Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

يک زمانی روسيه خط سياسی خود را از طريق ايجاد احزاب کمونيستی پيش می برد حال با توجه به محدوديت فعاليت احزاب، خطوط سياسی و راهبردی خود را در قالب موسسات غير انتفاعی و باصطلاح «پژوهشی» دنبال ميکند و هزينه گردش امور آنها و سفرهای هدفدار به روسيه و بالعکس را سفارت اين کشور در تهران تامين ميکند. بيت المقدس روسوفيل های وطنی مسکوست چه با استالين چه بی استالين.
http://news.gooya.com/politics/archives/2015/04/195709.php

لنين و تداوم سياست کشورگشايی به سمت جنوب

کشورگشائی روسيه همواره با جنگ و اشغال نظامی سرزمين های همجوار تحقق يافته است و نفوذ‌ فرهنگی و اقتصادی نقش درجه دوم در بسط نفوذ روسيه بازی کرده است. يک علت آن ضعف نظام سرمايه داری روسيه و ضعف فن اوری آن در مقايسه با ديگر رقبای اروپائی بوده است. برای خروج از بحرانهای درونی، تزار به جنگهای کشورگشايانه متوسل می شد و هر از گاهی با فتوحات جديد تلاش می کرد به منابع خام و بازارهای انحصاری برای توليدات خود دست يابد تا از ديگر رقبای اروپائی عقب نماند. در اين ميان نقش کليسا اساسا تامين نيروی انسانی برای ارتش و همراهی با آن برای توسعه مذهب ارتودکس و بهره بردن از درآمدهای حاصل از کشورگشايی بوده است.

احتضار امپراطوری تزار در شکست نظامی اين کشور از ژاپن در جنگ ۱۲۸۴ شمسی (۱۹۰۵ ميلادی) عيان گشت. از آن زمان تا ۱۲ سال بعد التهاب اقتصادی و راه های برون رفت از عقب ماندگی صنعتی و علمی به مشغله اصلی روشنفکران و جنبش های اجتماعی روسيه بدل شد تا اينکه نظام سلطنتی روسيه سرنگون گرديد. در اين ميان جنگ جهانی اول و فشار اقتصادی و اجتماعی ناشی از آن نيز مزيد بر علت گشت و در چنين شرايطی بود که لنين توانست با کمک امپرازطوری های آلمان و اتريش خود را بعنوان منجی و نجان دهنده جامعه مصيبت زده روسيه عرضه کرده و با کودتائی برق اسا (که بعدا نام انقلاب بر آن نهادند) قدرت سياسی را بدست بگيرد و امپراطوری روسيه را تجديد سازمان دهد.

تا زمان انقلاب اکتبر روسيه ترقی خواهی در ايران در حمايت از انديشه های مدرنيستی اروپای غربی به شکل ليبراليسم و سکولاريسم و سوسياليزم متجلی می شد و گرايشات متمايل به حکومت تزاری روسيه مرتجع قلمداد می شدند. با انقلاب اکتبر ورق برگشت و از آن پس شعارهای عدالت طلبانه و برابری طلبی کمونيست های روسی ميان روشنفکران و تجدد طلبان ايرانی رونق گرفت. در آن دوران هر کس که روس گراتر بود مترقی محسوب می شد و گرايشات ليبراليستی از نوع رايج در اروپای غربی مذمون تلقی می گرديد.

سياست توسعه طلبی روسيه با روی کارآمدن لنين و تنها يک سال پس از انقلاب اکتبر مجددا احياء شد ولی اين بار در زرورق حمايت از زحمتکشان و ملل ستم ديده. ک. ترويانوسکی از تئوريسين های بلشويک و از نزديکان لنين در کتاب خود تحت عنوان "شرق و انقلاب" منتشره در سال ۱۲۹۷ شمسی (مصادف با ۱۹۱۸ ميلادی) چنين نوشت: «اهميت ايران برای ايجاد يک بين الملل کمونيستی در شرق غير قابل انکار است. اگر ايران مرزی است که بايد از آن عبور کرد و به دژهای انقلاب در شرق، يعنی هندوستان، دامن زد، پس ما بايد در گام نخست، انقلاب را در ايران بر پا کنيم . يک تحريک و انگيزش لازم است؛ يک کمک بيرونی نياز است؛ لذا ما محتاج يک تصميم گيری قاطع هستيم. اين انگيزش، اين ابتکار و اين قاطعيت می تواند توسط انقلابيون روس و با واسطگی مسلمانان روسيه تحقق يابد».

اين واسطه مسلمان روس فردی بود از اهالی تاتارستان روسيه به نام "مير سعيد سلطان قلی اف" که در غرب بنام سلطان گاليوف شناخته می شود. وی از نزديکان لنين، نظريه پرداز اسلام شناس که مبتکر نظريه ترکيب اسلام و کمونيسم برای پيشبرد اهداف توسعه طلبانه روسيه بود. نظريات او برای ايجاد حزب کمونيستی برای مسلمانان شوروی و تلاش او برای تشکيل جمهوری های خودمختار برای مسلمانان شوروی از جانب کميته مرکزی حزب کمونيست شوروی انحراف از برنامه های بلشويسم تلقی شد ولی همان نظريه ها برای تهييج مسلمانان کشورهای ديگر به منظور ابزاری برای صدور انقلاب و برپايی انقلابات مشابه تا زمان فروپاشی شوروی بکار رفت.
نوشته شده توسط: Anonymous

اگر سفارت شوروی هم همانند سفارت آمريکا به اشغال در می آمد و اسناد محرمانه آن منتشر می شد مردم از نقش شوروی در تهييج انقلاب و سپس دامن زدن به تنش های سياسی پس از انقلاب؛ اسامی کسانی که در دانشگاه "پاتريس لومومبا"ی مسکو آموزش ديده و بعنوان عامل کا. گ. ب. به ايران اعزام شده بودند؛ هدايت فکری و ايدئولوژيک گروههای سياسی و تجزيه طلب در کردستان؛ ترکمن صحرا؛ خوزستان و بلوچستان؛ پرداخت پول نقد در کيف های سامسونت به گروههای مسلح در تهران (منجمله به مجاهدين خلق) و تلاش برای ساقط کردن دولت بازرگان و صدها توطئه استعماری ديگر پرده بر ميداشت.



afarassati@yahoo.com

مقدمه

"سفير ايران در مسکو در فيس‌بوک خود از رفت‌وآمد مقامات روسی و ايرانی در روزهای آخر فروردين ۹۴ در راستای گسترش هر‌چه‌بيش‌تر روابط تهران- روسيه خبر داد. مهدی سنايی نوشت: آندری فورسنکو، دستيار رئيس‌جمهور روسيه در امور علمی و فناوری وارد تهران و همزمان علاء‌الدين بروجردی، رئيس کميسيون امنيت ملی مجلس‌ شورای‌ اسلامی نيز وارد مسکو شد. امروز نيز علی شمخانی، دبير شورای‌عالی امنيت ملی به دعوت همتای روس خويش وارد مسکو خواهد شد. چهارشنبه اين هفته نيز يک مقام عالی‌رتبه نظامی برای شرکت در اجلاس امنيتی روسيه و ديدار با همتای خويش به مسکو سفر خواهد کرد." (خبرگزاری ايسنا).
اين خبر در کنار تداوم بحران ديپلماتيک بين ايران با سه کشور عمده بلوک غرب (امريکا، انگليس و کانادا) گويای واقعيتی تلخ در عدم تعادل در مناسبات بين المللی ايران و سنگينی بی سر و صدای وزنه روسيه در مناسبات بين المللی ايران و بيانگر جنبه پنهان نفوذ روسوفيل ها در جمهوری اسلامی است که با شعار "نه شرقی - نه غربی" شکل گرفت و به مرور تبديل به متحد روسيه و زائده ای در افت و خيز سياستهای بين المللی مسکو شد.
مقاله زير متن سخنرانی دکتر علی فراستی در دانشگاه کاليفرنيا در لس آنجلس است که در پانلی با عنوان «مناسبات ايران و روسيه و پيوندهای روشنفکری» قرائت شد. اين پانل توسط مرکز مطالعات خاور نزديک وابسته به دانشگاه کاليفرنيا در لس آنجلس برگزار گرديد.
ژئوپوليتيک مناسبات ايران و روسيه از منظر تاريخی
اگر از هر فرد ايرانی، جوان يا پير، سؤال کنيد که در تاريخ معاصر ايران، چه قدرت بيگانه ای نقش استعمارگرانه بيشتری در ايران داشته است، اول از همه و بيش از همه از انگليس نام می برند به نحوی که داستان زيبای "دائی جان ناپلئون" را به ياد می آورد که آن داستان نيز ناظر بر چنين روانکاوی اجتماعی نگاشته شده بود. ولی شايد تعجب کنيد اگر اين جانب مدعی شوم که اصلی ترين استعمارگر خارجی در ايران همواره روسيه (با نظامهای گوناگون سياسی) بوده است که بعنوان يک عامل بيرونی (جدای از عوامل درونی و داخلی) بيش از هر عامل خارجی ديگر باعث مصائب و عقب ماندگی عمومی جامعه ايران بوده است. با اينحال همواره انگشت اتهام بسوی انگليس و سپس آمريکا نشانه رفته است.
علت اين ضعف نگرش و يا بعبارتی، تحريف عمدی يا غير عمدی تاريخ معاصر ايران، تاريخ نويسانی هستند که اغلب از چپ گرايان و يا متأثر و مرعوب جريانات فکری چپ بوده اند که از نظريه پردازان روس تغذيه می کردند. علت ديگر آن آشنائی بيشتر ايرانيان به زبانهای غربی (انگليسی – فرانسوی – المانی) و بهره وروی بيشتر از منابع تاريخی منتشر شده در اروپا و آمريکا بوده است. طبعا تمايل کمتر ايرانيان به فراگيری زبان روسی و در دسترس نبودن منابع و اسناد حکومتهای روس (به آن حد که در ممالک اروپای غربی رايج است) باعث کنکاش کمتر در زمينه تأثير واقعی سياستهای روسيه بر جامعه ايران شده است.
در تاريخ معاصر ايران همواره از پرتقالی ها، هلندی ها، انگليسی ها که به خليج فارس آمدند سخن رفته است. آن ممالک صرفا با هدف حفاظت از منافع اقتصادی خود می آمدند و يکروز هم می بايست ميرفتند، کما اينکه در رقابت با يکديگر بالاخره رفتند. ولی همسايه شمالی ما همچون رطوبت عمل کرده است، آنقدر می ماند تا مملکت مورد هدفش را غرق کند؛ و چنين بود که مدت ۳۰۰ سال بر سرزمينهای تاريخی ايران در آسيای مرکزی و قفقاز مسلط شد و از هيچ تلاشی برای ضميمه کردن مابقی سرزمين ايران به اميراطوری خود دريغ نورزيد.
در نقطه مقابل ورود انگليس به صحنه سياست داخلی ايران نيز اساسا برای ممانعت روسيه از اشغال ايران و حفط منافع بلند مدت آنها در هندوستان بود. بواقع اگر نقش بازدارنده و متعادل کننده انگليس در دوران قاجاريه نبود، ما هم اکنون بزبان روسی
نوشته شده توسط: Anonymous

بروید از یک هندی بپرسید نظرش درباره ایرانیان چیست. ببینید آیا به خاطر وقایع ۳۰۰ سال پیش، ایرانیان را خون‌خوار و وحشی می‌خواند؟ ". جناب صفوی چه جوری برویم یک هندی پیدا کنیم؟ خرجش را کی میدهد؟ خوشبختانه جهت اطلاع شما, من با تعداد زیادی هندی در سرکار, مدت ها هم صحبت بوده ام. آنها به عکس ما - که به خودی و نا خودی جوک میگوئیم - آنقدر بی تربیت نیستند که رو در رو, ما را " خون خوار و وحشی " بخوانند ولی گاهی که بندرت نامی از نادر شاه پیش میآمد با نفرت از او یاد میکردند و حق داشتند.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

اقبالی گرامی،
لطفا تحریف نکنید!.
کسی که گفت من اطلاعات سایت را به کسی نمی دهم، من بودم و آن هم اطلاعات "بانک اطلاعاتی" سایت بود که اگر خواستید، هزار بار خواهم گفت که من این اطلاعات را به کسی نمی دهم. تنها کیانوش، من و کسی که سایت را ساخته، به آن دسترسی دارد.
برخلاف ادعای شما، همه اعضای مدیریت به ایمیل های سایت دسترسی داشتند. شما ایمیل ها را نمی خواندید و خودتان خواستید که برای شما فرستاده نشوند. با وجود اینکه من همان زمان به شما توضیح دادم، ظاهرا هنوز هم موفق نشده اید فرق بین "ایمیل" و "بانک اطلاعاتی" را متوجه بشوید.
کسی نمی تواند از روی ایمیل عوامل جمهوری اسلامی را شناسایی کند. اگر شما می توانید و راه آن را می دانید، لطفا به من هم یاد بدهید.
برای دانستن اینکه یک نفر کامنت ها را با نام های متعدد می نویسد، به دانستن آدرس آی پی نیاز است که همه اعضای مدیریت و از جمله شما، به آن دسترسی

داشتند.
ما آدرس ایمیل کامنت نویسان را نداشتیم و نداریم.
من شخصا راهی نمی شناسم که از روی آدرس ایمیل یا آدرس آی پی، به خصوصیات افراد و وابستگی شان به حکومت پی ببریم. شما اگر چنین راهی را کشف کرده اید، به دیگران هم نشان دهید تا سایت های خودشان را حفاظت کنند.
شما اگر با یک نفر دیگر مشکل دارید، به ایشان پاسخ بدهید و مظلوم نمایی نکنید. از آنچه که نوشته اید چنین بر می آید که کامنت نویسی به نام"چریک"، من هستم.
"چریک" شخص دیگری است و از دوستان مشترک من و کیانوش.
اگر خواستید و لازم شد، من می توانم آدرس های آی پی خودم و "چریک" را، بعلاوه مشخصات کامپیوتر خودم و او را از بانک اطلاعاتی کپی کرده و برای شما بفرستم تا آنها را با هم مقایسه کنید و خیالتان راحت شود.
من انتقادات خودم نسبت به شما را، هم در گفتگوهای بین خودم و شما، هم در جلسات، هم در صفحه داخلی و هم در سایت، با نام خودم نوشته ام و اکنون نیز، هر زمان که لازم دانستم، بدون هیچ تعارفی می نویسم و ترسی از کسی ندارم.
پیروز باشید.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کاوه زنجانلی،

اگر مشتی بی سر و پای برافروخته در فیسبوک به آذربایجانی ها ناسزا می‌گویند، شما نباید به این نتیجه برسید که همۀ ایرانیان فارسی زبان از قماش آن ها هستند. شما نباید در دامی که آن ها می‌گسترند بیفتید. آقای اقبالی تا جایی که متوجه شده ام به این موضوع برخورد معقول می‌کنند. باید به دیدگاه او احترام بگذارید. آقای کرمی فرق می کنند. من کمی در این چند روز جست و جو کردم و برخی از نوشته های ایشان را خواندم. به نظرم بسیار احساساتی هستند. به همین جهت، کوشندۀ سیاسی مؤثری نمی توانند باشند. شما خبر ندارید. ناسیونالیست های افغان از ایشان بدترند و معتقدند که ما همه چیز را از آن ها دزدیده ایم. حتی می گویند شما بی جهت اسم کشورتان را ایران گذاشته اید. کمی هم به فیسبوک آن ها سر بزنید. این را هم به خاطر داشته باشید که تخم نگرش تباری به کشور و ملت را هم ولایتی شما در آن کشور کاشته اند. از ارانی و رضازادۀ شفق و افشار و ایرانشهر بگیرید تا ذبیح بهروز که از ایل شاملو بود و صادق هدایت که به هرحال از خانوادۀ قجر بود.
نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

روزی در مدیریت سابق (قبل از انحلال) پیشنهاد داده شد که امکان دسترسی به ایمیل های ارسالی در مدیریت چرخشی- جمعی باشد و از اینطریق از خرد جمعی برای شناسائی عوامل حکومت اسلامی استفاده شود. مقاومت صورت گرفت و حتی یک عضو مدیریت گفت من اطلاعات را به کسی منتقل نمی کنم.
من از پیشنهاد خود دو هدف داشتم. 1- به این بازی مسخره استفاده یکنفر از اسامی مختلف و فضاسازی و خرابکاری پیشگیری کنم. 2- کمنتارهائی که سرنخ شان به حکومتی ها وصل می شود را برای مدیریت فاش کنیم.
اکنون شاهد شیوه .... و ادبیات کاملن آشنای اقای "چریک" در کمنتارها هستیم.

فرستاده شده توسط چریک در ی., 04/12/2015 - 22:55
جناب رازی یادم رفت بنویسم که همین جناب کرمی که همصدا با شما به آقای توکلی می تازد، حدود 180 مقاله در این سایت دارد که بیشتر از 95 درصد آنها ضد ترکی و فحاشی به ترکهاست

ملاحظه می کنید که جناب "جریک قدیم" آمار دقیقی از مقالات سایت دارد که 99 درصد آقای توکلی هم اطلاعات چنین دقیقی ندارد. ایشان فردی است که بطور ویزه روی سایت ایرانگلوبال متمرکز است؟!!!
پیدا کنید پرتقال فروش را؟
این سخنان ؛ دقیقن با همین بیان بارها شنیده شد که امروز تحت نام "چریک" منتشر میشوند. دریغ از ذره ای پرنسیب!!!
فرستاده شده توسط چریک در د., 04/13/2015 - 16:28
نظر :
جناب رازی وقتی یک نفر هموطنان ترکی زبان ما را با عنوان <قوم مهاجر> مورد خطاب قرار می دهد و آنها را بعنوان مهاجر، به انسانهایی درجه دوم و مهمان و... تنزل می دهد، آیا این شخص اگر هزار بار هم فریاد بکشد که من مدافع حقوق بشر و حقوق شهروندی هستم، از او قبول می کنید؟
جناب اقبالی با تمام فریادهای حقوق بشری و حقوق شهروندی خودش، هموطنان ترکی زبانمان را <قوم مهاجر> خطاب می کند. فکر نکنید که در یک بحث تاریخی این کار را می کند بلکه صحبت همین امروز است.
آقای اقبالی ادعا می کند که ضد نژادپرستی و ضد فاشیسم است. دهها مطلب علیه <نژادپرستان ترک> منتشر کرده است. شما حتی یک مقاله یا حتی یک پاراگراف پیدا کنید که ایشان برعلیه نژادپرستی و ضد فاشیسم <فارس> یا <ایرانی> منتشر کرده باشد. گویا بخشی از فاشیستها و نژادپرستان خوبند و بخشی دیگر بد.
در مورد آقای اقبالی همین بس که در زیر مقالات جناب ناصر کرمی

پنهان کنادامه نظر
ادامه نظر...:
کامنتهای تحسین آمیز می نویسد!!!!!!!!!
نوشته شده توسط: Anonymous

اقای انصاف... بی انصافی هم حتی دارد. من گفتم با زبان فارسی می نویسم بدان جهت که ما ( خطّ فارسی نداریم)... خطی که ما استفاده می کنیم خطّ عربی است. بهترین ها را برایتان آرزومندم...

نوشته شده توسط: Anonymous

کیانوش گرامی منظورتان این است که در ایرانگلوبال در مورد یک چیز دو معیار وجود دارد؟
اگر این مقاله اتهام دارد و توهین آمیز است پس چرا می تواند به صورت کامنت منتشر شود؟ مگر اتهام و توهین در کامنتها آزاد است؟
اگر توهین آمیز نیست و اتهام ندارد پس چرا خود مقاله را منتشر نمی کنید؟

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه:
شيخه شيخي كه احسانش با همي ني،

تنم بوري عشقم آتش كمي ني،

تمام شام شيراز از نوريريم،

شخم سر پهلواني از خبرني.

شرح:

شيخ من الحمد لله و المنّه كه شيخي است، مكرمت و احسان او شامل طالبان است و وجود من كه مملو است از شرار محبت و شعله‌ي عشق و ارادت در او هيچ كمي نيست و تمام شام و شيراز در ظاهر و باطن در طلب استاد كامل سير نمودم و گرد گوشه‌نشينان عالم بر آمدم شيخ من سر و سردار همه‌ي مبارزان ميدان جهاد بوده و مرا خبر نبوده است.


ايضا خطاب به استاد مي‌كند:

به من جاني بده از جانور بوم،

به من نطقي بده تا دم آور بوم،

به من گوشه بده آر جشن نوا بوم،

هر آنكه وانكه بو از آخبر بوم.



شرح:

به من حياتي بخش و دلم را به نور معرفت زنده گردان كه عدم و زوال پيرامون آن نگردد و شنوايي بخش كه نداي عالم غيب از هواتف و الهامات بدان استماع نمايم و گويايي كرامت كن تا مدام دم از محبت توانم زد تا از جمله‌ي گفتني‌ها و شنيدني‌ها باخبر باشم.



ايضا در تعريف استاد خود مي‌فرمايد:

دلر كوهي سراودنده نه‌بور،

عشقر جويي كه وريان بسته نه‌بور،

حلم باغ شريعت مانده زيران،

روحربازر به پرواز دنده نه‌بور.





شرح:

دل بلند همت تو مثل كوه بلندي است كه ارتفاع آن پديدار نيست و عشق والا همت تو عين الحيات است كه پيش او را نتوان بست و حلم و بردباري تو مثل باغ و بستان شريعت است كه هميشه معمور است و روح مقدس تو مثل شهبازي است كه نهايت سيرانِ او را نتوان ديد چون بال به اهمال گشايد عرصه‌ي كونين را به يك طرفة العين طي و سير فرمايد.



سخن اهل دلان در بكوشم،

دو كاتب نشته دايم بدوشم،

سوگندم هرده بدل چو مردان،

به غير از تو به جاي جشن نروشم.



شرح:

كلام اهل دلان پند و نصيحت ايشان مثل درّي است در گوش من، هميشه مراقب آنم، زيرا كه كرام الكاتبين كه نويسندگان اعمال بندگانند و هميشه حاضرند از خير و شر، آنچه بندد به قيد كتابت در مي‌آورند و سوگند خورده‌ام از ته دل كه همچو مردان چشم به مادون حق بياندازم.



اوياني بنده‌ايم اوياني خوانم،

ار ان بوري به بر اوياني رانم،

اوياني عشق شوري در دل من،

اننك زنده‌ام چه عشق نالم.



شرح:

پرورده‌ي عالم وحدتم و دايم ورد زبان من وصف حال عالم وحدت است از آن جهت است كه اسب همت در عالم وحدت مي‌تازم و عشق و شور عالم وحدت مملو است در دل من و تا مادام كه زنده‌ام از عشق نالانم.



تمام نمونه‌های شعر و نثر که کسروی و شرکای او در هفتاد سال اخیر برای زبان موهوم آذری آورده‌اند، منسوب به گویش‌‌های تاتی، تالشی، کردی، هرزنی، گیلکی و غیره است که قلم به دستان غیرتمند و دانشی‌مردان معاصر این اقوام اخیراً خود زبان به اعتراض گشوده‌اند و این نمونه‌ها را به خودشان بازگردانده‌اند. یعنی اکنون دیگر برای این زبان موهوم، کسی نمی‌تواند متن (text) نشان دهد.


[1] بو كيتاب 1303- نجو ايلده برلين‌ده ايرانشهر كيتابخاناسي طرفيندن چاپ اولموشدور.

[2] احمد كسروي اؤزو سلسلة النّسب صفويه كيتابي‌نين ردّينده شيخ صفي و تبارش آدلي اثر يازميشدير و اونون شعرلري و سؤزلري حاققيندا دئيير:«اين دعوي‌ها . . . دروغ و . . . است!» و لاكين سونرالار اؤز جعلي «آذري» ديلي نظريه‌سيني همين شعرلر اساسيندا قورموشدور!

[3] علي اكبر دهخدا، لغت نامه، تهران، 1333، ماده صفي الدين اردبيلي، ص 268.

[4] بو قوشا بئيتين توركجه اصلي اؤنجه نقل اولوندو.

[5] تبه: دولو،‌شيشميش (فرهنگ گيلكي ستوده، ص 49).

[6] درده‌جر: توركجه تركيبدير. «عيبه‌جر» سؤزو كيمي بير كؤك (درد) و بيراك (-acar) ايله دوزلميشدير.

[7] اندي: بو قده‌ر، بيرآز (فرهنگ گيلكي، ص3).

[8] موازش: حدس وورمايين، دوشونمه‌يين. گيلكجه‌ده «ازمه» azme فعلي، حدس وورماق معناسيندادير. (ستوده، ص 8). همين فعل بو بيئتين ايكينجي مصراعيندا «ازجو» فورماسيندا و «حدس وو
[9] دهشم: گيلكجه‌ده، وئرميشم معناسيندادير.

[10] واج: آشنا (ستوده، ص 248).

[11] بشم: گئديم. گيلكجه‌ده «شدن» مصدري، گئتمك معناسيندادير.

[12] ايه‌ر: اگر

[13] پورسن: «پرسيدن» مصدريندن آلينميشدير.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

تحرفات کسروی و 17 بیت منسوب به شیخ صفی
تهیه و تنظیم : آ.ائلیار-براساس پژوهش دکتر حسین محمدزاده صدیق
شيخ صفي الدين اسحاق، با دختر شيخ زاهد گيلاني‌ «بي‌بي فاطمه» ازدواج کرده و تا مرگ شيخ زاهد بیش از 20 سال در میان گیلک ها زندگی کرده است. از این رو شيخ صفي، زبان گیلکی را خوب میدانست.

اشعار گیلکی-شيخ صفي

هفده بيت گيلكي منسوب به شيخ صفي را كه در سلسلة النّسب صفويه آمده و كسروي آن را دستموزه قرار داده و گفته است نمونه‌اي از زبان آذري است. براي نشان دادن تحريفات كسروي، متن را عيناً و بي‌كم و كاست نقل كرده‌ام و با استفاده از كتاب فرهنگ گيلكي ستوده ريشه و معاني لغات گيلكي را نيز استخراج و ذكر كرده‌ام. مانند تبه، اندي، موازئي، وهشم، واج، بشم، پورسن و غيره كه همگي اكنون نيز در گويش هم‌ميهنان گيلك موجود است.

در اين اشعار كه شيخ صفي الدين آن‌ها را خطاب به شيخ زاهد گيلاني (گيلكي زبان) سروده است، معاني عميق عرفاني و تلميحات به آيات رباني موجود است. من در بخش دوم قارا مجموعه، این رباعی‌ها را همراه شرح ریشه و معانی لغات گیلکی شرح کرده‌ام. مانند:

تبه[2] درده‌جر[3] ان از بوجينم درد،

اندي[4] پاشان برم چون خاك چون كرد.

مرگ ژيريك بميان دردمندان بور،

ره باويان بهمراهي شرم برد.

(شرح ابیات گیلکی)


در باب كسر نفس و فروتني مي‌فرمايد:

صفيم صافيم گنجان نمايم،

به دل درده‌ژرم تن بي‌دوايم،

كس بهستي نبرده‌ره به اوغان،

از به نيستي چو ياران خاكپايم.[4]


شرح:

صفيم كه صاف دلم و دليل و راه نماينده‌ي طالبانم به گنج‌هاي اسرار حق با وجود آن همه به دل دردمند بيچاره‌ام زيرا كه هيچ كس به عجب و پندار راه به عالم وحدت و اوغان (= خداوند) نبرده و من از بي‌تعيني و فروتني خاك پاي درويشانم.


در باب دلجويي از دردمندان مي‌فرمايد:

تبه[5] درده‌جر[6] ان از بوجينم درد،

اندي[7] پاشان برم چون خاك چون كرد.

مرگ ژيريك بميان دردمندان بور،

ره باويان بهمراهي شرم برد.


شرح:

از غايت محبت و احسان در باب دلجويي دردمندان مي‌فرمايد كه بگذار تا درد همه دردمندان بر جان حزين من باشد و خاك پاي قدم‌هاي ايشان باشم و حيات من و ممات من در ميان دردمندان باشد كه ايشان همراه من و رفيقان من‌اند در معرفت حقايق عالم توحيد.


در انبساط دل مي‌فرمايد:

موازش[8] از چه اويان مانده دوريم،

از جو اويان خواصان پشت زوريم،

ððð

دهشم[9] دوش با عرش و به كرسي،

سلطان شيخ زاهد چوگان كويم.


شرح:

مگوييد كه من يك لحظه از عالم وحدت دور باشم و حال آنكه قوت و توانايي و پشت گرمي من از خاصان عالم وحدت است. اين كه نگذاشته‌ام دوش به زير عرش و كرسي يعني بامداد حاملان آن‌ها دوش داده‌ام و به آن شرف مشرف گشته‌ام از جهت آن است كه گوي چوگان سلطان شيخ زاهدم يعني دست پرور استاد كاملم و مطيع و فرمانبردار اويم.


در نفس‌كشي مي‌فرمايد:

شاهبازيم جمله ماران بكشتيم،

وفاداريم، بي‌وفايان بهشتيم،

قدرت زنجيريم به دست استاد،

چخمقم آتشم ديكم نوشتيم.


شرح:

شاهباز عالم وحدتم كه همه‌ي مارانِ صفت ذميمه را از وجود طالبان محو و ناچيز نمودم و وفاداريم كه رسم بي‌وفايان را بر انداختم و حبل المتين قدرت الهيم كه مطيع و فرمانبردار استاد كاملم كه با وجود استيلاي صفت جلال كه تقاضاي آن صفت آتش سوزان است به آب حلم و بردباري تسكين داده كسي را نيازردم.


در عظمت و كبريايي خداوند مي‌فرمايد:

همان هوي همان هوي همان هوي،

همان كؤشن، همان دشت، همان كوي.

آز واجم[10] اويان تنها چو من بور،

بهر شهري بشم[11] هي هاي و هي هوي.


شرح:

همان خداي است و همان خداي جل شأنه كه يكتاي بي‌همتاي است و منفرد در ذات و صفات و دنيا كه عبارت از عالم ناسوت است همان صحرا و همان دشت است و خواهش دل من آن بود كه محبت حق - جل شأنه- كه محبوب حقيقي است مخصوص به من باشد و حال آنكه در هر شهري و بلادي مملو از شورش و غوغاي محبان و مشتاقان حق است.


در خطاب با شيخ زاهد- قدّس سرّه- مي‌فرمايد:

بشتو بر آمريم حاجت روا بود،

دلم زنده به نام مصطفي(ص) بور،

ايه‌ر[12] دوار بو بوردام بو پورسن[13]

هر دو دستم به دامن مرتضي بور.


شرح:

چون به درگاه تو كه استاد كاملي ملتجي شدم و پناه آوردم كل حاجت‌هاي من همه روا شد و از يمن توجه تو دلم زنده به نام حضرت مصطفي (ص) شد. فردا كه روز محشر است از من كه سؤال اعمال كنند دست التجاي من به دامن حضرت علي مرتضي – عليه التّحيه و الثّناء- و آل مجتباي او باشد.

ادامه دارد

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست گرامی ، جناب کیومرث عزیز ! سپاس از لطف و محبت بیدریغ تان .عرایضی دارم که مشغول نوشتنش هستم. همان طور که پیشتر گفتم، فارسی نویس کامپیوترم،‌ امانم را بریده است. نه تنها کار ِنوشتن کند پیش میرود ، بلکه به لحاظ جمعیت خاطر هم مشکل دارم. تا بعد ،

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب توکلی بسیار گرامی !
مرحمت عالی مستدام !

نوشته شده توسط: Anonymous

Besalāmat Hamchenān Khosh Bāsh

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام خانوم آذر مینا،

اگر واقعا فرزند آذربایجان هستید اینچنین تاختن بر فرزندان دیگر آن سرزمین برازنده‌ شما نیست. سخن گفتن و نوشتن به زبان فارسی نیز دلیلی‌ بر باسوادی یا بیسوادی کسی‌ نمیباشد. نگارنده این متن دورهٔ دکترا و فوق دکترا در یکی‌ از رشته‌های فنی را در دانشگاههای آمریکای شمالی‌ گذرانده است. اکثر آزربایجانیهای تحصیل کرده که بنده با آنها در ارتباط هستم، طبق تقسیم بندی جنابعالی جزو پان ترکها و تجزیه طلبان و... قرار میگیرند. گروهی از آنها اشتباه نویسی عمدی به فارسی‌ را یکی‌ از راه‌های مبارزهٔ مدنی بر علیه تحمیل زبان فارسی و عدم رسمی‌ شدن زبان ترکی‌ در ایران انتخاب کرده اند.

برای شناسایی دوستان و دشمنان سرزمینمان کافیست سر به مدیای فارسی‌ و سایتهای اجتماعی همانند فیسبوک و.. بزنید تا ببینید نفرت از ترک و زبان ترکی‌ را چگونه تبلیغ میکنند. در همین سایت نوشته‌های ناصر کرمی یا مطالب منتشر شده جهت دار توسط آقای اقبال اقبالی را ملاحظه فرمائید.

سیاست عرصهٔ ظریفیست که بازیگران ماهری را می‌طلبد این چنین با احساسات بر خورد کردن و بر علیه فعالین ملی‌ آذربایجان سخن گفتن باعث خواهد شد که نخواسته ملعبهٔ سلطه طلبان و قدرت مداران گردیم. باشد که فرزندان راستین آذربایجان باشیم و برای احقاق حقوق ملی‌ خود و سایر مردمان تلاش نمایئم.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای سنجری لطفاً این کار را بکنید. من با این راه حل موافقم.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

در دانمارك اقدامات نژاد پرستانه جرم دارد، همين پارسال يك خانم إيراني بنام فيروزه كه عليه مسلمانان نوشته بود، در دادگاه بجرم اقدام راسيستي عليه مسلمانان به ٥٠٠٠ كرون و يا يك هفته زندان محكوم شد كه او زندان را ترجيح داد در دانمارك تبليغات نئو نازیستها بر خلاف المان ازاد است(سالهای پس از جنگ جهانی دوم نئو نازی های المان مرکزتبلیغاشتان را به دانمارک منتقل کرده بودند)، در اين كشور هيج فكر و مرامي ممنوع نيست، حز ب التحرير كه در برخي از كشورهاي اروپا ممنوع است در اين كشور حتي از إمكانات دولتي براي بر گزاري جلسات خود استفاده مي كنند، استدلال دانماركي اين است كه انها وجود دارند تا وقتي علني هستند، قابل كنترل ولي وقتي مخفي شوند، هم جذ ابيت بيشتري پيدا مي كنند و هم غير قابل كنترل مي شوند،

در مراسم تشيع جنازه تروريستي كه دو نفر را كشته و ٦ نفر پليس دانمارك را زخمي كرده بود، ١٥٠٠ جوان شركت كرده بودند، منظور اين است ، دانماركي ها واقعيت هاي جامعه خود را مي پذير ند و از ممنوعيت زياد خوششان نمي ايد
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

جناب سنجري گرامي، لطفا نوشته " ايران ستيزي ....." را بشكل كامنت در اينجا بگذاريد، تا دوستان از محتواي ان با اطلاع شوند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای معما, در دو سطر نوشت تان کلمه های عربی را بیرون کنید تا ببینید از زبان فارسی تان چه میماند. علی میماند و حوزش

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کاوه جویای عزیز،، ما نیازی به روشنگری تاریخی جامعه فارسی یا همراهی آسیمله شدگان آذربایجانی نداریم، ما اگر بودجه آموزشی و فرهنگی و تاریخی خودمان را در اختیار بگیریم قطعاّ تاریخ ملت ترک آذربایجان را بدست دلسوزان آذربایجانی نوشته خواهد شد، ما بحد کافی از اینکه دیگران برای ما تاریخ نوشتند آسیب دیدیم، اگر برایتان مقدور هست، شما علل ممنوعیت آموزش بزبان مادری را در ایران برای ما توضیح دهید؟ چرا این همه بودجه مملکت برای ساختن مجسمه کورش و فردوسی و چاپ زرکوب شاهنامه و نوشتن کتابهای تاریخی خیالی ایران باستان صرف گردیده؟ چرا این همه جوکهای جهت دار برای تحقیر ملت ترک و عرب ساخته شده؟ چرا این همه مقالات و ویدئوهای زهرآگین برای تحقیر و تهدید حرکت ملی آذربایجان تهیه می شود؟

نوشته شده توسط: Anonymous

در این جملۀ انگلیسی چهار فعل به کار رفته (to be, to go, to have, to write). حالا گرفتیم شما این جملۀ انگلیسی را با یک فعل بیان کردید. چه اتفاقی می‌افتد. آیا مردم دنیا انگلیسی را رها می‌کنند و به ترکی سخن می‌گویند. در فارسی نیز نویساندن و نویسانیدن و بنویسانیدن هست. شما چون لج کرده اید، نمی خواهید بپذیرید. این صورت‌های فعلی در فارسی باید فعال شوند.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای لاچین سواد شما تا آنجا میرسد که فرق زبان و خط را نمیدانید! نوشته اید: " من این کلمه ساده « است » را 12 نوع با زبان فارسی می نویسم ( 1-عثط 2-عثت 3-عصط 4-عصت 5-عسط 6- عست 7-اثت 8-اثط 9-اصط 10-اصت 11- است 12-اسط )". آخر آقای باسواد ! کلمه "است" که خودش به زبان فارسی است. "است" را با خط مینویسند نه با زبان. زبان برای حرف زدن است. خط برای نوشتن است. اگر به من بود امثال شما و اقای احمدی زاده و یوسف آذربایجان را میفرستادم به یک اکابر تا همه چیز را از اول یاد بگیرید.

نوشته شده توسط: Anonymous

متولد 1367/08/17
دانشجوی دکترا هستم. زبان شما را هم بدون لهجه و هم با لهجه صحبت میکنم. به شما اطمینان میدهم اگر پیرپاتال های سرخورده چپ و کومونیست آزربایجان به فدرالیسم راضی بودند نسل من به کمتر از استقلال رضایت نخواهند داد.

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم آذر مینا... شما واقعآ راست می فرمائید. ما ترک های قدیمی خیلی با دستور زبان و املاء فارسی مشکل داشتیم مثلآ من این کلمه ساده « است » را 12 نوع با زبان فارسی می نویسم ( 1-عثط 2-عثت 3-عصط 4-عصت 5-عسط 6- عست 7-اثت 8-اثط 9-اصط 10-اصت 11- است 12-اسط ) و از شما خواهش دارم که مرا راهنمائی بفرمائید و توضیح بدهید که چرا از این دوازده نوع , تنها فقط ( فقت) یکی درست است. در ضمن چون من با زبان انگلیسی سر و کار دارم خوشبختانه زبان ترکی من خیلی کمک می کند که این زبان را هر روز بهتر و بهتر بکنم . برای مثال برای این جمله I am going to have it written. تنها کافی است که یک کلمه ترکی « یازدیرات دیراجاغام » استفاده بکنم . چون ریشه نوشتن ( یازماق) در زبان ترکی درافعال گوناگون تغیر پیدا نمی کند. اگر در فارسی از ( گفتن .. گویش و از پرسیدن .. پرسش) می آید از فعل ( دوختن .. دوزش ) نمی آید.. خداحافز

نوشته شده توسط: Anonymous

اولا که بهتر است هر کس از جانب خودش حرف بزند نه از جانب مردم آذربایجان. ثانیا آنها که در استادیومها شعار می دهند، همان جوانان بیست - بیست پنج ساله و حتی کمتر هستند. شما که علاقه روزافزونتان به زبان فارسی باعث شده که خودتان را سخنگوی مردم آذربایجان بدانید، بهتر است این زبان را حداقل در سطحی بیاموزید که در یک پاراگراف مطلب، این قدر دچار تناقض گویی نشوید.

نوشته شده توسط: Anonymous

به :یک آزربایجانی در

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم آزرمینا, اگر این عکس را که از تبریز است , بینید, می فهمید به حرفهای کی تره خرد نمیکنند
https://www.dropbox.com/s/q780hdgslw06jkq/south-azerbaijan.jpg?dl=0

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای جویا به شما اطمینان می دهم که اکثریت مردم آذربایجان

آقای جویا به شما اطمینان می دهم که اکثریت مردم آذربایجان به سخنان این جماعت پان ترک می خندند. امروز زبان فارسی بیش از گذشته در آذربایجان رواج یافته است. جوانان آذربایجانی بیش از گذشته به فارسی علاقمند شده اند و خیلی بهتر از پدرانشان به آن سخن می‌گویند. ضدیت با زبان فارسی در میان آن ها نیست. این را بدانید. پان ترک ها فارسی درست و اصولی نمی دانند که دربارۀ آن اظهار نظر کنند. در هر جمله ای که می‌نویسند، چند غلط دستوری و املایی می توانید پیدا کنید. این ها فقط بلدند به فارسی فحش بدهند. شما جوان بیست یا بیست و پنج سالۀ آذربایجانی پان ترک پیدا نمی کنید. آن ها تاریخ پدرانشان را از راه مطالعۀ آثار درجه اول تحقیقی که به وسیلۀ محققان برجستۀ آذربایجانی مانند رئیس نیا نوشته می شود، می آموزند نه از طریق نوشته‌های این جماعت کینه توز و پرخاشگر. پان ترک هایی که در چند سایت خارج گرد و خاک می کنند، بقایای چپ های سابق یا تجزیه طلبان آذربایجانی در قرن گذشته هستند. کافی است تحقیقی دربارۀ سن و سال آن‌ها بکنید و ببینید که نسل رو به انقراض اند. اگر آن ها این قدر پرخاش می کنند و به هر کسی که با آن‌ها موافق نیست تهمت فاشیسم می زنند، به این دلیل است که کسی در آذربایجان برای آن‌ها تره خرد نمی‌کند. آن عده که در استادیوم‌های ورزشی شعارهای ضد ایرانی می دهند مورد نفرت مردم آذربایجان هستند.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کاوه جویا! از خودتان ماده صادر نکنید، میفرمائید:" ملل ایران با هم، هم ریشه اند." پایان نقل قول. چه کسی چنین چیزی را میتواند اثبات کند؟ آیا چنین حرفی دروغ محض نیست؟ اگر چنین است، آیا جنابعالی جوک توهن آمیزعلیه ترکان، و دنیای ترک تباران را توهین به فارس ها نیز تلقی میکنی؟ اگر جوابتان مثبت است. چه زمانی در برابر تهاجم فاشیستی جامعه فارس!، نسبت به جوامع ملل غیر فارس اعتراض کرده ای و مقاله نوشته ای؟ آیا میتوانی نمونه ای از آن مقالات را در همین سایت منتشر کنی؟ فاشیسم فارس! زبان ملل ایران را سلاخی کرده است، و به قتل عام فرهنگی دست زده است. چه زمان به این کار اعتراض کرده ای؟ آیا میتوانی یک نمونه نشان بدهی؟.... این مردم ترک آذربایجان است که در باره آینده خود تصمیم خواهد گرفت، و نه شمای نوعی! از این بایت خاطرت جمع باشد؟

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای تبریزی.... ترا به جان حضرت کارل مارکس, دیگر از داس و چکش و بوقلمون سرخ کرده وخاویارو ....دست بردار . آنقدر در این انشاء های تکراری از این حرفها استفاده کردی که ارزش کتاب « بینوایان» را از بین بردی...لطفآ در انشاء های دیگر از آچارفرانسه و ارّه برقی , عرق سگی , دیزی و کله پاچه بنویس که رنگ سفره , تا اندازه ای تغیر یابد. امیدوارم که تا آن روز, گرسنگی بیش از حد لاغرتان نکرده باشد..

نوشته شده توسط: کاوه جویا

سازاخ گرامی، روشنگری تاریخی به معنی نفی حق اقوام ایرانی در به کارگیری زبان مادری خود نیست. اینکه اقوام غیر فارس حق دارند به زبان مادری خود آموزش ببینند و این زبان را در امور اداری نیز به کار ببرند، حق روشنی است. به دید من، شایسته است که این حق، همچنانکه در سال گذشته در نوشتاری زیر نام " پیش نویس قانون اساسی موقت ایران پس از سرنگونی جمهوری اسلامی" بیان داشتم، به صورت رسمیت دادن به زبان های قومی در کنار زبان فارسی تحقق عملی یابد: http://www.iranglobal.info/node/33720 (اصل 9 این پیش نویس)
اما در عین حال این حقیقت که اقوام ایرانی با یکدیگر همریشه اند و همبستگی تاریخی و فرهنگی دیرینه دارند، نیز باید یادآوری شود و با کوشش هایی که به نادرستی در صدد تلقین جدایی تاریخی و فرهنگی اقوام ایرانی و پاشیدن تخم دشمنی میان ایرانیان هستند رویارویی گردد. انتشار نوشتار های درباره ی زبان و تاریخ آذربایجان

با همین هدف انجام می گیرد. این نوشتار ها از استادان دانشوری است که کارشناس تاریخ، زبان، ادبیات و خاورشناسی هستند و تاریخ و زبان آذربایجان را به گونه ای دانشمندانه و مستند بررسی کرده اند. این استادان خود برخاسته از آذربایجان گرامی هستند و زبان مادری آنها ترکی بوده است. دستاورد های پژوهشی درباره ی زبان و تاریخ آذربایجان، افزون بر روشن ساختن حقایق تاریخی این سرزمین، آشکار ساختن این واقعیت را هم در بر دارد که میان آذربایجانی ها و فارس ها و دیگر هم میهنان همانندی ها و ریشه های مشترک به اندازه ای است که احساس دشمنی یا بیگانگی میان آنان، که برخی به ایجاد و ترویج آن می کوشند، بی پایه است. ایرانیان هزاران سال است که باهم زیسته اند. دشواری های مردم ایران مشترک است و باید با کوشش یکدست همه ی آنان حل گردد.
نوشته شده توسط: Anonymous

الفباء و زبان فارسی با ترکیبی از موارد زیر بوجود آمده،
١- ٢٨ تا حروف الفبای عربی و از هر حرف به سه شکل در اول کلمه در وسط کلمه و در آخر کلمه بشکل چسبان و یا غیر چسبان
٢- تعداد ٤ عدد حروف «ب، ج، ز، ک» را بدون کوچکترین زحمتی با اضافه کردن دو نقطه به هر کدام از سه حرف «پ، چ، ژ » و با اضافه کردن یک کشیده بربالای حرف «ک»، حرف " گ" ساخته شده، که با ٢٨ عدد حروف عربی تعداد آنها به ٣٢ عدد رسیده، بدلیل همین چهار حرف، کل الفباء عربی مصادره گردیده و الفباء "فارسی" یا بهتر از آن الفباء «پارسی» نامیده شده،

٣- حدود ٥٠ الی ٨٠ در صد از لغات فارسی را لغات عربی تشکیل داده، البته در متن های علمی و حقوقی تعداد حروف عربی بمراتب بیشتر است

٤- حدود ٥ در صد از لغات فارسی را لغات ترکی تشکیل داده، مثل اتاق، قاشق، بشقاب، قابلمه، قورمه، قیمه، وووو

- حدود ٢/٥ در صد از لغات فارسی را لغات اروپائی تشکیل داده، مثل تلفن، ماشین، آنالیز،کلاس، هال، سالن وووو

٦- ساختن فعل به کمک اسامی اعضاء بدن مثل سر، دل، ،لب، چشم، جگر، گردن، مو، زلف، دست و پا ووو افعال زیادی ساخته شده، سر زدن، سر دواندن، سر سری گرفتن، سرحال آمدن ،سرزنده شدن، سرسپردن، سربزیر شدن، سررفتن، سرریز گشتن، سرنگون شدن، سرکوفت زدن، سرازیر شدن، سررسیدن، سرخوردن، سرکوفت زدن و سردواندن و ترکیبات بیقاعده ای چون: سردار، سرِباز، سرکرده، سرسپرده، سردرگم، سر شکسته، سررشته، سرانجام، سرتا سر، سرتاپا، سراپا ، سرآغاز، سرآسیمه، سربالا، سرکار، سرازیر، سراشیب، سرگذشت، و ترکیبات بیقاعده ای چون: سردار، سرِباز، سرکرده، سرسپرده، سرانجام، سرتا سر، سرتاپا و.. در مورد دل مثل: دلدادن، دل بردن، دل ربودن، دل دل شدن، دل کندن، دل بستن، دلخواستن، و.. ترکیباتی چون: دلاور، دل زنده، دلشوره، دلپسند، دل آزرده، دل آزار، دل نواز، دلواپس، بیدل، دلداده، دلچرکین، دل خوش، دل مرده، دل آرا، دل زنده، دل نگران، حرف دل، سنگ دل، خلوت دل، دل آواز، دل درد، دلخواه، دلبخواه، دلدادگی، ساده دل، دلتنگ، دل شکسته، دلچسب ووو

٧- ساختن فعل بکمک افعال بودن، دادن، شدن، کردن، گردیدن، خوردن ووو مثل غذا خوردن، آب خوردن، هوا خوردن، سرما خوردن، سوگند خوردن، قسم خوردن، گلوله خوردن، قول خوردن، غصه خوردن، کتک خوردن، زمین خوردن، لیز خوردن، غبطه خوردن، سور خوردن، فریب خوردن، پیچ خوردن، گره خوردن، ترک خوردن، افسوس خوردن، غم خوردن، انگ خوردن، مارک خوردن، فحش خوردن، سیلی خوردن، ترکش خوردن، لگد خوردن، شلاق خوردن، کلک خوردن، مشت خوردن، نارو خوردن، مخ خوردن، آسیب خوردن، حسد خوردن، به فکرخوردن، به مسیر خوردن، به تور خوردن، سرخورده، تیپ به هم خوردن، میانه به هم خوردن، قرارداد به هم خوردن، دل به هم خوردن، رابطه به هم خوردن، پول خوردن، جر خوردن، گول خوردن، چاک خوردن، غلت خوردن، تا خوردن، پیچ خوردن، بخیه خوردن، کلاف خوردن، وول خوردن، شکست خوردن، ترک خوردن، چک برگشت خوردن، عفو خوردن، تیر خوردن، مال خوردن، تیر به سنگ خوردن، به بن بست خوردن، قمیت خوردن، و..
کتک زدن، شلاق زدن، قول زدن، کلک زدن، زمین زدن، آفتاب زدن، چرت زدن، کپک زدن، دور زدن، کنار زدن، بالا زدن، وووو
نوشته شده توسط: تبریزی

ز پان ترک و پان فارس و پان آریا / پیاپی نوشتند پان نامه ها / در آن گه که شد نرخ نان بیشتر / به تبریز و تهران و در شوشتر / در ایران گلوبال همی تاختند / از این تاخت و تاز مردمان باختند / یکی بد گهر داند آریائیان / یکی در ستیز است با تازیان / پیاپی نویسد یکی از تبار / پس از نوش جان کردن خاویار / نویسد کس دیگری از نژاد / پس از خوردن ران مرغ و سالاد / تو چسبیده ای چون کنه از زبان / ندارم کنون من داداش آب و نان / من اندر پی سنگک و بربری / تو کیف پر از پول به بانک می بری / سخن کوته ای مردم دردمند / تو ای کارگر، رنجبر، کارمند / نباشد امیدت به این ناکسان / که پان نامه چی هست چون کرکسان ***** http://www.iranglobal.info/node/20881

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-دوستان ترک وعرب.ترکمن.کردفکرنکنید،من بااین سازمان ویاباسازمانهای سیاسی دیگرمخالفتی ژنتیکی ویاهستریک دارم، نه،ولی بااین تشکیلات عمری گذرانده وازجان ومال وامکانات.عمرم برای آنهامایه گذاشته ام.
این هایی که درسازمان های سیاسی تمامیت خواه باروشنفکران فارس همسنگربوده ازاینهاشناخت ندارند.روشنفکران این اتینیک وتمامیت خواهان این سازمان تمام داشته های ذهنی خودراباپرکردن مغزخودازنوشته های پان ایرانیست وشئونیسم فارس پرکرده اند.من بابچه های تشکیلات غرب دوست ورفت آمدخانوادگی داشتم تعدادی ازآنهادرزمان شاه ودرزمان جمهوری اسلامی زندانی بوده اند.ولی درموردحقوق ملیت هااینهاهیچ نگرش مثبت وعادلانه نداشته وندارند.
افکاراین دوستان رامیشودبانژادپرستان عریان دریک کف ترازوگذاشت. مااگربخواهیم نیروی چپ وسازمانی همچون فداییان داشته باشیم بایدتشکیلات دیگری باغیرفارس هابایدداشته باشیم.
کاملاسنتی وخودی چون اینها

خاکپرست ونژادپرستی رابرافکارخودحاکم کرده برواقعیتهاچشم بسته اند.اینهامیخواهندماترکان راچماق خودهمچون خمینی وپان ایرانیستهای اوایل پهلوی کنند.ویاسربازانی چشم وگوش بسته درمرزهای حکومتهای پهلوی وجمهوری اسلامی بشهادت روانه نمایند.مابایدتمام دوستان آشنایان خودرابرای جداشدن وبه صف وجبهه های ملت خوددعوت کنیم تابرای خودچاه کنده وبه چاه اینهاگروههای تمامیت خواه نروند.این راتوهم خودوفارس بزرگ بینی گرفته وخلاصی ازآن برایشان دشواراست.
نوشته شده توسط: کاوه جویا

آقای کیانوش توکلی گرامی، من نیز از حذف نوشتار آقای همایون سنجری متأسف شدم. این نوشتار موردی که آن را شایسته ی حذف کند در بر نداشت. واژه ی "ایران ستیز" توهین نیست که علت حذف نوشتاری باشد، بویژه که نوشتار هایی با محتوای بسیار تندتر از این در ایران گلوبال منتشر شده اند. تماس ها و پافشاری های یک نفر نباید سبب شود که اصل آزادی بیان در یک رسانه ی همگانی پایمال گردد. امیدوارم نوشتار آقای سنجری هرچه زودتر در ایران گلوبال باز نشر شود.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب اهمد اهمدی زاده گرامی، امیدوارم تفاوت (ه) و ( ح) را در اینجا ملاهظحه کنید. تفاوت چندان نیست ولی ریشحه در زبان عربی دارد. زبان فارسی چح ما بخواهیم وچح نخواحیم از زبان عربی واژحه حای بسیاری را بح عاریت گرفته. پس اگر ما بجای هسن وهسین بنویسم حسن وحسین، جناب هسن وهسین ناراهت خواحد شد.

نوشته شده توسط: Anonymous

دوست گرامی آقای تبریزی، من که میلیاردرزاده هستم و از بس خورده و نوشیده ام که از سیری دارم می ترکم واکنون نه غم شرکتهایی را دارم که هر روز میلیون میلیون به جیب من سرازیر می کنند و اصلا هم کاری به کار آنها ندارم و همین باعث بیکاری من شده و از زور بیکاری و بیدردی و برای سرگرمی به جای اینکه وقتم را در کشتی های تفریحی و زمینهای گلف و در کنار دریاها با زنان و دختران لخت و عور بگذرانم و لذت این دنیا را ببرم آمده ام و در سایت ایرانگلوبال به کامنت نویسی مشغولم، به شما کارگری که هر روزه در خارج از کشور بعد از نوش جان کردن صبحانه و ناهار و شام لذیذ و خاویار و ویسکی و کنیاک ستاره سرختان را بر می دارید و در عالم مستی و تخیل فکر می کنید که بیل و کلنگ و داس و چکش به دست گرفته اید و از بام تا شام کار می کنید و تصور می کنید که اگر در ایران مانده بودید با این وضعیت که بهای نان به بیست برابر رسیده و

و درآمدتان حتی دو برابر نشده چه کار می کردید و بعد هم در عالم مستی به آن روز تخیلی تان خون سرخ گریه می کنید، چه می توانم بگویم؟
من میلیاردرزاده به شما می گویم که ستاره سرختان را به سینه بزنید تا دستتان آزاد شود و بعد هم کامنتهای قبلیتان را دوباره بخوانید و بعد هم در کامنتی جدید، همه آنها را طوطی وار تکرار کنید.
*******
نوشته شده توسط: Anonymous

عدو سبب خیر شود ، و آقای کاوه جویا نا خود آگاه پل دوستی بین ما ترکها و فارسها شده و علاقه ما را به زبان عقیم فارسی صد چندان کرده و باید از این ببعد بشتر از پیش از فعل خوردن و کردن و امثالهم استفاده کرد و حتی با فعل خوردن و کردن و امثالهم جملات جدیدی به علم زبانشاسی ارائه داد چرا که بیچاره زبان عقیم یا میخورد و یا کردن میفرماید و این آقا کاوه جویا با پخش مطالبی در رابطه با زبان مرده و خیالی آذری که ارزش حیات نداشته مثل برادر خوانده اش یعنی زبان پهلوی به دره ک واصل شده حتما از ما ترکها دنبال ارثیه برادر ناخواندگی است که بگوید ما فارسها ببخشیید آنها یعنی فارسها با ما ترکها که زبان اصلی مان یعنی آذری تشریف داشته و این آذری لیاقت زیستن و انطباق با دنیا را نداشته برادر خوانده بودند و ما باهم وارث زبانهای مرده پهلوی و آذری هستیم .منتها در علم حقوق به این میگویند تابع مشمول مرور زمان شده

زمان شده یعنی ارزش خود را از دست داده و شبیه کوبیدن آب در هاونگ است.یعنی آقا کاوه و امثالهم مفت خودشان را علاف کرده اند
نوشته شده توسط: Anonymous

ای عزیز! صدایت را شنیدیم. جناب تبریزی گرامی! که نان شب را با عرق جبین تامین میکند، و مثل فرهاد عاشق! با بیل و کلنگ صخره ها را میشکافد، و چنانکه فریاد وار میفرماید: (دوستان ناسیونالیست، شما که از بس خورده و نوشیده اید که از سیری دارید می ترکید، ... من که کارگری هستم که بیل و کلنگ و داس و چکش به دست گرفته و از بام تا شام کار میکنم... چه کار باید بکنم که از گرسنگی نمیرم؟ ما میگیم گرسنه ایم، شما چی میگید؟). پایان نقل قول. ما نیزمیگویم؛ ای عزیز! ای کارگر نستوه! صدایت را شنیدیم! دست یاری آقا امام زمان به همراهت! برای هر کسی لازم است که به مایحتاج هموطن خود که از گرانی نان شب رنج میبرد، و با شکم گرسنه سر بر بالین مینهد، لبیک گوید! در واقع این از انصاف دور است که عطرغذای چلو کباب، قورمه سبزی، جوجه کباب، و بورانی پلو، و احیانا کله پاچه، در کنار انواع اغذیه و ادویه و اشربه های خوشمزه و سکر آور،

و شرابهای سیاه تاتاری جزیره " کریمه" و خاویار طلائی رنگ "ستره " دریای خزر، روحیه و احوالات کار گر عزیزی را از حالات عادی به طغیان غریزی تلمیذ نماید. بدین وسیله با عنایت حضرت عج الله تعالی فرجه و شریف، از مدیریت سایت استدعا دارد که ترتیبی اتخاذ فرمایند، نمره حساب کارگر عزیز را از طریق کامنت و یا ایملی، به دوستان تقریر فرمایند، تا انشالله در این خصوص همتی صورت گیرد. در واقع این از انصاف دور است، که فریاد کلنگداری از فرط گرسنگی بر آسمانها نعره کش میکشد!

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-من خدمت جناب آقای تبریزی!!!باعلامت ستاره!!!!بایدعرض کنم موضع شمابرای ماروشن است برای اینکه بتوانی نان بخری وازگشنگی نمیری ،من فکرمیکنم که شماشعارمیدهی ونیازبه کارنداری وبیش ازاندازه هم داری.تنهاراه شمایک جمعی خواهد بودازکسانی همچون انورخوجه ومائوتسه .لنین.استالین.اینهاخارجی وازداخل هم حدادعادل.شریعتمداری(جسین آقا)محمودافشار. احمدکسروی.حکمتیست ها.رضاشاه.کورش کبیر.خشایارشاه.وسازمان لوژیونری انگلیس دیگرآنموقع هیچ نیازی کاربرای دوستان بیکاروگشنه نان نخواهی شد.سن ساغ من سالامات.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کاوه جویا، برای اینکه با وضعیت کنونی آذربایجان بیشتر آشنا شوید، خاطرات مستند یکی از دوستانم را عیناّ خدمت شما و خوانندگان محترم سایت ایران گلوبال نقل قول می کنم تا از عدم انطباق شرایط عینی با توهمات کسری و رهروان آن بیشتر آگاه شوید،،، دروازه تبریز سوار تاکسی شدم، آقائی فارس زبان که می خواست تاکسی ها سوارش بکنند، با لحجه غلیظ فارسی گفت ساحات غاباغی (جلو ساعت میدان شهرداری) و سوار تاکسی شد، من در جلو تاکسی نشسته بودم، بعد از اینکه راه افتادیم ایشان شروع کرد به سئوال پرسیدن از راننده و راننده هم در برابر هر سئوالی که ایشان می پرسید کلافه شده بود، تا اینکه یکدفعه تاکسی را زد کنار و توقف کرد، و بعد با حالتی شکوه گونه به ایشان گفت ببین داداش اگر به زن و بچه من رحم نمی کنی به زن و بچه خودت رحم کن، من دو تا کار را یکجا نمی توانم انجام بدهم، من یا باید تاکسی برانم و یا فارسی

حرف بزنم و اینجا پارک کردم تا شما هر سئوالی که از من دارید بپرسید تا جواب بدهم، لطفاّ در موقع رانندگی از من سئوال نکنید که حواسم پرت می شود، چون تا بیایم بحرف شما گوش بکنم و بفهمم که چه می خواهید و تا بیام لغت پیدا کنم و جمله بسازم و جواب شما را بدهم، یقیناّ رفتم زیر تریلی، مسافر فارس زبان پرسید که پس چطوره که با این آقا حرف می زنی حواست پرت نمی شود؟ شوفر تاکسی گفت که ما با هم ترکی حرف می زنیم و لغات و جملات ترکی اتوماتیک بزبان می آیند بعد به ترکی گفت زبان مادری خاصیت دیگری دارد، به زیر لب گفت که شما ها حالا خیلی مانده تا بفهمید زبان مادری یعنی چه،
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای سنجری , در کدام جمله و حتی در کدام کلمه از مقاله آقای قابوسی , ایران ستیزی, را کشف کرده اید که عنوان نوشته تان را ایرا ستیزی انتخاب کردید؟ به نظر شما هر که به فارسها گفت, چرا بالای چشمتان ابرو است, شد ایران ستیز؟ آقای قابوسی ایران ستیز نیست و نوشته شما بهتان و توهین حساب میشود. وانگهی, اگر نویسنده صادق و ایران دوست هستید ویا با عبارت دیگر اگر نویسنده ای از قماش نژاد پرست نیستید, چرا مقاله تان را با اسم حقیقی خودتان نمی نویسید؟ و طلبکار هم هستید

نوشته شده توسط: Anonymous

من تمامی حرفهایی که در رابطه با مسئله ملی ملل غیر فارس گفته شده را با دقت گوش دادم همان طوری که در کامنتهای قبلی عنوان شده هنوز یک سازمانی که خود را طرفدار حق و حقوق میداند نمی تواند مواضع مشخص در رابطه با حقوق ملل غیر فارس ارائه دهد وحتی در بین اعضای این تشکیلات افرادی مثل آقای بیژن اقدسی حضور دارند که با عنوان کردن بهانه هایی مانع تصمیم گیری میشوند و بقیه نیز راضی میشوند . مثلا میگوید خوب زبان و حقوق ارمنی ها در مناطق اتنیکی چه خواهد شد و کسی نیست بگوید آقای محترم اولا ارمنی ها الان هم به لحاظ آموزش بزبان مادری مشکل ندارند هم بلحاظ فرهنگی حتی عرق خوردنشان نیز آزاد است و در ثانی تو حقوق ٣٠ میلیون ترک را فدای ١٠٠ هزار ارمنی میکنی آنهم بشکل بهانه. یعنی اینکه نباید به یک سازمان مرگز گرا باور کرد که این تشکیلات مدافع حقوق ملل غیر فارس خواهد بود .باز هم در امتحان رفوزه شدید

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای توکلی عزیز، وقتی من کامنت بالا را گذاشتم، هنوز بخش ادامه کامنت شما آپلود نشده بود. دوست عزیز! بلمه مه شاعر نژادپرست داریم، خوب نویسنده ایران ستیز نداریم؟ به نظر می رسد شما هنوز نمی دانید بحث ما بر سر چیست. همه سؤال من و دیگران از شما این است: «چرا فرهاد قابوسی حق دارد به اسماعیل خوئی بگوید نژادپرست (که صددرصد توهین است) ولی همایون سنجری اجازه ندارد به فرهاد قابوسی بگوید ایران ستیز (که نه توهین است، و نه حتی اتهام سیاسی)؟ من نمی دانم آیا سؤال را از این واضحتر هم می شود مطرح کرد؟ حالا شما باز بجای پاسخگویی از کنگره ملیتها و قوانین دانمارک و ... حرف بزنید! یک نکته هم در باره "ایران‌ستیزی". کسانی که ایران ستیزی را یک توهین یا حتی یک اتهام سیاسی می دانند، لابد برای ایران یک تقدسی قائل هستند. از نظر من ایران ستیزی نه توهین است و نه اتهام، یک نظر است. اگر کسی آمد و با دلیل و مدرک ثابت کرد که

موجودیتی بنام ایران سد راه خوشبختی مردم این جغرافیا است، آیا باز هم می شود گفت ستیز با این سد (یعنی ایران ستیزی) یک اتهام است؟ ایران یک شاکله تاریخی-فرهنگی در چارچوب یک جغرافیای مشخص است که هم فرهنگ و هم جغرافیای آن در طول قرنها بارها و بارها دچار تغییر شده است. یعنی نه مقدس است، نه لایتغیر است و نه مصون از انتقاد. من واقعا نمی فهمم استدلال کسانی که "ایران ستیزی" را یک توهین یا یک اتهام می دانند، چیست؟ و کمتر از همه قادر به درک مواضع خود شما هستم، که بنا بر قوانین دانمارک با نژادپرستی مشکلی ندارید، ولی تیغ سانسورتان را می کشید، به محض اینکه کسی به اسب هویت طلبان بگوید یابو!
نوشته شده توسط: Anonymous

تخصص و سواد من در شناخت حشرات است علی الخصوص حشرات موذی مثل موریانه و با این که کتاب تاریخ نادری را تمامش کردم، آخرش هم نفهمیدم چه تفاوتی است بین "ه" و "ح" و همچنین بین "ز" و "ض" و "ظ" و "ذ" و یا فرق بین "ت" و "ط"

نوشته شده توسط: Anonymous

خانم زیبا مقدم (نادری) عزیز، ستارخان فارسی بلد نبود و شما هم طبیعاّ، طبق قانون آسیملاسیون ترکی بلد نیستید، چون اگر بلد بودید حداقل چند کلمه ائی بزبان ترکی با هموطنان ترک آذربایجانی ستارخان خوش و بش می کردید، شما بهتر است در وحله اول به این مسأله عمیقاّ فکر کنید که در ایران چه جوّی بر علیه ترکها حاکم بوده که شما زبان پدر بزرگتان را یاد نگرفته اید؟ در وحله دوم سعی نکنید تحت تأثیر شانتاژ پانیرانیستهای خارج نشین، سی ملیون هموطن آذربایجانی ستارخان را تهدید کنید در وحله سوم به این فکر کنید که چطور شد در مسیر جنگی تبریز تا تهران هیچ اتفاقی برای ستارخان نیفتاد ولی به محض رسیدن به تهران به پایش تیر خورد و کسی هم برای مداوای او کاری نکرد، و همه مجاهدین همراهش را هم خلع سلاح کرده و برای قدردانی از مجاهدت هایشان، پست نظافت شهر تهران را به آنها واگذار کردند و بجای تفنگشان

جارو بدستشان دادند تا بعنوان رفتگر و آشغالی مورد تحقیر عامّ خاص واقع شوند «گیرم پدر تو بود فاضل، از فضل پدر تو را چه حاصل» ستارخان متعلق به تاریخ سی میلیونی، ملت ترک آذربایجان است،
نوشته شده توسط: Anonymous

آقا یا خانم نگرش در مقابل این همه جانفشانی آذربایجانی ها از جمله ستارخان و امثالهم میدانید چه نصیب ما ترکها شد ممنوعیت زبانمان توهین و تحقیر از جانب کمتر از ما ها ، ویرانی اقتصاد آذربایجان ، حدود صد سال ظلم وستم و امثالهم حتی ترور ستارخان بس نشد اجازه دفن در تبریز داده نشد به سنگ قبرش نیز رحم نشد از جانب مرگز گرا یان با عناوین سردار سر گردنه بگیر ، بی سواد اسب فروش و امثالهم نیز مواجه شد .ولی بدانید هیچ مراسمی در آذربایجان بدون تمثال ستارخان مذین نمیشود و هیچ سخنرانی بدون ذکر نام ستار خان و باقر خان پایان نمیپذیرد.و همانطوریکه خودش گفته بزرگترین اشتباه زندگی اش اعتماد به مرگز و آمدنش به تهران بوده و این گفته ستارخان حلقه گوش ما مبارزین ملی در آذربایجان است که به مرگز و مرگز گرایان اعتماد نکنیم .و درس خوبی نیز در جریان سبز ها به مرگز گرایان دادیم.و تا زمانی که ما به حق تعین سرنوشت خود

خود دست نیابیم هیچ تغیر و تحولی روی داده نخواهد شد.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای سنجری، ایشان به درخواست شما پاسخی نخواهند داد. این آقایان چندی پیش زن بی دفاعی را در همین سایت لینچ کردند، ولی حاضر نیستند مطلب شما را چاپ کنند. شما حداقل آن را به صورت کامنت بگذارید همین جا تا دیگران بخوانند. یا جای دیگری بفرستید چاپ کنند.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تبریزی شما میفرمائید کارگر هستید و داس و چکش دارید و گرسنە هستید و میپرسید خوب چکار باید بکنید ، جواب سادە است شما کارگران میتوانید خودتان را بسیج کنید حزب برای خودتان درست کنید مبارزە جمعی کنید . اعتصاب کنید تظاهرات کنید ، برای مطالبات اقتصادی و تأمین اجتماعی و یک کار شرافتمندانە ،،،، ولی قربان شما این کار را نمیکنید ، شما میخواهید حکومت کنید ارتش درست کنید ، دیکتاتوری پرولتاریا بر قرار کنید ، سیاست تعین کنید و بە جامعە امر نهی کنید و جامعە را بە قهقرا بکشانید و زبان را از حدقە بیرون بکشید و بە نام انتر ناسیونالیست هر آن کس را کە با شما نباشد بە 4 میخ بکشید و هویت و زبان و چند گانگی را بە نام نامی کارگران جهان بە بند بکشید

نوشته شده توسط: Anonymous

بسیار زحمت کشیده اید وفکر میکنم حداقل دو ماه وقت گرانبهایتان را گذاشتید و مقاله را تهیه کرده اید
و ادغام کلمات زبانهای مختلف در همدیگر بسیار طبیعی است و حتما فارس زبانهایی بودند که در منطقه آذربایجان بوده اند و زبانشان بی تاثیر هم نبوده
ولی به قول یکی از اساتید ، ترکی زبانی است غالب و مرور زبان جایگاه خود را باز تر و محکم تر می کنید و کلمات فارسی به مرور حذف شده اند
همانطور که کلمات عربی هم بسیار در زبان کننونی فارسی جایگاه خود را محکم کرده اند و نمی شود تصفیه نمود
نباید خیلی غصه بخوریم و دلواپس باشیم
اجازه بدهیم مردم انتخاب کنند که چه زبانی را دوست دارند و می خواهند
اگر زبان فارسی حس خوبی به آذربایجانی ها می داد الان این مقاله را لازم نبود بنویسیم
آنها با آغوش باز کلمات فارسی را استفاده می کردند ولی متاسفانه اینطور نیست و بد تر اینکه ما داریم با کارهایمان حس تنفر هم ایجاد می کنیم

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-دراین گفتگودربین آقای توکلی ورازی جای شاکی ومتهم عوض شده است لطفاصندلی هاراعوض کنیدتاقاضی (مردم)اشتباه نکنند.آقای رازی درایران کی یعنی کدام اتینیک ورهبران فکری آنهادراین 100سال گذشته نژادپرست بوده است.؟کدام نویسندگان ورسانه هابرعلیه اتینک های دیگرآزادبوده اند؟بودجه فرهنگی کدام ملت هارابرای دیگران هزینه کرده اند؟لب.دهان.گوش.چشم کدام ملیت هارادوخته اند.بودجه ملی رابکدام رسانه هاداده وشماهاسکوت کرده ورقصیده اید؟ نژادپرستان فارس وسردمداران حکومت شاه وشیخ وشمانویسندگان فارس 100سال است سنگ تمام نژادپرستی رابه سینه زده وتمام عرصه هارابردیگران بسته اید.شماهاازنژادپرستان هیتلروموسیلینی هم بدترعمل کرده ودست به آپارتایدفرهنگی زده ایدوکارشماازهولوکاست هم بدتراست .حال اگرهم آقای توکلی یک مقاله ازهزاران مقالات نژادپرستان راحذف کرده خوب کاری کرده شماهامعنی دموکراسی رانمیدانیدوفکرمیکنیدحق همیشه وباید

برای شماباشد.