Skip to main content

● کامنت‌های پیشین کاربران تا 25 ژوئن 2022 برابر با 4 تیر 1401

نوشته شده توسط: Anonymous

....... شونیسم ترک واقعن حد و مرزی نمی شناسد . ترکها هنوز فاقد الفبا و خط نوشتاری هستند و 70 درصد لغاتشان خارجی هستند ، آنوقت از زبان فارسی که یکی از قوی ترین زبانهای جهان است ایراد میگیرند ! در کدام زبان خارجی اینهمه آثار نوشتاری هزار ساله از شعر و ادب و فلسفه و فرهنگ و الهیات و اخلاق و تاریخ و غیره وجود دارد ؟ در این سایت بلنگوی راسیسم بدست کسانی افتاده که حتی نهم دبیرستان را هم ندارند و از کوره دهات ابرقو به شهرهای فرهنگی اروپا پرت شده اند تا به شایعه و دروغ و جعل و تحریف فرهنگی دیگران بپردازند . همه اینها کمکی به تجزیه طلبان راسیست ضد بشر نخواهد کرد . زبان و فرهنگ ایرانی 7 هزار سال است که فراز و نشیب های سختی را پست سر گذاشته ، پیش از آنکه هنوز مغولستان و ترکستان ، ایالاتی از چین و ماچین بودند .

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

ANONYMUSj گرامی
این ادعا را محمدامین ریاحی خویی که در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۸ و احمد کسروی که در تاریخ ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ رخت سفر بربسته اند و زیر خروارها خاک مدفونند مطرح نکرده اند و نمی توانند پاسخگوی کسی باشند.
از آنچه نوشته اید نتیجه می گیرم که حرف شما مبنی بر "در سازمان ملل زبان فارسی سی وسومین لحجه عربی ثبت شده است" دروغی است در مقابل دروغهای دیگران! آیا نتیجه گیری من درست است؟

نوشته شده توسط: Anonymous

اژدر گرامی, آدرسش را می توانید در دروغ نامه های آقای کسروی پیدا کنید. ویا از آقای محمد امین ریاحی خوئی بپرسید. دوست عزیز: نشنیده اید: هرزه سوزین مرزه ده جوابی اولار؟ به نظر من به همچون نوشته ها آقای غیاث آبادی جوابی درست پیدا کرده است , البته کمی به نوشته آقای خوئی نمیخورد ولی ماجرا از همان سمت و سو است که می نویسد:

چرا کورش‌پرستان تا این اندازه دروغ می‌گویند؟

میزان دروغ‌هایی که کورش‌پرستان پیرو حقوق بشر و زرتشتی‌زدگان پیرو راه راستی گفته‌اند و می‌گویند، بیش از آنست که مجدداً نیاز به آوردن نمونه باشد و تاکنون در باره برخی از آنها سخن گفته‌ایم. اما سؤال اینجاست که اصولاً چه نیازی به این حجم از دروغ وجود داشته و چرا آنان تا این اندازه دروغ می‌بافند و تاریخ را جعل می‌کنند؟ یکی از پاسخ‌های این پرسش، ساده و کوتاه است: چون دستشان از اسناد و منابع تاریخی خالی است. چون هنگامی که اولین دروغ‌هایشان فاش شد، بجای آنکه متنبه شوند و روش شرافتنمدانه‌تر و بهتری از تحریف و تخریب و نابودی فرهنگ و هویت مردم را در پیش گیرند، برای جبران آن دروغ‌های برملا شده، دست به ساختن و بافتن دروغ‌های تاریخی تازه یازیدند. دروغ‌هایی که بصورت تصاعدی و انگل‌وار به اندازه‌ای فراوان شده و رشد کرده که چونان ریسمانی سفت و سخت و چونان تارهای در هم تنیده بر دست و پای خودشان بسته شده و اینک در نهایت استیصال و درماندگی چاره‌ای ندارند جز آنکه پاسخ هر منتقد منصف و واقع‌گرا و متکی به منابع را با چماق‌کشی و هرزه‌درایی بدهند. اما این نیز ریسمان سخت‌تر دیگری بر دست و پای آنان خواهد شد و نابودی دروغ را تسریع خواهد کرد. چنانکه امروزه چشم‌انداز امیدبخش آن از همه سو پیداست و نوید روزهایی را می‌دهد که مردمان این سرزمین ستم‌کشیده به دام سلطه‌گران و عنکبوت‌های استتار کرده و ماران خوش خط‌ و خال دیگری نیفتند.

البته باید یادآور شد که حساب کورش‌پرستان از اشخاص بعضاً خوش‌قلبی که طعمه و قربانی کورش‌پرستان هستند و مهملات آنان را از روی سادگی و ساده‌دلی باور می‌کنند، جداست.



و اما در ادامه ی صحبت های جناب غیاث آبادی ، من هم می خواهم چهار نمونه از جملات جعلی منسوب به کوروش هخامنشی را برایتان بیاورم. یافتن بقیه ی آنها به عهده ی خودتان.

۱- دشوارترين قدم، همان قدم اول است

این در واقع یک اصطلاح معروف در زبان انگلیسی است به صورت:
نوشته شده توسط: Anonymous

اینها که با حدث و گمان میخواهند بگویند زبان ملت ترک آذربایجان عوض شده و این ملت قبلا به یک زبان دیگر که امروز مرده و در زیر خاک دفن شد صحبت میکردند « زبان کشف شده آذری توسط کسروی که زبانشناس نبود » . مثلا همین آقا با حدث میخواهد به هدف برسد مثلا مینویسد « از دگر سو حدس مي زنيم كه «بيات» در اصطلاح موسيقي، و «بياتي» نوعي دو بيتي هاي تركي در آذربايجان با همين «بيت» و «دو بيتي» مربوط است.13» یا جل الخالقین این دانشمند را برای فرهنگسان فارس نگه دار تا ما از بلایا ی فرهنگسان فارس در امان بمانیم .و یک نفر پیدا نمیشود از این علما بپرسد با این همه امکانات رادیو و تلویزیون هواپیما و هلی کوپتر و کتاب سوزی در عرض ١٠٠ اخیر شب و روز تلاش میکنید که زبان ترکی را از بین ببرید ولی نتوانسته اید ولی این سلجوقیان عجب قدرتی داشتند که زبان آذری خیالی شما را با اسب قاطر آمدند و بگور فرستادند و ترکی را جا

را جا گزین آن کردند. بنازم به این منطق شونیزمی . خوب این زبان پهلوی را چه کسانی به گور فرستاند .اگر قبول کنید که این زبان پهلوی همانند زبان دری « فارسی» انطباق لازم را با شرایط نداشته و محکوم به مرگ بوده وزبان فارسی « دری »نیز عقیم است و محکوم به ذوال .آنوقت بحث دیگری باز میشود که عامل عقب ماندگی جامعه است و باید تغیرش داد.
نوشته شده توسط: اژدر بهنام

ANONYMUSj گرامی،
نوشته اید: "در سازمان ملل زبان فارسی سی وسومین لحجه عربی ثبت شده است"
کلیه اسناد سازمان ملل در اینترنت موجود است. لطفا آدرس صفحه ای را که در آن، فارسی سی و سومین لحجه عربی ثبت شده، برایم بنویسید. بسیار از شما ممنون خواهم شد.

نوشته شده توسط: اژدر بهنام

باز هم مقاله ای از میان مقالات عهد عتیق بیرون آورده و منتشر شده است تا ثابت شود که زبان مردم آذربایجان، ترکی نبوده است و آذری یا فهلوی یا فارسی بوده است.
تحقیقات آقای ریاحی خویی، مطالب ارزنده ای دارد، در عین حال اشتباهات و کاستی های فراوان. این مقاله را چند سال پیش خوانده بودم.
یکی از اشکالاتی که مقاله ایشان و مقالات نظیر این دارند، این است که واقعیتهای تاریخی را نادیده می گیرند و با برخورد به چند شعر و نوشته به زبانی غیرترکی در آذربایجان، نتیجه می گیرند که آن زبان، زبان رایج و زبان اصلی این سرزمین بوده است.
واقعیت این است که آذربایجان هم جزو نقاطی است که شاهد هزاران کوچ ایلات و طوایف گوناگون بوده که هر یک زبان خود را به همراه داشتند.
به این ترتیب تعیین زبان پیشین آذربایجان بسیار دشوار است. در این مورد نمی توان حکم قطعی داد. تا به حال من به هیچ تحقیق جامعی برخورد نکرده ام که

با ارائه دلایل و اسناد محکم تاریخی، توانسته باشد این مساله را روشن سازد.
***
سال 1354 به روستاهای اطراف مرند و جلفا رفتم و چند ماهی در آن اطراف رفت و آمد کردم. نتیجه سفرم دهها نوار کاست و صدها صفحه یادداشت از گویشهای متفاوت این روستاها بود که ساواک همه آنها را در سال 1356 ضبط کرد و هرگز آنها را به دست نیاوردم.
اگر اشتباه نکنم در روستایی با نام "زال" به زبانی برخوردم که نه فارسی بود و نه ترکی و با آنچه که احمد کسروی زبان "آذری" نامیده بود، تفاوت بسیار داشت.
در محله های "بالاخانی" و "سوراخانی" باکو (اگر نامشان را درست نوشته باشم) به زبانی صحبت می کنند که بسیار شبیه زبان فارسی است.
آقامحمد خان قاجار اعضای باقیمانده 4 ایل را از کرمان به آذربایجان تبعید کرد که در اطراف مراغه و قوشاچای سکنی گزیدند و بعدها در شهر میاندواب فعلی و روستاهای اطراف جمع آمدند و طبیعتا سالیان متمادی به زبان فارسی سخن می گفتند و شعر می سرودند و با تغییر زبانشان که مسلما حالت تدریجی داشته است. طبیعتا اشعار و نوشته های آنان، هم همین خصوصیت را داشته اند و چیزی بین فارسی و ترکی بوده اند و مختلط با لهجه خاص آنها.
نتیجه این که زبان مردم آذربایجان در طول قرنهای متمادی دستخوش تغییر و تحولات فراوانی بوده است.
زبانی که فضولی با آن شعر می سرود، با زبان امروزین ما بسیار متفاوت است ولی آیا می توان این نتیجه را گرفت که زبان آذربایجان در روزگار فضولی فارسی، عربی، ترکی بوده و نامی مانند "فاعرتر" بر آن نهاد؟
***
آنچه که در این میان، در نوشتن برخی از چنین مقالاتی و انتشار آنها پس از سالها، اهمیت اساسی دارد، روشنی افکندن بر واقعیات تاریخی نیست بلکه یک نتیجه گیری سیاسی است:
"زبان مردم آذربایجان فارسی بوده و بعدا ترکی و آن هم به زور شمشیر بر مردم این سرزمین تحمیل شده و حالا وظیفه ملی و میهنی ماست که لطف کرده و زبان اصلی را به مردم این سرزمین بازگردانیم!"
***
از دیدگاه من مساله اینگونه مطرح است:
گیریم که زبان ترکی آذربایجانی، قرنها پیش، به زور به این مردم تحمیل شده است. و گیریم که این زبان نه قرنها پیش، بلکه همین دیروز در میان مردم این سرزمین رایج شده است. تاریخ رواج این زبان چه اهمیتی دارد؟ از نظر من هیچ اهمیتی ندارد.
آنچه در این میان مهم است، خواست مردم این سرزمین است. آیا مردم می خواهند زبانشان را تغییر دهند و به فارسی سخن گویند یا می خواهند با همین زبان رایج "تحمیلی" و "بیگانه" و "انیرانی" سخن بگویند و بخوانند و بنویسند و آموزش ببینند؟
تعیین و تصمیم گیری درباره این مساله، حق بی برو برگرد همین مردم است و نه کسی دیگر.
نوشته شده توسط: Anonymous

یاداشت‌های یک پان فارسیست( ناقصلخلقه‌ای که نابغه آفرید ) دفتر خاطرات عزیزم، داشتم پیش خودم فکر می‌کردم چراز زبان انگلیسی‌ ۲۴ هزار فعل ساده دارد، زبان ترکی ۱۴ هزار فعل ساده دارد و زبان فارسی‌ من فقط ۳۰۰ فعل ساده دارد، چگونه است که این زبان ترکی که زمانی‌ سخنوران آن، فارسی‌ زبان بودند ( چنگيز آيتماتف، و اورهان پاموک‌ها ) را در دامن خود پرورش می‌‌دهد ولی‌ زبان من فارس، هنوز اندر خم یک کوچه است و بدون انقطاع، شعر و شاعر تولید می‌کند؟ چرا ( فریتز ولف ) با مبنی قرار دادن شاهنامه، کّل ذخایر واژگانی زبان فارسی‌ عزیز دردانه من را، فقط ۸۰۰ واژه ناقابل بر آورد می‌کند؟ در حالیکه محمود حسابی‌، فیزیکدان برجسته روستای فارسی‌ که انیشتن را به سر سفره هفت سین تمدن فارس من دعوت کرده بود دامن واژگانی زبان فارسی‌ را، ۸۰۰ میلیون بر آورد کرد؟ فریتز ولف زبان شناس بود ولی‌ محمود حسابی‌ نابغه

نابغه روستای فارسی‌ بود. چرا زبان فارسی‌ تبدیل به زبان جهانی‌ نمی‌‌شود آیا مردم دنیا نمیداند بر سر در سازمان ملل، شعری از سعدی نصب شده؟ وجدان آگاه
نوشته شده توسط: Anonymous

در سازمان ملل زبان فارسی سی وسومین لحجه عربی ثبت شده است.به همین خاطر: در این نوشتهآقای ریاحی فارش شناس اکثر لغتهای کلیدی عربی است.«در "تحفه ی سامی" كه در دوره ی شاه تهماسب در 957 تأليف شده، دهها شاعر تبريزی را در آن سالها می بينيم كه اكثر نزديك به همه ی آنها از پيشه وران و طبقه ی متوسط مردم آن شهر بوده اند. شعر سرايی اين همه افراد از طبقات پيشه رو و حتی عامی به زبان فارسی، می رساند كه در دوره ی شاه تهماسب هنوز تركی در تبريز عموميت نيافته بوده است...دگرگشت زبان را در تبريز، در همان سالهای جنگ و هراس و گريز و ويرانی و بيشتر مقارن با اشغال بيست ساله ی تبريز از 993 تا 1012 و كشتار عام مردم شهر به دست عثمانی ها بايد جستجو كرد»

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای کاوه جویا خودتان مرقوم فرموده اید « برگرفته از:
چهل گفتار در ادب و تاریخ و فرهنگ ایران، چاپ 1379 خورشیدی » یعنی حتما جنابعالی زحمت کشیده و از آرشیو این نوشته را در آورده ای و دنبال هدفی هستی و خود نویسنده نوشته اش را با این جمله شروع کرده « رساله «آذري، يا زبان باستان آذربايجان» نوشته كسروي تبريزي كه نخستين چاپ آن در 1304 شمسي منتشر شد و بعدها مكرر به چاپ رسيد، بي ترديد يكي از ارزنده ترين كارهاي او و اساسي ترين كشف و تحقيق در اين زمينه است » آنچه امروز مشخص است اینست که هیچ زبان شناسی جز آنهای که دایره فرهنگستان ادب و هنر ایران قرار دارند حاضر نیستند از این جزوه غیر علمی و غیر زبانشناسی حرفی بزنند و اگر دقت فرمائید نویسنده این باصطلاح مقاله نایب رئیس فرهنگستان ادب و هنر ایران بوده و این فرهنگستان ادب و هنر ایران دشمنی آشکار با غیر فارسها بالخص عرب و ترک دارد . حتی این ها تا به

به حال مخالف اصلی یک ساعت کلاس تدریس زبان ترک هستند یعنی شونیزیم و فاشیزیم ناب . و این هم شعر علی معلم دامغانی رئیس فرهنگستان ادب و هنر ایران ، به پاس رشادت و زحمت سردار سرلشکر قاسم سلیمانی سرود.
در روزهای اخیر در عراق .رایت شوکت مسلمانی
سیف دین قاسم سلیمانی

قاصم کفر و سیف اسلامی
رسته جان از خودی و خودکامی

ای پس‌افکند قرنها عظمت
دشمنت خاک باد در قدمت

خه بنام ایزد حاج قاسم گُرد
پهلو پارسی و خوزی و کُرد

یادگار شجاعت چمران
شاهد حصر و بدر و حاج عمران

ببر اروند و شیر خرمشهر
از دفاع و جهاد و جنگت بهر

ای سپهدار پور ایرانی
خاشه دیدة‌ انیرانی

سیف دینی تو و صلاح‌الدین
از در فتحی و فلاح‌الدین

ای امیر سپاه و فرمانده
خصمت از صولت تو درمانده

مرزبان سوادِ آئش باش
تر تراش درخت داعش باش

ای دلت پاسدار شرزة باغ
تر درو کن گیاه هرزه باغ

تا مبادا کَشن شود روزی
تِلو پور پَشن شود روزی

به مَهل کٌندة گَچف گردد
دشمن مشهد و نجف گردد

کاش با توبه پاکدین به فَقُم
باز خیزد به قصد عزت قم

تا به دیدار مهدی موعود
شیعه مرتضا بسوزد عود

کار دین از خدم به کام شود
حجت مصطفا تمام شود

تا در آید عیان ز در آقا
در قدومش فغان شود غوغا

خان شود مست اسم اعظم او
جان عالم فدای مقدم او
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب چریک؛ متاسفانه من هم چنین رویکرد نقادانه ای نسبت به پان ایرانیسم از ایشان ندیده ام. و حال آن که بار دموکراتیزاسیون جامعه ایران هرگز بدون نقد جدی ناسیونالیسم آریایی به مقصد نخواهد رسید. اینها تناقضاتی است که ایشان با خود حمل می کند و لذا تا زمانی که بر این تناقضات فائق نیامده، هرگز قادر نخواهد بود در فرایند دموکراتیزاسیون ایران نقشی سازنده بر عهده گیرد. بیشتر نقشش مخرب خواهد بود تا سازنده. در مورد استعمال لغاتی مانند ترکتازی هم حق با شماست. مشک آن است که خود ببوید - نه آنکه عطار بگوید. فرد انسان دوست، هرگز به هر بهانه ای موجبات رنجش دیگران را فراهم نمی کند. اما یک ناسیونالیست که به لحاظ فکری در جبهه پان ایرانیستها قرار گرفته، در هر فرصتی زهرش را می ریزد و خودش را تخلیه می کند و نتیجتا موجبات نفاق و کدورت و رنجش می شود.

آخر و عاقبت تحلیلهای پانی و تباری، همین «سخن روزها» و مقدمه نویسی های بی سر و ته می شوند که سر جمع ده شاهی نمی ارزند. بیشتر به «شعار هفته» مدارس و مرگ بر این و آن می مانند تا آنالیز سیاسی. دیروز، پان ترکیسم و پان عربیسم با پان شیعیسم متحد شدند تا یک مجسمه را بردارند (و آخرش هم سه تایی با هم زورشان به چند استاد دانشگاه نرسید!) اما امروز کشورهای عربی و ترکیه به ایران اخطار می کنند که دخالتهایش را در منطقه محدود کند. عربستان مستقیما با نیروهای تحت حمایت ایران در جنگ است و واقعیات دیگر و دیگر و دیگر.
به هر حال امیدوارم خوش بینی آقای ائلیار درست باشد و از پس این همه نشانه های منفی و مایوس کننده، افق روشنی نیز پیدا شود.
نوشته شده توسط: Anonymous

اصلا فرض مى كنيم ديروز توركى شده است نه سيصد يا دويست سال پيش!
اما ما اين حق را مى خواهيم و خواهيم گرفت ،اين حقوق اعطا نمى شود،بلكه توسط ما گرفته مى شود،مايى كه گوشهايمان از اين تاريخ سازى هاى نژادپرستانه پر شده است،اين حقوق (حقوق ملى زبانى)با سفسطه و تاريخ سازى هاى جعلى برپايه بودجه هاى هنگفت دولتى قابل رد شدن نيستند،در واقع اشكال حركت آذربايجان يا قوميتهاى غير فارس اين است كه در مقابل اين تاريخ سازى هاى،مى خواهند تاريخى جواب بدهند!درحالى كه جوابى حقوقى و حقوق بشرى ساده،كل اين تئورى پردازى هاى نژادپرستانه را سرنگون مى كند،جواب ما اين است ،مهم نيست دو ماه قبل يا سه ما قبل زبانمان تغيير يافته يا دويست سال يا هزار سال پيش!ما حالا زبانى كه به آن صحبت مى كنيم،اسمش هر چه باشد،حقوق ملى و زبانى مان را مى خواهيم البته خواستن چاره درد نيست كه بايد اراده شود گرفته شود

نوشته شده توسط: اقبال اقبالی

رژیم سعودی و حکومت اسلامی هر دو متجاوز اند! از زمانی که حکومت اسلامی سازماندهی گروههای شیعه را در دستور کار قرار داد، مسئله داخلی یمن به جنگ شیعه و سنی سقوط کرد و منطقه ای شد.
وظیفه نیروهای مترقی هر کشور، برگرداندن سلاح ها علیه رژیم خودی می باشد و نه تبدیل شدن به آلت دست حاکمان و رفتن در قتلگاه هائی که آنها تدارک می بینند. نیروهای دو سوی جنگ یمن (آخوندهای ایران و عربستان) هیکدام حقانیت ندارند و سیاست درست، محکوم کردن هر دو می باشد!

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام -من مانده ام چراافرادی که سابقه وعقبه سیاسی سالم ندارندهمیشه مدافع این زبان بوده اند.من سعی میکنم حرف بی تربیتی نزنم ولی بعضی مواقع مجبورم ازمثل هاییکه دربین مردم عمومیت یافته هرچندکه خوب نیست مثلی آورده تالپ کلام راگفته باشم درمثل مناقشه نیست.این دوسست ودانشمندمابقول این آقاترک های فارس شده مامیگویند(پوخ ایچنینن منجیق تاپیب)یعنی از داخل ان منجوق پیداکرده است.کسی نیست ازاین جناب بپرسدتنهادراستان اردبیل بیش از300روستا.درنیشابور120روستادر اطراف قم.100 روستا.درزنجان 300روستادرمشکین 100روستادرآستارا40روستا.درمنجیل70روستا.درهشتپر100روستا. درخلخال80 روستا.درمیانه 250روستا.درمراغه وارومی.اهر.مرند.ماکو.همدان.اراک.ساوه .قزوین ودههاشهروهزاران روستا درعصری که نه مدرسه بوده ونه روزنامه بوده ونه رادیو وتلویزیون وهزاران چاپخانه آیازبان مردم راازگلویشان بیرون می آورده وبزورترکشان میکردند؟آخه پدرم

اکنون یک بخش کوچک دریک شهرستان دورافتاده بیش ازکل کشوردر100سال پیش نشریه ونوشتجات داردچراحرفی میزنی که به عقل هیچ انسان عاقلی جوردرنمی آید؟چه ارزشی دارداین همه خودفروشی وتوهم ؟پدرم توکه نمیتوانی وازتوبزرگترهاهم نتوانسته باشهادت های دم خروسی خودکاری بکنید.پس چرامجبوری اینهمه دورغ سرهم کنی؟آیاترکیه ونخجوان وکرکوک وجمهوری آزربایجان وکل قسمت جنوبی روسیه راهم صفوی هادر500سال پیش ترک کرد؟نکنه رژیم صفوی کوره ترک سازی داشته ؟این افکارپان ایرانیستی ببینید شمارابه چه ذلتی وادارساخته؟یک زمانی احمدکسروی.یک زمانی احمدی کیوی دردانشگاه تهران.حال هم شماوسدجلاالدین طباطبایی ها راستی شماچه فرقی باحدادعادل.محمدعلی فروغی.محمودافشارو هیتلردارید؟پدرم پسرم اگرراست میگوییدچرا100سال است صغرا وکبراچیده ولی ازدادن مدرسه بزبان ترکی به میلیون هاترک ابا میکنید؟ومدارس فارسی رابااسلحه محافظت میکنید؟پدرم اصلاماهمه فارس بودیم واکنون ترک شده ایم وشناخت به این دوزبان پیداکرده وزبان فارسی راقبول نمیکنیم مگرشماقیم ولی وصی ماهستید؟که بودجه ملی وفرهنگی مارا100سال است به زبان فارسهامیدهید؟آقای خویی تاریخ مصرف منطق شماسپری شده خداروزی شماهاراجای دیگربدهد.الحمدالله باهمت وبزرگواری اروپاوآمریکایی هامثل استیوجابزها(فکرکنم ایشان هم فارس بوده!)اینترنت دم دست هرکس است وراحت میتواندبافشاریک دکمه به تمام خواسته هاوبه دلبخواه خودربراحتی شاستی رافشارداده وهرچه بخوادمینویسدومیخواندتاکورشود آنکه نتوانددید.
نوشته شده توسط: Anonymous

( روایتی که دیگر مرده‌ای بیش نیست )، روایت زبان کهن آذربایجان و ارتباط آن با زبان فارسی‌ که فقط ۳۰۰ فعل ساده دارد تعلق به دورانی دارد که به ملتی قبولاندند آریائی تشریف دارند و زبانشان هند و اوروپائی است، امروز دیگر نه آریائی خریداری دارد و نه ( تئوری زبان هند و اروپائی )، در طول این مدت، زبان هندی به تدریج انگلیسی‌ را در دادگاه‌های عالیه هند به تنها زبان نوشتاری تبدیل کرد چونکه زبان هندی قادر به تطبیق خود با پیشرفت‌های اصطلاحات حقوقی ، قضا ئی نشد، در ایران نیز، کلمات عربی‌ به طور کامل برای بیان اصطلاحات حقوقی / قضا ئی مورد استفاده قرار گرفتند. در حالیکه جامعه فارسی‌ وارد روند فرسایش خود با دنیایی پیرامونی شده، استخوان‌های پوسیده روایت‌های کهنه این جامعه، در فضای جدید ( انقلاب اطلاعاتی ) آخرین گرد و خاک‌ها را، در روستای فارسی‌ ، ایجاد خواهند کرد. وجدان آگاه

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

از کجا معلوم «اطلاعات جعبه سیاه» که تفسیر میکنند واقعاً با خود آنچه جعبه دارد منطبق است؟ آیا ممکن نیست اشکال سقوط مربوط به خود شرکت باشد و برای نجات خود گناه را به گردن یک خلبان بدبخت بیاندازند؟
احتمال اینکه خلبان بیگناه است وجود دارد. باید محتویات جعبه توسط چند ارگان قضایی بی طرف و بین المللی دقیقاً آزمایش شود.
گناهکار نشان دادن یک خلبان راحت است ولی اثبات گناهکاری غول کار حضرت فیل هم نیست. من به گناهکار جلوه دادن خلبان مشکوکم. احتمال دارد غول میخواهد گناه خود را به گردن یک بدبخت بیاندازد. تشخیص صحت و سقم تنها با تحقیقات بی طرف و نترس از غول هوا ممکن است.در دنیای سرمایه تنها حقیقتی که وجود دارد خود سرمایه است و نه هیچ چیز دیگر. اثبات چیز دیگر تقریبا غیر ممکن نیست.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

درست است که وضع بخشی از روشنفکران و سازمانهای سیاسی از زاویه ی پای بندی به سیاست و اخلاق و برخورد دموکراتیک نومید کننده است ولی این قسمتی از واقعیت موجود جامعه ی ماست. بخش دیگر چنین نیست به و یژه در داخل که حکومت را 36 سال است از نزدیک تجربه میکند و تاتوانسته از « آخوند گرایی سکولار و مذهبی» و ارزشها و رفتار هایش خود را رها کرده و به ارزشهای دموکراتیک توجه میکند.
من مطمئن هستم تشکلهای مدنی و سیاسی که در فضای باز سیاسی خود را نشان خواهند داد- تشکلهای صنفی زحمتکشان جامعه، فرهنگی ها، دانشجویان و زنان و غیره آن کیفیت دموکراتیک را خواهند داشت که امید ایجاد کنند و نوید بهار جامعه را بدهند.
نباید کل جامعه را با روشنفکران و جریانهای سیاسی قدیمی یکی گرفت.
در فضای باز نیروی جوان و دموکرات به این عقب ماندگان خواهند خندید.
جامعه ایران گرچه جهان سومی ست. گرچه روشنفکران عقب مانده

دارد ولی نیروی جوان دموکرات در همه ی بخشهای خود کم ندارد.
در میان اندکی نومیدی بسیار امیدها هست. اکثریت جامعه ی جوان ایران امید انگیز است و با بخش عقب مانده فاصله ی بسیار دارد.
چند مقاله نویس و کامنت نویس و سایت کل جامعه ایران نیست.
درست است که باید این بخش یاس انگیز را نقد کرد ولی نباید کل جامعه را با آنها عوضی گرفت و نومید شد.
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب معما
متاسفانه اینطور است. شاید هم وقتی می گویند که جماعت لایق آنند که هستند درست باشد.
وقتی روشنفکر ما که خود را دمکرات هم می داند، ادبیاتش این باشد، به راستی که نمی تواند از غیردمکراتها و یا حتی مردم عادی انتظاری داشت.
متاسفانه ادبیات آقای اقبالی در هر کلمه و سطرش خشن است حتی وقتی که از <همزیستی متمدنانه، و مدارا و بردباری> و <همزیستی مسالمت آمیز و صلح پایدار> صحبت می کنند، <از روی جسد متعفن> رد می شوند. ایشان از همزیستی متمدنانه این را می فهمند که از اصطلاحات توهین آمیز نسبت به دیگران استفاده کنند.
مثلا <ترکتازی> اصطلاحی است که می توانست روزی و روزگاری مصداق داشته باشد ولی امروز توهینی آشکار به هموطنان ترک است.
اگر هم یک اصطلاح توهین آمیز در جامعه رواج داشته باشد و در فرهنگ لغات هم آمده باشد، وظیفه روشنفکر این است که سعی کند آن را از فرهنگ جامعه پاک کند نه اینکه خودش هم آن را

بکار ببرد.
مگر ما از این لغتها و اصطلاحات توهین آمیز کم داریم؟ اگر به فرهنگ لغت مراجعه کنیم می بینیم که <لر> را ساده لوح (و احمق) معنی کرده و <لور> را بی شرم و بی حیا. در جامعه ما کلماتی مانند <رشتی>، <قزوینی> <جهود> و غیره را بعنوان توهین بکار می برند.
وظیفه روشنفکر سعی در جهت زدودن این اصطلاحات از فرهنگ جامعه است و نه ترویج آنها.
من در کامنتها دیده ام که این را بارها به آقای اقبالی گوشزد کرده اند ولی او همچنان اصطلاح ترکتازی را بکار می برد زیرا نفرت از ترکها در نوشته های او و مطالبی که منتشر می کند آشکار است.
یک سوال از شما دارم که البته آقای اقبالی بهتر از همه می تواند به من جواب بدهد: آقای اقبالی که اینهمه مطالب ضد ناسیونالیسم ترکی (پان ترکیسیم) مطلب منتشر کرده، آیا تا به حال حتی یک مطلب ضد ناسیونالیسم ایرانی یا پان ایرانیسم و به قول بعضی ها پان فارسیسم، منتشر کرده است؟ من که ندیده ام. ظاهرا ایشان مانند همتایشان آقای ناصر کرمی، پان ایرانیسم را مترقی می دانند و دیگر پان ها را ارتجاعی!
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب چریک؛ شما فکر می کنید چرا جامعه ما در چنین وضعیتی است و مردم گرفتار یک حکومت قرون وسطایی، در فقر و بدبختی یا آوارگی در دیار غربت هستند؟ شاید دلیلش قشر مرتجع جامعه است؟ خوب، مرتجعین که بجای خود و بحمدالله، کم و کسری از بابت آنها نداریم؛ ولی روشنفکران جامعه کجا هستند و چه می کنند؟
حال به ادبیات این آقا نگاه کنید، آن وقت خواهید دید که جامعه ای که روشنفکرانش امثال این آقا باشند، هرگز بهتر از این نخواهد شد. اگر وضعش بهتر می شد جای تعجب داشت. ببینید تا چه اندازه ادبیات نفرت این آقا دافعه ایجاد می کند. دافعه از سر تا پای نوشته های ایشان می بارد.
کار آدم سیاسی چیست؟ غیر از این است که باید از ظرفیتهای موجود حداکثر بهره را ببرد؟ غیر از این است که باید در مقابل دشمن مشترک نیروها را متحد بکند؟ والله که اگر همه این به اصطلاح روشنفکران با هم، یک هزارم درایت آخوندی مثل خمینی را داشته باشند.

حالا با این وضعیت قرار است اتحاد فلان و بهمان هم تشکیل بدهد. ...! تا امثال ایشان برای ما تحلیلگر و مقاله نویس هستند، آرزوی «عبور از روی جسد متعفن حکومت اسلامی» را به گور خواهیم برد. همگی با هم!
نوشته شده توسط: Anonymous

علاجی برای شما پان ترک راسیست ضد ایرانی هیچ راهی وجود ندارد چون تنها سرگرمی تان ایراد از زمین و آسمان است . فقط اهورامزدا و یا فرزندان ایرانی پارسی اش در روز موعود برایتان پاسخی خواهند یافت .

نوشته شده توسط: Anonymous

پان فارسها که یک عبا بدوششان انداخته اند و یک عمامه هم بسرشان گذاشته اند که مثلا آخوند و مسلمان هستند . در اصالت همان آریائی نژاد پرست هستند.
حجت الاسلام یونسی تولد پیامبر زرتشتیان را تبریک گفت

پنج شنبه - ۱۳۹۴/۰۱/۰۶ - ۱۳:۳۳:۵۰
کد خبر: ۲۴۴۴۳۱

تهران-ایسکانیوز: دستیار ویژه رئیس جمهور در امور اقوام و اقلیت های دینی و مذهبی در پیامی تولید پیامبر زرتشتیان را به همه ایرانیان زرتشتی و زرتشتیان جهان تبریک و شادباش گفت.
به گزارش روابط عمومی و ارتباطات دفتر دستیار ویژه رییس جمهور در امور اقوام، در متن پیام تبریک یونسی آمده است: همزمانی تولد پیامبر زرتشتیان، اشوزرتشت با عید نوروز را به فال نیک گرفته و این روز بزرگ را به همه ایرانیان عزیز زرتشتی و زرتشتیان جهان، تبریک و شاد باش می گویم.

وی در پیام خود یادآور شده است: رهبرمعظم انقلاب در سخنانی تولد آیین زرتشت در ایران را به عنوان یکی از ادیان آسمانی مایه فخر و مباهات ملت ایران دانستند. ایشان به زندگی توأم با صفا و صمیمیت پیروان ادیان الهی در ایران اشاره کرده و فرمودند: «در میان پیروان ادیان گوناگون، زرتشتیان از جهات مختلف پیوند و نزدیکی بیشتری با مسلمانان دارند» (پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، ١٣٧٥).

دستیار ویژه رییس جمهور در امور اقوام در بخش دیگری از پیام تبریک خود آورده است: «زرتشت» پیامبری بود که مردمان ایران زمین را به توحید فرا خواند و ایرانیان را به پرستش «اهورامزدا» یا همان خدایِ دانایِ بزرگِ هستی بخش، دعوت کرد. ایشان، خواهان همبستگی همۀ اقوام ایرانی بود بدین جهت ما مشاهده می کنیم که ایرانیان زرتشتی، همواره در طول تاریخ، از نوروز به عنوان عید ایرانی که انسجام بخش اقوام ایرانی است، حراست کردند. «زرتشت» اولین پیام آور یکتاپرستی، صلح طلبی، رعایت حقوق بشر، راستی و درست کاری در جهان بود.

در ادامه این پیام آمده است: امروز، زرتشتیان عزیز اذعان دارند که سرزمین مادری شان؛ ایران، محل امن و آزاد برای عبادت و آسایش آنان است و آنها در کنار ایرانیان عزیز مسلمان و ادیان دیگر، در توسعه و شکوفایی این سرزمین، شرکت دارند.

یونسی در پیام تبریک به زرتشتیان از خداوند بزرگ، برای همه زرتشتیان، آرزوی بهروزی و سلامتی توام با موفقیت را خواستار شده است.
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

این شتر ممکن است دم در ایران هم بخوابد:
(سیاست غرب در خاورمیانه: «جنگ داخلی -دخالت خارجی»:
یک جامعه وقتی به علت عقب ماندگی نتواند مشکلات خود را «مسالمت آمیز» حل کند، دخالت «نیروهای خارجی» آغاز میشود. و کشور به ویرانه تبدیل میگردد.مثل لیبی و سوریه و غیره . و اکنون نوبت یمن است. هیچ بعید نیست که فردا یا در فرداها نوبت ایران باشد. چرا که ایران هم یک کشور و جامعه ی جهان سومی ست با جریانهای سیاسی بیشتر عقب مانده. که در شرایط عدم اتوریته اختلافات میتواند «شکل جنگ داخلی» بخود بگیرد. اکنون این جنگ در «کامنتها» جریان دارد و نشان میدهند که سطح درک مسایل خیلی پایین است. امید است جامعه ی ما مسایل خود را مانند چک و لاواکی ها حل کند نه مثل یوگسلاوی.
اما باید بهوش بود که عدم مسالمت زمینه را برای دخالت بیگانگان فراهم میکند.

مهم این است که زمینه ی دخالت خارجی را نباید فراهم کرد . که در غیر این صورت دریای خون و تلی از خاکستر تحویلت خواهند داد.
در چنین شرایطی «کسی را محکوم کنی یا نکنی، کسی صلح بخواهد یا جنگ؛ قاتل باشد یا مقتول» مشکلی را حل نمی کند. درست گفته اند «علاج واقعه را باید پیش از وقع جست». وقتی خون و کشتار شروع شد دیگر توان توقف اش ممکن نیست. تا اینکه همه چیز و کس را نابود کند.

غولهای جهانی بر زمینه ی مناسب «عقب ماندگی» و خشونت موجود در جوامعی مثل افغانستان-عراق- لیبی-سوریه-یوگسلاوی -اوکرایین دخالت سیاسی- نظامی خود را سازمان دادند و مشکلات را به جنگ داخلی و تلهای خاکستر و رودهای خون تبدیل نمودند.
این تجربه ها برای جامعه ی ایران آموزنده است.

حکومت ایران اکنون یکی از نیروهای خارجی ست که درفلسطین و سوریه-عراق-یمن دخالت میکند. از سوی دیگر صف مخالف نیز قد علم کرده است و دارد خاکستر به مردم تحویل میدهد.
در حقیقت جبهه ی خلیج و امریکا و اروپا- و روسیه و چین در مقابل هم صف کشیده اند.
هدف هر دو طرف کسب «قدرت و منافع» است. و نابود شدگان مردم فقیر و کودکان بدبخت.

احتمال اینکه این صف بندیها فردا پیرامون ایران هم پدید آید زیاد است.

اگر مشکل هسته ای و تحریمها حل نشود احتمال اینکه دخالتهای ایران در کشورهای خارجی و تضاد با عربستان و غیره زمینه ای شود برای کوبیدن ایران از سوی صف مخالف- به ویژه که جنبش داخلی هم اوج بگیرد- بعید نیست.این موقعیت زمینه ی مساعدی میتواند فراهم کند برای نفی حکومت ایران و احتمالا تجزیه ی کشور. و ایجاد جنگ داخلی. و تبدیل ایران- از این راه- به سوریه. با هدایت و سازماندهی غولهای جهانی. در چنین شرایطی ما با صف بندیهای چین و روسیه- از یک طرف و از سوی دیگر امریکا و خلیج و اروپا رو برو خواهیم شد.

نیروهای دموکرات و تغییر طلب ایران لازم است آمادگی قبلی برای مواجه با جنین شرایطی را داشته باشند.
و سیاست مسالمت در حل مسایل داخلی-بین مردمان ایران و عدم دخالت نیروی خارجی را پیش ببرند.
غرب در خاورمیانه از سیاست «جنگ داخلی -دخالت خارجی»پیروی میکند.
نوشته شده توسط: Anonymous

خبر را درست نقل کنید ! رسانه های غرب گزارش دادند که وی . منصور هادی . از یمن فرار کرده است .

نوشته شده توسط: Anonymous

من نمی دانم که لزوم انتشار این خبر تکراری که بیشتر از 24 ساعت از آن گذشته و قرار دادن آن در صدر خبرها چیست؟
شاید به این جهت لازم بوده که آقای اقبالی در مقدمه آن نشان دهد که چقدر انسانی فکر می کند! و چقدر از شیعه متنفر است و اینکه دخالت در امور کشورهای دیگر توسط جمهوری اسلامی بد است و توسط عربستان و شرکایش خوب است! و همینطور هم نشان بدهد که چقدر از ترکان نفرت دارد که هنوز هم از اصطلاح قدیمی <ترکتازی> استفاده می کند. اصطلاحی که امروز استفاده از آن فقط از عهده انسانهای بی اطلاع و یا نژادپرستان و شوینیستهای ایران پرست برمی آید.

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب تبریزی
از نظر شما همه سازمانهای سیاسی مردگان سیاسی هستند و کاری از پیش نمی برند بجز برگزاری جشنها و دادن گاه گاهی اطلاعیه ها. همه آنها هم مواضعشان غلط است. در این میان فقط حزب کمونیست کارگری حکمتیست شماست که مواضع درستی دارد و علیرغم اینکه دچار سکتاریسم است، اقدامات خوبی هم برای براندازی انجام می دهد و لابد تا حالا صدها نفر از سران رژیم را کشته است، البته با لخت شدن در جلسات سخنرانی!
جناب تبریزی این عین سخنان شماست: <...و بدون شلیک حتی یک تیر از سوی اکثریتی ها و توده ای ها و بدون کشته شدن حتی یک تن از سردمداران رژیم آخوندی به دست چنین کسانی...>
آیا درک این موضع خیلی برایتان سخت است که حزب توده ایران هیچوقت مبارزه مسلحانه را تایید نکرده و بعنوان روش خود به کار نبرده است؟ آیا شما اینقدر بی اطلاع هستید که بدانید سازمان اکثریت مبارزه مسلحانه را رد کرده بود؟ یا اینکه درک این موضوع هم

یا اینکه درک این موضوع هم برای شما سخت است؟
آخر چطور یک حزب و یک سازمانی که اعتقادی به ترور و مبارزه مسلحانه نداشتند می توانستند به عوامل جمهوری اسلامی و سران آن شلیک کنند و یا آنها را ترور کنند؟ آنهایی هم که این راه و روش را قبول داشتند و شلیک کردند و ترور کردند و منفجر کردند چه دسته گلی به سر مردم ما زده اند؟ بجز اینکه هزاران نفر از بهترین فرزندان و رزمندگان راه عدالت و آزادی را به قتلگاه فرستاده و به کشتن داده اند؟
ایکاش به جای اینهمه دراز نویسی بی در و پیکر و درهم و برهم، همین اسناد را نقد می کردید و نقاط ضعف و قوت آنها را نشان می دادید. ولی دریغ از یک سطر نقد. آن چیزهایی هم که در رد نظرات اسناد نوشته اید، مستدل نیستند بلکه شعارهایی هستند که دشمنی و کینه و نفرت شما را از اکثریتی ها نشان می دهد.
در مورد فدرالیزم هم می توانم بگویم که کار شما الگوبرداری است از کشورهای دیگر. مگر ایران آمریکاست؟ مگر اروپاست؟ ایران ویژگی های خودش را دارد. هر نوع سیستم اداری غیرمتمرکز در ایران، بدون هیچگونه تردیدی با مسائل ملیتها و اقوام گره خورده است. کسی که ویژگی های ایران را درک نکند، فقط می تواند با هماهنگ با جمهوری اسلامی به مذمت و تمسخر زبان مادری انسانها بپردازد و آنها را زبان خاله ای و عمه ای و... بنامد و مسخره کند و یا کسانی را که خواستار حقوق خود هستند، میلیاردرزاده هایی معرفی کند که همیشه مشغول خوردن کباب و ویسکی هستند.
چه خوب می شد اگر انسانها قبل از اینکه حرفی را بر زبان می آورند و یا می نوشتند، کمی در باره آنها فکر می کردند!!!
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

بمباران يكصد جنگده سعودي، عليه مردم يمن أشكارا غير قانوني ، تجاوزكارانه ومحكوم است، سعودي ها حتي يك تير عليه داعش شليك نكرده اند ،اين ها همه را با پول خريده اند.جنگ داخلي در يمن ، جنگي خانگي است

نوشته شده توسط: Anonymous

باسلام مخصوص وتبریک عیدطبعیت به آقای توکلی عزیزبایدمثل همیشه بگویم شمایکی ازچندرسانه انگشت شمارپایه گذارتمرین دموکراسی رسانه ایی درطی تاریخ تاریک ایران بوده،بایدگفت هیچ کس رانمیتوان یافت که حرکت کرده واشتباه نداشته چون خطاراتنها درحرکت کنندگان می توان یافت.ولی ملت های مادموکراسی ندیده وتمرین نکرده ایم ودراین موردمیشودگفت اکثزابیسواد تشریف داریم.هرنوع نظردهنده رابایدتحمل نمود.دراین دنیای آزاد هرچندکه تعدادی بامعلوماتی که دارندوارداین دنیا میشوند. اینهاحسابشان ازافرادنیت پلیدکه اهداف گل آلوده کردن موضوعات مطرح شده رادارندجداست. آنهارانیزبایدتحمل کرد.دنیای مجازی اینترنتی همچون احزاب درکشورهای آزادرابازی میکنند.دراین بازی هاست که (صاف چوورک دن آیری لیر)صاف ازچروک جدامیشود.باورکنیدکارسایت شماازمجمع های سیاسی وتجمع گروههای مدعی مبارزه برای رهایی ازظلمت ومتحجران کاراترمیباشد.این افرادی که بدون

تحقق ویاغرض ورزانه کامنت گذاشته ویانوارویدئوبرعیله دیگران وبه قصدتحریف وغیرپخش میکنندهرچندکه برای من وتعدادی قابل تحمل است ولی خودشان بیشتررسوامیشوند.من وشمادراین 37سال خودمان یک پامولاشده ایم تایکی میگویدف مامیدانیم که منظورش فرحزاداست.احزاب وعشیره پرستان .جاعلین تاریخ.بیسواد.شارلاتانهاسیاسی.باستانگراها.عوامل باتغذیه وبی تغذیه برایمان آشنابوده همگی شده ایم مجتهددینی وباعالم غیب هم ،همدست گشته ایم!بایدتحمل کردوآموزش دادتایادبگیریم که بی غدارنبایدبه آب زد.
نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

سایت های فارسی زبان

نوشته شده توسط: Anonymous

آقای پرویز... بنده بیش از پنجاه سال سن دارم و نه تنها با عقیده شما مخالف هستم بلکه به این باور دارم که (( حزب الله)) تفاله و پس مانده های گندیده حزب (( رستاحیز)) است.. در ضمن به آقای « پیروز» گوش زد بکنم که در دموکراسی های پارلمانی , عقاید اکثریت اجرائی است و عقاید اقلیّت محترم شمرده می شود.. اگررضا شاه می گذاشت که پارلمان ایران رشد سیاسی پیدا بکند , ملت به دنبال عکس آخوند ارتجاع در ماه نمی گشتند.. اگر فضای سیاسی در دوران پهلوی دوم باز می شد , کتاب « تحریرالوسیله» خمینی که به اندازه (( کاغذ توالت )) ارزشی نداشت , در بازار های ایران بطور قاچاقی به قیمت 400 تومان فروخته نمی شد.. دولت های دیکتاتوری و تک حزبی مانند حزب کمونیست شوروی و حرب رستاحیز و حرب الله ایران همیشه رو به فناست.. چرچیل سخن مشهوری دارد که می گوید « من هم میدانم دموکراسی پارلمانی که ما داریم از بدترین

نوع حکومت هاست, ولی تا به حال بهتر از این را هنوز پیدا نکرده ایم» و یا در جائی می گوید « کسی که در سن 20 سالگی کمونیست نباشد , قلب ندارد و کسی که در سن 40 سالگی کمونیست باشد, عقل ندارد»....
نوشته شده توسط: Anonymous

جناب توکلی, منظورتان سایتهای فارسی زبان است یا همه سایتها؟

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

بیان افکار با «راه انداختن تبلیغات » فرق دارد. اینجا افکار بیان نشده، تبلیغات راه انداخته شده است. رفتار و کار نظری با کار تبلیغاتی قابل اشتباه نیست. تبلیغاتچی با بیان افکار کاری ندارد؛ او تنها «داد و هوار» راه میاندازد. جهت فریب خود و دیگری. در استانداردهای جهانی ، دیالوگ با پروپاگاندا متضاد و متفاوت است. و کسی این دو را عوضی نمی گیرد.
یا باید قبول کنیم که «پروپاگاندا» علیه و له این و آن مورد تأیید سایت است. که این کار هم نفی وزین بودن سایت است. و سایت جای هوچیگری ست. و با بیان متین نظر اندیشمندانه کاری ندارد.

نوشته شده توسط: کیانوش توکلی

دوستان گرامي ، چنين أفكاري در بين إيرانيان وجود دارد، كدام سايتي را مي شناشيد كه بهتر از ايرانگلوبال با نظرات مخالفين خود بر خوردشود.

نوشته شده توسط: آ. ائلیار

مسئول کامنتهای گرامی ،
1- توجه کنید که جناب تبریزی در کامنت خود دیگری را «بی وجدان»نامیده که توهین است. لطفا به موضوع رسیدگی شود.
بخشی از کامنت که توهین در آن قید شده:
«(دنباله) ..... روشن است که حساب این کله گچی های بی وجدان** با حساب اکثریتی ها و توده ای های باوجدان و شریفی که کردارهای نادرست پیشین را برای هواداری از رژیم ولایت فقیه نکوهش کردند و از همگان پوزش خواستند یکی نیست، البته بدون جبران کردارهای نادرست گذشته تنها افسوس خوردن و پوزش خواهی چاره ساز نیست و باید کردارهای نادرست گذشته را در میدان کردار جبران کرد. ********** »

2- توجه شود : جناب- تبلیغات خارج از موضوع راه انداخته به بهانه ی نظر دهی به موضوع. که تبلیغات علیه دیگری جایش اینجا نیست.

نوشته شده توسط: Anonymous

انقلاب سال ۵۷، نتیجهٔ خشم فرزندان ملاکین خرده پا و زمیندارانی بود که به دلیل سیاست‌های پهلوی پدر و پسر، با فقر دست و پنجه نرم میکردند و در حلبی آباد زندگی‌ میکردند، با وجودیکه دولت‌های شاه و شیخ هیچ کدام کمونیستی نیستند ولی‌ ( عملکرد پهلوی و آخوند ) کمونیستی است، هر دو اینها به جان طبقه متوسط افتادند، هر دو اینها با حمله به زمینداران، به بخش خصوصی‌ اعلام جنگ دادند. وجدان آگاه

نوشته شده توسط: Anonymous

در دورهٔ خاندان پهلوی است که پدیدهٔ ( اصلاحات بر علیه اصلاحات ) رواج پیدا می‌کند، این پدیده چیزی جز ( پاکسازی مطالبات جنبش مشروطیت ) از اذهان جامعه نیست. انگلیس به این واقعیت واقف است که ترک‌ها دارای روحیه کار آفرینی هستند بنابرین کنار گذاشتن ترکان از اهرمهای بالای حکومتی شدت می‌گیرد، انگلیس میداند که با ( انقلاب مشروطیت ) بساط و کاسه و کوزهٔ استعمار گران را از منطقه بیرون می‌‌انداختند بنا برین با کمک رضا خان، دست به پاکسازی کامل تاریخ مشروطیت از اذهان جامعه می‌‌زند و جماعتی شاهنامه خوان را، با این ادعا که زبانتان هند و اروپائی است بر مسند حکومت می‌‌گمارد تا به چاپیدن ادامه دهد. و بدین گونه، با رضا خان، مشروطیت، طبقه متوسط، طبقه سرمایدار در ایران نیست و نابود می‌‌شود. وجدان آگاه

نوشته شده توسط: تبریزی

(دنباله) ..... درباره فدرالیسم نگاه کنیم: ( ..... فدرالیسم پیشنهادی ما جغرافیائی - ملی است! در این ساختار، حاکميت واحد است ولی قدرت تقسیم می شود تا امورات مردم میان خود مردمان از هر ملیت و منطقه جغرافیائی توزیع گردد! ..... ) دوستان اکثریتی، خواهشمندم روشن کنید ناهمسانی برنامه شما با فدرالیسمی که ناسیونالیست ها از آن سخن می گویند در کجاست؟ و اگر برنامه شما پیاده شود جز یک رژیم ملوک الطوایفی مانند رژیم های ملوک الطوایفی در زمان های برده داری و دهداری و زمان فرمانروائی پادشاهان چه چیزی دیده خواهد شد؟ آیا این است فدرالیسم بر پایه دموکراسی و سوسیالیسم و اینترناسیونالیسم؟! آیا پنجاه استان آمریکا با دیوارکشی های جغرافیائی – ملی به گرداگرد پنجاه نژاد برپا شده اند؟ آیا در آمریکا، آلمان، فیلیپین، چین، مکزیک و ..... ساختار فدرالی بر پایه دیوارکشی های جغرافیائی – ملی به گرداگرد مردم آن .....

..... سرزمین ها برپا شده است؟ درباره آموزش زبان سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت این چنین نوشته است: ( ..... زبان آموزشی، فرهنگی و رسانه ای هر ایالتی همان زبانی است که اکثریت ساکنان آن به آن تعلق دارند! ..... اقلیت های ملی - قومی ساکن در مناطق ملی از حق تحصیل به زبان مادری برخوردارند! ..... ) باز هم پرسش این است که ناهمسانی چنین سخنانی با دیدگاه های ناسیونالیست هائی که زبان، زبان می کنند در کجاست؟ و آیا این است باورمندی به سوسیالیسم و اینترناسیونالیسم؟ زبان پرستی و بت ساختن از زبان مادری و ستایش از چنین زبانی کاری است که همه ناسیونالیست ها در همه جهان انجام می دهند و یکی از بزرگترین ابزارهای ناسیونالیست ها برای دیوارکشی میان خودشان و دیگران زبان مادری است! و زبان پرستی ناسیونالیستی به همراه واژه تراشی و دروغ بافی و تاریخ تراشی درباره زبان مادری از دیگر کارهائی است که ناسیونالیست ها در همه جا انجام می دهند اما از دیدگاه اندیشه خردمندانه زبان تنها ابزاری است برای پیوند میان انسان ها و جز این ارزش دیگری ندارد و سخن گفتن یا سخن نگفتن با یک زبان نشانه خوب بودن و بد بودن و برتری هیچکس در هیچ کجای جهان نیست، این کردار انسان ها است که آنها را خوب و بد می کند نه سخن گفتن به این زبان و آن زبان! و آن چه که مردم یک سرزمین را خوشبخت یا بدبخت می کند رژیم است نه زبان! زبان دری که به نادرست فارسی نامیده می شود هزار سال است که زبان کاربردی همه ایرانیان است و همه ایرانیان خودشان با خواست خودشان هزار سال است که این زبان را برگزیده اند و سخنان و واژگانی مانند: (رفع ستم و تبعیض در رابطه با زبان مادری) را ناسیونالیست ها پیاپی می گویند و می نویسند! سخنانی که دوستان اکثریتی نوشته اند رونوشت برابر اصل سخنان ناسیونالیست هائی است که راست گراترین راست گراهای جهان هستند! ********** هرگز برنامه های پیشنهادی سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت نه تنها نمی توانند پیاده شوند بلکه هیچ گونه سازگاری هم با دیدگاه های سوسیالیستی و اینترناسیونالیستی ندارند و سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت اگر می خواهد از مرده سیاسی بودن به درآید باید ببیند که زندگان در کدام راه گام گذاشته اند؟ راه ناسیونالیسم یا راه اینترناسیونالیسم؟ و راه براندازی رژیم آخوندی و یا راه یکی به نعل و یکی به میخ زدن در برابر این رژیم دوزخی؟!
نوشته شده توسط: تبریزی

(دنباله) ..... آیا ما باید هم دشمن رژیم آخوندی باشیم و هم در انتخابات فرمایشی و یا بهتر است بگوئیم در انتصابات فرمایشی رژیم دژخیمان و شکنجه گران شرکت هم بکنیم؟! آن هم شرکت فعال؟! آیا باید به نامزدهائی رأی بدهیم که پیشاپیش با فرمان حضرت ایة الله العظمی دیکتاتور به مجلس آخوندی راه یافته اند و رأی دادن و رأی ندادن ما به این عروسک های کوکی یکی است؟! آیا گفتگوهای نمایندگان رژیم ولایت فقیه با نمایندگان کشورهای دیگر مثبت و به سود منافع ملی ایرانیان است؟! چه سودی؟! چه نفعی؟! برای کدام ملت؟! و آیا ما باید از این گفتگوها پشتیبانی هم بکنیم؟! شما از کدام اقدام دولت روحانی برای مصالح جامعه سخن می گوئید! آن چه که آن را مصالح جامعه می نامید چیست؟ دوستان اکثریتی، روشن کنید که شما از کدام اقدام دولت روحانی که دارای روند دموکراتیک است پشتیبانی می کنید؟! کو آن روند دموکراتیک؟! و آیا با گفتن و نوشتن .....

..... سخنانی از این دست دوستان اکثریتی امیدوارند که هزاران تن از مردم ایران برایشان کف زده و از این سازمان هواداری هم بکنند؟ ********** در هیچ کجای جهان ناسیونالیسم با ویژگی هائی که دارد با سوسیالیسم سر سازگاری نداشته است و نمی تواند داشته باشد چون راست گراترین راست گراهای جهان ناسیونالیست ها هستند! اگر بخواهیم با آوردن نمونه ای چگونگی ناسازگاری سوسیالیسم و ناسیونالیسم را نشان دهیم ناسازگار بودن اسلام و بت پرستی است، همچنان که مسلمان بودن و بت پرست بودن باهم سازگار نیستند و یا باید کسی مسلمان باشد و یا بت پرست، ناسیونالیسم و سوسیالیسم نیز باهم سازگار نیستند و از میان ناسیونالیسم و سوسیالیسم یکی را باید برگزید و نمی شود که هم کسی ناسیونالیست باشد و هم خودش را سوسیالیست بنامد! در فرهنگ واژگان سیاسی سازمان ها و یا کسانی که ناسیونالیست هستند اما نمادها و یا واژگان فرهنگ سوسیالیستی را به کار می برند هرگز در گروه سوسیالیست ها گنجانده نمی شوند و این سازمان ها و این کسان در گروه ناسیونالیست ها گنجانده می شوند! مانند حزب سوسیالیست بعث عراق به رهبری صدام حسین دیکتاتور پیشین عراق که با چسباندن واژه سوسیالیست به واژه بعث این حزب سوسیالیست نمی شود و همه جهانیان حزب بعث عراق را یک حزب ناسیونالیست و پان عرب می دانند نه یک حزب سوسیالیست! و یا حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان یا N.S.D.A.P یا حزب نازی به رهبری آدولف هیتلر که با به کارگیری واژگان سوسیالیست و کارگر این حزب وابسته به سوسیالیسم نمی شود و همه جهانیان هیتلر و نازیسم را وابسته به ناسیونالیسم می دانند نه وابسته به سوسیالیسم! همه جهانیان حزب کارگران کردستان ترکیه یا P.K.K را یک حزب ناسیونالیست می دانند نه یک حزب سوسیالیست و با به کارگیری واژه کارگر در نام این حزب هیچکس این حزب را یک حزب سوسیالیست نمی داند! در فرهنگ واژگان سیاسی کسانی که ناسیونالیست هستند اما ادای سوسیالیست ها را درمی آورند ناسیونالیست چپ نما نامیده می شوند! از سوی دیگر کسانی که سوسیالیست هستند اما همان سخنان ناسیونالیست ها را از زبان مادری گرفته تا دیوارکشی های هیتلری میان ترک و فارس و کرد و عرب با دستاویزهائی مانند فدرالیسم و حق تعیین سرنوشت طوطی وار بازگو کرده و بازتاب می دهند چپ پوپولیست نام دارند! بدبختانه سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت با سخنانی که می گوید و می نویسد بی چون و چرا در گروه چپ های پوپولیست ناسیونالیزه شده جای می گیرد! برای نمونه فدرالیسم از دیدگاه سوسیالیستی و اینترناسیونالیستی ابزاری برای گرداندن بخش های گوناگون یک سرزمین به دست مردمی است که در آن بخش ها زندگی می کنند اما فدرالیسم از دیدگاه ناسیونالیستی دستاویزی برای دیوارکشی میان مردم یک سرزمین بر پایه نژاد و تبار و زبان و رنگ پوست و نیاکان است! در سایه خودگردانی مردمی (فدرالیسم دموکراتیک) یک سرزمین پیشرفت می کند اما در سایه فدرالیسم ناسیونالیستی اگر کار به جنگ و کشته و زخمی و آواره شدن میلیون ها تن نکشد آن چه که پیاده خواهد شد یک رژیم بوم شاهی (ملوک الطوایفی) است! در زمان های گذشته رژیم های پادشاهی با این روش کشورداری می کردند و پادشاهان کوچک در سرزمینی که بر آن چیره بودند فرمانروائی خودکامه داشتند و تنها در برابر شاهنشاه (امپراتور) که شاه شاهان بود پاسخگو بودند و کاری که برای او می کردند دادن باج و گردآوری سرباز برای نبرد با سرزمین های دیگر بود، در زمان کنونی رژیم های دیکتاتوری که نام رژیم خود را فدرال گذاشته اند با این روش کشورداری می کنند! و گر چه در زمان کنونی رژیم های بوم شاهی نیز نام خودگردان یا فدرال را به روی خود می گذارند اما خودگردانی مردمی با رژیم بوم شاهی هیچ پیوندی ندارد، اکنون بیائید باهم به برنامه سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت .....
نوشته شده توسط: تبریزی

(دنباله) ..... روشن است که حساب این.............. با حساب اکثریتی ها و توده ای های باوجدان و شریفی که کردارهای نادرست پیشین را برای هواداری از رژیم ولایت فقیه نکوهش کردند و از همگان پوزش خواستند یکی نیست، البته بدون جبران کردارهای نادرست گذشته تنها افسوس خوردن و پوزش خواهی چاره ساز نیست و باید کردارهای نادرست گذشته را در میدان کردار جبران کرد. ********** پس از این پیشگفتار بپردازیم به اطلاعیه برگزاری کنگره چهاردهم سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت و دعوت این سازمان به مشارکت در مباحث این کنگره، آن چه که در اسناد پیشنهادی این سازمان دیده نمی شود برنامه ای پرتوان و روشن برای نابودی رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه و پرتاب لاشه پلشت آن به زباله دان تاریخ است! برای نمونه اگر به بخش (مطالبات و سیاست ها) نگاه کنید خواهید دید که در این بخش سخنانی درباره: ( لغو اعدام، آزادی زندانیان .....

..... سیاسی، رفع حصر از زهرا رهنورد و ميرحسين موسوی و مهدی کروبی، پشتیبانی از جنبش زنان، خود را جزو جنبش سبز دانستن و دفاع از آن، دفاع از حقوق ملی ـ قومی، پشتیبانی از جنبش دانشجوئی، دفاع از مبارزه روزنامه نگاران عليه سانسور، مبارزه عليه فساد حکومتی و فساد اقتصادی، حفظ محيط زيست، توقف بدرفتاری با مهاجران افغان، توسعه کارآفرینی و ..... ) نوشته شده اند، پس با این روال کی نوبت به براندازی رژیم دوزخی ولایت فقیه در (مطالبات و سیاست های) سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت خواهد رسید؟ و برای نابودی این رژیم چه باید کرد؟ آیا برای نابودی رژیم گدایان مفت خور آخوندی باید کار فرهنگی کرد؟ جنگ مسلحانه به راه انداخت؟ اعتصابات کارگری به راه انداخت؟ و ..... ؟! همچنان که دیده می شود در هیچ یک از بخش های (مطالبات و سیاست های) سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت برنامه ای برای براندازی رژیم دژخیمان و شکنجه گران یافت نمی شود! حتی می توان گفت از زمان برپائی سازمان فدائیان خلق ایران - اکثریت یک بار نیز دیده نشده است که این سازمان برنامه ای برای براندازی رژیم آخوندی را نه در میدان کردار که حتی در گفتار و نوشتارش داشته باشد! هزاران تن از وابستگان به فدائیان در گروه های گوناگون اکثریت و اقلیت و ..... از سوی رژیم آخوندی دستگیر، زندانی، شکنجه و اعدام شده اند اما آیا تا کنون دیده شده است کسانی که خود را فدائی می نامند حتی برای آن که کین خویشان و یارانشان را بگیرند با شلیک تیری و یا با ترکاندن بمبی یکی از دژخیمان رژیم را بکشند؟ نه! دریغ از انجام چنین کارهائی! تنها کاری که اکثریتی ها و اقلیتی ها انجام می دهند برگزاری گردهمائی برای بزرگداشت اعدام شدگان در تابستان ۱۳۶۷ و خواندن سرود و آواز و پذیرائی از شرکت کنندگان در آن گردهمائی ها با کیک و شیرینی و قهوه و نوشابه است! نه تنها برنامه ریزی برای به رگبار بستن دژخیمان رژیم آخوندی تا کنون جائی در کردار فدائیان نداشته است که حتی در گفتار و نوشتار چنین کسانی هیچ سخنی از چنین چیزهائی گفته و نوشته نشده اند! در زمان رژیم پادشاهی برخی از بنیانگزاران سازمان چریک های فدائی خلق ایران به پاسگاهی در سیاهکل تاختند، تا اکنون ده ها برابر بودجه ای که برای تاختن به آن پاسگاه به کار رفت هر سال در سالگرد آن رویداد کسانی که خود را وابسته به فدائیان می دانند در کشورهای گوناگون برای بزرگداشت آن رویداد هزینه می کنند اما چنین کسانی نه تنها برای به راه انداختن یک سیاهکل دوم برای نابودی رژیم آخوندی کاری نمی کنند بلکه در این باره سخنی نیز نمی گویند! سخن کوتاه، برنامه برای براندازی رژیم ولایت فقیه جائی در کردارها و گفتارها و نوشتارهای اکثریتی ها ندارد! ********** از یک سو دوستان اکثریتی خود را دشمن رژیم آخوندی می نامند و از سوی دیگر سخنانی می گویند و می نویسند که برابر با پذیرش این رژیم است! به این سخنان نگاه کنید: ( ..... دولت روحانی با سیاست رفتن به پای میز مذاکره و رسیدن به توافق ..... در پای ميز مذاکره نشست که مثبت و به سود منافع ملی بود! ..... ) ، ( ..... ما از مذاکره و توافق میان جمهوری اسلامی ایران و کشورهای ١ + ۵ که ناظر بر تأمين منافع ملی ايران باشد حمايت می کنيم! ..... ) ، ( ..... ما از اقدامی که دولت روحانی به سود منافع ملی، مصالح جامعه و روندهای دموکراتيک انجام دهد استقبال می کنيم! ..... ) ، ( ..... انتخابات مجلس شورا سال آتی برگزار می شود ..... ما بر شرکت فعال در کارزار انتخابات مجلس ..... تأکيد داريم! ..... ) باید به این دوستان اکثریتی گفت که دوستان، به کجا چنین شتابان؟! دشمنی با رژیم ولایت فقیه و رژیمی که هزاران تن از فدائیان را دستگیر، بازجوئی شکنجه و اعدام کرده است کجا و نوشتن این............کجا؟! .....
نوشته شده توسط: تبریزی

در میان سازمان های سیاسی ایرانی حتی یک سازمان سیاسی سوسیالیست را که در رویدادها و کشاکش های سیاسی ایران کارآئی داشته باشد نمی توان یافت! و اگر نخواهیم خودفریبی کنیم باید بپذیریم که سازمان های سیاسی ایرانی که خود را سوسیالیست می نامند یا مرده سیاسی هستند و یا فلج و زمینگیر هستند! حزب توده ایران مرده سیاسی است، سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت مرده سیاسی است و تنها کاری که بازماندگان این سازمان انجام می دهند برگزاری همایش هائی برای سالگرد سیاهکل و یا کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷ و خواندن سرود و آواز و پذیرائی از شرکت کنندگان در آن گردهمائی ها با کیک و شیرینی و قهوه و نوشابه است! گه گاه نیز بیانیه هائی از سوی این سازمان نوشته می شوند و در آن بیانیه ها چند زنده باد و مرده باد گفته می شوند و دیگر هیچ! سازمان فدائیان – اقلیت مرده سیاسی است و گذشته از آن که به سختی دچار .....

..... گروه پرستی (سکتاریسم) است و مانند کرم ابریشم به گرد خودش پیله تنیده است سازمانی نیست که بتواند در کشمکش های سیاسی ایران کارآئی داشته باشد! سازمان های سیاسی ریز و درشت دیگری نیز که نام فدائی را به روی خود دارند همگی مرده های سیاسی هستند! سازمان راه کارگر مرده سیاسی است و گذشته از آن که هم اکنون بازماندگان این سازمان دچار چند دستگی هستند روشن نیست که سوسیالیسم و کمونیسم برای چنین کسانی چیست؟ سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر مرده سیاسی است و چند تن از بازماندگان این سازمان تنها کاری که کرده اند چاپ چند کتاب و گفتن چند زنده باد و مرده باد الکی است! اتحادیه کمونیست های ایران یا سربداران که چند تن از بازماندگان آن نیز حزبی به نام حزب کمونیست مارکسیست – لنینیست – مائوئیست را برپا کرده اند مرده سیاسی است! حزب کمونیست ایران که از شاخه های حزب ناسیونالیست و پان کرد کومله بود و روشن نیست که چرا با داشتن دیدگاه های ناسیونالیستی نام خودش را حزب کمونیست گذاشته بود مرده سیاسی است! حزب کمونیست کارگری که پس از جدا شدن گروهی از وابستگان به حزب کمونیست کومله پس از گلایه از این که سوسیالیسم و ناسیونالیسم ناسازگار هستند برپا شد دیدگاه های درست و روشنی درباره پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی دارد و بسیاری از سخنان حزب کمونیست کارگری درباره سوسیالیسم به جای الگوبرداری خشک اندیشانه (دگماتیک) از مارکسیسم کهن و کلاسیک سخنانی نوین، ارزنده و سودمند هستند اما این حزب نیز نیروئی ندارد که بتواند در کشاکش های سیاسی ایران کارائی داشته باشد و همچنین روش های نادرستی را که یکی از آنها نیز سکتاریسم است برای گرداندن این حزب در پیش گرفته است! اینها فشرده ای از چند و چون سازمان های سیاسی ایرانی هستند که خودشان را سوسیالیست می نامند و همچنان که دیده می شود هیچکدام از این سازمان ها در رویدادهای سیاسی ایران کاره ای نیستند و جز مرده سیاسی و یا فلج سیاسی نامی نمی توانند داشته باشند! ********** بی هیچ اما و اگری پشتیبانی حزب توده ایران و سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت از رژیم آخوندی پس از انتحار اسلامی یکی از سیاهترین برگ های تاریخ سیاسی ایران است! پشتیبانی فدائیان اکثریتی در خردادماه سال ۱۳۵۹ از رژیم ولایت فقیه و پیوستن حزب توده ایران به اکثریتی ها در هواداری از رژیم گدایان مفت خور آخوندی تنها در سه سال ۱۳۵۹ – ۱۳۶۰ – ۱۳۶۱ انجام شد اما پس از آسوده شدن روح الله خمینی از سازمان مجاهدین خلق ایران و چند سازمان سیاسی دیگر و پس از کشتار هزاران تن از وابستگان به این سازمان های سیاسی نوبت به همان اکثریتی هائی رسید که به همراه توده ای ها سه سال پیاپی می گفتند: "زنده باد خمینی!" از سال ۱۳۶۲ سرکوب توده ای ها و اکثریتی ها از سوی رژیم ولایت فقیه آغاز و بدون شلیک حتی یک تیر از سوی اکثریتی ها و توده ای ها و بدون کشته شدن حتی یک تن از سردمداران رژیم آخوندی به دست چنین کسانی، هزاران تن از توده ای ها و اکثریتی ها دستگیر، بازجوئی، شکنجه و تیرباران شدند و نیروی بزرگی از چپ گراها که می توانست در ساختن ایران بدون آخوندیسم به کار گرفته شود از میان رفت و برخی از اکثریتی ها و توده ای ها که تیرباران نشده و حتی توبه نامه نوشته و در زندان بودند در کشتار تابستان سال ۱۳۶۷ سر به نیست شدند! البته هم اکثریتی ها و هم توده ای ها دست کم دارای وجدان سیاسی و فهم سیاسی بودند که کردار خودشان را در هواداری از رژیم آخوندی نکوهش کنند و از همگان پوزش بخواهند اما چه سود که با پشیمانی و پوزش خواهی زیان های کوبنده ای که به بار آمدند جبران شدنی نبودند! کسانی نیز از اکثریتی های پیشین و توده ای های پیشین هستند که هنوز که هنوز است می گویند: "ما که گفتیم ماست سیاه است سخن درستی گفته ایم و ماست سیاه است که سیاه است!" .....
نوشته شده توسط: آ. ائلیار

دیکتاتوری- و قدمهای مثبت:
حکومت دیکتاتوری -مذهبی ایران، و یا هر حکومتی- مجبور است برای ادامه ی تسلط خود «تا حدی» امکانات زندگی را برای مردم زیر دست فراهم کند. در این مسیر به ناچار «قدمهای مثبت» هم برمیدارد. این قدمها دو سویه اند. از یک طرف تا حدی امکان زندگی را برای مردم فراهم میکند و از طرف دیگر به دوام حکومت یاری میرساند.
قدمهای مثبت حکومتها گوشه ای از حق و حقوق مردم است و تا حدوی که حکومت صلاح میداند برآورده میسازد.
سیاست درست در مورد قدمهای مثبت «حمایت از خواست های اساسی» مردم است. با طرح و ارتقاء خواسته ها در جهت برکناری حکومت. «حمایت از قدمهای مثبت حکومت» فاقد معناست. معنا در «طرح ارتقا یافته ی آنها و خواسته های دیگر» حین انجام قدم مثبت از سوی حکومت است. سازمان مدافع منافع و حقوق مردم «همیشه معترض» است. با طرح ارتقا یافته ی خواسته ها و دیگر نیازمندیها، در جهت تأمین همه ی اهداف.

که برکناری کل رژیم را نشانه میرود. چراکه خواست اساسی جامعه است.
نوشته شده توسط: Anonymous

بهترین دوران ایران برای برای پیشرفت و افتخا ربرای ایران و ایرانی همین دوران رضا شاه و پسرش بود. دو جریان ارتجاعی یعنی ارتجاع سرخ و سیاه یعنی دین گرایان و دولت شوروی و حزب توده ایران را به قهقرا بردند. هر ایرانی بالای 50 سال این نظر را تائید میکند.

نوشته شده توسط: Anonymous

نابودی و تخریبی‌ که در زمان رضا خان و پسرش بر ایران وارد شد قابل مقایسه با هیچ روداد تاریخی نیست. جامعه ایرانی، تا اواخر دوره قاجار، مانند سایر جوامع، روند تکاملی طبیعی خود را طی‌ می‌کند. در این دوره، ایران به ۲ دو فاکتور مهم برای پیشرفت دست یازیده. ۱- انقلاب مشروطیت ۲- ملاکین و زمینداران. رضا خان با ( اتّهام یاغی به ملاکین و زمینداران ایرانی، ثروت آنان را بالا می‌کشد، هر کسی‌ مقاومتی می‌کند پوست کلّه‌شان را میکند تا جائیکه بیشتر از ۷ هزار روستا را، رضا خان می‌‌بلعد. ( در این مرحله ایران دیگر صاحب سرمایداران و ملاکین خرده پا نیست. اگر جمعیت آن زمان ایران، ۱۲ میلیون حساب کنیم که ۹ میلیون آنان در روستا‌ها زندگی‌ میکنند رضا خان با بالا کشیدن ۷ هزار روستا، ایران را به عصر هجر بر میگرداند. در دوران پسر، شاهد انقلاب سفید هستیم که به دستور آمریکا، در ایران اجرا می‌‌شود، چیزی که سکانداران ترکیه،

با زرنگی تمام، از اجرای این خواستهٔ آمریکا، سرباز میزنند، قطع نخاع طبقه سرمایدار ایران، با انقلاب سفید فرزند رضا خان، تکمیل می‌‌شود. امروز ایران را با ترکیه مقایسه کنید و رضا خان را با آتا ترک، اگر آتا ترک نیز مانند رضا خان ((( دزد‌ ))) بود و ۷ هزار روستای ترکیه را بالا می‌‌کشید امروز ترکیه جز ۲۰ بیشت اقتصاد برتر دنیا نمی‌شد. وجدان آگاه
نوشته شده توسط: Anonymous

من نه این ویدئو را دیده و نه قصد شرکت در گفتگویی دارم که نتیجه آن ایجاد تفرقه بیشتر و جلوگیری از " مجموع " شدن است. نکته ای در کامنت جناب لاچین بنظرم جالب آمد که " رضا شاه بود که با تمام گستاخی و پر روئی , مجلس سنا و شورای ملی را (( طویله )) می خواند....". این همان مجلسی ست که مدرس - رهبر مخالفان - معتقد بود که دین ما همان سیاست ماست. امروز همه این " نمایندگان ! " , مدرسند و اگر بخواهیم نامی بر این مجلس و دیگر شورا ها و مجمع ها بگذاریم باید آنها را چه بنامیم؟

نوشته شده توسط: Anonymous

جناب وجدان آگاه, بنده نه سیاستمدارم و نه سیاست چی, " ساده لوحی " هستم که اخبار را جهت آگاهی خود مرور میکنم و اگر موردی پیش آمد گاهی آنرا جهت اطلاع دوستان در میان میگذارم. ضرب المثلی است که "When two elephants fight, it is the grass that suffers. خاورمیانه از زمان پتر کبیر و امپراتوری انگلیس صحنه این نبرد بوده و امروزه محل کشمکش امریکا و نوکرانش با روسیه و چین است. بقیه هم عروسکهای خیمه شب بازی این صحنه اند و گاهی مانند صدام و قذافی و شاه و بسیاری دیگر چند صباحی خودی مینمایانند. و ما هم همان علف های زیر پای این فیل ها میباشیم و اگر هنری داشته باشیم باید سعی کنیم که کمتر صدمه ببینیم و بهترین راه آن احتراز از تفرقه و تمرکز بر منافع مشترک است. همین. سیاست و سیستمداری را به شما واگذار میکنم.

نوشته شده توسط: Anonymous

من از سایت ایرانگلوبال تشکر میکنم که ما را از دانش و علم آقای ماسوله فیض یاب کردند و خیلی خوشحالم از اینکه دشمنان ما ملت ترک چنین دانشمندانی را دارد و گرنه اثبات حقانیت راهی که ما انتخاب کرده ایم مشکل میشد و این آقای ماسوله روی دیگر سکه شونیزیم « آقای ناصر کرمی » است منتها از نوع سواد پائین یا بی سواد اش . و من خیلی پوست کنده و رک میگویم حرفهای آقای ماسوله نشانی عجز و ناله شونیزیم است و نباید ناراحت شد چرا که اینها رشد و ائتلای جنبش ضد شونیزیم را میبینند .و گرنه دنیا میداند که هم نادر شاه و هم رضا میر پنجه قزاق روس ترک زاده بوند و اگر صحبت مدرنیزیم و تجدد است این تجدد و مدرنیزیم توسط ترکهای آذربایجان و از طریق باکو و استانبول وارد ایران شده نه توسط فارسها و از طریق افغانستان.

نوشته شده توسط: Anonymous

مات بسياري را براي رضا خان يا بقول بعضي رضا شاه کبير ميشمارند. اکثريت اين خدمات در سايه مدرنيزاسيون در تمامی کشورهای جهان در دهه سي و چهل قرن بيستم بود که به اسم رضا قالب کردند.

خدمات بسياري را براي رضا خان يا بقول بعضي رضا شاه کبير ميشمارند. اکثريت اين خدمات در سايه مدرنيزاسيون در تمامی کشورهای جهان در دهه سي و چهل قرن بيستم بود که به اسم رضا قالب کردند.

1) صدور شناسنامه در ايران: اولين شناسنامه در ايران در سال 1297 صادر شده اصت در صورتيکه کودتاي رضا پالاني در سال 1299 يعني دو سال بعد از رخ داد. پس صدور شناسنامه در دوره قاجار شروع شد.
2) ساخت راه آهن سراسري: اولين راه آهن ايران يازده سال قبل از کودتاي رضا کشيده شده بود و راه آهن سراسري که در دوره او کشيده شد بغير از طهران از هيچيک از شهرهاي بزرگ واقع در مسير عبور نکرد و تنها کاربرد واقعي و اصليش نقل و انتقال نظاميان و تجهيزات نظامي بود.
3) برقراري امنيت در کشور: شروع سلطنت رضا خان مقارن با اتمام جنگ جهاني اول بود و امنيت حاصله از آن بود که به غلط به رضا خان ربط داده ميشود. با شروع جنگ جهاني دوم، امنيت رضاخاني هم بر باد رفت. ارتش رضا خان کوچکترین مقاومتی در مقابل هجوم متفقین به ایران نکرد و سریعا تسلیم شد. تنها رشادتی که نیروی نظامی رضاخان از خود نشان داد، کوبیدن باتوم بر فرق زنان محجه در کوچه و بازار بود.
4) زنان در دوره قاجار با هيچ محدوديتي از سوي حکومت مواجه نبودند. انجمن نسوان نيز در دوره قاجاريه تاسيس شده بود. رضا پالاني با کشف حجاب اجباري عمومی در واقع مشکل حجاب را در جامعه پدید آورد.
5) تاسیس دانشگاه تهران: دانشگاه تهران از ترکیب موسسات آموزش تاسیس شده در دوره قاجاریه مثل دارالفنون ایجاد گردید. دانشگاه کابل دو سال قبل از دانشگاه تهران و دانشگاه استانبول سی و چهار سال پیشتر تاسیس شده بودند!
6) تاسیس رادیو: در دوره رضاپالانی برای استفاده از رادیو نیاز به اخذ مجوز بود! اولین رادیو افغانستان بیست سال و رادیو ترکیه 13 سال قبلتر از رادیو ایران به پخش برنامه می پرداختند.
7) تاسیس بانک کشاورزی! این که دیگر خودش جوک است و نیازی به توضیح بیشتر نیست. در بیست سال حاکمیت رضا خان چند بانک جدید تاسیس شدند. همانطور که ده ها بانک جدید در دوره جمهوری اسلامی تاسیس شدند.
نوشته شده توسط: Anonymous

اولین پیامد این جنگ، افزایش قیمت نفت در بازار‌های جهانی‌، اولیگارش روسی در به کار گیری رژیم فارس ایران برای تامین منافع خود، موفق شد. وجدان آگاه

نوشته شده توسط: Anonymous

یک پرسش، آیا ملتی که در تاریخ معاصر، بیشترین کتابی را که خوانده است شامل فقط دو کتاب ( شاهنامه و فراسوی نیک‌ و بد نیچه ) است ظرفیت پیشرفت را داراست؟ نخواستم به این لیست کتاب نبرد من هیتلر را نیز اضافه کنم. وجدان آگاه

نوشته شده توسط: Anonymous

بالاخره یکی‌ پیدا شد به حقانیت حرف‌های من تاکید کرد، سبک سنگین کردن مواضع روسیه و ایران در بعد ژئوپلتیک و هنر گسترش قدرت طرفین خالی‌ از فایده نیست. روسیه میتواند کشور‌های بالتیک و اسکاندیناوی را وارد خلأ امنیتی کند و اروپا را به دوری از ایران وادار کند. مواضع روسیه و فرانسه هم اکنون نیز ضدّ ایران است. روسیه می‌‌تواند قیمت گاز صادراتی به ترکیه را، از ۱۰.۲۵ قبلی‌ به ۱۸ درصد تخفیف دهد به شرطی که دو کشور روسیه و ترکیه راه ارتباط ایران با اروپا را مسدود کنند. در این مورد روسیه هتی میتواند اسد سوریه را قربانی کند تا از نظر قلمرو ژئوپلتیکی ایران را در مضیقه قرار دهد. در مقابل ایران میتواند همزمان اعلام کند که حاضر به ترانزیت گاز تورکمنستان، از طریق خاک ایران، به ترکیه و اروپاست و خواهان صادرات گاز از طریق راه ترانسیتی تورکمنستان، به چین است. با چنین سیاستی، ایران همزمان، سعی‌ در جذب

چین در شرق و ترکیه در شمال غرب خواهد کرد، هتی امکان تشکیل یک جبهه واحد که شامل تورکمنستان، ایران، آزربایجان و ترکیه است وجود دارد. بدبختی اینجاست که شاهنامه خوانانی که سکان قدرت را در ایران در دست دارند بدجوری افسار خود را به دست روسیه داده اند، امپراتوری مالی‌ ۴.۵ تریلیون دلاری کشور‌های شورای همکاری خلیج نیز، از رژیم فارس ایران بیشتر انزجار دارند تا اولیگارش روسی ، وجدان آگاه
نوشته شده توسط: Anonymous

دوستان ..همان طور که متوجه هستید پان فارسیسیم نه به دنبال منطق هست و نه به دنبال تاریخ علمی..این چند سال اخیر نشان می دهد که پان فارسیست ها سعی و کوشش بخرج میدهد که تمام عقب مانده گی ایران را به گردن مغول ها, قاجار ها و ترک ها بیاندازند بدون اینکه خودشان را در این فاجعه مقصر بدانند. نمی دانم اگر ترک ها در ایران تقریبآ هزار سال حکومت کردند و
باعث عقب مانده گی ایران شدند این آقایون که ادعای تاریخ چندین هزار ساله را می کنند , در کجا تشریف داشتد؟. در این بحث که آقای حدیدی ماسوله موقعی که به کلمه ترک , قاجارو مغول میرسد , چنان نفرتی از خود نشان میدهد که انسان را به یاد عکس العمل هیتلر که در المپیک 1936,موقعی که سیاه پوستان آمریکائی در مسابقات دونده گی پیروز شدند, می اندازد. آقای حدیدی ماسوله یادشان می رود به کتاب با ارزش و تحقیقی به نام « رضا شاه و بریتانیا» که به قلم ( دکتر

( دکتر محمد قلی مجد ) که بر اساس اسناد وزارت خارجه امریکا چاپ شده است روجوع بکند تا بداند که رضا شاه
(( بزرگترین دزد و چپاولگر تاریخ )) ایران بوده است.
ایشان یادشان می رود که اعتراف بکند که این ( رضا شاه ) بود که دست آوردهای انقلاب با شکوه مشرطیّت را با کودتای سوم اسفند 1299 نابود کرد. آقای حدیدی ماسوله یادشان می رود که اعتراف بکند این رضا شاه بود که با تمام گستاخی و پر روئی , مجلس سنا و شورای ملی را (( طویله )) می خواند..البته کسی که به عنوان « مهتر» به وسیله انگلیسی ها تربیت شده بود بیشتر از این هم نبایستی انتطار داشت. اضافه شود که (( مهتر بودن عیب نیست,ولی نوکر بودن عیب است)).آقای حدیدی ماسوله یادشان می رود که اعتراف بکند که در زمان ( مغول ) ها بود که علم و دانش در این سرزمین پیشرفت میکرد تا به آن حدی که رصد خانه مراغه در عصر (( هلاکوخان)) ساخته شد. ایشان باز هم از یادشان می رود که اعتراف بکند که در عصر قاجاریان بود که بخاطر آزادی های سیاسی و آزادیهای مطبوعات , آگاهی سیاسی و رشد فکری این ملّت به حدی رسید که انقلاب مشروطیّت اتفاق افتاد و یک آخوند ارتجاع بدست انقلابیون به دار آویخته شد ولی از برکت فرهنگ رستاحیزی پهلویان , آگاهی همان ملّت به آن حدی رسید که در انقلاب, عکس یک آخوند مرتجع را در کره ماه جستجو میکردند. در انقلاب مشروطیّت, مجاهدین تبریز در محلات لیلاوا, امیرخیز, دَوَچی, ...کتابچه های آثارفلسفی ترجمه شده مونتسکیوبه وسیله (( علی مسیو)) را در جیبشان حمل میکردند ولی از برکت جو خفقان رستاخیزی در انقلاب اسلامی , ملت به شریعتی ها, سینه زنی ها و زنجیرزنی ها روی می آوردند. موقعی که انقلاب مشروطیّت به وسیله رضا شاه نابود شد در ایران کمتر از دو هزار مسجد نبود ولی موقعی که محمد رضا شاه که مثل پدرش از ایران فرار میکرد 45000 مسجد بود و تمام گنجایش دانشگاه ها و دانشسرا های عالی 32000 تا بود. آقای حدیدی ماسوله یادشان می رود که اعتراف بکند که اگر قاجاریان ( بد بودند) , تاریخ نشان داد که پهلویان چه بلای بر سر نوه قاجاریان , دکتر محمد مصدّق , آوردند. ایشان باز هم از یادشان می رود که اعتراف بکند که آن پرچم سه رنگی که روی میزش با شیر و خورشید گذاشته شده است بازمانده ای از نشان شیر و خورشید ترکان سلجوقی است که بعد از آنان در طول یکهزار سال توسط تمام امپراتوری های ترک در ایران استفاده شده است و در دوره ی قاجار نیز به صورت رسمی نشان ملی ایران شده است. در پایان بایستی اعتراف بکنم که آقای حدیدی ماسوله یادشان می رود که بداند عصری که ما زندگی می کنیم, عصر دیجتال و انفرماسیون است. دست یابی به حقایق تاریخ تنها به یک کلیک احتیاج دارد. خیلی خنده دار است که کسانی که تاریخشان را خارجیان نوشته و تحریف کرده است , همان اشخاص برای من (( ترک)) می خواهند تاریخ بسازند.....

نوشته شده توسط: Anonymous

سلام-خدمت جناب آقای میهن بایدعرض کنم من درنوشته های قبلی خودعرض کرده ام که هرکسی که ازشکم ترک بدنیاآمده ویاپدرومادری ترک داشته باشداورانمیتوان به گروه اتینیک ترک منسوب کرد.کسی که دغدغه زبان وملت خودرانداشته باشدبه اونمیتوان ترک گفت وتنهادرمنطقه ویاسرزمین وازتیره نژادی ترک بوده است.مثلا.ماافرادی درقبل داشته وحال نیزداریم که درگروه فکری یک تشکیلات قرارگرفته وازآن تفکرخلاصی ندارنداین افرادازلحاظ مدنی آزادهستندولی دغدغه اتینیکی درحدی است که سازمان ویاگروه وحزبش درتفکرداردوایشان نیزخروج ازآن قوانین رابدلیل تشکیلاتی ندارند.ازنظرشمااحمدکسروی.خامنه ایی. سیدجلال الدین طباطبایی.رضاشاه.محمدرضاشاه.چون ازشکم ویاازکمریک ترک بوجودآمده اندترک هستند؟درصورتی که اینهانه تنهادغدغه ترک وآزربایجان رانداشته بلکه تمام کارشان برعلیه ترکان باداشتن تفکرتمامیت خواهی عمل کرده اند.هم اکنون تعدادی درتشکیلات فداییان

اکثریت حتی باتخلص ترکی مثل دنیز ایشچی.تبریزی.وغیروجوددارندکه بنظرمن باآبروی ترکان دراین سازمان که یادگاری ازشهامت وشجاعت ولیاقت بچه های ترک آزربایجان درگذشته بوده بازی میکنند.پس یک طرفدارساده وبی غل وغش، یک ترک آزربایجان بیسوادارزشی بسیاربالاترازیک دانشمند.مجنهد.فوق لیسانس بی خاصیتی همچون ابراهیم نبویی دارد.من ابراهیم نبویی وهمفکران آنهاراخوب میشناسم میخواهی محله تولداوراهم برایتان بگوییم.آقای پیروزشماهم ، بااین کنایه هات من راکشته وفکرکنم نمبدانی من زیادازکنایه تشبیهات وتمسخرمیانه خوبی ندارم.ترکیه فکرکنم نزدیک دومیلیون نفرآواره سوری راخدمات میدهدوتمام سعی دولت انگلیس وایران بهم ریختن شالوده سیاسی ترکیه است .ایران ازمرزیک کشورعبورکرده درسوریه مستقیمادخالت نظامی کرده ودرجنایت بشاراسدشراکت داشته وهرروزدرآغوش یک کشوربه آنهالب میدهد.به روس .انگلیس.آلمان.فرانسه.آمریکا.اسراییل تابتوانددرلفافه دروغین اسلامی نقش خودراایفاکندوتوقع داری ترکیه درکنارمرزخودشاهدتجاوزاین اتحادشوم آدمکش هابوده وبه تجاوزجواب ندهدآفرین برتفکرانسانهاییکه ادعای روشنفکری کرده وقلم به ناحق میزنند.گهی به نعل میزنیدوکهی به میخ.حضرت عباسی روک راست باش چه ایرادی داردنظرات خودراعریان بنویسی؟