Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

ادامه
11-دوستان از «ستمدیدگی» سخن میگویند. درست است. ما ستم دیده ایم. تبعیض دیده ایم. حقوق فرهنگی-سیاسی-اجتماعی ما نقض شده است. اما نباید فراموش کرد که ستمدیدگی دلیل درستی راه نمی تواند باشد. دلیل پیروزی نمی باشد. راه درست مبارزه مشخصات خود را دارد. و پیروزی ایزار و شرایط خود را. این مسایل را در نوشته های خود بررسی کرده ام. می توان مراجعه کرد.

12- طرح ستمهای اعمال شده مهم است -طرح خواسته ها مهم است. ولی مهمتر از آن راه عملی رسیدن به خواسته ها، راه رفع ستمدیدگی ست.که دوستان نشان نداده اند. استقلال چگونه می تواند تحقق یابد؟ روشن نیست. آیا آذربایجان به تنهایی میتواند موفق شود؟ درهمبستگی با استقلال طلبان ملیتهای دیگر می تواند؟ درحالی که استقلال طلبان گروههای کوچکی بیش نیستند؟ واضح است که جواب منفی ست. نمی توان طرح استقلال را عملی کرد.

باید برای رفع ستم در اندیشه ی «راه عملی» با بیشترین نیرو بود. چه راه و طرحی میتواند بیشترین نیرو-کل ملیتها- را همراه سازد؟حتی ملیت فارسی زبان را؟
جستن راه درست مبارزه و پیروزی با اندیشه های سیاسی کودکانه میسرنیست. راه جدایی خواهانه نمی تواند از دایره ی گروه پافراتر نهد.شرایط ایران نه شرایط شمال هنگام استقلال را دارد و نه شرایط دیگرجاها را. هرنقطه وضعیت خاص خود را دارد و تکرار نشدنی ست.باید یاد گرفت دریک رودخانه تنها یک بار میتوان شناکرد.
ایده ها لازم است عملی باشد.ایده ی استقلال در شرایط ایران چگونه تحقق پذیراست؟در میان هرملیت تنها یک گروه کوچک می تواند به این راه گرایش پیداکند. ایده ی خوب دلیل عملی بودن آن نیست. آرزو نمی تواند جای عمل را بگیرد.

12- راه عملی، راه جذب نیرو، راه حمایت اکثریت مردم ایران، در صورت مبارزه ی جدی و سازماندهی و سیاستهای درست؛ استراتژی و تاکتیک صحیح، فدرالیسم است. که باز برای پیروزی بستگی به شرایط خاص خود دارد.

13-حزب از دولت جمهوری آذربایجان دفاع میکند.
13-حزب لازم است از حقوق بشر در جمهوری آذربایجان و مردم آذربایجان دفاع کند نه درخدمت دولتها باشد.متحد طبیعی نه دولتها بل مردم هستند. حزب آذربایجان جنوبی از «دولت» جمهوری آذربایجان وقتی میتواند دفاع کند که «پلیس» آن دولت باشد.مگر شما پلیس دولت هستید؟ پس استقلال سیاست شما چه میشود و کجا میرود؟ اگر دولت روزی در مقابل ملت قرار گرفت شما از دولت متحد طبیعی خود دفاع خواهید کرد؟و...

نظریات دوستان دهها اشکال بزرگ و کوچک دارد که به بخشی ازآنها اشاره شد.
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، اژدر بهنام، ناهمسانی دیدگاه من و شما درباره شوروی آنجاست که من می گویم شوروی پانزده کشور به هم پیوسته بود اما شما می گوئید: ( ..... اتحادیه اروپا را اصلا نمی توان با شوروی سابق یکی دانست، شوروی یک کشور فدرال بود و اتحادیه اروپا چند کشور مستقل و جدا از هم! ..... ) دوست گرامی، شوروی با کمابیش بیست و دو میلیون کیلومتر مربع مساحت از به هم پیوستن پانزده کشور برپا شده بود و فدرالیسم شوروی هم یک فدرالیسم دموکراتیک نبود بلکه فدرالیسم دروغین بود که در آن باره پیش از این نوشتم و نیازی به چندباره نویسی نیست! دوست گرامی، شما که به جمهوری آذربایجان رفته اید و آنجا را دیده اید چکیده سخنتان این است که در آن سرزمین دو زبان کاربرد داشتند، بسیار خوب، جمهوری آذربایجان دو زبانه بود اما چند زبانه که نبود و برای زبان میان میان مردم دیوارکشی هم که نشده بود! در جمهوری آذربایجان چندین زبان گویشور .....

..... دارند مانند زبان های کردی و ارمنی و گرجی و روسی و زبان های دیگر اما آیا در جمهوری آذربایجان به گرداگرد گویشوران به این زبان ها دیوارکشی شده بود؟ درباره روسستان با کمابیش هفده میلیون کیلومتر مربع مساحت چه می گوئید؟ دوست گرامی، درباره روسستان کنونی که با روش فدرالی گردانده می شود از شما می پرسم با آن که ده ها زبان در روسستان گویشور دارند زبان کاربردی در روسستان کدام زبان است؟ همه می دانند که در روسستان زبان کاربردی زبان روسی است و همه دبستان ها و دبیرستان ها و دانشگاه ها با این زبان کار می کنند و نامه نگاری های گوناگون نیز برای کشورداری در روسستان به زبان روسی و خط کریل است! روسستان را هم کنار می گذارم! درباره چین چه می گوئید؟ درباره آمریکا چه می گوئید؟ درباره استرالیا چه می گوئید؟ در همه این کشورها ده ها زبان گویشور دارند اما زبان کاربردی یک زبان است و کشورداری نیز با یک زبان انجام می شود نه با چند زبان! درباره فیلیپین چه می گوئید که در آنجا بیش از صد زبان گویشور دارند؟ فیلیپین با روش فدرالی گردانده می شود اما این فدرالیسم از دیوارکشی به گرداگرد گویشوران به بیش از صد زبان برپا نشده است! درباره آلمان که شما هم اکنون ده ها سال است در آنجا زندگی می کنید چه می گوئید؟ آیا استان های جمهوری فدرال آلمان از دیوارکشی به گرداگرد گویشوران به زبان های گوناگون برپا شده اند؟ ********** دوست گرامی، اژدر بهنام، شما می گوئید: ( ..... شما از ترجمه اسناد می پرسید و هزینه آن، امروزه این بهانه ها خریداری ندارند! ..... ) دوست گرامی، خواهشمندم روشن کنید بهانه کردن زبان برای دیوارکشی های ناسیونالیستی میان مردم یک سرزمین و به راه انداختن جنگ های خانمانسوز ناسیونالیستی در کجای جهان کنونی و در زمان اینترنت و ماهواره و در سده بیست و یکم خریدار دارد؟ دوست گرامی، شما می گوئید: ( ..... به راستی که دموکراسی هزینه دارد و باید هزینه اش را هم پرداخت! ..... ) اما آنچه که شما از آن سخن می گئید دموکراسی است و یا ناسیونالیسم است؟ بهتر است به جای دموکراسی بگوئید به راستی که ناسیونالیسم هزینه دارد! ********** دوست گرامی، اژدر بهنام، پرسش بی پاسخ مانده ام از شما را که به آن هیچ پاسخی ندادید از نو از شما می پرسم و آن این است که در استان های چند زبانه ایران یک سیستم فدرال در فدرال زبانی چگونه می تواند پیاده شود؟ در استان آذربایجان باختری چگونه پس از دیوارکشی زبانی به گرداگرد این استان برای ترک بودن بیشتر مردم این استان یک دیوار دیگر هم به گرداگرد کردهائی که در درون استان دیوارکشی شده آذربایجان باختری زندگی می کنند می توان کشید؟ سپس در بخشی از آذربایجان باختری که کردها در آن زندگی می کنند و گرداگرد آنها برای کرد بودنشان دیوارکشی شده است اگر ترک ها نیز زندگی کنند چگونه باید گرداگرد ترک ها نیز برای ترک بودنشان در درون بخش کردنشین آذربایجان باختری دیوارکشی شود و این بار ساختار فدرال در فدرال در فدرال بر پایه دیوارکشی های زبانی و ناسیونالیستی برپا شود؟! به گرداگرد آشوری های استان آذربایجان باختری چگونه باید دیوارکشی شود؟! به گرداگرد ارمنی های استان آذربایجان باختری چگونه باید دیوارکشی شود؟! همچنین کار کردن دبستان هائی با چندین زبان مانند دبستان به زبان ترکی، دبستان به زبان کردی، دبستان به زبان آشوری، دبستان به زبان ارمنی در استان آذربایجان باختری چگونه و با کدام بودجه شدنی است؟! دوست گرامی، پاسخ روشن و سر راست شما به این پرسش من که می پرسم سیستم فدرال در فدرال در فدرال ناسیونالیستی با دستاویز کردن زبان در استان های چند زبانه چگونه می تواند پیاده شود چیست؟!
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

اولا _این اصطلاح جمعی از جمعی از هواداران فدائیان اکثریت در داخل کشورکه خیلی کلی ، گول زننده است را مشخص کنید که چند نفر هستید؟ ایا دارای تشکیلات مخفی هستید ؟ عملکرد سیاسی _ اجتماعی گروه شما کجا نمود پیدا کرده است ؟ دوم این نوشته روح و شرایط داخل ایران را بازتاب نمی دهد و بنظر می رسد که خواست جمعی از کمونیستهای شکم سیر، ضد امیرپالیست و ضد سرمایه داری خارج از کشور باشد. عموم مردم ایران خواهان ارتباط با جهان سرمایه داری وبطور مشخص امریکا هستند و از عملکرد ضد سرمایه داری و ضد امپریالیستی اخوند ها حالشان بهم می خورد و به همین خاطر این روزها چشم دوخته اند به صفحه تلوییزیون بی بی سی که ببینند که ایا توافقی صورت می گیرد ویا نه؟

سوم _ نوشته اید که :« طی سه دهه ی اخیر صدای غالب در سازمان ما - البته با نوساناتی- صدای راست بوده» اره این سازمان از تفکر ضد امپریالیستی اخوند ی بدرستی فاصله گرفته است و با خواستهای جامعه ایران خود را پیوند می زندو هنوز بایستی قدم های راست دیگری هم بردارد و رسما خود را سوسیال دمکرات بنامند. چهارم _من و مای اکثریتی های سابق طرفدار پیوستن ایران به جامعه جهانی هستیم ؛ ضدیت با سرمایه داری و کشورهای غربی خواست ارتجاعی ترین بخش جمهوری اسلامی است . بنابراین فریب کلمات تند ، افراطی و رادیکال آنان را نخورید . آری همین تفکرات ضد امپیرالیستی _ضد سرمایه داری بود که عموم مردم ایران را به فقر و فحشا ، کلیه فروشی ، بچه فروشی و... انداخت و دیگر هر گز فریب شعارهای ضد امپریالیستی شما را نخواهند خورد
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-باتشکرازسایت ایران گلبال که توانسته بدون کم وکاستی نظرات راچاپ کند.من نیزبه این نتیجه رسیده ام.تنهاراه نجات ملت های ایران ازچنگ استعماروعامل مستقیم آنهاشئونیسم فارس استقلال ملت هاست.بااجیرکردن تعدادی ازخودی وغیرخودی وباکمک گیری برای سرکوب وزندان نه آنهامیتوانندقانع شوندونه ملتهای ماروی خوشی خواهددید.من درسال 78بانوشتن نامه ایی به تمام مسئولین ونمایندگان باصطلاح اصلاح طلب وروسای دانشگاههاازآنهادرخواست والتماس برای ایجادسیستم فدرالی وحسنیات این سیستم گفتم .نامه هارابااسم مستعارازشهرهاوروستاهای مختلف پست کردم این جماعت درست بشونیست وماخودمان رامنترکرده ایم.بقول آقای هدایت مابایدتنهابرای خودمان چاه بکنیم واین هادرعرض 100سال تنهاازمابرای خودنسل سازی کرده اند.آسیملاسیون نسل ومردم مارانابودمیکند.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

نتیجه بازی چی شد؟

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

لطفاً علاقمندان به نظر نویسی، توجه کنند که صحبت شان پیرامون موضوع باشد.موضوع :
1-استقلال آذربایجان
2- عدم تأمین شدن خواسته ها
3- راه حزب استقلال است.
به عبارت دیگر، موضوع انشاء : بهار را تعریف کنید است؛ نه تعریف تابستان و پاییز.و غیره. کسانی که میخواهند در زمین فوتبال
هنگام بازی کشتی بگیرند بهتر است متوجه باشند که جایش نیست.

چند نکته در مورد نظریات مطرح شده در مطلب:
1- حزب استقلال میخواهد حکومت را شکست دهد و «دولت موقت» تشکیل دهد. بعد جایش را به پارلمان بدهد.
1-الف- آیا حزب به تنهایی می تواند حکومت را شکست بدهد؟ واضح است که نمی تواند. پس مجبور است در اتحاد با احزاب دیگر باشد. و به فرض پیروزی دولت موقت را «چند حزبی» تشکیل بدهد. در نتیجه سخن «تشکیل دولت موقت توسط حزب» نادرست است.

ب-گفته دولت موقت را به پارلمان تحویل خواهد داد.به فرض پیروزی چه ضمانتی هست «برای تحویل دادن قدرت»؟ آمدیم تحویل نداد. قدرت تک حزبی اعمال کرد، و دیکتاتوری!چگونه جلواش گرفته میشود؟ روشن نیست.پس : شکست حکومت-تحویل حکومت موقت؛ ندیده گرفتن موضوع « قدرت چند حزبی» اشکالات جدی این اندیشه است. که غیرمنطقی ، غیر عملی و فاقد دوراندیشی سیاسی ست.
ج-امکان شکست دادن حکومت نه تنها ارعهده ی یک یا چند حزب خارج است بل از عهده ی کل مردم آذربایجان نیز خارج است.شکست حکومت تنها از عهده ی «کل مردم ایران» برمیاید.اینجا نیاز به همبستگی همه نیروها هست. که از نظر دوستان غایب است.

2-حزب،میخواهد نظام سرمایه داری را دوباره در آذربایجان مستقر سازد. اما «وعده»ی اصلاحات اجتماعی میدهد.
2- نظام سرمایه داری در آذربایجان-به فرض که حزب پیروز شود- حکومت سرمایه داران آذربایجان خواهد بود. در چنین حکومتی کدامین «تضمین برای اجرای عدالت اجتماعی یا حداقل اصلاحات وعده داده شده» وجود دارد؟ در برنامه نیامده است. اساساً تحقق عدالت اجتماعی در توان نظام سرمایه نیست. مگر اینکه « راه سوسیال -دموکراتیک» برگزیده شود. حزب از راه سوسیال دموکراتیک صحبت نمی کند. عدالت اجتماعی تنها با «دولتی کردن منابع طبیعی»به اجرا در نمیاید. مکانیزم خاص خود دارد که در برنامه ی حزب روشن نیست. ابزار اجرای عدالت اجتماعی - و چگونگی تحقق آن مشخص نیست. نظامی که حزب میخواهد پیاده کند حاکمیت سرمایه است با وعده های اصلاحات. که امکان عملی شدن ندارد. یا حداقل در برنامه مشخص نیست.

3- از افراد «مفسد و اپورتونیست» صحبت میکند.
3- این اتهامات را به هر کس «دگر اندیشی» می توان چسباند. و دیکتاتوری حزبی اعمال نمود.

4- هدف حزب آذربایجان واحد است.
4- از کجا معلوم این «گروه یا به اصطلاح حزب» ابزار حکومت علی اوف نیست، و برای چسباندن آذربایجان به شمال درست نشده است؟ چون میگوید مستقل عمل میکند باید به گفته باور کرد؟ سیاست نشان داده «روی سخن نمی توان حساب کرد». تاریخ سیاست نشان داده به حرفهای خوب -خوب نمی توان اعتماد کرد. تنها «پروسه ی مبازره و مکانیزم عملی آن» میتواند اعتماد ایجاد کند.

5- موضوع آذربایجان واحد
5- موصوع آذربایجان واحد، مسئله ی «حزبی یا گروهی» نیست. بل مسئله یک ملت است. یک گروه یا حزب حق تصمیم گیری «از پیش» در این مورد را ندارد. مسئله ایست برای آینده ی دور که خود مردم دوبخش آذربایجان می توانند تصمیم بگیرند. اگر شرایط لازم فراهم شود.طرح مسایل بدون شرایط و زود رس یعنی ماجراجویی- درحالت خوش بینی. درحالت بدبینی می تواند گروه یا حزب را ابزار دیگری کند. و فاقد استقلال.

6-حزب
6- این دوستان حزب نیستند بل گروه اند. حزب مکان،شرایط، و مشخصات خاص خود را دارد که در علم سیاست مشخص شده است. این گروه فاقد مشخصات حزب اند.

7- ماهیت نظری گروه
7- گروهی ست ناسیونالیست، با وعده های اصلاحاتی غیر عملی، در پی حاکمیت سرمایه داران محلی برآذربایجان، با شمال گرایی، و علامت «بوز قورت».

8- استقلال
8- دلایل عملی بودن تز استقلال ارائه نشده است.

9-در کل اندیشه ی دوستان در مورد قدرت- نظام- قدرت گیری-حفظ استقلال عمل - برنامه اصلاحات اجتماعی، و غیره نشان دهنده ی «کودکی سیاسی» ست. یعنی اندیشه سیاسی دوستان بالغ و مستقل نیست. بل بسیار ماجراجویانه است.
من ماهیت نظری-عملی گروه را «ناسیونالیست-آوانتوریست-بوزقورت ایست و اوتوپیست» ارزیابی میکنم.

10- امید است این دوستان آذربایجانی «مرحله ی کودکی سیاسی» را پشت سر بگذارند و شایسته ی مبارزه در میدان سیاست آذربایجان گردند.
نوشته شده توسط: Anonymous

مقاله دکتر مرتضوی نوشتار بسیار روشنگر و ارزنده ای است که با روشی سنجیده و دانشمدار حقایق تاریک را بر خواننده آشکار مینماید. ازسایت ارجمند ایران گلوبال بخاطر انتشار این نوشتار تشکر میکنم و امید دارم بازهم شاهد آثار دیگری از این دست باشیم.

نوشته شده توسط: Anonymous

جعلی بودن این بیانیه از سر تا پای آن می بارد و فقط به منظور تخریب وجهه جبهه ملی ایران منتشر شده است! از سایت ایران گلوبال انتظار می رود هر ایمیل وارده ای را منتشر ننماید!

نوشته شده توسط: Anonymous

واقعا انسان نمیداند به حال شما پانترکها بخندد یا گریه کند که این چنین هتاک هستید نمونه این شخص هتاک کاربری به اسم (وجدان آگاه ) میباشد و مسئول کامنتها هم انگار توهین این شخص فاقد احترام را که توهین به هموطنان کرد زبان ما میکند نمیبیند ، آدم میماند که اینها در چه خانواده ای تربیت و بزرگ شده اند .

نوشته شده توسط: Anonymous

کمنت من در رابطه با این نوشته و گذارنده آن در این سایت ارسال شد .

نوشته شده توسط: Anonymous

کامنت ۲ دوم ( چرا استقلال آزربایجان جنوبی )، ۲ هفته پیش مقامات بلند پایه کشور پاکستان، سفری به آزربایجان داشتند، کشور ترکیه نیز، مناسبات خوبی‌ با پاکستان دارد، ترکیه هم اکنون هزاران افسر پلیس مخصوصا ۹۰۰ زن پلیس افغانی را در ترکیه آموزش می‌‌دهد، ( خط لوله تاپی یا تورکمنستان، افغانستان، پاکستان و هند ) با کمک پاکستان، هند، افغانستان، تورکمنستان ، ترکیه و آزربایجان میتواند به راه بی‌ افتاد، آزربایجان نیز میتواند نفت و گاز خود را، از طریق این لول، به افغانستان، پاکستان و هند صادر کند، بدون شک رژیم فارس ایران و جامعه فارسی‌ را کسی‌ به این اتّحاد راه نخواهد داد مگر اینکه دست از شاهنامه سازی و تاریخ سازی برای دیگران دست بردارند. وجدان آگاه

نوشته شده توسط: Anonymous

( چرا استقلال آزربایجان جنوبی؟ ) تحولات ژئوپلتیک فقط پاکستان را به عربستان نزدیک خواهند کرد، این یعنی‌ هیچ لولهٔ گاز از طریق ایران به شرق کشیده نخواهد شد، با حملات نیروهای ائتلاف، نیروهای وفادار به رژیم فارس ایران، فرصت ( واگذاری ) بندری را در آبهای یمن و تنگه بابل المندب به رژیم فارس ایران را، به گور خواهند برد و دریای عرب برای همیشه برای ایران ناا امن خواهد شد، تنها راه امن برای گاز و نفت ایران، مسیر تورکمنستان به چین و مسیر آزربایجان جنوبی به ترکیه و اروپا خواهد بود، با تکمیل خط آهن ( باکو، تبلیس و گارث ) و امتداد آن به آسیای مرکزی تا کّل اورپا از طریق ترکیه، (( جنوب ایران برای همیشه اهمیت استراتژیکی و ژئوپلوتیکی ) خود را از دست داده، شمال غرب ایران ( ترکمن صحرا ) و شمال شرق ایران ( آزربایجان جنوبی ) تبدیل به شاهراه انرژی خواهند شد، آزربایجان جنوبی همه شرایط

را داراست تا از خط آهن باکو ، تبلیس قارص بهره ببرد، آزربایجان جنوبی همه شرایط را دارست تا نه تنها از احیای جاده ابریشم بهره ببرد بلکه با پیوستن ترکیه به بزرگترین ( طرح بین قاره‌ای تجارت آزاد بین آمریکا و اورپا و از آنجا به قفقاز و آسیای مرکزی نهایت بهره را ببرد. وجدان آگاه
نوشته شده توسط: Anonymous

آیا این - آرمان آریامهر - انتشار دهنده اینگونه ویدیو ها از طرف شما شناخته شده است ؟ یا خود رحیم ماسوله میباشد ؟

نوشته شده توسط: Anonymous

در جواب خواسته های رادیکال تجزیه طلبان ترک ، ما ایرانیان نیز پاسخی رادیکال و عملی در روز مناسب خواهیم داد . این نشان میدهد که زبان و هویت برای تجزیه طلبان فقط یک بهانه و فریب است . ایرانیان یک متر از سرزمین اجدادی خود را به کسی نخواهند بخشید . رمانتیک های سیاسی میتوانند راه حل شاعرانه دیگری برای نوستالژِی ولایتی خود بیابند .

نوشته شده توسط: Anonymous

( چرا شکست مذاکرات به نفع مردم ایران است؟ ) اگر مذاکرات شکست بخورند گنگره و سنا آمریکا کاخ سفید و اوباما را وارد جبهه خود کرده، تحریم‌های کمر شکن با هیکل رژیم فارس ایران چون کشتی‌ تایتانیک صد‌ها هزار تونی پایین خواهند آمد، رژیم فارس ایران، فرصت تخریب و بی‌ ثباتی در کشور‌های همسایه را از دست خواهد داد، نیروهای متحد ضدّ رژیم ایران، بازوهای رژیم فارس ایران در سوریه، یمن، عراق را خواهند شکست و زمینه برای قیام واقعی بر علیه رژیم فارس ایران مهیا خواهد شد. وجدان آگاه

نوشته شده توسط: Anonymous

عزیزان، با منطق جناب (فؤاد بوکانی) ببینیم چگونه دنیائی خواهیم داشت، یونانی به آلبانیائی خواهد گفت زبان تو به لاتین نزدیکتر از زبان یونانی است ولی‌ ظاهر تو مثل یونانی هست، تو آلبانیائی نیستی‌، یونانی هستی‌ و زبانت نیز روزگاری یونانی بوده است، یکی‌ به کرد‌ها خواهد گفت شلوار گشاد به درد کوه و تپه می‌‌خورد، شما‌ها هیچوقت شهرنشین نبوده اید، اصلا ظاهرتان به پنجابی‌ها بیشتر می‌خورد شما راا از هند به اینجا انتقال داده اند، بدون شک فارس‌ها افغانی و هندی از کار در خواهند آامد و باید با نوشتن کلی‌ مقالات، به اینها گفت شما فارس نیستید افغانی هستید. وجدان آگاه

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

تبریزی گرامی،
واقعا که انگار ما به دو زبان مختلف صحبت می‌کنیم!
دوست عزیز، من روسیه را برابر با شوروی نمی‌بینم و آنقدر اطلاعات دارم که تفاوت اینها را بدانم.
من در شوروی زندگی کرده‌ام. شوروی یک کشور فدرال بود با 15 جمهوری. اینها مانند اتحادیه اروپا کشورهای جدا از هم نبودند. در شوروی، زبان روسی زبان ارتباطی یا بقول شما کاربردی سراسری بود. جمهوریهای مختلف باهم دیگر و با مرکز، به این زبان مراوده می‌کردند.
در مدارس هر یک از این جمهوری‌ها مردم می‌توانستند انتخاب کنند که فرزندانشان با کدام زبان آموزش ببینند. مدارس هم جداگانه نبودند. مثلا کسانی که در آذربایجان زندگی می‌کردند، انتخاب می‌کردند که آموزش فرزندانشان به زبان ترکی آذربایجانی باشد یا به روسی. کسانی که روسی را انتخاب می‌کردند، زبان ترکی آذربایجانی را هم بعنوان یک زبان در کنار روسی یاد می‌گرفتند و کسانی که ترکی آذربایجانی را بعنوان زبان

و کسانی که ترکی آذربایجانی را بعنوان زبان آموزش انتخاب می‌کردند، زبان روسی را در کنار آن یاد می‌گرفتند.
دوست گرامی، اتحادیه اروپا را اصلا نمی‌توان با شوروی سابق یکی دانست. شوروی یک کشور فدرال بود و اتحادیه اروپا چند کشور مستقل و جدا از هم است.
****
شما از ترجمه اسناد می‌پرسید و هزینه آن. امروزه این بهانه‌ها خریداری ندارد. اولا جا افتادن آموزش به زبان مادری و بکارگیری کامل آن در هر منطقه، یک نسل زمان لازم دارد و از امروز به فردا اتفاق نمی‌افتد. دوما ترجمه پرونده‌های دادگستری یا ادارات دیگر چه لزومی دارد زمانی که بطور همزمان فارسی هم کاربرد دارد؟ شما آنچنان دیوارهای مصنوعی می‌کشید که با لیزر هم نمی‌توان از آنها رد شد!!!
وقتی من از حق انتخاب صحبت می‌کنم، به این معنی است که مردم به هر دو زبان مسلط می‌شوند و ترجمه لازم نیست. اگر این تخیلات را کنار بگذاریم، حل مشکلات راحتتر و کم هزینه تر می‌شود.
نهایتا اینکه براستی که دمکراسی هزینه دارد و باید هزینه‌اش را هم پرداخت.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب وجدان آگاه،
شما گمان می‌کنید که با اهانت می‌توانید راه را بر استدلال منطقی ببندید. من آنچه لازم بود گفتم. دیگر خود دانید. اگر سطح دانش شما در حد این نوشته سست و خنده دار آقای قابوسی است، من دیگر حرفی ندارم. هرچه فحش و اهانت در چنته دارید، بار من و دیگران بکنید! اما پاسخ همۀ شما را آقای رئیس نیا که مورخ و محقق واقعی است در مطلبی که در همین سایت به چاپ رسیده، داده است.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب فؤاد بوکانی، طبق گفته شما هر کسی‌ که زبانش ترکی است ترک است، پس این همه صغری و کبرا کردن برای چیست، من فکر نمیکنم شما حتی کلاس پنجم ابتدائی را در همان روستای فارسی‌ تمام کرده اید. وجدان آگاه

نوشته شده توسط: تبریزی

(دنباله) ..... بکنیم؟ آیا باید در استان های چند زبانه ایران یک سیستم فدرال در فدرال ناسیونالیستی پیاده شود؟! با این روال فدرالیسم در آذربایجان باختری بر پایه ترک بودن آذربایجان باختری خواهد بود اما چون کردها نیز در درون آذربایجان باختری زندگی می کنند پس گرداگرد آنها نیز در درون آذربایجان باختری باید دیوارکشی شود و ساختاری فدرال در فدرال برپا شود! سپس چون در بخشی که در آذربایجان باختری کردها در آن زندگی می کنند و گرداگرد آنها برای کرد بودنشان دیوارکشی شده است ترک ها نیز زندگی می کنند پس باید گرداگرد ترک ها نیز برای ترک بودنشان دیوارکشی شود و این بار ساختار فدرال در فدرال در فدرال بر پایه دیوارکشی های زبانی و ناسیونالیستی برپا شود! دوست گرامی، اژدر بهنام، از هر سو که نگاه کنیم ناسیونالیسم و راهکارهای ناسیونالیستی جز بن بست فرجامی ندارند!

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، اژدر بهنام، چون من واژه هائی را به کار می برم که شما آنها را به کار نمی برید گفتگو درباره واژه ها را کش نمی دهم تنها می گویم که فدرالیسمی که من درباره آن سخن می گویم فدرالیسم دموکراتیک بدون مرزبندی های ناسیونالیستی میان مردم یک سرزمین مانند فدرالیسم آلمان و آمریکا و چین و فیلیپین و مکزیک و ..... است. ********** دوست گرامی، شما می گوئید: ( ..... من می پرسم که شوروی با آن همه وسعت با چندین زبان اداره می شد و اشکالی هم به وجود نمی آورد، حالا چرا باید اداره ایران با چند زبان متفاوت و یک زبان ارتباطی مشترک مشکل به وجود آورد؟ ..... ) دوست گرامی، نخست آن که ما هرگز نمی توانیم روسستان را برابر با شوروی بدانیم و این پندار نادرستی است که بسیار کسان دارند که شوروی را برابر با روسستان می دانند! روسستان یک کشور است اما شوروی پانزده کشور به هم پیوسته بود و هرگز ویژگی های یک کشور .....

..... برابر با ویژگی های پانزده کشور نیستند! در روسستان با آن که ده ها زبان گویشور دارند اما زبان کاربردی روسی است ولی به جز روسستان در جمهوری های دیگر شوروی زبان کاربردی روسی نبود و زبان های دیگری بودند و زبان روسی زبان دوم بود! پندار نادرستی که بسیار کسان درباره شوروی دارند این است که زبان روسی در سرتاسر شوروی زبان کاربردی بود و زبان های دیگر زبان های دوم بودند و در اینجای کار است که ارزیابی ها و داوری های نادرست درباره شوروی و زبان های آن آغاز می شوند! برای نمونه با آن که در گرجستان چند زبان گویشور دارند اما زبان گرجی زبان کاربردی هم در زمان شوروی و هم در زمان کنونی در همه گرجستان است و زبان روسی زبان دوم برای پیوند با جمهوری های دیگر شوروی بود! در جمهوری آذربایجان با آن که چند زبان گویشور دارند اما زبان کاربردی زبان ترکی بود، در جمهوری ارمنستان زبان کاربردی زبان ارمنی، در جمهوری ترکمنستان زبان کاربردی زبان ترکمنی و در جمهوری های دیگر زبان های دیگر بودند، از این روی پرسش شما که می گوئید: ( ..... من می پرسم که چرا شوروی با آن همه وسعت با چندین زبان اداره می شد و اشکالی هم به وجود نمی آورد ..... ) مانند آن است که کسی بپرسد: ( ..... کشورهای اتحادیه اروپا با آن همه وسعت چرا با چند زبان اداره می شوند و اشکالی به وجود نمی آید ..... ) دوست گرامی، همچنان که اتحادیه اروپا یک کشور نیست و با چندین زبان اداره می شود شوروی نیز یک کشور نبود و گرداندن شوروی با چند زبان شدنی بود اما اگر گرداندن چند کشور با چند زبان شدنی باشد گرداندن یک کشور با چند زبان شدنی نیست! در روسستان (شوروی نه) با آن که ده ها زبان گویشور دارند اما زبان کاربردی روسی است و گرداندن روسستان با چند زبان شدنی نیست چون روسستان یک کشور است نه چند کشور! همچنان که در چین با یک میلیارد جمعیت ده ها زبان گویشور دارند که شماره گویشوران برخی از زبان ها در چین به ده ها میلیون تن می رسد اما گرداندن چین با چند زبان شدنی نیست چون چین یک کشور است نه چند کشور! ********** دوست گرامی، اژدر بهنام، چون ایران مانند شوروی چند کشور نیست و یک کشور است از این روی گرداندن آن با چند زبان شدنی نیست و در هر کشوری حتی اگر ده ها زبان گویشور داشته باشند تنها یک زبان می تواند زبان کاربردی باشد نه چند زبان! در روسستان و چین و آمریکا و آلمان و استرالیا و فیلیپین ده ها زبان گویشور دارند اما زبان کاربردی در این کشورها یک زبان است نه چند زبان! ********** دوست گرامی، اژدر بهنام، همه این سخنان به کنار! پرسش من از شما این است که اگر ما بخواهیم بخش های گوناگون ایران با چند زبان گوناگون گردانده شوند تریلیون ها پولی را که ما باید هزینه کنیم تا میلیاردها برگ کاغذ که در پرونده های گوناگون اداری هستند از زبان فارسی به زبان های دیگر ترجمه شوند از کجا و چگونه فراهم خواهد شد؟ و تریلیون ها بودجه و به کارگیری زمان و نیرو برای ترجمه کردن صدها میلیون پرونده در دادگستری ها و شهرداری ها و اداره های ثبت کل و ثبت احوال و ..... از زبان فارسی به زبان های دیگر چه سودی برای مردم گرسنه ایران خواهد داشت؟ ******* دوست گرامی، اژدر بهنام، آموزش به زبان مادری در شهرها و استان های چند زبانه با کدام بودجه باید انجام شود؟ برای نمونه با کدام بودجه در اورمیه هم دبستان به زبان ترکی، هم دبستان به زبان کردی، هم دبستان به زبان آشوری، هم دبستان به زبان ارمنی و هم دبستان به زبان فارسی باید کار کنند؟ و چاپ کتاب های دبستانی به زبان های گوناگون و پرورش آموزگاران به زبان های گوناگون با کدام پول باید انجام شوند؟ ********** دوست گرامی، اژدر بهنام، اگر ما فدرالیسم ناسیونالیستی بر پایه زبان مادری را بخواهیم در ایران پیاده کنیم در استان های چند زبانه چکار باید .....
نوشته شده توسط: Anonymous

تلاشهای معلمان هم میهن برای تشکل و گرفتن حق خود از رژیم براستی ستودنی است.

نوشته شده توسط: Anonymous

در کتابهای تاریخی ابتدایی دهه شصت ایران اقوام عیلامی وسومری راهمانند سایر هم نژا دان مثل بابلیها اشوریها سام نژاد ذکر شده اند حالا شاید از لحاظ زبانی به اقوام ترک نزدیک بوده اند که اثبات ان مستلزم مستندات زبان شان می باشد ولی در اصالت منشا جزیره العرب وسامی بودن انها هیچ شک وشبه ای وجود ندارد

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب وجدان آگاه، بحث بر سر این نیست که زبان فارسی ناقص الخلقه است یا ترک ها فارس بودند سپس ترک شدند. فارس ها هم سپس فارس شده اند. چنان که کردها نیز سپس کرد شده اند. به نظر من هرکه امروز زبان مادری اش ترکی است، ترک است. والسلام! حال چه اصل و نسبی دارد مهم نیست. تازه همان زمانی هم که زبان فهلوی یا آذری و به هرحال، زبانی غیر ترکی در آذربایجان رایج بوده، مردم آذربایجان با مردم نقاط دیگر ایران از نظر ظاهر فرق می‌کردند. در دام بحث های نژادی نباید افتاد. ز ترکستان آن دنیا بنه ترکان زیبارو / به هندستان آب و گل به امر شهریار آمد (مولوی).

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای منوچهر مرتضوی! زبان ترکی مردم آذربایجان، از زمین تا آسمان با زبان فارسی فرق دارد. لطفا از خودتان داستان درست نکنید! تمام زبانهای جغرافیای ایران لازم است هرچه زودتر رسمی و آزاد بشود. و برای جلوگیری از گسست ایران، زبان انگلیسی بعنوان زبان مشترک بکار گرفته شود. زبان فارسی در ردیف زبانهای بین الملی و زبانهای علمی اروپائی نیست!! و همین امر موجب عقب ماندگی علمی، فرهنگی، اقتصادی و عقب ماندگی صنعتی و اختراعات و اکتشافات علمی، و زبانی شده است. لطفا حقایق را قبول کنید، و در وقت پیرانه سری، مردم را دنبال نخود سیاه نفرستید. مردم بیدار شده اند، و خواستار حقوق ملی ـ مدنی، و زبانی ـ فرهنگی خویش هستند. لطف کنید با ادعاهای نا صحیح به جنگ داخلی دامن نزنید!!

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

تبریزی گرامی،
اشکال من در اینجاست که هر چه در نوشته های شما می‌گردم نشانی از دولت محلی (حالا نامش را ایالتی بگذاریم یا استانی) پیدا نمی‌کنم و شما بعدا به من توضیح می‌دهید که "فدرالیسم دموکراتیک برابر با گردانده شدن کارهای هر بخش از یک سرزمین به دست مردم همان بخش از آن سرزمین است و این همان دولت استانی (یا به گفته شما دولت ایالتی) است".
دوست گرامی، در عالم سیاست و جامعه، هر چیزی نام خود را دارد. استاندار استاندار است و حاکم همان حاکم است. انجمن معنای خودش را دارد و مجلس معنای خودش را. دولت استانی ارگانی است که هم نخست وزیر یا رئیس جمهور خودش را دارد و هم وزرای مختلف خودش را.
گفتن اینکه "گردانده شدن کارهای هر بخش از یک سرزمین به دست مردم همان بخش از سرزمین است" یک گفتار کلی است و انواع تفسیرها را می‌توان از آن کرد.
به هر حال داریم به نکات مشترک می‌رسیم و این خیلی خوب است. البته

البته قرار هم نیست که در همه موارد باهم توافق داشته باشیم.
***
تبریزی گرامی، بحث ما در اینجا بر سر کاربرد زبان مردم سرزمین‌های مشخص است و نه در مورد دمکراتیک بودن یا نبودن شوروی و سوسیالیست بودن یا نبودن آن.
من می‌پرسم که شوروی با آنهمه وسعت با چندین زبان اداره می‌شد و اشکالی هم بوجود نمی‌اورد. حالا چرا باید اداره ایران با چند زبان متفاوت و یک زبان ارتباطی مشترک، مشکل بوجود آورد؟
نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-آقای بوکانی مرحوم آقای بهزادبهزادی فرزندمرحوم میرزاپاشاازدوستان من حقیربوده وکتابهایی که که شمامیفرمایید.خودش بادستان مبارک خودش به من هدیه کرده ودفترش نیزدرمیدان شهرداری سعادت آبادتهران بوداگرمیخواهی آدرس منزل وکارهایی که داشته نیزبرایت یکی یکی بشمارم وقتی به آمریکامیرفت همان روزنیزباایشان ملاقات داشته وقرارومدارهای پس ازآمدن ایشان راگذاشته بودم میخواهی اطلاعات اضافی نیزبدهم.اتفاقابرعکس فرمایش شماپس ازانقلاب تعدادی تالش رابه اطراف آستاراآورده تا یک جانشین کردند. دوست عزیزنیمه کردماترکان آزری وشماکردان اکنون درعصرانفجاراطلاعات زندگی کرده ومیکنیم .ولی ازابتدایی ترین حقوق انسانی محروم هستیم شماهم بصف دشمنان این ملت نرفته وبخاطرافکارپان ایرانیستی (تمامیت خواهی بخواهی کمک حال مستبدین شوید.انسانهای سالم بخوداجازه نمیدهدبرای دیگران شجره نامه بنویسد.آستارایی هااصالتامهاجرین روستاهای

اردبیل بوده ویاناراضیان تقسیم آزربایجان بین روس وفارس ازطرف شهرهای جمهوری کنونی آزربایجان شمالی هستند.آستارای قدیم درآنطرف رودآستاراچای مانده است .اطلاعاتی قبلانوشتم درآن خللی نیست.من حتی افرادرابااصالت آنهامیشناسم واگر45سال پیش تهران نمی رفتم آنهاییکه به آستارامهاجرت کرده به اسم میتوانستم برایت بنویسم.عزت زیاد.یک روزیک گیلک تنکابنی مهاجرسه سال ساکن رافرماندارگیلک منجیل مامورکرده بودتابرای شهرمنجیل بولتن فرهنگی بنویسدمن اعتراض کرده گفتم مگراین شهرخودش کسی نداردکه برای این شهرشناسنامه بنویسدشماچرااین کارراپذیرفتیدکه ناراحت شد.شماهم سعی نکنیدمن راسیاه کنی دیگران آنچنان عیبی ندارد.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب فؤاد بوکانی، من از ته قلب از اینکه چنین بحثی‌ شروع شده خوشحالم، لطفا دقت کنید این ( روایت فارس بودن و سپس ترک شدنمان ) دو نسل را به دو ۲ طریق مختلف تحت تاثیر قرار می‌‌دهد. ۱- نسل زمان شاه احساس می‌کند هنوز تحت تاثیر ادبیات پهلوی و دوران خفقان زندگی‌ می‌کند. ۲- نسل خارج که با ( فرد گرائی ) محیط جامعه غربی بزرگ شده و هویت ارکان بزرگی‌ از وجود وی را تشکیل می‌‌دهد و به حق و حقوق خود قائل است ناگهان پتکی به سرش می‌خورد که یک عدّه بهش میگویند تو نیز مثل ما ( افغانی، پاکستانی و هندی ) هستی‌ و ترک نیستی‌. این بحث مردم داخل را بیشتر در مقابل جامعه فارسی‌ قرار می‌‌دهد چونکه روستای فارسی‌، ادبیات فارسی‌، زبان ناقصلخلقه فارسی‌ به مرکز دافعه تبدیل شده است. اگر فرصتی شد به تصمیم پاکستان در پیوستن به عربستان اشاره خواهم کرد و توضیح خواهم داد چرا پاکستان، چنین تصمیمی گرفت که ناا مرتبط

ناا مرتبط با افول جامعه فارسی‌ و ورود دولت جامعه فارسی‌ به لیست( دولت‌های رفوزه شده ) نیست. وجدان آگاه
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، اژدر بهنام، شما می گوئید: ( ..... در نظرات شما خبری از دولت ایالتی یا به قول شما استانی نیست، تنها استاندار مجری تصمیمات مرکز و انجمن استان است ..... ) دوست گرامی، فدرالیسم دموکراتیک برابر با گردانده شدن کارهای هر بخش از یک سرزمین به دست مردم همان بخش از آن سرزمین است و این همان دولت استانی (یا به گفته شما دولت ایالتی) است، مرکز درباره کارهای درون استان ها تصمیم گیری نمی کند که استاندار هم مجری تصمیم های مرکز باشد! نمایندگان انجمن استان (یا به گفته شما پارلمان ایالتی) را مردم برمی گزینند و انجمن استان به نمایندگی از مردم استان درباره گرداندن استان قانون گزاری می کند و استاندار که او را نیز مردم استان برگزیده اند قانون های انجمن استان را پیاده می کند و این همان چیزی است که شما نام آن را دولت ایالتی می گذارید و من نام آن را دولت استانی می گذارم! پس در این باره هیچ گونه .....

..... ناهمسانی میان دیدگاه من و شما نیست اما همچنان که پیش از این نیز گفتم چون واژه هائی را که من به کار می برم با واژه هائی که شما به گفتن و نوشتن آنها خو گرفته اید ناهمسان هستند کار به بدفهمی می کشد! اگر به آمریکا نگاه کنید خواهید دید که کارهای درون استانی پنجاه استان آمریکا را پنجاه استاندار برگزیده مردم همان استان ها می گردانند و کنگره آمریکا و رئیس جمهور آمریکا در گرداندن کارهای درون استانی هیچ یک از استان های آمریکا کاری نمی کنند، کارهای درون استانی استان باواریا در آلمان را انجمن استان باواریا (یا به گفته شما پارلمان ایالتی باواریا) می گرداند نه رئیس جمهور آلمان و یا نخست وزیر آلمان و یا بوندشتاگ! چین و فیلیپین و مکزیک و ..... نیز این چنین گردانده می شوند اما در هیچ یک از این کشورها بخشبندی های کشوری کوچکترین پیوندی با نژاد و تبار و رنگ پوست و نیاکان و زبان مادری ندارند! و روشی که در این سرزمین ها با آن کشورداری می شود روش (فدرالیسم آری، ناسیونالیسم هرگز) است! ********** دوست گرامی، اژدر بهنام، بپردازیم به شوروی! دوست گرامی، اگر شما نوشتار مرا به نام: (فدرالیسم آری، ناسیونالیسم هرگز) بخوانید خواهید دید که من در آن نوشتار درباره شوروی گفته ام: ( ..... به روش دوم بوم شاهی و یا ملوک الطوایفی و یا فدرالیسم دروغین گفته می شود. در این روش در بخش های گوناگون یک سرزمین به جای یک دیکتاتور چند دیکتاتور فرمانروائی می کنند! در هر یک از بخش های این سرزمین دیکتاتوری که آن بخش را می گرداند با خودکامگی می تواند فرمانروائی کند و در برابر مردم آن بخش از سرزمین پاسخگو نیست و تنها در برابر دیکتاتور بزرگ که بر سرتاسر آن سرزمین چیره شده است پاسخگو است ..... رژیم شوروی پیشین نمونه ای از رژیم هائی است که هم با کمونیسم دروغین و هم با فدرالیسم دروغین گردانده می شد! همچنان که چیزی به نام کمونیسم در رژیم شوروی پیشین یافت نمی شد و به روی سرمایه داری دولتی نام کمونیسم گذاشته شده بود چیزی هم به نام دموکراسی هنگام فرمانروائی رژیم شوروی پیشین در آن سرزمین یافت نمی شد که فدرالیسم آن نیز بر پایه دموکراسی باشد! فدرالیسمی که در سرزمین شوروی پیشین دیده می شد چیزی مانند کشورداری رژیم های بوم شاهی بود نه ابزاری برای مردم سالاری ..... ) دوست گرامی، نه کمونیسم شوروی کمونیسم حقیقی بود و نه فدرالیسم شوروی فدرالیسم دموکراتیک بود! ********** درباره زبان نیز من از نو برای شما و همگان می گویم که دیدگاه من درباره زبان دیدگاهی بی سویانه است و زبان کاربردی هفتاد میلیون ایرانی هر زبانی می تواند باشد اما با ده ها زبان کشورداری در ایران شدنی نیست!
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

تبریزی گرامی، ممنون از توضیحات شما. کم کم داریم به یک جایی می‌رسیم و مسائل روشن می‌شوند.
من با شما بحث بر سر واژه‌ها نمی‌کنم ولی در نظر داشته باشید که در فارسی رایج، انجمن یک چیز است و پارلمان که به مجلس ترجمه شده است، چیزی دیگر.
علاوه بر این در نظرات شما خبری از دولت ایالتی یا به قول شما استانی نیست. تنها استاندار مجری تصمیمات مرکز و انجمن استان است. انجمن استان هم درباره همه کارهای درون استانی در هر استان تصمیم می‌گیرد. یعنی نمی‌تواند نقشی در تصمیمات مرکز داشته باشد. در قانونگذاری دخالتی ندارد. نمی‌تواند تصمیم بگیرد که آموزش به زبان مردم آن محل باشد، زیرا در آلمان و آمریکا از یک زبان سراسری استفاده می‌شود!
دوست عزیز، همه جمهوری‌ها در شوروی دو زبانه بودند. مردم می‌توانستند انتخاب بکنند که با زبان خود آموزش ببینند یا به زبان روسی. همه آزاد بودند که در ادارات دولتی امور خود را با زبان

امور خود را با زبان خودشان پیش ببرند یا با زبان روسی. مراوداتشان با جمهوری‌های دیگر و با مرکز تنها به زبان روسی صورت می‌گرفت. هیچ اشکالی هم پیش نمی‌امد. کسی هم آنها را متهم به ناسیونالیسم و شوینیسم و دیوارکشی هیتلری و... نمی‌کرد.
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، اژدر بهنام، بدبختانه شما دچار بدفهمی شده اید و بدفهمی شما برای آن است که واژه هائی را که شما به کار می برید با واژه هائی که من به کار می برم ناهمسان هستند و گر نه (چورک) در زبان ترکی برابر با (نان) در زبان فارسی و (برد) در زبان انگلیسی و (بروت) در زبان آلمانی و (خلیپ) در زبان روسی و (خبز) در زبان عربی است! برای نمونه واژه (پارلمان ایالتی) را که شما به کار می برید برابر با واژه (انجمن استان) است که من به کار می برم! اگر با واژه هائی که شما به کار می برید سخن بگوئیم نوشته من چنین می شود: ( ..... اگر شیوه کشورداری در ایران فدرالیسم دموکراتیک باشد در همه ایالت های ایران پارلمان ایالتی پس از گزینش نمایندگان آن از سوی مردم آن ایالت برپا خواهد شد و همزمان با گزینش نمایندگان پارلمان ایالتی، والی ایالتی نیز با گزینش مردم برگزیده خواهد شد ..... ) دوست گرامی، من هرگز واژه .....

..... (ایالت) را به کار نمی برم و برای نمونه هرگز به جای (پنجاه استان آمریکا) نمی نویسم (پنجاه ایالت آمریکا) چرا؟ برای این که (ایل) واژه ای مغولی است و از واژه (ایل) مغولی چند زبان نشناس در ایران با روش دستور زبان عربی واژه بدریخت و ناهنجار و نادرست (ایالت) را با آهنگ (فعالت) عربی ساخته اند که هیچ عرب زبانی هم در هیچ کجای جهان این واژه را به کار نمی برد! از واژه (ایل) و یا (ال) مغولی واژه های نادرست دیگری نیز ساخته شده اند مانند (الیار) که از واژه های (ال) مغولی و (یار) فارسی درست شده است و یا واژه (الناز) که از واژه های (ال) مغولی و (ناز) فارسی ساخته شده است! به هر روی برابر واژه نادرست و ناهنجار و بدریخت (ایالت) در زبان فارسی (استان) است اما چون شما به گفتن و نوشتن این واژه ها خو نگرفته اید و من به جای (ایالت) نوشتم (استان) و به جای (پارلمان ایالتی) نوشتم (انجمن استان) دچار بدفهمی شدید و سخن شما که می گوئید: ( ..... سیستم پیشنهادی شما یک حکومت غیر متمرکز است ولی فدرال نیست ..... ) نادرست است! سیستم فدرالیسم دموکراتیک برای جمهوری فدرال ایران برابر است با گرداندن کارهای هر بخش از کشور به دست مردم همان بخش مانند آمریکا و آلمان و چین به دور از مرزبندی های ناسیونالیستی ********** دوست گرامی، درباره زبان اگر نگاه کنید به چین و آمریکا و آلمان که با روش فدرالی گردانده می شوند خواهید دید که با آن که در آن سرزمین ها ده ها زبان گویشور دارند اما زبان کاربردی یک زبان است! آیا شما در ایران آینده می خواهید با ده ها زبان کشورداری کنید؟ و چنین کاری آیا شدنی است؟ و آیا در آمریکا و چین و آلمان با ده ها زبان کشورداری می شود؟ ********* دوست گرامی، اژدر بهنام، شما می گوئید: ( ..... به این ترتیب نه پارلمانی در کار است که قدرت تصمیم گیری داشته باشد و نه دولتی که مجری آن تصمیمات باشد بلکه انجمن ها هستند و استاندار که مجری تصمیمات مرکز هستند و تنها اختیارشان این است که تصمیم بگیرند که این تصمیمات را به چه نحوی اجرا کنند و نقشی هم در تصمیم گیری های مرکز ندارند! ..... ) دوست گرامی، شما به جای واژه (انجمن استان) که من به کار می برم بگوئید (پارلمان ایالتی) و به جای (استاندار استان) بگوئید (والی ایالتی) اما من در کجا گفته ام که انجمن ها و استاندار مجری تصمیمات مرکز هستند؟ اگر این چنین باشد که باز ما به رژیم دیکتاتوری ولایت فقیه خواهیم رسید! سخن من این است که ( ..... در همه استان های ایران انجمن استان پس از گزینش نمایندگان آن از سوی مردم آن استان برپا خواهد شد و همزمان با گزینش نمایندگان انجمن استان، استاندار نیز با گزینش مردم برگزیده خواهد شد ..... درباره همه کارهای درون استانی در هر استان انجمن استان که نمایندگان آن از سوی مردم برگزیده شده اند برنامه ریزی خواهد کرد و پیاده کننده این برنامه ها استاندار خواهد بود ..... ) دوست گرامی، در کجای این برنامه آمده است که انجمن ها و استاندار مجری تصمیمات مرکز هستند؟
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای تورک اوغلی، شما می توانید بدون آنکه تهمت بزنید، دلایل خود را با سعۀ صدر در رد نظر من ارائه کنید. من نه مزدورم و نه عقدۀ نژادی دارم و نه برای گذاشتن این کامنت پول از کسی گرفتم. من چند نکتۀ اصولی دربارۀ نوشتۀ آقای قابوسی که به نظرم نوشته ای

آقای تورک اوغلی، شما می توانید بدون آنکه تهمت بزنید، دلایل خود را با سعۀ صدر در رد نظر من ارائه کنید. من نه مزدورم و نه عقدۀ نژادی دارم و نه برای گذاشتن این کامنت پول از کسی گرفتم. من چند نکتۀ اصولی دربارۀ نوشتۀ آقای قابوسی که به نظرم نوشته ای کاملاً بی اساس و غیر علمی و سست است مطرح کردم. شما می خواهید با مزدور و نژادپرست نامیدن منتقدان، آن ها را از میدان به در کنید. لابد محققی مانند رحیم رئیس نیا هم که نوشته اش در این سایت چاپ شده، مزدور است و مثل هرکسی که مانند شما فکر نمی کند، پول گرفته و چنان مطلب علمی دقیق نوشته است. البته من فحش ها و تهمت های شما را جدی نمی گیرم. چون نشانۀ ضعف قوۀ استدلال شماست. شما چون نمی توانید جواب قانع کننده بدهید، تهمت می زنید. اما من در جواب شما چند جمله از دکتر بهزاد بهزادی (اهل آستارا) که عمری را در راه زبان آذربایجانی و اعتلای آن صرف کرده، ذکر می کنم. ایشان یکی از بهترین فرهنگ‌های آذربایجانی (ترکی)- فارسی را تألیف کرده است. در مقدمۀ آن فرهنگ مفصل و با ارزش نوشته است: «حقیقت تاریخی این است که آذربایجانی، ایرانی است و به زبان ترکی تکلم می کند. این که چگونه این زبان در بین مردم رایج شد، بحثی است که فرصت دیگر می‌خواهد. شاهد مثال زیر می تواند برای همۀ این گفتگوها پاسخ شایسته باشد. اهالی آستارا طالش هستند و تا پنجاه سال پیش که نگارنده به خاطر دارد پیران خانوادۀ ما به این زبان تکلم می‌کردند و اکثریت عظیم اهالی نیز به زبان طالشی صحبت می کردند. در دهات اطراف شاید تعداد انگشت شماری ترکی بلد بودند. علی رغم سیاست ترکی زدایی پهلوی ها، اینک بعد از پنجاه سال در شهر آستارا تعداد انگشت شماری طالشی می دانند یا می‌فهمند و در بین اهالی روستاها نیز ترکی زبان متداول است. اهالی بومی طالش هستند (نگارنده نیز از خانوادۀ طالش است) ولی زبان متداول از طالشی به ترکی آذری تغییر یافته است». لابد می خواهید بگویید که شادروان دکتر بهزاد بهزادی نیز مزدور بوده، پول می گرفته و عقدۀ نژادی داشته. میل خوتان است. اما بهتر است یک نکته را به شما گوشزد کنم و آن اینکه نه تهمت‌های شما را و نه نوشته های بی پایه و سست افراطیون آذربایجانی را (مثل همین نوشتۀ آقای قابوسی)، کسی جدی نمی گیرد. شما می توانید در محفل بستۀ خود از یکدیگر تعریف و تمجید کنید، ولی عقل نقاد اعتنایی به حرف ها و نشته های شما نمی کند.
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

تبریزی گرامی، ممنون از پاسخ شما. به تدریج داریم به اصل مطلب نزدیک می‌شویم.
از نظر شما در هر استانی یک استاندار وجود دارد و یک انجمن استان و همینطور انجمن شهر و روستا و...
یعنی فدرالیسم مورد نظر شما در ایران (به برداشت من از نظرات شما)، همانند آلمان نیست که هر ایالتی مجلس یا مجالس خودش را داشته باشد، دولت ایالتی خودش را داشته باشد، وزیر دارایی و وزیر فلان و بهمان داشته باشد، بلکه انجمنها هستند و یک استاندار و به دنبال آن شهردارها و فرماندارها و انجمنهای مربوطه.
یعنی سیستم پیشنهادی شما یک حکومت غیرمتمرکز است ولی فدرال نیست.
***
شما می‌گویید: "هر کس در هر کجای ایران به هر زبانی سخن بگوید می تواند بگوید و من یا هیچکس دیگر که نمی توانیم بگوئیم به زور باید با فلان زبان سخن بگوئی!".
تا اینجایش خیلی عالیست ولی زمانی که به آموزش و زبان اداری آن استان می‌رسیم، به آنها می‌گویید که حق

به آنها می‌گویید که حق تصمیم‌گیری ندارید! آموزش و زبان اداری باید به زبان کاربردی سراسری باشد. و با گفتن اینکه "زبان کاربردی زبان فارسی خواهد بود" کار را تمام می‌کنید.
شکی نیست که ایرانیان برای ارتباط با همدیگر به یک زبان ارتباطی احتیاج دارند که شما آن را "زبان کاربردی" می‌نامید. و طبیعی است که ارتباط ایالتها و یا استانها و یا هر نامی که بر آنها بگذاریم، با همدیگر و با مرکز، با همین زبان ارتباطی صورت می‌گیرد. ولی آیا مثلا در سیستان و بلوچستان، مردم این حق را دارند که تصمیم بگیرند که اموراتشان را در ادارات خود با زبان بلوچی اداره کنند و آموزش آنها به زبان بلوچی باشد و به همراه آن زبان ارتباطی مشترک را یاد بگیرند؟
اینجاست که شما با یک تابوی وحشتناک روبرو می‌شوید و فریاد وای ناسیونالیسم شما بلند می‌شود.
***
تبریزی گرامی، شما می‌نویسید: "در یک ساختار فدرال استاندار و فرماندار و انجمن استان همان پارلمان و دولت محلی هستند. " و ادامه می‌دهید: "در گرداندن کارهای استانی تصمیم گیری با سیستم فدرال استانی است..."
به این ترتیب نه پارلمانی در کار است که قدرت تصمیم گیری داشته باشد و نه دولتی که مجری آن تصمیمات باشد، بلکه انجمنها هستند و استاندار، که مجری تصمیمات مرکز هستند و تنها اختیارشان این است که تصمیم بگیرند که این تصمیمات را به چه نحوی اجرا کنند! و نقشی هم در تصمیم‌گیریهای مرکز ندارند.
دوست عزیز، اینجاست که شما حتی از حکومت غیرمتمرکز غیرفدرال هم فرسنگها فاصله می‌گیرید!
نوشته شده توسط: Anonymous

شاهنامه را پهلوی های راسیست به قصد آسیمیله کردن و فارس کردن ملت لور به لرستان برد و برای شاهنامه خوانهای خوب و رواج آن هدیه و جوائز و... میداد. مسابقه شاهنامه خوانی راه میانداخت و شب و روز در رادیو و روزنامه ها تبلیغ میشد و به قول شاملو که از شاهنامه میگوید ... بیدار شو دوست عزیز و حقایق را ببین و بخوان و بخوان...

نوشته شده توسط: Anonymous

جمله زیر از مقاله آقای رئیس نیا "زبان ترکی ..." مطابقت نظر وی با نظر آقای قابوسی را روشن کرده و نادرستی نظر آقای شفیق را آشکار می کند
"در حالی که پاره ای فاکت های داخل زبانی و خارج زبانی غیر علمی بودن چنین نظری را و نیز موجود بودن زبان آذربایجانی داخل در گروه زبانی اغوز دارای سیستم زبان های ترکی و خلق متکلم به این زبان را از زمان های قدیم در اراضی آذربایجان
" به اثبات می رسانند….۳۰

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای رئیس نیا بهتر بود به گذشته زبان فارسی هم کمی اشاره میکرد که قبلا چه بوده و حالا چه است. ساختار زبان فارسی از کلمات عربی است.مگر نه این است, فارسها گروه گروه از استپ های روسیه به فارسیستان که از سال 1933 به بعد ایران می نامند کوچ کرده اند؟

نوشته شده توسط: Anonymous

Neveshteye agaye Gabosi besyar dagig ve elmi ast ,tashakkor az ishan.

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای رحیم رئیس نیا! اگر شما کوچکترین آگاهی از تاریخ ترکان داشته باشید، آنان همیشه در هزاره های اخیر بر جغرافیای ایران و قفقاز و بخش بزرگی از جغرافیای آسیا فرمانرائی کرده اند. اما شما میفرمائید" ...، ترکان فوج فوج جهت خدمت در قشون های امرای محلی ماوراءالنهر و سرداران و خلفای عباسی، به خدمت آن ها در آمدند ... و در طی دو سه قرن .... به یکی از نیرومندترین عناصر قومی جهان ... تبدیل شدند و کارشان در اندک مدتی چندان بالا گرفت که به زودی از غلامی و خدمتگزاری به سروری و دولت مداری رسیدند و سلسله های ترک تبار قرن ها تاریخ ایران و سرزمین های مجاور آن را درنوردیدند." پایان نقل قول. گفته های جنابعالی در مورد ترکان درست نیست، و در مورد مردمان ترک صدق نمیکند. مردمان ترک با توجه به تاریخ و مبارزات خود، فرهنگ و زبان خود را بنا ساختند، نه از راه غلامی! از راه غلامی نمی توان هزاران سال به بخش بزرگی از

خاورمیانه و آسیا فرمانروائی کرد. لطفا از خودتان داستان درست نکنید!

نوشته شده توسط: تبریزی

(دنباله) ..... دوست گرامی، اژدر بهنام، شما می گوئید: ( ..... در چه اموری می توانند تصمیم گیری کنند و در چه مواردی این حق را نخواهند داشت؟ ..... نقش آنها در امور کل کشور چگونه خواهد بود؟ ..... ) دوست گرامی، در گرداندن کارهای استانی تصمیم گیری با سیستم فدرال استانی است و در کارهائی مانند برنامه ریزی های کلان کشوری و سیاست فرامرزی تصمیم گیری با پارلمان سرتاسری و دولت مرکزی است. ********** دوست گرامی، اژدر بهنام، با این روش که خودگردانی مردمی (فدرالیسم دموکراتیک) نام دارد هم اکنون در آمریکا و آلمان و چین و ..... کشورداری می شود و هرگز این ساختار با ناسیونالیسم و پان ها و پان نامه های رنگارنگ پیاده شدنی نیست! پس نخستین کار این است که من و شما و همگان از ناسیونالیست هائی که برایشان فدرالیسم و حق تعیین سرنوشت برابر با دیوارکشی های هیتلری میان ترک و فارس و کرد و عرب است صف خودمان را جدا کنیم!

نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، اژدر بهنام، در همان نوشتار به نام: (فدرالیسم آری، ناسیونالیسم هرگز) که من نشانی آن را نوشتم پاسخ پرسش شما داده شده است اما بدبختانه شما آن را گذرا خوانده و گذشته اید! در همان نوشتار در بخش (خودگردانی مردمی در ایران آینده چگونه باید باشد؟) من این چنین نوشته ام: ( ..... اگر شیوه کشورداری در ایران خودگردانی مردمی باشد در همه استان های ایران انجمن استان پس از گزینش نمایندگان آن از سوی مردم آن استان برپا خواهد شد و همزمان با گزینش نمایندگان انجمن استان، استاندار نیز با گزینش مردم برگزیده خواهد شد. نمایندگان انجمن شهر و انجمن بخش و انجمن روستا و همچنین شهردار و بخشدار و کدخدا نیز از سوی مردم برگزیده خواهند شد. دادگستری هر استان نیز بدون پیوستگی با پایتخت کار خواهد کرد و بالاترین دستگاه دادرسی در هر استان دیوان دادرسی استان خواهد بود و بخش های دیگر دادگستری نیز همگی گسسته از .....

..... پایتخت خواهند بود. درباره همه کارهای درون استانی در هر استان انجمن استان که نمایندگان آن از سوی مردم برگزیده شده اند برنامه ریزی خواهد کرد و پیاده کننده این برنامه ها استاندار خواهد بود. با این روال استاندار در برابر مردم پاسخگو خواهد بود و اگر مردم از کارکرد استاندار ناخشنود شوند نمایندگان انجمن استان می توانند او را بازخواست کرده و یا از کار برکنار کنند. روشن است که در این شیوه شالوده کار گزینش مردم و فرهنگ تک میهنی ( اینترناسیونالیسم ) است نه ناسیونالیسم و ابزارهای آن ..... ) پس همچنان که می بینید من پاسخ پرسش شما را در آن نوشتار داده ام اما شما نگاهی گذرا به آن کرده و گذشته اید! سخن کوتاه، برنامه برای خودگردانی در سیستان و بلوچستان و یا هر استان دیگری در جمهوری فدرال ایران مانند آمریکا و آلمان و چین با روش: (فدرالیسم آری، ناسیونالیسم هرگز) خواهد بود. ********** دوست گرامی، اژدر بهنام، شما می گوئید: ( ..... این مردم به چه زبانی صحبت خواهند کرد؟ ..... ) دوست گرامی، هر کس در هر کجای ایران به هر زبانی سخن بگوید می تواند بگوید و من یا هیچکس دیگر که نمی توانیم بگوئیم به زور باید با فلان زبان سخن بگوئی! من از کجا بدانم که چه کسی به چه زبانی سخن خواهد گفت؟ ********** دوست گرامی، اژدر بهنام، شما می گوئید: ( ..... با کدام زبان آموزش خواهند دید؟ به چه زبانی کارهای اداری خود را انجام خواهند داد؟ با چه زبانی با دیگر مناطق ارتباط خواهند گرفت؟ ..... ) دوست گرامی، ناسیونالیست ها زبان ها را به رسمی و غیر رسمی بخشبندی می کنند اما من چون باورمند به اینترناسیونالیسم هستم و زبان را ابزاری برای پیوند میان انسان ها می دانم به جای واژه (زبان رسمی) واژه (زبان کاربردی) را به کار می برم، این ناسیونالیست ها هستند که از زبان بتی می سازند و در برابر آن به خاک می افتند نه اینترناسیونالیست هائی مانند من! در هر سرزمینی شاید ده ها زبان گویشور داشته باشند اما زبان کاربردی یک زبان است! در آمریکا که پنجاه استان آن با روش فدرالی گردانده می شوند ده ها زبان گویشور دارند اما زبان کاربردی انگلیسی است، در چین ده ها زبان گویشور دارند که گاه شماره گویشوران این زبان ها به ده ها میلیون تن می رسند اما زبان کاربردی ماندارین است، در روسستان ده ها زبان گویشور دارند اما زبان کاربردی روسی است، در استرالیا ده ها زبان گویشور دارند اما زبان کاربردی انگلیسی است، در ایران نیز ده ها زبان گویشور دارند و هم اکنون هزار سال است که زبان کاربردی زبان فارسی است و اگر در ایران آینده مردم بخواهند در سرتاسر ایران زبان کاربردی زبان دیگری مانند ترکی یا کردی یا عربی یا روسی یا ماندارین یا انگلیسی یا هر زبان دیگری باشد می تواند باشد و من بارها و بارها گفته ام که دیدگاه من درباره زبان ها دیدگاهی بی سویانه است و من مانند ناسیونالیست ها از زبان بت نساخته و پیاپی زبان، زبان نمی کنم! و با این روال روشن است که در سیستان و بلوچستان فدرال و هر استان دیگری در جمهوری فدرال ایران زبان کاربردی زبان فارسی خواهد بود. ********** دوست گرامی، اژدر بهنام، شما می گوئید: ( ..... آداب و رسوم و جشن ها و عزاهایشان چه خواهد شد؟ ..... ) دوست گرامی، در این باره ها گزینش با خود مردم است و من که نمی توانم مانند رژیم آخوندی به مردم بگویم به زور برای مردن فلان حضرت ایة الله مفت خور گریه کنید و یا به زور جشن بگیرید! ********** دوست گرامی، اژدر بهنام، شما می گوئید: ( ..... آیا سیستم اداریشان منحصر به استاندار و فرماندار و انجمن استان انتخابی خواهد بود یا پارلمان و دولت محلی هم خواهند داشت؟ ..... ) دوست گرامی، در یک ساختار فدرال استاندار و فرماندار و انجمن استان همان پارلمان و دولت محلی هستند. ********** .....
نوشته شده توسط: Anonymous

ریشه و پایگاه زبان آذربایجانی هفت هزار سال در منطقه اورمو و اطراف آن قدمت دارد. زبان و نژاد هند و اروپائی افسانه ای بیش نیست. خواستگاه فارستباران شبه قاره هند است. که به ایران امروزی آمده اند. نژاد هندی و فارس! نه مو بلند است و نه چشم آبی! تبار هندی ـ فارس از نظر جثه نیز نسبت به اروپائی ها، تیره و کوچک هستند! زبان سانسکریت که تقریبا یک زبان مرده بحساب میآید، پانصد تا حروف دارد، و یاد گیری آن نه تنها برای مرم عادی حتا برای تحصیل کرده ها خیلی مشکل است. و درواقع زبان دعا و زبان مذهبی موبدان هند بحساب می آید. و هیچ قرابتی با حروفات لاتین و زبانهای زنده اروپائی ندارد. و تمام ادعا های زبان هندی ـ اروپائی ساخت انگلیسی هاست، و از بیخ و بن دروغ است. انگلیسی ها میخواستند با این طریق مردم هند را به یوغ بکشند. مردم ترک تبار!، مغول نیست. زبان ترکی با زبان مغولی تفاوت اساسی دارد. یک مغول صرفنظر
از بعضی

اشتراکات زبانی، قادر نیست بدون یاد گیری زبان ترکی، آنرا به این آسانی تکلم کند. پایگاه و خاستگاه اولیه ترکان نیز منطقه اورمو، و ترکیه امروزی، و منطقه قفقاز فعلی است. فارس تباران عزیز نیز از هندوستان به ایران تشرف آورده اند. که قدمشان را پادشان و سلاطین ترک گرامی داشتند!

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

نگرش گرامی،
راستش را بخواهید من نخواستم بیش از آن در موضوع ضعف مدیریت آقای مرتضوی چیزی بنویسم.
روزی جلو در دانشکده ادبیات دانشکاه تبریز شاهد بحثی بودم که بین چند دانشجوی ادبیات با دکتر ثروتیان، دکتر علی اکبر اکبری و دکتر مرتضوی و پرفسور شفیع جوادی درباره نوشتن مقالات تحقیقی در جریان بود. دکتر مرتضوی در بین صحبتهای خود گفت: "مقاله تحقیقی را باید مدیریت کرد". پرفسور شفیع جوادی که بسیار صریح و بی تعارف صحبت می‌کرد جواب داد: "آقای مرتضوی شما دیگر از مدیریت صحبت نکنید. من در جزوه درسی شما هیچ نشانی از مدیریت نمی‌بینم" (هر دو نقل قول، نقل به مضمون و از یادمانده من است).
اتفاقا ضعف مدیریت در همین مقاله دکتر مرتضوی هم پیداست. ایشان این مقاله خودش را هم مدیریت نکرده است. توجه کنید به مقاله ایشان: احکام را صادر کرده‌اند و سپس نام چند کتاب را آورده‌اند که بروید و آن کتابها را بخوانید تا به درستی

تا به درستی احکام ایشان پی ببرید! حتی در بسیاری از آنها شماره صفحه هم وجود ندارد. باید تمام کتاب را خواند! شما در میان این کتابها، چند نمونه می‌توانید پیدا کنید که خلاف نظرِ از پیش تعیین شده ایشان باشد؟ تحقیق که تنها در منابع تایید کننده نظر صورت نمی‌گیرد. باید استدلالات مخالفان را هم شنید و بررسی کرد.
دکتر مرتضوی که در این دنیا نیستند و زیر خروارها خاک مدفونند. آیا من می‌توانم بحثی با ایشان داشته باشم؟ مسلما نه. آیا من می‌توانم در مقابل یک مقاله غیرتحقیقی، یک مقاله تحقیقی ارائه بدهم؟ فکر نمی‌کنم که کسی این کار را بکند. اگر کسی وقت و حوصله و سواد تحقیق داشته باشد، خودش تحقیق مستقلی انجام می‌دهد و مقاله‌ای می‌نویسد و وقت خود را صرف پاسخگویی به احکام صادره از یک فرد درگذشته نمی‌کند.
من سالها پیش به این موضوع، یعنی زبان دیرین آذربایجان علاقه داشتم و مطالعاتی هم کردم و کتابهایی خواندم و راهی روستاهای آذربایجان شدم(این تنها علاقه من بود و ربطی به رشته تحصیلی من نداشت). بعدها آن را به متخصصین واگذار کردم و به خواندن مطالب آنها و گاها به اظهار نظری کلی قناعت نمودم، زیرا به این نتیجه رسیدم که زبان دیرین آذربایجان هرچه که بوده باشد، در زندگی امروز تاثیری ندارد. آنچه که اهمیت دارد، وضعیت امروزی است.
***
درباره مفاهیم و تعبیرات مشترک، اشکال از من است. من دقیق ننوشته‌ام. منظور من این بود که در زبان آلمانی و انگلیسی و روسی نیز تعبیرات مشترک وجود دارند.
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

تبریزی گرامی،
من از شما سؤال مشخصی کردم: "مشخصات فدرالی که شما در نظر دارید در منطقه‌ای مانند سیستان و بلوچستان چگونه خواهد بود؟"
شما در پاسخ سؤالم، مرا به مقاله خودتان رجوع دادید. اگر بخواهم بدون تعارف صحبت کنم، می‌توانم بگویم که از نظر جمله بندی و انشا نمره نسبتا خوبی می‌گیرد ولی از لحاظ ربط آن به سؤال من، نمره آن صفر است!
دوست عزیز، این مقاله شما چه ربطی به سؤال من دارد؟ شما در بخش اول این مقاله شیوه کشورداری دیکتاتورها را توضیح داده‌اید. در بخش دوم به توضیح فدرالیسم در آمریکا و آلمان پرداخته‌اید. نیمی از بخش سوم مربوط است به بدیهای رژیم دیکتاتوری ولایت فقیه و نیمی دیگر مربوط به مزایای انتخاب مقامات استان از سوی مردم و اینکه آذربایجانی کیست. بخش چهارم تماما مربوط است به محیط و شرایطی تخیلی و نکوهش آن. که گویا ازدواج این با آن غیرممکن است و... بخش آخر هم همان چند خطی است که

که تا به حال در کامنتهای بسیاری تکرار کرده‌اید.
پاسخ سؤال من چیست؟ فدرالیسم مورد نظر شما در منطقه سیستان و بلوچستان چه خصوصیتی خواهد داشت؟ این مردم به چه زبانی صحبت خواهند کرد؟ با کدام زبان آموزش خواهند دید؟ به چه زبانی کارهای اداری خود را انجام خواهند داد؟ با چه زبانی با دیگر مناطق ارتباط خواهند گرفت؟ آداب و رسوم و جشنها و عزاهایشان چه خواهد شد؟ در چه اموری می‌توانند تصمیم گیری کنند و در چه مواردی این حق را نخواهند داشت؟ آیا سیستم اداریشان منحصر به استاندار و فرماندار و انجمن استان انتخابی خواهد بود یا پارلمان و دولت محلی هم خواهند داشت؟ نقش آنها در امور کل کشور چگونه خواهد بود؟ و...
دوست عزیز، سؤال مشخص، پاسخ مشخص می‌طلبد نه کلی‌گویی‌های طولانی و نامربوط.
نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کاوه جویا ، خیال تو و تمام آنهایی که میخواهند از قبر ناشناخته یک زبان نا شناخته بنام آذری را برای ملت ترک آذربایجان دیکته کنند راحت باشد و خدمتان عرض کنم که برادر و هم خون این زبان خیالی همین زبان عقیم دری است که فارسی مینامید .این زبان عقیم فارسی چه گلی به سر این ملل در ایران و یا افغانستان زده که شما دنبال برادر ناشناخته و مرده اش « آذری» هستید . آقای کاوه جویا رژیمهای دیکتاتوری شاه و شیخ با این همه امکانات نتوانستند کاری از پیش برند حالا جنابعالی با انتشار ته مانده های آنها مثل مرتضوی و امثالهم میخواهی کاری را پیش ببری .!!!کافی است به استادیوم فوتبال تبریز و والیبال اورمیه نگاه کنی که این جوانان ملت ترک چه میخواهند .تبریز باکی آنکارا - من کجا فارس ها کجا « تبریز باکی آنکارا - بیز هارا فارسلار هارا».

نوشته شده توسط: Anonymous

نگرش گرامی، حرف شما کاملا درست است. البته من معتقدم اگر اعتبار مقاله آقای ریاحی همچنان برجا باشد، اصلا مایه افتخار نیست. این نشان دهنده آن است که ما در این چهل-پنجاه سال هیچ پیشرفتی نکرده ایم. همه نظرات ارائه شده فقط یک "نظریه" هستند و در زمینه علوم انسانی (از جمله تاریخ) هیچ نظریه ای را نمی شود اثبات کرد (برعکس علوم دقیقه). فقط می توان نظریه ای را که محکمترین دلائل را دارد، به عنوان "معتبرترین" پذیرفت. حالا شما ببینید عشیره پرستان مانند مورچگانی که آب در لانه شان ریخته باشند، چطور آسمان و ریسمان را به هم می دوزند و با نبش قبر لولوبیها، ماننائیها، اورارتوئیها و .... می خواهند ثابت کنند که آقای ریاحی یک فاشیست شوینیست خودفروخته عامل انگلیس و وابسته به آلمان هیتلری و در عین حال مزدور صهیونیسم جهانی بوده است. مرضی که این جماعت از آن رنج می برند "پارانویا" است

نوشته شده توسط: Anonymous

مقالۀ عالمانۀ رحیم رئیس نیا را در همین سایت بخوانید و فرق تحقیق بی طرفانه را از قیاس سفسطی بشناسید. ایشان در پایان می‌گویند:

مقالۀ عالمانۀ رحیم رئیس نیا را در همین سایت بخوانید و فرق تحقیق بی طرفانه را از قیاس سفسطی بشناسید. ایشان در پایان می‌گویند:
با به قدرت رسیدن سلجوقیان و از راه رسیدن توده های انبوه تر ترک زبان به آذربایجان و پدید آمدن عوامل دیگر، فرایند تغییر زبان به نفع زبان ترکی و به زیان زبان ها و نیم زبان های ایرانی و غیر ایرانی چون آذری و ارانی و … شدت بیشتری می یابد و با ادامه حکومت سلسله های ترک، واپسین مراحل روند دگرگشت زبان و شکل گیری زبان ترکی آذری یا آذربایجانی و غلبه کامل آن طی می گردد.
وسپس به درستی تأکید می کنند که:
تغییر و تعویض زبان ساکنان یک سرزمین به معنی بیرون رفتن آنان از صحنه تاریخ و نابودی خصوصیات قومی و نژادی ایشان نیست. زیرا که شرایط جغرافیایی و اقلیمی و چگونگی طبیعت یک سرزمین همیشه پشتیبان و یاور بومیان و اجتماعاتی است که از مدت ها پیش از نوآمدگان در آنجا زیسته اند و به حفظ و حتی چیرگی خصوصیات ارثی نژادی آنان کمک می کند و به قولی مردم بومی نقش اساسی را در شکل گیری خلق از نظر فیزیکی و حتی فرهنگی ایفا می کند.
به این می گویند روح علمی که تا سفسطه زمین تا آسمان فرق می کند. اگر دقت کنیم، می بینیم که کسروی نیز جز این نگفته است. اما او چون می خواست ترکی در ایران مثل زبان های دیگراز بین برود، دشمنی مدافعان این زبان را بر ضد خود برانگیخت. اشتباه او همین بود. فراموش نکنیم که در آن زمان، بینش غالب در میان روشنفکران ایرانی همان بینش کسروی بود.

نوشته شده توسط: Anonymous

مطلب آقای رئیس نیا جامعترین و علمی ترین مقاله ای است که در خصوص مسئله زبان در آذربایجان نوشته شده است. قلمشان روانتر باد!

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-آقای تبریزی!این حکومتی شماپیشنهادداریدومابایددرآن زندگی آرام داشته باشیم .زنده شدن رضاشاه ویاپولپوت هارادرایران می طلبد،تاباتفنگ وکشتاربخواهدبرای مانقش پدری مهربان وعادل رابرای مابازی کند.برادرم کاردنیاازاین مرحله گذشته همه دموکراسی وعدالت فرهنگی راطلب میکنند.شمامیخواهیدنقش پدرسالاررابازی کنید.فوقش شمایک نفربخواهیدپس ازمدتی من وشمانیستیم کسانی دیگربازسرکلاف راگم خواهندکرد.این افکارشمایک نوع خواب نماشدن است.من هم بچه بودم آرزوداشتم امام زمان بیایدوهنگام شمیرزدن اومن هم یک شمشیربرداشته تمام ظالمین رایابکشم ویابه راه راست زهنمونشان کنم.

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-این است که تعدادی واقعاغیب میگویند.من نمیدانم چرابعضی هابه خوداجازه میدهنددرموردتاریخ وهویت دیگران نظر میدهند. بنظرمن این افرادبیشترباچندنگرش به موضوع برخوردمیکنند.1-افرادی که ساده نگرومعنی مطالعه درست کردن ونظردادن را نمیداننداینهاتعدادی کتاب های جوراجورمیخوانندوهمانطورکه دیمی مطالعه کرده اندسوادشان نیزدیمی است وبه طورانسانهای مغرض افتاده وبه خطامیروندمثل این دوستمان بوکانی که حتی به منطقه ایی آشنایی نداشته وتنهاسرپایی تحقیق وشنیده ایی داشته وآنراروایت میکندکدام روستاواطراف آستاراتالشی صحبت میکرده اند.روستاهای آستارا ازطرف جمهوری آزربایجان واردبیل بطرف هشتپروبه ترتیب عبارتنداز.ونه بین.حیران.سیج.آقچای.قلعه.بشکه سرا(جیداباغچاسرا.بیجارابین(این روستااکثراترک خلج هستند)عنبران(این روستاجدیدالتاسیس ومهاجران ازعنبران نمین اردبیل بوده وبیشتراهل تسنن هستند)ویرمونی این روستاهمگی ازقدیم

ترک بوده البته تمام روستاهایی که قبلا وبعدخواهم نوشت ترک بوده اند.سیبلی.بیشترمخلوط ازترکان خلج وآزری بوده اند. لوندویل که اکنون شهرشده وحومه که شامل روستاهای .کرده سرا(این روستااکثرامهاجرازامین جان.عبران.اطراف اردبیل هستند.کوته کومه اهل تسنن ودوزبانه منصورمحله .سیره لیوه.خسرو محله .باش محله. اکنون باتمام روستاهای خود مرکز ترکان ازقدیم وجدیدبوده والبته مهاجرت ازروستاهای سنی نشین نمین مثل عنبران.جییت.میناوار.امین جان وو..زیاد است ولی مردم این مهاجران دوزبانه ترک وتالش واهل تسنن هستند.چله وند یا(چله بند)شامل خلیله سرا.پشته محله.قره تیکان نیک. خان حیاطی.جکیم دره سی.گونوش.میکومی.سلی.ورسودی.باباعلی.وروستای قره سواگرتوجه کنید حتی نام روستاهای کوهستانی این شهرهم نام ترکی دارندالبته تعدادی روستاجدیدازتالش هادرمنطقه ایجادشده گالش های ترک وتالشهای مهاجررایکجانشین کنند.2-گروهی هستندکه مزدورنداینهاوظیفه دارندپول گرفته چیزی بنویسنداینهاخودفروشند ودراین بین تعدادی ازاتینیک های دیگر نیزمشتاق به این دامن زنی هامیباشند.3-تعدادی تعمداومغرضانه سیاسی کاری وعقده های نژادی دارندکه اینهارامریض های سیاسی میتوان نامید.وازطرف دودولت تاج وعمامه ارتزاق میشده ومیشوند.حتی اگرتوجه کنیدروستاهای هشتپر(تالش) اکثرترک هستندازطرف آستارابطرف انزلی(ویزنه دوزبانه وبیشترمهاجران ازعنبران.میناوار.وروستاهای نمین واهل تسننهستندولی.لیمر.پالاسی.چوبار.حیران دان.شله وار.خطبه سرا ودههاروستای دیگرهمگی ترک وازساکنان اصلی منطقه بوده تنهانامی که نمیتوان به اینهاکذاشت تالش هست.ولی این منطقه چون ازمناطق شهرتالش یاهشتپرهستندبه منطقه فوق تالش میگویند.این ترکان بوده اندکه ساکنین یکجانشین قدیمی بوده وتالش هاتاچندسال پیش هیچ وقت یک جانشین نبوده اندودامداروکوچنده بوده اند.قدیمی هاهمگی میگویندساکنین رشت وانزلی قبل ازروی کارآمدن پهلوی ترکی صحبت میکرده اندهرچندکه هم اکنون نیزبیش از60درصدساکنین این دوشهرراترکان تشکیل میدهند.عزت شمازیاد
نوشته شده توسط: تبریزی

دوست گرامی، اژدر بهنام، شما می گوئید: ( ..... برای روشنی انداختن بر موضوع من از شما سؤال می کنم: مشخصات فدرالی که شما در نظر دارید در منطقه ای مانند سیستان و بلوچستان چگونه خواهد بود؟ ..... ) دوست گرامی، پاسخ شما فدرالیسم دموکراتیک بدون مرزبندی های ناسیونالیستی و ملیتی و قومیتی و نژادی و زبانی است، مانند آمریکا و آلمان و چین و فیلیپین و مکزیک و همه کشورهائی که در آنها فدرالیسم ابزاری برای مردم سالاری است نه ابزاری برای دیوارکشی های هیتلری میان مردم یک سرزمین و برپائی یک رژیم ملوک الطوایفی که شالوده اش پان های رنگارنگ ناسیونالیستی است، برای نمونه اگر به آمریکا نگاه کنید خواهید دید که پنجاه استان آمریکا از دیوارکشی به گرداگرد پنجاه نژاد و قومیت و ملیت و یا گویشوران به پنجاه زبان برپا نشده اند! در این باره به نوشتاری در این لینک نگاه کنید http://www.iranglobal.info/node/16877