشته می شود. اما کامنت ها متاسفانه وضعیت اسفناکی دارد و یکی از مشکلات ما بخش کامنت ها بود و هست . بنابراین ما باید معیار روشنی داشته باشیم که نه آزادی بیان محدود شود و نه نفرت پراکنی صورت بگیرد ولی در این سالها کسانی سعی کردند به بهانه چنین کامنت هایی ازادی بیان را در ایران گلوبال محدود نمایند که موفق نشدند
نوشته شده توسط: Anonymous

آیا تجاوز جنسی سپاه پاسداران انقلاب به دختران و پسران ایرانی در زندان رسیدگی شد؟

نوشته شده توسط: Anonymous

با این حقایق مسلم تاریخی از زبان یک چپ گرا که استاد دانشگاه در کالیفرنیا است چه می کنید ؟
ژئوپولیتیک مناسبات ایران و روسیه از منظر تاریخی
علی فراستی
عضو هیات علمی دانشگاه ایالتی کالیفرنیا
http://www.iran-emrooz.net/index.php/think/more/54853/

سانسور ؟
آنوقت به علی خامنه ای ایراد میگیرید که سانسور میکند ؟
شما که در دولت او به مراتب آزادی بیشتری دارید نسبت به دگر اندیشان در رسانه های اجاره ای خودتان !
شرم نمی کنید ؟
رئیس دانا و دولت آبادی و عمویی و زر افشان و عبد الله شهبازی و اشرف درویشیان در رسانه های ج ا و در حکومت ج ا آزاد تر هستند
نیستند ؟
اینهمه مطالب چپ روسی دائم همه جا روی آنتن است . در زمان شاه هم همه شما ها همه کاره بودید
اگر ۴ تا تروریست و یا نظامی را اعدام کردند به خاطر این بود که اینگونه افراد را همه جا اعدام میکنند
سران فدایی و توده ا ی هرگز اعدام نشدند

با این حقایق مسلم تاریخی از زبان یک چپ گرا که استاد دانشگاه در کالیفرنیا است چه می کنید ؟
ژئوپولیتیک مناسبات ایران و روسیه از منظر تاریخی
علی فراستی
عضو هیات علمی دانشگاه ایالتی کالیفرنیا
http://www.iran-emrooz.net/index.php/think/more/54853/

سانسور ؟
آنوقت به علی خامنه ای ایراد میگیرید که سانسور میکند ؟
شما که در دولت او به مراتب آزادی بیشتری دارید نسبت به دگر اندیشان در رسانه های اجاره ای خودتان !
شرم نمی کنید ؟
رئیس دانا و دولت آبادی و عمویی و زر افشان و عبد الله شهبازی و اشرف درویشیان در رسانه های ج ا و در حکومت ج ا آزاد تر هستند
نیستند ؟
اینهمه مطالب چپ روسی دائم همه جا روی آنتن است . در زمان شاه هم همه شما ها همه کاره بودید
اگر ۴ تا تروریست و یا نظامی را اعدام کردند به خاطر این بود که اینگونه افراد را همه جا اعدام میکنند
سران فدایی و توده ا ی هرگز اعدام نشدند در رژیم شاه و شیخ . به همین دلیل هنوز دارید می نویسید
اما حسین فاطمی و قطب زاده و جامی و فروهر ها به تیغ خشم حکومتی از پای در آمدند . چون نوکر روس نبودند و با امریکا و انگلیس و فرانسه هم دم خور نبودند .